پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

زندگینامه آیت الله سیدعبدالکریم"کشمیری"مصاحبه+عکس

​مصاحبه ایت الله سیدعبدالکریم کشمیری رادرادامه خواهیدخواند وتشیع جنازه اورا+نمازمیت به امامت آیت الله بهجت_تصاویر

زندگینامه  آیت‌الله سیدعبدالکریم کشمیری

 آیت‌الله سید عبدالکریم رضوی کشمیری ،فرزندحجت‌الاسلام سید محمدعلی کشمیری،متولد ۱۳۰۳شمسی  کربلا،از طرف پدر به جد بزرگوارش «آیت‌الله سید حسن کشمیری» و جدمادری  به فقیه زاهد«آیت الله سید محمد کاظم یزدی» صاحب کتاب «عروة الوثقی» منتسب بود.

سئوال: آیت‌الله کشمیری سؤال شد: حاج آقاکشمیری!با وجود آن همه علاقه‌ای که به نجف داشتید چرا به ایران آمدید؟

آیت‌الله کشمیری: روزی در صحن امیرالمؤمنین(ع) بودم کسی از من پرسید: صدام چطور آدمی است؟

گفتم: «کلب عقور» (سگ گزنده و نیش زن است)

فردا بعضی از آشنایان برایم خبر آوردند که اسم تو را حزب بعث در لیست دستگیر شوندگان و اخراجی‌ها نوشته‌اند.

صدام هم کسی نبود که از این مسائل به سادگی بگذرد، لاجرم با خوف و عواقب بعدی و اصرار بعضی به ایران آمدم آن هم با دست خالی، حتی دفتر جزوات اذکار و اخلاق را از من گرفتند.

نوجوانی سیدعبدالکریم

آیت‌الله کشمیری: من از اول دنبال پیرمردها بودم و رفیق جوان کم داشتم ... و هر کدام را می‌دیدم که بویی از طریق اهل‌بیت(ع) برده باشد دستورالعملی از آنها می‌گرفتم.

اولین کسی که این عالم ربانی را در سنین کوچکی متذکر شد که دنبال حقایق برود مرحوم «شیخ مرتضی طالقانی» بود.

آیت‌الله کشمیری :روزی نزدیک مدرسه جدم سید کاظم یزدی، با بچه‌های هم سن و سال بازی می‌کردم، شیخ تا مرا دید اشاره کرد بیا نزدم، نزدش رفتم و فرمود: در مغزت نور است با بچه‌ها بازی نکن که تو به درد بازی نمی‌خوری!

مقام معظم رهبری درباره آیت الله کشمیری

سیدعلی اکبرصداقت(شاگرد آیت الله کشمیری)نقل می کند:وقتی عارف بالله آبت الله کشمیری درسال ۱۳۷۸ سکته مغزی کردند ، دکترها گفتند :متاسفانه از نظر پزشکی ایشان فوت کرده اند و فقط از نظر ظاهری نفس میکشند. مرحوم شیخ هادی مروی میگوید : خدمت مقام معظم رهبری وضعیت ایشان را عرض کردند: ایشان خیلی ناراحت شدند ، چون  خودشان مترصد بودند ،که آیت الله کشمیری را ببینند ، ولی واقع نشده بود. 

ایشان فرمودند : ما دعا می کنیم ، شما هم دعا کنید . آقای کشمیری حیف است از دستمان برود . اگر ایشان فوت کردند ، من میگویم بالا سر حضرت معصومه قبری آماده کنند. 

* ویژگی‌های آیت‌الله سید عبدالکریم کشمیری

تجلیل از بزرگان

این استاد فرزانه، عده‌ای از بزرگان اخلاق و عرفان را با احترام و با تجلیل یاد می‌کرد که بعضی از آنها را به عنوان ادای حق اساتید و بعضی را به خاطر مقامات آنها، متذکر می‌شد، مانند: ملا حسینقلی همدانی، آقا سید احمد کربلایی، آقا سید علی قاضی، سید مرتضی کشمیری، شیخ زین العابدین مرندی، شیخ طه نجف، شیخ مرتضی طالقانی، شیخ علی اکبر اراکی، آقا سید حسن کشمیری، آقا سید هاشم حداد، آقا سید عبدالغفار مازندرانی، مستور آقا شیرازی، شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی و چندنفردیگر

