پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

"رابین هود"ازثروتمندان می دزدیدوبه فقرامی داد+داستان چندنمونه ازرابین هودها

«رابین هود»کیست؟

 «زورو» هم کارهایش شبیه «رابین هود»بود.

«عروة بن الورد بن  زید العبسی»عرب، هم« ازاغنیامی دزدید وبه فقراکمک می کرد».

درادامه خواهیدخواند:و...رابین هودایران«عباس ایروانی»

و.رئیس بانک ایتالیایی که ازحساب مشتریان ثروتمندبرمی داشت وبه فقرا«وام»می داد.

و..ماجرای آن مردمذهبی که با-کج فهمی دینی-انارونان می دزدید وبه فقرا صدقه(خیرات)می داد.

و..ماجرای سلطان کاکوئین که خودرا رابین هودمی دانست.

«کبلاکیجا»باجگیر رشتی هم «رابین هود»بود. 

و..مصاحبه با«شرخر»ی که خودش را«رابین هود»می داند!

به خبرنگارمی گوید:ببخشید داداش! همین اول کار بگم که« من از اصطلاح «شرخری» خوشم نمیاد!.»کار ما مثل رابین هود می‌مونه.

واما تاریخچه رابین هود:

کار ما مثل رابین هود می‌مونه. ما کار راه‌اندازیم و شرخر نیستیم. از آدمایی می‌گیریم که حساب کتاب سرشون نمیشه اگرنه چرا آدمای بد‌بخت بیان سراغ ما؟ اگه حساب و کتاب بازار درست باشه هیشکی سراغی از ما نمی‌گیره.

 نخستین بار، در شعری از «ویلیام لنگلند» به نام «پیِر شخم‌زن» (Piers Plowman)، اشاره‌ای به داستان و نام رابین هود شده است.

این شعر، بین سال‌های ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۰ میلادی در انگلیس سروده شد. قدیمی‌ترین داستان درباره او که روایتی نسبتاً پیوسته از زندگی رابین هود ارائه می‌کند، به نیمه دوم قرن ۱۵ تا نخستین دهه قرن ۱۶ میلادی تعلق دارد. بر اساس روایت نقل شده در اشعار و داستان‌های قدیمی، رابین هود قهرمانی از طبقه فرودست جامعه بود که در برابر ظلم و ستم داروغه ناتینگهام ایستاد و با او مبارزه کرد.

رابین هود و نوچه هایش، در جنگل «شِروود» واقع در ناتینگهام (۹۰کیلومتری منچستر)مخفی  می شدند و   با غارت اموال  اغنیا، ،به فقراوضعفاکمک می کردند!(به تعبیری ازثروتمندان می دزدیدو-قستی ازاموال تصاحب شده را-به فقرامی دادند وازاین راه برای خودشان نام وآوازه ای کسب می کردند.

 دانستنی های جالب درباره «رابین هود» تیرانداز افسانه ای

جنگل ها در قرون وسطا مکان های ایده آلی برای دزدها و قانون گریزها بودند. وقتی پادشاه  «جان» همه زمین ها و اموال رابین هود را از او گرفت، رابین هود به جنگل های شروود پناه برد و در آنجا همراه دوستانش یک گروه تشکیل داد.

 دانستنی های جالب درباره «رابین هود» تیرانداز افسانه ای

هدف از تشکیل این گروه دفاع از فقیران و بیچارگان بود. آنها روش نامتعارفی را انتخاب کردند؛ دزدی کردن از ثروتمندان و چپاول آنها به نفع فقرا. روزگار فقر و بیچارگی بود و این گونه بود که رابین هود و دوستانش به قلبهای مردم راه پیدا کردند.

دانستنی های جالب درباره «رابین هود» تیرانداز افسانه ای

این قصیده می گوید رابین هود تنها به ناتینگهام می آید و به کنیسه مریم مقدس رفته و عبادت می کند. یکی از راهبان که پیشتر مورد چپاول رابین هود و دوستانش قرار گرفته بود او را می شناسد و به نزد شهردار ناتینگهام رفته و مکان رابین هود را لو می دهد.

مأموران شهردار ناتینگهام به کنیسه ریخته و رابین هود را دستگیر می کنند و به زندان می اندازند. اما از خوش شانسی رابین هود، دوستش جان کوچولو از این موضوع مطلع میشود و رابین هود را از زندان نجات می دهد و به شروود بازمی گرداند.

 «زورو» هم کارهایش شبیه «رابین هود»بود

 دانستنی های جالب درباره «رابین هود» تیرانداز افسانه ای

زورو (روباه ) جوان مکزیکی نجیب زاده و از خانواده ثروتمند دلش با فقرا بود. او با شنل و نقاب سیاه از ثروتمندان به نفع فقرا دزدی می کرد.
 
در فرهنگ عرب  «عروة بن الورد بن  زید العبسی» هم چنین داستانی دارد. او کاروان ها و قافله های ثروتمند را غارت کرده و آن را در اختیار فقرا قرار می داد. 

عروه  فقط از ثروتمندان بخیل می دزدید و با دست و دلبازی آن را در اختیار همه مردم قرار می داد؛ حتی به آن دوستانی که او را در غارت و چپاول کاروان ها کمک نکرده بودند، نیز از کیسه ثروتمندان می بخشید.


«عباس ایروانی »رابین هودایران ایران

عباس ایروانی که در سایتش نوشته:،در بحبوحه دفاع مقدس به کار سامان دهی کمک‌های مردمی در غرب کشور پرداخته و به سمت تولید لوازم و قطعات خودرو رفته و توانسته کارنامه قائل قبولی از خود ارائه دهد.

وارد  تولید لوازم و قطعات موتورسیکلت شد ،نمایندگی« پیستون کالمن آلمان» را دریافت کرد و پس از این پروژه دیگر با دولت وارد همکاری نشد.

او در زمان دفاع مقدس قطعات موتورسیکلت تولید می‌کرده است. وی سپس با خریدن کارخانه پیستون‌سازی تبریز از دولت که آن روزها برای واگذاری عرضه شده بود، وارد مرحله جدیدی از فعالیت اقتصادی می‌شود.

البته ایروانی می‎‌گوید: «این انتهای راه بنده و دولت بود و به‌هیچ‌روی پس از آن، وارد معامله با دولت نشدم». بر اساس نوشته‌های این وب‌سایت، ایروانی «علاوه بر حفظ، نوسازی و گسترش کارخانه پیستون‌سازی تبریز ۱۴ کارخانه دیگر را احداث نموده و بهترین گروه قطعه‌سازی کشور را به نام گروه قطعات خودرو عظام پایه‌گذاری کرده که در اوج بحران تحریم، مانع توقف فعالیت‌های چرخه صنعت خودروسازی کشور شد. تولیدات این گروه شامل پیستون خودروهای سبک، سنگین بنزینی، دیزلی، صنایع ریخته‌گری، کلاچ و قطعات الکتریکی، داشبورد، انواع دینام، استارت، قفل، جعبه‌فرمان، پولوس انواع بلبرینگ و صدها قطعه ریز و درشت دیگر است. این متهم به فساد فی‌الارض در جلسه سوم دادگاهی خود گفت: (در مجموعه من) چهار هزار نفر به‌طور مستقیم و ۳۰‌ هزار نفر به‌طور غیرمستقیم مشغول به کار شده‌اند. در مدت فعالیتم از خروج ۳۵۰ میلیون دلار جلوگیری کرده‌ام و مجموعه‌های گردشگری و رفاهی بسیاری ساخته شده است.

دوست «پروفسور سمیعی»هستم!

جراح

ایروانی در بخشی از زندگی نامه خود اذعان داشته که با «پروفسور مجیدسمیعی» ارتباط دوستانه و رفاقت دیرینه ای داشته است و مرکز تحقیقات و نوآوری مغز و اعصاب را در منطقه ۲۲ تهران به مبلغ ۱۱۰.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال خریداری کرده است.

سرمایه گذاری در حوزه گردشگری

بر اساس صحبت‌های ایروانی پای او به حوزه گردشگری هم باز شده و بزرگترین «پارک آبی موضوعی رو باز ایران» (پارک آبی اوشن کیش) را در جزیره کیش راه اندازی کرد و به دنبال تجهیز آن همانند دیزلی اما با شیوه ایرانی برآمد. همچنین وی مدعی شده که سرای عامری های کاشان را هم مرمت و بازسازی کرده است.

ایروانی:من پروژه یک هزار و یک شهر را هم برای میزبانی از ۳۰/۰۰۰ نفر راه اندازی کرده ام.

مدیرعامل شرکت قطعه‌سازی عظام(ایروانی)  ، تسهیلات مختلفی با«رشوه»گرفته

طبق ادعای ایروانی، فعالیت‌های او در طول این سال‌ها تنها محدود به این موارد نبوده است.

