پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

ماجرای"الدجیل"قتل عام صدام حسین ۱۹۸۲

​هشتم ژوئیه ۱۹۸۲(پنج شنبه ۱۷ تیر ۱۳۶۱) هنگامی که« صدام حسین» سوار بر« مرسدس بنز سفید رنگ» ضد گلوله خودبرای شرکت دریک کنفرانس راهی شهرک «الدجیل» فاصله ٦٠ کیلومتری شمال بغداد(استان صلاح الدین)  بود، در نخلستانهای حومه شهر، اعضای «حزب الدعوه »عراق با  مسلسل به رگبارمی بندند و این سوءقصد نافرجام نقطه آغاز وقایعی شد که بعدها به «واقعه دجیل »شهرت یافت./در ۱۹ اکتبر ۱۹۸۲ (۲۷ مهر ۱۳۶۱ )نیز تاریخ واقعه گفته اند.

واقعه« دُجیل» عراق

ماجرای قتل عام شیعیان دجیل در سال ۱۹۸۲

*صدام در قفس جنایات‌اش* 
دادستان در موارد کلی اتهامی، به جنگ علیه ایران نیز اشاره کرد 
در جلسه‌ی امروز تنها قتل‌عام دجیل بررسی شد
جلسه‌ی بعدی دادگاه 7 آذر

هشتم ژوئیه ۱۹۸۲(پنج شنبه ۱۷ تیر ۱۳۶۱) هنگامی که صدام حسین سوار بر« مرسدس بنز سفید رنگ» ضد گلوله خودبرای شرکت دریک کنفرانس راهی شهرک

 «دجیل» فاصله ٦٠ کیلومتری شمال بغداد(استان صلاح الدین)  بود، در نخلستانهای حومه شهر، اعضای «حزب الدعوه» عراق با  مسلسل به رگبارمی بندند و این سوءقصد نافرجام نقطه آغاز وقایعی شد که بعدها به «قتل عام دجیل »شهرت یافت.

« صدام حسین» بلافاصله ،دستوربازداشت  دستجمعی این شهرک«الدُجیل»  رامی دهد که سرانجام  ۱۴۸ نفر را در یک روز «پنجشنبه»بطوروحشتناکی بقتل رسانند.

اماقاضی دادگاه درجلسه محاکمه صدام می گوید:کشته شدگان  ١٤٣ نفر بودند.

جزییات قتل ۱۴۸ نفر را در یک روز پنجشنبه سال ۱۹۸۲ در روستای دجیل در شمال بغداد بشمرد

«احمد حسن محمد» شاهدماجرای دُجیل گفت: یکی از آلات شکنجه نیروهای عراقی چرخ گوشتی بود که گاه انسانهای زنده در آن انداخته می شدند.

این شاهد برای دادگاه تعریف کرد که چگونه زنان و کودکان شکنجه شدند و نوزادان مرده اغلب در خیابانها رها شده بودند.

جلسه‌ی ششم محاکمه‌ی صدام و همدستانش امروز برگزار شد

صدام حسین و ۷ وکیلش

محاکمه‌ی صدام و همدستانش به اتهام قتل عامل شیعیان در «الدجیل»  درروز  چهارشنبه۲۱ دسامبر۲۰۰۵(۳۰ آذر ۱۳۸۴)

«صدام حسین» که آشکارا خشمگین شده بود، به قاضی فشار می آورد که فرصتی دهد تا توضیحاتی در خلال سخنان شاهد بدهد. وی اعلام کرد: "من از اعدام نمی ترسم."او همچنین توضیح داد که چطور یکی از دوستانش کشته شد: "آنها او را خرد کردند. دست و پایش را شکستند و به پایش تیر زدند. دستگیرشدگان به زندان منتقل شدند و بسیاری از آنها در آنجا کشته شدند. صحنه هولناکی بود. حتی زنان دارای نوزاد بازداشت شدند. پنجشنبه نبود. روز قیامت بود."

شاهد مذکور به دادگاه گفت که اجساد بسیاری از همسایگانش را دیده و برخی از متهمان در صحنه حاضر بودند.

ادامه‌ی جلسه‌ی دوم دادگاه صدام به 14 آذر موکول شد

شبکه خبری العربیه درگزارشی ازروزدادگاه(دوشنبه، ۱۴ آذر ۱۳۸۴)می نویسد: جلسه رسیدگی به جنایات صدام و هفت تن از همدستانش ساعت ۳۰ و ۱۶ به وقت محلی در بغداد پس از آنکه به منظور استراحت شاهد این جنایت به حال تعلیق درآمد،بار دیگراز سرگرفته شد .

احمد حسن محمد(۳۸ساله) اولین شاهدی است که به صورت شخصی در این جلسه حضور یافته است تا نحوه بازداشت شمار زیادی از مردم عراق در پی حمله به کاروان حامل صدام دیکتاتور سابق در دجیل در سال ۱۹۸۲ را بازگو کند.

نگاهی به تاریخچه ی حزب الدعوه ی عراق/نگاه ایران به حیدرالعبادی چگونه است؟

«احمد حسن محمد» عضو حزب الدعوه الاسلامی به رهبری «ابراهیم جعفری» نخست وزیر پیشین عراق است .

دادگاه پیش از این اظهارات شاهد دیگر این جنایت را که در بیمارستان بستری شده بود،( پیش از مرگ وی)ضبط کرده بود و آن را در جریان محاکمه پخش کرد.

حسن پس از آنکه ادای سوگند کرد، از بازداشتهای گروهی که در دجیل بنا به دستور رژیم صدام انجام شد، سخن گفت .

وی که چندین سال در زندانهای رژیم بعثی سابق بود، تصاویری از بستگانش را نشان داد از جمله تصویر یک نوجوان ۱۴  ساله که به دست جلادان رژیم صدام کشته شده بود.

این شاهد با نشان دادن این عکس گفت : آیا این کودک هم جنایتکار بود که مستحق مجازات اعدام بود!؟.

شاهدقتل عام گفت:  نیروهای امنیتی و نظامی  وارد دجیل شدند و برزان تکریتی برادر ناتنی صدام هم در میان آنها بود و ریاست سازمان استخبارات صدام را در آن زمان برعهده داشت و از جمله کسانی که در بین آنها بود و شلوار جینز پوشیده بود و سلاح شکاری در دست داشت و طه یاسین رمضان نیز همراه وی بود.

وی گفت: نیروهای رژیم صدام طی روزهای پنجشنبه تا شنبه اقدام به بازداشت های گسترده مردم کردند و طی آن هلی کوپترهای نظامی باغها و منازل مسکونی را بمباران کردند.

حسن گفت: بیش از ۵۰۰ زن و مرد و کودک در روستای دجیل از جمله اعضای خانواده من را به زندان الحاکمیه وابسته به استخبارات عراق که فرماندهی آن را برزان تکریتی برعهده داشت، منتقل کردند.

این شاهد افزود: آنها یکی از برادرانم را با شوکهای الکتریکی و ضرب وشتم در مقابل چشمان پدرم که در آن زمان ۷۷ ساله بود و یکی از انگشتان را بریده بودند،شکنجه کردند ، آنها باخشونت به ما می گفتند:

چرا اعتراف نمی کنید؟ درهر حال شما اعدام خواهید شد.

هنگامی که شاهد این جنایت به زوایای کشتار مردم دجیل می پرداخت صدام و همدستان ووکلایش با سروصدای زیاد و برهم زدن نظم دادگاه راداشتند،که رئیس دادگاه «زرکار امین» بارها از صدام و همدستانش خواست با پریدن وسط سخنان شاهد نظم جلسه را برهم نزنند،صدام با خشم  گفت :  چگونه می توانم ملاحظاتم را بیان کنیم وقتی شما قلمم را گرفته اید؟

پس ازخوابیدن سروصدای،دادگاه ازشاهد خواست  ادامه دهد.

«احمد حسن محمد» گفت: برزان تکریتی در کشتار مردم دجیل بنا به دستور صدام نقش مهمی ایفا کرد.

«طه یاسین رمضان» (معاون نخست وزیرسابق عراق)،  دست داشتن خود در جنایت دجیل یا هرگونه ارتباط با این مسئله را انکار کردوشاهد جنایت دجیل را به دروغگویی متهم کرد و از وی خواست برای اثبات شهادت خود مدرک ارائه کند.
صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی


اماوی دروفاداری به صدام گفت: اگر« رئیس صدام »مرا به این کار مامور می کرد، حتما آن را انجام می دادم ولی ازمن چنین کاری را نخواسته بودند.

 برزان تکریتی که مدام اظهارات شاهد این پرونده را انکار می کرد خواستار  احضار اسامی افرادی شد که شاهد قرائت کرد.

«احمد حسن محمد» گفت : من اسنادومدارک کافی دارم واما نمی توانم به دلایل امنیتی نام دیگر شاهدان را در این دادگاه بیاورم.وی۹۰دقیقه به شرح ماجراپرداخت.

حواشی دادگاه صدام حسین :خروج وکلای صدام وهمدستانش  دادگاه بود، با وقفه روبرو شد.

تظاهرات جمعی ازوابستکان وعشره های صدام در مرکز شهر تکریت(زادگاه صدام) در اعتراض به محاکمه صدام بودد ودرعین حال تظاهرات وتجمع  مردم بغداد برای تسریع در اعدام صدام بود.

در ادامه "جوادعبدالعزیز جواد" به عنوان دومین شاهد جنایت دجیل با قرائت متن سوگندنامه به بیان گوشه ای از جنایت هولناک رژیم سابق  پرداخت.

«جان سیمپسون» سردبیر اخبار جهان بی بی سی که در دادگاه حاضر بود، اظهارات احمد حسن محمد را پراکنده، ولی تکان دهنده توصیف کرده است.

 وزیر سابق دادگستری  امریکا وکیل صدام

خاطره دادستان سابق آمریکا از اولین دیدارش با امام خمینی+تصاویر

همچنین، در این جلسه، رمزی-رامسی- کلارک (Ramsey Clark)  دادستان  کل کشورآمریکا بین سال های ۱۹۶۷ تا ۱۹۶۹ (۱۳۴۶الی۱۳۴۸)حقوقدان آمریکایی به گروه وکیلان مدافع صدام حسین پیوسته است، درخواست کرد به وی اجازه داده شود به زبان انگلیسی دادگاه را مخاطب قرار دهد.

قاضی دادگاه این درخواست را نپذیرفت و گفت که جریان رسیدگی باید به زبان عربی ادامه یابد.

پرونده اتهامی علیه صدام حسین نیز تنها پس از چند ساعت تعطیل شد./دوشنبه ۵ دسامبر۲۰۰۵(دوشنبه، ۱۴ آذر ۱۳۸۴) بی بی سی

وکلای دادگاه صدام کشته می شوند

وکیل یکی از متهمان دادگاه صدام حسین در بغداد به ضرب گلوله از پای درآمد. یک وکیل دیگر این پرونده نیز مجروح شده است.

 مردان مسلح به روی اتوموبیلی که حامل این دو وکیل بوده است آتش گشوده اند و عادل الزبیدی را کشته و همکار او ثامر حمود الخزاعی را مجروح کرده اند.

این حادثه به دنبال ربوده شدن یکی دیگر از وکلای این پرونده اتفاق می افتد که ماه گذشته اتفاق افتاد و به قتل او منجر شد.

«سعدون الجنابی» یکی از ۱۳ وکیل مدافع در دادگاه صدام حسین بود.

آقای الجنابی کار وکالت عواد حمد بندر السعدون را بر عهده داشت. آقای السعدون در رژیم سابق عراق ریاست دادگاه انقلاب عراق را عهده دار بود.

چهار نفر از پنج قاضی دادگاه صدام و بسیاری از وکلای مدافع بدلایل امنیتی از افشا شدن هویتشان خود داری کرده اند.

صدام حسین و ۷ نفر از متهمان دیگر به دلیل کشتار واقعه دجیل محاکمه می شوند.

دو وکیلی که روز سه شنبه هدف حمله قرار گرفتند وکلای« برزان ابراهیم التکریتی» برادر ناتنی صدام حسین و طه یاسین رمضان معاون رئیس جمهوری سابق عراق بودند.

وکلای مدافع خواستار انتقال محاکمه به خارج از کشور شده اند تا وکلا از خطرات مشابه در امان باشند.

یکی از وکلای همکار قربانیان گفت اگر تحقیق جدی در باره قتل اولین وکیل انجام می شد و مرتکبان آن دستگیر می شدند ما امروز شاهد قتل دومین نفر نبودیم.

خمیس العبیدی خواستار تحقیق کامل در مجازات شدید عاملان این حادثه شد و گفت این وکلا صرفا کار حقوقی خود را انجام می داده اند.

ریاض جوهی، قاضی پرونده صدام حسین

پلیس عراق گفته است که ۸ نفر را در ارتباط با طرحی برای کشتن قاضی پرونده صدام حسین، رهبر سابق، عراق دستگیر کرده است.

مقامات پلیس گفته اند که این افراد چهار روز پیش در کرکوک در شمال این کشور بازداشت شده اند.

یه گفته همین مقامات افراد دستگیر شده نامه ای از عزت ابراهیم الدوری، معاون سابق صدام حسین، با خود داشتند که در آن به این افراد دستور داده شده بود که ریاض جوهی، قاضی پرونده صدام حسین را ترور کنند.

سرهنگ انور خضر محمد، خبر دستگیری این عده را را یک روز قبل از از سرگیری محاکمه صدام اعلام کرد./یکشنبه ۲۷  نوامبر ۲۰۰۵(یکشنبه، ۶ آذر ۱۳۸۴)

درپی تهدیدات طرفداران صدام «رزگار محمد امین» رییس دادگاه صدام ناچاربه استعفاشد

محمدامین آغاز کرد که در میانه‌راه این قاضی به‌دلیل آنچه دخالت دولت در روند دادرسی می‌نامید، از سمت خود استعفا کرد و به جای او رشید عبدالرحمن به کار گرفته شد. سرانجام پس از برگزاری ۴۰ جلسه دادرسی، دیروز دادگاه به ریاست قاضی عبدالرحمن تشکیل جلسه داد و رای صدام حسین و همدستانش را در مورد جنایات روستای الدجیل قرائت کرد. براساس این رای صدام حسین،

برادر ناتنی‌ صدام حسین« برزان ابراهیم التکریتی» و عواد حامد بندر، قاضی سابق و رییس دفتر صدام در گذشته، به اعدام محکوم شدند. نکته جالب توجه این رای اعدام با چوبه دار است. این در حالی است که در ماه‌های قبل صدام به هنگام ایراد دفاعیات خود از قاضی خواسته بود که در صورت صدور رای اعدام، فراموش انجام شودکه مرگ او باید با حضور جوخه آتش انجام شود، چرا که او یک نظامی است. خبرنگار بی‌بی‌سی از محل دادگاه صدام گزارش داد که صدام حسین پس از شنیدن رای دادگاه یک بار دیگر خواسته خود یعنی اعدام با جوخه آتش را تکرار کرده است. او همچنین پس از اعلام رای، فریاد «ا... اکبر» و «مرگ بر خائنین» و «مرگ بر متجاوزین» سر داده است و به عراق و مردم آن درود فرستاده است.

صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی

طه یاسین رمضان-سمت چپ صدام حسین.

علاوه بر این سه نفر، «طه یاسین‌رمضان»، معاون رییس‌جمهوری در زمان صدام حسین به حبس ابد محکوم شد و سه مقام سابق حزب بعث نیز به دلیل معاونت در اجرای قتل‌عام الدجیل به پانزده سال حبس محکوم شدند. تنها یکی از متهمان این پرونده به دلیل نبود مدارک کافی علیه او از اتهام شرکت در جنایت الدجیل تبرئه شد.

جلسه‌ی چهارم دادگاه صدام و ادامه‌ی شهادت شاهدان

به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس ، تدابیر شدید امنیتی از چند روز قبل از اعلام رای در پایتخت عراق و شهرهایی که احتمال ناآرامی در آنها وجود داشت، به اجرا گذاشته شده بود. شهر تکریت برخی استان‌های دیگر عراق به خصوص استان‌های مجاور بغداد در کنترل شدید و مقررات منع آمد و شد قرار گرفته بودند و دولت عراق کلیه نیروهای ارتش را به حال آماده‌باش درآورده بود.

طی این محاکمه طولانی(۴۰ جلسه ) تیمی ۲۰ نفره از حقوقدانان کشورهای مختلف، وکالت صدام‌حسین را برعهده داشتند که سرپرستی این تیم دفاعی برعهده خلیل الدلیمی، حقوقدان عراقی بود. مشهورترین چهره در تیم وکلای مدافع صدام هم، رمزی کلارک، دادستان فدرال ایالات متحده بود

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:درتهیه این ماجرا«قتل وعام ودادگاه دُجیل»ازمنابع متعددخارجی ودخلی استفاده شده است،بصورت خوشه چینی.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:واکنش مردم عراق نسبت به اعدام صدام حسین 

 CNN()نوشت:جمعه ۳۰ دسامبر ۲۰۱۶

در صبح روز عید قربان در ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶(شنبه ، ۰۹ دی ۱۳۸۵)۱۰ ذیحجه ۱۴۲۷ صدام حسین رئیس جمهور سابق عراق به جرم جنایت علیه بشریت اعدام شد.

این روزی است که برای همیشه در خاطره عراقی‌هایی که رهبر بی‌رحم خود را با طناب بر گردنش می‌دیدند، حک می‌شود.

حسین که از سال 1979 تا زمان سرنگونی و دستگیری توسط نیروهای ائتلاف بین المللی به رهبری ایالات متحده در سال 2003 بر عراق حکومت می کرد، توسط دادگاه عراق به ارتکاب قتل عام های زیادی در دوران حکومتش متهم شد. این شامل کشتار شیعیان در سال 1982 در شهر دجیل و کشتار "حلبچه" در سال 1988 بود که در آن او از سلاح شیمیایی علیه یک شهر کردنشین استفاده کرد که جرأت مخالفت با او را داشت.

خانواده‌های قربانیان مرگ او را جشن گرفتند، در حالی که سایر عراقی‌ها به شدت از فیلم‌های تند مرد ضعیفی که زمانی رئیس جمهور کشورشان بود، ناراحت بودند.

چندین عراقی که بسیاری از آنها در سال ۲۰۰۶ کودک بودند، در مورد خاطرات و احساسات خود در روز اعدام صدام حسین در 10 سال پیش با CNN صحبت کردند.

آمنه احمد، 27 ساله:

احمد در زمان اعدام صدام حسین در خانه اش در موصل بود. در حالی که معتقدید رئیس جمهور برکنار شده یک دیکتاتور بود، اما احساس کردید که به دار آویختن او مجازاتی برای همه عراقی ها است. احمد، یک امدادگر، اکنون در اربیل زندگی می کند، پس از اینکه دولت اسلامی دو سال پیش شهر او را تحت کنترل گرفت. این چیزی است که او از روزی که صدام اعدام شد به یاد می آورد:

"من جوان بودم. هیچ علاقه ای به سیاست نداشتم. البته خیلی ناراحت شدم. شروع کردم به گریه کردن چون به خود صدام مربوط نمی شد اما احساس می کردم که آنها عراق را اعدام کردند. می دانم اگر صادق باشیم صدام حسین یک دیکتاتور بود، اما چون او نماینده عراق بود و رئیس جمهور عراق بود، وقتی کشورهای دیگر می آیند و صدام را سرنگون می کنند و او را اعدام می کنند، احساس می کنم همین است، عراق تمام شده است، رئیس جمهور را اعدام کردند، او نماینده کشور شما بود و این یک نوع توهین به کشورت.»

