پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

سازمان‌ همکاری "شانگهای"چیست؟عضویت ایران

بعدازچهارده سال چشم انتظاری عضوشانگهای شدیم​

«سازمان‌ همکاری شانگهای» در سال ۲۰۰۱، توسط رهبران «چین، روسیه، قزاقستان، تاجیکستان، ازبکستان و قرقیزستان» پایه‌گذاری شد و کشورهای «هند و پاکستان» نیز در سال ۱۳۹۵ به عنوان عضو اصلی آن انتخاب شدند.

کشورهای: ارمنستان، آذربایجان، نپال، کامبوج، ترکیه و سریلانکا از سال ۲۰۱۵ به عضویت این سازمان درآمده‌اند.

وزیر خارجه ایران، روز جمعه(۲۶ شهریور ۱۴۰۰) از پذیرفته شدن «سند عضویت دائم» ایران در سازمان همکاری شانگهای خبر داد.

اجلاس سران کشورهای «عضو سازمان همکاری شانگهای» روز جمعه در شهر «دوشنبه»( پایتخت کشورتاجیکستان)، برگزار شد.

 در این نشست، روسای جمهوری چین و روسیه از عضویت ایران در این سازمان حمایت کردند و «حجت الاسلام سیدابراهیم رئیسی»، رئیس‌ جمهور ایران، خواستار توسعه روابط تجاری بین کشورهای عضو شد و همکاری روسیه و ایران در جنگ داخلی سوریه را «الگوی موفق» دانست و گفت این تجربه می‌تواند با «سایر شرکای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای» تکرار شود.

«ولادیمیر پوتین» رئیس‌جمهور روسیه، نیز در سخنرانی(غیرحضوری) خود در این نشست، همکاری‌های ایران را «مثبت و مهم» خواند و گفت: «روسیه» حامی «مشارکت تمام‌عیار» ایران در این سازمان است.

 

«سازمان‌ همکاری شانگهای» در سال ۲۰۰۱، توسط رهبران چین، روسیه، قزاقستان، تاجیکستان، ازبکستان و قرقیزستان پایه‌گذاری شد و کشورهای هند و پاکستان نیز در سال ۱۳۹۵ به عنوان عضو اصلی آن انتخاب شدند.

ایران از سال ۱۳۸۴ به عنوان عضو ناظر در سازمان همکاری شانگهای حضور داشت و این سازمان سال ۱۳۹۵ درخواست عضویت دائم ایران را رد کرده بود.

دولت روسیه که حامی اصلی پیوستن ایران به این سازمان بود، تاکید کرده بود که پس از رفع تحریم‌های سازمان ملل، ایران می‌تواند به عنوان عضو اصلی این سازمان انتخاب شود.

حکومت ایران در سال‌های اخیر با تبلیغ درباره سیاست «نگاه به شرق» برای گسترش روابط خود با چین و روسیه تلاش کرده است که «سند همکاری‌های ۲۵ ساله با چین� را به امضا برساند.

سند همکاری‌ راهبردی با روسیه از جمله پروژ‌ه‌هایی است که توسط آیت الله سید علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی،تأییدشده است.

افغانستان، مغولستان و بلاروس نیز از اعضای ناظر این سازمان هستند. از سال ۲۰۱۵ کشورهای ارمنستان، آذربایجان، نپال، کامبوج، ترکیه و سریلانکا نیز به صف متقاضیان عضویت در این سازمان پیوسته‌اند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:گزارش فوق ازرادیوآمریکااخذشده است بااصلاحات.

دویچه وله نوشت:ایران امیدوار است، از طریق عضویت در این پیمان منطقه‌ای تحریم‌های آمریکا و غرب را بشکند.

رئیسی در سیاست خارجی دستپاچه نیست/ دولت روحانی خسارات سنگینی زد

«جواد منصوری» معاون سابق وزارت امور خارجه ایران و کارشناس امور منطقه می‌گوید، سال ۱۳۸۶ سفیر ایران در چین بوده و شخصا یادداشت درخواست عضویت ایران را تحویل داده است.

او در مصاحبه با خبرگزاری مهر گفته است، عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای در خنثی‌سازی تحریم‌ها موثر است. زیرا با توجه به شرایطی که پیش آمده، چین و روسیه تمایلی ندارند که تمامی تصمیم‌های غرب علیه ایران را به اجرا در آورند.

 در سال ۱۹۹۵ به دلیل تحریم‌های سازمان ملل متحد علیه ایران عضویت ایران در این سازمان پذیرفته نشد.

BBCنوشت:چرا عضویت سازمان شانگهای برای ایران مهم است؟

سازمان همکاری شانگهای، اگرچه بازوی توسعه‌طلبی چین توصیف شده، اما در حال حاضر یکی از مهم‌ترین نهادهای بین‌المللی است که در آن از «غرب» خبری نیست و چه بسا تسلط کامل غرب بر سیاست بین‌الملل را به چالش می‌کشد.

حالا همانقدر که عدم پذیرش ایران در این سازمان به مدت ۱۳ سال، بر موقعیت و اعتبار تهران اثر منفی گذاشت، عضویتش یک پیروزی دیپلماتیک خواهد بود؛ ثمره نمادین سیاست خارجی «نگاه به شرق» که با اصرار آیت‌الله خامنه‌ای، سالهاست اجرا می‌شود.

بدین‌ ترتیب سیاست خارجی «نه شرقی نه غربی» که در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز به آن اشاره شده، از هر زمان دیگری کم‌رنگ‌تر می‌شود و ایران به شکل فعالانه، خود را بخشی از یک بلوک همگرای سیاسی-اقتصادی-امنیتی تعریف می‌کند که در نگاه برخی، بختی جدی در موازنه قدرت بین‌المللی در آینده نزدیک دارد.

ابراهیم رئیسی (راست) و سایر اعضای اصلی و ناظر سازمان شانگهای در اجلاس دوشنبه

 ابراهیم رئیسی در نشست سران این سازمان در دوشنبه پایتخت تاجیکستان از اعضای دیگر برای پذیرفتن ایران به عنوان عضو اصلی تشکر کرده است.

این اولین سفر خارجی آقای رئیسی بعد از ریاست جمهوری‌ بوده است. ولادیمیر پوتین، رئیس‌جهور روسیه گفته باید در قرنطینه کرونا بماند و از راه مجازی در اجلاس شرکت کرده و سران کشورهای چین و هند هم از طریق ویدئو در اجلاس حضور داشتند.

این موفقیت دیپلماتیک در زمان ویژه‌ای نیز به دست آمده است. سرنوشت مذاکرات احیای برجام روشن نیست و ایران، آمریکا را به زیاده‌خواهی متهم می‌کند. تحریم‌های آمریکا همچنان ایران را آزار می‌دهند. و به رغم سرسختی ایران در مذاکرات، نه تنها از انزوای بیشتر تهران خبری نیست، بلکه حتی ایران موفق شده از انزوای قدیمی هم بکاهد.

«ولادیمیر پوتین» به دلیل ابتلابه کرونا در قرنطینه بود،بصورت مجازی سخنرانی کرد.

سازمان شانگهای سال ۲۰۰۱ میلادی برای مبارزه با اسلامگرایی افراطی و نگرانی‌های دیگر امنیتی در چین، روسیه و چهار کشور دیگر از جماهیر سابق شوروی تاسیس شد.

روسیه، چین، تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان، هند و پاکستان از اعضای اصلی و افغانستان، ایران، بلاروس و مغولستان از اعضای ناظر بوده‌اند و اکنون ایران هم به عضویت کامل در آمده است.

ایران بیش از یک دهه است در تلاش است تا به عنوان عضو دائم این سازمان به رسمیت شناخته شود. اولین سفر خارجی حسن روحانی هم در مقام رئیس‌جمهور در سال ۱۳۹۲ برای شرکت در اجلاس شانگهای بود اما موانع عضویت ایران از نگاه این سازمان تا اکنون رفع نشده بود.

اما در چند ماه گذشته پیش‌بینی می‌شد که این بار با عضویت ایران موافقت شود.

علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی اخیرا گفته بود که موانع سیاسی برای عضویت ایران در پیمان شانگهای برداشته شده و با طی تشریفات فنی، عضویت ایران نهایی خواهد شد.

«آیت الله رئیسی» از دستان امام علی مدرک« دکتری »گرفت

 «آیت الله سیدابراهیم رئیسی» از دانشگاه ملی کشورتاجیکستان  دکترای افتخاری دریافت کرد.

مدرک دکتری راازدستان امام علی رحمان(رئیس جمهورتاجیکستان ) گرفت.

تا بدخواهانی مثل «محسن مهرعلیزاده»نگویند،مدرک دکتری ندارد!

بیست و یکمین اجلاس سران سازمان همکاری های شانگهای دقایقی پیش با حضور سران کشورهای عضو و ناظر در شهر «دوشنبه» پایتخت تاجیکستان آغاز شد.

آغاز بیست‌ویکمین اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای

در شهردوشنبه، «بیست و یکمین اجلاس سران سازمان همکاری‌های شانگهای» با حضور سران  کشورهای عضو و ناظر، از جمله رئیس جمهور ایران در شهر «دوشنبه» پایتخت تاجیکستان آغاز شد.

این اجلاس به ریاست تاجیکستان و با حضور روسای جمهور قرقیزستان، قزاقستان، پاکستان، ازبکستان، ایران، بلاروس، ترکمنستان و شرکت مجازی روسای جمهور روسیه، چین، هند و مغولستان در حال برگزاری است.

عضویت دائم ایران در «سازمان شانگهای» اعلام شکست پروژه منزوی سازی ایران توسط آمریکا و غرب است.

خبرگزاری فارس نوشت:دستیار وزیر و مدیرکل اوراسیای وزارت امور خارجه پذیرش عضویت دائم کشورمان در سازمان همکاری‌ شانگهای را اعلام شکست پروژه منزوی سازی ایران توسط آمریکا و کشورهای غربی خواند و فعالیت‌های این سازمان را مانع بزرگی بر سر راه یکجانبه گرایی آمریکا برشمرد.

دستیار وزیر خارجه در گفت‌وگو با فارس: عضویت دائم ایران در سازمان شانگهای اعلام شکست پروژه منزوی سازی ایران توسط آمریکا و غرب بود

سند عضویت دائم جمهوری اسلامی ایران در سازمان همکاری‌ شانگهای امروز (جمعه) در شهر دوشنبه به تایید سران این سازمان رسید. 

در همین خصوص «علیرضا حقیقیان» دستیار وزیر ‌امور خارجه و مدیرکل اوراسیای وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران که به همراه رئیس جمهور و وزیر امور خارجه کشورمان در تاجیکستان حضور دارد، امشب (جمعه) در گفت‌وگو با خبرنگار گروه سیاست خارجی خبرگزاری فارس، درباره پذیرش عضویت دائم ایران در سازمان همکاری‌ شانگهای، گفت: سازمان همکاری‌ شانگهای مهمترین و موثرترین سازمان و ساختار همکاری‌های منطقه‌ای است. 

وی افزود: کشورهای عضو این سازمان به لحاظ جمعیتی بیش از یک سوم جمعیت جهان را تحت پوشش دارند. ستون فقرات این سازمان را کشورهای بزرگ و قدرتمند در عرصه سیاسی و اقتصادی تشکیل داده و چین و روسیه به عنوان دو‌ قدرت جهانی و عضو دائم شورای امنیت و هند به عنوان یکی از قدرت‌های دیگر جهانی از اعضای اصلی این سازمان هستند.

دستیار وزیر امور خارجه اضافه کرد: اهداف این سازمان علاوه بر همکاری‌ها در حوزه‌های تجاری، اقتصادی، حمل و نقل، ترانزیت و کریدورهای مواصلاتی و انرژی، سایر حوزه‌های سیاسی، فرهنگی، محیط زیست و همچنین همکاری برای مبارزه با تروریسم و قاچاق مواد مخدر و افراط گرایی در زمره اهداف این سازمان قرار دارد. 

وی افزود: این سازمان با این ظرفیت‌های بسیار بزرگ در عرصه‌های مختلف، امروز نه تنها با عضویت دائم جمهوری اسلامی ایران موافقت کرد، بلکه برخی از رهبران شرکت کننده در سخنرانی‌های خود، عضویت جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای در این سازمان را موجب قدرتمندتر شدن سازمان همکاری‌های شانگهای بیان کردند.

مدیرکل اوراسیای وزارت امور خارجه ادامه داد: پذیرش عضویت جمهوری اسلامی ایران در سازمان همکاری شانگهای، در واقع اعلام شکست پروژه منزوی سازی جمهوری اسلامی ایران توسط آمریکا و کشورهای غربی بود. 

حقیقیان در پایان خاطرنشان کرد: همکاری‌ها و فعالیت‌های این سازمان مانع بزرگی بر سر راه سیاست‌های یکجانبه گرایانه آمریکا و غربی‌ها خواهد بود و موجب تقویت همکاری‌های منطقه‌ای و چندجانبه گرایی خواهد شد.

به گزارش فارس، حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه نیز امروز در گفت‌وگویی با اشاره به پذیرش عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای گفت که مردم حتما آثار این عضویت را در برنامه اقتصادی دولت سیزدهم مشاهده خواهند کرد.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:

 ۲۵ایران وچین محصول برجام است

تاریخچه قرارداد ۲۵ ساله میان ایران و چین به سفر «شی جین پینگ» رییس جمهوری چین در۲  بهمن  ۱۳۹۴ به تهران باز می گردد. زمانی که دو کشور بیانیه مشترک و رسمی را امضا کردند

که در یکی از بندهای آن از اراده راسخ دو طرف برای گسترش همکاری های جامع ۲۵ ساله سخن گفته شد. رییس جمهوری چین پس از این توافق گفت: «اقتصاد چین و ایران مکمل یکدیگر هستند و در این سفر درخصوص برنامه‌ریزی برای همکاری استراتژیک ۲۵ ساله به توافق رسیده‌ایم و آماده گسترش و تعمیق همکاری‌ها در بخش‌های فرهنگی، آموزشی، فناوری، نظامی و امنیتی در سطح شرکای راهبردی هستیم و ایجاد سازوکاری برای افزایش همکاری‌های امنیتی در مواجهه با تروریسم را ضروری می‌دانیم

این همکاری راهبردی ۲۵ ساله در دیدار رییس جمهور چین با رهبر معظم انقلاب هم تکرار شد و ایشان تاکید کردند:

«دولت و ملت ایران همواره به دنبال گسترش روابط با کشورهای مستقل و قابل اطمینان همچون چین بوده و هستند و بر همین اساس، توافق روسای جمهوری ایران و چین برای یک روابط استراتژیک ۲۵ ساله، کاملاً درست و حکمت‌آمیز است

موضوع سال گذشته و در سفر «محمدجواد  ظریف» وزیر امورخارجه به چین پی گرفته و سند ابتدایی و پیش نویس به مقامات چینی ارائه شد. در ادامه تعیین جزییات مورد نظر ایران و چین درباره همکاری مشترک، اول تیر ماه سال جاری هیات دولت پیش‌نویس دیگری از این برنامه ۲۵ ساله را تصویب و ظریف را مامور ادامه مذاکرات با چین کرد.

داستان قرارداد این بود؛ جنجال ها اما به فاصله چند روز یعنی ۸ تیر و با سخنرانی «محمود احمدی نژاد» رییس جمهوری سابق آغاز شد

درموردتاریخچه واتفاقات شانگهای به این لینک مراجعه کنید:

سازمان همکاری"شانگهای"چیست؟ نقش ایران                                     

سرنوشت اولین فرمانده نیروی دریایی"وزیردفاع"تیمسارمدنی

«وزیران دفاع» ازاول انقلاب اسلامی تاکنون:احمد مدنی،مصطفی چمران،جواد فکوری،سیدموسی نامجو،امیر سرلشکر محمد سلیمی،محمدحسین جلالی،اکبر ترکان ،محمد فروزنده ،علی شمخانی ،مصطفی محمدنجار،احمد وحیدی ،حسین دهقان  و امیر سرتیپ ستاد دکتر محمد رضا آشتیانی.

​دومین فرمانده نیروی دریایی«دریادار محمود علوی» از تیر۱۳۵۸  تا ۱۳۵۹که  اعدام شد

سومین فرمانده « دریادارمحمدحسین طباطبایی» یک مدت کوتاهی -چندماهی مدیریت داشت درسال ۱۳۵۹چندماه.

چهارمین فرمانده «ناخدا یکم بهرام افضلی»بودکه  از خرداد ۱۳۵۹ تا اردیبهشت ۱۳۶۲ (بازداشت).بعدازمحاکمه اعدام شد.

اولین وزیردفاع(همزمان)فرمانده نیروی دریایی(۲ماه)+اولین استاندارخوزستان(۱۰ماه)+ناکام انتخابات ریاست جمهوری+نماینده مجلس شدازکرمان وامااعتبارنامه اش ردشد.فرارکرد،رفت آمریکا،تشکیلات «نقاب»راه انداختندبرای سرنگونی حکومت اسلامی ایران!..مرگ ۲۳ بهمن ۱۳۸۴

سرنوشت اولین وزیردفاع جمهوری اسلامی/چرا شیخ علی تهرانی ازاهوازفرارکرد

«تیمساراحمد مدنی » از ۲۷ بهمن ۱۳۵۷ تاپایان فروردین ۱۳۵۸وزیردفاع نظام جمهوری اسلامی بود وباحفظ سمت(فرمانده نیروی دریایی)هم بود،بعدازاستعفا ازفرماندهی،شداستاندارخوزستان تا اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری.( ۵ بهمن ۱۳۵۸ ).اینجاموفق نشد...نماینده مجلس شد ولی اعتبارنامه اش ردشد..فرارکردرفت آمریکا درآنجاباضدانقلابیون تشکیلاتی راه انداخت برای سرنگونی انقلاب....

دریادارمدنی:۲هفته بعدازتشکیل دولت موقت( انتخاب مهندس بازرگارن به نخست وزیری۱۴ بهمن ۱۳۵۷)  آقای مهندس بازرگان به من گفتندشما باید وزارت دفاع ملی را بپذیرید.».

گفتم، آقا، نیروی دریایی از هم پاشیده کشتی‌رانی آریا از هم پاشیده . گفت، «به‌هرحال آقا گفتند که تمام ارتش باید دست مدنی باشد.»..گفتیم چشم، چشم. گفت، «حُکمت هم داده شده حالا من می‌خواستم، این هم حُکمت.» پیشاپیش حکم داده بودند. حکم هم نوشته بود، «جناب آقای سرلشکر فلان، «من خط زدم ناخدا دو بازنشسته کردم. توی چیز هم همین کار را کردم. بازرگان گفت، «خوب، ناخدا دو بازنشسته که نمی‌تواند وزیر دفاع ملی باشد؟».. هرج‌ومرج‌طلب یا به هر چیز معتقد آمدند خودشان را لابه‌لای ارتش جا دادند همه‌جا هستند و ما اگر بخواهیم ارتش را سازمان بدهیم و دوباره زنده‌اش کنیم به‌عنوان یک ارتش ملی انقلابی نه به‌عنوان ارتش شاهنشاهی، به‌عنوان ارتش ملی انقلابی،

بدون این‌که عنوان کنم به کسی چرا این‌کار را می‌کنم خدمت نظام وظیفه را کردم یک سال، از زنان هم بالکل حذف کردم عطف بماسبقش هم کردم، این باعث رنجش« تیمسار قرنی»(رئیس ستاد کل ارتش ) از من رنجید.
تیمسارقرنی گفت، «به من اطلاع نداده بودی.» چون به او اطلاع نداده بودم، حق هم داشت.
اولین وزیردفاع می گوید: شروع کردم ارتش ملی انقلابی درست کنم و سازمان بدهم و همزمان پیشنهاد وزارت انتظامات را دادم، یک وزارت دفاع ملی یک وزارت انتظامات، وزارت انتظامات عبارت بشود از شهربانی، ژاندارمری، پاسداران، امنیت ملی، این‌ها را بیاورم زیر لوای یک نظمی، و کمیته‌ها را پیشنهاد دادم در شهربانی ژاندارمری ادغام بشوند که زود بیاییم به نظم که مسئولیت مشخص باشد. خوب، این برنامه‌ها را خیلی تلاش کردم در یک نزدیک به یک ماه و نیم بیشتر که« وزیر دفاع ملی بودم »دیدم حقیقتش یک جاهایش دیگر نمی‌توانم تا دیدم نمی‌توانم «استعفا کردم» و یکی دیگر خسته هم شده بود.

تیمسارمدنی می گوید: «روی‌هم‌رفته کمتر از دو ماه،  وزیر دفاع بودم»

استعفایم را دادم  به مهندس بازرگان ،وی گفت، «مرا تنها می‌گذاری؟ گفتم، والله من آنچه از من ساخته بود کردم حالا هم سازمان گرفته رفتم تمام استان‌ها نظامیان را معرفی کردم، فرماندهان را راه نمی‌دادند فرمانده جدید گذاشتم معرفی کردم با کمک تیمسار قرنی در همین احوال هم «تیمسار قرنی استعفا کرد»ومن «تیمسارناصر فرید» را به‌عنوان رئیس ستاد کل معرفی کردم  و موقعی رفتم معرفیش کردم به کادر مرکزی ستاد در همان اتاقی من معرفی کردم که تقریباً ده سال قبلش محکوم شده بودم و محاکمه شده بودم درست همان اتاق،

جالب است. چند نفر از این آدم‌هایی که وابسته به چیز بودند گفتند که، «ما خبر نداشتیم که شما ایشان را به‌عنوان رئیس ستاد کل معرفی کردید.» گفتم، احتیاجی نبود شما بدانید، هیچ احتیاجی نبود، کسان دیگر هم احتیاج نبود «من به‌عنوان وزیر دفاع ملی تشخیص می‌دهم چه کسی باید رئیس ستادکل باشد» تشخیص دادم انتخاب کردم و به آقای نخست‌وزیر هم معرفی کردم، هیچ احتیاجی نبود شما بدانید. آن روز یک خرده هم این جوری با آن‌ها به حساب. بعد هم که دیدم چیز نیست استعفا کردم گفتم دیگر من آنچه از من ساخته بود انجام دادم دیگر، می‌خواهم فقط به نیروی دریایی و کشتی‌رانی آریا بپردازم این دوتا را خوب چیزم. آن دفاع ملی را هم تا آن‌جایی که توانستم سازمان دادم. اول ناراضی بود، گفت،‌«خوب، پس یک کسی را پیدا کن.»

سخت‌ترین دادگاه نظامی علیه نخست وزیر

 گفتم، کسی که، من که نباید بروم وزیر دفاع ملی بعدی را پیدا کنم شما خودتان یکی را. گفت، خوب، گفتم «تیمسار محمدتقی ریاحی» مرد شریفی است، تقی ریاحی گفتم تیمسار ریاحی ،رئیس ستاد محمد مصدق بود، به تیمسار ریاحی هم گفتیم آقا، بفرمایید این وزارت دفاع ملی، ما دیگر. و بعد رفتم فردایش، البته در خلال این احوال من مرتب با آقای مهندس بازرگان می‌گفتم آقا، خوزستان دارد از دست می‌رود خوزستان تمام این عوامل بیگانه دارند تلاش می‌کنند چرا استاندار برایش نمی‌گذارید؟ من آن‌جا یک پایگاه چیز که داریم اطلاعات درمی‌آورم دارد از دست می‌رود.

نخست وزیرگفت:استاندارخوزستان بشو
 من استعفا کردم بعد که استعفا کردم روز بعدش یا دو روز بعدش به نظرم یک روز بعدش آقای مهندس بازرگان به من تلفن کرد گفت که «آقای حاج سید جوادی به شما تلفن نکردند؟» گفتم نه. گفت، «خوزستان استاندار ندارد.» گفتم، چشم، حالا من یکی از دوستانم را یا چند نفر معرفی می‌کنم. قبلاً هم خدمتتان عرض کردم که استاندار ندارد. چشم، من چند نفر از دوستان را معرفی می‌کنم هر کدام دل‌تان خواست انتخاب بفرمایید. بعد آقای حاج سیدجوادی به من تلفن کرد وزیر کشور، گفت، «آقای مهندس بازرگان به شما تلفن کردند؟» گفتم بله و این گفت‌وگوی‌مان بود در مورد خوزستان. گفت، «بله، ولی منظورشان خودتانید.» گفتم آقای حاج سیدجوادی، چه‌قدر می‌خواهید مرا بار کنید؟ چهارتا شغل خطرناک پرمسئولیت را من گفت «به‌هرحال دیگر.» دوباره آقای مهندس بازرگان تلفن کرد و گفت، «بله.» گفتم آخر من… گفت، «آقا، باید قبول کنید.» در همین موقع نیمه‌شب از قم هم یکی آمده نماینده آقا که باید چیز کنید وظیفه‌تان را قبول کنید، آن موسوی جزایری نماینده‌اش در خوزستان.
خبرنگار:«موسوی جزایری؟»
مدنی:بله نماینده‌اش در خوزستان، امام جمعه‌اش در خوزستان، آمد خانه و گفت که «آقا گفتند باید قبول کنید.» گفتم اشکال ندارد من از قبول مسئولیت واهمه‌ای ندارم می‌پذیرم حرفی نیست با آن‌که خیلی سنگین است و تا حالا خیلی خسته شدم می‌پذیرم. رفتم خوزستان درحالی‌که آن دو تا مسئولیت دریایی و چیز هم کماکان بود،
 من ده روز قبل از انتخابات استعفا کردم.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:گزیده ای ازمصاحبه مطول  دریادارمدنی درخارج ازکشوراست.

