پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

جدال"تحریم هواوی "جدال چین وامریکا"تحریم هواوی"مدیرعاملHuawei

 درخواست آمریکا برای استرداد مدیر مالی هوآوی به اتهام نقض تحریم‌ها علیه ایران

دادگاه ونکوور اعلام کرد که دادستانان ایالات متحده خواستار استرداد و محاکمه  منگ وانژو، مدیر مالی شرکت هوآوی، به اتهام پنهان‌کاری در رابطه با فروش تجهیزات تکنولوژیک به ایران و نقض تحریم‌های آمریکا شده‌اند.

امریکا، شرکت «هواوی »رادست کم گرفته-جدال امریکاوچین تامرزتحریم

وانژو منگ مدیر ارشد مالی شرکت هوآوی و دختر بنیان‌گذار این شرکت است

وانژو منگ ۴۶ ساله مدیر ارشد مالی شرکت هوآوی دختر بنیان‌گذار این شرکت نیز هست، شرکتی که بزرگ‌ترین تامین‌کننده تجهیزات مخابراتی در جهان است و دستگاه اطلاعاتی آمریکا آن را مرتبط با حکومت چین می‌داند.

وی روز اول دسامبر۲۰۱۸، برابر با دهم آذر۱۳۹۷، به درخواست ایالات متحده در کانادا بازداشت شد و از آنجا که این اقدام نگرانی‌ها درباره تشدید جنگ تجاری آمریکا و چین را افزایش داد بر بازار جهانی سهام نیز تاثیر گذاشت.

دادگاه ونکوور در جلسه روز جمعه رسیدگی به این پرونده اعلام کرده که تحقیقات ایالات متحده ناظر به گزارش پنج سال قبل خبرگزاری رویترز است که عنوان کرده بود هوآوی از شرکت هنگ‌کنگی اسکای‌کام برای تجارت با ایران استفاده کرده در حالی که آن زمان ایران تحت تحریم‌های ایالات متحده و اتحادیه اروپا قرار داشت.

هوآوی پیش از این نقض تحریم‌های غرب علیه ایران را رد کرده بود. جلسه روز جمعه دادگاه ونکوور به این منظور برگزار شد که آیا وانژو منگ می‌تواند به قید ضمانت آزاد شود یا خطر فرار وی وجود دارد و از این رو باید در بازداشت ماند.

شبکه ان بی سی گزارش داد، خانم «منگ ونژو »متهم شده است که از طریق شرکت «اسکای‌کام» که یکی از شرکت‌های زیر نظر شرکت هواوی است، در سال‌های ٢٠٠٩ تا ۲۰۱۴ تحریم‌های ایران را دور می زده است.

ایالات متحده شصت روز زمان دارد تا به صورت رسمی درخواست استرداد وانژو منگ را مطرح کند و در این مدت قاضی کانادایی بررسی خواهد کرد که شواهد علیه او تا چه حد معتبر است. در نهایت نیز وزیر دادگستری کانادا تصمیم می‌گیرد که او را به آمریکا مسترد کند یا نه.

«وانژو منگ» اگر به آمریکا مسترد شود می‌تواند به اتهام تبانی برای کلاهبرداری تا سی سال حکم زندان دریافت کند.

دادستان کانادا در جلسه روز جمعه مخالفت خود را با آزادی وی به قید ضمانت اعلام کرد و گفت که احتمال فرار متهم وجود دارد چرا که او قید و بندهای اندکی در ونکوور دارد و ثروت خانواده او نیز به این معناست که برایشان اهمیتی نخواهد داشت اگر چند میلیون دلار از دست بدهند.

پیش از این دولت چین خواستار آزادی منگ وانژو (Meng Wanzhou)  شده بود. پکن تاکید دارد که او «هیچ قانون کانادایی یا آمریکایی را نقض نکرده است»./رویترز۱۷/آذر/۱۳۹۷

هواوی

منگ وان‌ژو، یکی از اعضای هیات‌مدیره شرکت چینی هوآوی و دختر بنیان‌گذار این غول تکنولوژی چینی است.

دستگیری خانم «منگ وان‌ژو »تنها چند روز پس از دیدار روسای جمهور آمریکا و چین در آرژانتین و تعهد آنها به توقف جنگ تجاری فی‌مابین به مدت ۹۰ روز، می‌تواند روابط میان دو کشور را مجددا تیره کند

تحلیلگران معتقدند این دستگیری می‌تواند آتش‌بس تجاری میان چین و آمریکا را منتفی کند، این دو کشور را مجددا در مقابل هم قرار دهد و باعث شکل‌گیری بحران در روابط دوجانبه شود.

هووای شرکت بزرگ چندملیتی در زمینه شبکه‌های کامپیوتری و ارتباطات در چین  است. دفتر اصلی این شرکت در شهر شنژن چین قرار دارد.

هواوی چگونه تحریم های ایران رادورزد؟

بانک‌های «استادندارد چارترد» و «اچ‌اس بی‌سی» احتمالا در میان موسسات مالی هستند از سوی هوآوی برای انتقال پرداخت‌ها به ایران از آن استفاده شده است.

 وال استریت ژورنال به نقل از منابع آگاه نوشت بانک‌های «استادندارد چارترد» و «اچ‌اس بی‌سی» احتمالا در میان موسسات مالی هستند که از سوی هوآوی برای انتقال پرداخت‌ها به ایران از آن استفاده شده است.

منگ وانشو در روز یک دسامبر در ونکوور کانادا دستگیر شده است. وی که مدیر ارشد مالی شرکت هوآوی و دختر بنیانگذار این شرکت بزرگ چینی است زمانی که در حال تغییر پرواز خود در کانادا بود از سوی مقامات قضایی کانادا دستگیر شد.

به نوشته وال استریت ژورنال، هوآوی از یک واسط سوم (یک شرکت کوچک هنگ‌کنگی اسکای کام) برای انتقال پرداخت‌ها میان این شرکت و ایران استفاده کرده است.

هر دو بانک انگلیسی هستند و برای نقض قوانین پولشویی تحت بررسی‌های دقیق قرار گرفته بدند. هر دوی این بانک‌ها تحت بررسی‌های فدرال برای نوعی تراکنش‌ها که در پرونده هوآوی، قرار دارند. اما هیچ‌کدام به تخلفی متهم نیستند. بانک استاندارد چارترد از اظهارنظر به سی ان بی سی در این رابطه خودداری کرد اما مشخص ساخت که هدف تحقیقات در پرونده هوآی نیست. اما اچ‌اس‌بی‌سی از اظهارنظر به وال استریت ژورنال خودداری کرد.

اچ اس بی سی در پاسخ به ایمیل سی ان بی سی اعلام کرده است: «وزارت دادگستری آمریکا تایید کرده است که اچ اس بی سی در این پرونده تحت تحقیقات قرار ندارد.» هوآوی از سال ۲۰۱۲ برای طیف گسترده‌ای از موضوعات تحت تحقیقات قرار دارد.

بنا بر اعلام دادگاه این پرونده در روز جمعه، مدیران هوآوی از ابتدای سال ۲۰۱۷ موضوع تحقیقات در مورد نقض تحریم‌ها را می‌دانستند و «الگوهای سفر خود را برای جلوگیری از سفر به آمریکا تغییر داده بودند.» اما وکیل منگ تنش‌های جنگ تجاری را دلیل این تغییرات مسافرتی اعلام کرده است.

خانم منگ وان‌ژو، یکی از اعضای هیات‌مدیره شرکت چینی هوآوی و دختر بنیان‌گذار این غول تکنولوژی چینی است.

هواوی یکی از بزرگترین شرکت‌های تجهیزات و خدمات فناوری ارتباطات دنیا است. این شرکت اخیرا جای شرکت اپل را به عنوان دومین تولید کننده بزرگ موبایل در دنیا را گرفت، پشت سر سامسونگ.

هواوی یکی از شرکت‌های پیشرو در تکمیل اینترنت ٥جی است، اینترنت ٥جی یکی از محورهای جنگ تجاری فعلی آمریکا و چین است.

خانم منگ ٤٧ سال دارد و دختر رن ژنگ‌فی بنیانگذار شرکت و محتمل‌ترین جانشین او است، او مسئولیت امور مالی شرکت را بر عهده دارد و عضو هیات مدیره حداقل یازده شرکت زیر مجموعه هواوی در کشورهای دیگر است. نشریه فوربز در سال ٢٠١٧ او را هشتمین زن پرقدرت چین دانسته بود؛ رئیس شرکت هواوی خانم سون یافانگ در این فهرست در جای دوم بود.

رن ژنگ‌فی بنیانگذار و مدیر عامل هواوی و پدر خانم منگ

آمریکا می خواهد خانم منگ "برای نقض تحریمهای ایران" به این کشور تحویل داده شده و در آن جا محاکمه شود. این استرداد محل یک جنگ حقوقی بزرگ خواهد بود که از امروز با حضور خانم منگ در دادگاهی در ونکوور شروع شده است.

چین خشم خود از این دستگیری را پنهان نکرده وخواستار آزادی فوری خانم منگ است.

گوشی، تبلت، لپ‌تاپ و نرم افزار، ابزارها و خدمات هواوی در ایران به فروش می‌رسند و این شرکت از فروردین پارسال سایت فارسی خود را نیز راه اندازی کرد.

هواوی در ایران خود را این گونه معرفی می کند: "یکی از ارائه‌دهندگان برتر دستگاه‌های هوشمند و زیرساخت فناوری اطلاعات و ارتباطات در سطح جهان در چهار حوزۀ کلیدی - شبکه‌های مخابراتی، فناوری اطلاعات، دستگاه‌های هوشمند، و خدمات ابر."

آوریل امسال، یک ماه پیش از خروج آمریکا از برجام، گزارش شد که آمریکا صادرات شرکت هواوی به ایران و کشورهای دیگر را در دست بررسی دارد چون ممکن است قوانین تحریم آمریکا را زیر پا گذاشته باشند.

هووای از اظهارنظر خودداری کرده اما در بیانیه‌ای که پس از دستگیری خانم منگ منتشر کرد گفت این شرکت به تمام قوانین صادرات و تحریم‌ها و مقررات بین‌المللی پایبند بوده است.

کنگره آمریکا از سال ٢٠١١ نگران دو شرکت هواوی و زد‌تی‌ای چین بوده که به دلیل گستردگی جهانی فعالیت‌هایشان، اطلاعات در اختیار دولت چین قرار می‌دهند.

مایکل هایدن رئیس سابق سیا و مدیر سابق آژانس امنیت ملی آمریکا در سال ٢٠١٣ هشدار داده بود که هواوی اطلاعات وسیع خود را درباره سیستمهای فناوری ارتباطات خارجی در اختیار دولت چین گذاشته است.

اوایل سال جاری میلادی، دو نماینده کنگره آمریکا مایکل کاناوی و لیز چینی (دختر دیک چینی معاون سابق رئیس جمهور آمریکا) طرحی را به کنگره بردند تا "استفاده و ارتباط با نهادهایی که تجهیزات و خدمات فناوری ارتباطی ارائه می دهند"، یعنی هواوی، زدتی‌ای و داتانگ چین برای دولت آمریکا ممنوع شود. زد‌تی‌ای سال پیش به دلیل صادرات غیرقانونی به ایران و کره شمالی جریمه شده بود.

در دو سال گذشته ابتدا دفتر صنعت و امنیت وزارت بازرگانی آمریکا (BIS) و دفتر کنترل اموال خارجی وزارت دارایی آمریکا (OFAC) برای بررسی موضوع نقش هواوی در صادرات مستقیم و غیرمستقیم فناوری‌های آمریکایی به کشورهایی مثل کوبا، ایران، کره شمالی، سودان و سوریه در پنج سال پیش از آن، شرکت را برای ادای توضیح به دادگاه احضار کردند.

آرم هواوی

اخیرا خبرگزاری رویترز گزارش کرد که تحقیقات در این باره به نقل و انتقالات مالی "غیرقانونی" که شرکت هواوی از طریق بانک‌ بریتانیایی اچ‌اس‌بی‌سی برای ایران انجام داده گسترش یافته است. به گفته میکله فلوری خبرنگار بی‌بی‌سی در نیویورک، بی‌بی‌سی دریافته که تحقیقی درباره نقش اچ‌اس‌بی‌سی در این پرونده در جریان نیست و وزارت دادگستری آمریکا هم از اظهار نظر در این باره خودداری کرده است.

بانک اچ‌اس‌بی‌سی پیش از این نیز به نقض تحریم‌های ایران متهم و محکوم شده است، در سال ٢٠١٢ به جرم "تسهیل" نقل و انتقالات مالی برای "تروریستها، قاچاقچیان مواد مخدر و دیگر متخلفان." شعبه‌های خاورمیانه و اروپایی اچ‌اس‌بی‌سی، در انتقال نزدیک به بیست میلیارد دلار پول مقصر شناخته شدند. اچ‌اس‌بی‌سی مسئولیت "خطاهای گذشته" را پذیرفت، با تحقیقات سنای آمریکا همکاری کرد و در نهایت رقمی هنگفت نزدیک به دو میلیارد دلار جریمه پرداخت.

در سال ٢٠١٦، کمیته خدمات مالی کنگره آمریکا در گزارشی با عنوان "بزرگتر از آن که بتوان زندانی کرد، نگاهی به تصمیم وزارت دادگستری اوباما برای حساب نخواستن از وال استریت" در باره بانک اچ‌اس‌بی‌سی نوشت که این بانک از یکی دو دهه قبل در پولشویی برای ایران نقش داشته است:

"گروه اچ اس بی سی، قوانین کیفری آمریکا و ایالت نیویورک را از نیمه دهه نود میلادی تا سال ٢٠٠٦ زیر پا گذاشته و با آگاهی و میل صدها هزار دلار پول را غیرقانونی جابجا کرده یا اجازه جابجایی آن را به نیابت از بانک‌هایی در کوبا، ایران، لیبی، سودان، برمه و اشخاص یا نهادهای حقیقی و حقوقی انجام داده که در فهرست تحریم‌های دفتر کنترل اموال خارجی وزارت دارایی آمریکا بوده‌اند."

بانک اچ‌اس‌بی‌سی ‌بعد از سال ۲۰۱۲ با دستگاه قضایی آمریکا وارد "توافق تعلیق محاکمه" شد؛ به این معنا که با بازپرسان نهایت همکاری را بکند، در سیستم خود اصلاحات لازم را انجام دهد و جریمه بپردازد که در پایان سال ٢٠١٧ دوره نظارت پنج ساله توافق تعلیق محاکمه را با موفقیت به پایان رساند.

«منگ وانژو» یکی از مدیران ارشد شرکت «هوآوی» و دختر مؤسس این شرکت ۱۵ آذر هنگام تعویض پرواز خود در فرودگاه «ونکوور» بازداشت شد. کانادا او را به درخواست آمریکا و به اتهام نقض تحریم‌ها علیه ایران بازداشت کرده است.

بامداد امروز(چهارشنبه، ۲۱ آذر ۱۳۹۷) قاضی دادگاه ونکوور با اعلام قرار وثیقه ۷.۵ میلیون دلاری و چند شرط دیگر (از جمله پوشیدن پابند الکترونیک)، این مدیر هوآوی را به‌صورت مشروط آزاد کرد تا دولت کانادا نهایتا درباره استرداد وی به آمریکا تصمیم بگیرد.

بازداشت این تبعه چینی در کانادا، اعتراض‌ها و هشدارهای مقامات پکن را به دنبال داشته است و پیشتر معاون وزیر خارجه چین به کانادا درباره عواقب کارش هشداری جدی داده بود.

مدیریت سایت-پیراسته فر:چین هم بیکارننشسته،تاکنون سه نفرازکانادایی هارا به بهانه های مختلف اخراج کرده است

یورونیوز(۲۹ آذر ۱۳۹۷)، رسانه‌ های کانادا اعلام کردند که چین یک کانادائی تبار دیگر را بازداشت کرده است.

پیش از این ۲ کانادایی به نام‌ های «مایکل کاوریگ» دیپلمات پیشین و «مایکل اسپاور» مشاور بازرگانی به ظن اقدام علیه امنیت چین بازداشت شده بودند.تا کنون هویت سومین شهروند دستگیر شده منتشر نشده است

کاناداکلافه از انتقام چین 

یاری طلبیدن کاناداازمتحدین  برای نجات بازداشتی هایش درچین

وزیر امور خارجه کانادا روز شنبه ضمن تاکید بر لزوم آزادی فوری شهروندان کانادایی بازداشتی در چین، از متحدان خود در این زمینه نیز درخواست کمک کرد.

وزیر خارجه کانادا: منتظریم عربستان جزئیات بیشتری ارائه دهد

کریستیا فریلند، وزیر خارجه کانادا، در گفت‌وگو با خبرنگاران تاکید کرد که این مسئله نه تنها مسئله‌ای برای کانادا، «بلکه برای متحدان» کانادا نیز هست.

خانم فریلند گفت: «این مسئله‌ای است که به متحدان ما هم مربوط می‌شود و ما با متحدان و شرکای خود در سراسر جهان در این باره در حال گفت‌وگو بوده‌ایم.»

خبرگزاری فرانسه روز چهارشنبه هفته گذشته به نقل از یک روزنامه کانادایی از بازداشت یک شهروند دیگر کانادا به دست دولت چین خبر داد.

خبر بازداشت یک کانادایی دیگر در چین یک هفته پس از آن منتشر می‌شد که خبر رسید دو کانادایی در روز ده دسامبر در این کشور به اتهام لطمه زدن به «امنیت ملی» دستگیر شده‌اند.

بازداشتی های کانادا

۱-«مایکل کووریگ» دیپلمات سابق و مشاور فعلی گروه بین‌المللی بحران

۲- «مایکل اسپاوور» مشاور امور مالی و تجاری، دو هفته پیش در چین بازداشت شدند.

کانادایی سوم «سارا مک‌آیور» معرفی شده که به گفته مقامات چین «به طور غیرقانونی» در چین کار می‌کرده است.

خبر بازداشت این کانادایی‌ها در زمانی منتشر شد که دعوا بر سر بازداشت مدیرکل امور مالی کمپانی هوآوی در کانادا بالا گرفته بود.

منگ وانجو، ۴۶ ساله و مدیر ارشد مالی شرکت هوآوی و دختر بنیان‌گذار این شرکت، حدود سه هفته پیش به درخواست مقام‌های آمریکا و به اتهام دور زدن تحریم‌های ایران در ونکوور کانادا بازداشت شد.

مقامات کانادا  گفتند:این اقدامات  برای مقابله به مثل از سوی چین انجام شده است.

به نظر می‌رسد مقامات کانادا هم آن را مقابله به مثل می‌دانند، چرا که کریستیا فریلند روز شنبه گفته است که این اقدام چین «سابقه‌ای نگران‌کننده» ایجاد می‌کند. /یکشنبه، ۲ دی ۱۳۹۷رادیوفردا

***

امریکا، شرکت «هواوی »رادست کم گرفته-جدال امریکاوچین

آقای رن در کنفرانسی خبری با رسانه‌های چینی گفته است «سیاست‌های فعلی سیاستمداران آمریکایی، قدرت ما را دست‌کم گرفته‌است».

رن جـِنگ‌فـه‌ی، بنیان‌گذار هواوی، شرکت عظیم مخابراتی و فناوری چین، می‌گوید دولت ایالات متحده توانایی‌ها و ظرفیت‌های این شرکت را «دست‌کم گرفته است».

او افزوده که شرکت او در زمینه نسل پنجم اینترنت (5G) به مرحله‌ای رسیده که «دیگران برای رسیدن به آن دو یا سه سال دیگر زمان لازم دارند».

رن جـِنگ‌فـه‌ی می‌گوید نسل پنجم اینترنت هواوی «اصلا تحت تاثیر» سیاست‌های تازه دولت آمریکا قرار نخواهد گرفت.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، در ۲۵ اردیبهشت فرمانی صادر کرد که شرکت‌های آمریکایی را از خرید تجهیزات مخابراتی و فناوری از هر شرکتی که «تهدیدی برای امنیت ملی» باشد، منع می‌کند؛ این فرمان عملا مسیر ممنوعیت استفاده از تجهیزات و خدمات هواوی را هموار کرد.

گوگل"هواوی"راتحریم کرد

گوگل، ارائه‌دهنده سیستم عامل اندروید و دیگر خدمات کلیدی به تلفن‌های همراه، اعلام کرد که به دلیل تحریم هواوی احتمالا از ارائه برخی فناوری‌های سخت‌افزاری، نرم‌افزاری و خدماتی به این شرکت دست خواهد کشید.

تصمیم گوگل به تعلیق همکاری با هواوی، می‌تواند ضربه بسیار سختی به هواوی و فروش گوشی‌ها و دیگر خدمات رایانه‌ای آن در دیگر کشورهای دنیا باشد، چراکه این گوشی‌ها ممکن است دیگر قادر نباشند به نرم‌افزارهای انحصاری در سیستم اندروید دسترسی پیدا کنند.

بنیان‌گذار هواوی گفته این شرکت و گوگل در حال بررسی نحوه واکنش به ممنوعیت‌های آمریکا هستند.

هواوی در حال حاضر با پشت سر گذاشتن شرکت اپل، پس از سامسونگ، دومین تولیدکننده تلفن همراه در جهان است. در سه ماهه نخست سال میلادی گذشته این شرکت در رتبه سوم قرار داشت./سه شنبه، ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸رادیوفردا

آمار"تیراژروزنامه ها"تعدادنشریات کشوری واستانی

آمار"تیراژ"نشریات"روزنامه"درایران وجهان

۲۰۰ روزنامه در کشور داریم /تیراژ کمتر از ۹۰۰ هزار تیر۱۳۹۶

مدیریت سایت-پیراسته فر:آخرین آمار نشریات -روزنامه ها-درحال انتشارکشور تا مرداد ۱۳۹۷ را نیزخواهیددید-درادامه..

باگسترش «اینترنت» پایان عمرروزنامه های کاغذی فرامی رسد.

آمار«تیراژ»روزنامه ها که دیروز(دوشنبه، ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸)ازرادیوشنیدم که میگفت:بعلت گرانی کاغذ وکاهش مشتریان «بالاترین تیراژروزنامه ها»۳۰تا۴۰هزارنسخه است،گوینده رادیو۲روزنامه رانام بردند(جام جم وهمشهری)..البته بنظر(نگارنده-مدیریت سایت)دلیل اصلی بیش ازگرانی کاغذ،سهول الوصول بودن ازطریق اینترنت می باشد،من خواننده روزنامه ،وقتی میتوانم روزنامه هارا درهمان دقایق اول انتشاردرسایت ببینم-مجانی-دیگرضرورتی ندارد بروم درخیابان ازکیوسک ها بخرم.

دلیل اصلی بیش ازگرانی کاغذ،سهول الوصول بودن ازطریق اینترنت می باشد،من خواننده روزنامه ،وقتی میتوانم روزنامه هارا درهمان دقایق اول انتشاردرسایت ببینم-مجانی-دیگرضرورتی ندارد بروم درخیابان ازکیوسک ها بخرم.

امارجرائد"روزنامه ها وهفته نامه های استانها"بنفکیک"را درادامه خواهیدخواند.

کل نشریات۳۲۶۷ -کل تیراژ۲میلیون نشریات سال۱۳۹۱

حسین انتظامی:مجموع تیراژ ۱۷۰روزنامه کشور حدود ۸۰۰هزار نسخه است

حسین امامی نایب رئیس انجمن متخصصان روابط عمومی:در همه کشورها با عدم علاقه جوانان به اخبار در روزنامه‌ها مواجه هستیم اما اینکه آیا فضای مجازی باعث شده است مردم از رسانه‌های چاپی رویگردان باشد نگاهی به آمار می‌کنم. در بین ۵۰ روزنامه پرتیراژ جهان ژاپن، هند و چین بیشترین روزنامه‌ها را دارند. آمریکا، آلمان، بریتانیا، کره‌جنوبی و... جزء این ۵۰ روزنامه هستند.

بیشترین تیراژ روزنامه در جهان مربوط به کشور ژاپن است که روزانه ۹ میلیون و ۶۰۰ هزار نسخه چاپ می‌کند. در سال ۲۰۱۲ این روزنامه ۱۰ میلیون تیراژ داشته است. به نوعی ۴۰۰ هزار نسخه کاهش تیراژ داشته است.

بنابراین کشوری با این مهد تکنولوژی با جمعیت ۱۲۷ میلیون نفر تیراژ مطبوعاتش آنقدر کاهش پیدا نکرد. ژاپن ۱۱۵ روزنامه دارد به نوعی که به ازای هر ۱۰ نفر ۶ روزنامه منتشر می‌شود.

دکتر حسین امامی  گفت: سومین روزنامه پرتیراژ متعلق به یک روزنامه هندی است که پنج سال پیش سه میلیون نسخه در روز منتشر می‌کرد.

سال ۲۰۱۵ تعداد این روزنامه به ۴ میلیون نسخه رسید و افزایش پیدا کرد!

کل تیراژ مطبوعات هند در سال ۲۰۰۵، ۷۹ میلیون نسخه بود.

۶ سال بعد یعنی در سال ۲۰۱۱ این میزان به ۳۳۰ میلیون نسخه رسیده است یعنی چهار برابر شده است.

بنابراین اگر کاهش تیراژ مطبوعات در دنیا یک پدیده جهانی است اما در کشورهایی که مطرح شد این مساله کاملا متفاوت است.

در ایران ۲۰۰ روزنامه منتشر می‌شود.

سال ۹۲ تیراژ کل مطبوعات یک میلیون و ۲۰۰ هزار نسخه بوده است

 در سال ۹۶ به زیر ۸۰۰ هزار نسخه رسیده است.

حتی در برخی آمار این میزان به ۶۰۰ هزار تیراژ هم مطرح شده است. البته رسانه‌های ایران تیراژ واقعی را به دلیل یارانه گرفتن، جذب آگهی و همچنین کاهش اعتبار در نزد جامعه مطرح نمی‌کنند.

photo_2017-12-17_23-14-19.jpg

او سپس اظهار کرد: متاسفانه در ایران به ازای هر ۸۰۰ نفر یک روزنامه منتشر می‌شود! و این در مقایسه با ژاپن که به ازای هر ۱۰ نفر ۶ روزنامه منتشر می‌شود غیر قابل باور است. کاهش تیراژ مطبوعات در پنج سال اخیر در جهان چشمگیر نبوده است اما این سرعت در ایران بسیار بالا بوده است./۲۷ آذر ۱۳۹۶

نشست ترویج فرهنگ مطالعه مطبوعات در بین جوانان عصر امروز با سخنرانی محمود مختاریان مدرس دانشگاه علامه طباطبایی، حسین امامی نایب رئیس انجمن متخصصان روابط عمومی و همچنین سیدعلی کاشفی پژوهشگر مطبوعات در حوزه کودک و نوجوان و همچنین با حضور گیتا علی‌آبادی رئیس دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها عصر روز یکشنبه ۲۶ آذرماه در دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها برگزار شد.

***

کل نشریات۳۲۶۷ -کل تیراژ۲میلیون نشریات سال۱۳۹۱

پاک‌آئین مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد شد

پدارم پاک‌آیین گفت: ما با داشتن ۵۰۸۶ مجوز رسانه و ۳۲۶۷ نشریه در حال انتشار، آمار واقعی تیراژ روزانه به زحمت به بیش از دو میلیون نسخه می‌رسد.منبع:۱۶ مرداد ۱۳۹۱ مشرق

به پیشنهاد محمدجعفر محمدزاده معاون مطبوعاتی و اطلاع رسانی،و طی حکمی از سوی سیدمحمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، (یکشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۰) پدرام پاک‌آیین به عنوان مدیرکل جدید مطبوعات و خبرگزاری‌های داخلی منصوب و از زحمات سید احسان قاضی‌زاده مدیرکل سابق، تقدیر و تشکر شد.

***

اعلام آمار نشریات درتهران وسائراستانها بتفکیک

معاونت امور مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی وزارت ارشاد آمار نشریات دارای مجوز و در حال انتشار سراسر کشور را براساس نوع فعالیت و گستره‌ی توزیع تا ابتدای مهرماه امسال، به تفکیک استان‌ها تدوین کرد.

از مجموع ۵۶۷۹ نشریه‌ی دارای مجوز در سراسر کشور، تعداد ۲۶۳۵ نشریه اکنون در حال انتشار هستند که از این تعداد، استان تهران با انتشار ۱۳۴۹ نشریه از مجموع ۲۹۸۶ نشریه‌ی دارای مجوز، بیشترین فراوانی انتشار نشریه را در سراسر کشور دارد. /مهر۱۳۹۲ایسنا

نشریات تهران

از مجموع ۲۹۸۶ نشریه‌ی دارای مجوز در استان تهران

تعداد ۱۰۱ نشریه به‌صورت روزنامه
۲۰۶هفته‌نامه
۱۴۷دوهفته‌نامه
۸۴۷ ماهنامه
۱۶۱ دوماهنامه
۱۲۵۱ فصلنامه
۲۳۴ دوفصلنامه
 ۲۶ سالنامه 
۴ نشریه به‌صورت ۲ شماره در هفته
 ۴ نشریه به‌صورت سه شماره در هفته

 ۵ نشریه به‌صورت دیگر منتشر می‌شود

 آمار"نشریات" استان‌ها   

1- خراسان رضوی         232 نشریه دارای مجوز و 85 نشریه در حال انتشار

2- اصفهان                   223 نشریه دارای مجوز و 116 نشریه در حال انتشار

3- قم                          198 نشریه دارای مجوز و 62 نشریه در حال انتشار

4- گیلان                       168 نشریه دارای مجوز و 99 نشریه در حال انتشار

5- کرمان                      166 نشریه دارای مجوز و 102 نشریه در حال انتشار

6- آذربایجان شرقی        147 نشریه دارای مجوز و 79 نشریه در حال انتشار

7- مازندران                  127 نشریه دارای مجوز و 57 نشریه در حال انتشار

8- فارس                      123 نشریه دارای مجوز و 46 نشریه در حال انتشار

9- یزد                          107 نشریه دارای مجوز و 72 نشریه در حال انتشار

10- خوزستان                102 نشریه دارای مجوز و 41 نشریه در حال انتشار

11- آذربایجان غربی         87 نشریه دارای مجوز و 56 نشریه در حال انتشار

12- مرکزی                    83 نشریه دارای مجوز و 47 نشریه در حال انتشار

13- لرستان                    72 نشریه دارای مجوز و 31 نشریه در حال انتشار

14- سیستان و بلوچستان  71 نشریه دارای مجوز و 22 نشریه در حال انتشار

15- همدان                      68 نشریه دارای مجوز و 29 نشریه در حال انتشار

16- اردبیل                       62 نشریه دارای مجوز و 15 نشریه در حال انتشار

17- البرز                         61 نشریه دارای مجوز و 27 نشریه در حال انتشار

18- سمنان                     61 نشریه دارای مجوز و 26 نشریه در حال انتشار

19- زنجان                        56 نشریه دارای مجوز و 28 نشریه در حال انتشار

20- بوشهر                      55 نشریه دارای مجوز و 31 نشریه در حال انتشار

21. قزوین                        55 نشریه دارای مجوز و 25 نشریه در حال انتشار

22- کهکیلویه و بویراحمد      50 نشریه دارای مجوز و 28 نشریه در حال انتشار

23- چهارمحال و بختیاری      48 نشریه دارای مجوز و 19 نشریه در حال انتشار

24-خراسان جنوبی            47 نشریه دارای مجوز و 25 نشریه در حال انتشار

25- کرمانشاه                   45 نشریه دارای مجوز و 21 نشریه در حال انتشار

26- گلستان                      44 نشریه دارای مجوز و 32 نشریه در حال انتشار

27- ایلام                          40 نشریه دارای مجوز و 23 نشریه در حال انتشار

28- کردستان                    35 نشریه دارای مجوز و 15 نشریه در حال انتشار

29- هرمزگان                    35 نشریه دارای مجوز و 19 نشریه در حال انتشار

30- خراسان شمالی          25 نشریه دارای مجوز و 8 نشریه در حال انتشار

***

مجموع تیراژ ۱۷۰روزنامه کشور حدود ۸۰۰هزار نسخه است

مجموع تیراژ ۱۷۰روزنامه کشور حدود ۸۰۰هزار نسخه است

حسین انتظامی، معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد شامگاه یکشنبه 21 آبان، مهمان علی کاشفی منتقد ادبی در برنامه «چشم شب روشن» بود.

انتظامی ابتدا درباره وجود مختلف مطالعه و نقشی که مطبوعات در این زمینه دارند، گفت: وقتی ما از سرانه مطالعه صحبت می‌کنیم از مطبوعات هم یاد می‌شود، من خاطرم هست سال 83 که نماینده مدیران مطبوعات درهیئت نظارت بر مطبوعات شدم مدام با مدیران جلسات داشتم و به آن‌ها گفتم که وکیل شما هستم و مخالف انتشار مجلات زردم. یکی از دوستان که مجله سنگین تخصصی داشت، از من درخواست کرد که این مسیر را دنبال نکنم زیرا که هرکسی که مجله خوان حرفه‌ای است از مجلات زرد آغاز کرده است و این مسئله مانعی برای مخاطبان و خوانندگان مطبوعات می شود.

شمارگان مطبوعات امروزه به دلایل متعدد روبه کاهش است و از مجموع تیراژ 170 روزنامه کشور حدود 800 هزار نسخه است منتشر می‌شود.

معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد  درباره میزان نشریات دارای مجوز و گستردگی و فراوانی آن‌ها بیان کرد: خوشبختانه با افق قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات و اهتمام وزارت ارشاد بر ایجاد هرچه گسترده‌تر این فضا، آمار نشریات دارای مجوز و گستردگی آن روی سایت معاونت مطبوعاتی موجود است، امروز حدود هشت هزار نسخه نشریه داریم که حدود دو هزار نشریه الکترونیک مانند خبرگزاری‌ها هستند و 300 عدد نشریات الکترونیک غیربرخط هستند و سایرین نشریات مکتوب را تشکیل می‌دهند، همچنین حدود 25 تا 30 درصد نشریات ما استانی و محلی هستند / اقتصاد آنلاین ۱۳۹۶/۰۸/۲۲به نقل از خبرآنلاین

***

۲۰۰ روزنامه در کشور داریم /تیراژ کمتر از ۹۰۰ هزار - تیر۱۳۹۶

حسین انتظامی؛ معاون امور مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ماه‌های آغازین دولت یازدهم و استقرارش در این معاونت (آبان‌ماه 1392) گفته بود: «بنده به عنوان معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد اعلام می‌کنم که تیراژ روزنامه‌های کشور کمتر از یک میلیون و دویست هزار نسخه است؛ متأسفانه بدون توجه به طرح آمایشی سرزمینی مجوز نشریات صادر می‌شده که نهایتاً ما با این مسئله روبرو شده‌ایم که برخی روزنامه‌ها امروز به‌صورت تک‌برگی منتشر می‌شوند که در مقیاس حرفه‌ای نمی‌توان اسم آنها را روزنامه گذاشت».

این مقام مسئول اما چندی پیش (تیرماه 96) و در ماه‌های آغازین دولت دوازدهم در جمله‌ای کوتاه که البته به تیتر بسیاری از رسانه‌ها هم تبدیل شد، بر اُفت همان میزان تیراژ قبلی هم صحّه گذاشت و اذعان کرد: «ما در حدود 200 روزنامه در کشور داریم که مجموع شمارگان آنها کمتر از 900 هزار نسخه در روز است»؛ اطلاعاتی که البته در چهار ماه گذشته باز هم دستخوش تغییر و به عبارت دقیق‌تر، کاهش شده که در گزارش زیر به آن خواهیم پرداخت.

موانع شفافیت در اعلام تیراژ واقعی

اعلام رقم «واقعی» تیراژ مطبوعات از طرف مدیران مطبوعات همواره یک چالش اساسی و در واقع یک ابهام بزرگ برای خبرنگارانی بوده که به دنبال این اطلاعات هستند، و مدیران مطبوعات - حتی به فرض اینکه آمادگی خود را برای پاسخ به این پرسش اعلام کنند - همواره ترجیح می‌دهند اعدادی را به عنوان تیراژ اعلام کنند که اولاً خللی در واریز مبلغ یارانه مطبوعات به حساب آنها وارد نکند، دوماً آنها کماکان بتوانند از مزایای جذب آگهی برای مطبوعه خود برخوردار باشند و سوماً لطمه‌ای به برَند مطبوعه‌شان در افکار عمومی وارد نشود.

ضمن اینکه مطابق بندی از قرارداد میان مطبوعات و اکثر شرکتهای پخش نشریات، این شرکتها اجازه اعلام تیراژ واقعی و میزان نسخه‌های برگشتی مطبوعات را ندارند.

با مد نظر قرار دادن نکات فوق، گزارش زیر تلاش می‌کند تا ضمن بررسی عوامل کاهش تیراژ روزنامه‌های کشور در سالهای اخیر، اطلاعاتی کمتر گفته شده از تیراژ واقعی و میزان نسخه‌های برگشتی روزنامه‌ها را ارائه کند اما بد نیست پیش از ارائه این اطلاعات، کمی با

وضعیت تیراژ ۳روزنامه پرتیراژ اول کشور

همشهری، جام‌جم ، ایران در چهار سال قبل (سال ۱۳۹۲) آشنا شویم که در جدول زیر این اطلاعات ارائه شده است.

 یک مرور کوتاه؛ داستان رسانه کاغذی

از انتشار نخستین روزنامه در جهان بیش از 400 سال می‌گذرد؛ نخستین روزنامه‌ها از جمله «گزت» فرانسوی در سال 1631 میلادی و روزنامه «لندن گزت» در سال 1665 انتشار یافتند و از آن زمان تا به حال این مطبوعه فراز و نشیب بسیاری را پشت سر گذاشته است.

روزنامه های پرتیراژ جهان

روزنامه‌های با تیراژ بالا فقط خاص کشورهای اروپایی یا آمریکایی نیست و نمونه موفق آن در کشورهای هند، پاکستان، چین و ژاپن به عنوان کشورهای آسیایی قابل مشاهده است؛ از جمله روزنامه ژاپنی «آساهی شیمبون» که به‌عنوان پرتیراژترین روزنامه جهان به قدمت 123 ساله خود می‌بالد؛ «آساهی شیمبون» همزمان در 5 شهر ژاپن منتشر می‌شود و 51 نمایندگی خارجی دارد. این روزنامه به همراه روزنامه‌های «یومیوری شیمبون» و «ماینیچی شیمبون» 3 روزنامه پرتیراژ ژاپن هستند که جمعاً بیش از 22 میلیون نسخه تیراژ صبحگاهی دارند.

روزنامه «جنگ» با حدود 20 میلیون روزانه در پاکستان نیز از این نمونه‌هاست.

اولین روزنامه درکشورایران

نخستین روزنامه چاپی ایران نیز در دوره سلطنت محمدشاه قاجار به دست میرزا صالح شیرازی کازرونی در تهران تأسیس شد؛ نخستین شماره این نشریه ماهیانه که در دوشنبه 25 محرم 1253 قمری مصادف با اول می‌1837 میلادی منتشر شد، فاقد نام به‌خصوصی بود و به ترجمه از واژه فرنگی Newspaper، «کاغذ اخبار» نامیده شد.

همچنان که تولد روزنامه‌ها در غرب زودتر از تولد آنها در سایر ممالک بود، پیشرفت و به‌کارگیری تکنولوژی در انتشار آن نیز با سرعت بیشتری انجام شد و همراه با دلایل دیگر، باعث ظهور روزنامه‌هایی با تیراژ میلیونی از جمله نیویورک تایمز، یو اس ای تودی، گاردین، بیلد، اشپیگل، لس آنجلس تایمز، واشنگتن پست و... شد.

اما در کشور"ایران" ما با قدمت حدود 130 ساله انتشار روزنامه‌ها و جمعیت 77 میلیونی، هنوز روزنامه‌ای با تیراژ میلیونی متولد نشده که نشان می‌دهد تیراژ روزنامه‌های سراسر کشور به زحمت به 800 هزار نسخه می‌رسد.

عده‌ای دسترسی به سایتهای خبری و فضای مجازی را دلیل روی گرداندن از نسخه کاغذی روزنامه‌ها بیان می‌کنند اما این سوال پیش می‌آید که آیا سرعت پیشرفت و استفاده از فضای مجازی برای دریافت خبر در کشورهای غربی سریع‌تر از کشور ما نبوده، پس چرا در آن کشورها تیراژ روزنامه‌ها متأثر از فضای مجازی کاهش نیافته است؟

علل کاهش تیراژ روزنامه‌ها چیست؟

در بررسی علل کاهش تیراژ روزنامه‌ها، به‌طور کلی می‌توان به عوامل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ... و نیز مشکلاتی از قبیل کُندی تحویل و توزیع روزنامه‌ها و به عبارت دقیق‌تر مشکل مربوط به دسترسی مردم به آنها، کاهش انگیزه مطالعاتی مردم و نیز گرایش روزافزون آنها به استفاده از رسانه‌های مجازی و شبکه‌های اجتماعی، اشاره کرد.

این علل را به صورت جزئی‌تر می‌توان در موارد زیر برشمرد:

1- سیستم ضعیف توزیع باعث می‌شود روزنامه به موقع به دست مخاطب نرسد.

2- با توجه به پیشرفت اینترنت، دنیای وب و دیجیتال، رسانه‌های مکتوب بخشی از مشتریان خود را از دست می‌دهند چرا که مخاطبان روزنامه‌خوان نوعاً به فضای مجازی دسترسی دارند و بخش زیادی از اطلاعات خود را از این طریق و با یک کلیک کسب می‌کنند؛ می‌توان گفت که به طور خاص در دو سال گذشته (1394 تا 1396) اتفاقات زیادی در فضای مجازی کشور رخ داده که در اُفت تیراژ مطبوعات بسیار تأثیرگذار بوده است.

3- همچنین نکته دیگری که استقبال از روزنامه‌ها را کم کرده و به تبع در تیراژ آنها تأثیر منفی دارد، محدودیت در انتشار مطالب و خودسانسوری روزنامه‌هاست که مخاطب را راضی نمی‌کند و باعث می‌شود این اطلاعات را از طریق اینترنت، سایتها و وبلاگها کسب کند، چرا که آنها با آزادی عمل بیشتری مطالب را منتشر می‌کنند.

4- یکی دیگر از مشکلاتی که در این حوزه وجود دارد، سیستم توزیع روزنامه‌ها و نشریات است که بسیار ضعیف است؛ به طور مثال با سیستم ضعیف اشتراک در بسیاری موارد یک نشریه به دست مخاطب نمی‌رسد.

5- بررسی مشکلات مردم در روزنامه‌ها دیده نمی‌شود؛ یکی از دلایل تیراژ پایین روزنامه‌ها به فضای حاکم بر مطبوعات بازمی‌گردد که بیشتر به سوی مسائل سیاسی کشیده شده و بررسی مشکلات مردم کمتر در آنها دیده می‌شود و همین موضوع اقبال عمومی به روزنامه‌ها را کم می‌کند، چرا که مردم پاسخ به نیازهای خود را در آن نمی‌بینند.

6- از سوی دیگر مخاطب روزنامه‌ها بیشتر قشر نُخبه و تحصیلکرده هستند که به دلیل همان فضای سیاسی کمتر به روزنامه و مطبوعات اعتماد می‌کنند.

7- مسئله دیگر مخاطب، تبلیغات کم و اقتصاد ضعیف مطبوعات است که ریسک سرمایه‌گذاری در این حوزه را کم می‌کند.

 برخی راهکارها برای افزایش تیراژ روزنامه‌ها

1- یکی از راهکارها برای بالا بردن تیراژ روزنامه‌ها و برون رفت آنها از وضعیت فعلی، می‌تواند افزایش ارتباطات فرهنگی در سطح کشورهای منطقه باشد که به طور مثال روزنامه و مطبوعات به عنوان یک کالای فرهنگی به آن کشورها صادر شود که این مورد خود در درآمدزایی روزنامه‌ها و افزایش تیراژ است.

