پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

اذان درزمان رسول الله(حضرت محمد) چگونه بود؟کم وزیادشدن کدام جمله

فقهای شیعه جملۀ «اشهد انّ علیا ولیّ الله» را جزو اذان نمی‌دانند و در صورت گفتن باید طوری بگویند که شبیه جملات اذان و اقامه نگردد،شهادت به ولایت علی(ع)، از احکام ایمان است؛ نه از الفاظ اذان.این جمله  بعدازغدیرخم وارداذان واقامه شد.

بررسی تغییرات اذان پس از رحلت پیامبر

زمانی که معاویه، لعن بر علی(ع) را بر بالای منبرها و مأذنه‌ها علنی کرد، شیعه امامیه، به این فکر افتاد که برای جلوگیری از این بدعت، ولایت امیرالمؤمنین(ع) و شهادت به ایشان را به قصد تبرک، در اذان‌ها اعلام کند.

اذان، یکی از نشانه‌های دین الهی است که از سوی خداوند متعال بر رسول‌الله صلی الله علیه و آله نازل شده است و جبرئیل امین، اصل، جزئیات، شیوه و سبک آن را به ایشان آموخته و روشن است که هیچ فردی در پیدایش آن دخالت نداشته، در کاستن یا افزودن آن نیز کسی حق تصرف نداشته است.

اذان هجده فصل دارد که عبارتند از: ۴ تکبیر، ۲ شهادت بر توحید، ۲ شهادت بر رسالت، ۲ بار حی علی الصلاه، ۲ بار حی علی الفلاح، ۲ بار حی علی خیر العمل، ۲ تکبیر و ۲ تهلیل(لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ).

بدعت دراذان(دخل وتصرف دراذان)

«دو بدعت در اذان» شکل گرفت:

۱-حذف «حی علی خیر العمل» در تمام اذان‌ها .

۲-اضافه‌ کردن ««الصَّلاةُ خَیرٌ مِنَ النَّوم»» در اذان صبح! .

علت حذف«حی علی خیر العمل» ؟

مئات الآلاف من المصلین یستوعبها المسجد النبوی وساحاته

«حافظ علوی» یکی از عالمان مشهور غیر‌ شیعه نقل می‌کند که خاندان رسول خدا (ص) بر وجود «حی علی خیر‌العمل» در اذان اتفاق نظر دارند و مؤذنین در دوران خلافت ابوبکر نیز به همین شیوه اذان می‌گفتند؛ اما وقتی «عمربن خطاب»(خلیفه دوم)، زمام خلافت را به دست گرفت، گفت: «گفتن حی علی خیرالعمل را ترک کنید تا مردم به بهانه این که نماز، بهترین عمل است، جهاد را ترک نکنند». او نخستین فردی بود که این فصل از اذان را ترک کرد!

اضافه؛ خلیفه دوم، در اذان صبح پس از «حی علی الفلاح» جمله «الصلاة خیر من النوم» را افزود که این افزوده را «تثویب» می‌نامند.

مالک بن اَنس (۹۳-۱۷۹ق) معروف به امام مالک از فقهای چهارگانه اهل‌سنت(پیشوای فرقه مالکیه)گفت: هنگامی که مؤذن، نزد عمر آمد تا فرا رسیدن وقت نماز صبح را به او اعلام کند، عمر خواب بود و او فریاد بر آورد: «الصَّلاةُ خَیرٌ مِنَ النَّوم».

عُمَر، این جمله را پسندید و به او دستور داد تا از این پس، این عبارت را در اذان صبح قرار دهند.

*ابومحمد علی بن احمد بن سعید بن حزم اموی اندلسی،معروف به«ابن‌حزم»که اصالتاً از ایرانی است، جدّ اعلای او از موالی یزید بن ابی سفیان برادر معاویه بود؛ از این رو او را اموی می گفتند. پدرش احمد بن سعید وزیر ابومنصور از سلاطین عامری بود و پس از ابومنصور وزارت پسرش “مظفر” را داشت و در سال ۴۰۲ ق. درگذشت{ ابن حزم ،متولد شهر قُرطَبه (اندُلس)اسپانیا است}این عالم معروف سنی(ابن‌حزم)، ضمن نفی «الصلاة خیر من النوم»، مدعی است که این جمله، از سنت‌های رسول خدا (ص) نیست.

دستکاری درجملات اذان

کسانی که به اذان دستبرد زدند و بانی کاستی و فزونی اجزای آن شدند، برای توجیه علمکرد خود، این گونه وانمود کردند که صورت اذان را «عبدالله بن زید» در خواب دید و آن را به رسول‌الله (ص) گزارش کرد و این شیوه اذان، به تأیید پیامبر (ص) رسید!

در سُستی این ادعا، باید بر این نکته تأکید کرد که امور شرعی مهمی چون نماز و اذان، از وحی سرچشمه می‌گیرند.

