پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

کارگزاران"کابینه حضرت علی"اسامی فرمانداران علی +محل مأموریت

کابینه(دولتمردان)حضرت علی+اسامی همه فرمانداران

درادامه «اختلاس یکی ازفرمانداران حضرت علی» راخواهیدخواند.

قلمرو حکومت اسلامی، همان محدوده حکومت در زمان عثمان
بود بایک تفاوت.

ازپنج ایالت: شبه جزیره عربستان، مصر، عراق، ایران وشام،

« شام »به جهت طغیان و سرکشی معاویه، از قلمرو حکومت علی خارج شد(خودمختاراداره شد).

عربستان:حجاز(مکه، مدینه و طائف)،نجد،تهامه،یمن ویمامه.

کابینه حضرت علی 

بعداز۲۵سال ازرحلت پیامبر(نیمه دوم ذی الحجه سال ۳۵ هجری) امیرالمؤمنین خلافت را به‌دست گرفت و تا بیستم رمضان سال ۴۰ هجری که ۴ سال و ۹ماه دولتش دوام داشت.

این دوره مشکلات بسیاری پیش پای امام بود،۲۵سال انحراف ازسنت رسول الله(ص) ،زیادی خواهی های ورفاه زدگی اصحاب ،ریشه گرفتن فرهنگ ۳خلیفه قبلی ،مخصوصاً خلیفه قبلی،نارضایتی ارادتمندان ودلسوزان اسلام ناب محمدی که اکثرا ازمدینه کوچیده بودند وبه عراق مخصوصا درکوفه مسکن گزیده بودند.

«بصریان» که ازاصحاب جمل بودند و مدعی خونخواهی عثمان.

«شام »(دمشق)که حدود بیست سال به دست پسران ابوسفیان (یزید و معاویه) دست به دست می شد،ازاول درمقابل علی ایستادند وتاآخرهم به قلمروحکومت علی نپیوستند وهمچنان خودمختار ویاغی باقی ماند.

اینهاکاررابرای ایجادیک حکومت ناب محمدی دشوارکرده بود.

تنهاشهری که خیال علی جمع بود«کوفه»بود،عربهای اصیل که ازارادتمندان رسول الله وخاندان مطهرش بودندبه این شهرمهاجرت کرده بودند وامام هم همین شهرراپایتختش کرد.

امام علی تاجمع آوری قوا،حدود۳ماهی کمترین تغییرات رابه ترکیب دولت- قبلی- داد.

۳ماه بعدازخلافت:امام در ماه صفر سال۳۶هجری، اولین گروه از استانداران خود را به شهرستان‌ها اعزام کردند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:کابینه امام علی(فرمانداران)

*درتاریح  ،نمایندگان حضرت علی علیه السلام را درشهرها ومناطق مأموریتی بانامهای مختلف(حاکم،والی،استاندار،فرماندار)نامیده اند که دراینجا فقط به یک نام(فرماندار)نامیده شده اند.

*نکته دوم:بعضی ازفرمانداران مدت حکمرانیشان کوتاه مدت بوده،جانشین حضرت بودنددرسفرها ویاجنگ ها،که درکوفه چندین نفراینگونه بودند(نفرات آخرردیف کوفه)

*نکته سوم:اگرنامی ازحاکمان رادر۲یاچندجادیدید،یعنی محل مأموریتشان جابجاشده، 

*نکته آخر:سعی شده ترتیب حکمرانی فرمانداران به همانصورتی باشدکه ابلاغ گرفتند.

اسامی فرمانداران+منطقه مأموریت

۱- « مکه » ابو قتاده انصاری، قثم بن عباس
۲- « مدینه » تمیم بن عمرو، ابو حبیش ،سهل بن حنیف، تمام بن عباس، ابو ایوب انصاری، حارث بن ربیع.
۳- « مصر » محمد بن ابی‌بکر

۴- « کوفه » ابو موسی اشعری . قرظه بن کعب، عقبه بن عمرو، ابو مسعود بدری ، هانی بن هوذه بن عبد یغوث

۵- «مصر » قیس بن سعد بن عباده، محمد بن ابی حذیفه، مالک اشتر

۶- « نصیبین » شهرمرزی ترکیه - مالک اشتر ، شبیب بن عامر جد کرمانی

۷- «بصره » عبدالله بن عباس ، عثمان بن حنیف.

