پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

حکمی درقران که ۱۰ روزه لغوشد(آیه نجوا)شرط حرف خصوصی با پیامبردادن صدقه بود

آیت الله مکارم شیرازی: فاصله زمانی نزول  آیه ۱۲ تا  ۱۳ سوره مجادله ۱۰ روز بوده است.(یعنی فاصله بین حکم صدقه تا لغو این دستور)

آیه ۱۲ مجادله، درباره درگوشی صحبت کردن با پیامبر (ص) بودکه به «آیه نجوا» شهرت دارد.

   حکمی که بعداز۱۰روز لغوشد  صدقه نجوا

یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِذَا نَجَیْتُمُ الرَّسولَ فَقَدِّمُوا بَینَ یَدَى نجْوَاشْ صدَقَةً ذَلِک خَیرٌ لَّکمْ وَ أَطهَرُ فَإِن لَّمْ تجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(۱۲)
ءَ أَشفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَینَ یَدَى نجْوَاشْ صدَقَتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تَاب اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا الصلَوةَ وَ ءَاتُوا الزَّکَوةَ وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسولَهُ وَ اللَّهُ خَبِیرُ بِمَا تَعْمَلُونَ(۱۳)مجادله

۱۲ - اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که مى خواهید با رسول خدا نجوى کنید قبل از آن صدقه اى در راه خدا بدهید، این براى شما بهتر و پاکیزهتر است ، و اگر توانائى نداشته باشید خداوند غفور و رحیم است .
۱۳ - آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقات قبل از «نجوى» خوددارى کردید؟ اکنون که این کار را نکردید و خداوند توبه شما را پذیرفت نماز را بر پا دارید و زکات را ادا کنید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمائید وبدانید خداوند از آنچه انجام مى دهید باخبر است

یک آزمون جالب

مرحوم طبرسى در مجمع البیان  و جمعى دیگر از مفسران معروف در شاءن نزول این آیات چنین نقل کرده اند: جمعى از اغنیاء خدمت پیامبر (ص) مى آمدند و با او نجوى مى کردند (این کار علاوه بر این که وقت گرانبهاى پیغمبر(ص) را مى گرفت مایه نگرانى مستضعفین و موجب امتیازى براى اغنیاء بود) در اینجا خداوند نخستین آیات فوق را نازل کرد و به آنها دستور داد که قبل از نجوى کردن با پیامبر(ص) صدقه اى به مستمندان بپردازند، اغنیاء وقتى چنین دیدند از نجوى خوددارى کردند، آیه دوم نازل شد (و آنها را ملامت کرد و حکم آیه اول را نسخ نمود) و اجازه نجوى به همگان داد (ولى نجوى در مورد کار خیر و اطاعت پروردگار).

بعضى از مفسران نیز تصریح کرده اند که هدف گروهى از نجوى کنندگان این بود که از این راه برترى بر دیگران کسب کنند پیامبر(ص) هم روى بزرگوارى خاص خود در عین این که ناراحت بود از آنها ممانعت نمى کرد تا این که قرآن آنها را از این کار نهى نمود.

در بخشى از آیات گذشته سخن از مسئله« نجوى» بود آیات مورد بحث ادامه و تکمیلى است براى همان مطلب .

نخست مى فرماید:اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که مى خواهید با رسول خدا« نجوى» کنید پیش از آن صدقه اى در راه خدا بدهید -یا ایها الذین آمنوا اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدى نجواکم صدقة.
چنانکه در شأن نزول گفتیم این دستور به خاطر آن بود که گروهى از مردم مخصوصا از اغنیا مرتبا مزاحم پیامبر(ص) مى شدند و با او نجوى مى کردند، کارى که مایه اندوه دیگران ، و یا کسب امتیاز بى دلیلى براى اینان بود، بعلاوه موجب تضییع اوقات گرانبهاى پیامبر(ص) مى شد، حکم فوق نازل گشت و آزمونى بود براى آنها و نیز کمکى به مستمندان و وسیله مؤ ثرى براى کم شدن این مزاحمتها.
سپس مى افزاید: این براى شما بهتر و پاکیزه تر است -ذلک خیر لکم و اطهر
اما خیر بودن این صدقه هم براى متمکنان بود ، زیرا موجب ثوابى مى شد، و هم براى نیازمندان ، چرا که وسیله کمکى به آنها محسوب مى گشت .
و اما (اطهر) بودنش از این نظر بود که قلوب اغنیا را از حب مال مى شست ، و قلوب نیازمندان را از کینه و ناراحتى ، زیرا هنگامى که نجوى از صورت مجانى در مى آید و نیاز به دادن صدقه اى داشت طبعا کمتر مى شد همان گونه اى که شد و این یکنوع پاکیزه گى براى محیط فکرى و اجتماعى مسلمانان بود.
ولى از آنجا که اگر وجوب صدقه قبل از نجوى عمومیت مى داشت فقرا از طرح مسائل مهم یا نیازهاى خود در برابر پیامبر(ص) به صورت نجوى محروم مى شدند، در ذیل آیه حکم صدقه را از این گروه برداشته مى فرماید:اگر توانائى نداشته باشید خداوند غفور و رحیم است- فان لم تجدوا فان الله غفور رحیم.
و به این ترتیب آنها که تمکن مالى داشتند دادن صدقه قبل از نجوى براى

