پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

امین شریعتی"فرمانده سابق لشکرعاشورا"فرمانده قرارگاه اربعین سامرا

امین شریعتی”فرمانده قرارگاه اربعین”سامرا وبلد+فرمانده لشکر۳۱ عاشورا

امین  شریعتی ،فرمانده قرارگاه "سامرا وبلد" در ایام اربعین

درادامه زندگینامه "سرداردلاورجبهه های نبرد"فرمانده لشکرعاشور"امین شریعتی"راخواهیدخواند

۲۰۱۸۰۲۰۶_۱۷۰۴۱۵

که روزسه شنبه۱۷بهمن۱۳۹۶ به سامرا وسیدمحمدآمده بود  ،

امین شریعتی”فرمانده قرارگاه اربعین”سامرا وبلد+فرمانده لشکر۳۱ عاشورا |  پیراسته فر

روبرو-سمت راست:"شریعتی" نفربعدی(حاج عباس"تولیت حرم سیدمحمد)......ردیف اول-کاپشن کرم ،(اسماعیلی ،رئیس ستادبازسازی بلد)

برچسب عکس زمان جنگ سرلشکرها - پیراسته فر

همچنین ازآقای اسمعیلی بابت  همکاری شایسته دراربعین  حسینی تشکرکرد

دراین مراسم آقای  جعفردهنوی مسئول سابق ستادبازسازی  خراسان رضوی  ومعاون ستادبازسازی سامرا  همراه شریعتی دراین مراسم حضورداشت

سردار امین شریعتی  آنگاه به زیارت  حرم سیدمحمد رفت 

سال ۶۲،بعد از عملیات خیبر/ارسالی ازسردارخلبان(شهردارتهران)محمدباقرقالیباف

‏ایستاده‌ها از چپ: سرداران شهیدسیدرضادستواره ،رئوفی‌نژاد،  شهیداحمدسوداگر، شهیدحمیدسلیمی،  شهیدحسین خرازی، محمد فروزنده،  شهیدشوشتری،  نقدی، مبلغ،  شهیدقاسم سلیمانی، محمدباقر قالیباف،  سرخیلی،  قربانی، شهیدحسین همدانی و شهیدعلی هاشمی 

ودرنمازجماعت حرم عموی امام زمان عجل الله  فرجه شرکت نمود

Image result for ‫سردارامین شریعتی....ایستاده ها از چپ به راست:سردار شهید رضا دستواره، سردارعبدالمحمد رئوفی نژاد، سردار شهید احمد سوداگر،‬‎

امین شریعتی کیست؟

روایت جوان‌ترین‌ فرمانده از آزادسازی‌ خرمشهر و حاج‌قاسم

سردارامین شریعتی درمیان( حاج قاسم سلیمانی-ابومهدی المهندس )

سمت راست :شهیدمجیدباقری+( سمت چپ امین شریعتی)

امین شریعتی(بهبهانی) علیرغم جثه ربز وسن کم ،درزمان جنگ ۸ساله یکی ازفرماندهان شجاع جبهه های نبردبوده تا حدی که بعدازشهادت سردارمهدباکری کسی را شاسته تراز "امین"نیافتند

سردارامین شریعتی درجمع سرداران وفرماندهان

ایستاده ها از چپ به راست:سردار شهید رضا دستواره، سردارعبدالمحمد رئوفی نژاد، سردار شهید احمد سوداگر، شهید حمید سلیمی، سردار شهید حسین خرازی، محمد فروزنده، سردار شهید نورعلی شوشتری، سردار محمدرضانقدی، سردارسیدمهدی مبلغ، سردار قاسم سلیمانی، سردار محمدباقر قالیباف، سردار حمیدسرخیلی، سردارمرتضی قربانی، سردار شهید حسین همدانی و سردار شهید علی هاشمی

ردیف وسط از راست به چپ:سردار حسن بیات، سردارمحمدنبی رودکی، سردار یزدان مؤیدنیا، سردار غلامرضا صالحی، سردارغلامرضا احمدی و سردار محمد باقری

نشسته ها از چپ به راست:سردار شهید اسماعیل دقایقی، سردار عباس مفتاح، سردار مصطفی ایزدی، سردارغلامعلی رشید، سردار حسن علایی، سردار علی فدوی، سردارسیدیحیی صفوی، سردار غلامرضا محرابی و سردار امین شریعتی/سال ۱۳۶۴-قبل ازعملیات والفجر۸

امین شریعتی – بهبهانی- علیرغم جثه ربز وسن کم ،درزمان جنگ ۸ساله یکی ازفرماندهان شجاع جبهه های نبردبوده تا حدی که بعدازشهادت سردارمهدباکری کسی را شاسته تراز "امین"نیافتند


سردارامین شریعتی  فرمانده  لشکر۳۱عاشوراپس از شهادت مهدی باکری شد -سمت چپ  رهبری

سردارامین شریعتی درکنار شهیدباکری

امین  دریک دوره ای جانشین فرمانده تیپ عاشورابودکه فرماندهیش با سرلشکرجعفری بود که بعداً خودش به فرمانده این تیپ شد

سردار جعفری و سردار امین شریعتی در قرارگاه نجف

زمانی که سرلشکرجعفری فرمانده قرارگاه قدس بود ایشان جانشین  بوده است-قرارگاه نجف

 امین شریعتی

وی دردوران دفاع مقدس مدتی هم با سردارسلیمانی همرزم وهمفکربوده ودرکربلای ۴ متفاوت عمل کردند!ولی موفق

 ???? ?? ??? ???? ?? ??????

دیدار رهبرمعظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای  ازلشکر۳۱عاشورا وهمراهی "سردارامین شریعتی "سمت چپ آقا

???? ?? ??? ???? ?? ??????

کربلای ۵بعدازکربلای ۴

صادق آهنگران- سردار اسدی-سردار رئوفی‌نژاد و سردار شریعتی

بترتیب از راست به چپ:صادق آهنگران، سردارمحمدجعفر اسدی(فرمانده لشکر ۳۳ المهدی)، سردار رئوفی‌نژاد(سردار عبدالمحمد رئوفی نژاد فرمانده لشکر ۷ ولیعصر) و سردار شریعتی

ایستاده از راست- ناشناخته - کاشانی - جعفری - قربانی - شهید نورعلی شوشتری

ایستاده از راست :؟ – کاشانی – جعفری – قربانی – شهید نورعلی شوشتری

نشسته از راست: شهیدان مهدی باکری ، محمد ابراهیم همت ، مهدی زین الدین

 

مرتضی قربانی وسردارامین شریعتی وناشناس

مرتضی قربانی  +امین شریعتی

زندگینامه صدام"دستگیری چاله"سرنوشت صدام ویارانش

زندگینامه صدام+دستگیری رئیس جمهور در«چاله»+سرنوشت صدام ویارانش

مردم عراق«صدام حسین»بخاطر«فلوس» رافروختند

صدام حسین فرزند «حین المجید»متولد ۲٨آوریل ۱۹۳۷(۸ اردیبهشت ۱۳۱۶) روستای العوجه - تکریت -۱۷۵ کیلومتری شمال بغداد وی در ۹ سالگی پدرش «حین المجید» را از دست داد ،وی ازعشیره «الطلفاح »بود

سرنوشت صدام و یارانش

مزرعه « عبور»کجاست؟

صدام حسین در (۱۹۳۷میلادی)۲۰ سالگی  به عضویت حزب بعث در می آمد.

باتوجه به جسارتهاوبلندپروازیهایش بسرعت مدارج ترقی را طی می نماید، ابتدای جوانی صدام مصادف است با پایان نظام سلطنتی در عراق به رهبری فیصل دوم

در همین سالهای حضور صدام درحزب بعث، عبدالکریم قاسم به همراه شماری از افسران جوان مبادرت به کودتا بر علیه فیصل نموده و قدرت را قبضه می نمایند.

صدام اولین خیانت راکرد-ترور«عبدالکریم قاسم»

صدام  درسن۲۲سالگی( سال ۱۹۵۹)با تبانی با هم حزبی هایش همان بلایی که عبدالکریم قاسم  سرفیصل آورده بود،سرژنرال قاسم آورد! اقدام به ترور ژنرال قاسم نمود، که این تروناموفق بوده، که منجربه مجروحیت صدام می شود

مزرعه« عبور»

دراین عملیات نافرجام(ترور عبدالکریم قاسم)او در حالی که یک تیر در پای خود داشت به مزرعه عبور روی آورد و به مدت ۳ روز در آن مخفی شد.

صدام چاقوی خود، در این مزرعه تیر را از پای خود بیرون کشیده و سپس شنا کنان از رودخانه دجله عبور و به سوریه گریخته است و به همین مناسبت هم او نام این مزرعه را« عبور» نهاده است.

صدام پس ازمدتی از سوریه  به مصر رفت و  تحصیلات خود را در دانشگاه قاهره ادامه داده وهمانجا با ساجده دختر دایی اش ازدواج کرد.

باکودتای نظامیان حزب بعث بر علیه ژنرال عبدالکریم قاسم ،موجب  بازگشت صدام حسین به بغداد گردید. نقش بسزای ژنرال حسن البکر به عنوان دوست قدیمی صدام در کودتای فوق موجب ارتقای موقعیت صدام در حکومت تازه تشکیل شده گردید داشت.

صدام وحسن البکر

صدام جاه طلب ۲۹ساله شد«معاون رئیس جمهور»عراق

ازنظرقوانین عراق درصورت مرگ ویا استعفای -فقدان رئیس جمهور- در عراق ، عبدالسلام عارف از فرماندهان ارتش به عنوان رئیس‌جمهور و حسن البکر از رهبران حزب بعث به عنوان نخست‌وزیر ی می رسیدند.

اگرچه صدام حسین  درطول ۱۱سال  ریاست حکومت احمد حسن البکر ،درسمت معاون ریاست جمهوری بود، اما

درواقع بعلت جاه طلبی صدام ،رئیس جمهور کسی نبودغیرار صدام حسین وسرانجام باکمک بعثی ها علیه عبدالرحمن عارف رئیس جمهور وقت عراق (برادر عبدالسلام عارف) کودتا کرد و قدرت را به دست گرفتند.

در سال ۱۹۷۹ رسماً رئیس جمهورعراق شد.

 ۲۴ سال ریاست جمهوری صدام

۱۱سال   حکومت احمد حسن البکر

اگرچه صدام حسین  درطول ۱۱سال  ریاست حکومت احمد حسن البکر ،درسمت معاون ریاست جمهوری بود، امادرواقع بعلت جاه طلبی صدام ،رئیس جمهور کسی نبودغیرار صدام حسین وسرانجام باکمک بعثی ها علیه عبدالرحمن عارف رئیس جمهور وقت عراق (برادر عبدالسلام عارف) کودتا کرد و قدرت را به دست گرفتند.

در سال ۱۹۷۹ رسماً رئیس جمهورعراق شد.

 ۲۴ سال ریاست جمهوری

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:

البته باید ۱۱سال  ریاست صدام رادرزمان حکومت احمد حسن البکر اضافه کنیم که می شود۳۵سال

ودردر شهریور ۱۳۵۹ حمله به ایران را آغاز کردجنگ ۸ساله راعلیه ایران آغازکردکه حاصلش بیش ازیک میلیون کشته از۲طرف بود

در ۲۷ تیرماه سال ۱۳۶۷ پذیرش قطعنامه ۵۹۸ طی پیامی از طرف امام خمینی اعلام شد. عراق پذیرش قطعنامه را به منزله ضعف ایران تلقی کرد و با همراهی سازمان مجاهدین خلق (مرصاد) بار دیگر مرزهای ایران را مورد تجاوز قرار داد

صدام وقتی بعداز۸سال نتوانست به اهدافش برسد بفکرتهاج به همسایه دیگر«کویت»شد که خوی ددمنشیش ارضاشود

 صدام به طمع دستیابی به مبابع طلا ودیگرمنابع  کویت باایران ازدرصلح درآمد

 صدام در ۱۷ مرداد ۶۷ به ناگزیر آتش‌بس را پذیرفت و اعلام آمادگی کرد که وارد مذاکره شود.

به دنبال حمله عراق به کویت و شرایط سیاسی و نظامی، صدام طی نامه‌ای در مورخ ۶۹/۵/۲۳ به رییس‌جمهور وقت، هاشمی رفسنجانی درخواست تبادل اسرا را کرد.

صدام درسال اخرعمرخود که احساس خطرکرده بود دستور داده بود که بیش از ۱۰ خانه مخفی با پیچیدگی های امنیتی را برای اختفا در همین  مزرعه ، آماده کنند.
او در مدت زندگی تنهای خود در این ۸ ماه اخیر، در این خانه ها جابجا می شده است.

بالاخره دیکتاتور سرنگون شده عراق پس از ۲۴۰ روز در حالی دستگیر شد که مقامات امریکایی ، ۲۵ میلیون دلار برای سر وی جایزه گذاشته بودند.
نیروهای امریکایی و نیروهای کرد عراق با دریافت اطلاعاتی پیرامون وجود صدام در یک خانه گلی ، منطقه را محاصره کردند و صدام در حالی که در زیرزمین مزرعه ای مخفی شده بود بدون هیچ گونه مقاومتی و به همراه ۷۵۰هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد. البته گروهی از معارضان عراقی از قبل محل اختفای او را می دانستند و همان ها در این دستگیری نقش اصلی را داشتند.
اطلاعاتی که جلال طالبانی به هنگام سفر به ایران برای خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی فاش کرد، حاکی از این امر بود؛این خبر پیش از اخباری منتشر شد که امریکایی ها از دستگیری صدام به رسانه های جهان مخابره کردند.

«سرگرد برایان رید»افسر عملیاتی تیپ یکم لشکر چهارم نیروی زمینی امریکا گفت: هنگامی که از صدام پرسیدم تو صدامی؟ او خسته پاسخ داد:
من صدامم. من رئیس جمهوری عراق هستم و تمایل دارم با شما مذاکره کنم.
فرمانده نیروهای امریکایی که موفق به دستگیری صدام شدند به صدام گفت: جورج بوش ، رئیس جمهوری امریکا، سلام و خوشامد گویی خود را به تو ارسال کرده است.
انتقاص قنبر، سخنگوی کنگره ملی عراق نیز در گفتگو با شبکه تلویزیونی الجزیزه در خصوص تغییر قیافه صدام ، گفت: صدام در حالی که موهایش ژولیده بود و ریش مصنوعی سفیدش افتاده بود، توسط یکی از پزشکان نظامی امریکایی معاینه شد تا مطمئن شوند که کپسول سیانور در میان دندان های خود مخفی نکرده است.
مخفیگاهی که صدام در آن پنهان شده بود، در زیر یک باغچه کاذب قرار داشت که با جابجا کردن آن ، یک صفحه بزرگ فلزی نمودار می شد.
پس از برداشت این باغچه بود که گودال لوله ای با ارتفاع ۷ متر بلندی که تا سطح زمین تعبیه شده بود و امکان تنفس صدام را ممکن می ساخت ، نمایان شد.
سمیره شه بندر، زن دوم صدام که وی برای همیشه عاشق او ماند، یک روز قبل از دستگیری صدام در مصاحبه با هفته نامه ساندی تایمز گفته بود: آخرین بار در روز سقوط بغداد همسرم را دیدم ؛او در حالی که گریه می کرد. می گفت به من خیانت شده است.
وی که نام اصلی اش «حاجیه» است و اکنون اجازه اقامت در پاریس را به همراه کوچکترین پسر صدام به نام علی حسین - که در گذرنامه اش حسن صادر شده است - را کسب کرده است ، افزود: مادر عدی و قصی در سوریه اقامت دارد.
صدام در آخرین دیدار، چمدانی را حاوی ۵ میلیون دلار و ۱۰ کیلوگرم طلا به من داد و مرتبا با من در تماس تلفنی بود.
صدام همیشه نگران جانش بود، او شب ها جای ثابتی نداشت و مکرر تغییر مکان می داد. او حتی با استفاده از ۸ بدلش که با جراحی پلاستیک به او شباهت یافته بودند ، از خود حفاظت می کرد؛از این رو جای این احتمال می رفت که شخص دستگیر شده ، خود صدام نباشد بنابراین امریکایی ها به آزمایش DNA روی آوردند.
احمد چلبی در گفتگو با رویتر گفت: پس از دستگیر ی رهبر ۶۶ساله عراق ، سربازان امریکایی یک ریش صدام را تحت آزمایش DNA قرار دادند و پس از مقایسه با نمونه های DNAگرفته شده از عدی و قصی، (پسران صدام که ماه ژوییه توسط نیروهای امریکایی کشته شدند) DNA خانوادگی آنها را تایید کردند.

زمان حمله واشغال عراق توسط امریکا

۱۹ مارس ۲۰۰۳: بمباران کاخ ریاست جمهوری عراق به وسیله هواپیماهای آمریکایی.
۲۰ مارس۲۰۰۳: ورود نیروهای نظامی آمریکا و انگلیس از مرز کویت به عراق.
۹ آوریل۲۰۰۳: بیست روز پس از بمباران کاخ ریاست جمهوری عراق، بغداد توسط نیروهای آمریکایی اشغال شد و حکومت دیکتاتوری صـدام که فاقد پایگاه اجتماعی و حمایت مردمی بود؛ علیرغم وجود ارتش قوی، تقریبا بدون مقاومت جدی سقوط کرد و مجسمۀ صـدام در میدان مرکزی شهر به وسیله مردم به زیر کشیده شد.

در ساعت ۵:۳۴ بامداد به وقت بغداد (۶:۰۴ به وقت تهران) در ۲۹ اسفند ۱۳۸۱ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) حملهٔ غافلگیرانه به عراق آغاز شد. پیش از شروع هیچ اعلان جنگی داده نشد. حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ به فرماندهی ژنرال آمریکایی تامی فرنکس با اسم رمز «عملیات آزادی عراق» (Operation Iraqi Freedom) برای نیروهای آمریکایی، اسم رمز «عملیات هدفمند» (Operation Telic) برای نیروهای انگلیسی و اسم رمز «عملیات قوش‌باز» (Operation Falconer) برای نیروهای استرالیایی انجام شد.

۹ آوریل۲۰۰۳: یعنی ۲۰روز پس از بمباران کاخ ریاست جمهوری عراق)، بغداد اشغال شد وعراق باکمترین مقاومت  سقوط کرد و مجسمۀ صـدام در میدان مرکزی شهر به وسیله مردم به زیر کشیده شد.

یکی ازدلائل-بهانه ها-حمله امریکا به عراق -حمله صدام به کویت واشغال کویت بوده(دوم اگوست ۱۹۹۰)۱۱ مرداد ۱۳۶۹-یعنی حدودیک سال بعدازجنک ناموفق ۸ساله باایران

بعدازیک سال ونیم اشغال کویت

۱۶ ژانویه ۱۹۹۱( ۲۶ دی ۱۳۶۹)  امریکا ومتحدین-بارأی سازمان ملل بغدادرابمباران کردند وصدام متواری شد

متحدین -کشورهایی که درزمان اشغال کویت درحمله به عراق شرکت داشتند؟

نبروهای ائتلافی که متشکل از آمریکا، عربستان‌سعودی، انگلیس، فرانسه، هلند، مصر، سوریه، عمان، قطر، بحرین، امارات‌متحده‌ی‌عربی، افغانستان، بنگلادش، کانادا، بلژیک، چکسلواکی، هندوراس، ایتالیا، نیجر، رومانی،‌ کره‌ی‌جنوبی و خود کویت بود

این جنگ که به جنگ خلیج فارس»هم معروف بود۴۳روزبطول انجامیدتا صدام تسلیم شد وکویت آزادشد،تلفات زیادی هم برجای گذاشت وخرابیهای بسیاری درعراق اتفاق افتاد

حمله امریکا ومتحدین (سال۲۰۰۳ )به عراق به بهانه داشتن سلاح‌های کشتار جمعی بود

دولت جورج بوش( رئیس جمهور وقت آمریکا) به بهانه داشتن سلاح‌های کشتار جمعی به عراق حمله کردند

وقتی بازرسان سازمان ملل در نوامبر سال ۲۰۰۲(۱۳۸۱شمسی) بارها از اماکن مورد ظن آمریکا دیدن کردند و تسلیحات شیمایی نیافته بودند،اما کاخ سفید ادعا کرد که عراق بازرسان سازمان ملل را بازی داده است.یعنی  امریکاباورنمی کرد،چون خودش کمک کرده بود درتجهیز تسلیحاتشامریکا هم خجالت می کشید که بگوید:من خودم بهش داده بودم!
اولین بازرسی‌ها از عراق در ارتباط با ادعاهای تسلیحات شیمیایی این کشور در سال ۱۹۹۱ بعد از قطعنامه‌های ۶۸۷ و ۷۱۵ صورت گرفته بود. صدام در آن زمان برنامه هسته‌ای کشورش را آغاز کرده بود ،برای مفابله باانقلاب اسلامی ایران.
وقتی بازرسان سازمان ملل در سال ۱۹۹۱(۱۳۷۰شمسی) اولین بازرسی‌ها را از عراق به عمل آوردند صدام تلاش کرد برنامه‌اش را از دید آنها مخفی نگاه دارد. اما بازرسان سازمان ملل این برنامه‌های تسلیحاتی را ردیابی کرده و آنها را از بین بردند.

مدیریت سایت-پیراسته فر:البته امریکا خودش درزمان جنگ -عراق با ایران - به عراق کمک کرده بود   عراق بخش اعظمی از سلاح‌های کشتار جمعی‌اش را  در زمان جنگ با ایران ساخته بود وبکارهم گرفته بود،نمونه رسواکننده اش در«حلبچه»بود، اما تاریخ مصرف بسیاری از آنها منقضی شده و بلااستفاده شده بودند.

***

 " دیوید بلر" سردبیر بخش بین الملل روزنامه دیلی تلگراف، درمطلبی با عنوان "چگونه اشتباه صدام زمینه ساز حمله به عراق شد؟"، نوشت:« تصمیم آمریکایی ها برای حمله به عراق درسال 2003، لحظه ای واتفاقی نبود. برای پی بردن به علت این تصمیم گیری، باید به بررسی اوضاع عراق در بیش از یک دهه قبل و به ویژه پس از شکست عراقی ها در جنگ اول خلیج فارس (جنگ کویت) پرداخت».

وی افزود: «حمله عراق به کویت درسال 1991 و خارج شدن عراق از این کشور بعد از عملیات ائتلاف گسترده بین المللی موسوم به " طوفان صحرا" با رهبری واشنگتن و با مشارکت چند کشورصورت گرفت».

سردبیر بخش بین الملل دیلی تلگراف نوشت: «پس ازآن شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ای را درباره عراق تصویب کرد و درآن از صدام خواست که همه سلاح های کشتار جمعی خود را نابود کند. بلافاصله پس ازاین درخواست، تیم بازرسان سازمان ملل برای تحقیق درباره میزان جدیت عراق در اجرای این قطعنامه، عازم عراق شدند».

بلر گفت: همواره میان آمارهای سلاح های کشتارجمعی نابود شده توسط بازرسان سازمان ملل با میزان واقعی سلاح های نابود شده از سوی صدام اختلاف وجود داشت، یعنی میزان تسلیحاتی که صدام نابود کرده بود، بسیار بیش از مقداری بود که رسما به سازمان ملل اعلام می شد.

بلر تصریح کرد: رژیم عراق زمانی که بازرسان سازمان ملل مشغول نابود کردن بخشی از سلاح های کشتار جمعی این کشور بودند، مخفیانه و به دور از چشمان بازرسان، حجم بسیار بیشتری از این سلاح ها را نابود می کرد ولی اعلام نکردن آن از سوی صدام، همه چیز را خراب کرد.

آمریکا و ائتلاف -متحدانش- به بهانه وجود سلاح های کشتار جمعی در عراق به این کشور حمله کردند اما بعدها روشن شد که در زمان حملۀ آمریکا، هیچ سلاح کشتار جمعی در عراق نبوده است./مشرق تیر ۱۳۹۵بنقل ازالعالم

متحدین امریکادراشغال عراق-کشورهای که درحمله به عراق مشارکت داشتند؟

حدود چهل کشور  با عنوان «ائتلاف راغِبان» با ارسال نیرو، تجهیزات، خدمات و نیروهای حفاظتی و ویژه در این جنگ شرکت کردند. ۲۴۸٬۰۰۰ سرباز از ایالات متحده، ۴۵٬۰۰۰ سرباز از بریتانیا، ۲٬۰۰۰ سرباز از استرالیا، ۱۹۴ سرباز  از لهستان به کویت اعزام شدند وباپشتیبانی آن کشور حمله به عراق راآغازکردند.

مدیریت سایت-پیراسته فر:درماجرای قتل -ناموفق-پیامبراسلام در«لیله المَبیت»۴۰نفراز۴۰قبیله مجنمع شده بودند!

همچنین این حمله توسط ۷۰٬۰۰۰ سرباز پیشمرگهٔ کرد نیز پشتیبانی می‌شد.

نیروهای ائتلاف با سربازان پیشمرگهٔ کرد در شمال عراق نیز همکاری کردند.

چه کسی صدام را فروخت؟
به نظر می رسد مردی در مقام صدام با کارنامه خونینی که در تاریخ حکومت خود دارد، از قبل می دانست که ممکن است بعد از دستگیری به چه سرنوشتی دچار شود و این اقدام یک حرکت نمایشی برای مبادله ای سیاسی بود.
«محمد سعید الصحاف» وزیر تبلیغات و اطلاع رسانی اسبق عراق در گفت و گویی با شبکه ماهواره ای ابوظبی (المدر) در این باره گفت: از دستگیری زنده وی ابراز تعجب می کنم چرا که صدام همیشه پیش از آغاز جنگ تاکید کرده بود که مرگ را به تسلیم در برابر امریکایی ها ترجیح می دهد.
کانال اول تلویزیون رژیم صهیونیستی نیز در این باره گفت: برخی از اعضای قبیله عراقی «ابوناصر» با افشای مکان صدام و دادن اطلاعات درباره وی  ۳ میلیون دلار جایزه دریافت کرده اند و اکنون در سوئیس از جایزه دریافتی خود لذت می برند.
به نظر می رسد صدام ، رئیس جمهوری عراق چند ماه پیش توسط نیروهای امریکایی دستگیر شده است و فقط کاخ سفید مترصد فرصت مناسب برای بهره گیری از این خبر بوده است ؛ چرا که بدون دستگیری صدام ، امکان پیروزمندانه و موجه بودن جنگ آمریکا درعراق میسر نبود؛ بوش نیز از این برگ برنده در کارزار انتخاباتی خود بهره می برد.

به گزارش روزنامه دیلی میل، گزارش‌ها حاکی از آن است که صدام، دیکتاتور نادان عراق در سال‌های پایانی دولتش به شدت مشغول نوشتن رمان بوده و به اینکه ارتش یا پیروانش چطور کشور را مدیریت می‌کنند، هیچ توجهی نداشت.

جان نیکسون، تحلیلگر سابق سازمان سیا و نخستین بازجوی آمریکایی که دستش به صدام رسید، گفت: او خیلی وقت بود که دیگر دولت عراق را اداره نمی‌کرد. صدام از اینکه در داخل عراق چه می‌گذرد، کاملا بی‌خبر بود. او با اینکه دولتش چه کاری انجام می‌دهد، بی‌توجه بود و هیچ برنامه واقعی برای تدارکات دفاع از عراق نداشت.

صدام زمانی که تازه دستگیر شده بود همچنان مغرور و متکبر بود و خبر نداشت که دیگر کارش تمام شده است.

صدام با نفرتی شدید به نیکسون خیره می‌شد و حتی با وجود آنکه در غل و زنجیر بود باز هم نگاهش وحشتناک بود.

نیکسون از صدام پرسید: آخرین باری که پسرانت را زنده دیدی، کی بود؟

صدام در پاسخ گفت: شما کی هستید؟ آیا ماموران اطلاعات ارتشید؟ به من پاسخ دهید. خودتان را معرفی کنید!.

صدام بر این مساله که قصد نداشته پس از جنگ خلیج فارس جورج هربرت واکر بوش، رئیس جمهور وقت را بکشد، پافشاری می‌کرد و هنگامی که صدای بمب‌گذاری‌های خارج از ساختمان را شنید، لبخندی از رضایت روی چهره داشت چراکه فکر می‌کرد طرفدارانش در این درگیری بیرون از ساختمان پیروز می‌شوند.

صدام گفت: شما شکست می‌خورید. متوجه خواهید شد که اداره عراق به هیچ وجه آسان نیست.

موفق الربیعی، مشاور سابق امنیت ملی نخست‌وزیر عراق که از دفتر خود در شمال بغداد، در نزدیکی همان زندانی که صدام در آن هفت سال پیش اعدام شد با خبرگزاری فرانسه مصاحبه می‌کرد، گفت: «یک جنایت‌کار؟ صحیح. یک قاتل؟ صحیح. یک سلاخ؟ صحیح. اما او تا پایان قوی ماند.»

خبرگزاری فرانسه در گزارش منتشره خود در روز جمعه می‌نویسد، الربیعی که خود به هنگام به‌ دار آویختن صدام حضور داشت می‌گوید، اثری از ندامت و ضعف در دیکتاتور سابق عراق ندیده است.

الربیعی می‌گوید: «من صدام را دم در تحویل گرفتم. هیچ کس با ما وارد نشد. هیچ خارجی‌ای و هیچ آمریکایی‌ای. او ژاکتی با پیراهن سفید به تن داشت، عادی و آرام. من هیچ نشانه‌ای از ترس در او ندیدم.»

