پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

آمارواحدهای مسکونی مهر"مسکن مهر"۱۴ آبان ۱۳۹۹

آخرین وضعیت واحدهای مسکن مهر.(۱۴ آبان ۱۳۹۹).علت تفاوت وتنافص آمار؟..

چراچهارمیلیون واحدمسکن مهر درحال ساخت،تبدیل به دومیلیون ودویست هزارواحدشد!؟

آمارواحدهای مسکن مهر

از کل ۲ میلیون و ۲۲۰ هزار واحد مسکن مهر  (تا امروز۱۷ فروردین ۱۳۹۶ ) یک میلیون و ٩٣٥ هزار واحد آن ساخته شده و تحویل متقاضیان شده است.

از٢ میلیون و ٢٠٠ هزار مسکن مهر ، سهم استان گیلان و ٥٨ هزار و ٢١٢ واحداست

ساحت کل سایت مسکن مهر رشت  ۴۰۰ هکتاراست

۱۰۸ متر زیربنا -هرواحدبامشاع۷۵متری

قیمت باپارکینگ ۳۶ میلیون تومان

بدون پارکینگ  ۲۸ میلیون تومان/این قیمت مسکن مهررشت است

بهترین سایت«مسکن مهر» کشور ،سایت مسکن مهر رشت

فاصله مسکن مهررشت تامرکزشهرکمتر-از۵کیلومتر می باشد،فاصله اشت تافلکه گاز(پل غیرهمسطح۲/۵کیلومتراست

مسکن مهرپرند-تهران

مسکن مهررشت ،روبروی «دانشگاه آزاد»قراردارد

آمارافتتاح(تحویل بامتقاضیان)دهه فجر۱۳۹۵ 

آمار جامع وضیت واگذاری مسکن مهر در تمام استان ها+جدول

از کل ۲ میلیون و ۲۲۰ هزار واحد مسکن مهر  (تا امروز۱۷ فروردین ۱۳۹۶ ) یک میلیون و ٩٣٥ هزار واحد آن ساخته شده و تحویل متقاضیان شده است.

 از ابتدای شروع به کار مسکن مهر در سال ۱۳۸۶ قرار بود ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار واحد در سراسر کشور ساخته شود که با خروج ۸۰ هزار واحد آن تعداد کل واحدها به ۲ میلیون و ۲۲۰ هزار واحد رسید.

 سهم دولت یازدهم از این تعداد ۷۶۴ هزار و ۵۶۰ واحد شامل ۴۳ درصد کل واحدها است.

البته تعداد مسکن مهر تحویل شده به متقاضیان در دولت یازدهم ۸۲۱ هزار و ۹۸۷ واحد بوده که ۵۴ درصد از مجموع یک میلیون و ۵۱۱ هزار و ۹۰ واحد مسکن مهر تحویل داده شده را شامل می‌شود.

در دولت یازدهم، به منظور تأمین منابع برای پروژه‌های نیمه‌تمام مسکن مهر، پرداخت بدهی بانک مسکن به بانک مرکزی بابت خط اعتباری مسکن مهر سه سال استمهال شد و به اصطلاح سه سال تنفس داده شد تا در این مدت از محل وصولی اقساط جهت تکمیل واحدها به پروژه‌های نیمه‌تمام تزریق شود که در حال حاضر مهلت سه سال به ده سال با اولویت مسکن مهر افزایش یافته است.

هم‌چنین با برگزاری جلسات هفتگی در بانک مسکن و با دعوت از مدیران کل راه و شهرسازی و مدیریت شعب استانها تلاشهایی برای افزایش روند فروش اقساطی و وصول اقساط صورت گرفت که تعداد فروش اقساطی واحد های شهری انجام شده در دولت یازدهم به ۸۰۸ هزار و ۹۸۵ واحد رسید که ۶۳ درصد کل فروش اقساطی مسکن مهر از ابتدا تاکنون بوده است. بدین‌ترتیب عملکرد فروش اقساطی به عدد یک میلیون و ۲۸۷ هزار و ۴۱۷ واحد افزایش یافت.

از ابتدای طرح مسکن مهر تاکنون «سند اعیانی »یک میلیون و ۹۶ هزار و ۷۰۸ واحد از سازمان ثبت و اسناد اخذ شده که میزان اسناد اخذ شده در دولت تدبیر و امید ۵۲ درصد کل اسناد اخذ شده از شروع مسکن مهر است. به عبارت دیگر ۵۷۲ هزار و ۲۵۵ واحد در این دولت صاحب سند مسکن مهر شده‌اند. از کل واحدهای تحویل شده تاکنون ۵۴ درصد آن متعلق به عملکرد دولت یازدهم است.

برابر بررسی‌های صورت گرفته در آبان‌ماه ۱۳۹۲ حدود ۳۳۵ هزار واحد راکد و متوقف بوده که در این مدت بیش از ۲۵۰ هزار واحد آنها فعال و تعیین‌تکلیف شده است و برای مابقی نیز برنامه‌ریزی لازم به عمل آمده تا با استفاده از شیوه‌نامه‌های تهیه شده تعیین‌تکلیف شوند.

اخذ موافقت شورای پول و اعتبار درخصوص افزایش مدت زمان بازپرداخت تسهیلات مسکن از ۱۵ سال به ۲۰ سال در این دوره صورت گرفت و اخذ مصوبه شورای پول و اعتبار نسبت به افزایش سقف تسهیلات فردی از ۲۵ میلیون تومان به ۳۰ میلیون تومان و اخذ موافقت سایر بانکهای عامل برای یکسان‌سازی نرخ سود تسهیلات مسکن مهر به میزان ۴ درصد، ۷ درصد و ۹ درصد در این دولت (همانند بانک مسکن) از موراد دیگر انجام شده در دولت یازدهم بوده است.

همچنین شواری پول و اعتبار در یک‌هزار و دویست و بیست و هفتمین جلسه خود در روز سه‌شنبه ۱۴ دی ماه ۱۳۹۵، با افزایش سقف فردی تسهیلات مسکن مهر از ۳۰۰ میلیون ریال به ۴۰۰ میلیون ریال به‌منظور تسریع در تکمیل پروژه‌های نیمه‌تمام طرح یادشده، مشروط به عدم استفاده از منابع جدید بانک مرکزی و با تشخیص و تأیید بانک عامل، موافقت کرد که البته هنوز ضوابط اجرایی آن از بانک مرکزی به بانک مسکن ابلاغ نشده است.

از کل ۲ میلیون و ۲۲۰ هزار واحد مسکن مهر تاکنون یک میلیون و ۷۷۴ هزار و ۷۶۱ واحد افتتاح و یک میلیون و ۵۱۱ هزار و ۹۰ واحد تحویل متقاضیان شده است.

از ابتدای شروع به کار مسکن مهر در سال ۱۳۸۶ قرار بود ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار واحد در سراسر کشور ساخته شود که با خروج ۸۰ هزار واحد آن تعداد کل واحدها به ۲ میلیون و ۲۲۰ هزار واحد رسید. از آن زمان تا کنون یک میلیون ۷۷۴ هزار و ۷۶۱ واحد افتتاح شده که سهم دولت یازدهم از این تعداد ۷۶۴ هزار و ۵۶۰ واحد شامل ۴۳ درصد کل واحدها است. البته تعداد مسکن مهر تحویل شده به متقاضیان در دولت یازدهم ۸۲۱ هزار و ۹۸۷ واحد بوده که ۵۴ درصد از مجموع یک میلیون و ۵۱۱ هزار و ۹۰ واحد مسکن مهر تحویل داده شده را شامل می‌شود./۲۹ دی ۱۳۹۵تابناک

آمار مسکن مهر از زبان نیکزاد

وزیر راه و شهرسازی«درگیلان» گفت: دولت احمدی‌نژاد ۴ میلیون و ۲۴۴ هزار واحد مسکن مهر را در دست ساخت دارد که تعدادی از این واحد‌ها افتتاح شده و برخی دیگر نیز در حال بهره‌برداری است.

 علی نیکزاد عصر امروز در جمع خبرنگاران 

در گیلان ساخت ۱۶۳ هزار و ۵۰۰ واحد مسکونی در مدت فعالیت دولت نهم و دهم آغاز شده است./۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۱فردابنقل ازفارس

«مهندس علی نیکزاد »در حاشیه بازدید از پروژه های مسکن مهر استان گلستان:  از مجموع چهار میلیون و ۳۶۰ هزار واحدی که از دولت نهم و دهم شروع (سهم گلستان در دولت نهم و دهم، ساخت ۱۲۸ هزار واحد مسکن شهری و روستایی است)./شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۱

شعبان‌علی خاوری امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در رشت با اشاره به احداث مسکن مهر در گیلان اظهار کرد: هزینه تمام شده به ازای هر متر مربع مسکن مهر رشت ۳۲۰۰ هزار تومان است.

خاوری، مبلغ مذکور را بدون احتساب داخل واحدهای مسکن مهر مانند کابیت، کمد و پکیج عنوان کرد و افزود: مبلغ ۳۲۰ هزار تومان به ازای هر متر مربع برای انجام ۸۵ درصد از واحدهای ساخت مسکن مهر است.

مدیرکل راه و شهرسازی گیلان با بیان اینکه در برخی از موارد تلاش شده ۱۵ درصد از هزینه‌های باقی‌مانده ساخت مسکن مهر جزو تکالیف پیمانکاران باشد، تصریح کرد: از آغاز احداث مسکن مهر تاکنون به غیر از عرضه سوخت که بخشنامه دولتی است، به قیمت پروژه‌های مسکن مهر اضافه نشده است.

خاوری، مجموع آورده مردم برای واحدهای دارای پارکینگ با ۱۰۸ متر زیربنا را ۳۶ میلیون تومان خواند و بیان کرد: آورده مردم برای واحدهای بدون پارکینگ ۲۸ میلیون تومان است.

وی از اتمام ظرفیت خالی واحدهای مسکن مهر در گیلان خبر داد و گفت: ظرفیت واحدهای مسکن مهر در شهر رشت پر شده و تنها در دو شهرستان تعداد معدودی واحد مسکن مهر دارای ظرفیت خالی است./ ۲۳, ۱۳۹۵

ساخت ۵۲ هزار واحد مسکونی در مسکن مهر رشت

 از ۵۲هزار واحد مسکن مهر رشت تاکنون ۴۰ هزار واحد تحویل متقاضیان شده است،خاطرنشان کرد:چون برخی از واحدها متقاضی ندارند،دو شرط شامل مالیکت و بومی بودن برای متقاضیان جدید برداشته شده است. علی خاوری در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا  چهارشنبه ۱ اردیبهشت ماه، ۱۳۹۵

رفع نواقص بیمارستان آستارا از سوی پیمانکار الزامی است

 «شعبانعلی خاوری» با اشاره به وضعیت پروژه‌های مسکن مهر در گیلان اظهار کرد: پروژه‌های مسکن مهر در سه مفهوم تعاونی، سه‌جانبه و خودمالکی اجرایی شده است.

وی به احداث ۵۱ هزار و ۴۱۱ واحد مسکن مهر در سه مفهوم مذکور در شهرهای بیش از ۲۰ هزار نفر جمعیت در گیلان اشاره کرد و افزود: متولی احداث واحدهای مذکور راه و شهرسازی گیلان است.

مدیرکل راه و شهرسازی گیلان با بیان اینکه ۳۷ هزار و ۴۹۱ واحد مسکن مهر در شهرهای بالای ۲۰ هزار نفر جمعیت تاکنون در استان به اتمام رسیده است، تصریح کرد: واحدهای مذکور به مردم تحویل داده شده اما در برخی از واحدها مشکلاتی مانند آسانسور وجود دارد و باید برطرف شود.

خاوری، اتمام ۱۳ هزار و ۹۲۰ واحد باقی‌مانده مسکن مهر در شهرهای بالای ۲۰ هزار نفر جمعیت را از تعهدات راه و شهرسازی گیلان خواند و بیان کرد: تعداد ۴ هزار و ۳۰۴ واحد مربوط به خودمالکی است.

وی، تعهد راه و شهرسازی در واحدهای مسکن مهر خودمالکی را تامین منابع مالی عنوان کرد و گفت: تعداد ۷ هزار و ۵۱ واحد مسکن مهر از تعهدات راه و شهرسازی گیلان است و با همکاری تعاونی‌ها تا اواسط سال آینده به اتمام می‌رسد و تحویل مردم می‌شود.

مدیرکل راه و شهرسازی گیلان با اشاره به اینکه پروژه‌های مسکن مهر در نگاه مردم ممکن است در تاریخ دیگر تکرار نشود، خاطرنشان کرد: زمین در پروژه‌های مسکن مهر به طور رایگان در اختیار مردم گذاشته شده و این امر ممکن است به دلیل اینکه از منابع انفال محسوب می‌شود، دارای اشکال باشد./آذر ۲۰, ۱۳۹۵ فارس

بررسی و رفع مشکل اعطای تسهیلات به ۵۳ هزار مسکن مهر

قائم مقام وزیر راه وشهرسازی (احمد اصغری مهرآبادی): استان گیلان دارای ۵۲ هزار و ۳۳۰ واحد قرارداد منعقد شده است.۴ اسفند ۱۳۹۴خبرگزاری مهر

شعبانعلی خاوری مدیرکل راه و شهرسازی گیلان با اعلام این خبر گفت: ۷۵ هزار و ۶۴۲ واحد مسکن مهر در شهرهای بالای ۲۵ هزار و زیر ۲۵ هزار نفر در استان در حال احداث است.

وی احداث ۲۸ هزار و ۸۷۲ واحد مسکن مهر گیلان را در قالب تعاونی‌ها و سه‌جانبه‌ها عنوان کرد و افزود: ۴۶ هزار و ۷۷۰ واحد مسکن مهر به صورت خودمالک در حال احداث است.

خاوری با بیان اینکه ۴۰ هزار و ۲۱۷ واحد مسکن مهر در قالب تعاونی‌ها، سه‌جانبه‌ها و خودمالک آماده‌سازی شده است، تصریح کرد: ۳۴ هزار و ۴۱۵ واحد مربوط به مسکن مهر خودمالک است همچنین ۲۳ هزار و ۷۰ واحد مسکن مهر در مرحله زیرسازی است و اسکلت و سقف ۲۰ هزار و ۲۸۶ واحد به اتمام رسیده است.

پروژه ۲ هزار و ۸۶۰ واحدی فاز دوم مسکن مهر رشت آغاز شده و تاکنون متقاضی نداشته است./چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۵جوان آنلاین.

گیلان در مسیر توسعه و پیشرفت حرکت می کند

«حجت شعبان‌پور» گفت: طرح مسکن مهر رشت در زمینی به مساحت ۴۰۰ هکتار در حال ساخت است.

 در  سایت مسکن مهررشت، ۱۴ هزار و ۲۰۰ واحد در ۱۷۶ هکتار و دو هزار و ۸۴۰ هکتار در ۲۲۴ هکتار درحال ساخت است.

شعبان‌پور خاطرنشان کرد: در این سایت ساخت سه مدرسه، دو جایگاه عرضه سوخت طبیعی، سه مسجد، هشت واحد تجاری، پنج نانوایی، یک مجتمع تجاری شش هزار مترمربعی و یک سایت اداری نیز در نظر گرفته شده است./۱۸ بهمن ۱۳۹۰ایسنا

همه شرکت های سازنده مسکن مهرتخلف داشتند

مدیریت سایت-پیراسته فر:البته مدیرکل مسکن شهرسازی گیلان (مصاحبه ۱۲ شهریور ماه، ۱۳۹۳با ایسنا)درموردکیفیت نامرغوب مصالح بکاربرده شده وسوءاستفاده ای مدیران پروژه (سازندگان)نیزگفت:

در حال حاضر ۱۰هزار تعاونی برای اعضایشان برای اخذ «مسکن مهررشت» ثبت نام کرده اند و ما از عملکرد تعاونی ها راضی هستیم امانمی توان گفت که حتی یک تعاونی در ارائه خدمات درست به اعضاء خود سهلانگارینداشته باشد.

نگارنده-پیراسته فر:نفسیرسخن مدیرکل:آقای مدیرخجالت کشیدکه صراحتاً بگوید«دُزدی وکمکاری»شده است، این رامیخواست بگویدمدیرکل:هیچکدام بدون سهل انگاری نبودند،هیچکدام کارش رادرست انجام نداند)!واین کلام (مُهرتأیید)همه ساکنان مسکن مهراست!

مقررات(شرایط اولیه )برای ثبت نام درمسکن مهر:

متاهل بودن، نداشتن مسکن، عدم دریافت تسهیلات مسکن و بومی بودن افراد از جمله شرایط اعطای مسکن مهر به متقاضیان بود. که بعدها همه شرایط حذف شد،بااین وجودبعضی ازواحدهامتقاضی نداشته

بهره‌برداری از 110 طرح راه و شهرسازی گیلان در هفته دولت

مهندس «علی خاوری» مدیرکل راه وشهرسازی گیلان با ارائه گزارشی از واحدهای درحال ساخت مسکن مهر گفت:در فاز یک مسکن مهر رشت ۵۰۰الی ۶۰۰ واحد ظرفیت خالی موجود است که با تفاهم صورت گرفته با شهرداری رشت در مرحله اول ۲۰۰واحد سه جانبه به متقاضیان اعلامی از سوی شهرداری رشت، واگذار می گردد وامیدواریم این تفاهم نامه شروع خوبی برای همکاریهای بیشتر با شهرداری باشد./اردیبهشت ۲۹

آمارمسکن مهراصفهان

استاندار اصفهان از پروژه تونل سوم کوهرنگ بازدید کرد

استاندار اصفهان(دکتر زرگر پور ) : از کل پروژه های مسکن مهردر قالب شهری وروستایی، تعداد ۲۰ هزار واحد باقیمانده که با برنامه ریزی های انجام شده بخش قابل توجهی از این واحدها در ایام فرخنده دهه فجر امسال وبخشی تا پایان خردادماه سال ۹۵ به بهره برداری خواهد رسید .

حجت الله غلامی مدیرکل راه و شهرسازی استان اصفهان شد

حجت اله غلامی مدیرکل راه وشهرسازی استان در این جلسه با اشاره به آمار پروژه های مسکن مهر در استان اظهار داشت : از ۲۲۲ هزارو ۷۷۹ واحد مسکن مهر استان اصفهان ، ۱۶۱ هزار و۱۸۸ واحد مسکن مهر شهری است که تاکنون ۱۲۵ هزارو ۹۵ واحد افتتاح و ۲۳هزار و ۱۱ واحد درحال تکمیل است .

 ۵۳ هزارو۲۵۹ واحد مسکن روستایی در استان گیلان جز برنامه بوده که ۴۷هزارو۴۵۱ واحد افتتاح شده و با این آمار ۸۱ درصد از کل برنامه مسکن مهر در استان اصفهان تحقق یافته است.

تعداد ۱۴ هزار واحد مسکن مهر در کل استان وجود داردکه فاقد متقاضی بوده و از آمار مسکن مهر خارج شده است./۱۲ دی ۱۳۹۴

سیاست های مسکن مهردولت نهم

مهندس محمد سعیدی کیا، وزیر مسکن و شهرسازی دولت نهم، سیاست اصلی این دولت را برای پاسخگویی به مخاطبان اصلی خود، طرح مسکن مهر اعلام کرد.

وعده‌هایی برای بازار مسکن

بر اساس اظهارات علی نیکزاد که در ابتدای خرداد ۱۳۹۲ بیان کرده بود، از ابتدای دولت نهم بالغ بر ۴٬۴۰۰٬۰۰۰ واحد مسکن مهر در شهرها و روستاها شروع به ساخت شده‌اند .

نیمی از این تعداد در روستاها بوده‌اند که تعداد ۱٬۵۰۰٬۰۰۰ از این تعداد تا خرداد ۱۳۹۲ تحویل شده و مابقی مسکن‌های روستایی می‌بایست تا پایان دولت دهم تحویل داده شوند. در حوزه مسکن مهر شهری حدود ۱٬۲۰۰٬۰۰۰ واحد تا زمان درج گزارش تکمیل شده و مابقی همچنان در دست ساخت هستند که تکمیل و تحویل آنها به دولت یازدهم کشیده می‌شود.

طرح مسکن مهر در ابتدا در قالب بند د تبصره ۶ قانون بودجه سال ۱۳۸۶ آغاز شد و سپس بر مبنای قانون ساماندهی و حمایت از تولید و عرضه مسکن، به صورت پیوسته در دستور کار قرار گرفت. البته ذکر این نکته نیز ضروری است که این طرح که در حقیقت شامل اجاره بلند مدت زمین جهت احداث مسکن است، در طرح جامع مسکن نیز پیشنهاد شده بود. اما حجم پیشنهاد شده در آن طرح بسیار کمتر  بود که در دولت دهم از ۲۰ هزار واحد در سال به ۵/۱ میلیون واحد در سال افزایش یافت.

مبنای شکل‌گیری طرح مسکن مهر

مبنای اصلی مسکن مهر بر این امر مبتنی است که ارزش زمین، بخش قابل توجهی از هزینه تمام شده مسکن را به خود اختصاص می‌دهد. این سهم در کل کشور در دوره ۳۵ ساله برابر ۴۰ درصد و در دهه اخیر برابر ۴۵ درصد بوده است. همچنین در استان تهران این سهم به حدود ۶۰ درصد بالغ می‌شود. بنابراین با حذف یا کاهش ارزش زمین از هزینه تمام شده مسکن، می‌توان تا حدود زیادی هزینه مسکن را کاهش داد. بنابراین طرح مسکن مهر بر اجاره بلند مدت زمین جهت احداث مسکن مبتنی است.

در واقع دولت در راستای پاسخگویی به نیاز مردم به تامین مسکن، طرح مسکن مهر را مطرح کرد و متعهد شد با اجرای این طرح سالانه یک و نیم میلیون واحد مسکونی در سطح کشور بسازد، کارشناسان معتقدند رسیدن به اهداف تعیین شده در این طرح با ساخت سنتی محقق نمی شود و به همین منظور باید اقدامات موثری در امر صنعتی سازی مسکن مهر صورت گیرد. طبق آمار در کشور همسایه ما ترکیه در حدود ۴۰ درصد از ساخت و سازها با روش صنعتی و در ایران کمتر از ۳ درصد انجام می شود. این در حالی است که روش ساخت صنعتی حدود ۵۰ سال پیش وارد ایران شد و مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن کشور نیز در سال ۱۳۵۳ با هدف توسعه صنعتی ساختمان بنا نهاده شد که با اجرای برنامه پنجم توسعه ساخت و ساز صنعتی از ۳ درصد به ۲۰ درصد افزایش می یابد.

 بندهای قانونی مرتبط با طرح مسکن مهر

بند «د» ذیل تبصره ۶ بودجه سال ۱۳۸۶ کل کشور بر تأمین مسکن مناسب برای آحاد ملت به خصوص اقشار کم درآمد تأکید جدی داشته و جهت نیل به اهداف تعیین شده راهکارهای متعددی مانند اجاره بلند مدت زمین در چارچوب حق بهره‌برداری از زمین‌های دولتی به منظور کاهش قیمت واحدهای مسکونی و حذف قیمت زمین از قیمت تمام شده واحد مسکونی را پیشنهاد کرد.

 دستورالعمل اجرایی آیین‌نامه اجرای بند د تبصره ۶ قانون بودجه سال ۱۳۸۶ توسط وزارت مسکن و شهرسازی در جهت اجرایی شدن اهداف طرح مذکور تهیه و در تاریخ ۱۳/۴/۸۶ توسط وزیر محترم مسکن و شهرسازی ابلاغ شد که طی تبصره ۴ ذیل بند «ب» آن، کلیه وظایف وزارت مذکور در خصوص اجرای طرح مسکن مهر در شهرهای زیر ۱۲۰۰۰ نفر اعم از تهیه زمین، دریافت لیست متقاضیان پالایش شده از وزارت تعاون و معرفی متقاضیان به بانک‌های عامل جهت اخذ تسهیلات و نظارت بر تهیه طرح‌های آماده سازی تفکیکی و عملیات آماده‌سازی و عملیات ساخت واحدها به بنیاد مسکن انقلاب اسلامی واگذار شد.

 دولت دهم در جهت پیشبرد اهداف یادشده در زمینه تولید و عرضه مسکن، قانون ساماندهی و حمایت از تولید و عرضه مسکن را تهیه و به عنوان لایحه یک فوریتی در تاریخ ۱/۳/۸۶ جهت تصویب به مجلس شورای اسلامی تقدیم کرد و متعاقباً مجلس شورای اسلامی نیز در تاریخ ۲۵/۲/۸۷ قانون مذکور را با تأیید شورای محترم نگهبان مصوب نمود.

 در تاریخ ۱۸/۹/۸۷ طی مصوبه هیأت محترم دولت و با امضای معاون اول محترم رئیس جمهور در شهرهای زیر ۲۵۰۰۰ نفر جمعیت اقدامات مربوط به مسکن مهر به قائم مقامی وزارت مسکن و شهرسازی به عهده بنیاد مسکن انقلاب اسلامی قرار داده شد.

