پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

زندگینامه شیخ طوسی"سیدمرتضی وسیدرضی"شیخ مفید

 زندگینامه" شیخ طوسی"+سیدمرتضی وسیدرضی+شیخ مفید 

شیخ طوسی+عضد الدوله دیلمی.ماجرای خواب شیخ مفید

شیخ طوسی،  متولد۳۸۵--وفات۴۶۰،مدت عمر۷۵سال.

۲۳سال درخراسان+۴۱سال درکاظمین+۱۱سال نجف

 


زندگینامه آیت الله بحر العلوم (سید محمد مهدی طباطبایی بروجردی)

درادامه دیداربحرالعلوم باامام زمان(عج) وحواله مالی امام برای بحرالعلوم راخواهیدخواند ونیزاخباری ازآینده(نمازمیتش) را که می داد ومحقق شد ومؤاخذه شاگردش(سیدجوادعاملی) بجهت عدم اطلاع ازهمسایه گرسنه اش  ونیزنظرعلمادرباره ایشان واینکه لقب«بحرالعلوم»راچه کسی به ایشان داد؟

سید مرتضی طباطبائی بروجردی که از علماء و مراجع کربلا بود،دارای دوفرزند می باشد،یکی سید جواد که جد مرحوم آیة الله العظمی بروجردی است،ودیگری،سید محمد مهدی طباطبایی(بحر العلوم)هر دو از بزرگان فقهاء و علمای اسلامی می باشند.

 محمد مهدى، فرزند سید مرتضى طباطبایى بروجردى، از نوادگان امام حسن مجتبى (ع) عید فطر در سال ۱۱۵۵ه.ق ( ۲۴ بهمن ۱۱۲۱) درکربلامتولدشد 

 سید بحر العلوم از دوران کودکى موردتوجه مادرو پدرش  بوده ، پس از گذراندن دوره هاى علوم مقدماتى و سطح (فقه و اصول)، از آغاز بلوغ به درس خارج که  پدرش می رفت ( مقدمات نحو و صرف و ادبیات و منطق و فقه و اصول رادرمدت چهار سال آموخت) همچنین درس استاد کل، وحیدبهبهانی،و نیز درس شیخ یوسف بحرانی "صاحب حدائق "راه یافت و از محضر آن بزرگان استفاده شایانی برد و پس از پنج سال درس و بحث فشرده و عمیق و طی مرحله سطح،به درجه اجتهاد عالیه نائل آمد و هر سه استاد بزرگ اجتهاد او را تأییدکردند.

سید در سال ۱۱۸۶ ق. به قصد زیارت مرقد مطهر امام رضا (ع) و دیدار با علماى بزرگ ایران وارد مشهد مقدس شد و در مدت اقامت  شش ساله خود در آن شهر، علاوه بر دیدارهاى علمى با مردم و مباحثات با علما، در درس استاد میرزا مهدى اصفهانى خراسانى (۱۱۵۳ - ۱۲۱۶ق) شرکت کرد و فلسفه، عقاید و کلام را از آن مرد بزرگ آموخت و بر اندوخته علمى خویش افزود.

پس از آن از کربلا به نجف مهاجرت کرد  هنوز سنش از ۳۰ سال تجاوز نکرده بودمرجعیت جهان تشیع شد

بحر العلوم پس از وفات استادش وحید بهبهانی،رهبری و زعامت و مرجعیت شیعه شد

لقب"بحرالعلوم"را چه کسی به سیدمهدی داد؟

مورخین نقل کرده اند که سید مهدی به عنوان طلبه برای استفاده از محضر درس فیلسوف بزرگ،میرزا سید محمد مهدی اصفهانی به خراسان سفر کرد.مدت ۶ سال در آنجا اقامت گزید و بالاترین بهره ها را ازاستاد خود گرفت.میرزا اصفهانی که از هوش سرشار شاگردش شگفت زده شده بود،روزی در اثنای درس خطاب به او گفت:«انما انت بحر العلوم »(براستی تو دریای دانشی)و از آن لحظه سید به این لقب مشهور شد 

سید بحرالعلوم در اواخر سال ۱۱۹۳ق، راهى حجاز شد. استقبال شایان مردم و شخصیت هاى محافل علمى از او موجب شد که به مدت دو سال در کنار خانه خدا اقامت ورزد و به درس و بحث بپردازد.

تسلط او به فقه اهل سنت و حسن معاشرت و سخاوتش او را چنان در میان ساکنان آن دیار به خصوص اهل علم، محبوب ساخت که هر روزه شمارى از مردم و دانشمندان به دیدنش مى رفتند و از وى کسب فیض مىى نمودند. شگفت آنکه پیروان هر کدام از مذاهب چنین مى پنداشتند که بحرالعلوم پاى بند به مذهب ایشان است. او تمام این مدت را با تقیه گذرانید و جلسه درس او در علم کلام طبق مذاهب چهارگانه دایر بودد و در اواخر توقف در مکه، مذهب خود را اعلان فرمود. وقتى خبر اظهار مذهب او به گوش ‍ پیروان مذاهب دیگر رسید از اطراف به دور او ریخته ، با وى به مناقشه پرداختند و او با دانش انبوه خود بر تمامى آنها برترى پیدا کرد و همه آنها را با دلیل هاى قوى و منطقى به سوى حقیقت اسلام مجذوب ساخت.

تعیین و تثبیت جایگاه اعمال حج و مرکزیت دادن به مواقیت احرام به طورى که از نظر شرعى صحیح واقع شود و همچنین اصلاح مواقف حج، یکى از گام هاى ارزشمند سید بحرالعلوم بود؛ زیرا این مکان هاى مقدس قبل از او چندان مشخص نبود .علاوه بر اینها، سنگ هاى فرش شده در حرم را که حجاج بر آن اقامه نماز مى کردند تعویض نمود و سنگ هاى معدنى را خارج کرد و سنگ هایى را که از نظر شیعه سجده بر آنها صحیح است، جایگزین نمود. از آثار معنوى حضور این مرد بزرگ در حجاز، شیعه شدن امام جمعه مکه در هشتاد سالگى است.

بحرالعلوم، شیخ جعفر کاشف الغطاء"شاگردش" را برای فتوی و پاسخ به احکام شرعی تعیین نمود. و همچنین آیة الله شیخ حسین نجفی را که از علمای مقدس و پارسای نجف اشرف بود،به عنوان امام جماعت در مهم ترین و مشخص ترین مسجد،«مسجدهندی »نصب نمود و شیخ شریف الدین محی الدین را برای قضاوت و حل و فصل دعاوی مردم گماشت و خود بار سنگین تدریس و مشکلات حوزه و اداره امور مردم رابر دوش گرفت.

قهر"تحریم"شاگردانش بخاطر ترک نمازشب

بحرالعلوم بر امور عبادى شاگردان خویش نیز فوق العاده اهتمام مى ورزید و در صورت غفلت و کوتاهى شاگردان از این مهم بسیار رنج مى برد یک بار براى چند روز تدریس را ترک فرمود: طلبه ها واسطه اى را نزد وى فرستادند تا علت تعطیلى درس را جویا شود بحرالعلوم در پاسخ او چنین فرموده بود: «در میان این جمعیت طلبه هرگز نشنیدم که در نصف شبها صداى تضرع و زارى و مناجات آنها بلند بشود با اینکه من غالب شبها در کوچه هاى نجف راه مى روم چنین دانش پژوهانى شایسته نیستند تا براى ایشان درس ‍ بگویم» چون طلاب این سخن را شنیدند متحول شده شب ها به ناله و گریه در محضر الهى پرداختند وقتى این تحول اخلاقى در طلبه ها پدیدار شد آن جناب دوباره تدریس را شروع کردند.

