پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

مطالعه امام خمینی "رهبرانقلاب"آیت الله خامنه ای+غُصه خوردن برای«کتاب نخواندن"

«امام خمینی» برای اینکه بیشتر با جریانات داخلی و خارجی سر و کار داشته باشند بیشتر ساعت های خود را به مطالعه می گذرانند؛ یعنی شاید حداقل روزانه هشت ساعت مطالعه می کنند که ابتدایی ترین آنها خواندن تمام روزنامه های صبح و عصر است و جالب است که اگر پنج دقیقه از وقت آمدن روزنامه ها بگذرد پشت در می  آیند و می فرمایند: «روزنامه  ها چه شد؟..حتی بجای تعقیبات نماز،رادیوBBC گوش می دادند.

کتابهایی که رهبرانقلاب خوانده اند+مطالعه امام خمینی.

توصیه هایی که برای مطالعه«کتابخواتی»داشته اند.

مقام معظم رهبری: با خود کتاب همراه داشته باشید و از وقت‌های اضافه خود برای کتابخوانی استفاده کنید.بهار۱۳۷۵

مقام معظم رهبری:کتابخوانی را جزء کارهای زندگی بدانید...به بهانه اشتغال و کارهای روزمره از مطالعه غفلت نکنید/دهه۶۰

رهبرانقلاب:جوان‌ها وقتی دور هم می‌نشینند و دو ساعت سه ساعت جلسه دارند یه قرار بگذارند که از این جلسه ، نیم ساعت کتاب بخوانند./آبان۱۳۷۶

رهبرانقلاب:کودکان را به کتابخوانی عادت بدهید، این کار تا آخر عمر همراه با آنها خواهد بود...پدر و مادرها بچه‌ها را از اول با کتاب مانوس کنند/دهه۷۰

دکترحداد عادل(پدرعروس رهبرانقلاب) درباره  عادت کتاب‌خوانی مقام معظم رهبری می‌گوید:‌ ایشان در هر موضوعی که مخاطب بحث داشته باشد،‌ کتاب‌هایی را برای ارجاع به آن‌ها معرفی می‌کنند،‌ که بسیاری از این کتاب‌ها در کتابخانه شخصی معظم‌له نیز موجود است.نوه رهبر انقلاب کجا به دنیا آمد؟ / هزینه تولد او «یک‌میلیون پوند» شد؟ + عکس

«سید مجتبی » دومین فرزند،داماد دکترغلامعلی حداد عادل است.

دکترحدادعادل می گوید:‌ یکی از عادت‌های کتاب‌خوانی ایشان این است که با اتمام مطالعه کتاب،‌ نظر خود را در حد یک صفحه درباره کتاب نوشته آن را به‌همراه کتاب در قفسه کتابخانه قرار می‌دهند‌، به‌گونه‌ای که برای خواننده آگاهی از نظر ایشان درباره کتاب‌ به‌سرعت با خواندن آن کتاب امکان پذیر است.

روایت حداد عادل از شیوه مطالعه رهبر معظم انقلاب

رهبر انقلاب یک خواننده فعال کتاب هستند،‌ مطالعه ایشان انفعالی نیست،‌ ابتدا هر کتاب را ارزیابی می‌کنند،‌ نیت و انگیزه نویسنده از نگارش کتاب،‌ ترجمه،‌ قلم و نثر کتاب و حتی ظاهر کتاب را نیز بررسی می‌کنند،‌ می‌توان گفت رهبر انقلاب با کتاب زندگی می‌کنند.

روایت حداد عادل از شوخی‌هایی که با مقام معظم رهبری کرده‌است

دکترحدادمی گوید: از خصوصیات ایشان در کتاب‌خوانی، مداومت است. گذشته از مطالعات کاری در مورد موضوعات اساسی کشور،

ایشان نوعاً شب‌ها پیش از خواب مطالعه می‌کنند؛ یک مطالعه سبک. این غیر از مطالعه سنگینی است که برای درس خارج فقه‌ یا ایراد یک سخنرانی می‌کنند. مطالعه آخر شب برای ایشان در واقع برای رفع خستگی و به‌عنوان تفریح ذهنی مطرح است. البته مطالعه سبک ایشان جزو مطالعات سنگین ماهاست!»./منبع:آذر ۱۳۹۲تسنیم

تسنیم دراردیبهشت ۱۳۹۸ازخاطرات مقام معظم رهبری اینگونه  می نویسد:

آیت الله سیدعلی خامنه ای: از شش سال تحصیل در حوزه‌ مشهد خاطرات بسیاری دارم که یک مورد آن را ذکر می‌کنم و آن عبارت بود از شیفتگی شدید من به مطالعه‌ کتاب‌های داستان و رمان‌های مشهور جهانی و ایرانی. شاید من همه‌ داستان‌های «میشل زواگو» را که ده تا است، خوانده‌ام. داستان‌های «الکساندر دوما»ی پدر و پسر را هم خوانده‌ام. همچنین تمامی یا بیشتر داستان‌های ایرانی را نیز خوانده‌ام. خواندن این داستان‌ها و رمان‌ها تأثیر محسوسی در ذهن و شیوه‌ نگارش انسان دارد.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«میشل زواکو »کیست؟

«میشل زواکو »متولد ۱۸۶۰ جزیره کُرس(جنوب شرقی فرانسه) یک منتقد ومبارز بود،تحصیلات دانشگاهی داشت واستاددانشگاه«وین»بود،امابعلت آثارمنتقدانه ای که داشته اورااز کالج اخراج می کنند،وی به پاریس می رودو«روزنامه» ای را منتشرمی کند،که درآن رسانه آثارش گُل می کند؛آثارش آنقدرتأثیرگذاربود که در سال ۱۸۹۰به زندان افکنده می شود،یکی ازویژگیهایش «اعتمادبنفس»بالایش بوده که درلابلای آثارش همین شجاعت ونترسی پیداست،میشل گاهی درمصاحبه هایش  بامسئولین رده بالای مملکتی آنهارابه «ترسوبودن»متهم می کرد.

آثار «میشل زواکو »حدود۳۰عنوان است،کتابهایی که درایران چاپ شده غبارتنداز: نوستراداموس (جادوگر مرموز)،دو خواهر (۲ جلد)، شوالیه قهرمان، اشکهای دلقک (تریبوله)، صخره ی عشق، کاپیتان، بوریدان پهلوان برج نل، قصر سن پل، ژان دلاور،ملکه ایزابو، ملکه آن،حماسه عشق، رز ماری، شواله دسس، گلهای پاریس، پسر راسپوتین، لوئی سیزدهم (دختر شجاع)، لوکرس برژیا، فوستای مغلوب؛« پاردایان‌ها ۱۰ جلداست».  وسرانجام «میشل زواگو »در سن ۵۸ سالگی (۱۹۱۸ )درگذشت./پایان توضیحات مدیرسایت.

خاطرات رهبرانقلاب(آیت الله خامنه ای): سال ۱۳۳۶ چند ماه به عراق سفر کردم؛ برخی کتاب‌هایی را هم که به آنها خیلی علاقه داشتم، به‌همراه خود بردم. بعد به کتابخانه‌ شوشتریّه‌ نجف اشرف رفتم که اتّفاقاً بسیاری از کتابهای عمویم ــ سیّد محمّد ــ در این کتابخانه هست و موقوفه‌ آنجاست. در آنجا کتابهایی را استنساخ کردم. سپس به‌همراه خانواده از طریق بصره به ایران بازگشتیم و از خرّمشهر با قطار به تهران آمدیم. در تهران کتابها را به‌همراه چند شناسنامه گم کردم. همه جا را زیر و رو کردم و هر جایی را گشتم، به انبارهای راه‌آهن رفتم و مدّتها در آنجا جست‌وجو کردم؛ امّا نتیجه‌ای نداشت. پریشان و اندوهگین و افسوسمند به مشهد بازگشتم. دو سال بعد نامه‌ای از یک راننده‌ تاکسی به دستم رسید که نوشته بود: "من بسته‌ای را که در اتومبیلم جا مانده بود، پیدا کردم، آن را باز کردم، امّا هیچ نشانی از صاحبش در آن نیافتم؛ فقط چند کتاب و شناسنامه در آن بود. دیدم صاحب شناسنامه، معمّم است؛ لذا از فردی معمّم در تهران پرس‌وجو کردم و او نشانی مسجد مشهد را به من داد". به این ترتیب کتابها به من بازگشت!

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: آیامقام معظم رهبری به عتبات مشرف شده اند؟

اولین سفرکربلا ۷ سالگی:در سال ۱۳۲۵شمسی در ۷ سالگی 
رهبرانقلاب :«پدرم می‌خواست برود مکه. بنا بود ما را ببرد عتبات، بگذارد، خودش برود مکه و برگردد. [اما] نتوانست گذرنامه‌اش را درست کند. گذرنامه عتبات را هم نتوانست بگیرد. شبهای سختی گذراندیم... در بصره گمان می‌کردیم که دیگر تقریبا از خطر جسته‌[ایم]. منزل یکی از علمای آنجا وارد شدیم. یکی دو روز آنجا ماندیم. بعد بلیت گرفتند. رفتیم نجف..چند ماهی نجف بودیم،کربلا، کاظمین و سامرا رفتیم»
دومین زیارت کربلا ونجف درسن  ۱۸سالگی
 در سال ۱۳۳۶، به همراه مادر و برادر و تعدادی از بستگان برای دیدار با خویشاوندانی که ساکن نجف بوده‌اند عازم عراق میشوند. در شهر نجف در درس علما و مدرسان حوزه علمیه نجف حضور می‌یابند و«ازحوزه نجف خوشش می آیدکه قصداقامت درنجف را داشتند، ولی به دلیل مخالفت پدر پس از حدود دوماه به مشهد بازمیگردند

سومین دیدارناموفق کربلا

ساواک:«آشوبگراست،نبایدبرود!»

محرم سال ۱۳۴۷ بار دیگر ایشان قصد زیارت کربلا میکند... اداره گذرنامه درخواست او را به ساواک فرستاد ونامه ساواک: «مشارالیه... از هر فرصتی برای تحریک مردم استفاده می‌نماید و پای‌بند به هیچ اصول و  تعهدات خود-به حکومت شاه- نمی‌باشد،موافقت نمی شود.»/پایان توضیحات مدیریت سایت.

ادامه...کتابهایی که رهبرانقلاب(آیت الله خامنه ای) خوانده اند

 «کتاب «دن آرام» شولوخوف

 «کتاب «دن آرام» شولوخوف را خوانده ام که کتاب خوبی است اما کتاب «گذر از رنج ها» از آلکسی تولستوی در به تصویر کشیدن انقلاب، بهتر است.»