حسینه ساختم وهیئت راه انداختم

ایروانی: «در طول این دوران، دست از علایق خود که فعالیت در عرصه‌های مذهبی است، نکشیدم و در زیر سایه پدر، هیئت‌های مذهبی خود را گسترش داده و حسینیه‌ای به نام «ثامن ثامن‌الائمه » نیز در شهر مقدس «مشهد» بنا کردیم که همچنان پابرجا و فعال است».

رابین هود»قرن ۱۵انگلیس-مردی که از ثروتمندان می دزدید(غارت اغنیا)وبه فقراوضعفاکمک می کرد.

آیا شخصیت رابین هود واقعیت داشته است؟

رابین هود»ایران-باغارت بیت المال درامکان مذهبی هزینه می کرد!

... فعالیت‌های هنری و فرهنگی زیادی هم داشته است. از جمله این فعالیت‌ها مرمت خانه سنتی عامری‌ها در کاشان، کاروانسرای وکیل کرمان و همچنین همکاری در ساخت ضریح باشکوه سیدالشهدا(ع) بوده است.

به«ستاد بازسازی عتبات عالیات»ک​​​​​​​مک می کنم

با«منصور حقیقت پور»مسئول ستاد بازسازی عتبات عالیات کشور رفاقت وهمکاری دارم

عباس ایروانی درسایتش نوشته:  ارتباط نزدیکی که با استادمحمود فرشچیان داشتم، پیشنهاد استفاده از ایشان برای طراحی را داده و به همین منظور شخصا با استاد فرشچیان در خارج از ایران دیدار و مذاکره کردم.

استاد فرشچیان، بنیانگذار مکتب نوین در عرصه مینیاتور ایرانی

ایشان پس از برگشت به ایران، با حضور در دفتر شخصی این‌جانب در میدان آرژانتین تهران، کار طراحی و آماده‌سازی ضریح باشکوه سیدالشهدا(ع) را به پایان رساندند و پس از تأیید طرح از سوی مقام معظم رهبری، توسط هنرمندان قم اجرا شده و پس از عبور از سراسر کشور، روی آن مکان مقدس نصب شد».

رابین هودایران(عباس ایروانی )

مدیرعامل شرکت قطعه‌سازی عظام(ایروانی)  ، تسهیلات مختلفی با«رشوه»گرفته

رابین هود، مبلغ ۶۰۶ میلیون درهم امارات در زمان مدیریت قدرت‌الله شریفی از بانک مسکن دریافت کرده‌است و همچنین تسهیلاتی  از بانک ملی گرفته است

ایروانی معتقدبود که خیلی ازکارها«بدون رشوه-هدیه»امکانپذیرنیست.

مدیرعامل شرکت عظام به پرداخت رشوه عادت داشته‌، برای اخذ تسهیلات گران از بانک ملی با «محمدرضا خاوری»  همکاری کرده و هدایای متعددی را به او داده‌است. همچنین او برای دریافت تسهیلات از بانک مسکن هم، به «قدرت‌الله شریفی» رئیس وقت بانک مسکن رشوه‌هایی داده‌است.

دومین جلسه محاکمه گروه عظام به اتهام قاچاق سازمان یافته و حرفه‌ای قطعات خودرو آغاز شد

متهم ردیف اول« عباس ایروانی »مدیر گروه عظام (تولید کننده قطعات خودرو) متهم است به افساد فی الارض از مجاری اخلال عمده در نظام اقتصادی کشور با توسل به قاچاق سازمان یافته و حرفه‌ای قطعات خودرو به صورت عمده و کلان به میزان ۷۶۴ میلیون و ۳۷ هزار و ۴۲۵ دلار، رهبری گروه مجرمانه سازمان یافته قاچاق قطعات خودرو، معاونت در جعل اسناد، معاونت در استفاده از اسناد مجعول، معاونت در پرداخت رشوه و مشارکت در فراری دادن متهم...ایشان رئیس ۷مختلس-عظام- است.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: شرخری که خودرا«رابین هود »می داند.

«اسمال ‌شرخر» رابین هود


*می‌خواهم در مورد بازار شرخری با شما صحبت کنم. خیلی دوست دارم در مورد دستمزد شرخری، خطرهای این کار، حاشیه‌های آن و اهمیت آن صحبت کنیم. سوالم این است که از نظر شما شرخری چه معنی و مفهومی ‌دارد؟

ببخشید داداش! همین اول کار بگم که من از اصطلاح شرخری خوشم نمیاد.

کار ما مثل رابین هود می‌مونه. ما کار راه‌اندازیم و شرخر نیستیم. از آدمایی می‌گیریم که حساب کتاب سرشون نمیشه اگرنه چرا آدمای بد‌بخت بیان سراغ ما؟ اگه حساب و کتاب بازار درست باشه هیشکی سراغی از ما نمی‌گیره.

*نفهمیدم. چرا رابین هود!؟

برای اینکه رابین هود از آدمای پولدار می‌گرفت و به آدم‌های فقیر می‌داد.

*اما اجیر‌کننده شما فقیر نیست. آدمی هم که از او با زور پولی می‌گیرید، لزوماً ثروتمند نیست. رابین هود قهرمان یک داستان قدیمی ‌است که فکر می‌کرد باید از آدم‌های پولدار بگیرد و به فقرای ناتینگهام کمک کند. من شباهتی بین شما و رابین هود نمی‌بینم و در ضمن خیلی هم از رابین هود خوشم نمی‌آید. چرا باید از یک عده به زور پول گرفت وبه یک عده دیگر داد؟ من فکر می‌کنم شرخری واژه بهتری است. من هنوز دوست دارم شما شرخری را تعریف کنید.

شرخری یعنی زنده کردن پول. من نمی‌فهمم چرا میگن شرخر

از اینکه به من بگن شرخر خوشم نمیاد. همین قدر می‌فهمم که بعضی‌ها خودشون نمی‌تونن از حق خودشون دفاع کنن بعد میان سراغ ما. یکی مزاحم ناموسی داره. اون یکی مستاجرش سرموعد حاضر نیست خونه رو تحویل بده و یکی دیگه طلب داره اما پولش زنده نمیشه. میان سراغ ما. ما هم می‌گیم دقیقاً چی می‌خوای؟ طرف دردشو می‌گه ما هم گوش می‌کنیم. بعضی لقمه‌ها برا دهن ما گنده است می‌گیم نه. بعضی‌ها باب دندون ماست می‌گیم آره. ته خط هم یه چیزی گیر ما میاد طرف هم به هدفش می‌رسه. 

«شرخرها» برای خودشان «حکومت»دارند(قاضی محل)

خبرنگار:شرخر هاچه کارهای دیگری  قبول می‌کنید؟.

خیلی پیش اومده ،یکبار یک زن تنها اومد سراغم  گفت همسایه‌ام مزاحم دخترم میشه(چندمیگیری ادبش کنی؟)

گفتیم باشه آبجی پول نمی‌گیریم برات حلش می‌کنیم.

رفتیم جوون لندهور مردمو انداختیم تو ماشین بردیم زدیمش و ادبش کردیم و بعد ولش کردیم.

یک بار یک پیرمرد سراغ منو از بچه محل‌ها گرفته بود. اومد پیشم گفت پسرم مشکل منو حل می‌کنی؟

گفتم مشکلت چیه؟

گفت یه پسر دارم که خیلی اذیتم می‌کنه. توهین می‌کنه و پول می‌دزده می‌خوام ادبش کنی.،قبول کردم.

و من هم رفتم سراغ پسره.

دیدم پسره معتاده و خیلی هم بچه پر‌روست.

گرفتیم با بچه‌ها بردیمش تو باغ یکی از دوستان تو شهریار.

یک هفته کار من این بود که این لندهورو کتک بزنم.

هی می‌زدمش و هی خون بالا می‌آورد. اون قدر زدمش که بیهوش شد.

از صبح تا شب کلاغ پرش کردم اون قدر که پاهاش از خودش نبود.

آقای شرخر(اسماعیل)بااین توجیهات می خواهدثابت بکنه که ماکارهای خوب هم می کنیم،می گوید:«پس می‌بینی که همه‌ش مساله پول نیست».

ودرادامه می گوید:«البته پدرش  بعد هم یه چیزی بابت دستمزد بمن داد».

*چرا نباید این کار را به قانون سپرد؟

اسمال شرمثل بخش خصوصی عمل می کند،

می گوید:قوه قضائیه شدت عمل ندارد واما من شدت عمل دارم.

اسمال شرخر:قانون ،خوب در نمیاد. اولاً می‌گیرن ولش می‌کنن. بعدهم خوب ادبش نمی‌کنن.

امامن وقتی این جور آدما رو می‌گیرم اون قدر می‌زنمشون که خون بالا می‌آرن. قانون چنین کاری نمی‌تونه بکنه.