مشاور پیشین نخست‌وزیر عراق متذکر می‌شود: «البته بسیاری از مردم می‌خواهند، من بگویم که او داشت از حال می‌رفت یا اینکه دارو مصرف کرده بود، اما این‌ها (توضیحات من) حقایقی هستند برای تاریخ.»

وی خاطرنشان می‌سازد: «من هیچ‌ ابراز تأسفی از او نشنیدم، هیچ تفاضایی برای این که خدا او را ببخشد یا تقاضایی برای عفو از او شنیده نشد

خبرگزاری فرانسه می‌نویسد، صدام که بیش از دو دهه مملو از سرکوب‌های بیرحمانه، جنگ‌های فلاکت‌بار و تحریم‌های تنبیهی بین‌المللی بر عراق حکومت راند، سرانجام بعد از اینکه به دلیل جنایت علیه بشریت در سال ۱۹۸۲ و قتل‌عام ۱۴۸ تن از شیعیان روستای دوجیل محکوم شد، به دار آویخته شد.

وی از ژوئیه سال ۱۹۷۹ تا مارس ۲۰۰۳ و حمله نیروهای بین‌المللی به رهبری آمریکا به عراق، حاکم این کشور بود. در دسامبر همان سال نیروهای آمریکایی صدام را در در گودالی در نزدیکی یک خانه روستایی در زادگاهش، تکریت پیدا کردند. سه سال بعد او اعدام شد؛ در سی‌ام دسامبر سال ۲۰۰۶.

موفق الربیعی‌، مشاور پیشین نخست‌وزیر عراق با واکاوی در خاطراتش ادامه می‌دهد: «وقتی او را آوردم دستبند به دستش زده بودند و قرآنی در دست داشت. او را به اتاق اجرای حکم آوردم؛ جایی که قرار بود فهرست کیفرخواست‌اش خوانده شود. صدام مرتبا می‌گفت، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، زنده باد فلسطین، مرگ بر مغان پارسی.»

الربیعی عنوان می‌کند، صدام سپس به اتاقی که باید در آنجا جان می‌داد، آورده شد. در آن جا بود که ایستاد، به دریچه‌های اعدام نگاه کرد، بعد سراپایم را برانداز کرد و گفت،« دکتر این برای مردان است!؟

درست قبل از اعدام او چند نفر شعار دادند:

«زنده باد محمدباقر صدر...مقتدی مقتدی

تا یادی از فقیه شیعه‌ای که به دست صدام کشته شده بود و همچنین شناخته‌ شده‌ترین چهره از بازماندگان خانواده او و دشمن صدام کرده باشند. صدام جواب داد: «این مردانگی است؟»

موفق الربیعی می‌گوید، خود اهرم دریچه‌های اعدام را کشیده است، اما اهرم عمل نکردبعد فردی دیگر که نامش برده نشد، اهرم را برای دومین بار کشید، اهرم عمل کرد و صدام به دار آویخته شد.

صدام حسین کمی پیش از اعدام خود شروع به خواندن "اشهد" کرد اما به گفته الربیعی، اعدام او قبل از اینکه "اشهد"ش به پایان برسد انجام شد.

الربیعی می‌گوید، بعد به پایین رفته است تا جسد صدام را ببیند. جسد با هلی‌کوپتری آمریکایی از زندان محل اجرای حکم به مقر نوری مالکی، نخست‌وزیر عراق حمل شد. به گفته الربیعی، اطراف هلی‌کوپتر را مردم احاطه کرده بودند، جسد صدام را بر کف هلی‌کوپتر گذاشتند و درهای هلی‌کوپتر نیز در طول پرواز باز ماند.

وی می‌گوید: «به‌روشنی به خاطر دارم، زمانی که هلی‌کوپتر به سمت بغداد پرواز کرد خورشید هم طلوع کرد.»

به گزارش دویچه وله، مشاور سابق نخست‌وزیر عراق عنوان می‌کند که در آن زمان احساس "غریبی" داشته است. وی می‌گوید، صدام جنایات زیادی انجام داد و سزاوار هزاران بار اعدام بود اما در هر صورت احساس او "غریب" است.

 اعدام صدام بعد از کنفرانس ویدئویی مالکی و جورج بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا انجام گرفت.

اعدام صدام با مجوز وموافقت امریکا

بوش از نخست‌وزیر پرسید: «شما می‌خواهید با این جنایت‌کار چه کنید؟» مالکی جواب داد: «به دارش می‌آویزیم.» بوش در پاسخ انگشت خود را بالا برد و با این علامت موافقت خود را اعلام کرد.

دولت صدام در سال ۲۰۰۳ میلادی یعنی همان سالی که دستگیر شد، فروپاشید.

صدام بر این مساله که قصد نداشته پس از جنگ خلیج فارس جورج هربرت واکر بوش، رئیس جمهور وقت را بکشد، پافشاری می‌کرد و هنگامی که صدای بمب‌گذاری‌های خارج از ساختمان را شنید، لبخندی از رضایت روی چهره داشت چراکه فکر می‌کرد طرفدارانش در این درگیری بیرون از ساختمان پیروز می‌شوند.

صدام گفت: شما شکست می‌خورید. متوجه خواهید شد که اداره عراق به هیچ وجه آسان نیست.

دولت صدام در سال ۲۰۰۳ میلادی یعنی همان سالی که دستگیر شد، فروپاشید.

سه سال بعد ازدستگیری اعدام شد

صدام

صدام در روزجمعه۱۳ دسامبر ۲۰۰۳ (۲۱ آذر ۱۳۸۲) توسط نیروهای آمریکایی در حالی که خود را در یک حفره کوچک درنقطه‌ای درمزرعه«عبور» مخفی کرده بود دستگیر شد.

در تاریخ ۵ نوامبر ۲۰۰۶محکوم  به اعدام شد و سرانجام در روزشنبه ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶ (۹ دی ۱۳۸۵)مصادف با عید قربان در بغداد به دار آویخته شد.
جنازه او در زادگاهش در حومه شهر تکریت در شمال بغداد دفن شد.

سرنوشت نزدیکان صدام چه شد؟

طارق عزیز وزیر خارجه دولت صدام روز جمعه۱۵ مهر ۱۳۹۴ درگذشت.

عُدی پسر صدام: مدیر روزنامه بابل، مدیر شبکه تلویزیونی الشباب، رئیس کمیته المپیک عراق، رئیس فدراسیون فوتبال عراق، رئیس واحد تامین امنیت صدام
عدی پسر بزرگ صدام بود. او برای سال ها به عنوان جانشین پدرش معرفی می شد اما به دلیل رفتارهای نامناسب، میگساری، عصبی بودن و اختلافات گسترده با پدر و برادرش، از این گزینه کنار گذاشته شد.
عدی برای مدت زمان کوتاهی با دختر عزت ابراهیم الدوری ازدواج کرد.

صدام درمیان ۲پسرش-سمت راست«قصی» وسمت چپ عدی

او در سال 1996 در حالی که سوار بر خودروی پورشه بود مورد حمله مسلحانه قرار گرفت و 30 گلوله به سمت وی شلیک و در نتیجه معلول شد. یکی از گلوله ها در کمرش در نزدیکی نخاع قرار گرفت به همین دلیل پزشکان از خارج کردن گلوله خودداری می کردند و این گلوله تا آخر عمرش باقی ماند.

عدی در عراق چهره ای مخوف داشت و به شکنجه و آزار فیزیکی دیگران به ویژه درباره تهدیدات و شکنجه بازیکنان فوتبال در صورت شکست در مسابقات، مشهور بود.
عدی به همراه برادر کوچکترش قصی و پسرانشان چند ماه پس از سقوط بغداد، در شهر موصل با نیروهای آمریکایی درگیر شدند و پس از درگیری 6 ساعته، کشته شدند.

قصی پسر صدام: فرمانده گارد ریاست جمهوری مسؤول واحد تامین امنیت ویژه صدام

سرنوشت صدام و یارانش

درپی حمله امریکا به عراق درسال ۲۰۰۳ صدام پسرکوچکش-قصی(ولیعهدعراق) را مسئول اداره امور پایتخت -بغداد- می کند.
قصی به همراه برادر بزرگترش عدی و پسرش مصطفی چند ماه پس از سقوط بغداد، در شهر موصل با نیروهای آمریکایی درگیر شدند و پس از درگیری ۶ ساعته، کشته شدند.(مرداد  سال ۱۳۸۲ )

سه پسر قصی به همراه همسرش به اردن فرار کردند و هم اکنون در این کشور زندگی می کنند.

همسر اول صدام: ساجده تلفاح
سرنوشت صدام و یارانش

"ساجده تلفاح" همسر نخست صدام و مادر قصی و عدی دو پسر و رغد دختر اوست.
سرنوشت: به هنگام حمله 2003 آمریکا به عراق و سقوط بغداد، ساجده ابتدا به اردن فرار کرد و سپس برای زندگی به قطر رفت. او هم اکنون در سن 77 سالگی در دوحه به سر می برد.
رعد«دختر» صدام
سرنوشت صدام و یارانش

رغده دختر 47 ساله صدام به همراه فرزندان و همسر برادر و شماری دیگری از اعضای خانواده صدام به اردن فرار کرد و هم اکنون در امان زندگی می کنند

همسر دوم صدام: سمیره شابندر
سرنوشت صدام و یارانش

سمیره شابندر همسر دوم صدام از خانواده ای ثروتمند است که به هنگام حمله 2003 آمریکا به عراق و سقوط بغداد، به بیروت رفت و هم اکنون در این شهر زندگی می کند.

محمد سعید الصحاف: وزیر اطلاع رسانی

سمت های قبلی: مدیر رادیو عراق، سفیر عراق در میانمار و سوئد و مقر سازمان ملل متحد در نیویورک، وزیر خارجه
مسلمان شیعه و متولد شهر حله در نزدیکی کربلا. او فارغ التحصیل روزنامه نگاری دانشگاه بغداد و پس از فارغ التحصیلی برای مدتی مدرس زبان انگلیسی بود. سپس به عنوان مترجم به وزارت خارجه عراق پیوست و با عضویت در حزب بعث ارتقا یافت.
الصحاف به دلیل کنفرانس های مطبوعاتی روزانه اش در دوره جنگ آمریکا علیه عراق در سال 2003 و استفاده قوی از کلمات و عبارت های انگلیسی و عربی و تکذیب مکرر درباره پیشروی آمریکایی و حمله به فرودگاه بغداد، مشهور شد.
او در استفاده از زبان عربی و انگلیسی تبحر خاصی داشت و کلمه مورد استفاده اش در یکی از کنفرانس های مطبوعاتی برای نظامیان آمریکایی با عنوان "العلوج" در زبان انگلیسی بدون ترجمه ماند و باعث شد کلمه جدید وارد زبان انگلیسی شد.

پس از سقوط بغداد، برای مدتی فراری بود و سپس خود را تسلیم نظامیان آمریکایی کرد. او جزء مقامات تحت تعقیب ارتش آمریکا نبود. پس از تسلیم شدن برای مدت زمان کوتاهی زندانی و تحت بازجویی قرار گرفت و آزاد شد.
پس از آزادی، دولت امارات برای انتقال او هواپیمای نظامی اختصاصی به بغداد اعزام کرد تا او و خانواده اش را به ابوظبی منتقل کرد.
الصحاف پس از انتقال به ابوظبی برای مدت کوتاهی در دانشگاه این شهر تدریس می کرد. وی همچنین در برنامه چند قسمتی در شبکه ابوظبی شرکت کرد و توضیحاتی درباره آخرین روزهای حیات دولت بعثی عراق و کنفرانس های مطبوعاتی اش ارائه کرد.
محمدسعید الصحاف در سن 75 سالگی هم اکنون با کمک مقامات ابوظبی در این شهر زندگی می کنند.

سعدون حمادی: رئیس «پارلمان»مجلس عراق
سرنوشت صدام و یارانش
سمت های قبلی: مدیر روزنامه الجمهوریه (حامی حزب بعث)، رئیس شرکت ملی نفت، وزیر نفت، نخست وزیر، وزیر خارجه
سعودی حمادی اولین عراقی عضو حزب بعث بود و حزب بعث را وارد عراق کرد. وی پس از سقوط بغداد، خود را تسلیم نظامیان آمریکایی کرد و چندی بعد آزاد شد و به قطر رفت و در دوحه مستقر شد.
او برای معالجه به لبنان و اردن و آلمان رفت و در سال 2007 به دلیل بیماری در همین کشور درگذشت.

برزان إبراهیم التکریتی:  برادر ناتنی صدام حسین رییس جمهور-رئیس سازمان اطلاعات و امنیت عراق

سمت قبلی: سفیر عراق در مقر اروپایی سازمان ملل متحد در ژنو
پس از سقوط بغداد در سال 2003، وی توسط نظامیان آمریکایی دستگیر شد. او پس از محاکمه، در سال 2006 اعدام شد.

علی حسن المجید: علی شیمایی وزیر دفاع
سرنوشت صدام و یارانش
سمت قبلی: وزیر دفاع
در جنگ 2003 آمریکا، از طرف صدام مسؤول اداره جنوب عراق در جنگ شد. پس از سقوط بغداد، توسط نظامیان آمریکایی دستگیر و بعد از محاکمه اعدام شد.

سلطان هاشم أحمد:وزیر دفاع
سرنوشت صدام و یارانش
سمت قبلی: استاندار نینوی، رئیس ستاد مشترک ارتش
وی پس از سقوط بغداد، به موصل فرار کرد اما خود را تسلیم مقامات آمریکایی کرد.
وی از معدود مقامات ارشد عراقی است که اصالتا یک نظامی است. او بعد از سقوط بغدادبه همین دلیل به هنگام تسلیم شدن، نظامیان آمریکایی او را در مراسم نظامی و با احترام خود را تسلیم کرد.
پس از محاکمه به اعدام محکوم شد اما به دلیل خوشنامی در میان نظامیان واقعی، تاکنون حکم اعدام او اجرا نشده است.

عزت ابراهیم الدوری: معاون صدام در شورای فرماندهی انقلاب
سرنوشت صدام و یارانش
سمت های قبلی: وزیر کشاورزی ، وزیر کشور
عزت ابراهیم الدوری در حکومت بعثی عراق، بعد از صدام بالاترین مقام را داشت و سمت رسمی اش معاون رئیس شورای رهبری انقلاب بود.
وی در ابتدای زندگی اش در منطقه الدور یخ فروش ساده ای بود اما پس از پیوستن به حزب بعث، ترقی کرد و به سمت های بالا رسید بدون اینکه سابقه تحصیلات عالی، تجربه فعالیت های اجرایی یا نظامی داشته باشد.
او پس از سقوط بغداد در سال 2003، فراری و ناپدید شد تا اینکه در فروردین 94 در درگیری مسلحانه در منطقه حمرین در شمال غرب بغداد کشته شد.
گفته می شد عزت ابراهیم بعد از فرار از بغداد، از عملیات های مسلحانه علیه دولت عراق و نظامیان خارجی حمایت می کرد.
به گفته مقامات عراقی او با داعش نیز همکاری می کرد و کشته شدن وی ضربه سختی برای  تروریسم در عراق خواهد بود.

طه یاسین رمضان: معاون نخست وزیر
سرنوشت صدام و یارانش
سمت های قبلی: وزیر مسکن، وزیر صنعت، فرمانده گروه شبه نظامی جیش الشعبی (ارتش مردمی) ، وزیر برنامه ریزی، عضو  شورای رهبری حزب بعث.

او از کردهای موصل و خانواده وی اصالتا اهل دیاربکر ترکیه بود.
در ابتدا کارمند بانک بود سپس به ارتش و حزب بعث پیوست و ارتقا یافت.
طه یاسین رمضان پس از سقوط بغداد در سال 2003، فرار کرد اما به دست نیروهای نظامی کردستان عراق (پیشمرگه) دستگیر شد. او بعد از محاکمه به اعدام محکوم و حکمش اجرا شد.

طارق عزیز: سمت: وزیر خارجه
ما و طارق عزیز

طارق عزیز با نام اصلی "میخائیل یوحنا" یکی از  مسیحیان بلندپایه حزب بعث بود. او برای دهها سال یار نزدیک صدام به شمار می رفت. اهل خانواده مسیحی از شهر موصل و فارغ التحصیل زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه مستنصریه بغداد بود. وی در ابتدا روزنامه نگار بود اما سپس به حزب بعث پیوست.
طارق عزیز پس از سقوط بغداد، فرار کرد اما اندکی بعد خود را تسلیم نظامیان آمریکایی کرد. او پس از محاکمه، به اعدام محکوم شد اما با میانجیگیری برخی کشورها و پاپ، اعدام نشد اما در خرداد 94 و در سن 79 سالگی در زندان شهر ناصریه عراق درگذشت

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:این مقاله ازمنابع مختلف(ایرانی وعراقی) استفاده شده
واما ازاین به بعدش ازسایت مشرق است:
صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود/ جریان اعدام و قطعه قطعه کردن 
 
افسرسر نابغه  عراقی/ چرا صدام فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟
«صلاح عمر العلی» کیست؟
صلاح عمر العلی در سال ۱۹۳۷میلادی(۱۳۱۶) در شهر تکریت عراق به دنیا آمد. در بیست سالگی به حزب بعث عراق پیوست و سال بعد، یعنی سال۱۹۵۸ میلادی(۱۳۳۷) به بغداد نقل مکان کرد. صلاح العلی پله‌های ترقی حزبی را یکی بعد از دیگری پیمود تا جایی که در سال سال 1963 تبدیل شده بود به یکی از مهم‌ترین مسئولین سازمان مخفی حزب بعث در بغداد.
پس از کودتای عبدالسلام عارف ضد حکومت بعث در عراق [و متواری یا مخفی  شدن بعثی‌ها] و همچنین بعد از اختلافاتی که در کنگره‌ی ششم قومی حزب بعث [کنگره‌ای که شامل بعثی‌های همه‌ی جهان عرب می‌شود] به وجود آمد، صلاح عمر العلی به عضویت شورای رهبری حزب بعث عراق تعیین شد و در همین منصب بود که در طرح‌ریزی و اجرای کودتای سال۱۹۶۸ میلادی(۱۳۴۷ شمسی) مشاکرت کرد؛ کودتایی که طی آن عبدالرحمن عارف (برادر عبدالسلام عارف که پس از او حاکم کشور شده بود) سرنگون شد و حزب بعث قدرت را در دست گرفت. پس از موفقیت کودتا (که مطابق اکثر کودتاهای جهان عرب، آن را «انقلاب می‌خواندند)« صلاح عمر العلی» به عضویت «شورای رهبری انقلاب» (بالاترین نهاد کشور پس از کودتا) و همچنین بار دیگر «عضویت در شورای رهبری حزب بعث عراق» تعیین شده و به تناوب مسئولیت چندین وزارتخانه را به عهده گرفت که از جمله‌ی آنها می‌توان به وزارت رسانه‌ها اشاره کرد. تا آنکه بین او و دیگر مسئولان حزب بعث اختلافاتی پیش آمده و موجب استعفای او در ژوئن  ۱۹۷۰( خرداد ۱۳۴۹) گردید.
پس از این جریان، صلاح العلی به «تبعید-اختیاری-در مصر و لبنان» رفت و تا سال۱۹۷۳میلادی( ۱۳۵۲) در همانجا بود. 
«سفیر عراق کشورهای اسکاندیناوی و اسپانیا»
« صلاح عمر العلی » در این زمان مجددا وارد حکومت عراق شد و ابتدا به عنوان سفیر این کشور در کشورهای اسکاندیناوی و سپس اسپانیا منصوب.
« نماینده‌ دائم عراق در سازان ملل متحد»
 و بعد از آن به عنوان نماینده‌ی دائم عراق در سازان ملل متحد تعیین گردید. وی تا می  ۱۹۸۲ (اردیبهشت ۱۳۵۲)  در همین سمت بود و در این تاریخ در اعتراض به جنگ ایران و عراق استعفا کرده و تبدیل به یکی از مخالفان رژیم صدام شد. وی در سال ۱۹۹۱میلادی(۱۳۷۰) نیز به همراه ایاد علاوی جنبش وفاق ملی عراق را تأسیس کرد ولی پس از چندی به علت اختلاف با وی از این حزب جدا شد.
«صلاح عمر العلی» پس از اشغال عراق و در زمانی که صدام متواری شده و هنوز دستگیر نشده بود طی چندین قسمت در برنامه‌ی پربینننده و چالشی «شاهد یک دوره» [شاهد علی العصر] شرکت کرد و در پاسخ سؤالات مجری معروف این برنامه، به بیان خاطراتش پرداخت.

خاطرات« صلاح عمرعلی» درمصاحبه باشبکه الجزیره: «برادر صلاح، در آن زندان و به دست صدام ما حتی شرافتمان را هم از دست دادیم. شکنجه ی جسمی ساده است، می شود تحملش کرد ولی شرافتمان را از ما گرفتند.»

صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی

در کنار اینها اطلاعاتی درباره‌ی طرح ناظم کزار (از نزدیکان صدام و از خشن‌ترین افراد بعثی) برای سرنگونی همزمان صدام و البکر و چگونگی شکست خوردن ماجرا مطرح شد. ماجرای ملی شدن نفت عراق و تأثیرات آن بر حکومت بعث و همچنین طرح مشترک حافظ اسد و احمد حسن البکر برای ادغام سوریه و عراق و کنار زدن صدام هم ذکر شد. ادامه‌ی این خاطرات را پی می‌گیریم:

بعد از ملی کردن نفت درآمد حکومت بکر و صدام 10 برابر شد درحالیکه قبلش برای 5 میلیون دلار باید از برخی کشورها قرض می‌گرفتیم/صدام برای رسیدن به قدرت از نردبانی از جمجمه‌های بی‌گناهان بالا رفت/رهبر حزب برای صدام هاله‌ی تقدس و نوعی خلافت پیامبر درست کرده بود/آیا خود بعثی‌ها در کشتار رفقایشان مشارکت می‌کردند؟/فضای دیدار شاه و صدام در الجزایر/جریان طرح البکر و حافظ اسد برای بیرون کردن صدام از قدرت با ادغام سوریه و عراق/
صدام، هواری بومدین و محمدرضا پهلوی
بعد از ملی کردن نفت درآمد حکومت بکر و صدام 10 برابر شد درحالیکه قبلش برای 5 میلیون دلار باید از برخی کشورها قرض می‌گرفتیم/صدام برای رسیدن به قدرت از نردبانی از جمجمه‌های بی‌گناهان بالا رفت/رهبر حزب برای صدام هاله‌ی تقدس و نوعی خلافت پیامبر درست کرده بود/آیا خود بعثی‌ها در کشتار رفقایشان مشارکت می‌کردند؟/فضای دیدار شاه و صدام در الجزایر/جریان طرح البکر و حافظ اسد برای بیرون کردن صدام از قدرت با ادغام سوریه و عراق/
یاسر عرفات، صدام حسین، احمد حسن البکر، حافظ اسد و عبدالحلیم خدام

بعد از اینکه گریه کرد آخرین چیزی که برایم تعریف کرد این بود که: «برادر صلاح، در آن زندان و به دست صدام ما حتی شرافتمان را هم از دست دادیم. شکنجه ی جسمی ساده است، می شود تحملش کرد ولی شرافتمان را از ما گرفتند.»

صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی

 (که خاطرات صلاح عمر العلی عضو ارشد حزب بعث و از اعضای شورای رهبری انقلاب پس از روی کار آمدن این حزب در عراق در سال۱۹۶۸ میلادی(۱۳۴۷ شمسی) است و در برنامه شاهد علی العصر شبکه الجزیره بیان شده) به برخی رفتارهای صدام پیش از روی کار آمدن اشاره شد. همچنین خواندیم که چگونه حکومت حزب بعث از یک حکومت ایدئولوژیک به سمت یک مافیای خانوادگی سوق پیدا کرد و صدام چطور برای رسیدن به قدرت حاضر شد یکی از سران حزب را هم بی دلیل اعدام کند.

درباره‌ی برخی محاکمات و اعدام‌های چند سال نخست روی کار آمدن حزب بعث هم مطالبی خواندیم. همچنین درباره ی تقسیم قدرت بین البکر و صدام نیز خاطراتی ذکر شد. در نقد اندیشه‌های حزب بعث و خصوصا تفکرات و رفتارهای مؤسس و ایدئولوگ آن یعنی میشل عفلق و تمجید‌های عجیب و غریب وی از صدام هم خاطرات و مطالب مفصلی ذکر شد. و دیدیم که چطور صدام تحت تأثیر القائات خیرالله تلفاح، شروع به زمینه‌سازی برای تسلط انفرادی خود بر قدرت کرد و چگونه رقبای بزرگش را سربه نیست نمود.

در کنار اینها اطلاعاتی درباره‌ی طرح ناظم کزار (از نزدیکان صدام و از خشن‌ترین افراد بعثی) برای سرنگونی همزمان صدام و البکر و چگونگی شکست خوردن ماجرا مطرح شد. ماجرای ملی شدن نفت عراق و تأثیرات آن بر حکومت بعث و همچنین طرح مشترک حافظ اسد و احمد حسن البکر برای ادغام سوریه و عراق و کنار زدن صدام هم ذکر شد. ادامه‌ی این خاطرات را پی می‌گیریم:

صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی
احمد حسن البکر در جوانی

*احمد منصور (مجری): صدام حسین در۶ ۱ژوئن ۱۹۷۹میلادی(۲۶ خرداد ۱۳۵۸) [با کنار زدن احمد حسن البکر از ریاست جمهوری و نشستن خود بر این کرسی] بر قدرت مسلط شد و دو روز بعد در ۸ ۱ژوئن ۱۹۷۹میلادی(۲۸ خرداد ۱۳۵۸) در جلسه کنگره‌ی حزب بعث، صدام حسین از وجود توطئه‌ای ضد حزب سخن گفت که در تلویزیون هم پخش شد. محیی عبدالحسین مشهدی (دبیر شورای رهبری انقلاب) هم در جلسه نشسته بود تا جزئیات توطئه‌ی کشف شده را تشریح کند. سپس نام۵۴ تن از رهبران حزب خوانده شد. اسم هر کس که خوانده می‌شد [به عنوان خائنی که باید جلسه را ترک کند تا به حسابش رسیدگی شود] بقیه کف می‌زدند و او در معیت چند نیروی امنیتی از جلسه بیرون می‌رفت و بعد هم ناپدید می‌شد. از بین این افراد، یک سومِ اعضای شورای رهبری انقلاب هم بودند. بعد از این جریان ۳۰۰ نفر از رهبران حزب از عرصه ناپدید شدند. اطلاعاتت درباره‌ی این توطئه چیست؟
-صلاح عمر العلی: اولا باید یادآوری کنم آنچه توطئه خوانده شد، همزمان با یک واقعه‌ی بسیار مهم در منطقه بود که عبارت بود از انقلاب اسلامی در ایران. این بی‌نهایت مهم است چون این قضیه بعدها به این ارتباط پیدا کرد. ثانیا، همانطور که پیشتر گفتم، صدام حسین بعد از امضای پیمان وحدت بین دو قُطر [دو کشور] عربی [یعنی سوریه و عراق] خود را بیرون از قدرت می‌دید [یعنی اگر این دو ادغام می‌شدند صدام ناچار سمت‌هایش را از دست می‌داد] همین دو مسئله، نقش مهمی داشت در اینکه صدام تصمیم بگیرد به سرعت نقش احمد حسن البکر را پایان دهد.

صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی

صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی
احمد حسن البکر و انور سادات به همراه معاونانشان صدام و حسنی مبارک

فلذا در روز 15 جولای صدام حسین با احمد حسن البکر جلسه گذاشت و به او اعلام کرد که در جلسه‌‌ی پیش رو باید استعفا دهد و از قدرت کنار بکشد و او [صدام[ جانشینش شود. توافق کردند...یعنی البکر وقتی کاملا فهمید که او قدرت اول نیست و نمی‌تواند هیچ کاری انجام دهد موافقت کرد و جلسه‌ای در روز شانزدهم برگزار شد و در جلسه‌ی رسمی حزب، احمد حسن البکر به اعضای حاضر در جلسه اعلام کرد که خسته شده و سنش هم بالا رفته و نمی‌تواند امور حکومت را اداره کند و به این شکل کنار کشیدنش از مسئولیت را اعلام کرد و رفیق صدام حسین را به عنوان جانشین خودش نامزد کرد و اعلام کرد که اطمینان بسیار بالایی دارد که صدام توانمند و با صلاحیت است و توانمندی‌هایی دارد که او را قادر می‌سازد کشتی حکومت را پیش براند و از آن‌ها خواست که از این موضع حمایت و پشتیبانی کنند. اعضای شورای رهبری با این حرف‌ها غافلگیر شدند. احساس عمومی بین اعضای شورای رهبری این بود که...

*همه‌شان یا آنهایی که حامی صدام بودند، همان‌هایی که در سال ۱۹۶۸ میلادی(۱۳۴۷ شمسی) از او حمایت کردند؟
-راستش همانطو که پیشتر هم گفتم دو نفر بودند که از همان اول با صدام حسین هماهنگ بودند و با او توافق داشتند و ابزار دست صدام حسین در شورای رهبری و خارج از آن بودند.

صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی
احمد حسن البکر و صدام حسین
صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی
طه یاسین رمضان سمت چپ تصویر نشسته است

*و آن دو نفر؟
-یکی عزت ابراهیم الدوری و دیگری طه یاسین رمضان. این‌ها از همان آغاز، از سال 1968 [اینطور بودند.] مابقی اعضای شورای رهبری کاملا این حس را داشتند که هنوز به احمد حسن البکر احتیاج دارند به این اعتبار که آدمی است که یک سری صلاحیت مشخص دارد که در کس دیگر نه صدام و نه دیگران وجود ندارد. به همین جهت به استعفای البکر اعتراض کرده و درخواست کردند او دوره‌ی طولانی‌تری در سمتش باقی بماند تا اینکه شراط آماده شود و ... یعنی تجربیات دیگران از جمله صدام عمیق‌تر گردد و بعد از آن امور به شکل طبیعی رخ خواهد داد. این اعتراض را صدام حسین توطئه‌ای ضد بلندپروازی‌های خودش حساب کرد.

صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی
احمد حسن البکرصدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی
احمد حسن البکرصدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی
از راست صدام، عزت ابراهیم الدوری و طه یاسین رمضان

*حالا این «توطئه‌گرها» در شورای رهبری کدام اعضا بودند؟

صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی

-در رأسشان عدنان الحمدانی بود که معاون نخست‌وزیر بود و فکر می‌کنم وزیر اقتصاد وقت محمد محجوب، محمد عایش، محی‌الدین الشمری و غانم عبدالجلیل. اینها در رأس متهمین بودند. و مابقی اعضای شورای رهبری انقلاب. البته البکر بر استعفایش اصرار کرد و تحت فشار آن توافق...

عدنان الحمدانیصدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی

*فشارهای صدام.
-بله، و از قدرت کنار رفت و به این ترتیب صدام حسین خود را رئیس جمهور نامید. بعد هم نشستی برگزار کرد که همه‌ی اعضای بلندپایه‌ی حزب در آن شرکت داشتند و در این نشست بود که کشف توطئه‌ی وهمی‌ای که در خیال خودش ساخته بود را ذکر کرد. یعنی توطئه‌ی سوریه ضد حکومت عراق. این ادعا طوری بود که راستش حتی خود صدام را هم قانع نمی‌کرد! و همه‌ی توجیهات و استدلال‌هایی که برای اثباتش ذکر می‌شد نه یک عضو حزب و نه یک شهروند عراقی و نه یک بعثی را قانع نکرد چون توجیهاتی بود واهی و ضد و نقیض و نمی‌توانست کسی را هر قدر هم ساده باشد قانع کند.

صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی
تصویر اعلان کناره گیری احمد حسن البکر از قدرت

*ولی یک اتفاق رخ داد و آن هم اینکه صدام حسین این جلسه را ضبط کرد و از تلویزیون به صورت گسترده پخش شد.
-فیلم را به خیلی از مردم دادند.

*در فیلم یک صحنه بود که صدام دست در جیب کتش کرد و یک دستمال بیرون آوردن و اشک‌هایش را پاک کرد و کسانی هم که در ردیف جلو نشسته بودند دستمال درآوردند و شروع کردند به گریه [از شدت تأثر توطئه ضد حزب بعث!]
-بله، البته استاد احمد باید این را هم در نظر بگیریم که در این جو و مسائلی که پیش از این رخ داده بود  از جمله مجازات های دسته جمعی و خشونتی که صدام حسین ضد بعثی ها و غیر بعثی ها عملی می کرد، نوعی رفتار جدید در عموم شهروندان ایجاد شده بود، چه بعثی ها و چه غیربعثی ها همه مرعوب و وحشت زده بودند، از خودشان هم می ترسیدند، از خانواده هایشان هم می ترسیدند، از بچه های خودشان هم می ترسیدند.

صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی
صدام در حال خواندن اسامی توطئه گران دو روز پس از رسیدن به ریاست جمهوری
صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی

کار صدام حسین به آنجا کشید که حتی چند بار شد که فرزندان برخی افراد را آورد در تلویزیون پدران خودشان را متهم کردند به توطئه چینی ضد نظام. بعد این فرزندان تشویق می شدند و پاداش می گرفتند و پدرهایشان اعدام می شدند! برادر، برخی زن ها می آمدند و از توطئه چینی شوهرانشان ضد صدام حسین حرف می زدند، بعد این زن ها پاداش می گرفتند و شورهانشان اعدام می شدند!

به این ترتیب ترس طوری گسترش پیدا کرد که همه ی بخش های جامعه را در بر گرفت. فلذا باید با این مسئله با دقت برخورد کرد. اینکه بگوییم افراد نشسته بودند کف می زدند، کف زدنشان برای تأیید صدام نبود، بلکه از باب دفاع از نفس بود چون هر کس طور دیگری غیر از این برخورد می کرد معنایش اعدام بود، کشته شدن بود. به همین دلیل بود که صدام تعمد داشت این نشست را ضبط کند تا فیلم را بعدا پخش کنند و او عکس العمل هرکدام را جداگانه ببیند.

صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی
برخی سران بعثی که بعنوان توطئه گر نام برده شده اند از جلسه بیرون می روند

*آن موقع در عراق نبودی.
-نه، من خارج از عراق بودم. در جلسه علی حسن المجید که می شد پسر عموی صدام، دست بلند کرد و درخواست وقت صحبت کرد. بعد خطاب به صدام گفت تا وقتی که عبدالخالق السامرائی زنده باشد این قطعا آخرین توطئه نخواهد بود.

*یعنی کسی که هفت سال بود در زندان بود.
-عبدالخالق السامرائی هفت سال بود در یک سلول انفرادی بود و مطلقا با کسی ملاقات نداشت ... نه محاکمه ای، نه قانونی، نه عدالتی، نه انصافی. با نهایت خشونت و وحشی گری عبدالخالق السامرائی را از زندان در آوردند و با بقیه همه را اعدام کردند.

*چطور اعدام کردند؟
-به این صورت: صدام حسین همه ی رهبران حزب در استان ها و بغداد را احضار کرده و به هر کدامشان یک سری سلاح تحویل داده و به هر کدام دستور داد یکی از اعضای شورای رهبری را [که حالا به عنوان خائن قرار بود اعدام شوند] هدف قرار دهد و به آنها شلیک کنند. در پشت این افراد هم گروهی از گارد شخصی صدام حسین ایستاده بودند تا هر کس در کشتن آن محکومین تردید کرد فورا خودش را بکشند. حالا خودت را در چنین وضعی تصور کن. برخی هایشان از نظر روحی فرو ریختند و افتادند، برخی ها خودشان را حفظ کردند و کارشان را انجام دادند، برخی ها شلیک کردند ولی به هوا شلیک کردند با اینکه در هر حال آن اشخاص اعدام می شدند.

صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی
صدام و البکر

این تراژدی در تاریخ نظیر نداشت. یعنی آدم حتی در خیالش هم نمی توانست تصور کند. این آدم [صدام] تعمد داشت آنها را هم دخیل کند تا دست همه به این جنایت آلوده باشد. قانع نبود که فقط خودش و دستگاه هایش مجرم باشند بلکه تلاش کرد این افراد بی گناه را هم در این جنایت دخیل کند تا این جنایت همه ی بخش های حزب را در بر بگیرد.

*و به این ترتیب همه ی سران حزب شدند جنایتکار.
-نابودشان کرد، کشتشان، کدام سران حزب استاد احمد؟

*همان ها که در عملیات کشتار مشارکت کردند.
-54 فرمانده حزبی را ظرف 48 ساعت می کشد، 300 نفر دیگر غیر از آنها ناپدید می شوند. اگر وقت داشتی و می رفتی با یکی از دستگیرشدگانی که در بین اینها بودند و جان به در بردند مصاحبه می کردی، به خدا داستان هایی از آنها می شنیدی که انسان حتی خیالش را هم نمی تواند بکند.

صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی

*کتاب ها پر است ...
-نه نه، آنها نه. چیزی از آنها نوشته نشده. الان بعضی از آنها زنده اند. یعنی به خواری و ذلت کشیدشان. برایت فقط یک مثال می زنم. یک افسر بعثی بود به اسم عبدالواحد الحاج مهیدی. این افسر در دانشکده ی [نظامی] روسیه تحصیل کرده و با بهترین وضعیت فارغ التحصیل شده بود. رئیس دانشکده  وقتی درجشن فارغ التحصیلی، مدرکش را به او می داد خطاب به جمعیت گفته بود: «این دانشکده اگر قرار باشد به چیزی افتخار کند به این افتخار خواهد کرد که این افسر درخشان نابغه ی عراقی عبدالواحد الحاج مهیدی را آموزش داده است.» بعد این افسر در عراق دستگیر شد. دستگیرش کردند و شکنجه اش دادند و خوار و خفیفش کردند و از همه ی وسایل پَست برای خوار کردنش و اهانت به او استفاده کردند. این آدم از یک دختر عراقی خواستگاری کرده بود ولی هنوز با هم ازدواج نکرده بودند.

صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی

آن دختر را به زندان آوردند و با او کردند آنچه نباید می کردند. مهیدی را ذلیل و خوار کردند تا مجبورش کنند اعتراف کند درحالیکه چیزی برای اعتراف نداشت. بعد، اعدامش کردند و جسدش را قطعه قطعه کردند. این یک مثال واحد بود. خودت تصور کن چه بر سر بقیه آمد. من با یکی از افسرانی که نجات یافت، بعدها آزادش کردند، ملاقات داشتم. اصلا له شده بود. این رفیق برایم از چیزهایی تعریف کرد که حقیقتا انسان از شنیدنش مشمئز می شد.

*مهم ترین چیزهایی که ذکر کرد چه بود؟
-صریحا برایت بگویم، بعد از اینکه گریه کرد آخرین چیزی که برایم تعریف کرد این بود که: «برادر صلاح، در آن زندان و به دست صدام ما حتی شرافتمان را هم از دست دادیم. شکنجه ی جسمی ساده است، می شود تحملش کرد ولی شرافتمان را از ما گرفتند.» فکرش را بکن این آدم [صدام] به چه مرحله ای از دنائت پستی  و انحطاط رسیده بود و آن وقت از ملت عراق و از بعثی ها می خواست از او و از نظامش دفاع کنند.

صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی

*و دفاع هم کردند!
-چطور دفاع کردند استاد احمد؟ به چه صورت؟

*از وقتی که سیطره پیدا کرد بر ...
-از وطنشان دفاع کردند، از کشورشان دفاع کردند. از شرفشان دفاع کردند و از تاریخشان. از صدام حسین دفاع نکردند. وقتی موقع درگیری بین صدام و دیگران رسید، احدی ابدا از او دفاع نکرد.

*استاد ...استاد. صدام حسین از 1979 تا 2003 به صورت تک نفره و تنها قدرت را در دست داشت. یعنی 24 سال بر ملت عراق حکومت می کرد، آن هم با حمایت حزب بعث عربی سوسیالیستی و رهبرانش در عراق، و با پشتیبانی یک قاعده ی حزبی که بیش از یک میلیون تن را در بر می گرفت، و با حمایت دستگاه های امنیتی ای که خودش ایجاد کرده بود و همه شان به حزب بعث وابسته بودند، و با حمایت ارتشی که هر کس در آن عضو حزب بعث نبود اهانت‌هایی که می دانی می دید و از ارتش اخارج می شد، تازه اگر [شانس می آورد] و دستگیر نمی شد و طرح توطئه ای چیزی به او نمی بستند! یعنی حزب شده بود خود حکومت. حکومت، حکومت حزب بعث عربی اشتراکی عراق بود.
-شما حق داری هر چه می خواهی بگویی.

صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی
یکی دیگر سران بعثی که بعنوان توطئه گر نام برده شده از جلسه بیرون می رود

*این واقعیت  است و فکت های تاریخی ...
-ولی من...ولی من در این موضوع با تو توافق نظر ندارم.

*آیا فکت ها و اطلاعات مصداقی با این چیزی که من گفتم مخالف است؟ آیا نتایج حاصله با چیزی که من می گویم اختلاف دارد؟ آیا سیر حکومت از 79 تا 2003 غیر از این است؟
-استاد جان، یا تو عضو سابق شورای رهبری [حزب بعث و انقلاب] بوده ای که بیا و روایتت را در این موضوع بگوی یا بگذار من به عنوان عضو سابق شورای رهبری روایتم را بگویم!

*این روایت من نیست، این روایت نیست آقا [بلکه ذکر داده های تاریخی است].
-اجازه بده من نظر خودم را در این باره بگویم.

*بفرمایید.
-نظر من را پرسیدی. اینطور نظرم را بگویم: صدام وقتی نقشه کشید و شروع کرد به فعالیت برای تبدیل کردن حکومت عراق به یک حکومت امنیتی-اطلاعاتی، از طریق دستگاه های خودش و از طریق نابغگی اش در جنایت و از طریق خرج کردن پول و ایجاد دستگاه ها[ی امنیت وابسته به خودش] و خلق افراد مزدور،  توانست این سیطره ی قوی رعب آور را بر گوشه گوشه ی کشور بگستراند طوری که (همانطور که پیشتر گفتم) یک وزیر که عضور شورای رهبری انقلاب هم بود حتی اینقدر قدرت نداشت که یک کارمند را از این اتاق منتقل کند به آن اتاق، آن وقت تو از رفتارهای این افراد چه انتظاری داری؟ انتظار داری جلوی صدام بایستند  و به تصمیم های او اعتراض کنند، به راه و روشش اش اعتراض کنند؟ این حقیقت جریان بود.

صدام چطور به رئیس‌جمهور عراق دستور داد کنار برود و صدام را جانشین خودش کند؟!/سربه نیست کردن یک سوم اعضای شورای رهبری دو روز پس از روی کار آمدن/صدام چرا فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟/صدامکاریکرد که افراد از خانواده و بچه خودشان هم می ترسیدند/جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه ی عراقی

*ولی اینها از صدام حمایت کردند، دستکم حمایتش نمی کردند.
-چطور حمایتش نمی کردند از چه راهی؟

*از او تعریق و تمجید و مدح نمی کردند.
-هر طوری که توانستند حمایتش نکردند. برخی افراد بودند که گریختند، بعضی بعثی ها بودند که از عراق فرار کردند و اسم هایشان شناخته شده است. برخی ها از روش های دیگری استفاده کردند تا از این مسئله فرار کنند. ولی راستش صدام حسین روشی روی عراقی‌ها پیاده کرد که در عالم کم نظیر بود. دولت عراق تبدیل شد به دولت ترس و رعب عظیم و وحشت، حکومت اطلاعاتی، رسما و علنا و با پوشش قانونی. چطور انسان جرئت می کرد بایستد و در سایه‌ی چنین وضعی به صدام حسین اعتراض کند؟

ز«دستگیری تااعدام صدام »۲سال طول کشید

چهارشنبه،۲۸ اسفند۱۳۸۱( ۱۹ مارس ۲۰۰۳): بمباران کاخ ریاست جمهوری عراق به وسیله هواپیماهای آمریکایی. 
پنجشنبه،۲۹اسفند۱۳۸۱(۲۰ مارس۲۰۰۳): ورود نیروهای نظامی آمریکا و انگلیس از مرز کویت به عراق. 
چهارشنبه،۲۰ فروردین۱۳۸۲(۹ آوریل۲۰۰۳): بیست روز پس از بمباران کاخ ریاست جمهوری عراق، بغداد توسط نیروهای آمریکایی اشغال شد و حکومت دیکتاتوری صـدام که فاقد پایگاه اجتماعی و حمایت مردمی بود؛ علیرغم وجود ارتش قوی، تقریبا بدون مقاومت جدی سقوط کرد و مجسمۀ صـدام در میدان مرکزی شهر به وسیله مردم به زیر کشیده شد.

در ساعت ۵:۳۴ بامداد به وقت بغداد (۶:۰۴ به وقت تهران) در ۲۹ اسفند ۱۳۸۱ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) حملهٔ غافلگیرانه به عراق آغاز شد. پیش از شروع هیچ اعلان جنگی داده نشد.

صدام شاهدسقوطش بود

بغداد(پایتخت) در ۲۰ فروردین ۱۳۸۲ (۹ آوریل ۲۰۰۳) اشغال شد که سقوط بغداد مساوی با پایان حاکمیت ۲۴ ساله حکومت صدام حسین بود

سرنوشت صدام و یارانش

عراق باکمترین مقاومت  سقوط کرد و «مجسمۀ صـدام »در میدان مرکزی شهر باکمک نیروهای مسلح امریکایی به وسیله مردم عراق به زیر کشیده شد.

 سرلشکر  شنشل(مشاور سیاسی صدام) می گوید:صدام درلحظه سقوط دراطراف همین میدان بود وشاهدسقوط بود-بالباس مبدل

مصر العربیه: حضور صدام در زمان سرنگونی مجسمه اش

 سرلشکر  شنشل گفت: صدام شخصاً هنگام سرنگون کردن مجسمه اش در شهر بغداد، نزدیک این مجسمه حضور داشته است. او گفت که صدام، در آن لحظه، در میدان فردوس بغداد بود.

سمت راست-«ژنرال عبد الجبار خلیل شنشل»فرمانده ستاد ارتش بعث عراق/سمت چپ:ژنرال عدنان خیرالله (وزیر دفاع عراق)

شنشل مدعی است صدام، به همراه گروهی از معاونانش با چهرۀ ناشناس در میان جمعیت و در مقابل مجسمۀ خود حاضر بود.

ژنرال شنشل آخرشهریور۱۳۹۳مُرد.

مفقودالاثربودن صدام بمدت ۸ماه

صام حسین از۲۰ فروردین ۱۳۸۲  الی ۲۲آذر۱۳۸۲متواری-مفقود-بود.

۱۳ دسامبر ۲۰۰۳(۲۲آذر۱۳۸۲) صدام حسین دستگیر می‌شود

۵ نوامبر ۲۰۰۵(۱۴آبان ۱۳۸۴)صدام حسین -بعدازبازجوی های طولانی،«محاکمه» می شود.

 

 ۹ دی ۱۳۸۵ (۳۰ دسامبر ۲۰۰۶)صدام حسین اعدام می شود

بسوی مرگ

اعدام ضدام-عیدقربان ۱۴۲۷/ ۹ دی ۱۳۸۵ (۳۰ دسامبر ۲۰۰۶)

اعدام رئیس جمهورعراق

«مقتدی صدر» کیست؟درکناررهبرانقلاب ایران +ولیعهدعربستان

 صدرکیست؟

«سیدمقتدی» فرزندشهید است و برادر ۲شهید(مصطفی ومؤمل)  هست.


Image result for ‫مقتدی صدر...‬‎449px-Shaheed_Syed_Muhammad_al-Sadr

«سید مقتدا صدر» متولد ۲۱ مرداد ۱۳۵۲ ( ۱۲ آگوست ۱۹۷۳) فرزند«آیت الله سیدمحمد صدر» مجتهد بانفوذ عراقی است که در دوران حاکمیت صدام ترور شد.

پدرِمقتدی(سیدمحمد)متولد۱۷ ربیع الاول۱۳۶۲(۳ فروردین ۱۳۲۲)«سیدمحمد» فرزندسیدمحمدصادق،ازعلمای ظرازاول عراق محسوب می شد.

وی دارای،۲ دختر و ۴ پسر به نام هاى (مصطفى، مقتدى، مؤمل و مرتضى)

چگونگی شهادت پدر

پدرمقتدی صدر«آیت الله سیدمحمدصدر»برای شرکت در مجلس تعزیه و عزاداری در منطقهٔ البرانی شهر نجف در شب جمعه ۲۹ بهمن ۱۳۷۷ (۲ ذی‌القعده ۱۴۱۹) رفته بود، هنگام بازگشت ، همراه با دو فرزندش مصطفی و مؤمل عازم منزل بودند، در میانهٔ راه در نزدیکی میدان ثورة العشرین در ابتدای منطقه الحنانه، یک خودروی ژاپنی با توقف در مقابلشان و پیاده شدن چند جوان مسلح ناشناس، خودروی آن‌ها را به رگبار بستند که منجر به کشته شدن دو فرزندش و زخمی شدن او شد ،هنگامیکه آمبولانس آمده بودکه مجروح(آیت الله سیدمحمد)رابه بیمارستان برساند ،چند افسر حزب بعث به صحنه حادثه نزدیک می شوند،مانع انتقال می شوند وآنگاه یکی ازافسران با شلیک دو گلوله آیت الله سید محمد صدرابه شهادت می رساند و از آنجا متواری می شوند.

روزنامهٔ القبس کویت در خصوص عاملان این جنایت می نویسد: این ترور توسط یک تیم وابسته به« قصی صدام» فرزند کوچک صدام صورت گرفت.

پسران صدام حسین(قصی-عدی)رئیس جمهورعراق

قصی پسر صدام: فرمانده گارد ریاست جمهوری مسؤول واحد تامین امنیت ویژه صدام

سرنوشت صدام و یارانش
درپی حمله امریکا به عراق درسال ۲۰۰۳ صدام پسرکوچکش-قصی(ولیعهدعراق) را مسئول اداره امور پایتخت -بغداد- می کند.
قصی به همراه برادر بزرگترش عدی و پسرش مصطفی چند ماه پس از سقوط بغداد، در شهر موصل با نیروهای آمریکایی درگیر شدند و پس از درگیری ۶ ساعته، کشته شدند.(مرداد  سال ۱۳۸۲ )

«آیت الله سید محمدصادق صدر» درکنار چهار فرزندش .. سید مصطفی، سید مرتضی، سید ممل و سید مقتدی صدر.

«مقتدی صدر» برسرمزار«پدر»آیت الله سیدمحمدصدر

مقتدی پس از شهادت پدرش در سال ۱۹۹۹میلادی(۱۳۷۸شمسی) فعالیت خود را صرف برقراری ارتباط با طرفداران پدرش می کند. این گروه که اغلب جوان بودند، هسته اولیه جماعت «صدرثانی» را تشکیل دادند. مقتدا توانست نجف و کوفه را به پایگاه اصلی نیروهایش بدل کرده و در حرم امام علی(ع) و مسجد کوفه سنگر بگیرد. اقداماتی که با همکاری های چند سویه قبل از آنکه تبدیل به چالشی خطرناک شود، به پایان رسید. مقتدا  در پی سقوط رژیم دیکتاتوری صدام درآخرین روزهای سال۱۳۸۱(۲۰مارس۲۰۰۳)به عنوان حاکم غیر رسمی منطقه ای به نام «شهرک صدر» بغداد که در دوره صدام به شهرک صدام معروف بود، فعالیت و فرماندهی «جیش المهدی» را که در واقع شاخه نظامی این جریان بود، بر عهده می گیرد.

آیت‌الله سیستانی، «مقتدی الصدر» را به حضور پذیرفت

مقتدی صدر+آیت الله سیستانی

مقتدی صدر بمدت ۴سال درایران زندگی می کرد(۱۳۸۳الی۱۳۸۷)

دلایل سفر مقتدی صدر به ایران

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:رهبر جریان صدر(مقتدی صدر) با حضور در «موکب آل صدر» در صحن حضرت جوادالائمه(ع) در شهر قم به پذیرایی از عزاداران حسینی در حرم حضرت معصومه(س)۱۶شهریور پرداخت.۱۳۹۸(۷ محرم ۱۴۴۱)

رهبر جریان صدر در قم چه می کند؟

حضور مقتدی صدر در قم و پای درس آیت الله سبحانی

بسیاری از رهبران گروه های مختلف در عراق طی سال ها دیکتاتوری صدام از حمایت ایران برخوردار بوده اند.

نامه‌های منتشرنشده‌ ملّا مصطفی بارزانی به کارتر

«ازملا مصطفی بارزانی تا مقتدی صدر» در جنگ نجف ۲۰۰۴ جیش المهدی با آمریکایی ها، ایران  به صورت نامه تلفنی برای حفظ جان سیدمقتدی به آیت‌الله العظمی سیستانی تأکید و سفارش می کند.

«علی لاریجانی»(دبیرشورای عالی امنیت ایران)در ۲۰۰۵ اظهار می دارد که مقتدی صدر از نیروهای فعال، پرتوان و خوش‌فکر در عراق و از بیت شریفی است و برای ایران هیچ چیزی مهم‌تر از داشتن همسایه‌ای امن نیست، وی ایران و عراق را متحد طبیعی یکدیگر دانست.

پسران«آیت الله سید محسن حکیم» : سید یوسف، سید محمد رضا، سید محمد مهدی، سید کاظم، سید محمد باقر، سید عبد الهادی، سید عبد الصاحب، سید علاءالدین، سید عبد العزیز، سید محمد حسین .

از سمت راست: سید عبدالهادی، سید ابراهیم طباطبایی، سید عبد العزیز، سید محمد باقر، آیت الله سید محسن، سید کاظم، سید یوسف، سید محمد حسین، سید محمد رضا، سید عبد الصاحب، سید علاالدین.

نامه رهبر انقلاب اسلامی به آیت الله العظمی سیستانی درباره مقتدی صدر (دستخط حجت الاسلام والمسلمین سید محمدرضا سیستانی) – سال ۲۰۰۴

صدر  که از اواخر سال ۲۰۰۶ از حضور در محافل عمومی خودداری کرده با سفری به ایران به مدت ۴ سال در شهر قم زندگی می کند و علت آن را  تکمیل تحصیلات فقهی در حوزه علمیه قم عنوان می دارد اما در واقع و بنا به گفته امیر الکنانی، یکی از نمایندگان جریان صدر؛ «مقتدا به دلیل اوضاع نمی توانست در نجف رفت و آمد داشته باشد و منطقی نیست که مدرسان به منزل او بیایند و بروند یا او به مسجد برود، این قید و بندها در اوضاع بحرانی امنیتی مشکل ساز شده است. به همین دلیل مقتدا صدر برای ادامه تحصیلات حوزوی به شهر قم در ایران آمد و هر از چند گاهی به دلیل حضورش در عرصه سیاسی عراق، به این کشور سفر می کند و ترجیح می دهد تا برقراری امنیت در عراق در قم بماند.»

آمریکا بارها سعی داشته است تا مقتدا صدر را ترور کندکه  به همین دلیل وی از نجف اشرف به ایران می آید وتحصیلات حوزوی را هم در قم می گذراند.

خروج مقتدا صدر از ایران پس از چهار سال اقامت درقم/ آوریل ۲۰۰۸(اردیبهشت۱۳۸۷)

او سرانجام در سال ۲۰۱۱ به شهر نجف باز می گردد. مقتدی صدر هر چند پاره ای مواقع سیاست های ضد ایرانی نیز گرفته است اما همواره در مسافرت هایش به ایران، مجالس و دیدارهایی با مقامات ایرانی دارد.

پس از سقوط صدام، مقتدی صدر با برخی اقدامات گسترده، موسسات خیریه و دفاتر پدرش در شهرهای مختلف عراق را دوباره فعال ساخت و اشخاص مهم و تاثیرگذاری همچون شیخ محمد یعقوبی را که مقلد صدر پدر بود، سازماندهی کرد و اطراف خود جمع نمود.

در دوران اشغال عراق، «جیش المهدی» که حدود ۶۰ هزار عضو دارد با ارتش آمریکا بارها درگیر شدند و آمریکایی‌ها تلاش کردند تا صدر را«ترور»ویا دستگیر کنند.

در انتخابات پارلمانی ۲۰۱۰ نیز جریان صدر بار دیگر حضور یافت و ۴۰ کرسی از مجموع ۳۲۵ کرسی پارلمانی عراق را به خود اختصاص داد و سهمیه ۸ وزیر در کابینه جدید نوری مالکی نخست وزیر عراق را از آن خود کرد،فراکسیون پارلمانی الاحراروابسته به جریان«صدر»است.

این وزارتخانه‌ها عبارت بودند از: عمران و اسکان، برنامه‌ریزی، کار و امور اجتماعی، منابع آبی و آب رسانی، آموزش و پرورش، حمل و نقل، دادگستری و بهداشت.علاوه بر این یکی از معاونان نخست وزیر نیز از این جریان انتخاب شد.

تهران ۱۹ شهریور ۱۳۹۸

عکس مربوط  به شب تاسوعای حسینی (٩ محرم ١٤٣٩)،بیت رهبری است که سردار حاج قاسم سلیمانی،نیز جمع عزاداران این حسینیه(امام خمینی)حضورداشت.شنبه، ۸ مهر ۱۳۹۶

جزئیات سفر مقتدی صدر به عربستان به روایت دفتر وی

ریاض :۱۰ مرداد ۱۳۹۶ دیداربا«بن سلمان اره کش»ولیعهدعربستان.

توضیح مدیریت سایت پیراسته فر:سفر مقتدی صدر(رهبر شیعیان عراق)به عربستان ودیدار با محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان  در جده، عربستان سعودی یکشنبه  ۳۰ ژوئیه ۲۰۱۷(۸ مرداد ۱۳۹۶)

دیداربا بن سلمان روزبعد(۹ مرداد ۱۳۹۶)

مقتدی صدر همه را دعوت کرد الاایران!

 مقتدا صدر،  با سفرای ترکیه، اردن، عربستان، سوریه و کویت دیدار کرد.

دفتر صدر با صدور بیانیه ای که در پایگاه رسمی آن منتشر شد اعلام کرد صدر شب گذشته با جمعی از سفرای کشورهای همسایه یعنی ترکیه، اردن، عربستان، سوریه و کویت در "الحنانه" در نجف اشرف دیدار کرده است.

در این بیانیه آمده است صدر در دیدار با سفرای کشورهای یادشده درباره حمایت کشورهای همسایه از روند سیاسی در عراق گفتگو کرده و ابراز امیدواری کرد که عراق عنصر جامع و مهمی در منطقه برای ایجاد صلح و دور کردن شبح افراطی گری باشد.

صدر در این دیدار خاطرنشان کرد که اصل روابط با کشورهای همسایه مبتنی بر اصل دوستی است نه دشمنی؛ وی خواستار تقویت روابط به نحوی که به نفع ملت های منطقه باشد، شد.

صدر در این دیدار خاطرنشان کرد که هر اتفاقی که در کشورهای همسایه رخ می دهد بر اوضاع عراق تأثیر می گذارد و بر عکس، از کشورهای همسایه خواست بدون مداخله در اوضاع داخلی عراق به تشکیل دولت تکنوکرات در این کشور کمک کنند.

مقتدا صدر روز پنج شنبه گذشته با عمار حکیم، رهبر جریان الحکمه دیدار و دربراه تشکیل کابینه عراق با وی گفتگو کرد بود. /منبع: شنبه۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷العالم

ناسازگاری مقتدی صدربا«سردارسلیمانی»

 رسانەهای عراقی کە تصاویر دیدار شنبه ۲۹ اردیبهشت را نشان دادند، مقتدی صدر، ایرج مسجدی، سفیر جمهوری اسلامی ایران را بە این نشست دعوت نکردە بود.

ائتلاف سائرون اعلام کرده است که مقتدی صدر بە قاسم سلیمانی فرماندە سپاه قدس ایران، کە به عنوان نمایندە ولی فقیە ایران برای اتحاد بین گروەهای شیعە نزدیک بە تهران در بغداد به سر می برد، ٤٨ ساعت فرصت دادە تا از عراق خارج شود. آقای صدر گفتە است که یک دولت عراقی در داخل عراق توسط تکنوکرات‌ها تشکیل می‌شود.

بە گزارش رسانەهای وابستە بە مقتدی صدر، قاسم سلیمانی پس از التیماتیوم ٤٨ ساعتە، شب گذشتە از بغداد خارج شد و بە سلیمانیە در کردستان عراق منطقە تحت نفوذ اتحادیە میهنی کردستان عراق رفت.

مقتدی صدر

ائتلاف سائرون تحت رهبری مقتدی صدر با کسب ۵۴ کرسی در انتخابات سراسری عراق بیشترین آراء را بدست آوردە است. ائتلاف سائرون برای تشکیل دولت بە ١٦٥ کرسی، یعنی نصف بعلاوه یک از مجموع کرسی‌های پارلمان نیاز دارد و از این رو، سرگرم گفتگو با سایر گروەها برای تشکیل دولت درطول ۳ماهی که فرصت قانونی دارد./منبع:یکشنبه، ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۷صدای امریکا

***

اظهارات مسئول دفتر صدر درباره ایران

ضیاء الاسدی مسئول دفتر سیاسی مقتدا صدر گفت: آمریکا با برخی از اعضای جناح سیاسی تحت رهبری این چهره سیاسی برجسته در عراق ارتباط برقرار کرده است.

مقتدی صدربرای ائتلاف با عامری شرط گذاشت

ضیاء الاسدی

بر اساس گزارش رویترز، جناح تحت رهبری مقتدا صدر تشکیل دولت ائتلافی با جناح متعلق به حیدر العامری را که روابط خوبی با ایران دارد، رد نکرده است؛ مادامی که به گفته الاسدی، العامری «سیاست‌های قومی را کنار بگذارد و یک ناسیونالیست عراقی شود».

رئیس دفتر سیاسی مقتدا گفت: ما بانمایندگان-سفیر- ایران ملاقاتی رسمی نداشتیم. در مواردی ما تماس‌هایی دریافت می‌کنیم که مربوط به رخدادهای جاری است؛ اما این تماس‌ها به معنای مذاکره درباره موضوع خاصی نیست./۲ خرداد ۱۳۹۶تابناک

جلسه مقتدی صدربا هیئت اتحادیه میهنی کردستان به رهبری ملابختیار

هیئت اتحادیه میهنی کردستان به ریاست ملا بختیار، مسئول امور اجرایی دفتر سیاسی این حزب و عضویت رزگار علی، خالد شوانی، فریاد رواندزی و سعدون فیلی روز چهارشنبه۲۳می ۲۰۱٨( ۲ خرداد ۱۳۹۷) وارد شهر بغداد شد تا با جریان های سیاسی مختلف روند تشکیل دولت جدید عراق را مورد بحث و بررسی قرار دهد.

این هیئت  به دیدار مقتدی صدر، رهبر جریان صدر و ائتلاف سائرون رفته و با وی به بررسی تحولات روند سیاسی و تفاهم های مربوط به شکل و شمایل دولت آینده عراق پرداختند.

صدر در این دیدار ضمن تاکید بر اصول اساسی مبتنی بر تشکیل دولت پدرانه، برابری طیف های مختلف مردم عراق و تمرکز بر اصل شهروندی و این که حقوق کردها در اقلیم کردستان محفوظ است و کسی نمی تواند به آن تعرض کند، خاطر نشان ساخت که خواهان زندگی کردها در اقلیم در امنیت و اتحاد می باشد.

 صدرگفت: رای دهندگان عراقی-یعنی مقتدی- تمامی آنهایی که از طریق گفتمان فرقه گرایی خواهان مجازات کردها در اقلیم کردستان بودند را مجازات می کند! ،وگفت که در دولت آینده عراق کرد و عرب و شیعه و سنی شرکت خواهند داشت و حقوق همگان نیز محفوظ خواهد بود.

دیدار مسئول اجرایی دفتر سیاسی اتحادیه میهنی کردستان عراق با ظریف

ملا بختیار، مسئول اجرایی دفتر سیاسی اتحادیه میهنی کردستان عراق دیدار با دکتر محمد جواد ظریف (وزیرامورخارجه)

ملا بختیار گفت: کردها بدون حل و فصل مشکلات و تامین حقوق دمکراتیک و قانونی خود، شرکت در دولت جدید را نمی پذیرند!....تاحالا قانون اساسی اجرا نشده و حقوق مردم پایمال شده که  نبایداینها تکرار شود.

این هیئت اول با فواد معصوم، رئیس جمهوری عراق(از رهبران اتحادیه میهنی کردستان) دیدارکردند.مقتدی صدر همه را دعوت کرد الاایران!

 مقتدا صدر،  با سفرای ترکیه، اردن، عربستان، سوریه و کویت دیدار کرد.

دفتر صدر با صدور بیانیه ای که در پایگاه رسمی آن منتشر شد اعلام کرد صدر شب گذشته با جمعی از سفرای کشورهای همسایه یعنی ترکیه، اردن، عربستان، سوریه و کویت در "الحنانه" در نجف اشرف دیدار کرده است.

در این بیانیه آمده است صدر در دیدار با سفرای کشورهای یادشده درباره حمایت کشورهای همسایه از روند سیاسی در عراق گفتگو کرده و ابراز امیدواری کرد که عراق عنصر جامع و مهمی در منطقه برای ایجاد صلح و دور کردن شبح افراطی گری باشد.

صدر در این دیدار خاطرنشان کرد که اصل روابط با کشورهای همسایه مبتنی بر اصل دوستی است نه دشمنی؛ وی خواستار تقویت روابط به نحوی که به نفع ملت های منطقه باشد، شد.

صدر در این دیدار خاطرنشان کرد که هر اتفاقی که در کشورهای همسایه رخ می دهد بر اوضاع عراق تأثیر می گذارد و بر عکس، از کشورهای همسایه خواست بدون مداخله در اوضاع داخلی عراق به تشکیل دولت تکنوکرات در این کشور کمک کنند.

مقتدا صدر روز پنج شنبه گذشته با عمار حکیم، رهبر جریان الحکمه دیدار و دربراه تشکیل کابینه عراق با وی گفتگو کرد بود. /منبع: شنبه۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷العالم

ناسازگاری مقتدی صدربا«سردارسلیمانی»

 رسانەهای عراقی کە تصاویر دیدار شنبه ۲۹ اردیبهشت را نشان دادند، مقتدی صدر، ایرج مسجدی، سفیر جمهوری اسلامی ایران را بە این نشست دعوت نکردە بود.

ائتلاف سائرون اعلام کرده است که مقتدی صدر بە قاسم سلیمانی فرماندە سپاه قدس ایران، کە به عنوان نمایندە ولی فقیە ایران برای اتحاد بین گروەهای شیعە نزدیک بە تهران در بغداد به سر می برد، ٤٨ ساعت فرصت دادە تا از عراق خارج شود. آقای صدر گفتە است که یک دولت عراقی در داخل عراق توسط تکنوکرات‌ها تشکیل می‌شود.

بە گزارش رسانەهای وابستە بە مقتدی صدر، قاسم سلیمانی پس از التیماتیوم ٤٨ ساعتە، شب گذشتە از بغداد خارج شد و بە سلیمانیە در کردستان عراق منطقە تحت نفوذ اتحادیە میهنی کردستان عراق رفت.

مقتدی صدر

ائتلاف سائرون تحت رهبری مقتدی صدر با کسب ۵۴ کرسی در انتخابات سراسری عراق بیشترین آراء را بدست آوردە است. ائتلاف سائرون برای تشکیل دولت بە ١٦٥ کرسی، یعنی نصف بعلاوه یک از مجموع کرسی‌های پارلمان نیاز دارد و از این رو، سرگرم گفتگو با سایر گروەها برای تشکیل دولت درطول ۳ماهی که فرصت قانونی دارد./منبع:یکشنبه، ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۷صدای امریکا

اظهارات مسئول دفتر صدر درباره ایران

ضیاء الاسدی مسئول دفتر سیاسی مقتدا صدر گفت: آمریکا با برخی از اعضای جناح سیاسی تحت رهبری این چهره سیاسی برجسته در عراق ارتباط برقرار کرده است.

مقتدی صدربرای ائتلاف با عامری شرط گذاشت

ضیاء الاسدی

بر اساس گزارش رویترز، جناح تحت رهبری مقتدا صدر تشکیل دولت ائتلافی با جناح متعلق به حیدر العامری را که روابط خوبی با ایران دارد، رد نکرده است؛ مادامی که به گفته الاسدی، العامری «سیاست‌های قومی را کنار بگذارد و یک ناسیونالیست عراقی شود».

رئیس دفتر سیاسی مقتدا گفت: ما بانمایندگان-سفیر- ایران ملاقاتی رسمی نداشتیم. در مواردی ما تماس‌هایی دریافت می‌کنیم که مربوط به رخدادهای جاری است؛ اما این تماس‌ها به معنای مذاکره درباره موضوع خاصی نیست./۲ خرداد ۱۳۹۶تابناک

جلسه مقتدی صدربا هیئت اتحادیه میهنی کردستان به رهبری ملابختیار

هیئت اتحادیه میهنی کردستان به ریاست ملا بختیار، مسئول امور اجرایی دفتر سیاسی این حزب و عضویت رزگار علی، خالد شوانی، فریاد رواندزی و سعدون فیلی روز چهارشنبه۲۳می ۲۰۱٨( ۲ خرداد ۱۳۹۷) وارد شهر بغداد شد تا با جریان های سیاسی مختلف روند تشکیل دولت جدید عراق را مورد بحث و بررسی قرار دهد.

این هیئت  به دیدار مقتدی صدر، رهبر جریان صدر و ائتلاف سائرون رفته و با وی به بررسی تحولات روند سیاسی و تفاهم های مربوط به شکل و شمایل دولت آینده عراق پرداختند.

صدر در این دیدار ضمن تاکید بر اصول اساسی مبتنی بر تشکیل دولت پدرانه، برابری طیف های مختلف مردم عراق و تمرکز بر اصل شهروندی و این که حقوق کردها در اقلیم کردستان محفوظ است و کسی نمی تواند به آن تعرض کند، خاطر نشان ساخت که خواهان زندگی کردها در اقلیم در امنیت و اتحاد می باشد.

 صدرگفت: رای دهندگان عراقی-یعنی مقتدی- تمامی آنهایی که از طریق گفتمان فرقه گرایی خواهان مجازات کردها در اقلیم کردستان بودند را مجازات می کند! ،وگفت که در دولت آینده عراق کرد و عرب و شیعه و سنی شرکت خواهند داشت و حقوق همگان نیز محفوظ خواهد بود.

ملا بختیار گفت: کردها بدون حل و فصل مشکلات و تامین حقوق دمکراتیک و قانونی خود، شرکت در دولت جدید را نمی پذیرند!....تاحالا قانون اساسی اجرا نشده و حقوق مردم پایمال شده که  نبایداینها تکرار شود.

این هیئت اول با فواد معصوم، رئیس جمهوری عراق(از رهبران اتحادیه میهنی کردستان) دیدارکردند.

***

سید مقتدی صدر کیست؟
خروج مقتدا صدر از ایران پس از چهار سال اقامت درقم/ آوریل ۲۰۰۸(اردیبهشت۱۳۸۷)

او سرانجام در سال ۲۰۱۱ به شهر نجف باز می گردد. مقتدی صدر هر چند پاره ای مواقع سیاست های ضد ایرانی نیز گرفته است اما همواره در مسافرت هایش به ایران، مجالس و دیدارهایی با مقامات ایرانی دارد.

توضیح ابومهدی المهندس به علمای نجف و کربلا درباره جزییات عملیات آزادسازی موصل

«ابومهدی المهندس»(نایب رییس الحشد الشعبی)و«شیخ محمد یعقوبی»(نفروسط)

پس از سقوط صدام، «مقتدی صدر» با برخی اقدامات گسترده، موسسات خیریه و دفاتر پدرش در شهرهای مختلف عراق را دوباره فعال ساخت و اشخاص مهم و تاثیرگذاری همچون «شیخ محمد یعقوبی» را که مقلد «آیت الله سیدمحمدصادق صدر»(ابومقتدی صدر) بود، سازماندهی کرد و اطراف خود جمع نمود.

حجت الاسلام دکتر حمید شهریاری دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی(وسط) در دیدار باآیت الله شیخ محمد یعقوبی(سمت چپ) از علما حوزه علمیه نجف ۲۱ فروردین ۱۴۰۰ 

کناره گیری همزمان «آیت الله سیدکاظم حائری»(مرجع تقلیدصدری ها) و«سیدمقتدی الصدر»

سیدمقتدی الصدر(رهبرجریان صدر)درکنارمرجع تقلیدصدری ها(آیت الله سیدکاظم حائری)

«آیت‌ الله سیدکاظم حسینی حائری »را در حوزه‌های علمیه قم و نجف به عنوان میراث‌دار فقهی خاندان صدر عراق می‌شناسند.

آیت الله محمدصادق صدر(پدر مقتدی صدر)،حائری را جانشین فقهی خود معرفی کرده بود.

استعفاء(کناره گیری)ازمرجعیت  ۰۷ شهریور ۱۴۰۱

«آیت الله سیدکاظم حائری» که متولد ۱۳۱۷ در کربلاست، پیش از آن که در حوزه نجف با خاندان صدر و به ویژه محمدباقر صدر آشنا شود، شاگرد آیت‌الله محمود شاهرودی (۱۲۶۲-۱۳۵۳ش) از مراجع مطرح در حوزه علمیه نجف بود واما درقم اقامت دارد.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:برای اطلاع ازعلت کناره گیری آیت الله سیدکاظم حائری ومقتدی الصدر به این لینک مراجعه کنید:

۳۰ کشته و ۷۰۰ زخمی(کناره گیری مقتدی صدر ازسیاست)هجوم آشوبگران عراق به منطقه سبز


در دوران اشغال عراق، «جیش المهدی» که حدود ۶۰ هزار عضو دارد با ارتش آمریکا بارها درگیر شدند و آمریکایی‌ها تلاش کردند تا صدر را«ترور»ویا دستگیر کنند.

در انتخابات پارلمانی ۲۰۱۰ نیز جریان صدر بار دیگر حضور یافت و ۴۰ کرسی از مجموع ۳۲۵ کرسی پارلمانی عراق را به خود اختصاص داد و سهمیه ۸ وزیر در کابینه جدید نوری مالکی نخست وزیر عراق را از آن خود کرد،فراکسیون پارلمانی الاحراروابسته به جریان«صدر»است.

این وزارتخانه‌ها عبارت بودند از: عمران و اسکان، برنامه‌ریزی، کار و امور اجتماعی، منابع آبی و آب رسانی، آموزش و پرورش، حمل و نقل، دادگستری و بهداشت.علاوه بر این یکی از معاونان نخست وزیر نیز از این جریان انتخاب شد.

حاج «حامد خفاف»، «سخنگوی آیت الله سید علی سیستانی» با انتشار کتابی دویست صفحه ای بنام«ناگفته هایی از سفر درمانی آیت الله سیستانی و بحران نجف۲۰۰۴ میلادی(۱۳۸۳شمسی)»، به زوایای سفر درمانی ایشان به لندن در سال ۲۰۰۴ پرداخته است.

به گزارش شیعه آنلاین، وی در این کتاب که اسناد زیادی را منتشر کرده که به نظر می رسد انتشار برخی از آنها جالب به نظر می رسد. از جمله این اسناد نامه های محرمانه ای بوده که میان رهبر انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله سید «علی خامنه ای» و حضرت آیت الله سیستانی رد و بدل شده است.

وی درباره یکی از این اسناد می نویسد: پس از سفر درمانی حضرت آیت الله سیستانی به لندن در سال 2004، آیت الله خامنه ای نامه ای به ایشان (آیت الله سیستانی) نوشت و در آن برای ایشان طلب صحت و عافیت کرد. این نامه توسط شیخ اختری (رئیس مجمع جهانی اهل بیت (ع)) و از طریق تلفن به سید «جواد شهرستانی» (داماد و وکیل حضرت آیت الله سیستانی در ایران) ابلاغ شد تا به آیت الله سیستانی برسد.

۱۰ ربیع‌الاول ۱۴۴۱(۱۷ آبان ۱۳۹۸ )مراسم ترحیم «علامه سید جعفر مرتضی عاملی»(متولد ۲۵ صفر ۱۳۶۴ -متوفی ۲۷ صفر ۱۴۴۱مصادف با۴ آبان ۱۳۹۸ )

تصویر متن نامه دیگری از رهبر انقلاب اسلامی به آیت الله سیستانی
 (دستخط سید محمدرضا سیستانی)

تصویر متن نامه رهبر انقلاب اسلامی به آیت الله سیستانی
 (دستخط سید جواد شهرستانی)
 

اما نامه  سند دیگری که در این کتاب منتشر شده، عبارت است از نامه دیگر رهبر انقلاب اسلامی ایران به آیت الله سیستانی در مورد درگیری های نجف که میان نیروهای آمریکایی و نیروهای ارتش دولت عراق از یکسو با نیروهای ارتش المهدی وابسته به جنبش صدر، از سوی دیگر رخ داد. در آن زمان نخست وزیر عراق «أیاد علاوی» بود.


تصویر متن نامه دیگری از رهبر انقلاب اسلامی به آیت الله سیستانی
 (دستخط سید محمدرضا سیستانی)

حاج «حامد خفاف» در این باره می نویسد: عصر بود،«آیت الله محمد حسن اختری»(دبیرکل مجمع جهانی اهل البیت) از تهران تماس گرفت و تلفنی نامه آیت الله خامنه ای برای آیت الله سیستانی را قرائت کرد و «سیدمحمدرضا سیستانی» (فرزند حضرت آیت الله سیستانی) کلمه به کلمه آن را یادداشت می کرد.

اما سند و یا نامه سومی که حاج «حامد خفاف» آن را منتشر کرده، پاسخ  آیت الله سیستانی است به نامه آیت الله خامنه ای.

تصویر متن پاسخ آیت الله سیستانی به نامه رهبر انقلاب اسلامی

خفاف در این باره می گوید: حضرت آیت الله سیستانی نامه را مطالعه کرد و یک ساعت بعد پاسخ آن را نوشت. سید «محمدرضا سیستانی» با شیخ اختری تماس گرفت و به صورت تلفنی پاسخ نامه را قرائت کرد. شیخ اختری هم کلمه به کلمه آن را نوشت.

ماجرای دیدار امام خمینی باآیت‌الله حکیم -درنجف

 ماجرای دیدار امام خمینی باآیت الله حکیم..

امام خمینی ضمن احترام، بارویکرد«گله مندی»خطاب به آیت الله حکیم گفتند: به هر حال ما از شما انتظار بیشتری داشتیم من می‌دانم که شما چه قدرت بالایی دارید، آیا شما می‌دانید که در ایران چه‌تعداد مقلد دارید؟ ای‌کاش به ایران می‌آمدید تا ببینید چه جایگاه قوی‌ای دارید؟

آیت الله حکیم گفتند :ما توپ‌های توخالی بودیم، توپ‌هایی که گلوله ندارد، ما سرباز نداشتیم.

که امام گفتند :من سرباز شما، شما هم جلودار ما باشید.

آیت‌الله حکیم به‌زبان گله گفتند :من برای شما نامه فرستادم که همه بیایید و اینجا یک تصمیم کلی در رابطه با ایران بگیریم.

امام گفت:من قصد تمرد از حرف شما را نداشتم.

آیت الله حکیم گفتند :پس برای چی نیامدید!؟

 امام گفتند «آیا به‌یاد دارید که دولت عراق بدرفتاری کرد و آیت الله نائینی و کمپانی و حتی آیت‌الله کاشف‌الغطا به قم آمدند. من آن موقع جوان بودم و به‌دیدار این بزرگان رفتم و گفتم که «اشتباه کردید به اینجا آمدید شما را که بیرون نکردند، قهر کردید به اینجا آمدید حالا خواستید بازگردید اگر راهتان ندادند می‌خواهید چه‌کار کنید؟»، ما هم اگر به نجف می‌آمدیم و شاه هم پا روی دنده بی‌ادبی می‌گذاشت و می‌گفت «این‌ها را راه ندید بیایند»، چه‌کار می‌کردیم، آیا ما از ملت جدا نمی‌شدیم و دیگر می‌توانستیم کاری بکنیم؟ با پای خودمان از ایران بیرون بیاییم.

آیت الله حکیم گفتند: حرفت درست است.

امام گفتند: من آن موقع به آیت الله کاشف الغطا گفتم که «شما که عراقی هستید شما برای چه به ایران آمدید از مردم خودت قهر کردی؟».

امام دوباره این حرف را به آیت الله حکیم گفتند: «قصد ما معاذالله بی‌اعتنایی به دعوت شما نبود».

آیت‌الله ‌العظمی حکیم گفته بودند که «شرایط به‌نحوی نبود که کار پیش برود و سرباز نداشتم»

که امام گفته بودند «من سرباز شما هستم، شما می‌آمدید و می‌دید که من چگونه جمعیت را پشت سر شما می‌آوردم که دشمن فرار کند».

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:این خلاصه ای بودازگزارش دیداروگفتگوی ۲عالم، البته  این دیدارها«کدورتها»رابرطرف کرد،وروابط بین این ۲مرجع پایان خوشی یافت..که درادامه کاملش خواهیدخواند.

«آیت الله سیدمحسن حکیم » از سال ۱۳۴۰ تا زمان فوتش(خرداد ۱۳۴۹ )مرجع شیعیان بوده ،وی دارای۱۰پسراست که ۵نفرشان(عبدالهادی، عبدالصاحب،علاءالدین،محمدحسین ومحمدباقر) شهیدشدند.

رهبرجریان پُرماجرای صدر(عراق)سید مقتدی صدر( متولد ۲۱ مرداد ۱۳۵۲)فرزندآیت الله سیدمحمد صدر است.

تهران:  ۱۹ شهریور ۱۳۹۸

جزئیات سفر مقتدی صدر به عربستان به روایت دفتر وی

ریاض:  ۱۰ مرداد ۱۳۹۶ دیداربا«بن سلمان اره کش»ولیعهدعربستان

امام خطاب به«آیت الله محسن حکیم »: «من سرباز شما، شما هم «جلودار »ما باشید»

گفتگوی- چالشی- آیت الله حکیم باامام خمینی

آیت الله سید محسن حکیم، مرجع تقلید  مردم عراق در آن روز بوده و پدر ۵شهید(سید‌عبدالهادی، سید‌عبدالصاحب، سید‌علاءالدین و سید‌محمدحسین و سید محمدباقر حکیم )و  مرحوم آیت الله سید عبدالعزیز حکیم .

درگذشت صادق طباطبایی؛ خانواده امام و نوروزی دیگر در سوگ

«دکترسیدصادق طباطبایی»مشغول صحبت باامام خمینی-روحانی سمت چپ(مرحوم آیت الله سمامی)

بر اساس خاطرات به دست آمده حجت الاسلام سمامی از سالهای اقامتش در نجف در(۲۷مهر۱۳۴۴)٢٣ جمادی الثانیه ١٣٨٥ «قرار بر این شد که آقای خمینی نماز مغرب و عشاء را در مدرسه آقای بروجردی (کبری) اقامه نمایند . البته این ابتکار از حاج شیخ نصرالله خلخالی بود.

رحمانی (نفر اول نشسته از سمت راست) کنار مرحوم حاج احمد خمینی و آیت‌الله پسندیده

آقای رحمانی می گوید:«آیت‌الله حکیم  شب دوم یا سوم بود که به‌دیدار امام آمدند»

رحمانی می گوید:امام که به بازدید آیت‌الله حکیم رفتند به ایشان گفتند :

امام خمینی(س) و آیت الله سید محسن حکیم

آقا، به هر حال ما از شما انتظار بیشتری داشتیم من می‌دانم که شما چه قدرت بالایی دارید، آیا شما می‌دانید که در ایران چه‌تعداد مقلد دارید؟ ای‌کاش به ایران می‌آمدید تا ببینید چه جایگاه قوی‌ای دارید؟

آیت الله حکیم گفتند :ما توپ‌های توخالی بودیم، توپ‌هایی که گلوله ندارد، ما سرباز نداشتیم.

که امام گفتند :من سرباز شما، شما هم جلودار ما باشید.

آیت‌الله حکیم به‌زبان گله گفتند :من برای شما نامه فرستادم که همه بیایید و اینجا یک تصمیم کلی در رابطه با ایران بگیریم.

امام گفت:من قصد تمرد از حرف شما را نداشتم.

آیت الله حکیم گفتند :پس برای چی نیامدید!؟

 امام گفتند «آیا به‌یاد دارید که دولت عراق بدرفتاری کرد و آیت الله نائینی و کمپانی و حتی آیت‌الله کاشف‌الغطا به قم آمدند. من آن موقع جوان بودم و به‌دیدار این بزرگان رفتم و گفتم که «اشتباه کردید به اینجا آمدید شما را که بیرون نکردند، قهر کردید به اینجا آمدید حالا خواستید بازگردید اگر راهتان ندادند می‌خواهید چه‌کار کنید؟»، ما هم اگر به نجف می‌آمدیم و شاه هم پا روی دنده بی‌ادبی می‌گذاشت و می‌گفت «این‌ها را راه ندید بیایند»، چه‌کار می‌کردیم، آیا ما از ملت جدا نمی‌شدیم و دیگر می‌توانستیم کاری بکنیم؟ با پای خودمان از ایران بیرون بیاییم.

آیت الله حکیم گفتند: حرفت درست است.

امام گفتند: من آن موقع به آیت الله کاشف الغطا گفتم که «شما که عراقی هستید شما برای چه به ایران آمدید از مردم خودت قهر کردی؟».

امام دوباره این حرف را به آیت الله حکیم گفتند: «قصد ما معاذالله بی‌اعتنایی به دعوت شما نبود».

آیت‌الله ‌العظمی حکیم گفته بودند که «شرایط به‌نحوی نبود که کار پیش برود و سرباز نداشتم»

که امام گفته بودند «من سرباز شما هستم، شما می‌آمدید و می‌دید که من چگونه جمعیت را پشت سر شما می‌آوردم که دشمن فرار کند».

آیت‌الله حکیم با این ملاقاتها با حضرت امام علاقه ویژه به حضرت امام پیدا کردند

آقای رحمانی می گوید:از شهید سیدمحمد باقر حکیم نقل می‌کنم که می‌گفت :«پدرم همه ما را جمع کردند و فرمودند «من این مرد بزرگ را نمی‌شناختم بعد از این دیدارها که با ایشان داشتم متوجه بزرگی‌شان شده‌ام، حرام است بر فرزندان من که با ایشان که مهمان ما هستند مخالفت کنند، هر کسی با ایشان مخالفت کرد از خانه من بیرون برود».

من خودم این حرف را از آقا سید محمد باقر حکیم شنیدم، در دو، سه جلسه‌ای که امام با آیت‌الله حکیم دیدار داشتند، آیت‌الله حکیم به امام نظرشان جلب شد و امام هم نسبت به ایشان توجهشان جلب شد.

آیت‌الله حکیم تا زمانی که زنده بودند با امام خمینی خیلی محترمانه برخورد می‌کرد، منتها ایشان از لحاظ دیپلماسی بسیار بالا بود./۱۲ خرداد ۱۳۹۷تسنیم.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آقای رحمانی درزمان ملاقات (امام خمینی وآیت الله حکیم)۱۲ساله بوده ودرایران بوده.وآغازطلبگیش بوده.

دیدارامام خمینی باآیت الله حکیم(اززبان یک شاهد)حجت الاسلام سمامی

در ۲۷ مهر ماه سال ۱۳۴۴ پس از آنکه امام خمینی نماز مغرب و عشاء را در مدرسه آقای بروجردی اعا ده نمودند به همراه جمعی از طلاب و یاران خود جهت عیادت به منزل آیت الله حکیم رفتند.

مرحوم آیت الله سمامی:پس از اتمام نماز عشاء ایشان حرکت کردند. عده ای از طلاب و حقیر(محمدسمامی) در خدمت ایشان حرکت کردیم. معلوم شد که جهت بازدید به طرف منزل اقای حکیم می روند.

