پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

شفابراثر"سقوط ازدرخت "تگزاس+شفای کلیسای سنت ژوزف مونترال-کبک

پرت شدن«سقوط»ی که درآن «شفا»بود

دختری( آنابل) که از روی یک درخت به پایین پرتاب شد نمی دانست که این حادثه خطرناک بیماری وی را شفا خواهد داد.

« آنابل بیم» اهل تگزاس دچار دل درد شدیدی بود که دلیل آن ابتلا به دو بیماری ژنتیکی دستگاه گوارش بود. به دلیل این بیماری ها همانطور که در عکس مشخص است شکم این کودک متورم بود.

« آنابل»۵ سال پس ازسقوط

او نمیتوانست غذای جامد بخورد و تنها مایعات مصرف می کرد. هر از گاهی نیز باید به بیمارستان می رفت اما پزشکان درمانی برای بیماری او سراغ نداشتند. تا اینکه یه روز در حالی که« آنابل» با دو خواهرش در حال بازی در باغ بود از درختی بالا رفت و بعد از فاصله ۹ متری به پایین پرت شد.

« آنابل» قبل وبعدازسقوط

البته نه روی یک زمین نرم بلکه داخل تنه توخالی یک درخت. والدین به سرعت خود را به او رساندند اما نتوانستند فرزندشان را از داخل تنه درخت بیرون بکشند.اورژانس فورا در محل حاضر شد و بعد از بیرون کشیدن آنابل بیهوش او را به بیمارستان رساندند. آزمایشات و عکسها نشان داد هیچ ضربه ای به این کودک ۸ ساله وارد نشده و عجیب تر اینکه بعد از سقوط از فاصله ۹ متری مشکلات آنابل کاملا رفع شده بود.

شکم او دیگر متورم نبود و سیستم گوارش او به درستی عمل می کرد و خبری از درد و علایم نبود. هیچ توجیه علمی برای این بهبود وجود نداشت اما آنابل تعریف کرد که بالای درخت نوری را دیده و همین موضوع سبب پرت شدن حواسش و سقوطش به پایین شده است.به نظر او و مادرش همین نور آنابل را شفا داده است. امروز آنابل ۱۳ ساله است و هیچ بیماری خاصی ندارد.

بالای همین درخت-درازتفاع ۹ متری متری

درختی که« آنابل» برروی آن سقوط کرده بود

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:۲نکته 

معجزات امام رضا (ع) در طول تاریخ بسیار زیاد بوده است 
یکی از معجزات  این امام رئوف در سال ۱۳۸۵  رخ دادخیلی عجیب ،شبیع معجزه است :
شفای دختری (که همه متخصصان ازدرمانش عاجزمانده بودند)با سقوط گلدان برسرش.

تعویض گلدان های ضریح مطهر امام رضا (ع)
خادم های امام رضا (ع) مثل همیشه در حال عوض کردن گل های بالای ضریح  حرم امام رضا(ع) بودند . ناگهان گلدان از دست یکی ازخُدام رها می شود و به قسمت زنانه می افتد و روی سر دختری که در نزدیکی ضریح نشسته بود می افتد ،سر این زائر کاملا شکافته می شود و خون جاری می شود ،سریع این دختر رو به بیمارستان می برند. خادم هم که از ترس جرئت حرکت نداشت در جای خود می لرزید تا اینکه تقریبا ۵ ساعت بعد از حادثه پدر دختر به حرم برمی گردد و سراغ آن  خادمی رامی گیردکه گلدان از دستش افتاده بود ،خادم که درحال قالب تُهی کردن بود ،درذهنش صدهاسئوال موج می زئد.چه کاری بامن دارد،بامن چه می کنند.دخترمُرد..قصاص ..انتقام ..چه حکمی صادرخواهدشد.. . پدر(دخترمجروح) ،وقتی به نزدیک  این خادم رسید و در کمال نا باوری ،خادم رادرآغوش گرفت وازش تشکرکرد! خادم  که ازاین وضعیت هاج وواج مانده بود!گفت من سر دختر شما رو شکستم و شما ازمن تشکرمی کنید!


پدر گفت :دختر من از زمانی که به دنیا امد نابینا بود و به حرم آمده بودیم تاشفایش راازامام رضا(ع)بگیرم  که اون گلدان به سر دخترم خورد ..دکترا  گفتند لخته ای که درسراین دختربوده،آزادشده، چشمان دخترم بینا و باز شده بود که اقا امام رضا (ع) شفای او ا داد.

آنگاه پدر بلند صدا زد:یا امام رضا(ع) قربانت برم..خدایاشکر...این اتفاق مبارک را نگارنده (مدیریت سایت-پیراسته فر)اززبان آقای قرائتی(معلم قرآن)شنیده ام. 

نکته دوم:«خدا» فقط خدای مسلمانان نیست.

کلیسای «سنت ژوزف مونترال»-کانادا

«کلیسای سنت ژوزف مونترال»یکی از بزرگترین کلیساهای جهان است که ۱۲۴ متر ارتفاع دارد.

تعداد زیادی عصا در این موزه وجود دارد  که درباره افرادی می باشد که ناتوان اند و یا فلج هستند و داستان این تابلو این است که فردی به نان سنت اندره می توانسته با اذن خدا مریض ها را شفا دهد و معجزه کند

گفته می شود: کسانی که  دراین معبد«شفا» یافته اند عصاهایشان را به این کلیسا اورده اند و عصاهای زیادی جمع شده است وبعضاً شفای عاجل یافته و«بدون عصا»کلیساراترک کرده اند، که یاداور این فرد شفا دهنده و این بیماران است جالب است بدانید که قلب سنت اندره را در یک شیشه گذاشته اند و در کلیسا وجود دارد.

این کلیسا هر سال در حدود دو میلیون زائر را برای زیارت به مونترال می‌کشاند.

یکی از دلایل شهرت این کلیسا، محل معجزات و کراماتی است که به پدر «آندره »نسبت می‌دهند.

در طبقه اول کلیسا قسمتی را برای روشن کردن شمع مشخص کرده اند که تعداد زیادی از مردم به این کلیسا می ایند و شمع شان را روشن می کنند و خواسته و ارزوی خود را از خداوند می خواهند

استان کبک (Quebec)،بزرگترین استان شرقی کانادا با جمعیتی بالغ بر ۷۶۰۰۰۰۰ نفر می باشد.

یکی ازشهرهای پرجمعیت این استان،شهر«مونترآل» (Montreal) می باشد،باجمعیتی بالغه بر( ۳ میلیون وششصدهزارنفر ) .


معراج پیامبرچگونه بود؟مشاهدات ومذاکرات شب معراج+فاصله مسجدالحرام تامسجدالاقصی

فاصله مکه تا«اورشلیم»(فلسطین) ۱۲۴۰کیلومتراست(هوایی)باهواپیما،حدود ۸۰دقیقه زمان می برد.

«معراج»سیر  مسجدالحرام(مکه) الی مسجدالاقصی (فلسطین)

سُبْحَانَ الَّذِی« أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى» الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا/۱اسراء.

مسافر :                                      محمدبن عبدالله

ساعت پرواز:                           شب نیمه خرداد

فرودگاه مبدأ :                      مسجد الحرام(عربستان)

فرودگاه مقصد :                 مسجد الاقصی(فلسطین)

مدل هواپیما :                      (مرکب سفر) : بُراق

میزبان :                                  انبیاء +فرشتگان 

فاصله ۲فرودگاه :            ۱۲۵۰ کیلومتر

زمان رفت وبرگشت :      ۵ساعت

دعوتنامه :                            خدا

علت سفر:                          مشاهده آیات الهی(لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا)

رهاوردسفر :                 اخبار آسمان‌ها و ملکوت و ...

محل اسکان پیامبر(قبل ازپرواز) : منزل ام هانی 

مبدأ ومقصدسفر...ساعت پرواز-اتفاقات ومشاهدات شب معراج +دیدارهای پیامبراسلام بادیگرانبیاء 

مصاحبت پیامبربا جبرئیل وفرشتگان نگهبان  ۷آسمان.

سفر«معراج»درچه سالی وچه ماهی  ،چه فصلی انجام گرفت؟ مسیرسفر ...معراج چندساعت بطول انجامید؟..«اُم هانی»کیست؟

سفراز «مسجدالحرام» به «مسجدالاقصی»

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:سعی کردم یک تحقیقی نسبتاً جامع ازاین مسافرت تاریخی انجام بدهم که هم همگان فهم باشد وهم بخاطرسپردنش آسان باشد ضمناً «بروز"باشد.

فاصله مکه تااورشلیم ۱۲۴۰کیلومتراست(هوایی)باهواپیما،حدود ۸۰دقیقه زمان می برد.

براى فرار از حوزه جاذبه زمین سرعتى ،حداقل معادل چهل هزار کیلومتر در ساعت لازم است.

«اسراء» به معنای سفر شبانه است‌. از آنجا که این سوره درباره سفر شبانه پیامبر (ص) از مسجد الحرام به مسجد الاقصی می‌باشد، به همین خاطر، نام «اسراء» بر این سوره گذشته‌اند.

«معراج پیامبردرچه سالی اتفاق افتاده است؟»

«عبداللَّه بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم» معروف به «ابن عباس»(مفسرقرآن)متوفی ۶۸ هجری که  دوران خُلفا «مقام افتاء» را بر عهده داشته ودرزمان امیرالمؤمنین علی علیه السلام،معتمدو استاندار وفرمانده سپاه آنحضرت بود«معراج حضرت محمد»(ص)رادر سال دوم‏ بعثت‏ب روایت کرده است،بعضی ازمورخان نیز شانزده ماه بعد از بعثت ‏رامعتبردانسته اند (بحار الانوار ج ۱۸ ص ۳۸۱ و الصحیح من السیره ج ۱ ص ۲۶۹-۲۷۰.).
بعضی ازمفسران قرآن «معراج رسول الله»(ص)رادر شب هفدهم  رمضان  ویا شب هفدهم ربیع الاول یا درشب بیست و هفتم رجب نوشته اند (بحار الانوار ج ۱۸ ص ۳۱۹ و سیرة النبویه ج ۲ ص ۹۳-۹۴.).
بعضی هامعتقدندکه معراج در سال سوم اتفاق افتاده (بحار الانوار ج ۱۸ ص ۳۷۹.).
 اقوال دیگرى هم وجود دارد،که وقوع آن درسال پنجم یا ششم یا دهم یا دوازدهم دانسته اند وبین شش تاهجده ماه هم نوشته اند.( المیزان ج ۱۳ ص ۳۰-بحار الانوار ج ۱۸ ص ۳۰۲،۳۱۹.).

سوره «نجم »تأییدی برمعراج پیامبراست

در«سوره نجم» به معراج پیامبر(ص) اشاره شده است.

 در برخی روایات عامه آمده است که وقتی رسول خدا از معراج بازگشت خیلی ها نتوانستند معراج رابپذیرند،برایشان قابل هضم نبود،چون بامحاسباتشان جورنمی آمد وبرای همین پیامیراسلام(ص) راتمسخرمی کردند ،آنجناب رابه هذیان گویی متهم می کردند که  سوره ی نجم نازل شد،

وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ ﴿١﴾ مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَىٰ ﴿٢﴾ وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿٣﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَىٰ ﴿٤﴾ عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَىٰ ﴿٥﴾ ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَىٰ ﴿٦﴾ وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَىٰ ﴿٧﴾ ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ ﴿٨﴾ فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَىٰ ﴿٩﴾ فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ ﴿١٠﴾ مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ ﴿١١﴾ أَفَتُمَارُونَهُ عَلَىٰ مَا یَرَىٰ ﴿١٢﴾ وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَىٰ ﴿١٣﴾ عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَىٰ ﴿١٤﴾ عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَىٰ ﴿١٥﴾ إِذْ یَغْشَى السِّدْرَةَ مَا یَغْشَىٰ ﴿١٦﴾ مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ ﴿١٧﴾ لَقَدْ رَأَىٰ مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَىٰ ﴿١٨﴾

«سپس [پیامبر (ص) در شب معراج] نزدیک و نزدیک تر شد، تا آن که فاصله او [با مقام قرب خاص خدا] به اندازه طول دو کمان یا کمتر بود. در اینجا، خداوند آنچه را وحی کردنی بود، به بنده اش وحی کرد. آنچه را دید، انکار نکرد. آیا با او درباره آنچه دید، مجادله و ستیز می کنید؟ و بار دیگر نیز او را نزدیک سدرة المنتهی که بهشت جاویدان در آنجاست، دیده است. در آن هنگام که چیزی (شکوه و نور خیره کننده ای) سدرة المنتهی را پوشانده بود. چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان نکرد. (آنچه را دید، واقعیت بود) او در شب معراج، برخی نشانه های بزرگ پروردگارش را دید.»

اماسوره نجم هم نتوانست  بیماردلان را آرام کند،بلکه برخشمشان افزود(چون دراین سوره افشاگری علیه بُت های مشرکین کرده است)تاحدی که دامادپیامبر(عتبه ابن ابولهب)فرزندابولهب،نزد آن حضرت آمد ،ضمن پرخاشگری «تُف» آب دهان به صورت حضرت ریخت و گفت«به رب نجم سوگند که به نجم کافر شده ای» ودرهمانجا«رقیه»دخترپیامبرراطلاق داد،پیامبرازاین ناسزاگویی ورفتار«عتبه»ناراحت شدند او را نفرین کرد وطولی نکشید که نفرین پیامبراجابت شد وعتبه طعمه شیردرنده شد.

البته بعضی ازمفسران قرآن ومورخان، این سوره (نجم)رادال برمعراج دوم دانسته اند.

پیامبر اکرم (ص) یک سال قبل از هجرت، پس از نماز عشاء در مسجدالحرام، از طریق مسجدالاقصی به وسیله‌ی «براق» به آسمان‌ها رفت و چون بازگشت، نماز صبح را در مسجدالحرام خواند.

«معراج » درچه سالی وچه ماهی بوده است؟

روایات مختلف ومتفاوتی  نقل کرده اند:

براساس روایتی منسوب به  امیرالمؤمنین علی (ع) سال سوم بعثت تعیین شده است.

برخی از مورخان ازچندماه تاچندسال  پیش از هجرت و بعضی بعد ازهجرت نوشته اند.

صاحب مفاتیح« شیخ عباس قمی»(منتهی الآمال) ۳تاریخ ذکرکرده:

*۶ ماه پیش از هجرت(شب هفدهم ماه رمضان)

*۶ ماه پیش از هجرت(شب بیست و یکم ماه رمضان).

* دو سال بعد از بعثت(۱۷ ربیع‌الاول)

«آیت الله جعفر سبحانی» :کسانی که تصور کرده‌اند معراج پیش از سال دهم بعثت اتفاق افتاده، سخت در اشتباهند، زیرا رسول گرامی از سال‌های هشتم تا دهم در شعب محصور بود و وضع رقت‌بار مسلمانان ایجاب نمی‌کرد که تکلیف زایدی از قبیل نماز بر دوش آن‌ها بگذارد.