قانون مرانتوانست مهارکند!

 خود من صد بار بازداشت شدم اما همیشه آزادم کردن.

چرااشراردوست دارنددرزندان باشند؟

اسمال شرخر:شاید باورت نشه اما لات‌ها خیلی دوست دارن اون تو باشند ،چون تو زندان کار هست، کاسبی هست اما این بیرون نیست.

خبرنگار:آیا شرخری برای شما شغل محسوب می‌شود؟

اسمال شرخر:من تخصصم این است، کار دیگه‌ای بلد نیستم.

ادامه توضیحات «اسمال شرخر»:اصلاً بذار درمورد این کار صحبت کنم.

خیلی‌ها فکر می‌کنند این کار کثیفه ولی ما کار راه‌انداز مردم هستیم.

فامیلام از من بدشون میاد. با من قطع رابطه کردن و منو می‌بینن روشون رو می‌کنن اون ور.

اینها سخنان اسمال شرخراست:ولی من این کار(شرخری)و دوست دارم.

درآمدم خیلی خوبه. قبلاً یه موتور هم نداشتم اما حالا واسه خودم خونه و ماشین دارم. دفتر اجاره کردم.

همه منو می‌شناسن. تو بانک که میرم بدون صف کارم راه می‌افته. تعارف که نداریم می‌ترسن دیگه.

خبرنگار:اینکه مردم از شما می‌ترسند آیا مزیت محسوب می‌شود؟

اسمال شرخر:چرا مزیت نباشه؟ این همه آدم تو این مملکت داریم همه‌شون هم دوست دارن آدما جلوشون خم و راست شن.

تصویر گفتگوی خواندنی با اسمال شرخر

ببین داداش !لات‌ها برا خودشون آدم دارن که بهشون میگن نوچه.

هرکی واسه خودش نوچه‌ای داره. شما نداری؟ رئیس فلان اداره نداره؟ نماینده نداره؟

همه‌ام دوس دارن مردم جلوشون خم و راست شن.

من وقتی میرم تو بانک جلوم خم و راست می‌شن. چرا؟ چون زور دارم و نترس هستم.

یه بار از رئیس یه شعبه آدرس صاحاب چکو می‌خواستم نداد. رفتم توی پارکینگ و دور تا دور ماشین خوشگلشو خط‌خطی کردم. روش هم نوشتم «رابین هود»

وقتی اومد بره بیرون، آتیش گرفته بود. من آدم بد‌لجی هستم. فرداش رفتم تو بانک داد و بیداد راه انداخت و زنگ زد پلیس. منو بردن ولی مدرک نداشتن ولم کردن.

دوباره رفتم بانک و این بار درگوشش گفتم یا آدرسو بده یا می‌زنم زندگیتو نابود می‌کنم. آدرس زن و بچتو دارم.

بازهم چقری کرد و نداد.

شب رفتم در خونه‌ش زنگ زدم. خودش اومد پشت آیفون گفتم «منم رابین هود».

گوشیو گذاشت. می‌دونستم زنگ می‌زنه پلیس. رفتم قایم شدم. تا پلیس رفت دوباره رفتم در خونه‌ش. شروع کردم داد و بیداد کردن که آی مردم این مرده حیثیت خونوادمو برده. زن و بچه داره اما به ناموس من نظر داره.

نیومد بیرون ولی باز پلیس اومد.

دوباره فرار کردم.

باز که پلیس رفت برگشتم در خونه‌ش زنگ زدم. دیگه عصبانی شده بودم. قاطی کرده بودم. گفتم پسرتو می‌دزدم یا آدرسو بده. شماره‌مو رو دیوار نوشتم براش.

طرفای ظهر بود که دیدم زنگ زد.

گفت تو رو خدا دست از سرمون بردار.

گفتم کاری ندارم آدرسو بده.

خلاصه گرفتم!بنده خدا داد!

ولی اگه نمی‌داد می‌رفتم بچه‌شو می‌دزدیدم.

خبرنگار:به بچه‌اش چه ربطی داشت؟

ببین داداش این چیزا مال قصه‌هاس. اینکه رحم کنی و نکنی، چیزی درست نمیشه. من شرخرم. گل‌کار که نیستم. معلم که نیستم. طرف پول مردمو خورده و نمی‌ده. بعد رفته برا زن و بچه‌ش لباس و ماشین خریده اون وقت چطور ربطی نداره؟ سرنوشت اینها همه به هم وصله و شوخی نیست. چطور منو بگیرن و ببرن زندان زن و بچه‌م گشنه می‌مونن و هیشکی نیست کمکشون کنه.

*شما زن و بچه هم داری؟

بله، دو تا دختر دارم.

خبرنگار:می‌توانی تصور کنی یک نفر آنها را گروگان بگیرد؟

اوه اوه خدا اون روزو نیاره. قاطی می‌کنم بد جور.

بین ما لات‌ها هم گاهی دعوا میشه. یه بار دارودسته «مهدی‌سیاه» با ما کج افتادن دستشون که به من نمی‌رسید دخترکوچیکه‌مو گروگان بردن. قاطی کردم.

خدابیامرز مهدی‌سیاه رفیقم بود. زنگ زدم رو گوشی‌ش گفتم مهدی به بچه‌هات بگو تمومش کنند که اگه قاطی کنم، بد میشه. گوش نکرد.

رفتم از بچه‌های نظام‌آباد چند نفر اجیر کردم. محل دعوا یکی از فرعی‌های شماره دو بود. آی زدیم همدیگه‌رو. قمه بود که فرو می‌رفت تو دل و جیگر بچه‌ها. خود من اون روز هفت تا چاقو خوردم ولی خدا خواست ما بردیم.

مهدی سیاه به نوچه‌هاش دستور داد دخترمو آزاد کردن.

*شده تا حالا سر شرخری کتک هم بخوری؟

ببین داداش این کار کتک داره، فحش داره. بی‌ناموسی داره و همه چی داره.

بذار برات تعریف کنم می‌فهمی چی میشه.

یه بار یه بابایی جلو پاساژ منو دید وگفت« تو اسمال ‌شرخری؟»

گفتم آره، فرمایش؟

گفت: یه چک دارم مال یه بابایی که خیلی کله گنده‌س میگن فقط تو می‌تونی نقدش کنی.

گفتم بیا بریم صحبت کنیم. رفتیم یه جا نشستیم صحبت کردیم. گفتم توکی هستی؟ گفت کارخونه گچ دارم.

گفتم طرف کیه؟

گفت «نماینده »بوده والان داره تو خیابون فاطمی ساخت وساز می‌کنه.

گفتم بادیگارد داره؟

گفت: آره راننده داره.

طرف 300 میلیون بدهکار بود و قرار شد من هشت تا بگیرم و پولشو نقد کنم.

می‌دونستم خیلی خطرناکه.

بادیگارد طرف غول بود و می‌دونستم منو لت و پار می‌کنه.

گفتم اسماعیل! این دیگه ته خطه.

خلاصه نشستم فکر کردن تا اینکه یه چیزی به ذهنم رسید.

تعقیبش کردم دیدم میره سر ساختمونش تو خیابون فاطمی. هر روز یه سر می‌زد و نیم ساعتی اون جا بود و بعد می‌رفت دفتر کارش که بلوار کشاورز بود.

یه روز که بادیگاردش از شرکت رفت بیرون، رفتم تو دفترش. به بهونه تعمیر تاسیسات ساختمون. تنها بود. یه لحظه پشیمون شدم اما دیگه نمی‌شد کاری کرد.

رفتم جلو کپی چک رو گذاشتم جلوش. گفت این چیه؟

گفتم مال شماست.

موبایلشو برداشت زنگ بزنه گفتم حاجی پول نشه، پولت می‌کنم.

دو روز دیگه میام. زدم بیرون.

شب رفته بودم قهوه خونه «ممد میشی» دیدم چند نفر گردن‌کلفت اومدن تو.

درو بستن و اونقدر ما رو زدن که تو ادرارم خون بود.

خلاصه دیدم این یارو خیلی چقره. نگو عکسمو از تو دوربین در آورده بودن و شناسایی کرده بودن. به قدری کتک خوردم اون روز که تا سه ماه بدنم درد می‌کرد.

خبرنگار:تا حال از کاری پشیمان شده‌اید؟

بله، ولی عادت کردم بهش فکر نکنم. ولی شب‌ها بعضی وقت‌ها خوابش را می‌بینم.

یه بار اشتباهی کارد فرو کردم تو پهلوی یه نفر دیگه.

به یکی زنگ زدم لیچار بارم کرد عصبانی شدم. رفتم سراغش. قیافه‌شو نمی‌شناختم. از یکی پرسیدم، گفت اونه. رفتم کاردو فرو کردم تو کتفش بعد فهمیدم اشتباه کردم و اون نبوده. خیلی ناراحت شدم.