آنان واجب بود، و آنها که نداشتند بدون آن مى توانستند با پیامبر (ص) نجوى کنند.
جالب اینکه دستور فوق تاثیر عجیبى گذاشت و آزمون جالبى شد و همگى جز یک نفر از دادن صدقه و نجوى خوددارى کردند، و او امیر مؤ منان على (ع) بود اینجا بود که آنچه لازم بود روشن شود شد و آنچه باید مسلمانان از این دستور بفهمند و درس گیرند گرفتند، لذا آیه بعد نازل گردید و این حکم را نسخ کرد و فرمود:آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقه قبل از نجوى خوددارى کردید؟! ااشفقتم ان تقدموا بین یدى نجواکم صدقات.
معلوم مى شود حب مال در دل شما از علاقه به نجواى پیامبر (ص) بیشتر است ، و نیز معلوم مى شود در این نجواها غالبا مسائل حیاتى مطرح نمى شد، و گرنه چه مانعى داشت که این گروه قبل از نجوى صدقه اى مى دادند و نجوى مى کردند، به خصوص اینکه مقدار خاصى براى صدقه نیز تعیین نشده بود و مى توانستند با مبلغ کمى این مشکل را حل کنند.
سپس مى افزاید:اکنون که این کار را نکردید ، و خود به تقصیر خویشتن پى بردید و خداوند شما را بخشید، و توبه شما را پذیرفت ، نماز را بر پا دارید و زکات را ادا کنید، و خدا و پیامبرش را اطاعت نمائید، و بدانید خداوند از آنچه انجام مى دهید با خبر است -فاذ لم تفعلوا و تاب الله علیکم فاقیموا الصلاة و آتوا الزکاة و اطیعوا الله و رسوله و الله خبیر بما تعملون.
تعبیر به (توبه) نشان مى دهد که آنها در نجواهاى قبلى مرتکب گناهى شده بودند، خواه به خاطر تظاهر و ریا، و یا آزار پیامبر (ص) و یا ایذاء مؤ منان فقیر.
گرچه در این آیه سخنى صریحا درباره جواز نجوى بعد از این ماجرا

نیامده ، ولى تعبیر آیه نشان مى دهد که حکم سابق برداشته شد.
اما دعوت به اقامه نماز و اداء زکات و اطاعت خدا و پیامبر (ص) به خاطر اهمیت آن است و نیز اشارهاى است به اینکه اگر بعد از این نجوا مى کنید باید در مسیر اهداف بزرگ اسلامى و در طریق اطاعت از خدا و رسول (ص) باشد.

چرا وجوب صدقه قبل از نجوى کردن با پیامبر (ص) تشریع شد و بعد از مدت کوتاهى نسخ گردید؟