انس حقیقی با قرآن کریم

آیت‌الله کشمیری،حافظ کل قرآن نبود، ولی آیات ممتاز و قبل و بعد آیات را از حفظ می‌خواند و در موارد استخاره زیاد دیده شد که با آیات قرآن پاسخ می‌داد و می گفت: در زمانی که نجف اشرف بودم، هر سه روز یک ختم قرآن می‌کردم، و در حل مشکل افراد، بسیار شنیده شد که به بعضی سوره‌ها و آیات قرآنی حواله می‌داد.

از این رو وقتی یکی از اهل دانش که با خانواده‌اش مشکلی داشت و به حضور وی آمد و راه حلی درخواست کرد، گفت: 

قرآن بخوانید تا این مشکل حل شود. آن شخص گفت: مدت‌هاست که لای قرآن را باز نکرده‌ام!

زمانی هم برای ترغیب به خواندن قرآن می‌فرمود:

عالمی که در محل جلوس امام رضا(ع) دفن است

« آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی» تا چهار سال در مشهد مقدس، هر شب تا صبح، قرآن را ختم می‌کرد و به امام رضا علیه‌السلام هدیه می‌کرد، تا به آن مقامات رسید.

نقل شده از تلامذه مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی لنکرانی استاد حوزه علمیه نجف که آیت‌الله کشمیری، بعضی درس‌های سطح را نزد وی خواند که ایشان اواخر عمر قرآن بسیار می خواند، و گاهی می‌گفت: کاش به جای تدریس بعضی کتاب‌ها در جوانی، قرآن می‌خواندم!تا اینکه روزی از آیت‌الله کشمیری نیز مانند همین کلام شنیده شد!!

اعتقاد راسخ به ولایت ائمه معصومین

 

سیره استاد در سه چیز بود:معرفت نفس، معرفت ولایت، معرفت رب

ولی حساسیت و تعصب خاصی درباره ولایت داشت که بارها از جنابش ظاهر شد. وقتی شخصی به منزل استاد آمده بود و از کسی که اهل دانش بود و منصبی داشت صحبت کرد، که آن کس حق حضرت زهرا سلام‌الله علیها را منکر و مانند اهل سنت نظر داد! به قدری ناراحت و عصبانی شد که با تمام وجود به گوینده آن هجوم برد به طوری که هیچ‌ گاه  چنین حالتی در وی مشاهده نشده بود و عجیب آنکه مدتی بعد، آن شخص از مسئولیتی که داشت برکنار شد.

وفات

این مصباح هدایت در اواخر ماه مبارک رمضان سال ١٤١٩(یکشنبه، ۲۹ آذر ۱۳۷۷) به علت عارضه سکته قلبی در یکی از بیمارستان‌های تهران بستری شده و حدود سه ماه در بیهوشی به سر برد تا اینکه در روز چهارشنبه، ۱۸ فروردین ۱۳۷۸ ( ٢٠ ذوالحجه ١٤١٩) در سن ۷۴ سالگی به لقاء محبوب شتافت.

جنازه شریفش از تهران به قم منتقل  شد و آیت‌الله بهجت در صحن حرم حضرت معصومه(س) بر آن نماز خواند و بالای سر مرقد مطهر حضرت معصومه(س) کنار قبر علامه سید محمدحسین طباطبایی به خاک سپرده شد.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع این مقاله-فوق-خبرگزاری فارس  فروردین ۱۳۹۲است واما اصلاحات انجام داده ام وافزودن تصاویر_ازمنابع دیگرهم همینطور .

                                                     

مصاحبه خواندنی با آیت الله سید عبدالکریم کشمیری

خلوت با حضرت، روزی یک ساعت با حضرت خلوت کند. یک جای خلوت، متوجه به حضرت بشود؛ زیارت سلام علی آل یاسین را بخواند. بعد هم زیاد بگوید: «یا صاحب الزمان اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی» و «المستعان بک یا بن الحسن» زیاد بگوید. توسل بکند به ایشان؛ یک خرده یک خرده رفاقت پیدا می شود.