پیام حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی به همایش مهدویت محور وحدت

آقای سبحانی قول «ابن اسحاق» ( سال دوازدهم بعثت را) پذیرفته اند فروغ ابدیت , ج ۱

زمان معراج(چه مدت طول کشید) ۵ساعت

شروع معراج ،بعد از نماز عشا بود و نماز صبح را در مسجدالحرام خواندند.

معراج (درفاصله،بعد از نماز عشا  و قبل ازنماز صبح).

«ابوالنصر محمد بن مسعود بن عیاش سمرقندى»(متوفی۳۲۰ق)«تفسیر عیاشی» از امام صادق(ع) روایت کرده است: رسول خدا(ص) نماز عشاء و نماز صبح را در مکه خواند.

«مبدأسفر»ازکجابوده است؟

برخی از مورخین، پیامبر(ص) از خانه حضرت خدیجه(س) به معراج رفت و هنگام مراجعت نیز در همین خانه فرود آمد(بحار الانوار،مجلسی ج ۴۳/ الخلاف(شیخ طوسی) ج۳/ مختلف الشیعه(علامه حلی) ج ۵/جواهر الکلام(محمدحسین نجفی): ج ۲۲.

وامابیشترمورخین این مسافرت معجزه واررا از منزل «اُم هانی »خواهر-تنی-حضرت علی(ع) نوشته اند.

این خانه نزدیک مسجدالحرام قرار داشت  و شاید از همین ‌رو یا بر اثر واقعه معراج، از دیرباز نام یکی از درهای بیست ‌و سه‌گانه مسجدالحرام، باب‌ام هانی بوده است.

ابن هشام در سیره در ذیل حدیث معراج از ام‌هانی ،اینچنین می گوید: رسول خدا(ص) آن شب را در خانه من بود و نماز عشاء را خواند،بقصد خواب رفت، نزدیکی های صبح بود که ما را بیدار کرد و نماز صبح را خوانده ما هم با او نماز گزاردیم آن گاه رو به من کرده فرمود: ای ام‌هانی من امشب چنانکه دیدید نماز عشاء را با شما در این سرزمین خواندم سپس به بیت‌المقدس رفته و چند نماز هم در آنجا خواندم و چنانکه مشاهده می‏کنید نماز صبح را دوباره در اینجا خواندم.

اگرشب معراج را۱۷ربیع الاول بدانیم که مصادف است بانیمه خرداداست.

اگر۷رجب بدانیم ،مصادف است بااواخرشهریوراست.

باتوجه به افق شرعی ولحاظ کردن دیگرمحاسبات دراین ماه ،زمان آغازمعراج حدود۱۱شب می شود(وقت فضیلت نمازعشا رالحاظ کرده ام وزمان استراحت را)اینکه ام هانی می گوید:شام خوردیم،زمان خواب بود،پیامبربرای استراحت(خوابیدن)رفت.

نمازصبح ساعت ۴:۱۵ است.ازساعت۱۱شب تا۴صبح،چیزی حدود۵ساعت می شود.

هجرت پیامبراسلام :۵۳ سال بعد از عام الفیل-در سال سیزدهم بعثت فرمان هجرت به یثرب(مدینه)صادرشد.

روز دوشنبه اوّل ماه ربیع الاوّل( ۲۴ شهریور) از مکّه خارج شد و روز جمعه دوازدهم همین ماه وارد یثرب شدند.( ۱۶ سپتامبر ۶۲۲ میلادی).

بعثت پیامبراسلام :۲۷رجب سال چهلم عام الفیل .

عامل الفیل چیست؟

درسال ۵۷۰ میلادی«ابرهه»پادشاه حبشه  بافیل سواران جنگجوبه خانه خدا(کعبه)حمله کرد-برای تخریب-هیچکس رایارای مقابله باآنهانبود،همه مردم مکه به کوه هاپناه بردند ..واما خداوند«ابابیل»رابه سرکوبی آنهافرستاد،بطوری که هرکدام ازاین پرندگان باسنگ ریزه های آتشین که همراه داشتند،مأمورکشتن یکی ازفیل سوران بودند،همه هم به هدف می خورد...همه تارومارشدند.

این حادثه عجیب ،نشانه ای شد درتاریخ(عامل الفیل).سالی که فیل سواران آمدندبه قصدحمله به کعبه.

«اُم هانی» کیست؟

همسراُم هانی« هُبَیرة بن ابی وهب مخزومی»است که یکی ازشاعران و فرماندهان سپاه کفر(ابوسفیان) بود، او در جنگ خندق کشته شد.وامافرزندانش درخدمت اسلام بودند،یکی ازفرزندانش(جُعده)استاندارحضرت علی درخراسان بود.

‌«ام هانی» تا هنگام فتح مکه در این شهر ماند. در دوران فتح مکه، جایگاه او نزد رسول خدا(ص) بیشتر آشکار شد؛ زیرا در روز فتح، در خانه او منزل گزید. همچنین مجرمانی چون حارث بن هشام و زهیر بن ابی امیه یا عبدالله بن ابی ربیعه را که‌ام هانی به آن‌ها امان داده بود، بخشود. امان دادن او در روز فتح مکه، مستندی برای جواز امان دادن زنان در اسلام دانسته شده است. بیان احکام و فرمان‌هایی در خانه‌ام هانی از جانب پیامبر(ص)، علی بن ابی‌طالب(ع) و عبدالله بن عباس، ازدیگر شواهد اهمیت جایگاه اجتماعی‌ام هانی در آن دوره است.
ام هانی در پی فتح مکه، همراه دیگر زنان مسلمان با پیامبر(ص) بیعت و سپس به مدینه هجرت کرد. جایگاه ویژه وی نزد رسول خدا(ص) حسادت برخی را برانگیخت؛ اما پیامبر بر حمایت از‌ام هانی و بنی‌هاشم تأکید کرد. او در سال دهم ق. و در حجة الوداع همراه پیامبر بود که این خانم از نخستین راویان غدیر خُم بوده است.

محل اسکان پیامبر(قبل ازپرواز): منزل ام هانی

نوشته اند: آن است که پیامبر(ص) در آن شب در خانه« ام‌هانی »دختر ابیطالب بود و از آنجا به معراج رفت و مجموع مدتی که آن حضرت به سرزمین بیت‌المقدس و مسجدالاقصی و آسمانها رفت و بازگشت از یک شب بیشتر طول نکشید، به طوری که صبح آن شب را در همان خانه بود و در تفسیر عیاشی است که امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) نماز عشاء و نماز صبح را در مکه خواند، یعنی اسراء و معراج در این فاصله اتفاق افتاد و در روایات به اختلاف عبارت از رسول خدا(ص) و ائمه ‏معصومین روایت ‏شده که فرمودند:«جبرئیل» در آن شب بر آن حضرت نازل شد و مرکبی را که نامش‏ «براق‏» بود برای او آورد و رسول خدا(ص) بر آن سوار شده و به سوی بیت‌المقدس حرکت کرد و در راه در چند نقطه ایستاد و نماز گزارد، یکی در مدینه و هجرتگاهی که سالهای بعد رسول خدا(ص) بدانجا هجرت فرمود، یکی هم مسجد کوفه، دیگر در طور سینا و بیت‌اللحم - زادگاه حضرت عیسی(ع) - و سپس وارد مسجد اقصی شد و در آنجا نماز گزارده و از آنجا به آسمان رفت.

و نیز در روایات آمده که در آن شب دنیا به صورت زنی زیبا و آرایش کرده خود را بر آن حضرت عرضه کرد ولی رسول خدا(ص) بدو توجهی نکرده و از وی درگذشت.

سپس به« آسمان دنیا» صعود کرد و در آنجا «آدم ابوالبشر» را دید،

آنگاه فرشتگان دسته دسته به استقبال آمده و با روی خندان بر آن حضرت سلام کرده و تهنیت و تبریک گفتند، و بر طبق روایتی که علی بن ابراهیم در تفسیر خود از امام صادق(ع) روایت کرده رسول خدا(ص) فرمود: فرشته‏ای را در آنجا دیدم که بزرگتر از او ندیده بودم و(بر خلاف دیگران) چهره‏ای درهم و خشمناک داشت و مانند دیگران تبریک گفت و خنده بر لب نداشت و چون نامش را از جبرئیل پرسیدم گفت: این مالک، خازن دوزخ است و هرگز نخندیده است و پیوسته خشمش بر دشمنان خدا و گنهکاران افزوده می‏شود. بر او سلام کردم و پس از اینکه جواب سلام مرا داد از جبرئیل خواستم دستور دهد تا دوزخ را به من نشان دهد و چون سرپوش را برداشت لهیبی از آن برخاست که فضا را فرا گرفت و من گمان کردم ما را فرا خواهد گرفت، پس از وی خواستم آن را به حال خود برگرداند.

 در آن جا ملک الموت را نیز مشاهده کرد که لوحی از نور در دست او بود و پس از گفتگویی که با آن حضرت داشت عرض کرد: همگی دنیا در دست من همچون درهم-سکه‏- است که در دست مردی باشد و آن را پشت و رو کند، و هیچ خانه ‏ای نیست جز آنکه من در هر روز پنج ‏بار بدان سرکشی می‏کنم و چون بر مرده‏ای گریه می‏کنند بدانها می‏گویم: گریه نکنید که من باز هم پیش شما خواهم آمد و پس از آن نیز بارها می‏آیم تا آنکه یکی از شما باقی نماند،

در اینجا بود که رسول خدا(ص) فرمود: براستی که مرگ بالاترین مصیبت و سخت‏ ترین حادثه است و جبرئیل در پاسخ گفت: حوادث پس از مرگ سخت ‏تر از آن است.

پیامبر:از آنجا به گروهی گذشتم که پیش روی آنها ظرفهایی از گوشت پاک و گوشت ناپاک بود و آنها ناپاک را می‏ خوردند و پاک را می‏ گذاردند،

از جبرئیل پرسیدم: اینها کیان‏اند؟

جبرئیل: افرادی از امت تو هستند که مال حرام می‏خورند و مال حلال را وامی‏گذارند،

پیامبر:مردمی را دیدم که لبانی چون لبان شتران داشتند و گوشتهای پهلوشان را چیده و در دهانشان می‏ گذاردند.

اینها چه کسانی هستند؟

جبرئیل: اینها کسانی هستند که از مردمان عیبجویی می‏کنند، مردمان دیگری را دیدم که سرشان را به سنگ می‏ کوفتند

پیامبر: حال آنها را پرسیدم .

جبرئیل:اینان کسانی هستند که نماز شامگاه و عشاء را نمی‏خواندند و می‌خفتند.

پیامبر:مردمی را دیدم که آتش در دهانشان می‏ریختند و از نشیمنگاهشان بیرون می‏آمد و چون وضع آنها پرسیدم.

جبرئیل: اینان کسانی هستند که اموال یتیمان را به ستم می‏خورند.

گروهی را دیدم که شکم های بزرگی داشتند و نمی ‏توانستند از جا برخیزند .

پیامبر: اینها چه کسانی هستند؟

جبرئیل: کسانی هستند که ربا می‏خورند.

پیامبر:زنانی را دیدم که بر پستان آویزانند، پرسیدم: اینها چه زنانی هستند؟

جبرئیل: زنان زناکاری هستند که فرزندان دیگران را به شوهران خود منسوب می‏دارند .

پیامبر: به فرشتگانی برخوردم که تمام اجزای بدنشان تسبیح خدا می‏کرد.

و از آنجا به آسمان دوم رفتیم و در آنجا دو مرد را شبیه به یکدیگر دیدم و از جبرئیل پرسیدم: اینان کیان‏اند؟

گفت: هر دو پسر خاله یکدیگر یحیی و عیسی(ع) هستند، بر آنها سلام کردم و پاسخ داده تهنیت ورود به من گفتند و فرشتگان زیادی را که به تسبیح پروردگار مشغول بودند در آنجا مشاهده کردم.

مرحله دوم حفاری زیر مسجد الاقصی از چه سالی شروع شد؟

و از آنجا به آسمان سوم بالا رفتیم و در آنجا مرد زیبایی را دیدم که زیبایی او نسبت‏ به دیگران همچون ماه شب چهارده نسبت‏ به ستارگان بود و چون نامش را پرسیدم جبرئیل گفت: این برادرت یوسف است، بر او سلام کردم و پاسخ داده و تهنیت و تبریک گفت و فرشتگان بسیاری را نیز در آنجا دیدم.

از آنجا به آسمان چهارم بالا رفتیم و مردی را دیدم و چون از جبرئیل پرسیدم گفت: او ادریس است که خدا وی را به اینجا آورده، بر او سلام کردم پاسخ داد و برای من آمرزش خواست و فرشتگان بسیاری را مانند آسمانهای پیشین مشاهده کردم و همگی برای من و امت من مژده خیر دادند.

سپس به آسمان پنجم رفتیم و در آنجا مردی را به سن کهولت دیدم که دورش را گروهی از امتش گرفته بودند و چون پرسیدم کیست؟ جبرئیل گفت: هارون بن عمران است، بر او سلام کرده و پاسخ داد و فرشتگان بسیاری را مانند آسمانهای دیگر مشاهده کردم.

آن گاه به آسمان ششم بالا رفتیم و در آنجا مردی گندمگون و بلند قامت را دیدم که می‏گفت: بنی اسرائیل پندارند من گرامی‏ترین فرزندان آدم در پیشگاه خدا هستم، ولی این مرد از من نزد خدا گرامی‏تر است و چون از جبرئیل پرسیدم: کیست؟ گفت: برادرت موسی بن عمران است، بر او سلام کردم جواب داد و همانند آسمانهای دیگر فرشتگان بسیاری را در حال خشوع دیدم.

سپس به آسمان هفتم رفتیم و در آنجا به فرشته‏ای برخورد نکردم جز آنکه گفت: ای محمد حجامت کن و به امت‏ خود نیز سفارش حجامت را بکن و در آنجا مردی را که موی سر و صورتش سیاه و سفید بود و روی تختی نشسته بود دیدم و جبرئیل گفت، او پدرت ابراهیم است، بر او سلام کرده جواب داد و تهنیت و تبریک گفت، و مانند فرشتگانی را که در آسمانهای پیشین دیده بودم در آنجا دیدم، و سپس دریاهایی از نور که از درخشندگی چشم را خیره می‏کرد و دریاهایی از ظلمت و تاریکی و دریاهایی از برف و یخ لرزان دیدم و چون بیمناک شدم جبرئیل گفت: این قسمتی از مخلوقات خداست.

و در حدیثی است که فرمود: چون به حجابهای نور رسیدم جبرئیل از حرکت ایستاد و به من گفت: برو!

«سدرة المنتهی‏»چیست؟

سرانجام به «سدرة المنتهی» در آسمان هفتم و «جنةالمأوی» (بهشت برین) رسید و در آنجا، آثار شکوه پروردگار هستی را دید. وی چنان اوج گرفت و به جایی رسید که جز خدا، هیچ موجودی به آنجا راه نداشت. حتی جبرئیل از حرکت باز ایستاد و گفت: «به یقین، اگر به اندازه سرانگشتی بالاتر آیم، خواهم سوخت».

آنگاه حضرت محمد(ص) در آن جهان سراسر نور و روشنایی، به اوج شهود باطنی و قرب الی‌الله و مقام «قاب قوسین أو أدنی» رسید. خداوند در این سفر، دستورها و سفارش‌های بسیار مهمی به پیامبر فرمود. بدین صورت، معراج که از بیت‌الحرام ـ و به گفته بعضی، از خانه ام‌هانی، دختر عموی آن حضرت و خواهر امیرالمؤمنین علی(ع) ـ آغاز گشته بود، در سدرةالمنتهی پایان پذیرفت. سپس به پیامبر دستور داده شد از همان راهی که عروج کرده است، بازگردد.

پیامبر هنگام بازگشت، در بیت‌المقدس فرود آمد و از آنجا راه مکه را در پیش گرفت. ایشان در میانه راه به کاروان بازرگانی قریش برخورد کرد، در حالی که آنان شتری را گم کرده بودند و در پی آن می‌گشتند. پیامبر از آبی که در میان ظرف آنان بود، قدری نوشید و باقی مانده آن را به زمین ریخت و بنابر روایتی، روی آن، سرپوش گذارد. حضرت محمد(ص) پیش از طلوع فجر در خانه «ام هانی» از مرکب فضاپیمای خود فرود آمد.

در حدیث دیگری فرمود: از آنجا به‏ «سدرة المنتهی‏» رسیدم و در آنجا جبرئیل ایستاد و مرا تنها گذارده گفت: برو! گفتم: ای جبرئیل در چنین جایی مرا تنها می‏گذاری و از من مفارقت می‏کنی؟ گفت: ای محمد اینجا آخرین نقطه‏ای است که صعود به آن را خدای عزوجل برای من مقرر فرموده و اگر از اینجا بالاتر آیم پر و بالم می‏سوزد، آن گاه با من وداع کرده و من پیش رفتم تا آنگاه که در دریای نور افتادم و امواج مرا از نور به ظلمت و از ظلمت ‏به نور وارد می‏کرد تا جایی که خدای تعالی می‌خواست مرا متوقف کند و نگهدارد آن گاه مرا مخاطب ساخته با من سخنانی گفت.

و در اینکه آن سخنانی که خدا به آن حضرت وحی کرده چه بوده است در روایات به طور مختلف نقل شده و قرآن کریم به طور اجمال و سربسته می‏گوید: «فاوحی الی عبده ما اوحی‏»، (پس وحی کرد به بنده‏اش آنچه را وحی کرد)

و از این رو برخی گفته ‏اند: مصلحت نیست در این باره بحث ‏شود، زیرا اگر مصلحت‏ بود خدای تعالی خود می‏فرمود، و بعضی هم گفته‏اند: اگر روایت و دلیل معتبری از معصوم وارد شد و آن را نقل کرد، مانعی در اظهار و نقل آن نیست.

و در تفسیر علی بن ابراهیم آمده که آن وحی مربوط به مسئله جانشینی و خلافت علی بن ابیطالب(ع) و ذکر برخی از فضایل آن حضرت بوده، و در حدیث دیگر است که آن وحی سه چیز بود: 1. وجوب نماز 2. خواتیم سوره بقره 3. آمرزش گناهان از جانب خدای تعالی غیر از شرک. در حدیث کتاب بصائر است که خداوند نامهای بهشتیان و دوزخیان را به او وحی فرمود.

و به هر صورت رسول خدا(ص) فرمود: پس از اتمام مناجات با خدای تعالی بازگشتیم و از همان دریاهای نور و ظلمت گذشته در«سدرة المنتهی‏» به جبرئیل رسیدم و به همراه او بازگشتیم.

دیدارپیامبراسلام بافرشتگان ودیگرپیامبران -شب معراج

درباره چیزهایی که رسول خدا(ص) آن شب در آسمانها و بهشت و دوزخ و بلکه روی زمین مشاهده کرد روایات زیاد دیگری نیز به طور پراکنده وارد شده که ما در زیر قسمتی از آنها را انتخاب کرده و برای شما نقل می‏کنیم:

در احادیث زیادی که از طریق شیعه و اهل سنت از ابن عباس و دیگران نقل شده آمده است که رسول خدا(ص) صورت علی بن ابیطالب را در آسمانها مشاهده کرد و یا فرشته ‏ای را به صورت آن حضرت دید و چون از جبرئیل پرسید در جواب گفت: چون فرشتگان آسمان اشتیاق دیدار علی(ع) را داشتند خدای تعالی این فرشته را به صورت آن حضرت خلق فرمود و هر زمان که ما فرشتگان مشتاق دیدار علی بن ابیطالب می‏شویم به دیدن این فرشته می‏آییم.

و در حدیث نیز آمده که صورت ائمه معصومین پس از علی(ع) را تا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در سمت راست عرش مشاهده کرد و چون پرسید بدان حضرت گفته شد که اینان حجت های الهی پس از تو در روی زمین هستند و آخرین ایشان کسی است که از دشمنان خدا انتقام گیرد.

و نیز روایت ‏شده که رسول خدا(ص) فرمود: در آن شب خداوند مرا مامور کرد که علی بن ابیطالب را پس از خود به جانشینی و خلافت منصوب دارم و فاطمه را به همسری او درآورم.

پیامبر:انبیایی را  دیدم از من سؤال می‏کردند« وصی خود علی را چه کردی»؟

پاسخ می‏دادم: او را در میان امت‏ خود به‏ جای نهادم و آنها می‏گفتند: خوب کسی را جانشین خویش در میان امت قرار دادی.

شیخ صدوق در امالی نقل کرده چون رسول خدا(ص) به آسمان رفت پیرمردی را دید که در زیر درختی نشسته و بچه‏ هایی اطراف او را گرفته‏ اند،

از جبرئیل پرسید: این مرد کیست؟

جبرئیل: پدرت «ابراهیم» است.

پیامبر: این کودکان که اطراف او هستند کیستند؟

جبرئیل: اینها فرزندان مردمان با ایمانی هستند که از دنیا رفته ‏اند و اکنون ابراهیم به آنها غذا می‏دهد.

شیخ صدوق درادامه می نویسد که پیامبردرمسیر ، پیرمرد دیگری را دید که روی تختی نشسته و چون نظر به جانب راست‏ خود می‏کند خوشحال و خندان می‏شود و هرگاه به سمت چپ خود می‏ نگرد گریان می ‏گردد، از جبرئیل پرسید:

پیامبر:این پیرمرد کیست؟

جبرئیل : این پدرت« آدم» است که هرگاه می بیند کسی داخل بهشت می‏شود خوشحال و خندان می‏گردد و چون کسی را مشاهده می‏کند که به دوزخ می‌رود گریان و اندوهناک می ‏شود.

حضرت محمد(ص) در آن شب ،هنگام مراجعت ازمعراج،  حضرت موسی رامی بیند ،آن پیامبرازحضرت محمد می پرسد:

خدای تعالی چقدر نماز بر امت تو واجب کرد؟

حضرت محمد: پنجاه نماز.

حضرت موسی : بازگرد و از خدا بخواه تخفیف دهد!

رسول خدا(ص) بازگشت و تخفیف گرفت.

درمراجعت مجدداًهمدیگررامی بینند، دوباره موسی گفت: بازگرد و تخفیف بگیر، زیرا امت تو(از این نظر) ضعیفترین امتها هستند و از این رو بازگرد و تخفیف دیگری بگیر چون من در میان بنی اسرائیل بوده‏ ام و آنها طاقت این مقدار را نداشتند،

و به همین ترتیب چند بار رسول خدا(ص) بازگشت و تخفیف گرفت تا آنکه خدای تعالی نمازها را روی پنج نماز مقرر کردند.

باز موسی گفت: بازگرد،،تخفیف بیشتربگیر،حضرت محمدگفتند: دیگر از خدا شرم می‏کنم که به نزدش بازگردم.

و چون به «ابراهیم خلیل الرحمان» برخورد ،وی از پشت‏ سر صدا زد: ای محمد امت‏ خود را از جانب من سلام برسان و به آنها بگو: بهشت آبش گوارا و خاکش پاک و پاکیزه و دشتهای بسیار خالی از درخت دارد و با ذکر جمله ‏«سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر و لا حول و لا قوة الا بالله‏» درختی در آن دشتها غرس می‏گردد، امت‏ خود را دستور ده تا درخت در آن زمینها زیاد غرس کنند.

شیخ طوسی در امالی از امام صادق(ع) روایت می کند که از رسول خدا(ص) گفتند:

در شب معراج چون داخل بهشت‏ شدم قصری از یاقوت سرخ دیدم که از شدت درخشندگی و نوری که داشت درون آن از بیرون دیده می‏شد و دو قبه از در و زبرجد داشت.

از جبرئیل پرسیدم: این قصر از کیست؟

جبرئیل: از آن کسی که سخن پاک و پاکیزه گوید، و روزه را ادامه دهد(و پیوسته گیرد) و اطعام طعام کند، و در شب هنگامی که مردم در خوابند تهجد - و نماز شب - انجام دهد،

علی(ع) گوید: من به آن حضرت گفتم: آیا در میان امت ‏شما کسی هست که طاقت این کار را داشته باشد؟

پیامبر: هیچ می‏دانی سخن پاک گفتن چیست؟

حضرت علی: خدا و پیغمبر داناترند.

پیامبر: کسی که بگوید: «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر»

پیامبر:هیچ می‏دانی ادامه روزه چگونه است؟

 علی: خدا و رسولش داناترند.

پیامبر: ماه صبر - یعنی ماه رمضان - را روزه گیرد و هیچ روز آن را افطار نکند

پیامبر:و هیچ دانی اطعام طعام چیست؟

علی: خدا و رسولش داناترند.

پیامبر: کسی که برای عیال و نانخواران - خود (از راه مشروع) خوراکی تهیه کند که آبروی ایشان را از مردم حفظ کند.

پیامبر: هیچ می‏دانی تهجد در شب که مردم خوابند چیست؟

علی: خدا و رسولش داناترند.

پیامبر:: کسی که نخوابد تا نماز عشا آخر خود را بخواند. - در آن وقتی که یهود و نصاری و مشرکین می‏خوابند.

مجلسی در بحارالانوار از کتاب مختصر حسن بن سلیمان به سندش از سلمان فارسی روایتی رااز رسول خدا(ص) نقل می کند:

پیامبر:چون به آسمان اول رفتیم قصری از نقره سفید دیدم که دو فرشته بر در آن دربانی می‏کردند، به جبرئیل گفتم:

بپرس این قصر از کیست؟

آن دو فرشته پاسخ دادند: از جوانی از بنی هاشم.

چون به آسمان دوم رفتیم قصری بهتر از قصر قبلی از طلای سرخ دیدم که به همانگونه دو فرشته بر در آن بودند و چون به جبرئیل گفتم و پرسید آن دو فرشته نیز در پاسخ گفتند: از جوانی از بنی هاشم است.

در آسمان سوم قصری از یاقوت سرخ به همان گونه دیدم و چون از دو فرشته نگهبان آن پرسیدیم گفتند: مال جوانی است از بنی هاشم .

در آسمان چهارم قصری به همان گونه از در سفید بود و چون جبرئیل پرسید؟ باز هم دو فرشته نگهبان قصر گفتند: از جوانی از بنی هاشم است.

و چون به آسمان پنجم رفتیم چنان قصری از در زرد رنگ بود و چون جبرئیل به دستور من صاحب آن را پرسید گفتند: مال جوانی از بنی هاشم است.

در آسمان ششم قصری از لؤلؤ و در آسمان هفتم از نور عرش خدا قصری بود و چون جبرئیل پرسید باز همان پاسخ را دادند.

چون بازگشتیم آن قصرها را در هر آسمانی به حال خود دیدیم به جبرئیل گفتم بپرس: این جوان بنی هاشمی کیست؟

و همه آسمانهافرشتگان نگهبان گفتند: او علی بن ابیطالب(ع) است.

درخواست جبرئیل-شب معراج

عیاشی در تفسیر خود از ابو سعید خدری روایت کرده که رسول خدا(ص)می گوید:

در آن شبی که جبرئیل مرا به معراج برد چون بازگشتیم بدو گفتم: ای جبرئیل آیا حاجتی داری؟ گفت: حاجت من آن است که خدیجه را از جانب خدای تعالی و از طرف من سلام برسانی.

رسول خدا(ص) چون خدیجه را دیدار کرد سلام خداوند و جبرئیل را به خدیجه رسانید ،حضرت خدیجه گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و الیه السلام و علی جبرئیل السلام‏».

نشانه های که پیامبر داد-ازمعراج زمینی هارامشاهده کرد

ابن هشام در سیره در ذیل حدیث معراج از ام‌هانی روایت کرده که گوید:

رسول خدا(ص) آن شب را در خانه من بود و نماز عشاء را خواند و بخفت، ما هم با او به خواب رفتیم، نزدیکیهای صبح بود که ما را بیدار کرد و نماز صبح را خوانده ما هم با او نماز گزاردیم آن گاه رو به من کرده فرمود: ای ام‌هانی من امشب چنانکه دیدید نماز عشاء را با شما در این سرزمین خواندم سپس به بیت‌المقدس رفته و چند نماز هم در آنجا خواندم و چنانکه مشاهده می‏کنید نماز صبح را دوباره در اینجا خواندم.

این سخن را فرموده برخاست که برود من دست انداخته دامنش را گرفتم به طوری که جامه ‏اش پس رفت و بدو گفتم: ای رسول خدا این سخن را که برای ما گفتی برای دیگران مگو که تو را تکذیب کرده و می‏آزارند، فرمود: به خدا! برای آنها نیز خواهم گفت!

ام‌هانی گوید: من به کنیزک خود که از اهل حبشه بود گفتم: به دنبال رسول خدا(ص) برو و ببین کارش با مردم به کجا می‌انجامد و گفتگوی آنها را برای من بازگوی. کنیزک رفت و بازگشته گفت: چون رسول خدا(ص) داستان خود را برای مردم تعریف کرد با تعجب پرسیدند:

نشانه صدق گفتار تو چیست و ما از کجا بدانیم تو راست می‏گویی؟

پیامبر(ص)جواب داد: نشانه ‏اش فلان کاروان است که من هنگام رفتن به شام در فلانجا دیدم و شترانشان از صدای حرکت‏ «بُراق »رم کرده یکی از آنها فرار کرد و من جای آن را به ایشان نشان دادم و هنگام بازگشت نیز در منزل ضجنان(25 میلی مکه) به فلان کاروان برخوردم که همگی خواب بودند و ظرف آبی بالای سر خود گذارده بودند و روی آن را با سرپوشی پوشانده بودند و کاروان مزبور هم اکنون از دره تنعیم وارد مکه خواهند شد، و نشانه‏ اش آن است که پیشاپیش آنها شتری خاکستری رنگ است و دو لنگه بار روی آن شتر است که یک لنگه آن سیاه می‏باشد.

و چون مردم این سخنان را شنیدند به سوی دره تنعیم رفته و کاروان را با همان نشانی ها که پیامبرداده  بود مشاهده کردند که از دره تنعیم وارد شد و چون آن کاروان دیگر به مکه آمد و داستان رم کردن شتران و گم شدن آن شتر را از آنها جویا شدند همه را تصدیق کردند.

مشزکان وکفار، چون صدق گفتار آن حضرت معلوم شد و راهی برای تکذیب و استهزا باقی نماند آخرین حرفشان این بود که گفتند: این هم سحری دیگر از محمد!

حکمت های معراج :

۱. دیدن عظمت خداوند در پهنه آسمان‌ها با همین چشم ظاهری، که قرآن می‌فرماید: لنریه من آیاتنا (تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم).

۲. رسیدن پیامبر به شهود باطنی.

۳. تحصیل درک بالا و دید تازه ای برای هدایت و رهبری انسان‌ها توسط پیامبر اکرم (ص). حضرت به مسائل زیاد و مهمی از فرشتگان و بهشتیان و دوزخیان و ارواح انبیاء آگاهی یافت که در طول عمر مبارک خود الهام‎بخش او در تعلیم و تربیت خلق خدا بود.

۴. احترام به فرشتگان و ساکنان آسمان‌ها به واسطه قدوم مبارک حضرت. در این زمینه از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که فرمودند: خداوند هرگز مکانی ندارد و زمان بر او جریان نمی‌گیرد؛ لکن او می‌خواست فرشتگان و ساکنان آسمانش را با قدم گذاشتن پیامبر (ص) در میان آنها احترام کند و نیز از شگفتی‌های عظمتش به پیامبرش نشان دهد تا پس از بازگشت برای مردم بازگو کند.

۵. جواب به تقاضای حال حضرت رسول (ص). مرحوم علامه طباطبایی در این باره می‌فرماید: اینکه فرمود: «انّه هو السمیع العلیم» بیان علت سیر دادن او به منظور نشان دادن آیات است؛ یعنی خدا چون شنوا به گفته‌های بندگان و بینای به افعال ایشان است و تقاضای حال رسول خود را دید که چنین اکرامی را اقتضاء می‌کند او را برای نشان دادن پاره‌ای از آیات و نشانه‌هایش شبانه سیر داد.

 جابجا شدن اجسام

قرآن در خصوص جابجایی اجسام بصورت خارق العاده اشاره‌ای به داستان تخت بلقیس در زمان حضرت سلیمان علیه السلام می‌کند که بوسیله مردی به نام آصف بن برخیا در یک چشم بهم زدن این تخت از یمن به شام (محل حضور حضرت سلیمان علیه السلام) آورده می‌شود، قرآن در این باره می‌فرماید: «قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یرْتَدَّ إِلَیکَ طَرْفُکَ»؛ و آن کس که دانشی فراوان از کتاب الهی نزد خود داشت به سلیمان گفت: من آن را پیش از آنکه نگاهت به تو بازگردد برای تو می آورم. حضرت سلیمان (ع) به او رخصت داد و ناگهان تخت پدیدار شد. وقتی سلیمان دید تخت نزد او قرار گرفته است گفت: این از فضل پروردگار من است. البته پیش از آصف بن برخیا یکی از جنّیان حاضر در مجلس به حضرت سلیمان (ع) عرض کرد من توان آن را دارم که تخت بلقیس را حاضر کنم پیش از آنکه شما از جایتان بلند شوید. این، علاوه بر توانایی و قدرت این جنّی در جابجایی اجسام از مسافتهای بسیار دور، نشان دهنده درجه و سطح پایین‌تر توانایی او در برابر آصف بن برخیا بود.

به آیه فوق توجه کنید، آصف بن برخیا به شهادت قرآن دارای مقدار کمی از علم کتاب بود - «عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ» - و نه همه علم کتاب، چنین شخصی تنها با داشتن اندکی از علم کتاب توانست تخت بلقیس را صدها کیلومتر جابجا کند و در برابر دیدگان حضرت سلیمان (ع) قرار دهد، لذا با عنایت به این موضوع چرا ما باید در خصوص جابجا شدن رسول اکرم (ص) - که عقل کل هستند و دارای همه علم کتاب می‌باشند - از مکه به مسجد الاقصی و از آنجا به آسمان‌ها، دچار شک شویم.

البته در اینجا یکی از پرسش‌هایی اساسی که در خصوص معراج پیامبر (ص) مطرح می‌شود این است که با توجه به فاصله میلیاردها سال نوری میان ستارگان و کهکشان‌ها، آن حضرت با چه سرعتی مسافت میان زمین تا عرش خدا را طی نموده و چگونه می‌شود آن حضرت (ص) این مسافت را بدون اینکه عوارض جسمی مانند پیر شدن در ایشان مشاهده شود، طی کرده باشند؟

علم و جابجایی اجسام با سرعت نور

گفته می‌شود زمانی که سرعت جسمی به سرعت نور نزدیک می‌شود، جرم آن به شدت افزایش می‌یابد. اگر جسمی با سرعتی برابر نور حرکت کند، جرم آن و انرژی مورد نیاز برای حرکت دادن آن بی‌نهایت می‌شود. از این رو است که هیچ جسم معمولی قدرت حرکت کردن سریع‌تر از سرعت نور را ندارد.

پرسش اصلی درباره سرعت نور در بالا تشریح شد، اما حال پاسخ این پرسش چیست: اگر انسان بتواند با سرعتی نزدیک به نور یا حتی بالاتر از آن حرکت کند چه خواهد شد؟ در چنین شرایطی انسان اثرات جالب‌توجهی را تجربه خواهد کرد. یکی از مشهورترین آنها اتساع نام دارد، پدیده‌ای که منجر به کند شدن گذر زمان برای اجسامی خواهد شد که با سرعتی بالا در حرکتند. امروز علم در این خصوص حرف‌هایی می‌زند که قرن‌ها پیش نمونه عملی آن در معراج پیامبر اکرم (ص) رخ داده اما از آن زمان تا کنون بشر همواره در حال تشکیک در این معجزه الهی به سر می‌برد.

بنابر این اگر قرار است یک انسان از زمین به ستاره‌ای که در فاصله یک ملیارد سال نوری با زمین قرار دارد حرکت کند، به یک میلیارد سال وقت نیاز دارد تا با سرعت نور به آنجا برسد، این درحالی است که رسول خدا (ص) در شب معراج هفت طبقه آسمان را در نوردید و به نقطه‌ای دست یافت که حتی جبرئیل قادر به حضور در آنجا نبود. آن حضرت پس از پایان سفرش و این ماموریت خاص آسمانی به زمین بازگشت درحالی که میلیاردها میلیارد سال نوری را در یک شب طی کرده بود.

برخی خداباوران با اینکه به آیات و معجزات الهی اعتقاد دارند اما با این حال نمی‌توانند معراج پیامبر (ص) را آن گونه که باید بپذیرند و درک و باور این موضوع برایشان بسیار دشوار است. البته طبیعی است که همه نتواند این معجزه الهی را باور کنند چراکه معراج گل سر سبد همه معجزات الهی است و اتفاق بی نظیری است که برخی به دلیل استناد به دانش فعلی بشر و ادله ناقص علمی او، معراج جسمانی پیامبر (ص) را غیر قابل تصور می‌دانند و معراج آن حضرت را تنها در حد یک سفر روحانی قبول دارند.

مصاحبت خدا با رسولش  در شب معراج

در این سفر آسمانی، رسول خدا (ص) به نقطه‌ای رسید که جبرئیل دیگر قادر به همراهی با ایشان را نداشت و تنها رسول خدا باید به تنهایی به پیش می‌رفت تا در عالم ملکوت با خدای خویش خلوت کند.

در حدیثی آمده است که آن حضرت (ص) فرمود: «فَلَمَّا بَلَغَ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی فَانْتَهَی إِلَی الْحُجُبِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ تَقَدَّمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ لِی أَنْ أَجُوزَ هَذَا الْمَکَانَ وَ لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ»؛ چون به حجاب‌های نور رسیدم جبرئیل از حرکت ایستاد و به من گفت: برو! ای محمد اینجا آخرین نقطه‌ای است که صعود به آن را خدای عزوجل برای من مقرر فرموده و اگر از اینجا بالاتر آیم پر و بالم می‌سوزد، آن گاه با من وداع کرده و من پیش رفتم تا آنگاه که در دریای نور افتادم و امواج مرا از نور به ظلمت و از ظلمت ‏به نور وارد می‌کرد تا جایی که خدای تعالی می‌خواست مرا متوقف کند و نگهدارد آن گاه مرا مخاطب ساخته با من سخنانی گفت.

از رسول خدا بعد از بازگشت ایشان از معراج پرسیدند: «بأی لغة خاطبک ربک لیلة المعراج؟»؛ پروردگار تو به چه زبانی در شب معراج با تو سخن گفت؟ حضرت فرمود: «خاطبنی بلسان علی» خدا در شب معراج با زبان علی با من حرف زد.

ایشان برای اطمینان بیشتر، خدای عز و جل را خطاب قرار می‌دهند و می‌فرمایند: «قلتُ یا رب تخاطبنی ام علیُ»؛ گفتم خدای من تو با من حرف می زنی یا علی؟ جواب رسید: «اطلعت علی سرائر قلبک»؛ به محرم خانه قلبت نگاه کردم، «فلم اجد فیه احد احب الیک من علی بن ابی طالب» دیدم در اون قلب نازنین محبوبتر از علی وجود ندارد، «فخاطبتک بلسانه» با زبان او با تو حرف زدم.

در این سفر آسمانی پس از دیدن عظمت الهی در پهنه آسمان‌ها و رسیدن به شهود باطنی و مشاهده آنچه باید ببیند توسط رسول خدا (ص) زمان بازگشت فرا می‌رسد. عیاشی در تفسیر خود از ابو سعید خدری روایت کرده که رسول خدا (ص) فرمود: در آن شبی که جبرئیل مرا به معراج برد چون بازگشتیم بدو گفتم: ای جبرئیل آیا حاجتی داری؟ گفت: حاجت من آن است که خدیجه را از جانب خدای تعالی و از طرف من سلام برسانی و رسول خدا (ص) چون خدیجه را دیدار کرد سلام خداوند و جبرئیل را به وی رسانید و او در جواب گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و الیه السلام و علی جبرئیل السلام‏».

خبر دادن رسول خدا (ص) از کاروان قریش

ابن هشام در سیره در ذیل حدیث معراج از ام‌هانی روایت کرده که گوید: رسول خدا (ص) آن شب را در خانه من بود و نماز عشاء را خواند و بخفت، ما هم با او به خواب رفتیم، نزدیکی‌های صبح بود که ما را بیدار کرد و نماز صبح را خوانده ما هم با او نماز گزاردیم آن گاه رو به من کرده فرمود: ای ام‌هانی من امشب چنانکه دیدید نماز عشاء را با شما در این سرزمین خواندم سپس به بیت‌المقدس رفته و چند نماز هم در آنجا خواندم و چنانکه مشاهده می‌کنید نماز صبح را دوباره در اینجا خواندم.

این سخن را فرموده برخاست که برود من دست انداخته دامنش را گرفتم به طوری که جامه‌اش پس رفت و بدو گفتم: ای رسول خدا این سخن را که برای ما گفتی برای دیگران مگو که تو را تکذیب کرده و می‌آزارند، فرمود: به خدا! برای آنها نیز خواهم گفت!

ام‌هانی گوید: من به کنیزک خود که از اهل حبشه بود گفتم: به دنبال رسول خدا (ص) برو و ببین کارش با مردم به کجا می‌انجامد و گفتگوی آنها را برای من بازگوی. کنیزک رفت و بازگشته گفت: چون رسول خدا (ص) داستان خود را برای مردم تعریف کرد با تعجب پرسیدند: نشانه صدق گفتار تو چیست و ما از کجا بدانیم تو راست می‌گویی؟ فرمود: نشانه‌اش فلان کاروان است که من هنگام رفتن به شام در فلان جا دیدم و شترانشان از صدای حرکت‏ براق رم کرده یکی از آنها فرار کرد و من جای آن را به ایشان نشان دادم و هنگام بازگشت نیز در منزل ضجنان (۲۵ مایلی مکه) به فلان کاروان برخوردم که همگی خواب بودند و ظرف آبی بالای سر خود گذارده بودند و روی آن را با سرپوشی پوشانده بودند و کاروان مزبور هم اکنون از دره تنعیم وارد مکه خواهند شد، و نشانه‌اش آن است که پیشاپیش آنها شتری خاکستری رنگ است و دو لنگه بار روی آن شتر است که یک لنگه آن سیاه می‌باشد. و چون مردم این سخنان را شنیدند به سوی دره تنعیم رفته و کاروان را با همان نشانی‌ها که فرموده بود مشاهده کردند که از دره تنعیم وارد شد و چون آن کاروان دیگر به مکه آمد و داستان رم کردن شتران و گم شدن آن شتر را از آنها جویا شدند همه را تصدیق کردند.

شهر بیت المقدس که پیش از اسلام به نام‌هایی؛ چون «اورشلیم »و« ایلیا» نیز خوانده می‌شد، از جمله شهرهایی است که هر یک از ادیان اسلام، مسیحیت و یهود، تقدس خاص و ویژه‌ای برای آن قائل‌اند.

در این شهر تپه‌ای وجود دارد که به تپۀ موریا شهرت دارد و در بالای آن، مکانی است که به مجموع محدودۀ آن، حرم شریف گفته می‌شود. این مکان، جایگاه‌های زیارتی بسیاری دارد که تعدادی از آنها از اهمیت بیشتری برخوردارند. در این مقال به تشریح تعدادی از آنها می‌پردازیم. این مکان، مقدس‌ترین بخش شهر برای مسلمانان است.

در قسمت جنوب غربی حرم نیز دیواری وجود دارد که از سنگ‌های بزرگی ساخته شده است که برای یهودیان تقدس بسیار دارد؛ آنان معتقدند که این دیوار تنها قسمت بازمانده از هیکل سلیمان است؛ لذا این مکان به صورت تمام وقت به روی بازدید کنندگان باز بوده و یهودیان در کنار آن به دعا و ندبه می پردازند و به همین دلیل به آن دیوار ندبه و در عربی حائط المبکی و در زبان انگلیسی به آن Western Wall، گفته می‌شود.

در میان مسلمانان نیز معروف است که پیامبر در شب معراج، براق خود را بر این دیوار بست. «پیامبر براق خود را به حلقه‌ای بست که انبیاء گذشته چهارپایان خود را بدان می‌بستند».

در هر صورت این دیوار بیشتر برای یهودیان معتبر است و آنان این مکان را بسیار مقدس و با ارزش می‌دانند.

اما مسیحیان، مکانی در شهر بیت المقدس که آن را کلیسای قیامت می‌نامند، مقدس‌ترین مکان شهر می‌دانند و آن همان مکانی است که به اعتقاد مسیحیان، عیسی در آن جا به صلیب کشیده شده و از آن جا به آسمان رفت. این مکان نیز همیشه توسط مسیحیان مقدس بوده است.

حرم شریف

در محدوده بالای تپه« موریا »حصاری کشیده شده است که مسلمانان تمام آن را «حرم شریف» می‌نامند، این حرم شریف همان مسجد الاقصی‌ای است.
البته در این محوطه مسجدی وجود دارد که به آن نیز مسجد الاقصی گفته می‌شود، اما با توجه به دلایل و شواهد، مسجد الاقصی‌ای که در قرآن آمده و قبلۀ اول مسلمانان بود که خداوند درباره آن فرمود: «بَارَکْنَا حَوْلَه»، همین محوطۀ حرم شریف است. البته سخنان دیگری نیز وجود دارد که مسجد موجود در آن حرم را مسجد الاقصی حقیقی می‌دانند. اما ادله‌ای وجود دارد که قول اوّل را تأیید می‌کنند:

۱. مکانی که امروزه مسجد الاقصی نامیده می‌شود، بعد از اسلام ساخته شده و پیش از اسلام بنایی به این نام وجود نداشت، بلکه عبدالملک مروان خلیفۀ مروانی آن را بنا کرده است. پس نمی‌توان منظور از مسجد الاقصی در قرآن را این بنایی دانست که در زمان نزول قرآن، هیچ وجود خارجی نداشت.

۲. مفسران در تشریح کلمه مسجد الاقصی که در قرآن آمده، آورده‌اند که منظور از آن بیت المقدس است. بیت المقدس در ادبیات قبل از اسلام، اشاره به مکانی دارد که جایگاه هیکل سلیمان بوده و در بالای کوه موریا قرار داشت و امروزه نیز در بخش غربی حرم دیواری وجود دارد که آن را دیوار ندبه می‌نامند و یهودیان معتقدند، این دیوار باقی مانده از هیکل سلیمان است. پس بیت المقدس محوطه‌ای بزرگ تر از محوطه‌ای است که امروزه مسجد الاقصی نام دارد؛ لذا نمی‌توان مقصود از بیت المقدس را آن مکانی دانست که مسجد الاقصی نامیده می‌شود، بلکه منظور از مسجد الاقصای مذکور در قرآن، همان بیت المقدس است که امروزه بدان حرم شریف می‌گویند.קובץ:The Western Wall.jpg

مسجد الاقصی
در قسمت جنوبی حرم شریف، مکانی وجود دارد که آن را مسجد الاقصی می‌نامند. این مسجد با گنبدی تقریباً سبز رنگ مزین شده و از نظر معماری بنایی جالب توجه است. بنای این مسجد توسط عبدالملک مروان نهاده شد. این بنا به مرور زمان آسیب‌های جدی به خود دید که در دوره‌های مختلف نیز مورد بازسازی قرار گرفت، امّا همان گونه که بیان شد، این مکان با این که اسم مسجد الاقصی را به همراه دارد، اما به هیچ عنوان تمام مسجد الاقصی نیست، بلکه بخشی از مسجد الاقصی است که در اسلام، مقدس شمرده شده است.

«صخره »شب معراج چیست؟

درباره قطعه سنگی که در بیت المقدس هست و در روایات و تاریخ به عنوان «صخره» مطرح شده، مطالب مختلفی وجود دارد.

می گویند: حضرت رسول (ص) از بالای این سنگ به معراج رفتند

در روایات دیگری نیز وارد شده که: سنگ نیز خواست با حضرت به سوی آسمان رود و همین که بلند شد، حضرت فرمودند: قِف (یعنی بایست) و سنگ در همان حال به طور معلّق در هوا ایستاد. بنی‌امیه احترام فراوانی به این سنگ می‌گذاشتند. البته در اصل این که آن تخته سنگ همین سنگ موجود در مسجد الاقصی است یا سنگ دیگری می‌باشد، اختلاف هست. روایات مختلفی هم در فضیلت نماز خواندن در سمت راست این سنگ و دعا نمودن در اطراف آن و نیز فضیلت آن در روز قیامت وارد شده است که بعضی از این روایات ارزش سندی ندارد و از طریق راویانی مثل ابوهریره نقل شده است.

ولی کسانی که قبل از انقلاب به فلسطین سفر کرده‌اند، می‌گویند آن تخته سنگ اکنون بر روی تلی از خاک قرار دارد و معلق نیست.

در واقع قبه الصخره مکانی است که پیامبر شریف اسلام، در شب معراج از فلسطین، پای خویش را بر سنگی به نام قبه الصخره نهاد و از آنجا به معراج روحانی و جسمانی رفت. این سنگ بعد از آن زمان در هوا معلّق باقی ماند، اما در زمان اشغال فلسطین، یهودیان متجاوز و اشغالگر، زیر آن سنگ معلّق خاک و کلوخ ریخته و در واقع آن را روی زمین قرار دادند.
قبة الصخرة

در بالاترین قسمت «کوه موریا»، صخره‌ای وجود دارد که بر روی آن ساختمانی بنا شده است. این صخره بالاترین نقطه کوه است که منابع تاریخی می‌گویند پیامبر از روی این صخره به معراج رفت. در کنار این صخره گودالی چند متری نیز وجود دارد که در دوران‌های مختلف کاربردهای مختلفی برای آن ذکر شده است و حتی امروزه نیز این گودال موجود است.

در مورد این صخره گفتارهایی در میان مردم شایع است مبنی به این که این صخره در هوا معلّق بوده است، این ادعا در بعضی از کتاب ها نیز آمده، اما مورد تایید نیست، در هر صورت بر روی این صخره ساختمانی بنا شده است که ساختمانی هشت ضلعی با گنبدی زرد رنگ است و معمولاً توسط رسانه‌ها، به عنوان مسجد الاقصی نشان داده می‌شود. این بنا نیز توسط عبدالملک مروان ساخته شد.

در عکس زیر می‌توان مسجد الاقصی، قبه الصخره و را مشاهده کرد.

لازم به ذکر است که در فتح بیت المقدس توسط مسلمانان که با صلح بین دو طرف صورت پذیرفت، خلیفۀ دوم وارد بیت المقدس شد و در قسمتی از حرم نماز گذارد که در آن مکان مسجدی بنا شد.

البته در این که آن مکان، کدام بخش بوده، چندان روشن نیست. تاریخ در تشریح این حادثه این گونه آورده است:

«خلیفه دوم عمر در فتح بیت المقدس حاضر شد و از صخره سؤال کرد، پس آن را یافت در حالی که تبدیل به زباله دانی شده بود. او آن جا را از زباله ها پاک کرد و بر روی آن مسجدی بنا کرد ...».‏

حال با توجه به این که در روایات علاوه بر صخره‌ای که از آن صحبت شد، از تمام کوه موریا نیز تعبیر به صخره شده است، فهم این روایت دچار مشکل می‌شود و نمی‌توان دقیقاً جای آن مسجد را مشخص کرد. اگرچه انصرافش به خود صخره بیشتر است و امروزه نیز اصطلاح مسجد عمر در مورد مسجد قبه الصخره به کار می‌رود.

فاصله ۷آسمان چقدراست؟

«حسین امیدیانی»عضو پیوسته انجمن فیزیک ایران در برنامه شب آسمانی شبکه قرآن و معارف سیما به موضوع شگقتی‌های آفرینش پرداخت و بیان داشت: در خلقت خداوند هرگز نمی‌توان بی نظمی دید، بلکه تمامی خلقت خداوند دارای نظم است، دانشمندان از قبل می‌دانند که در چه زمانی و در کجا خورشید گرفتگی و ماه‌گرفتگی صورت می‌گیرد. کهکشان شناسان پیشگو نیستند بلکه بر روی نظم موجود زمان‌ها را حساب می‌کنند و به همین دلیل است که در قرآن می‌فرماید "مَّا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَی مِن فُطُورٍ" یعنی در آفرینش رحمان هیچ ناهماهنگی نمی بینی، پس چشم خود را برگردان.

خبرگزاری مهر درمرداد ۱۳۹۳ازقوی«امیدیانی»» می نویسد: .آیات مختلفی داریم که در آن به هفت آسمان اشاره شده، مفسرین دو نگاه دارند، بعضی از مفسرین بیان می‌دارند که هفت به معنای همان عدد ۷ است و آنچه که ما می‌توانیم ببینیم همان آسمان اول است. یک سری می‌گویند همه اینها آسمان اول است یعنی همه کهکشان‌ها و منظومه شمسی آسمان اول است.
در احادیث داریم که مقیاس آسمان اول به دیگر آسمان‌ها مانند انگشتری در بیابان است، در حقیقت این حدیث به معنای آن است که این آسمان که قابل رصد است به مثابه همان انگشتر است. بعضی تفاسیر هم می‌گویند هفت، ۷ نیست بلکه منظور کثرت و تعدد است. یکی از سؤالاتی که فکر بشر را بسیار به خود مشغول کرده و دانشمندان نیز به شدت کنجکاو هستند که پاسخ این سؤال را دریابند بحث این است که آیا ما انسان‌ها در عالم تنها هستیم و یا موجودات زنده فقط بر روی کره زمین وجود دارد؟ این سؤال مهم و زیبا و جذابی است.

عضو پیوسته انجمن فیزیک ایران افزود: قرآن کریم فرموده که چنین موجودی وجود دارد، دابه به معنی موجود زنده جنبنده‌ای که در وجودش آب به کار رفته است در کرات آسمانی قطعا دیگر وجود دارد، چگونگی‌اش را نمی‌دانیم اما وجودش قطعی است.
همین الان هرجا که نشسته باشیم، زمین ۲۰ کیلومتر در دقیقه به دور خودش می‌چرخد گفت: خداوند خودش می‌فرماید که این چرخش از نشانه‌های من است، حتی در عبادات هم نگاه ما به آسمان است و نمازهایمان نیز بر طبق این گردش‌ها زمان‌بندی شده اما ما از این امور می‌گذریم بدون آن که به آیات خداوند توجهی داشته باشیم.
در قرآن آمده است که "إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لاِولِی الاْءَلْبَابِ"همانا در آفرینش آسمان ها و زمین و اختلاف شب و روز، نشانه هایی برای خردمندان است، خداوند نمی‌فرماید نشانه برای الناس بلکه بیان داشته نشانه برای خردمندان زیرا هستند انسان‌هایی که ۷۰ سال عمر می‌کنند اما ۷ دقیقه در این نشانه‌های خداوند تعقلی ندارند.
این کارشناس نجوم و ستاره‌شناسی(امیدانی) تصریح کرد: ما اصلا در فضا ساکن نیستیم در عین حال که زمین دور خود می‌چرخد، با سرعت ۳۰ کیلومتر در ثانیه یعنی با سرعتی بسیار بالاتر از چرخش زمین به دور خود، به دور خورشید می‌گردد و خورشید و خانواده‌اش نیز با سرعت ۲۴۰ کیلومتر در ثانیه به دور خود می‌چرخد. بنابراین کمی اگر دقت داشته باشیم متوجه می‌شویم که در ۳۰ دقیقه نه تنها ما ساکن نبوده‌ایم بلکه مسافت زیادی را در فضا طی کرده‌ایم.
اگر خورشید بخواهد به دور مرکز کهکشان راه  شیری تنها یک دور بزند ۲۲۵ میلیون سال طول می‌کشد بنابراین از وقتی خدا آدم و حوا را آفریده بشر یک دور هم دور کهکشانی را طی نکرده است اینجاست که باید گفت لاحول و لا قوة الا باالله العلی العظیم. بحث فاصله برای تمامی تماشاگران آسمان بسیار جذاب است اگر دقایقی را به آسمان خیره شویم حس می‌کنیم که معلق هستیم و واقعیت نیز همین است.
اگر خوب به آیات خداوند نگاه کنیم متحیر خواهیم شد که چگونه ستارگان این‌گونه منظم در مکان‌های خود قرار دارند در قرآن در این باره آمده است "وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَةٍ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ" یعنی و چه بسیار آیه ها و نشانه ها در آسمان و زمین هست که با حالت اعراض از کنار آن می گذرند.
کاوشگران به سیارات منظومه شمسی رفته‌اند اما اگر بخواهند از منظومه شمسی خارج شوند و به اولین ستاره بعد از خورشید بروند با آپولو یک میلیون سال طول می‌کشد تا به این ستاره برسند. بشر با شاتل‌های فضایی امروز ۱۰۰ هزار سال در راه است تا به اولین ستاره بعد از خورشید برسد، یعنی از همان روز که بشر متمدن شده است اگر با سرعت شاتل‌های امروزی راه افتاده بود ۹۰ هزار سال دیگر باید می‌رفت تا به این ستاره برسد.

امیدی گفت: اگر با سرعت نوری هم بسنجیم فاصله ما با اولین ستاره بعد از خورشید(پروکسیما قنطورس) ۲/۴ (چهارو۲)سال نوری است (هر سال نوری حدودا معادل  ۱۰ میلیارد کیلومتراست)

یعنی  ما که داریم به آسمان نگاه می‌کنیم در حقیقت به گذشته عالم نگاه می‌کنیم و بسیاری از ستارگان دیگر وجود ندارند زیرا ما گذشته آن‌ها را می‌بینیم. فاصله ما تا کهکشان همسایه دو میلیون سال نوری است وقتی این فاصله را حساب کنیم به عظمت خداوند پی می‌بریم، در سوره واقعه قرآن به این فاصله قسم خورده شده و بیان می‌کند که این سوگند بزرگی است از طرفی پس از آن بیان شده که این قرآن، قرآن باعظمتی است و در حقیقت این نشانه‌ها را هم دلیلی بر عظمت قرآن نیز ‌می‌داند./پایان اظهارات امیدی

***

مرداد ۱۳۹۱باشگاه خبرنگاران جوان ازقول«محمد سهیلی»(پژوهشگرقرآن)درباره هفت آسمانمی نویسد : 

در آسمان اول «اتمسفر» زمین وجود دارد

در آسمان دوم منظومه شمسی.

آسمان سوم گروهی از ستارگان به همراه خورشید .

آسمان چهارم کهکشان ، راه شیری.

آسمان پنجم گروه محلی کهکشان ها (کلاستر ) .

آسمان ششم سوپر کلاسترها .

آسمان هفتم مجموعه کائنات،شبه کره ای که جهان را تشکیل میدهد ، قراردارد.

فاصله آسمان اول با سطح با پوسته زمین ۱۰۰ کیلومتر است.

محمد سهیلی در ادامه بزرگی آسمان را این گونه بیان کرد و افزود: در قرآن آمده است که گسترش بهشت همانند بزرگی و عظمت ۷ آسمان است/پایان.

***

علامه شهرستانى: در قرآن و حدیث آمده است که ما هفت زمین و هفت آسمان آفریده ‏ایم. هفت زمین عبارتند از: عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشترى، زحل و اورانوس.و هفت آسمان همان جوّ اتمسفرى است که این سیارات هفتگانه را احاطه کرده است.

هنگامى که از علامه سید هبه الدین شهرستانى پرسیدند چرا نپتون و پلوتن را به حساب نمى‏آورید؟

پاسخ داد که این دو سیاره با چشم عادى دیدنی نیستند. از این رو در فهرست قرآن و حدیث نیامده‏اند (بهبودی، هفت آسمان/صادقی، زمین و آسمان و ستارگان از نظر قرآن). اشکال اصلى سخن علامه شهرستانى آن است که لفظ «ارض» در لغت و اصطلاح بر شش سیاره یاد شده اطلاق نمى‏شود.

علامه محقق«سید محمدعلی» فرزند سید حسین حائری ملقب به «هبة الدین» و معروف به «شهرستانی» متولد ۲۴ رجب ۱۳۰۱(۳۱اردیبهشت۱۲۶۳) سامرا ، مادرش از سادات شهرستانی اصفهان و از نوادگان میرزا مهدی شهرستانی است که پس ازسالهامجاهدت در۲۶شوال۱۳۸۶( ۱۸ بهمن۱۳۴۵)درگذشت.

برخى از علما: مقصود از آسمانهاى هفتگانه را مدارهاى سیاراتى می‌دانند که دور خورشید مى‏گردند.

دکتر محمد جمال الدین الفندى: محقق علوم قرآنی سودان(۱۳مارس۱۹۱۳-۲۶ژوئن۱۹۹۸(۲۲اسفند ۱۲۹۱-۵تیر۱۳۷۷)

«فندى» هفت آسمان قرآن را اینگونه تقسیم مى‏کند:

آسمان‌ اول: منظومه شمسى است.

آسمان دوم: کهکشان راه شیرى است.

آسمان سوم: مجموعه ‏اى از کهکشانهاست که نامش «المجموعة المحلیة» می‌باشد.

آسمان چهارم: فلک «عناقید الدرجة الاولى» است که حدود ۲۰ تا ۵۰ میلیون سال نورى از ما دور است.

آسمان پنجم: فلک «عناقید الدرجة الثانیة» است که ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیون سال نورى از ما دور است.

آسمان ششم: فلک «عناقید الدرجة الثالثة» هستند که ۲ ـ۳ بلیون سال نورى از ما فاصله دارد.

آسمان هفتم:
سرانجام به «سدرة المنتهی» در آسمان هفتم و «جنةالمأوی» (بهشت برین) رسید و در آنجا، آثار شکوه پروردگار هستی را دید. وی چنان اوج گرفت و به جایی رسید که جز خدا، هیچ موجودی به آنجا راه نداشت. حتی جبرئیل از حرکت باز ایستاد و گفت: «به یقین، اگر به اندازه سرانگشتی بالاتر آیم، خواهم سوخت».

پیامبر فرمود: از آنجا به‏ «سدرة المنتهی‏» رسیدم و در آنجا جبرئیل ایستاد و مرا تنها گذارده گفت: برو! گفتم: ای جبرئیل در چنین جایی مرا تنها می‏گذاری و از من مفارقت می‏کنی؟ گفت: ای محمد اینجا آخرین نقطه ‏ای است که صعود به آن را خدای عزوجل برای من مقرر فرموده و «اگر از اینجا بالاتر آیم پر و بالم می ‏سوزد»، آن گاه با من وداع کرده و من پیش رفتم تا آنگاه که در دریای نور افتادم و امواج مرا از نور به ظلمت و از ظلمت ‏به نور وارد می‏کرد تا جایی که خدای تعالی می‌خواست مرا متوقف کند و نگهدارد آن گاه مرا مخاطب ساخته با من سخنانی گفت.

و در اینکه آن سخنانی که خدا به آن حضرت وحی کرده چه بوده است در روایات به طور مختلف نقل شده و قرآن کریم به طور اجمال و سربسته می‏گوید: «فَأَوۡحَىٰٓ إِلَىٰ عَبۡدِهِۦ مَآ أَوۡحَىٰ»، (پس وحی کرد به بنده ‏اش آنچه را وحی کرد)
و در تفسیر علی بن ابراهیم آمده که آن وحی مربوط به مسئله جانشینی و خلافت علی بن ابیطالب(ع) و ذکر برخی از فضایل آن حضرت بوده، و در حدیث دیگر است که آن وحی ۳ چیز بود: وجوب نماز ، «خواتیم سوره بقره» (دوآیه ۲۸۵-۲۸۶بقره) و آمرزش گناهان از جانب خدای تعالی.
 در حدیث کتاب بصائر است که خداوند نامهای بهشتیان و دوزخیان را به او وحی فرمود.
 رسول خدا(ص) فرمود: پس از اتمام مناجات با خدای تعالی بازگشتیم و از همان دریاهای نور و ظلمت گذشته در«سدرة المنتهی‏» به جبرئیل رسیدم و به همراه او بازگشتیم.

«خواتیم» درقرآن چیست؟

به آخرین آیه یا آیات سوره‌هاى قرآن «خواتم‌السُوَر» یا «خواتیم‌السُوَر» مى‌گویندکه به خواننده گوشزد مى‌کند که کلام الهى در حال پایان‌گرفتن است.

دستگیری"رسول دانیال زاده"آوردندیاآمد؟

تناقضات  درحرفهای مسئولین

دستگیری رسول دانیال زده (سلطان فولاد)

آوردند ویا آمد

سخنگوی قوه قضائیه گفت: رسول دانیال زاده یکی از بدهکاران کلان بانکی کشور (بیش از چهار هزار میلیارد تومان بدهی بانکی داشته)که در پرونده حسین فریدون به اتهام پرداخت رشوه محکوم شده و پس از دستگیری اکبر طبری به خارج از کشور گریخته بود، با طراحی و هدایت پاسداران گمنام امام زمان (عج) در سپاه به کشور بازگشت.

غلامحسین اسماعیلی نمایه

غلامحسین اسماعیلی گفت:

این فرد (دانیال زاده) از مرتبطان نزدیک اکبر طبری و حسین فریدون می باشد./۲۲ آبان ۱۳۹۸ مشرق.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:اکبرطبری درمورخه ۲۳ تیر۱۳۹۸ بازداشت شد.

درپرونده مرتبط با اکبر طبری ۱۷ نفر را بازداشت شده اند که۲نفرشان قاضی هستند.غلامحسین اسماعیلی در یازدهمین نشست خبری (۹ مهر ۱۳۹۸)گفت:

واکاوی دستگیری بازپرس قاسم زاده در رسانه های داخلی

 ازیکی ازقضات مرتبط باپرونده آقای طبری،«بیژن قاسم زاده» بازپرس شعبه دوم دادسرای فرهنگ و رسانه»است.

نشست خبری گام دوم انقلاب و وظیفه رسانه های انقلاب

افشاگری جدید«زاکانی»ازاعمال نفوذ«طبری»درپرونده های قضایی  ۲۷ مرداد ۱۳۹۸ ازدادستان سابق تهران تا بعضی ازمدیران وزارت ازاطلاعات..وماجرای «پرونده پتروشیمی».آهنیها..

بررسی ۶ طرح حوزه ایثارگران، اولویت سال آینده مجلس

 عضو کمیسیون حقوقی‌ و قضایی مجلس شورای اسلامی اعلام می‌کند که معاون اجرایی حوزه ریاستِ رئیس پیشین قوه قضاییه بازداشت شده است.

***

رسول دانیال زاده مشهور به «سلطان فولاد» که از کشور فرار کرده بود دستگیر و به کشور بازگردانده شد.

اواخر آذر ماه و اوایل دی ماه سال ۱۳۹۵ بود که خبر دستگیری یک ابر بدهکار(ر. د) بر سر زبان‌ها افتاد.
با گذشت مدت اندکی از زمان رسیدگی به این پرونده مسئولان دستگاه قضایی بازداشت این فرد را تایید کرده و سخنگوی دستگاه قضا نیز عنوان کرد بررسی پرونده وی آغاز شده است.

در همین راستا مشخص شد که دانیال زاده در پرونده خود بدهی کلان بانکی را دارد که برخی رقم آن را بیش از ۲۶۰۰ میلیارد تومان برآورد کرده بودند.

پس از آن محسنی اژه‌ای سخنگوی وقت دستگاه قضایی کشور در نشستی خبری و در تاریخ ۴ بهمن ۱۳۹۵  خبر دستگیری رسول دانیال‌زاده تأئیدکرد.


پس از بازداشت دانیال زاده و آغاز رسیدگی به پرونده وی و پس از گذشت قریب به ۴ ماه از دستگیری وی و برگزاری جلسات بازپرسی و تحقیق مشخص شدکه وی به خارج از کشور گریخت.

فرار دانیال زاده به بهانه درمان

در ابتدای مهرماه امسال معلوم شد«دانیال زاده» که با قید وثیقه از زندان آزاد شده است به بهانه درمان بیماری اش از کشور خارج شد.سرانجام.دستگیرشد./۲۲ آبان ۱۳۹۸ تابناک۲۰۳۰

***

غلامحسین اسماعیلی سخنگوی دستگاه قضا در گفت‌و‌گوی تلویزیونی با خبر ۲۰:۳۰ شبکه ۲ سیما، با اشاره به بازداشت رسول دانیال زاده گفت:

«دانیال زاده» قصد مراجعت به کشور را نداشت اما با پیگیری‌های اطلاعاتی و رصد‌های مختلف و اقداماتی که سربازان گمنام امام زمان (عج) در سپاه پاسداران انجام دادند، پذیرفت که طی یک مسیر هدایت شده به کشور بازگردد.

 دستگیری(دانیال زاده) در خارج از کشور انجام نشد و هدایت شد که خودش به کشور بازگردد و مراجعت به کشور انجام شد.

اسماعیلی تاکید کرد: به لحاظ اینکه قبول کرد به کشور بازگردد و در فرآیند تحقیقات هم همکاری‌های لازم را انجام داده، این فرد و هر یک از متهمان و محکومانی که به دستگاه قضا و جامعه اطلاعاتی کشور اعتماد کنند و به کشور برگردند حتما از ارفاقات و مساعدت‌های قانونی در رسیدگی به پرونده برخوردار خواهند بود./چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۸شبکه خبرصداوسیما

***

رئیس سازمان اطلاعات سپاه: مفسدان اقتصادی فراری را به کشور بازمی‌گردانیم

حجت‌الاسلام حسین طائب رئیس سازمان اطلاعات سپاه گفت: ما مفسدان اقتصادی را به کشور بازمی‌گردانیم و بدانید که مقابله با مفسدان اقتصادی، دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد./۲۳ آبان ۱۳۹۸فارس.

 پنج‌شنبه (۲۳ آبان ۹۸)  همایش سراسری هیأت‌های نظارت بر انتخابات مجلس - مشهد


***

سخنگوی قوه قضائیه گفت: رسول دانیال زاده یکی از بدهکاران کلان بانکی کشور که در پرونده حسین فریدون به اتهام پرداخت رشوه محکوم شده و پس از دستگیری اکبر طبری به خارج از کشور گریخته بود، با طراحی و هدایت پاسداران گمنام امام زمان (عج) در سپاه به کشور بازگشت.

وی ادامه داد: این فرد بیش از چهار هزار میلیارد تومان بدهی بانکی داشته و از مرتبطان نزدیک« اکبر طبری » و  «حسین فریدون»  می باشد.

رسول دانیال‌زاده که از وی به عنوان سلطان فولاد ایران نیز یاد می‌شود، یکی از ابر بدهکاران شبکه بانکی کشور است.

او در پرونده حسین فریدون که منتهی به صدور پنج سال حبس قطعی شد، متهم به پرداخت رشوه است؛ پس از فاش شدن برخی مسائل در پرونده حسین فریدون، جمعی از نمایندگان مجلس در نامه‌ای به رئیس‌جمهور خواستند که وی در مورد ارتباط حسین فریدون با برخی از بدهکاران کلان بانکی از جمله رسول دانیال‌زاده توضیحات دهد.

محمداسماعیل سعیدی در نطق میان دستور

به گفته محمداسماعیل سعیدی نماینده تبریز،به همراه این نامه یک سند که نشان می‌داد یک واحد مسکونی به‌ارزش ۱۴ میلیارد تومان توسط دانیال‌زاده به اسم همسر حسین فریدون خریداری شده است، برای رئیس‌جمهور ارسال شده بود./۲۲ آبان ۱۳۹۸تسنیم

***

درموضوع مدیرکانال آمدرنیوز(روح الله زم)کسی درمشهددستگیرشده؟

از همان روز دستگیری مدیر کانال تلگرامی «آمدنیوز» در بیست و دوم مهر ماه، گروهی گمانه‌ و اتهام‌زنی درباره مرتبطان با «روح‌الله زم» را آغاز کردند. آنها اصرار داشتند که با دستگیری زم، باید منتظر باشیم که سازمان اطلاعات سپاه و قوه قضاییه با استفاده از اعترافات او، افراد مرتبط با این شبکه تلگرامی را معرفی کنند.

چند روز پس از آن اتهام‌زنی‌های اولیه و در شرایطی که بالاخره آرامشی نسبی به فضای کشور بازگشته، حجت‌الاسلام سیداحمد علم‌الهدی، امام‌جمعه مشهد، گمانه‌هایی را درباره مرتبطان با این کانال تلگرامی مطرح کرده است. هر چند که جملاتی که امام جمعه مشهد به زبان آورده، دیگر با شک و تردید نیست و مشخصا تاکید کرده که کسانی این اطلاعات را ارایه کرده‌اند.

مشهد خانه امام رضا(ع) است/ بساط گردشگری را جمع کنید

خطیب نماز جمعه مشهد گفته است که در اطلاعاتی که پس از جریان دستگیری مدیر کانال آمدنیوز به او ارایه داده‌اند، مشخص شده که «بیشتر اطلاعات را از همین شهر مشهد به او (زم) می‌دادند.» او این ادعا را بیستم مهر ماه و در دیدار با مدیران هتل‌ها و مراکز اقامتی مشهد و در دفترش مطرح کرد.

علم‌الهدی در این دیدار، نکته دیگری را هم مطرح کرده و گفته بود که «چندی پیش در نزدیکی دفتر بنده در یکی از همین هتل‌ها، یک تیم تروریستی خطرناک را دستگیر کردند» و از حاضران جلسه خواسته بود تا در اجرای برنامه‌های امنیتی با حوصله‌تر باشند تا چالشی برای شهر ایجاد نشود.

اما روز گذشته دادستان مشهد و رییس‌کل دادگستری خراسان‌رضوی هر دوی این موارد را تکذیب کرد. غلامعلی صادقی  اعلام کرد که «در ارتباط با روح‌الله زم کسی در مشهد دستگیر نشده است» چراکه اساسا در زمینه ارتباط و همکاری با روح‌الله زم و درز اطلاعات به او از مشهد، هیچ‌گونه دستگیری و تشکیل پرونده‌ای در کار نبوده است.

غلامعلی صادقی رئیس کل دادگستری خراسان رضوی شد

صادقی همچنین درباره اظهارات امام جمعه مشهد مبنی بر دستگیری تیم تروریستی در یکی از هتل‌های اطراف حرم مطهر رضوی، توضیح داد: «این مطلب را مراجع رسمی اعلام نکردند، آنچه ما مطلع شدیم ظاهرا تعدادی از هتلداران به مناسبتی خدمت امام جمعه بودند و ایشان توصیه‌هایی به‌طور کلی به آنها داشتند و برداشت خبرنگار بوده که از فرمایشات ایشان این‌طور برداشت کرده که یک گروه تروریستی در اطراف دفترامام جمعه دستگیر شده‌اند.»/۲۳ آبان ۱۳۹۸خبرآنلاین.

***

۱۸میلیارد دلار«گم شده» یانشده؟
( هیچ شخص حقیقی و حقوقی و هیچ رسانه‌‌ منتقد دولتی  هیچگاه مدعی «گم شدن ۱۸میلیارد دلار» نشده است و این حرفی است که روحانی در دهان منتقدان می‌گذارد،همه نقد‌ها بر سر هدر دادن ۱۸ میلیارد دلار از منابع ارزی کشور است)۲۰ آبان ۱۳۹۸خبرگزاری فارس.
*معاون حقوقی رئیس قوه قضاییه : دلارها در دولت گم شده است.
انتقاد شدید معاون دستگاه قضا از رئیس‌جمهور: اگر دلارها گم نشده آنها را پس دهید!


«حجت‌الاسلام محمد مصدق» : برخی دستگاه قضا را در هر شرایطی زیر سؤال می‌برند؛ مسؤولی در یکی از شهرستان‌ها می‌گوید،که در دولت یک دلار گم نشده است،مصدق گفت: خُب اگرگُم نشده، دلارها را بیاورید پس دهید، دلارها کجاست؟ شما بگویید دلارها کجا رفته است./سخنرانی حجت‌الاسلام محمد مصدق در همایش «نقش مرکز وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوه قضائیه-شیراز۲۰ آبان ۱۳۹۸

درخت "شفادهنده "هند+درخت توت تلخاب+ انارساری+ کوهدشت+ گریه درخت همدان +عکس

درخت شفادهنده-هند

 درادامه ماجرای شفاگرفتن از«درخت مقدس توت»،درخت توت متبرک مهاباد «نذری شیخ حسام‌الدین»..

..میخ راخوب بکوبیدبه درخت ،بیمارشفاپیدامی کند ولی اگر«میخ»کج برود،درخت بیماررانطلبیده! ودراینوقت چگونه بایددل درخت را بجاآورد که تابیماررابپذیرد..درختی که اشک می ریزد-گریه می کند-همدان.

و

 شفااز«درخت انار»روستای «آخورسر» شهرساری(مازندران) +شفاازدرختی درشهرستان«کوهدشت» را خواهیدخواند.

مردم هندمعتقدنداین درخت  چند صد ساله« شفا »می دهد،به همین دلیل سالانه هزاران نفر برای دیدن این درخت و گرفتن شفا به پای آن می‌آیند.

توسل به درخت،جهت شفا

شفاازدرخت

تتوضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آنچه درفیلم دیده می شود،گروهی ازمردم باتضرع وزاری به این درخت متوسل می شوند وحاجات خودرامی طلبند،انگار به زیارتگاه ویاسرقبورائمه اطهار(علیهم السلام)آمده اند.

درخت گریه-همدان

جوشیدن آب از یک درخت در همدان حاشیه های جالبی داشت.

مردم با ازدحام در اطراف درخت از آب آن بطری ها پرکرده و برای شفای بیماران بردند. عده ای با شستن دست و صورت سعی می کردند از درخت آرامش بگیرند. واگرمأموران«آبفا»بیش ازاین تأخیرمی کردند«سامری»گوساله خودش رابه میدان می آورد!حضرت موسی۱۰روزتأخیرنداشت،فتنه بپاشد!


علت گریان بودن درخت:ترکیدگی لوله آب

مدیر روابط عمومی آبفای استان همدان به همشهری(اردیبهشت۱۳۹۳ گفت: در روزگاران دور در این منطقه قناتی وجود داشته که از کوچه معروف به «خانم دراز» به سمت باغ میرعقیل(امامزاده عبدالله(ع) کنونی) سرازیر بوده و از آن‌جا به قبرستان کهنه و چاله عین‌القضات جاری می‌شده است. حالا شهروندان فکر می‌کنند با افزایش بارندگی‌ها در زمستان سال گذشته این قنات دوباره زنده شده و از داخل تنه درخت به بیرون جهیده است.

«محمد صیفی‌کار» افزود: چون از گذشته قنات برای مردم همدان که بیشتر به کار کشاورزی مشغول بوده‌اند نشانه برکت بوده، برخی مردم گمانه‌زنی کرده‌اند که این آب شفادهنده است. در حالی که این اتفاق نشأت‌گرفته از ترکیدگی لوله آب در زیر این درخت بوده است. با پیگیری خبرنگار همشهری ، کارشناس قنوات شهرداری همدان به این منطقه رفت و بعد از بازدید از آن به همشهری گفت: در این منطقه چندین لوله آب وجود دارد که ترکیدگی یکی از این لوله‌ها باعث جاری‌شدن آب از کنار درخت شده و دلیل جهیدن آب از داخل درخت نیز پوسیدگی تنه درخت بوده است.«احمد بختیاری» تأکید کرد: به همت کارکنان شهرداری تعمیرات لازم در خصوص ترکیدگی این لوله صورت گرفت و این مشکل حل شد./پایان

***

ماجرای درخت انار تلخاب

« تلخاب» روستایی در ٤٥ کیلومتری جاده مهاباد- میاندوآب، روستایی که در گویش کُردی به آن «تالاو» می‌گویند.

 نام این روستا بیش از سه قرن است که به واسطه «درخت توت، درخت شفا» بر سر زبان‌ها افتاده است. درختی که ریشه نهال آن در ٣٠٠‌سال قبل، در کشتزاری در ضلع شمالی آبادی کشت شد و داستان ها و افسانه های زیادی درباره آن نقل می‌کنند.


امروز اما بعد از گذشت ٣٠٠ سال، اثری از قامت پرشاخ و برگ درخت توت اصلی نمانده است جز تنه‌ای پر از میخ‌های زنگ زده در اعصار تاریخ! تنه‌ای که با احتساب وزن ١٠٠‌هزار میخ آهنین راست یا کج و معوج فرو رفته در تنه فرسوده درخت، به یک تن می‌رسد.

به گزارش شهروند، داستان درخت توت تلخاب را باید از زبان شیخ پیرآبادی، شیخ «محمودسعیدی» مراد طریقت نقشبندیه شنید و روایت کرد.

 تاریخ صدور شناسنامه شیخ محمود در ‌سال ١٢٩٤ هجری شمسی بیانگر عمر ١٠٠ ساله اوست. این پیرمرد خنزر پنزری شیرین سخن، با ابروان پرپشت و قامتی نیم‌خمیده در تقریر خاطرات این درخت که سینه به سینه به او رسیده است می‌گوید: « راز قداست این درخت شفابخش به سه قرن قبل برمی‌گردد.»

به گفته شیخ که منزلش مقصد و مقصود شمار زیادی از طرفداران طریقت و شریعت مشایخ دوستان شهرستان‌های این منطقه است، روزی شیخ «حسام‌الدین نقشبندی» از مشایخ بزرگ منطقه از مسیر جاده‌های بین مزارع عبور می‌کند و چند ساعتی را در سایه‌سار درختان این مزرعه می‌آرامد.
به گزارش راوی که از خاندان و اجداد شیخ «محمود نه مر» است، شیخ حسام‌الدین از درخت توت تازه کاشته شده خوشش می‌آید و همانجا پشت خود را به تنه نهال درخت توت می‌ساید و نذر می‌کند که این درخت در سال‌های آینده، درختی برای شفای نوزادان وکودکان یک تا هفت ساله مبتلا به بیماری‌های تب، دل پیچه و بیقرار شود.

به گفته شیخ محمود چندسال بعد از نذر شیخ حسام‌الدین، مردم آبادی که کودکان بیقرارشان در تب می‌سوختند یا دچار دل پیچه می‌شدند، به نزد درخت توت نذری شیخ حسام‌الدین می‌آوردند و بعد از دعا و نیایش درخت متبرک، تکه‌ای از لباس پوشیده برتن نوزاد را می‌بریدند و به تنه و شاخسار درخت توت می‌بستند و یا آویزان می‌کردند.

شیخ محمود می‌گوید: «والدین کودکان مریض بعداز این کار، ادعا می‌کردند که فرزندشان به کلی شفا یافته و همین مسأله باعث نام آوازگی درخت توت با معجزه شفابخشی در بین اهالی منطقه می‌شود.»

به گفته او، شهرت درخت شفابخش توت، دیری نپایید که مرزها را در نوردید و از داخل وخارج کشور به‌ویژه اقلیم کردستان عراق با هدف شفای کودکان بیمارشان به زیارت این درخت می‌آمدند.
گرچه امروز از درخت توت اصلی اثری جز تنه پرمیخ باقی نمانده است و تکه‌ای از این تنه سنگین پرمیخ نیز هم اکنون در موزه مردم‌شناسی میراث فرهنگی مهاباد نگهداری می‌شود؛ اما

مردم معتقد به کارکرد و معجزه شفای درخت، همچنان از اقصی نقاط ایران برای نذر و اجابت حاجت درمان کودکان به روستای تلخاب مهاباد می‌آیند

برای شفای نوزاد یا کودک خود، میخ برتن درختان توت همجوار درخت توت شفابخش قبلی می‌کوبند.

از«بستن پارچه» تامیخ

 فرهنگ میخ کوبیدن در ابتدای زیارت درخت مرسوم نبوده، بلکه در ابتدا مردم، تنها به بستن پارچه لباس کودکان به تنه درخت رضایت می‌دادند؛ اما به مرور زمان کوبیدن میخ در یک قرن گذشته به آداب زیارت «درخت متبرک توت» اضافه شده است.
شاخ و برگ درختان توت روستای تلخاب با انواع لباس نوزادی در الوانی مختلف پوشیده است و از دور که نظاره‌گر مزارع ضلع شمالی این آبادی می‌شوی تنها لباس‌های نوزادان وکودکان است که به جای شاخ وبرگ درختان در زمزمه باد می‌رقصند.

از دورترین نقاط ایران به زیارت این درخت توت در روستای تلخاب می‌آیند، شماره پلاک خودروهای پارک شده در گرداگرد این درخت را، اگر تحلیل کنید خواهید فهمید که زیارت کنندگان این درخت شفابخش متبرک از استان‌های تهران، مشهد، اصفهان، تبریز، اردبیل، کرمانشاه، کردستان و ایلام یعنی از مرکز، شرق، غرب وجنوب ایران آمده اند، تا که میخی بر تن درخت کوبند و تب وبیقراری نوزاد را به درخت متبرک توت هدیه دهند. عبور و مرور غریبه‌ها برای ساکنان این آبادی، عادی است و از کوچک و بزرگ ساکنان این روستا نفش راهنمای مسافران به سمت درخت توت متبرک را ایفا می‌کنند، تا یک خودروی غریبه را با شماره پلاک متمایز از شهر مهاباد می‌بینند با ادب و احترام خوشامد می‌گویند و راننده را به مقصد زیارت درخت هدایت می‌کنند.

زهرا ازجمله این مسافران است که از اردبیل به همراه شوهر و کودک بیمارش تا تلخاب صعب‌العبور عرض جاده‌ها را پیموده است، او که نوزاد هفت ماهه‌اش از درد دل پیچه ضجه می‌زند و به گفته مادر شب‌ها خواب به چشمش نمی‌آید به گرد درخت توت سه بار می‌چرخد و طواف می‌کند و زیر لب ورد و دعا می‌خواند.


«زهرا »دست آخر «پیراهن فرزند نوزادش» را درمی‌آورد و بعد از خواندن دعا و مالیدن به تنه درخت توت با میخ به تنه درخت توت آویزان می‌کند

و بعد از این حرکت نمایشی به رسم آداب زیارت درخت که از زنان پیر آبادی آموخته است، پشت به درخت می‌کند و بدون نگاه به عقب از درخت دور می‌شود،

این رسمی است که معتقدان به متبرک بودن و اجابت کارکرد شفابخشی این درخت باید بجا بیاورند.
روایت‌ها حاکی است که فرد زیارت‌کننده باید سه بار دور درخت توت طواف وبرای شفای فرزندش دعا کند ودر نهایت میخی را برای اجابت حاجت برتن درخت توت بکوبند و در حین کوبیدن باید سه بار این جمله را با این مضمون:

«که‌ ای درخت توت درد وبلای فرزندم ازآن تو» یا با گویش کردی:

« ئه ی داره توو ده ردو به لای مناله که م دا به توو» تکرار کنند.

«شفا »بستگی به نحوه فرورفتن میخ دارد!

می گویند: اگر میخ راست قامت، در تنه درخت فرو رفت به معنای پذیرش و طلب شفا از جانب درخت است

واما

اگر  در حین کوفتن و کوبیدن قامت آهنین میخ، کج شود درخت نیاز درونی والدین کودک بیمار را نطلبیده و به نوعی «پس زده» است!

اگردرخت بیمارانپذیرفت چه بایدکرد؟

در این شرایط مادر کودک بیمار، پیشانی‌اش را برتنه درخت می‌مالد و اشک از چشمانش سرازیر می‌شود وهق هق می‌زند زیر گریه.

زلیخا پیرزن ٨٦ ساله این آبادی که سفت وسخت به معجزه شفای درخت توت اعتقاد دارد، می‌گوید:

«در ٥٠‌سال گذشته مردم با اعتقاد و ایمان قلبی به درخت توت متبرک «نذری شیخ حسام‌الدین» میخ می‌زدند و به همین دلیل از جای زخم میخ، خون از تنه درخت بیرون می‌آمد.!»
به عقیده زلیخا پیرزن معتقد به شفای درخت توت، امروزه به دلیل پخش و نگاه کردن فیلم‌های ترکیه از ماهواره، اعتقاد وایمان مردم به شدت ضعیف شده و به همین دلیل از جای گزیدن میخ، خون بیرون نمی‌جهد!

«آه درخت» دامن «درخت دزد»راگرفت!

آمنه ٩٠ساله، زن شیخ محمود سعیدی نیز می‌گوید: 

«در ٦٠‌سال گذشته یکی از اهالی آبادی، شبانه درخت توت را از بیخ می‌برد و تنه آن را در حیاط خانه‌اش می‌گذارد تا از این طریق از مسافران زیارت‌کننده پول بگیرد.»

 گریه وزاری برای فقدان درخت

همه مردم روستا، این مرد طمعکار را نفرین کرده و تعدادی هم از اهالی روستا برای بریدن درخت توت گریه و زاری می‌کنند.

تا این‌که بعد از گذشت ۲ماه این مرد« کور و نابینا »می‌شود و مدتی بعد از آن می‌میرد،

به عقیده آمنه آه درخت توت دامن زندگی این مرد را گرفته است.!

درخت «بریده شده»(بعدازچندماه)،سرجایش برگشت!زنده شد
به گفته وی بعد از مرگ این مرد، تنه درخت به جای اصلی برگردانده شد؛ اما بعد از این حادثه نیز دو بار تنه پر میخ درخت توت، توسط جوانان روستاهای همجوار برای کسب درآمد دزدیده می‌شود؛ اما با کمک مردم روستا تنه درخت پیدا و به روستا بازگردانده می‌شود.

۲ماه کوری+۲مرگ(حداقل)=۴ماه که آقادزده مُرد ودرخت آزادشد وبرگشت سرجایش.

اما جدای از افسانه‌هایی که درباره درخت توت شفابخش نقل می‌شود موضوع جدید، آتش زدن درخت‌های پر از میخ در زمستان ‌سال گذشته بود. مردم آبادی از این حادثه بسیار غمگین و دل آزرده‌ شدند.

افسانه‌هایی مشابه با مضمونی واحد

 یک جامعه‌شناس و پژوهشگر تحلیل جامعه شناختی افسانه‌ها و اسطوره‌ها می‌گوید:  افسانه‌های بسیاری در میان اقوام در رابطه با درختان مقدس وجود دارد که جملگی مضمون واحدی را بیان می‌کنند.
 به گفته «امجد غلامی» کارشناس ارشد جامعه‌شناسی، در این مضامین درخت به مثابه انگاره هستی، جاودانگی، قدرت وبیش از همه تصور رستاخیزگرایانه برای درختان و نباتات، تعریف وتبیین می‌شود. او می‌گوید: درواقع حول این ابژه‌های جان‌گرایانه، مجموعه‌ای از باورها وآیین‌های مختلف شکل گرفته‌اند که کهن‌ترین آنها به تمدن‌های سومری و بازگشت خدای شهید در هیأت نباتات برمی‌گردد.

او با اعلام این‌که عنصر بازگشت و تجربه پسین مرگ به درختان قدرتی الوهی بخشیده است؛ افزود: براساس روایت‌های تاریخی عمده خدایان یونان در لحظه ظهور و نزول بر انسان‌ها در هیأت درخت ظاهر می‌شوند.

به گفته او تجربه حیات و مرگ همزمان، در کنار کمال ظاهری درختان درگرد هم آوردن عناصر اربعه و ساختار فیزیکی آن به شکل ریشه، تنه و ساقه، به مثابه پل ارتباطی میان سه جهان زیرین، روین و والا زمینه‌ساز روایت‌های بسیار قدسی است که می‌توان از طریق آنها به ساختار ذهن بدوی انسان پی برد.او عمده درختان را به سه دسته کلی «دارمزار» درختانی که در مقابر، مساجد و امام زاده‌ها می‌رویند، «دارمدار» درختانی که عوام برای آنها قایل به جایگاهی فرازمینی و اعجاز گرایانه هستند و «پیردار» درختانی که تنها به علت کهولت و دیرسالی درمیان مردم ارج وقرب دارند تقسیم کرد.
به گفته او درخت توت تلخاب«تالاو» درواقع ترکیبی است از دامدار و پیردار که با زخمی شدن و تجربه روزانه شهادت، کودکان را شفا می‌بخشد.

غلامی افزود: «درخت مقدس تلخاب به لحاظ کارکردی جزو درخت‌های قدسی است» که مکانیسم‌های اجتماعی وکارکردی آن در مواقع به خطر افتادن سامان اجتماعی به کار می‌آیند، یا به تعبیر « درکیمی» (ایمیل درکیم،جامعه شناس فرانسوی)انسان‌ها زمانی پدیده‌های مقدسی همچون درخت را ارج می‌نهند که در ناخودآگاه خود، قدرت جامعه‌شان را جشن می‌گیرند.
بادرخت به «تعالی» می رسند
به گفته او این قدرت چنان از وجود انسان‌ها فراتر می‌رود که برای متصور ساختن آن باید معنای مقدس به آن بدهند. او گفت: درخت تلخاب با شمار کثیری میخ کوبیده، به مثابه امری کلی گواه بر فقدان‌ها و خلاهای اجتماعی است، که هم در سطح فردی و هم در سطح اجتماعی تجربه می‌شوند. او می‌گوید: همین تجربه با تثبیت توازن میان جهان‌های مختلف به گرفتاری‌های انسان معنای خاصی می‌بخشد؛ زیرا «فرد را به قلمرو فرافردی ارزش‌های متعالی وابسته می‌سازد»، همان ارزش‌هایی که درنهایت امر ریشه درجامعه دارند.

خرافه‌پرستی نباید جای ارزشها را بگیرد

 به گفته یک کارشناس ارشد روانشناسی، هرآنچه بتواند موجب التیام رنج‌های روانی یا کاهش نشانه‌های اختلال روانی در انسان شود آن راه و روش کمک‌کننده و تا حدودی درست است.
 «حسین مهدوی» می‌گوید: هنجارها و ارزش‌ها در انسان و جوامع انسانی از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردارند. به‌گونه‌ای که ترسیم‌کننده مسیر درست زیستی اجتماعی آنها هستند!  به عقیده وی، آن چیزی که موجب التیام روانی یا کاهش نشانه‌های اختلال روانی می‌شود؛ اگر در چارچوب ارزش‌ها و هنجارها باقی بماند، می‌تواند یک عامل کمک‌کننده به کسب آرامش در انسان باشد.  به باور او، آن چیز حتی می‌تواند یک درخت مقدس باشد و یا هر چیز دیگری که نشان از پاکی که همانا نشانه الهی است، داشته باشد.  مهدوی تأکید می‌کند، زمانی که رفتار آدمی برای کاهش تالماتش در رابطه با پدیده‌های طبیعی از حدود ارزش‌ها و هنجارها خارج شود، تبدیل به رفتار خرافی می‌شود و بدعت شکل می‌گیرد که این خود سرانجامی جز آسیب روانی ندارد! به گفته این روانشناس، نزدیک شدن به یک پدیده طبیعی برای کسب آرامش یا حتی شفا، نباید به مسیری برود، که جایگزین ارزش‌ها و هنجارها شود. در این صورت خرافات شکل گرفته و موجب آسیب روانی می‌شود!


رئیس نمایندگی میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی مهاباد از بررسی ریشه‌های تاریخی درخت توت تلخاب بی‌اطلاع است و می‌گوید: تکه‌ای بزرگ از کل تنه این درخت با بیش از ١٠٠‌هزار عددمیخ کوبیده شده، در موزه مردم‌شناسی نگهداری و در معرض دید عموم قرار دارد.
«آرش شهابی» جریان این درخت توت را به لحاظ بررسی نشانه‌شناسی و تحلیل اسطوره‌ای مهم خواند و گفت: به‌زودی از کارشناسان مردم‌شناسی دعوت می‌شود که پیرامون این درخت تحقیق کنند.
او از اظهار بی‌اطلاعی میراث فرهنگی ابراز ناخرسندی کرد و گفت:  برای معرفی این درخت و روستا با قطب گردشگری از اختصاص موضوع پایان‌نامه دانشجویان با محوریت درخت توت تلخاب استقبال می‌کنیم.

شهابی از رسانه‌هایی که او و همکارانش را در اهمیت این روستا و درخت مطلع کردند؛ تقدیر کرد و گفت: غفلت ما ناشی از کمبود امکانات و نیروی متخصص کارآزموده است، نه شانه خالی کردن از رسالت‌های مهم اداری./گزارش ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ تابناک/

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:خدمت آقای غلامی و مهدوی(روانشناس)عرض کنم،مردم «بُت پرست» هم که می آمدند پیش بِتهایشان،متوسل به «بُت»می شدند،احساس آرامش هم می کردند،اگرنمی کردند که دیگرنمی آمدند،به پای بتهامی افتادند،گریه وزاری می کردند،حاجات خودرامی طلبیدند،برای شادکردن دل «بُت»به رقص وپایکوبی می پرداختند،،بریشان قربانی می کردند«منات وهُبل،لات وعزی» ..۳۶۰ بُت درداخل خانه کعبه بود..

عجب تحلیلی کرده آقای غلامی(شاگرد ومِقتدی David Émile Durkheim)! دربالا بخوانید..ضمناً بعضی ازتیرهای گزارش تابناک ازاینجانب(پیراسته فر)است.


درخت شفای دیگر«کوهدشت»

روزنامه قدس(۲۰ تیر ۱۳۹۶)می نویسد:باور به شفابخشی برخی درختان و توسل به آنها هنوز در برخی از مناطق رواج دارد و مردمان آن دیار همه براین باورند که آن درخت ها همیشه شفابخش بوده اند از جمله آنکه در «کوهدشت »درخت هایی پیر وجود دارند که هنوز عده ی زیادی از مردم به قصد گرفتن مراد یا شفا به شاخه هایشان دخیل می بندند.

این درخت ها که از احترام زیادی بین مردم کوهدشت برخوردارند,شکل تقدس به خود گرفته و این باور دربین اهالی هنوز نمرده است که هرکس شاخه ای از این درخت ها را بشکند به نفرین سخت درخت دچارشده و بی شک به بلایی بی علاج گرفتار خواهد آمد.به این خاطر این درخت های مقدس از شکسته شدن و یا ضربه ی تیز تبر یا گاوآهن در امان مانده اند و برخی از آن ها براثرگذشت سال های عمر خشک و پوسیده شده اما هنوز جایگاه تقدس خود را از دست نداده اند.

در برخی از امامزادگان کهگیلویه و بویر احمد ،این باورجریان دارد.

مدیرکل اوقاف و امور خیریه کهگیلویه و بویراحمد ، در خصوص پارچه بستن به درختان در کنار امامزادگان استان از سوی برخی ها جهت برآورده شدن حاجات و آرزوها گفت:

 اینگونه مسائل باعث تضعیف و سستی اعتقادات مردم و وهن در دین می شود که تاکنون با چند مورد در این زمینه برخورد و اقدام به تخریب آنها کرده‌ایم.

 درخت شفای انار

در روستای «آخورسر» شهرساری(مازندران) یک درخت «انار »با قدمت بیش از یکصد سال وجوددارد که  مردم برای برآورده شدن حاجاتشان به شاخه‌ها و تنه این درخت انار نخ و پارچه سبز می‌بندند و میوه آن را بطور تبرک استفاده می کنند.

یکی از ساکنین روستای آخورسر همچنین زیر نظر شرکت تعاونی انار صاحبی باغ انار در این محل احداث کرده در موردبستن پارچه به درخت انار می گوید:

از زمان‌های دور این درخت برای اهالی این محل دارای قداست خاصی بود و هر کسی حاجتی داشته باشد برای برآورده شدن آن نخ سبزی را به شاخه درخت می‌بندد و پدرش که از هفتاد سال پیش ساکن این محل بود درخت انار با همین شکل شمایل دیده و از همان زمان قدیم  هم مردم بر روی شاخه های درخت دخیل می بستند.

حاجت خواهی از درخت « شرک » است

بستن نخ به شاخه های درختان و قفل زدن به نرده های اطراف اماکن مقدس و متبرکه و یا بستن نخهای رنگی برای برآورده شدن حاجات و نیازهای فردی تنها مختص به پیروان یک دین یا مذهب خاص نیست بلکه این گونه اقدامات در میان پیروان مذاهب و ادیان بسیاری در سراسر دنیا متداول است و به رغم هشدارهای رهبران دینی بسیاری از افراد هنوز هم براساس باورهای شخصی بدون توجه به دیدگاه رهبران دینی این امر را تکرار می‌کنند.

در بعضی از نقاط کشور ما هم، درخت هایی از قبیل «درخت گز و انگور »مشاهده می شود، که عدّه ای از عوام نخ هایی به آنها گره می زنند و اعتقاد به تقدّس یا شفا گرفتن یا روا شدن حاجت و بعضاً شفاعت توسّط آن درختان دارند

آیت الله مکارم شیرازی در سؤالی راجع به این گونه حرکات و عقیده به تقدّس این گونه درخت ها  و گره زدن نخ، یا بستن پارچه به این درخت ها  و گرفتن حاجت از آنها  می گویند:

این اعتقادات قطعاً از خرافات است و حاجت خواستن از آنها نوعی شرک می باشد و بر همه لازم است نهی از منکر کنند و پاداش خود را از خداوند بخواهند.

دفتر آیت الله وحید خراسانی در این باره دخیل بستن را بدعت دانسته  و یادآور می شود: بهتر است به جای این کار نخ دل خود را به نخ دل حضرت دوست ببندند. انجام ندادن این کار بهتر است چرا که بدعت و خرافات محسوب می شود.

سنگ های قیمی «تریاک»هستند"کشف۱۳۰۰ کیلوگرم تریاک"ازسنگ گرانیت

استحصال۱۳۰۷ کیلوگرم "تریاک"ازسنگ گرانیت

سنگ های قیمی ،چون «تریاک»هستند

سردار حسین رحیمی (۲۱ آبان ۱۳۹۸)گفت: ماموران پلیس مبارزه با مواد مخدر تهران بزرگ در پی دریافت اخباری از منابع اطلاعاتی در خصوص قاچاق عمده مواد مخدر از نوع تریاک رسیدگی به موضوع را در دستور کار خود قرار داده و پس از اطمینان از صحت ماجرا پس از هماهنگی با مقام قضایی برای دستگیری قاچاقچیان مواد مخدر وارد عمل شدند.

یک باند آدم‌ربایی در پایتخت منهدم شد

تریلی حامل سنگ گرانیت که  ۱۳۰۷ کیلوگرم مواد مخدر در آن جاساز شده بود توقیف شد.

 سرانجام حدود دو شب پیش ماموران یک محموله سنگ گرانیتی را که بر روی یک تریلی قرار داشت شناسایی کرده و پس از توقف آن مشاهده کردند که مقادیر قابل توجهی تریاک داخل آن جاساز شده است.

 این مواد از استان فارس در حال حرکت به سمت تهران بود،  ماموران ۱۳۰۷ کیلوگرم تریاک را از داخل بار این تریلی کشف و ضبط کردند.


 این افراد در پوشش یک باند هفت نفره فعالیت داشتند، اعضای این باند دستگیر و مواد مخدر  توقیف شده است.

به گفته سردار حسین رحیمی رئیس پلیس پایتخت، تحقیقات تکمیلی در این پرونده ادامه دارد و برای دستگیر شدگان نیز پرونده‌ای تشکیل و روانه دادسرا شده است.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:محل جاسازی «تریاک»توسط سنگ سازان ماهر.

منبع خبر:الف،سه شنبه۲۱ آبان ۱۳۹۸بنقل ازایسنا بااندکی ویرایش

این سنگه ها طلا(تریاک)هستند.

«تریاک »اشاره به چیزی است که کمیاب باشد.