2- روزنامه‌ها، اعتماد مردم را جلب نکرده‌اند تا مردم برای کسب اطلاعات بیشتر به خرید روزنامه روی بیاورند، یا حتی با به‌کارگیری برخی ابداعات (به عنوان مثال افزودن «واقعیت افزوده» به روزنامه که با همشهری باب شد و چند روزنامه دیگر هم متعاقب آن، به این سرویس روی آوردند)، می‌توان نیاز به نسخه کاغذی روزنامه را حفظ کرد و می‌تواند عاملی در افزایش تقاضا و به تبع افزایش نسخه کاغذی روزنامه باشد.

3- در نهایت و با توجه به تعطیلی چند روزنامه به دلایل مالی از ابتدای امسال، نمی‌توان از نقش معاونت امور مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان تأثیرگذارترین نهاد در صنف روزنامه و روزنامه‌نگاری گذشت و باید دید آیا راهکاری در راستای حفظ و حمایت از این مطبوعه سنتی و بالا بردن تیراژ روزنامه دارد یا خیر؟

نکته بسیار مهم در کاهش تیراژ روزنامه‌ها، کاهش بسیار زیاد قیمت کاغذ باطله را هم مورد تأکید قرار داد؛ به این معنا که تا 4 سال پیش قیمت کاغذ باطله کیلویی بین 1500 تا 1800 تومان بود (در نقاط مختلف کشور قیمت متفاوت بود) ولی در حال حاضر کاغذ باطله کیلویی حدود 400 تا 500 تومان است؛ به همین دلیل، بسیاری از موزعین در گذشته روزنامه‌ها را توزیع نمی‌کردند و در واقع در همان ابتدا به خاطر قیمت کاغذ باطله، روزنامه‌ها خمیر می‌شد.

تیراژواقعی روزنامه های سراسری معروف

اطلاعاتی که از چند شرکت پخش روزنامه در کیوسکها و سازمانها و توزیع میان مشتریان به دست آمده، نشان می‌دهد که رقم واقعی تیراژ اکثر روزنامه‌های سراسری منتشره در ایران در مجموع کمتر از دو هزار نسخه در روز (به طور میانگین و برای هر کدام) است.

تیراژکیهان واطلاعات

چند عنوان روزنامه نیز تیراژی حدود پنج هزار نسخه در روز دارند؛ نظیر کیهان و اطلاعات که آن هم عمدتاً به خاطر اشتراک سازمانها و دستگاه‌های رسمی است.

نکته بسیار مهم در کاهش تیراژ روزنامه‌ها، کاهش بسیار زیاد قیمت کاغذ باطله را هم مورد تأکید قرار داد به این معنا که تا چهار سال پیش قیمت کاغذ باطله کیلویی بین 1500 تا 1800 تومان بود (در نقاط مختلف کشور قیمت متفاوت بود) ولی در حال حاضر کاغذ باطله کیلویی حدود 400 تا 500 تومان است؛

روزنامه «همشهری» که همچنان عنوان پرتیراژترین روزنامه سراسری ایران را یدک می‌کشد تا چند سال پیش روزانه حدود 360 هزار نسخه در روز تیراژِ بدون برگشتی داشت که از این تعداد حدود 260 هزار نسخه آن در تهران و حدود 100 هزار نسخه هم در شهرستانها توزیع می‌شد.

البته یک دلیل مهم برای این تیراژ نسبتاً بالا، حجم زیاد آگهیهای لایی این روزنامه (راهنمای همشهری) است.

با رشد آگهیهای مجازی در فروشگاه‌های آنلاین، تیراژ بالای همشهری هم در دو سال اخیر اُفت زیادی پیدا کرده است و

 روزنامه همشهری ، در شهرستانها حدود 80 هزار نسخه (بدون برگشتی) و در تهران به طور متوسط حدود 200 هزار نسخه (بدون برگشتی) تیراژ دارد

با وجود این، در مجموع می‌توان گفت شرایط روزنامه همشهری در بین روزنامه‌های کشور یک استثناست.

بر اساس همین اطلاعات، روزنامه‌های «جام جم» و «ایران»، از نظر تیراژ در مراتب بعدی قرار دارند که البته آنها هم به خاطر گسترش و نفوذ شگفت و روزافزون رسانه‌های مجازی دچار ریزش تیراژ شده‌اند به طوریکه

روزنامه جام‌جم (با 20 درصد برگشتی) در تهران کمتر از 10 هزار نسخه و در شهرستانها هم حدود 90 هزار نسخه، تیراژ دارد.

در مورد روزنامه ایران هم که از حمایت آگهیهای دولتی و فروش ثابت به مشترکان دولتی برخوردار است، اطلاعات مذکور نشان می‌دهد که در مجموع تیراژ فعلی آن (در تهران و شهرستانها) از 50 هزار نسخه در روز فراتر نمی‌رود.

آخرین آمار مربوط به تیراژ روزنامه‌های ورزشی کشور از این قرار است:

روزنامه خبر ورزشی بین 45 تا 50 هزار نسخه و روزهای بعد از بازیهای استقلال و پرسپولیس با سایر تیمها حداکثر 52 هزار نسخه تیراژ دارد؛ رتبه بعدیِ پرتیراژترین روزنامه‌های ورزشی کشور با حدود 12 هزار نسخه در اختیار روزنامه ایران ورزشی و رتبه سوم این رده نیز با حدود 10 هزار نسخه در اختیار روزنامه پیروزی است؛ مابقی روزنامه‌های ورزشی مجموعاً کمتر از 8 هزار نسخه تیراژ دارند.

«همشهری ورزشی» هم که در چند صفحه (معمولاً 8 صفحه) و به صورت لایی به همراه روزنامه همشهری توزیع می‌شود - و از این جهت نمی‌توان آن را روزنامه مستقلی به حساب آورد - تیراژی تقریباً برابر با روزنامه همشهری دارد؛ همشهری ورزشی در تهران حدود 220 هزار نسخه و در شهرستانها هم حدود 80 هزار نسخه تیراژ دارد.

نکته مهم درباره پرتیراژترین روزنامه مستقل ورزشی یعنی خبر ورزشی هم این است که این روزنامه که تا سه سال پیش تیراژی کمتر از 100 هزار نسخه را به خود ندیده بود؛ در پایان تا سال 94 به حدود 80 هزار نسخه تیراژ رسید و بعد از همشهری، پرتیراژترین روزنامه برای یکی از شرکتهای پخش نشریات، به شمار می‌آمد.

نشریات غیردولتی نیز که از نظر تأمین هزینه‌های اقتصادی، حق‌التحریر روزنامه‌نگاران‌شان و هزینه‌های مربط به چاپ و توزیع در مضیقه و فشار هستند، شرایطی به مراتب بدتر از روزنامه‌های سراسریِ پیش‌گفته دارند.

نکته مهم در زمینه تیراژ مطبوعات - که البته در سطور ابتدایی این گزارش هم به آن اشاره شده و لازم است مجدداً یادآوری شود - این است که آمارهای رسمی که از سوی مدیران مطبوعات بیان می‌شود، معمولاً تیراژ غیرواقعی و بالاتر از وضعیت موجود را نشان می‌دهد اما آنچه در این گزارش درج شده‌است، حاصل جستجوی میدانی و استعلام از فعالان حوزه توزیع و پخش نشریات است که طبیعتا با آمار واقعی قرابت بیشتری می‌تواند داشته باشد./منبع:تسنیم۲۹ آبان ۱۳۹۶بنقل ازخبرگزاری مهر

***

آخرین آمار«تیراژ» روزنامه های (نشریات)سراسری کشور

انصاف نیوز به آمار غیررسمی و حدودی تعدادی از روزنامه‌هایی که در گستره‌ی کشوری فعالیت دارند دست پیدا کرده است. این آمار بسیار نگران کننده است و نشان می‌دهد که وضع تیراژ روزنامه ها بسیار بدتر از آن چیزی است که تاکنون شنیده می‌شد. با این حال، موضوع مهمتر از تیراژ پایین آنها، عددهای غیرواقعی اعلامی به نهادهایی است که مطبوعات از آنها یارانه و کاغذ با دلار دولتی می‌گیرند.

روزنامه‌ی همشهری به عنوان پرتیراژترین روزنامه که وابسته به شهرداری تهران است، حدود ۱۸۰ هزار نسخه در روز منتشر می‌شود

که حدود ۴۵% برگشتی دارد. (این روزنامه زمانی بالای ۵۰۰ هزار نسخه در روز منتشر می‌شد.

برگشتی به آن بخش از نسخه‌های چاپ شده می‌گویند که فروش نمی‌رود و به روزنامه برگردانده شده و کاغذ باطله می‌شود. اکثر روزنامه‌ها بیش از ۴۰ تا ۵۰ درصد برگشتی دارند.

روزنامه‌ی جام جم وابسته به صداوسیما حدود ۷۰ تا ۸۰ هزار نسخه در روز منتشر می‌شود.

روزنامه‌ی ایران وابسته به دولت روزانه حدود ۴۰ تا ۵۰ هزار نسخه تیراژ دارد.

روزنامه‌ی خبر ورزشی پرتیراژترین روزنامه‌ی ورزشی، ۳۶ هزار نسخه چاپ می‌شود که ۴۵ تا ۵۵% برگشتی است.

روزنامه‌ی دنیای اقتصاد که برترین برند مطبوعات اقتصادی است، حدود ۲۹ هزار نسخه منتشر می‌شود با حدود ۵۰% برگشتی. (بروز رسانی در ۲۰ مردادماه: به گفته‌ی مدیرمسوول روزنامه‌ی دنیای اقتصاد، این روزنامه در حال حاضر ۴۳ هزار نسخه تیراژ دارد.)

تیراژ روزنامه‌ی شرق هم به ۷۸۰۰ نسخه رسیده است که ۵۰ درصد آن برمی‌گردد. (بروزرسانی در ۲۰ مردادماه: به گفته‌ی مدیرمسوول روزنامه‌ی شرق، این روزنامه در حال حاضر ۱۸ هزار نسخه است)

روزنامه‌ی اعتماد حدود ۷۰۰۰ نسخه منتشر می‌شود که حدود ۱۵۰۰ نسخه از آن در مجلس به صورت رایگان توزیع می‌شود. مدیر مسوول این روزنامه، الیاس حضرتی، نماینده‌ی مردم تهران در مجلس است. این روزنامه حدود ۶۰% برگشتی دارد.

روزنامه‌ی جوان هم حدود ۷۰۰۰ نسخه تیراژ دارد که ۲۵۰۰ نسخه از آن به موسسات ارسال می‌شود و روی دکه ۶۰ تا ۷۰ درصد برگشتی دارد.

روزنامه‌ی آفتاب یزد حدود ۷۰۰۰ نسخه منتشر می‌شود با ۵۰ درصد برگشتی. ۱۵۰۰ نسخه از آن به موسسات ارسال می‌شود.

روزنامه‌ی آرمان حدود ۶۰۰۰ نسخه چاپ می‌شود که ۶۰ تا ۷۰ درصد آن برگشتی است.

روزنامه‌ی شهروند حدود ۵۶۰۰ تا ۶۰۰۰ نسخه

تیراژ بیشتر این روزنامه‌ها تا پیش از گرانی و کمبود در این حد نبوده است.

روزنامه‌ی کیهان با حدود ۴۷۰۰ نسخه در روز یکی از قدیمی ترین روزنامه‌های کشور است.

روزنامه‌ی سازندگی که به تازگی در آمده و از تیم حرفه‌ای برخوردار است حدود ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ نسخه منتشر می‌شود.

روزنامه‌ی اطلاعات با حدود ۳۰۰۰ نسخه دیگر روزنامه‌ی قدیمی کشور است.

روزنامه‌ی خراسان حدود ۳۰۰۰ نسخه منتشر می‌شود که بخش قابل توجهی از آن در سه استان خراسان به فروش می‌رسد.

روزنامه‌ی جهان صنعت حدود ۳۰۰۰ نسخه

روزنامه‌ی وطن امروز حدود ۳۰۰۰ نسخه

روزنامه‌ی مردم سالاری وابسته به حزب مردم سالاری حدود ۳۰۰۰ نسخه منتشر می‌شود.

روزنامه‌ی پیروزی حدود ۳۰۰۰ نسخه تیراژ دارد در حالی که زمانی ۲۰ تا ۳۰ هزار نسخه منتشر می‌شد.

روزنامه‌ی جهان اقتصاد حدود ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ نسخه

روزنامه‌ی سیاسی ابرار در حدود ۲۵۰۰ نسخه

روزنامه‌ی ابرار ورزشی هم حدود ۲۵۰۰ نسخه

روزنامه‌ی استقلال حدود ۲۰۰۰ نسخه

روزنامه‌ی قدس حدود ۲۰۰۰ نسخه منتشر می‌شود با ۵۰ درصد برگشتی.

روزنامه‌ی جمهوری اسلامی حدود ۱۸۰۰ تا ۲۰۰۰ نسخه تیراژ دارد.

روزنامه‌ی بانی فیلم حدود ۱۵۰۰ نسخه در حوزه‌ی سینمایی به صورت یک روز در میان منتشر می‌شود.

روزنامه‌ی تعادل (حوزه‌ی اقتصادی) روزانه حدود ۱۵۰۰ نسخه منتشر شده ولی تقریبا همه‌ی آن برگشتی است.

روزنامه‌ی کار و کارگر حدود ۱۵۰۰ نسخه

روزنامه‌ی ایران ورزشی حدود ۱۵۰۰ نسخه

روزنامه‌ی گُل حدود ۱۵۰۰ نسخه

روزنامه‌ی ابتکار حدود ۱۰۰۰ نسخه با ۵۰% برگشتی

روزنامه‌ی تفاهم حدود ۱۰۰۰ نسخه

روزنامه‌ی کلید حدود ۱۰۰۰ نسخه منتشر می‌کند

روزنامه‌ی راه مردم حدود ۱۰۰۰ نسخه

روزنامه‌ی همدلی حدود ۱۰۰۰ نسخه

روزنامه‌های زیر هزار نسخه‌ی فراوانی هم منتشر می‌شوند.

مثلا روزنامه‌ی سیاست روز حدود ۷۰۰ نسخه

روزنامه‌های کائنات ،زمان ،فناوران ،کسب و کار  زیر ۳۰۰ نسخه در روز منتشر می‌شوند.

برخی روزنامه‌ها هم تیراژی در حد چند نسخه دارند، مثلا روزنامه‌های بهار، تماشاگران و صاحب قلم۲۰ تا ۳۰ نسخه منتشر می‌کنند.

روزنامه‌ی قانون که همچنان از روزنامه‌های تولیدکننده‌ی محتوا است اما این روزها نسخه‌ی چاپی ندارد.

چگونگی نظارت بر تیراژ در زمان چاپ 

در گذشته ناظرانی از طرف وزارت ارشاد در زمان چاپ بر تیراژ روزنامه ها نظارت داشتند و امکان این که تیراژ کمتر از مقدار اعلام شده باشد پایین بود. روزنامه‌ها هم در سال‌هایی موظف بودند که تیراژ را در شناسنامه‌ی روزنامه درج کنند. اما حالا این اتفاق نمی‌افتد.

علت حساسیت بر تیراژ این است که در حال حاضر اگر روزنامه‌ای تیراژ خود را ۲۰ هزار نسخه در روز اعلام کند، به همین اندازه کاغذ با ارز دولتی خواهد گرفت؛ نکته‌ای که عباس عبدی به آن اشاره دارد.

برخی چاپخانه‌ها در زد و بند با مطبوعات، عدد بسیار متفاوتی را با رقم واقعی به وزارت ارشاد اعلام می‌کنند؛ عددهایی ساختگی که مبنای «یارانه» و «تبلیغات» قرار می‌گیرند./۲۰ مرداد ۱۳۹۷ ایسنا

واکنش مدیران نشریات نسبت به آمارارائه شده انصاف نیوز

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:چندروزبعد،بعضی ازمدیران مسئول روزنامه ها واکنش نشان دادند وگفتند« انصاف نیوزبی انصافی کرده»آمارهابیشتراست.

محمد علی وکیلی، مدیرمسوول روزنامه ابتکار: تیراژ این روزنامه ۴۰۰۰ نسخه در روز و تعداد نسخه‌های برگشتی ۲۰درصد است.

مهدی رحمانیان، مدیر مسوول روزنامه‌ی شرق : تیراژ روزنامه ما ۲۰ هزار و ۸۰۰ نسخه بوده که الان با این شرایط کاغذ و روزنامه به ۱۸هزار نسخه رسیده است.

روزنامه خراسان : بتنهایی،مشترکین ما۲۰هزار نفرند، روزنامه خراسان جزو ۴روزنامه پرتیراژ کشور است که نه ۴۵درصد بلکه تنها حدود۳.۵درصد برگشتی دارد.

 روزنامه اطلاعات:تیراژما، بیش از ۳۰ برابر عددی است که  اعلام شده.

حسین عبداللهی، مدیر مسوول روزنامه آرمان امروز : با این شرایط اقتصادی اگر تیراژ روزنامه‌ای کمتر از ۹ هزار نسخه باشد، هیچ توجیه اقتصادی وجود ندارد.

عبدالله گنجی، مدیرمسوول روزنامه جوان : آمارما  پنج برابر رقمی است که اعلام شده است.

مسیح مهاجری، مدیرمسوول روزنامه جمهوری اسلامی: فقط در یکی از استان‌ها اینقدر است که اعلام شده، آنوقت چطور کل تیراژش می‌تواند اینقدر باشد!؟.

علیرضا بختیاری، مدیرمسوول روزنامه دنیای اقتصاد : تیراژ این روزنامه بین ۵۰ تا ۵۵ هزار نسخه است که کمتر از ۱۰ درصد برگشتی دارد.

محمدعلی پیرعلی، مدیر مسوول روزنامه سیاست روز: تیراژ روزنامه سیاست روز حدود ۴۰۰۰ نسخه است که پیش‌تر این رقم ۸۰۰۰ نسخه بود.

***

سیدمحمدرضا دربندی(مدیرکل مطبوعات وخبرگزاری‌های داخلی) عصر امروز(۲۰مرداد۱۳۹۷) در نشست تخصصی مدیران اصحاب رسانه -در خراسان جنوبی اظهار کرد: در حال حاضر ۹ هزار و ۳۰۰ رسانه در کشور در حال فعالیت هستند که از فرهنگ و ارشاد مجوز دارند.

وی با بیان اینکه ۲ هزار و ۳۰۰ خبرگزاری و پایگاه خبری در سطح کشور وجود دارد، افزود: از این تعداد ۱۰۰۰ مورد غیرفعال بوده و هزار و ۳۰۰ خبرگزاری و پایگاه خبری فعالیت دارند.

مدیرکل مطبوعات و خبرگزاری‌های داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه از تعداد خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های خبری فعال ۳۰ تا خبرگزاری هستند، گفت: هزار و ۲۷۰ مورد از این تعداد «پایگاه خبری» است.

دربندی درباره تعداد نشریات مکتوب  گفت:

نشریات مکتوب ۷ هزار نشریه است که از این تعداد ۳ هزار و ۸۰۰ نشریه فعال

البته ۳ هزار و ۲۰۰ نشریه غیر فعال است.

دربندی با بیان اینکه از تعداد نشریات فعال ۲۸۰ نشریه در زمینه قرآن و معارف اسلامی فعال هستند، تصریح کرد: همچنین ۳۵۰ نشریه در زمینه ورزش، ۱۰۰ نشریه در امور سینما، هنر و ادبیات و ۷۵ مورد در حوزه نوجوانان فعالیت دارند.

مدیرکل مطبوعات وخبرگزاری‌های داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: مدیرمسئول هزار و ۴۰۰ نشریات فعال بانوان و ۱۵۰ نشریه نیز مدیر مسئول آن‌ها اهل سنت هستند.

دربندی مصرف روزانه کاغذ روزنامه در کشور را روزانه ۱۸ هزار تن و سالانه ۷۰ هزار تن عنوان و بیان کرد: تولید کاغذ در سطح جهان کم شده است.

وی همچنین از پرداخت ۲۱ میلیارد تومان یارانه به رسانه‌‎های کشور از ابتدای امسال تاکنون خبر داد و خاطرنشان کرد: در حال حاضر ۴ هزار و ۵۳۹ نفر عضو خانه مطبوعات در استان‌ها هستند/۲۰ مرداد ۱۳۹۷عصرایران بنقل ازتسنیم

***

آمارکیوسک های مطبوعاتی تهران ونشریات دراین باجه ها

 رضا قدیمی، رئیس ستاد ساماندهی مشاغل شهرداری تهران: شهر تهران حدود 1200 کیوسک مطبوعاتی دارد. پس از بدست آمدن تیراژ توزیع مطبوعات درکیوسک‌های منتخب، می‌توان رقم میانگین را در تعداد کل کیوسک‌های تهران ضرب کرد و به یک رقم تقریبی از تیراژ مطبوعات در تهران رسید.

جدول زیر حاوی نتایج تحقیق میدانی ما در مورد تیراژ 8 روزنامه منتخب است. با این توضیح که خط تیره در جدول به معنای عدم توزیع روزنامه مربوطه در کیوسک مورد نظر، یا استنکاف فروشنده از پاسخ به سوال در خصوص روزنامه مورد نظر است. این موارد در میانگین‌گیری مورد احتساب قرار نگرفته‌اند.

 

کیوسک

همشهری

ایران

جام جم

شرق

اعتماد

کیهان

وطن امروز

هفت صبح

1

بازار – خ ناصر خسرو

200

50

20

5

10

-

-

-

2

عباسی

100

20

20

1

5

10

5

3

3

قائم مقام

300

120

50

20

18

25

5

-

4

پارک وی

125

38

40

42

7

15

6

18

5

بیهقی

200

60

20

10

10

15

-

6

6

میدان امام حسن

80

20

10

5

5

25

-

3

7

پارک ملت

200

60

20

30

30

15

6

-

8

هلال احمر

100

35

25

1

5

10

5

3

9

مختاری

100

30

20

5

5

10

6

3

10

اتابک

100

25

20

3

3

10

6

3

 

میانگین کل

150.5

45.8

24.5

12.2

9.8

15

5.5

5.5

 

میانگین توزیع تهران

181 هزار

55 هزار

30 هزار

15 هزار

12 هزار

18 هزار

7 هزار

7 هزار

همانطور که در جدول می‌بینید روزنامه همشهری با حدود 180 هزار نسخه توزیع در تهران، به یک روایت تیراژ سراسری‌اش 360 هزار نسخه و به یک روایت دیگر، 540 هزار نسخه است. ( گفته شد که بنابر گفته معاون مطبوعاتی ارشاد، تیراژ شهرستان روزنامه ها تقریبا برابر با تیراژ تهران آنهاست.

ایضا اینکه زمانی در مورد همشهری و جام جم، این نسبت دو به یک بوده است. یعنی برای به دست آوردن تیراژ سراسری، باید تیراژ تهران را سه برابر کرد) هر کدام از روایت ها درست باشد، این روزنامه با فاصله فاحش پرتیراژ ترین روزنامه ایران است.

ضمناً همشهری اولاً تعداد برگشتی‌های کمی دارد، ثانیا حتی اگر فروش نرود، به دلیل حجم بالای کاغذی که دارد، در روزهای بعد با همان قیمت روزنامه، به عنوان روزنامه باطله از دکه ها خریداری می‌شود.

روزنامه ایران باز مثل همشهری، به یک روایت 110 هزار نسخه و به روایت دیگر 165 هزار نسخه تیراژ سراسری دارد.

بنابراین این روزنامه رتبه دوم را در اختیار دارد. روزنامه جام جم هم به یک روایت 60 هزار نسخه و به روایت دیگر 90 هزار نسخه تیراژ سراسری‌اش است. این روزنامه هم رتبه سوم را دارد.

در مورد سایر روزنامه ها هم می توان تیراژ سراسری را به این ترتیب تخمین زد؛ کیهان 36 هزار، شرق 30 هزار، اعتماد 24 هزار، وطن امروز و هفت صبح هم هر کدام 14 هزار نسخه.

 بعضی از روزنامه ها ممکن است تیراژ شهرستان‌شان از تهران‌شان هم کمتر باشد. طبیعی است که رقم تیراژ سراسری آنها از رقمی که اینجا تخمین زده شده کمتر می شود. از سوی دیگر می توان درصدی هم برای روش های دیگر توزیع ( اشتراک، قرارادهای توزیع انبوه با سازمان‌ها و غیره) درنظر گرفت و به رقم‌های به دست آمده افزود. این درصد هم بسته به نوع روزنامه ها و میزان عنایت مجموعه‌های دولتی و شبه دولتی به آنها، می‌تواند متفاوت باشد.

 تیراژهای به دست آمده بر اساس پاسخ‌های ارائه شده توسط روزنامه‌فروش‌هاست و نه بر اساس اسناد شرکت های توزیع کننده.

برگشتی ها-در کیوسک خیابان عباسی، روزنامه جام جم 25 درصد، ایران 25 درصد، شرق ، اعتماد و کیهان حدود 50 درصد و وطن امروز و هفت صبح تقریبا به طور کامل برگشت می‌خورند. البته این کیوسک جزء کم‌مشتری‌هاست نمی‌تواند آمارش قابل تعمیم باشد. اما در کیوسک‌های دیگر هم درصد برگشتی، نه اینقدر بالا، اما قابل توجه است.

تعداد روزنامه‌ها در روزهای مختلف متفاوت است. مثلا روزنامه جام جم روزهای چهارشنبه به دلیل ضمیمه تپش در اغلب کیوسک‌ها بیشتر از روزهای دیگر توزیع می شود. یا هفت صبح روزهایی که دی وی دی فیلم هدیه می‌دهد، تعداد بیشتری در بعضی کیوسک ها توزیع می شود. از همین رو عددی که در مقابل کیوسک ها درج شده، رقم میانگین روزهای هفته است/انتخاب مرداد ۱۳۹۴
***

اسامی ۱۷۸ روزنامه کشور+مدیرمسئول


 
***

تهران حدود ۱۴۰۰ کیوسک مطبوعاتی دارد. بعضی از این دکه‌ها به دلیل موقعیت جغرافیایی یا قدمت، پر مشتری‌اند و برخی دیگر کم‌مشتری. دو دکه به صورت تصادفی انتخاب می‌شوند، مشروط به آن که یکی از آنها جزو دسته اول (پرمشتری) و دیگری به دسته دوم (کم‌مشتری) تعلق داشته باشد و تیراژ تحویلی روزنامه یا مجله مورد نظر از صاحب دکه استعلام و سپس معدل گرفته شود و عدد حاصل در ۱۴۰۰ ضرب شود. به این طریق حدود تیراژ یک روزنامه در تهران به دست می‌آید. از آنجا که معمولا تیراژ روزنامه‌ها در تهران مساوی تیراژ غیرتهرانی آنهاست، با دو برابر کردن تیراژ تهران می‌توان تیراژ کل آن نشریه را حدس زد. (هر چند استثنائاتی مثل «جام جم» و «همشهری» وجود دارند که نسبت‌ توزیع در شهرستان‌ها در مقایسه با تهران، در زمانی که انتظامی در آنها مسئولیت داشته به ترتیب یک سوم و دو سوم بوده است.)

در جدول زیر می‌توانید  آمار به دست آماده را مشاهده کنید:

روزنامه‌هاشمارگان محاسبه شده در تهرانشمارگان کل
«همشهری»۱۲۴،۳۲۰۲۰۷،۲۰۰
«ایران»۳۶۱۲۰۷۲،۲۴۰
«جام جم»۲۵،۲۰۰۳۳،۶۰۰
«کیهان»۹۵۲۰۱۹،۰۴۰
«شرق»۸۹۶۰۱۷،۹۲۰
«ابتکار»۹۸۰۱۹۶۰
«آرمان امروز»۵۶۰۰۱۱،۲۰۰
«دنیای اقتصاد»۱۲،۷۴۰۲۵،۴۸۰
«آفتاب یزد»۴۴۸۰۸۹۶۰
«جوان»۷۵۶۰۱۵،۱۲۰
«اعتماد»۶۴۴۰۱۲،۸۸۰
«سازندگی»۴۹۰۰۹۸۰۰
«جمهوری اسلامی»۲۵۲۰۵۰۴۰
«قانون»۳۷۸۷۵۶
«وطن امروز»۳۹۲۰۷۸۴۰
«خراسان»۳۰۸۰۶۱۶۰
«خبر ورزشی»۱۴،۷۰۰۲۹،۴۰۰
«ایران ورزشی»۸۶۸۰۱۷،۳۶۰
«گل»۱۱۲۰۲۲۴۰
«بانی فیلم»۲۲۴۰۴۴۸۰

در این میان تنها پایین بودن عدد عرضه‌ها باعث نگرانی نیست، بلکه بالا بودن آمار برگشتی‌ها نیز از دیگر مسائل بسیار مهم سال‌های اخیر مطبوعات به حساب می‌آید. به گفته بسیاری از دکه‌داران به غیر از تعداد محدودی از روزنامه‌های شناخته شد، سایر روزنامه‌ها فروش بسیار کمی دارند و حتی گاهی نسخه‌ها کاملا دست نخورده بازمی‌گردند. در توزیع روزنامه‌های شناخته شده در محله‌های مختلف تهران تفاوت‌هایی وجود دارد؛ در برخی محله‌ها روزنامه‌های اصولاگرا نسبت به روزنامه‌های جناح مخالف فروش بیشتری دارند و در برخی محله‌ها این نسبت برعکس است.

البته آمار برگشتی روزنامه‌ها بعضا با ترفندهایی از سوی توزیع‌کنندگان یا روزنامه‌ها رفع و رجوع می‌شود تا تعداد برگشتی‌ها در آماری که باید به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارائه شود، متعادل باشد. برخی از روزنامه‌ها تمام نسخه‌های برگشتی‌ها را از دکه‌داران دریافت نمی‌کنند؛ به عنوان مثال از ۵ نسخه برگشتی، تنها ۲ نسخه را دریافت می‌کنند و سه نسخه باقی مانده را نزد دکه‌دار می‌گذارند. این معامله‌ دو سر سود است؛ هم آمار برگشتی روزنامه پایین می‌آید و هم اینکه دکه‌دار علاوه بر اینکه پول فروش آن سه نسخه را دریافت می‌کند، پول فروش این نسخه‌ها به خریداران کاغذ بازیافتی را هم در جیب می‌گذارد./۱۷ شهریور ۱۳۹۷ایسنا

زندگی خصوصی رهبرانقلاب"ناگفته های زندگی آیت الله خامنه ای"همه اعضای خانواده رهبری

همه خانواده آیت الله سیدعلی خامنه ای/رهبری معظم انقلاب

آیت الله خامنه ای:ما هشت خواهر و برادر از دو مادر بودیم؛ یعنى پدرم از خانمى، سه فرزند داشت که هر سه هم دختر بودند. بعد، آن خانم فوت کرده بودند و پدرم با خانم دیگرى - که مادر ما باشند - ازدواج کرده بودند. ما بچه‌هاى این خانم دوم، پنج نفر بودیم؛ چهار برادر و یک خواهر، و در این پنج نفر، من دومى بودم. البته در این بین، دو بچه هم از بین رفته بودند؛ با آن حساب، من چهارمى مى‌شوم؛ اما چون واسطه‌ها کم شده بودند، من بچه دوم خانواده بودم. البته خواهرهاى بزرگ ما از خانم اوّل بودند؛ آنها از ما خیلى بزرگتر بودند.
پدر و مادرم، پدر و مادر خیلى خوبى بودند. مادرم یک خانم بسیار فهمیده، باسواد، کتابخوان، داراى ذوق شعرى و هنرى، حافظ شناس - البته حافظ شناس که مى‌گویم، نه به معناى علمى و اینها، به معناى مأنوس بودن با دیوان حافظ - و با قرآن کاملاً آشنا بود و صداى خوشى هم داشت.

ما وقتى بچه بودیم، همه مى‌نشستیم و مادرم قرآن مى‌خواند؛ خیلى هم قرآن را شیرین و قشنگ مى‌خواند. ما بچه‌ها دورش جمع مى‌شدیم و برایمان به مناسبت، آیه‌هایى را که در مورد زندگى پیامبران است، مى‌گفت. من خودم اوّلین بار، زندگى حضرت موسى، زندگى حضرت ابراهیم و بعضى پیامبران دیگر را از مادرم - به این مناسبت - شنیدم. قرآن که مى‌خواند، به آیاتى که نام پیامبران در آن است مى‌رسید، بنا مى‌کرد به شرح دادن.
بعضى از شعرهاى حافظ که هنوز - بعد از سنین نزدیکِ شصت سالگى - یادم است، از شعرهایى است که آن وقت از مادرم شنیدم. از جمله، این دو بیت یادم است:
سحر چون خسرو خاور عَلَم در کوهساران زد به دست مرحمت یارم در امّیدواران زد
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
رهبرانقلاب درجمع جوانان تعریف می کند:غرض-مادرم- خانمى بود خیلى مهربان، خیلى فهمیده و فرزندانش را هم دوست مى‌داشت و رعایت آنها را مى‌کرد.

پدرم عالِم دینى و ملّاى بزرگى بود.

آیت الله خامنه ای:برخلاف مادرم که خیلى گیرا و حرّاف و خوش برخورد بود، پدرم مردى ساکت، آرام و کم حرف بود؛ که این تأثیرات دوران طولانى طلبگى و تنهایى در گوشه حجره بود. البته پدرم تُرک زبان بود - ما اصالتاً «تبریزى» هستیم؛ یعنى پدرم اهل خامنه تبریز است - و مادرم «فارس زبان». ما به این ترتیب از بچگى، هم با زبان فارسى و هم با زبان ترکى آشنا شدیم و محیط خانه محیط خوبى بود. البته محیط شلوغى بود؛ منزل ما هم منزل کوچکى بود. شرایط زندگى، شرایط باز و راحتى نبود و طبعاً اینها در وضع کار ما اثر مى‌گذاشت.۱۳۷۶/۱۱/۱۴گفت و شنود صمیمانه رهبر انقلاب با جمعی از جوانان و نوجوانان

 رهبر انقلاب در خاطره ای از پدر بزرگوارشان نوشته‌اند: «من کمتر پدری را دیدم که ‌این‌قدر نسبت به فرزندانش محبت داشته باشد. من چهارده پانزده سالم بود. من و برادرم «محمدآقا» از پدرم اجازه می‌گرفتیم و می‌رفتیم ییلاق برای گردش و تفریح‌. با دوستان طلبه می‌رفتیم وکیل‌آباد... یک روز صبح تا عصر نبودیم. شب که برمی‌گشتیم، خسته و کوفته می‌خوابیدیم. پدرم که از نماز بر می‌گشت، ماها را توی خواب می‌بوسید. طاقت نمی‌آورد. از صبح ما را ندیده بود.‌ اینقدر دلش تنگ شده بود

 پدر رهبر معظم انقلاب « آیت الله سید جواد خامنه‌ای »(۲۰جمادی‌الثانی ۱۳۱۳نجف، ۱۶ آذر۱۲۷۴/۱۴ تیر ۱۳۶۵) از علما و مجتهدان عصر خود بود که در نجف متولد شد و در کودکی همراه خانواده‌اش به تبریز آمد.

​رهبرانقلاب درکنارپدر

پس از اتمام دوره‌ی سطح، در حدود ۱۳۳۶ق به مشهد مهاجرت کرد  در فقه و اصول از محضر بزرگانی، چون حاج آقا حسین قمی، میرزا محمد آقازاده خراسانی (کفائی)، میرزا مهدی اصفهانی و حاج فاضل خراسانی و در فلسفه از محضر آقابزرگ حکیم شهیدی و شیخ اسدالله یزدی بهره‌مند شد.

« آیت الله سید جواد خامنه‌ای » در ۱۳۴۵ق(۱۳۰۵شمسی) به نجف رفت و از حوزه‌ی درس میرزا محمدحسین نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی و آقاضیاءالدین عراقی کسب فیض کرد و از سه نفر مذکور اجازه‌ی اجتهاد گرفت. او در پی تصمیم بازگشت به ایران راهی مشهد شد و برای همیشه در آن شهر اقامت گزید و ضمن تدریس، امامت مسجد صدیقی‌های بازار مشهد (مسجد آذربایجانیها) را عهده‌دار شد.

رهبرانقلاب:پدرم آیت‌الله حاج سیدجواد خامنه‌ای و مادرم ‌‌‌‌‌‌‌‌«سیده خدیجه خانم» معروف به «آقازاده خانم» دخترِ « آیت‌الله حاج سید‌هاشم نجف‌آبادی میردامادی »بودند.

آیت الله خامنه ای:طبق نسب نامه­ موجود، که توسط علمای بزرگی همچون علامه محمدحسین طباطبایی و آیت‌الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی ارائه گردیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌،

‌‌‌‌‌‌‌‌«نسب خانواده‌ ما با کمتر از ‌‌‌‌‌‌‌‌سی واسطه به حضرت سجاد و امام حسین علیهماالسلام می‌رسد» و به همین دلیل ما از سلسله‌ی «سادات حسینی» هستیم.

رهبرانقلاب:پدرم «آیت‌الله سیدجواد خامنه‌ای» فرزندِ« آیت‌الله حاج سیدحسین خامنه‌ای» و متولد سال ۱۲۷۴شمسی در شهر نجف است.

«آیت الله سیدحسین خامنه ای»امام جماعت راتب«مسجد جامع تبریز »بودند. 

رهبرانقلاب:پدربزرگم« آیت‌الله سیدحسین خامنه‌ای» از علمای منحصربه‌فرد تبریز در دوران مشروطه به شمار می‌آمد و در تاریخ مشروطیت نامی از وی برده شده است. ایشان امام جماعت مسجد جامع تبریز بودند.

«شیخ محمد خیابانی»امام جماعت «مسجد جامع تبریز »بودند. 

«شیخ محمد خیابانی» مرد سیاسی معروف صدر مشروطیت گاهی به جای پدربزرگ من در مسجد جامع نماز می‌خوانده است. شیخ محمد خیابانی، که او هم خامنه‌‌‌‌‌ای است.

رهبرانقلاب:داماد جدّ ما «آیت­ الله آقا سیدحسین خامنه‌­ای» و شوهرخواهر پدرم و شوهر عمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ماست.

میرزا اسماعیل نوبری هم از منسوبین نزدیک آیت‌الله سیدحسین خامنه‌ای بود. نوبری از مبارزان انقلاب مشروطیت در تبریز بود و یک دوره هم به نمایندگی مجلس رسید.

انتخاب شغل

آیت الله خامنه ای می گوید:این‌که درآینده زندگى خودم، بنا بود چه شغلى را انتخاب کنم، از اوّل براى خود من و براى خانواده‌ام معلوم بود. همه مى‌دانستند که من بناست طلبه و روحانى شوم. این چیزى بود که پدرم مى‌خواست و مادرم به شدّت دوست مى‌داشت. خود من هم علاقه‌مند بودم؛ یعنى هیچ بى‌علاقه به این مسأله نبودم.
اما این‌که لباس ما را از اوّل، این لباس قرار دادند، به این نیّت نبود؛ به خاطر این بود که پدرم با هر کارى که رضاخان پهلوى کرده بود، مخالف بود - از جمله، اتّحاد شکل از لحاظ لباس - و دوست نمى‌داشت همان لباسى را که رضاخان به زور مى‌گوید، بپوشیم.

رهبرانقلاب:مى‌دانید که «رضاخان»(رضاشاه) لباس فعلى مردم را که آن زمان لباس فرنگى بود و از اروپا آمده بود، به زور بر مردم تحمیل کرد. ایرانیها لباس خاصى داشتند و همان لباس را مى‌پوشیدند. او اجبار کرد که بایستى این‌طور لباس بپوشید؛ این کلاه را سرتان بگذارید!
آیت الله خامنه ای:پدرم این را دوست نمى‌داشت، از این جهت بود که لباس ما را همان لباس معمولى خودش که لباس طلبگى بود، قرار داده بود؛ اما نیّت طلبه شدن و روحانى شدن من در ذهنشان بود. هم پدرم مى‌خواست، هم مادرم مى‌خواست، خود من هم مى‌خواستم. من دوست مى‌داشتم و از کلاس پنجم دبستان، عملاً درس طلبگى را در داخل مدرسه شروع کردم.
معلّمى داشتیم که خودش طلبه بود و سالهاى پنجم یا ششم دبستان - به نظرم هر دو سال - معلم کلاس ما بود. او پیشنهاد کرد که به ما درس «جامع‌المقّدمات» بدهد. مى‌دید که من و یکى، دو نفر از بچه‌ها علاقه‌مندیم و استعدادمان هم خوب بود؛ فکر کرد که به ما درس بدهد، ما هم قبول کردیم.
«جامع‌المقّدمات» اوّلین کتابى است که طلبه‌ها مى‌خواندند، - هنوز هم معمول است - و مجموعه‌اى از جزوات، یعنى چند کتاب کوچک است. من چند تا از آن کتابهاى کوچک را در دبستان خواندم؛ بعد هم که بیرون آمدم، به شدّت و با جدّیت و علاقه دنبال کردم.
من بعد از دبستان به دبیرستان نرفتم؛ یعنى دوره دبیرستان را به طور داوطلبانه و به صورت شبانه، خودم مى‌خواندم. درس معمولى من طلبگى بود و بعد از دوره دبستان، مدرسه طلبگى رفتم - یعنى از دوازده سالگى به بعد - بنابراین از همان وقتها دیگر من به فکر آینده - به این معنا - بودم؛ یعنى معلوم بود که دیگر بناست طلبه شوم.
البته طلبگى و لباس طلبگى، به‌هیچ‌وجه مانع از کارهاى کودکانه آن زمان نبود؛ یعنى هم عمامه سرمان مى‌گذاشتیم، هم وقتى مى‌خواستیم بازى کنیم، عمامه را در خانه مى‌گذاشتیم، به کوچه مى‌آمدیم و با همان قبا مى‌دویدیم و بازى مى‌کردیم - کارهایى که بچه‌ها مى‌کنند - وقتى مى‌خواستیم با پدرمان به مسجد برویم، باز عمامه را سرمان مى‌گذاشتیم و عبا را به دوش مى‌انداختیم و با همان وضع و حال و چهره کودکانه به مدرسه مى‌رفتیم و مى‌آمدیم./۱۳۷۶/۱۱/۱۴گفت و شنود صمیمانه رهبر انقلاب با جمعی از جوانان و نوجوانان.

«سید‌محمد پیغمبر»کیست؟

رهبرانقلاب:والد ما دو برادر داشت: سیدمحمد و سید‌مهدی. سید‌محمد خامنه‌ای(عموی رهبرانقلاب) به سبب حسن خلق و نیکوکاری به «سید‌محمد پیغمبر» معروف بود. وی از مادر دیگر و مُسن­تر از والد و مقیم نجف بوده و با مراجع معروفی همچون آیت‌الله سید‌ابوالحسن اصفهانی و دیگر همسالان رفاقت و مناسباتی داشته است.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:رهبرانقلاب نقل می کند:عمویم«سید‌محمد پیغمبر» در جریان ترور آیت‌الله سیدحسن اصفهانی، فرزند مرحوم اصفهانی، در هنگام امامت نماز جماعت، ایشان(عمو) هم مجروح شده بود. ایشان اواخر عمر به آذربایجان برگشت و در تحولات سیاسی فعال بوده و به سبب احترام اجتماعی و دولتی خدماتی انجام داده است. برخی نامه‌های ایشان به مقامات ایران نشان‌دهنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ این مطلب است. ‌‌‌‌‌‌‌‌سید حسن تقی‌زاده که در آن زمان معمم و طلبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ جوان و فعال بود از اطرافیان ایشان بوده و عکسی هم از عده‌‌‌‌‌‌ای از مریدان ایشان باقی مانده است.

رهبرانقلاب:والد ما در نوجوانی تحصیلات ابتدایی خود را طبق مرسوم آن زمان در مکتب‌خانه‌‌‌‌‌‌ای در تبریز شروع می‌کند و پس از طی مقدمات علوم حوزوی، بعد از فوت پدرش به مشهد و سپس به عراق می‌رود و تحصیلاتش را در حوزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نجف ادامه می‌دهد. در حدود سال‌های ۱۳۳۷ـ ۱۳۳۶ق(۱۲۹۷-۱۲۹۶) دوباره سفری برای زیارت به مشهد می‌رود و حال و هوای علمی مشهد و حوزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ علمیه را بررسی می‌کند. حوزه علمیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ مشهد در آن ایام حوزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بسیار پر رونقی بوده و علمای بزرگی در آنجا درس فقه و حکمت می‌گفتند مثل میرزا محمد معروف به آقازاده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ خراسانی(پسر آخوند خراسانی) و حاج‌آقا حسین قمی در فقه و اصول و حاج‌آقا بزرگ حکیم شهیدی در حکمت و علوم عقلی. از این رو والد ما علاقه‌مند به ماندن در این شهر می‌شود.