یه بار هم رفتم چک یه بدبختو نقد کنم. خونه‌ش تو منیریه بود. تاجری بود که حساب و کتابش به هم ریخته بود و خلاصه چک‌هاش برگشت می‌خورد.

دو روز پشت در موندم و هیچ کس درو باز نکرد. می‌دونستم تو خونه اس.

رفتم رو پشت بام و کولرشو قطع کردم. بازهم بیرون نیامد.

خلاصه یه چند روزی علافش بودم تا اینکه با هزار بدبختی از پنجره رفتم تو خونه‌ش. اصلاً صدایی نمی‌آومد در حالی که می‌دونستم تو خونه‌اس.

هرجا رو نیگا کردم نبود. ولی متوجه شدم از تو حموم صدا میاد. رفتم یواش درو وا کردم دیدم بدبخت افتاده رو زمین و دوش هم بازه و همین طور آب هم داره میره.

دستکش دستم کردم و شیر آب رو بستم.

ولی دیدم مُرده و نفس نمی‌کشه وآب هم صورتشو پوسانده بود. قیافه‌ش تا مدت‌ها توی ذهنم بود.

اون روز اومدم بیرون و زنگ زدم به پلیس و گفتم من شرخرم و چنین چیزی دیدم. نمی‌دونم من چقدر مقصر بودم اما در هرحال عذابش برام مونده.

خبرنگار:هرکدام از کارهایی که می‌کنید، قیمت کارهایی که می‌کنید چقدر است؟

هر چیزی قیمتی داره. گوش، انگشت، بند انگشت، مو، پهلو، سر.

خلاصه همه چیز واسه خودش قیمت داره.

یه بار یه بنده خدایی به من پول داد تا «سگ »خانومه رو بکشم.

مثل اینکه «به سگ خانومه حسودیش می‌شد

یه روز عصرکه خانومه تو فرمانیه داشت پیاده‌روی می‌کرد، سگشو دزدیدم. طرفای عصر بود که دزدیدمش و شب هم فروختمش به یکی دیگه.300 تا گرفتم.

به هرحال چک یه نرخ داره، چک و توگوشی هم یه نرخ.

«کف‌گُرگی» هم قیمت خودشو داره.

مثلاً مظنه چک،10 تا 20 درصده.

شاید هم بتونی چک طرف رو بخری که در این صورت 50 درصد از مبلغ چک کم می‌کنی و بقیه اش رو میدی طرف. بعد ولی باید نقدش کنی دیگه.

خبرنگار:آقا اسماعیل برای من یک سوال خیلی مهم است. دقیقاً چندسال است که داری کار می‌کنی واینکه کدام سال کار شما بیشتر رونق داشته است؟

راستش کار ما همیشه رونق داره. سفارش زیاده. «تا بی‌حسابی باشه، کار ما هم رونق داره.»

رابطه معکوس وضع واوضاع «شرخر»بامردم

وقتی وضع مردم خوب شه، وضع ما بد میشه.وقتی وضع مردم بد شه وضع ماهم خوب میشه.

در ضمن الان دست زیاد شده و هرکیو می‌بینی، قمه دست گرفته می‌آفته توخیابون دنبال باج‌خواهی و شرسازی. بعضی‌ها شرخر نیستند، شر‌سازند.

خبرنگار:در مورد چک‌های برگشتی می‌گویم.

بله. در مورد چک، بیشتر از همیشه پارسال رونق داشت.

پارسال من دفتر زدم و 10 تا نوچه گرفتم. من الان 11 ساله دارم کار شرخری می‌کنم. الان 39 سال دارم و 11 ساله شرخرم.

با«سرقت گوشی »کارراشروع کردم وبعدارتقاء یافت کارم

اولش هیچی نداشتم. کارم سرقت گوشی بود ولی بعد یه بنده خدایی بود به نام« تقی معروف به تقی وانتی» منو کشوند تو این راه.

من بچه لات بودم و دعوا راه می‌نداختم.

«تقی وانتی »گفت -اون کارروول کن-بیا شرخری کن نون خوبی توش داره.

«خاطره اولین شرخری»اسمال شرخر

برا بار اول رفتم سراغ کارمند یه شرکت. دفترش تو جردن بود. نشستم تو دفترش گفتم تا پول ندی نمیرم.

اونقدر «کثیف و بد‌بو بودم »که طرف چک 500 هزارتومنی رو همون جا قرض کرد و پولشو داد.

اون موقع ماهی دوسه تا چک برگشتی داشتیم الان ماهی 20 تا داریم شاید هم بیشتر. خودم دیگه کمتر از 100 میلیون کار نمی‌کنم ومعمولاً 10 تا 20 درصد می‌گیرم.

شرخرها هم «بازنشستگی» دارن!

خبرنگار:فکر می‌کنید تا چه زمانی این کار را ادامه بدهید؟

دوست دارم دو سال دیگه بازنشسته کنم خودمو.

شکر خدا الان خونه و ماشین و زندگی دارم ولی می‌خوام از نظام‌آباد بیام سمت یوسف‌آباد. یه خونه بزرگ می‌خوام و بعد یه ماشین و بعد هم بتونم یه گاراژ تو جاده قدیم بگیرم برا تعمیر پمپ و این طور چیزها.

البته الان دیگه دعوا نمی‌کنم. رفتارم پخته شده و کمتر قلدری می‌کنم ولی همچنان احتمال قاطی کردنم هست./منبع:آبان ۱۳۹۱ایسنابااندکی اصلاحات


توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:به «سلطان کوکائین جهان» هم رابین هودمی گفتند.

پابلو اسکوبار، قاچاقچی کلمبیایی مواد مخدر به عنوان ثروتمندترین قاچاقچی کوکائین در جهان بود. عده ای به او به خاطر کمک هایش به قشر فقیر لقب رابین هود را داده بودند./العالم .آبان ۱۳۹۶مصاحبه باپسرش.

زندگی یک رابین هود

سلطان کوکائین دنیا کیست؟

پابلو امیلیو اسکوبار گاویریا  (متولد۱ دسامبر ۱۹۴۹شهرمدلین،کلمبیا) قاچاقچی کلمبیایی مواد مخدر بود

حقایق عجیب درباره سلطان کوکائین جهان

وی به عنوان ثروتمندترین قاچاقچی تاریخ بشر شناخته می‌شود که ثروت خالصش تا ۳۰ میلیارد دلار می‌رسید.

او یکی از مخوف‌ترین جنایتکاران جهان بود و در طول عمر خود به‌یکی از بزرگترین و ثروتمندترین قاچاقچیان کوکایین در جهان تبدیل شد.

*سلطان کوکائین پسر یک کشاورز فقیر کلمبیایی بود. اما زمانی که ۳۵ ساله شد، یکی از ثروتمندترین مردان دنیا بود.

 پابلو اسکوبار رهبر کارتل مدلین شد که ۸۰ درصد بازار کوکائین جهان را در دست داشت.

او هفته‌ای حدود ۴۲۰ میلیون دلار درامد داشت که وی را به یکی از ثروتمندترین مافیای مواد مخدر در طول دوران تبدیل کرد.

سال ۱۹۸۹ نشریه فوربس وی را به‌عنوان هفتمین مرد ثروتمند دنیا معرفی کرد.

«اسکوبار» قسمتی ازثروتش را خرج مردم کرد،خانه ساخت،پارک ساخت؛کمک می کرد،

مخصوصا شهر زادگاهش (مدلین) باشگاه ورزش ساخت وخودش رئیس باشگاه فوتبال «اتلتیکو  ناسیونال» کلمبیا بوده‌است.

در سال ۱۹۸۲ ، پابلو اسکوبار نماینده مجلس کنگره کلمبیا  شد.

وسرانجام «سلطان کاکوئین۴۴ساله» ۲دسامبر ۱۹۴۹ (آذر۱۳۷۲)در تعقیب و گریز نیروهای ارتش کلمبیا هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد.

«کبلاکیجا»هم خودش را«رابین هود»می دانست!

«کبلاکیجا»نفردوم ازسمت راست-درکنارنوچه هایش(کَل رضا وپرویزو..درروی پُل زردجوب(لب آب)رشت.

بعضی هاخیال می کنندکه «رابین هود» هاآنقدربخشنده هستند که هرچه درمیارند(می دزدند)خرج ضعفاوفقیران می کنند.

درهمین رشت«کبلاکیجا»آنقدرثروت داشت که اولین ماشین مدل روز(داتستون)رادررشت داشت+چندین تریلی ومینی بود،وقتی گوگوش باآن همه مال ومکنت وفاحشگی درکاباره به مشکل مالی برخورد،بهش پیعام داد«طلاق(ازمحمود)بگیربیازن من بشو،تمام قرض هاتو متقبل میشم».

***


«رابین هود»ایتالیا

رئیس بانکی که از حساب ثروتمندان پول برمی‌داشت و به نیازمندان« وام» می داد.

به گزارش  از بی بی سی، گیلبرتو اسکیرا که رئیس بانک فورنی دی اسپورا، شهرستانی کوچک و کوهستانی در ایتالیا بود طی هفت سال حدود یک میلیون پوند از حساب مشتریان پولدار دزدیده و به عنوان وام به حساب نیازمندان واریزکرده بود.

آقای گیلبرتو اسکیرا این مبلغ را از حساب مشتریان پولدار برداشت و به حساب کسانی که نمی‌توانستند وام دریافت کنند، واریز می‌کرد تا بتوانند واجد شرایط دریافت وام بشوند

این بانکدار حتی یک پنی هم به جیب خود نمی‌ریخت.

«گیلبرتو اسکیرا »به روزنامه کوریره دلا سرا گفت:«من همیشه فکر می‌کردم که وظیفه ما فقط حفظ پس‌انداز مشتریان پولدار نیست بلکه باید به نیازمندان هم کمک کنیم».

گیلبرتو اسکیرا به دوسال زندان محکوم شد ولی با توجه به این که قبلا سابقه ارتکاب جرم نداشت و مدت حبس او کوتاه بود، طبق قوانین ایتالیا از رفتن به زندان معاف شد.

اقای اسکیرا که در بعضی جراید ایتالیا به او «رابین‌ هود عصر مدرن» لقب داده شده، فرجام خوبی نداشت.

وکیل مدافع او به بی‌بی سی گفت که اسکیرا هم خانه و هم شغل خود را ازدست داده است:او می خواست به کسانی که نمی‌توانستند به صورت عادی وام دریافت کنند کمک کند.

ماجرای افسانه ای گیلبرت اسکیرا در بحران مالی سال ۲۰۰۹ شروع شد.

در آن سال یکی از ساکنین شهر برای دریافت وام به او رجوع کرد اما واجد شرایط لازم نبود و اسکیرا تصمیم گرفت از موجودی پولدارها بردارد.

اسکیرا به روزنامه لارپوبلیکا گفت: نظام بانکی حداقل ملاحظات را برای بازنشسته ها در نظر می گیرد و جوانان را بدون هیچ گونه منبعی به حال خود رها می‌کند. بحران مالی معیارها را تغییرداد و اعطای وام نه براساس ارزیابی کلی بلکه بر پایه میزان اطمینان از بازپرداخت وام انجام می‌گیرد که این منبع اطمینان، از موجودی بانکی از طریق کامپیوتر است.

اسکیرا سپس به این روزنامه گفته است که «در ازای این کمک‌ها بهای سنگینی پرداخته است» و فکر نمی‌کند باردیگر به اقدام مشابهی دست بزند.

وکیل اسکیرا در باره دلیل اقدام او گفت: اسکیرا به مقامات ایتالیا گفته است که تصور می‌کرد این وام ها بازپرداخت می شود و به مشتریان اطمینان کرده بود اما بعضی از آن ها چنین نکردند و باعث شد که دست او رو شود،اما این واقعیت که او هیچ مبلغی به نفع خود برداشت نکرده بود، به رهایی‌اش از رفتن به زندان کمک کرد هر چند که اطمینان او به گیرندگان وام سبب شد که هم شغل و هم خانه خود را از دست بدهد./۱۳مهر۱۳۹۷

 نکته:توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:

بنظرمی رسدریشه این کج فهمی های »رابین هودی»به یک کج فهمی از«دین»نشأت گرفته باشد وآن:خوبی هارا١٠برابرپاداش می دهیم وبدی هارا یک برابر.

مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ۖ وَمَن جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلَا یُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ ﴿١٦٠مائده﴾ 

 اگر یک حسنه انجام دهید خداوند ده حسنه حساب خواهد کرد،واماگناه را به اندازه همان گناه(یک برابر)

*دزدی «سیئه» است و بخشش مال دیگران سیئه دیگری است. و هرگز از سیئه حسنه تولید نخواهد شد و  إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّـهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ ﴿٢٧مائده)یعنی " خدا، تنها از پرهیزگاران می ‏پذیرد. اگر کسی دزدی کند یک گناه مرتکب شده است. و اگر مال دزدی را صدقه دهد، گناه دیگری را مرتکب گشته است. چرا که تصرف در مال غیره کرده یعنی مال حرام را به دیگران رسانده است.

ماجرای «اناردزد»بخشنده/نان دزدسخاوتمند

 شهید مطهری در کتاب داستان راستان جلد اول داستانی تحت عنوان شهرت عوام  این چنین می نویسد:

در عصر امام صادق (ع) مردی به تقدس و تقوا شهرت یافته بود، اطوار عوام فریبانه او امام(ع) را متوجه کرد و روزی به تعقیب ایشان پرداخت تا اعمال او را از نزدیک ببیند .

امام (ع) متوجه شد که این مرد ۲ قرص نان و ۲ عدد انار دزدید و سپس آنها را خیرات(صدقه) داد.

امام صادق به پیش این«دزدمذهبی»رفت وماجرا-فلسفه کارش- راپرسید. 

مردسارق گفت: من ۴ گناه و ۴٠ ثواب کرده ام و به همین آیه ١٦٠ سوره انعام تمسک جست و چون ۴ از ۴٠ کم کنیم برای من ۳٦ ثواب خالص می ماند .

امام (ع) گفت: إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّـهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ /شما چهار معصیت مرتکب شده ای که دزدی کرده ای و ۴ گناه دیگر که بدون اذن صاحب اموال آنها را صدقه داده ای و این مجموعاً ۸ گناه می شود بدون هیچ حسنه ای.

و بعد از این گفتار امام ،تازه آن مردی که به دنبال ثواب بوده متوجه شد که چه خطایی رامرتکب اشده است( چشمانش خیره مانده بود.)

کفعمی کیست"دعاهای کفعمی"درمفاتیح الجنان

   کفعمی کیست؟

درخیلی از جاها درکتاب" مفاتیح الجنان" شیخ عباس قمی- اسم «کفعمی"»آمده که مثلاً کفعمی گفته…

علامه شیخ ابراهیم کفعمی از دانشمندان بزرگ شیعه در قرن نهم و دهم هجری است. او عالمی وارسته، محدثی مورد اطمینان، ادیبی توانا، شاعری زبردست و هنرمندی خوشنویس بود. کفعمی به دلیل مهارت در دانش‌های عصر خویش و تسلط به علوم مختلف، تألیفات متنوع و آثار بدیعی را پدید آورده که موجب شگفتی دانشوران دیگر گردیده است. عبارات بلندِ تاریخ نویسان و شخصیت نگاران در مورد وی، نشانگر عظمت علمی و معنوی اوست.[۱]

کفعمی در نیمه اول قرن نهم هجری، در یکی از روستاهای جبل عامل به نام «کفعم» یا «کفرعیما» و در یک خانواده علمی ـ مذهبی دیده به جهان گشود.[۲] این روستا نزدیک منطقه جبشیت بود. امروزه تنها آثار ویرانه‌های این روستا به چشم می‌خورد.

خاندان پر افتخار

دودمان کفعمی مانند سایر خاندان‌های علمی جبل عامل، اهل دانش و تقوا بودند.

شیخ زین الدین علی کفعمی (متوفا: ۸۶۱ هـ.ق) از دانشمندان و محدثان بزرگ جبل عامل است. او پدر و استاد کفعمی است و از مشایخ اجازه او به شمار می‌رود. وی از عالمانی بود که تمام زندگی و فرزندان خود را وقف خدمت به اسلام و اهل بیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نمود. او در اثر تلاش و فداکاری مستمر، توانست فرزندانی تربیت کند که در طول تاریخ، زینت بخش جوامع اسلامی شوند.

تحصیل

کفعمی دوران کودکی و ایام جوانی را در زادگاه خویش سپری کرد و فراگیری دروس حوزوی را نزد استادان آن سامان آغاز نمود. از جزئیات مراحل تحصیلی وی اطلاعات زیادی در دست نیست. امّا آن چه مسلم است، او بیشتر دروس مقدماتی خود را نزد پدر و سایر دانشهای عصر خود را نزد برادر دانشمندش و سایر استادان آن خطّه فرا گرفت.

محقق ارجمند «شیخ فارس حسّون» مهم‌ترین استادن کفعمی را به این ترتیب ذکر می‌کند:

استادان

۱٫ شیخ زین الدین علی بن حسن، پدر کفعمی که از فقهای بزرگ و شخصی عادل و پرهیزگار بود. کفعمی از این استاد خویش حدیث نقل کرده و وی را فقیه اعظم و اورع نامیده و از او به عنوان زینت اسلام و مسلمین یاد کرده است.