۸- «مدائن» حذیفه بن یمان ،لام بن زیاد ، سعد بن مسعود ثقفی

۹- سنجار(استان نینوا)،مالک اشتر

۱۰- « الانبار»،کمیل بن زیاد

۱۱- « نهروان » عبدالله بن خبّاب الاَرت

۱۲- «فارس -ایران » عمر و بن سلمه‌ی ارحبی ، زیاد بن ابیه
۱۳-  «خراسان» خلید بن قره یربوعی ، جعده بن هبیره بن ابی وهب(خواهرزاده حضرت علی)

۱۴- «اصطخر فارس»مرودشت(ایران) منذر بن جارود عبدی

۱۵-اردشیر خُرّه(فیروز آباد فارس)،آقای مصقله بن هبیره‌ی شیبانی

۱۶- «اهواز » خریت بن راشد

۱۷- «آذربایجان » اشعث بن قیس،شریح بن مکدّر ،قیس بن سعد بن عباده ، عبدالله بن شبیل احمسی ،سعد بن حارث خزاعی

۱۸- «ری» یزید بن حجیه ،مخنف بن سلیم ،ربیع بن خثیم اسدی کوفی (خواجه ربیع)

۱۹-«اصفهان» مخنف بن سلیم ، یزید بن قیس ارحبی ،حارث بن ربیع

۲۰-«کرمان » عبدالله بن اهتم 

۲۱- «همدان »جریر بن عبدالله، سعید بن وهب  

۲۲- «قزوین »ربیع بن خثیم اسدی کوفی (خواجه ربیع)

۲۳- حلوان(کرمانشاه) اشعث بن قیس،اسود بن قطبه

۲۴- سجستان(سیستان)، عون بن جعده،ربعی بن کأس

۲۵-« یمن » حبیب بن منتجب ، عبیدالله بن عباس

۲۶- «عمان » حلو بن عوف ازدی

۲۷-«جَبُّل»شهری بود بین نعمانیه و واسط، در مسیر کوفه و بغداد،فرماندار«سلیمان صرد»

۲۸-، بَهُرْ سیر(غرب دجله،نزدیک تیسفون)،عدی بن حارث

۲۹-فُرات(بین النهرین)، عبیده سلمانی

۳۰- عین التمر(میان ‌کوفه و شام)،مالک بن کعب 

۳۱- میسان(العماره) ،قعقاع بن شور

۳۲- کسکر(استان واسط)، قُدامه بن عجلان 

۳۳- «الانبار» ،ابو حسان بن حسان بکری

۳۴-«بحرین » عمر بن ابی‌سلمه ، نعمان بن عجلان

۳۵- جَنَد(منطقه یمن)،سعید بن نمران( کاتب امام علی)

۳۶- بلادشرق(یمن)،حُرَیث بن جابر.

واما ازیک حاکم ایرانی ذکرخیری کنیم که ازاهل البیت رسول الله بود و «کلاس »خلیفه دوم رابرهم زده بود،وی توفیق حضور دردولت حضرت علی رانداشت(وفاتش دراواخرخلافت عثمان بود)

 عبای چندمنظوره
 ابونعیم و ذهبی نوشته‌اند که سلمان فارسی در حالی که بر حدود سی هزار نفر حکومت می‌کرد، تنها با یک عبا که فرش و لباس او نیز بود، برای مردم خطبه می‌خواند.

در طول ۲دهه که «سلمان فارسی» فرمانروا وقاضی مدائن بود، حضرت علی(ع)چندین نامه برایش فرستاد؛ در یکی از نامه ها او را این گونه از دنیا و ظواهر مادی دور می کند: ای سلمان! دنیا همانند ماری است که ظاهری بسیار زیبا و نرم دارد، ولی زهر کشنده ای دارد. بنابراین، از هر چیز که در دنیاست و دل تو را در می رباید، دوری کن؛ زیرا همان چیز به زودی از تو جدا می شود و زمانی کوتاه همراه تو خواهد بود، غم و اندوه آن را از خود دور کن؛ زیرا بی تردید جدایی آن را می بینی. هنگامی که انسان به شادی می رسد، دنیا او را به سوی رنج ها می فرستد و هر زمان که به آن اُنس می گیرد، او را در وحشت قرار می دهد.

