پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

استانداران"گیلان"درطول انقلاب،ازداوران تاعباسی+جدول

​مروری خواهیم داشت به همه استانداران گیلان وحواشی  حکمرانان گیلان.

استانداران گیلان بعدازپیروزی انقلاب ،اسامی+جدول

چگونگی شهادت «اولین استاندارشهید»علی انصاری(استاندارگیلان)رااز زبان شاهدصحنه خواهیدخواند،درادامه..ونیزبه «آخرین استاندار»رژیم شاه واستاندار«سام»خواهیم پرداخت.

نخستین استاندار گیلان ،دراولین سال پیروزی انقلاب «حبیب‌الله داوران»(متولد ۱۳۰۵تبریز) بود.

برچسب استاندارشهید

«مهندس علی انصاری»(استاندارگیلان) پس از یک سال و پنج ماه خدمت، در ۱۵ تیر ۱۳۶۰ (صبح چهارمین روز ماه رمضان۱۴۰۱ )درجلوی منزل مسکونی معاوش- خیابان لاکانی رشت -هنگامیکه عازم محل کاربودند به همراه معاونش(نورانی)ترورشدندو به شهادت رسیدند.

«‌ داوران‌ »دکتری‌ داروسازی‌ ‌ در سال‌ ۱۳۳۷‌ به‌عنوان‌ دبیر آموزش‌ و پرورش‌ رشت بود و‌ در زمان‌وزارت‌ «درخشش‌» ، مدیر کل‌ آموزش‌ و پرورش‌ گیلان‌ شد،سال‌ ۵۶ از آموزش‌ و پرورش‌بازنشسته‌ شدامایک سال بعد از سوی‌ «صدرحاج‌ سید جوادی» وزیر کشور دولت‌ بازرگان‌ رسما اولین‌استاندار گیلان‌ شد.

حبیب‌الله داوران بعدازعمر«‌ دولت‌ موقت»‌استعفادادکه در ۱۵ بهمن‌ با استعفای‌ او ‌موافقت‌ شد.

برچسب استاندارشهیدبرچسب استاندارشهید

اولین استاندار انقلاب دردوم دی ۸۲ در تهران فوت کرد.

برچسب استاندارشهید

استانداران گیلان

استانداران گیلان ازپیروزی انقلاب تاکنون-جدول

ردیفنامشروع به کارپایان خدمتمدت خدمتدولتتوضیحات
۱حبیب‌الله داوران۲۷ بهمن ۱۳۵۷۱۰ بهمن ۱۳۵۸۱ سالبازرگان 
۲علی انصاری۱۰ بهمن ۱۳۵۸۱۵ تیر ۱۳۶۰۱ سال و ۵ ماهبنی صدر 
۳نصرت الله شادنوش۲۲تیر ۱۳۶۰۱۱ اسفند ۱۳۶۰۷ ماه و ۲۶ روزرجایی 
۴علی فرهمندزاد۱۲ اسفند۱۳۶۰۱۵ مرداد ۱۳۶۲۱سال و ۵ ماه موسوی 
۵علی‌اکبر رحمانی۱۶مرداد۱۳۶۲۸فروردین۱۳۶۶۳ سال و ۸ ماه موسوی 
۶حمید حاجی‌عبدالوهاب۹ فروردین ۱۳۶۶۱۰ آبان ۱۳۶۸۲سال و۷ ماه موسوی 
۷علیرضا تابش۱۰آبان۱۳۶۸ ۱۳تیر۱۳۷۱۳سال و ۸ ماه هاشمی 
۸علی‌اکبر طاهایی۲۸تیر۱۳۷۱۱۸بهمن ۱۳۷۶۵ سال و ۶ ماههاشمی  
۹علی صوفی۱۹ بهمن ۱۳۷۶۲۰مرداد ۱۳۸۰۳سال و ۸ ماه خاتمی 
۱۰علی باقری۲۱مرداد۱۳۸۰۳ مهر۱۳۸۰۱ماه و ۱۳ روز خاتمی 
۱۱مسعود سلطانی‌فر۴مهر۱۳۸۰۲۴ آبان ۱۳۸۴۴سال و۲۰روز خاتمی 
۱۲علی عبداللهی۲۵ آبان ۱۳۸۴ ۱۷شهریور ۱۳۸۶۱سال و ۱۰ ماه احمدی نژاد 
۱۳روح‌الله قهرمانی چابک۱۸شهریور۱۳۸۶۱۴اسفند ۱۳۸۹۳سال و ۵ ماه احمدی نژاد 
۱۴مهدی سعادتی ۱۵ اسفند ۱۳۸۹۱۲شهریور ۱۳۹۱۱سال و ۶ ماه احمدی نژاد 
۱۵کیهان هاشم نیا۱۳شهریور۱۳۹۱۲۴ مهر ۱۳۹۲۱سال و ۱ماه احمدی نژاد 
۱۶محمدعلی نجفی۲۵مهر۱۳۹۲۲۲شهریور۱۳۹۶۳سال و۱۱ماه روحانی 
۱۷مصطفی سالاری۲ مهر ۱۳۹۶۴تیر ۱۳۹۸۱سال و ۹ ماه روحانی 
۱۸ارسلان زارع۵ تیر ۱۳۹۸۶ آبان ۱۴۰۰ ۲سال و۴ماه روحانی 


شهید
« علی انصاری» نخستین استاندار شهید کشور

برچسب استاندارشهید

دومین استاندار«مهندس علی انصاری» بودکه تحصیل‌کرده،امریکا بود.

برچسب اسامی استانداران گیلان - پیراسته فر

«علی انصاری»متولد ۱۳۲۳ رودسر بودکه تاسوم دبیرستان درزادگاهش تحصیل کردوآنگاه، جهت ادامه تحصیل به تهران رفت و در دبیرستان نظام به تحصیل ادامه داد ،درکنکورشرکت کردو در رشته ریاضی دانشگاه تهران پذیرفته شدوواردمدرسه نظام(افسری) شد، در دوران تحصیل درماجرایی یک جنایتی به افسرمافوقش اعتراض می کندکه زمینه اخراجش فراهم می شود،پس ازچندباربازداشت وزندان ،به دلیل روحیه انقلابیگریش، نهایتاً خرداد ۴۲ از ارتش اخراج می شود.

استانداران گیلان دریک قاب

برچسب استاندارشهید

اماچون مهندس جوان اخراجی ازنخبه هابوده ،در کارشناسی ارشد شرکت کرد و قبول می شود ولی ساواک از ادامه تحصیل او ممانعت کرد وبرای ادامه تحصیل ،بناچارراهی خارج شدو آمریکا رابرای تحصیل برمی گزیند.

ساختمان شهرداری رشت موزه می‌شود

 وبرای ادامه تحصیل ،بناچارراهی خارج شدو آمریکا رابرای تحصیل برگزید .

«علی انصاری»در آمریکا در دو رشته صنایع و ریاضی بطور همزمان شروع به تحصیل در رشته دکتری ریاضی نمود که در همان زمان در دانشگاه نیز به تدریس مشغول شد، 

برچسب اسامی استانداران گیلان - پیراسته فر

وی درامریکا نیزدست ازفعالیتهای انقلابی برنداشت،عضوانجمن اسلامی دانشجویان امریکا و کانادابود.

در طول مدت حضور در آمریکا جهت سخنرانی به اکثر نقاط آمریکا مسافرت کرد و به دلیل دوستی نزدیکی که به شهید چمران داشت چندین بار به لبنان نیز سفر کرد.

در سال ۵۸ در حالی که درتدارک  رساله دکتری خود بودبادعوت هم دانشگاهی اش(غفوری فرد) که برمسنداستانداری خراسان بود به ایران دعوت شد وبه سمت معاونت استاندارخراسان برگزیده شد.

«مهندس علی انصاری»درزمان وزارت هاشمی رفسنجانی-باتوصیه غفوری فرد به استانداری گیلان منصوب شد.

پس از یک سال و پنج ماه خدمت، در ۱۵ تیر سال ۱۳۶۰ ( چهارمین روز ماه رمضان )درجلوی منزل مسکونی اش- خیابان لاکانی - به همراه معاونش  وبدست منافقین به شهادت رسیدند.

پس از شهادت علی انصاری، « نصرت‌الله شادنوش» به عنوان سرپرست استانداری انتخاب شد و ۷ ماه و ۲۶ روز در این سمت بود .

چهارمین استاندار:«علی فرهمندزاد» در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۶۰ به این سمت برگزیده شد.

برچسب اسامی استانداران گیلان - پیراسته فر

«فرهمندزاد» از دوستان و همکاران نزدیک شهیدان رجایی و باهنر و از فرهنگیان انقلابی بود. با دعوت شهید رجایی جذب نخست وزیری شد و پس از شهید رجایی نیز از سوی شهید باهنردر نخست وزیری ماند. پس از واقعه و فاجعهٔ هفتم تیر و شهادت شهید مظلوم آیت الله بهشتی در هفتم تیر ماه ۶۰ سپس شهادت شهید انصاری در ۱۴ تیرماه سال ۶۰، حاج محمد فرهمندزاد گزینه وزارت کشور برای استانداری گیلان شد.

فرهمند زاد در شرایطی هجرت به گیلان را پذیرفت که فضای حاکم بر کشور فضای ترور و تهدید و عرض اندام گروهک‌ها بود. پیش از این یک استاندار به شهادت رسیده بود و سرپرست استانداری« نصرت الله شادنوش »هم توسط منافقین «ترور»شد شده واما جان سالم به در برد.

استانداران گیلان/گیلانیان استاندار

 در این دوران پر التهاب بود که فرهمندزاد این مسئولیت و مأموریت را پذیرفت و به گیلان آمد.

او پس از حضور در تهران به تدریس و تعلیم پرداخت و معاونت آموزشی حضرت آیت الله مهدوی کنی را در دانشگاه امام صادق (ع) پذیرفت. رئیس آموزش و پرورش در مناطق ۶، ۱۲ و ۱۷ تهران شد، مدارس پیام (هفتگانه) را درتهران مدیریت می‌کرد رئیس جهاد مدرسه سازی وزارت آموزش و پرورش شد و عضو هیأت امناء و هیأت مدیره جامعه تعلیمات اسلامی باحدود ۵۰ موسسه آموزشی در سراسر کشور بود.

«علی فرهمندزاد»  در تاریخ ۲۹ تیر ۹۲ در تهران دچار سکته‌ی قلبی شدوفوت کردند.

انتصابات جدید در استانداری گیلان

استانداری گیلان

پنجمین استاندار«علی‌اکبر رحمانی» (متولد۱۳۲۹شمیران)از«تهران»آمد.

«رحمانی» که بردار سه شهیداست،درپرونده اش  استانداری کرمانشاه،راداشته وبعدها استاندار تهران، معاون وزیر کشور و رئیس سازمان ثبت احوال شد.

رحمانی «رحمانی »در ۱۶ مرداد ۶۲ استاندار گیلان شد و به مدت ۳ سال و ۸ ماه ،مدیرارشداستان گیلان بود.

«حمید حاجی عبدالوهاب» استاندار ی از«تهران»آمدکه تا پایان دولت چهارم ( آبان ۱۳۶۸)بر این مسند بود.

«هفتمین استاندارگیلان « علیرضا تابش » بود که  ازآبان۱۳۶۸تا تیر ۷۱ بر گیلان حکمرانی کرد.

استانداربعدی(سید علی‌اکبر طاهایی)از«مازندران»آمد که تاکنون کسی نتوانسته رکوردمدیریتش رادراین استان بشکند.

هشتمین والی گیلان(طاهایی)، در تیر ۷۱ به سمت استانداری گیلان منصوب شد و تا ۱۸ بهمن ۱۳۷۶ بر این مسند بود( ۵ سال و ۶ ماه)

نهمین مدیرارشدگیلان ،با آغاز به کار دولت دوم اصلاحات،وزیری ازکابینه خاتمی  (شرق گیلانی)  «علی صوفی» استاندار گیلان شد و تا پایان دولت در این سمت بود.

«علی باقری »نیز طعم استانداری رابرای  مدت یک ماه ونیم چشید وآنگاه سُکان رابه «مسعود سلطانی فر»تقدیم کرد

این استاندار مدت ۴ سال ،سکانداراستان بود.

ازبدشانسی«سلطانی فر»بارش برف سنگین دراستان بود،آنهم درعیابش وامایک آقایی رادیو رشت رامدیریت می کرد،چنان آتش توپخانه رابسوی این استاندارگشودکه انگاراستاندارعامل همه  بحران های ارضی وسماوی بوده،مردمی که برقشان قطع بودو تبع آن فاقدآب شرب بودند،بافرماندهی این شخص ،آتش خشم عصبانیت متوجه استاندارکردند،چنان پیامهاتندوتیزبودکه تاکنون سابقه نداشته که ازرسانه ملی علیه یک مسئولی چنین موردنوازش قراربگیرد!..

اواخرآبان ۱۳۸۴ سرداری ازخطبه گیلان (علی عبدالهی علی‌آبادی) سکان استان رادردست گرفت واماوی بیش از ۲۲ماه دوام نیاورد.

از خطیه استاندارخیرگیلان در( ۱۸ شهریور ۱۳۸۶)از خطیه استاندارخیرگیلان «روح‌الله قهرمانی چابُک»آمد ،حکومت گیلان رادردست گرفت.

«قهرمانی»سه سال ونیم دوام آورد وبعدازاستانداری، به عنوان سفیر ایران در کویت برگزیده شد،سفارتش تا۹۲ادامه یافت.

برچسب استانداران گیلان

«قهرمانی چابک» صبح نهم خرداد ۱۳۹۶ درحالیکه ۶۰ساله بود،در منزل شخصی‌اش دچار حمله‌ی قلبی شد ودرگذشت،ولقب «چهارمین استاندار متوفی گیلان» رابخوداختصاص داد.

مردی ازمازنداران

برچسب اسامی استانداران گیلان - پیراسته فر

پس از قهرمانی، «سردار مهدی سعادتی» از«مازندران» آمد،یک سال ونیم درگیلان حکمرانی کرد.

وآنگاه یک شرق گیلانی دیگری(کیهان هاشم‌نیا)که سایقه مدیریت «بنیادشهید»این استان راداشته،توفیق جلوس برکُرسی استانداری گیلان یافت

واما وکُلای گیلان عملکردش را(درراستای اهدافشان نیافتند)ونتوانست بیش ازیک سال ویک ماه ماندگارشود.

مضافاً اینکه ذائقه دولت یازدهم ،متفاوت ازدولت ماقبلش بود.

ازخطه استاندارخیرگیلان « شرق گیلان »قرعه بنام(محمدعلی نجفی)زده شدکه ازدوستان دکترنوبخت بود به استانداری گیلان منصوب شد.

«نجفی»حدودچهارسال دوام پیداکرد وبعدبه «البرز» رفت،۲۲ شهریور ۱۳۹۶شداستاندار البرز.

برچسب اسامی استانداران گیلان - پیراسته فر

بارفتن«نجفی»تامدتها دنبال یک« استاندار»گشتند،گزینه های زیادی را «زیروروکردند» واما (بقول آن عالم فقیدکه گفتند«زیرآسمان وروی زمین، اصلح ترازلنکرانی پیدانمی شود»واماهمان تکدانه هم ردصلاحیت شد!)درزیرآسمان کبودگیلان ،تمام دشت ودمن گیلان راگشتند،کسی رانیافتندکه با۱۳تا«بهارستانی» استانش رفاقت داشته باشد.

 

و دولت نتوانست نظرات ۱۳گانه نمایندگان گیلان راجلب کند وبناچارازدورترین نقطه کشور(بوشهر)یک جوان۴۱ساله رادرپشت کرسی استانداری یافتند وبه صندلی استانداری گیلان نشاندند!.۲ مهر ۱۳۹۶

این جوان «خوش آتیه» بعداز۲۰ماه راهی «پایتخت» شدتااداره یک سازمان پولدار(تأمین اجتماعی)رامدیریت کند.

وامااز«رِندی»این استاتدارجوان این بود که «گیلان»رارهانکرد،کرسی استانداری را تحویل  معاونش (زارع)دادکه همچنان درگیلان سُلطه داشته باشد واختلاف نمایندگان گیلان موجب اقتدارغیربومی هاشد.

زارع رفت،عباسی آمد

در جلسه تودیع و معارفه  ارسلان زارع-اسدالله عباسی «استاندارگیلان» روز پنج‌شنبه( ۶ آبان ۱۴۰۰) با حضور «احمد وحیدی» وزیر کشور برگزار شد«اسدالله عباسی»رسماًبعنوان  استاندارگیلان معرفی شد.

چگونگی شهادت «استاندارومعاونش» مهندس  علیرضانورانی (از زبان همسرِ نورانی):
از آنجا که استحقاق شهادت داشت و همیشه می گفت مردن در رختخواب برای مردان خدا ننگ است به شهادت و لقاء پروردگارش رسید سحرگاه روز چهارم ماه رمضان سال ۱۴۰۳ مصادف با ۱۵ تیرماه سال ۶۰ بود.

دراین زمان(زمان حادثه)همسرمهندس انصاری درتهران اقامت داشتند،اولین ایام استانداری انصاری ،درفلکه مصلی،منزل مسکونی مدیرکل  مخابرات (همخانه)سکونت داشتندکه ازبعدازحادثه ۷تیر۱۳۶۰درتهران اقامت گزیدند ومهنس انصاری دریکی ازاتاقهای استانداری اتاق خوابش بود.

همسرشهیدنورانی می گوید:... آن شب « استاندار» در منزل ما مهمان بودند. سحرگاه که برای صرف سحری بیدار شدیم، ده دقیقه به اذان صبح مانده بود. خیلی سریع کمی غذا خوردیم و امساک کردیم. اذان گفته شد بعد از فریضه نماز خوابیدیم. ساعت نزدیک هفت  صبح،همسرم بیدار شد و گفت دیرم شده و یک ربع بعد صدایم کرد و گفت: به بچه ها غذا نمی دهی؟ گفتم آنها که خوابند، باشد تا بیدار شوند. 

گفت: من چراغ را خاموش می کنم. مهدی پسر بزرگمان بیدار شده بود. بعد خداحافظی کردند و رفتند.

برچسب استاندارشهید

همسرشهیدمی گوید: محل سکونت ما طبقه پنجم یک ساختمان پنج طبقه واقع در خیابان لاکانی رشت بود تا گذشتن آنها از ۷۶ پله خوابم برد.

برچسب استاندارشهید

 ناگهان با صدای شلیک گلوله ها از خواب پریدم. از پنجره به خیابان نگاه کردم، لحظه بسیار دردناک و طاقت فرسایی بود. ماشین در پیاده رو در حالیکه درب طرف راننده باز بود و نورانی داخلش نشسته بود، دونفر مسلح دورو بر آن می پریدند و آخرین گلوله را بطرف نورانی شلیک کردند و پریدند روی موتوری که در خیابان در جهت خلاف روشن بود و گریختند.تا لحظه ها موتورترورییست ها را با چشم تعقیب می کردم و از بالای ساختمان فریاد زدم بگیرینش. انگار کسی صدایم را نمی شنید. با عجله از پله های طولانی پایین آمدم ولی وقتی به پایین پله ها رسیدم هر دو شهید(انصاری_نورانی) را به بیمارستان انتقال داده بودند. 

همسرشهیدنورانی می گوید: فریاد می زدم مراهم ببرید ولی کسی نبود که به حرفم گوش کند چون نگران بچه ها بودم و می ترسیدم بدنبال من از پله ها سرازیر شوند ناچار من و مهدی پسرم با دنیایی از حزن و اندوه به بالا رفتیم. ده دقیقه ای نمی دانستم چه کار کنم. من و مهدی گریه می کردیم. بچه ها از صدای گریه ما بیدار شدند. به یکی یکی می گفتم هادی جان، حامدجان، شما یتیم شدید بعد از آن بفکر تلفن افتادم و به لنگرود تلفن کردم و سپس استانداری را خبر کردم و تازه ساعت هشت صبح از استانداری آمدند 

برچسب استاندارشهید

و بعد متوجه شدیم که مهندس انصاری همانجا شهید شده بود و نورانی به احتمال یک درصد به تهران منتقل شده و از آنجا که استحقاق شهادت داشت و همیشه می گفت مردن در رختخواب برای مردان خدا ننگ است به شهادت و لقاء پروردگارش رسید و در روز بعد یعنی سه شنبه پنجم ماه مبارک رمضان با همسنگر و یارش، مهندس انصاری از میدان ذهاب رشت به طرف زادگاهش لنگرود تشییع و بخاک سپرده شد.

نگارنده-پیراسته فر:درتماس تلفنی که درشامگاه یکشنبه ، ۲۴ اسفندباخانم دکتردانش کاظمی داشتم،چندسئوال مطرح کردم :سکونت درزمان حادثه،سرنوشت قاتل وماجرای سکه ارسالی(خونی )..

برچسب اسامی استانداران گیلان - پیراسته فر

ایشان گفتند:مهندس انصاری درمرحله دفاع ازپایان نامه دکترا بودکه دوست همکلاس اش(حسن غفوری فرد)ازایشان

 خواستندبیایندخراسان(معاونت)،همسرشهیدانصاری می گوید:

مادرمرزبین ۲ایالت زندگی مقیم بودیم،«کانزاس سیتی ومیسوری»که مجازبودیم درهر۲شهر تحصیل کنیم که در۲رشته تحصیل می کردم(مقطع کارشناسی)که باهمسرم به ایران آمدیم.

خانم دانش کاظمی که تحصیلش رادرایران ادامه دادمی گوید«مهندس انصاری»بعدازچندماه کاردراستانداری خراسان ،عفوری فرداورابرای مدیریت اجرای گیلان به هاشمی رفسنجانی تعرفه می کند که نهایتاً بعنوان استاندارگیلان منصوب می شود.

همسرشهیددررابطه بااقامت درگیلان می گوید،مابه گیلان کوچ کردیم وامابعدازحادثه ۷تیر(شهادت ۷۲تن)،اوج تروها،مسئولین امنیتی توصیه کردندکه درتهران بمانید،من بادخترم تهران بودیم وآن شب هم مهندس انصاری میهمان معاونش بوده.

ماجرا«پول خونی»شهیدانصاری

برچسب استاندارشهید

خانم شهیدانصاری می گوید:یک نامه ای برایم ارسال شده بود که درآن نامه یک «سکه بهارآزادی» ضمیمه شده بود.

ازایشان پرسیدم چرااین نامه-فرستنده-باادبیات مثبت نگارش کرده؟

ایشان گفتند:نجابت وحسن اخلاق شهیدرادوست ودشمن معترف بودند.

برچسب استاندارشهید

سرنوشت فاتل:خانم دانش کاظمی می گوید:دادستان وقت(ابوالحسن کریمی)گفت که۲جوانی که بسوی مهندس انصاری ونورانی آتش گشوده بودند،یکی دردرگیرهای منافقین کشته شد ونفردوم هم دستگیرومحاکمه شد.

 خانم«حمیده دانش کاظمی »در کتاب «استاندار آسمانی» ماجرای نمازاول وقت استاندارراتعریف می کندکه جای تأمل دارد:
همسرشهید:اذان از تلویزیون در حال پخش بود و شهید انصاری وضو گرفته و روی سجاده اش نشسته بود تا نماز بخواند(هنوزقامت نبسته بود)گوشی را برداشتم، آقایی مودبانه گفت: آقای استاندار تشریف دارند؟
وی گفت: آقای رییس جمهور با ایشان کار دارند.

برچسب ​استانداران

من هم فورا گفتم: علی(انصاری) گوشی را بگیر، آقای بنی صدر با شما کار دارند.
در این اثنا که کمتر از یک دقیقه طول کشید، مرتب به علی می گفتم، آقای رییس جمهور با شما کار دارند، آن طرف صدای آقای بنی صدر را هم می شنیدم.
فورا گفتم: علی آقای رییس جمهور پشت خط هستند، این را بنی صدر هم شنید اما علی(استاندار) حاضر به آمدن پای گوشی تلفن نبود.
با صدای بلند گفت: به آقای رییس جمهور بفرمایید، وقت نماز است ، عجلو بالصلوه قبل الفوت، عجلو به التوبه قبل الموت، بعد از نماز خودم تماس می گیرم.
علی قامت بست و نمازش را شروع کرد، بنی صدر که صدای انصاری را شنیده بود با حالتی عصبانی گفت: بگویید متشکرم و محکم گوشی را سر جایش کوبید.

