پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

ماجرای فرزندسردارمحسن رضایی"احمدرضایی"قتل دردوبی

​محسن رضایی سال۱۳۵۳ ازدواج کرد، همسرش خانم «معصومه خدنگ» ۵ فرزند به نام های« احمد، سارا، علی، زهرا و مهدیه» دارند.

فرارفرزند«سردارمحسن رضایی»فرمانده سپاه«احمد رضایی»به آمریکا در سال ۱۳۷۷ وبازگرداندن درسال  ۱۳۸۴ ومراجعت مجدد درسال ۱۳۸۸ ومرگ درآبان ۱۳۹۰ «هتل گلوریای» دوبی...انتقال جسد«احمد رضایی» ۲۰ آبان‌۱۳۹۰به ایران.

ماجرای فرار«پناهندگی»احمد رضایی به آمریکا «قتل در دوبی»

احمد رضایی میرقائد متولد سال ۱۳۵۵ فرزند ارشد محسن رضایی - دبیر سابق مجمع تشخیص مصلحت نظام و معاون فعلی اقتصادی رئیس جمهوری - بود. او در سال ۱۳۷۷ و در دوران ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی از طریق دوبی به آمریکا رفت و در آنجا به موضع‌گیری‌های تندی علیه جمهوری اسلامی پرداخت.

در همان زمان،«محسن رضایی» سخنان پسرش را محکوم و تصریح کرد که دربارهٔ او نیز همانند بقیه ایرانیان، قانون حکم خواهد کرد.

با این وجود در سال ۱۳۸۴ در سکوت کامل به ایران بازگشت و یک سال بعد، در اوایل اسفند ۱۳۸۵ محسن رضایی تأیید کرد که پسرش به ایران بازگشته‌ است.

سایت‌های خبری در سال ۱۳۸۸ گزارش دادند که وی به آمریکا بازگشته‌ است. او پس از خروج دوباره از ایران در آمریکا با تبعه‌ای آمریکایی ازدواج کرد.

«شهرام گیل‌آبادی » معاون وقت اطلاع‌رسانی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام - ۲۲ آبان ۱۳۹۰ در گفت‌وگویی اظهار کرد: «احمد رضایی که در ««هتل گلوریای دوبی»» در طبقه ۱۸ اتاق ۲۳ اقامت داشته، به قتل رسیده است.»

خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز به نقل از یک مقام پلیس دوبی گزارش داد که احمد رضایی احتمالاً خودکشی کرده‌ است. این مقام گفت که جسد احمد اواخر روز ۲۰ آبان‌ماه ۱۳۹۰ در حالی پیدا شد که رگ مچ دست چپ او بریده شده بود.

 

بازپرس ویژه قتل تهران در آن زمان علت مرگ او را قتل عمد اعلام کرد. او گفت در اتاق رضایی پوکه‌های مصرف‌شده قرص، بریدگی روی ساعد و همچنین اثر شوک الکتریکی بر کف دست وجود داشت در حالی که هیچکس با به کار گرفتن سه روش به‌طور هم‌زمان خودکشی نمی‌کند.

پلیس دوبی جسد را بدون محتویات داخلی (احشا) به ایران بازگرداند و همچنین از تحویل مدارک و لپ‌تاپ شخصی رضایی و نیز ریز مکالمات و محتویات دوربین هتل خودداری کرد.

بازپرس دادسرای جنایی تهران در این‌باره گفت: «به نظر ما نحوه برخورد با این پرونده از سوی اماراتی‌ها بیشتر صحنه‌سازی برای وقوع یک خودکشی است.»

«سردارمحسن رضایی» در چهارمین سالروز درگذشت فرزندش در اینستاگرام نوشت: «جبهه» فقط رزمنده‌ها نبودند که فداکاری می‌کردند و می‌جنگیدند. خانواده رزمنده‌ها جهاد کمتری از همسران خود نداشتند.

چون ما(فرماندهان) بعضا شش ماه یک‌بار هم فرصت سرکشی به خانه را پیدا نمی‌کردیم. همسران رزمنده‌ها هشت سال به صورت یک‌تنه بار تربیت فرزندان بدون حضور شوهرانشان را به دوش می‌کشیدند. این بخشی از جنگ است که به آن توجه نمی‌شود. آیا یک بچه هفت هشت ساله انتظار ندارد با پدرش به پارک و یا بازار برود؟

فرمانده کل سپاه درطول ۸ سال جنگ درادامه نوشت:خانواده من یکی از ده‌ها هزار خانواده‌ای بودند که این مشکلات را تحمل کردند.

این مشکلات روی« احمد» هم اثر داشت و یک بار به مادرش گفته بود: «کاش یا پدرم شهید می‌شد که می‌گفتیم پدرمان شهید شده و یا می‌آمد و یک بار با هم به پارک و بازار می‌رفتیم

سردارمحسن رضایی دربارفرزندش نوشت:« احمد» به خاطر روحیات خاصی که داشت و شجاعتی که در وجودش بود، سر پرشوری داشت و دچار اشتباهی در زندگی‌اش شد ولی چیزی نگذشت که متوجه(اشتباهش) شد و با مشورت من نقشی را بر عهده گرفت و به تلافی اشتباهش ضربه‌ای هم به منافقین در امریکا زد که در موقع لازم جزئیات آن را خواهیم گفت.

سرداررضایی درادامه نوشت:زوایای قتل احمد مشخص نشده است. پلیس امارات در این زمینه با ما همکاری نکرد. حتی موبایل و کامپیوتر وی(احمد) را هم به ما ندادند تا ببینیم آخرین تماس‌های وی با چه کسانی بوده است.

فرمانده کل- وقت- سپاه نوشت:احمد ما بالاخره به اصل خود برگشت و احتمالا به همین دلیل هم به قتل رسید.

«احمد»یک سال با ما به خانه خدا مشرف شد و ساعت‌ها در کعبه نماز می‌خواند که همراهان او خسته شده و به هتل بر گشته بودند. به او می‌گفتند شما زانو درد نمی‌گیرید!؟

آخرین جمله پدردرفراق فرزند:«احمد» بسیار قرآن می‌خواند و ذکر می‌گفت. در کنار جنازه‌اش پارچه سفیدی پیدا کردند که هزار «اسم الله» را نوشته بود. برایش دعا کنید./پایان.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع مأخوذه:ایسنا می باشدبااندکی ویرایش.

امارسانه های خارجی چی نوشتند:جسد «احمد رضایی» در کف سوئیت «هتل دوبی» به صورت درازکش افتاده بود.

صدای آمریکا(۱۷مرداد۱۳۹۱)نوشت:بازپرس ویژه قتل تهران : احمد رضایی فرزند محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام که جسدش سال گذشته در هتل گلوریا در دوبی یافته شد، به خاطر اطلاعاتی که داشت به قتل رسیده است.

بازپرس ویژه قتل تهران روز سه‌شنبه ۱۶ آبان در مصاحبه با خبرگزاری فارس، با بیان اینکه پس از اعلام یافته شدن جسد احمد رضایی در هتلی در دبی، این جسد از کشور امارات به ایران بازگردانده شد، گفت که تحقیقات هم در محل یافته شدن جسد در امارات و هم بر روی جسد صورت گرفت.

جنازه احمدرضایی بدون «امعاء و احشاء»
بازپرس ویژه قتل تهران سپس به به بیان شواهدی برای تاکید بر فرضیه قتل پرداخت و اظهار داشت: «جسد احمد رضایی در کف سوئیت به صورت درازکش پیدا شده و این در حالی است که جسد در نزدیکی در ورودی قرار داشت.»
بازپرس پرونده قتل احمد رضایی افزود: «متاسفانه پلیس امارات جسد احمد رضایی را بدون محتویات داخلی شامل امعا و احشا(فاقداعضای داخلی شکم) تحویل داده که این امر، کار نمونه‌برداری را غیر ممکن کرده است.»


سال گذشته «ژنرال ضاحی خلفان تمیم» رئیس پلیس دبی در بیانیه‌ای درباره مرگ احمد پسر محسن رضایی در یکی از هتل‌های دبی اعلام کرد: «متوفی(احمدرضایی میرقائد) با استفاده از یک گذرنامه آمریکایی(با تابعیت آمریکایی)، به نام مستعار « تام جی اندرسون» و به عنوان یک بازرگان آمریکایی وارد دبی شده بود. او نام واقعی خود را اعلام نکرده بود.»

رئیس پلیس دبی در بیانیه خود خاظرنشان کرده بود نتیجه بررسی‌ها در آزمایشگاه‌های جنایی نشان می‌دهد دلیل مرگ «احمد رضایی ۳۵ ساله»، مصرف بیش از اندازه از داروی ضد افسردگی بود. در این وضعیت بعد جنایی این ماجرا و شک و تردید‌ها درباره این حادثه منتفی می‌شوند.

اما اکنون بازپرس ویژه قتل تهران می‌گوید: «در کف دست راست احمد رضایی آثار یک مارک الکتریکی ناشی از برخورد شوکر وجود دارد و این در حالی است که روی ساعد دست راست وی نیز تعداد بریدگی دیده می‌شود اما به هیچ عنوان شوکر و چاقویی که با آن بریدگی‌ها ایجاد شد در سوئیت کشف نشده است.»


این مقام قضایی خاطرنشان کرده است که دلایل موجود و همچنین عدم ارائه اموال شخصی مقتول توسط پلیس کشور امارات کار را برای پیدا کردن متهم پرونده سخت کرده است و این در حالی است که می‌توان گفت تعمدا برخی از دلایل و مدارک از بین رفته و یا حداقل به ما تحویل داده نمی‌شود.

وی گفت: «برای مثال لپ تاپ شخصی احمد رضایی، فیلم دوربین‌های موجود در راهروهای هتل و حتی پرینت تماس‌های وی چیزهایی است که از پلیس کشور امارات در خواست شده اما به ما داده نشده است.»
بازپرس ویژه قتل تهران تصریح کرد: «به نظر ما نحوه برخورد با این پرونده از سوی اماراتی‌ها بیشتر صحنه‌سازی برای وقوع یک خودکشی است در حالی که آنها دلیلشان را برای عدم تحویل مدارک، امنیتی بودن این پرونده اعلام کردند.»
چگونگی  قتل«احمد رضایی» متولد سال ۱۳۵۵ فرزند ارشد محسن رضایی
بازپرس ویژه قتل تهران در ادامه بیان شواهد موجود درباره قتل« احمد رضایی» تصریح کرد: «بررسی ما از برخی از شاهدان و کسانی که با احمد رضایی در ارتباط بودند نشان می‌دهد که مقتول بار‌ها مورد تهدید قرار گرفته و از این تهدید‌ها اظهار نگرانی داشته است و این در حالی است که ما می‌دانیم روحیه رضایی به گونه‌ای نبود که اقدام به خودکشی کند.»
بازپرس ویژه قتل تهران در پاسخ به این سؤال که چه انگیزه‌ای می‌توانسته باعث قتل احمد رضایی شود گفت: «به نظر می‌رسد بر اساس یافته‌های ما این فرد دارای اطلاعات کلیدی از برخی از موارد در خارج از کشور بوده که ترس عامل قتل وی از انتشارات این اطلاعات باعث شده تا رضایی را از سر راه بردارند.»
او با بیان اینکه احمد رضایی در چندین مورد قبل از حادثه، در خواست ملاقات با برخی مقام‌های ایرانی را به منظور انتقال اطلاعات خود داشت، اظهار داشت که رد پای سرویس جاسوسی اسرائیل در این پرونده به چشم می‌خورد.
وی بار دیگر به امنیت موجود در هتل گلوریا اشاره کرد و گفت: «بر اساس قراردادی که فیمابین رضایی و هتل منعقد شده بود قرار بوده است که اتاق این فرد هر دو روز یک بار تمیز شود در حالی که زمانی جسد کشف می‌شود که ۳ روز از وقوع قتل گذشته است و همین امر نشان از آن دارد که احمد رضایی به قتل رسیده است.»

او به یکی دیگر از دلایل و علائم وقوع قتل اشاره کرد و گفت: «براساس اظهارات شهود، ‌رضایی عادت داشته همیشه زنجیر حفاظ در ورودی را وصل می‌کرده است در حالی که در هنگام کشف جسد وی زنجیر حفاظت برداشته شده است و به این موضوع وجود مارک الکتریکی در کف دست راست وی را اضافه کنید.»

این بازپرس ویژه قتل تهران خاطرنشان کرد: «زمانی که یک فرد بخواهد خودکشی کند، هیچ‌گاه از سه عامل قتل استفاده نمی‌کند در حالی که در اتاق رضایی پوکه‌های مصرف شده قرص، بریدگی بر روی ساعد و همچنین شوک الکتریکی وجود داشت و این در حالی است که جسد احمد رضایی در مقابل دریچه تهویه هوا قرار داشت و درجه تهویه هوا نیز در سرد‌ترین درجه آن قرار داشت تا جسد دیر‌تر کشف شود.»

احمد رضایی، در سال ۱۳۷۷، از طریق دبی به آمریکا رفت و در آنجا به موضع گیری‌های تندی علیه مقام‌های جمهوری اسلامی ایران پرداخت. وی سپس به ایران بازگشت./پایان.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:احمدرضایی دراین مصاحبه خیلی با آرامش ازسازماندهی نیروهایش صحبت می کند وحکومت شاه رابهترمی داند،می گوید«نبایدمانع پیشرفت های رژیم شاه می شدیم،نیازی به انقلاب نبود،فقط اصلاحاتی لازم بود».

وی درادامه ازاختلافات نیروهای داخلی انقلابیون می گوید...

نکته ای دردراین مصاحبه -بعنوان آسیب شناسی-نهفته است،این است که پدرانی که درمسندامورهستند،اتفاقات خاص همکاران ورقبا رابه خانواده منتقل نکنند،آنهاظرفیت تجزیه وتحلیل سازمانی را ندارندنمی دانند اختلافات درهرتشکیلاتی میتواندباشد وتفاوت دیدگاه هایک امرطبیعی است، وآنهاغافلند ازاینکه باسلایق وعقایدمتفاوت میتوان  وفاداربه نظام وانقلاب وولایت بود،آنهااختلافات را دال بردشمنی باانقلاب می پندارند وبعضاًمخالفین رافاسدوتبهکارمی انگارند.

یکی ازدوستانم که ازمتدینین وانقلابیون(اهل وجبهه وجهاد)یکی ازمسئولین این انقلاب است،عادت داشت که نمازش درمسجدبخواند واما بعدازسالها حکمرانی-بعلت اختلافات به رقبای سیاسی-این آخرعمری به محافل مذهبی ،آن اعتمادسابق راازدست داد فرزندش ازهرچی آخوندومسجد،رویگردان است! این نتیجه آن است که آقایان هرناملایمات اداری را به منزل منتقل می کنند،که حاصلش بدبینی بچه ها به انقلابیون است،پس آقایان بایددقت بکنندکه اسرارنظام را به خانواده حتی محافل دوستانه منتقل نکنند./پایان توضیح مدیریت سایت.

نامه نیوز(۱۶آبان۱۳۹۱)نوشت:بازپرس ویژه قتل تهران گفت : به محض اعلام این خبر دستورات لازم برای انجام تحقیقات و همچنین آزمایش‌های لازم صادر شد و محل سکونت این فرد در شهر دوبی مورد بررسی قرار گرفت که اولین نکته مربوط به تغییر محل سکونت ایشان بود که در تحقیقات مشخص شد مقتول از دو ماه قبل و به توصیه برخی از دوستانش مبنی بر امنیت بالای هتل گلوریا به این محل نقل مکان کرده است.

وی گفت: احمد رضایی بر اساس عادت هر روز با دوستان و اقوام خود تماس تلفنی داشته اما به یک باره ۳ روز این تماس‌ها قطع می‌شود که همین امر سبب کشف جسد وی در مشخص شدن موضوع قتل این فرد شد./

مصاحبه دخترسردارمحسن رضایی 

ایسنا(۲۵ خرداد ۱۳۸۴)نوشت:آنجا که پدرش به دامان پاک حضرت زهرا (س) قسم می‌خورد تا از قدرت برای خدا و مردم استفاده کند و تا آخر پای حرف‌هایش بایستد، وارد اتاق شد. نیم ساعتی زودتر از وقت مقرر رسیده بودیم و در اتاقی که برای ضبط برنامه‌های تلویزیونی محسن رضایی با چندین پروژکتور آذین شده بود، در انتظار حضور دخترش سارا، به تماشای فیلم تبلیغاتی رضایی که مصاحبه‌ای دوستانه با رسول ملاقلی‌پور بود، نشستیم. گفت‌وگویی کم و بیش بی‌پرده که ملاقلی‌پور هم‌چون دیگر فیلم‌هایش، پایانی درام با تصویر گام به گام رضایی رو به پیش در آن آفریده بود.

سارای۲۷ ساله دومین فرزند محسن رضایی است که در پایان جنگ یازده سال داشته است. او به خبرنگار ایسنا می‌گوید با این وجود هنوز خاطراتی از دوران جنگ و حضور پدر در خط مقدم جبهه را در اندوخته‌ی ذهنی خود دارد. هنوز هم وقتی مارش عملیات را می‌شنود ضربان قبلش بالا می‌رود. اگرچه در آن سال‌ها پس از هر علمیات با دیدن تصویر پدر در تلویزیون که گویای پیروزی ایران در آن عملیات بوده است با اطلاع از سلامت پدر، آرامش می‌یافته، اکنون با یاد آن دوران و یاران شهید پدرش، بغض می‌کند. یارانی که هنوز هم تصاویرشان بر دیوار اتاق نقش بسته است تا حضورشان ملموس‌تر باشد.

بیوگرافی محسن رضایی 

«محسن رضایی» در شهریور ۱۳۳۳ در مسجدسلیمان متولد شد. او پس از پایان دبستان و بخشی از تحصیلات متوسطه در آزمون ورودی هنرستان صنعتی شرکت ملی نفت پذیرفته شد، و به اهواز هجرت کرد. در همین دوران بود که مبارزاتش علیه رژیم پهلوی را آغاز کرد و در زمانی که برای شرکت در کنکور آماده میشد توسط ساواک دستگیر شد، و پس از ۵ ماه تحمل زندان و شکنجه آزاد شد، و پس از آن فعالیت های سیاسی اش را گسترش داد.

محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و سید ابراهیم رییسی، رییس قوه قضاییه در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام

او یکی از اعضای هیئت ۱۲  نفره تدوین اساسنامه سپاه پاسداران در زمستان سال ۱۳۵۷ بود و با حمایت امام خمینی در خرداد ماه سال ۱۳۵۸ واحد اطلاعات و بررسی های سیاسی را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بنا نهاد و تا سال ۱۳۶۳ فرماندهی آن را برعهده داشت. او در سال ۱۳۶۹  از سوی حضرت امام به فرماندهی کل سپاه پاسداران منصوب شد و تا سال ۱۳۷۶  در این سمت باقی ماند، در این سال از سمت خود استعفا داد و از سوی رهبر معظم انقلاب به عنوان دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شد.
وی در سال ۱۳۵۳ در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه علم و صنعت پذیرفته شد، و به تهران آمد او در سال‌های نخست حضور در تهران، وارد مبارزات چریکی علیه سلطنت پهلوی شد.

«محسن رضایی» در همان سال۱۳۵۳ ازدواج کرد، همسرش خانم «معصومه خدنگ» نام دارد، که از سوی امام جماعت مسجد جامع احمدیه نارمک به او معرفی شد، حاصل این ازدواج ۵ فرزند به نام های« احمد، سارا، علی، زهرا و مهدیه» است. 

رضایی که تحصیلات دانشگاهی خود را در سال ۱۳۵۳ رها کرده بود، پس از برقراری صلح، ضمن تغییر رشته از مهندسی مکانیک به اقتصاد، مقطع کارشناسی را در دانشگاه تهران گذراند.

خاطرات «سارا»ازجنگ :در میان اقوام نزدیکش از عمو گرفته تا دایی، شوهر خاله و پدر بزرگ - پدر و مادرش - همه یا نظامی و پاسدار بوده یا به نوعی دیگر در جنگ حضور داشته‌اند و اگر کسی هم سابقه‌ی حضور در جبهه‌های جنگ با عراق را ندارد به علت کم سن و سالی بوده و نه پرهیز از حضور. با این وجود این سوال که «دلت نمی یخواست پدرت نظامی نبود؟» را استفهام افکاری می‌خواند و می‌گوید: ای کاش اصلا جنگ نبود که پدرم نظامی می‌شد، نه اینکه جنگ بود و پدرم به جبهه نمی‌رفت. فکر می‌کنم اگر پدرم به جبهه نمی‌رفت، امروز احساس سرشکستگی می‌کردم.

به گفته‌ سارا، او طبق «سنت‌های الهی»، برای هر کاری، یک نفر خاص در نظر گرفته شده است. بر همین اساس، پدر او را برای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در نظر گرفته بودند که اگر در آن پست حضور نمی‌یافت چه بسا شیرازه‌ی سپاه از هم می‌پاشید و خدای ناکرده دشمن تسلط می‌یافت. وقتی می‌خواهد از احساس پدر در یادآوری خاطرات جنگ بگوید از حضورش در قطعه‌ی سرداران شهید در بهشت زهرا  حرف می‌زند که به زعم او دچار احساسی می‌شود که گویی آنان را در همان لحظه از دست داده است. به خاطر همین حس است که هر گاه نامه یا درخواستی از خانواده‌های شهدا، اسرا و جانبازان به دستش می‌رسد، آن را تا سرانجام پیگیری می‌کند.
گفت‌وگو با فرزند یک کاندیدا/2/ 
سارا رضایی: پدرم فراجناحی است 
تئوری و استدلال‌های منطقی امروز جوانان، قوی‌تر از ابتدای انقلاب است

از ماندگاری ناخودآگاه منش پدر در برخورد با فرزندان پس از جنگ سخن گفت و اینکه سفرهای بسیار طی 8 سال فرماندهی پس از جنگ فرصت خوبی برای بودن با او بوده است. سفرهایی که نفسش برای سرکشی به ستادهای فرماندهی سپاه، عزل و نصب‌ها و پیگیری پروژه‌های عمرانی سپاه بود، ولی سبب خیری برای نزدیکی با پدر شده است. اگر چه محسن رضایی پس از جنگ بلافاصله مشغول به تحصیل در رشته‌ی اقتصاد دانشگاه تهران شد (البته این در حالی است که او پیش از انقلاب در دانشگاه علم و صنعت، مکانیک می‌خوانده و به گفته‌ی دخترش پس از پایان دوره‌ی انقلاب فرهنگی می‌توانسته بدون شرکت مجدد در کنکور به ادامه‌ی تحصیل در همان رشته بپردازد) و با وجود مشغله تحصیلی و شغلی بسیار، کمتر برای خانواده وقت داشت، ولی جمعه‌ها به بهانه‌ی حفظ قرآن و تشریح فتاوی امام خمینی  که شده به بحث و گفت‌وگو با آنها می‌نشست. ولی دوران پس از خروج پدر از سپاه، دورانی است که دخترش از آن به عنوان دوران پادشاهی فرزندان یاد می‌کند. چرا که بیش از پیش به دیدار او نائل می‌شدند.

«سارا رضایی» در تشریح روابط خانوادگی‌اش از ارتباط نزدیک بابرادربزرگش( احمد)- با اختلاف سنی یکسال و نیم - به علت فاصله‌ی اندک سنی سخن گفت. البته چون او یک پسر بود، صمیمت سارا با دوستانی که بی‌نهایت صمیمی می‌خواندشان بیش از ارتباط با احمد، علی - که ۲ سال و نیم کوچک‌تر است - و دو خواهر دیگرش - با اختلاف ۶ و ۱۳ سال سن - بوده است.

«سارا»ازبرادرش «احمد» گفت: ما ۵ بچه هستیم که مثل ۵ انگشت یک دست، انتظار نمی رود که کاملا مثل هم باشیم. اخلاق‌مان متفاوت است« احمد» بر عکس من در بچگی شیطان بود ولی به سن دبیرستان که رسید عوض شد. رفتن از جایی به جای دیگر برای زندگی بهتر یک حق است و هیچ مشکلی ندارد. احمد هم از این حق خود استفاده کرد.

شاید من هم اگر پسر بودم و امکانش را داشتم برای ادامه تحصیلات می رفتم. البته دوری از فرزند برای پدر و مادری که زحمت فرزندشان را کشیده‌اند خیلی سخت است، حتی اگر برای ادامه‌  تحصیل او را به خارج از کشور فرستاده باشند. چه برسد به اینکه آن فرزند خودش تصمیم به رفتن بگیرد.

«پدرت نیز رفتن احمد را یک حق میی داند و با این مساله به همین شکل کنار آمده است؟» این سوالی بود که سارا رضایی در پاسخ به آن گفت: البته اگر احمد دلایل منطقی‌اش را به پدر می‌گفت، هر چند سخت ولی پدرم آن را می‌پذیرفت.

این حرف‌های «سارارضایی» یادآور آن بخش از فیلم تبلیغاتی پدرش - که پیش از انجام مصاحبه دیده بودیم - بود که می‌گفت: «به خاطر هر خطایی نباید به جوان‌ها گیر داد. پسر من محکوم نیست که مثل من فکر کند

اعتقادش به سنت‌های الهی و حق زندگی در جایی بهتر گویای نوعی باور درونی و مذهبی‌ها در او بود که شاید در نتیجه‌ی تربیت خانوادگی‌اش بود ولی در توضیحش گفت: از اول دبیرستان به شدت کتب مذهبی به ویژه احادیث و کتاب نصایح آیت الله مشکینی را می‌خواندم. چنین اعتقاد و باور مذهبی‌ای در من بیشتر یک "هدیه‌ی خدایی" است تا متاثر از تربیت خانواده.

سارا کارشناس تغذیه از دانشگاه شهید بهشتی و کارشناس ارشد اقتصاد دانشگاه آزاد از خوراسگان اصفهان است. در پاسخ به اینکه «چرا تغییر رشته داده است؟»

از سخنان «دکتر جمشید پژویان» استاد درس اقتصاد تغذیه‌اش یاد می‌کند که معتقد بوده در علم نباید مرز نگر بود و باید دیگر رشته‌ها را هم خواند. او پس از عدم پذیرش در رشته‌ی اقتصاد بهداشت دانشگاه ایران به اقتصاد محض روی می‌آورد که نهایتا در اسفند ماه گذشته از پایان‌نامه‌اش تحت عنوان «اثر یارانه بر امنیت غذا و تغذیه خانوار» دفاع کرد و اگر چه در مرحله‌ی اول کنکور دکترا در دانشگاه علوم و تحقیقات پذیرفته شد ولی به علت دیرکرد در دفاع، از ادامه‌ی تحصیل در دوره‌ی دکترا باز ماند.

او که معترف است در درس خواندن به گردپای پدرش هم نمی‌رسد در تفاوت درس خواندن خودش و پدرش می‌گوید: من درس می‌خوانم که درس خوانده باشم ولی پدرم درس می‌خواند که مشکل حل کند و چون مشکل جامعه را پول و بانکداری می‌دانست، فوق لیسانس و دکترایش را در همین رشته (با عنوان پول،اعتبار و تعادل عمومی) گرفت که هم مسائل خرد را شامل می‌شد و هم مسائل کلان. (دیوار دیگری از اتاق، منقش به مدارک تحصیلی محسن رضایی بود. کارشناسی ارشد با معدل ۱۷/۳۶ در فواصل سال‌های ۷۱ تا ۷۳ و دکترا با معدل ۱۶/۱۵ در فواصل سال‌های ۷۵ تا ۸۰)

«دکترسارارضایی» اگر چه بسیار مایل بوده است که پایان‌نامه‌اش را با راهنمایی پدر بگذارند ولی موضوع پایان نامه‌ی او در زمینه‌ «اقتصاد خرد» بوده و تخصص پدر در زمینه‌ی اقتصاد کلان. در عین حال نمی‌خواسته که ناظران تصور کنند که پدر به فرزندش نمره داده است.

از «سارارضایی» که با پدر(محسن رضایی) هم رشته شده و تحلیل اقتصادی را یک موهبت ذاتی می‌داند که باید در وجود افراد باشد تحلیلش را در خصوص مواضع اقتصادی پدرش می‌پرسیم: با بیان اینکه اقتصاد، چندان برایش جانیفتاده است، از پیگیری نظارت و تحلیل‌های پدر به ایسنا می‌گوید که او را به تفکراتش نزدیک‌تر کرده، و فرصت آشنایی بیشتر با پدر را برایش فراهم کرده است. او نظرات پدرش را به عنوان نظریات یک استاد دانشگاه با کتب اقتصادی به ویژه نظریات اقتصاد توسعه مقایسه کرده است و از توجه ویژه‌ی دانشجویان اقتصاد به این نظریات سخن می‌گوید.

محسن رضایی در گپ دوستانه‌اش با رسول ملاقلی‌پور از میدان دادن به جوان‌ها سخن گفته بود. از دخترش می‌پرسیم که پدر چقدر به او میدان داده است؟ در پاسخ می‌گوید: "به من پیشنهاد کردند که شاغل شوم، خودم ترجیح دادم که کار نکنم. پدرم از من خواست که تحلیل سیاسی کنم ولی چون ترجیح می‌دادم که با قدرت علمی حرف بزنم، چنین نکردم. در زمینه‌ی عضویت در تشکل‌های دانشجویی هم در دوره‌ی لیسانس عضو بسیج دانشگاه بودم و در کنار مدیر مسوولی نشریه‌ی وابسته به دفتر نهاد مقام معظم رهبری، در نشریه‌ی دانشگاه هم می‌نوشتم. البته یک شورای دانشجویی هم در دانشگاه ما بود که چون تشکل شکل گرفته‌ی خاصی نبود، پدر می‌گفت که بهتر است وقتم را صرف آن نکنم. در دوره‌ی ارشد که درس‌هایم سخت‌تر شده بود، دیگر خودم را درگیر فعالیت‌های جنبی نکردم."

«سارا رضایی» که پس از مطالعه‌ی خاطرات رزمندگان و درک حال و هوای آنها، روحیه‌ی مذهبی و انشایش تقویت شده است از تشویق‌های پدر برای نوشتن بیشتر می‌گوید. به ویژه آنکه یادداشت‌های اجتماعی او بسیار مورد توجه پدر بوده است. البته از اینکه مقاله‌اش با عنوان "سرطان تفکر" چندی پس از انتشار در نشریه‌ی دانشگاه به نام فرد دیگری در یکی از مطبوعات منتشر شده بود، دلخور به نظر می‌رسد.

سارای جوان نیز هم‌چون ما، از نسل سوم انقلاب است. نسلی که بسیاری از سخنان پدرش در خطاب به آنها گفته شده و قرار است تا ۳۰ درصد کابینه‌ی او را تشکیل دهند. پس از آنکه از باور پدر نسبت به میدان دادن به جوانان پرسیدیم، ریشه‌ی توجه به این نسل را از دختر که از همین سنخ است، جویا شدیم.

به انتصاب پدرش به فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ۲۷ سالگی اشاره کرد و اینچنین نتیجه گرفت: وقتی در این سن می‌توان جنگ را اداره کرد، پس می‌توان یک وزارت‌خانه را نیز اداره نمود.

او در واکنش به کسانیکه جوانان نسل سومی را به نسبت جوانان در اوان انقلاب، خام و بی‌تجربه می‌خوانند و پایگاه ایدئولوژیک آنان را ضعیف ارزیابی می‌کنند، تاکید کرد: اتفاقا به نظر من تئوری و استدلال‌های منطقی امروز جوانان، قوی‌تر از ابتدای انقلاب است. چرا که آن زمان، تعصب روی انقلاب زیاد بود. اگر برخی تصور می‌کنند که شور خاص جوانان در آن زمان سبب پیشرفت آنها بوده است، باید بگویم که این شور، منوط به درک آنها برای حل مشکلات بوده است. البته با توجه به گسترش فضای ارتباطات به ویژه از طریق اینترنت و افزایش تکنولوژی برتر، پیشرفت‌ها، بیشتر و بهتر هم شده است.

و اما بررسی نگاه سیاسی پدر از منظر دختر؛

"خیلی سیاست، بلد نیستم ولی می‌دانم که پدرم قائل به تفکیک اقتصاد از سیاست در مباحث سیاسی است. تاکنون در مورد دیدگاه‌های سیاسی پدرم، مستقیما با او وارد بحث نشدم ولی آنچنان که از حرف‌هایش دستگیرم شده، در بعد صرفا سیاسی، پیگیر "آزاداندیشی" است. چون به هیچ جناح سیاسی قدرت مانور نمی‌دهد.

پدرش را فراجناحی می‌داند و در واکنش به اینکه در جناح‌بندی‌های سیاسی پدرش را در جناح راست می‌دانند، می‌گوید: پدرم برای روحانیون احترام قائل است اما صرف این احترام و اینکه از چندی پیش در گروه اصولگرایان است و در سال ۱۳۷۸ نامش در لیست نیروهای راست بود، به منزله‌ی راست بودن او نیست.

«سارارضایی» گفت: اتفاقا آزاداندیشی او به این معناست که راست و چپ را مطلقا قبول ندارد و برخی عقاید چپ و برخی عقاید راست که مجموعا اصلاح‌گرایی بر اساس اصول و مبانی اعتقادی و فرهنگی است را قبول دارد.

در پی اظهارات «ملاقلی‌پور» در فیلم تبلیغاتی محسن رضایی مبنی بر احتمال سوء قصد به جان او در صورت پیگیری وعده‌هایش در صورت نزاع با مافیای اقتصاد کشور از «سارا رضایی» می‌پرسم که آیا او نیز دچار چنین ترس و نگرانی‌ای نشده است؟ با لبخند می‌گوید: آنقدر هم مملکت ناامن نیست. اگر پدرم بخواهد اعتقاداتش را اجرا کند، منافع خیلی‌ها به خطر می‌افتد و البته خیلی‌ها برای پول خیلی کارها می‌کنند. فکر می‌کنم آنگونه طرح سوال از جانب ملاقلی‌پور برای تاکید بیشتر به این موضوع بوده است. به فرض اینکه نگرانی از کاندیداتوری پدرم باشد، بیشتر از زمان جنگ که نیست. چون پدرم بی‌نهایت خود را ملزم به رعایت آداب می‌داند و سعی می‌کند توهینی نکند یا منافع کسی به خطر نیفتد مگر آنکه قرار بر حاکم شدن عدالت باشد.

"فکر نمی‌کنید تغییر ساختار قدرت به عنوان یکی از شعارهای انتخاباتی پدرتان، با آنچه که رعایت آداب و پرهیز از به خطر افتادن منافع دیگران می‌خوانید، متناقض باشد؟" این سوالی است که سارا رضایی در پاسخ به آن خبرنگار ایسنا گفت: در تئوری‌های توسعه، له شدن برخی اقشار جامعه از جمله عوارض توسعه قلمداد شده است ولی در عین حال می‌توان به گونه‌ای عمل کرد که چنین نشود. در سیاست هم همینطور است. می‌توان به گونه‌ای به تغییر ساختار قدرت پرداخت که به کسی توهین نشود.

و در پایان مصاحبه چند سوال:

حال که پدرتان کاندیدای ریاست جمهوری شده است، چه حسی دارید؟

«سارارضایی»:حس خوبی نیست. نوعی استرس است.

بهترین خاطره‌ای که با پدرتان دارید چیست؟

«سارارضایی»:خاطره‌ای که زندگی‌ام را تغییر داد. ۱۲ سال پیش در صحبتی که با پدرم داشتم، پدرم از راه‌های رسیدن به خدا گفت که« به عدد تمامی انسان‌ها راه برای رسیدن به خدا وجود دارد»

پدرم گفت که اگر با مشکلی روبرو شدم یک ذکر خاص را با تعداد خاص تکرار کنم. مثلا ۱۰ صلوات یا یک الله اکبر و به این ترتیب رابطه‌ای خاص با خدای خودم برقرار کنم. ۳ سال پس از آن که قصد شرکت در کنکور را داشتم به ذهنم رسید که وقتی خدا می‌خواهد یک رابطه‌ی خاص با هر بنده‌ای داشته باشد و به واسطه‌ی آن برای هر بنده‌ای یک راه خاص برای رسیدن به خودش در نظر گرفته است پس هر بنده نیز باید یک شخص خاص باشد. پس من هم فارغ از اینکه «دختر محسن رضایی هستم» باید شخصا یک بنده‌ی خاص باشم. درک این مهم یک موهبت الهی بود که پدرم واسطه‌ی آن بود.

کی دلتنگ پدرتان شدید؟

«سارارضایی»:دخترها همیشه دلتنگ پدرشان هستند ولی هفته‌ی پیش یک لحظه احساس کردم که خیلی دلم برای پدرم تنگ شده است و این بی‌ارتباط با مشغله‌هایی که او در این روزها دارد، نیست.

کجا نمی‌خواستید، جای پدرتان باشید؟

محسن رضایی امام خمینی

«سارارضایی»:هیچ‌وقت نمی‌خواستم جای او باشم و این همه مسوولیت داشته باشم.

نزدیک‌ترین رابطه‌ای که با پدرتان برقرار کردید کی بود؟

«سارارضایی»:به طور کلی پس از جنگ رابطه‌ام با پدرم نزدیک‌تر شد. پس از آنکه تغییر رشته دادم و اقتصاد خواندم هم بیشتر با پدرم هم کلام شدم ولی نمی‌توانم نزدیک‌ترین زمان در ارتباط با پدرم را مشخص کنم.

کجا از رابطه‌ی پدر و فرزندی با آقای رضایی استفاده کردید؟

«سارارضایی»:از آنجا که کار خاصی نداشتم و تنها کارم درس خواندن بود، شرایط و یا احتیاجی پیش نیامد که از این رابطه‌ی پدر فرزندی استفاده کنم. پدرم مایه‌ی افتخار من بوده و هست. ولی از آنجا که پس از جنگ، چندان از سربازان جنگ حمایت نشد و حتی متاسفانه این مسئله به یک ضد ارزش بدل شد، اصولا نمی‌خواستم بگویم که دختر چه کسی هستم./پایان مصاحبه دکترسارارضایی.

توضیح مدیزیت سایت-پیراسته فر:ماجرای فوت فرزندسابق فرمانده سابق سپاه اززوایای دیگر:

«دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام» در بخش  دیگری از گفت‌وگو در برنامه شناسنامه، در مورد ماجرای فرزندش (احمد) اظهار داشت: جبهه فقط فرماندهان نبودند که فداکاری می‌کردند و می‌جنگیدند. به نظر من خانواده رزمند‌ه‌ها جهاد کمتری از همسران خود نداشتند. چون ما بعضاً شش ماه یک بار هم فرصت سرکشی به خانه را پیدا نمی‌کردیم. همسران رزمنده‌ها هشت سال به صورت یک تنه بار خانواده را به دوش می‌کشند. این بخشی از جنگ است که واقعاً فراموش شده است. جهادی که خانواده‌ها انجام دادند، از نظر من بسیار بالا و گرانقدر بود. مثلاً یک بچه ۷-۸ ساله انتظار ندارد با پدرش به پارک برود؟

 

رضایی ادامه داد: خانواده من یکی از ده‌ها هزار خانواده‌ای بود که این مشکلات را تحمل کردند. مثلاً درعملیات والفجر ۱۰ ( ۲۴ اسفند ۱۳۶۶) خانواده‌ام به مریوان آمدند و من هم خودم را از خط مقدم به سختی به آنجا رساندم تا یکدیگر را ببینیم. من تا آمدم و در کنار خانواده نشستم، هواپیماهای عراقی آمدند و همان منطقه را بمباران کردند. من از ترس اینکه به بچه‌ها آسیبی وارد نشود، ملاقات را نیمه تمام رها کردم و  آنها را برگرداندم. فکر می‌کنم آسیبی که به خانواده رزمنده‌های دفاع مقدس وارد شد، در صدر اسلام هم وجود نداشت. این بحث‌ها روی احمد هم اثر داشت و بارها به مادرش گفته بود کاش یا پدرم شهید می‌شد که می‌گفتیم پدرمان شهید شده و یا می‌آمد و یک بار با هم به پارک می‌رفتیم.

وی خاطرنشان کرد: مساله اصلی جریانی بود که آمد و روی «احمد» کار کرد. یک شخصی به نام آقای توانا که جزو کلاه سبزهای ارتش شاه بود، به همراه احمد یک مدرسه غیرانتفاعی را راه‌اندازی کردند. توانا از طریق برادر خانم خود که در ناسای آمریکا فعالیت می‌کرد، زیر پای احمد نشستند و گفتند اگر به آمریکا بیایی ما آنجا تسهیلات و کار خوبی به تو می‌دهیم که در نهایت احمد را به آنجا بردند. بعد از اینکه او را بردند به او گفتند اگر پناهنده نشوی ما نمی‌توانیم این امکانات را به تو ارائه دهیم چون پسر فلانی هستی و ما به تو شک داریم.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه برای پناهندگی دو مصاحبه با احمد صورت گرفته است، اظهار داشت: وی به مغازه‌ای در آمریکا می‌رود که برای من کفش بخرد و بفرستد که اف‌بی‌آی به او شک می‌کند و به احمد می‌گوید تو پناهنده هستی یا با پدرت در ارتباطی؟ که این موضوع باعث زندانی شدن احمد شد. او در زندان بود. ما می‌خواستیم طی عملیاتی او را به دبی منتقل کنیم اما چون ریسک این عملیات بالا بود، آن کار را انجام ندادیم تا اینکه ما فرصتی به دست آوردیم و با کمک خودش او را به دبی آوردیم و در آنجا مستقر شد.

محسن رضایی در مورد حادثه‌ای که سال گذشته برای پسرش رخ داد، اظهار داشت: متاسفانه زوایای این حادثه مشخص نشده است. پلیس امارات در این زمینه با ما همکاری نمی‌کند، حتی موبایل و کامپیوتر وی را هم به ما نمی‌دهند تا ببینیم آخرین تماس‌های وی با چه کسانی بوده است.

*سردارمحسن رضایی در پاسخ به سوالی  درباره فرزندش- احمد-گفت: یک شخصی به نام آقای« توانا» که جزو کلاه سبزهای ارتش شاه بود، به همراه احمد یک مدرسه غیرانتفاعی را راه‌اندازی کردند.

«توانا از طریق برادر خانم خود که در ناسای آمریکا فعالیت می‌کرد، زیر پای احمد نشستند و گفتند اگر به آمریکا بیایی ما آنجا تسهیلات و کار خوبی به تو می‌دهیم که در نهایت احمد را به آنجا بردند»

فرمانده سابق سپاه درادامه گفت:«بعد از اینکه احمد را به آمریکابردند به او گفتند اگر پناهنده نشوی ما نمی‌توانیم این امکانات را به تو ارائه دهیم چون پسر فلانی هستی و ما به تو شک داریم

محسن رضایی گفت:برای پناهندگی دو مصاحبه با احمد صورت گرفته است. وی به مغازه‌ای در آمریکا می‌رود که برای من کفش بخرد و بفرستد که FBI (اف بی آی) به او شک می‌کند و به احمد می‌گوید: «تو پناهنده هستی یا با پدرت در ارتباطی!؟»

که« این موضوع باعث زندانی شدن احمد شد»

«درآن زمانیکه احمددرآمریکا در زندان بود» ما می‌خواستیم طی عملیاتی او را به دُبی منتقل کنیم اما چون ریسک این عملیات بالا بود، آن کار را انجام ندادیم تا اینکه ما فرصتی به دست آوردیم و با کمک خودش او را به دبی آوردیم و در آنجا مستقر شد.متاسفانه زوایای این حادثه مشخص نشده است. پلیس امارات در این زمینه با ما همکاری نمی‌کند، حتی موبایل و کامپیوتر وی را هم به ما نمی‌دهند تا ببینیم آخرین تماس‌های وی با چه کسانی بوده است.

*سال ۱۳۵۸ در حال آمادگی برای انتخابات ریاست جمهوری بودم. حتی به خدمت رهبر انقلاب هم رسیدیم و گفتیم برای انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شوید، ما از شما حمایت خواهیم کرد که ایشان فرمودند 

« آقای بهشتی نسبت به من اصلح‌تر هستند»

* همیشه در مسیر انقلاب انحرافاتی وجود داشته است. سال ۱۳۵۰ «منافقین نماز شب خوان» جلوی امام راحل ایستادند و با پرچم اسلام، جلوی اسلام قد علم کردند. من امروز این شرایط را در برخی از افراطی‌ها می‌بینم. حتی ممکن است این افراد نیت‌های پاکی هم داشته باشند.

مثلاً آقای« اکبر گنجی» به من می‌گفت ضد ولایت فقیه هستی اما وقتی امام حکم دادند که همه باید از آقا محسن تبعیت کنند، اولین کسی که تمرد کرد همین آقای «اکبر گنجی» بود بنابراین توصیه من به بچه‌های انقلاب این است که از افراط و تفریط بپرهیزند.

«محسن رضایی» با حضور در «برنامه شناسنامه» درباره نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و ۹۲، قطعنامه ۵۹۸، فرزندش احمد رضایی۱۲ مهر ۱۳۹۲/شبکه۳تلویزیون،مجری«محمدحسین  رنجبران»

 احمد رضایی چگونه کشته شد؟

«احمدرضایی»فرزند ارشد محسن رضایی چند شب پیش به علت دلیل اتصال جریان قوی برق به بدنش در« هتل گلوریا دوبی»(Dubai Gloria Hotel ) در گذشت.

نام جدیداین هُتل« هتل و آپارتمان دو فصل»(Two Seasons Hotel & Apartments )می باشد

این در حالی است که خبرگزاری AP امروز اعلام کرد که وی بر اثر بریدن رگ دست چپش از دنیا رفته است.

گمانه‌زنی‌ها درباره علت فوت فرزند ارشد محسن رضایی در شرایطی ادامه دارد که اخبار ضد و نقیضی از سوی منابع مختلف داخلی و خارجی در این رابطه اعلام شده است.

احمد رضایی از چندی قبل به تنهایی در دبی ساکن بوده و برای درمان به کشورهای اروپایی تردد داشته است.

شهرام گیل آبادی معاون اطلاع رسانی دبیر خانه مجمع تشخیص مصلحت نظام شیوه فوت احمد رضایی را مشکوک خواند و توضیح داد: در حالی که احمد رضایی در هتل گلوریای دبی در  طبقه ۱۸ اتاق ۲۳ اقامت داشته به طرز مشکوکی در گذشته است.

 احمد رضایی، فرزند ارشد محسن رضایی است که سفر وی به آمریکا در سال ۱۳۷۷ و بازگشت وی طی سالهای گذشته خبرساز شده بود.

 «علی لاریجانی» رئیس مجلس نیز در پیام تسلیتی، درگذشت وی را به «محسن رضایی» تسلیت گفت. در این پیام آمده است: درگذشت فرزند گرامیتان موجب تاسف و تاثر گردید. اینجانب ضمن تسلیت این مصیبت به جنابعالی و خانواده محترم، برای آن مرحوم رحمت و مغفرت و برای بازماندگان بویژه مادر داغدارش صبر و شکیبایی از درگاه خداوند متعال مسئلت می کنم.

  اطلاعات تازه از فوت مشکوک فرزند محسن رضایی

سه خبرنگار آمریکایی که جهت کسب اطلاعات و اخبار مربوط به مرگ احمد رضایی به دبی سفر کرده بودند توسط پلیس امارات متحده عربی مورد مواخذه و بازجویی قرار گرفتند.
به گزارش بولتن نیوز خبرنگاران آمریکایی ابتدا به کنسولگری آمریکا در دبی رفته بودند و درخواست کردند که شیوه های استاندارد برای پیگیری مرگ احمد رضایی انجام نشده و FBI هیچگونه تحقیقاتی در این زمینه انجام نداده است و حتی کنسولگری آمریکا در دبی از رایزن حقوقی خود نخواسته است که در مورد موضوع مرگ احمد رضایی تحقیقاتی بعمل آورد.

وقتی که خبرنگاران آمریکایی به «اداره تحقیقات جنایی پلیس دبی» مراجعه می نمایند و اطلاعاتی درباره یک فرد با گذرنامه نژاد روسی که تنها مسافر ساکن در طبقه هیجدهم «هتل گلوریا» بوده و قبل از آن احمد رضایی در تاریخ ۱۳ اکتبر ۲۰۱۱(۲۱ مهر ۱۳۹۰) وارد این هتل شده است.
بر اساس گزارش این خبرنگاران، فرد روسی مذکور، اتاق خود را یک شب قبل از مرگ « احمد رضایی» به اتاق پایین تر از اتاق « احمد رضایی» در راهرو سراسری در هتل انتقال داده و دقیقاً چندین ساعت قبل از اینکه جسد بی جان « احمد رضایی» در اتاقش پیدا شود از هتل خارج شده است. این در حالیست که نام این فرد روسی، با همین نام، در لیست اعلان های قرمز پلیس بین الملل اینترپل قرار دارد و هم اکنون نیز تحت تعقیب پلیس اینترپل است.
خبرنگاران آمریکایی که برای انجام چندین مصاحبه و کسب اطلاعات دیگر به دبی سفر کرده بودند به ایستگاه پلیس دبی انتقال داده شدند و بیش از ۳ ونیم ساعت از آنها بازجویی بعمل آمده است.
بر اساس این گزارش پلیس دبی بدنبال کسب اطلاعات از خبرنگاران آمریکایی بوده است که به چه دلیل پیگیر پرونده احمد رضایی هستند.
یکی از خبرنگاران آمریکایی گفته است که منابع مرتبط با سازمان‌های اطلاعاتی اسرائیل از ماجرای فوت پسر محسن رضایی مقایسه ای جذاب همراه با جزئیاتی ارائه داده که با همه گزارشهای رسمی ارائه شده پیشین متفاوت است.

این گزارش اضافه می کند که علت مرگ« احمد رضایی» بسیار شبیه روشی است که توسط آن«محمود آل مبحوح»، رابطه حماس با تهران، برای تأمین نیازهای نظامی حماس از ایران، در ۱۹ ژانویه ۲۰۱۰(۲۹ دی ۱۳۸۸) در یکی دیگر از هتل های دبی کشته شده است.
مقامات محلی این قتل را به موساد ارتباط داده اند. بعنوان مثال هیچ نشانه خشونت در جسد رضایی دیده نمی شود و بنظر می رسد که وی ابتدا با سوکسامتانیوم (تزریق داروی شل کننده عضلانی) بی حس و سپس با بالش خفه شده است

پیکر احمد رضایی تشییع شد تصاویر

«مراسم تشییع جنازه احمدرضایی» فرزند محسن رضایی

پیکر احمد رضایی فرزند دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام امروز از مقابل منزل محسن رضایی در شهرک شهید دقایقی تشییع شد. «حجت الاسلام موحدی کرمانی« نماینده سابق ولی فقیه در سپاه بر پیکر احمد رضایی نماز خواند و سپس پیکر وی برای تدفین به امامزاده صالح (ع) تجریش منتقل و به خاک سپرده شد.

شفاف نوشت: پیکر احمد رضایی فرزند دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام امروز از مقابل منزل محسن رضایی در «شهرک شهید دقایقی» تشییع شد.
«حجت الاسلام محمدعلی موحدی کرمانی» نماینده سابق ولی فقیه در سپاه بر پیکر احمد رضایی نماز خواند و سپس پیکر وی برای تدفین به امامزاده صالح (ع) تجریش منتقل  و به خاک سپرده شد.


در مراسم تشییع مرحوم احمد رضایی در شهرک شهید دقایقی شخصیتهای سیاسی همچون علی لاریجانی، محمد باقر قالیباف،سردار علی فضلی، حجت الاسلام موحدی کرمانی، حجت الاسلام شهاب مرادی، شمخانی، عادل آذر، رویانیان،رفیق دوست،سردار اعلائی،مهدی دانشور و روح الامینی و تنی چند از چهره های ورزشی حضور داشتند.
پس از قرائت قرآن و برگزاری مراسم عزاداری، پیکر احمد رضایی در یکی از شبستان‌های اطراف امامزاده صالح به خاک سپرده شد.

 رهبر معظم انقلاب نیز در پیامی درگذشت فرزند محسن رضایی را تسلیت گفتند.
 متن پیام به این شرح است:
بسمه تعالی
 جناب آقای دکتر محسن رضائی دامت توفیقاته
 مصیبت درگذشت فرزند عزیزتان را به شما و همسر محترمه و دیگر بازماندگان صمیمانه تسلیت میگویم و از خداوند متعال صبر و آرامش برای شما و رحمت و آمرزش برای آن مرحوم مسألت مینمایم.
 سیدعلی خامنه‌ای/۲۸ آبان ۱۳۹۰