فرماندهان سپاه ازتیمسارمدنی می گویند

این گفتگو(واگویی خاطرات جنگ) در پاییز۱۳۸۳ و با حضور «سردار درودیان» سردبیر وقت فصلنامه تخصصی جنگ ایران و عراق انجام شده است، زمانی که «امیر علی شمخانی» وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح بود.

این ۲ هم اکنون نیز از مقامات عالیرتبه نظام جمهوری اسلامی هستند؛ سردار رشید جانشین رئیس ستاد کل   نیروهای مسلح و دریابان شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی است 

شمخانی: او(تیمسارمدنی) خیال می‌کرد این هیئت در دفاع از یک متجاوز، پشتوانه‌ای اجتماعی دارد، حال آنکه این بحث داخلی و محدود بود. به نظرم، این هم دو تا وجهه داشت که یک وجهه‌اش حق و وجههِ دیگرش باطل بود. حقش کجا بود؟ ظلمی که مدنی به آنها می‌کرد. مدنی تحریک می‌کرد و آدم می‌کشت تا قهرمان شود، اما آنها به حساب نظام می‌گذاشتند و برای طرف مقابل سربازگیری می‌کرد. اما از یک طرف ناحق بود و سیاست ما این بود که آنها را از یکدیگر تفکیک کنیم، یعنی همزمان هم بگوییم خواست نظام این نیست که مدنی می‌کند و هم بگوییم شعار شما غلط است و ما با این شعار برخورد می‌کنیم. در حقیقت، این کاری بود که در نهایت، موفق شدیم آن را انجام بدهیم،

پیراسته فر

سرداردرودیان: شما چطور این موضوع را می‌فهمیدید و مدیریت می‌کردید؟ خود این نکته‌ای است.

شمخانی: من با مدنی ارتباط نزدیک داشتم.

درودیان: چگونه؟

*چرا شیخ علی تهرانی شبانه از اهواز فرارکرد؟

شمخانی: در جلسه شورای تأمین من با او ارتباط داشتم. افرادی را دستگیری می‌کرد و به حاکم شرع اعلام می‌کرد آنها را اعدام کن. برای نمونه، یک بار که خلخالی پیشش آمد، به او گفت این ۷ نفر را اعدام کن. بعد خلخالی رفت و شیخ علی تهرانی حاکم شرع خوزستان شد.

بعد از انفجاری که در خرمشهر پیش آمد، یک بّنا را با پسرش و ۵ نفر دیگر گرفتند. مدنی گفت اینها را اعدام کن، اما شیخ‌ علی تهرانی ساعت یک بامداد با خودرو از اهواز خارج شد و به من زنگ زد و گفت: شمخانی! من رفتم، من لااله را بلدم، ولی الا الله را بلد نیستم.

درودیاننیمه شب؟!

شمخانی: بله، به دلیل اینکه او فرد دینداری بود از اهواز خارج شد و حاضر نشد این کار را بکند. ما می‌دانستیم که مدنی دنبال این بود که بگوید من اینها را گرفتم و سرکوب کردم. در واقع، تمام این وقایع را خودش ایجاد می‌کرد تا قهرمان ملی بشود.

درودیان: آقای رشید! این گونه که آقای شمخانی توضیح می‌دهند، مسئله جنگ و مناقشه امنیت در خوزستان نیز سیاسی بود، یعنی تمامی تفسیرها، سیاسی است. چه مدنی هدف داشته باشد، چه ایشان از کار مدنی این را درک بکند، یعنی وقتی مسئله ما در خوزستان، به عنوان پیشانی جنگی‌مان در برابر عراق سیاسی است، از این منظر هم توانایی بازدارندگی را نداشتیم.

شمخانی: تازه برای اینکه ما رشد نکنیم، کمیته‌ای به نام کمیته استحفاظی تشکیل داد. ما کمیته پرستو بودیم و او کمیته استحفاظی را درست کرد و آن را به یک استوار ارتشی سپرد که با ما اصلاً، هماهنگ نبود.

رشید: احتمالاً، همین گردان تکاور نیروی دریایی ارتش بود که از خرمشهر و آبادان آن را به اهواز آورده بود.

شمخانی: بله، اما کمیته‌ای به نام کمیته استحفاظی درست کرد تا نقش ما را در استان کم و آنها را عمده کند، اما موفق نشد.

* تکاورها از طرف مدنی به عشایر برنج و روغن می دادند

رشید: من ۳ ماه پیش، همین فرمانده گردان تکاور به نام صمدی را که در خرمشهر جنگیده بود و در بازار بزاز است، پیدا کردم و به او گفتم: وقتی جنگ شد، شما کجا بودی؟ گفت: در اهواز بودم. گفتم: چرا در اهواز بودی؟ گفت: مدنی ما را احضار کرد، گردان ما در اهواز بود،۳ گروهان داشتیم و یک گروهان ارکان. به هر حال، وقتی من به اهواز می‌آمدم، حول و حوش استانداری همین تفنگداران تکاور نیرو دریایی را می‌دیدیم. آقای شمخانی! این نیروها می‌آمدند و به نام مدنی روغن و شکر و برنج به عشایر می‌دادند، در غرب کرخه، یعنی در چنانه، عین‌خوش و دشت‌ عباس این کارها را می‌کرد که بعد معلوم شد برای انتخابات است و در فکر انتخابات آینده است. من تعجب می‌کردم، نیروی تکاور برای چه برنج و روغن به عشایری دهد؟

شمخانی: او می‌خواست از استان به یک ناجی ملی تبدیل بشود. این هم از تفکر نظامی‌اش ناشی می‌شد، خیال می‌کرد که ایران به این ناجی نیازمند است.

درودیانیعنی یک رضاخان جدید.

شمخانی: بله، اما نمی‌دانست خورشید امام خمینی آن‌قدر قوی است که این به اصطلاح، لامپهای 60 وات هیچ تأثیری در جااندازی یک چهره و شخصیت جدید ندارند، همان‌طور که رای هم نیاورد.

* مدنی از تهران حمایت می شد

غلامعلی رشیداو در نیمه سال ۱۳۵۸ به ملاقات امام  رفت، بعد تیتر بعضی از روزنامه‌ها نوشتند، «مدنی: امام به من گفته تو دست راست من هستی». معلوم نبود امام  چه گفته بودند و چه برداشت شده بود!

 شمخانی: خب، در تهران از او حمایت می‌کردند.

 درودیان: در تهران، هم شما مدنی را تخریب کردید.

 شمخانی: بله دیگر، ما به تهران می‌آمدیم و...

 درودیان: مدنی در تهران نماد امنیت بود.

 رشید: در قم، بیشتر مغازه‌ها عکسش را داشتند.

 شمخانی: همین‌طور بود، یعنی این موضوع داشت جا می‌افتاد. بعد ما آمدیم و گفتیم بحث امنیت در خوزستان اصلاً، آن بحثی نیست که او می‌گوید. وی ناامنی ایجاد می‌کند تا قهرمان امنیت بشود و بالاخره، توانستیم موفق بشویم. ما جمعیتی را از اهواز خدمت امام  آوردیم و همه چیز را توضیح دادیم.

 رشید: تقریباً، ۲۰ روز پیش از انتخابات اولین دوره ریاست‌جمهوری، کیانی از حرفهای خود مدنی اطلاعیه‌ای را آماده کرد، کیانی گفت: در یک جمع محدود و خصوصی بودیم که من هم در آن جمع بودم. مدنی حرفهایی زد که من یقین کردم علیه امام و اسلام است. او گفته بود: :اگر من رئیس‌جمهور بشوم، این کارها را می‌کنم. هفت، هشت نفر از این دانشجویان را جلوی سر در دانشگاه اعدام می‌کنم و می‌گویم خفه شوید. بروید و به درستان برسید.

 درودیان: این از امنیت دانشگاه!

 رشید: همچنین گفته بود «به امام هم می‌گویم برو، در قم بنشین و به کارهای حوزهِ علمیهِ قم رسیدگی کن»، یعنی در حد یک واتیکان. خلاصه، ما اینها را تایپ کردیم و کیانی نزدیک ۲۰هزار نسخه را به قم برد و بین مردم و علما پخش کرد، آل اسحاق هم که پدرزنش بود، خیلی به آقای کیانی کمک کرد.

 مدنی از لفظ «برادر» بدش می‌آمد

 شمخانی: مدنی از لفظ برادر بسیار بدش می‌آمد، خب، این لفظ اول انقلاب رایج بود. من هم هر موقع نامه‌ای می‌نوشتم، او را مدنی خطاب می‌کردم. در ضمن، او از اینکه ما را تحصیل کرده خطاب بکنند، بسیار متنفر بود. برای نمونه، من می‌نوشتم مهندس علی شمخانی و امضا می‌کردم و او نامه را پاره می‌کرد، یعنی هر نامه‌ای که بود، پاره می‌کرد و می‌گفت: باز هم نوشت! باز هم نوشت مهندس! او مسئول دفتری به نام شیثیان داشت که رفیق ما بود و اطلاعات و تحرکات مدنی را به ما گزارش می‌داد و می‌گفت که فرضاً، این نامه‌ات را پاره کرد، این کار را انجام داد و این تلفن را زد. در واقع، ما از کارهای او آگاه بودیم، یعنی می‌دانستیم که در حال چه کاری است. به هر حال، این طوری بود.

بازخوانی خاطرات جنگ توسط ۲ فرمانده موثر سالهای دفاع مقدس یعنی سردار سرلشکر غلامعلی رشید و امیر دریابان علی شمخانی که اولی در سالهای دفاع مقدس از فرماندهان اصلی سپاه و فرمانده قرارگاه فتح و دومی فرمانده سپاه خوزستان در سالهای ابتدای جنگ بود.

این ۲ هم اکنون نیز از مقامات عالیرتبه نظام جمهوری اسلامی هستند؛ سردار رشید جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و دریابان شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی است.

این گفتگو در پاییز ۱۳۸۳ و با حضور سردار درودیان سردبیر وقت فصلنامه تخصصی جنگ ایران و عراق انجام شده است، یعنی زمانی که امیر شمخانی وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح بود.

 بازخوانی:مهر۱۳۹۴خبرگزاری فارس

اولین حضور شیخ علی تهرانی در یک مراسم عمومی

شیخ علی تهرانی در سال ۱۳۷۴ به ایران بازگشت۱۳۵۹۴

شیخ علی تهرانی، از روحانیون جنجالی صدر انقلاب در اولین حضور علنی در یک مراسم عمومی در آئین تشییع و تدفین برادر محمد ملکی (اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب) شرکت کرد.
 شیخ علی تهرانی(علی مرادخانی ارنگه­) متولد ۱۳۰۵ شمسی است؛ او که شوهر خواهر رهبرانقلاب است؛ نمایندهٔ مردم استان خراسان در مجلس خبرگان قانون اساسی بود. او از مبارزان انقلابی بود که چندی پس از انقلاب از مخالفان نظام و حزب جمهوری اسلامی شد.
اولین فردی که نسبت به تبار افغانی جلال الدین فارسی(نامزد حزب جمهوری در انتخابات ریاست جمهوری) افشاگری کرد و باعث کنار رفتن جلال الدین فارسی از رقابت ها شد، شیخ علی تهرانی بود.

شیخ علی تهرانی  در سال ۱۳۶۳ از ایران گریخت و در زمان جنگ به عراق پناهنده شد و از تلویزیون عراق به تبلیغ ضد نظام جمهوری اسلامی پرداخت.او در سال ۱۳۷۴ به ایران بازگشت./مهر۱۳۹۴پارسینه.

نخستین وزیردفاع جمهوری اسلامی

دریادار احمد مدنی (تولدمرداد ۱۳۰۸مرگ۲۳ بهمن ۱۳۸۴)، سیاست‌مدار ایرانی است. او در بهمن سال ۱۳۵۸ در نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران، حائز رتبه دوم شد. وی در سال ۱۳۵۹ به آمریکا مهاجرت کرد و تا زمان مرگ در آنجا زیست.

تیمسارسیداحمدمدنی"وزیردفاع" استاندارخوزستان                   

«سیداحمد مدنی» در مرداد ماه ۱۳۰۸ در شهر کرمان به دنیا آمد.

دوره ابتدائی و متوسطه را در شهر کرمان طی کرد و سپس برای ادامه تحصیل به تهران رفت و در دانشکده حقوق نام نویسی کرد. سال بعد جزو داوطلبان اعزامی دانشجویان نیروی دریایی برای ادامه تحصیلات به انگلستان رفت. در سال ۱۳۳۱ به درجه ناوبان دومی و در آبان ماه ۱۳۴۸ به درجه دریاداری رسید.

مدنی بیشتر دوران خدمت خود را در بندر عباس و جزایر خلیج فارس گذراند. در سال ۱۳۵۱ به علت فعالیت‌های سیاسی توسط حکومت پهلوی از کار برکنار شد و از آن تاریخ تا انقلاب بهمن ۱۳۵۷ به تدریس در علوم سیاسی و اقتصاد در دانشکده‌های مختلف در ایران پرداخت و در همین دوران رسالات و کتب خود را در رشته‌های علوم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فنی به نگارش در آورد که از آنها می‌توان به " ارمغان شوم"، " بد اموزی‌های استعمار"، "محاکمه خلیج فارس نویسان"، جغرافیای اقتصادی جهان"، "آفتاب غروب ناپذیر"، "اقتصاد خاور میانه"، "جامعه‌شناسی اقتصادی"، "مدیریت صنعتی"، "اقتصاد ایران"، "اقتصاد توسعه"، "اقتصاد اجتماعی و برنامه ریزی اقتصادی "، اشاره نمود.

مدنی پس از انقلاب تا خروج از کشور

وی پس از پیروزی انقلاب در کابینه مهندس بازرگان به سمت وزیر دفاع و فرماندهی نیروی دریایی انتخاب شد اما پس از حدود دو ماه از وزارت دفاع کناره گرفت.

دریادار دکتر مدنی پس از انقلاب، در سمت وزیر دفاع کابینه، تلاش بسیار برای سر و سامان دادن به نیروهای مسلح کشور کرده بود. این کوشش در وضعیتی صورت گرفت که خیلی ها و هرکدام به دلیلی مایل به احیای ارتش وطن نبودند. وی در این کار موفق شد و توانست تا حدود زیادی ارتش مضمحل شده محمدرضا پهلوی را با توجه به شرایط روز بازسازی کند . پس از کناره گیری از وزارت دفاع بنا به خواست مهندس بازرگان، وی مدتی عهده دار استانداری خوزستان شد.

پس از شکست کامل نا آرام کنندگان خوزستان، در ۱۷ خرداد ۱۳۵۸ به خواست دریادار دکتر احمد مدنی کرمانی استاندار وقت خورستان، همه شوراها و کمیته ها و کانونها در این استان منحل و حفظ نظم صرفا به پلیس و ژاندارمری سپرده شد. در ناآرامی های آن سال خوزستان که چند هفته پس از پیروزی انقلاب آغاز شده بود و از آن بوی ضد میهنی به مشام می رسید ۲۳ تن کشته، شماری مجروح و ۱۲۰ نفر هم دستگیر شده بودند و 

نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران

مدنی در نخستین انتخابات ریاست جمهوری، در بهمن ماه سال ۱۳۵۸، نامزد شد و حائز رتبه دوم آرا شد. وی در این انتخابات پس از بنی صدر و قبل از دیگرانی مانند حسن حبیبی، صادق طباطبایی، داریوش فروهر، صادق قطب‌زاده، کاظم سامی، محمد مکری، حسن غفوری‌فرد و حسن آیت قرار گرفت. وی در استانهای کرمان، کردستان، سیستان و بلوچستان، هرمزگان و زنجان حائز رتبهٔ اول شده بود.

نماینده مجلسی که به مجلس نرفت!

«تیمسارمدنی» در انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی، از «حوزه انتخابیه کرمان» انتخاب شد اما «اعتبار نامه» وی به تصویب نرسید.

در پی اخطار کتبی رئیس مجلس شورای اسلامی به احمد مدنی به منظور حضور در مجلس و دفاع از اعتبار نامه خود وی طی نامه ای از شرکت در صحن علنی مجلس انصراف خود را اعلام کرد .در این نامه آمده است : «من از همان روزهای نخست پی بردم که جای من در این مجلس نیست» و از این روی در جلساتش شرکت نجستم و دیگر هم شرکت نخواهم کرد .

علت فراراز کشور

وی با توجه به اطلاعاتی که از اسناد مکشوفه در سفارت آمریکا در تهران بدست آمد، از سوی دانشجویان خط امام به جاسوسی و ارتباط با آمریکا متهم شد، لذا در اواسط سال ۱۳۵۹ برای همیشه از کشور خارج شد و به آمریکا مهاجرت کرد. وی سالها دبیر کلی جبهه ملی ایران در خارج از کشور را بر عهده داشت.

روزنامه اطلاعات ، ۱۹ تیر ۱۳۵۹ ، صفحه ۲ ، «احمد مدنی» دومین وزیر دفاع دولت موقت، استاندار خوزستان و فرمانده نیروی دریایی بعد از انقلاب کسی بود که پس از عدم موفقیت در اولین انتخابات ریاست جمهوری و افشای روابطش با جاسوسان آمریکایی، به خارج کشور گریخت و همکاری خود با شاپور بختیار و شبکه افسران سلطنت طلب«نقاب» را علنی ساخت.

اطلاعات نوشت:مسئله وابستگی های مدنی به عمال رژیم سابق از همان زمان که وی وزارت دفاع دولت موقت انقلاب را برعهده داشته بر سر زبانها افتاده بود و از سوی پاره ای از سازمانها و گروه ها اسنادی در این رابطه انتشار یافته بود ، بعد از انتصاب مدنی به استانداری خوزستان فعل و انفعالاتی در این منطقه از کشور صورت گرفت ، از یک سو مدنی تلاش می کرد با نمایش سرکوب بمب گذاران در تاسیسات نفتی خود را مردی قاطع و برقرار کننده امنیت معرفی نماید و زمینه ریاست جمهوری خود را فراهم کند در همان حال نیز که این نمایش روی صحنه بود بسیاری از ساواکیها و عناصر وابسته به رژیم سابق به گرد مدنی حلقه زده و پست های حساس استانداری را اشغال کرده بودند . در آن دوره کتابی در کشور منتشر شد که مدنی در آن به تمجید از رضا شاه پرداخته بود ، مدنی در صدد تکذیب محتوای این کتاب بر آمد ولی ممکن نشد ،

همزمان با استانداری خوزستان مدنی فرماندهی نیروی دریایی را نیز بر عهده داشت ، وی با سوء استفاده از این سمت و با مانورهای پشت سر هم تلاش داشت تا خود را به عنوان تنها فرد شایسته برای سمت ریاست جمهوری در سطح جامعه معرفی کند ولی با انتشار اخباری مبنی بر ارتباط او با بختیار و آن هم بعد از تسخیر لانه جاسوسی عرصه را بر مدنی تنگ کرد . اسناد فراوانی از لانه جاسوسی درباره مدنی کشف شده بود که دیگر مجالی برای انکار باقی نمی گذاشت . در آن زمان نواری منتشر شد که پیش از سقوط رژیم پهلوی از مکالمات مدنی ضبط شده بود .

«مدنی» در این نوار امام خمینی را به عنوان فردی معرفی کرده بود که بیخودی در سیاست دخالت می کند و از این که امام بختیار را نخست وزیر قانونی نمی داند اظهار گلایه کرده بود. بر اساس گزارشات ساواک مدنی جلسات متعددی در منزل مسکونی خود با شرکت دکتر علی امینی و شاپور بختیار داشته و اعضای کابینه ازهاری و بختیار پیوسته با او در تماس بوده اند.

نگارنده-پیراسته فر:من متوجه نشدم که چراروزنامه اطلاعات«تیمسارمدنی»رادومین وزیردفاع نامیده است!

مرگ تیمسارمدنی

در روز ۲۳ بهمن ۱۳۸۴ شمسی دکتر احمد مدنی پس از یک بیماری نسبتاً طولانی در اثر ابتلا به سرطان، در ایالت کلرادو در آمریکا درگذشت.

                                                             ***

نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران

نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری در پنجم بهمن ۱۳۵۸ خورشیدی برگزار شد و پس از پایان رای‌گیری شمارش آرا چند روز به طول انجامید تا اینکه در نهایت در ۹ بهمن ستاد انتخابات کشور اعلام کرد که ۶۷.۴ درصد واجدین شرایط شرکت کردند و در مجموع ۱۴ میلیون و ۱۵۲ هزار و ۸۸۷ رای از مردم اخذ شد که نامزدها به ترتیب زیر انتخاب شدند.

۱- ابوالحسن بنی صدر، ۱۰ میلیون و ۷۰۹ هزار و ۳۳۰ رأی

۲- سید احمد مدنی، ۲میلیون و ۲۲۴هزار و ۵۵۴ رأی

۳- حسن ابراهیم حبیبی، ۶۷۴ هزار و ۸۵۹ رأی

۴- داریوش فروهر،۱۳۳ هزار و ۴۷۸ رأی

۵- صادق طباطبایی، ۱۱۴ هزار و  ۷۷۶ رأی

۶- کاظم سامی، ۸۹ هزار و ۲۷۰ رأی

۷- صادق قطب زاده، ۴۸ هزار و ۵۴۷ رأی

۸- محمد مکری، ۲هزار و ۱۱۰ رأی

۹- آرای باطله مأخوذه، ۱۴۹ هزار و ۶۹۸ رأی

*ریاست جمهوری بنی‌صدر تنها ۱۷ ماه به طول انجامید

فراراولین رئیس جمهورایران از کشور

بنی صدربعلت تعلقات به جبهه نفاق،با رهبرمنافقین(مسعودرجوی)با خلبان مخصوص شاه(سرهنگ بهزادمعزی)به فرانسه پناهده شد.

نامه تیمسارمدنی به امام خمینی/بعدازفرارازکشور

سه ماه پس از خروج از ایران مدنی در تاریخ ۱۹ آذر ۱۳۵۹ نامه سرگشاده‌ای به آیت الله خمینی نوشت که بخش‌های کوچکی از آن نامه در اینجا ذکر می‌شود:

 اولین دولت جمهوری اسلامی«کابینه بازرگان»

 

عباس امیرانتظام (سرپرست تشکیلات نخست وزیری و سخنگوی دولت)، سرلشگرمحمدولی قرنی (رئیس ستاد ارتش)، صادق قطب زاده (رئیس رادیو و تلویزیون)، کریم سنجابی(وزیر خارجه)، احمد صدر حاج سید جوادی(وزیر کشور)، مصطفی کتیرائی (وزیر مسکن و شهرسازی)، یوسف طاهری قزوینی(وزیر راه وترابری)، علی اکبر معین فر(وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه)،

کاظم سامی (وزیر بهداری و بهزیستی)، داریوش فروهر( وزیر کارو امور اجتماعی)، ابراهیم یزدی(معاون نخست وزیر در امور انقلاب)، یدالله سحابی(وزیر مشاور در طرح های انقلاب)، علی اردلان(وزیر دارایی و امور اقتصادی)، اسدالله مبشری(وزیر دادگستری)، عباس تاج(وزیر نیرو)، علی محمد ایزدی(وزیر کشاورزی)، سیدرضا صدر(وزیر بازرگانی)، حسن نزیه(رئیس شرکت نفت)، علی شریعتمداری(وزیر علوم و فرهنگ وهنر)، غلامحسن شکوهی (وزیر آموزش وپرورش)، ناصر میناچی(وزیر اطلاع رسانی و تبلیغات)، دریادار احمدمدنی(وزیر دفاع ملی)، حسن اسلامی(وزیر پست و تلگراف و تلفن)، سپهبد محمدعلی نوروزی (سرپرست شهربانی).

اولین وزیردفاع نظام جمهوری اسلامی-تیمسارمدنی
احمد مدنی متولد مرداد ۱۳۰۸ پس از پیروزی انقلاب اسلامی فرمانده نیروی دریایی و اولین وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران در دولت مهدی بازرگان شد.