شیوه نامه اجرایی طرح مذکور در شهرهای زیر ۲۵۰۰۰ نفر جمعیت با مبنای واگذاری مسئولیت کلیه امور مسکن مهر به بنیاد مسکن انقلاب اسلامی در تاریخ ۷/۲/۸۸ از سوی وزیر محترم مسکن ابلاغ شد که به همراه فرم‌ها و دستورالعمل های اجرایی پیوست آن مهمترین منبع و مرجع طرح مذکور در شهرهای زیر۲۵۰۰۰ نفر جمعیت است.

شرح وظایف و اقدامات مقدماتی در نظر گرفته شده در این طرح به شرح زیر مشخص شد:

۱. پیش بینی راهکارهای مختلف برای تأمین اراضی اجاره بلند مدت به روشهای ذیل:

استفاده از زمینهای دولتی در اختیار وزارت راه و شهرسازی

استفاده از زمین‌های ملی در اختیار سازمان‌های دولتی غیر از (وزارت راه و شهرسازی) مانند منابع طبیعی و جهاد کشاورزی و سایر وزارتخانه‌ها

زمینهای توافقی به صورت توافق با مالکین حقیقی و حقوق

اراضی در اختیار بنیاد مسکن به عنوان نهاد عمومی غیردولتی

۲. پرداخت وام به متقاضیان دارای زمین ملکی، با حفظ مالکیت اشخاص بر عرصه و عیان.

۳. معرفی متقاضیان جهت اخذ تسهیلات ۲۵۰ میلیون ریالی در زمینهایی که امکان ساخت واحد مسکونی، همزمان با اجرای عملیات آماده سازی وجود دارد.

۴. ساخت یک تا ۲ واحد به صورت اضافه اشکوب بر روی واحد مسکونی دارای استحکام بنا و یا تخریب واحد مسکونی فرسوده موجود و ساخت ۳ واحد مسکونی تحت شرایط تعریف شده طرح

۵. ارائه راهکار جهت پرداخت تسهیلات به زمینهای ملکی فاقد سند که گامی مؤثر و بزرگ در جهت پیشبرد طرح و عبور از موانع موجود می‌باشد.

۶. معرفی متقاضیان به بانک با دستور تهیه نقشه جهت انعقاد قرارداد و تعیین مهلت برای اخذ پروانه ساختمان

۷. پرداخت یارانه‌های مسکن مهر، مصوب وزارت محترم راه و شهرسازی با سرفصل‌های:

*کاهش هزینه صدور پروانه ساختمانی و محدود نمودن آن به حداکثر ۱۰۰.۰۰۰ ریال در هر مترمربع

*تخفیف ۵۰% هزینه صدور پروانه ساختمانی و ۵۰% باقیمانده بصورت اقساط ۳۶ ماهه

*کاهش هزینه‌های مهندسی و محدود نمودن آن به حداکثر ۳۰.۰۰۰ ریال در هر مترمربع

*کمک هزینه تهیه طرح آماده سازی به مبلغ ۱۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال برای هر هکتار زمین اجاره ۹۹ ساله

*اجرای شبکه خدمات شهری در محدوده اراضی بزرگ و تامین هزینه های مربوط توسط دولت

*صدور پایان کار عملیات ساختمانی از سوی شهرداریها در مرحله سفت کاری قابل سکونت

منبع:۵ آبان ۱۳۹۳ سایت مسکن وشهرسازی

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آخرین «آمارواحدهای مسکن مهر»۱۴ آبان ۱۳۹۹

براساس آمارهای وزارت راه و شهرسازی، کل طرح مسکن مهر، حدود ۲ میلیون و ۲۰۵ هزار واحد است که ۱ میلیون و ۸۴۵ هزار واحد آن را بانک مسکن و حدود ۸۲ واحد را پنج بانک دیگر و ۲۶۹ هزار واحد بافت فرسوده را سایر بانکها تسهیلات داده‌اند.

همچنین ۳۹ درصد واحدهای مسکن مهر به صورت خودمالکی (۸۵۵ هزار واحد)، ۲۵ درصد این واحدها از طریق تفاهمنامه های سه جانبه (۵۵۶ هزار واحد)، ۲۴  درصد واحدهای مسکن مهر توسط شرکت های تعاونی مسکن (۵۳۵ هزار واحد) و نهایتا ۱۲ درصد آنها در بافت فرسوده (۲۶۲ هزار واحد) احداث شده اند.

* آخرین وضعیت طرح مسکن مهر تا ۷ اردیبهشت۱۳۹۹

براساس آمارهای وزارت راه و شهرسازی، آخرین وضعیت طرح مسکن مهر تا ۷ اردیبهشت ماه امسال آمده است:

آمارهای فوق نشان می دهد که تعداد واحدهای باقی مانده مسکن مهر ۱۷۱ هزار واحد است که با آمار اعلامی توسط مدیران ارشد وزارت راه و شهرسازی (۶۰ هزار واحد) تفاوت زیادی دارد.

به نظر می رسد علت اصلی تفاوت بین دو آمار فوق، تفاوت بین آمار تعداد واحدهای باقی مانده مسکن مهر دارای پرونده قضایی است. مدیران ارشد وزارت راه و شهرسازی مدعی هستند  حدود ۱۰۰ هزار واحد مسکن مهر دارای پرونده قضایی و در نتیجه، غیرقابل تکمیل هستند ولی آمارهای این وزارتخانه (جدول ۲) نشان می دهد تعداد واحدهای مذکور حدود ۸ هزار واحد است.

به گزارش فارس، از تعداد ۱ میلیون و ۸۴۵ هزار واحد طرح مسکن مهر که از بانک مسکن تسهیلات گرفته اند، حدود ۱ میلیون و ۵۳۰ هزار واحد تا تاریخ ۷ اردیبهشت ماه امسال، کارت قسط دریافت نموده اند و حدود ۳۱۵ هزار واحد باقی مانده است./چهارشنبه، ۱۴ آبان ۱۳۹۹خبرگزاری فارس.

مدیریت سایت-پیراسته فر:ماهم نفهمیدیم که چرااینقدرامارهامتفاوت است،این خانه ها(واحدها)کجاگم وگورمی شود ویااینکه آقایان مدیران ومهندسین«مسکن مهری ها» روش شمارش رابلدنیستند!ویااینکه خدای نکرده قصد«قاچاق»دارند!.

ایکاش یک نفراین ابهامات راجواب می داد ویکی مسئول شمارش بود.

مسکن مهرپرندگان

نگارنده-پیراسته فر:پرندگان هم «مسکن مهر»دارند وارتفاع سازی می کنند،آنهاهم مهندسی می کنند ونظارت دارند،عین مهندسین انسانی کارکارشناسی می کنندکه کجا لانه شان بسازندودرچه ارتفاعی که هم به منابع غذایی نزدیک باشدوهم ازدست آدمیزاددرامان باشند.

تنهاتفاوتش بامهندسین انسانی متقلب نبودنشان است که هیچ کم نمیذارند درساخت وساز،بهترین مصالح رابعنوان سازه درمسکنشان استفاده می کنند!

این «مسکن مهر»افریقای جنوبی است،دربیابان های  صحرای کالاهاری.

مسکن اجتماعی پرندگان

مسکن اجتماعی پرندگان درگیلان

مسکن اجتماعی

مسکن اجتماعی پرندگان.

مسکن لاکچری پرندگان

مسکن اجتماعی پرندگان

مسکن مهرلک لکها

مسکن اجتماعی پرندگان دریایی

زندگینامه آیت الله" قاضی طباطبایی"کرامات+خاطرات

زندگینامه اعجوبه دهر«علامه قاضی طباطبایی»

داستانهایی در کرامات آیت الله سید علی قاضی

آیت الله سید علی آقا قاضی طباطبایی تبریزی(فرزندآیت الله سید حسین قاضی طباطبایی )، متولد ۱۳ ذیحجه  ۱۲۸۲(۹ اردیبهشت ۱۲۴۵)تبریز به دنیا آمد.

*در سند سجلی که از ایشان به جای مانده تاریخ تولد،۱۴ نیسان ۱۲۴۶( ۷ محرم ۱۲۸۴) که مصادف با۲۱ اردیبهشت ۱۲۴۶می باشد، ثبت شده است.

متوفی ۴ ربیع المولود ۱۳۶۶ (۶ بهمن ۱۳۲۵)در نجف اشرف و در وادی الاسلام ،نزد پدر خود دفن شد.

سیدعلی،درس راازمکتب پدرآغازکرد بعدازآموزش های اولیه درزادگاهش،راهی حوزه علمیه «تبریز»شد.

حوزه تبریزنتوانست روح تشنه علی راسیراب کندوهمچنان درپی کسب علوم بیشتربود،وی «نجف »رابرگزید.

درنجف ازاساتیدی چون«محمد کاظم خراسانی» (آخوند خراسانی) ،صاحب کفایه الاصول،وشیخ محمد حسن مامقانی بهره مندشد.

وپای دروس علمی واخلاقی ،سید محمد کاظم یزدی،سید احمد کربلایی،فاضل شربیانی،میرزا حسین تهرانی زانوی ادب زد.

روزی دردرس، آیت الله شیخ عبدالله مامقانی می‌گوید:

من آن قدر در لغت و شعر عرب تسلط دارم که اگر شخص غیر عرب، شعر عربی بگوید، تشخیص می‌دهم؛ گرچه آن شعر در اعلی درجه فصاحت و بلاغت باشدو یکی از قصاید عربی را که سراینده‌اش عرب بود، شروع به خواندن کرد، و در بین آن چند بیت از اشعار خود را اضافه و سپس از آیت‌الله مامقانی پرسید: کدام یک از این‌ها را غیر عرب سروده است؟ و ایشان نتوانستند تشیخص دهند.

اعجوبه دهر(سیدعلی)بعدازمدتی،نجف رابه مقصدسامرا،ترک می کند وازاساتیدبرجسته سامراکه علاوه بربرجستگیهای علمی واخلافی،ازروحیه مبارزاتی هم برخورداربودندکسب فیض می کند.

درباره سید علی آقا قاضی روایت می کنند : زمانی که قصد داشت سامرا را ترک کند و به زادگاه خویش تبریز باز گردد استادش میرزای شیرازی به وی فرمود در شبانه روز یک ساعت را برای خودت بگذار.

سید علی قاضی نظراساتیدش رادرفراگیری علوم جلب کردو توانست در سن ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد برسد.

علامه قاضى «اعجوبه دهر» 

نظر بزرگان درباره علامه قاضی

بزرگان بسیاری درباره شخصیت علامه قاضی مطالبی گفته و نوشته‌اند که جهت تبرک، به چند مورد اکتفا می‌کنیم.

امام خمینی 

حضرت امام خمینی درباره علامه قاضی فرموده بود: قاضی، کوهی بود از عظمت و مقام توحید.

علامه سید محمد حسین طباطبایی

علامه طباطبائی می‌فرمود: ما هر چه داریم، از مرحوم قاضی داریم. چه آنچه را که در حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم، چه طریقی که خودمان داریم، از مرحوم قاضی گرفته‌ایم.

علامه طهرانی می‌نویسد: استاد ما نسبت‌ به‌ استاد خود مرحوم‌ قاضی علاقه‌ و شیفتگی‌ فراوانی‌ داشت‌، و حقّاً در مقابل‌ او خود را کوچک‌ می‌‌دید؛ و در چهره مرحوم‌ قاضی‌ یک‌ دنیا عظمت‌ و ابَّهت‌ و اسرار و توحید و ملکات‌ و مقامات‌ می‌‌جست‌.

من‌ یک‌ روز به‌ ایشان‌ عطر تعارف‌ کردم‌، ایشان‌ عطر را بدست‌ گرفته‌، و تأمّلی‌ کردند و گفتند: دو سال‌ است‌ که‌ استاد ما مرحوم‌ قاضی‌ رحلت‌ کرده‌‌اند؛ و من‌ تا بحال‌ عطر نزده‌‌ام‌.

و تا همین‌ زمان‌ اخیر نیز هر وقت‌ بنده‌ به‌ ایشان‌ عطری‌ داده‌‌ام‌؛ دَرِ آنرا می‌‌بستند و در جیبشان‌ می‌‌گذاردند.

و من‌ ندیدم‌ که‌ ایشان‌ استعمال‌ عطر کنند، با اینکه‌ از زمان‌ رحلت‌ استادشان‌ سی‌ و شش‌ سال‌ است‌ که‌ می‌‌گذرد.

آیت الله سیدهادی خسروشاهی از علامه طباطبائی نقل می‌کردند که: کتابهای معقول را خواندم ولی وقتی خدمت سید علی آقا قاضی رسیدم فهمیدم که یک کلمه هم نفهمیدم!

همچنین آیت الله حسن رمضانی می‌گفت: این خاطره درباره مرحوم علامه طباطبایی  است که آن را از زبان مرحوم مطهری برای دوستان بیان می‌کنم.

استاد مطهری  از قول استاد خود مرحوم علامه طباطبایی چنین نقل فرمودند: زمانی که ما اسفار می‌خواندیم، در تلقی درس کوشش فراوانی داشتیم و در موقع تقریر مباحث نیز زحمت بسیاری می‌‌کشیدیم. به سبب وجود این تلاش‌ها به تدریج این توهم پدید آمد که اگر آخوند (ملاصدرا) زنده شود و بخواهد مطالب خود را به این ترتیبی که من تقریر می‌‌کنم، بنویسد، یقیناً نخواهد توانست.

این توهم به قوت خود باقی بود تا این که مقدمات تشرفمان به محضر سید علی آقا قاضی طباطبایی  فراهم آمد و توفیق بهره بردن و استفاده از محضر ایشان را یافتیم.

ایشان(علامه قاضی) با این‌ که تخصص اصلی‌‌اش عرفان بود و در فلسفه به اندازه عرفان تخصص نداشت، وقتی که بحث از وجود و ماهیت و اصالت وجود و اعتباریت ماهیت به میان می‌آمد، مطالب و دقایقی ارائه می‌کرد که تا آن زمان آن‌ها را از کسی نشنیده بودیم. آن زمان بود که فهمیدم از اسفار یک حرف را هم نفهمیده‌‌ام.

سید هاشم حداد

از صدر اسلام تا به حال، عارفی به جامعیت مرحوم قاضی نیامده است.

رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای

مرحوم آقای قاضی -میرزا علی آقای قاضی- یکی از حسنات دهر است، یعنی واقعاً شخصیت برجسته علمی  و عملی مرحوم آقای قاضی، حالا اگر نگوییم بی‌نظیر، حقاً در بین بزرگان کم ‌نظیر است‌.

همین سلسله مرحوم آقای قاضی - مجموعه این بزرگواران که از مرحوم حاج سیدعلی شوشتری آغاز می شود - همه شأن مجتهدان تراز اول بودند.

خب، ایشان عمر طولانی هم الحمدلله داشتند و توفیقات زیادی هم داشتند، شاگردهای زیادی هم تربیت کردند، از لحاظ معانی سلوک و عرفان و مانند اینها هم از افرادی است که عرض کردم حداقل این است که بگوییم کم‌نظیر (است)، یعنی واقعاً شخصیت ایشان برجسته است./مقام معظم رهبری در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره بزرگداشت علامه قاضی

علاقه استاد شهید مطهری به مرحوم قاضی

علامه سید محمد حسین طهرانی می‌نویسد: یک روز که به منزل شهید مطهری رفته بودم ملاحظه کردم که سه تصویر در اتاق خود نصب کرده‌اند؛ تصویر والدشان آقای شیخ محمد حسین مطهری، تمثال حاج میرزا علی آقا شیرازی، و عکس آیت الله حاج میرزا سید علی آقا قاضی طباطبایی.

رصد عشق با اسطرلاب عقل / علامه حسن زاده آملی کیست؟

علامه حسن زاده آملی

یکى از اساتید بزرگ جناب استاد علامه طباطبائى مدظلّه العالى، آیة اللّه العظمى عارف عظیم الشأن فقیه عالیمقام صاحب مکاشفات و کرامات مرحوم حاج سید میرزا على آقاى قاضى تبریزى در نجف بود. ... قاضى  از اعجوبه‌‏‌هاى دهر بود.

نظر علامه قاضی درباره محی الدین ابن عربی و ملا صدرا

آیت الله حسن رمضانی از آیت الله علامه حسن زاده آملی نقل می‌کند که فرزند مرحوم آیت‌الله علامه سید علی آقا قاضی، یعنی مرحوم سید مهدی قاضی، نقل می‌کرد: مرحوم علامه قاضی می‌فرمود: اگر من قبل‌ها می‌شنیدم که در بین آحاد رعیت بعد از مقام عصمت کسی به پایه محی الدین بن عربی نمی‌رسد، الان دارم این امر را مشاهده کرده و می‌بینم.

همچنین حضرت علامه حسن زاده آملی در یکی از کتابهای خود می‌نویسند: تنى چند از اساتید بزرگوار ما رضوان الله تعالى علیهم که در نجف اشرف از شاگردان نامدار اعجوبه دهر، آیه الله العظمى، عارف عظیم الشان، فقیه مجتهد عالیمقام، شاعر مفلق و صاحب مکاشفات و کرامات، جناب حاج سید میرزا على آقاى قاضى تبریزى بوده‌اند که شرح حال ایشان در طبقات اعلام الشیعه تالیف علامه شیخ آقا بزرگ تهرانى‏ فى الجمله مذکور است، این اساتید براى ما از مرحوم قاضى حکایت مى‌کردند که آن جناب مى‌فرمود: بعد از مقام عصمت و امامت، در میان رعیت احدى در معارف عرفانى و حقائق نفسانى در حد محیى الدین عربى نیست و کسى به او نمى‌رسد. و نیز فرمود که ملاصدرا هر چه دارد از محیى الدین دارد و در کنار سفره او نشسته است.

همچنین حجت‌الاسلام والمسلمین علی بهجت می‌گفت: من آقایی را دیدم که می‌‌گفت ما پیش آقای قاضی، فتوحات مکیه می‌‌خواندیم.

چگونگی فتح باب برای علامه قاضی

آیت الله قاضی همیشه نماز مغرب و عشاء را، در حرمین شرفین امام حسین علیه‌السلام و حضرت ابوالفضل علیه‌السلام به جا می‌آورد، و چون به حرم حضرت ابوالفضل علیه‌السلام می‌رسد، با خود می‌اندیشد که تا به حال در مدت این چهل سال هیچ چیز از عالم معنا برایم ظهور نکرده، هر چه دارم به عنایت خدا و به برکت ثبات است.

در راه سیّد ترک زبانی که دیوانه است، به طرف او می‌دود و می‌گوید؛ سیّد علی، سیّد علی، امروز مرجع اولیاء در تمام دنیا حضرت ابوالفضل علیه‌السلام هستند، و او آن قدر سر در گریبان است که متوجه نمی‌شود آن سید چه می‌گوید! به حرم حضرت ابوالفضل علیه‌السلام می‌رود. اذن دخول و زیارت و نماز زیارت می‌خواند و می‌خواهد که مشغول نماز مغرب شود.

آیت الله حسینعلی نجابت شیرازی می‌گوید: تکبیره الاحرام را که می‌گوید، می‌بیند که وضع در اطراف حرم حضرت ابوالفضل علیه‌السلام به طور کلی عوض می‌شود، آن گونه که نه چشمی تا به حال دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است.

قرائت را کمی نگه می‌دارد تا وضع تخفیف یابد و بعد دوباره نماز را ادامه می‌دهد، مستحبات را کم می‌کند و نماز را سریع‌تر از همیشه به پایان می‌رساند.

به حرم امام حسین علیه‌السلام نمی‌رود و به دنبال جایی خلوت به خانه رفته و برای این که با اهل منزل هم برخورد نکند به پشت بام می‌رود. آن جا دراز می‌کشد و دوباره آن حال می‌آید و بیشتر می‌ماند. تا اهل منزل سینی چای را می‌آورد، آن حال می‌رود.

نماز عشاء را می‌خواند و دوباره آن وضع بر می‌گردد؛ چیزی که تا به حال حتی به گفته خودش یک ذره‌اش را هم ندیده است و حالا که دیده نه می‌تواند در بدن بماند و نه می‌تواند بیرون بیاید. دوباره که شام را می‌آوردند، آن حال قطع می‌شود و نیمه شب دوباره بر می‌گردد و مدت بیشتری طول می‌کشد.

آری و بالاخره درهای آسمان برایش گشوده و فتح باب می‌شود. می‌گوید: « آن چه را می‌خواستم، تماماً بدست آوردم و امام حسین علیه‌السلام در را به رویم گشود.

ابن فارض یک قصیده تائیه برای استادش گفته؛ من هم یک قصیده تائیه برای امام حسین علیه‌السلام گفته‌ام نمره یک! که کار مرا ایشان درست کرد و در غیب را به نحو اتم برایم باز کرد»

ناپدید شدن مرحوم قاضی

علامه طباطبایی در این مورد می‌گوید: معمولا ایشان در حال عادی یک ده بیست روزی در دسترش بودند، و رفقا می‌آمدند و می‌رفتند و مذاکراتی داشتند، و صحبت‌هایی می‌شد و آن وقت یکباره ایشان ناپدید می‌شدند و چند روزی اصلا خبری نبود؛ نه در خانه، نه در مدرسه، نه مسجد، نه کوفه، و نه در سهله از ایشان خبری نبود.

رفقا در این روزها به هر جا که احتمال می‌دادند، سر می‌زدند ولی پیدا نمی‌کردند. چند روز بعد، دوباره پیدا می‌شد، و درس و جلسه‌های خصوصی را در منزل و مدرسه دائر می‌کردند و همین جور حالات غریب و عجیب داشتند.

توصیه آیت‌الله قاضی به نماز اول وقت و نمازشب

آیت‌الله محمدتقی بهجت  بنقل ازصاحب المیزان می گوید:

در اولین جلسه ملاقات مرحوم علامه طباطبایی با استاد اخلاقی خود مرحوم آقا سید علی قاضی، مرحوم قاضی به ایشان فرموده بود: فرزندم! اگر دنیا می‌خواهی نماز شب بخوان، اگر آخرت هم می‌خواهی نماز شب بخوان.

در روایت هم آمده است: «هر کس نماز شب بخواند و در روز بگوید که گرسنه هستم یا غذا و روزی ندارم، او را تکذیب کنید

بعضی از اساتید اخلاق [آیت‌الله قاضی رحمت‌الله علیه] در نجف می‌گفتند: «من ضامنم کسی که این نمازهای پنج‌گانه را در اول وقت بخواند، به مقامات عالیه می‌رسد». خیلی کلام بزرگی ایشان گفت، گفت: «اگر نمازهای پنج‌گانه را در اول وقت خواند، باز هم نرسید به آن مقامات عالیه، به من لعن کند!». خیلی عجیب است! خیلی عجیب است! معلوم می‌شود این، چیزی هم نیست؛ هر کاری دارد، یکی از این نمازهای پنج‌گانه را می‌تواند در وسط آن کارها انجام دهد؛ چون اول وقت است.

در روایت هم دارد: «فضل [نماز] اول وقت با غیر اول وقت، مثل فضل من [پیامبر] است بر امت». در یک روایت دیگر [می‌فرماید]: «مثل فضل آخرت (ابدیت) است بر دنیا»

نماز اول وقت

سؤال: اینکه حضرت آقای قاضی فرمودند: هرکس نماز اول وقت بخواند، به مقام می‌رسد، آیا نماز با حضور قلب مراد ایشان بوده یا نه؟

حضرت آیت‌الله بهجت: نه! اگر نماز با حضور قلب [مرادشان باشد]، آن وقت سؤال می‌کنند که چگونه نماز [با حضور قلب] را بخواند؟ به چه سببی بخواند نماز کامل را؟ اینکه چیزی به دست نداد. وقتی چیزی به دست می‌دهد که بگوید مطلق نماز، مطلق نماز را کسی مقید باشد در اول وقت، به نماز عالی می‌رسد. می‌رسد خودش، تکویناً! شیئاً فشیئاً، روزبه‌روز می‌رود بالاتر.