توضیح نگارنده-پیراسته فر:درآن زمان(اوائل انقلاب) هرکسی براساس برداشتهاودریافتهای خودش یک حکم-رسمی- راجاری می کرد،حتی اگرآن حُکم ازپشتوانه شرعی برخوردارنبوده باشد، اینکه  کجای دین امده که وقتی مسئول یک کشورتماس وپیامی داشته ،زیرمجموعه (به بهانه نمازاول وقت)مجازبه عدم پاسخگویی است،شایدیک حادثه ناگواری درشرف وقوع بوده که بایدبدون فوت وقت اقدام می شد،البته مامنکرفضائل نمازاول وقت نیستیم وخودمان هم مقیدبرآن هستیم واماهنوزآقای استاندارنمازراشروع نکرده بود-نمازاول وقت هم ثانیه های اول اذان نیست-شایسته بودکه پاسخگوی تلفن رئیس جمهورمی شد.

وقت فضیلت(اول وقت)نمازمغرب:  از اذان مغرب تا پنجاه دقیقه بعدازآن می باشد.

وقت فضیلت(اول وقت) نماز عشا:  پنجاه دقیقه بعد از اذان مغرب تا سه ساعت بعدازآن.

وقت فضیلت (اول وقت)نماز ظهر: از اذان ظهر تا یک ساعت و چهل دقیقه بعد از اذان ظهرمی باشد.

وقت فضیلت(اول وقت) نماز عصر: دو ساعت و پنجاه دقیقه بعد از اذان ظهر تا چهل و دو دقیقه بعدازآن.

وقت فضیلت (اول وقت)نماز صبح: از اذان صبح تا بیست و یک دقیقه بعد از اذان صبح ادامه دارد

خاطره جالب ازمردمی بودن استاندارشهید

«خانم دکتر حمیده دانش کاظمی »به نقل ازهمسرش(علی انصاری) می گوید:

ایشان روزی برایم تعریف می کردند که به شهر شما فومن رفته بودم و از من خواسته بودند که آنجا برایشان سخنرانی کنم. در بین راه که می رفتم در انتهای بازار روز، مرد دستفروشی را دیدم که منتظر خودروهای عبوری بود. او فروشنده مرغ و جوجه و تخم مرغ بود. دیدم این مرد کنار جاده به انتظار ایستاده است، ترمز کردم و تا ایشان را سوار کنم. مقدار زیادی گونی، مرغ و تخم مرغ خریداری کرده بود تا آنها را به فومن ببرد. کمک کردم و آن ها را گذاشتیم توی خودرو و حرکت کردیم.

آقای راننده!مثل اینکه شماکاروزندگی نداری، یکم تُندتربرو،میخواهم به سخنرانی استانداربرسم!

در بین راه به من گفت: یکم گازبده، کمی تندتر بروید.

شهیدانصاری می گوید:پرسیدم چه عجله ای داری؟

جواب داد: می گویند امروز قرار است آقای استاندار به فومن بیاید و در مسجد بالامحله، صحبت کند. می خواهم به سخنرانی او برسم.

انصاری:وقتی به فومن رسیدیم، پرسیدم: شما را کجا پیاده کنم؟

گفت: مراجلوی مغازه ام برسان، باید وسایلم را ببرم توی مغازه بگذارم،سریع بروم مسجد،ببینم استاندارچی می گوید.

شهیدانصاری:او را پیاده کردم ،گفت کرایه ام چندشد؟..گفتم صلواتی است.

استاندارشهید:رفتم مسجد وضویی گرفتم دیدم مسجد آماده و مردم منتظر هستند. یک راست رفتم پشت تریبون. اتفاقا گرم سخنرانی بودم که همان مرد را دیدم که وارد مسجد شد.

آقای استاندارکی میآید؟

مهندس انصاری می گوید: وقتی -مسافرم-مرا دید تعجب کرد، همان جا وسط مسجد ایستاد و نمی نشست، از یکی ازحاضرین پرسید: آقای استاندار کی می آید؟ پاسخ شنید: استاندار همانی است که دارد صحبت می کند.

اینطوری «استاندار» ندیده بودم!

پیرمردفومنی، لبخندی زد و گفت:این که راننده من بود! نیم ساعت پیش او مرا از رشت به فومن آورد!کرایه هم نگرفت.

شهیدانصاری تعریف می کرد:حواسم به مسافرم رفت،او نشست و به سخنرانیم گوش داد.

مجلس که تمام شد، آمد جلو با من روبوسی کرد و گفت: ببخشید که شما را نشناختم و معطلتان کردم. ما استاندار این شکلی ندیده بودیم! وکلی معذرتخواهی کردوشرمنده شد!

استاندارمردمی ومکتبی می گوید،به او گفتم: همان که گفتی درست بود«ماخدمتگذارشماییم» من راننده شما هستم.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:باعرض معذرت ازخانم دکترکاظمی،کمی ویرایش انجام گرفته است.

آخرین استاندار شاه(قبل ازانقلاب)..« محمد طباطبایی » ۳ماه حکمرانی کرد.
پس از واقعه ۱۳ آبان۱۳۵۷(کشتار دانش‌آموزان و دانشجویان مقابل دانشگاه تهران)شریف‌امامی استعفا داد. «ارتشبد ازهاری»مأمور تشکیل کابینه شده بود ـ کوشید اعضای کابینه خود را از بین فرماندهان ارشد نظامی انتخاب کند. ۱۵آبان ۱۳۵۷ «ارتشبد قره‌باغی» به عنوان وزیر کشور  معرفی شد. در ۲۱آبان ۱۳۵۷ ارتشبد قره‌باغی طی دیداری با شاه هشت استاندار جدید را به وی معرفی کرد. استانداران جدید عبارت بودند از: « محمد طباطبایی» استاندار گیلان، سپهبد کریم ورهرام استاندار آذربایجان غربی، سپهبد پالیزبان استاندار کرمانشاهان، دریادار نصرالله موقری استاندار بوشهر، سپهبد صادق امیرعزیزی استاندار خراسان و نیابت تولیت آستان قدس رضوی، عبدالله دهستانی استاندار استان مرکزی، حمید زاهدی استاندار تهران، سرلشکر مقصود همپایی استاندار کهگیلویه و بویراحمد.
کابینه ارتشبد ازهاری سقوط کرد.

در روز شنبه، ۹ دی  ۱۳۵۷ شاپور بختیار مأمور تشکیل آخرین کابینه شد. 
۲۲بهمن  ۱۳۵۷ آخرین پایه های لرزان رژیم فروریخت.سران ارتش اعلام بی طرفی کردند،بختیارهم فرارکرد.

ازیک استانداربایدیادکنیم که دررشت منشاءخدمات بود(اگرچه درتحکیم رژیم شاه می کوشیدند)

«دکتر محمد سام »از اردیبهشت ۱۳۴۴ تا شهریور ۱۳۴۷ به مدت چهار سال و چهار ماه استاندار گیلان بودو به خاطر موفقیت های عمرانی  در گیلان ، به عنوان وزیر کشور انتخاب شد.

« محمد سام  کرمانی»از اردیبهشت ۱۳۴۴ تا شهریور ۱۳۴۷ به مدت چهار سال و چهار ماه استاندار گیلان بودو به خاطر موفقیت های عمرانی  در گیلان ، به عنوان وزیر کشور انتخاب شد.

دکترمحمد سام متولد ۱۳۰۳ در کرمان، از سال ۱۳۴۳ تا پایان حکومت پهلوی در پستهای مختلفی(بعداز نمایندگی مجلس شورای ملی ) استانداری اصفهان و گیلان، معاونت وزیر آموزش و پرورش، وزارت کشور و وزارت اطلاعات و جهانگردی را در حکومت پهلوی برعهده داشته است.

وی مغضوب هویدابود.با پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ به آمریکارفت. درخرداد ۱۳۷۶ به کشور بازگشت.

سال ۱۳۹۴درتهران فوت کرد ودربهشت زهرامدفون است.

خاطره دیداراستاندارگیلان باشاه(درکسوت وزیر)
دریک مراسمی ،شاه از من پرسید: این املاکی که ما بین کشاورزان ورامین تقسیم کردیم، از نظر درآمد چه تاثیری بر آن‌ها داشته است؟
من چون همیشه با کشاورزان در مزرعه‌های‌شان در تماس بودم، گفتم: من تصور می‌کنم این‌ها درآمدشان برای خودشان، دو برابر شده است.
شاه گفت:  چی!؟

سام می گوید:من تصور کردم فکر می‌کند که من زیاد گفته‌ام. من‌ هم آن‌ وقت هنوز بلد نبودم که باید بگویم چاکر و فلان و جان‌نثار و از این حرف‌ها؛ بلد نبودم. گفتم: قربان! من این چیزی که خدمت‌تان می‌گویم، با مردم تماس دارم که می‌گویم.
شاه گفت:می‌دانم. آخر این‌ها به من گفته‌اند که درآمد کشاورزان ده تا دوازده برابر شده است.
من ‌هم بدون ریا گفتم: قربان! به شما دروغ گفته‌اند.
یک‌وقت دیدم تمام این‌هایی که پشت و دور و بر شاه هستند، مدام با دست ایما و اشاره می‌کنند که چیزی نگو.
گفتم: نه قربان! دروغ می‌گویند. کشاورزان خودشان را هم بکُشند، درآمدشان بیشتر از دو برابر نشده است.
شاه نخست وزیر را احضار می‌کرد.
دکتر اقبال آمد تعظیم کرد. شاه به او گفت: این «سام »را تقدیر کنید.

نقش گیلان «صومعه سرا"درپیروزی انقلاب+ائمه جمعه صومعه سرا

دیدارعلمای گیلان(امینیان،یکتا،زاهد،پورجعفر)باامام خمینی...پاسخ نامه(تشکر)امام خمینی رابه «حجت الاسلام شیخ موسی یکتا» راخواهیدخواند که درآن نامه ازفرزندش(عبدالعظیم یکتا)وحجت الاسلام شیخ عبدالکریم محمدی هم تشکرکرده است.

مسجد«جعفری»شهرستان صومعه سرا-سیدجعفرآقا

اسامی ۵ امام جمعه صومعه سرا ومدت مأموریت هرکدام


این مسجدمحل تشکلهای انقلاب و تجهیزنیروهای جبهه وجهادبوده،حجت الاسلام شیخ عبدالعظیم یکتا(متولدسال ۱۳۰۶ متوفی۱۰ تیر ۱۳۹۴)یکی ازروحانیون فعال این مسجد،چه درقبل ازانقلاب وهم دربعدازانقلاب بوده  است.

نخستین جرقه‌های انقلاب اسلامی در خرداد ۱۳۴۲ زده شد و در طول ۱۵ سال گسترده و گسترده تر شد. سر آغاز انقلاب اسلامی در گیلان را نیز می‌بایست در سالهای ۱۳۴۲ جستجو کرد.

 از نخستین حرکت‌های مردم گیلان قیام مردم و علماء در اعتراض به وقایع ۱۵ خرداد بود اما از سال ۱۳۵۶ فعالیت مخالفان رژیم در گیلان تشدید و علنی گردید و در سال ۱۳۵۷ مبارزات مردم در شکل گسترده‌تری ادامه یافت و مساجد گیلان به ویژه رشت،صومعه سرا و لاهیجان شاهد تجمعات روزافزون مردم بود. 

جلسات سخنرانی عالمانی چون احسانبخش ، ابراهیم فقیهی و هادی حسام در رشت،زین العابدین قربانی در لاهیجان، 

میرآقا موسوی در صومعه سرا مورد توجه مردم قرار گرفت

علمای گیلان

پاسداران اولیه سپاه صومعه سرا

علمای گیلان

علمای گیلان

علمای گیلان

شجونی ولاهوتی در نوفل لوشاتو

سرداراحمدبرزگر(اولین فرمانده سپاه صومعه سرا)،آیت الله زین العابدین قربانی(امام جمعه رشت)،حجت الاسلام اسماعیل صدیقی(امام جمعه صومعه سرا)

محمدتقی رنجبر چوبه نماینده دوره اول دوم سوم و ششم مجلس شورای اسلامی+حاج سیدعلی نعیمی(انقلابیون اولیه انقلاب اسلامی درصومعه سرا)

قاسم رمضانپورنرگسی(نماینده دوره چهارم وپنجم مجلس شورای اسلامی)صومعه سرا

« ساواک» نسبت به«این۳شهر»  حساس بود (رشت،صومعه سرا ولاهیجان)علاوه بر این۳شهر، مردم در شهرهای رودبار، آستانه اشرفیه، رودسر، فومن و لنگرود نیز دست به تظاهرات زدند.

امام جمعه صومعه سرا درحلقه پاسداران صومعه سرا

نقشه گیلان-صومعه سرا

عاشورای ۱۳۴۲رابایدنقطه عطف نهضت امام خمینی دانست.

روز ۱۳ خرداد ۱۳۴۲(۱۰محرم ۱۳۸۳) امام خمینی به مناسبت عاشورای حسینی در مدرسه فیضیه سخنانی را ایراد نمود که در شکل گیری رخدادهای بعدی تاریخ معاصر ایران نقش مهمی را ایفا کرد.

امام خمینی که درآن زمان به«حاج آقاروح الله»مشهوربودند، عملکرد رژیم را در حمله به مدرسه ی فیضیه با حادثه ی عاشورا مقایسه کرده و باصراحت «شاه »محمدرضاپهلوی را به طور بی سابقه ای مورد خطاب وعتاب قرار داد.

شکست توطئه رژیم پهلوی در منزل امام خمینی در فروردین 42/ امام خمینی در اولین سخنرانی خود بعد از فاجعه فیضیه چه فرمودند؟

روز جمعه، ۲ فروردین ۱۳۴۲(٢٥ شوال ١٣٨٢) سالروز شهادت امام جعفر صادق،«قم »چهره دیگری به خود گرفت. به دنبال اعلام عزای عمومی و سخنرانی‌های افشاگرانه امام وتلاش وی در جهت بسیج علما در سراسر کشور،«ساواک»نیز برای خنثی سازی  از این فراخون به سرکوب این نهضت پرداخت.

رئیس وقت ساواک و مشاور عالی شاه، سرهنگ علی اکبر مولوی (رئیس ساواک تهران) با نیروهای تحت امرش برای سرکوب مردم عازم قم شد،حمله با سوت «سرهنگ مولوی »آغاز شد. به دنبال آن صدها کماندو و مآمور با سلاح گرم و سرد به جان مردم بی پناه افتادند. صدها نفر توسط چاقو و پنجه بکس وزنجیر، زخمی و با جراحت‌های عمیق روانه بیمارستانهاشدند،تعداد زیادی نیز دستگیر و بازداشت شدند، مدرسه و میدان آستانه، به میدان جنگ تبدیل شد و شهر قم به صورت یک شهر جنگ زده درآمد. بسیاری از طلاب از طبقه فوقانی مدرسه به داخل رودخانه خشک قم پرتاب شدند و دست و پای عده زیادی شکست. کماندوها و مأموران مخفی با شکستن درختان مدرسه به سمت طلاب حمله کرده و در عین حال از سوزاندن قرآن‌ها و کتب ادعیه و هر آنچه در حجره‌ها یافتند، ابایی نداشتند.

مردم به بیوت علما پناهنده شده،عده ای از مضروبین  وحشت زده به بیت امام خمینی پناه بردند، امام همچنان مصمم به ادامه قیام، وعده پیروزی مردم و رسوایی دستگاه را نوید دادند«....دستگاه جبار با دست زدن به این فاجعه، شکست و نابودی خود را حتمی ساخت. ما پیروز شدیم، ما از خدا خواستیم که این دستگاه ماهیت خود را بروز دهد و خود را رسوا کند»

فاجعه هجوم به مدرسه فیضیه و واکنش حضرت امام خمینی(س)

مجلس اول صبح جمعه(جمعه۲ فروردین ۱۳۴۲) در منزل امام بر پا شد. در حالی که سخنران جلسه به بیانات خود ادامه می‌داد عده‌ای از عوامل رژیم بر طبق دستور شروع به بی‌نظمی و فرستادن صلوات‌های بی‌جا نمودند.

مجلس دوم به میزبانی آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری در مدرسه حجتیه قم برگزار گردید. در آن مجلس نیز با ایادی رژیم در هنگام سخنرانی‌ «حاج آقا انصاری قمی »به فرستادن صلوات اقدام نمودند. 

« آیت الله علی دوانی» که خود در آن مجلس حضور داشت می نویسد:، برگزار کنندگان ناچار شدند از «آقا حسن میره‌ای» پهلوان معروف قم استفاده نمایند. ایشان درحالی که ۲متر قد داشت و از هیبت و احترامی برخوردار بود با ایستادن کنار منبر و دستور سکوت به اغتشاش‌گران توانست آرامش را برقرار سازد.

فاجعه فیضیه

مجلس سوم به دعوت آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی در بعداز ظهر همان روز(جمعه۲ فروردین ۱۳۴۲) در مدرسه فیضیه برگزارگردید. د رحالی که از صبح آن روز بیش از ۲۰ اتوبوس در پوشش دهقانان و کشاورزان و در واقع ایادی رژیم همراه با کماندوها و نیروهای مسلح قم تجمع کرده بودند.

​ مدرسه فیضیه به عنوان مرکز قیام قم از حساسیت و اهمیت بیشتری برخوردار بود. نیروهای سرکوبگر به دودسته تقسیم شده بودند. دسته‌ای علنی با لباس‌های نظامی سلاح‌های گرم وابزار سرکوب و دسته دیگر با لباس‌های مبدل در حالی که از سلاح‌های سرد و چماق نیز بهره‌مند بودند. اطراف مدرسه و درون مدرسه از نیروهای علنی و غیرعلنی پر بود. حدود هفت نفر بر زرهی و تعداد زیادی نیروهای مسلح در پشت بام مسجد همراه با دوربین و سایر آلات رعب، فضای وحشتناکی برای مردم ایجاد کرده بودند.

در اواسط سخنرانی «حجت الاسلام سیدمحمد آل طه»، آیت‌الله محمدرضاگلپایگانی با عبور از دالان ماموران نظامی در بیرون مدرسه وارد صحن شدند و در یکی از حجره های جنب کتابخانه مستقر شدند.

« آیت الله نعمت الله صالحی نجف‌آبادی»  می نویسد:هنگام سخنرانی حاج‌آقا انصاری(شیخ مرتضی ثانی) عوامل رژیم، شروع به فرستادن صلوات کرده و به سمت سخنران هجوم برده و در حالی که سعی می‌کردند میکروفون را از سخنران بگیرند، ناگهان با شعارهای زنده باد شاه جلسه را به هم ریخته ودر یک درگیری گسترده و بی‌سابقه شروع به ضرب و شتم حاضرین و تخریب و انهدام مدرسه می‌نمایند.

رمزحمله به فیضیه:سوت ساواک-تکان دادن دست با«دستکش سفید»سرهنگ مولوی

شروع حمله با سوت سرهنگ مولوی رئیس ساواک تهران آغاز شد. به دنبال آن صدها کماندو و مآمور با سلاح گرم و سرد به جان مردم بی پناه افتادند. صدها نفر توسط چاقو و پنجه بکس وزنجیر، زخمی و با جراحت‌های عمیق روانه بیمارستان و عده زیادی در بیوت علما پناهنده شده درحالی که تعداد زیادی نیز دستگیر و بازداشت شدند. در یک چشم به هم زدن مدرسه و میدان آستانه، به میدان جنگ تبدیل شد و شهر قم به صورت یک شهر جنگ زده درآمد. به گفته عینی بسیاری از طلاب از طبقه فوقانی مدرسه به داخل رودخانه خشک قم پرتاب شدند و دست و پی عده زیادی شکست. کماندوها و مأموران مخفی با شکستن درختان مدرسه به سمت طلاب حمله کرده و در عین حال از سوزاندن قرآن‌ها و کتب ادعیه و هر آنچه در حجره‌ها یافتند، ابایی نداشتند.

«آیت‌الله ابراهیم امینی» که خود از شاهدان عینی آن فاجعه در قم بود در خاطراتش می نویسد: اواخر اسفند ۱۳۴۱ علما و مراجع در یک نشستی تصمیم گرفتند به مردم اعلام کنند که به عنوان اعتراض به دولت در تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی از مراسم عید نوروز صرف‌نظر نمایند. در آن روز در منزل امام، مراسم عزاداری برای امام صادق(ع) برپا بود. من به منظور شرکت در آن مراسم به سوی منزل امام حرکت کردم. در بین راه دیدم تعدادی اتوبوس درب مدرسه حکیم نظامی توقف کردند. افرادی از آن‌ها پیاده شدند و به داخل مدرسه رفتند. افراد لباس شخصی داشتند ولی از قیافه آن‌ها پیدا بود که نظامی هستند.

بعدازظهربه مجلس آیت الله گلپایگانی رفتم،«حاج انصاری قمی» در اوایل منبر ایشان از گوشه و کنار مجلس، سروصدا و صلوات‌های بی‌جا شروع شد. آقای انصاری سعی می‌کرد آن‌ها را ساکت کند ولی نمی‌شد. من با مشاهده وضع موجود به سوی منزل امام حرکت کردم تا جریان را به اطلاع ایشان برسانم. امام در اتاق بیرون با چند نفر از علما و فضلا نشسته بودند. طولی نکشید که چند نفر از طلاب کتک خورده و سر و دست شکسته وارد بیت امام شدند و جریان فیضیه و ضرب و شتم طلبه‌ها را تعریف کردند. وضع خطرناکی بود. احتمال می‌رفت مزدوران رژیم به «بیت امام خمینی» نیز حمله کنند.

بعضی حاضران پیشنهاد کردند« درب منزل امام بسته شود» آیت‌الله محمدصادق لواسانی(وکیل تام الاختیارامام خمینی،متوفی مهر ماه سال ۱۳۶۹) نیز که در نزدیک امام نشسته بود این پیشنهاد را خدمت امام عرضه داشت و تأیید کرد.
امام گفت: «نه!». اصرار کردند امام برآشفت و گفت: «نه! این چوب‌ها را باید بر سر من می‌زدند، اکنون درب خانه‌ام را به روی افراد کتک‌خورده ببندم. اگر اصرار کنید به سوی فیضیه حرکت می‌کنم».
طولی نکشید که منزل پر از جمعیت شد. نزدیک غروب بود. امام از اتاق بالا به قصد اقامه نماز مغرب و عشا پایین آمد. نماز مغرب و عشا را به امامت ایشان خواندیم، در حالی که احتمال حمله کماندوها وجود داشت. بعد از خاتمه نماز عشا امام به اتاق بالا رفت و برای انبوه حاضران سخنرانی کرد. در حدود بیست دقیقه صحبت کرد.

توضیح نگارنده-پیراسته فر:در یکی از اسناد ساواک آمده که این حادثه، امری از پیش طراحی شده بود.

براساس این دستورالعمل «تیمسار حسن پاکروان» رئیس ساواک در تاریخ ۲۸ اسفندماه ۱۳۴۱ به مناطق ساواک دستور داده است:چون احتمال دارد در منطقه آن ساواک بعضی از وعاظ در مساجد هنگام وعظ با توجه به این که روز جمعه دوم فروردین ( رحلت امام ششم) مطالبی برخلاف مصالح کشور ایراد کنند و اذهان عمومی را مشوش سازند. دستور فرمایید از هم اکنون با تشریک مساعی ماموران و مسوولین انتظامی محل همه گونه پیش بینی های لازم معمول شود حتی در صورت وجود احتمال اینگونه عملیات مخالف، مجالس با شکوه تر در مخالفت با این گونه اظهارات تشکیل داده و در مقابل بیانات وعاظ محرک در مساجد نیز دستجاتی وجود داشته باشد که با ذکر صلوات مانع اظهارات نامناسب آنان بشوند، چنانچه این تدابیر کارساز نباشد، برای دستورات بعدی از مرکز اجازه بگیرند.

از ۱۵ خرداد۱۳۴۲ تا ۱۵ فروردین ۱۳۴۳، امام خمینی به مدت ۱۰ ماه در بازداشت و حصر رژیم شاه بودند.

فاجعه هجوم به مدرسه فیضیه و واکنش حضرت امام خمینی(س)

بنابه گزارش روزنامه واشنگتن پست: در این روز تنها در تهران بیش از یک هزار تن کشته شدند. با تصویب لایحه ی مصونیت قضایی نظامیان آمریکایی (کاپیتولاسیون) در نیمه ی دوم سال ۴۳، رویارویی امام خمینی با رژیم پهلوی وارد مرحله ی جدیدی گردید. کاپیتولاسیون که نخستین بار پس از شکست در جنگ های ایران با روسیه به ایران تحمیل شده بود، پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ ملغی شده بود. امام خمینی که پس از آزادی در منزلش تحت نظر بود در اجتماع بزرگی از مردم نطقی در مخالفت با کاپیتولاسیون ایراد کرد. در این سخنرانی ایشان شاه را مورد حمله قرار داد و دولت و مجلسین را فاسد دانست و آمریکا و اسراییل را دشمن اسلام و ایران خواند.

مأموران «ساواک»شبانه امام خمینی را در منزلشان دستگیر و به زندان تهران منتقل کردند.

۱۰ ماه بازداشت  امام خمینی 

فاجعه هجوم به مدرسه فیضیه و واکنش حضرت امام خمینی(س)

«امام خمینی» این مدت را در ۵ نقطه گذراندند : زندان باشگاه افسران، زندان قصر، زندان عشرت‌آباد(۴۰ روز)و ۱۱ مرداد به منزل(نجاتی) در منطقه «داوودیه» تهران که تحت نظر ساواک و مأموران شهربانی بود، منتقل شدند(۳روز) وآخرین بازداشتگاه امام دریکی از منازل تحت اشراف-ساواک «قیطریه» بودکه ۸ماه محصوربود.

خاطره جالب ازدستگیری امام خمینی بنقل ازامام خمینی

آیت الله جلالی خمینی (همشهری امام خمینی - امام جمعه اسبق شهر خمین) می گوید،درزمان حصربه ملاقات امام رفتم:ازامام خمینی خواستم ماجرای دستگیریش راتعریف کند.

من در این ملاقات «به امام گفتم از دستگیری‌تان داخل خانه حاج آقا مصطفی تعریف کنید. »

امام لبخندی زدند و گفتند :وقتی صدای جیغ و داد را شنیدم به سمت در خانه آمدم دیدم مشتی علی (خادم) را می‌زنند. در را باز کردم و گفتم چرا او را می‌زنید؟ روح‌الله منم و الان می‌آیم.

امام گفت:از شهر که خارج شدیم دیدم، افراد مسلحی که سمت چپ و راست من نشسته‌اند دست و پایشان می‌لرزد. گفتم: چرا رنگتان پریده!؟

مأموران ساواک گفتند :«ما ترسیده‌ایم!»

امام گفت:من دست روی پایشان گذاشتم و گفتم ناراحت نباشید من همراهتان هستم.(باخنده)  این ماجرای ملاقات من با امام بود./پایان اظهارات همشهری امام خمینی.

آزادی بعداز ۱۰ ماه

رژیم شاه سرانجام امام را پس از سالگرد واقعه فیضیه و پیش از فرا رسیدن ماه محرم آزاد کرد. مأموران امنیتی ساواک به سرپرستی سرهنگ مولوی، رییس ساواک تهران، شبانه امام را از قیطریه خارج کرده و به قم آوردند.

دستگیری مجدد۶ماه بعدازآزادی -تبعید امام خمینی

«سرهنگ عصار»فرماندهی مأموران ساوراک رادر دستگیری وتبعیدامام خمینی به ترکیه رابعهده داشت می گوید:

 غروب چهاردهم خرداد بود. رئیس شهربانی، نصیری، مرا خواست؛ به سرعت خودم را به ساختمان شهربانی رساندم که در اول بلوار کشاورز قرار داشت. وقتی وارد اتاق شدم، نصیری را دیدم که پشت میز منتظر من نشسته است. اسدالله علم، نخست‌وزیر و پاکروان، رئیس ساواک، هم در آن‌جا حضور داشتند. (معمولاًدریک اتفاق خیلی مهم رده بالای مملکتی یک جا جمع می شوند)، نصیری با لحنی آمرانه خطاب به من گفت: «مأموریتی به تو می‌دهم که باید به نحو احسن انجام دهی.»کاغذی را که در دست داشت، به من نشان داد و گفت:همین امشب به قم می‌روی. این آدرس دقیق منزل خمینی است. طوری باید حرکتت را تنظیم کنی که نیمه شب به آنجا برسی. او را دستگیر کن و بیاور. همه نیروها در اختیار تو هستند: ارتش، ساواک و شهربانی. به قم هم تلفن زده‌ایم و در جریان‌اند. هر چقدر می‌خواهی، می‌توانی نیرو به همراه خودت ببری.

عصارمی گوید:سوار بر یک بنز لیمویی، خود را به قم رساندیم. شب از نیمه گذشته بود. طبق نقشه، منزل  خمینی را یافتیم. اما کوچه به اندازه‌ای باریک بود که اتومبیل وارد آن نمی‌شد. پای پیاده وارد کوچه شدم، در زدم، یک نفر در را باز کرد؛ همان جا حدس زدم که ایشان مصطفی باشد. گفتم: مأمور هستم آقا را با خودم ببرم. سر و صدا نکنید. چون مأموران مسلح دربیرون هستند، دستور دارند در صورت درگیری، شلیک کنند.

سید مصطفی بی هیچ حرفی وارد خانه شد. چند دقیقه بعد بازگشت و گفت«بفرمایید داخل»

فرمانده  عملیاتی ساواک(سرهنگ عصار)می گوید:وارد حیاط شدم، خمینی(امام) را دیدم که لب حوض نشسته و وضو می‌گیرند،من پاهایم شروع به لرزیدن کرد. امام هنوز در کمال خونسردی لب حوض نشسته بود. نگاهی به من انداخت و گفت« بفرمایید»وامامن پاهایم همچنان می لرزید، امام به در باز یکی از اتاق‌ها اشاره کرد و گفت: «برو آنجا و قدری آب بخور»تاآرام بگیری! به سمت اتاق رفتم. کاسه‌ای آب در آن‌جا بود که آن را تا قطره آخر نوشیدم. تا امام وضو را به پایان برساند، من هم کمی آرامش پیدا کرده بودم. آن گاه گفتند: «همین جا بایست، می‌آیم»

فرمانده ساواک می گوید:آنگارخمینی فرمانده بود ومن سربازش-بطوریکه با این دستور ایشان، من حتی یک قدم جلوتر نرفتم!. امام به داخل اتاق بازگشتند. دقایقی بعد در حالی که لباس پوشیده و بقچه‌ای هم زیر بغل داشتند، برگشتند و گفتند: «برویم»

از در که خارج می‌شدیم، مصطفی گریه می‌کرد. امام بر او نهیب زد: چرا گریه می‌کنی؟ گریه ندارد. سپس با فرزندانشان خداحافظی کرده و از منزل بیرون آمدند. ماشین«فولوکس» کوچکی که توانسته بود راه خود را به درون کوچه باریک امام بگشاید، دم در منتظر بود. سوار شدیم و بی درنگ به سمت تهران حرکت کردیم.

در طول راه، خمینی حتی کلمه‌ای حرف نزد. مرتب مشغول ذکر بود و دعا می‌خواند.

با رسیدن به تهران، جلوی ساختمان شهربانی پیاده شدیم. من به همراه خمینی به داخل ساختمان رفتیم. درب اتاق نصیری را کوبیدم. او به همراه پاکروان و علم در اتاق نشسته و منتظر بودند. با ورود امام(خمینی)، هر ۳ آن‌ها بی اختیار از جا برخاستند و سلام نظامی دادند! اما بعد که به خود آمدند، آرام و بی صدا، دست‌هایشان را پایین آوردند. به من گفتند: «شما بیرون منتظر باشید.»

سرهنگ عصارمی گوید:۲ ساعت بعد مرا صداکردند و امر کردند، ایشان را به باشگاه افسران ببرید. پس از انجام تشریفات اداری، امام را به باشگاه افسران منتقل کردم. اما مدام از خود می‌پرسیدم   در آن «بقچه» چه چیزی است؟

اماپس از استقرار در باشگاه، زمانی که امام «بُقچه» خود را گشودند، نگاهی به درون آن انداختم. یک سجاده، کتاب دعا، قرآن، مفاتیح و یکی دو دست لباس زیر. گویا ایشان از مدت اقامت خود مطلع و مایحتاج خود را برای چند روز آماده کرده بودند.

پس از آن دستور دادند امام را از باشگاه افسران به «عشرت آباد» ببرید. وقتی امام را به عشرت آباد منتقل کردیم، روز اول از ایشان پرسیدم : ناهار چه چیزی میل دارید؟

عصارمی گوید:مقداری پول به من دادند وگفتند: با این پول یک «سنگک» بگیر و بقیه‌اش را «پنیر».

بقیه روزها فقط برایشان نان سنگک می‌گرفتم و با همان نان و پنیر روز را می‌گذراندند. اغلب اوقات هم «روزه »بودند. امام تمام وقت روی سجاده می‌نشستند و نماز و دعا می‌خواندند./پایان خاطره سرهنگ عصار.

آزادی امام شبانه.بعداز۱۰ماه

مأموران ساواک، امام را در ساعت ۱۰شب  ۱۵ فروردین ۱۳۴۳ در میدان نکویی قم، که بیش از صد متر با منزلشان فاصله نداشت، پیاده کرده و به سرعت دور شدند. برخی که امام را شناختند به سوی ایشان شتافتند و با فرستادن صلوات و شعار برای امام ایشان را به منزل رساندند. انبوه جمعیت در مدت کوتاهی روانه منزل امام شد و برخی از علما و روحانیون طراز اول همان شب به دیدار امام آمدند.

وامادیدندزندان ،نهضت راخاموش نمی کند،لذابرای خاموشی چراغ پرفروغ «روح الله»را  ۱۳ مهر ۱۳۴۴ازایران اخراج کردند،که امکان دسترسی مردم وعلماباقافله سالاراین نهضت قطع شود/آغاز«تبعید».

۱۴سال ۳ماه دوری ازوطن/۲ماه زندان+۸ماه حصر

یازده ماه ترکیه+۱۳سال عراق+۴ماه فرانسه

۱۳آبان۱۳۴۳–تیعیدامام خمینی  به ترکیه

۱۳سال اقامت درنجف

۱۳مهر۱۳۴۴تبعیدازترکیه به عراق"نجف"

مام خمینی بعداز۲زوزاقامت درکاظمین به«سامرا»رفتند

امام ۲ روزی در کاظمین بودند و بعد یک سفر مختصری مشرّف سامرا شدند.

واز «سامرا» به کربلا رفتند،

دو روزی هم در کربلا بودند، و بعد عازم نجف شدند.

۱۲مهر۱۳۵۷تبعید-اخراج-ازنجف به کویت

کویت اجازه حضوربه خاکش رانداد،بناچارامام چندساعت بعدبه عراق(بصره)برگشت وروزبعد۱۳مهر۵۷ازطریق فرودگاه بغدادبه «فرانسه»منتقل شد.

کویت اجازه حضوربه خاکش رانداد،بناچارامام چندساعت بعدبه عراق(بصره)برگشت وروزبعد۱۳مهر۵۷ازطریق فرودگاه بغدادبه «فرانسه»منتقل شد.

برگردیم به گیلان

رهبران نهضت دراستان گیلان:

۱- رشت:صادق احسانبخش ، ابراهیم فقیهی و هادی حسام .

۲- لاهیجان:زین العابدین قربانی وابوالحسن کریمی .


۳- صومعه سرامیرآقا موسوی  و عبدالعظیم یکتا .

با آغاز مهر ۱۳۵۷ مردم شهرهای گیلان فعالیت‌های خود را شدت بخشیدند و اعتصابهای گسترده‌ای در سازمانها و مدارس آغاز گردید.

 آیت الله ضیابری از پیشگامان مبارزه در این ایام طی اعلامیه‌ای به مأموران پلیس هشدار داد.

 بنا به دعوت آیت الله احسان بخش که رهبری مبارزه را در شهر رشت و استان گیلان بر عهده داشت اعتصابهای گسترده‌ای صورت پذیرفت و تصاویر شاه در مدارس واماکن عمومی به آتش کشیده شد. در روز ۱۷ مهرماه مردم رشت علی رغم باران سیل آسا در راهپیمایی بزرگی شرکت کردند.

 در روز ۳ آبان ۱۳۵۷ نیز مردم رشت از میدان بانک ملی راه‌پیمایی دیگری را آغاز کردند و شیشه‌های مشروب فروشی‌ها و سینماها را شکستند در پایان راهپیمایی هم به منزل استاندار حمله کردند. این راهپیمایی سرانجام با مداخله نیروهای پلیس و دستگیری جمعی از راه‌پیمایان خاتمه یافت.

 در روز ۸ آبان ۱۳۵۷ نیروهای دولتی برای جلوگیری از گسترده شدن تظاهرات در روستاها و شهرها با فراهم آوردن نیروهای طرفدار سلطنت از سراسر استان به صومعه سرا حمله برده و به غارت و تخریب منازل و مغازه‌های مخالفان رژیم پرداختند. طی این حمله یک تن کشته و عده‌ای نیز مجروح شدند.  

در ۲۰ آبان ۱۳۵۷ مردم رشت به منظور اعتراض به حمله عناصر چماق بدست رژیم در صومعه‌سرا در رشت اقدام به راه‌پیمایی ۱۵۰ هزار نفری کردند. این راهپیمایی به مدت ۴ ساعت به طول انجامید.

اولین شهیداستان واولین شعار"شاه ترامی کشیم"ازصومعه سرابود

به دنبال تظاهرات مردم رشت و دیگر شهرهای استان گیلان، ماموران انتظامی از ترس حملات چریکی روستاهای اطراف لاهیجان و سیاهکل را تحت کنترل شدید قرار دادند.

 در روز ۱۱ آبان ۱۳۵۷ به مناسبت شهادت یکی از جوانان روستای پشتیر(گوراب زرمیخ) صومعه‌سرا گروه کثیری از انقلابیون  رشت به رهبری آیت الله احسانبخش  به صومعه سرا رفته و به تظاهرات پرداختند. در این تظاهرات برای نخستین بار شعار «شاه ترا می‌کشیم» شنیده می‌شد.

 در آن روز تظاهر کنندگان تصاویری از میرزا کوچک خان را در دست داشتند و از مقابل قرارگاه میرزا کوچک خان عبور کردند.

  به دنبال تظاهرات مردم در رشت و صومعه‌سرا، مردم لاهیجان در روزهای ۲۲ و ۲۳ آبان تظاهرات وسیعی را آغاز کردند که این راه پیمائیها منجر به زد و خورد شدید با نیروهای پلیس گردید و منجر به کشته شدن ۱۳ نفر از تظاهر کنندگان گردید. در طول دهه محرم سال انقلاب (از اواسط آذرماه) در ضمن سوگواری برای حسین ابن علی علیه‌السلام، تظاهرات مردم شهرهای گیلان ادامه یافت. در تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ در استان گیلان عزاداری در خیابانها از سوی رژیم ممنوع اعلام شد. اما در اغلب شهرهای استان مراسم عزاداری به تظاهرات روز به روز خشن تر و خونین تر می‌شد. شهر لاهیجان به میدان جنگ تبدیل شده و آتش‌سوزی بزرگی بخش عظیمی از شهر را به خاکستر تبدیل کرد و عبور و مرور بواسطه موانعی که مردم در خیابانها ایجاد کرده بودند متوقف شد.

۲۳ آذر ۱۳۵۷ حامیان جکومت پهلوی دررشت تظاهرات کردند

به دنبال تظاهرات مردمی در ایام عزاداری عاشورا نیروهای دولتی در ۲۳ آذرماه گروهی بزرگی از طرفداران حکومت پهلوی در شهرها و روستاهای گیلان را تجهیز کرده و به شهر رشت کشاندند تا متقابلاً تظاهراتی به نفع شاه و حمایت از دولت انجام گیرد. اما تظاهر کنندگان به غارت اموال مردم، تخریب مغازه‌ها، آتش زدن وسائل نقلیه و ضرب و شتم مردم پرداختند.

لازم به ذکراست :اولین شهیدگیلان « فریبرزبرشنورد»دانش آموزی ازصومعه سرا بود تاریخ شهادت(هفتم آبان۱۳۵۷)

اولین شهیدرشت«ابراهیم جعفری بوئینی »معلم رشت بود واصالتاً فومنی(شهادت هفتم دی ۱۳۵۷)می باشد.

​متأسفیم برای مسئولین صومعه سرا،مخصوصاً بنیادشهید!که قبرِاولین شهیدگیلان به این وضع مبتلاشده،مسقف که نیست،رنگ ورویش هم رفته!..عکس دیماه ۱۳۹۹

توضیح نگارنده-پیراسته فر:آیت الله احسانبخش درخاطراتش می نویسد:به بهانه اولین شهیدگیلان«فریبرزبرشنورد»که ازصومعه سرا بود٨آبان۱۳۵۷با جمعیتی به صومعه سرارفتیم.

بعدازآن بمناسبت اولین شهیدرشت«سیدتقی اشکیل»به همراه دانش آموزان وفرهنگیان وجمعی دیگربه تازه آبادرفتیم.

قبرستان تازه آبادرشت

اولین امام جمعه صومعه سرا

حکم صادرازطرف دفترامام خمینی

​آیت الله سیدمحمودضیابری وحجت الاسلام عبدالعظیم یکتا

سه امام جمعه گیلان

سه امام جمعه (یزد،رشت،صومعه سرا)دریک قاب.

اولین گروه ازپاسداران سپاه صومعه سرا

یادکردن «امام خمینی» از«حجت الاسلام یکتا»

 حجت الاسلام شیخ موسی یکتا »پدرِاولین امام جمعه صومعه سرا )،بعد از آزادی امام خمینی ازحصر ،در مراجعت به قم،نامه تبریکی برای امام خمینی ارسال کردند.

امام خمینی جواب این نامه رادادند ،ضمن تشکرازکاتب نامه،از فرزندش( عبدالعظیم یکتا) وحجت الاسلام شیخ عبدالکریم محمدی هم تشکرکردند.

متن نامه امام خمینی به این شرح است:

بسمه تعالى‏

جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج شیخ موسى یکتا دامت برکاته

به عرض عالى مى‏ رساند، مرقومه شریفه که در تبریک ورود حقیر به شهر مقدس قم به امضاى جمعى از آقایان فضلا و اصناف محترم صومعه سرا مرقوم فرموده بودید، موجب تشکر گردید. از عواطف کریمه جنابعالى و جناب ثقه الاسلام آقاى آقا شیخ عبد العظیم یکتا و جناب مروّج الاحکام آقاى آقا شیخ عبد الکریم محمدى- دامت افاضاته- و سایر اهالى محترم متشکر، و توفیق عموم را در اعلاى کلمه طیبه اسلام از خداى متعال خواستارم. امید است ان شاء اللَّه در مظانّ استجابت دعواتْ حقیر را از دعاى خیر فراموش نفرمایید. و السلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته.

۱۲ ذى حجه الحرام ۸۳(۵ اردیبهشت ۱۳۴۳)روح اللَّه الموسوی الخمینى‏.

دیدارعلمای گیلان با امام خمینی در قم- حجج اسلام محمد زاهد، شیخ محمدجعفرپور جعفر، محمدعلی(مختار) امینیان و عبدالعظیم یکتا

دیدارروحانیون باامام خمینی: به دیواری  تکیه داده اند. از راست حجت الاسلام محمدعلی زاهد (امام جماعت مسجد حاج سمیع رشت)،‌  حجت الاسلام شیخ محمد پورجعفر، آیت الله محمدعلی(مختار) امینیان در حال ایستادن (امام جمعه آستانه اشرفیه)، حجت الاسلام  عبدالعظیم یکتا (امام جمعه صومعه سرا) .

دراین مسجد(جعفری)مزارشهدای جنگ نیزمی باشد،ازجمله سرداردلیراسلام «علی خلوص دهقانپور»

ودیگرشهداء مثل عظیم صدیقی،عبداللهیان،حسین بشری،برادران سرشاد وبرادران صبوری،امدادی،سیدحسن موسوی،داودی،فریدون کاظمی،قلیزاده،باقرنجفی،شهیدمیهمانی(حق وردی) که به اشتباه آوردندولی ماندگارشد ودیگرشهدا

قبرامام جمعه صومعه سرا-حجت الاسلام یکتا-درکناردرب ورودی مسجد-روبروی مزارشهداء

اولین مصلی نمازجمعه نیزدرهمین مکان بود(طراحش هنرمندنامی گیلان«تراب کامران»بود)که دستخوش تغییرات وتوسعه شد 

وهم اکنون بدین صورت است 

بقعه سیدجعفرآقا هم دراین مسجدقراردارد

اولین امام جمعه صومعه سرا حجت الاسلام  عبدالعظیم یکتا بمدت ۱۸سال

دومین امام جمعه صومعه سرا حجت الاسلام حجت قلیزاده بمدت ۳سال

هولوکاست بهانه‌ای برای دخالت اسرائیل در کشورهای اسلامی است

سومین امام جمعه صومعه سرا حجت الاسلام اسماعیل پوررضابمدت۶سال

چهارمین امام جمعه صومعه سراحجت الاسلام اسماعیل صدیقی بمدت ۱۱سال

پنجمین امام جمعه صومعه سرا «حجت الاسلام محمد مهدی راشدی»است

حجت الاسلام راشدی(متولد۱اسفند سال ۱۳۳۶)  روستای آهودشت شهرستان نوراست.

راشدی نوری ازآبان  ۱۳۷۹ تا سال ۱۳۸۶ امام جمعه شهرستان رودسر بودد( ۷ سال )

حجت الاسلام راشدی  در(چهارشنبه۶ تیر ۱۳۹۷)مصاحبه با فارس می گوید:

من از۲۰ مرداد ۱۳۸۹ به عنوان امام جمعه چالوس کار خود را در این شهر آغاز کردم واین جمعه حجت الاسلام سید احمد جباری به عنوان امام جمعه جدید چالوس معرفی خواهدشد.

از۲۰مرداد ماه سال ۱۳۸۶ تا ۶ تیر ۱۳۹۷«امام جمعه چالوس» بوده است.(بمدت۸سال)

آقای راشدی ازسال ۱۳۵۲ در قم تحصیل داشته ،دوره سطح عالی را (از سال ۱۳۶۳)در محضر آیات:  فاضل لنکرانی،  مکارم شیرازی، وحید خراسانی، میرزا آقاجواد تبریزی،  منتظری و جعفر سبحانی  گذرانده است.

حجت الاسلام نوری  دروس تفسیر را نزد آیت الله جوادی آملی و فلسفه را نزد آیت الله یحی انصاری شیرازی، علامه حسن زاده آملی، فیاضی و مصباح یزدی شاگردی کرده است.

وی فقط اولین سال طلبگی را(۱۳۵۱) درحوزه علمیه مسجد جامع آمل تحصیل کرده است.

حاج آقاراشدی نوری سوابق حضوردرجبهه نیزدارد

 

مراسم تودیع وتکریم«محمدمهدی راشدی نوری» امام جمعه چالوس قاسم احمدی لاشکی نماینده مردم نوشهر و چالوس در مجلس شورای اسلامی : امروز پس از ۱۱ سال تلاش صادقانه  جمعیتی گردهم آمدند تا قدرشناسی کنندازامام جمعه محترم حاج آقاراشدی.

خبرگزاری فارس ۱۴تیر۱۳۹۷

مراسم تودیع وتکریم حجت الاسلام  صدیقی امام جمعه صومعه سرا 

آئین تکریم از حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل صدیقی به پاس ۱۱ سال امامت جمعه شهرستان صومعه سرا و معارفه حجت الاسلام محمدمهدی راشدی به عنوان امام جمعه جدید در مسجد جعفری برگزار شد./یکشنبه، ۲۱ مرداد ۱۳۹۷

حجت الاسلام اسماعیل صدیقی امام جمعه کلاچای شد(بجای حجت الاسلام لطیفی)۲۴ شهریور ۱۳۹۷

نمازجماعت ظهروعصر چهارشنبه، ۲۹ فروردین ۱۳۹۷ به امامت حجت الاسلام اسماعیل صدیقی امام جمعه شهرستان

امام جمعه صومعه سرا(حجت الاسلام حمیدرضا جلالی)، پژوهشگر وامام جمعه گوراب زرمیخ(حجت‌الاسلام ابراهیم خانجانی)

امام جمعه گوراب زرمیخ(حجت الاسلام حمیدرضا جلالی)امام جمعه صومعه سرا شد۱۳ آبان ۱۴۰۱

آئین معارفه حجت الاسلام جلالی امام جمعه جدید صومعه سرا با حضور «مهدی صفاتی» فرماندار ، «سرهنگ محمد جانی» فرمانده سپاه ، «حجت الاسلام ولی عادلی» رئیس سیاست گذاری ائمه جمعه گیلان و جمعی از مسئولان شهرستان صومعه سرا ،درروز پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۱ در مجتمع فارابی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی صومعه سرا برگزار شد.