رهبرانقلاب:والدمان،بعد از مدتی، با شنیدن خبر فوت مادرشان در شهر تبریز، به آن شهر برمی­‌گردد و چون متأهل شده بود همسر اول خود و فرزندانش را از تبریز به مشهد مقدس انتقال می‌دهد.

آیت الله سیدعلی خامنه ای:ابوی تا حدود سال ۱۳۴۶ق(۱۳۰۶شمسی) به همراه خانواده در شهر مشهد اقامت می‌کند و همان سال ‌‌‌‌‌‌‌‌برای ادامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تحصیل دوباره راهی عراق و شهر نجف می‌شود. در نجف عمدتاً به درس میرزا محمدحسین نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی می‌رود ‌‌‌‌‌‌‌‌و تا سال ۱۳۵۱ق(۱۳۱۱شمسی) نیز در نجف می‌ماند که در این سال با گرفتن اجازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اجتهاد از آیات نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی و غروی معروف به «کُمپانی» به ایران برگشته و ‌‌‌‌‌‌‌‌به شهر مشهد می‌رود.

آیت الله خامنه ای:در همین سال عیال(همسر) اول ایشان(پدر) فوت می‌کند و ایشان با همسر دومشان که مادر ما باشد ازدواج می‌کند. ‌‌‌‌‌‌‌‌

رهبرمعظم انقلاب:والد ما از جمله علمای باسواد امّا گوشه ­گیر مشهد به شمار می‌رفت و چون فصاحت و بلاغت کمی در گفتار داشت درس عمومی نمی‌گفت، امّا در جلسات خصوصی ایشان شاگردان فاضل معروفی مثل آقا میرزا حسین عبایی و حاج شیخ نصرالله شبستری تربیت یافتند.

«آیت الله سیدجوادخامنه ای»پیشنمازمسجد«گوهرشاد+صدیقی ها+مسجدترک ها»

ایشان(پدر) در مسجد جامع گوهرشاد و مسجد صدیقی‌ها نماز می‌خواند. مسجد صدیقی‌ها چون دسته‌ها و مجالس ترک‌های مقیم مشهد در آنجا برگزار می‌شد به نام «مسجد تُرک‌ها» معروف شده بود و گاهی دو ماه، محرم و صفر، یعنی شصت شب آنجا مجلس عزاداری بود. بسیاری از علما و فضلای شهرستان‌ها وقتی برای زیارت به مشهد می‌آمدند در این مسجد با ایشان نماز می‌خواندند.

آیت الله سیدعلی خامنه ای: والد ما از آن عالمانی ‌‌‌‌‌‌‌‌بود که هیچکس با او دشمنی نداشت، لذا با او دوستی و احترام و محبت می‌کردند و محبوبیت و احترام عام داشت.

ایشان(پدر) با بسیاری از معارف علمای ایران و عراق از جمله آیت‌الله میلانی، علامه طباطبایی، حاج شیخ ‌هاشم قزوینی، امام خمینی و بیشتر علمای معروف آذربایجان روابط نزدیک و دوستانه‌‌‌‌‌‌ای داشت و بسیاری از این علما به خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ما رفت و آمد داشتند.

رهبرانقلاب می گوید:آیت‌الله میلانی خودش می‌گفت: ما و پدرتان هم ­مکتب بودیم و باهم درس می‌خواندیم و بازی می‌کردیم.

آن دو خیلی به هم نزدیک بودند و ایشان در اوایل اقامت در مشهد تقریباً هفته‌‌‌‌‌‌ای یکبار به منزل ما می‌آمدند. علامه طباطبایی، آیت‌الله میلانی و پدرم در شهر نجف هم سه یار دبستانی بودند و این ارتباط و دوستی همچنان میان ایشان تا سال‌ها و تا اواخر عمرشان پابرجا بود.

آیت الله سیدعلی خامنه ای:علامه طباطبایی بعضی از سال‌ها با خانواده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ خود به مشهد مشرف می‌شدند و یکی دو ماه می‌ماندند .

«علامه »بیشتر اوقات، صبح‌ها برای دیدن ابوی به منزل ما می‌آمدند و ساعتی با هم می‌نشستند و باهم از هر دری صحبت می‌کردند: گاه بحث‌های علمی داشتند، گاهی کتاب‌هایی مثل تحریر اقلیدس در علم هندسه را جلوی خودشان می‌گذاشتند و دو فقیه می‌نشستند و درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ قضایای هندسی باهم بحث می‌کردند. احتمال می‌دهم پدر من سؤال می‌کرد و مرحوم علامه، که قوی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر و استادتر بود، جواب می‌داد.

رهبرانقلاب:آقای طباطبایی با ما روابط خانوادگی هم داشت و در دوران اقامت خود در مشهد، هر دفعه که می‌آمدند خانواده و فرزندانشان را هم می‌آوردند.

آیت الله خامنه ای: خانم‌ها با هم دوستی و مراوده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نزدیک داشتند، بچه‌های دو خانواده ‌‌‌‌‌‌‌‌هم با هم بازی می‌کردند و روابط نزدیک و صمیمانه‌‌‌‌‌‌ای برقرار بود.

رهبرانقلاب:همین روابط نزدیک باعث شد که خانواده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ من در قم پس از ازدواج، با خانواده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ایشان و خود من با شخص علامه و فرزندانشان روابط خانوادگی داشته باشیم و منزل ما هم شاید کمتر از صد متر با منزل ایشان فاصله داشت.

یکی از خصوصیات اخلاقی پدرم کم­رویی و گوشه‌گیری ایشان بود و از این رو اهل منبر رفتن رسمی نبود، امّا به واسطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اصرار دوستانش، گاهی بعد از نماز خود به منبر می‌رفت که اتفاقاً این منبرها به دلیل مطالعات شبانه‌روز ایشان و احاطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ وسیع بر موضوعات دینی و اخلاقی بسیار مفید بود و مردم به آن علاقه نشان می‌دادند. علمای مشهد نیز به اطلاعات علمی والد پی برده بودند و گاهی از او استفاده می‌کردند.

آیت الله خامنه ای:ایشان(پدر) یک جلسه مباحثه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ روزانه به نام جلسه «مباحثه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ فقهی» برگزار می‌کرد. درمجموع در این جلسات آیات حاج میرزا حبیب‌الله ملکی تبریزی، آقا میرزا باقر تبریزی، حاج شیخ غلامحسین تبریزی معروف به عبدخدایی تبریزی، علم‌الهدی و آقای آسید علی رضوی و همچنین گاهی آیات حاج میرزا جواد آقای تهرانی و حاج شیخ حسنعلی مروارید حضور داشتند.

نگارنده-پیراسته فر:مأخداین فرازازمقاله تحقیقی«تسنیم»۱۶ تیر ۱۳۹۸است.

« آیت الله سید جواد خامنه‌ای » از امامان جماعت «مسجد جامع گوهرشاد »نیز بود. وی علاقه‌ی زیادی به مطالعه داشت. مباحثات علمی روزانه وی با هم‌ردیفان از جمله حاج میرزا حسین عبائی، حاج سید علی‌اکبر خوئی، حاج میرزا حبیب ملکی و ... تا ده‌ها سال ادامه داشت. همچنین فردی پرهیزگار و بی‌توجه به امور دنیوی بود و زندگی زاهدانه‌ای داشت.

مصاحبه بامادرِ رهبرانقلاب(خدیجه میردامادی)
بانو خدیجه میردامادی تنها فرزند آیت‌الله سید هاشم نجف‌آبادی از همسر اول بود؛ وی در 16 اردیبهشت 1293 در نجف اشرف به دنیا آمد. مادرش بی بی سکینه زود از دنیا رفت و این کودک در آستان فقدان محبت مادر از چشمه مهر مادر بزرگ سیراب شد. به احتمال زیاد خدیجه خانم در 15 سال نخست زندگی از محضر علمی پدر بهره برده و غیر از سواد معمول با برخی متون نیز آشنایی یافت.

وی همراه پدر به ایران مهاجرت کرد و در ۲۰ سالگی به عقد سید جواد خامنه‌ای در آمد. او زبان عربی و فارسی را به موالات هم آموخته بود و رفته رفته زبان ترکی را نیز فرا گرفت. اندوخته علمی بانو خدیجه با مطالعات در تفاسیر قرآن و کتب تاریخی چون "روضه الصفا" به جایی رسید که زندگی انبیا معصوم و شخصیت های قرآن را در قالب داستان ها و روایت های شنیدنی برای فرزندانش باز می گفت.

بانو خدیجه با دعا و مستحبات مانوس بود از اعمالی چون ام داوود، ادعیه‌ای مانند عرفه و نمازهایی چون جعفر طیار غفلت نمی‌ورزید. او فرزندان خود را نیز در این مناسک شریک می‌کرد.  ایشان قرآن را با صدایی خوش تلاوت می کرد، به ویژه در دوران جوانی گوش فرزندانش را از این نوا حظ می‌برد.
بانو خدیجه در گفتار و رفتار عوام گریز بود. حشر و نشری گزیده داشت و ترجیح می داد با زنانی نشست و برخاست کند که شبیه او باشند. وقتی قرآن می‌خواند لهجه‌ای از گویش اهالی نجف داشت.

«سید محمد حسن خامنه ای»کوچک‌ترین فرزندش می‌گوید: «مادرم تنها یک نفر را با تمام وجود «خانم» خطاب کرد و او همسر امام خمینی بود.»

فرزندانش در وصف او می‌گویند که زنی خوش‌سخن، سخته‌گو، حافظ آیاتی از قرآن، صریح‌اللهجه، بدخط، بسیار تأثیرگذار در تربیت و بالندگی فرزندان بود.

حاجیه خانم به دیوان حافظ تسلط داشت و ضمیر خود و کودکانش را با اشعار خواجه صیقل می‌داد. خدیجه جوان، وقتی به خانه سید جواد خامنه‌ای آمد، در میان جهیزیه خود یک دیوان حافظ، چاپ بمبئی، آورد. این کتاب از آن حاج سیدهاشم، پدرش بود که او نیز انسی دیرین با این دیوان داشت و آن را در سفرهای دور و نزدیک همراه می‌برد و حاشیه‌هایش با یادداشت‌ها و دل نوشته‌های او پر شده بود.

بانو خدیجه زنی شجاع بود و این خصلت در همه امور زندگی او نمود می‌یافت. «در منزل ما معروف بود که اگر پدرم مرد محجوب و دور از غوغایی هست، مادرم زنی است که در آنجایی که لازم باشد در مسائل غوغایی وارد می‌شود، اظهارنظر می‌کند.»

این ویژگی در دوره مبارزه پسرانش با حکومت پهلوی، بارها، چه در برخورد با مأموران دستگاه امنیتی و چه در ملاقات با پسران زندانی‌اش بروز داشت. می‌گویند در این موارد دیده نشد که زبان التماس به کار برد و در برابر اهانت یا درشت‌گویی‌های مأموران کوتاه بیاید.

کسی یاد ندارد «بانو خدیجه »در میان خانواده یا نشست‌های خویشاوندی از زندان رفتن فرزندان خود شکوه کرده باشد.

او در برابر اظهار ترحم دیگران می‌ایستاد و به آنان گوشزد می‌کرد که این اقدام دلسوزی ندارد؛ مبارزه کرده، در راه خدا زندان رفته؛ اگر افتخار نمی‌کنید، به ترحم شما هم نیازی نیست.

رهبر انقلاب درباره این رفتار مادر می‌گویند: «هر بار از زندان می‌آمدم بیرون، می‌شنیدم که مادرم برخوردهایش این‌طوری بوده، مقدار زیادی از خستگی من درمی‌آمد

«خانم میردامادی »وقتی برای دیدار پسرانش به زندان می‌رفت، مادرانه حرف نمی‌زد و از رنجی که می‌کشید واگویه نمی‌کرد. آنان را به کوتاه آمدن در فعالیت‌های سیاسی تشویق نمی‌نمود. کلمه‌ای نمی‌گفت که روحیه پسرانش را بلرزاند.

با مأموران زندان در بیرون یا درون اتاق ملاقات بی‌اعتنا رفتار می‌کرد و زبانش تند و تیز بود. پسر کوچکش، «سید محمد حسن»می‌گوید: «شیری که مادرمان به ما داد با نفرت از پهلوی عجین بود

بانو خدیجه در قبال پدیده‌های سیاسی، منشی روشن‌بینانه داشت؛ زمانی که پسرش(سیدعلی خامنه‌ای) مباحثی را در سخنرانی‌های خود آغاز کرد که طرفداران زیادی از جوانان، روشنفکران و دیگر طبقات مردم پیدا کرد، بانو خدیجه نیز به پای سخنان پسر می‌نشست و با چشم قبول به آن می‌نگریست. بی آنکه از حضور هزاران نفر در پای منبر فرزندش هیجان‌زده شود، حرف‌های او را تصدیق می‌کرد و از این بابت تشویقش می‌کرد.

«خدیجه میردامادی »چندین بار به عتبات سفر کرد که همگی آنها پیش از کودتای ۱۳۳۷ش عبدالکریم قاسم بود.

در آخرین سفر (۱۳۳۶ش) سیدعلی و سیدمحمدحسن نیز همراه او بودند.

«کربلایی خانم میردامادی» دو بار به سفر حج رفت. بار نخست، با ارثیه‌ای که از ماترک پدر دریافت کرد (حدود ۳۵۰۰ تومان) در اواسط دهه چهل راهی خانه خدا شد. دیگر بار، پس از انقلاب در ۱۳۶۱ش همراه پسر و عروسش (همسر سیدهادی) به مدینه و مکه مشرف گردید.

«حاجیه خدیجه میردامادی» مرجع برخی از زنان محل یا شهر بود. برای حل اختلاف تا پرسش از مسائل شرعی، و طلب استخاره تا درخواست دعا برای گشایش مشکلات به او مراجعه می‌کردند. وی با گشاده‌رویی آنان را می‌پذیرفت. این مراجعات پس از انقلاب بیشتر شد. زن‌ها با این امید که پسران خانم میردامادی توان حل مشکلات آنان را دارند، پیش او می‌آمدند. وی نیز با تماس‌های تلفنی، گاه به زبان خوش و گاه با عتاب از پسران دست‌اندرکارش خواستار گشایش امور مراجعین می‌شد.

«حاجیه خدیجه میردامادی »در۱۵ مرداد ۱۳۶۸ بر اثر سکته قلبی درگذشت وقبرش در حرم امام رضا(ع)، کنار همسرش واقع است.

سئوال خبرگزاری فارس:در مورد نقش بانوان در پیروزی انقلاب اسلامی توضیح بفرمایید؟

بانو میردامادی: نقش زنان بسیار مهم بود، تا حدی که در مشهد ناظر بودیم که بسیاری از تظاهرات و راهپیمایی‌های اقصی نقاط مشهد تئسط زنان برگزار می شد که بسیار باشکوه و امیدوارکننده بود اگر پایم درد نمی‌کرد ما نیز گاهی می‌رفتیم دعا و گریه می‌کردیم تا انشاءالله زودتر این حکومت [جمهوری اسلامی] سر پا شود.

8172965_645

خانم‌هایی بودند که به خاطر انقلاب از خانه، شوهر و زندگی خود دست کشیدند چرا که ۶ ماه یا یک سال در تظاهرات بودند البته در برخی موارد شوهران آنها راضی نمی‌شدند و می‌گفتند شوهرمان به ما سیلی زده است،  اما برای خدا آن را قبول می‌کنیم تا به تظاهرات برویم. [چون] امام فرمودند که زن‌ها هم باید بروند و جایز است شما اگر اجازه نمی‌دهید، ندهید.

الان هم چند سال است که در تحرک، کار و خدمت هستند و اشخاص زیادی مانند این زنان هستند که به انقلاب خدمت کرده‌اند، برخی همان روزها دستگیر شده و دو، سه روز آنها را زندان نگه داشتند اما بچه‌ها و فرزندان‌ آنها رویه مادرانشان را پیش گرفتند و شوهرانشان برگشتند و متدین و متنبه شدند. 

*۳۰ سال از خدا خواسته بودم حکومت پهلوی را سرنگون کند

ما خودمان ۳۰ و ۲۰ سال دعا می‌کردیم و از خدا می‌خواستیم که این حکومت پهلوی را سرنگون کند و کسی را برساند که به داد ما برسد.

*دیدار «مادرِرهبرانقلاب»با «همسر امام خمینی» در مشهد

امام که به ترکیه تبعید شدند، خانمشان به منزل ما در مشهد آمدند من گریه کرده و گفتم: از حضرت رضا بخواهید که خدا آقا را نجات دهد. گفتند: برای همین کار به مشهد آمده‌ام . گفتم: برای این کار نذری کنید و ختمی بگیرید که گفتند: همه این کارها را کرده‌ام.

مادرِرهبرانقلاب می گوید:من خودم در این ۲۰ سال مدام گریه می‌کردم، جوان‌ها را به زندان می‌بردند اگر بچه‌های خودمان را به زندان می‌بردند کارم دعا بود و به هیچ‌کس هیچ چیز اظهار نمی‌کردم.

- از وظایف مهم بانوان تربیت فرزند صالح و مؤمن و متقی است در این باره نظر خود را بفرمایید؟

 بانو میردامادی: رابطه زن با اولادش خیلی مهم است، تابستان سال گذشته ۲۰۰ خانم از کرمان و رفسنجان به برای دیدن ما به اینجا آمدند و بچه‌های خود را زیر آفتاب و روی زمین گذاشته بودند آنها را موعظه کرده و گفتم به فرزند خود ظلم نکنید تا فرزندتان ظالم نشوند، رحم کنید تا فرزندانتان رحم‌دل شوند، به فرزندان خود دروغ نگویید تا آنها هم دروغ نگویند، مال حرام به فرزندان خود ندهید، غذای نجس به بچه‌های خود ندهید، بچه‌ها را فقط تشویق به درس خواندن نکنید بلکه به امور دین هم تشویق کنید، ما از کوچکی برای فرزندانم  قصه انبیا و قصص قرآنی می‌گفتیم.

*مادر در اولاد تأثیر بسیاری دارد

البته مراقب بودیم تغییر و تبدیل در آن ندهیم و واقع آن را بگوییم، نصیحت، موعظه، ظلم نکردن و دروغ نگفتن بسیار مهم است و مادر در اولاد تأثیر بسیاری دارد.

من هم بچه‌های خود را همین‌طور بزرگ کردم و همیشه [به فرزندانم] می‌گفتم که رحم داشته باشید و کسی را اذیت نکنید، در کوچه بچه‌ای را اذیت نکنید، درِ خانه مردم را نزنید و به مردم اذیت نرسانید. 

-اگر در رابطه با خاطرات انقلاب و فعالیت‌های آقای خامنه‌ای در انقلاب خاطره‌ای دارید، بفرمایید؟

بانو میردامادیبچه‌های ما در انقلاب خیلی فعالیت کردند، قبل از آنهم زندان بودند، «آسیدعلی ۵، ۶ بار  در زاهدان، تهران و مشهد به زندان رفت»

[از ساواک] می‌آمدند و در خانه و جلوی ما او(آسیدعلی) را می‌گرفتند و می‌بردند و مدت‌ها از آنها بی‌خبر بودیم، این بچه‌هایمان در زندان خیلی صدمه کشیدند و بعد از آن هم الحمدالله انقلاب شد.

[زمان] تظاهرات آنها مدتی از خانه بیرون رفتند و خانواده‌های خود را هم از خانه‌های خود بیرون بردند و در جاهایی مخفی شدند، شب‌ها مخفی بودند و روزها به مجامع و مجالس و بیمارستان‌ها و حسینیه‌ها می‌آمدند و سخنرانی می‌کردند بعد هم که الحمدالله پیروزی آمد.

* فرزندانم برای وجود امام عزیزمان کار می‌کردند

[بعد از انقلاب] فعالیت آنها شروع و بیشتر شد، همه آنها به تهران رفتند و الحمدالله برای وجود امام عزیزمان و برای آمدنشان [کار کردند].

روزی که شاه از ایران رفت مردم جشن گرفتند و شیرینی و نقل پخش کرده و تبریک می‌گفتند و روزی هم که امام تشریف آوردند همین‌طور بود، در مشهد مجالس زنانه و مردانه و تظاهرات خوبی گرفتند.در ۲۲ بهمن آقای خامنه‌ای کجا بودند؟

بانو میردامادی: تهران بودند؛ آنجا با مرحوم شهید بهشتی و آقایان دیگر به صورت مخفیانه کمیته و حزب را تشکیل داده بودند و دیگر الحمدالله همه چیز مرتب شد.

-خودتان از زمان انقلاب خاطره‌ای دارید؟ قبل از انقلاب چگونه به عنوان یک مادر توانستید این همه مشکلات را تحمل کنید؟

بانو میردامادی: خداوند صبر می‌دهد و البته ما هم به رحمت خدا امیدوار بودیم؛ یک روز به «آسیدعلی »گفتم : مادر جان! مردم مشغول دنیا هستند و به مسافرت‌ مکه، شام و خارج می‌روند و عروسی می‌کنند، راحتی دارند اما بدن ما همه‌اش می‌لرزد که الان می‌آیند و شما را می‌گیرند!.

تلفن می‌کردیم و از منزلشان خبر می‌گرفتیم، دو مرتبه از خانه ما او را بردند، وقتی این حرف‌ها را به پسرم زدم گفت: «مادر همه آنها زندگانی حیوانی است که انسان بخورد و بچرد، زندگانی اشخاص عاقل و متدین این نیست که انسان فقط به فکر این دنیا باشد و باید به فکر دینمان هم باشیم

*فرزندانم از اول تابع، مقلد و پیرو امام خمینی بودند

روز دیگری هم پدرشان گفت این قدر که تردد در منزل شماست و جمعیت می‌آید و می‌رود خطر دارد، گفتند که اگر امام دستور بدهند که خودت را به کشتن بده من این کار را انجام می‌دهم؛  همه آنها از اول تابع، مقلد و پیرو امام بودند.

از آقای خامنه‌ای«آسیدعلی » هم خاطره دارید؟

بانو میردامادی: خیلی خاطره دارم؛ مخصوصا از تهران؛ یک دفعه هر سه آنها -همزمان-در زندان بودند؛ هم سیدعلی، هم سیدهادی و هم حسن در تهران و زندان بودند.

* برای دیدن فرزندانم تنها در خیابان‌های تهران می‌گشتم

من دو ماه یک‌مرتبه، در عرض یک سال تهران می‌رفتم؛ تنها. خیابان‌ها را می‌گشتم. هر جا که نشانی می‌دادند می‌رفتم...

سیدمحمد ما -خدا او را حفظ کند- ماشین داشت. مرا به زندان قصر می‌برد البته برای دیدن بچه هایم به زندان کمیته، باغ مهران، خیابان میکده و جاهای خوفناک می‌رفتم تا شاید آنها  را ببینم. «حسن »مان را دو بار دیدم، اما [سیدعلی و سیدهادی]... را ندیدم.

*سید علی گفت مادر جان! از دعاهای شما بود که زندانم کوتاه شد

«آسیدعلی» ما هشت ماه زندان بود و بعد از اینکه آزاد شد گفتم «مادر! من خیلی دعا کردم و ختم‌ها گرفتم و کارها کردم و خواب عجیبی دیدم؛ حضرت رضا را به خواب دیدم که ایشان دست خود را به روی قلبم کشیدند و قلبم آرام گرفت»؛ گفت: «مادر جان از همین دعاهای شما بود که هشت ماه طول کشید قرار بود من هشت سال در زندان بمانم.» 

۲۰سال انتظاری کشیدم برای پیروزی انقلاب

مادرِرهبرانقلاب می گوید:این جمهوری اسلامی برای هیچکس مثل من عید نشد، هیچ کس به اندازه من نبود که ۲۰ سال ـ یا شاید کم ـ انتظار بکشند و الحمدالله چشمش به این انقلاب و به این پیروزی روشن شود؛ ما دائماً امام خمینی را دعا می‌کنیم و حاضرم از عمر خود به ایشان بدهم؛ خدا انشاءالله امام را حفظ کند.

خوابی که رهبرانقلاب«مادرش» تعریف کرد ،امام گفت«تو یوسف می‌‌شوی»

حاجیه خانم میردامادی می گوید:یک روز «آقا سیدعلی» ما به اینجا آمد و گفت که یک خوابی دیده‌ام، خواب دیده‌ام که امام مرحوم شده‌اند و ما داریم ایشان را می‌بریم و جمعیت زیادی بود که از شهر بیرون رفتیم و بعد جمعیت کم شدند و روی بلندی رفتیم و جنازه را هم به روی بلندی بردیم،دیدم که مردم ساکت هستند اما [من] از علاقه‌ای که به امام داشتم از شدت ناراحتی به پاهای خود دست می‌زنم و راه می‌روم و خودم را می‌زنم؛ آن بالا هم که رسیدیم از آن علاقه‌ای که داشتم گفتم بگذار روی امام را ببینم، وقتی روی امام را پس زدم، امام سرشان را بلند کردند و با انگشت اشاره کردند و دو مرتبه فرمودند «تو یوسف می‌‌شوی».

مادرِرهبرانقلاب:وقتی این خواب را برای من نقل کرد، من یک تعبیر خوبی کردم،گفتم «حضرت یوسف» هم در زندان بود و «تو هم از بس که به زندان می‌روی مانند حضرت یوسف می‌مانی

این خواب مدت‌ها گذشت تا آن سالی که سیدعلی برای ریاست جمهوری انتخاب شد، یکی از علمای تهران این خواب سیدعلی را به یاد آورده بود و به تهران آمده و گفته بود، دیدید تعبیر این خواب چه بود، تعبیرش این بود که وقتی حضرت یوسف هم از زندان درآمد «عزیز مصر »شد.

*ماجرای خدمت آیت‌الله خامنه‌ای در مسجد گوهرشاد

یک بار دیگر هم [سیدعلی] آمد گفت خواب دیده‌ام من در مسجد گوهرشاد یک مشغولیتی دارم و کارهایی مانند تزئین دیوارها و کار خیلی مشکلی انجام می‌دهم؛ بعد گفتند که پیامبر  و حضرت امیر  آمدند و نگاه کردند، من ایستاده بودم و دیدم پیامبر با حضرت امیر وارد شدند و پیامبر خیلی با جلالت بودند و حضرت امیر مانند نوجوانی کنار پیغمبر  بودند، من هم کنار حضرت امیررفتم و گفتم: «یا امیرالمؤمنین به حضرت رسول(ص) بفرمایید که من از این کار خسته شده‌ام و می‌خواهم دست بردارم، حضرت امیر(ع) هم گفتند یا رسول‌الله سیدعلی می‌گوید من خسته شده‌ام، پیامبر فرمودند«نخیر باید مشغول باشند و ادامه بدهد.» 

سیدعلی می‌گفت من در خواب یک قوتی گرفتم و بیدار شدم و دیدم فعالیتم برای همین خدمت به اسلام و تبلیغ و همین است که مردم به منزل من می‌آیند و به آنها راهنمایی می‌کنیم؛ این هم یک خواب ایشان بود. /۲۷خرداد ۱۳۹۳ خبرگزاری فارس بااندکی اصلاحات(انتخاب تیتر)

” چهار فرزند پسر دارند که هر چهار نفر، طلبه‌ و معمم هستند 

و حقیقتاً هم درس می‌خوانند. خوب هم درس می‌خوانند. من با اینها مأنوسم، این توفیق را دارم. اُنسی دارم، نشست داریم، گعده داریم، صحبت می‌کنیم. یک بار ندیده‌ام که اینها راجع به پولی، امکاناتی و چیزهای از این قبیل صحبت بکنند. گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یک فرد معمولی است. 

فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانی‌هایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغه‌هایی است که خود آقا دارند

این خیلی ارزش دارد که امکانات باشد و موقعیت فراهم باشد و هیچ اقبالی به آن نشان داده نشود. این خیلی ارزشمند است. برای خود حضرت آقا، همه رقم امکانات هست ولی هیچ اقبالی ما نمی‌بینیم. نه خودشان، نه خانواده‌شان! 
قطعاً خود حضرت آقا دوست ندارند که بستگانشان و مخصوصاً آقازاده‌ها‌یشان در کارهای اقتصادی باشند، قطعاً این را آقا نمی‌پسندند. خود اینها هم، هیچ رغبتی و هیچ اقبالی ندارند. حالا به هر صورت این جور تربیت شده‌اند که هیچ اقبالی به این چیزها ندارند. فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانی‌هایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغه‌هایی است که خود آقا دارند. این که آنها برای خودشان دنبال آینده‌ای باشند‌ زندگی، مال، منال، پول، پس‌انداز‌ اصلاً وجود ندارد. اگر بود، من مطلع می‌شدم. چون خیلی با اینها مأنوسم. من چنین چیزی واقعاً در اینها ندیده‌ام.


از سمت راست : حجج السلام سید میثم و سید مصطفی، آیت الله مجتهدی و حجج السلام سید مجتبی و سید مسعود

سید مصطفی خامنه‌ای، فرزند ارشد رهبری

«سید مصطفی»‌‌ آقازاده بزرگ آقا‌ همان سال اول ازدواجشان که طلبه‌ قم بودند،‌ الان هم قم هستند‌ خانه‌ای اجاره کرده بودند و مستأجر بودند – الان هم مستأجرند – ما را یک روز برای ناهار دعوت کردند. ما رفتیم منزل ایشان. یک سال از ازدواج ایشان نگذشته بود، ماههای اول ازدواج ایشان بود. ما هم یک گلدان معمولی خریدیم و رفتیم که دست خالی نرویم. من واقعاً‌ تعجب کردم که آیا این خانه، خانه‌ یک تازه‌داماد است؟ حالا نه خانه‌ فرزند رهبر انقلاب و مقام اول کشور، حتّی خانه‌ یک تازه‌داماد هم این نیست. یعنی یک خانه‌ تازه‌داماد، بالاخره یک زرق و برقی دارد؛ 

تا مدتها این زرق و برق خانه‌ تازه‌داماد و خانه‌ تازه عروس، هست. من توی خانه‌ اینها، واقعاً همان زرق و برق معمولی یک تازه‌داماد و یک تازه عروس را ندیدم. بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه‌ در چهار‌ چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه می‌کردم. حواسم بود و تا آنجا که می‌توانستم، رصد می‌کردم اوضاع و احوال خانه را‌. دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موکت بود و دو‌ سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی. زندگی ساده و خوبی در آقازاده‌های ایشان سراغ داریم. 

سیدمیثم خامنه‌ای

سیدمیثم خامنه ای

آقازاده‌ها در دفتر مسئولیتی ندارند. فقط در نشر آثار همکاری دارند والان هیچ کدام از آقازاده‌ها مسئولیتی ندارند. جایی هم مشغول نیستند. ممحّض در درس و کار طلبگی هستند. درس می‌خوانند و انصافاً هم درسشان خیلی خوب است. خیلی خوب پیشرفت کرده‌اند. 

سیدمجتبی خامنه‌ای

سیدمجتبی خامنه‌ای

خود آقا مصطفی که الان سطوح عالیه را در قم تدریس می‌کنند. ایشان مکاسب و کفایه در قم تدریس می‌کنند.”


حجه الاسلام سید مصطفی خامنه ای

حجه الاسلام سید میثم خامنه ای در کنار پدر همسرش آقای لولاچیان

حجه الاسلام سید مسعود خامنه ای در کنار پدر همسرش حضرت  آیت الله خرازی

کوه آبیدر ـ سید مسعود و سید میثم در کنار پدر در سفر مقام معظم رهبری به استان کردستان

منبع:مشرق به نقل از تبیان/ثوضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:باقری کنی(برادرمرحوم آیت الله مهدوی کنی)است که آن مرحوم اسمش را به مهدوی کنی تغییرداد

ایشان چهار فرزند پسر دارند که هر چهار نفر، طلبه‌ و معمم هستند و حقیقتاً هم درس می‌خوانند. 

روایت آقامصطفی خامنه‌ای از شهادت یک فرمانده

«علی اصغر صفرخانی» فرمانده واحد «آر. پی. جی» تیپ ذوالفقار لشکر ۲۷ و سپس فرمانده گردان ویژه شهادت بود که صبح روز ۱۰ تیر ماه ۱۳۶۵ بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.

 پدر شهید، می گوید:«علی اصغر که شهید شد آقای خامنه‌ای با پسرشان آمدند منزل ما. پسر بزرگ ایشان آقا مصطفی، هم رزم «علی اصغر صفرخانی »بود و زمان شهادت پسرم« آقا مصطفی» هم آنجا حضور داشته. ایشان از لحظه شهادت علی اصغر تعریف می‌کرد که: ما داشتیم از خط بر می‌گشتیم، گفتم: علی اصغر بیا برویم داخل سنگر.،گفت: شما برو من الان می‌آیم. آقا مصطفی گفت: من چند قدم که رفته بودم انفجاری شد و گفتند صفرخانی تیر خورده. رفتم جلو دیدم غرق در خون افتاده و قرآنش هم کنارش افتاده بود. پسر حاج آقا خامنه‌ای(مصطفی) به من گفت: راضی باشید من این قرآن را به یادگار بر می‌دارم». سید مصطفی داماد آیت‌الله عزیز الله خوشوقت است که همین چند وقت پیش در مکه به دیدار معبود شتافت.

زندگی‌نامه حجت‌الاسلام احمد مروی، تولیت جدید آستان قدس

حجت الاسم احمدمروی(مسئول-سابق- بیت رهبری ،تولیت فعلی حرم امام رضا)می گوید: درباره زندگی مصطفی خامنه ای خاطره ای نقل می کند و می گوید:« آقا مصطفی‌فرزندبزرگ آقا‌، همان سال اول ازدواجشان که طلبه‌ قم بودند،‌.‌ خانه‌ای اجاره کرده بودند و مستأجر بودند – الان هممستأجرند ،بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه‌ در چهار‌ چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه می‌کردم. حواسم بود و تا آنجا که می‌توانستم، رصد می‌کردم اوضاع و احوال خانه را‌. دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موکت بود و دو‌ سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی! زندگی ساده و خوبی در آقازاده‌های ایشان سراغ داریم.»

مروی: آقازاده‌ها در دفتر مسئولیتی ندارند. فقط در نشر آثار همکاری دارند والاّ هیچ کدام از آقازاده‌ها مسئولیتی ندارند. جایی هم مشغول

نیستندممحّض در درس و کار طلبگی هستند درس می‌خوانند ،خیلی خوب پیشرفت کرده‌اند. خود آقا مصطفی که الان سطوح عالیه را در قم تدریس

می‌کنند. ایشان مکاسب و کفایه در قم تدریس می‌کنند.

سید مجتبی خامنه ای دومین فرزند،داماد غلامعلی حداد عادل است رهبر معظم انقلاب سابقه حضور در جبهه و عملیات های مختلف را دارد.http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/3790/C/Khamenei-shaeran87-001.jpg

«خانم منصوره خجسته باقرزاده» متولد۱۳۲۶–فرزندِحاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده از کاسبان مشهد است. خانم منصوره ،توسط  حاجیه خانم خدیجه میردامادی، مادرِ آقای خامنه ای به وی معرفی شد و در پاییز ۱۳۴۳ در سن ۱۷ سالگی توسط (عاقد)آیت الله سید محمدهادی میلانی به عقد سیدعلی خامنه‌ای درآمد-یعنی آقای خامنه ای درسن۲۵سالگی ازدواج نموده اند-رهبرانقلاب متولد ۱۳۱۸ می باشد.

آیت الله خامنه ای اکنون دارای ۶ فرزند هستند. نام خانوادگی همسر  ایشان(منصوره خجسته باقرزاده) است. نام دخترانشان بشری و هدی، و نام فرندان پسرشان

سید مصطفی، سیدمجتبی، سیدمسعود و سیدمیثم است. دو تن از فرزندان پسر ایشان ۸ سال  در جبهه‌های جنگ ایران و عراق حضور داشتند.

در این تصویر قدیمی فرزندان رهبر به ترتیب از بزرگ به کوچک سید مصطفی، سید مجتبی، سید محسن(مسعود) و سید میثم می‌باشند

دختران(بشری+هدی)-دامادهای رهبرانقلاب 

 حجت الاسلام محمدجواد محمدی گلپایگانی “همسر بشری

مصباح‌الهدی باقری کنی “همسر هدی

متون حقوقی به زبان فرانسه اشتغال دارند  و دختر دیگر ایشان همسر فرزند آیت الله باقری کنی از علمای تهران است.

مصباح باقری - استاد دانشکده مدیریت دانشگاه امام صادق - فرزند آیت‌الله باقری کنی( برادرزاده آیت‌الله مهدوی کنی) داماد رهبر انقلاب، سیدمیثم خامنه‌ای و فرزندش.


یکی از دختران ایشان همسر فرزند آیت الله محمدی گلپایگانی  است که ضمن آراستگی به لباس شریف روحانیت و علم دین در دانشگاههای کشور نیز به تدریس متون حقوقی به زبان فرانسه اشتغال دارند 

سید مصطفی فرزند بزرگ ایشان با دختر آیت‌الله خوشوقت ازدواج کرده ‌است.

سید مجتبی داماد دکتر غلامعلی حداد عادل است

سید مسعود خامنه ای در راهپیمایی روز قدس

سید مسعود نیز با فرزند آیت‌الله خرازی و خواهر صادق خرازی ازدواج کرده ‌است. 

سید میثم کوچکترین فرزند ایشان نیز به ازدواج دختر آقای لولاچیان از بازاریان متدین در آمده است. 

مقام معظم رهبری همچون امام راحل فرزندان خود را از فعالیت های سیاسی و اقتصادی مبرا داشته و به ایشان توصیه کرده اند که در کارهای اقتصادی وارد نشوند. حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین احمد مروی “دامت برکاته” در این رابطه چنین بیان داشتند:

” چهار فرزند پسر دارند که هر چهار نفر، طلبه‌ و معمم هستند 

و حقیقتاً هم درس می‌خوانند. خوب هم درس می‌خوانند. من با اینها مأنوسم، این توفیق را دارم. اُنسی دارم، نشست داریم، گعده داریم، صحبت می‌کنیم. یک بار ندیده‌ام که اینها راجع به پولی، امکاناتی و چیزهای از این قبیل صحبت بکنند. گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یک فرد معمولی است. 

فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانی‌هایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغه‌هایی است که خود آقا دارند

این خیلی ارزش دارد که امکانات باشد و موقعیت فراهم باشد و هیچ اقبالی به آن نشان داده نشود. این خیلی ارزشمند است. برای خود حضرت آقا، همه رقم امکانات هست ولی هیچ اقبالی ما نمی‌بینیم. نه خودشان، نه خانواده‌شان! 
قطعاً خود حضرت آقا دوست ندارند که بستگانشان و مخصوصاً آقازاده‌ها‌یشان در کارهای اقتصادی باشند، قطعاً این را آقا نمی‌پسندند. خود اینها هم، هیچ رغبتی و هیچ اقبالی ندارند. حالا به هر صورت این جور تربیت شده‌اند که هیچ اقبالی به این چیزها ندارند. فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانی‌هایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغه‌هایی است که خود آقا دارند. این که آنها برای خودشان دنبال آینده‌ای باشند‌ زندگی، مال، منال، پول، پس‌انداز‌ اصلاً وجود ندارد. اگر بود، من مطلع می‌شدم. چون خیلی با اینها مأنوسم. من چنین چیزی واقعاً در اینها ندیده‌ام.


از سمت راست : حجج السلام سید میثم و سید مصطفی، آیت الله مجتهدی و حجج السلام سید مجتبی و سید مسعود

سید مصطفی‌ آقازاده بزرگ آقا‌ همان سال اول ازدواجشان که طلبه‌ قم بودند،‌ الان هم قم هستند‌ خانه‌ای اجاره کرده بودند و مستأجر بودند – الان هم مستأجرند – ما را یک روز برای ناهار دعوت کردند. ما رفتیم منزل ایشان. یک سال از ازدواج ایشان نگذشته بود، ماههای اول ازدواج ایشان بود. ما هم یک گلدان معمولی خریدیم و رفتیم که دست خالی نرویم. من واقعاً‌ تعجب کردم که آیا این خانه، خانه‌ یک تازه‌داماد است؟ حالا نه خانه‌ فرزند رهبر انقلاب و مقام اول کشور، حتّی خانه‌ یک تازه‌داماد هم این نیست. یعنی یک خانه‌ تازه‌داماد، بالاخره یک زرق و برقی دارد؛ تا مدتها این زرق و برق خانه‌ تازه‌داماد و خانه‌ تازه عروس، هست. من توی خانه‌ اینها، واقعاً همان زرق و برق معمولی یک تازه‌داماد و یک تازه عروس را ندیدم. بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه‌ در چهار‌ چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه می‌کردم. حواسم بود و تا آنجا که می‌توانستم، رصد می‌کردم اوضاع و احوال خانه را‌. دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موکت بود و دو‌ سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی. زندگی ساده و خوبی در آقازاده‌های ایشان سراغ داریم. 
آقازاده‌ها در دفتر مسئولیتی ندارند. فقط در نشر آثار همکاری دارند والان هیچ کدام از آقازاده‌ها مسئولیتی ندارند. جایی هم مشغول نیستند. ممحّض در درس و کار طلبگی هستند. درس می‌خوانند و انصافاً هم درسشان خیلی خوب است. خیلی خوب پیشرفت کرده‌اند. خود آقا مصطفی که الان سطوح عالیه را در قم تدریس می‌کنند. ایشان مکاسب و کفایه در قم تدریس می‌کنند.”

حجه الاسلام سید مصطفی خامنه ای

حجه الاسلام سید میثم خامنه ای در کنار پدر همسرش آقای لولاچیان

حجه الاسلام سید مسعود خامنه ای در کنار پدر همسرش حضرت  آیت الله خرازی

کوه آبیدر ـ سید مسعود و سید میثم در کنار پدر در سفر مقام معظم رهبری به استان کردستان

منبع:مشرق به نقل از تبیان/ثوضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:باقری کنی(برادرمرحوم آیت الله مهدوی کنی)است که آن مرحوم اسمش را به مهدوی کنی تغییرداد

درباره فعالیت‌های اقتصادی فرزندان رهبری رسانه‌های بیگانه شایعات زیادی را مطرح کرده اند. حجت الاسلام مروی درباره زندگی مصطفی خامنه ای خاطره ای نقل می کند و می گوید:« آقا مصطفی‌فرزندبزرگ آقا‌، همان سال اول ازدواجشان که طلبه‌ قم بودند،‌.‌ خانه‌ای اجاره کرده بودند و مستأجر بودند – الان هم

مستأجرند ،بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه‌ در چهار‌ چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه می‌کردم. حواسم بود و تا آنجا که می‌توانستم، رصد می‌کردم اوضاع و احوال خانه را‌. دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موکت بود و دو‌ سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی! زندگی ساده و خوبی در آقازاده‌های ایشان سراغ داریم.»

بترتیب ازراست(روبرو)حاتمی،حجت الاسلام احمدمروی،حجت الاسلام رسول فلاحتی،آیت الله محمدمحمدی گلپایگانی۱۷ فروردین ۱۳۹۷(١٩رجب ١۴٣٩)

حجت الاسلام احمدمروی: آقازاده‌ها در دفتر مسئولیتی ندارند. فقط در نشر آثار همکاری دارند والاّ هیچ کدام از آقازاده‌ها مسئولیتی ندارند. جایی هم مشغول

نیستندممحّض در درس و کار طلبگی هستند درس می‌خوانند ،خیلی خوب پیشرفت کرده‌اند. خود آقا مصطفی که الان سطوح عالیه را در قم تدریس

می‌ کند.

سید مجتبی خامنه ای فرزند رهبر انقلاب

سید مجتبی خامنه ای دومین فرزند،داماد غلامعلی حداد عادل است رهبر معظم انقلاب سابقه حضور در جبهه و عملیات های مختلف را دارد.