امام صادق(ع)، ضمن نقد این فکر سست، فرمود: «وحی بر پیامبر شما نازل می‌شود؛ حال گمان می‌برید که او اذان را از عبدالله بن زید ستانده است»!

جمله«حَیَّ عَلیٰ خَیرِ العَمل»، در دوران رسول‌الله (ص)، جزو اذان و اقامه بوده است و منابع شیعه و سُنی، بر آن متفقند؛ اما به دلیل بروز بدعت‌هایی پس از رحلت پیامبر (ص)، این بخش از اذان حذف شد و اعتراض بسیاری از اصحاب را نیز به دنبال داشت.

مؤلِّف کتاب «الروض النضیر»(قاضی حسین بن احمد سیاغی)، معروف به« سیاغی» (متوفای ۱۲۲۱ ق) نوشت: صحیح آن است که اذان با «حی علی خیرالعمل» تشریع شده است؛ گذشته بر این، همگان اتفاق نظر دارند که در روز خندق، این جمله، جزء اذان بوده است.

*علاءالدین علی بن حسام معروف به «متقی هندی»(۸۸۵ - ۹۷۵ هجری) فقیه، محدث، واعظ و عالم حنفی نویسنده کتاب «کنزل العمال»، چنین نقل می‌کند: بلال در اذان صبح، «حی علی خیر‌العمل» می‌گفت.

*ابوالحسین احمدبن حسین بن هارون اقطع آمُلی فقیه، ادیب و شاعر و محدث و امام شیعهٔ زیدی معروف به« سید مؤید باالله»(۳۳۳-۴۱۱ق) در کتاب «شرح تجرید»، از این سخن رسول خدا صلی‌الله علیه و آله یاد می‌کند که فرمود: «بهترین اعمال شما، نماز است» و آنگاه بلال را امر فرمود که در اذان، «حی علی خیرالعمل» بگوید».

«حافظ علوی زیدی» در رساله خاص خود به نام «الأذان بحی علی خیر العمل»، از ابی‌محذوره، یکی از اصحاب رسول خدا (ص) نقل می‌کند که پیامبر به وی اذان را آموخت و یکی از فصول آن، «حی علی خیرالعمل» بود.

امام باقر علیه‌السلام : در «اذان» من و پدرانم، پیامبر و علی و حسن و حسین و علی بن الحسین علیهم‌السلام، «حی علی خیرالعمل»، وجود دارد.

«اهل‌بیت رسول خدا » و بسیاری از اصحاب و تابعین، پس از بدعت صورت گرفته، در اذان خود، «حی علی خیرالعمل» را قرائت می‌کردند.

* الامام المنصور باللّه القاسم بن محمد بن علی،معروف به «قاسم بن محمد»(۹۶۷-۱۰۰۶ق) یکی از بزرگان فرقه زیدیه، نقل می‌کند: «اتفاق است بر این که ابن عمر و حسن و حسین علیهما‌السلام و بلال و جماعتی از اصحاب، در اذان خود، «حی علی خیرالعمل» را می‌گفتند».

*ابوبکر محمد بن سیرین،معروف به «ابن سیرین» (۳۳ - ۱۱۰ ق)، درباره عبدالله بن عمر، فرزند خلیفه دوم، نقل کرده که او همواره در اذان خود، «حی علی خیرالعمل» می‌گفت.

سه حکم رسول الله که توسط عمرلغوشد

« علاءالدین قوشچی» دانشمند بزرگ سنی مذهب (متوفای ۸۷۹ق)، از طبری نقل می‌کند:

دومین خلیفه«عُمَر بن خَطّاب»(متوفی۲۳ق)گفت: «سه چیز در زمان رسول خدا وجود داشته که من حرام‌کننده آنها و عقوبت کننده بر مرتکبان آنها هستم؛

۱- متعه حج

۲- متعه نساء

۳- حی علی خیرالعمل در اذان».

قوشچی پس از نقل این سخن، به عُذر تراشی(توجیه) برای اقدام بدعت آمیز «عمربن خطاب» دست می‌زند و آن را اجتهاد می‌شمارد! .

« علاءالدین قوشچی» نوشت: چنین کاری از سوی «عُمَر»، سبب سرزنش او نمی‌شود؛ زیرا «مخالفت یک مجتهد با دیگری در مسائل اجتهادیه، بدعت نیست»

علت حذف« حَیَّ عَلیٰ خَیرِ العَمل»از اذان

* اِبْن‌ِ اَبی‌ عُمَیْر، ابواحمد محمد بن‌ ابی‌ عمیر زیاد بن‌ عیسی‌ اَزْدی‌ (متوفی ۲۱۷ق‌)، از محدثان‌ بزرگ‌ امامیه،معروف به«این ابی‌عمیر »می‌گوید: از امام رضا (ع) درباره علت حذف «حی علی خیرالعمل» سؤال کردم.

امام رضا پاسخ داد فرمود: علت ظاهری، به دلیل آن بود که مردم با توجه بسیار به نماز، جهاد را رها نکنند؛ اما علت باطنی آن، این است که بهترین عمل، ولایت است و کسی که امر به حذف «حَیَّ عَلیٰ خَیرِ العَمل» نموده، قصدش دور کردن مردم از ولایت بوده است.

جمله «الصلاة خیر من النوم» در میان اذان صبح، ادعایی بی‌دلیل و بدعتی در کنار بدعت‌های دیگر بوده است و عالمان سنی نیز در اصل و شیوه «تثویب»، هم‌نظر نیستند و بین آنان، اختلافات زیادی است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

* شافعی، «تثویب» (الصلاةُ خیرٌ من النوم) را مکروه می‌داند و مدعی است که اگر مجاز بود، «ابومحذوره» بدان اشاره می‌کرد؛ زیرا او اذان‌گوی نبی اکرم(ص) بود و به تمام فصل‌های اذان اشاره کرده بود.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:اَبومَحْذوره، اوس بن مِعْیَر بن لوذان جُمَحی (متوفی۵۹ ق)معروف به«ابومَحذوره»متوفی۵۹ ق(مؤذن پیامبر در مسجدالحرام بود)،ضمناً درمنابع مأخوذه اصلاحاتی انجام گرفته(مثل،تولدووفات،اسم کامل علمای مذکوره)

ابوبکر رازی حنفی»(متوفای ۳۷۰ ق)، «الصلاةُ خیرٌ من النوم» را جزء اذان نمی‌داند.

«علمای شیعه« شهادت سوم (اشهد ان علیاً ولی‌الله) را جزو اذان نمی‌دانند و فتوا می‌دهند که اگر فردی، این شهادت را به عنوان جزئی از اذان بگوید، کار حرامی مرتکب شده و گناه کرده است. این شهادت، بدون قصد جزئیت در اذان، جایز و یا مستحب است و مبنای این استحباب، آن است که علی(ع) به حکم قرآن و حدیث رسول گرامی(ص)، ولی خداست و مفسران، اذعان دارند که قرآن مجید با نزول این آیه، بر ولایت امام علی(ع)، تصریح کرده است: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ؛ تنها ولی و سرپرست شما، خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند؛ همان کسانی که نماز را برپا می‌دارند و در حال رکوع، زکات می‌دهند».

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:پاسخ آیت الله مکارم شیرازی به استفتای یکی ازمقلدان:
پرسش : آیا درست است که بعضی از علمای شیعه معتقد هستند شهادت به ولایت علی بن ابی طالب جزئی از اذان نیست؟ با این وجود می گویند: می توان آن را در ضمن اذان گفت، البته با صدایی آرامتر یا به نحوی که جدا بودن آن از اذان مشخص باشد؛ اگر برای این شهادت حجت شرعی وجود ندارد چه اصراری برای گفتن آن در اذان دارید؟!
پاسخ آیت الله ناصرمکارم شیرازی :فقهای شیعه این شهادت را «جزئی» از اذان نمی دانند؛ اما ذکر آن را در اذان «مستحبّ» می دانند. زیرا روایاتی وجود دارد که می گوید، هر گاه شهادت به توحید و رسالت دادید، شهادت به ولایت علی بن ابیطالب(ع) نیز بدهید. اطلاق این روایات شامل اذان نیز می شود. شهادت ثالثه به هیچ وجه بدعت نیست؛ چون فقهای شیعه آن را بخشی از اذان نمی دانند تا ادای آن، وارد کردن چیزی در دین به حساب آید. اگر بخواهیم شهادت ثالثه را بدعت بدانیم، خلیفه دوم به خاطر ایجاد تغییراتی در اذان، سزاوارتر است که به بدعت گذاری متهم شود./پایان.

«عبدالمحسن عبدالله سراوی» دانشمند سوری، در کتاب «القطوف الدانیة» می‌نویسد: شیعه در اذان، شهادت به ولایت را به قصد جزئیت نمی‌گوید؛ بلکه از زمانی که معاویه، لعن بر علی‌بن ابی‌طالب (ع) را بر بالای منبرها و مأذنه‌ها علنی کرد، شیعه امامیه، به این فکر افتاد که برای جلوگیری از این بدعت و پنهان شدن ولایت امیرالمؤمنین (ع)، شهادت به آن را به قصد تبرک، در اذان‌ها اعلام دارد؛ همان گونه که خداوند متعال، این امر را کتمان نکرده، در قرآن کریم، به ولایت امام علی(ع) اشاره کرده است.

از این رو، فقیهان شیعه، بر این نکته تاکید دارند که این شهادت، شعار شیعه است و نباید آن را به قصد جزئیت در اذان ذکر کرد؛ وگرنه بدعت است.

*ابوعبدالله شمس‌الدین محمد بن جمال الدین مکی عاملی (۷۳۴-۷۸۶ق) مشهور به« شهید اول»نوشت: «شهادت به ولایت علی(ع)، از احکام ایمان است؛ نه از الفاظ اذان».خبرگزاری فارس ۱۹ مهر ۱۳۹۱.

متعه حج چیست؟

منظور از متعه حج(مُتعَة الحج) این است که انسان در ماه های حج به قصد انجام تمتّع از میقات، لباس احرام بپوشد، سپس به خانه خدا بیاید و طواف کند و پس از سعی بین صفا و مروه، تقصیر نمایدو از احرام درآید. آن گاه در همان سفر، دوباره از مکه لباس احرام بپوشد و مُحرِم شود؛ هرچند بهتر است که از مسجد الحرام مُحرِم شود. سپس به سوی عرفات و مشعرالحرام برود و اعمال حج را تا پایان به جای آورد.
با این اقدام، حج تمتّع و عمره آن را انجام داده است. واژه «متعه » به معنای بهره و لذت بردن است. از آن جا که در این نوع حج، انجام امور ممنوع در حال احرام و لذّت بردن ها، در فاصله زمانی میان دو احرام مباح می شود، از آن به متعه ی حج یاد می شود.

متعه نساء=صیغه(ازدواج موقت)

ازدواج موقّت یا «مُتعَه»(نکاح مُنْقَطِع) یا عقد موقت نوعی ازدواج است که زن با قرائت صیغه‌ای، خود را برای زمانی معین و محدود به ازدواج مرد در می‌آورد.

آیا پیامبر اکرم(ص) در اذان به نبوّت خود و ولایت حضرت علی(ع) شهادت می‌دادند؟

پیامبر اکرم(ص) خودشان چگونه اذان می گفتند؟ و آیا در اذان به نبوت خودشان و ولایت حضرت علی(ع) شهادت می دادند؟ و چرا شیعه جملۀ «اشهد انّ علیا ولیّ الله» را در اذان و تلقین میت تکرار می کند؟ و اگر حضرت علی (ع) فرموده است: هر کس به امام زمان خود باید شهادت دهد، پس چرا ما به امام زمانمان شهادت نمی‌دهیم؟

پاسخ

۱- اذان و اقامه جزو اعمال عبادی هستند و اعمال عبادی توقیفی می‌باشند؛ یعنی جز خدا و رسولش کسی حق تشریع و قانون‌گذاری آن را ندارد.

۲- تنها با دیدن روایتی در یک یا چند کتاب نمی‌شود بر اساس آن حکم نمود یا فتوا داد و به آن عمل نمود؛ زیرا در میان روایات برخی عام، مطلق و ... هستند و برخی خاص، مقید و ... . برخی با برخی دیگر در تعارض هستند و برخی دیگر نیز در مقام تقیّه صادر شدند و ...، از این رو، در این‌گونه موارد باید به متخصّصین امور مراجعه نمود که سالیان متمادی با آشنایی به علوم مورد نیاز و ممارست در آن به مقام اجتهاد نائل شدند.

از آن‌جا که در این پرسش چند چیز مطرح شده است، پاسخ در چند بخش زیر ارائه می شود.

شیوه‌ی اذان و اقامه پیامبر اسلام(ص)

بر اساس روایات این نکته مسلّم است که پیامبر اسلام(ص) در اذان به نبوّت خود گواهی می‌داد، چرا که پیامبر(ص) همچون سایر افراد باید به احکام و تکالیف شرعی عمل نماید، مگر این‌که دلیل خاصی داشته باشیم که آن حضرت نسبت به حکم خاصی تکلیف ندارد و در مورد اذان نه تنها چنین دلیلی نداریم، بلکه روایات فراوانی داریم که پیامبر اکرم(ص) هنگام اذان به وحدانیّت خداوند و نبوّت خود به‌طور یقین و آشکارا گواهی می‌دادند. در این‌باره به چند نمونه از روایات بسنده می‌شود.

امام باقر(ع) فرمود: «در شب معراج آن‌گاه که پیامبر به بیت المعمور رسید، وقت نماز شد، جبرئیل اذان و اقامه گفت، پیامبر جلو ایستاد، فرشتگان و پیامبران پشت سر حضرت به صف ایستادند [و نماز را به جای آوردند]». کسی از امام باقر(ع) پرسید: جبرئیل چگونه اذان گفت؟ امام(ع) فرمود: «الله اکبر، أشهد ان لا إله إلاّ الله، أشهد أن محمّداً رسول الله... (تا آخر اذان)».[1] روشن است وقتی تشریع اذان با این جملات باشد، اذان پیامبر(ص) نمی‌تواند به شیوه‌ی دیگری باشد. به همین جهت، نحوه‌ی اذان گفتن پیامبر اکرم(ص) با اذان گفتن جبرئیل و امّت پیامبر تفاوتی ندارد.[2]

امام حسین(ع) فرمود: از پدرم علی بن أبی طالب(ع) شنیدم که فرمود: «خداوند ملکی را فرستاد و پیامبر را به معراج برد، در آن‌جا فرشته‌ای که پیش از آن در آسمان دیده نشده بود و از آن پس هم دیده نشده، اذان و اقامه گفت. آن‌گاه جبرئیل به پیامبر(ص) گفت: این‌گونه برای نماز اذان بگو».[3]

به علاوه، احکام برای عموم مسلمانان است، و پیامبر اکرم(ص) مقدّم بر همه و اولی‌تر از همه در عمل به احکام است. بین ایشان و سایر مردم از این جهت تفاوتی نیست، مگر بعضی حقوق یا تکالیف خاص که باید مستند به دلیل باشد. لذا اذان و اقامه‌ی پیامبر(ص) همانند اذان و اقامه دیگران بوده است.

شهادت به ولایت امام علی(ع) در اذان و اقامه و تلقین میّت

اما درباره‌ی این که، آیا پیامبر(ص)در اذان خود به ولایت امام علی(ع) نیز شهادت می‌دادند، ضروری است به معنا و مفهوم کلمۀ «ولیّ» پرداخته شود.

واژه‌ی «ولیّ» به معانی متعددی آمده است که مهم‌ترین آن به شرح زیر است:

۱- به معنای سرپرست و عهده‌دار بودن؛ چنان‌که در آیات متعددی از قرآن کریم واژه‌ی «ولیّ» در همین معنا به‌کار برده شده است؛ مانند: «خداوند کسى است که آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان این دو است در شش روز [شش دوران‏] آفرید، سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت، هیچ سرپرست و شفاعت کننده‏اى براى شما جز او نیست آیا متذکّر نمى‏شوید؟!».‏[۴]

۲- به معنای دوست[۵] که در قرآن به این معنا نیز آمده است: «هرگز نیکى و بدى یکسان نیست بدى را با نیکى دفع کن، ناگاه (خواهى دید) همان‌کس که میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى است!».[۶]

ج. به معنای ناصر و یاور آمده است.[۷] قرآن می فرماید: «مردان و زنان با ایمان، ولىّ (و یار و یاور) یکدیگرند».[۸]

شکی نیست که از معانی مطرح شده استعمال لفظ «ولی الله» برای مؤمنین به معنای دوم و سوم (دوست و یاور) هیچ اشکالی ندارد، بلکه در روایات اهل سنت و شیعه نیز به این معنا آمده است.[۹]

اما در خصوص معنای اول باید گفت روایاتی وارد شده که: علی(ع)؛ ولی و سرپرست و اولی به تصرف است، همان‌گونه که پیامبر عظیم الشأن اسلام این‌گونه بود. البته علی(ع)، ولی الله است؛ یعنی علی از سوی خداوند به ولایت و سرپرستی امت منصوب شده است، همان‌گونه وقتی گفته می‌شود «محمدٌ رسولُ الله»؛ یعنی محمد(ص)، رسولی از جانب خداوند است.

همچنین در این زمینه ادله‌ای که به‌طور صریح و روشن دلالت داشته باشد که پیامبر(ص) به ولایت علی(ع) در اذان خود شهادت می‌داده‌اند، یافت نشده است. گرچه در کتاب «السلافة فی امر الخلافة» آمده است که سلمان فارسی در اذان خود شهادت ثالثه را اضافه نمود و همین موجب شد که مردی به نزد پیامبر شکایت ببرند، ولی پیامبر اکرم(ص) فرمود: «نیکو سخنی را شنیدی». همچنین در این کتاب آمده است که پس از واقعه‌ی غدیر اباذر غفاری در اذان خود بعد از شهادتین به ولایت امیر مؤمنان علی(ع) شهادت داد، جمعی از منافقین این را نپسندیدند و آن‌چه را دیده بودند، به عنوان اعتراض بر پیامبر(ص) عرضه کردند پیامبر(ص) فرمود: «اما وعیتم خطبتی یوم الغدیر لعلی بالولایه، پس چه بود معنای خطبه طولانی من که در آن صحرا و گرمای شدید برای شما خواندم آیا معنای آن غیر از این بود که علی امیرالمؤمنین ولی خداست؟» سپس فرمود: «مگر نشنیده‌اید که من گفتم آسمان سایه نیافکنده و زمین در خود جای نداده، کسی را که راستگوتر از ابوذر باشد».[۱۰]

اما اولاً: این کتاب در دسترس نیست تا درباره‌ی سند این حدیث بیشتر تحقیق شود، ثانیاً: چنین روایتی در متون پیش از قرن هفتم یافت نشده است تا نسبت به سند آن اظهار نظر شود.

علاوه روایاتی هم که از ائمه(ع) در بیان اجزای اذان نقل شده اشاره‌ای به جزئیت شهادت به ولایت امام علی(ع) ندارد و این می‌تواند اجزای اذان در زمان رسول خدا(ص) را تبیین کند، چرا که بر اساس روایات اهل بیت، اذان هیجده جمله دارد. این جملات عبارتند از: اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.[۱۱]

بله، روایات فراوان در خصوص ثواب ذکر گواهی به ولایت امام علی(ع) -اشهد ان علی ولی الله- بعد از شهادت به وحدانیت خداوند و نبوّت پیامبر اسلام(ص) آمده که در اینجا به ذکر چند نمونه از آن بسنده می‌شود:

امام صادق(ع) می‌فرماید: «خداوند تعالی بعد از خلقت آسمان‌ها و زمین امر فرمود که منادی به این سه شهادت ندا دهد».[۱۲]

گفتنی است؛ این ندا برای اجابت کسانی بوده است که در عالم ذر وجود داشته‌اند، همان‌طورکه، امام صادق(ع) در ذیل آیه‌ی «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی...»،[۱۳] فرمود: «خداوند تعالى از پشت آدمیان، نطفه‏هاى بشرى را بیرون کشید و [در اثر تجلّى ذات] خود را معرّفى کرد. اگر این معرّفى و نمایش ذات الاهى نبود، هیچ‌کس پروردگار خود را نمى‏ شناخت. سپس خداوند فرمود: آیا من پروردگار شما هستم؟ آنان گفتند: بله. و فرمود: همانا این محمد(ص)؛ فرستاده‌ی من، و علی امیر مؤمنان(ع)؛ جانشین و امین من است».[۱۴]

همچنین آن حضرت در سخنی فرموده است: «هنگامی که خداوند عرش، کرسی و ... را آفرید بر آنها نوشت: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین... پس هرگاه یکى از شما بندگان بگوید: لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه، [بعد از آن] بگوید عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین‏».‏[۱۵]

از دسته‌ای روایات نبوی نیز استفاده می‌شود که: گواهی به ولایت امام علی(ع) پس از شهادت به وحدانیّت و یکتایی خداوند و نبوّت محمد مصطفی(ص) جایز است و در نزد خدا محبوبیّت دارد؛ چنان‌که ابن عباس نقل می‌کند از پیامبر اکرم(ص) که آن حضرت فرمود: «سوگند به خداوندى که مرا به پیامبرى مبعوث کرده؛ عرش، کرسى، افلاک، آسمان‌ها و زمین مستقر نشده‏ اند، مگر این‌که در آنها نوشته شده: لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه، على امیر المؤمنین».[۱۶]

به هر حال، از آنجا که اذان عبادت است، و این احتمال وجود دارد که شهادت بر ولایت حضرت امیر المؤمنین(ع) جزو آن نباشد، بیشتر فقهای شیعه[۱۷] آن را جزو اذان نمی‌دانند و می‌گویند که آن را به قصد قربت یا تبرّک به‌جا آورند، نه به قصد جزئیت.[۱۸]

نهایت شبهه‌ای که امکان طرح آن در این‌جا وجود دارد آن است که شاید گفتن آن بدعت باشد، اما با در نظر گرفتن این نکته که در معنای بدعت آورده‌اند: «وارد کردن عقیده یا عملى در حوزۀ دین بدون استناد به منابع پذیرفته شده در استنباط احکام، همچون قرآن و سنّت معصومان(ع) و از بدعت به تشریع در دین نیز تعبیر می‌شود»[۱۹]

اگر کسی این جمله را جزو اذان بداند و در اذان بگوید بدعت و حرام است،

اما با توجه به این‌که بیشتر فقهای شیعه این جمله را جزو اذان نمی‌دانند و در صورت گفتن باید طوری بگویند که شبیه جملات اذان و اقامه نگردد. از این‌رو، گفتن آن بدعت نبوده و اشکالی ندارد.

به هر حال، علت این‌که بیشتر فقهای شیعه گفتن شهادت سوّم، بدون قصد جزئیت را جایز می‌شمارند، آن است که روایات ذکر شده در بالا به نحو مطلق می‌گویند: هر گاه شهادت به توحید و رسالت دادید، شهادت به ولایت علی بن ابیطالب(ع) هم بدهید و این روایات چون مطلق است نه مقیّد، شامل حال اذان و اقامه و چه در غیر اذان و اقامه، می‌شود، و این به معنای جزو اذان بودن نیست.

در نتیجه؛ گفتن جمله‌ی «علی ولی الله» در اذان، اقامه و تلقین میّت با توجه به جایگاه و مقام و منزلت علی (ع)[۲۰] اگر به قصد قربت یا تیمّن و تبرّک -غیر از جزئیت- باشد، اشکال ندارد.

گفتنی است؛ در برخی از منابع اهل سنت آمده که مؤذّن، پیش عمر بن خطاب رفته تا او را از نماز صبح با خبر سازد دید عمر خواب است گفت: «الصَّلَاةُ خَیْرٌ مِنْ النَّوْمِ (نماز از خواب بهتر است)»، عمر به او دستور داد که این جمله را در اذان بگنجاند.[۲۱] لذا اهل سنت این عبارت را در اذان صبح پس از «حی علی الفلاح» آورده اند.[۲۲] چه مجوّزی برای تکرار این جمله در اذان صبح از سوی اهل سنت وجود دارد؟! آیا می‌توان این کار را با کار شیعه مقایسه کرد که گواهی به ولایت امام علی(ع) را جزو اذان نمی‌داند؟

ج. گواهی به امام زمان(عج) در اذان

مطلبی که در پرسش درباره‌ی شهادت و گواهی به امام زمان(عج) در اذان مطرح شده؛ ظاهراً از این حدیث استفاده شده که می‌فرماید: «مَنْ کَانَ مُقِیماً عَلَى الْإِقْرَارِ بِالْأَئِمَّةِ (ع) کُلِّهِمْ وَ بِإِمَامِ زَمَانِهِ وَ وَلَایَتِهِ».[۲۳] اما این حدیث هیچ‌گونه دلالت یا اشاره‌ای به شهادت و گواهی به امام زمان در اذان ندارد، بلکه بر ثبات قدم و استواری انسان مؤمن بر ولایت ائمه‌ی اطهار(ع) دلالت دارد./اسلام کوئست

پاورقی

[۱]. طوسى، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، محقق و مصحح: موسوی خرسان، حسن، ج 2، ص 60، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.

[۲]. ر.ک: سبحانی، جعفر، الاعتصام بالکتاب و السنة، ص 27، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، چاپ اول، بی تا.

[۳] دعائم الاسلامی قاضی نعمان بن محمد، تمیمی، دارالمعارف، قاهره، ج 1، ص 142.

[۴]. «اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فی‏ سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفیعٍ أَ فَلا تَتَذَکَّرُون»؛ سجده، 4.

[۵]. ر.ک: نمایه‌های «معنای ولایت»، سؤال 153؛ «ولایت در قرآن و اهل سنت»، سؤال 8435.

[۶]. «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیم»؛ فصلت، 34.

[۷]. ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان ‏العرب، ج 15، ص 407، دار صادر، بیروت‏، چاپ سوم‏، 1414ق‏.

[۸]. «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض»؛ توبة، 71.

[۹]. ر.ک: ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: الطیب، اسعد محمد، ج ‏2، ص 675، مکتبة نزار مصطفى الباز، چاپ سوم‏، 1419ق‏‏.

[۱۰]. مراغی مصری، شیخ عبدالله، السلافة فی امر الخلافة، ص 32 و 33، نسخه خطی؛ مراغی از علمای اهل سنت که در قرن هفتم می زیسته است، کتاب ایشان از جمله کتاب های خطی است که در کتاب‌خانه ظاهریه دمشق موجود می‌باشد.

[۱۱]. شیخ صدوق، من ‏لا یحضره ‏الفقیه، ج 1، ص 289 و 290، انتشارات جامعۀ مدرسین، قم، 1413ق؛ تهذیب الاحکام، ج 2، ص 61.

[۱۲]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 1، ص 441، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ صدوق، الأمالی، ص 604، اعلمى، بیروت، چاپ پنجم، 1400ق.

[۱۳]. اعراف، 172: «و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت (و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آرى، گواهى مى‏دهیم!...».

[۱۴]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم، محقق و مصحح: کوچه باغى، محسن بن عباسعلى، ج 1، ص 71، ‏مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ دوم، 1404ق؛ کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، محقق و مصحح: کاظم، محمد، ص 148 و 149، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی، تهران، چاپ اول، 1410ق.

[۱۵]. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 158، نشر مرتضى، مشهد، چاپ اول، 1403ق.

[۱۶]. بحارالانوار، ج 27، ص 8؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة(کلیات حدیث قدسى)، ص 587، انتشارات دهقان، تهران، چاپ سوم، 1380ش.

[۱۷]. هر چند گروهی از فقها آن را جزو اذان دانسته و گفتن آن را مستحب می دانند؛ ر.ک: بحارالانوار، ج 81، ص 111؛ حسینی شیرازى، سید محمد، من فقه الزهراء علیها السلام، ج 3، ص 144، رشید، قم، چاپ اول، 1428ق؛ بحرانى، محمد سند، الشهادة الثالثة، مقرر: شکری بغدادى، على، ص 43 – 46، بی نا، بی جا، بی تا.

[۱۸]. ر.ک: امام خمینی، توضیح المسائل (محشّى)، ج ‏1، ص 519، م 919، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ هشتم، 1424ق.

[۱۹]. ر.ک: راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 111، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ عبد الرحمان، محمود، معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة، ج 1، ص 361 و 362، بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.

[۲۰]. ر.ک: نمایه‌های «اثبات امامت امام علی(ع)»، سؤال 999؛ «اثبات امامت امام علی(ع) از قرآن»، سؤال 324.

[۲۱]. موطأ مالک، باب «النداء للصلاة»؛ ابن ابی شیبة، حافظ عبدالله بن محمد، مصنف ابن ابی شیبة فی الاحادیث و الآثار، ج 1، ص 236، دارالفکر، بیروت، بی تا.