ماجرای «کاهو»خریدن آیت الله قاضی

یکی از اعلام نجف می‌گفت: روزی به دکان سبزی فروشی رفته بودم؛ دیدم مرحوم قاضی خم شده و مشغول سوا کردن کاهو است ولی برخلاف معمول، کاهوهای پلاسیده و دارای برگ‌های خشن و بزرگ را برمی‌دارد. من مرحوم قاضی را کاملاً زیر نظر داشتم تا اینکه وی کاهوها را به صاحب دکان داد و وزن کرد و مرحوم قاضی آن‌ها را در زیر عبا گرفت و روانه شد. من که در آن وقت طلبۀ جوان بودم و مرحوم قاضی، مرد مسن و پیرمردی بود، به دنبالش رفتم و عرض کردم: آقا، من سؤالی دارم؛ شما به عکس همه، چرا این کاهوهای غیر مطلوب را سوا کردید؟

مرحوم قاضی فرمود: آقا جان من! این مرد فروشنده، شخص بی‌بضاعت و فقیری است و من گاه‌گاهی به او مساعدت می‌کنم. نمی‌خواهم چیزی به او بلاعوض داده باشم تا اولاً عزت و شرف و آبروی او از بین نرود و ثانیاً خدای ناخواسته به مجّانی گرفتن عادت نکند و در کسب نیز ضعیف نشود؛ و برای ما نیز فرقی ندارد که کاهوهای لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهوها. و من می‌دانستم که این‌ها بالاخره خریداری ندارد و ظهر که دکان خود را می‌بندد، به بیرون خواهد ریخت؛ لذا برای اینکه او ضرر نکند، مبادرت به خریدن آن‌ها کردم.

چهل سال دعا برای «حاجتی که -الحمدلله-برآورده نشد»!

آیت الله بهجت نقل می کند:استاد ما، مرحوم آقا سید علی قاضی می‌فرمود: «برای حاجتی، چهل سال بعد از نماز دعا می‌کردم. بعد معلوم شد که مصلحت نبوده است»./منبع:کتاب مهر تابان، آیت‌الله حسینی طهرانی-تسنیم۱۳ مرداد ۱۳۹۹

کرامتی از مرحوم قاضی/ به اذن خدا بمیر

علامه سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی می‌گوید: چندین نفر از رفقا و دوستان نجفی ما، از یکی از بزرگان و مدرسین نجف اشرف نقل می‌کردند که می‌گفت: من درباره استاد میرزا علی قاضی طباطبایی و مطالبی که از ایشان شنیده بودم و احوالاتی که به گوشم رسیده بود، در شک بودم.

علامه طهرانی می گوید که با خود می‌گفتم: آیا این مطالب که نقل شده، درست است یا نه؟ تا این که روزی برای نماز به مسجد کوفه می‌رفتم ـ و مرحوم قاضی زیاد به مسجد کوفه و سهله علاقه‌مند بودند ـ در بیرون مسجد با ایشان برخورد کردم؛ با هم مقداری صحبت کردیم و در طرف قبله مسجد برای رفع خستگی نشستیم. گرم صحبت بودیم که در این زمان مار بزرگی از سوراخ بیرون آمد و در جلوی ما خزیده، به موازات دیوار مسجد حرکت کرد. در آن نواحی مار بسیار است و غالبا به مردم آسیبی نمی‌رساند. همین که مار به مقابل ما رسید و من وحشتی کردم، استاد اشاره‌ای به مار کرد و فرمود: «مت باذن الله؛ به اذن خدا بمیر.­» مار فوراً در جای خود خشک شد.

قاضی بدون این که اعتنایی کند، شروع به دنبال صحبت کرد، سپس به مسجد رفتیم و من در مسجد وسوسه شدم که آیا این کار واقعی بود و مار مرد یا این که چشم بندی بود؟ اعمال را تمام کرده و بیرون آمدم و دیدم مار خشک شده و به روی زمین افتاده است؛ پا زدم، دیدم حرکتی ندارد.

شرمنده به مسجد بازگشته و چند رکعتی دیگر نماز خواندم، موقع بیرون آمدن از مسجد برای نجف، باز هم با یکدیگر برخورد کردیم، آن مرحوم لبخندی زده و فرمود: خوب آقا جان! امتحان هم کردی! امتحان هم کردی.

تاکید قاضی بر نماز شب

علامه سید علی آقا قاضی سفارش‌های اکیدی بر شاگردان خود داشت که نماز شب را اقامه کنند. علامه طباطبایی می‌گوید: چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم به خاطر قرابت و خویشاوندی به محضر قاضی رفتم، روزی کنار در مدرسه‌ای ایستاده بودم که قاضی از آن جا عبور می‌کرد؛ چون به من رسید، دست خود را بر روی شانه من گذاشته و فرمود: «ای فرزند! دنیا می‌خواهی، نماز شب بخوان و آخرت می‌خواهی، نماز شب بخوان»

مواظبت از عدم مزاحمت به خانواده

مرحوم قاضی که اهل تهجد و نماز شب بود آن قدر مواظب اعمال و رفتار خود بود که حتی حاضر نبود عبادت و نمازش برای دیگران و حتی خانواده و فرزندانش ذره‌‌ای مزاحمت ایجاد کند. به همین جهت، در مدرسه قوام حجره‌ای برای این کار گرفته بود.

آیت الله سید محمد حسینی همدانی معروف به «نجفی همدانی»گوید: در سال۱۳۰۷شمسی که من در مدرسه قوام نجف اشرف بودم، روزی سید علی آقا به مدرسه آمد و از متصدی آن حجره‌ای درخواست کرد، و وی نیز با کمال احترام پذیرفته و حجره‌ای کوچک در طبقه فوقانی در اختیارش گذاشت بعد معلوم شد که قاضی حجره را به عنوان مکان خلوتی برای تهجد و عبادت می‌خواستند. چون تصور می‌کردند تهجد ایشان شب هنگام در خانه، باعث مزاحمت بچه‌ها می‌شد. به همین خاطر، شب‌ها حدود ساعت دوازده ـ که معمولا طلبه‌ها برای آمادگی جهت درس های فردا به استراحت می‌پرداختند ـ شب زنده داری قاضی آغاز می‌شد.

تفکر و مکاشفه در وادی السلام نجف

مرحوم قاضی که از تجملات دنیا وارسته بود در نجف اشرف به قبرستان وادی السلام می‌رفت و ساعت‌های طولانی به تفکر و مکاشفه می‌پرداخت تا هر چه بهتر بتواند دل از دنیا کنده و به مشاهده دوست نائل شود.

 آیت الله میرزامحمد تقی آملی ـ از شاگردان آن بزرگوار ـ می‌فرماید: من مدت‌ها می‌دیدم که مرحوم قاضی دو سه ساعت در وادی السلام می‌نشینند، با خود می‌گفتم: «انسان باید زیارت کند و برگردد و به قرائت فاتحه‌ای روح مردگان را شاد کند، کارهای لازم تر هم هست که باید به آن‌ها پرداخت!» این اشکال در دل من بود اما به احدی ابراز نکردم، حتی به صمیمی‌ترین رفیق خود از شاگردان استاد.

مدتها گذشت و من هر روز برای استفاده از محضر استاد به خدمتش می‌رفتم، تا آن که از نجف اشرف بر مراجعت به ایران عازم شدم ولیکن در مصلحت بودن این سفر، تردید داشتم.

این نیت هم در ذهن من بود و کسی از آن مطلع نبود. شبی بود می‌خواستم بخوابم؛ در آن اتاقی که بودم، در تاقچه پائین پای من کتاب بود؛ کتاب‌های علمی و دینی. در وقت خواب، طبعا پای من به سوی کتاب‌ها کشیده می‌شد، با خود گفتم: برخیزم و جای خواب را تغییر دهم یا لزومی ندارد، چون کتاب‌ها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته، و این، هتک حرمت کتاب نیست. بالاخره بنا بر آن گذاشتم که هتک حرمت نیست و خوابیدم.

صبح که به محضر استاد، مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم: فرمود: «علیکم السلام! صلاح نیست شما به ایران بروید. و پا دراز کردن به سوی کتاب ها هم هتک احترام است.» بی اختیار حول زده گفتم: «آقا! شما از کجا فهمیده‌اید؟» فرمود: «از وادی‌السلام فهمیده‌ام.»

تواضع علامه قاضی

روزی آیت الله قاضی با آیت الله سید محسن حکیم  در صحن شریف حیدری (نجف) به صورت غیر اختیاری با هم ملاقات نمودند. در این وقت، در صحن جنازه‌ای را تشییع می‌کردند، صاحبان میت از مرحوم قاضی درخواست اقامه نماز بر آن میت کرده بودند. مرحوم قاضی، آیت الله حکیم را مأمور به خواندن نماز نموده بود، ولی مرحوم حکیم امتناع نموده و اصرار به مقدم نمودن مرحوم قاضی کرده بود. مرحوم قاضی فرموده بود: «چون شما بین مردم مشهورتر از من هستید، اگر شما اقامه نماز بکنید، مردم زیادی جمع می‌شوند و این، سبب ثواب زیادی برای میت می‌شود.» از این رو، مرحوم آیت الله حکیم بر جنازه نماز خوانده بود. 

امام زمان هنگام ظهور به اصحاب خاص خود چه می‌فرماید؟

علامه طباطبایی می‌فرمود: مرحوم استاد ما قاضی می‌فرمودند که: « (حضرت در موقع ظهور) به اصحابش مطلبی می‌گویند که همه آنها در اقطار عالم متفرق و منتشر می‌گردند، و چون همه آن‌ها دارای طی الارض هستند، تمام عالم را تفحص می‌کنند، و می‌فهمند که غیر از آن حضرت، کسی دارای مقام ولایت مطلقه الهی و مأمور به ظهور و قیام و حاوی همه گنجینه‌های اسرار الهی و صاحب الامر نیست. در این حال، همه به مکه مراجعت می‌کنند و به آن حضرت تسلیم می‌شوند و بیعت می‌نمایند. مرحوم قاضی می‌فرمود: من می‌دانم آن کلمه‌ای را که حضرت به آن ها می‌فرماید و همه از دور آن حضرت متفرق می‌شوند، چیست»

زنده ماندن فرزند علامه طباطبایی با سفارش علامه قاضی

علامه طباطبایی می‌فرمود: من و همسرم از خویشاوندان نزدیک مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی بودیم؛ او در نجف برای صله رحم و تفقد از حال ما، به منزل ما می‌آمد. ما کراراً صاحب فرزند شده بودیم، ولی همگی در همان دوران کوچکی فوت کرده بودند، روزی مرحوم قاضی به منزل ما آمد در حالی که همسرم حامله بود و من از وضع او آگاه نبودم؛ موقع خداحافظی به همسرم گفت: دختر عمو! این بار این فرزند تو می‌ماند، و او پسر است و آسیبی به او نمی‌رسد، و نام او «عبدالباقی» است.

من از سخن مرحوم قاضی خوشحال شدم؛ خدا به ما پسری لطف کرد و بر خلاف کودکان قبلی، باقی ماند و آسیبی به او نرسید و نام او را «عبدالباقی» گذاردیم.

سفارش علامه قاضی به امام خمینی

آیت الله شیخ عباس قوچانی می‌گوید: در نجف اشرف با قاضی جلساتی داشتیم و غالبا افراد با هماهنگی وارد جلسه می‌شدند و همدیگر را هم می‌شناختیم. در یک جلسه، ناگهان سید جوانی وارد شد، استاد بحث را قطع کرده و احترام زیادی به سید جوان نمودند و به او گفتند: آقا سید روح الله! در مقابل سلطان جور و دولت ظالم باید ایستاد، باید مقاومت کرد، باید با جهل مبارزه کرد.

این در حالی بود که از انقلاب خبری نبود. ما خیلی تعجب کردیم؛ ولی بعد از سالهای زیاد و پس از انقلاب فهمیدیم که قاضی در آن روز از چه جهت آن حرفها را زد و نسبت به امام احترام کرد.

آثار و تالیفات

علامه قاضی، بیشتر عمر شریفش را صرف تربیت و رشد خود و شاگردان قرار داد اما از مرحوم قاضی آثار مکتوبی نیز وجود داشت. ایشان بخشی از قرآن را تفسیر نموده و تألیفاتی نیز در فقه و اصول داشته که اکثر آن‌ها از بین رفته است و آن چه باقی مانده، تعلیقه‌ای بر کتاب ارشاد مفید است. وی این کتاب را در ۲۱ سالگی تصحیح کرده و در ۱۷ ربیع المولود ۱۳۰۸(۹ آبان ۱۲۶۹) آماده چاپ شده است. استاد در این تعلیقه، شرح حال شیخ مفید را نگاشته است.

از دیگر آثار بر جای مانده وی، اشعاری است که به مناسبت‌های مختلف سروده است؛ مثل غدیریه، شعر در مدح وادی السلام، و شعری در مورد نجف اشرف.

نامه‌ها و دستورالعمل‌های عرفانی نیز از دیگر آثار استاد است که مرحوم قاضی به سید حسن الهی (برادر علامه طباطبایی)، شیخ ابراهیم و ... نوشته است.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع:این مقاله ۶ شهریور ۱۳۹۲ خبرگزاری فارس است واما اصلاحات-توضیحی وافزودن تصاویرانجام داده ام ونیزدرمنابع مأخوذه دیگرچنین کرده ام.

علامه قاضی اززبان نوه اش

سید عبدالحسین قاضی( نوه علامه قاضی )جریان شب رحلت آقای قاضی را این طور بیان می کند: « ایشان مدتی بیمار بودند. یک شب به پدرم که در آن زمان ۲۰ ساله بودند می گویند که امشب نخواب و بیدار باش. پدرم هم متوجه نمی شود که جریان چیست.

پدرم نقل می کند که ساعتی از نیمه شب آقای قاضی او را صدا می زنند و رو به قبله دراز می کشند و می گویند من در حال مرگ هستم و به او سفارش می کنند که همسر و بچه های دیگرشان را بیدار نکند و تا صبح بالای سرشان بنشیند و قرآن بخواند.

پدرم می گوید علی رغم این که اگر کسی بداند که پدش در حال مرگ است و هیچ نگوید، سخت است، اما من این موضوع را با کمال آرامش پذیرفتم و به کسی هیچ نگفتم و پیش او نشستم.

پدرم تعریف می کردکه پدرم  به من گفت: من دارم راحت می شوم و این راحتی(توفی) از طرف پاهایم شروع شده و به طرف بالا می آید،فقط قلبم درد می کند بعد فرمودند که رویم را بپوشان،

من هم روی صورتشان را پوشاندم و ایشان از دنیا رفتند.

پدرم می گوید:من بدون هیچ دغدغه و اضطراب تا صبح پیش ایشان نشستم و قرآن خواندم تا آن که هنگام اذان صبح شد و خانواده آمدند و پرسیدند که جریان چیست و من هم گفتم که پدر فوت شده است و فریاد و سر و صدا از اهل خانه بلند شد و در آن لحظه تازه متوجه تصرف او شدم و فهمیدم چه اتفاقی افتاده است و از مرگ پدرم بسیار متأثر شدم. »

یادنامه آیت‌الله بهجت| گزارشی از بیست‌ و چهار ساعت زندگی عبد صالح خدا

آیت الله بهجت می فرمودند: « شب قبل از وفات آقای قاضی، کسی خواب دیده بود که تابوتی را می برند که رویش نوشته شده بود « توفی ولیّ الله » فردا دیدند آقای قاضی وفات کرده است. »

آیت الله کشمیری فرمودند: « بعد از وفاتش خواستم بفهمم مقام ایشان چقدر است، در رؤیا دیدم از قبر آقای قاضی تا به آسمان نور کشیده شده است، فهمیدم خیلی مقام والایی دارد. »

آرامگاه آیت‌الله قاضی طباطبایی در وادی‌السلام

مزار علامه قاضی در قبرستان وادی‌السلام+تصاویر | خبرگزاری فارس

قبرستان وادی‌السلام که بزرگ‌ترین قبرستان جهان اسلام است، در شمال نجف و نیز شمال حرم مطهر امیر المومنین (ع) قرار گرفته است. گرچه تاریخ پیدایش این قبرستان به زمان به وجود آمدن شهر نجف بر می‌گردد؛ اما پیشینه و فضائلش فراتر از این حد است./پارسینه.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«دکترسیدمحمدعلی قاضی‌نیا»فرزندمیرزاعلی‌آقا قاضی‌تبریزی درمصاحبه باخبرگزاری مهر،درموردفرزندان پدرگفت به ترتیب سن: سید مهدی، سیدتقی، سیدجواد، سید جعفر، سیدمحمدعلی(خودم) ، سیدحسین(داماد آیت الله میرزاهاشم آملی)هستند.

«حاج سید احمدآقا خمینی» نقل می‌کردند زمان نخستین زایمان همسرم بود که دکتر زنگ زد که سریع به بیمارستان بیا یا مادر یا فرزند یکی زمان زایمان می‌میرند.

اولین فرزندم حسن خمینی بود. احمد آقا گفت: من سریع خود را به خیابان منتهی به بیمارستان رساندم اما متاسفانه نتوانستم  هیچ ماشینی گیر بیارم مجبور شدم پیاده به سمت بیمارستان حرکت کنم.

سیدمحمدصادق قاضی طباطبایی نقل می کند:نزدیک صحن حضرت معصومه رسیدم ناگهانی چشمم به آقای قاضی ( پدرم) دوخته شد. در مغازه کفاشی برادران تبریزی نشسته بود که اکثر  علما از آنجا کفش می‌خریدند. با اشاره انگشت گفت: احمد بیا.

رفتم،سلام کردم.صندلی کنارش خالی بود گفت: بشین. نشستم.

گفت: این همه اضطراب در چهره‌ات بابت چیست؟

گفتم: خانمم دارد فارغ می‌شود. ظاهراً یا مادر یا فرزند از بین می‌روند

گفت: کی گفته؟ 

گفتم:دکتر گفته.

گفت:  دکتر اشتباه می‌کند. یک کاغذ به من بده.

حاج احمدآقامی گوید:من کاغذی نداشتم وایشان کاغذ از جیبش در آورد. چیزی نوشت. کاغذ را تا کرد به من داد و گفت:

گفت: نامه را زیر بالش خانم بگذار ولی نخوانش. ان‌شاءالله فارغ می‌شود

حاج احمداقا می گوید:همسرم بسلامتی فارغ شدند.

فرزندامام خمینی درادامه می گوید:اطبا مرا اجبار کردند نامه را باز کنم دیدم نوشته است «بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیم »

در هنگام نقل این مطلب آقای «جنتی»دبیر شورای نگهبان هم حضور داشت که ایشان گفت این از آن «بسم‌اللهی »که هر روز، ما می‌گوییم نیست./سیدمحمدصادق قاضی طباطبایی فرزند آیت‌الله حاج سیدحسین قاضی طباطبایی ۲۰ مهر ۱۳۹۲مشرق

«آیت الله سید عباس حسینی کاشانی» نقل می کرد: « روزی در محضر آقای قاضی نشسته بودیم که ناگهان عربی با عجله و ناراحتی به نزد آقای قاضی آمد با نگرانی بسیار گفت: همسرم در حال احتضار است و نزدیک است بمیرد، اگر او بمیرد من هیچ کس را ندارم؛ خواهش می کنم دعایی بفرمایید حالش خوب شود و از مرگ نجات پیدا کند.

آقای قاضی پس از گوش دادن به حرفهای آن شخص به آرامی فرمود: 

« چرا با حالت جنب به اینجا آمده ای! برو غسل کن دوباره به اینجا بیا تا دعا کنم

«مرد عرب» در حالی که از تعجب حیرت زده شده بود با عجله بلند شد و به منزلش رفت و پس از مدتی بازگشت و در مقابل آقای قاضی مودبانه نشست.

مرحوم قاضی دو انگشت سبابه اش را به دو شقیقه پیشانی آن مرد گذاشت و به قرائت دعا مشغول شد و در این مدت مدام اشک چشمان آقای قاضی بر محاسن سفیدش می ریخت.

آنگاه مرد عرب به منزلش رفت.

من دیگر او را ندیدم تا اینکه چند روز بعد در صحن حرم مطهر او را ملاقات کردم و از نتیجه دعا پرسیدم.

او گفت: وقتی به منزل بازگشتم دیدم همسرم سالم و تندرست بیدار شده و از خطر مرگ رهایی یافته و مشغول امورات منزل است!

علامه طباطبائی فرمودند: مرحوم قاضی همیشه در ایام زیارتی، از نجف اشرف به کربلا مشرف می شد، هیچگاه کسی ندید که او سوار ماشین شود و از این سرّ احدی مطلع نشد؛ جز یک نفر از کسبه بازار ساعت ( بازار بزرگ) که به مشهد مقدس مشرف شده بود و مرحوم قاضی را در مشهد دیده بود و از ایشان اصلاح امر گذرنامه خود را خواسته بود و ایشان هم اصلاح کرده بودند؛ آن مرد چون به نجف آمد افشا کرد که من آقای قاضی را در مشهد دیدم. مرحوم قاضی خیلی عصبانی شدند و گفتند: « همه می دانند که من در نجف بوده ام و مسافرتی نکرده ام. » 

مرحوم علامه طهرانی می فرماید: این داستان را سابقاً برای بنده، دوست معظم حقیر، حجة الاسلام سید محمد رضا خلخالی  اینطور نقل کرد: « چون آن مرد کاسب از مشهد مقدس به نجف اشرف مراجعت کرده به رفقای خود گفت: گذرنامه من دچار اشکال بود و در شهربانی درست نمی شد و من برای مراجعت، به آقای قاضی متوسل شدم و گذرنامه را به ایشان دادم و ایشان گفتند: فردا برو شهربانی و گذرنامه ات را بگیر! من فردای آن روز به شهربانی مراجعه کردم، شهربانی گذرنامه مرا اصلاح کرده و حاضر نموده بود؛ گرفتم و به نجف برگشتم.

دوستان آن مرد گفتند: آقای قاضی در نجف بودند و مسافرت نکرده اند. آن مرد خودش نزد مرحوم قاضی آمد و داستان خود را مفصلاً برای آقای قاضی گفت و مرحوم قاضی انکار کرده و گفت: همه مردم نجف می دانند که من مسافرت نکرده ام. آن مرد نزد فضلای آن عصر نجف اشرف چون آقای حاج سید علی خلخالی و نظائر هم آمد و داستان را گفت. آنها به نزد مرحوم قاضی آمده و قضیه را بازگو کردند و مرحوم قاضی انکار کرد و آنها با اصرار و ابرام بسیار، مرحوم قاضی را وادار کردند که برای آنها یک جلسه اخلاقی ترتیت داده و درس اخلاق برای آنها بگوید. در آن زمان، مرحوم قاضی بسیار گمنام بوده و از حالات او احدی خبر نداشت/منبع: کتاب اسوه عارفان و کتاب عطش           