خاکی بودن فرماندارمدائن مورد سرزنش  رئیسش خلیفه وقت(عمر بن خطاب)قرارگرفت،اماحاکم مدائن در پاسخ خلیفه چنین نوشت:

«گفته بودى که من حکومت خدا را ضعیف و سست کرده(حاکم بایدجلال وجبروت- اُبّهت- داشته باشد،دفتروودستکی) و خود را خوار گردانیده و خدمتکار مردم کرده‌ام به حدى که اهالى مدائن نمى‌دانند که من امیر آنهایم ! پس مرا به منزله پلى گردانیده‌اند که بر من مى‌گذرند و بارهاى خود را بر دوش من مى‌گذارند! (ازمن حمالی می گیرند)

 و نوشته بودى که این‌ها باعث سستى سلطنت خدا مى‌شود! پس بدان که ذلت در اطاعت الهى، دوست داشتنى‌تر است در نزد من از عزت در معصیت و نافرمانى خدا و تو خود مى‌دانى که رسول خدا(ص) تألیف دل‌هاى مردم مى‌کرد و به ایشان نزدیکى مى‌جست و مردم هم به سوى او تقرب مى‌جستند»

مرقد مطهر حضرت سلمان فارسی

به این ترتیب سلمان، خلیفه وقت را به سنت‌هاى فراموش شده رسول خدا (ص) تذکر داد که مردمى بودن و با آنان و همچون آنان زندگى کردن، نه تنها مغایر با زمامدارى نیست، بلکه لازمه حکومت الهى و مردمى است و از سنت هاى رسول خدا (ص) است.

مرقد مطهر حضرت سلمان فارسی

نامه پیامبراسلام حضرت محمد(ص)به سلمان:

سلام خدا بر شما... به من وحی شده که بهشت بر سلمان مشتاق تر است از سلمان به بهشت، او امین و مورد اعتماد من و از خانواده ام محسوب می شود. ای مردم! اگر از شما کمک خواستند به ایشان کمک کنید.

چرا طاق کسری برای ایرانی‌ها مهم است؟

مدت عمر«سلمان فارسی»؟۷۵سال

اگرهجرت سلمان راازایران(اصفهان)به عربستان،ملاقات باپیامبررادرهمان سال اول بعثت بدانیم وباتوجه به اینکه ،سلمان درهمان سالهای اول زندگی درمدینه ازدخترعمرخواستگاری کرد،نبایدسنش بیش ازپیامبرباشد(قطعاًکمتراست)،چون وقتی خواستگاری کرد،عمرناراحت شد،وقتی پیامبرازناراحتی عمرسئوال کرد،نگفت این پیرمرده،فقط تنهاایرادش را عجم بودن دانست وپیامبرهم ازسلمان دراین ماجرادفاع کرد وازعمرگله مندشد(وی میخواست باجناق پیامبرشود)،اگرسن سلمان را۴۰بدانیم وایشان قبل ازخلافت حضرت علی فوت کرده اند(سال۳۵هجری)یعنی ۳۵+۴۰ می شود۷۵سال(حدااکثرعمرسلمان۷۵سال می باشد)بااین وصف اینکه می گویندسلمان ازمعمرین بود..(۲۵۰سال)عمرکرده،مردوداست.

لازم به ذکراست که کارتغسیل وتدفین وی راحضرت علی عهده داربود.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ابلاغ حاکم کوفه(ابو موسی اشعری)باتوصیه وتأییدمالک اشتربود!.
ابوموسى اشعرى فردی ساده لوحی بود، به مردم کوفه مى گفت:

« على بن ابى طالب پیشواى حق است و بیعت او هم صحیح است ولى به همراه او جنگیدن با اهل قبله جایز نیست

 این سخن که به امام رسید, نامه اى شدید اللحن براى او نوشت و او را بر این اظهارات نکوهش کرد. در ماجراى برخورد با ناکثین او که عامل کوفه بود نه تنها مردم را براى کمک به امام بسیج نکرد, بلکه آنها را باز مى داشت. امام(ع) دومین نامه را از ربذه براى او نوشت که مردم را براى جنگ با ناکثین بسیج کند! این بار نه تنها ابوموسى وقعى به نامه علی نگذاشت بلکه هاشم بن عتبه پیک امیرمومنان(ع) را تهدید به زندان و قتل نمود.

حضرت سومین نامه را بوسیله عبدالله بن عباس و محمد بن ابى بکر براى ابوموسى فرستاد و سخت از او نکوهش کرد و دستور داد اگر همراهى نمى کنى کوفه را به این دو نفر واگذار.
وقتى به منطقه« ذیقار» رسید و خبرى از ابن عباس و محمد بن ابى بکر نرسید, حضرت, امام حسن بن على و عمار یاسر و زید بن صوحان و قیس بن سعد بن عباده را با نامه اى به کوفه روانه فرمود و بدون آنکه نامى از ابوموسى ببرد مستقیما از مردم کوفه خواسته بود که براى یارى حضرت کوچ کنند.