رسیدگی به حال بینوایان

داستانهای بسیاری درباره دستگیری بحر العلوم از بینوایان و رسیدگی او به حال مستمندان نقل شده است.و برخی از نویسندگان دارند که شبها همانند جدش امیر المؤمنین(ع)کوله باری از مواد غذایی را بر دوش می گرفت و از تاریکی شب استفاده می کرد،در کوچه های نجف راه می افتاد و بر در خانه هر فقیر مستمندی که می رسید،مقداری از غذا و پول قرار می داد و همواره از حال مردم سؤال می کرد و به بینوایان رسیدگی کامل داشت.

توبیخ شاگرد،بخاطرغفلت ازهمسایه فقیر

نوشته اند شبی شاگرد برجسته اش سید محمد جواد عاملی(صاحب مفتاح الکرامه)را فرا خوانده،او را توبیخ و سرزنش نمود.مرحوم عاملی دلیل نگرانی استادش را پرسید،استاد در پاسخ گفت:یکی از برادران مسلمان که همسایه شما است، تهیدست است.او هر شب خرمای بد و ارزان قیمتی از بقال می گرفت و بچه های خود را با آن سیر می کرد.

امروز رفته است از بقال خرما بگیرد،بقال از دادن خرما امتناع ورزیده است،زیرا بدهکاریهای آن بیچاره زیاد شده بود و امشب او و بچه هایش بی شام مانده اند.سید جواد عاملی از آقای بحر العلوم معذرت خواهی می کند و از اینکه از حال او خبر نداشته است،پوزش می طلبد.

بحر العلوم در پاسخ او می گوید:معلوم است بی اطلاع بوده ای،چون اگر با علم به حال آن بیچاره شام می خوردی و به او اعتناء نمی کردی،کافر بودی،ولی آنچه مرانگران و ناراحت کرده است،این است که تو چرا از برادر مسلمانت خبر نداشته ای!؟

در هر حال سید،سینی بزرگی پر از غذا با مقداری پول به آقای عاملی داد و از اوخواست که به منزل آن برادر مؤمن برود و با هم شام بخورند و این پول را هم به اوبپردازد تا قرضهای خود را اداء کند،و خود همچنان منتظر ماند و شام تناول نکرد تااینکه آقای عاملی برگشت و به او خبر داد که غذا را با همسایه اش تناول کرده و پول راهم به او رسانده است،و جالب اینجاست که انعام بحر العلوم درست به اندازه قرضها ودیون آن مؤمن بوده  است.

ماجرای قلیان کشیدن بحرالعلوم وملاقات امام زمان

 آخوند ملا زین العابدین سلماسى از شاگردان و یاران نزدیک سید مى گوید: ایامى که در جوار خانه خدا نزد سید به خدمت مشغول بودم روزى اتفاق افتاد که در خانه چیزى نداشتیم. مطلب را به سید عرض کردم چیزى نفرمود. از عادات جناب بحرالعلوم این بود که صبح اول وقت طوافى دور کعبه مى کرد و به خانه مى آمد و به اتاقى که مخصوص خودش بود مى رفت. ما قلیان تنباکویى براى او مى بردیم آن را مى کشید و براى هر صنفى بر طریق مذهبش تدرس مى کرد.

امام زمان (عج)به ملاقات بحرالعلوم آمد وبرایش پول آورد

در آن روزى که از تنگدستى شکایت کردم چون از طواف برگشت طبق معمول هرروز ،قلیان را حاضر کردم که درهمین زمان ناگهان کسى در را کوبید، سید بحرالعلوم بشدت مضطرب شد و به من گفت: قلیان را بگیر و از اینجا بیرون ببر، آنگاه خود با شتاب به طرف در رفت و آن را باز کرد، شخص بزرگوارى در لباس عربى داخل شد و در اتاق سید نشست و سید در نهایت فروتنى و ادب دم در نشست. ساعتى نشستند و با یکدیگر سخن گفتند، آنگاه برخاست و در خانه را باز کرد و دست مهمان را بوسید او را بر ناقه اى که دم در خانه خوابانده بود سوار کرد. مهمان رفت و بحرالعلوم با رنگ دگرگون بازگشت و حواله اى به دست من داد و گفت: این حواله اى است براى مرد صرافى که در بازار صفا است، نزد او برو و هر چه بر او حواله شده بگیر. آن حواله را گرفتم و آن را نزد همان مرد که سید سفارش کرد براى آن مرد بردم. مرد چون حواله را گرفت به آن نظر نمود و آن را بوسید و گفت: برو چند باربر و کارگر بیاور. پس رفتم و چهار باربر آوردم به قدرى که آن چهار نفر قدرت حمل داشتند، پول آن زمان را برداشتند و به منزل آوردند. من فورى برگشتم نزد آن صراف که از حال او و نویسنده حواله جویا شوم که او چه کسى بود. وقتى رفتم نه صرافى را دیدم و نه مغازه اى را که دیده بودم از مغازه صراف پرس و جو کردم گفتند ما اصلا در اینجا دکان صرافى ندیده ایم.

ماجرای صحبت سید بحرالعلوم با امام زمان(عج) در سرداب سامرا

یکی از شاگردان نزدیک سید بحرالعلوم می‌گوید: روزی به طور معمول مردم دور سید حلقه زده بودند اما او آن روز دوست داشت با خودش خلوت کند، پس از اینکه جمعیت متفرق شد دیدم در اتاقش نیست. پس پابرهنه به دنبال استاد!

سید مهدی بحرالعلوم که نام کاملش «سید محمدمهدى بن مرتضى بن محمد بروجردى ‏طباطبایى» است، از مشاهیر علماى شیعه در قرن دوازدهم، متبحّر در فقه، اصول، حدیث، کلام، تفسیر، رجال و سیر و سلوک معنوی در سال ۱۱۵۵ هجری  در کربلا متولد شد.

پدر و اجداد او از دانشمندان سرشناس بودند و با بعضى از خاندان‌‏هاى علمى شیعه، از جمله خاندان مجلسى، خویشاوندى سببى یا نسبى داشتند و به دلیل همین پیوند خانوادگى، سید بحرالعلوم از مجلسى اول به عنوان جد و از مجلسى دوم به عنوان دایى یاد مى‏‌کند.

پیش از این در گزارشی مفصل با عنوان «سید بحرالعلوم، مدرس فقه اهل‌سنت و بانی مسلمان‌شدن یهودی‌ها» به معرفی این فقیه و عالم جلیل‌القدر پرداختیم.

مقام عرفانی سید بحرالعلوم به قدری بلند و وصف‌ناپذیر است که عارف بی‌‌بدیلی همانند مرحوم قاضی طباطبایی(ره) درباره او فرموده است: «سه نفر در طول تاریخ عارفان، به مقام تمکّنِ در توحید رسیده‌اند: سید بن طاووس، احمد بن فهد حلى و سید مهدى بحرالعلوم».