کتاب «دن آرام» نوشته میخائیل شولوخوف

کتاب «دن آرام» نوشته میخائیل شولوخوف از آثار جاودانه ادبیات جهان به شمار می رود که به شیوه رئالیزم اجتماعی به نگارش درآمده و رویدادهای یک دوره بسیار با اهمیت از تاریخ مردم روسیه را بازتاب می دهد،(درباره انقلاب اکتبر۱۹۱۷ روسیه =مهر۱۲۹۶)

کتاب «بینوایان»ویکتور هوگو

 «به نظر من بینوایان ویکتور هوگو برترین رمانی است که در طول تاریخ نوشته شده است. من همه رمان های طول تاریخ را نخوانده ام، شکی در این نیست، اما من مقدار زیادی رمان خوانده ام که مربوط به حوادث قرن های گوناگون هم هست. بعضی رمان های خیلی قدیمی را هم خوانده ام. مثلاً فرض کنید کمدی الهی را خوانده ام. امیرارسلان هم خوانده ام. الف لیله و هزار و یک شب را هم خوانده ام. وقتی نگاه می کنم به این رمانی که ویکتور هوگو نوشته، می بینم این چیزی است که اصلاً امکان ندارد هیچکس بتواند بهتر از این بنویسد یا نوشته باشد و معروف نباشد و مثل منی که در عالم رمان بوده ام، این را ندیده باشم یا اسمش را نشنیده باشم … من می گویم بینوایان یک معجزه است در عالم رمان نویسی، در عالم کتاب نویسی. واقعاً یک معجزه است … زمانی که جوان ها زیاد دور و بر من می آمدند قبل از انقلاب، بارها این را گفته ام که بروید یک دور حتماً بینوایان را بخوانید. این بینوایان کتاب جامعه شناسی است، کتاب تاریخی است، کتاب انتقادی است، کتاب الهی است، کتاب محبت و عاطفه و عشق است.»

کتاب «رومن رولان»گاندی

در دیدار با خانواده شهید مطهری «یک وقت به یکی از این آقایان اهل قلم و ادبیات که می گفت می خواهم شرح حالی از امام بنویسم گفتم، اگر می خواهی از امام شرح حالی بنویسی حتماً کتاب «مهاتما گاندی» را که «رومن رولان» نوشته بخوان. انصافاً «رومن رولان» در تصویرسازی آدم فوق العاده ای است.

هم در رمان هایش این طور است. هم در شرح حال هایش، «رومن رولان» یک، دو سه رمان بزرگ خوب دارد که از لحاظ داستانی، در حدّ رمان های درجه یک دنیا نیست اما از لحاظ تصویر و توصیف... به خصوص تبیین آن خصوصیات روانی و فکری چیز فوق العاده ای است...راجع به گاندی من خیلی کتاب خوانده ام اما هیچ کدام به خوبی این کتاب نبود. نویسنده مدت کوتاهی به هند رفته و شخصیت گاندی را ـ شخصیت معنوی او را ـ اندازه گیری کرده و با بهترین بیانی توصیف نموده است...»

 کتاب«لذات فلسفه»ویل دورانت

در دیدار با برخی امامان جمعه در دی ماه ۱۳۸۰ در خصوص کتاب «لذات فلسفه» ویل دورانت گفته اند: «حتی در مطالب جدی هم می شود از کارهای هنری و ذوقی استفاده کرد. من یکی از مثال های خوبی که در این زمینه در نظر دارم، کتاب «لذات فلسفه»ی ویل دورانت است که مرحوم دکتر زریاب آن را بسیار عالی ترجمه کرده است.

در این کتاب «ویل دورانت» مطالب فلسفی غرب را با ذوقی ترین بیان ها مطرح کرده است. این کتاب مثل شعر می ماند و انسان وقتی آن را مطالعه می کند، اصلا نمی فهمد این کتاب فلسفه است. هم نویسنده و هم مترجم، خیلی عالی و با ذوقی زیبا و هنری، یک کتاب فلسفی را مثل یک لقمه چرب و نرم و شیرین، در دهان خواننده می گذارند....

کتاب« جان شیفته » رومن رولان با ترجمه م.ا. به آذین

رهبر انقلاب در دیدار دست اندر کاران «هفته کتاب» در سال ۱۳۷۵ تاکید کرد: «قیمت این کتاب «جان شیفته» رومن رولان به مراتب از این بیشتر است؛ هم تاریخ است، هم ادبیات است، هم اخلاق است، هم هنر است؛ این کتاب همه چیز است، این کتاب را من سالها پیش خوانده ام... »

این در حالی است که رهبر انقلاب در سال ۱۳۸۵و در جریان بازدید از سالن ۷ نمایشگاه کتاب، هنگام بازدید از غرفه نشر ناهید ـــ ناشر غالب آثار م.الف به آذین ـــ خطاب به مسئول غرفه گفتند: سلام مرا به آقای به آذین برسانید. ایشان در گفتگویی کوتاه با مسئول غرفه «به آذین» را مترجمی قوی با آثاری ارزشمند چون «جان شیفته» دانستند و به مزاح پرسیدند: «حق الترجمه ایشان را تمام و کمال می دهید یا نه؟»

کتاب«المعجم فی فقه لغة القرآن و سرّ بلاغته»آیت الله محمد واعظ زاده خراسانی

 «این کتاب، کتاب بسیار خوبی است. در مراجعاتی که داشته ام، آن را از همه ی آنچه در این موضوع دیده ام بهتر یافتم. این فقط یک کتاب لغت نیست؛ یک موسوعه و دائرةالمعارف قرآنی است. بلکه در آن اقوال و آراء بسیار -آن هم به تفصیل- نقل شده و در آخر هر بحث هم، تحلیل هایی افزوده شده است. اسم معجم برای این کتاب، کوچک است. این کتاب، کتاب با ارزش و مفیدی است که همانند آن را نداریم. حتی اهل سنت -مخصوصاً مصریها که کارهای زیادی در این زمینه دارند- مانند این را ندارند. چند دوره از آن را برای کتابخانه های مهم مثل کتابخانه الازهر بفرستید.»

کتاب« آب هرگز نمی میرد» سردار میرزامحمد سُلگی

«سلام بر یاران حسین (علیه السّلام) و سلام بر لشگر انصارالحسین همدان؛ و سلام بر شهیدان، دلاوران، فدائیان، شیران روز و عابدان شب؛ و سلام بر شهید زنده میرزا محمد سُلگی و بر همسر باایمان و صبور او؛ و سلام بر حمید حسام که دردانه هایی چون سُلگی و خوش لفظ را به ما شناساند. ساعتهای خوش و باصفائی را با این کتاب گذراندم و بارها با دریغ و حسرت گفتم:

درنگی کرده بودم کاش در بزم جنون من هم / لبی تر کرده زان صهبای جام پرفسون من هم

هزاران کام در راه است و دل مشتاق و من حیران / که ره چون میتوانم یافتن سوی درون من هم. ..

در میان کتابهای خاطرات جنگ، این، یکی از بهترین ها است. نگارش درست و قوی، ذوق سرشار، سلیقه و حوصله، همّت بلند، همه با هم دست به کار تولید این اثر شده اند. کتاب خانم ضرّابی در شرح حال شهید عالی مقام علی چیت سازیان نیز دارای همین برجستگی ها است. این دو نفر از ستارگان اقبال همدانند.»

 کتاب«همپای صاعقه»گل علی بابایی و حسین بهزاد

رهبر انقلاب پس از مطالعه کتاب «همپای صاعقه» ـ کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) در زمان سردار حاج احمد متوسلیان ـ تقریظی بر این کتاب زدند و در این یادداشت نوشتند:

«بسم الله الرحمن الرحیم این یک کتاب منبع بسیار غنی و ارزشمند است که از آن می توان ده ها کتاب و فیلمنامه و زندگینامه استخراج کرد. لحظات و حالات ثبت شده در سراسر این کتاب، همان ظرافت های حیرت انگیزی است که از مجموع آن، تابلوی پرشکوه و باعظمت عملیاتی چون فتح المبین و بیت المقدس پدید آمده و برترین های هنر جهاد و ایثار و شجاعت و ابتکار را در مجموعه ی نمایشگاه بی نظیر هنرهای انقلاب اسلامی، نشان می دهد.

این مردان بزرگی که نام آن ها بسی آسان بر زبان و دل غافل ما می گذرد، از جنس همان اخوان صفا و فرسان هیجائند که سید شهیدان سلام الله علیه آن ها را با عظمت و سوز و مهر، مخاطب ساخت و از فقدان آنان غمگین بود. سلام خدا و بندگان برگزیده و فرشتگان و رسولان او نثار روح مطهر آنان باد. در روز و شب هایی از آبان و آذر ۱۳۸۶ صفحه به صفحه و سطر به سطر مطالعه و نیوشیده شد.»

کتاب«دختر شینا »خاطرات خانم قدم خیر محمّدی کنعان

رهبر انقلاب درباره این کتاب نوشتند: «رحمت خدا بر این بانوی صبور و با ایمان؛ و بر آن جوان مجاهد و مخلص و فداکاری که این رنجهای توانفرسای همسر محبوبش نتوانست او را از ادامه ی جهاد دشوارش باز دارد. جا دارد از فرزندان این دو انسان والا نیز قدردانی شود.»

کتاب« فرهنگ جبهه » سید مهدی فهیمی

رهبر انقلاب در دیدار با اعضای دفتر پژوهش و گسترش فرهنگ جبهه در دی ماه سال 70 در خصوص مجموعه فرهنگ جبهه گفتند: «وقتی که جلد اول فرهنگ جبهه درآمد، طبعاً به طور عادی، مثل بقیه منشوراتی که پیش من می آوردند، نشستم آن را خواندم. این کتاب از بس مرا جذب کرد، تا آخرش خواندم؛ بعد دیدم این کافی نیست؛ به خانه بردم و گفتم همه بنشینید این کتاب را بخوانید؛ گفتم این کتاب اصلاً باید در فضای خانه ها باشد و همه باید آن را همیشه داشته باشند.»

کتاب«آن ۲۳نفر»احمد یوسف زاده

 «در روزهای پایانی ۱۳۹۳ و آغازین ۱۳۹۴ با شیرینی این نوشته ی شیوا و جذاب و هنرمندانه، شیرین کام شدم و لحظه ها را با این مردان کم سال و پرهمت گذراندم. به این نویسنده ی خوش ذوق و به آن بیست و سه نفر و به دست قدرت و حکمتی که همه ی این زیبائیها، پرداخته ی سرپنجه ی معجزه گر اوست درود میفرستم و جبهه ی سپاس بر خاک میسایم. یک بار دیگر کرمان را از دریچه این کتاب، آنچنان که از دیرباز دیده و شناخته ام، دیدم و منشور هفت رنگ زیبا و درخشان آن را تحسین کردم.»

کتاب«جشن حنابندان»محمدحسین قدمی

«روز و شبی چند در لحظه های پیش از خواب، در فضایی عطرآگین و مصفا و در معراج شور و حالی که سطور و کلمات نورانی این کتاب به خواننده خود عطا می کند، سیر کردم و خدا را سپاس گفتم، هم بر آن قطره عشقی که در جان این نویسنده افکنده و چنین زلال اندیشه و ذوقی را بر قلم او جاری ساخته است، و هم بر آن دست قدرتی که نقشی چنان بدیع و یکتا بر صفحه تاریخ معاصر پدید آورده و صحنه هایی که افسانه وار از ذهن و چشم بشر این روزگار بیگانه است، در واقعیت زندگی این نسل از ملت ایران نقش زده است. له الحمدالحامدین ابدا لآبدین.

بیشتر فضیلت هایی که تاریخ انسان را زیور بخشیده و آرایش داده و مشعل و راهنمای افراد بشر شده است. محصول لحظه پرباری از زندگی یک یا چند انسان است. صبر، زهد، امتناع، گذشت، شجاعت، صدق، ایثار، و همه فضایل بشر که در سرگذشت او می بینیم از این قبیل است. هزاران لحظه پربار در هر روز و شب حماسه هشت ساله ملت ایران مکنون است و هر که با نگاهی هنرمندانه آن ها را ببیند و با قلمی هنرمندانه آن را ثبت و ماندگار کند و پیش از این ها، با توفیقی الهی به این همه دست یافته باشد، مشعل رهروان معراج انسانی را جان مایه و فروغ بخشیده است و این کتاب و نویسنده اش در آن زمره اند.»

