پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

مدرسه «تعلیم قرآن"شهیدبهشتی-رشت

 مؤسسه تعلیم قرآن  شهیدبهشتی -رشت+مراسم اختتامیه دوره کلاس های قرآن رمضانی +اهدای جوائز

این ساختمان باهمکاری خیرین بازیربنای ۱۰۰۰متردر۴طبقه  ساخته شده که دارای ۱۲کلاس آموزشی و۲سالن اجتماعات چندمنظوره می باشد

نقشه برداروناظرپروژه(مهندس دهقان)


زمین این ساختمان ۳۰۰مترمی باشد که باعنایت مقام معظم رهبری درسفربه گیلان تهیه شده است.

مدیرعامل مؤسسه قران«شهیدبهشتی»رشت می گوید:یکی ازبرکات سفررهبری به گیلان کمک به امورقرآنی بود

مصلی رشت(آیت الله خامنه ای)چهارشنبه۱۲ اردیبهشت  ۱۳۸۰

۱۱اردیبهشت ۱۳۸۰ورزشگاه شهیدعضدی-رشت

۱۱اردیبهشت ۱۳۸۰دیداررهبرانقلاب بامردم گیلان-میدان شهرداری-رشت

مدیرعامل مؤسسه خیریه«نعلیم قرآن شهیدبهشتی»می گوید:درسفر  سال۱۳۸۰مقام معظم رهبری ،حضرت آیت الله خامنه ای  به گیلان درخواستی ازآقا داشتیم که ایشان مارا به زمین شهرمعرفی کردندوبدینصورت توانستیم باکمک خیرین درطول ۱۵سال این ساختمان راآماده کنیم/مقام معظم رهبری ۱۱اردیبهشت ۱۳۸۰به رشت آمدندیک هفته درگیلان ماندند.به بعضی ازشهرهاتشریف بردند.

حاج آقازائری می گوید:این مؤسسه ازسال ۱۳۶۶در«ساختمان اجاره ای-حزب جمهوری سابق که بعدشهرداری شد»روبروی مسجدطالقانی-فعالیت می کرده،فعالیتش صرفاً درامورقرآنی بوده وثبت نام تمام کلاسها بصورت رایگان بوده وهمچنان نیزرایگان می باشد.

 «حسن زائری »می گوید:آموزش قرآن ازمقطع زیردبستان تا بزرگسال می باشدودرهمه فصول سال فعال می باشد،بدینصورت که تابستانها

تعلیم قرآن

تعلیم قرآن رشت

تعلیم قرآن

مؤسسه تعلیم قرآن شهیدبهشتی رشتروزهای یکشنبه وسه شنبه (عصرها)برای خانمها 

روزهای شنبه وچهارشنبه(غصرها)برای آقایان

سایرفصول روزهای پنجشنبه دائرمی باشد

مؤسسه تعلیم قرآن رشت درخیابان معلم کوچه گلها قراردارد

نشانی:رشت-خیابان سعدی-بلوارمعلم-بعدازاستانداری-اولین چهارراه-سمت راست-ابتدای خیابان۱۱(گلها)

درمراسم افتتاحیه عصر امروز یکشنبه، ۲ خرداد ۱۳۹۵(١۵ شعبان ١۴٣٧) آیت الله رضارمضانی نماینده مردم گیلان درمجلس خبرگان رهبری سخنانی دررابطه با «اُنس با قران»ایرادنمودند

روشندل حافظ قرآن-(کُت مشکی)امیررضارحیمی (حافظ کل قرآن وقاری بین المللی) بهمراه پدر

امیررضا(متولد ۱۳۷۷) درسال دوم تحصیل در دانشگاه «رشته ادبیات»انصراف دادو درکنکور امسال ۱۳۹۸ شرکت کرده ،رشته موردعلاق اش«حقوق»است

«دکتررمضانی» گفت استکبارجهانی درتلاش برای قداست زدایی ازقرآن است ،مابایداهتمام به قرآن بورزیم،انس باقرآن داشته باشیم.

وی گفت قرآن مارادعوت به تفکروتعقل وتدبرکرده است؛۳۰۰آیه درباره تغقل وجوددارد

مدرسه تعلیم قرآن

مدرسه تعلیم قرآن شهیدبهشتی

ایشان بااشاره به آیه۱۰انبیالَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ ۖأَفَلَا تَعْقِلُونَ -گفتندکه خداوندمیفرماید:قرآن برای تأمین نیازهای خودتان است

حاج حسن زائری(مدیرعامل مؤسسه "خیریه "نعلیم قرآن شهیدبهشتی)اولین نفرازسمت چپ

 مدرسه تعلیم قرآن-رشت

مدرسه قرآن شهیدبهشتی

مدرسه قرآن ۲بروجک درحال بازیگوشی

مدرسه تعلیم قرآن رشت

مؤسسه تعلیم قرآن شهیدبهشتی-رشت

مدرسه تعلیم قرآن-رشت

مدرسه تعلیم قرآن

مدرسه قرآن

مدرسه قرآن

مؤسسه تعلیم قرآن شهیدبهشتی-رشت

مدرسه قرآن

مدرسه تعلیم قرآن

تعلیم قرآن شهیدبهشتی

مدرسه تعلیم قرآن

مدرسه تعلیم قرآن

مدرسه قرآن

مدرسه قرآن

مدرسه تعلیم قرآن

مدرسه تعلیم قرآن رشت

موسسه تعلیم قران رشت

مدرسه تعلیم قرآن-رشت

مدرسه تعلیم قرآن-اختتامیه

مدرسه تعلیم قرآن شهیدبهشتی-رشت


( ذکرى است که آخرین و بلندترین معارف را که حوصله بشر توانایى تحمل آن را دارد متضمن است، و عالى ترین برنامه را که ممکن است در جامعه بشرى اجرا شود در بر دارد، و آن عبارت است از شریعت حنیفیت، پس خطاب در آیه خطاب به همه امت است،بعضى از مفسرین گفته اند مراد از ذکر، شرف است، و معناى آیه این است ک: در این کتاب شرف شما تاءمین شده، اگر به آن تمسک جویید، متوجه آن شرف و آبرو خواهید شد:المیزان)                                                                                 

قرآن زبان عربی است، امافقط برای عربهانیست،قرآن برای زمان خاصی نازل نشده است

 

هامبورک

نماینده آیت‌الله سیستانی از مرکز اسلامی هامبورگ بازدید کرد

حجت‌الاسلام والمسلمین سید جواد شهرستانی نماینده آیت‌الله سیستانی ضمن حضور در مرکز اسلامی هامبورگ و دیدار با آیت‌الله رمضانی مدیر این مرکز اسلامی از نزدیک با فعّالیت‌های مسجد امام علی (ع) هامبورگ آشنا شد./آبان ۱۳۹۴

آیت الله  سید جواد شهرستانی...آیت الله رمضانی

مرکزاسلامی هامبورک دستور «آیت الله العظمی بروجردی» در حاشیه دریاچه «الستر هامبورگ »بنا شده «شهیدبهشتی»نماینده آیت الله بروجردی دراین مرکزبود.

هامبورگ

«دکتررمضانی» درکنارپروفسور سمیعی ومرحوم آیت الله شاهرودی-هامبورک المان دیماه۱۳۹۶

آیت الله رمضانی که سابقه امامت جمعه کرج راهم درپرونده خوددارد بعداز۱۲سال فعالیت وریاست مرکزاسلامی هامبورک درمرداد۱۳۹۷به ایران برگشت.

.وهم اکنون:

آیین تودیع و معارفه دبیرکل مجمع جهانی اهل بیت -بترتیب :آیات عظام: عباسعلی اختری،رضارمضانی گیلانی،محمدعلی تسخیری ،محسن مجتهدشبستری.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در حکمی حجت‌الاسلام والمسلمین رمضانی را به‌ دبیرکلی مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) منصوب کردند./۰۲ شهریور ۱۳۹۸

دکتررمضانی بنقل از امام صادف(ع):إِنَّ الْقُرْآنَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ.... إِنَّ الْقُرْآنَ یَجْرِی کَمَا  تجْرِی الشَّمْسُ

قرآن زنده ای است که کهنه نمی شود  و آیات قرآن زنده اند و مانند شب و روز در جریان است و همچون خورشید 

نماینده خبرگان رهبری گفتند:قرآن را هرچقدربیشتربفهمید،بیشترراغب می شویدبه دانستنهای جدیدی ازقرآن.

مدیر مرکز اسلامی امام علی  در هامبورگ درباره قداست زدایی غرب گفتند :متأسفانه عده ای ازروشنفکران غربگراهماهنگ با استکبار می گویندکه بعضی ازایات قرآن درزمان ماکارایی ندارد،برای نشان دادن صلح طلبی وزندگی مسالمت آمیز،آیات جنگ رازیرسؤال می برند«همانطورکه عده ای درزمان امام خمینی (قصاص)رازیزسؤال بردند»

آیت الله رضارمضانی گیلانی گفتندکل غزوات وسریه های رسول الله(ص) حدود۸۰مورداست وآمارکل  کشته ها این جنگها۲۰۰۰نفراست،درصورتیکه همین مدعیان صلح  وآرامش قرن بیستم ازآماریکصدمیلیون کشته جنگهای جهانی اول ودوم ودیگرجنایتها خبردارند ونیزاز۴۶میلیونی بردگی عصرمدرن مطلعند با این وجود اسلام ستیزی دارند ومنادی صلح ودوستیند

DSC_0040

توضیح  واصلاحیه مدیرسایت-پیراسته فر:

۱-ساختمان مؤسسه تعلیم قرآن شهید بهشتی رشت درنیمه شعبان(۹۵/۰۳/۰۲) افتتاح شده بود. این مراسم مراسم سخنرانی بوده است

۲-آیت الله دکتررضا رمضانی، رئیس هیئت علمای فدراسیون جمعیتهای شیعی آلمان و مدیر مرکز اسلامی امام علی (ع) در هامبورگ است مطالب دکتررمضانی موجب این شد یک تحقیقی درتکمیل مطالبه ارائه شده بکنم ومطالب زیرمرتبط وجالب بود

 رضا استادی بابهره گیری از تفسیری میبدی (درباره تازگی قرآن)می نویسد: 
از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله:کلام اللّه جدید، غضّ، طریّ.
(قرآن‏[همواره‏]نو و تازه است) (۱)
از امام محمد باقر (ع):ان القرآن حیّ لا یموت و الآیة حیّة لا تموت...
(قرآن و آیات قرآن همیشه زنده است و نمی‏میرد). (۲)
از امام صادق (ع):ان القرآن یجری کما یجری اللیل و النهار و کما یجری الشمس و القمر و یجری انما علی آخرنا کما یجری علی اوّلنا. (۳)
(همانطور که شبت و روز و خورشید و ماه جریان و ادامه دارد و ایستائی ندارد قرآن هم در همه زمانها جریان و ادامه دارد و همانگونه که نسل‏های قبل را شامل می‏شد نسل‏های کنونی و آینده را شامل می‏شود.)
امام رضا علیه السلام به نقل از امام کاظم(ع):ان رجلا سأل ابا عبد اللّه علیه السلام:ما بال القرآن لا یزداد علی النشر و الدراسة الاّ غضاضة؟
فقال علیه السلام:لانّ اللّه تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان، و لا لناس دون ناس، فهو فی کلّ زمان جدید، و عند کل قوم غضّ الی یوم القیامة. (۴)
(شخصی از حضرت صادق علیه السلام پرسید:چگونه است که قرآن کریم هر چه بیشتر منتشر می‏شود و مورد بررسی و درس قرار می‏گیرد تازگی آن بیشتر می‏شود[بر خلاف سائر کتابها که با خواندن مکرر حالت کهنگی پیدا می‏کند].
امام صادق در پاسخ او فرمود:چون خدای تبارک و تعالی قرآن را برای یک زمان نه زمان دیگر، و یک جمعیت نه جمعیت دیگر قرار نداده است.[و به این جهت آن را با ویژگی‏هایی نازل ساخته که بتواند جاویدان و همگانی باشد]پس در هر زمان و دوره ای جدید و نو، و نزد هر گروهی تازه است تا روز قیامت.)
از امام رضا علیه السلام:[القرآن‏]لا یخلق علی الازمنه... (۵)
با گذشت زمان قرآن کهنه کریم کهنه نمی‏شود.
امام هادی علیه السلام نیز در پاسخ ابن سکّیت نحوی (۶)
(که از آن حضرت پرسید:چگونه است که قرآن مجید هر چه بیشتر نشر می‏شود و مورد استفاده قرار می‏گیرد تازگی و نوی خود را از دست نمی‏دهد)همان پاسخ جدّش امام صادق علیه السلام را بازگو فرمود. (۷)
این شش روایت که یاد شد همه از کتابهای حدیثی شیعه بود.جالب این است که همین مطلب را با بیانی دیگر و ویژگی‏هایی جاذب‏تر، از امام صادق علیه السلام در تفسیر میبدی می‏بینیم:
قیل لجعفر بن محمد علیهما السلام:لم صار الشعر و الخطب تملّ اذا اعیدت و القرآن یعاد و لا یملّ؟
قال علیه السلام:لانّ القرآن حجة علی اهل الدهر الثانی کما هو علی اهل الدهر، الاوّل، فلذلک ابدا هو غضّ جدید. (۸)
به امام صادق علیه السلام گفته شد:چرا اشعار و خطبه‏ها با مکرّر شدن خسته کننده و مملّ می‏شود امّا قرآن مجید با مکرّر خواندن این حالت را ندارد؟
حضرت در پاسخ فرمود:زیرا قرآن بر اهل همه دوران‏ها حجّت است‏[مخصوص به یک دوره نه دوره دیگر نیست‏]و به این جهت همواره نو و تازه است.
شاهد صدق و واقعیت این روایات را هر قاری قرآن که بارها و بارها قرآن را خوانده است در خود لمس می‏کند.حتما شما هم افراد زیادی را می‏شناسید که سالی یک یا دو یا چند بار قرآن را می‏خوانند، بزرگسالانی در میان ما بوده و هستند که در طول عمر بیش از صد بار قرآن را ختم کرده‏اند.
اینها که سهل است افرادی قرآن را هزاران بار خوانده‏اند و باز تشنه تکرار آن بوده‏اند.
در کتاب ارجمند«البیان»به نقل از طبقات القرّاء درباره شیعة بن عیّاش متولد سال ۹۵ و متوفاق سال ۱۹۳ یا ۱۹۴هجری که از قاریان معروف بوده آمده:لما حضرته الوفاة بکت اخته فقال لها:ما یبکیک؟انظری الی تلک الزاویة فقد ختمت فیها ثمان عشرة الف ختمة. (۹)
هنگام مرگ و حالت احتضار دید خواهرش گریه می‏کند.گفت:چرا گریه می‏کنی؟آن گوشه را می‏بینی، همانجا هجده هزار بار قرآن کریم را خوانده‏ام.شاید منظورش این بوده که با این طول عمر حدود صد سال، و انسی که با قرآن داشته‏ ام نباید نگران من باشی و برایم گریه کنی.

منابع:

۱-کتب الطرف ابن طاووس، ص ۱۸.
۲-تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۰.
۳-تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۰۳.
۴-عیون اخبار الرضا تألیف شیخ صدوق، ج ۲، ص ۸۷.
۵-عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۳۰.
۶-از اصحاب خاص امام جواد و امام هادی علیهما السلام بوده و در سال ۲۴۴ توسّط متوکّل عباسی لعنة اللّه علیه شهید شده است.
۷-مجموعه ورّام بن ابی فراس-تنبیه الخواطر، ج ۲، ص ۷۲.
۸-تفسیر کشف الاسرار میبدی، ج ۳، ص ۷۰.(۹)-البیان، مرحوم آیة اللّه خوئی، ص ۱۴۶
(۹)-البیان، مرحوم آیة اللّه خوئی، ص ۱۴۶ 

فلاح‌‌زاده: روزه‌داری تأثیری در ابتلا به

                                                        مراسم پایانی دوره کلاس قران ماه رمضان ١٤٤٠(سه شنبه، ۱۴ خرداد ۱۳۹۸)

فلاح زاده

درابتداویدئوی (درس احکام حجت الاسلام محمدحسین فلاح زاده)بنمایش گذاشته شد

وآنگاه تلاوت قرآن

ثواب آموزش دادن قرآن"تعلیم قرآن"

 رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : مَن عَلَّمَ رجُلاً القرآنَ فهُو مَولاهُ ، لا یَخذُلُهُ و لا یَستَأثِرُ علَیهِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس به مردى قرآن بیاموزد، مولاى اوست و آن مرد نباید او را تنها و بى یار گذارد و خود را بر وى ترجیح دهد.

 عنه صلى الله علیه و آله : مَن عَلَّمَ عَبدا آیَةً مِن کتابِ اللّه ِ فهُو مَولاهُ ، لا یَنبَغی لَهُ أن یَخذُلَهُ و لا یَستَأثِرَ علَیهِ، فإن هُو فَعَلَهُ قَصَمَ عُروَةً مِن عُرَى الإسلامِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس آیه اى از کتاب خدا را به بنده اى بیاموزد، مولاى اوست و شایسته نیست که آن بنده، او را تنها و بى یاور گذارد و خود را بر او ترجیح دهد؛ که اگر چنین کند، حلقه اى از حلقه هاى اسلام را پاره کرده است.

 عنه صلى الله علیه و آله : ما اجتَمَعَ قَومٌ فی بَیتٍ مِن بُیوتِ اللّه ِ یَتلُونَ کتابَ اللّه ِ و یَتَدارَسُونَهُ بینَهُم إلاّ نَزَلَت علَیهِمُ السَّکینَةُ ، و غَشِیَتهُمُ الرَّحمَةُ ، و حَفَّتهُمُ الملائکةُ ، و ذَکَرَهُمُ اللّه ُ فیمَن عِندَهُ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هیچ گروهى در خانه اى از خانه هاى خدا براى تلاوت کتاب خدا و مباحثه آن جمع نشدند، مگر این که آرامش بر آنان فرود آمد و رحمت فرایشان گرفت و فرشتگان آنان را در میان گرفتند و خداوند در میان کسانى که نزدش هستند، از آنان یاد کرد.

 عنه صلى الله علیه و آله : ألا مَن تَعَلَّمَ القرآنَ و عَلَّمَهُ و عَمِلَ بما فیهِ فأنا لَهُ سائقٌ إلَى الجَنّةِ و دَلیلٌ إلَى الجنّةِ

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بدانید که هر کس قرآن را بیاموزد و به دیگران آموزش دهد و به آنچه در آن است عمل کند، من او را به سوى بهشت جلو مى رانم و راهنماى او به سوى بهشت هستم.

 عنه صلى الله علیه و آله : مَن عَلَّمَ وَلَدا لَهُ القرآنَ قَلَّدَهُ اللّه ُ قِلادَةً یُعجَبُ مِنها الأوَّلونَ و الآخِرونَ یَومَ القِیامَةِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس به فرزند خود قرآن را آموزش دهد، خداوند گردنبندى به گردن او آویزد که در روز قیامت همگان از آن شگفت زده شوند.

 عنه صلى الله علیه و آله : مَن قَرَأ القرآنَ قَبلَ أن یَحتَلِمَ فَقَد اُوتِیَ الحُکمَ صَبّیا .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس پیش از بلوغ قرآن بخواند، در کودکى به او حکمت داده شده است.

 الإمامُ علیٌّ علیه السلام : حَقُّ الوَلَدِ علَى الوالِدِ أن یُحَسِّنَ اسمَهُ ، و یُحسِّنَ أدَبَهُ ، و یُعَلِّمَهُ القرآنَ .

امام على(ع) : از جمله حقوق فرزند بر پدر، این است که نامى نیکو بر او بنهد و نیکو تربیتش کند و قرآن را به او بیاموزد.

حضرت رسول (ص) :هر کس به کودکی قرآن بیاموزد،خداوند در قیامت او را به مدالی مفتخر میکند که  اولین و آخرین انسانها به شگفت می آید./میزان الحکمه،حدیث ۱۶۴۶۹

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:تعلیم قرآن ازنگاه یک عارف عالم.

خاطره«شیخ رجبعلی خیاط » :

«شیخ رجبعلی» می گوید:شبها در یکی از مساجد شهر تهران بعد از نماز و عبادتم مدتی مینشستم.کار من در آن لحظات آموزش قرآن بود.مردم نزد من می آمدند و من حمد و سوره آنها را تصحیح میکردم.

یک شب که مشغول آموزش قرآن به یکی از مؤمنین بودم متوجه ۲ پسر بچه  شدم که با هم دعوا میکردند.یکی از آنها مغلوبه شده بود و برای اینکه بیش ازآن کُتک نخورد،پاشدو آمد پهلوی من نشست.من هم که شاهد این ماجرا بودم از فرصت استفاده کردم بااوگرم گرفتم و بعداز او پرسیدم : پسر جان! حمد و سوره را بلدی؟

گفت : آری،گفتم :بخوان ببینم!

پسر دست و پا شکسته حمد و سوره ای خواند و من باحوصله مشغول اشتباهاتش رااصلاح کردم.خیلی وقتم را گرفت ،دیر وقت به خانه رفتم.شب بعد که به مسجد رفتم.بعد از نماز طبق معمول نشسته بودم.پیر مردی که قیافه عجیبی داشت نزد من آمد و به من گفت : من علومی دارم که بسیاری به دنبال آن هستند.من علم کیمیا و علوم غریبه را میدانم.دست به هر چیزی بزنم طلا میشود.

وی ادامه داد:حاضرم تمام اینها را به تو بدهم مشروط به یک امر.باید چیزی به من بدهی!

گفتم :چه چیز؟

پاسخ داد : باید ثواب تعلیم قرآن دیشبت  راکه به آن کودک دادی بمن بدهید!

من که از قبل متوجه ارزش کارم بودم گفتم : نه ،اینها در مقابل کار من ارزشی ندارد.اگر اینها به درد میخورد به من نمیدادی!

 پیامبر به علی (ع) فرمود : اگر خداوند به دست تو کسی را هدایت کند ارزش آن از آنچه خورشید به آن میتابد بیشتر است.

«شیخ رجبعلی خیاط » در سال ۱۲۶۲ شمسی، در شهر تهران (خیابان مولوی کوچه سیاه‌ها «شهید منتظری»)تولدیافت. پدرش « مشهدی باقر » یک کارگر ساده بود. هنگامی که رجبعلی دوازده ساله شد پدرش از دنیا رفت.

«شیخ رجبعلی خیاط نکوگویان» از قول مادرش نقل می‌کند : « موقعی که تو را در شکم داشتم شبی [ پدرت غذایی را به خانه آورد] خواستم بخورم دیدم که تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شکمم می‌کوبی، احساس کردم که از این غذا نباید بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسیدم….؟ پدرت گفت حقیقت این است که این ها را بدون اجازه [از مغازه ای که کار می‌کنم] آورده‌ام! من هم از خوردن آن غذا  صرفنظرکردم. »

شغل«رجبعلی خیاط »،خیاطی بودواما بعلت اجتناب ازمعاصی،خداوندبهش نعمتی داده بودکه میتوانست،نیت افرادرابخواند وبا«روشن ضمیری»ازحال درونی افرادبگویدوه تعبیری صاحب کشف وکرامات بود،وی در ۲۲ شهریور ۱۳۴۰ درسن۷۸سالگی درگذشت.

زندگانی ایشان را«آیت الله محمدی ری شهری»نوشته است.

مراسم پایانی کلاس های قرآن مؤسسه تعلیم قرآن شهیدبهشتی -رشت-رمضان رمضان ١٤٣٩(خرداد ۱۳۹۷)

درگذشت رئیس ستاد دیه گیلان

حمید کامران زاده رئیس ستاد دیه و مدیرکل سابق کمیته امداد استان(ازخیرین این مؤسسه تعلیم قرآن)درمورخه ۱۳۹۷/۰۸/۲۹فوت کردند


مهندس عبدالرسول دهقان که سابقه معاونت استانداری(زمان مهندس علی اکبر طاهایی) ومعاونت مهندس محمد سعیدی کیا دربنیادمستضعفان را درسوابقش دارد،نقشه این ساختمان را کشیده است.

روایاتی در مورد حفظ قرآن 

1ـ ارزشمندترین ثروت معنوی:قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : حَمَلَةُ القُرْآنِ هُمُ المَحْفُوفونَ بِرَحمَةِ اللهِ، المُلَبِّسونَ نُورَ اللهِ، المُعَلِّمونَ کَلامَ اللهِ مَنْ عاداهُم فَقَدْ عادَی اللهَ و مَنْ والاهُم فَقَدْ والَی اللهَ. مستدرک الوسائل /ج4/ص 254 
حافظان قرآن مشمول رحمت خدا، در برکنندگان نور خدا و آموزگاران کلام خدایند. کسی که با آنان دوستی نماید با خدا دوستی نموده است. 
2ـ بالاترین درجه
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: عَدَدُ دَرَجِ الجَنَّةِ عَدَدُ آیِ القرآنِ. فَإذا دَخَلَ صاحِبُ القُرآنِ الجَنَّةَ قیلَ لَهُ إرْقَ و اقْرَأ. لَکُلِّ آیَةٍ دَرَجَةٌ فَلا تَکونُ فَوْقَ حافِظِ القُرآنِ دَرَجَةٌ. بحارالانوار/ج89/ص 22 
تعداد درجات بهشت به تعداد آیات قرآن است، هنگامی که حافظ قرآن وارد بهشت می‌گردد به او گفته می‌شود: « بالا برو و قرآن بخوان. هر آیه رتبه‌ای دارد». پس بالاترین از مرتبه حافظ قرآن درجه‌ای نیست. 
3ـ همراه با انبیاء: 
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : إنَّ اَکْرَمَ العِبادِ إلَی اللهِ بَعْدَ الاَنبیاءِ العُلَماءُ ثُمّ حَمَلَةُ القُرآن. یَخْرُجونَ مِن الدُّنیا کَما یَخْرُجُ الاَنبیاء. وَ یَحْشُرونَ مِنْ قُبُورِهِم مَعَ الاَنبیاءِ و یَمُرُّونَ عَلی الصِّراط مَعَ الاَنبیاءِ و یَأخذون ثوابَ الاَنبیاء. فَطوبی لِطالب العِلْمِ و حامِلِ القرآنِ ممّا لَهُم عِندَاللهِ مِن الکرامَةِ وَ الشَّرف. بحارالانوار /ج 89/ ص 18ـ 19 
گرامی ترین بندگان بعد از انبیاء علما و سپس حافظان قرآن هستند. مانند انبیاء از دنیا می‌روند؛ همراه انبیاء از قبرهایشان خارج می‌شوند به همراه انبیاء از صراط می‌گذرند و ثواب انبیاء را می‌برند. پس خوشا به حال پوینده راه علم و حافظ قرآن به سبب آن کرامت و شرافتی که نزد خدا دارند. 
4ـ بالندگی قدرت حافظه: 
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: مَنْ جَمَعَ القُرآنَ مَتَّعَهُ اللهُ بِعَقْلِهِ حَتّی یَموت. کنز العمال / ج 1 / حدیث 2318 
آنکه قرآن را گرد آورد خداوند تا هنگام مرگش وی را از عقلش بهره‌مند می‌سازد. 
5ـ پرچمداران اسلام: 
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: حامِلُ القُرْآنِ حامِلُ رأیَةُ الاِسلامِ مَنْ أکْرَمَهُ فَقَدْ أکْرَمَ الله و مَنْ اَهانَهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ. کنز العمال/ ج 1 / حدیث 2344 
 با فضیلت‌ترین نعمت: 
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : مَنْ اَعْطاهُ اللهُ حِفْظَ کِتابِهِ فَظَنَّ اَنَّ أحَداً أُعطیَ أفْضَلَ مِمَّا أُعطیَ فَقَدْ غَمَطَ أفْضَلَ النِّعمَةِ. کنزالعمال / ج1/ حدیث 2317 
هر کس که خداوند حفظ کتابش را به او اعطا کرده اگر گمان برد به کسی چیزی بهتر از وی داده شده است با فضیلت‌ترین نعمت را کوچک شمرده است. 
7ـ دوستان خدا
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: حَمَلَةُ القُرآنِ أوْلِیاءُ اللهِ. کنز العمال / ج 1/ حدیث 2295 
حافظان قرآن دوستان خدایند. 
8ـ با ارزش‌ترین سرمایه:قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: لا یَنْبَغی لِحامِلِ القُرآنِ إنْ یَظِنَّ إنَّ أحَداً أُعطیَ إفْضَلَ مِمّا اُعطیَ لأنَّه لَوْ مَلِکَ الدُّنیا بأسْرِها لَکانَ القرْآنُ أفْضَلَ مِمّا مَلَکَهُ. مستدرک الوسایل/ ج 4/ ص 237 
برای حافظ قرآن سزاوار نیست گمان کند چیزی بهتر از آنچه به او داده شده ( حفظ قرآن ) به دیگری داده شده است زیرا اگر او مالک تمام دنیا می‌شد قرآن از آنچه او صاحبش شده بود برتر می‌بود. 
9ـ غنای فرهنگی
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: أغْنَی النَّاسِ حَمَلَةُ القُرآنِ مَنْ جَعَلَهُ اللهُ تَعالی فی جوْفِهِ. کنزالعمال/ج1/حدیث 2261 
بی نیازترین مردم حافظان قرآن هستند. همان کسانی که خداوند متعال قرآن را در وجودشان جای داده است. 
10ـ احترام زمین:قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: إذا ماتَ حامِلُ القُرآنِ أوحَی اللهُ إلَی الأرض أَن لا تَأکُلی لَحْمَهُ. قالَتْ: إلهی کَیفَ آکُلُ لَحْمَهُ و کَلامَکَ فی جَوْفِه. کنزالعمال/ج1/حدیث 2488 
هنگامی که حافظ قرآن از دنیا می‌رود خدای تبارک و تعالی به زمین وحی می‌نماید که « گوشت بدن او را نخور!» زمین عرض می‌کند « پروردگارا! چگونه گوشت او را بخورم در حالی که کلام تو ( قرآن ) در قلب اوست. 
11ـ رضایت الهی
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: إنَّ اللهَ تَعالَی لَیَغْضِبُ فَتُسَلِّمُ الملائِکَةُ لِغَضَبِهِ فَإذا نَظَرَ إلی حَمَلَةِ القُرآنِ تَمْلَأُ رِضاً. کنز العمال/ج1/حدیث 2484 
همانا خداوند متعال خشمگین می‌شود و ملائکه تسلیم خشم او می‌گردند. پس هنگامی که حافظان قرآن را می‌نگرد سرشار از رضایت می‌شود. 
12ـ دعای مستجاب
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: مَنْ جَمَعَ القُرآنَ فَإنَّ لَهُ عِنْدَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ دَعْوَةً مُسْتَجاتَةً إنْ شاءَ عَجَّلَها لَهُ فِی الدُّنیا و إنْ شاءَ إذْخَرَها لَهُ فِی الآخِرَة. کنز العمال/ج1/حدیث 2414 
برای کسانی که قرآن را گرد آورد نزد خدای متعال یک دعای مستجاب است اگر (خدا) بخواهد در دنیا برایش مستجاب می‌کند و اگر بخواهد برای آخرتش ذخیره می‌نماید. 
13ـ حق شفاعت
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: لِحاملِ القُرآن إذا عَمِلَ بِهِ فَأحَلَّ حَلالَهُ و حَرَّمَ حَرامَهُ شَفْعٌ فی عَشْرَةِ أهْلِ بَیْتِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ کُلُّهم قَدْ وَجَبَتْ لَهِ النّارُ. کنز العمال / ج 1/ حدیث 2327 
حافظ عامل به قرآن که حلال آن را حلال و حرام آن را حرام می‌شمارد فردای قیامت در مورد 10 نفر از بستگانش حق شفاعت دارد که همگی آنها اهل آتشند. 
14ـ برتری الهی: 
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: فَضْلُ حَمَلَةِ القُرآنِ عَلَی الّذی لَمْ یَحْمِلْهُ کَفَضلِ الخالِقِ عَلِی المَخْلوقِ. کنز العمال/ ج1/حدیث 2299 
برتری حافظ قرآن بر کسی که حافظ نیست مانند برتری آفریدگار بر مخلوق است. 
با ارزش‌ترین سرمایه:قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: لا یَنْبَغی لِحامِلِ القُرآنِ إنْ یَظِنَّ إنَّ أحَداً أُعطیَ إفْضَلَ مِمّا اُعطیَ لأنَّه لَوْ مَلِکَ الدُّنیا بأسْرِها لَکانَ القرْآنُ أفْضَلَ مِمّا مَلَکَهُ. 
مستدرک الوسایل/ ج 4/ ص 237 
برای حافظ قرآن سزاوار نیست گمان کند چیزی بهتر از آنچه به او داده شده ( حفظ قرآن ) به دیگری داده شده است زیرا اگر او مالک تمام دنیا می‌شد قرآن از آنچه او صاحبش شده بود برتر می‌بود.

***

1 - عن معاذ قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله ، یقول: ما من رجل علّم ولده القرآن الاّ توجّ اللّه أبویه یوم القیامة تاج الملک، و کیسا حلّتین لم یرالناس مثلهما.
از معاذ روایت شده است که گفت: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: هر کسی به فرزندش قرآن تعلیم دهد، خداوند متعال در قیامت، والدین او را به تاج پادشاهی تاجدار می کند و بر آن دو، جامه ای می پوشاند که هیچ کسی مثل آنها را ندیده است. /وسائل الشیعة، ابواب قرائة القرآن، باب 1
2 - عن علی علیه السلام : انّ النّبی صلی الله علیه و آله قال: خیارکم من تعلّم القرآن و علّمه.(209) 
امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کرده است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بهترین شما کسی است که قرآن را یاد بگیرد و به دیگران یاد بدهد. /وسائل الشیعة، ابواب قرائة القرآن، باب 1
3 - عن النّبی صلی الله علیه و آله قال: أفضل العبادة قرائة القرآن.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: بهترین عبادت، خواندن قرآن است. 
4 - عن أبی عبدالله علیه السلام قال: ینبغی للمؤمن أن لایموت حتّی یتعلّم القرآن، أو یکون فی تعلیمه.
امام صادق علیه السلام می فرماید: سزاوار است که مؤمن هنگام مرگ، یا در حال یاد گرفتن قرآن و یا در حال یاد دادن آن باشد. /وسائل الشیعة، ابواب قرائة القرآن، باب 1
5 - عن أمیرالمؤمنین علیه السلام انّه قال: و تعلّموا القرآن فانّه ربیع القلوب، و استشفعوا بنوره فانّه شفاء الصّدور، و أحسنوا تلاوته فانّه أنفع. نهج البلاغه، خطبه 110
علی علیه السلام می فرماید: قرآن را یاد بگیرید که بهار دلهاست، و نیکو آن را تلاوت کنید که سودمندترین چیز برای شما قرآن است. 
اینها نمونه هایی بود از روایاتی که درباره فراگیری قرآن وارد شده بود و بعد از فراگیری قرآن که همه ما، مخصوصاً والدین، در این امر وظیفه سنگینی بر عهده داریم و باید به قرائت آن، اهمّیت داد. در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است: 
قرائة القرآن فی المصحف تخفف العذاب عن الوالدین و لو کانا کافرین.(اصول کافی، کتاب فضل القرآن، ح 4.)
خواندن قرآن از روی آن، عذابِ پدر و مادر را سبک می کند، اگر چه آنها کافر باشند. 
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

                                                           ***

اهمیت آموزش قرآن واحکام امورقرآنی

همیت علم و آموزش در اسلام روشن است، اما آنچه مورد نظر ماست، اهمیت آموزش در دوران کودکی و نوجوانی است؛ دورانی که به گفته ی امام علی علیه لسلام صفحه ی ذهن کودک مانند زمین خالی و آماده ای است که هر بذری در آن بکارند، به بار خواهد نشست. آموزش دوران کودکی و نوجوانی به اندازه ای است که امام علی علیه السلام فرمود: تأثیر علم آموختن در کودکی مانند نقشی است که بر روی سنگ کنده شود.

نقشی که بر روی سنگ کنده شود، زدوده نخواهد شد، علمی که در کودکی آموخته شود، از یاد نخواهد رفت و ماندگار خواهد بود.

جضرت علی علیه السلام نیز به تعلیم فرزندان اهتمام داشت. وی در وصیت خود به امام حسین علیه السلام می فرماید: به تأدیب و تربیت تو مبادرت کردم، قبل از این که قلبت سخت و فکرت مشغول شود. روشن است تأدیب و تربیت، بدون تعلیم و آموزش نخواهد بود... امام علی علیه السلام می فرماید: در کودکی علم بیاموزید تا در بزرگی آقایی و سیادت کنید.

آموزش قرآن

بخش دیگری از آموزش در سیره ی معصومین علیهم السلام آموزش قرآن است که از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و در مکاتب آموخته می شده است. علی علیه السلام در این باره به فرزندش امام حسن علیه السلام می فرماید: «و ان ابتدئتک بتعلیم کتاب الله؛ تعلیم و تربیت تو را با آموزش کتاب خدا شروع کردم». اهمیت آموزش قرآن به کودکان و فرزندان، به گونه ای است که معصومین علیهم السلام آن را از حقوق فرزند بر والدین شمرده اند. امام حسین علیه السلام فرزند خویش را برای آموزش قرآن به مکتب فرستاد. استاد، سوره ی حمد را به فرزند یاد داد و وقتی وی سوره را برای پدر خواند، امام هزار دینار و هزار حله به استاد داد و دهان او را پر از دُر کرد.