در ادامه به نمونه‌ای از مکاشفه سید بحرالعلوم به نقل از کتاب «نامداران مکاشفه و کرامت» نوشته حجت‌الاسلام حمید احمدی جلفایی اشاره می‌شود:

ماجرای صحبت سید بحرالعلوم با امام زمان(عج) در سرداب سامرا

این داستان را سید مرتضی طباطبایی که از شاگردان بسیار نزدیک سید بحرالعلوم بوده، نقل کرده است:

در سفر زیارت سامرا همراه او بودم، او حجره‌ای داشت که تنها در آن‌ جا می‌خوابید و من نیز حجره‌ای متصل به آن حجره داشتم و در همه احوال، مراقب و مواظب سید بودم، شب مردم نزد او جمع می‌شدند تا اینکه پاسی از شب گذشت.

روزی به طور معمول او نشست و مردم دور او حلقه زدند، از قیافه مبارک او دیدم مثل اینکه امروز اجتماع مردم را دوست ندارد و دوست دارد با خودش خلوت کند و در سخنان او نشانه‌ای از عجله بود تا اینکه مردم متفرق شدند و جز من کسی باقی نماند.

سپس مرا نیز امر فرمود تا بیرون بروم، من به حجره خودم رفتم و در احوال او فکر می‌کردم، زمانی صبر کردم، سپس به صورت مخفی بیرون آمدم تا از حال سید جویا شوم، دیدم در حجره سید بسته است، از شکاف در نگاه کردم، دیدم چراغ او روشن است و کسی در حجره نیست. داخل حجره شدم و از وضع منزل دانستم که امشب را نخوابیده و به جایی رفته است.

سپس با پای برهنه در طلب سید بر آمده، داخل صحن شریف حرم عسکریین امام هادی و امام عسکری(ع) شدم، دیدم درهای حرم بسته است، در طرف خارج حرم، جستجو کردم، اثری از او نیافتم، داخل سرداب شدم، دیدم درها باز است از پله‌های آن آهسته پایین رفتم، به طوری که هیچ حس و حرکتی از من ظاهر نشود، همهمه‌ای از سرداب شنیدم، دیدم مثل اینکه گویا با کسی سخن می‌گوید، ولی من کلمات او را تشخیص نمی‌دادم تا اینکه سه یا چهار پله مانده بود، من در نهایت آهستگی می‌رفتم. ناگاه سید بحرالعلوم از همان مکان بلند شد و گفت: سید مرتضی چه می‌کنی؟ چرا از خانه بیرون آمدی؟

من در جای خود، میخکوب شدم و به فکر فرو رفتم و جوابی با معذورت دادم و در میان عذرخواهی، باز از پله‌ها پایین رفتم تا آن جا که صحنه را مشاهده می‌کردم و سید را دیدم که تنها رو به قبله ایستاده و اثری از کسی دیگر نیست و دانستم که او با کسی سخن می‌گفت و بعداً متوجه شدم که او با امام عصر(عج) تکلم می‌کرد.

***

ملاقات باامام زمان در مسجد سهله

از سید بحرالعلوم تشرفات متعددی نقل شده که تنها به همین بسنده می شود.

عالم جلیل آخوند ملاّ زین العابدین سلماسى رحمه اللّه فرمود:

روزى در مجلس درس فخر الشیعه، آیة اللّه علاّمۀ بحر العلوم قدّس سرّه در نجف اشرف نشسته بودیم، که عالم محقّق جناب میرزا ابو القاسم قمّى-صاحب کتاب قوانین-براى زیارت علاّمه وارد شدند.

آن سال، سالى بود که میرزا از ایران براى زیارت ائمّۀ عراق علیهم السّلام و حجّ بیت اللّه الحرام

آمده بودند. کسانى‌که در مجلس درس حضور داشتند که بیشتر از صد نفر بودند متفرّق شدند.

فقط من با سه نفر از خواصّ اصحاب علاّمه، که در درجات عالى صلاح و ورع و اجتهاد بودند، ماندیم.

محقّق قمّى رو به سیّد کرد و گفت: شما به مقامات جسمانى (به خاطر سیادت) و روحانى و قرب ظاهرى (مجاورت حرم مطهّر امیر المؤمنین علیه السّلام) و باطنى رسیده‌اید. پس از آن نعمتهاى نامتناهى، چیزى به ما تصدّق فرمایید.

سیّد بدون تأمّل فرمود: شب گذشته یا دو شب قبل (تردید از ناقل قضیّه است) براى خواندن نماز شب به مسجد کوفه رفته بودم. با این قصد، که صبح اوّل وقت به نجف اشرف برگردم، تا درسها تعطیل نشود. (سالهاى زیادى عادت علاّمه همین بود.)

وقتى از مسجد بیرون آمدم، در دلم براى رفتن به مسجد سهله شوقى افتاد؛ امّا خود را از آن منصرف کردم، از ترس این‌که به نجف اشرف نرسم؛ ولى لحظه‌به‌لحظه شوقم زیادتر مى‌شد و قلبم به آن‌جا تمایل پیدا مى‌کرد.

در همان حالت تردید بودم که ناگاه بادى وزید و غبارى برخاست و مرا به طرف مسجد سهله حرکت داد. خیلى نگذشت که خود را کنار در مسجد سهله دیدم. داخل مسجد شدم؛ دیدم خالى از زوّار و متردّدین است جز آن‌که شخصى جلیل القدر مشغول مناجات با خداى قاضى الحاجات است آن هم با جملاتى که قلب را منقلب و چشم را گریان مى‌کرد. حالم دگرگون و دلم از جا کنده شد و زانوهایم مرتعش و اشکم از شنیدن آن جملات جارى شد. جملاتى بود، که هرگز به گوشم نخورده و چشمم ندیده بود؛ لذا فهمیدم که مناجات‌کننده، آن کلمات را نه آن‌که از محفوظات خود بخواند؛ بلکه آنها را انشاء مى‌کند.

در مکان خود ایستادم و گوش مى‌دادم و از آنها لذّت مى‌بردم، تا از مناجات فارغ شد. آنگاه رو به من کرد و به زبان فارسى فرمود: مهدى بیا. پیش رفتم و ایستادم.

دوباره فرمود که پیش روم. باز اندکى رفتم و توقّف نمودم.

براى بار سوم دستور به جلو رفتن داد و فرمود: ادب در امتثال است. (یعنى تا هرجا که گفتم بیا نه آن‌که به خاطر رعایت ادب توقّف کنى.)

من هم پیش رفتم تا جایى رسیدم که دست ایشان به من و دست من به آن جناب مى‌رسید.

ایشان مطلبى را فرمود.

آخوند ملاّ زین العابدین سلماسى مى‌گوید: وقتى صحبت علاّمه رحمه اللّه به این‌جا رسید، یک‌باره از سخن گفتن دست کشید و ادامه نداد و شروع به جواب دادن محقّق قمّى راجع به سؤالى که قبلا ایشان پرسیده بود کرد. آن سؤال این بود، که چرا علاّمه با آن همه علم و استعداد زیادى که دارند، تألیفاتشان کم است. ایشان هم براى این مسأله دلایلى را بیان کردند؛ امّا میرزاى قمّى دوباره آن صحبت حضرت با علاّمه را سؤال نمود.