۲٫ شیخ شمس الدین محمد (نویسنده زبده البیان) ؛ برادر کفعمی.

۳٫ سید شریف فاضل حسین بن مساعد الحسینی الحائری؛ نویسنده «تحفه الابرار فی مناقب الائمه الاطهار ـ علیهم السّلام ـ».

۴٫ شیخ زین الدین البیاضی العاملی؛ نویسنده «الصراط المستقیم».

۵٫ سید حسیب علی بن عبدالحسین الموسوی الحسینی؛ نویسنده «رفع الملامه عن علی ـ علیه السلام ـ فی ترک الامامه».

نامه‌هایی در قالب نظم و نثر بین وی و کفعمی ردّ و بدل شده است.

کفعمی در بعضی از رساله‌هایش استاد خود را ستوده، از کتاب وی تمجیدهایی به عمل آورده و مطالبی را از او نقل کرده است.[۳]

کفعمی در اثر تلاشهای شبانه روزی و استقامت در تحصیل علوم، به مرتبه‌ای از دانش رسید که شخصیت نگاران بعد از وی، احاطه و تسلط او بر علوم مختلف را ستوده و او را پرچمدار علم حدیث و کاشف گنجینه‌های علوم و حکمت دانسته و از وی به عنوان زینت بخش عصر خویش و افتخار دانشمندان امامیه یاد کرده‌اند.[۴]

میرزا عبدالله افندی می‌نویسد:

«شیخ اجلّ عالم فاضل و فقیه کامل مرحوم کفعمی، از بزرگان علمای اصحاب بود. عصر او به زمان ظهور شاه اسماعیل صفوی (اول) متصل شد. این بزرگمرد جهان شیعه در انواع علوم رایج مهارتی تام داشت، به ویژه در علوم عربی و ادبیات سرآمد عصر خویش بود. او عاشق کتاب و کتابخوانی بود. کتابهای بسیاری را در کتابخانه‌اش جمع کرده بود که اکثر آنها از کتابهای ارزشمند و نایاب و معتبر به شمار می‌آمدند. شنیده‌ام: هنگامی که وی وارد شهر نجف اشرف شد و مدتی در آن جا اقامت گزید، در کتابخانه خزانه حرم مطهر علوی ـ علیه السلام ـ مطالعات بسیاری انجام داد. او در نیایشگری بی‌نظیر بود، در زهد و تقوا و التزام به دستورهای شرع مقدس، شهره خاص و عام بود، تا آن جایی که در مورد زهد و عبادت او می‌گویند:

کفعمی به تمام اعمال، دعاها، عبادات و آداب زیارتهایی که در کتاب «مصباح» خود آورده است، عمل می‌نمود و در ساعاتی که وقت او اجازه نمی‌داد، دعاها و عبادات آن روز را همسر عالم و عابد وی به جای می‌آورد و این چنین بود که کتاب مصباح او بعد از تألیف، سریعاً به خانه‌های شیعیان راه یافت. عاشقان و سالکان خداجو، «مصباح» کفعمی را هم چون مشعلی روشنگر، زینت بخش محافل و مجالس مذهبی و روحانی می‌دانستند. او در واقع، عالمی عامل، عارفی واصل و پژوهشگری کامل بود. تألیفات وی در زمینه دعاها و عبادات و زیارتها، دلیل روشنی بر زهد و تقوای وی و اهمیت دادن او به ارتباط با خداوند متعال است. نگارش کتابهای مهمی برای تزکیه و تطهیر نفس مانند: «رساله محاسبه النفس اللوامه و تنبیه الروح النوامه»، «بلد الامین»، «مصباح» و «رساله المقصد الاسنی و شرح صحیفه سجادیه»، دقت نظر وی در زمینه خودسازی و التزام او را به مبانی فکری و عملی ائمّه اطهار ـ علیهم السّلام ـ نمایان می‌سازد.

کفعمی به دعاها و اثرات شگفت‌انگیز آن اعتقاد کامل داشت. او اعمال عبادی و دعاها و تعقیبات نقل شده از ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ را نه برای تفنّن و یا به خاطر دیگران می‌نوشت؛ بلکه او اوّل، آن دستورها را خودش عمل می‌کرد، آن گاه با ایمان راسخ و اعتقاد یقینی، برای دیگران نقل می‌نمود. او آثار دنیوی و اخروی دعاها را با تمام وجود باور کرده بود. وی گاهی در حاشیه کتاب، به آثار و نتایج دعا اشاره می‌کند، مثلا در حاشیه «بلد الامین» می‌گوید:

«من اثر این دعا (یکی از دعاهای بعد از نماز صبح) را در کتاب‌های اصحاب بزرگوارمان خوانده‌ام.»

و آن گاه به داستانی در این زمینه اشاره می‌کند که:

«مردی از شیعیان در ایام گذشته به دردی مبتلا شد که تمام پزشکان از معالجه او عاجز شدند. او بعد از تلاشهای فراوان، از معالجه بیماری خویش مأیوس شد و تمام درها را به روی خود بسته دید، تا این که روزی کتابی را مطالعه می‌کرد که عبارتی توجه او را به خود جلب کرد. در آن جا نوشته بود: از امام صادق ـ علیه السلام ـ روایت شده است که هر کس مبتلا به بیماری جسمی شده باشد، بعد از نماز صبح چهل مرتبه این کلمات را بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین حسبنا الله و نعم الوکیل، تبارک الله احسن الخالقین، و لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم» و سپس دست خود را به موضع درد بکشد، به خواست الهی شفا خواهد یافت. آن مرد به این دستور عمل کرده و به اذن الهی شفا یافت.»[5]

کفعمی در ادامه داستانی را از مشاهدات خود نقل می‌کند:

«پدر و استاد بزرگوارم اعتقاد فوق العاده به مضمون این روایت داشت و هیچ گاه در نماز صبح از انجام آن فروگذاری نمی‌کرد؛ البته آن بزرگوار اثر آن را دیده و با تجربه‌ برایش ثابت شده بود. او با یک خانم نجیب و بزرگواری از یک خانواده اصیل ازدواج کرد. بعد از مدتی، در اثر بیماری جسمی، همسر صالح و شایسته او ماه‌ها به بستر بیماری افتاد. پدرم از این وضعیت شدیداً آشفته و مضطرب گردید. او که در حال ناچاری به دنبال چاره‌ای می‌گشت، ناگهان این روایت به یادش آمد. لذا این دستور العمل شفابخش امام صادق ـ علیه السلام ـ را به همسرش توصیه کرد که آن را ۴۰ روز بعد از نماز صبح ۴۰ مرتبه بخواند. بعد از انجام این دستور العمل، به اذن خداوند متعال آن خانم از مرض سخت خویش شفا یافت.»[6]

کفعمی در زهد و عبادت و خودسازی، سرآمد عصر خویش و سرمشق عارفان و زاهدان بود. کتاب محاسبه النفس کفعمی ـ که در قالبی زیبا به زیور طبع آراسته شده ـ در نوع خود بی‌نظیر است و در مورد خودسازی و سیر و سلوک معنوی، عالی‌ترین رهنمودها را دارد.

نقل حدیث

محدّث نام آور شیعه، تلاش فراوانی در گردآوری حدیث نمود. او به کتابهای مختلف در این مورد رجوع می‌کرد و در هر کجا حدیثی را می‌یافت که بزرگان و دانشمندان دیگر آن را در کتابهای خود نیاورده‌ بودند، وی آن را ثبت و برای طالبان معارف زلال اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ نقل می‌نمود.

اگر امروزه به کتابهای بزرگ و معتبر شیعه، همچون: وسائل الشیعه، مستدرک الوسائل و بحار الانوار رجوع کنیم، در می‌یابیم که محدث کفعمی چقدر در نشر و گسترش احادیث و روایات ائمه ـ علیهم السّلام ـ نقش داشته است. شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه‌، محدث نوری در مستدرک الوسائل و علامه مجلسی در بحار الانوار ده‌ها روایت در موضوعات مختلف علوم اسلامی، از محدث کفعمی نقل کرده‌اند که بخشی از موضوعات آن روایات عبارتند از: آداب نماز، دعا، وصیت، طهارت، آداب فن و کفن میّت مسلمان، اخلاق اجتماعی، معماری اسلامی، آداب زندگی و معاشرت، خواصّ سوره‌های قرآن، آثار تربیت امام حسین ـ علیه السلام ـ، آداب زیارت و توسل، حقوق اجتماعی مسلمانان، بهداشت و مسائل فردی، تاریخ شهادت و ولادت ائمه ـ علیهم السّلام ـ، مهدویت، مسایل حج و سایر موضوعات گوناگون فقهی، اخلاقی، عبادی و اجتماعی که زینت بخش صفحات منابع گرانسنگ شیعه است و کفعمی در نشر و گسترش آنها سهم عظیمی را به خود اختصاص داده است.