جلسه در اتاقی محقر، در خانه مرحوم آیت الله کشمیری که در قم واقع است، انجام می شود. با توجه به روحیات آیت الله کشمیری، به نظر می آید آنچه انجام این مصاحبه را برای آن بزرگوار پذیرفتنی و آسان تر می کند، حضور جمعی محدود (شش نفر) آن هم عده ای آشنا است؛ 

به ویژه این که  مصاحبه را یکی از شاگردان خاص ایشان« حاج شیخ جعفر ناصری دولت آبادی» بر عهده دارد. آیت الله کشمیری همراه حضار وارد می شوند و پس از لحظاتی سخن شروع می شود.


خطاب به آیت الله کشمیری:* خوب آقا جان! بالاخره باید سه ربع، یک ساعت، خلاف میل باطنیتان یک خرده صحبت بکنید.
آیت الله کشمیری با لبخندی ملیح رو به او کرده و می گوید:
ـ از چه صحبت کنم؟ چه بگویم؟
*در ابتدا درباره جد پدری تان، آقای سید حسن کشمیری بفرمائید.
ـ آقای سید حسن کشمیری از علمای کربلا بود.
* در حد مرجعیت تقلید بود؟

ـ بله، (اهل) تبریز مقلدش بودند، صاحب کرامت بود. شخصی بزرگ بود، مرحوم آشیخ عبدالکریم حائری یزدی از شاگردانش بود، ملا بود خیلی.
*جد مادریتان؟

ـ مرحوم آقا سید محمد کاظم معروف است دیگر.
*آسید محمد کاظم یزدی، صاحب عروه؟
ـ بله، صاحب عروه.
*آقا! خودتان از چه زمانی تحصیل طلبگی را شروع کردید؟
ـ ۱۵ (سالگی) .
*: اساتیدتان یادتان می آید؟

ـ اساتید چه درسی؟
* دروس ابتدایی، مثل ادبیات، منطق؟
ـ درمنطق حاشیه ملا عبدالله را نزد آشیخ شمس بادکوبه ای که مدرس منطق بود، خواندم.
* دروس بعدی مثل لمعه، رسائل، مکاسب؟


ـ لمعه، نزد آقا سید احمد اشکوری.

* رسائل، مکاسب؟
ـ نزد آقا شیخ مرتضی طالقانی
* مثل این که آقا شیخ مرتضی طالقانی از شاگردان مرحوم آخوند بود؟
ـ بله.
* در ضمن مثل این که در عرفان و سیر و سلوک هم شاگرد آخوند کاشی بود؟
ـ بله.
*شما استفاده ای از ایشان کردید؟ منظور در اذکار و این گونه امور؟
ـ بله، بیشتر از ده سال نزد ایشان بودم؛ چون در مدرسه خودمان بود. من هم حجره ام پیش حجره ایشان بود؛ یک دیوار فاصله بود؛ بیشتر از ده سال.
* از کرامات ایشان چیزی یادتان هست؟
ـ بله؛ صاحب کرامت بود؛ انسان را می خواند؛
* غیر از «شیخ مرتضی طالقانی» در سیر وسلوک استادی داشتید؟

ـ مرحوم آقا سید علی قاضی.
*چند سال خدمت ایشان بودید؟
ـ ۵-۴ سال.
* ایشان را چه طور دیدید من حیث المجموع؟
ـ انسان ملکوتی و الهی است. فانی فی الله بود، شخص بزرگی بود.
* دستوری هم به شما می دادند؟
ـ بله؛ ذکر یونسیه (لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ٨٧انبیا﴾را او داد به من در سجده ۴۰۰ مرتبه.
*در ابتدا ایشان گفتند؟
ـ (بله) ابتدا ایشان گفتند. ذکر «یا حی یا قیوم» ۴۰ مرتبه، ایشان فرمودند.
*با شخص بزرگ دیگری از این قبیل برخورد داشتید؟
ـ آقا شیخ علی اکبر تهرانی اراکی، شخص خیلی بزرگی بود.
* در عرفان هم (بزرگ بود)؟
ـ در عرفان هم، بله؛ در فقه و اصول هم ایضاً از شاگردان آخوند ملاکاظم بود.
* فوق العادگی ای، چیزی یادتان مانده از ایشان؟
سر را به زیر می اندازد و اندکی به فکر فرو می رود و می گوید:
ـ «باید فکر بکنم».