تودیع-معارفه امام جمعه صومعه سرا

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:امام جمعه سابق صومعه سرا(حجت الاسلام محمد مهدی راشدی نوری) درمراسم تودیعش شرکت نکرد وامادرآخرین نمازش(مسجدجعفری)بانمازگزاران خداحافظی کرد.

درمراسم معارفه راشدنوری،حجت الاسلام صدیقی شرکت نکرد (فقط مراسم معارفه برگزارشد)

امام جمعه جدید شهرستان صومعه سرا معارفه شد

«حجت الاسلام محمد مهدی راشدی نوری» به عنوان« امام جمعه جدید شهرستان صومعه سرا» معارفه شد/۲۶ مرداد ۱۳۹۷

مراسم تکریم از زحمات ۱۱ ساله امام جمعه صومعه سرا برگزار می شود

مراسم تکریم از زحمات ۱۱ ساله «حجت الاسلام اسماعیل صدیقی» امام جمعه سابق صومعه سرا ۲۱ مرداد ۱۳۹۷

«حجت الاسلام اسماعیل صدیقی» بعداز صومعه سرا ،امام جمعه بخش کلاچای شهرستان رودسر شد.

اولین امامت جمعه حجت الاسلام صدیقی امامت بخش شاندرمن ماسال بود.

«حجت الاسلام اسماعیل صدیقی» شامگاه جمعه(۲۱ اسفند ۱۴۰۰) درگذشت.

البته«حجت الاسلام اسماعیل صدیقی»۳ ماه قبل از فوت، بعلت بیماری از امامت جمعه کلاچای استعفاداده بود

«حجت الاسلام مرتضی رضازاده»( ۲۶ آذر ۱۴۰۰) برای این بخش معرفی شده بود.

مراسم تکریم امام جمعه صومعه سرا(حجت الاسلام اسماعیل صدیقی) ۲۷ مرداد ۱۳۹۷

مراسم معارفه حجت الاسلام راشدی نوری بعنوان امام جمعه جدید صومعه سرا پیش از ظهر روز در سالن اجتماعات فرمانداری برگزار شد ۲۷ مرداد ۱۳۹۷

مسجدجعفری صومعه سرا(مصلی صومعه سرا)

مسجدبعدازتخریب کامل درحال بازسازی است 

دراین مسجد«نمازصبح»هم برقراراست،یعنی همه نمازهای یومیه دراین مسجد-جماعت-برقراراست.


حضور«حجت الاسلام حمیدرضا جلالی»(امام جمعه گوراب زرمیخ) درمراسم معارف امام جمعه سابق صومعه سرا(حجت الاسلام راشدی نوری) ۲۷ مرداد ۱۳۹۷

درمراسم معارفه امام جمعه جدیدصومعه سرا(حجت الاسلام راشدی نوری)، فرماندار صومعه سرا(فتح اللهی)، نماینده صومعه سرا در مجلس شورای اسلامی(کاظم دلخوش)، امام جمعه گوراب زرمیخ(حجت الاسلام حمیدرضا جلالی)، مسئول حراست شورای سیاست گذاری ائمه جمعه کشور(حجت الاسلام حسنعلی قلعه ) وجمعی ازمردم شهرستان صومعه سراحضورداشتند.

در پایان مراسم معارفه، با قرائت حکم حجت الاسلام محمد مهدی راشدی نوری ، وی بعنوان امام جمعه شهرستان صومعه سرا معرفی گردید.

اولین نمازجمعه صومعه سرا به امامت حجت الاسلام حمیدرضا جلالی ۱۳ آبان ۱۴۰۱
تودیع-معارفه(امام جمعه صومعه سرا) حجت الاسلام راشدی نوری-حجت الاسلام جلالی
مراسم استقبال از امام جمعه جدید .

اقامه اولین نماز جمعه در گوراب زرمیخ به امامت حجت الاسلام حمیدرضا جلالی ۲۲ مرداد ۱۳۹۵
بخش گوراب زرمیخ تاقبل ازاین تاریخ(۲۲ مرداد ۱۳۹۵) نمازجمعه برگزارنمیشد.

حجت الاسلام حمیدرضا جلالی از سوی شورای عالی سیاستگذاری ائمه جمعه کشور به عنوان امام جمعه جدید شهرستان صومعه سرا معرفی و از تلاش و زحمات ۴ ساله حجت الاسلام راشدی امام جمعه سابق قدردانی شد.۱۲ آبان ۱۴۰۱

در شورای اداری شهرستان صومعه سرا حجت الاسلام حمیدرضا جلالی به عنوان امام جمعه جدید شهرستان صومعه‌سرا معرفی شد.۱۲ آبان ۱۴۰۱

در جلسه شورای اداری صومعه سرا، «حجت الاسلام حمیدرضا جلالی» از سوی شورای عالی سیاستگذاری ائمه جمعه کشور به عنوان امام جمعه جدید شهرستان صومعه سرا معرفی و از تلاش و زحمات ۴ ساله حجت الاسلام راشدی نوری( امام جمعه سابق صومعه سرا) قدردانی شد.

رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه استان گیلان(حجت الاسلام ولی عادلی) در مراسم تکریم و معارفه امام جمعه صومعه سرا گفت: هم اکنون در ۳۵ شهر استان گیلان نماز جمعه برگزار می‌شود.

امام جمعه جدید شهرستان صومعه سرا معارفه شد


«امام جمعه گوراب زرمیخ»(حجت الاسلام حمیدرضا جلالی)امام جمعه صومعه سراشد۱۳ آبان ۱۴۰۱
مراسم تکریم از زحمات ۱۱ ساله «حجت الاسلام اسماعیل صدیقی» امام جمعه سابق صومعه سرا
پیش از ظهر جمعه(۲۶ مرداد ۱۳۹۷) با حضور مسئولان کشوری، استانی و شهرستانی در جلسه شورای اداری «حجت الاسلام محمد مهدی راشدی نوری» به عنوان امام جمعه جدید شهرستان صومعه سرا معارفه شد. ۲۶ مرداد ۱۳۹۷
مراسم معارفه حجت الاسلام راشدی نوری بعنوان امام جمعه جدید صومعه سرا پیش از ظهر امروز در سالن اجتماعات فرمانداری برگزار شد ۲۷ مرداد ۱۳۹۷


«حجت الاسلام حمیدرضا جلالی» درمراسم معارف امام جمعه سابق صومعه سرا(حجت الاسلام مهدی راشدی نوری) ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ حضور داشت.


معارفه امام جمعه صومعه سرا(حجت الاسلام راشدی نوری)حجت الاسلام حمیدرضا جلالی ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
حضور«حجت الاسلام حمیدرضا جلالی» درمراسم معارفه امام جمعه سابق صومعه سرا(حجت مهدی الاسلام راشدی نوری) ۲۷ مرداد ۱۳۹۷

مصلی صومعه سرا-مسجدجعفری صومعه سرا

امام زمان"قلابی"بازداشت شد+پیامبرقلابی،همسرامام زمان هم بازداشت شد

مدعیانی که خودرا «امام زمان» ویا« پیامیر» معرفی کردند.

«امام زمان» هایی که درقم، خوزستان،فارس وترکیه وافغانستان،عربستان،عراق،یمن،مصروتونس،فلسطین،الجزائر،سوریه ، بازداشت شدند رادرادامه خواهیدخواند+زنی در«قم» ادعاکرد : «همسرامام زمان هستم».یک نفرهم مدعی رسالت «پیامبری »درقم شد،سال۱۳۹۲درشهرقم درطول یک ماه، ۲۰نفرمدعی امام زمانی بودند+امام زمانی که درقم اعدام شد.

یک کاندیدای مجلس عراق(ناصریه)بهار۱۳۹۷درزمان فعالیتهای انتخاباتی-ادعای نبوت کردوبازداشت شد،دیدنی است.

امام زمان ماهشهری دستگیرشد.

آبان ۱۳۹۹ این مرد با لباسی عجیب و پس از پیاده شدن از تاکسی در میدان امام  شهرستان ماهشهر مدعی شد امام زمان واقعی اوست! این مرد ، ساعاتی بعد توسط نیروی انتظامی بازداشت  شد.۱۰آبان ۱۳۹۹

امام زمان ماهشهریدستگیرشد

جدیدترین مدعی امام زمان(ع) دستگیر شد+تصاویر

امام زمان درتاکسی

سئوال اینجاست که این «راننده» هم مشکوک بنظرمی رسدکه چه ارتباطی بااین ماجرا واین مدعی داشته وخیلی هم تلاش داشته درآنتن باشد!

امام زمان« ولایت هرات »افغانستان بازداشت شد

سید محمد شیرزادی(رئیس حج و اوقاف هرات) گفت «فرید علی ولی اللهی» روز ،شنبه( ۵ مرداد)۱۳۹۸ از سوی نیرو های امنیتی ولایت هرات از مرکز شهر بازداشت شده است.

 امام زمان قلابی - امام زمان قلابی دستگیر شد / ادعای عجیبی داشت

 این فرد مدعی است که با حضرت علی(ع) ارتباط دارد، با مورچه ها و درخت ها حرف می زند و میلیون ها انسان را شفا داده است

شیرزادی(رییس اداره حج و اوقاف) در صفحه رسمی فیسبوک خود نوشت: شخصی بنام «فرید علی ولی اللهی» بعد از مصاحبه ای که با او داشتم ادعا می‌کرد که «من مهدی آخر زمان هستم» بالای سر مریض وقتی «دعا»می‌خوانم می‌بینم و می‌دانم که شفا می یابید،او همچنین گفت که من با مورچه‌هاودرختان صحبت می‌کنم.

وضعیت پوشش(امام زمان قلابی) درهنگام مراجعه مردم:

رییس اداره حج و اوقاف در ادامه نوشته است: «این شخص کاذب که دختران زیادی هم فریب خورده برای دعا‌خوانی نزدش می‌رفتند وقتی به خانه‌اش رفتیم حتی تُنبان برتن  نداشت و وضعیت محیط خانه هم از لحاظ اخلاقی بسیار زشت نمایان می‌شد. الحمد‌الله دستگیر و به مراجع ذیربط سپرده شد».

به گفته مسئولان محلی این ولایت، زنان نزد این فرد برای دعاخوانی مراجعه می کردند و فرد مدعی به این مراجعه کنندگان پول هم می پرداخته است. رئیس حج و اوقاف افزود که این فرد از نظر روانی ،سالم به نظر می رسد، اما آزمایشات صحی در این مورد انجام خواهد شد. به گفته آقای شیرزادی «در ظرف چهار ماه این دومین امام زمان قلابی است که در این شهر بازداشت می شود

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:سال۱۳۹۲درشهرقم درطول یک ماه، ۲۰نفرمدعی امام زمانی کرده بودند.

اخیرا در شهرهای مختلف کشور افراد منحرفی که بعضی از آنها سابقه رُمالی در پرونده ی خود دارند به دروغ  ادعای مرتبط بودن با امام زمان (عج) را میکنند و با سوء استفاده از احساسات مردم سعی می کنند آنها را منحرف کرده و اهداف شوم خود را القا کنند.

عمده ی این  افراد که بی سواد(کم سواد) هستند در چند سال گذشته اقدام به سوء استفاده از عنوان ارتباط با امام زمان(عج) کرده و مردم را به سمت و سو های مشخص شده دشمنان اسلام می بردند که با هوشیاری سربازان گمنام امام زمان(عج) دستگیر شده اند.

یک منبع آگاه در گفتگو با سایت« قم فردا» گفت: در یک ماهه گذشته بیش از بیست نفر با عنوان مدعیان دروغین امام زمان در مسجد مقدس جمکران دستگیر شده اند.

برخی از افراد منحرف قصد داشتند در آستانه عید نوروز وبا استفاده از شلوغی مسجد مقدس «جمکران قم »به مهدویت و امام عصر (عج) توهین کنند که خوشبختانه نتوانستند هیچ  اقدامی انجام دهند.

قم فردانوشت:برخی از این« امام زمان های قلابی»  تیم هایی را در سطح مسجد جمکران قم داشته اند.

این افرادبا ایجاد شبهه در رابطه با مهدویت قصد تخریب حضرت ولی عصر (عج) را داشته و می خواستند به ساحت مقدس امام عصر(عج) توهین کنند که خوشبختانه با هوشیاری به موقع سربازان گمنام امام زمان (عج) در مسجد مقدس جمکران و در محوطه حیات مسجد در حین جو سازی و طرح ادعاهای واهی دستگیر شده اند.

این ۲۰نفرکه در یک ماهه اخیر در قم دستگیرشده اند، ادعا کرده اند « امام زمان» هستند./دوشنبه، ۱۲ فروردین ۱۳۹۲خبرگزاری فارس.

«امام زمانی» که شامگاه شنبه  ۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۱(۲۱رمضان ۱۴۴۳)ظهورکرده بود،دستگیرشد.

پیام اینستاگرامی امام زمان قلابی

سلام عرض میکنم،خدمت تک تک بینندگان عزیز.

بنده امام زمان،مهدی موعود،«بقیة ‌الله الاعظم» هستم،بیعتی کنندگان بامن نزدخداوندرستگارند.

ادامه پیام:بنده چندین سال هستش که درمساجدوحسینیه ها،اعلام ظهورکردم،وامامتأسفانه کسی-تاکنون-بامن بیعت نکرده،ومجدداً امشب،شب بیست ویکم ماه رمضان سال  ۱۴۰۱ ظهورخودم رااعلام میکنم وخواهان بیعت بامن هرکس هست،بسم الله.ممنون ومتشکرم.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:این پیام امام زمان ایرانی بودکه ظهورکرده بود،البته ایشان یکم ناشی بود،چون نمیدانست که امام زمان(عج)بازبان عربی تکلم می کند ومحل ظهورش هم ایران نیست(مکه است).

خبرگزاری حوزه از تهران درروز دوشنبه ( ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱)نوشت: شخصی که روز گذشته با پوشیدن لباس روحانیت، از ویدئویی از خودش در فضای مجازی منتشر کرده و مدعی شده بود که امام زمان(عج) است، بازداشت شد.

البته ما محل ظهوراین آقارانفهمیدیم واینکه ایا روحانی بوده ویا نه؟چون درهنگام اعلام ظهور-همانطورکه می بینید،لباس روحانیت برتن داشت.

واما این امام زمان قلابی،ورزشکارهم هست.

امام زمان ترکیه

امام زمان جعلی«هارون یحیی»  در «استانبول»ترکیه با ۳۰۰ زن(مرید) دستگیر شد(تنهاهارون بازداشت شد.)

اسم دیگراین استادعرفان واخلاق!«عدنان اوکتان»است.

همسر  امام زمان (قلابی) دستگیر شد

 

 این زن یکسال پیش ادعای خود را علنی ساخته بود و بسیاری از زنان ساده دل نیز به او گرویده بودند این زن موفق شده بود صدها میلیون تومان پول برای احداث یک حسینیه بسیار بزرگ از مریدان خود دریافت نماید. وی کارهای اولیه احداث این حسینیه را نیز به انجام رسانده بود./آفتاب۰۲ بهمن ۱۳۸۴

امام زمان «لارستانی» بازداشت شد

فرمانده انتظامی لارستان(داوود امجدی) از دستگیری فرد ۲۷ ساله خبر داد که در یکی از خیابان‌های این شهرستان خود را با ادعای دروغین امام زمان (عج) معرفی کرده بود.

در پی اعلام مرکز فوریت‌های پلیس ۱۱۰ مبنی بر اینکه فردی در یکی از خیابان‌های لارستان خود را امام زمان (عج) معرفی کرده ، مأموران انتظامی کلانتری ۱۱ شهید ساریخانی بلافاصله به محل مورد نظر اعزام و سریعاً فرد مورد نظر در حالی که یه قبضه شمشیر در دست داشت را دستگیر کرده و به مقر انتظامی انتقال دادند./۲۳ بهمن ۱۳۹۹،خبرگزاری مهر.

یک امام زمان-قلابی-اعدام شد

حکم اعدام امام زمان قلابی«علیرضا پیغان»اجراشد.

۵امام زمان قلابی  امروز دوشنبه(۲۰ آبان ۱۳۸۷)  بازداشت شدند.

 «علیرضا پیغان» به سمت جمکران نماز می‌خواند و کتابی ۶۷۳ صفحه‌ای تحت عنوان «القائم»نوشته است،طرفدران زیادی هم داشته است!

« پیغان»۴۱ ساله که آبان‌ ۱۳۸۵ از سوی ماموران اداره کل اطلاعات قم بازداشت شده بود«توبه »کرده بوداما بعدازآزادی از زندان مجدداً بر سر ادعای قبلی خود بازگشت. او مدعی بود که امام زمان (عج) از دنیا رفته و محل دفن ایشان جمکران است و به همین دلیل ما باید قبله خود را ‏به سمت آن مسجد تغییر دهیم.

خبرنگار شهاب‌نیوز می‌افزاید: ظرف چند سال اخیر تعداد شیاداتی که ادعای امامت یا ارتباط با امام زمان می‌کنند به نحو نگران ‌کننده‌ای افزایش یافته و تعداد افراد ساده و عوامی که جذب خرافات مذهبی می‌شوند نیز بیشتر شده است. 

«همسرپیامبر»قلابی درکردستان 

«شهاب‌نیوز»درادامه نوشت:در بهمن ماه سال گذشته (۱۳۸۶)درشهرستان «سقز» زنی پیدا شد که خود را حضرت خدیجه(همسرپیامبر) معرفی می‌کرد. وی پس از بازداشت اعتراف کرد که با استفاده از مواد بیهوشی، بانوانی که برای شفا گرفتن به او مراجه می‌کردند را جهت سوء استفاده‌های جنسی در اختیار فردی به نام «سالار» قرار ‌داده است.

همسرامام زمان(قلابی)درزندان

خانمی به نام «فریده گ.» نیز ادعا کرده بود با امام زمان (عج) ازدواج کرده و همسر امام زمان است که در سال ۱۳۸۵ بازداشت شد و تاکنون در زندان به سر می‌برد.

توضیح نگارنده-پیراسته فر:این خانم ضمن برگزاری کلاسهای اخلاقی برای خانمها،مدعی است که من امام زمان راخواب دیدم ،خیلی ازمن تشکرکردکه برای من تبلیغ می کنید وگفت ،امام زمان بمن گفت که چهل سال ظهورمراجلوانداختید.

این خانم  دراین ویدئومدعی است که درحالی زن امام زمان شدم که ۱۳خواستگارداشتم ونام چندنفراز خانمهای حاضررامی بردکه آنهابه ادعایم شهادت می دهند(امام زمان به خواب آنهاهم آمده که من همشرش هستم).پایان توضیحات نگارنده.

ادامه گزارش«شهاب‌نیوز»:پیدایش فرقه‌ای به نام «امام سیزدهم» و اعلام وجود حدود ۱۰ نفر در شهر مذهبی قم  که مدعی ارتباط با امام زمان بودند از جمله نشانه‌های این آفت است. منابع مطلع تاکید می‌کنند که نه تنها تعداد مدعیان امامت یا ارتباط با امام زمان (عج) به نحو قابل ملاحظه‌ای افزایش یافته که فعالیت رمالان، دعانویسان دروغین و جادوگران نیز مخصوصاً در شهرهای مذهبی نظیر قم و مشهد آشکارا بیشتر شده است./۲۰ آبان ۱۳۸۷عصرایران بنقل ازشهاب‌نیوز.

پیامبر(قلابی)درقم دستگیرشد

یزدفردانوشت: مدتی است که شخص کذابی به نام «فاضل ربانی» با تبلیغات گسترده از طریق سایت شخصی خود و نشریاتی همچون «الحقیقة الداعی»، «صیحة الظهور» و «انصار داعی» اعلام کرده است : پیامبر اسلام (ص) در زمان بشارت خود آمدن مرا را خبر داده بود و اسم روستای محل تولدم نیز در کتابهای تاریخی آمده است!.
«فاضل ربانی»می گوید:زمان انتخاب من به عنوان «پیامبر مسلمانان» مصادف شده بود با اشغال کویت توسط صدام(
مرداد ۱۳۶۹) و من برای گزینش شدن ۲ سال مورد امتحان خداوند بودم و سپس برگزیده شدم.
این فرد شیاد که علاوه بر مقام امامت خود را دارای مقام نبوت نیز می‌داند معتقد است که امت پیامبر بعد از رحلت ایشان به
۷۳ فرقه تبدیل شده‌اند که از میان آنها فقط فرقه او یعنی فرقه «حنفیه ابراهیمیه محمدیه ربانیه» شایسته نجات شده است.

وی  مدعی است: در هر عصری صفات خدا در یک انسان متجلی می‌شود و در عصر حاضر این صفات فقط در من متجلی شده است.
«فاضل ربانی» ضمن آنکه خود را قرآن ناطق می‌داند، به نصیحت بوش، پاپ و علمای الازهر و قم نیز اقدام می‌کند و پیروزی کشور عراق بر آمریکا را تنها به واسطه حضور خودش میسر می‌داند./
چهارشنبه، ۱۱ دی ۱۳۸۷یزدفردابنقل ازخبرگزاری فارس.

مدعیان امام زمانی درمشهد

در ادامه برخورد با جریانات مدعی مهدویت، افرادی با نام‌های آقای «م.ک» و خانمی به نام «م.ه» که ادعاهای دروغینی نظیر دارا بودن کرامات خاص و بعضاً ارتباط با امام زمان داشته و اقدام به اغفال بانوان جوان در مشهد می‌نمودند، مورد شناسایی و دستگیری قرار گرفته‌اند/۶ خرداد ۱۳۹۹مشرق.

زنی درمشهد،دامادش رافرمانده سپاه امام زمان(هنگام ظهور) معرفی کرد...زهرا

بر اساس اطلاعات منتشر شده از سوی وزارت اطلاعات استان خراسان رضوی در خصوص فعالیت های یک زن شهیاد در این استان که با راه اندازی یک شبکه سازمان یافته و همدستی چندین تن دیگر با برگزاری برخی از جلسات خانگی برخی از افراد ساده لوح را فریب داده و به اخاذی های میلیونی دست زده است

بعد از اطلاعات به دست آمده در خصوص این زن و اخاذی ها و شیادی های او در مشهد نیروهای وزارت اطلاعات در یک عملیات او و ۴ نفر دیگر از سران اصلی این باند را دستگیر کردند و به مراجع قضایی تحویل داده شدند

قاضی سید جواد حسینی، معاون دادستان مشهد سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت از بازداشت زنی ۵۵ ساله به نام «زهرا» و سه نفر از همراهان او خبر داد. این اشخاص به مشارکت در کلاهبرداری‌های شبکه‌ای، توهین به مقدسات و تبانی و اجتماع علیه اعراض و اموال مردم متهم شده‌اند. به گفته معاون دادستان مشهد با توجه به «گستردگی فعالیت‌های متهمان» تحقیقات همچنان ادامه دارد.

این زن با نام (زهرا – ق) ۵۰ ساله با ادعای دروغین به قصد کلاهبردار با برگزاری مجالسی خصوصی در برخی از خانه ها بسیاری از افراد را فریب داده و درآمدهای میلیونی را از این راه به دست آورده است.

او با فریب اطرافیان و برخی از افراد دیگر آنچنان در عقاید این افراد رسوخ کرده بود که برخی از آن ها خانه های خود را برای برگزاری مجالس در اختیارش قرار داده بودند و همچنین شخصی مبلغ ۳۰۰ میلیون تومان برای صرف امور خیریه به او اهدا کرده بود

فرد مذکور با بیان ادعاهای دروغین درخصوص ارتباط داشتن با امام زمان عجل الله اعلام کرده بود که داماد او در صورت ظهور امام زمان عجل الله فرمانده سپاه ایشان خواهد بود و با انتشار عقاید دروغین خود در بین برخی از افراد باعث فریب آنها و اخاذی های میلیونی از بسیاری از افراد شده بود/۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۹خبرآنلاین بنقل ازخراسان.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درمنابع مأخوزه اصلاحات انجام گرفته است.

بیشترین «مدعیان امامت ونبوت»درخارج ازکشور،«مصری» هستند.

رسانه های مصری می نویسند:«مونیس یونس» یکی از برجسته ترین مدعیان نبوت ، می گوید بمن«وحی»نازل می شود و اینکه او مهدی منتظر است.

«مونیس یونس»مدعی است با همه آنچه در سطح محلی و بین المللی اتفاق می افتد و اینکه او در آن بوده است تعامل دارد. از سال ۲۰۰۷ میلادی(۱۳۸۵شمسی)با فراماسونری بین المللی تماس بگیرید و وی گفت که وی صاحب پروژه خاورمیانه بزرگ است و نام اصلی وی خاور دور بزرگ است.

خبرگزاری مصرمی نویسد: ادعاهای«مونیس یونس»به سطح بین المللی رسیده است ، او ادعا می کند که  ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه و احمدی نژاد ، رئیس جمهور سابق ایران خواستارملاقات باوی هستند.

مدعی بعدی

«عبد البدی السید ابراهیم شرشیر» ، معروف به «شیخ اوبادا » با از پخش کلیپی مدعی شد که او فرزند استاد ما محمد صلی الله علیه و آله است و در زمانی که تعداد زیادی پیرو و طرفدار در داخل و خارج از روستا ، در سطح فرمانداری و خارج از کشور داشت با انتقاد شدید روبرو شد ، و آنها در شورای او در خانه اش با او ارتباط برقرار می کنند ، و پیروان او از خارج مصر با او در فیس بوک ارتباط برقرار می کنند ،وی می گوید که پیامبر را در خواب دید و به او گفت: «چطوری پسرم!؟».

«عبد البدی السید ابراهیم شرشیر» در ۲۵ سپتامبر ۱۶۹۵ (۴ دی ۱۳۴۴) ساکن روستای کفور بلشای ، در منطقه کفر الزیات در استان غربیه کشورمصر، متولد شد.

پیغمبر-زن

مانال مانا (شیخ منال)  ادعا کرد که خانه او مسجدی برای صحابه و مقدسین است. ، و اینکه استاد ما جبرئیل ، حسن ، حسین ، خانم زینب ، خانم نفیسا و فاطمه الزهرا او را در کنار عموی خود نشان می دهند که قبلاً ادعای نبوت کرد و به حبس محکوم شد که در آن درگذشت ،

 «شیخا» در سال ۱۹۹۰میلادی(۱۳۶۹شمسی) با ادعای نبوت ، دین تجارت را آغاز کرد و با یک رهبر از یک صوفی در منطقه مانیل در قاهره به نام عمر امین حسنین ، که او او را "عموی من" نامید ، آشنا شد. او با او ازدواج کرد ، و او در سال ۱۹۹۳ درگذشت ، و پس از مرگ او توانست خان«مانال» پیروان او را بسوی خودجذب کرد و شروع به ترویج ایده های عجیب و غریب مانند حضور عمومی رهبر نظم متوفی(شوهرش) کند

 و یکی از عجیب ترین آنها مواردی که آنها ادعا کردند این بود که نیازی به مسلمان برای انجام حج نیست و او از طرف پیروان خود عمل می کند ، تا اینکه او و ۱۵ نفر از پیروانش در تاریخ ۶ سپتامبر ۲۰۰۰(۱۶ شهریور ۱۳۷۹)دستگیرشدند و به ۵ سال زندان محکوم شدند.

«خلف الله» درمصرگفت من« امام زمان» هستم.

در سال ۲۰۱۲ میلادی(۱۳۹۰شمسی) رسانه ها شروع به پخش داستان خلف الله عبدالله ، که از خانواده ای شناخته شده در منطقه ابوخت در استان قنا(مصر) است ، می کنند. این امضای "مهدی منتظر" است و علیرغم تلاش برای انتشار ایده های او در میان اطرافیان ، او از پاسخگویی طفره می رود.

(خلف الله) در مصاحبه ای با وی گفت: "همه اطراف من و نزدیکان من را باور می کنند و این را در زندگی روزمره من می بینند که سرشار از کرامت است. حس من بودن مهدی منتظر بودن از سال ۱۹۸۷میلادی(۱۳۶۵شمسی)  آغاز شد ، زمانی که من با رژیم قبلی با مشکلات زیادی روبرو شدم ، که مرا مجبور کرد به عربستان سعودی بروم و سپس به امارات بروم ، تا به مصر برگردم و با رژیم روبرو شوم...

مرا در روستایم حبس کرد و هیچ کس نمی توانست به من نزدیک شود ، حتی برادرانم از ملاقات من ممنوع بودند.

وی (خلف الله) افزود: "من از اولاد رسول هستم و به نام پدر و مادر به او شباهت دارم و از طرف نام من از نظر معنا شبیه رسول است و به معنای واقعی کلمه نیست و بیشترین نشانه های مهمی که به من تأیید کردند من گهواره مورد انتظار هستم ، بارانی که هر جا که هستم مرا تعقیب می کند ، حتی اگر بر مردم باران نیاید ، آسمان به تنهایی برای من می بارد ، به طوری که آنچه از بی عدالتی مردم می بینم و مواضع دولتها و روسای جمهور تخفیف می یابد ، این همان اتفاقی است که برای من در مقابل همسر و فرزندانم در ایستگاه رامسس افتاد و آنها بدون صدها نفر که در آن زمان در ایستگاه حضور داشتند ، باران را بر روی من می دیدند ، پس از سرقت پول من در قاهره علاوه بر دعای من که همیشه مستجاب می شود.

مدعی نبوت درفلسطین

یک شیخ فلسطینی «امام احمد»ساکن جبالیا ، شمال شهر غزه ، پس از پایان فصل حج (۱۴ ذیحجه ۱۴۳۹) در صفحه فیس بوک خود اعلام کرد که «رسول خدا» است.

واما پس ازاین ادعا خیلی سریع بازداشت شد./۰۴ شهریور ۱۳۹۷

۱۴۰۵ زائر خانه خدا از استان مرکزی به سفر حج تمتع مشرف می شوند

توضیح نگارنده -پیراسته فر:شباهت «مدعی نبوت فلسطینی»  با «کاندیداتوری بنی صدربرای ریاست جمهوری»

درآذریادی ماه سال ۱۳۵۸بودکه  «ابوالحسن بنی صدر»به قم ، محضرامام خمینی می رود.

ماجرای نامه بنی‌صدر به امام و پاسخ ایشان چه بود؟ /بنی‌صدر جاه‌طلب بود یا خائن؟

واما به محض اینکه از بیت امام بیرون آمد درمصاحبه ای  « کاندیداتوری» خودرابرای انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد،

واین یعنی اینکه مردم اینطورتلقی کنندکه نامزدی بنی صدر، بنابه توصیه امام بوده است.

حالااین «حاج احمدجبالیایی»فلسطینی ،یک قدم فریبکارترازبنی صدراست،ایشان همان روزی که از«حج»برگشت به زادگاهش،پیامبری خودرااعلام کرد، به این امیدکه مردم بگویند،فرستاده خداست!.

*اولین دوره ریاست جمهوری در۵ بهمن ۱۳۵۸برگزارشد.

مدعیان نبوت درسوریه 

در سوریه ، جسد فرد مسلح ترکمن ، که ادعای نبوت می کرد «محمد الصناوی» در شهر «دانا »در حومه ادلب ، در شمال این کشور به ضرب گلوله پیدا شد. منابع محلی به "اسپوتنیک" گفتند که ستیزه جوی ترکمن الاصل ، که مردم حومه ادلب او را "موسیلیما ال ادلبی" می نامیدند ، مسیلیمه ال ادلبى ، او در سال 2013 به استان ادلب آمده بود و به ارتش آزاد پیوست ، و در آنجا به مردم منطقه ادعا کرد که« جبرئیل» بر او فرود آمد و او را به «سدر المنتهی» برد در خارج از خانه ، او را خطاب کرد ، و گفت: «آه محمد الصناوی ، ابن احمد ، من و فرشتگانم ، فرستادگان من و بندگان من از جمله صالحان هستیم. ما به شما امیدواریم که مردم را از شر زمین از ظلم ».

« الصناوی» مواضع خود را منتقل کرد تا زمانی که فرمانده یک گردان وابسته به سازمان«القاعده» شد. منابع نزدیک به «السناوی» گفتند که وی در مقادیر زیادی مواد مخدر استفاده می کرد که باعث توهم مداوم وی شد./۲۴ تیر ۱۳۹۷

 استان «ادلب» قبلاًنیزمدعیان نبوت داشته که مشهورترین آنها «حضرت هیثم» مشهوربه« هیثم آل احمد» است که جانشین وی برای حدود ۱۳ سال « ارتش پیروان »در شهر کافر نوبل که در منطقه معارات النعمان،فرماندهی می کرده است.

مدعیان «نبوت »در الجزائر

شهریور ۱۳۹۸، «موسی هلالی»  که خودرا «موسی ثانی» می داند،مدعی نبوت در شهر اوارگلا (۸۰۰ کیلومتری جنوب پایتخت الجزایر) ظاهر شد و در یک فیلم ضبط شده، به آیه شریفه استناد می کند که می گوید: تو بهترین ملت بودی که برای مردم بیرون آورده شد ، و او آن را با افرادی که برای تظاهرات به خیابان ها می روند تعمیم می دهد ، تأکید کرد که مزایای آنچه الجزایری ها انجام دادند به نفع همه مردم جهان و همه افراد آسیب پذیر است.

وی گفت:خداوند همانطور که برای فرعون و سپاهش انجام داد ، همه مفسدین را از بین خواهد برد. و اما پیام او به مردم ، همانگونه است که موسی به قوم خود ، بنی اسرائیل گفت: «از خدا یاری کنید و صبور باشید. و خلاصه آنچه این مدعی نبوت گفت چیزی نیست جز خواندن برخی از آیات قرآن ، و یادآوری داستان موسی و فرعون به کسانی که او را شاهد بودند.

این مدعی نبوت ، که عکس هایی از او را با« ریش وعصا ، لباس عصرحضرت موسی نبی  »منتشر کرد و ادعا کرد شبیه «عصای موسی» است.

مدعی دیگرالجزائی ، شخصی به نام «فاروک بن عیسی»است که با انتشار ویدئویی، ادعا می کند که فرزند شهید علی لا پوینت است.

 این شخص همچنین پیام خود را  خطاب رئیس ستاد ارتش(سرلشکر احمد قاید صالح)  کرده است ، با توجه به اینکه پدرش علی لا پوینت ، که در سال 1957 ، یعنی در جریان انقلاب آزادی ، رسماً به شهادت رسید ، زنده مانده و در سال 1989 درگذشت. این فرد گروهی از اسناد صادر شده توسط وزارت دفاع فرانسه را نشان داد. یک زن مسن با او ظاهر شد و گفت که او همسر علی لا پوئنت است ، که نام اصلی او علی بن عیسی است و پدرش از 1976 تا 1983 در زندان بوده است و رئیس جمهور موقت مرحوم ایالت Rabah Bittat کسی که او را از زندان برکنار کرد ، به دلیل اختلافات بین او و محمد الشریف ، دستیار ، اولین مقام. برای حزب.

صاحب داستان به بازجویی از خانم پیر پرداخت و اغلب این او بود که جواب ها را به او دیکته می کرد و او گفت که ارتش فرانسه به دنبال شوهرش است و آنها بیش از یک بار به خانه حمله کردند و آنها او را پس از شلیک دستگیر کردند و سپس محاکمه و زندانی کردند.

«أحمد قاید صالح»، رئیس ستاد مشترک الجزائر درگذشت

سرلشکر احمد قاید صالح در۲ دی ۱۳۹۸،نودسالگی درگذشت.

مدعی نبوت درعربستان

یک کشاورز۳۷،ازاهالی شهر قصیم در مرکز عربستان سعودی  روز گذشته  با حضور در یک مسجدی، مدعی شد که پیامبر جدید است و از پروردگار رسالت و سوره های جدید از قرآن کریم را برای مردم آورده است و باید هر چه سریع تر آن را ابلاغ کند.

 «شیخ تریحیب الجبرین» امام جماعت مسجدی که این مدعی در آن حضور یافت، گفت: هنگامی که در حال سخنرای برای نمازگزاران بودم، این مرد بلند شد و بلندگو را خاموش کرده و شروع کرد به مطرح کردن ادعاهای خود.که بلافاصله بازداشت شد.

یک شهروند یمنی مقیم عربستان هم ادعای نبوت کرد.
وی مدعی شدکه نام او در قرآن کریم ، و اینکه او از قبیله قریش است. در یک کلیپ ویدیویی که در دسامبر 2013 در یوتیوب منتشر شد ، مرد با یک تکه پارچه بر روی سینه ظاهر می شود که روی آن نوشته شده بود: "من ضیا عبدالرحیم هستم ... پیامبر و پیام آور قریشی." وقتی امنیتی از او س securityال کرد افسر در هنگام دستگیری در مورد نسب خود گفت: «من از قریش هستم» و برای اثبات پیشگویی خود آیه ای از سوره "القصص" را تلاوت کرد که شامل نام "دیاa" است: "بگو: دیدی آیا خدا شب را تا روز قیامت بر تو ماندگار می کند؟

خانمی که نبوتش راتلفنی به اوخبردادند-تونس

منطقه باردو ، در مرکز پایتخت تونس ، خانمی بنام«زهرا»یا (مادر پیامبران) ادعای نبوت کرد،وی که یک معلم دبیرستان است گفت که در سال 2000  یک تلفن ناشناس را شنید که به او دستور می داد این کار(رسالت خودراشروع کند).

زهرا می گوید که او در ابتدا گیج بود و این وضعیت را قبول نمی کرد ، اما مجدداً تلفن شد تا به او توضیح دهد که منبع آن الهی است ، و او این را خیرمی داند.

خبرنگار آژانس "قدس پرس" توانست در سال 2003 با "مادر پیامبران" ادعا شده ملاقات کند و با او صحبت کند و وی گفت: "وضعیت او طبیعی بود و به نظر می رسید آرام است ، اما تلاش می کرد مردم را ترغیب کند پیام او ، بدون اینکه بخواهم آن را به کسی تحمیل کنم. " زهرا ادعا کرد که "او از طریق تلفن سفارشات را دریافت می کند و به او اطلاع می دهد ، خطبه ها را می نویسد و آنها را بین مردم توزیع می کند ، متن هایی را به زبان و مفهوم می نویسد ، و آنها را برای رئیس جمهور وقت آمریکا جورج بوش ، به دبیرکل اتحادیه اتحادیه می فرستد. عمرو موسی ، دبیر کل سازمان ملل ، کوفی عنان ، و نخست وزیر آریل شارون اسرائیلی و زین العابدین بن علی رئیس جمهور تونس و دیگران از آنها می خواهند که پیام جدید را رعایت کنند ، برای رسیدن به صلح تلاش کنند در جهان ، به جنگ ها پایان دهید ، و سعادت را برای همه مردم به دست آورید.

این آژانس نسخه هایی از نامه هایی را که "مادر پیامبران" برای مسئولان نمابر ارسال کرده بود به دست آورد و همه آنها به صورت خطبه ، دستور و نصیحت بود. نکته عجیب این است که شماره های نمابر خطاب به شخصیت های فوق الذکر صحیح بود و به صاحبان آنها رسید ، که باعث شد برخی از افراد ساده آنها را باور کنند. هنگامی که پرونده وی مشخص شد ، وی دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفت ، اما محققان دریافتند که وی از یک وضعیت روانشناختی عجیب رنج می برد و به دنبال کسب منافع از طریق "ادعای نبوت" نیست ، بنابراین او را آزاد کردند. وی گفت ، در کلینیک ، علیرغم تلاش برای درمان زهرا از جنون ، او هنوز در حال چاپ کلمات و صفحاتی از کتابها بود و منتظر بود "مکاشفه" واهی ، به طوری که عدالت ، رفاه و تحمل در سراسر جهان حاکم باشد.

پیامبری که بدست مریدش کشته شد

در استان "آب" یمن ، شخصی به نام محمد باکاری ادعا کرد که او پیامبری است که از آسمان به او نازل شده ، انتخاب و اعزام شده است و شروع به احکام و احکام از طرف خدا می شود. روزنامه یمنی ، المستقیله ، گفت که باکاری در مدرسه علوم اسلامی در استان صعده در یمن ثبت نام کرد و به آموختن از آن ادامه داد ، و پس از آن گفت که احساس نبوت می کند ، و بسیاری او را دنبال کردند ، که قبل از آن او فروشنده مواد مخدر بود. و «باکاری» توسط یکی از پیروان وی که به نبوت او ایمان داشت ، کشته شد ، زیرا او را بر روی یک تخته چوبی مصلوب شده ، با یک گلوله در سرش پیدا کردند. این روزنامه خاطرنشان کرد که مرتکب اعتراف کرد که "دجال" را پس از آنکه باعث از بین رفتن خانه و جابجایی اعضای خانواده اش به دلیل اجرای تعالیم وی شد ، به کشته شدن "دجال" اعتراف کرد ، زیرا وی وی را متقاعد کرد خانه خود را بفروشد و قیمت آن را خرج کند. لذت قبل از آمدن روز قیامت.

یک زن کمونیست ادعای پیامبری کرد

داستان «ثریا» با پیشگویی در سال 1982 میلادی هنگامی که وی برای بازدید از یکی از کشورهای مغرب بود آغاز شد ، جایی که وی می گوید: "وقایع بزرگ و بزرگ الهی طی دو شب متوالی برای من اتفاق افتاد ، که به اصطلاح قیامت خدا پیامبر ، و در نتیجه آگاهی آگاهانه من ، دیدم که زمان اطلاع رسانی مردم فرا رسیده است.

در جلسات حزب سوسیالیست یمن ، ثریا بیانیه ای را منتشر کرد که حاوی جزئیات پیشگویی خود بود و از وی درخواست تأیید و اعتقاد به آن را می کرد. بیان ثریا با آیه شریفه آغاز می شود: "ای رسول ، آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است "،" او در یکی از بندهای خود نوشت: "هنگامی که تعادل بر روی زمین برهم می خورد و انسان با هم نوع خود دست و پنجه نرم می کند ، شرارت گسترش می یابد ، ارزش های ضد و نقیض در هم می آمیزد ، بی اخلاقی ، بی عدالتی و استبداد به ارزش هایی تبدیل می شود که مردم را کنترل می کند و کنترل می کند زندگی آنها ، سپس بهشت ​​برای انتخاب پیام آور مردم دخالت می کند.

ثریا ، که قبلاً اندیشه مارکسیستی را در آغوش می گرفت ، ادعا می کند که حرفه او یک پیام آسمانی است و هیچ نبوغی را در بر ندارد و به سبک عقاید مارکس یا هگل نیست و آنچه در وجدان اوست بهتر از آنها از همه نبوغ جهان بهتر و بهتر هستند و اصرار دارد که پیام او برای کل بشریت ، قانونگذاری و روش جهانی است. 

آخرین مقاله مقاله منتشر شده در وب سایت "یمن پرس" در 2 اکتبر 2015 در که وی گفت: "در اینجا من آن را به دست همه بشریت می رسانم. من اولین کسی هستم که آن را ارسال می کنم." ابن عبدالله الرسول مرد را مهر و موم کرد و آن را به مرحله بعدی باز کرد که تا ساعت رستاخیز ادامه دارد که هیچ یکی به جز شما می داند.

ادعای نبوت یک شیمی دان مصری 

در آغاز سال 1980 ، رشاد خلیفه ، شیمی دان مصری که در ایالات متحده زندگی می کرد ، اعلام کرد که جبرئیل ، علیه السلام ، با الهام از خدا بر او آشکار شده است ، و او به او دستور داده است که پیام خود را توسط در سال 1988 ، و اینکه قرآن وجود پیام آوران را پس از محمد انکار نکرده است ، بلکه هبوط انبیا را انکار کرده است ، همانطور که ​​تأکید شده است. معجزه قرآن در بلاغت آن نهفته است ، همانطور که شایعه شده است ، بلکه بیشتر در شماره 19 است ، و این که کتاب از این تعداد و مضرب های آن تشکیل شده است.

یک کاندیدای انتخاباتی«مجلس»عراق درناصریه«یاسر ناصر حسین » ادعای «نبوت» کرد وخودر«آیت الله العظمی»نامید.

مقامات سرویس پلیس عراق در شهر ناصریه ، مرکز استان ذی قار (جنوب) ، امروز ، پنجشنبه۱۲ فروردین ۱۳۹۷ گفتند که«یاسر ناصر حسین » (۵۱ ساله) پس از «ادعای نبوت» در زمان مبارزات انتخاباتی خود ، از خانه خود بازداشت شد در انتخابات پارلمانی که ماه آینده برگزار می شود. 

نگارنده-پیراسته فر:انتخابات پارلمانی عراق در۲۲اردیبهشت ۱۳۹۷برگزارشد.

این امر ساعاتی پس از مصاحبه  تلویزیونی محلی عراق بامتهم ،باسرعت درشبکه های اجتماعی ،فضای مجازی ، عکس و فیلمش منتشرشد «یاسر ناصر حسین » بااین پوشش وعناوین ازمردم خواسته بودکه به وی رأی دهند. ساکنان محلی در ناصریه گفتند: این فرد از نظر روحی «مریض» شناخته می شود.

مقامات امنیتی گفتند:«یاسر ناصر حسین »، نامزد انتخابات ، با پوشیدن لباس عربی در یک ویدئو کلیپ که در شبکه های اجتماعی پخش شد ، ظاهر شد و گفت : از طرف خدا مأمور شده است که در انتخابات شرکت کند.

«حسین» بر روی پوسترهای تبلیغات انتخاباتی خود که «عمامه ای سیاه» به او نشان می داد ، عباراتی را ادعای نبوت کرد ، از جمله«بنیانگذار ، رهبر و حامی حزب الله ، نور آسمان ها و زمین» نوشت. و عبارت «پیامبر ، سید مجاهد امام یاسر نصیر حسین ،آیت الله العظمی» .

وی پوسترهای تبلیغاتی خود را با عبارتی ضمیمه کرد که در آن ادعا می کرد در زمان رژیم سابق تحت حکم اعدام است.

نماینده امام زمان کازرونی «قاتل امام جمعه»

حمید درخشنده تا آخرین لحظات (پای اعدام)خود را نماینده امام زمان می نامید و ذره‌ای از عملکرد خود اظهار ندامت نکرد

حجت الاسلام محمد خرسند امام جمعه کازرون پس از برگزاری مراسم احیا شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان، هنگام بازگشت ،مقابل منزل خود با ضربات چاقو هدف قرار گرفتند که بر اثر شدت جراحات جان باختند.

این اتفاق پس از بازگشت امام‌جمعه کازرون از مراسم احیا و ساعت ۳ و نیم بامداد چهارشنبه۲۳ رمضان ١٤٤٠(۸ خرداد ۱۳۹۸)

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:هنگامیکه «حاج اقاخرسند»دران سحرگاه -بعدازپایان ازمراسم احیاء ازمصلی برمیگشته که سحری بخورد -وقتی راننده کنارمنزل ایشان راپیاده می کند،قصدداخل شدن به منزل داشته،درخشنده(تعمداًلباس تعزیه پوشیده بود) اوراتعقیب می کرده،آنهاکه باهم آشنایی داشتند،اوراصداکرده وموبایلش را بهش نشان داده که بیایید این مطلب-راببینید(روایت دیگراست که درخواست عکس «سلفی»کرده)دراین لحظه ازفرصت استفاده کرده،باچاقویی که برای نقشه شومش بهمراه داشته،ضرباتی به شکم وران امام جمعه واردمی کند،راننده هم که هنوزخیلی دورنشده بود ،غیرازاینکه به اورژانس زنگ بزند،کاری نمیتواندبکند،،اورژانس باتأخیرمی رسد ودرفاصله انتقال به بیمارستان به معبودش می شتابد،مردم صبح متوجه این حادثه می شوند(چون امامت نمازصبح مصلی راایشان عهده  داربوده،باتأخیرش متوجه اتفاق می شوند)ضمناً امام جمعه فاقدمحافظ بوده است.

«حجت الاسلام محمد خرسند »در دوم شهریورماه ۱۳۸۶ به سمت امام جمعه شهر کازرون منصوب شده بود.

قاتل  حدوداً ۴۷ ساله به نام« حمید درخشنده»  است که به شغل عکاسی و فیلمبرداری اشتغال داشته است،

حمیددرخشنده-قاتل(حجت الاسلام محمد خرسند )سواربراسب درخیابانهای شهرکازرون

قاتل امام جمعه کازرون از چند روز قبل با لباس عربی و سوار اسب در خیابان دیده شده است. در کلیپی که منتسب به اسب سواری این قاتل است وی با لباس عربی سفید و شال سبز و نقاب در خیابان های کازرون ظاهر شده است ونیز روبروی حوزه علمیه کازرون دیده شده است.

درخشنده را درظهرروزحادثه  در «مخفیگاهش در کازرون» دستگیر کردند.

پیام رهبرانقلاب بمناسبت شهادت امام جمعه کازرون

ایشان(حجت‌الاسلام محمد خرسند) در شب قدر و پس از ساعاتی توسّل و تضرّع به لقاءالله پیوست و این نشانه‌ی پاداش بزرگ الهی به آن روحانی با اخلاص و پرتلاش است /قسمتی ازپیام رهبرانقلاب،آیت الله خامنه ای ۱۱ خرداد۱۳۹۸

حجت‌الاسلام علی سهراب‌پور(متولد۱۳۷۹) در مصاحبه با خبرنگار فارس در شیراز(۱۳۹۸/۳/۹) جزئیات حادثه دلخراش شهادت امام جمعه کازرون می گوید:. قاتل امام جمعه هیچ‌گونه مشکل روحی و روانی و اعتیاد به مواد مخدر نداشته و آنچه در این‌باره به وی نسبت داده می‌شود دروغ است.

این فرد که دارای همسر و فرزند است را از دو سال پیش می‌شناسم؛ وی با اعتراف به اینکه زندگی گذشته‌اش را تغییر داده و به غیر از اهل‌بیت(ع) و خدا در راه دیگری نیست به حوزه علمیه می‌آمد و می‌گفت می‌خواهد زندگی سالمی را در پیش گیرد، این فرد با تعریف از علما و روحانیون می‌گفت ای کاش مردم متوجه می‌شدند روحانیون خوب هستند و همواره این حرف را تکرار می‌کرد (سهراب‌پور می گوید،درخشنده) در بین حرف‌هایش مواردی -خلافی-هم می‌گفت که -به وی-تذکر می‌دادم و او را نصیحت می‌کردم.

وی افزود:قاتل اصالتاً کازرونی است اماما یکسال از قاتل خبری نداشتیم و اخیرا که او را دیدم گفت قصد فروش خانه و مهاجرت به خارج دارد.

استاد حوزه علمیه شهرستان کازرون ادامه داد: دارای عقاید انحرافی بوده استاین شخص در یکسالی که در کازرون نبود با گروه‌های ضاله در طالقان ارتباط داشته است ودارای عقاید انحرافی بوده است.

استاد حوزه علمیه شهرستان کازرون با اشاره به اینکه قاتل چند روزی با لباس عربی، شال سبز روی سر، نقاب و سوار بر اسب در سطح شهر رفت و آمد داشته است، گفت: وی در روزهای اخیر (شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان)، منبری را در میدان شهدا تعبیه کرده بود و با مراجعه مکرر به امام جمعه کازرون از وی می‌خواهد تا آن شب را، در میدان شهدا سخنرانی کند که امام جمعه نپذیرفته./پایان.

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:۲تااشکال درصحبت های حاج آقا سهراب‌پور مشاهده می شود،یکی اینکه ایشان «هیچ‌گونه مشکل روحی و روانی و اعتیاد به مواد مخدر نداشته»نمی تواند صیحیح باشد،چراکه باتوجه به تصاویر بابا لباس عربی، شال سبز روی سر، نقاب و سوار بر اسب در سطح شهر رفت و آمد داشته ومیخواسته موردرا توجه بدهد که من(درخشنده)امام زمانم.همین دلیل داشتن مشکل روحی وروانی قاتل می باشد،که متأسفانه بعلت دفاع نابجای متنفذین کازرون آت اتفاق ناگوارافتاد.

حمیددرخشنده-قاتل(حجت الاسلام محمد خرسند )

دوم اینکه او اینطور نبوده که در  یکسالی که در کازرون نبود با گروه‌های ضاله در طالقان ارتباط داشته است دچار عقاید انحرافی شده باشد،چراکه این تفکرداعشی شاکله اورا تشکیل می داده وبرداشتهای ناصواب ازدین اورابه این راکشاند،بتعبیری این تفکرهمیشگی خودش بوده،نه اینکه دراین یکسال  بواسطه ارتباط باگروه ضاله اینطوری شده باشد.

حجت‌الاسلام علی سهراب‌پور: قاتل بارهااین حرف را تکرارمی کرد: «اگر روحانیون از بین بروند، امام زمان(عج) زودتر ظهور خواهند کرد» 

استاد حوزه علمیه شهرستان کازرون گفت: قاتل چند روزی با لباس عربی، شال سبز روی سر، نقاب و سوار بر اسب در سطح شهر رفت و آمد داشته است، گفت: وی در روزهای اخیر (شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان)، منبری را در میدان شهدا تعبیه کرده بود و با مراجعه مکرر به امام جمعه کازرون از وی می‌خواهد تا آن شب را، در میدان شهدا سخنرانی کند.

اما همین آقایی که هیچگونه  مشکل روحی و روانی نداشته و اعتیاد به مواد مخدر نداشته چگونه دست به قتل می زند!؟

سهراب پور درادامه این مصاحبه اش  باخبرگزاری فارس، می گوید: متاسفانه وی که دنبال اهداف شوم خود بود، بامداد شب ۲۳ ماه رمضان پس از مراسم احیا با حضور در جلو منزل امام جمعه و اصرار به وی که چیزی در گوشی موبایل دارم که باید ببینید به او نزدیک شده و با ضربه عمیق چاقویی که به همراه داشته را به قلب و ران امام جمعه می‌زند و متواری می‌شود، راننده امام جمعه که از این موضوع هراسان می‌شود با دیدن این صحنه و فریاد، اطرافیان را مطلع کرده اما پس از آمدن همسر امام جمعه با پیکر نیمه جان حجت‌الاسلام خرسند روبه‌رو می‌شود.

آسیب شناسی حادثه"مزارشریف"چرادیپلماتها درکنسولگری کشته شدند؟مقصران حادثه

​چه کسی مقصرحادثه کشتاردیپلماتهای ایران است،چرادرسالهای قبل،کنسولگری»درامان بود ولی  مرداد ۱۳۷۷برعکس شد؟آسیب شناسی ازلابلای اظهارات مسئولین

ماجرای کشتاردیپلماتهای ایران درکنسولگری مزارشریف اززبان یک دیپلمات:آسیب شناسی ازلابلای اظهارات مسئولین

شنبه ، ۱۷ مرداد ۱۳۷۷«طالبان»با تصرف شهرهای مهم هرات، کابل و جلال آباد کنترل بیشتر افغانستان را در دست گرفته بودند. طالبان با تصرف شهر «مزارشریف »حدود ۹۰ درصد از خاک افغانستان را زیر کنترل در آوردند.

مهاجمین واردکنسولگری ایران شدند وهمه را به رگباربستند،همه راکُشتند واما یک نفر که گمان می کردندمُرده،توانست بعدازخروج آنها،باتن زخمی فرارکند.الله مددشاهسوند.

«محسن روحی صفت »از سابقون ستاد افغانستان و بازنشسته وزارت امور خارجه است. از سال ۶۲ که ستاد پشتیبانی افغانستان در وزارت امور خارجه تشکیل شد، در آن مسئولیت داشته تا اینکه در سال ۶۹ به سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در پیشاور، محل استقرار دولت موقت مجاهدین، ماموریت می یابد و پس از مدتی مسئولیت سرکنسولگری را بر عهده می گیرد. در بازگشت از ماموریت که مصادف با تشکیل حکومت مجاهدین در کابل است، رئیس ستاد پشتیبانی افغانستان در وزارت امور خارجه می شود.

زمان حادثه در کنسولگری ایران در مزارشریف، «محسن روحی صفت» رئیس ستاد افغانستان بوده، ستاد آن زمان زیرمجموعه نهاد ویژه افغانستان بود و به مدیریت «علاءالدین بروجردی» اداره می شد.

حادثه فجیع کنسولگری موجب تحولات چشمگیری در ساختار وزارت خارجه درباره افغانستان شد؛ اما محسن روحی صفت حتی با استعفای مقام ارشدش و تغییرات در همین حوزه به طور تخصصی کارش را ادامه داد. ۳۶ سال مسئولیتش در وزارت خارجه را در حوزه کشورهای همسایه شرقی ایران کار کرده، از پاکستان تا افغانستان، هند و مالزی.

«محسن روحی صفت» زمان حادثه مزارشریف از بامیان به تهران بازگشته بود و می گوید صدای تیراندازی و لهجه پشتون سرحدی پاکستانی مهاجمان را از پای تلفن ماهواره ای شنیده است.

درباره آنچه ۱۷ مرداد ۲۲ سال پیش در مزارشریف و تهران گذشت، مفصل در ادامه گپ زده ایم.

شما سال ۷۷ که حادثه مزارشریف رخ می دهد، رئیس ستاد افغانستان بودید. درباره این ستاد و مسئولیت ها و اختیاراتش توضیح می دهید؟

از سال ۶۲ در وزارت خارجه ستاد پشتیبانی افغانستان را داشتیم و با توجه به اینکه جمهوری اسلامی ایران، دولت کابل را دست نشانده شوروی سابق می دانست و آن را به رسمیت نمی شناخت، از طریق این نهاد با مجاهدین ارتباط داشتیم، همچنین ستاد بازوی اجرائی دفتر ویژه افغانستان و هماهنگی اجرائی با دیگر ارگان ها بود، دفتر ویژه افغانستان در وزارت خارجه، درباره امور افغانستان در بخش مجاهدین تصمیم گیری می کرد که رئیس آن آقای محی الدین نجفی بود و من معاون آن بودم. اداره کل سیاسی غرب آسیای وزارت امور خارجه، مسائل بین المللی افغانستان و دولتی کابل و مذاکرات با دیگر کشورها در موضوع افغانستان را بر عهده داشت. سیاست گذاری کلی این نهادها و دیگر وزارتخانه ها و ارگان هایی که به نحوی با موضوع افغانستان ارتباط پیدا می کردند، زیر نظر شورای عالی افغانستان به ریاست رئیس جمهور و عضویت وزرای خارجه، کشور، اطلاعات، ارشاد و ارگان سپاه بود، دبیر اجرائی این شورا مرحوم حسین شیخ الاسلام بود که در آن وقت معاونت سیاسی وزارت امور خارجه را بر عهده داشت. در سال ۱۳۷۶ با استقرار دولت جدید، نمایندگی ویژه جمهوری اسلامی در امور افغانستان ایجاد شد و ستاد سیاسی و ستاد پشتیبانی زیرمجموعه آن شدند که من در ستاد پشتیبانی افغانستان ماندم.

ستاد پشتیبانی افغانستان که از سال ۶۲ راه اندازی شده بود، برای ارتباط با مجاهدین بود. هدف از این ارتباط چه بود؟

ناگفته هایی از شهدای مظلوم مزار شریف پس از ٢١ سال

آن زمان افغانستان تحت اشغال ارتش سرخ شوروی بود. ما دولت کابل را چندان به رسمیت نمی شناختیم. دولت ترکی، حفیظ الله امین، ببرک کارمل و در نهایت نجیب در کابل قدرت را در دست داشتند، جمهوری اسلامی سطح روابط را به کاردار موقت کاهش داد، جناب آقای طاهریان به عنوان کاردار موقت در کابل حضور داشت و سعی می کردیم ارتباط ها با دولت کابل رسانه ای نباشد که به دولت مشروعیت ندهد، چون ایران می گفت ارتش شوروی به طور غیرقانونی کشور افغانستان را اشغال کرده و دولت دست نشانده است. بیشتر کشورهای غیرکمونیست دنیا روابطشان را با کابل قطع کرده و سفارتخانه شان را بسته بودند، ولی ایران سفارتش را نبست، با وجود اینکه کشوری مسلمان بود و از معدود کشورهای مسلمان بود که در کابل حضور داشت. از طرف دیگر ما ارتباطمان را با مجاهدین داشتیم، چون بخشی از سرزمین افغانستان توسط مجاهدین آزاد شده بود و سفارت ما فقط در شهر کابل می توانست ارتباط بگیرد و کاردار موقت ما نمی توانست از شهر خارج شود و به مناطق تحت سلطه مجاهدین برود، ولی افراد ستاد افغانستان چون خارج از افغانستان بودند و با مجاهدین ارتباط داشتند، می توانست به آن مناطق سرکشی کنند و مشاهداتشان را از وضعیت مناطق آزادشده به مرکز گزارش دهند که در افغانستان چه وضعیتی هست، سطح نیروهای اشغال کننده چقدر است، مجاهدین چه توانی دارند، انتظار می رود پیروز شوند یا نه. وظیفه وزارت خارجه نیز همین است و ابزارش از ستاد افغانستان به دست می آمد و با رهبران مجاهدین مانند احمد شاه مسعود، حکمتیار و ربانی و فرماندهان عالی رتبه مجاهدین ارتباط داشتیم.

آن زمان به مجاهدین کمک نظامی هم می کردیم؟

بله.

از ستاد افغانستان هماهنگ می شد؟

از نظر اجرائی در سال های نیمه اول دهه ۶۰ ستاد پشتیبانی هم کمک های لجستیکی، امدادی و انسانی و هم نظامی را پوشش می داد، بعدا تغییراتی ایجاد شد.

مسئولیت موضوع افغانستان در دوره وزارت آقای ولایتی و بعد در دوره وزارت آقای خرازی با چه کسی بود؟

از اول دهه ۷۰ که آقای علاءالدین بروجردی در دوره آقای ولایتی معاون آسیا و اقیانوسیه شد، مسئولیت افغانستان با ایشان بود و دفتر ویژه افغانستان به کار خود خاتمه داد. در زمان آقای خرازی با توجه به اینکه آقای امین زاده سمت معاون آسیا و اقیانوسیه را بر عهده گرفتند، آقای بروجردی به سمت نماینده ویژه جمهوری اسلامی ایران در امور افغانستان منصوب شد.

پس در وزارت خارجه آن زمان درباره شرایط بغرنجی که در افغانستان وجود داشت، خیلی حساسیت داشتید؟

بله، در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی جلسات شورای عالی افغانستان ماهانه تشکیل می شد و در وزارت امور خارجه، هفته ای یک روز جلسه ای به ریاست وزیر امور خارجه و نمایندگان دیگر نهادهای مرتبط برگزار می شد. البته این جلسات در دوره آقای خرازی نیز ادامه داشت.

پیش از اینکه برسیم به سال ۷۷ و حادثه مزارشریف، به بستری که طالبان افغانستان را تصرف کردند هم بپردازیم. از کمی قبل تر بفرمایید.

من تا تابستان ۷۳ در پیشاور بودم و دولت مجاهدین هم در پیشاور مستقر بود. برای خودشان رئیس جمهور و وزرایی خارج از دولت کابل داشتند و با دولت نجیب می جنگیدند. در دورانی که کابل به دست مجاهدین سقوط کرد، یک رقابت حاد بین پشتوزبانان و فارسی زبانان ایجاد شده بود. از یک طرف احمد شاه مسعود، مزاری و دوستم توانسته بودند یک سری از فرماندهان ارتش دولت نجیب را به سمت خودشان جذب کنند،

از طرف دیگر «گلبدین حکمتیار» رهبر حزب اسلامی افغانستان، از طریق ژنرال تنی از فرماندهان ارتش افغانستان و پشتون بود که کودتای نظامی ناکامی را اجرا کرده بود و به پاکستان پناهنده شده بود که توانست برخی از فرماندهان نظامی پشتون را جذب کند، در واقع دو طرف کمک کردند که آینده افغانستان را به دست بگیرند. وسط کار هم سازمان ملل متحد به واسطه بنین سوان، نماینده ویژه دبیر کل، طرحی را می ریخت به نام شورای انتقالی ۲۳نفره متشکل از فرماندهان جهادی و تکنوکرات هایی که در خارج بودند تا دولت موقت و برگزاری انتخابات را انجام دهند و حکومت از نجیب به مجاهدین منتقل شود. وسط این کار هر دو طرف پشتوزبان و فارسی زبان شروع به تحرکات نظامی کردند و هر طرف می ترسید طرف مقابل پیش دستی کند و کابل را بگیرد.

 زمانی که « محمدنجیب الله » از فرودگاه حرکت کرد که سوار هواپیما شود و براساس درخواست بنین سوان، نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل متحد در امور افغانستان، از آن کشور خارج شود، نیروهای شبه نظامی دوستم با هواپیما از مزارشریف در فرودگاه کابل فرود آمدند و فرودگاه را متصرف شدند و او را دستگیر کردند.

نیروهای احمد شاه مسعود و حزب وحدت آقای مزاری نیز زمینی وارد کابل شدند و شهر را به کنترل خود درآوردند.

در واقع آنها متوجه شده بودند که عربستان و پاکستان برای اداره افغانستان طراحی خود را انجام داده اند و نیروهای دیگر افغانستانی را نادیده می گرفته اند. (تلاش ها و مذاکرات آقای میرمحمود موسوی، نماینده اعزامی ایران به این مذاکرات، در پاکستان برای تشکیل دولتی متشکل از همه گروه ها و جناح ها و اقوام را ناکام گذاشته بودند).

نیروهای آقای حکمتیار از جنوب حرکت کرده و درصدد تصرف کابل برآمدند؛ بنابراین احمدشاه مسعود، دوستم و مزاری پیش دستی کردند، نیروهای حزب اسلامی تا سرآسیاب و حاشیه کابل توانستند پیشروی کنند، ولی شهر کابل به دست نیروهای فارسی زبان افتاد.

پاکستان و عربستان انتظار چنین اتفاقی را نداشتند. چون مرکز تحرکات و فعالیت های نظامی و دیپلماتیک و سیاسی افغانستان در سطح جهان و منطقه پاکستان بود و همه کشورها از طریق پاکستان به افغانستان وصل می شدند. نیروهای مبارز عرب هم توسط عربستان تشویق شده و به پیشاور می آمدند و پایگاه داشتند. همه گروه های عربی که مبارز بودند، توسط دولتشان تشویق می شدند که به جای مبارزه با دولت خودشان، با کفار مبارزه کنند. می گفتند یک کافر کمونیستی آمده مردم افغانستان را می کشد، بروید عمل واجب جهاد را ادا کنید و اینها در پیشاور فعالیت می کردند و به طور کامل مورد حمایت آمریکا و سازمان سیا و دستگاه های دیپلماتیک آمریکایی و پاکستان بودند.

«نیروهای سازمان ملل»در کابُل

با استقرار دولت مجاهدین در کابل، درگیری نظامی حزب اسلامی با دولت مستقر در کابل شروع شد و هر روز گسترش بیشتری می یافت، از طرفی بعد از یکی، دو سال بین ائتلافی که کابل را تصرف کرده بودند نیز اختلاف افتاد و در کابل مجاهدین نتوانستند با هم بسازند و درگیری ها چندین سال ادامه پیدا کرد، مردم سرخورده شدند .

طرح سازمان ملل

سازمان ملل هم تلاش می کرد طرحی پیاده کند که بتواند آرامشی در کابل ایجاد کند اما موفق نشد، به فکر افتادند یک نیروی نظامی به عنوان عامل صلح یعنی نیروی صلح سازمان ملل تشکیل شود و این نیروها در کابل امنیت را به دست بگیرند و همه گروه های نظامی مجاهدین از کابل تخلیه شوند و نیروهایی شبیه کلاه آبی سازمان ملل در آنجا حضور پیدا کنند؛ اما چندی بعد نماینده سازمان ملل به این نتیجه رسید که نیروهای خارج از افغانستان نمی توانند در افغانستان دوام بیاورند و شاید بهتر باشد یک سری افراد را که سابقه نظامی مربوط به ارتش گذشته افغانستان دارند، استخدام و سازماندهی کند و تحت عنوان «نیروهای سازمان ملل» به کابل ببرد که حفاظت و امنیت را به دست بگیرند و از نیروهای مجاهدین بخواهند کابل را ترک کنند که درگیری از بین برود.

« نظامیان غیروابسته» افغانستان چیست؟«پاکستان» برای اداره «افغانستان» اقدام کرد

بنابراین آقای «میستری» نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل، در شهر «کویته» پاکستان مستقر می شود، افراد زیادی به او مراجعه می کنند و نطفه تشکیل یک «نیروی نظامی غیروابسته به احزاب و گروه ها »و به صورت مستقل را تشکیل می دهد و ماهانه ۳۰۰ دلار به آنها حقوق می دادند، درحالی که در احزاب ماهی ۱۰ دلار به نیروهای نظامی خود می دادند.

هم زمان در پاکستان خانم «بی نظیر بوتو» در قدرت بود و آقای «ژنرال بابر» وزیر کشور قدرتمندی بود و تلاش داشت ارتباط کشورش را با آسیای مرکزی وصل کند؛ بنابراین «محموله ای از مرز پاکستان به سمت هرات فرستاد که راه را باز کند.» این کار موفقیت آمیز بود.

توضیح مدیریت ساست-پیراسته فر:خانم بی نظیربوتو(دخترِذوالفقار علی بوتو) حزب مردم پاکستان را پایه گذاری کرد و سپس رییس جمهوری و نخست وزیر این کشور در سال های ۱۹۷۱ تا ۱۹۹۷ شد.« بی نظیربوتو» در سال ۱۹۸۸ برای بار اول به عنوان نخست وزیر(زمان پرویزمشرف) پاکستان انتخاب شد ولی در سال ۱۹۹۰ توسط رییس جمهوری این کشور و به اتهام فساد از مقام خود برکنار شد. وی بار دیگر در سال ۱۹۹۳ به مقام نخست وزیری رسید و جانشین نواز شریف شد. آقای شریف پس از چالش با رییس جمهوری مجبور به کناره گیری شده بود.

روحی صفت:اما«دفعه دوم محموله غارت شد

«طالبان» ساخته وپرداخته «پاکستان» است.

پاکستان تصمیم گرفت نیروهایی از «طلبه هایی که در افغانستان تحصیل می کردند»که «ملاعُمر» هم یکی از آنها بود- حفاظت از کاروان را برعهده بگیرند.

آنها حفاظت از کاروان تجاری را به عهده گرفتند و آقای بابر(وزیر کشور پاکستان)هم همراه شد.

درحالی که دولت افغانستان در کابل اخطار می کند چرا وزیر کشور پاکستان بدون اجازه ما وارد کشورمان شده و کاروانی را به سمت شمال می برد اما دولت کابل تسلطی بر همه مناطق افغانستان نداشته.

این کار صورت می گیرد و هم زمان که نماینده سازمان ملل گروه پاسدار صلح سازمان ملل متحد را تشکیل می داد، پاکستان هم گروه برقراری صلح و ایجاد امنیت را برای خودش ایجاد کرد.

کم کم پاکستان می بیند که چقدر خوب می تواند افراد را تجهیز و بسیج کند. این کار را گسترش می دهد و با پولی که به آنها می دهد بدون اینکه جنگی رخ دهد، این نیروها «قندهار» را در اختیار می گیرند؛ یعنی «والی قندهار »در قبال دریافت پول و به دلیل داشتن« اقوام قومی با این افراد که همه از پشتون بودند حکومت را در اختیار طالبان قرار می دهد» و هیچ جنگی هم رخ نمی دهد و خون یک نفر هم ریخته نمی شود و پرچم سفید هم به نام طالبان برافراشته می شود.

اینها هرات را هم بدون هیچ درگیری می گیرند. با اینکه اسماعیل خان آنجا بوده و فرمانده قدرتمندی بود، ولی با تطمیع و رابطه قومی آنجا را می گیرند. در دنیا هم بحث می شود که اینها نیروهای صلح هستند. اینجا اشتباه می شود که نیروهای صلح پاکستان است یا سازمان ملل. ولی کم کم از نیروهای صلح سازمان ملل کاسته شده و آنها به طالبان می پیوندند چون «پاکستان پول خوبی به اینها می داده» است.

پدرِ رئیس جمهور«کرزای»در قندهار نفوذ زیادی  داشت جزء نیروهایی بود که در قندهار برای بسیج نیرو تحت عنوان سازمان ملل فعالیت می کرد و در تسلیم شدن «قندهار» موثر بود بعدا به دست عناصر حامیان طالبان ترور می شود تا قدرت استقلال نداشته باشند. 

به این ترتیب، «هرات و قندهار» را می گیرند(به اشغال خوددرمی آورند).

کم کم «نیروهای پرچم سفید» می گویند ما دنبال تشکیل حکومت نیستیم فقط دنبال امنیت هستیم. مردم سلاح هایشان را زمین بگذارند و به کشاورزی شان بپردازند و حکومت آنجا هم به مردم خدمت می کند که امنیت برقرار باشد.

حکومت «ربانی»

همه مردم این را به عنوان ایده خوب می پذیرند. سازمان ملل تلاشش را در مورد کابل تشدید می کند و قرار می شود «شورای ۲۳نفره» حکومت را از آقای« ربانی» تحویل بگیرد.

ربانی چون شش ماه حکومت کرده و قرار بود طبق توافق انتخابات برگزار شود، آقای ربانی از تحویل حکومت امتناع کرد و عده ای می گفتند این حکومت نامشروع است ولی آلترناتیو دیگری وجود نداشت. نیتش هم این بود که به حکومتش ادامه دهد. مخالفان ربانی در یک روز هزار موشک به کابل پرتاب کردند و تمام نقاط کابل و سفارت ما هم موشک باران شد. وقتی طالبان پیشروی خود به سمت کابل را شروع کرد، حزب حکمتیار در مسیر آنان به کابل بودند ولی چون پشتو بودند کم کم عقب نشینی کردند و بعد طالبان جایش را می گیرد.


 آقای ربانی می بیند دشمن اصلی اش که حکمتیار بوده از میدان به در رفته، طرح سازمان ملل را به تعویق می اندازد و طالبان تا کابل پیشروی می کنند و می گویند به جز گرفتن کابل به چیز دیگری راضی نیستیم. طالبانی که می گفت حکومت نمی خواهیم اینجا ادعای تشکیل حکومت می کنند.

از ماجرای «تشکیل طالبان تا اینکه هرات و قندهار و کابل را گرفتند» چقدر طول کشید.

از ۷۳ تا ۷۵.

در این بازه زمانی سفارتمان در کابل دایر بود و سفیر داشتیم

بله. فقط در زمان کمونیست ها سطح رابطه را به کاردار تنزل داده بودیم. زمانی که مجاهدین وارد کابل شدند و جهان نیز آنان را به رسمیت شناختند دوباره سفیر فرستادیم.

پنج کنسولگری فعال هم داشتیم.

کمتر داشتیم بعد اضافه شد. هرات و کابل نمایندگی داشتیم. سه تای دیگر (جلال آباد و مزارشریف و قندهار) بعدا اضافه شدند.

سال ۷۵ وقتی طالبان وارد کابل شدند درِ «سفارت ایران» را زدند و گفتند «ما طالبان هستیم».

«محسن روحی صفت»می گوید:من آن زمان در تهران بودم تماس تلفنی گرفتند و گفتند چه کار کنیم. گفتیم ببینید چه می گویند. آقای فرزام مسئولیت موقت در آن موقع داشت، گفت می گویند عکس های امام خمینی و آیت الله خامنه ای را که در تابلوی بیرون سفارت زده اید، بردارید. بچه ها مخالفت کرده بودند. تهران گفت بردارید مشکلی ندارد. بچه ها برداشتند و طالبان هم گفتند شما در امنیت هستید. هیچ تعرضی به سفارت صورت نمی گیرد.

زمانی که حادثه مزارشریف رخ می دهد در سفارت سفیر نداشتیم؟

سفارت در کابل تعطیل و سفارت به «تالقان» مرکز ولایت «تخار »که امنیت داشت منتقل شده بود. آقای «حدادی» که سفیر ما در کابل بود در تخار مستقر شد.

«کنسولگری ما در مزار شریف» هم بود. بعد از مدتی آقای «برهان الدین ربانی»رئیس جمهور، اعلام کرد پایتخت موقت از کابل به مزارشریف تغییر یافته است. در نتیجه افرادی که در سفارت ما در کابل بودند و به تخار رفته بودند بعدا در ساختمان سرکنسولگری در مزار مستقر شدند لذا شهدا در اصل از نیروهای سفارت در کابل بودند.

تا سال ۷۵ هم پاکستان در مزارشریف سرکنسولگری داشت، سال ۷۵ وقتی «نیروهای طالبان» وارد شهر شدند، مزارشریف  را گرفتند و درِ سفارت ما را زدند پرسنل ما با وزارت خارجه پاکستان تماس گرفته بودند و سرکنسولگری پاکستان به آنها می گویند نگران نباشید هماهنگ شده و با شما کاری ندارند. بنابراین هیچ تعرضی به سرکنسولگری ما در سال ۷۵ رخ نداد. سال ۷۶ هم دوباره این اتفاق افتاد. طالبان سه بار به مزار حمله کردند که دو بار شکست خوردند.

دو نوبت قبلی هم آنجا سرکنسولگری بود؟

بله هنوز سفارت در مزار مستقر نشده بود. لذا پاکستانی ها در مزارشریف کنسولگری داشتند، ولی دفعه سوم، یعنی سال ۷۷ که دولت ربانی آنجا را به عنوان پایتخت موقت اعلام کرد و چون از نظر پاکستانی ها کابل و طالبان حکومت رسمی بودند، مزارشریف را ترک کردند. سه کشور پاکستان، امارات متحده عربی و عربستان بدون اینکه سازمان ملل حکومت طالبان را به رسمیت بشناسد، اعلام کردند که طالبان را به رسمیت می شناسند؛ بنابراین نمی توانستند در مزارشریف نمایندگی داشته باشند چون نمایندگی حکومت طرف مقابل بود. لذا سال ۷۷ پاکستانی ها آنجا نبودند.

به جز سفارت ما که در مزار در کنسولگری مستقر شد کشور دیگری هم بود؟

«محسن روحی صفت»:روس ها و ازبک ها و چند نمایندگی دیگر هم بودند. کنسولگری ها در چنین شهرهایی انگشت شمار هستند.

سوال اینجاست که چرا کنسولگری ما تخلیه نشد، درحالی که آقای «شاهسون »که بازمانده آن حادثه است می گوید هر روز در نامه هایم به تهران و ستاد افغانستان و وزارت خارجه می گفتم ما در خطریم.

روحی صفت می گوید:شاهسون، مسئولیت ارسال نامه به وزارت خارجه نداشته(نیروی اعزامی نهادهای امنیتی بود)مسئول ریگی بود.

ایشان ارتباط مستقیم با نهاد اعزامی خود داشته و برخی مطالب را به سفیر که آقای حدادی بوده می داده و در غیاب سفیر به آقای «ریگی» که« کاردار موقت» بوده مطالب را می داده است و آنان به وزارت خارجه می فرستادند.

پس کسی که از کنسولگری یا سفارت در مزارشریف با وزارت خارجه در ارتباط بود آقای «ریگی» بود.

آقای« ریگی» معاون آقای «حدادی» بود. زمانی که آقای حدادی نبود معاونش مسئولیت داشت.

آقای حدادی در زمان حادثه حضور نداشتند. گویا قبل از حادثه با پروازی که آقای صارمی به مزار رفته، به تهران برگشته است؟ چرا سفیر برگشت اما کارکنان سفارت نه؟

روحی صفت:من آن زمان با برخی از نیروهای ستاد پشتیبانی در هزاره جات در کنسولگری بامیان بودیم.

طالبان از غرب افغانستان به شمال غرب، یعنی ولایات «بادغیس» میمنه و «شبرغان» رفته بودند.

در بامیان وقتی نیروهای طالبان از سمت «غوربند» که پشتون بودند راه ورود به «هزاره جات» را باز کردند، احساس خطر کردیم.

آقای «ژنرال عبدالرشید دوستم» و خلیلی در «بامیان» بودند و گفتند اوضاع خطرناک است و باید اینجا را ترک کنیم و فرصتی برای ماندن نیست. گفتیم اگر بتوانیم بچه های مزار را هم برداریم و برویم. سوار هواپیمای روسی آقای دوستم شدیم. دوستم و خلیلی هم تمایل داشتند در مزار فرود آیند تا بتوانند خطوط جبهه با طالبان را تقویت کنند اما پرواز نتوانست در مزار بنشیند چون از تپه های مشرف به فرودگاه به سمت هواپیما تیراندازی می شد و خلبان گفت نمی توانم بنشینم و مجبور شد در شهر مرزی ترمذ در ازبکستان بنشیند. باوجود اینکه کارمندان سفارت در مزار مانده بودند آخرین هواپیمای قبل از ما، هواپیمای ۳۳۰ آمده بود و آقای صارمی با محموله های کمکی آمده بود وبرنامه ریزی شده بود «قرار بود آقای جعفریان وسردار ناصری » برگردند که آقای جعفریان برمی گردد و هرچه به «سردار ناصری» می گویند برگرد، او می ماند.

آقای «حدادی» هم با همین هواپیما برمی گردد. آقای «حدادی» آنجا به بچه ها می گوید من به تهران می روم، وضعیت را برای مسئولان تشریح کنم.

روحی صفت می گوید:به نظر من ،«حدادی»زمان برگشتن باید تعداد بیشتری از بچه ها راباخود می برد.

عرف دنیا این است که در چنین شرایطی فقط تعداد اندکی نیروهای موثر می مانند و نیروهای تشریفاتی، تدارکاتی و امور مالی برمی گردند.

«مجید نوری» امور مالی بود،« باقری» از تدارکات بود و همین طور دیگران. ضرورتی به ماندن این افراد نبود ولی یکی، دو تا سه نیروی موثر برای اطلاع از اوضاع می توانستند بمانند و در شرایط خطرناک نیز سریع مکان را تخلیه کنند و به نقطه امن منتقل شوند.

از تهران به آقای حدادی نگفته بودند چه کسانی را برگردانند.

درخواست آقای حدادی(سفیر) بود که می خواهم به تهران بیایم و شرایط را گزارش کنم.

یعنی حدادی(سفیر)آن قدر حادثه را نزدیک(قریب الوقوع) نمی دید؟

وزارتخارجه نگفته بود که سفیر(حدادی)برگردد،تصمیم خودش بوده بربرگشت.

روحی صفت:خیر. تهران نگفته بود ایشان برگردد. خودش گفته بود برگردم که آخرین وضعیت را گزارش کنم. این تدبیر را باید خود ایشان در میدان وقوع حوادث درک می کرد و می گرفت و نیروهایی که نیاز به حضورشان نبود، برمی گردانید. در عین حال در تهران به دنبال آن می بود که با وزیر جلسه بگذارد که تخلیه کنند یا نه. جای دیگری مستقر شوند مثل ترمذ یا پنج شیر؛ یعنی وضعیت های مختلف را بررسی کنند.

همپای فاجعه؛ ناگفته‌های تنها بازمانده حادثه شهادت دیپلمات‌ها و خبرنگار ایرانی در مزارشریف

اما بعد از برگشتن آقای حدادی شرایط وخیم شد. چون طالبان «بلخ» را گرفته بود و نیروهای حزب اسلامی خودشان را به طالبان تسلیم کردند چون پشتون بودند. درواقع بر تپه های مشرف به فرودگاه مسلط شدند و هواپیمای ما نمی توانست در آنجا فرود آید. از تهران هم پروازی نمی توانست بیاید و در فرودگاه مزار بنشیند.

آیا از تهران دستور داشتید یا خودتان تصمیم گرفتید که بتوانید بچه ها را با آن پرواز برگردانید.

خودمان تصمیم گرفتیم اگر بتوانیم در مزار بنشینیم بچه ها را به تهران بیاوریم.

«ستاد افغانستان »پیش فرضش این بود که اگر طالبان به در کنسولگری در مزار بیاید اتفاقی رخ نمی دهد(باتوجه به درامان بودن کنسولگری درسالهای )

ستاد افغانستان کار اجرائی می کرد. تصمیم گیری با شورای عالی امنیت ملی، وزارت امورخارجه و نماینده ویژه در امور افغانستان بود.

در وزارت خارجه جلسه تشکیل شده و آقای حدادی در جلسه شرکت کرده و گزارش داده بود و در آن جلسه تصمیم گرفته شده بود که آقای حدادی به مزارشریف برگردد.

حتی در آن جلسه هم تصمیمی برای تخلیه مزار نبود.

احتمالا خبر نداشتند در مزارشریف چقدر اوضاع تغییر کرده است. شاید کمتر کسی بداند که چرا اوضاع بدتر شد. در مزارشریف آنتن های دریافت ماهواره تلویزیونی نصب کرده بودیم که برنامه های تلویزیون ایران را به صورت مستقیم برای مردم مزار پخش کند. یعنی مردم برنامه شبکه های تلویزیون ایران را با آنتن های معمولی شهری به صورت مستقیم و مداوم تماشا می کردند. در شرایط جنگ همه مردم مزارشریف گوششان به اخبار تلویزیون ایران بود. واقعیت این است که از نظر روحی و روانی هم چنین کمک هایی که به دولت قانونی ربانی می کرد ایران نقش اساسی در شکست طالبان برای تصرف مزارشریف در دو حمله قبلی داشت.

سفارت و کنسولگری ایزان«مأمنی»برای افغانهابود

بله. نیروهای نظامی که نداشتیم. به عنوان تدارکات و لجستیک کمک می کردیم و مرتب با هواپیما برایشان مواد لازم را می بردیم. از نظر حضور نظامی انسانی کمتر بودیم. ما به افغانستان از نظر تدارکات و روحیه و مشورت نظامی کمک می کردیم. یعنی همین که مردم مزار می دانستند جایی به نام سفارت و کنسولگری هست و این عَلَم برپاست، برایشان حمایت روانی بود که پشتیبانشان قدرتی است که می توانند رویش حساب کنند؛ دو بار هم این حمایت را آزموده اند.

پخش خبرتلویزیون ایران«برگشت سفیرایران ازافغانستان»پیام اعلام شکست بود وپیروزی مهاجمان.

روحی صفت:متاسفانه خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران وقتی آقای حدادی سوار هواپیما شد و به تهران بازگشت، این خبر را پخش کرد که سفیر جمهوری اسلامی مزارشریف را ترک کرد.

انتشاراین خبربرای مردم ایران این خبر معمولی بود اما برای مردم مزارشریف یعنی ایران ناامید از مقاومت است و ناامید از مقاومت یعنی کشته شدن. بنابراین جنگ و درگیری تاثیر ندارد، سنگرها را رها کرده و فرار کنید. این پارامتر بسیار موثر بود که کمتر کسی به آن پرداخته و درواقع اعلام علنی خبر بازگشت سفیر در رسانه های گروهی، اعلام پیام ناامیدی برای مردم مزارشریف بود و این باعث شد اوضاع بدتر شود در حالی که همه می گفتند مثل سال های قبل که مقاومت کرده ایم، حالا هم مقاومت می کنیم ایران هم کمک می کند. چند هزار نفر نیرو از طرف آقای «محقق» از بامیان حرکت کرده و در راه بودند که کمک کنند. ولی از نظر روانی مردم شکست خوردند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:گزارشگراین خبررا هم بغیرازخبرنگارمستقردرکنسولگری(صارمی)کسی دیگرنمی تواندباشد!

روحی صفت می گوید:اما ساختمان سفارت باز بود و نیروها تا مدتی آنجا بودند و به مرحله درگیری و مقاومت نرسید.

چرا درگیری بود. چند روز قبل که برای کمک به بچه ها رفته بودیم، تیراندازی در اطراف شهر و روی فرودگاه بود که مانع از نشستن هواپیما شد. صدای تیراندازی در شهر بود اما مقاومت باعث شده بود اجازه سقوط شهر را ندهند.

برگردیم به این موضوع که چرا ساختمان سفارت خالی نشد.

چه گروهی به کنسولگری حمله کرد؟مهاجمان چه کسانی بودند؟

روحی صفت:براساس اطلاعاتی که ما داریم کسانی که بچه ها را کشتند جدا از گروه طالبان بودند. یعنی قبل از اینکه مزار سقوط کند، یک گروه داخل شهر می شوند، یک شهروند عادی را دستگیر می کنند و آدرس سرکنسولگری را از او می پرسند؛ یعنی حتی آدرس کنسولگری را نمی دانستند. از پشتون های مزار و بلخ نبودند. آدم های کاملا غریبه نسبت به شهر بودند. وارد کنسولگری می شوند، هیچ سوال و جوابی نمی کنند که شما چه کسی هستید. می دانستند فردی از سپاه هم در بین آنان هست. مهاجمان همه را در یک اتاق جمع می کنند و می گویند می خواهیم با این تلفن با پاکستان تماس بگیریم که بچه ها اجازه می دهند. هم زمان تلفن ماهواره ای که در مزارشریف داشتیم و به ستاد افغانستان مستقیم وصل بود روشن بود و آقای ریگی آن را روشن گذاشته بود. من حرف هایشان را زنده می شنیدم و این حرف ها ضبط می شد.

وضعیت امروز افغانستان نتیجه اشتباهات آمریکا در این کشور است

 با پاکستان تماس گرفتند. از نوع لهجه پشتونی که صحبت کردند، متوجه شدم پشتون افغان نیست، پشتون ایالت سرحد پاکستان است. روشن بود که این افراد احتمالا از افغانستان نیستند، از پشتون های پاکستان هستند. ما نوار را بعدا به آقای «اخضر ابراهیمی» نماینده سازمان ملل در امور افغانستان دادیم و بعدا گفتند این افراد از ایالت سرحد بودند.

پاسخ ملاعمر

رهبر طالبان، «ملاعُمر» گفت: اینهایی که در سفارت بچه ها را کشتند، «همراه ما بودند؛ ولی از ما نبودند»! تشکیلاتی که دنبال برقراری یک حکومت است، حتما محاسبه می کند با همسایگانش رابطه ای داشته باشد که او را به رسمیت بشناسد و دشمنی عمیق ایجاد نشود که بتواند حکومت کند.

روحی صفت اینگونه تجزیه وتحلیل می کند:از تشکیلات طالبان دور از عقل است که برای استقرار خودش در کل افغانستان دریای خونی بین خودش و کشور همسایه ای مثل ایران ایجاد کند پس چنین فرضی نیست مگر اینکه بگوییم این افراد درست است جزء طالبان بودند اما از جای دیگر دستور می گرفتند. دستور این بوده که اینها علاقه مند نبودند ایران رابطه عادی با افغانستان داشته باشد. می خواستند به طور مونوپول کسانی که در کابل خواهند بود، در اختیار خود آنان باشند. طیف افراطی که در بین افراد بازنشسته ارتش پاکستان بودند و با پول القاعده و گروه های افراطی برای طالبان کار می کردند، علاقه ای نداشتند ایران در صحنه افغانستان باشد و رابطه عادی با این کشور داشته باشد. حتی آقای «مژده» که در وزارت خارجه کابل در زمان طالبان بود، در مصاحبه ای با ایرنا می گوید «افرادی از پاکستان آمدند و ما گفتیم این چه کار غلطی بود در شمال انجام شد و دیپلمات ها را کشتند؛ موجب جنگ بین ایران و افغانستان می شود. آن فرد پاکستانی جواب می دهد چه اشکالی دارد؛ اگر جنگی هم بشود بهتر. ایشان می گوید بالاخره جنگ با افغانستان می شود.

مژده افزود او لبخند زد و گفت اگر جنگ صورت گیرد به ضرر طالبان نیست. دست هایی پشت پرده بود که اجازه ندهد بین ایران و افغانستان حتی طالبان رابطه عادی باشد.

شما که صداها را می شنیدید، به مقامات بالا گزارش دادید که این افراد به کشور همسایه ربط دارند.

آقای شاهسون هم وقتی توانست به سختی برگردد، همین حرف را زد.

آن زمان به کدام کشورها اعتراض کردید؟

روحی صفت می گوید:آقای امین زاده (معاون آسیا) مرتب با وزارت خارجه پاکستان تماس داشتند و اعتراض می کردند. قبلا آقای بروجردی (نماینده ویژه جمهوری اسلامی در امور افغانستان) تماس گرفته بود که مقامات وزارت خارجه پاکستان اطمینان داده بودند کنسولگری در امان است؛ نگران نباشید.

این فشارها به پاکستان، سازمان ملل و صلیب سرخ آمد. پاکستان در این زمینه مسئولیت حقوقی دارد. هنوز پرونده باز است و طالبان اعلام کرده این افراد خودسر بودند و از ما دستور نداشتند. اما سه کشوری که طالبان را به رسمیت می شناختند (عربستان، امارات و پاکستان) همچنان در این پرونده مسئولیت حقوقی دارند.

ایران به هر سه کشور(عربستان، امارات و پاکستان) معترض شد؟

بله، اما ممکن است عناصری در پاکستان بودند که نقش مهمی در این موضوع داشتند. از نظر ما دولت و ارتش پاکستان علی القاعده علاقه مند نبودند حادثه مزارشریف اتفاق بیفتد چون آنها تبعات منفی آن را درک می کردند ولی در بین نظامیان بازنشسته گروه های تندرویی بودند که با القاعده و گروه های افراطی مثل مزروقی درصدد بودند همان کارهایی که در عراق و سوریه با ما بعدا کردند، بکنند و جنگی بین ایران و افغانستان رخ دهد و تبدیل به جنگ شیعه و سنی شود؛ یعنی درست همان طرحی که در افغانستان چیده بودند و به دلیل تدبیر مسئولان کشوری، عدم حمله ما به افغانستان، این طرح را ناکام گذاشت ولی این دام را دوباره در جاهای دیگر مثل سوریه برای ما چیدند تا درگیری ها را شیعه- سنی نشان دهند و ایران شیعه را از جهان اهل سنت جدا و منزوی کنند. چنین پروژه هایی در سطح ابرقدرتی مثل آمریکا طراحی می شود و دیگرانی که خبر ندارند، واسطه اجرای آن می شوند.

یکی از انتقادهایی که طیف اصولگرا به دیپلماسی دولت اصلاحات دارند، این است که معتقدند وزارت خارجه وقت می خواست کشور را با افغانستان به خاطر حادثه مزارشریف بر سر جنگ ببرد.

برخی عناصر نظامی معتقد بودند ایران باید در افغانستان پیش برود، نیرو هم ببرد ولی وزارت خارجه مخالف هر گونه اعزام نیرو به افغانستان بود. آنها بر نظر خودشان اصرار داشتند و نتیجه این شد که هر دو نظر به رهبری گفته شد و ایشان گفتند نیروی نظامی به افغانستان اعزام نشود. دیدگاه وزارت خارجه این بود که نباید در این دام بیفتیم. شوروی و انگلستان قبلا این تجربه را داشته اند. آقای هاشمی رفسنجانی بارها گفته بود افغانستان باتلاق است و نباید در این باتلاق گیر بیفتیم. آقای هاشمی می گفت در افغانستان آتش است، می توانید از دور دستی بر آتش داشته باشید، ولی وارد آتش نشوید. وزارت خارجه اعتقاد داشت نباید وارد افغانستان شویم ولی نظرات دیگری هم بود که می گفت مقابله با همه لوازم یا عدم اقدام نظامی.

برخی معتقدند استدلال دستگاه دیپلماسی برای اینکه زیر بار جنگ نرود، این است که دولت فرصت را مناسب می بیند که صدای دادخواهی افغانستان شود و افراط گری و مسائل حقوق بشری را مطرح کند و ازاین رو از جنگ امتناع کرده و به دیپلماسی می پردازد. چقدر این گفته را قبول دارید؟

کاملا این اتفاق افتاد. تماس های بسیاری با سازمان ملل، صلیب سرخ، سازمان حقوق بشر، کنفرانس اسلامی، سازمان غیرمتعهدها و هر محفل بین المللی و چندجانبه گرفته شد و توانستیم با فشار بین المللی طالبان را مجبور کنیم کمیته حقیقت یاب را قبول کنند که در این کمیته نمایندگانی از ما و پاکستان و طالبان بودند که به بررسی موضوع پرداختند. توانستیم با این فشارها اقداماتی انجام دهیم و از نظر حقوقی محکومیت واضح و صریحی با رای موافق اکثریت کشورها در مجمع عمومی و شورای امنیت بگیریم و در بین همه کشورها و سازمان ملل سمپاتی و اظهار همدردی با مردم افغانستان و علیه طالبان ایجاد شود و مواضع ایران را تایید می کردند و همکاری بین المللی با ایران در موضوع افغانستان شکل گرفت.

حتی گروه ۶+۲ به عنوان گروه همسایگان افغانستان تشکیل شد.

بله، این نهاد چندجانبه بین المللی بسیار موثر در شکل گیری دولت پساطالبان بود.

پاکستان به عنوان همسایه در آن زمان نقش مثبتی داشت؟

پاکستان سعی می کرد تا حدودی موضوع را تعدیل کند؛ ولی نمی توانست مخالفت صریح با این موضوع داشته باشد؛ بنابراین تا حد زیادی مجبور به همراهی بود. اما ۶+۲ آن چنان نهاد معقولی در جریان افغانستان شد که اخیرا هم جلساتی گذاشته اند.

حس و حال پرسنل وزارت خارجه بعد از این اتفاق بد نبود؟

به این نتیجه رسیده بودیم که نباید به افغانستان زیاد نزدیک شویم و باید فاصله مان را حفظ کنیم.

مثلا شما که کارمندان مجموعه بودید، نه تصمیم گیر، نظرتان این نبود که بچه ها قربانی تصمیم گیری مدیران شدند؟

خیر. نیروهایی که در حوزه افغانستان کار می کردند، چنین نظری نداشتند؛ اما کسانی که با افغانستان ارتباط و آشنایی نداشتند و فکر می کردند درباره کشوری با مشخصات غیربحرانی مثل مکزیک حرف می زنیم، شرایط افغانستان را درک نمی کردند، هر حرفی می زدند. نکته ای که می توانم به عنوان نقد بیاورم، این است که آقای حدادی مسئولیت داشت. کسی که مسئول است، می تواند تصمیم گیری لحظه ای کند. می توانست بگوید سه نفر بمانند و هفت نفر برگردند، نه اینکه همه بمانند. این اخلاق مدارانه نبود. دوم اینکه بچه هایی که آنجا بودند واقعا با عشق به مسئولیت و کارشان ماندند. آقای ریگی می گوید ما باید اینجا بمانیم؛ چون اگر سرکنسولگری تعطیل شود، مردم می ترسند و از مقاومت دست می کشند. من آن زمان در بامیان بودم و کاملا درک می کردم مردم کاملا چشم شان به ایران است.

پس دیدگاه شما این نیست که آنجا باید زودتر تخلیه می شد.

طالبان درباره"کنسولگری مزارشریف"چه گفت؟

علت یابی"کنسولگری مزارشریف"آسیب شناسی

در آن زمان به این جمع بندی نرسیده بودند؛ بعد که رسیدند، دیگر دیر بود و راهی برای بازگشت هوایی نبود، زمینی نیز ریسک بسیار بالایی داشت. من خودم زمینی ماه ها در افغانستان پیاده سفر کرده ام و خطر بالای آن را درک می کنم./پنج‌شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹روزنامه شرق.اصلاحات روی این گزارش انجام داده ام(انتخاب تیتر+تصاویر)

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:برای اطلاع کامل از اتفاقات کنسولگری ایران درمزارشریف به این لینک مراجعه کنید:

ماجرای "مزارشریف"قتل عام دیپلماتها درکنسولگری توسط طالبان۱۷مرداد۱۳۷۷

خداحافظی مفتضحانه رئیس جمهورامریکا"ترامپ"ازکاخ سفید

خداحافظی «مفتضحانه »رئیس جمهورامریکا ازکاخ سفید

BBCمی نویسد:عکس‌های مربوط به مراسم ترک کاخ‌سفید(خداحافظی) از سوی دونالد ترامپ در حالی منتشر شده که برجسته‌ترین چهره‌های شاخص این مراسم «تنها اعضای خانواده آقای ترامپ» هستند.

نه «میچ مک کانل»، قدرتمندترین جمهوری‌خواه بعد از دونالد ترامپ، نه کوین مک‌کارتی، رهبر جمهوری‌خواهان در مجلس نمایندگان و حتی «مایک پنس» معاون آقای ترامپ هم در این مراسم حضور نداشتند.

همه این افراد چند کیلومتر آن طرف‌تر، در اطراف ساختمان کنگره گرد هم آمده‌اند تا ساعتی در مراسم سوگند «جو بایدن »حاضر شوند.

واقعیتی که اگرچه برای هواداران آقای ترامپ ممکن است خوشایند به نظر نرسد اما همزمان تاکیدی است بر تعهد نظام حکومتی آمریکا به انتقال قدرت بر اساس نتایج آرای مردم این کشور.

به همین علت است که حتی کسانی چون «میچ مک کانل» که تا چند دقیقه قبل از مراسم تحلیف امروز با تمام توان برابر دموکرات‌ها ایستاد، اکنون ترجیح می‌دهد در اطراف گُنبد« کنگره» که خانه مردم و نماد «دموکراسی آمریکا» است حضور یابد نه در مراسم خداحافظی قدرتمندترین چهره حزب خودش که راس ساعت ۱۲ ظهر امروز به یک شهروند معمولی بدل خواهد شد.

جوبایدن: بازگشت «دمکراسی» راجشن می گیریم.

تماشاگران حاضر در مراسم تحلیف جو بایدن

رئیس جمهورجدیدامریکا(جوبایدن)درمراسم تحلیف گفت:دمکراسی به امریکابازگشت

او گفت: امروز روز آمریکاست. امروز روز دموکراسی است. روزی برای تاریخ و امیدواری.

با عبور از بوته آزمایش قرون، آمریکا محک خورده و با چالش ها روبرو شده. امروز ما نه پیروزی یک نامزد بلکه یک آرمان، آرمان دمکراسی را جشن می گیریم."

او گفت: "ما بار دیگر آموختیم که دموکراسی ارزشمند است. دمکراسی شکننده است و در این لحظه، دوستان من، دمکراسی چیره شده است.

توضیح نگارنده-پیراسته فر:یکی ازرسانه های امریکایی اینگونه گزارش خداحافظی ترامپ رااز کاخ سفیدداده است:مایکل کوهن - یک معتمد ترامپ که به یک دشمن تبدیل شده است - او را در تبعید در فلوریدا تصور می کند اما نه به نفع جمهوری خواهان. کوهن به PEOPLE می گوید: 

"دونالد ترامپ هرگز اعتراف نمی کند که باخته است. نامشروع بودن انتخابات برای اهداف بزرگتر او برای ایجاد سایه ، ریاست سودآوری در مار-لا-لاگو اساسی است." (یک وکیل رسوایی و "فیکس" قدیمی ترامپ که اخیراً مدتی را در زندان گذرانده است ، کوهن خود را به عنوان مخالف ترامپ تغییر شکل داده است. کاخ سفید او را دروغگو می نامد.

خبرگزاری دیگری اینگونه نوشت:

اندکی قبل از سوگند یاد رئیس جمهور جدید ایالات متحده ، بایدن دونالد ترامپ رئیس جمهور فعلی کاخ سفید را برای همیشه ترک کرد. 

وی همراه با بانوی اول ملانیا ترامپ ، صبح روز چهارشنبه به وقت محلی سوار بر بالگرد ریاست جمهوری "Sea One" از کاخ سفید در جهت پایگاه مشترک فرودگاه هوایی اندروز به پرواز درآمد. 

او مراسم تحلیف جانشین خود را در مقابل کاپیتول در واشنگتن از دست داد. حضور ترامپ در این مراسم مطابق با رویه های سیاسی خواهد بود - اما نتیجه قانونی ندارد. بایدن حتی بدون سلف به رئیس جمهور جدید سوگند یاد می کند. شرکت در مراسم سوگند نماد انتقال مسالمت آمیز قدرت است. 

ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی از شرکت در چنین کارزاری خودداری کرد. ترامپ با یک مراسم کوتاه نظامی در فرودگاه نظامی اندروز در همسایگی مریلند خداحافظی کرد. وی در سخنرانی خود از کارهای خود در چهار سال گذشته تمجید کرد. علی رغم همه گیر شدن تاج ، دولت او "کارهای باورنکردنی" انجام می داد. ترامپ گفت: "چهار سال باورنکردنی گذشته است." وی بدون نام بردن از جانشین خود برای دولت جدید آرزوی موفقیت کرد. 

ترامپ درحسرت برگشت چهارسال بعد:

ترامپ به هواداران خود اطمینان داد که همیشه در کنار آنها خواهد بود."ما شما رو دوست داریم. ما به نوعی برمی گردم. " ملانیا ترامپ نیز با بیانیه ای کوتاه خداحافظی کرد. علاوه بر کارمندان و هواداران ، در میان تماشاگران فرزندان ترامپ ایوانکا ، دونالد جونیور ، اریک و تیفانی نیز حضور داشتند. سپس دونالد و ملانی ترامپ خواستند با یک هواپیمای دولتی نیروی هوایی یک به پالم بیچ ، فلوریدا ، جایی که تفریحگاه باشگاهی او مار-لا-لاگو واقع شده است ، پرواز کنند. ترامپ هنوز در مورد برنامه های خود برای آینده توضیحی نداده است.

 وی در تاریخ 8 ژانویه اعلام کرده بود که در مراسم تحلیف بایدن شرکت نخواهد کرد. بایدن آن را "یک چیز خوب" خواند و گفت که او و ترامپ یک بار نظر یکسانی داشتند. در همین زمان ، بایدن تأکید کرد که مایک پنس ، معاون رئیس جمهور ، که در حال ترک است ، استقبال می شود. پنس و خانم دوم کارن پنس که در حال عزیمت است می خواهند در این مراسم شرکت کنند.

کاخ سفید شب گذشته اعلام کرد ترامپ از آخرین ساعات حضور در دفتر خود برای بخشش بیش از 70 نفر از جمله استیو بانون ، استراتژیست ارشد سابق خود استفاده کرد. موجی از بخشش(عفو) انتظار می رفت. روسای جمهور سابق آمریکا نیز در پایان دوره مسئولیت خود از این حق استفاده کرده اند. با این حال ، موارد به طور کلی کمتر بحث برانگیز بودند. اندکی قبل از کریسمس ، ترامپ قبلاً چندین همراه وفادار خود را عفو کرده بود. بر اساس نظرسنجی منتشر شده توسط CNN در روز یکشنبه ، جمهوریخواه با بدترین آمار نظرسنجی از زمان انتقال وی به کاخ سفید کناره گیری می کند: فقط 33 درصد گفتند که او را مثبت ارزیابی کردند ترامپ همچنین پس از حمله طرفدارانش به پایتخت دو هفته پیش به شدت در صفوف خود مورد انتقاد قرار گرفت. ترامپ باید به دلیل "دامن زدن به شورش ها" با روند استیضاح دیگری در کنگره روبرو شود که می تواند منجر به ممنوعیت زندگی شود. ترامپ تلاش کرد قبل از طوفان در پایتخت ، پیروزی بایدن را در انتخابات لغو کند. جمهوری خواه با ادعای تقلب در انتخابات از پیروزی محروم می شود. با این حال وکلای وی هرگز شواهدی در این باره ارائه نکردند. 

ده ها پرونده قضایی علیه نتایج انتخابات در ایالت های مختلف به نتیجه نرسیده است. ترامپ هرگز پیروزی بایدن را در انتخابات تبریک نگفت. بایدن و معاون رئیس جمهور آینده کامالا هریس قرار است در ساعت 12.00 به وقت محلی سوگند یاد کنند. روسای جمهور سابق آمریکا باراک اوباما ، جورج دبلیو بوش و بیل کلینتون توافق کرده اند که در این نشست شرکت کنند. سپس با آنها بایدن ، هریس ، جیل بایدن بانوی اول جدید و آقا جدید داگلاس اماف می خواهند تاج گل را بر مزار سرباز گمنام در گورستان ملی آرلینگتون بگذارند. بایدن می خواهد اولین سفارشات را در روز چهارشنبه امضا کند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ترامپ تاآخرین روزترک کاخ سفید،پیروزی بایدن رانپذیرفت  ومی گفت،درانتخابات وتخلفات گسترده شده(تقلب شده) وبایدانتخابات راباطل کرد.

دعوای ریاست جمهوری

فاسدترین انتخابات درکشورهای مدعی دمکراسی

شورشیان قوم ترامپ

«رودی جولیانی» وکیل رئیس‌جمهور آمریکا با بیان اینکه شمارش ۲۰ ساعته آراء در ایالت پنسیلوانیا غیرقانونی است، مدعی شد: «آنها سابقه تقلب دارند و باید بررسی کرد چند نفر از مُردگان در آنجا رأی داده‌اند!»

مناظره تلویزونی


انتخابات ریاست جمهوری امریکا

ترامپ:آرای من در«جورجیا» کو؟!

ترامپ درروزجمعه(۱۶ آبان ۱۳۹۹) در توئیتی نوشت: آراء گمشده نظامیان در ایالت جورجیا کجاست؟ چه اتفاقی برای آن ها افتاده!؟

آرای گمشده نظامیان وفاداربه ترامپ،درایالت« جورجیا»پیداشد.۲۲ آبان ۱۳۹۹

ترامپ درروزجمعه(۱۶ آبان ۱۳۹۹) در توئیتی نوشت: آراء گمشده نظامیان در ایالت جورجیا کجاست؟ چه اتفاقی برای آن ها افتاده!؟

برگه های آرا درسطل زباله_جورجیا

دونالد ترامپ روز یکشنبه،۱۵نوامبر(۲۵ آبان ۱۳۹۹) تلویحاً شکست از رقیب دموکرات خود، جو بایدن، را در انتخابات ریاست‌جمهوری پذیرفت و در توئیتش بدون نام بردن از رقیب دموکرات خود نوشت: «او برد زیرا در انتخابات تقلب شد»

دونالدترامپ : ۲ میلیون و ۷۰۰هزار از آرایم گم شده است!

ترامپ در توئیتی که همه حروف آن با حروف بزرگ نوشته شده‌اند مدعی شده شرکت «دامینیون سیستم» که یک شرکت آمریکایی فعال در زمینه فروش سخت‌افزارها و نرم‌افزارهای مربوط به رأی‌دهی الکترونیکی است ۲.۷ میلیون رأی او را حذف کرده است.

حمله به کنگره دراعتراض به نتایج انتخابات

حمله به کنگره دراعتراض به نتایج انتخابات

اتاق رئیس مجلس نمایندگان امریکا

قوم وحشی ترامپ «لپتاپ رئیس مجلس» رادزدیدند

پلیس فدرال ایالات متحده(FBI) باانتشاراین عکس اعلام کرد «رایلی جون ویلیامز»۲۲ساله از «هریسبورگ» که هدایت آشوبگران (حمله به کُنگره)بعهده داشته سارق لپتاپ خانم پلوسی است.

مهاجمان  درصحن کتگره

رئیس مجلس امریکا:ترامپ بایداستعفابدهد وگرنه استیضاحش می کنیم.

دمکراسی درامریکا

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:هواداران دونالد ترامپ(قوم ترامپ)، عصر روزچهارشنبه،۶ژانویه۲۰۲۱ (۱۷ دی ۱۳۹۹) وارد ساختمان کُنگره شدند و حصار امنیتی آن را شکستند.۴نفر ازجمله یک زن باگلوله کشته،ده هانفر نفرزخمی شدند.

«چهارساعت» کنگره دراشغال مهاجمان بود،نمایندگان  مجلس،حدود ۲۰ دقیقه لحظات دلهره آوری راشاهدبودندکه بعدمأموران آنهاراازطریق «تونل»اضطراری به منظقه امن هدایت کردند.

انتخابات ریاست جمهوری«سوم نوامبر۲۰۲۰» با خشونت های تکان دهنده ای همراه بود با اتهامات تقلب در رای دهندگان که در نهایت بی اساس شناخته شدند.

حوادث مختلفی رابه بارآوردازاعتراضات خیابانی تاحمله شورشیان قوم ترامپ به کنگره واشغال چهارساعته که به مرگ ۵نفرمنتهی شد که ازجمله آنهامرگ یک افسرامنیتی سابق ارتش امریکا«اشلی بابیت»که ازمهاجمان بود،باشلیک پلیس کشته شد ومرگ یک پلیس«برایان دی. سینیک» که باشلیک مهاجمان کشته شد.

 روند دادگاه در نهایت پرونده های کلاهبرداری را لغو کرد ، حتی اگر رئیس جمهور ترامپ اظهار داشت که آرا false جعلی عامل اصلی شکست او در ایالات نبرد در سراسر کشور است. پرزیدنت ترامپ هرگز انتخابات را نپذیرفت و با امتناع از حضور در مراسم تحلیف بایدن ، سنت را پیمود. بسیاری می خواهند بدانند که آیا او در یک سنت دیگر ریاست جمهوری مشارکت داشته یا نامه ای به بایدن نوشت.

انتقاد شدید رهبر انقلاب از آمریکا، اروپا و عربستان

 آیت الله خامنه ای :  یکی از احمق های درجه یک آمریکایی در سال ۹۷ گفته بود که ما اگر از برجام خارج شویم، در خیابان های ایران شورش اتفاق می‌افتد و مردم نان هم نمی توانند بخرند البته یکی دیگر از همین احمق های درجه یک هم اعلام کرده بود که کریسمس سال ۲۰۱۹ در تهران گرفته می شود./۱ فروردین ۱۳۹۸ 

توضیح نگارنده-پیراسته فر:«جان بولتون» چهارشنبه ، ۲ فروردین ۱۳۹۶ (۲۲مارس ۲۰۱۷) ، زمانی که یک سناتو روعنوان سفیرسابق امریکادرسازمان ملل راداشت) هنوزبه سمت مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهوری آمریکا منصوب نشده بود، در  جشن نوروز سازمان مجاهدین خلق(منافقین) گفته بود: رژیم ایران نباید چهل سالگی انقلاب خود (۲۲ بهمن ۱۳۹۶) را ببیند.،تا قبل از سال ۲۰۱۸میلادی(۱۰ دی ۱۳۹۶) ما که این‌جا(آلبانی) هستیم، در تهران جشن خواهیم گرفت.

«بولتون» گفت: سیاست اعلام شده ایالات متحده باید «سرنگونی رژیم ایران» باشد،رفتار و اهداف رژیم تغییر نخواهد کرد و بنابراین ، تنها راه حل تغییر خودِ رژیم است.

۲احمق به جان هم افتادند.

نگارنده:بقول رهبرانقلاب:»آنهاسرنگون شدند واماانقلاب اسلامی ایران ،همچنان قدرتمند،روبه پیش است،

راهپیمایی ۲۲ بهمن

چهل ودومین پیروزی انقلاب راهم(به کوری چشم دشمنان)جشن گرفتیم،علیرغم ممنوعیت تجمعات  -کرونا

خشم ترامپ.از کتاب«جان بولتون»

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:موضوعاتی که دراین کتاب-درحال انتشار-نوشته شده:باج دادن ترامپ  به رئیس جمهورچین وترکیه .ماجرای دیدارترامپ بارهبرکره شمالی وماجرایCD ..حرفهای مزخرف  ترامپ بنقل از وزیرامورخارجه (پمپئو)..ماجرای دخالت-کمک-ترامپ درآشوبهای ونزوئلا(رئیس جمهورتراشی-خوان گوایدو)..مسائل ایران..افشاگری درباره قتل خاشقچی .. ترامپ هم درواکنش به مطالب این کتاب گفت:این توله سگِ احمق(جان بولتون)داستانسرایی کرد وهمش مضحک است واورا باعث شکست چندتا ازمذاکرات بارؤسای جمهوردانسته  وگفته باید زودتراین احمق رااخراج می کردم،ترامپ مدتی بعدازاخراج جان بولتون درتوئیترش می نویسد:اگربولتون رااخراج نمی کردم تاحالا«جنگ جهانی ششم»هم آغازشده بود...این کتاب قراراست  (۳ تیر ۱۳۹۹)منتشر شود./۳۱ خرداد ۱۳۹۹مجوزگرفت.

ترامپ:بولتون «توله سگ»درکتابش جملات مضحکی برایم نوشته،همش داستانسرایی وساختگی است

ترامپ در توئیت نوشت: کتاب بولتون که نقدهای وحشتناکی به آن شده است، مجموعه‌ای از دروغ‌ها و داستان‌های ساختگی است تا من را بد نشان دهد. بسیاری از جملات مضحکی که او به من نسبت داده هرگز بیان نشده‌اند و داستانسرایی محض هستند. او در تلاش است اخراج خود مانند یک توله سگ بیمار را تلافی کند.

ترامپ  در توئیتی دیگر نوشت : وقتی مشاور پیشین امنیت ملی من در مصاحبه‌ای از بررسی «مدل لیبی» در قبال کره شمالی صحبت کرد، مذاکرات با پیونگ‌یانگ شکست خورد.

بولتون «احمق»موجب مذاکرات باکره شمالی شد

ترامپ نوشت:  وقتی جان بولتون «خُل‌وضع» در مصاحبه‌ای به صورتی احمقانه گفت که در حال بررسی «مدل لیبی» برای کره شمالی است، همه چیز به هم ریخت. کیم جونگ اون [رهبر کره شمالی] که به خوبی داشتیم با او کنار می‌آمدیم، مثل موشک‌هایش خشمگین (بالستیک) شد و درست هم بود.

ترامپ ادامه داد:  او (کیم جونگ اون) نمی‌خواست بولتون هیچ جایی در اطراف او باشد. اظهارات بولتون که احمقانه‌ترین بود، ما را به شدت در مقابل کره شمالی عقب راند و الان هم اینطور است. من از بولتون پرسیدم "چه فکر می‌کردیم" او هیچ جوابی نداشت و فقط عذرخواهی کرد. این قضیه مربوط به اوایل است، باید او را همان موقع و در همانجا اخراج می‌کردم!

توئیترترامپ رروزپنجشنبه(۲۹ خرداد ۱۳۹۹)

ترامپ«فقط دارد مزخرف می‌گوید»!
 مایک پمپئو بمن(جان بولتون)گفت:درمذاکره دونالد ترامپ با کیم جونگ-‌اون «ترامپ هیچ شانسی برای موفقیت ندارد».

 پمپئو گفت:ترامپ ازمن خواست تا در جریان سفرش به کره شمالی، یک سی‌دی «راکت‌من» که مزین به امضارئیس جمهورامریکاباشد را به کیم(رهبرکره شمالی) هدیه بدهم. دونالد.

ترامپ پیش از آن بارها در سخنانش از کیم جونگ-اون به عنوان راکت‌من (مرد موشکی) یاد کرده بود و حتی در جریان دیدارهای تاریخی‌شان نیز به این آهنگ اشاره کرده بود.

بولتون به نقل از مایک پمپئو می‌نویسد : «دادن این CD به کیم، برای ماه‌ها به اولویت کاری رئیس جمهورامریکا تبدیل شده بود

ترامپ:..استیواشمیت گفته بود«جان بولتون توله سگ دیوانه است»

توئیتری نوشت: «من سرانجام با "استیو اشمیت" مشاور سیاسی شکست خورده، اتفاق نظر پیدا کردم که وی "جان بولتون" دیوانه را مردی نفرت‌انگیر دانسته که در انجام وظیفه‌اش در حمایت از آمریکا شکست خورد و تاکید کرده که هرگز به وی نباید اجازه داده شود تا دوباره در دولت فعالیت کند.»

جان بولتون :رفتارترامپ  بچه گانه است

جان بولتون در مصاحبه با شبکه فاکس نیوز اظهارات تند رئیس‌جمهور آمریکا را «بچه‌گانه» خواند.

«مایک امانوئل» مجری برنامه «فاکس نیوز و شب» در ابتدای این مصاحبه کلیپی از اظهارات اخیر دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا علیه جان بولتون پخش کرد و نظر بولتون را درباره این اظهارات جویا شد.

ترامپ در اظهارات اخیر خود ضمن تاختن به مشاور امنیت ملی سابقش او را اینطور خطاب قرار داد: «مریض، دیوانه و کسی که مدام می‌خواست بمب سر مردم کشورهای مختلف بیاندازد».

بولتون در جواب به سخنان ترامپ گفت: «کلیپی که شما نشان دادید و همچنین برخی چیزهای دیگری که او گفته است، واقعا بچه‌گانه است و دون شان منصب ریاست جمهوری است و من به آنها جواب نمی‌دهم».

مشاور امنیت ملی سابق کاخ سفید ادامه داد: «من چیزی را که واقعا در جریان دوره ۱۷ ماهه حضورم در کاخ سفید اتفاق افتاد، نوشته‌ام و من این کتاب را تا آنجایی که ممکن بوده با دقت نوشته‌ام و مردم می‌توانند آن را بخوانند و خودشان درباره دونالد ترامپ قضاوت کنند».

ترامپ بولتون پمپئو

نگارنده-پیراسته فر:«جان بولتون» کارش را بعنوان«مشاور امنیت ملی کاخ سفید» از دوشنبه، ۹آوریل ۲۰۱۸(۲۰ فروردین ۱۳۹۷) آغاز کرده و جانشین ژنرال مک ‌ماستر شده بود ودرسه شنبه۱۰ سپتامبر ۲۰۱۹(۱۹ شهریور ۱۳۹۸)اخراج شد«۱۷ماه مشاور دونالدترامپ بود»

جان بولتون کتاب تازه ای منتشر می کند

ناشرکتاب جان بولتون-انتشارات «سیمون و شاستر» : بولتون در کتابش علاوه بر تشریح هرج و مرج‌های موجود در کاخ سفید، ارزیابی خودش را از بازیگران اصلی کاخ سفید و رویه‌های نامتعادل و تکانشی ترامپ برای اتخاذ تصمیم در موقعیت‌های مختلف شرح داده است....دراین کتاب آمده: از کارهای ترامپ «حیرت‌زده» می‌شدم وهمه هم وغمش  «رئیس‌جمهور  شدن مجدد در انتخابات بعدی ۲۰۲۰  است.

اچ آر مک مستر ۱۳ ماه مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا-قبل ازجان بولتون- بود

سرانجام « جان بولتون»مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا  بعداز۱۷ماه  ازکاخ سفید اخراج شد.