سیّد بحر العلوم رحمه اللّه با دست خود اشاره کرد که از اسرار مکتومه است.

منبع:رجانیوز بنقل ازکتاب برکات حضرت ولی عصر (عج) حکایات عبقری الحسان-جلددوم ، تألیف: آیت الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی

***

کرامات سید بحرالعلوم از زبان آیت الله بهجت

 آیت الله العظمی بهجت می گوید : وقتی سید بحرالعلوم  در مکه اقامت داشته زندگی ایشان در آن جا اشرافی بوده؛ بیرونی با تشریفات و مخارج، ریاست و رفت و آمد و .... زمانی توسط صاحب مفتاح الکرامه(1)، مقداری غذا و چند اشرفی برای کسی می‌فرستد، او می گوید: در عمرم چنین غذایی نخورده بودم.

حواله سبدکالای امام زمان برای بحرالعلوم

روزی خادم سید(بحرالعلوم) به او گفت: خرجی تمام شده است. سید نامه‌ای به صورت برات و حواله به او داد و محلی را در پشت «صفا» آدرس داد که در بازارچه‌ی آن جا دکان تاجری است، برو از او بگیر.

خادم رفت و دید و حواله را به او داد، و آن تاجر نیز با احترام مقدار زیادی پول به خادم تقدیم کرد، و مانند گذشته مشغول هزینه کردن آن شد؛ ولی بعد از مدتی خادم به همان جا رفت تا تاجر و دکان او را پیدا کند، هرچه گشت اثری از آن محله و بازارچه و دکان‌ها در پشت «صفا» ندید، ولی پولی که از آن تاجر گرفته بود هم چنان باقی بود و آن را خرج می‌کردند.

1)فقیه بزرگ، محمد جواد بن محمد حسینی شقراوی عاملی نجفی، صاحب تالیفات فقهی بسیار، از جمله: مفتاح الکرامه فی شرح قواعد العلامه./منبع:کتاب در محضر حضرت آیت ا... العظمی بهجت – ص ۱۹

***

به روایت دیگری

 ملاقات امام زمان(عج) باعلامه بحرالعلوم
حواله امام زمان به بحرالعلوم
آخوند ملا زین العابدین سلماسی از شاگردان و یاران نزدیک سید می گوید: ایامی که در جوار خانه خدا نزد سید به خدمت مشغول بودم روزی اتفاق افتاد که در خانه چیزی نداشتیم مطلب را به سید عرض کردم چیزی نفرمود از عادات جناب بحرالعلوم این بود که صبح اول وقت طوافی دور کعبه می کرد و به خانه می آمد و به اتاقی که مخصوص خودش بود می رفت و برای هر صنفی بر طریق مذهبش درس می گفت در آن روزی که ازتنگدستی شکایت کردم چون از طواف برگشت که ناگهان کسی در را کوبید سید بحرالعلوم بشدت مضطرب شد و به من گفت : ازاینجا بیرون برو آنگاه خود با شتاب به طرف در رفت و آن را باز کرد شخص ‍ بزرگواری در لباس عربی داخل شد و در اتاق سید نشست و سید در نهایت فروتنی و ادب دم در نشست.ساعتی نشستند و با یکدیگر سخن گفتند آنگاه برخاست و در خانه را باز کرد و دست مهمانرا بوسید او را بر ناقه ای که دم در خانه خوابانده بود سوار کرد مهمان رفت وبحرالعلوم با رنگ دگرگون بازگشت و حواله ای به دست من داد و گفت : این حواله ای است برای مرد صرافی که در بازار صفاست نزد او برو و هر چه بر او حواله شده بگیر آن حواله را گرفتم و آن را نزد همان مرد که سید سفارش کرد برای بردم مرد چون حواله راگرفت به آن نظر نمود و آن را بوسید و گفت : برو چند باربر و کارگر بیاور پس رفتم وچهار باربر آوردم به قدری که آن چهار نفر قدرت حمل داشتند پول آن زمان را برداشتندو به منزل آوردند من فوری برگشتم نزد آن صراف که از حال او و نویسنده حواله جویاشوم که او چه کسی بود وقتی رفتم نه صرافی را دیدم و نه مغازه ای را که دیده بودم ازمغازه صراف پرس و جو کردم گفتند ما اصلا در اینجا دکان صرافی ندیده ایم.

***

امامان(معصومین)هم به ملاقات مؤمنین می روند

مرحوم آقا شیخ مرتضی حائری آقازاده مؤسس حوزه و از بزرگان روزگار بود، ایشان هر ماه به مشهد مقدس می رفت و بسیار علاقمند به مشهد بود. در مراقبه بسیار دقیق بودند، میفرمایند: روزی برای پدرم نوشتم:مرحوم شیخ عبدالکریم حائری، ناگهان به خودم گفتم: از کجا می دانی که ایشان “مرحوم” است، شاید او مرحوم و مورد رحمت نباشد، به همین خاطر کلمه مرحوم را پاک کردم و نوشتم شیخ عبدالکریم حائری.

آیت الله حائری یزدی درکنارامام خمینی

شب پدرم را در خواب دیدم که می گفت: آقا شیخ مرتضی بگذار به خاطر این همه دقتی که داری دستت را ببوسم. ایشان بسیار به مشهد مقدس می رفتند. یکی از علما ایشان را در عالم رویا دیده بودند که فرموده اند: حضرت علی ابن موسی رضا(علیه السلام) دوبرابر دفعاتی که بنده به زیارت ایشان نائل شدم، به زیارت من آمدند.

روایت است که ایشان فرموده اند: این دفعه آخرین سفرم است، که به مشهد مقدس می روم . پرسیدند: آقا از کجا فهمیدید؟ پاسخ دادند: چون علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) فرمودند: آقا شیخ مرتضی این بار خودم به دیدنت خواهم آمد.

گاهی هم اتفاق می افتاد که آقا علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) به ایشان می فرمودند: آقا شیخ مرتضی بیا مشهد خرجت با من

***

حجت الاسلام محسن قرائتی:توفیقى بود چند عاشورا کربلا بودم. روز عاشورا مردم کربلا عزادارى را زود تمام کرده و به استقبال هیئت طویریج  می‌روند.

علت بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی عدم مهارت کافی است
من علماى زیادى را دیدم که پابرهنه در این هیئت شرکت کرده و به سر و سینه می‌زدند؛ از جمله شهید محراب آیت‏ اللّه مدنى. از ایشان پرسیدم: راز این قصه چیست؟ گفتند: سیدبحرالعلوم که از علماى بزرگ نجف بود، براى زیارت به کربلا آمده بودند. در مسیر راه

حرم، به تماشاى هیئت عزاداراى طویریج می‌ایستد. ناگهان مردم می‌بینند سید بحرالعلوم عبا و عمّامه را به کنارى گذارده و به داخل جمعیّت رفته و یاحسین! یاحسین می‌کند.

طلبه‌ها می‌روند آقا را از داخل جمعیّت نجات دهند تا زیر دست و پا له نشود؛ امّا اجازه نمی‌‏دهد. بعد از عزادارى می‌بینند سید در آستانه غش کردن است، علّت این حرکت را می‌پرسند؟ سید مى‏گویند: همین که مشغول تماشاى هیئت بودم، حضرت مهدى علیه‌السلام را دیدم که با پاى برهنه و سرِ بدون عمامه، در میان عزاداران به سر و سینه می‌زند؛ من شرم کردم که تماشاچى باشم./منبع:حوزه نیوز 

میرزای قمی درباره بحرالعلوم

میرزاى قمى (صاحب کتاب قوانین) مى گوید: من با علامه بحرالعلوم در درس آقا وحید بهبهانى هم مباحثه بودم. اغلب من براى او بحث را تقریر مى کردم تا اینکه به ایران آمدم و کم کم شهرت علمى سید بحرالعلوم به همه جا رسید و من تعجب مى کردم تا زمانى که خدا توفیق عنایت فرمود که براى زیارت عتبات موفق بشوم، وقتى به نجف اشرف وارد شدم سید را ملاقات کردم، مسئله اى عنوان شد دیدم سید بحرالعلوم دریاى مواج و عمیقى از دانش ها است پرسیدم: آقا ما که با هم بودیم شما این مرتبه را نداشتید و از من استفاده مى کردید حال شما را مانند دریا مى بینم، سید فرمود: میرزا این از اسرار است که به تو مى گویم تا من زنده ام به کسى نگو و کتمان بدار، من قبول کردم، آنگاه فرمود: چگونه این طور نباشم و حال آنکه آقایم (حجة بن الحسن عج ) مرا شبى در مسجد کوفه به سینه مبارک خود چسباند.

 کاشف الغطاء (متوفی-۱۲۲۸ق)نیزدروصفش نکات نغزی دارد:همه فضایل و اخلاق شایسته را جمع کرده اى و در دنیا هیچ فضیلتى نیست، مگر این که از حضور تو صادر شده و تو داراى آن فضیلت هستى.

علامه وحید بهبهانى اوراباچنین القابی می ستاید: عزیزترین و گرامی ترین فرزندانم،پژوهشگر و محقق بزرگ،فرزند روحانی من، دانشمند مطلع و باهوش،عالم با تقوا،سید نجیب محمد مهدی..  این استاد در اواخر عمر خویش مردم را در مسائل و فتواهاى احتیاطى به سوى سید محمد مهدىراهنمایى مى کرد و او را مجتهدى جامع الشرایط مى دانست.

محقق خوانساری و سید حسین در اجازه ای که به او داده است،متذکر می شودکه ایشان مجتهد در فروع و  اصول و مقتدای خاص و عام و یگانه روزگار می باشد.

«محمد بن اسماعیل» معروف به شیخ ابو علی حائری(متوفی۱۲۱۶) صاحب منتهی المقال می نویسد:«...رهبر دینی وارسته ای که دوران مانند اوسراغ ندارد،و شخصیتی که روزگار از آوردن نظیر او،عقیم مانده است.

​​​​​​​

« سید رضی»باهمکاری برادرش سیدمرتضی " نهج البلاغه"راجمع آوری کرد،یعنی "نهج البلاغه"حاصل کاراین۲برادراست.

از میان آثار و تألیفات مرحوم سید رضی «نهج البلاغه» مشهورترین و ماندگارترین آن هاست که آن را در سال ۴۰۰ هجری، یعنی شش سال آخرعمرش تألیف"گردآوری" کرده است. سید رضی سخنان امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ را در سه بخش «خطبه‎ها» و «نامه‎ها» و «کلمات قصار» فصل بندی کرده است.

«ابن ابی الحدید» که از دانشمندان اهل سنت است، در مورد این دو دانشمند می‌نویسد: خداوند درهای علوم و فضائل را به روی آن‌ها گشود و آن دو را شهره آفاق گردانید و این شهرت تا جهان باقی است باقی خواهد ماند.


سید دانشمندان و عالمان،و ولی فاضلان،علامه دهر و یگانه عصر،کسی که اگر در معقول سخن گوید،می پندارم شیخ الرئیس ابو علی سینا است،و اگر در منقول بحث کند،بگویم این علامه ومحقق است که در فروع و اصول دریا آساست،و اگر در کلام مناظره کند،نخواهم گفت،جز اینکه او به خدا سید مرتضی(علم الهدی)است،و اگر قرآن را تفسیر کند و به اوگوش فرا دهم،حیرت زده خواهم گفت:گویا خدا قرآن را بر او نازل کرده است که این چنین از رموز و اسرار آن آگاه است.»

آوازخواندن بحرالعلوم بعدازمشاهده امام زمان

 میرزا حسین لاهیجى(فیاض لاهیجی) به نقل از شیخ زین العابدین سلماسى مى گوید: روزى بحرالعلوم وارد حرم مطهر امام على علیه السلام شد و سپس این شعر را زمزمه کرد:

چه خوش است صوت قرآن، زتو دلربا شنیدن/به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن

پس از آن، از بحرالعلوم سبب خواندن این شعر را پرسیدم فرمود: چون وارد حرم حضرت على (ع) شدم دیدم مولایم حجة بن الحسن (عج) در بالاى سر به آواز بلند قرآن تلاوت مى کند چون صداى آن بزرگوار را شنیدم این شعر را خواندم.

***

امام جمعه مکه توسط سید بحرالعلوم شیعه شد
علامه بحرا‌لعلوم در سال ۱۱۸۶ قمری به قصد زیارت، عازم مشهد مقدس شد و به محض اینکه با علمای آنجا دیدار کرد به مدت ۶ سال در مشهد اقامت کرد، با توجه به اینکه در آن زمان علامه بحرالعلوم در زمره مجتهدان بزرگ قرار داشت اما فلسفه، عقاید و کلام را از استاد میرزا مهدی اصفهانی آموخت.
 
علامه بحرالعلوم در سال ۱۱۹۳ قمری راهی حجاز شد و مدت ۲ سال کنار خانه خدا ماند و «جار‌ الله» شد در طی این دو سال چنان تسلطی به اهل سنت داشت که شاگردان مذاهب چهارگانه اهل سنت پیش او می‌آمدند و علامه براساس هر یک از مذاهب بر آنها تدریس می‌کرد و در واقع، در تمام این مدت علامه بحرالعلوم در تقیه بود.
 
زمانی که علامه قصد داشت از حجاز خارج شود مذهب تشیع خویش را به اهل تسنن اعلام کرد، وقتی علما و بزرگان اهل تسنن از این موضوع با خبر شدند مقابل او ایستادند اما علامه بحر‌العلوم در بسیاری از مباحث، آنها را محکوم کرد و نکته جالب اینکه امام جمعه مکه در سن ۸۰سالگی به دست این عالم بزرگوار شیعه شد.
***

چرا ثواب گریه بر امام حسین زیاد است ؟

سید بحر العلوم رحمت الله علیه به قصد تشرف به سامرا تنها به راه اُفتاد ، در بین راه راجع به این مسئله که گریه بر آقا امام حسین علیه السلام گناهان را می‎آمرزد فکر می‎کرد ، همان وقت متوجه شد که شخص عربی ، سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد بعد پرسید : « جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفته‎ای ؟ و در چه اندیشه‎ای ؟ اگر مسئلة علمی است بفرمائید شاید من هم اهل باشم ؟ »

 سید بحر العلوم عرض کرد در این باره فکر می‎کنم که چطور می‎شود خدایِ تعالی این همه ثواب به زائرین و گریه کنندگان حضرت سید الشهداء علیه السلام می‎دهد ، مثلاً در هر قدمی که در راه زیارت برمی‎دارند ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملشان می‎نویسند و برای یک قطره اشک تمام گناهان صغیره و کبیره‎شان آمرزیده می‎شود ؟!

 آن سوار عرب فرمود ؟ « تعجّب نکن ! من برای شما مثالی می‎آورم تا مشکل حل شود ، سلطانی به همراه درباریان خود به شکار می‎رفت ، در شکارگاه از لشکریان دور شد و به سختی فوق العاده‎ای اُفتاد و بسیار گرسنه شد ، خیمه‎ای را دید ، وارد آن خیمه شد ، در آن سیاه چادر ، پیر زنی را با پسرش دید ، آنها در گوشة خیمه بُز شیردهی داشتند و از راه مصرف شیر این بز زندگی خود را می‎گذراندند ، وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند ولی به خاطر پذیرائی از مهمان ، آن بز را سر بریدند و کباب کردند ، چون چیز دیگری برای پذیرائی نداشتند .

 سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و هر طوری بود خودش را به درباریان رساند و جریان را برای اطرافیان نقل کرد ، در نهایت از ایشان سؤال کرد ؛ اگر من بخواهم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم چه عملی باید انجام بدهم ؟

یکی از حضّار گفت : به او صد گوسفند بدهید ؟دیگری که از وزراء بود گفت : صد گوسفند و صد اشرفی به او بدهید و یکی دیگر گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید .

سلطان گفت: هر چه به آنها بدهم کم است ، اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده‎ام ، چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند ، من هم باید هر چه دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود »

بعد سوار عرب به سید فرمود : « حالا جناب بحر العلوم حضرت سید الشهداء علیه السلام هر چه از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت ، همه را در راه خدا داد .

پس اگر خداوند به زائرین و گریه‎ کنندگان آن حضرت این همه اجر و ثواب بدهد نباید تعجب کرد .

چون خدا که خدائی‎اش را نمی‎تواند به سید الشهداء علیه السلام بدهد ، پس هر کاری که می‎تواند آنرا انجام می‎دهد ، یعنی با صرف نظر از مقامات عالی خودِ امام حسین علیه السلام به زوّار و گریه کنندگان آن حضرت هم درجاتی عنایت می‎کند ، در عین حال اینها را جزای کامل برای فداکاری آن حضرت نمی‎داند »

وقتی شخص عرب این مطالب را فرمود ، از نظر سید بحر العلوم غائب شد و بعد ایشان متوجه می‎شود که آن سید عرب آقا امام زمان علیه السلام بوده است ./ « برکات حضرت ولی عصر علیه السلام ، حکایات عبقری الحسان ، تألیف: آیت الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی ، ص ۲۲۶ »

 ***

ماجرای قصر دارالاماره کوفه-علت تخریب قصر

سال ۶۱ هجری عبیدالله بن زیاد پس از شهادت امام حسین(ع) در کربلا دستور داد اهل بیت آن حضرت را به کوفه و قصر دارالاماره بیاورند و در آن جلسه سر بریده امام حسین (ع) را نزد خود قرار داد و با چوب دستی به سر مطهر حضرت جسارت کرد

*سال ۶۶ هجری مختار ثقفی قیام کرد، عبیدالله بن زیاد را به هلاکت رساند بر تخت دارالاماره نشست و سر بریده ابن زیاد را بر او وارد کردند.
سال ۶۷ هجری مصعب بن زبیر بر مختار پیروز شد و در حالی که مصعب بر تخت تکیه زده بود، سر مختار را برای او آوردند.
سال ۷۲ هجری عبدالملک بن مروان به عراق حمله کرد و پس از پیروزی، در قصر دارالاماره بر تخت نشست و سر بریده مصعب را برای او آوردند. شخصی در حضور او گفت: ای امیر! من سرگذشت عجیبی از این قصر به خاطر دارم و وقایع آن را تعریف کرد،عبدالملک با شنیدن این قضیه بر خود لرزید و دستور داد قصر دارالاماره را خراب کنند.

نحوه پیدا شدن قبر مختار

پس از شهادت مختار ، شیعیان جسد  او مخفیانه در دیوار قصر الاماره نزدیک مسجد مدفون کردند، چون زمین مسجد پائین تر از دیگر زمینهای اطراف بود،هنگام باراندگی آبها به آنجاسرازیرمی شدند وبوی مشمئزکننده این آبها وفاضلابها وضعیت ناخوشایندی داشت تا اینکه آیت الله بحر العلوم دستورتعمیروتسطیع  زمین مسجدکوفه راداد

چگونگی کشف قبرمختارثقفی ۱۱۴۵ سال بعدازشهادت - پیراسته فر

در هنگام تعمیرات وبازسازیها ،کارگران  قبر ی را درلای دیواردیدندکه بر آن قبر سنگی یافتند که بر آن اسم و لقب مختار نوشته شده بود.

چگونگی کشف قبرمختارثقفی ۱۱۴۵ سال بعدازشهادت - پیراسته فر

شاگردان بحرالعلوم

علماء و دانشمندان بسیاری از محضر درس ایشان استفاده کرده و به مقامات والائی رسیده اند که نام برخی از آنان را می آوریم:

۱-شیخ جعفر کاشف الغطاء،بزرگ شخصیت برجسته جهان اسلام

۲-سید محمد جواد عاملی،صاحب موسوعه بزرگ فقهی «مفتاح الکرامة »

۳-شیخ محمد تقی اصفهانی،صاحب حاشیه بر معالم

۴-شیخ احمد نراقی،صاحب «مستند الشیعة فی احکام الشریعة »

۵-شیخ ابو علی حائری،مؤلف کتاب «منتهی المقال در علم رجال »

۶-شیخ اسد الله تستری،نویسنده کتاب «المقابیس »در اصول

۶-شیخ محمد علی زینی عاملی نجفی

۸-سید میر علی طباطبائی،صاحب «الریاض »در فقه

۹-مولی محمد شفیع استر آبادی

۱۰-شیخ حسین نجف

۱۱-شیخ شمس الدین بن جمال الدین بهبهانی

آثار و تألیفات

بحر العلوم دارای تالیفات ارزنده ای در علوم مختلفه می باشدازجمله:

۱-مصابیح،کتابی ارزنده در فقه(در عبادات و معاملات)

۲-الدرة النجفیة،منظومه ای در فقه،مشتمل بر دو هزار بیت شعر که چندین بار

تفسیر و شرح شده است.

۳-مشکاة الهدایة،شاگردش مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء،به امر استاد بر آن شرحی نوشته است.

۴-الفوائد الاصولیة

۵-حاشیة علی طهارة شرائع المحقق الحلی

۶-الفوائد الرجالیة پیرامون علم شامخ رجال

۶-رسالة فی الفرق و الملل

۸-تحفة الکلام فی تاریخ مکة و بیت الله الحرام

۹-شرح باب الحقیقة و المجاز

۱۰-قواعد احکام الشکوک

۱۱-الدرة البهیة فی نظم بعض المسائل الاصولیة

۱۲-دیوان شعری که دارای بیش از یک هزار بیت می باشد.