 شایعات درموردآقامجتبی 

نام مجتبی خامنه ای بیش از دیگر فرزندان رهبر معظم انقلاب به گوش می خورد. رسانه های بیگانه ادعاهای بی اساس مختلفی درباره او مطرح می کنند. اواخر دی ماه حداد عادل در یک سخنرانی در اصفهان به برخی شایعاتی که درباره دامادش مطرح است پاسخ داد.

او با بیان اینکه مسائل مطرح‌ شده درباره فرزند رهبر ایران برای ایجاد بدبینی در میان مردم و فاصله انداختن بین مردم و رهبر ایران بیان می‌شوند گفته بود «بی بی سی در فتنه ۸۸ می‌گفت یک کامیون شمش طلا مربوط به آقا مجتبی خامنه ای می خواسته از مرز خارج شود که ترکیه آن را بازداشت کرده است، یا می گویند آقامجتبی در لندن یک بیمارستان و یک طبقه هتل را گارانتی کرده که بچه اش به دنیا بیاید و یک میلیون پوند پول داده اند.

من زندگی آقا مجتبی را از نزدیک دیده ام، مگر من پدر بزرگ آن بچه نیستم که با ۵۰۰ هزار تومان در یک بیمارستان معمولی تهران به دنیا آمد و دکترش خانم وزیر سابق بهداشت، خانم دستجردی بود،می خواهند القا کنند که آقازاده ها کامیون طلا از مملکت بیرون می برند و بدین سان شان ولایت فقیه را زیر سئوال ببرند».

غلامعلی حدادعادل درباره نحوه شکل گرفتن این وصلت می گوید: «سال ۷۷، خانمی به خانه ما زنگ زده بود و گفته بود که می خواهیم برای خواستگاری خدمت برسیم. خانم ما گفته بود دختر ما در حال حاضر سال چهارم دبیرستان است و می خواهد ادامه تحصیل دهد.

ایشان دوباره پرسیده بودند اگر امکان دارد ما بیاییم دخترخانم را ببینیم تا بعد. اما خانم ما قبول نکرده بودند. بعد خانم ما از ایشان پرسیده بودند اصلاً شما خودتان را معرفی کنید. و ایشان هم گفته بودند؛ من خانم مقام معظم رهبری هستم. خانم ما از هول و هراس دوباره سلام علیک کرده بود و گفته بود؛ ما تا حالا به همه پاسخ رد داده ایم.

اما شما صبر کنید با آقای دکتر صحبت کنم، بعد شما را خبر می کنم. بعد از صحبت با من قرار بر این شد که آنها بیایند و دخترمان را در مدرسه ببینند که هم دخترمان متوجه نشود و هم اینکه اگر آنها نپسندیدند، لطمه یی به دختر ما نخورد. طبق هماهنگی قبلی، خانم آقا آمدند و در دفتر مدرسه او را دیدند و رفتند. چند روز گذشت و من برای کاری خدمت آقا رفتم. آقا فرمودند؛ خانم استخاره کرده اند، جوابش خوب نبوده است.

یک سال از این قضیه گذشت. مجدداً خانواده آقا تماس گرفتند و گفتند ما می خواهیم برای خواستگاری بیاییم. خانم بنده پرسیده بودند چطور تصمیم تان عوض شده؟ آقا گفته بودند؛ خانم ما به استخاره خیلی اعتقاد دارد و دفعه اول چون خوب نیامده بود، منصرف شدند و خانم آقا هم گفته بودند؛ چون دخترتان دختر محجبه، فرهیخته و خوبی است، دوباره استخاره کردم که خوب آمد و اگر اجازه بدهید، بیاییم».

حداد عادل ادامه می دهد: «بعد از چند روز خدمت آقا رفتیم. آقا فرمودند؛ آقای دکتر، داریم خویش و قوم می شویم. گفتم؛ چطور؟ گفتند؛ خانواده آمدند و پسندیدند و در گفت وگو هم به نتیجه کامل رسیده اند، نظر شما چیست؟ گفتم؛ آقا، اختیار ما دست شماست».

او ادامه می دهد: «آقا فرمودند که، شما، دکتر و استاد دانشگاهید و خانم تان هم همین طور. وضع زندگی شما مناسب است، اما زندگی من این طور نیست. اگر بخواهم تمام زندگی ام را بار کنم، غیر از کتاب هایم یک وانت بار می شود. اینجا هم دو اتاق اندرون و یک اتاق بیرونی است که آقایان و مسوولان در آنجا با من دیدار می کنند.

من پول ندارم خانه بخرم. خانه یی اجاره کرده ایم که یک طبقه مصطفی و یک طبقه هم مجتبی زندگی می کنند. شما با دخترت صحبت کن که خیال نکند حالا که عروس رهبر می شود، چیزهایی در ذهنش باشد. ما این طور زندگی می کنیم. اما شما زندگی نسبتاً خوبی دارید. حالا اگر ایشان بخواهد وارد این زندگی شود، کمی مشکل است. مجتبی معمم هم نیست. می خواهد قم برود و درس بخواند و روحانی شود. همه اینها را به او بگو بداند»

سید مسعود فرزندسوم با کمال خرازی وزیر پیشین امور خارجه رابطه خویشاوندی دارد. او داماد آیت الله خرازی نمایندهٔ مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است.در بین فرزندان رهبر معظم انقلاب، سید مسعود بیشترین اهتمام را به جمع آوری خاطرات پدر و اداره دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب مشغول است.

سیدمیثم،کوچکترین”چهارم” فرزند آیت‌الله العظمی خامنه‌ای داماد محمود لولاچیان از بازاریان مذهبی تهران است.  او نیز دانش آموخته حوزه علمیه تهران است و سابقه شرکت در درس خارج آیت‌الله العظمی خامنه‌ای را دارند. سید میثم مشغول تدریس در حوزه علمیه تهران می باشند و با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی همکاری دارند.

دختران مقام معظم رهبری نام دختران‌شان بشری و هدی است،یکی همسر فرزند آیت‌الله محمدی گلپایگانی رییس دفتر رهبری است که به لباس

روحانیت آراسته است”دامادرهبری”،در دانشگاه‌های کشور نیزبه تدریس متون حقوقی به زبان فرانسه نیز اشتغال دارند، دختر دیگر ایشان همسر

فرزند آیت‌الله باقری کنی(برادرمهدوی کنی)ز علمای تهران است./خبرگزاری مهر

حضور فرزند رهبری در عملیات جنگی وماجرای مفقودالاثر شدن 

سید مصطفی خامنه ای فرزند ارشد رهبرانقلاب در راهپیمایی روز قدس

در عملیات بدر در اسفندماه سال ۱۳۶۳ سید مصطفی خامنه‌ای فرزند رئیس‌جمهور وقت و رهبر کنونی انقلاب اسلامی شرکت داشته‌اند که به‌واسطه مفقود شدن ایشان برای مدتی در زمان عملیات، نگرانی‌هایی بین برخی از مسؤولان نظام ایجادشده بود که بعداً این نگرانی‌ها در ۲۸ اسفند ۱۳۶۳ برطرف می‌شود و ایشان سالم به منزل بازمی‌گردد. در خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی دراین‌باره آمده است:سه‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۶۳

«اول وقت خبر دادند که یک موشک دیگر به مناطق نظامی و حساس و استراتژیک بغداد زده‌شده. احمد آقا (سید احمد خمینی، فرزند امام) تلفنی گفت خبرگزاری‌های خارجی گفته‌اند که موشک امروز به مرکز صنعتی و نفتی الدوره در بغداد اصابت کرده است؛ گفت که مصطفی فرزند آقای [آیت‌الله[خامنه‌ای که در جبهه بوده اطلاعی از ایشان در دست نیست… بالاخره معلوم شد که مصطفی سالم است و به تهران برگشت.

حضور فرزند ارشد رئیس‌جمهور در عملیات نظامی بدر به‌صورت یک نیروی رزمی عادی و احتمال مفقودالاثر شدن ایشان در آن زمان نشان از آن دارد که رهبران نظام جمهوری اسلامی از جان خود و فرزندانشان برای حفاظت از این نظام و تحکیم اسلام ناب محمدی صلی‌الله علیه و آله و سلم گذشته بوده‌اند./۸تیر۹۴مشرق

ناگفته‌های زندگی خانوادگی  رهبر انقلاب اززبان برادرکوچک وگمنام سیدمحمدحسن


از سیدمحمدحسن خامنه‌ای (متولد۱۳۳۰)برادر کوچک‌تر رهبر معظم انقلاب تا کنون چندان مصاحبه یا اظهارنظر رسانه‌ای دیده یا شنیده نشده بود. گفتند ایشان همزمان با رهبر انقلاب و دیگر برادرشان در زندان کمیته مشترک بوده‌اند. گفتند ایشان به دلیل مانوس بودن با برادر شریفشان ناگفته‌های زیادی دارد از سبک زندگی و اندیشه‌ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایشان. همه اینها موجب شد تا راهی مشهد مقدس شوم و با او در یک گفت‌وگوی طولانی از ناشنیده‌های زندگی رهبر انقلاب بپرسم.

 مانند همه اعضای بیت شریف رهبری، ایشان نیز ابا داشتند از اینکه برخی مسائل را مطرح کنند. آنچه از این مصاحبه منتشر شده ماحصل بخش‌هایی از این گفت‌و‌گوست.

* بنای ما این است که گفت‌وگویی با حضرت‌عالی در مورد برادر بزرگوارتان داشته باشیم. شما خیلی کم تا به حال سخن گفته‌اید. قطعا ناگفته‌هایی دارید که دانستنش جذاب و خواندنی است.

 

اگر شما دقت کرده باشید در احوالات اخوی بزرگ(محمد)، ‌هادی آقا و من هیچ وقت نگفتیم برادرمان این‌طوری گفته‌اند، برادرمان آن‌طور می‌گوید. برادران آقای هاشمی گفتند، بچه‌های آقای هاشمی گفتند، ایشان بچه‌هایشان هم نگفته‌اند. بنابراین این مشی ما نیست. ما خانه و بیرونمان تقریبا یکی است، یعنی خیلی تفاوتی بین اخلاق داخلی و اخلاق بیرونی‌مان برخلاف خیلی‌ها نیست. یعنی اندرونی و بیرونی‌مان یکی است، واقعا هم یکی بوده، ما همیشه بیرونی‌مان جلوه‌اش بیشتر از اندرونی‌مان بوده است. اینها یک چیزهای قدیمی ‌است که می‌گفتند فلانی در اندرونی‌اش فرش دستی دارد، در بیرونی‌اش گلیم می‌اندازد. من یادم ‌هست ما در اندرونی‌مان فرش دستی بود، در بیرونی‌مان هم فرش دستی بود، منتها هر دو از این فرش‌های خیلی ارزان‌قیمت، متری، زرعی، نه مقاتی و گره‌ای.

* بله، همین‌طور بوده و ما هم این حس را همیشه داشته‌ایم در مورد حضرت آقا. اگر اجازه دهید گفت‌وگو را از خانواده شروع کنیم.

پدر ما داماد مرحوم ‌سید‌هاشم  میردامادی نجف‌آبادی بود. مادر ما چهار پسر داشت و یک دختر. دو تا پسر بزرگ،

سیدمحمدحسن(برادرکوچک رهبرانقلاب):اخوان بزرگوار آقای ‌سیدمحمدآقا، سیدعلی آقا.

بین این دو خواهرمان که همسر شیخ علی تهرانی بود، بعد ‌هادی آقا و بعد من. اخوی بزرگ متولد ۱۳۱۵ هستند، آقا متولد۱۳۱۸ هستند، خواهرمان ۱۳۲۱ است،

حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خامنه ای: انسان ابتدا باید آزاد باشد تا بتواند عدالت را برپا کند

 ‌هادی آقا ۱۳۲۶ است و من ۱۳۳۰ هستم. من بچه ۵۸ سالگی پدرم هستم یعنی در واقع رو به پیری بوده است. من از آنها که یادم نمی‌آید چون از کوچک‌ترینشان شش سال فاصله داشتم، بنابراین خیلی نمی‌توانم خاطرات گذشته آنها را بگویم اما می‌دانم که مکتبی که اینها رفتند، همان مدرسه‌ای که رفتند، مدرسه دارالتعلیم دیانتی بود که من هم یکی دو سه سال آنجا رفتم که آقای تدین نامی‌ مدیرش بود. آقا آنجا رفتند، اخوان دیگر آنجا رفتند و بعد دبستان رفتند. احتمالا یا از همان سنین طلبه شدند که من آن سنین را یادم نیست.

با کدام یک از این اخوان بزرگوار شما بیشتر اخت بودید؟

من به‌لحاظ ته‌تغاری بودن، عزیز‌دردانه همه‌شان بودم. الان هم احساس می‌کنم آقایان عنایت ویژه به من دارند. این اعتقاد من است، حس من این است که هم اخوی بزرگ و هم آقا، ‌هادی آقا یک جور، حالا آقا ‌هادی شاید کمتر، خواهرمان یک جور و دیگران. ‌این یک مساله، مساله دیگری که هست، فاصله سنی ما، رعایت کوچک‌تر و بزرگ‌تر؛ مثلا من با ‌هادی آقا در واقع یک حالت همبازی یا شبه همبازی داشتیم گرچه چند سال فاصله سنی با هم داشتیم اما یک جاهایی مشترک بودیم و بازی‌های خانه و بحث‌های‌خانگی، بچگی، ۱۲ – ۱۰ سالگی و مثلا ایشان بزرگ‌تر بود، مثلا ۱۴ سالش بود و من ۱۰ سالم بود. اما آقا و اخوی بزرگ به لحاظ فاصله سنی، یک حالت بزرگ‌تری هم بر من داشتند‌. مثلا من را زیر بالشان بگیرند، یک وقت من را جایی ببرند، محبتی کنند، مسافرتی بروند و سوغاتی برای من بیاورند. مثلا می‌گویم، این حالت محبت‌گونه آنها به من بود. چون فاصله سنی‌مان با پدرمان هم بیشتر بود، اینها حکم پدر نداشتند. هیچ کدام از برادران بزرگ‌تر ما جای پدر را نداشتند. بعضی‌ها می‌گویند فلانی جای پدرت، نه. هم فاصله سنی ‌آنقدر نبود، هم من تا ۳۶ – ۳۵ سالگی که دو تا بچه داشتم، پدر داشتم. مادرم تا وقتی سه تا بچه داشتم در قید حیات بودند، یعنی مردی بودم که پدر و مادرم فوت کردند، نه بچه که نیازی به مراقبت داشته باشم. اما آقایان خیلی محبت داشتند. مثلا اخوی بزرگ زمانی که سه تا برادر ایشان یعنی آقا، بنده و ‌هادی آقا زندان کمیته مشترک با هم بودیم یا قصر بودیم، ایشان بیرون واقعا در جهت مثلا رفت و آمد پدر و مادر ما که می‌آمدند تهران ملاقات هر کدام از ما – که یک بار ‌هادی آقا بود، دو بار من بودم و ملاقات می‌آمدند‌ – همه زحمات گردن ایشان بود؛ پذیرایی، بردن، آوردن و … این یک. یا مثلا فرض کنید برای بعد از زندان که من آمدم بیرون،

آقا محبت زیاد می‌کردند چون مشهد تشریف داشتند، ایشان هر روز دیدن پدر ما می‌آمدند؛ قبل از درس یا بعد از درسی که داشتند، وقتی خانه می‌آمدند، من هم خانه بودم و مأنوس می‌شدیم.

سیدمحمدحسن خامنه‌ای(برادرکوچک‌ رهبر انقلاب):یادم نمی‌رود ایشان(آقا) برای دامادی من با آن فولکسشان شب تا ساعت ۱۲ – ۱۱ برای آنهایی که جهاز را آورده بودند دنبال شام بودند. یعنی دنبال این کارها در مراسم باشند، در رفت و آمدها باشند، برای کارها، صحبت‌ها، دخالت کنند،

در واقع یک جورهایی می‌شود گفت ایشان (آقا)من را داماد کرد.

البته پدر و مادر داشتم ولی تمام زحماتش چون آن اخوی بزرگ تهران بودند، ‌هادی آقا هم که زندان بود، خودم هم جوان بودم، تجربه این کارها را نداشتم، ایشان تمام زحماتی‌ که معمول است را کشید. مثل امروز نبود و طوری دیگر بود ولی متقبل شدند. حتی صحبت‌کردن با خانواده پدر خانم ما و رفت و آمدهایی که بود. حتی یادم ‌هست در مجلس ما یک معده‌‌دردی داشتند که بعدها معلوم شد کیسه صفر‌ا بوده است. از معده‌درد افتاده بودند آنجا و استراحت می‌کردند. خلاصه محبت‌هایی که ایشان نسبت به ما داشتند. مثلا یک وقت‌هایی که باشگاه (باستانی)می‌رفتند، مثلا آن وقت‌هایی که باشگاه جوان دو تا اخوی‌های بزرگ ما می‌رفتند، من بچه بودم و من را هم می‌بردند.

من از وقتی که یادم می‌آید. من همه‌جا گفتم، برای پدرم مبارزه علنی نبود اما بالاخره با رژیم گذشته و زمان پهلوی، هیچ همخوانی و همراهی نداشت.

ابوی، پدربزرگ ما، شوهر عمه‌ که شیخ‌محمد خیابانی شوهر‌عمه ما بوده

بالاخره در آن خانواده خواهر ایشان، پدر ما، عمه ما و شوهرش انقلابی بوده و اعدام شده است.

پدر بزرگ ما سیدهاشم نجف‌آبادی مثلا در ۱۰۰ سال پیش و شاید هم بیشتر، زمان پهلوی تبعید می‌شود سمنان و تبعید می‌شود همدان. یعنی مبارز بوده که تبعید می‌شود.

نمی‌دانم حالا به چه مناسبتی تبعید کردند. من نه تاریخش را می‌دانم دقیقا و نه مشخصاتش را می‌دانم. شاید بزرگ‌ترهای من بدانند ولی این‌طوری بوده است. از اول تکیه‌کلام مثلا مادر ما پهلوی گور به گور شده بود، یعنی این‌طوری نبود که در خانه، عکس شاه باشد یا اعلی‌حضرت باشد. اعلامیه امام بود، کتاب امام بود.

پدر ما شاگرد مرحوم ‌میرزا حسین نائینی است، صاحب الملل و النهل همان حکومت اسلامی امام به یک نوعی دیگرش، یعنی استاد ایشان جزو مبارزان ‌و انقلابیون زمان خودش بوده است. ‌این شاگرد هم قطعا همین‌طوری می‌تواند باشد.

مبارزات سیاسی اخوی‌های محترم و خودتان را بفرمایید که از چه موقع شروع شد، از چه سالی بود؟

سیدمحمدحسن خامنه‌ای(برادرکوچک‌ رهبر انقلاب):مبارزه که از اول اینها مبارز بودند.

* در چه قالبی بود؟

سیدمحمدحسن خامنه‌ای(برادرکوچک‌ رهبر انقلاب):در قالب سخنرانی. اینها در گروه‌ها که نمی‌گنجیدند. حالا اخوی بزرگ را من خیلی نمی‌دانم، چون تهران بودند ولی آقا در گروه خودشان لیدر بودند، چون هم مدرس بودند، هم عالم بودند، هم جزو افراد مشخص بودند، از سال‌های بعد از ۴۲ در مشهد ایشان شاخص بودند، طلبه فعال، جوان و سرحال و انقلابی بودند. منبر می‌رفتند، سخنرانی می‌کردند؛ حالا نه منبرهای حرفه‌ای، همین منبرهای فصلی که طلبه‌ها می‌روند. چون منبری‌ها بعضی‌ها شغلشان منبر است، بعضی‌ها نه، برای تبلیغ می‌روند منبر. یعنی ایام محرم و صفر یا ماه رمضان، بخش تبلیغی، البته درآمد هم داشت، ولی بخش تبلیغی‌اش سنگین‌تر است و هدف‌های مشخص‌تری در داخلش است.

در مورد بازداشت هم می‌فرمایید؟

ما از وقتی یادمان می‌آید، ایشان یا فراری بوده یا زندان بوده است. می‌رفت مثلا زاهدان منبر، بعد می‌دیدیم او را گرفتند، خبرش از تهران می‌آمد. می‌رفت سبزوار منبر‌ یا‌ کاشمر ‌بعد خبرش می‌آمد که گرفتند و بردند تهران. دائما، حالا کوتاه و زمان‌ها متفاوت بود، زمان‌ها معمولا سه ماه، دو ماه‌ و ۴۰ روز متفاوت بود. ایشان خودشان بهتر می‌دانند که چقدر بودند و من هم از آن موقع خیلی یادم نیست و اگر هم بگویم، خاطرات ایشان را خواندم و زندگی‌نامه‌ها را دیدم، می‌گویم، ولی خودم را هم که دیدم، این‌طوری بود. دائما ایشان را در خانه می‌گرفتند، می‌آمدند و از خانه پدری می‌گرفتند، بعد که ازدواج کردند، از خانه خودشان می‌گرفتند یا سردست یا از روی منبر می‌گرفتند. در اسفند ۵۲ اول من گرفتار شدم، برای من پخش اعلامیه بود و خیلی مهم نبود. اعلامیه پخش کرده بودیم، پیدا کرده بودند و درآورده بودند، کسی را گرفته بودند، به مناسبتی اسم ما آمده بود و ما را گرفتند. من را که گرفتند و بردند از اینجا، یک هفته مشهد نگه داشتند، بعد بردند تهران. با پرونده خودم، با آنکه قبل از من گرفته بودند. آقای رضا‌ توکلی که الان هم ادویه‌فروش و عطار است پایین همین خیابان او هم بود.

من را گرفتند و بردند و چند شلاق زدند و یک چیزهایی پرسیدند و بازجویی کردند؛ همان یک شب، ولی بعدش خبر خاصی دیگر نبود. یک هفته هم نگه داشتند، یکی دو بار بازجویی کردند و با ایشان بردند تهران؛ با قطار رفتیم تهران. ما را یکسره بردند کمیته مشترک که عکس ما الان در کمیته مشترک، وجود دارد، آن عکسی که با ریش است. آن عکس برای کمیته مشترک است که بلوز یقه بسته‌ای دارم چون زمستان بود. من آنجا بودم و اواخر اسفند یا اوایل فروردین بود که دیدم یک برگه آوردند در سلول، برگه قرار بازداشت بود. من یادم نمی‌آید خودم برای خودم امضا کرده باشم. آوردند و نگاه کردم، دیدم ‌هادی آقاست.نگهبان آورد دم در و در را باز کرد و گفت امضا کن. گفتم این من نیستم، اشتباه آوردید. نگاه کردم و دیدم ‌هادی آقاست. ‌هادی حسینی خامنه‌ای.

گفتم این من نیستم، برد. فهمیدیم حاج آقا را هم گرفته‌اند. حاج آقا بند یک و دو بودند، من را از اول آوردند بند پنج، طبقه سوم، بند پنج، سلول پنج که الان هم هست. گذشت ‌تقریبا ‌هفت، هشت، ده ماهی گذشت.

یکی از بچه‌ها می‌گفت دیروز، پریروز آقای غفاری را بردند آنجا، مریض شده بود، شکنجه شده بود، بردند بیمارستان که مداوا شود. بعد آنجا گذشت، من را بردند قصر.

* شما اصلا آقا ‌هادی را آنجا ندیدید؟

نه، امکانش نبود. البته خبرش را داشتم. یک بار دیگر من را اشتباهی بردند به جای او بازجویی کنند که شانس آوردم، چون او را می‌زدند، من را نزده بودند. او را می‌زدند و خیلی هم شکنجه کرده بودند، خبر داشتم. یک هم‌سلولی مارکسیست داشت ایشان، مهندس بود، دانشجو بود، فنی بود. این را آورده بودند پیش ما، من را شناخت، گفت تو فلانی هستی، گفتم بله. گفت حاج آقا را خیلی زدند. ما هم چون آنجا به همه مشکوک بودیم، خیلی مجال نمی‌دادم. گفتم زدند که زدند، می‌خواست اعتراض کند، به ما چه. من آنجا به سه نفر اعتماد داشتم. یکی همین هم‌پرونده‌ام بود که رفیق مشهدی بودیم،

نبوی

یکی همین آقای مرتضی نبوی(مدیرمسئول روزنامه رسالت ، وزیر پست، تلگراف و تلفن) که یک مدت کوتاهی در سلول ما آمد در کمیته مشترک، یکی هم شهید ذوالانوار که جزو آن ۹ نفری بود که تهرانی ترورشان کرده بود. با شهید ذوالانوار مرتبط نبودم اما اطمینان داشتم، چون می‌دانستم چریک مسلمان است و رفتارهایش را هم می‌دانستم.

آقای نبوی را هم که نمی‌شناختم اما منش او را، قرآنی ‌بودنش را و اینها را یادم ‌هست. یک آیه هم ما یاد گرفتیم و حفظ هستیم، آن را هم ایشان به من یاد داد. به‌رغم اینکه اصلا به او نمی‌آومد به تیپش، ولی خیلی داغ، خیلی انقلابی، خیلی پرحرارت و هنوز هم الحمدلله آن روحیه را ایشان حفظ کرده و خیلی هم خاکی، الان هم باتوجه به اینکه خیلی مقامات عالیه‌ای هم دارد در مملکت و از قبل داشته، خیلی خاکی است. ما اگر یک وقتی راننده استاندار بشویم، تا ۵۰ سال خودمان را می‌گیریم برای مردم، ولی او نه، وزیر بوده، الان عضو ‌مجمع تشخیص مصلحت نظام است و خیلی آدم معتبر و متقی است.

منظورم این است که حاج‌ آقا ما را یک بار بردند اشتباهی و دیدم اتاقم عوض می‌شود و جایی که دارند می‌برند با چشم بسته، دیدم آنجای قبلی نیست. بعد که ایستادم، گفت: آخوندی؟ گفتم نه. به آن نگهبان گفت مرتیکه، قدش را نمی‌فهمی؟ او قدش از این بلندتر است.

راست هم می‌گفت. ایشان ما را برگرداند و به خیر گذشت، یعنی کتک مفتی نخوردیم. حالا خودمان برای خودمان می‌خوردیم، اقلا یک اجری داشت، ولی به جای ایشان هیچ اجری نداشت (خنده).

بیژن آژنگ خامنه‌ای کیست؟

یک بیژن آژنگ خامنه‌ای اعدام شده بود. او کمونیست بود. آن خامنه‌ای او را به من چسبانده بودند‌. بیرون بعدا شایع شده بود که حسن را اعدام کرده‌اند. اصلا ما اعدامی ‌که هیچی، کشیده‌بخور هم نبودیم. یک عدد در تهران کشیده به من نزدند، چون کاری با ما داشتند، ولی بی‌خودی نگه داشته بودند. البته خوب نیست می‌گویم نزدند، ما می‌گوییم نزدند، شما یک وقتی چیزی شد، بگویید زده‌اند. چون من از این آپولو خیلی تعریف می‌کردم، یک وقت همه فکر می‌کردند من را آپولو بردن. گفتم نه بابا، ‌آنقدر آن کسانی که بردند آپولو تعریف درست کردند که من این آپولو را وقتی بعد از انقلاب همین چند سال پیش رفتم بازدید کمیته مشترک و دیدم، گفتم همین است. فقط به این بزرگی نمی‌دانستم، فکر می‌کردم کوچک‌تر باشد. بردند قصر، ما را در قصر هفته‌ای یک بار می‌بردند حمام. در راه حمام که می‌بردند، ‌هادی آقا ایستاده بود. فکر کنم من عینک نداشتم. خیلی دقیق تشخیص نمی‌دادم که ایشان ‌هادی آقاست. از داخل بند اینها رد می‌شدیم و ما را می‌بردند حمام. ما بند یک و هفت بودیم، آنها بند چهار و شش بودند. از وسط بند چهار ما را می‌بردند. یک حمام بیشتر نبود. حاج‌آقا ایستاده بود. چون من از کمیته خبرش را داشتم که هست، اینجا می‌دانستم قصر است. نگاه کردم و دیدم، آمدم که حرف بزنم، نمی‌شد. با حرکات دهان گفت فلانی را گرفته‌اند. اسم کوچک آقا را گفت و با لب‌خوانی، من فهمیدم گرفتند. بعد هم که یک ماه تا ۲۰ روز بعد فهمیدند که من قصر هستم و اخوی بزرگ آمدند ملاقات من، فهمیدند که او هم اینجاست. کمیته مشترک هم بودیم، گفتند به من. حالا یادم نیست، به نظرم اخوی بزرگ آمده بود ملاقات من یک بار، ایشان گفت فلانی هم اینجاست.

* یعنی حضرت آقا هم آنجا بودند؟کمیته مشترک

بله. منتها حاج آقا بند یک یا دو بود، بعد آوردند بند پنج و بعد بند شش که من ایشان را ندیده بودم. اصلا بند پنج احتمالا نبود ولی بند شش بود. بند شش که یک بار رفته بودیم آنجا چای بدهیم، چون سابقه‌مان زیاد بود در کمیته مشترک،

یک مقدار نگهبانان اطمینان داشتند. چای را دادند که ببریم، من چای را که بردم، مرحوم (دکترعلی)شریعتی سلول ۹ یا ۶ بود. یک سلولی بود که درش باز بود. فلاکس را گذاشت بیرون، من پر‌ کردم.همین‌طوری که داشتم پر می‌کردم، گفتم دکتر سلام، من حسن خامنه‌ای هستم.

گفت عجب، حالتان چطور است، همین‌طور نگهبان هم داشت نگاه می‌کرد. بعد چای سلول سه را که می‌ریختم، گفتم که حاج آقا اینجاست؟ گفتند نه، بردند قصر. نمی‌شد خیلی بلند حرف زد.

* بعد رفتید قصر؟

برد‌نمان قصر.

* تا چه سالی؟

سال نه، به ماه بگویید. من تمام محکومیتم یک سال شد.

* آن تاریخ را بفرمایید.

اسفند ۵۳ تمام شد. یک سال زندان رفتیم.

* بعد تشریف بردید مشهد؟

بله؛ آمدم مشهد.

* حضرت آقا؟

آقا هم آزاد شدند و بعد یادم نیست.

* بعد از انقلاب همچنان مشهد تشریف داشتید؟

سال ۵۶‌ معلم مدرسه راهنمایی شدم تا ۵۷.فروردین ۵۷ من را به دلیل همان سابقه‌ای که داشتم، اخراج کردند. قانونی نه، یعنی جلوی من را گرفتند، پولم را دادند و گفتند خوش آمدی. آمدم بیرون،

دوم اسفند ۵۷ رفتم آموزش و پرورش ابلاغ گرفتم، استخدام نشدم، ابلاغم را گرفتم، مثل معلمی ‌که معلق بوده، ابلاغم را گرفتم و رفتم در مدرسه خدمت کردم.

انقلاب که پیروز شد، من معلم(مربی پرورشی)، یعنی بلافاصله معلم شدم

* همچنان روابط با حضرت آقا برقرار بود؟ یعنی رفت و آمد داشتید؟

ایشان تهران بودند. می‌رفتیم و می‌آمدیم. رابطه‌ها رابطه برادری است، الان هم ‌هست. منتها الان ایشان گرفتار هستند، من مشهد هستم، هر چند ماه یک بار ممکن است همدیگر را ببینیم.

یا روزی که من فرصت دارم، تهران هستم و بروم، ایشان خسته است، گرفتار است؛

نه اینکه وقت نمی‌دهند، می‌گوییم، می‌گویند اگر می‌شود پس‌فردا بیایید.

خب من پس‌فردا می‌روم مشهد و نمی‌روم. این‌طوری است. قرار می‌گذاریم. مشهد هم همین‌طوری است.

* محدودتر شد به جهت فاصله‌ای که وجود داشت؟رابطه باآقا

بله، هم فاصله مکانی و هم اینکه ایشان بیکار که نبود. اولش که شورای انقلاب بود، حالا آن وقت‌ها بیشتر تهران که می‌رفتم، می‌رفتم منزل ایشان، ولی بعدها محدودتر شدیم. ایشان ریاست‌جمهوری بود، نمی‌توانستیم برویم، گیر و دارش بیشتر بود؛ البته می‌رفتیم، نه اینکه نمی‌رفتیم. ولی این‌طوری نبود که برویم در خانه زنگ بزنیم. معطلی داشت و شاید معطلی‌اش برای ما سخت بود.

من هر وقت تهران می‌رفتم، سه تا برادر هستند، خانه هر‌کدامشان یک شب می‌رفتیم. از برادر بزرگ می‌گرفتم تا ‌هادی آقا هر شب می‌رفتم خانه یکی از آنها؛ تا این اواخر. بعد هم که خودم تهران زندگی کردم، تهران خانه داشتیم، زندگی داشتیم، مثل میهمانی؛ آنها می‌آمدند، ما می‌رفتیم، بچه‌هایشان، خانواده، مجالسی که داشتیم، در مجموع با هم رفت و آمد داشتیم.

* حضرت آقا در این روابط فامیلی چطور هستند؟

بسیار صمیمی.

* الان این مشغله بزرگی که ایشان دارند، باعث شده که نباشند؟

دور نیستند. ایشان مقید هستند و هر وقت مشهد تشریف می‌آورند، فامیل مادری یا پدری یا خانواده‌شان را ‌می‌بینند. حالا بستگی دارد‌، یک وقت فرصتشان بیشتر است، در دو نوبت، یعنی یک مقدار مفصل‌تر، یک وقت ادغام می‌شود. همه با هم، فامیل، همه می‌روند. اسم می‌دهند و می‌روند در باغ ملک‌آباد و می‌نشینیم و یک ناهار می‌دهند. ما را تک‌تک با اسم کوچک، با مشخصات، می‌برند. خانم‌ها هم می‌روند، البته خانم‌های محرمشان، مثلا خواهرزاده‌ها، خاله‌ها یا مثلا فرض کنید نوه‌های برادر، برادر زن‌ها، بچه‌های برادر زن، با همه اینها همان انسی که قدیم داشتند را دارند. یعنی همه با ایشان، با وجود  آن فاصله‌ای که هست‌ – می‌دانید که فاصله‌ها بیشتر شده -‌ اما این فاصله با رفتار و منش ایشان به صفر می‌رسد. ایشان خیلی صمیمی ‌با حافظه خوب به یادآوری گذشته می‌نشینند، صحبت می‌کنند، دل می‌دهند، صمیمیت به خرج می‌دهند. اینها نکاتی است که کمتر کسی ممکن است در این مقامات انجام دهد.

الان روابط بین اخوی‌ها چطور است؟

خوب است.

* همان روابط گذشته را دارند؟

بله، روابط برادرانه است. می‌روند، دعوت می‌کنند، ماه رمضان‌ها یک افطاری ایشان خودشان را موظف کرده‌اند که حتما افطاری دهند. کسی هم توقعی ندارد ولی حتما این افطاری را می‌دهند. مردانه یا یک وقتی امکانش را داشته باشند زنانه هم هست، اما اگر نباشد مردانه است. فامیل‌ها؛ برادرزاده‌ها، برادرها. حالا بعضی مواقع اخوان می‌روند، بعضی موقع‌ها اخوان نمی‌روند که آنها هم گرفتاری‌های خودشان را دارند. بچه‌ها، جوان‌ها، داماد خواهر، داماد برادر، داماد این برادر، عروس آن برادر، همه می‌روند.

روابطشان با آقازاده‌ها هم خیلی جالب است.

من از نزدیک زیاد ندیدم. همین چیزی که بیرون می‌آید و ما می‌بینیم، به نظرم خیلی تفاوت دارد با آقازاده‌های مثلا دیگر مسئولان و شخصیت‌ها و این نظر من است.

* شما خودتان خیلی اهل فیلم و هنر هستید؟

بله.

* سینما را دوست دارید؟

سینما را دوست ندارم ولی بدم نمی‌آید، یعنی مخالفتی ندارم.

* فیلم زیاد می‌بینید؟

الان نه.

* قبلا زیاد می‌دیدید؟

تقریبا.

* از چه سالی علاقه داشتید که فیلم ببینید؟

از سال ۱۳۴۶.

* چه فیلم‌هایی بیشتر دوست داشتید ببینید‌؟

همه‌چیز. قبل از انقلاب که همه چیز می‌دیدم؛ البته تا سال ۵۲ – ۵۱ بود که یک مقدار کمتر شد و تقریبا نرفتم دیگر. بعد از زندانم هم که خیلی زاهد شده بودم، نمی‌رفتم. بد هم بود،

آن وقت‌ها گناه داشت سینما رفتن. من گناه می‌کردم، یعنی کار بدی می‌کردم اگر می‌رفتم، اما این کار بد زمینه علا‌یق من را فراهم کرد برای اینکه مثلا سری داشته باشم، آشنایی‌ای داشته باشم در هنر.

* این خانواده محترم همان‌قدر که سیاسی بوده، به نظرم خیلی هم اهل فرهنگ است. یعنی حضرت آقا که خودشان هم خیلی فیلم می‌بینند، هم رمان می‌خوانند، هم خیلی کتاب می‌خوانند.

همه همین‌طور هستند.

* پیش هم می‌نشینید، صحبت فیلم یا کتاب هم می‌کنید؟

بگذارید من موضعم را نسبت به آقا بگویم. من وقتی خدمت آقا می‌رسم، تا ایشان سوال نکنند، من جواب نمی‌دهم. من شروع‌کننده و حرف‌زننده نیستم.

اگر به صورت استثنا یک مطلبی را در ذهنم پرورانده باشم، آن هم موقعیت دارد. حالا احساسم چیست، یک احساس درونی است که از بچگی این‌گونه بودم.

من با اخوانم(برادرانم) که همه‌شان محترم هستند و همه‌شان برای من عزیز هستند، رفاقت نتوانستم بکنم هیچ وقت.

آقا و اخوی بزرگ(محمد) با هم رفیق هستند، غیر از برادری، هم‌حجره هستند، طلبه بوده‌اند، با هم بودند، می‌رفتند، می‌آمدند، گعده‌هایشان با آنها بود. ‌

هادی آقا با آنها رفاقت ندارد، یعنی همنشین نبوده، نشست و برخاست نداشته، به دلایل خودش. من به دلیل فاصله سنی‌ام. بعضی از رفقای من با ‌هادی‌آقا رفیق هستند.

من لطیفه تعریف کنم، ‌هادی آقا نمی‌خندد، ولی همان لطیفه را من برای رفیق‌هایم تعریف کنم(می خندند)، آنها تعریف می‌کنند، خنک‌تر، می‌خندد، چون قرار است روی برادرش به او باز نشود. من هم اینها را می‌دانم و خودشان هم می‌دانند.

من خدمت آقا که می‌رسم، هرچه مسن‌تر شدم، چون عقلم بیشتر شده، به مشکلات ایشان، به مسائل و درگیری‌های ایشان بیشتر واقف هستم، بنابراین برای ایشان حاضر نیستم مزاحمت ایجاد کنم،

حتی مثلا یک وقتی اصرار می‌کنند که حتما برویم دیدن آقا، می‌گویم من آقا را در تلویزیون دیدم. برویم خانه، مزاحمت است.

چون آقا مقید است، وقتی می‌رویم، تشریف می‌آورند و می‌نشینند روی صندلی، ما هم می‌نشینیم روی صندلی، نیم ساعت، سه ربع، کمتر، بیشتر، باید ایشان بنشینند. حرفی هم می‌زنند، ما هم استفاده می‌کنیم، ولی من می‌دانم، خب ایشان خسته است. صبح مثلا دو سه ساعت جلسه داشتند، سه ساعت ملاقاتی داشتند، چهار تا ملاقاتی داشتند، مطالعه داشتند. درس دارند. حالا هم که در حسینیه درس خارج می‌دهند، خب آنها هم مطالعه دارد، زحمت دارد، حوصله می‌خواهد، باید فکر آزاد باشد. خب جوان‌ها اینها را نمی‌دانند و فقط می‌گویند برویم آقا را ببینیم.

شما فرمودید که من سوال نمی‌کنم، حضرت آقا بیشتر طرح موضوع می‌کنند.

آخر حضور ما دو نفری هم کمتر اتفاق افتاده است. دو نفری هم قرار نیست اتفاقی بیفتد‌، بچه‌هایم هستند، زنم هست، پسرم هست، دخترم هست، دامادم است.

بیشتر با چه‌محوری صحبت می‌کنند؟ مثلا فرهنگی صحبت می‌کنند، اجتماعی صحبت می‌کنند، سیاسی صحبت می‌کنند، فامیلی صحبت می‌کنند؟

خیلی کلاسه خاصی ندارد، ایشان بنا به مقتضیات آن زمان صحبت می‌کنند، اما آن چیزهایی که مربوط به کار است، مربوط به مملکت است یا مثلا گله‌مندی‌هایی که از افراد وجود دارد. مثلا فلان رئیس‌جمهور، فلان وزیر ‌یا چیزهایی اینطوری که ‌وجود دارد، موضوعات مملکتی را اگر کسی مطرح کند، یک توضیحی می‌دهند، ولی خیلی باز نمی‌کنند قضایا را، دلیلی هم ندارد.

* برای ارشاد سیاسی در خانواده صحبت نمی‌کنند؟

منش ایشان ارشاد سیاسی است. ایشان وجودش ارشاد است.

* مثلا به‌عنوان تذکر؟

اگر لازم بدانند بله. حتی پیغامی ‌مثلا.

* پس مراقبت می‌کنند؟

بله. من خودم برای همین مراقبم، وگرنه من باید خیلی شلنگ و تخته بیشتری می‌انداختم. شما من را جایی ندیدید. شما (خطاب به یکی از حاضران در جلسه مصاحبه‌) مشهدی هستید؟

* بله.

چقدر من را دیدی؟

* اصلا ندیدم.

من شش سال مدیرکل ارشاد بودم، حداقل تمام این هتل‌ها زیر نظر من بوده، تمام این میراث فرهنگی‌ها زیرنظر من بوده، سینماها و تئاترها زیر نظر من بوده؛ الان هم همین‌طور است.

خیلی بازاری نیستم، خیلی هم خوشم نمی‌آید منزوی باشم. اینها ملاحظات است. هیچ وقت من برای برادرم، برای برادرهایم نگفتم نظر ایشان این است. یا یک وقت حرف خصوصی‌ای که ایشان زده باشند، بروم به‌عنوان یک امتیاز که من می‌دانم و شما نمی‌دانید، بگویم. خب پز است اینها، اینها خیلی پز دارد. یارو ارثی بدنش این‌جوری فلج است، می‌گوید ساواک گرفته ما را این‌طوری کرده است. یارو عصا دستش می‌گیرد، کمرش درد می‌کند، می‌گوید این‌طوری شده است. مثل امیر جعفری بود در فیلم میوه ممنوعه، آب می‌خواست می‌گفت خدا لعنت کند صدام را، یعنی من شیمیایی شدم. آقا هم از ناراحتی‌هایشان، از مشکلات زندان و اینها تا حالا صحبت خاصی به آن معنا به‌عنوان یک امتیاز نکردند،

با اینکه ایشان (آقا)خیلی زندان رفت. ‌هادی آقا ۱۴ سالش بود زندان رفت.

در خیابان پاسداران دیدید ساختمان دارند می‌سازند پشت دارایی؟ آن زندان مشهد بود، حدود ۶۰ سال قبل. اسمش خیابان زندان است. شما به قدیمی‌ها بگویید یا به تاکسی‌ها بگویید خیابان زندان، شما را می‌برند آنجا که الان شده خیابان پاسداران که قبلا جم بود. حاج آقا ۱۴ سالش بود، با یکی دیگر بعد از خرداد ۴۲ در مسجد گوهر‌شاد بین دو نماز مغرب و عشا‌ء با آن آدم‌هایی که آنجا نماز می‌خواندند، در جمعیت یکدفعه بلند می‌شد، یکی از این‌ور و یکی از ‌آن‌ طرف  یک چیزی راجع به امام به اسم می‌گفتند؛ آن وقت همه می‌گفتند آقای خ. مناسک می‌گفتند مثلا آیت‌الله فلان، آیت‌الله فلان، آقای خ، آیت‌الله فلان، مثلا حاج آقای و اسامی ‌مستعار؛ حالا بستگی داشت به معرفتشان، نظر فقهی امام را می‌گفتند. دعا می‌کردند امام را، چون اینها یکی، دو بار، یا شاید یک‌بار گرفته بود و زیر سن قانون چون بود، برده بودند زندان کودکان. نمی‌دانم ۴۰ روز یا سه چهار ماه ایشان را نگه داشتند. این اولین زندان ‌هادی آقا بود.

* شما در چه برهه‌ای خیلی دلتان برای آقا سوخت و احساس کردید خیلی مظلوم شدند؟

آقا مظلوم نیستند. گفتند من مظلوم نیستم، نگویید این را.

* کجا احساس کردید خیلی به ایشان اجحاف شده است؟

اجحاف هم نشده، بی‌معرفتی کردند. خب بی‌معرفتی را هر آدم بی‌معرفتی ممکن است انجام دهد.

آقا مظلوم نیستند، آقا در اوج قدرت هستند. الان ایشان در اوج قدرت معنوی هستند.

یک وقتی یکی آمد دفتر ما در تهران نشست، گفت حاجی چه وضعش است، فلان و … گفتم ‌آنقدر زیر و بر می‌کنی، این مملکت صاحب دارد. خدا شاهد است حداقل آنجا را روی اعتقاد گفتم، ممکن است الان تظاهر کنم، ولی آنجا با اعتقاد گفتم.

گفتم این مملکت صاحب دارد، صاحبش هم امام زمان (عج) است. ما لیاقت نداریم، اما او معرفت دارد. مملکت ما را دارد اداره می‌کند. خداوکیلی من این را خیلی جاها گفتم و همه هم می‌دانند و چیزی نیست که من بگویم.

این مملکت در انقلاب پیروز شد، بعد از چند روز غائله کردستان، گرگان، گنبد، خوزستان، تبریز، هر کدام اینها یک مملکت را چپه می‌کند. کودتا، حمله طبس، بنی‌صدر، غائله مرحوم شریعتمدار، دعوای انجمن‌های فلان و فلان، جنگ، جنگ هم هشت سال. ۳۳ روزش یک مملکت را نابود می‌کند، ۲۰ روز جنگ، یک هفته جنگ نابود می‌کند، دو سالش نابود می‌کند، پنج سالش نابود می‌کند، هشت سالش هیچ طوری نشد. یک وجب، یک سانت از خاکمان را ندادیم. اینها خیلی مهم است. امام فوت کرد، هیچ حرکتی انجام نشد. من روزی که امام فوت کردند، شب خبر داشتم که مریض هستند و بیمارستان و دعا و اینها. رادیوی من صبح خاموش بود، رفتم اداره ارشاد، نشستم، رادیو گفت. رادیو را روشن کردم، ساعت هفت و نیم بود. مادرم خدا بیامرز زنگ زد. گفت ننه تسلیت. با همین تعبیر. من واقعا دلم نمی‌آمد صندلی‌ام را ترک کنم. نمی‌دانستم من بلند‌شوم، چه می‌شود. آسمان به زمین آمده دیگر، امام مرده دیگر، مملکت صاحب ندارد. امروز سیزده بود، فردایش مجلس خبرگان تشکیل شد با آن مکافات، با آن مسائل و با آن بحث‌هایی که شهره خاص و عام بود. رهبر انتخاب شد، از پس‌فردایش مملکت هم قانون داشت و هم رهبر داشت. چند روز بعد هم رئیس‌جمهور تعیین شد. یعنی مثل اینکه شما حساب کنید یک وقتی آقا راجع به مرگ این مثال را می‌زدند. یعنی کسی که می‌میرد، اگر آدم درست و درمانی باشد، مثل این است که سوار است، دارد می‌آید و می‌آید و می‌آید، می‌رسد به جوی، این جوی مرگ است. می‌پرد و می‌رود آن طرف و ادامه دارد تا ابد. یعنی مرگ و مردن هلاکت و سختی و ناراحتی نیست. مثل پریدن از روی جوی است.

در واقع مملکت بعد از رحلت امام مثل پریدن از روی جوی شد، بعد روز به روز هم قوی‌تر شد. اصلا شوخی ندارد، ۴۰ روز است. ۴۰ سال مانده است دیگر، دیگر از این ناب‌تر شما می‌خواهید؟ لیبی، عراق، افغانستان، یمن، مصر؛ در همه اینها انقلاب شد، نشد؟ کو الان؟ الان همه در بدبختی و بیچارگی و داعش و غیرداعش و جنگ و فلان هستند. الان در ایران امنیت که داریم حالا بماند، ممکن است آدم بله یک وقت یک تقی هم به توقی بخورد. مثل‌ ترقه‌بازی بچه‌ها که چهار نفر می‌آیند در خیابان. آنها جدی هستند، برای مملکت مثل عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری. یارو مورچه را داشت می‌کشت، گفتند تو نشنیدی که فردوسی می‌گوید میازار موری که دانه‌کش است؟ گفت خب درست است، گفته موری که دانش‌کش است، این دانه دهنش نبود، من کشتم. دانه داشته باشد، من نمی‌کشم. یعنی واقعا اینها چیزی نیست اما سخت است. حالا شما ببینید این چیزی نیست‌‌ و ما می‌بینیم چیزی نیست، اما باز هم یک لایه‌هایی دارد دیگر. این لایه‌ها آنهایی که من می‌گویم فشار و آدم دلش می‌سوزد، برای این است. ایشان در اوج قدرت است، ولی اینها هست دیگر، اینها خدشه‌هایی است دیگر.

* شما به جهت اینکه خیلی خودتان تمایل نداشتید خبری باشید یا شناخته‌شده باشید بیشتر در جمع مردم هستید و شاید راحت‌تر. شما هم همین حس را دارید که حضرت آقا برخلاف خیلی از رهبران دنیا، رهبر همه مردم است. یعنی همه‌شان این حس را دارند که یک نفری است که می‌توانند به او اعتماد کنند، یک سکان اعتماد است. این سرمایه یا این اعتماد از کجا درآمد؟

زیر و بالای ایشان یکی است. ایشان یک کلمه را از روی ریا نگفته تا حالا. به نظر من فردی هستند که حرف دلشان را در هر جایی مطلبی لازم بدانید می‌گویند، یعنی لازم باشد بگویند می‌گویند، هیچ ملاحظه‌ای هم ندارند. این برای امروز هم نیست، قدیم هم همین‌طور بود. هر حرفی هم که می‌زنند، اعتقادشان است ایشان. ایشان هر فرمایشی را در هر سخنرانی گفتند، تظاهر در آن نیست، این اعتقاد من است.

* منظورتان بحث اخلاص ایشان است؟

شما اسمش را بگذارید اخلاص.

* سال ۹۶ هجمه‌های زیادی به ایشان وارد شد. یکی از آنها انتشار فیلم جلسه خبرگان بود.

من هم در فضای مجازی دیدم.

یک بخش هست که حضرت آقا اصرار دارند قبول نکنند این پست را. حالا آن‌طرفی‌ها خیلی شیطنت کردند که آقا خودش، خودش را قبول ندارد. ولی از این طرف اگر نگاه کنید، نشان‌دهنده تقوای بالای ایشان است. این فیلم اتفاقا خیلی به نفع حضرت آقا شد. یعنی من برداشتم این است که هر کس دید، برگشت گفت یک تواضعی دیده می‌شود.همین است که شما می‌گویید. همه اینها کار خداست. کسی که برای خدا فداکاری می‌کند، کار می‌کند، برای خدا از چیزی دریغ نمی‌کند مهم‌ترینش جان و آبروست، از بچه و از پول و از ثروت مهم‌تر است؛ آبرو و جان، این دو عزیز است. ایشان هیچ دریغی ندارند. در نماز‌جمعه بعد از ۸۸(۲۹ خرداد۸۸) هم ایشان صراحتا گفتند و قطعا خالصانه گفتند. این یک مساله.‌ موقعی شما از هجمه فحش‌دادن می‌ترسید، اکشن می‌گیرید، مقابله می‌کنید، دفاع می‌کنید از خودتان ‌چون از میزتان ‌می‌ترسید که بگیرند؛ درست است؟ یعنی قدرت به خرج می‌دهید برای یک نفر یا شدت به خرج می‌دهید یا یک عکس‌العمل، اما وقتی برای من مهم نیست که امروز شهید شوم‌ ایشان بارها و بارها همین اواخر هم گفتند؛ آدمی‌که قرار است در رختخواب بمیرد، بهتر است شهید شود. مردن در راه خدا؛ حالا من می‌گویم می‌ترسند باز هم، اما ایشان به ضرس قاطع صد درصد عقیده‌شان این است. البته آدم خودش را نمی‌رود بیندازد وسط خیابان که تیرش بزنند، خب اگر تیر بزنند، آرزوی تیرخوردن دارد، آرزوی مردن در راه خدا که شهادت است؛ آرزوی این را دارد ایشان. منتها خب اگر در راه خدمت هم آدم فوت کند، قاعدتا این‌طوری نیست که حالا بگوییم هر کسی شهید نشده، در این بزرگان، در این مثلا علما، در این فقها هر کسی که الان زنده هستند یا به مرگ طبیعی مرده‌اند، آدم‌های خوبی نیستند؛ نه، یکی از زیباترین مردن‌ها شهادت است. مردن در راه خدمت هم شهادت است، مردن در حال فعالیت هم شهادت است. امام هم قطعا عروج کرده، یعنی عروج شهادت‌گونه.

* نگاه آقا به مردم هم خیلی جالب است. آقا مردم را قبول دارند. صاحب امر و صاحب فرمان هستند، اما مثلا در بم راحت می‌روند، در چادر زلزله‌نشین‌ها می‌نشینند. در همین کرمانشاه همه دیدند که عبایشان خاکی شده بود، کفششان خاکی و گلی شده بود و می‌رفتند و هیچ ابایی هم از چیزی نداشتند.

اگر بخواهید شما لباستان را خاکی کنید، معلوم می‌شود. لباس اگر درست کار کنید، خاکی می‌شود. ممکن هم بود خاکی نشود. کسی چیزی نمی‌گفت چرا آقا خاکی نشده اما خاکی شد. خاکی نکردند، خاکی شد. طبیعی است، شما از یک مسیری که بروید، لباستان خاکی می‌شود. این خلوص را شما در نظر بگیرید.

* حالا نسبتشان با مردم هم خیلی جالب است.

علاقه‌مندی ایشان به مردم است.

شما همه سخنرانی‌های ایشان را نگاه می‌کنید؟

هرچه که بتوانم نگاه کنم، نگاه می‌کنم.

* بعد مورد سوال هم قرار می‌گیرید از طرف اطرافیانتان؟

نه. از من نمی‌پرسند، می‌دانند که نظر نمی‌دهم. دلیلی ندارد من نظر بدهم.

* ولی خودتان همه را دنبال می‌کنید؟

سعی می‌کنم دنبال کنم. مثل دیگران. آحاد مردم. عوام‌الناس همین است کارشان؛ نگاه می‌کنند، می‌بینند، علاقه‌مند هستند، خبر‌ گوش می‌دهند.

* اصلا سیاسی نیستید؟

یعنی چی سیاسی نیستم؟

* گرایش سیاسی دارید؟

بله، دارم. من راست هستم‌ منتها ولایتی هستم. قبل از اینکه راست باشم، ولایتی‌ام. با چپی‌ها نیستم، با اینهایی که الان گروه اصلاح‌طلبی هستند، اصلاح‌طلب نیستم. ذاتم اصولگراست. الان دیگر اصولگرا نیستم. من و بچه‌هایم سعی می‌کنیم منش آقا را دنبال کنیم، حتی مثلا فرض کنید در دسته‌بندی‌های بیرون، قرار نمی‌گیریم. اوایل رحلت امام بود. خدمت آقا رسیدم و گفتم شما فرموده بودید در آن سخنرانی ۱۴ اسفندتان که بنز و اینها را مسئولان سوار نشوند. یادتان است؟ من یک چیزی گفتم، ایشان دو تا نکته را گفتند. البته به یک مناسبتی، پیش‌زمینه‌ای داشت، پیش‌زمینه‌اش هم این بود که

من که رفتم تهران، قرار گذاشتم معاون اداری‌ -‌ مالی وزیر نفت در سال ۶۹؛ رسیدیم تهران و از اینجا کندیم که به آنجا وصل شویم، آن دوست واسطه‌مان گفت بیا پخش، بشوی قائم‌مقام پخش. ابلاغ ما را زدند،

شدم قائم‌مقام شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی ایران.

آن وقت این شرکت پالایش و پخش نبود. مدیر پالایش بود، مدیر خطوط لوله بود، شرکت پخش فرآورده‌های نفتی، یکی از شرکت‌های معروف بود؛

شدم قائم‌مقام آنجا. پست را برای من ایجاد کرده بودند. زدند قبلش داشت، بعدش حذف شد.

یک مدتی در یک اتاق کوچکی بودیم، بعد از آن اتاق، اتاق هیات‌مدیره را مدیرعامل به من داد

و رفتیم با معاون مدیر بازرگانی از داخل میرداماد رفتیم مبل بخریم. یک مدل مبلی خریدیم به نظر ۳۰۰ – ۲۰۰ هزار تومان؛ البته زیاد بود. مدل فرانسوی بود. در میرداماد می‌رفت داخل زیرزمین و خیلی جای باکلاسی بود. من گفتم می‌شود یک تغییراتی دهیم؟ گفتند بله.

گفتم اولا من دوتایی و سه‌تایی نمی‌خواهم، من هشت تا تکی می‌خواهم، اینجا هم هشت تا تکی شما می‌بینید. هشت تا تکی می‌خواهم، شش‌تا هم صندلی‌اش را می‌خواهم، چهار تا هم میزش را می‌خواهم، میز کوچولو. این‌طوری باشد و آماده کنید و بدهید. بعد یک پاترولی بود که من نمی‌دانستم،

چون من گفته بودم که تهران ماشین ندارم، راننده می‌خواهم،

راننده هم هر کاری که من بگویم است، برای سوارکردن و بردن من فقط نیست. خرید خانه‌ام را باید بکند، چون زن من اهل خرید نیست، تهران غریبیم، جایی را نداریم، باید خرید خانه‌ام را بکند، سرویس به خانواده من بدهد. اینها را من طی کرده بودم با واسطه‌مان که به «آقای آقازاده »گفته بود.

در خانه سازمانی‌ام هم پول شارژ نمی‌دهم، چون شنیده بودم شارژ در تهران گران است. گفتم من ۳۰ – ۲۰ تومان حقوق می‌گیرم، نمی‌توانم پول شارژ بدهم، پول شارژ را هم من نمی‌دهم، شما بدهید.

همه اینها را پذیرفتند. روز اول که غروب بود، من را از فرودگاه تهران آوردند و بردند هتل مشهد.

رفتیم آنجا و البته رفته بودم قبلش آنجا؛ با یکی از همکارهای ارشادی رفته بودیم از اینجا که او کار داشت و با هم رفتیم و گفتم بیا هتل ما و یک سوئیت برای ما گرفته بودند.

برعکس همان شب سر شام برق رفت، شام را در تاریکی خوردیم و من خیلی احساس غربت کردم. می‌خواستم تهران بمانم و زن‌و‌بچه‌ام هم مشهد بودند. خیلی ناراحت بودم.

صبح آمدم و رفتم اداره، چمدان را بستم، گذاشتم، ماشین آمد اداره. همان ماشینی که آمده بود، همان راننده آمد دنبال من. این شد راننده من.

فردی که همراه ما بود به‌عنوان تشریفات، گفت حاج‌آقا ببخشید، آقای صیفی راننده شماست. صیفی را صدا زد، گفتم ببین، شما باید خرید کنید، میوه، گوشت، نان، ماست، پنیر، کره، سیب‌زمینی، پیاز و …

گفت بلد نیستم.

گفتم خانه‌تان چه کسی خرید می‌کند؟ گفت خانم من. گفتم برو یاد بگیر‌. اول‌ها در کاسه من می‌گذاشت. مثلا می‌گفتم برو پرتقال بخر فرض کنید. می‌رفت پرتقال می‌خرید به این گندگی. شش تا پرتقال ‌آن وقت دو هزار تومان. کیلویی ۲۰۰ تومان بود، یک عالمه می‌خرید. یک روز صدایش زدم و گفتم ببین داداش، با ما بازی نکن. اول اینکه دو کیلو پرتقال بگیر، این را بگیر، آن را بگیر، این را ببر خانه‌ات، این را هم برای خانه ما. این را که گفتیم، ‌با ما رفیق شد و خیلی دیگر فداکار شد، واقعا فداکار شد، امین من شد. بازنشست شد.

گزارش به « مهندس غلامرضاآقاداده »بودند که برادرت ریخت وپاش کرده!

یکی از داخل امور مالی این سندها را دیده بود و یک نامه‌ای نوشت. یک نامه‌ای به آقا نوشته بود، همان نامه را به وزیر نوشته بود و خلاصه رونوشت آن را به خود من داده بود. با اسم و امضا‌، امضا‌ کرده، این شجاعتش بود.

که یک کسی آمده در پخش که خدا کند برادر شما نباشد. برای شما اینقدر خرج کردند، فلان کردند. می‌دانید که؛ بگویی کلاه بیار، سر می‌آورند، در ادارات این‌طوری است، مخصوصا در نفت. این نامه رفته بود دفتر ارتباط مردمی، یک پاراگرافش را خلاصه کرده بودند، یک پاراگرافش را فرستاده بودند خدمت آقا.

لحن گزارش مغرضانه وبی ادبانه بود

آقا نوشته بودند که سیدحسن خامنه‌ای برادر من است و لحن نامه لحن یک چیزی شبیه مغرضانه است که حدس ایشان درست بود؛ لحن، لحن بدی بود، بی‌ادبانه و مغرضانه‌ منتها نامه را به ایشان نشان دهید،

پاراف آقا به گزارش

نوشته را به ایشان نشان دهید و بگویید مواظب رفتارش باشد.

که نامه را در پاکت کرده بودند، برای من یا دستی دادند یا حضوری دادند، یادم نیست. من در ذهنم بود اینها؛ بعدش رفته بودیم خدمت ایشان، ظهر بود که حالا این‌ هم یک خاطره خنده‌داری است؛ حالا بماند. ظهر بود،

ناهار خوردیم، آقا گفتند اصلا اینجا استراحت کن، چهارشنبه بود،

گفتم نه، باید بروم اداره.

آقاگفتند:گفتند مگر اداره داشتید؟ چطور آمدید اینجا!؟

این مورد؛ حالا این را داشته باشید. یک مورد هم همان ایامی ‌بود که ایشان کیسه‌صفرایش را عمل کرده بود. در بیمارستان بودند ایشان، شنیده بودم روز قبلش عمل کرده بودند، من فردایش رفتم. رفتم بیمارستان و ایستادیم و رفتم نگاه کردم، سلام‌و‌علیک کردیم و احوالپرسی و آمدیم بیرون. اتاق بغل پاسدارها نشسته بودند. نشسته با آنها گعده کردیم، ناهار خوردیم.

به یکی از آنها(محافظ ها) گفتم آقا هر وقت بیدار شدند، خبر کنید من بروم خداحافظی کنم.

گفتند باشد.

خبرم کردند که بیدارشدند-رفتم داخل

آقا گفتند شما اینجایید؟ نرفتید اداره؟ بروید اداره.

حرف دل سیدمحمدحسن:مرد حسابی شما مریضی، چه‌کار داری به این کارها!؟ دقت در اطرافیان، حفاظت از اطرافیان!.

به ایشان گفتم آن روزی که ناهار بودیم، گفتم شما یک مطلبی را فلان گفتید،

بنز را گذاشتیم ما کنار، پاجیرو سوار می‌شویم. پاجیرو کمتر از بنز است اما شیک‌تر از بنز است. ماشین‌ها عوض شده است.

آقا گفتند من می‌دانستم، اینها کنار نمی‌گذارند، خواستم قبح‌ قضیه را بفهمم.

آقاگفتند:بنز سوارشدن برای مسئول قباحت دارد، قبیح است، زشت است.

بعد هم گفتند :من هشت سال روی یک موکت رئیس‌جمهور بودم. نگذشت!؟طوری شد؟

گفتم چرا.

آقاادامه دادند:رئیس‌جمهور بدی بودیم؟

گفتم نه، خواهش می‌کنم.

بنابراین اگر قالی دستی باشد و چه بنز باشد. آقای نجات هم اخیرا یک چیزهایی گفته بود؛ اخیرا هم نه، در این کلیپ‌های اخیر زیاد آمده است. اینها منش ایشان (آقا)بود.

* می‌گویند آقا خیلی ساده زندگی می‌کنند، زندگی‌ شخصی‌شان، حتی در خورد‌و‌خوراک گفته بودند. یا مثلا میهمانی‌های خودمانی می‌روید، خیلی تشریفات ندارند.

آقا یک نکته‌ای را به من گفتند، به من گفتند من خرید شیرینی را در خانه حذف کردم. ایشان معمولا میوه دیدارهایشان دو رقم بیشتر نیست. حتی اینجا که پذیرایی می‌کنند، دو رقم است،‌ سه رقم نیستغذا هم یک رقم؛ یک خورشت.

یعنی فامیلی هم که می‌روند؟

بله، فقط یک خورشت. یعنی تجملات مطلقا. تجملات و بی‌تکلف‌بودن غیر از این نمی‌تواند باشد. یک وقت شما برایتان آشپزخانه‌تان همیشه کباب و بگیر‌و‌ببند و گرم بوده‌، یک وقت نه، اصلا بند این چیزها نبودید.

به فکر این چیزها نبودید که حالا چون ما اینجا ریاست‌جمهوری شدیم، باید این‌طوری باشد؛ نه. یعنی اصلا این قضیه نیست که ایشان تشریفات؛ یک تشریفات ویژه‌ای دارد برای خودش که آن تشریفات برای ایشان نیست، برای جایگاه است که آن جداست. محافظان، خودی، بگیر‌و‌ببند و حتی اتومبیل، یعنی حتی اتومبیل هم مربوط به ایشان نمی‌شود. ایشان همین است، ایشان همین است که می‌بینید. غیر از اینکه شما می‌بینید، همین است. یعنی سعی در اینکه حتما دمپایی فلان مدل باشد، نه. سعی در اینکه حتما مثلا فرض کنید فرش داشته باشد، نه.

همین الان واقعا در خانه‌آقا گلیم است، موکت است در کتابخانه‌ای که هست، اندرونش هم اگر پایین خانه است، آن هم همین استایشان مبل ندارند، در آشپزخانه‌شان  از این صندلی‌های پلاستیکی است که پایین دیدید گوشه پارکینگ که من خریدم و‌ فرستادم برایشان.

خودشان حاضر نبودند حتی آن را هم بخرند، چون برای مصرف شخصی‌شان را که نمی‌گویند ریاست‌جمهوری یا دفتر رهبری بخرند، باید از جیبشان بخرند؛ نمی‌خواست بخرد. یعنی صندلی‌اش صندلی معمولی‌ای است. حالا آن صندلی این‌طوری است که من هم تهران دارم از این صندلی‌های این‌طوری، من چهار تا از آن را دارم. همان پشت حسینیه هم که شما می‌بینید آن صندلی‌ها را می‌گذارند، آنها هم صندلی پلاستیکی است که برای دفتر است.

مبل‌هایشان هم مبل‌های ساده‌ای است.

ایشان یک نکته‌ای را هم گفته‌اند که ما

مثلا روی همین مبل‌ها، نشستیم، بلند شدیم، از زمان ریاست‌جمهوری تا الان، طوری شده؟

این طوری شده خیلی مهم است، این لغت طوری شده را ما باید این را بدانیم. مثلا من این‌طوری نشستم، طوری شده؟

نه. من اینها را جلوی شما گذاشتم، جلوی خودم هم گذاشتم، از شما متمول‌تر، متمکن‌‌تر، پولدارتر اینجا نشسته، همین‌طور بوده؛ به آقای آجرلو که ارادت داریم، باز هم همین است. قبلش هم که این را برای من نیاورده بودند، در آن سینی بود، پیاله‌های چینی داشتم، همین‌ها را در آن می‌گذاشتم و می‌آ‌وردم. آقا هم همین‌طوری است.

شما اگر بروید در خانه‌اش، احساس این را نمی‌کنید که خانه یک مقام درجه یک جهان اسلام

نه ایران، جهان اسلام؛ آن سر دنیا ایشان مرید دارد، آن سر دنیا فلان دارد، یک این‌طوری بکند ایشان، هزار تا راک فلر از دستش می‌ریزد، اما همه اینها است، برای خودش نیست.

من تهران اوایل در سال ۷۲ – ۷۱ فرش خریده بودم، الان فرش‌هایش هست.

دو تا قالی سه در چهار از مشهد خریده بودم قسطی ۷۰۰ هزار تومان. مدت‌ها خجالت می‌کشیدم خانواده اخوی را دعوت کنم؛ آقا که جای خود دارد. بچه‌ها را دعوت کنم که بگویند عمو فرش خریده، فرش و مبل. واقعا خجالت می‌کشیدم.

احساس شرمندگی می‌کردم؛ البته از اینها احساس شرمندگی نمی‌کنم، چون اینها حساب و کتابشان به شما می‌گویم؛ آن را که داده، این را که داده، این را که داده، نرفتم بخرم مثلا.

با کدام یک از آقازاده‌های رهبری بیشتر معاشرت دارید؟

من با هیچ کدام به تنهایی معاشرت ندارم. آنها هر وقت می‌آیند، سه چهار تایی با هم می‌آیند که تهران خانه‌مان، که دعوت کنیم، قرار بگذاریم، چه اینجا که بیایند مشهد، قرار بگذاریم و خیلی مقید هستند، خیلی احترام می‌کنند، خیلی محبت دارند. هر چقدر بزرگ‌تر باشند، درجه‌شان بیشتر است.

شباهت امام ورهبری درشجاعت

* سن‌و‌سال من نرسیده که امام را در زمان حیاتشان بفهمم ولی آنچه که شنیدم یا مثلا دیدم یا مثلا خواندم در جاهای مختلف، فکر می‌کنم عنصر شجاعت مهم‌ترین چیزی است که حضرت آقا را شبیه امام می‌کندمثلا، در بدترین شرایطی که همه گفتند می‌خواهند حمله کنند به کشورمان، حضرت آقا گفتند که غلط می‌کنند بزنند، نمی‌توانند بزنند.

یا مثلا همان جمله معروفشان که خیلی هم در برهه خیلی حساسی هم گفتند :دوران بزن و دررو تمام شده؛

این شجاعت انگار هر چقدر هم زمان می‌گذرد، خودش را بیشتر نشان می‌دهد.

این را شما اسمش را شجاعت می‌توانید بگذارید اما همان نتیجه خلوص و ایمان و یقین است. ایشان به مرحله‌ای به نظر من از مراحل انسانیت رسیده که «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم»؛ یعنی ایشان به این آیه ایمان دارد. ببینید، این خیلی مهم است. شما اگر مشهدی باشید، هفته‌ای یک بار حرم می‌روید. اگر در مشهد کسی را در بهشت‌زهرا (س) یا بهشت‌ معصومه (س) یا بهشت‌ رضا (ع) فامیل دور یا نزدیکی داشته باشید، سالی سه، چهار بار قبرستان می‌روید، مرده‌ها را می‌بینید، حال‌و‌هوای اطرافیان مرده‌های جدید را هم می‌بینید؛ دارند دفن می‌کنند، دارند می‌شورند، دارند می‌برند، دارند نماز می‌خوانند، دارند فاتحه می‌خوانند، دارند گریه می‌کنند، همه اینها را می‌بینید. همان لحظه ناراحت هستید.

خوش به حال کسی که همان لحظه بگیرد، چون همان لحظه توبه کرده‌اند تمام کثافت‌کاری‌هایشان را. پایمان را می‌گذاریم در ماشین و می‌آییم به اولین پیچ نرسیده، چشممان به آلودگی شروع می‌شود، دهنمان به آلودگی شروع می‌شود. می‌پیچید جلویمان می‌گوییم ای فلان. ما می‌آییم بیرون، یادمان می‌رود. ایشان به آنچه که به مرحله یقین رسیده؛ من نمی‌گویم کسی را دیده، من نمی‌گویم الهام می‌شود، اما با فرمول قرآنی، با فرمول اعتقادی، کسی که خدا را یاری کند، حتما یاری می‌شود، شک نکنید.

شما فرمودید در دوران زندان با آقا مرتضی نبوی بودید. غیر از آقا مرتضی با کدام یک از شخصیت‌های سیاسی حشر‌و‌نشر دارید؟

من آقا‌مرتضی را هم الان زیاد نمی‌بینم. آقا‌مرتضی خانه‌اش در ‌ترجمان است، معیری. خانه ما یک مقدار بالاتر یک آپارتمانی که دارم الان، در منیریه است، در همان نرسیده به میدان منیریه در ولیعصر (عج). خانه پدر‌خانم آقا‌حامد ما، حسین آقای محمدی که در دفتر آقاست، ایشان هم از رفقای قدیمی ‌و هم‌محلی ما هستند. با ایشان بوده، با ضرغامی، با چندتای دیگر هنوز با هم هم‌محلی هستند.

من در روضه‌ها آقا‌مرتضی(نبوی) را زیاد می‌بینم که آن هم در موحد‌ی‌نیا است در ابوسعید، یعنی ۳۰۰ – ۲۰۰ متر فاصله دارد. ارتباط به این دلیل، نه اینکه من خانه‌شان بروم و بیایم ولی هر دفعه که می‌بیند، انگار همان سال ۵۳ است، ‌آنقدر که صمیمی ‌است.

* غیر از ایشان با چه کسی؟

با هیچ کس. من با همه آشنا هستم.

همه را می‌شناسم، ولی ببخشید، تحویل نمی‌گیرم، کاری ندارم به آنها.

ارادتی ندارم به آنها. من با چپ و راست رفیق هستم.

مثلا فرض کنید یک وقتی یک جایی باشم؛ ما با همه سران فتنه رفیق بودیم. جز موسوی،

من با آقای خاتمی همین‌طوری که با شما نشستم، همین‌طوری با آقای خاتمی می‌نشستیم. این افتخار نیست البته، می‌خواهم بگویم یعنی ارتباط داشتیم، مدیرکل ایشان بودم، رفاقت داشتیم با ایشان.

آقای کروبی خیلی به من محبت داشت، خیلی، یعنی این‌طوری نبود؛ الان کروبی این‌طور شده  و مثل گذشته نیست. آن موقع‌هاوگرنه بد نبود.

* آقای موسوی چطور؟

موسوی نه، خیلی به من مربوط نبود، از اول مربوط نبود.

مثلا در مجاهدین انقلاب. خیلی‌هایشان همکاران ما بودند و در وزارت ارشاد با هم رفیق هستیم. الان مثلا یک وقت فرودگاهی یا یک جایی ببینیم، می‌نشینیم، همچنان که با جنابعالی نشستیم، با آنها هم ممکن است بنشینیم، ولی من خیلی سعی می‌کنم خودم را نشان ندهم.

شما به‌واسطه نسبتی که داشتید، تا به حال واسطه شدید برای حل مساله‌ای یا اصلا ورود نکردید؟

نهمن سعی کردم خدمت آقا کمتر چیزی ببرم و بیاورم.البته همسرم گاهی اوقات نامه می‌گیرد و می‌برد اما من مخالفم.

* تحصیلات شما چیست؟

من «فوق‌دیپلم» علوم انسانی هستم.

چطور شد رفتید در بحث سینما؟ پیشنهاد خودتان بود یا پیشنهاد دادند؟

من اینجا که می‌خواستم بروم تهران، مهدی فریدزاده، مدیر شبکه یک بود در زمان آقای محمد‌هاشمی. با من رفیق بود. گفته بود یا محمد هاشمی شنیده بود یا گفته بود، گفته بود که فلانی دارد از ارشاد می‌آید. گفته بود کجا می‌خواهد بیاید؟ برود صدا و سیما، برود بشود مدیر شبکه خراسان.

گفته بود نه او کلاسش بالاتر است، دارد می‌آ‌ید تهران. گفته بود خب بیاید تهران، بیاید پیش ما.

به من گفت، گفت محمدآقا این‌طوری گفته.گفتم ببین به آقای هاشمی شما بگو که من تازه رفتم نفت، یک ماه است، زشت است از این شاخه به آن شاخه بپرم.

محمد‌آقا که با آقای آقازاده رفیق است، خودشان بین خودشان حل کنند. اگر می‌خواهد، من بیایم. ضمنا کجا؟ یک ناهار دعوت کرد. سه‌تایی نشستیم، ناهار هم خوردیم و صحبت کردیم و جوک گفتیم،خیلی لطیفه می‌گویم؛ من هم اهلش بودم، شوخی هم کردیم،

برادر آقای هاشمی(محمد) و برادر آقای خامنه‌ای(محمدحسن)، بالاخره هر دو یک‌جور بودیم.

گفت بیا اینجا مدیر امور مجلس باش.

گفتم ببین من بیایم اینجا بشوم معاون امور مجلس، باید با نماینده‌ها مچ بندازم. خب طبیعتا من برنده می‌شوم. اگر من برنده بشوم، می‌گویند برادر رئیس‌جمهور، برادر رهبر، اصلا دارند درو می‌کنند مملکت و صدا‌و‌سیما را.

معلوم است ما زورمان به اینها نمی‌رسد؛ نماینده هم هستیم، اما زورمان نمی‌رسد. اگر خدای ناکرده یک وقت کسی این‌طوری کند دست ما را، می‌گویند اینها که این‌طوری باشند، آنها هم مثل همین‌ها هستند. ارج و قرب، کلک و پر می‌ریزد،

ضمن اینکه من بلد نیستم ارتباط و پاچه‌خواری نمایندگان را،

البته روششان را می‌دانم چیست، اما بلد نیستم این کار را، برای من خوب نیست، من مدیر دفتری هم بلد نیستم.

آقای آقازاده(وزیرنفت) به من گفت بیا مدیرکل دفتر نظارتی شو. خیلی بدم آمد

اولا به من توهین بوداین حرف! البته در وزارت نفت خیلی بالاست، می‌دانید که هرچه رانت و پانت دارد، آنجاست؛ همه‌کاره وزیر است

گفتم که نه، من روابط‌عمومی‌ام خوب نیست.

گفت شما روابط‌عمومی‌تان خیلی خوب است که.

گفتم بله، ارتباطم خوب نیست، من نمی‌توانم به نماینده زنگ بزنم و بگویم آقای آقازاده گفت. من خودم را باید بگویم. یکی برای من باید زنگ بزند.

خلاصه یک مقدار به من برخورد.

بنابراین نشد بروم آنجا.

بعد به مهدی آقا فرید‌زاده(مدیرشبکه۲) گفتم ما نیامدیم، ما را در همین شوراها عضو کن. ما قدقدمان را در نفت می‌کنیم و یک حقوقی آنجا می‌گیریم، اینجا هم در شورا باشد، می‌آییم.

شدم عضو شورای برنامه‌ریزی شبکه یک؛ این از اینجا شروع شد. همزمان عضو شورای بررسی فیلم و سریال شبکه یک هم شدم یک مدتی.

تا آقای فرید‌زاده آمد ارشاد و شد معاون سینمایی در زمان آقای میرسلیم(وزیرارشاد)

 آقای فرید‌زاده شد معاون سینمایی و فوری من را گذاشت در شورای فیلمنامه و سناریو باتوجه به آن سابقه‌ام و شش سال ارشادم.

بعد یک رفیقی داشتیم او را گذاشت مدیرعامل سینمای جوان، من را گذاشت عضو هیات‌مدیره سینمای جوان. این سه تا سمت را من داشتم.

شما چند بچه دارید؟

چهار تا.

* بعد از ترور حضرت آقا، آقا را دیدید، خود آقا چه احساسی داشتند؟ و خود شما؟

آقا که خیلی خوب بودند. من خودم خیلی ناراحت بودم. من آن‌وقت معاون آموزش و پرورش منطقه احمدآباد بودم در سال ۶۰.

ظهر داشتیم می‌آمدیم، برخلاف هر روز با مینی‌بوس اداره، سرویس. دیدیم مدام راننده و رئیس اداره دارند لوندی می‌کنند. مدام  می‌گفتند حسن‌آقا، آقا خامنه‌ای، فلان؛ من برنامه‌ام این بود که از آنجا که می‌آمدم، پیاده می‌شدم، یا من را می‌بردند میدان شهدای فعلی،

از آنجا اتوبوس سوار می‌شدم، می‌رفتم سردخانه سام در جاده فردوسی. آنجا هیات‌مدیره بودم من. شرکت بود، یک سردخانه مشهد داشت، اهواز به ساری، من هیات‌مدیره آن شده بودم زمان شهید امیرزاده در سال ۵۹. این مختصر بود،

پست رفاقتی آقاسیدمحمدحسن!

این سمتمان-به دلیل رفاقتمان با آقای امیرزاده فقط نه به دلیل تخصص.

می‌رفتم آنجا، نماز می‌خواندم، ناهار می‌خوردم، یک چرت مختصری می‌زدم، کارهای سردخانه را بازدید می‌کردم، سالن‌ها را که چه دارد، موتورخانه و انبارها را نگاه می‌کردم و یک حرفی می‌زدیم و یک جلسه‌ای و تقریبا کار هر روز من بود.

آن روز اینها مدام گفتند آقای خامنه‌ای نمی‌خواهید بروید سردخانه

گفتم آقا چه‌کار دارید؟ می‌خواهم بروم.

گفتند نه، پیاده شوید، برویم خانه. در واقع من را به‌زور پیاده کردند.

من خانه پدر‌خانم خودم می‌نشستم در فلکه برق، میدان بسیج، پیاده شدم، اولین کوچه دست راست، کوچه گلچین.

پیاده شدم و رفتم خانه

خانم من گفت این‌طوری شده است-خبرحادثه ترورراداد

حالا ساعت دو اخبار را گفته بودند، اینها شنیده بودند، رادیو را خاموش کردند که من نفهمم. نمی‌دانستند که من نمی‌دانم، من هم نمی‌دانستم.

بعد به مادرم زنگ زدم و گفتم خانم چه شده؟ گفتند آره، این‌طور شده، فلانی این‌طور شده،

‌هادی آقا دارد می‌رود تهران.‌ هادی‌آقا آن روزش رفت. من نمی‌دانم چه موقع بود، صبر کردم، صبر کردم، ماه رمضان شد، بلند شدم و ماه رمضان رفتم آنجا که رفتم در بیمارستان قلب، همین در اتاق بود آقا، خوب شده بودند و از آن حالت آنچنانی درآمده بودند. خیلی محبت کردند، پاسدارها دورشان نشستند و یک عکس گرفتند. به نظرم دور آن سفره من هم هستم. که آقای مقدم خیلی نگران بود، شب‌ها دعا می‌خواند، تا صبح یک ختم قرآن می‌خواند همین آقای سیدعلی مقدم. یک شب یا دو شب من بودم، برگشتم.

* آقا که رهبر شدند، شما در اولین دیداری که با آقا داشتید، چه فرقی دیدید با گذشته؟

هیچی؛ هیچی به خدا.

در یک جمله اگر بخواهید برادرتان را که رهبر انقلاب اسلامی هستند بیان کنید، چه می‌گویید؟

نمی‌دانم چه بگویم. یک انسان مخلص، یک بنده مخلص خدا به نظر من؛ با حقیقت، مخلص، همین اخلاصی که لغتش را شما گفتید. یک بنده مخلص، فقط وظیفه بندگی‌اش را ایشان به نظر من انجام می‌دهد./۱۵ فروردین ۱۳۹۷ایسنا بنقل ازمثلث

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:بعضی ازانتخاب تیترها واندکی ویرایش+افزودن تصاویرازاینجانب است.

                                     آیافرزندان”رهبرانقلاب”به جبهه رفتند؟

انتقاد سردار کوثری از مخالفان رییس جمهور نظامی

سرداراسماعیل کوثری(فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) در عملیات کربلای ۵-نماینده فعلی مردم تهران درمجلس شورای اسلامی): بله. هم آقا مصطفی و هم آقا مجتبی. حضرت آقا مقید به اجرای قانون بودند و خلاف آن عمل نمی‌کردند، وقتی فرزندانشان ۱۷ ساله شدند به جبهه فرستاد. من از حضور این‌ها در لشکر اطلاعی نداشتم. شنیده بودم که آقا مصطفی در تیپ ۱۵ خرداد توپخانه بوده است اما نمی‌دانستم هر دوی این‌ها در لشکر ما هستند. هم نمی‌دانستم که این‌ها در لشکر هستند. من شنیده بودم که مصطفی قبل از لشکر در تیپ ۱۵ خرداد توپخانه بوده است اما مجتبی در گردان حبیب آمد. قبل از عملیات کربلای یک من دائم به خط سر می‌زدم. یک روز یک بسیجی با صورت خاک و خولی دیدم که لباس بسیجی که بر تنش زار می‌زد و داشت جعبه مهمات جابجا می‌کرد. فرمانده گردان گفت ایشان آقامجتبی فرزند حضرت آقا هستند. من مانع کارش نشدم و گذاشتم در همان گردان یعنی گردان حبیب بماند. گردان حبیب چهار مجتهد داشت و بیشتر نیروهایش هم طلبه و دانشجو بودند. گردان عمار تمامی دانشجو بودند. به هر حال هر گردانی خلق و خوی خودش را داشت.

گردان میثم جای”داش”مشتی ها بود. بیشتر آن از بچه‌های میدون شوش بودند. اتفاقا پسر شهید رجایی یعنی کمال هم در همان گردان بود.
آقا گفته بودند سعی کنید فرزندانم اسیر نشوند،شهیدومجروح اشکالی ندارد
سال ۶۶ متوجه شدم که آقا مصطفی به جبهه آمده است، آن وقت او را پیش خودمان نگه داشتم و چون طلبه بود پیش نماز ما در لشکر شد.

مصطفی خامنه ای بانام مستعار(جعلی)به جبهه می رفت

البته این بار با یک فامیلی دیگری آمده بود تا به راحتی بتواند کارهایش را همچون بسیجی‌ها انجام بدهد. اما حضرت آقا یک پیغامی داده بودند که فرزندانم اگر شهید شدند، عیبی ندارد، اگر مجروح یا جانباز هم شدند عیبی ندارد اما سعی کنید اسیر نشوند.

شش هفت سال قبل که کتاب‌های لشکر ۲۷ نوشته شد، حضرت آقا تعدادی از این کتاب‌ها از جمله همپای صاعقه، دسته یک و ضربت متقابل را خوانده بودند و به دفترشون گفته بودند که بگویید بچه‌های لشکر بیایند. سردار محقق، فرمانده گردان حبیب که رئیس ستاد لشکر شده بود، همان جا سوالی از حضرت آقا پرسید و گفت: شما آن موقع این پیغام را داده بودید و دلیلش چه بود؟ حضرت آقا گفتند: چون سوال کردید من جواب می‌دهم. من از این جهت پیغام دادم که اگر شهید می‌شدند، می‌شدم پدر شهید و اگر هم مجروح می‌شدند، می‌شدم پدر جانباز مانند همه اما گفتم سعی کنید اسیر نشوند، چون اگر این‌ها اسیر می‌شدند و بچه‌ها را می‌شناختند آن وقت می‌آمدند به من فشار می‌آوردند و از احساس پدری من سواستفاده کنند تا از من امتیاز بگیرند و من هم امتیاز بده نبودم. اگر یادتان باشد مقام معظم رهبری در خطبه نمازجمعه ۲۹ خرداد ۸۸ به سران فتنه گفت: شما خیال نکنید من امتیاز بده به کسی هستم بروید از راه قانونی کار خودتان را پیگیری بکنید./منبع: ۲۸ دی ۱۳۹۳مشرق

***
والدین +برادران وتنهاخواهرآیت الله خامنه ای
%d9%be%d8%af%d8%b1%d8%b1%d9%87%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8

پدر: سید جواد خامنه ای در جمادی الآخر ۱۳۱۳ در نجف اشرف به دنیا آمد. دو سه ساله بود که در بازگشت خانواده به آذربایجان به تبریز آمد. دوران نوجوانی را در جریان رخداد های نهضت مشروطه گذراند.شاهدمبارزات شوهر خواهر خود، شیخ محمد خیابانی بود.

 سپس به تبریز بازگشت وسپس به بادکوبه رفت و از طریق کشتی راهی” عشق آباد” شد و از آنطریق  به خراسان رسید. وی در مشهد نزد آقایان حاج سید حسن قمی، میرزا محمد آیت الله زاده خراسانی، حاج فاضل خراسانی و میرزا مهدی اصفهانی تلمذ کرد.حدود ۹ ماه در مشهد توقف کرد،در سال ۱۳۴۵ ق و در نخستین سال از سلطنت رضا شاه، راهی نجف اشرف شد. پس از ۶ سال در بازگشت به ایران راه به سوی نجف گشود. درهمین سال همسر ش درگذشت.

