پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

زندگینامه شهیدمهدی عراقی ۱۳ سال زندان وتبعید

امام خمینی : من ایشان(مهدی عراقی) را حدود ۲۰ سال است که می‌شناسم، مهدی عراقی یک نفر نبود، او به تنهایی ۲۰ نفر بود، 

ساعت هفت صبح روز چهارم شهریور ۱۳۵۸ همراه با پسرش حسام و حسین مهدیان به سمت موسسه کیهان در حرکت بود که توسط سه موتورسوار به نام علی اسدی، رضا یوسفی و محمد موسوی(گروه فرقان)ترورشدند،حاج مهدی و پسر ۱۹ ساله‌اش حسام به شهادت رسیدند،حسین مهدیان و محافظش مجروح شدند واما سالم ماندند.

«محمد مهدی ابراهیم عراقی» معروف به «شهیدمهدی عراقی»

مهدی عراقی کیست؟ماجرای«صلوات‌های بودارشهید مهدی عراقی»

یادکردی از شهید حاج مهدی عراقی/شهیدی که خطر نهضت آزادی را گوشزد کرده بود

«مهدی عراقی »درکنارفرزندش(حسام عراقی)

فرزند شهید عراقی(امیر) گفت: تنها جایی که امام در مراسم تشییع شرکت کردند، مراسم تشییع حاج مهدی عراقی بود و ما خبر نداشتیم که قرار است امام خمینی در مراسم تشییع پدرم شرکت کنند.

«حاج مهدی عراقی» از جمله مبارزین انقلاب اسلامی بود که مسیر مبارزات خود را با پیوستن به جمعیت فدائیان اسلام و همراهی با  «شهید نواب صفوی» آغاز کرد. وی همچنین از بنیانگذاران جمعیت موتلفه اسلامی بود که توانست برای اجرای اهداف مسلحانه این تشکیلات شاخه نظامی موتلفه اسلامی را تشکیل داده و با همراهی برخی چهره های مبارز انقلابی از جمله شهید محمدبخارایی و شهید سید مهدی اندرزگو اقداماتی را علیه رژیم پهلوی به اجرا گذاشتند.

تصاویر؛ مقتول در پیکان آبی | ضربه سختی که مهدی از اعدام سید مجتبی خورد | نفوذ در مجلس و خارج کردن اسناد | روایت شاهد ماجرا از واقعه تلخ

شهید حاج مهدی عراقی(نفرسوم ایستاده سمت راست) در کنار شهیدان سید عبدالحسین و سید محمد واحدی و سایر اعضای جمعیت فدائیان اسلام.

شهید عراقی قبل از پیروزی انقلاب و در زمان تبعید امام خمینی در پاریس همراه امام بود و مسئولیت امور اجرایی محل استقرار ایشان را برعهده داشت.

مسئولیت های شهیدمهدی عراقی(بعدازپیروزی انقلاب):۳ حکم مسئولیت

وی پس از پیروزی انقلاب به ایران بازگشت و تا قبل از شهادت ۳ حکم مسئولیت از امام خمینی دریافت کرد

۱-مسئولیت در زندان قصر.

۲-مسئولیت بنیاد مستضعفین .

۳-مسئولیت  درروزنامه کیهان .

شهید حاج مهدی عراقی در آیینه تصاویر

شهید حاج مهدی عراقی در کنار آیت الله محمدرضا ناصری (امام جمعه فقید یزد) در دهکده نوفل لوشاتو ۱۳۵۷

وی در چهارم شهریور سال ۱۳۵۸ در حالی که با فرزند کوچکش «حسام» همراه بود در خودرو شخصی اش توسط عوامل گروهک فرقان ترور شد و به شهادت رسید.

در ایام سی و هفتمین سالگرد شهادت ایشان به سراغ «حاج امیر عراقی» فرزند ارشد شهید عراقی رفتیم تا برایمان از پدر و برادر بگوید.

مشروح این گفتگو در ادامه تقدیم می شود:

شهید عراقی قبل از انقلاب چه شغلی داشتند و از چه زمان وارد جریان فدائیان اسلام شدند؟ چگونه رابطه سید مهدی عراقی با شهید نواب صفوی شکل گرفت؟

امام در تشییع شهید عراقی شرکت کرد/ماجرای صلوات‌های بودار حاج مهدی

امیرعراقی:شغل اصلی حاج آقا، زندانی بود. اگر بخواهیم میانگینی از دوران زندگی شهید عراقی بگیریم، باید بگوییم بیشترین دوران عمر خود را در زندان سپری کرد.

شغل پدری وی آجرپزی بود. پدرم متولد ۱۳۰۹ بود و به گفته خودش از سال ۱۳۲۴ وارد تشکیل فدائیان اسلام شد و با عنوان شورای مرکزی فدائیان اسلام کارهای مبارزاتی خود را آغاز کرد. این فعالیت تا زمان شهادت شهید نواب ادامه داشت. خانواده شان، خانواده مذهبی بودند، خود حاج آقا هم شخصیت معتقد و مذهبی داشتند. همین عاملی بود که با تشکیلات مبارزاتی شهید نواب مرتبط شود.

شهید حاج مهدی عراقی در آیینه تصاویر

اگر حاج آقا دست دو نفر را در دوران حیاتش بوسیده بود، اولی امام و دومی نواب صفوی بود. بعد از شهادت نواب فعالیتهای مبارزاتی حاج آقا تا حدودی کم شد تا اینکه در سال ۱۳۳۴ ازدواج کرده و تشکیل خانواده داد.

پس فعالیتهای مبارزاتی وی سابقه طولانی داشته است؟

امیرعراقی:بله، در کتاب پیشکسوت که به شخصیت شهید عراقی پرداخته است، مطالعه کردم که اسنادی که ساواک از حاج آقا در مسیر مبارزه کشف و ضبط کرده بود، به سالهای ۱۳۳۰ و قبل از آن برمی گردد.

وقتی آیت‌الله کاشانی مصدق را از وقوع کودتای آمریکایی آگاه کرد + متن نامه

یعنی حاج آقا در زمان نهضت ملی شدن صنعت نفت هم همراه آیت الله کاشانی فعالیتی ضد رژیم پهلوی انجام دادند.

شهید حاج مهدی عراقی در آیینه تصاویر

شهید حاج مهدی عراقی در کنارهمسر و فرزندش شهید حسام عراقی، پس از آزادی از زندان

مهدی عراقی،سیداحمدخمینی،امام خمینی

مهدی عراقی،امام خمینی،هاشم صباغیان وآیت الله بهشتی

آشنایی شهید مهدی عراقی با امام خمینی از چه زمانی بود؟

امیرعراقی:از سال ۱۳۴۰ و تقریباً همزمان با فوت آیت الله بروجردی، حاج آقا با امام آشنا و وارد فاز مبارزاتی جدید با رهبری امام خمینی شد.

اولین باری که شهیدمهدی عراقی به زندان رفتند، به خاطر ترور حسنعلی منصور بود. نقش شهید عراقی در این عملیات چه بود؟

تصاویر؛ مقتول در پیکان آبی | ضربه سختی که مهدی از اعدام سید مجتبی خورد | نفوذ در مجلس و خارج کردن اسناد | روایت شاهد ماجرا از واقعه تلخ

دادگاه شهدای موتلفه - مهدی عراقی  نشسته از راست نفر اول ردیف دوم

امیرعراقی:حاج آقا در سال ۱۳۴۱ به جمعیت موتلفه اسلامی پیوستند. جمعیت موتلفه اسلامی بعد از تبعید امام بنا به پیشنهاد حاج آقا و شهید صادق امانی، شاخه نظامی موتلفه تشکیل می شود.

با توجه به تجربه ای که حاج آقا از فضای مبارزاتی داشتند، گرداننده اصلی تشکیلات موتلفه اسلامی پدرم بود.

تصاویر؛ مقتول در پیکان آبی | ضربه سختی که مهدی از اعدام سید مجتبی خورد | نفوذ در مجلس و خارج کردن اسناد | روایت شاهد ماجرا از واقعه تلخ

فرودگاه مهرآباد(مهدی عراقی درسمت چپ امام خمینی)

مهدی عراقی درکنارحاج احمدآقا وامام خمینی وآیت الله سیدمرتضی پسندیده/شهیدبهشتی(سمت چپ وخلخالی(بالاسرسیداحمدخمینی)دیده میشوند.

امیرعراقی:در شاخه نظامی تصمیم می گیرند که ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت را در دستور کار قرار دهند. طوری برنامه ریزی کرده بودند که اگر کسی دستگیر شد، دامنه دستگیری ها توسعه پیدا نکند. اما به هر حال از طریق خانواده ها و کار اطلاعاتی از سوی ساواک تعدادی بعد از این ترور دستگیر شدند. تا قبل از دستگیری حاج مهدی، دستگیری ها ادامه داشت و به ۱۰-۱۲ نفری رسیده بود اما بعد از دستگیری شهید عراقی، دستگیری ها توسط ساواک تعطیل شد. یعنی نتوانستند تحت فشار پدر را مجبور به معرفی سایر اعضای مرتبط کنند.

شهید حاج مهدی عراقی در آیینه تصاویر

بترتیب ازچپ به راست:شهید حاج مهدی عراقی در کنار رسول صدرعاملی ،مرحوم حاج سید احمد خمینی،علی‌اکبر معین فر و دکتر یدالله سحابی   در منزل امام خمینی در قم۱۳۵۸ . 

حکم شهید عراقی بعد از دستگیری چه بود؟

امیرعراقی:اول حکم اعدام برای ۶ نفر بریدند. آقایان بخارایی، نیک نژاد، صفار هرندی، صادق امانی، هاشم امانی و مهدی عراقی، اما با فشار روحانیت و مردم، مهدی عراقی و هاشم امانی تخفیف گرفتند اما ۴ نفر دیگر اعدام شدند.

تخفیف گرفتن مجازات این دو نفر(مهدی عراقی و هاشم امانی) دلیل خاصی داشت؟

امیرعراقی: نه. به خاطر فشار مردم بود و دلیلی برای انتخاب شخص وجود نداشت. مادرم تعریف می کنند که وقتی حکم اولیه را اعلام کردند، به پیشنهاد یکی از دوستان پیش پسر آقای «نخودکی»(عارف) رفت تا درباره حکمی که برای پدرم صادر کرده اند با او صحبت کند. اما پسر مرحوم نخودکی به مادرم گفته بود خیالت راحت باشد حاج آقا را اعدام نمی کنند. اصلاً بهتر است که همانجا در زندان بماند چون خطر بیرون آمدن برای او بیشتر است.

شهید حاج مهدی عراقی در آیینه تصاویر

راهپیمایی کارکنان مؤسسه کیهان به مناسبت ترور شهید حاج مهدی عراقی و حسین مهدیان

چه سالی شهید عراقی تبعید شدند؟

حسنعلی منصور(کلاه دردست)

امیرعراقی:حاج آقا بعد از تخفیفی که در محاکمه ترور حسنعلی منصور گرفتند، تا سال ۱۳۴۸ در زندان بوده و بعد از آن به خاطر فعالیت مبارزاتی که در زندان هم انجام می دادند، به برازجان تبعید شدند و حدود ۱۰ ماه در تبعید به سر بردند. ما یک سفر به برازجان رفتیم اما گرمای زیاد هوای طاقت فرسا بود. تعدادی از دوستان پدرم هم همراه ما بودند،

 بعد از آن سفر یکی از دوستان پدرم که با مرحوم فلسفی ارتباط خوبی داشت، به دیدار وی رفت و از او خواست تا با استفاده از نفوذ خود، برای پدرم تخفیف بگیرد تا از گرمای برازجان نجاتش دهد. با میانجی گری مرحوم فلسفی، پدرم از برازجان برگشتند.

شهید حاج مهدی عراقی در آیینه تصاویر

1358، قم. شهید حاج مهدی عراقی در کنار امام خمینی در سخنرانی در قبرستان بقیع قم

در دوران تبعید و گذراندن محکومیت در زندان، مسئولیت خانواده بر عهده چه کسی بود؟ چگونه امورات زندگی را می گذراندید؟

امیرعراقی:مادرم برای ما هم پدری کرد و هم مادری. من ۹ ساله بودم، برادرم نادر ۷ سال داشت و حسام ۵ ساله بود.

یکی از متفاوت ترین اظهاراتی که درباره مرحوم طیب مطرح شده، از سوی شهید عراقی است که خیلی مطالب دقیق و ریزبینانه ای است. آیا بین آنها ارتباطاتی وجود داشت؟

امیرعراقی:نه. امام می فرمود« طِیِب، طَیِب شد و رفت» در تظاهرات ۱۵ خرداد فکر می کردند ممکن است برخی عوامل توطئه ۲۸ مرداد اجازه تظاهرات ندهند. بزرگترین دسته ای که آن زمان سر زبان ها بود، متعلق به مرحوم طیب بود. حاج آقا با برادر مرحوم طیب که در صنف فخاران (آجرپزان) بود، رفاقت داشت و به واسطه او با طیب ملاقات کرد.

حاج مهدی عراقی در خاطرات خود می گوید« پیش طیب رفتم تا کمی قلقلکش بدهم. کمی از جاده خاکی به آسفالت کشاندمش چون اینها رگه هایی از لوطی گری داشتند

حاج آقا(مهدی عراقی) در یکی از سخنرانی هایش طیب را به «حر» تشبیه کردند. به هر حال طیب در مقابل چیزهایی که از وی خواستند ایستادگی کرد.

«مهدی عراقی» برای اینکه تظاهرات ۱۵ خرداد را مدیریت کند، تمام جوانب را در نظر گرفت. این گونه اقدامات از جمله دیدار با طیب از اقدامات شخصی بود که حاج آقا انجام دادند و ارتباطی به برنامه های تشکیلاتی یا دستوری نداشت.

شهید حاج مهدی عراقی در آیینه تصاویر

«شهید حاج مهدی عراقی» در کنار «امام خمینی» و«آیت الله سیدمرتضی پسندیده» در آغازین لحظات ورود به تهران«فرودگاه مهرآباد تهران»پنجشنبه ، ۱۲ بهمن ۱۳۵۷

آغاز مبارزات شهید عراقی از کجا و کدام محله بود؟

مسجد سید عزیزالله.jpg

حاج آقا(مهدی عراقی) اهل پاچنار بود و شروع مبارزاتش از «مسجد حاج عزیزالله» بازار بود که به دانشگاه کشیده شد. سخنرانی سردر دانشگاه در روز ۱۵ خرداد هم از سوی حاج آقا انجام شد.

حاج مهدی عراقی(نفر اول، راست) در تبعید برازجان

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:گزارش ساواک درباره شهیدمهدی عراقی(محمدمهدی ابراهیم عراقی)،حبیب الله عسگراولادی،آیت الله انواری وکیوان مهشید

تاریخ سند: ۹ اردیبهشت ۱۳۴۹

درباره : ۱ـ محمد باقر محی الدین انواری ۲ـ حبیب اله عسگراولادی ۳ـ محمد مهدی ابراهیم عراقی ۴ـ کیوان مهشید.

متن سند:از : ۳۱۶ محترما معروض میدارد.
شهربانی کل کشور اعلام نموده که خانواده نامبردگان بالا ضمن تسلیم شرحی مبنی بر اینکه بعلت بعد مسافت قادر بملاقات با زندانیان خود نمیباشند تقاضا نموده اند که یادشدگان را از دژبرازجان به ندامتگاه مرکز منتقل نمایند و اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی نیز در اینمورد نظریه ساواک را استعلام نموده است.
خلاصه سوابق : ۱ـ «محمد باقر محی الدین انواری»: یاد شده از جمله متهمین شرکت در توطئه قتل مرحوم منصور نخست وزیر فقید بوده و به ۱۵ سال حبس محکوم گردیده که بعلت اخلال نظم و عدم رعایت مقررات داخلی زندان در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۴۸ بزندان برازجان منتقل گردیده است.
۲ـ «حبیب اله عسگراولادی»: نامبرده یکی از گردانندگان هیئت های مؤتلفه اسلامی و از جمله متهمین بشرکت در توطئه «قتل مرحوم منصور نخست وزیر فقید» بوده و بحبس دائم با کار محکوم شده که بعلت اخلال نظم و عدم تمکین از مقررات داخلی زندان در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۴۸ بزندان برازجان منتقل گردیده است .
۳ـ «محمد مهدی ابراهیم عراقی»: مشارالیه یکی از شرکت کنندگان در جریان حوادث ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و از جمله متهمین شرکت در توطئه قتل مرحوم منصور نخست وزیر فقید بوده که باعدام محکوم لکن بفرمان مطاع شاهانه مشمول یک درجه عفو قرار گرفته و محکومیت وی بحبس دائم با کار تبدیل شده است نامبرده بعلت اخلال نظم و عدم تمکین از مقررات داخلی زندان در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۴۸ بزندان برازجان منتقل گردیده است.
۴ـ «کیوان مهشید»: نامبرده از جمله متهمین حزب ملل اسلامی بوده که به ده سال زندان مجرد محکوم گردیده است.
نظریه: با عرض مراتب فوق و با توجه به طولانی بودن مدت محکومیت نامبردگان و بعد مسافت در صورت تصویب با تقاضای خانواده یادشدگان مبنی بر انتقال مشارالیهم به ندامتگاه مرکز موافقت شود.
اقدام کننده ـ مجتبوی رئیس بخش ۳۱۶ ـ ازغندی رئیس اداره یکم عملیات و بررسی ـ جوان پی نوشت برابر نظریه اقدام شود در پرونده محمد مهدی ابراهیم عراقی بایگانی شود ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۹ رونوشت برابر اصل است اصل در ۱۳۳۸۴ میباشد./پایان.

ادامه مصاحبه خبرگزاری مهربا فرزندشهیدمهدی عراقی(امیرعراقی):

بعد از اینکه از زندان آزاد شدند چگونه با امام ارتباط گرفته و مبارزات خود را ادامه دادند؟

امیرعراقی:پدرم در سال ۱۳۵۶ از زندان آزاد شد. حدود ۱۰ روز از استقرار امام در نوفل لوشاتو می گذشت که پدرم هم به پیشنهاد برخی بزرگان از جمله شهید بهشتی برای انجام امور تدارکاتی اقامت امام عازم نوفل لوشاتو شد.

«شهید حاج مهدی عراقی» در کنار« ابوالفضل توکلی بینا» در «نوفل لوشاتو»۱۳۵۷

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: رفتن به نوفل لوشاتو،پیشنهادآقای ابوالفضل بینای توکلی بود.

آقای توکلی شما از چه زمانی به نوفل لوشاتو رفتید و به امام پیوستید؟

ابوالفضل توکلی بینا:چهار روز بعد از آنکه امام به فرانسه رسیده بود، به شهید عراقی زنگ زدم و گفتم مهدی من ذهنم خیلی درگیر شده است، هرچه ضدانقلاب است به پاریس می‌روند/۲۲ بهمن ۱۳۹۴مصاحبه باتسنیم.

ادامه مصاحبه امیرعراقی: من آن زمان در آمریکا مشغول تحصیل بودم. پدرم با من تماس گرفت و گفت من برای انجام تدارکات استقرار امام عازم نوفل لوشاتو هستم، تو هم بیا آنجا، من هم به همراه تعدادی از دوستانم در آمریکا عازم فرانسه شدیم.

شهید حاج مهدی عراقی در آیینه تصاویر

شهید حاج مهدی عراقی (نفر دوم از راست) در دادگاه اعضای جمعیت مؤتلفه اسلامی/سال۱۳۴۳

مسئولیت شهید عراقی در نوفل لوشاتو چه بود؟

تقریباً اداره تمام امور در آنجا به عهده حاج آقا بود. کار اجرایی و تدارکات به دست بچه های آمریکائی بود و بچه هایی که در اروپا کارهای مبارزاتی را دنبال می کردند، مسئولیت تکثیر نوار و تهیه اعلامیه از سخنرانی های امام را بر عهده داشتند.

هنوز پلیس فرانسه در محدوده محل اقامت امام مستقر نشده بود و کار حفاظت هم به عهده خود همراهان امام بود. تدارکات و تهیه غذا و کنترل رفت و آمدها و ملاقات ها همه به عهده حاج آقا بود. خاطرم هست در یک ماهی که آنجا بودم هر روز برای وعده نهار یک دیگ بزرگ تخم مرغ درست می کردیم و با نان باگت بین همه تقسیم می کردیم. جالب این بود که فرانسوی ها فکر می کردند تخم مرغ غذای مقدسی است که ما هر روز نهار می خوریم.محافظ امام زیر رگبار یوزی گروه فرقان

تقریباً تا سه ماه اول استقرار امام در نوفل لوشاتو کار حفاظت و مراقبت از اطراف محوطه خانه امام از سوی حاج آقا انجام می شد.

یکی از جمله های تاریخی شهید عراقی در واکنش به بختیار بود که گفته بود ترور یک نخست وزیر برای ما کاری ندارد. منظور شهید عراقی از این حرف چه بود؟

حاج آقا در نوفل لوشاتو با روزنامه اطلاعات یک مصاحبه ای انجام داد و گفت ما تا حالا ۴ نخست وزیر را ترور کرده ایم که خیلی بزرگتر از بختیار بودند. کار سختی نیست بختیار را هم ترور کنیم. این سخنان را در واکنش به این سخنان بختیار در روزهای نزدیک به پیروزی انقلاب مطرح کردند.

وقتی شهید عراقی به همراه امام به ایران برگشتند، آیا مسئولیت خاصی یا حکمی از سوی امام گرفتند؟

کار تدارکات و اداره مدرسه علوی به شهید عراقی سپرده شد. من آن زمان ایران نبودم ولی از برخی چهره ها مثل آقای محسن رضایی شنیدم که می گفتند آن زمان مهدی عراقی امور را اداره می کردند و می گفتند که مثلاً پشت بام ها را بگردید یا مراقبت راهروها باشید.

شهید حاج مهدی عراقی در آیینه تصاویر

یکشنبه، ۴ شهریور ۱۳۵۸(٣ شوال ١٣٩٩) پیکر شهید حاج مهدی عراقی لحظاتی پس از ترور

پس ارترور

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: شرح ماجرا اززبان«محمد» پاسدار محافظ حسین مهدیان: ساعت هفت صبح روز چهارم شهریور ۱۳۵۸ همراه با پسرش حسام و حسین مهدیان سوار بر «پیکان آبی رنگ»مهدی عراقی به سمت موسسه کیهان در حرکت بود که توسط سه موتورسوار (علی اسدی، رضا یوسفی و محمد متحدی) از اعضای گروهک تروریستی فرقان مورد هدف قرار گرفت. حسین مهدیان و محافظش مجروح و حاج مهدی و پسر ۱۹ ساله‌اش حسام به فاصله کوتاهی از یکدیگر به شهادت رسیدند.

شهید حاج مهدی عراقی در آیینه تصاویر

حسین مهدیان، شاهد ماجرا بعدها در تعریف این واقعه تلخ گفت: «صبح‌ها و عصرها با هم می‌رفتیم و می‌آمدیم و از بس کار زیاد بود، از این فرصت رفت و آمدها استفاده و مشکلات‌مان را در همین فرصت کوتاه مطرح می‌کردیم. ساعت ۷:۱۰ صبح ایشان به منزل ما می‌آمدند.

حسین مهدیان: روز یکشنبه چهارم شهریور هم آمدند. چند تا تلفن زدند و آمدیم بیرون. ایشان نشستند پشت فرمان و من نشستم بغل دست ایشان. ماشین شهید، پیکان بود.

تصاویر؛ مقتول در پیکان آبی | ضربه سختی که مهدی از اعدام سید مجتبی خورد | نفوذ در مجلس و خارج کردن اسناد | روایت شاهد ماجرا از واقعه تلخ

تشیع جنازه شهیدمهدی عراقی وحسام/ ۴ شهریور ۱۳۵۸

حسین مهدیان

حسین مهدیان: حسام پشت سر من بود و محافظ، پشت سر ایشان نشسته بود. منزل ما سه تا چهار خانه مانده به ته یک کوچه بن‌بست است. وقتی رسیدیم سر کوچه که وارد خیابان اصلی بشویم شخصی در کنار ما ظاهر شد و اتومبیل ما را به رگبار بست. از همان گروهی که شهید مطهری، شهید مفتح و شهید قرنی را زدند یعنی گروه فرقان.

در پیاده‌رو کمین کرده بودند و یوزی‌های اسرائیلی دستشان بود و از سمت من به ماشین رگبار بستند؛ طوری که در آهنی منزل روبرو سوراخ سوراخ شد. همین که رگبار مسلسل شلیک شد، من در یک لحظه دیدم که شهید عراقی از جایش بلند شد و ایستاد و دیگر هیچ چیز متوجه نشدم. سه گلوله به من اصابت کرد. دو تا به کتف و یکی به دستم خورد. آنچه آخرین لحظه شهادت ایشان در ذهنم هست، قامت ایستاده ایشان بود. یعنی در لحظه شهادت هم در مقابل دشمن سر خم نکرد و ایستاده شهید شد.»

محمد(پاسدار محافظ حسین مهدیان) که در لحظه وقوع سوءقصد در داخل اتومبیل بود و به طور معجزه‌آسایی جان سالم به در برد نیز در تشریح این لحظات تلخ گفت: «حاج مهدی عراقی هر روز صبح با اتومبیل پیکان آبی رنگ خود به منزل حاج حسین مهدیان می‌آمد و ساعت ۷ حاج حسین مهدیان و مرا سوار اتومبیل خود می‌کرد و به روزنامه کیهان در مرکز شهر می‌برد.

صبح روزحادثه نیز حاج مهدی عراقی و فرزند جوانش «حسام» عراقی به منزل حاج مهدیان آمدند تا به اتفاق هم به روزنامه کیهان برویم. وقتی به اتفاق حاج مهدیان از منزل بیرون آمدیم، حاج مهدی عراقی در پشت فرمان اتومبیل قرار گرفت. حاج مهدیان در صندلی جلو، کنار حاج مهدی عراقی نشست.

محافظ حسین مهدیان: من نیز در صندلی عقب و حسام فرزند آقای عراقی نیز در کنار من نشست. هنوز چند قدمی از منزل دور نشده بودیم که در نبش کوچه رامین و زمرد موتورسیکلت‌سواری که دو نفر ترک موتورسیکلت او نشسته بودند به سوی اتومبیل ما آمد. سمت راست ما قرار گرفت ناگهان دو نفری که بر ترک موتورسیکلت نشسته بودند، مسلسل‌های یوزی خود را به سوی ما گرفتند و اتومبیل را به رگبار بستند. اولین گلوله به حسام عراقی اصابت کرد و پیکر او روی زمین افتاد. گلوله‌های بعدی نیز به آقای مهدیان و حاج مهدی عراقی اصابت کرد. من که شوکه شده بودم نتوانستم از اسلحه خود استفاده کنم و سوءقصدکنان با استفاده از فرصت گریختند.»

سرکرده فرقانیان پنج روز پیش از اعدام چه گفت؟ / موضوع ایدئولوژی خاص هیچ‌وقت مبنای این نبوده که ما کسی را بکشیم!

مصاحبه صبح آزادگان  با اکبر گودرزی، سرکرده گروه فرقان -روز شنبه ۲۹ اردیشهت ۱۳۵۹.

«اکبر گودرزی»رییس گروهک تروریستی فرقان پس از دستگیری در مجموعه اعترافاتش در دادگاه به تشریح انگیزه ترور حاج مهدی عراقی پرداخت و گفت: «در رابطه با مهدی عراقی هم مسئله ریاست زندان قصر و بر طبق اطلاعات ما شکنجه افرادی بی‌گناه یا لااقل کسانی که هنوز گناه آن‌ها ثابت نشده است و همکاری با رژیم فعلی و ارتباط با سرمایه‌داری بزرگ و ... از انگیزه‌های ما بود.»

امام خمینی درتشیع جنازه شهیدمهدی عراقی حضورداشتند در فقدان حاج مهدی اشک ریختند و بعد از آن که تا پاسی از شب بر سر مزار او در حرم حضرت معصومه دعا کردند، در جمع خانواده او حضور یافتند و به آنان سر سلامتی دادند.

امام خمینی در سخنان کوتاهی گفتند: «من ایشان را حدود ۲۰ سال است که می‌شناسم. مهدی عراقی یک نفر نبود، او به تنهایی ۲۰ نفر بود. حاج مهدی عراقی برای من، برادر و فرزند خوب و عزیز من بود. شهادت ایشان برای من بسیار سنگین بود، اما آنچه مطلب را آسان می کند، آن است که در راه خدا بود. شهادت او بر همه مسلمین مبارک باشد. او می بایست شهید می‌شد، برای او مردن در رختخواب، کوچک بود.»

ادامه مصاحبه امیرعراقی(فرزندشهیدمهدی عراقی) با خبرگزاری مهر:داشتن روحیه مبارزاتی در شهید عراقی ریشه در چه چیزی داشت؟ شاید چنین روحیه ای متعلق به کسانی باشد که کارهای نظامی انجام می دهند.


«کاروان حسینیه ی ارشاد» در منی(ایام حج)فروردین ۱۳۴۵(ذیحجه ۱۳۸۵) نشسته از راست: عبدالله الخنیزی(از سعودی)،سید هادی خسروشاهی، ابراهیم جوب(از سنگال)، استاد شهید مرتضی مطهری، دکتر علی شریعتی/ایستاده از راست: حسین باقرزاده، ناشناس.

ایام حج:«دکترعلی شریعتی »درکنار«آیت الله مرتضی مطهری»/فروردین ۱۳۴۵

امیرعراقی: حاج آقا بعد از آزاد شدن از زندان ملاقاتی با دکتر شریعتی انجام می دهد. در آن دیدار، درباره فضای جامعه تحلیلی مطرح می کنند. آقای شریعتی بعد از اظهارات شهید عراقی می گوید هر آنچه که من از دانشگاه سوربن یاد گرفتم، حاج مهدی در زندان یاد گرفته است.

شهید عراقی در نوفل لوشاتو با روزنامه اطلاعات یک مصاحبه ای انجام داد و گفت ما تا حالا ۴ نخست وزیر را ترور کرده ایم که خیلی بزرگتر از بختیار بودند. کار سختی نیست بختیار را هم ترور کنیم.

امیرعراقی:یکی دیگر هم معدن ذغال سنگی در زیاران، نرسیده به قزوین بود که پشت کوه جای مناسبی برای تیر اندازی بود و وقتی مبارزان انقلابی آنجا تمرین نظامی می کردند، سروصدایی تولید نمی شد.

شهید عراقی با دکتر شریعتی چقدر ارتباط داشتند؟

امیرعراقی:ارتباط چندانی نداشتند. فقط بعد از آزادی شهید عراقی از زندان، یک یا دو بار با دکتر شریعتی ملاقات کردند.

ارتباط شهید عراقی با روحانیت چگونه بود؟

امیرعراقی:با امام و «شهید نواب صفوی» که به عنوان رهبری یک حرکت انقلابی ارتباط خوبی داشت اما بجز آنها با روحانیون دیگر نیز ارتباط خوبی داشت.

اولین مسئولیت شهید عراقی بعد از پیروزی انقلاب

امیرعراقی: حکم اولی که برای شهید عراقی صادر شد، «مسئولیت زندان قصر »بود. هر جا که دردسر بود، حاج آقا آنجا حاضر می شد ولی در زندان قصر بیشتر از دو یا سه ماه نماند و با حکم امام، به عنوان «عضو شورای مرکزی بنیاد مستضعفان» منصوب شد.

در همان دوران، در روزنامه کیهان سروصدا زیاد شد و چپی ها در آنجا شلوغ کردند که با حکم امام، حاج آقا به روزنامه رفتند و با حکم امام در روزنامه کیهان مسئولیت گرفتند.

تصاویر؛ مقتول در پیکان آبی | ضربه سختی که مهدی از اعدام سید مجتبی خورد | نفوذ در مجلس و خارج کردن اسناد | روایت شاهد ماجرا از واقعه تلخ

خصومت گروهک فرقان با شهید عراقی چه بود؟

امیرعراقی:گروهک فرقان بیشتر کار تفسیر قرآن و کارهایی از این قبیل انجام می دادند. ذهنیت آنها زر و زور و تزویر دکتر شریعتی بود. بر این اساس وارد مبارزات مسلحانه شدند. اولین ترور آنها شهید مطهری بود که با شعار تزویر او را به شهادت رساندند. دومی شهید قرنی بود که با شعار زور به شهادت رساندند و سومی هم شهید لاجوردی بود که با شعار زر به شهادت رساندند.

تنها کسی را که هیچ توجیهی برای شهادت او نداشتند، شهید عراقی بود. تنها دلیلشان برای ترور شهید عراقی وابستگی به امام و نزدیکی به راه مبارزاتی او بود.

تعدادی از کسانی که در گروهک فرقان فعالیت داشتند حتی از معلمان مدرسه من و برادرم حسام بودند و آنها را می شناختیم.

به آشنایی با معلمان مدرسه خود و برادرتان اشاره کردید و اینکه آنها عضو گروهک فرقان بودند، آیا از طریق شما شناسایی پدرتان صورت گرفته بود؟

امیرعراقی:شاید شناسایی از طریق ما صورت گرفت، چون لیستی را برای ترور شخصیت های مختلف مبارز تهیه کرده بودند که در آن لیست اسم پدرم هم بود. اسم حسام در آن لیست نبود اما قسمت بود که او هم همراه پدرم شهید شود.

«حسین مهدیان» مسئول وقت روزنامه کیهان هم نامش در لیست ترور فرقان بود. حاج آقا هر روز صبح از در منزل راه می افتاد و به دنبال آقای مهدیان می رفت تا از آنجا با هم به دفتر روزنامه بروند. اینگونه نبود که قصد ترور مهدیان را داشتند و به اشتباه حاج آقا را ترور کردند بلکه اسم هر دوی آنها در لیست ترور فرقان بود.

تصاویر؛ مقتول در پیکان آبی | ضربه سختی که مهدی از اعدام سید مجتبی خورد | نفوذ در مجلس و خارج کردن اسناد | روایت شاهد ماجرا از واقعه تلخ

پنجشنبه ، ۱۲ بهمن ۱۳۵۷مهدی عراقی درکنار-سمت چپ- امام خمینی-فرودگاه مهرآباد(ورودامام خمینی به وطن بعداز ۱۴ سال و۳ ماه تبعید)۳ ربیع‌الاول ۱۳۹۹

ضارب شناسایی شد؟

امیرعراقی:بله فردی به نام «یوسفی» عامل ترور بود که دستگیر شد. پسر ۲۲ یا ۲۳ ساله ای بود که ضارب حاج مهدی عراقی بود که دستگیر شد. روز اجرای حکم اعدام وقتی به زندان رفته بودیم، همه کسانی که در جریان ترورهای انقلابی دستگیر شده بودند، خوشحال بودند اما تنها کسی که احساس ندامت داشت، همین یوسفی بود که پدرم را ترور کرد.

در زمان اجرای حکم اعدام، شما بودید؟

امیرعراقی:بله، روزی که قرار بود حکم اعدام اجرا شود به ما گفتند می توانید در جریان اجرای حکم باشید. این امکان را داده بودند که هر کس از خانواده های شهدا می خواهد، می توانست تیر خلاص به ضارب بزند اما ما این را نخواستیم با این حال در روز اجرای حکم، حاضر شدیم.

خانواده شهید مفتح و خانواده شهید مطهری هم در آن روز بودند. مادرم تا دم در زندان همراه ما بود امام داخل نیامد. من، برادرم نادر و عمویم داخل شدیم.

داخل که رفتیم، دیدیم همه کسانی که قرار بود اعدام شوند داخل اتاق نشسته و منتظر اجرای حکم هستند. به ما گفتند یوسفی، ضارب پدرم می خواهد ما را ببیند.

ما را به یک اتاقی بردند و یوسفی را هم آوردند آنجا. به ما گفت ما در تحلیلهایمان نسبت به ترور هیچ کس شک و شبهه نداشتیم و نداریم اما تنها کسی که بعد از ترور او به شبهه افتادیم، مهدی عراقی بود. به خاطر همین می خواهم از شما حلالیت بطلبم.

واکنش شما به ضارب چه بود؟

امیرعراقی:هر کدام از ما سه نفر واکنش متفاوتی از خود نشان دادیم. من وقتی دیدم فرقی به حال او نمی کند، چه ببخشیم و چه نبخشیم، اعدامش می کنند، گفتم من می بخشم، برادرم نادر سکوت کرد و جوابی نداد و عمویم گفت من نمی بخشم. باید به درک بروی.

چرا شهید عراقی را در شهر قم به خاک سپردند؟ آیا وصیت کرده بود؟

امیرعراقی:نه، وصیت نبود، ما تصور می کردیم جنازه را به بهشت زهرا می برند و با خانواده راهی آنجا شدیم، اما در بهشت زهرا مرحوم انواری را دیدم. سوال کردم جنازه ها را هنوز نیاورده اند؟ گفت به قم منتقل کردند. من ناراحت شدم و گفتم چرا قم؟ پاسخ داد امام دستور دادند. ما هم راهی قم شدیم.

امام خمینی در مراسم تشییع شهید مهدی عراقی حضور داشتند؟ 

امیرعراقی:بله، تنها جایی که امام خمینی در مراسم تشییع شرکت کردند، مراسم تشییع حاج مهدی عراقی بود. ما خبر نداشتیم که قرار است امام خمینی در مراسم تشییع پدرم شرکت کنند، آن زمان امام در قم تشریف داشتند. وقتی جمعیت در حال حرکت به سمت صحن بود، خبر دادند که امام هم در راه است.

به نظرم عشق عجیبی بین امام و حاج مهدی عراقی بود. حاج مهدی عاشقانه امام را دوست داشت و این ماجرا نشان می دهد که این علاقه دوسویه بوده است.

حتی در برخی خاطرات شنیده و خوانده ام که در بعضی موارد حتی حاج احمد آقا اگر از گفتن چیزی به امام خجالت می کشید یا ابا داشت، موضوع را با حاج مهدی مطرح می کرد تا او به امام بگوید. به نظر یک رابطه مراد و مریدی بین امام و حاج مهدی وجود داشت.

ارتباط شهید عراقی با گروهک های سیاسی آن زمان که مقابل انقلاب حرکت می کردند چه بود؟

امیرعراقی:حاج آقا در زندان با این گروه آشنا شده بود. حاج مهدی جمع اضداد بود، هم عاطفی بود و هم فردی قاطع. بیشتر عملگرا بود، سعی می کرد مسائل را رفاقتی حل کند. حتی گفته می شود در سال ۵۴ و در جریان موضوعاتی که بین منافقین و روحانیت به وجود آمد، حاج مهدی برخورد تندی با منافقین نکرد و معتقد بود اینها فرزندان خودمان هستند و باید با آنها مدارا کنیم، آنها را با صحبت و روی خوش به راه راست برگرداند. برخورد خشن ممکن است آنها را طرد کند.

عشق به امام از سوی حاج مهدی به گونه ای بود که وقتی به نوفل لوشاتو رسید، بعد از آن نمی دانم بین امام و شهید عراقی چه اتفاقی افتاد که دیگر روی خوش به منافقین نشان نداد.

حاج آقا با همه گروه ها در ارتباط بود و به قولی پدر زندانیان بود چون با همه آنها در زندان آشنا شده بود.

مسیری که حاج آقا برای زندگی خود انتخاب کرده بود، چه تاثیری بر زندگی شما و خانواده تان داشت؟

امیرعراقی:حاج آقا(پدر) وقتی شهید شد ۴۸ سال داشت اما وقتی تصاویرش را نگاه می کنید به نظر مردی ۶۰ ساله می رسد. این اثر زندگی سخت و مبارزاتی و زندان های پی در پی بود.

حسام وقتی شهید شد ۱۸ سال داشت. من همیشه گفته ام راهی را که حاج آقا ۳۰ ساله یا ۴۰ ساله طی کرد، حسام ۲۰ ساله طی کرد و ۲۰ سال از حاج آقا جلوتر بود.

شهید حسام به لحاظ روحی چقدر به پدرتان نزدیک بود؟

امیرعراقی:خیلی زیاد. از لحاظ روحی و اعتقادی بیشتر از ما به پدرم نزدیکتر بود با وجود اینکه از ما کوچکتر بود. وقتی حاج آقا دستگیر شد، حسام ۶ سال بیشتر نداشت. در این سن برای اولین بار پدرم را پشت میله های زندان دید. ما چون کمی بزرگتر بودیم، تحمل این صحنه برایمان راحت تر بود اما ملاقات اولیه حسام با پدرم پشت میله های زندان تاثیر زیادی روی او گذاشت.

اولین باری که به ملاقات پدرم رفتیم، حسام با زبان بچگی پرسید «بابا چیکار کردی آوردنت اینجا؟» حاج آقا گفت «باباجان! صلوات فرستادم، منو آوردن اینجا»

یک پاسبانی بین میله های محل ملاقات می ایستاد که مکالمات را شنود کند. وقتی پدرم پاسخ حسام را اینگونه داد، گفت حاج آقا چرا ذهن بچه را خراب می کنی؟ «بگو صلوات بودار فرستادم» من را آوردند اینجا.(زندان)

این ملاقات و این گفتگوی کوتاه بین پدرم و حسام تاثیر خودش را گذاشت. حسام با اینکه از ما کوچکتر بود، بیشتر رعایت آداب اسلامی را می کرد.

وقتی حاج آقا(مهدی عراقی) از زندان آزاد شد، من حضور نداشتم و برادرم سرباز بود، اما حسام کنار پدرم بود و باعث شد ارتباط نزدیکتری با هم داشته باشند.

تصاویر؛ مقتول در پیکان آبی | ضربه سختی که مهدی از اعدام سید مجتبی خورد | نفوذ در مجلس و خارج کردن اسناد | روایت شاهد ماجرا از واقعه تلخ

تشییع جنازه مهدی عراق وحسام

چرا روز حادثه برادرتان همراه شهید عراقی بود که منجر به شهادت او در جریان ترور شد؟

امیرعراقی:حسام کنکور داده بود ولی دانشگاه ها هنوز باز نشده بود. چون کاری نداشت، هر روز صبح با پدرم به دفتر روزنامه می رفت.

شهادت حاج آقا و برادرم حسام در زندگی ما بی تاثیر نبود اما نباید فراموش کرد که ما همیشه پدرم را با فاصله داشتیم. هیچ وقت کنار خودمان نداشتیم. زمانی حاج آقا کنار ما بود که ما کوچک بودیم و وجود او را نمی فهمیدیم. وقتی فهمیدیم، حاج آقا کنار ما نبود و بیشتر مدت را در زندان طی کرد. اما گفتار، رفتار و کردار حاج آقا نه به دلیل آنکه می فهمیدیم، بلکه به دلیل آنکه دوستش داشتیم، روی ما تاثیرگذار بود.

شاید یک جوان زمان شاهی معیارهای خاص خودش را داشته باشد یا متناسب با آن جامعه خیلی کارها را انجام دهد، اما آنقدر که ما تحت تاثیر حاج آقا بودیم، تحت تاثیر جو جامعه نبودیم. اگر می خواستیم آنگونه باشیم، یک چیزی همیشه مانع ما می شد و آن حاج مهدی بود. شاید دلمان می خواست خیلی کارها را آن زمان انجام دهیم اما همیشه حیا و شرم اینکه پدرم برای چه چیزی مبارزه می کند یا در زندان است، اجازه انجام هر کاری را به ما نمی داد.

گاهی اوقات فکر می کنم که شاید اگر حاج مهدی زنده بودند ، امروز برخی اتفاقات در جامعه ما نمی افتاد و به تناسب حال و روز خودشان می توانستند تاثیرگذار باشند اما شاید خدا ایشان را خیلی دوست داشت چون سرنوشتی برایشان رقم خورد که نباشند و خیلی چیزها را نبینند./۶ شهریور ۱۳۹۵مهر.پایان.

امام خمینی بعدازظهر روز یکشنبه، ۴ شهریور ۱۳۵۸(روزشهادت) در جمع خانواده شهید مهدی عراقی :

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

من ایشان را حدود بیست سال است که مى ‏شناسم. مهدى عراقى یک نفر نبود، او به تنهایى ۲۰ نفر بود، حاج مهدى عراقى براى من برادر و فرزند خوب و عزیز من بود، شهادت ایشان براى من بسیار سنگین بود اما آنچه مطلب را آسان مى ‏کند آن است که در راه خدا بود. شهادت او بر همه مسلمین مبارک باشد. او مى ‏بایست شهید مى ‏شد؛ براى او مردن در رختخواب کوچک بود. (صحیفه، جلد ۹، ص ۳۵۰)

مصاحبه با همرزم شهیدمهدی عراقی(باهم ترورشدن)ایشان زنده ماند،مهدی وپسرش(حسام)شهیدشدند

«حاج حسین مهدیان» از مبارزان پرسابقه نهضت اسلامی ویاران دیرین شهید حاج مهدی عراقی به شمار می‌رود. او با رهبران انقلاب ارتباط و مراوده‌ای طولانی داشته است. آنچه پیش‌روی دارید، بمناسبت  سالروز ترور/روزنامه جوان ۰۲ شهریور ۱۳۹۵

جنابعالی از چه مقطعی و چگونه با شهید حاج مهدی عراقی آشنا شدید؟ ایشان درآن دوره، چه فعالیت‌هایی انجام داد؟

حسین مهدیان: بسم‌ الله الرحمن الرحیم. در واقعه لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و اعتراض حضرت امام به آن و عقب‌نشینی دولت علم و در مجموع آغاز نهضت اسلامی، اولین گروهی که به یاری امام شتافت، گروه شهید حاج صادق امانی بود. بنده از سال 1340، 1341 با شهید حاج صادق امانی و شهید حاج صادق اسلامی آشنایی داشتم و گروه حاج صادق امانی با شهید حاج مهدی عراقی مرتبط بودند. حاج صادق، کوهی از وقار و طمأنینه بود و در آن ایام در روزهای چهارشنبه، در مسجد جامع درس اخلاق می‌داد.

روزنامه جوان:به وقار و طمأنینه «شهید حاج صادق امانی» اشاره کردید. فردی با چنین روحیه‌ای، چگونه در قضیه اعدام انقلابی منصور نقش داشت؟

حسنعلی منصور(سمت چپ) درکنارشاه

حسین مهدیان:نکته مهم همین است که ایشان که از چنین روح مطمئن و آرامی برخوردار بود، در شاخه نظامی هیئت مؤتلفه برای سرنگونی شاه و از بین بردن یکی از عوامل امریکا، یعنی حسنعلی منصور، در کنار شهید عراقی فعالیت می‌کرد. او در حالی که به ما درس آرامش، وقار و اخلاق می‌داد، با شهید عراقی و چند تن دیگر نقشه اعدام انقلابی منصور(نخست وزیر) را طراحی می‌کرد. واقعاً این امر، تسلط بر نفس و اراده‌ای بسیار قوی می‌خواهد.

روزنامه جوان:شرایطی هم که این عملیات(ترورحسنعلی منصور) در آن صورت گرفت دشوار بود. اینطور نیست؟

همین‌طور است. با توصیف من و دیگران نمی‌توان آن شرایط و جو سنگین را بیان کرد. ما یک چیزی می‌گوییم و شما یک چیزی می‌شنوید! رژیم شاه با حمایت همه جانبه امریکا بر تمام ارکان کشور مسلط شده بود. حسنعلی منصور هم مهره مستقیم امریکا بود. مردم به‌شدت ترسیده بودند و امکان هیچ‌گونه مبارزه سیاسی وجود نداشت. جو کاملاً سنگین و امنیتی بود. در چنین فضایی زدن مهره امریکا جرئت، جسارت و توکل زیادی می‌خواست که این برادران از آن برخوردار بودند.

روزنامه جوان:به مسجد جامع و جلسات درس شهید «حاج صادق امانی» درآن اشاره کردید. به طور کل نقش این مسجد در تربیت افراد مبارز چه بود؟

حسین مهدیان: در ماه رمضان در مسجد جامع، سخنوران مبارزی چون شهید باهنر برای سخنرانی می‌آمدند و از آنجا که درباره حضرت امام و آرمان‌ها و اهداف ایشان صحبت می‌کردند، امکان اینکه کسی به صورت دائمی در آنجا سخنرانی کند وجود نداشت، چون هر روز یک نفر منبر می‌رفت و او را دستگیر می‌کردند! و فردای آن فرد دیگری که ایثارگر، ازجان گذشته و بی‌اعتنا به دنیا بود، منبر می‌رفت و سخنرانی می‌کرد. خلاصه ماه رمضان به این شکل می‌گذشت.

«سرهنگ سگی»کیست؟

حسین مهدیان:یادم است سرهنگ عصبانی و خشنی به اسم «سرهنگ طاهری» - که همه به کنایه به او «سرهنگ سگی» می‌گفتند- میآمد و به سخنرانی‌ها گوش می‌داد و سپس دستور دستگیری سخنران را می‌داد! خودشان هم در مانده بودند که چطور وقتی کسی را دستگیر میکنند، بلافاصله فرد دیگری جای او را پر می‌کند؟!.

منزل پدری ما هم در همان منطقه بود و من هم همراه با عده‌ای از جوانان شجاع و مبارز، در این جلسات شرکت می‌کردم. بنده در آنجا بود که با شهید حاج مهدی عراقی آشنا شدم.

روزنامه جوان:پس از ترور حسنعلی منصور، ایشان(مهدی عراقی) به مدت ۱۳ سال در زندان بود. در این فاصله ارتباط شما با شهید عراقی چگونه بود؟

حسین مهدیان:طبیعتاً ارتباطم با ایشان قطع شد، ولی با خانواده‌شان ارتباط داشتم.

یک بار پس از فرار سه چهار نفر از زندانی‌ها از زندان اوین و بعد هم حاضر نشدن شهید عراقی، مرحوم عسگراولادی و مرحوم آیت‌الله انواری در جشن تولد شاه، این افراد را به زندان برازجان که در منطقه بد آب و هوایی بود تبعید کردند تا آزارشان بدهند. به همراه خانواده در ایام عید، برای دیدار با آنها به برازجان رفتیم. دوستان در حیاط زندان فرش انداخته بودند و برای سال تحویل قیمه‌پلو درست کرده بودند. درآن دیدار بسیار خوش گذشت.

غیر از شما، دیگر چه کسانی برای ملاقات آنان آمده بودند؟

حسین مهدیان:آقای هاشمی رفسنجانی همراه با بچه‌هایشان که آن موقع خیلی کوچک بودند، آقای مروارید و آقای توکلی‌بینا همراه خانواده‌هایشان، خانواده شهید عراقی و آقای نیری. از روزهای فراموش نشدنی زندگی‌ام بود. فصل بهار و هوا ملایم بود، اما می‌گفتند: تابستان‌های آنجا طاقت‌فرساست و زندانی‌ها را به آنجا تبعید می‌کردند تا مقاومتشان بشکند و آنها را وادار به تسلیم کنند. ما چهار پنج روزی در برازجان بودیم و بعد هم سری به بوشهر زدیم.

از راست: حجت‌الإسلام مهدی غفاری(داماد آیت‌الله مروارید)، آیت‌الله سیدمحمود هاشمی شاهرودی، آیت‌الله مروارید، حجت‌الإسلام  علی مروارید(فرزند آیت‌الله مروارید)،آیت الله سیدعلی خامنه ای(رهبرانقلاب)، حجت‌الإسلام علی‌اکبر الهی خراسانی(داماد آیت‌الله مروارید)منزل آیت الله سیدجوادخامنه ای ذ(پدررهبرانقلاب اسلامی)مشهد.

زندگینامه آیت‌الله سیدجواد خامنه‌ای به روایت فرزندش +سند

آیت الله سیدعلی خامنه ای درکنارپدر(آیت الله سیدجوادخامنه ای)

اشاره کردید به شما و دیگرانی که برای ملاقات زندانی ها آمده بودند و گفتید که خیلی خوش گذشت. مگر مأموران ساواک مراقب نبودند؟

حسین مهدیان:دست‌کم به شکل علنی خیر و ما خیلی راحت با هم صحبت می‌کردیم. خیلی تلاش کرده بودیم یک روز تمام را از صبح تا غروب در محیط زندان با آن بزرگواران که روحیه بسیار قوی داشتند بگذرانیم. روحیه بسیار شاد و قوی شهید عراقی و دیگران، آن روز را برای ما تبدیل به یکی از شیرین‌ترین روزهای زندگی‌مان کرد.

آیا توانستید پیامی هم رد و بدل کنید؟

مُفَصَّل! مطالب زیادی را با شهید عراقی رد و بدل کردیم. حسام(پسرمهدی عراقی) آن روز خیلی کوچک، ولی بسیار کنجکاو بود.

چه شد خانواده‌هایتان را هم به منطقه بد آب و هوای برازجان، آن هم زندان بردید؟

خانواده‌های ما به‌قدری به هم علاقه‌مند بودند که ترجیح می‌دادند به‌جای رفتن به شمال یا جاهای خوش آب و هوا در ایام عید، همراه ما بیایند و اتفاقاً برای آنها هم چند روز فراموش نشدنی بود.

هنگامی که شهید عراقی از زندان آزاد شد، رابطه شما چگونه ادامه یافت؟

حسین مهدیان:در ۱۳ سالی که ایشان در زندان بود که عملاً نمی‌شد کاری کرد و ارتباط ما قطع بود. وقتی هم که آزاد شد، هنوز خفقان رژیم شاه وجود داشت و باز هم کار چندانی نمی‌شد انجام داد. این وضعیت ادامه داشت تا زمانی که امام از نجف به پاریس رفتند و شرایط تغییر کرد و ما هم این توفیق را پیدا کردیم که به نوفل‌لوشاتو برویم و مدتی در خدمت امام باشیم.

شهید آیت الله مفتح در کنار غار حرا در سفر حج، به اتفاق فخرالدین حجازی، حسین مهدیان و ناصر میناچی<br /><br />

حسین مهدیان،آیت الله محمد مفتح،فخرالدین حجازی و ناصر میناچی/غارحرا-سفرحج

از آن روزها و شخصیت‌هایی که در اطراف امام بودند برایمان بگویید. شهید عراقی در آن روزها چه نقشی داشت؟

حسین مهدیان:حضرت امام اعتماد و علاقه زیادی به شهید عراقی داشتند، لذا وقتی ایشان به پاریس رفت، حفاظت از امام را به عهده گرفت. محل اقامت امام با محل نماز و سخنرانی ایشان کمی فاصله داشت و حفاظت و حراست از ایشان، به عهده شهید عراقی بود.

و اما در مورد شخصیت‌هایی که اطراف امام بودند و تقریباً حضور دائمی داشتند، یکی ابوالحسن بنی‌صدر بود که شب‌ها پس از نماز، سخنان حضرت امام را برای خبرگزاری‌های خارجی ترجمه می‌کرد. دیگری قطب‌زاده بود که در واقع به کسانی که قرار بود با امام مصاحبه کنند، وقت می‌داد و این مصاحبه‌ها را تنظیم می‌کرد. یکی دکتر یزدی بود که نقش مترجم صحبت‌های امام را به عهده داشت و آخری مرحوم صادق طباطبایی بود که بعدها در دولت موقت هم حضور داشت و در جریان اختلاف شهید آیت‌الله صدوقی و مرحوم بازرگان، نقش میانجی را ایفا کرد.

حضرتعالی در آن روزهای حساس اوج‌گیری انقلاب، در پاریس و در خدمت حضرت امام بودید. درآن روزها، ملاقات‌های بسیار مهمی صورت گرفتند. از آن دیدارها برایمان بگویید.

«دکترکریم سنجابی»(کلاهی)،دکترابراهیم یزدی ،حاج سید احمدآقا خمینی و آیت الله سید مرتضی پسندیده در بیت امام خمینی/اسفند۱۳۵۷

حسین مهدیان:یادم است شهید بهشتی و مهندس بازرگان به نوفل‌لوشاتو آمدند. همین‌طور دکتر سنجابی که بنده در جلسه ملاقات ایشان با امام، حضور داشتم. یادم است وقتی امام با قاطعیت تمام فرمودند:‌«جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر» دکتر سنجابی با حیرت گفت:‌«مگر میشود!؟» بعد کمی با هم صحبت کردند و دکتر سنجابی استدلال امام را قبول کرد و سپس خبر این ملاقات توسط خبرگزاری‌ها منتشر شد. 

یک روز در حیاط بودم که مرحوم آقای اشراقی داماد امام به من گفت:« امام با شما کار دارند.» خدمت امام رفتم و ایشان فرمودند:‌«به دکتر سنجابی بگویید از نوشته‌ای که به او دادم، استفاده تبلیغاتی نکند!» می‌خواهم بگویم امام تا این حد دقیق بودند که حتی در آن شرایط دشوار و پرمشغله، از چنین جزئیات ظریفی هم غفلت نمی‌کردند.

دکتر سیدصادق طباطبایی درآیینه تصاویر(2)

دکترسیدصادق طباطبایی درکنارمهندس مهدی بازرگان

به میانجیگری  دکتر سیدصادق طباطبایی بین شهید آیت‌الله صدوقی و مرحوم بازرگان اشاره کردید. موضوع از چه قرار بود؟

حسین مهدیان:شهید صدوقی به عملکرد دولت موقت انتقادات جدی داشتند، در نتیجه بین ایشان و مهندس بازرگان دلگیری پیش آمده بود که ادامه‌اش ابداً به مصلحت نبود. برای رفع این کدورت جلسه‌ای در منزل ما تشکیل شد و شهید صدوقی و پسرشان تشریف آوردند. مرحوم بازرگان هم آمد و پشت سر شهید صدوقی اقتدا کردیم و نماز خواندیم. بعد هم صحبت‌هایی شد و الحمدلله تا حدی کدورت‌ها برطرف شدند. فردای آن روز کیهان خبر این جلسه را با عکس زد. موقعی که فرقان مرا ترور کرد، یکی از مستنداتشان در دفاع به اصطلاح خودشان برای دفاع از «آخوندیسم» همین عکس بود.

به حضور شهید عراقی در پاریس برگردیم و به نقشی که ایفا میکرد و رابطه ایشان با امام؟

حسین مهدیان:همانطور که عرض کردم امام فوق‌العاده به شهید عراقی اعتماد و علاقه داشتند. یادم است شهید عراقی پس از نماز مغرب و عشای امام به پاریس و خدمت ایشان رسید. او درجوانی بسیار قوی بود و هیکل ورزشکاری داشت، ولی ۱۳ سال زندان خیلی به او صدمه زده بود. امام همین که او را دیدند، فرمودند:«تو همان عراقی هستی؟» معلوم بود شهید عراقی کاملاً یاد امام مانده بود.

شهید عراقی در زندان هم مسئولیت نظارت بر تهیه غذا را به عهده داشت و خیلی خوب از پس این کار بر می‌آمد. بماند که اساساً آدم اجرایی، کاربلد و بسیار مسلطی بود. به همین دلیل غیر از حراست و حفاظت از امام، مسئولیت پشتیبانی و تهیه غذا در نوفل‌لوشاتو را هم به عهده گرفت. آن روزها مردم به‌خصوص دانشجویان، از سراسر اروپا و امریکا به نوفل‌لوشاتو می‌آمدند و طبیعتاً باید به آنها غذا داده می‌شد. شهید عراقی اغلب آبگوشت یا سیب‌زمینی و تخم‌مرغ پخته تهیه و با همین غذاهای ساده، از آنها پذیرایی می‌کرد. غذا هم برای همه یکسان بود، لذا هر کسی که می‌آمد و آن وضعیت ساده را می‌دید، تحت تأثیر قرار می‌گرفت. بعد هم که با خود حضرت امام ملاقات می‌کردند و وضعیت ساده اقامتگاهشان را می‌دیدند، در وجودشان تحول ایجاد می‌شد و اغلبشان موقع برگشتن گریه می‌کردند!

رابطه شهید عراقی با اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی که در نوفل‌لوشاتو حضور فعال داشتند چگونه بود؟

حسین مهدیان:شهید عراقی در هر امری، کاملاً از امام اطاعت میکرد و لذا تا وقتی ایشان با کسی مخالفتی نمیکردند، عراقی هم بر همان مبنا با آنها ارتباط و تعامل داشت.

ماجرای مدیریت کیهان توسط جنابعالی و شهید حاج مهدی عراقی پس از پیروزی انقلاب چه بود؟

روزنامه کیهان بستر تبلیغاتی مهمی برای نظام بود و لذا باید به دست فرد مطمئنی سپرده می‌شد. از سوی دیگر به دلیل اعتصابات سال 1357، بدهی‌های زیادی پیدا کرده بود. ما تک‌تک طلبکارها را صدا زدیم و به آنها سفته دادیم تا به‌تدریج بدهی‌ها را بپردازیم. بعد هم نویسندگان متعهد و متخصص را به کیهان آوردیم. شهید عراقی کاملاً به نقش مهم این روزنامه در جامعه واقف بود. به همین دلیل مناصب مهم‌تر را نپذیرفت و مسئولیت سر و سامان دادن به کیهان را به عهده گرفت و از عناصر متخصص و متعهد یاری خواست.

شما هنگام شهادت مهدی عراقی و پسرش(حسام) در ماشین حضور داشتید. شنیدن ماجرای آن روز در این بخش از گفت و گو، برای ما مغتنم است.

حسین مهدیان:بله، آن روز صبح ایشان طبق معمول دنبالم آمد. پشت فرمان بود و من کنارش نشسته بودم. شهید حسام پشت سر من بود و محافظ شهید عراقی پشت سر ایشان نشسته بود. سر کوچه که می‌‌خواستیم وارد خیابان اصلی شویم، کسی کنار ماشین ظاهر شد و آن را به رگبار بست. شهید عراقی هرطور که بود از ماشین بیرون آمد و لحظاتی ایستاد و سپس به شهادت رسید! من بارها این اصطلاح را به کار برده‌ام که عراقی ایستاده شهید شد!

ضارب رادیدید؟

حسین مهدیان:بله، به نیابت از شهید عراقی به حج رفتم و موقعی که برگشتم، گفتند ضارب دستگیر شده است. به زندان اوین رفتم و او را دیدم و از او پرسیدم:‌«علت ترور ما چه بود؟» اسمی از دکتر شریعتی آورد. گفتم:‌«می‌دانی در آن شرایط سخت خفقان همین دکتر شریعتی که تو ادعای مرید بودنش را می‌کنی و به نامش آدم‌ها را می‌کشی، روزهای آخر عمرش در خانه من بود و وصیتنامه تاریخی را در خانه من به دکتر حکیمی داد؟»

درکل و به نظر من نباید از خاطر برد که شریعتی درباره طبقه محروم زیاد گفت و نوشت. در مصر وقتی اهرام را دید، نامه‎ای برای برده‎‎ها نوشت که واقعاً زیباست. شریعتی به‎عنوان کسی‎که حامی مستضعفان و دشمن مستکبران بود، بالاخره در جامعه طرفدار پیدا می‌‎کرد. اما گروه فرقان روی بعضی از نظریه‎‎های او تکیه کردند. به قدری برداشت آنها از شریعتی کودکانه بود که قوی‎ترین بازوی شریعتی را قطع کردند. استاد مطهری باعث شد شریعتی معروف شود. مطهری، شریعتی را به حسینیه ارشاد آورد و برایش جلسه گذاشت، اما همیشه می‌‎گفت:«شریعتی باید کنترل شود، باید مواظب سخنرانی‎هایش باشیم.» از این اختلاف‎ها، گروه فرقان سوءاستفاده کرد. آنچه مسلم است اینکه پشت‎پرده گروه فرقان، اکبر گودرزی و پس از آن طبق اسناد لانه جاسوسی، امریکا بود. گروه فرقان، آلت دست امریکایی‎‎ها شد. ریشه گروه فرقان از امریکا آب می‌‎خورد. چون امریکا هیچ‎وقت بیکار نمی‌‎نشیند. الان هم شبانه‎روز با کانال‎‎های تصویری و رادیویی علیه جمهوری اسلامی ایران تبلیغ می‌‎کند.

از دیگر ترورهای گروه فرقان چه خاطراتی دارید؟ ظاهراً این موارد به شما بی ارتباط هم نبوده است؟

 

حسین مهدیان:حاج طرخانی(حاجی ترخانی)، یک بازاری سر‌شناس، متدین و انقلابی بود. هر کسی از روحانیان که تحت تعقیب رژیم شاه قرار می‎گرفت، فراری می‌‎داد و می‎برد شمال و تا مدتی که آب‎‎ها از آسیاب بیفتد از او پذیرایی می‎کرد.«اکبرگودرزی» دردوران طلبگی میرفت خانه حاج طرخانی-که خانه اش درهمین خیابان مسجدقبابود-پول می گرفت.اینهاشتشوی مغزی شده بودند.خصومت وترورهایشان بی ربط بود وادله ای نداشتند،دفاعیات آنهادرفیلم دادرسیشان هست.

حسین مهدیان:من چنددقیقه قبل ازاینکه

 آقای هاشمی را ترور کنند، من پیش او بودم. از اتاقش که بیرون آمدم، اینها وارد شدند و می‌‎خواستند او را ترور کنند که به کمک همسرش این اتفاق نیفتاد. وقتی آقای هاشمی را به بیمارستان شهدا بردند، به عیادتش رفتم.

حسین مهدیان: «امام خمینی درهیچ تشییع جنازه ای شرکت نکردند،جزتشییع جنازه شهیدمهدی عراقی »که این حضورنهایت علاقه امام را به شهیدمهدی عراقی رامی رساند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درمنابع مأخوذه ویرایش انجام گرفته است + افزودن تصاویر

برای اطلاع ازماجرای ترورحسنعلی منصور(چه کسانی نقش داشتند)به این لینک مراجعه کنید:

بنیانگذاران"هیئت مؤتلفه" اعضای حزب موتلفه اسلامی+عکس