کتاب«من زنده ام »معصومه آباد

کتاب «من زنده ام» خاطرات دوران چهار ساله ی اسارت خانم معصومه آباد در زندان های رژیم بعث صدام است. روایت کتاب از دوران کودکی نویسنده آغاز و با بیان بخش های مهمی از نوجوانی وی ادامه پیدا می کند. رهبر انقلاب درباره این کتاب نوشتند: «کتاب را با احساس دوگانه ی اندوه و افتخار و گاه از پشت پرده ی اشک، خواندم و بر آن صبر و همت و پاکی و صفا، و بر این هنرمندی در مجسّم کردن زیبائیها و زشتیها و رنجها و شادیها آفرین گفتم. گنجینه ی یادها و خاطره های مجاهدان و آزادگان، ذخیره ی عظیم و ارزشمندی است که تاریخ را پربار و درسها و آموختنی ها را پرشمار میکند. خدمت بزرگی است آنها را از ذهنها و حافظه ها بیرون کشیدن و به قلم و هنر و نمایش سپردن. این نیز از نوشته هائی است که ترجمه اش لازم است. به چهار بانوی قهرمان این کتاب بویژه نویسنده و راوی هنرمند آن سلام میفرستم.»

 کتاب«وقتی مهتاب گم شد» خاطرات جانباز سرافراز آقای علی خوش لفظ به قلم حمید حسام

رهبر انقلاب درباره این کتاب تاکید کردند: «بچّه های همدان؛ بچّه های صفا و عشق و اخلاص؛ مردان بزرگ و بی ادّعا؛ یاران حسین (علیه السّلام)؛ یاوران دین خدا. . و آنگاه مادران؛ مردآفرینان شجاع و صبور. . و آنگاه فضای معنویّت و معرفت؛ دلهای روشن، همّتها و عزمهای راسخ؛ بصیرتها و دیدهای ماورائی. . اینها و بسی جویبارهای شیرین و خوشگوار دیگر از سرچشمه ی این روایت صادقانه و نگارش استادانه، کام دل مشتاق را غرق لذّت میکند و آتش شوق را در آن سرکش تر میسازد.

راوی، خود یک شهید زنده است. تنِ بشدّت آزرده ی او نتوانسته از سرزندگی و بیداری دل او بکاهد، و الحمدلله ربّ العالمین. نویسنده نیز خود از خیل همین دلدادگان و تجربه دیدگان است. بر او و بر همه ی آنان گوارا باد فیض رضای الهی؛ ان شاء الله... درباره ی نگارش این کتاب، آنچه نوشتم کم است؛ لطف این نگارش بیش از اینها است. مقدّمه ی کتاب یک غزل به تمام معنی است.»

کتاب«تَن تَن و سندباد » محمد میرکیانی

حضرت آیت الله خامنه ای در یادداشتی کوتاه بر کتاب داستانی «تن تن و سندباد» که در آبان ماه ۱۳۷۳ به نگارش درآمده مرقوم داشته اند: «من هم همین قصّه را همیشه تعریف می کردم! حیف که خیلی ها آن را باور نداشتند. حالا خوب شد، شاهد از غیب رسید! راوی این حکایت که خود همه چیز را به چشم خود دیده، حکایت تن تن و سندباد را چاپ کرده است. حالا دیگر کار من آسان شد! همین بس است که نسخه ی این کتاب را به همه ی بچه ها بدهم.»

کتاب«سرباز کوچک امام » مهدی طحانیان

رهبر انقلاب درباره این کتاب نوشته اند: «سرگذشت این نوجوان شجاع و باهوش و صبور در اردوگاه های اسارت، یکی از شگفتی های دفاع مقدّس است؛ ماجراهای پسربچّه ی سیزده چهارده ساله ای که نخست میدان جنگ و سپس میدان مقاومت در برابر مأموران درنده خوی بعثی را با رفتار و روحیه ای اعجاب انگیز، آزموده و از هر دو سربلند بیرون آمده است.

دلْ بر مظلومیّت او میسوزد ولی از قدرت و تحمّل و صبر او پرمیکشد؛ این نیز بخشی از معجزه ی بزرگ انقلاب اسلامی است. در این کتاب، نشانه های خباثت و لئامتِ مأموران بعثی آشکارتر از کتابهای مشابهی است که خوانده ام. به هرحال این یک سند باارزش از دفاع مقدّس و انقلاب است؛ باید قدر دانسته شود. خوب است سست پیمان های مغلوب دنیاشده، نگاهی به امثال این نوشته ی صادقانه و معصومانه بیندازند، شاید رحمت خدا شامل آنان شود.»

 کتاب«خداحافظ کرخه »داوود امیریان

مقام معظم رهبری درباره «خداحافظ کرخه» تقریضی نوشته اند و در آن آورده اند: «این کتاب شیرین و ساده، زندگی و احساس و جهت گیری های بسیجی را به خوبی تشریح می کند. نویسنده، که خود یک بسیجی با همه بار فرهنگی این کلمه است، با بیان بعضی از جزئیات به ظاهر کم اهمیت، آن امر مهم را تصویر و ترسیم کرده است. با اینکه جوانی کم سن و سال است، بسی پخته تر از عمر خود می نویسد و می اندیشد. گاه در نقل حوادث، تسلسل طبیعی و منطقی رعایت نشده است. باری این یکی از کتاب های خیلی خوب در مجموعه خاطره هاست.

رهبر انقلاب چه کتاب هایی را برای مطالعه پیشنهاد کردند؟

کتاب« لشکر خوبان» مهدیقلی رضایی

«لشکر خوبان» کتاب خاطرات آقای مهدیقلی رضایی از واحد اطلاعات عملیات لشکر ۳۱ عاشورا در دوران دفاع مقدس است که توسط خانم معصومه سپهری به رشته ی تحریر در آمده است.

رهبر انقلاب اسلامی پیش از این در حاشیه یکی از دیدارهایشان فرموده بودند: «این کتاب لشکرخوبان پر است از اعجاب و عظمت ناگفته ی رزمندگان غواص و اطلاعات عملیات جنگ. در ایامی که این کتاب را می خواندم، بارها و بارها متأثر شدم.»

کتاب«زنده باد کمیل» محسن مطلق

مقام معظم رهبری در یادداشتی درباره این کتاب گفته است: «از این نوشته عطر اخلاص به مشام می رسد و چه زیباست که روایت صحنه هایی که از اخلاص و ایثار سرشار است نیز از سر اخلاص باشد. نویسنده، فروتنانه خود را غالباً در پشت یاران شهیدش پنهان کرده است. خوشا به حال این جوانان نورانی که در یکی از استثنایی ترین فرصتهای الهی در تاریخ، بیشترین بهره را بردند و به مدد اراده و ایمان و فداکاری، به مدارج عالی انسانی، رسیدند. این کتاب همچنین به خاطر شیرینی زبان روایتش و طنزی که در خیلی جاها نمک نوشته کرده است. از بعضی دیگر از خاطره های مکتوب، خواندنی تر است، باید ترجمه شود».

کتاب«یادداشت های ناتمام» کمال سپاهی، شهید علی سمندریان، هدایت الله بهبودی و شهیدسید محمد شکری

در یادداشت رهبری می خوانیم: «از این چهار نوشته، سومی را که به قلم شهید سید محمد شکری است قبلاً در جزوه ی مستقل خوانده بودم. از اولی هم که به قلم شیوا و سرشار از صفای شهید سمندری است، ذکر در «حنابندان» قدمی ـ که یکی از شیواترین نوشته های مربوط به جبهه است - رفته بود و با آن آشنائی دورادوری داشتم. آن را خواندم و حقیقتاً محظوظ شدم. خدا این هر دو شهید را در سرادق ملکوت، همنشین اولیاء فرماید. نوشته ی کمال سپاهی هم شیرین و خواندنی است هرچند آن جاذبه ی دو نوشته ی دیگر را ندارد. درباره ی نوشته ی آخر هم، دو سه جمله در ابتدای آن نوشته ام. خداوند به همه شان جزای خیر بدهد.»

کتاب«تیپ ۸۳ » سید محمدعلی دیباچی

در یادداشت رهبری برای این کتاب آمده است: «شرح خاطرات طلاب رزمنده ی جوان که ضمناً شرح گوشه هائی ـ هرچند کوتاه ـ از مجاهدات معصومانه ی آنان نیز هست، در این کتاب با قلم و تقریری شیوا به نگارش آمده است. این شیوه ی نوی است که روایت از کسی و تقریر از کس دیگری باشد. این قلم اگر پخته تر شود، بسی شیواتر خواهد شد.

خیلی از خواندن این کتاب محظوظ شدم، چون روحانی در این کتاب درس دین و معرفت را در خطرناکترین جاها می دهد و در آزمایش های دشوار زندگی با مردم شریک میگردد. این طلبه های جوان و خوش روحیه اند که اگر مدارج تحصیلی را طی کنند رهبران برجسته ی باب انقلاب و جمهوری اسلامی خواهند شد و روحانیون پرچمدار دین زندگیساز. . حوزه ی علمیه بیشک از پرورش چنین طلاب و روحانیونی به خود می بالد و احساس رضایت از انجام وظیفه ی تاریخی خود ـ که همواره بدان موفق بوده است ـ می کند.

تصادف جالبی بود که توفیق مطالعه ی این کتاب در ایام 15 شعبان و مابعد آن که به زیارت قم رفته بودم، دست داد.»

کتاب«تجاوز که آغاز شد. ..» سیدمحسن علامه

بنابر این گزارش، در این یادداشت که در حاشیه کتاب درج شده است، آمده است:

«بسم الله العزیز جمع آوری خاطرات پراکنده به این شکل می تواند زوایای متعددی از اوضاع جنگ در ماه های اول را روشن سازد، و این از عهده ی یک گزارش جامع که به قلم یکنفر باشد خارج است. البته در این نوشته ها خبرهای ضعیف و مبتنی بر گمان یا مبالغه و امثال آن هم متصور است لکن در مجموع، تصویر جامعی از قضایا را می توان از آن بدست آورد.

بخش آخر که به قلم اسرای عراقی است، بعکس، کاملاً بی فائده و خالی از ذکر جزئیات و وقایع جنگ است و در آن به تکرار کلیات مکرر، اکتفا شده است. البته من بیش از سه چهار گزارش آن را نخواندم. به هر حال این کتاب (بخش اولش) کتاب سودمند و ممتی است.

آن را در ساعاتی از شب ها و روزهای دهه ی اول و دوم ماه رمضان ۱۴۱۲ مطالعه کردم. اسفند ۱۳۷۰»

کتاب«تپه های لاله سرخ »حجت ایروانی، شهید سید محمدرضا فیض و غلامرضا نباتی

در یادداشت رهبر انقلاب برای این کتاب می خوانیم: «از این کتاب، آخرین نوشته، یعنی تپه های لاله سرخ از همه شیرینتر و دقیقتر است. نوشته ی شهید هم که طلوع دوباره نام گرفته، عطر شهادت و اخلاصش محسوس است. . و هر سه نوشته یادبودهای با ارزش از جنگ و ایثار هشت ساله است. در نوشته ی حجت ایروانی کوشش پرمرارت و تحمل طلب نیروهای دیده بان بخوبی تشریح شده است. خدایا بهترین پاداش خود به صالحان را به این جوانان پاک عطا کن. . و ما را نیز از آن عشق و اخلاص سهمی عنایت فرما آمین.