مسیرحرکت :از طرف بازار قبله و سرطمه و از کنار مدرسه قزوینی عبور کردند وارد بازار شدند و سپس به منزل آقای حکیم رفتند، و هیچ کس جز خادم در منزل (یعنی در بیرونی) نبود. هنوز آقای حکیم به بیرونی نیامده بودند.

ایشان(امام خمینی) در اتاق آقای حکیم راهنمایی شد و کنار مسند آقای حکیم نشستند. حقیر(سمامی)درمقابل ایشان، پُشت به« ارسی» قرار گرفتم.ُ

لحظاتی نگذشته بود که آقای حکیم تشریف آوردند. تعارفات معمولی بین ایشان و آقای حکیم رد و بدل گردید.

مجلس که مستقر گردید آقای خمینی به آقای حکیم گفتند:

شنیدم کسالت دارید. خوب است به ایران برای مداوا تشریف ببرید.وهم ازقضایای ایران مطلع می شدید.

حکیم: من از تمام قضایا کاملا واقف هستم.

امام: گمان نمی کنم که از همه قضایا مطلع باشید. چه اگر مطلع بودید در قضایای اخیر ایران شما کوتاه نمی آمدید.

حکیم: آنچه وظیفه شرعی بود بجا آوردم، و شما هنوز از اوضاع سیاسی جهان باخبر نیستید. یک عده افراد سودجو این قضایا را ایجاد می کنند که خود سود ببرند، و باید خیلی متوجه و بیدار باشیم.

امام خمینی:: شاید مطلع نباشید که آمریکا و انگلستان می خواهند دول اسلامی را محو و نابود کنند و فعلا از ایران شروع کردند. تمام منافع ایران را می برند و می خواهند خون این ملت ها را بمکند. باید متوجه بود و بیدار شد و ما بدین جهت قیام کردیم، و محمد رضا شاه پهلوی اصلا معتقد به اسلام نیست.

آیت الله سیدمحسن حکیم  : بلی آن طور که شما می گویید صحیح است، ولی راه ایستادگی و مقاومت با آن ها آن طور که شما اقدام کردید درست نبود. چون ما که سلاح و قدرت نداریم. سلاح و قدرت ما همین مردم هستند. این ها هم حرکتشان از طرف باد است (یعنی با باد می آیند و با باد می روند.) و ما تجاربی از انقلاب 1920 عراق داریم و می دانیم که چگونه با ما انگلیسی ها رفتار کردند و نتیجه قیام و انقلاب ما به کجا منتهی شد. خیلی محتاطانه باید حرکت کرد و به اندک غفلت ممکن است مسلمان ها ذلیل و نابود گردند؛ و من خود را در مقابل این مسائل مسؤول می دانم. بعضی از قضایا را که شما بیان کردید ما تحقیق کردیم آن طور نیست.

امام:: البته من بدون تحقیق و تتبع اقدام نکردم و من مدارک مستدل دارم.

حکیم : شما جواب خدا را در این خون ریزی چه می دهید!؟

امام:: امام حسین (علیه السلام) که قیام کرد و خود و عده ای شهید شدند برای چه بود؟ برای حفظ اسلام بود. پس باید این اعتراض را هم به او بنماییم.

حکیم عصبانی شدند و با عصبانیت گفتند: ای آقا! شما خود را با امام حسین قیاس می کنید؟ امام حسین(ع) امام مفترض الطاعه و عالم و مأمور از جانب خداوند بود. شما چرا امام حسن (ع) را نمی گویید. هر کاری که می خواهید بکنید و هر خونی که می خواهید ریخته شود امام حسین(علیه السلام) را در میان می آورید. ریختن یک قطره خون بی گناه در نزد خداوند مسؤولیت عظیم دارد.و سپس سکوت کردند و آقای خمینی هم صحبت نکردند.

چند لحظه بعد آقای خمینی بلند شدند و آقای حکیم تا در اتاق از ایشان مشایعت کردند و از منزل خارج شدیم.البته تمام مجلس حدود بیست دقیقه به طور انجامید. در خلال این مدت آقای سید یوسف حکیم و بعضی از آقازادگان و حواشی آقای حکیم آمدند.

آقای خمینی از منزل آقای حکیم به طرف منزل آقای خوئی رفتند. هنوز آقای خوئی در درس نیامده بود. لحظاتی بعد آقای خوئی آمدند و در حدود ربع ساعت این بازدید به طول انجامید. مطالب مهمی بحث نشد.

و سپس به منزل آقای شاهرودی رفتند. البته مطالبی که راجع به آقای حکیم و آقای خمینی نوشته شد نقل به طور خلاصه و با تغییر بعضی از عبارات بود، چون آقای حکیم فارسی شکسته صحبت می کرد.»

طبعا دراین قبیل خاطرات به خصوص آنها که در زمان حادثه نوشته شده است، ممکن است صراحتی باشد که برخی را خوش نیاید. اما به هر حال، آنچه در زمان حادثه نوشته شده، طبعا و حتما بسیار دقیق تر از خاطراتی است که سالها پس از رخدادها به نگارش در می آید. چنان که در حال حاضر بیش از نود و پنج درصد خاطرات منتشر چنین بوده و اساسا در حجیت آنان و دست کم در لحن بیانشان تردید وجود دارد.

این خاطره را کسان دیگری هم منتشر کرده اند. از جمله آقای «سید صادق طباطبایی»،فرزند آیت الله سلطانی طباطبایی(برادرخانم حاج احمدآقا) این گونه آن را در خاطرات خود نقل می کند:

با تبعید امام به ترکیه، امام موسى صدر به واتیکان سفر مى‏کند و طى ملاقاتى طولانى و فشرده از پاپ اعظم مى‏خواهد که براى رهایى امام از تبعید اقدام کنند. در اروپا نیز بیانیه‏هاى متعددى توسط برادران انجمن اسلامى سازمان UMSO در حمایت از امام و قیام روحانیت در ایران صادر مى‏گردد. در تهران و قم و مشهد، در بازار و دانشگاه نیز اعتراضات به تبعید امام ادامه یافت سرانجام امام و حاج آقا مصطفى در ۱۳ مهر ماه ۱۳۴۴ از ترکیه به عراق تبعید مى‏گردند.
شاه خیال مى‏کرد، شرایط حوزه نجف امام را در خود تحلیل برده و حرکت ایشان به خاموشى خواهد گرایید.
گفتگوى ایشان با آیت‏ الله حکیم در نجف در همان روزهاى اول ورودشان، روشنگر همه چیز هست الاّ سکوت و یا تصمیم به سکوت پیرامون حوادث ایران.
مطالب رد و بدل شده میان ایشان و آیت‏ الله حکیم عیناً نقل مى‏گردد:
چند روز پس از تبعید امام از ترکیه به عراق،

امام خمینى در شب ۲۷ مهرماه ۱۳۴۴ در نجف اشرف به دیدار مراجع تقلید رفت.
امام خمینى: «خوبست براى تغییر آب و هوا به ایران بروید و اوضاع آن‏جا را از نزدیک ببینید و مشاهده کنید که بر این ملت مسلمان چه مى‏گذرد. در زمان مرحوم بروجردى عدم اقدام ایشان را علیه دولت جابره حمل بر صحت مى‏کردم و مى‏گفتم مطالب را به ایشان نمى‏رسانند. نسبت به جناب‏عالى هم این‏طور معتقدم که فجایع حکومت ایران را به سمع شما نمى‏رسانند والا شما هم ساکت نمى‏ماندید.
در تهران به عنوان ۲۵ سال سلطنت پهلوى جشن گرفتند و به زور چهارصد هزار دلار از این مردم فقیر براى مصارف جشن گرفتند، ۸۰۰ دختر و ۸۰۰ پسر را به عنوان دعا در محلى به جان هم انداختند. به عنوان دعا چه کرده‏اند! از گفتنش خجلم.
حکیم: شما که این‏جا هستید، به من لطفى ندارد ایران بروم؛ وانگهى چه مى‏شود کرد، چه اثرى دارد؟
امام: قطعاً اثر دارد، ما با همین قیام تصمیمات خطرناک دولت را متوقف کردیم، چطور اثر ندارد؟ اگر علما اتحاد داشته باشند قطعاً مؤثر است.
حکیم: اگر احتمال عقلایى نیز داشته باشد و از طریق عقلایى اقدام شود خوبست.
امام: قطعاً تأثیر دارد، چنانچه اثر هم دیدیم و منظور ما از اقدام، اقدام عاقلانه است و اقدام غیرعاقلانه اصلاً مورد بحث نیست. مقصود، اقدام علما و عقلاء ملت است.
حکیم: اقدام حاد کنیم مردم از ما تبعیت نمى‏کنند... براى دین سینه چاک نمى‏کنند.
امام: عرض کردم که مردم در پانزده خرداد جوانمردى و صداقت خود را نشان دادند.
حکیم: اگر قیام کنیم و خونى از بینى کسى بریزد، سروصدایى بشود مردم به ما ناسزا مى‏گویند و سروصدا راه مى‏اندازند.
امام: ما که قیام کردیم از احدى بجز مزید احترام و سلام و دستبوسى ندیدیم و هر که کوتاهى کرد حرف سرد شنید و مورد بى‏ارادتى مردم واقع شد. در تبعید ترکیه به یکى از دهات ترکیه که اسمش یادم نیست رفتم. اهالى آن ده گفتند وقتى آتاتورک مشغول عملیات ضد دینى خود شد علماى ترکیه جمع شدند و به اتفاق مشغول فعالیت علیه تصمیمات آتاتورک شدند. آتاتورک ده را محاصره و چهل نفر از علماى ترکیه را به قتل رسانید. من شرمنده شدم، پیش خود فکر کردم که آن‏ها سنى مى‏باشند. وقتى خطر را به دین اسلام نزدیک مى‏بینند، چهل نفر کشته مى‏دهند ولى علماى شیعه در این خطر عظیمى که بر دیانتمان وارد آمده خون از دماغمان نیامد (نه از دماغ من و نه شما و نه دیگرى). واقعاً جاى خجلت است.
آیت الله سیدمحسن حکیم: چه باید کرد بایستى احتمال اثر بدهیم، کشته دادن چه اثر دارد؟
امام خمینی: عملیات ضد دینى دو جور است. یکى مثل رضاخان، بى‏دینى مى‏کرد و مى‏گفت: من مى‏کنم و نسبت به شرع نمى‏داد. البته موضوع اقدام علیه او از باب نهى از منکر بود ولى شاه فعلى هر عمل ضد قرآن و مذهب مى‏کند و مى‏گوید: از دین است، نظر قرآن چنین است، من از قرآن کریم مى‏گویم. این بدعت عظیم که بر اساس دیانت لطمه وارد مى‏کند قابل تحمل نیست. باید جانبازى کرد، بگذارید تاریخ ثبت کند که وقتى دین مورد حمله واقع شد عده‏اى از علماى شیعه قیام کردند و دسته‏اى از آن‏ها کشته شدند.
حکیم: تاریخ چه فایده‏اى دارد باید اثر داشته باشد.
امام: چطور فایده ندارد؟ مگر قیام حسین‏بن على علیهماالسلام به تاریخ خدمت مؤثرى نکرد؟ و چه بهره بزرگى از قیام آن حضرت مى‏گیریم؟
حکیم: راجع به امام حسن چه مى‏فرمایید؟ ایشان که قیام نکردند.
امام: اگر امام حسن هم به اندازه شما مرید داشت قیام مى‏کرد. در اول امر قیام کرد، دید مریدها فروخته شده‏اند لذا فتح نکرد. اما شما در تمام ممالک اسلامى مقلد و مرید دارید.
حکیم: من که نمى‏بینم کسى را داشته باشم که اگر اقدامى کردیم تبعیت نماید. امام: شما اقدام و قیام نمایید من اولین کسى خواهم بود که از شما تبعیت خواهم کرد!
مرحوم حکیم: لبخند و سکوت...»
یکى از دلایل اساسى مشکلات ما در انتشار بیانیه ‏هاى روحانیون و امام در آن زمان در اروپا، سکوت سایه افکنده بر حوزه نجف و بخش اعظم روحانیت و مراجع در ایران بود. حاکمیت ارتجاع بر اوضاع نجف به حدى بود که امام دوران اقامت خود را در نجف از تلخ‏ترین دوران حیات خود مى‏نامند.

اما آقای سمامی(حجت الاسلام شیخ محمدسمامی) که خود در آن صحنه حاضر بوده همان زمان مطالبی را که میان این دو مرجع وقت رد و بدل شده را یادداشت کرده اند. نکته مهم در این خاطره تفاوت دیدگاه های آیت الله حکیم و امام درباره نحوه مبارزه به خصوص دفاع از نهضت روحانیون در ایران است.

یک مسأله اختلاف برداشت میان دو مجتهد و مرجع تقلید است که امری طبیعی و مطابق اصول است. اما شاید یکی از طبیعی ترین دلایل این اختلاف نظر تفاوت اوضاع عراق با ایران باشد و تجارب دو طرف و نوع تعامل آنان با مردم باشد. شاید تفاوت دیگر در نوع نگاه یک مرجع در داخل ایران با یک مرجع در خارج ایران نسبت به مسائل داخل ایران باشد.

نکته دیگر در تفاوت میان آنان، اعتمادی است که امام خمینی به ملت ایران دارد و به عکس تردیدی است که آیت الله حکیم نسبت به عراقی ها دارد. امام احساس حمایت مردمی بیشتری داشته است مردمی که به رغم همه فشارها همراهی خود را با مرجعیت در برابر نظام پهلوی حفظ کردند. اما در عراق وضعیت متفاوت بود. در آنجا حدود شصت و اندی درصد شیعه بودند در حالی که در ایران نود درصد بود. طبیعی بود که مرجعیت نمی توانست مطمئن حرکت کند. به نظر می رسد تجربه آقای حکیم مربوط به عراق بود اما امام ایران را به خوبی می شناخت.

آقای حکیم نسبت به سوابق مبارزات مردم عراق و شکستی که از ناحیه انگلیسی ها بر شیعیان وارد شده بود آگاهی کامل داشت. به علاوه آیت الله حکیم خود از مبارزان آن انقلاب بود و به خوبی اوضاع عراق را درک می کرد. وی در عراق با دولت شاهی و بعثی درگیر شد./آبان ۱۳۸۹پارسینه بنقل ازآینده.

***

حجت الاسلام رحمانی می گوید:آیت‌الله حکیم با این ملاقاتها با حضرت امام علاقه ویژه به حضرت امام پیدا کردند

آقای رحمانی تأکیدمی کند:از شهید سیدمحمد باقر حکیم نقل می‌کنم که می‌گفت :«پدرم همه ما را جمع کردند و فرمودند «من این مرد بزرگ را نمی‌شناختم بعد از این دیدارها که با ایشان داشتم متوجه بزرگی‌شان شده‌ام، حرام است بر فرزندان من که با ایشان که مهمان ما هستند مخالفت کنند، هر کسی با ایشان مخالفت کرد از خانه من بیرون برود».

من خودم این حرف را از آقا سید محمد باقر حکیم شنیدم، در دو، سه جلسه‌ای که امام با آیت‌الله حکیم دیدار داشتند، آیت‌الله حکیم به امام نظرشان جلب شد و امام هم نسبت به ایشان توجهشان جلب شد.

آیت‌الله حکیم تا زمانی که زنده بودند با امام خمینی خیلی محترمانه برخورد می‌کرد، منتها ایشان از لحاظ دیپلماسی بسیار بالا بود./۱۲ خرداد ۱۳۹۷تسنیم

***

آیت‌الله العظمی سید محسن طباطبایی حکیم، متولد۱۰ خرداد ۱۲۶۸(اول شوال ۱۳۰۶). می باشد،پدرش علامه حاج سید مهدی حکیم، از فقهای نامدار و مجتهدان سرشناس روزگار خود بود.

از سید مهدی حکیم، ده فرزند به یادگار ماند؛ هفت دختر و سه پسر؛محمود فرزند اول،محسن پسر دوم خانواده است.

محسن حکیم در ۶ سالگی پدرش را از دست داد

ایشان پس از رحلت آیت‌الله بروجردی، مرجع بزرگ و عامّه ی شیعیان جهان در ایران، حدود یک دهه، از سال ۱۳۴۰ تا خردا ۱۳۴۹ از مراجع بزرگو عامه شیعه محسوب می شد.

فرزندان آیت الله حکیم:آیت الله حکیم، ده پسر و چهار دختر داشت.

پسران«آیت الله سید محسن حکیم» : سید یوسف، سید محمد رضا، سید محمد مهدی، سید کاظم، سید محمد باقر، سید عبد الهادی، سید عبد الصاحب، سید علاءالدین، سید عبد العزیز، سید محمد حسین. ۵ نفرازپسرانش شهیدشدند

از سمت راست: سید عبدالهادی، سید ابراهیم طباطبایی، سید عبد العزیز، سید محمد باقر، آیت الله سید محسن، سید کاظم، سید یوسف، سید محمد حسین، سید محمد رضا، سید عبد الصاحب، سید علاالدین.

۲۹ تن از افراد این خانواده، از جمله چهار نفر از فرزندان آیت‌الله حکیم( سید‌عبدالهادی، سید‌عبدالصاحب، سید‌علاءالدین و سید‌محمدحسین) به فرمان صدام  به شهادت رسیدند.

آیت الله حکیم

«سید محمدباقر حکیم» نیز در جمعه ۲۹ اوت ۲۰۰۳(۷ شهریور۱۳۸۲)  پس از اقامه نماز جمعه در حین خروج از حرم حضرت علی علیه السلام( نجف )ترور شد. در این واقعه ۹۵ نمازگزار دیگر نیز همراه او شهیدشدند(یعنی سه ماه پس از سقوط صدام)

ازجمله ازشاگردان آیت الله حکیم:آیت الله سیستانی،آیت الله مکارم شیرازی،آیت الله اسدالله مدتی(امام جمعه شهیدتبریز)،علامه محمدتقی جعفری،حاج مصطفی خمینی،آیت الله هاشم رسولی محلاتی...

سال‌های پایانی زندگی حکیم با حبس خانگی و سختگیری بر حوزه علمیه و شیعیان عراق و مقاومت وی همراه بود؛ چرا که پس از کودتای حسن‌البکر، فشارهای حزب بعث بر آیت‌اللّه حکیم بیشتر شد و حزب بعث تلاش کرد او را وادار به تسلیم کند

این عالم بزرگوار پس از عمری تلاش و کوشش در راه اسلام و قرآن، سرانجام ‏در۲۷ ربیع‏ لاول ۱۳۹۰( ۱۲ خرداد ۱۳۴۹) رحلت کردند.

***

«آیت الله  محمدسمامی » کیست؟

آن مرحوم در سال ۱۳۲۳ در شهر کربلا به دنیا آمد، او فرزند مرحوم عبداللطیف سمامى تنکابنى بود و دروس حوزوى را تا درجه اجتهاد در حوزه علمیه نجف ادامه داد، او در دوران تحصیل در این حوزه از اساتیدی همچون امام خمینی، آیت الله العظمی خوئی و آیت الله شهید سید محمدباقر صدر تتلمذ کرد.

این عالم برجسته از جمله شاهدانى بود که در دوران اقامت امام خمینی در نجف اشرف، تحولات مرتبط با آن را از نزدیک مشاهده کرد و کتاب خاطرات از او بیان کننده تحولات سیاسى و اجتماعى عراق در زمان سکونت امام راحل در عراق و نقش دولت انگلستان در تحولات داخلى عراق بود که در آن اطلاعات ارزشمندى درباره موضع‌گیرى علماى شیعه، به‌خصوص آیت‌الله العظمی حکیم در برابر اختلافات ایران و عراق و دخالت بیگانگان بیان شد.

«سمامی حائری» در سال ۱۳۵۰ به علت مبارزات سیاسى از عراق اخراج شد و به ایران آمد.

وی همچنین اجازه اجتهاد، امور حسبیه و نقل روایات و احادیث را از علماى بسیارى همچون امام خمینى و آیات عظام سیستانى، میرزا جواد تبریزى، وحیدى، فاضل لنکرانى، سید محسن حکیم، خوئى، سید موسى شبیرى زنجانى، بهجت و شهاب‌الدین مرعشى نجفى کسب کرد.

وى سابقه تدریس در جامعة الزهراء(س) را داشت و مقالات بسیار متعددى به زبان عربى و فارسى از او منتشره شد که مقاله "بیست سال از تاریخ حوزه علمیه نجف اشرف" که در کتاب «آموزگار جاوید، یادنامه آیت‌الله‌ حاج میرزا هاشم آملی» منتشر شد از جمله این مقالات است.

"احسن الاثر فی ترجم اعلام الشیعه فی القرن الرابع عشر"، "وفیات الاعلام"، "بزرگان رامسر"، بزرگان تنکابن" و "خاطرات سیاسی" از جمله آثار به جای مانده از مرحوم آیت الله سمامی حائری است.

فوت:آیت الله محمدسمامی حائری روز پنجشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸در۷۵سالگی.

***

حجت‌‌الاسلام « رحمانی »کیست؟

حجت‌‌الاسلام و المسلمین محمدعلی رحمانی متولد ۱۳۳۲ در شهر قوچان است.

حجت‌الاسلام و المسلمین رحمانی در حال دریافت نشان "نصر" از فرمانده معظم کل قوا

رحمانی (نفر اول نشسته از سمت راست) کنار مرحوم حاج احمد خمینی و آیت‌الله پسندیده

فرماندهی بسیج مستضعفین در دوران هشت‌ساله جنگ تحمیلی و مسئولیت ستاد جذب و هدایت کمکهای مردمی به جبهه‌ها بخشی از سوابق درخشان وی است.

پس از پایان جنگ تحمیلی و در سال ۱۳۷۰ با ادغام نیروهای شهربانی، ژاندارمری و کمیته انقلاب اسلامی از سمت رهبر معظم انقلاب به‌عنوان رئیس سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی منصوب شد و تا سال ۱۳۸۶ این مسئولیت را به‌عهده داشت. سابقه آشنایی وی با رهبر معظم انقلاب آیت‌الله خامنه‌ای به پیش از انقلاب و سالهای طلبگی وی در مشهد برمی‌گردد و آیت‌الله خامنه‌ای در حکم انتصاب حجت‌الاسلام رحمانی چنین می‌نویسند «با اطلاع از شایستگی و سوابق علمی و عملی جناب‌عالی و خدمات مأجوری که در طول سالیان گذشته به‌انجام رسانیده‌اید و با توجه به نیاز نیروی انتظامی جدیدالتأسیس جمهوری اسلامی، جناب‌عالی را به ریاست سازمان عقیدتی، سیاسی آن نیرو منصوب می‌کنم».

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:برای اطلاع ازجزئیات دیدارامام خمینی با آیت الله سیدمحسن حکیم ودیگراتفاقات حضورامام درتبعید سیزده ساله درعراق(نجف)به این لینک مراجعه کنید:

ماجرای"دیدارامام خمینی باآیت الله حکیم"تفاوت۲دیدگاه درباره قیام ومبارزه

امام خمینی " اولین اقامتش درعراق" کجابود+نقش "نصرالله خلخالی"

«حاج شیخ نصر الله »صدقی حسنی معروف به«خلخالی»فرزندشیخ حسن،نوه علی رشتی ماسوله ای .

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:بیوگرافی«شیخ نصرالله خلخالی»:  پدرش ، شیخ حسن ، در حوالی یک قرن ونیم پیش به عشق مجاورت با بارگاه امیر المومنین ع به نجف أشرف مهاجرت کرده واز آنجا که این خانواده یعنی« شیخ حسن وپدرش شیخ علی رشتی »،شغل برنج فروشی در دیار خود را داشتند ،

در «نجف» به عنوان حسابدار بازرگانی بنام «شیخ احمد خلخالی »گردید.

از«رشتی»به خلخالی

که نام خانوادگی خلخالی را از این هنگام به خود گرفت.

نصر الله در سال ۱۳۱۶ هجری در نجف ودر این خانواده دیده به جهان گشود. به علت شیوع بیماری وبا در عراق ، این خانواده به ایران هجرت کرده ودر قم سکونت اختیار نمودند.

«شیخ نصر الله» پس از تحصیلات ابتدایی ، به حوزه قم وارد شد وتوفیق یافت که در درس مرحوم آیه الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حائری ، موسس حوزه علمیه قم شرکت نموده وبا امام خمینی از دوران جوانی ، روابط گسترده وخانوادگی بوجود آورد.

«شیخ نصرالله »فامیل امام خمینی بود

تا آنجا که نخستین فرزند شیخ نصرالله«دکتر محمد» که بعدها پزشک شده وخود ادامه دهنده راه پدر گردید باهمسر مرحوم آیه الله إشراقی(دامادامام خمینی) ، خواهر وبرادر رضاعی بشمار می آمدند.

حاج شیخ نصر الله مشهور به «خلخالی »برای ادامه تحصیلات حوزوی خود ، مجددا راهی نجف أشرف گردید وتحصیلات خود را بدانجا رسانید که توانست در درس مرحوم میرزای نایینی شرکت جوید.

«شیخ نصرالله» ازمتمولین نجف بود

توان مالی«شیخ نصرالله» از سویی وجایگاه واعتمادی که در میان بزرگان ومراجع آن هنگام حوزه نجف أشرف پیدا کرده بود.

او را به گونه معتمد مراجع نمود که وکالت مطلق را از آیات عظام بروجردی ، سید احمد خوانساری ، خویی وخمینی وجز اینها از دیگر مراجع وقت را بدست آوردکه این خود آغازی برای فعالیت های گسترده او از سوی مرجعیت عامًه هر هنگام بود.

شیخ نصرالله ازخیرین نجف بود

حاج شیخ نصر الله خلخالی که نماینده و«وکیل مطلق مرحوم آیه الله بروجردی در عراق بود».

به دستور معظم له دست به ساخت ۲ مدرسه آیه الله بروجردی، مشهور به  (کبری )و (صغری) در نجف ، یک مدرسه در کربلا وحسینیه وحمام آیه الله بروجردی در «سامراء »زد که تا سال ۱۹۹۱ میلادی ، خدمات گسترده ای را به حوزویان وشیعه إرائه می داد ودر این هنگام بود که اغلب این مراکز به دستور صدام ، با خاک یکسان گردید.

همچنین وی دست به بازسازی دو مدرسه آخوند، معروف به ( کبری ) ودیگری ( صغری ) در نجف زد .

و نیز مدارس دیگر حوزه، همچون مدرسه قوام ، ساخت مدرسه بهبهانی در نجف ، وترمیم وبازسازی مدرسه صدر أعظم إصفهانی در بازار بزرگ نجف أشرف ودهها موقوفه  دیگر در این راستا را بر عهده گرفت.

شیخ نصرالله «بانکدار»بود

حاج شیخ نصر الله خلخالی از سال ۱۹۵۸ میلادی(۱۳۳۸شمسی) ، دست به احداث شبکه بانکی قدرتمندی زد که در آن هنگام وبا شرایط ویژه سیاسی عراق ، تسهیلات فراوانی را برای انتقال ملیونها دینار وجز اینها از واحدهای پول کشورهای ایران وخلیج فارس وهند وپاکستان ودیگر کشورهای اروپایی که به سوی حوزه نجف أشرف سرازیر بود را مدیریت نمود که در این نقل وانتقالات مالی وحواله ها ، حتی یک مورد تخلًف ویا تصرف غیر شرعی وشکایتی از ایشان کسی سراغ ندارد.

مهاجرت ازعراق به سوریه ( شیخ نصر الله خلخالی)
گفتنی است این شبکه نقل وانتقال گسترده مالی به ویژه از ایران که رقم قابل ملاحظه ای بود ، سالها إدامه یافت وپس از هجرت مرحوم حاج شیخ نصر الله خلخالی به سوریه از بیم حکومت بعث در عراق ، همچنان از سوی فرزندش «حاج علی خلخالی» ومرحوم «سید حسن مدنی» که پدر زن حاج علی بشمار آمده وبرادر مرحوم آیه الله حاج سید أسد الله مدنی ( شهید محراب ) بود ، بصورت بسیار منظم وگسترده ادامه یافت وملیونها دینار وواحدهای دیگر نقدی وحواله ها ،بدون هیچگونه تخلًف وبا حفظ امانت داری ونکته زیباتر اینکه حفظ اسرار افراد وعدم فاش ساختن هرگونه نقل وانتقال مالی مردم ، سالها تا نزدیکی پیروزی انقلاب در ایران ، ادامه یافت.

موقوفات  شیخ نصر الله خلخالی
یکی دیگر از خدمات مرحوم حاج شیخ نصر الله خلخالی ، این بود که بیش از هشتاد مدرسه ، حسینیه ، خانه های وقفی وجز اینها از اموال عمومی وموقوفات ، بنام او بود.

خرید«خانه» برای ایرانی هادرعراق
علاوه براین بیش از یکصد وهشتاد خانه ایرانیان وحوزویان ودیگر ملیت هایی که بر طبق قوانین عراق ، حقً مالکیت در عراق را نداشتند ، بنام ایشان بود.

شیخ نصر الله خلخالی«۲تابعیتی» بود
لازم به یاد آوری است که وی از معدود ایرانیانی بود که دارای شناسنامه وگذرنامه عراقی بود که از این روی می توانست املاک زیادی را بنام خویش داشته باشد.