                                  *****
علامه تهرانی بیان کرده است؛ ایشان فرموده اند: چندین نفر از رفقا و دوستان نجفی ما از یکی از بزرگان و مدرسین نجف اشرف نقل کرده اند که او می گفت: من درباره ی مرحوم استاد العلماء آقای حاج میرزا علی آقا قاضی و مطالبی که از ایشان نقل می شد و احوالاتیکه به گوش می رسید در شک بودم و با خود می گفتم آیا این مطالبی که نقل شده است، درست است یا نه؟
تا این که روزی برای نماز به مسجد کوفه رفتم. مرحوم قاضی نیز زیاد به مسجد کوفه و سهله علاقه مند بودند. در بیرون مسجد با ایشان برخورد کردم، با هم مقداری صحبت کردیم و در طرف قبله ی مسجد، برای رفع خستگی نشستیم. در این حال گرم صحبت بودیم که به ناگاه مار بزرگی از سوراخی بیرون آمد و در جلوی ما خزیده و به موازات دیوار مسجد حرکت کرد و ذکر این نکته ضروری است که در آن نواحی مار بسیار بود و غالباً به مردم آسیبی نمی رساند.همین که مار به مقابل ما رسید من وحشت عجیبی کردم و استاد که این را فهمیده بود، اشاره ای به آن مار کرد و فرمود: «مُت بإذن الله؛ به اذن خدا بمیر». آن گاه فوراً دیدم که مار فوراً در جای خود خشک شد!
مرحوم قاضی پس از این ماجرا، بدون این که اعتنایی کند، شروع کرد به دنباله ی صحبت که با هم داشتیم؛ و سپس برخاستیم رفتیم داخل مسجد. مرحوم قاضی اول دو رکعت نماز در میان مسجد گذارده و پس از آن به حجره ی خود رفتند و من هم مشغول به جا آوردن مقداری از اعمال مسجد بودم و در نظر داشتم که بعد از بجا آوردن آن اعمال به نجف اشرف بروم.
در بین اعمال ناگاه به خاطرم آمد که آیا این کاری که علامه انجام داد واقعیت داشته یا چشم بندی بوده، مانند سحری که ساحران می کنند؟ و با خودم گفتم خوب است بروم ببینم مار مرده است یا زنده شده و فرار کرده است؟این فکر سخت به من فشار می آورد، تا اعمالی که در نظر داشتم را به اتمام رسانیدم و فوراً آمدم بیرون مسجد در همان محلی که با مرحوم قاضی نشسته بودیم؛ دیدم مار خشک شده همچنان به روی زمین افتاده است؛ پا زدم، دیدم ابداً حرکتی ندارد!؟
بسیار منقلب و شرمنده شدم، به مسجد برگشتم تا چند رکعتی دیگر نماز بخوانم ولی نتوانستم و این فکر سراسر وجود مرا فرا گرفته بود، که واقعاً اگر این مسائل حق است، پس چرا ما ابداً به آن ها توجهی نداریم!
مرحوم قاضی مدتی در حجره ی خود بود و به عبادت مشغول، بعد که بیرون آمد و از مسجد خارج شد، من نیز خارج شدم، در مسجد کوفه باز هم با هم روبرو شدیم و من که فکرم مشغول آن مار و کرامت علامه بود به ناگاه خود را در مقابل ایشان دیدم و آن مرحوم لبخندی به من زده و فرمود:«خوب آقاجان؛ امتحان هم کردی، امتحان کردی!»/قدس آنلاین ۱۸ فروردین ۱۳۹۲
طائفه جنّ، «سُنی» ندارند!
آیت الله حسن زاده آملی می نویسد:
 جناب استاد ما علامه طباطبائی صاحب تفسیر قیّم و عظیم «المیزان» فرموده است که:
« استاد ما مرحوم آقا سید علی قاضی حکایت کرد که کسی از جنّ پرسیده است ( و فرموده است شاید آن کس خود مرحوم قاضی بوده است ):
طائفه جن به چه مذاهب اند؟
آن جن در جواب گفت:طائفه جنّ مانند إنس دارای مذاهب گوناگون اند، جز اینکه «سُنی» ندارند برای اینکه در میان ما کسانی هستند که در واقعه غدیر خم حضور داشتند و شاهد ماجرا بوده اند. 
محو در ولایت
و قاضی در عشق امام حسین علیه السلام تمام است و درس توحید را از او می آموزد. ببین خود از این بارگاه چه گوهرها ربوده است که می فرماید:
« محال است انسانی به جز از راه سیدالشهداء(ع) به مقام توحید برسد. »
می گویند: آیت الله قاضی شب های جمعه تا صبح در حرم سیدالشهداء(ع) توقف می کرد.
او شرابی از دست مولایش نوشیده که بدان پرده ها را شکافت و محرم در حریم حرم شد، می فرمود:
« ابن فارض یک قصیده تائیه برای استادش گفته من هم یک قصیده تائیه نمره یک گفتم برای حضرت اباعبدالله الحسین که کارم را درست کرد و در غیب را به نحو اتم برایم باز کرد. »
و فتح باب آقای قاضی به دست حضرت اباعبدالله است و افتخار او تا آخر عمر، غلامی این خاندان است.
در تمام آن سال ها آن چه او از امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل علیه السلام گرفته است تا به آن قله های منیع عرفان دست یابد برای ما معلوم نیست. تنها می گوید:
« ثواب رفت و آمد بین حرم شریف حضرت اباعبدالله و حضرت اباالفضل از سعی بین صفا و مروه بیشتر است. »
آیت الله نجابت می گفت:
« ایام زیارتی که می شود حالش دگرگون است آن قدر که اگر نتواند زیارت برود آرام ندارد به نحوی که خانواده ایشان می گویند وقت زیارتی شما دیوانه می شوید و به همین خاطر نمی گذارند در آن ایام در نجف بماند
پولی برای خوراکش تهیه می کنند و او را روانه کربلای معلا می کنند و او پیاده به حرم می رود و پیاده برمی گردد. »
کمتر کسی ایشان را در سواری های بین راه می بیند و کسی هم کنجکاوی نمی کند که این سید چگونه به کربلا می رود و برمی گردد.
او به سوی مولایش با عشق بال و پر می گشاید و به پابوسی حریمش مشرف می شود.
و می گویند:
« آن جا در حریم دوست از کثرت ادب مانند چوب خشک می گردد. »
در خانه مجلس روضه هفتگی به پا می کند که عامه مردم در آن حضور دارند و خودش عقیده اش این است که:
« من باید برای حضرت ابا عبدالله کار کنم، چه عالم باشم چه عامی. »
کفش های مردم را جلوی در جفت می کند. عده ای هم بر او خرده می گیرند که این آقا اهل علم است و این کوچک کردن خود اوست نباید از این کارها بکند، اما ایشان گوشش به این حرف ها بدهکار نیست.
و اواخر عمر، آب را که می بیند بی اختیار اشک می ریزد و عجب ماجرای غریبی است این داستان عطش!
از آیت الله سید عبدالکریم کشمیری نقل شده که:
« آقای قاضی تمام مکاشفه بود و در اواخر عمر بسیار لطیف و رقیق شده بود و با دیدن آب به یاد امام حسین علیه السلام می گریست. »
کافی بود که شخصی که به منبر رود جمله اولش با « صلی الله علیک یا ابا عبدالله » شروع شود تا اشک های قاضی دیگر بند نیاید و تا آخر مجلس اصلاً نشنود که قصه می خوانند یا روضه!
برای تربت امام حسین علیه السلام آن قدر احترام قائل است که شبی تسبیح تربتش به زمین می افتد و چشم هایش دیگر قادر به یافتن آن نیست ترس آن که مبادا پاهایش را به طرف تربت دراز کند تا صبح نمی تواند بخوابد، امام حسین علیه السلام در آغاز راه دستگیری اش نموده و او تا آخر عمر شاکر آن نعمت است.
شریعت، تنها راه وصول به توحید
ایشان می گوید شریعت، راه وصول به حقایق عرفانی و توحیدی است و طریقت، باطن آن است و امام رضا علیه السلام اولین نفری است که طریقت را باطن شریعت اعلام کرد.
این مطلب را در نامه ای که به یکی از شاگردانش می نویسد، چنین بیان می کند:
« … و اگر در ارض مقدس قدری ماندید کما هوالمظنون؛ البته متوقع است که به فیوض عظیمه برسید. تمام اهل طریقت یا اغلب آن ها حسب خود را به امام رضا علیه السلام منتهی می سازند و حرفشان بر این است که در دولت هاشمیه که تقیه کم شد و اول تنفس شیعه بود،
آن بزرگوار طریقت را که باطن شریعت است، راهنما شد و علناً به مسلمین رسانید که راه همین است و ظاهر آن است و آن مخصوص وجود امیرالمؤمنین و اولاد کرام او بود و فلان فلان خبر نداشتند، نامحرم بودند… »
می گویند که امام رضا علیه السلام سه حاجت را برای هر که اولین بار ایشان را زیارت می کند برآورده می سازند و آقای قاضی این نکته را به کسانی که سفر اولشان به مشهد است، تذکر می دهد، فرزند ایشان ضمن نقل این مطلب می فرمودند:
من یک بار از خدمت ایشان سؤال نمودم، آیا خود حضرت عالی در اولین بار مشرف شدن به زیارت امام رضا علیه السلام تفضلی از آن امام بزرگوار مشاهده نموده اید یا نه؟
مرحوم والد با حالت خاص انگشتانشان را به نوک بینی من زد و مطالب پر معنی عرفانی را بیان نمود و بعد از سکوت و تفکر فرمود:
« من زمانی که به زیارت ثامن الائمه امام رضا علیه السلام مشرف شدم، مبتلا به بیماری نقرس بودم، بطوری که راه رفتن برای من خیلی دشوار شده بود و با تکیه بر عصا می توانستم راه بروم
این بیماری به مدت ده سال امان راه رفتن را از من گرفته بود و نزدیک بود که زمین گیر شوم، هنگام ورود به این شهر مقدس، جهت استحمام و تعویض ضماد پا، به حرم رفتم، هنگام ضماد کشیدن دور جراحت، متوجه چیز سیاه رنگی مثل ذغال شدم و این همان چیزی بود که عامل اصلی درد پاها بود و جدایی آن باعث بهبودی می شد،
پس پاهایم را تکان دادم و ملاحظه کردم که درد در پاهای من به هیچ وجه نیست و پاهایم سالم هستند و احتیاج نیست که با عصا راه بروم، خیلی خوشحال شدم و این را از توجه و کرامات امام رضا علیه السلام دانستم. »
در پی صاحب دین و مقام تشرف
مرحوم سید هاشم حداد می گفت:
« در قیام و قعود، در تغییر از حالتی به حالت دیگر، خیلی کلمه یا صاحب الزمان را بر زبانشان جاری می کردند. »
سال ها برای رسیدن به محضر آن دلارام زحمت کشیده است تا حس لطیف حضور در محضر آن زلال ترین را یافته و به لحظات وصل رسیده و مقام تشرف یافته است. اینک مولای او ظهور و غیبت ندارد که او همیشه در محضر مولا حاضر است و وقتی شاگردانش از او می پرسند آیا شما خدمت حضرت ولی عصر (عج) شرفیاب شده اید می گوید:
« کور است چشمی که صبح از خواب بیدار شود و در اولین نظر نگاهش به امام زمان (عج) نیافتد. »
جواز حضور
و ما از تشرفات آقای قاضی به محضر آن بزرگوار، خبر نداریم. اما گویی انس و قرابتی نزدیک با حضرت داشتند که شاگردانشان وقتی درخواست تشرف می کردند، اذکاری را به آنها تعلیم می دادند و موعد دیدار تعیین می کردند.
در ماجرایی که سید محمد حسن قاضی ( فرزند ایشان) نقل می کند می گوید:
« روزی من پشت سر ایشان در حال حرکت بودم که شیخی آمد جلو ایشان را گرفت و گفت از کجا معلوم این حرف های تو راست باشد؟
من می خواهم از خود حضرت ولی عصر(عج) این ها را بشنوم و آیت الله قاضی تنها در جواب گفتند:
خوب بیا برویم تا بشنوی!
در همان هنگام دیدم اثری از آثار شهر نیست و ما در بیابانی قدم می زنیم و از دور بلندی معلوم می شود که مردمان در حال رفت و آمد در آن جا هستند تا به آن جا نزدیک شدیم آن شیخ پشیمان شد و گفت نه من نمی خواهم، مرا برگردان!
آقای قاضی گفت: تو خودت اصرار داشتی برویم و ببینیم!
گفت: نه!
و ما برگشتیم و من دوباره دیدم در همان کوچه و همان شهر هستیم.»
وقتی یکی از بزرگان طلب تشرف می کند و از آقای قاضی می خواهد که برای او هم اجازه ورود بگیرد، آیت الله قاضی در پاسخ به تندی او با خانواده اش اشاره می کنند و می فرمایند:
« با آن اخلاق تند و رسیدن به این مرتبه و مقام؟! »
آن قدر نزدیک است که به اندرونی راه پیدا کرده، می گوید:
« من آن عبارتی که حضرت هنگام ظهورشان می فرمایند و اصحاب پراکنده می شوند را می دانم. »
آری! حضرت به هنگام ظهور عبارتی به اصحاب می گویند که آنان پراکنده شده و به قدرت طیّ الارض در تمام عالم می گردند و جز مهدی(عج)، کسی را صاحب ولایت مطلقه نمی یابند و بر می گردند.
امام صادق علیه السلام می فرمود:
« من آن را می دانم » و قاضی محرم آن راز شده است.
می گوید:
« حضرت زندگی طبیعی «عیشه طبیعیه» دارند. یعنی زندگی عادی و طبیعی،
می پرسند چگونه؟
می گوید:
دیگر این ها را از من نپرسید، می گوید از آیه کهیعص زمان ظهور حضرت را می شود درآورد و باز… »
شاگردان
شاگردان ایشان هر کدام کسانی بودند که دریایی در سینه پنهان داشتند و فقط باید کسی می آمد و در این دریا می دمید و طوفانی اش می کرد و با عصای موسایی اش از آن دریا راهی بی کران می گشود تا بی کران آسمان و او کسی نبود جز قاضی و عصای موسایی اش همان نفس و نفحات مسیحایی اش بود.
او صید عقابان تیز پرواز را خوب بلد بود و آن ها که دلشان به دنبال بهانه ای بود برای یافتن، به عبارتی و اشارتی به استانش سر می سپردند.
آیت الله شیخ عباس قوچانی
آیت الله قوچانی تا زمانی که در مشهد بودند هیچ استادی نداشتند.
وقتی به نجف آمدند چند ماهی مشغول کارهایشان شدند تا این که در بین طلبه های مدرسه با آیت الله بهجت برخورد کردند و متوجه شدند که ایشان وضعیت روحی خاصی دارند، روش و رفتار ویژه ای دارند و غیر از دیگران هستند. از ایشان درخواست کردند که اگر شما شخصی را می شناسید به ما هم معرفی کنید و به این وسیله توسط آیت الله بهجت با آقای قاضی آشنا شدند و حدود چهارده سال از محضر آیت الله قاضی استفاده کردند.

آیت الله ابراهیم امینی از استادشان علامه طباطبائی، نقل کرده اند:
« هنگامی که از تبریز به قصد ادامه تحصیل علوم اسلامی به سوی نجف اشرف حرکت کردم، از وضع نجف بی اطلاع بودم، نمی دانستم کجا بروم و چه بکنم . در بین راه همواره به فکر بودم که چه درسی بخوانم ، پیش چه استادی تلمذ نمایم و چه راه و روشی را انتخاب کنم که مرضی خدا باشد.
وقتی به نجف اشرف رسیدم، لدی الورود رو کردم به قبه و بارگاه امیرالمؤمنین علیه السلام و عرض کردم:
« یا علی ! من برای ادامه تحصیل به محضر شما شرفیاب شده ام ولی نمی دانم چه روشی را پیش گیرم و چه برنامه ای را انتخاب کنم، از شما می خواهم که در آنچه صلاح است مرا راهنمایی کنید. »
منزلی اجاره کردم و در آن ساکن شدم. در همان روزهای اول، قبل از اینکه در جلسه درسی شرکت کرده باشم در منزل نشسته بودم و به آینده خودم فکر می کردم. ناگاه درب خانه را زدند، درب را باز کردم دیدم یکی از علمای بزرگ است، سلام کرد و داخل منزل شد. در اتاق نشست و خیر مقدم گفت. چهره ای داشت بسیار جذاب و نورانی، با کمال صفا و صمیمیت به گفتگو نشست و با من انس گرفت، در ضمن صحبت اشعاری برایم خواند و سخنانی بدین مضمون برایم گفت:
« کسی که به قصد تحصیل به نجف می آید خوب است علاوه بر تحصیل، به فکر تهذیب و تکمیل نفس خویش نیز باشد و از نفس خود غافل نماند. »
این را فرمود و حرکت کرد. من در آن مجلس شیفته اخلاق و رفتار اسلامی او شدم. سخنان کوتاه و با نفوذ آن عالم ربانی چنان در دل من اثر کرد که برنامه آینده ام را شناختم. تا مدتی که در نجف بودم محضر آن عالم با تقوی را رها نکردم، در درس اخلاقش شرکت می کردم و از محضرش استفاده می نمودم. آن دانشمند بزرگ کسی نبود جز آیت الله سید علی قاضی . »
آیت الله شیخ حسنعلی نجابت
در مورد آشنایی آیت الله نجابت این چنین آمده است که:
پدر خانم آقای نجابت، حاج میرزا یحیی هدایت به ایشان می گوید:
« وقتی در نجف ساکن شدی به دیدار آقای قاضی برو و با ایشان ملاقاتی داشته باش. آقای نجابت که احترام خاصی برای پدر خانم خود قائل بود وقتی به نجف می روند خدمت مرحوم قاضی می رسد.
مرحوم قاضی از ایشان سؤال می کنند فرزند چه کسی هستی؟
آقای نجابت می فرماید: فرزند شما. دوباره سؤال می کند و همان جواب را می شنود. آقای قاضی از آقای نجابت خوشش می آید و این نقطه آشنایی آیت الله نجابت با آقای قاضی می شود. »
در اولین دیدار آقای قاضی کتاب «ارشاد مفید» که مزین به تعلیقات خودشان بود به او هدیه کردند.

در مورد آشنایی سید هاشم حداد با آقای قاضی دو حکایت نقل شده است، حکایت اول را سید محمد حسن قاضی نقل می فرمایند:
« آن زمان در کربلا، رفتن به قهوه خانه خیلی عجیب بود و در نظر بعضی ها کار جالبی نبود. آقا سید هاشم نقل می کند که:
یک شب قبل از اذان صبح برای خرید نان بیرون آمدم، دیدم یک سیّد محترم در قهوه خانه نشسته است.
رفتم جلو گفتم: آقا چرا اینجا نشسته اید؟ آقای قاضی گفتند :
من منتظر چای هستم من تا چای نخورم نمی توانم بروم حرم.
گفتم: آقا اگرشما چای می خواهید بیایید برویم منزل ما. با هم به منزل رفتیم و در آن طلوع چای درست کردیم و با نان خوردیم. بعد از خوردن چای من شروع کردم به تندی کردن با ایشان که:

آقا چرا به خاطر یک چای از صنف علما خارج می شوی و در قهوه خانه می نشینی؟
آقا جواب دادند:
« این بدن ما حکم استر را برای ما دارد. هر چه بیشتر به آن خدمت کنی بیشتر می توانی از آن استفاده کنی.

وقتی هوای "مرکب"راداشته باشی زودتربه مقصدمی رسد"راکب"

مردم می گفتند این به جای اینکه به ما برسد اول به الاغ هایش می رسد، ولی همین باعث شد که قافله ما دو سه روز زودتر از قافله های دیگر به نجف برسد. چون وقتی به حیوانات رسیدگی می کرد موقع حرکت حیوانات سر حال بودند و خوب حرکت می کردند ولی متصدیان قافله های دیگر مشغول خودشان می شدند و به اسب ها می رسیدند.
این بدن ما هم استر ماست هر چه بیشتر به آن برسی بیشتر می توانی از آن کار بکشی. »
و این آغاز آشنایی سید هاشم حداد با آقای قاضی است.»
آیت الله طهرانی در کتاب روح مجرد آشنایی سید هاشم را با آقای قاضی این گونه بیان می کند:
آقای حاج سید هاشم حداد می فرمودند:
« من در کربلا به دروس علمی و طلبگی مشغول شدم، و تا سیوطی را می خواندم که چون برای تحصیل به نجف مشرف شدم، تا هم از محضر آقا بهره مند گردم و هم خدمت مدرسه را بنمایم. همین که وارد مدرسه هندی شدم

مزار علامه قاضی در قبرستان وادی‌السلام+تصاویر

(محل اقامت مرحوم قاضی) دیدم رو به رو سیدی نشسته است، بدون اختیار به سوی او کشیده شدم. رفتم و سلام کردم، و دستش را بوسیدم.
مرحوم قاضی فرمود: رسیدی!
در آنجا حجره ای برای خود گرفتم و از آن وقت باب مراوده با آقا مفتوح شد. حجره سید هاشم اتفاقاً حجره مرحوم سید بحرالعلوم درآمد و مرحوم قاضی بسیار به حجره ایشان می آمد و بعضی اوقات می فرمودند:
امشب حجره را فارغ کن! من می خواهم تنها در این جا بیتوته کنم. »
آقای قاضی در مورد ایشان می فرمودند:
« سید هاشم مثل این سنی ها متعصب است که ابداً از عقیده توحید خود نزول نمی کند و در ایقان و اذغان به توحید چنان است که سر از پا نمی شناسد. »
حاج سید هاشم حداد تربیت شده دست مبارک مرحوم حاج میرزا علی قاضی بود. او می دانست دست پرورده اش چیست و درجات و مقاماتش کدام است. ایقان و عرفان او در چه حد اعلای ارتقاء راه یافته است.
آقا سید هاشم نوری بود که آقای قاضی واسطه ایصالش شده بود. او قریب به بیست سال آقای قاضی را درک کرد و آقای قاضی وقت به کربلا می رفت به منزل ایشان می رفت.
آیت الله سید حسن مسقطی


آقای «حاج سید هاشم حداد» بسیار از آقا «سید حسن مسقطی» یاد می نمودند و می فرمودند:
« آتش قوی داشت و توحیدش عالی بود و در بحث و تدریس و حکمت استاد بود. در مجادله چیره و تردست بود. کسی با او جرأت منازعه و بحث را نداشت، طرف را محکوم می کرد.
وی در صحن مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام در نجف اشرف می نشست و طلاب را درس حکمت و عرفان می داد و چنان شور و هیجانی بر پا نموده بود که با دروس متین و استوار خود، روح توحید و خلوص و طهارت را در طلاب می دمید و آنان را از دنیا اعراض داده و به سوی عقبی و عالم توحید حق سوق می داد. »
آقای سید محمد حسن قاضی می فرمودند:

«آیت الله سید حسن مسقطی»(۱۳۵۰-۱۲۹۷ ق)مدفون درحیدرآبادهند

« خبر رحلت مرحوم مسقطی را که از شاگردان برجسته مرحوم قاضی بوده و در حال سجده در یکی از مساجد جان داده بود توسط واسطه ای برای آقای قاضی فرستادند.

من داخل صحن مدرسه بودم و علامه طباطبایی و آقا شیخ محمد تقی آملی و غیرهما از شاگردان مرحوم قاضی در صحن بودند. هیچ یک از آنان جرأت ننمود خبر ارتحال مسقطی را به مرحوم قاضی برساند.
زیرا می دانستند این خبر برای مرحوم قاضی با آن علاقه مفرطی که به مسقطی دارند غیر قابل تحمل است. لهذا آقای حداد را اختیار نمودند که این خبر را برساند و چون آقای حداد این خبر را رسانید، مرحوم قاضی فرمود: می دانم.
ولی این خبر اثر خیلی بدی روی ایشان داشت. تا مدت ها صحبت نمی کردند و در حال تأمل بودند. »
آیت الله شیخ علی محمد بروجردی
ایشان در سخنوری و محاجه خیلی سر و صدا داشتند و بعد از این که به آقای قاضی رسیدند همه آن محاجه ها را کنار گذاشتند. بعد از این که آیت الله بروجردی برای زعامت در قم انتخاب شدند، آقای علی محمد بروجردی را انتخاب کردند که جای ایشان بماند.
او هم معلم اخلاق بود هم دروس حوزوی می داد.
آیت الله نجابت می فرمود:
« آیت الله شیخ علی محمد بروجردی اول مجتهد و اول متقی نجف بود. برای ما مثل یک گوهر بود. یک سال قبل از رحلتشان ایشان قصه ای برای ما نقل کرد که خودم نیز از آقای قاضی شنیده بودم.
فرمود:
۷ سال من همه چیز را تعطیل کردم، درس، مباحثه و … و مدام در محضر آقای قاضی(ره) بودم. قشنگ جانم در کالبدم قرار گرفته بود، حسابی داشتم آدم می شدم… خدا رحمت کند ایشان را در عمرش برنج درسته نخورد، مگر چند روز از آخر حیاتش… همیشه خرده برنج می خورد ( در نجف قیمت خرده برنج ربع قیمت برنج درسته بود) ایشان خرده برنج می خورد آن هم خیلی کم…
ایشان می فرمود:
« یک وقت از عجایب خدای جلیل پول مفصلی برای ما رسیده بود. لذا از ناحیه بی پولی هیچ مشکلی نداشتم.
سر کیف هم بودم، با زن و بچه هم نهایت ادب را به خرج می دادم. هیچ با آن ها تندی نمی کردم… نشسته بودم با زن و بچه مشغول سخن گفتن، پول هم که داشتم، زندگیم هم که مرتب بود.
یک دفعه احساس کردم قلبم راکد است، مضطرب شدم، اصلاً قرار از من رفت. شب هایی که بی پول بودم، مشکل فراوان داشتم، اصلاً این طور نمی شدم. دیدم نه میل نشستن دارم، نه میل حرف زدن، نه میل مطالعه، نه خواب. سر تا پایم را بی قراری و اضطراب فراگرفته بود. گفتم بروم طرف حرم امیرالمؤمنین علیه السلام شاید از ناحیه ایشان شفا پیدا کنم. از در سلطانی وارد شدم. رفتم بالای سر، دیدم حالم هیچ فرقی نکرد، کمی تأمل کردم دیدم قلبم مرا میل می دهد به طرف بازار بزرگ. بی اختیار و با نهایت اضطراب متوجه بازار بزرگ شدم، قلبم، نفسم، فهمم همه مرا متوجه بازار بزرگ می کرد. رسیدم در آخر بازار، یک دفعه دیدم آقای قاضی دارند تشریف می آورند. فرمود تا چشمم افتاد به آقای قاضی مثل جوجه ای که ترسیده باشد چطور خودش را به سرعت در آغوش مادر و زیر پر و بال مادرش قرار می دهد، بنده هم با سرعت مثل برق خودم را رساندم به آقای قاضی، دست ایشان را گرفتم و بوسیدم، عرض کردم آقا خیر است انشاءالله
آقای قاضی فرمود :البته خیر است. علویه از من انگور خواسته، من هم از خدا انگور خواستم.
می فرمود: بی اختیار دستم رفت توی جیبم، همه پولم را درآوردم و تقدیم کردم به آقای قاضی. ایشان یک مختصری مثلاً یک بیستم دینار برداشت و فرمود: همین قدر برای انگور خریدن بس است. برو به دست خدا. حالا من از وقتی به آقای قاضی رسیدم اصلاً خودم و حالم را فراموش کردم. همان موقع که آقای قاضی فرمود برو به دست خدا متوجه خودم شدم دیدم حالم خوش است، اصلاً آن بیقراری و اضطراب و … همه رفته است. »

آیت الله محمد تقی آملی در شرح حال خود می نویسد:
« … همواره از خستگی ملول و در فکر برخورد به کاملی وقت می گذراندم. و به هر کس می رسیدم با ادب و خضوع تجسسی می کردم که مگر از مقصود حقیقی اطلاعی بگیرم.
و در خلال این احوال به سالکی ژنده پوش برخوردم و شبها را در حرم مطهر حضرت مولی الموالی ـ ارواحنا فداه عتبته ـ تا جار حرم با ایشان به سر می بردم. و او اگر چه کامل نبود لکن من از صحبتش استفاداتی می بردم.
[ استاد حسن زاده آملی می فرماید: از جنابش پرسیدم که این سالک ژنده پوش چه کسی بودند؟ در جوابم نام او را به زبان نیاورد بلکه همین قدر فرمود که آدم خوبی بود ولکن جوابگوی ما نبود.]
تا آنکه موفق به ادراک خدمت کاملی شدم و به آفتابی در میان سایه برخوردم و از انفاس قدسیه او بهره ها بردم و در مسجد کوفه و سهله شبهائی تنها مشاهداتی کردم 
[ استاد حسن زاده می فرماید:
از حضرتش پرسیدم این «انسان کامل» کدام بزرگوار بوده است که سرکار عالی در محضرش زانو زده اید و تسلیم او شدید و آن همه او را به عظمت یاد می فرمائید؟ فرمودند: جناب حاج سید علی آقای قاضی طباطبائی تبریزی ـ قدس سره ـ ]»
آیت الله سید هاشم رضوی کشمیری
آقا سید محمد حسن قاضی می فرمایند:
« سید هاشم رضوی می فرمودند: وقتی نجف بودم خیلی در حالت بیچارگی و فلاکت و نداری بودم.
روزی یک شاهی خرج من بود و این را شب به شب می رفتم نان می خریدم و با چای می خوردم. یکی از روزها که در محضر آقای قاضی نشسته بودم یک فقیری وارد شد، آقای قاضی رو به من کرد و گفت: چیزی داری که به این فقیر بدهیم؟
من هم همان یک فلس را درآوردم و دادم و آقای قاضی آن را به فقیر داد. من ماندم و رویم هم نمی شد که به کسی بگویم هیچی ندارم، چیزی به من بدهید. شب رفتم اتاقم، درس هایم را حاضر کردم و رفتم که بخوابم.
اما از گرسنگی خوابم نمی برد. تا این که دیدم در اتاق زده شد. در را باز کردم دیدم آقای قاضی هستند فرمودند:
من امشب می خواهم با شما شام بخورم. اجازه می دهید بیایم داخل؟
گفتم بفرمایید. آمدند داخل و از زیر عبایشان یک کاسه برنج و ماش و یک مقدار گوشت با نان درآوردند و گفتند بخور. من خوردم و خوب سیر شدم. بعد از شام فرمود چای! باید چای داشته باشی… و بعد یک استکان چای خورد و رفت. »
آیت الله نجابت در مورد آیت الله دستغیب می فرمودند:
« ایشان با محترمین از مسلمین، یعنی با علمای درجه اول رفاقت داشتند و از آن ها تبعیت می کردند. در حدود چهل سال پیش که می خواستم مشرف شوم نجف اشرف آقای دستغیب فرمودند:
این دو دینار را بگیر و به حاج میرزا علی آقا قاضی بده. و من دیدم رفاقت ایشان با اول مجتهد و اول خداشناس نجف از ده سال قبل بوده است. »
آیت الله نجابت از آیت الله سید حسن مصطفوی نقل کردند که می فرمودند:
یک زمانی به نجف مشرف شدم تا آقای قاضی را زیارت کنم و از محضرش استفاده کنم، ولی بر اثر بدگویی برخی طلاب جاهل می ترسیدم به محضر آقای قضای بروم.
یک روز در کنار در بزرگ بازار حرم نشسته بودم و کسانی را که از در قبله شلطانی به حرم رفت و آمد می کردند می دیدم.
یک لحظه در فکر فرو رفتم که اصلاً من برای چه به نجف امده ام، من برای ملاقات با آقای قاضی به این جا آمده ام ولی می ترسم.
در همین اوان که نشسته بودم و در این فکر بودم دیدم یک سید بزرگواری از حرم مطهر بیرون آمد و دور تا دور بدنش را نوری احاطه کرده بود. چنان که از شش جهت اندامش نوری ساطع بود من شیفته این آقا شدم، دیدم طرف در سلطانی حرم رفت و نزد قبر ملا فتحعلی سلطان آبادی نشست.
در این لحظه دیدم آن سید نورانی به کسی چیزی گفت و او نزد من امد و گفت: آن سید می فرماید: ای کسی که اسمت حسن است، سریره ات حسن است، شکلت حسن است، شغلت حسن است چرا می ترسی؟ پیش بیا، پیش ما بیا و نترس، و ما این چنین به محضر آقای قاضی مشرف شدیم. »
                       *****

 حکایت‌هایی برگرفته از کتاب آیت‌الحق (شرح احوالات عارف واصل سیدعلی قاضی ‌طباطبایی)

چند روزی از این دیدار و گفتگو می‌گذرد و یک روز صبح، فوت آقای قاضی از گلدسته‌های شهر نجف اعلام می‌شود. آن زمان است که هاتف قوچانی متوجه منظور آقای قاضی می‌شود

 نویسنده: سید محمد حسن قاضی طباطباییمترجم: سید محمد علی قاضی طباطبایی

-   آقای قاضی  از زمان مرگ خود مطلع بودند

پدر بزرگوار آقای قاضی- سید حسین قاضی- در نجف دفن شده‌اند، وقتی حاج آقا هاتف قوچانی از این مطلب مطلع می‌شوند به آقای قاضی گله می‌کنند که چرا تا به حال این مطلب را به او نگفته‌اند که وقتی به وادی السلام (قبرستانی در نجف) می‌روند قبر مرحوم سید حسین را نیز زیارت کنند و نشانی قبر را می‌خواهند. آقای قاضی می‌گویند چند روز دیگر با هم به وادی السلام می‌رویم. چند روزی از این دیدار و گفتگو می‌گذرد و یک روز صبح، فوت آقای قاضی از گلدسته‌های شهر نجف اعلام می‌شود. آن زمان است که هاتف قوچانی متوجه منظور آقای قاضی می‌شود.

- تمنا و پافشاری مومنان برای کسب فضیلت‌ها

آقای قاضی بعضی شب‌ها به منزل پسرشان می‌رفتند و بعضا چند شبی هم در آنجا می‌ماندند. پسرشان نقل می‌کنند که بعضی شب‌ها صدای ناله و گریه‌شان را از اتاقشان می‌شنیدم. یک شب برخاستم تا به اتاق ایشان بروم و علت را جویا شوم. از لای در اتاق دیدم که ایشان دو دست خود را روی صورت گذاشته و ناله می‌کند و کلماتی را به زبان می‌آورد. من کلمه “ارنی الطلعه‌الرشیده” را شنیدم. به اتاق برگشتم و دیدم مادرم بیدار است. تا خواستم آنچه را دیده‌ام برای مادر بازگو کنم، او دست بر دهانم گذاشت و خوابید.

این نوع گریه و تضرع و تمنای خالصانه مخصوص مومنان است برای کسب فیض و فضیلت از درگاه خداوند. جز این نیست که به کسی چیزی داده نمی‌شود مگر آنکه بر خواست خود پافشاری کند.

- نهایت احترام برای بزرگان علمی و مذهبی و اجتماعی

آقای قاضی عادت داشتند که نام بزرگان معرفت یا مذهب را با احترام فوق العاده‌ای می‌بردند و به همه سفارش می‌کردند که چنین کنند حتی اگر در مواردی با بزرگی، اختلاف نظر و سلیقه هم داشتند، به واسطه علم و فضلشان، تا حد امکان از دستورات آنها تبعیت می‌کردند. ایشان اعتقاد داشتند که حتی اگر کسی مخالف عقایدشان است ولی منزلتی علمی، مذهبی یا اجتماعی دارد باید شان و منزلتش توسط همه حفظ شود و این کار مانع بروز تفرقه و چنددستگی در دین و جامعه می‌شود.

ایشان معتقد بودند که احترام گذاشتن و بزرگداشت مشایخ و بزرگان حتی اگر در مواردی مورد انتقاد هم باشند، سبب تواضع و دوری از خودپسندی مومنان می‌شود. 

-  کم توقعی آقای قاضی از اطرافیان

جلسه‌های درسی در منزل آقای قاضی برگزار می‌شد منتهی به ادای فریضه نماز و سخنرانی. فردی در این جلسات حضور داشت که بسیار تک روی می‌کرد، موقع سخنرانی، نماز می‌خواند، موقع نماز جماعت نافله می‌خواند و… حضار عصبانی هم جرات نطق کشیدن نداشتند و منتظر بودند که آقای قاضی به زبان بیایند. ولی آقای قاضی با صبر و بردباری خلقیات دیگران را تحمل می‌کردند و می‌گفتند موجود بی نقص خدا است و ما نباید از دوستان خود توقع زیادی داشته باشیم. باید رفتارهای نابجای اطرافیانمان را با حسن خلق تحمل کنیم که ائمه اطهار هم به آن بسیار سفارش کرده‌اند.

- درخت هر چه سنگین‌تر، افتاده‌تر

یکی از اساتید دانشکده نجف که به هیبت و شکوه مشهور بود، وقتی از کوچه‌ای می‌گذشته، می‌بیند که سیدی ساده پوش کنار پسرکی که کارش آوردن آب بود، ایستاده و دو خیک آب از روی حیوان به زمین افتاده است. سید از او کمک می‌خواهد تا خیک‌ها را روی الاغ سوار کنند. خیک‌ها خیس و گلی بوده و استاد هم مطمئن که با سید یپر و پسرک نمی‌توانند خیک‌ها را روی حیوان بگذارند. بهانه گلی شدن و سنگینی و عدم تعادل استاد کارساز نمی‌شود و بالاخره با هزار زحمت، کار تمام می‌شود و هر دو سرتا پا خیس و گلی شده. سید پیر با شعف و نقل شوخی‌ از ستاد خداحافظی می‌کند. استاد بعد از سال‌ها می‌فهمد که آن سید پیر، آقای قاضی بوده‌اند و پس از آن به فردی اندیشناک و ساکت تبدیل شد.

-  از کرامات امام رضا

هرگاه کسی نیت سفر به مشهد را می‌کرد آقای قاضی می‌فرمودند: “امام رضا یکی از سه خواهش زائرانش را در زیارت اول خود حتما اجابت می‌کند و حتی هر سه خواسته را”.

فردی از ایشان پرسید که آیا این اجابت برای خودشان هم اتفاق افتاده یا خیر. آقای قاضی گفتند: “روزی به مشهد رفتم و سه خواسته داشتم. اول شفای پاهایم که به دلیل نقرس به آقای لنگ معروف شده بودم و دوم همسری که از من و دو کودکم مراقبت کند و مجبور به استخدام مستخدمه‌ای نشوم. به مشهد رسیدیم و پیش از زیارت به حمام رفتم و تکه‌ای گوشت سیاه شده از پایم جدا شد، درد پایم کاملا خوب شد و نیازی به عصا هم نبود. کمی بعد دوستی مژده داد که بانویی برای مراقبت از بچه‌ها پیدا شده است”.

ایشان توضیح در مورد خواسته سوم ندادند.

- تکریم عزادارن اباعبدالله

آقای قاضی سفارش زیادی به برگزاری جلسات روضه و عزاداری برای امام حسین (ع)، مراسم شام و نهار به نام امام حسین(ع) و هر چیزی که یاد امام را زنده نگه دارد، داشتند. تاکید به برگزاری مراسم هفتگی، ماهانه یا حتی دهه محرم. خودشان نیز مراسم روضه برپا می‌کردند و همه اقشار مردم در این مجالس حاضر می‌شدند. ایشان حتی کفش‌های حضار را جفت می‌کردند و احترام زیادی برای حضار در این مجالس قائل بودند. بسیاری از دوستان از رفتن به این مجالس امتناع می‌کردند چرا که اینگونه تکریم را در شان آقای قاضی نمی‌دانستند و خجالت می‌کشیدند. آقای قاضی در جواب به آنها گفتند: “این همان کبر و غروری است که در جامعه ما ریشه کرده، این تواضع از مقام و شخصیت ما کم نمی کند و من از داشتن چنین تفکراتی به خدا پناه می برم”.

***
انس با قرآن 
آقای قاضی بر انس با قرآن تأکید بسیار داشتند، از جمله در نامه ای به یکی از شاگردانشان این چنین می فرمایند: « علیکم بقراءة القران الکریم فی اللیل بالصوت الحسن الحزین فهو شراب المؤمنین ::: بر شما باد به قرائت قران کریم در شب، با صدای زیبا و غم انگیز، پس آن شراب مؤمنین است. »
و می فرمودند: « و آن قرة العیون مخلصین را همیشه در چشم داشته باشید و با آن هادی طریق مقیم و صراط مستقیم سیر نمایید و از جمله سیرهای شریف آن قرائت است به حسن صوت و آداب دیگر، خصوص در بطون لیالی ». 
و ظاهر آداب ایشان بر این قرار داشته که با قرآن استخاره نمی کردند و به شاگردانشان هم می فرمودند: « بنده، به قرآن کریم استخاره نمی کند ».
و به شاگردش آیت الله علی محمد بروجردی می گوید: « هیچ گاه از قران جدا مشو. »
تلاوت مسبّحات
آیت الله کشمیری فرمود:« آقای قاضی سجده های طولانی داشت و معمولاً قبل از خواب، « مسبّحات» را تلاوت می فرمود و برای روشنایی قلب، هفتاد مرتبه استغفار بعد از نماز ظهر و عصر را تجویز می کرد. » 
علامه طباطبائی فرموده اند: « ...سوره های مسبحات که با یسبّح و سبّح شروع می شود پنج عدد است: سورهای حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن. و سوره اعلی که با «سبّح» به فعل امر شروع می شود، جزء مسبحات نیست، گرچه در روایتی وارد شده است ولیکن در روایت معتبره، مسبحات را همان پنج سوره تعیین کرده است. 
و در روایت است که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم این پنج سوره را هر شب قبل از خواب می خواندند و از سبب قرائت این سوره ها از آن حضرت سؤال کردند؛ حضرت در جواب فرمودند: در هر یک از این سوره ها آیه ای است که به منزله هزار آیه از قرآن است! و در روایت دیگر وارد شده است که هر کس «مسبحات» را شب، قبل از خواب بخواند، نمی میرد مگر آنکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم را قبل از مردن می بیند؛ و آن حضرت محل و مقام وی را در بهشت به او نشان می دهند!
نماز 
آری و سرانجام چهل سال استقامت در بندگی و ثبات در عاشقی، چهل سال تنها به دنبال خودِ خدا بودن و به دنبال کشف و کرامت نگشتن، او را تنها به خود معشوق می رساند چرا که شنیده است: « ألیس الله بکافٌ عبده : و مگر خدا خود برای بنده اش کافی نیست! سوره زمر آیه 36. »
آیت الله نجابت به نقل از ایشان می گوید: « فقر و بی پولی و اولاد زیاد همواره به من فشار می آورد اما هنگامی که سر نماز می ایستم خداوند تبارک و تعالی لذت عبودیت را به قسمی به بنده می فهماند که قریب به یک ساعت نمازم طول می کشد و پس از نماز فکر می کنم این لذت عبودیت در نشئه بعدی به نحوی که عبودیت و ربوبیت حفظ شود آیا نصیبمان می شود یا نه؟! »
و راستی که چه زیباست این نجوای سیدالساجدین، زین العابدین(ع) و چه درست می آید در مورد این بزرگان:« إلهی بک هامت القلوب الوالهه و علی معرفتک جمعت العقول المتباینه فلا تطمئن القلوب إلا بذکرک و لا تسکن النفوس إلا عند رؤیاک ::: خدایا چه دل های سرگشته و قلب های بی تاب که شیفته و دیوانه تو شد و چه عقل ها که معرفت تو را گرد هم آورد و راه به جائی نبرد، مگر این دل ها جز به یاد تو آرام می شوند و مگر این جان های بی قرار جز لحظه دیدار تو آرام و قرار می گیرند؟! »
آیت الله قاضی می گوید: « گاهی طلبکار به در منزل می آید و در خانه چیزی نیست تا بدهم. از هر طرفی در فشارم، ولی در نماز به برکت خود خدا مثل این که نه زن دارم و نه بچه و نه قرضی؛ مشغول نماز که می شوم آهنگ افلاک را می شنوم. از خدا خواسته ام که این سماع را از من برندارد. » 
از آیت الله نجابت نقل شده که: « این تازه احوالات ایشان در اواسط راه و بدایات بوده، والا در نهایات که بسیار برتر است. » و او نه تنها از دنیا و مردم آن منقطع است که از آخرت هم چشم پوشیده و به شاگردان خود نیز می گوید: « در حال نماز یا ذکر و عبادت در برابر زیبای مطلق و جمال جمیل الهی هر چه دیدید و شنیدید، شما را مشغول نکند و مبادا به بهانه بهشت از بهشت آفرین غافل شوید. »
و شاگردی چون علامه در این سیره توحیدی پرورش می یابد که می گوید: « روزی من در مسجد کوفه نشسته بودم و مشغول ذکر بودم. در آن بین یک حوریه بهشتی از طرف راست من آمد و یک جام شراب بهشتی در دست داشت و برای من آورده بود و خود را به من ارائه می نمود. همین که خواستم به او توجه کنم، ناگهان یاد حرف استاد افتادم و لذا چشم پوشیده و توجهی نکردم. آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را تعارف کرد. من نیز توجهی ننمودم و روی خود را برگرداندم و آن حوریه رنجیده شد و رفت. »
از مرحوم سید هاشم رضوی نیز نقل شده است: « ایشان فرزندی داشتند که خیلی مورد علاقه شان بود و با حادثه برق گرفتگی از دنیا رفت. در آن روزهای غم انگیز به خدمتشان شرف یاب شدم تا عرض تسلیتی کرده باشم. اولاً فرمودند:آن بچه تا الان نزد من بود شما که آمدید او رفت. و سپس در خلال عرض تسلیت فرمودند: تمام همّ و غمّ دنیا در نزد ما تا اول الله اکبر نماز است. » 
می فرمود: « دو سه روز است در این فکرم که اگر در بهشت نگذارند ما نماز بخوانیم چه بکنیم؟! » 
به او می گویند: تو و اینهمه اهل و عیا ل و خرج زیاد و بی پولی؟ می گوید: « این حال را دوست دارم. در مقابل آن غنای مطلق باید فقیرترین باشم، وقتی پول ندارم احساس نیاز بیشتری به خدا می کنم و التفاتم به خدا بیشتر می شود و در آن حال با خود می اندیشم آیا این لذایذی که از نماز نصیبم می شود، در برزخ هم نصیبم می شود. » 
شبی تمام در سجده ًحسن حسن ً می گوید و وقتی از او می پرسند که چرا چنین می گویید، پاسخ می دهد: « خداوند به من فرزندی داده است که دیدم خیلی تسلیم است من هم گفتم در سجده حسن حسن بگویم تا خدا به من هم مثل او سلم بدهد. » تنها چیزی که می تواند از اسرار نماز برای دیگران بگوید این است:« اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان می ماند. »
نماز شب 
آن احوالات نمازهای روزانه است، اما او شب ها نیز آرام و قرار ندارد. 
آیت الله نجابت می فرمود:« کم می خوابد و مکرر بیدار می شود مثل کسی که دنبالش کرده اند، این عشق، این جنون الهی مگر برای او خواب گذاشته است، بیدار می شود و به نماز مشغول می شود، اما نه چهار رکعت، نه ده رکعت و یازده رکعت که تا بیست رکعت و بیشتر ».و توصیه ایشان به علامه طباطبائی معروف است که:« دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان ».
خودش می گوید: « 20 سال تمام است که وضو دارم و بی وضو نبوده ام، الا حین تجدید وضو و نخوابیدم مگر با طهارت آبی. »یک روز هم که فرزندشان از ایشان می پرسد شما چه می کنید که هر وقت می خواهید بیدار شوید، این قدر راحت بیدار می شوید؟ آیه آخر سوره کهف را می خوانید؟ جواب می شنود که: « نه، بیدار می شوم چون باید بیدار شوم. » 
آقای سید محمد حسن قاضی می گوید: « روزی با یکی از برادرانم در رابطه با حالات معنوی و شب زنده داری پدرمان صحبت می کردیم. پرسیدم: شما خاطره ای در این باره دارید؟ گفت: او شب ها همیشه مشغول راز و نیاز با خدای خود بود و ستاره های شب با گریه های او آشناست. در خانه ما دو اتاق تو در تو بود که فقط یک درب بیرونی داشت. مادرم و تمامی بچه ها در این اتاق می خوابیدند و اتاق دیگر مخصوص پدرمان بود که شب ها در آن جا استراحت می کرد. بسی از شب های طولانی که صدای گریه و زاری از آن اتاق به گوش می رسید. ولی هیچ کس جرأت بیان کردن نداشت و همیشه من درصدد این بودم که به حقیقت آن دست یابم.
در یکی از شب ها با صدای گریه از خواب بیدار شدم. همه خوابیده بودند و سکوت همه جا حاکم بود و تنها صدای شیونی بود که از آن اتاق به گوش می رسید. یواشکی به سوی اتاق مزبور به راه افتادم همین که به در اتاق نزدیک شدم از سوراخ در، به درون اتاق نگاه کردم و دیدم پدرم نشسته و با حالت خاص معنوی، صورتش را با دست هایش پوشانده است و مشغول ذکر می باشد و ظاهراً دعایی را به صورت تکرار بیان می کند. با حالت اضطراب به بستر خود برگشتم و متوجه شدم مادرم بیدار شده و سراغ مرا می گیرد. همین که مادرم را دیدم، زود انگشتش را به دهان گذاشت و مرا به سکوت و آرامش دعوت کرد. » 
او در نامه ای که به یکی دیگر از شاگردانش می نویسد، چنین می فرماید: « اما نماز شب، پس هیچ چاره و گریزی برای مؤمنین از آن نیست و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر بوسیله نماز شب. »
نشاط برای نماز شب 
علامه طهرانی درباره سید هاشم حداد می نویسد: « ... ایشان در اول غروب پس از نماز مغرب، مقدار مختصری به عنوان شام آنچه را که از منزل مجاور یعنی منزل سر کوچه که عیالاتشان آنجا بودند می آوردند، تناول نموده و پس از ادای نماز عشاء می خوابیدند. ساعتی می گذشت بیدار می شدند و از بام به زیر می آمدند و تجدید وضو نموده، بالا می آمدند و چند رکعت نماز با صدای خوش و آهنگ دلنشین قرآن از سوره های طویل می خواندند؛ و بعداً قدری همین طور متفکراً رو به قبله می نشستند؛ و سپس می خوابیدند. باز بیدار می شدند و چند رکعت نماز دیگر به همین منوال می خواندند. و چون شبها کوتاه بود لهذا دیگر وقتی به اذان صبح باقی نمی ماند.
و چه بسا این حال یا در دفعه اول که بیدار می شدند می فرمودند: سید محمد حسین! چای یا آب گرم بیاور! حقیر پائین می رفتم و روی چراغ فتیله نفتی چای درست می کردم و فوراً می آوردم. 
می فرمودند: مرحوم آقا ( یعنی مرحوم قاضی) خودش اینطور بود و به ما هم اینطور دستور داده بود که: « در میان شب چون برای نماز بر می خیزید، چیز مختصری تناول کنید؛ مثل چای یا دوغ یا یک خوشه انگور، یا چیز مختصر دیگری که بدن شما از کسالت بیرون آید و نشاط برای عبادت داشته باشید. » 
سجده های طولانی 
آیت الله کشمیری می فرمود: « در ایامی که در نجف خدمت مرحوم قاضی مشرف می شدم گاهی به منزلشان که می رفتم می دیدم ایشان در سجده هستند و آن قدر سجده ایشان طولانی بود که من خسته شده و از منزل بیرون می آمدم! »
تیز بینی در انجام مستحبات 
یکی از اشخاصی که به مرحوم آقای قاضی علاقه داشت و رابطه دوستی و رفاقت با هم داشتند مرحوم آیت الله میرزا باقر زنجانی( متوفی1394ق) بود که از مدرسین ممتاز و مجتهدین نامی نجف به شمار می رفت.
فرزند معظم له جناب حجة الاسلام شیخ محمود زنجانی نقل کردند: « پدرم صمیمیت زیادی با مرحوم قاضی داشت و از جوانی با هم دوست و رفیق بودند. البته ایشان در سلک و روش عرفانی مرحوم قاضی نبود و چه بسا هم به طور مطلق قبولش نداشت ولی سیّد را شخصی اهل معنی و بزرگوار می دانست. روزهای جمعه که در منزل آقای قاضی روضه برقرار می شد، تشریف می برد و ایشان هم برای روضه منزل ما می آمدند. 
پدرم نقل کرد: روز جمعه ای به منزل آقای قاضی رفتم بعد از اتمام روضه چند نفری نشستند و مشغول صحبت شدیم، نزدیک زوال که شد آقای قاضی فرمود: ببخشید، اگر اجازه بدهید من یک غسل جمعه ای بکنم؛ چون من ملتزم به انجام آن هستم.و پس از آن بلند شد و در ایوان منزل عریان شده و لنگی به کمر بست و یک پارچ کوچک را که در حدود دو لیوان آب می گرفت پر از آب کرده در کنار خود گذاشت، سپس پارچه ای را داخل پارچ کرده و خیس نمود و با آن سر خود را مرطوب کرد پس از آن صورت، بعد بدن و بالاخره تمام بدن را خیس کرد و سپس با حوله پاک نمود و لباسهایش را پوشیده و نزد ما آمد و نشست. ما که متعجبانه به ایشان نگاه می کردیم گفتیم: آقای قاضی! غسل شما این بود؟! 
قاضی فرمود: « بلی! این غسل سنت{ مستحب } است که در آن نباید اسراف بشود. » و ما از این رفتار بی آلایش و بدون تکلف ایشان بسیار تحت تأثیر قرار گرفتیم. » 
برنامه ماه رمضان
نقل است که: در دهه اول و دوم ماه رمضان، مجالس تعلیم و انس ایشان در شبها بود؛ در حدود چهار ساعت از شب گذشته شاگردان به محضر ایشان می رفتند و دو ساعت مجلس طول می کشید.
ولی در دهه سوم، مجلس تعطیل بود و مرحوم قاضی دیگر تا آخر ماه رمضان دیده نمی شدند؛ و هر چه شاگردان به دنبال ایشان می گشتند در نجف، در مسجد کوفه، در مسجد سهله و یا در کربلا، ابداً اثری از ایشان نبود! و این رویه مرحوم قاضی در همه سال بود تا زمان رحلت. » 
خلوت 
سکوتش بیشتر از کلامش است و خلوتش بیشتر از جلوتش.
روزهایی در بعضی ایام سال نیست، می شود. هیچ کس خبری از او ندارد نه در مدرسه و نه در مسجد، نه در کوفه و نه در سهله. هیچ کس او را نمی یابد. او کجاست؟ چه می کند؟ با کیست؟ چگونه رفته؟ و چگونه بر می گردد؟ هیچ کس نمی داند، هیچ کس...
آری! مداومة الخلوة دأب الصلحا. 
و این خلوت او نه تنها، تنهایی نیست، بلکه آکنده از اسرار است. راستی او چه عوالمی دارد که کسی راه بدان ندارد و حتی برای شاگردانش که محرم ترین ها به او هستند، اسرار را فاش نمی کند.
انس او با خلوت است و رروح او با وحدت. ساعت ها به تفکر در وادی السلام می پردازد و خودش می گوید که : « با روح مردگان مأنوس تر است تا با زندگان. » ۳۰آذر ۱۳۹۰فارس.

وفات آیت الله بهجت : ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸ (۹۳ سالگی)

وفات علامه طباطبایی : ۲۴ آبان ۱۳۶۰ (۷۸ سالگی)

«میرزا علی آقا قاضی»  در  ۴  ربیع المولود ۱۳۶۶ (۶ بهمن ۱۳۲۵)در نجف اشرف وفات کرد و در وادی الاسلام ،نزد پدر خود دفن شد.

آرامگاه آیت الله قاضی طباطبایی

نجف-وادی السلام

زندگینامه آیت الله سیدعبدالکریم"کشمیری"مصاحبه+عکس

​مصاحبه ایت الله سیدعبدالکریم کشمیری رادرادامه خواهیدخواند وتشیع جنازه اورا+نمازمیت به امامت آیت الله بهجت_تصاویر

زندگینامه  آیت‌الله سیدعبدالکریم کشمیری

 آیت‌الله سید عبدالکریم رضوی کشمیری ،فرزندحجت‌الاسلام سید محمدعلی کشمیری،متولد ۱۳۰۳شمسی  کربلا،از طرف پدر به جد بزرگوارش «آیت‌الله سید حسن کشمیری» و جدمادری  به فقیه زاهد«آیت الله سید محمد کاظم یزدی» صاحب کتاب «عروة الوثقی» منتسب بود.

سئوال: آیت‌الله کشمیری سؤال شد: حاج آقاکشمیری!با وجود آن همه علاقه‌ای که به نجف داشتید چرا به ایران آمدید؟

آیت‌الله کشمیری: روزی در صحن امیرالمؤمنین(ع) بودم کسی از من پرسید: صدام چطور آدمی است؟

گفتم: «کلب عقور» (سگ گزنده و نیش زن است)

فردا بعضی از آشنایان برایم خبر آوردند که اسم تو را حزب بعث در لیست دستگیر شوندگان و اخراجی‌ها نوشته‌اند.

صدام هم کسی نبود که از این مسائل به سادگی بگذرد، لاجرم با خوف و عواقب بعدی و اصرار بعضی به ایران آمدم آن هم با دست خالی، حتی دفتر جزوات اذکار و اخلاق را از من گرفتند.

نوجوانی سیدعبدالکریم

آیت‌الله کشمیری: من از اول دنبال پیرمردها بودم و رفیق جوان کم داشتم ... و هر کدام را می‌دیدم که بویی از طریق اهل‌بیت(ع) برده باشد دستورالعملی از آنها می‌گرفتم.

اولین کسی که این عالم ربانی را در سنین کوچکی متذکر شد که دنبال حقایق برود مرحوم «شیخ مرتضی طالقانی» بود.

آیت‌الله کشمیری :روزی نزدیک مدرسه جدم سید کاظم یزدی، با بچه‌های هم سن و سال بازی می‌کردم، شیخ تا مرا دید اشاره کرد بیا نزدم، نزدش رفتم و فرمود: در مغزت نور است با بچه‌ها بازی نکن که تو به درد بازی نمی‌خوری!

مقام معظم رهبری درباره آیت الله کشمیری

سیدعلی اکبرصداقت(شاگرد آیت الله کشمیری)نقل می کند:وقتی عارف بالله آبت الله کشمیری درسال ۱۳۷۸ سکته مغزی کردند ، دکترها گفتند :متاسفانه از نظر پزشکی ایشان فوت کرده اند و فقط از نظر ظاهری نفس میکشند. مرحوم شیخ هادی مروی میگوید : خدمت مقام معظم رهبری وضعیت ایشان را عرض کردند: ایشان خیلی ناراحت شدند ، چون  خودشان مترصد بودند ،که آیت الله کشمیری را ببینند ، ولی واقع نشده بود. 

ایشان فرمودند : ما دعا می کنیم ، شما هم دعا کنید . آقای کشمیری حیف است از دستمان برود . اگر ایشان فوت کردند ، من میگویم بالا سر حضرت معصومه قبری آماده کنند. 

* ویژگی‌های آیت‌الله سید عبدالکریم کشمیری

تجلیل از بزرگان

این استاد فرزانه، عده‌ای از بزرگان اخلاق و عرفان را با احترام و با تجلیل یاد می‌کرد که بعضی از آنها را به عنوان ادای حق اساتید و بعضی را به خاطر مقامات آنها، متذکر می‌شد، مانند: ملا حسینقلی همدانی، آقا سید احمد کربلایی، آقا سید علی قاضی، سید مرتضی کشمیری، شیخ زین العابدین مرندی، شیخ طه نجف، شیخ مرتضی طالقانی، شیخ علی اکبر اراکی، آقا سید حسن کشمیری، آقا سید هاشم حداد، آقا سید عبدالغفار مازندرانی، مستور آقا شیرازی، شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی و چندنفردیگر

انس حقیقی با قرآن کریم

آیت‌الله کشمیری،حافظ کل قرآن نبود، ولی آیات ممتاز و قبل و بعد آیات را از حفظ می‌خواند و در موارد استخاره زیاد دیده شد که با آیات قرآن پاسخ می‌داد و می گفت: در زمانی که نجف اشرف بودم، هر سه روز یک ختم قرآن می‌کردم، و در حل مشکل افراد، بسیار شنیده شد که به بعضی سوره‌ها و آیات قرآنی حواله می‌داد.

از این رو وقتی یکی از اهل دانش که با خانواده‌اش مشکلی داشت و به حضور وی آمد و راه حلی درخواست کرد، گفت: 

قرآن بخوانید تا این مشکل حل شود. آن شخص گفت: مدت‌هاست که لای قرآن را باز نکرده‌ام!

زمانی هم برای ترغیب به خواندن قرآن می‌فرمود:

عالمی که در محل جلوس امام رضا(ع) دفن است

« آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی» تا چهار سال در مشهد مقدس، هر شب تا صبح، قرآن را ختم می‌کرد و به امام رضا علیه‌السلام هدیه می‌کرد، تا به آن مقامات رسید.

نقل شده از تلامذه مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی لنکرانی استاد حوزه علمیه نجف که آیت‌الله کشمیری، بعضی درس‌های سطح را نزد وی خواند که ایشان اواخر عمر قرآن بسیار می خواند، و گاهی می‌گفت: کاش به جای تدریس بعضی کتاب‌ها در جوانی، قرآن می‌خواندم!تا اینکه روزی از آیت‌الله کشمیری نیز مانند همین کلام شنیده شد!!

اعتقاد راسخ به ولایت ائمه معصومین

 

سیره استاد در سه چیز بود:معرفت نفس، معرفت ولایت، معرفت رب

ولی حساسیت و تعصب خاصی درباره ولایت داشت که بارها از جنابش ظاهر شد. وقتی شخصی به منزل استاد آمده بود و از کسی که اهل دانش بود و منصبی داشت صحبت کرد، که آن کس حق حضرت زهرا سلام‌الله علیها را منکر و مانند اهل سنت نظر داد! به قدری ناراحت و عصبانی شد که با تمام وجود به گوینده آن هجوم برد به طوری که هیچ‌ گاه  چنین حالتی در وی مشاهده نشده بود و عجیب آنکه مدتی بعد، آن شخص از مسئولیتی که داشت برکنار شد.

وفات

این مصباح هدایت در اواخر ماه مبارک رمضان سال ١٤١٩(یکشنبه، ۲۹ آذر ۱۳۷۷) به علت عارضه سکته قلبی در یکی از بیمارستان‌های تهران بستری شده و حدود سه ماه در بیهوشی به سر برد تا اینکه در روز چهارشنبه، ۱۸ فروردین ۱۳۷۸ ( ٢٠ ذوالحجه ١٤١٩) در سن ۷۴ سالگی به لقاء محبوب شتافت.

جنازه شریفش از تهران به قم منتقل  شد و آیت‌الله بهجت در صحن حرم حضرت معصومه(س) بر آن نماز خواند و بالای سر مرقد مطهر حضرت معصومه(س) کنار قبر علامه سید محمدحسین طباطبایی به خاک سپرده شد.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع این مقاله-فوق-خبرگزاری فارس  فروردین ۱۳۹۲است واما اصلاحات انجام داده ام وافزودن تصاویر_ازمنابع دیگرهم همینطور .

                                                     

مصاحبه خواندنی با آیت الله سید عبدالکریم کشمیری

خلوت با حضرت، روزی یک ساعت با حضرت خلوت کند. یک جای خلوت، متوجه به حضرت بشود؛ زیارت سلام علی آل یاسین را بخواند. بعد هم زیاد بگوید: «یا صاحب الزمان اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی» و «المستعان بک یا بن الحسن» زیاد بگوید. توسل بکند به ایشان؛ یک خرده یک خرده رفاقت پیدا می شود.

جلسه در اتاقی محقر، در خانه مرحوم آیت الله کشمیری که در قم واقع است، انجام می شود. با توجه به روحیات آیت الله کشمیری، به نظر می آید آنچه انجام این مصاحبه را برای آن بزرگوار پذیرفتنی و آسان تر می کند، حضور جمعی محدود (شش نفر) آن هم عده ای آشنا است؛ 

به ویژه این که  مصاحبه را یکی از شاگردان خاص ایشان« حاج شیخ جعفر ناصری دولت آبادی» بر عهده دارد. آیت الله کشمیری همراه حضار وارد می شوند و پس از لحظاتی سخن شروع می شود.


خطاب به آیت الله کشمیری:* خوب آقا جان! بالاخره باید سه ربع، یک ساعت، خلاف میل باطنیتان یک خرده صحبت بکنید.
آیت الله کشمیری با لبخندی ملیح رو به او کرده و می گوید:
ـ از چه صحبت کنم؟ چه بگویم؟
*در ابتدا درباره جد پدری تان، آقای سید حسن کشمیری بفرمائید.
ـ آقای سید حسن کشمیری از علمای کربلا بود.
* در حد مرجعیت تقلید بود؟

ـ بله، (اهل) تبریز مقلدش بودند، صاحب کرامت بود. شخصی بزرگ بود، مرحوم آشیخ عبدالکریم حائری یزدی از شاگردانش بود، ملا بود خیلی.
*جد مادریتان؟

ـ مرحوم آقا سید محمد کاظم معروف است دیگر.
*آسید محمد کاظم یزدی، صاحب عروه؟
ـ بله، صاحب عروه.
*آقا! خودتان از چه زمانی تحصیل طلبگی را شروع کردید؟
ـ ۱۵ (سالگی) .
*: اساتیدتان یادتان می آید؟

ـ اساتید چه درسی؟
* دروس ابتدایی، مثل ادبیات، منطق؟
ـ درمنطق حاشیه ملا عبدالله را نزد آشیخ شمس بادکوبه ای که مدرس منطق بود، خواندم.
* دروس بعدی مثل لمعه، رسائل، مکاسب؟


ـ لمعه، نزد آقا سید احمد اشکوری.

* رسائل، مکاسب؟
ـ نزد آقا شیخ مرتضی طالقانی
* مثل این که آقا شیخ مرتضی طالقانی از شاگردان مرحوم آخوند بود؟
ـ بله.
* در ضمن مثل این که در عرفان و سیر و سلوک هم شاگرد آخوند کاشی بود؟
ـ بله.
*شما استفاده ای از ایشان کردید؟ منظور در اذکار و این گونه امور؟
ـ بله، بیشتر از ده سال نزد ایشان بودم؛ چون در مدرسه خودمان بود. من هم حجره ام پیش حجره ایشان بود؛ یک دیوار فاصله بود؛ بیشتر از ده سال.
* از کرامات ایشان چیزی یادتان هست؟
ـ بله؛ صاحب کرامت بود؛ انسان را می خواند؛
* غیر از «شیخ مرتضی طالقانی» در سیر وسلوک استادی داشتید؟

ـ مرحوم آقا سید علی قاضی.
*چند سال خدمت ایشان بودید؟
ـ ۵-۴ سال.
* ایشان را چه طور دیدید من حیث المجموع؟
ـ انسان ملکوتی و الهی است. فانی فی الله بود، شخص بزرگی بود.
* دستوری هم به شما می دادند؟
ـ بله؛ ذکر یونسیه (لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ٨٧انبیا﴾را او داد به من در سجده ۴۰۰ مرتبه.
*در ابتدا ایشان گفتند؟
ـ (بله) ابتدا ایشان گفتند. ذکر «یا حی یا قیوم» ۴۰ مرتبه، ایشان فرمودند.
*با شخص بزرگ دیگری از این قبیل برخورد داشتید؟
ـ آقا شیخ علی اکبر تهرانی اراکی، شخص خیلی بزرگی بود.
* در عرفان هم (بزرگ بود)؟
ـ در عرفان هم، بله؛ در فقه و اصول هم ایضاً از شاگردان آخوند ملاکاظم بود.
* فوق العادگی ای، چیزی یادتان مانده از ایشان؟
سر را به زیر می اندازد و اندکی به فکر فرو می رود و می گوید:
ـ «باید فکر بکنم».

*آقا! درس خارج چه کسی می رفتید؟

ـ درس آقای خویی.

* از ابتدا؟
ـ درس خارج آقای «خوئی» از ابتدا (می رفتم)
* تا آخر (می رفتید) ؟
ـ تا آخر کار که آمدم.(که ظاهراً منظور، آمدن از نجف به ایران بود.)
* یک استقبال عمومی شده بین طلبه ها نسبت به مرحوم آقای قاضی ...؟
ـ بله؛ جا دارد.
* بعد از این که متوجه شده اند از اساتید علامه طباطبایی و یک سری از عرفا ایشان بودند، اگر چیزی در نظرتان باشد، بفرمایید این ها قابل استفاده هست؛ از کرامات ایشان، از حالات ایشان؟

ـ ایشان یک شخص ملکوتی بود؛ تمام فانی فی الله بود؛ بین مردم نبود. یک عرب عبا دوز بود که ، آقا سید علی قاضی پیشش می نشست. روزی که آقا سید علی قاضی فوت کرد، دید عماره ای آوردند و دستگاهی و شلوغ شد و... گفت «اینها چیه؟» گفتند: «آن پیرمرد است» گفت: «این که درِ دکانم می نشست، این سید!! من نمی دانستم او آدم ملایی است».
*جریانی هم یک بار می فرمودید: رفتم از ایشان کیمیا خواستم، یادتان هست؟
باز هم به فکر فرو می رود و پس از مدتی به یاد می آورد. وقتی سؤال کننده می خواهد ماجرا را تفصیلاً بفرمایند تا دیگران هم استفاده کنند. با لبخندی دلنشین چنین می گوید:
ـ گفتم: «یک ذکری برای رزق و روزی بدهید به ما» فرمودند ،بگو:«اللَّهُمَّ أَغْنِنِی بِحَلَالِکَ عَنْ حَرَامِکَ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوَاکَ» زیاد بگو. راستی هم اثر دارد.

* با آقای بهجت از چه زمانی، آشنا شدید؟

ـ آقای بهجت در مدرسه ما بود، نجف. آنجا با ایشان آشنا شدم.
* ایشان را از ابتدا چطور می دیدید شما؟
ـ خیلی خوب،
* دوران طلبگی شان هم ایشان مهذب بودند و...؟
ـ بله؛ از طلبه های مهذب نجف، آقای بهجت است. پیش ایشان اصالة البرائة را خواندم.
* از نجف با مرحوم امام هم که آشنایی داشتید؟
ـ بله؛ به من عقیده داشت خیلی؛ علاقه داشت. دو بار دنبالم فرستاد رفتم پیشش.
* چه می گفتند؟
ـ می پرسید: «اوضاع چطور می شود؟ وضع ما چطور می شود؟ خواب دیده بود در نجف مرده و دفنش کردند، من گفتم: نه؛ شما در ایران فوت می کنید و در ایران دفن می شوید».
* این جریان مربوط به نجف است؟
ـ نجف است.

باز هم سکوتی فضا را می گیرد. ظاهراً تصمیم آن بزرگوار این بود که تا نپرسند، آن هم در حد ضرورت و کفایت، چیزی نگوید. به پیشنهاد برخی از حاضران، از آیت الله قاضی بحث می شود؛ استادی که مرحوم آیت الله کشمیری عقیده دارد بیشترین و مهم ترین معارف را از او کسب کرده است ؛ لذا سؤال کننده درباره روش سلوکی آیت الله قاضی چنین می پرسد:

* سبک مرحوم قاضی را رفقا می خواهند بدانند که ایشان با چه عملی و چه کاری به این مرتبه از معرفت رسید؟
ـ سجدات عدیده ای [سجده های بسیاری] داشت؛ روزه زیاد می گرفت؛ سجده یونسیه را ترک نمی کرد ...؛ توکلش بر خدا، قوی بود خیلی، خیلی قوی بود.

*چه کسی به عنوان شاگرد ایشان آن جا مشهور بود ؟

ـ آقا شیخ علی محمد بروجردی، از شاگردان مبرزش بود همین آقای بهجت.
* آقا سید احمد چطور؟
ـ آقا سید احمد کشمیری.

* ایشان هم شاگرد آیت الله قاضی بود؟

ـ (آیت الله کشمیری با لبخندی می گوید:) شخص بزرگی است آسید احمد، خیلی، قاضی ثانی است. آسید احمد شب ها نمی خوابید ابداً.
* شب ها چه کار می کرد؟
ـ عبادت؛ ذکر می گفت.
* حالا به نظر شما اگر بپرسند هر کسی بخواهد راه به طرف خداوند متعال (را) برود چه کار بکند؟ یک دستور عمومی بخواهید برای مردم بفرمایید چه کار کنند خلق الله؟
ـ هر چه می تواند روزه بگیرد. ...، کم خوابی؛ نماز شبش ترک نشود؛ تهجد داشته باشد. سجده یونسیه را داشته باشد.
این عمل، به سبب وجود ذکر تسبیح حضرت یونس در آن، به «سجده یونسیه» معروف شده است از عباداتی است که مورد تأکید علما و سلسله اساتید مرحوم آیت الله کشمیری نیز بوده است؛ به این صورت که در مکانی خلوت و با فراغ بال و حتی الامکان در تاریکی، سر به سجده گذاشته و ذکر شریف «لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ﴿٨٧انبیا﴾» تکرار شود؛ لذا سؤال کننده از حضرت آیت الله کشمیری درباره تعداد این ذکر در سجده می پرسد و او پاسخ می دهد:
* چه تعداد؟
ـ ۴۰۰ بار ، کمّلین(کسانی که به کمال رسیده اند) ۳۰۰۰ بار بار [دوباره پس از سکوتی کوتاه می فرماید:] راهی بعد از این راه نیست. به خدا!
اکنون نوبت به سؤال بسیار مهمی در زمینه سیر الی الله می رسد و آن استاد و اهمیت و لزوم آن است.
* استاد چه قدر می تواند دخالت داشته باشد؟ یعنی آیا لازم است؟
ـ آن مرحوم می فرماید:
بی استاد نمی شود. تمام امور استاد می خواهد و سپس در مقام استدلال به این آیه شریف استشهاد می کند که: الحمد لله رب العالمین ، مربی العالمین.
یعنی همه چیز مربی می خواهد.
*دستوری بفرمایید برای قرب به امام زمان علیه السلام و نزدیک شدن به آن حضرت.
ـ خلوت با حضرت، روزی یک ساعت با حضرت خلوت کند. یک جای خلوت، متوجه به حضرت بشود؛ زیارت سلام علی آل یاسین را بخواند. بعد هم زیاد بگوید: «یا صاحب الزمان اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی» و «المستعان بک یا بن الحسن» زیاد بگوید. توسل بکند به ایشان؛ یک خرده یک خرده رفاقت پیدا می شود.
* برای تعجیل فرج امام زمان علیه السلام به نظر شما خلق الله چه کار بکنند؟ چون بالاخره این کار از مردم خواسته شده، چه باید بکنند که این امر، زودتر اتفاق بیفتد؟

ـ توسل به خود امام زمان؛ خدا را قسم بدهند به حق امام زمان.

* فرمودید مرحوم قاضی یک بار پسرشان فوت شده بود، زنها خیلی گریه می کردند...؟
ـ می گفت پسرم الان پیش من بود این ها بی خود گریه می کنند.
* یعنی روح را می دید؟

ـ بله می دید. قالب مثالی اش (را می دید).

* شما نسبت به این راه خداوند متعال، از ابتدا استعدادی، فوق العادگی در خودتان می دیدید، و...؟
ـ عشق داشتم به این(راه) .
* به این کار عشق داشتید؟
ـ بله؛ من دائم با پیرمردها، با علمای عاملین بودم.
* از بچگی؟
ـ [بله] از بچگی با جوان ها نبودم. آقا شیخ حسین تهرانی بود (از اهل تهران)؛ پیرمرد بود و از شاگردان مرحوم آخوند. پیش او کفایه خواندیم؛ با او بودم زیاد.
* فوق العاده بود؟
ـ آدم خوبی بود؛ ملا بود. [پس از مکثی کوتاه در ادامه صحبت می فرماید:] با آشیخ علی اکبر اراکی زیاد بودم.

* در عبادتگاه هایی که در نجف هست یا اماکن متبرکه ای که هست، کجا را خیلی عالی دیدید؟

«وادی السلام» بزرگترین قبرستان جهان اسلام/ مزار ۲ پیامبر الهی

ـ من، وادی (السلام). همه اش وادی بودم؛ به حدی که بعضی از شب ها آن جا(قبرستان)  می خوابیدم؛ خوابم می برد.