وی پس از پیروزی انقلاب در کابینه مهندس بازرگان به سمت وزیر دفاع و فرماندهی نیروی دریایی انتخاب شد اما پس از حدود دو ماه از وزارت دفاع کناره گرفت. پس از آن بنا به خواست مهندس بازرگان، وی مدتی عهده دار استانداری خوزستان شد.

 او در بهمن سال ۱۳۵۸ در نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران شرکت کرد و حائز رتبه دوم شد. مدنی در انتخابات مجلس اول نیز از حوزه کرمان به نمایندگی مجلس انتخاب شد اما اعتبارنامه او در مجلس تصویب نشد. 

وی از سوی دانشجویان خط امام به جاسوسی و ارتباط با آمریکا متهم شد، لذا در اواسط سال ۱۳۵۹ برای همیشه از کشور خارج شد و به آمریکا مهاجرت کرد.

احمد مدنی در بهمن ۱۳۸۴ پس از یک بیماری نسبتاً طولانی در اثر ابتلا به سرطان، در ایالت کلرادو در آمریکا درگذشت.

دومین وزیردفاع تیمسارریاحی:۹ماه وزیردفاع یود
«تیمسار سرتیپ محمدتقی ریاحی» متولد سال ۱۲۸۹ در ۱۱فروردین  ۱۳۵۸ و همزمان با رفراندم جمهوری اسلامی در دولت موقت انقلاب به نخست وزیری مهندس مهدی بازرگان، بعنوان دومین وزیر دفاع ملی جمهوری اسلامی ایران منصوب شد، اما سرانجام و پس از شش ماه ( ۲۸ شهریور ۱۳۵۸)از این منصب استعفا داد و به فرانسه(شهر نیس در جنوب فرانسه) مهاجرت کرد و تا پایان عمر(مرداد۱۳۶۷) در این کشور ماند.مُرد.

سومین وزیردفاع کابینه بازرگان:مصطفی چمران

«دکترمصطفی چمران» در تاریخ ۷ مهر ۱۳۵۸ به عنوان وزیر دفاع ملی، منصوب شد.

مهدی بازرگان به مدت ۹ ماه (۲۷۵ روز) از بهمن ۱۳۵۷ تا آبان ۱۳۵۸ سمت نخست وزیری دولت موقت را بر عهده داشت تا اینکه پس از« اشغال سفارت آمریکا» توسط دانشجویان در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ هیات دولت به ریاست مهندس بازرگان تشکیل جلسه داد وبرای بار سوم استعفا داد؛ استعفایی که بسیاری آن را نارضایتی دولت موقت از اشغال سفارت آمریکا می‌دانستند اما خود بازرگان در کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» گفته که استعفایش به دلیل حمله به سفارت نبوده و سه ماه قبل از استعفای نهایی، سران کشور از این تصمیم آگاه بوده‌اند.

بازرگان بعد از استعفا از نخست وزیری در دوره اول مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد.

رییس دولت موقت در دی ماه  ۱۳۷۳ ضمن سفر درمانی خود در ژنو درگذشت و بعد از انتقال پیکر او به تهران و تشییع از مقابل حسینیه ارشاد، در قم دفن شد.

همه وزیران دفاع(ازاول انقلاب اسلامی تاکنون):

تیمساراحمدمدنی


احمد مدنی در مرداد ماه ۱۳۰۸ در شهر کرمان به دنیا آمد و دوره ابتدائی و متوسطه را در همین شهر طی کرد و سپس برای ادامه تحصیل به تهران رفت و در دانشکده حقوق نام نویسی کرد.

مدنی سال بعد جزو داوطلبان اعزامی دانشجویان نیروی دریایی برای ادامه تحصیلات به انگلستان رفت و در سال ۱۳۳۱ به درجه ناوبان دومی و در آبان ماه ۱۳۴۸ نیز به درجه دریاداری رسید.

وی پس از پیروزی انقلاب در کابینه دولت موقت به سمت وزیر دفاع و فرماندهی نیروی دریایی انتخاب شد، اما پس از حدود دو ماه از وزارت دفاع کناره گرفت و مدتی عهده دار استانداری خوزستان شد.

مدنی در پی به دست آمدن اطلاعاتی از اسناد مکشوفه در سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان خط امام، به جاسوسی و ارتباط با آمریکا متهم و در اواسط سال ۱۳۵۹ برای همیشه از کشور خارج شد و به آمریکا مهاجرت کرد.

چمران خمینی یا چمران بازرگان؟

مصطفی چمران (۱۳۶۰-۱۳۵۸)مصطفی چمران در سال ۱۳۱۱ در خیابان پانزده خرداد تهران، متولد شد. تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه آغاز و مقطع متوسطه را نیز در مدرسه دارالفنون و البرز گذراند؛ در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال ۱۳۳۶ در رشته الکترومکانیک فارغ‏ التحصیل شد.

چمران در سال ۱۳۳۷ با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به امریکا اعزام و در کنار معروف‏ترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه امریکا (برکلی) با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما شد.

بعد از وفات عبدالناصر رئیس جمهور وقت مصر بود که چمران به کمک امام موسی‏ صدر رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان امل را بنا کرد و به مبارزه در لبنان پرداخت تا اینکه پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷، پایانی بر ۲۳ سال هجرت او شد.

چمران اندکی پس از بازگشت به ایران، معاونت نخست‏ وزیری در امور انقلاب را برعهده گرفت و مهمترین نقطه کارنامه او در این مقطع، در شهر پاوه و در مقابله با گروهک‌های ضد انقلاب رقم خورد.

دکتر چمران بعد از این پیروزی بی‏‌نظیر به تهران احضار و از طرف امام‏ خمینی (ره)، به وزارت دفاع منصوب شد.

در پست جدید، برای تغییر و تحول ارتش از یک نظام طاغوتی، به یک سلسله برنامه‏‌های وسیع بنیادی دست زد که پاک‏سازی ارتش و پیاده کردن برنامه‌‏‌های اصلاحی از این قبیل است.

نمایندگی مردم تهران در مجلس اول و نیز نمایندگی رهبر انقلاب در شورای عالی دفاع از دیگر مسئولیت‌های «اولین وزیر دفاع شهید»دکترمصطفی چمران بود.

او سرانجام در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ هنگامی که برای معرفی و توجیه فرمانده جدید محور دهلاویه به این منطقه رفته بود، در خط مقدم نبرد، بر اثر اصابت ترکش خمپاره ۶۰ دشمن از ناحیه سر زخمی و در راه انتقال به اهواز به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 وزرای دفاع

جواد فکوری (۱۳۶۰)سرلشکر خلبان جواد فکوری در ۱۷ دی ۱۳۱۷ در محله چرنداپ شهر تبریز متولد شد.

خلبانی جنگنده اف-۴ را در ایران و آمریکا آموزش دید و پس از انقلاب با شروع جنگ تحمیلی به عنوان یکی از طراحان عملیات‌های نیروی هوایی ایران به کار خود ادامه داد که طراحی عملیات‌های منحصر به فرد کمان ۹۹ (۱۴۰ فروندی) و عملیات H۳ ازجمله نقاط درخشان کارنامه او محسوب می‌شود.

در سال ۱۳۵۹ او و نیروی هوایی بحران ناشی از کشف کودتای نوژه را از سرگذراندند، علیرغم پاکسازی‌های گسترده و سوظن دولت انقلابی، فکوری (به عنوان فرمانده نیرو) موفق به احیای فعالیت روزمره و پرواز‌های عملیاتی نیروی هوایی شد.

با برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری و پس از تشکیل کابینه محمدعلی رجایی او با حفظ سمت به عنوان وزیر دفاع برگزیده شد و به عضویت دولت درآمد.

در شهریور ماه ۱۳۶۰ و با نزدیک شدن زمان اجرای عملیات شکست حصر آبادان، سرهنگ فکوری به پیشنهاد تیمسار فلاحی به ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی منتقل شد.

سرانجام در ۷ مهرماه سال ۶۰ وقتی او به همراه جمع دیگری از فرماندهان ارتش و سپاه، ازجمله تیمسار فلاحی، نامجو، کلاهدوز و جهان آرا در راه بازگشت از جبهه برای ارائه گزارش خدمت حضرت امام خمینی بود، بر اثر سقوط هواپیمای سی-۱۳۰ به شهادت رسید.

 وزرای دفاع

موسی نامجو (۱۳۶۰)سیدموسی نامجو در سال ۱۳۱۷ در بندرانزلی بدنیا آمد و پس از انجام تحصیلات ابتدایی و متوسطه به تحصیل در دانشکده افسری ادامه داد و به درجه افسری رسید.

در سال ۱۳۳۷ به عنوان یکی از بهترین شاگردان، دیپلم ریاضی گرفت و وارد دانشکده نقشه برداری دانشکده افسری (امام علی) گردید و با مدرک لیسانس نقشه برداری (درجه ستوان دومی) در سال ۱۳۴۰ از دانشکده افسری فارغ التحصیل شد.

شهید نامجوی، فرمانده ای که روانشناس بود + تصاویر

«شهیدموسی ناجو» به زبان‌های فرانسه و انگلیسی آشنایی داشت و در زمان پیروزی انقلاب، عضو هیئت علمی دانشکده افسری بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سمت فرماندهی دانشکده منصوب شد و پس از شهادت دکتر چمران به عنوان نماینده امام (قدس سره) در شورای عالی دفاع منصوب گردید و به اندازه‌ای با امام (ره) محشور بود که امام او را سید موسی خطاب می‌کردند؛ پس از آن به عنوان وزیر دفاع به کابینه شهید باهنر راه یافت.

وقتی پیشنهاد پست وزارت دفاع را به او دادند، گفته بود، اجازه دهید در دانشکده افسری بمانم، چون اگر دانشکده افسری درست شود، به منزله «فیضیه» ارتش خواهد شد و ارتش شما را درست خواهد کرد. شهید رجایی ضمن تجلیل از او، پست وزارت دفاع را به دیگری واگذار کرد.

علاقه او به دانشگاه افسری ارتش به حدی بود که هنگام گرفتن رای اعتماد از مجلس برای وزارت دفاع اینگونه خود را معرفی کرد: «سرهنگ سید موسی نامجو فرمانده دانشگاه افسری، مامور در وزارت دفاع.»

نامجو که پس از انتقال سرهنگ جواد فکوری از وزارت دفاع به ستاد فرماندهی ارتش، جایگزین او شده بود، سرانجام به همراه چند تن دیگر از فرماندهان ارتش و سپاه، بعد از پایان موفقیت‌آمیز عملیات ثامن‌الائمه، در راه بازگشت به تهران جهت ارائه گزارش به حضرت امام (ره) بر اثر سقوط هواپیما به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

وزرای دفاع

محمد سلیمی (۱۳۶۴-۱۳۶۰)امیر سرلشکر محمد سلیمی که در زمان جنگ تحمیلی مسئول دفتر مشاوره حضرت امام خمینی (ره) در امور نظامی و مسئول ستاد جنگ‌های نامنظم را برعهده داشت، در زمان حضور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دفاع مقدس نیز از جمله افرادی بوده که نزدیکترین ارتباط را با ایشان داشته است.

سلیمی در دولت سوم با درجه سرهنگی به وزارت دفاع برگزیده شد و سال‌ها بعد در خرداد ۱۳۷۹، با کناره‌گیری امیر سرلشکر علی شهبازی، به عنوان دومین فرمانده کل ارتش (پس از تغییر ساختار ارتش) منصوب و به درجه سرلشکری نائل آمد.

یک روز پس از این انتصاب، امیر سرلشکر سلیمی نشان درجه یک نصر را نیز از رهبر معظم ایران و فرماندهی کل قوا دریافت کرد.

امیر سرلشکر سلیمی در شهریور ۱۳۸۴ از این مقام استعفا داد و دهم بهمن ماه سال گذشته، پس از تحمل یک دوره بیماری، دعوت حق را لبیک گفت.چه کسانی سکان‌دار وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح  بوده‌اند؟

محمدحسین جلالی (۱۳۶۸-۱۳۶۴)با تشکیل کابینه دولت چهارم، محمدحسین جلالی به عنوان وزیر دفاع و پشتیبانی نیرو‌های مسلح انتخاب شد تا این مسئولیت را برای چهار سال برعهده بگیرد.

جلالی که از فرماندهان عالیرتبه نیروی هوایی ارتش بود، به دستور حضرت امام (ره) برای کمک در تشکیل نیروی هوایی سپاه انتخاب گردید و در حدفاصل ۲۸ دی ۱۳۷۰ تا آبان ۱۳۷۶ فرماندهی نیروی هوایی سپاه را بر عهده گرفت.

اکبر ترکان (۱۳۷۲-۱۳۶۸)اکبر ترکان که وزارت دفاع و پشتیبانی نیروی‌های مسلح را در دولت پنجم برعهده گرفت، تنها فرد غیر نظامی است که در جمهوری اسلامی ایران به مقام وزارت دفاع رسیده است.

اکبر ترکان درگذشت

وی از ۱ تیر ۱۳۶۰ تا ۴ مرداد ۱۳۶۱ استاندار ایلام و از ۱۵ تیر ۱۳۶۲ تا ۱۴ بهمن ۱۳۶۳ استاندار هرمزگان نیز بوده‌است.

وزیرنفت(زنگنه) ووزیردفاع(اکبرترکان)

محمد فروزنده (۱۳۷۶-۱۳۷۲)
محمد فروزنده در دولت ششم به عنوان هشتمین وزیر دفاع تاریخ انقلاب اسلامی انتخاب و از مجلس شورای اسلامی رای اعتماد گرفت و چهار سال این مسئولیت را برعهده داشت.

چه کسانی سکان‌دار وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح  بوده‌اند؟

رئیس قضا(اژه ای ووزیردفاع(محمد فروزنده)

وی پس از این دوره با حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان پنجمین رییس بنیاد مستضعفان انتخاب شد.

وزرای دفاع

علی شمخانی (۱۳۸۴-۱۳۷۶)امیر دریابان علی شمخانی متولد ۱۳۳۴ اهواز، در طول هشت سال دفاع مقدس به عنوان فرمانده سپاه خوزستان، فرمانده نیروی زمینی، قائم مقام فرمانده کل و وزیر سپاه نقش به سزایی در طراحی، فرماندهی و پشتیبانی از عملیات‌های مختلف رزمندگان اسلام در میدان نبرد ایفا کرد و به دلیل ابراز شایستگی در رده‌های مختلف فرماندهی جنگ از سوی فرماندهی معظم کل قوا، مفتخر به دریافت سه مدال فتح شد.

شمخانی یک سال پس از پایان جنگ تحمیلی (سال ۱۳۶۸)، با حکم فرماندهی معظم کل قوا، حضرت آیت الله خامنه‌ای، ضمن انتقال از سپاه پاسداران به ارتش، با دریافت درجه سرتیپی (دریاداری) فرماندهی نیروی دریایی ارتش را بر عهده گرفت.

او چند ماه پس از تصدی فرماندهی این نیرو، در اجرای راهبرد جدید دریایی جمهوری اسلامی ایران، فرماندهی مشترک نیروی دریایی ارتش و سپاه و قرارگاه دریایی خاتم الانبیاء (ص) را عهده دار شد و در مدت فرماندهی هشت ساله در قرارگاه دریایی خاتم الانبیاء (ص) ضمن طراحی و اجرای ساختار جدید نیرو‌های دریایی ارتش و سپاه و تعیین حدود مأموریت‌های دو نیرو، تشکیلات رزمی نیرو‌های دریایی ارتش و سپاه را با ایجاد تحول اساسی در سلاح ها، تاکتیک‌ها و عملیات مشترک دو نیرو، تجدید سازمان کرد.

در سال ۷۶، دریادار شمخانی به عنوان وزرای دفاع معرفی و از مجلس رای اعتماد گرفت و دو سال بعد نیز به دریافت درجه سرلشکری (دریابانی) از سوی فرمانده معظم کل قوا مفتخر شد.

وی هم‌اکنون، دبیر شورایعالی امنیت ملی است.

وزرای دفاع

مصطفی محمدنجار (۱۳۸۸-۱۳۸۴)سردار مصطفی محمدنجار متولد سال ۱۳۳۵ در تهران، مدرک مهندسی مکانیک با گرایش طراحی جامدات را از دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی و مدرک فوق لیسانس در رشته اجرایی با گرایش مدیریت استراتژیک را از سازمان مدیریت صنعتی اخذ کرد.

او پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی با عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از سال ۱۳۵۷ در مسئولیت‌های مختلف دفاعی ازجمله ارزشیابی استان سیستان و بلوچستان، رئیس بنیاد تعاون، معاون خودکفایی صنایع دفاعی و رئیس گروه جنگ افزاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، عضو هیأت مدیره سازمان صنایع دفاع، رئیس گروه صنایع تسلیحاتی، رئیس گروه صنایع مهمات سازی و معاون برنامه ریزی و توسعه سازمان صنایع دفاع مشغول به خدمت شد.

در سال ۱۳۸۴ نجار به عنوان وزیر دفاع از مجلس رای اعتماد گرفت و تا سال ۱۳۸۸ در این سمت باقی ماند.

وزرای دفاع

احمد وحیدی (۱۳۸۸-۱۳۹۲)سردار احمدی وحیدی متولد سال ۱۳۳۷ در شیراز ازجمله فرماندهان ارشد سپاه در طول دفاع مقدس و سال‌های پس از آن است که مسئولیت‌های مهمی همچون فرماندهی قرارگاه‌های عملیاتی و اطلاعاتی سپاه، فرماندهی نیروی قدس، معاونت طرح و برنامه و امور بین‌المللی وزارت دفاع، جانشینی وزارت دفاع و پشتیبانی نیرو‌های مسلح، ریاست کمیسیون سیاسی، دفاعی و امنیتی مجمع تشخیص مصلحت نظام، ریاست کارگروه سیاسی، دفاعی و امنیتی دولت نهم در تدوین برنامه پنجم توسعه کشور را برعهده داشت.

در دولت دهم، پس از آنکه سردار وحیدی به عنوان وزیر دفاع به مجلس معرفی شد، رسانه‌های صهیونیستی، به بهانه واهی نقش وی در انفجار آمیا، دست به غوغاسالاری زدند که همین امر موجب شد دهم شهریور ۸۸، نمایندگان مجلس نهم در جریان رای اعتماد به او، حمایت قاطعی را از او انجام دهند و حتی تنها نماینده‌ای که قرار بود در مخالفت با وزارت سردار وحیدی نطق ایراد کند، از این کار منصرف شود.

وزرای دفاع

حسین دهقان (۱۳۹۲ تا پایان امروز)حسین دهقان در سال ۱۳۳۵ در شهرضا دیده به جهان گشود. وی دارای مدرک دکترای مدیریت از دانشگاه تهران است.

دهقان در مقام فرماندهی سپاه تهران در سال‌های دهه ۶۰ که تحولات بسیار مهمی در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی و امنیتی در مرکز کشور در جریان بود ضمن قرار گرفتن در جایگاه مدیریت شرایط بحرانی ناشی از تحرکات ضد انقلاب، نقش تعیین کننده‌ای در ایجاد امنیت پایدار در تهران ایفا کرد.

در این راستا وی با فرماندهی سپاه یکم و قرار گاه عملیاتی ثارالله در سال‌های دفاع مقدس، فرماندهی عالی مجموعه یگان‌های رزمی استان تهران را عهده دار شد.

پیروزی‌های غرور آفرین لشکر‌ها و تیپ‌های این استان در عملیات‌های متعدد نشان روشنی از شایستگی‌های وی در مقام فرماندهی یگان‌های عملیاتی به حساب می‌آید.

فرماندهی نیروی هوایی سپاه که اولین یگان بهره بردار از موشک‌های زمین به زمین در مجموعه نیرو‌های مسلح بود ضمن به محک زدن توانمندی ایشان در توسعه و هدایت یک یگان رزمی نوین که تجربه مشابهی در کشور نداشته است، قدرت فرماندهی و مدیریت وی در هدایت عملیاتی یکی از مؤثرترین یگان‌های رزمی نیرو‌های مسلح را به نمایش گذاشت.

سردار دهقان در طول سال‌های پس از پایان دفاع مقدس با پذیرش مسئولیت جانشینی ستاد مشترک سپاه و بنیاد تعاون این نهاد انقلابی در سازماندهی جدید سپاه متناسب با شرایط پس از جنگ و همچنین فعال سازی ظرفیت‌های سپاه در حوزه سازندگی و خدمات رسانی به کارکنان آن نیز پایه گذار فعالیت‌ها و اقدامات نوینی در کشور شد.

حضور سردار دهقان در جایگاه جانشینی وزیر دفاع و پشتیبانی مسلح در دولت‌های هفتم و هشتم و نقش تاثیر گذار وی در ورود بخش دفاعی کشور به عرصه جدیدی از قدرت سازی در حوزه‌های سخت و نرم در ردیف ارزشمند‌ترین فعالیت‌های وی در طول سال‌های حضور وی در نیرو‌های مسلح است.

سردار دهقان همچنین مدتی به عنوان رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران، خدمت کرد.

حسین دهقان مرداد سال ۱۳۹۲ به عنوان گزینه دولت یازدهم برای تصدی وزارتخانه دفاع به مجلس شورای اسلامی معرفی شد و با کسب اکثریت آرا (اخذ شده ۲۸۴/ موافق: ۲۶۹ رای؛ مخالف: ۱۰ رأی؛ ممتنع: ۵ رأی) از مجلس رای اعتماد گرفت و به عنوان وزیر دفاع مشغول به فعالیت شد.

دولت آیت الله رئیسی

گزارش امیر آشتیانی از عملکرد یک‌ساله وزارت دفاع/ با ۳۵۰۰ شرکت بخش خصوصی همکاری داریم

امیر «آشتیانی» با رای قاطع وزیر دفاع شد

امیر سرتیپ ستاد محمدرضا آشتیانی به عنوان وزیر دفاع، پشتیبانی و نیروهای مسلح انتخاب شد.

 ۳ شهریور ۱۴۰۰ مجلس شورای اسلامی به امیر سرتیپ ستاد محمدرضا آشتیانی با ۲۷۴ رای موافق، ۴ رای مخالف، ۴ ممتنع و ۲ رای سفید اعتماد کرد و به عنوان وزیر دفاع، پشتیبانی و نیروهای مسلح  برای چهار سال آینده راهی دولت سیزدهم شد.

آشتیانی متولد سال ۱۳۳۹ تهران و دارای مدرک تحصیلی دکتری تخصصی علوم دفاعی راهبردی و عضو هیأت علمی دانشگاه عالی دفاع ملی با مرتبه دانشیاری است.

جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، رئیس بازرسی و ایمنی ستاد کل نیروهای مسلح، جانشین فرماندهی کل ارتش جمهوری اسلامی ایران، عضو هیأت رئیسه فرماندهی نیروی زمینی ارتش، فرماندهی یگان‌های رزمی در دوران دفاع مقدس و خدمت در مشاغل راهبردی، فرماندهی، ستادی و اطلاعاتی کشور از جمله سوابق مدیریتی و اجرایی وی در حوزه دفاعی و نظامی است.

داگاه سران"حزب توده"ناخداافضلی"پرتوی ومهندس شرمینی

«دکترمرتضی یزدی» کیست؟...ماجرای «فراردستجمعی رهبران حزب توده اززندان قصر»رادرادامه خواهیددید.

اعترافات سران حزب توده دردادگاه 

در ۱۷ بهمن ۶۱، بیش از ۵۰ نفر از اعضای رهبری و کادرهای فعال آن از جمله نورالدین کیانوری، مریم فیروز، منوچهر بهزادی، ابوتراب باقرزاده، عباس حجری، اسماعیل ذوالقدر، رضا شلتوکی، تقی کی‌منش، علی عمویی، عبدالحسین آگاهی، احمدعلی رصدی، مهدی کیهان، رفعت محمدزاده، آصف رزمدیده، صابر محمدزاده، هوشنگ ناظمی، ملاحسن قزلچی، کیومرث زرشناس، فاطمه ایزدی و...درمرحله دوم در ۷ اردیبهشت ۱۳۶۲ حدود ۷۰۰ تن دیگر از اعضای باقیمانده رهبری و اعضای سازمان مخفی حزب به بهانه مقابله با طرح کودتای نظامی دستگیر شدند و این دستگیری‌ها تا ماه‌های بعد هم ادامه داشت.

«نادرشرمینی»

متن سند:محترما معروض می دارد مهندس نادر فرزند محمد کریم شهرت شرمینی دارنده شناسنامه ۱۰۸۱۰ صادره از مشهد عضو کمیته مرکزی حزب منحله توده در تاریخ به وسیله مأمورین دستگیر و طبق ماده ۵ در لشگر ۲ زرهی بازداشت گردید.
از بازجوئی که از نامبرده به عمل آمده عضویت خود را در «حزب توده» تأیید و می گوید در سال ۱۳۲۵ وارد سازمان جوانان حزب توده گردیدم و در کنگره دوم به سمت نماینده جوانان عضو کنگره بودم و نیز در کنگره در ۵ اردیبهشت ۱۳۲۷ به عضویت کمیته مرکزی حزب توده انتخاب شدم.