زمانی که ارتش آمریکا وارد بغداد شد این همان حسی بود که من احساس کردم. مجسمه بزرگی از صدام وجود داشت. یکی از سربازان آمریکایی صورت صدام را با پرچم آمریکا پاک کرد و پایین آورد. همه ما فکر می کردیم: کیست. آیا این شخص مجسمه را پایین می آورد؟ این آسیب را به کشور ما وارد کنید.

زاید ردا، 23 ساله:

رضا در دیوانیه زندگی می کند، شهری شیعه نشین که در حدود 100 کیلومتری جنوب بغداد قرار دارد. او سیزده ساله بود که صدام را اعدام کردند.

به یاد دارم که از خواب بیدار شدم و دیدم پدرم در حال تماشای العربیه از تلویزیون بود و صحنه های زنده اعدام صدام حسین پخش شد. گفتم: "چی؟! بالاخره روز فرا رسید." )"

"همانطور که به یاد دارم، آن روز یک روز بسیار خاص بود، به خصوص برای پدر و مادر و خانواده ام. ما خیلی رنج کشیدیم. نمی دانم چگونه آن را توصیف کنم، اما شادی همه بی اندازه بود."

"بنابراین همه در خیابان بودند، همه تیراندازی می کردند (تیراندازی در هوا) برای جشن گرفتن. و همه لبخند می زدند... پس روز خاصی بود."

پدرم و خانواده‌ام احساس می‌کردند که صدام حسین به اندازه کافی برای جنایاتش مجازات نشده است. او جنایات وحشتناک بسیار زیادی دارد.

"در کتابی که در دبستان مطالعه می کردیم، صفحه اول همیشه چهره صدام بود، بین هر 10 تا 15 صفحه یک نقل قول از صدام حسین بود... و وقتی رژیم سقوط کرد، گفتم وای، هرگز نخواهم داشت. تا دوباره صورتش را ببینم."

نعیم الزبیدی، 41 ساله:

الزبیدی پزشک و مدرس دانشگاه کوفه در نجف، مرکز عراق است. او 31 ساله بود که صدام حسین را اعدام کردند. او فضای جشنی را در شهری به یاد می آورد که یکی از مقدس ترین شهرها برای شیعیان است که در زمان صدام به طرز وحشیانه ای سرکوب شده بودند.

"روز اعدام، روز تعطیل بود، بنابراین من در خانه بودم. به خصوص در اینجا، همانطور که ممکن است انتظار داشته باشید، در نجف، یکی از شهرهایی که بیشترین آسیب را از رژیم ظالمانه صدام متحمل شده بود، روحیه جشنی فراگیر بود. تیراندازی به گوش می رسید. این رسم مردم عراق است که در همه جا جشن می گیرند.»

این اولین برداشت بود، اما بعداً، وقتی اولین ویدیوی اعدام در تلویزیون منتشر شد، برای من ناامیدکننده بود.»

صدام یک جنایتکار بود، او مستحق مرگ بود، اما به گونه ای که عدالت را برای قربانیان به ارمغان آورد.

"در آن لحظه داشتم به یاد مردمی می افتادم که از صدام حسین رنج می بردند ... مردمی که می خواستی در کنار تو باشند و شاهد پایان دیکتاتور باشند. من از خانواده ای بودم که هیچ ارتباطی با سیاست نداشتیم. یک خانواده عادی عراقی بودیم، اما ما هم به خاطر صدام در رنج بودیم، بنابراین اشک در خانواده بود، گریه.

سرود احمد، 41 ساله:

در آن روز در سال 2006، احمد، یک فعال حقوق بشر کرد، در حلبچه، شهری بود که صدام با سلاح های شیمیایی حمله کرده بود. او می گوید که مردم در آن روز احساس کردند که او به خاطر رنجی که متحمل شده بود مجازات می شود، اما او شوکه شده بود که چگونه رسانه ها مرگ صدام را نشان دادند.

به عنوان یک مدافع حقوق بشر و عضوی از (جامعه کرد)، صحبت در مورد این موضوع برای من دردناک است، زیرا یکی از افرادی بودم که در زمان رژیم صدام آواره شدم. من سه نفر از اعضای خانواده ام را از دست دادم.

از سوی دیگر، وقتی ما اکنون به جامعه نگاه می‌کنیم و در مقایسه با الان چگونه بوده است - در گذشته ما یک دشمن داشتیم، اما اکنون صدها دشمن داریم و نمی‌دانیم که دشمنان ما چه کسانی هستند.»

اما آنچه ما اکنون درو می کنیم از (صدام) است، زیرا او این را در زمان تصدی خود کاشت. او بین شیعه و عرب و سنی نفرت ایجاد کرد و عرب ها را آورد تا مردم کرد را بکشند و سنی ها را برای کشتن شیعیان آورد. این مدت طولانی او بود. -برنامه مدت."

من از شیوه (حکومت صدام) و نحوه اعدام او خوشم نیامد. با وجود همه چیزهایی که از سر گذراندم، نحوه نمایش رسانه ها (اجرای حکم) را دوست نداشتم. او برای مدتی رهبر ما بود. "

متأسفانه در آن روز من در حلبچه بودم، شهری (که مردم در آن مورد گاز اشک آور قرار گرفتند)«رزکار محمد امین

۲ زن نامزدریاست جمهوری عراق شدند

۲ زن نماینده مجلس عراق، نامزدریاست جمهوری عراق شدند 

۴۰ نامزد برای ریاست‌جمهوری عراق ثبت نام کرده‌اند، در میان آنها «شیلان فواد» و« سروه عبدالواحد» نیز حضور دارد

 «رزکار محمد امین»قاضی «دادگاه صدام حسین» سران رژیم بعث، هم نامزد رئیس جمهوری شد.

«هوشیار زیباری» و«برهم صالح» نامزدریاست جمهوری ۲۰۲۲

«رئیس جمهور» و «نخست وزیر» عراق با رای نمایندگان مجلس این کشور انتخاب می‌شوند.

طبق قوانین عراق:منصب ریاست جمهوری سهم کُردها(اقلیم کردستان)، ریاست مجلس سهم سُنی‌ها و نخست وزیر سهم شیعیان این کشور است.

بر اساس اعلام مجلس نمایندگان عراق انتخاب رئیس جمهوری این کشور در اجرای اصل (۷۲) قانون اساسی حداکثر تا پایان هشتم فوریه (۱۹بهمن) انجام می‌شود. 

«سروه عبدالواحد» نماینده سابق ائتلاف کردستان در پارلمان عراق بود که هم اکنون نامزد ریاست جمهوری عراق است.

«شیلان فواد»نامزد زن ریاست‌جمهوری عراق اعلام کرد، نامزدی‌اش برای این پست برای اولین بار در عراق رخ می‌دهد. او تاکید کرد زن می‌تواند الگوی یک مرد در اداره کشور باشد و بالاترین مناصب را داشته باشد.

اظهارات نخستین نامزد زن ریاست‌جمهوری عراق

شیلان فواد به شبکه رووداو گفت، تلاش می‌کند اولین زن مستقل به عنوان نماینده ملت کشورش باشد که ریاست‌جمهوری عراق را به دست می‌گیرد.

شیلان فواد یک شخصیت مستقل است و سابقه فعالیت سیاسی ندارد و در صورت پیروزی در این پست نخستین زنی خواهد بود که ریاست‌جمهوری را در عراق و نیز کشورهای عربی به دست می‌گیرد.

فواد اشاره کرد: با فراکسیون‌ها و احزاب سیاسی به مذاکره خواهد پرداخت تا از او در داخل پارلمان برای پیروزی در این پست حمایت کنند.

وی درباره رقابت ایجاد شده بین دو حزب بزرگ کرد یعنی حزب‌ دموکرات کردستان و اتحادیه میهنی کردستان عراق افزود: هیچ مشکلی در نامزدی‌اش وجود ندارد و او با رهبران فراکسیون‌ها و احزاب در این باره مذاکره می‌کند و در دو روز آینده جزئیات آن منتشر خواهد شد.

«شیلان فواد» نامزد ریاست‌جمهوری عراق گفت، مسؤول امور زنان در وزارت دفاع عراق بوده و با این گام تمایلی برای تثبت نقش زن در ریاست‌جمهوری عراق ایجاد کرد.

«شیلان فواد» و« سروه عبدالواحد» به ۲۲۰ رای در داخل پارلمان نیاز دارد تا پیروز شوند.

خانم فواد گفت، طرح خاصی برای مقابله با مشکلات و بحران‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عراق دارد و برنامه‌هایش متمرکز بر امنیت، فقر و بیکاری است.

 قاضی دادگاه سران رژیم بعث و «صدام»، هم نامزد رئیس جمهوری شده است

 عراق| از نامزدی قاضی دادگاه صدام برای ریاست جمهوری تا خرسندی «پلاسخارت» از انتخاب حلبوسی

 قاضی دادگاه سران رژیم بعث و «صدام»، هم نامزد رئیس جمهوری شده است.

«برهم صالح» و«هوشیار زیباری» نامزدریاست جمهوری ۲۰۲۲

«هوشیار زیباری» کیست؟
 وزیر امور خارجه سابق عراق درزمان ریاست جمهوری غازی مشعل،جلال طالبانی،ونخست وزیری علاوی وجعفری ومالکی ومعاون رئیس جمهوری فؤادمعصوم .
«هوشیازیباری » برادرِ خانم  مصطفی بارزانی است و وی دایی مسعود بارزانی.

 اتحادیه میهنی کردستان عراق تاکید کرد که برهم صالح، تنها نامزد کردها برای ریاست جمهوری عراق است، اما حزب دموکرات کردستان ملاحظاتی بر سر«برهم صالح» دارد و اصل اختلاف بین دو طرف همین است.

«ریزان شیخ دلیر»، مشاور دفتر سیاسی اتحادیه میهنی کردستان عراق گفت: برهم صالح تنها نامزد کُردها برای تصدی منصب ریاست جمهوری عراق است.

«غیاث سورچی» عضو ارشد اتحادیه میهنی کردستان عراق هم در این باره گفت: اتحادیه میهنی همچنان بر نامزدی مجدد برهم صالح به عنوان نامزد پست ریاست جمهوری تأکید دارد و هیچ نامزد جایگزینی برای وی معرفی نخواهد کرد.

سورچی افزود: حزب دموکرات، خواستار معرفی نامزد دیگری به عنوان جانشین برای برهم صالح شده و در این زمینه، دو نامزد جایگزین را مطرح کرده است تا پس از آن نشستی بین طرفین برای انتخاب شخصیتی که از نظر حزب دمکرات مقبولیت بیشتری دارد برگزار شود، اما اتحادیه میهنی با این پیشنهاد مخالفت کرده است.

غیاث سورچی تصریح کرد: شورای سیاسی اتحادیه میهنی به زودی نشستی برگزار خواهد کرد و پس از آن نشست‌هایی با حزب دموکرات کردستان برای نهایی کردن موضع قبل از حضور در مجلس عراق خواهد داشت.

این عضو ارشد اتحادیه میهنی کردستان تصریح کرد حزب متبوعش به نامزدی شخصیت مورد نظر حزب دموکرات برای نایب رئیسی دوم مجلس عراق، اعتراضی نکرده است.

این اظهارات در حالی مطرح می شود که یک منبع مطلع در گفت وگویی با پایگاه خبری «بغداد الیوم» از نامزد شدن سه نفر برای تصدی پست ریاست جمهوری خبر داده است.

وی گفته است مذاکرات بین حزب دموکرات کردستان و اتحادیه میهنی کردستان بر سر نامزدی سه نفر برای ریاست جمهوری صورت گرفته که دو تن از آنها «عدنان المفتی» و «هوشیار زیباری» هستند.

از سوی دیگر «هوشیار زیباری» عضو دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان عراق با انتشار مطلبی در فیس بوک، اعلام کرد اخباری که درباره انصراف این حزب از تصدی منصب ریاست جمهوری عراق منتشر شده، کذب است و حزب دموکرات از ریاست جمهوری دست نکشیده و اخباری که به نام این حزب منتشر شده، عاری از حقیقت است.

عضو دفتر سیاسی حزب دمکرات کردستان افزود: منصب ریاست جمهوری عراق، پستی کلیدی و حاکمیتی است و باید پیش از هر چیز میان کُردها درباره این منصب توافق صورت بگیرد.

پیش از این یکی از سران اتحادیه میهنی کردستان گفته بود که حزب دموکرات کردستان هنوز نامزدی برای ریاست جمهوری معرفی نکرده و اتحادیه میهنی بر برهم صالح اصرار دارد.

اولین قاضی دادگاه صدام نامزد ریاست جمهوری عراق شد

«رزکار محمد امین»، قاضی دادگاه سران رژیم بعث، نامزد ریاست جمهوری عراق شد.

رزکار محمد امین که اولین قاضی دادگاه سران رژیم بعث و «صدام حسین»، دیکتاتور عراق، بود روز سه‌شنبه ۱۱ ژانویه۲۰۲۲(۲۱ دی ۱۴۰۰) نامزدی خود برای ریاست جمهوری عراق را اعلام کرد.

«رزکار محمد امین» متولد ۱۹۵۷میلادی(۱۳۳۵شمسی) در شهر سلیمانیه تحصیل‌کرده رشته حقوق از دانشگاه بغداد است. او در نیمه دهه ۱۹۹۰میلادی(۱۳۶۰شمسی) به مقام قاضی‌القضات اقلیم کردستان عراق منصوب شد.

کشور عراق ,

وی وابسته به هیچ حزبی در عراق نیست و در اعلام ریاست جمهوری خود درباره اینکه از حمایت چه گروهی برخوردار است توضیحی نداده است.

روز یکشنبه مجلس عراق در جلسه‌ای پرتنش رئیس و نواب رئیس مجلس را انتخاب کرد. در پایان این جلسه، «محمد الحلبوسی»، رئیس منتخب مجلس عراق، اعلام کرد  که به موجب زمان‌بندی قانون اساسی عراق، نامزدهای ریاست جمهوری ۱۵ روز برای اعلام نامزدی خود فرصت دارند.

به موجب قانون اساسی عراق نامزد ریاست جمهوری باید از پدر و مادر عراقی و دارای حداقل ۴۰ سال سن و دارای حسن شهرت و سابقه سیاسی و شناخته‌شده به پاکدستی و عدالت و خدمت صادقانه به میهن باشد.

از دیگر شروط رئیس جمهور عراق آن است که مدرک دانشگاهی مورد تأیید وزارت علوم عراق داشته باشد و مشمول قوانین سازمان «بازپرسی و عدالت» نشود.

براساس عرف سیاسی حاکم در عراق از زمان اولین انتخاباتی که در سال ۲۰۰۵میلادی( ۱۳۸۳)برگزار شد، نیروهای کُرد، نامزد ریاست جمهوری عراق را معرفی می کنند.

طی 17 سال گذشته در عراق، چهار رئیس جمهور کردعراق از سال 2005 تاکنون بر سر کار آمدند؛ «جلال طالبانی» از سال 2005-2014، «فؤاد معصوم» از سال 214-2018 و «برهم صالح» از سال 2018 تا 2022.

حزب دموکرات کردستان تاکنون نامزدی برای منصب ریاست جمهوری معرفی نکرده و رؤسای جمهور عراق از سال های 2005 تاکنون از اتحادیه میهنی کردستان انتخاب شده است  که دومین حزب بزرگ اقلیم کردستان عراق محسوب می شود.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:جلسه‌ی ششم محاکمه‌ی صدام و همدستانش

جلسه‌ی ششم محاکمه‌ی صدام و همدستانش امروز برگزار شد

محاکمه‌ی صدام و همدستانش به اتهام قتل عامل شیعیان در الدجیل امروز (چهارشنبه)

گزارش ایسنااز ششمین جلسه از محاکمه‌ی صدام و مسوولان سابق نظام عراق است.

در ابتدای این جلسه رزگار محمد امین، قاضی رسیدگی پرونده‌ی صدام و معاونانش، جلسه را را با فراخواندن متهمان به جایگاه آغاز کرد. صدام آخرین متهمی بود که به قفس اتهامات وارد شد. او در حالی که به حضار سلام کرد و به همه می‌خندید وارد سالن شد و در جایگاهش نشست. خلیل الدلیمی، وکیل اصلی صدام و سه تن دیگر از وکلا نیز در این جلسه حضور داشتند. در جلسه‌ی امروز برزان تکریتی، رییس سابق سازمان اطلاعات عراق نسبت به عدم استماع جلسه‌ی محاکمه‌ی دادگاه، به قاضی رسیدگی این پرونده اعتراض کرد و گفت: شما از لحاظ معنوی ما را می‌کشید. بعد از آن‌که برزان تکریتی که برادر ناتنی صدام نیز است، به تخریب باغ‌های اطراف روستای الدجیل در فاصله‌ی 20 کیلومتری این روستا اعتراف کرد و پرسید: تخریب‌های دیگری نیز در شهرهای دیگری چون کربلاء، نجف و فلوجه انجام شده است، مسوول این گونه اقدامات کیست؟ اما قاضی رزگار محمد امین نسبت به این مساله اعتراض کرد و گفت که می‌توانید شکایات‌تان را به طور مکتوب ارائه کنید. در واکنش به این اظهارات برزان تکریتی نیز اظهار داشت: شما از لحاظ معنوی ما را کشتید. سپس خلیل الدلیمی نسبت به این که زمان ورود به فرودگاه بغداد مورد تهدید قرار گرفته است، اعتراض کرد. قاضی دادگاه نیز قول داد که برای جلوگیری از این گونه حوادث تدابیر لازم را اتخاذ خواهد کرد. در ادامه صدام از قاضی دادگاه خواست تا به منظور ادای نماز، جلسه‌ی دادگاه را به حالت تعلیق درآورد و به این ترتیب صدام با وجود ادای شهادت شاهد حاضر در سالن دادگاه، نماز خواند. در این فاصله شاهد فراخوانده شده درخصوص مساله‌ی دجیل و آنچه بر سر خانواده‌اش آمده از صدام، برزان تکریتی، طه یاسین رمضان و عواد البندر شکایت کرد. با ادامه‌ی شهادت شاهد و ورود مجدد صدام، وی از اظهارات این شاهد یادداشت برداشت. بعد از پایان شهادت این شاهد، هیات دفاع و ابتدا نجیب النعیمی، عضو قطری هیات دفاع به سوال کردن از شاهد درباره‌ی شهادتش و جزئیات قضیه‌ی الدجیل پرداخت. هم‌چنین عبدالله کاظم، مسول سابق حزب بعث در روستای الدجیل و یکی از متهمان بعد ازچند بار اعتراض، به جر و بحث با شاهد درباره‌ی جزئیات شهادتش پرداخت. هم‌چنین برزان تکریتی از برخورد ناردستی که علیه وی و دیگر متهمان در زندان صورت می‌گیرد، شکایت کرد و شهادت شاهد را ساختگی و بی‌اساس خواند. تکریتی افزود، همواره از امضای سندی که وی را در قضیه‌ی الدجیل محکوم کند، خود‌داری می‌کرد و مخالفت با آن پرداخته بود. صدام نیز به قاضی دادگاه گفت، دادستان باید اهانت‌هایی که شاهد در شهادت مطرح می‌کند را پیگیری کند. در این هنگام صدام با اعتراض دادستان‌ها روبرو شد. صدام به قاضی گفت: من فقط شما را به عنوان یک قاضی واقعی می‌شناسم و با شما صحبت می‌کنم چون فقط شما را می‌شناسم و بقیه را نمی‌شناسم. صدام ادامه داد: نمی‌خواهم در برابر مردم و دوربین‌ها جر و بحث کنم و تنها می‌خواهم براساس آنچه قانونی است با متهم برخورد شود. محاکمه‌ی امروز در حالی برگزار شد که صدام دو هفته پیش از حضور در دادگاه امتناع کرد. در آن زمان جریان دادگاه بدون حضور او ادامه یافت و شهود، از پشت پرده به ادای شهادت پرداختند. صدام و هفت تن از دستیاران وی به قتل بیش از 140 نفر از اهالی شهر دجیل در سال 1982 متهم هستند. این اولین اتهام از رشته اتهاماتی است که احتمالا علیه صدام مطرح می‌شود.

صدام تاکنون در جلسات دادگاه خود، صلاحیت دادگاه را زیر سوال برده، خود را همچنان رییس جمهوری عراق خوانده و خواستار رفتار بهتر زندانبانان آمریکایی خود شده است.

رمزی کلارک، دادستان پیشین آمریکا که از جمله وکلای صدام است، از ترس جان خود برای این جلسه‌ی محاکمه به بغداد نیامده است.

نجیب النعیمی، وزیر دادگستری سابق قطر که او نیز در تیم دفاعی صدام است؛ روز سه شنبه گفت هنگام ورود به بغداد مردم او را هل داده و تهدید کرده‌اند.

از زمان شروع محاکمه‌ی صدام، دو تن از وکلای او کشته شده‌اند.

معاونان صدام که با وی محاکمه می‌شوند شامل طه یاسین رمضان، معاون سابق رییس جمهور عراق، عواد حمد بندر، قاضی دادگاهی که برای برخی قربانیان در حکومت حزب بعث حکم مرگ داده بود،

برزان ابراهیم التکریتی، برادر ناتنی صدام و چهار متهم دیگر به نام‌های عبدالله الروید، مزهر عبدالله، علی دایح و محمد عزاوی که در کشتار مردم الدجیل با رژیم صدام همکاری کردند، می‌باشند.

قطع‌شدن اینترنت" بین‌الملل "ایران

قطعی ۴۰ روزپبش اینترنت محدوده دریایی بین قطر و امارات  ۴۳۰ گیگابیت پرید!

در( ۱۴ اسفند ۱۴۰۰) ۴۰۰ گیگ ازطزف کشورروسیه قطع شد.

قطعی امروز(۲۵ دی ۱۴۰۰) ۱۰۰۰ گیگابایت  اینترنت پرید

قطع‌شدن ۱۰۰۰ گیگابایت اینترنت بین‌الملل/ اختلال تا ساعاتی دیگر برطرف می‌شود.

بنا بر اعلام مرکز عملیات شبکه شرکت ارتباطات زیرساخت ۱۰۰۰ گیگابایت از ظرفیت بین الملل شرکت ارتباطات زیرساخت به علت قطع دو مسیر فیبر نوری در گرجستان ، از ساعت ۱۴.۳۰ روزشنبه (۲۵ دی ۱۴۰۰)قطع شده است.

۱۰۰۰ گیگ ظرفیت قطع‌شده اینترنت بین‌الملل، بازیابی شد

در حالی‌که ۱۰۰۰ گیگ از ظرفیت اینترنت بین‌الملل کشور، امروز به‌علت قطع دو مسیر فیبر نوری در گرجستان، قطع شده بود، شرکت ارتباطات زیرساخت، از اتصال مجدد ظرفیت مذکور خبر داد.

بنا بر اعلام مرکز عملیات شبکه شرکت ارتباطات زیرساخت، ۱۰۰۰ گیگ از ظرفیت بین‌الملل شرکت ارتباطات زیرساخت به علت قطع دو مسیر فیبر نوری در« گرجستان» از ساعت ۱۴:۳۰ امروز(شنبه، ۲۵ دی ۱۴۰۰) قطع شده بود که شرکت زیرساخت اعلام کرد با پیگیری‌های صورت‌گرفته توسط این مرکز، اختلال مذکور پس از چند ساعت مرتفع خواهد شد.

بدین ترتیب این مرکز اعلام کرد، با گذشت چند ساعت از قطع ۱۰۰۰ گیگ از ظرفیت اینترنت بین‌الملل کشور، ظرفیت مذکور پس از رفع اختلال به‌وجودآمده در ساعت ۱۸:۴۵ بازیابی و مجددا در مدار مصرف قرار گرفته است.

قطعی ۴۰ روزپبش

به گزارش ایسنا، در دو ماه گذشته، این چندمین‌بار است که قطعی‌های مکرر در حوزه اینترنت بین‌الملل رخ می‌دهد. ۱۶ آذر۱۴۰۰ بود که شرکت ارتباطات زیرساخت اعلام کرد به علت قطع «سگمنت» دوم فیبر دریایی متعلق به «شرکت GBI »در محدوده دریایی بین قطر و امارات، ۴۳۰ گیگابیت از ظرفیت پهنای باند بین‌الملل شرکت ارتباطات زیرساخت از دسترس خارج شده است.

«عیسی زارع پور» برای وزارت ارتباطات به مجلس معرفی شد

البته در روزهای گذشته «عیسی زارع‌پور» وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات از بازگشت ظرفیت قطع‌شده از پهنای باند بین‌الملل شرکت ارتباطات زیرساخت به ظرفیت اینترنت سراسری کشور خبر داد. همچنین در حالی که ۳۰۰ گیگ از ظرفیت بین‌الملل شرکت ارتباطات زیرساخت که از طریق« روس‌تلکام» تامین می‌شود، در روز ۲۸ آذر قطع شده بود، این ظرفیت یک روز بعد بازیابی شد و مجددا در مدار مصرف قرار گرفت./ایسنا

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:۴۰ روزپیش  یکی از کابل‌های فیبرنوری دریایی به سمت قطر قطع شده بود و ۴۳۰ گیگابایت از پهنای اینترنت کشور از دسترس خارج شد.

عیسی زارع پور وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات شد

 خبرگزاری فارس نوشت:همین چهارشنبه گذشته بود که «عیسی زارع‌پور» وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات از بازگشت ظرفیت قطع‌شده از پهنای باند بین‌الملل شرکت ارتباطات زیرساخت به ظرفیت اینترنت سراسری کشور خبر داد.

طبق آمار اعلامی وزارت ارتباطات، این اختلال پهنای باند مصرفی کشور را ۷ درصد کاهش داده بود. 

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:پس از جمله روسیه به اوکراین، «۴۰۰ گیگ  اینترنت بین‌المللی» که از طرف شرکت روس‌تلکام و از طریق مسیر اوکراین به ایران وارد می‌شد، قطع شده است.

«مهدی سالم» رئیس مرکز روابط‌عمومی و اطلاع‌رسانی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در صفحه مجازی خود اعلام کرد: 

از حدود ساعت ۱۸ امروز( ۱۴ اسفند ۱۴۰۰) ۴۰۰ گیگ از ظرفیت اینترنت بین المللی کشور قطع شده است.

بنا به اعلام مرکز عملیات شبکه، ۴۰۰ گیگ ظرفیت که از طریق «شرکت روس تلکام» و از مسیر کشور اوکراین تامین می‌شود، از ساعت ۱۸ امروز ۱۴ اسفند۱۴۰۰ قطع شده است.
با توجه به تداوم اختلالات مسیر شبکه از اوکراین، وزارت ارتباطات در حال برقراری لینک‌های جایگزین از طریق سایر مسیر‌های بین المللی می‌باشد.

روز ۱۳ اسفند۱۴۰۰ نیز ارتباطات اینترنتی تعداد زیادی از شهروندان در تهران و کرج قطع شد و مقام‌های وزارت ارتباطات علت آن را وقوع «آتش‌سوزی در یک مرکز داده‌‌های اینترنت در تهران» عنوان کردند.

دستگیری"حصرامام خمینی" قیطریه منزل روغنی

مصاحبه مأمورساواکی که دردستگیری امام خمینی  نقش داشت ونگهبان دوران حصربوده +​خاطرات آیت الله خامنه ای وخادم امام خمینی ازدستگیری وزندگی هشت ماهه امام خمینی درقیطریه

حَصر«امام خمینی» کجابود؟چه مدتی «محصور»بود؟
اولین دستگیری امام خمینی۱۰ ماه در بازداشت و حصر بود
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:خلاصه ای از دستگیری وبازداشت -ده ماهه- امام خمینی

 از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا ۱۵ فروردین ۱۳۴۳، امام خمینی به مدت ۱۰ ماه در بازداشت و حصر رژیم شاه بودند. امام این مدت را در ۶ نقطه گذراندند که عبارتند از:

۱- زندان باشگاه افسران  ،مدت بازداشت:چندساعت

۲- زندان قصر  ،مدت بازداشت: ۱۹ روز

۳- زندان عشرت‌آباد ،مدت بازداشت: ۴۰روز
۴-«قنات آباد» ،مدت بازداشت:کمترازیک روز
۵- منزلی متعلق به ساواک در «داوودیه» تهران مدت بازداشت ۳ روز 

۶- منزل دیگری در «قیطریه»منزل«حاج غلامحسین روغنی» ،مدت بازداشت:۸ماه

ادامه توضیحات مدیریت سایت:همانطورکه آیت الله امام جمارانی گفتند:قبل ازداوودیه ،امام خمینی رابه «قنات آباد»بردند  وبعدبه داوودیه آوردند،اسم صاحبخانه هم «روغنی»بود.مدت اقامت دراین خانه راکمترازهشت ماه(۷ماه)نیزگفته اند
امام خمینی در زندان باشگاه افسران تنها چند ساعت ماندند.
سپس به پادگان قصر (بی‌سیم) انتقال یافتند. ایشان در این مکان، به مدت ۱۹ روز در بازداشت بودند
طی این مدت حکومت شاه با دردسرهای فراوانی مواجه بود. این دردسرها اشکال گوناگونی داشت. در این مدت واکنش‌های گسترده‌ای از سوی شخصیت‌ها و مجامع روحانی نسبت به بازداشت امام و سایر زندانیان سیاسی 15 خرداد ظاهر شد.عموم علما و روحانیون شیعة ایران و عراق با صدور اعلامیه‌ها و تلگرام‌هایی، دستگیری امام و دیگر علما و روحانیون و نیز کشتار مردم عزادار دوازدهم محرم (۱۵ خرداد) را محکوم کردند و کمتر از یک هفته پس از آن واقعه، دهها نفر از برجسته‌ترین مراجع و علمای سراسر کشور به عنوان اعتراض به دستگیری امام به تهران مهاجرت کرده و به بحث و تبادل نظر پرداختند.
در طول مدت بازداشت امام خمینی، رژیم شاه نتوانست کمترین توفیقی در بازجوئی از امام بدست آورد. زیرا ایشان به هیچ یک از سؤالات بازجویان خود پاسخ نمی‌دادند.
از طرفی نگاه داشتن امام در بازداشتگاه با توجه به نزدیک شدن تدریجی چهلمین روز شهادت قربانیان حادثه ۱۵ خرداد و مراسمی که قرار بود در سراسر کشور برگزار شود، شدیداً رژیم را نگران کرده بود. آزاد کردن امام نیز معنائی جز عقب‌نشینی و اعتراف به شکست رژیم در رویاروئی با ایشان نداشت.
در چنین شرایطی امام خمینی روز چهارم تیر به پادگان عشرت‌‌آباد منتقل شدند و در این مکان به مدت۴۰روز  ماندند. امام در این مدت علاوه بر عبادات روزانه و قرائت قرآن و دعا به مطالعه کتابهایی پیرامون انقلاب مشروطیت، استقلال هند، استقلال اندونزی ... نیز ‌پرداختند. در همین مدت تنی چند از علما و روحانیون، از جمله برادر بزرگ امام توانستند که با ایشان ملاقات نمایند. در این دیدار بود که امام غیر مستقیم در جریان مهاجرت علمای شهرستانها به تهران قرار گرفتند و پس از اطلاع از تعطیلی بازار و دروس حوزه، ‌دستور بازگشایی بازار و شروع دروس را دادند.
امام خمینی روز ۱۱مرداد به منزلی در منطقه داوودیه تهران که تحت نظر ساواک و مأموران شهربانی بود، منتقل شدند. در نخستین ساعات ورود امام به داوودیه چند نفر از برجسته‌ترین علمای مهاجر و نیز علمای تهران به دیدار ایشان شتافتند. مردم به محض اطلاع برای دیدار امام روانة محل اقامت ایشان شدند، به طوری که خیابان‌ها و کوچه‌های اطراف، مملو از جمعیت مشتاق گردید و عبور و مرور خودروها به سختی صورت می‌گرفت.
از نخستین ساعات صبح روز شنبه ۱۲ مرداد، مغازه‌داران تهران و شهرستانها به مناسبت آزادی نسبی امام، بر سر در مغازه‌های خود پرچم نصب کرده و چراغانی نمودند و میان مردم شیرینی و شکلات توزیع کردند.
هجوم سیل آسای مردم به سوی اقامتگاه امام موجب شد، ملاقات با ایشان در پایان روز دوم اقامت از سوی مأموران ساواک و شهربانی ممنوع شود.

امام خمینی ۳ روز  در داوودیه بازداشت بودند

بعدازداودیه به منزل دیگری در قیطریه منتقل شدند. در این منزل(روغنی) نیز ایشان ۸ماه اقامت داشتند.
رژیم شاه سرانجام امام را پس از سالگرد واقعه فیضیه و پیش از فرا رسیدن ماه محرم آزاد کرد. مأموران امنیتی ساواک به سرپرستی سرهنگ مولوی، رئیس ساواک تهران، شبانه امام را از قیطریه خارج کرده و به قم آوردند مأموران امام را در ساعت ۲۲ روز ۱۵ فروردین ماه ۱۳۴۳ در میدان نکویی قم، که بیش از صد متر با منزلشان فاصله نداشت، پیاده کرده و به سرعت دور شدند. برخی که امام را شناختند به سوی ایشان شتافتند و با فرستادن صلوات و شعار برای امام ایشان را به منزل رساندند. انبوه جمعیت در مدت کوتاهی روانة منزل امام شد و برخی از علما و روحانیون طراز اول همان شب به دیدار امام آمدند. دیدارها تا ساعت۱۲شب ادامه داشت و در روزها و شب‌های بعد سیل مشتاقان امام به دیدار مشارالیه رفتند.
منابع:زندگینامه سیاسی امام خمینی،‌ محمد‌حسن رجبی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
نهضت امام خمینی، سیدحمید روحانی، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:حصربه روایت زندانبانان(مأموران ساواک):مکان حصرامام خمینی کجابود؟
منزل حاج غلامحسین روغنی در خیابان دولت، چهارراه قنات، اول خیابان قیطریه، نبش کوچه هوشمند قرار داشت. خانه‌ی بسیار زیبا، مجلل و شیکی بود. مساحت حیاط آن بیش از ۲۰۰۰ متر بود. باغ بود. سالن ‌پذیرایی‌ خیلی بزرگی داشت با کف سنگ مرمر، یک گلخانه و پاسیو بسیار زیبا و حوض بزرگ مثل یک استخر و ... دیگر امکانات این خانه بود. در طبقه اول ۶-۷ اتاق با سرویس کامل بود.
۲ اتاق هم در اختیار مسئولین حفاظتی قرار گرفت. خانه حاج روغنی  ۴ در داشت. ۱ در ماشین رو بزرگ و بغل آن یک در کوچک و از کوچه هوشمند که پشت خانه بود هم ۲ در داشت. 

روزنامه جوان(۲۲ آذر ۱۳۹۵ )نوشت:آنچه پیش‌روی دارید برشی از خاطرات منتشر نشده رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای از دوران حصر امام خمینی در خانه‌ای در منطقه قیطریه تهران است. توضیح آنکه رهبری از جمله شخصیت‌هایی هستند که در این مقطع زمانی و در شرایط حصر توانسته‌اند با رهبر کبیر انقلاب دیدار کنند، از این رو خاطرات و توصیفات معظم له از این دوره از حیات سیاسی امام راحل، درخور خانش و استناد فراوان است. امید آنکه تاریخ پژوهان انقلاب را مفید و مقبول آید.
  حصر و تبعید امام در قیطریه
آبت الله سیدعلی خامنه ای گفت:نزدیک عید سال ۱۳۴۳ بود که از زندان آزاد شدم و توانستم با تدبیری خدمت امام که آن وقت در خانه‌ای در قیطریه در حصر بودند بروم.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:نزدیک عید۱۳۴۳ یعنی حدودهفته آخراسفند ۱۳۴۲(اواخر شوال ۱۳۸۳).

آیت الله سید خامنه ای:وقتی از زندان بیرون آمدم فراموش نمی‌کنم رفقای تهرانی مان دور ما را گرفتند و غوغایی بود و از مسائل زندان برایشان نقل کردم، از جمله حرف‌هایی که از زبان آنها شنیدم این بود که آن چند نفر منبری که زندان بودند ـ در ماه رمضان چند روزی آنها را گرفته بودند البته بعد از من دستگیر شده بودند و قبل از من آزادشان کردند.

آنها(رفقای زندانی)که نهایتاً ۱۵،۱۰ روز زندان بودند را از همان زندان دیدن آقای خمینی بردند. حسودی‌ام شد که اینهابه دیدن آقای خمینی رفتند، چرا من نرفته بودم.

آیت الله خامنه ای علت دیداررفقای زندانیش راباامام خمینی اینگونه گفت:معلوم شد اینها چند نفری چون دسته‌جمعی با هم بوده‌اند گفته‌اند ما می‌خواهیم برویم  آقای خمینی را هم ببینیم.

ساواک هم اینها(رفقا) را سوار کرده و پیش آقای خمینی برده بود. «خیلی حسودیم شد».

دیدارآیت الله خامنه ای باامام خمینی در قیطریه( درایام حصر)آیت الله سیدعلی خامنه ای:گفتم من هم باید بروم  آقای خمینی را ببینم،ایشان در قیطریه در حصر بود. اما من هم اصلاً قیطریه را بلد نبودم!.

پرسیدیم آدرس کجاست؟ پرسان‌پرسان با زحمات زیادی خودم را به نزدیکی‌های منزل ایشان(قیطریه) رساندم. با توجه به آدرس‌هایی که به من داده بودند متوجه شدم درست آمده‌ام. کنار این خیابان باریکی که عبور می‌کرد زمین بزرگی بود و انتهای زمین دری قرار داشت که در منزل ایشان بود. لب این خیابان جلوی همین زمین نه داخل زمین، ۲ پاسبان ایستاده بودند. متوجه شدم منزل ایشان همین جاست(امام خمینی دراینجامحصورند).

آیت الله خامنه ای می گویداز یکی از پاسبان‌ها پرسیدم:‌منزل آقای خمینی کجاست؟

پاسبان گفت:‌می‌خواهی چکار کنی؟

جواب دادم(آیت الله خامنه ای):‌میخواهم بروم ببینمش.

پاسبان گفت: نمی‌شود ببینی.

گفتم: حالا می‌شود یا نمی‌شودوگفتم بالاخره خانه کجاست؟

پاسبان گفت: «آن خانه است» در را نشان داد و گفت:‌اینجاست(محل اقامت امام خمینی)

گفتم: حالا شما مأمور هستید(پاس شماست)؟

پاسبان گفت: بله.

آیت الله سیدعلی خامنه ای: اجازه می‌دهی بروم ببینمشان؟

پاسبان جواب داد:‌«نه

آیت الله سیدعلی خامنه ای: قضیه را به آن مأموران گفتم که زندان بودم. یک عده از روحانیون غیر از من زندان بودند و ساواک اینها را آورد و با ایشان ملاقات کردند. من شاگرد ایشان بودم. اینقدر به ایشان علاقه دارم. چرا نباید ملاقاتشان کنم؟ خواهش می‌کنم بگذارید من هم بروم و چند دقیقه ایشان را ببینم.

آیت الله خامنه ای درادامه گفت:او(مأمور) تحت تأثیر صراحت و صداقتم قرار گرفت.

آیت الله خامنه ای می گوید:ما هم آن وقت طلبه جوانی بودیم. با خودم فکر می‌کنم اگر بنده هم جای آن پاسبان بودم و طلبه جوان و صادقی اینطور پرشور پیشم می‌آمد قهراً به او اجازه می‌دادم.

آیت الله خامنه ای می گوید:آن پاسبان موافقت نمی‌کردواما بالاخره با هم(همکارانش) تبادل نظر کردند و گفت:‌«برو آقا. به شرطی که ده دقیقه بیشتر طول نکشد.»

آیت الله خامنه ای گفت:ساعت را نگاه  کردم و گفتم:‌«باشد. ده دقیقه»
استفاده بهینه ازاوقات برای دیدار معشوق «دویدن» دارد!

آیت الله خامنه ای: از آنها(پاسبانها) جدا شدم و دیدم اگر بخواهم یواش‌یواش بروم ده دقیقه می‌گذرد. «دویدم» و خودم را به در خانه رساندم و بنا کردم به در زدن.

یک وقت دیدم« آقا مصطفی خمینی» در را باز کرد. با آقا مصطفی خیلی رفیق بودیم. مرا که دید یکدفعه خوشحال شد و مرا بوسید و بغلم کرد. پرسیدم: «حاج‌آقا کجاست؟»

آقا مصطفی خمینی جواب داد:«حاج‌آقا اینجاست. بیا داخل

عشقبازی جالب بامعشوق

روایت رهبر معظم انقلاب از رحلت مرموز آیت‌الله مصطفی خمینی + تصاویر

آیت الله خامنه ای می گوید:داخل رفتیم و در اتاقی نشستیم. یکدفعه دیدم حاج‌آقا(امام خمینی) وارد شد. افتادم به پای ایشان. از چیزهایی که یادم می‌آید این است که افتادم پای حاج‌آقا را ببوسم. از بس عاشق آقای خمینی بودم. واقعاً عجیب محبت این مرد همیشه در دل ما بود. ایشان ناراحت شد و نگذاشت پایشان را ببوسم.

آیت الله خامنه ای درادامه گفت:بعد نشستیم. گریه‌ام گرفته بود. نمی‌توانستم حرف بزنم. ناراحت هم بودم که حالا ایشان خیال می‌کند چون زندان بودم گریه‌ام آمده است. تصور نمی‌کند به خاطر شوق دیدار ایشان است.

مدام می‌خواستم گریه‌ام را نگه دارم، ولی بغض گلویم را گرفته بود. دائماً می‌خواستم حرف بزنم، اما نمی‌شد!. ایشان هم ساکت بودند و تماشا می‌کردند. ملاطفتی کردند که حالتان چطور است؟

آیت الله خامنه ای می گوید:بالاخره با زحمت زیاد تنها حرفی که توانستم به امام خمینی بزنم این بود که گفتم: آقا امسال ماه رمضان ما به خاطر نبودن شما از بین رفت، هدر رفت و حیف شد، خواهش می‌کنم برنامه‌ای بریزید که ماه محرم آینده‌مان از بین نرود. واقعاً حیف است.

ایشان(امام خمینی) گفت بله و تشویق کرد که بله، باید همین کار بشود.
هدیه امام خمینی به آیت الله خامنه ای

آیت الله خامنه ای:خلاصه چند دقیقه‌ای نشستیم و گفتم آقا من ده دقیقه بیشتر از آنها وقت نگرفتم. بلند شدم. خداحافظی کردم و آمدم. کلاً ۱۰، ۱۲ دقیقه شد.

هدیه؟

آیت الله خامنه ای می گوید: آقا مصطفی آمد و از حاج‌آقا پولی دست ما داد(پولی ازامام خمینی برایم آورد).

آقای خامنه ای گفت:محبت‌های اینطوری بسیار داشت، با اینکه آدم هیچ انتظار پول نداشت. حاج‌آقا هم هیچ‌وقت پول نداشت و آدم بی‌پولی بود. در عین حال چون حاکی از محبت بود آدم خوشش می‌آمد. این هم جریان آن دیدار ایشان است که آن محبت، لطف و صفایی را که در دیدار ایشان بود یادم نمیرود.

زندان رفتن برای ما شده بودتفریح!
آیت الله خامنه ای می گوید:برای ما که آن روز جوان بودیم، زندان رفتن و ماجراهای مشکلی که پیش می‌آمد، خیلی سخت نبود. بیشتر شبیه به سرگرمی بود(زندان رفتن ما)، اما امام خمینی در آن سال، یعنی سال شروع مبارزه ۶۳ ساله بود. در ۶۳ سالگی این مرد با جوشش احساس خود می‌توانست احساسات یک ملت را به جوشش آورد. زندان رفتن و تبعید شدن برای کسی در آن سنین کار آسانی نبود، ولی این فداکاری، از خودگذشتگی و خطرپذیری در این مرد آشکار شد.

آیت الله خامنه ای می گوید که امام خمینی میگفتند:«من چرا و از چه چیزی بترسم؟ اگر هم مرا بکشند، ۶۳ سالم هست و تازه در سن پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) که از دنیا رفتند از دنیا خواهم رفت. چه سعادتی از این بهتر؟»

آیت الله خامنه ای می گوید:این منطق او(امام خمینی) بود.
اوایل سال ۱۳۴۳امام خمینی از حصر آزاد شدند
آیت الله خامنه ای:بعد از اینکه در اوایل سال ۱۳۴۳امام از زندان و حصر آزاد شدند و از تهران به قم برگشتند، شاید دستگاه(رژیم شاه) پیش خود انتظار داشت و تصور میکرد امام از آنچنان مبارزات پرشور و پرهیجانی که منتهی به زندانی شدن آن بزرگوار و واقعه خونین ۱۵ خرداد شده بود دیگر سرد و منصرف شده باشند. چنین تصوری در آنها بود و حرف زده و مذاکره کرده و بارها با ایشان در زندان و حصر تماس گرفته، هر چند که پاسخ‌های قاطع و دندانشکنی از امام شنیده بودند.
امام می‌گفتند: برای شاه پیغام دادم اینکه تو و دستگاه ساواکت این‌قدر مرا میکوبید به نفع من است، به خاطر اینکه مردم به اصالت و حقانیتم اعتقاد پیدا می‌کنند و می‌فهمند ما درست می‌گوییم. اگر درست نمی‌گفتیم شما اینقدر ما را نمی‌کوبیدید.

علت آزادی امام خمینی؟

آیت الله خامنه ای علت آزادکردن ازحصررااینگونه گفتند:رژیم شاه نمی توانستند امام را بیش از آن نگه دارند و برایشان مشکلات فراوان سیاسی و اجتماعی داشت و مجبور بودند امام را رها کنند. با خودشان فکر می‌کردند بعد از این رهایی هم شاید بتوانند مستقیم و غیرمستقیم اثر بگذارند و از ادامه آن مبارزات تند که به وسیله امام رهبری می‌شد جلوگیری کنند، لکن از اولین روزهایی که امام وارد قم شده بودند، دسته‌دسته و گروه‌گروه مردم از اطراف و اکناف کشور راه می‌افتادند و از شهرهای مختلف خدمت امام در قم می‌آمدند. همه از وجنات، کلمات و بیانات امام استفاده کردند که مبارزه به همان شکل ادامه داشت.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ساواک دلیل آزادب امام خمینی را اینگونه جواب داد:

مصاحبه درفرانسه :خبرنگار(ایرج مصداقی)ازهواداران مجاهدین خلق پرسید:چرا خمینی را در زندان نگاه نداشتید؟
ساواک به این نتیجه رسیده بود که نگهداری ایشان در زندان تأثیر خوبی ندارد و می‌تواند باعث تحریکات بیشتر شود. به دستور ریاست ساواک و در پی دیدار وی با آیت‌الله خمینی قرار شد وی به خانه‌ی یکی از مریدانش منتقل شود. توجه داشته باشید ما در شرایط بعد از غائله‌ی ۱۵ خرداد بودیم و هدف ساواک کاستن از سطح تشنج و تحریکات بود.

این پاسخ «پرویز معتمد» مسئول سابق تیم‌های گشت تعقیب و مراقبت و شنود ساواک. او در حمله به مدرسه فیضیه در سال ۱۳۴۲ و بازداشت خمینی شرکت داشت و در دوران حصر خانگی خمینی، ماه‌ها در خانه‌ی حاج غلامحسین روغنی با وی به سر برد و  یکی از مأموران دستگیری و تبعید خمینی به ترکیه بود/پایان توضیح.
 با پدر به دیدار با امام خمینی رفتیم

آیت الله خامنه ای:ما مشهد بودیم که جریان را شنیدیم. ابوی را به تهران منزل مرحوم آقای« میرزا جعفر لنکرانی» آوردم و آنجا بودیم و از آنجا هم به قم خدمت امام رفتیم. وقتی با پدرم وارد اتاق شدیم، احساس کردم ایشان(امام خمینی) از وضع چشم پدرم قدری ناراحت شدند.

دستم دردست امام

آیت الله خامنه ای:در آن دیدار نکته‌ای که هیچ‌وقت یادم نمی‌رود محبت خاصی است که(امام خمینی) به من کردند. وقتی دستشان را بوسیدم مدتی دستم را نگه داشتند و در دستشان فشار دادند که احساس کردم این یک محبت، تشویق و اظهار لطف خاصی است.

آیت الله خامنه ای:چند روزی که در آنجا بودیم ایشان را دیدیم و سپس برگشتیم./پایان

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:برای سهولت دردرک بهترموضوع اندکی ویرایش(انتخابت تیترمناسب موضوع) وافزودن تصاویرانجام داده ام

آیت‌الله حاج میرزا جعفر لنکرانی  متولد ۱۲۸۲شمسی «لنکران»جمهوری آذربایجان بود و تحصیلات دینی را در ایران سپری کرده است،شیخ جفر،برادرِشیخ محمدفاضل لنکرانی(متوفی ۱۳۸۶شمسی) است،پدرایشان  آیت الله شیخ عبدالله لنکرانی است./پایان.


ادامه خاطرات  آبت الله  خامنه ای :خاطره‌ای هم دارم که یک بار داشتم خدمتشان می‌رفتم، در راه به آقا «شیخ محمدجواد حجتی کرمانی» رسیدم و پرسید:کجا می‌روی؟

جواب دادم: خدمت آقای خمینی می‌روم.

شیخ محمدجواد حجتی کرمانیگفت: «من هم با ایشان کار دارم.» با آقای حجتی داخل رفتیم. حیاط بزرگی که گرفته بودند زیرزمینی داشت و در اتاق این زیرزمین نشسته بودند. ما هم رفتیم و نشستیم. چند نفر با ایشان کار داشتند که رفتند. به امام خمینی گفتم: خدمتتان کاری دارم. حالش را دارید؟

امام خمینی پرسیدند: چقدر طول می‌کشد؟.

جواب دادم: ۲۰ دقیقه.

آبت الله خامنه ای درادامه گفت :بعد شروع به صحبت باامام خمینی کردیم.

این‌قدر گرم صحبت شدند که سه ربع ساعت طول کشید و ایشان همچنان صحبت می‌کردند، یعنی خستگی‌شان برطرف شد، به خاطر اینکه آن گفت‌وگو برایشان هیجان داشت.
حرفم با ایشان(امام خمینی) این بود که گفتم شما سالی دو بار، سه بار یا چهار بار با این مردم روبه‌رو هستید. پیش‌نمازها و ائمه جماعت هر شبانه‌روز سه بار با همین مردم مواجه می‌شوند. اگر اینها برخلاف شما کاری کنند و بخواهند علیه شما اقدامی کنند می‌توانند و پیش می‌برند. یک مقدار با علمای شهرستان‌ها گرم‌تر و مهربان‌تر برخورد کنید.

آبت الله خامنه ای می گوید :چند نفر گله‌هایی(ازامام خمینی) کرده بودند، در واقع خدمتشان رفته بودم که بگویم با علمای شهرستان‌ها قدری بهتر از این رفتار کنید.

ایشان(امام خمینی) گرم صحبت شد وامام خمینی(متقابلاً) بنا کرد به گله کردن که چقدر برخلاف سلیقه خودم، اخلاق و رویه‌ام رفتار می‌کنم!، با بعضی از افرادی که نباید گرم بگیرم، گرم می‌گیرم، برای اینکه دلشان جذب شود و به این مبارزه بپیوندند. آقایان و این همه آدم اینجا می‌آیند و با من ملاقات می‌کنند و کار دارند. بعضیشان می‌خواهند بیایند و بدون هیچ زمینه و ضابطه‌ای با من صحبت کنند. در عین حال وقت و ساعت خاصی را گذاشته‌ام و گله می‌کنند. چه کنم؟

آبت الله خامنه ای می گوید:ایشان(امام خمینی) به هیجان آمدند و این صحبت سه ربع ساعت طول کشید. گفتند: «باز هم تلاش خودم را می‌کنم که(آقایان علما) نرنجند.»

آبت الله خامنه ای می گوید:ایشان(امام خمینی) توجه می‌کردند علمای بلاد را از خودشان نرنجانند. الغرض نسبت به این مسئله ملاحظه و در جذب دل‌های علما و توجه دادنشان به اصل قضیه غوغایی کردند.

ماجرای کاپیتو‌لاسیون
در این میان بعد از گذشت چند ماه ماجرای کاپیتولاسیون، یعنی مصونیت اتباع امریکایی در ایران مطرح شد و آن را به صورت قانونی در‌آوردند که اتباع امریکایی که آن روز شاید حدود 7، 8، 10 هزار امریکایی یا حتی بیشتر در ایران بودند، از لحاظ قضایی مصونیت دارند. یعنی اگر جرمی مرتکب می‌شدند، اهانتی به کسی می‌کردند یا مرتکب جنایتی می‌شدند و خلافی را در کشورمان انجام می‌دادند، دستگاه‌های انتظامی و قضایی ما حق تعرض به آنها را نداشتند. این یکی از زشت‌ترین شیوه‌های تسلط یک قدرت و سلطه سیاسی بر یک کشور است. در کمتر کشوری هم در دنیا چنین سلطه‌ای را قبول کردند. وقتی اتباع کشوری در کشور دیگری زندگی می‌کنند تابع قوانین قضایی آن کشورند. اگر جنایت و جرمی انجام می‌دادند بایستی طبق قوانین قضایی آن کشور مجازات شوند. امام در سخنرانی‌شان به این مناسبت مشروحاً برای مردم بیان کردند.

منبع: روزنامه جوان

خاطره «حاج رضاجعفری»(خادم منزل امام خمینی)

از چه سالی در منزل حضرت امام خدمت می‌کردید و از شب اولین دستگیری ایشان در سال ۱۳۴۱ چه خاطره‌ای دارید؟

حاج رضاجعفری:بسم‌الله الرحمن الرحیم. من از سال ۱۳۴۱ در منزل حضرت امام بودم. در آن شب وحشتناک، تعداد زیادی از مأموران ساواک و شهربانی برای دستگیری حضرت امام به قم آمدند و «همه کوچه‌ها و خانه‌ها و خیابان‌های اطراف منزل ایشان را محاصره کردند».

چگونگی دستگیری امام خمینی

حاج رضاجعفری(خادم امام خمینی)می گوید:نیمه‌شب بود که چند تن از مأموران رژیم شاه در خانه را به شدت کوبیدند! بعد که دیدند کسی در را باز نمی‌کند، با طناب خودشان را از دیوار بالا کشیدند و وارد حیاط شدند. تا مدت‌ها اثر دست و پای آنها روی در و دیوار خانه امام باقی مانده بود.

بعد در اتاق‌ها را باز کردند، ولی هر چه گشتند امام را پیدا نکردند. بعد مشهدی علی، خادم منزل، را ــ که در اتاق کنار اتاق امام خوابیده بود ــ از خواب بیدار کردند و کتک زدند! پس از آن یک پای او را گرفتند و درحالی‌که همچنان کتکش می‌زدند، او را از این اتاق به آن اتاق بردند تا مُقر بیاید و بگوید که امام کجا هستند، اما مشهدی علی لام تا کام حرف نزد! بعد متوجه شدند که حضرت امام به منزل حاج آقا مصطفی ــ که در جنب خانه ایشان قرار داشت ــ رفته‌اند؛ به همین دلیل به آنجا هجوم بردند و با قنداق تفنگ و لگد در خانه را شکستند و وارد شدند.

واکنش  امام درزمان دستگیری خودش چه بود؟

حاج رضاجعفری:امام وقتی سر و صداها را شنیدند، از اتاق آمدند بیرون و فرمودند: «چه کار دارید؟ چرا مردم را می‌زنید؟ چرا در را شکستید!؟».

مأموران وقتی صدای امام را شنیدند، دست از اذیت و آزار بقیه برداشتند و یکی از آنها گفت: «مأموریم که شما را ببریم».

امام خمینی  لباس و قرآنشان را برداشتند و همراه آنها سوار یک ماشین خیلی کوچک شدند و رفتند.

ایشان(امام خمینی) را از آنجا تا بیمارستان فاطمی با همان ماشین بردند و سپس از آنجا با ماشین دیگری به تهران انتقال دادند. ماشین را تغییر داده بودند تا بتواند به داخل کوچه بیاید.

موقعی که حضرت امام در تهران تحت نظر بودند، توانستید ایشان را ببینید؟

حاج رضاجعفری:بله؛ در آن مدت، چند وقتی در خدمتشان بودم. موقعی که از زندان آزاد شدند، مردم زیادی با اتوبوس و ماشین‌های شخصی از شهرهای مختلف به دیدنشان آمدند. حکومت شاه از این وضعیت ترسید و ایشان را ممنوع‌الملاقات کرد!

چه شد که حضرت امام را از زندان به یک خانه انتقال دادند؟

حاج رضاجعفری:«حاج غلامحسین روغنی» از متمولین(سرمایه داران) بزرگ تهران بود و از دولت تقاضا کرد اجازه بدهند امام در خانه ایشان اقامت کنند. دولت به شرط اینکه غیر از اقوام درجه یک ایشان کسی برای ملاقات نیاید، قبول کرد. امام برای چهار ماه در این خانه ــ که در قیطریه بود ــ در حصر بودند. من و میرزا نادعلی اجازه داشتیم در خدمت امام باشیم و به نوبت ده روز ده روز، جایمان را با هم عوض می‌‌کردیم تا بعد از چهار ماه که امام را آزاد کردند و ایشان به قم رفتند.

از روزهایی که حضرت امام در« منزل حاج غلامحسین روغنی در قیطریه» اقامت داشتند خاطره‌ای دارید؟

حاج رضاجعفری:من هر وقت که احساس می‌کردم مزاحم امام نیستم، از ایشان سؤالاتم را می‌پرسیدم. یک روز امام داشتند مطالعه می‌کردند که خدمتشان رسیدم و عرض کردم: «آقا! بعضی از مطالب کتاب نجات‌العباد با توضیح‌المسائل فرق دارند». ایشان فرمودند: «کتاب ها را بیاورید». کتاب را بردم. مطالعه کردند و فرمودند: «به آنچه که در توضیح‌المسائل آمده عمل کنید؛ آن صحیح است». بعد شهید آقا مصطفی به من گفتند: دو کتاب را با دقت مطالعه کن و هر جا با توضیح‌المسائل تطبیق نداشت، یادداشت کن و به من بده تا من خدمت امام بدهم». من هم این کار را کردم و نوزده مسئله را که با هم تطبیق نداشتند پیدا و یادداشت کردم.

بعد از نخستین دستگیری و زندان، حضرت امام پس از یک سال به قم بازگشتند. از حال و هوای آن روزها برایمان بگویید.

آن روز جمعیت زیادی برای دیدن حضرت امام جلوی در منزل جمع شده بودند و تمام کوچه‌ها و خیابان‌های اطراف و همین‌طور حیاط و اتاق‌های منزل ایشان، لبریز از جمعیت بود. امام از پنجره اتاق بالای زیرزمین با مردم دیدار کردند. فشار جمعیت به قدری زیاد بود که شبکه‌های جلوی دریچه زیرزمین شکست و فرو ریخت، ولی خوشبختانه کسی آسیب ندید. دریچه زیرزمین که خراب شد، راه خروجی برای مردم باز شد و مردم برای خروج از خانه امام از آنجا می‌رفتند.

پس از پیروزی انقلاب نیز، آیا با حضرت امام دیدار داشتید؟

حاج رضاجعفری:پس از پیروزی انقلاب که حضرت امام به قم تشریف آوردند، آقای «حاج شیخ عبدالعلی قرهی» قول داد که مرا به خدمت ایشان در محل اقامتشان ببرد. متأسفانه در آستانه رسیدن به محل اقامت امام، ایشان مرا در میان جمعیت گم کرد! خودم به درب منزل رفتم و گفتم: فلانی هستم و می‌خواهم آقا را ببینم. صدای امام را از داخل شنیدم که فرمود: «مش رضاست؟ بگویید بیاید داخل!» این از خاطرات خوب و شیرین من است.
البته بعد از آن، حضرت امام چند بار برای دیدن مرحوم آیت‌الله پسندیده به این خانه آمدند و من توفیق زیارت ایشان را در اینجا پیدا کردم./منبع :مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر.

خاطرات آیت الله مرتضی پسندیده ازدیدارش بابرادرش(امام خمینی)درایام حصر

آیت‌‌الله پسندیده می‌نویسد: «به وسیله «آقای پناهی» که داماد همشیره‌مان بود و در عشرت‌آباد معلم بود (گرچه نظامی هم نبود ولی استاد نظامیان بود) پیغامی به امام دادیم. من مطلبی را به این شرح خدمت ایشان نوشتم که: «شما را بنا است امروز آزاد کنند و پاکروان برای آزادی شما به آنجا می‌آید و قصد دارد شما را به منزل «نجاتی» ببرد و نجاتی آدم خوشنامی نیست. صلاح نیست شما به آنجا بروید. لذا موافقت نکنید

من آن کاغذ را به پناهی دادم و او هم پیغام را به امام رساند، امام در پاسخ نوشتند: «ما راهی نداریم جز اینکه قبول کنیم و به منزل نجاتی برویم، ولی بیش از یک شب در آنجا نیستیم. و بعداً منزل بگیریم، فعلاً رفتن به آنجا اشکالی ندارد...» هنگامی‌که نزدیک بود امام آزاد شود، مهندس کشاورز دامادمان را به اتفاق اخوی، مرحوم آقای هندی، فرستادم به طرف عشرت‌آباد که دم در ورودی منتظر امام بشوند ولی مأمورین اجازه ندادند و نگذاشتند بمانند و آنها برگشتند، طولی نکشید که امام را آزاد کردند و به منزل نجاتی در داودیه فرستادند.»/ خاطرات آیت‌الله پسندیده، ص ۱۲۳

قبل از انتقال امام به داودیه، امام و« آیت‌الله سیدحسین قمی» را به دفتر ستاد پادگان می‌برند تا حسن پاکروان رئیس ساواک وقت به همراه مولوی رئیس ساواک تهران با امام دیدار داشته باشند. شرایط این دیدار فراهم می‌گردد. پاکروان در ابتدای سخنان‌اش از موضع نصیحت وارد گفتگو می‌شود و نکاتی را خطاب به آنها ذکر می‌کند که امام در سخنانی به این ملاقات و حرف‌های پاکروان ضمن بیان خاطره‌ای اشاره می‌کند و می‌فرماید:‌

«ما را وقتی که از حبس می‌خواستند بیرون بیاورند آمدند گفتند که بیایید توی آن اطاق، از حبس در آمدیم رفتیم توی اطاق مجللی هم بود نشستیم. پاکروان آمد پیش ما و آن مولوی هر دو آنها... آمدند. و پاکروان در ضمن صحبتهایش گفت که سیاست عبارت از دروغ گفتن است. عبارت از تقلب است، عبارت از خدعه است، عبارت از فریب است، عبارت از پدرسوختگی است (این تعبیر آخرش بود.) این را بگذارید برای ما، می‌خواست ما را وادار کند به اینکه ما دخالت در سیاست نکنیم. من به آن گفتم خوب اگر این سیاست عبارت از اینهاست این که مال شما هست، بله بعد هم برداشتند توی آنجا نوشتند که تفاهم شد بین ما و فلان. من هم آمدم سر منبر حسابش را رسیدم.»/صحیفه نور، جلد ۸، ص ۱۸۲

«آیت‌الله سیدمرتضی پسندیده» هم از عزیمت خود به داودیه در خاطرات خود توضیح داده‌اند که امام را آزاد کردند و به منزل نجاتی در داودیه فرستادند و ما هم به آنجا روانه شدیم وقتی رفتیم، دیدیم خیابان خیلی شلوغ و پر سر و صدا است و جمعیت موج می‌زند، مأمورین... هم سواره و پیاده در حرکتند و مراقب مردم، ولی متعرض کسی نمی‌شوند. مردم روبروی ساختمان که امام در آنجا بود جمع شده بودند. من هم به آنجا رسیدم و وقتی وارد منزل شدم، امام نشسته بودند و عده‌‌ای از آقایان از جمله ‌آقای فلسفی آقای قمی و آقای محلاتی هم در خدمت امام بودند...»خاطرات آیت‌الله پسندیده، ص ۱۲۴

بالاخره، در روز شنبه ، ۱۲ مرداد ۱۳۴۲( ۱۲ ربیع‌الاول ۱۳۸۳) حضرت امام را تحت‌الحفظ به منزل «نجاتی» در داودیه منتقل می‌کنند. دستگاههای امنیتی رژیم که گمان می‌کردند داودیه نقطه دور افتاده‌ای است در روز جمعه که مطبوعات منتشر نمی‌شد در بهترین فرصت امام را انتقال دادند. روز بعد روزنامه‌ها خبری را به دستور ساواک منتشر کردند تا در نظر مردم چنین وانمود کنند که انتقال امام از زندان به محل جدید به دلیل تفاهمی بود که میان ایشان و «مقامات انتظامی» بوجود آمده است. این خبر چنین بود: «طبق اطلاع رسمی که از سازمان اطلاعات و امنیت کشور و اصل گردیده است، چون بین مقامات و حضرات آقایان خمینی، قمی و محلاتی تفاهمی حاصل شد که در امور سیاسی مداخله نخواهند کرد و از این تفاهم اطمینان کامل حاصل گردیده است که ‌آقایان برخلاف مصالح و انتظامات کشور عملی انجام نخواهند داد، لذا آقایان به منزل خصوصی منتقل شدند.»/قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد ـ کتاب زندان، ص ۱۲

«سیدمحمود محتشمی‌پور» درباره وضعیت اوضاع خانه نجاتی توضیح می‌دهد:‌

«یکی از دوستان که منزلش نزدیک منزل آقای نجاتی بود، به ما خبر داد که در منزل محل اقامت امام، ساواکیها دور بر ایشان هستند و از مردم پذیرایی می‌کنند، بلافاصله جلسه‌ای تشکیل دادیم و تصمیم گرفتیم در منزل آقای نجاتی حرکتی علیه ساواکی‌ها انجام دهیم.

نفرسمت چپ:حاج سید محمود محتشمی‌پور،نفروسط ابوالفضل توکلی بینا

«سیدمحمود محتشمی‌پور »(برادرحجت الاسلام سیدعلی اکبرمحتشمی پور)گفت:بعد از ظهر همان روز، چند کیسه شکر و چای و یک سماور آماده کردیم و برای پذیرایی به «خانه ‌آقای نجاتی» رفتیم. از آنجا که بیشتر مأموران ساواک را می‌شناختیم، توانستیم آنها را یکی یکی کنار بزنیم و خودمان بر اوضاع مسلط شویم. بعد از آن جمعیت بسیاری برای دیدار حضرت امام صف کشیدند، صفی طولانی، دو سه کیلومتر به شکلی که مجبور شدیم چند نفر از همراهان را برای ایجاد نظم به بیرون خانه بفرستیم.»/خاطرات ۱۵ خرداد ـ دفتر سوم، گفتگو با سیدمحمود محتشمی‌پور، ص ۲۱۶
سیدمحمود محتشمی‌پور در بخشی دیگر از خاطراتش چنین توضیح می‌دهد: «رژیم وقتی دید که جمعیت برای دیدار حضرت امام این همه بی‌تابی می‌کند و صف طویل می‌کشد، دیدار امام را ممنوع کرد به این ترتیب دیگر نگذاشتند مردم به دیدار امام بیایند. آن روز، علمای شهرهای مختلف، آقایان: میلانی، قمی، مرعشی و شریعتمداری نیز آنجا بودند و قصد داشتند با حضرت امام دیدار کنند. سخت‌گیری مأموران به حدی بود که حتی یک شب وقتی آقای میلانی قصد داشت تا به دیدن امام برود، جلوی و‌رود ایشان را گرفتند. بعد اعلام کردند که ما هم باید از منزل خارج شویم ولی ما سرپیچی کردیم. عده‌ای از ‌آقایان علما، در حدود پنجاه نفر آن شب در منزل، مهمان امام بودند، وقتی دیدیم برای امام و مهمانهای امام غذایی در نظر گرفته نشده، تصمیم گرفتیم آن شب شام تهیه کنیم، بلافاصله از منزل خارج شدیم و مقداری مرغ و برنج تهیه کردیم. غذا که حاضر شد مطمئن نبودیم که بتوانیم وارد منزل شویم. آن روزها آقایی در نزدیکی خانة ما امام جماعت مسجد بود، به نام «عصار» برادرزاده او «عصار» نامی هم آن وقت رئیس سازمان امنیت شمیرانات بود. من خدمت امام جماعت رفتم و موضوع را با ایشان در میان گذاشتم. وقتی نام برادرزاده‌اش را گفتم بنا کرد به نفرین کردن برادرزاده‌اش. از او خواستم ترتیبی دهد تا توسط برادرزاده‌اش شام به محل اقامت امام ببریم. گفت: «از قول من به او بگویید. «پدر سوخته قرتی»، او هم ترتیب ورود شما را به منزل خواهد داد!»

غذا را برداشتیم و راه افتادیم. وقتی نزدیک منزل رسیدیم. مأمورین جلو ما را گرفتند از آنها خواستیم که «عصار» را خبر کنید، وقتی رئیس ساواک آمد. آنچه را که عمویش گفته بود برایش بازگو کردیم، او کلی خندید و بعد اجازه داد تا ما به اقامتگاه امام برویم. به هر ترتیب آن شب توانستیم از امام و مهمانهایشان پذیرایی کنیم.»/ خاطرات۱۵ خرداد، دفتر سوم، گفتگو با سیدمحمود محتشمی‌پور، ص ۲۰۷
آیت‌الله پسندیده در این رابطه اظهار داشته‌اند که «بار دیگر که خواستم برگردم، مأمورین جلوگیری کردند، من ناچار شدم برای ملاقات امام، توسط خواهرزاده دکتر نصیری و مهندس محتشمی که همکارش بود، سوار ماشین خواهرزاده نصیری بشوم و با آنها برویم. خواهرزاده نصیری با خود نصیری روابط خوبی نداشت، ولی با مهندس محتشمی شریک بود چون می‌دانستم که اتومبیل او را نمی‌توانند جلوگیری کنند لذا ناچار با آنها رفتم. وقتی پیاده شدیم که بر امام وارد شویم، مأمورین ممانعت کردند، مهندس محتشمی و یکی که ظاهراً مهندس کشاورز بود، برگشتند ولی من هیچ به حرفهای مأمورین گوش ندادم و بر امام وارد شدم و با ایشان ملاقات نمودم از آن پس قرار شد امام از منزل بیرون روند و منزلی تهیه کنند در قیطریه».خاطرات آیت‌الله پسندیده، ص ۱۲۴
 محمود محتشمی‌پور در این باره اظهار داشته که «بعد از مدتی ساواک دید که اقامت حضرت امام در آن مکان برای رژیم خطرناک است و روز به روز، ساعت به ساعت صف ملاقات کنندگان طویل‌تر می‌شود، تصمیم گرفتند تا مکان دیگری را برای امام پیدا کنند. این بود که «عصار» رئیس ساواک و آقای «مهدی عراقی» چند روزی را به دنبال محلی مناسب برای انتقال امام گشتند. آقای عراقی چند جا را انتخاب کرد اما «عصار» نپسندید، هر بار می‌گفت:‌ «این جا از جای قبل بدتر است تا اینکه سرانجام منزل آقای «روغنی» را انتخاب کردند، جایی که کاملاً دور و بر امام محصور بود. آنجا آشپزخانه‌ای راه انداختند که فقط حدود سی، چهل نفر از مأمورین ساواک می‌توانستند، صبحانه و ناهار و شام بخورند. امام هم تنها بودند.»خاطرات ۱۵ خرداد، دفتر سوم، گفتگو با سیدمحمود محتشمی‌پور، ص ۲۹۷
۲۳۰۷۲۹۷۸۶۱۴۰۰۱۲۴۱۸۲ دی ۱۴۰۰، ۰۴:۱۵ ۲۰:۳۰
آقای روغنی که از تجّار محترم بازار بود از حضرت امام درخواست کرد تا به منزل ایشان در قیطریه بیایند و امام نیز پذیرفتند. سیدتقی بیان‌زاده در خاطراتش به انگیزه‌ آقای روغنی در پذیرفتن حضرت امام اشاره می‌کنند و اظهار می‌دارد: «آقای روغنی در بازار آشنا شده بودم، ایشان قبل از‌ آزادی امام، به آقای مطهری گفته بودند خواب دیده‌ام «آقا امام زمان (عج)» در منزل ما نماز می‌خواندند. تا اینکه روز قبل، به ایشان خبر دادند، امام را به منزل شما خواهیم آورد. البته ما خبر نداشتیم تصمیم را چه کسی گرفته است، بعد از مدتی به دلیل کوچک بودن محل مراجعات، منزل همجوار آن در نظر گرفتند.»خاطرات ۱۵ خرداد، دفتر سوم، گفتگو با سیدمحمود محتشمی‌پور، ص۳۶

 بلیزری که امام را به بهشت‌زهرا رساند متعلق به که بود و چه شد؟

«محسن رفیق‌دوست»(راننده بلیزر امام خمینی هنگام وزودبه ایران۱۲ بهمن ۱۳۵۷) که در آن روزها موفق به ملاقات امام می‌گردد، در خاطرات خود می‌گوید: «پس از مدتی به «قیطریه منتقل شدند» که من در آنجا خدمت ایشان شرفیاب شدم همین که ملاقات امام آزاد شد، اعلام شد بار دیگر آن روح گرایش به امام و پیروی از مرجع تقلید در مردم زنده شد و مردم برای دیدار با امام هجوم بردند. در روزهای اول و دوم، از دیدار با امام جلوگیری نمی‌شد و جمعیت زیادی هر روز ازدحام می‌کردند تا با امام دیدار کنند. ولی از روز سوم در خانه را بستند و فقط به روحانیون اجازه داده می‌شد به محضر امام شرفیاب شوند.

یکی از خاطراتی که از حضرت امام و دیدار ایشان با روحانیان یادم می‌آید در قیطریه بود. آن روز، عده زیادی از علما، در سالن خانه آقای روغنی در قیطریه در محضر امام بودند. یکی از اشخاصی که خدمت می‌کرد و کاروان‌دار حج بود، به نام «حاج‌آقا صرّافان» پیش امام رفت و در گوش امام چیزی گفت. وقتی سخن صرافان تمام شد، امام به حالت تشهد نشست در حالی که به شدت عصبانی شده بود و من رگ برافروخته، گردن امام را می‌دیدم، فرمودند: «خوب از این که آقایان مجاهده کردند و زحمت کشیدند زندان رفتند و زجر دیدند خداوند انشاءالله به آنها اجر بدهد. برای خدا این کار را کردند، خداوند هم اجرشان را می‌دهد، ولی اگر به خاطر من زندان رفتند کار بیخودی کردند.» وقتی که سخنان امام تمام شد از آقای صرافان پرسیدم که به آقا چی گفتی که این گونه عصبانی شد. گفت: به ایشان گفتم که این آقایان روحانیان زندان رفتند و زجر کشیدند و سختی دیدند، یک دلجویی از آنان بکنید و آقا از این حرف ناراحت شدند.»/خاطرات محسن رفیق‌دوست، ص ۶۳
« امام خمینی مدت ۸ ماه درقیطریه(خانه غلامحسین روغنی) در حصر به‌سر بردند و سرانجام در تاریخ سه شنبه ، ۱۸ فروردین ۱۳۴۳ (۲۴ ذیقعده ۱۳۸۳)آزاد شده و به قم انتقال یافتند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«حاج رضاجعفری»کیست؟

سایت راه دانا(بهمن ۱۳۹۵)نوشت: پیرمردی که بعد از گذشت بیش از ۹۰سال از عمر خود همچنان وقتی که از دوران انقلاب و تجدید خاطرات خود صحبت میکند چنان قوت و قدرتی را در بیان می آورد که جذابیت خاطرات خود را چند برابر میکند. رضا جعفری ،معروف به حاج رضا که به عنوان چای ریز حضرت امام خمینی در منزل ایشان در قم مشغول خدمت بوده است.

با او در کوچه پس کوچه های محله آذر قرار گذاشتیم تا از خاطرات آن روزها برایمان تعریف کند که متن زیر گوشه ای از خاطرات حاج رضا می باشد.

 در سال ۱۳۴۱ بعنوان خادم مسجد جامع مشغول به خدمت بودم که با واسطه ی آقای« غلامحسین کرباسچی» به منزل حضرت امام خمینی در قم معرفی شدم، در آن روز ها مراجعات مردم و علما برای دیدار و گفتگو با امام بسیار زیاد بود.

امام خمینی عید نوروز هرسال به من عیدی می داد

حاج رضاجعفری:در یکی از این روزها برای عرض خسته نباشید و تبریک ایام عید به اتاق امام خمینی رفتم که وقتی وارد اتاق این بزرگوار شدم و عید را تبریک گفتم ایشان مبلغی را به عنوان عیدی به بنده دادند، و این رویه تا زمان حضور ایشان در ایران ادامه داشت و هر سال به من عیدی می دادند.

مخفی کردن  اعلامیه امام خمینی درسرداب

حاج رضاجعفری:در زمان اوج گیری درگیری های انقلاب مانند هر روز در منزل امام مشغول انجام وظایف خودم بودم که متوجه درگیری در اطراف منزل امام شدم ، دیدم فردی از دست ماموران امنیتی در حال فرار است؛ زمانی که متوجه شدم این فرد حامل اعلامیه های حضرت امام  می باشد سریع به جلوی درب منزل رفتم و او رابه سرداب خانه بردم تا مخفی شود و دست ماموران امنیتی شاه به او نرسد. ماموران وارد منزل شدند و تمام خانه را زیرو رو کردند ولی ناموفق از منزل خارج شدن و آن بنده خدا  نجات پیدا کرد.

خادم  امام خمینی درزمان حصر

حاج رضاجعفری:در زمانی که اما را تحت نظر داشتند به «منزل آقای روغنی» از معتمدین قم رفته بودیم که به دستور دولت آن خانه هم تحت نظر بود.

خادم امام خمینی می گوید:درایام حصرکه درخدمت امام خمینی بودم، دیدارهابا امام خمینی ممنوع شده بود و بنده هم کار زیادی نداشتم و می توانم بگویم بیکار بودم به همین دلیل شروع به خواندن کتاب های امام خمینی کردم.

آن زمان کتاب های توضیح المسائل و «نجات العباد»  امام را می خواندم و در حین مطالعه متوجه شدم که برخی احکام با یکدیگر متفاوت هستند که این مورد را به امام خمینی منتقل کردم و ایشان از این کارم  خوشحال شدند و مرا تشویق کردند و دلایل ان را بیان نمودند.

«حاج رضاجعفری» فرزند پنجم خود(عباس) را تقدیم انقلاب کرده است

«حاج رضاجعفری» ۷ فرزند پسر دارد که «عباس» فرزند پنجم خود را تقدیم انقلاب کرده است.

در زمان شهادت فرزند حاج رضا امام فرمود فرزند ما شهید شده است

از طرفی هم «علی جعفری» فرزند بزرگ حاج رضا که مشغول خیاطی البسه روحانیون می باشد و برای بزرگانی همچون حاج سید احمد خمینی ،آیت الله طالقانی و حتی رهبر معظم انقلاب هم لباس هایی را دوخته است برخی از خاطرات خود از آن دوران را این گونه نقل می کند.

«علی جعفری»گفت:برادرم «عباس» بسیار زیرک و فعال بود او هم سن و سال حاج سید احمد خمینی فرزند برومند امام خمینی بود و به این واسطه بسیار به خانواده امام خمینی نزدیک بود ، زمانی که ایشان شهید شدند حضرت امام خمینی متاثر شدند و گفتند فرزند ما شهید شده است.

تکثیر نوار و فتوکپی اعلامیه های امام خمینی در گیلان

«علی جعفری» گفت:در آن زمان در روستای لنگرود دستگاه های تکثیر نوار و فتوکپی را پنهان کرده بودیم و مخفیانه صحبت ها و اعلامیه های حضرت امام خمینی را تکثیر می کردیم.

در جریان انقلاب و روزهای منتهی به روزهای پیروزی انقلاب نیز خانه خودمان(شهرستان لنگرود) را به محلی برای پنهان شدن و استراحت سربازان فراری  تبدیل کرده و در ایام پس از پیروزی نیز مشغول تامین امنیت شهری بودیم./پایان مصاحبه-بااندکی اصلاحات.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«شهید عباس جعفری» فرزندحاج رضا در سال ۱۳۴۴ در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ در منطقه جنوب در عملیات بیت المقدس در هنگام فتح خرمشهر به شهادت رسید.

برای اطلاعات بیشتربه این لینک مراجعه کنید:

دستگیری "امام خمینی"تبعیدبه ترکیه"حمله نظامیان رژیم شاه"فیضیه قم

علت همجواری قبر"امام رضا"درکنارقبرهارون الرشید؟

​ماجراکشف قبرامام رضا(ع)توسط هارون الرشید.

چرا امام رضا(ع) در کنار قبر هارون الرشیددفن شد؟رمزو رازاین همسایگی

خلاصه زندگینامه امام رضا علیه السلام

تولد: یازدهم ذی قعده سال ۱۴۸ در مدینه 

نام و القاب

نام مبارکشان «علی»، کنیۀ آن حضرت، «ابوالحسن» و دارای القاب متعدّدی از جمله؛ رضا، ‏صابر، فاضل، قرة ‏اعین المؤمنین  و... هستند، اما مشهورترین لقب ایشان، «رضا» است.

والدین

پدر :موسی کاظم(ع)  در سال ۱۸۳ ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند.

مادر: نجمه 

حضرت رضا(ع) تا سال ۲۰۱ هجری قمری در مدینه بود.

ازدواج

امام رضا(ع) دارای تعدادی کنیز بودند، از جمله کنیزان ایشان، «سبیکه»که «مادرِ امام جواد» است. وی کنیزى بود که به او «سبیکه» یا دُرّه می گفتند، حضرت رضا او را خیزران نام گذاشتند و این بانو از اهالى« نوبه» (منطقه ای در آفریقا) است.  همسردیگرش -دائمی-«ام حبیبه» که دردومین سال ورودش -سال۲۰۲ بود.

فرزندان

پنج پسر و یک دختر، به نام های محمّد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه (این فرزندان ازخیزران بود،ازام حبیبه،فرزندی نداشت.

امامت

سال ۱۸۳ هـ ق پس از شهادت امام کاظم(ع)  آغاز امامت حضرت رضا(ع) شروع شد،

 ده سال از امامت حضرت رضا(ع) معاصر زمان هارون بود.(فوت هارون سال۱۹۳)

پنج سال بعد که در حکمرانی محمد امین فرزند بزرگتر هارون بود. 

 پنج سال پایان امامت که مصادف با حکومت مأمون می شد، ‌و در همین دوره بود که به ایران دعوت شد و اجبارا ولیعهدی را پذیرفت.

مسیرحرکت امام رضا

وقتی امام درسال۲۰۱به ایران آمد-۷ماه درسرخس«مرو»وبعدمدتی هم درقریه «سناباد»منزل «حمیدبن قحطبه»

«مأمون» به »امام رضا» پیشنهادولایتعهدی دادو۲ماه به امام فرصت داد که تصمیمش رابگیرد واما می دانست درصورت عدم پذیرش باعوارض ناگواری مواجهه خواهدشد،ناگزیرپذیرفت.

مدت امامت  ۲۰ سال طول کشید که ۱۷ سال آن در مدینه / سه سال آخر آن درایران بوده

شهادت

امام رضا(ع) پس از هفده سال سکونت در مدینه  با نقشه  مأمون عباسی، راهی خراسان شد. آن حضرت پس از قبول اجباری ولایت عهدی مأمون بمدت سه"۳" سال، در ۵۵ سالگی- آخر ماه صفرسال ۲۰۳ هجری قمری

بشهادت رسید

امام رضاعلیه السلام ده سال بعدازمرگ هارون به شهادت رسیده،اما چه شد که این توفیق نصیب هارون شد که درجوارامام باشد،آیا میتوان باورکرد هیج رازی درآن نیست وهیچ حکمتی دراین مسئله نهفته نباشد!؟

هارون درماه صفرسال ۱۳۳هـ.ق فوت کرد

پس از طی ۱۰ سال از این واقعه، در سال ۲۰۳هـ ق پیکر مطهر حضرت امام رضا علیه السلام  را نیز به دستور مامون، در این مکان دفن می نماید.

امام رضا(ع) پیشتر به محل دفن خود اشاره کرده بود که « با سم کشته می شوم و در کنار هارون دفن خواهم شد»

«جنازه هارون الرشید» را در یکی از تالارهای باغ منسوب به «حمید بن قحطبه» در «سناباد» دفن می نمایند و مدفن او به بقعه هارونی معروف بوده.

همچنین حضرت رضا (ع)در مسیر عزیمت به مرو، هنگامی که در سناباد، داخل خانه حمید بن قحطبه شد و نزد هارون الرشید رفت با دست مبارک خطی به یک طرف قبر کشید و فرمود: این موضع تربت من است و من در اینجا مدفون خواهم شد و به زودی حق تعالی این مکان را محل تردد شیعیان و دوستان من قرار می دهد. به خدا سوگند اگر شیعه ای مرا زیارت کند و بر من درود فرستد شفاعت ما اهل بیت و غفران و رحمت خداوند بر او واجب شود.

 دعبل خزاعی ؛ شعری سروده که در کاشی ها معرق بالاسر حرم امام نقش بسته است:

قبران فی طوس خیرالناس کلهم/و قبر شرهم هذا من العبر

ما ینفع الرجس من قرب الزکی و ما/علی الزکی بقرب الرجس من ضرر

دو قبر در طوس کنار یکدیگرند؛ یکی قبر بهترین انسان ها و دیگری گور بدترین آنها و این از عبرت های روزگار است.

نه هم جواری پلید با پاک به او سودی دهد و نه نزدیک بودن انسان پاک با پلید به او زیانی رساند.

منبع:سایت آستان قدس 

*****

اینطوری هم معنی کرده اند/این شعررا

قبران فی طوس خیر الناس کلهم *** و قبر شرهم هذا من العبر 
دو تا قبر در طوس، در یک جا، بدترین خلق خدا و بهترین خلق خدا، و این عبرت است
ما ینفع الرجس من قرب الزکی و لا *** علی الزکی بقرب الرجس من ضرر 
آیا آن پلید هیچ سودی از این پاک می برد؟ آیا به دامن این پاک از پلیدی آن پلید گردی می نشیند؟ 
ابدا. معلوم است که از این شعر آتش می بارد.

***

در دوران خلافت عباسی نیشابور مرکز خراسان بوده، خراسان به اصطلاح جنوبی یا خراسان مرکزی نه خراسان شمالی (شهرهای ماوراء النهر)، و مثل بلخ و بخارا و مرو هم البته شهرهای بزرگی بوده ولی در این قسمت خراسان فعلی مرکز نیشابور بوده است. 
طوس که همین شهر طوسی است که در چهار فرسخی غرب مشهد است و قبر فردوسی هم آنجاست. دهی، قصبه ای یا شهرکی بوده است و این محل فعلی مشهد اساسا شهر نبوده، دو تا ده کوچک بود: ده « سناباد » که همان جایی است که حضرت در آنجا مدفون هستند و ده « نوغان » که الان هم «محله نوغان» در پایین خیابان مشهد معروف است. 
علت دفن هارون در«سناباد»؟
خصوصیت تاریخی ای که اینجا داشت فقط این بود که هارون در سفر خراسانش به همین جا که رسید مریض شد و نتوانست حرکت کند، بعد مرضش دوام پیدا کرد و همانجا مرد و در همین سناباد دفنش کردند. می دانیم در همین محل حرم حضرت، در پایین پای حضرت و در واقع در وسط گنبد، هارون مدفون است و این محوطه و چهار دیواری را به اعتبار قبر هارون طرح و هارون را در وسط خاک کرده بودند یعنی اگر وسط زیر گنبد را (در نظر) بگیریم که قسمت پایین پای حضرت می شود آن مقبره هارون است. 
علت اینکه قبر امام رضا علیه السلام در وسط قرار نگرفته و جای « بالا سر » تنگ است همین است. آن وسط، قبر هارون بود و مأمون  دلش می خواست که حضرت رضا را در پایین پای پدرش هارون دفن کنند که آنجا طبق آنچه در احادیث آمده جریانهای خارق العاده ای رخ داد که بعد اجبارا آمدند و حضرت را در« بالای سر هارون دفن کردند» اسم این بقعه هم «بقعه هارونیه» بود. منبع:کتابخانه ظهور                                        

بقعه هارونى، یعنى بناى قبر هارون الرشید،  بقعه مطهّرى است که اکنون ضریح حضرت رضا علیه السلام در میان آن قرار دارد. این بقعه که بنایى تقریباً ۱۰ متر در ۱۰ متر است پس از مرگ خلیفه هارون الرشید در سال ۱۹۳ قمرى (۸۰۸میلادی) احداث شده لذا به « بقعه هارونى » شهرت یافته است.

ده سال پس از مرگ خلیفه که حضرت رضا علیه السلام شهید و در کنار هارون در داخل بقعه هارونى به خاک سپرده شدند، بقعه مزبور به مرور به « مشهد الرّضا » و « مشهد »، و سپس به « حرم حضرت رضا » یا « آستان قدس رضوى » تغییر نام داد.

جسد هارون دقیقاً در وسط بقعه قرار دارد و جسد حضرت رضا علیه السلام در بالا سر هارون، واقع در حاشیه غربى آن دفن شده است. بدین سبب پس از آن که بر روى قبر حضرت ضریحى بزرگ نصب شد، فاصله قسمت بالاسر ضریح تا دیوار غربى بقعه بسیار تنگ گردید و زائران هنگام عبور از آن قسمت باریک عموماً دچار زحمت مىشدند و بر هارون الرشید لعنت می فرستادند، تا این که در سده حاضر دیوار بقعه را از قسمت بالاسر توسعه دادند و این معضل تا حدودى مرتفع شد.

قبر هارون الرشید دست کم تا اوایل سده هفتم قمرى داراى ضریحى مشخص در وسط بقعه مطهر بوده است. اما از آن پس ظاهراً به اَمر سربداران شیعه مذهب ضریح بر داشته شده است. در قرون بعد نام بقعه هارون به فراموشى سپرده شده تا این که در اوایل سده حاضر گروهى که در جستجوى «مقبره هارون» در ولایت توس بوده اند بناى ناشناخته اى در شهر «تابران» توس ( واقع در ۴ فرسنگى مشهد ) را همان «مقبره هارون» و حتى کاخ و زندان وى پنداشته و نام « هارونیه » یا « بقعه هارونى » را بر آن نهاده اند. این که «قبر هارون الرشید همچنان در وسط بقعه مطهر حضرت رضا علیه السلام قرار دارد» دلالت بر این میکند که اساس این بقعه تغییرى نیافته و همان بقعه هارونى است.

 

تاریخچه قبر وصندوق وسرداب امام رضا(ع)

تاریخچه ای از قبر، سرداب و ضریح های امام رضا (ع) در گفت و گو با «بزرگ عالم زاده» (متولد۱۳۱۶فرزندحاج شیخ عبدا لحسین عالم زاده شوشتری-وفات. تیر ماه ۱۳۹۵)محقق و کارشناس حرم
محل مصاحبه:کتابخانه مرکزی، سالن محققین.

او تقریباً دایره المعارف زنده حرم است و تنها محققی است که درباره همه جای حرم تحقیق کرده. از او کتاب هایی در این زمینه نیز منتشر شده است

 پیشینه ای از حرم امام رضا می فرمایید؟

بزرگ عالم زاده:در سال های آغازین به خاکسپاری پیکر امام (ع) در بقعه هارونی، حرم مطهر به صورت بنایی ساده با مصالح ویژه آن دوران بنا شده بود؛بقعه تنها یک درب ورودی ساده پیش روی مبارک و تزئیناتی مختصر به سبک آن زمان داشت. صفّه های اضلاع حرم به سوی خارج از بنا بسته بود و بالای قبر یک قبه وجود داشت.

اولین خادم یک زن روستایی بود،ازروستای نوغان(تنهاآبادی منطقه)

در آن سال ها زمین های اطراف حرم خالی از سکنه بود، «نوغان» یکی از دو قبضه معروف و معتبر طوس بود و تنها آبادی مسکونی منطقه به شمار می رفت. به همین دلیل؛ یعنی بعد مسافت با شهرها و آبادی های اطراف و وجود خفقان و جو مسموم آن زمان، نظارت دقیق حکام جور بر حرکات و سکنات شیعیان، منع آنها از توجه به مرقد امام (ع) و درک فیض زیارت موجب شد سال ها سپری شود و بنایی در خور و شایسته «مضجع» شریف حضرتش احداث نگردد.
«اربلی» در «کشف الغمّه» نوشت:«در آن دوران، زنی از نوغان خادمه حرم بود که روزها به امور خدمت مقبره می پرداخت و شب ها درب حرم را بسته و به نوغان می رفته است
آنچه مسلم است و از قراین برمی آید، این است که سرداب پس از محو شدن صورت قبر هارون الرشید یعنی قرن هشتم به بعد، به وجود آمد.

یعنی در ابتدا اصلاً سردابی پر از آب که قبر مطهر وسط آن باشد نبود؟

بزرگ عالم زاده: نه! اصلاً آب ندارد! مدارک موجود نشان می دهد

تا اوایل قرن هشتم صورت قبر هارون در زیر گنبد و پایین پای مبارک حضرت بوده. روی قبر هارون نیز صندوقی چوبی بوده.

« ابن بطوطه» جهانگرد و جغرافیدان نامی که در اوایل قرن هشتم به مشهد آمده، «قبر هارون» را دیده و در کتابش از آن نام برده.
صاحب «روضات الجنات» نوشته:«صورت قبر تا اوایل سده هشتم هنوز برقرار بوده و ظاهراً پس از آنکه شهر طوس و سناباد در حوزه تسخیر «سربداران» قرار گرفت، صورت قبر هارون به کلی محو گردید.»
قطعاً تا آن زمان سردابی وجود نداشته.درگذشته کف حرم مطهر نسبت به سطح زمین های خارج از روضه منوره، گودتر و نزدیک به دو متر اختلاف سطح داشته است.

با توجه به بالا آمدن کف حرم طی قرن ها و اعصار گذشته، هنوز هم این اختلاف مشهود است. پس از اینکه در سنوات گذشته کف حرم را به تدریج بالا آوردند، سردابی ایجاد شد.
صاحب «بدر فروزان» نیز درباره سرداب نوشت: «اصل مرقد امام رضا(ع) در سرداب قرار گرفته است که سقف آن سطح زمین حرم یعنی زیر ضریح را تشکیل می دهد؛ و تردیدی نیست که «سرداب» در قرون پنجم و ششم نبوده است
در گذشته «داخل ضریح» دریچه ای در« سمت پایین پای مبارک امام رضا(ع) وجود داشت» که درون سرداب نمایان می شد. بعد از انقلاب اسلامی که «رواق دارالاجابه» ساخته شد،

«ورودی سرداب» از طریق هشتی واقع در ضلع شرقی این رواق ایجاد گردید. کف رواق، نسبت به مرقد مبارک امام (ع) در سرداب حدود یک متر و شصت سانتی متر پایین تر است.

در سال ۱۳۷۹ شمسی هنگام نصب «ضریح پنجم حرم امام رضا» ضریح فولادی مرصع معروف به «نگین نشان» در درون «ضریح چهارم حرم امام رضا» بود که به داخل سرداب انتقال یافت و اکنون در «سرداب روی مرقد امام رضا» (ع) جای گرفت به گونه ای که اتصالش با ضریح درون حرم برقرار شد.

درباره سنگ قبر حضرت هم توضیح می دهید؟

بزرگ عالم زاده:«مدفن امام رضا» تاکنون یعنی تا جایی به دست ما رسیده که ۳ سنگ قبر داشته.

اولین و کهنه ترین لوح تاریخی که در روضه منوره به دست آمده، سنگی مرمر مربوط به اوایل قرن ششم است.

این سنگ مرمر به طول چهل، عرض سی و به قطر شش سانتی متر است. روی سنگ علاوه بر نقش محراب مانند، کلماتی شبیه به خط کوفی دیده می شود که از لحاظ قدمت و اهمیت خط کوفی آن بسیار ارزشمند است. به نقل از مرحوم سید محمد کاظم امام، خط روی سنگ را یکی از خاورشناسان معروف که در خواندن نوشته های قدیمی کوفی، تخصص داشت پس از مدتی صرف وقت قرائت نمود. این اثر یکی از شاهکارهای تاریخی دنیا محسوب می شود. این سنگ تاریخی که در آغاز قرن ششم بر مرقد امام (ع) نصب شده،

در قرن هشتم یا احتمالاً در زمان صفویه که سرداب مقدس به وجود آمد،

از روی مزار مبارک برداشته شد و به عنوان نفیس ترین سنگ تاریخی به موزه آستان قدس انتقال یافت.
در تحلیلی که از مکتوبات روی سنگ به عمل آمده، مانند: هذا مقام الرضا (ع) و عبارت های دیگر، معلوم می شود این سنگ ضمن اینکه به عقیده بعضی از نویسندگان به عنوان سنگ قدیم قبر امام (ع) بر مزار حضرت جای داشته، می تواند لوحه ای مشتمل بر تاریخ تعمیراتی که ابوالقاسم احمد علوی در سال ۵۱۶ هجری در بیوتات آستان قدس انجام داده باشد.
دومین سنگ مزار حضرت که اکنون درون سرداب روی مرقد مقدس جای دارد، سنگ قبری از جنس مونسار (مرمر سفید آهکی) به تقریب با ابعاد شصت در چهل سانتی متر است. از این سنگ آگاهی چندانی به دستت نیامده. یکی از معماران قدیمی آستان قدس که سنگ مزبور را رویت کرده، می گفت

در سال ۱۳۳۸ هنگام نصب ضریح چهارم که روی سرداب باز شده بود، سنگ دیده شده است ولی از مکتوبات روی سنگ، به غیر از عبارت «دفن فی هذا البلد الامین» چیزی به خاطر نداشت.
سومین سنگ مزار امام (ع) سنگی مرمر و ممتاز از معدن توران پشت یزد به رنگ سبز چمنی است.

ابعاد آن دو متر و حدود ۳۶۰۰ کیلوگرم وزن دارد. بر سطح سنگ، القاب امام (ع)، تاریخ ولادت و شهادت آن بزرگوار و دو بیت از اشعاری که حضرت به قصیده دعبل خزایی ملحق فرموده، حک شده است. علاوه بر این، آیاتی از قرآن نیز زینت بخش اطراف سنگ شده است.

این سنگ همزمان با نصب ضریح پنجم در سال ۱۳۷۹ خورشیدی، در حرم مطهر بر بالای مرقد امام (ع) نصب شده و اکنون در داخل ضریح مقدس جای دارد.

صندوق روی قبرچیست؟

بزرگ عالم زاده:موضوع صندوق روی قبر منور، جدا از سنگ قبر و ضریح است. آنچه از مجموع تواریخ به دست آمده، ثابت می کند از اوایل قرن ششم هجری، صندوقی چوبی روی مرقد امام (ع) وجود داشته است. این صندوق از چوب اعلا و با روکش و بست های نقره تزئین یافته بود. صندوق را در سال ۵۰۰ ه.ق، انوشیروان زردشتی (با انوشیروان عادل، پادشاه معروف اشتباه نشود) به مرقد مبارک امام (ع) تقدیم نموده است. عمادالدین ابوجعفر محمدبن علی طوسی معروف به ابن حمزه، از دانشمندان قرن ششم می نویسد:

شفای سفیرغیرمسلمان

انوشیروان زردشتی کیست؟
بزرگ عالم زاده:«انوشیروان زردشتی از اهالی اصفهان و در دربار خوارزمشاهیان دارای منصبی بود. وی را به سفارت مرو فرستاد تا به حضور سلطان سنجر برسد. او که به بیماری برص (پیسی) مبتلا بود، احساس می کرد مورد تنفر است. نگران بود از اینکه به دربار سلطان برسد. چون به مشهد رسید، از کرامت های پی در پی حضرت امام (ع) آگاهی یافت. به وی گفته شد اگر به محضر امام شیعیان شرفیاب شوی، حضرت را زیارت کنی و در کنار قبرش با تضرع از او بخواهی، قطعاً حاجت می گیری و شفا می یابی. وی اظهار داشت من غیر مسلمانم و شاید خدمه مانع ورودم به حرم شوند. به او گفته شد با لباس مبدل وارد شو؛ کسی آگاه نخواهد شد. چون چنین کرد وارد روضه منور گردید، به قبر پناهنده شد با تضرع و زاری از امام (ع) شفا خواست. به برکت وجود آن حضرت، بیماری اش بهبود یافت.
ابن حمزه گوید: از عجیب ترین چیزهایی بود که در زندگی ام شاهد آن بودم.

هنگامی که انوشیروان از بقعه خارج می شد، اثری از بیماری بر آن نیافت و بیهوش شد. پس از آن اسلام آورد و صندوقی از چوب اعلا با روکش و بست های نقره به مرقد منور امام (ع) اهدا نمود و مالل زیادی خرج کرد. مردم خراسان که از این معجزه آگاه شدند، گروه بسیاری آن را مشاهده نمودند.
همان گونه که قبلاً گفته شد ابن بطوطه، جهانگرد معروف در سال ۷۳۴ هجری به مشهد سفر کرد و این صندوق را مشاهده نمود که با روکش نقره پوشیده شده. او آن را در کتاب «تحفه النظار» وصف نموده است.
این صندوق مدت ها بر مزار امام (ع) در سرداب جای داشت تا ارکان آن پوسیده شد و به جایش صندوق معروف دوم معروف به صندوق عباسی بر مزار امام (ع) جای گرفت که از چوب فوفل با روکش و میخ های طلاست که شاه عباس صفوی در سال ۱۰۲۲ هجری روی مرقد منور نصب نمود، یا اینکه همان صندوق انوشیروان را مرمت کرد. به هر حال، سطح صندوق عباسی به طلا آراسته و با میخ های طلا بست زده شد و در لبه فوقانی آن، بر صفحه ای از طلا به خط علیرضا عباسی نوشته شد:

«کلب آستان شاه ولایت شاه عباس الحسینی الموسوی الصفوی تقدیم نمودسنه ۱۰۲۲ هجری قمری».
صندوق عباسی که قرن ها در سرداب مانده بود، پوشیده شده تا اینکه در سال ۱۳۱۱ شمسی آن را بیرون آوردند و بست ها و زره طلای روی آن را که سیاه شده بود، جلا دادند و طلای صندوق را زیر نظر عالمان وقتت صرف خرید املاکی برای وقف آستان قدس نمودند.

 در همان سال به جای صندوق عباسی، صندوقی از سنگ مرمر لیمویی بسیار شفاف از معدن سنگ شاندیز که به هزینه مرحوم حاج حسین حجار باشی زنجانی، خادم کشیک سوم آستان مقدسه ساخته شده بود، درون حرم روی سرداب مرقد، طی تشریفاتی نصب شد. این صندوق مرکب از چند قطعه سنگ به طول دو متر و ده و عرض یک متر و شش و ارتفاع نه و نیم سانتی متر بود.

در سال ۱۳۷۹ همزمان با تعویض ضریح چهارم، صندوق مزبور نیز برداشته شد و به جایش سنگ قبر یاده شده، از معدن توران پشت یزد، داخل ضریح پنجم قرار گرفت.
منبع: نشریه همشهری آیه شماره۶

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:مختصات محوطه داخلی حرم امام رضاعلیه السلام

ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ ﺳــﺮﺩﺍﺏ ﺗﺎ ﻛﻒ 

«ﺳﺮﺩﺍﺏ» ﻛﻠﻤﻪﺍﻱ ﻓﺎﺭﺳﻲ است که از ﺩﻭ ﻛﻠﻤﻪ« ﺳﺮﺩ + ﺁﺏ» ﺗﺸــﻜﻴﻞ ﺷﺪﻩ است ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺳــﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﺯﻣﻴــﻦ ﻣﻰﮔﻮﻳﻨﺪ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺟﺎﺋــﻲ است ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻓــﻦ ﻳﺎ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻱ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﺍﻣﻮﺍﺕ ﺍﺣﺪﺍﺙ ﻣﻰﺷد و ﻣﻨﻈــﻮﺭ ﺍﺯ ﺳــﺮﺩﺍﺏ ﺩﺭ ﺣــﺮﻡ ﻣﻄﻬﺮ ﻣﻜﺎﻥ ﻣﻘﺪﺳــﻲ ﺍﺳــﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﻗﺪ ﺍﻣﺎﻡ رضا(علیه السلام) ﺩﺭ ﺁﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ.

ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ ﺳــﺮﺩﺍﺏ ﺗﺎ ﻛﻒ ﺭﻭﺿــﻪ ﻣﻨﻮﺭﻩ ۶ ﺍﻟﻲ ۸ ﻣﺘﺮ ﺍﺳــﺖ

ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺮ ﺿﺮﻳــﺢ ﻓﻮﻻﺩﻱ ﻧﮕﻴﻦ ﻧﺸــﺎﻥ (ﺿﺮﻳﺢ ﺩﻭﻡ) ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﺳﺮﺩﺍﺏ ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﻣﺮﻗﺪ ﻣﻄﻬﺮ ﺍﻣﺎﻡ رضا(علیه السلام) ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ.
محدوده پنجره هشتی بالاسر مبارک در ضلع شرقی رواق دارالاجابه، بعد از حرم مطهر، نزدیک‌ترین مکان به مدفن مقدسس امام هشتم(علیه السلام) است. پروژه ساخت این رواق در سال ۱۳۷۶ هجری شمسی آغاز شد و در اواخر سال ۱۳۷۹ هم‌زمان با عید سعید غدیر خم به بهره‌برداری رسید. فضای «دار الاجابه» به سبک بنای فوقانی آن، با زیربنای ۱۹۶۵ متر مربع و گنجایش ۲۸۰۰ نفر ایجاد شده است.

ارتفاع آن حدود چهار متر است و ده ستون در وسط دارد که در هر ستون دو هواکش وجود دارد و تعداد ۲۲ هواکش نیز دور تا دور بنا برای تهویه قرار گرفته است.
در زاویه شرقی رواق، یک هشتی با پنجره نقره و سقفی به‌ صورت نیم گنبدی که راه ورود به «سرداب امام رضا»(ع) است، قرار دارد. در تزیینات این هشتی از طرح آینه‌کاری به ‌صورت رسمی‌بندی، همراه با مخمل که روی آن را آیینه‌کاری به طرح بند اسلامی تنظیم کرده‌اند، استفاده شده است.
دیواره رواق به ارتفاع ۲ متر از سنگ مرمر پوشش یافته و از بالای سنگ چین تا سقف حدود ۷/۱ متر آینه کاریی است. تزیینات سقف دارالاجابه به صورت مقرنس آینه، همراه با گچ‌بری و نقاشی به سبک لانه‌زنبوری و حدود ۱۵۰۰ متر مربعع آینه‌کاری تزیین یافته است.
در ساخت این رواق از هنر مقرنس، رسمی‌بندی، گره سنگی، گره تجاری، آینه‌کاری و لایه‌چینی مشتمل بر گچ فرسک، رنگگ پرل، رنگ اکرولیک، ورنی و نیز قلم‌گیری طلاکاری استفاده شده است./منبع:آستان قدس

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درباره مدفن امام رضا روایت دیگری هم هست:مأمون برای تبرئه‌ی خود از اتهام به شهادت رساندن امام(ع) فرمان داد تا پیکر حضرت رضا(ع) را در بقعه‌ی هارونیه، نزدیک قبر پدرش به خاک بسپارند.

درباره« محل دقیق دفن پیکر امام رضا»(ع)، روایات و بحث‌های گوناگونی مطرح است.

 حضرت رضا(ع) قبل از مرگ این شرایط را پیش‌بینی کردند.

علامه مجلسی در «عیون» و شیخ مفید در «جلاء العیون» در خصوص «محل دفن امام رضا» به روایت اباصلت هروی، چنین نقل می‌کنند: «حضرت رضا(ع) به اباصلت فرمود: به قبه‌ی هارون‏الرشید برو و از چهار سمت قبر، هر طرف یک مشت خاک بیاور
سپس امام(ع) خاک بالا و پایین و پشت سر را بوییدند و فرمودند: مأمون اراده خواهد کرد قبر پدرش را قبله‌ی‏ قبر من قرار دهد، سنگ بزرگی آشکار شود که هر چه کُلنک در خراسان است اگر جمع نمایند برای کندن آن، ممکن نشود».

مأمون خیلی دلش می‏خواست که‏ حضرت رضا(ع) را در پایین پای پدرش هارون دفن کند اما اتفاقات خارق‌‏العاده‏ای رخ داد که مجبور شدند حضرت‏ را در بالای سر هارون دفن کنند.

بخاطرهمین است که جای «بالا سر» حضرت تنگ‌تر است؛ چرا که قبر امام رضا(ع) در وسط مضجع قرار نگرفته است و آنجا محل دفن هارون‌الرشید می‌باشد./منبع:بهمن ۱۳۹۰مشرق

مضجع چیست؟

توضیح مدیریت سایت(پیراسته فر):مضجع  مفرد« الْمَضَاجِعِ »است بمعمنای ، بستر ، رختخواب،خوابگاه ، جای خفتن ، قبر، آرامگاه است.

درقرآن هم به معنای"خوابگاه"آمده که اهل نماز شب -نشانه هایشان این است(سحر خیزی و دل کندن از رختخواب)

«تَتَجَافَىٰ» جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا/ ١٦سجده

«تَتَجَافَىٰ» به معنای کندن  و جدا شدن است.

 ایشان بدن‌هایشان را از (مضجع) خوابگاه می‌کَنند،پروردگار خود را با بیم و امید(خوف ورجاء) به فریاد می‌خوانند

نکته:آیا میتوان تصورکرد توفیق همسایگی" هارون الرشید" باحضرت "امام رضا"یک رازورمزهایی برخورداراست که برماپوشیده است؟

نکته:آیا میتوان تصورکرد توفیق همسایگی" هارون الرشید" باحضرت "امام رضا"یک رازورمزهایی برخورداراست که برماپوشیده است؟
بایدتوجه داشت که امام رضا(ع)درکنارقبر "هارون"مدفون است (فاصله دفن این ۲نفر،۱۰ سال است)
آیامیتوان گفت که باهمه مظالمی که هارون داشته ،خدماتی هم به اهل بیت نموده است؟برای نمونه احترامی که به امیرالمؤمنین(ع)داشته ،به احترام قبرعلی (ع)وضومی گیرد،نمازمیخواند وبعدش هم دستورمیدهد که برای قبرامیرالمؤمنین(ع)قبه وبارگاه بسازند.واحترام نماینده امام موسی کاظم(غلی بن یقطین)دردرجکومتش  نگه میدارد وتحملش می کند،که بعیداست ازروابط وزیرش با امام بی اطلاع بوده باشد.
ماجرای پیدا شدن قبر امام علی(ع)/کاشف قبرامیرالمؤمنین(ع)هارون بوده

پس از شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ، فرزندانش شبانه جنازه آن حضرت را در زمین بلندی مخفیانه به خاک سپردند. سال‌ها گذشت . جز ائمه علیهماالسلام و نزدیکان آن‌ها نمی‌دانستند قبر آن حضرت کجا است . تا اینکه در زمان خلافت هارون الرشید حادثه‌ای سبب پیدا شدن قبر حضرت گردید و آن حادثه چنین بود؛

عبدالله بن حازم می‌گوید:

روزی برای شکار همراه هارون از کوفه خارج شدیم ، به ناحیه غریین (نجف رسیدیم ، در آن محل آهوانی را دیدیم ، بازها و سگ‌های شکاری را به سوی آن‌ها فرستادیم . آهوان پا به فرار گذاشته خود را به تپه‌ای که در آنجا بود رساندند و بالای آن تپه ایستادند. بازها و سگ‌های شکاری از تپه بالا نرفته و برگشتند. آهوان از آن تپه پایین آمدند، بازها و سگ‌های شکاری آن‌ها را تعقیب کردند، آهوان دوباره به آن تپه پناهنده شدند و بازها و سگ‌ها دوباره بازگشتند و این حادثه بار سوم نیز تکرار شد.

هارون از این ماجرا در شگفت شد که این چه قضیه است که وقتی آهوان به آن تپه پناه می‌برند. بازها و سگ‌ها جرات رفتن و آنجا را ندارند.

هارون گفت :بروید به کوفه و شخصی را که از همه بیشتر عمر کرده باشد، پیدا کرده پیش ‌ من بیاورید.

پیرمردی از طایفه اسد را پیدا کرده نزد هارون الرشید آوردند.

هارون گفت :پیرمرد! این تپه چیست ؟ ما را از حال این تپه آگاه ساز!

پیرمرد پاسخ داد:پدرم از پدرانشان نقل کرده که آن‌ها می‌گفتند:این تپه قبر شریف علی علیه‌السلام است که خداوند آنجا را حرم امن قرار داده است و هر کس به آنجا پناه ببرد در امان است . لذا آهوان در پناه آن حضرت از خطر محفوظ ماندند.

 

هارون الرشید از اسبش پیاده شد و آب خواست و وضو گرفت و در کنار آن تپه نماز خواند، دعا کرد، گریه نمود، صورت را به زمین گذاشت و به خاک مالید. و سپس دستور داد بارگاهی روی قبر آن حضرت ساختند.

به این گونه قبر مبارک حضرت علی علیه‌السلام تقریباً پس از صد و اندی سال آشکار گردید./تبیان بااستفاده ازمنابع:سایت اندیشه قم/سایت خبرآنلاین/سایت عصر شیعه/بحار الانوارو..

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آشکار شدن مرقد مطهر حضرت امیرالمؤمنین(ع) به روایت دیگر
روزی هارون الرشید در نجف به صحرای نیزاری به شکار رفت. تازی ها و فهدها (سگ و یوزپلنگ شکاری) آهوان را تعقیب می کردند و آهوان به بالای تل نجف  پناه می بردند، تازی ها هم از آن تل بالا نمی رفتند. این عمل چند بار تکرار شد و همین که تازی ها عقب نشینی می کردند آهوان پایین می آمدند. همین که دوباره آهوان را تعقیب می کردند دوباره به بالای تل خاک پناه می بردند و تازی ها از تعقیب آن ها باز می ایستادند.
خلیفه هارون الرشید دریافت که باید در این مکان، سرّی نهفته باشد که آهوان بدانجا پناه می برند و تازی ها از آن بالا نمی روند. پیرمردی از اهالی آنجا را احضار کرد و راز آن را از پیرمرد جویا شد. پیرمرد گفت: برای گفتن سرّ این تل خاک، از شما امان می خواهم و خلیفه نیز امانش داد. سپس پیر مرد گفت: با پدرم به اینجا آمدم و پدرم در این مکان زیارت نامه می خواند و نماز می گذارد. از پدرم سؤال کردم که زیارت خواندن در اینجا چه مناسبتی دارد؟ پاسخ داد: با حضرت امام جعفر صادق(ع) برای زیارت به اینجا می آمدم و ایشان فرمود: اینجا قبر جدش علی بن ابی طالب(ع) است که به زودی آشکار خواهد شد. خلیفه دستور حفر این محل را داد تا به علامت قبری رسیدند و لوحی در آنجا پیدا شد که بر روی آن با خط سریانی دو سطر نقش بسته بود که ترجمه آن چنین است: «این قبری است که نوح پیغمبر آن را برای علی(ع) وصی محمد(ص) قبل از طوفان به هفتصد سال حفر نمود». هارون ادای احترام نمود و دستور داد خاک ها را به جای اول خود برگردانند. سپس پیاده شد، پس از وضو گرفتن دو رکعت نماز خواند و با حالتی گریان، خود را به خاک و تربت آن حضرت غلطانید.

آنگاه هارون نامه ای به امام موسی کاظم(ع) در مدینه نوشت و صِحّت این مطلب را از امام موسی(ع) سؤال کرد. ایشان آن محل را به عنوان قبر جدش علی بن ابی طالب(ع)تأیید کرد.

آنگاه به دستور هارون، «سنگ بنایی بر آن قبر نهاده شد» که به «تحجیر هارونی» معروف شد.
 از آنجمله به دلیل ارادت شدید دوستان و شیعیان آن حضرت با آشکار بودن مرقد مبارک، شیعیان برای زیارت به بارگاه ملکوتی حضرت مشرّف می شدند و باعث شناسایی ارادتمندان حضرت می شد و واقعه شهادت «حجر بن عدی» و «میثم تمّار» برای دیگران تکرار می شد و لذا مخفی بودن مرقد مبارک در دوران بنی امیّه و اوائل دوران بنی عباس ممکن است باعث حفظ جان بسیاری از شیعیان شده باشد.
 مرقد مطهر امیرالمؤمنین در زمان امام صادق(ع) فقط برای خواص شیعیان به علت زیارت آن حضرت معلوم شد واما در زمان هارون برای همه مکشوف گردید(علنی شد).

لازم به ذکر است قبلاً هم «ابی حمزه ثمالی» توسط امام زین العابدین(ع) از محل قبر آگاه شده بود (مفاتیح الجنان دو صفحه قبل از باب زیارت وداع امیرالمومنین(ع). امام حسین(ع) هم قبلا آن را به بعضی از خواص نشان داده بودند، کامل الزیارات باب ۹، ج۲.
مدیریت سایت-پیراسته فر:تأمل شود که هارون بمحض اینکه فهمید اینجاقبرحضرت علی علیه السلام است چگونه با تواضع واحترام ،وضوءمی سازد ،نمازمیخواندوبعدباپاهای برهنه سربه تربت پاکش می ساید ونامه ای نه امام کاطم(ع)می نویسد وازاواستعلام می کندوبعدتأیید آن امام، دستورساختن گنبدوبارگاه می دهد.
آیااینها احترام هارون را به اهل البیت نمی رساند! البته ما منکراین نمی شویم که برای بقای حکومتش دست به اقدامات ناشایستی هم زد،مرتکب ظلم هم شد.
هارون الرشید از اسبش پیاده شد و آب خواست و وضو گرفت و در کنار آن تپه نماز خواند، دعا کرد، گریه نمود، صورت را به زمین گذاشت و به خاک مالید. و سپس دستور داد بارگاهی روی قبر آن حضرت ساختند.
با حالتی گریان، خود را به خاک و تربت آن حضرت غلطانید. آنگاه هارون نامه ای به امام موسی کاظم(ع) در مدینه نوشت و صحت این مطلب را از امام موسی(ع) سؤال کرد. ایشان آن محل را به عنوان قبر جدش علی بن ابی طالب(ع)تأیید کرد. سپس به دستور هارون، سنگ بنایی بر آن قبر نهاده شد که به «تحجیر هارونی» معروف شد.


مرگ هارون الرشید/شهادت امام رضا(ع) وچرایی همجواری 

۱- هارون الرشید در یکی از لشگرکشی‌های خود در سناباد از دنیا رفت و در همان‌جا به خاک سپرده شد.

«ابن جریر طبری» در حوادث سال ۱۹۳هـ.ق چنین می‌نویسد: «در ماه صفر این سال، هارون به گرگان رسید و در آن‌جا خزانه‌هاى على بن عیسى را که ۱۵۰۰شتر بود نزد وى آوردند. پس از آن چنان‌که گفته‌اند در ماه صفر از گرگان به حال بیمارى، سوى طوس حرکت کرد و همچنان آن‌جا بود تا درگذشت...».[۱]
۲- امام رضا(ع) شهادت و مدفون شدن خویش را در کنار هارون به اطرافیان چنین خبر دادند:
مخوّل سجستانى می‌گوید: وقتی فرستاده مأمون براى بردن حضرت رضا(ع) به خراسان، به مدینه وارد شد، من در مدینه بودم، آن‌حضرت به مسجد رفت تا با رسول خدا(ص) وداع کند، چند بار وداع کرد و اجازه مرخصى خواست و هر بار قدمى چند دور می‌شد و باز به سوى قبر مطهّر بازمی‌گشت و صدایش به گریه و ناله بلند می‌شد، من پیش رفته و به ایشان سلام کردم، جواب سلام مرا داد، و من او را بدین سفر به سوى مأمون تهنیت گفتم، فرمود: «دست بردار و مرا واگذار، من از پیش جدّ بزرگوارم می‌روم و در غربت جان می‌سپارم، و در کنار قبر هارون دفن می‌شوم». وی می‌گوید: من به همراه او بودم و او را دنبال می‌کردم تا به خراسان رسید و در طوس از دنیا رفت و در کنار هارون او را به خاک سپردند.[۲]
[۱]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 8، ص 341، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق.
[۲]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 217، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق.

                                          ***

خلاصه ای اززندگی امام رضا علیه السلام

تولد:      ۱۱ذیقعده سال۱۴۸

پدر:   امام موسی بن جعفر(موسی کاظم)

مادر:  نجمه (تکتم) 

زنان وفرزندان :امام رضا(ع) دارای تعدادی کنیز بودند، از جمله کنیزان ایشان، سبیکه مادر امام جواد(ع) است. وی کنیزى بود که به او سبیکه یا دُرّه می گفتند، حضرت رضا او را خیزران نام گذاشتند و این بانو از اهالى نوبه (منطقه ای در آفریقا) است.و همسر دائمی امام رضا(ع) ام حبیبه بود.

برخی گفته اندکه امام رضا(ع) سه همسر داشته :

۱ـ سبیکه و برخی گفته اند سکینه و برخی او را خیزران گفته اند و برخی هم نام او ریحانه معرفی کرده اند که در هر صورت این خانم عظیم الشأن و مؤمنه از خانواده ماریه قبطیه همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده است که از این همسر مؤمنه امام جواد علیه السلام متولد شده است.

۲ـ اُم حبیبه خواهر مأمون عباسی که مأمون او را به انگیزه سیاسی به ازدواج امام رضا علیه السلام درآورد 

۳ـ اُم ابراهیم.

نقل دیگری: امام رضا علیه السلام دارای چند کنیز بود ولی به عنوان همسر مورخان تنها یک همسر را ذکر کرده اند و اگر در برخی از عبارات تاریخ آمده که حضرت با ام حبیبه خواهر مأمون ازدواج نموده واطلاعات بیشتری دردسترس نیست

فرزندان:  اقوال مختلف است، گروهی تعدادفرزندانش را پنج پسر و یک دختر، به نام های محمّد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه ذکر کرده اند، همچنین در نقلی شیخ صدوق در سلسله سند روایتی از فاطمه به عنوان یکی از دختران آن حضرت نام برده است،امّا شیخ مفید  وابن شهرآشوبو طبرسىبر این عقیده است، که امام هشتم(ع)، فرزندی جز امام جواد(ع) نداشتند.

یگانه فرزند(به روایات احادیث شیعه):امام محمد تقى دهم ماه رجب سال 195 هجری قمری از"خیزران" در مدینه متولدشد

ازام حبیه هم صاحب فرزندنشده است

پس بایدگفت ازدواج امام رضا "باخیزران"درسال194ه ق. بوده است وازدواج باام حبیه سال202ه.ق

تاریخ ورود به ایران:هجرت امام رضا(ع) از مدینه به مرو در سال 201قمری/195شمسی بود. 
امام رضا(ع) در نیمه محرم (سال 201ق/195ش) قبر رسول خدا(ص) را زیارت کرد و با آن حضرت وداع گفت.فاصله مدینه تا بصره 18 منزل (حدود 432 کیلومتر) است. بنابراین ورود امام رضا(ع) به بصره باید در روز شنبه 8 صفر 201ق/19 شهریور 195ش رخ داده باشد. 

جدول تاریخ زمان ورود حضرت رضا(ع) به شهرهای مسیر از مدینه تا مرو 
201 ـ 200قمری/196 ـ 195شمسی 
ـ حج تمتع، سه ‏شنبه اول تا چهارشنبه 10 ذیحجه/14 تا 23 تیر 
ـ حرکت از مدینه، پنج‏شنبه 15 محرم/27 مرداد 
ـ ورود به بصره، دوشنبه 3 صفر/14 شهریور 
ـ حرکت از بصره، شنبه 8 صفر/19 شهریور 
ـ ورود به اهواز، یکشنبه 16 صفر/27 شهریور 
ـ حرکت از اهواز، دوشنبه 16 ربیع ‏الاول/25 مهر 
ـ ورود به فارس (شیراز)، سه ‏شنبه 26 ربیع‏الاول/5 آبان 
ـ حرکت از فارس (شیراز)، سه ‏شنبه 1 ربیع‏الاخر/10 آبان 
ـ ورود به یزد، چهارشنبه 15 ربیع ‏الاخر/25 آبان 
ـ حرکت از یزد، یکشنبه 20 ربیع ‏الاخر/29 آبان 
ـ ورود به نیشابور، سه ‏شنبه 7 جمادی ‏الاولی/15 آذر 
ـ حرکت از نیشابور، جمعه 1 جمادی ‏الاخر/9 دی 
ـ ورود به طوس، یکشنبه 3 جمادی ‏الاخر/11 دی 
ـ ورود به سرخس، جمعه 8 جمادی ‏الاخر/16 دی 
ـ حرکت از سرخس، شنبه 23 جمادی ‏الاخر/1 بهمن 
ـ ورود به مرو، جمعه 29 جمادی‏الاخر/7 بهمن 
ـ اعلام ولایتعهدی، دوشنبه 7 رمضان/14 فروردین 
ـ نماز عید فطر، پنج‏شنبه اول شوال/7 اردیبهشت 

شهادت پدر(امام موسی بن جعفر):     سال۱۸۳

مدت حضوردرزمان حیات پدر:35سال-درهمین سن به امامت رسید

مدت امامت حضرت رضا(ع): حدود ۲۰ سال ،  ۱۷ سال آن در مدینه و سه سال  در"ایران" خراسان

 فرزندان : اقوال مختلف است، برخی امام جواد(ع) را تنها فرزند ایشان دانسته و گروهی نیز فرزندان دیگری را برای حضرتشان بر­می­ شمارند.

مدت عمر۵۵سال

حضوردرایران:۳سال

 مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:

 ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.

1- پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.

2- پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بوده ،سه سال درایران"ولایتعهدی"

شهادت امام رضا:۲۹ صفر سال ۲۰۳ هجری قمری

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:آیا ازدواج امام رضا(ع) با اُم حبیبه(خواهرمأمون)اجباری بود؟

میتوان پذیرفت آمدن امام به ایران(مرو)ازروی اکراه بوده ومدارک وشواهدهم این راتأییدمی کند،امانمیتوان ازدواج باخانم ام حبیبه اجباربوده!

امام رضا درهنگام ورود به ایران (ولایتعهدی)۵۳ساله بوده ودرهنگام ازدواح بادخترهارون ۵۴ ساله بوده،چگونه میتوان باورکرد که امام به این وصلت راضی نبوده وارترس شمیشروحبس تن به ازدواج با ام حبیبه داده،درحالی که خودش خواستگاری کرده وخطبه عقدش را خودش خوانده؟

ازدواج زمانی اجباراست که فردموردنظر کم سن وسال باشد ومعمولاًاجباربرای یک دختر"زن"صدق میکند،نه مرد آنهم امامی مثل علی ابن موسی الرضا که۵۴سال ازعمرشریفش می گذشته،شایدبتوان باورکرد که ازدواح امام جواد(۶سالگی)ازروی اجبارباشد/این اتفاق درسال۲۰۲ه.ق بوده/تولد"جواد"۱۹۵ه‍.ق.

واما دربعضی ازتواریخ نوشته اند که مأمون یک دخترش با به امام رضا(ع)داد ودختردیگرش را به طفل ۶ساله"جواد"

که معقول بنظرنمی رسد،مردی که ۵۴سال دارد بایک دخترنابالغ  ازدواج کند(دختران مأمون عباسی)۷یا۶ساله بودند ،انهم وقتی آن مردیکی ازمعصومین علیهم السلام باشد.که دراینصورت پدروفرزندمی شوند"باجناق"

اسنادی هم وجوددارد که ادعایم را ثابت میکند،که این ازدواج ازروی رغبت بوده،نه اکراه،ودیگراینکه ام حبیبه خواهرمأمون بوده نه دخترش که باید سن ام حبیبه بایدحدود۳۰ بوده باشد(تولدمأمون سال ۱۷۰ه.ق بوده که درسال۲۰۳ زمان ازدواج سن مأمون35سال بوده)اگرسال تولدخواهرش را دور وبر"برادر"بدانیم.

امام رضا وامام جواد(پدروفرزند)دامادخلیفه عباسی«مأمون»بودند

ازدواج امام رضا ( ع )  یا خواهر مأمون 
صدوق در عیون اخبار الرضا روایت کرده است که مأمون پس از آن که امام رضا رابه ولی عهدی خود منصوب کرد  "خواهرش"ام حبیبه را در آغاز سال ۲۰۲به ازدواج وی در آورد  و دخترش« اُم الفضل»را برای امام جواد (ع) نامزد کرد.

« مسعودی» در «اثبات الوصیه» نوشت : مأمون خواهرش « ام ابیها»را  به همسری امام رضا (ع) در آورد . وی می گوید : روایت صحیح آن است که ام حبیبه خواهر مأمون بود . زیرا مأمون از امام خواست که از وی خواستگاری کند.

خواستگاری امام رضاازخواهرمأمون-خواندن خطبه

همین که مردمان جمع شدند امام ( ع ) خطبه ای خواند و در پایان آن گفت : و دختری که ام حبیبه نام دارد و خواهر امیرمؤمنان عبد الله بن مأمون است برای صله رحم و پیوند با یکدیگرخواستگاری می کنم و صداق او را پانصد درهم قرار می دهم آیا ای امیرمؤمنان اورا به همسری من می دهی ؟ مأمون گفت : آری او را به همسری تو دادم امام هم فرمود : پذیزفتم و بدان خرسندم .

«فضل بن سهل» همه کاره در«حکومت مأمون» بود
در سال ۱۹۶ هـ.ق مأمون رسما اعلان خلافت کرد و او را به عنوان امیرالمؤمنین مورد خطاب قرار دادند. مأمون هم بر مقام و مرتبه فضل بن سهل افزود و فرمانی صادر کرد که از حدود مشرق تا همدان و از شبت تا دریای فارس و دریای مازندران وگیلان در تحت فرمان او باشد و پرچمی مخصوص برای او معین کرد و او را به «ذوالریاستین» یعنی فرمانده لشکر و ریاست امور کشور و دیوان دولتی ملقب کرد.
«شیخ طوسی»، فضل بن سهل را از اصحاب امام رضا (ع) نوشته است، و به همین جهت سید بن طاووس در کتاب «فرج المهموم» او را از امامیه شمرده است و می نویسد او شیعه است و از امام رضا (ع) حدیث نقل می کند. می گویند به خاطر اینکه شیعه بود، امام رضا (ع) را برای ولیعهدی برگزید.
نوشته اند که مأمون خیلی به امام رضااحترام می کرد ورعایت حالش را می کرد تا حدی برای فضل بن سهل ناگواربود این حالت راببیند
"فضل"  چون محبت های مأمون نسبت به حضرت رضا (ع) را می دید، حسادت کرد وزمانیکه   مأمون می خواست خلافت"ولایتعهدی" را به حضرت رضا (ع) واگذارکند، برای فضل بن سهل ناگواربود.
مأمون هم ازاین مسئله نهایت استفاده راکرد،بایک حیله ای اول 4نفررامأمورکردکه درحمام فضل رابکشند وخودش را هم محزون نشان داد وسرقاتلان را برای تشفی قلوب خانواده فضل فرستادوبه مادرش تسلیت گفت وبرای تکمیل تبرئه خود برادرفضل (حسن بن سهل)را وزیرخودکرد وبا دخترسهل هم ازدواح کرد،می گویندازدواج امام رضا (باخواهرش ام حبیبه)ومأمون همزمان بوده
علت کشته شدن فضل بن سهل
فضل همه کاره حکومت مأموم بود وحتی طراح اربین بردن برادرش امین نیز فضل بن سهل بود،یعنی پیروزیهای مأمون مدیون تلاشها وتدبیر فضل بن سهل بود،اما چون ازطرف "فضل" احساس خطرکردهم بدلیا اینکه همه رازهای پنهان را فضل می دانست وهم اینکه مردم بیشتر"فضل "را بعنوان حکمران می شناختند،احکام مدیران توسط فضل صادرمی شد،نه مأمون.لذا مأمون اورارقیب خلافت خودمی پنداشت.
فضل بن سهل نوبختی» وزیر مأمون و گرداننده دستگاه او بود. او در یک زمان کارهای کشوری و لشکری او را در اختیار داشت و تمام عزل و نصبها به امر او انجام می گرفت.
فضل بن سهل مردی باهوش و با کمال و دانش بود که توانست با نقشه های خود مأمون را به خلافت برساند و برادرش،امین، را با آن ذلت و خواری هلاک کند و همه مخالفان را سرکوب نماید.
فضل بن سهل از آغاز زندگی با مأمون آشنا شد و در کنار او کار کرد و مشیر و مشاور او بود. مأمون هم به سخنان او گوش می داد و نصایحش را به کار می گرفت. او قبل از معرفی به هارون و مأمون در تشکیلات برمکیان کار می کرد و راه و رسم سیاست و حکومت را از آنها آموخته و رموز و فنون اداره ی امور مملکت را فرا گرفته بود. فضل از علم نجوم  آگاه بود.  در  پیش بینی ها، او مسلط بود و خطا نمی کرد. همچنانکه قتل خودش را قبلا استخراج کرده و در رقعه ای نوشته و به مادرش داده بود.
بعد از فضل، برادرش حسن ابن سهل وزیر شد و خودسهل دخترش را به عقد مأمون درآورد و آنقدر "ولیمه و شاباش" سنگین و بی نظیر که آن زمان معمول نبود، داد که باعث شگفتی شد و عاقبت هم به علت اینکه در مرگ برادرش، زیاد جزع و فزع می کرد، اختلال حواس پیدا کرددر سال 203 هجری قمری در خراسان در گذشت. 
وپس ازمدتی بایک حیله دیگر امام رضا(ع)راشهیدکرد

ازدواج امام جواد با امّ الفضل(درسن ۶سالگی)

تزویج دخترش امّ الفضل به امام جواد(ع) و تظاهر به دوستی و احترام آن حضرت، نیرنگ دیگری بود در ادامه رفتار تزویری که با پدر بزرگوارش حضرت امام رضا(ع) داشت و ولایت عهدی را به او واگذار نمود و یکی از دخترانش را که امّ حبیبه نام داشت، به همسری آن حضرت درآورد.

مأمون می خواست امام جوادرا تحت نظر داشته باشد، در عین حال که با اظهار دوستی با آن حضرت از شورش علویان جلوگیری می کند.چنین ازدواجی به طور آشکار به مصلحت مأمون بوده نه به مصلحت امام. پس، آن حضرت بر اثر فشار مأمون، مضطر به پذیرفتن آن شده است.

امام جواد (ع) در هفت سالگی، به امامت رسیدهمانطورکه  امام هادی(ع) در نه سالگی و حضرت مهدی (عج) در پنج سالگی  به امامت می رسندند.

امام جواددر ۲۵ سالگی به شهادت رسید

بااین وجود۲امام (رضا وجواد)علیهما السلام (پدروفرزند)باهم «باجناق»می شوند.که درهیچ روایتی به این موضوع اشاره نشده-یافت نشده.

ودربعضی ازمنابع آمده:آن حضرت با پوران دختر حسن بن سهل در یک روز ازدواج کرد!یعنی دریک روز هم با ام حبیبه ازدواج کرده وهم باپوران!درصورتیکه مأمون با پوران(دخترحسن بن سهل)ازدواح کرده که دربعضی ازروایات است ازدواح این ۲(امام ومأمون)همزمان بوده 

                                                        ***

نمونه هایی ازارادت هارون الرشید به پیامبر.اهل البیت علیهم السلام

ماجرای اجازه گرفتن ازپیامبربرای زندانی کردن امام گاظم
درباره حبس امام موسی (ع) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می‌کند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مک بوده است زیرا هارون فرزند خود «امین» را به یکی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مکیان از مقام خود بیفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (ع) و یحیی این معنی را به هارون اعلام می‌داشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند. گویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود؛ و اگر ناچار می‌خواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او می‌دهند تا آنجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال" ۱۷۹" به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال هارون رفتند. اما هارون باناراحتی سر قبر حضرت رسول (ص)رفتند، گفت یا رسول الله از تو پوزش می‌خواهم که می‌خواهم موسی بن جعفر را به زندان افکنم زیرا او می‌خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزد والی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.

پیشنهادپس دادن فدک

زمخشری در «ربیع الابرار» آورده است که هارون  در یکی از ملاقاتها به امام پیشنهاد نمود فدک را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت. وقتی اصرار زیاد کرد امام محدوده فدک را خیلی زیاد"به اندازه یک کشور"اعلام کرد که هارون از پیشنهادش پشیمان شد.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:بنظرمی رسدحُب به پیامبرگرامی اسلام(ص)واهل بیت دردل هارون بوده ولی کج فهمی ها وبدفهمی های ناشی ازدلبستگی به قدرت اوراوادار به ظلم به اهل بیت می کرد.