نامه امام بر مردم خوانده شد و امام حسن(ع) سخنرانى شیوایى پیرامون بسیج مردم براى یارى علی ایراد کرد نیز عمار یاسر به ایراد سخن مهیج پرداخت, ابوموسى اینجا هم صریحا موضع گرفت و مردم را دعوت به سکوت و کناره گیرى از جنگ کرد. اینجا بود که حضرت علی(ع) مالک اشتر را مإمور عزل او کردکه ظاهراً اینباربدجوری عزلش اتفاق افتاد+اخراج، حتی درزمان عثمان این مالک بودکه عثمان را وادار کردابلاغ ابوموسی را برای حکمرانی کوفه صادرکند،البته درآخر،همین مالک -بعد از ماجرای جنگ جمل -ازامام علی خواست حکمش رالغوکند وحکم لغوابلاغش راخودش بردکوفه ،ضمن قرائت حکم، اوراباشدادوغلاظ ،از کوفه اخراج کرد.

*هاشِم بن عُتْبة بن اَبی وَقَّاص، ملقب به هاشم مِرقال(شهادت در جنگ صفین)

«مالک اشتر» اهل بصیرت بود؟

نکته:اینکه بعضی ازآقایان میخواهند اهل بصیرت رانام می برند،اشاره بامالک اشترمی کنند،کجای کارمالک بوی بصیرت می دهد!اینکه حمایت های نابجای مالک اشتر از ابوموسی اشعری زمینه ساز یک فاجعه شد!(البته درشجاعت ودلاوری مالک جای هیچ تردیدی نیست).

*عده‌ای ازفرمانداران عثمان بعدازخانه تکانی هم،دردولت حضرت علی(ع)ابقاشدند: ابو موسی،حبیب بن منتجب و حذیفه.

*عده‌ای  در انجام وظیفه کوتاهی کردند: مانند: عبیدالله بن عباس و سعید بن نمران که مورد ملامت قرار گرفتند و قدامه بن عجلان(درج درپرونده)

عبیدالله بن عباس،برادر کوچکتر عبدالله بن عباس بود که درزمان امام حسن(ع)ازسرداران سپاه امام بود واما به امام خیانت کرد وبه شام پناهنده شد(به معاویه پیوست).
*عده‌ای را حضرت به خاطر خیانت‌شان، عزل شدند:عبدالله بن عباس، منذر بن جارود و عقبه بن عمرو.

عده ای ازفرمانداران علی به اوخیانت کردند وبه دشمن پیوستند: مصقله، نعمان بن عجلان، قعقاع بن شور و یزید بن حجیه تیمی(۲تابعتی بودند!به حاکم به شام پناهنده شدند)

«اختلاس» فرماندارعلی

*حضرت در نامه ای خطاب به منذر ابن جارود عبدی که بر بعضی از شهرهای فارس از جانب آن حضرت حکمرانی  داشت و مرتکب خیانت و فساد مالی شد، به تأثیر سوابق خانوادگی بر رفتار سیاسی افراد اشاره می کند:

«آقازاده» درحکومت علی

حضرت علی درادامه می نویسد:سابقه درخشان  پدرت مرا فریب داد و گمان کردم که تو هم از روش او پیروی می نمایی و به راه او حرکت می کنی. اما بمن خبر رسید که خیانت کرده از سیره پدر و خانواده ات عدول نموده ای

*عده دیگری هم گرفتاری هایی داشتند:عبیدالله بن عباس و سعید بن نمران که مورد ملامت قرار گرفتند و قدامه بن عجلان.

نامه حضرت علی به : اما بعد. آنچه از مال خدا در نزد توست, بفرست زیرا که مال مسلمانان است و بهره تو از آن مال, بیشتر از دیگران نیست. ای قدامه! تصور نکنی که مال کسکر برای تو مباح است آنگونه که از پدر و مادرت به ارث برده باشی. در فرستادن مال خدا عجله کن و خودت هم زودتر نزد ما بیا./قدامه راعزل نکرد(توبیخ درج درپرونده)

عقبه بن عمرو(جانشین علی درکوفه)هم تفکرابوموسی اشعری راداشت)

 وقتی حضرت علی، عازم صفین بود «عقبه» را جانشین خود در کوفه کرد ،امااوباجوسازی اینکه جنگ ۲گروه مسلمان کاردرستی نیست،نبایدبه این حکم تن داد...خلاصه تشویش اذهان کرد،این موضوع رابه امام دراردوگاه صفین رسانیدند،امام خودش رابه کوفه رسانید،عقبه رااحضارکرد و گفت: ازمسئولیت کناره گیری کن،عقبه گفت: چرا؟

امام گفت: عقل و درایت مدبریتی نداری.