رهبر انقلاب

کتاب«سفر به قبله » هدایت الله بهبودی

رهبر فرزانه انقلاب در تاریخ 1370.12.10 بعد از مطالعه این کتاب یاداشتی بر آن نوشته اند: «این کتاب مرا باز در شور و حال حسرت آلود زیارت خانه خدا و حرم رسول الله (ص) فرو برد. شور و حال و اشتیاقی که دیگر امیدی هم با آن نیست. تا به یاد دارم ـ از سالهای دور جوانی ـ هرگز دل خود را از آتش این اشتیاق، رها نیافته ام. اما حتی در دوران سیاه اختناق که هر روحانی بامعرفت و بی معرفتی، با رغبت و یا حتی از سر سیری، آسان می توانست در خط حج قرار بگیرد... و من نمی توانستم! یا بهتر بگویم: هیچ حمله دار و رئیس کاروانی از ترس ساواک شاه، نمی توانست و جرأت نمی کرد نام مرا در فهرست حاجی های خود ـ چه رسد به عنوان روحانی کاروان ـ بگذارد. بله، حتی در آن دوران سخت هم دلم از امید زیارت کعبه و بوسه زدن بر جای پای پیامبر(ص) در مکه و مدینه، خالی نمانده بود... و این امید، اگرچه با حج ده روزه سال 58 که به فضل شهید محلاتی قسمتم شد، برآورده گشت، اما آتش آن شوق سوزنده تر و مشتعل تر شد... در سالهای ریاست جمهوری چشم امید به پس از آن دوران دوخته بودم... اما امروز...؟ شور و اشتیاقی بی سکون و امیدی تقریباً فرو مرده...تنها تسلا به خواندن اینگونه سفرنامه ها یا شنیدن آنها است که خود بازافزاینده ی شوق نیز هست. این کتاب، شیرین، موجز، با روح و هوشمندانه نوشته شده است. زیارت قبول؛ عزیز نویسنده! زیارت قبول...»

معرفی کتاب فراموش شده برای مطالعه تاریخ پیامبر(ص)

کتاب« پیامبری و انقلاب و حکومت» جلال الدین فارسی

کتاب , آیت‌الله سید علی خامنه‌ای , انتشارات انقلاب اسلامی ,

رهبر انقلاب به مناسبت بعثت نبی اکرم (ص) ضمن نقل خاطره ای از رهبرانقلاب، سه منبع پیشنهادی ایشان برای مطالعه زندگی پیامبر (ص) را معرفی کرده است. رهبرانقلاب تاکید کردند: «صرف اینکه بنشینیم، بگوئیم آیه ای نازل شد و جبرئیلی آمد و پیغمبر مبعوث به رسالت شد و خوشحال بشویم که کی ایمان آورد و کی ایمان نیاورد، مسئله ای را حل نمیکند.

مسئله این است که ما باید از این حادثه - که مادر همه ی حوادث دوران حیات مبارک پیغمبر است - درس بگیریم. همه ی این بیست وسه سال درس است. من یک وقت به بعضی دوستان گفتم زندگی پیغمبر را میلی متری باید مطالعه کرد. هر لحظه ی این زندگی یک حادثه است؛ یک درس است... جوانهای ما بروند تاریخ زندگی پیغمبر را از منابع محکم و مستند بخوانند و ببینند چه اتفاقی افتاده است.

یک کتابِ خوبِ فراموش شده برای مطالعه ی زندگی پیام اعظم(ص)؛ «پیامبری و انقلاب»، «پیامبری و جهاد» و «پیامبری و حکومت» عناوین این مجموعه ی سه جلدی است؛ کتاب هایی از جلال الدین فارسی که در دهه ی شصت منتشر شد و انتشارات «انجام کتاب» آن را چاپ کرده است.»

منبع:بنقل از رسانه حوزه

مدیریت سایت-پیراسته فر:وامااینکه جناب آقای قرائتی گفته اند:سال به سال رادیووتلویزیون نمی بینندالااخبارکوتاه.و یک امام جمعه ای-تهران-که درخبرگان هم حضوردارند،می گویند«من تلویزیون نگاه نمی کنم،وقت ندارم!».یادبگیرندکه داشتن افق های فکری وسیع وآگاهی های همه جانبه چگونه حاصل می شود.

«غُصه حوردن» رهبرانقلاب ازعدم توجه مردم به مطالعه وکتاب «کتابخوانی»

ملت ما مطالعه کردن را اصلاً جزو کارهاى بشرى نمى‌دانند!-باید-مثل خوراک و ورزش و دیگر چیزهایى که جزو کارهاى معمول انسان است-باشد-، اما-مطالعه اصلاً جزو این چیزها نیست!

سرانه مطالعه درکشور ۱۸۲ دقیقه

براساس اظهارات  سیدعباس صالحی(وزیر فرهنگ و ارشاد)  در آیین گشایش هفدهمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تبریز۲۹مهر۱۳۹۸: سرانه مطالعه درکشور -ایران-روزانه: ۱۸۲ دقیقه است(۱۳ دقیقه کتاب + ۱۶۹ دقیقه اینترنت)،البته ادعیه وقرائت قرآن دراین آمارلحاظ نشده است.

تامجبورنشوند،نمی خوانند!

یا باید شب امتحانش باشد؛ یا باید استاد در مدرسه-ودانشگاه- از آدمبخواهد؛ یا باید بخواهد در جایى سخنرانى کند- تا موجب شود که مطالعه کند!

واقعاً خدا مى‌داند من وقتى به یاداین مسائل می افتم- و این چیزى است که تقریباً هیچ‌وقت از یادم نمى‌رود- اینکه «مردم ما مطالعه کردن را بلد نیستند» به قلب من فشار مى‌آید!.

۲۹ بهمن۱۳۷۰در دیدار رهبری  با اعضاى گروه اجتماعى صداى جمهورى اسلامى .

مدیریت سایت-پیراسته فر:وامااینکه جناب آقای قرائتی گفته اند:به مردم می گوید(مخاطب کتابداران)شمانیازی به هیچ کتاب-مطالعه-ای ندارید الاقرآن..من سال به سال رادیووتلویزیون نمی بینندالااخبارکوتاه.و یک امام جمعه ای-تهران-که درخبرگان هم حضوردارند،می گویند«من تلویزیون نگاه نمی کنم،وقت ندارم!».یادبگیرندکه داشتن افق های فکری وسیع وآگاهی واشراف  همه جانبه  به محیط پیرامونی چگونه حاصل می شود.

مطالعات امام خمینی:

رهبری

مام را از موقعی که به یاد دارم میان کتابهایشان می  دیدم. گاهی اوقات می  شد وقتی برای چای بردن به اتاق ایشان می  رفتیم، می  دیدیم کتابهای زیادی را نیمه باز در اطرافشان چیده و مشغول مطالعه هستند. کتابها به قدری زیاد بود که خودشان پشت کتابها دیده نمی شدند. امام اکثر اوقات در خانه بودند و همیشه مشغول مطالعه و تنها یک ساعت و نیم به غروب مانده برای تدریس از منزل بیرون می  رفتند. /فریده مصطفوی – روزنامه اطلاعات – 11 / 12 / 60

امام خمینی کتابهای تاریخی وداستانی مطالعه می کرد

این روزها امام نمی رسند که کتابهای داستانی و این طور چیزها را بخوانند. آن چیزی که من گفته ام این است که امام در زمان قدیم مثلاً نجف که بودند واقعاً شاید در روز صدها صفحه کتاب می خواندند، کتاب قصه یا مسایل اجتماعی، چندتا کتاب می آوردند بیست صفحه از این، ده صفحه از آن، پانزده صفحه از آن، ایشان اکثر داستانهای معروف را خوانده اند؛ حالا چه کتابهایی که جنبه سیاسی یا اجتماعی داشت، مثل «نگاهی به تاریخ جهان» نهرو، چه کتاب های تاریخی، کتابهایی مثل «شوهر آهو خانم» را از اول تا آخر خوانده اند! می خواهم بگویم امام از این سبک چیزها می خواندند./حجة‏الاسلام والمسلمین احمد خمینی – پیام انقلاب – ش 60، ص 24

تحصیلات امام خمینی | از تلاش شبانه روزی برای فراگیری عرفان تا علاقه به یادگیری زبان فرانسه

امام خمینی کتابهای مؤلفان ضددینی رامطالعه می کرد

امام خیلی مطالعه می  کردند. شاید بتوانم بگویم که همۀ کتابهای کسروی را مطالعه کرده بودند. همه کتابهای عرفانی را خوانده بودند. آن موقع که مطالعه مجلات و مقالات روزنامه ها معمول نبود، اهل مطالعه این گونه مطالب بودند. /آیت ‏الله صادق خلخالی.

امام خمینی خیلی ازکتابهای نویسندگان معروف رامی خواند

امام مطالعه را دوست دارند و هنوز که هنوز است به قدری مطالعه می  کنند که چشمشان خسته می شود. یادم هست در ایام تعطیلی که تابستانها به یکی از شهرها و یا تهران می آمدیم به قدری کتابهای متنوع مطالعه می کردند که صدای کسانی که برای ایشان کتاب تهیه می کردند درمی آمد. اکثر نوشته های نویسندگان بزرگ جهان را خوانده اند. چه در زمینه های اجتماعی و چه سیاسی، پر مطالعه ترین روحانی بودند. تاریخ ایران را بارها مطالعه کرده اند و تاریخ مشروطه را خوب می دانند./حجة‏الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی – دلیل آفتاب، ص 163

مطالعه مستمر«روزنامه ها»راداشت.

عکسی کمتر دیده شده از امام خمینی در حال مطالعه روزنامه

امام برای اینکه بیشتر با جریانات داخلی و خارجی سر و کار داشته باشند بیشتر ساعت های خود را به مطالعه می گذرانند؛ یعنی شاید حداقل روزانه هشت ساعت مطالعه می کنند که ابتدایی ترین آنها خواندن تمام روزنامه های صبح و عصر است و جالب است که اگر پنج دقیقه از وقت آمدن روزنامه ها بگذرد پشت در می  آیند و می فرمایند: «روزنامه  ها چه شد؟»/حجة‏الاسلام والمسلمین انصاری کرمانی – پیام انقلاب – ش 50، ص 27. 

مطالعه امام خمینی «فقط قرآن وتفسیرنبود»

مطالعات تاریخ یا تفسیر و کتابهای اخلاق و روایات نیز در برنامه کار امام است و گاهی امام مطالبه این نوع کتابها را می نمایند و در فرصتهای لازم از آنها استفاده می کنند. 

امام خمینی همیشه درمطالعه بود

در زمان مرجعیت آقای بروجردی که امام مسؤولیت رهبری مبارزه را نداشتند، آن قدر مشغول مطالعه و درس بودند که ما فقط سر ناهار یا گاهی ده دقیقه سرشب، ایشان را می دیدیم./فریده مصطفوی، پا به پای آفتاب (جدید)، ج 1، ص 164

مدیریت سایت-پیراسته فر:وامااینکه جناب آقای قرائتی گفته اند:سال به سال رادیووتلویزیون نمی بینندالااخبارکوتاه.

تعقیبات نمازگوش دادن به اخباررادیوهای خارجی(BBC)

وقت اخبار رادیو «بی بی سی »یک ربع به هشت شب بود که درتابستان، دقیقاً بین نماز مغرب و عشا واقع می شد. امام درایوان منزلشان نمازمی خواندندخودم دیدم که حضرت امام همین­که نماز مغربشان تمام شد، برای گوش کردن اخبار رادیو بی بی سی  رفتند

و زمانی که اخبار مربوط به ایران و مسائل آن تمام  شد، رادیو را بستند و نماز عشا را شروع کردند.

با آن که ایشان به نماز اول وقت و تعقیبات و مستحبات آن بسیار مقیّد بودند، اما از شنیدن اخبار رادیوهای بیگانه هم غافل نبودند.

این­چنین بود که حضرت امام به اوضاع سیاسی کشور مسلط بودند و از سخنان مسموم دشمن آگاه می شدند و به موقع پادزهر لازم را می ریختند و تبلیغات دشمن را خنثی می کردند.

امام خمینی در زندگی، سخت معتقد به برنامه‏ ریزی و نظم و انضباط بود. ساعات مشخصی از شبانه روز را به عبادت و ذکر حق و قرائت قرآن و دعا و مطالعه می‏پرداخت. قدم زدن و در همان حال ذکر خدا گفتن و اندیشیدن جزئی از برنامه روزانه‏ اش بود. او در حالی که عمرش به نود‌سال نزدیک شده بود

 یکی از پرکارترین رهبران سیاسی جهان به شمار می‏رفت که نشاط خدمت در راه تعالی جامعۀ اسلامی و حلّ مشکلات آن را هیچ گاه؛ حتی در سهمگین‏ ترین حوادث از دست نمی ‏داد.

امام خمینی ریالعلاوه بر مطالعه روزانه اهمّ اخبار و گزارشات مطبوعات رسمی کشور و مطالعه دهها بولتن خبری و گوش دادن به اخبار رادیو و تلویزیون داخلی، او در چندین نوبت در شبانه‏ روز تحلیلها و خبرهای رادیوهای بیگانه فارسی ‏زبان را گوش می‏داد تا شخصاً در جریان روند تبلیغات دشمنان انقلاب قرار گیرد .

منبع:گذری بر اعتقادات، آرمانها و هدفهای امام خمینی/سایت جماران+اندکی ویرایش وپردازش.

آتش اتاقش رامتوجه نشد"غرق مطالعه"دیدار۲علامه "جعفری و سمنانی"

«اتاقش پرازدودبود»(حجره اش آتش گرفته بود)ازبس تمرکزش به مطالعه بود،متوجه نشده بود.

.همچین حادثه ای(اتاق درمعرض آتش ودود)برای «علامه امینی» نیزرخ داده بود...رهبرانقلاب(آیت الله خامنه ای)تعریف کرده:من  درجوانی کتابخانه نزدیک حرم(امام رضا)میرفتم مطالعه،آنقدرکه گرم مطالعه بودم،صدای اذان-ازبلندگو-راهم نمی شنیدم...داستان «ابوریحان بیرونی»راهم خواهیدخواندکه درروزهای بیماری آخرعمر،وقتی یک عالمی به عیادتش می رود،یک سئوال فقهی می کندآن آقامی گوید:«حالا چه وقت سئوال کردن است،بااین تن بیمار...» که جواب می دهد«بدانم وبمیرم،بهتره یاندانم»...و غرق مطالعه صاحب المیزان راهم آورده ام درپایان+مطالعه  امام خمینی ودکترحسابی راهم خواهیددید+عدم درک زمان درمطالعه آیت الله بروجردی..

محمدتقی جعفری: هنگام تحصیل در مدرسه صدر نجف اشرف، روزی نزدیک ظهر در حجره آبگوشتی برسر چراغ بار گذاشتم وسپس مشغول مطالعه شدم.پس از چندی،

ناگهان متوجه شدم که طلاب مدرسه در حال شکستن درب حجره هستند.

راز ملاقات علامه جعفری با امیرالمومنین (ع)

چرامزاحم مطالعه ام شدید!؟

با سرعت در را باز کردم وبا حالت اعتراض خطاب به آنان گفتم: من مشغول مطالعه هستم، چرا مزاحم من می شوید؟ در همین حین به ناگاه متوجه شدم که تمامی حجره را دود گرفته وطلاب به تصور این که حجره من آتش گرفته، برای کمک و نجات من آمده اند ومن از فرط توجه به مطالب مورد مطالعه، متوجه نشده ام.

عوضی گرفتن علامه جعفری،صلوات برای دیگری

یک روز، نامه ای از «علامه سمنانی »آوردند که ایشان مردی بسیار بافضل بود.ایشان مرقوم فرموده بودند: من دلم می خواهد شمارا ببینم ولی نمی توانم به تهران بیایم.اگر برای شما امکان پذیر است، به سمنان بیایید.ما هم با ۲ تا از دوستان، سوار قطار شدیم و به سمنان رفتیم. وقتی به ایستگاه راه آهن سمنان رسیدیم، دیدیم جمعیت زیادی آمده است.جمعیت موج می زد. پیاده شدیم که به منزل آقای علامه(سمنانی) برویم. همان موقعی که ما خواستیم پیاده شویم یک آقای روحانی دیگری از قطار پیاده شد. ایشان شکل و هیکل جالبی داشت. مردم ریختند به طرف او وگفتند: برای سلامتی علامه محمد تقی جعفری صلوات بفرستید.

من(جعفری)معطل برای درشکه،مردم ریختندسر«بدلم»

به رفقا گفتم: خوب شد، رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت. جمعیت ریختند(سربدلم) و خیلی شلوغ شد. آنجا درشکه و وسایل نقلیه بود.

به هرکه گفتیم مارا به خانه علامه(سمنانی) ببرید، گفتند: نه خیر( مافقط مهمان های آقای علامه را می خواهیم ببریم)

هر کاری کردیم کسی سوارمان نکرد.آن موقع، کرایه ماشین یا درشکه فرض کنید یک تومان بود. این دوستم گفت: ده تومان می دهم مارا به منزل آقای علامه ببر. درشکه چی با یک اکراهی گفت: حالا سوار شوید. سوارشدیم و راه افتادیم. وقتی وارد خیابانها شدیم دیدیم خود مرحوم علامه هم پیاده و عصا به دست آمده بود.ایشان آن موقع هشتاد سال داشت. به درشکه چی گفتم: علامه ایشان است؟ گفت: بله.گفتم:پس همین جا نگه دار. پیاده شدیم و سلام کردیم. گفت:پس مردم کجا هستند؟گفتم: کدام مردم؟ گفت: من فرستاده بودم به پیشوازشما.گفتم:الان می آیند.او خیلی باهوش بود.گفت: اینها حتما عوضی گرفته اند. تقصیر قیافه خودتان است.این چه قیافه ای است؟ یک مقدار خودت و لباس هایت را جمع و جور کن.  به هر حال، آن آقا که مردم او را عوضی گرفته بودند، یک مقدار می ایستد.بعد مردم می گویند: خوب آقا بفرمایید. می گوید:کجا؟ می گویند: مگر شما جعفری نیستید؟ آقای علامه منتظرند. می گوید: کدام جعفری؟ کدام علامه؟ مردم مثل لشکر متفرق برمی گردند.

علامه سمنانی کیست؟

«محمدصالح حائری مازندرانی»(متولد ۱۲۹۸ق، کربلا) اصالتاً بابلی(مازندران) بود، اما به سبب اقامت طولانی‌اش در سمنان،به «علامه سمنانی» معروف شد.

محمدصالح در ۱۳۲۴ق(۱۲۸۵شمسی)، به ایران آمد و به بابل رفت و به تدریس، وعظ و اقامه جماعت پرداخت و از مراجع تقلید گردید.

اوائل حکومت پهلوی اول موجب حضوربیگانگان درایران شده بود وآیت الله حائری مازندرانی به مبارزه بامفاسدپرداخت،وی در یکی از سخنرانی‌هایش در مسجد جامع بابل با صراحت گفت: «هر کس با قرآن مخالفت کند کافر است اگر چه رضاخان باشد.».

بدنبال این سخنرانی وی دستگیرشدو مدت نه ماه زندانی و سپس به سمنان تبعید شد.

محمدصالح حائری مازندرانی (علامه سمنانی)در ۲۱ دی ماه ۱۳۵۰(۱۳۹۱دیقعده۱۳۹۱) در سمنان درگذشت و در مشهدمدفون است.

پدرش، میرزافضل‌اللّه مجتهد حائری مازندرانی (متوفی ۱۳۰۵شمسی) پس از تحصیلات مقدماتی در بابل به نجف هجرت کرد.

کتاب «کفایة الأصول»‏ آخوند خراسانی راازروی نوشته های علامه سمنانی بود.

آیت الله عبدالله جوادی آملی:مرحوم علامه سمنانی مازندرانی که از مازندران به سمنان، در اثر ظلم ستم‌شاهی رضاخان پهلوی، تبعید شده بود؛ سال ۳۵ ظاهراً به قم مشرّف شدند، یعنی ۵۶ سال قبل، چون اهل شمال بود در بازدید ایشان نسبت به مراجع، بعضی از دوستان شمالی، ایشان را همراهی می‌کردند؛ ایشان رسیدند به منزل برخی از مراجع، بنا شد بنده(عبدالله) هم در خدمتشان باشم، آنجا مرحوم علامه سمنانی به آن مرجع بزرگوار گفتند:

«مرحوم آخوند خراسانی که خواست جلد دوم کفایه را تدوین کند، تقریرات مرا گرفت و آن را به صورت کتاب درسی در آورد» چون تقریرنویسی مشکل حوزه را حل نمی‌کند؛ باید یک کتاب تدوینی قابل عرضه باشد۲۶دیماه۱۳۹۰بمناسبت بزرگداشت«آخوندخراسانی»(بنقل ازشبستان)

«ملامحمد کاظم خراسانی» فرزندملا حسین واعظ هراتى(تولد۱۲۵۵ قمری- ۱۲۱۸شمسی، مشهد – وفات۱۳۲۹ قمری-۱۲۹۰شمسی، نجف)ازفعالین نهضت مشروطیت بود.

***


خاطره یک شخصیت سمنانی ازرابطه -ارادت-علامه سمنانی ازامام خمینی 

دکترحسن روحانی:یکی‌ از نکاتی‌ که‌ برایم‌ خیلی‌ جالب‌ بود، تجلیل‌ از آیت‌الله خمینی‌ آن‌ هم‌ از زبان‌ مرحوم‌ علامه‌ سمنانی بود. سال‌ ۱۳۳۹، سال‌ اوج‌ قدرت‌ آیت‌الله بروجردی‌ و عظمت‌ ایشان‌ بود. در میان‌ بقیه‌ی علما و مراجعی‌ که‌ بعد از مرحوم‌ آیت‌الله بروجردی‌ زعامت‌ را برعهده‌ گرفتند، چهره‌ معروف‌ و شاخصی‌ در آن‌ زمان‌ نبود و عامه‌ی‌ مردم‌ به‌ویژه‌ در شهرستان‌ها با آنها آشنا نبودند. حتی‌ نام‌ آیات‌ عظام‌ گلپایگانی‌، مرعشی‌، میلانی‌، خوانساری‌، حکیم‌ و خویی‌ هم‌ کمتر شنیده‌ می‌شد. از امام‌ که‌ اصلاً خبری‌ نبود و نام‌ ایشان‌ کمتر زبانزد خاص‌ و عام‌ بود، چه‌ بسا اکثر مردم‌ قم‌، نام‌ آیت‌الله خمینی‌ را نشنیده‌ بودند. البته‌ امام‌ در میان‌ شاگردان‌ خود خیلی‌ محبوب‌ بود و از او به‌ نام‌ «حاج‌ آقا روح‌الله» و یا «حاج‌ آقا» یاد می‌کردند ...