حجت الاسلام سید جواد خامنه‌ای امام جماعت مسجد ترک‌ها در مشهد بود
. او از ازدواج اولش سه دختر به نام‌های علویه، بتول و فاطمه داشت که همگی فوت کرده‌اند.پس از درگذشت همسر اولش با خدیجه میردامادی، ازدواج کرد که از این ازدواج دارای ۴ پسر (سید محمد، سید علی، سید هادی و سید حسن) و یک دختر(بدری) او پس از ۹۳ سال زندگی در ۱۴ تیر ۱۳۶۵ درگذشت
پدر بزرگ مادری رهبر ایران، زاده و بزرگ‌شدهٔ نجف و دانش‌آموختهٔ حوزهٔ علمیهٔ نجف و نیز از سادات میردامادی اصفهانی و مشخصاً نجف‌آبادی بود. او حدوداً در ۴۰ سالگی به ایران مهاجرت کرد و در مشهد به تبلیغات مذهبی و تحصیل و تدریس و نوشتن کتاب‌های اسلامی مشغول بود. او در زمان کشف حجاب در حکومت رضاشاه در مسجد گوهرشاد مشهد مبارزاتی کرد و پس از مخالفت با این طرح به سمنان تبعید شد و در مسجد جامع گوهرشاد سالیان بسیار امام جماعت بود و تفسیر قرآن می‌کرد و کتاب تفسیر قرآن خلاصهالبیان را نوشت. شوهرعمه‌اش شیخ محمد خیابانی بود.

مادررهبری: بانو خدیجه میردامادی تنها فرزند آیت الله سید هاشم نجف آبادی  از همسر اول بود.وی در ۱۶ اردیبهشت ۱۲۹۳ در نجف اشرف به دنیا آمدودر ۱۵ مرداد ۱۳۶۸ سن۷۷سالگی در گذشت

خاطره رهبرانقلاب ازوالدین وسختیهای دوران کودکی:
«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خیلى پارسا و گوشه گیر… زندگى ما به سختى مى گذشت. من یادم هست شب هایى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیّه مى کرد و… آن شام هم نان و کشمش بود.
«منزل پدرى من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، یک خانه ۶۰ ـ ۷۰ مترى در محّله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم میهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر این که روحانى و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت) همه ما باید به زیر زمین مى رفتیم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمین کوچکى را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شدیم.»
 «مادرم خانمی بود بسیار فهمیده، باسواد، کتابخوان، دارای ذوق شعری و هنری، حافظ شناس –البته نه به معنای علمی، بلکه به معنای مأنوس بودن با دیوان حافظ–، با قرآن کاملاً آشنا بود»
حجت الاسلام سید جواد”چدررهبرانقلاب” و پدربزرگ پدریش سید حسین از روحانیان آذری مقیم نجف بودند و نیایش اهل تفرش که به آذربایجان هجرت کرده‌بود. مادرش خدیجه میردامادی که متولد سال ۱۲۹۱ بود در سال ۱۳۶۸، تنها دو ماه بعد از شروع رهبری او درگذشت
آقای مهندس  میرحسین موسوی،  پدرشان ایشان- پسرعمه پدر ما هستند، پدر ایشان و عموهای ایشان سال‌های سال به مشهد می‌آمدند، به خانه ما می‌آمدند، با هم ارتباط داشتیم؛ خب آدم‌های خیلی متدین، خیلی نجیب و خیلی درستکار بودند./سیدهادی خامنه‌ای /۲۱ آذر ۱۳۹۵خبرآنلاین.

برادران رهبرانقلاب

سید محمد (متولد ١٣١۴)برادر بزرگتر خامنه ای، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی بوده و در حال حاضر ریاست بنیاد حکمت اسلامی صدرا را بر عهده دارد. 

هیچکس حق ندارد دیگری را صرفاً به دلیل تفاوت فکری منحرف بداند/ در مسئله حجاب مطابق با شرایط امروز و نه رسوم گذشته باید به نتیجه برسیم

برادر کوچکترش سیدهادی(متولد١٣٢۶) نیز روحانی و فعال سیاسی عضو مجمع روحانیون مبارز است، که در سال ۱۳۷۹ روزنامهٔ حیات نو را منتشر کرد که بعداً به دستور دادگاه ویژهٔ روحانیت توقیف شد. خواهر تنی او بدری همسر شیخ علی تهرانی است. علی تهرانی روحانی فعّال در دوران انقلاببود که به مجاهدین خلق گرایید و به عراق پناهنده گشت. او در سال ۱۳۷۴ به همراه خانواده‌اش به ایران بازگشت. کوچکترین برادر او، سید حسن(متولد١٣٢٩)، مسئول هیئت‌های رسیدگی به تخلفات اداری وزارت نفت و نمایندهٔ وزیر نفت در این هیئت، و عضو شورای پروانه نمایش است./روحانی نیستند.

خواهررهبری:آیت الله خامنه ای، تنهایک خواهر دارد بنام “بدر السادات”(متولد١٣٢١)که  همسر شیخ علی تهرانی است.

دامادرهبرانقلاب”شیخ علی تهرانی”کیست؟

شیخ علی تهرانی، از روحانیون جنجالی صدر انقلاب در اولین حضور علنی”بعدازدیپورت ازعراق” در یک مراسم عمومی در آئین تشییع و تدفین برادر محمد ملکی (اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب) شرکت کرد.مهر ۱۳۹۴

 شیخ علی تهرانی(علی مرادخانی ارنگه­) متولد ۱۳۰۵ شمسی است؛ او که شوهر خواهر رهبرانقلاب است؛ نمایندهٔ مردم استان خراسان در مجلس خبرگان قانون اساسی بود. او از مبارزان انقلابی بود که چندی پس از انقلاب از مخالفان نظام و حزب جمهوری اسلامی شد.
اولین فردی که نسبت به تبار افغانی جلال الدین فارسی(نامزد حزب جمهوری در انتخابات ریاست جمهوری) افشاگری کرد و باعث کنار رفتن جلال الدین فارسی از رقابت ها شد، شیخ علی تهرانی بود.
شیخ علی تهرانی  در سال ۱۳۶۳ از ایران گریخت و در زمان جنگ به عراق پناهنده شد و از تلویزیون عراق به تبلیغ ضد نظام جمهوری اسلامی پرداخت.او در سال ۱۳۷۴ به ایران بازگشت.

پس از درگذشت مرحوم آیت الله سید محمود طالقانی اولین امام جمعه تهران در شهریور ۱۳۵۸، مرحوم آقای منتظری به عنوان جانشین ایشان انتخاب شد .اما پس از چند هفته وی به علت حضور در قم از، امام خمینی خواست تا کس دیگری راامامت جمعه تهران را بر عهده گیرد . امام  نیز حضرت آیت الله سید علی خامنه ای را به امامت جمعه تهران برگزیدند . این انتخاب خوشایندمخالفان و منافقان نبود ،ازجمله شیخ علی تهرانی که آن موقع فردپرآوازه بود!ایشان،در دیماه ۵۸ – در نامه ای به حضرت امام خمینی ضمن وارد کردن اتهاماتی به  بزرگان نظام شهید بهشتی ،آیت الله العظمی خامنه ای و هاشمی رفسنجانی ، از امام  می خواهد تا در انتخاب آیت الله خامنه ای به عنوان امامت جمعه تهران تجدید نظر کند . در بخشی از نامه تهرانی به امام  آمده است :

….امام امت ، فردی را امام جمعه تهران کرده اید ، برای دوستان ……..  با وجود علما و فضلای بسیاری در تهران که مسلم از این کار ناراحت می شوند . صلاح است تجدید نظر نمایید و با افراد بی نظر مشورت نمایید .نه با افراد جاه طلب و دست اندرکار .خدا می داند با آنکه جز کار علمی برای هیچ کار دیگری مهیا نیستم ، و ذره ای دلبستگی به دنیا و اهلش ندارم ! در این مرحله وظیف شرعی خود می دانم با نادرستی که به فاجعه ختم می شود و تاریخ انقلاب اسلامی را لکه دار می کند …مبارزه نمایم./ روزنامه جمهوری اسلامی ،۳۰ دی ۱۳۵۸

آیت الله خامنه ای آنزمان نماینده حضرت امام  در دانشگاه تهران نیز بود ،در جمع دانشجویان در پاسخ به سوالی پیرامون اتهامات و توهین های شیخ علی تهرانی گفت :

…. بعضی از حرف هایی که ایشان زده اند ، اتهام نیست دشنام است .مثلا فلانی آدم جاه طلبی است . این دیگر تهمت نیست ، دشمنی است …بنده به  نوبه خودم از اینکه یک شخصی به من اهانت کند ، نه فقط ناراحت نمی شوم و اهمیت نمی دهم ، بلکه به آسانی حاضرم از  اهانت و دشنام او بگذرم و اگر تهمتی هم وجود داشته باشد ، حاضرم که هیچ در صد در صدد رفع تهمت برنیایم . به این علت که ” آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است “/روزنامه جمهوری اسلامی -۲ بهمن ۵۸

۲ اردیبهشت ۱۳۶۴، خانم بدری خامنه‌ ای (همسر شیخ علی تهرانی) در یک کنفرانس مطبوعاتی در بغداد حضور یافت. وی در این کنفرانس گفت که به همراه ۳ دختر و ۲ پسرش برای پیوستن به پدرشان از میان جبهه ایران-عراق فرار کرده و به عراق آمده‌است و فاقد پاسپورت هستند.

مسؤلیتهای آیت الله علی تهرانی

 تهرانی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ریاست دادگاه انقلاب مشهد و  اهواز شد  

در سال ۱۳۵۸ از سوی حزب جمهوری اسلامی مشهد داوطلب مجلس خبرگان قانون اساسی شد که به عنوان نفر هفتم “نماینده محلس خبرگان“از خراسان انتخاب و به خبرگان راه یافت. به دلیل آن‌ که وی آثاری در اقتصاد اسلامی نوشته بود، در مجلس خبرگان در کمیسیون مالی و اقتصادی حضور داشت.
شیخ‌ علی‌ تهرانی‌ در سال‌ ۱۳۵۸خواستار محاکمه‌ی‌ علنی‌ عباس‌ امیر انتظام‌ شد و رهبران‌ انقلاب‌ را متهم‌ به‌ ارتباط‌ با امیر انتظام‌ نمود، دانشجویان‌ پیرو خط‌ امام‌ را به‌ خاطر تصرف‌ لانه‌ی‌ جاسوسی‌ آمریکا مورد حمله‌ قرار داد. دشمنی‌ با حزب‌ جمهوری‌ اسلامی‌ یکی‌ از رویکردهای‌ وی‌ بود
اوانتقادازرهبرکبیرانقلاب”امام خمینی “هم فروگذارنشد
تهرانی کتابی تحت عنوان “اخلاق اسلامی” تألیف کرده است که امام خمینی دریکی ازسخنرانیهایش اشاره به آن می کند:کسی که کتاب اخلاق و توحید می‌نویسد، اما خودش از آن بی‌خبر است“.
شیخ علی بعدازورودبه ایران( سال ۱۳۷۴) محاکمه وزندانی شد،۲۰سال هم محکوم شدامابعلت بیماری قلبی وجهالتهای دیگرش در  سال ۱۳۸۴ موردعفوقرارگرفتند.
فرزندان شیخ علی تهرانی
 سه دختر و دو پسر است. فرزند بزرگ او دکتر محمود مرادخانی هم‌اکنون مقیم فرانسه است

مصاحبه باهمسرآیت الله خامنه ای(منصوره خجسته باقرزاده)

لطفا کمی از دوران مدرسه تان برای ما بگوئید
من خاطرات روشنی از دوران مدرسه ام از جمله معلم فرزانه قرآنم،خانم پور رنجبر دارم که گویا اخیراً به رحمت ایزدی پیوسته اند این خانم محترم و متین معلم قرآن ما بود.آن روزها لباس او منحصر به فرد بود.گرچه چادر سرش نمیکرد اما حجاب کامل اسلامی داشت.مقنعه بلند او تا کمرش می رسید این خانم شیوه ابداعی ویژه ای در تدریس قرآن داشت.چهره اش که مملو از متانت و وقار بود هنوز جلوی چشمانم هست و هرگز نمیتوانم فراموشش کنم.

شما چطور با همسرتان آشنا شدید؟
من در سال ۱۳۴۳با ایشان ازدواج کردم، البته این ازواج همانطور که در خانواده مذهبی آن زمان مرسوم بود، صورت گرفت به این ترتیب که مادر ایشان برای خواستگاری به منزل ما آمدند و بعد از مباحثات معمول مراسم ازدواج انجام شد.

لطفا کمی در مورد زندگیتان، طی دوران قیام اسلامی علیه شاه صحبت بفرمایید
آن زمان دوران مشقت باری بود و امتحان الهی بود و من خودم را برای تمام مشکلات ممکن آماده کرده بودم و هرگز درباره هیچ چیز لب به شکوه نگشودم. یادم می آید که طی اولین ماههای بعد از ازدواجمان،یک روز همسرم از من پرسید:اگر من دستگیر شوم تو چه احساسی خواهی داشت؟این سوال غیر منتظره ای بود و من ابتدا خیلی ناراحت و آزرده خاطر شدم،اما ایشان آنقدر درباره درگیری،خطرات و مشکلاتش و وظیفه همه افراد در این رابطه صحبت فرمودند که کاملا مرا قانع کردند.
ایشان این مطلب را درست همان روزی که امام خمینی دوباره بازداشت شدند و ایشان را از قم به تهران آورده و سپس به ترکیه تبعید کردند،مطرح نمود.درآن روز آقای خامنه ای و دیگران در مشهد برای نشان دادن مخالفتشان با این امر آماده شده بودند و در همین زمان بود که از من دربرخورد با مساله دستگیریشان سوال کردند.از همان روز من خودم را از لحاظ فکری آماده رویارویی با خطراتی که در راه مبارزات همسرم پیش خواهد آمد،نمودم.بنابراین،هر وقت ایشان زندانی یا تبعید میشدند یا هنگامی که مجبور بودند پنهانی و مخفی فعالیت نمایند،تمامی مشکلات را با راحتی تحمل میکردم.بعد ها که ما فرزندان بیشتری داشتیم و زندگی گاهی اوقات مشکل تر می شد که البته خداوند همیشه ما را یاری می نمود و هرگز نا امید نشدم.
شما چگونه همسرتان را در مبارزاتشان یاری نمودید؟
فکر می کنم بزرگترین نقش من حفظ جو آرامش خانه بود.طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند.من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خو و فرزندانم دور نگهدارم.گاهی اوقات که برای ملاقات ایشان به زندان می رفتم از مشکلاتی که داشتیم چیزی به ایشان نمی گفتم و در پاسخ به سوالاتشان درباره وضعیت خودم و فرزندان صرفا خبرهای خوب می دادم.برای مثال،طی ملاقاتهایی که با ایشان در زندان داشتم یا در نامه هایی که در دوران تبعید برای ایشان می نوشتم هرگز چیزی در مورد بیماری فرزندان نمی گفتم و نمی نوشتم.
البته من نیز در زمینه های مختلف نظیر پخش اعلامیه ها،حمل پیام ها،اختفای اسناد و نظیر آن فعالیت داشتم.ولی فکر میکنم اصلا قابل ذکر نیستند.در آخرین ماههای مبارزه در رابطه با پیام های تلفنی امام خمینی از پاریس کار میکرد من آنها را برای تکثیر و توزیع به مراکزی در مشهد و دیگر شهر ها ارسال می نمودم و اخبار را از مشهد و دیگر شهرهای خراسان جمع آوری نموده و به پاریس مخابره می کردم.اما فکر می کنم مهمترین کار زنان مبارز و آزاده آن زمان ،پشتیبانی معنوی،همدردی و راز داری و تحمل مشقات بود.

آیا همسرتان در خانه به شما کمک میکنند؟
در حال حاظر نه ایشان چنین فرصتی دارند و نه از ایشان چنین انتظاری داریم.اما یک خصیصه بسیار پسندیده ای که ایشان دارند و می تواند نمونه و سر مشقی برای دیگران باشد این است که زمانی که ایشان در منزل هستند، اگرچه معمولا خسته از کار روزانه می باشند اما سعی دارند تا جو خانه را از مشکلات محیط کارشان به دور نگهدارند.

آیا شما کارمند دولت هستید؟
به عنوان یک زن مسلمان در جمهوری اسلامی ایران، نظیر تمامی خواهران مسلمان دیگر، وظایفی بر عهده دارم و با تمام توانم آنها را انجام می دهم، اما هیچ مسوولیت رسمی بخصوصی ندارم.

همسر شما چه انتظاری از شما دارند؟
ایشان بیش  از هر چیزی دیگری انتظار دارند که محیط خانوادگی آرام و شاد و سالم باشد.
لطفا نظراتتان را در مورد حجاب اسلامی برای خوانندگان ما بفرمایید
به نظر من “بهترین پوشش برای خارج از منزل،چادر،میباشد”. البته شرعا پوشیدن انواع دیگر پوشش در صورتی که بدن را کامل بپوشاند و جذب و تنگ نباشد اشکالی ندارد.اما به طور کلی چادر ترجیح دارد.برای درون خانه کاملا متفاوت است.البته پوشش در هر شرایطی باید مطابق عفت اسلامی باشد.

سیره زندگانی شما چگونه است؟
سالهاست که ما اشیای تجملاتی را به خانه مان راه نداده ایم.زیبایی خوب است اما نباید خودمان را درگیرزندگی  تجملاتی بکنیم.ما در خانه مان دکوراسیون به معنای متداول آن،فرشها و پرده های قیمتی،مبلمان و غیره نداریم. سالها پیش خودمان را از این چیزها رها کرده ایم،والدین آقای خامنه ای در این رابطه سر مشق ما بوده اند و مادر ایشان چنین تجملاتی را مورد انتقاد قرار میدادند و من نیز همین عقیده را دارم. همیشه به فرزندانمان توصیه میکنم که آنها هم باید در رفتار شخصی شان این گونه باشند.زیرا اشیای لوکس غیر ضروری میباشد.       

 منبع:قم فردا بنقل ازمصاحبه:ماهنامه خبری و فرهنگی ره آورد دانشگاه ( مجله”بنیاد اندیشه اسلامی “وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی)در سال ۱۳۷۲ منتشر گردیده است»

***

اما مهم‌ترین وجه تشابه ایشان مسئله زهد و ساده‌زیستی و احتیاط در تصرف بیت‌المال و تقوا و پرهیزکاری مالی است. من چندان در جریان زندگی شخصی امام نبودم، ولی در جریان زندگی شخصی آقا بیشتر بوده‌ام. ایشان به حدی در مسائل مالی و بیت‌المال احتیاط می‌کند که موجب حیرت است. یکی دو نمونه‌اش را بیان می‌کنم. این برای خود من مسئله شده که اگر زهد و تقوای مالی این است که آقا رعایت می‌کند، پس حساب ما پاک است!

یک روز چند تا نامه برای امضا برده بودم، نمی‌دانم امور حسبیه بود یا احکام ائمه جمعه، یادم نیست. نامه را گذاشتم و دیدم ایشان دنبال خودکار می‌گردند. اتفاقاً به تازگی یک کسی برایم روان‌نویسی آورده بود. آن قلم را دادم خدمتشان. ایشان با آن نوشت و گفت: «روان‌نویس خوبی است». گفتم: «خدمتتان باشد». آقا پرسید: «مال خودتان است یا مال بیت‌المال؟» گفتم: «مال دفتر شماست». گفت: «اگر مال خودت بود، قبول می‌کردم، ولی اگر مال دفتر است، قبول نمی‌کنم» و قبول نکرد. من آن روز فکر کردم ایشان حتی در مورد خودکاری که مال دفتر خودش است، حاضر نیست آن را برای خودش بگیرد، راجع به امور دیگر که وضع معلوم است. این چیزی که می‌گویم تصنع و ریاکاری نبود. خودمان دو تایی نشسته بودیم و بیان این حرف هم خیلی برای آقا عادی بود. معلوم بود که طبیعتاً این ‌طوری است.

حتی شنیدم گاهی بچه‌هایشان که برای درس و کلاسشان نیاز داشتند ورقه‌هایی را فتوکپی کنند و از دستگاه فتوکپی دفتر استفاده می‌کردند، آقا فهمیده و گفته بود: «این چه کاری است که می‌کنید؟ اگر هم فتوکپی گرفتید، پولش را همانجا کنار دستگاه بگذارید». متصدی دستگاه فتوکپی که می‌آمد می‌دید مقداری پول کنار دستگاه است. که پس از پیگیری فهمیده بود مربوط به فرزندان آقا و این کار دستور ایشان است.

از این موارد زیاد است. آدم متحیر می‌ماند. اگر احتیاط و زهد و پرهیز این است، پس ما چه کار می‌کنیم!

خبرگزاری فارس: آیت الله رسولی محلاتی۹۱/۰۸/۲۸خبرگزاری فارس

 توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:روزنامه جمهوری اسلامی در ۵ تیرماه ۱۳۶۲مصاحبه ای دیگری بمناسبت ترورششم تیر ماه سال ۱۳۶۰آیت الله خامنه ای -باهمسررهبرانجام داده اندکه دراین لینک مراجعه کنید:

ترورآیت الله خامنه ای اززبان "همسررهبرانقلاب"ومسئولین مسجدابوذر                                     

http://www.pirastefar.ir/?p=2310 

دانشگاه های ایران دررتبه بندی "لایدن" ISI با ISC

۱۶دانشگاه برترایران -رتبه‌های ۱۱ تا ۲۶

دانشگاه‌های علوم پزشکی شهید بهشتی، دانشگاه شهید بهشتی، واحد علوم و تحقیقات آزاد اسلامی، صنعتی خواجه نصیر، اصفهان، علوم پزشکی تبریز، گیلان، کاشان، علوم پزشکی شیراز، علوم پزشکی مشهد، علوم پزشکی اصفهان، شهید باهنر کرمان، بوعلی‌سینا، رازی، سمنان و دانشگاه پیام نور به ترتیب در رتبه‌های بعد از ۱۰ دانشگاه نخست قرار گرفته‌اند و رتبه‌های ۱۱ تا ۲۶ را به خود اختصاص داده‌اند

آخرین رتبه‌بندی دانشگاه‌های آسیایی سال ۲۰۱۹ پایگاه رتبه‌بندی تایمز، از جمهوری اسلامی ایران تعداد ۲۹ دانشگاه وجود داشته که چهار دانشگاه کشور در میان ۱۰۰دانشگاه برتر آسیا  قرار گرفته‌اند.

درادامه خواهیدخواند: رتبه ۲۳ دانشگاه های ایران  +رتبه بندی لایدن چیست؟تفاوت  ISI با ISC را..

رتبه بندی

« رتبه‌بندی تایمز» یکی از معتبرترین نظام‌های رتبه‌بندی در سطح بین‌المللی است که در ۲۰۱۳ میلادی برای اولین بار رتبه‌بندی دانشگاه‌های آسیایی را در کنار رتبه‌بندی‌های بین‌المللی خود انجام داد.

روش‌شناسی این رتبه‌بندی همانند روش‌شناسی رتبه‌بندی جهانی دانشگاه‌ها است که از ۱۳ شاخص در قالب ۵ معیار آموزش (۲۵)، پژوهش (۳۰)، استنادات (۳۰)، درآمد صنعتی (۷.۵) و وجهه بین‌المللی (۷.۵) بهره جسته است. با این حال در رتبه‌بندی دانشگاه‌های آسیایی پس از محاسبه امتیازات بر اساس شاخص‌ها نتایج کسب شده را بر اساس دانشگاه‌های موجود در این رتبه‌بندی باز تنظیم می‌کند.

رتبه‌بندی آسیایی تایمز در سال ۲۰۱۹، تعداد ۴۱۷ دانشگاه را از ۲۷ کشور در بردارد. در این رتبه‌بندی دانشگاه Tsinghua University از کشور چین رتبه اول را در بین دانشگاه‌های آسیایی به خود اختصاص داده است. دانشگاه ملی سنگاپور و دانشگاه علم و صنعت هنگ کنگ به ترتیب رتبه دوم و سوم را دارند. این برای اولین بار است که یک دانشگاه از چین رتبه اول را در این رتبه‌بندی کسب می‌کند. کشور ژاپن بار دیگر با ۱۰۳ دانشگاه بیشترین تعداد دانشگاه را در این رتبه‌بندی دارد و بهترین دانشگاه آن دانشگاه توکیو با رتبه ۸ است.

۲۹ دانشگاه از کشور ایران در این رتبه‌بندی حضور دارند که دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل با کسب رتبه ۴۳ در بین دانشگاه‌های ایران رتبه اول را دارد و دانشگاه صنعتی امیرکبیر و دانشگاه صنعتی شریف به ترتیب با رتبه‌های ۸۰ و ۸۶ رتبه‌های دوم و سوم ایران را دارند. جدول زیر دانشگاه‌های ایرانی حاضر در این رتبه‌بندی را نشان می‌دهد.

لیست دانشگاه‌های ایران در نظام رتبه‌بندی تایمز دانشگاه‌های کشورهای آسیایی ۲۰۱۹

ردیفدانشگاهرتبه در ۲۰۱۹رتبه در ۲۰۱۸ردیفدانشگاهرتبه در ۲۰۱۹رتبه در ۲۰۱۸
۱صنعتی نوشیروانی بابل۴۳۳۷۱۶خواجه نصیرالدین طوسی۲۰۱-۲۵۰۱۷۳
۲دانشگاه صنعتی امیرکبیر۸۰۸۸۱۷دانشگاه شهید بهشتی۲۰۱-۲۵۰۱۹۳
۳دانشگاه صنعتی شریف۸۶۸۳۱۸علوم پزشکی شهید بهشتی۲۰۱-۲۵۰---
۴دانشگاه کاشان۹۹---۱۹دانشگاه شهید مدنی۲۵۱-۳۰۰---
۵دانشگاه علم و صنعت۱۰۷۱۰۸۲۰دانشگاه گیلان۲۵۱-۳۰۰۲۵۱-۳۰۰
۶دانشگاه صنعتی اصفهان۱۰۹۹۶۲۱دانشگاه اصفهان۲۵۱-۳۰۰۲۰۱-۲۵۰
۷دانشگاه علوم پزشکی تهران۱۲۹۱۴۲۲۲دانشگاه خوارزمی۳۰۱-۳۵۰---
۸دانشگاه تهران۱۳۴۱۳۹۲۳دانشگاه ارومیه۳۰۱-۳۵۰ 
۹دانشگاه صنعتی شیراز۱۳۸---۲۴دانشگاه زنجان۳۰۱-۳۵۰۳۰۱-۳۵۰
۱۰دانشگاه علوم پزشکی مشهد۱۵۰---۲۵دانشگاه الزهرا۳۵۱-۴۰۰۳۰۱-۳۵۰
۱۱دانشگاه تبریز۱۵۵۱۴۸۲۶شهید باهنر کرمان۳۵۱-۴۰۰---
۱۲دانشگاه مازندران۱۸۵---۲۷دانشگاه صنعتی شاهرود۳۵۱-۴۰۰---
۱۳دانشگاه شیراز۱۹۵۱۸۸۲۸دانشگاه یزد۳۵۱-۴۰۰۳۰۱-۳۵۰
۱۴دانشگاه فردوسی مشهد۲۰۱-۲۵۰۲۰۱-۲۵۰۲۹دانشگاه بیرجند۴۰۱+۳۰۱-۳۵۰
۱۵دانشگاه علوم پزشکی ایران۲۰۱-۲۵۰---    

ایران نیز در سال ۲۰۱۹ دارای ۲۹ دانشگاه در بین دانشگاه‌های برتر آسیایی بوده است که این تعداد در سال ۲۰۱۸ برابر با ۱۸ دانشگاه و در سال ۲۰۱۷ برابر با ۱۴ دانشگاه بوده است. ایران نه تنها به لحاظ تعداد دانشگاه، بلکه به لحاظ جایگاه نیز در سال ۲۰۱۸ رشد قابل ملاحظه‌ای داشته است. دانشگاه نوشیروانی بابل که برترین دانشگاه کشور در رتبه‌بندی تایمز معرفی شده است توانسته جایگاه ۴۳ آسیا را اخذ کند.

در سال ۲۰۱۹ ایران گوی سبقت را از ترکیه ربوده است و با ۲۹ دانشگاه نسبت به ترکیه که ۲۳ دانشگاه در رتبه‌بندی حاضر دارد، پیشی گرفته است، این در حالی است که در سال ۲۰۱۸ جایگاه ایران به لحاظ تعداد دانشگاه برتر، بعد از کشور ترکیه از کشورهای اسلامی در منطقه قرار گرفته بود.

تعداد دانشگاه‌های ایران در رتبه‌بندی تایمز

 ۲۰۱۹۲۰۱۸۲۰۱۷۲۰۱۶۲۰۱۵۲۰۱۴۲۰۱۳
تعداد دانشگاه‌های ایرانی۲۹۱۸۱۴۸۳۳۳
تعداد دانشگاه‌های آسیایی۴۱۷۳۵۹۲۹۸۲۰۱۱۰۰۱۰۰۱۰۰

بر اساس اعلام پایگاه استنادی علوم جهان اسلام، در بین کشورهای اسلامی منطقه، کشورهای مالزی، پاکستان و عربستان به ترتیب با ۱۱، ۹ و ۶ دانشگاه پس از ایران و ترکیه بیشترین تعداد دانشگاه را در این رتبه‌بندی داشته‌اند. در این رتبه‌بندی کشور ترکیه ۵، عربستان ۴ و مالزی ۲ دانشگاه با رتبه زیر ۱۰۰ داشته‌اند./ ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ ایسنا

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:نظامهای رتبه بندی  دانشگاهی

رتبه بندی دانشگاه های جهان اسلام (ISC)

 رتبه بندی عملکرد دانشگاه ها URAP - University Ranking by Academic Performance

  *  Leiden

 *  شانگهای ARWU

 *  Times Higher Education

*  HEEACT

*  QS

*  Webometrics

*  SIR - SCImago Institutions Rankings

 رتبه بندی وب دانشگاه ها 4ICU

  رتبه بندی دانشگاهی نیوزویک News Week

تفاوت  ISI باISC

ISI مخفف عبارت «موسسه اطلاعات علمی» (Information  Institute for Scientific )  است. بانک اطلاعاتISI  مرکزی درسال 1960 بوسیله یوگن گرفیلد تاسیس شد. این موسسه بعداً توسط «تامسون و هلت گیر» خریداری شد و درحال حاضر بعنوان موسسه اطلاعات علمی تامسون شناخته می شود. این موسسه قسمتی از شرکت  تامسون است.

ISI ، به مقالاتی که در مجلاتی چاپ شوند که خود آن مجلات باید در موسسه اطلاعات علمی ( تامسون رویترز ) ثبت شده باشند . یکی از معیار های ارزیابی علمی دانشگاه ها هم میزان ثبت وچاپ مقاله ISI میباشد.مقالات ISI خود بر دو نوع مجلات ایمپکت دار (JCR) که از معتبرترین مجلات میباشد. و مجلات بدون ایمپکت دار (LISTET) تقسیم میشوندکه این مجلات نیز معتبر میباشند ولی نسبت به ایمپکت دار ها از اعتبار کمتری برخوردار هستند ،داوری در (JCR) سخت و فرآیند طولانی تری دارند.

اعتبار مجلات بین المللی مختلف به ایندکس  و نمایه مجله بستگی دارد. بصورت کلی چهار موسسه معتبر  وظیفه ایندکس مجلات را برعهده دارند.

تامسون رویترز (Thomson Reuters)

الزویر (Elsevier) معرف مجلات اسکوپوس(Scopus)

موسسه NCBI معرف مجلات پابمد و مدلاین در گروه پزشکی (Pubmed ,Medlin)

پایگاه استنادی جهان اسلام معرف ژورنال های ISC

(ISC)چیست؟

پایگاه استنادی علوم جهان اسلام(ISC) یک سیستم اطلاع رسانی علمی میباشد که در صدد تجزیه و تحلیل مجلات علمی کشورهای اسلامی بر مبنای معیارهای علم سنجی معتبر می باشد.

البته از آنجا که معیارهای علم سنجی بر اساس قوانین علمی پایه گزاری شده‌اند، آن دسته از فراورده‌های علمی که توسط ISC تولید می شوند برابر با فراورده‌های تولید شده توسط ISI می باشند.

***

 

رتبه دانشگاه های ایران در«لایدن»

۱۶دانشگاه برترایران -رتبه‌های ۱۱ تا ۲۶

دانشگاه‌های علوم پزشکی شهید بهشتی، دانشگاه شهید بهشتی، واحد علوم و تحقیقات آزاد اسلامی، صنعتی خواجه نصیر، اصفهان، علوم پزشکی تبریز، گیلان، کاشان، علوم پزشکی شیراز، علوم پزشکی مشهد، علوم پزشکی اصفهان، شهید باهنر کرمان، بوعلی‌سینا، رازی، سمنان و دانشگاه پیام نور به ترتیب در رتبه‌های بعد از ۱۰ دانشگاه نخست قرار گرفته‌اند و رتبه‌های ۱۱ تا ۲۶ را به خود اختصاص داده‌اند

 لایدن رتبه‌بندی دانشگاه‌های جهان را در سال ۲۰۱۹ میلادی منتشر کرد و در میان مؤثرترین دانشگاه‌های دنیا نام ۲۶ دانشگاه ایران را نیز در لیست خود قرار داده است.

رتبه‌بندی لایدن مبتنی بر داده‌های کتاب‌شناختی است که از وب او ساینس دریافت می‌شود؛ این نظام رتبه‌بندی ۹۶۳ دانشگاه را بررسی می‌کند. انتخاب دانشگاه‌ها توسط لایدن براساس تعداد انتشارات صورت گرفته در فاصله سال‌های ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ است. 

رتبه‌بندی لایدن آمارهایی را در سطح ۵ رشته موضوعی اصلی شامل زیست پزشک و علوم بهداشتی، علوم حیاتی و زمین، ریاضیات و کامپیوتر، علوم طبیعی و مهندسی و علوم انسانی و اجتماعی فراهم کرده است. هر کدام از این رشته‌های موضوعی اصلی دارای تعدادی از زیرشاخه‌ها است که در مجموع شامل ۴۶۳۵ رشته موضوعی می‌شود. 

بر اساس رتبه‌بندی ۲۰۱۹ لایدن دانشگاه هاروارد برترین مؤسسه آموزش عالی جهان شده است؛ دانشگاهشانگهای و تورنتو نیز به ترتیب دومین و سومین جایگاه این رتبه‌بندی را به خود اختصاص داده‌اند. 

دانشگاه ججیانگ در چین، دانشگاه چینهوا در چین، دانشگاه میشیگان در آمریکا، دانشگاه جان هاپکینز، دانشگاه سائوپائولا، دانشگاه پکینگ و دانشگاه ملی سئول نیز رتبه‌های چهارم تا دهم را به خود اختصاص دادند./۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸خبرگراری فارس

در زیر تصویر برترین دانشگاه‌های جهان در رتبه‌بندی۲۰۱۹ لایدن را مشاهده می‌کنید:

نظام رتبه‌بندی لایدن که از سال ۲۰۰۷ شروع به کار کرده است، براساس هشت شاخص مؤسسات آموزش عالی را ارزیابی می‌کند.

براساس آنچه که این رتبه‌بندی منتشر کرده ۲۶ دانشگاه ایران در میان ۹۶۳ مؤسسه آموزش عالی برتر جهان حضور پررنگ دارند.

دانشگاه‌های تهران، صنعتی امیرکبیر، علوم‌پزشکی تهران، تربیت مدرس، صنعتی شریف، صنعتی اصفهان، علم و صنعت ایران، فردوسی مشهد، شیراز و تبریز به عنوان ۱۰ دانشگاه ممتاز در بحث تأثیر علمی شناخته شده‌اند.

دانشگاه‌های علوم پزشکی شهید بهشتی، دانشگاه شهید بهشتی، واحد علوم و تحقیقات آزاد اسلامی، صنعتی خواجه نصیر، اصفهان، علوم پزشکی تبریز، گیلان، کاشان، علوم پزشکی شیراز، علوم پزشکی مشهد، علوم پزشکی اصفهان، شهید باهنر کرمان، بوعلی‌سینا، رازی، سمنان و دانشگاه پیام نور به ترتیب در رتبه‌های بعد از ۱۰ دانشگاه نخست قرار گرفته‌اند و رتبه‌های ۱۱ تا ۲۶ را به خود اختصاص داده‌اند.

بر اساس آنچه که نظام رتبه‌بندی لایدن منتشر کرده دانشگاه‌های تهران، علوم پزشکی تهران، امیرکبیر، تربیت مدرس، شریف، صنعتی اصفهان، علم و صنعت ایران، علوم پزشکی شهید بهشتی، واحد علوم و تحقیقات آزاد اسلامی، فردوسی مشهد، دانشگاه شیراز، تبریز، شهید بهشتی، صنعتی خواجه نصیر، علوم پزشکی تبریز، علوم پزشکی مشهد، اصفهان، علوم پزشکی شیراز، علوم پزشکی اصفهان، گیلان، پیام نور، کاشان، رازی، باهنر کرمان، بوعلی‌سینا و دانشگاه سمنان در شاخص همکاری‌های علمی بین‌المللی در میان  دانشگاه‌های برتر جهان قرار گرفته‌اند.

در  تصویر زیر لیست برترین دانشگاه‌های ایران را براساس رتبه‌بندی ۲۰۱۹ لایدن مشاهده می‌کنید:

پیشرفت مداوم دانشگاه‌های ایران در میان برترین دانشگاه‌های جهان

در دوره قبلی نظام رتبه‌بندی لایدن، ۲۳ دانشگاه ایرانی در میان برترین‌های جهان قرار داشت که در رتبه بندی جدید این تعداد به ۲۶ دانشگاه افزایش یافته است. 

 در سال ۲۰۱۸ ، دانشگاه‌های دنیا در ۹ شاخص در قالب دو معیار کلی مرجعیت علمی و دیپلماسی علمی درلایدن مورد رتبه‌بندی قرار گرفتند؛ این ارزیابی ها از تولیدات علمی دانشگاه‌ها در سال‌های ۲۰۱۳ الی ۲۰۱۶ از پایگاه اطلاعاتی  Web of Science استفاده کرده است.

در سال ۲۰۱۸ دانشگاه‌های تهران، امیرکبیر، پزشکی تهران، صنعتی شریف، تربیت مدرس، صنعتی اصفهان، علم و صنعت ایران، فردوسی مشهد، شیراز، تبریز، پزشکی شهید بهشتی، علوم تحقیقات تهران، شهید بهشتی، صنعتی خواجه نصیر، اصفهان، گیلان، کاشان، پزشکی اصفهان، پزشکی شیراز، پرشکی تبریز، پزشکی مشهد، بوعلی سینا و شهید باهنر کرمان در میان برترین‌های جهان قرار داشتند.

تصویر حضور دانشگاه‌های ایران در رتبه‌بندی۲۰۱۸ لایدن مشاهده می‌کنید:

دانشگاه‌های هاروارد در آمریکا، تورنتو در کانادا، ججیانگ در چین، شانگهای، میشیگان، چینهوا، جان هاپکینز،سائوپائولا، سئول و استنفورد نیز به ترتیب در رتبه‌های نخست تا دهم جدول لایدن را به خود اختصاص داده‌اند.

در تصویر زیر برترین دانشگاه‌های جهان در رتبه‌بندی ۲۰۱۸ لایدن مشاهده می‌کنید:

***

لایدن( Leiden Ranking ) چیست؟

برتری سیستم رتبه بندی لایدن، در مقایسه با سایر رتبه بندیهای جهانی،این است که تعداد بیشتری از دانشگاههای آمریکا جزء دانشگاههای برتر در نظام رتبه بندی لایدن قرار دارند که علت آن تمرکز دقیق بر تأثیر استناد در نظام رتبه بندی لایدن اعلام می شود.
دو نظام رتبه بندی تایمز و شانگهای جنبه های دیگری از عملکرد دانشگاه ها را در یک شاخص مرکب، مانند آموزش و جذب منابع مالی خارجی ترکیب می کند. با وجود اینکه دانشگاههای آمریکا در این رتبه بندی جایگاه ویژه ای در اختیار دارند، تنوع دانشگاههای سایر کشورها نیز قابل توجه است.
رتبه بندی بر اساس شهرت که از طریق یک نظرسنجی توسط نظام رتبه بندی تایمز منتشر می شود، دانشگاههای بریتانیا حائز رتبه بالایی هستند.

امتیاز رتبه بندی لایدن در بین دیگر نظامها ( Leiden Ranking )

دکتر محمدجواد دهقانی(سرپرست ISC): لایدن یکی از نظام های معتبر ارزیابی دانشگاهی است که هر ساله دانشگاه‌های برتر دنیا را بر اساس شاخص های معتبر علم سنجی مورد ارزیابی و رتبه‌بندی قرار می دهد. در سال ۲۰۱۸ ، دانشگاه‌های دنیا در ۹ شاخص در قالب دو معیار کلی مرجعیت علمی و دیپلماسی علمی در لایدن مورد رتبه‌بندی قرار گرفتند. این ارزیابی ها از تولیدات علمی دانشگاه‌ها در سال های ۲۰۱۳ الی ۲۰۱۶ از پایگاه اطلاعاتی  Web of Science استفاده کرده است.

معیار مرجعیت علمی (تاثیر علمی) از شاخص‌هایی چون مقالات یک درصد برتر، مقالات ۵ درصد برتر، مقالات ۱۰ درصد برتر و مقالات ۵۰ درصد برتر بهره گرفته است.

دهقانی گفت:  معیار دیپلماسی علمی نیز از شاخص هایی چون همکاری علمی، همکاری بین‌المللی، همکاری صنعتی، همکاری علمی با فاصله جغرافیایی کمتر از ۱۰۰ کیلومتر و همکاری علمی با فاصله جغرافیایی بیشتر از ۵۰۰۰ کیلومتر استفاده کرده است.

سرپرست ISC گفت: بررسی دانشگاه‌های کشور در رتبه‌بندی لایدن حاکی از آن است که هر ساله عملکرد دانشگاه‌های کشور در حال رشد بوده است. ایران همچون سال های گذشته در بین کشور های اسلامی رتبه نخست را به لحاظ تعداد دانشگاه برتر را در اختیار خود دارد. همچنین ایران نسبت به دیگر کشور های منطقه همچون عربستان، ترکیه و مالزی بیشترین رشد تعداد دانشگاه در بین دانشگاه‌های برتر دنیا را داشته است.

در رتبه‌بندی سال ۲۰۱۸ لایدن، کشور ترکیه دارای ۱۹ دانشگاه، مالزی دارای پنج و عربستان دارای چهار دانشگاه بوده‌اند و این تعداد برای کشورهای مذکور در سال ۲۰۱۷ به ترتیب برابر با ۱۶، ۵ و چهار مورد بوده است.

نمودار زیر رشد عملکرد تعداد دانشگاه ای کشور در رتبه‌بندی لایدن را نمایش می دهد.

دهقانی ادامه داد: در سال ۲۰۱۸ دانشگاه‌های تهران، امیرکبیر، پزشکی تهران، صنعتی شریف، تربیت مدرس، صنعتی اصفهان، علم و صنعت ایران، فردوسی مشهد، شیراز، تبریز، پزشکی شهید بهشتی، علوم تحقیقات تهران، شهید بهشتی، صنعتی خواجه نصیر، اصفهان، گیلان، کاشان، پزشکی اصفهان، پزشکی شیراز، پرشکی تبریز، پزشکی مشهد، بوعلی سینا و شهید باهنر کرمان حضور یافتند.

وی خاطرنشان کر: در سال۲۰۱۷ میلادی، دانشگاه‌های تهران، صنعتی امیرکبیر، علوم پزشکی تهران، صنعتی شریف، تربیت مدرس، صنعتی اصفهان، علم و صنعت ایران، دانشگاه شیراز، فردوسی مشهد، تبریز، علوم پزشکی شهید بهشتی، علوم و تحقیقات تهران، شهید بهشتی، خواجه نصیرالدین طوسی، اصفهان، علوم پزشکی اصفهان ، گیلان و علوم پزشکی شیراز قرار گرفته بودند.

سرپرست ISC گفت: همچنین در رتبه‌بندی لایدن در سال ۲۰۱۶، تعداد ۱۴ دانشگاه تهران، صنعتی امیرکبیر، علوم پزشکی تهران، صنعتی شریف، تربیت مدرس، علم و صنعت ایران، صنعتی اصفهان، دانشگاه شیراز، فردوسی مشهد، تبریز، شهید بهشتی، علوم پزشکی شهید بهشتی، خواجه نصیرالدین طوسی و اصفهان در این رتبه‌بندی بودند.

وی ادامه داد: در سال ۲۰۱۵ میلادی نیز تعداد دانشگاه‌های کشور در این رتبه‌بندی به ۱۳ دانشگاه رسید. دانشگاه صنعتی اصفهان، امیرکبیر، شریف، تبریز، علم و صنعت ایران، تهران، شهید بهشتی، تربیت مدرس، شیراز، فردوسی مشهد، علوم پزشکی تهران، علوم پزشکی شهید بهشتی و دانشگاه آزاد اسلامی در سال ۲۰۱۵ میلادی در این رتبه‌بندی حاضر شدند.

در سال ۲۰۱۴ تعداد دانشگاه‌های ایرانی حاضر در این رتبه‌بندی به ۱۲ دانشگاه رسید که شامل دانشگاه‌های امیرکبیر، تبریز، شریف، علم و صنعت ایران، صنعتی اصفهان، تهران، شهید بهشتی، تربیت مدرس، فردوسی مشهد، شیراز، علوم پزشکی تهران و دانشگاه آزاد اسلامی می‌شود.

در سال ۲۰۱۲ نیز هیچ دانشگاهی از کشور در بین دانشگاه‌های برتر دنیا حضور نداشت و در سال ۲۰۱۳ پنج دانشگاه صنعتی امیرکبیر، شریف، تربیت مدرس، تهران و علوم پزشکی تهران در این نظام برای اولین بار جای گرفته بودند.

عملکرد جهانی دانشگاه‌های کشور در شاخص تولیدات علمی در رتبه‌بندی لایدن /۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ایسنا

دانشگاه های ایران در«رتبه بندی تایمز»

رتبه‌بندی تایمز در تازه‌ترین بررسی خود برترین دانشگاه‌های جهان در رشته مهندسی برق و الکترونیک را معرفی کرد. این پایگاه یکی از مهمترین نظام‌های رتبه‌بندی بین‌المللی است که دانشگاه‌های جهان را رتبه‌بندی می‌کند.

رتبه‌بندی تایمز سالانه از سوی مؤسسه تایمز بر اساس قضاوت و نظرات کارشناسان ارشد، اعضای آکادمیک و افرادی که بیشترین شناخت را از دانشگاه‌های جهان دارند تنظیم می‌شود؛ نقطه‌نظرات اعضای علمی و آکادمیک برجسته در دانشگاه‌ها نیز در این رتبه‌بندی دخیل است. 

بر اساس داده‌های سایت رسمی مؤسسه تایمزاجویکیشن، جایگاه نخست رتبه‌بندی دانشگاه‌های مشهور جهان در سال ۲۰۱۹ مربوط به دانشگاه‌های آمریکا و انگلیس است.

آنچه که تایمز بیان کرده حکایت از آن دارد که دانشگاه آکسفورد انگلیس و استنفورد آمریکا برترین دانشگاه‌های جهان در رشته مهندسی برق و الکترونیک در سال ۲۰۱۹ هستند؛

این بررسی  ۱۲۵۸ دانشگاه را براساس جایگاه علمی در این رشته رتبه بندی کرده و برترین‌ها را معرفی کرده است.

در لیست زیر به تعدادی از دانشگاه‌‌های برتر جهان در رشته مهندسی برق و الکترونیک اشاره می‌شود:

دانشگاهرتبه
آکسفورد۱
استنفورد۳
مؤسسه فناوری ماساچوست۴
مؤسسه فناوری کالیفرنیا۵
هاروارد۶
پرینستون۷
ییل۸
امپریال کالج لندن۹
مؤسسه فناوری زوریخ۱۱
جان‌هاپکینز۱۲=
پنسیلوانیا۱۲=
کالج دانشگاهی لندن۱۴
کالیفرنیا، برکلی۱۵
کلمبیا۱۶
کالیفرنیا، لس‌آنجلس۱۷
کرنل۱۹
میشیگان۲۰
تورنتو۲۱
چینهوا۲۲
ملی سنگاپور۲۳
کارنگی ملون۲۴
نورث‌وسترن۲۵
نیویورک۲۷
واشنگتن۲۸
ادینبورگ۲۹
کالیفرنیا، سن دیگو۳۰
ملبورن۳۲=
مؤسسه فناوری جورجیا۳۴
مؤسسه پلی‌تکنیک فدرال لوزان۳۵
هنگ‌کنگ۳۶
بریتیش کلمبیا۳۷
کینگز لندن۳۸
تگزاس درآستین۳۹
علوم و تکنولوژی هنگ‌کنگ۴۱

بر اساس رتبه‌بندی جدید تایمز ۲۳ دانشگاه ایرانی در میان  ۱۲۵۸ دانشگاه‌ جهان در رشته مهندسی برق و الکترونیک حضور داشته‌اند. در جدول زیر به برترین دانشگاه‌های ایران در این رشته اشاره می‌شود:

دانشگاهرتبه
صنعتی بابل نوشیروانی۳۵۱- ۴۰۰
صنعتی امیرکبیر۵۰۱- ۶۰۰
علم و صنعت ایران۶۰۱-۸۰۰
صنعتی اصفهان۶۰۱-۸۰۰
صنعتی شریف۶۰۱-۸۰۰
صنعتی شیراز۶۰۱-۸۰۰
تبریز۶۰۱-۸۰۰
تهران۶۰۱-۸۰۰
فردوسی مشهد۸۰۱-۱۰۰۰
گیلان۸۰۱-۱۰۰۰
اصفهان۸۰۱-۱۰۰۰
صنعتی خواجه‌ نصیرالدین طوسی۸۰۱-۱۰۰۰
مازندران۸۰۱-۱۰۰۰
شهید بهشتی۸۰۱-۱۰۰۰
شیراز۸۰۱-۱۰۰۰
الزهراء۱۰۰۱+
بیرجند ۱۰۰۱+
خوارزمی ۱۰۰۱+
شهید باهنر کرمان۱۰۰۱+
صنعتی شاهرود۱۰۰۱+
ارومیه ۱۰۰۱+
یزد۱۰۰۱+
زنجان۱۰۰۱+

منبع:۲۵ خرداد ۱۳۹۸فارس

موصل عراق"چگونگی سقوط وتصرف داعش"آزادی موصل

موصل(شهری که بدون مفاومت تسخیرشد)خیانت استاندارنینوا و فرماندهان نظامی

موصل-بدون مقاومت بتصرف داعش درآمد،بلکه عده زیادی ازشیوخ موصل- به استقبال تروریستهای داعش امدند،آنقدراحساس امنیت کردند که موصل را مرکزخلافت"پایتخت"خودخواندند!داعش با۳هزارنفرآمدولی یک میلیون حامی پیداکرد

اسنادخیانت استاندارنینوا(اثیل النجیفی)درشب حمله داعش وهمکاری فرماندهان نظامیان که پس مانده های حزب بعث بودند واستقبال شیوخ موصل رادرادامه خواهیددید

شهر موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ در عراق محسوب می شودو در ۴۰۰ کیلومتری بغداد قرار دارد جمعیت آن بالغ بر سه میلیون نفر تخمین زده شده است.موصل و به تجارت با کشورهای نزدیک مانند سوریه و ترکیه مشهور است.

ساکنان موصل با لهجه موصلی یا مصلاوی که شبیه لهجه های شمال سوریه است سخن می گویند و این لهجه در هویت این شهر نقش به سزایی ایفا می کند.بیشتر ساکنان این شهر از پنج قبیله شمر، الجبور، الدلیم، طیء و البقاره هستند.در موصل مسیحیان و کردها و ترکمن نیز حضور داشتند(یورش داعش سبب فرار بسیاری از مسیحیان و دیگر اقوام شد).

نامهای دیگر موصل "خلوان "و -بوذاردشیر، ام الربیعین و" الحدباء "نیز می باشد. اما در سال ۲۰۱۴ موصل کمی   بیشتر از میلیون نفر موصلی درکنارداعش زندگی می کردند.

درقدیم درموصل ،اقوام مختلفی زندگی می کردند،درمناطق روستایی آن ، آشوری، کرد، ترکمن و ارمنی و مسیحی وشبک زندگی می‌کردند.

تا پایان جنگ جهانی اول موصل درسلطه عثمانی ها بود وبعد انگلیس و فرانسه طبق معاهده سایکس-پیکو ولایات عثمانی را میان خود تقسیم کردند که در این میان ولایت موصل بخشی از منطقه نفوذ فرانسه شد اما بعلت نفت خبزبودن این شهرموجب درگیر2قدرت وقت شد که انگلیس در سال ۱۹۱۸  موصل را اشغال کرد .

وامادر سال ۱۹۳۲میلادی به طور رسمی موصل به عراق ملحق شد.

موصل همیشه مرکزاعتراضات وشورش بوده که بعضاً سرکوب می شدند

هنگامی که عبدالکریم قاسم در سال ۱۹۵۸ قدرت را در دست گرفت.فردی به نام عبدالوهاب الشواف علیه عبدالکریم قاسم سر به شورش برداشت که کمونیستهای طرفدار عبدالکریم قاسم به همراه کارگران و کشاورزان قیام عبدالوهاب را در هم کوبیدند.

در دوره بعثی ها نیز این شهر زیر چکمه های بعث قرار گرفت و صدام سدی به نام خود در موصل بنا کرد.

در سال ۲۰۰۳ پیشمرگان کُرد با همکاری نظامیان آمریکایی این شهر را به کنترل خود درآوردند و این پس از تسلیم کردن این شهر از سوی نیروهای عراقی به آنها بود.در روزهای اول پس از سقوط رژیم صدام بانکها و مراکز دولتی به یغما رفتند.پس از سال ۲۰۰۳ اسامه کشموله استاندار موصل شد اما در سپتامبر ۲۰۰۳ ترور شد که پس از آن درید کشموله پسر عمویش استاندار شد که اعراب سنی با آن مخالفت کردند و از شورای استان کنار کشیدند.در اواخر ۲۰۰۴ هنگامی که القاعده بر بخش هایی از موصل غلبه پیدا کردند، دولت عراق تیپ معروف به الذئب( گرگ) را به این شهر روانه کرد.

Who are Isis? A terror group too extreme even for al-Qaida | Iraq | The  Guardian

در سال ۲۰۰۵ به علت تحریم انتخابات پارلمانی از سوی اعراب، ائتلاف کردستان کرسی بیشتری در استان نینوا را به دست آورد.در اواخر سال ۲۰۰۸ سلسله ترورهایی علیه مسیحیان در این شهر انجام شد که موجب مهاجرت آنها به دشت نینوا در شرق موصل شد.در انتخابات شورای استانها در سال ۲۰۰۹ اسامه النجیفی با فهرست الحدباء موفق به کسب نوزده کرسی از مجموع ۳۷ گرسی انتخابات شورای استان نینوا شد.در انتخابات شورای استان در سال ۲۰۱۳ انتلاف کردستان یازده و ائتلاف متحدون به ریاست اسامه النجیفی ۲۲ کرسی را به دست آوردند.

در انتخابات شورای استانها در سال ۲۰۰۹ اسامه النجیفی به استانداری نینوابرگزیده شد

امادرزمان صدام "پروژه  عرب سازی"  صدام ، برخی از این اقلیت‌هاناچاربه مهاجرت ازموصل شدند و بیشترآنهادر نزدکی مرزهای اقلیم کردستان سکنی گزیدند. با اشغال موصل توسط داعش، تنها فومی که بفکرفرارنیفتادعربهای سنی بودند و جمعیت این شهربه یک میلیون نفر کاهش یافت.داعش باآزادی  صدها مجرم عرب، از زندان‌های شهر موصل ،عربهای موصل راممنون کرد!

بزرگترین زندانهای عراق در موصل قراردارد- زندان ‌«التسفیرات‌» در شرق موصل، زندان «‌بادون»‌ در غرب موصل و زندان «اداره مبارزه با تروریسم» ‌در مرکز موصل که اشراروخائنان عراق درآن محبوس بودند.

چگونه داعش موصل را تسخیرکرد؟

 تحالف یدعو لإطلاق سراح قادة جیش صدام واعادة ممتلکات واموال المنفیین منهم    S.Taheyaa.0

اکثرفرماندهان وسران حزب بعث وفرماندهان ارتش صدام (بعدازبغداد)درموصل زندگی می کردند ،نارضایتی بعدازفروپاشی حکومت صدام برای این امراءسخت بود ودرپی یک فرصتی می گشتندبرای عرض اندام که "داعش"بهترین فرصت بود،خیانتهای مسؤلین ،مخصوصاًنظامیان موجب شد که داعش ، بدون هیچگونه حمله  شهر را تصرف کند،

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:خیانت استاندارنینوا(النجیفی)زمینه رابرای حضوربی دردسر"داعش"فراهم کرد،وی به نظامیان دستورداده بودکه به حمله مجاهدان داعش باگذاشتن سلاح وتجهیزات ،محل خدمت خودرا ترک کنند!

 أثیل النجیفی حاملا سلاحه لدى دخول داعش إلى الموصل

«اثیل النجیفی»(استاندارنینوا)نفروسط(پیراهن آبی)

داعش باراهنمایی وحمایت پسمانده های بعث توانستندبر انبارهای مهمات و اسلحه استان الانبار، مراکز امنیتی و نظامی و ساختمان شعبه ای از بانک مرکزی در منطقه «الدواسه» را تصاحب کنند و با حمله نه،بلکه هجوم بی مقاومت ! به انبارهای سلاح ارتش عراق در این منطقه، انواع سلاح‌های سنگین از جمله بالگردها و خودروهای زرهی و تانک‌ها دسترسی پیداکنند.

این گروه تروریستی بمحض ورودبه عراق درمرحله  اول در ۵ ژوئن ۲٠١۴(۱۵ خرداد ۱۳۹۳) واردسامراشدند(علیرغم اینکه خودبغدادی خطیب «مسجدالرازق »سامراست وزن بغدادی هم اهل سامراست و۱٠٠%مردم سامراسنی هستند،نتوانست بیش از۴روزآنجابماند(نتوانست بیش از۵ هزارنفرنیروبگیرد) که در تصرف مرقد امامین عسکریین بامفاومت مدافعان حرم روبروشد،پس ازناکامی بسوی موصل حرکت کرد

بنا بر این گزارش، حوادث موصل یک روز پس از تلاش مذبوحانه و همراه با شکست داعش برای حمله به سامرا و تصرف مرقد امامین عسکریین صورت گرفت و همچنین این جنگ با درگیری‌های ارتش عراق با داعش در شهرهای ‌فلوجه‌ و ‌الرمادی‌ در استان الانبار همزمان شد که از چند ماه پیش تاکنون در جریان است.

موقعیت جغرافیایی نینوا .  که در مرزهای غربی عراق با سوریه قرار دارد مناسب ترین گزینه برای "پایتخت "داعش  بود که الغدادی مرکزحکومت خودرا دراین شهراستراتژی اعلام کند دسترسی آسان به منطقه  ‌دیرالزور‌ سوریه اهمیت را 2چندان می کرد.

به نوشته المیادین، موقعیت جغرافیایی نینوا باعث اهمیت راهبردی زیاد این استان شده است. این استان در مرزهای غربی عراق با سوریه قرار دارد؛ داعش در این مناطق به ویژه در ‌دیرالزور‌ سوریه حضوری پررنگ دارد.

ISIS is growing again in Syria. Blame the grim deadlock between the great  powers

داعش  از طریق صحرای ‌ربیعه‌ تغذیه می‌شوند. بخش شرقی این صحرا در موصل و بخش غربی آن در سوریه است و جنوب آن نیز به استان الانبار می‌رسد

داعش با پیشروی در سوریه ، دایره سیطره خود را گسترش داد تا شامل ‌الرقه‌ و بخش‌هایی از ‌دیر الزور‌  و از طرف دیگر استان‌های نینوا و الانبار ،واردموصل شد.

پیشینه  داعش

شبکه المیادین می گوید: گروه تروریستی موسوم به حکومت اسلامی عراق و شام (الدولة الاسلامیة فی العراق والشام) یا داعش، یکی از گروه‌های تروریستی فعال در عراق و سوریه است.

این گروه اوایل سال‌های اشغال عراق از سوی آمریکا تأسیس و در سال ۲۰۰۴ متعهد به وفاداری و حمایت از القاعده شد که پس از آن به ‌«القاعده عراق» شهرت یافت. این گروه در پانزدهم اکتبر ۲۰۰۶ به یک سازمان فراگیر متشکل از گروه‌های مخالف دولت عراق با نام ‌«دولت اسلامی عراق و شام»‌ تبدیل شد.

داعش با3هزارنفرشهرموصل راتسخیرکرد

Who are Isis? A terror group too extreme even for al-Qaida | Iraq | The  Guardian

به گزارش المیادین : داعش باسه هزار ‌فراد مسلح بطور کامل شهر موصل را به تصرف خوددرآوردند، که بعدازاشغال شهر-دو هزار و پانصد تن از آن‌ها از خارج ‌این استان نینوا به آنهاملحق شدند.(بنقل از المیادین )

وثائف تکشف شبهات فساد فی جامعة الموصل شمالی العراق

«دانشگاه موصل»

 که از مراکز علمی و تحقیقاتی عراق است در این شهر قرار دارد. مقبره چندین پیامبر از جمله یونس در موصل قرار دارد

میدل ایست آی نوشت: قلیان، تزئینات موبایل و حتی تسبیح؛ کالاهایی هستند که داعش خرید و فروششان را ممنوع کرده بود. مغازه‌های موصل اما از این به بعد آزاد اند هرچه می‌خواهند به مشتریانشان بفروشند.

عبدل حالک شانزده ساله در بوتیکش در گوشه‌ای از خیابان موصل غربی گرد و غبار قفسه‌هایش را می‌گیرد تا آنها را با کالاهایی پر کند که از این به بعد می‌تواند بی ترس از مجازات داعش به فروش برساند.

تزئینات موبایل و تسبیح، از جمله اشیایی هستند که داعش آنها را ممنوع کرده بود و حالا دوباره در قفسه‌های مغازه عبدل خودنمایی می‌کنند.

دود ناشی از حملات هوایی روزانه از حومه الجدیده ناپدید شده است: صحنه هولناک جنگی که در تنها یک حمله هوایی ائتلاف، باعث مرگ بیش از صد شهروند غیرنظامی شد. گرد و غبار ساختمان‌سازی البته دارد جای دود حملات هوایی را می‌گیرد، چرا که ساکنان جرأت و شجاعت خود را بازیافته‌اند: با تمام تلاش آوارها را پاک می‌کنند و بر روی خرابه‌های زندگی ویران‌شده‌شان از نو خانه و مغازه می‌سازند.

دوران داعش دیگر به سر آمده است. از حالا دوباره در جمع‌های مردان قل قل شیشه‌های قلیان به راه است. این یکی از آزادی‌های پیش از این سلب‌شده‌ای است که ساکنان موصل با آزادی شهر خود دوباره مزه‌اش را می‌چشند.

عبدل با خوشحالی تعریف می‌کند که این لذت‌ها که در حکومت داعش با سخت‌گیری شدید ممنوع بود، از حالا دیگر ممکن شده‌اند. و گوشه مغازه‌اش را نشان می‌دهد که گل سرسبدش کالاهایش، قلیان، این روزها روی دست به فروش می‌رود.

قلیان‌ها روی قفسه‌ای که تمام عرض دیوار را تا انتهای مغازه پر می‌کند، ویترین‌های مغازه را اشغال کرده‌اند و در پایین آنها لوازم تزئینی و جعبه‌های توتون و تنباکوی قلیان قرار گرفته‌اند.

UN report: 20,000-30,000 ISIL fighters left in Iraq and Syria | ISIL/ISIS  News | Al Jazeera

کمی دورتر در یکی از مغازه‌ها یک راننده تاکسی می‌گوید که به جرم استعمال دخانیات دو بار در ملأعام تازیانه خورده است، اما نمی‌تواند اعتیادش را ترک کند.

یک نوجوان پانزده ساله تعریف می‌کند که چطور به جرم فروش سیگار او و پدرش را به یکی از زندان‌های داعش برده‌اند و در سلولی انداخته‌اند که از آنجا جیغ و فریاد زیر شکنجه زندانیان دیگر را می‌شنیدند. جلوی چشمان او و پدرش، مردی را چنان سوزاندند که جان داد.

علیرغم همه اینها، آنها دوباره به «خلاف» کوچکشان روی آورده‌اند، چون خرده‌فروشی در خیابان تنها راه امرار معاش خانواده آنهاست.

زمان حکومت داعش بر موصل، افراد سیگاری و قلیانی نه تنها می‌بایست شلاق خوردن در ملأعام را تحمل می‌کردند، که همچنین باید دخانیات را با قیمت بسیار بالا در بازار سیاه تهیه می‌کردند. یک جعبه توتون قلیان  به قیمت ۱۶ هزار دینار (یازده یورو) خرید و فروش می‌شد؛ قیمتی که با توجه به ریسک بالای قاچاق دخانیات و محکومیت به مجازات‌های دردناک موجه بود. حالا عبدل همان جعبه‌ها را به قیمت ۸۵ سنت آمریکا (۸۰ سانتیم یورو) می‌فروشد.

ISIS Is On the Defensive. Is it On the Ropes?

باقی قفسه‌های مغازه عبدل هم پر از کالاهای ممنوعه دوران داعش است، مثل تخته چوبی‌ای که تسبیح‌های رنگی درخشان از آن آویزان‌اند. عبدل به یاد می‌آورد: «یک روز داشتم در حال حرکت اینها را می‌فروختم و یکی از آدم‌های داعش مرا نگه داشت تا بهم بگوید که تسبیح حرام است. تهدیدم کرد که اگر باز هم مرا با تسبیح ببیند با چوب به سرم ضربه خواهد زد. بعد از آن دیگر هرگز با تسبیح از خانه خارج نشدم.» ممنوع کردن کالایی که برای ذکرگویی ساخته شده چنان برای عبدل باورنکردنی است که سرش را حین تعریف کردن تکان می‌دهد.

Islamic State militants parade in Tel Abyad, near Syria’s border with Turkey.

«چون داعش همه چیز را ممنوع کرده بود، زندگی چیزی جز یک کسالت مرگبار نبود.» عبدل چشم‌هایش را به آسمان می‌دوزد و می‌گوید: «با خطر دستگیری و مجازات هیچ کاری نمی‌توانستیم بکنیم. می‌خواستیم از اینجا برویم اما خیلی می‌ترسیدیم.»

ISIS is growing again in Syria. Blame the grim deadlock between the great  powers

عبدل مثل خیلی از دوستانش بیشتر این سه سال را در خانه مانده، در را به روی خود قفل کرده و سعی کرده بود تا از دید و دسترس داعش دور بماند و شناسایی نشود: می‌بایست از دردسر پرهیز می‌کرد و البته مواظب می‌بود تا او را به عضویت داعش در نیاورند.

«یک روز یکی از اعضای مراکشی داعش مرا صدا کرد و گفت تو که سن خوبی هستی، چرا به ما نمی‌پیوندی؟ بیاعضوبشو-بهش گفتم که پدرم نمی‌گذارد و دو پا داشتم و دو پای دیگر هم قرض کردم تا از دستشان فرار کنم.»

چند هفته بعدتر دوباره همان پیکارجوی داعش پیدایش کرد. از اینکه نمی‌توانست از ساکنان این شهربراحتی  عضوگیری کند، شکایت داشت و از عبدل پرسید: «چرا هیچ کس نمی‌خواهد جهاد کند؟ چرا همه در خانه‌هایتان قایم شده‌اید؟» عبدل تعریف می‌کند که سکوت کرده بود و حواسش بود نگاهش به کف زمین ثابت بماند و به نگاه او گره نخورد تا اینکه صدای دور شدن قدم‌های پیکارجو را شنید که می‌گفت: «شرم‌آور است!»

بعد از این اتفاق عبدل جز در موارد واقعا اضطراری دیگر خانه‌اش را ترک نکرد. در طی تمام این سال‌ها مردم ازبست نشینی در خانه خسته بودند، تا جایی که از سرملال  تعدادی انگشت‌شمار از دوستان عبدل به داعش پیوستند.

Islamic State calls to attack Saudi Arabia over Israel's deals with UAE,  Bahrain | The Times of Israel

«یکی از دوستانم رفت عضو آنها شد چون دوست داشت اسلحه به دست بگیرد. فکر می‌کرد می‌تواند با ادای رمبو را درآوردن بقیه را تحت تأثیر قرار دهد.» عبدل با تأسف می‌گوید که حقوق ماهانه ۵۰ دلاری دوستش جز غرامت ناچیزی برای یک زندگی پر از کشتار و خشونت نیست.

زندگی‌ای کوتاه‌مدت؛ این جوان هم مانند دیگر پیکارجویان داعش در حال خوردن صبحانه در حمله‌ای هوایی در حومه موصل غربی کشته شد.

تمام خاطراتی که عبدل از زندگی در دوران داعش دارد شوم و وحشتناک‌اند. «داعش هزاران نفر را به معنای واقعی کلمه در موصل کشت، هر وسیله‌ای هم مجاز بود: یا مردم را خنجر می‌زدند یا با تانک به جمعیت شلیک می‌کردند، هر چیزی. این نوع تفریح‌ها حسابی سرشان را گرم می‌کرد. مردم هم به این چیزها عادت کرده‌اند و به شکلی رایج و معمول از سرگرمی بدل شده است.»

تشدید وحشی‌گری داعش همزمان با پیشروی نیروهای عراقی در موصل

«خیلی از ساکنان شهر به تماشای مراسم اعدام می‌رفتند. من نمی‌خواستم بروم، اما گاهی اوقات آدم نمی‌تواند جلوی خودش را بگیرد که نگاه نکند، چون داعش تلویزیون‌های عظیم در خیابان نصب کرده‌ بود که پشت سر هم فیلم اعدام‌های محلی را پخش می‌کردند.»

Al Qaeda Reaps Rewards of U.S. Policy Failures on Syria | Middle East  Institute

خانواده عبدل یک ماه پیش از الجدیده فرار کردند، درست همزمان با  بدترین لحظات نبرد آزادسازی شهر که صدها شهروند در طی آن کشته شدند. «حملات هوایی و تک‌تیراندازهای داعش هم جان قربانیان زیادی را گرفتند و هم ساختمان‌های پرشماری را ویران کردند.»

در ماه می‌ ایالات متحده اعلام کرد که حمله هوایی تاریخ ۱۷ مارس علیه دو پیکارجوی داعش، باعث کشته شدن حداقل ۱۰۵ شهروند شد که در پناه خانه‌ای پنهان شده بودند. ساکنان موصل می‌گویند حملات هوایی باعث مرگ بسیاری دیگر از  شهروندان نیز شد.

عبدل جلوی مغازه‌اش، غرفه‌ای از تزئینات تلفن موبایل با رنگ‌های شاد و متنوع چیده است. زمان داعش تلفن موبایل ممنوع بود و اگر کسی را  حتی با یک سیم کارت دستگیر می‌کردند، اعدام او به جرم جاسوسی بسیار محتمل بود.

عبدل در حالی که به یکی از مشتریانش رسیدگی می‌کند به ما از برنامه‌های آینده‌اش می‌گوید: «می‌خواهم دکتر شوم، اما احتمال هم دارد که به ارتش بروم. می‌خواهم درسم را ادامه بدهم، اما فقط چند مدرسه دوباره باز شده‌اند و  آنها هم بیشتر از گنجایششان  (۶۵ دانش‌آموز در هر کلاس) ثبت نام کرده‌اند. با خودم فکر کردم کمی صبر کنم و این مدت بیشتر به مغازه‌ام برسم.»

ساکنان موصل‌ تلاش می‌کنند دوباره زندگیشان را از سر گیرند، اما بزرگ‌ترین ترسشان این چشم‌انداز است که داعش دوباره شهر را در دست بگیرد.

عبدل اعتراف می‌کند که برای هر یک از اعضای خانواده‌اش چمدان کوچکی آماده کرده، و همه‌شان آماده‌اند با شنیدن کوچک‌ترین شایعه بازگشت داعش دوباره پا به فرار بگذارند./۲۷ شهریور ۱۳۹۶

ISIS has less than 10,000 militants in Mosul,... | Rudaw.net

زندگی درحکومت داعش

مردم در «پایتخت خلافت داعش» چطور زندگی می‌کنند؟

مسجد النوری محلی است که ابوبکر البغدادی در سال 2014 خلافت خود خوانده خود را در آن اعلام کرد.

از چند ماه پیش تا حالا، موصل و برخی دیگر شهرهای عراق دارند زندگی متفاوتی را تجربه می کنند، چراکه حالا در دست داعش افتاده و بخشی از خلافت داعشی شده اند. پرچم های سیاه داعش در هر گوشه ی شهر دیده می شود. حتی دیوار خانه ها و هتل ها و مؤسسات و مراکز نظامی و ماشین ها هم به رنگ پرچم داعش سیاه شده اند. خبرنگار روزنامه ی الحیات، حدودا ۳ ماه پیش سفری داشته به موصل و گزارشی دست اول از این شهر ماتم زده نقل کرده و در آن نوشته است:

سالم، یکی از ساکنین موصل، برایم تعریف می کند که چطور هزاران نفر از نیروهای داعش در ژوئن سال گذشته وارد شهر شدند؛ با چهره های پوشیده و سلاح به دست در همه ی خیابان ها مستقر شدند. داعش از هر کسی که ارتباطی با نظام عراق داشت (حال چه نظامی بود و چه در یکی از بخش های دولتی کار می کرد) خواست به مسجد یا یکی از مراکز داعش برود و «توبه» خود را علنا اعلام کند. افراد جمع شدند، و متن توبه ای که یکی از افراد داعشی می خواند را یکصدا و با هم تکرار نمودند: «من از آن عمل کفر آمیزی که در آن بودم، اعلام برائت می کنم و شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست و محمد، پیام آور اوست.»

یکی از جوانان موصلی تعریف می کند که نیروهای داعش یک افسر اطلاعاتی عراقی که توبه نکرده بود را دستگیر کردند و او را مجبور کردند که قبرش را خودش حفر کند و بعد با شلیک گلوله او را به قتل رساندند.

گشتی های داعش در همه ی شهر می چرخند و از مردم می خواهند که هر پرچمی جز پرچم داعش را پایین بیاورند.

چند نفری از نیروهای داعش در مقابل مردم می ایستند، یکی شان برای اطمینان دادن به مردم می گوید: «ما برادران شماییم، از چندین کشور مختلف به اینجا آمده ایم برای یاری شما، و زدودن کفر، و در هم شکستن شرک، و ارساء دین در جامعه.»

How ISIS Managed to Take Mosul

داعش اعلام کرده کسی حق ندارد سیگار بکشد. قلیان‌ها را ضبط کرده و قهوه خانه هایی که محل کشیدن قلیان بود را بسته و به هر کس که مرتکب این گناه شود هشدار داده است.

ISIS holds military parade in Mosul | FDD's Long War Journal

داعش از پزشکان مرد متخصص زنان خواسته کارشان را تعطیل کنند و همین موجب شده که ازدحام شدیدی جلوی مطب های پزشکان زن ایجاد شود چراکه تعداد پزشکان زن به اندازه کافی نیست.

سالم می گوید داعش برگه ای به فروشندگان لباس های زنانه داده و در آن ذکر کرده: «مردان حق ندارند چیزی که به زنان مربوط است بفروشند (چه لباس چه لوازم آرایش).

تبلیغاتی که ربطی به زنان داشته باشد و استفاده از مانکن هایی که به شکل بدن زنان تولید شده اند هم ممنوع است. داعش همه ی آرایشگاه های زنانه را هم تعطیل کرده؛ تراشیدن ریش را هم برای مردان ممنوع اعلام نموده است.

داعش برای نشر تفکراتش از پخش رایگان کتابچه بین مردم استفاده می کند. در این کتابچه ها تفکرات و عقاید «دولت اسلامی» درج شده است. گذشته از این روش، داعش از دروس و سخنرانی هایی که در مدارس و خانه ها و مراکز «ارشادی» انجام می گیرد هم سود می برد.

ابواحمد یکی از اهالی داعش است که از سالیان دراز بر اقامه نماز به جماعت در مسجد مواظبت داشته است. می گوید: تا به حال با چنین صحنه ایی مواجه نبوده ایم. مساجد [در هر نماز] پر از جمعیت می شود، انگار که نماز جمعه است. دلیل این مسئله آن است که داعش به فروشندگان دستور داده است در ساعات نماز محل کسبشان را تعطیل کنند و برای خواندن نماز به مسجد بروند. هر کس هم بدون عذر، برای نماز به مسجد نرود مجازات می شود، حالا یا شلاق می خورد، یا جریمه ی مالی می شود و یا مغازه اش را می بندند.

اما چیزی که برای مردم موصل غافلگیر کننده بوده، انفجار مرقد یونس پیامبر و شیث پیامبر (علیهما السلام) و مراقد برخی از اولیای الهی است. این اماکن از ابنیه ی تاریخی و همچنین از نمادهای دینی منطقه محسوب می شدند و مردم موصل در روزهای عید برای زیارت به این اماکن مشرف می شدند. یکی از مصاحبه شوندگان صدایش را می آورد پایین و با احتیاط کنار گوش ما با صدای خیلی آرام می گوید: «اینها چطور جرئت کردند حرمت انبیا و اولیا را بشکنند؟ چطور مقابر آن ها را منفجر می کنند و توهین می کنند؟»
هنگام انفجار، یکی از نیروهای داعش فریاد می زده: «این ها نمادهای کفر بود و فقط مرتدانی به آنجا می رفتند که به خدا مشرک بودند و به مخلوقات متوسل می شدند.»

پیرمردی از اهالی موصل دستش را بالا می آورد و می گوید: «لا حول و لا قوة الا بالله. آیا ما این همه سال کافر بوده ایم؟ نکند این ها آمده اند و برای ما دین جدیدی آورده اند. آیا همه ی فقهای ما تا الان چیزی از دین نمی فهمیدند؟ آیا قدم اول برپا کردن دین تخریب مقابر و زیارتگاه های صالحان است یا آنکه قدم اول آن است که باید مردم را از جهل و ظلم و فقر نجات داد؟»

مردم عراق دچار نوعی شوک فرهنگی شده اند: داعش دارد به هویت فکری شان تعدی می کند و بخشی از میراث تاریخی آنان را از بین می برد.

در ماه رمضان امسال، داعش برپایی «دولت خلافت» را اعلام کرد. برخی از نیروهایش که از کشورهای حاشیه خلیج فارس و آسیای میانه به داعش پیوسته بودند، پس از این ماجرا به میدان های شهر آمده و گذرنامه ها و اوراق هویتی خود را پاره کرده و آتش زدند.

این نیروها با اعلام برائت از کشورهای «طواغیت» اعلام کردند که مرزهای «سایکس پیکو» [که پس از جنگ جهانی اول، مرزهای کشورهای عربی ایجاد شده از فروپاشی عثمانی را تعیین کرد] را به رسمیت نمی شناسند و بر بیعت خود با «خلیفه» ابراهیم عواد البدری معروف به ابوبکر البغدادی تأکید می کنند.

عید فطر امسال هم به سراغ مردم موصل آمد، اما این بار چهره ها تغییر کرده و حال و هوای مردم دگرگون شده بود. ابوثائر (از اهالی موصل) خیلی به یاد همسایه ی سابق و مسیحی اش ابووسیم می افتد و غصه می خورد: «از بیست سال پیش تا به حال، هر عید فطر خودش و همسرش به منزل ما می آمدند. بچه هایش با بچه های ما بازی می کردند و طوری بود که عید ما عید آنها هم بود. ما هم در اعیاد آنها برای تبریک به منزل آنها می رفتیم. با آنها گوشت می خوردیم و شب آغاز سال نو را با هم به شب نشینی بیدار می ماندیم. صریحا بگویم امسال اصلا مزه عید را حس نمی کنم. بچه ها هم سراغ دوستان مسیحی شان را می گیرند که با هم بازی کنند.»

ابوثائر ادامه می دهد: «داعش، سیستم زندگی ما را به هم زد. ما از وقتی به دنیا آمده بودیم عادت داشتیم روزهای عید به زیارت اهل قبور برویم. ولی امسال عید ناگهان دیدیم که چند نفری از نیروهای سازمان جلوی مقبره ها ایستاده اند و مردم را مجبور می کنند به خانه هایشان بازگردند و مدعی اند این رفتن به زیارت اهل قبور در روزهای عید یک «سنت سیئة» است و باید از شر آن خلاص شد.»

 دانشکده هنر، دانشگاه موصل

از یک استاد دانشگاه اهل موصل درباره ی نحوه ی تعامل داعش با عشایر پرسیدم و گفتم آیا داعش از تجربه های سابقش درس گرفته است؟ این استاد موصلی، جوابهایی داد که تا حدی با جواب مردم عادی متفاوت بود:
«به نظر می رسد نیروهای سازمان به نسبتِ قبل بیشتر آگاه شده اند چون سازمان تلاش دارد در کشتن اعضای گروه های مخالف نظام که با او از نظر فکری مخالفند خیلی اسراف به خرج ندهد. مثلا برخی میانجی ها توانستند درگیری های مسلحانه ای که بین داعش و ارتش نقشبندیة [بازمانده های نظام بعث و همکار داعش در تصرف موصل] به وجود آمده بود را جمع و جور کنند. ضمنا داعش دیگر در وحشی گری و قتل و اجرای حدود و عمل به شریعت، مثل سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ افراط به خرج نمی دهد. گذشته از این، داعش حتی با برخی از عشایری که طرفدار نظام بودند هم وارد گفتگو و هماهنگی شده (مثلا عشیره ی البومحل و عشیره ی الجغایفة). میزان هماهنگی اش با گروه های مسلح مخالف حکومت عراق هم به طرز واضحی افزایش پیدا کرده است، مثلا رهبران داعش از پیشروی در مناطقی که «منطقه نفوذ» و پایگاه عشایر معروف عراقی به شمار می رود اجتناب می کنند.

داعش در مدیریت زندگی مردم هم با «شورای غیرنظامی» [که پس از تصرف موصل تشکیل شد] همکاری می کند و دیگر گروه های مسلح موصل را به زور مجبور به بیعت نمی کند. مردم را هم مجبور نمی کند که پرچم دولت اسلامی را نصب کنند. داعش به خوبی از ماهیت و جوهره ی عشایری جمعه ی عراق (که با ماهیت و جوهر جامعه ی سوریه متفاوت است) آگاهی دارد.»

روایت های اهالی موصل تأکید دارند که داعش از اینکه مردم از اطرافش پراکنده شوند می ترسد، خصوصا که تعداد نیروهای داعش در موصل به نسبت نیروهای «بعث» و رزمندگان «عشایر» بسیار کمتر است. داعش از این هم می ترسد که عشایر عراقی «صحوات» [گروه های عشایری سنی ضد تکفیری ها] جدیدی ضدش به راه بیندازند. به راه افتادن این صحوات خواسته ی حکام سابق موصل از قبیل اثیل النجیفی است. به همین دلیل به نظر می رسد که عشایر عراقی [فعلا] برای داعش خط قرمز باشند.

روایتی جدید تر از موصلی تحت تصرف داعش
آنچه خواندیم روایتی دست اول بود از موصل تحت تصرف داعش در سه چهار ماه گذشته. اما ظاهرا داعش با تسلط بیشتر بر شهر، رویه اش را از آنچه در آن روزها عملی می کرد تندتر کرده است. خبرنگار روزنامه ی لبنانی النهار چند هفته پیش موفق شد با برقراری ارتباط با یک جوان موصلی با نام مستعار «ذنون» گزارشی جدید تر تهیه نماید. در گزارش او آمده است:

ذنون"معلم" ۲۵ ساله و مجرد
وی که در بخش فقیر نشین شهر زندگی می کند. پیش از این معلم بود ولی چون مدرسه اش در استان نینوی به دست نیروهای پیشمرگه افتاده و تبدیل به میدان نبرد شد، خود به خود کارش را از دست داد و الان به عنوان محافظ شبکه اینترنت در یک شرکت کار می کند. ذنون می گوید نیروهای پیشمرگه به اعراب اجازه ندادند به شهرهایی در نینوی که توسط پیشمرگه های آزاد شده بازگردند.
روزت را چطور می گذرانی؟
می گوید: «ساعت ده صبح بیدار می شوم. به سمت محل کارم می روم و در مسیر، از بازار شهر می گذرم. بعد از کار با رفقا، بیرون یا در منزل قرار می گذاریم. بعد برمی گردم منزل. این تقریبا هر روز تکرار می شود. گاهی هم با رفقا بازی کامپیوتری می کنیم.
 چرا نمی روید به کافه و رستوران؟
مشهد عام للعاصمة بغداد. أرشیف
توضیح می دهد: «نشستن در کافه و رستوران مسئله ی پیچیده ای شده. کسی حق ندارد سیگار بکشد چون ممنوع است. البته اگر ببینند سیگار می کشی سرت را نمی برند. پاکت سیگارت را می گیرند و می گویند برای خدا سیگار را ترک کن. این رفتار نیروهای معمولی شان است. اما اگر از نیروهای دیگری از داعش باشند، جریمه ات می کنند. البته جریمه به نسبت اینکه خودت سیگار بکشی یا اینکه فروشنده باشی فرق می کند.»آیا فرقی بین نیروهای عادی و آنها وجود دارد؟می گوید: «در موصل، داعش ارتش دارد و پلیس و پلیس راهنمایی و رانندگی اسلامی. نیروهای شبه رسمی هم هستند ولی نمی دانم اسمشان چیست. پلیس اقتصادی هم هست. اما آنها، مردان مسلح به سلاح کمری اند که در خیابان ها و بازارها می گردند. اکثر نیروهای این دیوان تازه جذب داعش شده اند و اهالی روستاها و مناطق حاشیه شهر موصل اند. اینها اساسا افراد گستاخ و متکبری هستند که مثل ارتش عراق با خشونت برخورد می کنند. در بینشان کرد و ترکمان و عرب و خارجی و حتی برخی ایزدی هایی که اعلام اسلام کرده اند، هم وجود دارد. لباس نظامی می پوشند و برخی هاشیان هم لباس افغانی به تن می کنند.»ذنون می گوید: «یک بار هم به سمتمان تیراندازی شد. برای مان کمین گذاشتند و با فریاد شروع به تیراندازی کردند. اما وقتی فهمیدند چند نفر آدم عادی هستیم ولمان کردند. از ما عذرخواهی کردند. مدام عذرخواهی شان را تکرار می کردند. آدم باید حواسش را خیلی جمع کند.. اگر [به عنوان یک فرد سنی] مرتکب خطا شوی، می گویند می بخشیمت. اما به «روافض» (اصطلاحی که داعش برای شیعه به کار می برد) سرسوزنی رحم نمی کنند.»از ذنون خواستم از برداشت عمومی مردم موصل برایم بگوید. گفت: «مردم قطعا راضی نیستند، چون زندگی‌شان در معرض انقراض است.» سپس یک ضرب المثل محلی به کار می‌برد به این معنی که هر لحظه شایعه‌ی تازه ای به جان اهالی می‌افتد. ذنون ادامه می‌دهد: «همه‌ی کارهای ساخت و ساز تقریبا متوقف است.
قیمت یک لیتر بنزین خوب به ۱۷۰۰ دینار می‌رسد (درحالیکه در بغداد ۴۵۰ دینار است).