مصادره اموال شیخ نصر الله خلخالی توسط صدام
جالب آنکه در سال ۱۹۸۰ میلادی(۱۳۵۹شمسی) ، صدًام حسین قانون مصادره اموال خارجی تباران در عراق را صادر نمود ، ودر این راستا اموال واملاک فراوانی که بنام عراقی ها وجز اینها بود که مالکیت آنها از آنِ ایرانی تباران بود ، همه مصادره گردید وتنها املاک بنام نصر الله بن حسن بن علی الخلخالی از مجلس رهبری انقلاب عراق موسوم به (مجلس قیاده الثوره)  استثناء گردید!

فرزند شیخ نصر الله خلخالی« ازپزشکان متخصص ومتنفذعراق بود»
علًت این رخداد این بود که در این هنگام که مرحوم حاج شیخ نصر الله خلخالی به سوریه گریخته بود ، فرزندش دکتر محمد خلخالی که خود فارغ التحصیل پزشکی در رشته ارتوپدی از دانشگاه  ( العین ) قاهره بود ، ودر نجف مشغول به طبابت وکار در بیمارستان ومطب بود ،

رفع توقیف اموال پدر توسط فرزندپزشک(شیخ نصر الله خلخالی)

اقدام به شکایت علیه دولت عراق نموده وبا گرفتن وکلای قدرتمند ، در برابر دولت بعث ایستادگی نمود که این املاک همه از آنِ خاندان وی می باشد وتاوان آن را که «چند ماه زندان بود» نیز برخود ارزانی داشت ، تا سرانجام قانون یاد شده صادر شده و از تمام املاک وموقوفاتی که بنام پدرش بود محافظت نمود.

از«متمولین» عراق بود
حاج شیخ نصر الله خلخالی که به یکی از ثروتمندان قدرتمند عراق ، تغییر یافته بود ودر حوزه وروحانیت از جایگاه ویژه ای برخوردار بود ، هیچگاه پارا از گلیم خود فراتر ننهاده ودر طول این مدت وفعالیت گسترده ، سوء استفاده ، تخلًف مالی ، دفاع از افراد بد عقیده ویا منحرف مذهبی ، جبهه گیری بر علیه مرجعی ، وجز اینها از کارها در پرونده او ثبت نگردیده است.

خانه وجایگاهش به گونه ای بود که مرحوم  آیه الله سید محمد محقق داماد ونیز دو سفر مرحوم آیه الله العظمی حاج سید احمد خوانساری ، در هنگام تشرف به نجف بر وی وارد شدند.

کمک به بازسازی عتبات
اعتماد وجایگاه این مرد بدانجا رسیده بود که تمام دربهای طلای اعتاب مقدسه عراق ، ونیز فرشها ولوسترها ، که از سوی نیکوکاران ایرانی وجز اینها به اعتاب مقدسه عراق تقدیم می گردید ، از راه حاج شیخ نصر الله خلخالی بود ونام او بر تمامی موارد اشاره شده دیده می شد.

رابطه آیت الله سیستانی بافرزندشیخ نصرالله خلخالی

آگاهان بیاد دارند که در دوران محاصره اقتصادی عراق از سوی إمریکا وشرایط سخت ورنج آوری که برای ملت عراق بوجود آمده بود وامریکا ، صدور نفت در برابر غذا را فقط برای کشور وملت عراق ، آزاد گزارده بود ، این آیه الله العظمی سیستانی بود که با قرار دادن ملیونها دینار عراقی در اختیار دکتر محمد خلخالی ، هزینه دارو ودرمان تنگدستان در نجف وکربلا ودیگر شهرهای مورد نیاز را فراهم ساخت

که دکتر خلخالی با در اختیار قرار دادن هزینه های درمان وویزیت پزشکان به پزشکان وداروخانه ها ، که همه بصورت مخفیانه وپنهانی صورت می گرفت ، بار مهمی را از دوش مردم ستم کشیده عراق برداشت که در آن هنگام این اقدامات ، در رژیم بعث عراق بسیار متهورانه بشمار آمده وهرلحظه خود را در چند قدمی مرگ می دید،

لیکن اخلاص در خدمت وفداکاری وحسً خدمتگزاری موجود در این خاندان ، توانست خدمات گسترده خاندان خلخالی که سلولهای تمامی آنان از مرحوم حاج شیخ نصر الله خلخالی ودو یادگارش مرحوم حاج علی خلخالی ودکتر محمد خلخالی ، سرشار از خدمت وگسترده دلی بود ، همه به نتیجه رسیده واکنون پس از گذشت بیش از هشت دهه خدمت این خاندان به حوزه شیعه ومیراث ماندگار آن ، تمامی مدارس وحسینیه ها وموقوفات وخانه های شخصی افراد که بنام مرحوم حاج شیخ نصر الله بوده

وپس از درگذشت او در سال ۱۳۹۸ هجری قمری(۱۳۵۶شمسی) در دمشق ، همه ارث به دو یادگارش رسیده بود ، بدون هیچگونه تصرفی وبصورت کمال وتمام ، به صاحبانش بازپس داده شد ، که گفتنی است در این راستا چه مبالغی به عنوان مالیات ، این خانواده از اندوخته های مالی خویش پرداخت کرده تا اینکه اموال عمومی وخصوصی را به صاحبان ومتولیان آن باز گردانند.
این خاندان با عملکرد زیبا وشرعی وقانونی خود به گونه ای گردیده بودند که سخن آنان ، نزد بزرگان ومراجع ورموز شیعه ، موثق ومورد تایید قرار داشت.

خدمات «شیخ نصر الله خلخالی»درسوریه

حاج شیخ نصر الله خلخالی با هجرت به سوریه ، نیز در آنجا آرام نگرفت وبا خریدن تمام املاک وخانه ها وفروشگاههای پیرامون حرم مطهر حضرت رقیه (س) ، دست به توسعه حرم زده که اکنون با حرم وبارگاه گسترده ای ، زائران حضرتش روبرو می گردند.

همچنین او با کمک نیکوکاران ایرانی ، دست به توسعه حرم مطهر حضرت زینب ع در زینبیه زد وبارگاهی گسترده را برای این بزرگ بانوی کربلا وحماسه آفرین وپیام آور رخداد کربلا به جهانیان ، بوجود آورد.

«فوت» شیخ نصر الله خلخالی
سرانجام در بیست ونهم ربیع الاول سال ۱۳۹۸ هجری قمری(۱۸ اسفند۱۳۵۶شمسی) ، این بزرگ مرد ،با کتابی قطور از خدمات ارزنده به حوزه وشیعیان ومیراث شیعه ، آسوده خاطر جان به جان آفرین تسلیم نمود وغریبانه پیکرش را به صحن وسرای مقتدایش ، امیر المومنین ع آورده ودر حجره کنار مقبره مرحوم آیه الله العظمی سید ابو الحسن اصفهانی ، بخاک سپردند.

وفات فرزندشیخ نصرالله(علی)
از آن پس نیز در دوسال پیش دیگر یادگار خدمتگزارش ، مرحوم حاج علی خلخالی پس از خدمات فراوان ودر شرایط سخت ، جان به جان آفرین تسلیم نمود ، وامروز نیز بیست وپنجم آبان ماه ۱۳۹۷ ، برابر با روز شهادت امام حسن عسکری ع یعنی هشتم ربیع الاول سال ۱۴۴۰ هجری ، دکتر محمد خلخالی ، پس از تحمًل یک دوره بیماری سرطان ، در نجف چشم از جهان فرو بست.

یادگار سوم این خاندان خدمتگزار ، «دکتر حسین خلخالی» استاد دانشگاه دمشق در رشته اقتصاد می باشد که هم اکنون عهده دار وحافظ ونگهدارنده میراث پدر گردیده وهمچون آن بزرگان ، به رسالت دراختیار وی قرار داده شده اش عمل می نماید. /۲۹ آبان ۱۳۹۷خبرآنلاین.
نصرالله صدقی حسنی معروف به «خلخالی» در سال  ۱۲۸۶ش در شهر نجف اشرف به دنیا آمد.

زمان ورود امام نزد مرحوم آیت الله رضوانی (شورای نگهبان) شرح منظومه می‌خواندیم. نزدیک غروب بود که وسط درس خبر دادند که یک تلفنی از بغداد زدند به منزل آیت الله خویی و حاج آقا مصطفی گفته ما آمدیم عراق. همین که این را گفتند بلند شدیم و گفتیم نمی‌شود صحبت کرد و درس خواند. رفتیم مدرسه آیت‌الله بروجردی و آنجا که بودیم، دیدیم مدرسه پر از جمعیت است. 

ما زنگ زدیم به آقای شیخ نصرالله خلخالی نماینده آقای بروجردی در عراق که مدرسه را ایشان ساخته بود. روحانی بسیار خوبی بود و وضع مالیش هم خوب بود یعنی کارهای تجارتی هم می‌کرد. شیخ نصرالله گفت من تازه از سوریه آمده‌ام و می‌روم بررسی می‌کنم و تماس می‌گیرم. حاج آقا مصطفی آدرس مسافرخانه‌ای را داده بود و از طریق آن آدرس می‌خواست پیگیری کند. بالاخره همه منتظر بودیم که زنگ بخورد که بالاخره زنگ به صدا درآمد و آقای خلخالی گفت با حاج آقا مصطفی در مسافرخانه نزدیک حرم حضرت موسی بن جعفر(ع) است.

من یادم هست اولین کسی بودم که پیشنهاد دادم به کاظمین برویم. غروب بود 5، 6 نفری راه افتادیم آمدیم ساحة الامام علی یعنی میدان امام علی که مینی بوس‌ها برای سوار شدن می‌ایستادند. یکی دو ساعت در راه بودیم تا رسیدیم کاظمین و رفتیم در همان مسافرخانه. پسر مسافرخانه‌چی گفت آقا را بردند منزل و من ایستاده‌ام که افراد را راهنمایی کنم. وارد خانه شدیم، شیخ نصرالله خلخالی و حاج آقا مصطفی نشسته بودند و آقا خوابیده بود. آقا مصطفی گفتند بروم آقا را صدا بزنم که البته تعارف بود و ما گفتیم راضی به این کار نیستیم و با حاج آقا مصطفی نشستیم به صحبت کردن.

اولین اقامت  امام درعراق "کاظمین"بود 2روزبعدسامرا

حاج آقا مصطفی می‌گفت ما را از ترکیه که سوار هواپیما کردند،  نمی‌دانستیم کجا می‌برند بعدفهمیدم بغداد هستیم. بعد همین مسافرخانه را که قبلاً آمده بودم می‌شناختم. اسم  مسافرخانه جمیل "کاظمین"بود 

ساعت 12 شده بود که آمدیم در همین مسافرخانه و پشت بام تخت خواب گذاشته بودند. بیرون آمدیم، دیدیم دو تا مینی بوس و یک اتوبوس آمده همه از نجف آمده بودند. صبح حرم موسی بن جعفر(ع) حضرت امام را دیدیم و یکی دو روز کاظمین بودند که دیگر فوج فوج جمعیت می‌آمدند. ما همراه امام رفتیم سامرا و تقریباً شاید 50 تا ماشین جمعاً پشت سر هم بودند.

استقبال شیخ اهل سنت سامرا از امام

نزدیک سامرا که رسیدیم شیخ اهل سنت و رئیس حوزه‌شان به استقبال آمد و جمله قشنگی گفت. همه ایستادند و امام از ماشین پایین آمد. ایشان هم مقابل امام ایستاد و گفت که "شما فکر نکنید که غریب هستید. شما چون برای اسلام قیام کردید هر کجا بروید، هر کشور اسلامی بروید آن کشور برای خودتان است!" خیلی تعبیر قشنگی بود و جمله خوبی گفت. سامرا یکی دو روز بودیم بعد رفتیم برای کربلا، کربلا هم خیلی خطرناک بود یعنی اصلا اینقدر جمعیت جمع شده بودند که باور کردنی برای ما نبود. از بیرون کربلا ماشین‌های ما را نگذاشتند داخل بیاید و فقط ماشین امام وسط جمعیت پیدا بود.

آیت‌الله سید یوسف طباطبایی‌نژاد در شهریور 1323

نماینده مردم اردستان در دوره سوم و چهارم مجلس شورای اسلامی/عضویت در مجلس خبرگان رهبری

نماینده مقام معظم رهبری در کشور سوریه منصوب گردیدند/نماینده ولی‌فقیه و امام جمعه اصفهان/مصاحبه باتسنیم ۲۲ خرداد ۱۳۹۶

***

هادی انصاری: حوزه علمیه نجف أشرف، نخستین حوزه علمیه ویژه شیعیان است که در سدهٔ پنجم قمری در شهر نجف عراق در کنار بارگاه امیر المومنین  علی ابن ابی طالب ع از سوی شیخ طوسی برپا شد. حوزه علمیه نجف بیش از هزار سال سابقه دارد.

اربعین و شرایط ظهور امام زمان(عج)

وی که از شاگردانِ برجسته شیخ مفید (متوفی ۴۱۳) و سید مرتضی علم الهدی (متوفی ۴۳۶) بود، پس از وفات علم الهدی ،ریاست علمی شیعیان بغداد را برعهده گرفت. اندکی پس از ورود طغرل سلجوقی به بغداد، درسال  ۴۴۹ هجری ، در اثر فتنه ای میان اهل تسنن وشیعیان بغداد ، خانه و کتابخانه او را در حالی که خود وی قبلا به نجف مهاجرت کرده بود آتش زدند. مدتی بعد، شیخ فعالیت علمی خود را در این شهر آغاز کرد و حوزه بزرگ نجف أشرف ،با تلاش‌های او پاگرفت. شیخ توانست اوضاع تحصیلی آشفته و نابسامان نجف را تحت نظم درآورد و حلقه‌های درسی را تشکل بخشد. عده‌ای اندک، از کسانی که همراه شیخ از بغداد به نجف رفته یا شهرتش را شنیده بودند، به او پیوستند و دیری نپایید که شهر نجف ،مرکزیت علمی و فکری تشیع را از آن خود کرد. کتاب امالی یا المجالس شیخ ،گواهِ انضباطی است که او در حوزه نو تأسیس نجف در انتقال علوم به شاگردانش برقرار کرده بود.

کار سترگ دیگر شیخ، سوق دادن علما و شاگردان خود به فقه استدلالی و اجتهادی بود.اغلب و اکثر طلاب حوزه نجف أشرف ، به جز عراقی ها، از ملیت‌های گوناگونی همچون  ایرانی ها ،افغانی ها ، پاکستانی ها ، هندی ها ، تبتی ها ، عربستانی ها ، سوری ها ، لبنانی ها ، بحرینی ها ، ترک ها ،  و جز اینها را تشکیل می دادند ؛ و همواره در طول تاریخ این حوزه  ، از همه پرشمارتر ایرانیان و فارس‌ها بوده‌اند وشکوفایی ونوآوری ومرجعیت عامًه را اغلب از آنِ خود داشته ودارند. 

این حوزه دوره های گوناگونی را با فراز ونشیب های نه چندان اندک ، پشت سر نهاده تا اینکه با آغاز قرن سیزدهم ، که تا کنون ادامه یافته است را عصر کمال و اوج درخشش و زعامت علمی حوزه نجف أشرف می توان بشمار آورد. 

با آغاز فعالیت علامه بحرالعلوم در نجف و عالمان و فقیهان بسیاری که به همت آیة الله وحید بهبهانی تربیت شده بودند، حوزه نجف ،عظمت و شکوه خود را بازیافت و از نو به مرکز علمی جهان تشیع تبدیل گردید. 

تعداد استادان و طلاب حوزه نجف به شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عراق و نجف بستگی داشت.به عنوان مثال پیش از اشغال کامل عراق در ۱۳۳۵ هجری از سوی انگلیسی‌ها، شمار طلاب نجف را بیش از ده هزار و در حدود ۱۳۷۶ق/ ۱۳۳۶ش نزدیک به دو هزار نفر برآورد کرده‌اند.در اوضاع بحرانی، تعداد آنان رو به کاهش می‌نهاد و بعضی روانه حوزه‌های علمیه دیگر شهرها می‌شدند، چنانکه بارها طاعون عامل این نوع مهاجرتها شد. یا پس از تنگناهایی که رژیم عراق در ۱۳۴۹ش/ ۱۹۷۰ ایجاد کرد، حوزه علمیه قم پذیرای بسیاری از طلاب و استادان حوزه نجف شد.

دوران شکوفایی حوزه در قرن حاضر را می توان به حدود بیش از  نیم قرن پیش بشمار آورد که حوزویان ، ضمن برخورداری از آزادی أجتماعی ، با وجود تنگدستی مالی وسختی های رسیدن وجوه شرعیه از ایران ودیگر نقاط شیعه نشین منطقه وجهان ، با این وجود شمار طلاب واساتید آن به بیش از ده هزار نفر رسیده وچهره های علمی وستارگان برجسته ای در این دوران به ظهور آمدند. 

همواره در طول چند قرن أخیر ، شخصیتهای تأثیر گزاری در نجف أشرف حضور داشتند که در اینجا این دو گروه را به خدمتگزاران در بازار نجف ودیگر ، خدمتگزاران أمور مالی حوزه وبه بیانی ، کارگزاران بانکی حوزه ، نام

گزاری می کنم. برخی از آنان که از بازرگانان بنام ایرانی ونوعا یزدی بودند به قصد مجاورت از سویی وخدمت به طلاب وأساتید وسربازان امام زمان عج به نجف، هجرت کرده ونسل به نسل با در أختیار قرار دادن خوار وبار ونیازهای حوزویان ،که أغلب بصورت نسیه بود وگاه باز پرداخت آن به ماهها وسال کشانیده می شد ، خدمات گسترده ومهمی را در راه رفاه حال طلاب بوجود می آوردند وجالب اینکه هیچگاه رسم بر این نداشتند که طلب خویش را مطالبه نمایند ودر این راستا بود که گاه شخصیتها وبازرگانان مشهوری که به زیارت آمده ووجوهات خویش را تقدیم به مرجع ویا مراجع آن هنگام حوزه کرده واز آنجا که دادن وجوهات را بدهی وحقً خود  بشمار می آوردند ، تصمیم می گرفتند که برای کمک به حوزه وحوزویان ، هدیه ای را تقدیم دارند که این نوع اقدامات ،گوناگون بوده وبرخی با آگاهی از وجود چنین مکانهایی در بازار ودفتر حساب روحانیون ، به سوی این بازرگانان نجفی ویا اصطلاحا بقًالها آمده وبر حسب وقعیت ومقدار هدیه ، گاه تمام بدهی طلاب ویا هاشمیان از آنان ویا فقیهان را پرداخت می نمودند که چه رسم زیبایی بوده واز سنت های پایدار وبرجسته آن هنگام بود که با شرایط سخت مالی حاکم در آن هنگام ، خود راهگشای مهمی بشمار می آمد. 

گروه ویا افراد دیگر ، شخصیت های بازرگان وگاه روحانیون والامقامی بودند که با داشتن امکانات مالی ویا جایگاه اعتماد نزد مراجع وحوزویان از سویی ، ودر میان بازرگانان ونیکوکاران ایرانی وجز اینها از سوی دیگر ، دست به خدمات رسانی مالی وبه بیانی پشتیبانی ویا بانک حوزه زده وجایگاه مهمی را در این راستا به عهده می گرفتند. 

در دوران وقرن اخیر شخصیتی همچون حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ نصر الله خلخالی ،  در این راستا گام نهاده وخدمات گسترده ومهمًی را به حوزه وحوزویان تقدیم داشت. 

از آنجا که مرحوم «حاج شیخ نصر الله خلخالی »سیط خدمات وگسترده گی فعالیتهایش نه تنها کم نظیر بلکه بی نظیر بوده ومی توان قاطعانه اذعان نمایم که شخصیتی در قرن گذشته ودر شرایط خاصً وبحرانی عراق، وجود نداشته است چنین خدمات فراوانی را در زمینه های متعدد فراهم آورده وبدون بیم از دولت عراق از سویی ، واعتماد والای مراجع وحوزویان وایرانی تباران وبطور کلی جامعه نه تنها نجف بلکه جامعه شیعه عراق ، توانست زمینه های موفقیت وخدمت رسانی را در این مرد به اوج خود رساند که گاه بازگویی آن برای نسل جدید ، بصورت افسانه بشمار می رود. 

«حاج شیخ نصر الله فرزند حسن ، فرزند علی رشتی ماسوله ای بود»

که پدرش ، شیخ حسن ، در حوالی یک قرن ونیم پیش به عشق مجاورت با بارگاه امیر المومنین ع به نجف أشرف مهاجرت کرده واز آنجا که این خانواده یعنی« شیخ حسن وپدرش شیخ علی رشتی »،شغل برنج فروشی در دیار خود را داشتند ،

«در نجف به عنوان حسابدار بازرگانی بنام شیخ احمد خلخالی گردید »

از«رشتی»به خلخالی

که نام خانوادگی خلخالی را از این هنگام به خود گرفت.

نصر الله در سال ۱۳۱۶ هجری در نجف ودر این خانواده دیده به جهان گشود. به علت شیوع بیماری وبا در عراق ، این خانواده به ایران هجرت کرده ودر قم سکونت اختیار نمودند.

«شیخ نصر الله» پس از تحصیلات ابتدایی ، به حوزه قم وارد شد وتوفیق یافت که در درس مرحوم آیة الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حائری ، موسس حوزه علمیه قم شرکت نموده وبا امام خمینی از دوران جوانی ، روابط گسترده وخانوادگی بوجود آورد.

«شیخ نصرالله »فامیل امام خمینی بود

تا آنجا که نخستین فرزند شیخ نصرالله«دکتر محمد» که بعدها پزشک شده وخود ادامه دهنده راه پدر گردید باهمسر مرحوم آیة الله إشراقی(دامادامام خمینی) ، خواهر وبرادر رضاعی بشمار می آمدند.

حاج شیخ نصر الله مشهور به «خلخالی »برای ادامه تحصیلات حوزوی خود ، مجددا راهی نجف أشرف گردید وتحصیلات خود را بدانجا رسانید که توانست در درس مرحوم میرزای نایینی شرکت جوید.

«شیخ نصرالله» ازمتمولین نجف بود

توان مالی«شیخ نصرالله» از سویی وجایگاه واعتمادی که در میان بزرگان ومراجع آن هنگام حوزه نجف أشرف پیدا کرده بود.

او را به گونه معتمد مراجع نمود که وکالت مطلق را از آیات عظام بروجردی ، سید احمد خوانساری ، خویی وخمینی وجز اینها از دیگر مراجع وقت را بدست آوردکه این خود آغازی برای فعالیت های گسترده او از سوی مرجعیت عامًه هر هنگام بود. 

شیخ نصرالله ازخیرین نجف بود

حاج شیخ نصر الله خلخالی که نماینده و«وکیل مطلق مرحوم آیة الله بروجردی در عراق بود».

به دستور معظم له دست به ساخت ۲ مدرسه آیة الله بروجردی، مشهور به  (کبری )و (صغری) در نجف ، یک مدرسه در کربلا وحسینیه وحمام آیة الله بروجردی در «سامراء »زد که تا سال ۱۹۹۱ میلادی ، خدمات گسترده ای را به حوزویان وشیعه إرائه می داد ودر این هنگام بود که اغلب این مراکز به دستور صدام ، با خاک یکسان گردید. 

همچنین وی دست به بازسازی دو مدرسه آخوند، معروف به ( کبری ) ودیگری ( صغری ) در نجف زد

و نیز مدارس دیگر حوزه، همچون مدرسه قوام ، ساخت مدرسه بهبهانی در نجف ، وترمیم وبازسازی مدرسه صدر أعظم إصفهانی در بازار بزرگ نجف أشرف ودهها موقوفه  دیگر در این راستا را بر عهده گرفت.

شیخ نصرالله «بانکدار»بود

 حاج شیخ نصر الله خلخالی از سال ۱۹۵۸ میلادی(۱۳۳۸شمسی) ، دست به احداث شبکه بانکی قدرتمندی زد که در آن هنگام وبا شرایط ویژه سیاسی عراق ، تسهیلات فراوانی را برای انتقال ملیونها دینار وجز اینها از واحدهای پول کشورهای ایران وخلیج فارس وهند وپاکستان ودیگر کشورهای اروپایی که به سوی حوزه نجف أشرف سرازیر بود را مدیریت نمود که در این نقل وانتقالات مالی وحواله ها ، حتی یک مورد تخلًف ویا تصرف غیر شرعی وشکایتی از ایشان کسی سراغ ندارد. 

مهاجرت ازعراق به سوریه ( شیخ نصر الله خلخالی)
گفتنی است این شبکه نقل وانتقال گسترده مالی به ویژه از ایران که رقم قابل ملاحظه ای بود ، سالها إدامه یافت وپس از هجرت مرحوم حاج شیخ نصر الله خلخالی به سوریه از بیم حکومت بعث در عراق ، همچنان از سوی فرزندش «حاج علی خلخالی» ومرحوم «سید حسن مدنی» که پدر زن حاج علی بشمار آمده وبرادر مرحوم آیة الله حاج سید أسد الله مدنی ( شهید محراب ) بود ، بصورت بسیار منظم وگسترده ادامه یافت وملیونها دینار وواحدهای دیگر نقدی وحواله ها ،بدون هیچگونه تخلًف وبا حفظ امانت داری ونکته زیباتر اینکه حفظ اسرار افراد وعدم فاش ساختن هرگونه نقل وانتقال مالی مردم ، سالها تا نزدیکی پیروزی انقلاب در ایران ، ادامه یافت.

موقوفات  شیخ نصر الله خلخالی
یکی دیگر از خدمات مرحوم حاج شیخ نصر الله خلخالی ، این بود که بیش از هشتاد مدرسه ، حسینیه ، خانه های وقفی وجز اینها از اموال عمومی وموقوفات ، بنام او بود. 

خرید«خانه» برای ایرانی هادرعراق
علاوه براین بیش از یکصد وهشتاد خانه ایرانیان وحوزویان ودیگر ملیت هایی که بر طبق قوانین عراق ، حقً مالکیت در عراق را نداشتند ، بنام ایشان بود. 

شیخ نصر الله خلخالی«۲تابعیتی» بود
لازم به یاد آوری است که وی از معدود ایرانیانی بود که دارای شناسنامه وگذرنامه عراقی بود که از این روی می توانست املاک زیادی را بنام خویش داشته باشد. 

مصادره اموال شیخ نصر الله خلخالی توسط صدام
جالب آنکه در سال ۱۹۸۰ میلادی(۱۳۵۹شمسی) ، صدًام حسین قانون مصادره اموال خارجی تباران در عراق را صادر نمود ، ودر این راستا اموال واملاک فراوانی که بنام عراقی ها وجز اینها بود که مالکیت آنها از آنِ ایرانی تباران بود ، همه مصادره گردید وتنها املاک بنام نصر الله بن حسن بن علی الخلخالی از مجلس رهبری انقلاب عراق موسوم به (مجلس قیادة الثورة)  استثناء گردید!

فرزند شیخ نصر الله خلخالی« ازپزشکان متخصص ومتنفذعراق بود»
علًت این رخداد این بود که در این هنگام که مرحوم حاج شیخ نصر الله خلخالی به سوریه گریخته بود ، فرزندش دکتر محمد خلخالی که خود فارغ التحصیل پزشکی در رشته ارتوپدی از دانشگاه  ( العین ) قاهره بود ، ودر نجف مشغول به طبابت وکار در بیمارستان ومطب بود ،

رفع توقیف اموال پدر توسط فرزندپزشک(شیخ نصر الله خلخالی)

اقدام به شکایت علیه دولت عراق نموده وبا گرفتن وکلای قدرتمند ، در برابر دولت بعث ایستادگی نمود که این املاک همه از آنِ خاندان وی می باشد وتاوان آن را که «چند ماه زندان بود» نیز برخود ارزانی داشت ، تا سرانجام قانون یاد شده صادر شده و از تمام املاک وموقوفاتی که بنام پدرش بود محافظت نمود

از«متمولین» عراق بود
حاج شیخ نصر الله خلخالی که به یکی از ثروتمندان قدرتمند عراق ، تغییر یافته بود ودر حوزه وروحانیت از جایگاه ویژه ای برخوردار بود ، هیچگاه پارا از گلیم خود فراتر ننهاده ودر طول این مدت وفعالیت گسترده ، سوء استفاده ، تخلًف مالی ، دفاع از افراد بد عقیده ویا منحرف مذهبی ، جبهه گیری بر علیه مرجعی ، وجز اینها از کارها در پرونده او ثبت نگردیده است.

خانه وجایگاهش به گونه ای بود که مرحوم  آیة الله سید محمد محقق داماد ونیز دو سفر مرحوم آیة الله العظمی حاج سید احمد خوانساری ، در هنگام تشرف به نجف بر وی وارد شدند. 

کمک به بازسازی عتبات
اعتماد وجایگاه این مرد بدانجا رسیده بود که تمام دربهای طلای اعتاب مقدسه عراق ، ونیز فرشها ولوسترها ، که از سوی نیکوکاران ایرانی وجز اینها به اعتاب مقدسه عراق تقدیم می گردید ، از راه حاج شیخ نصر الله خلخالی بود ونام او بر تمامی موارد اشاره شده دیده می شد. 

رابطه آیت الله سیستانی بافرزندشیخ نصرالله خلخالی

آگاهان بیاد دارند که در دوران محاصره اقتصادی عراق از سوی إمریکا وشرایط سخت ورنج آوری که برای ملت عراق بوجود آمده بود وامریکا ، صدور نفت در برابر غذا را فقط برای کشور وملت عراق ، آزاد گزارده بود ، این آیة الله العظمی سیستانی بود که با قرار دادن ملیونها دینار عراقی در اختیار دکتر محمد خلخالی ، هزینه دارو ودرمان تنگدستان در نجف وکربلا ودیگر شهرهای مورد نیاز را فراهم ساخت

که دکتر خلخالی با در اختیار قرار دادن هزینه های درمان وویزیت پزشکان به پزشکان وداروخانه ها ، که همه بصورت مخفیانه وپنهانی صورت می گرفت ، بار مهمی را از دوش مردم ستم کشیده عراق برداشت که در آن هنگام این اقدامات ، در رژیم بعث عراق بسیار متهورانه بشمار آمده وهرلحظه خود را در چند قدمی مرگ می دید،

لیکن اخلاص در خدمت وفداکاری وحسً خدمتگزاری موجود در این خاندان ، توانست خدمات گسترده خاندان خلخالی که سلولهای تمامی آنان از مرحوم حاج شیخ نصر الله خلخالی ودو یادگارش مرحوم حاج علی خلخالی ودکتر محمد خلخالی ، سرشار از خدمت وگسترده دلی بود ، همه به نتیجه رسیده واکنون پس از گذشت بیش از هشت دهه خدمت این خاندان به حوزه شیعه ومیراث ماندگار آن ، تمامی مدارس وحسینیه ها وموقوفات وخانه های شخصی افراد که بنام مرحوم حاج شیخ نصر الله بوده

وپس از درگذشت او در سال ۱۳۹۸ هجری قمری(۱۳۵۶شمسی) در دمشق ، همه ارث به دو یادگارش رسیده بود ، بدون هیچگونه تصرفی وبصورت کمال وتمام ، به صاحبانش بازپس داده شد ، که گفتنی است در این راستا چه مبالغی به عنوان مالیات ، این خانواده از اندوخته های مالی خویش پرداخت کرده تا اینکه اموال عمومی وخصوصی را به صاحبان ومتولیان آن باز گردانند. 
این خاندان با عملکرد زیبا وشرعی وقانونی خود به گونه ای گردیده بودند که سخن آنان ، نزد بزرگان ومراجع ورموز شیعه ، موثق ومورد تایید قرار داشت.

خدمات «شیخ نصر الله خلخالی»درسوریه

حاج شیخ نصر الله خلخالی با هجرت به سوریه ، نیز در آنجا آرام نگرفت وبا خریدن تمام املاک وخانه ها وفروشگاههای پیرامون حرم مطهر حضرت رقیه (س) ، دست به توسعه حرم زده که اکنون با حرم وبارگاه گسترده ای ، زائران حضرتش روبرو می گردند. 

همچنین او با کمک نیکوکاران ایرانی ، دست به توسعه حرم مطهر حضرت زینب ع در زینبیه زد وبارگاهی گسترده را برای این بزرگ بانوی کربلا وحماسه آفرین وپیام آور رخداد کربلا به جهانیان ، بوجود آورد. 

«فوت» شیخ نصر الله خلخالی
سرانجام در بیست ونهم ربیع الاول سال ۱۳۹۸ هجری قمری(۱۸ اسفند۱۳۵۶شمسی) ، این بزرگ مرد ،با کتابی قطور از خدمات ارزنده به حوزه وشیعیان ومیراث شیعه ، آسوده خاطر جان به جان آفرین تسلیم نمود وغریبانه پیکرش را به صحن وسرای مقتدایش ، امیر المومنین ع آورده ودر حجره کنار مقبره مرحوم آیة الله العظمی سید ابو الحسن اصفهانی ، بخاک سپردند. 

وفات فرزندشیخ نصرالله(علی)
از آن پس نیز در دوسال پیش دیگر یادگار خدمتگزارش ، مرحوم حاج علی خلخالی پس از خدمات فراوان ودر شرایط سخت ، جان به جان آفرین تسلیم نمود ، وامروز نیز بیست وپنجم آبان ماه ۱۳۹۷ ، برابر با روز شهادت امام حسن عسکری ع یعنی هشتم ربیع الاول سال ۱۴۴۰ هجری ، دکتر محمد خلخالی ، پس از تحمًل یک دوره بیماری سرطان ، در نجف چشم از جهان فرو بست.

یادگار سوم این خاندان خدمتگزار ، «دکتر حسین خلخالی» استاد دانشگاه دمشق در رشته اقتصاد می باشد که هم اکنون عهده دار وحافظ ونگهدارنده میراث پدر گردیده وهمچون آن بزرگان ، به رسالت دراختیار وی قرار داده شده اش عمل می نماید. /۲۹ آبان ۱۳۹۷خبرآنلاین.

«دکتر هادی انصاری »کیست؟

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:دکتر هادی انصاری فرزند شهید  حضرت آیت‌الله حاج‌ شیخ ‌احمد انصاری ‌قمی که یکی از محور‌ها و بازو‌های توانمند حوزه  نجف ‌اشرف بود و خدمات اجتماعی و انسان‌دوستانه او زبانزد خاص و عام بوده و یکی از پشتوانه‌های حوزه علمیه و مراجع عالیقدر آن هنگام نجف‌ اشرف بود، به شمار می‌آید.

(پدرهادی)شهید بزرگوار آیت‌الله انصاری به همراه شهید آیت‌الله سید‌محمدباقر صدر و دیگر ستارگان شهید حوزه علمیه نجف اشرف، جان بر کف نهاده و به استقبال شهادت رفت و به دست مزدوران صدام ‌حسین به شهادت رسید.

شهید آیت الله شیخ احمد انصاری قمی(ره)

شهید آیت الله شیخ احمد انصاری قمی

دکتر هادی انصاری پزشک، محقق، پژوهشگر و یکی از خدمتگزاران مردمی  است که کمک های زیادی به عتبات(دربازسازی وتعمیرات صحن فاطمه زهرا(نجف) وکربلا وتهیه فرشهای سامراکرده است..

دکترهادی انصاری بعلت روابط صمیمی که با دولت وعلمای عراق ومسئولین عتبات درعراق دارد،درهماهنگی های بین 2کشورنقش مهمی ایفا می کند.

 دکتر هادی انصاری (فرزند شهید آیت‌الله حاج‌ شیخ ‌احمد انصاری ‌قمی)مسئولیت دعوت از شخصیت‌های علمی ایران برای شرکت در کنگره بزرگداشت غدیر در نجف اشرف برگزارشد را عهده‌دار بود،

شیخ نصرالله صدقی حسنی معروف به «خلخالی»

سیزدهم اسفند ماه سالروز وفات یکی از یاران با وفای امام خمینی مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی است. وی که از سرشناس‌ترین چهره‌های حوزه‌های علمیه عراق و محور بسیاری از امور حوزه‌ها بود به دلیل این که از سالها قبل از ورود امام به عراق از دوستان و ارادتمندان صمیمی امام بود و در سفرهای خود به ایران به طور مکرر در قم محضر امام را درک کرده بود؛ با ورود امام به عراق با تمام توان خود در پشتیبانی و حمایت از امام کوشید و در گسترش مرجعیت امام به تمام کشورهای اسلامی به ویژه شیعیان هند، پاکستان، افغانستان و حجاز به ویژه پس از رحلت آیه‌الله حکیم، بیشترین نقش را ایفاء کرد.
نصرالله صدقی حسنی معروف به «خلخالی» در سال  ۱۲۸۶ش در شهر نجف اشرف به دنیا آمد.

پدرش حاج حسن خلخالی نجفی از تجار ایرانی مقیم نجف اشرف بود که در آن شهر به برنج‌فروشی اشتغال داشت و از متمولین آن شهر بود.

او به خاطر اشتهار به تدین و درستی، مورد وثوق علمای ایرانی و عراقی بود. او مقدمات، سطح و نیز خارج فقه و اصول را در حوزه علمیه نجف اشرف و نزد اساتید و مدرسین دروس دینی آن حوزه فراگرفت و هم‌زمان همراه پدر به تجارت پرداخت و به یکی از متمولین نجف اشرف بدل شد. او مثل پدر به تدین و درستکاری مشهور بود و به همین خاطر همانند او مورد وثوق علما و مراجع تقلید قرار گرفت تا جایی که وجوه شرعی بزرگانی چون آیات: اصفهانی، بروجردی، حکیم و خوانساری به وسیله وی از ایران به حوزه نجف می‌رسید.

در دوره زعامت آیت‌الله العظمی بروجردی نماینده و وکیل تام الاختیار ایشان در نجف بوده و مدرسه آیت‌الله بروجردی در نجف و چندین موسسه حوزوی را تاسیس و مدیریت می‌کرده است.

چنان که به دستور آیت‌الله بروجردی، در صدد تحول در حوزه نجف و امتحان‌گیری از طلاب برآمد (تا آن موقع امتحان‌گیری از طلاب مرسوم نبود)، که با مقاومت برخی از مدرسین حوزه نجف مواجه گردید. او از دوستان دوران جوانی و نزدیک امام خمینی بود که در هنگام سفر به ایران بر امام وارد می‌شد و نسبت به حضرت امام، اظهار ارادت عمیق می‌کرد. با آنکه از نظر موقعیت اقتصادی، مقام ممتازی داشت ـ درآمد بالای او در خاورمیانه کم‌نظیر بود ـ همواره نسبت به معظم له اظهار ارادت می‌کرد. 


در مقابل، امام خمینی نیز به او علاقمند بوده و در نخستین سفر خود به عتبات عالیات بر ایشان وارد شده و اولین نامه صحیفه امام خمینی که در جلد نخست این کتاب ثبت شده است، مربوط به سال ۱۳۱۲ ش. می‌باشد که امام در نجف اشرف مهمان او بوده‌اند.

پس از قضایای خرداد ۱۳۴۲ نامه مراجع حوزه علمیه قم مبنی بر تایید مرجعیت امام خمینی را از طریق آیت‌الله محمد مومن به اطلاع آیت‌الله العظمی حکیم رسانید. امام خمینی پس از تبعید به ترکیه با ارسال نامه‌ای به ایشان، ورودشان را به آن کشور به اطلاع وی رسانید و در آن می‌نویسد: «حضرت حجت الاسلام آقاى خلخالى- دامت افاضاته‏؛ به عرض عالى مى‏رساند، ان شاء‌الله مزاج شریف خالى از نقاهت است. از قرار مسموع، مکه مشرّف شده بودید. ان شاء‌الله زیارات شما مقبول است. حالت این جانب بحمد‌الله سلامت است. و چند روزى است در اسلامبول هستم. امروز حرکت مى‏کنم به بورسا. جنابعالى و سایر دوستان نگران نباشید. آنچه خداوند تعالى مقرر فرموده صلاح است، و از آن متشکرم. خدمت حضرت حجت الاسلام آقاى لواسانى اگر تا رسیدن مکتوب، عتبات هستند سلام مى‏رسانم. از جنابعالى تقاضاى دعاى خیر براى حُسن عاقبت دارم.».
«شیخ نصرالله خلخالی» از معدود افرادی است که پس از اطلاع از تبعید امام خمینی به ترکیه به دیدار امام شتافت و خبر سلامتی امام را به اطلاع دیگران رساند.

وی همواره همراه با روحانیون مبارز نجف اشرف از جمله آیت‌الله سیدجعفر کریمی با برقراری جلسات توجیهی به حمایت از اهداف امام خمینی درمبارزات می‌پرداخت و با تنظیم تلگراف و ارسال آن به سفارتخانه‌های دولت‌های اسلامی در بغداد، آنان را از حوادث ایران مطلع می‌کرد.

پس از ورود امام خمینی به عراق، نخستین فردی بود که توسط حاج آقا مصطفی خمینی از ورود امام به عراق مطلع شده و علاوه بر این که خود به استقبال معظم له شتافت، زمینه استقبال گسترده علما و روحانیون نجف از امام خمینی را فراهم کرد و

امام خمینی پس از ورود به نجف اشرف در «منزل شیخ نصرالله» ساکن شد.

دستور امام برای قطع شهریه 90 طلبه ساواکی/ نظر «تنها وصی زنده امام» درباره آیت‌الله خامنه‌ای + تصاویر و فیلم

آیت‌الله سیدجعفر کریمی ،متولد ۱۳۰۹  بابل .

آیت‌الله سید جعفر کریمی در باره جزئیات این واقعه می‌گوید: «من روزها طرف عصر، یک بحث کفایه در مدرسه مرحوم آقای بروجردی داشتم، که یک روز رفتم مدرسه، هنوز بحث شروع نشده بود که،

دیدم آقا شیخ نصرالله خلخالی در آن وقت روز و در هوای گرم، سراسیمه به مدرسه آمد، گفتم: آقا شیخ خیر است! چه شده است؟

گفت: هیچی، خوب شد شما را دیدم، یک تلفنی به من زدند که آقای خمینی آمده کاظمین، ولی نمی‌دانم مرا سر کار گذاشتند یا واقعیت دارد؟.

به او گفتم که از اداره مخابرات نجف سوال کن! تلفن آن وقت نجف از این تلفن‌های «هندلی» بود، گفتم بپرس این تلفنی را که ساعت فلان شده است، از کجا بود. گفت: خوب گفتی!

گفتند: این تلفن از کاظمین، از «مسافرخانه عبدالامیر جمالی »بود.

گفتم: بسیار خوب! حالا با آن مسافرخانه تماس بگیر. با مسافرخانه تماس گرفت؛

 «حاج آقا مصطفی» که هنوز در دفتر مسافرخانه نشسته بود، گوشی را برداشت

و آقا شیخ نصرالله خلخالی حال و احوال با ایشان کردند و گفتند: شما واقعاً به عراق آمدید؟

گفت: بله ما حدود« نیم ساعتی است که وارد کاظمین شدیم».

بعد از این خبر پرسیدیم: آقا(امام خمینی) کجاست؟

گفتند: آقا وضو گرفته و به حرم مشرف شده است.

آقا شیخ نصرالله خلخالی گفت ببین صاحب مسافرخانه هست یا نه؟

صاحب مسافرخانه رفیق و آشنای مرحوم حاج آقا شیخ نصرالله خلخالی بود.

گفت اتفاقاً او هم حضور داشت.

گفتند گوشی را به او بدهید.

وقتی گوشی را به صاحب مسافرخانه دادند به او گفت:

«می‌دانید چه شخصیتی به مسافر خانه شما آمده است؟! »

برای او(امام خمینی) مناسب نیست جایش در مسافرخانه باشد. یک منزلی تهیه کنید آنجا تشریف ببرند. مقدمات کار را فراهم کنید، تا فردا صبح که ما می‌آییم.

ما ( سیدجعفر کریمی)با آقا شیخ نصرالله در‌صدد این شدیم که حضور امام در کاظمین را به دیگران اطلاع دهیم.

استقبال ازامام خمینی(باگذاشتن سرویس ایاب وذهاب)توسط شیخ نصرالله

ماشین‌هایی را در نظر گرفتیم که طلبه‌ها اگر خواستند، برای دیدار امام به کاظمین بروند. شب تا ساعت ده یازده شب، مشغول تنظیم این گونه امور بودیم.

بعد از نماز صبح من و آقا شیخ نصرالله به طرف کاظمین حرکت کردیم.

امام خمینی در منزل« عبدالامیر» تشریف داشتند.(کاظمین)

سر سفره صبحانه نشسته بودند، که ما وارد شدیم

و سلام عرض کردیم و در کنارشان نشستیم. و آشنایی نزدیک من با امام از این جا شروع شد.

امام خمینی بعداز۲زوزاقامت درکاظمین به«سامرا»رفتند

امام دو روزی در کاظمین بودند و بعد یک سفر مختصری مشرّف سامرا شدند.

واز «سامرا» به کربلا رفتند،

دو روزی هم در کربلا بودند، و بعد عازم نجف شدند.

استقبال ازامام خمینی درمسیرکربلا-نجف

و در برگشت از کربلا به طرف نجف ما یک عده‌ای را دعوت کردیم برای استقبال امام،

مستقبلین تا «خان نُص» که نصف راه بین کربلا و نجف است، آمدند و امام از آن جا راهی نجف شد،

و شب را در منزلی که در نجف تهیه کرده بودند، خدمتشان رسیدیم،

و از آن به بعد هم ما در منزل امام، حضور داشتیم و تقریباً جزء خصیصین افرادی بودیم که با امام تماس داشتند.».

به هرحال باسعی‌ و تلاش‌ ایشان‌ استقبال‌ خوبی‌ از امام‌ در شهرهای‌ عراق به‌ عمل‌ آمد و در نجف‌منزلی‌ برای‌ امام‌ در نظر گرفت‌ و به‌ اصرار ایشان‌، امام‌،‌ درس‌ خود را شروع‌ وشهریه‌ پرداخت‌ کردند.

«شیخ نصرالله »وکیل امام خمینی-مسئول امورمالی
پس از استقرار امام خمینی در نجف وی وکیل امام در امور مالی شد و از طرف‌ امام‌ پرداخت‌شهریه طلاب‌ را متقبل‌ شد و به‌ سبب‌ تمکن‌ مالی‌ که‌ داشت کاملاً از عهده آن بر می‌آمد. چنان که اموال شرعی رسیده از ایران با سرپرستی او به مصارف آموزشی و عمرانی و… می‌رسید. همچنین در این مقطع، به عنوان واسطه و رابط مراجع عظام تقلید در ایران با امام خمینی بود و مراجع تقلید در ایران نامه‌های خود را خطاب به امام خمینی به ایشان ارسال می‌کردند که این امر نشان از جایگاه ویژه او نزد امام دارد.

همه این عوامل باعث شد همواره تحت نظر رژیم بعث قرار گیرد و به خاطر تداوم این اقدامات، توسط رژیم بعث دستگیر و به لبنان تبعید شد. پس از بازگشت از تبعید به حمایت خود از امام خمینی ادامه داد و به این دلیل مدتی بازداشت شد. وی در عین حال تمام امور اقتصادی و پرداخت شهریه امام را در نجف، تقبل کرد. در آن زمان که امکان ارسال پول به امام از ایران وجود نداشت، او کمک شایانی به تامین هزینه‌های مورد نیاز حضرت امام می‌نمود. طرفداران علما تلاش‌های بسیاری کردند که« شیخ نصرالله» را جذب خودشان کنند، ولی در این راه توفیقی نیافتند.

نقشه ها و اطلاعات پرکاربرد در سفر زیارتی اربعین

بعدها از مناطق اطراف خلیج فارس و دیگر جاها، سهم امام برای حضرت امام می‌آمد و ایشان هم تمام آن را در اختیار آقای خلخالی قرار می‌داد و او هم آنها را برای شهریه طلاب و نیز استمرار مبارزه صرف می‌کرد.

ایشان« شیخ نصرالله» با استفاده از این سهم امام، به روحانیون مبارز و مشتاقان دیدار امام خمینی که به نجف اشرف می‌رفتند، مساعدت مالی می‌کرد.

او مروج مرجعیت امام خمینی نیز بود و در این راه بسیار کوشید که این امر باعث ناراحتی طرفداران برخی از مراجع شده بود.

علاوه بر آن، از معتمدین امام خمینی بود و در صدور اجازه دخالت در امور حسبیه و شرعیه به روحانیون، امام به وی اعتماد داشت.

پس از اخراج جمعی از علما و روحانیون ایرانی مقیم عراق توسط رژیم بعث عراق، بیوت آنان را خریداری کرد تا مانع از توقیف آنها توسط رژیم بعث گردد.

« شیخ نصرالله» همزمان مدیریت مدارس آیت‌الله العظمی بروجردی در دو شهر نجف و کربلا را برعهده داشت و مدرسه بزرگ آیت‌الله بروجردی در نجف را به پاتوق اصلی طرفداران امام و محل سکونت آنان تبدیل کرد

و نماز جماعت امام در مغرب‌ها در این مدرسه برگزار شود و هم چنین در مناسبت‌های زیارت مخصوصه امام حسین علیه السلام که امام به کربلا مشرف می‌شد،

نماز جماعت امام در حسینیه آیه‌الله بروجردی در کربلا که تحت مدیریت ایشان بود، اقامه می‌شد.
شیخ نصرالله خلخالی از ابتدا به فعالیت‌های دینی همانند گسترش بناها، به‌خصوص مشاهد شیعی، اهتمام ویژه‌ای داشت و از طرف آیت‌الله العظمی بروجردی مامور مرمت بنای حرم مطهره حضرت رقیه دخت امام حسین و توسعه مقبره و حرم برآمد.

توسعه حرم حضرت رقیه

لذا خانه‌های اطراف را با کمک مردم خیر محل خریداری می‌کرد که در این میان عده‌ای راضی نشدند. وی طی سالهای طولانی پس از آن اهتمام می‌ورزید این مهم را به سامان برساند و بدین منظور تعداد زیادی از خانه‌های اطراف حرم حضرت رقیه را خریداری کرد و قصد داشت حرم مزبور را توسعه دهدکه اجل مهلت نداد.

فوت شیخ نصرالله :۱۳ اسفند ۱۳۵۶

که در  ۱۳ اسفند ۱۳۵۶(٢٤ ربیع الاول ١٣٩٨) در منزل خود در شهر دمشق در سوریه درگذشت. پیکرش به نجف اشرف منتقل و در آن شهر به خاک سپرده شد. متعاقب آن مراسم و مجالس ختم به این مناسبت برگزار شد و نام و یاد امام در آن مجالس مطرح گردید.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آقای هادی انصاری(ازخیرین درامورعتبات)فوتش را۲۹ ربیع الاول ۱۳۹۸ هجری قمری(۱۸ اسفند۱۳۵۶شمسی)گفته است.

نارضایتی(کدورت)شیخ نصرالله خلخالی با بیت امام خمینی؟

 آیت‌الله سیدجعفر کریمی:گفته می‌شود مرحوم شیخ نصرالله خلخالی در اواخر عمر خود با توطئه ساواک دچار سوء تفاهماتی با برخی از افراد دفتر امام خمینی گردید.

نارضایتی از«سیدمصطفی» نبود

عوامل ساواک تلاش کردند آن را به فرزند گرامی امام نسبت دهند که امام در این باره می‌فرمایند:

[«راجع به کدورت ایشان از اشخاص مرقوم، باید عرض کنم، مطلب به هیچ وجه به مصطفى ارتباط نداشت، ولى مغرضین که پى فرصت مى‏گردیدند، کار خود را انجام دادند.

علت مسافرت« شیخ نصرالله خلخالی»به لبنان؟

و اما مسافرت ایشان (به لبنان) را من نمى‏دانم روى چه اصلى بود. خودشان هم به من اظهارى نکردند. لکن از آقاى مدنى ظاهر مى‏شد که مربوط به محاسبات است.

و اما قصه «حواشى» (اطراقیان) آن هم صحیح نیست. من حواشى ندارم. فقط یک نفر که نسبت دروغ على الظاهر به او دادند، در بیرونى این جانب است براى استفتاء. در هر صورت من متاسف هستم که پس از دوستى چهل ساله یا بیشتر با آقاى خلخالى، چنین سوء تفاهمى پیش آمد، و مغرضین دامن‏ زدند و چنین شد»].

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع این قسمت(مصاحبه کریمی)سایت جماران است،بااصلاحات،ضمناً

مطلب داخل [کروشه] ازامام خمینی است.

برخی از مسؤولیت‌های  آیت‌الله سیدجعفر کریمی:
ریاست دادگاه عالی انتظامی قضات با حکم امام خمینی  در سال ۱۳۶۱
نمایندگی مجلس خبرگان رهبری در دوره اول و سوم از طرف مردم استان مازندران
مسؤولیت بررسی پرونده‌های زندانیان محاکم عمومی با حکم امام خمینی در سال ۱۳۶۲
عضو جامعه اسلامی مدرسین حوزه علیمه قم از سال ۱۳۵۸ تا کنون.

عضو شورای استفتاء امام خمینی و مقام معظم رهبری»است

آیت‌الله سید محمد شیرازی از امام خمینی در کربلا+ سید مصطفی خمینی +سید محمود مرعشی نجفی

سال۱۳۴۴ آیت‌الله سید محمد شیرازی در کنار برادرانش سید صادق و سید مجتبی شیرازی

اولین روحانی عراقی که به استقبال امام خمینی آمد-کربلا-آبان۱۳۴۴

آیت الله سیدمحمدشیرازی به دیداردوست صمیمی اش آمد۱۳اسفند۱۳۵۸قم

بعد از حضور امام در نجف اشراف در دوران تبعید و ورود به  شهر کربلا، سید محمد شیرازی استقبال خوبی از رهبر کبیر انقلاب به‌عمل آورد و حتی محل نماز خویش را در کربلا به امام راحل سپرد.

بعد از پیروزی انقلاب خاندان شیرازی‌ها همگی به ایران آمدند و سید محمد شیرازی به مرجعیت خود در قم آزادنه ادامه داد. در سالهای جنگ تحمیلی، سید محمد شیرازی که خود در دوران حزب بعث از عراق به کویت فرار کرده بود و برادرش سید حسن شیرازی نیز در سوریه توسط بعثی‌های عراق به شهادت رسیده بود، فتوا به حرمت جنگ علیه عراق داد!! اقدامی که عملاً به نفع رژیم بعث عراق بود و در طول آن دوران وی و سایر اعضای خاندان شیرازی حرفی علیه صدام نمی‌زدند.

سید محمد شیرازی در سال ۱۳۸۱ از دنیا رفت.

وقتی خبر به نجف رسید که امام خمینی به عراق آمده است، همه علما برای استقبال از امام اقدام کردند و به کاظمین رفتند، امام خمینی بعد از زیارت کاظمین به سامرا رفت که مورد استقبال باشکوهی هم قرار گرفت و بعد از آن نیز به کربلا مشرف شدند که آیت‌الله سید محمد شیرازی استقبال بزرگی از ایشان کردند. در همان زمان بود که آیت‌الله سید محمد شیرازی آن کتاب "دنیا بازیچه یهود" را هم نوشتند. آقایان مدرسی هم به‌خصوص آقای هادی مدرسی خیلی زحمت کشیدند که تمام هدایت‌گری‌ها آنها از جانب شهید شیخ محمد منتظری صورت می‌گرفت. ایشان نقش عظیمی در انقلاب اسلامی داشتند، دوست و دشمن این موضوع را قبول دارند. مرحوم مهندس بازرگان می‌گفت "هوشی‌مینه انقلاب ما محمد منتظری است" (هوشی‌مینه رهبر انقلاب ویتنام است).

در همان اول آیت‌الله سید محمد شیرازی در استقبال به امام گفت که "شما اگر به نجف بروید دیگر نمی‌توانید به کربلا بیایید، همین الآن که به کربلا آمده‌اید قصد 10 روز (عشره) بکنید" که امام این موضوع را پسندیدند و به حرم رفتند نزدیک غروب که شد آقای سید محمد شیرازی به امام گفت که "شما به‌جای من در حرم نماز بخوانید" و امام در آن چند روزی که در کربلا بودند در صحن حرم امام حسین(ع) نماز مغرب و عشاء را اقامه کردند. همه این موارد را شخصاً حضور داشتم و البته این به‌معنای تأیید همه امور بیت فعلی آیت‌الله شیرازی نیست.

** آیت‌الله خویی 10 ماشین برای استقبال از امام فرستاد

اینکه برخی مغرضین می‌گویند که در نجف کسی از امام استقبال نکرد دروغ و تحریف تاریخ است. قریب 10 تا ماشین از طرف آیت‌الله العظمی خویی به‌استقبال امام آمدند همچنین از طرف آیت‌الله حکیم هم چند ماشین به‌همراه افراد مهم بیتش به‌استقبال حضرت امام آمدند. ‌آیت‌الله العظمی شاهرودی، آیت‌الله سید حسین حسینی همدانی ابوالزوجه عموی ما ــ رحمة الله علیهما ــ مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی، آیت‌الله بجنوردی و علما و فضلای برجسته نجف اشرف که از علاقه‌مندان به امام و جزو علمای درجه یکی بودند که یا ماشین برای استقبال امام فرستادند یا خودشان شرکت کردند. زمانی که امام به نجف رسیدند برای زیارت به حرم مطهر امیرالمؤمنین رفتند و بعد از زیارت به منزلی که برای ایشان تدارک دیده بودند راهنمایی شدند.

** اولین مرجعی که در نجف به دیدار امام خمینی آمد

اولین کسی که به منزل امام رفتند آیت‌الله شاهرودی بودند که به شیخ المراجع مشهور بودند، به‌یاد دارم که ایشان سنشان از آیت‌الله حکیم هم بیشتر بود. زمانی که ایشان آمدند من هم حضور داشتم و روبه‌روی امام و آیت‌الله شاهرودی نشسته بودم و وقتی برای آیت‌الله شاهرودی چای را با قند آوردند، امام قند را برای ایشان با دست شکست که این نشان از توجه امام به شرایط سن ایشان بود. در عراق قند مرسوم نبود البته قندهایی مربعی و مستطیلی بود که از بلژیک می‌‌آوردند.

 آیت‌الله شاهرودی شوخ‌طبع بودند، برای اینکه قاشق چای‌خوری برای همزدن چای نگذاشته بودیم، عصایشان را دور استکان چرخاندند که همه خندیدند و امام به من گفتند "برو یک قاشق چای‌خوری بیاور". من هم رفتم و از آشپزخانه آوردم و به امام دادم. ایشان استکان چای را برداشت و قندها را در چای انداختند و چای را شیرین کردند که این‌ها همه درس‌های تعامل و تربیتی دینی بود که ما یاد گرفتیم که چگونه مراجع عالی‌قدر را احترام کنیم.

آیت‌الله العظمی خویی معمولاً که برای نماز مغرب و عشاء می‌رفتند بلافاصله درس می‌گفتند، اولین بار بعد از درس برای دیدار امام رفتند، خناس‌ها گفتند که "خوب بود ایشان قبل از نماز به‌دیدار امام می‌آمد" در حالی که ایشان به کوفه می‌رفتند و از آنجا به نماز می‌آمدند و بعد کلاس را برگزار می‌کردند و آن شب جلسه خصوصی در منزل خودشان را هم تعطیل کردند. از ابتدا که وارد خانه امام شدند و ایشان را دیدند شروع به گریه کردند و آیه برادران یوسف را خواندند و امام ایشان را در آغوش گرفتند. امام زیاد اهل صحبت کردن نبود عده‌ای می‌گفتند که چرا امام بحثی را مطرح نکردند اما متوجه نبودند که آن جلسه جای بحث کردن نبود و ایشان رفتند و دوباره فردا بعد از درس فقه‌شان به دیدار امام آمدند البته من نبودم اما دیگر دوستان که بودند به من اطلاع دادند.

آیت‌الله حکیم به‌گمانم شب دوم یا سوم بود که به‌دیدار امام آمدند، اکثر فضلای شهر نجف به‌دیدار امام آمدند و امام هم کاری کردند که هیچ کس نکرد. اولین کار امام این بود که به‌ترتیب سریع به دیدار مراجع بزرگی که به‌دیدارشان آمده بودند رفتند. به‌یاد دارم که اول به منزل آیت‌الله خویی رفتند که ایشان استقبال بسیار خوب و پذیرایی فوق‌العاده خوبی از امام کردند و امام هم از آیت‌الله خویی تشکر کردند و فرمودند: "شما، ما و همه علما را در همه جا همراهی و پشتیبانی کردید".

** ماجرای دیدار آیت‌الله حکیم با امام خمینیآیت‌الله حکیم با این ملاقاتها با حضرت امام علاقه ویژه به حضرت امام پیدا کردند و حضرت امام بازدید آیت الله حکیم رفتند. امام که به بازدید آیت‌الله حکیم رفتند به ایشان گفتند :آقا! به هر حال ما از شما انتظار بیشتری داشتیم من می‌دانم که شما چه قدرت بالایی دارید، آیا شما می‌دانید که در ایران چه‌تعداد مقلد دارید؟ ای‌کاش به ایران می‌آمدید تا ببینید چه جایگاه قوی‌ای دارید.

امام خمینی(س) و آیت الله سید محسن حکیم

آیت‌الله حکیم  گفتند:«ما توپ‌های توخالی بودیم، توپ‌هایی که گلوله ندارد، ما سرباز نداشتیم" که امام فرمودند "من سرباز شما، شما هم جلودار ما باشید».

آیت‌الله حکیم به‌زبان گله گفتند :من برای شما نامه فرستادم که همه بیایید و اینجا یک تصمیم کلی در رابطه با ایران بگیریم،

 امام گفت :من قصد تمرد از حرف شما را نداشتم.

 آیت الله حکیم گفتند :پس برای چی نیامدید؟،

 امام پاسخ دادند: آیا به‌یاد دارید که دولت عراق بدرفتاری کرد و آیت الله نائینی و کمپانی و حتی آیت‌الله کاشف‌الغطا به قم آمدند. من آن موقع جوان بودم و به‌دیدار این بزرگان رفتم و گفتم که «اشتباه کردید به اینجا آمدید شما را که بیرون نکردند، قهر کردید به اینجا آمدید حالا خواستید بازگردید اگر راهتان ندادند می‌خواهید چه‌کار کنید!؟»، ما هم اگر به نجف می‌آمدیم و شاه هم پا روی دنده بی‌ادبی می‌گذاشت و می‌گفت»این‌ها را راه ندید بیایند»، چه‌کار می‌کردیم، آیا ما از ملت جدا نمی‌شدیم و دیگر می‌توانستیم کاری بکنیم؟ با پای خودمان از ایران بیرون بیاییم.

 آیت الله حکیم گفتند: حرفت درست است.

 امام حمینی ادامه دادند: من آن موقع به آیت الله کاشف الغطا گفتم :«شما که عراقی هستید شما برای چه به ایران آمدید از مردم خودت قهر کردی!؟»،

 امام دوباره این حرف را به آیت الله حکیم گفتند: قصد ما معاذالله بی‌اعتنایی به دعوت شما نبود.

آیت‌الله ‌العظمی حکیم گفته بودند که :شرایط به‌نحوی نبود که کار پیش برود و سرباز نداشتم.

 امام جواب دادند:  من سرباز شما هستم، شما می‌آمدید و می‌دید که من چگونه جمعیت را پشت سر شما می‌آوردم که دشمن فرار کند.

جالب‌تر زمانی است که آیت‌الله حکیم به‌دیدار امام خمینی آمدند، مشی ایشان از جهاتی شبیه امام خمینی بودند متین، مرتب و هیچ وقت توجهی به اینکه سر و دست می‌شکستند دستشان به ایشان برسد نداشتند و از این کارها خوششان نمی‌آمد، از نظر برخورد مثل امام بودند.

 امام گفت «آیت‌الله حکیم رئیس‌کل است»

از توجه امام به جایگاه مراجع خاطره‌ای از آیت‌الله حاج آقا شیخ حسن صانعی نقل کنم که می‌فرمودند "با امام برای اقامه نماز مغرب و عشا به‌سمت مدرسه بروجردی می‌رفتیم، من که از ایران آمده بودم آشنایی به نجف نداشتم امام به من گفت «آقا شیخ حسن، آن ماشین را که جلوی صحن ایستاده می‌بینی؟»، گفتم: «بله آقا»، امام گفت:

 «ماشین آقای حکیم است». ماشین باابهتی داشتند. امام فرمودند که ایشان رئیس‌کل است، در حالی که هنوز اذان نگفتند نماز را اقامه می‌کند»، چون آیت الله حکیم قائل به غروب آفتاب بودند و وقتی یک رکعت از نمازشان گذشته بود تازه اذان صحن پخش می‌شد اما کسی جرئت نمی‌کرد به ایشان حرفی بزند، نظرشان به جایگاه مهم مرجعیت آیت‌الله حکیم به‌ویژه در عراق بود.

از شهید سیدمحمد باقر حکیم نقل می‌کنم که می‌گفت »پدرم همه ما را جمع کردند و فرمودند «من این مرد بزرگ را نمی‌شناختم بعد از این دیدارها که با ایشان داشتم متوجه بزرگی‌شان شده‌ام، حرام است بر فرزندان من که با ایشان که مهمان ما هستند مخالفت کنند،»هر کسی با ایشان(امام خمینی) مخالفت کرد از خانه من بیرون برود»، مرحوم کریمی می گوید:من خودم این حرف را از آقا سید محمد باقر حکیم شنیدم، در دو، سه جلسه‌ای که امام با آیت‌الله حکیم دیدار داشتند، آیت‌الله حکیم به امام نظرشان جلب شد و امام هم نسبت به ایشان توجهشان جلب شد.

آیت‌الله حکیم تا زمانی که زنده بودند با امام خمینی خیلی محترمانه برخورد می‌کرد، منتها ایشان از لحاظ دیپلماسی بسیار بالا بود مثلاً یک وقتی امام کسالت پیدا کرده بودند ــ به دقت‌های امام توجه کنید ــ از بیت آیت‌الله حکیم با بیت امام تماس گرفته بودند که "ایشان می‌خواهند به دیدار امام بیایند" که دفتر امام گفته بودند «در حال استحمام است». در نجف رسم بود که بعد از نماز مغرب و عشاء علما به دیدار هم می‌رفتند. امام که استحمامش تمام شد متوجه موضوع شد و فهمید آیت‌الله حکیم برای زیارت راهی حرم امیرالمؤمنین شدند.

امام از این بزرگ‌منشی ایشان خوشحال شدند. وقتی به هم رسیدند آیت‌الله حکیم گفت "شنیدم شما کسالت دارید می‌خواستم به ملاقاتتان بیایم اما وقتی متوجه شدم که در حال استحمام هستید خوشحال شدم، الحمدلله استحمام علامت سلامت شماست. اگر نرسیدم به ملاقات شما بیایم مرا معذور بدارید". امام هم از ایشان تشکر می‌کنند. در عین حال امام هم چند روز بعد به‌دیدار آیت‌الله حکیم رفتند. ایشان پیام دادند که "می‌خواهم به دیدارتان بیایم" که اینها در سطح‌های بالا بسیار مهم است.

نقش سفارت ایران در بغداد بر تفرقه‌افکنی در بیت آیت‌الله حکیم

رابطه آیت‌الله حکیم با امام خوب بود. خیلی‌ها تند بودند و می‌گفتند که بعضی از اعضای بیت آیت‌الله حکیم با سفارت ارتباط دارند. پدرزن آقای سیدمحمد باقر حکیم، مرحوم آیت‌الله ممقانی است. ایشان با امام خمینی خوب نبودند. اگر کتاب خاطرات مرحوم عمید زنجانی را بخوانید متوجه خواهید شد. ایشان به‌صراحت نوشته‌اند که "ما وقتی به بیت آیت‌الله حکیم می‌رفتیم کسی ما را آدم حساب نمی‌کرد و نمی‌گذاشتند که ما به دیدار‌ آیت‌الله حکیم برویم، تازه این برای زمانی بود که امام در تبعید ترکیه بود و هنوز به نجف نیامده بودند. شخص حضرت آیت‌الله حکیم از حضرت امام شناخت عمیقی نداشتند. علاوه بر نقش سفارت ایران در بغداد بر تفرقه‌افکنی در بیت آیت‌الله حکیم، افرادی هم بودند مخالف نهضت امام خمینی بودند و این رفت‌وآمدهای آیت‌الله حکیم با امام موجب شده بود که ایجاد علاقه مناسبی را در پی داشته باشد که فعلاً مجال ذکرش نیست".

آیت‌الله خویی با حاج آقا مصطفی خیلی رابطه بسیار خوبی داشت و به ایشان گفتند :«در سن تو و در زمان خودم ملایی به‌خوبی تو در نجف ندیده‌ام». 

آیت‌الله خویی -وقتی یک مدتی فرزندامام رانمی دید-می‌گفتند «دلم برای حاج آقا مصطفی تنگ شده" و ایشان را به خانه خود دعوت می‌کرد و با هم ناهار می‌خوردند. این نشان از رابطه خوب آیت‌الله خویی با ایشان داشت، البته حاج آقا مصطفی هم ملا و والامقام و انسان متینی بود و با این بزرگان رفت‌و‌آمد کردن کار آسانی نبود. در نجف اگر کسی ادعای آیت‌اللهی می‌کرد ولی سوادش را نداشت کسی دیگر نگاهش نمی‌کرد و هو می‌شد.

گفتگوی- چالشی- آیت الله حکیم باامام خمینی

آیت الله سید محسن حکیم، مرجع تقلید عام مردم عراق در آن روز بوده و پدر شهید سید محمدباقر حکیم و برادرش مرحوم سید عبدالعزیز است که اخیرا درگذشت.

بر اساس خاطرات به دست آمده حجت الاسلام شیخ محمد سمامی از سالهای اقامتش در نجف در(۲۷مهر۱۳۴۴)٢٣ جمادی الثانیه ١٣٨٥ «قرار بر این شد که آقای خمینی نماز مغرب و عشاء را در مدرسه آقای بروجردی (کبری) اقامه نمایند . البته این ابتکار از حاج شیخ نصرالله خلخالی بود.-تاریخ۲۷ازاینجانب است.مدیرسایت.

نماز مغرب و عشاء را ایشان در حیاط مدرسه خواندند. حیاط مدرسه شلوغ و مملو از جمعیت بود. سجاده ایشان در سمت راست در ورود به حیاط کوچک انداخته شد. الحق و الانصاف نماز ایشان بسیار گیرا و باحال بود.

پس از اتمام نماز عشاء ایشان حرکت کردند. عده ای از طلاب و حقیر در خدمت ایشان حرکت کردیم. معلوم شد که جهت بازدید به طرف منزل اقای حکیم می روند.

از طرف بازار قبله و سرطمه و از کنار مدرسه قزوینی عبور کردند وارد بازار شدند و سپس به منزل آقای حکیم رفتند، و هیچ کس جز خادم در منزل (یعنی در بیرونی) نبود. هنوز آقای حکیم به بیرونی نیامده بودند.

ایشان در اتاق آقای حکیم راهنمایی شد و کنار مسند آقای حکیم نشستند. ومن، پشت به« ارسی» قرار گرفتم.

لحظاتی نگذشته بود که آقای حکیم تشریف آوردند. تعارفات معمولی بین ایشان و آقای حکیم رد و بدل گردید.

مجلس که مستقر گردید آقای خمینی به آقای حکیم گفتند: شنیدم کسالت دارید. خوب است به ایران برای مداوا تشریف ببرید و در ضمن قضایای ایران را از نزدیک لمس کنید.

حکیم: من از تمام قضایا کاملا واقف هستم.

امام: گمان نمی کنم که از همه قضایا مطلع باشید. چه اگر مطلع بودید در قضایای اخیر ایران شما کوتاه نمی آمدید.

حکیم: آنچه وظیفه شرعی بود بجا آوردم، و شما هنوز از اوضاع سیاسی جهان باخبر نیستید. یک عده افراد سودجو این قضایا را ایجاد می کنند که خود سود ببرند، و باید خیلی متوجه و بیدار باشیم.

امام: شاید مطلع نباشید که آمریکا و انگلستان می خواهند دول اسلامی را محو و نابود کنند و فعلا از ایران شروع کردند. تمام منافع ایران را می برند و می خواهند خون این ملت ها را بمکند. باید متوجه بود و بیدار شد و ما بدین جهت قیام کردیم، و محمد رضا شاه پهلوی اصلا معتقد به اسلام نیست.

حکیم : بلی آن طور که شما می گویید صحیح است، ولی راه ایستادگی و مقاومت با آن ها آن طور که شما اقدام کردید درست نبود. چون ما که سلاح و قدرت نداریم. سلاح و قدرت ما همین مردم هستند. این ها هم حرکتشان از طرف باد است (یعنی با باد می آیند و با باد می روند.) و ما تجاربی از انقلاب ۱۹۲۰میلادی(۱۲۹۹شمسی)  عراق داریم و می دانیم که چگونه با ما انگلیسی ها رفتار کردند و نتیجه قیام و انقلاب ما به کجا منتهی شد. خیلی محتاطانه باید حرکت کرد و به اندک غفلت ممکن است مسلمان ها ذلیل و نابود گردند؛ و من خود را در مقابل این مسائل مسؤول می دانم. بعضی از قضایا را که شما بیان کردید ما تحقیق کردیم آن طور نیست.

توضیح نگارنده-پیراسته فر:انقلاب ۱۹۲۰معروف به (ثوره العشرین)با شروع جنگ جهانی اول، انگلیس به بهانه جلوگیری از نفوذ آلمان، با نیروی نظامی خود از دهانه اروندرود به عراق که جزو قلمرو عثمانی بود، حمله کرد. مردم مسلمان عراق که در این اشغال تحت سلطه اجانب قرار گرفته بودند، با رهبری علمای دین دست به جهاد علیه اشغال‌گران انگلیس زدند. در این حرکت علمای عراق نه تنها حکم جهاد صادر کردند، بلکه خود در جبهه‌ های مختلف شرکت کرده، به مقابله با نیروهای بیگانه پرداختند./پایان توضیح.

امام خمینی گفتند: البته من بدون تحقیق و تتبع اقدام نکردم و من مدارک مستدل دارم.

 حکیم خطاب به امام گفتند :«شما جواب خدا را در این خون ریزی چه می دهید!؟»

امام خمینی جواب دادند: امام حسین (علیه السلام) که قیام کرد و خود و عده ای شهید شدند برای چه بود!؟ برای حفظ اسلام بود. پس باید این اعتراض را هم به او بنماییم!.

آیت الله حکیم خطاب به امام خمینی:شماراباامام حسین قیاس نکنید.

 حکیم عصبانی شدند و با عصبانیت گفتند: ای آقا! شما خود را با امام حسین قیاس می کنید!؟ امام حسین(ع) امام مفترض الطاعه و عالم و مأمور از جانب خداوند بود.

آقای حکیم درادامه متعرضانه گفتند: شما چرا هر کاری که می خواهید بکنید و هر خونی که می خواهید ریخته شود امام حسین(علیه السلام) را در میان می آورید. ریختن یک قطره خون بی گناه در نزد خداوند مسؤولیت عظیم دارد.و سپس سکوت کردند.

 و آقای خمینی هم صحبت نکردند.(جوابش راندادند)

چند لحظه بعد آقای خمینی بلند شدند و آقای حکیم تا در اتاق از ایشان مشایعت کردند و از منزل خارج شدیم.البته تمام مجلس حدود بیست دقیقه به طور انجامید. 

در خلال این مدت آقای سید یوسف حکیم و بعضی از آقازادگان و حواشی آقای حکیم آمدند.

آقای خمینی از منزل آقای حکیم به طرف منزل آقای خوئی رفتند. هنوز آقای خوئی در درس نیامده بود. لحظاتی بعد آقای خوئی آمدند و در حدود ربع ساعت این بازدید به طول انجامید. مطالب مهمی بحث نشد.

و سپس به منزل آقای شاهرودی(آیت الله سیدمحمود)  رفتند.

آیت الله سیدجعفرکریمی می گویند: البته مطالبی که راجع به آقای حکیم و آقای خمینی نوشته شد نقل به طور خلاصه و با تغییر بعضی از عبارات بود، چون آقای حکیم فارسی شکسته صحبت می کرد.»طبعا دراین قبیل خاطرات به خصوص آنها که در زمان حادثه نوشته شده است، ممکن است صراحتی باشد که برخی را خوش نیاید. اما به هر حال، آنچه در زمان حادثه نوشته شده، طبعا و حتما بسیار دقیق تر از خاطراتی است که سالها پس از رخدادها به نگارش در می آید. چنان که در حال حاضر بیش از نود و پنج درصد خاطرات منتشر چنین بوده و اساسا در حجیت آنان و دست کم در لحن بیانشان تردید وجود دارد.

این خاطره را کسان دیگری هم منتشر کرده اند. از جمله آقای «دکترسید صادق طباطبایی»،فرزند آیت الله سلطانی طباطبایی(برادرخانم حاج احمدآقا) این گونه آن را در خاطرات خود نقل می کند:

با تبعید امام به ترکیه، امام موسى صدر به واتیکان سفر مى‏کند و طى ملاقاتى طولانى و فشرده از پاپ اعظم مى‏خواهد که براى رهایى امام از تبعید اقدام کنند. در اروپا نیز بیانیه‏هاى متعددى توسط برادران انجمن اسلامى سازمان UMSO در حمایت از امام و قیام روحانیت در ایران صادر مى‏گردد. در تهران و قم و مشهد، در بازار و دانشگاه نیز اعتراضات به تبعید امام ادامه یافت سرانجام امام و حاج آقا مصطفى در ۱۳ مهر ماه ۱۳۴۴ از ترکیه به عراق تبعید مى‏گردند.
شاه خیال مى‏کرد، شرایط حوزه نجف امام را در خود تحلیل برده و حرکت ایشان به خاموشى خواهد گرایید.
گفتگوى ایشان با آیت‏ الله حکیم در نجف در همان روزهاى اول ورودشان، روشنگر همه چیز هست الاّ سکوت و یا تصمیم به سکوت پیرامون حوادث ایران.
مطالب رد و بدل شده میان ایشان و آیت‏الله حکیم عیناً نقل مى‏گردد:
چند روز پس از تبعید امام از ترکیه به عراق، 

امام خمینى در شب ۲۷ مهرماه ۱۳۴۴ در نجف اشرف به دیدار مراجع تقلید رفت. گفتگوى آن حضرت با آیت ‏الله حکیم بیانگر عزم راسخ امام در انجام رسالت خویش در حوزه نجف و همچنین نشان‏دهنده تفکر و فضاى حاکم بر این حوزه است که عیناً نقل مى‏شود:
امام خمینى: «خوبست براى تغییر آب و هوا به ایران بروید و اوضاع آن‏جا را از نزدیک ببینید و مشاهده کنید که بر این ملت مسلمان چه مى‏گذرد. در زمان مرحوم بروجردى عدم اقدام ایشان را علیه دولت جابره حمل بر صحت مى‏کردم و مى‏گفتم مطالب را به ایشان نمى‏رسانند. نسبت به جناب‏عالى هم این‏طور معتقدم که فجایع حکومت ایران را به سمع شما نمى‏رسانند والا شما هم ساکت نمى‏ماندید.
در تهران به عنوان 25 سال سلطنت پهلوى جشن گرفتند و به زور چهارصد هزار دلار از این مردم فقیر براى مصارف جشن گرفتند، ۸۰۰ دختر و ۸۰۰ پسر را به عنوان دعا در محلى به جان هم انداختند. به عنوان دعا چه کرده‏اند! از گفتنش خجلم.
حکیم: شما که این‏جا هستید، به من لطفى ندارد ایران بروم؛ وانگهى چه مى‏شود کرد، چه اثرى دارد؟
امام: قطعاً اثر دارد، ما با همین قیام تصمیمات خطرناک دولت را متوقف کردیم، چطور اثر ندارد؟ اگر علما اتحاد داشته باشند قطعاً مؤثر است.
حکیم: اگر احتمال عقلایى نیز داشته باشد و از طریق عقلایى اقدام شود خوبست.
امام: قطعاً تأثیر دارد، چنانچه اثر هم دیدیم و منظور ما از اقدام، اقدام عاقلانه است و اقدام غیرعاقلانه اصلاً مورد بحث نیست. مقصود، اقدام علما و عقلاء ملت است.
 حکیم: اقدام حاد کنیم مردم از ما تبعیت نمى‏کنند... براى دین سینه چاک نمى‏کنند.
امام: عرض کردم که مردم در پانزده خرداد جوانمردى و صداقت خود را نشان دادند.
 حکیم: اگر قیام کنیم و خونى از بینى کسى بریزد، سروصدایى بشود مردم به ما ناسزا مى‏گویند و سروصدا راه مى‏اندازند.
امام: ما که قیام کردیم از احدى بجز مزید احترام و سلام و دستبوسى ندیدیم و هر که کوتاهى کرد حرف سرد شنید و مورد بى‏ارادتى مردم واقع شد. در تبعید ترکیه به یکى از دهات ترکیه که اسمش یادم نیست رفتم. اهالى آن ده گفتند وقتى آتاتورک مشغول عملیات ضد دینى خود شد علماى ترکیه جمع شدند و به اتفاق مشغول فعالیت علیه تصمیمات آتاتورک شدند. آتاتورک ده را محاصره و چهل نفر از علماى ترکیه را به قتل رسانید. من شرمنده شدم، پیش خود فکر کردم که آن‏ها سنى مى‏باشند. وقتى خطر را به دین اسلام نزدیک مى‏بینند، چهل نفر کشته مى‏دهند ولى علماى شیعه در این خطر عظیمى که بر دیانتمان وارد آمده خون از دماغمان نیامد (نه از دماغ من و نه شما و نه دیگرى). واقعاً جاى خجلت است.
 حکیم: چه باید کرد بایستى احتمال اثر بدهیم، کشته دادن چه اثر دارد؟
امام: عملیات ضد دینى دو جور است. یکى مثل رضاخان، بى‏دینى مى‏کرد و مى‏گفت: من مى‏کنم و نسبت به شرع نمى‏داد. البته موضوع اقدام علیه او از باب نهى از منکر بود ولى شاه فعلى هر عمل ضد قرآن و مذهب مى‏کند و مى‏گوید: از دین است، نظر قرآن چنین است، من از قرآن کریم مى‏گویم. این بدعت عظیم که بر اساس دیانت لطمه وارد مى‏کند قابل تحمل نیست. باید جانبازى کرد، بگذارید تاریخ ثبت کند که وقتى دین مورد حمله واقع شد عده‏اى از علماى شیعه قیام کردند و دسته‏اى از آن‏ها کشته شدند.
 حکیم: تاریخ چه فایده‏اى دارد باید اثر داشته باشد.
امام: چطور فایده ندارد؟ مگر قیام حسین‏بن على علیهماالسلام به تاریخ خدمت مؤثرى نکرد؟ و چه بهره بزرگى از قیام آن حضرت مى‏گیریم؟
 حکیم: راجع به امام حسن چه مى‏فرمایید؟ ایشان که قیام نکردند.
امام: اگر امام حسن هم به اندازه شما مرید داشت قیام مى‏کرد. در اول امر قیام کرد، دید مریدها فروخته شده‏اند لذا فتح نکرد. اما شما در تمام ممالک اسلامى مقلد و مرید دارید.
 حکیم: من که نمى‏بینم کسى را داشته باشم که اگر اقدامى کردیم تبعیت نماید. امام: شما اقدام و قیام نمایید من اولین کسى خواهم بود که از شما تبعیت خواهم کرد!
مرحوم حکیم: لبخند و سکوت...»
یکى از دلایل اساسى مشکلات ما در انتشار بیانیه‏هاى روحانیون و امام در آن زمان در اروپا، سکوت سایه افکنده بر حوزه نجف و بخش اعظم روحانیت و مراجع در ایران بود. حاکمیت ارتجاع بر اوضاع نجف به حدى بود که امام دوران اقامت خود را در نجف از تلخ‏ترین دوران حیات خود مى‏نامند.

اما آقای سمامی که خود در آن صحنه حاضر بوده همان زمان مطالبی را که میان این دو مرجع وقت رد و بدل شده را یادداشت کرده اند. نکته مهم در این خاطره تفاوت دیدگاه های آیت الله حکیم و امام درباره نحوه مبارزه به خصوص دفاع از نهضت روحانیون در ایران است.

یک مسأله اختلاف برداشت میان دو مجتهد و مرجع تقلید است که امری طبیعی و مطابق اصول است. اما شاید یکی از طبیعی ترین دلایل این اختلاف نظر تفاوت اوضاع عراق با ایران باشد و تجارب دو طرف و نوع تعامل آنان با مردم باشد. شاید تفاوت دیگر در نوع نگاه یک مرجع در داخل ایران با یک مرجع در خارج ایران نسبت به مسائل داخل ایران باشد.

نکته دیگر در تفاوت میان آنان، اعتمادی است که امام خمینی به ملت ایران دارد و به عکس تردیدی است که آیت الله حکیم نسبت به عراقی ها دارد. امام احساس حمایت مردمی بیشتری داشته است مردمی که به رغم همه فشارها همراهی خود را با مرجعیت در برابر نظام پهلوی حفظ کردند. اما در عراق وضعیت متفاوت بود. در آنجا حدود شصت و اندی درصد شیعه بودند در حالی که در ایران نود درصد بود. طبیعی بود که مرجعیت نمی توانست مطمئن حرکت کند. به نظر می رسد تجربه آقای حکیم مربوط به عراق بود اما امام ایران را به خوبی می شناخت.

آقای حکیم نسبت به سوابق مبارزات مردم عراق و شکستی که از ناحیه انگلیسی ها بر شیعیان وارد شده بود آگاهی کامل داشت. به علاوه آیت الله حکیم خود از مبارزان آن انقلاب بود و به خوبی اوضاع عراق را درک می کرد. وی در عراق با دولت شاهی و بعثی درگیر شد./آبان ۱۳۸۹پارسینه بنقل ازآینده

***

«آیت الله  محمدسمامی » کیست؟

آن مرحوم در سال ۱۳۲۳ در شهر کربلا به دنیا آمد، او فرزند مرحوم عبداللطیف سمامى تنکابنى بود و دروس حوزوى را تا درجه اجتهاد در حوزه علمیه نجف ادامه داد، او در دوران تحصیل در این حوزه از اساتیدی همچون امام خمینی، آیت الله العظمی خوئی و آیت الله شهید سید محمدباقر صدر تتلمذ کرد.

این عالم برجسته از جمله شاهدانى بود که در دوران اقامت امام خمینی در نجف اشرف، تحولات مرتبط با آن را از نزدیک مشاهده کرد و کتاب خاطرات از او بیان کننده تحولات سیاسى و اجتماعى عراق در زمان سکونت امام راحل در عراق و نقش دولت انگلستان در تحولات داخلى عراق بود که در آن اطلاعات ارزشمندى درباره موضع‌گیرى علماى شیعه، به‌خصوص آیت‌الله العظمی حکیم در برابر اختلافات ایران و عراق و دخالت بیگانگان بیان شد.

 «سمامی حائری» در سال ۱۳۵۰ به علت مبارزات سیاسى از عراق اخراج شد و به ایران آمد.

وی همچنین اجازه اجتهاد، امور حسبیه و نقل روایات و احادیث را از علماى بسیارى همچون امام خمینى و آیات عظام سیستانى، میرزا جواد تبریزى، وحیدى، فاضل لنکرانى، سید محسن حکیم، خوئى، سید موسى شبیرى زنجانى، بهجت و شهاب‌الدین مرعشى نجفى کسب کرد.

وى سابقه تدریس در جامعة الزهراء(س) را داشت و مقالات بسیار متعددى به زبان عربى و فارسى از او منتشره شد که مقاله "بیست سال از تاریخ حوزه علمیه نجف اشرف" که در کتاب «آموزگار جاوید، یادنامه آیت‌الله‌ حاج میرزا هاشم آملی» منتشر شد از جمله این مقالات است.

"احسن الاثر فی ترجم اعلام الشیعه فی القرن الرابع عشر"، "وفیات الاعلام"، "بزرگان رامسر"، بزرگان تنکابن" و "خاطرات سیاسی" از جمله آثار به جای مانده از مرحوم آیت الله سمامی حائری است.

فوت:آیت الله محمدسمامی حائری روز پنجشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸در۷۵سالگی