«نادرشرمینی»اظهار می کند مسئولیت بنده عضویت در کمیته مرکزی سازمان جوانان (حزب توده) بوده و اعضاء کمیته مرکزی سازمان جوانان ۳۰ نفر بودند که ۷ نفر آنها عضو هیئت دبیران بودند و تا زمستان سال ۱۳۳۰ عضو کمیته مرکزی سازمان جوانان بودم سپس به تشکیلات کل شهرستانها منتقل شدم و مسئولیت تشکیلات کل(حزب توده) شهرستانها ابتدا به عهده قاسمی و بعدا به عهده مهندس علوی عضو هیئت اجرائیه حزب بوده است.
نامبرده می گوید رابط من با هیئت اجرائیه شخصی به نام محمودی بوده و من در تشکیلات شهرستانها مسئول شهرستانهای خوزستان.اراک.بروجرد.ملایر بودم.

و عبدالهی نام عضو کمیسیون(حزب توده) خوزستان بود و کارمند کمیسیون(حزب توده) اراک.ملایر.بروجرد شخصی به نام آرام بوده است.

و مسئول حزب در خوزستان در آن موقع شخصی به نام عمانی بوده و مدعی است که در اواخر سال ۱۳۳۱ کمیسیون خوزستان را از او می گیرند.

آیا حزب توده از جزئیات کودتا مطلع بود؟
«نادرشرمینی» اظهار می کند مسئولیت نوشتن کتاب و مقالات صلح به عهده بنده بوده است و از طرف حزب هم اشخاصی مانند خرسندی.محمود.دکتر جهان.ستوده.فرهاد بمن معرفی شده بودند که در مورد نوشتن جزوه صلح با من همکاری و همفکری نمایند و نشریات صلح خود را به نظر دکتر مرتضی یزدی  عضو هیئت اجرائیه حزب می رساندم.


و می گوید اعضاء هیئت دبیران سازمان جوانان(حزب توده) عبارتند از:

متقی.غبرائی.تسلیمی.سمیعی.باقری

 اعضاء کمیته مرکزی سازمان جوانان(حزب توده) عبارتند از: ضیائی.اسدی.رسولی.پازوکی.محمودزاده.اویسی.طلوعی.کلانتری.طهوری.نمازی.نیکرو.فراست.نیکخواه.باغدانیان.باجلوندی.بهرامی.شهبازیان.رضاخانلو.ارشاک

«نادرشرمینی»  اظهار می کند اعضاء کمیته ایالتی تهران تا آنجائی که به خاطر دارم عبارتند از :

قریشی.شاندرمنی.جزنی.علوی.عباس زاده بودند.

«نادرشرمینی» اضافه می کند دکتر رادمنش دبیر حزب در ششمین کنگره حزب کمونیست بلغارستان شرکت نموده است.
نظریه : مهندس نادر شرمینی در سال ۲۵ وارد سازمان جوانان حزب توده می گردد و سپس عضو کمیته مرکزی سازمان جوانان گردیده و در ۵ اردیبهشت ۱۳۲۷ به سمت نماینده سازمان جوانان در کنگره دوم شرکت و عضو کنگره می شود و نیز در کنگره دوم حزب به سمت عضو کمیته مرکزی حزب توده علاوه بر عضویت در کمیته مرکزی سازمان جوانان انتخاب می شود (طبق اعتراف متهم و طبق صفحه ۷۷ مسائل حزبی کنگره دوم حزب توده) به طوریکه نامبرده اعتراف دارد تا اواخر سال ۱۳۳۰ عضو کمیته مرکزی سازمان جوانان بوده و بعدا به علت انتقاداتی که هیئت اجرائیه حزب از او می نماید از کمیته مرکزی سازمان جوانان معزول و به تشکیلات کل شهرستانها منتقل و مسئول شهرستانهای خوزستان.اراک.ملایر.بروجرد می گردد.

و اینکه اظهار می کند در اواخر سال ۱۳۳۱ هیئت اجرائیه حزب کمیسیون خوزستان را از من گرفت کذب محض است (طبق اعتراف مهندس کرمان که می گوید بنده مسئول کمیسیون خوزستان بودم و مهندس شرمینی مسئول بنده بوده است) و تا زمان دستگیری مسئولیت شهرستانهای خوزستان و اراک و ملایر و بروجرد به عهده مهندس شرمینی بوده.

طبق اطلاع موثق نیز مهندس شرمینی مسئولیت شهرستانهای کرمانشاه و اصفهان را هم علاوه بر شهرستانهای مزبور عهده دار بوده است و برای فرار از مجازات مسئولیت های خود را به طور مشروح بیان نمی کند.
و اینکه می گوید عضو کمیته مرکزی سازمان جوانان بودم کذب محض است نامبرده دبیر سازمان جوانان بوده که به علت چپ رویهای زیاده از حد از سازمان جوانان برکنار می گردد.


علاوه بر آن نامبرده یکی از نویسندگان «روزنامه مردم» بوده و نیز در زمانی که دبیر سازمان جوانان بوده روزنامه رزم تحت نظر و مسئولیت او اداره می شده است (و اینکه اظهار میکند سازمان جوانان تا زمانی که من بودم نشریه نداشت برای فرار از مجازات است و روزنامه رزم ارکان [ارگان] سازمان جوانان حزب چپ رویهای او را ثابت می نماید).
و از طرفی نامبرده پس از ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و انحلال حزب از طرف دادرسی ارتش تحت تعقیب قانونی واقع و مخفی می گردد و اینکه اظهار می کند تحت تعقیب و مخفی نبودم کذب می گوید چون در جرائد نامبرده احضار می گردد و معترف است که یک نفر از دوستانم به من گفته است.
ضمنا نامبرده برای فرار از مجازات است که می گوید بیش از یک مرتبه آنهم قبل از ۱۳۲۸ در جلسات کمیته مرکزی حزب شرکت ننمودم.


طبق اطلاع موثق و اعتراف سایر متهمین بعد از ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و دستگیری سران حزب مهندس شرمینی یکی از افرادی بود که باعث متلاشی نشدن حزب می گردد و به اتفاق ۲ الی ۳ نفر از افراد هیئت اجرائیه حزب مانند دکتر فروتن و دکتر کشاورز که دستگیر نشده بودند حزب را رهبری مینموده است و نقشه فرار سران حزب از زندان در سال ۱۳۲۹ به دست مهندس شرمینی و دکتر فروتن انجام گردیده.
مهندس شرمینی یکی از لیدرهای جناح چپ حزب است (و حتی مادر او که از مهاجرین شوروی می باشد او را فرزند قهرمان نام نهاده طبق برگ پیوست) ضمنا از بازرسی منزل مهندس شرمینی تعداد (۶۸) شصت و هشت اوراق به خط خود او کشف گردیده که به پیوست تقدیم می گردد.


در خاتمه صریحا به عرض می رساند که مهندس شرمینی در مرحله بازجوئی سرسختی عجیبی نشان داده که به احتمال قوی میتوان گفت نامبرده یکی از مأمورین جاسوسی و دوره های عالیه این سازمان بوده است که به نفع بیگانه خدمت میکند و بایستی توجه داشت که مهندس نامبرده در تحقیقات هیچ مطلب تازه که مفید و موجب استفاده باشد نگفته و آنچه را هم که بقول خودش اظهار کرده پیش پا افتاده ترین موضوعاتی است که از بدیهیات اولیه محسوب می شود و خلاصه این شخص با داشتن سمت مهم و مؤثر در حزب توده مهر سکوت بر لب زده و از افشاء حقایق خودداری می نماید.
اینک عین (۳۰)سی برگ بازجوئی او به پیوست تقدیم ستوان زمانی.
مهندس شرمینی عضو کمیته مرکزی حزب توده ـ عضو مؤثر هیئت اجرائیه آن حزب ـ دبیر و اداره کننده سازمان جوان وابسته به حزب ـ مسئول جمعیتهای صلح و غیره که از استراتژی کمونیسم جهانی متابعت می کرد.
هدایت کننده و رهبر جناح چپ آن حزب بوده ـ این شخص در چپ روی مشهور است و کلیه جنایات و خیانتهائی که در سازمان جوانان حزب وجود داشته شخصا هدایت میکرده.
نامبرده طرح فرار زندانیان سال ۱۳۲۹ را ریخته و آن را هدایت کرده است./سرهنگ ستاد منصور.

«دکتر مرتضی یزدی» کیست؟

دکتر مرتضی یزدی (۱۲۷۸... - Stay and Ecotourism .Nodooshan | Facebook

«دکتر مرتضی یزدی» فرزند شیخ محمد حسین مجتهد یزدی ندوشنی، استاد دانشگاه تهران و از مؤسسان حزب توده.
که از فعالین دوران مشروطه و پهلوی به شمار می رفت.
دکتر یزدی در تهران بدنیا آمد و در دارالفنون تحصیل کرد.
در ۱۳۰۰ شمسی مدت کوتاهی به اتهام پخش اعلامیه جنگلیها دستگیر شد و در ۱۳۰۴ با استفاده از بورس دولتی به آلمان رفت و در رشته پزشکی تحصیل کرد.
در ۱۳۱۶ همراه گروه ۵۳ نفر بازداشت شد، پس از شهریور ۱۳۲۰ در جلسه مؤسسان حزب توده حضور یافت و به عضویت کمیته مرکزی انتخاب شد.
پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دستگیر و به اعدام محکوم شد، اما مدتی بعد حکم او با یک درجه تخفیف به حبس ابد تقلیل یافت و در ۱۳۳۸ پس از ابراز تنفر از گذشته خویش و حزب توده و قول همکاری با رژیم پهلوی از زندان آزاد شد.
چندی بعد با افشا شدن همکاری فرزندان دکتر مرتضی یزدی با ساواک، حسین یزدی نیز از حزب اخراج شد.

«دکترمرتضی یزدی »وزیربهداری کابینه  قوام السلطنه

۱۲ مرداد ماه ۱۳۲۵ احمد قوام نخست‌وزیر در کاخ سعدآباد به پیشگاه شاهنشاه باریافت و کابینه نوین خود را با ده تن وزیر که سه تن آنان از حزب توده بودند به شاهنشاه شناساند. وزارت امور خارجه را قوام خود بر عهده گرفت:


۱-وزیر جنگ: سپهبد امیر احمدی

۲-وزیر دادگستری: الهیار صالح

۳-وزیر دارایی: عبدالحسین هژیر

۴-وزیر پست و تلگراف و تلفن: دکتر منوچهر اقبال

۵-وزیر بهداری: دکتر مرتضی یزدی (توده‌ای)

۶-وزیر فرهنگ: دکتر فریدون کشاورز (توده‌ای)

۷-وزیر بازرگانی و پیشه و هنر: ایرج اسکندری (توده‌ای)

۸- وزیر راه: سرلشکر محمد حسین فیروز

۹-وزیر کار و تبلیغات: مظفر فیروز.

۱۰-وزیر کشاورزی: شمس‌الدین امیر علائی.

«دکترمرتضی یزدی» از  ۱۰ مرداد ۱۳۲۵ شمسی تا ۲۲ شهریور ۱۳۲۶ شمسی درکابینه احمد قوام وزیربهداری بوده است

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع مورداستفاده:اسنادانقلاب اسلامی است واما بعلت بهم ریختن جملات ونامفهوم بودنشان،بعدازویرایش،واضافات دیگر+تصاویرمربوطه راافزودم.

فراردستجمعی سران حزب توده اززندان قصر:۲۴ آذر ۱۳۲۹

فرار دسته جمعی توده‌ای‌ها با هماهنگی «سپهبد رزم‌آرا» نخست‌وزیر صورت گرفته است و «سپهبد حاجعلی رزم‌آرا» با این کار قصد داشته اتحاد شوروی را با خود همراه سازد وحکومت رابردست بگیرد.

I don't know... چه می‌دانم...‏: اخگر، مخالفی در میان رهبران حزب توده ایران

«دکترمرتضی یزدی»، نورالدین کیانوری، احمد قاسمی، «عبدالحسین نوشین»، علی علوی، «اکبر شاندرمنی»، «محمود بقراطی»، حکمی و »دکترحسین جودت» ...

برای برنامه‌ریزی نقشه فرار، کمیته‌ای با حضور «سرهنگ محمدعلی مبشری» از رهبران سازمان افسری، «غلامحسین فروتن» عضو کمیته مرکزی و ستوان قبادی تشکیل شد. غلامحسین فروتن در خاطراتش با تشریح نقشه فرار، تدابیر لازم برای اجرای نقشه را چنین توضیح داده است:

«برای اجرای نقشه فرار باید تدابیری اتخاذ می‌شد و تدارکاتی صورت می‌گرفت. این تدابیر و تدارکات عبارت بودند از: یکم، انتقال دو افسر شهربانی عضو حزب به زندان قصر به قسمی که یکی به مأموریت کشیک خارج زندان منصوب شود و دیگری به مأموریت کشیک داخل. یعنی بخش بندهای زندانیان. با این ترتیب افسر کشیک خارج حکم ستاد ارتش را رؤیت می‌کند و همراه با افسر نگهبان داخل، آن را مورد اجرا می‌گذارد و زندانیان را تحویل می‌دهد. بدیهی است چون هر دو افسر عضو حزب‌اند و خود در کار فرار شرکت دارند، اشکالی پیش نخواهد آمد. پس نخستین وظیفه، انتقال دو افسر شهربانی عضو حزب به زندان قصر بود که قبادی مسئولیت آن را عهده گرفت. دوم، تهیه حکم ستاد ارتش، روی کاغذ مارک‌دار ستاد، با ماشین‌تحریر و مهر و امضای ستاد که سازمان افسری آن را بر عهده گرفت. سوم، ده نفر سرباز همراه با یک افسر ارشد که همه از سازمان افسری برگزیده شدند. این افسران داوطلبانه انجام مأموریت را پذیرفتند. فقط به آن‌ها تذکر داده شد که انجام این وظیفه بی‌خطر نیست. سربازان در شب اجرای نقشه، درست پیش از حرکت به‌سوی زندان، در جریان مأموریت خویش قرار گرفتند. افسر ارشد، قبلا عضو سازمان افسری بود. او با درجه سرهنگی فرماندهی سربازان را بر عهده داشت. چهارم، وظیفه تهیه و تدارک کامیون که به حزب محول گردید.»

هنوز مدت کوتاهی از آغاز تدارکات فرار نگذشته بود که «ستوان رفعت محمدزاده» افسر شهربانی عضو سازمان افسری، به مأموریت کشیک داخل زندان قصر منصوب شد. این انتصاب به کمک نفوذ «ستوان قبادی »در شهربانی انجام شده بود که مطابق با روایت غلامحسین فروتن «افسری بود پاکدامن، جدی، خوش‌اخلاق که در شهربانی کم‌و‌بیش نفوذ معنوی داشت و همه صمیمانه او را دوست می‌داشتند». کامیونی که برای فرار لازم بود نیز با هزینه‌ «آرسن آوانسیان» عضو حزب توده ایران خریداری شد. آرسن، در کارگاه تعمیر اتومبیلش، این کامیون را رنگ کرد، بر آن برزنت پوشانید و به شکل خودروی ارتشی درآورد.

​نورالدین کیانوری

در همین هنگام بود که قبادی به کمیته برنامه‌ریزی برای فرار خبر داد که خودش به‌عنوان افسر کشیک خارج از زندان منصوب شده است. حالا گره اصلی اجرای نقشه فرار گشوده شده بود. اما در همین زمان بود که اختلافات رهبران توده‌ای درون زندان، نقشه فرار را قدری به عقب انداخت. رهبران توده‌ای معتقد بودند که تنها اعضای زندانی کمیته مرکزی حزب باید فرار کنند اما سازمان افسری نظر دیگری داشت. به روایت «نورالدین‌ کیانوری»:

«در ماجرای فرار یک اختلاف پیش آمد که مربوط به «خسرو روزبه» می‌شد. رفقای سازمان افسری اصرار زیاد داشتند که روزبه که عضو کمیته مرکزی نبود، حتما با ما از زندان فرار کند. ولی بین روزبه و جودت و قاسمی از زندان شیراز اختلاف پیدا شده بود. قاسمی فردی بود خودخواه و جاه‌طلب. خسرو روزبه هم آدمی نبود که زیر بار احدی برود.».

فراز و فرود توده‌ای‌های یونیفرم‌پوش

با نهایی‌ شدن نقشه فرار و مشخص شدن اسامی زندانیان فراری، عوامل فرار و رهبران زندانی حزب توده باید منتظر شبی می‌شدند که کشیک دو افسر توده‌ای همزمان شود. این اتفاق ابتدا در یکی از شب‌های نیمه آذر ماه رخ داد اما افسران توده‌ای به‌موقع باخبر شدند که در آن شب قرار است رئیس شهربانی از زندان بازدید کند. بنابراین نقشه فرار را عقب انداختند.

سرانجام ۲۴ آذر۱۳۲۹، ساعت ۸ شب برای اجرای نقشه فرار تعیین شد.

در این شب، «اعضای حزب توده،سازمان افسری» که لباس‌های ارتشی پوشیده بودند، سوار بر کامیون راهی زندان قصر شدند.

«فرارزندانیان حزب توده اززندان قصربه‌ روایت کیانوری»، این سربازان و افسران مسلح نبودند و تنها «جلد اسلحه را به کمر بسته بودند» تا اگر نقشه فرار لو رفت، اقدامشان جنبه مسلحانه نداشته باشد. «ستوان خسرو پوریا» از «اعضای سازمان افسران حزب توده» که جزو تیم عملیاتی فراری دادن رهبران توده‌ای بوده، در خاطراتش نوشت:

«در آذر  ۱۳۲۹ به ما اطلاع داده شد که برای مأموریت ‏مشکلی آماده باشید. یک روز هنگام غروب در خانه‌ای واقع در« ‏کوچه رشت جنوب خیابان تخت‌جمشید» و به‌موازات آن بود با ‏«لباس سیویل» جمع شدیم.

در آنجا برای هر یک از ما یک دست لباس ‏نظامی و یک جلد تپانچه که محتوی یک تپانچه پلاستیکی اسباب‌بازی بود، تهیه کرده بودند. لباس‌ها را پوشیدیم و طپانچه‌ها را ‏هم بستیم. شب شد که ‏«سوار یک کامیون ارتشی شدیم که چادر برزنتی داشت» و دو ‏ردیف نیمکت برای نشستن داشت.»

کامیون ارتشی راهی زندان قصر شد در حالی که «فروتن و سرهنگ مبشری، اعضای کمیته هماهنگیِ فرار در اتومبیلی به رانندگی آرسن آوانسیان آن را تعقیب می‌کردند.».

قرار بود اگر در زمان حضور کامیون در زندان قصر، اتومبیل نظامی به زندان نزدیک شود، آرسن با راه انداختن تصادف ساختگی، مانع لو رفتن نقشه فرار شود. حدود ساعت هشت شب ۲۴ آذر ۱۳۲۹، کامیون ارتشی در برابر زندان قصر توقف کرد و به‌ظاهر سرهنگ‌ِ مسئول گروهان، حکم جعلی ستاد ارتش را به «ستوان قبادی »نشان داد که «افسر کشیک زندان قصر» بود. «روایت ستوان پوریا از لحظه فراررهبران حزب توده اززندان قصر»:

«حدود ساعت هشت شب راه ‏افتادیم. ‏کامیون جلوی درب بزرگ زندان قصر توقف کرد.

«سرهنگ واثق ‏«پیاده شد و درب زندان را کوبید. او را نزد ستوان یکم قبادی ‏افسرنگهبان خارج هدایت کردند. بعد از چند لحظه درب بزرگ ‏زندان باز شد و کامیون وارد محوطه گردید. واثق و قبادی هم ‏سوار آن شدند و کامیون به‌سمت زندان شماره چهار سیاسی راه ‏افتاد. آن دو نفر پیاده شدند و به پاسبان درب آهنی شماره چهار گفتند که افسر نگهبان «ستوان محمدزاده» را خبر کند. کامیون ‏دور زد و دنده عقب آمد و در فاصله ۸-۷ متری پلکان ورودی ‏زندان توقف نمود. ما شش نفر از کامیون پیاده شدیم و در دو ‏طرف عقب کامیون ایستادیم. سرهنگ واثق هم به ما فرمان ‏می‌داد. پس از مدتی که نباید از نیم ساعت تجاوز کرده باشد ‏درب زندان شماره چهار باز شد و سرو‌کلۀ رهبران حزبی یکی بعد ‏از دیگری پیدا شد. سرهنگ واثق با ذکر نام یکی یکی آن‌ها ‏را تحویل می‌گرفت....

۱۱ نفر از مسئولان زندان قصر از‌جمله سرهنگ پارسا، رئیس اداره زندان شهربانی و سرگرد کاووسی، رئیس اداره زندان مرکزی بازداشت شده و مورد بازجویی قرار گرفتند./گزیده ای ازماجرای فراربزرگ حزب توده اززندان قصرتهران.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:دراین گزارش ویرایش اندکی انجام گرفته است.

این گفتگو(واگویی خاطرات جنگ) در پاییز۱۳۸۳ و با حضور سردار درودیان سردبیر وقت فصلنامه تخصصی جنگ ایران و عراق انجام شده است، یعنی زمانی که امیر شمخانی وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح بود.

این ۲ هم اکنون نیز از مقامات عالیرتبه نظام جمهوری اسلامی هستند؛ سردار رشید جانشین رئیس ستاد کل   نیروهای مسلح و دریابان شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی است 

 شمخانی: به بنی صدرگزارشات غلطی داده بودند که سپاهی‌ها  دارند عراق راتحریک می کند.

رشید: آیا می‌توان گفت که ارتش و ژاندارمری اطلاعات را به او می‌دادند؟

سرهنگ عطاریان در کنار شهید رجایی رییس جمهور وقت (نفر دوم از راست)

 شمخانی: این دو سازمان سیستم اطلاعاتی داشتند. به هر حال، آن زمان، آمادگی رژیم عراق را برای حمله گزارش دادیم و او تقریباً پذیرفت که خبرهایی هست. به همین دلیل، وقتی به اهواز رفتیم، فردی به نام سرهنگ عطاریان حدود یک هفته پیش از آغاز جنگ، از طرف ستاد مشترک ارتش به اهواز آمد که بعد، فرمانده غرب کشور شد.

 درودیان: او همان فرد توده‌ای بود که بعداً او را دستگیر کردند.  منبع اطلاعات او روسها بودند.

پیراسته فر

شمخانی: به هرحال، او به آنجا آمد و توضیح داد که عراق قصد حمله به ایران را دارد و طرحهایی با نام عقاب و... را مطرح ‌کرد.

به یاد دارم که به او گفتم: شما به ما آر.پی.جی بدهید. او گفت: آر.پی.جی نداریم. در حالی که آن زمان، ارتش خیلی آر.پی.جی داشت، در هر حال در آن جلسه، به ما ابزار ندادند؛ موضوعی که به نوشتن آن نامه تاریخی منجر شد که به داد ما برسید.

در آن جلسه، به او خیلی اصرار کردیم که امکانات تسلیحاتی بگیریم و شهید بقایی را به عنوان نماینده خودمان در اتاق جنگ لشکر ۹۲گذاشتیم. این جلسه در اتاق جنگ لشکر۹۲ تشکیل شد. من و آقای غرضی استاندار خوزستان/بازخوانی اول مهر۱۳۹۴فارس .

چهره / ناخدا افضلی

ناخدا بهرام افضلی ورئیس جمهور،ابوالحسن بنی صدر

ناخدا افضلی در دادگاه (نفر اول از چپ) به همراه پرتوی (نفر سوم)

اعدام ۲فرمانده نیروی دریایی

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:دقت شود :سران "نیروی دریایی" یا جاسوسان امریکابودند ویاازجاسوسان روس بودند وتوده ای

درواقع ۲فرمانده نیروی دریایی که بعدازانقلاب اسلامی به فرماندهی برگزیده شدند"اعدام"شدند/تیمسار«دریادارعلوی»+ناخداافضلی

خاطره آیت الله خامنه‌ای از انتصاب اولین فرمانده نیروی دریایی از سوی بازرگان و اعدام وی

دیدیم یک جناب، با یال و کوپال – ما درست هم این گونه قیافه‌هایی را ندیده بودیم – و با آن تشکیلات و اینها آمد! گفتیم ایشان کیست؟ گفتند فرمانده‌ی نیروی دریایی از طرف نخست وزیر است!