آموزش احکام و احادیث

بخش دیگری از آموزش در سیره ی معصومین، آموزش احکام و حدیث و تفسیر و تأویل قرآن است. حضرت علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام فرمود: «تعلیم و تربیت تو را با آموزش قرآن و تأویل و تفسیر آن و آموزش احکام دین و حلال و حرام آغاز کردم». پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این باره فرمود: «وای بر حال فرزندان آخرالزمان، به خاطر پدران و مادرانشان! از پیامبر سؤال شد: از پدران و مادران مشرک آن ها؟ حضرت فرمود: خیر، از پدران و مادران مؤمن آن ها که هیچ چیز از احکام و واجبات دینی را به آن ها نمی آموزند و اگر فرزندان چیزی آموختند، مانع آموزش فرزندان می شوند و از آن ها در دنیا به سرمایه ی ناچیزی راضی اند. چنین من از پدرانی بیزارم و آن ها از من روی گردانند».

از جمله مهمترین نکاتی که درخصوص آموزش دینی کودکان در روایات آمده است، مسأله فطری بودن توجه به دین و خداست. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هر نوزادی با فطرت خدایی به دنیا می آید و پرورش می یابد، مگر این که پدر و مادر او را به سوی یهودی گری یا مسیحی گری بکشانند». (بحارالانوار، ج3، ص281) و نیز آمده است که موسی علیه السلام به خدا عرض کرد: «پروردگارا! کدام یک از اعمال نزد تو برتر است؟ خطاب رسید: محبت به کودکان؛ چرا که من فطرت آنها را بر پایه اعتماد به یگانگی خود قرار دادم». (آیین تربیت، ص381) تمام این احادیث نشان می دهد که باید پدر و مادر محیطی مناسب برای کودک فراهم آورند تا حقایقی یا عقایدی که ریشه های آن در نهاد و فطرت کودک نهفته است بروز کند.

تعلیم و تعلم قرآن

در منابع اسلامی و در بحث موضوع علم، آنچه از اهمیت و اولویت اساسی و ویژه ای برخوردار بوده و نقش مقدماتی برای بهره مندی از قرآن دارد تعلیم و تعلم یا یاددهی و یاد گیری آن است.
یاددهی و یادگیری قرآن پاداش بزرگی دارد و در اهمیت آن از دیدگاه قرآن همین بس که خداوند از خود به عنوان «معلم قرآن» یاد می‌کند: «الرَّحْمَنُ *عَلَّمَ الْقُرْآنَ ؛ خداوند رحمان، قرآن را تعلیم فرمود.».(1)

همچنین یکی از وظایف بسیار مهم و ابتدائی پیامبر گرامی اسلام(ص) تعلیم و آموزش قرآن به مردم دانسته شده است: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ؛ و او (همان خدای توانایی) است که در میان ناخوانده و نانویسنده‏ها (یا در میان کسانى که کتاب و پیغمبرى نداشتند، یا در میان مردم امّ القرى و مکّه معظّمه) رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها بخواند و آنان را (از پلیدیهاى شرک، کفر، جهل، اخلاق رذیله و خویهاى زشت) پاکیزه گرداند، و کتاب (قرآن عظیم) و حکمت و دانش (اصول و فروع دین) را به ایشان بیاموزد، و هر چند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند!»(2)

در سنت و سیره معصومین (علیهم الصلاه و السلام) هم درباره قرآن و تعلیم و تعلم آن توصیه‏ها، تأکیدها و تشویق‌های بسیار شده است که به چند روایت ارزشمند در این باره توجه کنید:
1. قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم): خیرُکم من تعلّم القرآن و علّمه. (3)
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بهترین شما کسی است که قرآن را یاد بگیرد و به دیگران بیاموزد.

2. قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم): ما من مؤمنٍ ذکرا او انثی حُراً او مملوکا إلا و لله علیه حق واجب ان یتعلم القرآن.(4)
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: نیست بر مرد یا زن مؤمن ، آزاد یا برده مگر این که برای خدا حقی واجب برگردن آنها است و آن حق این است که قرآن را یاد بگیرند.

3. قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم): من تعلم القرآن و تواضع فی العلم و علّم عبادالله و هو یرید ما عندالله لم یکن فی الجنة اعظم ثواباً منه و لا اعظم منزلة منه و لم یکن فی الجنة منزلةً و لا درجةً رفیعه منه ... . (5)
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: کسی که قرآن را یاد بگیرد و متواضع در علم باشد و آن را به بندگان خدا بیاموزد و اجرش را از خدا بخواهد، در بهشت بزرگتر از ثواب او و بزرگتر از مقام و منزلت او چیزی نیست و در آنجا از بالاترین مقامها و شریفترین منازل برخوردار است.

4. قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) : معلم القرآن یستغفرله کل شیءٍ حتی الحوت فی البحر.(6)
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: برای معلم قرآن تمام موجودات حتی ماهیان دریا، طلب آمرزش می کند.

5. قال الامام علی (علیه السّلام): تعلموا القرآن فانه احسن الحدیث و تفقهوا فیه فانّهُ ربیع القلوب و استشفوا بنوره فانه شفاء الصدور و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص فان العالم العامل بغیر علمه کالجاهل الحائر ... . (7)
امام علی (علیه السّلام) فرمود: قرآن را بیاموزید که بهترین گفتار است و تفقه کنید در آن که بهار دلهاست و شفاعت بجوئید به نورش که او شفادهنده سینه‏ها است و آن را نیکو تلاوت کنید، زیرا بهترین و مفیدترین داستانها است، پس بدرستی که عالم عامل به غیر علمش مثل جاهل و نادانی است که از بیماری نادانی شفا نخواهد گرفت، بلکه حجت بر او قویتر و حسرت و اندوه بر او استوارتر و در پیشگاه خدا سزاوارتر به نکوهش است.

6. قال الامام الصادق (علیه السّلام ): ینبغی للمؤمن ان لا یموت حتی یتعلم القرآن او یکون فی تعلمه. (8)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: سزاوار است برای انسان مؤمن که قبل از مردنش قرآن را یاد بگیرد یا در حال یادگیری قرآن باشد.

7. قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم): ما من رجل علّم ولده القرآن الا توّجَ الله ابویه یوم القیامه تاج الملک و کسیا حلتین لم یر الناس مثلهما. (9)
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: پاداش مردی که به فرزند خود قرآن بیاموزد نیست مگر این که خداوند در روز قیامت تاج پادشاهی بر سرش گذارد و او را حلّه‏هایی بپوشاند که مردم مثل آن را ندیده اند.

8. سأل ابوذر عن النبی (صلّی الله علیه و آله و سلم ): انی اخاف ان اتعلم القرآن و لا اعمل به، فقال رسول الله - صلّی الله علیه و آله -: لا یعذب الله قلباً اسکنه القرآن. (10)
ابوذر از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) پرسید: یا رسول الله من می ترسم از این که قرآن را فراگیرم ولی به آن عمل نکنم، پس پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خداوند قلبی را که قرآن در آن جای گرفته است، عذاب نمی کند.

9. قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم): تعلّموا القرآن و اقرؤوه. (11)
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: قرآن را فراگیرید و آن را بخوانید.

10. قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم): من تعلم القرآن ثم تفقه فی الدین ثم اتی صاحب سلطان تملقاً الیه و طمعا لما بین یدیه خاض بقدر خطاه فی نار جهنم. (12)
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر کس که قرآن را فراگیرد و سپس در دین تفقه و کوشش کند، بعد آن را نزد پادشاهی بیاورد و تملق او را بکند یا چشم بدوزد به آن چه نزد سلطان است؛ فرو می رود به مقدار خطای خود در آتش جهنم.

11. قال الامام الصادق (علیه السّلام): و یجیئ بعبدٍ قد تعلم القرآن فیقول یا رب تعلمتُ القرآن ابتغاء وجهک فیقال له بل تعلمت لیقال ما احسن صوت فلان اذهبوا به الی النار. ( 13)
امام صادق (علیه السّلام ) فرمود: می آید روز قیامت بنده ای که قرآن را فراگرفته و می گوید: پروردگارا، من قرآن را به خاطر رضا و خشنودی تو فراگرفتم، پس گفته می شود به او که تو قرآن را فراگرفتی تا به تو بگویند فلانی چه صوت زیبایی دارد، ببرید او را به سوی آتش.

12. قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم): من تعلم القرآن للدنیا و زینتها حرّم الله علیه الجنّة. (14)
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر کس قرآن را برای دنیا و زینتهای آن فراگیرد، خداوند بهشت را بر او حرام می کند.

13. قال الامام الصادق (علیه السّلام و سلم): من تعلّم منه حرفاً ظاهراً کتب الله له عشر حَسَنات و محا عنه عشَر سیّئات و رفع له عشر درجات. (15)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: هر کس از قرآن یک حرف بیاموزد، خداوند برای او ده حسنه می نویسد و ده گناه از او می بخشد و او را ده درجه بالا می برد.

14. قال الامام الصادق (علیه السّلام): من شدّد علیه القرآن کان له اجران و من یسرِّ علیه کان مع الابرار. ( 16)
امام صادق (علیه السّلام ) فرمود: هر که به سختی قرآن را یاد بگیرد برای او دو اجر است و هر که به آسانی یادگیرد با نیکان می باشد.

15. قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم): من علّم آیة فی کتاب الله کان له اجرها ما تلیت. (17)
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: کسی که آیه ای از قرآن را به دیگری یاد بدهد اجر تلاوت آن (آیه) برای او (نیز) است مادامی که تلاوت شود.

16. قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم): من علّم ولده القران فکانّما حج البیت عشرة آلاف حجة و اعتمر عشرة آلاف عمرة و اعتق عشرة آلاف رقیه من ولد اسماعیل و ... . (18)
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: کسی که به فرزند خود قرآن بیاموزد مثل این که ده هزار حج و ده هزار عمره انجام داده و ده هزار بنده از اولاد اسماعیل را آزاد کرده و در ده هزار غزوه شرکت کرده و ده هزار مسکین گرسنه را طعام داده است.

17. قال الامام الصادق (علیه السّلام): علّموا اولادکم یس فانّها ریحانة القرآن. (19)
امام صادق(علیه السّلام) فرمود: به فرزندان خود سوره مبارکه یس را بیاموزید که آن ریحانه قرآن است.

18. قال الامام علی (علیه السّلام): و امّا حق الولد علی الوالد ان یُحسّن اسمه و یُحسّنَ ادبه و یعلمه القرآن. (20)
امام علی (علیه السّلام) فرمود: حق فرزند بر پدر آن است که برای او اسم نیکو انتخاب کند و او را نیکو ادب کند و به او قرآن بیاموزد.

19. قال ... : «القرآن مأدبةُ الله فتعلّموا مِن مأدُبَتِهِ مَا استطعتم؛ قرآن سفره‏ى گسترده‏ى الهى است، پس به یادگیری از سفره گسترده‏اش به قدر توان برگیرید»، (21)

20. وَ رُوِیَ‏ عن النبئ (صلی الله علیه و اله و سلم): أَنَّ مَنْ أُعْطِیَ‏ الْقُرْآنَ‏ فَظَنَّ أَنَّ أَحَداً أُعْطِیَ أَکْثَرَ مِمَّا أُعْطِیَ فَقَدْ عَظَّمَ صَغِیراً وَ صَغَّرَ کَبِیراً؛ فَلَا یَنْبَغِی لِحَامِلِ الْقُرْآنِ أَنْ یَرَى أَنَّ أَحَداً مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ أَغْنَى مِنْهُ وَ لَوْ مَلَکَ الدُّنْیَا بِرُحْبِهَا». (22)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم)فرمودند: به هر کس (نعمت دانستن) قرآن داده شود و با این حال گمان کند که به دیگرى نعمتى بالاتر و بیشتر از این نعمت او داده شده ‏است، بى‏گمان کوچکى را بزرگ شمرده و بزرگى را کوچک. شایسته نیست که حامل قرآن، کسی از اهل زمین را از خود ثروتمندتر بپندارد، هر چند سراسر پهنه ی گیتی را مالک باشد.(23)

پاورقی:
1- سوره الرحمن، آیه 1- 2 .
2- سوره جمعه، آیه 2.
3- مستدرک الوسائل، ج 4، ص .
4- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 287 .
5- عقاب الاعمال، ص 51 .
6- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 288 .
7- نهج البلاغه، خطبه 110 .
8- الکافی، ج 1، ص 444 .
9- وسائل الشیعه، ج 6، ص 168 .
10- مستدرک الوسائل، ج 4، ص 233 .
11- مستدرک الوسائل، ج 4، ص 254 .
12- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 127 .
13- بحار الأنوار، ج 7، ص 180 .
14- بحار الأنوار، ج 74، ص 101 .
15- الکافی، ج 2، ص 612 .
16- بحار الأنوار، ج 89، ص 187 .
17- مستدرک الوسائل، ص 235 .
18- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 290 .
19- جامع الاخبار، ج 1، ص 211 .
20- نهج البلاغه، حکمت 391 .
21- بحارالانوار، ج 92، ص 19.
22- بحار الأنوار ج‏76 ، ص 255- 256، ح5؛ معانی الأخبار، ص279.
23- ر. ک: سایت اندیشه قم ( www.andisheqom.com)؛ سایت و علوم اسلامی (wiki.islamicdoc.org )؛ القرآن الکریم فی احادیث الرسول الاعظم(ص)؛ بصائرذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز؛ تلاوة القرآن المجید: فضائلها، آدابها، خصائصها، فضائل القرآن و ما انزل من القرآن بمکة و ما انزل بالمدینة؛ چهل حدیث منتخب در آستان قرآن./منبع:پرسمان قرآن

درخواست مدیریت سایت-پیراسته فر :این لیست مراکزقرانی رشت وحومه که مجوز فعالیت گرفته اند،اما معلوم نیست فعالیت دارندیانه،درتلاشم برای تماس با (مسؤلین این مراکز«اگرفعّال» هستند)،بتوانم گزارشی تهیه کنم، یا اگرمسؤلین مراکزقرآنی(کلاسهای آموزش قرآن)میتواننندبااین ایمیل ارتباط برقرارکنم تا دراولین فرصت  گزارشی از اقدامات وفعالیتهایشان منتشرکنم

pirastehfar2@yahoo.com

مؤسسات قرآنی  مجاز در«رشت»گیلان

۱- مؤسسه « محمد»(ص)نام مسئول :  غلامعلی مهدی پور

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-چهار راه گلسار – جنب اوقاف -مقابل مخابرات ساختمان مرکزی مکتب قرآن محمدی رشت , کدپستی ۴۱۶۳۸۳۳۵۱۱

تلفن ثابت : ۰۱۳۱۷۲۲۷۳۳۷/نمابر : ۰۱۳۱۷۲۲۱۲۳۷/تلفن همراه : ۰۹۱۱۳۴۷۷۲۱۵ایمیل : shahrbanoo.ghasemi@yahoo.com

۲- مؤسسه« زینبیه»(حوزه علمیه).نام مسئول :خانم فروغ مهری نیا

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-خ مطهری- ساغرسازان- بعد ازمسجدگلدسته- جنب نانوایی تافتون- ساختمان سعید- مدرسه علمیه زینبیه(س)

تلفن ثابت : ۰۱۳۱۳۲۵۴۱۳۸/نمابر : ۰۱۳۱۳۲۵۴۱۵۶

۳- مؤسسه«مهدقرآن»(دارالقرآن)

نام مسئول : رحمت حقانی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت- بلوار آیت ا… رودباری- ک حجتی- پ۳۱ – مهدقرآن

نمابر : ۰۱۳۱۲۲۳۸۳۳۳ /تلفن همراه : ۰۹۱۱۳۳۲۵۴۱۸ /ایمیل : samane_barzegar@yahoo.com

۴- مؤسسه «مکتب النرجس»(دارالقرآن)

نام مسئول :خانم سلاطین اشرفی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-چهارراه گلسار-روبروی فرمانداری-کوچه مکتب نرجس-صندوق پستی ۴۱۶۳۵۱۷۷۶

تلفن ثابت : ۰۱۳۱۷۲۲۳۶۶۱/نمابر : ۰۱۳۱۷۲۲۲۲۶۳/ایمیل : salaatin110@yahoo.com

۵- مؤسسه « راهیان نورمعرفت»

نام مسئول : خانم زهرا رضایی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-بلوار شهید انصاری – روبروی نیروی انسانی – انتهای پارس ۱ – پلاک ۶۴, کدپستی ۴۱۷۴۸۷۳۱۶۸/نمابر : ۰۱۳۱۷۷۵۵۰۸۹/ایمیل : g-jeyrani@yahoo.co

۶- مؤسسه «نور السلام»

نام مسئول : خانم زهرا طلوعی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-خ مطهری-جنب مسجد سوخته تکیه به سمت حرم مطهر-روبروی پوشاک حبیب زاده-بن بست شهید بهشتی-پ ۶۳, کدپستی ۴۱۸۳۶۳۷۱۵۹

تلفن ثابت : ۰۱۳۱۶۶۶۷۵۰۵/ایمیل : noorossalam@chmail.ir

۷-مؤسسه «یاران موعود»(عج)(دارالقرآن)

نام مسئول :  محمدعلی امینی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-خ سعدی-جنب درمانگاه فرهنگیان

تلفن ثابت : ۰۱۳۱۷۲۳۴۵۶۵/نمابر : ۰۱۳۱۷۲۳۴۵۶۵/تلفن همراه : ۰۹۱۲۷۵۴۴۶۰۶/ایمیل : amininame@gmail.com

۸-مؤسسه «یاران سبزموعود»(عج)

نام مسئول : سیدناصر میرمحمدیان

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-استان گیلان – رشت – خ سعدی- پیچ سعدی – جنب درمانگاه فرهنگیان – نمایشگاه تجسمی قرآن کریم – یاران سبز موعود (عج) رشت

تلفن ثابت : ۰۱۳۱۷۲۳۴۸۳۹/تلفن همراه : ۰۹۱۲۷۵۱۵۲۸۰

۹- مؤسسه « الزهرا» (س)

نام مسئول :؟

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-استان گیلان – رشت – نیروی دریایی – خ پاسداران – کوی شهید رجائی – موسسه الزهراء

تلفن ثابت : ۰۱۳۱۶۶۶۴۸۶۰

۱۰-مؤسسه « حبل المتین»

نام مسئول : مسعود شیرزاد

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-استان گیلان – رشت – شهید بهشتی – سه راه رودباری – مسجد الهادی (ع) – موسسه حبل المتین

تلفن ثابت : ۰۱۳۱۴۲۴۶۱۳۶/تلفن همراه : ۰۹۱۱۳۴۸۵۶۶۴

۱۱-مؤسسه« تسنیم قرآن وعترت»

نام مسئول : امیرحجت مرادی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-

تلفن ثابت : ۰۱۳۱۲۲۶۱۸۰۴/تلفن همراه : ۰۹۱۱۱۴۹۳۴۵۷

۱۲- مؤسسه «نورعلی نور»

نام مسئول : محمدرضا طالبی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-استان گیلان – رشت – لشت نشاء – ابتدای کوچه شقایق- موسسه نور علی نور

تلفن ثابت : ۰۱۳۲۴۶۲۱۵۱۷/تلفن همراه : ۰۹۱۱۱۳۷۴۶۵۷

۱۳-مؤسسه « النجم»

نام مسئول :  محجوب

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-استان گیلان – رشت – خ شهید بهشتی – جماران – خ شهید قربانزاده – ک ۲۸ – ندائی ۲ – موسسه النجم

تلفن ثابت : ۰۱۳۱۵۵۷۰۸۸۷/تلفن همراه : ۰۹۱۱۸۳۵۸۷۴۴

۱۴- مؤسسه « فداییان ولایت عشق»

نام مسئول :  قابل قبادی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-استان گیلان- رشت- میدان جانبازان- پشت ترمینال خط چناره- کوی عظیم دوست- کوچه مرداد- روبروی آژانس کناره- بن بست ۱۲, کدپستی ۵۶۵۵۳۸۱۱۱۰

تلفن ثابت : ۰۱۳۱۸۸۴۸۸۳۶/نمابر : ۰۱۳۱۶۶۶۶۴۷۷/تلفن همراه : ۰۹۱۱۹۳۹۲۱۵۵

۱۵ مؤسسه «المهدی»(خانه قرآنی)

نام مسئول : کامران همتی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-بخش مرکزی کماکل، روستای کماکل

تلفن ثابت : ۰۱۳۱۳۲۳۰۷۹۰

۱۶-مؤسسه « نسوان»(خانه قرآنی)

نام مسئول : خانم مهوش یعقوبی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-ماسال ـروستای وزمتر

تلفن ثابت : ۰۱۳۱۲۳۵۸۵۷

۱۷- مؤسسه « فاطمه الزهرا»(خانه قرآنی)

نام مسئول : خانم سرور دهسازی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-کوچصفهان ـ دهستان مژده ، روستای مژده

تلفن ثابت : ۰۱۳۲۵۴۶۲۱۵۲

۱۸- مؤسسه « حضرت ابوالفضل»(خانه قرآنی)

نام مسئول : ابراهیم کیمیاگر

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-دهستان لولمان ، مسجد روستای لولمان

۱۹- مؤسسه « پیامبر اعظم»(خانه قرآنی)

نام مسئول :خانم ام کلثوم صفرپور

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-دهستان خمام ، جنب مسجد روستای لله کا

۲۰- مؤسسه « راهیان نور و معرفت»(خانه قرآنی)

نام مسئول : خانم طاهره فدایی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-کوچصفهان ـدهستان بلسبنه ، روستای گورابسر

تلفن ثابت : ۰۱۳۲۵۴۳۳۲۱۰

۲۱-مؤسسه « طهورا»(خانه قرآنی)

نام مسئول :خانم سیده رقیه سیدی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-دهستان خمام، مسجد روستای شیجان

تلفن ثابت : ۰۱۳۲۴۲۲۳۹۱۷

۲۲-مؤسسه « طه»(خانه قرآنی)

نام مسئول : خانم آمنه تقی‌نژاد

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-دهستان زیباکنار ، مسجد روستای زیباکنار

۲۳- مؤسسه « فداییان قائم آل محمد»(خانه قرآنی)

نام مسئول : خانم حاجیه حبیب‌نژاد

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-دهستان لولمان، روستای رشت آباد ، منزل خانم حبیب نژاد

۲۴-مؤسسه « یالثارات الحسین»(خانه قرآنی)

نام مسئول : خانم سحر خلیلی‌چولاب

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-کوچصفهان-لولمان-منزل شخصی چولاب

تلفن ثابت : ۰۱۳۲۵۲۶۳۲۲۴

۲۵- مؤسسه « نورالمبین»(خانه قرآنی)

نام مسئول : خانم سکینه فلاحپور

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-خشکبیجار ـ جیر سر ویشکاء

تلفن ثابت : ۰۱۳۲۴۳۶۱۴۱۶

۲۶-مؤسسه « کوثر»(خانه قرآنی)

نام مسئول :خانم معصومه یزدانی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-خشکبیجار ـ جور کویه

۲۷- مؤسسه « صاحب الزمان»عج(خانه قرآنی)

نام مسئول : خانم سیده فاطمه حسینی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-دهستان خمام ، مسجد روستای پشت سان

۲۸-مؤسسه « آقا سید رضا»(خانه قرآنی)

نام مسئول : قاسم خیراندیش

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-دهستان شهرستان ، مسجد روستای پایین محله

۲۹-مؤسسه « ثامن الائمه»(خانه قرآنی)

نام مسئول : خانم سیده‌کبری‌ سیدی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-خمام ـ اشکیک ـ دهیاری

۳۰- مؤسسه« سازمان منطقه آزاد انزلی»(شرکت)

نام مسئول :  رضا مسرور

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-جاده(رشت-انزلی)- کیلومتر۵- جاده زیباکنار- صندوق پستی:۴۳۳۵۵۱۱۴۵

تلفن ثابت : ۰۱۸۱۳۲۰۰۰۴۰/نمابر : ۰۲۱۸۸۷۷۴۳۰۱/سایت : www.freezones.ir

۳۱-مؤسسه « رهپویان قرآن و عترت»(اداره ارشاد)

نام مسئول : نادر حسینی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-سبزه میدان، اول استاد سرا، کوچه مهتاب پلاک۸۹

تلفن ثابت : ۰۱۴۱۲۲۴۱۸۰۱/تلفن همراه : ۰۹۱۱۳۳۶۵۹۳۸

۳۲-مؤسسه « جامعه‌القرآن الکریم»(جامعه القرآن)

نام مسئول :  رضا خلیفه

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-خ بیستون، کوچه انوشیروان، بن بست اول پلاک ۲۱

تلفن ثابت : ۰۱۳۱۴۲۲۱۲۲۷/تلفن همراه : ۰۹۱۱۳۴۷۰۸۸۳

۳۳- مؤسسه « مکتب نور»

نام مسئول :  خانم رقیه محمدزاده

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-خ سردار جنگل – دهنه سام -جنب زرگری، قصرزرین،پلاک ۳۹۲ , کدپستی ۴۱۴۳۷۴۳۳۹۵/نمابر : ۰۱۳۱۲۲۲۲۷۴۶/ایمیل : r.m.zamenahoo@gmail.com

۳۴-مؤسسه « حراء سرزمین وحی»

نام مسئول : سرکار خانم آمنه سام خانیان

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-خ سعدی – کوچه شهیدساسان پورنقاشیان -طبقه اول – موسسه فرهنگی قرآنی حراء سرزمین وحی

تلفن ثابت : ۰۱۸۲۴۶۲۳۱۹۴/نمابر : ۰۱۳۱۷۲۲۳۳۲۵/ایمیل : tafahomrasht@yahoo.com

۳۵- مؤسسه « جابربن عبدالله انصاری نابینایان»

نام مسئول :  خانم خدیجه سلگی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-خیابان سردار جنگل- خیابان عطا آفرین- روبروی آژانس خوش سفر- موسسه قرآنی جابربن عبداله انصاری-, کدپستی ۴۱۴۳۷۱۵۱۵۵

نمابر : ۰۱۳۱۲۲۲۶۵۰۳/ایمیل : moaseseshokofa@yahoo.com

۳۶-مؤسسه «بشارت بانوان»

نام مسئول : خانم ایزدپرست

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-گیلان-رشت-فلکه ی مصلی-اداره کل تبلیغات اسلامی-اموربانوان خانم آلیانی

تلفن ثابت : ۰۱۳۱۲۲۶۲۰۰۴/نمابر : ۰۱۳۱۶۶۶۱۰۷۲و۰۱۳۱۶۶۰۰۵۷۷/ایمیل : besharat@bonyan-gil.ir

۳۷-مؤسسه « امور فرهنگی سپاهان باطری»

نام مسئول :؟

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-بین فلکه گیل و توشیبا – کوچه پیام نور-امور فرهنگی سپاهان باطری

تلفن ثابت : ۰۱۳۱۲۲۲۶۵۰۳

۳۸-مؤسسه « خاتم الانبیاء»(مجتمع استانی)

نام مسئول :  مسعود فرهودی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-میدان شهرداری-ابتدای خیابان سعدی

تلفن ثابت : ۰۱۳۱۵۵۰۲۷۷۷

۳۹-مؤسسه « امام علی»(خانه دیجیتال)

نام مسئول :  سید محمد حق شناس

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-یخسازی-به طرف جاده فومن-جنب بنیاد شهید

۴۰- مؤسسه « یاران سبز موعود»(مرکز فرهنگی)

نام مسئول : محمد علی امینی

آدرس : استان گیلان – شهرستان رشت-رشت، خیابان سعدی، جنب درمانگاه فرهنگیان، مرکز فرهنگی تربیتی یاران/تلفن ثابت : ۰۱۳۱۷۲۳۴۵۶۵

آدرس  مؤسسه تعلیم قرآن  شهیدبهشتی:رشت-خیابان سعدی-بلوارمعلم-بعدازاستانداری-اولین چهارراه-سمت راست-ابتدای خیابان11(گلها)

مسجدشهدا"دیانتی"رشت

مسجددیانتی-رشت

مسجد«شهدای دیانتی»رشت 

این مسجددریکی از کوچه های محله «دیانتی» قراردارد که کمتر«نمای بیرونش»به مسجدشباهت دارد!.

محله «دیانتی»یکی ازمحلات نچندان قدیمی رشت می باشد،که وقتی از طرف میدان «صیقلان»

بطرف -امین الضرب، ژاندارمری سابق«شالکوه»می روید،درانتهای «بلواراحمدزاده »قراردارد،مسیری نیزازطرف ۳راه فلسطین دارد

قدمت مسجدشهدای دیانتی به سالهای  اوائل انقلاب برمی گردد.

مسجد دیانتی-شهداء

امروز(دوشنبه، ۷ آبان ۱۳۹۷)نمازجماعت ظهروعصر

«حجت الاسلام حمیدرضاتحریری» امام جماعت مسجدشهداء می باشد

وی متولد۱۳۴۹ می باشد وچهارسال است که عهده دار امامت این مسجدمی باشد.

تحریری سابقه امامت درمساجد«کسار»شفت ومسجد«پیش کنار»جاده سنگررا نیز دارد.

قدمت مسجدشهدای دیانتی به سالهای  اوائل انقلاب برمی گردد.

شهدای مسجد«شهداء-دیانتی

شهدای محله  دیانتی

 اولین امام جماعت مسجد«شهداء-دیانتی «حجت الاسلام سیدعبدالله موسوی دهشالی »بوده

حجت الاسلام موسوی حدود۳۶سال برای رونق مادی ومعنوی این مسجد زحمت کشیده است

واماهم اکنون دربستربیماری است

نگارنده-مدیریت سایت-پیراسته فر-امروز(سه شنبه، ۸ آبان ۱۳۹۷مصادف با«اربعین»٢٠ صفر ١٤٤٠)که با معاون سازمان تبلیغات اسلامی گیلان رفته بودیم به ملاقاتش متوجه شدیم به بیماری نسیان«آلزایمر»مبتلاشده،ازیادآوردن خاطرات ورویدادهای گذشته ناتوان است و دوستان نزدیکش را نمیتواندبخاطربیاورد،حتی حجت الاسلام سیدحسین گلمیرزاده که روبرویش نشسته بود ودرحال صحبت باایشان بودرانشناخت!،اسم ایشان را کامل نوشتم دادم به ایشان،خوب توانست بخواند ولی گفت«نمیشناسمش»!،تنهاچیزی را که بخوبی بخاطرداشت سال تولدش بود (۱۳۱۸شمسی)

ازچه زمانی حجت الاسلام موسوی دربستربیماری است؟

دخترحاج آقاموسوی می گوید:فقط یادم است که آن روز« رغایب» بود که افتادن حاج آقا،بهانه ای شد که تاکنون خانه نشین شده است.

رغایب اولین شب جمعه ماه رجب رامی گویند(۴ رجب ١۴٣۶) که مصادف با(پنج شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۴)بوده است.

مراسم«غُبارروبی»مسجدشهداء-دیانتی-شنبه، ۲۳ خرداد ۱۳۹۴مصادف با٢٥ شعبان ١٤٣٦

امام جماعت مسجددیانتی زندگی را بسختی می گذراند،خانواده نیزبه زحمت افتاده اند درباره نظافتش.. واما جهت اطلاع آنهایی که خیال می کنند«روحانیون ،مملکت راخوردند ودارندکیف می کنند!»ایشان همه آنچه می گیردبه یک میلیون تومان نمی رسد!

DSC_0486

«حجت الاسلام مجیدستوده »(متولد۱۳۴۹)حدود۲ سال دراین مسجدامام جماعت(مغرب وعشاء)بوده است.

آقای ستوده می گوید که بعدازحادثه ای که برای حاج آقاموسوی پیش آمد(اردیبهشت ۱۳۹۴)،برای من زنگ زد که مارا یاری کنید-درنمازجماعت- ومن لبیک گفتم که مغرب وعشاءرا من وظهرهارا آقای تحریری عهده دارامامت ن

اعضای هیئت امنای مسجدشهداء 

۱-ایوب کهنسال 

۲-حسین علیزاده 

۳-محمدرضا شتایی 

۴-علی اصغرنصیری 

۵-سیدموسی میرزاده 

۶-امین صداقت منش 

۷-زکریاکوچکی

مسجدیک میهمان کوچولوهم داشت

همه موجودات"بی جان وجاندار"فهم ودرک دارند،شاهداعمال ماهستند،جمادات محشورمی شوند

​همه موجودات جانداروبی جان«مطیع امرخدایند»طوعاًاوکرهاً....در«عالم»غوغاست.

«عصای چندمنطوره»حضرت موسی،چه کارهایی می کرد؟

چه اعمالی«سیئات»رامحومی کند..چگونه سیئات به حسنات تبدیل می شود؟

.شهادت دادن اعضاى بدن و یا قواى بدن آدمى در روز قیامت، به این است که آنچه از اعمال زشت، که از صاحبش دیده است، بشمارد و از آن خبر دهد.. هوشیارند،قدرت ناطقه دارند....درعالم «غوغا»ست.

ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم/با شما نامحرمان ما خامُشیم‏.

همه عالم(ازموجودات زنده تاغیرزنده)هوشیارند وفرمانبردارامرخدایند،فرامین خدارامی شوند واطاعات می کنند،لکن ماانسانهاغافلیم ازاین ادراکاتشان.

تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ ۚ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَـٰکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ ﴿٤٤اسراء﴾.

اهل «نمازوتسبیح» هستند: قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ/﴿٤١نور)این کارهارا«عالمانه»انجام می دهند.

همه موجودات« اهل نمازند»:

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُون‏. آیا ندیدى تمام آنان که در آسمانها و زمینند براى خدا تسبیح مى‏کنند، و همچنین پرندگان به هنگامى که بر فراز آسمان بال گسترده‏اند؟! هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را مى‏داند؛ و خداوند به آنچه انجام می دهند داناست» (نور۴۱)

بامیل وعلاقه  ویابااکراه- ناچاری،انجام وظیفه می کنند:

 ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعینَ. سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالى که به صورت دود بود؛ به آن و به زمین گفت : بیایید خواه از روى اطاعت و رغبت و خواه از روی اکراه و بی رغبتی ! آنها گفتند: ما از روى طاعت و رغبت مى‏آییم. (فصلت۱۱)

«کرهاً» چه اطاعتی است؟

خدمات اجباری «شیاطین» در حکومت حضرت سلیمان.

وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَىٰ مُلْکِ سُلَیْمَانَ ۖ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَـٰکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ...١٠٢یقره﴾

 اما شیاطین کفر ورزیدند و (در مُلک سلیمان) به مردم سحر آموختند.

سلیمان نبی از توان آنها در راستای تقویت ملک خود استفاده بهینه می کرد(بنّایی و غوّاصی بابهره گیری از غلّ و زنجیر ).

 فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَیْثُ أَصَابَ ﴿٣٦ص﴾ اطلاعت ازنوع طوعاً مثل لشکرباد.

اطلاعت ازروی اجبارازنوع لشکر شیاطین درحکومت حضرت سلیمان.

وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ ﴿١٧نمل)،حُشِرَلِسُلَیْمَانَ(سپاهیان سلیمان) ،اجنه بودند(شیطان)،انسانها وپرندگان.

وَآخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ ﴿٣٨ص) 

حتی لازم بود که سلیمان نبی با تنبیه وغُل وزنجیر»ازآنهاکاربگیرد(غواصی وبنایی واستخراج معادن)وَالشَّیَاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ ﴿٣٧ص﴾

(و حشر لسلیمان جنوده من الجنّ...)، مقصود از «شیاطین» موجوداتی از جنس «جن» می باشد.

 ساختن عمارات ، ابزارهای متعدّد وکارهای سخت توسط«سپاهیان اجنّه» درمقابل نافرمانی‌شان تنبیه می شدند.

«شیاطین» بعدازمرگ سلیمان«نفس راحتی کشید»!

وهنگامیکه حضرت سلیمان درگذشت،(این شیاطین)کلی شادی کردند و حسرت خوردند که نداسته -باخفت وخواری کارکردیم برایس(سلیمان چندرورهمانطورایستاده،تکیه برعصافوت کرده بود)شیاطین هروقت نگاهشان به سلیمان می افتاد-خیال می کردندداردبرعملکردشان نظارت می کند،ازترس اخطاروتنبیه-تُندتُندکارمی کردند:

فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَىٰ مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنسَأَتَهُ ۖ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ ﴿١٤سبأ﴾

همه موجودات عالم قیامت دارند(محشورمی شوند):

لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ أَلا إِلَى اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُورُ. … آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست؛ آگاه باشید که همه امور تنها به سوى خدا بازمى‏گردند.» (شورى۵۳).

«زمان» و «مکان» هم فهم و شعوردارند!

زمانی‌ که‌ در آن‌ قرار داریم‌ زنده‌ است‌ و شعور دارد، مکانی‌ که‌ در آن‌ قرار داریم‌ زنده‌ است‌ و شعور دارد. این‌ مسجد، دیوارهای‌ مسجد، سقف‌ و فرش‌ مسجد، ستون‌های‌ مسجد، منبر و آجرها، و مَلاتهای‌ درزِ آجرها، گچ‌ها، آهن‌ها، درها همه‌ زنده‌ و با شعورند، گر چه‌ ما همه‌ را ساکت‌ و صامت‌ می‌بینیم‌؛ چون‌ راه‌ فهم‌ و ادراکِ ما محدود است‌ و بیش‌ از حیطه‌ و حدِّ اعطاء شدۀ‌ به‌ ما حقِّ ورود به‌ موجودات‌ خارجیّه‌ را نداریم‌، ولیکن‌ در عالم‌ وجود غوغائی‌ است‌ از سمع‌ و بصر و فهم‌ و شعور که‌ این‌ موجودات‌ حائز هستند.

وَ تِلْکَ الایَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَآءَ وَاللَهُ لَا یُحِبُّ الظَّـٰلِمِینَ * وَ لِیُمَحِّصَ اللَهُ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکَـٰفِرِینَ./۱۴۱و۱۴۲ آل‌عمران‌

و این‌ «ایام» را ما به‌ اختلاف‌ احوال‌ در میان‌ مردم‌ و خلائق‌ میگردانیم‌، و به‌ علّت‌ آنکه‌ مقام‌ و منزلت‌ کسانی‌ که‌ ایمان‌ آورده‌اند معیّن‌ و معلوم‌ شود، و خداوند از میان‌ شما گواهانی‌ را بر اعمال‌ مردم‌ برگیرد و مشخّص‌ نماید؛ و خداوند البتّه‌ ستمکاران‌ را دوست‌ ندارد. و دیگر به‌ علّت‌ آنکه‌ اهل‌ ایمان‌ را از هر گونه‌ عیب‌ و نقصی‌ پاک‌ و پاکیزه‌ گرداند و اهل‌ کفر را به‌ پاداش‌ ظلم‌ و کفرشان‌ محو و نابود سازد.

موجودات «بی جان» درروزمحشر-شهادت می دهندبراعمال ما

سنگ وکلوخ ،درودیوار،دَشت ودَمَن ،خانه وکاشانه،بیابان وخیابان،محشورمی شوند وبرکارها(اعمال وافعال)ماشهادت می دهند.

شهادت زمان ومکان

رضی الدین علی بن موسی بن طاووس(متولد۵۸۹–متوفی۶۶۴ه.ق) معروف به «سید بن طاووس»‌ که‌ از بزرگان‌ علمای‌ اسلام‌ است‌ و از نقطه‌ نظر بینش‌ و مقام‌ یقین‌ و علم‌ و تقوی‌، بسیاری‌ او را در رتبۀ دوّم‌ و تالی‌ تِلو امام‌ معصوم‌ میدانند.

«علاّمه‌ حلّی‌» ‌ در کتاب‌ «اجازات‌ بنی‌ زُهره‌» او را صاحب‌ کرامات‌ باهره‌ و معجزات‌ قاهره‌ توصیف‌ نموده‌ است‌، کتابی‌ دارد به‌ نام‌ «مُحاسَبهُ النّفس‌». دو روایت‌ بیان‌ میکند، یکی‌ با إسناد خود به‌ «محمد بن علی بن محبوب قمی» از کتابش‌ با إسناد خود به‌ حضرت‌ أبی‌ عبدالله‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه‌السّلام‌:

قَالَ: مَا مِنْ یَوْمٍ یَأْتِی‌ عَلَی‌ ابْنِ ءَادَمَ إلَّا قَالَ ذَلِکَ الْیَوْمُ: یَابْنَ ءَادَمَ أَنَا یَوْمٌ جَدِیدٌ وَ أَنَا عَلَیْکَ شَهِیدٌ، فَافْعَلْبِی‌ خَیْرًا وَاعْمَلْ فِیَّ خَیْرًا أُشْهِدُ لَکَ یَوْمَ الْقِیَمَهِ فَإنَّکَ لَنْ تَرَانِی‌ بَعْدَهَا أَبَدًا.

و در نسخه دیگر« فقُلْ فِیَّ خَیْرًا وَاعْمَلْ فِیَّ خَیْرًا»نوشته شده است.

امام صادق علیه السلام میفرماید: هیچ‌ روزی‌ بر بنی‌ آدم‌ نمیگذرد مگر آنکه‌ آن‌ «روز» میگوید:

ای‌ پسر آدم‌ من‌ «روز» جدیدی‌ هستم‌ و من‌ بر تو گواه‌ و شاهد میباشم‌! نسبت‌ به‌ من‌ و برای‌ من‌ کار خوب‌ انجام‌ بده‌ و در من‌ کار خوب‌ به‌ جای‌ بیاور که‌ من‌ در «روز بازپسین»‌ برای‌ تو گواهی‌ خواهم‌ داد، و چون‌ من‌ امروز بروم‌ دیگر تا ابد مرا نخواهی‌ دید!

علامه طهرانی (متولدمرداد ۱۳۰۵-متوفی تیر ۱۳۷۴)می نویسد:از این‌ روایت‌ استفاده‌ میشود که‌ «ایام»‌ پیوسته‌ یکسان‌ نیست‌، هر «روز »یک‌ «موجود» مشخّصی‌ است‌؛ آن‌ روز دیگر رفته‌ است‌، روز بعد« موجود» دیگری‌ است‌، باویژگیهای دیگر‌.

«مَسعدَه‌ بن‌ زیاد ربعّی‌»از حضرت‌ صادق‌ ،از پدرش‌ حضرت‌ باقر علیهما السّلام‌ روایت‌ کرده‌ است‌ که‌ فرمودند:

اللّیْلُ إذَا أَقْبَلَ نَادَی‌ مُنَادٍ بِصَوْتٍ یَسْمَعُهُ الْخَلآئِقُ إلَّا الثَّققَلَیْنِ: یَابْنَ ءَادَمَ! إنِّی‌ عَلَی‌ مَا فِی‌ شَّهِیدٌ فَخُذْ مِنِّی‌ فَإنِّی‌ لَوْ طَلَعَتِ الشَّمْسُ لَمْ تَزْدَدْ فِیَّ حَسَنَهً وَ لَمْ تَسْتَعْتِبْ فِیَّ مِنْ سَیِّئَهٍ. وَ کَذِلِکَ یَقُولُ النَّهَارُ إذَا أَدْبَرَ اللَیْلُ. 

چون‌ شب‌ داخل‌ شود منادی‌ از جانب‌ حقّ متعال‌ ندا میکند به‌ صدائی‌ که‌ تمام‌ مخلوقات‌ خدا (غیر از جنّ و اِنس)‌ آن را می‌شنوند:

ای‌ پسر آدم‌! من‌‌ «شب»‌ هستم‌ وگواه‌(شاهدم)‌ بر آنچه‌ در من‌ هست‌(انجام می دهید)، از من‌ بهرۀ‌ خود را بر گیر! چون‌ همینکه‌ آفتاب‌ طلوع‌ کند دیگر حسنه‌ و خیری‌ را نمی‌توانی‌ در من(شب)‌ وارد سازی‌ و به‌ خیرات‌ و حسناتت‌ زیاد کنی‌! و نه‌ می‌توانی‌ نسبت‌ به‌ گناه‌ انجام‌ داده‌ طلب‌ رضا و عفو کنی‌!من‌ رفتم(مأموریت من تمام شده)‌، دوران‌ مأموریت من‌ تا طلوع‌ آفتاب‌ است‌.

علامه طهرانی می نویسد:همین‌ سخنان را «روز »نیزمی گوید ،وقتی‌ که‌ دوران‌ شب‌ سپری‌ می گرددوصبح آغازمی شود.

اِعمال ولایت بروظائف رقیب وعتید(بعدازتوبه)

إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ ﴿١٧ق﴾ مَّا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ ﴿١٨ق)

اعمال-گُفتار- مابه وسیله۲فرشته(مراقب)ثبت وضبط می شود.

وامااگر«توبه»کنیم،سیئات محومی شوند.

 اگر بنا شود هر کاری‌ را که‌ انسان‌ انجام‌ داده‌ و زمین‌ و زمان‌ آن‌ عمل‌ را با تمام‌ خصوصیّات‌ معنوی‌ و روحی‌ ضبط‌ کرده‌ باشند و تمام‌ اینها باید در روز قیامت‌ منکشف‌ شوند، پس‌ بنابراین‌ توبه‌ چه‌ فائده‌ای‌ دارد؟ چه‌ اثری‌ دارد! بعد از آنکه‌ ثابت‌ شد که‌ چیزی‌ که‌ موجود شود دیگر معدوم‌ نمی‌شود، و عمل‌ خوب‌ و یا بد پس‌ از تحقّق‌ آن‌ نیست‌ نمی‌گردد!؟

نگارنده-پیراسته فر:بعضی ازاعمال،محوکننده سیئات هستند(مثل نماز)

وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّیْلِ ۚ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ۚ ذَٰلِکَ ذِکْرَىٰ لِلذَّاکِرِینَ ﴿١١٤هود﴾.

کدام نماز؟«حسنات»شمرده شده؟زائل کننده سیتات(اعمال زشت)است؟

اگرچه دربعضی ازروایات«نمازشب»رادانسته اند واماعلامه طباطبایی می گویدمنظور«نمازهای یومیه»است:
(طَرَفَیِ النَّهَارِ)،دو طرف روز، به معنای صبح و عصر است و (زُلَفًا مِّنَ اللَّیْلِ ) یعنی ساعاتی از شب که نزدیک روز باشد. یعنی می فرماید: نماز را در صبح و عصر و در ساعاتی از شب که نزدیکتر به روز باشد، به پا دار و این ساعات با نماز صبح و عصر (که هر یک در طرفی ازظهر قرار دارند) و نماز مغرب که وقتش ساعات اول شب است تطبیق می کند، به هر جهت منظور نظر آیه نمازهای -واجب-یومیه است.

اگرتوبه کنیم وازگناهان دوری کنیم،سیئات زوده می شود.

إِن تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَنُدْخِلْکُم مُّدْخَلًا کَرِیمًا ﴿٣١نساء)

اگرتوبه کنیم،واعمال صالح انجام دهیم،سیئات به حسنات تبدیل می شود.

 إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَـٰئِکَ یُبَدِّلُ اللَّـهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَکَانَ اللَّـهُ غَفُورًا رَّحِیمًا ﴿٧٠فرقان﴾ وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَى اللَّـهِ مَتَابًا ﴿٧١فرقان﴾

قال الباقر علیه السلام: أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ وَ کَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللَّهُ حَسَنَاتٍ الصِّدْقُ وَ الْحَیَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الشُّکْر./اصول کافی
امام باقر علیه السلام فرمودند: اگر کسى داراى چهار خصلت باشد هر چند از سر تا قدمش را گناه فرا گرفته باشد خداوند آن گناهان را به نیکى تبدیل مى‌کند: راستگویى، شرم و حیا، خُلق نیکو، شاکربودن./پایان توضیحات نگارنده.

ستارالعیوب

علامه طهرانی می نویسد:در «کافی‌» محمّد بن‌ یعقوب‌ کلینی‌ با إسناد خود از مُعاویه‌ بن‌ وَهَب‌ روایت‌ میکند که‌ او میگوید:

سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ یَقُولُ: إذَا تَابَ الْعَبْدُ تَوْبَهً نَصُوحًا، أَحَبَّهُ اللَهُ فَسَتَرَ عَلَیْهِ فِی‌ الدُّنْیَا وَ الاخِرَهِ.

فَقُلْتُ: کَیْفَ یَسْتُرُ عَلَیْهِ؟

قَالَ: یُنْسِی‌ مَلَکَیْهِ مَاکَتَبَا عَلَیْهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ یُوحِی‌ إلَی‌ جَوَارِحِهِ اکْتُمِی‌ عَلَیْهِ ذُنُوبَهُ وَ یُوحِی‌ إلَی بِقَاعِ الارْضِ اکْتُمِی‌ عَلَیْهِ مَا کَانَ یَعْمَلُ عَلَیْکِ مِنَ الذُّنُوبِ، فَیَلْقَی‌ اللَهَ حِینَ یَلْقَاهُ وَ لَیْسَ شَیْءٌ یَشْهَدُ عَلَیْهِ بِشَیْءٍ مِنَ الذُّنُوبِ. 

«معاویه‌ بن‌ وَهَب» می گوید:شنیدم‌ از حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه‌ السّلام‌ که‌ میفرمود: وقتی بنده‌ای‌ از بندگان‌ خدا «توبه» کند، خداوند او را دوست‌ میدارد و در دنیا و آخرت‌ بر روی‌ گناه‌ او پوششی‌(ستر،پرده) می‌کشد و آن‌ گناه‌ را در زیر آن‌ پوشش‌ ،پنهان‌ میکند.

من‌ عرض‌ کردم‌: چگونه‌ «گناه‌»  مستور و پوشیده‌ می ماند؟

حضرت‌ فرمودند: دو فرشته‌ای‌(رقیب وعتید) را که‌ بر نوشتن‌ اعمال‌ او گماشته‌ هستند به‌ فراموشی‌ می‌اندازد، که‌ آنچه‌ را که‌ نوشته‌اند فراموش‌ کنند. و خداوند به‌ اعضاء و جوارح‌ این‌ گهنکار فرمان می دهد(وحی‌ میکند) :«گناه‌ او را مستور‌ کنید» .

همچنین خداوند به‌ (اماکن)محل‌های‌ مختلف‌ زمین‌ که‌ بر آن‌ها گناه‌ کرده‌ است‌ وحی‌ میکند:« آنچه‌ را بر روی‌ شماها انجام‌ داده‌ است‌ مستورکنید»

*بنابراین‌ چنین‌ گنهکار تائبی‌ خداوند را در مقام‌ و موقف‌ لقاء، ملاقات‌ و دیدار میکند در حالی‌ که‌ هیچ‌ چیزی‌ که‌ علیه‌ او شهادت‌ به‌ گناهانش‌ دهند وجود ندارد.

و مفاد و محصّل‌ کلام‌ حضرت‌ اینست‌ که‌:  توبه‌ یک‌ حجاب‌ و پوششی‌ است‌ که‌ روی‌ عمل‌ زشت‌ را می پوشاند؛ چون‌ همانطور که‌ انسان‌ یک‌ عمل‌ زشت‌ انجام‌ داده‌ است‌ و این‌ خود عملی‌ بوده‌ است‌، تو به‌ نیز خود یک‌ عملی‌ است‌ که‌ در خارج‌ متحقّق‌ میشود و در عالم‌ تکوین‌ ثابت‌ می‌ماند، و اثر آن‌ از نقطه‌ نظر ملکوت‌ یک‌ روکش‌ و حجابی‌ است‌ که‌ روی‌ گناه‌ می‌افتد به‌ طوری‌ که‌ کسی‌ از گناه‌ اطّلاع‌ پیدا نمی‌کند.

توضیح نگارنده-پیراسته فر:این قسمت-بالا- بااستفاده از«معادشناسی» علامه طهرانی بوده است.

طبیعت-ذات-آتش «گرما»ست.واما

خطاب خداوندبه آتش:قُلْنَا یَا نَارُ! کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ ﴿٦٩انبیا﴾

ای آتش !بر«ابراهیم»سردباش وسلامت.

اگرخداوند،سلامت(سلام)رانمی گفت، حضرت ابراهیم در آتش-ازسرما- یخ می زد!

حضرت موسی (ع) قومش را شبانه از مصر خارج کرد، سپس نزدیکی دریای (کانال سوئز)، اما وقتی دید که فرعونیان در تعقیبشان هستند عصایش را به آب زد و دریا شکافته شد و آنها از دریا گذشتند و فرعونیان نیز در آب دریا غرق شدند.

فَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاکَ الْبَحْرَ ۖ فَانفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ ﴿٦٣شعرا﴾ وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِینَ ﴿٦٤شعرا﴾ وَأَنجَیْنَا مُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ ﴿٦٥شعرا﴾ ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ ﴿٦٦شعرا﴾

کانال سوئز با طول ۱۹۲ کیلومتر ،کانال ارتباطی بین دریای مدیترانه و دریای سرخ است(از۱۲۳۸تا۱۲۴۸شمسی ساخته شد)

درحالیکه همین عصارابه خشکی زد«آب»جاری شد:به کوه زد

 وَإِذِ اسْتَسْقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ ۖ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ ۖ کُلُوا وَاشْرَبُوا مِن رِّزْقِ اللَّـهِ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ﴿٦٠بقره﴾

همین«عصای چندمنظوره»حضرت موسی،کاردیگری هم می کرد(خوردن سحرساحران)

وَأَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا ۖ إِنَّمَا صَنَعُوا کَیْدُ سَاحِرٍ ۖ وَلَا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَىٰ ﴿٦٩طه)

عصا«اژدها»شدوهمه سحرساحران(مار-حیوانات)رابلعید.

اینها«آیات» خداهستند،البته خیلی هااین رانمی فهمند

 إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَةً ۖ وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ ﴿٦٧شعرا)

کوها  همچون  سلیمان تسبیح گوبودند

إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَالْإِشْرَاقِ ﴿١٨ص﴾ 

کوه ها وپرندگان با حضرت داودهمنوا(هم آواز)بودند.

وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ یُسَبِّحْنَ وَالطَّیْرَ ۚ وَکُنَّا فَاعِلِینَ ﴿٧٩انبیا﴾

ای کوه!باداودهمصداشوید:

یَا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَالطَّیْرَ  ﴿١٠سبأ﴾

در سوره «نمل» به ماجرای هُدهُد و خبری که برای حضرت سلیمان(ع) آورده بود، ‌اشاره شده است. در کلام خدا آمده است که وقتی سلیمان(ع) در میان پرندگانی که با او بودند، هدهد را ندید، برآشفت و گفت: ‌مَا لِیَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ- هدهد کجاست که نمی‌بینمش؟ از غایبین است؟

اما انتظارش به درازا نکشید که «هُدهُد» از راه رسید:

گفت:‌أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَاءٍ بِنَبَاءٍ یَقِین- از چیزى آگاهى یافته‌ام که تو از آن آگاه نشده‌اى و براى تو از «سبا» گزارشى  آورده‌ام».

«هُدهُد » یک پرنده بود اما، برای سلیمان از «سبا» خبری آورده بود که «حضرت سلیمان» را با آن همه شوکت به آن «بی خبر»بود

وقتی سلیمان ولشکریانش ازمحل زندگی موچگان عبورمی کردند،رئیس مورچگان فریادزد؛سریع برویدداخل لانه هاتان که سلیمان ولشکریانش «شعور»ندارند،شمارادرک نمی کنند!

إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِی النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَه یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ فَتَبَسَّمَ ضَاحِکا مِن قَوْلِهَا.(نمل ۱۸و۱۹)

ای مورچگان به خانه هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندیده و ندانسته شما را پایمال کنند.

وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ.(نمل ۱۶) این آیه شریفه بیان کننده یکى از نعمت هایى است که خداوند به حضرت سلیمان عطا کرد و آن هم فهمیدن زبان حیوانات است.

اعضا وجوارح بدن انسان  هم «نُطق»دارند وهم شهادت.

وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَیْنَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَهُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّه وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ. (فصلت ۲۱)  نطق در همه موجودات ، نطق و شهادت اعضا در قیامت ،مجازی نیست،حقیقی ایت.

شهادت گوش و چشم عبارت است از: گواهى دادن به آن مشهوداتى است که در دنیا تحمل کرده بودند، هرچند معصیت خود آن اعضا نباشد، و هر عضوى گناهان سایر اعضا را نیز شهادت مى دهد، بجز« پوست »که به خاطر نداشتن شنوایى و بینایى، تنها مى تواند به گناهى شهادت دهد که خودش آلت و ابزار آن بوده است.

شهادت دادن اعضاى بدن و یا قواى بدن آدمى در روز قیامت، به این است که آنچه از اعمال زشت، که از صاحبش دیده است، بشمارد و از آن خبر دهد؛ زیرا اگر تحمل شهادت به معناى دیدن اعمال صاحبش در حین عمل و تشخیص اینکه این عمل گناه است، نباشد شهادت در قیامت معنا ندارد. پس از کلمه شهادت فهمیده مى شود که اعضاى بدن آدمى نوعى درک و شعور و زبان دارند(المیزان،ج۱۷،ص ۳۷۸).

«نُطق» اختصاص به اعضاى بدن ندارد، بلکه عمومى است

علّامه طباطبائى می نویسد: ضمیر عقلا به اعضا و جوارح به این سبب است که مقام، مقامى است که اعضا و جوارح عقلا حساب شده اند؛ زیرا نسبت شهادت و نطق به آنها داده و این ۲از شئون عقلاست و بدین سبب، خداوندمی فرماید: «قالوا»، وگرنه باید مى فرمود: «قالت» و کلمه «نُطق» هر جا به طور حقیقى استعمال شود، معنایش اظهار ما فى الضمیر است، و این معنا محتاج به این است که ناطق علمى داشته باشد و از ظاهر سیاق آیات و الفاظ برمى آید که «نطق در معناى حقیقى کلمه استعمال شده است، نه مجازى» بنابراین «شهادت اعضاى یک مُجرم »در واقع، نطق و تکلم واقعى است و از علمى است که در دنیا به آن عالم بوده اند؛ علمى پنهان و ذخیره شده که موجب شده است خدا آنها را به زبان آورد. .(المیزان، ج ۱۷، ص ۳۷۹و۳۸۰).

هنگامیکه سلیمان وسپاهیانش(اعم ازجن وانس وپرندگان)به وادی-محل زندگی-مورچگان رسیدند:

وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ ﴿١٧نمل)

فرمانده مورچگان فریادزد:سریعترپناه بگیرید! سلیمان ولشکریانش درک وشعورندارند!شمارالگدمال می کنند.
حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿١٨﴾ فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ ﴿١٩﴾
آنگاه که به وادی مورچگان رسیدند، مورچه‌ای گفت: ای مورچگان به خانه‌هایتان داخل شوید مبادا سلیمان و سپاهش بدون توجه شما را پایمال کنند*سلیمان از سخن او لبخند زد و گفت : ای پروردگار من ، مرا وادار تا سپاس ، نعمت تو را که بر من و پدر و مادر من ارزانی داشته ای به جای آورم و کارهای شایسته ای کنم که تو خشنود شوی ، و مرا به رحمت خود در شمار بندگان شایسته ات در آور».

علامه طباطبایی می نویسد:موجودات، همگى تسبیح دارند و تسبیح آنها بدون «کلام »نیست و به حقیقت، کلام است و نه به مجاز(المیزان ج ۱۳، ص ۱۲۳).

علامه طباطبایی «نطق»اعضای جوارح بدن انسان را،صرفاً درقیامت نمی داند،بلکه معتقداست که اینهادرهمین دنیاهم مجهز به قوه ناطقه هستند وامابرای ماقابل درک نیست.

الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ. (یس ۶۵) اعضاى بدن آدمى در دنیا از نوعى درک و علم و بینایى برخوردارند، و اگر نداشته باشند و تنها خدا در روز قیامت چنین شعور و نطقى به اعضا بدهد و در آن روز به اعمال زشتى که صاحبشان انجام داده است عالم شوند و یا در آن روز خداى تعالى زبانى و صوتى براى اعضا قرار دهد تا بتوانند شهادت دهند، هرچند شعور نداشته باشند، چنین چیزى -اگرچه ممکن است- اما اطلاق شهادت برآن صحیح نیست و در قیامت با چنین شهادتى، حجت بر بنده خدا تمام نمى شود، از کلمه شهادت فهمیده مى شود که اعضاى بدن آدمى نوعى آگاهى و شعور و زبان دارند(المیزان،ج۱۷ ،ص ۳۷۸).

حضرت سلیمان علیه السلام «شاکر»است ازتوفیق این نعمت که بهش داده شده(فهم ودرک نطق حیوانات)

وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ(نمل ۱۶) این آیه شریفه بیان کننده یکى از نعمت هایى است که خداوند به حضرت سلیمان علیه السلام عطا کرد و آن هم فهمیدن زبان حیوانات.

علامه طباطبایی این توفیق رامختص حضرت سلیمان نمی داند،بلکه برای دیگران هم قابل دستیابی است.

این معناى ظاهرى که بیان شد، چیزى نیست که غیر از حضرت سلیمان کسى بدان دست نیابد، بلکه هر کسى مى تواند در زندگى حیوانات دقت نموده، زبان آنها را بفهمد.

علّامه طباطبائى می نویسد: زمین به اعمالى که بنى آدم انجام داده اند، شهادت مى دهد؛ همان گونه که اعضاى بدن خود انسان ها نویسندگان اعمالش(رقیب و عتید) و نیز شاهدان اعمال، که از جنس بشر و یا غیربشرند، همه بر اعمال بنى آدم شهادت مى دهند.

«زمین» مشاهدات خودرابیان می کند-درقیامت

 یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ﴿٤﴾ بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَىٰ لَهَا ﴿٥زلزله﴾

«زمین» به سبب اینکه پروردگارت به آن وحى کرده است تا از حوادثى که در آن رخ داده سخن بگوید، سخن مى گوید: پس زمین هم شعورى دارد و هر عملى را که در آن واقع مى شود، مى فهمد و خیر و شرش را تشخیص مى دهد و آن را براى روز اداى شهادت تحمل مى کند، تا روزى که به او اذن داده شود؛ یعنى روز قیامت شهادت خود را ادا کرده، اخبار و حوادثى را که در آن روى داده است، بگوید (المیزان ج۲۰، ص ۳۴۲و۳۴۳).

در قیامت، همه چیز شعور پیدا مى‏کند و مخاطب قرار مى‏گیرد. «ءَانتم»
(و یاد کن) روزى که خداوند مشرکان و آن‏چه را به جاى خدا مى ‏پرستیدند (در یک جا) محشور کند، پس (به معبودهاى آنان) گوید: آیا شما بندگان مرا گمراه کردید، یا خودشان راه را گم کردند؟/قرائتی درس هایی ازقرآن.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آسمان ها و زمین و آفتاب و ماه و ستارگان و جن و سنگها و بت ها و سایر معبودانی که مردم آنها را پرستش می کنند محشورمی شوند.

وَمَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُکُم ۚ مَّا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِن شَیْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ ﴿٣٨انعام﴾....

 وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ﴿٥تکویر) 

نقره داغ شدن ستمکاران با پولهایشان

حتی سیم وزر(طلاونقره )«محشورمی شوند»

وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿٣٤توبه﴾

آن طلا ونقره انباشته شده ای که درراه خدا صرف نمی کردند را گداخته  می کنند وبرپیشانی ودیگراعضای بدن صاحبان آن داغ می کنند.

یَوْمَ یُحْمَىٰ عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ ۖ هَـٰذَا مَا کَنَزْتُمْ لِأَنفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنتُمْ تَکْنِزُونَ﴿٣٥توبه﴾

حشر جمادات و حیوانات را در قیامت

سایت«حوزه.نت» درمهر۱۳۹۱می نویسد:نوشتار حضرت آیت الله سبحانی که با استناد به آیاتی از قرآن وضعیت و سرنوشت جمادات، جانداران و حیوانات را در قیامت بررسی کرده است تقدیم می‌شود:

از آن جا که در حشر انسان در قیامت اختلافی وجود ندارد و دیدگاه قرآن در این باره روشن و مسلّم است، به ذکر شواهد قرآنی برای آن نیازی نیست. آنچه لازم است یادآوری شواهد قرآنی بر حشر موجودات دیگر است.

 حشر حیوانات

از جمله آیاتی که دلالت بر حشرخصوص حیوان می کند آیه زیر است: «و ما من دابّة فی الأرض ولا طائر یطیر بجناحیه إلاّ أُمم أمثالکم ما فرّطنا فی الکتاب من شیء ثمّ إلی ربّهم یحشرون». [۱]

«هیچ جنبنده ای در زمین و هیچ پرنده ای که با دو بال پرواز می کند نیست مگر این که آن ها امت هایی مانند شما انسان ها هستند و مادر کتاب هیچ چیز را فروگذار نکردیم، سپس تمام حیوانات [همانند شما انسان ها] در قیامت به سوی پررودگارشان محشور می شوند».

«امت»، به هر گروهی که در امر واحدی مثل دین، زبان، آداب و رسوم زمان ومکان مشترکند گفته می شود اعم از این که این امر جامع، تسخیری یا اختیاری باشد.

حشر، در لغت جمع و گردآوری توأم با درهم شکستن و راندن است، و محشر، محل جمع کردن است. [۲] روز حشر روز بعث و معاد است. [۳]

حشر در اصطلاح، برانگیختن مردگان از قبور و گردآوری آنان در روز قیامت برای حساب رسی است. [۴]

مفاد آیه شریفه آن است که حیوانات همانند انسان ها دارای امت می باشند اما این که همانندی در چیست، مفسران دیدگاه های متفاوتی ذکر کرده اند. [۵] از جمله آن ها نیازمندی به خدا، تسبیح و ذکر پروردگار، زندگی اجتماعی و توالد و تناسل، تقدیر رزق و عمر و اجل و سعادت و شقاوت آن ها، حشر در قیامت و پاداش و کیفر. ولی می توان گفت از بارزترین موارد تشابه آن ها به انسان ها همان حشر در قیامت است که در پایان آن هم آمده است و بسیاری از مفسران نیز بدان تصریح کرده اند، یعنی «حیوانات همانند انسان ها دارای امت هستند و همانند انسان ها در رستاخیز محشور می شوند. از این رو معنای «إلی ربّهم یحشرون»، این خواهد بود که حیوانات بعد از مرگشان به سوی خدا محشور می شوند، همان گونه که بندگان خدا در قیامت به سوی پروردگارشان محشور می گردند. [۶]

مؤیّد این معنی، ضمیر«هم» در «ربّهم» است که برای صاحبان عقل به کار می رود و مرجع آن در آیه «اُمم» است که همان جانداران و حیوانات است، و از بیان همانندی حیوانات با انسان ها استفاده می شود که حیوانات مانند انسان ها تا حدّی از شعور و آگاهی  که مستلزم زندگی اجتماعی و تسبیح و ذکر و حشر به سوی خدا است  برخوردارند، همان گونه که در داستان «سلیمان و مورچگان» و «ملکه سبا و هدهد» [۷] آمده است، البته روشن است که لازمه حشر حیوانات و یا حسابرسی و پاداش و کیفر آنان این نیست که حیوانات در شعور و آگاهی با انسان ها مساوی باشند و تمام مدارج کمال روحی و معنوی را که انسان ها می توانند بپیمایند آن ها هم طی کنند، زیرا خود انسان ها هم در مراتب کمال روحی و معنوی و حساب و پاداش و کیفر با یکدیگر مساوی نیستند. بلکه همان گونه که علاّمه طباطبایی (رحمه الله) می نویسد: «اصل الملاک وهو الأمر الذی یدور علیه الرضا والسخط والاثابة والمؤاخذة موجودة فیهم» [۸] ملاک اصلی و آن چیزی که محور و اساس رضا خدا و ناخشنودی اش و ثواب و عقابش می باشد در حیوانات یافت می شود. از این رو همان گونه که بیان شد، حشر به معنای «جمع کردن است  قرینه «الی» در «إلی ربّهم» که بیان گر غایت و مقصد حرکت است، مقصود از حشر در این آیه، حشر و معاد، حیوانات است.

به این ترتیب حیوانات زمینی همچون بشر، بین خویش دارای انواعی هستند و مانند انسان به سوی خدا بازگشت می کنند و در نزد وی حضور می یابند.

آیه دیگری که می توان از آن حشر حیوانات را استنباط کرد آیه زیر است:۱۰

«و إذا الوحوش حشرت» [۹]، آن گاه که حیوان های وحشی در قیامت گرد هم جمع می شوند.

«وُحوش» جمع وحش به معنای حیواناتی است که با انسان ها اُنس و اُلفت نمی گیرند مانند درندگان. [۱۰]

«آلوسی» می نویسد: وحوش در این آیه تمام چهارپایان را دربرمی گیرد. [۱۱]

از آن جا که آیه فوق در سیاق آیاتی است که حوادث روز قیامت را توصیف می کند همانند سؤال از دختران زنده به گور شده و گشودن نامه های اعمال و حوادث بعد از آن، این آیه ظهور در حشر حیوانات وحشی در قیامت دارد اگر چه دیدگاه مفسران درباره حوادث بعد از حشر آن ها متفاوت است. برخی بر این باورند که اگر حیوانات ستمی به یکدیگر کرده باشند در قیامت مجازات می شوند. [۱۲] و به باور برخی دیگر بعد از حشر، آن ها را دوباره می میرانند و به خاک برمی گردانند [۱۳] ولی در اصل حشر حیوانات، جمهور مفسران، هم عقیده اند. از این رو آیه شریفه همانند آیه ۳۸ سوره انعام، ظهور در اصل حشر حیوانات دارد اگر چه درباره پاداش و کیفر و حوادث بعد از آن به طور قطع نمی توان سخن گفت. زیرا خدای تعالی در قرآن از آن ها پرده برداری نکرده است. [۱۴]

اشکال:

ممکن است گفته شود چه فایده ای در حشر حیوانات هست در حالی که آن ها در دنیا مکلف نیستند تا این که برای پاداش و کیفر در قیامت محشور شوند؟ [۱۵]

پاسخ:

اولاً: تکلیف نداشتن حیوانات در دنیا ضرری در حشر آن ها و محاسبه و قصاص ندارد. به عبارت دیگر ملازمه ای بین تکلیف و رستاخیز نیست، زیرا قصاص و پاداش و کیفر، توقف بر تکلیف ندارد، همان گونه که شخص اگر در حالت خواب به دیگری آسیب مالی یا جانی بزند محکوم به غرامت می شود، زیرا حق دیگری را پایمال و ضایع کرده است، اگر چه در حالت خواب و بی هوشی تکلیف ندارد. [۱۶] ثانیاً: همان گونه که علامه طباطبایی می نویسد: خداوند اِنعام و انتقام را در آیات زیادی در وصف احسان و ظلم ذکر کرده است و این دو وصف اجمالاً در میان حیوانات نیز وجود دارد یعنی افرادی از حیوانات را می بینیم که در عمل خود ستم می کنند و افراد دیگری را مشاهده می کنیم که به دیگران احسان می نمایند. از این رو آن ها در قیامت محشور می شوند اگر چه خداوند چگونگی پاداش و کیفر را بیان نکرده است. [۱۷]

 حشر جمادات

از جمله آیاتی که دلالت بر حشر موجودات بدون روح دارد آیه زیر است:

«و من أضلّ ممّن یدعو من دون الله من لا یستجیب له إلی یوم القیامة وهم عن دعائهم غافلون * و إذا حشر النّاس کانوا لهم أعداء وکانوا بعبادتهم کافرین» [۱۸]

«چه کسی گمراه تر است از آن کسی که معبودی غیر خدا را می خواند، در حالی که آن ها تا قیامت هم، به او پاسخ نمی گویند و از خواندن آن ها بی خبر هستند و صدای آن ها را نمی شنوند و هنگامی که مردم محشور می شوند، معبودهای آنان دشمنانشان خواهند بود، به طوری که، عبادت آن ها را، انکار می کنند».

با توجه به این که ضمیر «هم» در «کانوا لهم» و «کانوا بعبادتهم» به معبودهای باطل برمی گردد و به لحاظ تعبیر «من لا یستجیب له» آن ها تا قیامت هم به آنها پاسخ نمی گویند» آیه، دلالت روشنی دارد که معبودهای آنان گیاهان و جمادات بوده اند، از طرفی همین موجودات، در قیامت محشور می شوند به دلیل: «إذا حشر النّاس کانوا لهم أعداء» که معبودهای دروغین در قیامت از بت پرستان اظهار بی زاری می کنند. [۱۹] و در وصف خدایان کفار، فرموده است: «أمواتٌ غیر أحیاء وما یشعرون أیّان یبعثون» [۲۰] بت ها مرده اند و از حیات، بهره ای ندارند، و هیچ نمی دانند که چه زمانی مبعوث می شوند. [۲۱] و خطاب به بت پرستان می فرماید: «إنّکم وما تعبدون من دون الله حصب جهنّم أنتم لها واردون» [۲۲]؛ «شما بت پرستان و آن بت هایی که می پرستید هیزم جهنم خواهید شد و همگی در آن وارد می شوید». همه این امور نشان دهنده حشر برخی از جمادات در قیامت است.

 رستاخیز جانداران

از جمله آیاتی که دلالت بر حشر انسان ها و حیوان های زمینی و هوایی می کند آیه زیر است:

«و من آیاته خلق السّموات والأرض وما بثّ فیهما من دابّة وهو علی جمعهم إذا یشاء قدیر» [۲۳]: «از نشانه های خدا، آفرینش آسمان ها و زمین و آنچه از انواع جنبندگان از انسان و حیوان بین آنها پراکنده ساخته، می باشد و او بر جمع آنها در روز قیامت، توانا است».

«دابّه»، از دبّ، یدبّ به معنای آهسته راه رفتن است و به هر جنبنده ای از انسان و حیوان و حشرات روی زمین که حرکت می کند گفته می شود [۲۴] و اطلاق آن بر فرشتگان معهود نیست.  [۲۵]

از آنجایی که واژه «دابّه»، مطلق است و شامل تمام جانداران زمینی و هوایی می شود و مقصود از واژه «جمع»، گرد آوردن وحشر موجودات در روز قیامت است و ضمیر «هُم» در «جمعهم» به «دابّه» برمی گردد. از این رو آیه  همان گونه که جمهور مفسران بدان تصریح کرده اند [۲۶] ظهور در حشر تمام جانداران اعم از انسان وحیوان در روز قیامت دارد.

پی نوشتها

[۱] انعام، آیه ۳۸.

[۲] المصباح المنیر، ج۱، ص ۱۶۶، مفردات الفاظ القرآن، ص ۲۳۷.

[۳] لسان العرب، ج۳، ص ۱۹۰، معجم المقائیس اللغه، ج۲، ص ۶۶.

[۴] گوهر مراد، ص ۶۵۵، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۳، ص ۲۱۲، دایرة المعارف الشیعیة العامة، ج۸، ص ۳۴۹، البحر المحیط، ج۱۰، ص ۴۱۵، مجمع البیان، ج۱۰، ص ۲۷۷، الکشاف، ج۴، ص ۷۰۱، روح المعانی، ج۳۰، ص ۵۱.

[۵] تفیسر الکبیر، ج۴، ص ۵۲۴ و ۲۵۲، مجمع البیان، ج۴، ص ۴۹.

۱۳۹۸۲۵۰۴۲۷ ۲۶

[۶] التفسیر الکبیر، ج۴، ص ۵۲۸، البحر المحیط، ج۴، ص ۵۰۲، تفسیر ابی السعود، ج۳، ص ۱۳۱، الکشاف، ج۲، ص ۲۱، التبیان، ج۴، ص ۱۲۹، تفسیر المراغی، ج۷، ص ۱۱۹، کشف الاسرار، ج۳، ص ۳۴۴، الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم، ج۴، ص ۲۹، المیزان، ج۷، ص ۷۲.

[۷] نمل، آیه ۱۸ و ۲۴.

[۸] المیزان، ج۷، ص ۸۲.

[۹] تکویر(۸۱): ۵.

[۱۰] التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص ۶۴.

[۱۱] روح المعانی، ج۳۰، ص ۵۱.

[۱۲] روح المعانی، ج۳۰، ص ۵۱؛ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص ۶۴؛ الکشاف، ج۴، ص ۷۰۷؛ المیزان،

ج۲۰، ص ۲۱۳.

[۱۳] التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص ۶۴; الکشاف، ج۴، ص ۷۰۷; المیزان، ج۲۰، ص ۲۱۳؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص ۲۷۷؛ اضواء علی متشابهات القرآن، ج۱، ص ۲۲۰ و ج۲، ص ۳۱۰.

[۱۴] برخی نیز بر این عقیده اند که آیه ناظر به شدّت حوادث هولناک در آستانه قیامت است که حیوان های وحشی که عادتاً از یکدیگر فراری هستند از شدت ترس در کنار یکدیگر جمع می شوند تا از شدت ترس خود بکاهند از این رو آیه دلالتی بر حشر حیوانات ندارد. (الجواهر فی تفسیر القرآن، ج۲۵، ص ۸۱) آلوسی هم بر این باور است که حیوانات تکلیف ندارند و غیر از جن و انس موجودات دیگر حشری ندارند. (روح المعانی، ج۳۰، ص ۵۲) قول دیگر هم می گوید وحوش همان انسان هایی هستند که با انجام پی در پی گناه صورت باطنی آن ها به شکل حیوان های وحشی درآمده و در قیامت با این ملکات و صورت حیوانی مبعوث می شوند. (اضواء، علی متشابهات القرآن، ج۲، ص ۳۰۱) هیچ کدام از این اقوال پذیرفتنی نیست. اما اول: سیاق آیات همان گونه که ذکر شد و به قرینه آیه ۳۸ انعام، آیه درباره حشر حیوانات است و روایات نیز مؤید آن است. قول دوم و سوم هم خلاف ظاهر آیه و دیدگاه مشهور مفسران است.

[۱۵] روح المعانی، ج۳۰، ص ۵۲.

[۱۶] اضواء علی متشابهات القرآن، ج۲، ص ۳۰۱.

[۱۷] المیزان، ج۷، ص ۷۶.

[۱۸] احقاف(۴۶): ۵۶.

[۱۹] طبرسی  در ذیل آیه می نویسد: انّ هذه الأوثان الّتی عبدوها ینطقها الله حتی یجحدوا أن یکونوا دعوا إلی عبادتها ویکفروا بعبادة الکفار ویجحدوا ذلک. (مجمع البیان، ج۹، ص ۱۳۹).

[۲۰] نحل(۱۶): ۲۱.

[۲۱] درباره مرجع ضمیر در «یبعثون» دو قول هست؛ برخی همانند علامه طباطبایی و زمخشری بر این باورند که ضمیر به بت پرستان برمی گردد، یعنی بت ها نمی دانند که بت پرستان چه زمانی مبعوث می شوند و قیامت چه وقت اتفاق می افتد(الکشاف، ج۳، ص ۶۰۰؛ المیزان، ج۱۲، ص ۲۲۲) ولی از آن جا که از بت ها نفی علم شده است و نفی علم از بت ها حتی نسبت به حال خود، دارای تأکید بیشتر در عدم لیاقت آنها برای بندگی است، ارجاع ضمیر به بت ها مناسب تر و با سیاق هماهنگ است و نیاز به تقدیر هم ندارد یعنی بت ها از حال خود نمی توانند خبر دهند که چه زمانی مبعوث می شوند تا چه رسد که بخواهند پاداش و کیفر و زمان بعث را برای بت پرستان بیان کنند و این قول موافق بعضی مفسران نیز می باشد.(مجمع البیان، ج۶، ص ۱۴۷؛ روح المعانی، ج۱۴، ص ۱۲۰؛ تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص ۵۸۶ و البحر المحیط، ج۶، ص ۵۱۷).

[۲۲] انبیاء(۲۱): ۹۸.

[۲۳] شوری(۴۲): ۲۹.

[۲۴] مفردات الفاظ القرآن، ص ۳۰۶.

[۲۵] برخی مفسران مثل ابن کثیر، بیضاوی و قرطبی (به نقل از مجاهد) نوشته اند دابّه شامل ملائکه و جن و انسان و تمام حیوانات زمینی و هوایی می شود. تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص ۱۲۵؛ تفسیر البیضاوی، ج۲؛ الجامع لأحکام القرآن، ج۱۶، ص ۲۹ و البحر المحیط، ج9، ص ۳۳۸.

[۲۶] التفسیر الکبیر، ج۴، ص ۵۲۸؛ مجمع البیان، ج۴، ص ۴۹؛ تفسیر الطبری، ج۷، ص ۱۷۸؛ الدرالمنثور، ج۳، ص ۲۶۸، همه در ذیل آیه: (ثم إلی ربّهم یحشرون) .

[۲۷] ابراهیم(۱۴): ۴۸ و زمر(۳۹): ۶۷.

[۲۸] المیزان، ج۱۷، ص ۱۹۶ و ج۱۶، ص ۱۵۸.

شفقنا(حشرحیوانات)  بنقل ازآیت الله جوادی آملی اینگونه می نویسد:

پاسخ این سؤال را مى توان با توجه به آیه ۸۳ سوره «انعام» به دست آورد، خداوند مى فرماید: «وَ ما مِنْ دابَّة فِى الاَْرْضِ وَ لا طائِر یَطِیْرُ بِجَناحَیْهِ إِلاّ أُمُمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِى الْکِتابِ مِنْ شَىْء ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ»؛ (هیچ جنبنده اى در زمین، و هیچ پرنده اى که با دو بال خود[ در آسمان] پرواز مى کند نیست، مگر این که امت هائى همانند شما هستند، ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم، سپس همه آنها به سوى پروردگارشان جمع و محشور مى شوند).
زندگى بسیارى از حیوانات، آمیخته با نظام جالب و شگفت انگیزى است، چه مانعى دارد که این اعمال، بیانگر نوعى عقل و شعور در آن ها باشد؟ چه لزومى دارد که همه اینها را به غریزه تقسیم کنیم؟ در این صورت نوعى از حشر و حساب، براى آنها متصور خواهد بود.
این احتمال نیز در تفسیر آیه مورد بحث وجود دارد، که منظور از «جمع» نقطه مقابل «بثّ»؛ (پراکندن) است، به این معنى که «بثّ»، اشاره به آفرینش و گسترش انواع موجودات زنده و جنبندگان است، سپس مى فرماید: هر گاه خدا بخواهد آن ها را «جمع» کرده و نابود یا منقرض مى سازد.
همان گونه که در طول تاریخ، تاکنون بسیارى از انواع جنبندگان در روى زمین گسترش عجیبى پیدا کرده، و در زمانى بعد از آن منقرض و جمع شده اند، هم گسترش آن ها به دست خدا است، و هم جمع آنها، و در حقیقت شبیه آیاتى است که مى گوید: حیات دهنده خداست و میراننده هم او است.

در»قیامت»،حیوانات،حتی جمادات هم محشورمی شوند.

درقیامت «بت ها» هم محشورمی شوند.

در قیامت، همه معبودان(جانداروبیجان) مخاطب قرار مى‏گیرد.(شعورباعقل متفاوت است،اجسام بیجان،شعوردارند هوشیارهستند ولی دارای عقل نیستند)

 از«بُت»هایی که تراشیدند-ازسنگ وچوب ساختند،ماه وستارگانی که معبودبودند وتامعبودانی که منزه بودند(حضرت عیسی،فرشتگان)

همه معبودان پاسخگوهستند.

وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ فَیَقُولُ أَأَنتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِی هَـٰؤُلَاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِیلَ ﴿١٧فرقان﴾ 

در قیامت، همه چیزبا شعور محشورمی شوند و موردخطاب  قرار مى‏گیرد. «ءَانتم»

(و یاد کن) روزى که خداوند مشرکان و آن‏چه را به جاى خدا مى ‏پرستیدند (در یک جا) محشور کند، پس (به معبودهاى آنان) گوید: آیا شما بندگان مرا گمراه کردید، یا خودشان راه را گم کردند؟/قرائتی درس هایی ازقرآن.

قَالُوا سُبْحَانَکَ مَا کَانَ یَنبَغِی لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِکَ مِنْ أَوْلِیَاءَ وَلَـٰکِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءَهُمْ حَتَّىٰ نَسُوا الذِّکْرَ وَکَانُوا قَوْمًا بُورًا﴿١٨﴾ فَقَدْ کَذَّبُوکُم بِمَا تَقُولُونَ فَمَا تَسْتَطِیعُونَ صَرْفًا وَلَا نَصْرًا ۚوَمَن یَظْلِم مِّنکُمْ نُذِقْهُ عَذَابًا کَبِیرًا ﴿١٩فرقان﴾

و این وعده در روزى وفا مى شود که مشرکین با آنچه سواى خدا مى پرستند محشورشان کند و گوید شما این بندگان را گمراه کردید یا خودشان راه را گم کردند (١٧).

گویند تقدیس تو مى کنیم ما را سزاوار نبود که جز تو معبود، اولیائى بگیریم ولى تو ایشان و پدرانشان را نعمت دادى و در نتیجه مستى نعمت یاد تو را فراموش کردند و گروهى هلاکت زده شدند (١٨).

خدایانتان شما را در آنچه درباره آنها مى گویید تکذیب مى کنند و قدرت دفع عذاب از شما و یارى شما ندارند و هر کس از شما شرک آورده او را عذابى بزرگ کنیم (١٩).المیزان

وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلَائِکَةِ أَهَـٰؤُلَاءِ إِیَّاکُمْ کَانُوا یَعْبُدُونَ ﴿٤٠سبأ﴾ قَالُوا سُبْحَانَکَ أَنتَ وَلِیُّنَا مِن دُونِهِم ۖ بَلْ کَانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ ۖ أَکْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ ﴿٤١سبأ﴾ 

اعتقاد به تثلیث (نصارا)-مسیحیان به الوهیت عیسی و مادرش معتقدند :

گاهى سؤال ازمخاطب-گواه- براى توبیخ دیگران است. «ءَانت قلت للنّاس اتّخذونى واُمّى الهَین من دون اللّه» خداوند براى توبیخ طرفداران حضرت عیسى‏ (ع)او را مورد عتاب قرار مى‏دهد که آیا تو به مردم گفتى علاوه بر «اللّه»، من و مادرم را دو خداى دیگر بگیرید؟ /قرائتی درسهایی ازقرآن.

 لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّـهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ ۖ وَقَالَ الْمَسِیحُ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اعْبُدُوا اللَّـهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ ۖ إِنَّهُ مَن یُشْرِکْ بِاللَّـهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّـهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ ۖ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصَارٍ﴿٧٢مائده﴾

به تحقیق کافر شدند آنان که گفتند« الله همان مسیح بن مریم است » و-درحالیکه- حضرت مسیح گفت : ای بنی اسرائیل پروردگار من و خودتان را بپرستید ، همانا هر که به خدا مشرک شود ، خداوند بهشت را بر او حرام نموده و جایگاهش آتش است و ستم گران هیچ یاوری ندارند .

عقیده به تثلیث(خدا،عیسی وروح القدس)

 لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّـهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ ۘ وَمَا مِنْ إِلَـٰهٍ إِلَّا إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ ۚ وَإِن لَّمْ یَنتَهُوا عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿٧٣مائده﴾

(به تحقیق کسانی که گفتند «خدا یکی از۳ معبود است»، کُفر ورزیدند و هیچ معبودی جز معبود واحدنیست و اگر اینها از آنچه می گویند دست بر ندارند هر آینه عذاب دردناکی به کافران از آنان خواهد رسید)

 لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّـهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ ۚ قُلْ فَمَن یَمْلِکُ مِنَ اللَّـهِ شَیْئًا إِنْ أَرَادَ أَن یُهْلِکَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ وَمَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ۗ وَلِلَّـهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا ۚ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ ۚ وَاللَّـهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿١٧مائده﴾

به تحقیق کافرشدند آنان که گفتند الله همان مسیح بن مریم است . بگو پس چه کسی را دست برخداست اگر خدا بخواهد مسیح و مادرش و همه کسانی که در زمین هستند نابود کند . و فرمانروایی آسمان ها و زمین و آن چه بین آن دو است ویژه خداست ، هرچه را بخواهد می آفریند و خداوند بر هر چیزی تواناست

ادعای نصارا به الوهیت عیسی و مادرش 

مخاطب خدا«حضرت عیسی است(بعنوان معبود،نه متهم)

وَإِذْ قَالَ اللَّـهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَـٰهَیْنِ مِن دُونِ اللَّـهِ ۖ﴿١١٦مائده﴾

نصارا مدعی برالوهیت عیسی بن مریم بودند

و [یاد کن] هنگامى را که خدا فرمود :اى عیسى پسر مریم آیا تو به مردم گفتى من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستید!؟

 قَالَ سُبْحَانَکَ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ ۚ إِن کُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ ۚ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلَا أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ ۚ إِنَّکَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ ﴿١١٦مائده﴾

گفت منزهى تو مرا نزیبد که [در باره خویشتن] چیزى را که حق من نیست بگویم اگر آن را گفته بودم قطعا آن را مى‏ دانستى آنچه در نفس من است تو مى‏ دانى و آنچه در ذات توست من نمى‏ دانم چرا که تو خود داناى رازهاى نهانى 

 مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ ۚ وَکُنتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَّا دُمْتُ فِیهِمْ ۖ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنتَ أَنتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ ۚوَأَنتَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ﴿١١٧مائده﴾ .

جز آنچه مرا بدان فرمان دادى [چیزى] به آنان نگفتم [گفته‏ ام] که خدا پروردگار من و پروردگار خود را عبادت کنید و تا وقتى در میانشان بودم بر آنان گواه بودم پس چون روح مرا گرفتى تو خود بر آنان نگهبان بودى و تو بر هر چیز گواهى 
إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ﴿۱۱۸مائده﴾
اگر عذابشان کنى آنان بندگان تواند و اگر بر ایشان ببخشایى تو خود توانا و حکیمى 

تفسیرنمونه﴿١٧فرقان﴾ :وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ فَیَقُولُ أَأَنتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِی هَـٰؤُلَاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِیلَ ﴿١٧فرقان﴾ 

١٧-بـه خـاطـر بـیـاور روزى را کـه هـمـه آنـها و معبودانى را که غیر از خدا پرستش مى کردند جمع مى کند، و به آنها مى گوید: آیا شما این بندگان مرا گمراه کردید؟ یا خود گمراه شدند؟١٨ - آنـهـا (در پـاسـخ ) مـى گـویـنـد مـنـزهـى تو، براى ما شایسته نبود که غیر از تو اولیائى برگزینیم ، ولى آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودى تا اینکه آنها (به جاى شکر نعمت ) یاد تو را فراموش کردند، و هلاک شدند.١٩ - (خـداونـد بـه آنـهـا مـى گـوید ببینید) این معبودان ، شما در آنچه مى گوئید تکذیب کردند اکنون قدرت ندارید عذاب الهى را بر طرف سازید یا از کسى یارى بطلبید،
و هر کس از شما ظلم و ستم کند عذاب شدیدى به او مى چشانیم !

علامه طباطبایی(المیزان):ضمیرهاى جمع چهارگانه همه به کفار برمى گردد(یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ) و مراد از«آنچه مى پرستند»ملائکه و معبودهاى بشرى و بتها است، اگر کلمه «مُا» را اعم از غیر ذوى العقول و ذوى العقول بدانیم، چنانچه مختص غیر ذوى العقول بدانیم تنها شامل بتها مى شود.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منظوراز«غیر ذَوِى العُقُول »اجسام بیجان(فاقدعقل وخرد)،بُت هایی که ازسنگ وچوب بودند. واما «ذَوِى العُقُول»،معبودانی که زنده بودند وجاندارودارای عقل وخرد(ملائکه وجن،انسان وهرموجودجاندار دیگر)..مشرکان بعضی ها معبودشان«بُت»بود وبعضی وقتها جن ویا ملائک رامی پرستیدند وبعضی ازهم انسانها،مثل حضرت عیسی راخدامی دانستند«ءَانتم»در قیامت، همه معبودان(جانداروبیجان) مخاطب قرار مى‏گیرد.(شعورباعقل متفاوت است،اجسام بیجان،شعوردارند هوشیارهستند ولی صاحب عقل نیستند)پایان توضیح.

وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ فَیَقُولُ أَأَنتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِی هَـٰؤُلَاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِیلَ ﴿١٧فرقان﴾ 

قَالُوا سُبْحَانَکَ مَا کَانَ یَنبَغِی لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِکَ مِنْ أَوْلِیَاءَ وَلَـٰکِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءَهُمْ حَتَّىٰ نَسُوا الذِّکْرَ وَکَانُوا قَوْمًا بُورًا﴿١٨﴾ فَقَدْ کَذَّبُوکُم بِمَا تَقُولُونَ فَمَا تَسْتَطِیعُونَ صَرْفًا وَلَا نَصْرًا ۚوَمَن یَظْلِم مِّنکُمْ نُذِقْهُ عَذَابًا کَبِیرًا ﴿١٩فرقان﴾

أَأَنتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِی هَـٰؤُلَاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِیلَ؟

سوال درقیامت:«ءَانتم»خطاب به معبودان است.پاسخ معبودهاى کفار از سؤال خداى تعالى است، که فرمود:ءانتم اضللتم عبادى هولاء - آیا شما این بندگان مرا گمراه کردید؟

جواب:قَالُوا سُبْحَانَکَ مَا کَانَ یَنبَغِی لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِکَ مِنْ أَوْلِیَاءَ وَلَـٰکِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءَهُمْ حَتَّىٰ نَسُوا الذِّکْرَ وَکَانُوا قَوْمًا بُورًا

معبودان(مخاطبین) پاسخ خود را با تسبیح خدا آغاز کردند، و این از ادب عبودیت است که هر جا گفتگو از شرک و یا هر جا که به وجهى بویى از شرک مى آید خدا از آن تنزیه شود.

 گفتند: براى ما سزاوار نبود که غیر از تو اولیایى بگیریم  این است که این کار صحیح و عقلایى نبود، که پرستش را از توبه غیر تو تعدى دهیم، و غیر از تو اولیایى بگیریم، چیزى که هست این مشرکین خودشان نام خدایى بر سر ما نهاده، و پرستیدند.

علامه طباطبایی می گوید:«قَوْمًا بُورًا »جواب الهه(معبود)است به خدا(اینهاآدمهای فاسدی بودند)بُتهابرفسقشان شهادت می دهند!

کلمه «بُور» در جمله «وَلَـٰکِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءَهُمْ حَتَّىٰ نَسُوا الذِّکْرَ وَکَانُوا قَوْمًا بُوراً» جمع « بائر» به معنى هالِک است.

بعد از آنکه معبودها که مورد سؤال از علت ضلالت مشرکین قرار گرفته بودند، این نسبت را از خود دفع کردند، در جمله مورد بحث شروع کردند به اسناد آن به خود کفار، البته با بیان سببى که باعث اضلال آنها شد، و آن عبارت است از اینکه اصولا مشرکین مردمى فاسد و هالِک بودند، و تو اى خدا ایشان و پدرانشان را از امتعه دنیا و نعمتهاى آن برخوردار کردى، و این امتحان و ابتلاء به درازا کشید، در نتیجه سرگرم به همان تَمتُّعات شده یاد تو را که فرستادگانت همه دم از آن مى زدند فراموش کردند، و نتیجه اش این شد که از توحید به شرک گراییدند.

توضیح مدیریت سایت:

«تَمتُّعات» یعنی وفراوانی نعمتهای دینوی.

«أَمْتِعَة» یعنی جمعه مَتاع است،هرکالا واسباب ووسائلی که قابل خریدوفروش باشد.پایان توضیح نگارنده-پیراسته فر.

ادامه المیزان:پس علت نسیان و عدولشان از توحید به شرک عبارت بود از اشتغال زاید از حد به اسباب دنیوى، به طورى که دیگر به غیر از تمتع از لذایذ مادى مجالى براى یاد خدا برایشان نماند، و این استغراق در بهره گیرى از زندگى مادى(غرق شدن لذائذدنیا) هم سبب شد که یک سره دل به دنیا دهند و در شهوات فرو بروند، و این نیز باعث شد که ازهالکان شده یک سره تباه گردند.

تاکیدعلامه طباطبایی: روشن شد که جمله «وَکَانُوا قَوْمًا بُوراً » تتمه جواب (معبودان) است.فَقَدْ کَذَّبُوکُم بِمَا تَقُولُونَ فَمَا تَسْتَطِیعُونَ صَرْفًا وَلَا نَصْراً﴿١٩فرقان﴾

علامه طباطبایی می نویسد:وقتی پاسخ معبودین-دربیزاری ازمعبودین در جمله «وَکَانُوا قَوْمًا بُوراً » خاتمه یافت،خداى تعالى خطاب به مشرکان می کند:

فَمَا تَسْتَطِیعُونَ صَرْفًا وَلَا نَصْراً

 معبودهایتان شما رادر آنچه به آنها نسبت مى دادیدتکذیب کردند( که آلهه اى هستند،الوهیت و ولایت را از خود نفى کردند واینکه بتوانند رفع  بلا نمودهو یارى آنهاراتکذیب کردند) دیگر شما اى بت پرستان چه مى توانید بکنید و چگونه مى توانید عذاب را از خود دور سازید!؟ چون نه عبادت کردنتان نفعی برای معبودهایتان داشت و نه آنها توانایی یارىتان رادارند.

علامه طباطبایی -درالمیزان می نویسد: اگر بین بلاگردانى و یارى تردید انداخت، گویا به این منظور بوده که هم تأثیر مستقل را از آنها نفى کند، و هم غیر مستقل را، چون صرف، استقلال را مى رساند، و نصرت، عدم آن را.

«تَسْتَطِیعُونَ»یا یَسْتَطِیعُونَ؟﴿١٩فرقان﴾

علامه طباطبایی می نویسد: غیر از«عاصم» سایر قراء از طریق«حفص» آیه را «یستطیعون» با «یاء» قرائت کرده اند، و این قرائت  خوبى است و با مقتضاى سیاق سازگارتر است، و بنابراین معنایش این مى شود که معبودهاى شما، شما را در آنچه مى گفتید - که اینها خدایانند و درد و بلا از شما دور مى کنند، و یا حداقل شما را یارى مى کنند - تکذیب کردند، و نتیجه این تکذیب این شد که این معبودین نه مى توانند بلاگردان شما باشند، و نه حداقل یاریتان کنند.

و اینکه فرموده :«وَمَن یَظْلِم مِّنکُمْ نُذِقْهُ عَذَابًا کَبِیراً » مراد از«ظُلم»، مطلق ظلم و معصیت است، هر چند که مورد آیات سابق خصوص ظُلم به معناى شرک است، پس جمله «یَظْلِم مِّنکُمْ... »از قبیل وضع قانون عمومى در جاى حکم خاص است، چون اگر منظور از آن، حکم خصوصى بود، حق کلام این بود که بفرماید:و نذیقکم بما ظلمتم عذابا کبیرا.. براى اینکه همه آنان به ظلم شرک، ظالم بودند.

و نکته آن، اشاره به این است که حکم الهى نافذ و جارى است و هیچ کس نیست که مانع آن باشد یا آن را تأخیر بیندازد، گویا فرموده : و چون معبود هایتان شما را تکذیب کنند و نتوانند بلاگردان و یا یار شما باشند، پس حکم عمومى الهى «وَمَن یَظْلِم مِّنکُمْ نُذِقْهُ عَذَابًا کَبِیراً » با نفوذ و جریانى که دارد کسى نمى تواند جلوگیر و تأخیر اندازنده آن شود، پس شما به طور قطع چشنده عذاب خواهید بود.

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر: قرّاء سبعه (۷قاری مشهورصدراسلام):

۱-عبدالله بن عامر دمشقی (م ۱۱۸ق)

۲-عبدالله بن کثیر مکی (۴۵-۱۲۰ق)

۳-عاصم بن ابی النجود (۷۶-۱۲۸ق)

۴-زبّان بن علاء ابوعمرو بصری (تولد۶۸-وفات۱۵۴ق)

۵-حمزه بن حبیب کوفی (تولد۸۰-وفات۱۵۶ق)

۶-نافع بن عبدالرحمن مدنی (۷۰-۱۶۹ق)

۷-کسائی، علی بن حمزه (۱۱۹-۱۸۹ق)

 در بیشتر کشورهای اسلامی‌از جمله ایران ،روایت حفص متداول می باشد.

قرآن خط «عثمان طه»، چاپ عربستان سعودی «روایت حفص بنقل از عاصم»است.

ابوعمرو حفص بن سلیمان بن مغیره بزاز اسدى کوفى مشهور به حفص(تولد۹۰-وفات ۱۸۰ق)

«حفص» قرآن را از «عاصم »فراگرفته است،

«عاصم بر ابى عبدالرحمن سلمى» قرآن را ازحضرت علی(ع)آموخته است.

«طبرسى» در مجمع البیان:«عاصم »یکى از هفت تن قاریانى است که قرائتشان به حدّ تواتر رسیده و لکن صداهاى (اعراب) قرآن که هم اکنون رائج است، تنها بر طبق قرائت‏ حفص‏ از عاصم اعراب گذارى شده ، قرائت «عاصم »همان قرائت حضرت علی(ع) است مگر در ده کلمه که ابوبکر بن عیّاش در قرائت عاصم وارد کرده تا قرائت على(ع)خالص گردد.

حفص می گوید: عاصم‌ به من گفت« قرائتی را که به تو آموختم، همان قرائتی است که از ابوعبدالرحمان‌ سلمی اخذ کرده‌ام و او عیناً از علی علیه السلام فراگرفته است»

البته درموارددیگری هم تفاوتهایی بین این معلم وشاگردبوده است،ازجمله 

« ضَعْف یا ضُعْف»؟

 اللَّـهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا  ﴿٥٤روم﴾

عاصم ، کلمه « ضَعْف » را به فتح ضاد و حفص (ضُعْف) به ضم ضاد خوانده است »

ابو محمد مکی می گوید : « ابوبکر و حمزه این کلمه را در هر سه مورد به (فتح ضاد-«ض»فتحه دارد) خوانده اند و گفته شده است که حفص نیز آن را به فتح ضاد از عاصم روایت کرده ، ولی خود بر مبنای روایت عبد الله بن عمر ، آن را به (ضم ضاد-«ض»ضمه دارد) خوانده است . ابن عمر گفته است که من این کلمه را در حضور پیامبر (ص) به فتح ضاد خواندم و آنحضرت قرائت مرا تصحیح کردو در هر سه مورد به ضم ضاد خواند».

حوزه.نت بنقل از کتاب« الکشف عن وجوه القراءات السبع»ابومحمد مکی بن ابی طالب قیسی(متوفی۴۰۷)

***

تفسیرنمونه:

١٧-بـه خـاطـر بـیـاور روزى را کـه هـمـه آنـها و معبودانى را که غیر از خدا پرستش مى کردند جمع مى کند، و به آنها مى گوید: آیا شما این بندگان مرا گمراه کردید؟ یا خود گمراه شدند؟
١٨ - آنـهـا (در پـاسـخ ) مـى گـویـنـد مـنـزهـى تو، براى ما شایسته نبود که غیر از تو اولیائى برگزینیم ، ولى آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودى تا اینکه آنها (به جاى شکر نعمت ) یاد تو را فراموش کردند، و هلاک شدند.
١٩ - (خـداونـد بـه آنـهـا مـى گـوید ببینید) این معبودان ، شما در آنچه مى گوئید تکذیب کردند اکنون قدرت ندارید عذاب الهى را بر طرف سازید یا از کسى یارى بطلبید،
و هر کس از شما ظلم و ستم کند عذاب شدیدى به او مى چشانیم !

محاکمه معبودان و عابدان گمراه
از آنـجا که در آیات گذشته سخن از سرنوشت مؤ منان و مشرکان در قیامت و پاداش و کیفر ایـن دو گـروه بـود، آیـات مـورد بـحـث هـمـیـن مـوضـوع را بـه شکل دیگرى ادامه مى دهد و سؤ الى را که خداوند از معبودهاى مشرکان در قیامت مى کند همراه جواب آنها به عنوان یک هشدار بیان مى فرماید:
نخست مى گوید: به یاد آور روزى را که خداوند همه آنها و معبودهایشان را که غیر از الله پرستش مى کردند جمع و محشور مى کند (و یوم یحشرهم و ما یعبدون من دون الله ).
و از آنـهـا سـؤ ال مـى کـنـد: آیـا شما این بندگان مرا گمراه کردید یا خود آنها راه را گم کـردنـد؟! (فـیـقـول ء أ نـتـم اضـللتـم عـبـادى هـؤ لاء ام هـم ضـلوا السبیل ).
امـا آنـهـا در پـاسـخ مـى گـویـنـد: مـنـزهـى تـو اى پروردگار براى ما شایسته نبود که اولیـائى غـیـر از تـو بـرگـزیـنـیـم (قالوا سبحانک ما کان ینبغى لنا ان نتخذ من دونک من اولیاء).
نـه تـنـهـا ما آنها را به سوى خود دعوت نکردیم ، بلکه ما به ولایت و عبودیت تو معترف بودیم و غیر از تو را معبود براى خود و دیگران برنگزیدیم !
علت انحراف آنها این بود که آنان و پدرانشان را از نعمتها و مواهب دنیا برخوردار نمودى (آنان به جاى اینکه شکر نعمتت را بجا آورند در شهوات و کامجوئیها فرو رفتند) تا یاد تو را فراموش کردند (و لکم متعتهم و آبائهم حتى نسوا الذکر).
و به همین دلیل فاسد شدند و هلاک گشتند (و کانوا قوما بورا).
در اینجا خداوند روى سخن را به مشرکان کرده ، مى گوید: این معبودانتان شما را در آنچه مـى گوئید تکذیب کردند (مى گفتید: اینها شما را از راه منحرف کردند و به سوى عبادت خـود دعـوت نـمـودنـد در حـالى که آنها گفته شما را دروغ مى شمرند) (فقد کذبوکم بما تقولون ).
و چون چنین است و خود مرتکب انحراف خویش بوده اید، قدرت ندارید عذاب الهى را از خود بـر طـرف سـازیـد و خـویش را یارى کنید و یا از دیگران یارى بطلبید (فما تستطیعون صرفا و لا نصرا).
و کـسـى کـه از شـمـا سـتـم کند، عذاب شدید و بزرگى به او مى چشانیم (و من یظلم منکم نذقه عذابا کبیرا).
بـدون شـک ظـلم مـفـهـوم وسـیـعـى دارد هـر چـنـد موضوع بحث در آیه شرک است که یکى از مصداقهاى روشن ظلم مى باشد، اما با این حال کلى بودن مفهوم آیه را از بین نمى برد.
جالب اینکه من یظلم به صورت فعل مضارع آمده است و این نشان مى دهد قسمت اول بحث اگر چه مربوط به گفتگوهاى رستاخیز اسـت ، امـا جـمله اخیر خطابى است به آنها در دنیا، گوئى همین که دلهاى مشرکان بر اثر شنیدن گفتگوهاى عابدان و معبودان در قیامت آماده اثرپذیرى مى شود سخن را از قیامت به دنیا کشانده و به آنها مى گوید هر کسى ظلم و ستمى انجام دهد او را شدیدا کیفر مى دهیم .
نکته ها:

١ - منظور از معبودها در اینجا کیانند؟
در پـاسـخ ایـن سـؤ ال دو تـفـسـیـر در مـیـان مـفـسران معروف وجود دارد: نخست اینکه منظور مـعـبودهاى انسانى (همچون مسیح ) یا شیطانى (همچون جن ) و یا فرشتگان است که هر کدام را گروهى از مشرکان براى پرستش انتخاب کرده بودند.
و از آنـجـا کـه آنها داراى عقل و شعور و ادراک هستند مى توانند، مورد این بازپرسى قرار گیرند، و براى اتمام حجت و اثبات دروغ مشرکان که مى گویند اینها ما را به عبادت خود دعـوت کـردنـد از آنـها سؤ ال مى شود آیا چنین سخنى صحیح است ؟ و آنها صریحا گفتار مشرکان را تکذیب مى کنند!
تفسیر دوم که جمعى از مفسران آن را ذکر کرده اند، این است که خداوند در آن روز نوعى از حـیات و درک و شعور به بتها مى بخشد به طورى که مى توانند مورد بازپرسى قرار گـیـرنـد و پـاسخ لازم را بدهند که خدایا ما اینها را گمراه نکردیم ، بلکه آنها خودشان بر اثر غرق شدن در شهوات و غرور گمراه شدند.
ایـن احـتـمـال نـیـز وجـود دارد کـه تـمـام مـعـبـودهـا را شـامـل بـشـود اعـم از آنـهـا کـه داراى عـقـل و شـعـورنـد و بـه زبـان خـود واقـعـیـتـهـا را مـى گـویـنـد، و مـعـبـودهـائى کـه از عقل و شعور برخوردار نیستند و به زبانحال حقیقت را منعکس مى سازند.
ولى قرائن موجود در آیه با تفسیر اول هماهنگتر است ، چرا که فعلها و ضمیرها همه نشان مـى دهـد کـه طـرف صحبت صاحبان عقل و شعورند و این متناسب با معبودهائى همچون مسیح و فرشتگان و مانند آنها است .

در پـاسـخ ایـن سـؤ ال دو تـفـسـیـر در مـیـان مـفـسران معروف وجود دارد: نخست اینکه منظور مـعـبودهاى انسانى (همچون مسیح ) یا شیطانى (همچون جن ) و یا فرشتگان است که هر کدام را گروهى از مشرکان براى پرستش انتخاب کرده بودند.
و از آنـجـا کـه آنها داراى عقل و شعور و ادراک هستند مى توانند، مورد این بازپرسى قرار گیرند، و براى اتمام حجت و اثبات دروغ مشرکان که مى گویند اینها ما را به عبادت خود دعـوت کـردنـد از آنـها سؤ ال مى شود آیا چنین سخنى صحیح است ؟ و آنها صریحا گفتار مشرکان را تکذیب مى کنند!
تفسیر دوم که جمعى از مفسران آن را ذکر کرده اند، این است که خداوند در آن روز نوعى از حـیات و درک و شعور به بتها مى بخشد به طورى که مى توانند مورد بازپرسى قرار گـیـرنـد و پـاسخ لازم را بدهند که خدایا ما اینها را گمراه نکردیم ، بلکه آنها خودشان بر اثر غرق شدن در شهوات و غرور گمراه شدند.
ایـن احـتـمـال نـیـز وجـود دارد کـه تـمـام مـعـبـودهـا را شـامـل بـشـود اعـم از آنـهـا کـه داراى عـقـل و شـعـورنـد و بـه زبـان خـود واقـعـیـتـهـا را مـى گـویـنـد، و مـعـبـودهـائى کـه از عقل و شعور برخوردار نیستند و به زبانحال حقیقت را منعکس مى سازند.
ولى قرائن موجود در آیه با تفسیر اول هماهنگتر است ، چرا که فعلها و ضمیرها همه نشان مـى دهـد کـه طـرف صحبت صاحبان عقل و شعورند و این متناسب با معبودهائى همچون مسیح و فرشتگان و مانند آنها است .

بـعـلاوه از جـمله فقد کذبوکم (آنها شما را تکذیب کردند) چنین برمى آید که مشرکان قبلا ادعا نموده اند این معبودان ما را گمراه ساختند، و به سوى خـویـش دعـوت کردند، و بعید است مشرکان این ادعا را در مورد بتهاى سنگى و چوبى کرده بـاشـنـد، زیـرا خـودشـان - آنگونه که در داستان ابراهیم آمده - یقین داشتند که بتها سخن نمى گویند لقد علمت ما هؤ لاء ینطقون (انبیاء -
۶۳​​​​​​​).
در حـالى کـه مـثـلا در مـورد مـسـیـح در آیـه
۱​​​​​​​۱۶ سـوره مائده مى خوانیم:ءانت قلت للناس اتخذونى و امى الهین من دون الله : آیا تو، به مردم گفتى که من و مادرم را دو معبود غیر از خدا انتخاب کنید؟!
و در هـر حـال مـسـلم اسـت که ادعاى مشرکان و بت پرستان ، واهى و بى اساس بوده و آنان ایشان را به عبادت خود دعوت نکرده اند.
جـالب اینکه معبودان در جواب نمى گویند: خدایا ما آنها را به عبادت خود دعوت نکردیم ، بـلکـه مـى گـویـنـد: ما غیر از تو معبودى براى خود انتخاب ننمودیم ، یعنى وقتى خود ما تـنـهـا تـو را پـرسـتـش مـى کـنـیـم بـطریق اولى براى آنها دیگرى را معرفى نکرده ایم بخصوص اینکه این سخن با جمله سبحانک (منزهى تو) و با جمله ما کان ینبغى لنا (براى ما سزاوار نبود) همراه است که نهایت ادب و تاکید آنها را بر توحید روشن مى سازد.
۲  - انگیزه انحراف از اصل توحید
قابل توجه اینکه معبودان ، عامل اصلى انحراف این گروه مشرک را زندگى مرفه آنها مى شـمـرنـد، و مـى گـویـنـد: خـداوندا آنها و پدرانشان را از نعمتهاى این زندگى برخوردار ساختى ، و همین باعث فراموشکارى آنها شد، بجاى اینکه بخشنده این نعمتها را بشناسند و به شکر و طاعتش پردازند در گرداب غفلت و غرور فرو رفتند، و تو و روز قیامت را به دست فراموشى سپردند.
و بـه راسـتـى زنـدگـى مـرفـه بـراى جـمـعـیـتـى کـه ظرفیت کافى ندارند و پایه هاى ایمانشان سست است از یکسو غرور آفرین است ، چرا که وقتى به نعمت فراوان
رسـیـدند خود را گم مى کنند و خدا را فراموش مى نمایند، حتى گاه فرعون وار کوس انا الله مى کوبند!
و از سـوئى دیـگـر ایـن گونه افراد مایلند هر چه بیشتر آزاد باشند و هیچ محدودیتى در کـامـجـوئى از لذائذ در کـارشـان نـبـاشـد، و قـیـد و بـنـدهـائى از قبیل حلال و حرام و مشروع و نا مشروع آنها را از رسیدن به هدفهایشان منع نکند، و به این دلیل نمى خواهند در برابر قوانین و مقررات دینى سر تعظیم فرود آورند و روز حساب و جزا را بپذیرند.
هـم اکـنـون نـیـز طـرفـداران آئیـن خـدا و تـعـلیمات انبیا در میان مرفهین زیاد نیستند، و این مستضعفینند که طرفداران سرسخت و دوستان با وفاء ایثارگر دین و مذهبند.
البته این سخن در هر دو طرف استثناهائى دارد ولى اکثریت هر دو گروه چنانند که گفتیم
ضـمـنـا در آیـه فـوق تـنـهـا روى مـرفه بودن زندگى خود آنها تکیه نشده ، بلکه روى مـرفـه بودن زندگى نیاکان آنها نیز تکیه شده است ، زیرا هنگامى که انسان از کودکى در ناز و نعمت پرورش یافت طبیعى است که میان خود و دیگران غالبا جدائى و امتیاز ببیند و به آسانى حاضر نباشد منافع مادى و زندگى مرفه خود را از دست بدهد.
در حـالى کـه پـایـبـنـد بـودن بـه فـرمان خدا و برنامه هاى مذهب نیاز به ایثار و گاهى هـجـرت و حـتـى جـهـاد و شهادت دارد، و گاه تن در دادن به انواع محرومیتها و تسلیم دشمن نشدن ، و اینها امورى است که با مزاج مرفهین کمتر سازگار است مگر آنها که شخصیتشان فـوق زنـدگـى مـادیـشـان اسـت کـه اگـر یـک روز بـود، شکر خدا مى گویند و اگر نبود مـتـزلزل و نـاراحـت نـمـى شـونـد، و به تعبیر دیگر آنها بر زندگى مادیشان حاکمند نه محکوم ، امیرند نه اسیر!
ضـمـنـا از ایـن توضیح استفاده مى شود که منظور از جمله نسوا الذکر فراموش کردن یاد خدا است که در آیه 19 سوره حشر بجاى آن و لا تکونوا کالذین نسوا الله آمده است ، و یا فـرامـوش کردن روز قیامت و دادگاه عدل پروردگار آنچنان که در آیه 26 سوره ص ‍ آمده لهـم عـذاب شـدیـد بما نسوا یوم الحساب : براى آنها عذاب شدیدى است بخاطر فراموش کردن روز حساب .
و یا فراموش کردن هر دو و همه برنامه هاى الهى .

۳ - واژه بور
بـور از ماده بوار در اصل به معنى شدت کساد بودن چیزى است و چون شدت کسادى باعث فـسـاد مى شود چنانکه در ضرب المثل عرب آمده کسد حتى فسد این کلمه به معنى فساد، و سپس هلاکت اطلاق شده است .
و از آنـجـا کـه زمـین خالى از درخت و گل و گیاه در حقیقت فاسد و مرده است به آن بائر مى گویند.
بـنـابـراین جمله کانوا قوما بورا اشاره به این است که این گروه بر اثر غرق شدن در زنـدگـى مـرفـه مـادى و فـرامـوش کـردن خدا و رستاخیز به فساد و هلاکت کشیده شدند و سرزمین دلشان همچون بیابانى خشک و بائر، از گلهاى ملکات ارزشمند انسانى و میوه هاى فضیلت و حیات معنوى خالى گردید.
مـطـالعـه حـال ملتهائى که امروز در ناز و نعمت غرقند و از خدا و خلق بى خبرند عمق معنى ایـن آیـه را روشـنـتر مى سازد که چگونه در دریاى فساد اخلاقى غرق شده اند و چگونه فضائل انسانى از سرزمین بایر وجودشان برچیده شده است .تفسیرنمونه

بـور از ماده بوار در اصل به معنى شدت کساد بودن چیزى است و چون شدت کسادى باعث فـسـاد مى شود چنانکه در ضرب المثل عرب آمده کسد حتى فسد این کلمه به معنى فساد، و سپس هلاکت اطلاق شده است .
و از آنـجـا کـه زمـین خالى از درخت و گل و گیاه در حقیقت فاسد و مرده است به آن بائر مى گویند.
بـنـابـراین جمله کانوا قوما بورا اشاره به این است که این گروه بر اثر غرق شدن در زنـدگـى مـرفـه مـادى و فـرامـوش کـردن خدا و رستاخیز به فساد و هلاکت کشیده شدند و سرزمین دلشان همچون بیابانى خشک و بائر، از گلهاى ملکات ارزشمند انسانى و میوه هاى فضیلت و حیات معنوى خالى گردید.
مـطـالعـه حـال ملتهائى که امروز در ناز و نعمت غرقند و از خدا و خلق بى خبرند عمق معنى ایـن آیـه را روشـنـتر مى سازد که چگونه در دریاى فساد اخلاقى غرق شده اند و چگونه فضائل انسانى از سرزمین بایر وجودشان برچیده شده است .تفسیرنمونه.

مولوی در مثنوی معنوی از زبان موجودات غیر زنده -می گوید:

عالم افسرده ست و نام او جماد/جامد افسرده بود اى اوستاد
باش تا خورشید حشر آید عیان/ تا ببینى جنبش جسم جهان‏
چون عصاى موسى اینجا «مار »شد/عقل را از ساکنان اخبار شد
پاره‏ ى خاک ترا چون مرد ساخت/خاکها را جملگى شاید شناخت‏
مُرده زین سویند وز آن سو زنده‏ اند/خامش اینجا و آن طرف گوینده ‏اند
چون از آن سوشان فرستد سوى ما/آن« عصا» گردد سوى ما اژدها
کوهها هم لحن داودى کند /جوهر «آهن» به کف مومى بود
باد حمّال سلیمانى شود/بحر با موسى سخن دانى شود
ماه با احمد اشارت بین شود/ نار ابراهیم را نسرین شود
خاک قارون را چو «مارى» در کشد /استن حنانه آید در رشد
سنگ بر احمد سلامى مى‏کند/کوه یحیى را پیامى مى‏کند
ما سمیعیم و بصیریم و هُشیما شما نامحرمان ما خامُشیم
چون شماسوى جمادى مى‏روید /محرم جان جمادان چون شوید
از جمادى عالم جانها روید/غُلغل اجزاى عالم بشنوید
فاش تسبیح جمادات آیدت/ وسوسه ‏ى تاویلها نربایدت‏
چون ندارد جان تو قندیلها /بهر بینش کرده اى تاویلها

«کبوتر»خبرشهادت یک رزمنده راداد
حضرت سلیمان داشت حاضر و غایب می‌کرد و هم اگر کسی غیبت غیر موجه می‌کرد گوش او را می‌گرفت.«لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِی بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ» النمل/۲۱ او را شکنجه می‌کنم اصلاً او را می‌کشم مگر اینکه عذر موجهی بیاورد که چرا غایب است؟

«فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ» النمل/۲۲ یکمرتبه دیدند هدهد آمد هدهد هم از قیافه سلیمان فهمید که ناراحت است فوری گفت یک چیزی بلدم که تو که هم که سلیمان هستی بلد نیستی، من از کشور سباء می‌آیم «إِنِّی وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَأُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ» النمل/۲۳ زنی یک جایی شاه است ، همه چیزی دارد، آن خانم هم کاخ دارد.

هُدهُدرسید (علت غیبتش رااینگونه توضیح داد):
«وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمْ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنْ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ» النمل/۲۴ آن خانم با دار و دسته‌اش خورشید پرست‌اند و خدا پرست نیستند و شیطان کارهایشان را پهلوی خودشان قشنگ جلوه می‌دهد خیال می‌کنند خورشید پرستی کار خوبی است، هدهد توی هوا می‌پرد ولی می‌فهمد که کی روی زمین خدا پرست است و کی خورشید پرست است در هستی حیوانات هم شعور دارند. مورچه شخصیت‌ها را می‌شناسد نسبت به همنوع هایش غیرت دارد. ما خیال می‌کردیم که هدهد یک پرنده الکی است نه خیر من الکی هستم که دنیا را الکی می‌بینم. توی این عالم خیلی خبرهاست.

کبوترآمدخانه..مارافهماندکه فرزندمان شهیدشده

حجت الاسلام قرائتی می گویدمارفته بودیم خانه یک شهیدی،پدرش نقل می کرد:پسر من اهل کبوتر بازی بود وبه آنها عشق می‌ورزید این کبوتر را توی قفس کرده بود یک مدتی که گذشت گفت چرا من برای کیف خودم این پرنده را اسیر کرده‌ام چون می‌خواهم که خودم کیف کنم حق پرواز را از یک پرنده گرفته‌ام چرا بخاطر کیف خودم مردم را اسیر کنم علاف کنم در را باز کرد و کبوتر را آزاد کرد بعد هم گفت خدایا من هم توی دنیا در قفس گیر کرده‌ام من را هم آزاد کن رفت اسم نوشت و دوره نظامی دید و رفت جبهه مدتها که شد دیدیم کبوتر آمد دیدیم کبوتر بچه‌مان است هی خواند و خواند آمد چند دور خانه پر زد رفت تاقچه و نشست پهلوی عکس و گردنش را به گردن عکس بچه‌مان مالید تا این کار را کرد گفتیم بچه‌مان شهید شده است همان زمان را یادداشت کردیم بعد فهمیدیم همان زمان بچه‌مان شهید شده است.

تاثیر درآمد حلال و حرام در زندگی از دیدگاه قرآن

حجت الاسلام قرائتی می گوید:توی این عالم پرنده می‌فهمد که کی شهید می‌شود اگر شک دارید قرآن می‌فرماید که هدهد می‌فهمد که کی خداپرست است. خدا می‌داند که چقدر زشت است پرنده‌ها شهادت بدهند که ایشان شب‌ها پنج ساعت چرت و پرت گفت یک رکعت نماز نخواند این شرمندگی است.

کل هستی در حال شعور است «وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» البقرة/۷۴ بعضی سنگ‌ها از خوف خدا پائین می‌افتند در جایی دیگر می‌فرماید که خشیت خدا مخصوص علماست «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» فاطر/۲۸ خشیت فقط مال علماست یعنی سنگ هم از علماست، سنگ هم در نوع سنگی خودش یک نوع شعوری دارد مثنوی شعر قشنگی دارد می‌گوید:
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم با شما نامحرمان ما خاموشیم

حجت الاسلام قرائتی می گوید:یعنی آنتن شما نمی‌گیرد اولیای خدا صدای ما را. . . «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ» النور/۴۱ خودشان می‌فهمند که صلاة و تسبیح دارند شما نمی‌فهمید آیاتی داریم که در حال سجده هستند آیاتی داریم «کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ» الروم/۲۶ کل هستی در حال قنوت است در حال تسبیح است.

«إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَالْإِشْرَاقِ» ص/۱۸ما کوه را مسخر کردیم بعد می‌گوید این کوهها سبحان الله می‌گویند چطور ما نمی‌فهمیم؟ می‌فرماید تسبیح دارند ولی شما نمی‌فهمید «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا» الإسراء/۴۴ هیچ چیزی نیست مگر اینکه تسبیح می‌کند ولی شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع:درسهایی ازقرآن-حجت الاسلام قرائتی۶دی۱۳۶۹بااندکی اصلاحات

 

برای اطلاعات بیشترازشعورحیوانات به این لینک مراجعه کنید:

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: خاطره‌«شهید علی محمودوند»(فرمانده گروه تفحص لشکر۲۷ محمدرسول‌الله) به روایت کتاب «شهید گمنام».

تابستان ۱۳۷۳ بود؛ آفتاب، بسیار داغ بود؛ بچه‌ها در گرمایی طاقت‌فرسا در جستجوی پیکر شهدا بودند؛ نزدیک ظهر بچه‌ها می‌خواستند قدری استراحت کنند؛ «چنگک»(بیل مکانیکی) را در زمین فرو کردیم و رفتیم کنار «کُلمن» آب نشستیم. در آن گرمای طاقت‌فرسا ناگهان دیدم یک «کبوتر سفید»، بال و پر زنان آمد و روی «چنگک» بیل نشست. بعد هم شروع کرد به «نوک زدن به بیل»، همه با تعجب به این صحنه نگاه می‌کردیم.

یکی از رفقا ظرف آبی را برداشت و جلوی «کبوتر »قرار داد. کبوتر به کنار ظرف آب آمد. بعد نگاهی به آب کرد و نگاهی به ما! مجدداً پرید و رفت روی «بیل مکانیکی» نشست؛ دوباره به بیل «نوک» زد؛ صحنه بسیار عجیبی بود؛ یکی از بچه‌ها گفت: «به خدا یه حکمتی تو کار این کبوتر هست!».

«علی محمودوند»درادامه گفت: با بچه‌ها به سمت بیل مکانیکی رفتیم تا کار را شروع کنیم.

«با اولین بیلی که به زمین خورد، سر یک شهید با کلاه آهنی بیرون آمد!» در حالی که موهای شهید هنوز به جمجمه باقی مانده بود! سربند«یازیارت یا شهادت» هنوز روی پیشانی شهید به چشم می‌خورد.

فرمانده گروه تفحص لشکر۲۷ محمدرسول‌الله(ص)گفت: بچه‌ها با بیل دستی تمام پیکر شهید را که تقریباً سالم بود، خارج کردند. هر چه تلاش کردیم و هر چه خاک را غربال کردیم اثری از «پلاک» شهید نبود.

جنازه ۲۲ شهید دریک گودال

علی محمودوند گفت: مدتی بعد در «منطقه فکه» به یک گلستان دسته جمعی از شهدا رسیدیم؛ تعدادی شهید را داخل یک «گودال» ریخته بودند؛ روز اول ۷ شهید را خارج کردیم و برگشتیم؛ روز بعد ۱۳ شهید دیگر را از آنجا خارج کردیم.

اما نکته عجیب شهید بیست و یکم بود! لباسها وتجهیزات شهیدبود واما خودش نبود!

با سرنیزه اطراف شهید را کاملاً خالی کردیم؛ خاک‌ها را کنار زدیم؛ لباس کامل، دکمه‌های لباس بسته، بند حمایل و تجهیزات، خشاب ، قمقمه، یک «فانسخه» به تجهیزات و یک «فانسخه» به پیکر، جوراب و... خلاصه همه چیز کامل بود اما! کسی داخل این لباس نبود. نه استخوانی و نه ... هیچ چیزی نبود. «گویی ملائک خدا جسم و روح او را با خود برده بودند»(فارس)

پایان جنگ هشت ساله ایران-عراق(آتش بس): ۲۹ مرداد سال ۱۳۶۹

همه موجودات عالم"شعور"دارند"حیوانات"نمازمی خوانند

واین لینک:

"سگ" برای درمان دست شکسته اش به"اورژانس"رفت

۲مسجدروبروی هم "رشت"الجواد+امام موسی کاظم

۲مسجدروبروی هم-رشت

این۲ مسجددرمیدان«سبزه میدان»رشت-ابتدای بلوارلاکانی در۲سوی یک کوچه قراردارند.

مسجدامام موسی کاظم و مسجدالجواد

مسجدامام موسی کاظم(مسجدخورگامی)

مسجدالجوادرشت-ابتدای بلوارلاکانی

مسجدالجواد(سبزه میدان)رشت

مسجدخورگامی-رشت(حجت السلام سیدحسن گلمیرزاده(امام جماعت مسجد)

۲مسجددرروبروی همدیگر

مسجدالجواد

۲مسجددرکنار هم مسجدین(سبزه میدان)رشت

مسجدالجواد+مسجدخورگامی(امام موسی کاظم)سبزه میدان-رشت

مسجدالجوادرشت

مسجدالجوادرشت

مسجدالجواد-رشت

توضیح نگارنده-پیراسته فر:هر۲مسجددرسالهای قبل ازانقلاب قدمت دارند.

مسجدخورگامی(موسی بن جعفر)-رشت-نمازصبح به امامت«اسلام مردانی»

«اسلام مردانی کیوی»،پدرِدکترمحسن مردانی، متخصص جراحی استخوان و مفاصل (ارتوپدی)آرتروسکوپی شانه می باشد.

اسلام مردانی کیوی

مسجدخورگامی(امام موسی کاظم)رشت-سبزمیدان-رشت

مسجدخورگامی-نمازجماعت صبح به امامت دهقان زاده.

ایام فاطمیه-بعدازنمازصبح(مسجدامام موسی کاظم)-رشت-سبزه میدان.

حجت الاسلام سیدحسن گلمیرزاده (امام جماعت مسجدخورگامی)رشت

امام جماعت راتب مسجد"حجت سیدحسن الاسلام گلمیرزاده»(برادرمعاون سازمان تبلیغات)امروز نیامد وبجایش«سرهنگ دهقانزاده» امامت را بعهده گرفت.(ع)

این مسجد چون اززمانی که بازسازی شده به یکی ازمساجدپررونق رشت دراقامه نماز"هر۳وقت (صبح،ظهروعصر-مغرب وعشاء)تبدیل شده که بایدازمدیریت «جناب سرهنگ دهقانزاده»(بازنشسته) تشکرکردکه ازیک ساعت مانده به اذان صبح این مسجدبازاست تا طلوع آفتاب

برچسب مسجد

وبخاطرهمین اکثرصبحهاپذیرای میهمانان نآشنا وتازه وارد نیزهست،آنهایی که از شهرهاواستانهای دیگر می آیند به رشت ویا دانشجویان غیربومی،مسافرینی که قبل ازساعت بازشدن ادارات به رشت می رسند معمولاً به این مسجد می آیند،نمازخودشان را میخوانند وکمی هم استراحت میکنندومی روند/البته آقای دهقان زاد مواظب اوضاع است که کسی اینجانخوابد .واینکه مواظب است که اتفاقات ناپسندی رخ ندهدویا کفشهارهاشده نباشند که طعمه معتادان شوند.

یکی ازشاخص های«مسجد خورگامی» است که درفاصله ۱۰متری(ده متری) مسجددیگری« مسجدالجواد»قراردارد.

این مسجد سالها بعدارحریق رهاشده باقی ماند تا اینکه حدود۲سالی است که بازسازی شده است

زمین این مسجد راآقای «کیایی» وقف نموده است.

آقای دهقانزاده قبل ازاینکه اذان را به اُفق مسجدخورگامی بگوید نگاهی به بیرون کرددیدکفشهایی درجلورهاشده اند،اخطار"محترمانه"دادکه آقایان کفشهاشون را در"کمد"جاکفشی بگذارند وکلیدرا هم بردارند،

معمولاًتعدادنمازگزاران آقایان هرصبح بین ۱۵تا ۴۰ نفراست."خانمها ۵ تا ۱۰ نفر

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:من که معمولاًدرآخرصف می ایستم دیدم جوانی درپشت ایستاده ولی نمازنمیخواند!کنجکاویم گل کردبلافاصله بعدازسلام پایان نماز ازاوپرسیدم"شمانمازنخواندید!؟"اوگفت من نماز را اول وقت فرادی خواندم ،با«استاندار»آمده ام واشاره کرد که او«محمدعلی نجفی»(این نجفی غیراز آن نجفی -شهردارتهران بدفرجام -تهران است)درصف جلواست واین جوان "محافظ"گفت :استاندارهرصبح یک مسجدمی رود.

*البته من شنیده بودم که آقای نجفی شبها برای نمازمغرب وعشاءهرشب یک مسجد(ازمساجدرشت)می رود.

نگاه کردم دیدم اوهماهنگ با دیگرنمازگزاران مشغول تعقیبات است،رفتم جلو چندتا عکس گرفتم

جالبش این بود که هیچکس حضوراستانداردرنمازنشد(نجفی رانشناختند)انصاری وقتی ازمسجدبیرون رفت،پیش دهقانزاده رفتم که مشغول خواندن تعقیبات بودگفتم استاندارآمده بوده،خوب بود یک مشایعتی وتشکری میکردی،ایشان گفت من نشناختم واصلاًمتوجه حضورایشان نشدم ،اماپاشدکه برود تشکری کند که استانداررفته بود.

واین بهانه شد که ۳عکسی ازنمازجماعت امروزصبح دراین سایت داشته باشم

IMG0124A(1)

آقای محمدعلی نجفی استاندارگیلان/صف جلو عینکی

IMG0123A

استانداردرنمازجماعت(صبح) مسجدخورگامی-رشت

IMG0125A

محمدعلی نجفی(استاندارگیلان)سمت چپ

تودیع-معارفه(استاندارگیلانکیهان هاشم نیا»-«محمدعلی نجفی» ۲۶ مهر ۱۳۹۲

برکات"نمازاول وقت"خاطرات ومعجزات نماز اول وقت

اول وقت "وقت فضیلت " نماز-چه موقعی است؟

درادامه خاطرات نمازگزارانی راخواهیدخواندکه «برکات ومعجزاتی»دیده اندازنمازاول وقتشان...«نماز»چگونه سخن می گوید؟

وقت فضیلت نماز: قسمتی از وقت نماز است که نماز در آن زمان دارای ارزش وثواب بیشتری است که به آن« اول وقت نماز»می گویند

وقت اختصاصی نماز: قسمتی از وقت نماز است که مختص به همان نماز است که اگر در آن وقت مخصوص، عمدا نماز واجب"ترتیبی" دیگری خوانده شود؛ نماز باطل است. مثلا در نماز ترتیبی (ظهر و عصر )ویا (مغرب و عشا)، که اگر هر کدام در وقت اختصاصی دیگری خوانده شود؛ نماز باطل است. پس اگر فردی در آخر وقتِ نماز ظهر و عصر(نزدیک مغرب)، فقط به اندازه یک نماز چهار رکعتی وقت دارد؛ باید نماز عصر بخواند، هر چند که نماز ظهر را نخوانده باشد. ودرآخرنمازمغرب وعشاء هم همینطور

آخر وقت نماز: لحظات پایانی زمان انجام تکالیف دارای وقت معین، است. با درک آخر وقت نمازهای یومیه، حتی به اندازۀ یک رکعت، نماز به نیت اداء، اقامه می شود.

اول وقت «نماز» چه موقعی است؟

گرچه خواندن نماز عصر و عشا بعد از نماز ظهر و جمع کردن این دو نماز اشکال ندارد و موجب بطلان نمی‌شود اما خواندن آن در وقت‌های خاص خود از نظر شیعه، افضل است و ثواب بیش تر دارد. اول وقتی که در اسلام اینهمه توسط پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام به آن تأکید شدکه که یکی از نشانه های شیعه واقعی شمرده شده است، همین اول وقت فضیلت نمازهاست.

آیت الله بهجت: نماز فرادای اول وقت افضل از نماز جماعتی است که در غیر از اول وقت فضیلت خوانده شود.

آیت الله سیدابوالقاسم خویی(متوفی۱۷ مرداد ۱۳۷۱) : نماز فرادای اول وقت، بهتر از نماز جماعت آخر وقت است. 

آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی (امام جمعه ونماینده سابق شیراز در مجلس خبرگان رهبری،متوفی۲۹ آذر ۱۳۹۶-۸۱سالگی)می گویند می گویند: اوقات نماز ۵ وقت است و اینکه ما ۳ وقت کرده ایم هر چند باعث بطلان نماز نمی‌شود اما مخالف سُنت پیامبر اکرم و ائمه علیهم السلام است.

 اینها(این اوقات) فلسفه و پیام دارد. پیام آن این است که از نماز صبح تا نماز ظهر وقت کار است. از نماز ظهر تا اول فضیلت نماز عصر، وقت استراحت است و از اول وقت فضیلت نماز عصر تا اذان مغرب زمان کار است و از اذان مغرب تا اول وقت فضیلت نماز عشاء، وقت جمع و جور کردن کار است.

نماز صبح

وقت فضیلت نماز صبحاز اذان صبح تا بیست و یک دقیقه بعد از اذان صبح ادامه دارد.

نماز ظهر

وقت اختصاصی نماز ظهر: از اول اذان ظهر به مقدار یک نماز چهار رکعتی می باشد. در این زمان خواندن نماز عصر جایز نیست.

وقت فضیلت نماز ظهراز اذان ظهر تا یک ساعت و چهل دقیقه بعد از اذان ظهر ادامه دارد.

نماز عصر

وقت اختصاصی نماز عصر: در آخر وقت نماز عصر، نزدیک به مغرب، به مقدار خواندن یک نماز چهار رکعتی، می باشد. در این زمان خواندن نماز ظهر جایز نیست.

وقت فضیلت نماز عصردو ساعت و پنجاه دقیقه بعد از اذان ظهر شروع می شود و تا چهل و دو دقیقه ادامه دارد.

نماز مغرب

وقت اختصاصی نماز مغرب: از اول وقت مغرب به مقدار خواندن یک نماز سه رکعتی است. خواندن نماز عشاء در این زمان مخصوص جایز نیست.

وقت فضیلت نماز مغرب:  از اذان مغرب تا پنجاه و یک دقیقه ادامه دارد.

نماز عشا

وقت اختصاصی نماز عشا: به اندازه خواندن یک نماز چهار رکعتی در آخر وقت نماز عشا(نصف شب) است.[۱]

وقت فضیلت نماز عشا:  پنجاه و یک دقیقه بعد از اذان مغرب شروع می شود و تا سه ساعت و ده دقیقه ادامه دارد.

[۱]: *هر گاه انسان عمداً نماز عشا را تا نصف شب نخواند، وقت آن گذشته و باید قضا کند، امّا اگر به واسطه عذری نخوانده باشد، باید تا قبل از نماز صبح به جا آورد و نماز او ادا است.(توضیح المسائل آیت الله مکارم، مسأله ۶۸۰)

*برای محاسبه نصف شب بنابر احتیاط از اول غروب آفتاب تا اذان صبح محاسبه می شوند. وسط این زمان، نیمه شب می باشد. (توضیح المسائل آیت الله مکارم، مسأله ۶۷۹)

مدیریت سایت-پیراسته فر:ودراینجا یک فاکتورمهم موفقیت زندگی آقای بهجت وهمه علما وحتی آدمهای معمولی ولی موفق را اشاره خواهم کرد«نمازاول وقت»

هرکس نمازهایش  را اوّل وقت بخواند،به همه مقامات معنوی خواهد رسید

آیت الله میرزا علی آقای قاضی طباطبایی ، خیلی به نماز اول وقت سفارش می کرد.

آیت الله بهجت  نقل می کنند که آقای قاضی می فرمودند:

« اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند. »

 منظور  میرزا علی آقای قاضی طباطبایی نمازاول وقت با حضور قلب است؟
آیت الله بهجت : نه منظور نماز معمو
لی است و نماز اول وقت تکویناً موجب رسیدن به مقامات عالیه است .
یعنی ما اگر همین نماز معمولی را که می خوانیم اول وقت بخوانیم به درجات عالیه خواهیم رسید.
 می فرمودند نماز را بازاری نکنید اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان محفوظ میماند و تسبیح فاطمه زهرا(س) که از ذکر کبیر به شمار می آید و آیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود.
همچنین از آیت الله قاضی  نقل شده است که زمانی که علامه طباطبایی جوان بوده اند به ایشان گفتند:
دنیا می خواهی نماز شب بخوان ، آخرت می خواهی نماز شب بخوان ، هم دنیا می خواهی و هم آخرت نماز شب بخوان"

وفات آقامیرزاعلی آقاقاضی: چهارم ماه ربیع الاول سال ۱۳۶۶قمری( ۷ بهمن۱۳۲۴ )در نجف اشرف - سن ۸۳  سالگی

وفات علامه محمدحسین طباطبایی(۶ شهریور ۱۳۹۲ سن ۸۳  سالگی

علی آقا ،فرزند آیت الله بهجت درمصاحبه دیگری باخبرگزاری فارس(اردیبهشت۱۳۹۱) می گوید:

یکی از آقایان که الآن از مقامات است، سال‌ها قبل به من گفت روزی وقتی آقای بهجت از حرم آمد، به من گفت ما وقتی کودک بودیم و سالها قبل از بلوغ، هنگام خواندن نماز چیزهایی را می‌دیدیم که فکر می‌کردیم همه دارند می‌بینند. یعنی در نماز ایشان آن پرده‌های باطنی کنار می‌رفته است.

نمازجماعت آیت الله بهجت درنوجوانی درکربلا-درچهارپایه

حجت الاسلام علی بهجت می گوید:پدرم  می‌گفت :اولین  روزی که به کربلا رسیدم، دیدم آقایی نماز فوق‌العاده‌ای می‌خواند. در یک رواق کوچک که شاید دو تا فرش جا می‌گرفت عده‌ای نیز با ایشان نماز می‌خواندند. تصمیم گرفتم  فردا صبح به اینجا بیایم. فردا صبح که آمدم، آنقدر کوچک بودم(داخل چهارپایه جایم می شد) که کنار چهار پایه‌ای که درکنار صف اول بود،شمع‌های حرم را رویش روشن می‌کردند، ایستادم، فکر کردم که اگر بروم در چهار پایه جایم می‌شود. چون اگر درصف بایستم، مردم بخاطرتنگی جامرا بیرون می‌کنند و می‌گویند جا کم است،سرانجام به این نتیجه رسیدم که کنار چهار پایه بایستم که بمحض قصد بیرون کردنم راداشتند،بروم داخل چهار پایه نمازم رابخوانم ! اتفاقا کسی بیرونم نکرد. همان آقا برای نماز آمد و روز جمعه بود و ایشان سوره جمعه را خواند. خدا می‌داند در نمازش چه احوالاتی را سیر می‌کرد؛ نگفتنی است.

توضیحات مدیرسایت:«آخوندوانشاء»بزبان رشتی - آخوند=روحانی/وانشا=بمعنی«نشاء»است  که تازه از جالیزکنده شده وبه مزرعه ویاباغی کاشته شده ویامحصولی که هنوز جوانه است -یعنی نوجوانی که تازه درس طلبگی راشروع کرده ویا به کسی می گویند که بتازگی مبلس به لباس روحانیت شده/پایان

«آیت الله بهجت محمدتقی فومنی» از «آیت الله سید عبدالهادی شیرازی» نقل کرده‌اند که در کودکی بعد از فوت پدرم، میرزای بزرگ، تکفل خانواده به عهده من بود.

 ایشان می‌گوید: پدرم را در خواب دیدم. از من پرسیدند: آقا سید عبدالهادی! حال شما چطور است؟ در جواب گفتم: خوب نیست.

فرمود: «به بچه ها و اهل خانه سفارش کنید که نماز اول وقت بخوانند، تنگدستی شما رفع می‌شود»

آیت الله حاج سید عبد الهادی شیرازی(متولد۱۳۰۵-متوفی۱۳۸۲ق-سامرا) فرزند حجت الاسلام حاج میرزا اسماعیل

آثار و برکات نماز اول وقت 

۱برآورده شدن خواسته ها

حضرت عبدالعظیم حسنی از امام حسن عسکری(ع) روایت می کند که فرمودند: خداوند متعال با حضرت موسی تکلم کرد، حضرت موسی فرمود:خدای من. کسی که نمازها را در وقتش به جای آورد چه پاداشی دارد؟ خداوند فرمود:حاجت و درخواستش را به او عطا می کنم و بهشتم را برایش مباح می گردانم.۱

«حجت الاسلام شهیدعبدالکریم هاشمی نژاد » (نماینده خبرگان-تولد۱۳۱۱ترور۷مهر۱۳۶۰)نقل می کنند:

پیرمردی مسن، ماه مبارک رمضان به «مسجد لاله زار» می آمد. خیلی آدم موفقی بود، همیشه قبل از اذان داخل مسجد بود. به او گفتم: حاج آقا. شما خیلی موفقید، من هر روز که به مسجد می آیم می بینم شما زودتر از ما آمده اید جا بگیرید، او گفت: نه آقا، من هرچه دارم از نماز اول وقت دارم و بعد گفت: من در نوجوانی به مشهد رفتم.مرحوم« حاج شیخ حسن علی نخودکی »را پیدا کردم و گفتم: من ۳ حاجت مهم دارم، دلم می خواهد هر سه تا را خدا در جوانی به من بدهد، یک چیزی یادم بدهید.

 ایشان(آیت الله نخودکی) فرمودند: چی می خواهی؟

گفتم: یکی دلم می خواهد در جوانی به حج مشرف شوم، چون حج در جوانی لذت دیگری دارد.

فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان.

گفتم: دومین حاجتم این است که دلم می خواهد یک همسر خوب خدا به من عنایت کند.

فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان.

و حاجت سومم این است که خدا یک کسب آبرومندی (روزی  حلال)به من عنایت فرماید.

فرمودند:نماز اول وقت به جماعت بخوان.

آن پیرمرد اهل نمازجماعت مسجدلاله زار گفت :این عملی را که ایشان فرمودند من شروع کردم و در فاصله سه سال هم به حج مشرف شدم، هم زن مؤمنه و صالحه خدا به من داد و هم کسب با آبرو به من عنایت کرد

۲- برطرف شدن گرفتاری و ناراحتی

پیامبر اکرم(ص) فرمودند:بنده ای نیست که به وقت های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این که من سه چیز را برای او ضمانت می کنمبرطرف شدن گرفتاری ها و ناراحتی ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش

۳ – ورود به بهشت و دوری از جهنم

امام محمد باقر(ع) می فرمایند:"هر کس نماز واجب را در حالی که عارف به حق آن است در وقتش بخواند، به گونه ای که چیزی دیگر را بر آن ترجیح ندهد، خداوند برای وی برائت از جهنم می نویسد که او را عذاب نکند، و کسی که درغیر وقتش به جا آورد در حالی که چیزی دیگر را بر آن ترجیح دهد، خداوند می تواند او را ببخشد یا عذابش کند.۴

۴- در امان بودن از بلاهای آسمانی

قطب راوندی گوید: پیامبر خدا(ص) فرمود:

هنگامی که خداوند از آسمان آفتی بفرستد، سه گروه از آن، در امان می مانند: حاملان قرآن، رعایت کنندگان خورشید یعنی کسانی که وقت های نماز را محافظت می کنند و کسانی که مساجد را آباد می نمایند.۵

هر کس نماز واجب را در حالی که عارف به حق آن است در وقتش بخواند، به گونه ای که چیزی دیگر را بر آن ترجیح ندهد، خداوند برای وی برائت از جهنم می نویسد که او را عذاب نکند، و کسی که درغیر وقتش به جا آورد در حالی که چیزی دیگر را بر آن ترجیح دهد، خداوند می تواند او را ببخشد یا عذابش کند.

۵- خشنودی خداوند

امام صادق(ع) می فرمایند: اول وقت، خشنودی خداست و آخر آن، عفو خداست، و عفو نمی باشد مگر از جهت گناه.۶  و در مقابل، تأخیر نماز موجب خشم خداست چرا که پیامبر اکرم(ص) به حضرت علی(ع) فرمودند: نماز را با وضوی کامل و شاداب در وقتش به جای آور که تأخیر انداختن نماز بدون جهت، باعث غضب پروردگار است.۷

۶- استجابت دعا و بالا رفتن اعمال

در حدیث است که به هنگام ظهر درهای آسمان گشوده می شود و درهای بهشت باز می گردد و دعا مستجاب می شود ؛پس خوشا به حال کسی که در آن هنگام برای او عمل صالحی بالا رود.۸ در حدیثی دیگر از حضرت صادق(ع) آمده است که فرمودند:«... بهترین ساعت های شب و روز، وقت های نماز است.» سپس فرمودند:چون ظهر می شود درهای آسمان گشوده شده و بادها می وزند و خداوند به خلق خود نگاه می کند. هر آینه من بسیار دوست دارم که در آن هنگام، عمل صالحی برای من بالا رود." آنگاه فرمودند:

برشما باد به دعا کردن بعد از نمازها، چرا که آن مستجاب می شود.۹

۷- دوری شیطان و تلقین شهادتین

پیامبر اکرم(ص) فرمودند:

"شیطان تازمانی که مؤمن بر نمازهای پنج گانه در وقت آن محافظت کند، پیوسته از او در هراس است؛ پس چون آنها را ضایع نمود بر وی جرأت پیدا کرده و را در گناهان بزرگ می اندازد.۱۰

 امام صادق(ع) می فرمایند:ملک الموت در هنگام مردن، شیطان را از محافظ بر نماز دور می کند و شهادت به یگانگی خدا و نبوت پیامبرش را در آن هنگامه بزرگ به او تلقین می نماید.۱۱

 زیاد شدن عمر، مال و اولاد صالح در دنیا،در امان بودن از ترس و هول مرگ در موقع مردن،آسان شدن سؤال نکیر و منکر در قبر، توسعه یافتن قبر، نورانی شدن چهره، دادن نامه عمل به دست راست و آسان گرفتن حساب در محشر، رضایت خداوند، سلام دادن خدا به او و نگاه کردن از روی رحمت به او در هنگام عبور از صراط ۱۲ و... از دیگر آثار و برکات نماز اول وقت است که در روایات به آن اشاره شده است.


«حجت الاسلام انصاری محمدعلی» می گوید:

امام خمینی در روزهای آخر عمرشان می خواستند بخوابند؛ به من فرمودند اگر خوابیدم، اول وقت نماز صدایم بزن، گفتم چشم. دیدم اول وقت شد و امام خوابیده اند، حیفم آمد صدایشان بزنم؛ عمل جراحی، سرم به دست، گفتم صدایشان نزنم بهتر است.

محمدعلی انصاری: اگر جهانخواران می توانستند، مکتب سیاسی امام را نابود می کردند

چنددقیقه ای از اذان گذشت و امام چشم هایشان را باز کردند، گفتند:وقت شده؟ گفتم:بله فرمودند:چرا صدایم نزدی؟ گفتم:ده دقیقه بیشتر از وقت نگذشته است. گفتند:مگر به شما نگفتم. سپس امام فرزند خود را صدا زدند و فرمودند:

ناراحتم. از اول عمرم تا حالا نمازم را اول وقت خوانده ام، چرا الان باید ده دقیقه تأخیر بیفتد؟.

پاورقی

۱،بحارالانوار، ج82، ص204.

۲،داستان هایی از نماز اول وقت، ص 121.

۳،سفینه البحار،ج 2، ص 42.

۴،وسائل الشیعه، ج 3، ص 81، ح 23و ص 78، ح 1.

۵،الصلاة فی الکتاب و السنة، ج 1، ص 329.

۶،وسائل الشیعه، ج3، ص 90، ح16.

۷،سرمایه سخنوران، ص 306.

۸،سفینه البحار، ج2، ص 44.

۹،اصول وافی، ج2، ص87.

۱۰و ۱۱،وسائل الشیعه، ج 3، ص 81و 9و 86.

۱۲،حیات عارفانه فرزانگان، ص ۱۰( به نقل از ثمرات،ص 408)

منبع:تبیان بنقل از روزنامه قدس+اصلاحات

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:دربعضی ازقسمتها اصلاحات ویرایشی ویا اصلاحات دیگرانجام داده ام

اگراهل نمازاول باشید،خداوندوسایلشو فراهم میکنه که توفیق را ازدست ندهی،حتی ازکارانداختن پیشرفته ترین وسیله

پایبندی به نماز اول وقت، از مهم ترین ویژگی­های اخلاقی - عبادی آیت الله سیدعبدالحسین  دستغیب "امام جمعه شیراز" و در رأس همه سفارش­هایشان به دیگران قرار داشت.(شهادت۲۰آذر۱۳۶۰)

یکی از محافظان(ملازمان)شهیددستغیب نقل می کند: شهید« آیت الله سیدعبدالحسین دستغیب» بسیار مقید بودند که نماز را حتی در مسافرت­ها اول وقت به جای آورند. در سالیان درازی که خدمت آن بزرگوار بودم، به ندرت به یاد می آورم که نماز را اول وقت نخوانده باشند یا نمازشان به تأخیر افتاده باشد.

در یکی از مسافرت‌های عمره که خدمت ایشان بودیم، بلیط هواپیما یکسره برای جده فراهم نشد. بلیط هواپیما از تهران به بیروت و از بیروت به جده تهیه شد.

در فرودگاه بیروت به طور ترانزیت چند ساعت ما را نگاه داشتند و نزدیک‌های مغرب بود که هواپیما برای پرواز به جده آماده شد. شهید دستغیب خیلی سعی می‌کردند اگر میسر باشد هواپیما تأخیر کند تا بشود نماز را سر وقت خواند، ولی میسر نشد.

اصابت گلوله به هواپیمایی در فرودگاه بیروت

وارد هواپیما شدیم. در داخل هواپیما زیاد معطل شدیم. ایشان خیلی ناراحت بودند که نماز نخوانده‌اند. چند مرتبه خواستند پیاده شوند، گفتند مسافرین همه سوارند، الان حرکت می‌کنیم. بالاخره تأخیر هواپیما به قدری شد که حساب کردیم وقتی به جده می‌رسیم ممکن است وقت نماز گذشته باشد و نماز قضا گردد.

آیت‌الله دستغیب با حالت پریشان و ناراحت گفتند: پیاده شویم هر چند هواپیما برود و ما جا بمانیم، اما درب هواپیما بسته بود.

ایشان با حالت توجه مخصوص و سکوت چند دقیقه‌ای سرپا ایستاده بودند که هواپیما برای حرکت روشن شد. به مجرد روشن شدن هواپیما شعله‌های آتش از موتور آن نمایان گردید. با عجله هواپیما را خاموش کردند و درب آن را باز کردند و از مسافرین خواستند که هرچه زودتر پیاده شوند.

آیت‌الله دستغیب با خوشحالی زائدالوصفی با دوستان پیاده شدند و مرتب می‌فرمودند: «نماز، نماز».

کارکنان هواپیما می‌گفتند حداقل ۴ ساعت تأخیر داریم تا هواپیما آماده حرکت شود. به مجرد رسیدن به سالن فرودگاه ایشان به نماز ایستادند. نماز مغرب و عشاء را با توجه و شکرگزاری خاص انجام دادند.

سلام نماز را که دادند مأمورین گفتند: آقا سوار شوید که نقص هواپیما برطرف شده و می‌خواهیم حرکت کنیم»/حاج محمدسودبخش

اگر"نیت"خالص باشد وعمل هم برای خدا،اوخودش زمین وزمکان را بهم وصل میکندتا رفع مشکل شود

ماجرای یازده هزار و پانصد تومان کسری

روز اول ماه که می خواستم شهریه طلاب را واریز کنم، پولها را شمردم و متوجه شدم که یازده هزار و پانصد تومان آن کم است. من در بازار افراد ثروتمند آشنا سراغ نداشتم و اگر هم سراغ می داشتم بنایم بر آن نبود که از کسی تقاضا کنم. در اتاقم تنها نشسته بودم؛ عرض کردم: خدایا! خودت می دانی بنا ندارم به سوی غیر تو دست دراز کنم و حال هم امید و اطمینانم به توست. لحظاتی بیش نگذشت که درب منزل را زدند. یک نفر برای حساب وجوهاتش آمد و بیست هزارتومان مقدار وجوهات او شد. امّا وقتی پولهایش را شمرد، گفت: آقا! معذرت می خواهم، بیش از این برایم میسر نشد. وجه را که شمردم دیدم یازده هزار و پانصد تومان است. می فرمود: بدانید! اگر برای خدا گام بردارید، درهای رزق و رحتمش را به روی شما می گشاید/آیت الله دستغیب

توضیح نگارنده-پیراسته فر:آب جاری درزمان قطعی آب:

سخن گفتن آیت‌الله حق‌شناس با نماز اول وقت
آیت‌الله میرزا عبدالکریم حق‌شناس تهرانی (۱۲۹۸-۱۳۸۶ش) تا زمانی که زمین‌گیر ‌نشده بود، نمازهای یومیه‌اش را در سه وقت به جماعت می‌خواند و بیشتر نمازهایشان را در مسجد اقامه می‌کردند اما اگر به دلیلی این امکان وجود نداشت یا در مسافرت بودند، نماز جماعتشان ترک نمی‌شد. ایشان به مناسبت نماز اول وقت حادثه‌ای را نقل می‌کردند:

 «در مشهد به مسافرخانه‌ای رفتم که حمام هم داشت. یکی از روزها وقتی می‌خواستم برای زیارت امام هشتم علیه الصلاة و السلام و به جای آوردن آن «نمازی که قطب راوندی» برای برآورده شدن حوائج شخصی می‌فرماید، حرکت کنم، باید غسل می‌کردم. البته بنده غفلت کردم(یادم رفت) که ساعت هشت صبح تا پنج بعد از ظهر، آب قطع می‌شود.

نماز«شنوا»ست،همه موجودات-جانداروبیجان-مطیع امرخداهستند(اطاعت آتش-حضرت ابراهیم/آب رودنیل،حضرت موسی/کوه حضرت داود)

آیت الله میرزاعبدالکریم حق شناس می گوید:وقتی وارد حمام شدم و صابون زدم در زیر دوش که انسان وقتی باز می‌کند یک ته مانده ‌‌آبی دارد، آن مقدار آب آمد و قطع شد، یک وقت متوجه شدم که آب به کلی قطع است؛ ولی تمام توجهم به جای دیگر رفت. گفتم: ای نماز اول وقت! تو که می‌دانی من می‌خواهم بروم بالای سر مبارک، آن دو رکعت نماز را بخوانم، و به علاوه خودم را برای نماز اول وقت مهیا کنمغ خدا شاهد است بعد از آن  آب فراوان آمد. خودم را تطهیر کردم، غسل کردم، کاملا مهیا شدم و گفتم: امروز بروم و یک تشکر از صاحب مسافرخانه بکنم. رفتم پایین و سلام کردم، گفتم من از شما تشکر می‌کنم امروز آب قطع نشد، و به نظرم تا ظهر ادامه دارد. گفت: آقا امروز آب از ساعت هفت قطع است.

 گفتم: نه! آب آمد.

 صاحب مسافرخانه -که ازآشنایان بود-گفت: اختیار دارید، نکند می‌خواهید ما را دست بیاندازید. آقای میرزا شما که هیچ وقت شوخی نمی‌کنید. اینجا آب از هفت صبح قطع است

میرزاعبدالکریم حق شناس می گوید:بنده یک مرتبه متوجه شدم مطلب از چه قرار است(امدادهای غیبی). 

آیت الله حق شناس درادامه می گوید:نماز اول وقت، به شخصی که از نماز مراقبت کند، می‌گوید: «حَفَظتَنِی حَفَظَکَ الله» مرا حفظ کردی خدا تو را حفظ کند اما اگر تو مرا ضایع بکنی خدا تو را ضایع می کند

 در این باره امام صادق(ع) می‌فرماید: «هر که نمازهاى واجب را در اول وقت بخواند و درست ادا کند، فرشته‌ای آن را پاک و درخشان به آسمان رساند و آن نماز فریاد زند خدا تو را حفظ کند چنانچه حفظم کردی و تو را به خدا سپارم چنانچه مرا به فرشته‏ اى کریم سپردى و هر که بدون عذر بعد از وقتش، آن را بدون دقت و ارتباط معنوی لازم بخواند، فرشته آن را سیاه و تاریک بالا برد و آن نماز فریاد کشد خدا ضایعت کند چنانچه ضایعم کردى و رعایتت نکند چنانچه رعایتم نکردى...»(وسائل الشیعة، ج ۴، ص ۱۲۳ و ۱۲۴.)/تسنیم،بهمن ۱۳۹۵بااصلاحات نگارنده.

توضیحات نگارنده-پیراسته فر:همه ذرات عالم فعالند و هوشیارن،ماغافلیم

همه موجودات(جانداروبی جان)مطیع امرخدا«کارگر»

سبک زندگی امام خمینی(ره)

امام خمینی:کار مثلِ جلوه حق تعالی‏ می‏ ماند که در تمام موجودات سرایت کرده است. همه موجودات، کار در آن ها هست و با کار درست شده ‏اند. همه ذرات وجود «کارگرند» حتی ذرات اتُمی که در این عالم طبیعت هست، این ها کارگر هستند با هوشیاری. همه ذرات عالم فعالند و هوشیارند لکن ما گمان می ‏کنیم که هوشیار نیستند: وَ انْ مِنْ شَی‏ءٍ إلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِن لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ؛ همه مُسَبِّح حقند، همه کارگران حق هستند، همه مطیع حق تعالی‏ هستند؛ و «کار »در همه جا هست و عالمْ سرتاسر «روز کارگر» است نه یک روزْ روز کارگری است، سرتاسر عالم روز کارگر است، سرتاسر عالَم کارگر است و سرتاسر عالم کار است؛ یعنی ذرات وجودی که انسان را و دیگر حیوانات را- به ارادة اللَّه تعالی‏- موجود می‏ کنند کارگرند و انسانْ کار است، اثر کار آن هاست. تمام این موجوداتی که در عالم ملاحظه می ‏کنید اثر کار فعالانه جنود الهی است؛ جند اللَّه، همه کارگر هستند. خدای تبارک و تعالی مبدأ کار است.» (صحیفه امام؛ ج:۷؛ ص: ۱۷۳-۱۷۲)

«نمازرفع حاجت» بنقل ازقطب راوندی(متوفی ۵۷۳ق)کتاب الدعوات(سَلوَه الحزین):

روزی امام زین العابدین علیه السّلام به مردی برخوردند که درب خانه ی شخصی جبّار و ستمگر نشسته است، از او پرسیدند: چرا این جا نشسته ای؟

سائل جواب داد: به جهت فقر و تنگدستی آمده ام از این مرد ثروتمند کمکی بخواهم.

امام  فرمودند: بلند شو تا تو را به خانه ای معرفی کنم که بهتر از این جاست و بعد دست او را گرفته و به مسجد بردند و دستور دادند که:

ابتدا دو رکعت نماز بخوان و بعد از آن دست های خود را به طرف آسمان بلند کن و حمد و ثنای پروردگارت را به جای آور و بعد از درود به پیامبر و آلش(علیهم السّلام) ۶ آیه ی اوّل سوره ی حدیدو۴ آیه ی آخر سوره ی حشر و  دو آیه ی سوره ی آل عمران(۲۶ و ۲۷) را بخوان و آن گاه از خداوند طلب روزی و بی نیازی از مردم کن که حتماً تو را بی نیاز می کند.

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

سَبَّحَ لِلَّـهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿١حدید﴾ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ یُحْیِی وَیُمِیتُ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿٢﴾ هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿٣﴾هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا ۖ وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ ۚ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿٤﴾ لَّهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَإِلَى اللَّـهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿٥﴾ یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ ۚ وَهُوَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿٦حدید﴾

 لَوْ أَنزَلْنَا هَـٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّـهِ ۚ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿٢١حشر﴾هُوَ اللَّـهُ الَّذِی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ ۖ هُوَ الرَّحْمَـٰنُ الرَّحِیمُ ﴿٢٢﴾ هُوَ اللَّـهُ الَّذِی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ ۚ سُبْحَانَ اللَّـهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿٢٣﴾ هُوَ اللَّـهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿٢٤حشر﴾

قُلِ اللَّـهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ ۖ بِیَدِکَ الْخَیْرُ ۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿٢٦آل عمران﴾ تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ ۖ وَتُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ ۖ وَتَرْزُقُ مَن تَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴿٢٧آل عمران)

در روایات مختلف دعاها و نمازهای بسیاری برای برآوردن حاجات ذکر شده که یکی از آن ها «نماز حاجت» است که بسیاری از علما، از جمله «سید بن طاووس»، «شیخ صدوق»  و «شیخ طوسی» نقل کرده اند که امام صادق علیه السلام فرمود: هر گاه حاجت مهمّی داری، سه روز متوالی از چهارشنبه تا جمعه را روزه بگیر، در روز جمعه غسل کن و لباسی نو و پاکیزه بپوش و بالای بام خانه ات (یا در فضای باز) برو و دو رکعت نماز بخوان، و پس از نماز، دست ها را به سوی آسمان بلند کن وحاجاتت رابخواه.

امام صادق علیه السلام فرمود: بسیار می شود حاجتی دارم، این دعا را می خوانم و خداوند حاجتم را برآورده می سازد. (جمال الاسبوع، صفحه ۳۳۰. این دعا در فقیه، جلد ۱، صفحه ۵۵۷، حدیث ۱۵۴۳ و مقنعه، صفحه ۲۲۰ و مصباح المتهجّد، صفحه ۳۲۴ با مقداری تفاوت آمده است.) /پایان توضیحات نگارنده/                              

قرائتی: جامعه امروز به دنبال مرد تحول است نه طرح تحول

حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی :در قرآن ۲۷ بار به نماز «ذکر »شده است

نماز از جمله عبادت‌هایی است که باید همراه با سر و صدا و هیاهو باشد، به همین خاطر است که گفته شده موذن بر بالای ماذنه‌ها اذان بگوید، بنابراین تظاهر به نماز

قرائتی گفت: صدای نماز باید از مساجد نمازخانه‌ها به صورت علنی بلند شود. گاهی وقت‌ها خود ریا نیز ثواب دارد و عباداتی همچون انفاق و نماز باید گاهی علنی انجام شود. چراکه با این کار به افرادی که خاکستری هستند جرات و جسارت داده می‌شود تا برای خواندن نماز انگیزه پیدا کنند.

رئیس ستاد اقامه نماز کشور خاطرنشان کرد: اگر یکی از منکرات در سفر را تصادف بدانید٬ پس بهترین کار این است که در زمان نماز توقف کنید و راننده و مسافر برای نماز پیاده شوند و وضو بگیرند که این در کنار معنویت نوعی استراحت و زنگ تنفس برای آنان است پس باید نماز را همه جا اقامه کرد

***

 آیت الله مجتهدی تهرانی :

من علمای بسیاری را درک کردم از امام خمینی گرفته تا آیت الله بروجردی و آیت الله شاه آبادی و آیت الله حایری و …

و اگر بخواهم در یک کلام نصیحت تمام بزرگان را بگویم ؛ می گویم :

اگر دنیا و آخرت می خواهید ؛ اگر رزق و روزی می خواهید و در یک کلام اگر همه چیز می خواهید ؛ نماز اول وقتبخوانید.

اگرمیخواهید»آدم بشوید»وکسب وکارتان رونق داشته باشد

یکی از بازاریان  که از شاگردان مرحوم شاه آبادی(استاد امام خمینی) بود، نقل می کرد که ایشان، یک شب در یکی از سخنرانی هایشان، با ناراحتی اظهار داشتند:

چرا افرادی که در اطراف ایشان هستند، حرکتی از خود در جنبه های معنوی نشان نمی دهند؟

جواب دادند :آخر، مگر شماها نمی خواهید آدم شوید؟ اگر نمی خواهید من این قدر به زحمت نیفتم!

همین بازاری می گوید:بعد از منبر، ما چند نفر خدمت ایشان رفتیم و گفتیم که آقا ما می خواهیم آدم بشویم. چه کنیم؟

ایشان (آیت الله شاه آبادی)فرمودند: من به شما سه دستور می دهم، عمل کنید، و اگر نتیجه دیدید، آن وقت بیایید تا برنامه را ادامه دهیم.

۳ دستورآیت الله محمدعلی شاه آبادی(استاد امام خمینی)چنین است:

۱- مقید باشید نماز را در اول وقتش اقامه کنید. هر کجا باشید و دیدید صدای اذان بلند شد، دست از کارتان بکشید و نماز را اقامه کنید و حتی المقدور هم سعی کنید به جماعت خوانده شود.

۲ -در کاسبی تان انصاف به خرج دهید، و واقعا” اقل منفعتی را که می توانید، همان را در نظر بگیرید . در معاملات، چشم هایتان را ببندید و بین دوست و آشنا و غریبه و شهری و غیر شهری فرق نگذارید. همان اقل منفعت در نظرتان باشد.

 ۳- از نظر خمس ، گر چه می توانید برای ادای آن تا سال صبر کنید و امام معصوم علیه السلام به شما مهلت داده اند، اما شما ماه به ماه حق و حقوق الهی را ادا کنید.

همین مؤمن بازاری می گوید: من دستورات ایشان را که از ماه رجب شنیده بودم، اجرا کردم تا به ماه رمضان رسید. قبل از ماه رمضان در بازار پاچنار می آمدم که، صدای اذان بلند شد. خود را به« مسجد نایب» رساندم و پشت سر مرحوم حجت الاسلام سید عباس آیت الله زاده مشغول نماز شدم.

در نماز دیدم که ایشان گاهی تشریف دارند و گاهی ندارند. در قرائت نیستند ولی در سجده و رکوع هستند. پس از نماز به ایشان عرض کردم: شما در حال نماز کجا تشریف داشتید؟ نبودید.

ایشان متحیر شد. تعجب کرد و فرمود که معذرت می خواهم. من از مسجد و منزل ناراحت شدم، لذا در نماز، گاهی می رفتم دنبال آن اوقات تلخی و بعد از مدتی، متوجه می شدم و بر می گشتم.

این اولین مشاهده ی من بود که در اثر دستورات آیه الله شاه آبادی برایم حاصل شده بود. در اثر دو ماه و نیم التزام من به این سه دستور، دید ما باز شد و برنامه را هم چنان ادامه دادم که مشاهدات بعدی من، دیگر قابل بیان نیست.  /منبع کتاب-آثار و برکات نماز اول وقت

آیت اللَّه میرزا محمدعلی شاه آبادی (تولد۱۲۵۳ - متوفی۱۳۲۸شمسی)

رسول خدا درباره نماز فرموده‌اند: «مَا مِن صَلاةٍ یحضََر وَقتَها إلّا نَادی مَلَکٌ بَینَ یَدَیِ النّاسِ: أیُّها النّاس! قُومُوا إلی نِیرانِکُم الَّتِی أوقَدتُمُوها عَلی ظُهُورِکُم فَاطفَئُوها بِصَلاتِکُم»؛

وقت هر نمازی که فرا می‌رسد فرشته‌ای به مردم می‌گوید: ای مردم برخیزید آن آتش‌های که پشت سر خود روشن کرده‌اید با نماز خاموش کنید.

ناروایی را که مرتکب شدیم سخن بدی را که گفتیم بیراهه‌ای را که رفتیم از ما جدا و دور نیست،‌همه اینها آتش‌هایی است که با دست خود روشن کرده‌ایم و بر دوش حمل می‌کنیم و نمی‌دانیم که خروارها آتش بر دوش ماست.

آیت الله جوادی آملی:حتی خود انسان آتش و هیزم افروخته می‌شود: «وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا» آنها که اهل قسط و ظلم هستند خود هیزم جهنم‌اند و به صورت آتش و هیزم افروخته‌ای مجسم می‌شوند.

اگر خداوند با اهل قسط و عدل دوست است با اهل قسط و ظلم نیز دشمن است. بسیاری از کارهای ما به صورت آتشی بر دوش ما انباشته شده است اما احساس نمی‌کنیم معلوم می‌شود اگر کسی نماز خواند نه تنها بعد از نماز گرفتار گناه نمی‌شود بلکه آتش‌هایی را هم که قبلا روشن کرده است خاموش می‌کند.

نماز، نهر روان و چشمه کوثری است که هم آتش‌های گذاشته را خاموش می‌کندو نمی‌گذارد انسان بعدها گرفتار آتش شود. هم جلو بدی‌ها را می‌گیرد و هم بدی‌های گذشته را از بین می‌برد. این خاصیت نماز است که در قرآن کریم به آن اشاره شده:«إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى‏ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ»./11فروردین94فارس.


۲خاطره  عجیب ازنمازاول وقت

نگارنده(مدیریت سایت-پیراسته فر) ازاول انقلاب مقیدبودم که نماز رااول وقت ،ترجیحاًجماعت ودرمسجدبخوانم که معجزات زیادی دیدم  که ۲تای آن رانقل می کنم

درسالهای اول انقلاب که جوان پرشوروحزب اللهی بودیم!امورتربیتی مدارس بودیم که یکی ازوظایف مان سروسامان دادن نمازجماعت مدرسه بود وبعضاً امامتش باخودمان بود،روزی دریکی ازروزهای بهارکه دریکی مدارس روستای- شهرمان مشغول  انجام وظیفه بودم،بایدنامه ای -درخواست،شخصی- ازاداره مان امضاء میگرفتم،به مدیرمان گفتم:یک ساعت زودترمیخواهم بروم ،ایشان باشرمندگی گفتند«نمازجماعت چی می شود!»گفت بمان فرداصبح برو اداره کارت راانجام بده بعدبیامدرسه..خلاصه ماندیم ونمازرا برگزارکردیم،درپایان نمازدیدم رئیس آموزش پرورش شهرمان هم درصف آخرازنمازگزارن بوده!  که همانجانامه ام را امضاء گرفتم!

خاطره دیگر

زمانیکه دریکی ازدانشگاه های تهران تحصیل می کردم،یک استادی داشتیم که بین مان مشکل پیش آمد(بعلت زبان درازیم)این آقا هم خوب حالم را محترمانه گرفت!پایان نامه همه تأییدشدغیرازمن ویه خانم دیگر،آن خانم بعلت سفرحج به تأخیرافتاد،اما من که خیلی  روی پروژه ام زحمت کشیده بودم،پرسشنامه های پروژه درسطح مدارس گیلان بود،وقت زیادی راصرف کرده بودم،هروقت می بردم که ببینه وبگه درست است یانه که تایبش کنم،نشد که نشد،هرباریه ایرادی می گرفت،ایرادش را هم بمن نمی گفت تارفعش کنم،درحالیکه مال دیگران را باکمترین زحمت تأییدکرده بود،یکسال ارائه مدرکم به اداره به تأخیرافتاد(ازارتقاء هم محروم)اداره هم پیگیربود تاناچارشدم دریکی ازروزهای  ،ماه رمضان به تهران سفرکنم واین استادرا ببینم

نزدیک ظهررسیدم میدان انقلاب،نزدیک ترین مسجد«مسجددانشگاه تهران »بود(تصمیم داشتم بعدازنمازبرم پیدایش کنم،می دانستم که درسه جامشغول است(دانشگاه شاهدخیابان  ولیعصر،م فلسطین)دانشگاه علامه طباطبایی-۴راه لشکر و(مرکزپژوهشهای شاهد-پل کریم خان)آنوقت هنوز موبایل نبود.

خلاصه باطمأنیه رفتم مسجد،حیلی شلوغ بودتابیرون مسجدهم فرش پهن کرده بودند،برای نمازجماعت دانشجویان  -هنگامی رسیدم مسجد،نمازاول(ظهر)تمام شده بود،عده ای درحال خروج وعده درحال ورود-من از۳جای مُهری قرارداده بودند،ناخودآگاه بسوی یکی رفتم که مُهری رابردارم،تادستم را درازکردم برای برداشتن مُهر،دستی رادیدم که «مُهرنماز»را می خواست بگذارد وبرود،همدیگرراشناخیم وسلام وعلیک مشکلم راگفتم،گفت :همراهت هست؟ ببینم،من پایان نامه ام را که تازگی هاتایپ کرده بودم ازکیف بیرون آوردم ،(مثل همیشه بابی دقتی)نگاهی نکرده !!امضاء کرد ونمره را هم داد!وخلاص شدم ازدست این دکترروانشناس/پایان.

خاطره شیخ محمدتقی بهلول(قهرمان قیام گوهرشادمشهد علیه بی حجابی رضاخانی)ازمعجزه نمازه اول وقت مادرش.

شیخ محمدتقی بهلول گفت: در دوران کودکی(۶هفت سالم بود)، روزی به همراه مادرم به گُناباد می‌رفتیم.

درشکه‌ای آمد و ما را سوار کرد.

دربین راه، وقت نماز فرا رسید.

مادرم به درشکه چی گفت: آقا ! وقت نماز است، کنار بزن ما نماز بخوانیم.

درشکه چی به مادرم گفت: توی این بیابان چه وقت نماز است؟!.


اما مادرم مُصِربودکه باید درشکه چی توقف کندتانمازاول وقت رابخواند،

تا اینکه سرانجام به جایی رسیدیم که «آب» داشت(برای وضو).

مادرم  باتحکُم به سورچی گفت: «نگه‌دار ».

سورچی گفت:من نمیتوانم معطل شوم،بایدزودبرسم،«پیاده تان کردم،دیگه سوارتان نمیکنم».

مادرم شروط راپذیرفت،درشکه‌چی نگه داشت و ما پیاده شدیم.

اما«دُرشکه چی باعصبانیت مارادربیابان رهاکردورفت».

شیخ محمدتقی بهلول گفت: مادرم با طمأنینه مشغول نمازشد و من خیلی می‌ترسیدم و‌ گریه می‌کردم که دراین بیابان وسیله ای پیدانمی شود،چگونه بایدبرویم.

مادرم مرا آرامش می‌داد ومی گفت«خدامی رساند»ومشغول ذکر(تعقیبات)شد.

در این هنگام درشکه‌ای ازراه رسیدودرکنارماتوقف کرد که معلوم شد مال «فرماندارگناباد» است.

شیخ بهلول گفت:من و مادرم را سوار کرد و چون با مادرم نامحرم بود، فرماندار جلو رفت و کنار درشکه‌چی نشست و ما را با احترام و عزت خاص به شهر رساند!،حتی ازآن سورچی که مارادربیابان رهاکرده بودجلوزدیم.

شیخ محمدتقی بهلول گفت:چون مادرم به نمازِاول وقت احترام گذاشت ،خدا هم به ما احترام گذاشت.

نمازاول وقت خلبان ایرانی دراتاق فرمانده امریکایی:

عباس بابایی: ماجرای فارغ‌التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی‌دادند تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی(کلنل باکستر فرمانده پایگاه) بود، احضار شدم.

به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در مقابلش و روی میز بود. ژنرال آخرین فردی بود که می‌بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهارنظر می‌کرد.

او پرسش‌هایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤال‌های ژنرال برمی‌آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد.

این ملاقات(مصاحبه) ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت زیرا احساس می‌کردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامه‌هایی که برای زندگی آینده‌ام در دل داشتم همه در یک لحظه در حال محو شدن است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم.

در همین فکر بودم که در اتاق به صدا درآمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای انجام کار مهمی به خارج از اتاق برود،

با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم.

به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود.

با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می‌خوانم. ان‌شاالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد.

به گوشه‌ای از اتاق رفتم و روزنامه‌ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز خواندن شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می‌دهم، هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم از ژنرال معذرت‌خواهی کردم.

ژنرال پس از چند لحظه سکوت، نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟

گفتم: عبادت می‌کردم.

گفت: بیشتر توضیح بده.

گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت‌های معین از شبانه‌روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعت زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم.

ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست، این طور نیست؟ پاسخ دادم: بله همین طور است.

لبخند زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پایبندی من به سُنَّت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است

با چهره‌ای بشاش خودنویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده‌ام را امضا کرد. 

سپس با حالتی احترام‌آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم.

من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم.

بابایی می گوید:آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم.

***                                 

اول وقت «وقت فضیلت»نماز-چه موقعی است؟

وقت فضیلت نماز: قسمتی از وقت نماز است که نماز در آن زمان دارای ارزش وثواب بیشتری است که به آن« اول وقت نماز»می گویند

وقت اختصاصی نماز: قسمتی از وقت نماز است که مختص به همان نماز است که اگر در آن وقت مخصوص، عمدا نماز واجب"ترتیبی" دیگری خوانده شود؛ نماز باطل است. مثلا در نماز ترتیبی (ظهر و عصر )ویا (مغرب و عشا)، که اگر هر کدام در وقت اختصاصی دیگری خوانده شود؛ نماز باطل است. پس اگر فردی در آخر وقتِ نماز ظهر و عصر(نزدیک مغرب)، فقط به اندازه یک نماز چهار رکعتی وقت دارد؛ باید نماز عصر بخواند، هر چند که نماز ظهر را نخوانده باشد. ودرآخرنمازمغرب وعشاء هم همینطور[۱]

آخر وقت نمازلحظات پایانی زمان انجام تکالیف دارای وقت معین، است. با درک آخر وقت نمازهای یومیه، حتی به اندازۀ یک رکعت، نماز به نیت اداء، اقامه می شود.

نماز صبح

وقت فضیلت نماز صبحاز اذان صبح تا بیست و یک دقیقه بعد از اذان صبح ادامه دارد.

نماز ظهر

وقت اختصاصی نماز ظهراز اول اذان ظهر به مقدار یک نماز چهار رکعتی می باشد. در این زمان خواندن نماز عصر جایز نیست.

وقت فضیلت نماز ظهر: از اذان ظهر تا یک ساعت و چهل دقیقه بعد از اذان ظهر ادامه دارد.

نماز عصر

وقت اختصاصی نماز عصردر آخر وقت نماز عصر، نزدیک به مغرب، به مقدار خواندن یک نماز چهار رکعتی، می باشد. در این زمان خواندن نماز ظهر جایز نیست.

وقت فضیلت نماز عصردو ساعت و پنجاه دقیقه بعد از اذان ظهر شروع می شود و تا چهل و دو دقیقه ادامه دارد.

نماز مغرب

وقت اختصاصی نماز مغرب: از اول وقت مغرب به مقدار خواندن یک نماز سه رکعتی است. خواندن نماز عشاء در این زمان مخصوص جایز نیست.

وقت فضیلت نماز مغرب از اذان مغرب تا پنجاه و یک دقیقه ادامه دارد.

نماز عشا

وقت اختصاصی نماز عشا: به اندازه خواندن یک نماز چهار رکعتی در آخر وقت نماز عشا(نصف شب) است.[۲]

وقت فضیلت نماز عشا پنجاه و یک دقیقه بعد از اذان مغرب شروع می شود و تا سه ساعت و ده دقیقه ادامه دارد.

پی نوشت(بااستفاده ازحوزه.نت):

[۱]- البته «اگر کسی اشتباهاً نماز ظهر یا عصر را در وقت مخصوص دیگری بخواند، نمازش صحیح است».

[۲]-اول: هر گاه انسان عمداً نماز عشا را تا نصف شب نخواند، وقت آن گذشته و باید قضا کند، امّا اگر به واسطه عذری نخوانده باشد، باید تا قبل از نماز صبح به جا آورد و نماز او ادا است.(توضیح المسائل آیت الله مکارم، مسأله ۶۸۰)

دوم: برای محاسبه نصف شب بنابر احتیاط از اول غروب آفتاب تا اذان صبح محاسبه می شوند. وسط این زمان، نیمه شب می باشد. (توضیح المسائل آیت الله مکارم، مسأله ۶۷۹)

***

 امیرالمؤمنین علیه السلام  فرمود: ای محمدبن ابی بکر! نمازت را در این اوقات به جا آور و ملزم باش به اینکه کار نیک انجام دهی، و سنت حسنه به جا آوری و راه روشن و راست را انتخاب کنی و در این صورت از صراط مستقیم خارج نخواهی شد و پیرو حق باشی و به راه راست بروی .

گرچه خواندن نماز عصر و عشا بعد از نماز ظهر و جمع کردن این دو نماز اشکال ندارد و موجب بطلان نمی‌شود اما خواندن آن در وقت‌های خاص خود از نظر شیعه، افضل است و ثواب بیش تر دارد. اول وقتی که در اسلام اینهمه توسط پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام به آن تأکید شدکه که یکی از نشانه های شیعه واقعی شمرده شده است، همین اول وقت فضیلت نمازهاست.

آیت الله خویی : نماز فرادای اول وقت، بهتر از نماز جماعت آخر وقت است.

آیت الله بهجت : نماز فرادای اول وقت افضل از نماز جماعتی است که در غیر از اول وقت فضیلت خوانده شود.  

فلسفه5وقتی بودن نمازهای یومیه

همچنین آیت الله  محمدصادق (محی‌الدین)حائری شیرازی می‌فرمایند: اوقات نماز ۵ وقت است و اینکه ما ۳ وقت کرده ایم هر چند باعث بطلان نماز نمی‌شود اما مخالف سنت پیامبر اکرم و ائمه علیهم السلام است.

اینها فلسفه و پیام دارد. پیام آن این است که از نماز صبح تا نماز ظهر وقت کار است.

از نماز ظهر تا اول فضیلت نماز عصر، وقت استراحت است و از اول وقت فضیلت نماز عصر تا اذان مغرب زمان کار است و از اذان مغرب تا اول وقت فضیلت نماز عشاء، وقت جمع و جور کردن کار است.

هنگام زوال آفتاب و ظهر شرعی، اول وقت فضیلت نماز ظهر و پس از گذشت تقریبا ۲ ساعت و ۳۷دقیقه تا ۳ ساعت و ۴۷ دقیقه (بسته به هر ماه از

سال)، اول وقت فضیلت نماز عصر می باشد .


هنگام اذان مغرب، اول وقت فضیلت نماز مغرب ۴۴
تا ۵۶ دقیقه (بسته به ایام سال) پس از اذان مغرب، اول وقت فضیلت نماز عشا خواهد بود.

                     اوقات فضیلت نماز های شبانه روزی 
وقت فضیلت نماز ظهر تا موقعى است که سایه شاخص به اندازه خود شاخص شود (منظور سایه‏ اى است که از ظهر به بعد پیدا مى‏شود) .
وقت فضیلت نمازعصر از موقعى که سایه شاخص به اندازه خود آن است تا موقعى که به اندازه دو برابر آن شود .
وقت‏ فضیلت نماز مغرب از غروب است تا ناپدید شدن «حُمره مغربیّه» (رنگ سرخى که بعد از غروب آفتاب در مغرب ظاهر مى‏شود) .
وقت فضیلت نماز عشا از موقعى است که سرخى مزبور ناپدید مى‏شود تا یک سوم از شب .
وقت فضیلت نماز صبح از اول طلوع فجر یعنى سپیده صبح است تا موقعى که هوا روشن شود.(
۱)
قابل توجه:
وقت فضیلت نماز صبح تا 
بیست و یک دقیقه بعد از اذان صبح ادامه دارد. 

(مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْغَداةَ إِلى أَنْ تَنْقَضیِ الْنُجُومْ) ملعون و نفرین شده است کسى که نماز صبح را عمداً تأخیر بیندازد، تا موقعى که ستارگان ناپدید شوند.». (الغیبة، طوسى، ص271، ح236 ; احتجاج، ج2، ص298 ; بحارالأنوار، ج52، ص16، ح12 ; وسائل الشیعة، ج4، ص201، ح4919)
شرح 
این حدیث قسمتى از توقیعى است که در جواب سؤال محمّد بن یعقوب از ناحیه ى مقدسه رسیده است. امام زمان(علیه السلام)در این توقیع تأکید فراوانى بر نماز اوّل وقت کرده و کسانى را که تا روشن شدن هوا و ناپدید شدن ستاره ها نماز صبح را به تأخیر مى اندازند، نفرین شده دانسته است. 

 وقت فضیلت نماز ظهر از اذان ظهر تا یک ساعت و چهل دقیقه ادامه دارد.

وقت فضیلت نماز عصرچهل و دو دقیقه ادامه دارد.

وقت فضیلت نماز مغرب حدود پنجاه و یک دقیقه ادامه دارد.

وقت فضیلت نماز عشا پنجاه و یک دقیقه بعد از اذان مغرب شروع می شود و سه ساعت و ده دقیقهادامه دارد.(۲)

پی نوشت ها:۱ .امام خمینی، تحریر الوسیله ، ج ۱ ، ص ۱۳۶، مسئله ۱ .

نظر مبارک رهبرانقلاب در وقت فضیلت ، نظر حضرت امام می باشد . در مواردی که حضرت آیه الله خامنه ای فتوا نداده باشد ، می توان به فتوای حضرت امام خمینی عمل نمود .۲. نرم افزار نجومی آیت الله سیستانی.

اول وقت(فضیلت)

مراجع تقلید مانند«آیت الله العظمی سیستانی»معتقدند خواندن نماز در اول وقت فضیلت بهتر از سایر اوقات فضیلت نماز، و خواندن آن در تمام زمان فضیلت، بهتر از خواندن آن در وقت ادای قبل از شروع وقت فضیلت است.

وقت فضیلت نماز مغرب از غروب شرعی آغاز می شود و تا آن گاه که سرخی پدیدار گشته ی در ناحیه ی مغرب باقی است ادامه دارد.
اول وقت فضیلت نماز عشاء در شب های سال ۴۴ دقیقه تا ۵۲ دقیقه بعد از اذان مغرب در نوسان است و شرح آن چنین است:

یکم فروردین = 44 : 00 
یکم اردیبهشت = 47 : 00
یکم خرداد = 52 : 00 
یکم تیر = 56 : 00 
یکم مرداد = 52 : 00 
یکم شهریور = 47 : 00 
یکم مهر = 44 : 00 
یکم آبان = 44 : 00 
یکم آذر = 46 : 00 
یکم دی = 48 : 00 
یکم بهمن = 46 : 00 
یکم اسفند = 44 : 00

وقت فضیلت نماز عشا پس از پایان یافتن وقت فضیلت نماز مغرب یعنی از لحظه ی ناپدید شدن سرخی سمت مغرب که پس از غروب شرعی پدیدار می گردد آغاز می شود و تا گذشت یک سوّم شب ادامه دارد. زمانی که در فهرست بالا برای طول مدّت فضیلت نماز مغرب ذکر شد، با دید دیگر، زمان آغاز شدن وقت فضیلت نماز عشاست.

اول وقت فضیلت نماز عصر در روزهای سال، میان دوساعت و۳۷دقیقه تاسه ساعت و ۴۷ دقیقه پس از ظهر شرعی (اذان ظهر) در نوسان است که آغاز وقت فضیلت می‌باشد و اندازه ی آن به این شرح است:

یکم فروردین = 27 : 3 یکم اردیبهشت = 42 : 3 یکم خرداد = 46 : 3

یکم تیر = 47 : 3 یکم مرداد = 46 : 3 یکم شهریور = 39 : 3

یکم مهر = 27 : 3 یکم آبان = 07 : 3 یکم آذر = 47 : 2

یکم دی = 37 : 2 یکم بهمن = 46 : 2 یکم اسفند = 52 : 2

وقت نافله ی ظهر که ۸ رکعت است و پس از ظهر شدن و پیش از نماز ظهر خوانده می شود، از سر ظهر است تا آن گاه که سایه ی نو پیدا شده ی شاخص به اندازه ی دو هفتم بلندی شاخص برسد.

درازای وقت نافله ی ظهر بر حسب ساعت و دقیقه در روزهای سال، میان یک ساعت و۳۶دقیقه تا یک ساعت و۵۹دقیقه، پس از ظهر شرعی(اذان ظهر) در نوسان است. روزهایی که وقت فضیلت نماز ظهر طولانی تر است فرصت بیشتری برای خواندن نافله ی ظهر وجود دارد و روزهایی که وقت فضیلت نماز ظهر کوتاه تر است فرصت خواندن نافله ظهر نیز کمتر است.

وقت فضیلت نماز عصر 

از لحظه ای که سایه ی نو پیدا شده ی شاخص پس از ظهر شرعی به اندازه ی بلندی خود آن برسد ـ که لحظه ی پایانی وقت فضیلت نماز ظهر است ـ آغاز می شود و تا آن گاه که این سایه به اندازه ی دو برابر بلندای شاخص برسد، ادامه دارد.

وقت فضیلت نماز عصر در روزهای سال، میان ۳۹ دقیقه تا یک ساعت و۱۶دقیقه  (بعدازاذان ظهر)در نوسان است و اندازه ی آن به شرح زیر است:

اول فروردین = 53 : 00   یکم اردیبهشت = 2 0 : 1   یکم خرداد = 11 : 1

یکم تیر = 16 : 1    یکم مرداد = 11: 1    یکم شهریور = 2 0: 1

یکم مهر = 53 : 00    یکم آبان = 46 : 00    یکم آذر = 41 : 00

یکم دی = 39 : 00 یکم بهمن = 41: 00 یکم اسفند = 46 : 00

تعیین ساعت و دقیقه در این نوشتار برای اوقات نمازها، براساس جدولی است که از سوی مرکز مطالعات نجومی وابسته به دفتر آیةالله العظمی سیستانی، ارایه شده است. برخی موارد مندرج در آن جدول با بیرون رفتن شب هنگام از شهر و دور شدن از فضای تحت تأثیر چراغ های شهر، و همچنین با شاخص گذاری در برخی از روزهای آفتابی آزموده شده و آن را تقریباً درست یافته‌اند.

این مطلب از دیدگاه اهل بیت(علیهم السلام) مطلب مهمی است نه از دیدگاه اولیاء امور و عوام. ما هم تا جایی که از دستمان برمی آید تذکار داده و می دهیم... بنده توصیه می کنم در جماعت شرکت کنید و نماز ظهر و مغرب را جماعت بخوانید سپس دوتا نماز صبح قضا به عصر و عشاء امام جماعت ببندید و بعدا در وقت فضیلت عصر و عشاء، نماز عصر و عشاءتان را بخوانید. اذان رسانه ها درباره ظهر و مغرب نسبتاً دقیق است و فقط مختصری احتیاط لازم دارد فقط اذان مغرب را کمی دیر می‌گویند اما درباره صبح در شش ماه دوم سال  15دقیقه احتیاط لازم است و در شش ماه اول سال نیز 20 دقیقه (دیرتر از اذان صدا و سیما خوانده شود) نماز سر وقت در فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) یعنی مراعات اوقات پنج گانه.

یکی از مؤسسات نجومی ایران ملاک فجر را 16 می داند... این مؤسسه زاویه مغرب را 4 می داند (کمی قبل از اذان مغرب رسمی در حدود 2 دقیقه) و ملاک عشاء را هم 14 می داند.

وقت نماز در نهج البلاغه

 آنچه در نامه ی پنجاه و دوم نهج البلاغه از امام علی(علیه السلام) در باره اوقات نمازهای شبانه روزی آمده در باره بهترین وقت این نماز هاست و اختلافی با قرآن و روایات دیگر که مورد استفاده احکام شرعی نماز است، نمی باشد. 

متن نامه امام یا پاسخ به در خواست یکی از کارگزارانش است یا نیازی که آن حضرت برای انجام  نماز می دانسته و به حالت حکم حکومتی براى فرمانداران خود نوشته است. در مقدمه این نامه، جمله ای در باره نماز از امام را در نامه بیست وهفتم که به محمد بن ابی بکر هنگام فرمانداری مصر نوشته اند، می آوریم تا اهمیت نماز اول وقت را از دیدگاه آن حضرت بدانیم:   
«صَلّ الصّلاةَ لِوقْتِها المُؤَقّت لها، و لا تُعجِّل وقتها لِفَراغ، و لاتُؤخِّرها لاشْتِغالٍ وَ اعْلمْ انّ کُلّ شىءٍ مِنْ عملک تَبَعٌ لِصلاتِکَ»: نماز را در وقتی که برای آن تعیین شده به جای آور  درهنگام داشتن فرصت درخواندن نماز عجله نکن"زودتمام نکن" و چون در حال انجام کارى هستی از انجام نماز روی برمتاب؛ آگاه باش که تمام اعمال تو، پیرو نمازت است.(نهج البلاغه صبحی صالح ص ۳۸۵و۳۸۴)

نامه اوقات نماز به والیان شهرها
اَمَّا بَعْدُ، فَصَلُّوا بِالنَّاسِ الظُّهْرَ حَتَّى تَفىءَ الشَّمْسُ مِنْ مَرْبِضِ الْعَنْزِ: 
«نماز ظهر را وقتی با مردم به جای آورکه سایه خورشید از زوال آن  به طرف مغرب اندازه دیوار بزگاه(آغل بز) باشد.» در نهج البلاغه فیض الاسلام این عبارت آمده:  حَتَّى تَفِی ءَ الشَّمْسُ مِنْ مِثْلَ مَرْبِضِ الْعَنْزِ( در نهج البلاغه مرحوم صبحی صالح و نهج البلاغه مرحوم عبده متن اولی آمده است. در معنا فرقی ندارند زیرا "تفیء" معنای آن را در خود دارد.عبده در معنای آن آورده است: "یعنی رفتن خورشید به طرف غرب، آن مقدار باشد که سایه اش به اندازه ی دیوار آغل بز گردد". دیوار آغل بز و گوسپندحدود یک متر ارتفاع دارد یعنی سایه به اندازه ی این دیوار باشد. به طور مسلم دیوار باید مسیر سیر حرکت خورشید از شرق به غرب را در فرضیه برش بدهد. صبح سایه اش در غرب باشد و از ظهر به بعد، سایه اش به طرف شرق برگردد.

 وَ صَلُّوا بِهِمُ الْعَصْرَ وَ الشَّمْسُ بَیْضَاءُ حَیَّةٌ فى عُضْوٍ مِنَ النَّهَارِ حِینَ یُسَارُ فِیهَا فَرْسَخَانِ:
«و نماز عصر را با مردم  در بخشی از روز برگزارکن که نور آفتاب سفید و جلوه گری نماید و بشود به اندازه دو فرسخ تا غروب راه رفت.» نور آفتاب بعد از ظهر، سفید و شفاف است که کمتر می شود به زمین هم، بدون چشم به هم زدن، نگاه کرد زیرا نور آن، چشم را اذیت می کند و زردی این نور وقتی بیشتر می شود که  خورشید حدود یک ساعت یا مقداری بیشتر تا غروب زمان دا شته باشد. مقدار زمان مانده به غروب را امام علی به اندازه ی دو فرسنگ (یا همان فرسخ که حدودا هر فرسخ ۵ کیلومتر و ۶۰۰ متر است) راه رفتن یک عابر پیاده بیان کرده است. در یکساعت و ده دقیقه یک فرسنگ را می شود پیمود. 

وقت انجام نماز عصر ۲ساعت و ۲۰ دقیقه مانده به غروب است.

بنابرین: طبق این روایت، وقت انجام نماز عصر ۲ساعت و۲۰ دقیقه مانده به غروب است.

این مقدار زمان را ممکن است از اول ظهر تا اول وقت فضیلت نماز عصر را حساب کرده باشد، یا نه از اول وقت فضیلت نماز عصر تا آخر وقت فضیلت آن، که احتمال دومی قوی تر است.

وَ صَلُّوا بِهِمُ الْمَغْرِبَ حِینَ یُفْطِرُ الصَّائِمُ، وَ یَدْفَعُ الْحَاجُّ إِلَى مِنىً:
«و زمانى نمازمغرب را با آنان به جای آور که روزه دار روزه اش را می گشاید، و حج گزار(عرفات را) برای رفتن به مِنا، ترک  می کند». درست این زمانی است که از غروب خورشید بین ۱۲ دقیقه تا ۱۵ دقیقه گذشته باشد. یا سرخی بر آمده از مشرق، پهنای آسمان را پیموده و درطرف مغرب قرار گیرد. و تا نماز مغرب را به  انجام می رسانیم آثار سرخی شفق  هنوز به پایان نرسیده و تاریکی شب به دنبال پایان دادن آن است.  
وَ صَلُّوا بِهِمُ الْعِشَاءَ حِینَ یَتَوَارَى الشَّفَقُ إِلَى ثُلُثِ اللَّیْلِ: 
«و هنگامی نماز عشا را با ایشان بگزار که از بین رفتن شَفَق تا یک سوّم از شب بگذرد.» شب ها در زمستان بلند و در تابستان کوتاه اند. بلند ترین شب، شب اول زمستان(اول دی یا جدی) است که "یلدا" نام دارد. و از اول زمستان هر روز کمتر از یک دقیقه(بین ۳۰ تا ۴۰ ثانیه) از آن کم و بر روز افزوده می شود تا در ۱۴ تیرماه (ماه سرطان) به بلند ترین روز و کوتاه ترین شب می رسیم که زمان آن ۷ساعت ۵۳دقیقه است و یک سوم آن در کوتاه ترین شب، می شود دو ساعت و حدود ۳۸ دقیقه. پس وقت فضیلت نماز عشا، اندکی بعد از نماز مغرب تا یک سوم شب است. در شب اول زمستان نیز که بلندترین شب را داریم، ۱۳ ساعت و۵۰ دقیقه است که یک سوم آن می شود: چهار ساعت و حدود ۳۸ دقیقه.

بنابراین طول زمان شبها در ایام سال مختلف است که به همین جهت طول زمان یک ثلث شب برای نماز عشا در شب های سال متفاوت می شود. می توان گفت: زمان فضیلت نماز عشا در طول سال، بین دو ساعت و ۳۸ دقیقه تا چهار ساعت و ۳۸ دقیقه در نوسان است.         
 وَ صَلُّوا بِهِمُ الْغَدَاةَ وَ الرَّجُلُ یَعْرِفُ وَجْهَ صَاحِبِهِ وَ صَلُّوا بِهِمْ صَلاَةَ اضْعَفِهِمْ، وَ لا تَکُونُوا فَتَّانِینَ:
« و هنگامى نماز صبح را با مردم برپا دارید  که  شخص بتواند چهره ی همنشین خود را بشناسد.»منظور امام روشنی هوا در صبح است که انسان بتواند بغل دستی خود را بشناسد. با توجه به مدت زمان طلوع فجر تا طلوع خورشید که بیش از یک ساعت و ربع  است، باید از اذان صبح حد اقل ۴۰ دقیقه گذشته باشد. امام می‌فرمایداگر اول اذان صبح بخواهید بخوانید همه به نماز نمى رسند، اگر خیلى دیر هم بخوانید وقت فضیلت آن مى گذرد. در مورد زمان خواندن نماز عصر هم شاید منظور امام اینگونه باشد و اول وقت فضیلت قبل‌تر از این زمانی که امام فرموده بودند بتوان تا غروب دو فرسخ پیاده راه پیمود، باشد.

سپس امام  امر می فرماید: « نماز را با مردم  در حد ناتوان ترین افراد شرکت کننده به جای آورید و از کسانی نباشید که فتنه گری کنید.» فتنه در اینجا به عدم مراعات حال نماز گزاران برمی گردد.

منظور این است که نه نماز را طولانی کن که خسته کننده باشد نه اینقدر سریع که پس نمازان به گَرد پیش نماز در عبادت دسته جمعی نرسند.

در بین نماز گزاران شاید افرادی باشند که نتوانند وضوی خود را طولانی نگهدارند یا گرفتار دفع ادرارند یا گرفتار باد شکم؛ یا پیر و ناتوان که قادر به انجام سریع رکوع و سجود نیستند. دو طرف این نکته را باید پیش نماز در نظر داشته باشد. (درسهایی از نهج البلاغه، شرح نامه های نهج البلاغه – حسینعلی منتظری)

ثواب نمازجماعت 


فضیلت نماز جماعت

 ثواب نماز جماعت 

جبرئیل با هفتاد هزار ملک بعد از نماز ظهر نزد من آمد، و گفت:اى محمد! همانا خداوند سلام بر تو مى فرستد و دو هدیه براى شما فرستاده که براى هیچ پیامبرى تاکنون نفرستاده است.

رسول خدا(ص) : آن دو هدیه چیست؟

جبرئیل :
( اول)- سه رکعت نماز وتر (دو رکعت شفع - یک رکعت وتر).
( دوم)- نمازهاى پنج گانه به صورت نماز جماعت.
رسول خدا(ص):اى جبرئیل !نماز جماعت چقدرثواب دارد؟
- در نماز جماعت دو نفر اقتداء کند. خداوند براى هر یک نفر در هر یک رکعت 150 نماز مى نویسد.
- زمانى در نماز جماعت سه نفر اقتدا کند. خداوند براى هر یک نفر در یک رکعت 600 نماز مى نویسد.
- زمانى که در نماز جماعت چهار نفر اقتدا کند. خداوند براى هر یک نفر در هر یک رکعت 1200 نماز مى نویسد.
- زمانى که در نماز جماعت شش نفر اقتدا کنند خداوند براى هر یک نفر در هر یک رکعت 4800نماز مى نویسد.
- زمانى که در نماز جماعت هفت نفر باشند، خداوند براى هر یک نفر در هر یک رکعت  9600 نماز مى نویسد.
- زمانى که در نماز جماعت هشت نفر اقتدا کنند، خداوند براى هر یک نفر در هر یک رکعت  19200 نماز مى نویسد.
- زمانى که در نماز جماعت نه نفر باشند، خداوند براى هر یک نفر در هر یک رکعت  36400 نماز مى نویسد.
زمانى که در نماز جماعت ده نفر باشند، خداوند براى هر یک نفر در هر یک رکعت 72800 نماز مى نویسد..

 

اگر تعداد افراد از ده نفر گذشت، در این صورت آسمان صفحه و کاغذ و درختان قلم و جن و انس و ملائکه نویسنده باشند، نمى توانند ثواب یک رکعت آن را بنویسند.
اى محمد! درک تکبیر اول نماز با امام جماعت، فضیلت دارد بر ششصد هزارحج و عمره و هفتاد هزار بار بهتر است از دنیا و آن چه در دنیا هست، و

یک رکعت نماز پشت سر امام به جماعت خواندن، بهتر است از صد هزار دینار صدقه به مساکین دادن، ویک سجده مؤ من با امام در نماز جماعت بهتر است از صد بنده آزاد کردن.. بحارالأنوار، ج 85، ص 15. /منبع: پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها

- در بعضى از روایات آمده است : انتظار نماز جماعت را داشتن ، کفاره همه گناهان است .
امام موسى کاظم (ع) در این خصوص فرمود: به انتظار منعقد شدن نماز جماعت بودن از نمازى تا نماز دیگر، کفاره همه گناهان است .  

تجزیه وتحلیل ثواب نمازجماعت

 اگر تنها ثواب نماز جماعت ده نفره را در نظر بگیریم،که ثواب هر رکعت از نماز آنان 76800 نماز دارد.

ثواب هر رکعت نماز جماعت برابرى مى کند با ثواب یازده سال نمازى که انسان به صورت فرادا بخواند و

 اگر کسى نماز یک شبانه روز خود - که هفده رکعت مى باشد  را به جماعت بخواند، ثواب آن برابرى مى کند با ثواب کسى که حدود 190 سال عمر کرده و نماز خود را به فرادا خوانده است.

ثواب نماز صبح برابر است با: یکصد و پنجاه و سه هزار و ششصد رکعت .153600=76800×2 
ثواب نماز ظهر  وعصروعشابرابر است با: سیصد و هفت هزار و دویست رکعت .307200=76800×4 
 
ثواب نماز مغرب برابر است با: دویست و سى هزار و چهارصد رکعت230400=76800×3 

ثواب جماعت 10 نفره در یک روز براى یک نفر برابر با یک میلیون و سیصد و پنج هزار و ششصد 1305600رکعت 
ثواب جماعت 10 نفره در یک ماه برابر سى و نه میلیون و صد و شصت و هشت هزار 39168000 رکعت است .
ثواب جماعت 10 نفره در یک سال برابر با چهار صد و هفتاد میلیون و شانزده هزار 470016000رکعت است .

چنانچه نماز جماعتى با بیش از ده نفر تشکیل گردد اگر جن و انس و ملائکه نویسنده و همه درخت ها قلم و دریاها مرکب شوند نمى توانند حتى ثواب یک رکعت آن را هم محاسبه نمایند. 

آیا حیف نیست که انسان چنین ثواب عظیمى را به خاطر تنبلى و یا کوتاهى از دست بدهد؟!

                                                             ***

                                 نکاتی درباره نماز جماعت وفضائل آن

پیامبر(ص) فرمودند:در قیامت که خدا اوّلین و آخرین را جمع می کند برای حساب این خواهد بود که
هیچ مؤمنی نیست که در دنیا شرکت در نماز جماعت کرده باشد مگر آنکه خدا تخفیف می دهد بر آن هول های قیامت را و سپس به آن امر می کند داخل بهشت شود.1

*پیامبر(ص) فرمودند: کسی که امام جماعت شود برای گروهی به اذن و رضایت آنها پس این امام جماعت در حضور خود برای جماعت مرتّب باشد، به وقت حاضر شود برای جماعت و نماز را از نظر رکوع و سجود و نشست و برخاست خوب انجام دهد پس از برای این امام جماعت ثوابی خواهد بود معادل ثواب همه افراد جماعت با این که خدا از ثواب آن افراد هم کم نخواهد نمود.2

*امام علی(ع) فرمود: پیامبر(ص) فرمودند: کسی که روز جمعه نماز صبح را به جماعت بخواند خداوند برای هر رکعت ثواب پیامبری به او عطا می کند و قصری از زبرجد برای او در بهشت بنا می کند و ملائکه هفت آسمان برای او استغفار می کند و همچنین طلب مغفرت می کنند برای او ماهیان دریا، برگ درختان، و پرندگان هوا و ستاره های آسمان و قطرات باران تا جمعه آینده.
و امّا کسی که نماز ظهر جمعه را به جماعت بخواند، خداوند عطا می کند به آن ثواب علما و صلحا و زهّاد را، و به هررکعتی ثواب یک حجّ و یک عمره عطا می کند و فردای قیامت محشور می شود و حال آنکه در سر او تاجی از نور می باشد و اگر تا جمعه آینده بمیرد مانند شهید مرده است. 
و امّا کسی که نماز عصر را به جماعت بخواند خداوند عطا می کند به آن ثواب بیست و پنج نبی را.
و امّا کسی که نماز مغرب را به جماعت بخواند پس گویا هزار یتیم را پوشانده، و هزار گرسنه را سیر کرده و خدمت هزار پیامبر مرسل نموده است، و بنا نموده بیت المقدّس را با دست خود و قرارمی دهد خدا قبر او را باغی و دو ملک نکیر و منکر به او رحم خواهند نمود.
و امّا کسی که نماز عشا را به جماعت بخواند در روز جمعه، ملکی از تحت عرش خدا ندا می کند: ای بنده سعادت مند خدا هر چه از حوائج دنیا و آخرت می خواهی، دعا کن که برآورده است و در موقع احتضار از آب کوثر سیر خواهد شد و او را به میوه های بهشتی اطعام می کنند و خداوند پدر و مادر او را می بخشد و اگر در این شب بمیرد مانند شهید مرده است.3
کسی که به پنج نماز در شب و روز به جماعت حاضر شود پس به او حُسن ظنّ نمایید و شهادت او را هم در امورات بپذیرید.4
اگرچندنفرهستند که میخواهند ثواب جماعت راببرند چه کسی مناسب تراست؟شرایط امامت
*راوی گوید سؤال نمودم از امام صادق(ع) درباره عده ای از دوستان که در جلسه ای جمع بودند پس وقت نماز شد و بعضی از آنها به بعض دیگری گفتند بایست جلو و امام جماعت بشو (این مساله چه حکمی دارد؟) پس حضرت شرائط حقّ تقدّم در امام جماعت بر دیگری را معیّن کردند و استناد نمودند به فرمایشات رسول خدا(ص) که آن حضرت این چنین حقّ تقدّم را بیان کردند:
اوّل آن کسی که از نظر قرائت بهتر باشد.
و اگر در قرائت همه یکسان بودند آن کسی که از نظر هجرت (رفتن از مکّه و دیگر مناطق بت پرستی به مدینه طیّبه) مقدّم باشد.
پس اگر در هجرت هم مساوی بودند پس مسن ترین آنها مقدم است.
و اگر از نظر سن هم مساوی بودند آنکه از شناخت مسائل دینی علم او بیشتر باشد.
سپس حضرت فرمودند: مبادا شما یک فرد را در منزل مقدّم قرار دهید به خاطر صاحب منزل بودن یا سلطانی را در قلمرو حکومتش مقدّم دارید به خاطر مقام سلطنتش هیچ کدام از این دو امر ملاک برای تقدّم امام جماعت نخواهد بود.5

*امام فرمودند: پس اگر از نظر سنّ میان افراد تفاوتی نباشدپس آنکه از نظر صورت صباحت و زیبایی بیشتر دارد حقّ تقدّم خواهد داشت بر دیگران.6

مشهد



*امام رضا(ع) فرمودند: حقّ تقدّم در نماز جماعت برای امام به این ترتیب خواهد بود.
اوّل آنکه از نظر قرائت بهتر باشد.
دوّم آنکه از نظر شناخت به مسائل آگاه تر باشد.
سوّم آنکه از نظر هجرت مقدّم باشد.
چهارم آنکه از نظر سنّ مقدّم باشد.
پنجم آنکه از نظر زیبایی زیباتر باشد.
و در پایان فرمود صاحب مسجد (که شاید مقصود امام جماعت راتب باشد) مقدّم بر دیگران است.7
توضیح خانه مشاور:شایدمنظورازمؤمنین آن مسجد ویا متولی(هیأت امنا)باشد،چون اگرقبلاًپیشنمازبوده دیگرمعنی ندارددرفکرانتخاب باشند.
*امام رضا(ع) در ضمن حدیثی در بیان علّت احکام فرمودند: همانا جماعت تأسیس شده به خاطر چند علّت:
اوّل: آنکه عبادت برای خدا و توحید و اخلاص و اسلام همه این ها در نماز جماعت به مرحله ظهور و کشف برای جمیع اهل شرق و غرب خواهد رسید و این خود دلیل و حجّت از خدا است بر دیگران که متوجّه شوند خدا چه اندازه بنده موحّد و خالص در عبادت دارد.
دوّم آنکه: شخص منافق و بی تفاوت به احکام اسلام مجبور خواهد شد که انجام دهد آنچه که به ظاهر اقرار نموده است ازاسلام و آن هم مراقبت کامل داشته باشد از نظر عمل.
سوّم آنکه: امکان شهادت دادن به اسلام یک نفر با حضور در نماز جماعت برای دیگران میسّر خواهد بود.
چهارم آنکه: در نماز جماعت به خاطر اجتماع مسلمین امکان مساعدت همگان در امورات خیر وعام المنفعة وجود دارد و در ضمن شرکت در جماعت سبب تقوی و پرهیز از بسیاری ازمعاصی خواهد بود.8

*سؤال شد از امام صادق(ع) آیا کدامیک از این دو قسم افضل می باشد در صورتی که شخص امام جماعت مسجدی باشد به تنهایی اوّل وقت نماز بخواند یا این که مقدار کمی تأخیر بیندازد تا اهل جماعت حاضر شوند و نماز را به جماعت بخواند حضرت فرمود: تأخیر افضل خواهد بود که نماز به جماعت خوانده شود.9

*پیامبر (ص) فرمودند: کسی که چهل روز به جماعت حاضر شود و درک تکبیرة الاحرام امام جماعت را بکند یعنی اوّل جماعت خود را حاضر سازد خدا دو آزادی برایش می نویسد یک از آتش جهنّم، دوّم از نفاق.10

*از عبدالله بن مسعود نقل شده که یک مرتبه موقعی رسید به نماز جماعت پیامبر که تکبیرة الاحرام آن حضرت را درک ننمود برای آنکه جبران ثواب آن بشود بنده ای در راه خدا آزاد نمود سپس از پیامبر سؤال نمود آیا جبران شد؟
حضرت فرمودند: خیر، پس گفت: اگر بنده دیگری آزاد کنم آیا جبران ثواب تکبیرة الاحرام شده است؟
حضرت به او خطاب نمودند: خیر، ای ابن مسعود اگر آنچه روی زمین است در راه خدا انفاق نمایی جبران ثوابی که نصیب تو نشده است نخواهد نمود.11

*امام صادق(ع) فرمودند: نماز جماعت در اسلام تأسیس شد برای آنکه نمازگزار از غیر نمازگزار شناخته شود، و همچنین معلوم شود چه کسی مقیّد است نماز را به وقت انجام دهد و چه کسی بی تفاوت در این جهت، و اگر نبود نماز جماعت هیچ کس نمی توانست شهادت دهد خوبی دیگری را.
چون کسی که به جماعت مسلمین حاضر نشود مثل کسی است که اصل نماز را نخواند. زیرا پیامبر (ص) فرمودند: نماز نیست برای کسی که در مسجد با مسلمین نماز نگذارد مگر این که ترک آن از جهت مریضی باشد.12

*امام صادق(ع) فرمودند: نمازی که مرد در منزل به جماعت بخواند با بیست و چهار نماز مساوی است.
و اگر در مسجد به جماعت بخواند مساوی است با چهل و هشت نماز که دو برابر منزل خواهد بود.
و یک رکعت جماعت در مسجد الاحرام به منزله هزار رکعت در غیرمسجد الحرام می باشد.
و نماز فرادی در مسجد ثواب بیست و چهار نماز دارد، اما نماز فرادی در منزل فقط ثواب یک نماز دارد.
و کسی که در منزل جماعت بخواند به جهت روگردانی از مسجد نمازی نیست، برای او و آن کسی که با او جماعت می خواند مگر آنکه به جهت علتی باشد که نتواند حضور در مسجد داشته باشد.13

*پیامبر (ص) فرمودند: مردی نماز می خواند در جماعت و نیست از برای او نمازی، و مردی نماز جماعت می خواند و برای او یک نماز است و بهره ای از جماعت ندارد، و مردی است نماز جماعت می خواند و نماز او مساوی با بیست و چهار نماز می باشد، و مردی نماز جماعت می خواند و نماز او مساوی با پنجاه نماز می باشد و مردی نماز جماعت می خواند و برای او هفتاد نماز است، و مردی نماز جماعت می خواند برای او پانصد نماز می باشد.
در این هنگام جابر بن عبدالله انصاری ایستاد و گفت: یا رسول الله تفسیر و بیان نمایید منظور از این افراد چه کسانی می باشند. پیامبر (ص) فرمودند:
مردی نماز جماعت می خواند امّا قبل از امام سر از رکوع و سجود بر می دارد و قبل از امام هم به رکوع و سجود می رود پس نماز واقعی و حقیقی برای او نیست.
و مردی نماز جماعت می خواند امّا با امام به رکوع و سجود می رود و با امام هم زمان برمی گردد برای این فرد تنها یک نماز می باشد مثل فرادی و بهره ای از ثواب جماعت برای او نیست.
توضیح خانه مشاور:این جمله "فوق"مفهوم نبود،شاید منظور،فرادی میخوانده ولی با جماعت بوده
و مردی نماز جماعت می خواند امّا بعد از امام به رکوع و سجود می رود و بعد از امام سر از رکوع و سجود بر می دارد که برای هر نماز بیست و چهار نماز ثواب به او خواهند داد.
و مردی داخل مسجد می شود صفوف نماز جماعت محلی برای او ندارد پس این شخص تنها می ایستد در این موقع یک فرد از صف جلو خارج می شود و برمی گردد به عقب و در کنار او می ایستد که تنها نباشد خداوند به هر دو نفر ثواب پنجاه نماز خواهد داد.
و مردی مسواک می زند و با دهان تمیز نماز می خواند برای او هفتاد نماز ثواب خواهند داد.
و مردی در اوقات نماز اذان می گوید (و بعد وارد نماز جماعت می شود) و یا این که موذن و مکبّر نماز جماعت خواهد بود به این فرد هم ثواب دویست نماز خواهند داد. و مردی که امام جماعت باشد و دیگران به او اقتدا کنند برای او ثواب پانصد نماز خواهد بود.14

*گفت سؤال کردم از امام صادق(ع) از مردی که داخل شد و نماز را شروع کرد و در همین حالی که ایستاده بود و مشغول نماز بود موذن اذان گفت و نماز جماعت برپا شد.
حضرت فرمودند: نمازی که مشغول شده دو رکعت تمام کند و به امام اقتدا کند و آن دو رکعت نماز مستحبّ می باشد.15

*گفت سؤال نمودم از امام صادق از مردی که نماز واجب را مشغول می شود پس از آن نماز جماعتی را می یابد آیا جایز است برای او نماز را دو مرتبه با آنها به جماعت بخواند؟
حضرت فرمودند: بلی جایز است بلکه افضل می باشد.
گفتم: اگر نخواند به جماعت برای او مسئولیتی می باشد؟ فرمود: اشکالی ندارد.16

*سؤال کرد مردی از امام صادق(ع): مسجدی درب منزل من می باشد آیا کدامیک از این دوعمل افضل می باشد، نمازم را در منزل بخوانم و طول بدهم یا آنکه به جماعت با آنها بخوانم و مختصر؟
حضرت برای آن مرد در جواب نوشتند: نماز را به جماعت بخوان و همیشه نماز را خوب انجام ده و آن را عمل سنگین برای خود قرار ده.17

*امام صادق(ع) فرمودند: نماز پشت سرعالم خواندن هزار رکعت ثواب دارد، و اقتداء کردن به سید ثواب صدرکعت و اقتداء نمودن به عربی (یعنی مسلمان عادی غیرقریش) پنجاه رکعت و اقتداء نمودن به مولی (یعنی برده و غلام) پنج رکعت می باشد.18
توضیح نگارنده-پیراسته فر:چرابین قریش وغیرقریش وغلام تفاوت قائل شده اند!
*پیامبر(ص) فرمودند:
کسی که به امام جماعت عالم اقتداء کند گویا به من و به ابراهیم خلیل (ع) اقتداء نموده است.19

*امام صادق(ع) فرمود امیرالمومنین(ع) در وصیتی به فرزند خود محمّد حنفیّه فرمودند: بدان ای فرزند من مروّت و انصاف و اداء حقّ برای مرد مسلمان دو قسم است: یک قسم در وطن، و یک قسم درسفر.
امّا در وطن، قرائت قرآن، حضورت در مجالس عالم، دقّت نظر در احکام شرعیّة، و مراقبت بر نماز جماعت می باشد.
و امّا در سفر، پس بخشش زاد توشه به همسفران خود، نسبت به همراهان خود کمتر خطا انجام دادن- در جمیع حالات و مواقع ازنشست و برخاست، سوار شدن و پیاده شدن زیاد ذکر خدا گفتن و به یاد او بودن.20
آشنایی با بزرگترین مساجد جهان (+عکس)
*پیامبر(ص) فرمودندخداوند متعال وعده داده است سه نفر را بدون حساب وارد بهشت گرداند و هرکدام می توانند هشتاد هزار نفر را شفاعت نمایند، شخصی که اذان می گوید و امام جماعت، و مردی که وضو می گیرد و وارد مسجد می شود که نماز را به جماعت انجام دهد.21

*پیامبر (ص) فرمودند: خداوند حیا می کند از بنده خود موقعی که نماز جماعت می خواند و از خدا حاجتی مسألت می نماید تا این که حاجت او را برآورد.22

*امام صادق(ع) در تفسیر این آیه قرآن (رجال لا تلهیهم تجارة) فرمود که منظور از این مردان آنهایی می باشد که موقعی که وقت نماز حاضر می شود تجارت را ترک می کنند و روانه نماز می شوند و اجر این ها بیشتر است از کسانی که مشغول تجارت باشند.23

*پیامبر(ص) فرمودند: کسی که به نماز جماعت حاضر شد خداوند برای هر قدمی که جهت رفتن به جماعت و برگشتن بر می دارد ده حسنه برایش می نویسد و ده درجه مقام او را بالا می برد و
ده خطا از خطاهای او محو خواهد کرد،
و هر مردی که به جماعت نماز بخواند فردای قیامت ازپل صراط مانند برق لامع عبور خواهد نمود.
و جماعت رحمتی است بهتر از دنیا و آنچه که در دنیا می باشد. و
کسی که نمازهای پنج گانه را به جماعت بخواند خدا به او اجر شهیدان در راه خود را عطا می کند.
و فرمودند: نماز مرد در جماعت بهتر است از چهل سال نماز فرادی که در خانه خوانده شود گفته شد یا رسول الله نماز یک روز که پنج نماز است بهتر است از چهل سال؟
 فرمودند: خیر، یک نماز اگر به جماعت خوانده شود بهتر از چهل سال نماز است .24

پیامبر فرمودند: پر کنید مکان های خالی بین صف ها را کسی که می تواند صف اوّل یا دوّم را تمام کند که جای خالی نباشد انجام دهد که این عمل نزد پیامبر شما محبوب تر است و صف ها را تمام کنید بعداً صف دیگری تشکیل دهید خداوند و ملائکه اش بر اشخاصی که صفوف خالی را پر می کنند درود و رحمت می فرستند.25

*امام علی(ع) فرمودند: آگاه باشید هرکس به طرف مسجدی برای خواندن نماز جماعت رفت برای هر قدم که بر می دارد خدا هفتاد هزارحسنه به او می دهد و هفتاد هزار درجه به مقام او می افزاید و اگر به همین عمل از دار دنیا رفت خدا هفتاد هزار ملک موکّل او می گرداند که در قبر از او عبادت کنند و انیس او باشند در تنهایی و تا فردای قیامت برای او طلب مغفرت کنند.26

*پیامبر(ص) فرمودند: جبرئیل با هفتاد هزار ملک بعد از نماز ظهر بر من نازل شد و گفت ای محمّد، پروردگارت سلامت می رساند و دو هدیه برای تو فرستاده که قبل از تو برای هیچ پیامبری نفرستاده.
گفتم چیست آن دو هدیه؟
گفت: اوّل نماز وتر و شفع سه رکعت، دوّم نماز پنج عدد شبانه روز را به جماعت خواندن.
گفتم: برای امّت من چه ثوابی خواهد بود در جماعت؟
گفت: ای محمّد! اگر دو نفر باشند یک مأموم و دیگری امام جماعت، به هرکدام برای هر رکعت صد و پنجاه نماز داده می شود، و اگر سه نفر باشند به هرکدام بر هر رکعت ششصد نماز، و اگر چهار نفر باشند به هرکدام بر هر رکعت دو هزار و چهارصد. و اگر شش نفر باشند، به هرکدام برای هر رکعت چهار هزار و ششصد نماز دهده می شود، و اگر هفت نفر باشند به هر کدام برای هر رکعت نه هزار و ششصد نماز، و اگر هشت نفر باشند به هر کدام برای هر رکعت نوزده هزار و دویست نماز، و اگر نه نفر باشند به هر کدام برای هر نماز سی و شش هزار و چهارصد نماز، و اگر به ده نفر برسند برای هر کدام به هر رکعت هفتاد و دو هزار و هشتصد نماز ثواب داده می شود.
پس اگر ده نفر تجاوز نمود اگر تمام دریاهای زمین و آسمان مرکّب شوند و درخت ها قلم شوند و جنّ و انس با ملائکه نویسنده شوند قدرت نوشتن ثواب یک رکعت از این جماعت را نخواهند داشت.
و نیز جبرئیل گفت: ای محمّد! اگر مأموم تکبیرة الاحرام امام را درک کند بهتر است برای او از هفتاد هزار حجّ و عمره و هفتاد هزار مرتبه بهتر از دنیا و آنچه در دنیا خواهد بود، و اگر مأموم یک رکعت با امام درک کند بهتر است از صد هزار دینار که به فقرا صدقه بدهد، و اگر یک سجده با امام انجام دهد بهتر است از صد بنده که در راه خدا آزاد کند.27

پی نوشت ها :

1- بحارالأنوار: جلد85 صفحه 6، حدیث 8.
2- بحارالأنوار: جلد 85 صفحه8، حدیث 11.
3- انوار الهدایة: جلد1 صفحه 206، حدیث 1.
4- بحارالأنوار: جلد 85 صفحه8، حدیث 11.
5- وسائل الشّیعة: جلد 8 صفحه 351.
6- وسائل الشّیعة: جلد 8 صفحه 351.
7- جامع احادیث الشّیعة: جلد 6 صفحه 454، حدیث 59.(این روایت در جاهای دیگری نیز آمده بود با مختصر تفاوتی، و لذا یکی از آنها را در پاورقی ذکر می نمایم:
8- وسائل الشّیعة: جلد 8 صفحه 287.(این روایت با متن کتاب تفاوتهایی دارد، در ترجمه دقّت شود)
9- وسائل الشّیعة: جلد 8 صفحه308.
10- بحارالأنوار: جلد 85 صفحه4، حدیث 5.
11- انوارالهدایة، ص 240، مستدرک الوسائل: جلد 6 صفحه 445.
12- بحارالأنوار: جلد 85 صفحه11، حدیث 18.
13- بحارالأنوار: جلد 85 صفحه 14.
14- انوار الهدایة: 1 صفحه 202، حدیث 1.
15- وسائل الشّیعة: 8صفحه 404.
16- وسائل الشّیعة: 8 صفحه 403.
17- وسائل الشّیعة: 8صفحه 430.
18- جامع احادیث الشّیعه: 6 صفحه 456، حدیث 19.
19- مستدرک الوسائل: 6 صفحه 473.
20- جامع احادیث الشّیعه: 6صفحه 329، حدیث 39.
21- مستدرک الوسائل: 6 صفحه 449.
22- بحارالأنوار: 85 صفحه4، حدیث 3.
23- بحارالأنوار: 23 صفحه 327، حدیث 5.
24- انوارالهدایة: 1صفحه 200، حدیث 2.
25- بحارالأنوار: 85 صفحه 18.
26- بحارالأنوار: 73 صفحه 336.
27- بحارالأنوار: 85 صفحه 14، حدیث 26.

منبع: راسخون بنقل ازکتاب جایگاه نماز در احادیث و روایات
                                                اولین نمازجماعت
نماز جماعت ، این قدر اهمیت دارد که پیشواى معظم نبى گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم و اولاد معصومش ، اولین نماز و آخرین نمازشان با جماعت بوده است .
امام صادق (ع) در این باره فرمود: (در اوائل بعثت ) حضرت رسول (ص)مشغول نماز بود و آن اول نماز جماعت ایشان است که امیر المؤ منین به او اقتدا کرده بود. در این هنگام ، ابوطالب و فرزندش جعفر وارد شدند و آن را در حال جماعت دیدند.
ابوطالب به جعفر فرمود: اى فرزندم ! برو کنار پسر عموى خود و مشغول نماز جماعت شو! جعفر هم ، کنار آن حضرت ایستاد و مشغول نماز شدند.
ابوطالب در حالى که خوشحال بود برگشت و این اولین نماز جماعتى بود که با سه نفر اقامه شد (پیامبر اسلام و حضرت على و جعفر).
و آخرین نمازى هم که آن حضرت در مدینه خواند با جماعت بود.
حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم در بستر بیمارى بود، ناگهان بى هوش شد تا موقع نماز رسید، بلال اذان گفت و نداى نماز سر داد و گفت : الصلوة رحمک الله .
در این هنگام رسول اکرم
(ص) به هوش آمد و به على و فضل بن عباس فرمود: زیر بغل هاى مرا بگیرید و به سوى مسجد برید، وقتى حضرت را به مسجد آوردند نماز را با جماعت به جا آورد و داخل خانه شد و این ، آخرین نماز و آخرین جماعت آن حضرت بود.
امیر المؤ منین (ع) هم ، اولین نمازى را که در مکه خواند با جماعت بود.
آن حضرت در سن ده سالگى بود که پیامبر اسلام (ص)، مبعوث به رسالت شد و اولین نمازى که خواند، پشت سر حضرت رسول (ص)و به امامت آن حضرت بود
و آخرین نمازى هم که در مسجد کوفه در صبح روز نوزدهم ماه مبارک رمضان خواند همان نمازى بود که در وسط آن ، او را ضربت زدند و شهید کردند با جماعت بود.

امام حسین (ع) هم ، در مدینه در سن دو یا سه سالگى بود که در کنار جذ بزرگوارش ایستاد و اولین نمازى را که خواند به جماعت با جدش ‍ بود و آخرین نمازى هم ، که در صحراى کربلا خواند با جماعت بود.
عذاب ترک کنندگان نماز جماعت 
به همان اندازه که نماز جماعت فضیلت و پاداش دارد،ترک کردن و حاضر نشدن به نماز جماعت ، عذاب و جزا دارد
                                                          ***
در اینجا بعضى از آداب نماز جماعت را متذکر مى شویم :
1. مستحب است که انسان صبر کند تا نماز را به جماعت بخواند و نماز جماعت از نماز اول وقت که فرادى (تنها) خوانده شود بهتر است . همچنین نماز جماعتى را که مختصر بخوانند از نماز فرادى که آن را طول بدهند، بهتر مى باشد.

2. وقتى که نماز جماعت بر پا مى شود، مستحب است کسى که نمازش را فرادى خوانده ، دوباره نمازش را به جماعت بخواند.
3. بعد از تکبیر امام اگر صف جلو، آماده نماز و تکبیر گفتن آنان نزدیک باشد، کسى که در صف بعد ایستاده مى تواند تکبیر بگوید، ولى احتیاط مستحب آن است که صبر کند تا تکبیر صف جلو تمام شود.
4. احتیاط مستحب آن است که جاى سجده مأموم با جاى کسى که جلوى او ایستاده ، فاصله اى نداشته باشد. 
5. اگر موقعى که انسان مشغول خواندن نماز مستحبى است جماعت بر پا شود، چنانچه اطمینان ندارد که اگر نماز را تمام کند به جماعت برسد، مستحب است که نماز را رها کرده و مشغول جماعت شود. همچنین اگر اطمینان نداشته باشد که به رکعت اول مى رسد مستحب است که به همین دستور رفتار نماید.
6. اگر موقعى که انسان مشغول خواندن نماز سه رکعتى یا چهار رکعتى است نماز جماعت بر پا شود، چنانچه به رکوع رکعت سوم نرفته و اطمینان ندارد که اگر نماز را تمام کند به جماعت برسد، مستحب است که به نیت نماز مستحبى ، نماز را دو رکعتى تمام کرده و خود را به جماعت برساند.
7. اگر مأموم در رکعت اول و دوم نماز صبح ، مغرب و عشا صداى امام را نشنود، مستحب است که حمد و سوره را آهسته بخواند.
8. مستحب است که مأموم در رکعت اول و دوم نماز ظهر و عصر، به جاى حمد و سوره ذکر بگوید.
9. اگر مأموم یک مرد باشد، مستحب است که طرف راست امام بایستد و اگر یک زن باشد، در طرف چپ امام ، به گونه اى که جاى سجده اش مساوى با زانو یا قدم امام باشد.
10. اگر مأموم یک مرد و یک زن یا یک مرد و چند زن باشند، مستحب است که مرد، طرف راست امام و باقى پشت سر امام بایستند و اگر چند مرد یا چند زن باشند پشت سر امام بایستند و اگر چند مرد و چند زن باشند مردها عقب امام و زن ها پشت مردها بایستند.
11. اگر امام و مأموم هر دو زن باشند، احتیاط آن است که امام کمى جلوتر بایستد. 
12. مستحب است که امام در وسط صف بایستد.
13. مستحب است که اهل علم و کمال و تقوى در صف اول بایستند.
14. مستحب است که صف هاى جماعت منظم باشد.
15. مستحب است که بین کسانى که در یک صف ایستاده اند فاصله نباشد و شانه آنان هم ردیف با یکدیگر باشد.
16. مستحب است که بعد از گفتن قد قامت الصلاة مأمومین برخیزند.
17. مستحب است امام جماعت رعایت حال مأمومى را که از دیگران ضعیف تر است بکند و عجله نکند تا افراد ضعیف به او برسند.
18. مستحب است که امام جماعت ، قنوت ، رکوع و سجود را طول ندهد، مگر آنکه بداند همه کسانى که به او اقتدا کرده اند، مایل به این کار هستند.
19. مستحب است که امام جماعت در حمد و سوره و ذکرهایى که بلند مى خواند، صداى خود را به قدرى بلند کند که دیگران بشنوند؛ ولى باید بیش از اندازه صدا را بلند نکند.

اشتباه درمحاسبه ثواب نمازجماعت

فضیلت نماز جماعت

 ثواب نماز جماعت 

جبرئیل با هفتاد هزار ملک بعد از نماز ظهر نزد من آمد، و گفت:اى محمد! همانا خداوند سلام بر تو مى فرستد و دو هدیه براى شما فرستاده که براى هیچ پیامبرى تاکنون نفرستاده است.

رسول خدا(ص) : آن دو هدیه چیست؟

جبرئیل :
( اول)- سه رکعت نماز وتر (دو رکعت شفع - یک رکعت وتر).
( دوم)- نمازهاى پنج گانه به صورت نماز جماعت.
رسول خدا(ص):اى جبرئیل !نماز جماعت چقدرثواب دارد؟
اگر در نماز جماعت دو نفر اقتداء کند. خداوند براى هر یک نفر در هر یک رکعت 150 نماز مى نویسد.
*اگر در نماز جماعت سه نفر اقتدا کند.  هر یک نفر در یک رکعت 600 نماز مى نویسد.
*اگر که در نماز جماعت چهار نفر اقتدا کند.  براى هر یک نفر در هر یک رکعت 1200 نماز مى نویسد.

*اگردرنمازجماعت پنج نفر شرکت کنند،ثواب هرنفر2400نمازمی باشد
*اگر در نماز جماعت شش نفر اقتدا کنند خداوند براى هر یک نفر در هر یک رکعت 4800نماز مى نویسند.
*اگر در نماز جماعت هفت نفر باشند، خداوند براى هر یک نفر در هر یک رکعت  9600 نماز مى نویسند.
*اگر در نماز جماعت هشت نفر اقتدا کنند، براى هر یک نفر در هر یک رکعت  19200 نماز مى نویسد.

*اگر در نماز جماعت نه نفر باشند، براى هر یک نفر در هر یک رکعت  38400 نماز مى نویسند.
هنگامی که در نماز جماعت ده نفر باشند،  براى هر یک نفر در هر یک رکعت 76800 نماز مى نویسند.

 توضیح نگارنده-پیراسته فر:

دربعضی از منابع،درمحاسبه ثواب  ،دچاراشتباه شده اند،برای نمونه مطلب زیررا ازسایت تبیان می آورم که قریب به اتفاق سایتها ووبلاگها همینهارا (باکپی ،پست)آورده اند:

 1- در نماز جماعت دو نفر اقتداء کنند.خداوند برای هریک نفر در هر یک رکعت150 نماز می نویسد.

2- در نماز جماعت سه نفر اقتداء کنند. خداوند برای هریک نفر در یک رکعت 600 نماز می نویسد.

3- در نماز جماعت چهارنفر اقتداء کنند. خداوند برای هریک نفر در یک رکعت 1200 نماز می نویسد.

4- در نماز جماعت شش نفر اقتداء کنند. خداوند برای هریک نفر در یک رکعت 4800 نماز می نویسد

5- در نماز جماعت هفت نفر اقتداء کنند. خداوند برای هریک نفر در یک رکعت 9600 نماز می نویسد.

6- در نماز جماعت هشت نفر اقتداء کنند. خداوند برای هریک نفر در یک رکعت 19200 نماز می نویسد.

7- در نماز جماعت نه نفر اقتداء کنند. خداوند برای هریک نفر در یک رکعت 36400 نماز می نویسد.

8- در نماز جماعت ده نفر اقتداء کنند. خداوند برای هریک نفر در یک رکعت 72800 نماز می نویسد.*

که دراینجاحداقل 3تااشکال"درتبیان" وجوددارد،یکی اینکه "جماعت5نفره" لحاظ نشده ودیگراینکه ردیف7"نه نفره"38400نمازاست،نه36400-درردیف 8"ده نفر"76800نمازاست،نه72800

که این اشکالات"ابهام"اینگونه مرتفع می شود:

مبنای کمترین " جماعت2نفره" 150نماز برای هرنفرمی باشد که همه منابع، همین رقم را گفته اند،برای محاسبه بقیه همین مبنا(150)را درنظرمی گیریم وبه ازای هرنفراضافی(ضربدر)2می کنیم

یعنی ضرایب(2/4/8/16/32/64/128/256/512)شبیه واحدهای حافظه اینترنتی،هرکدام ازاین ضرایب را درعددمبنا(150)ضرب کنیم مقدارثواب جماعت بدست می آید:

شاید اشکال درهمان اول محاسبه ویا"جمله"است،وآن اینکه درروایت آمده "اگر2نفراقتداکنند"ثواب هرکدام 150رکعت است.یعنی 2نفر که به امام چماعت اقتداکنند،تعدادنفرات نمازگزارمی شود3نفر،ولی اگرگفته شود2نفرجماعت برگزاربرگزارکنند"یکی امام ودیگری مأموم باشد،اشکال رفع می شود

اینطوری می شود:

اگر در نماز جماعت دو نفره باشد. خداوند براى هر یک نفر در هر یک رکعت 150 نماز مى نویسد.
*اگر  جماعت سه نفره باشد،ثواب یک نفر درهریک رکعت300نمازمی باشد

اگرچهارنفر نماررا بجماعت بخوانندبرای  هر یک نفر در یک رکعت 600 نماز مى نویسند.
*اگر که در نماز جماعت پنج نفرهباشد  براى هر یک نفر در هر یک رکعت 1200 نماز مى نویسد.

*اگردرنمازجماعت شش نفر باشند،ثواب هرنفر2400نمازمی باشد
*اگر در نماز جماعت هفت نفره باشد، خداوند براى هر یک نفر در هر یک رکعت 4800نماز مى نویسند.
*اگر در نماز جماعت هشت نفر باشند، خداوند براى هر یک نفر در هر یک رکعت  9600 نماز مى نویسند.

*اگر در نماز جماعت نه نفر باشند، براى هر یک نفر در هر یک رکعت  38400 نماز مى نویسند.
هنگامی که در نماز جماعت ده نفر باشند،  براى هر یک نفر در هر یک رکعت 76800 نماز مى نویسند.

که محاسبات هم درست درمی آید:

3نفر/300=150×2

4نفر/600=4×150

ثواب5نفر/1200=150×8

ثواب6نفر/2400=150×16

ثواب7نفر/4800=150×32

ثواب8نفر/9600=150×64

ثواب8نفر/19200=150×128

ثواب9نفر/38400=150×256

ثواب10نفر/76800=150×512

پایان توضیح

نماز جماعت برای تشخیص نمازخوان با بی نماز

1. وسیله علنی شدن اسلام 
در دین مقدس اسلام، بعضی از اعمال از قبیل اذان و اعمال حج وسیله آشکار شدن اسلام و اتمام حجت به دیگران است که نماز جماعت نیز یکی از آن اعمال می‌باشد، چنان‌که در حدیث به سند حسن از امام رضا علیه السلام نقل شده است: «إِنَّمَا جُعِلَتِ الْجَمَاعَةُ لِئَلَّا یَکُونَ الْإِخْلَاصُ وَ التَّوْحِیدُ وَ الْإِسْلَامُ وَ الْعِبَادَةُ لِلَّهِ إِلَّا ظَاهِراً مَکْشُوفاً مَشْهُوراً لِأَنَّ فِی إِظْهَارِهِ حُجَّةً عَلَى أَهْلِ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ لِلَّهِ وَحْدَهُ وَ لِیَکُونَ الْمُنَافِقُ وَ الْمُسْتَخِفُّ مُؤَدِّیاً لِمَا أَقَرَّ بِهِ یُظْهِرُ الْإِسْلَامَ وَ الْمُرَاقَبَةَ وَ لِیَکُونَ شَهَادَاتُ النَّاسِ بِالْإِسْلَامِ بَعْضِهِمْ لِبَعْضٍ جَائِزَةً مُمْکِنَةً مَعَ مَا فِیهِ مِنَ الْمُسَاعَدَةِ عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ الزَّجْرِ عَنْ کَثِیرٍ مِنْ مَعَاصِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ (21) نماز جماعت برای این قرار داده شده است که اخلاص، [اعتقاد به] توحید، اسلام و عبادت به خدا آشکار و علنی باشد؛ زیرا آشکار کردن آن موجب اتمام حجّت خدای یگانه بر مردم کلّ دنیا می‌باشد، و افراد منافق و سبک شمارندگان نماز که اظهار اسلام و مراقبت می‌کنند، به مورد اقرار خود عمل نمایند. و گواهی مردم به مسلمان بودن یکدیگر جایز و ممکن گردد. علاوه بر اینها در نماز جماعت فوایدی از قبیل یاری بر نیکی و تقوا،‌ و بازداشتن از بسیاری از گناهان وجود دارد.» 

2. وسیله تشخیص اهل نماز از بی‌نماز 
اگر نماز جماعت نبود، تشخیص اهل نماز از بی‌نماز مشکل و یا در مواردی غیر ممکن می‌شد؛ بنابراین یکی از فواید تشریع نماز جماعت آن است که افراد نمازخوان از بی‌نماز شناسایی شوند. همان‌گونه که در حدیث زیر به سند حسن از امام صادق علیه السلام روایت شده است: «إِنَّمَا جُعِلَتِ الْجَمَاعَةُ وَ الِاجْتِمَاعُ إِلَى الصَّلَاةِ لِکَیْ یُعْرَفَ مَنْ یُصَلِّی مِمَّنْ لَا یُصَلِّی وَ مَنْ یَحْفَظُ مَوَاقِیتَ الصَّلَاةِ مِمَّنْ یُضَیِّعُ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یُمْکِنْ أَحَداً أَنْ یَشْهَدَ عَلَى أَحَدٍ بِالصَّلَاحِ لِأَنَّ مَنْ لَمْ یُصَلِّ فِی جَمَاعَةٍ فَلَا صَلَاةَ لَهُ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ فَلَا صَلَاةَ لِمَنْ لَمْ یُصَلِّ فِی الْمَسْجِدِ مَعَ الْمُسْلِمِینَ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ؛ (22) تشریع نماز جماعت و اجتماع برای نماز، به خاطر این است که نمازگزار از بی‌نماز شناخته شود، و افراد مواظب اوقات نماز از ضایع کننده آن معلوم گردند. اگر نماز جماعت نبود، برای هیچ‏کس امکان نداشت که به‏ خوبی کسی گواهی دهد؛ زیرا

کسی که با جماعت نماز نخواند، در میان مسلمانان نماز ندارد

 چون رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: نماز کسی که بدون عذر با مسلمانان در مسجد نماز نخواند، نماز نیست.» 

در حدیث صحیح «عبد الله بن سنان» می‌گوید: «امام صادق علیه السلام می‌فرمود: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز صبح را خواند. بعد از نماز به طرف اصحاب خود رو کرد و از چند نفر نام برد و فرمود: آیا اینها به نماز جماعت حاضر شده‌اند؟ اصحاب گفتند: نه، یا رسول الله! فرمود: آیا غایب هستند (به مسافرت رفته‌اند)؟

3. اثبات عدالت اهل مسجد
یکی از راههای اثبات عدالت افراد، اهل نماز بودن آنان است و اثبات اهل نماز بودن نیز از طریق نماز جماعت میسّر می‌گردد، همچنان‏که در حدیث طولانی با سند صحیح از امام صادق علیه السلام روایت شده است که حضرت در مقام معرّفی انسان عادل و بیان اوصاف آن، مواظبت بر نماز جماعت را یکی از نشانه‌های عادل شمرده و فرموده‌اند: «... وَ یَکُونُ مِنْهُ التَّعَاهُدُ لِلصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ إِذَا وَاظَبَ عَلَیْهِنَّ وَ حَفِظَ مَوَاقِیتَهُنَّ بِحُضُورِ جَمَاعَةٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ أَنْ لَا یَتَخَلَّفَ عَنْ جَمَاعَتِهِمْ فِی مُصَلَّاهُمْ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ لَازِماً لِمُصَلَّاهُ عِنْدَ حُضُورِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ فَإِذَا سُئِلَ عَنْهُ فِی قَبِیلِهِ وَ مَحَلَّتِهِ قَالُوا مَا رَأَیْنَا مِنْهُ إِلَّا خَیْراً مُوَاظِباً عَلَى الصَّلَوَاتِ مُتَعَاهِداً لِأَوْقَاتِهَا فِی مُصَلَّاهُ فَإِنَّ ذَلِکَ یُجِیزُ شَهَادَتَهُ وَ عَدَالَتَهُ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّ الصَّلَاةَ سِتْرٌ وَ کَفَّارَةٌ لِلذُّنُوبِ وَ لَیْسَ یُمْکِنُ الشَّهَادَةُ عَلَى الرَّجُلِ بِأَنَّهُ یُصَلِّی إِذَا کَانَ لَا یَحْضُرُ مُصَلَّاهُ وَ یَتَعَاهَدُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِینَ؛ (23)

یکی از راههای شناخت عادل، مواظبت بر نمازهای پنجگانه می‌باشد؛ وقتی که مواظبت بر نمازها کند و با حضور در جماعت مسلمانان وقت نمازها را رعایت نماید

و بدون عذر از جماعت مسلمانان در مصلّایشان تخلّف نکند، پس هر گاه از افراد قبیله و محلّه‌اش درباره او سؤال شود، خواهند گفت: ما از او جز نیکی چیزی ندیدیم؛ بر نمازها و وقت آنها در مصلّایش دقّت دارد. همین مطلب،‌ عدالت او را میان مسلمانان اثبات و شهادت او را مجاز می‌گرداند، و این به خاطر آن است که نماز، پوشش و کفّاره گناهان می‌باشد، اگر کسی در مصلّا حاضر نشود و بر جماعت مسلمانان مواظبت نداشته باشد،‌ شهادت بر نمازخوان بودن او ممکن نمی‌گردد.» 
از این حدیث معلوم می‌شود که اگر کسی در نماز جماعت شرکت نکند، برای اثبات عدالت و حتّی اثبات اهل نماز بودن او مشکل به‏ وجود می‏آید؛ چون درباره او از هر کسی سؤال شود، نمی‌تواند چیزی بگوید و ناچار باید بگوید: «او را نمی‌شناسم.» 
همچنان‏که از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روایت شده است: «إِذَا سُئِلْتَ عَمَّنْ لَا یَشْهَدُ الْجَمَاعَةَ فَقُلْ لَا أَعْرِفُهُ؛ (24) اگر درباره کسی که در نماز جماعت حاضر نمی‌شود از تو سؤال شد،‌ بگو: نمی‌شناسمش.» 

4.  حسن ظنّ به مؤمنین مسجدی
در برخی از روایات آمده است که

نسبت به اهل نماز جماعت حسن ظنّ داشته باشید و گواهی او را بپذیرید.

همچنان‏که در روایتی امام صادق علیه السلام از جدّش رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل فرموده است: «مَنْ صَلَّى الْخَمْسَ فِی جَمَاعَةٍ فَظُنُّوا بِهِ خَیْراً؛ (25) کسی که نمازهای پنجگانه را با جماعت بخواند، به او حُسن ظنّ‌ داشته باشید.» 
و در روایت دیگر از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «مَنْ صَلَّى خَمْسَ صَلَوَاتٍ فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ فِی جَمَاعَةٍ فَظُنُّوا بِهِ خَیْراً وَ أَجِیزُوا شَهَادَتَهُ؛ (26)

کسی که در شبانه روز نمازهای پنجگانه را با جماعت بخواند، به او حُسن ظنّ داشته و شهادت او را بپذیرید.» 

5. درمان نفاق بوسیله جماعت
یکی دیگر از فواید نماز جماعت، دوری از نفاق در دنیا و نجات از آتش در آخرت است. همان‌گونه که در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌خوانیم: «مَنْ صَلَّى أَرْبَعِینَ یَوْماً فِی الْجَمَاعَةِ یُدْرِکُ التَّکْبِیرَةَ الْأُولَى کُتِبَ لَهُ بَرَاءَتَانِ بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ بَرَاءَةٌ مِنَ النِّفَاقِ؛ (27) کسی که چهل روز نمازش را با جماعت بخواند و به گونه‌ای حاضر شود که در همه نمازها تکبیر اوّل امام را درک نماید، دو نوع برائت برای او نوشته می‌شود: برائت از آتش دوزخ و برائت از نفاق.» 
از این حدیث استفاده می‌شود که حضور مرتّب در نماز جماعت موجب می‌شود انسان در دنیا اهل نفاق و دورویی نباشد و در نتیجه آن، در آخرت نیز اهل دوزخ نشود. 

6. وسیله رفع بلا 
اهل نماز جماعت در پیشگاه خدا آنقدر احترام دارند که خدا به خاطر آنها از دیگران نیز عذاب دنیوی را تأخیر می‌اندازد. «اصبغ بن نباته»‌ روایت می‌کند که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیَهُمُّ بِعَذَابِ أَهْلِ الْأَرْضِ جَمِیعاً حَتَّى لَا یَتَحَاشَى مِنْهُمْ أَحَدا ًفَإِذَا نَظَرَ إِلَى الشِّیبِ نَاقِلِی أَقْدَامِهِمْ إِلَى الصَّلَاةِ وَ الْوِلْدَانِ یَتَعَلَّمُونَ الْقُرْآنَ رَحِمَهُمُ اللَّهُ فَأَخَّرَ ذَلِکَ عَنْهُمْ؛ (28) خدای عزّ و جلّ [در اثر گناه مردم] تصمیم می‌گیرد همه اهل زمین را عذاب کند، و حتی یک نفر از آنها را استثنا نکند؛ ولی وقتی نگاه می‌کند به پیرانی که به سوی نماز قدم برمی‌دارند و به کودکانی که قرآن می‌آموزند،‌ به آنها رحم می‌کند و عذاب اهل زمین را تأخیر می‌اندازد.» 

7. اجابت دعای اهل جماعت 
برخی از اعمال صالح در قبولی دعا تأثیر دارند و یکی از آنها نماز جماعت است. از حضرت علی علیه السلام روایت شده است: إِنَّ اللَّهَ یَسْتَحْیِی مِنْ عَبْدِهِ إِذَا صَلَّى فِی جَمَاعَةٍ ثُمَّ سَأَلَهُ حَاجَتَهُ أَنْ یَنْصَرِفَ حَتَّى یَقْضِیَهَا؛ (29)

هر گاه بنده‌ای نمازش را با جماعت بخواند و حاجتش را از خدا درخواست نماید، خداوند از دست خالی برگشتن او حیا می‌کند تا اینکه حاجتش را برآورده می‌فرماید.
از این حدیث استفاده می‌شود که یکی از موارد استجابت دعا، تعقیبات و دعا بعد از نماز جماعت است. 


8. علامت جوانمردی 
طبق روایتی از امام صادق علیه السلام ، امیرمؤمنان علیه السلام در وصیت خود به فرزندش «محمد حنفیه» حضور در نماز جماعت را یکی از علامتهای جوانمردی معرفی فرموده است: «وَ اعْلَمْ أَنَّهُ مُرُوَّةُ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ مُرُوَّتَانِ مُرُوَّةٌ فِی حَضَرٍ وَ مُرُوَّةٌ فِی سَفَرٍ وَ أَمَّا مُرُوَّةُ الْحَضَرِ فَقِرَاءَةُ الْقُرْآنِ وَ مُجَالَسَةُ الْعُلَمَاءِ وَ النَّظَرُ فِی الْفِقْهِ وَ الْمُحَافَظَةُ عَلَى الصَّلَاةِ فِی الْجَمَاعَاتِ وَ أَمَّا مُرُوَّةُ السَّفَرِ فَبَذْلُ الزَّادِ وَ قِلَّةُ الْخِلَافِ عَلَى مَنْ صَحِبَکَ وَ کَثْرَةُ ذِکْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کُلِّ مَصْعَدٍ وَ مَهْبَطٍ وَ نُزُولٍ وَ قِیَامٍ وَ قُعُودٍ؛ (30) بدان که جوانمردی مرد مسلمان دو گونه است: جوانمردی در وطن و جوانمردی در سفر. و اما جوانمردی در وطن عبارت است از: قرائت قرآن، همنشینی با علما، مطالعه در فقه و محافظت بر نماز جماعت. و اما جوانمردی در سفر عبارت است از: بخشش از زاد و توشه خود به دیگران، مخالفت کم‌تر با هم سفر خود و ذکر و یاد خدا در همه حالات صعود (رفتن به بلندی)، مهبط (سراشیبی)،‌ نزول (ورود به منزل)، ایستادن و نشستن.» 

تأکید بر جماعت نماز صبح و عشا 
اگر چه جماعت، در نمازهای پنجگانه‌ شبانه روز استحباب دارد؛ ولی در برخی از روایات به جماعت صبح و عشا تأکید بیش‌تری شده است و در برخی از آنها در کنار نماز عشا، نماز مغرب نیر ذکر شده و در برخی نیز تنها به نماز جماعت صبح تأکید شده است. 

پیامبر نمازگزاران را می شناخت ودرصورت عدم حضورعلت راجویا می شد
در حدیث صحیح «عبد الله بن سنان» می‌گوید: «امام صادق علیه السلام می‌فرمود: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز صبح را خواند.

بعد از نماز به طرف اصحاب خود رو کرد و از چند نفر نام برد و فرمود: آیا اینها به نماز جماعت حاضر شده‌اند؟

اصحاب گفتند: نه، یا رسول الله! فرمود: آیا غایب هستند (به مسافرت رفته‌اند)؟ عرض کردند نه. فرمود: «أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ صَلَاةٍ أَشَدَّ عَلَى الْمُنَافِقِینَ مِنْ هَذِهِ الصَّلَاةِ وَ الْعِشَاءِ وَ لَوْ عَلِمُوا أَیُّ فَضْلٍ فِیهِمَا لَأَتَوْهُمَا وَ لَوْ حَبْواً (31)؛ (32) برای منافقین، هیچ نمازی از این نماز (صبح) و عشا سخت‌تر نیست، اگر فضیلت این دو نماز را می‌دانستند به این دو نماز می‌آمدند، اگر چه از راه رفتن عاجز باشند و به صورت سینه خیز بیایند.» 
و در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است: «مَنْ صَلَّى الْغَدَاةَ وَ الْعَاءَ الْآخِرَةَ فِی جَمَاعَةٍ فَهُوَ فِی ذِمَّةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ ظَلَمَهُ فَإِنَّمَا یَظْلِمُ اللَّهَ وَ مَنْ حَقَّرَهُ فَإِنَّمَا یُحَقِّرُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ؛ (33) کسی که نماز صبح و عشای آخر را با جماعت بخواند، در پناه خدای عزّ‌ و جلّ قرار می‌گیرد، هر که به او ظلم کند، گویی به خدا ظلم کرده و هر که او را تحقیر نماید، گویی خدا را تحقیر نموده است.» 
در روایت دیگر حضرت علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل فرموده است: «مَنْ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ قَبْلَ صَلَاةِ الْغَدَاةِ وَ رَکْعَتَیِ الْغَدَاةِ فِی جَمَاعَةٍ رُفِعَتْ صَلَاتُهُ یَوْمَئِذٍ فِی صَلَاةِ الْأَبْرَارِ وَ کُتِبَ یَوْمَئِذٍ فِی وَفْدِ الْمُتَّقِینَ؛ (34) کسی که قبل از نماز صبح دو رکعت نماز (نافله صبح) بخواند و نماز صبح را با جماعت بجای آورد، آن روز نمازش در بین نماز نیکوکاران بالا می‌رود و در آن روز نامش در گروه با تقوایان ثبت می‌شود.» 
با توجه به مضمون روایات زیادی که در فضیلت نماز جماعت وارد شده است و برخی از آنها در این مقاله بیان شد، فقهای اسلام در آغاز مبحث نماز جماعت نوشته‌اند: «مستحب است نمازهای واجب خصوصاً نمازهای یومیه را به جماعت بخوانند و در نماز صبح، مغرب و عشا، خصوصاً برای همسایه مسجد و کسی که صدای اذان مسجد را می‌شنود بیش‌تر سفارش شده است.» (35)
از مطالعه مجموع روایاتی که در این مقاله نقل شد،‌ اهمیت نماز جماعت در نمازهای یومیه به خصوص در نمازهای صبح، مغرب و عشا و بالأخص در نماز صبح روشن می‌گردد. 

فواید نماز صبح از نظر پزشکی 
با توجه به تأکید روایات معصومین علیهم السلام به نماز جماعت صبح، لازم است یادآوری شود که بیداری صبح و نماز صبح، از نظر طبی نیز فواید بسیاری دارد که در اینجا با یکی از آنها آشنا می‌شویم. 
در ماهنامه «معارف»، تحت عنوان «تأثیر نماز صبح بر کاهش حمله‌های قلبی» آمده است: 
«تحقیقات نشان می‌دهد ادای به موقع نماز صبح و بیدار شدن از خواب طولانی به‏ویژه در حوالی صبح می‌تواند در پیشگیری از بیماریهای قلبی ـ عروقی مؤثر باشد.» 

«دکتر مهرداد فخر الدینی» متخصص قلب و عروق بیمارستان نیکان تهران  در گفتگو با «ایسنا» واحد علوم پزشکی ایران گفت: با توجه به اینکه حملات قلبی به خصوص سکته‌های قلبی در اوایل صبح بیش‌تر اتفاق می‌افتد و در این زمان غلظت خون به حداکثر رسیده، فشار خون و فاکتورهای لخته شدن خون در رگها در بیش‌ترین میزان آن است، بنابراین بیدار شدن در این زمان می‌تواند به کنترل و تنظیم گردش خون و کار کرد قلب کمک کند. 
وی در ادامه افزود: ضمن اینکه گرفتگی قلب و حملات قلبی از خطرناک‌ترین بیماریهاست و خواب طولانی مدت در شبانه روز عامل اصلی تصلب شرائین و انسداد شاهرگها است، ادای نماز صبح به دلیل همزمانی آن با اوایل صبح و همچنین ایجاد آرامش روحی در افراد در کاهش فاکتورهای خطر حملات قلبی مؤثر است. 
وی افزود: علاوه بر این فاکتور، در فصل زمستان نیز به دلیل تأثیر سرما، افزایش گرفتگی عروق و حملات قلبی بیش‌تر دیده می‌شود. 
دکتر فخر الدینی خاطرنشان کرد: بنابراین نماز به موقع در هنگام صبح و بیدار شدن در اوایل صبح به جلوگیری از سکته‌های قلبی کمک کرده و در فعالیت هورمونها، سلولها و در نتیجه تنظیم گردش خون نقش مؤثری دارد.» (36)
اگر چه در گزارش فوق تنها روی بیداری صبح و نماز صبح تأکید شده و سخنی از نماز جماعت به میان نیامده است؛ ولی پرواضح است که در صورت اقامه نماز صبح به جماعت، به دلیل رفت و آمد به مسجد و تحرک بیش‌تر، فایده مذکور بهتر به دست می‌آید. به خصوص در معرض هوای بین الطلوعین قرار گرفتن که فواید خاصی دارد.