پاسخ این سؤ ال را به خوبى مى توان از قرائن موجود در آیه فوق و شاءن نزول آن به دست آورد، هدف آزمایشى بود، براى افراد پر ادعائى که از این طریق اظهار علاقه خاصى به پیامبر (ص)مى کردند، معلوم شد این اظهار علاقه ها تنها در صورتى است که نجوى مجانى باشد، اما هنگامى که نیاز به بذل مقدارى مال داشت خاموش ‍ شدند.
از این گذشته ، این حکم براى همیشه در مسلمانان اثر گذارد، و نشان داد تا ضرورتى نباشد نباید وقت گرانبهاى پیامبر (ص) و دیگر رهبران بزرگ اسلامى را با نجوى گرفت ، و وسیله ناخشنودى مردم را فراهم ساخت ، و در حقیقت کنترلى بود براى نجواها در آینده .
بنابراین حکم مزبور از آغاز جنبه موقتى داشته ، و پس از آنکه هدف آن تامین گردید نسخ شد، زیرا ادامه آن نیز مشکلى ایجاد مى کرد، چرا که گاه مسائل ضرورى پیش مى آمد که لازم بود به طور خصوصى با پیامبر (ص ) در میان گذارده شود، چنانچه حکم صدقه باقى مى ماند اى بسا این ضرورتها از دست میرفت ، و افراد یا جامعه اسلامى زیان مى دیدند.
به طور کلى در موارد نسخ ، حکم همیشه از اول جنبه محدود و موقت داشته ، هر چند مردم از این معنى احیانا آگاه نبوده و آنرا همیشگى تصور مى کردند.

مدت حکم صدقه برای نجوی"۱۰روز

بعضى آنرا یکساعت ، و بعضى یکشب ، و بعضى ده روز ذکر کرده اند، و ظاهر همان قول سوم است چرا که یکساعت و یکشب براى یک چنین امتحانى هرگز کافى نبود، چرا که مى توانستند متعذر شوند که در این مدت کوتاه موجبى براى نجوى پیش نیامد، ولى مدت ده روز مى تواند حقایق را روشن سازد، و زمینه اى براى ملامت و سرزنش متخلفان فراهم کند./تفسیرنمونه جلد۲۳


توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:مطالبی که درادامه می بینیدازسایت آیت الله ناصر مکارم شیرازی اخذشده است.

در سوره «مجادله» آیه ۱۲ و۱۳ آمده است: «یا اَیِّهَا الّذینَ آمَنْوا اِذا ناجَیْتُمُ الرَسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَىْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً ذلِکَ خَیرٌ لَکُمْ وَ اَطْهَرُ فَاِنْ لَمْ تَجِدُوا فَاِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیم * ءَاَشْفَقْتُمْ اَنْ تُقَدِّمْوا بَیْنَ یَدَىْ نَجْواکُمْ صَدَقات فَاِذْلَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللهُ عَلَیْکُمْ فَاَقیمُوا الصَّلوةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ اطیعُواللهَ وَ رَسُوْلَهُ وَ اللهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید! هنگامى که مى خواهید با پیامبر(صلى) نجوا کنید [سخنان درگوشى بگویید] قبل از آن صدقه اى [در راه خدا] بدهید؛ این براى شما بهتر و پاکیزه تر است. و اگر توانایى نداشته باشید، خداوند آمرزنده و مهربان است. آیا ترسیدید [فقیر شوید] که از دادن صدقات قبل از نجوا خوددارى کردید؟! اکنون که این کار را نکردید و خداوند توبه شما را پذیرفت، نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید و [بدانید] خداوند از آنچه انجام مى دهید آگاه است).

از قرائن موجود در این دو آیه و همچنین از شأن نزول هایى که بسیارى از مفسران از جمله مرحوم طبرسى در «مجمع البیان» و فخر رازى در «تفسیر کبیر» و قرطبى در تفسیر «الجامع لاحکام القرآن» و آلوسى در «روح المعانى» و غیر آنها آورده اند، چنین استفاده مى شود که گروهى از مسلمانان ـ و به گفته جمعى از مفسّران گروهى از اغنیاء و ثروتمندان ـ براى کسب موقعیّت نزد مردم در هر موضوع کوچکى با پیامبر به نجوى و سخنان در گوشى مى پرداختند بى آنکه به این حقیقت توجّه داشته باشند که وقت پیامبر(ص) با ارزش تر از آن است که براى مسائل کم ارزش یا بى ارزش در اختیار یک فرد قرار گیرد؛ به علاوه این کار مایه ناراحتى مستضعفان و موجب امتیازى براى اغنیاء بود؛ و گاه ایجاد بدبینى مى کرد.

اینجا بود که نخستین آیه از دو آیه بالا نازل شد و به مسلمانان دستور داد: «اگر مى خواهید با پیامبر(حضرت محمد) نجوى کنید، قبل از این کار، صدقه اى در راه خدا بدهید».

این دستور آزمون جالبى به وجود آورد و سنگ محکى بود براى مدعیان قرب به پیامبر(صلى الله علیه وآله)؛ چرا که همگى جز یک نفر از دادن صدقه و نجوى خوددارى کردند، و آن یک نفر کسى جز امیرمؤمنان على(علیه السلام) نبود. در اینجا آنچه لازم بود روشن شود و مسلمانان بفهمند و عبرت گیرند، روشن شد و درس لازم را گرفتند.

کمى بعد آیه دوّم نازل شد و این حکم را نقض کرد و معلوم شد حبّ مال در دل بعضى از علاقه به نجوى با شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیشتر است و نیز معلوم شد این نجواها غالباً درباره مسائل غیر ضرورى بوده و به منظور کسب موقعیت اجتماعى صورت مى گرفته است.
در اینجا روایات متعدّدى وارد شده است که تنها کسى که به این آیه در قرآن مجید عمل کرد، على(علیه السلام) بود.

در شواهد التنزیل از مجاهد از على(علیه السلام) چنین نقل شده است که فرمود: «اِنّ فى القُرآنِ لآیَةً ما عَمِلَ بِها اَحَدُ قَبْلى وَ لا بَعْدى وَ هِىَ آیَةُ النَّجْوى، قالَ کانَ لى دِیْنارُ فَبِعْتُهُ بِعَشَرَةِ دَراهِمَ، فَکُلَّما اَرَدْتُ اَنْ اُناجَى النَّبِىَّ(صلى الله علیه وآله) تَصَدَّقْتُ بِدِرْهَم مِنهْ ثُمَّ نُسِخَتْ»(۱)؛ (در قرآن آیه اى است که هیچ کس قبل از من و نه بعد از من، به آن عمل نکرده و نخواهد کرد و آن آیه نجوى است، من دینارى داشتم، آن را به ده درهم فروختم، هر زمانى مى خواستم با پیامبر(صلى الله علیه وآله) نجوى کنم، درهمى را صدقه مى دادم، سپس این آیه نسخ شد).

در روایت دیگرى از ابوایوب انصارى نقل شده که این آیه درباره على(علیه السلام) نازل شده، و على(علیه السلام) ده بار با پیامبر(صلى الله علیه وآله) نجوى کرد و در هر بار یک درهم صدقه مى داد.(۲)

باز در همان کتاب در حدیث دیگرى از مجاهد آمده است که در قرآن آیه اى است که جز على بن ابیطالب(علیه السلام) به آن عمل نکرده تا زمانى که نسخ شد و آن آیه «یا ایُّها الذینِنَ آمَنوا اِذا ناجَیْتُمُ الرَسُولَ...» است. او با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نجواى کرد و یک دینار صدقه داد.(۳)

در آن کتاب روایات متعدد دیگرى در این زمینه نقل شده که بالغ بر ده روایت مى شود!

سیوطى در تفسیر روائى «الدرُّ المنثور» این روایت را از طرق متعدد (بیش از هفت طریق) بیان کرده است؛ مخصوصاً از حاکم نیشابورى با اعتراف به اینکه این حدیث، حدیث صحیحى است از على(علیه السلام) نقل مى کند که: «در قرآن مجید آیه اى است که هیچ کس قبل یا بعد از من به آن عمل نکرده و نخواهد کرد». سپس ادامه حدیث را به همان گونه که در بالا از شواهدالتنزیل آوردیم ذکر نموده است.(۴)

در همان کتاب از گروه زیادى از راویان اخبار از على(علیه السلام) نقل مى کند که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) درباره تعیین مقدار این صدقه با على(علیه السلام) به مشورت پرداخت. فرمود: دینار را چگونه مى بینى؟ عرض کرد: مردم توانائى آن را ندارند؛ فرمود: نصف دینار چطور؟ عرض کرد: توانایى آن را هم ندارند؛ فرمود پس چه اندازه باشد خوب است. فرمود: «شَعیرَة»؛ (به اندازه وزن یک جو طلا) پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اِنَّکَ لَزَهیدُ»؛ (مقدار آن را کم گفتى)، چیزى گذشت که آیه «ءَاَشْفَقْتُمْ ...» نازل شد و حکم سابق نسخ شد. على(علیه السلام) مى فرماید: «به وسیله من خداوند بر این امّت تحفیف داد و بار آنها را سبک کرد».(۵)

در اینجا حدیث جالبى است که «برسوئى» در تفسیر «روح البیان» از عبدالله بن عمر بن خطاب نقل مى کند که مى گفت: «کانَ لِعَلِىٍّ(علیه السلام) ثَلاثٌ لَوْ کانَتْ لى واحِدَةٌ مِنْهُنَّ کانَ اَحَبَّ اِلَّى مِنْ حُمُرِ النَّعَمِ تَزْویجُهُ فاطِمَةَ (علیها السلام) وَ اِعْطاؤهُ الرّایَةَ یَوْمَ خَیْبَر وَ آیَةُ النَّجْوى»؛ (على(علیه السلام) سه فضیلت داشت که اگر یکى از آنها براى من بود بهتر از گروه شتران سرخ مو بود [این تعبیر در میان عرب براى اشاره به گران‌بهاترین اشیاء به کار برده شده و به صورت ضرب المثلى به هنگام بیان اشیاء بسیار نفیس ذکر مى شد] نخست تزویج پیامبر(صلى الله علیه وآله) فاطمه زهرا(علیها السلام) را به على(علیه السلام) و دیگر دادن پرچم به دستش در روز خیبر، و دیگر آیه نجوى).(۶)

زمخشرى نیز آن را در «کشّاف» آورده است.(۷) همچنین قرطبى در تفسیر «الجامع لاحکام القرآن»(۸) و طبرسى در «مجمع البیان».(۹)

در واقع «عبدالله بن عمر» انگشت روى سه مسأله حساس گذاشته است. فاطمه(علیها السلام) که به گفته پیامبر «سَیِّدَةُ نِساءِ الْعالَمینَ مِنَ الاَوَّلینَ و الآخَریْنَ»؛ (بانوى تمام جهانیان از اولین تا آخرین بود) همتایى جز على(علیه السلام) نداشت که او ابر مرد تاریخ بشر بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود. مسأله دادن پرچم به دست على(علیه السلام) در روز جنگ خیبر و او را به لقب «کَرّارٌ غَیْرُ فَرّار» مفتخر ساختن بعد از آنکه دیگران رفتند و کارى از پیش نبردند و پیروزى چشم گیرى که از این طریق حاصل شد یک فضیلت بى‌مانند است. همچنین وجود آیه اى در قرآن که تنها على(علیه السلام) به آن عمل کرده است.

عجب اینکه بعضى اصرار دارند که این فضیلت را کم رنگ کرده، بلکه فضیلت بودنش را به کلى انکار کنند! و طبق معمول به سراغ عذرهاى مختلف و دلائل سست و بى پایه اى بروند.

گاه مى گویند اگر بزرگان صحابه اقدام به این کار نکردند نیازى به آن ندیدند! و گاه مى گویند وقت کافى نداشتند چون آیه به زودى نسخ شد! و گاه مى گویند دیگران فکر مى کردند اگر اقدام به صدقه و نجوى کنند موجب ناراحتى فقراء و وحشت اغنیا مى گردند و فقرا توانائى ندارند مثل آن را انجام دهند و اغنیاء که توانائى دارند اگر آن را ترک کنند مورد ملامت قرار مى گیرند. بنابراین عمل نکردن دیگران به این آیه سلب فضیلتى از آنها نمى گردد.(۱۰)

ولى این مفسران بزرگ گویا آیه دوم را به هنگام این بهانه تراشى ها اصلا فراموش کرده اند؛ زیرا قرآن نجوى کنندگان پیشین را که بعد از نزول حکم صدقه آن را ترک کردند مورد ملامت و سرزنش قرار داده و مى گوید: «ءَاَشْفَقْتُمْ اَن تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَىْ نَجْواکُمْ صَدَقات»(۱۱)؛ (آیا ترسیدید [فقیر شوید] که از دادن صدقات قبل از نجوى خوددارى کردید؟!).

سپس قرآن این کار را همانند یک گناه مى شمرد و با جمله «وَ تابَ اللهُ عَلَیْکُمْ» آنها را مشمول توبه الهى قرار مى دهد و براى جبران این عمل بد دستور به اقامه نماز و أداى زکات و اطاعت خدا و پیامبر می‌دهد.

اگر وقت کوتاه بوده جاى سرزنش و ملامت نیست و نیازى به توبه الهى ندارد و اگر هدف آنها کمک به جلب قلب فقرا و دفع وحشت اغنیا بوده کارى در خور تشویق و قدردانى است؛ پس چرا خداوند آنها را سرزنش مى کند و سخن از توبه به میان مى آورد؟ پس با توجه به این آیه به خوبى روشن مى شود که کار آنها ناپسند بوده است.

حقیقت این است که هنگامى که مسائلى پیش مى آید که با پیش‌داورى هاى این برادران سازگار نیست، همه چیز حتى آیات قرآن به فراموشى سپرده مى شود، در حالى که پیش چشم آنها است.

باز در اینجا بعضى براى کم رنگ کردن این فضیلت مى گویند: فاصله میان آیه نجوى و نسخ آن فقط یک ساعت بود. به همین دلیل بزرگان صحابه موفق به عمل کردن به آن نشدند. اینها نیز از همان گروه فراموش کارانند. که توجه به لحن آیه ناسخ نکرده اند، آیه اى که گروهى از اصحاب را ملامت مى کند که چرا از ترس فقر، صدقه را ترک کردند و از نجوا چشم پوشى نمودند و هم اکنون خداوند توبه آنها را مى پذیرد.

یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِذَا نَجَیْتُمُ الرَّسولَ فَقَدِّمُوا بَینَ یَدَى نجْوَاشْ صدَقَةً ذَلِک خَیرٌ لَّکمْ وَ أَطهَرُ فَإِن لَّمْ تجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(۱۲)
ءَأَشفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَینَ یَدَى نجْوَاشْ صدَقَتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تَاب اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا الصلَوةَ وَ ءَاتُوا الزَّکَوةَ وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسولَهُ وَ اللَّهُ خَبِیرُ بِمَا تَعْمَلُونَ(۱۳)مجادله

اگر فاصله میان این دو، تنها یک ساعت بوده جایى براى این گفتگوها نخواهد بود، بنابراین، مناسب همان روایتى است که مى گوید: فاصله میان آن دو، ده روز بوده است.(۱۲)،(۱۳)

توضیح مدیریت سایت- پیراسته فر:یعنی فاصله بین نزول آیه ۱۲ تا ۱۳ مجادله ده روز بوده(ازدستورصدقه تا لغو این دستور)

پی نوشت:
۱- شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، حسکانى، عبید الله بن احمد، تحقیق: محمد باقر محمودى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ تهران، ۱۴۱۱قمری، چاپ اول، ج ‏۲، ص ۳۱۲، سوره مجادلة، آیات ۱۲ الى ۱۳، ح ۹۵۱.

۲- همان، ص ۳۲۴، ح ۹۶۶.
۳- همان، ج ۲، ص ۳۲۰.
۴- الدر المنثور فى تفسیر المأثور، سیوطى، جلال الدین، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، ۱۴۰۴ق، ج ‏۶، ص ۱۸۵، سوره مجادلة، آیات ۱۲ الى ۱۳.
۵- همان.
۶- تفسیر روح البیان، حقى بروسوى، اسماعیل، دارالفکر، بیروت، بى تا، ج ‏۹، ص ۴۰۷، سوره مجادلة، آیة ۱۳.
۷- الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، زمخشرى، محمود، دار الکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۷ق، چاپ سوم، ج ‏۴، ص ۴۹۴، سوره مجادلة، آیات ۱۲ الى ۱۳.
۸- الجامع لأحکام القرآن، قرطبى، محمد بن احمد، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۶۴، چاپ اول، ج ‏۱۸، ص ۳۰۲، سوره مجادلة، آیة ۱۲.
۹- مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲، چاپ سوم، ج ۹، ص ۳۷۹، النزول.
۱۰- مفاتیح الغیب، فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، ۱۴۲۰، چاپ سوم، ج ‏۲۹، ص ۴۹۶، سوره مجادلة، آیة ۱۲؛ روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، آلوسى، سید محمود، تحقیق: على عبدالبارى عطیه، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۵، چاپ اول، ج ‏۱۴، ص ۲۲۵، سوره مجادلة، آیات ۸ الى ۲۲.
۱۱- سوره مجادله، آیه ۱۳.
۱۲- در روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، آلوسى، سید محمود، تحقیق: على عبدالبارى عطیه، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۵ ق، چاپ اول، ج ‏۱۴، ص ۲۲۵، سورة مجادلة، آیات ۸ الى ۲۲ این قول از مقاتل که معاصر منصور دوانیقى است و از شاگردان تابعین است نقل شده است.
۱۳- گردآوری از کتاب: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، با همکاری جمعی از فضلا و دانشمندان، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۶ق، چاپ ششم، ج ۹، ص ۳۳۵.