*آقا! درس خارج چه کسی می رفتید؟

ـ درس آقای خویی.

* از ابتدا؟
ـ درس خارج آقای «خوئی» از ابتدا (می رفتم)
* تا آخر (می رفتید) ؟
ـ تا آخر کار که آمدم.(که ظاهراً منظور، آمدن از نجف به ایران بود.)
* یک استقبال عمومی شده بین طلبه ها نسبت به مرحوم آقای قاضی ...؟
ـ بله؛ جا دارد.
* بعد از این که متوجه شده اند از اساتید علامه طباطبایی و یک سری از عرفا ایشان بودند، اگر چیزی در نظرتان باشد، بفرمایید این ها قابل استفاده هست؛ از کرامات ایشان، از حالات ایشان؟

ـ ایشان یک شخص ملکوتی بود؛ تمام فانی فی الله بود؛ بین مردم نبود. یک عرب عبا دوز بود که ، آقا سید علی قاضی پیشش می نشست. روزی که آقا سید علی قاضی فوت کرد، دید عماره ای آوردند و دستگاهی و شلوغ شد و... گفت «اینها چیه؟» گفتند: «آن پیرمرد است» گفت: «این که درِ دکانم می نشست، این سید!! من نمی دانستم او آدم ملایی است».
*جریانی هم یک بار می فرمودید: رفتم از ایشان کیمیا خواستم، یادتان هست؟
باز هم به فکر فرو می رود و پس از مدتی به یاد می آورد. وقتی سؤال کننده می خواهد ماجرا را تفصیلاً بفرمایند تا دیگران هم استفاده کنند. با لبخندی دلنشین چنین می گوید:
ـ گفتم: «یک ذکری برای رزق و روزی بدهید به ما» فرمودند ،بگو:«اللَّهُمَّ أَغْنِنِی بِحَلَالِکَ عَنْ حَرَامِکَ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوَاکَ» زیاد بگو. راستی هم اثر دارد.

* با آقای بهجت از چه زمانی، آشنا شدید؟

ـ آقای بهجت در مدرسه ما بود، نجف. آنجا با ایشان آشنا شدم.
* ایشان را از ابتدا چطور می دیدید شما؟
ـ خیلی خوب،
* دوران طلبگی شان هم ایشان مهذب بودند و...؟
ـ بله؛ از طلبه های مهذب نجف، آقای بهجت است. پیش ایشان اصالة البرائة را خواندم.
* از نجف با مرحوم امام هم که آشنایی داشتید؟
ـ بله؛ به من عقیده داشت خیلی؛ علاقه داشت. دو بار دنبالم فرستاد رفتم پیشش.
* چه می گفتند؟
ـ می پرسید: «اوضاع چطور می شود؟ وضع ما چطور می شود؟ خواب دیده بود در نجف مرده و دفنش کردند، من گفتم: نه؛ شما در ایران فوت می کنید و در ایران دفن می شوید».
* این جریان مربوط به نجف است؟
ـ نجف است.

باز هم سکوتی فضا را می گیرد. ظاهراً تصمیم آن بزرگوار این بود که تا نپرسند، آن هم در حد ضرورت و کفایت، چیزی نگوید. به پیشنهاد برخی از حاضران، از آیت الله قاضی بحث می شود؛ استادی که مرحوم آیت الله کشمیری عقیده دارد بیشترین و مهم ترین معارف را از او کسب کرده است ؛ لذا سؤال کننده درباره روش سلوکی آیت الله قاضی چنین می پرسد:

* سبک مرحوم قاضی را رفقا می خواهند بدانند که ایشان با چه عملی و چه کاری به این مرتبه از معرفت رسید؟
ـ سجدات عدیده ای [سجده های بسیاری] داشت؛ روزه زیاد می گرفت؛ سجده یونسیه را ترک نمی کرد ...؛ توکلش بر خدا، قوی بود خیلی، خیلی قوی بود.

*چه کسی به عنوان شاگرد ایشان آن جا مشهور بود ؟

ـ آقا شیخ علی محمد بروجردی، از شاگردان مبرزش بود همین آقای بهجت.
* آقا سید احمد چطور؟
ـ آقا سید احمد کشمیری.

* ایشان هم شاگرد آیت الله قاضی بود؟

ـ (آیت الله کشمیری با لبخندی می گوید:) شخص بزرگی است آسید احمد، خیلی، قاضی ثانی است. آسید احمد شب ها نمی خوابید ابداً.
* شب ها چه کار می کرد؟
ـ عبادت؛ ذکر می گفت.
* حالا به نظر شما اگر بپرسند هر کسی بخواهد راه به طرف خداوند متعال (را) برود چه کار بکند؟ یک دستور عمومی بخواهید برای مردم بفرمایید چه کار کنند خلق الله؟
ـ هر چه می تواند روزه بگیرد. ...، کم خوابی؛ نماز شبش ترک نشود؛ تهجد داشته باشد. سجده یونسیه را داشته باشد.
این عمل، به سبب وجود ذکر تسبیح حضرت یونس در آن، به «سجده یونسیه» معروف شده است از عباداتی است که مورد تأکید علما و سلسله اساتید مرحوم آیت الله کشمیری نیز بوده است؛ به این صورت که در مکانی خلوت و با فراغ بال و حتی الامکان در تاریکی، سر به سجده گذاشته و ذکر شریف «لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ﴿٨٧انبیا﴾» تکرار شود؛ لذا سؤال کننده از حضرت آیت الله کشمیری درباره تعداد این ذکر در سجده می پرسد و او پاسخ می دهد:
* چه تعداد؟
ـ ۴۰۰ بار ، کمّلین(کسانی که به کمال رسیده اند) ۳۰۰۰ بار بار [دوباره پس از سکوتی کوتاه می فرماید:] راهی بعد از این راه نیست. به خدا!
اکنون نوبت به سؤال بسیار مهمی در زمینه سیر الی الله می رسد و آن استاد و اهمیت و لزوم آن است.
* استاد چه قدر می تواند دخالت داشته باشد؟ یعنی آیا لازم است؟
ـ آن مرحوم می فرماید:
بی استاد نمی شود. تمام امور استاد می خواهد و سپس در مقام استدلال به این آیه شریف استشهاد می کند که: الحمد لله رب العالمین ، مربی العالمین.
یعنی همه چیز مربی می خواهد.
*دستوری بفرمایید برای قرب به امام زمان علیه السلام و نزدیک شدن به آن حضرت.
ـ خلوت با حضرت، روزی یک ساعت با حضرت خلوت کند. یک جای خلوت، متوجه به حضرت بشود؛ زیارت سلام علی آل یاسین را بخواند. بعد هم زیاد بگوید: «یا صاحب الزمان اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی» و «المستعان بک یا بن الحسن» زیاد بگوید. توسل بکند به ایشان؛ یک خرده یک خرده رفاقت پیدا می شود.
* برای تعجیل فرج امام زمان علیه السلام به نظر شما خلق الله چه کار بکنند؟ چون بالاخره این کار از مردم خواسته شده، چه باید بکنند که این امر، زودتر اتفاق بیفتد؟

ـ توسل به خود امام زمان؛ خدا را قسم بدهند به حق امام زمان.

* فرمودید مرحوم قاضی یک بار پسرشان فوت شده بود، زنها خیلی گریه می کردند...؟
ـ می گفت پسرم الان پیش من بود این ها بی خود گریه می کنند.
* یعنی روح را می دید؟

ـ بله می دید. قالب مثالی اش (را می دید).

* شما نسبت به این راه خداوند متعال، از ابتدا استعدادی، فوق العادگی در خودتان می دیدید، و...؟
ـ عشق داشتم به این(راه) .
* به این کار عشق داشتید؟
ـ بله؛ من دائم با پیرمردها، با علمای عاملین بودم.
* از بچگی؟
ـ [بله] از بچگی با جوان ها نبودم. آقا شیخ حسین تهرانی بود (از اهل تهران)؛ پیرمرد بود و از شاگردان مرحوم آخوند. پیش او کفایه خواندیم؛ با او بودم زیاد.
* فوق العاده بود؟
ـ آدم خوبی بود؛ ملا بود. [پس از مکثی کوتاه در ادامه صحبت می فرماید:] با آشیخ علی اکبر اراکی زیاد بودم.

* در عبادتگاه هایی که در نجف هست یا اماکن متبرکه ای که هست، کجا را خیلی عالی دیدید؟

«وادی السلام» بزرگترین قبرستان جهان اسلام/ مزار ۲ پیامبر الهی

ـ من، وادی (السلام). همه اش وادی بودم؛ به حدی که بعضی از شب ها آن جا(قبرستان)  می خوابیدم؛ خوابم می برد.

توضیح نگارنده:قبرستان وادی‌السلام که در یک کیلومتری جوار حرم مطهر امام علی(ع) واقع است در حدود ۲۰ کیلومتر مربع وسعت داردباوضعیت غیرمهندسی قبورووحشتاک!./

ادامه  مصاحبه-سئوال حاج شیخ جعفر ناصری* چی می دیدید که این قدر علاقه داشتید؟
گویی این سؤال آن بزرگوار را به فضای روحانی آن مکان مقدس متوجه می کند؛ لذا با تبسمی همراه انبساط روحی می فرماید:
آیت الله کشمیری: روح و ریحان؛ بهشت است وادی السلام. به حدی عشق به وادی داشتم که مباحثه مان را هم در وادی گذاشته بودیم. مباحثه می کردم. نماز جماعت می خواندم؛ اما ... می رفتم، نماز می خواندم می آمدم بیرون.
* چه عملی را خودتان به تجربه، مقرِّب دیدید، خیلی موثر دیدید؟
ـ هزار قل هو الله.
* هر روز؟
ـ هر روز.
* آقا، مرحوم قاضی را کجا خدمتشان می رسیدید؟
ـ می رفتم خانه اش. ایشان بیرون نمی آمد. روز جمعه فقط می رفت حرم. بقیه اش همه اش در خانه بود.
* چه صفتی در صفات مرحوم قاضی ممتاز به نظر می رسید؟
ـ توحیدش؛ موحد بود. [پس از چند لحظه، درباره استاد خود چنین ادامه می دهد:] خیلی هم فقیر بود.
* کثرت عیالِ ایشان، مانع [سلوک معنوی] ایشان نمی شد؟
ـ از بس که قوی بود، مانع نمی شد. آقا سید علی قاضی قوی بود. همه اش فعلیت بود. زیاد متواضع بود؛ زیاد، بی حد. کفش هایم را جفت می کرد؛ می گفتم: «آقا نکنید این کا را، الله اکبر». بله؛ خیلی اخلاق عجیبی داشت.
* شاگرد چه کسی بود مرحوم قاضی؟
ـ نمی دانم؛ شاگرد پدرش بود.
* پدرش هم فوق العاده بوده؟
ـ بله؛ و خودش را هم نزد پدرش دفن کردند.
* در زمان غیبت کبرا امکان تشرف برای شیعیان هست؟
ـ بله؛ اگر پاک شوند، طاهر بشوند. امام زمان[علیه السلام] طاهر است، طاهر بشوند.
* سنخیت پیدا کنند؟
ـ سنخیت پیدا کنند.
* عمل خاصی برای تشرف سراغ دارید؟
ـ همین «سلام علی آل یس»؛ توسل به امام زمان...
* نقل می کنند یکی از اساتید مرحوم قاضی، آقا سید احمد کربلایی بود؟
ـ رفیقش بود. آقا سید احمد خیلی بزرگ بود.
* شما دیده بودید ایشان را؟

ـ نه؛ نرسیدم به[زمان] او.

* بعد از این که  امام-خمینی- آمدند ایران، [آیا] شما رفتید تهران؟
ـ بله رفتم.
* چه صحبتی بین شما ردّ و بدل شد؟
ـ گفت: «از خانه مضایقه نکن. من برایت خانه می خرم» این خانه را خرید؛ خود امام.

* از جهت عرفانی و بزرگی روح و آرامش باطن، امام را چطور دیدید؟

ـ خیلی بزرگ است امام؛ خیلی بزرگ است؛ نظیر ندارد. اراده عجیبی داشت؛ مستقیم [دارای استقامت] بود در کارش. روی ثبات است؛ انگار آن شیء را می دید.
* اگر در نظرتان باشد یک بار می فرمودید: «کربلا ایشان را در صحن دیدم دست گذاشتم روی شانه ایشان گفتم: به این حضرت اباعبدالله! من شما را دوست دارم»؟
ـ گفتم: «به این حسین! دوستت دارم».
* بعد چی شد؟ می فرمودید: مثل این که ایشان هم یک چیزی به شما گفته بودند؛ یادتان هست؟
ـ یادم نیست.
* یک دستوری ایشان داده بودند. پس رفیق بودید با ایشان؟
با آقای خمینی بله؛ ارادت دارم به او.
ـ [یکی از حضار]: حاج آقا! ما که مشغول درس خواندن در حوزه ها هستیم،... بایدچه کار کنیم؟

... عبادت کنید؛ بندگی. همین ذکر یونسیه را بگویید شما، برای شما سیر برزخی می شود؛

 خدا شاهد است؛ مداومت کنید. «و ادمتم ذکره». متواضع بشوید: «من تواضع لله رفعه الله». [پس از ابراز خستگی آن بزرگوار، سؤال کننده آخرین پرسش را این گونه مطرح می کند:]

* یک توصیه ای برای عموم طلبه های حوزه بفرمایید چه کار بکنند به مقصدی که امام زمان علیه السلام می خواهند و می خواسته اند برسند و نزدیک بشوند؟
ـ درسشان را بخوانند؛...و بعد هم بندگی کنند؛ نماز شب را ترک نکنند، تهجد ترک نشود.
منبع:فروردین ۱۳۹۱ افکارنیوزبنقل از حوزه

توضیح نگارنده-پیراسته فر:نقطه چین ها،یعنی که درفیلم مصاحبه نامفهوم بوده.

« سید احمد کربلائی» فرزند سید ابراهیم موسوی تهرانی،متولد ۱۲۸۰ قمری-کربلا/ متوفی عصر جمعه هفتم شوال سال ۱۳۳۲ ق(۶ شهریور ۱۲۹۳) - نجف اشرف بر اثر ابتلا به بیماری سل.

«علامه سیدعلی اقاقاضی طباطبایی»،آیت الله سید احمد کربلائی را«سید احمد بکاء»نامیده است.

 آیت الله قاضی : شبی از شبها را در مسجد سهله می‌گذراندیم، نیمه شب یکی آمد و در مقام ابراهیم علیه‌السلام نماز گذارد و برای نماز صبح به سجده رفت تا نزدیکی طلوع خورشید، آنگاه رفتم و دیدم آقای سید احمد بکاء است و از شدّت گریه، خاک سجده‌گاه را گِل کرده است .

علامه آقابزرگ تهرانی : در هنگام نماز بر وجود خود تسلّطی نداشته و اشک‌های او همانند ابر بهاران فرو می‌بارید. او(سید احمد کربلائی) کثیر البکاء بود. من چندین سال همسایه او بودم، در این مدّت کارهای شگفتی از او دیدم. در نماز به ویژه به هنگام نوافل لیلیّه،  اختیارش را از دست می‌داد و از خود بی‌خود می‌شد.

آقابزرگ تهرانی درادامه می گوید:یکی دیگر از معاصرین ایشان می‌گوید: تنها کسی بود که بصر او به بصیرت تبدیل‌شده بود و پرده‌های ضخیم طبیعت را به واسطه کثرت عبادت و توسّل در ادعیه و اوراد و مواظبت دائمی بر ادای نوافل از جلوی چشم خود برداشته بود و کسی را مانند ایشان در این مقام ندیدم.

علامه آقابزرگ تهرانی:(تولد۱۸ فروردین ۱۲۵۵ در تهران -متوفی ۱۲ اسفند ۱۳۴۸ در نجف)

رهبرانقلاب:ما نباید عرفان را به معنای الفاظ و تعبیرات و فرمولهای ذهنی مثل بقیه‌ی علوم ببینیم. «عرفان» همان مرحوم قاضی است؛ مرحوم ملا حسینقلی همدانی است؛ مرحوم سید احمد کربلائی است؛ عرفان واقعی اینهاست. مرحوم آقای طباطبائی خودش فیلسوف بود، اهل فلسفه بود، بلاشک در عرفان هم وارد بود؛ منتها آنچه که در عرفان از ایشان معهود است، عرفان عملی است؛ یعنی سلوک، دستور، تربیت شاگرد؛ شاگرد به معنای سالک. عرفان نظری باید به سلوک بینجامد./بیانات آیت الله خامنه ای در دیدار اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی/۲۳ بهمن ۱۳۹۱