علامه مجلسی علاوه بر نقل روایات کفعمی، بارها در کتاب بحار الانوار از نکات علمی، تفسیری و ادبی محدث کفعمی سود جسته و در معانی لغات مشکل و شرح بعضی جملات و عبارات سنگین، از نظرات این دانشمند فرزانه بهره گرفته است. وی در مورد فضل و عظمت و کمالات کفعمی می‌گوید:

«کتابها و آثار او ما را از سخن گفتن در مورد شخصیت وی باز می‌دارد و شکوه و جلالت این عالم جلیل القدر را، نوشته‌ها و آثار جاویدان وی بر همگان آشکار می‌سازد.»[7]

آثار

این دانشمند گرانمایه در طول زندگی پربار خویش، نتیجه سالها تلاش علمی و فرهنگی خود را در قالب کتابها و رساله‌های ارزشمند به جهان دانش عرضه کرده است. او تألیفات فراوانی را در موضوعات مختلف علوم اسلامی به رشته تحریر کشیده و نقش به سزایی در تدوین و تکمیل آثار مذهبی به ویژه آثار شیعی در قرن نهم هجری داشته است تا آن جا که علامه مجلسی وجود این شخصیت پژوهشگر اسلامی را حلقه اتصال بین دو دانشمند نخبه شیعی، یعنی شهید اول و شهید ثانی می‌داند.[۸]

تنوع موضوعات در آثار کفعمی، نشانگر تسلط سرشار آن بزرگوار بر علوم مختلف و رایج عصر خویش می‌باشد. تاکنون نزدیک به 50 اثر از تألیفات و تصنیفات این بزرگمرد شناخته شده است که می‌توان آنها را در ۱۲ موضوع طبقه بندی کرد که عبارتند از:

عرفان و سیر و سلوک

۱٫ محاسبه النفس اللوامه و تنبیه الروح النوامه که به شرح فارسی ترجمه شده است.

۲٫ المقام الاسنی یف شرح الاسما الحسنی.

۳٫ صفوه الصفات فی شرح دعاء السمات، که در سال ۸۷۵ هـ.ق نوشته شده است و در کتابخانه شیخ ضیاء الدین نوری در تهران، نسخه‌ای از آن دیده شده است.

قرائت:

۱٫ اللفظ الوجیز فی قرائه الکتاب العزیز.

تفسیر:

۱٫ قراضه النضیر؛ تلخیص تفسیر «مجمع البیان» طبرسی می‌باشد.

۲٫ الرساله الواضحه فی شرح سوره الفاتحه.

۳٫ تلخیص «غریب القرآن» نوشته محمد سجستانی.

۴٫ تلخیص «تفسیر علی بن ابراهیم».

۵٫ تلخیص «جوامع الجامع» طبرسی.

ادبیات:

۱٫ فرج الکرب و فرج القلب؛ درباره اقسام علم ادبیات تألیف شده و نزدیک به ۲۰۰۰۰ بیت است (هر بیت، سطر ۵۰ حرفی را می‌گویند).

۲٫ نهایه الارب فی امثال العرب؛ در دو جلد نگارش یافته است، که در نوع خود بی‌نظیر است.

۳٫ لمع البرق فی معرفه الفرق.

۴٫ زهرا الربیع فی شواهد البدیع.

۵٫ تلخیص «نزهه الالباء فی طبقات الادباء» اثر کمال الدین عبدالرحمن بن محمد انباری.

۶٫ فروق اللغه.

۷٫ مقالید الکنوز فی اقفال اللّغوز.

۸٫ تلخیص «مغرب اللغه» مطرزی.

۹٫ رساله فی علم البدیع.

۱۰٫ تلخیص «المجازات النبویه» اثر سید رضی (ره).

شعر و قصیده

۱٫ قصیده فی البدیع فی مدح النبی ـ صلّی الله علیه و آله ـ و شرح آن.

۲٫ نور حدیقه البدیع؛ در شرح تعدادی از قصیده‌های معروف عرب.

۳٫ قصیده غدیریه و سایر اشعار اخلاقی و ادبی.

۴٫ البدیعیه؛ که قصیده‌ای است میمیه و حاوی تمامی محسّنات و زیبایی‌های ادبی و آرایش‌های کلامی در علم بدیع می‌باشد.

تاریخ:

۱٫ ارجوزه الفیه فی مقتل الحسین ـ علیه السلام ـ و اصحابه: درباره نام‌ها، اشعار و زجرهای اصحاب امام حسین ـ علیه السلام ـ. وی در این مقتل از منابع متعددی بهره گرفته و شیوه نو در این زمینه به کار برده است.

۲٫ تاریخ وفیات العلماء.

حدیث:

۱٫ مشکاه الانوار: این کتاب غیر از «مشکاه الانوار» طبرسی و مجلسی می‌باشد و به این نام کتابهای متعدد در موضوعات مختلف تألیف شده است.

۲٫ تلخیص «علل الشرایع» اثر صدوق (ره).

اخلاق:

۱٫ مجموع الغرائب و موضوع الرغائب: این کتاب در سال ۱۴۱۲ هـ.ق به چاپ رسیده است. محقق کفعمی در مقدمه آن می‌گوید: من این کتاب را از کتاب کبیر و بی‌نظیر خودم گرد آورده‌ام و آن را بعد از مطالعه و رجوع به ۱۰۰۰ تألیف و تصنیف نوشته‌ام.

۲٫ حیاه الارواح فی اللطایف و الاخبار و الآثار: نگارش این کتاب در سال ۸۴۳ هـ.ق به اتمام رسیده است. کفعمی این اثر را در ۷۸ باب تنظیم کرده است.

عقاید:

۱٫ تعلیقات بر «کشف الغمه» علی بن عیسی اربلی: این تعلیقات مورد توجه پژوهشگران مسلمان قرار گرفته است.

فقه:

۱٫ التلخیص فی مسائل العویص من الفقه.

۲٫ تلخیص «قواعد» شهید (ره).

۳٫ تلخیص «الحدود و الحقایق فی تفسیر الالفاظ المتداوله فی الشرع و تصریفها»؛ اصل این کتاب تألیف سید مرتضی علم الهدی (ره) است.

۴٫ منظومه‌ای درباره ایام شریفه‌ای که روزه آنها مستحب است. این سروده قصیده‌ای از نوع رجز می‌باشد که در ۱۳۰ بیت ترتیب یافته است. وی این منظومه فقهی را به درخواست علامه بابلی به رشته نظم کشیده است.

ر. دعا و زیارات:

۱٫ البلد الامین: کفعمی در این کتاب، دعاها، ذکرها، زیارت‌ها و اعمال سال را آورده است. او این کتاب را قبل از مصباح تألیف نموده است. آداب نمازهای یومیه، تعقیبات، دعاهای مختصه و زیارات متعددی برای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ در این کتاب ذکر شده و در پایان، مناجات ائمه و دعاهای وارده در مناسبتهای گوناگون بیان شده است.

۲٫ شرح صحیفه سجادیه که آن را به نام «الفوائد الطریفه فی شرح الصحیفه» نامگذاری کرده است. وی در آخر این کتاب می‌گوید: من دعاهای این کتاب صحیفه را از منابع معتبر استخراج کرده و نقل نموده‌ام.

۳٫ جنّه الامان الواقیه و جنه الایمان الباقیه: این کتاب معروف‌ترین اثر کفعمی است که به مصباح کفعمی شهرت دارد. چون این کتاب به شیوه «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی نگارش یافته است و شباهت زیادی به «مصباح» شیخ دارد. مصباح نام گرفته است و برای تمایز از «مصباح» شیخ طوسی به «مصباح کفعمی» چنین آمده است.

در مورد منزلت والای این کتاب،‌معروف است که «مصباح کبیر» شیخ طوسی قبل از «مصباح کفعمی» از مقبولیت بسیار بالایی برخوردار بود و در بیشتر خانه‌های شیعیان نسخه‌ای از آن موجود بود، امّا بعد از تألیف «مصباح کفعمی» در سال ۸۹۵ هـ.ق «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی جای خود را به «مصباح» کفعمی داد.[۹]

این کتاب بین کتابهایی که درباره «ادعیه و زیارات» نوشته شده، بی‌نظیر است. علامه شیخ کفعمی در مورد ارزش و اعتبار این کتاب می‌گوید:

«من این اثر را از کتابهای مورد اعتماد جمع آوری کرده‌ام که باید به ریسمان محکم آنها چنگ زده شود و آن را به گونه‌ای تنظیم نموده‌ام که خواننده را به بالاترین درجات وصول به حضرت حق برساند.»

او در آخر کتاب، فهرست منابع را یادآور شده، که تعداد آنها به ۲۳۹ عنوان بالغ می‌شود.