توضیح نگارنده:قبرستان وادی‌السلام که در یک کیلومتری جوار حرم مطهر امام علی(ع) واقع است در حدود ۲۰ کیلومتر مربع وسعت داردباوضعیت غیرمهندسی قبورووحشتاک!./

ادامه  مصاحبه-سئوال حاج شیخ جعفر ناصری* چی می دیدید که این قدر علاقه داشتید؟
گویی این سؤال آن بزرگوار را به فضای روحانی آن مکان مقدس متوجه می کند؛ لذا با تبسمی همراه انبساط روحی می فرماید:
آیت الله کشمیری: روح و ریحان؛ بهشت است وادی السلام. به حدی عشق به وادی داشتم که مباحثه مان را هم در وادی گذاشته بودیم. مباحثه می کردم. نماز جماعت می خواندم؛ اما ... می رفتم، نماز می خواندم می آمدم بیرون.
* چه عملی را خودتان به تجربه، مقرِّب دیدید، خیلی موثر دیدید؟
ـ هزار قل هو الله.
* هر روز؟
ـ هر روز.
* آقا، مرحوم قاضی را کجا خدمتشان می رسیدید؟
ـ می رفتم خانه اش. ایشان بیرون نمی آمد. روز جمعه فقط می رفت حرم. بقیه اش همه اش در خانه بود.
* چه صفتی در صفات مرحوم قاضی ممتاز به نظر می رسید؟
ـ توحیدش؛ موحد بود. [پس از چند لحظه، درباره استاد خود چنین ادامه می دهد:] خیلی هم فقیر بود.
* کثرت عیالِ ایشان، مانع [سلوک معنوی] ایشان نمی شد؟
ـ از بس که قوی بود، مانع نمی شد. آقا سید علی قاضی قوی بود. همه اش فعلیت بود. زیاد متواضع بود؛ زیاد، بی حد. کفش هایم را جفت می کرد؛ می گفتم: «آقا نکنید این کا را، الله اکبر». بله؛ خیلی اخلاق عجیبی داشت.
* شاگرد چه کسی بود مرحوم قاضی؟
ـ نمی دانم؛ شاگرد پدرش بود.
* پدرش هم فوق العاده بوده؟
ـ بله؛ و خودش را هم نزد پدرش دفن کردند.
* در زمان غیبت کبرا امکان تشرف برای شیعیان هست؟
ـ بله؛ اگر پاک شوند، طاهر بشوند. امام زمان[علیه السلام] طاهر است، طاهر بشوند.
* سنخیت پیدا کنند؟
ـ سنخیت پیدا کنند.
* عمل خاصی برای تشرف سراغ دارید؟
ـ همین «سلام علی آل یس»؛ توسل به امام زمان...
* نقل می کنند یکی از اساتید مرحوم قاضی، آقا سید احمد کربلایی بود؟
ـ رفیقش بود. آقا سید احمد خیلی بزرگ بود.
* شما دیده بودید ایشان را؟

ـ نه؛ نرسیدم به[زمان] او.

* بعد از این که  امام-خمینی- آمدند ایران، [آیا] شما رفتید تهران؟
ـ بله رفتم.
* چه صحبتی بین شما ردّ و بدل شد؟
ـ گفت: «از خانه مضایقه نکن. من برایت خانه می خرم» این خانه را خرید؛ خود امام.

* از جهت عرفانی و بزرگی روح و آرامش باطن، امام را چطور دیدید؟

ـ خیلی بزرگ است امام؛ خیلی بزرگ است؛ نظیر ندارد. اراده عجیبی داشت؛ مستقیم [دارای استقامت] بود در کارش. روی ثبات است؛ انگار آن شیء را می دید.
* اگر در نظرتان باشد یک بار می فرمودید: «کربلا ایشان را در صحن دیدم دست گذاشتم روی شانه ایشان گفتم: به این حضرت اباعبدالله! من شما را دوست دارم»؟
ـ گفتم: «به این حسین! دوستت دارم».
* بعد چی شد؟ می فرمودید: مثل این که ایشان هم یک چیزی به شما گفته بودند؛ یادتان هست؟
ـ یادم نیست.
* یک دستوری ایشان داده بودند. پس رفیق بودید با ایشان؟
با آقای خمینی بله؛ ارادت دارم به او.
ـ [یکی از حضار]: حاج آقا! ما که مشغول درس خواندن در حوزه ها هستیم،... بایدچه کار کنیم؟

... عبادت کنید؛ بندگی. همین ذکر یونسیه را بگویید شما، برای شما سیر برزخی می شود؛

 خدا شاهد است؛ مداومت کنید. «و ادمتم ذکره». متواضع بشوید: «من تواضع لله رفعه الله». [پس از ابراز خستگی آن بزرگوار، سؤال کننده آخرین پرسش را این گونه مطرح می کند:]

* یک توصیه ای برای عموم طلبه های حوزه بفرمایید چه کار بکنند به مقصدی که امام زمان علیه السلام می خواهند و می خواسته اند برسند و نزدیک بشوند؟
ـ درسشان را بخوانند؛...و بعد هم بندگی کنند؛ نماز شب را ترک نکنند، تهجد ترک نشود.
منبع:فروردین ۱۳۹۱ افکارنیوزبنقل از حوزه

توضیح نگارنده-پیراسته فر:نقطه چین ها،یعنی که درفیلم مصاحبه نامفهوم بوده.

« سید احمد کربلائی» فرزند سید ابراهیم موسوی تهرانی،متولد ۱۲۸۰ قمری-کربلا/ متوفی عصر جمعه هفتم شوال سال ۱۳۳۲ ق(۶ شهریور ۱۲۹۳) - نجف اشرف بر اثر ابتلا به بیماری سل.

«علامه سیدعلی اقاقاضی طباطبایی»،آیت الله سید احمد کربلائی را«سید احمد بکاء»نامیده است.

 آیت الله قاضی : شبی از شبها را در مسجد سهله می‌گذراندیم، نیمه شب یکی آمد و در مقام ابراهیم علیه‌السلام نماز گذارد و برای نماز صبح به سجده رفت تا نزدیکی طلوع خورشید، آنگاه رفتم و دیدم آقای سید احمد بکاء است و از شدّت گریه، خاک سجده‌گاه را گِل کرده است .

علامه آقابزرگ تهرانی : در هنگام نماز بر وجود خود تسلّطی نداشته و اشک‌های او همانند ابر بهاران فرو می‌بارید. او(سید احمد کربلائی) کثیر البکاء بود. من چندین سال همسایه او بودم، در این مدّت کارهای شگفتی از او دیدم. در نماز به ویژه به هنگام نوافل لیلیّه،  اختیارش را از دست می‌داد و از خود بی‌خود می‌شد.

آقابزرگ تهرانی درادامه می گوید:یکی دیگر از معاصرین ایشان می‌گوید: تنها کسی بود که بصر او به بصیرت تبدیل‌شده بود و پرده‌های ضخیم طبیعت را به واسطه کثرت عبادت و توسّل در ادعیه و اوراد و مواظبت دائمی بر ادای نوافل از جلوی چشم خود برداشته بود و کسی را مانند ایشان در این مقام ندیدم.

علامه آقابزرگ تهرانی:(تولد۱۸ فروردین ۱۲۵۵ در تهران -متوفی ۱۲ اسفند ۱۳۴۸ در نجف)

رهبرانقلاب:ما نباید عرفان را به معنای الفاظ و تعبیرات و فرمولهای ذهنی مثل بقیه‌ی علوم ببینیم. «عرفان» همان مرحوم قاضی است؛ مرحوم ملا حسینقلی همدانی است؛ مرحوم سید احمد کربلائی است؛ عرفان واقعی اینهاست. مرحوم آقای طباطبائی خودش فیلسوف بود، اهل فلسفه بود، بلاشک در عرفان هم وارد بود؛ منتها آنچه که در عرفان از ایشان معهود است، عرفان عملی است؛ یعنی سلوک، دستور، تربیت شاگرد؛ شاگرد به معنای سالک. عرفان نظری باید به سلوک بینجامد./بیانات آیت الله خامنه ای در دیدار اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی/۲۳ بهمن ۱۳۹۱

چشم برزخی

حضرت آیت الله سید عبدالکریم کشمیری می گفتند: در نجف اشرف به خاطر ریاضت های شرعی و حشر و نشری که با اولیای خدا داشتم، چشم برزخی من باز شده بود و صورت برزخی اشخاص را می دیدم. بسیاری از افراد سرشناس که برای آنها احترام فوق العاده ای قائل بودم، صورت های برزخی ناخوشایندی داشتند و دیدن آنها بسیار آزارم می داد، ولی در میان اشخاصی که در حوزه نجف مطرح نبودند و یا در حوزه اخلاق و عرفان نیز معروفیتی نداشتند افرادی بودند که چهره برزخی شان بسیار زیبا و تماشایی بود، و همین امر باعث شده بود که کمتر در مجامع حاضر شوم و غالباً سعی می کردم با کسی مراوده نداشته باشم.

به تدریج که این حالت فزونی می گرفت، به هنگام بیرون رفتن از خانه هراسی در من پدید می آمد که مبادا نگاهم ناخودآگاه به شخصی بیفتد که برای او مقام و منزلتی قائلم ولی چهره برزخی نامناسبی داشته باشد! به همین جهت حتی المقدور می کوشیدم که سرم به پایین باشد و نگاهم با اشخاص تلاقی پیدا نکند! یک روز که در خلوت خود به " محاسبه نفس " مشغول بودم و حالت مراقبه ای داشتم با خود گفتم: اگر چه در اثر باز شدن چشم برزخی به مراحل بیشتری از یقین قلبی رسیده ام، ولی در عوض نظرم نسبت به برخی اشخاص تغییر یافته و حسن ظن من درباره آنان دارد به سوء ظن مبدل می شود و این از نظر اخلاقی کار درستی نیست! زیرا امکان دارد که در آینده در اثر استغفار و یا انجام اعمال شایسته صورت کریه و زشت برزخی آنان عوض شود ولی من درباره آنان براساس همین صورت فعلی داوری کنم .

حضرت آیت الله سید عبدالکریم کشمیری قدس سره می فرمودند: در نجف اشرف به خاطر ریاضت های شرعی و حشر و نشری که با اولیای خدا داشتم، چشم برزخی من باز شده بود و صورت برزخی اشخاص را می دیدم. بسیاری از افراد سرشناس که برای آنها احترام فوق العاده ای قائل بودم، صورت های برزخی ناخوشایندی داشتند و دیدن آنها بسیار آزارم می داد

لذا در فکر چاره جویی برآمدم و تصمیم گرفتم با مراجعه به اهل بصیرت مشکل خود را برطرف کنم. چند روزی گذشت و یکی از عارفان وارسته و بلند پایه ای که در یکی از شهرهای هند سکونت داشت به قصد زیارت و عتبه بوسی حضرت امیر (علیه السلام) به نجف آمد.

 سال ها بود که او در ایام به خصوصی از سال به نجف می آمد و یک اربعین به ریاضت های شرعی می پرداخت و بعد به شهر و دیار خود بر می گشت، و من چند سالی بود که توفیق آشنایی با او را پیدا کرده بودم و از محضر نورانی اش استفاده می کردم. روزی که او به دیدار من آمد، در همان نگاه اول به حالت من پی برد و به من گفت: به دست آوردن چشم برزخی خیلی دشوار است و از دست دادن آن بسیار آسان!

گفتم: طاقت ادامه دادن به این وضع را ندارم! گفت: امروز به قصابی محل مراجعه کن و گوشت گوساله ای بخر و بگو در حیاط خانه در فضای باز آن را بر روی آتش کباب کنند و بعد نوش جان کن! مشکل تو فوراً بر طرف می گردد! طبق دستوری که داده بود عمل کردم، و با فرو بردن اولین لقمه کباب بود که چشم برزخی من بسته شد! و حالت عادی خود را پیدا کردم و بعد از مدت ها نفسی به راحتی کشیدم! 

پرنده کلاهبردار"فاخته"تخمگذاری درلانه دیگران

​مادری که ازنوزادش کوچکتراست«فاخته»صاحبخانه

پرنده«دزد»که باغارتگری درلانه دیگران تخمگذاری می کند

هنگامی که کار به پرورش کودکان می‌رسد، فاخته ماده، این وظیفه را به دوش دیگران واگذار می‌کند.

«فاخته‌های مادر» تخمهای خود را در لانه پرندگان دیگر می‌گذارد تا-صاحبخانه-ندانسته و ناخواسته آنها را پرورش دهند.

مادر-سمت چپ و فرزند-راست

تخم فاخته اول شکسته وبه جوجه تبدیل می شود، سریع‌تر رشد کرده وجوجه فاخته ازهمان زمان تولدمردُم آزاری راشروع می کند! بقیه جوجه‌ها را از لانه بیرون می‌اندازد.اغلب جوجه‌های صاحبخانه می میرند و فاخته چاق همه توجه مادرخوانده‌اش را به خود جلب می‌کند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:فاخته بخودش زحمت لانه ساختن رانمی دهد!

نگارنده-پیراسته فر:دریکی ازفیلمهادیدم که فاخته درکمین نشسته بود،وقتی پرنده صاحبخانه ازلانه اش پرید،فاخته رفت جلوی لانه ،اول ۲تاازتخمهایش راخوردوآنوقت ،چون درآن لانه جای نمی گرفت«بعلت کوچک بودن لانه،نتوانست کاملاً درلانه بخوابد،ازظرف دُمش دردهانه لانه قرارگرفت وتخمش را کردداخل لانه وبعدپروازکردورفت»

عجیب این است که این عمل راهنگامی انجام می دهد که درآستانه تخم گذاریش باشد.

 فاخته‌پرنده سارقی که بافریبکاری  درکنارلانه پرندگان دیگربه انتظارمی نشیند،زمانیکه پرنده برای دقایقی ازسرتخمهایش برمی خیزد(پروازمی کند)فاخته سریعاً خودرا به لانه می رساند،اول یکی،دوتاازتخمهایش رامی خوردوآنگاه تخم خودش راجایگزین می کند.

واگرتخمی ازصاحبخانه بماند وبه بچه تولیدشود،نوزادفاخته درصدبیرون انداختن تخمهای صاحبخانه می شود.

بنظرمیرسد نسل این پرنده-فاخته-ازاسرائیل «صهیونستی»باشد «اشغالگر»مدعی هستند، هم ازمسکن دیگران استفاده می کند وهم در هنگام اسکان به ساکنین خانه هم ظلم می کنند،فرزندان صاحبخانه رابیرون می کندویامی کشد!.

«فاخته »یک پرنده است ،نام «کوکو »از صدایش -تکیه کلامش«کوکو،کوکو»گرفته شده است.

این پرنده به جای اینکه برای خودش آشیانه بسازد از غفلت دیگر پرندگان استفاده کرده و در لانه آنها تخم گذاری می کند . بدین ترتیب زحمت نگهداری از تخم ها و بزرگ کردن جوجه هایش را به گردن دیگران می اندازد . جوجه ها که سر از تخم در می آورند توسط پرنده ای که مادرشان نیست تغذیه می شوند و سر و سامان می گیرند.

وقتی که پرنده ماده تخم خود را در لانه یکی از این پرنده ها گذاشت، به طور غریزی یک یا چند تخم پرنده میزبان را از لانه بیرون می اندازد.

جوجه ها ی حسودفاخته

کوکو در هر آشیانه فقط یک تخم می گذارد. پرنده میزبان نیز روی تخم ها می خوابد و آنها را به جوجه تبدیل می کند. اگر جوجه کوکو زودتر از بقیه به دنبا بیاید، با وجودی که حتی ده ساعت هم از عمرش نگذشته، به طور غریزی بقیه تخم ها را از لانه بیرون می اندازد. اگر هم دیرتر به دنیا بیاید، به دلیل جثه بزرگ و قویترش در هنگام غذا گرفتن از مادرخوانده بهتر عمل می کند.

در نتیجه با خوردن غذای بیشتر، پرقدرت و بزرگتر شده و با تحت فشار قرار دادن جوجه های ضعیف دیگر یا همان جا آنها را می کشد و یا از لانه بیرون می اندازد بدین ترتیب تنها خودش در لانه باقی می ماند و به رشد خود ادامه می دهد.

گزارش دیلی میل، فاخته ها با زیرکی تخم هایشان را در لانه گنجشک های کوچک پرچین می گذارند تا توسط این پرندگان تغذیه کرده و رشد کنند.

این تصویر توسط « آلن لکس » در شهر «ایسکس» انگلیس گرفته شده و  او این صحنه را بی نظیر خوانده است.


غذای این پرنده را حشرات و از جمله  کرم ابریشم پشمالو، که برای پرندگان دیگر طعمه دل‌انگیزی نیست، تشکیل می‌دهد. او همچنین گاه اقدام به خوردن تخم پرندگان و جوجه‌هایشان می‌کند.

این گنجشک (فریب خورده)فکرمی کند این پرنده ای که ۱۰برابرچثه بزرگتری دارد،بچه اش است!

مادری که آنقدرازبچه اش کوچکتراست که دردهان جوجه اش  جای می گیرد

پرنده «زنبورخوار» مثل فاخته،هم فریبکاراست وهم قاتل

توضیح نگارنده-پیراسته فر:فیلمی که امشب(۱۷ آبان ۱۳۹۹)ازشبکه مستندپخش شد،درآنجاپژوهشگرکه ازصحرای کالاهاری-افریقای جنوبی گزارش می کرد،

نشان می دادکه پرنده زنبورخوار(مثل فاخته)درفصل لانه سازی وتخمگذاری،مخفیانه تخمش رادرلانه عسل یاب می گذارد.

پرنده زنبورخوار،مثل فاخته، تخمش رادزدکی درلانه عسل یاب می گذارد ونوزاداین پرنده هم مثل نوزادفاخته درهمان روزهای اول دست به قتل می زند!

واما چون لانه عسل یاب درحفره ای از زمین است(زیرزمین است)،نوزادزنبوریاب نمی تواندتخم های صاحبخانه(عسل یاب)رابه بیرون پرت کند،ولانه هم تاریک است،همدیگررانمی بینند ولی باغریزه ،بانوک تیزبرنده ای که داردبه سروروی نوزادعسل یاب می زندتابمیردوآنوقت همه سهم غذای مادر(نامادری)راتصاحب کند.تخم این پرنده ،کمی بزرگترازتخم عسل یاب است.

پرنده فریبکاردیگر:

روش عجیب پرنده «درونگو» برای گول زدن «میرکت‌ها» و دزدیدن غذایشان.

هوش بالای یک پرنده برای سرقت غذای پرندگان

«درونگو »حُقه بازترین پرنده «صحرای کالاهاری»افریقای جنوبی است.او با حقه بازی و گول زدن میرکت‌ها بدون اینکه تلاشی بکند شکار آنها را تصاحب می‌کند.

روش جالب این پرنده باهوش به این صورت است که

ابتدا منتظر می‌ماند تا یک عقاب یا شکارچی دیگر را در نزدیکی لانه میرکت‌ها مشاهده شود.

خوب دقت می کندکه عقاب درتیرس نگاه میرکتهاباشد(شکارچی قصدحمله به جمعیت میرکتهاراداشته باشد) آنگاه با یک «پیام اخطار» آنهارا باخبر دارمی کندومیرکتهاپابه فرارمی گذارندودرسوراخهای زیرزمین پناه می گیرند واما وقتی عقاب شکارچی ازمنطقه فعالیت میرکتهادورشد،

یک پیام رفع خطرمی دهد(باتقلیدصدا)،میرکتهابرمی گردند وفعالیتشان را برای جستجوی غذاادامه می دهند.

درونگوی «حیله گر»بدینطریق اعتمادآنهاراجلب  می‌کند.بعد از اینکه میرکت‌ها به او اعتماد کردند،درونگو با دادن پیام اخطار دروغین میرکت‌ها را فراری داده و از شکار آنها بهره‌مند می‌شود.

 

پرنده فریبکار،دربالاسرمیرکتها،روی یک شاخه درختی می نشیندونظاره گرفعالیتهایشان می شوند.

میرکتهاباکندن زمین-باچنگال های دست وپازمین را شخم می زنندتابه جانوران مثل خرچنگ برسند.

 

وقتی درونگودیدکه طعمه خوبی پیداکردند،صدای یک حیوان(پرنده)شکارچی رادرمی آورد(تقلیدمی کند)،اگرمیرکتهاواکنش نشان ندادند(فرارنکردند)،صدای یک حیوان دیگرراتقلیدمی کنند،اگربازهم موفق نشدند،این بارصدای نگهبان خودی رادرمی آورند(صدای خودمیرکتهای نگهبان را)وآنقدردراین تقلیدصدامهارت دارندکه میرکتها،تردیدنمی کنند وسریع صحنه راترک می کنند،غذاهارارهاکردوفرارمی کنند!

آنوقت پرنده فریبکارمی آید«حاصل زحماتشان»رابرمی دارد،درجایی به خوردنش می پردازد!

« میرکت‌ها »همیشه درفکراجرای نقشه های حیله گرانه«طرح جدیدی» هستند.

درونگو«باهوش» آنقدردرتقلیدصداهامهارت دارند ،حتی «صدای میرکت نگهبان» که میرکتهاهیچ شک نمی کنندکه ممکن است این صدای »درونگوی منافق»باشد.

درونگو«منافق» است ازاین که اول باآنهاطرح دوستی می ریزند وبعنوان دایه مهربانترازدایه می شوند،پیام هشدار(بامشاهده عقاب شکارچی)رازودتراز«میرکت نگهبان»می رسانند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«درونگو»علاوه برفریبکاری وحقه بازی،«قُلدری »هم می کند!.

اوبسته به شرایط تصمیماتش رااجرامی کند،دریک مرحله ای  سعی می کندکه باترساندن ودرگیری بامیرکتها،غذایشان را بدزدد.


درگیری،ترساندن،که میرکت صحنه راترک کند.

وقتی نتوانست حریقشان شود،نقشه می کشیدتافریبشان دهد.

وخودش می رودغذایشان رابرمی دارد،بعدازاینکه آن غذای دزدی راخورد،میرودبالای درخت،یک صدای دیگری درمی آورد(پیام رفع خطر)که میرکتهابرمی گردند.

شعورحیوانات درکسب روزی وتعامل با دیگران

وَمَا مِنْ دَآبَّهٍ فِى الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُکُم مَّا فَرَّطْنَا فِى الْکِتَابِ مِن شَىْ‏ءٍ ثُمَّ إِلَى‏ رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ   (انعام، ۳۸)
و هیچ جنبنده‏اى در زمین و هیچ پرنده‏اى که با دو بال خود پرواز مى‏کند، نیست مگر اینکه آنها هم اُمّت‏هایى چون شمایند. ما در این کتاب (قرآن یا لوح محفوظ) هیچ چیز را فرو گذار نکردیم، سپس همه نزد پروردگارشان گرد مى‏آیند.

قرآن توجّه خاصّى به زندگى حیوانات دارد و از یادآورى خلقت، شعور و صفات آنها در راه هدایت مردم استفاده مى‏کند. :وَفِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ ﴿٤جاثیه) در روایات وتجارب انسانى هم نمونه‏ هاى فراوانى درباره‏ى شعور و درک حیوانات به چشم مى‏خورد و براى یافتن شباهت‏ها و آشنایى با زندگى حیوانات، باید اندیشه و دقّت داشت.
از آیات و روایات و تجارب برمى‏ آید که شعور، ویژه انسان نیست. به نمونه‏ هایى توجّه کنید:
* حضرت سلیمان همراه با سپاهیانش از منطقه ‏اى عبور مى‏کردند، مورچه‏ اى به سایر مورچگان گفت: فورى به خانه‏ هایتان بروید، تا زیر پاى ارتش سلیمان له نشوید:

حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿١٨نمل﴾
شناخت دشمن، جزو غریزه‏ مورچه است، ولى اینکه مى‏فهمد این شخص نامش سلیمان و همراهانش ارتش اویند، این بالاتر از غریزه است.
* «هُدهُد »در آسمان از شرک مردم زمینى مطلع شده و نزد سلیمان گزارش مى‏دهد که مردم منطقه‏ سبأ، خداپرست نیستند. آنگاه مأموریّت ویژه ‏اى مى‏ یابد. شناخت توحید و شرک و زشتى شرک و ضرورت گزارش به سلیمان پیامبر و مأموریّت ویژه‏ پیام‏رسانى، مسأله‏اى بالاتر از غریزه است.(نمل۲۲)
* این که هدهد در جواب بازخواست حضرت سلیمان از علّت غایب بودنش، عذرى موجّه و دلیلى مقبول مى‏آورد، نشانه شعورى بالاتر از غریزه است.(نمل۲۲-۲۶)

فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ ﴿٢٢نمل﴾
* اینکه قرآن مى‏گوید: همه موجودات، تسبیح گوى خدایند ولى شما نمى‏ فهمید،(۴۴اسرا) تسبیح تکوینى نیست، زیرا آن را ما مى‏ فهمیم، پس قرآن تسبیح دیگرى را مى‏گوید.

تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ ۚ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَـٰکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ﴿٤٤اسرا﴾
* در آیات قرآن، سجده براى خدا، به همه موجودات نسبت داده شده است. وللَّه یسجد ما فى السموات و ما فى الارض…»(۴۹نحل)

 وَلِلَّـهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مِن دَابَّةٍ وَالْمَلَائِکَةُ وَهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ ﴿٤٩نحل﴾
* پرندگان در مانور حضرت سلیمان شرکت داشتند. «وحشر لسلیمان جنوده من الجن و الانس والطیر»(نمل۱۷)
* حرف زدن پرندگان با یکدیگر و افتخار سلیمان به اینکه خداوند، زبان پرندگان را به او آموخته است. «علّمنا منطق الطیر»(نمل۱۶)

وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ ۖ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ ﴿١٦نمل﴾ 
*آیه‏ ى «واذا الوُحوشُ حُشِرَت»(۵تکویر)، محشور شدن حیوانات را در قیامت مطرح مى‏کند.
* آیه ‏ى «والطّیر صافّات کلٌّ قد عَلِم صلاته و تسبیحه»(۴۱نور)، نشانه‏ شعور و عبادت آگاهانه‏ حیوانات است.
* وجود وفا در برخى‏ حیوانات، از جمله سگ نسبت به صاحبخانه وفرزندانش.
* تعلیم سگ شکارى و سگ پلیس براى کشف قاچاق، یا خرید جنس، نشانه‏ ى آگاهى خاصّ آن حیوان است.
* اسلام از ذبح حیوان در برابر چشم حیوان دیگر، نهى کرده است که این نشانه شعور حیوان نسبت به ذبح و کشتن است./درسهایی ازقرآن-قرائتی/سایت قرائتی

نشانه های درک و شعور حیوانات :
 حیوانات از درک و شعور بالایی برخوردارند که بادرک وشعورشان خانه های مهندسی(مورچه وزنبود) می سازند. 
نظم و انضباط خاصی که در بین حیوانات، خصوصاً حیواناتی که به صورت جمعی زندگی می کنند وجود دارد نشان از درک و شعور آنهاست. همانند مورچگان، زنبور و امثال اینها 
در بسیاری از حیوانات ازیکی به عنوان ملکه و پادشاه بر برمی گزینند(رهبر،شاه) و این هم نشانه ای از شعور بالای آنهاست.
ترفندهای رهایی ازدشمن
حیوانات درک و شعور دارند و می توانند دشمن را تشخیص داده و برای حفاظت از جان خود فرار نمایند. 
حیوانات خطر را قبل از وقوع حادثه به خوبی درک می کنند و این هم حاکی از شعور و درک بالای آنان است.
خداوند منان حیوانات را با درک و شعور آفریده است و تفاوت انسان با حیوان در عقل انسان است و این که انسان می تواند در عالم خلقت به تفکر و تدبر بپردازد و این امتیاز انسان بر سایر حیوانات است.

زندگی بسیاری از حیوانات، آمیخته با نظام جالب و شگفت انگیزی است که روشنگر سطحی از فهم و شعور در آنهاست!
امروزه دانشمندان دریافته اند که برخی حیوانات، دارای سیستم ارتباطی کلامی و یا اشاره ای هستند و از این راه قادرند با یکدیگر حتی از مسافتهای طولانی، ارتباط برقرار کنند و منظورشان را به هم نوعانشان برسانند. برای مثال فیلها با ارتعاشهای خاصی که به وسیله پاهای خود ایجاد می کنند و قادرند شدت آن را کنترل کنند، می توانند با همدیگر ارتباط برقرار کنند. 
مورچه ها نیز قادرند به نحوی با هم تبادل اطلاعات کنند و حتی گفته می شود دارای زبان خاصی هستند، اما بشر هنوز موفق به کشف رموز زبان آنها نشده است. این یافته ها و نیز نشانه های دیگری که از قدیم الایام تا به امروز در حیوانات وجود داشته و هر روز هم نمونه جدیدی از آن کشف می شود، تفکر انسان را به این سمت می برد که حیوانات دارای سطحی از شعور می باشند. آموزش سگها از گذشته های دور برای شکار و نگهبانی و یا تربیت کبوتران برای نامه رسانی و امروزه هم آموزش برخی حیوانات خانگی برای کارهایی مثل خرید کردن، نشان این است که حیوانات قادرند یاد بگیرند! 
اگر اعتقاد داشته باشیم که حیوانات تمام کارهای خود را از روی غریزه انجام می دهند، با دو سؤال روبرو می شویم: اول این که، چطور است که می شود کارهای خاصی را به حیوانات یاد داد؟ در حالی که غریزه چیزی است که از ابتدای تولد با حیوان یا انسان متولد می شود. دوم هم این که، خداوند در سوره انعام، آیه ۳۸ می فرمایند: 
هیچ جنبنده ای در زمین و پرنده ای که با دو بال خود پرواز می کند نیست، مگر آن که آنها نیز همانند شما گروهها و امتهایی هستند و همه به سوی پروردگار خود محشور می شوند و ما در کتاب از بیان چیزی فرو گذار نکردیم.
اینها همه به ما می آموزند که حیوانات، از شعور برخوردارند! اما طبق فرموده قرآن کریم که انسان را اشرف مخلوقات معرفی می کند، باید گفت سطح شعور حیوانات در برابر انسان خیلی پایین تر و بسیار ساده تر است.
در عالم هستی غوغاست، هر موجودی به نوعی به حمد و ثنای حق مشغول است و غلغله ای خاموش در پهنه عالم هستی طنین افکنده که بی خبران توانایی شنیدن آن را ندارند، اما اندیشمندان که قلب و جانشان به نور ایمان زنده و روشن است، این صدا را از هر سو به خوبی به گوش و جان می شنوند.

گر تو را از غیب، چشمی باز شد /با تو ذرات جهان همراز شد
نطق آب و نطق خاک و نطق گل /هست محسوس حواس اهل دل
جمـلـه ذرات عالـم در نـهـان /با تو می گویـند روزان و شبـان
ما سمیـعیم و بصیر و باهوشـیم / با شما نامحـرمـان ما خاموشیـم

پرنده دروغگو"درونگو"باتقلیدصدا غذای حیوانات رامی دزدد

باهوش ترین پرنده که باتقلیدصدای پرندگان شکارچی،حیوانات راگول می زند وآنهارافراری می دهد.

روش عجیب پرنده «درونگو» برای گول زدن «میرکت‌ها» و دزدیدن غذایشان.

هوش بالای یک پرنده برای سرقت غذای پرندگان

«درونگو »حُقه بازترین پرنده «صحرای کالاهاری»افریقای جنوبی است.او با حقه بازی و گول زدن میرکت‌ها بدون اینکه تلاشی بکند شکار آنها را تصاحب می‌کند.

روش جالب این پرنده باهوش به این صورت است که

ابتدا منتظر می‌ماند تا یک عقاب یا شکارچی دیگر را در نزدیکی لانه میرکت‌ها رویت کند.

خوب دقت می کندکه عقاب درتیرس نگاه میرکتهاباشد(شکارچی قصدحمله به جمعیت میرکتهاراداشته باشد) آنگاه با یک «پیام اخطار» آنهارا باخبر دارمی کندومیرکتهاپابه فرارمی گذارندودرسوراخهای زیرزمین پناه می گیرند 

واما وقتی عقاب شکارچی ازمنطقه فعالیت میرکتهادورشد،یک پیام رفع خطرمی دهد(باتقلیدصدا)،میرکتهابرمی گردند وفعالیتشان را برای جستجوی غذاادامه می دهند.

درونگو با دادن پیام اخطار دروغین میرکت‌ها را فراری داده و از شکار آنها بهره‌مند می‌شود.

غدای حاصل تلاش میرکت-کندن زمین-باچنگال های دست وپازمین را شخم می زنندتابه جانوران مثل خرچنگ برسند.

پرنده فریبکار،دربالاسرمیرکتها،روی یک شاخه درختی می نشیندونظاره گرفعالیتهایشان می شوند.

میرکتهاباکندن زمین-باچنگال های دست وپازمین را شخم می زنندتابه جانوران مثل خرچنگ برسند.

وقتی درونگودیدکه طعمه خوبی پیداکردند،صدای یک حیوان(پرنده)شکارچی رادرمی آورد(تقلیدمی کند)،اگرمیرکتهاواکنش نشان ندادند(فرارنکردند)،صدای یک حیوان دیگرراتقلیدمی کنند،اگربازهم موفق نشدند،این بارصدای نگهبان خودی رادرمی آورند(صداخودمیرکتهای نگهبان را)وآنقدردراین تقلیدصدامهارت دارندکه میرکتها،تردیدنمی کنند وسریع صحنه راترک می کنند،غذاهارارهاکردوفرارمی کنند!

آنوقت پرنده فریبکارمی آید«حاصل زحماتشان»رابرمی دارد،درجایی به خوردنش می پردازد!

میرکت‌ها »همیشه درفکراجرای نقشه های حیله گرانه«طرح جدیدی» هستند.

درونگو«باهوش» آنقدردرتقلیدصداهامهارت دارند ،حتی «صدای میرکت نگهبان» که میرکتهاهیچ شک نمی کنندکه ممکن است این صدای »درونگوی منافق»باشد.

درونگو«منافق» است ازاین که اول باآنهاطرح دوستی می ریزند وبعنوان دایه مهربانترازدایه می شوند،پیام هشدار(بامشاهده عقاب شکارچی)رازودتراز«میرکت نگهبان»می رسانند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«درونگو»علاوه برفریبکاری وحقه بازی،«قُلدری »هم می کند!.

اوبسته به شرایط تصمیماتش رااجرامی کند،دریک مرحله ای  سعی می کندکه باترساندن ودرگیری بامیرکتها،غذایشان را بدزدد.

درگیری،ترساندن،که میرکت صحنه راترک کند.

وقتی نتوانست حریقشان شود،نقشه می کشیدتافریبشان دهد.

وخودش می رودغذایشان رابرمی دارد،بعدازاینکه آن غذای دزدی راخورد،میرودبالای درخت،یک صدای دیگری درمی آورد(پیام رفع خطر)که میرکتهابرمی گردند.

پرنده فریبکاردیگر

پرنده«دزد»که باغارتگری درلانه دیگران تخمگذاری می کند

هنگامی که کار به پرورش کودکان می‌رسد، فاخته ماده، این وظیفه را به دوش دیگران واگذار می‌کند.

«فاخته‌های مادر» تخمهای خود را در لانه پرندگان دیگر می‌گذارد تا-صاحبخانه-ندانسته و ناخواسته آنها را پرورش دهند.

مادروفرزند

تخم فاخته اول شکسته وبه جوجه تبدیل می شود، سریع‌تر رشد کرده وجوجه فاخته ازهمان زمان تولدمردُم آزاری راشروع می کند! بقیه جوجه‌ها را از لانه بیرون می‌اندازد.اغلب جوجه‌های صاحبخانه می میرند و فاخته چاق همه توجه مادرخوانده‌اش را به خود جلب می‌کند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:فاخته بخودش زحمت لانه ساختن رانمی دهد!

نگارنده-پیراسته فر:دریکی ازفیلمهادیدم که فاخته درکمین نشسته بود،وقتی پرنده صاحبخانه ازلانه اش پرید،فاخته رفت جلوی لانه ،اول ۲تاازتخمهایش راخوردوآنوقت ،چون درآن لانه جای نمی گرفت«بعلت کوچک بودن لانه،نتوانست کاملاً درلانه بخوابد،ازظرف دُمش دردهانه لانه قرارگرفت وتخمش را کردداخل لانه وبعدپروازکردورفت»

عجیب این است که این عمل راهنگامی انجام می دهد که درآستانه تخم گذاریش باشد.

 فاخته‌پرنده سارقی که بافریبکاری  درکنارلانه پرندگان دیگربه انتظارمی نشیند،زمانیکه پرنده برای دقایقی ازسرتخمهایش برمی خیزد(پروازمی کند)فاخته سریعاً خودرا به لانه می رساند،اول یکی،دوتاازتخمهایش رامی خوردوآنگاه تخم خودش راجایگزین می کند.

واگرتخمی ازصاحبخانه بماند وبه بچه تولیدشود،نوزادفاخته درصدبیرون انداختن تخمهای صاحبخانه می شود.

 

بنظرمیرسد نسل این پرنده-فاخته-ازاسرائیل «صهیونستی»باشد «اشغالگر»مدعی هستند، هم ازمسکن دیگران استفاده می کند وهم در هنگام اسکان به ساکنین خانه هم ظلم می کنند،فرزندان صاحبخانه رابیرون می کندویامی کشد!.

«فاخته »یک پرنده است ،نام «کوکو »از صدایش -تکیه کلامش«کوکو،کوکو»گرفته شده است.

این پرنده به جای اینکه برای خودش آشیانه بسازد از غفلت دیگر پرندگان استفاده کرده و در لانه آنها تخم گذاری می کند . بدین ترتیب زحمت نگهداری از تخم ها و بزرگ کردن جوجه هایش را به گردن دیگران می اندازد . جوجه ها که سر از تخم در می آورند توسط پرنده ای که مادرشان نیست تغذیه می شوند و سر و سامان می گیرند.

وقتی که پرنده ماده تخم خود را در لانه یکی از این پرنده ها گذاشت، به طور غریزی یک یا چند تخم پرنده میزبان را از لانه بیرون می اندازد.

جوجه ها ی حسودفاخته

کوکو در هر آشیانه فقط یک تخم می گذارد. پرنده میزبان نیز روی تخم ها می خوابد و آنها را به جوجه تبدیل می کند. اگر جوجه کوکو زودتر از بقیه به دنبا بیاید، با وجودی که حتی ده ساعت هم از عمرش نگذشته، به طور غریزی بقیه تخم ها را از لانه بیرون می اندازد. اگر هم دیرتر به دنیا بیاید، به دلیل جثه بزرگ و قویترش در هنگام غذا گرفتن از مادرخوانده بهتر عمل می کند.

[video width="720" height="480" mp4="http://www.pirastefar.ir/wp-content/uploads/c3f146ea-7f1b-4433-b370-20c10ec5cb50_480.mp4"][/video]

در نتیجه با خوردن غذای بیشتر، پرقدرت و بزرگتر شده و با تحت فشار قرار دادن جوجه های ضعیف دیگر یا همان جا آنها را می کشد و یا از لانه بیرون می اندازد بدین ترتیب تنها خودش در لانه باقی می ماند و به رشد خود ادامه می دهد.

گزارش دیلی میل، فاخته ها با زیرکی تخم هایشان را در لانه گنجشک های کوچک پرچین می گذارند تا توسط این پرندگان تغذیه کرده و رشد کنند.

این تصویر توسط « آلن لکس » در شهر «ایسکس» انگلیس گرفته شده و  او این صحنه را بی نظیر خوانده است.


غذای این پرنده را حشرات و از جمله  کرم ابریشم پشمالو، که برای پرندگان دیگر طعمه دل‌انگیزی نیست، تشکیل می‌دهد. او همچنین گاه اقدام به خوردن تخم پرندگان و جوجه‌هایشان می‌کند.

این گنجشک (فریب خورده)فکرمی کند این پرنده ای که ۱۰برابرچثه بزرگتری دارد،بچه اش است!

مادری که آنقدرازبچه اش کوچکتراست که دردهان جوجه اش  جای می گیرد.

پرنده «زنبورخوار» مثل فاخته،هم فریبکاراست وهم قاتل

توضیح نگارنده-پیراسته فر:فیلمی که امشب(۱۷ آبان ۱۳۹۹)ازشبکه مستندپخش شد،درآنجاپژوهشگرکه ازصحرای کالاهاری-افریقای جنوبی گزارش می کرد،

نشان می دادکه پرنده زنبورخوار(مثل فاخته)درفصل لانه سازی وتخمگذاری،مخفیانه تخمش رادرلانه عسل یاب می گذارد.

پرنده زنبورخوار،مثل فاخته، تخمش رادزدکی درلانه عسل یاب می گذارد ونوزاداین پرنده هم مثل نوزادفاخته درهمان روزهای اول دست به قتل می زند!

واما چون لانه عسل یاب درحفره ای از زمین است(زیرزمین است)،نوزادزنبوریاب نمی تواندتخم های صاحبخانه(عسل یاب)رابه بیرون پرت کند،ولانه هم تاریک است،همدیگررانمی بینند ولی باغریزه ،بانوک تیزبرنده ای که داردبه سروروی نوزادعسل یاب می زندتابمیردوآنوقت همه سهم غذای مادر(نامادری)راتصاحب کند.تخم این پرنده ،کمی بزرگترازتخم عسل یاب است.

شعورحیوانات درکسب روزی وتعامل با دیگران

وَمَا مِنْ دَآبَّهٍ فِى الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُکُم مَّا فَرَّطْنَا فِى الْکِتَابِ مِن شَىْ‏ءٍ ثُمَّ إِلَى‏ رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ   (انعام، ۳۸)
و هیچ جنبنده‏اى در زمین و هیچ پرنده‏اى که با دو بال خود پرواز مى‏کند، نیست مگر اینکه آنها هم اُمّت‏هایى چون شمایند. ما در این کتاب (قرآن یا لوح محفوظ) هیچ چیز را فرو گذار نکردیم، سپس همه نزد پروردگارشان گرد مى‏آیند.

قرآن توجّه خاصّى به زندگى حیوانات دارد و از یادآورى خلقت، شعور و صفات آنها در راه هدایت مردم استفاده مى‏کند. :وَفِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ ﴿٤جاثیه) در روایات وتجارب انسانى هم نمونه‏ هاى فراوانى درباره‏ى شعور و درک حیوانات به چشم مى‏خورد و براى یافتن شباهت‏ها و آشنایى با زندگى حیوانات، باید اندیشه و دقّت داشت.
از آیات و روایات و تجارب برمى‏ آید که شعور، ویژه انسان نیست. به نمونه‏ هایى توجّه کنید:
* حضرت سلیمان همراه با سپاهیانش از منطقه ‏اى عبور مى‏کردند، مورچه‏ اى به سایر مورچگان گفت: فورى به خانه‏ هایتان بروید، تا زیر پاى ارتش سلیمان له نشوید:

حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿١٨نمل﴾
شناخت دشمن، جزو غریزه‏ مورچه است، ولى اینکه مى‏فهمد این شخص نامش سلیمان و همراهانش ارتش اویند، این بالاتر از غریزه است.
* «هُدهُد »در آسمان از شرک مردم زمینى مطلع شده و نزد سلیمان گزارش مى‏دهد که مردم منطقه‏ سبأ، خداپرست نیستند. آنگاه مأموریّت ویژه ‏اى مى‏ یابد. شناخت توحید و شرک و زشتى شرک و ضرورت گزارش به سلیمان پیامبر و مأموریّت ویژه‏ پیام‏رسانى، مسأله‏اى بالاتر از غریزه است.(نمل۲۲)
* این که هدهد در جواب بازخواست حضرت سلیمان از علّت غایب بودنش، عذرى موجّه و دلیلى مقبول مى‏آورد، نشانه شعورى بالاتر از غریزه است.(نمل۲۲-۲۶)

فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ ﴿٢٢نمل﴾
* اینکه قرآن مى‏گوید: همه موجودات، تسبیح گوى خدایند ولى شما نمى‏ فهمید،(۴۴اسرا) تسبیح تکوینى نیست، زیرا آن را ما مى‏ فهمیم، پس قرآن تسبیح دیگرى را مى‏گوید.

تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ ۚ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَـٰکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ﴿٤٤اسرا﴾
* در آیات قرآن، سجده براى خدا، به همه موجودات نسبت داده شده است. وللَّه یسجد ما فى السموات و ما فى الارض…»(۴۹نحل)

 وَلِلَّـهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مِن دَابَّةٍ وَالْمَلَائِکَةُ وَهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ ﴿٤٩نحل﴾
پرندگان در مانور حضرت سلیمان شرکت داشتند. «وحشر لسلیمان جنوده من الجن و الانس والطیر»(نمل۱۷)
حرف زدن پرندگان با یکدیگر و افتخار سلیمان به اینکه خداوند، زبان پرندگان را به او آموخته است. «علّمنا منطق الطیر»(نمل۱۶)

وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ ۖ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ ﴿١٦نمل﴾ 
*آیه‏ ى «واذا الوُحوشُ حُشِرَت»(۵تکویر)، محشور شدن حیوانات را در قیامت مطرح مى‏کند.
* آیه ‏ى «والطّیر صافّات کلٌّ قد عَلِم صلاته و تسبیحه»(۴۱نور)، نشانه‏ شعور و عبادت آگاهانه‏ حیوانات است.
* وجود وفا در برخى‏ حیوانات، از جمله سگ نسبت به صاحبخانه وفرزندانش.
* تعلیم سگ شکارى و سگ پلیس براى کشف قاچاق، یا خرید جنس، نشانه‏ ى آگاهى خاصّ آن حیوان است.
* اسلام از ذبح حیوان در برابر چشم حیوان دیگر، نهى کرده است که این نشانه شعور حیوان نسبت به ذبح و کشتن است./درسهایی ازقرآن-قرائتی/سایت قرائتی

نشانه های درک و شعور حیوانات :
 حیوانات از درک و شعور بالایی برخوردارند که بادرک وشعورشان خانه های مهندسی(مورچه وزنبود) می سازند. 
نظم و انضباط خاصی که در بین حیوانات، خصوصاً حیواناتی که به صورت جمعی زندگی می کنند وجود دارد نشان از درک و شعور آنهاست. همانند مورچگان، زنبور و امثال اینها 
در بسیاری از حیوانات ازیکی به عنوان ملکه و پادشاه بر برمی گزینند(رهبر،شاه) و این هم نشانه ای از شعور بالای آنهاست.
ترفندهای رهایی ازدشمن
حیوانات درک و شعور دارند و می توانند دشمن را تشخیص داده و برای حفاظت از جان خود فرار نمایند. 
حیوانات خطر را قبل از وقوع حادثه به خوبی درک می کنند و این هم حاکی از شعور و درک بالای آنان است.
خداوند منان حیوانات را با درک و شعور آفریده است و تفاوت انسان با حیوان در عقل انسان است و این که انسان می تواند در عالم خلقت به تفکر و تدبر بپردازد و این امتیاز انسان بر سایر حیوانات است.

زندگی بسیاری از حیوانات، آمیخته با نظام جالب و شگفت انگیزی است که روشنگر سطحی از فهم و شعور در آنهاست!
امروزه دانشمندان دریافته اند که برخی حیوانات، دارای سیستم ارتباطی کلامی و یا اشاره ای هستند و از این راه قادرند با یکدیگر حتی از مسافتهای طولانی، ارتباط برقرار کنند و منظورشان را به هم نوعانشان برسانند. برای مثال فیلها با ارتعاشهای خاصی که به وسیله پاهای خود ایجاد می کنند و قادرند شدت آن را کنترل کنند، می توانند با همدیگر ارتباط برقرار کنند. 
مورچه ها نیز قادرند به نحوی با هم تبادل اطلاعات کنند و حتی گفته می شود دارای زبان خاصی هستند، اما بشر هنوز موفق به کشف رموز زبان آنها نشده است. این یافته ها و نیز نشانه های دیگری که از قدیم الایام تا به امروز در حیوانات وجود داشته و هر روز هم نمونه جدیدی از آن کشف می شود، تفکر انسان را به این سمت می برد که حیوانات دارای سطحی از شعور می باشند. آموزش سگها از گذشته های دور برای شکار و نگهبانی و یا تربیت کبوتران برای نامه رسانی و امروزه هم آموزش برخی حیوانات خانگی برای کارهایی مثل خرید کردن، نشان این است که حیوانات قادرند یاد بگیرند! 
اگر اعتقاد داشته باشیم که حیوانات تمام کارهای خود را از روی غریزه انجام می دهند، با دو سؤال روبرو می شویم: اول این که، چطور است که می شود کارهای خاصی را به حیوانات یاد داد؟ در حالی که غریزه چیزی است که از ابتدای تولد با حیوان یا انسان متولد می شود. دوم هم این که، خداوند در سوره انعام، آیه ۳۸ می فرمایند: 
هیچ جنبنده ای در زمین و پرنده ای که با دو بال خود پرواز می کند نیست، مگر آن که آنها نیز همانند شما گروهها و امتهایی هستند و همه به سوی پروردگار خود محشور می شوند و ما در کتاب از بیان چیزی فرو گذار نکردیم.
اینها همه به ما می آموزند که حیوانات، از شعور برخوردارند! اما طبق فرموده قرآن کریم که انسان را اشرف مخلوقات معرفی می کند، باید گفت سطح شعور حیوانات در برابر انسان خیلی پایین تر و بسیار ساده تر است.
در عالم هستی غوغاست، هر موجودی به نوعی به حمد و ثنای حق مشغول است و غلغله ای خاموش در پهنه عالم هستی طنین افکنده که بی خبران توانایی شنیدن آن را ندارند، اما اندیشمندان که قلب و جانشان به نور ایمان زنده و روشن است، این صدا را از هر سو به خوبی به گوش و جان می شنوند.

گر تو را از غیب، چشمی باز شد /با تو ذرات جهان همراز شد
نطق آب و نطق خاک و نطق گل /هست محسوس حواس اهل دل
جمـلـه ذرات عالـم در نـهـان /با تو می گویـند روزان و شبـان
ما سمیـعیم و بصیر و باهوشـیم / با شما نامحـرمـان ما خاموشیـم