عقبه گفت من برداشتم ازقرآن این است که عاقبت جنگ شر است، وسرانجام حضرت علی او عزل کرد وشخصی دیگری رامنصوب کردند(برگشتند)

ترور فرمانداربصره 

۵ماه بعدازشروع بکار«عثمان بن حنیف» حدود پنج ماه بر بصره حکومت کرد.اصحابسپاه جمل(عایشه و طلحه و زبیر )به همراهی سپاهی مجهز، وارد شهر بصره شدند. ابن حنیف دستگیر و به شکل فجیعی شکنجه شد واز شهر راندند.

*فرماندارعلی رابه محل مأموریت راه ندادند./مالک اشتر که به فرماندارى نصیبین منصوب شده

بین راه موردتهاجم ضحاک بن قیس (فرماندار حران)قرارگرفت.

*خُریت بن راشد (فرمانداراهواز-منتخب علی-بعدازحکمین )برعلی شورید.

معاویه ۲دهه درامارت بود،وقتی حضرت علی(ع)به خلافت رسید،تصمیم به خانه تکانی دولتش شد،حکام را به مرکزخلافت(کوفه)فراخواند.

عبدالله بن عباس را حاکم شام کند؛ پس نامه ای به معاویه نوشت و در آن نامه، از او خواست تا همراه اَشراف شام به مدینه بیاید و با حضرت(ع) بیعت کند؛ اما معاویه نه تنها از بیعت سر باز زد، خونخواهی از عثمان را پیش کشید.

کوفه از نظر جغرافیایی تقریبا در قلب عالم اسلام آن روزگار واقع و بر ایران،حجاز، شام، مصر و جزیره، مشرف (و تقریبا در یک فاصله) بود. موقعیت آن از بصره که به دریا نزدیک، و امکان هجوم خارجی از راه آب بدان زیاد بود، بهتر می‏نمود.

علی علیه‏‌السلام چون از مهاجران، یعنی اهل مکه عداوت و کینه ‏توزی دیده بود به انصار یعنی مردم مدینه، که برخلاف اهل مکه، مردمی پرآوازه و مهربان بودند توجه داشت،که سرشناسان آنها به کوفه مهاجرت کرده بودند. این موضوع در آخرین نامه کوتاه حضرت آمده است. امیرالمؤمنین علیه‏‌السلام به مردم کوفه که بسیاری از آنها اهل مدینه بودند، می‏نویسد: «بدانید که دیگر مدینه با آن جمیعت وجود ندارد، مردم خوب آن پراکنده شده‌‏اند و فتنه و آشوب برگرد محور آن می‌‏گردد. پس شما با رسیدن نامه من به سوی فرمانده خود بشتابید و در جهاد با دشمن خود پیش‏دستی کنید.» حضرت در آخرین نامه نوشت: «برای من کافی است که شما برادران من هستید، و برای دین،یاوران خوبی. بنابراین سبک و سنگین حرکت کنید و با اموال و جان‏هایتان در راه خدا جهاد نمایید که برای شما بهتر است اگر بدانید.

به روایت طبری علی علیه‏‌السلام در تعقیب عایشه و طلحه و زبیر وقتی به ربذه رسید و خبر یافت که آنها قصد بصره دارند و به سوی کوفه نرفتند، خوشحال شد و فرمود: «مردم کوفه بیش از دیگران مرا دوست دارند به خصوص که رؤسای عرب و سروران آنها در میان ایشان هستند.» و به همین جهت به آنها نوشت: «که من شما و شهرتان را از بین تمام شهرها برگزیدم و بر آن هستم که در میان شما فرود آیم زیرا از مودّت و محبت شما نسبت به خود که به خاطر خدا و پیامبر است اطلاع دارم، پس هر کس به سوی من بیاید و مرا یاری کند، دعوت حق را اجابت کرده و وظیفه ‏ای را که بر دوش دارد انجام داده است.»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد