پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

امیرتوکل "کامبوزیا»کیست"شهید"شده؟

​زندگینامه مبارزانقلابی«زاهدان»امیر توکل کامبوزیا

«کامبوزیا»متولد۱۲۸۳تهران ،اصالتاً از اکراد ایل «زعفرانلو »قوچان هستند/چهارشنبه، ۲۴ مهر ۱۳۵۳ در هفتاد سالگی بعلت مسمومیت فوت کرد

«پروفسوری» که هیچ «تالیفی» ازوی دردست، نیست!

«امیرتوکل کامبوزیا»کیست؟

« امیر توکل کامبوزیا» تحصیلات ابتدایی را در تهران و مشهد و دوره متوسطه را در دبیرستان احمدی مشهد گذرانده و برای ادامه تحصیلات عالی عازم تاشکند گردید. اما بعلت بحران انقلاب روسیه به ایران مراجعت کرد.

ازسال١٣٠١الی١٣٠۳بازرس دارایی در اداره راه و متصدی باجگیرخانه (مالیاتی-دارایی)تربت حیدریه
از سال ١٣٠۴الی ١٣٠۶رئیس دارایی بلوچستان
ازسال١٣٠۷الی ۱۳١۲دبیر دبیرستان شوکتیه بیرجند
از سال ۱۳١۳تازمان فوت کلیه وقتش به مطالعه ، و کشاورزی پرداخت.

استاد کامبوزیا دوره مدرسه نظام ژاندارمری را به مدیریت و استادی کلنل محمدتقی‌خان پسیان در خراسان سپری نمود و به سال۱۳۰۰شمسی توسط او به ریاست تلگراف انتخاب شد و پس از شهادت کلنل(١٠ مهر ١٣٠٠ قوچان ) به سیستان و بلوچستان تبعید گردید. وی در سال۱۳۳۱ به عنوان مسئول «حزب مردم ایران» در استان از طرف دکترمصدق منصوب شد.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:یک سال و نیم پس از کودتای پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ جمعیت آزادی مردم ایران(نهضت مقاومت ملی)به«حزب مردم ایران» به رهبری دکترمحمدمصدق تغییر نام داد،یعنی درسالی که دخترخانم آن مرحوم می گوید،هنوز«حزب مردم ایران»شکل نگرفته بود.
دخترمرحوم امیرتوکل،«صادقه کامبوزیا» می گوید: پدرم در بیرجند به تدریس زبان فرانسوی مشغول شد و با برگزاری جلسات تفسیر قرآن در مساجد و تکیه ها به سخنرانی علیه استبداد ادامه داد تا این که در سال ۱۳۱۲ برای دومین بار تبعید شد این بار به زاهدان که در آن زمان شهری تازه تاسیس بود. تا پایان عمر در این شهر به مطالعه، تألیف و کشاورزی در باغش پرداخت که آن را در کویر بنا کرده بود که این باغ به کلات کامبوزیا شهرت دارد. وی همچنین در قلب کلات، کتابخانه‌ای تأسیس کرد تا محیطی مناسب برای تحقیق و پژوهش، کانونی برای گردهمایی روشنفکران و فعالان سیاسی و محلی برای تشکیل جلسات بحث و گفت و گو درباره موضوع های مختلف باشد. وی اظهار می کند: پدر همیشه تحت تعقیب ساواک بود، نیروهای ساواک گاهی برای تحت فشار قرار دادن او به کتابخانه می آمدند و آن جا را تفتیش می کردند.

چگونگی «فوت »کامبوزیا

«صادقه کامبوزیا»می گوید:پدر در چهارشنبه، ۲۴ مهر ۱۳۵۳در هفتاد سالگی و در حالی که در سلامت کامل به سر می‌برد به دلیل مسمومیت به مرگی مشکوک توسط ساواک دچار شد و مدفن او به وصیت خودش، در کتابخانه شخصی او قرار دارد. با حکم مراجع نبش قبر انجام و پیکر او از شهر به این قسمت منتقل شد.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:مرحوم امیرتوکل کامبوزیا به «مرگ طبیعی »فوت کرده است،البته دخترش می گوید،مسمومیت علت فوتش بوده وبدون ارائه هیچ مدرکی ،ازمشکوکیت مسمومیتش سخن بمیان آورده است!درسرقبراین مرحوم،عنوان «شهید»ندارد،شادروان،نوشته شده واین عنوانی است که برمزارهمه اموات میتوان نوشت./پایان

از سال۱۳۵۳ تا ۱۳۶۲ چیزی از این کتابخانه باقی نمانده بود و بیشتر کتاب های آن را به غارت بردند، حتی در و شیشه ها هم شکسته بود. از ۸۰ هزار جلد کتاب فقط۲۴ هزار جلد باقی مانده است و از تالیفات خود استاد هم چیزی در دست نیست. این مکان بازسازی شده کتابخانه کامبوزیا نام دارد و میزبان علاقه‌مندان به کتاب خوانی است و از جاذبه‌های گردشگری زاهدان محسوب می شود.
8 هزار جلد کتاب میراث استاد

کتابدار گنجینه کامبوزیا
وی درباره موضوعات کتاب های موجود در کتابخانه می گوید: از مجموعه کتاب های خود استاد هشت هزار باقی مانده است که دو هزار جلد به زبان روسی و فرانسه و بقیه فارسی و عربی و دیگر کتاب ها مربوط به حوزه های جوانان، پژوهش و کمک درسی است. وی می افزاید: پدرم ۲۸فرزند داشت( ۱۴ پسر و ۱۴ دختر) که اغلب آن ها خود از نخبگان و فرهیختگان علمی و مذهبی هستند. به خانواده بسیار اهمیت می‌داد و دلش می خواست فرزندان زیادی داشته باشد و آن ها به مدارج بالای علمی و مذهبی برسند.

دخترمرحوم کامبوزیامی گوید:زمانی که ازدواج کردم برای زندگی به تبریز رفتم، در سال هایی که پدرم در قید حیات بود رفت و آمد می کردم و پس از فوت او تا شش ماه به زاهدان نیامدم. در این مدت هر شب خواب پدرم را می دیدم که ناراحت است و در کتابخانه قدم می زند، زیرا کتابخانه را رها کرده بودیم.

صادقه می گوید:همسرم از شاگردان پدر بود و شش ماه پس از فوت پدرم هنگامی که به زاهدان آمدیم با مشاهده وضعیت خواهران و برادرانم تصمیم گرفت آن ها را با خود به تبریز ببرد.

در شش ماه پس از فوت پدر، خواهران و برادرانم به مدرسه نمی رفتند زیرا ساواک به دو خانواده پول داده بود که بچه ها را اذیت کنند.

چرامن مسئول کتابخانه شدم؟

صادقه کامبوزیا می گوید:این که چطور از میان خواهران و برادرانم من عهده دار این مسئولیت شدم تقدیر و قسمتم بود، از کودکی با کتاب بزرگ شدیم و هر روز جمعه کارمان مرتب کردن کتاب های کتابخانه بود.

عشق به چیدمان کتاب!

پدر وسواس خاصی در چیدمان کتاب به کار می برد و این عشق و علاقه پدر از بچگی به من منتقل شد و سرانجام تصمیم گرفتم بمانم و در این کتابخانه زندگی کنم. وی اظهار می کند: از این کار خسته نشدم و روز به روز بیشتر به این میراث پدر وابسته می شوم و اگر مدتی به مسافرت می روم فکر و خیالم این جاست و لحظه ای نمی توانم از آن غافل شوم به همین دلیل قسمتی از آن را مرتب کردم و همین جا کنار پدرم و کتاب ها زندگی می کنم. سال ۱۳۶۵ توسط اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی این مکان به عنوان کتابخانه عمومی ثبت شد و سال ۱۳۶۶ به عنوان کتابدار این مسئولیت را قبول کردم .

پدرم صفات بارز زیادی داشت، هوش و استعداد ذاتی، حفظ قرآن و تسلط به هفت زبان و داشتن اخلاق اجتماعی از جمله ویژگی ها و صفات عالی پدرم بود، هر یک از بچه ها یکی از صفات پدر را به ارث بردند و به نظرم من هم جسارت و نترس بودن را از او به ارث بردم و از کودکی از چیزی نمی ترسیدم. از گذشته بدون فرزندانم و نگهبان در این منطقه زندگی می کنم./۲۷ مرداد ۱۳۹۷ایرنا.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درموردآن مرحوم(کامبوزیا) خیلی «غلو»شده است«امیرتوکل کامبوزیا»یک مبارزبود،فعالیتهای مرحوم ضدرژیم بوده وساواک هم ازعلمکردش ناراضی بود ودررصداطلاعاتی ساواک بوده واما پیرایه هایی که به اوبستند«غلو»آمیزاست.

رهبر انقلاب(آیت الله خامنه ای) درباره مرحوم کامبوزیا گفته اند:‌ «مرحوم کامبوزیا یک معلم بود با دوچرخه از آن دهکده راه می‌افتاد و حتی زاهدان می‌آمد. ایشان چیزهای استثنایی داشت حتی لباسش هم استثنایی بود، اولین بار که ایشان را دیدیم مشاهده کردیم که ایشان دو وصله بزرگ اندازه کف زده،کارهای ایشان همگی استثنایی بود، یعنی همین که در زاهدان رفته و مانده بود، بعد هم در خود شهر نبود در ۶کیلومتری شهر مزرعه‌ درست کرده و خانه و زندگی همه را به آنجا برده بود، 

خاطرات رهبر معظم انقلاب از دوران تبعید در ایرانشهر

حدود سال ۱۳۴۵ ایشان یک سفر به مشهد آمد، خیلی در این سفر با ایشان مأنوس بودم، من قبلاً هم زاهدان (به محضر ایشان) رفته بودم. آن وقت یکی از مسائل ما در عرصه مبارزه مسئله صهیونیست‌ها بود، امام روی مسئله صهیونیست‌ها تکیه کرده بودند و به همه گفته بودند که از اینها بترسید، دارند دخالت می‌کند.

ماجرای اولین ماموریتی که امام به آیت الله خامنه‌ای داد+عکس

زاهدان  ۹فروردین ۱۳۵۸

مرحوم کامبوزیا به‌قدر حساسیت بر یهودی‌ها، نسبت به هیچ چیز در دنیا حساسیت نداشت. یک دید خیلی وسیع نسبت به دخالت‌های یهود داشت. همین چیزی که الآن شما می‌بینید و معروف شده به لابی صهیونیست و می‌گویند لابی صهیونیست چقدر قوی است، یعنی در همه دنیا دخالت می‌کنند و واقعیت نیز همین است. ایشان در همان سال‌ها همین‌ها را توجه کرده بود. مرحوم کامبوزیا مرد جالبی بود. ان‌شاءالله خدا رحمتش کند»./پایان بیانات آیت الله خامنه ای.

اطلاعات اضافی

دوازدهمین -آخرین-دستگیری-سال ۱۳۵۶

مأموران ساواک در ۲۳ آذر ۱۳۵۶ به منزل او یورش برده و او را دستگیر و به ایرانشهر انتقال دادندنیروهای امنیتی وی را دستگیر و به مدت ۲۵۸ روز(هشت ماه ونیم) به ایرانشهر تبعید کرد. در نیمه شهریورسال ۱۳۵۷ با اوج‌گیری مبارزات انقلاب ایران، از تبعیدگاه آزاد شده به مشهد بازگشت

رژیم وقتی محبوبیت وی رادربین این تبعیدگاه مشاهده می کند(که درآن زمان بدترین منطقه بود)وی در ۲۲ مرداد۱۳۵۷ازایرانشهرمنطقه بدتری(جیرفت )منتقل می کند.

(مدت تبعیدایرانشهروجیرفت) درکتاب «برتبعید»۲۵۸ روزاست.

رهبرانقلاب: من در بلوچستان - سالهای قبل از انقلاب هنگامی که آنجا تبعید بودم ،بیست‌وچهار سال داشتم- به مرحوم مولوی شهداد (از علمای معروف بلوچستان بود ؛ مرد فاضلی بود. آن زمان ایشان در سراوان بود و ما در ایرانشهر بودیم) پیغام فرستادم که بیایید فرصتی است بنشینیم و مبانی یک اتحاد عملی، حقیقی و واقعی قلبی بین اهل سنت و شیعه به وجود آوریم. ایشان هم متقابلاً از این قضیه استقبال کرد.۱۳۸۵/۱۰/۲۵

«بر تبعید» ترجمه می‌شود/ روایت 258 روز تبعید آیت‌الله خامنه‌ای به ایرانشهر

توضیح مدیرسایت:محکومیت آیت الله خامنه ای ۳ساله بود که بقیه بخشیده شد.

ایرانشهر بودم، یک بار با لباس بلوچى با ماشین به طور قاچاق از ایرانشهر به زاهدان مى‌رفتم، تا مسافرى را که از خانواده‌ى ما به زاهدان آمده بود، بیاورم. من به طور قاچاق تردد مى‌کردم؛ زیرا مجاز نبودم که این راه را بروم./۱۳۷۰/۰۸/۰۶

(علی‌اصغر پورمحمدی-مدیرشبکه ۳تلویزیون)درخاطراتش می نویسد:در آن سال‌ها به ایرانشهر رفت‌وآمد داشتم ،آیت الله خامنه ای به علت تعامل با اهل تسنن اشتهار و محبوبیتی در میان مردم ایرانشهر یافت و با بهره‌گیری از این فرصتها پیام انقلاب را به مردم دورترین نقاط کشور رساند. سخنرانیهای او در مسجد آل‌رسول ایرانشهر و رفت و آمد علما و روحانیون مبارز، نیروهای انقلابی و اقشار مختلف مردم به منزل او، عوامل امنیتی را بر آن داشت که فعالیتهای او را محدود سازند و از رفت و آمد مردم ممانعت به‌عمل آورند

مبارزات سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای  از همان آغاز ورود به آن شهر با سخنرانی در مسجد جامع به افشاگری علیه حکومت پهلوی پرداخت. یکی از سخنرانیها، که در ۱۵ شهریور ۱۳۵۷ صورت گرفت، به برپایی تظاهرات و سردادن شعارهای انقلابی توسط مردم منجر شد

ساواک: این  طلبه ، همان کسی است که می‌خواهد «خمینی مشهد »باشد!؟

رهبرانقلاب ،ضمن اینکه مبارزاتش راستوده است واماوی را«شهید»نداسته است.

*دریک جادیدم که نوشته اند:«پروفسور ایرانی که ۱۹ مدرک بین المللی داشت و به چند زبان زنده دنیا مسلط بود»..پروفسوریش درچه علوم وتخصصی بوده!؟این عنوان «پروفسوری«بخاطرباسوادیش درآن منطقه ای بوده که اکثراً بیسوادبودند است.

*«۱۹ مدرک بین المللی»چیست؟ارزش واعتبارِعلمی آنهاچیست؟

ویادرعظمتش نوشته اندکه ایشان ،ردیه برنظریه ذوالقرنین،کوروش کبیر نوشته اند،برهان ومیزانی برآن مترتب نیست.(مراجعه شود به تفسیرالمیزان).

*اینکه گفته اند«فرزندانش ،اغلب مدارج عالیه دارند»..چندنفراز۲۸فرزندفرزندانش مدارج ومدارک عالیه دارند؟آیاداشتن «مدرک لیسانس»،عالیه وفرهیخته محسوب می شوند!؟

*دخترخانمش می گوید:دررادیواستخدام شد،ولی درهمان رادیوعلیه رژیم شاه حرف می زد-مبارزه می کرد»،بیشتربه جوک شبیه است تاحقیقت،مگرمی شوددررادیورژیم،تبلیغ ضدرژیم بکنید!!؟.

درکتابخانه هم ،فعالیتهای فرهنگی که تمرکز روی «چیدمان»کتابهابود!

فرزندان مبارز زاهدانی (امیرتوکل کامبوزیا)

«محمد جعفر کامبوزیا»که با«شطرنج»شناخته می شود، در تاریخ چهارم تیرماه ۱۳۹۲،ایشان وخوردبین، به عنوان عضو هیئت مدیرهٔ باشگاه فوتبال پرسپولیس تهران انتخاب شدند، اما کامبوزیا در ۲۷ تیر۱۳۹۲ بعلت حواشی،استعفاداد.

پرسپولیس

محمود خوردبین پیشکسوت باشگاه و محمدجعفر کامبوزیا به عنوان اعضای جدید هیات مدیره باشگاه پرسپولیس

محمد جعفر کامبوزیا (متولد ۹ آبان ۱۳۳۹زاهدان) شطرنج‌باز ایرانی، نایب رئیس فدراسیون بین‌المللی شطرنج (فیده) و رئیس فدراسیون شطرنج ایران بین سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۲ و ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۳ است.

مدیرکل مسکن وشهرسازی گیلان

نگارنده-پیراسته فر:آقای «محمد جعفر کامبوزیا» درمعرفی اشت نوشته است: سابقهٔ ریاست اداره فنی مهندسیِ سازمان تربیت بدنی در دورهٔ اصلاحات به ریاست مصطفی هاشمی‌طبا، ریاست هیئت فوتبال گیلان و نیز ریاست  مسکن و شهرسازی استانهای ایلام و گیلان را هم در کارنامه خود دارد. وی در رشته مهندسی راه و ساختمان تحصیل کرده است.

اینکه درچه سالی «مدیرکل مسکن شهرسازی گیلان»بوده!؟