*نقل است که کاشف قبرمختارثقفی،بحرالعل.م بوده است،یعنی تامدتها قبرش پنهان بوده

قبربحرالعلوم

سید محمدمهدی بحرالعلوم  رجب سال ۱۲۱۲(دی۱۱۷۶) در سن ۵۷ سالگی اتفاق افتاد و در کنار قبر شیخ طوسی به خاک سپرده شد.

قبرشیخ طوسی(شیخ الطائفه)

 علّامه سیّد محمدباقر خونسارى صاحب(روضات الجنّات) بحرالعلوم را درحد«ابن سینا»می داند:

«سیّد سند و رکن معتمد مولاى ما سیّد مهدى فرزند سیّد مرتضى فرزند سیّد محمد حسنى حسینى طباطبائى نجفى- که خداوند طولانى کند عمر او را و پیوسته گرداند علوّ منزلت و برکت و نعمت‌هاى مترشّحه از وجود او را- پیشوا و امامى است که روزگار نتوانسته است مانند او را به جهان بسپارد.

سلطان عظیم الهمّة و بلند پروازى است که مادر دهر سالیان دراز از زائیدن همانند او عقیم بوده است. بزرگ علماى اعلام و مولاى فضلاى اسلام علاّمه دهر و زمان خود و یگانه عصر و اوان خود بوده است.

اگر در بحث معقول زبان بگشاید تو گوئى این شیخ الرئیس است، این سقراط و ارسطو و افلاطون است. و اگر در منقول بحث کند تو گوئى این علاّمه محقّق در فروع و اصول است. و در فنّ کلام با کسى مناظره نکرده است مگر اینکه تو گوئى سوگند به خدا این علم الهدى است. و اگر گوش‌ فرادهى به آنچه در هنگام تفسیر قرآن کریم به زبان آرد فراموش مى‌کنى آنچه در ذهن دارى و چنین مى‌پندارى مثل اینست که این همان کسى است که خداوند قرآن را بر او فرستاده است.

علامه محمدحسین طهرانی:

ترجمه و شرح حال بحر العلوم و بیان اقصى مدارج و معارج سیر کمالى آن فرید عصر و نادره دهر، از حیطه پرواز فکر حقیر و از امکان رشحات خامه فقیر خارج است.

من چه گویم درباره کسى که شیخ اکبر، شیخ الفقهاء و المجتهدین شیخ جعفر کاشف الغطاء غبار نعلین او را با حنک عمامه خود پاک مى‌کرد، 

و محقّق خبیر و فقیه بصیر مجمع کمالات صورى و معنوى«میرزا ابو القاسم جیلانى قمى»(جیلانی=گیلانی)ازتبار شفت(فومن) در هنگام تشرّف به عتبات عالیات، روزى در مجلس پرفیضش در حضور جمعى از او پرسید: «پدر و مادرم فداى تو، چه عملى انجام داده‌اى تا بدین مرتبه و منزلت رسیده‌اى؟»

چه گویم درباره کسى که تشرّف او کرارا و مرارا به محضر مقدّس حضرت امام زمان حجّة ابن الحسن العسکرى- أرواحنا له الفداء- جاى شبهه و تردید نیست و این مسئله نزد علماى اعلام بلکه همه قاطنین و ساکنین نجف اشرف در حکم مسلّمات است، بلکه از بعضى از کلمات بزرگان استفاده مى‌شود که باب امکان تشرّف به خدمت آن ولىّ والاى عالم امکان پیوسته براى او باز بوده است، بلکه چه گویم درباره کسى که او را آن صاحب مقام ولایت کبرى امام زمان در آغوش گرفت!

توجه امام زمان(عج)به بحرالعلوم

«میرزای قمی »می گوید: من با علامه بحرالعلوم در درس آقا وحید بهبهانی هم مباحثه بودم اغلب من برای او بحث را تقریر می کردم تا اینکه به ایران آمدم و کم کم شهرت علمی سید بحرالعلوم به همه جا رسید و من تعجب می کردم تا زمانی که خدا توفیق عنایت فرمود که برای زیارت عتبات موفق بشوم وقتی به نجف اشرف وارد شدم سید را ملاقات کردم مساله ای عنوان شد دیدم سید بحرالعلوم دریای مواج و عمیقی از دانش است.

میرزای قمی می گوید:پرسیدم : آقا ما که با هم بودیم شما این مرتبه را نداشتید و از من استفاده می کردیدحال شما را مانند دریا می بینم ؟

سید فرمود: میرزا این از اسرار است که به تو می گویم تا من زنده ام به کسی نگو و کتمان بدار من قبول کردم آنگاه فرمود: چگونه این طور نباشم و حال آن که« آقایم حجة بن الحسن عجل الله فرجه مرا شبی در مسجد کوفه به سینه مبارک خود چسباند»

حواله(پولی)امام زمان برای سیدبحرالعلوم

ملا زین العابدین سلماسی، از ناظر کارهای سید بحر العلوم نقل می کند:(اواخر سال ۱۱۹۳ق عازم حجازمی شود) در مدتی که سید در مکه معظمه سکونت داشت، با آن که در شهر غربت بسر می برد و از همه دوستان دور بود، در عین حال از بذل و بخشش کوتاهی نمی کرد و اعتنایی به کثرت مخارج و زیاد شدن هزینه ها نداشت.

به علامه بحرالعلوم گفتم  «پولی برای امرارمعاش نداریم»

یک روز که چیزی باقی نمانده بود، چگونگی حال را خدمت سید عرض کردم، ایشان چیزی نفرمود.

بحرالعلوم «درمکه کُرسی تدریس »داشت

برنامه سید بر این بود که صبح طوافی دور کعبه می کرد و به خانه می آمد و شاگردان از هر مذهبی جمع می شدند و او هم برای هر جمعی به روش مذهب خودشان درس می گفت.

امام زمان(عج) به ملاقات بحرالعلوم آمد!

فردای آن روزی که از بی پولی شکایت کرده بودم، وقتی از طواف برگشت، ناگاه کسی در را کوبید. سید به شدت مضطرب شد و خود با عجله برخاست و رفت و در را باز کرد.

شخص جلیلی به هیئت اعراب داخل شد و در اتاق سید نشست و سید در نهایت احترام و ادب دم در نشست ساعتی با هم صحبت می کردند.

هنگام رفتن- آن شخص برخاست، سید(بحرالعلوم) با عجله از جا بلند شد و در خانه را باز کرد،دستش را بوسید و آن بزرگوار را بر شتری که کنار در خانه خوابیده بود، سوار کرد.

او رفت و سید با رنگ پریده برگشت واما کاغذی دردستش بود،«آن کاغذ حواله بود »آ رابه من من داد و گفت: این حواله ای است به این نشانی می رود بااین مشخصات( مرد صرافی درکنار کوه صفا) نزد او برو و آنچه حواله شده، بگیر.

حواله را گرفتم وبه همان نشانی رفتم، نزد همان مرد بردم.

وقتی آن مردصراف کاغذ را گرفت و در آن نظر کرد، کاغذ را بوسید و گفت: «برو و چند حمال بیاور»

من هم رفتم ۴حمال آوردم. صراف مقداری که آن چهار نفر توان حمل داشتند، پول (یورو ) آورد و ایشان برداشتند و به منزل آوردند.