[۲۲]. ر.ک: سنن أبی داود، باب «کیف الأذان»، ح 422؛ سنن نسائی، باب «الأذان فی السفر»، ح 629؛ سنن ابن ماجه، باب «بدء الأذان»، ح 699.

[۲۳]. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 80 ص 47، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.

***

اشهد ان علیا ولی الله بعدازغدیرخم وارداذان واقامه شد.

«سلمان فارسی» در عصر پیامبر در اذان و اقامه بعد از گواهی به یکتایی خدا و رسالت پیامبر(ص) به ولایت امیرمؤمنان علی (ع) نیز شهادت می داد. یکی از اصحاب به محضر رسول خدا(ص ) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا، امروز موضوعی را شنیدم که قبلا نشنیده بودم . پیامبر فرمود: آن موضوع چیست ؟ او عرض کرد: سلمان اذان می گفت . شنیدم او بعد از گواهی به یکتایی خدا و رسالت پیامبر به ولایت علی گواهی داد (این ماجرا بعد از حجه الوداع پس از ماجرای غدیر رخ داد). پیامبر فرمود: سمعتم خیرا؛ چیز خوبی شنیده اید.

*در مورد «ابوذر غفاری» روایت شده ، یکی از اصحاب نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا ابوذر در اذان بعد از شهادت به رسالت پیامبر(ص) به ولایت علی شهادت می دهد و می گوید: اشهد ان علیا" ولی الله پیامبر فرمود: کذلک اونسیتم قولی فی غدیر خم «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ فَمَنْ یَنْکُثُ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلى‌ نَفْسِهِ» ؛ همین گونه است . مگر سخن مرا در غدیر خم فراموش کرده اید که گفتم هر کس من رهبر او هستم پس علی (ع) رهبر او است . هر کس پیمان را بشکند، قطعا به خودش آسیب رسانده است . در هر حال علی (ع) به حکم آیه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسولُهُ وَالَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاةَ وَیُؤتونَ الزَّکاةَ وَهُم راکِعونَ، (مائده ، آیه ۵۵) از اولیاء الهی بر مسلمین است ، شهادت دادن بر ولاء علی به حکم آیه ، بدون آن که آن را جزء اذان بدانیم کاری پسندیده است .
از دیدگاه شیعه ، متن اذانی که در عصر رسول خدا(ص) برای نماز قرائت می شد به این صورت است : الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله ، اشهد ان لا اله الا الله . اشهد ان محمدا رسول الله ، اشهد ان محمدا رسول الله . حی علی الصلوه ، حی علی الصلوه ، حی علی الفلاح ، حی علی الفلاح ، حی علی خیر العمل ، حی علی خیر العمل ، الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله ، لا اله الا الله . نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. (وسائل الشیعه ، ج ۴، ص ۶۴۴) اگر کسی یک کلمه کم یا زیاد کند، کار حرامی انجام داده است و هیچ گونه تردیدی در این نیست . باید همین گونه که هست ، بجا آورده شود.مستند العروه ، ج ۲، ص ۲۸۷ بنقل ازسایت پاسخگو.

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:شبی برای نمازدریکی ازمساجدرشت بودم یک امام جماعت مسجد که مسؤل عقیدنی یکی ازنهادهابود که حکم اذان به واسطه وحی برپیامبراسلام حضرت محمد(ص)تعلیم داده شده و..ومیگفت شیعه بعدازواقعه غدیرخم اشهد ان علیا" ولی الله براذان اضافه کرد.

گفتن جمله‌ی «علی ولی الله» در اذان، اقامه - اگر به قصد قربت یا تیمّن و تبرّک(غیر از جزئیت)باشد، اشکال ندارد.

آخرنمازبهش گفتم اگر«وحی» بوده«مگررسول الله(ص) اِذن افزودن(دخل وتصرف) بروحی رادارد»؟ که نتوانست جواب قانع کننده ای  بدهدو به حاشیه رفت.

واینکه ماوقتی ازهمون اولین ماه تولد به گوش نوزادان "اذان"می خوانیم،آیا به نوزادمی گوییم این کلمه را به قصدجزئیت دارم تو گوشت نمی گوییم ویا خودمان داریم اذان می گوییم ازقبل نیت غیرجزئیت می کنیم یکقدار دورازذهنه!.

حالا اینجا این سؤال پیش می آید همانطورکه اهل سنت این ایرادبهشون وارداست که ازروی تشخیص خود "کم وزیادکردند"دخل وتصرف کردند ،این ایرادبرشیعه نیزوارداست،زپراکه آنهاهم میتوانند این ادعاهارابکنند که ما این خذف واضافه راجزو اذان نمی دانیم

امااینکه بیاییم بگوییم اذان وحی بوده وبعدش دخل وتصرف دیگرمعناندارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد