پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

امدادهای الهی"دست غیب" درانقلاب اسلامی/معجزات انقلاب

ماجرای «سگی که موجب کشف بمب وکودتاشد»..مأموریت شن وباد درحادثه طبس»

امام راحل در سال ۱۳۶۵به من فرمودند : من از اوّلِ انقلاب دست قدرت الهی را در همه جریانهای این کشور دیده ام. بنده هم بعد از رحلت امام تا به امروز دست قدرت پروردگار را در همه جریانهای این کشور مشاهده کرده ام.

امدادهای الهی درانقلاب اسلامی بیانات رهبرانقلاب (آیت الله خامنه ای)درباره امدادهای غیبی درانقلاب اسلامی):در نهج البلاغه هست که: «فلما رأی اللَّه صدقنا»؛وقتی خدا صداقت ما را دید؛ دید ما راست می گوییم و به دنبال دنیا و پول و هوی و هوس نیستیم، «انزل بعدّونا الکیت و انزل علینا النّصر»؛ ما را پیروز کرد و دشمنان ما را سرکوب نمود.« بیانات در دیدار نمایندگان مجلس - ۷ خرداد ۱۳۸۲»

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:فَلَمّا رَاَی اللهُ صِدقَنا اَنزَلَ عَلَینَا النَّصرَ وَ اَنزَلَ بِعَدُوِّنَا الکَبت/خطبه ۵۶/وقتی ما صادقانه وارد میدان میشویم و حرکت میکنیم، خدای متعال نصرت را به ما قطعاً خواهد داد.

خداوند«امدادهای الهی» را بصورت «پیداوناپیدا» برای شکست نقشه های دشمن(برای پیروزی مؤمنان)می فرستد«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا ۚ وَکَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرًا»آیه ۹ سوره احزاب

ترجمه:ای اهل ایمان، به یاد آرید نعمتی را که خدا به شما عطا کرد وقتی که لشکر بسیاری (از کافران) بر شما حمله‌ور شدند، پس ما بادی تند و سپاهی بسیار (از فرشتگان) که به چشم نمی‌دیدید فرستادیم، و خدا خود به اعمال شما بینا بود./پایان توضیحات.

آیت الله خامنه ای:اینکه خدا میگوید «إِنَّ اللهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوا» -که من عرض میکنم اگر من و شما تقوا داشته باشیم خدا با ما است- این معیّت الهی و با ما بودنِ خدا، معنایش این است که میتوان دو نفر آدم (موسی وهارون)تنهایِ دست خالی را فرستاد به جنگ یک فرعون.همین حضرت موسی یک جای دیگر -مکرّر البتّه در قرآن هست،وقتی که کارشان به معارضه و رودررویی علنی(بافرعون) افتاد و بنی اسرائیل را جمع کرد که سحَر، [یعنی] صبحگاه خیلی زود یا نیمه شب، حرکت کردند به بیرون شهر که فرار کنند و بروند و از دست فرعون خلاص بشوند، صبح که شد و یک مقداری روز بالا آمد، جاسوس های فرعون خبر دادند که بنی اسرائیل شهر را خالی کرده اند و همه رفته اند؛ فرعون دستپاچه شد که اینها حالا میروند یک جای دیگر و یک هسته ای درست میکنند؛ گفت جمع بشوید(دستورتعقیبشان راداد ونیروهای فرعون رسیدند به آنها

واما«آب مأمورخدابود»

«آب»(روان) برای نیروهای حضرت موسی «جاده» شد وامابرای نیروهای فرعون «سیلاب».

آیت الله خامنه ای درادامه می گوید:آنها(مؤمنان) به اذن خدا در برابر دشمن ایستادند و همان طور که خداوند وعده داده است که: «و لینصرنّ الله من ینصره انّ الله لقوی عزیز»، از کمک و نصرت الهی برخوردار شدند.

آیت الله خامنه ای :بنده هم بعد از رحلت امام تا به امروز دست قدرت پروردگار را در همه جریانهای این کشور مشاهده کرده ام« بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - ۱ فروردین ۱۳۸۲» 

خدای متعال موسی و هارون را مأمور کرد که بروند به سراغ فرعون، خب خیلی کار عظیمی بود که دو نفر آدمِ تنها، بروند به مقابله و معارضه ی با یک قدرت عظیمِ آن روز؛ قدرت فرعونی یک قدرت بسیار عظیمی بود -از لحاظ سیاسی، از لحاظ اجتماعی، حتّی از لحاظ نفوذ در مردم، از لحاظ تأسیسات اداری، که تفاصیلی دارد قدرت فرعونی- یک چیز عجیبی بود فرعون؛ یک قدرت مستبدِ فعّال مایشاء؛ با آن همه امکانات؛

خدای متعال دو نفر را مأمور میکند که بروید شما با این آدم معارضه کنید و مبارزه کنید.

حضرت موسی عرض کرد پروردگارا! ممکن است برویم، ما را مثلاً بکشند، به قتل برسانند، کارمان نصفه کاره بماند -از کشتن نمیترسیدند، گفتند کار نصفه کاره میمانَد- قَالَ لَا تَخَافَا ۖ إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَىٰ ﴿٤٦ طه) [خدا گفت] من با شما هستم. ببینید معیّت الهی این است: اِنَّنی مَعَکُما اَسْمَعُ وَ اَری. اینکه خدا میگوید «إِنَّ اللهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوا» ﴿١٢٨نحل) -که من عرض میکنم اگر من و شما تقوا داشته باشیم خدا با ما است- این معیّت الهی و با ما بودنِ خدا، معنایش این است که میتوان دو نفر آدم تنهایِ دست خالی را فرستاد به جنگ یک فرعون.

همین حضرت موسی یک جای دیگر -مکرّر البتّه در قرآن هست، حالا یک جای دیگرش را من عرض میکنم- وقتی که کارشان به معارضه و رودررویی علنی(بافرعون) افتاد و بنی اسرائیل را جمع کرد که سحَر، [یعنی] صبحگاه خیلی زود یا نیمه شب، حرکت کردند به بیرون شهر که فرار کنند و بروند و از دست فرعون خلاص بشوند، صبح که شد و یک مقداری روز بالا آمد، جاسوسهای فرعون خبر دادند که بنی اسرائیل شهر را خالی کرده اند و همه رفته اند؛ فرعون دستپاچه شد که اینها حالا میروند یک جای دیگر و یک هسته ای درست میکنند؛ گفت جمع بشوید. لشکر را جمع کردند و پشت سر اینها راه افتادند؛ حالا چقدر فاصله شده من نمیدانم، شاید یک روز یا دو روز یا کمتر یا بیشتر فاصله شده که این لشکر راه افتاده است. خب، آنها(نیروهای حضرت موسی) پیاده داشتند بدون تجهیزات میرفتند -یک مشت مردم بودند؛ زن، مرد، بچّه- [امّا] اینها (نیروهای فرعون)با تجهیزات و سپاه و لشگر و اسب و همه چیز؛ طبعاً زود به آنها میرسیدند؛ به آنها [هم] رسیدند. اصحاب موسی از دور دیدند که وای! لشکر فرعون دارد می آید؛ دستپاچه شدند. در قرآن -سوره ی شعرا- میفرماید که «فَلَمّا تَرٓءَا الجَمعان»فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَىٰ إِنَّا لَمُدْرَکُونَ ﴿٦١شعرا﴾ وقتی که دو گروه یعنی گروه حضرت موسی که جلو میرفتند و گروه فرعون که پشت سر می آمدند، همدیگر را از دور دیدند و این قدر به هم نزدیک شدند که میتوانستند یکدیگر را ببینند، قالَ اَصحـبُ موسیٓ اِنّا لَمُدرَکون؛ بنی اسرائیل که با موسی بودند، خوفشان برداشت، گفتند که یا موسی! الان به ما میرسند؛ «مُدرَکون» یعنی الان آنها میرسند، ما را میگیرند و قتل عام میکنند.

موسی چه جواب داد؟ حضرت موسی در جواب گفت: قالَ کَلّآ، هرگز چنین چیزی پیش نخواهد آمد؛ چرا؟ اِنَّ مَعِیَ رَبّی؛ معیّت این است. [گفت] خدا با من است، پروردگار من با من است؛ کَلّآ اِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین.ببینید! معیّت الهی این قدر اهمّیّت دارد. اینکه میگویند: إِنَّ اللَّـهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوا وَّالَّذِینَ هُم مُّحْسِنُونَ ﴿١٢٨نحل﴾،این معیّت را باید قدر دانست.

آیت الله خامنه ای  بااستفاده ازاین آیات ،نتیجه می گیرد:اگر من و شما بتوانیم این معیّت الهی را حفظ کنیم، بدانید آمریکا که هیچ، اگر ده برابر قدرت آمریکا هم کسانی در دنیا نیرو داشته باشند، این نیرویی که خدا با او است، بر آنها غلبه خواهد کرد. « بیانات در دیدار بسیجیان - ۳ آذر ۱۳۹۵»

وعده های«نُصرت الهی»شروطی دارد

 خدای متعال چقدر وعده کرده است به مؤمنین؛ وعده ی نصرت، وعده ی هدایت، وعده ی تعلیم؛ «و اتّقوا اللَّه و یعلّمکم اللَّه»، وعده ی حفظ و صیانت، وعده ی کمک در امور دنیا؛ این همه خدای متعال به ما وعده کرده. البته این وعده ها مطلق نیست؛ شروطی دارد، شروطش هم خیلی شروط دشواری نیست، از دست ماها بر می آید. دلیلش هم این است که جاهائی که به این شروط عمل کردیم، خدای متعال به ما کمک کرد؛ نمونه اش جنگ تحمیلی. شما جوانهائی که دوران جنگ تحمیلی را درک نکردید، بدانید؛ آن روزی که جنگ تحمیلی شروع شد، همه ی صاحبنظران، همه ی تحلیلگران، همه ی نخبگان به طور قاطع میگفتند صدام در این جنگ پیروز است و ایران شکست خورده است؛ جز یک عده ی معدودی، آن کسانی که به نگاه اسلامی و ایمانی اعتقاد داشتند - نگاه امام به حوادث - آنها نه، آنها در دلشان امیدی بود؛ حالا کم یا زیاد؛ بعضی کورسوی امیدی بود، بعضی نه، دلشان روشن بود.

من این خاطره را بارها نقل کرده ام: در روزهای سوم چهارم جنگ بود، توی اتاق جنگ ستاد مشترک، همه جمع بودیم؛ بنده هم بودم، مسئولین کشور؛ رئیس جمهور، نخست وزیر - آن وقت رئیس جمهور بنی صدر بود، نخست وزیر هم مرحوم رجائی بود - چند نفری از نمایندگان مجلس و غیره، همه آنجا جمع بودیم، داشتیم بحث میکردیم، مشورت میکردیم. نظامی ها هم بودند. بعد یکی از نظامی ها آمد کنار من، گفت: این دوستان توی اتاق دیگر، یک کار خصوصی با شما دارند. من پا شدم رفتم پیش آنها.

مرحوم فکوری بود، مرحوم فلاحی بود - اینهائی که یادم است - دو سه نفر دیگر هم بودند. نشستیم، گفتیم: کارتان چیست؟ گفتند: ببینید آقا! - یک کاغذی در آوردند. این کاغذ را من عیناً الان دارم توی یادداشتها نگه داشته ام که خط آن برادران عزیز ما بود - هواپیماهای ما اینهاست؛ مثلاً F5 و F4 ، نمیدانم C ۱۳۰، چی، چی، انواع هواپیماهای نظامیِ ترابری و جنگی؛ هفت هشت ده نوع نوشته بودند. بعد نوشته بودند از این نوع هواپیما، مثلاً ما ده تا آماده ی به کار داریم که تا فلان روز آمادگی اش تمام میشود. اینها قطعه های زودْتعویض دارند - در هواپیماها قطعه هائی هست که در هر بار پرواز یا دو بار پرواز باید عوض بشود - میگفتند ما این قطعه ها را نداریم. بنابراین مثلاً تا ظرف پنج روز یا ده روز این نوع هواپیما پایان میپذیرد؛ دیگر کأنه نداریم. تا دوازده روز این نوعِ دیگر تمام میشود؛ تا چهارده پانزده روز، این نوع دیگر تمام میشود. بیشترینش C ۱۳۰ بود. همین C ۱۳۰ هائی که حالا هم هست که حدود سی روز یا سی و یک روز گفتند که برای اینها امکان پرواز وجود دارد. یعنی جمهوری اسلامی بعد از سی و یک روز، مطلقاً وسیله ی پرنده ی هوائی نظامی - چه نظامی جنگی، چه نظامی پشتیبانی و ترابری - دیگر نخواهد داشت؛ خلاص!

گفتند: آقا! وضع جنگ ما این است؛ شما بروید به امام بگوئید.

آیت الله خامنه ای :من هم از شما چه پنهان، توی دلم یک قدری حقیقتاً خالی شد! گفتیم عجب، واقعاً هواپیما نباشد، چه کار کنیم! او دارد با هواپیماهای روسی مرتباً می آید. حالا خلبانهایش عرضه ی خلبانهای ما را نداشتند، اما حجم کار زیاد بود. همین طور پشت سر هم می آمدند؛ انواع کلاسهای گوناگون میگ داشتند.

گفتم خیلی خوب. کاغذ را گرفتم، بردم خدمت امام، جماران؛ گفتم: آقا! این آقایان فرماندهان ما هستند و ما دار و ندار نظامیمان دست اینهاست. اینها اینجوری میگویند؛ میگویند ما هواپیماهای جنگیمان تا حداکثر مثلاً پانزده شانزده روز دیگر

امام نگاهی کردند، گفتند:این حرفها چیست! شما بگوئید بروند بجنگند، خدا میرساند،

درست میکند، هیچ طور نمیشود. منطقاً حرف امام برای من قانع کننده نبود؛ چون امام که متخصص هواپیما نبود؛ اما به حقانیت امام و روشنائی دل او و حمایت خدا از او اعتقاد داشتم، میدانستم که خدای متعال این مرد را برای یک کار بزرگ برانگیخته و او را وا نخواهد گذاشت. این را عقیده داشتم. لذا دلم قرص شد، آمدم به اینها - حالا همان روز یا فردایش، یادم نیست - به آن فرماندهان-گفتم امام فرمودند که بروید همینها را هرچی میتوانید تعمیر کنید، درست کنید و اقدام کنید.

آقا فرمودند

آیت الله خامنه ای:همان هواپیماهای F5 و F4 و F14 و اینهائی که قرار بود بعد از پنج شش روز بکلی از کار بیفتد، هنوز دارد تو نیرو هوائی ما کار میکند!

۲۹ سال از سال ۱۳۵۹ میگذرد، هنوز دارند کار میکنند! البته تعدادی از آنها توی جنگ آسیب دیدند، ساقط شدند، تیر خوردند، بعضیشان از رده خارج شدند، اما از این طرف هم در قبال این ریزش، رویشی وجود داشت؛ مهندسین ما در دستگاه های ذی ربط توانستند قطعات درست کنند، خلأها را پر کنند و بعضی از قطعات را علی رغم تحریم، به کوری چشم آن تحریم کننده ها، از راه هائی وارد کنند و هواپیماها را سرپا نگه دارند. علاوه بر اینها، از آنها یاد بگیرند و ۲ نوع هواپیمای جنگی خودشان بسازند.

الان شما میدانید که در نیروی هوائی ما، دو نوع هواپیمای جنگی - البته عین آن هواپیماهای قبلیِ خود ما نیست، اما بالاخره از آنها استفاده کردند. مهندس است دیگر، نگاه میکند به کاری، تجربه می اندوزد، خودش طراحی میکند.

 هواپیمای ۲ کابینه ی برای آموزش و یک کابینه ی برای تهاجم نظامی، ساخته شده است. علاوه بر اینکه همانهائی هم که داشتیم، هنوز داریم و توی دستگاه های ما هست.

این، توکل به خداست؛ این، صدق وعده ی خداست. وقتی خدای متعال با تأکید فراوان و چندجانبه میفرماید: «وَلَیَنصُرَنَّ اللَّـهُ مَن یَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿٤٠»؛ بی گمان، بی تردید، حتماً و یقیناً خدای متعال نصرت میکند، یاری میکند کسانی را که او را، یعنی دین او را یاری کنند - وقتی خدا این را میگوید - من و شما هم میدانیم که داریم از دین خدا حمایت میکنیم، یاریِ دین خدا میکنیم. بنابراین، خاطرجمع باشید که خدا نصرت خواهد کرد. .« بیانات در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر - ۵ مرداد ۱۳۸۸»

هزاران بار -درطول انقلاب-نصرت اللهی رادیدیم

بعد از آغاز جنگ تحمیلی هم ده ها بار - حالا اگر ریزهایش را بخواهیم حساب کنیم، بیش از این حرفها شاید بشود گفت؛ هزارها بار، اما حالا آن رقمهای درشت را آدم بخواهد حساب کند - ما نصرت الهی را دیدیم؛ کمک الهی را دیدیم. یکی اش همین «آمدن اُسرا »بود.

ما حدود پنجاه هزار اسیر پیش عراق داشتیم؛ پنجاه هزار. او هم یک خرده کمتر از این، در همین حدودها، اسیر دست ما داشت. منتها فرقش این بود که اسیرهائی که او پیش ما داشت، همه نظامی بودند، اسیرهائی که ما پیش او داشتیم، خیلی شان غیرنظامی بودند. توی همین بیابانها مردم را جمع کرده بودند، برده بودند.

«صدام» میخواست خیالش ازایران راحت باشد،برودبرای تصرف کشور «کویت»

تیر ۱۳۶۶(وقتی جنگ تمام شد)انتظارداشتیم تبادل اسرا ۳۰سال طول بکشد!اما صدام عجله داشت برای آزادی اسیران ما.

آیت الله خامنه ای:من وقتی که جنگ تمام شد، به نظرم رسید که پس گرفتن این اسیران از صدام، احتمالاً ۳۰ سال طول میکشد؛ ۳۰ سال! چون تبادل اسرا را در جنگهای معروف دیده بودیم دیگر. در جنگ بین الملل، جنگ ژاپن، بعد از گذشت بیست، ۳۰ سال، هنوز یک طرف مدعی بود که ما چند تا اسیر پیش شما داریم؛ او میگفت نداریم؛ چک چونه، بنشین برخیز؛ تا بالاخره به یک نتیجه ای میرسیدند. باید صد تا کنفرانس گذاشته بشود، نشست و برخاست بشود، تا ثابت کنیم که بله، فلان تعداد اسیر هنوز باقی اند؛ آن هم قطره چکانی.

«رفتارشناسی صدام حسین»ازدیدگاه رهبرانقلاب

«صدام »اینجوری بود دیگر؛ آدم بدقلق، بداخلاق، خبیث، موذی، هر وقت احساس قدرت کند، حتماً قدرت نمائی ای از خودش نشان بدهد؛ اینجور آدمی بود؛ «صدام» طبیعتش خیلی طبیعت پستِ «دنی» بود. آدمهای پست و دنی هرجا احساس قدرت بکنند، آنچنان «منتفخ»(ورم،شکم درد) میشوند که با آنها اصلاً نمیشود هیچ(معامله) مبادله کرد؛ هیچ.

(اما همین صدام شرور)آن وقتی که احساس ضعف میکنند، در مقابل یک قویتری قرار میگیرند، از مورچه خاکسارتر میشوند! .

دیدید دیگر؛ صدام به آمریکائی ها التماس میکرد. قبل از اینکه آمریکائی ها به عراق حمله کنند - این دفعه ی اخیر - التماس میکرد که بیائید با ما بسازید، همه مان علیه جمهوری اسلامی متحد بشویم. منتها شانسش نیامد دیگر که آمریکائی ها از او قبول کنند.

آیت الله خامنه ای(۵ مرداد ۱۳۸۸) :من میگفتم سی سال طول میکشد که اسرا آزاد بشوند. خدای متعال صحنه ای درست کرد و این احمق قضیه ی حمله اش به کویت پیش آمد، احساس کرد که اگر بخواهد با کویت بجنگد - البته جنگش با کویت به قصد تصرف کامل کویت بود - احتیاج دارد به اینکه از ایران خاطرش جمع باشد؛ این هم با بودن اسرا امکان پذیر نیست. اول نامه نوشت به رئیس جمهور وقت(هاشمی رفسنجانی) و به نحوی به بنده،

صدام درآزادی اسیران آنقدرعجله داشت که ماراغافلگیرشدیم.

رهبرانقلاب می گویند:چون از این طرف(ایران) جواب درستی نگرفت، -بعد-بنا کرد اسرا را خودش آزاد کردن، یکهو خبر شدیم که اسرا از مرز دارند می آیند؛ همین طور پشت سر هم گروه گروه آمدند، تا تمام شد.

آزادی -بدون دردوسر-اسرا»امدادهای غیبی بود.

آیت الله خامنه درپایان می گوید:این کار خدا بود، این نصرت الهی بود. و دیگر همین طور از این قضایا تا امروز. .« بیانات در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر - ۵ مرداد ۱۳۸۸»

توضیح نگارنده-پیراسته فر:ویرایشهایی چون،پرانتز وتیتر وتصاویردربیانات رهبری،ازاینجانب است.

آیت الله هاشمی رفسنجانی

بترتیب-هاشمی رفسنجانی(فرمانده کل جنگ)،حسن روحانی(معاون هاشمی) ومحسن رضایی(فرمانده سپاه پاسداران)

توضیح مدیریت نگارنده-پیراسته فر:پنجمین و آخرین نامه «صدام حسین» به رئیس جموروقت(هاشمی رفسنجانی) در ساعت ۳۰ : ۱۰ صبح روز چهارشنبه، ۲۴ مرداد ۱۳۶۹ به وقت تهران از رادیو «صوت الجماهیر بغداد» قرائت شد،صدام خیلی عجله داشت که خیالش ازطرف ایران(حمله نکنه)راحت باشد که برودبه سرخدمت کویت وهدفش تصرف خزائن کویت بود،اوحتی منتظرنماندتاایران جواب مثبت به درخواست(تبادل اسرا)بپردازد،خودش یکطرفه اسرای ایران راآزادکرد وعقب نشینی ازخاک ایران را هم پذیرفت.

در این نامه صدام در عین اینکه جملات عوام فریبانه ای را به کار برده و انگار نه انگار که وحشیانه ترین جنایات را علیه دو ملت ایران و عراق انجام داده، تمام شرایط ایران برای برقراری صلح میان دو کشور از

جمله قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر، عقب نشینی نیروهای عراقی از اراضی اشغال شده ایران و آزادی اسیران ایرانی را می پذیرد.

متن نامه صدام  به هاشمی

بسم الله الرحمن الرحیم

«جناب آقای علی اکبر هاشمی رفسنجانی» رئیس جمهوری محترم اسلامی ایران

پس از اتکال بر خداوند متعال و به نیت از بین بردن تمامی موانعی که بر سر راه ایجاد روابط برادرانه میان تمام مسلمانان و از جمله برادران مسلمان ایران وجود دارد و به منظور فعال ساختن جدی و هماهنگ کردن برادران مؤمن جهت رویارویی با اشراری که می خواهند به مسلمانان و امت عرب ضربه بزنند و برای اینکه ایران و عراق را از تحریکات و بازی های قدرت های شرور بین المللی و وابستگان آنان در منطقه بازداریم و به منظور هماهنگی با روح اصولی که درروزیکشنبه، ۱۲ اوت ۱۹۹۰( ۲۱ مرداد ۱۳۶۹) به منظور ایجاد صلح دائمی و همه جانبه در منطقه اعلام کردیم و خواست ما از آن نامه برقراری صلح دائم و همه جانبه در منطقه بود و برای آن که از هرگونه بهانه ای که مانع از همکاری و موجب افکار بد شود، ممانعت کند و همچنین برای این که امکانات عراق، دور از صحنه رویارویی عظیم معطل نماند و به منظور به کار گرفتن آن ها در جهت اهدافی که مسلمانان و اعراب شرافتمند به حق بر آن توافق دارند و دوری جستن از تداخل سنگرها و کینه ها و بغض ها و برای آن که خیرخواهان راه خود را در بازگشت روابط عادی خواهند یافت، به عنوان ثمره مذاکرات از زمان نامه روزشنبه،۱۹۹۰.۰۴.۲۱( ۱ اردیبهشت ۱۳۶۹) ما، تا آخرین نامه شما درروزچهارشنبه، هشتم اوت ۱۹۹۰(۱۷ اَمرداد ۱۳۶۹)، به عنوان حل نهایی و روشنی که جای هیچ گونه ابهامی باقی نگذارد، تصمیمات زیر را اتخاذ کردیم:

۱ - موافقت با پیشنهاد شما که در نامه جوابیه مورخ هشتم اوت ۱۹۹۰ توسط «برزان ابراهیم تکریتی» نماینده ما در ژنو از آقای سیروس ناصری نماینده شما دریافت شد. پایه قرار دادن قرار داد ۱۹۷۵ به عنوان اصول منسجم با آنچه که در نامه روزدوشنبه، ۳۰ ژوئیه ۱۹۹۰( ۸مرداد ۱۳۶۹) به ویژه در مورد تبادل اسرا و بندهای ۶ و ۷ از قطعنامه ۵۹۸ آمده است.

۲ - بر اساس آنچه که در بند اول این نامه و آنچه که در نامه مورخ روزدوشنبه، ۳۰ ژوئیه ۱۹۹۰( ۸ اَمرداد ۱۳۶۹) آمده است، ما آماده ایم هیاتی را به تهران بفرستیم و یا هیاتی توسط شما به بغداد اعزام شود تا موافقتنامه ها را جهت امضا آماده کند.

۳ - به عنوان ابتکار حسن نیت، ما از روز جمعه هفدهم اوت ( ۲۶ مرداد ۱۳۶۹) نیروهای خود را از مرزهای شما فرا می خوانیم و تنها نیروهای سمبلیکی را به عنوان نگهبانان و پلیس مرزی باقی می گذاریم تا در شرایط طبیعی به وظایف روزمره خود عمل کنند.

۴ - کلیه اسرای جنگ با تمام تعداد بازداشت شدگان را فوراً از راه مرزهای زمینی از جمله «خانقین» و «قصر شیرین» و مناطقی که مورد توافق دو طرف خواهد بود، آزاد خواهیم کرد و ما اولین گام در این زمینه را روز جمعه هفدهم اوت ( ۲۶ مرداد ۱۳۶۹) برخواهیم داشت.

آقای رفسنجانی رئیس جمهور، با این تصمیم ما همه چیز روشن و تمام خواسته ها و مسائلی که بر آن تکیه می کردید، تحقق می یابد و چیزی نمانده است مگر آن که موافقتنامه ها آماده و امضا شود تا هر یک از ما جهت ورود به زندگی جدید، اشراف واضح داشته باشیم.

همکاری ما باید در سایه اصول اسلامی و احترام متقابل و دور کردن طرف هایی باشد که خواستار شر برای منطقه هستند و قصد دارند از آب گل آلود ماهی بگیرند و شاید با یکدیگر همکاری کردیم تا خلیج (ِفارس)، دریاچه صلح و امن و خالی از ناوگان و نیروهای خارجی باشد که بدخواه ما هستند. به علاوه همکاری در مسائل حیاتی دیگر- والله اکبر والحمدلله.

صدام حسین - رئیس جمهوری عراق - ٢٣ محرم ١٤١١ - ۱۴ اوت ۱۹۹۰ .»سه شنبه، ۲۳ اَمرداد ۱۳۶۹(٢٢ محرم ١٤١١)

توضیح نگارنده-پیراسته فر:محرم  درعراق یک روزعقبترازایران هست.

     چگونگی حمله عراق به کویت

به دنبال برقراری آتش بس در جنگ ایران و عراق در 19 مرداد 1367 (10 اوت 1988) عراق عزم خود را جزم کرد تا قدرتمند‌ترین کشور در منطقه خلیج فارس شود و جایگاه برتری در میان کشورهای عربی منطقه بدست آورد. این جاه طلبی‌ها الحاق برخی از کشورهای منطقه چون کویت را طلب می‌کرد.

 به فاصله یک ماه بعد از برقراری آتش بس ایران و عراق، عراق،‌کویت را مورد تجاوز قرار داده و تا 20 کیلومتری در داخل این کشور پیش روی کردند. البته این نیروها بعدا با فشارهای منطقه‌ای و بین‌المللی مجبور به عقب‌نشینی شدند. 

عراقی‌ها هر چند در برخی سال‌ها فقط درخواست واگذاری بخش‌هایی از خاک کویت را به عراق کرده‌اند، اما در نهایت هدف آنها الحاق کامل کویت به عراق بوده است. عراقی‌ها همواره امیدوار بوده‌اند که از طریق انضمام کویت به معضلات ژئوپلتیکی خود در منطقه خلیج فارس که بدون غلبه بر آنها، برخورداری از یک موقعیت برتر در خلیج فارس نمی‌توانست مطرح باشد فائق آیند. 
هنگامی که عراق در بامداد دوم اوت 1990 (11 مرداد 1369) به کویت حمله کرد، به نظر نمی‌رسید در اندیشه یک توجیه صریح و منطقی برای عملکرد خود باشد، درگیری و اختلاف بین دو کشور از قبل روشن بود. علت اساسی این اختلاف در اعتراض اصولی عراق نسبت به موجودیت کشور کویت بود که از زمان انحلال امپراطوری عثمانی بوجود آمده بود. بحث فقط مربوط به اختلاف ارضی بین دو کشور نبود. مشکلات ناشی از قروض روز افزون عراق به کویت که به دنبال «جنگ مشترک» اعراب در برابر انقلاب اسلامی ایران پیش آمده بود در این زمان مسئله ساز شده بود و بهانه‌های لازم برای تهاجم عراق به کویت را فراهم آورد. هدف از این تهاجم در وهله اول کاملا روشن نبود. عراق عنوان می‌کرد که بنابر تقاضای «دولت آزاد و موقت» کویت وارد این کشور شده است. چند روز بعد تردیدها از بین رفت و زمامداران عراق رسما ادغام کلی و برگشت ناپذیر کویت به عراق را اعلام کردند. 
بهانه‌های عراق در قبال کویت هر چه که باشد، به هیچ وجه فتح مسلحانه این کشور را بنابر حقوق بین‌الملل توجیه نمی‌کند. وانگهی جامعه بین‌المللی در برابر این الحاق عکس‌العمل شدیدی نشان داد. 
                                     آمارقطعنامه درجنگ42روزه
در این اثنا ، در شورای امنیت سازمان ملل متحد در ظرف چهار ماه دوازده قطعنامه علیه عراق به تصویب رسید که در تاریخ 46 ساله شورا رویدادی بی‌سابقه بود. قطعنامه‌های مذکور درخواست‌هایی را مطرح و شرایط گوناگونی به عراق تحمیل کرد، از جمله خروج کامل و بی‌قید و شرط از کویت، با ادامه بحران و شروع جنگ و تحقق آتش بس و مسائل مترتب بر آن تعداد قطعنامه‌های شورای امنیت افزایش یافت به طوری که از 2 اوت 1990 تا 11 اکتبر 1991، 23 قطعنامه در خصوص جنگ عراق و کویت به تصویب رسید. 
در 28 فوریه، پس از حدود 42 روز جنگ هوایی و فقط 100 ساعت جنگ زمینی، رییس جمهور آمریکا با اعلام اینکه کویت آزاد شده، ارتش یک میلیون نفری عراقی به حد کافی تضعیف گردیده و سلاح‌های دارای قدرت تخریب وسیع آن نابوده است، جنگ را خاتمه یافته تلقی کرد. /مرکزاسنادانقلاب اسلامی

                                                         ***

صدام حسین، سرانجام در دوم آگوست سال 1990 مزد سال ها خدمت ویژه کویت به ارتش عراق را با حمله و اشغال خاک کویت پرداخت. وی در سخنرانی خود درباره علت اشغال کویت آن کشور را استان نوزدهم عراق نامید.

ماجرای سحری دادن سرهنگ عراقی به اسرای ایرانی در موصل

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:نخستین اسرای جنگ تحمیلی ۲۶ مرداد ماه ۶۹ وارد کشور شدند.

٤٥ هزار رزمنده و غیرنظامی که طی ٨ سال جنگ عراق علیه ایران، به اسارت رژیم بعث درآمدند و حتی پس از امضای قطعنامه ٥٩٨ هم سال‌های جوانی خود را در اردوگاه‌های مفقودین و صلیب سرخ عراق گذراندند، مستحق عنوان «شهید زنده» هستند؛ مردانی که از دل جنگ به اسارت برده شدند و در اردوگاه‌هایی که فاقد هرگونه شرایط استاندارد نگهداری اسرای جنگی بود، گاه تا ١١ سال در اسارت زندگی کردند.

اسرا - جنگ تحمیلی ایران و عراق

از این تعداد اسیر ایرانی که پس از توافق دو جانبه ایران و عراق برای تبادل اسرای جنگی، به تدریج به وطن بازگشتند و از همان زمان، به عنوان «آزادگان جنگ» شناخته شدند، ١١ هزار اسیر بنا بر تایید مسوولان وقت صلیب سرخ، هنوز ، سرنوشتی نامعلوم دارند و خانواده‌هایشان همچنان چشم به راه این مفقودان هستند.

 نخستین مرحله تبادل اسرای ایران و عراق مربوط به آزادی اسرای مجروح و معلول و سالمند بود که طی سال‌های جنگ، حدود ٣٠٠ نفر از اسرای ایرانی مشمول این شرایط، آزاد شدند.

تنها دفعه‌ای که صدام به ایران دروغ نگفت 

مرحله دیگری از تبادل اسرا، سال ١٣٦٧ و پس از امضای قطعنامه ٥٩٨ بود اما آن چه امروز به نام «سالگرد بازگشت آزادگان» در متن تقویم جمهوری اسلامی ایران به ثبت رسیده، روز ٢٦ مرداد ١٣٦٩ است که بیشترین تعداد آزادگان ایران، پس از سال‌ها اسارت، در این روز پا به خاک وطن گذاشتند و این مرحله تا پایان مهر ١٣٦٩ ادامه یافت.

جزئیاتی کمتر شنیده‌شده درباره آزادی اسرای جنگ

در حالی که طی ٨ سال جنگ عراق علیه ایران، حدود ٦٨ هزار نفر از نیروهای عراقی توسط رزمندگان ایرانی به اسارت درآمدند که تمام این اسرا، درجه‌داران رژیم بعث بودند، در جمع اسرای ایرانی که در ٣٥ اردوگاه واقع در استان‌ها و شهرهای الانبار و صلاح الدین و بعقوبه و بغداد نگهداری می‌شدند، می‌شد از غیرنظامیانی همچون کشاورزان و دامداران و حتی کسبه ساکن شهرهای مرزی واقع در خطه جنوبی و غربی ایران هم بسیار سراغ گرفت.

اردوگاه ها:

1 - استان الانبار به مرکزیت شهر رمادی، در مرز اردن و سوریه قرار داردکه تعداد 16اردوگاه در این استان مستقربود آن هم در پادگان 14رمضان ارتش عراق که یکی از بزرگ‌ترین پادگان‌های خاورمیانه است. اولین اردوگاه در این پادگان به نام رمادی یک در سال اول جنگ تشکیل شد. این اردوگاه از 20بند تشکیل‌شده بود. هر بند هشت آسایشگاه داشت که در زمان‌های مختلف تعداد نفرات هر آسایشگاه از 50نفر تا 80نفر تغییر می‌کرد.

2 - استان نینوا به مرکزیت موصل هم مرز با سوریه است که چهار اردوگاه در آنجا بود؛ 10اردوگاه موصل یک، دو، سه و چهار که موصل سه کوچک‌ترین و موصل یک بزرگ‌ترین بودند. تعداد آسایشگاه‌های کل این اردوگاه‌ها 62 و تعداد نفرات هر آسایشگاه از 100تا 150نفر بودند. اسرای این استان توسط صلیب‌سرخ بازدید شده بودند.

3 - در اردوگاه‌های استان صلاح‌الدین به مرکزیت شهر تکریت (پس از سقوط صدام، سامرا مرکز این استان شد)تقریباً از همه ادیان و مذاهب موجود در ایران در میان اسرا وجود داشت. بیشترین دوران اسارت مربوط به دو نفر به نام‌های سرلشکر خلبان شهید حسین لشگری و محمد دبات به‌مدت بیش از 18سال بود و کمترین دوره اسارت عمدتاً 24‌ماه بود. گرچه استثنائاتی به‌صورت یکساله هم دیده می‌شد.

اردوگاه‌های رمادی تماماً در دوطبقه با حفاظ سیم خاردار حلقوی به عرض 20 و ارتفاع 20متر بودند. اردوگاه‌های موصل قلعه بوده که ارتفاع دیوارهای اطراف قلعه به 12متر می‌رسید. بعضی اسرا بخشی از آسمان را می‌دیدند. اردوگا‌ه‌های تکریت هم مانند رمادی بودند. ازدحام و شلوغی بیش از حد در خوابگاه‌ها، بدون نظافت و ادغام اسرایی که دارای عقاید مختلف بودند در خوابگاه‌های مشترک، گوشه‌ای از مصادیق نقض مقررات کنوانسیون سوم ژنو بودند که نمونه بارز آن حادثه اردوگاه موصل یک است که بعد از انتقال 500 اسیر از اردوگاه موصل و ادغام آنها در یک خوابگاه، منجر به بروز درگیری‌هایی شد که با تیراندازی نگهبانان اردوگاه که موجب شهادت چهاراسیر و مجروحیت چندین نفر شد.

نمایندگان صلیب سرخ طی دیدارهایشان از اردوگاه‌های اسیران ایرانی شواهد بسیاری از خشونت‌ها و بدرفتاری‌های جسمی مشاهده کرده بودند. آنان اذعان کرده بودند که بدون استثنا بر بدن اسیران ایرانی آثار کبودی مشاهده می‌شود و تعدادی از آنها به واسطه ضربات وارد شده بر سرهایشان بینایی و شنوایی خود را از دست داده‌اند. این کمیته اظهارنظر اسیران درباره انواع و اقسام شکنجه‌ها را تأیید و در گزارش سالانه در مه 1983 مقررات بی‌رحمانه و خشن در اردوگاه‌ها را به‌شدت محکوم کرد.

روایت اولین فرمانده سپاه از عهدشکنی صدام در تبادل اسراء

«اسیران را ساعت‌ها از دست‌ها و پاها بدون تماس بدن با زمین آویزان می‌کردند و در بعضی موارد دست و پای آنها را با میله آهنی به هم می‌بستند. مدت زمان آویزان کردن مختلف بود؛ بین پنج‌الی 10 ساعت و گاهی تا 36ساعت طول می‌کشید. این عمل در سلول‌های انفرادی به وسیله چنگک‌هایی که از سقف آویزان شده بود صورت می‌گرفت یا در بیرون بازداشتگاه نزدیک قسمت اداری انجام می‌شد و اسرا را به شکلی که در معرض آفتاب باشند می‌آویختند.

در موردی جالب، نماینده کمیته اینطور گزارش می‌دهد: «مسئولان و نگهبانان اردوگاه‌های عراقی به‌حدی در اعمال خودسرانه خود افراط می‌کردند که حتی در پاره‌ای موارد در حضور نمایندگان کمیته بین‌المللی صلیب سرخ، اسرای ایرانی را با کابل کتک می‌زدند».

کمیته بین‌المللی صلیب سرخ در گزارش تاریخ 17اردیبهشت 64 اعلام کرد: «کمیته بین‌المللی صلیب سرخ توانسته است با اطمینان اعلام کند که بسیاری از اسرای ایرانی عمداً از ابتدای جنگ توسط مقام‌های عراقی مخفی نگه داشته شده‌‌اند. کمیته نام صدها نفر از این اسیران را تهیه کرده است. این اسرا در محل‌هایی مخفی زندانی هستند که کمیته بین‌المللی صلیب سرخ هرگز نتوانسته به آنجا راه یابد»./پایان توضیحات نگارنده.آیت الله خامنه ای:امیدواریم ان شاءاللَّه خدای متعال دست کمک و هدایت خودش را همواره بر سر این ملت باقی بدارد؛ همچنان که امام در سال ۶۵ یک وقت به من فرمودند: من می بینم که در همه ی کارهای این کشور، دست قدرتی دارد کارها را پیش میبرد.

ان شاءاللَّه ما لایق و قابل باشیم که این دست قدرت، ما را رها نکند.

آیت الله خامنه ای برای استمراربهره مندی ازنصرت الهی می گوید: این طور هم نیست که خیال کنیم ما دیگر مورد لطف خدا هستیم و هر کاری هم کردیم، دست خدا همراه ما خواهد بود؛ نخیر، این دست قدرت گاهی هم مشت میشود و توی مغز انسان کوبیده میشود! اگر ملاحظه نکنیم، رعایت نکنیم، حدود خودمان را در نظر نگیریم و وظایفمان را بد انجام دهیم یا انجام ندهیم، دست قدرت به ما کمکی نخواهد کرد؛ ممکن است - پناه بر خدا - مخالف ما هم عمل کند. بنابراین اگر در راه او باشیم، ان شاءاللَّه خدای متعال به ما کمک خواهد کرد.« بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی۱۰ خرداد ۱۳۸۴»

دست قدرت الهی و حمایت خدا بود. این شوخی نیست؛ یک واقعیت است.

آیت الله خامنه ای:امام خمینی از ته دل به این معنا(نصرت الهی) اعتقاد داشتند و ما از ایشان مکرر شنیده ایم.

آیت الله خامنه ای درادامه می گویند:یک وقت ایشان(امام خمینی) صریحاً به من فرمودند:«از اول انقلاب تا حالا، دست قدرتی را مشاهده میکنم که ما را پیش میبرد و کارها را اصلاح میکند

آیت الله خامنه ای با انتقاد تند و حکمرانانۀ امام خمینی چه کرد ...

آیت الله خامنه ای:امام راحل در سال ۱۳۶۵ به من فرمودندمن از اوّلِ انقلاب دست قدرت الهی را در همه جریانهای این کشور دیده ام. »

آیت الله خامنه ای در ادامه می گوید:  بنده هم بعد از رحلت امام تا به امروز دست قدرت پروردگار را در همه جریانهای این کشور مشاهده کرده ام« بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - ۱ فروردین ۱۳۸۲»حرم امام خمینی(ره) آماده برگزاری مراسم ارتحال است

:در یکی از تصمیم هایی که(امام خمینی) اتخاذ کرده بودند، عرض کردم تصمیمی که شما گرفتید، خیلی به نفع اسلام و جمهوری اسلامی تمام شد.

جزئیات مراسم ارتحال امام خمینی (ره) اعلام شد/ رهبر معظم انقلاب سخنران روز ۱۴ خرداد در حرم امام راحل

آیت الله خامنه ای نقل می کند که امام خمینی فرمودند: گمان نکنید این کاری که اتفاق افتاد، قبلاً آن را پیش بینی کرده بودم؛ این، کار خدا و کمک او بود. بعد (امام)فرمودند: از اول انقلاب تا کنون و در مراحل مختلف، گویی دست قدرتمندی هدایت ما را بر عهده دارد.

آیت خامنه ای درپایان می گویند:حقیقتاً انسان(امام) احساس می کند که دست قدرت پروردگار، ملت و مسؤولان ما را هدایت و کمک می کند.« بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم - ۱۰ تیر ۱۳۶۸»

«امدادهای غیبی »ازدیدگاه شهیدمطهری

غیب یعنی نهان، پشت پرده، یعنی آن چیزهایی که از حواسّ ظاهری ما نهان است و پشت پرده ی محسوسات واقع شده است

در ادبیّات عرفانی ما از «غیب و نهان» و پشت پرده و اینکه راز نهان و پشت پرده و ما وراء ظاهری هست، زیاد سخن رفته و لطف و زیبایی خاصّی به آن داده است. 

حافظ می گوید:ز سرّ غیب کس آگاه نیست قصّه مخوان/کدام محرم دل ره در این حرم دارد.

ما از برون در شده مغرور صد فریب/تا خود درون پرده چه تدبیر می کنند

خیّام می گوید:اسرار ازل را نه تو دانی و نه من/وین خطّ معمّا نه تو خوانی و نه من.

هست از پس پرده گفتگوی من و تو/چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من.

غیب یعنی نهان، پس پرده. این« پرده» چیست؟ چگونه پرده ای است که جلو چشم ما کشیده شده که نمی توانیم ببینیم؟ آیا واقعاً پرده ای وجود دارد که باید پس برود تا ببینیم، یا اینکه این تعبیرات کنایه از حقایق دیگری است؟ اتّفاقاً همین تعبیر «پرده» در خود قرآن کریم نیز آمده است. درباره ی اهل قیامت می فرماید:

فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ ﴿٢٢ق)

امروز «پرده »را از جلوی تو برداشتیم، اینک دیده ی تو باز است و می توانی همه چیز را ببینی.

جمله ی معروفی منسوب است به حضرت امیر (ع) شرح ابن میثم :

لَوْ کُشِفَ الْغِطاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقیناً./فرضاً «پرده »بر افتد بر یقین من افزوده نمی شود.

مسلّما این «پرده» از نوع مادّه و جسم نیست؛ این «پرده »جز حجاب محدودیّت حواسّ ما که تنها امور نسبی و محدود را درک می کند نمی باشد.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّـهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ ﴿٧محمد)

ای مؤمنان!اگر خدا را یاری کنید خداوند شما را یاری می کند و ثابت قدمتان می دارد.

ببینید یاری الهی را که مدد غیبی است مشروط می کند به یاری قبلی خدا یعنی به اینکه خدمت و عمل و مجاهدتی در راه خیر عموم صورت بگیرد و مخصوصاً در راه خدا باشد یعنی للّه و فی اللّه باشد؛ یعنی هم عمل و مجاهدت و کوشش شرط است و هم اخلاص و حسن نیّت.

وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّـهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ﴿٦٩عنکبوت)

آنان که در راه ما کوشش و جدّیت به خرج می دهند ما راههای خود را به آنها ارائه می دهیم. خداوند با نیکوکاران است.

در این آیه﴿٦٩عنکبوت) نیز هم کوشش را و هم اینکه «در راه ما» باشد ذکر می کند،

هم «صرف نیروی بدنی و هم صرف نیروی روحی را شرط قرار می دهد» و در این صورت است که هدایت و روشنی باطنی به انسان داده می شود. می بینید که سخن از «مددهای گزاف و رایگان»(کتره ای) نیست.

حضرت علی (ع) جمله ی بسیار جالبی دارد در زمینه ی نصرتهای الهی و اینکه در چه شرایطی مددها و تأییدات غیبی می رسد. این جمله در نهج البلاغه است،

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر شهیدمطهری درکتاب امدادهای غیبی این داستان رانقل می کند:«آیت الله بروجردی »تصمیم به مسافرت ازقم به مشهدداشتند واما اصحابشان این کارراصلاح نمی دانستند.(تازه جراحی شده بود وهمچنین بخاطرملاحظات اجتماعی)وقتی آن مرجع بزگواراین موضوع رامتوجه شدندناراحت می شوند ومی گویند:

«من هفتاد سال از خداوند عمر گرفته ام و خداوند در این مدّت تفضّلاتی به من فرموده است که هیچ کدام از آنها تدبیر خود من نبوده است.

من در همه ی این مدّت کوشش داشته ام ببینم چه وظیفه ای دارم که به آن عمل کنم؛ حالا پس از هفتاد سال شایسته نیست خودم به فکر خودم باشم و برای شئونات شخصی خودم بیندیشم!، وبعدگفتنداین سفررامی روم» .

«استادمرتضی مطهری» درادامه می گوید:یک فرد در زندگی عملی خود اگر کوشش و اخلاص را توأماً داشته باشد خداوند او را از راههایی که خود آن فرد نمی داند تأیید می فرماید: إِن تَنصُرُوا اللَّـهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ ﴿٧محمد)شما اگر حقیقت را یاری کنید حقیقت به یاری شما می آید.

«غزالی »در کتاب «المنقذ من الضّلال »می نویسدکه بسیاری از معلومات بشر که مربوط به احتیاجات زندگی است ابتدا به صورت« الهام» صورت گرفته است. غزالی درباره ی وحی و نبوّت که بحث می کند می گوید کسی که در وحی و نبوّت شک می کند، یا در امکانش شک می کند یا در وقوعش و یا درباره ی شخص معیّن شک می کند که آیا وحی به او رسیده یا خیر. بعد می گوید بهترین دلیل امکان آن، وقوع آن است؛ زیرا بشر یک سلسله اطّلاعات درباره ی دواها و علاجها و درباره ی نجوم دارد که تصور نمی رود از طریق تجربه توانسته باشد آنها را به دست آورد، فقط باید گفت لطف الهی از طریق الهام بشر را هدایت کرده است.

خواجه نصیر الدین طوسی نیز درباره ی احتیاج به وحی و نبوّت که بحث می کند مدّعی می شود برخی صنایع را بشر از طریق الهام آموخته است./مجموعه آثار شهید مطهری . ج۳/امدادهای غیبی/پایان.

امام خمینی (س) - مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای ...

آیت الله خامنه ای:ایشان(امام خمینی) یک وقت در جریانی فرمودند: من از اول انقلاب احساس کرده ام که در همه ی مراحل، دست قدرتی به ما کمک می کند و ما را راهنمایی می نماید.

وآنگاه آیت الله خامنه ای تأکیدمی کند:واقعاً همین طور است.

آیت الله خامنه ای درادامه می گوید:البته خدای متعال، این دست قدرت را تصادفی و شانسی و بیهوده نمی فرستد؛ بلکه به عنوان پاداش یک مجاهدت و یک ازخودگذشتگی می فرستد.

آیت الله خامنه ای درتبیین امدادهای الهی می گوید:بااین نصرت خدا، قوانین تاریخ، به هم نخورده است. این طور نیست که کسی تصور کند آنچه پیش آمده، «کتره یی» بوده است. نه، آنچه پیش آمده، منطبق بر قواعد عالم است؛ منتها برطبق قوانین و قواعد مادّیِ شناخته شده نیست؛ بلکه عنصر معنوی در آن کار، مؤثر و کننده ی کار است«بیانات در دیدار کارگزاران نظام - ۱۴ آذر ۱۳۶۹»

توکل چیست؟

آیت الله خامنه ای:باید به خدای متعال توکّل کند. توکّل به خدا به معنای کار نکردن و عمل نکردن نیست؛ توکّل به خدا به این معناست که انسان کارهای لازم برای حفظ اقتدار، عزّت، استقلال و امنیت کشور را انجام دهد و پشت سر همه آنها هم خدای متعال و دست قدرت الهی را ببیند./بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - ۱ فروردین ۱۳۸۲»

ماجرای  عصر۲۱ بهمن ۱۳۵۷ 

آیت الله خامنه ای:روز ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ که پایگاه‌های پلیس و مراکز دولتی یکی پس از دیگری به دست مردم سقوط می‌کرد، فرماندار نظامی تهران طی اعلامیه‌ای ساعات منع عبور و مرور را به ساعت ۴ بعد از ظهر افزایش داد و همزمان بختیار جلسه اضطراری شورای امنیت را تشکیل داد و فرمان اجرای کودتای طراحی شده از سوی هایزر را صادر کرد. از سوی دیگر امام خمینی(س) طی پیامی از مردم تهران خواست تا برای جلوگیری از توطئه در شرف وقوع به خیابان‌ها بریزند و حکومت نظامی را عملاً لغو کنند. سیل جمعیت زن و مرد و کودک و بزرگ به خیابان‌ها ریخته و مشغول سنگربندی شدند و با حضور شبانه‌روزی خود نقشه دشمن را نقش بر آب کردند. حضرت امام در پیام خویش به مشی مسالمت‌آمیز خویش در مبارزه اشاره کرده و تجاوز لشکر گارد به هوانیروز را محکوم و در صورت ادامه تجاوز به امکان اجازه جهاد مقدس اشاره کرده و به مردم به حفظ هوشیاری و حضور در صحنه تأکید کردند. (روزنگار زندگی و تاریخ سیاسی اجتماعی امام خمینی،ص ۴۲۷.)

اعلامیه امام خمینی

روز ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ که پایگاه‌های پلیس و مراکز دولتی یکی پس از دیگری به دست مردم سقوط می‌کرد، فرماندار نظامی تهران طی اعلامیه‌ای ساعات منع عبور و مرور را به ساعت ۴ بعد از ظهر افزایش داد و همزمان بختیار جلسه اضطراری شورای امنیت را تشکیل داد و فرمان اجرای کودتای طراحی شده از سوی هایزر را صادر کرد. از سوی دیگر امام خمینی(س) طی پیامی از مردم تهران خواست تا برای جلوگیری از توطئه در شرف وقوع به خیابان‌ها بریزند و حکومت نظامی را عملاً لغو کنند. سیل جمعیت زن و مرد و کودک و بزرگ به خیابان‌ها ریخته و مشغول سنگربندی شدند و با حضور شبانه‌روزی خود نقشه دشمن را نقش بر آب کردند. حضرت امام در پیام خویش به مشی مسالمت‌آمیز خویش در مبارزه اشاره کرده و تجاوز لشکر گارد به هوانیروز را محکوم و در صورت ادامه تجاوز به امکان اجازه جهاد مقدس اشاره کرده و به مردم به حفظ هوشیاری و حضور در صحنه تأکید کردند. (روزنگار زندگی و تاریخ سیاسی اجتماعی امام خمینی،ص ۴۲۷.)

اعلامیه امام خمینی

ملت شجاع ایران! اهالى محترم تهران!

به طورى که مى‏دانید این جانب بنا دارم که مسائل ایران به طور مسالمت‏آمیز حل شود لکن دستگاه ظلم و ستم، چون خود را به حسب قانون محکوم مى‏بیند، دست به جنایت زده و در شهرهاى گرگان و گنبدکاووس به مردم شجاع مسلمان حمله کرده و کشتار نموده است؛ و در تهران لشکر گارد به طور ناگهانى به نیروى هوایى که به ملت پیوسته است حمله نموده؛ و نیروى هوایى به کمک مردم، شجاعانه آنان را شکست داده‏اند. من این تعرض غیر انسانى و عمل گارد را محکوم مى‏کنم. 

اینان با این برادرکشى مى‏خواهند دست اجانب را در کشور ما باز نگه دارند و چپاولگران را به موضع خود برگردانند. من با آنکه هنوز دستور جهاد مقدس نداده‏ام، و نیز مایلم تا مسالمت حفظ و قضایا موافق آراى ملت و موازین قانون عمل شود لکن نمى‏توانم تحمل این وحشیگریها را بکنم؛ و اخطار مى‏کنم که اگر دست از این برادرکشى برندارند و لشکر گارد به محل خودش برنگردد و از طرف مقامات ارتشى از این تعدیات جلوگیرى نشود، تصمیم آخر خود را به امید خدا مى‏گیرم و مسئولیت آن با متجاسرین و متجاوزین است. من از مردم شجاع تهران مى‏خواهم در صورتى که قواى متجاوز عقب‏نشینى کردند، با حفظ آمادگى و هوشیارى از خدعه دشمن، آرامش و نظم را حفظ کنند ولى مجهز و مهیا براى دفاع از اسلام و نوامیس مسلمین باشند. اعلامیه امروز حکومت نظامى، خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچ وجه به آن اعتنا نکنندبرادران و خواهران عزیزم! هراسى به خود راه ندهید که به خواست خداوند تعالى حق پیروز است. از خداوند تعالى پیروزى ملت اسلام را خواهانم. (صحیفه امام، ج۶، ص: ۱۲۱ و ۱۲۲)

سپهبد رحیمی(فرمانداری نظامی تهران ) در روز شنبه، ۲۱ بهمن ۱۳۵۷(١٢ ربیع الاول ١٣٩٩)- با صدور اعلامیه شماره ۴۰ خود که در ساعت ۱۴ از رادیو پخش شد، ساعات منع عبور و مرور را افزایش داد. به موجب این اعلامیه

از ساعت ٣۰ : ١۶تا ۰۵ بامداد رفت و آمد در تهران و حومه ممنوع شد. به گزارش خبرنگاران مطبوعات، در اندک زمانی پس از انتشار این اعلامیه شایع شد که اقدام مذکور به منظور جدایی انداختن بین مردم و آن گروه از پرسنل نیروی هوایی است که از شنبه شب با گروهی از واحدهای گارد جاویدان درگیرند. اعلامیه فرمانداری نظامی تهران نه تنها مردم را غافلگیر کرد بلکه خبرنگاران نیز که معمولاً قبل از دیگران در متن خبرها قرار می گیرند، حیرت زده شدند. هم زمان چهره شهر شتابزده و هیجان آلود شد. سرنشینان صدها اتومبیل با روشن کردن چراغ های خود و نصب اعلامیه بر پشت شیشه ها، ساعت جدید آغاز ممنوعیت رفت و آمد را به اطلاع دیگران می رساندند. کارکنان شرکت های خصوصی و گروه های مختلف مردم از محل کار خود بیرون ریختند. تا قبل از سپری شدن مهلت بتوانند به منزل برسند.

در ساعت ۴ بعداز ظهر روز ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ یعنی ٣۰ دقیقه پیش از آغاز زمان اعلام شده برای منع عبور و مرور و برقراری حکومت نظامی، امام خمینی با انتشار اعلامیه ای خطاب به مردم اعلام داشتند: «من از مردم شجاع تهران می خواهم که در صورتی که قوای متجاوز عقب نشینی کردند، با حفظ آمادگی و هوشیاری از خدعه ی دشمن، آرامش و نظم را حفظ کنند ولی مجهز و مهیا برای دفاع از اسلام و نوامیس مسلمین باشند و اعلامیه امروز حکومت نظامی خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچ وجه به آن اعتنا نکنند.»

وقایع 21 بهمن ماه 1357

واکنش آیت الله طالقانی به اعلامیه امام مبنی بربی اعتنایی به دستورات حکومت نظامی

 حاج محمود مرتضایی‌فر(وزیرشعار)مکبرنمازجمعه تهران:

محمود مرتضایی فر درآیینه  تصاویر

مرتضایی‌فر نیز که خود در زمان تماس آیت‌الله طالقانی با امام خمینی در منزل آیت‌الله طالقانی حضور داشته و شاهد و شنونده مکالمه تلفنی امام وطالقانی بودمی گوید:

 «ما روز ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ در منزل آیت‌الله طالقانی نشسته بودیم. به ایشان گفتند: «امام پیام داده که مردم در خانه‌های خود نمانند، بیرون بریزند و به حکومت نظامی اهمیت ندهند.»

آقای طالقانی گفت: امام مدت ۱۵ سال از ایران دور بوده‌اند و توجه ندارند که این دژخیمان رژیم چه بی‌رحم هستند. اگر مردم بیرون بریزند، همه را قتل عام می‌کنند؛ بنابراین صلاح در آن است که در منازل و خانه‌ها بنشینیم، ببینیم عاقبت کار چه می‌شود.

فیلم / سخنرانی آیت الله طالقانی در حمایت از امام خمینی (س)

بعد آقای طالقانی با امام حدود نیم ساعت تلفنی گفتگو کرد تا شاید امام را قانع کند که مردم را از خانه‌هایشان بیرون نیاورند. ما حرف‌های آقای طالقانی را شنیدیم که سعی داشت امام را هرطور شده، از تصمیم خود مبنی بر بیرون آمدن مردم از خانه‌ها و اهمیت ندادن به حکومت نظامی، منصرف نماید تا اینکه آقای طالقانی گوشی را گذاشت و در گوشه‌ای زانوانش را بغل گرفت و ساکت ماند. حتی سرش را روی زانوانش تکیه داد و به فکر فرو رفت.

ما با خود گفتیم حتماً امام حرفی زده و مثلاً به ایشان گفته شما دخالت نکنید و ...؛ بنابراین آقای طالقانی ناراحت شده است امّا چیزی نگفتیم تا اینکه ایشان یک دفعه سر از زانوانش برداشت و به حال طبیعی و عادی برگشت.

سؤال کردیم: «آقا چه شده؟ آیا امام به شما پرخاش کردند یا حرفی گفتند که شما ناراحت شدید؟»

آقای طالقانی گفت: «نه؛ نه؛ اصلاً مسأله این نیست. من اصرار کردم که امام اعلامیه‌هایش را پس بگیرد و امام هرچه می‌گفت، من قانع نمی‌شدم؛ در آخر فرمود: «آقای طالقانی! اصرار نکن! احتمال بده که این دستور از طرف امام زمان(عج) است

طالقانی درادامه گفتند:تا امام این جمله را گفت، من به خود لرزیدم و بی‌اختیار گوشی را گذاشتم و حالم دگرگون شد.

توضیح نگارنده-پیراسته فر:سرنوشت فرماندارنظامی تهران(سپهبدمهدی رحیمی):

دکترابراهیم یزدی :تیمسار رحیمی ، به عنوان فرماندار نظامی تهران ارشدترین افسر ارتش بود که توسط مردم در صبح روز ۲۲ بهمن در خیابان شناخته و بازداشت شد. به موجب آنچه که بعدا کسی که او را دستگیر و به مدرسه رفاه آورده بود برای من شرح داد، در حالی که وی با لباس مبدل در کنار خیابان سپه، حمله مردم به پادگان باغشاه را تماشا می‌کرده است، توسط یکی از افسران زیردستش، که با انقلابیون همکاری داشت و او هم با لباس غیرنظامی در میان مردم بود، مورد شناسایی قرار می‌گیرد و با کمک چند نفر وی را می‌گیرند و به مدرسه رفاه می‌آورند. وی در نیمه شب پنج شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ در پشت بام مدرسه رفاه تیرباران شد.

سپهبدمهدی رحیمی ،متولد سال ۱۳۰۰ آخرین فرماندار نظامی تهران بعد از تیمسار اویسی بود.

فرماندارنظامی تهران ۲۲ بهمن دستگیرمی شود(درحالیکه هنوزحاکمیت داشت) ودر فیلم ، تیمسار مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهران به سئوالات خبرنگار پاسخ می دهد. پس از آن، دکتر ابراهیم یزدی بصورت بازجویی با تیمسار رحیمی جروبحث می کند وسعی می کندکه اورامجاب کندکه دستورنیروهای ارتش به پادگان‌ها را بدهد که  موفق نمی‌شود.

وبعدخلخالی ورودمی کند،اوررسماًمحاکمه می کند وسرانجام سحرگاه ۲۷ بهمن ۱۳۵۷

 اوبهمراه ۳ژنرال عالیرتبه دیگر ( نعمتالله نصیری، منوچهر خسروداد و رضا ناجی) که در کشتار مردم مشارکت مستقیم داشتند، بر اساس حکم صادره دادگاه انقلاب، در پشت بام مدرسه رفاه تیرباران می شوند.

آیا شما هنوز به او(شاهنشاه) وفاداری؟
سپهبد رحیمی: بنده قسمی خوردم و چون قسم خوردم تا وقتی پادشاه مملکت هستند من به ایشان وفادارم.

مصاحبه خبرنگار روزنامه اطلاعات زمان دستگیری سپهبد مهدی رحیمی 

تیمسار چگونه دستگیر شدید؟

رحیمی: امروز ظهر (۲۲ بهمن) در حالی که به تنهایی در میدان سپه راه می رفتم چند نفر روی سرم ریختند و مرا دستگیر کردند و به اینجا آوردند. کمی هم اذیتم کردند و کتکم زدند ولی مهم نیست جوان بودند من بی گناه هستم و کاری نکرده ام من همیشه خدمت خدا را کرده ام و خدمتگذار مردم بوده ام.

جزئیات نخستین کنفرانس مطبوعاتی با سران دستگیر شده رژیم «پهلوی»
چرا پس از پیام امام خمینی که در آن شما و دیگر امرای ارتش را دعوت به پیوستن به مردم کرده بودند توجهی نکردید؟

من سرباز بودم و سوگند خورده بودم و باید به سوگند وفادار می ماندم من ضمن ستایش شخصیت امام خمینی در مسیری حرکت می کردم که در آن مسیر خود را موظف میدانستم آنچه را که در خدمت ارتش است انجام دهم ضمنا به این انقلاب هم بی اعتقاد نبودم و مطمئن هستم از این به بعد ایران پیشرفت خواهد کرد.

درباره وضع فعلی خود چگونه فکر می کنید؟

خوشحالم که اگر اسیر هستم اسیر دست مسلمانان هستم و حق و عدالت اجرا خواهد شد./پایان.

همسرتیمساررحیمی آنقدری که ازدکترابراهیم یزدی عصبانی است ازحاکم شرع(خلخالی )نیست!

خانم  منیژه سطوتی همسر سپهبد مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهراندر برنامه ای در تلویزیون صدای آمریکا می گوید:آرزوداشتم دکترابراهیم یزدی محاکمه واعدام شود!

سی وپنج سالگی  پیروزی انقلاب
 اصرار امام  برای بازگشت به کشور در کوران حوادث، به واقع موضوعی شبیه معجزه الهی بود که در آن مقطع اتفاق افتاد.
رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام(آیت الله هاشمی رفسنجانی) در نطق آغازین جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام ضمن بیان خاطراتی از روزهای پیروزی انقلاب در بهمن۱۳۵۷ تاکید کرد: بازگشت امام (س) به کشور شبیه معجزه الهی بود که در آن مقطع اتفاق افتاد و دلهای مردم را آرام کرد./۱۲ بهمن ۱۳۹۲

​ازمنزل صادق قطب زاده»تونل»زده بودندتا بیت امام خمینی،که منتهی می شدبه حوض حیاط امام ،

درآنجا«بمب»جاسازی کرده بودند،برای انفجارات روز«کودتا»..واما یک «سگ»همه نقشه های آنهاراپنبه می کند/سگ مأمورخدابود وَلِلَّـهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ﴿٤و٧فتح﴾

ماجرای کشف بمب توسط یک سگ 

سرداراحمد کریم پور(مشاور سردارسلیمانی) مسئول کمیته چک و خنثی سپاه در دهه ۶۰ در یک گفتگو تلویزیونی از ماجرای کشف بمب گذاری توسط یک سگ در زیر خانه امام رحمت الله صحبت کرد.

بچه های کمیته طبق این نشانی هامی روندنگاه می کنند،می بینند،«سگ» روی تعدادی جعبه، پُرازمواد-تی ان تی(TNT)وسی وچهار(؟)نشسته.

که بعداًمامتوجه شدیم که اگر(کودتاچیان)نتوانستند،بیت حضرت امامرابمباران بکنند،این موادمنفجره راببرند زیرخانه امام،چون..

دراینجامجری سئوال می کند؟خودتان رفتید دیدید؟

 

که سردار کریم پورمی گوید:خودم رفتم،خودم رفتم دیدم.

رفتم درآشپزخانه امام ،همه جاراچک کردم،چون این قنات می آمددرحوض حضرت امام می ریخت ومن رفتم همه جارا گشتم وچک کردم .

ورفتم ازآن «تونل» به خانه قطب زاده رسیدم.

این تونل در عمق ۸متری زیرزمین حَفرشده بود.

امام خمینی:من یک کلمه باید با علما و فضلا و ائمه جماعات و سنخ روحانیت در سطح کشور صحبت کنم، یک کلمه هم با ملت. آن چیزى را که با آقایان روحانیون در میان مى‏‌گذارم این است که شما مى‏‌دانید که توطئه ‏ها از همه اطراف هست و رو به افزایش است، لکن از این توطئه‏‌هایى که منتهى به سلاح و قواى مسلح و اینها [مى‏‌شود] هیچ باکى نیست. آنها را خداى تبارک و تعالى همراهى مى‏‌کند چنانچه کرد و مى‏‌بینید. همین امروز هم یکى از علماى جماران آمد و قصه‌‏اى را نقل کرد که از آن قصه هم من فهمیدم که عنایت خدا با ماست.

امام خمینی:یک خانه‌‏اى را ظاهراً در شمیرانات، این آقایانى که در کمیته بودند و پاسدارها و اینها، به عنوان اینکه شنیده بودند اینجا قمارخانه است، رفته بودند به عنوان اینکه درِ این قمارخانه را ببندند، وقتى هم رفتند دیدند که بله بساط قمار و مشروبات و اینها هم هست.

امام خمینی می فرمایند:یکى از پاسدارها (احمدکریم پور)رفته است پشت آنجا که برود ببیند آنجا چه خبر است. یک سگى همچو حمله کرده به او که او را وادار کرده که برود در زیر زمین.

وقتى رفته در زیر زمین [دیده‏] یک مقدار زیادى اسلحه و امثال ذلک زیاد [هست‏]

ماجرای طبس 

آن روز «باد و شن »مأمور ( واقعه طبس۵ اردیبهشت ۵۹) بود، امروز هم در این قصه(کشف بمب) سگ مأمور بوده است که آقا را، این پاسبان(پاسدار) را ملزم کند که برود(بمب هارا) کشف بکند.

از این امور خوفى نداشته باشید. ملت ما هم از این امر خوف نداشته باشند. و حماقت مال اینهایى است که در عین حالى که دیدند که آن رأسشان با آن همه قدرت که در دست داشت بالفعل، و با آن همه پشتوانه‏‌هایى که از همه گروه‌هاى خارج و داخل داشت، در مقابل ملت و در مقابل تأیید خداى تبارک و تعالى از ملت ما، نتوانست کارى بکند.

حالا که آنها رفتند و رو به جهنمند، این عده بیچاره‏اى که براى خاطر یک دنیاى کمى، فانى، مى‌‏خواهند توطئه بکنند، و آن هم این طور توطئه‌‏اى که معلوم است که چنانچه موفق به کشفش هم نشده بودیم و قیام هم کرده بودند(کودتامی کردند)، خفه مى‏‌کردند آنها را(این مردم)، این خوفى ندارد. آن توطئه‌‏هایى که از اول نهضت، یعنى پیروزى ما، پیروزى شما شروع شده است و باز هم در کار است، آن را باید آقایان توجه به آن داشته باشند. (صحیفه امام، ج۱۳، ص:۹).


 آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری پذیرفت تا از نقشه کودتا پشتیبانی کند و سخنرانی‌ای در حمایت از آن ضبط کرد که قرار بود بعد از پیروزی کودتا از رادیو و تلویزیون پخش شود.