پس از مدتی، روزی نزد آن صراف رفتم تا از او بپرسم که این حواله از چه کسی بود،

اما با کمال تعجب نه صرافی دیدم و نه دکانی! از کسی که در آن جا بود، پرسیدم: این صراف با چنین خصوصیاتی کجا است؟ گفت: ما این جا هرگز صرافی ندیده بودیم و این جا مغازه فلان شخص می باشد. دانستم این موضوع، از اسرار ملک علام و پروردگار متعال بوده است. (محمد باقر موسوی خوانساری، روضات الجنات، ج ۷)

آیت الله سید محمد باقر خوانساری معروف به صاحب روضات(متولد۱۳۱۳–متوفی۱۲۲۶ ق)اصفهان می باشد.

پیش بینی علامه بحرالعلوم از«نمازمیت »خودش

عالم بزرگ« زین العابدین سلماسی» ملازم بحرالعلوم درحضروسفربود،نقل می کند:
بحرالعلوم می گفت:

« دوست دارم نماز مرا « شیخ حسین نجف» بخواند، ولی  آمیرزا محمد مهدی شهرستانی به جا می آورد»

این سخن سید باعث تعجب همگان شده بود! زیرا که «میرزا مهدی شهرستانی» مقیم کربلا بود. چگونه این پیش بینی واقع خواهدشد!؟
بعدازمدتی سید بحرالعلوم فوت کرد، مشغول تجهیز او شدند و در آن حال از «سیدشهرستانی» خبری نبود. چون سید را غسل دادند و کفن کردند و جنازه اش را به صحن مقدس آوردند، وقت نماز رسید،قرارشدیکی ازعلمای حاضربرجنازه اش نمازبخواند،ناگاه از طرف باب شرقی صحن مطهر، سید شهرستانی درحالی که لباس های سفر دربرداشت، وارد صحن شد و نزدیک جنازه رسید، مشایخ علما به علت جامع الشرایط-اعلمیت- بودنش، او را مقدّم داشتند، بحرالعلوم هم این درخواست رااجابت کردونماز خواند؛ چنان که خود آن مرحوم خبر داده بود.

ماجرای آمدن بدون اطلاع وبدون دعوت«میرزا مهدی شهرستانی» اززبان خودش:
سیدشهرستانی:نماز ظهر را در مسجدخودم در کربلا خواندم و به خانه برگشتم. نامه ای از نجف دریافت کردیم که از سید بحرالعلوم ناامید شده اند(حالش روبه وخامت است). من به خانه رفتم و بی درنگ سوار بر مرکب(ماشین) شدم و یک سره آمدم و هنگام ورود، با تشییع جنازه بحرالعلوم مواجه شدم.

میرزامهدی شهرستانی کیست؟

بعد از حمله افغانها به اصفهان،خانواده میرزامحمدمهدی که ازعلمای اصفهان بودند به عراق کوچیدند، ودرکربلا اقامت گزیدندوی درآن زمان۱۰ ساله بود.(میرزا مهدی «سید»بود،معروفیت میرزاییش بخاطرملاییش بوده)

میرزامهدی شاگردعالم نامدار«وحیدبهبهانی»بود که بعدازمدتی خودبه مقامات علمی واجتماعی درعراق رسید,علمای بزرگی شاگردوی بودند،ازجمله ،نوه وحیدبهبهانی وملااحمدنراقی(مؤلف معراج السعاده).

وفات «میرزا محمد مهدی شهرستانی»صفر۱۲۱۶. درسن ۸۶ سالگی ودر کربلا مدفون است.

«شیخ حسین نجف« کیست؟

شیخ عباس قمی(صاحب مفاتیح) «شیخ حسین نجف»( اصالتاً تبریزی است،متوفی ۱۲۵۱ق)راوحیده دهر ...نادره زمان..وشیخ علمای عراق خوانده  ورفاقت وی رابا بحرالعلوم   در«فوائدروضه»اش متذکرشده است.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درجمع آوری این مجموعه ازمنابع مختلف استفاده شده واصلاحات واختصار-برای روانسازی ومفهومی بودن مطالب- انجام داده ام که خواننده درکوتاهترین زمان،بیشترین بهره راببرد.

«زین العابدین سلماسی» کیست؟

ملا زین العابدین سلماسی ملازم (رئیس بیت) بحرالعلوم بود(متوفی۱۲۶۶ق . درجوارقبورکاظمین علیهمااسلام، درکنارقبر«شیخ مفید»مدفون است)

قبر شیخ مفید

این قبر«شیخ مفید» و« سلماسی »درروبروی -دو۳متری ضریح کاظمین(ع) است

زندگینامه شیخ طوسی

حرم امامین کاظمین(امام موسی کاظم وامام جواد)یعنی پدروپسرامام رضا(ع)

یک آیت الله بحرالعلوم درگیلان"رشت"داریم که ازنوادگان بحرالعلوم است

 «سید حسن موسوی» فرزند سیدحسین در ۱۲ خرداد ۱۲۶۸ ش در رشت متولد شد. از آنجا که از نواگان آیت الله سیدمهدی بحرالعلوم بودند به «بحرالعلوم» معروف شدند. تحصیلاتش را ابتدا از مدرسه سپهسالار تهران شروع کرد و سپس به نجف اشرف نزد علمای رفت. پدرش «میرآقا» از علمای عصر مشروطه بود که از طرف آیت الله ملامحمد خمامی به نمایندگی اولین دوره مجلس شورای ملی برگزیده شده بود. میرآقا به نمایندگی از آیت الله شیخ فضل الله نوری و آیت الله ملامحمد خمامی به نجف رفته بود تا با مراجع نجف گفتگو کند. در راه بازگشت به رشت سید حسن که نوجوانی بیش نبود همراه پدر و برادر بزرش بود. مشروطه خواهان  میرآقا را در قزوین به جرم مشروعه خواهی گرفتند و او را به همراه پسر بزرگش سید جواد به شهادت رساندند،سیدحسن نوجوان جان بسلامت بدربرد.

سیدحسن بعد از مدتی مجدداًبه نجف بازگشت و به تحصیل ادامه داد تا اینکه مجتهدی مسلم شد و اجازه نامه های متعددی در اجتهاد گرفت،وی در زمان اجرای طرح رضاشاه در مورد کشف حجاب به مخالفت با آن پرداخت که موجب بازداشت۲هفته ای وی شد.

 بحرالعلوم اازمریدان امام خمینی بود. همزمان با نهضت امام خمینی در سال ۴۲،  به حمایت وی برخاست وبخاطرهمین مبارزات درچشم ساواک بود.

بعد از دستگیری امام  علمای گیلان نامه ای در مخالفت با دستگیری امام صادر می کنند. ۳۵ نفر از بزرگترین علمای شهرستانها پای این نامه را امضا کردند که اولین امضا متعلق به آیت الله بحرالعلوم و دومی متعلق به آیت الله ضیابری بود. زمانی هم که علمای زندانی شده خواستند نماینده ای برای مذاکره با شاه انتخاب کنند، این آیت الله بحرالعلوم بود که به نمایندگی علما انتخاب شد.

وی امام جماعت مسجد گلشن رشت بود .

بحرالعلوم (رشت)بعد از یک دوره مریضی در ۲۱ شهریور ۱۳۵۶ ش مصادف با ماه رمضان ۱۳۹۷ ق رحلت کردند گه قبرش در مشهد است.