دکترحسن روحانی درسفربه عراق،به منزل امام خمینی-نجف-رفتند ودقایقی درپشت میزکار-مطالعه-امام خمینی،مشق رهبری کردند.
درادامه اتفاقات اولین روزهای ورودامام خمینی به عراق راخواهیدخواند.امام درکدام مسافرخانه اقامت داشت؟چندروز..اولین شهری که امام اقامت داشت کدام شهرعراق بود؟اولین بارمنزل چه کسی رفت؟-برای چه زمان کربلا ونجف رفتند؟سامرارفتند؟..استقبال ازامام چگونه بود؟..چه کسی کارناول استقبال راه انداخت؟مزل امام را چه کسی خرید؟.کدام مراجع به دیدارامام آمدند،؟ کدام عالم دینی کربلا امامت مسجدرا به امام واگذارکرد؟ ماجرای دیدارامام باآیت الله حکیم(پدرشهیدمحمدباقر)...نقش برادران «مدرسی» ونقش«شیخ نصرالله»چه بود؟و...کدام عالم دینی به امام گفت:«جواب این خون هاراچگونه میخواهیدبدهید!؟»
تکیه برجای بزرگان
رئیس جمهور در پُشت میزامام خمینی
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران روز چهارشنبه، ۲۲ اسفند ۱۳۹۷(٦ رجب ١٤٤٠) در نجف اشرف از بیت قدیمی بنیانگذار جمهوری اسلامی در این شهر مقدس دیدن کرد.
روحانی و هیات همراه صبح چهارشنبه، ۲۲ اسفند ۱۳۹۷ در بازدید از بیت قدیمی امام راحل در نجف اشرف همچنین با حجت الاسلام والمسلمین سید علی خمینی نوه امام خمینی و حجت الاسلام علی اکبر محتشمی پور نماینده موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در این شهر و دیدار و گفتگو کرد.
جای بزرگان
روحانی و هیات همراه او همچنین از بخش های مختلف بیت امام راحل و همچنین کتابخانه و مدرسه علمیه امام خمینی در جوار بیت بازدید به عمل آورد.
دکترحسن روحانی-بیت امام-نجف
رئیس جمهور-پشت میزامام خمینی.
حجتالاسلام روحانی در دومین روز از سفر خود(دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۷) به زیارت حرم مطهر امام حسین(ع) و حضرت ابالفضل العباس(ع) رفت.
رئیسجمهور صبح چهارشنبه(۲۲ اسفند ۱۳۹۷) در سومین و آخرین روز از حضور خود در عراق وارد شهر نجف و به حرم امیرالمؤمنین امام علی(ع) مشرف شد.
زیارت حرم امیرالمؤمنین امام علی(ع)
میزکارامام خمینی-نجف.
منزل امام خمینی-نجف
امام خمینی درنجف.
بیت امام خمینی-نجف
دفترکاررئیس جمهور-حسن روحانی
منزل امام خمینی-نجف
پاستور-ریاست جمهوری
بیت امام خمینی-عراق
روحانی درمنزل امام خمینی
علی اکبرمحتشمی پور و حسن روحانیاز ابتدای ورودی منزل امام راحل در نجف که با آیه ۳۶ سوره نوره تزئین شده، تصویری از بنیانگذار انقلاب اسلامی بر روی دیوار نقش بسته است و از اینجا به هر سمتی که قدم برداری تصاویری از هیبت و شکوه این مرد خدایی را نظارهگری که با تواضع عجیبی آمیخته شده است.
زیرزمین بیت تاریخی امام را بسیار باشکوه خواهی یافت آن زمان که در گرمای طاقت فرسای نجف به منطقهای قدم میگذاری که بوی هوای مطبوعش زائر را وسوسه میکند تا مدت بیشتری آنجا بماند و حال اینکه تصاویر نقش بسته از امام و یارانش بر روی دیوار، ایستادن بیشتری را میطلبد.
زقاق ۵۷، محله ۲۰۶، حی الحویش؛ همان پلاک معروف است که حتما قبل از رسیدن به منزل تاریخی امام خمینی (ره) در نجف اشرف، آن را خواهی یافت.//پایان گزارش شیعه نیوز
بازدید سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی۳۰ فروردین ۱۳۹۷درخانه امام خمینی درنجف بعدازبازسازی
نماینده موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در نجف (سیدعلی اکبرمحتشمی پور) ازیارویاوران امام خمینی دردوران هجرت ۱۴سال ۳ماه امام بود.
محتشمی(متولد ۱۳۲۵ تهران)وزیر کشور دولت دوم میرحسین موسوی و نماینده دوره سوم و ششم مجلس شورای اسلامی بوده
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران روز چهارشنبه، ۲۲ اسفند ۱۳۹۷(٦ رجب ١٤٤٠) در نجف اشرف از بیت قدیمی بنیانگذار جمهوری اسلامی در این شهر مقدس دیدن کرد.
این منزل راآقای شیخ نصر الله خلخالی اجاره و تهیه کرده بود
شهرنجف :۴نفرردیف اول ازچپ:امام خمینی ، (نفرکنار امام)حجت الاسلام شیخ نصرالله خلخالی ، آیت الله حاج شیخ مجتبی لنکرانی و آیت الله دکتر محمدصادقی تهرانی
امام خمینی درنجف ۲خدمتکارداشت بنامهای «ننه فاضل» و«حاج ابراهیم» این خادمان افغانی بودند.
چگونگی انتخاب حاج ابراهیم جالب است وفضولی های ننه فاضل! که میتونیددراین لینک پیگیرش باشید:
http://www.pirastefar.ir/?p=18857
همه تبعید(اخراج)های امام خمینی
چهارده۱۴سال ۳ماه دوری ازوطن/۲+ماه زندان۸ماه حصر
یازده ماه ترکیه+۱۳سال عراق+۴ماه فرانسه
سیزده ۱۳آبان۱۳۴۳–تیعیدامام خمینی به ترکیه
۱۳سال اقامت درنجف
سیزده۱۳مهر۱۳۴۴تبعیدازترکیه به عراق"نجف"
دوازده۱۲مهر۱۳۵۷تبعید-اخراج-ازنجف به کویت
کویت اجازه حضوربه خاکش رانداد،بناچارامام چندساعت بعدبه عراق(بصره)برگشت وروزبعد۱۳مهر۵۷ازطریق فرودگاه بغدادبه «فرانسه»منتقل شد.
چهارده۱۴مهر۱۳۵۷وارد"پاریس"شد.
دو۲روزبعد(۱۶مهر)به حومه پاریس(نوفل لوشاتو)منتقل شد.
دوازده۱۲بهمن۱۳۵۷واردکشورایران شد.
ده۱۰روز(دهه فجر)هنوزتفاله های شاه "بختیار"حکومت متزلزلی داشتند.
بیست ودو۲۲بهمن حکومت شاه به زانودرآمد وحکومت بدست عاشقان خمینی درآمد.پیروزی انقلاب
ساعت۲۲:۲۳ شنبه ۱۳خرداد۱۳۶۸(٢٨ شوال ١۴٠٩)روح خدا به خدا پیوست.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:مصاحبه بایکی ازخادمان افغانی امام خمینی:ایشان پنج سالی را در نجف خدمت امام بود.
ایشان، پرسیدند: کی آمدید؟ گفتم: 9روز پیش آمدم، ولی من را راه ندادند.» امام نگهبان را صدا کردند و گفتند: «چرا ایشان را معطل کردید؟» آن نگهبان گفت: «میترسیدم به شما آسیبی برسد.» امام فرمودند: «اگر میخواست من را بکشد، همان نجف کشته بود.»
گفتوگو با حاج ناظر حسین ابراهیمی (نجفی) خیلی ساده نیست، بخصوص اینکه بعد 55سال دوری از افغانستان، هنوز فارسی را با لهجه آن دیار صحبت میکند. کار اما وقتی دشوارتر میشود که به خاطرات روزهای نجفش میرسد. آنجاست که زبان فارسی با ترکیب نامشخصی از زبان عراقی و افغانستانی ترکیب میشود و کار را دشوارتر میکند.
من در سال 42 از افغانستان پاسپورت گرفتم. آن موقع پاسپورت 750 روپیه افغانی بود که اکنون پول یک پفک هم نمیشود.
ازافغانستان آمدم نجف رفتم در نجف اشرف ۶ سال در نانوایی کار کردم. بعد هم به واسطه پسرخاله پدرم، شیخ محمدعلی فاضلی که امام هم بسیار او را دوست داشتند، خدمت امام رسیدم. یادم هست خانه ما هم در نجف نزدیک خانه شیخ محمدعلی بود. یک روز آمد و گفت: «حاجی !برو در خانه حضرت امام. امام به من فرمودند یک نفر را بیاور در خانه کار کند.».
من تاآن زمان،فقط اسمشان را از همین شیخ محمدعلی فاضلی شنیده بودم. مثلا از ایشان پرسیده بودم که وجوهاتمان را به چه کسی بدهیم؟ میگفت: «به آقای خمینی که اعلم است.»
شیخ محمدعلی فاضلی،دو سه دفعه آمد که «حاجی ناظر برو خانه حضرت امام» .
من گفتم: شیخ! تو وقتی منبر میروی ۳۰۰نفر را درس میدهی، ۳۰ هزار دینار هم شهریهات است. من هم در ماه ۱۰۰، ۱۱۰۰ هزار دینار در نانوایی کار میکنم.
وی گفت: «تو دیوانهای که این پول را با پول امام برابر میکنی.»
من مرددبودم،تا اینکه یک روز رفتم خانهام، خانمم گفت: «حاجی چه کار کردی؟ »و گفت: «امروز حاجی فاضلی آمد اینجا، چای آوردم با میوه، ولی نخورد.» حاجی فاضلی آمده بود که دوباره بگوید ما به فرد دیگری اعتماد نداریم، تو خودت بیا و برو میهمانخانه حضرت امام.
خلاصه خانمم گفت که بیا و برو پیش امام.
تا خانمم این را گفت، بلند شدم رفتم در خانه حاجی فاضلی. بچهاش آمد دم در. گفتم: «حاج آقا را سلام برسانید. فقط من را ۱۰روز مهلت بدهد تا به صاحب نانوایی بگویم برای خودش نفری پیدا کند.»
بانوانواتسویه حساب کردم ورفتم خدمت امام خمینی.
امام خمینی خادمان دیگری هم داشت:حاج ابراهیم و حاج اسماعیل
خانه امام چگونه بود؟
بله. در این خانه که حکم دفتر امام را داشت، طبقه پایین دو تا برادر بودند ( حاج ابراهیم و حاج اسماعیل). حاج ابراهیم که یکی دو سال پیش فوت کرد(حدود سال۱۳۹۵)
«حاجی ناظر»می گوید: حاج اسماعیل به گمانم زنده است.
وظائف «حاجی ناظر»چه بود؟
کار ما هم این بود که برای میهمانهایی که میآمدند چای بریزیم. اوضاع هم اینطور نبود که مثلا چیزی غیر چای بیاوریم. اگر ۱۰ نفر میآمد، ۱۰تا چای میآوردیم. اگر ۲۰نفر بودند ۲۰تا. من هم کارم این بود که دم در مینشستم و هر کسی میآمد، چای را برایش میبردم. بعد هم چشم میکشیدم که ببینم کی استکانش خالی میشود، میرفتم استکانش را جمع میکردم و میپرسیدم: «آقا! چای بیاورم؟» تا ۲۰ تا چای هم اگر طلب میکرد، میآوردم.
وقتی برگشتید ایران به چه کاری مشغول شدید؟
آن موقع که نجف بودیم، عربها گوسفند میآوردند برای ذبح و عقیقه و من هم روش ذبح و آداب آن را بلد نبودم. بعدها همین دعای عقیقه، ذبح و قربانی را مرحوم سید احمد آقا به من یاد داد. اکنون هم برای همین ذبح و عقیقه میروم و گوسفند میکشم(ذبح گوسفند). البته اوایل مدتی باغ تره کار میکردم.
بعد از بازگشت امام به ایران هم توانستید ایشان را ببینید؟
بله. سال اول که آمدند، ما رفتیم و خیلی آسان توانستیم ببینیمشان. یادم هست شناختند و خیلی احوال پرسیدند. گفتند: «اگر اینجا میآیی یک مسجد برای تو بگیریم.» یعنی میخواستند جایی معرفی کنند که من خادم شوم. ولی من گفتم: «همان شبی که آمدیم ایران، استخاره کردیم. فقط مشهد خوب آمد.» همانجا هم لطف کردند و پولی به من دادند. یک سال بعد هم دوباره رفتم، ولی این دفعه خیلی سخت دیدم ایشان را. یعنی هر چه به نگهبانها التماس کردم که من خادم امام بودهام، نگذاشتند بروم داخل.
خلاصه ۹روز پشت درِ جماران ماندم.
روز نهم وقتی رفتم خدمت ایشان(امام خمینی)، پرسیدند: کی آمدید؟
گفتم: ۹روز پیش آمدم، ولی من را راه ندادند.»
شوخی جالب امام خمینی باخادم افغانی !
امام نگهبان را صدا کردند و گفتند: «چرا ایشان را معطل کردید؟» آن نگهبان گفت: «میترسیدم به شما آسیبی برسد.» امام فرمودند: «اگر میخواست من را بکشد، همان نجف کشته بود.» این آخرین باری بود که امام را دیدم.
خاطررحلت امام خمینی
موقع فوت امام در همین باغترههای(صیفی جات) اطراف کار میکردم. ولی وقتی رادیو خواند که حضرت امام فوت کردهاند، خودم را همان جا انداختم. هر چه هم که صاحبکار گفت نرو، گفتم: نه. امروز کار بر ما حرام است. از همانجا تا خانه را گریه کردم.
اخراج ازعراق
از سال ۱۳۴۲ رفتم عراق. اول ۶ سال در نانوایی کار کردم. بعد هم پنج سال خدمت حضرت امام بودم، تا اینکه من را گرفتند و انداختند زندان.
چرا گرفتنتان؟
مهاجران(افغان) را میگرفتند و میفرستادند کشورشان. آن موقع من مسئول خرید بیت امام هم بودم. رفته بودم خرید که من را گرفتند
این خریدها را برای بیت امام میبردند. درست است؟
بله. هم احتیاجات خانواده امام بود و هم غذای ما کارگرها.
روز پنجشنبهای بود، رفته بودم شارع صادق برای خرید. سه نفر از روبه رو آمدند. سلام علیکی کردم. بعد یکی از آنها پرسید: کجا میروی؟ گفتم: بازار. گفت: چه میخواهی بخری؟ خریدها را گفتم. گفت: میهمانی داری امشب؟ گفتم: نه. من کارگر آیتالله خمینیام. بعد گفت: بیفت جلو برویم. گفتم: ما اقامت داریم. گفت: اقامت تو با قندره (کفش) من برابر است!
■ بعد از دستگیری شما را کجا بردند؟
اول ما را آوردند طرف صحن حضرت امیر(ع). کل دورتادور حرم را مأمور گرفته بود. ما را تا ساعت 9 شب همانجا نگه داشتند. بعد ما را بردند جایی به نام «دارالعجزه». حدود ساعت 11شب مرحوم سید عبدالله شیرازی - که بعدها در بالاخیابان مشهد بیت داشت - را هم با پسرش آوردند.
چند نفر را آن روز گرفته بودند؟
اول تقریبا 2000 تا 3000 نفر بودیم. همه را آوردند دارالعجزه و تا روز شنبه 20هزار نفر شدیم. به همهمان هم همانجا اتاق دادند. از همان روز هم تا روز یکشنبه هر وعدهای از طرف بیت امام خمینی(ره) به هر نفر یک لیوان شیر، یک سیب، یک تخممرغ آبپز و یک نان گندم میدادند. تا آن موقع هم کسی از نان دولت عراق نخورد و منتظر ماندند که امام فتوا بدهند. امام فرموده بودند: چون این افراد زندانی هستند، نان دولت بر آنها حلال است.
گفتید که 61روز در همانجا زندانی بودید؟
فقط یک روز در هفته اجازه میدادند با دو مأمور بیرون برویم. نوبت من که رسید، گفتم میروم صحن حضرت امیر(ع) و بیت آقای خمینی(ره). روز شنبه نوبت من بود. اول رفتم حرم زیارت کردم و نماز خواندم. بعد هم رفتم دفتر امام(ره). یادم هست همه فرشهای امام را هم جمع کرده بودند و فقط جایی که خود ایشان نشسته بودند، یک حصیر پهن بود. خدمت امام رسیدم. بعد هم که خواستم بیایم بیرون، یکی از نزدیکان امام(ره) بستهای را به من داد که وقتی بیرون اتاق نگاه کردم، دیدم 50هزار دینار داخلش است. رفتم داخل و گفتم: حضرت امام این زیاد است. فرمودند: شما گرفتارید.
هفتههای بعد هم توانستید دیدن امام(ره) بروید؟
بله. کمی که با این سربازها آشنا شدم، یکی از سربازها به یکی دیگر گفت: «این اهل فرار نیست.» من هم میگفتم: « من اینجا خانه و زن و بچه دارم.» خلاصه وقتی به من اعتماد کردند، هر هفته سر شارع صادق توی یک قهوهخانه مینشستند و من هم میرفتم حرم و بعد هم زیارت امام(ره).
سرنوشت شما در دارالعجزه چه شد؟
تا 61 روز آنجا بودیم. بعد آمدند و اعلام کردند که اگر خانه یا ماشین دارید بفروشید که فلان تاریخ شما را از عراق خارج میکنند. خلاصه چند تا ماشین آمد و ما را بردند خانه تا همه وسایل را جمع کردیم. یادم هست حتی به من گفتند: «حاجی برو هر چه پول داری، برای خودت چای بخر. توی ایران ضرر نمیکنی. » من هم رفتم 20کیلو چای خوب عراقی خریدم با 10حلب روغن زرد. بعد هم گفتند: «برو سه تا خانوار از اقوامت را هم بیاور تا همگی توی یک ماشین باشید. خلاصه ما را آوردند لب مرز و پیاده کردند.
چطوری گذرتان به مشهد افتاد؟
از قصر شیرین ما را آوردند شاهعبدالعظیم. همان جا هم هر کس استخاره کرد که کجا برود. بعضیها استخاره کردند و رفتند سوریه، برخی رفتند قم. من هر چه استخاره کردم، سوریه و قم و شاه عبدالعظیم خوب نیامد. هر چه استخاره کردم، مشهد خوب آمد. این بود که آمدم مشهد.
جلوی پای مسئولان عراقی بلند نمی شدند
یادم هست وقتی برخی مسئولان عراق به خانه علمای دیگر ساکن عراق میرفتند، بعضیها برایشان شربت و پذیرایی میبردند، ولی در بیت امام(ره) پذیرایی همان چای بود. قبل از اینکه مسئولان عراقی برسند، امام(ره) به من میگفتند: «اینها را چای بدهید.» بعد خودشان از اتاق میرفتند بیرون و وقتی آنها میرسیدند، یا سید احمد یا شیخ محمد رضوانی میرفتند امام(ره) را صدا میزدند تا آنها جلوی پای امام(ره) بلند شوند نه امام جلوی پای آنها. بارها این برخورد امام را با مسئولان عراقی دیده بودم./قسمتی ازگزارش۱۳ خرداد ۱۳۹۷قدس
توضیح نگارنده-پیراسته فر:درپی افشاگری های امام خمینی ازمفاسدومظالم رژیم،که اوج آن قانون کاپیتولاسیون بود،شاه دستورتبعید،امام رابه ترکیه داد(اخراخ ازایران).همه تبعید"اخراج"های امام خمینی
چهارده۱۴سال ۳ماه دوری ازوطن/۲+ماه زندان۸ماه حصر
یازده ماه ترکیه+۱۳سال عراق+۴ماه فرانسه
سیزده ۱۳آبان۱۳۴۳–تیعیدامام خمینی به ترکیه
۱۳سال اقامت درنجف
۱۳مهر۱۳۴۴تبعیدازترکیه به عراق"نجف"
۱۲مهر۱۳۵۷تبعید-اخراج-ازنجف به کویت
کویت اجازه حضوربه خاکش رانداد،بناچارامام چندساعت بعدبه عراق(بصره)برگشت وروزبعد۱۳مهر۵۷ازطریق فرودگاه بغدادبه «فرانسه»منتقل شد.
۱۴مهر۱۳۵۷وارد"پاریس"شد.
دو۲روزبعد(۱۶مهر)به حومه پاریس(نوفل لوشاتو)منتقل شد.
۱۲بهمن۱۳۵۷واردکشورایران شد.
۱۰روز(دهه فجر)هنوزتفاله های شاه "بختیار"حکومت متزلزلی داشتند.
۲۲بهمن حکومت شاه به زانودرآمد وحکومت بدست عاشقان خمینی درآمد.پیروزی انقلاب
ساعت۲۲:۲۳ شنبه ۱۳خرداد۱۳۶۸(٢٨ شوال ١۴٠٩)روح خدا به خدا پیوست.
دیدارآیت الله مرعشی نجفی باامام خمینی.
توضیح نگارنده-پیراسته فر:منظورازآیت الله مرعشی«سیدمحمود»است که پدرآیت الله سیدشهاب الدین است.
منزل امام خمینی-درنجف- را شیخ نصرالله خلخالی خریده بود.
شیخ نصرالله صدقی حسنی معروف به «خلخالی»
در سال ۱۲۸۶ش در شهر نجف اشرف به دنیا آمد.پدرش حاج حسن خلخالی نجفی از تجار ایرانی مقیم نجف اشرف بود که در آن شهر به برنجفروشی اشتغال داشت و از متمولین آن شهر بود.
او به خاطر اشتهار به تدین و درستی، مورد وثوق علمای ایرانی و عراقی بود.
او مقدمات، سطح و نیز خارج فقه و اصول را در حوزه علمیه نجف اشرف و نزد
اساتید و مدرسین دروس دینی آن حوزه فراگرفت و همزمان همراه پدر به تجارت
پرداخت و به یکی از متمولین نجف اشرف بدل شد. او مثل پدر به تدین و
درستکاری مشهور بود و به همین خاطر همانند او مورد وثوق علما و مراجع تقلید
قرار گرفت تا جایی که وجوه شرعی بزرگانی چون آیات: اصفهانی، بروجردی، حکیم
و خوانساری به وسیله وی از ایران به حوزه نجف میرسید.
در دوره زعامت آیتالله العظمی بروجردی نماینده و وکیل تام الاختیار ایشان در نجف بوده و مدرسه آیتالله بروجردی در نجف و چندین موسسه حوزوی را تاسیس و مدیریت میکرده است.
«شیخ نصرالله خلخالی» از معدود افرادی است که پس از اطلاع از تبعید امام خمینی به ترکیه به دیدار امام شتافت و خبر سلامتی امام را به اطلاع دیگران رساند.
وی همواره همراه با روحانیون مبارز نجف اشرف از جمله آیتالله سیدجعفر کریمی با برقراری جلسات توجیهی به حمایت از اهداف امام خمینی درمبارزات میپرداخت و با تنظیم تلگراف و ارسال آن به سفارتخانههای دولتهای اسلامی در بغداد، آنان را از حوادث ایران مطلع میکرد.
«شیخ نصرالله خلخالی»پس از قضایای خرداد ۱۳۴۲ نامه
مراجع حوزه علمیه قم مبنی بر تایید مرجعیت امام خمینی را از طریق آیتالله
محمد مومن به اطلاع آیتالله العظمی حکیم رسانید.
نامه امام خمینی به شیخ نصرالله
امام خمینی پس از تبعید
به ترکیه با ارسال نامهای به ایشان، ورودشان را به آن کشور به اطلاع وی
رسانید و در آن مینویسد: «حضرت حجت الاسلام آقاى خلخالى- دامت افاضاته؛
به عرض عالى مىرساند، ان شاءالله مزاج شریف خالى از نقاهت است. از قرار
مسموع، مکه مشرّف شده بودید. ان شاءالله زیارات شما مقبول است. حالت این
جانب بحمدالله سلامت است. و چند روزى است در اسلامبول هستم. امروز حرکت
مىکنم به بورسا. جنابعالى و سایر دوستان نگران نباشید. آنچه خداوند تعالى
مقرر فرموده صلاح است، و از آن متشکرم. خدمت حضرت حجت الاسلام آقاى لواسانى
اگر تا رسیدن مکتوب، عتبات هستند سلام مىرسانم. از جنابعالى تقاضاى دعاى
خیر براى حُسن عاقبت دارم.».
پس
از ورود امام خمینی به عراق، نخستین فردی بود که توسط حاج آقا مصطفی خمینی
از ورود امام به عراق مطلع شده و علاوه بر این که خود به استقبال معظم له
شتافت، زمینه استقبال گسترده علما و روحانیون نجف از امام خمینی را فراهم کرد و
امام خمینی پس از ورود به نجف اشرف در «منزل شیخ نصرالله» ساکن شد.
آیتالله سید جعفر کریمی (متولد ۱۳۰۹ بابل -متوفی۹ فروردین ۱۳۹۹) در باره جزئیات این واقعه میگوید: «من روزها طرف عصر، یک بحث کفایه در
مدرسه مرحوم آقای بروجردی داشتم، که یک روز رفتم مدرسه، هنوز بحث شروع نشده
بود که،
دیدم آقا شیخ نصرالله خلخالی در آن وقت روز و در هوای گرم، سراسیمه به مدرسه آمد، گفتم: آقا شیخ خیر است! چه شده است؟
گفت: هیچی، خوب شد شما را دیدم، یک تلفنی به من زدند که آقای خمینی آمده کاظمین، ولی نمیدانم مرا سر کار گذاشتند یا واقعیت دارد؟.
به
او گفتم که از اداره مخابرات نجف سوال کن! تلفن آن وقت نجف از این
تلفنهای «هندلی» بود، گفتم بپرس این تلفنی را که ساعت فلان شده است، از
کجا بود. گفت: خوب گفتی!
گفتند: این تلفن از کاظمین، از «مسافرخانه عبدالامیر جمالی »بود.
گفتم: بسیار خوب! حالا با آن مسافرخانه تماس بگیر. با مسافرخانه تماس گرفت؛
«حاج آقا مصطفی» که هنوز در دفتر مسافرخانه نشسته بود، گوشی را برداشت
و آقا شیخ نصرالله خلخالی حال و احوال با ایشان کردند و گفتند: شما واقعاً به عراق آمدید؟
گفت: بله ما حدود« نیم ساعتی است که وارد کاظمین شدیم».
بعد از این خبر پرسیدیم: آقا(امام خمینی) کجاست؟
گفتند: آقا وضو گرفته و به حرم مشرف شده است.
آقا شیخ نصرالله خلخالی گفت ببین صاحب مسافرخانه هست یا نه؟
صاحب مسافرخانه رفیق و آشنای مرحوم حاج آقا شیخ نصرالله خلخالی بود.
گفت اتفاقاً او هم حضور داشت.
گفتند گوشی را به او بدهید.
وقتی گوشی را به صاحب مسافرخانه دادند به او گفت:
«میدانید چه شخصیتی به مسافر خانه شما آمده است؟! »
برای او(امام خمینی) مناسب نیست جایش در مسافرخانه باشد. یک منزلی تهیه کنید آنجا تشریف ببرند. مقدمات کار را فراهم کنید، تا فردا صبح که ما میآییم.
ما ( سیدجعفر کریمی)با آقا شیخ نصرالله درصدد این شدیم که حضور امام در کاظمین را به دیگران اطلاع دهیم.
استقبال ازامام خمینی(باگذاشتن سرویس ایاب وذهاب)توسط شیخ نصرالله
ماشینهایی را در نظر گرفتیم که طلبهها اگر خواستند، برای دیدار امام به کاظمین بروند. شب تا ساعت ده یازده شب، مشغول تنظیم این گونه امور بودیم.
بعد از نماز صبح من و آقا شیخ نصرالله به طرف کاظمین حرکت کردیم.
امام خمینی در منزل« عبدالامیر» تشریف داشتند.(کاظمین)
سر سفره صبحانه نشسته بودند، که ما وارد شدیم
و سلام عرض کردیم و در کنارشان نشستیم. و آشنایی نزدیک من با امام از این جا شروع شد.
امام خمینی بعداز۲زوزاقامت درکاظمین به«سامرا»رفتند
امام ۲ روزی در کاظمین بودند و بعد یک سفر مختصری مشرّف سامرا شدند.
واز «سامرا» به کربلا رفتند،
دو روزی هم در کربلا بودند، و بعد عازم نجف شدند.
استقبال ازامام خمینی درمسیرکربلا-نجف
و در برگشت از کربلا به طرف نجف ما یک عدهای را دعوت کردیم برای استقبال امام،
مستقبلین تا «خان نُص» که نصف راه بین کربلا و نجف است(اسم جدید«خان نص»حیدریه)آمدند و امام از آن جا راهی نجف شد،
و شب را در منزلی که در نجف تهیه کرده بودند، خدمتشان رسیدیم،
و از آن به بعد هم ما در منزل امام، حضور داشتیم و تقریباً جزء خصیصین افرادی بودیم که با امام تماس داشتند.».
به
هرحال باسعی و تلاش ایشان استقبال خوبی از امام در شهرهای عراق به
عمل آمد و در نجفمنزلی برای امام در نظر گرفت و به اصرار ایشان، امام، درس خود را شروع وشهریه پرداخت کردند.
«شیخ نصرالله »وکیل امام خمینی-مسئول امورمالی
پس
از استقرار امام خمینی در نجف وی وکیل امام در امور مالی شد و از طرف
امام پرداختشهریه طلاب را متقبل شد و به سبب تمکن مالی که داشت
کاملاً از عهده آن بر میآمد. چنان که اموال شرعی رسیده از ایران با
سرپرستی او به مصارف آموزشی و عمرانی و… میرسید. همچنین در این مقطع، به
عنوان واسطه و رابط مراجع عظام تقلید در ایران با امام خمینی بود و مراجع
تقلید در ایران نامههای خود را خطاب به امام خمینی به ایشان ارسال
میکردند که این امر نشان از جایگاه ویژه او نزد امام دارد.
همه این
عوامل باعث شد همواره تحت نظر رژیم بعث قرار گیرد و به خاطر تداوم این
اقدامات، توسط رژیم بعث دستگیر و به لبنان تبعید شد. پس از بازگشت از تبعید
به حمایت خود از امام خمینی ادامه داد و به این دلیل مدتی بازداشت شد. وی
در عین حال تمام امور اقتصادی و پرداخت شهریه امام را در نجف، تقبل کرد. در
آن زمان که امکان ارسال پول به امام از ایران وجود نداشت، او کمک شایانی
به تامین هزینههای مورد نیاز حضرت امام مینمود. طرفداران علما تلاشهای
بسیاری کردند که« شیخ نصرالله» را جذب خودشان کنند، ولی در این راه توفیقی
نیافتند.
بعدها از مناطق اطراف خلیج فارس و دیگر جاها، سهم امام برای حضرت
امام میآمد و ایشان هم تمام آن را در اختیار آقای خلخالی قرار میداد و
او هم آنها را برای شهریه طلاب و نیز استمرار مبارزه صرف میکرد.
ایشان« شیخ نصرالله» با استفاده از این سهم امام، به روحانیون مبارز و
مشتاقان دیدار امام خمینی که به نجف اشرف میرفتند، مساعدت مالی میکرد.
او مروج مرجعیت امام خمینی نیز بود و در این راه بسیار کوشید که این امر باعث ناراحتی طرفداران برخی از مراجع شده بود.
علاوه بر آن، از معتمدین امام خمینی بود و در صدور اجازه دخالت در امور حسبیه و شرعیه به روحانیون، امام به وی اعتماد داشت.
پس
از اخراج جمعی از علما و روحانیون ایرانی مقیم عراق توسط رژیم بعث عراق،
بیوت آنان را خریداری کرد تا مانع از توقیف آنها توسط رژیم بعث گردد.
« شیخ نصرالله» همزمان مدیریت مدارس آیتالله العظمی بروجردی در دو شهر نجف و کربلا را برعهده داشت و مدرسه بزرگ آیتالله بروجردی در نجف را به پاتوق اصلی طرفداران امام و محل سکونت آنان تبدیل کرد
و
نماز جماعت امام در مغربها در این مدرسه برگزار شود و هم چنین در
مناسبتهای زیارت مخصوصه امام حسین علیه السلام که امام به کربلا مشرف
میشد،
نماز جماعت امام در حسینیه آیهالله بروجردی در کربلا که تحت مدیریت ایشان بود، اقامه میشد.
شیخ
نصرالله خلخالی از ابتدا به فعالیتهای دینی همانند گسترش بناها، بهخصوص
مشاهد شیعی، اهتمام ویژهای داشت و از طرف آیتالله العظمی بروجردی مامور
مرمت بنای حرم مطهره حضرت رقیه دخت امام حسین و توسعه مقبره و حرم برآمد.
توسعه حرم حضرت رقیه
لذا خانههای اطراف را با کمک مردم خیر محل خریداری میکرد که در این میان
عدهای راضی نشدند. وی طی سالهای طولانی پس از آن اهتمام میورزید این مهم
را به سامان برساند و بدین منظور تعداد زیادی از خانههای اطراف حرم حضرت
رقیه را خریداری کرد و قصد داشت حرم مزبور را توسعه دهدکه اجل مهلت نداد.
فوت شیخ نصرالله :۱۳ اسفند ۱۳۵۶
این مردخیر در ۱۳ اسفند ۱۳۵۶(٢٤ ربیع الاول ١٣٩٨) در منزل خود در شهر دمشق در
سوریه درگذشت. پیکرش به نجف اشرف منتقل و در آن شهر به خاک سپرده شد.
متعاقب آن مراسم و مجالس ختم به این مناسبت برگزار شد و نام و یاد امام در
آن مجالس مطرح گردید.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آقای دکترهادی انصاری(ازخیرین درامورعتبات)فوتش را۲۹ ربیع الاول ۱۳۹۸ هجری قمری(۱۸ اسفند۱۳۵۶شمسی)گفته است.
نارضایتی(کدورت)شیخ نصرالله خلخالی با بیت امام خمینی؟
آیتالله
سیدجعفر کریمی:گفته میشود مرحوم شیخ نصرالله خلخالی در اواخر عمر خود با
توطئه ساواک دچار سوء تفاهماتی با برخی از افراد دفتر امام خمینی گردید.
نارضایتی از«سیدمصطفی» نبود
عوامل ساواک تلاش کردند آن را به فرزند گرامی امام نسبت دهند که امام در این باره میفرمایند:
[«راجع
به کدورت ایشان از اشخاص مرقوم، باید عرض کنم، مطلب به هیچ وجه به« مصطفى» ارتباط نداشت، ولى مغرضین که پى فرصت مىگردیدند، کار خود را انجام دادند.
علت مسافرت« شیخ نصرالله خلخالی»به لبنان؟
و
اما مسافرت ایشان (به لبنان) را من نمىدانم روى چه اصلى بود. خودشان هم
به من اظهارى نکردند. لکن از آقاى مدنى ظاهر مىشد که مربوط به محاسبات
است.
و اما قصه «حواشى» (اطراقیان) آن هم صحیح نیست. من حواشى
ندارم. فقط یک نفر که نسبت دروغ على الظاهر به او دادند، در بیرونى این
جانب است براى استفتاء. در هر صورت من متاسف هستم که پس از دوستى چهل ساله
یا بیشتر با آقاى خلخالى، چنین سوء تفاهمى پیش آمد، و مغرضین دامن زدند و
چنین شد»].
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع این قسمت(مصاحبه کریمی)سایت جماران است،بااصلاحات،ضمناً
مطلب داخل [کروشه] ازامام خمینی است.
آیتالله سیدجعفر کریمی
اولین روحانی عراقی که به استقبال امام خمینی آمد-کربلا-آبان۱۳۴۴
آیتالله سید محمد شیرازی از امام خمینی در کربلا+ سید مصطفی خمینی +سید محمود مرعشی نجفی
آیت الله سیدمحمدشیرازی به دیداردوست صمیمی اش آمد۱۳اسفند۱۳۵۸قم
بعد
از حضور امام در نجف اشراف در دوران تبعید و ورود به شهر کربلا، سید محمد
شیرازی استقبال خوبی از رهبر کبیر انقلاب بهعمل آورد و حتی محل نماز خویش
را در کربلا به امام راحل سپرد.سید محمد شیرازی در سال ۱۳۸۱ درگذشت.
وقتی
خبر به نجف رسید که امام خمینی به عراق آمده است، همه علما برای استقبال
از امام اقدام کردند و به کاظمین رفتند «آقایان مدرسی» هم بهخصوص آقای هادی مدرسی خیلی زحمت کشیدند که
تمام هدایتگریها آنها از جانب شهید شیخ محمد منتظری صورت میگرفت. ایشان
نقش عظیمی در انقلاب اسلامی داشتند، دوست و دشمن این موضوع را قبول دارند.
مرحوم مهندس بازرگان میگفت««هوشی مینه» انقلاب ما «محمد منتظری» است(فرزندآیت الله منتظری)»
(هوشیمینه رهبر انقلاب ویتنام است).
در همان اول آیتالله سید محمد
شیرازی در استقبال به امام گفت که "شما اگر به نجف بروید دیگر نمیتوانید
به کربلا بیایید، همین الآن که به کربلا آمدهاید قصد۱۰ روز (عشره) بکنید"
که امام این موضوع را پسندیدند
آیت الله سیدمحمدشیرازی«امامت جماعت»خودرابه« امام خمینی» واگذارکردند.کربلا
باهم به حرم رفتند نزدیک غروب که شد آقای سید
محمد شیرازی به امام گفت :«شما بهجای من در حرم نماز بخوانید»و امام در
آن چند روزی که در کربلا بودند در صحن حرم امام حسین(ع) نماز مغرب و عشاء
را اقامه کردند.
مرحوم سیدجعفرکریمی می گوید: همه این موارد را شخصاً حضور داشتم .
آیتالله خویی ۱۰ ماشین برای استقبال از امام فرستاد.
قریب ۱۰ تا ماشین از طرف آیتالله العظمی خویی بهاستقبال امام
آمدند همچنین از طرف آیتالله حکیم هم چند ماشین بههمراه افراد مهم بیتش
بهاستقبال حضرت امام آمدند.
آیتالله العظمی شاهرودی، آیتالله سید حسین
حسینی همدانی ابوالزوجه عموی ما ــ رحمة الله علیهما ــ مرحوم حاج
شیخ نصرالله خلخالی، آیتالله بجنوردی و علما
و فضلای برجسته نجف اشرف که
از علاقهمندان به امام و جزو علمای درجه یکی بودند که یا ماشین برای
استقبال امام فرستادند یا خودشان شرکت کردند. زمانی که امام به نجف رسیدند
برای زیارت به حرم مطهر امیرالمؤمنین رفتند و بعد از زیارت به منزلی که
برای ایشان تدارک دیده بودند راهنمایی شدند.
اولین مرجعی که در نجف به دیدار امام خمینی آمد
اولین
کسی که به منزل امام رفتند آیتالله سیدمحمودحسینی شاهرودی بودند که به شیخ المراجع
مشهور بودند، بهیاد دارم که ایشان سنشان از آیتالله حکیم هم بیشتر بود.
توضیح نگارنده-پیراسته فر:آیتالله سید محمود حسینی شاهرودی(فرزندسیدعلی)درسال۱۳۵۳ درسن ۹۴سالگی درگذشت وفرزندش (آیتالله سید محمود حسینی شاهرودی) در۱۶ تیر ۱۳۹۸درسن ۹۴ سالگی درگذشت.
زمانی که ایشان آمدند من هم حضور داشتم و روبهروی امام و آیتالله شاهرودی
نشسته بودم و وقتی برای آیتالله شاهرودی چای را با قند آوردند، امام قند
را برای ایشان با دست شکست که این نشان از توجه امام به شرایط سن ایشان
بود. در عراق قند مرسوم نبود البته قندهایی مربعی و مستطیلی بود که از
بلژیک میآوردند.
«عصا»بجای «قاشق» چایخوری.
آیتالله شاهرودی شوخطبع بودند، برای اینکه قاشق
چایخوری برای همزدن چای نگذاشته بودیم، عصایشان را دور استکان چرخاندند
که همه خندیدند و امام به من گفتند "برو یک قاشق چایخوری بیاور". من هم
رفتم و از آشپزخانه آوردم و به امام دادم. ایشان استکان چای را برداشت و
قندها را در چای انداختند و چای را شیرین کردند که اینها همه درسهای
تعامل و تربیتی دینی بود که ما یاد گرفتیم که چگونه مراجع عالیقدر را
احترام کنیم.
«آیتالله العظمی خویی» معمولاً که برای نماز مغرب و عشاء
میرفتند بلافاصله درس میگفتند، اولین بار بعد از درس برای دیدار امام
رفتند، خناسها گفتند که "خوب بود ایشان قبل از نماز بهدیدار امام میآمد"
در حالی که ایشان به کوفه میرفتند و از آنجا به نماز میآمدند و بعد کلاس
را برگزار میکردند و آن شب جلسه خصوصی در منزل خودشان را هم تعطیل
کردند. از ابتدا که وارد خانه امام شدند و ایشان را دیدند شروع به گریه
کردند و آیه برادران یوسف را خواندند و امام ایشان را در آغوش گرفتند. امام
زیاد اهل صحبت کردن نبود عدهای میگفتند که چرا امام بحثی را مطرح نکردند
اما متوجه نبودند که آن جلسه جای بحث کردن نبود و ایشان رفتند و دوباره
فردا بعد از درس فقهشان به دیدار امام آمدند البته من نبودم اما دیگر
دوستان که بودند به من اطلاع دادند.
مرحوم کریمی می گوید:»آیتالله حکیم» بهگمانم شب دوم
یا سوم بود که بهدیدار امام آمدند، اکثر فضلای شهر نجف بهدیدار امام
آمدند و امام هم کاری کردند که هیچ کس نکرد. اولین کار امام این بود که
بهترتیب سریع به دیدار مراجع بزرگی که بهدیدارشان آمده بودند
رفتند. بهیاد دارم که اول به منزل آیتالله خویی رفتند که ایشان استقبال
بسیار خوب و پذیرایی فوقالعاده خوبی از امام کردند و امام هم از آیتالله
خویی تشکر کردند و فرمودند: "شما، ما و همه علما را در همه جا همراهی و
پشتیبانی کردید".
ماجرای دیدار آیتالله حکیم با امام خمینی
آیتالله
حکیم با این ملاقاتها با حضرت امام علاقه ویژه به حضرت امام پیدا کردند و
حضرت امام بازدید آیت الله حکیم رفتند. امام که به بازدید آیتالله حکیم
رفتند به ایشان گفتند :آقا! به هر حال ما از شما انتظار بیشتری داشتیم من
میدانم که شما چه قدرت بالایی دارید، آیا شما میدانید که در ایران
چهتعداد مقلد دارید؟ ایکاش به ایران میآمدید تا ببینید چه جایگاه قویای
دارید.
آیتالله حکیم گفتند:«ما توپهای توخالی بودیم، توپهایی که گلوله ندارد، ما سرباز نداشتیم" که امام فرمودند "من سرباز شما، شما هم جلودار ما باشید».
آیتالله
حکیم بهزبان گله گفتند :من برای شما نامه فرستادم که همه بیایید و
اینجا یک تصمیم کلی در رابطه با ایران بگیریم،
امام گفت :من قصد تمرد از
حرف شما را نداشتم.
آیت الله حکیم گفتند :پس برای چی نیامدید؟،
امام
پاسخ دادند: آیا بهیاد دارید که دولت عراق بدرفتاری کرد و آیت الله نائینی و
کمپانی و حتی آیتالله کاشفالغطا به قم آمدند. من آن موقع جوان بودم
و بهدیدار این بزرگان رفتم و گفتم که «اشتباه کردید به اینجا آمدید شما را
که بیرون نکردند، قهر کردید به اینجا آمدید حالا خواستید بازگردید اگر
راهتان ندادند میخواهید چهکار کنید!؟»، ما هم اگر به نجف میآمدیم و شاه
هم پا روی دنده بیادبی میگذاشت و میگفت»اینها را راه ندید بیایند»،
چهکار میکردیم، آیا ما از ملت جدا نمیشدیم و دیگر میتوانستیم کاری
بکنیم؟ با پای خودمان از ایران بیرون بیاییم.
آیت الله حکیم گفتند: حرفت درست است.
امام حمینی ادامه دادند: من آن موقع به آیت الله کاشف الغطا گفتم :«شما که عراقی هستید شما برای چه به ایران آمدید از مردم خودت قهر کردی!؟»،
امام دوباره این حرف را به آیت الله حکیم گفتند: قصد ما معاذالله
بیاعتنایی به دعوت شما نبود.
آیتالله العظمی حکیم گفته بودند که
:شرایط بهنحوی نبود که کار پیش برود و سرباز نداشتم.
امام جواب دادند: من سرباز شما هستم، شما میآمدید و میدید که من چگونه جمعیت را پشت سر
شما میآوردم که دشمن فرار کند.
جالبتر زمانی است که آیتالله حکیم
بهدیدار امام خمینی آمدند، مشی ایشان از جهاتی شبیه امام خمینی بودند
متین، مرتب و هیچ وقت توجهی به اینکه سر و دست میشکستند دستشان به ایشان
برسد نداشتند و از این کارها خوششان نمیآمد، از نظر برخورد مثل امام
بودند.
امام گفت «آیتالله حکیم رئیسکل است»
از
توجه امام به جایگاه مراجع خاطرهای از آیتالله حاج آقا شیخ حسن صانعی
نقل کنم که میفرمودند "با امام برای اقامه نماز مغرب و عشا بهسمت مدرسه
بروجردی میرفتیم، من که از ایران آمده بودم آشنایی به نجف نداشتم.
امام به
من گفت «آقا شیخ حسن، آن ماشین را که جلوی صحن ایستاده میبینی؟»، گفتم:
«بله آقا»، امام گفت: «ماشین آقای حکیم است». ماشین باابهتی داشتند. امام
فرمودند که ایشان رئیسکل است، در حالی که هنوز اذان نگفتند نماز را اقامه
میکند»، چون آیت الله حکیم قائل به غروب آفتاب بودند و وقتی یک رکعت از
نمازشان گذشته بود تازه اذان صحن پخش میشد اما کسی جرئت نمیکرد به ایشان
حرفی بزند، نظرشان به جایگاه مهم مرجعیت آیتالله حکیم بهویژه در عراق
بود.
از شهید سیدمحمد باقر حکیم نقل میکنم که میگفت »پدرم همه ما
را جمع کردند و فرمودند «من این مرد بزرگ را نمیشناختم بعد از این
دیدارها که با ایشان داشتم متوجه بزرگیشان شدهام، حرام است بر فرزندان من
که با ایشان که مهمان ما هستند مخالفت کنند،»هر کسی با ایشان(امام خمینی) مخالفت کرد
از خانه من بیرون برود»، مرحوم کریمی می گوید:من خودم این حرف را از آقا سید محمد باقر حکیم
شنیدم، در دو، سه جلسهای که امام با آیتالله حکیم دیدار داشتند، آیتالله
حکیم به امام نظرشان جلب شد و امام هم نسبت به ایشان توجهشان جلب شد.
آیتالله حکیم تا زمانی که زنده بودند با امام خمینی خیلی محترمانه برخورد میکرد،
منتها ایشان از لحاظ دیپلماسی بسیار بالا بود مثلاً یک وقتی امام کسالت
پیدا کرده بودند ــ به دقتهای امام توجه کنید ــ از بیت آیتالله حکیم با
بیت امام تماس گرفته بودند که "ایشان میخواهند به دیدار امام بیایند" که
دفتر امام گفته بودند «در حال استحمام است». در نجف رسم بود که بعد از نماز
مغرب و عشاء علما به دیدار هم میرفتند. امام که استحمامش تمام شد متوجه
موضوع شد و فهمید آیتالله حکیم برای زیارت راهی حرم امیرالمؤمنین شدند.
امام
از این بزرگمنشی ایشان خوشحال شدند. وقتی به هم رسیدند آیتالله حکیم گفت
"شنیدم شما کسالت دارید میخواستم به ملاقاتتان بیایم اما وقتی متوجه شدم
که در حال استحمام هستید خوشحال شدم، الحمدلله استحمام علامت سلامت شماست.
اگر نرسیدم به ملاقات شما بیایم مرا معذور بدارید". امام هم از ایشان تشکر
میکنند. در عین حال امام هم چند روز بعد بهدیدار آیتالله حکیم رفتند.
ایشان پیام دادند که "میخواهم به دیدارتان بیایم" که اینها در سطحهای
بالا بسیار مهم است.
نقش سفارت ایران در بغداد بر تفرقهافکنی در بیت آیتالله حکیم
رابطه
آیتالله حکیم با امام خوب بود. خیلیها تند بودند و میگفتند که بعضی از
اعضای بیت آیتالله حکیم با سفارت ارتباط دارند. پدرزن آقای سیدمحمد باقر
حکیم، مرحوم آیتالله ممقانی است. ایشان با امام خمینی خوب نبودند. اگر
کتاب خاطرات مرحوم عمید زنجانی را بخوانید متوجه خواهید شد. ایشان بهصراحت
نوشتهاند که "ما وقتی به بیت آیتالله حکیم میرفتیم کسی ما را آدم حساب
نمیکرد و نمیگذاشتند که ما به دیدار آیتالله حکیم برویم، تازه این برای
زمانی بود که امام در تبعید ترکیه بود و هنوز به نجف نیامده بودند. شخص
حضرت آیتالله حکیم از حضرت امام شناخت عمیقی نداشتند. علاوه بر نقش سفارت
ایران در بغداد بر تفرقهافکنی در بیت آیتالله حکیم، افرادی هم بودند
مخالف نهضت امام خمینی بودند و این رفتوآمدهای آیتالله حکیم با امام موجب
شده بود که ایجاد علاقه مناسبی را در پی داشته باشد که فعلاً مجال ذکرش
نیست".
آیتالله خویی با حاج آقا مصطفی خیلی رابطه بسیار خوبی داشت و
به ایشان گفتند :«در سن تو و در زمان خودم ملایی بهخوبی تو در نجف
ندیدهام».
آیتالله خویی -وقتی یک مدتی فرزندامام رانمی دید-میگفتند «دلم برای حاج آقا مصطفی تنگ شده" و
ایشان را به خانه خود دعوت میکرد و با هم ناهار میخوردند. این نشان از
رابطه خوب آیتالله خویی با ایشان داشت، البته حاج آقا مصطفی هم ملا و
والامقام و انسان متینی بود و با این بزرگان رفتوآمد کردن کار آسانی
نبود. در نجف اگر کسی ادعای آیتاللهی میکرد ولی سوادش را نداشت کسی دیگر
نگاهش نمیکرد و هو میشد.
گفتگوی- چالشی- آیت الله حکیم باامام خمینی
آیت
الله سید محسن حکیم، مرجع تقلید عام مردم عراق در آن روز بوده و پدر شهید
سید محمدباقر حکیم و برادرش مرحوم سید عبدالعزیز است که اخیرا درگذشت.
بر
اساس خاطرات به دست آمده حجت الاسلام شیخ محمد سمامی از سالهای اقامتش در نجف
در(۲۷مهر۱۳۴۴)٢٣ جمادی الثانیه ١٣٨٥ «قرار بر این شد که آقای خمینی نماز
مغرب و عشاء را در مدرسه آقای بروجردی (کبری) اقامه نمایند . البته این
ابتکار از حاج شیخ نصرالله خلخالی بود.-تاریخ۲۷ازاینجانب است.مدیرسایت.
نماز
مغرب و عشاء را ایشان در حیاط مدرسه خواندند. حیاط مدرسه شلوغ و مملو از
جمعیت بود. سجاده ایشان در سمت راست در ورود به حیاط کوچک انداخته شد. الحق
و الانصاف نماز ایشان بسیار گیرا و باحال بود.
پس از اتمام نماز
عشاء ایشان حرکت کردند. عده ای از طلاب و حقیر در خدمت ایشان حرکت کردیم.
معلوم شد که جهت بازدید به طرف منزل اقای حکیم می روند.
از طرف بازار
قبله و سرطمه و از کنار مدرسه قزوینی عبور کردند وارد بازار شدند و سپس به
منزل آقای حکیم رفتند، و هیچ کس جز خادم در منزل (یعنی در بیرونی) نبود.
هنوز آقای حکیم به بیرونی نیامده بودند.
ایشان در اتاق آقای حکیم راهنمایی شد و کنار مسند آقای حکیم نشستند. ومن، پشت به« ارسی» قرار گرفتم.
لحظاتی نگذشته بود که آقای حکیم تشریف آوردند. تعارفات معمولی بین ایشان و آقای حکیم رد و بدل گردید.
مجلس
که مستقر گردید آقای خمینی به آقای حکیم گفتند: شنیدم کسالت دارید. خوب
است به ایران برای مداوا تشریف ببرید و در ضمن قضایای ایران را از نزدیک
لمس کنید.
حکیم: من از تمام قضایا کاملا واقف هستم.
امام: گمان نمی کنم که از همه قضایا مطلع باشید. چه اگر مطلع بودید در قضایای اخیر ایران شما کوتاه نمی آمدید.
حکیم:
آنچه وظیفه شرعی بود بجا آوردم، و شما هنوز از اوضاع سیاسی جهان باخبر
نیستید. یک عده افراد سودجو این قضایا را ایجاد می کنند که خود سود ببرند، و
باید خیلی متوجه و بیدار باشیم.
امام: شاید مطلع نباشید که آمریکا و
انگلستان می خواهند دول اسلامی را محو و نابود کنند و فعلا از ایران شروع
کردند. تمام منافع ایران را می برند و می خواهند خون این ملت ها را بمکند.
باید متوجه بود و بیدار شد و ما بدین جهت قیام کردیم، و محمد رضا شاه پهلوی
اصلا معتقد به اسلام نیست.
حکیم : بلی آن طور که شما می گویید صحیح
است، ولی راه ایستادگی و مقاومت با آن ها آن طور که شما اقدام کردید درست
نبود. چون ما که سلاح و قدرت نداریم. سلاح و قدرت ما همین مردم هستند. این
ها هم حرکتشان از طرف باد است (یعنی با باد می آیند و با باد می روند.) و
ما تجاربی از انقلاب ۱۹۲۰میلادی(۱۲۹۹شمسی) عراق داریم و می دانیم که چگونه با ما انگلیسی ها
رفتار کردند و نتیجه قیام و انقلاب ما به کجا منتهی شد. خیلی محتاطانه
باید حرکت کرد و به اندک غفلت ممکن است مسلمان ها ذلیل و نابود گردند؛ و من
خود را در مقابل این مسائل مسؤول می دانم. بعضی از قضایا را که شما بیان
کردید ما تحقیق کردیم آن طور نیست.
توضیح نگارنده-پیراسته فر:انقلاب ۱۹۲۰معروف به (ثوره العشرین)با شروع جنگ جهانی اول، انگلیس به بهانه جلوگیری از نفوذ آلمان، با نیروی نظامی خود از دهانه اروندرود به عراق که جزو قلمرو عثمانی بود، حمله کرد. مردم مسلمان عراق که در این اشغال تحت سلطه اجانب قرار گرفته بودند، با رهبری علمای دین دست به جهاد علیه اشغالگران انگلیس زدند. در این حرکت علمای عراق نه تنها حکم جهاد صادر کردند، بلکه خود در جبهه های مختلف شرکت کرده، به مقابله با نیروهای بیگانه پرداختند./پایان توضیح.
امام خمینی گفتند: البته من بدون تحقیق و تتبع اقدام نکردم و من مدارک مستدل دارم.
حکیم خطاب به امام گفتند :«شما جواب خدا را در این خون ریزی چه می دهید!؟»
امام خمینی جواب دادند:
امام حسین (علیه السلام) که قیام کرد و خود و عده ای شهید شدند برای چه
بود!؟ برای حفظ اسلام بود. پس باید این اعتراض را هم به او بنماییم!.
آیت الله حکیم خطاب به امام خمینی:شماراباامام حسین قیاس نکنید.
حکیم
عصبانی شدند و با عصبانیت گفتند: ای آقا! شما خود را با امام حسین قیاس می
کنید!؟ امام حسین(ع) امام مفترض الطاعه و عالم و مأمور از جانب خداوند بود.
آقای حکیم درادامه متعرضانه گفتند: شما چرا هر کاری که می خواهید بکنید و هر خونی
که می خواهید ریخته شود امام حسین(علیه السلام) را در میان می آورید.
ریختن یک قطره خون بی گناه در نزد خداوند مسؤولیت عظیم دارد.و سپس سکوت
کردند.
و آقای خمینی هم صحبت نکردند.(جوابش راندادند)
چند
لحظه بعد آقای خمینی بلند شدند و آقای حکیم تا در اتاق از ایشان مشایعت
کردند و از منزل خارج شدیم.البته تمام مجلس حدود بیست دقیقه به طور
انجامید.
در خلال این مدت آقای سید یوسف حکیم و بعضی از آقازادگان و حواشی آقای حکیم آمدند.
آقای
خمینی از منزل آقای حکیم به طرف منزل آقای خوئی رفتند. هنوز آقای خوئی در
درس نیامده بود. لحظاتی بعد آقای خوئی آمدند و در حدود ربع ساعت این بازدید
به طول انجامید. مطالب مهمی بحث نشد.
و سپس به منزل آقای شاهرودی(آیت الله سیدمحمود) رفتند.
آیت الله سیدجعفرکریمی می گویند: البته مطالبی که راجع به آقای حکیم و آقای خمینی نوشته شد نقل به
طور خلاصه و با تغییر بعضی از عبارات بود، چون آقای حکیم فارسی شکسته صحبت
می کرد.»طبعا دراین قبیل خاطرات به خصوص آنها که در زمان حادثه
نوشته شده است، ممکن است صراحتی باشد که برخی را خوش نیاید. اما به هر حال،
آنچه در زمان حادثه نوشته شده، طبعا و حتما بسیار دقیق تر از خاطراتی است
که سالها پس از رخدادها به نگارش در می آید. چنان که در حال حاضر بیش از
نود و پنج درصد خاطرات منتشر چنین بوده و اساسا در حجیت آنان و دست کم در
لحن بیانشان تردید وجود دارد.
این خاطره را کسان دیگری هم منتشر کرده
اند. از جمله آقای «دکترسید صادق طباطبایی»،فرزند آیت الله سلطانی
طباطبایی(برادرخانم حاج احمدآقا) این گونه آن را در خاطرات خود نقل می کند:
با
تبعید امام به ترکیه، امام موسى صدر به واتیکان سفر مىکند و طى ملاقاتى
طولانى و فشرده از پاپ اعظم مىخواهد که براى رهایى امام از تبعید اقدام
کنند. در اروپا نیز بیانیههاى متعددى توسط برادران انجمن اسلامى سازمان
UMSO در حمایت از امام و قیام روحانیت در ایران صادر مىگردد. در تهران و
قم و مشهد، در بازار و دانشگاه نیز اعتراضات به تبعید امام ادامه یافت
سرانجام امام و حاج آقا مصطفى در ۱۳ مهر ماه ۱۳۴۴ از ترکیه به عراق تبعید
مىگردند.
شاه خیال مىکرد، شرایط حوزه نجف امام را در خود تحلیل برده و حرکت ایشان به خاموشى خواهد گرایید.
گفتگوى
ایشان با آیت الله حکیم در نجف در همان روزهاى اول ورودشان، روشنگر همه
چیز هست الاّ سکوت و یا تصمیم به سکوت پیرامون حوادث ایران.
مطالب رد و بدل شده میان ایشان و آیتالله حکیم عیناً نقل مىگردد:
چند روز پس از تبعید امام از ترکیه به عراق،
امام خمینى در شب ۲۷ مهرماه ۱۳۴۴ در نجف اشرف به دیدار مراجع تقلید رفت.
گفتگوى آن حضرت با آیت الله حکیم بیانگر عزم راسخ امام در انجام رسالت
خویش در حوزه نجف و همچنین نشاندهنده تفکر و فضاى حاکم بر این حوزه است که
عیناً نقل مىشود:
امام خمینى: «خوبست براى تغییر آب و هوا به ایران
بروید و اوضاع آنجا را از نزدیک ببینید و مشاهده کنید که بر این ملت
مسلمان چه مىگذرد. در زمان مرحوم بروجردى عدم اقدام ایشان را علیه دولت
جابره حمل بر صحت مىکردم و مىگفتم مطالب را به ایشان نمىرسانند. نسبت به
جنابعالى هم اینطور معتقدم که فجایع حکومت ایران را به سمع شما
نمىرسانند والا شما هم ساکت نمىماندید.
در تهران به عنوان ۲۵ سال سلطنت پهلوی جشن گرفتند و به زور چهارصد هزار دلار از این مردم فقیر براى
مصارف جشن گرفتند، ۸۰۰ دختر و ۸۰۰ پسر را به عنوان دعا در محلى به جان هم
انداختند. به عنوان دعا چه کرده اند! از گفتنش خجلم.(جشن هنرشیراز(اختلاط طن ومرد)
حکیم گفت: شما که اینجا هستید، به من لطفى ندارد ایران بروم؛ وانگهى چه مىشود کرد، چه اثرى دارد؟
امام گفتند: قطعاً اثر دارد، ما با همین قیام تصمیمات خطرناک دولت را متوقف کردیم، چطور اثر ندارد!؟ اگر علما اتحاد داشته باشند قطعاً مؤثر است..
حکیم: اگر احتمال عقلایى نیز داشته باشد و از طریق عقلایى اقدام شود خوبست.
امام گفتند:
قطعاً تأثیر دارد، چنانچه اثر هم دیدیم و منظور ما از اقدام، اقدام
عاقلانه است و اقدام غیرعاقلانه اصلاً مورد بحث نیست. مقصود، اقدام علما و
عقلاء ملت است.
حکیم: اقدام حاد کنیم مردم از ما تبعیت نمىکنند... براى دین سینه چاک نمىکنند.
امام: عرض کردم که مردم در پانزده خرداد جوانمردى و صداقت خود را نشان دادند.
حکیم: اگر قیام کنیم و« خونى از بینى کسى بریزد» سروصدایى بشود مردم به ما ناسزا مىگویند و سروصدا راه مىاندازند.
امام گفت: ما که قیام کردیم از احدى بجز مزید احترام و سلام و دستبوسى ندیدیم و هر که کوتاهى کرد حرف سرد شنید و مورد بى ارادتى مردم واقع شد.
امام ادامه داد: در تبعید ترکیه
به یکى از دهات ترکیه - اسمش یادم نیست- رفتم. اهالى آن ده گفتندوقتى« آتاتورک» مشغول عملیات ضد دینى خود شد علماى ترکیه جمع شدند و به اتفاق مشغول فعالیت علیه تصمیمات آتاتورک شدند. «آتاتورک» روستا را محاصره و چهل نفر
از علماى ترکیه را به قتل رسانید.
امام خمینی درادامه گفت:من شرمنده شدم، پیش خود فکر کردم که آنها سُنى مىباشند. وقتى خطر را به دین اسلام نزدیک مىبینند، چهل نفر کشته مىدهند ولى علماى شیعه در این خطر عظیمى که بر دیانتمان وارد آمده خون از دماغمان نیامده (نه از دماغ من و نه شما و نه دیگرى). واقعاً جاى خجلت است.
حکیم گفت: چه باید کرد بایستى احتمال اثر بدهیم، کشته دادن چه اثر دارد؟
امام:
عملیات ضد دینى دو جور است. یکى مثل رضاخان، بىدینى مىکرد و مىگفت: من
مىکنم و نسبت به شرع نمىداد. البته موضوع اقدام علیه او از باب نهى از
منکر بود ولى شاه فعلى هر عمل ضد قرآن و مذهب مىکند و مىگوید: از دین
است، نظر قرآن چنین است، من از قرآن کریم مىگویم. این بدعت عظیم که بر
اساس دیانت لطمه وارد مىکند قابل تحمل نیست. باید جانبازى کرد، بگذارید
تاریخ ثبت کند که وقتى دین مورد حمله واقع شد عدهاى از علماى شیعه قیام
کردند و دستهاى از آنها کشته شدند.
حکیم: تاریخ(ثبت درتاریخ) چه فایده اى دارد! باید اثر داشته باشد.
امام: چطور فایده ندارد؟ مگر قیام حسینبن على علیهماالسلام به تاریخ خدمت مؤثرى نکرد!؟ و چه بهره بزرگى از قیام آن حضرت مىگیریم؟
حکیم گفت: راجع به«امام حسن» چه مىفرمایید؟ایشان که قیام نکردند!.
امام خمینی خطاب به آقای حکیم گفتند:
اگر امام حسن هم به اندازه شما مرید داشت قیام مىکرد. در اول امر قیام
کرد، دید مریدها فروخته شده اند لذا فتح نکرد. اما شما در تمام ممالک
اسلامى مقلد و مرید دارید.
حکیم گفت: من که نمىبینم کسى را داشته باشم که اگر اقدامى کردیم تبعیت نماید.
امام گفت: شما اقدام و قیام نمایید من اولین کسى
خواهم بود که از شما تبعیت خواهم کرد!
مرحوم حکیم: لبخند و سکوت...»
یکى
از دلایل اساسى مشکلات ما در انتشار بیانیه هاى روحانیون و امام در آن
زمان در اروپا، سکوت سایه افکنده بر حوزه نجف و بخش اعظم روحانیت و مراجع
در ایران بود. حاکمیت ارتجاع بر اوضاع نجف به حدى بود که امام دوران اقامت
خود را در نجف از تلخترین دوران حیات خود مىنامند.
اما آقای سمامی
که خود در آن صحنه حاضر بوده همان زمان مطالبی را که میان این دو مرجع وقت
رد و بدل شده را یادداشت کرده اند. نکته مهم در این خاطره تفاوت دیدگاه های
آیت الله حکیم و امام درباره نحوه مبارزه به خصوص دفاع از نهضت روحانیون
در ایران است.
یک مسأله اختلاف برداشت میان دو مجتهد و مرجع تقلید
است که امری طبیعی و مطابق اصول است. اما شاید یکی از طبیعی ترین دلایل این
اختلاف نظر تفاوت اوضاع عراق با ایران باشد و تجارب دو طرف و نوع تعامل
آنان با مردم باشد. شاید تفاوت دیگر در نوع نگاه یک مرجع در داخل ایران با
یک مرجع در خارج ایران نسبت به مسائل داخل ایران باشد.
نکته دیگر در
تفاوت میان آنان، اعتمادی است که امام خمینی به ملت ایران دارد و به عکس
تردیدی است که آیت الله حکیم نسبت به عراقی ها دارد. امام احساس حمایت
مردمی بیشتری داشته است مردمی که به رغم همه فشارها همراهی خود را با
مرجعیت در برابر نظام پهلوی حفظ کردند. اما در عراق وضعیت متفاوت بود. در
آنجا حدود شصت و اندی درصد شیعه بودند در حالی که در ایران نود درصد بود.
طبیعی بود که مرجعیت نمی توانست مطمئن حرکت کند. به نظر می رسد تجربه آقای
حکیم مربوط به عراق بود اما امام ایران را به خوبی می شناخت.
آقای
حکیم نسبت به سوابق مبارزات مردم عراق و شکستی که از ناحیه انگلیسی ها بر
شیعیان وارد شده بود آگاهی کامل داشت. به علاوه آیت الله حکیم خود از
مبارزان آن انقلاب بود و به خوبی اوضاع عراق را درک می کرد. وی در عراق با
دولت شاهی و بعثی درگیر شد./آبان ۱۳۸۹پارسینه بنقل ازآینده بااصلاحات نگارنده.
برخی از مسؤولیتهای آیتالله سیدجعفر کریمی:
ریاست دادگاه عالی انتظامی قضات با حکم امام خمینی در سال ۱۳۶۱
نمایندگی مجلس خبرگان رهبری در دوره اول و سوم از طرف مردم استان مازندران
مسؤولیت بررسی پروندههای زندانیان محاکم عمومی با حکم امام خمینی در سال ۱۳۶۲
عضو جامعه اسلامی مدرسین حوزه علیمه قم از سال ۱۳۵۸ تا کنون.
عضو شورای استفتاء امام خمینی و مقام معظم رهبری»است