کتاب مصباح دارای ۵۰ فصل است که از احکام وصیت شروع می‌شود و با طهارت و مقدمات نماز ادامه می‌یابد و با ذکر نمازهای واجب و مستحب و تعقیبات نماز، وارد بحث ادعیه می‌شود.

اعمال شب و روز و دعاهای مختلف، هر یک در فصل‌های جداگانه‌ای ذکر شده است. از فصل ۴۱ بحث زیارات شروع شده و پس از آن، مناسبت‌های ایام سال همراه ذکر ولادتها و شهادت‌های ائمه ـ علیهم السّلام ـ بیان شده است و در پایان کتاب، آداب دعا ـ که شامل عوامل استجابت دعا، شرایط دعا کننده، کیفیت دعا و مقدمات و شرایط آن است ـ بیان شده است. این کتاب دارای ترجمه‌های متعدد و تلخیص می‌باشد.

کفعمی در این کتاب شریف به مناسبت‌هایی به نکات تاریخی و ادبی، اشاره کرده است؛ از جمله قطعه‌هایی از واقعه کربلا، حماسه آفرینی‌های امام علی ـ علیه السلام ـ در صحنه‌های مختلف، شعرهای مناسب و خطبه‌های بلیغ و جذاب برای روزهای عید فطر و قربان و خطبه مونقه علی ـ علیه السلام ـ را که آن حضرت بدون حرف الف ایراد فرمود، در آخر کتاب آورده است.

۴٫ مختصر مصباح، که بعد از تألیف کتاب مصباح، آن را نوشته است. نام دیگر این کتاب الجنّه الواقیه می‌باشد.

۵٫ المنتقی فی العوذ و الرّقی.

ز. موضوعات متفرقه:

۱٫ العین المبصره. ۲٫ الکواکب الدّریّه.

۳٫ حدیقه انوار الجنان الفاخره. ۴٫ اختصار لسان الحاضر و القدیم.

۵٫ مجموعه کبیره، که نویسنده ریاض العلماء آن را در شهر ایروان دیده است.

۶٫ ملحقات الدروع الواقیه. ۷٫ رساله خطی شبیه کشکول.

۸٫ حجله العروس. ۹٫ الحدیقه الناضره.

۱۰٫ الروضه و النحله. ۱۱٫ تلخیص «الغریین» نوشته هروی.

۱۲٫ النخبه.

شعر و خطابه

کفعمی علاوه بر خَلقِ آثار متعدد و تألیفات متنوع در رشته‌های گوناگون علوم اسلامی، در عرصه ادبیات و شعر و خطابه هم چون ستاره‌ای درخشید. خطابه‌های نغز و کم نظیر وی و اشعار بدیع و ابتکاری او در نهایت فصاحت و بلاغت می‌باشد. او در یکی از خطبه‌های زیبای خویش که در شرح بدیعیه خود گفته است، تمامی سورههای قرآن را مندرج و موجب شگفتی اهل فضل و ادب گردیده است.

دیدگاه صاحب نظران

۱٫ شیخ حرّ عاملی، نویسنده وسائل الشیعه:

«او شخصیتی مورد اطمینان، فاضل، ادیب، شاعر، عابد و پارسا بود. او کتاب بزرگ و پربار مصباح را به نام الجنّه الواقیه در سال ۸۹۵ هـ.ق تألیف کرده است و هم چنین گزیده مصباح و البلد الامین و شرح صحیفه از آثار اوست. وی اشعار بسیار سروده و رساله‌های متعددی نیز تألیف کرده است.[۱۰]

۲٫ علامه امینی، نویسنده الغدیر:

«شیخ تقی الدین ابراهیم بن شیخ زین الدین علی بن شیخ بدر الدین حسن بن شیخ محمد بن شیخ صالح بن شیخ اسماعیل حارثی همدانی خارفی عاملی کفعمی لویزی جبعیّ، یکی از چهره‌های درخشان قرن نهم هجری قمری می‌باشد که جامع علم و ادب بود[11]

۳٫ خیر الدین زرکلی، از شخصیت نگاران اهل سنت:

«ابراهیم بن علی بن الحسن الحارثی عاملی کفعمی ملقب به تقی الدین، مردی ادیب و از فضلای امامیه می‌باشد. او در روستای «کفرعیما» از توابع جبل عامل متولد شد و در همان جا وفات یافت. وی مدتی در شهر کربلا مسافرت کرد و در آن جا اقامت گزید. آثار وی در قالب نظم و نثر به ۴۹ کتاب و رساله می‌رسد.»

سپس زرکلی تعدادی از آثار کفعمی را نام می‌برد.[۱۲]

وفات

شیخ ابراهیم کفعمی، در اواخر عمر خویش، در کربلا زندگی می‌کرد و محلی هم برای دفن خودش در آن جامعین کرده و وصیت نموده بود که در آن جا دفن شود و سروده‌ای هم در این زمینه دارد که نهایت علاقه وی را به آستان مقدس امم حسین ـ علیه السلام ـ می‌رساند.

کشف آرامگاه کفعمی

کفعمی با همه علاقه‌ای که به کربلا داشت، موفق نشد تا آخر عمر در آن جا بماند و مهمان حضرت ابی عبدالله ـ علیه السلام ـ بشود. وی در در اواخر عمر خویش، سفری به زادگاهش(جبل عامل لبنان – روستای 
 "جبشیت") نمود که در همان جا وفات یافت و به خاک سپرده شد.

قبرکفعمی

قبرکفعمی بعدازسالها سالم کشف شد

آن منطقه در اثر مرور زمان خراب شده و قبر شریف کفعمی در زیر خاک ماند و از منظر مردم پنهان گردید

کسی آن جا را نمی‌شناخت و از اثر قبر او اطلاعی نداشت، تا این که بعد از قرن یازدهم هجری قمری، کشاورزی هنگام شخم زدن زمین، گاو آهن وی به سنگی برخورد و آن را از محل خودش تکان داد، از زیر آن سنگ جسدی با کفن تر و تازه برخاست و با حیرت تمام به راست و چپ نگاه کرد و گفت: «هل قامت القیامه؛ آیا قیامت به پا شده است؟!» آن گاه افتاد و دوباره به خواب ابدی فرو رفت. کشاورز از مشاهده این واقعه شگفت انگیز بیهوش می‌شود و بعد از مدتی که به حال طبیعی بر می‌گردد، اهالی روستا را مطلع می‌کند. آنان نوشته سنگ قبر را مشاهده می‌کنند که روی آن چنین حک شده بود: هذا قبر الشیخ ابراهیم بن علی الکفعمی.

بعد از این واقعه، مردم قبر شریف او را بازسازی و تعمیر نمودند. هم اکنون نیز مرقد او زیارتگاه عاشقان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و شیعیان جهان می‌باشد. بدین ترتیب، کفعمی بعد از عمری تلاش و جهاد در راه احیای فرهنگ اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ در سال ۹۰۵ هـ.ق در آستانه سلطنت شاه اسماعیل صفوی، در زادگاه خویش جهان را وداع گفت و به لقای دوست شتافت.[۱۳]

[۱] . القابی نظیر: اکابر علمای امامیه، اعیان محدّثین شیعه، کثیر التتبع و وجوه شیعه، حکایت از گستردگی اطلاعات علمی و نفوذ شخصیت معنوی وی در میان دانشمندان می‌باشد.

[۲] . در مورد تاریخ تولد وی اختلاف وجود دارد علامه سید محسن امین تاریخ ولادت او را سال ۸۴۰ هـ .ق ذکر کرده است (اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۱۸۵). امّا اتمام نگارش کتابی را در سال ۸۴۳ هـ . ق به او نسبت می‌دهد. علامه شیخ آقا بزرگ طهرانی در الذریعه تولد او را در سال ۸۲۸ هـ . ق می‌داند. (الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج ۳، ص ۷۳ و ۱۴۳).

[۳] . مقدمه رساله محاسبه النفس، ص ۱۷، و اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۱۸۵٫

[۴] . مقدمه بلد الامین.

[۵] . بحار الانوار، ج ۸۳، ص ۱۵۳٫

[۶] . همان، ج ۸۳، ص ۱۵۴٫

[۷] . همان، ‌ج ۱، ص ۳۴٫

[۸] . اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۱۸۵٫

[۹] . همان، ج ۲، ص ۱۸۴٫

[۱۰] . امل الامل، ج ۱، ص ۲۸٫

[۱۱] . الغدیر، ج ۱۱، ص ۲۱۳٫

[۱۲] . الاعلام، ج ۱، ص ۵۳٫

[۱۳] . ریحانه الادب، ج ۵، ص ۶۸ و رساله محاسبه النفس، مقدمه، ص ۲۱٫

 منابع: ربنا،خبرگزاری فارس وو