رهبرمعظم انقلاب اسلامی در دیدار تشکّلهای مختلف دانشجویی دانشگاههای تهران گه در تاریخ بیست و هفتم دی ماه ۱۳۷۷ برگزار شد، به انتصاب یکی از فرماندهان ارتش سابق از سوی مهندس بازرگان، نخست وزیر دولت موقت به عنوان فرمانده جدید نیروی دریایی ارتش و سرنوشت او اشاره می کنند که بازخوانی آن خالی از لطف نیست.

متن این سخنرانی به نقل از سایت رسمی رهبرانقلاب بدین شرح است:

من یادم نمی‌رود در اوایل انقلاب، جلسه‌ای به اسم جلسه‌ی شورای عالی دفاع تشکیل شد؛ نخست‌وزیر وقت و چند نفر از مسؤولین، بنده و مرحوم چمران هم به‌عنوان دو نماینده‌ی امام در آن جلسه شرکت کردیم. بعضی از مسائل نظامیِ خیلی سطحی در آن‌جا مطرح می‌شد. البته آن‌وقت، سپاه پاسداران تشکیل شده بود؛ منتها آن را به بازی نمی‌گرفتند! سپاه را جدّی فرض نمی‌کردند، چندان هم از بودن آن راضی نبودند و دلشان می‌خواست سپاه را حذف کنند! عمده، ارتش در آن‌جا مطرح بود.

فرماندهان ارتش هم همان کسانی بودند که در گذشته بودند. البته فرماندهان نیروها فرار کرده، یا دستگیر شده، یا محاکمه شده بودند؛ اینها هم معاونین آنها بودند. مثلاً یک نفر معاون فرمانده نیروی هوایی رژیم شاه، آن روز همه‌کاره‌ی نیروی هوایی شده بود! فرمانده نبود؛ اما همه کاره بود و دلش می‌خواست و می‌کوبید که فرمانده شود؛ بعید هم نبود! اگر آنها بودند، فرمانده می‌گذاشتند؛ کمااین‌که برای فرماندهی نیروی دریایی، یکی مثل آنها را انتخاب کردند!.

همان روزهای اوّل که ما در مدرسه‌ی رفاه بودیم – در همان جوش انقلاب – دیدیم یک جناب، با یال و کوپال – ما درست هم این گونه قیافه‌هایی را ندیده بودیم – و با آن تشکیلات و اینها آمد! گفتیم ایشان کیست؟ گفتند فرمانده‌ی نیروی دریایی از طرف نخست وزیر است!

 بعد هم چند روز که گذشت و یک خرده سوابق اعمالش معلوم شد، کمیته‌ی انقلاب او را گرفت، محاکمه و اعدامش کردند! وضعشان این طور بود؛ اینها را به عنوان فرمانده گذاشته بودند! فرماندهان ارتش آن روز، مثل فرماندهان صالح و مؤمن و انقلابی امروز نبودند. امروز فرماندهان ارتش، واقعاً همه انقلابی و مؤمن و سالمند.

گفتنی است،با رجوع به آرشیو مجلات و مطبوعات اوایل انقلاب معلوم می شود فرمانده مذکور " 

تیمسار دریادار محمود علوی" بود که دربهمن ۱۳۵۹ توسط دادستانی به اتهام جاسوسی و ارتباط با آمریکا دستگیر و اعدام شد.وی همچنین در رژیم گذشته در شرکت فورترس-اکاس-کنتینانتال به عنوان مشاور مخصوص شرکت اف ، آی ، سی با موسسات و ادارات دولتی در رابطه بوده است./۴ تیر۱۳۹۴روزشمار

ماجرای اختلاف ترامپ "رئیس ستادمشترک ارتش آمریکا"جنگ باچین

دونالد​ترامپ:اگرثابت شودکه مارک میلی باهمتای چینی تماس گرفته باشد،بایدبه جرم خیانت محاکمه شود.

واکنشهابه افشاگری تماس پنهانی رئیس ستادارتش آمریکا

۲تماس مخفیانه ۹ آبان ۱۳۹۹و ۱۹ دی ۱۳۹۹ ژنرال مارک میلی باژنرال لی زوچنگ» رئیس ستادکل ارتش خلق.

«نگران نباشید،جنگی رخ نمی دهد،اگررئیس جمهورفرمان جنگ باچین رابدهد،نظامیان آمریکااطاعت نخواهندکرد

این تماس پنهانی را رئیس کنگره«نانسی پلوسی»مطلع بود.

Gen. Mark Milley, in military regalia, speaks at a lectern.

«فرمانده کل ستاد مشترک ارتش آمریکا »اعلام کرد که همزمان با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری اخیر در آمریکا در تماس با همتای چینی خود به او اطمینان خاطر داده که« آمریکا به چین حمله نخواهد کرد».

طبق نوشته کتاب «مخاطره»، که بخش‌هایی از آن پیش از انتشار در مطبوعات آمریکا چاپ شده،

«ژنرال مارک میلی» عنوان کرد که نخستین بار ۴ روز پیش از انتخابات آمریکا و دومین بار ۲ روز پس از حمله به ساختمان کنگره، پنهانی به« ژنرال لی‌ژو چنگ» همتای چینی خود گفته است که «اوضاع در اآمریکا تحت کنترل است

وی تصریح کرد که در نخستین تماس به فرمانده چینی گفته است: «ژنرال لی» به شما اطمینان می‌دهم که دولت آمریکا پابرجاست و همه چیز خوب پیش می‌رود.

«ما هیچگونه تحرک نظامی علیه شما (چین)نخواهیم داشت.» و در تماس دوم خود نیز گفته است: «اگر بنا باشد حمله کنیم، پیش از آن به شما خبر می‌دهم. غافلگیری در کار نخواهد بود

در کتاب «مخاطره» همچنین عنوان شده که« ژنرال مارک میلی» در حول‌وحوش حمله به ساختمان کنگره آمریکا با شماری از سران نظامی دیگر کشورها از جمله روسیه و بریتانیا و پاکستان تماس‌های مشابهی داشته است. همچنین عنوان شده که فرمانده ستاد مشترک ارتش چنان نگران تصمیمات ناگهانی رئیس جمهوری وقت بوده که خواستار به تعویق افتادن تمامی تمرینات نظامی و رزمایش‌های آمریکا در محدوده اقیانوس آرام شده است.caption: President Donald Trump in October 2018 with, from left, Army Chief of Staff Gen. Mark Milley, Defense Secretary Jim Mattis, Chairman of the Joint Chiefs of Staff Gen. Joseph Dunford and Marine Corps Commandant Gen. Robert Neller.

رئیس جمهور دونالد ترامپ در اکتبر 2018 با، از چپ، ژنرال مارک میلی، رئیس ستاد ارتش، جیم متیس وزیر دفاع، ژنرال جوزف دانفورد رئیس ستاد مشترک ارتش و ژنرال رابرت نلر، فرمانده نیروی تفنگداران دریایی.

 دونالد ترامپ، رئیس جمهوری پیشین ایالات متحده در واکنش به اظهارات اخیر مارک میلی او را «ابله» خواند و خواستار «اقدامات قانونی» علیه وی شد. رئیس جمهوری پیشین آمریکا گفت: «اگر ثابت شود که میلی پشت سر رئیس جمهورش با همتای چینی‌ خود مراوده داشته و به چینی‌ها گفته که خبر حمله‌ای را به آنها می‌دهد، به‌گمانم باید به جرم خیانت دادگاهی شود

به‌نوشته رسانه‌های آمریکا، کتاب اخیر همچنین جزئیات تازه‌ای را از تلاش ترامپ برای باقی ماندن در قدرت پس از شکست در برابر بایدن به نمایش می‌گذارد. کتاب «مخاطره» نوشته باب وودوارد، روزنامه‌نگار نامدار واشنگتن پست و رابرت کوستا، بناست طی روزهای آینده در ایالات متحده منتشر شود./منبع اخذشده:یورونیوز۲۴ شهریور ۱۴۰۰

United States

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:واکنشهابه افشاگری فرمانده کل ستاد مشترک ارتش آمریکا

Senator Marco Rubio, a Republican from Florida, speaks during a 'Keep Florida Free' rally with Ron DeSantis, governor of Florida, in Hialeah, Florida, US, on Tuesday, Aug. 23, 2022.

سناتور آمریکایی «مارکو روبیو» با ارسال نامه ای به جو بایدن ، رئیس جمهور آمریکا ، از وی خواست که فوراً ژنرال مارک میلی ، رئیس ستاد مشترک ارتش را برکنار کند. که در کتاب تازه منتشرشده ادعا می کند که میلی دو تماس تلفنی محرمانه داشته است ، هر دو با همتای چینی خود ،«ژنرال لی زوچنگ»(Gen. Li Zuocheng) از ارتش آزادیبخش خلق چین.

Sen. Marco Rubio, R-Fla., will be acting Intelligence chairman. (Tom Williams/CQ Roll Call file photo)

سناتور مارکو روبیو، یک جمهوری‌خواه از فلوریدادر کتاب جدیدی که توسط «باب وودوارد» سردبیر دستیار واشنگتن پست و« روبرت کوستا» گزارشگر سیاسی ملی نوشته شده است ، ادعا شده است که «ژنرال میلی» دو تماس تلفنی محرمانه داشته است ، هر دو با همتای چینی خود ، ژنرال لی زوچنگ از ارتش آزادیبخش خلق.

Bob Woodward is writing another Trump book with the Washington Post's  Robert Costa

این کتاب ادعا می کند که تماس های تلفنی قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰  یعنی در ۳۰ اکتبر ۲۰۲۰(۹ آبان ۱۳۹۹)  و دو روز پس از شورش کنگره در ۶ ژانویه یعنی در ۸ ژانویه ۲۰۲۱(۱۹ دی ۱۳۹۹) انجام شده است.

Peril” with Co-Authors Bob Woodward & Robert Costa - The Washington Post

این کتاب همچنین می گوید میلی برای دومین بار با «زوچنگ» تماس گرفت و به او گفت که ایالات متحده هیچ گونه پیشرفتی نخواهد کرد و به هیچ وجه به چین حمله نخواهد کرد .

همانطور که میلی قول داده بود ،  ما ۱۰۰ درصد ثابت قدم هستیم. همه چیز خوب است. اما دموکراسی گاهی اوقات می تواند شلخته باشد.

US House Speaker Nancy Pelosi. Photo: EPA-EFE.

طبق این کتاب ، این تماس های تلفنی هرگز به دونالد ترامپ ، رئیس جمهور ارجاع داده نشد و میلی همچنین در ۸ ژانویه ۲۰۲۱ ، همان روز که برای دومین بار با «ژنرال لی زوچنگ» رئیس ستادکل ارتش خلق چین تماس گرفت ،« نانسی پلوسی»رئیس مجلس نمایندگان کالیفرنیا ، با مجلس نمایندگان تماس گرفت.Donald Trump, Mike Pence, Nancy Pelosi

به گفته پلوسی ، او آن روز در مورد«اقدامات احتیاطی موجود» برای جلوگیری از اقدام رئیس جمهور ترامپ در عملیات نظامی صحبت کرد.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:

«رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا»گفت:تماس باهمتای چینی درحوزه کاری من بود.

صدای آمریکا نوشت:ژنرال مارک میلی «رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا» پس از انتشار گزارش‌هایی در مورد تماس با چین که در کتاب جدید باب وودوارد به آن اشاره شده، روز جمعه(۲۶ شهریور ۱۴۰۰)در اظهار نظری عمومی اعلام کرد، تماسی که گرفته «به طور کامل در حوزه وظایف» او بوده است.

به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، ژنرال میلی به خبرنگاران همراه خود در جریان سفر به اروپا گفت «این تماس جزو برنامه بوده تا هم به دشمنان هم به متحدان در مورد ثبات استراتژیک اطمینان داده شود.» او همچنین گفت :طی چند هفته آینده به تمامی پرسش‌ها و جزئیات مورد نظر نمایندگان کنگره پاسخ خواهد داد.

وی در پاسخ به پرسش‌های خبرنگاران در مورد جزئیات بیشتر گفت: «من فکر می‌کنم بهتر است نظرم را نگه دارم تا زمانی که در مقابل قانونگذارانی قرار بگیرم که مسئولیت قانونی نظارت بر نیروهای نظامی ایالات متحده را دارند.»

ژنرال میلی افزود: «من تا چند هفته دیگر و تا هر سطح از جزئیاتی که کُنگره(مجلس نمایندگان آمریکا)  بخواهد، به آن‌ها خواهم گفت

در کتابی که «رابرت کاستا» و «باب وودوارد»، دو روزنامه‌نگار مطرح آمریکایی، از آخرین روزهای ریاست جمهوری دونالد ترامپ نوشته‌اند و قرار است به زودی در اختیار عموم قرار بگیرد، ادعا شده است یک مقام ارشد ارتش آمریکا به همتای چینی خود قول داده بود در صورتی که دونالد ترامپ تصمیم بگیرد به چین حمله کند، این مقام آمریکایی به آنها هشدار خواهد داد.

در این کتاب ادعا شده است که ژنرال مارک میلی، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا، در دو تماس تلفنی محرمانه به لی زوا چنگ، همتای چینی خود، اطمینان داده که ایالات متحده به آنها حمله نخواهد کرد.

به گزارش بخش انگلیسی صدای آمریکا، در کتاب «خطر» (Peril) عنوان شده است که ژنرال میلی یکی از تماس‌ها را در ۳۰ اکتبر ۲۰۲۰، چهار روز پیش از شکست ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، انجام داد.

تماس دیگر در ۸ ژانویه سال ۲۰۲۱، دو روز پس از حمله صدها طرفدار ترامپ به ساختمان کنگره ایالات متحده در پایتخت و تلاش نافرجام برای جلوگیری از تأیید پیروزی جو بایدن در انتخابات از سوی کنگره صورت گرفت.

نشریه نیویورکر نیز چندی پیش در مطلبی به شرح جزئیاتی از تنش میان ترامپ و مارک میلی در روزهای پایانی دولت پیشین پرداخت.

به نوشته نیویرکر، ژنرال میلی نگران آن بود دونالد ترامپ، که در انتخابات ریاست جمهوری سوم نوامبر شکست خورده بود، از حمله نظامی به ایران به عنوان بخشی از کارزار خود برای لغو نتایج انتخابات و باقی‌ماندن در قدرت استفاده کند. او همچنین نگران بود که حمله دونالد ترامپ به منافع ایران، به نبردی تمام عیار در منطقه منجر شود.

اولین اعدامی هارژیم شاه ،رحیمی،نصیری،خسروداد،ناجی

​چگونگی اجرای حکم(حال وروز)چهارنفراول رااززبان شاهدصحنه خواهیدخواند

کنفرانس مطبوعاتی  مقامات رژیم شاه که درزندان بودند ...امیرعباس هویدا، نخست وزیر ، منوچهر آزمون، وزیر مشاور ، غلامرضا نیک‌پی ،شهردار تهران ،منصور روحانی،وزیر کشاورزی.واین ۴اعدامی راهم خواهیددید+چگونگی رهای دکتر شیخ الاسلام زاده، وزیر بهداری ازاعدام.

اولین اعدامی هادرانقلاب اسلامی 

نخستین افسران شاه تیرباران شدند.

۱- «ارتشبد نعمت الله نصیری» رییس  ساواک

۲- «سپهبد مهدی رحیمی» فرماندار نظامی تهران و رییس شهربانی سابق.

۳۱- «سرلشگر خسروداد» فرمانده نیروی هوایی (فرمانده هوانیروز و متهم به هدایت مستقیم کشتار ۱۷ شهریور ۵۷ در تهران)

۴- «سرلشکر رضا ناجی» فرماندار نظامی اصفهان

«دکترابراهیم یزدی »می گوید :تیمسار رحیمی ، به عنوان فرماندار نظامی تهران ارشدترین افسر ارتش بود که توسط مردم در صبح روز ۲۲ بهمن در خیابان شناخته و بازداشت شد. به موجب آنچه که بعدا کسی که او را دستگیر و به مدرسه رفاه آورده بود برای من شرح داد، در حالی که وی با لباس مبدل در کنار خیابان سپه، حمله مردم به پادگان باغشاه را تماشا می‌کرده است، توسط یکی از افسران زیردستش، که با انقلابیون همکاری داشت و او هم با لباس غیرنظامی در میان مردم بود، مورد شناسایی قرار می‌گیرد و با کمک چند نفر وی را می‌گیرند و به مدرسه رفاه می‌آورند. وی در نیمه شب پنج شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ در پشت بام مدرسه رفاه تیرباران شد.

سپهبدمهدی رحیمی ،متولد سال ۱۳۰۰ آخرین فرماندار نظامی تهران بعد از تیمسار اویسی بود.

فرماندارنظامی تهران ۲۲ بهمن دستگیرمی شود(درحالیکه هنوزحاکمیت داشت) ودر فیلم ، تیمسار مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهران به سئوالات خبرنگار پاسخ می دهد. پس از آن، دکتر ابراهیم یزدی بصورت بازجویی با تیمسار رحیمی جروبحث می کند وسعی می کندکه اورامجاب کندکه دستورنیروهای ارتش به پادگان‌ها را بدهد که  موفق نمی‌شود.

وبعدخلخالی ورودمی کند،اوررسماًمحاکمه می کند وسرانجام سحرگاه ۲۷ بهمن ۱۳۵۷

«سپهبدرحیمی»بهمراه ۳ژنرال عالیرتبه دیگر ( نعمت الله نصیری، منوچهر خسروداد و رضا ناجی) که در کشتار مردم مشارکت مستقیم داشتند، بر اساس حکم صادره دادگاه انقلاب، در پشت بام مدرسه رفاه تیرباران می شوند.

آیا شما هنوز به او(شاهنشاه) وفاداری؟
سپهبد رحیمی: بنده قسمی خوردم و چون قسم خوردم تا وقتی پادشاه مملکت هستند من به ایشان وفادارم.

مصاحبه خبرنگار روزنامه اطلاعات زمان دستگیری سپهبد مهدی رحیمی 

تیمسار !چگونه دستگیر شدید؟

تیمساررحیمی: امروز ظهر (۲۲ بهمن) در حالی که به تنهایی در میدان سپه راه می رفتم چند نفر روی سرم ریختند و مرا دستگیر کردند و به اینجا آوردند. کمی هم اذیتم کردند و کتکم زدند ولی مهم نیست جوان بودند من بی گناه هستم و کاری نکرده ام من همیشه خدمت خدا را کرده ام و خدمتگذار مردم بوده ام.

جزئیات نخستین کنفرانس مطبوعاتی با سران دستگیر شده رژیم «پهلوی»
چرا پس از پیام امام خمینی که در آن شما و دیگر امرای ارتش را دعوت به پیوستن به مردم کرده بودند توجهی نکردید؟

من سرباز بودم و سوگند خورده بودم و باید به سوگند وفادار می ماندم من ضمن ستایش شخصیت امام خمینی در مسیری حرکت می کردم که در آن مسیر خود را موظف میدانستم آنچه را که در خدمت ارتش است انجام دهم ضمنا به این انقلاب هم بی اعتقاد نبودم و مطمئن هستم از این به بعد ایران پیشرفت خواهد کرد.

درباره وضع فعلی خود چگونه فکر می کنید؟

خوشحالم که اگر اسیر هستم اسیر دست مسلمانان هستم و حق و عدالت اجرا خواهد شد./پایان.

«همسرتیمساررحیمی» آنقدری که ازدکترابراهیم یزدی عصبانی است ازحاکم شرع(خلخالی )نیست!

خانم«منیژه سطوتی» همسر سپهبد مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهراندر برنامه ای در تلویزیون صدای آمریکا می گوید:آرزوداشتم دکترابراهیم یزدی محاکمه واعدام شود!

سرلشکر منوچهر خسروداد در ۱۳۰۶ تهران متولد شد، وی آخرین فرمانده هوانیروز شاهنشاهی ایران بود که پس دستگیر و با حکم صادق خلخالی در ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ در پشت بام مدرسه رفاه اعدام شد.
پس از استقرار انقلابیون ، چهارنفر از امیران ارتش شاهنشاهی روزپنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ در پشت بام مدرسه علوی تیرباران شدند.

«روزنامه اطلاعات» پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ شماره فوق العاده ای در روز جمعه(۲۷ بهمن ۱۳۵۷) منتشر کرد که گزارش اعدام بوسیله «علیرضا نوری زاده» که در آن زمان دبیر سیاسی روزنامه اطلاعات بود نگاشته ومنتشر شد نوریزاده چنان با آب و تاب این مقاله را نوشته است که انگار سالها در پی این کار «بزرگ» بوده است. او با زیرکی تمام افسران و تیمسارانی را که با شجاعت در مقابل گلوله  می ایستند و «ایستاده» می میرند، حاضر نیستند وجدان و قسم ها و وفاداری خویش را لکه دار کنند!.
روزنامه اطلاعات در گزارش خود با قلم نوریزاده چنین می نویسد: رویه روزنامه اطلاعات در پایان نوشته ثبت تاریخ شده:
متهمان ردیف اول نصیری، رییس سابق ساواک، خسرو‌داد، فرمانده هوانیروز، ناجی، فرماندار نظامی اصفهان و رحیمی، فرماندار نظامی تهران و آخرین رییس شهربانی رژیم سابق را می‌آورند. هرکدام از آن‌ها براساس بازجویی که شده‌اند پرونده‌ای قطور دارند. نصیری مجرم نخستین است، او گنگ و بهت زده، به سوال‌ها با صدایی خفه پاسخ می‌دهد. درست همان‌گونه که در تلویزیون دیدیم. یکی دو بار نیز نام اربابش اعلیحضرت مخلوع را به زبان می‌آورد. او هیچ‌کدام از اتهامات را قبول ندارد. اما در بازجویی به چند قتل اعتراف کرده است. همچنین پذیرفته است که مأمورانش صدها جوان تحصیل کرده و فرزانه را زیر شکنجه شهید کرده‌اند.
رئیس ساواک به گریه می آید
یکی دو بار
«ارتشبد نعمت الله نصیری» (رئیس ساواک)چنان خود را می‌بازد که به گریه می‌افتد. محکمه شکل خاصی دارد، تلفیقی از محاکم شرع و عدلیه، آمیزه‌ای از مذهب و منش انقلابی بدین‌گونه است که احکام رنگی از مذهب دارند ولی با رفتاری انقلابی صادر می‌گردند.

«رئیس ساواک» آخرین حرف‌هایش را می زند، یک جفت چشم اشکبار او را می‌نگرد. چشمان رضایی بزرگ که به یاد آن روزهایی است که به نصیری می‌گفت لااقل نوه سه ساله‌ام را آزاد کنید.

«رئیس ساواک»نه توبه کرد ونه نام خدارابرد!
نصیری هیچ‌کدام از این لحظات را به یاد ندارد. سخنان او پایان می‌گیرد. حاضر نیست توبه کند. حتی حاضر نیست نام خدا را بر زبان آورد.

سوگندبه «جقه ملوکانه»(کلاه پادشاهی)

پس از او رحیمی نیز همین وضع را دارد. آمیزه‌ای از کلمات وجدان، قانون اساسی، شرافت سربازی، سوگند به «جقه ملوکانه» و‌… را بر زبان می‌آورد.

تلاش رحیمی ونصیری برای فرارازدادگاه

یکی دو ساعت پیش از شروع دادگاه نصیری ورحیمی تلاش کرده بودند که بگریزند ولی ظاهراً با هشیاری محافظین تیرشان به سنگ خورده بود.

گریه«سرلشکررضاناجی»

«فرماندارنظامی اصفهان»می‌آید. امیر باریک‌ اندام که مدعی بود نماز شب می‌خواند! ولی در روز حکم قتل صدها تن را امضا می‌کرد. او به کلی خود را باخته است و می‌زند زیر گریه. آقا به امام زمان ما با مردم اصفهان از برادر هم نزدیک‌تر بودیم.
«قصّاب نظامی » می گویدآقا ما آدم بدی نبودیم. بروید از مردم اصفهان بپرسید.

اما قبلاً این سوال از مردم اصفهان شده است. بیش از این پیکر خونین صدها جوان و پیر اصفهانی پاسخ این سوال را داده است.

در ۲ مرحله قراربودکودتاشود
وقتی خسرو داد  برمی‌خیزد، سایه‌ای از ترس در چشمان اوست اعترافات او شنیدنی است.

براساس نقشه‌های شیطانی سرلشکرخسروداد، دوبار قرار بوده کودتا بشود.

یک‌بار وقتی بختیار شاه را راهی کرد، ایشان تصمیم داشته با نیروهای ویژه‌اش پایتخت را تسخیر کند. بختیار را کنار بزند و خودشان فرمانروا شوند.

متهمان به گوشه‌ای برده می‌شوند و دادگاه وارد شور می‌شود. ساعتی بعد حکم‌ها به اطلاع رهبر انقلاب می‌رسد و بعد بار دیگر متهمان صف می‌کشند و حکم خوانده می‌شود.
بسم الله المنتقمبه فرمان خدا، به حکم دادگاه انقلاب اسلامی و با صحه نائب الامام خمینی، ارتشبد نعمت‌الله نصیری… محکوم به اعدام به سرعت تیرباران می‌شود.

به دنبال نصیری حکم بقیه خوانده می‌شود. آن‌ها «مفسد فی الارض» شناخته شده‌اند و چون وجودشان در زمین تولید فساد و زشتی می‌کند، باید زمین تطهیر گردد.


متهمان حکم را نگاه می‌کنند پلک چشم‌های «رحیمی» می‌پرد.

«چهار امیر» گمان می‌کنند که حکم تیرباران درباره آنان چند روز دیگر یا چند هفته دیگر اجرا می‌شود، هیچ‌کدام باور نمی‌کنند که یک ساعت و نیم دیگر گلوله‌ای قلب سنگی آنان را از کار خواهد انداخت.

مترجم امام خمینی درنوفل لوشاتو که بعدهاوزیرخارجه کابینه مهندس بازرگان شد«دکترابراهیم یزدی»  با استفاده از محکومین کنفرانس خبری راه  اندخت.

در آغاز قرار است علاوه بر این چهار تن سالار جاف نیز تیرباران شود. ولی در آخرین لحظه حکم درباره او نقض می‌شود ظاهراً حالا نوبت نظامی‌ها است که بیشترین سهم را در جنایات رژیم مزدور داشته‌اند. عقربه ساعت یازده و ربع را نشان می‌دهد. گروهی از برادران مسلح که جان بر کف گرفته انقلاب را تا این مرحله آورده‌اند سراغ چهار متهم می‌روند. آن‌ها به محض آن‌که چشمشان به گروهی مسلح می‌افتد حکایت را می‌فهمند «بدن نصیری می‌لرزد».

نویسنده (شاهدماجر)که ازاعضای سازمان مجاهدین خلق است می نویسد:حالا ژنرال برای اولین بار فهمیده است که ترس چیست.حالا فهمیده است که وقتی با لگد توی سینه «حنیف ‌نژاد» زد و گفت تکه تکه‌اش کنید برادر مجاهد چه حالی داشت. حالا شاید فهمیده است وقتی دستور داد در برابر چشمان وحشت‌زده« اشرف دهقانی »چریک فدایی به برادرش(بهروز)  تجاوز کنند چه بر آن‌ها گذشته است!.

یک روحانی با آرامش همیشگی‌اش کنار آن‌ها می‌آید. باید وصیت کنند، باید حرف آخر را بزنند باید توبه کنندک

اما«رحیمی و خسرو داد »حتی حاضر نمی‌شوند یک‌بار نام خدا را بر زبان جاری کنند.

«ناجی» گریه می‌کند. التماس می‌کند.

هرکدام جمله‌ای می‌گویند. سکوت سنگینی بر سالن نشسته است. یک کلاه پشمی به سر کشیده‌ام و خیلی گرمم است.

(شاهدماجرکه اززندان رژیم شاه بودها)می نویسد:یاد شبی می‌افتم که نصیری به دیدن زندانیان قزل قلعه آمد و در سلولی من نیز جایی داشتم. در را باز کرد. جرم من ترجمه کتاب «فلسفه انقلاب مصر» نوشته عبدالناصر بود. همراهش چیزی در گوش او گفت. فریاد زد این جاسوس مادر… عبدالناصر را تکه تکه کنید. ژنرال از این کلمه غرق لذت می‌شد.
شاهد درادامه نوشت:باید از پله‌ها بالا برویم. ناجی یکی دو بار تا می‌شود و پس از چند دقیقه وقتی به روی پشت بام ستاد می‌رسیم شهر در سکوت کامل خفته است. ساعت یازده و سی دقیقه است.

نیازی به چشم بندنیست

وقتی می‌خواهند چشمان متهمان را ببندند خسرو‌داد می‌گوید :من نیازی به« چشم‌بند» ندارم.

زندانی سابق ،حزب اللهی زمان  اعدام،که بعدها دردام نفاق افتادمی نویسد: چشم‌ها بسته می‌شود. دور و برم را نگاه می‌کنم. (آه آقا و خانم رضایی سلام، آقای حنیف‌نژاد، آه خانم آلاد‌پوش شما هستید.)
پدر رضایی‌ها چشمانی پر از اشک دارد برادران مبارز نیروهای رزمنده خلق صف می‌کشند. در تاریکی لرزش پای نصیری و ناجی را می‌بینم.

رحیمی (هنگام تبرباران))کاملاً خبردار ایستاده !و خسروداد نیز آرام‌تر از ناجی و نصیری است حکم بار دیگر خوانده می‌شود.

یکی از افسران آزاده که از ماه‌ها پیش به صفوف انقلابیون  پیوسته است و محل خدمتش را ترک گفته، فرمان می‌دهد افراد به دست… هدف، صدای رگبار‌ها... آدم‌هایی که حتی در آخرین لحظه حیات خود نخواستند توبه کنند.

رضایی بزرگ(پدرِرضایی ها) سر به آسمان برداشته. پروردگارا سپاس تراست که بزرگی و انتقام جگرگوشه‌های مرا گرفتی.

افسر تیر، تیر خلاص را در سر چهار عامل مزدور رژیم شاه خالی می‌کند.

چهره رحیمی درهم فشرده است.

ناجی حالت گریه دارد.

نصیری وحشت‌زده است.

خسروداد آرام. شتاب او برای رسیدن به دوزخ چشمگیر است.

شاهدمی نویسد:پایین می آییم. من احساس سرما می‌کنم. آسمان صاف است و سرد. توی سلول زندانیان ولوله‌ای است.

من گریه هویدا را می‌بینم. گمان برده است که نوبت اوست.

گریه دیگران را هم می‌بینم. سالارجاف با صدای بلند گریه می‌کند. دانشی و نیک‌پی(شهردار) رنگ به چهره ندارند.

«سرلشکرامیرحسین ربیعی» و «سرتیپ آیت محققی »فکر می‌کنند لحظه‌ای دیگر سراغشان می‌آیند.
یک روحانی صاحب ‌نام به سالن زندانیان می‌آید و آرام می‌گوید آقایان بخوابید کسی امشب اعدام نخواهد شد امید برای زیستن بار دیگر به چشم‌ها فروغ می‌دهند. یکی دو تن بهم نگاه می‌کنند و می‌خندند.عدل اسلامی هیچ‌کس را بی‌دلیل نمی‌کشد. چراغ‌ها خاموش می‌شود. زندانیان می‌خوابند. حالا همه آرام شده‌اند. یک آمبولانس در ساعات نزدیک بامداد اجساد را به پزشک قانونی می‌برد.

نویسنده:بیرون می‌زنم. در صبح دلنشین خیابان ایران. اینجا همه چهره انقلابی دارند. زمزمه‌ای از یک سرود قدیمی می‌شنوم. پیرمردی به من می‌رسد و می‌گوید: به لطف خدا نصیری جلاد

 تیرباران شد. سر تکان می‌دهم و می‌گویم بله پدر جان من خودم شاهد بودم.

تبریک سازمان مجاهدین خلق بمناسبت اعدام چهارعامل کشتاررژیم شاه  در همان شماره روزنامه اطلاعات منتشر شده است:
به نام خدا و بنام خلق قهرمان ایران
مجاهد اعظم حضرت آیت‌الله خمینی
مجاهدین خلق ایران و عموم فرزندان انقلابی شما در این میهن با قلبی سرشار از احترام فرمان قاطع شما را مبنی بر محاکمه و مجازات فوری چهار تن از عناصر جنایت کار و خیانت پیشه رژیم پیشین دریافت داشتند.
این اقدام متهورانه و انقلابی را که روشنایی‌بخش چشمان و تسلای قلوب تمام مردم محروم این سرزمین به ویژه خانواده‌های داغدار شهدا و شکنجه‌دیدگان است، به شما و تمام مردم قهرمان کشورمان تبریک و تهنیت می‌گوییم. باشد که دیگر در این کشور کسی به کشتار و شکنجه و آزار مردم بی‌پناه و فرزندان پیشتاز آنان دست نیابد.

حضرت آیت‌الله، شما با این فرمان انقلابی پرتو دیگری از چهره راستین مکتب توحید و ایدئولوژی ما اسلام به جهانیان عرضه گردید. لذا باز هم مشتاقانه امیدواریم که بدون کمترین توجه به برخی پادرمیانی‌های شرک‌آمیز سازشکارانه و به گونه‌ای هرچه سریع‌تر داد این خلق مظلوم و شکنجه‌دیده ما تا آخرین نفر از بقیه عناصر ضد انقلابی نیز بازستانده شود.

و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون/زود است ستمکاران بدانند به کدامین جایگاه روانند.

سرلشکر منوچهر خسروداد پایه گذار و فرمانده گردان چترباز و تیپ نیروی ویژه هوابرد و از سال۱۳۵۰ به بعد فرمانده هوانیروز - در شامگاه پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ بر بام مدرسه رفاه تیرباران شد....
سرلشکر منوچهر خسروداد در ۱۳۰۶  تهران زاده شد، وی آخرین فرمانده هوانیروز شاهنشاهی ایران بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به دلیل احتمال بروز کودتا علیه انقلابیون، جزو اولین گروه افسران عالی رتبه ارتش شاهنشاهی بودند که در ۲۶ بهمن ۱۳۵۷  در پشت بام مدرسه رفاه تیرباران شدند.
زندگینامه:منوچهر خسروداد فرزند محمدعلی به سال ۱۳۰۶ خورشیدی  در تهران به دنیا آمد. پس از دریافت دیپلم در ۱۳۲۵ با ورود به ارتش در دبیرستان نظام ادامه تحصیل داد.
خسروداد پس از طی دوره‌های مختلف نظامی در هوانیروز نیروی زمینی شاهنشاهی ایران به خدمت پرداخت و مسئولیت‌های ویژه‌ای را عهده دار بود.
سرلشکر خسروداد دومین فرماندهِ هوانیروز (هواپیمایی نیروی زمینی) بود.
در ۲۵ بهمن ۱۳۴۱  پس از تأسیس هوانیروز، به موازات پیشرفت و توسعه آن سازمان، نیروی زمینی به این نتیجه رسید که افسران واجد شرایط را برای احراز فرماندهی هوانیروز تربیت کند، منوچهر خسروداد برای این مأموریت انتخاب و به آمریکا اعزام شد، وی در آنجا موازین مقرر در آیین‌نامه ارتش ایالات متحده را گذراند و پس از طی دوره خلبانی اف-۱۶ (Senior wings)، ترابری او-اچ-۵۸ و چندین دوره دیگر در آلاباما به دریافت مدرک خلبانی ارتش ایالات متحده نایل آمد. از وی به عنوان خلبان رکوردشکن نام برده می‌شد که توانسته بود اوج‌گیری توسط هلیکوپتر را که رکوردش دست یک افسر آمریکایی بود بشکند.
او پس از مراجعت به ایران در اسفند ۱۳۵۰  به فرماندهی هواپیمایی نیروی زمینی گمارده شد و در فروردین ۱۳۵۴ به درجه سرلشکری ارتقا یافت.
تحصیلات و دوره‌های نظامی:۱۳۲۸  از دانشکده افسری با درجه ستوان دومی. دوره (Senior wings خلبانی اف ۱۶)، ترابری او اچ ۵۸ و چندین دوره دیگر در آلاباما و دریافت مدرک خلبانی ارتش ایالات متحده.۱۳۳۲  با درجه سروانی دوره آموزشگاه چتربازی. دوره چتربازی و حمل و نقل هوای یدر فرانسه. دوره آموزگاری چتربازی پیاده نظام و مدرسه کماندویی (رنجر) درآمریکا فراگیری علوم و فنون جنگ هوایی در دانشگاه جنگ انگلستان. دوره پیاده نظام کوهستانی و جنگهای کوهستانی در کشور سوئیس.

مدالهای سرلشکر منوچهر خسروداد :پاس درجه ۳ و ۱/ افتخار درجه ۳/ خدمت درجه ۳/همایون درجه ۵/ لیاقت درجه ۳/سپه درجه ۳/سپه درجه ۲

مسئولیت‌ها: ۱۳۳۹  فرماندهی گردان چتربازان ارتش. ریاست مهمات ارتش در سلطنت‌آباد. ریاست ژاندارمری فارس و معاونت ژاندارمری کشور.آذر ۱۳۴۸  اولین فرمانده نیروهای ویژه هوابرد. اسفند ۱۳۴۹ ( فرمانده تیپ ۵۵ هوابرد. اردیبهشت ۱۳۵۰  آجودانی کل نیروی زمینی ارتش.
- اسفند ۱۳۵۰ فرمانده هواپیمایی نیروی زمینی (هوانیروز).
دستگیری و اعدام:سرلشکر منوچهر خسروداد
پس ازانقلاب ۵۷ وی از ایران نرفت و توسط نیروهای انقلابی دستگیر شد و به دادگاه انقلاب سپرده شد، سر انجام پس از محکومیت در دادگاه، مفسد فی الارض شناخته و در اقدامی سریع در نیمه شب پنج شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۵۷  ساعت ۲۳:۴۵ در کنار ارتشبد نعمت الله نصیری رییس ساواک، سرلشکر رضا ناجی فرماندار نظامی اصفهان، و سپهبد مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهران رییس شهربانی سابق، جزو اولین گروه افسران عالی رتبه ارتش شاهنشاهی بودند که بر روی پشت بام مدرسه رفاه تیرباران شدند.
وی درتاریخ پنجم اسفندماه در قبرستان بهشت زهرا تهران در قطعه ۸۲ ردیف ۲۹ شماره ۵۰ به خاک سپرده شد.
روزنامه اطلاعات در فوق‌العاده خود به تاریخ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۵۷  ماجرا را اینطور بیان می‌کند:
نیمه شب دیشب ۴ ژنرال عالیرتبه ارتش پادشاهی شاهنشاهی بر اساس حکم صادره دادگاه انقلاب، تیرباران شدند. در حالیکه یک ربع به ساعت ۲۴ مانده بود ارتشبد نعمت الله نصیری رییس ساواک، سپهبد مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهران و رییس شهربانی سابق، سرلشکر رضا ناجی و سرلشکر خسروداد در دسته اول با چشمها و دستهای بسته روبروی جوخه آتش قرار گرفتند.
جلسه دادگاه از صبح دیروز در محل دبیرستان شماره ۲ علوی تشکیل شد و تا ساعت ۷ بعد از ظهر ادامه یافت. این دادگاه برای بررسی کارنامه ۲۶ تن از مقامات برجسته رژیم سابق که اکنون در زندان بسر می‌برند تشکیل شد. پس از پایان جلسه اعضای دادگاه به حضور امام خمینی رفتند و امام  حکم اعدام ۴ نفر از متهمین ردیف یکم را به حکم آیه شریفه «مفسدین فی الارض» تایید کرد.

بلافاصله پس از اعدام انقلابی عناصر رژیم سابق جوانان مستقر در اطراف کمیته انقلاب و خیابان‌های ایران و ژاله شروع به تیراندازی هوایی کردند و رسیدن روز جزا روز عدل الهی را جشن گرفتند. خبر اعدام این گروه بوسیله بلندگو به اطلاع ساکنان خیابان‌های اطراف کمیته انقلاب رسید.
خبرنگاری در خصوص مشاهدات خود از لحظه اعدام این گونه می‌نویسد:
برای ثبت در تاریخ باید بگویم رفتاری که تیمسار رحیمی و تیمسار خسرو داد در برابر جوخه اعدام داشتند رفتاری بسیار شجاعانه بود. تیمسار رحیمی سلام نظامی داد و «جاوید شاه» گفت و همچنین «پاینده ایران». و تیمسار خسروداد گفت چون من در اینجا ارشد هستم خودش حکم تیر خودش را به خودش صادر کرد. هیچ کدام اجازه ندادند چشم‌هایشان را ببندند. رحیمی بسیار دلاورانه جان داد؛ به گونه‌ای که بعدها آمام خمینی از او به عنوان یک نمونه یاد می‌کرد و می‌گفت که اگر قرار است کسی بمیرد حداقل مثل او شجاعانه بمیرد.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:گزارش فوف ازسایت سازمان مجاهدین خلق اخذکرده ام،چون آنهاخیلی جسوربودندودرهمه جانفوذداشتندوشاهدماجرابودند،البته بااصلاحات(حذف توهینها).

کنفرانس مطبوعاتی با فرماندهانی که دستورتیرانقلابیون رادادند ویامرتکب مفاسدی شده بودند.

هویدا، نخست وزیر دکترسید شجاع الدین شیخ الاسلام زاده، وزیر بهداری ، منوچهر آزمون، وزیر مشاور ، غلامرضا نیک‌پی ،شهردار تهران ،منصور روحانی،وزیر کشاورزی.سرلشکررضاناجی(فرمانده نظامی اصفهان)،سپهبدمهدی رحیمی(فرمانده نظامی اصفهان)،سپهبد خلبان امیرحسین ربیعی(فرمانده نیروهوایی)،تیمسار آیت محققی(فرمانده  پایگاه یکم شکاری مهرآباد)،

بعداز ظهر روز یکشنبه، (۲۲ بهمن ۱۳۵۷) کمیته ارتباط مطبوعات امام بناگهان اعلام نمود که تعدادی از مقامات سابق رژیم شاه  که درزندان هستند در حضور خبرنگاران داخلی و خارجی در با مصاحبه مطبوعاتی شرکت خواهد داد 

کنفرانس(بازجویی) درروزسه شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۵۷انجام شددکترسیدشجاع الدین شیخ الاسلام زاده

اتاق کوچک و مملو از خبرنگاران برد و در همین حال که بسیاری از خبرنگاران بر زمین نشسته بودند، گروه اول زندانیان شامل امیرعباس هویدای یهودی(نخست وزیری که۱۳سال حکومت کرد)  ، دکتر شیخ الاسلام زاده» وزیر اسبق بهداری ، «منوچهر آزمون» وزیر مشاور اسبق ، «غلامرضا نیک‌پی» وزیر اسبق و شهردار سابق تهران و «منصور روحانی» وزیر اسبق کشاورزی به اتاق وارد شدند، چهره‌هایشان مضطرب و در عین حال غمزده بود و بشدت سمی میکردند اضطراب خود را پنهان کنند. «هویدا» طبق روال همیشگیش خواست پیپ‌اش را در آغاز مصاحبه روشن کند اما مسئولین به تمام افراد حاضر در اتاق تذکر دادند که سیگار نکشند و «هویدا» نیز بناچار با لبخندی پیب خود را روی میز گذاشت که تا به آخر همانجا بود .

«هویدا» سعی میکرد بهنگام پاسخ دادن به خبرنگاران لبخند بزند و لحنی مطایبه آمیز با خبرنگاران خارجی داشته باشد اما در عین حال مضطرب و لرزان مینمود.

در این میان «منوچهر آزمون» با کبودی گوشه چشم چپ و در وهله بعد «نیک‌پی» بیشتر ازدیگران بر اعصاب خو مسلط بودند و روحانی ساکت‌تر و با قیافه‌ای مظلومتر از همه.

در این مطلب بعلت کمبود امکانات ترجمه بیشتر سوالات خبرنگاران داخلی آمده است.

در این مصاحبه دکتر «یزدی» نیز شرکت داشت که بر اداره جلسه و ترجمه گفتار کمک میکرد.

هویدا : تمام سیستم را

یکی از خبرنگاران از «هویدا» سوال کرد: شاه شما را به زندان انداخت تاخودش رانجات بدهد. حالا امروز نسبت به او چه احساسی دارید و آیا مقصرش میدانید؟

«هویدا» جواب داد : سیستم را، تمام سیستم را.

بعد درباره توقیفش گفت «من به دادگاهی نرفتم. طبق ماده و حکومت نظامی یک روز آمدند و مرا توقیف کردند . امروز (۱۱/۲۴) صبح هم در بازداشتگاه هیچ‌کس نبود. بنده خودم تصمیم گرفتم که آنجا بمانم و به مقامات رسمی مملکتی مثل این آقایان (به دکتر ابراهیم یزدی) خودم را تحویل بدهم. توسط آشنایان با کمیته تماس گرفته شد و بنده را به اینجا آوردند وگرنه میتوانستم بروم حتی شش ماه پیش.

کجا؟ فکر میکنید اگر فرار میکردید در امان بودید؟

«هویدا» گفت که من الان نیم ساعت است که به اینجا آمده‌ام و هنوز آقایان(اشاره به دکتر یزدی) نمیشناسم. مراسم و فقط عکس ایشان (دکتر یزدی) را در روزنامه دیدم که حتما بعدا آشنا میشویم . در یکی از لحظات که دیگران صحبت می کردند «هویدا» به آهستگی از «شیخ الاسلام‌زاده» که در کنارش نشسته بود سوال کرد بقیه کجا هستند؟ و او گفت همه فرار کرده‌اند.

نظر شما راجع به دادگاه انقلاب چیست؟

هویدا:نمیدانم چه دادگاهی است. حتما طبق یک اصول صحیح اسلامی خواهد بود.

رابطه شما با ساواک چگونه بود؟

هویدا: رییس ساواک معاون نخست وزیر بوده اما مسئولش خود او بوده نه من ، مسئول تمام جزءجزئ آن.

 پس نقش شما این و سط چه بوده؟

هویدا: این مسائل هم ناشی از سیستم است، قانون اساسی هم همینطور ، مسائل روشن خواهد شد. بعدا در دادگاه.

یکی از خبرنگاران گفت: کدام سیستم؟ مگر شماها نبودید که این سیستم را می ساختید؟

هویدا: قرار نبود من اینجا محاکمه بشوم!. به هرحال کفتم که مقصر سیستم است. مسائل را باید از دید زمان وقوع آن دید.

روحانی : انهدام کشاورزی را قبول ندارم

سپس «منصور روحانی» در جواب سوال یک خبرنگار گفت که کاخ وزارت کشاورزی چهارده سال پیش شروع شده بود و من تمامش کردم اما راجع به انهدام کشاورزی من این حرف را قبول ندارم. روزی که من وزیر شدم مجموع کود مصرفی که از کارخانه ها بیرون می‌آمد ۲۸۰ هزار تن بود اما روزی که من پستم را ترک کردم به ۷۰۰ هزار تن رسیده بود که لابد به مصرف تولیدات کشاورزی رسیده است . در مورد محصولات کارخانه‌ای هم به عنوان مثال مقدار چغندر مصرفی در سال ۱۳۵۵ خیلی کمتر بود اما در زمان من مقدار مصرف و تولید قند خیلی بیشتر شد و البته بایستی ازدیاد جمعیت را هم در نظر داشته باشیم و ر اینکه نوع خوراک های مصرفی هم بهتر شد که البته بعلت درامد نفت بود که همه مردم میدانند.


 

در اینجا دکتر «یزدی» خطاب به «روحانی»(وزیرکشاورزی) گفت: از کجا می‌دانید که همه مردم میدانند؟

روحانی: «خب ... باید بدانند

و دکتر «یزدی» با لحن خاصی تکرار کرد : ..پس باید بدانند!..

هویدا : من هم به اندازه دیگران...

در این موقع یکی از خبرنگاران از «هویدا» در مورد نقش وی در ایجاد فضای اختناق سوال کرد .

«هویدا» پاسخ داد که من هم به اندازه هر فرد ایرانی دیگر در این مورد مسئولم.

خبرنگار: چطور چنین چیزی امکان دارد درحالیکه شما مسئولیت‌هایی بسیار بیشتر از یک فرد عادی داشتید.

هویدا:باشد. با اینحال بازهم به قدر یک فرد معمولی مقصرم.

در اینجا مصاحبه مطبوعاتی با این گروه که در حدود سه ربع ساعت بطول انجامید تمام شد و گروه بعدی از مقامات سابق ارتش که طی یکی دو روز اخر بازداشت شده‌اند به اتاق مصاحبه آمدند که گفتگو با آنها در حدود دو ساعت بطول انجامید. این گروه هر چند نسبت به گروه قبلی تسلط بیشتری داشتند با اینحال عصبی و ناراحت بنظر میرسیدند. در این میان تیمسار «ربیعی» خونسردتر از دیگران بود.

این گروه شامل «تیمسار امیر حسین ربیعی» فرمانده سابق نیروی هوایی، سپهبد «مهدی رحیمی» رئیس سابق شهربانی کل کشور و فرماندار نظامی تهران وحومه (جانشین او یعنی)، «سرتیپ خلبان آیت محققی» فرمانده پایگاه یکم شکاری و« سرلشکر  رضا ناجی» معاون عملیاتی نیروی زمینی و معاون فرماندار نظامی تهران (فرماندار نظامی سابق اصفهان و بعد قزوین) بودند.

ناجی: دستور مافوق بود

یکی از خبرنگاران از سرلشکر «ناجی» سئوال کرد:شاه در مصاحبه با «نیوزویک» در زمان «ازهاری» گفته بوده که شما خودسرانه در اصفهان دست به کشتار زده‌اید. نظرتان در این مورد چیست؟

 ناجی : من بابد قبل از هر چیز توجه مخبرین محترم را به این نکته جلب کنم که هر نظامی هر عملی که انجام میدهد بدستور مقام مافوقش است .

خبرنگار:پس به این ترتیب شما از شاه دستور می گرفتید؟

ناجی: «ما ازشاه مستقیما جواب نمی گرفتیم از مقامات بالاتر دستور میگرفتیم.

«سرلشکررضاناجی» گفت: از مقامات بالاتر برای ما دستور می فرستادند. سپس در مورد واقعه کشتار اصفهان گفت که آنچه در اصفهان انجام گرفته صحبت قتل عام نبوده و ماسعی کردیم حداقل تعداد تلفات را داشته باشیم .

یکی از خبرنگارانپرسید: چطور اجازه دادید همشهری‌هایتان را بگلوله ببندند؟

ناجی: من به هیچ وجه اجازه ندادم که همشهری هایم کشته شوند، من خودم مستقیما هیچ وقت دستور ندادم .

خبرنگار: علت برکناری شما از پست فرمانداری نظامی اصفهان آیا بعلت سرپیچی شما از مقررات بود؟

ناجی: من البته اطلاعی از علت برکناری‌ام ندارم و نمیدانم به چه دلیل بوده است.

دستگیری شماراتوضیح بدهید؟

سرلشکر  ناجی: امروز (۲۳/ا ا) که طبق معمول به سر کارم در لویزان رفته بودم و سرجایم نشسته بودم آمدند و مرا دستگیر کردند.

محققی: من ازهیچ چیزاطلا ندارم!

یکی از خبرنگاران به سرتیپ «محققی» که بشدت عصبی اما با حالتی خشک و خیلی جدی نشسته بود و اغلب ساکت بود ،پرسید: در مردم این باور هست که در سیستم خاص نظامی یک فرد تبدیل به مو جودی بی اراده و فاقد شعور میشود. آیا این درست است؟

فرمانده پایگاه یکم شکاری بالحنی جدی پاسخ داد: «خیر، چنین چیزی نیست،من در تهران نبوده‌ام و هیچ اطلاعی ندارم و نمیدانم منظور شما ازفجایع چیست، من یک خلبانم.

خبرنگار:ولی دستورراشما میدهید.

ناجی: دستور میدهم ولی تابحال حتی یک گلوله از طرف هواپیماهای ما بسوی مردم شلیک نشده است .

خبرنگار:آیا این درست است که شاه پس از ترک ایران با مقامات ارتش در تماس بوده و حتی بطور پنهانی به جزیره کیش رفت و آمد میکرده است؟
تیمسار امیرحسین ربیعی: هیچگونه تماسی بعد از رفتن شاه حتی بطور تلفنی نبوده و از نظر بعد فاصله هم شاه نمی تو انسته به کیش بیاید و برود.

 در مورد چگونگی تشکیل شورای عالی ارتش که به اعلام بیطرفی ارتش انجامید توضیح دهید؟

تیمسار  ربیعی: صبح دیروز (۲۲ بهمن ۱۳۵۷) ساعت ۹به من اطلاع دادند که برای تشکیل بک میتینگ با شرکت فرماندهان ارتش به کمیته بروم، من به آنجا رفتم و در آنجا در حدود پنجاه هزار نفر از امرای والای ارتش بودند که به اتفاق و صددر صد تصمیم گرفتند و گفتند که ادامه پشتیبانی از دولت بختیار کار صحیحی نیست .

یکی از خبرنگاران گفت:  اما آنموقع دیگر دیر شده بود و شما چاره‌ای جز این نداشتید.

 تیمسارربیعی : من آنموقع از وضعیت اطلاعی نداشتم و از نقطه نظر نیروی هوایی، ما وضعیت بقیه نیروها را نداشتیم، اما من دیدم بختیار میگوید میخواهم از طریق قانون اساسی جمهوری اعلام کنم و آقای مهندس بازرگان هم میخواهند جمهوری اعلام کنند. پس فکر کردم نتیجه یکی است و چرا کاری کنم که منجر به خونریزی شود. پس نبایستی از دولت بختیار پشتیبانی کنم.

 آیا شاپور بختیار هم در این جلسه فوق العاده حضور داشت؟

 ربیعی : نه او نبود و وقتی کما بیش مطلع شد گفت برگردید به سر کارهایتان اما ما گوش نگردیم و سعی کردیم که این جلسه فوق العاده انجام شود.

آنگاه یکی از خبرنگاران در مورد نوار گفتارِ شاه خطاب به امرای ارتش در مو رد کشتار ضبط شده و به دست مردم رسیده بود سئوال کرد.

 تیمسارربیعی :صد در صد حقیقت ندار د، من هیچوقت نه خود این نوار را شنیدم و نه در باره‌اش هیچکس به من چنین دستوری داد، چون بنظر من اصولا کار نیروی هوایی نبود و بنظر من شاه از جهت دادن چنین دستوری آدم ضعیفی بود.

رحیمی :صدای شاه نبود

و در این موقع تیمسار «رحیمی» گفت که من هم نظر تیمسار «ربیعی» را تائید میکنم، بنا به و ظیفه‌ام نوار را شنیدم و چون خوب صدایش را میشناختم دیدم که نبود و نتوانستم قبول کنم.

*یکی از خبرنگاران : همه صدایش را میشناختند .

تیمسار  رحیمی : «من حتی از نظر سیلابی هم میشناختم. 

دکترابراهیم یزدی : اما مقامات و متخصصین امریکایی همه تایید کردند که صدای شاه خائن است .

در این موقع یکی ازخبرنگاران سئوال کرد: با تبلیغاتی که روی ارتش میشد ماباور میکردیم که همه چیز دارد ، جز بمب اتمی . ادعا بر این بود که فوق العاده نیرومند است اما اکنون بنظر می‌آید ارتش در برابر نیروی خارجی تحملی نداشته و همه قدرتش تنها برای مردم بوده است، با اینحال چطور شد که ارتش در مقابل مردم از هم متلاشی شد؟

فرماندار نظامی سابق و رئیس کل شهربانی سابق «سپهبد رحیمی» پاسخ داد: ارتش هیچوقت خودش را جدا از مردم نمیداند و با آنها یکی است.

این جواب باعث شد که یکی از خبرنگاران با لحن اعتراض آمیزی سوال کند:  پس مسئول کشتار بیرحمانه هفتم و هشتم بهمن چه کسی بو د؟.


سپهبد «رحیمی» بصورتی مردد و غافلگیر شده جواب داد: «من نبودم

در این لحظه جلسه متشنج شد که البته تازگی نداشت. در طول مصاحبه با هر دو گروه، به سبب فوق العاده بودن این مصاحبه، این حالت بکرات دیده شد. با دخالت دکتر «یزدی» مجددا سکوت برقرار شد و سپهبد «رحیمی» حرفهایش را ادامه داد و گفت:  ارتش هیچوقت از ملت جدا نبوده. ملت را در خودش میدیده و منهم خودم را از ملت جدا نمیدانم، اگر فکر میکنید ما ارتشیها با نیت سرکوبی مردم و تعمدا به طرف هموطنان عزیز شلیک کرده ایم اینطور نیست ، میخواهم این را عرض بکنم که هر سرباز برموضع خودش وظیفه دارد که اسلحه‌اش را محکم نگهدارد و اگر کسی خواست آن را از او بگیرد او را بزند.

یکی از خبرنگاران گفت: من خودم روز ۱۷ شهریور (جمعه سیاه) در میدان شهدا بودم و دیدم که مردم نشسته و بیدفاع را مورد [هدف] گلوله قرار دادند بدون آنکه کاری کرده باشند .

تیمسار رحیمی: قبول کنید که دستور ما در کلیه موارد این بود که مبادا از دهن کسی خون بیاید، این دستور ما بود، یک مثال جزئی بزنم، همین الآن که ما اینجا هستیم این آقایان چریکها به ما اخطار می‌کنند که اگر بخواهید تکان اشتباهی بخورید و با بطرف ما حمله کنید میکشیمتان، این وظیفه‌شان است که اگربطرف آنها رفتیم دفاع بکنند. بنابر این دستور کلی این بود که خونریزی نشود، حالا باید ببینیم که در حین برخورد چه پیشامدی شده است، خب مردم بطرف سربازان می آمدند با آجر و سنگ و به آنان فحش می دادند .

خبرنگار:جواب فحش گلوله است؟

رحیمی: ابدا نخیر خیر. جوانان آنطور تحت ناشر ایدئولوژی خودشان قرار داشتند که بی محابا به جلو می آمدند و سربازان برای اینکه اسلحشان را نگیرند شلیک می کردند.

F- 14 هاکجاهستند؟

یکی از خبرنگاران خارجی سئوال کرد: «چه اتفاقی برای سلاح‌های بسیار حساسی که در نیروی هوایی وجود داشته افتاده است؟ شنیده شد که بعضی را از بین برده‌اند که به دست نیروی انقلاب نیفتد و همچنین گویا هو اپیماهای اف-14 را به خارج فرستاده اند»

تیمسار  ربیعی: «یک دانه از طیاره نیروی هوایی ما از ایران خارج نشده و هواپیماهای اف-14 هم در پایگاه‌های اصفهان و شیراز هستند و سه تاهم در یک پایگاه تهران.» و اضافه کرد:من از اولین کسانی بودم که خواستم ارتش با مردم اعلام همبستگی کند و حتی در روز یکشنبه(۲۲ بهمن ۱۳۵۷) در ساعت ۹ صبح بختیار از من خواست تا ساختمان تسلیحات قورخانه را از هوا بمباران کنیم.
سپهبد رحیمی: «من هم(پاسخ ربیعی را) تایید می کنم.
تیمسار  ربیعی ادامه داد: «اما ما از اینکار امتناع کردیم و بدون اطلاع بختیار شورای عالی ارتش را تشکیل دادیم.

یکی از خبرنگاران خارجی سوال کرد: آیا وسایل فنی مجهز و پیشرفته ارتش را متخصصین آمریکایی از سوی پنتاگون حفاظت می کنند؟
تیمسار ربیعی: «خیر، دست خود ما هست فقط ممکن است از متخصصین و از کمپانی‌های خارجی تولید کننده استفاده کنیم چون ما در این مورد کاملا آموزش دیده‌ایم .

در این هنگام دکتر «یزدی» گفت: اما به گفته خود مقامات آمریکایی و برطبق شواهد بسیار، استفاده از این سلاح ها حداقل تا بیست سال دیگر برای افراد ارتش ایران امکان داشته است.

در این موقع یکی از خبرنگاران گفت جالب توجه اینست که این آقایان این همه دم از همبستگی ارتش و ملت و موافقتشان با این امر میزنند آنوقت ما شاهد اینهمه فجایع بودیم،

دکتر «یزدی» بلافاصله گفت:  لابد آن کشت وکشتارها هم توی نوار بوده، همانطور که ازهاری گفته بود(تظاهرات مرگ برشاه)
از سپهبد «رحیمی» سوال شد: چرا شما که میکوئید موافق همبستگی مردم و ارتش بوده‌اید در اعلامیه هابتان طرفداران امام خمینی را خائن وخرابکار معرفی میکردید؟

رحیمی جواب داد: «در مملکت ما داشتن اسلحه غیر مجاز غدغن است، به ما اطلاع میدادند که عده‌ای اسلحه دارند که ما در آنموقع به آنها خرابکار می گفتیم و ما برای آنکه این عده مسلح به جان افراد بی سلاح نیفتند جلوگیری میکردیم.
دکتر «یزدی»: ترجیح میدادید خود شما بکشید تا آنها بکشند.
سپس سپهبد «رحیمی» راجع به چگونگی دستگیریش و این که چشم مایش را بسته و او به محل فعلیش آورده‌اند به خبرنگاران خارجی توضیحاتی داد.

یکی از خبرنگاران از تیمسار «ربیعی» سوال کرد: «شما روی ارتش و نیروی هوایی منظم تاکید می کنید در حالی که سر تیپ محققی اشاره ای داشت به این که مسائلی که اخیر اتفاق افتاده در اثر کوشش همافران و مخالفت و پایمردی آنها بوده است.
ربیعی جواب داد: همافران دسته اول و تحصیلکرده ارتش هستند، نیروی هوایی سقوط نکرد اما همافران به پیروزی نهضت کمک کردند چون آنها میدانند و آگاهند که ارتش ما برای جنگهای خارجی است نه برای جنگهای داخلی .

خبرنگار نیوزویک سئوال کرد: شما همه زیر نظر شاه و تحت دستور او کار کرده‌اید. حالا پس از رفتن او چه احساسی دارید؟
دبیعی:شاه مرتکب اشتباهات زیادی شده است .

خبرنگار:آیا شما موافقید اگر شاه در ایران باشد برای جنایاتش محاکمه شود؟

ربیعی :  مربوط به تصمیم گیری مردم است.
سپهبد رحیمی : اصولا ارتش مال مردم و مال مملکت است. تا وقتی که شاه فرماندهی داشت ایشان بود و حالا که نیست ارتش می‌ماند دوش به دوش مردم، چون مملکت باید ارتش داشته باشد.
سرلشکر  ناجی :  من میخواهم نظر مخبرین محترم را به این مطلب جلب کنم که به هیچوجه هیچ فرماندهی، هیچ افسری ، هیچ درجه‌داری و هیچ سربازی در ارتش خودش را از ملت جدا نمیداند. اگر پیدا شده افسر یا سربازی که احساس کینه نسبت به مردم راشت مطرود است.

«سزلشکررضاناجی» درادامه گفت:من خودم موقعی که فرماندار نظامی اصفهان بودم بارها خودم در محل حاضر میشدم تا تیراندازی نشود. یک بارش موقعی بود که حداقل سیصد هزار نفر از اهالی اصفهان از مسجد سید به طرف مسجد مصلا یا بالعکس میرفتند. اگر هم تیراندازی میشد هوایی بود که مردم در آنصورت می گفتند پفکی (توخالی) است و افسران ناراحت میشدند، اما من در یک جلسه افسران را جمع کردم و گفتم از این حرف ناراحت نشوید . روش ما ین بود که اول با بلندگو بعد با ماشین آبپاش و گاز اشک‌آور اقدام میکردیم و در نهایت شدت با تیرهای هوایی.

خبرنگار:پس کشتار نجف آباد به چه شکلی اتفاق افتاد؟

ناجی : «من مطلقا در نجف آباد کاری نکردم چون آنجا فرماندار نظامی نداشت و برای ثابت کردن آن میتوانید بگویید همان آقایان پرورش و طالقانی بیایند اینجا و نظر بدهند. من همیشه تلاش میکردم بازار باز بشود، چون میگفتم هم بضرر دکانداران و هم به ضرر اقتصاد مملکت است. «ناجی» در ادامه حرفهایش مدعی شد که در اصفهان حتی یک تانک چیفتن در اختیار نداشته است و ادامه داد که ارتش ما مثل پاکستان یا انگلستان نیست که داوطلب داشته باشد. ۹۹ درصد آن کادر و وظیفه است و بنابر این خودشان را از مردم میدانند.

خبرنگار:چرا ساکت نشستید؟

*خبرنگار یک روزنامه ترکی سئوال کرد: «شماکه این ادعاها را می‌کنید، چرا ساکت نشستید و به اینهمه کشت و کشتار و شکنجه‌های ساواک و سیا اعتراض نکردید؟»

 «ناجی» جو اب داد: «همانطور که قبلا گفتم یک سرباز وظیفه‌اش چیز دیگری است و اینکه باید به هر ترتیبی هست برای حظ جانش جنگ افزارش را حفظ کند.»

در اینجا سپهبد «رحیمی» گفت: «اصولا وظیفه فرماندار نظامی اینست که مانع جمع شدن سه نفر بیشتر بشود. برای همین ما به گاز اشک‌اور و ماشین آبپاش و تیر هوایی متوسل میشدیم و آنقدر تیر هو ایی رها میکردیم که همه مردم فکر میکردند هوایی است. می‌آمدند جلو و در نتیجه بطرف آنها شلیک میشد.»

«دکتر ابراهیم یزدی»:در فیلمهایی که در روز ۱۷ شهریور گرفته شده بوضوح نمایان است که مردم نشسته بودند .

رحیمی»: من آنموقع نبودم ...

از «ربیعی» سوال شد: شایع بود که چند نوبت شاه میخواسته ایران را ترک کند اما عده‌ای از سران ارتش از جمله شما مانعش میشدید و ادعا میکرده‌اید او رابرتخت نگاه خواهید داشت.

امیرحسین ربیعی : ماهیچوقت جرئت اینکه بتوانیم بگوئیم شاه بماند با برود را نداشتیم و تصمیمات به عهده خودش بود.

در این موقع سرتیپ «آیت محققی» که از همه ساکت‌تر بود در مورد وقایع اخیر بکلی اظهار بی اطلاعی کرد و گفت:  من هشت ماه است که به تهران منتقل شده‌ام و واقعا نمیدانم چیست.

«تیمسارامیرحسین ربیعی» در مورد نحوه دستگیرش گفت:

نیروی هوایی سرجایش بود، سرپست بودیم، فقط تعدادی از پرسنل رفته بودند در شهردر تظاهرات و در پایگاه‌ها باز بود. امروز (۲۲/ ۱۱) مرتبا از نیروی زمینی سپهبد حاتم تلفن کرد و گفت نیروی زمینی از بین رفته، دریایی همینطور، فقط هوایی مانده، من خواستم تا ارتش از هم نپاشد بنابراین اقداماتی کردم. حتی از یک اسلحه‌خانه حفاظت کردیم و سلاحهایی را که مردم می‌آورند جمع میکردیم تا از بین نرود. بعد تلفن کردم به رادیو تلویزیون و خواستم با آقای قطب‌زاده صحبت کنم راجع به اینکه رادیو اعلامیه‌های محرک پخش نکند چون مردم بمارتش حمله میکنند و از هم میپاشد در حالیکه به آن احتیاج داریم، بالاخره توانستم داماد آقای طالقانی را پیدا کنم که گفت من می آیم اما وقتی من آمدم چشمم را بستند و آوردند اینجا مثل یک زندانی .

دکتر «یزدی»: من  حرف ربیعی راتکذیب میکنم. داماد آقای طالقانی الآن اینجا هستند و با آقای ربیعی هم تماسی نگرفته اند.

دراین موقع یکی از خبرنگاران گفت: مسئله اطاعت از مقررات و فرامین که آقایان دائما به آن اشاره میکنند، آنهم اطاعت کورکورانه برای زمان جنگ است نه صلح، هیچ فرماندهی موظف نیست از فرمان غلط استفاده بکند، فرض کنیم حرف هایتان درست اما وقتی با مردمی رو برو شدید که حتی بادست خالی بپیشواز گلوله می‌آمدند چرا به این فکر نیفتادید که آنها بخاطر چه میجنگند و اعتقادشان چیست.

ناجی: همانطور که گفم فردی در ارتش نیست که بخواهد علیرغم مسئولیت حفظ اسلحه اش آدم بکشد، من فکر میکنم یک دستهای ظریفی خواسته که ارتش را لجن‌مال کند، تمام فرماندهان را بدون استثناء، تاموقعی که مردم راه میرفتند ما کاری نداشتیم. در روز عاشورای اصفهان پس از آنکه جماعت به طرف مسجد مصلا حرکت کرد، آیت الله خاتمی به من اطلاع داد. گفتم فورا اجازه بدهید بروند و با آنکه بر بازگشتشان ه ناحیه شهرداری را آتش زدند، پنجاه، شصت مغازه و چند سینما را آتش زدند ما کاری نکردیم .

در این هنگام دکتر «یزدی» و چند تن دیگر از «ناجی» خو استند که منظورش را از عنوان کردن «دست‌های ظریف» بیان کند. «ناجی» گفت: «منظورم همانهائی هستند که میتوانند بین ارتش و مردم جدایی بیندازند.

دامادآیت الله طالقانی(همسرِاعظم طالقانی) به سرلشکرناجی اعتراض گرد

سمت راست: محمدبسته نگار(همسراعظم طالقانی)مکبرنمازجمعه به امامت آیت الله سیدمحمودطالقانی)

با گفتن این حرف یک تن از حضار که گویا دامادِ آقای طالقانی(محمدبسته نگار) بود خطاب به «ناجی» گفت: آقای ناجی بیانید برای یکبار هم که شده مرد باشید و مردانه رفتار کنید و اقرار کنید که چه ها کردید، شما چطور نمینوانید بعنو ان یک ژنرال این مملکت تشخیص بدهید که واقعیت چیست؟ از ابتدای این جلسه سعی کرده‌اید دائما مسائل را وارونه جلوه دهد و از زیر بار حقایق شانه خالی کنید، یا شما (اشاره به سرتیپ  محققی ) بعنو ان یک ژنرال چطور ادعا میکند که از اوضاع مملکت بی خبر بوده‌اید و از قتل عام مردم چیزی نمیدانید، و شما آقای «ناجی» بروید از دادگاه نورنبرگ درس بگیرید که چگونه جانیان نازی شجاعانه در مقابل دادگاه ایستادند و گفتند بما دستور دادند بکشید و ما کشتیم، شجاعت را لااقل از آنها یاد بگیرید.

در این حین «ناجی» سکوت کرد و دکتر«یزدی» خطاب به خبرنگاران گفت:

اینها شریک جرم‌های شاه هستند ولی اگر مدعی‌اند یا به عللی معتقدند ، باید بداند که مولا علی گفت هرگز نگو من مامورم و معذور، اگرچه اینها رفتارشان با ما در هیچ معیار جهانی درست و مطابق با قانون نبوده اما ما با آنها رفتاری مثل خودشان نخواهیم داشت. کسی که فردی را برای گرفتن اقرار زیر شکنجه قرار میدهد انسان نیست، ما به برادرانمان دستور صریح داده‌ایم که آنها را نکشند. مسائلی است که بر دادگاه انقلابی روشن خواهد شد.

پایان کنفرانس واعتراض 

در این لحظه جلسه بپایان رسید در حالی که زندانیان دیگر بیرون رفته بودند. سرتیپ «محققی» و تیمسار «ربیعی» آخر از همه بطور خصوصی از دکتر «یزدی» گله کردند که چرا آنها را با دیگران در یک ردیف قرار داده است، دکتر «یزدی» به آنها جو اب داد: «من بهیهچ وجه قصد ندارم پیش از تشکیل دادگاه انقلاب حرفی بزنم با قضاوتی کرده باشم اما باید بگویم در اسلام ما جرم خاص داریم و جرم عام ، مثلا نصیری جرم خاص دارد و شما دو نفر جرم عام بمنی بهرحال شما مجرمید.»

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع کنفرانس «مشرق»بااصلاحات وافزودن تصاویر.

خاطرات دستگیری ومحاکمات سران طاغوت اززبان یک مبارز

 آقای خلخالی  لیستی  24 نفره را خدمت امام برد که آنها را تیرباران کنند. امام آن لیست را مطالعه کردند و 4 نفر از آن لیست 24 نفر را اجازه دادند که تیرباران شوند. این چهار نفر عبارت بودند از نعمت‌الله نصیری رئیس سازمان اطلاعات و امنیت رژیم، سرلشگر رحیمی فرماندار نظامی تهران، خسرو داد فرمانده نیروی هوایی و ناجی فرماندار نظامی اصفهان

خبرگزاری فارس: ماجرای دیدار حاج احمد‌آقا خمینی با هویدا/ سران رژیم طاغوت توسط مردم دستگیر شدند

در روز پنج‌شنبه 26 بهمن 1357، چهار مقام عالی‌رتبه نظامی دوره پهلوی اعدام شدند. اندکی بعد تر در روز 18 فروردین 1358 امیرعباس هویدا نخست‌وزیر دوران پهلوی نیز اعدام شد. نکته جالب تاریخی این است همه این افراد توسط مردم دستگیر شدند. 

ابوالفضل توکلی بینا از جمله مؤسسین هیات‏‌های مؤتلفه‏ اسلامی بود. پس از اعدام انقلابی حسن علی منصور، نخست وزیر، همراه‏ دیگر اعضای جمعیت، دستگیر شد و در مدرسه‏ رفاه و مسجد قبا به فعالیت ‏پرداخت. به دلیل اینکه سال‌ها در خدمت بنیانگذار انقلاب اسلامی بودند. با او از دوران حضور امام در مدرسه رفاه و رویداد‌های که در مدرسه روی داد گفت‌وگو کرده که در زیر می‌خوانید:

​​​​​​​

* در اولین روز ورود امام به مدرسه رفاه چه اتفاقاتی افتاد؟

 امام فقط یک شب در مدرسه رفاه خوابیدند و بعد به مدرسه علوی رفتند. روز اول بعضی از آقایان کم لطفی کردن و به بچه‌هایی که ده پانزده روز نخوابیده بودند، گفتند: خوب کار شما تمام شد، یعنی تشریف ببرید. در حالی که خود ما از موسسین مدرسه رفاه بودیم و برادران ما زحمت زیادی کشیده بودند. مرحوم حاج مهدی عراقی شب خدمت امام رسید و از این ماجرا گله کرد. امام هم فرموده بودند: اعضای ستاد را بیاورید نزد من. شب همه برادران ستاد در خدمت امام بودیم. امام رضوان‌الله تعالی علیه از برادران تشکر و قدردانی فراوانی کردند.