قیمت یک لیترِ سوری هم حدود ۱۰۰۰ دینار است. یک کپسول گاز ۳۸ هزار دینار شده است (در حالیکه در بغداد ۸ هزار دینار قیمت دارد). از حدود یک ماه پیش [از زمان مصاحبه] دیگر برق تولید داخل نداریم و مردم از موتور برق برای تولید برق استفاده می‌کنند. یک موتور برق را به مدت ۹ ساعت و به قیمت ۷ هزار [دینار]برای هر آمپر استفاده می‌کنند. اگر کسی هم برای شب برق بخواهد، قیمت هر آمپر در شب می‌شود ۱۷ هزار دینار. آب هم فقط هر دو روز یک بار وصل می‌شود. اما قیمت غذا پایین است و قیمت گوشت پایین آمده. در شهر غذافروشی‌های متعدد هست، همینطور سبزی و میوه فروشی. دلیلش هم بالا رفتن تعداد مهاجرین و پایین آمدن فرصت‌های شغلی است.

فروشنده‌ی دست فروش بنزین هم زیاد شده. یک دستگاه پمپ بنزین می‌خرند، آن را پشت اتاقک کوچکی که به ماشینشان متصل شود نصب می‌کنند و راه می‌افتند و بنزین می‌فروشند.»

ذنون اضافه می‌کند: «لطفا حتما این را بنویس که من نمی‌توانم همه‌ی جوانب زندگی را برایتان شرح دهم. چون در هر وقتی چیزی اضافه می‌شود و چیزی کم می‌شود.»

آیا پایین آمدن قیمت گوشت به دلیل «غنایم»ی است که به دست دولت اسلامی"داعش" افتاده؟ 
می‌گوید: «در ابتدا دولت اسلامی غنائم را سر برید و گوشتشان را فروخت. بعد یک کشتارگاه راه انداخت و کشتار دام منحصر شد به همانجا. گوشت‌فروش‌ها هم فقط می توانند از آنجا گوشت بخرند و به مردم بفروشند. یکی از دلایل پایین آمدن قیمت گوشت، گله‌هایی است که از سوریه به عراق آورده‌اند و اینکه صادرات چهارپایان از مناطق تحت نفوذ دولت اسلامی به خارج ممنوع شده است.»

اما دولت اسلامی غیر از سیگار، دیگر چه «ممنوعات»ی در فهرستش دارد؟

ذنون موصلی در جواب می‌گوید که دولت اسلامی، اجازه‌ی بازی دومینو و فروش بازی‌های کامپیوتری را نمی دهد. قلیان و سی‌دی‌های فیلم و بازی و مغازه‌های کافی نت هم ممنوع و تعطیل شده است.
اصلاح موی سر با «خط انداختن» هم در پیرایشگاه‌ها ممنوع شده است.

بستن مغازه‌ها، موقع نماز هم اجباری است. تماس هم ممنوع است. سفر هم همینطور. فهرست ممنوعاتشان هم به صورت مستمر در حال به روزرسانی است!

 اوضاع جشن‌های عروسی در موصل چطور است؟ می‌خندد و می‌گوید: «در موصلی چیزی بیشتر از جشن عروسی پیدا نمی‌شود!»

اما چطور ممکن است؟ باز می‌خندد و می‌گوید که هزینه‌های ازدواج به پایین‌ترین حدش در سالیان گذشته رسیده چراکه نمی‌شود جشن عروسی [آنچنانی] و قبلش حنابندان گرفت. به عروس و داماد هم اجازه ی گرفتن عکس در آتلیه داده نمی‌شود. هزینه‌ها منحصر شده به یک ماشین عروس و یک وعده شام در رستوران. غذا هم که گفتم به صورت کلی قیمتش کاهش پیدا کرده و هزینه‌اش اساسا مربوط است به قیمت کپسول گاز.

پس چرا  زن می گیرید؟
می‌خندد و می‌گوید: «الان به ازدواج فکر نمی‌کنم. برای آینده آرزوها و طرح‌هایی دارم که فعلا عقب ‌افتاده‌اند.»

زنان چگونه زندگی می کنند؟ 
پاسخ داد که زنان روبنده می‌زنند، ولی پیرزنان در روبنده زدن فریب‌کاری می‌کنند و کسی هم کاری ‌ندارد. یک مدت داعش به صورت مستقیم با زنان برخورد می‌کردند ولی این باعث به وجود آمدن مشکلاتی با اهالی شد به همین دلیل الان داعش فقط با مردان صحبت می‌کنند و آنها خودشان مسئله را با زنانشان مطرح می‌کنند.

اکثر نیروهای داعش از جوانانی هستند که سنشان بیشتر از بیست سال نیست. البته برخی‌هایشان هم سنشان بالاست و از اهالی موصل‌اند.»

 آیا هنوز خانواده‌ها برای گذراندن اوقات فراغت به پیک نیک می‌روند؟ 
جواب می‌دهد که بیش از شصت درصد افراد، دیگر چنین کاری نمی‌کنند چون از شایعات در هراسند: «شایعات، ما را زیر آتش گرفته است. می‌گویند داعش می‌خواهد جوانان را برای عضویت در ارتشش جذب کند. می‌گویند حمله‌ی ارتش [حکومت عراق] به شهر به زودی شروع می‌شود. تا الان که جذب اجباری نیرو به ارتش داعش وجود نداشته است، ولی نگرانیم که این شایعه تبدیل به حقیقت شود. این درحالی است که داعش پیوستن افراد داوطلب به خود را هم نمی‌پذیرد مگر با ضمانت دو نفر دیگر.»

یکی از دلایلی که باعث شده مردم برای پیک‌نیک بیرون نیایند، شایعه‌ای است که می‌گوید نیروهای دولت اسلامی، کارتهای شناسایی افراد را پاره می‌کنند و درخواست می‌کنند که آن را تبدیل کنند به کارتهای شناسایی اسلامی. مردم وحشتزده شده‌اند و جلوی دفترهای اسناد رسمی تجمع کرده‌اند که چند نسخه ‌اضافی از اوراق شناسایی‌شان تهیه کنند.

 اوضاع آموزشی  مدارس ودانشگاه ها شهر موصل چگونه است؟

 گفت: «کار مدارس داخل شهر و نواحی تابعه آن تا مقطع پیش‌دانشگاهی ادامه دارد. ولی دانشگاه‌ها تعطیل‌اند. داعش مدام روش‌های تدریس را تغییر می‌دهد و اوضاع هنوز ثبات ندارد.» خدمات شهرداری هم در حد ضعیفی ادامه دارد و شب‌ها شروع می‌شود.

مقر گروه‌های مسلح کجاست؟

ذنون می‌گوید: «مستمرا مقرشان تغییر می‌کند ولی برخی پاسگاه‌های ثابت در خیابان‌ها وجود دارد. دائما از طریق مساجد مردم را به جهاد تشویق می‌کنند. معتقدند ما کوتاهی کرده‌ایم. اگر هم شکست نظامی بخورند ما را مقصرش می‌شمرند.»


به اهالی اجازه داده می‌شود از شهر بیرون بروند؟

ذنون می‌گوید: «این کار الان ممنوع است.

«کجا می‌توانیم برویم؟ جوان‌ها حق ندارند شهر را ترک کنند. دو ماه پیش به افراد مسن اجازه دادند به بغداد بروند و کارهای بازنشستگی‌شان را تکمیل کنند. ولی گفته می‌شود رفتن به سوریه این روزها مجاز است.»

«مردم شهر معتقدند که به گروگان گرفته شده‌اند. برخی از مردم می‌گویند اگر ارتش عراق به شهر حمله کند، داعش همه‌ی گروگان‌ها را با خودش به رقه‌ی سوریه می‌برد. همه‌ی عالم ایستاد‌ه‌اند و فقط ما را تماشا می‌کنند. می‌توانم بگویم که مردم موصل خواستار بازگشت سیطره‌ی حکومتند. ولی بسیاری از اهالی روستاها این را نمی‌خواهند. البته می‌توانم بگویم ۷۰ درصد ساکنین مطمئنند که سیطره‌ی حکومت بازخواهد گشت چون چیزی که در موصل در جریان است پذیرفتنی نیست و همه آن را رد می‌کنند. البته همه از این هم مطمئن‌اند چیزی که در آینده رخ خواهد داد، حتما جنگ خواهد بود.»

چه چیزی بیش از همه اعصابت را خرد می‌کند؟

جواب می‌دهد: «خطبه‌های نماز جمعه  و تصمیم‌های نو به نوی دولت اسلامی. در هر خطبه، در هر ثانیه بیست تا شایعه درمی‌آید!

 موصلی‌ها چه نظری درباره‌ی «خلیفه» ابوبکر البغدادی دارند؟

جواب می‌دهد: «اهالی موصل اساسا افراد متدینی هستند. وقتی هم ندارند که به ابوبکر البغدادی فکر کنند. هر کس فقط در فکر این است چطور گلیم خودش را از آب بکشد. حکومتمان خیلی حقیر است و ما را به باد هوا فروخت. اگر حکومت با مردم تناسب داشت، آن وقت دولت اسلامی «خوردن داروی اضافی» حساب می‌آمد. اهالی موصل از هیچ کدام از این دو خوششان نمی‌آید. گاه‌گاهی راجع به مقاومت و بمب‌گذاری [ضد نیروهای داعش] چیزهایی می‌شنویم. گروه‌هایی هستند که آماده‌اند ولی به صورت مسلحانه فعالیت نمی‌کنند و منتظر لحظه‌ی مناسب‌اند.»/دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۳الف
***
پایان دولت داعش درموصل

"حیدر العبادی" در صحفه شخصی خود در شبکه اجتماعی توئیتر از پایان گروه تروریستی داعش در عراق خبر داد.

وی در پیامی نوشت: اقدام داعش در منفجر کردن مسجد النوری و مناره الحدباء و بازگشت آنها به دامان وطن توسط نیروهای عراقی طی ساعات گذشته، پایان دولت باطل داعش را اعلام کرده است.

العبادی یعلن انطلاق عملیات تحریر الموصل

حیدر العبادی نخست وزیر عراق گفت پس از آزادسازی مسجد جامع النوری داعش سقوط کرد.

نخست وزیر عراق در ادامه پیام خود نوشت:همچنان به تعقیب داعشی‌ها خواهیم پرداخت تا آخرین نفر آنها یا آنها را از بین می‌بریم یا اسیر می‌کنیم.

ساعاتی پیش عبدالامیر رشیدیارالله فرماندهی عملیات آزادسازی نینوا گفت که نیروهای مبارزه با تروریسم این کشور، مسجد النوری، گلدسته الحدباء و السرجخانه در موصل قدیم را آزاد کردند.

مسجد النوری محلی است که ابوبکر البغدادی در سال 2014 خلافت خود خوانده خود را در آن اعلام کرد.

عملیات آزادسازی موصل، پایتخت خودخوانده گروه تروریستی داعش در عراق، از 26 مهر 1395 و با مشارکت ده‌ها هزار تن از نیروهای ارتش و پلیس عراق و با همراهی نیروهای داوطلب مردمی و پیشمرگه کُرد آغاز شد و نیروهای عراقی بعد از حدود 100 روز شرق موصل را به‌طور کامل آزاد کردند.

نیروهای عراقی عملیات آزادسازی بخش غربی موصل را از یکم اسفند 1395 شروع کردند و این عملیات همچنان ادامه دارد.

گروه تروریستی داعش سحرگاه روز بیستم خرداد (10 ژوئن) سال 1393 به موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق واقع در 400 کیلومتری بغداد پایتخت این کشور حمله کرد و این شهر را به تصرف خود درآورد./۸ تیر ۱۳۹۶تسنیم

العبادی یؤکد أن تنظیم داعش انتهى عسکریا فی العراق - تایمز أوف إسرائیل

موصل آزادشد

وزارت دفاع عراق با صدور بیانیه ای ضمن اعلام اینکه دیگر هیچ منطقه ای در موصل تحت اشغال داعش نیست، تأکید کرد: وجود داعش در عراق برای همیشه پایان یافت.

  دیگر هیچ منطقه ای در موصل تحت اشغال داعش نیست.

دراین بیانیه آمده : وجود داعش در عراق برای همیشه پایان یافت.

در همین حال، تلویزیون عراق نیز از پایان رسمی خلافت خودخوانده داعش در موصل خبر داد.

تلویزیون عراق همچنین اعلام کرد: این مسأله به معنای پایان درگیری ها در موصل نیست.

تلویزیون عراق پس از آن، این خبر را اعلام کرد که نیروهای عراقی بر مسجد جامع نوری مسلط شدند.

تلویزیون عراق همچنین اعلام کرد که پرچم این کشور بر فراز ساختمان های بخش قدیمی موصل به اهتزاز درآمده است.

فرماندهی پلیس فدرال عراق اعلام کرد: ۳۷ زن و کودک که در اسارت عناصر تکفیری در منطقه "باب جدید" موصل قدیم بودند، آزاد شدند.

از سوی دیگر، فرماندهی عملیات مشترک عراق اعلام کرد: جنگنده‌های ارتش عراق، به بمباران فشرده مواضع باقیمانده داعش در موصل قدیم پرداختند.

فرماندهی عملیات مشترک تأکید کرد: ارتش عراق اکنون و پس از آزادسازی موصل، به‌سمت تلعفر و الحویجة حرکت می‌کند.

نیروهای پیشمرگه نیز به اعلام خبر آزادسازی موصل از تصرف داعش توسط وزارت دفاع عراق واکنش نشان داد.

علم تنظیم الدولة الإسلامیة مرفوعا فی مسجد النوری الکبیر فی الموصل بعد سیطرة التنظیم علیها - أسوشیتدبرس

نیروهای پیشمرگه اعلام کردند که داعش هنوز در بخش‌هایی از خاک عراق حضور دارد و همچنان تهدیدی برای شهر کرکوک است.

سازمان مبارزه با تروریسم عراق نیز در بیانیه ای اعلام کرد: حدود ۲۰۰ تروریست داعش همچنان در محله موصل القدیمه حضور دارند.

المیادین نیز اعلام کرد که نیروهای عراقی عناصر باقی‌مانده داعش را در «موصل قدیم» محاصره کرده‌اند،درگیریها ادامه دارد./پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۶خبرگزاری مهر

بدینسان، شهر تاریخی موصل بار دیگر به قلمرو حاکمیت دولت عراق بازگشت. موصل، سومین شهر بزرگ عراق (پس از بغداد و بصره)، در سه‌شنبه ۱۰ ژوئن ۲۰۱۴/ ۲۰ خرداد ۱۳۹۳ به تصرف داعش و متحدانش درآمد.

در همین حال خبرگزاری تسنیم گزارش داده است: عبدالامیر رشیدیارالله فرماندهی عملیات آزادسازی نینوا گفت که نیروهای مبارزه با تروریسم این کشور، مسجد النوری، گلدسته الحدباء و السرجخانه در موصل قدیم را آزاد کردند.

مسجد النوری محلی است که ابوبکر البغدادی در سال 2014 خلافت خود خوانده خود را در آن اعلام کرد.

به گزارش العالم، در پی کنترل نیروهای عراقی بر مسجد جامع النوری در موصل، تلویزیون رسمی این کشور از سقوط گروه تروریستی داعش در این شهر خبر داد.

وزارت دفاع عراق نیز اعلام کرد: هیچ منطقه‌ای در موصل برای داعش باقی نمانده است.

"عبدالامیر عبدالرشید یار الله" فرمانده عملیات "قادمون یا نینوی" روز پنج شنبه اعلام کرد که نیروهای سازمان مبارزه با تروریسم عراق مسجد جامع النوری، مناطق الحدباء و السرجخانه را از دست تروریست ها آزاد کرده اند، و پیشروی همچنان ادامه دارد.

قوات تنظیم داعش فی احدى مناطق الموصل لدى دخوله الى المدینة

این در حالی است که شبکه خبری روسیاالیوم نیز گزارش داد که همچنان 5 منطقه در داخل موصل قدیم تحت اشغال داعش است که این مناطق عبارتند از: محله الفاروق الثانیة، بخش‌های از منطقه المیدان، راس الکور، باب جدید و باب الطوب.

حیدر العبادی نخست وزیر و فرمانده کل نیروهای مسلح عراق نیمه شب پنجشنبه در نشست خود با فرماندهان نظامی و امنیتی عملیات "نینوا ما می آییم" در مقر فرماندهی عملیات مشترک، از آنها خواست تا کار نبرد علیه داعش در موصل را یکسره کنند.

سرلشکر رائد شاکر جودت فرمانده پلیس فدرال عراق پیش از این گفته بود که نیروهای پلیس فدرال عناصر داعش را در مربع باقی مانده در محور جنوبی ناحیه قدیمی شهر موصل محاصره کرده اند.

به گزارش المیادین، فاصله بین تروریست‌های داعشی و نیروهای عراقی در موصل قدیم کمتر از یک کیلومتر است.

ارتش عراق بعد از آزادسازی موصل، به سمت تلعفر و الحویجه حرکت خواهد کرد.

عملیات آزادسازی موصل، پایتخت خودخوانده گروه تروریستی داعش در عراق، از 26 مهر 1395 و با مشارکت ده‌ها هزار تن از نیروهای ارتش و پلیس عراق و با همراهی نیروهای داوطلب مردمی و پیشمرگه کُرد آغاز شد و نیروهای عراقی بعد از حدود 100 روز شرق موصل را به‌طور کامل آزاد کردند.

نیروهای عراقی عملیات آزادسازی بخش غربی موصل را از یکم اسفند 1395 شروع کردند و این عملیات همچنان ادامه دارد.

گروه تروریستی داعش سحرگاه روز بیستم خرداد (10 ژوئن) سال 1393 به موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق واقع در 400 کیلومتری بغداد پایتخت این کشور حمله کرد و این شهر را به تصرف خود درآورد./تسنیم

***

  صدها تن از عناصر تروریست داعش، با تراشیدن ریش و عوض کردن لباس، بین مردم موصل زندگی می کنند و مردم از ترس انتقام، آن ها را لو نمی دهند.

مجلۀ «دیلی بست-امریکا» نوشت «سنان الجبوری» از مغازه داران منطقۀ «حی الاندلس» است، این منطقه که در موصل شرقی واقع شده، از ماه ژانویۀ از دست داعش آزاد شده است.
سنان الجبوری که به سبب تحولات منطقه، بیکار شده است، می گوید: دستکم 30 تن از جنگ جویانِ داعش، در حی الاندلس به سر می برند.

«زهیر الجبوری» عضو انتصابی دولت عراق در شورای شهر موصل نیز گفت: صدها تن از جنگ جویان داعش، هنوز در موصل زندگی می کنند و تنها تغییری که کرده اند، آن است که ریش خود را تراشیده و لباس خود را عوض کرده اند.

زهیر الجبوری، سخنگوی «بسیج نینوا» است. بسیج نینوا از سنی هایی تشکیل شده است که در موصل، با داعش جنگیدند.

وی تاکید کرد که عناصر داعش، همچنان در موصل «فعال» هستند و استفاده از عبارت «هسته های خاموش» برای نامیدن آن ها درست نیست، زیرا آن ها فعالند و هر از گاهی مرتکب عملیات تروریستی می شوند.

زهیر الجبوری توضیح داد: همۀ اعضای تشکیلات داعش، جنگ جو نیستند، شماری از آنان فقط اندیشه های داعش را تایید می کنند و با کمک های مالی از آن پشتیبانی می کنند. بنابراین داعش، به عنوان یک سازمان شکست خورد اما به عنوان یک گروه تروریستی هنوز شکست نخورده است.

سنان الجبوری نیز در این خصوص گفت: عناصر داعش، هفتۀ گذشته به یک بازار محلی در موصل شرقی حمله کردند و کمربندهای انفجاری خود را در میان مردم و خریداران منفجر کردند. در همان هفته، 45 تن از این عناصر، به منطقۀ «حی التنک» در بخش غربی موصل حمله کردند و مردم غیرنظامی را کشتند. پیش از آن نیز دو تن از افراد سرشناس موصل شرقی را کشتند و من تهدیدِ عناصر داعش را هر روز در موصل احساس می کنم.

وی افزود: مردم موصل، عناصر داعش را به مسئولان معرفی نمی کنند، زیرا از انتقامجویی این گروه تروریستی بیمناکند. علاوه بر آن، فساد در موصل بیداد می کند و هر یک از جنگ جویان داعش می تواند با پرداخت 200 دلار به یکی از مسئولان، مدارکی به دست بیاورد که ثابت می کند هیچ ارتباطی به داعش ندارد و با داشتن این مدارک می تواند آزادانه در هر کجای عراق بخواهد تردد کند.

زهیر الجبوری نیز در این زمینه گفت: یکی از معضلاتی که در این زمینه وجود دارد آن است که بسیاری از افراد خانواده هایی که یکی از فرزندانشان عضو داعش بوده و کشته شده اند، همچنان به تفکرات داعشی باور دارند و ممکن است این تفکرات را به فرزندان خود نیز منتقل کنند.

زهیر الجبوری پیشنهاد کرد که برای پاکسازی موصل از عناصر داعش، نیروهای باید به جست وجوی منطقه به منطقۀ موصل و گفت وگو با تمام افراد منطقه بپردازند، آن گاه بازداشتگاهی موقت برای نگهداری از افراد مظنون ایجاد کنند و در مدتی محدود اقدام به انتقال این افراد به بازداشتگاه های بغداد کنند تا در آن جا از آن ها بازجویی شود./ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۶ العالم – عراق

***

زندگی در پایتخت داعش

شهر سنی نشین موصل مرکز استان نینوی از سال گذشته و پس از حمله داعش به آن ، مرکز خلافت این گروه در کشور عراق بوده است.

شهر موصل مرکز استان نینوی در شمال عراق طی یکسال گذشته کانون خلافت و مرکز اصلی تجمع نیروهای گروه تروریستی تکفیری داعش در کشور عراق بوده است.
همزمان با حمله داعش به عراق ، مردم موصل از معدود شهروندان عراقی بودند که با "آغوش باز به
 

استقبال عناصر گروه ترویستی داعش رفته و کلید شهر خود را دو دستی تقدیم ابوبکر البغدادی امیر داعش کردند./۱ خرداد ۱۳۹۴ مشرق

ISIS holds military parade in Mosul | FDD's Long War Journal
 
بافت مذهبی شهر موصل را اکثریت اهل سنت و اقلیتهایی از شیعیان و مسیحیان نیز در آن زندگی می کردند. پس از حمله داعش ، بدلیل فشارها و جنایات این گروه تکفیری علیه اقلیتهای دینی ، همه شیعیان و بخش مهمی از مسیحیون موصل ، خانه و کاشانه خود را ترک گفته و به مناطق دیگر عراق مهاجرت کردند.
 
ISIS holds military parade in Mosul | FDD's Long War Journal
 
As Sunni Militants Threaten Its Allies in Baghdad, Iran Weighs Options -  The New York Times
 
عناصر داعش با راهنمایی اهل سنت موصل ، منازل و اموال اقلیتهای دینی را غصب کرده و به مراکز استقرار نیروهای خود تبدیل کردند. هزاران نفر از جوانان و مردان موصلی به داعش پیوسته و در حملات این گروه به مناطق همجوار این شهر که به قتل و غارت و تجاوز به نوامیس شهروندان عراقی همراه بود ، مشارکت فعالی داشته و دارند.
ISIS Will Become More Deadly Before It Dies | RAND
 
زندگی موصل تحت اشغال داعش
 
از مهمترین جنایاتی که داعش علیه مردم مناطق حاشیه ای شهر موصل مرتکب گردید باید به حمله این گروه به شهر عموما شیعه نشین "تلعفر" و شهر کرد نشین سنجار در شمال عراق اشاره کرد که طی آن علاوه بر قتل عام هزاران نفر از مردان این مناطق ، زنان و دختران شیعه و کرد عراقی توسط تروریستهای داعشی به هدف بهره کشی جنسی ربوده شده و در بازارهای خرید و فروش کنیز! در شهر موصل به حراج گذاشته شدند!
 
Assad's fatal strategic mistakes | Opinions | Al Jazeera
 
زندگی موصل تحت اشغال داعش
 
گروه داعش در کنار ارتکاب جنایاتی همچون ذبح ، قطع اعضای بدن ، تیر باران ، به صلیب کشیدن افراد ، انهدام حسینیه ها و تخریب کلیساها و ... ، بطور مرتب با انتشار تصاویری از مناطق تحت سیطره خود از زندگی عادی مردم ساکن در این شهرها گزارشهای تصویری تهیه می کند. هدف از انتشار این تصاویر معرفی مناطق تحت سیطره داعش بعنوان مدینه فاضله ، جذب و ترغیب هواداران این گروه تکفیری به مهاجرت به این مناطق صورت می پذیرد.
 
Weeks of U.S. Strikes Fail to Dislodge ISIS in Iraq - The New York Times
 
زندگی موصل تحت اشغال داعش
 
زندگی موصل تحت اشغال داعش
 
در همین راستا واجد رسانه ای داعش با انتشار تصاویری ، زندگی مردم موصل تحت اشغال این گروه را به نمایش در آورده است.
 
زندگی موصل تحت اشغال داعش
 
Saudi Arabia's offer to fight ISIS in Syria comes with uncertainty
 
داعش درموصل
 
زندگی موصل تحت اشغال داعش
 
Report: ISIS executes woman journalist in Mosul | Rudaw.net
 
 
زندگی موصل تحت اشغال داعش
***
زندگی داعشی هادرموصل

 عناصر تکفیری داعش رادرزمان حاکمیت بیشتر می‌توان در خودروهای گران قیمت و مدل روز در سطح شهر موصل مشاهده کرد، از طرفی ولخرجی و عیاشی‌های آن‌ها نیز در رستورانهای گران قیمت این شهر همزمان باعث برانگیخته شدن حیرت و خشم مردم شده است.

منابع عراقی با انتشار تصاویری از حال و هوای این روزهای اعضای گروه تروریستی داعش در شهر موصل از زندگی آن‌ها در ناز و نعمت فراوان خبر می‌دهند که موجبات برانگیخته شدن خشم مردم این شهر شده است.

Iraq Snapshot: Two Stories of Resistance to the Islamic State in Mosul - EA  WorldView

ولخرجی‌ها و عیاشی‌های فراوان تروریستهای داعش و حضور آن‌ها در منازل گران قیمت و ویلایی شهر در حالی رخ می‌دهد که آن‌ها هدف خود را تشکیل خلافت اسلامی اعلام کرده‌اند و این مسئله باعث حیرت همه ساکنان موصل شده است.

«سلیم احمد» یکی از ساکنان موصل در این باره به الغدپرس می‌گوید: من معتقدم عناصر داعش بهترین دوران خود را از زمان تاسیس این گروه تروریستی می‌گذرانند، آن‌ها پس از ورود به موصل در وضعیت بسیار مرفهی زندگی می‌کنند که فقط ثروتمندان می‌توانند هم رده آن‌ها قرار گیرند.

وی تاکید می‌کند: منزل هیچ مقام سیاسی، قاضی دادگاه و یا شیخ عشیره‌ای در موصل باقی نمانده که اعضای داعش بر آن سیطره پیدا نکرده باشند و از اسباب و اثاثیه گرانبهای آن‌ها برای خود استفاده نکرده باشند.

Might IS, al-Qaida Team Up in Iraq?

همچنین فروشندگان شهر موصل از خریدهای هنگفت و بسیار زیاد اعضای داعش در بازارهای این شهر خبر می‌دهند که از منابع مالی بالایی که در اختیار آنهاست خبر می‌دهد. به گفته آنان اعضای داعش در خریدهای خود از سطح شهر بسیار دست و دل باز بوده و بسیار زیاد نیز اجناس مختلف خریداری می‌کنند.

قرارداد شرکت نفت آرامکو عربستان با داعش

تحلیلگر سیاسی در امان تصریح کرد شرکت نفت آرامکو عربستان سعودی قراردادهایی با گروه تروریستی داعش برای واردات نفت عراق و سوریه به قیمت ناچیز امضا کرده است.

«ناهض حتر» گفت داعش با القاعده و دیگر گروههای تروریستی سلفی تفاوت دارد. داعش از حمایت منطقه‌ای به ویژه نظام‌های خلیج فارس و به طور مشخص عربستان سعودی و به طور کلی سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا و غرب برخوردار است. این گروه همچنین از حمایت شرکت‌های نفتی برخوردار است چرا که داعش کنترل برخی میدان‌های نفتی را در اختیار دارد.

Insurgency | Definition, Examples, Types, & Facts | Britannica

وی درباره سخنان عربستان علیه این گروه، اظهار داشت گفتار و کردار عربستان تفاوت دارد. شرکت‌های نفت به ویژه شرکت نفت آرامکو عربستان نیز از داعش حمایت می‌کنند. این شرکت قراردادهایی با داعش برای واردات نفت عراق و سوریه به قیمت ناچیز امضا کرده است تا نفت‌های خریداری شده از داعش را بفروشد و صادر کند. از سوی دیگر ترکیه نقش لجستیکی، امنیتی و تسلیحاتی مستقیم به ویژه در عراق برای داعش ایفا می‌کند.

بیشترین منابع مالی داعش از طریق کمک کشورهای عربی همسایه عراق، فروش و قاچاق نفت از مناطق تحت سیطره داعش در سوریه و عراق، قاچاق کالاهای مختلف در نقاط مرزی و عملیات گروگان گیری و طلب فدیه برای آزادی گروگان‌ها تامین می‌شود.

Dutch grapple with jihadist threat - BBC News

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:چه کسی نقشه موصل را به داعش داد؟

مردمی که به استقبال داعش رفتنددرزمان تصرف(۲۰خرداد۱۳۹۳)وعضویت موصلی ها دردولت داعش وهمه جورهمکاری(پنهان وآشکارنظامیان وفاداربه صدام وشیوخ موصل) با داعش کردند تا حدی شهربرای داعش امن شد که آن را"پایتخت"حکومت اسلامی عراق وشام اعلام کردند وتحصیلات وفرهنگ براساس آموزه های داعش بوددراین3سال،آیامیتوان باورکرد که "موصل"آزادشده وامن است!؟پس آن مردمی که بازوی داعش بودند،چی شدند،همه که نه کشته شدند ونه فرارکردند،بلکه آنهاباتغییرپوشش درهمان موصل زندگی می کنند وبا همان افکاروعقاید،بقول آن شهروندموصلی(عبدل) که برای همه اعضای خانواده اش چمدان های مخصوص فرار-خریداری کرده بود،بایدهرلحظه درانتظاربرگشت"هجوم"دوبارداعش بود.

انهدام یک تونل در غرب موصل و مرگ 30 داعشی

ISIS links up with al Qaeda unit – DW – 06/25/2014

نیروهای عراقی با انهدام تونلی در غرب موصل، سی تن از عناصر تروریستی داعش را به هلاکت رساندند.

به گزارش صدا و سیما، نیروهای عراقی با انهدام تونلی در روستای «جبکه» در منطقه بعاج واقع در غرب موصل، موفق شدند سی تن از عناصر تروریستی گروه داعش را به هلاکت برسانند./۰۶ اسفند ۱۳۹۶عصرایران

متأسفانه خاطرات تلخ خیانت جنگ نهروان  وجنایت ماجرای کربلا! ودر8سال جنگ باایران ازهیچ خباثتی فروگذارنکردند(این بعثی ها)چه دربمباران وچه درمیدان جنگ ونامردترین خباثتهادرشکنجه اسیران ایرانی بوده که نفرین امام حسین وحضرت زینب وآه اسیران ..آرامش وامنیت را ازاین قوم خواهدگرفت،په بسا الان هم می بینیم که عراق رنگ آسایش رابخودندیده هنوز شهرهای عراق آثارسنگرهاوسیطره های جنگی دارد وبمب گذاریها ،انتحاریها تمام ناشدنی اند،البته باعرض معذرت ازبرادران خوب عراقی که همیشه نگاهشان به حریم اهل البیت عصمت وطهارت و به ایران مثبت است وبارها ازنگارنده بخوبی پذیرایی کرده اند.

استان نینوا نیز از ۹ شهر شامل عفره،‌ الشیخان، الحمدانیه، تلکیف، موصل، تلعفر، سنجار،‌ البعاج و الحضر تشکیل شده است چراداعش توانست در بامداد سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۳موصل را بدون کوچکترین درگیری با نیروهای ارتش عراق اشغال کنند!؟

***

***

پلیس عراق: ۱۱ هزارجوان موصلی هنوزمفقودهستند

یک منبع در پلیس نینوا امروز (یک‌شنبه۲۰ اسفند ۱۳۹۶) اعلام کرد که از زمان سقوط موصل به دست داعش در اواسط سال ۲۰۱۴، بیش از ۱۱ هزار تن در موصل مفقود شده و سرنوشتشان همچنان نامعلوم است.

به گزارش ایسنا، به نقل از روسیا الیوم، باسم علی الحجار، از مسئولان در پلیس نینوا تصریح کرد، داعش بیش از ۱۱ هزار غیرنظامی را بازداشت و حبس کرده که بیشتر آنها از جوانان هستند، اما سرنوشت آنها همچنان نامعلوم است.

وی افزود، دولت عراق و نیروهای امنیتی با وجود اینکه تمامی تونل‌ها و مقرهای داعش و زیرزمین‌های مخفی را پس از پایان عملیات آزادسازی موصل تفتیش کردند، اما این افراد را پیدا نکردند و هیچ سرنخی نیز به دستشان نرسیده است که نشانی از مکان حضور آن افراد بدهد./۱۲مارس۲۰۱۸(۲۰ اسفند ۱۳۹۶)

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:

اثیل النجیفی برادر رئیس سابق"وقت" پارلمان عراق، در۱۰ژوئن ۲۰۱۴(۲۰خرداد۱۳۹۳) چند ساعت قبل از سقوط موصل به دست این گروه تروریستی، از استان نینوا فرار کرد.

سقوط موصل به دست داعش در روز روشن با خیانت بزرگ مسئولان و فرماندهان ارتش ممکن شد و تازه بعد از یک سال پارلمان عراق استاندار نینوا را برکنار کرد.
برکناری استاندار نینوا به دلیل نقش داشتن در سقوط این استان به دست داعش
سرانجام پارلمان عراق در ادامه بررسی علل سقوط استان نینوا در شمال عراق به مرکزیت «موصل» به دست گروه تکفیری داعش، استاندار نینوا را از سمت خود برکنار کرد.
سایت خبری السومریه در حالی از تصمیم پارلمان برای برکناری این مقام عراقی خبر داد، که شبکه خبری العربیه اعلام کرد که در این جلسه برخی نمایندگان با هم درگیری فیزیکی پیدا کرده‌اند.
همچنین شبکه خبری «روداو» کردستان عراق به نقل از «بیروان خیلانی» نماینده حزب دموکراتیک کردستان اعلام کرد که پارلمان با رأی موافق ۱۸۰ نماینده از ۲۱۰ نماینده حاضر در جلسه امروز، النجیفی را برکنار شده اعلام کرد.
به گفته خیلانی، همزمان با این اتفاق، مشاجره زبانی تعدادی از نمایندگان فراکسیون دولت قانون و نمایندگان استان نینوا و همچنین «سلیم الجبوری» رئیس پارلمان درگرفت.
از طرفی، طارق حرب، مشاور حقوقی عراقی، به شبکه خبری «روداو» اعلام کرد که این برکناری کاملا قانونی است و پارلمان از حق قانونی خود استفاده کرده است.
حرب گفت: امروز پارلمان برای نخستین بار، از قدرت خود در اجرای قانون استان‌های غیریکپارچه [که عضو یک اقلیم مجزا نیستند] استفاده کرد و برکناری کاملا قانونی و مطابق قانون اساسی بود.
هفته گذشته نیز حیدر العبادی نخست‌وزیر عراق خواستار برکناری النجیفی شده بود. او با ارسال درخواستی به پارلمان این کشور خواسته بود که وی هر چه زودتر برکنار شود.

محمد الصهیود " نماینده ائتلاف " دولت قانون " به ریاست " نوری المالکی " در پارلمان عراق در اظهاراتی اعلام کرد: " اثیل النجیفی " استاندار نینوی به عراق خیانت کرده و موصل را تسلیم داعش تروریست نمود، وی مانع از هر گونه تحرک ارتش در منطقه شد و زمینه مناسب برای وارد شدن آسان تروریسم را باز کرد.


الصهیود که در گفتگو با پایگاه خبری «سومریه نیوز» سخن می‌گفت افزود:اتهام زنی به ارتش در مورد دست به یکی شدن با تروریست‌ها غیر قابل پذیرش است و اثیل النجیفی مسئول آنچه اکنون اتفاق افتاده می باشد.

مواقع: محافظ نینوى یأمر بحرق وثائق رسمیة ویعتبر داعش

سندی نیز درباره خیانت اثیل النجیفی منتشر شده است این سند مربوط به استانداری نینوی می باشد، در سند مذکور با توجه به وضعیت امنیتی فعلی خطاب به تمام اداره ها و سازمانها خواسته شده همه اسناد خرید و فروش و سندهایی که به امضای استاندار رسیده است سوزانده و نابود شود و همچنین از هرگونه درگیری و ایستادگی در مقابل مجاهدان داعش! خودداری شود تا کسی آسیب نبیند در پایان این سند نوشته شده کلیه کسانی که از آن تخطی کنند مجازات خواهند شد.

بخشنامه استاندارنینوا به نظامیان درعدم مقاومت بانیروهای "مجاهد"داعش

هفته گذشته «حیدر المولی» نماینده ائتلاف ملی عراق در پارلمان این کشور اعلام کرد که «حیدر العبادی» نخست وزیر این کشور از پارلمان خواسته «اثیل النجیفی» استاندار نینوا را برکنار کند.

ترجمه سندخیانت استاندارنینوا(اثیل النجیفی)درشب سقوط موصل بدست داعش

خبرگزاری خبر عراق (واخ)، «یاسین مجید» از رهبران ائتلاف دولت قانون عراق گفت: «اثیل النجیفی» استاندار نینوا و «مهدی الغراوی» فرمانده ستاد عملیات این استان از جمله کسانی هستند که موصل را به داعش واگذار کردند و باید به اتهام خیانت بزرگ محاکمه و مجازات شوند.

بعثی‌های سابق و فرماندهان سابق در ارتش عراق در استان نینوا زندگی می‌کند. کردها نیز دراین شهر زندگی می کردند، پس از سقوط صدام ،بیشترفرمانده هان نیروهای امنیتی و دولت محلی موصل رامدیریت می کردند

در سال ۲۰۰۸ و دو سال پس از آن‌که مالکی نخست وزیری را در دست گرفت، تلاش برای بسط سیطره خود را بر شهر موصل آغاز کرد. به دلیل آن‌که گمان می‌کرد کردها به او خیانت کنند، پاکسازی دو واحد ارتش موجود در موصل از فرماندهان کُرد را آغاز کرد و مردان خود را برای حمایت از منافع بغداد، جایگزین کرد.

در سال ۲۰۱۱،سرلشگر مهدی الغراوی  به فرماندهی عملیات در نینوا انتخاب شد. او با وجود شیعه بودنش یکی از کسانی بود که از نظام سیاسی سابق عراق، جان سالم به در برد. او یکی از اعضای گارد ریاست جمهوری در دوره صدام حسین بود. در سال ۲۰۰۴ و پس از سرنگونی صدام، الغراویی با پشتیبانی واشینگتن به فرماندهی یکی از یگان‌های پلیس ملی عراق رسید.

خالد العبیدی مشاور استاندار است که خود از افسران بازنشسته است و اخیرا به نمایندگی پارلمان انتحاب شده است.
فرماندهان نظامی خواستار انجام ضد حمله توسط لشگر دوم بودند که به طور نسبی در طرف دیگر رودخانه در شرق موصل، تقریبا بی حرکت مانده بود.
استاندار و مشاورش ساعت ۸:۲۵ دقیقه،پایگاه را ترک کردند.

اثیل النجیفی استاندار موصل می‌گوید: سربازان دیدندکه فرماندهانشان در حال فرار هستند، از این رو و ظرف دو ساعت، اکثر نیروهای لشگر دوم از خدمت گریختند.

شب حمله الغراوی و چندنفر از نیروهایش در پایگاه عملیات خود در غرب که بعدا توسط شبه‌نظامیان تصرف شد، باقی ماندند.

سپهبد بابکر زیباری، مقام مافوق الغراوی و رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح در بغداد بود.

***

تصرفات داعش درعراق

تا ۱۶ مهر ۱۳۹۶-با وجود آزادسازی ارتفاعات حمرین، عملیات جست و جو منطقه به منطقه برای پیدا کردن عناصر فراری و مخفی شده داعش ادامه دارد و نیروهای عراقی توانستند ۵ تن از تروریست ها را در این محور شناسایی کنند و پس از درگیری آنان را به هلاکت برسانند.

در جریان درگیری های ۱۲ روز گذشته نیروهای عراقی ۳۹۴ تن از عناصر تروریستی داعش را به هلاکت رسانده اند؛ از سویی دیگر ۲۴۰ تن دیگر از شهروندان اسیر هم با عملیات نیروهای عراقی از چنگال تروریست ها آزاد شدند.

نیروهای عراقی پس از پاکسازی مناطق مهم « القدس و المهوز » خود را برای آزادسازی ۵۸ روستا در حومه جنوبی و شرقی مناطق « القدس و الریاض»آماده می کنند؛ در حال حاضر حدود ۸۷ درصد از مساحت آلوده در استان کرکوک از اشغال تروریست های داعش خارج شده است./۱۶ مهر ۱۳۹۶مشرق

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:استانداری نینوا«نوفل العاکوف» ومسئولین شهرموصل

یک کشتی مسافربری عراق امروز پنجشنبه(۱ فروردین ۱۳۹۸) ۲۱ مارس۲۰۱۹در منطقه «الغابات» در رود دجله در نزدیکی موصل (استان نینوی) واژگون شد.

«تعداد غرق شدگان، امروز جمعه به ۱۲۰ کشته افزایش پیدا کرد».

این در حالی است که معاون استاندار نینوی صبح روز جمعه گفته بود که تاکنون اجساد ۸۹ نفر از غرق شدگان حادثه واژگونی کشتی تفریحی در رود دجله از آب بیرون کشیده است و ۱۱۸ نفر هم مفقود شدند.

«احمد الجبوری» معاون استاندار نینوی گفته بود که کشتی واژگون شده در رود دجله ۲۸۷ سرنشین داشت که بیشتر آنها زن و کودک بودند.

وی اظهار داشت که «دوربین‌های نصب شده در جزیره گردشگری نشان می‌دهد که این کشتی حامل ۱۰۳ زن، ۹۸ کودک و ۸۶ مرد بود».

مقامات پیش از حرکت کشتی اخطار داده بودند که سطح آب رودخانه، به سبب باز کردن دریچه‌های سد دجله بالا آمده است، برخی مسئولان کشتی را به نادیده گرفتن این هشدارها متهم کرده‌اند.

***

فرمانده گردان  خمپاره‌انداز در منطقه سهل نینوی داعشی بود(۱۹می ۲۰۱۹)

مرکز اطلاع‌رسانی نظامی وابسته به وزارت دفاع عراق روز یکشنبه در بیانیه‌ای گفت که «پلیس نینوی سرکرده داعش به نام جهاد الانصاری را پس از انجام عملیات اطلاعاتی دقیق دستگیر کرد».

در این بیانیه آمده است: «تروریست بازداشت شده، سمت امیر گردان خمپاره‌انداز در منطقه سهل نینوی را داشت و عملیات دستگیری علیه این جنایتکار در بخش شرقی شهر موصل صورت گرفت».

مسئولان عراقی می‌گویند که پس از شکست داعش در پایان سال ۲۰۱۷ در عراق، فعالیت داعش اخیرا در استان‌های الانبار (غرب)، دیاله (شرق)، نینوی، کرکوک و صلاح الدین (شمال) افزایش پیدا کرده است.

هسته‌های خفته داعش در مناطق مختلف عراق همچنان وجود دارد و هر از گاهی حملاتی را مناطق مذکور انجام می‌دهند.

وزارت دفاع عراق روز دوشنبه هفته گذشته با صدور بیانیه‌ای گفته بود که عملیات نظامی جدید در جنوب غربی موصل با هدف تعقیب هسته‌های خفته داعش آغاز شده است.

طبق بیانیه وزارت دفاع عراق، گردان سوم تیپ ۷۶ دوشنبه هفته گذشته با همکاری نیروهای الحشد العشائری، عملیات گسترده‌ای را در مناطق جنوب غربی موصل آغاز کرد.

وزارتخانه یادشده افزود: این عملیات امنیتی با هدف تعقیب هسته‌های خفته و پنهان داعش در غرب موصل صورت می‌گیرد./۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۸فارس