امام خمینی ازآیت الله بروجردی«اَعلَم»است

یکی‌ از روزها که‌ در خدمت‌ آقای‌ علامه‌ بودیم‌، راجع‌ به‌ علمای‌ قم‌ و سفر چند سال‌ قبل‌ ایشان‌ به‌ قم‌ بحث‌ شد. ایشان‌ ماجرای‌ سفرش‌ به‌ قم‌ را توضیح‌ می‌داد و در ضمن‌ بحث‌، شروع‌ به‌ تجلیل‌ از امام‌ کرد. 

در آن‌ جلسه‌ ایشان‌ گفت‌: اینکه‌ «حاج‌ آقا حسین»( آیت‌الله سیدحسین بروجردی‌ طباطبایی ) امروز مرجع‌ است‌، این‌ را خدا خواسته‌ که‌ ریاست‌ و زعامت‌ شیعه‌ به‌ او سپرده‌ شود. این‌ اراده‌‌ خداست‌ و مربوط‌ به‌ اعلمیت‌ آیت‌الله بروجردی‌ نیست‌. ما هم‌ برای‌ ایشان‌ دعا می‌کنیم‌، اما از لحاظ‌ علمی‌، حاج‌ آقا حسین‌ خیلی‌ باسواد نیست‌. در قم‌ شخصی‌ هست‌ که‌ شما ممکن‌ است‌ او را نشناسید و ایشان‌ آقای‌ خُمُنی‌ است‌ که‌ خیلی‌ باسواد است‌. مرحوم‌ علامه‌، خمینی‌ را خُمُنی‌ تلفظ‌ می‌کرد و برای‌ ما آن‌ همه‌ تجلیل‌ و تعریف‌ کمی‌ تعجب‌آور بود و می‌خواستیم‌ بدانیم‌ که‌ آقای‌ خمنی‌ کیست‌؟ بعد که‌ پرسیدیم‌، فهمیدیم‌ مقصود ایشان‌ «آیت‌الله سیدروح‌الله خمینی» است‌.

دیدارعلامه سمنانی باامام خمینی

در واقع‌ برای‌ اولین‌ بار در سال‌ ۱۳۳۹، نام‌ آیت‌الله خمینی‌ را از مرحوم‌ علامه‌ شنیدم‌. مرحوم‌ علامه‌ در چندین‌ نوبت‌ به‌ تناسب‌، از امام‌ نام‌ برد و حتی‌ از او به‌ عنوان‌ اعلم‌ علمای‌ قم‌ و کسی‌ یاد کرد که‌ به‌ مباحث‌ فلسفه‌ کاملاً مسلط‌ است‌. البته‌ به‌ این‌ نکته‌ هم‌ اشاره‌ کنم‌ که‌ مراجع‌ قم‌ معمولاً نسبت‌ به‌ فلسفه‌ علاقه‌‌ چندانی‌ نداشتند. مرحوم‌ علامه‌ چون‌ فیلسوف‌ بود، چنین‌ نظری‌ را درباره‌ی آیت‌الله بروجردی‌ و امام‌خمینی‌ ابراز می‌کرد، زیرا معمولاً افرادی‌ که‌ در فلسفه‌‌ تخصص‌ دارند، با کسانی‌ که‌ با فلسفه‌ رابطه‌‌ چندانی‌ ندارند، میانه‌‌ خیلی‌ خوبی‌ ندارند. از این‌ رو بی‌تردید، این‌ جنبه‌ هم‌ در ارادت‌ مرحوم‌ علامه‌ به‌ امام‌ مؤثر بود. در مجموع‌،

ایشان‌(علامه سمنانی) خیلی‌ از امام‌ تجلیل‌ می‌کرد. خود ایشان‌ می‌گفت‌ وقتی‌ به‌ قم‌ رفته‌، یکی‌ دو روز میهمان‌ امام‌ بوده‌ است‌. علی‌الظاهر در آن‌ ایام‌ و در چند روزی‌ که‌ منزل‌ امام‌ بوده‌، مباحثاتی‌ بین‌ آنها راجع‌ به‌ مسائل‌ فلسفی‌ و فقهی‌ رد و بدل‌ شده‌ بود و ایشان‌ خیلی‌ تحت‌ تأثیر امام‌ قرار گرفته‌ بود.

این‌ مسئله‌ بسیار مهم‌ بود که‌ در زمان‌ حیات‌ آیت‌الله بروجردی‌، ایشان‌ به‌ صراحت‌ امام‌ را اعلم‌ مراجع‌ قم‌ می‌دانست‌. برای‌ همین‌، خیلی‌ کنجکاو شده‌ بودیم‌ بدانیم‌ آیت‌الله خمینی‌ کیست‌؟ در ذهن‌ ما این‌ نکته‌ خلجان‌ می‌کرد که‌ چرا این‌ همه‌ مرحوم‌ علامه‌ از ایشان‌ تمجید می‌کند، در حالی‌که‌ کمتر حاضر است‌ از عالم‌ دیگری‌ تعریف‌ کند.

منبع: پرتال امام خمینی،به نقل از «جلد اول کتاب خاطرات دکتر حسن روحانی (۱۳۴۱-۱۳۵۷)»- توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی ۱۳۸۸.خاطره حسن روحانی از جنب و جوش دانشجویان در نوفل لوشاتو/ خداوند اسلام را از شر خشکه‌مقدس‌ها حفظ کند

دکترحسن روحانی در خاطرات خود از اقامت امام راحل در« نوفل لوشاتو» خاطراتی را در جلد اول کتاب خاطرات خود به اختصار ذکر کرده است.

از مهر ۱۳۵۷ تا پیروزی انقلاب، مدت چهار ماهی که امام خمینی در فرانسه اقامت داشتند تقریباً همه آخر هفته‌ها در نوفل لوشاتو خدمت ایشان می‌رسیدم.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:وشایداین ملاقات هابوده که حجت الاسلام آقای دکتر حسن روحانی  روز ۸ بهمن ۱۳۵۶ در مراسم چهلم شهادت آیت الله حاج سید مصطفی خمینی  در مسجد ارک تهران ازعنوان «امام»بجای حاج آقاروح الله یاد کردند و این سخنرانی زمینه ساز خوبی برای رواج این عنوان در میان عموم مردم بوده است. (قبل ازآن محمد رضا حکیمی سال۱۳۴۲درکتاب کتاب الحیاه-ازعنوان « امام خمینی» استفاده کرده بودند،همچنین دربعضی اعلامیه های قبل ازاین).

***

آنقدرغرق مطالعه بودم که صدای اذان(ازبلندگو) را نمی شنیدم!

من در دوران جوانی زیاد مطالعه می کردم، غیر از کتابهای درسی خودمان که مطالعه می کردم و می خواندم هم کتاب تاریخ می خواندم هم کتاب ادبیات هم شعر و هم داستان و هم رمان می خواندم. به کتاب قصه خیلی علاقه داشتم و خیلی از رمانهای معروف را در دوره نوجوانی خوانده ام شعر هم می خواندم.

عکس حضرت آیت الله خامنه ای در حال مطالعه
آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی :من خیلی کتاب می خواندم؛ منزل ما هم کتاب زیاد بود. پدرم کتابخانه خوبی داشت و خیلی از کتاب ها هم برای من مورد استفاده بود. البته خود ماها هم کتاب داشتیم، کرایه هم می کردیم.

نزدیک منزل ما کتابفروشی کوچکی بود که کتاب، کرایه می داد. من رمان و این ها که می خواندم، معمولاً از آن جا کرایه می کردم.

رهبری
الان یادم افتاد که کتابخانه آستان قدس هم مراجعه می کردم؛ آستان قدس هم در مشهد کتابخانه خیلی خوبی دارد. در دوره اوایل طلبگی - در همان سنین پانزده شانزده سالگی - به آن جا مراجعه می کردم.
گاه روزها آن جا می رفتم - نزدیک آستان قدس است - و مشغول مطالعه می شدم؛ صدای اذان با بلندگو پخش می شد، به قدری غرق مطالعه بودم که صدای اذان را نمی شنیدم!خیلی نزدیک بود و صدا خیلی شدید داخل قرائت خانه می آمد و ظهر می گذشت، بعد از مدتی می فهمیدم که ظهر شده است!با کتاب انس داشتم.

البته الان هم  از خیلی از نوجوان ها بیشتر مطالعه می کنم....مطالعه علمی تاریخی هم دارم، مطالعه تفننی هم می کنم

***

فوائدمطالعه وتمرکزبرمطالعه

مطالعه از برخی جهات بسیار شبیه به شکلات تلخ است. هنگام مطالعه احساسی خوشایند و ناپایدار در انسان شکل می گیرد، اما به واسطه زیاده روی در آن لزومی ندارد دچار احساس گناه شوید. هر دو آنها سرشار از فواید مختلف و تقریبا بدون جنبه های منفی هستند.

هر چه بیشتر در مطالعه غرق می شویم، بیشتر از آن چیزی که هستیم و شرایطی که در آن قرار داریم فاصله می گیریم. از کاهش استرس تا تشخیص احساسات دیگران در ادامه با برخی دلایل که بر مطالعه کردن تاکید دارند، بیشتر آشنا می شویم.

مطالعه مغز شما را روشن می کند

مطالعه بخش های عصب شناختی در مغز را تحریک می کند زیرا در تجربه ای جدید زندگی می کنید و خود را در محیطی جدید احساس می کنید. به عنوان مثال، پژوهشگران در اسپانیا طی یک مطالعه دریافتند که خواندن کلمه «دارچین» بخش های وابسته به حس بویایی در مغز را فعال می کند. به طور مشابه، مطالعه ای دیگر در فرانسه نشان داد که مطالعه درباره اقدامات (به عنوان مثال، پابلو توپ را شوت کرد) قشر حرکتی مغز را تحریک می کند.

داستان درک ما از یکدیگر را شکل می دهد

به گفته کیت اوتلی، استاد روانشناسی شناختی در دانشگاه تورنتو و رمان نویس، اگر درباره ژنتیک مطالعه کنید، نکات جدید درباره ژن ها یاد می گیرید. اگر داستان مطالعه کنید درباره مردم، دیگران و خودتان آموزه های جدید فرا می گیرد. مطالعه فرصتی مناسب را برای غرق شدن یک فرد در افکار و احساسات فردی دیگر فراهم می کند. پژوهش ها نشان داده اند که این شرایط می تواند به افزایش همدلی و توانایی اجتماعی منجر شود.

داستان های عاشقانه و کاراگاهی از بهترین گزینه ها برای شکل گیری همدلی محسوب می شوند و اوتلی رمان «غرور و تعصب» اثر جین وبستر را یکی از رمان های ایده آل در این زمینه عنوان کرده است.

کتاب ها موجب افزایش شادی شما می شوند

پژوهش های گذشته نشان داده اند که تجربیات زندگی در مقایسه با مادیات شادی بیشتری را برای انسان به ارمغان می آورند، اما این پایان داستان نیست. نتایج مطالعه ای جدید که در نشریه Journal of Consumer Psychology منتشر شده است، نشان می دهد که محصولات تجربی که برای خلق یا ارتقا تجربیات زندگی طراحی شده اند، مانند کتاب ها، از تقویت کننده های شادی هستند. محصولات ورزشی، بازی های ویدئویی و آلات موسیقی نیز در این فهرست قرار می گیرند.

مطالعه می تواند به افزایش حس رضایت نیز کمک کند. مطالعه ای که در دانشگاه تگزاس شمالی انجام شد، نشان داد، افراد مسن که همچنان به مطالعه و یادگیری ادامه می دهند هرچه بیشتر از زندگی خود رضایت دارند.

مطالعه موجب کاهش استرس می شود

گم کردن خود در دنیای یک کتاب ممکن است گزینه ای کارامد در کسب آرامش باشد. پژوهشگران در دانشگاه ساسکس طی یک مطالعه دریافتند که مطالعه یکی از بهترین گزینه ها برای مقابله با استرس محسوب می شود و کارایی آن در این زمینه از گوش دادن به موسیقی، پیاده روی، و نوشیدن چای و قهوه نیز بیشتر است. استرس می تواند موجب افت سطوح انرژی شما شود، در میل جنسی اختلال ایجاد کند و حتی ابتلا به بیماری را به همراه داشته باشد. تنها شش دقیقه مطالعه برای کاهش سرعت ضربان قلب و تسکین تنش عضلانی کفایت می کند.

کتاب ها ماده خاکستری مغز را تقویت می کنند

غرق شدن در دنیای یک کتاب خوب می تواند سد دفاعی خوبی در برابر از دست دادن حافظه ایجاد کند. مطالعه ای که توسط مرکز پزشکی دانشگاه راش انجام شده و در نشریه Neurology منتشر شد، نشان داد که انجام منظم فعالیت های تحریک کننده ذهنی در زندگی، مانند مطالعه، می تواند آهنگ زوال شناختی را به میزان ۳۲ درصد کاهش دهد. مطالعه ای دیگر نیز نشان داد، افرادی که فعالیت های مغزی مانند مطالعه، بازی شطرنج و حل جدول را انجام می دهند، دو و نیم برابر احتمال کمتری دارد به بیماری آلزایمر مبتلا شوند.

باز کردن کتاب ذهن شما را باز می کند

مطالعه موجب باز شدن ذهن انسان می شود و می تواند دیدگاه فرد نسبت به موضوعات مختلف از نژاد تا ملیت، رنگ پوست و ... را تغییر دهد. یکی از بزرگترین فواید مطالعه شناخت افراد دیگر، در جوامع دیگر، و خارج از حباب فردیتی است که یک نفر دور خود شکل می دهد./مرداد ۱۳۹۶جام جم

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:دراخذمنابع اصلاحات انجام گرفته است،ضمناًآن حادثه(حجره دودوی) بنحوی برای علامه امینی هم رخ داده که درادامه می خوانید.

***

مطالعات درلحظات آخرعمر-بستربیماری

«ابوریحان» لحظات پایانی عمر پر برکت خود را طی می کرد و در حال احتضار بود یکی از فقها (دانشمندان) که همسایه اش بود اطلاع پیدا کرد که ابوریحان در چنین حالی است، به عیادتش رفت، ابوریحان هنوز به هوش بود. تا چشمش به فقیه افتاد یک مسئله فقهی از او سؤال کرد، فقیه تعجب نمود و  گفت: آخر شما حالتان خوب نیست و اکنون زمان پرسیدن این سئوال نیست، ابوریحان جواب داد:

آیا بدانم و بمیرم بهتر است یا نادانسته از دنیا بروم؛پس جواب سئوال مرا بده که در هر حال کسب علم لازم است.

آن عالم می گوید: بعد از اینکه من به خانه برگشتم طولی نکشید که فریاد از خانه ابوریحان بلند شد که ابوریحان درگذشت

مرگش در غزنه در هنگام انقلاب سلجوقیان و پادشاهی مسعودبن محمود غزنوی بوده است و برخی درگذشت او را در ۴۴۰ هجری قمری می‌دانند.

این تصاویردکترحسابی است،چون دربستربیماری درحال مطالعه است گذاشته ام+درعکس دیگرپروفسورمحمودحسابی باعلامه جعفری

پروفسوردکترمحمودحسابی+علامه محمدتقی جعفری

 رنجهای که علامه امینی برای “الغدیر“کشید

علامه برای خلق الغدیر یا دایره المعارف جاودانه امامت و ولایت علوی به پژوهشی بسیار گسترده و بی مانند دست زد. آن مرحوم نخست همه کتاب های خطی و چاپی کتابخانه های عمومی و خصوصی نجف اشرف را مطالعه کرد ، از جمله همه کتاب های خطی و چاپی کتابخانه مرحوم سید محمد باقربحرالعلوم، کتابخانه مرحوم آیه الله شیخ محمد حسین کاشف الغطاء، کتابخانه شیخ فرج الله نجفی  و کتابخانه حسینیه شوشتری ها. که برای مطالعه در این کتابخانه ی اخیر مرحوم علامه امینی سر شب وارد آن می شد و مدیر کتابخانه در ر ا به روی آن مرحوم قفل می نمود و صبح روز بعد در را می گشود. مرحوم امینی سپس به مطالعه کتابخانه های کربلا پرداخت. و پس از آن به کتابخانه های  کاظمیه، بغداد، سامرا، حلّه و بصره پرداخت و همه کتب خطی و چاپی کتابخانه های آن اماکن را مطالعه نمود. مرحوم علامه سپس برای مطالعه به ایران آمد و به مطالعه کتب خطی و چاپی کتابخانه های آستان قدس رضوی، مجلس شورای ملی در تهران ، مدرسه سپهسالار در تهران، ملک در تهران، کتابخانه ملی در تهران، کتابخانه آیهالله بروجردی در بروجرد و کتابخانه سردار کابلی در کرمانشاه پرداخت. مرحوم علامه در سال ۱۳۸۰ قمری به هند رفت و به مطالعه کتب خطی و چاپی در کتابخانه های آن دیار پرداخت. در سال ۱۳۸۴ قمری علامه به سوریه رفت و به مطالعه کتابخانه های دمشق و حلب پرداخت و پس از آن در سال ۱۳۸۷ قمری راهی ترکیه شد تا به مطالعه کتاب های آن دیار بپردازد. علامه در این سیر پژوهش و مطالعه از نسخه های خطی نفیس و منحصر به فرد این کتابخانه ها نسخه برداری کرده است. مرحوم علامه ، شرح این سفرهای علمی و فهرست کتب خطی و چاپی را که مطالعه و نسخه برداری کرده در دو جلد بزرگ که به صد صفحه می رسد نوشته و نام آن را ثمرات الاسفار الی الامطار نهاده است.

آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی در آئینه تصویر

آیت الله محمدتقی فلسفی درحال سخنرانی،سمت چپ آقای فلسفی،آیت الله ابوالقاسم خزعلی است،پشت سر فلسفی(عینکی)صادق خلخالی وکنارخلخالی،حسن صانعی ونفرسمت را محمدرضاتوسلی است.

یکی از دوستان بنده یعنی آیها… خزعلی نقل می کرد که در حرم حضرت رضا(ع) بودم که شنیدم علامه امینی(ره) به مشهد آمده و در حرم حضور دارد. من زیارت را کوتاه کردم و آمدم بیرون و در دیدار با ایشان، مذاکراتی هم داشتم و در خلال آن، از ایشان پرسیدم که در این مدت کجا تشریف داشتید. ایشان فرمودند که من هند بودم، عرض کردم که در آنجا چه کاری انجام می دادید، علامه فرمودند:در هند روزانه ۱۷ ساعت کار تحقیقی می کرده ام.  

آقای«ابوالقاسم خزعلی» می گوید که از ایشان پرسیدم آیا در هند هوا گرم هم بود؟ 

دیدم ایشان مقداری مکث کرد و فرمودند:«مثل اینکه گرم بود».

 دیدم اصلاً ایشان متوجه گرمای هوا هم نبوده است و این عین فرو رفتن در آن عالم معنویت و در برابر هدفش بود که فقط به هدف فکر می کرد.

 به یاد دارم زمانی که مرحوم آیها… العظمی بروجردی در درس، مسأله “ترتب” را می گفت،

 این خاطره را نقل می کرد :

در مدرسه صدر اصفهان نشسته بودم شب بعد از نماز مغرب و عشا مشغول نوشتن مسأله ترتب و تحقیق و همچنان سرگرم مطالعه و تحقیق بودم که صدای مؤذن بلند شد و من متوجه شدم .

در تمام مدت مطالعه رنج مطالعه و بی خوابی را نفهمیده بودم/منبع:گفتگو آیت الله جعفر سبحانی با روزنامه قدس

ماجرای اتاقی که پرازدودشده بودولی علامه حواسش به مطالعه بود/متوجه دودنبود

من در خیابان ایران به دنیا آمدم، اولین منزلی که پدرم در تهران ساکن شدند، به طور رسمی بعد از ازدواج با مادرم، در خیابان ایران بود، منزلی در بازارچه سقاباشی،  تازه برق آمده بود،بعضی وقت‌ها برق زیاد قطع می‌شد، لامپ سقفی بود که خیلی زود فتیله‌اش می‌افتاد و وقتی فتیله‌اش می‌افتاد دود می‌کرد، این دود چرب و زیاد بود.

مادرم گفت که یک شب برق قطع شده بود، برق نداشتیم، این لامپ‌ها را گذاشته بودیم که آقاجان مطالعه کند،

 برایش چایی آوردم، عرض کردم، مادرم هنرمند بود پرده‌های خانه‌اش را خودش گل‌بافی می‌کرد، تمام سفید و نقش و گلدوزی‌های خاص، به دوستانش هم یاد می‌داد، خانه‌های کاه‌گلی بود، ولی آدم با سلیقه بود و به خانه روح می‌داد، 

گفت: من وارد اتاق آقا جان شدم، سینی‌ به دست، دود رونق دارد و می‌چسبد، من دیدم تمام اتاق را دود گرفته، فیتیله این لامپ‌ها درآمده بود و دود می‌کرد و این آقاجان ما اصلاً متوجه نیست فقط فوت می‌کند، یعنی آن چنان غرق در کتاب است که این بنده خدا فکرش به این نمی‌رود که این لامپ فتیله را بکشد.

بنده هم به عنوان فرزند امینی یک مدت زمانی از ایشان ناراحت بودم، چون کم پدر را می‌دیدم، او را هم وقتی می‌دیدم، اصلاً غرق خودش بود؛ یعنی غرق عشقش بود، غرق کارش بود،

ولی مادرم خیلی پدرم رادوست داشت وازاو دفاع می کرد/۹۳/۰۲/۲۳فارس/مصاحبه بااحمدامینی(فرزندعلامه امینی)

 حجت‏ الاسلام حاج سیدکاظم حکیم زاده”کتابدارکتابخانه علامه درنجف”نیزدر آذر۱۳۷۹ شمسی اینگونه نقل کرده است:

ساعاتی که من در کتابخانه امیرالمؤمنین بی‏کار بودم و مراجعه کننده‏ای نداشتم، به خواندن کتاب می‏پرداختم. یک روز مشغول مطالعه جلد ششم الغدیر بودم، که امینی از راه رسید و گفت: هان! چه می‏خوانی؟ گفتم: جلد ششم کتاب شما است. گفت:

«بخوان، که خدا می‏داند چقدر زحمت کشیده‏ ام تا مطالب این کتاب‏ها را درآورده‏ ام!» و افزود: «آن وقت‏ها، در نجف نه پنکه بود و نه وسایل سردکننده دیگر. در آن شرایط سخت، من هر روز برای مطالعه به حسینیه شوشتری‏ها می‏رفتم که تعدادی کتب ارزشمند کهن در آن یافت می‏شد. زمانی که کتابخانه تعطیل می‏شد به کتابدار می‏گفتم که مطالعه من هنوز تمام نشده است. تو می‏خواهی بروی، برو؛ ولی اجازه بده من بمانم و مطالعه‏ ام را ادامه بدهم. او درب حسینیه را بسته، می‏رفت، و مرا در کتابخانه تنها می‏گذاشت. من ساعت‏های دراز روی کتاب‏ها می ‏افتادم و مطالعه می‏کردم و یادداشت بر می‏داشتم. غرق شدن در مطالعه، مرا به ‏کلی از گذشت زمان غافل می ‏ساخت و تنها زمانی به خود می ‏آمدم که می‏دیدم، فرشی که روی آن نشسته‏ ام [از ریزش مداومِ عرق] کاملاً خیس شده و بدنم [همچون بیمارِ تب ‏زده] از گرمایِ شدیدِ فضایِ بسته کتابخانه، یک پارچه آتش می‏نماید

علامه امینی می‏گوید: “هرگاه پشت میز می‏نشستم که الغدیر را بنویسم مثل اینکه حضرت علی(ع) را در کنار میز می‏دیدم که مطالب را به من دیکته می‏فرمود

توضیح:مدیر کتابخانه، حاج شیخ رضا امینی (فرزند علامه) بود و آقای حکیم‏زاده نیابت وی را بر عهده داشت.

از قول فرزند علامه امینی نقل شده است :
بعضی ها خیال می کنند کتاب الغدیر به راحتی تألیف شد است. 
مرحوم علامه امینی سختی ها متحمل شد که توصیف آن از عهده زبان خارج است. 
مقابل خانه ما کتابخانه مرحوم کاشف الغطاء قرار داشت ایشان یک مدرسه ای هم داشتند که در جنب این کتابخانه بود و دارای ده، دروازه حجره بود. کتابهای این کتابخانه از پدرشان شیخ علی کاشف الغطا به ایشان رسیده بود و هیچگونه امکانات رفاهی نداشت.
مرحوم امینی از این کتابخانه به لحاظ نزدیکی، خیلی استفاده می کردند. ایشان از صبح می رفتند برای مطالعه و آن چنان غرق در مطالعه می شدند که حتی گذشت زمان را هم فراموش می کردند.

یک بار مدیر کتابخانه هنگام عصر از کتابخانه بیرون می آید و در کتابخانه را قفل می زند. غافل از اینکه علامه امینی داخل کتابخانه است. 
آن روز سپری می شود. روز بعد او وقتی به کتابخانه می آید می بیند علامه در حال مطالعه هست. 
به ایشان می گوید: شما کِی آمده اید؟
علامه پاسخ می دهد: از دیروز که من را در این کتابخانه زندانی کردی تا الآن در اینجا به سر می برم!

نکته:وفات فرزندعلامه”شیخ رضاامینی نجفی”مدیرکتابخانه ۱۷خرداد۹۱

                                                               

روایت دیگری ازهمین محبوس شدن علامه امینی:

این استاد بزرگوار و صاحب اندیشه برای نگارش چنین منبع پربار و عظیم تشیع، زحمت های فراوانی کشیده است و سختی مطالعه و تحقیقات بسیار و شبانه روزی را تحمل کرده است. همچنین، نقل کرده اند: ایشان برای مطالعه از صبح به کتابخانه ای در هندوستان می رفت و آن چنان غرق مطالعه می شد که حتی گذشت زمان را هم فراموش می کرد

یک بار مدیر کتابخانه هنگام عصر از کتابخانه بیرون می آید و درِ کتابخانه را قفل می زند، غافل از اینکه علامه امینی داخل کتابخانه است. روز بعد او وقتی به کتابخانه می آید، می بیند علامه در حال مطالعه است. به ایشان می گوید: شما کی آمدیده اید؟!

علامه: از دیروز که من را در این کتابخانه زندانی کردی، تا الان در اینجا به سر می برم!/منبع :سایت حوزه



حضرت علامه طباطبایی درباره همسر خود چنین می‏گوید: این زن بود که مرا به اینجا رسانید؛ او شریک من در کارهای علمی است و هرچه نوشته ‏ام نصفش مال این خانم است.

او به حدی به من کمک می‏کرد که گاه از چگونگی تهیه قبای خود اطلاع نداشتم (به این معنا که می‏رفت پارچه‏ای انتخاب می‏کرد، می‏خرید و پس از دوخت و آماده‏ سازی در اختیار ایشان قرار می‏داد)

وقتی مشغول تحقیق و پژوهش بودم، با من سخن نمی‏گفت و سعی می‏کرد، شرایط آرامی برایم ایجاد کند، رشته افکارم گسسته نشود و هر ساعت در اطاق مرا باز می‏کرد و آرام چای را می‏گذاشت و می‏رفت. مرحوم علامه به همسر باوفایش عشق می ‏ورزید و برایش احترام بسیاری قائل بود. پس از مرگش تا مدتها مرحوم علامه هر روز بر سر قبرش حاضر می‏شد و در فقدان او ناباورانه اشک می‏ریخت .

برگی دیگراززندگی علامه جعفری

سربلندازیک امتحان

 اظهارنظر درباره عکس یک «زن خوشگل» درجمع خصوصی علمایی 

برگی دیگراززندگی علامه جعفری

علامه، خاطره بسیار زیبایی از دوران طلبگی خود در نجف اشرف تعریف  کرده اند:

در بعداز ظهربسیار گرم یکی از روزهای تابستان با تنی چند از دوستان در یکی از حجره ها از شدت گرما به سایه ای پناه برده بودیم.یکی از دوستان به طور خیلی جدی مسئله غریبی را مطرح کرد واز دیگران خواست درباره آن مسئله صادقانه ونه از روی احساسات اظهار نظر کرده ونظر شخصی شان را بگویند. سوال او این بود:

اگرشمارامخیرکنند که یکی از۲گزینه راانتخاب کنید:

۱-دیدارباحضرت علی(ع)

۲-دیدار+وصال با یک زن خوشگل وپولدار-ازنوع حلال.(أجمَل نِساء عَصرها)

اگر در این شرایط تجرد طلبگی وغربت به شما پیشنهاد شود بین دوکار، وصال یک پری چهره زیبا روی دارای مکنت و ما ل یا زیارت جمال علی بن ابیطالب(ع)، یکی را انتخاب کنید، شما الحق والانصاف کدام را برمی گزینید؟  چند نفری که در آن حجره بودیم، سر در جیب تفکر فرو بردیم،چون او از ما خواسته بود به سوالش صادقانه پاسخ دهیم

محمدتقی جعفری:«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم . خیلی مقید بودیم که ، در جشن ها و ایام سرور ، مجالس جشن بگیریم ، و ایام سوگواری را هم ، سوگواری می گرفتیم ، یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) اول شب نماز مغرب و عشا می خواندیم و یک شربتی می خوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می دادیم . یک آقایی بود به نام «آقاشیخ حیدر علی اصفهانی » که نجف آبادی بود ، معدن ذوق بود . او که ، می آمد من به الکفایه ، قطعا به وجود می آمد جلسه دست او قرار می گرفت .

قلب الاسد(خرماپژان)
آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (۱۰ الی ۲۱ مرداد ) که ما «خرما پزان» می گوییم نجف با ۲۵ و یا ۳۵درجه خیلی گرم می شد . آنسال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه های بوجود آمده بود که ، عربهای بومی را اذیت می کرد ما ایرانیها هم که ، اصلا خواب و استراحت نداشتیم .

سختیهایی که علماکشیدند-درقدیم

آنسال آنقدر گرما زیاد بود که ، اصلا قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه «حجره من رو به شرق بود . تقریبا هم مخروبه بود»

من فروردین را در آنجا بطور طبیعی مطالعه می کردم و می خوابیدم . اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود . گرما واقعا کشنده بود ، «وقتی می خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که وردست نان را از داخل تنور بر می دارم ، در اقل وقت و سریع ! ....»

همه فیل شان هوای هندوستان کرده بود

 با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع ، در بغداد و بصره و نجف ، گرما ، تلفات هم گرفته بود ، ما بعد از شب نشستیم ، شربت هم درست کرده بودیم.

ازتألیفات آقاشیخ حیدر«شناسنامه خر»!

آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که ، کتابی هم نوشته بنام « شناسنامه خر » آمد.

رئیس «حوزه علمیه» خواست «شیخ حیدرمجلس» راگرم کند.

مدیر مدرسه مان(مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی) هم آنجا بود ، به آقا شیخ علی گفت :

آقا شب نمی گذره(طولانی است) ، حرفی داری بگو .

ایشان(شیخ حیدر) یک تکه کاغذ روزنامه در آورد .

خوشگل ترین دختر روی زمین- أجمَل بنات عَصرها

عکس یک دختر بود که ، زیرش نوشته بود « اجمل بنات عصرها » « زیباترین دختر روزگار »

شیخ حیدرگفت : آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می کنم . اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید – از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد – و هزار سال هم زندگی کنید . با کمال خوشرویی و بدون غصه ،

یا اینکه جمال علی (ع) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید.

کدام را انتخاب می کنید؟

سوال خیلی حساب شده بود . طرف دختر حلال بود و زیارت علی (ع) هم مستحبی .

گفت آقایان واقعیت را بگویید . جا نماز آب نکشید ، عجله نکنید ، درست جواب دهید.

مدیرمدرسه ازترس زنش!

اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت : سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئی ها؟معلوم شد نظر آقا چیست؟ شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زیر خنده.

من موافق آقای مدیرم

کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم. آقا فرمودند دیگه! (یعنی حرف دل مارازدند)خوب در هر تکه خنده راه می افتاد.

نقدرابچسب-ملاقات (علی) بعدا!

نفر سوم گفت : آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (ع) معروف است که فرموده اند « یا حارث حمدانی من یمت یرنی » (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات می کند) پس ما انشاالله در موقعش جمال علی (ع) را ملاقات می کنیم! باز هم همه زدند زیر خنده،

 زیارت امیرالمؤمنین مستحب این«ازدواج،وصال»واجب!

یکی از آقایان(نفرچهارم) گفت : آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شیخ حیدر گفت : بلی گفت : والله چه عرض کنم (باز هم خنده حضار )

نفر پنجم من بودم(محمدتقی جعفری). این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی،

گفتم :« من یک لحظه دیدار علی (ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی دهم».

یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم.

اول شب قلب الاسد وارد حجره ام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه ای که شیعه و سنی درباره امام علی (ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود.

پرسیدم این آقا کیست؟ 

گفت : این آقا خود علی (ع) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم،

رنگم پریده بود. نمی دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت : «آقا شیخ محمد تقی »شما کجا رفتید و آمدید!؟.

(برای اینکه عیش آنهاتیره نشود)ماجرایم-علت غیبتم- نخواستم بگویم

می خواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون بهم می خوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند.

خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل ( مدیر ) را خطاب به آقا شیخ حیدر گفت : آقا دیگر از این شوخی ها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است».

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:برای مفهوم وروان بودن اصلاحاتی انجام داده ام-فقط باانتخاب تیترهای مناسب ونوشته داخل پرانتز+عکسها