خاطرات همراه امام از نوفل لوشاتو: ابراهیم یزدی مشاور امام نبود

*آیا امام دیدار مردمی هم داشتند؟

از روز اول دیدار مردم با حضرت امام شروع شد. صبح‌ها تا نماز ظهر ملاقات با آقایان بود، بعدازظهرها بعد از نماز و نهار حضرت امام یک استراحت کوتاه می‌کردند و از ساعت 3 به بعد خانم‌ها برای دیدن امام می‌آمدند. برخی خانم‌ها که جوان بودند در دیدار با امام در مدرسه علوی در شور و عشقی که به امام داشتند، بی‌هوش می‌شدند. یادم هست که شهید محلاتی آمد خدمت امام و عرض کرد که این خانم‌ها اکثرا جوان هستند و از شدت علاقه و ازدحام جمعیت بی‌هوش می‌شوند، حرام است که به دیدار شما بیایند؟ امام خنده ملیحی کردند و فرمودند: خیال می‌کنید شما مردها شاه را از تخت پایین کشیدید، خانم‌ها در این انقلاب سهمشان از شما زیادتر است. لذا اجازه ندادند که دیدار خانم‌ها قطع شود.

* چه وقت هویدا را به مدرسه رفاه آوردند؟

تقریباً یکی دو روز بعد از پیروزی انقلاب او را به طبقه دوم مدرسه رفاه بردند و در یک محل اختصاصی و اطاق مستقل نگهداری کردند.

*آیا کسی که او را بازداشت کرد را می‌شناسید؟

من الان یادم نیست که چه کسی او را بازداشت کرد.

*مردم هویدا را دستگیر کردند یا مبارزان شناخته شده علیه رژیم شاه؟

 اغلب عوامل رژیم توسط مردم بازداشت شدند مردم پس از دستگیری آنها را به مدرسه رفاه تحویل می‌دادند. البته می‌دانید که هویدا در زندان شاه بود. هویدا در این اواخر دستگیر شد نصیری هم در زندان بود.

این دستگیر‌ی‌ها در اواخر رژیم پهلوی بود و این‌ها در زندان جمشیدیه بودند ولی وقتی در زندان را باز کردند اینها می‌خواستند فرار کنند. مثل نصیری وقتی نصیری از زندان جمشیدیه آزاد شد مردم او را گرفتند و به مدرسه رفاه آوردند.

* چرا اتاق اختصاصی در اختیار هویدا قرار دادند؟

ج: برای اینکه با کسی ارتباط نداشته باشد، او آدم زیرکی بود.

*کسی هم اجازه ملاقات با او را نداشت؟

 خیر، فقط یک روز حاج‌ احمدآقا (خمینی) اظهار علاقه کرد که من می‌خواهم هویدا را ببینم، گفتم خیلی خوب ایشان را به طبقه دوم مدرسه رفاه بردم و حاج احمدآقا هم مقداری با او صحبت کرد.مرحوم حاج احمد آقا به او گفت: این چه کارهایی بود که کردی؟ هویدا هم گفت: من نبودم سیستم بود او خیلی حراف بود. می‌گفت: من کاره‌ای نبودم سیستم بوده و همه را انداخت به گردن سیستم.

 امام دستور داده بودند که هر چه می‌خواهد برای هویدا فراهم کنید، هم غذا و هم سرویس جداگانه به او داده می‌شد.

* حکم اعدام این افراد همان جا صادر می‌شد؟

 آقای خلخالی در یک لیستی نام 24 نفر را خدمت امام برد که آنها را تیرباران کنند. امام آن لیست را مطالعه کردند و 4 نفر از آن لیست 24 نفر را اجازه دادند که تیرباران شوند. این چهار نفر عبارت بودند از نعمت‌الله نصیری رئیس سازمان اطلاعات و امنیت رژیم، سرلشگر رحیمی فرماندار نظامی تهران، خسرو داد فرمانده نیروی هوایی و ناجی فرماندار نظامی اصفهان.در بین این چهار نفر، روحیه خسروداد از همه قوی‌تر بود، بعد سرلشگر رحیمی بود خسروداد را وقتی از پله‌های مدرسه رفاه برای تیرباران بالا می‌بردند خیلی قوی و محکم به شاه فحش داد و گفت: به او گفتم کوتاهی کنی همه ما را خواهند کشت.

دولت موقت تلاش زیادی کرد تا هویدا تیرباران نشود. وقتی از امام خمینی این دستور را می‌گیرند. خلخالی از جریان مطلع می‌شود، بلافاصله قبل از اینکه نامه امام به دستش برسد دستور تیربارانش را صادر می‌کند.

*کجا اعدام شدند؟

بله، در پشت‌بام مدرسه رفاه.

* این اعدام‌ها فضای انقلاب را خشن نمی‌کرد؟

نه، به مردم و برادران ما روحیه می‌داد.

*آیا در لحظه اعدام شما نیز حضور داشتید؟

 نه، من به پشت‌بام نرفتم، ولی در مدرسه حضور داشتم.

*نحوه دستگیری رحیمی چگونه بود؟

وقتی شب 22 بهمن گاردی‌ها حمله کردند به نیروی هوایی و مردم هم به حمایت از آنها برخاستند؛ صحنه مهیجی به وجود آمد رحیمی فرماندار نظامی تهران که خیلی هم گردن کلفت بود سر خیابان جامی نرسیده به میدان حسن‌آباد توسط دو جوان بازداشت شد.

این دو جوان کم سن و سال که یکی از آنها اسلحه کمری داشت و دیگری چاقو، سر چهارراه حسن‌آباد ماشین رحیمی را متوقف می‌کنند. ماشین تا می‌ایستد یکی‌شان از یک درب اتومبیل و دیگری از درب دیگر وارد ماشین می‌شوند و رحیمی را دستگیر و او را به مدرسه رفاه می‌آورند و تسلیم مامورین می‌کنند. من خودم رحیمی را بردم زیرزمین مدرسه رفاه و او را زندانی کردم. همانطور که می‌دانید نصیری در بین زندانی‌های جمشیدیه بود. جوانی که او را آورد بازداشت او را این گونه برای من نقل کرد، می‌گفت: من شاهد باز کردن درب زندان جمشیدیه بودم. او را هم می‌شناختم. دیدم نصیری بارانی خودش را انداخته روی دستش خیلی آرام می‌‌خواهد در برود. پریدم گرفتمش، یک وقت مردم فهمیدند، ریختند روی سرش و زخمی‌اش کردند.

من هم داد و هورا کردم تا بتوانم او را سالم به ستاد تحویل بدهم، آن جوان می‌گفت من آنجا آنقدر داد و بیداد کردم که من می‌خواهم او را سالم به ستاد مدرسه رفاه تحویل بدهم. می‌بینید مردم ما حتی جوان کم سنی که او را بازداشت کرده چقدر عاقل و خوب فکر می‌کرد. او را آورد و تحویل ما داد.

وقتی نصیری را به مدرسه آوردند یک قسمت ازسر و زیر گلویش زخمی شده بود. من او را بردم داخل زیرزمین و تحویل گروه پزشکی دادم تا او را معاینه کنند. نصیری می‌گفت، گلویم را سفت بسته‌اند. گفتم نگران نباش به زودی راحتت می‌کنند.

بعدازظهر نصیری را برای مصاحبه به طبقه بالا بردم. در مصاحبه هم خیلی از رژیم شاه حمایت می‌کرد، خیلی افسر مغروری بود، فکر می‌کرد الان می‌آیند او را می‌برند. خیلی قلدری می‌کرد.این‌ها فکر نمی‌کردند یک روزی گرفتار شوند. امثال این افراد زیاد بودند که به دام افتادند، مثلاً ناجی فرماندار نظامی اصفهان را بازداشت کردند، فرماندار نظامی قزوین و زنجان که آن جنایات را کرده بودند. همه این‌ها در طبقه دوم مدرسه رفاه زندانی بودند./93/11/27فارس

.اما چگونه یک اعدامی ازمرگ رهایی پیداکرد

آیت الله صادق خلخالی او را مفسد فی الارض شناخت و حکم اعدام را بی تردید صادر کرد. اما اندک زمانی بعدتر جای خود را به آیت الله محمد محمدی گیلانی داد که حکم را از اعدام به حبس ابد تقلیل می دهد به اضافه مصادره تمامی اموال و موظف به طبابت رایگان می شود.

دکتر شیخ از حاکم شرع می خواهد زمینه طبابت او را در زندان فراهم کنند و عملا بهداری زندان اوین را در اختیار می گیرد و پس از چندی آوازه شهرت او در تخصص ارتوپدی چنان می پیچد که گفته می شود خود آقای محمدی گیلانی و همسرش نیز پس از یک سانحه به او مراجعه می کنند و آیت الله درمی یابد آنچه درباره مهارت های دکتر شنیده بود واقعیت دارد.امکانات پزشکی بیشتری در اختیار او قرار می گیرد و پس از چندی  محمدی گیلانی موافقت امام را برای آزادی او جلب می کند.

خاطره یک اعدامی رژیم شاه  اززندانبان انقلابی 

وزیربهداری شاه:« روزی در مطب نشسته بودم که دیدم مرد میان سال و محترمی وارد شد. اما به جای این که از دردی بنالد به چهره من نگریست و گفت: آقای دکتر! مرا نمی شناسید؟ پاسخ دادم:  چشمان من کم سو شده است اما پُرسو هم بود چون شمار بیماران زیاد است نمی توانم به خاطر بسپارم. گفت: بنویسید! زیاد بنویسید! ولو سه روز طول بکشد. ناگهان به یاد آوردم او یکی از همان انقلابیونی است که مرا در زندان اوین در اختیار داشتند و پس از این که حکم اعدام من جدی شده بود به صورت غیر مستقیم به من می فهماند اگر دو سه روز بگذرد ممکن است حاکم شرع جدیدی بیاید. همین اتفاق هم افتاد و با آمدن حاجی گیلانی حکم تغییر کرد و من اعدام نشدم.» دکتر شیخ آن گاه از او می پرسد که چرا این کار را کردی و چرا دوست نداشتی من اعدام شوم در حالی که آن روزها شور انقلابی و اعدام خواهی همه جا را گرفته بود و مرا دزد و خائن می دانستند؟

پاسخ داد: «من در یکی از روستاهای آذربایجان سرباز بودم. نامزدم به دیدار من می آمد. در راه اتوبوس آنها تصادف می کند. وقتی رسیدم گفتند خوش بختانه آمبولانس مجهزی حاضر بود و او را برد و آن زن – که اکنون همسر من و مادر فرزندان من است-  نجات یافت. آن مرد می گوید: وقتی پرسیدم در این جای دور افتاده آمبولانس از کجا آمد؟ پاسخ دادند: دکتر شیخ به تبریز – زادگاه خود- آمده بود و در راه بازگشت در اینجا توقف کرد و وقتی دید هیچ امکاناتی نداریم با هزینه خود این آمبولانس را اهدا کرد.

شما همسر مرا نجات دادی و من احساس دِین می کردم. اما نمی توانستم مانع اجرای حکم شرع شوم فقط می دانستم حاکم شرع دیگری می آید و خوش بختانه پیش بینی من درست بود و بی آن که هیچ صحبتی با ایشان شده باشد خودشان در بررسی دوباره حکم اعدام را به حبس ابد تغییر دادند.

«دکترسید شجاع الدین شیخ الاسلام زاده» مشهور به «دکتر شیخ »  ۳۵ سال بعد از صدور حکم اعدام، زندگی کرد و سرانجام در ۲۷ خرداد ۱۳۹۳ در ۸۳ سالگی درگذشت.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:خاطره همسروزیربهداری شاه ازلطفی که حاکم شرع حکومت اسلامی به همسرش کرد.

آن چه در ادامه می آید  خاطره همسر یکی از اعدامیان رژیم شاه

خانم« آذر آریان‌پور»:در حوالى ظهر از دفتر« آیت‌الله  محمدمحمّدى گیلانى» حاکم شرع دادگاه انقلاب، تلفن بى سابقه‌اى دریافت کردم که مرا به تعجّب دچار کرد، منشیش به من اطلاع داد که باید براى امر مهمّى عصر همان روز در قم به حضور آیت‌الله برسم. با توجّه به این مساله که مسافت تهران تا قم بیش از ۱۴۰ کیلومتر بود، باید هر چه زودتر حرکت مى‌کردم تا به موقع برسم....
من به احترام بازدید از یک شهر مقدّس چادر نماز سیاهى عاریه کرده بودم که سراپایم را مى‌پوشاند. هر قدر بیش‌تر به دعوت ناگهانى حاکم شرع فکر مى‌کردم مضطرب‌تر مى‌شدم. منظورش از ملاقات با من چه بود؟ حالا حاکم شرع از جان من چه مى‌خواست؟ نکند که حبس ابد شجاع‌الدین را به اعدام تغییر داده باشد؟

به خانه حاکم شرع رسیدم،منتظرماندم تابیاید.
 از سرسرا سرفه مردانه‌اى شنیده شد. دو مرد معمّم «یا اللّه» گویان وارد اتاق شدند. زن‌ها به اتاق مجاور رفتند. دختر گیلانى  به مردى که چهره و موى کم رنگ و چشم‌هاى آبى داشت و عمامه سفید بر سر نهاده بود، گفت: «آقا جان، خانم شیخ الاسلام‌زاده از ساعت چهار بعد از ظهر منتظرتان هستند.»
آیت‌الله گیلانى با صدایى ملایم و شمرده مرا مورد خطاب قرار داد: «همشیره به منزل ما خوش آمدید. ببخشید که قدرى تاخیر کردم. براى مراسم هفت پسر ارشدم که غفلتاً وفات یافته، مراسمى در قبرستان داشتیم و معطل شدم. عذر مى‌خواهم


همسروزیررژیم شاه:حاکم شرع، مردى که شوهرم را به حبس ابد محکوم کرده بود، با آنچه تصور مى‌کردم، تفاوت داشت. خشن و عداوت‌طلب وسنگدل به نظر نمى‌رسید و بر اعصاب خود تسلّط داشت. از مرگ پسر ارشد خود چنان به آرامى یاد مى‌کرد که مرا به حیرت مى‌انداخت. او ادامه داد:«پس از وقوع حادثه اتومبیل، همسر شما را از اوین به بالین فرزندم آوردیم ولى متاسفانه کار از کار گذشته بود.»
ناگهان یاد اشاره شجاع در ملاقات آخرمان افتادم که مى‌گفت او را از اوین به بالین مرد جوان محتضرى برده بودند. در حالى که از نگاه میزبانم حذر مى‌کردم و به تصویر حضرت على علیه‌السلام که تنها زینت دیوار اتاق بود، نظر مى‌انداختم، با تاثّر گفتم:
ـ «آقا، به شما تسلیت مى‌گویم. داغ فرزند تسلى‌ناپذیر است.»
حاکم شرع با سر خود حرف مرا تصدیق کرد و گفت:
ـ «مع هذا چون حیات و ممات ما تابع مشیّت الهى است، جاى اعتراض باقى نمى‌گذارد.»

دامادش که چندان از خودش جوان‌تر نبود و قیافه سیه‌چرده‌اى داشت، دستى به ریش خود کشید و اظهار داشت:
ـ «عمر بشر دست خداست ولى نفرین آدم بدخواه را هم نباید دست کم گرفت!»
حاکم شرع در تایید سخن دامادش افزود: «آخرین حکمى که قبل از شروع ماه مقدس رمضان صادر کردم، مربوط به دکتر شیخ الاسلام‌زاده بود. خانواده‌ام معتقد است که محتملا نفرین او دامنگیر ما شده و از جانب ما طلب بخشش واجب است!»
همسروزیر:حالا فهمیدم که منظور از احضار من به قم چه بوده است. نفس بلندى کشیدم تا خشم سرکش‌ام فروکش بکند و بتوانم عاقلانه از خودمان دفاع بکنم.
خانم« آذر آریان‌پور»:آقایان، شما شوهرم را آن طور که سزاوار است، نمى‌شناسید. او بدخواه و کینه‌توز نیست و به دشمنانش هم نفرین نمى‌کند. من هم اهل نفرین نیستم و فقط بعد از حُکم بى‌دادگرانه شوهرم نسبت به کائنات بدبین شدم و کفر گفتم.
دامادِ گیلانى زبان به اعتراض گشود: همشیره، شما نباید کفر بگویید. دکتر شیخ الاسلام‌زاده مقصّر بود. او شغل شریف طبابت را ول کرد تا به طاغوت خدمت بکند. کفر شما معصیت کبیره است. استغفر‌الله بگویید!
حاکم شرع میانجى شدوگفت:«از حق نباید گذشت. دکتر شیخ‌الاسلام‌زاده واقعاً طبیب حاذقى است و از این طریق مصدر خدمات موثّرى بوده، در بهدارى اوین هم شبانه‌روز با صمیمیّت طبابت مى‌کند. فعالیت او نه تنها شامل افراد زندانى مى‌شود، بلکه شامل برادران پاسدار هم هست. به همت او وضع درمانگاه خیلى پیشرفت کرده و سبب رضایت خاطر ما شده است
سپس به طرف من برگشت و ادامه داد: همشیره، همسر شما انسان شریفى است. قدرش را بدانید!
«آذر آریان‌پور»:شگفتا! درست پنج هفته بعد از آن که حاکم شرع شوهرم را به عنوان «مفسد فى الارض» به حبس ابد محکوم کرده بود، از او مثل یک قهرمان ستایش مى‌کرد!
ناگهان میل شدیدى در من بیدار شد که در باره شوهرم با این مُجریان قانون صحبت بکنم و باطن نیک او را به آن‌ها بشناسانم. چادرم را به دورم کشیدم و با شور بى‌سابقه‌اى به بازگو کردن قصه زندگیمان مشغول شدم. از آشنایى و ازدواجم با شجاع، از آرمان‌هاى اجتماعیمان، از سال‌هاى اقامت و تحصیل در آمریکا و از بازگشتمان به ایران و تلاش براى معاش سخن گفتم. سپس صحبت را از طبابت خصوصى شوهرم به تاسیس سازمان توان بخشى کشاندم، و به عواملى که به شرکت او در کابینه‌هاى هویدا و آموزگار و سرانجام حبس او منجر شد، اشاره کردم. صادقانه از حس جاه‌طلبى شجاع که آغشته از اشتیاق شدید او به خدمت خلق بود، تعریف کردم. از کارشکنى‌هاى دربار و سازمان امنیت شمّه‌اى شرح دادم. چنان صمیمانه سخن مى‌گفتم که گویى با دوستان قدیمى به صحبت نشسته‌ام. آیت‌الله و دامادش با علاقه به من گوش مى‌دادند. زمان و مکان را فراموش کرده بودم و هر چه دل تنگم آرزو داشت، بى پروا به زبان مى‌آوردم. خودم را زنى در محضر دو مرد نامحرم نمى‌دیدم. دادخواهى در محضر حاکمان شرع بودم.

همسرِوزیربهداری شاه می گوید:نمى‌دانم چند ساعت بدون وقفه درد دل کردم. دهانم خشک شده بود و گلویم مى‌سوخت. جرعه‌اى آب نوشیدم و کلامم را این طور خاتمه دادم: «زندگى ما با زندگى شما تفاوت داشت: ما در فرنگستان تحصیل کردیم؛ به طبقه بالا تعلق داشتیم و برخلاف شما اهل تعبّد نبودیم. على رغم این تفاوت‌هاى ظاهرى، ما هم مثل شما افراد شریفى بودیم که به حفظ قانون و رعایت اخلاق اهمیت مى‌دادیم. ما سزاوار ظلم و بدنامى و تاراج نبودیم.»
خاموش شدم و چادرم را که از سرم افتاده بود، مرتب کردم.

دیروقت بود،سفره انداختند، حاکم شرع رو به من کرد: «همشیره، یک لقمه شام با ما صرف بکنید!»

 پس از صرف اندکى شام، میزبان(آیت‌الله گیلانى)با تانّى شروع به سخن کرد:«همشیره، انقلاب ما یک انقلاب اسلامى و ملاک قضاوت ما قرآن کریم است. هر حکمى که داده‌ایم بر مبناى شریعت اسلام بوده است. در دوران محمّدرضا دین و قرآن را زیر پا گذاشتند و ظلم را از حدّ گذراندند. مال و جان و ناموس مردم پشیزى ارزش نداشت. تصدیق مى‌کنید؟»
جواب دادم: «از سلطنت که ذاتاً متعدّى است، انتظار مردم‌دارى نمى‌رود، ولى حساب انقلاب جداست. انقلاب ما براى ایجاد برابرى و برادرى صورت گرفت نه براى اجحاف. بر فرض که شوهرم گناهکار است، من و پسرم مرتکب چه گناهى شده بودیم که از خانه خودمان بیرونمان کردند؟ کار تهدید کمیته به جایى رسید که مجبور شدم فرزندم را از ایران دور بکنم تا در امان باشد. از برکت انقلاب براى من نه خانه مانده است نه خانواده!»
حاکم شرع: «همشیره، حالا کجا اقامت دارید؟»
«آذر آریان‌پور» :سربار اقوامم شده‌ام.
آیت الله گیلانی:  خانه مسکونى شما متعلق به شوهرتان بود؟ 
جواب دادم: زمینش را پدرم به من داده بود. ساختمان آن را قریب ده سال قبل با درآمد طبابت شوهرم بنا کردیم.
حاکم شرع گفت: «من به عنوان یک مسلمان متعهد نمى‌توانم شاهد بى‌خانمانى شما باشم.

وبعدبمن گفت:همشیره، نامه‌اى به امام خمینى مرقوم دارید تا فردا که به حضورشان مى‌روم، از طرف شما بدهم و تقاضاى مساعدت بکنم. فهرستى هم از اثاث منزلتان که مصادره شد براى شخص خود من بفرستید تا در مورد استرداد آن‌ها هم اقدام بکنیم. فعلا تا روشن شدن وضعتان، همین جا در بالاخانه مهمان عزیز ما باشید.
همسروزیربهداری شاه:باورم نمى‌شد که مقامى که دستور مصادره اموال ما را صادر کرده بود، حالا خانه خود را به من تقدیم مى‌کرد!
حاکم شرع قلم و کاغذى به من داد و با کمک او نامه کوتاهى خطاب به آیت‌الله خمینى نوشتم و استدعاى استرداد خانه‌مان را کردم. بعد از جا بلند شدم تا مرخص بشوم. حاکم شرع با علاقمندى پرسید:همشیره، این وقت شب چطور به تهران برمى‌گردید؟
 جواب دادم:دوستى در اتومبیل انتظارم را مى‌کشد. به علاوه «خداوند خودش مرا حفظ مى‌کند
«آذر آریان‌پور»:حاکم شرع براى نخستین بار تبسّم کرد!.
حاکم شرع حکومت اسلامی امام خمینی:همشیره، پس از فوت فرزندم، قصد داشتم با رخصت امام خمینى در نجف در جوار حضرت امیرالمومنین متحصّن بشوم. ولى حالا به شما قول مى‌دهم که در همین مقام بمانم تا شوهر شما را آزاد بکنم.

اما درادامه گفت:البته هنوز محاکمه ایشان در اذهان مردم تازه است وتجدید محاکمه و یا عفو مصلحت‌آمیز نیست.
از او تشکر کردم و به سرعت خارج شدم. راننده پشت رل خوابش برده بود. بیدارش کردم و عازم تهران شدیم.

۳روزبعدازدیدارباحاکم شرع
سه روز بعد، حاکم شرع به قول خود وفا کرد و شخصاً به من تلفن زد وگفت:همشیره، امام خمینى درخواست شما را لبیک گفتند! ان شاء‌الله منزل مبارک است. از کمیته براى تحویل آن با شما تماس مى‌گیرند. خدا نگهدارتان باشد!

«خانم آذر آریان‌پور» همسر دکتر سید شجاع الدین شیخ الاسلام زاده (وزیر بهداشت رژیم پهلوى)، خواهر دکتر آریان‌پور کاشانى، خاله شاعر معروف سهراب سپهرى است.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع مورداستفاده:۲ تیر ۱۳۹۴خبرگزاری مهربنقل ازروزنامه جمهوری اسلامی بااصلاحات(حذف اضافات غیرضرور)وافزدون تصاویر