چشم برزخی

حضرت آیت الله سید عبدالکریم کشمیری می گفتند: در نجف اشرف به خاطر ریاضت های شرعی و حشر و نشری که با اولیای خدا داشتم، چشم برزخی من باز شده بود و صورت برزخی اشخاص را می دیدم. بسیاری از افراد سرشناس که برای آنها احترام فوق العاده ای قائل بودم، صورت های برزخی ناخوشایندی داشتند و دیدن آنها بسیار آزارم می داد، ولی در میان اشخاصی که در حوزه نجف مطرح نبودند و یا در حوزه اخلاق و عرفان نیز معروفیتی نداشتند افرادی بودند که چهره برزخی شان بسیار زیبا و تماشایی بود، و همین امر باعث شده بود که کمتر در مجامع حاضر شوم و غالباً سعی می کردم با کسی مراوده نداشته باشم.

به تدریج که این حالت فزونی می گرفت، به هنگام بیرون رفتن از خانه هراسی در من پدید می آمد که مبادا نگاهم ناخودآگاه به شخصی بیفتد که برای او مقام و منزلتی قائلم ولی چهره برزخی نامناسبی داشته باشد! به همین جهت حتی المقدور می کوشیدم که سرم به پایین باشد و نگاهم با اشخاص تلاقی پیدا نکند! یک روز که در خلوت خود به " محاسبه نفس " مشغول بودم و حالت مراقبه ای داشتم با خود گفتم: اگر چه در اثر باز شدن چشم برزخی به مراحل بیشتری از یقین قلبی رسیده ام، ولی در عوض نظرم نسبت به برخی اشخاص تغییر یافته و حسن ظن من درباره آنان دارد به سوء ظن مبدل می شود و این از نظر اخلاقی کار درستی نیست! زیرا امکان دارد که در آینده در اثر استغفار و یا انجام اعمال شایسته صورت کریه و زشت برزخی آنان عوض شود ولی من درباره آنان براساس همین صورت فعلی داوری کنم .

حضرت آیت الله سید عبدالکریم کشمیری قدس سره می فرمودند: در نجف اشرف به خاطر ریاضت های شرعی و حشر و نشری که با اولیای خدا داشتم، چشم برزخی من باز شده بود و صورت برزخی اشخاص را می دیدم. بسیاری از افراد سرشناس که برای آنها احترام فوق العاده ای قائل بودم، صورت های برزخی ناخوشایندی داشتند و دیدن آنها بسیار آزارم می داد

لذا در فکر چاره جویی برآمدم و تصمیم گرفتم با مراجعه به اهل بصیرت مشکل خود را برطرف کنم. چند روزی گذشت و یکی از عارفان وارسته و بلند پایه ای که در یکی از شهرهای هند سکونت داشت به قصد زیارت و عتبه بوسی حضرت امیر (علیه السلام) به نجف آمد.

 سال ها بود که او در ایام به خصوصی از سال به نجف می آمد و یک اربعین به ریاضت های شرعی می پرداخت و بعد به شهر و دیار خود بر می گشت، و من چند سالی بود که توفیق آشنایی با او را پیدا کرده بودم و از محضر نورانی اش استفاده می کردم. روزی که او به دیدار من آمد، در همان نگاه اول به حالت من پی برد و به من گفت: به دست آوردن چشم برزخی خیلی دشوار است و از دست دادن آن بسیار آسان!

گفتم: طاقت ادامه دادن به این وضع را ندارم! گفت: امروز به قصابی محل مراجعه کن و گوشت گوساله ای بخر و بگو در حیاط خانه در فضای باز آن را بر روی آتش کباب کنند و بعد نوش جان کن! مشکل تو فوراً بر طرف می گردد! طبق دستوری که داده بود عمل کردم، و با فرو بردن اولین لقمه کباب بود که چشم برزخی من بسته شد! و حالت عادی خود را پیدا کردم و بعد از مدت ها نفسی به راحتی کشیدم!