پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

مسجدالنبی "صفاری"رشت

آشنایی« مسجدالنبی »صفاری -رشت

این مسجد درخیابان طالقانی-کوی صفاری -کنارپارک نیکمرام واقع شده

«حجت الاسلام  محمدباقری »(متولد۱۳۱۷)امام جماعت مسجد می گوید:کلنگ این مسجددرسال۱۳۵۷توسط مرحوم آیت الله احسانبخش زده شد ودرسال۱۳۶۰آماده شد

 ،وقتی درباره ائمیه جماعت قبلی ازایشان سئوال کردم،آقای باقری گفتند:

:ازهمان سال اول من امام جماعت این مسجدبوده ام تاکنون که هستم.

بانی وعامل اصلی  بنای این مسجد«حجت الاسلام باقری»می باشد/سه شنبه، ۱۱ فروردین ۱۳۹۴

اسامی هیئت امنای مسجدالنبی

۱-حاجت حاجتی

۲-فخرالدین سادات

۳-سرهنگ سرعتی

۴-حاج کاظم منزوی

۵-حاج عیسی قاسمی زاده

۶-حاج فرهاددانشمند

۷-حاج اسدالله پوراسدی

 کمترمسجدی است که یک امام جماعت ۳۴سال مستمر دریک مسجدی بتواند دوام بیاورد

شایددررشت آیت الله رودباری«امام جماعت مسجدصفی» رابشودنام برد،اما یک تفاوت وجوددارد که منحصربفرد است وآن این است که "مسجدالنبی"هیچ امام جماعت دیگریندارد،یعنی جانشین ندارد،نبودن حاج آقا باقری مساوی است با محروم شدن ازجماعت که البته  حاج آقاباقری کمترین غیبت رادارد وهمیشه شاخ وشمشاد دراین مسجدحضوردارد /ولی درمساجددیگر حداقل یک پیش نمازموقت هم دارد،همین "مسجدصفی "چندتا امام جماعت موقت دارد

این ساختمان "مقبره"بی بی رقیه می باشد که درجلوی دیوارمسجدالنبی قراردارد که درگذشته یک درخت قدیمی خشکیده هم درکناراین بقعه بود که مردم به آن دخیل می بستند که توسط مدیرکل وقت اوقاف حجت الاسلام اشکوری ریشه کن شد/سه شنبه، ۱۱ فروردین ۱۳۹۴

۵ سال بعد

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:این گزارش مربوط به چهارشنبه، ۱۳ اسفند ۱۳۹۹

حجت الاسلام  محمدباقری"مسجدالنبی" امام جماعت

پارک نیکمرام"مسجدالنبی"رشت

زندگینامه"آیت الله بهجت"خاطرات شاگردان ورفقای بهجت

محمدتقی بهجت فومنی،ازنوجوانی(۱۴سالگی) به کربلا رفت،اولین نمازجماعت راداخل چهارپایه (جای گرفت)خواند...

«۴سال درکربلا» اقامت داشت وبعدعازم نجف شد«۱۲سال درنجف »مقیم بود.

ماجرای «اشهدانک فاضل»فاضل گیلانی چیست؟

لازم به ذکراست درجریان زندگی این عالم زاهدبه علمای مشهور-مرتبط به به ایشان که افعالشان میتواندچراغ راه مؤمنین باشدهم پرداختیم.

 رازهایی اززندگی آیت الله بهجت

ماجرای نامه علمای نجف به فومن-پدرآیت الله بهجت(کربلایی محمود) چه بود

خاطرات جالب وعجیب فرزند ودیگران از سیروسلوک آقای بهجت

آیت الله محمد تقی بهجت ،فرزندکربلایی محمود،متولد:جمعه ۲ شهریور ۱۲۹۵( ۲۵ شوال ۱۳۳۴ قمری)،شهرفومن(گیلان)

پدر آیت الله بهجت ازموثقین ومداحان شهرفومن بوده وی در سن  ۱۷ سالگى بر اثر بیمارى وبا در بستر بیمارى تاحال احتضارپیش می رود،حتی مرگ را حس می کند واماتقدیربر«حیات»بود،هاتفی بانک برمی آورد «با ایشان کارى نداشته باشید، زیرا ایشان پدر محمّد تقى است»وشفای می یابد

کربلایی محمود زندگی بعدازچندسال ازاین ماجرا، ازدواج می کند وصاحب اولادمی شود

 نام اوّلین فرزند خود را به یادو نام پدر« مهدى» مى گذارد،دومی دختر بود ،سوّمین فرزندش را غافل از اتفاقات زمان احتضارمی  «محمّد حسین »نامگذاری مى کند.

۲محمدتقی

 هنگام تولدچهارمین فرزندش ،حوادث دوران احتضار(ایشان پدرمحمدتقی است،امربرزنده ماندن و حیات..)رابخاطرمی آورد واسمش را «محمّد تقى » می گذارد،واما محمدتقی در حوض خانه اش غرق  می شود، وکربلایی محمود ،اسم فرزندبعدی( پنجم)رامجدداً« محمّد تقى »  مى گذارد.

مادر«محمدتقی»  یک سال بعدازاین زایمان، فوت می کند.

محمدتقی تحصیل را ازمکتب خانه های زادگاهش« فومن» شروع می کند،هنوزبالغ نشده بود(۱۴سالگی)به کربلا می رود یعنی درسال۱۳۰۹شمسی(۱۳۴۸قمری)۴سال اقامت درکربلا

آیت الله بهجت:بیش از یک سال از اقامتم در کربلا گذشته بود که مکلف شدم!در سال ۱۳۵۲ق(۱۳۱۲شمسی). برای ادامه تحصیل به نجف اشرف رفتم.

مراجعت به ایران بعداز۱۵سال

آیت الله بهجت در سال ۱۳۶۳ ه‍ .ق(۱۳۲۴شمسی)  قصدوطن می کند، به ایران مراجعت کرده و چند ماهى در زادگاهش« فومن»می ماند ومجددآماده کوچیدن می شود ،ولی قبل از عزیمت نجف ،برای زیارت حضرت معصومه(س)به قم می رود، دراین ایام خبار ناگواری از نجف می رسدفوت رفقاو  اساتیدحوزه نجف..همزمان ،علمای قم اورابه ماندن درقم توصیه می کنند ،آیت الله بهجت مرددمی شود-بین رفتن وماندن وسرانجام،،پیشنهادعلمای قم  را می پذیرد وماندگارمی شود.

علت برگشت آیت الله بهجت ازنجف به ایران

علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی (تولدمرداد۱۳۰۵وفات تیر ۱۳۷۴) فرزند سید محمد صادق طهرانی می نویسد:طلاب بظاهردوست آقای بهجت  به پدر شیخ نوشتند که پسرت تحصیل را رها  کرده وبه بعضی مجالس دراویش وصوفیه پیوسته است وماندن او در نجف صلاح نیست!..

کربلایی محمودهم ناراحت می شود ونامه پراز غلاظ وشداد-تهدیدآمیز-به محمدتقی می نویسد «سریعا برگردد»  یعنی احضارش می کند به فومن 

آقای بهجت  نامه پدررا خدمت اقای قاضی می برد ومی گوید پدرم چنین نوشته است در این حال تکلیف من چیست؟

اقای قاضی می گوید مقلد چه کسی هستی؟

 می گوید:« آسید ابوالحسن اصفهانی»

 مرحوم قاضی به ایشان می گوید بروید از مرجع تقلیدتان سوال کنید ایشان نیز به محضر اقاسید ابوالحسن اصفهانی می رود وکسب تکلیف می کند آسید حسن اصفهانی می گوید اطاعت پدر واجب است  وبه فومن برمی گردد.

اساتیدآیت الله بهجت


آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی-معروف به«کمپانی»

آیت الله بهجت پس از اتمام دوره سطح، و درک محضر استادان بزرگی چون آیات عظام: آقا سید ابوالحسن اصفهانی، آقا ضیاء عراقی، و میرزای نائینی، میرزاعلی آقا قاضی،آیت الله حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی( کمپانی) استفاده کردو به یاری استعداد درخشان و تأییدات الهی از تفکرات عمیق و ظریف و دقیق مرحوم علامه کمپانی، که دارای فکری سریع و جوّال و متحرک و همراه با تیز بینی بوده، بهره ها برد.
خاطره‌ آیت‌‌الله مصباح از درسی که آیت‌‌الله بهجت از یک کودک گرفت
آیت الله محمد تقی مصباح :در فقه بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمد کاظم شیرازی- که شاگردان مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی و از استادان بسیار برجسته نجف اشرف بود- استفاده کرده، و در اصول از مرحوم آقای نائینی، و سپس بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمد حسین کمپانی اصفهانی فایده برده بودند، هم مدّت استفاده شان از مرحوم اصفهانی بیشتر بود و هم استفاده های جنبی دیگر. 

ازنظر رفتار هم خیلی تحت تأثیر مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی بودند، چون گاهی مطالبی را از ایشان با اعجابی خاص نقل می کردند، و بعد نمونه هایش را ما در رفتار خود ایشان می دیدیم. پیدا بود که این استاد در شکل گرفتن شخصیت معنوی ایشان تأثیر بسزایی داشته است.

همچنین در درسهای اخلاقی آقا سید عبدالغفار در نجف اشرف شرکت جسته و از آن استفاده می نموده،و در سن ۱۸ سالگی به محضر پر فیض عارف کامل حضرت آیت الله سید علی آقای قاضی بار می یابد، و مورد ملاطفت و عنایات ویژه آن استاد معظّم قرار می گیرد و در عنفوان جوانی چندان مراحل عرفان را سپری می کند که غبطه دیگران را بر می انگیزد، آیت الله قاضی از کسانی بودند که مُمَحَّضِ در تربیت افراد از جهات معنوی و عرفانی بودند،

 مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم آیت الله آقا شیخ محمد تقی آملی و مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی و عده زیادی از بزرگان و حتی مراجع در جنبه های اخلاقی و عرفانی از وجود آقای قاضی بهره برده بودند. آیت الله بهجت از اشخاص دیگری نیز گهگاه نکاتی نقل می کردند مثل مرحوم آیت الله آقا شیخ مرتضی طالقانی 

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آیت الله علی محمدبروجردی کیست؟

«شیخ علی محمدبروجردی»  فرزندِ«آیت الله شیخ محمدابراهیم بروجردی»(متولد ۱۲۷۳.ش-متوفی ۸بهمن ۱۳۵۲)،در۱۵ سالگی وارد نجف گردید و در مدرسه قزوینی که نزدیک ترین مدرسه به حرم امیرالمؤمنین(ع) بود،سکنی می کند.

بعداز۲۵اقامت درنجف،ازطرف «آسیدابوالحسن اصفهانی»،مأمورمی شودکه برای سرپرستی حوزه علمیه «سامرا »به آن شهربرود.

پس از ارتحال مرجع وقت «آیت الله سیدحسین بروجردی»(۱۳۴۰)درخواست های فراوانی از سوی علمای شاخص و نیز مردم مبنی بر صدور رساله از «شیخ علی محمدبروجردی »می شودکه ایشان نمی پذیرد.

«علامه طباطبایی» از قم برای ایشان نامه می نویسد که هر کسی جهت تقلید به من مراجعه می کند، من شما و آقای «سیدمحمدهادی میلانی» را معرفی کردم.
«آیت الله بهجت» نیز علاوه بر ارسال نامه، جمعی را به بروجرد فرستادند تا از ایشان مطالبه رساله نمایند.

عاقب شیخ با تفال به قرآن و مشاهده آیه : بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ، یس ﴿١﴾ وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ ﴿٢﴾ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ﴿٣﴾ . «رساله انیس المقلدین» و نیز «توضیح المسائل» خود را پس از چاپ در اختیار ارادتمندان قرار می دهد.

علامه طباطبایی(صاحب المیزان): با آقایان میلانی و خویی و جمع دیگری از شاگردان مرحوم شیخ محمد حسین غروی اصفهانی(کمپانی) تصمیم گرفتیم به زیارت کربلا برویم.

آقای « شیخ محمد علی بروجردی» گفتند: من خبر دارم وضع مالی استاد کمپانی خوب نیست، بیایید(بجای رفتن به کربلا) پول ها یمان را روی هم بگذاریم و تقدیم استاد کنیم ، در این صورت ثواب زیارت در نامه اعمالمان نوشته می شود،پذیرفتیم وحاج شیخ علی محمد پول های جمع شده را به ایشان رساند.

استادِآقایان علما: شیخ محمد تقی بهجت، شیخ محمد رضا مظفر، سید علی سیستانی، شیخ حسین وحید خراسانی، سید عبدالکریم کشمیری، «شیخ حسن علی نجابت شیرازی.

شیخ محمد تقی آملی کبست؟

آملی، محمدتقی - ویکی‌نور، دانشنامهٔ تخصصی

«آیت الله شیخ محمد تقی آملی»متولد۱۲۶۵شمسی(فرزندمولی محمد آملی و مادرش، دختر ملا محمد سیبویه هزارجریبی)،متوفی۲۷ آذر ماه ۱۳۵۰-مشهد.

مرحوم آملی، در هفده سالگی به تهران آمد و از محضر مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمدحسن آشتیانی( صاحب بحرالفوائد) و مرحوم آیت‌الله میرزا ابوالقاسم کلانتر و سید صادق طباطبایی، فقه و اصول، و از محضر حکیم بزرگ عصر خود، مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه و مرحوم آقاعلی زنوری حکمت متعالیه را فرا گرفت و تدریس و امامت «مسجد مجد» را در ۱۳۲۰قمری برعهده گرفت. در جریان مشروطیت، همگام با شهید آیت‌الله حاج شیخ فضل‌الله نوری به مبارزه پرداخت.

«حاج شیخ فضل‌الله نوری» مقدمات علوم را نزد پدر آموخت؛ پس از آن نزد عالمان دیگری مانند شیخ عبدالنّبی نوری و میرزا حسن کرمانشاهی درس خواند. در ۱۳۴۰ قمری به نجف اشرف رفت و تا ۱۳۵۳ قمری از محضر استادانی چون میرزای نایینی، و آقا ضیاء عراقی و سید ابوالحسن اصفهانی بهره یافت. سپس به تهران بازگشت و به تصنیف و تدریس مشغول شد.

درک+مصاحبت باامام زمان (عج)

«آیت الله عبدالله جوادی آملی»(متولد۱۵ اردیبهشت ۱۳۱۲)می گوید: «استاد-شیخ محمدتقی آملی- شرح مفصلی بر «عروة الوثقی» نگاشته است به نام «مصباح الهدی فی شرح العروه الوثقی» چاپ شده است؛ زمانی که ایشان کاغذ های شرح عروه را به ما می دادند تا پاک نویس و تنظیم کنیم، دیدیم بالای همه صفحات، بلا استثناء نوشته است: «یا مهدی! ادرکنی».

«علامه طباطبایی» می نویسد: «مرحوم قاضی می فرمود: بعضی از افراد زمان ما، مسلما ادراک محضر مبارک آن حضرت را کرده اند و به خدمتش شرفیاب شده اند. یکی از آن ها در مسجد سهله در مقام آن حضرت، که به «مقام صاحب الزمان» مشغول دعا و ذکر بود که ناگهان می بیند آن حضرت با در میانه نوری بسیار قوی، که به او نزدیک می شدند؛ و چنان ابهت و عظمت آن نور او را می گیرد که نزدیک بود قبض روح شود؛ و نفس های او قطع و به شمارش افتاده بود و تقریباً یکی دو نفس به آخر مانده بود که جان دهد؛ آن حضرت با به اسماء جلاله خدا قسم می دهد که دیگر به او نزدیک نگردند.

بعد از دو هفته که این شخص در مسجد کوفه مشغول ذکر بود؛ حضرت بر او ظاهر شدند و مراد خود را می یابد و به شرف ملاقات می رسد. مرحوم قاضی می فرمود: «این شخص، آقا شیخ محمدتقی آملی بوده است

آیه الله شیخ محمدتقی آملی درباره دیدارش باامام زمان(عج) نوشته است: «شبی در مسجد کوفه بیتوته داشتیم و در سحر ـ بعد از ادای نماز شب  به سجده رفته، مشغول ذکر یونسیه﴿آیه٨٧انبیا)«لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ » بودم و در آن اوقات، آن ذکر مقدس را در سحر در حالت سجده، چهارصد مرتبه یا بیشتر به دستور استاد می گفتم.

در آن هنگام که در مسجد مشغول بودم، حالتی برایم روی داد که نه خواب بودم و نه بیدار به طوری که سر از سجده برداشتم برای نماز صبح تجدید وضو نکردم؛ دیدم حضرت ولی عصر اروحنا فداه و رزقنا لقاه را و مکالماتی بین این ذره بی مقدار و آن ولی کردگار شد، که الان به تفاصیل آن آگاه نیستم.

ازآن حضرت سئوالاتی کردم،از آن جمله، پرسیدم که: این اصول عملیه که فقها در هنگام نقد و نیل اجتهادی به آن عمل می کنند، مرضی هست؟ آنحضرت فرمودند: بلی، اصول عذریه و عمل به آن مطلوب. عرض کردم-سئوال دیگر: در باب عمل به اخبار، دستور چیست؟ فرمودند: همان است که فقها به آن اخذ و عمل به همین اخبار در کتب معموله، مجزی است. عرض کردم-سئوال بعدی: در مورد «مناجات خمسه عشر» چه دستور می فرمایید با وجودی که به سندی مأثور از معصوم نیست؛ آیا خواندن روا است؟ فرمود: به همین نهجی که علما معمول می دارند، عمل کردن رواست و عامل، مأجور است. و این ضعیف را چنان معلوم شد که می خواستند بفرمایند در عصر غیبت همین رویه که فقها در استنباط احکام دارند و به آن عمل می کنند، مرضی است و «اتعاب نفس »برای ادراک واقع، ضرور نیست. و باز مسئله دیگر عرضه داشته بودم که الان هیچ یک از آن ها در خاطرم نیست(والله الهادی إلى سواء السبیل)خداوند به راه مستقیم هدایت می کند

تبعیدپدر واعدام شیخ فضل الله نوری

آیت الله شیخ محمدتقی آملی در خصوص دستگیری و تبعید پدرش به مازندران، می نویسد: سوء انعکاس مصلوبیت (به دار آورختن) مرحوم شیخ (فضل الله نوری)، دفع قتل از مرحوم پدرم و سایر محبوسین نمود.

و در حق پدرم حکم به تبعید بیرون آمد؛ پس از هفته ای از صلب (به دار آویختن) شیخ مرحوم، پدرم را به «نور» مازندران تبعید کردند و به حاکم آن جا ـ که در آن زمان، مصدق الممالک نوری و پسرش که در آن عصر به معاضد الممالک ملقب و از علمداران مشروطیت بود ـ سپردند.

من در آن زمان که اول جوانیم بود و سنین عمرم در حدود 23 یا 24 بود، مبتلا به عائله بزرگی و به فشار قرین شد. خود داری عیال و اولاد بودم؛ خانواده پدرم نیز بر آن ضمیمه گردید. وسایل و اثاث پدرم را هم از طهران می بایست ارسال دارم. و از طرف مردم نیز به هیچ وجه تفقدی از من نمی شد و بقایای رجال قاجار ـ با وجودی که مخالفت پدرم با مشروطیت بالعرض به نفع آنان تمام می شد و از چگونگی حالم مطلع بودند مساعتی نمی کردند؛ بلکه اذیت هایی از آنان دیدم. و مردم متفرقه هم که لاف دوستی می زدند، ترک دوستی کرده و با دشمن آمیختند و من، احوالم مصداق فرمایش منسوب به مولی الموالی است که فرمود: 

الناسُ فی زَمَنِ الإِقبالِ کَالشَجَرَة/وَحَولَها الناسُ ما دامَت بِها الثَمَرَه
حَتّى إِذا ما عَرَت مِن حَملِها اِنصَرَفوا/عَنها عُقوقاً وَقَد کانوا بِها بَرَرَه
وحاوَلوا قَطعَها مِن بَعدِ ما شَفِقوا/دَهراً عَلَیها مِنَ الأَریاحِ وَالغَبَرَه
قُلتُ مُروءاتُ أَهلِ الأَرضِ کُلِّهِمُ/إِلّا الأَقَلُّ فَلَیسَ العَشرُ مِن عَشَرَه
لا تَحمَدَنَّ اِمرِءاً حَتّى تُجَرِّبُهُ/فَرُبَّما لَم یوافِق خُبرَهُ خَبَرَه

ترجمه:مردم در زمان ظهور مانند درخت هستند تا زمانی که میوه در آن باشد مردم آن را تغییر شکل داده اند حتی اگر بارداری وی برطرف نشده باشد ، آنها راه های جدائی را از هم جدا می کنند از آن به عنوان نافرمانی ، و آنها صالح بودند و آنها سعی کردند آن را پس از ترحم قطع کنند ابدیت از روی باد و گرد و غبار گفتم زنان همه مردم زمین به جز یک کمتر ، پس یک دهم از یک دهم نیست تا وسوسه نشوید از شخصی تعریف نکنید شاید اخبار او با داستانش مطابقت نداشته باشد.

 تحقیقی عجیب ازآیت الله بهجت

روحیه کنجکاوی همراباجسارت آیت الله بهجت فومنی که لازمه اش صبوری وصرف وقت است از خصوصیات بارز ایشان است که درادامه داستانی اززبان آیت الله مصباح یزدی روایت می شود: 

یادنامه آیت‌الله بهجت| گزارشی از بیست‌ و چهار ساعت زندگی عبد صالح خدا

خود آقای بهجت نقل می کردندکه شخصی -در آن زمان -در صدد بر آمده بود که ببیند چه کسانی سحر ماه مبارک رمضان در حرم حضرت امیر علیه السلام در قنوت نماز وترشان دعای ابو حمزه ثمالی می خوانند، تعدادکسانی را که مقید بودند این عمل را هر شب در حرم حضرت امیر( ع) انجام بدهند شمرده بود و بیش از هفتاد نفر شده بودند.

ادامه نگارنده-پیراسته فر:پسرش(علی آقا)نقل می کند ماوقتی درخاطراتش دقت می کنیم،خوبیهایی را که از قول یک شخص ثالث  نقل می کند،درواقع فاعلش خودش است.یعنی این خودآیت الله بهجت است که این تحقیقات وقتگیر وادامه داررا انجام داده! ایشان بایدچندین شب ازشبهای ماه رمضان به حرم حضرت امیرعلیه السلام می آمده وهمه عُلمایی که درسحرگاهان برای زیارت وعبادت  می آمدند را زیرنظرمی داشتند وهم باید متهجدین را رصدمی کرده تامتجه بشود، ازبین این نمازشب خوانها چندنفرشان درقنوتشان«دعای اوحمزه ثمالی»رامیخواندند را شمارش می کرده وجالب اینکه خودش هم مقیدبه تهجُدبوده وقرائت دعای ثمالی درقنوت وتر!/پایان


در قم از محضر آیت الله العظمی حجت کوه کمره ای استفاده کرده . 

چند ماهی از اقامت حضرت آیه الله العظمی بروجردی در قم نگذشته بود که آیت الله بهجت وارد قم شد، و همچون حضرات آیات عظام امام خمینی، گلپایگانی و ... به درس آیت سیدحسین بروجردی حاضر شد.

خمینی کرمانشاه چه کسی بود/ عارفی که مبارز شد

خاطره آیت الله سیدابراهیم خسروشاهی(متولد۱۳۰۳) ازبستری شدن آقای بهجت دربغداد

 حضرت آیت‌الله بهجت که در حوزه علمیه نجف مشغول فراگیری علوم حوزوی بود بیمار می‌شود و برای مداوا به بیمارستانی در بغداد منتقل و بستری می‌شود.

پرستار آیت‌الله بهجت یک زن مسیحی بود و دید ایشان هیچ توجه‌ای به او ندارد. پرستار می پرسد؛ چرا به من توجه نداری، مگر من زیبا نیستم؟!

آقای بهجت در پاسخ گفت: من «زیبایی دارم»، می‌ترسم اگر به تو توجه کنم، او (جمیل) به من توجه نکند!  

آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:این داستان راآیت الله حسین جواهری قمی(خواهرزاده آیت الله سیدابراهیم خسروشاهی) بنقل ازآیت الله خسروشاهی نقل می کند واضافه کنم که آقای بهجت مردزیبارویی بود،مخصوصا درآن زمان بستری شدن که جوان خوش اندامی بوده.

حضرت آیت‌الله بهجت که در حوزه علمیه نجف مشغول فراگیری علوم حوزوی بود بیمار می‌شود و برای مداوا به بیمارستانی در بغداد منتقل و بستری می‌شود.

پرستار آیت‌الله بهجت یک زن مسیحی بود و دید ایشان هیچ توجه‌ای به او ندارد. پرستار از طلبه جوان پرسید؛ چرا به من توجه نداری، مگر من زیبا نیستم؟! طلبه در پاسخ گفت: من «زیبایی دارم»، می‌ترسم اگر به تو توجه کنم، او [خدای صاحب جمال] به من توجه نکند! 

سبک تدریس وجسارت آیت الله بهجت درارائه نظرات

آیت الله مصباح یزدی : آیت الله بهجت از همان زمانی که آیت الله بروجردی در قم درس شروع کرده بودند از شاگردان برجسته واز مُستَشکِلین معروف و مبرّز درس ایشان بودند. معمولاً استادانی که درس خارج می گویند، در میان شاگردانشان یکی دو سه نفر هستند که ضمن اینکه بیش از همه مطالب را ضبط می کنند احیاناً اشکالاتی به نظرشان می رسد که مطرح و پی گیری می کنند تا مسائل کاملاً حل شود، اینان از دیگران دقیق ترند، و اشکالاتشان علمی تر و نیاز به غور و بررسی بیشتری دارد، و ایشان در آن زمان چنین موقعیتی را در درس مرحوم آیت الله بروجردی داشتند. 

 ایشان در بیان مطالب سعی می کردند ابتدا مسأله را از روی کتاب شیخ انصاری  مطرح کنند، و بعد هر کجا مطلب قابل توجهی از دیگران مخصوصاً از صاحب جواهر قدس سره در طهارت، و از مرحوم حاج آقا رضا همدانی و دیگران مطالب برجسته ای داشتند آن را نقل می کردند، و بعد هر جا خود ایشان نظر خاصی داشتند آن را بیان می کردند. این شیوه از یک طرف باعث این می شد که انسان از نظر استادان بزرگ در یک موضوع آگاه بشود و در عین حال صرفه جویی در وقت می شد. استادان دیگر هم برای تدریس شیوه های جالبی داشتند که شاید برای مبتدی مفیدتر بود که هر مطلب را از هر استاد جداگانه طرح می کردند، ولی خوب این باعث می شد که وقت بیشتری گرفته بشود و احیاناً مطالبی تکرار بشود.


در ضمن تدریس، در میان نکته هایی که از خود ایشان ما استفاده می کردیم و طبعاً بعضی از این نکته ها چیزهایی بود که ایشان از استادانشان شفاهاً دریافت کرده بودند، به مطالب بسیار ارزنده و عمیق و دارای دقتهای کم نظیری بر می خوردیم.

واکنش آیت الله مسعودی خمینی به اظهارات صدیقی: اگر میت چشمانش را باز کرده، پس زنده بوده؛ چرا گذاشته اند او دوباره تلف شود؟/ ممکن است برخی با شنیدن این مباحث از اسلام خارج شوند/ آقایان به دنبال چه هستند؟
آیت الله علی اکبرمسعودی خمینی(۱۳۱۰)که ازشاگردان آیت الله  بهجت بودند می گوید :
 سبک درس ایشان سبک خاصی است. معمولاً آقایان مراجع و بزرگان در درس خارج یک مسأله ای را مطرح می کنند و اقوال دیگران را یکی یکی ذکر می کنند، سپس یکی را نقد می کنند و دیگری را تأیید، و سرانجام یکی از آن نظرات را می پذیرند، یا نظریه دیگری را انتخاب می کنند. ولی ایشان بر خلاف همه، نقل اقوال نمی کنند بلکه ابتدا مسأله را مطرح می کنند و بعد روند استدلالش را بیان می کنند. اگر شاگرد آراء علماء را دیده و مطالعه کرده باشد، می فهمد که دلیلی را که استاد ذکر می کند چه کسی گفته است، و اشکال یا تأییدی را که می کند می فهمد به سخن چه کسی اشکال یا قول چه کسی را تأیید می کند. لذا هر کس بخواهد در درس ایشان شرکت کند باید مبانی و نظرات آقایان دیگر را دیده باشد. 

آیت الله مصباح یزدی:امام خمینی درپاره ای ازمشکلات به آیت الله بهجت رجوع می کرد

آقای «مصباح یزدی» بنقل از« «آیه الله علی مشکینی»»(رئیس مجلس خبرگان) نقل می کند : ما خدمت حضرت امام خمینی بودیم بحث  مسائل اخلاقی پیش می آمد،می گفتیم به کی مراجعه کنیم در این گونه مسائل؟

امام خمینی میفرمودند:به آقای بهجت مراجعه کنید.

عرض می کردیم ایشان نمی پذیرند اباء دارند از اینکه مثلاً به این عنوان شناخته بشوند و مطرح بشوند و اینها، امام می فرمودند که باز می فرمودند به ایشان مراجعه کنید اصرار کنید. مرحوم امام کس دیگری را به این عنوان معرفی نکردند.

آقای مصباح می گوید:بنده هم از مرحوم آقا مصطفی شنیدم که می گفتند که حضرت امام خمینی نظر خاصی به آقای بهجت دارند و گاهی برای بعضی حاجات و مشکلاتشان به ایشان ارجاع می دادند،

 جناب آقای مسعودی (علی اکبر)که تولیت آستانه حضرت معصومه(س) را داشتند ایشان بخاطر اینکه اهل خمین بودند و به منزل امام، زیاد رفت و آمد داشتند نقل می کردند که بارها اتفاق افتاد مشکلی برای امام پیش آمد یا بیماری سختی مثلاً بستگانشان داشتند، ایشان مرا می فرستادند پیش آقای بهجت که برو ببین آقای بهجت چه می گویند و مکرّر اتفاق افتاد که ایشان می فرمودند بروید قربانی کنید گاهی یکی گاهی دو تا گوسفند قربانی کنید 

آیت الله مسعودی درمصاحبه باجهان نیوز می گوید: گویا بر سر ساخت گنبد مطلای حضرت معصومه سلام الله علیها، هم آیت‌الله بهجت تاکیدی داشتند. درست است؟

جواب آقای مسعودی:بله. هنگام ساخت گنبد من خدمت مقام معظم رهبری رفتم و گفتم که نظر آقای بهجت است که این گنبد ساخته شود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند هر چه آقای بهجت گفته باشند من چشم بسته قبول می کنم. بعد من گفتم که من از شما حمایت معنوی می‌خواهم تا بتوانم این کار را انجام بدهم.

دعایی که آیت‌الله بهجت خواندن آن را به رهبر انقلاب توصیه کردند

رابطه صمیمانه آیت الله خامنه ای با آیت الله بهجت

یکی از افرادی که از نزدیک در جریان این ملاقات قرار داشته است در گفت وگو با خبرنگار مشرق(مرداد ۱۳۸۹ ) با بیان این خاطره، گفت: مقام معظم رهبری همواره با هدف زیارت حرم مظهر حضرت معصومه سلام الله علیها و خواندن نماز و مناجات در مسجد جمکران، در ساعات خلوت یا اواسط شب، به همراه تعداد محدودی از محافظان خود عازم شهر قم می‌شوند که این دیدارها معمولا به دور از انظار عمومی انجام می‌شود.
وی با اشاره به رابطه صمیمی و عاطفی قوی بین رهبر معظم انقلاب و مراجع عظام تقلید، افزود: ایشان اصرار فراوانی داشتند که هر بار که به شهر قم مشرف می‌شدند دیداری نیز با حضرت« آیت الله شیخ محمدتقی بهجت» داشته باشند.
وی در ادامه با نقل خاطره‌ای از یکی از آخرین دیدارهای این دو بزرگوار، گفت: «مقام معظم رهبری نیمه شبی خطاب به محافظان خود فرمودند باید عازم قم شویم که ظاهراً هدف‌شان عیادت از این مرجع معظم تقلید بود زیرا خبر رسیده بود که ایشان بیمار شده‌اند. ایشان پس از ورود به قم، طبق سنت همیشگی به سوی منزل آیت‌الله بهجت ـ قدس الله نفسه الزکیه ـ رفتند و آن مرجع فقید(آقای بهجت) نیز به گونه ای به استقبال ایشان آمدند که به نظر می‌رسید به طریقی از حضور سرزده مقام معظم رهبری مطلع شده باشند.
وی ادامه داد: حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مانند همیشه ساعتی به گفت و شنود خصوصی با ایشان پرداختند و آیت‌الله بهجت نیز پس از اتمام ملاقات ایشان را تا داخل کوچه بدرقه کردند.

آیت الله محمد حسین احمدی فقیه یزدی(متولد ۱۳۲۸ شمسی):

آیت الله احمدی فقیه یزدی
 نوعاً ایشان چند مسئله اصلی یا فرعی را که عنوان می فرمودند بعد از توجه به ظرافت های حدیث و روایت و یا آیه شریفه ای که دلالت بر موضوع بحث داشت، مقایسه ای بین موضوع بحث و سایر بحثهای مشابه می نمودند و دقت عقلی و فکری خاصی در تعادل آن دو انجام می دادند، آنگاه نتیجه می گرفتند که انصافاً نتیجه علمی و جدید بود. و حقیقتاً مطلبی را که ذکر می کردند ناشی از اوج و عظمت دید و فکرشان بود که از ائمه علیهم السلام و اسلام گرفته بود و اجتهاد صحیح نیز هم این گونه بحث و تجزیه و تحلیل کردن است. 

«حجت الاسلام  ابراهیم قرنی»:در زمانی که در نجف، مشغول تحصیل بودم، پدرم، آخوند ملّا ابراهیم، برای زیارت، به نجف آمد. چند روزی در نجف بود و پس از آن، با هم به کربلا رفتیم. یک شب در حرم امام حسین (ع) مشغول زیارت بودم که ناگهان یادم افتاد که عهد کرده ام چهل شبِ چهارشنبه، به «مسجد سهله» بروم و تا آن وقت، سی و دوشب رفته بودم. متأثر شدم که چرا صبح، متوجّه این مطلب نشده ام تا بتوانم به عهد خود، عمل کنم و اکنون باید مجدداً این برنامه را از ابتدا آغاز نمایم.

در این فکر بودم که دیدم آیت الله بهجت در قسمت بالاسرِ ضریح امام حسین (ع) نشسته و مشغول زیارت و عبادت است. خدمت ایشان رفتم و سلام کردم. فرمود: آقای قرنی! چیه؟ تو فکری؟ می خواهی به «مسجد سهله» بروی؟
توجّه نکردم که ایشان از کجا فهمید که من در فکر مسجد سهله ام. عرض کردم: بله! و موضوع عهد خود را توضیح دادم. فرمود: برو، پدرت را بگذار در مدرسه و بیا! من اینجا منتظر شما هستم. 
پدرم در حرم بود. ایشان را به مدرسه بردم. شام را تدارک دیدم و به پدرم گفتم: شما شام را میل کنید و استراحت نمایید. گویا استادم با من کاری دارد، من مجدّداً به حرم امام حسین (ع) باز می گردم.
سپس به حرم بازگشتم و خدمت آیت الله بهجت رسیدم. ایشان فرمود: می خواهی به«
مسجد سهله» بروی؟
گفتم: آری، خیلی مایلم.
فرمود: بلند شو همراه من بیا. و دست مرا در دست خود گرفت. همراه ایشان از حرم امام حسین (ع) بیرون آمدیم و از شهر، خارج شدیم. ناگاه، به صورت معجزه آسا خود را پشت دیوارهای شهر نجف دیدیم. فرمود: از پشت شهر، وارد آن می شویم.
شهر نجف را دور زدیم و وارد 
«مسجد سهله» شدیم و نماز تحیّت و نماز امام زمان (ع) را در معیّت آن بزرگوار خواندم. پس از آن، آیت الله بهجت فرمود: می خواهی نجف بمانی یا به کربلا برگردی؟
عرض کردم: پدرم کربلاست و او را در مدرسه گذاشته ام، باید به کربلا برگردم.
فرمود: مانعی ندارد. و مجدداً دست مرا گرفت. دستم در دست آن بزرگوار بود که خود را در بالاسرِ امام حسین (ع) دیدم./پایان

حجت السلام  قدس( امام جمعه سابق کلاچای )که افتخارشاگردی ایشان را داشته می گوید:روال آیت الله العظمی بهجت این بود که پیش از شروعِ درس، حدود ده دقیقه موعظه می کرد، ولی نه به عنوان موعظه بلکه به عنوان حکایت حال بزرگان نقل می کرد.
روحانی جوان درجمع بزرگان حوزه نجف عرض اندام می کند

خاطره‌ آیت‌‌الله مصباح از درسی که آیت‌‌الله بهجت از یک کودک گرفت

آیت الله مصباح :روزی آقای بهجت در درس کفایه یکی از شاگردانِ مرحوم آخوند خراسانی به نحوه تقریر مطالب آخوند خراسانی توسط استاد اعتراض می کند، ولی با توجه به اینکه از همه طلاب شرکت کننده در درس کم سنّ و سال تر بوده در جلسه بعدی پیش از حضور استاد مورد اعتراض و انتقاد شدید شاگردان دیگر قرار می گیرد، ولی در آن هنگام ناگهان استاد وارد می شود و متوجه اعتراض شاگردان به ایشان می گردد. سپس خطاب به آنان می فرماید: « با آقای بهجت کاری نداشته باشید» همه ساکت می شوند آنگاه استاد ادامه می دهد: « دیشب که تقریرات درس مرحوم آخوند را مطالعه می کردم متوجه شدم که حقّ با ایشان است » و پس از این سخن، از جدیت و نبوغ آیت الله بهجت تمجید می نماید.

یکی از علمای نجف می گوید:« ایشان در درس، به مرحوم آیت الله غروی امان نمی داد، و پیوسته بحثها را مورد نقد قرار می داد »

یادی از آیت الله شیخ مرتضی حائری(ره) «معاشر و دوست صمیمی» امام خمینی(س)

مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری:آقای بهجت با اظهار نظرهای دقیق و اشکالات مهمّ، چنان نظر استاد را جلب کرده بود که چند روزی مجلسِ درس از حالت درس خارج شده بود، آن ایرادها برای ما هم مفید بود؛ ولی آقای بهجت برای گریز از شهرت دیگر به انتقاد نپرداختند و اگر ادامه می دادند معلوم می شد اگر بالاتر از دیگران نباشند بی شک کمتر از آنان نیستند. »

علامه محمد تقی جعفری :« آن هنگام که در خدمت آقا شیخ کاظم شیرازی مکاسب می خواندیم، آیت الله بهجت نیزدر درس ایشان شرکت می نمودند، خوب یادم هست که وقتی ایشان اشکال می کردند آقا شیخ کاظم با تمام قوا متوجه می شد، یعنی استادخیلی دقیق و عمیق به اشکالات آقای بهجت توجه می کرد، و همان موقع ایشان در نجف به فضل و عرفان شناخته شده بود. »

آیت الله سید محمد حسین طهرانی در کتاب انوارالملکوت می نویسد:آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی، وصیّ سید علی آقای قاضی می فرمودند: 

آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی بهجت در فقه و اصول به درس مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی حاضر می شدند و چون به حجره خود در مدرسه مرحوم سیّد باز می گشتند بعضی از طلابی که در درس برای آنها اشکالاتی باقی مانده بود به حجره ایشان می رفتند و اشکالشان را رفع می نمودند. و چه بسا ایشان در حجره خواب بودند و در حال خواب از ایشان می پرسیدند و ایشان هم مانند بیداری جواب می دادند جواب کافی وشافی، و چون از خواب بر می خاستند و از قضایا و پرسشهای در حال خواب با ایشان سخن به میان می آمد ابداً اطلاع نداشتند و می گفتند: هیچ به نظرم نمی رسد و از آنچه می گویید در خاطرم چیزی نیست.


آیت‌الله علی‌اکبر فیض، معروف به مشکینی: ایشان از جهت علمی در یک مرتبه خیلی بالایی در میان فقهای شیعه قرار دارند

حجت السلام محمود امجد: آیت الله بهجت در علمیت در افق اعلی است. فقیهی است بسیار بزرگ، و معتقدم که باید مجتهدین پای درسشان باشند تا نکته بگیرند و بفهمند، و حق این است که درس خارج را باید امثال آیت الله بهجت بگویند نه آنهایی که به نقل اقوال بسنده می کنند. 

آیت الله محمدتقی  مصباح یزدی: اولین چیزی که ما را جذب کرد آن جاذبه معنوی و روحانی ایشان بود. ولی تدریجاً متوجه شدیم که ایشان از لحاظ مقامات علمی و فقاهت هم در درجه بسیار عالی قرار دارد. این بود که سعی کردیم خدمت ایشان درسی داشته باشیم تا وسیله ای باشد هم از معلومات ایشان بهره ای ببریم، و هم بهانه ای باشد که هر روز خدمت ایشان برسیم و از کمالات روحی و معنوی آقا بهره مند شویم. کتاب طهارت را در خدمت ایشان شروع کردیم، ابتدا در یکی از حجرات مدرسه فیضیه چند نفر از دوستان شرکت می کردند، و بعد از گذشت یک سال، یکی دو سالی هم در حجره ای در مدرسه خان (مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی) خدمت ایشان درس داشتیم، و بعدها که ضعف مزاج ایشان بیشتر شد از آن به بعد در منزل، خدمتشان می رفتیم که یک دوره طهارت را خدمت ایشان خواندیم

تشویق  استادشهیدمرتضی مطهری به طلاب برای شرکت در درس آیت الله بهجت

آیت الله محمد حسین احمدی یزدی : آیت الله شهید مطهری درباره درس آیت الله بهجت به ما خیلی سفارش می کرد و می فرمود: حتماً در درس ایشان شرکت کنید مخصوصاً در اصول، چون آقای بهجت درس آقا شیخ محمد حسین اصفهانی را دیده حتماً در درس ایشان شرکت کنید.

رهنمودآیت الله شیخ مرتضی حائری یزدی برای شناسایی اساتیدتوانمند ومفید
آیت الله سیدرضا خسرو شاهی ،فرزندسیدهاشم(متولد۱۳۰۳):بنده در درس فقه خارج خیارات آیت الله العظمی شیخ مرتضی حائری شرکت می کردم. ایشان اواخر عمر مریض بودند و درسشان تعطیل شد. ک روز وقتی که آیت الله حایری از حرم بیرون می آمدند، به خدمتشان رفتم و پس از سلام عرض کردم: ان شاء الله درس را شروع می فرمایید؟
فرمودند: نه،بعد فرمودند: شما که جوان هستید من یک ضابطه ای را در اختیار شما قرار بدهم، و آن اینکه

درس کسانی شرکت بکنید که فقط نقل اقوال نکنند، بلکه اقوال را بررسی کرده و نکاتی را در درس بیان کنند که در فعلیت رساندن ملکه اجتهاد خیلی سودمند باشد.

چون درسی برای شما مفید است که این ملکه اجتهاد را از قوه به فعلیت برساند، و تنها به نقل اقوال کفایت نکند. 
من همان جا به ایشان عرض کردم: جناب عالی کسی را با اسم برای ما معرفی بفرمایید. فرمودند: « من از اسم بردن معذورم » عرض کردم: من در درس آیت الله العظمی بهجت شرکت می کنم.

ایشان اظهار رضایت نمود و تبسم کردند و فرمودند:  درس ایشان(آقای بهجت) از نظر دقت و محتوا همین قاعده و ضابطه ای را که به شما گفتم دارد، خوب است که در درس ایشان شرکت می کنید. درس ایشان از هر جهت سازنده است هم از جهت علمی هم از جهت اخلاقی، این درس را ادامه بدهید. 

 آیت الله سیدمرتضی یزدی  فرزند حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی -متولد ۱۲۹۵ش.وفات ۱۵ اسفندماه ۱۳۶۴

وفات آیت الله بهجت:۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸  عمر۸۰سال

درروزگاری که تدریس ویادگیری فلسفه برابرباکفروالحادبود

مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در مجالس روضه هفتگی آقای قاضی شرکت می کرد، ولی در آن عصر هنوز معروف نشده و به عنوان مرجع مطرح نبودند. این دو بزرگوار با هم خیلی دوست و رفیق بودند، و در فقه هم مباحثه بودند.

آیت الله قاضی بامکاشفه سالهاپیشترمرجعیت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی پیش بینی کرده بود

در آن موقع آقای قاضی در خواب یا مکاشفه می بیند که بعد از اسم مرحوم آیت الله سید محمد کاظم یزدی نام آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی نوشته شده و متوجه مرجعیتشان شده و این مطلب را به ایشان می گویند. بعد هاایشان هروقت از زمان این مرجعیت می پرسید آقای قاضی می گفتند:هنوز وقتش نرسیده.

تا آن که بعد از وفات مراجع عصر ( آیت الله سید محمد کاظم یزدی)به مرجعیت می رسند وکم کم مرجعیتشان گسترده و تام می گردد.

در زمان مرجعیت آیت الله آسیدابوالحسن اصفهانی به خاطر جو عمومی حوزه که آن زمان مخالف عرفا بود و نیز سعایت هایی که از روش آقای قاضی و شاگردان نزد ایشان می شود، شهریه شاگردان آقای قاضی قطع می شود و بعضی از آن ها تبعید می شوند.
آقای سید محمد حسن قاضی در این باره می فرماید:
« بله، شهریه علامه طباطبایی و بقیه شاگردان را قطع کردند. علاوه بر این، کارهای دیگری هم کردند.

ماجرای مسجدطریحی

یک مسجدی در نجف بود به نام مسجد طریحی که یک اتاق هم داشت. یک عده آمدند خدمت آقا- علامه طباطبایی با چند نفر دیگر- که ما وقتی می آییم منزل شما چون آن جا یک اتاق هست بچه ها باید بیرون روند و این باعث اذیت است شما بیایید این مسجد نماز بخوانید و بعد از آن هم می توانیم در اتاق بنشینم و جلسات و صحبت هایمان را داشته باشیم. ایشان قبول کردند و آقای قاضی می رفتند آن جا، بعد از مدتی عده ای از همسایه ها جمع شدند که آقای قاضی این جا می آید یک چراغی برای مسجد بگذاریم و یک مقداری رسیدگی کنیم. آن عده ای هم که می آمدند مسجد پیش آقا ۱۲-۱۰ نفر بیشتر نبودند.

توضیح نگارنده:فخرالدّین بن محمدعلی طُریحی (۹۷۹-۱۰۸۵ یا ۱۰۸۷ق)، متولد نجف اشرف و از مفسران قرآن کریم و عالمان دینی امامیه در قرن یازدهم و مؤلف کتاب مجمع البحرین است. او نخستین عالم شیعی است که در توضیح واژگان مشکل قرآن و حدیث، کتاب نوشت.

سنگباران محل تدریس آیت الله قاضی بخاطرفلسفه
اما عده ای از طلبه های آن زمان خبردار شدند و ریختند آن جا و چراغهایش را شکستند، سجاده زیر پای آقا را کشیدند و سنگ باران کردند، بله همان طلبه های آن زمان.

قطع شهریه طلاب نجف بخاطرشرکت دردرس فلسفه

 آیت الله شیخ حسنعلی نجابت شیرازی (متولد۱۲۹۶شمسی متوفی ۱۳۶۸)از نظر اقتصادی بسیار در تنگنا بود زیرا در نجف اشرف شهریه ایشان به خاطر شرکت در درس آقای قاضی قطع شده بود.

فلسفه دانها وفلسفه خوانهااز فقه جعفری خارجند!
 آسید ابوالحسن-اصفهانی-، فقیه و مرجع تقلید بودند و بعد هم این نظر را داشتند که کسانی که در غیر از فقه جعفری(ع) فعالیت داشته باشند، این شهریه برایشان جایز نیست و وقتی این نظر اعلام شد شاگردان آقای قاضی متفرق شدند. »

صبوری ومظلومیت آیت الله قاضی غیرقابل تحمل بود
آقای سید محمد حسن قاضی بنقل ازشیخ حسین محدث خراسانی می گوید:من از نجف بیرون آمدم به علت ناراحتی از وضع زندگی استادم مرحوم قاضی، که خود در برابر افرادی که با روش عرفانی او مخالفت می ورزیدند، سکوت می کرد و رفقای خود را هم امر به آرامش می نمود و این عمل برای من غیر قابل تحمل بود.
و ( پدرم) مکرر می گفت:نمی خواهم در تاریخ نوشته شود که قاضی به علت مخالفت با فقهای روزگار خود به قتل رسید
من به پدرم گفتم: مهاجرت کن«أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّـهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا﴿٩٧نساء)»آیا زمین خدا پهناور نبود تا در آن هجرت کنید؟
گفتند:من با زحمت فراوان خودم را به این شهر مقدس رساندم و هیچ حاضر نیستم که از آن دست بکشم و عمرم هم به سر آمده است و خیلی راضی هستم. ولی شما باید مهیا باشید چه این که اگر به اختیار هم بیرون نروید شما را به زور و اکراه بیرون می کنند و شما باید هر جا که باشید مرا از یاد نبرید و از برای من طلب مغفرت کنید.

 سنگباران خانه آیت الله قاضی
 آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری : حتی بعضی از اهل دانش، سنگ جمع کرده بودند و به در خانه آقای قاضی می زدند! در مدرسه جدّ ما هم یک نفر از اهل دانش با صدای بلند گفت:بعضی ها پیش «صوفی» می روند ( و منظورش من بودم )شکم قاضی را می درم.

نامه علمای مخالف فلسفه  به فومن- کربلایی محمود 

یادی از آیت الله شیخ مرتضی حائری(ره) «معاشر و دوست صمیمی» امام خمینی(س)

در کتاب فریادگر توحید آمده :چون حضرت آیت الله محمدتقی بهجت به خدمت آقای علی آقاقاضی می رسد، 

عده ای از فضلای نجف به پدر آیت الله بهجت نامه می نویسدند که پسرت دارد گمراه می شود و نزد فلان شخص (قاضی) می رود.
پدر ایشان(کربلایی محمود) نیز برایش نامه ای می نویسد که راضی نیستم بجز واجبات عمل دیگری انجام دهی و راضی نیستم درس فلانی بروی، ایشان نامه پدرش را خدمت آقای قاضی می آورد و می گوید پدرم چنین نوشته است و در این حال تکلیف من چیست؟ آقای قاضی می گوید: مقلد چه کسی هستی؟
می گوید: آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم قاضی به ایشان می گوید: بروید و از مرجع تقلیدتان سؤال کنید.


ایشان نیز به محضر آسید ابوالحسن اصفهانی می رود و کسب تکلیف می کند، سید می گوید اطاعت پدر واجب است.
از آن پس آیت الله بهجت سکوت اختیار می کند و دیگر هیچ نمی گوید و این رویه ایشان امتداد پیدا می کند و در همان ایام درهایی از ملکوت به روی ایشان باز می شود. 

واما روحیه کنجکاوی وتحقیق آقای بهجت  موجب شد بعدها-درقم- بدنبال علوم عقلی برود، اشارات ابن سینا و اسفار ملا صدرا را نزد مرحوم آیت الله سید حسن بادکوبه ای فرا گرفت.

 حجت الاسلام «علی بهجت »فرزند آیت ‌الله بهجت درمصاحبه با شبکه قرآن و معارف تلویزیون(تیر ۱۳۹۳) می گوید: علامه طباطبایی  می‌گفتند که ما بعد از ۵، ۶ سال ماندن در نجف توانستیم به محضر آقای قاضی برسیم اما آیت‌الله بهجت از همان ابتدا به محضر آقای قاضی رسیدند.

نحوه آشنایی آیت الله بهجت با میرزاعلی آقاقاضی طباطبایی

علی بهجت ازقول پدرمی گوید:  اولین باری که نام ایشان را شنیدم اینطوربود که من در کربلا بودم که یک آقایی شب‌های پنجشنبه برای زیارت از نجف به کربلا می‌آمد و در مدرسه ما وضو می‌گرفت من تعارفش می‌کردم که به حجره ما بیاید و او نیز دعوت مرا می‌پذیرفت از طریق این فرد که بعدشناختم  (محمدحسن الهی)برادر علامه طباطبایی بود نام آقای قاضی را شنیدم.

فاضل گیلانی کیست؟

آقای قاضی وقتی  استعداد وتوانمندی  آقای بهجت را متوجه می شود،مراتب علمی اوراتأییدمی کند خطاب به وی می گوید: «أشهد أنّک فاضل» و از آن ببعدآقای بهجت به«فاضل گیلانی» شهرت یافت.

اسرار سنگ قبر آیت الله بهجت

آقای قاضی ازنیت ها وتصمیم هاخبرداشت
علی بهجت:پدرم می گفت: من در تمام مدتی که درنزدآقای قاضی بودم  سؤالی از او نکردم ولی  سوالی نبود که در ذهن من باشد الا این که استاد جواب مرا متوجه می شد وپاسخ می داد،بون اینکه کلمه ای برزبان بیاورم!

پدر بعد از این که این موضوع را بیان کردند لبخندی زدند و گفتند ۲، ۳ بار حتی استاد نام مرا بردند و گفتند در پاسخ به سؤال آقای بهجت!. به طوری که یک بار کنار دستی من به من نگاه کرد و گفت تو که سؤالی نپرسیده‌ای چرا استاد می گویند در پاسخ به سؤال تو؟

مدیرت سایت-پیراسته فر:اصلاحات-درمصاحبه علی آقا- ویرایشی انجام گرفته،همچنین دربیان خاطرات دیگرانی که ازآیت الله بهجت گفته اند اصلاحاتی انجام دادم+تصاویر

علی آقا درمصاحبه دیگری باخبرگزاری فارس(اردیبهشت۱۳۹۱) می گوید:یکی از آقایان که الآن از مقامات است، سال‌ها قبل به من گفت روزی وقتی آقای بهجت از حرم آمد، به من گفت ما وقتی کودک بودیم و سالها قبل از بلوغ، هنگام خواندن نماز چیزهایی را می‌دیدیم که فکر می‌کردیم همه دارند می‌بینند. یعنی در نماز ایشان آن پرده‌های باطنی کنار می‌رفته است.

نمازجماعت آیت الله بهجت درنوجوانی درکربلا-درچهارپایه

توضیحان مدیرسایت:«آخوندوانشا»بزبان رشتی - آخوند=روحانی/وانشا=محصولی که هنوز جوانه است -یعنی نوجوانی که تازه درس طلبگی راشروع کرده ویا به کسی می گویند که بتازگی مبلس به لباس روحانیت شده

حجت الاسلام علی بهجت:پدرم در خاطراتش می‌گوید :اولین  روزی که به کربلا رسیدم، دیدم آقایی نماز فوق‌العاده‌ای می‌خواند. در یک رواق کوچک که شاید دو تا فرش جا می‌گرفت عده‌ای نیز با ایشان نماز می‌خواندند. تصمیم گرفتم  فردا صبح به اینجا بیایم. فردا صبح که آمدم، آنقدر کوچک بودم(داخل چهارپایه جایم می شد) که کنار چهار پایه‌ای که درکنار صف اول بود،شمع‌های حرم را رویش روشن می‌کردند، ایستادم، فکر کردم که اگر بروم در چهار پایه جایم می‌شود. چون اگر درصف بایستم، مردم بخاطرتنگی جامرا بیرون می‌کنند و می‌گویند جا کم است،سرانجام به این نتیجه رسیدم که کنار چهار پایه بایستم که بمحض قصد بیرون کردنم راداشتند،بروم داخل چهار پایه نمازم رابخوانم ! اتفاقا کسی بیرونم نکرد. همان آقا برای نماز آمد و روز جمعه بود و ایشان سوره جمعه را خواند. خدا می‌داند در نمازش چه احوالاتی را سیر می‌کرد؛ نگفتنی است.

مگس ومورچه هم درپناه آیت الله بهجت آزادی عمل داشتند

علی بهجت:همه موجودات و جنبنده‌هایی که در خانه بودند در پناه ایشان آزادی داشتند. اصلا اجازه سم پاشی و کشتن موجودات را نمی داد و بارها بنده را توبیخ می‌کرد که مگر نگفتم مگس را نکش! در فصل بهار معمولا مگس به اتاق ایشان می‌آمد. صبحها هنگام کارها و مطالعاتشان بوسیله بادبزن و یا عصا مگس‌ها را این طرف و آن طرف می‌کردند.

حجت الاسلام علی بهجت: گاهی بنده زودتر از ایشان می‌رفتم و حساب همه مگس‌ها رامی‌رسیدم

(می کشتم) تا ایشان اذیت نشوند. یک بار به من توبیخ کردند که مگر نگفتم اینها نکش و فقط بیرونشان کن. من به شوخی گفتم نمی‌شود دانه دانه آنها را بگیری و بیرون کنی، باید چند نفر را بیاوریم که فقط اینها را بیرون کنند تازه دوباره از یک سوراخ دیگری به داخل می‌آیند. خوب من هم آنها را بیرون کردم فقط از هستی بیرونشان کردم. پدرم گفت پناه بر خدا.

کرامات آیت الله میرزاعلی آقاقاضی

 آیت الله شیخ حسنعلی نجابت شیرازی : کسی چندین نوبت قصد سوء قصد به جان آقای قاضی کرد اما موفق نشد. یک وقت پیغام فرستاد که دیگر امشب حتماً تو را خواهم کشت.

آقای قاضی درانتظارقاتل!

آقای قاضی آن شب تنها در اتاق خوابیدند وگفتند:درب خانه را هم باز بگذارید تا (تهدیدکننده)راحت و بدون مانع وارد شود.
پس نیمه های شب آن بدبخت نادان بی هیچ مانعی وارد منزل آقای قاضی شد!-از این که در را برایش باز گذاشته بودند متعجب شده بود!، فوراً به طرف اتاق آقای قاضی حرکت می کند

«دود»مأمورحفاظت ازآیت الله قاضی

اما در آن جا با صحنه غیر منتظره ای روبرو می شود و می بیند از اتاق آقای قاضی «دود »بیرون می آید.

اندکی درب اتاق را باز می کند و مشاهده می کند که اتاق آتش گرفته و دود همه جا را فراگرفته!آقای قاضی هم در گوشه اتاق افتاده اند

به هر حال پیش خودش فکر می کند که این طور بهتر شد، چون ایشان در این سانحه آتش سوزی  خودبخودفوت می کند و مسئولیتی هم متوجه ام نخواهد شد،پس به سرعت منزل ایشان را ترک می کند.

 آقای قاضی درموردشب حادثه می گویدنیمه های شب دیدم احساس خفگی می کنم، بیدار شدم دیدم بخاری به روی زمین افتاده و فرش آتش گرفته و دود همه جا را فرا گرفته، فوراً آتش را خاموش کردم، درها و پنجره ها را باز نمودم و دوباره خوابیدم

.. با تمام این ها ببینیم آقای قاضی در برابر تمام این سعایت ها، بدگویی ها، مخالفت ها، بی احترامی ها چگونه برخورد می کند. او عظیم است، دریا دل است، خم به ابرو نمی آورد و نه تنها تکفیر و تفسیق نمی کند بلکه هم چنان به ادب در برابر مرجع تقلید می نشیند و به شاگرد عزیزش(بهجت) می گوید:به حرف سیّد(ابوالحسن اصفهانی) گوش کن و از شهر خارج شو.
و با تمام این مشکلات حتی کسانی را که خدمت ایشان می رسند، برای تقلید خدمت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی می فرستد و می فرماید:بروید و از ایشان تقلید کنید
آیت الله سید عبدالکریم کشمیری (متولد۱۳۴۳قمری-وفات ۱۸  فروردین ۱۳۷۸  (ه .ش) مطابق با ۲۰ ذى الحجّه ۱۴۱۹ در سن ۷۶ سالگى )قبرش حرم حضرت معصومه-قم- کنار قبر علامه طباطبایى به خاطر جو حوزه نجف، آن روزها به اهل عرفان و به ایشان به دیده بی احترامی نگاه می کردند و ایشان هیچ ناراحت نمی شد و توجه نداشت.

علامه طباطبایی می گفت ما هر چه داریم از آقای قاضی داریم

 فرزندش - سید محمد علی قاضی نیا- می گوید:پدربه آقای بهجت گفتند: شما بروید فعلاً صلاح نیست این جا بمانید.شدند.

باهمه، حتی مخالفین برخوردمسالمت امیزداشت.و این ویژگی روح های بزرگ است که چون دریا همه چیز را در خود حل می کنند و دم برنمی آورند.
آقای کشمیری میگوید: زیبایی عرفان قاضی به همین اثباتی بودن آن است. یعنی به راحتی دیگران را انکار نمی کرد و با همه، مثبت برخورد می کردند در حالی که بسیاری از بزرگان و فقهای عصر با ایشان مخالف بودند، شهریه او و شاگردانشان را قطع کرده و اتهامات درویشی گری و صوفی گری به او می زدند، اما آقای قاضی با آن ها دریا دلانه روبرو می شدند.

مثلاً در عین اینکه آقا میرزا عبدالغفاراصفهانی معروف به نجم الدوله (تولد۱۲۵۹-وفات۱۳۲۶ق.)جواب سلام آقای قاضی را نمی دادند به شاگردان شان توصیه می کردند که: بروید پشت سر آمیرزا عبدالغفار نماز بخوانید، ایشان نمازهای خوبی دارند. 

حاج میرزا عبدالغفار خان «نجم‌الدوله» اصفهانی(تولد۱۲۵۹-وفات۱۳۲۶قمری) لقب پدر تقویم هجری شمسی از آن اوست؛ منجم سلطنتی دربار قاجار و کسی که تمام زندگی‌اش را با ریاضیات و هندسه و نجوم گذراند.
و اینک کرامت و عظمت آقای قاضی را در این ماجرا ببینید:
آقای قاضی احترام آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و اطاعت از ایشان را واجب می دانستند و می فرمودند:
 علم و پرچم اسلام اکنون بدست ایشان است و همه وظیفه دارند که ایشان را به هر نحو ممکن یاری کنند.
همیشه با احترام و تجلیل از ایشان نام می بردند اما از تلاقی با ایشان پرهیز داشتند و علت آن هم این بود که خیلی مراقب نفس بودند که مبادا کاری کنند که از هواپرستی ناشی بشود.
چون ریاست و مرجعیت بدست آیت الله اصفهانی بود. ایشان می ترسید که مبادا با آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی مثلاً یک دفعه تواضعی بکند که شبهه نفسانی داشته باشد

بیوگرافی میرزاعلی آقاقاضی طباطبایی

سید علی قاضی طباطبایی،متولد در ۱۳ ذی الحجة سال ۱۲۸۵درتبریز-پدر ایشان، سیّد حسین قاضی ازعلمای مجتهد - از شاگردان بنام و برجسته آیة اللّه العظمی میرزا محمّد حسن شیرازی(صاحب فتوی تحریم تنباکو) -درسامرا- بود.

آقای قاضی در سنّ ۲۷ سالگی به اجتهادرسید

زندگی فقیرانه آیت الله قاضی طباطیایی

آیة اللّه قاضی رحمه الله در نهایت فقر به سر می برد؛ به طوری که توان پرداخت اجاره خانه را نداشت. روزی در نجف اشرف صاحب خانه وسایل و اثاث ایشان را بیرون ریخته بود. آقای قاضی مجبور شد با خانواده اش به کوفه برود. در مسجد کوفه، یک بالاخانه ای بود که برای افراد غریب ساخته بودند. ایشان در آنجا سکونت گزیدند.

علاّمه طباطبایی: «به مسجد کوفه رفتم. دیدم مرحوم قاضی و همه خانواده اش تب کرده اند و مریض هستند. هنگام نماز شد. علی آقا قاضی طبق معمول در اوّل وقت به نماز ایستاد و بعد از نماز عشاء آن چنان با توجّه کامل آیه شریفه «آمَنَ الرَّسُولُ» را تلاوت می فرمود که مثل آنکه اصلاً هیچ مشکلی پیش نیامده است. با آرامش وصف ناپذیر و شگفت انگیز به ذکر دعا مشغول بود.

عالمی که بادیدن«آب»بیادامام حسین می افتاد واشک می ریخت!

آیة اللّه سیّد عبد الکریم رضوی کشمیری: آقای قاضی تمام مکاشفه بود و در اواخر عمرش، بسیار لطیف و رقیق شده بود و با دیدن آب به یاد امام حسین علیه السلام افتاده، می گریست.

کرامات آیت الله قاضی

آیت اللّه سیّد عبّاس حسینی کاشانی :روزی در محضر مرحوم آقای قاضی نشسته بودیم که ناگهان شخصی با عجله و ناراحتی بسیار، خود را به مجلس ایشان رسانید و با نگرانی بسیار گفت: همسرم در حال احتضار است و نزدیک است بمیرد. اگر او بمیرد، من هیچ کس را ندارم. خواهش می کنم دعایی بفرمایید حالش خوب شود و از مرگ نجات یابد.

چراباحالت«جُنب»آمده ای

آقای قاضی پس از گوش دادن به حرفهای آن شخص، به آرامی و نزدیک گوش او فرمود: چرا با حالت جنب به اینجا آمده ای؟ برو اوّل غسل کن! دوباره به اینجا بیا تا دعا کنم.

مرد عرب در حالی که از تعجّب حیرت زده شده بود، با عجله بلند شد و به منزلش رفت و پس از مدّتی باز گشت و در مقابل آقای قاضی مؤدّبانه نشست.

دعای آیت الله قاضی«مُحتضر» رازنده کرد

مرحوم قاضی دو انگشت سبّابه اش را به دو شقیقه پیشانی آن مرد گذاشت و به قرائت دعا مشغول شد و در این مدّت مدام اشک چشمانش بر محاسن سفیدش می ریخت. طولی نکشید که دعا تمام شد و مرد عرب به منزلش رفت. من دیگر او را ظاهری بسیار مرتّب و تمیز داشتند؛ موها و دستهایشان را حنا می زدند، به تمیزی کفش خیلی اهمیّت می دادند و عطر و بوی خوش استعمال می نمودند

چند روز بعد در صحن آن مرد عرب رادرحرم م دیدم و از نتیجه دعا پرسیدم. او گفت: وقتی به منزل رسیدم، دیدم همسرم سالم و تندرست بیدار شده و از خطر مرگ رهایی یافته و مشغول امورات منزل است.

آیة اللّه سیّد عبّاس حسینی کاشانی متولد(۱۳۰۹ شمسی) کربلا-فرزندآیت الله سید علی اکبر.وی در ۱۳ سالگی به "سامرا"برای تحصیل می رود.وی از شاگردان آیت‌ الله  میرزای شیرازی وسید علی آقا قاضی بود که در  ۲۷ تیر ۱۳۸۹در تهران درگذشت

طی الارض آیت الله قاضی

علامه سید محمدحسین طباطبایی -صاحب المیزان-:مرحوم قاضی همیشه در ایام زیارتی، از نجف اشرف به کربلا مشرف می شدند. هیچ گاه کسی ندید که او سوار ماشین شود و از این سرّ احدی مطلع نشد، جز یک نفر از کسبه بازار ساعت  که به مشهد مقدس مشرف شده بود و مرحوم قاضی را در آنجا دیده بود و از ایشان اصلاح امر در گذرنامه خود را خواسته بود و ایشان هم اصلاح کرده بودند. آن مرد به نجف آمد، افشا کرد که من آقای قاضی را در مشهد دیدم. مرحوم قاضی خیلی عصبانی شدند و گفتند: همه می دانند که من در نجف بوده ام و مسافرتی نکرده ام.

مدیریت سایت-پیراسته فر:ودراینجا یک فاکتورمهم موفقیت زندگی آقای بهجت وهمه علما وحتی آدمهای معمولی ولی موفق را اشاره خواهم کرد"نمازاول وقت" 

هرکس نمازهایش  را اوّل وقت بخواند،به همه مقامات معنوی خواهد رسید

آیت الله میرزا علی آقای قاضی طباطبایی ، خیلی به نماز اول وقت سفارش می کرد.

آیت الله بهجت  نقل می کنند که آقای قاضی می فرمودند:

« اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند »

از آیت الله بهجت سوال کردند که منظور  میرزا علی آقای قاضی طباطبایی نمازاول وقت با حضور قلب است؟
آیت الله بهجت فرمودند: نه منظور نماز معمولی است و نماز اول وقت تکویناً موجبرسیدن به مقامات عالیه است .

یعنی ما اگر همین نماز معمولی را که می خوانیم اول وقت بخوانیم به درجات عالیه خواهیم رسید.

 می فرمودند نماز را بازاری نکنید اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان محفوظ میماند و «تسبیح فاطمه زهرا »که از «ذکر کبیر »به شمار می آید و «آیت الکرسی »در تعقیب نماز ترک نشود.

همچنین از آیت الله قاضی  نقل شده است که زمانی که علامه طباطبایی جوان بوده اند به ایشان فرموده اند:

« دنیا می خواهی «نماز شب بخوان »، آخرت می خواهی «نماز شب بخوان» ، هم دنیا می خواهی و هم آخرت «نماز شب بخوان»»

وفات آقامیرزاعلی آقاقاضی: چهارم ماه ربیع الاول سال ۱۳۶۶قمری( ۷ بهمن۱۳۲۴ )در نجف اشرف - سن ۸۳  سالگی

 آیت الله بهجت  از قبل محل دفن خودشان را مشخص 

حاج شیخ علی نیکان قمی(متوفی۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۲)، فرماندار قم، در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۸گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری رسا(بنقل ازعصرایران) - در خصوص انتخاب محل دفن حضرت آیت الله بهجت در مکانی جدای از مراجع تقلید مرحوم، ‌اظهار داشت: آقازاده ایشان زمانی که برای شناسایی محل دفن آمدند، گفت که پدر چندین بار این مکان را نشان دادند و می‌خواستند که در این محل دفن شوند و محل دفن به انتخاب خود ایشان بوده است.

فرماندار قم حضور مردم در این مراسم را غیرقابل تصور خواند و افزود: این حضور و شکوه تاکنون در این شهر سابقه چندانی نداشت و برای همگان غیرقابل تصور بود؛ البته حضور گسترده مردم نشان از عشق و ارادات به مرجعیت و روحانیت می‌دهد، خوشبختانه هیچ گونه تلفاتی در این روز نداشتیم؛ اما براثر گرما و ازدحام جمعیت، برخی دچار گرمازدگی شدند، که توسط نیروهای امدادی مورد مداوا قرار گرفتند.

نیکان ادامه داد: در روز مراسم تشییع شاهد حضور زائران و مسافران بسیاری از شهرهای یزد،‌ فومن، مازندران و مناطق مختلف کشور بودیم که در مکان‌های مختلف اسکان داده و پذیرایی شدند./پایان مصاحبه

پارچه هاسیاه روی جنازه«آمبولانس» رامردم بردند

فرماندارقم درباره خودروی حمل پیکر حضرت آیت الله بهجت گفت: براساس برنامه‌ریزهای قبلی خودور برای حمل پیکر حضرت آیت الله بهجت کاملا سیاه پوش بود ،مردم به دلیل ارادتی که به مرجعیت و روحانیت داشتند پارچه‌های مشکی را به عنوان تبرک برداشتند و ماشین بدون پوشش ماند. 

سه‌شنبه۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۸ مراسم تغسیل و تدفین

نماز میت بر پیکر مطهر مرحوم آیت الله بهجت را آیت الله عبدالله جوادی آملی خواندند ودر مسجد بالاسر در حرمت مطهر دفن شد.


مسجد بالاسر محل دفن پیکر اکثر مراجع بزرگ و عالمان ربانی شیعه از جمله آیات عظام گلپایگانی، اراکی، مرعشی نجفی، فاضل لنکرانی و آیت الله شهید مرتضی مطهری است.محل دقیق دفن آیت الله بهجت نزدیک قبر شهید محمد منتظری در ضلع جنوب غربی مسجد بالاسر حرم مطهر است.   

وگزارش کیهان ازمراسم تدفین

پیکر عالم ربانی مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد تقی بهجت در میان حزن و اندوه هزاران تن از شیفتگان مقام مرجعیت، علم و عرفان در جوار حرم کریمه اهل بیت«س» در قم به خاک سپرده شد.
مردم متدین و شیفته علم و تقوا از سراسر کشور از جمله از استان های گیلان و مازندران به قم آمده بودند تا آخرین وداع خود را با پیکر مرحوم آیت الله محمد تقی بهجت بکنند. انبوه جمعیت به گونه ای بود که تمام خیابان های منتهی به مسیر تشییع پیکر آن عالم ربانی مسدود شده بود و به گفته ناظران و آگاهان، شهر قم در تاریخ خود چنین تشییع جنازه باشکوهی ندیده بود. مردم عزادار بر سر و سینه خود می زدند و اشک فراق می ریختند.
در این مراسم دکتر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور، دکتر علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی، آیت الله هاشمی شاهرودی رئیس قوه قضائیه، حجت الاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبر معظم انقلاب، جمعی از نمایندگان مجلس خبرگان رهبری و شورای اسلامی و دیگر مقامات کشوری و لشکری حضور داشتند.
همچنین چند تن از مراجع تقلید از جمله آیات عظام مکارم شیرازی، یوسف صانعی، صافی گلپایگانی و نمایندگانی از بیوت آیات عظام در مراسم تشییع پیکر آن فقید سعید شرکت داشتند.
براساس این گزارش پس از خواندن نماز بر پیکر آن اسوه تقوی توسط آیت الله عبدالله جوادی آملی پیکر آن عالم وارسته در ضلع جنوب غربی مسجد بالاسر حرم فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد.
از سوی دیگر خبرگزاری فارس از قم گزارش داد: دکتر محمود احمدی نژاد در حاشیه مراسم تشییع و خاکسپاری آیت الله بهجت در گفت وگو با خبرنگاران اظهار داشت: آیت الله بهجت سمبل عشق الهی و پیوستن به خدا بود و ایشان زندگی سراسر نور و روشنی داشتند.
رئیس جمهور با اشاره به حضور میلیونی مردم در مراسم تشییع و خاکسپاری آیت الله العظمی بهجت گفت: این مراسم با شکوه نشان دهنده عشق و ارادت میلیون ها نفر از مردم به این مرجع تقلید بود.
در همین حال ایرنا، به نقل از مدیر حوزه علمیه قم گزارش داد: مباحث اخلاقی مرحوم آیت الله بهجت جمع آوری و طبقه بندی شده و برای تدریس در حوزه های علمیه به کتاب درسی تبدیل می شود.
به گزارش خبرنگار کیهان شب گذشته (سه شنبه شب) مراسم بزرگداشتی از سوی رهبر معظم انقلاب و با حضور خیل عظیم مشتاقان مقام مرجعیت در مسجد اعظم قم برگزار شد و امشب (چهارشنبه) نیز مراسم بزرگداشتی از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه و شورای عالی حوزه علمیه قم در مسجد اعظم قم برگزار می شود.

پیام تسلیت رهبرانقلاب
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون
با دریغ و افسوس فراوان خبر یافتیم که عالم ربانی، فقیه عالیقدر و عارف روشن ضمیر حضرت آیت‌الله آقای حاج شیخ محمدتقی بهجت قدس‌الله‌نفسه‌الزکیه دار فانی را وداع گفته و به جوار رحمت حق پیوسته است.
برای اینجانب و همه‌ی ارادتمندان آن مرد بزرگ، این مصیبتی سنگین و ضایعه‌ای جبران ناپذیر است: ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْ‏ءٌ. آن بزرگوار که از برجستگان مراجع تقلید معاصر به شمار می‌رفتند، معلم بزرگ اخلاق و عرفان و سرچشمه‌ی فیوضات معنوی بی‌پایان نیز بودند. دل نورانی و مصفای آن پارسای پرهیزگار، آیینه‌ی روشن و صیقل یافته‌ی الهام الهی، و کلام معطر او راهنمای اندیشه و عمل رهجویان و سالکان بود.
اینجانب تسلیت صمیمانه‌ی خود را به پیشگاه حضرت بقیةالله ارواحنا فداه تقدیم می‌دارم و به حضرات علمای اعلام و مراجع عظام و شاگردان و ارادتمندان و مستفیضان از نَفَس گرم او و بویژه به خاندان مکرّم و آقازادگان ارجمند ایشان تسلیت عرض می‌کنم و برای خود و دیگر داغداران از خداوند متعال درخواست تسلا و برای روح مطهر آن بزرگوار طلب رحمت و مغفرت می‌کنم./والسلام علیه و رحمه الله،سیدعلی خامنه‌ای
۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸(۲۲ جمادی الاول ۱۴۳۰)

پیام تسلیت علما و روحانیان شیعه و سنی کردستان به مناسبت ارتحال آیت الله بهجت
در پی در گذشت عالم ربانی و مرجع تقلید جهان تشیع حضرت آیت الله بهجت، علما و روحانیان استان کردستان با انتشار بیانیه ای این مصیبت را به رهبر معظم انقلاب اسلامی و ملت شریف ایران تسلیت گفتند.
به گزارش خبرنگار کیهان از سنندج در این بیانیه آمده است: درگذشت عالم ربانی حضرت آیت الله محمدتقی بهجت آن عالم وارسته که دارای خصوصیات اخلاقی و عرفانی زیادی بود، موجب تالم و تاثر علما، روحانیان و طلاب در سراسر کشور شد که ما این ضایعه تاسف بار را به ساحت امام زمان (عج) و مقام عظمای ولایت و ولی امر مسلمین جهان تسلیت می گوییم و برای آن مرحوم علو درجات را خواهانیم.
در بیانیه علما و روحانیان کردستان با اشاره به ضایعه جانسوز و جانگداز درگذشت آیت الله بهجت که موجب تالم خاطر علما، فقهای دینی و روحانیان، حوزه های علمیه و محبان عصمت و طهارت در سراسر کشور شده، آمده است: این ضایعه را به ملت شریف ایران تسلیت می گوییم و برای آن عزیز از دست رفته علو درجات مسئلت می نماییم و از خدای متعال و منان طول عمر با برکت و با عزت حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) ، علما، فقها و مراجع عظام برای ترویج و حفظ و پاسداری اسلام ناب محمدی (ص) مسئلت می کنیم.
این بیانیه از طرف حجت الاسلام و المسلمین سید موسی موسوی نماینده رهبر انقلاب در منطقه کردستان ، ماموستا محمد شیخ الاسلام و ماموستا عبدالرحمان خدایی نمایندگان مردم کردستان در مجلس خبرگان رهبری و ماموستا حسام الدین مجتهدی امام جمعه سنندج و امامان جمعه و جماعت استان کردستان صادر شده است.تشییع پیکر حاجیه خانم اخوان فومنی، همسر مرحوم آیت الله بهجت در قم

حاجیه خانم اخوان فومنی- همسر مرحوم آیت‌‌الله‌ العظمی محمد تقی بهجت ، دعوت حق را لبیک گفت۱۴ شهریور ۱۳۹۵-آیت الله سیدعباس محفوظی برپیکراین بانوی محترمه نماز"میت"خواند.عکس بالا.

 خاطره یک کرامات شیطانی اززبان آیت الله 

سفارش های آیت الله بهجت به هنگام بلاها و بیماری ها

رئیس فرقه«علی اللهی» موصل ،ازافراد مشهور عراق بوده ،مرجع بزرگ عالم تشیع،برای نهی ازمنکر وترس ازفریب  مردم  وگرایش  به اینگونه اعمال شیطانی ،نماینده ای را به نزد این "«شیخ موصل»فرستاد که به اوبگوید:

ما آقا امیرالمؤمنین را صاحب مقامات می دانیم ......اما او خدانیست ومردم راگمراه نکن،دست از این اعمال شیطانی بردار.

نماینده مذگورمی گوید :وقتی به  محل زندگیش درموصل رسیدم، ازمردم سراغ شیخ راگرفتم گفتند درقله  فلان کوه  است.

برای دیدارش به بالای کوه رفتم،ازدور قیافه شیخ رادیدم با ریشی بلند.

 قبل ازاینکه من  بتوانم چیزی بگویم ،ازهمان دور،،صدازد«آقا چه فرموده»!؟

من هم پیغام مرجع بزرگ را رساندم.

شیخ موصل گقت:نخیر!علی خداست ومن برای ادعایم دلیل دارم

وسپس یکی ازبچه هایی که درآن اطراف بود راصدازد وآن پسربچه جلوآمدو

شیخ  بچه راگرفت وبلندکردوباگفتن«یاعلی»اورا به پایین کوه پرتاب کرد!

بچه سالم به پایین فرود آمد وبلافاصله مشغول بازی شد!

شیخ موصل روبمن کرد وگفت:

حالاتو یکی ازبچه ها را بگیر وبگو«یاالله»اوراپرتاب کن تاببینم می توانی اوراسالم به زمین بیندازی

ماجرای آیت الله بهجت رحمه الله و چشم برزخی ایشان

اگرچه  اینگونه اعمال درواقع «صرفات شیطانی»ونیرنگ است وناشی از انحرافت اعتقادی می باشد ولی  درنظر مردم بعنوان «کرامات»محسوب می شود وزمینه های گمراهیشان را فراهم میکند.

معمولا دستیابی به چنین «قدرت فارغ العاده»است نتیجه ریاضت های غیرشرعی است ،همانطورکه «مرتاضان هند»دست به یک سری کارهای محیرالقولی می زنند که ازعهده دیکران خارج است.

راوی ،آیت الله بهجت فومنی، بنقل ازکتاب (زمزم عرفان)آیت الله محمدی ری شهری.

دیدگاه متفاوت امام خمینی با آقایان بهجت ومصباح یزدی درحکومت داری

جت‌الاسلام احمد رهدار(پژوهشگر)می نویسد:امام معتقدبود«آزادی، رشد و بصیرت تاریخی را برای مردم ایران به ارمغان آورد»

رهدار»می گوید:خاطرم هست که آقای مصباح تعریف می‌کردند که «آیت‌الله بهجت» هر چند مدت یکبار، نامه‌ای را به امام خمینی می‌نوشتند و انتقاداتی را نسبت به شرایط جامعه و نحوه اداره آن وارد می‌کردند.

در یکی از این نامه‌ها که در اوایل دهه ۶۰ بوده است و توسط آقای مصباح منتقل شده است، ایشان(آیت الله بهجت) به امام خمینی پیشنهاد می‌دهند که جامعه را همانند دوران امام علی علیه‌السلام اداره کنند. دقت داشته باشید که در زمان امام علی، ایشان احکامی را به یاران مختلف خود می‌دادند تا در شهرهای مختلف زیر نظر ایشان حکم‌فرمایی کنند و خود ایشان براساس شرایط جامعه احکامی صادر می‌کرد.

حکومت اسلامی درمقابل جمهوری اسلامی:

«امام خمینی» مخالف این نظربود-می گفت بایدبایدبه مردم اختیارانتخاب(آزادی)داد.

آقای مصباح تعریف می‌کرد که وقتی امام خمینی این نامه را مطالعه کرد، فرمود که به آقای بهجت بفرمایید« اگر این کار را انجام بدهم، انقلاب از دست خواهد رفت»

امام علت این کاررا اینگونه توضیح می دهد:ممکن است که احکامی را به مردم ابلاغ کنم و آنان نیز از من قبول کنند اما خود مردم باید بازیگردان این انقلاب باشند و در آن سهم داشته باشند.

آقای بهجت اگر چه دیدگاهی متفاوت نسبت به این مسئله داشت اما فرمود چون امام این‌گونه بیان کرده‌اند، من نیز می‌پذیرم.

استاد حوزه و دانشگاه، خاطره‌ای را از آیت‌الله هاشمی مطرح کرد و گفت: آقای هاشمی خاطره‌ای را در تلویزیون بیان می‌کردند و گفتند که «در ماجرای انتخاب بنی‌صدر، پیش امام رفتیم و ایرادات او را به ایشان یادآوری کردیم. پس از صحبت‌های ما، امام خمینی فرمود که این ایرادات بنی‌صدر را می‌دانم اما چه کار باید کنم؟ ما نیز به امام خمینی فرمودیم که در یک سخنرانی، ایرادات او را به مردم گوشزد کنند تا کسی به او رای ندهد. امام در پاسخ به این مطالبه ما فرمود من چنین سخنرانی نخواهم داشت چرا که خود مردم باید انتخاب کنند و خودشان عهده‌دار مسئولیت انتخاب‌شان باشند. وقتی که مردم اشتباه می‌کنند، عبرت گرفته و در نتیجه رشد می‌کنند/۱۵ خرداد ۱۳۹۸سایت مشرق.

توضیح نگارنده:برهمین اساس وتفکرودیدگاه(حکومت اسلامی درمقابل جمهوری اسلامی)بودکه مرحوم آیت الله محمدتقی مصباح یزدی بودکه این بزرگوار«میزان رأی ملت است»امام خمینی رازیرسئوال بردند!

نگاهی گذرا به زندگینامه‌ی حضرت آیت‌الله‌العظمی سید علی حسینی خامنه‌ای

خاطراتی از آیت الله مسعودی خمینی (تولیت سابق حرم حضرت معصومه) :

آیت الله بهجت معتقد بودند، معیار و محور باید یک نفر باشد که آن شخص امام خمینی(س) بود و حتی می‌گفتند ما می‌توانیم روی سبیل شاه نقاره خانه بزنیم و تنها باید همت به خرج دهیم. بعد می فرمود یا با زور و یا با پول می توان شاه را خرید چرا که امثال این فقط دنیا را می پرستند و اتفاقی نمی افتد و اگر دنیا را به آنها بدهید می توانید آنها را راضی کنید.البته لازم به ذکر است که بگویم ایشان در مسائل سیاسی فریاد نمی زدند ولی دخالت می‌کردند و حضور داشتند.

یک روز آقایی قبل از انقلاب آمد و به آیت الله بهجت گفت، آیا شما فکر نمی کنید که آقای خمینی تند می رود؟ این اتفاق برای آن زمان بود که امام در مورد کاپیتولاسیون صحبت کرده بودند و اعلامیه‌ی شاه دوستی سطح بالای امام منتشر شده بود و همه می‌دانستند که لبه‌ی تیز انقلاب امام روی شخص شاه است و شاه است که باید از بین برود.

بعد آیت‌الله بهجت در جواب سئوال آن شخص می‌گوید: شما احتمال نمی‌دهید که آقای خمینی دارند کند می روند؟

معنایش این بود که اگر قرار است انقلاب شود باید هر چه تندتر رفت. در همان سال‌های چهل و یک و یا چهل و دو بود که امام با آقای بهجت رابطه‌ی محکمی داشت.

سفارش آیت‌الله بهجت به امام خمینی در رابطه با «قربانی کردن گوسفند»

گاهی اوقات در بحبوحه انقلاب آیت الله بهجت می‌فرمودند آقای مسعودی به امام بگویید فردا گوسفند قربانی کند و من به امام می‌گفتم و ایشان دستور می‌دادند که به آقای فرجی (قصاب قبل از انقلاب شهر قم) بگویید دو تا گوسفند قربانی کند.

یک دفعه‌ی دیگر هم آقای بهجت فرمودند که فردا صبح اول وقت به این جا بیا. وقتی که رفتم گفتند همین امروز به آقای خمینی بگویید که سه تا گوسفند قربانی کند وقتی به امام گفتم، امام فرمودند بلافاصله به آقای فرجی قصاب بگویم تا این کار را انجام دهد.

علت این قربانی ها چه بود؟

من خودم، یک دفعه من پرسیدم که قربانی کردن این گوسفند ها برای چیست؟ ایشان می فرمودند این قربانی ها دفع بلا می‌کند./۲۹اردیبهشت۱۳۹۵جماران

آیت‌الله بهجت می‌فرمود: از هندوستان، برای «سید شفتی» وجوهات و نذورات را با فیل می‌آوردند.

سید محمد باقر شفتی‌ یکی از علمای بزرگ شیعه بعد از تحصیل در نجف اشرف، در نهایت فقر، به ایران و اصفهان مهاجرت می‌کند.

مرحوم آیت‌الله کرباسی از ایشان خواهش می‌کنند در منزل وی بمانند، اما سید شفتی قبول نمی‌کنند و جایی را برای سکونت معین می‌کنند.

«سگی» که آیت الله شفتی راثروتمندکرد!

 بعد از چند روز گرسنگی، پولی فراهم شده و مقداری جگر خریداری می‌کنند در حال بازگشت، سگی را با بچه‌هایش می‌بیند که در اثر خشک شدن شیر، توله‌های سگ در حال جان دادن هستند.

سید شفتی می‌نشیند و جگر را خرد کرده و به سگ می‌دهند، تا بخورد وقتی این عمل از سید شفتی انجام داد، خداوند درهای رحمت خود را برای او باز کرد که در حالات ایشان گفته‌اند، هیچ عالم شیعی مثل سید شفتی ثروتمند نشد.

 آیت‌الله بهجت‌ : یک روز عید غدیر، ده‌ها سال بیست هزار تومان عیدی می‌دهند، به عبارتی پول دویست‌هزار نفر استاد کار، در آن زمان بوده است ثروت ایشان آنقدر بود شخصی که به حضورشان رفته بودمی گویدکه آنقدر طلا و جواهر جلویش ریخته بود که نزدیک بود من ایشان را نبینم، اعلان کردند فقرای اصفهان بیایند و به آنها کمک می‌کرد.

آیت‌الله بهجت می‌فرمود: از هندوستان، برای سید شفتی وجوهات و نذورات را با فیل می‌آوردند در تاریخ نقل شده است که در زمان فتحعلی‌شاه قاجار زمانی که بین ایران و روس جنگ اتفاق افتاد و خزینه بیت‌المال خالی شد، گفتند؛ برویم و از سید شفتی برای جنگ با روس پول فرض کنیم، همچنین درهای معنوی را نیز خداوند برای او باز کرد و همه این مسایل نتیجه احسانی بود که سید شفتی‌ انجام داد.

شب‌زنده‌داری و مناجات نیمه‌شب  سید محمدباقر شفتی

آیت‌الله بهجت :آقا سید محمدباقر شَفتی بیدآبادی که به دست خود حدود جاری می‌کرد، شب‌ها مثل کسانی که عقل خود را از دست داده باشند، به گریه و زاری و حرکت‌های عجیب مشغول می‌شد و روز که می‌شد عبا و قبا می‌پوشید، به‌گونه‌ای که گویا آن کسی که شب با آن حال تضرع و زاری می‌کرد، نیست».

آیت‌الله بهجت : حجت‌الاسلام سید محمدباقر شفتی خوشه انگوری در طاقچه حجره خود گذاشته بود، هفته دیگر رفتند و دیدند که همان خوشه موجود است. از ایشان پرسیدند، فرمود: خیلی دوست دارم، ولی می‌خواهم با هوای نفس مخالفت کنم!به این لینک مراجعه کنید(همشهری آیت الله بهجت)

برای آشنایی با میرزای قمی (همشهری آیت الله بهجت)به این لینک مراجعه کنید:

زندگینامه "حجه الاسلام شفتی"عالمی که مغازه قصابی ونانوایی داشت                                     

آیت الله بهجت و نظریه مشروطه 
روایت آیت الله بهجت که اندکی از روزگار مشروطه را در سال‌های 1309 ـ 1324 شمسی در عتبات عالیات به سر می‌برده، غیر جامع، اما حاوی نکات مهمی درباره تنوعات فکری روحانیت در قبال نهضت مشروطیت است. او در گزارش‌های پراکنده‌ای که از آن دوران می‌دهد روحانیت را به چند گروه تقسیم می‌کند: 1) گروه اول همان مشروطه خواهان هستند که به رهبری آخوند خراسانی «در قضایای مشروطه، تأسیس، تأئید و امضای آن وارد شدند، ولی نتوانستند از آن خارج شوند».[25] استدلال این گروه در حمایت از مشروطه «این بود که دولت قاجار، ظالم و مستبد است و دفع ظلم با مشروطه امکان‌پذیر می‌باشد؛ بنابراین، برای دفع ظلم قاجار، مشروطه واجب است».[26] ظاهراً آخوند خراسانی نیز بنا به اعتمادی که به مشروطه خواهان ظاهر الصلاح داشت، مشروطه را پذیرفت، «تعدادی از تجار حامی مشروطه در نجف اشرف به هنگام پائین آمدن آخوند از پله‌های اطاق مطالعه شخصی خود و عزیمت به محل درس، از او درباب اساس مشروطیت امضا گرفتند؛ در حالی که تمام فکر آخوند، صرف جمع‌آوری مطالب درس بود».[27] با این همه، همینان پس از به قدرت رسیدن، برای آخوند نوشتند این گونه نیست که ما همه فرمایشات شما را بپذیریم».[28] گذشته از این که از نظر آیت الله بهجت که معتقد است «اگر جریان مشروطیت اتفاق نمی‌افتاد مرحوم آخوند خراسانی در مرجعیت تعیّن میرزای شیرازی بزرگ را داشت» اساساً مشروطه قادر به دفع ظلم نبود و هرگز نمی‌توانست به تقلیل آن بینجامد. در واقع، آنان «غافل از این بودند که ظلم را چگونه باید رفع و برطرف کرد؟ آیا می‌توان ظلم را با چیزی تقلیل داد که «خود اشّد ظلماً است».[29] در واقع، آیت الله بهجت، برخلاف استدلال مشروطه طلبان، نظام مشروطه را دفع افسد به فاسد نمی‌دانست، بلکه آن را فاسدتر از نظام سلطنت می‌انگاشت. دلایل او بر چنین ایده‌ای، علاوه بر این که او مشروطه را نظامی غیر دینی می‌انگاشت و به نقل از آقا ضیاء عراقی مشروطه را به پوشاندن لباسی فرنگی و انگلیسی بر تن ایرانیان تشبیه می‌کرد،[30] اساساً برای او قابل قبول نبود که «مقدسین علماء» با مشروطه مخالف، و در عین حال مشروطه نظامی درست باشد.[31] 
علمای مشروطه خواه به اسم تقلیل ظلم قاجار به میدان آمدند و مشروطه را تائید و امضا کردند، اما چه تقلیلی که سرانجام حاضر نشدند بگویند ما با مشروطه موافق شرع و دین (مشروطه مشروعه) موافقیم و سرانجام کار به جایی رسید که موافقت قوانین مجلس با نظر طراز اول فقها را که به همین وسیله مردم و علمای اسلام و نجف را اغفال کرده بودند اسقاط کردند و آن شخصی که موافق مشروطه بود، گفت: مگر می‌شود قانون با مذهب موافقت کند، آن هم مذهب شیعه؟! و وکلای مجلس در تطابق قانون با دین توقف و تردید داشتند از اطراف تلگراف آمد که از این بهتر نمی‌شود.[32] 
گروه دوم نیز روحانیونی مثل «مرحوم شیخ فضل الله نوری بودند که اول وارد مشروطه شدند، ولی بعد از آن خارج و به مخالفت با آن پرداختند».[33] نوری وقتی دریافت که «مشروطه از سوی سفارت انگلیس تأئید و پشتیبانی می‌شود و کسان دیگری غیر از علما و متدیّنین و به تعبیر ایشان پاچه‌ور مالیده‌ها از مشروطه حمایت می‌کنند و دید که این دو طایفه روحانی و غیر روحانی در صف مشروطه خواهی با هم جمع نمی‌شوند و در یک صراط و یک خط و یک راه و به منظور یک هدف حرکت نمی‌کنند از مشروطه دست کشید و فرمود: مشروطه باید مشروعه شود، مشروطه خواهان با شایعه پراکنی وانمود کردند که ایشان موافق مشروطه است، ولی استبدادها با رشوه او را خریده‌اند».[34] البته پیش‌گویی یا تحلیل نوری از دخالت دولت انگلیس در واقعه مشروطه نیز بعدها برای برخی از حامیان مشروطه روشن گردید. «یکی از آقایان می‌گفت: بعد از گذشت بیست سال از جریان مشروطه فهمیدیم که برای دولت انگلیس کار می‌کنیم نه به نفع دین». این چیزی بود که «در اول امر مشروطه، علما پیش‌بینی»[35] کرده و آینده را دیده بودند. شیخ فضل الله نوری علاوه بر این که می‌فرمود: مشروطه، مقدمه کشف حجاب است و کشف حجاب از لوازم مشروطیت به حساب می‌آید» تأکید نیز می‌کرد که «مشروطه، مقدمه جلوگیری و مبارزه با روحانیون است».[36] و این همان چیزی بود که روزی سید کاظم یزدی در نجف در محضر عده‌ای از هواخواهان مشروطه که با شعر و نثر از مشروطیت تعریف و تمجید می‌کردند، گفته بود در مشروطه مواظب عمامه‌هایتان باشید».[37] 
مرحوم شیخ فضل الله نوری از پیش خبر می‌داد که کشف حجاب از لوازم مشروطه است. آن مرحوم می‌دید که مقررات مشروطه به ظاهر، اسلامی است، ولی از مصادر لاابالی و بلکه بی‌دین، سرچشمه می‌گیرد و تأیید می‌شود. لذا به مشروطه خواهان گفته بود: مرا می‌کشند شما را هم می‌کشند.[38] 
«در نهایت نیز چنین شد علاوه بر نوری، سید عبدالله بهبهانی را تیرباران و شخصیت‌های بزرگی مانند مرحوم آل مقابین از علمای کاظمین و آقایان بحرالعلوم و خرگامی از علمای رشت را کشتند، ولی هیچ کس حتی بستگانشان نفهمیدند چه کسی آنها را کشته است».[39] اما آن چه در این حادثه اهمیت می‌یافت، بازتاب اعدام نوری در حوزه علمیه نجف بود. 
کشته شدن مرحوم شیخ فضل الله نوری مثل توپ در نجف صدا کرد و علیه مرحوم آخوند خراسانی تمام شد. اگر این قضیه نبود ریاست مطلقه و مرجعیت عامه مانند میرزای شیرازی بزرگ به ایشان می‌رسید. لذا وقتی بعد از قتل مرحوم نوری نزد مرحوم آخوند آمدند، فرمود: دنیای مرا از بین بردید، آیا می‌خواهید آخرتم را هم از بین ببرید؟![40] 
مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی معروف به کمپانی یا همو که همواره آیت الله بهجت از او به استاد ما یاد می‌کند نیز تأکید کرد که از زمانی که شیخ فضل الله نوری را به دار آویختند، دیگر این ملت روز خوش نخواهند دید.[41] با این همه، بهجت با بیان این مطلب که «انْ عدّتم عُدنا»[42] یعنی اگر برگردید ما نیز بر می‌گردیم، به طور ضمنی توصیه می‌کند که اگر از افعال خود در مشروطه توبه کنیم و رابطه خود با خدا را اصلاح کنیم، پیش‌بینی کمپانی اتفاق نخواهد افتاد.[43] 
گروه سوم نیز روحانیونی بودند به رهبری آسید کاظم یزدی که نه وارد جریان مشروطه خواهی شدند و نه هم آن را تائید کردند.[44] یزدی همان کسی است که بهجت از او به عنوان یکی از مقدسین مخالف مشروطه یاد می‌کند که گویا «مؤید من عندالله» بود. از نظر او یزدی، آینده مشروطه را پیش‌بینی و آن را مصداق «کلمة حق یراد بها الباطل» می‌دانست[45] و با بهره‌ای که از مقام ثبوت داشت لوازم عقلی و عادی و آثار مترتبه و مترقبه مشروطه را ملاحظه و با آگاهی با آن مخالفت ورزید.[46] گرچه مخالفت‌های او در شرایطی که نجف، هوا خواه مشروطه بود او را مجبور می‌ساخت «برای مدتی نزد شیوخ عشایر نجف اشرف پناهنده شود تا از گزند مشروطه خواهان آن دیار که خواهان بیرون رفتن او از نجف بودند در امان بماند».[47] اما او قسم یاد کرده بود که در مقابل اباطیل مشروطه خواهان ایستادگی کند. او نه علاقه‌ای به مرجعیت داشت و نه هم از به خطر افتادن مرجعیت‌اش در آن شرایط می‌هراسید و هنگامی که از او درباره فرد اعلم می‌پرسیدند، او با بیان این که: 
اگر میزان در اعلمیت اقربیت به واقع باشد، آقای سید ابوالحسن، و اگر میزان تسلط بر استدلال بر مطلب باشد آقای نائینی اعلم است.[48] 
دیگران را از خود دور می‌ساخت و این چنین با مشروطیت مخالفت می‌ورزید. البته او همانند کلیه مشروطه خواهان، با استبداد و بی‌عدالتی مخالف بود، اما واقعه مشروطه را رافع آن نمی‌دانست. به همین دلیل همو، پس از مشروطه در پاسخ به این پرسش که مخالفین شما چطورند؟ گفته بود: مخالفت ما با آنها در کبریات نبود؛ نزاع موضوعی و صغروی بود».[49] او به خوبی می‌دانست در شرایطی که نجف و ایران در تپش مشروطه خواهی به سر می‌برد، مخالفت‌هایش ممکن است به ضرر مخالفین مشروطه تمام شود، اما احتیاط پیشه کرد و به قول آیت الله بهجت در موارد شبهه ناکی مثل مشروطه متوقف گردید. 
روزی در جریان مشروطیت، مرحوم آخوند خراسانی خواست درس شروع کند یک نفر بلند شد و گفت در تبریز خون‌ریزی شده است، بنا شد دسته جمعی به منزل آسید کاظم یزدی بروند... جمعیت وارد خانه سید شدند و گفتند، اگر با مشروطه موافقت نکنید ظلم و خون‌ریزی می‌شود، سید فرمود: می‌دانم کاسه زهر است نمی‌خورم شما که نمی‌دانید اگر بخورید معذورید.[50] به غیر از آسید کاظم یزدی نیز عالمانی مثل آخوند ملاقربان علی زنجانی بودند که با مشروطه مخالفت می‌کردند، زنجانی «براساس نظر خود با مشروطه مخالف بودند برای اینکه سید کاظم یزدی مخالف مشروطه است، خود شان شخصیت مستقلی در اظهار مخالفت با مشروطه بودند؛ زیرا می‌دیدند افراد بی‌دین و لامذهب، پشتیبان و مروّج مشروطه هستند.[51] 

پیامدهای مشروطه 
اما آن چه در بر آیند این مجادلات درباب مشروطه برای کسی مثل آیت الله بهجت که نگاهی اخلاقی و قدسی به امور دارد اولویت می یافت، صحت ایده مخالفین مشروطه بود. او نیز همانند بسیاری از همگنان خود در حوزه علمیه، اعدام شیخ فضل الله نوری را امّاره‌ای بر بطلان مشروطه تحلیل می‌کرد. شیخی که به نقل او از دیگران، جنازه‌اش در یکی از حجره‌های حرم حضرت معصومه(س) نورانیت داشت و تا صبح از آن قرائت قرآن بر می‌خاست.[52] گذشته از این که مشروطه، توانست مردم را از «ظلم و استبداد دولت قاجار» رها سازد یا نه؟ رخدادش از نظر بهجت برخواسته از «حکم و مصالح اراده تکویّنیه خدا» بود.[53] از نظر وی «به حسب ظاهر، جریان مشروطه، دسیسه‌ای بود از انگلیس که ایران را از حلقوم روسیه بیرون آورد و مستعمره خود گرداند و در این امر هم موفق شد. احتمال می‌دهیم اگر ایران هم در دست روسیه باقی مانده بود مثل همان شهرها، بلشویکی می‌شد. بنابراین، یک چیز را در جریان مشروطه نمی‌توان نادیده گرفت و آن، این که اگر مشروطه به پا نمی‌شد و ایران بر همان وضع سابق حکومت در دست قاجار می‌ماند و براساس معاهده آنها با روسیه، تقریباً در حلقوم روسیه قرار می‌گرفت و اکنون دولت و ملت ایران، کمونیست بودند».[54] گذشته از صحت یا عدم صحت تحلیل آیت الله بهجت از ماهیت انگلیسی نهضت مشروطه، او نابسامانی‌های دوره اخیر ایران را «مولود مشروطه» می‌داند. استدلال او بر چنین مدعایی، بیش از همه، برخاسته از تحلیل پی‌آمدهای منفی آن است. عوض شدن اخلاق ایرانی‌ها و یا تشبه آنان به اروپائیان، تأکید بر این که اسلام برای اداره حکومت، ناتوان است و بالاخره، برداشتن عمامه‌ها و تحدید روحانیت، سه پیامد عمده مشروطه‌اند[55] که بر سرنوشت عمومی جامعه دینی ما تأثیر زیادی نهاده‌اند. روحانیت که پیش از آن «به قضاوت و رسیدگی به امور مردم نیز اشتغال داشت» عملاً پس از مشروطه «از این گونه کارها برکنار شد».[56] و در عصر رضاخان نیز بر محدودیت‌های آن افزوده شد. «فشار و اختناق بر علما و روحانیون حوزه علمیه قم به جایی رسیده بود که اگر پاسبانی در مدرسه فیضیه پیدا می‌شد، طلاب از در و دیوارهای بالای بام فرار می‌کردند و یا برای درس و مباحثه به باغ‌های اطراف قم می‌رفتند و مخفی می‌شدند تا کسی متعرض آنها نشود».[57] ممنوعیت از تحصیل و درس و مباحثه به گونه‌ای بود که در مدت ده سال، ده نفر هم برای تحصیل علوم دینی به نجف نرفتند».[58] آیت الله بهجت ضمن اشاره به نشانه‌های خروج مردم از دین در عصر رضاخانی می‌افزاید: 
حضرت حجت‌(علیه السلام) به کسانی که به خدمتش مشرف شده‌اند فرموده‌اند: برای بیرون کردن بچه‌ها از دین، همین مدرسه‌های دولتی کافی است: در زمان رضاخان برای هو هوّیت با کفار، بنا گذاشتند که ما کلاه آنها را به سر بگذاریم و در لباس با آنها هم شکل باشیم. برای هو هوّیت و عینیّت خادم و مخدوم، دستور هم شکلی در لباس و بی‌حجابی دادند تا در میان ما باشند و خودشان و زنهای بی‌حجابشان شناخته نشوند و در نتیجه از نزدیک دست در جیب ما بکنند و پول ما را بدزدند، علاوه بر اموال و مستعمراتی که در اختیارشان بود.[59] 
روحانیت در چنین شرایط محدود کننده‌ای که توان دفاع از «درس و بحث خود»[60] را نداشت چگونه می‌توانست در مقابل انحرافات کلان اجتماعی رضاخان مقابله کند. حائری نیز بنا به دلایلی با «قیام علیه دولت» مخالف بود، به نقل از امام خمینی، مرحوم سید محمد تقی خوانساری از مرحوم حائری خواسته بود علیه دولت کاری ‌کند و الاّ مردم ـ بر می‌گردند ـ البته همین طور هم شد و عده زیادی در اصفهان حتی از تقلید از ایشان برگشتند ـ مرحوم حائری خیال کرد که مقصود آقای خوانساری از این جمله که «اگر کاری نکنید مردم بر می‌گردند، این است که از تقلید شما بر می‌گردند، هر چند مقصود آقای خوانساری این نبود، بلکه منظورش دین بود که مردم از دین بر می‌گردند. حائری در جواب فرمود: حاضرم عملی برخلاف یقین انجام ندهم و به روستا بروم و لنگ بپوشم و کار عملگی انجام دهم. البته آخر الامر، تلگرافی اعتراض آمیز به شاه کرد که مردم ناراحتند، ولی شاه اعتنایی نکرد».[61] 

آیت الله بهجت و حکومت اسلامی در عصر غیبت 
آیت الله بهجت برخلاف طرفداران تعطیلی حکومت در سال‌های پیش از ظهور حضرت حجت‌علیه السلام از یک سو و نیز برخلاف مرحوم بروجردی که به گفته او معتقد بود «اگر رژیم پهلوی را سرنگون کنیم نمی‌توانیم بجای او کشور را اداره کنیم»[62] از طرف دیگر معتقد است «ایجاد حکومت اسلامی» واجب «و توان اداره کشور را نیز داریم» گرچه مراد او از توانستن، چیزی فراتر از علاقه عملی او به امر حکومت داری است، اما برآیند نظرات او برای جامعه مؤمنان، آن است که «اگر بتوانیم این کار را بکنیم واجب است و باید جلوی آنهایی که مانع این کار هستند را گرفت و آنها را دفع کرد».[63] البته تأکید او بر اقامه حکومت اسلامی در عصر غیبت، منوط بر اجرای کامل دستورات الهی و دوری جستن از مصلحت اندیشی‌هایی است که احیاناً منجر به تعطیلی احکام گردد. اشارات او به نفی برخورد مصلحت اندیشانه با تکالیف شرعی در امر حکومت داری، گذشته از نقد تاریخی که بر استدلال شیخین ـ مبنی بر این که تعیین جانشین پیامبر6 هم برخلاف مصلحت امّت اسلامی است ـ روا می‌دارد ایرادی نیز بر مصلحت اندیشی‌های مشروطه خواهان و تائیدی بر اصرار مشروعه طلبان بر لزوم کامل مطابقت قوانین موضوعه بر شریعت محمدی است.[64] به همین دلیل مشروطه نمی‌توانست همانند خلافت اسلامی، متصف به وصف «اسلامی» شود و آمال متدینین درباب حکومت اسلامی را برآورده سازد. بهجت برخلاف کسانی که معتقد به تعویق افتادن وظایف اجتماعی و سیاسی معصوم(علیه السلام) تا ظهور امام زمان علیه‌السلام هستند معتقد به جریان زندگی سیاسی شیعیان در عصر غیبت است. از این رو، بر فرد یا گروهی از مؤمنان واجب است که به اقامه چنین وظایفی قیام کنند. استدلال او بر چنین مدعایی، بر این فرض استوار است که «به دلیل عقلی و نقلی باید دین مبین اسلام تا قیام قیامت باقی باشد و هر کس، دین دیگری غیر از اسلام را بجوید، هرگز از او پذیرفته نمی‌گردد». اما استدلالی که بر جریان زندگی سیاسی در عصر غیبت اقامه می‌کند دو گونه است: نخست آن که او با برهان سبر و تقسیم، زمان غیبت کبرای را واجد سه صورت احتمالی، فرض و صورت سوم را به اثبات می‌رساند. 
صورت اول: کتاب خدا و احکام و قوانین دین تعطیل شود. 
صورت دوم: خود بخود بماند، یعنی خودش وسیله بقای خود باشد. 
صورت سوم: نیاز به سرپرست و حاکم و مبین دارد که همان ولّی امر و مجتهد جامع الشرایط است.[65] 
فرض اول، عقلاً و نقلاً باطل است؛ زیرا دین مبین اسلام، آیین خاتم است و تا ختم نسل بشر باید راهنما و آیین امت باشد. و فرض دوم نیز باطل است؛ زیرا قانون خود بخود اجرا نمی‌شود و نیاز به شخصی یا اشخاص دارد تا آن را حفظ و به اجرا در آورد. 
ناچاراً باید به فرض سوم قایل باشیم و بگوئیم جامعه مسلمین را باید ولیّ امر با همه شئونات و ابعاد آن اداره کند. از سوی دیگر نیز روشن است که جامعه نیاز به تشکیلات فراوان از جمله ارتش، آموزش و پرورش، دادگستری و... دارد و لذا باید دست ولی فقیه در همه شئونات مادی و معنوی، مبیّن و شارح و راهنما و حلّال مشکلات است. در نتیجه ولی فقیه باید تمام شئونات امام معصوم(علیه السلام) به استثنای امامت و آن چه مخصوص امام معصوم است داشته باشد تا بتواند اسلام را در جامعه پیاده کند و گرنه در صورت عدم تشکیلات حکومتی دشمنان اسلام نخواهند گذاشت که حکومت و آئین اسلامی پیاده شود.[66] 
و دوم آن که، «با برهان خلف» می‌توان گفت: هیچ جامعه و کشوری با هرج و مرج پایدار نمی‌ماند و باید قانون و حاکم و حکومتی در آن حکمفرما باشد و اگر حکومت طاغوت حاکم باشد؛ دین مبین اسلام باقی نمی‌ماند و این خلاف فرض است؛ چون گفتیم به دلیل عقلی و نقلی باید دین مبین اسلام تا قیام قیامت باقی بماند.[67] 
بدین ترتیب، بهجت با برهانی که بیان می‌کند نظراً عصر غیبت را به عصر رسالت و امامت پیوند می‌دهد و فقیه را جز در شأن امامت، واجد تمام شئونات معصوم می‌داند تا با تشکیل دولتی اسلامی، و طبعاً اقامه دین، دو سوی عصر غیبت را به هم متصل سازد. از نظر او فقیه، شارح بر سنت و نیز اقامه کننده آن است. گرچه او خود می‌داند که «مجتهد صالح الحکومه و نافذ الحکم» در روزگار کنونی ما نسبت به گذشته‌ کم اند».[68] و مراکز علمی ما «کمتر فقیه و مجتهد » تولید می‌کنند، اما همواره از برپایی حکومت اسلامی توسط فقیه جامع الشرایط حمایت می‌کند. شرایط چنین فقیهی همان شرایط عامه‌ایست که همگان گفته‌اند با این تأکید که او فردی را از میان فقیهان صالح الحکومة می‌داند که خود حاکم بر «شهوت و غضب» خویش است و جالب این که او در دوره حیات امام خمینی او را مصداق چنین فقیهی می‌داند».[69] 
آن چه در فقرات فوق آمد تمام چیزی بود که آیت الله بهجت به طور اجمال درباب ولایت فقیه بیان نموده است. از ظاهر عبارات او بر می‌آید که او مشروعیت ولایت فقیه را انتصابی می‌انگارد و اساساً وارد گفت‌وگوهای معمول روحانیون درباب ماهیت مردمی و یا الهی حکومت اسلامی نمی‌شود. و تنها از رویه‌های دموکراتیک در جمهوری اسلامی به عنوان قضیه خارجیه، حمایت و شرکت مردم در انتخابات نه امری واجب، بلکه اختیاری می‌داند که به خود آنها وانهاده شده است.[70] با این همه، آیت الله بهجت با ردّ این سخن که «الحکم لمن غلب» و نیز بیان این روایت که «الملک یدوم مع الکفر و لایدوم مع الظلم» به طور ضمنی می‌پذیرد که دولت پیشنهادی‌اش نه به زور می‌تواند به قدرت رسد و نه به هنگام به قدرت رسیدن، ظلم و استبداد پیشه کند. بدین ترتیب، برخلاف تصور عامه از بهجت که او را نظریه پرداز سنتی می‌انگارند که نگاهی سلبی به زندگی سیاسی در عصر غیب دارد، وی نگاهی ایجابی به حکومت اسلامی داشته و خواهان اقامه تمام قوانین اسلام در عصر غیبت است. 
پی نوشت ها: 
24. در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت، محمدحسین رخشاد، جلد دوم، ص20ـ19. 
25. محمدحسین رخشاد، در محضر آیت الله العظمی بهجت، قم: انتشارات موسسه فرهنگی سماء، چاپ ششم، جلد دوم، 1386، ص 97. 
26. همان، ص 374. 
27. همان، مجلد اول، ص 87 در حالی که همینها نتوانستند از مرحوم میرزای شیرازی بزرگ در سامراء درباب مشروطه امضا بگیرند. همان، ص 186 ـ 185. 
تا62منابع مشترک است درصفحات مختلف.
63. حامد اسلام جو، پرسشهای شما و پاسخ‌های آیت الله العظمی بهجت (قم: طوبی محبت، چاپ 5، 1386) ص 65. 
64. در محضر آیت الله بهجت، پیشین، ص 163 و 164. 
65. پرسشهای شما، پیشین، ص 72. 
66. همان، ص 73 و نیز بهجت عارفان در حدیث دیگران، رضا باقی زاده، دفتر نخست (قم: انتشارات زائر، چاپ دهم، 1385) ص 168 ـ 166. 
67. همان. 
68. در محضر حضرت آیت الله، پیشین، جلد اول، ص 204. 
69. همان، جلد دوم، ص 242. 
70. پرسشهای شما...، پیشین، ص 74. 
منبع: فصلنامه علوم سیاسی - شماره 49
63. حامد اسلام جو، پرسشهای شما و پاسخ‌های آیت الله العظمی بهجت (قم: طوبی محبت، چاپ 5، 1386) ص 65. 
64. در محضر آیت الله بهجت، پیشین، ص 163 و 164. 
65. پرسشهای شما، پیشین، ص 72. 
66. همان، ص 73 و نیز بهجت عارفان در حدیث دیگران، رضا باقی زاده، دفتر نخست (قم: انتشارات زائر، چاپ دهم، 1385) ص 168 ـ 166. 
67. همان. 
68. در محضر حضرت آیت الله، پیشین، جلد اول، ص 204. 
69. همان، جلد دوم، ص 242. 
70. پرسشهای شما...، پیشین، ص 74. 
منبع: فصلنامه علوم سیاسی - شماره 49

 آیت الله  بهجت درباره همشهری خود(میرزای قمی)می گوید: شخصی در راه مکه همیانش گم شد و شاید در دریا افتاد. وقتی که به نجف اشرف برگشت به امیرالمومنین(ع) متوسل شد. شب حضرت را در خواب دید، حضرت به او فرمود: همیان تو در قم نزد «میرزای قمی »است. وی به قم آمد و سراغ میرزا را گرفت. او را به خانه‌ی میرزای قمی راهنمایی کردند. هنگامی که به در خانه‌ی ایشان رسید، مرحوم میرزا پیش از ملاقات و باز کردن در خانه و بدون سوال، از سوراخ در، همیان را به او داد. وی آن را باز کرد و دید همیان او است و به محل زندگی بازگشت. وقتی که به محل زندگی بازگشت، به او گفتند: چرا چنین آقایی را رها کردی؟! دوباره به قصد خدمت به مرحوم میرزا به قم مراجعت نمود. ولی وقتی رسید، دید که آقا مرحوم شده است، خادم قبرش شد تا این که از دنیا رفت و نزد میرزا دفن شد، و اکنون قبر او داخل مقبره‌ی میرزا قرار گرفته است./در محضر حضرت آیت ا.... العظمی بهجت – ص۴۱

برای آشنایی با میرزای قمی به این لینک مراجعه کنید:

زندگینامه «میرزای قمی"فرزندیک گیلانی                                     

سقوط دانشجویان"بالکن طبقه چهارم"دانشگاه بولیوی

سقوط دانشجویان  بولیویایی ازبالکن طبقه چهارم دانشگاه 

بالکن ظرفیت این همه جمعیت رانداشت،لحظاتی قبل ازشکستن نرده ها،بین ۲دانشجوی دختردعواشده بود،همدیگرراهُل می دادند(درآن ازدحام)،نرده های بالکن فروریخت ۸دانشجوسقوط کردند.

 دانشجویان  بولیویایی که برای برگزاری جشنی در دانشگاه عمومی« آل آلتو »تجمع کرده بودند بر اثر ازدحام جمعیت از بالکن طبقه چهارم ساختمان ۸نفرسقوط کردند ۵ تفر مُردند

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:یکی ازرسانه های بولیوی نوشت: یکی ازدختری که شاهدصحنه بود می گوید:  پس از فرو ریختن نرده بالکن ،  هفت دانشجو سقوط  کردند.

یک دانشجوی دختردر حالی که از بالکن دانشگاه به صورت وارونه آویزان است ، فریاد می زند.

هشت نفرافتادند(چندنفررادرحال سقوط نجات دادند)کشیدندبالا.

دانشگاه عمومی ال آلتو

سقوط

این فاجعه در دانشگاه عمومی ال آلتو نزدیک لاپاز اتفاق افتاد

این حادثه در صبح روزسه شنبه، ۱۲ اسفند ۱۳۹۹در ساختمان علوم مالی دانشگاه رخ داد ، جایی که دانشجویان برای شرکت در یک مجلس جمع شده بودند. مشخص نیست که چرا باتوجه به شیوع  همه گیری Covid-19 به بسیاری از دانشجویان اجازه داده شده در خارج از کلاس درس جمع شوند.

این فاجعه روز سه شنبه در طبقه چهارم ساختمانی در دانشگاه عمومی ال آلتو در حوالی لاپاز اتفاق افتاد. مقامات گفتند که حداقل هفت دانشجو با سه زخمی دیگر در پاییز جان خود را از دست دادند. تصاویر ویدئویی دراماتیک نشان می دهد که گروه بزرگی از دانشجویان قبل از اینکه نرده جای خود را بگیرد در بالکن شلوغ موقعیت می گیرند. گزارش شده است ،

 فرمانده کل پلیس بولیاری ، جونی آگیلرا مونتسینوس ، اکنون گفته است زن جوانی که در درگیری با دیگری در بالکن فیلمبرداری شده است ، برای بازجویی احضار می شود. 

وی افزود: سه استاد راهنما احضار خواهند شد و آنها بیانیه خود را برای همکاری در ایجاد علل ایجاد کننده تمرکز گسترده دانشجویان دانشگاه ارائه می دهند "

پس از اطلاع از شرایط ، به افرادی که فیلم دوربین های امنیتی را شناسایی می کنند که از قبل توسط دانشگاه به ما ارائه شده است ، اطلاع داده می شود."

در بیانیه ای از این دانشگاه آمده است: "این دانشگاه به دلیل حوادث ناگوار به مدت هفت روز در دانشگاه دولتی ال آلتو عزاداری می کند."

وزیر کشور بولیوی «ادواردو دل کاستیلو »در توییتر خود نوشت: هشت نفرسقوط کردند،آنچه تاکنون گزارشی شده از پنج کشته وجراحت  سه نفردیگراست که بعلت جراحات شدید،تحت  در مراقبت های شدیدهستند.

مردم پس از حادثه در بیرون دانشکده جمع شدند.

رئیس جمهوربولیوی «لوئیس آرسه» به خوانداده های داغدارتسلیت گفت.

حضور خانواده ها ودوستان ، برای اطلاع ازوضعیت دانشجویان ساقط شده

مردم درجلوی دانشگاه آل آلتو

کشور»بولیوی» با ۲۸ میلیون کیلومتر مربع وسعت دارای ۱۰ میلیون نفر جمعیت می باشد.

 پایتخت بولیوی شهر «سوکره» با ۱۴ هزارنفر  جمعیت است.

شهر«لاپاس» نیز که مقر غیر رسمی حکومت محسوب می‌شود بدون احتساب حومه ۸۰۰هزار نفر جمعیت دارد که باساکنان غیرشهری اطراف یک میلیون وششصدهزار نفر جمعیت دارد.

اکثر قریب به اتفاق جمعیت بولیوی را سرخپوستان تشکیل می‌دهند. در این میان اعضای قبایل آیمارا ، کچوا و گوارانی با ۶۵ درصد اکثر جمعیت و دورگه‌ها نیز با ۳۵ درصد دومین گروه‌ عمده جمعیتی بولیوی هستند.

مردم بولیوی به سه زبان رسمی اسپانیایی، کچوا و آیمارا تکلم می‌کنند. در کنار این زبان‌های رسمی تعداد زیادی از زبان‌های غیر رسمی و محلی سرخپوستی نیز از سوی مردم در گفت‌وگو‌های روزمره استفاده می‌شود.

۹۵ درصد مردم بولیوی پیرو مذهب کاتولیک، و سایر اتباع این کشور پروتستان هستند.

استاندار اسبق خوزستان بازداشت شد

​کدام« استاندار خوزستان» بازداشت شد؟شریعتی یا...مقتداییدومی  دربازداشت است.

استاندار اسبق خوزستان در ارتباط با پرونده اقتصادی(هفت‌تپه) بازداشت شد./۱۴ اسفند ۱۳۹۹فارس

۱۲ اسفند ۱۳۹۹-پرونده نیشکر هفت‌تپه ،استاندار سابق(شریعتی) را به دادسرا کشاند.

غلامرضاشریعتی۲۶ بهمن ۱۳۹۹ازاستانداری عزل شد وشد«رئیس استاندارد» کشور.

خبرگزاری فارس ۱۰ساعت بعدازانتشارخبردستگیری استانداراسبق نوشت: استانداربازداشتی «غلامرضا شریعتی نیست»اتهامات وارده در یک پرونده اقتصادی مربوط به  استاندار پیش از شریعتی(عبدالحسین مقتدایی) است.

زمستان ۱۳۹۹-«امید اسد بیگی» شرکت نیشکر هفت‌تپه را با پیش‌پرداخت «شش میلیارد تومان»  خریداری کرد.

خرداد ۱۳۹۹-«امید‌‌‌‌ اسد‌‌‌‌ بیگی» دردادگاه: (۲۰۰ هزار دلار) بابت  سفر استاند‌‌‌‌ار و خانواد‌‌‌‌ه اش را به خارج از کشور هزینه کرد‌‌‌‌ه ام.

توضیحات استانداردررابطه با ادعای مدیرعامل نیشکر هفت‌تپه:ماه پشت ابرپنهان نمی ماند.

همسر استاند‌‌‌‌ار ( مریم محبی):هزینه بلیط‌ها و تور ۲۵ هزار دلار شده است.

دی ۱۳۹۷-قربانعلی فرخزاد(سهامدار  کارخانه ماشین‌سازی تبریز)که درخریدشرکت هفت‌تپه نقش مهمی دارد)گفت:مدیرعامل نیشکر هفت‌تپه«امید اسدبیگی»حدود۳۰ درصد ( ۱۰ میلیارد تومان به من  پرداخت کرد، درحالیکه سود حاصل از ارز دولتی بیش از ۳۵ میلیارد تومان است ،بقیه راخودش برداشته که حالا هم فراری است.

تیر ۱۳۹۹-کیفرخواست (محسن صالحی و رسول سجاد)،  مدیران  سابق بانک مرکزی، در دادگاه خوانده شد، این دو رشوه‌هایی در قالب صدها سکه و خودرو بی‌ام‌دبیلو گرفته‌اند« امید اسدبیگی» ارتباط بسیار نزدیکی با دو نفر از مدیران سابق اداره اموال بین‌الملل بانک مرکزی داشته است.

۱۰ خرداد ۱۳۹۹-نماینده دادستان گفت: یکی از مدیران ارشد بانک مرکزی(رسول سجاد) ۸۰۰ سکه بهار آزادی از «اسدبیگی» رشوه دریافت می کند تا روند تخصیص ارز دولتی تسریع شود.

رئیس سازمان ملی استاندارد ایران غلامرضا شریعتی نمایه

۱۲ اسفند ۱۳۹۹«احمد نادری» نماینده مردم تهران:پرونده شریعتی استاندار سابق خوزستان به اتهام اعمال نفوذ در پرونده ابر متهم ارزی و مالک ‎هفت‌تپه (اسد بیگیاین هفته در دستگاه قضائی به جریان افتاد.

موضع‌گیری «احمدی بی‌غش»در مباحث سیاست خارجی احساسی است

مالکان این شرکت در دادگاه در حال دفاع از اتهامات خود در زمینه مسائل ارزی هستند و در همان زمان پای استاندار خوزستان به این پرونده کلان باز شد.

غلامرضا شریعتی در مقام دفاع از اتهام وارده صرفاً به جمله «ماه پشت ابر نمی ماند» بسنده کرد ولی همان‌گونه که این خبرگزاری پیش از این هم عنوان کرده بود، شریعتی در صورت خروج از استانداری خوزستان احتمالاً باید در دادگاه پاسخگوی اتهامات خود باشد.

در همین زمینه و در جدیدترین اتفاق پرونده شرکت نیشکر هفت‌تپه، «احمد نادری »نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در حساب کاربری خود در شبکه‌های اجتماعی نوشت: «خبرها حاکی از آن است که پرونده شریعتی استاندار سابق خوزستان به اتهام اعمال نفوذ در پرونده ابر متهم ارزی و مالک ‎هفت‌تپه (اسد بیگی)؛ این هفته در دستگاه قضائی به جریان افتاد. ایشان در راهروهای دادسرا و پشت در اتاق بازپرس مشاهده شده است»./۱۲ اسفند ۱۳۹۹خبرگزاری مهر.

مدیرعامل نیشکر هفت‌تپه متهم به پرداخت صدها سکه رشوه شد.

۱۲ اسفند ۱۳۹۹«احمد نادری» نماینده مردم تهران:پرونده شریعتی استاندار سابق خوزستان به اتهام اعمال نفوذ در پرونده ابر متهم ارزی و مالک ‎هفت‌تپه (اسد بیگیاین هفته در دستگاه قضائی به جریان افتاد.

توضیح نگارند-پیراسته فر:«فارس» ۱۰ساعت بعدازانتشارخبردستگیری استانداراسبق نوشت: استانداربازداشتی «غلامرضا شریعتی نیست»اتهامات وارده در یک پرونده اقتصادی مربوط به یکی از استانداران پیش از شریعتی(عبدالحسین مقتدایی) است.۱۴ اسفند ۱۳۹۹

این خبرگزاری درادامه نوشت:غلامرضا شریعتی استدار سابق نیز با اتهاماتی در زمینه حمایت از متهمان فساد ارزی مواجه است و در روزهای اخیر دو نماینده تهران در مجلس از حضور او در دادسرا خبر دادند.

نادری نماینده تهران در هفته جاری گفت: خبرها حاکی از آن است که پرونده شریعتی استاندار سابق خوزستان به اتهام اعمال نفوذ در پرونده ابرمتهم ارزی و مالک ‎هفت تپه (اسدبیگی)، این هفته در دستگاه قضایی به جریان افتاد. ایشان در راهروهای دادسرا و پشت درب اتاق بازپرس مشاهده شده است./پایان.

دادگاه رسیدگی به اتهامات «امید اسدبیگی»مدیرعامل کارخانه نیشکر هفت تپه به اتهام پرداخت رشوه و تخلفات ارزی برگزار شد.

۲۱تیر۱۳۹۹- پرونده آقای اسدبیگی در دادگاه ویژه جرایم اقتصادی بررسی می‌شود و او به همراه ۲۳ متهم دیگر به تخلفات ارزی گسترده در قالب یک شبکه ارتشا متهم شده است.

آقای اسدبیگی بر اساس کیفرخواست نماینده دادستان متهم شده است که برای «کارگزاری بانک مرکزی و تخصیص نوع ارزهای دولتی برای واردات خط تولید شرکت» به یکی از کارمندان بانک مرکزی رشوه پرداخت کرده است.

نماینده دادستان در جلسه اول دادگاه گفت: «اسد بیگی امروز متهم به یک میلیارد و ۴۰۰ و اندی میلیون دلار اخلال ارزی است. او ارز می‌گرفت و کالا نمی‌آورد.»

به گفته نماینده دادستان، آقای اسدبیگی در چند مورد دیگر بیش از هزار سکه بهار آزادی به کارمندان بانک مرکزی، وزارت کشاوزی و وزارت صنعت رشوه داده است.

علاوه بر این دادستان او را متهم کرد که در چند مورد دیگر یک و نیم میلیارد تومان پول نقد و ۱۱۲ هزار دلار دیگر رشوه داده است.

آقای اسدبیگی در دفاع از خودش گفت که فعالیت‌هایش مجرمانه نبوده و به عنوان کارگزار بانک مرکزی به دنبال یافتن راهی برای وارد کردن «منابع مسدود شده ارزی کشور» بوده و به کسی رشوه نداده است.

او همچنین در جلسه دادگاه ۲۰ نفر از کارگران شرکت نیشکر هفت‌تپه را متهم کرد که برای وی مشکل درست می‌کنند و «شرکت هفت‌تپه دارد از هم می‌پاشد».

امید اسدبیگی «شرکت نیشکر هفت‌تپه »را با پیش‌پرداختی شش میلیارد تومانی در زمستان سال ۹۴ خریداری کرد.

مردم از تنوع قیمت‌ها و گران‌فروشی اقلام اساسی گلایه‌ دارند

آبان سال ۹۷ عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان وقت عمومی و انقلاب تهران گفت: «فردی در خوزستان شرکتی را خریداری کرده(اسدبیگی) و از سال ۹۴ تا ۹۶ حدود ۸۰۰ میلیون دلار گرفته و تاکنون تعهدات ارزی خود را انجام نداده است

این واگذاری به دلیل به وجود آمدن مشکلات فراوان، انتقاد هزاران کارگر نیشکر هفت‌‌تپه و شماری از اقتصاددانان و حتی برخی از نمایندگان مجلس را به همراه داشته است.

شرکت نیشکر هفت‌تپه در طول مدیریت او دچار مشکلات فراوانی شد و بارها شاهد اعتصاب کارگرانش بود و برخی فعالان کارگری به جرم اعتراض به وضعیت این شرکت حکم زندان دریافت کردند.

کارگران شرکت نیشکر هفت‌تپه که در روزهای اخیر بارها تجمعات اعتراضی برگزار کرده‌اند، می‌گویند امید اسدبیگی در جریان رسیدگی به پرونده‌اش به این شرط آزاد شد تا دستمزد کارگران را بپردازد اما این کار را انجام نداده است.

این کارگران خواستار دریافت دستمزد معوقه خود، تمدید دفترچه‌های بیمه، بازگشت به کار همکاران اخراجی، لغو خصوصی‌سازی شرکت و بازداشت امید اسدبیگی هستند./پایان.

امید اسدبیگی متهم ردیف اول یک پرونده اخلال در نظام ارزی و پولی است که در کیفرخواست او عنوان اتهامی سردستگی سازمان یافته اخلال در نظام ارزی و پولی کشور از طریق قاچاق عمده ارز و معاملات غیرمجاز ارزهای دولتی به چشم می‌خورد.

امید اسدبیگی

، رسیدگی به پرونده ۱۸ جلدی تخلفات ارزهای دولتی که از روز گذشته در شعبه سوم دادگاه ویژه رسیدگی به جرایم اخلالگران و مفسدان اقتصادی به ریاست قاضی مسعودی مقام آغاز شده است، صبح امروز (سه شنبه ۳۰ اردیبهشت) نیز دنبال شد.

بر اساس اعلام نماینده دادستان در اولین جلسه دادگاه امید اسدبیگی متهم ردیف اول این پرونده است که در کیفرخواست او عنوان اتهامی سردستگی سازمان یافته اخلال در نظام ارزی و پولی کشور از طریق قاچاق عمده ارز و معاملات غیرمجاز ارزهای دولتی به چشم می‌خورد.

مهرداد رستمی چگینی، مجتبی کحال زاده، جواد بصیرانی، علی اکبر میرزایی حسین زاده متهمان ردیف دوم تا پنجم این پرونده هستند که به همراه ۱۶ متهم دیگر در دادگاه از اتهامات انتسابی دفاع خواهند کرد که محسن صالحی و رسول سجاد دو نفر از مدیران کل ستادی بانک مرکزی نیز در زمره این متهمان قرار دارند.

نماینده دادستان در این جلسه دادگاه گفت: دادستانی در تحقیقاتش به این نتیجه رسیده است که بر اساس اسناد گمرک تاکنون هیچ کالایی وارد نشده و متهمان تمامی ارزهای دریافتی از طریق بانک‌های مختلف را در بازار آزاد فروخته‌اند و در زمان رفع تعهد شش ماهه و یکساله با جعل اسناد، رشوه و کلاهبرداری قصد رفع تعهد ارزی را داشته‌اند.

 

بر اساس اعلام نماینده دادستان در اولین جلسه دادگاه در یک نمونه از تخلفات این پرونده کلان ارزی، متهمان اسدبیگی و رستمی با همکاری کحال زاده و شرکت معتمد پارسه، حدود ۶۰۰ میلیون دلار ارز برای راه اندازی خط تولید ۱۸ هزار تنی شکر اخذ می‌کنند اما قراردادی ۱۴ میلیون دلاری را برای خرید یک خط تولید دست دوم منعقد کرده‌اند که حتی خط تولید ۱۴ میلیون دلاری هم هرگز وارد کشور نشده است.

 

بر اساس کیفرخواست خوانده شده در جلسه دادگاه امید اسدبیگی به منظور ایجاد تسهیلاتی در دریافت ارزهای دولتی، مبالغی بالغ بر مبلغ ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار درهم امارات و ۵۰ هزار دلار را به متهم رضا انصاری که در آن زمان در بانک مرکزی صاحب پست بوده رشوه داده است.

در ادامه این جلسه دادگاه متهم اسدبیگی در جایگاه اتهام قرار گرفت و گفت: اتهام‌های وارده در کیفرخواست را قبول ندارم و تمام آن را رد می‌کنم.

وی افزود: اگر جرمی کرده‌ام مرا اعدام کنید؛ اما من در این مدت دو سال در حالی که می‌توانستم از کشور خارج شوم در اینجا مانده‌ام، چون به این کشور تعلق دارم.

در ادامه جلسه نیز وکیل متهم اسد بیگی در جایگاه حاضر شد و گفت: کیفرخواست واجد ایراداتی است در کیفرخواست نظر کارشناس امور مالی اخذ نشده و پرونده شخصیت موکلم ناقص است.

دومین جلسه رسیدگی به متهمان دادگاه ارزی نیز صبح امروز به ریاست قاضی مسعودی مقام تشکیل شد.

در ابتدای این جلسه نماینده دادستان با اشاره به ورود ضابط به موضوع و تحقیقات به عمل آمده مغز متفکر گروه در اخذ ارزهای دولتی را متهم ردیف دوم معرفی کرد.

 

نماینده دادستان به دفاع از کیفرخواست صادر شده از سوی دادسرا پرداخت و در خلال برگزاری جلسه متهم ردیف اول، وکیل او و متهم کحالی زاده به دفاع از خود پرداختند.

متهم اسدبیگی در بخشی از دفاعیات خود گفت: بنده هیچ گونه تسهیلات ریالی و ارزی نگرفته‌ام و این باید در کیفرخواست اصلاح شود چرا که آنچه انجام شده بحث تعهدات است نه تسهیلات ارزی.

وکیل متهم اسدبیگی پیشنهاد برگزاری جلسه مشترکی با دادستانی تهران به رفع تناقضات را مطرح کرد و گفت: درباره کارخانه MDF که بحث هایی در مورد آن مطرح شده است، تصاویر آن را تقدیم دادگاه می کنم.

در ادامه متهم کحالی زاده در دفاع از اتهامات انتسابی گفت: روندی که ما در مورد ارز انجام می دادیم از سال ٨٩ صورت می گرفت و چیز عجیبی نبود تا اینکه موضوع ارز ۴۲۰۰ تومانی مطرح شد و در واقع ارزی که باید در دو سال مدیریت می شد طی دو ماه آن را به تولیدکننده ارایه دادند.

 

قاضی مسعودی مقام با اعلام ختم جلسه دادگاه گفت: جلسه بعدی دادگاه مورخ ۳ خرداد راس ساعت ۹ صبح برگزار می شود./سه‌شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹-روزنامه همشهری

همسر استاند‌‌‌‌ار خوزستان( مریم محبی)درفعالیتهای اجتماعی وخیریه هاشرکت داشته ، د‌‌‌‌ر افتتاح بعضی مراکز سلامت حضور می ‌یافت و با مرد‌‌‌‌م و به‌ خصوص زنان فعال جلساتی برگزار می ‌کرد‌‌‌‌.

د‌‌‌‌ر جریان د‌‌‌‌اد‌‌‌‌گاه «امید‌‌‌‌ اسد‌‌‌‌ بیگی» متهم  اصلی پروند‌‌‌‌ه نیشکر هفت تپه و مد‌‌‌‌یر این مجموعه، او اعتراف کرد‌‌‌‌ه هزینه سفر استاند‌‌‌‌ار و خانواد‌‌‌‌ه وی به خارج از کشور را تقبل کرد‌‌‌‌ه است.

فعالان حقوق کارگران از (اسماعیل بخشی و علی نجاتی و محمد‌‌‌‌ خنیفر) از کارشکنی‌های متعد‌‌‌‌د‌‌‌‌ شریعتی د‌‌‌‌ر زمان اعتراضات کارگران نیشکر هفت تپه خاطرات فراوانی د‌‌‌‌ارند‌‌‌‌!

خبرجنوب نوشت:البته همسر استاندار خوزستان اذعان کرده که هزینه سفر استاندار و خانواده وی (چندین خانواده و وابستگان) را اسدبیگی داده؛ هزینه بلیط‌ها و تور ۲۵ هزار دلار شده است!

فعلا فاصله بین آنچه اسدبیگی می‌گوید (۲۰۰ هزار دلار) و آنچه همسر شریعتی می‌گوید (۲۵ هزار دلار) رقمی معادل ۱۷۵ هزار دلار است. آنچه مهم است فاصله میان این دو رقم نیست. بلکه در عالم واقعیت، شریعتی فقط به خاطر همین اتهام باید از کار برکنار شده و قوه قضاییه ریال به ریال دارایی‌های او را زیر ذره‌بین قرار دهد و دادستان هر سه شرکتی که پس از استانداری خوزستان تاسیس کرده را تحت نظارت خود می‌گرفت و صورت وضعیت‌ها و اسناد مالی را بررسی می‌کرد تا مشخص شود آیا به جز این اتفاق، فساد دیگری رخ داده یا خیر. اما اینجا ایران است و غلامرضا شریعتی همچنان پر قدرت بر صندلی استانداری‌اش تکیه زده است.

غلامرضا شریعتی رییس سازمان ملی استاندارد شد

«شریعتی »مد‌‌‌‌یر عامل موسسه انتفاعی غیر تجاری مجمع پیشگیری بزرگ مهر پرد‌‌‌‌یس، عضو هیأت مد‌‌‌‌یره خیریه توانمند‌‌‌‌ سازان خوزستان و رئیس هیأت مد‌‌‌‌یره «موسسه انتفاعی غیر تجاری آتی مهر کسری» است که د‌‌‌‌ر شرکت مجمع پیشگیری بزرگمهر پرد‌‌‌‌یس، «مریم محبی» نیز عضو هیأت مد‌‌‌‌یره است‌‌‌‌.

این شرکت د‌‌‌‌ر آذر سال ۹۶ تاسیس شد‌‌‌‌ه است. خیریه توانمند‌‌‌‌سازان خوزستان د‌‌‌‌ر ارد‌‌‌‌یبهشت ۹۶ تاسیس شد‌‌‌‌ه و شرکت انتفاعی غیر تجاری آتی مهر کسری نیز د‌‌‌‌ر د‌‌‌‌ی ۹۵. د‌‌‌‌ر واقع هر سه شرکت بعد‌‌‌‌ از زمانی که شریعتی به عنوان استاند‌‌‌‌ار خوزستان انتخاب شد‌‌‌‌ تاسیس شد‌‌‌‌ه‌ اند‌‌‌‌./ ۳خرداد ۱۳۹۹خبرجنوب.

مدیرعامل شرکت نیشکر هفت‌تپه «امید اسد بیگی» فراری است

به گفته نماینده دادستان، «امید اسدبیگی، از متهمین تحت تعقیب دادسرا، با تهیه پروفرم‌های جعلی به نام قربانعلی فرخزاد، سهامدار اصلی کارخانه ماشین‌سازی تبریز، اقدام به ثبت سفارش برای خط تولید نوشابه‌های گازدار و ورق خام"ام‌دی‌اف" کرد و طبق وکالتی که از وی داشت، به تخصیص ارز دولتی و دریافت ارز از بانک اقتصاد نوین اقدام کرد، در بازار آزاد فروخت و سهم قربانعلی فرخزاد را پرداخت کرد».

نماینده دادستان گفت: «متهم «قربانعلی فرخزاد» در اقاریر خود می‌گوید :

«امید اسدبیگی» مبلغ هفت تا ۱۰ میلیارد تومان به وی پرداخت و طبق بررسی سازمان سپاه، سود حاصل از ارز دولتی بیش از ۳۵۶ میلیارد ریال است که متهم حدود ۳۰ درصد را دریافت کرد و بقیه در اختیار امید اسدبیگی است که به علت پرونده‌های اقتصادی متواری است».

جماران نوشت:عجیب‌ترین متخلف ارزی در ایران(قربانعلی فرخزاد)پنج کلاس بیشتر سواد ندارد؛ با این همه ۴۴۶ میلیون دلار ارز با نرخ دولتی دریافته کرده که با احتساب دلار ۱۰ هزار و ۷۰۰ تومانی، ارزش آن بیش از ۴.۷ هزار میلیارد تومان است.

من، فرخزاد کل دولت را دور زده‌ام !

«قربانعلی فرخزاد» همین امسال(۱۳۹۷) ماشین‌‌سازی تبریز را خریداری کرده و طبق کیفرخواست صادره، با همکاری صرافی عامری که متعلق به تیمور عامری، یکی از مدیران بازنشسته حراست بانک مرکزی است، با پیش فاکتورهای جعلی، صدها میلیون دلار ارز دولتی دریافت کرده، هیچ وارداتی انجام نداده و ارزها را در بازار آزاد با نرخ‌های بسیار بالا فروخته است. این «اعجوبه» که مدعی است تازه چندسالی است که فارسی یاد گرفته، قربانعلی فرخزاد است./دی۱۳۹۷

امید اسد بیگی شرکت نیشکر هفت‌تپه را با پیش‌پرداختی شش میلیارد تومانی در زمستان سال ۹۴ خریداری کرد. این خرید در شرایطی انجام شد که اهلیت و توانایی مالی خریدار باید از سوی سازمان خصوصی‌سازی تایید می‌شد.

در این میان، نام امید اسدبیگی به ویژه در جریان اعتصاب حدودا یک ماهه کارگران نیشکر هفت‌تپه مطرح شد؛‌ عباس جعفری دولت آبادی،‌ دادستان عمومی و انقلاب تهران، روز اول آبان به خبرگزاری میزان گفت: ‌«فردی در خوزستان شرکتی را خریداری کرده و از سال ۹۴ تا ۹۶ حدود ۸۰۰ میلیون دلار گرفته و تاکنون تعهدات ارزی خود را انجام نداده و در حال حاضر نیز متواری است»./ ۱۲دی ۱۳۹۷جماران

اولین جلسه دادگاه مدیران بانک مرکزی که با پرونده فساد ارزی گره خورده و قرار است یکی از بزرگترین پرونده‌های فساد مالی در جمهوری اسلامی را بررسی کند، برگزار شد.

 این پرونده البته از جهتی دیگر نیز جنجال‌آفرین بوده است؛ دو نفر از مدیران بانک مرکزی متهم هستند که رشوه‌های کلان از «امید اسدبیگی»، مدیر عامل جوان کارخانه هفت‌تپه خوزستان، گرفته‌اند، و آن رشوه‌ها گویا به این مدیرعامل و شرکایش کمک می‌کرده تا کارهاشان اصطلاحا «روی غلطک» بیفتد. آن رشوه‌ها البته فقط به جیب این مدیران بانک مرکزی نمی‌رفته است و برخی در وزارت صنعت و معدن نیز از رشوه‌های اسدبیگی‌ها و دوستانش بی‌نصیب نمی‌ماندند. 

 کیفرخواست محسن صالحی و رسول سجاد، دو مدیر سابق بانک مرکزی، در دادگاه خوانده شد. به گفته نماینده دادستان، این دو رشوه‌هایی در قالب صدها سکه و خودرو بی‌ام‌دبیلو گرفته‌اند.

نماینده دادستان با اشاره به آن که «امید اسدبیگی» ارتباط بسیار نزدیکی با دو نفر از مدیران سابق اداره اموال بین‌الملل بانک مرکزی داشته است، گفت: «گزارش سازمان اطلاعات سپاه استان تهران نشان‌دهنده ارتباطات غیرمتعارف متهم امید اسدبیگی با «سیدرسول سجاد»، گفت: «گزارش سازمان اطلاعات سپاه استان تهران نشان‌دهنده ارتباطات غیرمتعارف متهم امید اسدبیگی با سیدرسول سجاد است و جهت کارگزاری بانک مرکزی و تخصیص نوع ارزهای دولتی برای واردات خط تولید شرکت، رشوه‌هایی را به متهم رسول سجاد پرداخت کرده است.»

به گفته دادستان، محسن صالحی هم یک ماه قبل از بازداشت، از یکی از کارگزاران بانک مرکزی یک دستگاه خودرو بی‌ام‌دبلیو به ارزش یک ‌میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان دریافت کرده است که سند آن خودرو به نام شوهرخواهرش تنظیم شده است.

«محسن صالحی» متهم است که در زمان مسئولیت در بانک مرکزی و با استفاده از ضعف نظارت سیستم بانکی، مبالغ نامشروعی را به ‌صورت وجوه نقد و وجوه ارزی و دلاری و سکه‌های تمام‌بهار آزادی، املاک متعدد و ماشین‌های مدل‌بالا، برای خود تحصیل می‌کرده است.

نماینده دادستان در بخش دوم کیفرخواست با بیان این نکته که امید اسدبیگی متهم است به پرداخت رشوه‌های متعدد به مدیران بانک مرکزی، بانک کشاورزی و وزارت صمت، در توضیح این «رشوه‌پاشی» گفت: «یک‌ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان وجه نقد، صد سکه تمام‌بهار آزادی و ۱۲ هزار دلار آمریکا به متهم محسن صالحی و ۸۰۰ سکه تمام‌بهار آزادی به متهم سیدرسول سجاد پرداخت شده است و همچنین یک ‌میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان وجه نقد و ۵۰ هزار دلار آمریکا به فرشاد طالبی رشوه داده شده است.»

این مدیرعامل متولد سال ۱۳۶۶ اما هیچ‌یک از اتهامات خود را نمی‌پذیرد و به گفته کارگران هفت‌تپه، از آنها سپر دفاعی ساخته است که به بهانه تامین حقوق کارگران، در زندان نباشد؛ همان زندانی که اسماعیل بخشی، کارگر هفت‌تپه، نتها به جرم حق‌خواهی کارگران در آن متحمل شکنجه شد و ناچار به اعتراف اجباری.

به گزارش خبرگزاری میزان، در این جلسه از دادگاه هم بار دیگر امید اسدبیگی با پیش کشیدن حرف کارگران سعی در استفاده از موقعیت خود به عنوان مدیرعامل هفت‌تپه داشت که البته واکنش نماینده دادستان را بر انگیخت. 

اسدبیگی که هیچ‌یک از اتهامات خود را نپذیرفته است، مدعی شد که «من روزانه ۸۰۰ میلیون حقوق می‌دهم، درحالی‌که سرکار نمی‌روم. اگر یکی دو ماه دیگر نیز سر کار نروم، شرکت هفت‌تپه از بین می‌رود. اگر نماینده دادستان دلش برای کشور می‌سوزد، من هم دلم برای کشور می‌سوزد. ۲۰ نفر می‌خواهند شرکت را دولتی کنند.»

نماینده دادستان با اشاره به تلاش‌های اسدبیگی برای حضور در رسانه‌ها در قالب مصاحبه، گفته است: «شما در رسانه‌ها نیز فعال بوده و به‌دنبال حاشیه‌سازی برای پرونده خود هستید. پرونده شما شفاف است. شما گفتید باید مدال افتخار به من بدهند، درحالی‌که دادسرای تهران به کسی که ارز دولتی را در بازار آزاد می‌فروشد و رشوه داده و جعل می‌کند، مدال افتخار نمی‌دهد بلکه برای او کیفرخواست صادر می‌کند.»

«امید اسدبیگی»، متهم ردیف اول پرونده شرکت هفت تپه است. جوانی ا‌ست متولد سال ۱۳۶۶ شمسی‌ که در سیاهه اتهامات مالی او در دوران مدیریتش بر یکی از بزرگترین مجموعه‌های صنعتی کشور، موارد عجیب و غریبی دیده می‌شود. فساد اقتصادی این مدیرعامل جوان که درواقع عامل اصلی تمام مشکلات و اعتراضات کارگران هفت‌تپه بوده است و اتهاماتی نظیر فروش «یک ونیم میلیارد دلار» ارز دولتی در «بازار آزاد»، در حالی متوجه این مدیرعامل است که مطالبات حداقلی کارگران این مجموعه مانند «حقوق‌های عقب‌مانده» یا «هزینه‌های بیمه درمانی» در دوران مدیریت امید اسدبیگی، هیچ‌گاه مورد توجه قرار نگرفت.

 حدود یک سال پیش و هم‌زمان با اوج‌گیری اعتراضات کارگران در هفت‌تپه، امید اسدبیگی، مدیرعامل این مجموعه، خواستار محاکمه برخی کارگران شده بود./۲۳ تیر ۱۳۹۹ایلنا

چهارمین جلسه رسیدگی به بزرگترین پرونده فساد ارزی که روز گذشته برگزار شد، با باز شدن نام مقام‌های دولتی و جلسات ویژه برای اعطای ارز دولتی به امید اسدبیگی همراه بود.

۱۰ خرداد ۱۳۹۹چهارمین جلسه رسیدگی به بزرگترین پرونده فساد ارزی  برگزار شد،معلوم شد مدیران بانک مرکزی -بارشوه-ارز دولتی به امید اسدبیگی داند.

«امید اسدبیگی» مدیرعامل شرکت نیشکر هفت تپه و ۲۰ متهم دیگر در یک پرونده ۱۸ جلدی تخلفات ارزی، متهم هستند ۱,۵ میلیارد دلار ارز دولتی را به بهانه واردات تجهیزات صنعتی دریافت کرده ولی به جای واردات کارخانه، آن را در بازار آزاد به فروش رساندند که این رقم با نرخ دلار امروز بازار، بیش از ۲۵ هزار میلیارد تومان برآورد می شود.

نماینده دادستان گفت: یکی از مدیران ارشد بانک مرکزی( سید رسول سجاد) ۸۰۰ سکه بهار آزادی از «اسدبیگی» رشوه دریافت می کند تا روند تخصیص ارز دولتی تسریع شود.

در نمونه دیگری از فساد ارزی صورت گرفته، متهمان حدود ۶۰۰ میلیون دلار ارز برای راهاندازی خط تولید ۱۸ هزار تنی شکر اخذ می‌کنند که ارزش این قرارداد فقط ۱۴ میلیون دلار بوده است!

در سه جلسه نخست دادگاه، نام افراد بسیاری در دادگاه مطرح شده است که از جمله آنها غلامرضا شریعتی بود. در جلسه روز گذشته اما یکی از مدیران بانک کشاورزی در پاسخ به این پرسش نماینده دادستان که چه کسی دستور داده ارز دولتی به اسدبیگی پرداخت شود دست به افشاگری زد./مشرق.

محکومیت «امید اسدبیگی» و «مهرداد رستمی» به بیست سال حبس

ذبیح‌الله خداییان سخنگوی قوه قضاییه، امروز چهارشنبه(۲۱ مهر ۱۴۰۰) در جریان نشست خبری خود به سؤالات خبرنگاران رسانه‌های مختلف پاسخ داد.

سخنگوی قوه قضاییه در مورد آخرین وضعیت پرونده هفت تپه گفت: در ارتباط با کسانی که شرکت به آنها واگذار شده و سوء استفاده هایی کرده و مرتکب جرایمی شده بودند؛ اخیرا حکم قطعی پرونده صادر شده است.

«امید اسد بیگی» به ۲۰ سال حبس و رد اموال و جزای نقدی و انفصال از خدمات دولتی محکوم شد.

سخنگوی قوه قضاییه ادامه داد: مهرداد رستمی به بیست سال حبس، رد مال و جزای نقدی محکوم شد.

اتهام «اسدبیگی »مشارکت در قاچاق یک میلیارد و ۳۹۶ میلیون یورو و مباشرت در قاچاق دو میلیون و ۸۹۴ هزار یورو بوده است.

سخنگوی قوه قضاییه ادامه داد: ۲ نفر از متهمان هر کدام به ۱۵ سال حبس، سه نفر دیگر هر کدام به ۱۰ سال و بیش از ۱۷ نفر هر کدام به ۵ سال حبس محکوم شدند./پایان.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:غلامرضاشریعتی (متولد۱۳۵۱بهبهان)از خرداد سال۱۳۹۵ تا بهمن سال۱۳۹۹استاندارخوزستان بود.

مراسم تودیع(شریعتی)معارفه (قاسم سلیمانی دشتکی )صبح امروز با حضور عرف معاون وزیر کشور در محل سالن اجتماعات امام رضا(ع) نفت برگزار شد./۳۰ بهمن ۱۳۹۹

استاندار جدید خوزستان معارفه شد

در این مراسم که غیبت وزیر کشور همراه  بود، به گونه‌ای که حتی علی حسین حسین‌زاده معاون اجتماعی سیاسی استانداری خوزستان در اعتراضی  اظهار داشت: عدم حضور وزیر کشور در این جلسه هیچ توجیهی ندارد.

مراسم تکریم و معارفه استاندار خوزستان

آیین تکریم و معارفه استاندار خوزستان صبح امروز(۳۰ بهمن ۱۳۹۹،) با حضور «جمال عرف» معاون سیاسی وزیر کشور و مسئولان استانی برگزار شد.

مراسم تکریم و معارفه استاندار خوزستان

در این مراسم حجت الاسلام سید عبدالنبی موسوی‌فرد(نماینده ولی‌فقیه در استان خوزستان)گفت: به استاندار جدید توصیه می‌کنم که هر دو تا سه هفته یک بار برای دریافت نصایح و نکات الهی و برای استفاده از معارف قرآنی جلسه‌ای داشته باشد چون همه ما به این گونه جلسات نیاز داریم.

نماینده ولی‌فقیه در استان خوزستان خطاب به مسئولان حاضر در این آیین بیان کرد: اگر به عنوان یک مسئول در نظام مقدس توفیق خدمت‌رسانی پیدا کردید باید در میان عبودیت و بندگی حق‌تعالی حرکت کنید.

پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، رئیس‌جمهور در حکمی غلامرضا شریعتی را برای یک دوره چهار ساله به عنوان «رئیس سازمان ملی استاندارد ایران» منصوب کرد.

«غلامرضا شریعتی » برای یک دوره چهار ساله به عنوان «رئیس سازمان ملی استاندارد ایران» منصوب شد۲۶ بهمن ۱۳۹۹
متن حکم حجت الاسلام حسن روحانی به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای دکتر غلامرضا شریعتی
در اجرای ماده (۳۶) قانون تقویت و توسعه نظام استاندارد مصوب ۱۳۹۶.۷.۱۱ مجلس شورای اسلامی و تأیید شورای عالی استاندارد؛ نظر به تعهد و شایستگی جناب‌عالی، به موجب این حکم برای مدت چهار سال به عنوان «رئیس سازمان ملی استاندارد ایران» منصوب می‌شوید./۲۶ بهمن ۱۳۹۹

زندگینامه"علامه امینی"صاحب الغدیر

​مروری برفرزندان+آثارمکتوب  وکتابخانه علامه امینی،چگونگی فوت ومدفن آیت الله عبدالحسین امینی...

«عبدالحسین » متولد۱۳۲۰قمری(۱۲۸۱شمسی) روستای «سردها«شهرستان سراب (آذربایجان شرفی)است،جد وی «امین‌الشرع»(واثق) از روحانیان خوشنام شهرش بودکه در۱۶ دی ۱۳۰۰درگذشت وقبرش دروادی السلام نجف است.

علامه امینی(ره)

«پدرِ علامه امینی»آیت الله شیخ احمد امینی ،متولد۱۲۴۹ش. روستای« سَردها »سراب است  که درسال ۱۲۶۵ شمسی به تبریز مهاجرت کرد و دروس مقدماتی را نزد پدرش خواندآنگاه نزد بزرگان تبریز ازجمله علامه میرزا اسد الله بن حاج محسن تبریزی به تحصیل وتهذیب پرداخت ،وی دارای تألیفاتی( تعلیقات بر مکاسب شیخ انصاری، تعلیقات بر لمعه شهید ثانی)می باشد،مدتی پیشنماز یکی از مساجد تبریزبود، در۱۸ دی ۱۳۲۹درتهران فوت کردوامادر«قبرستان نو»شهرقم مدفون است.
«مادرِ علامه امینی» از زنان مؤمن و صالح بود. فرزندش شیخ محمدهادی امینی می‌گوید:مادربزرگم که رحمت خدا بر او باد، مادر پدرم، می‌فرمودند: هر گاه می‌خواستم به فرزندم میرزا عبدالحسین شیر بدهم احساس می‌کردم که چیزی مرا به وضو گرفتن دعوت می‌کند و من هیچ گاه به او، بدون وضو شیر نداده‌ام.

برادران علامه امینی

«غلامحسین»  پسر دوم  بود، سه برادر داشت، بزرگترین ایشان میرزا محمود امینی بود که پانزده سال از علامه بزرگتر بود،برادردیگرش «میرزا محسن امینی» بود که  کتاب هفت جلدی«آینه هدایت در اثبات ولایت» ازخودبرجای گذاشته واما در جوانی،سال ۱۳۶۳ فوت کردند.

فرزندان علامه امینی

علامه امینی دو بار ازدواج کرد. از همسر اول خود چند دختر و سه پسر داشت:
شیخ محمدهادی امینی

حجة الإسلام والمسلمین دکتر شیخ محمدهادی امینی (متولد۱۲۶۶) نویسنده و محققی بود که سراسر عمر خود را در تألیف و تحقیق گذراند.  و در سال۱۳۴۹ از عراق به ایران مهاجرت کرد و در تهران سکونت یافت و در سال۱۳۸۶ درگذشت و در قبرستان باغ بهشت قم به خاک سپرده شد.

شیخ محمدرضا امینی

«حجت الاسلام  محمدرضا امینی نجفی» دومین پسر علامه امینی بود که در نجف اشرف به دنیا آمد ، مقدمات و سطوح را در حوزه نجف تحصیل نمود،وی در میان فرزندان او، بیش از همه ملازم و همراه پدر بود و این همراهی و خدمت، تا آخر عمر پدر ادامه یافت. هنگامی که علامه کتابخانه بزرگ امیر المؤمنین علیه السلام را در نجف تأسیس کرد مدیریت آن را به فرزندش مرحوم شیخ رضا امینی سپرد. او نیز با نظم و دقت مدیریت این نهاد علمی را به انجام رسانده در سفر و حضر، در نجف و هند و سوریه و ترکیه و.. نیز همچون سایه همراه او و در خدمت او بود و در تهیه منابع پژوهشی به او خدمت بسیار کرد.
مرحوم شیخ رضا امینی در سال۱۳۸۸ در تهران از دنیا رفت و در محل کتابخانه  به خاک سپرده شد.
محمدصادق امینی
پسر سوم علامه، در بازار به تجرات چای در نجف اشرف می‌پرداخت و پیش از برداران بزرگترش از دنیا رفت.
همسر دوم علامه، فرزند آیة الله سید علی خلخالی بود و علامه از او دو پسر داشت:
شیخ أحمد امینی

«حجت الاسلام  شیخ احمد امینی نجفی» را علامه به نام پدرش «احمد» نامگذاری کرد.

« احمد »متولد ۱۳۳۶ در تهران است، ‌دوران کودکی و نوجوانی‌اش را در خیابان ایران گذارنده است ، مدرسه علوی تحصیل کرد ۱۴بودکه پدرش را از دست داد. برای تحصیلات حوزوی به قم مهاجرت کرد و سالها نزد علمای قم به تحصیل علوم دینی پرداخت. 

شیخ احمد امینی

وی شرح مفصلی بر اصول الفقه شیخ محمدرضا مظفر در بیست جلد و شرحی بر تجرید علامه حلی نوشت و با همراهان علامه از جمله مرحوم محقق طباطبائی انس یافت. حلقاتی برای تدریس و تدقیق در کتاب الغدیر تشکیل داد و در تدریس الغدیر اهتمام کرد. سالها به پژوهش در منابع کلامی و خصوصاً مباحث امامت پرداخت و به محققان خدمات پژوهشی ارائه کرد. پس از سقوط رژیم بعث در عراق، به احیاء کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام در نجف پرداخت و به شناساندن الغدیر و مباحث آن همت گماشت.

دکتر محمد امینی
«دکتر محمد امینی »متولد ۱۳۴۱ ، تهران است واما در کانادا تحصیل کرد و در علوم قرآن و علوم حدیث به درجه دکتری رسید. بخشی از سخنرانی‌های علامه را درباره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تحقیق و تدوین کرد و در کتابی مستقل منتشر کرد. وی همچنین خلاصه‌ای از کتاب الغدیر را به زبان فارسی با عنوان «سیری در الغدیر» تألیف و منتشر ساخت. وی در تهران ساکن شد و در دانشگاه‌ها به تدریس پرداخت. پس از سقوط رژیم بعث در عراق، برای احیاء کتابخانه امیر المؤمنین علیه السلام با برادرانش مرحوم شیخ محمدرضا و شیخ احمد امینی به نجف مهاجرت کرد و در سامان دادن به کتابخانه تلاش بسیار نمود. او همچنین کتابی تاریخی و مفصل درباره ازدواج ام کلثوم با عمر تألیف کرد.

اوّلین معلم علامه امینی ، پدرش« میرزا احمد امینی تبریزی» بوده است. وی که خود اهل فضل و در زهد و تقوا و علم در بین اقران معروف بود، مقدمات خواندن و نوشتن و برخی از کتاب های رایج را در خانه به او آموخت.

وقتی پدرش متوجّه استعداد فوق العاده و هوش سرشار فرزندشان شدند او را برای تکمیل تحصیلات به معروف ترین مدرسه علمیه آن روز تبریز برده و از آن پس علامّه امینی نزد استادان ممتازی چون سیدمحمد موسوی معروف به «مولانا» و آیة اللّه سیدمرتضی خسروشاهی و آیة اللّه حسن توتونچی به آموختن دانش پرداخت.
«عبدالحسین»بنابه توصیه اساتید،راهی نجف شدتااز حوزه علمیه نجف که آن زمان رونفش زبانزدخاص وعام بود بهره مندشود.

علامه امینی  از محضر استادان مبرزی چون آیة اللّه سیدابوالحسن اصفهانی و آیة اللّه میرزا محمد نائینی و مرحوم آیة اللّه شیخ محمدحسین کمپانی و شیخ محمدحسین کاشف الغطا،کسب فیض نمود،همچنین  از برکات بی پایان معنوی بارگاه مولی الموحدین علی بن ابی طالب علیه السلام برخوردار شد.

آثاروتألیفات علامه امینی

۱۳- الغدیر ، مجموعه «الغدیر»از معروفترین وشاخص ترین آثار  علامه امینی  است که برای تألیفش سختی های زیادی رامتحمل شد.

۲-  تفسیر سوره فاتحه.

۳- شهدای فضیلت : به شرح حال دانشمندان شیعه که از قرن چهارم تا عصر حاضر به شهادت رسیده اندمی پردازد.

۴- سیرتنا و سنّتنا :در پاسخ به علّت محبّت فراوان شیعه به اهل بیت علیهم السلام و مذمت غلات است.

۵- تحقیق و تصحیح کامل الزیارات ابن قولویه.

۶- ادب الزائر در آداب زیارت امام حسین علیه السلام.، 

۷-ریاض الانس

۸- تعلیقه بر مکاسب و رسائل شیخ انصاری

۹- العترة الطاهرة فی الکتاب العزیز

۱۰- ثمرات الاسفار

۱۱- رجال آذربایجان 

الغدیر
علامه امینی رحمه الله بیشتر عمر خود را صرف تدوین و نگارش کتاب الغدیر کرد. وی حدود چهل سال و هر روز شانزده ساعت در تهیه مطالب این دائرة المعارف بزرگ اسلامی زحمت کشید. این اثر مشتمل بر بیست جلد است که تاکنون یازده جلد آن چاپ و منتشر شده است. وی در تبیین هدف خود از نگارش الغدیر گفته است «الغدیر ملل اسلامی را در یک صف واحد متحد و متشکل می سازد. مجموعه مطالب این اثر اتحادی را که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در سایه همدلی اسلامی بین صفوف مسلمین بود دوباره به جوامع اسلامی برمی گرداند». در یک نگاه تمامی مطالب الغدیر در دو موضوع کلی خلاصه می شود: اثبات ولایت مطلقه ائمه معصوم علیهم السلام از طریق اثبات خلافت بلافصل امیر المؤمنین علیه السلام ؛ نفی ولایت غیر معصوم در اسلام.

کتابخانه علامه امینی


یکی از کارهای مهمّ علاّمه امینی احداث کتابخانه بزرگی در نجف اشرف است. وی پس از زحمات فراوانی که در جمع آوری الغدیر متحمل شده بود، به فکر احداث کتابخانه ای در نجف اشرف می افتد. وی در زمان تدوین الغدیر تقریبا به اغلب کتابخانه های معتبر جهان که احتمال می داد در آنها مطالبی مفید یافت شود سر زد و بدین منظور سفرهای زیادی به کشورهای مختلف جهان چون پاکستان، هند، سوریه و ترکیه کرد. وقتی کتابخانه های مجهز دنیا را دید که دارای صدها هزار جلد کتاب نفیس هستند از این که حوزه نجف به عنوان مهم ترین حوزه اسلامی فاقد این گونه کتابخانه ها بود که پاسخ گوی محققان و طالبان علم باشد بسیار ناراحت شد.

آن گاه در صدد برآمد کتابخانه مجهزی بنا نماید و پس از تلاش های پی گیر در روز عید غدیر سال ۱۳۷۹ کتابخانه امیرالمؤمنین علیه السلام را راه اندازی کرد. این کتابخانه در ابتدای افتتاح دارای حدود چهل و دو هزار جلد کتاب بوده است و همه ساله به مقدار کتاب های آن افزوده شده است. نقل می کنند صاحب الذریعه، مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی، وقتی آن کتابخانه را دیدند فرمودند: «اگر از مردم پروا نمی کردم بر درگاه کتابخانه سجده می کردم».

نشانی کتابخانه

هنگامی که از «باب قبله »حرم امیرالمؤمنین در نجف خارج می‌شوید، به خیابان «شارع الرسول» می‌رسید که در این خیابان گنجینه‌های عظیمی از جمله کتابخانه علامه امینی و مزار ایشان را در خود جای داده است.هنگامی که از باب قبله حرم امیرالمؤمنین در نجف خارج می‌شوید، به خیابان «شارع الرسول» می‌رسید که در این خیابان گنجینه‌های عظیمی از جمله کتابخانه علامه امینی و مزار ایشان را در خود جای داده است.


علامه امینی رحمه الله در کنار کارهای تحقیقاتی و خدمات فرهنگی بزرگ، از تبلیغ و منبر که از مؤثّرترین شیوه های ترویج معارف اسلامی بود غافل نبودند. ایشان در زمان خود یکی از مبلغان وارسته به حساب می آمدند. در مجموعه سخنرانی هایشان جز رضایت خداوند و تبیین معارف اهل بیت علیهم السلام هدف دیگری نداشتند. در کنار مسافرت های علمی و تحقیقی که داشتند به هر شهر یا کشوری که وارد می شدند، بخشی از وقت خود را صرف ایراد سخنرانی های روشنگرانه علمی می کردند و بذر محبّت و مودّت اهل بیت علیهم السلام را در سرزمین دل های عاشقان می پاشیدند.

نقل می کنند وقتی از ولایت اهل بیت علیهم السلام و مظلومیت امیرالمؤمنین علیه السلام سخن می راندند همیشه اشک از چشمانشان جاری می شد و مستمعان را بی اختیار به گریه وا می داشتند. بعدها برخی از مجموعه سخنرانی های ایشان به صورت کتاب منتشر شد، از جمله آن ها زندگی نامه حضرت زهرا علیهاالسلام است.

۲۰۱۵۰۹۲۰_۱۸۳۹۳۹_2

آیت الله صافی گلپایگانی درکتابخانه علامه امینی،توضیحات متولی کتابخانه(شیخ احمد)

وفات علامه امینی

در سال های پایان زندگی دچار کسالت و ناراحتی جسمی شده و در نهایت به دنبال شدّت یافتن کسالت در عصرروزجمعه ۲۸ ربیع الثانی ۱۳۹۰ (۱۲ تیر ۱۳۴۹) به هنگام اذان ظهر دعوت حقّ را لبیک گفتند.(۶۸سالگی)

در آخرین ساعات زندگی به  فرزندش(محمدهادی) می‌گوید با آبی که به تربت امام حسین علیه السلام ممزوج است لب های مرا مرطوب کنید و دعاهای صحیفه سجادیه امام زین العابدین علیه السلام را برایم بخوانید. آن گاه خود نیز به همراه فرزند «مناجات متوسّلین» و «مناجات معتصمین» را با صدای حزین زیر لب زمزمه می کنند. ناگهان در لحظات نزدیک به اذان ظهر درحالی که عبارت: «اللهمّ اِنّ هذِهِ سکراتُ الموت قد حلّت فاقبل اِلیّ بوجهک الکریم» را زمزمه می کردند، جان به جان آفرین دادند و به دیار باقی منتقل شدند.

محل دفن علامه امینی، خانه‌ای بود که در کنار کتابخانه متعلق به سادات اخوی بود و مالک خانه از ایشان درخواست نمود که وصیت کند تا در این خانه در کنار کتابخانه‌ای که خود آن را تأسیس کرده و به نام امیرالمؤمنین علیه السلام نامگذاری کرده دفن شود. علامه نیز پذیرفت و سرانجام در همان مکان به خاک سپرده شد.

سفارش عجیب علامه امینی به فرزند/ مزار مؤلف الغدیر+تصاویر

«محمدهادی امینی» فرزند علامه امینی می‌نویسد: پس از گذشت چهار سال از فوت پدر، در شب جمعه‌ای قبل از اذان صبح، پدرم را در خواب دیدم،‌او بسیار شاداب و خرسند بود، جلو رفتم و پس از سلام و دست‌بوسی گفتم: پدر جان! در آنجا چه عاملی باعث سعادت و نجات شما شد؟
پدرم گفت: چه می‌گویی؟
دوباره عرض کردم:آقاجان! در آنجا که اقامت دارید،کدام یک از اعمالتان موجب نجات شما شد؟ کتاب الغدیر یا سایر تألیفات شما یا تأسیس بنیاد و کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)؟!
او اندک تأملی کرد و سپس گفت: فقط زیارت اباعبدالله الحسین(ع)!
عرض کردم: شما می‌دانید اکنون روابط ایران و عراق تیره شده و راه کربلا بسته است، برای زیارت چه کنیم؟
فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین(ع) بر پا می‌شود، شرکت کنید تا ثواب زیارت امام حسین(ع) را به شما بدهند.
سپس فرمود: پسرجان! در گذشته بارها به تو یادآور شدم و اکنون نیز توصیه می‌کنم که« زیارت عاشورا را به هیچ عنوان ترک مکن» زیارت عاشورا بخوان و آن را وظیفه خودت بدان، این زیارت دارای آثار، برکات و فواید بسیاری  است که موجب نجات و سعادتمندی تو در دنیا و آخرت می‌شود.

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:علامه «عبدالحسین امینی» درعصرروزجمعه ۱۲ تیر ۱۳۴۹ درمنزلش «تهران »فوت کردند، پس از تشییع باشکوه در تهران، با هواپیما به بغداد برده شد و در شهرهاى مقدس کاظمین و کربلا تشییع گردید و سرانجام به نجف اشرف منتقل شد و پس از تجدیددیداروتفدیرازتوفیقات  مولایش، درهمان شهر(نجف)دریکی ازاتاقهای  کتابخانه اش  به خاک سپرده شد.

برای اطلاع  ازاقدامات وزحمات علامه  امینی به این لینک مراجعه کنید:

حواله ۲ امام "کتاب"علامه امینی،ماجرایی عجیب ازحاجت گرفتن