پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

چه کسی"مخفیگاه صدام"رالوداد؟جزئیات دستگیری وبازجویی ازصدام تااعدام

«اریک مادوکس»(بازجوی صدام حسین)بدترین شکنجه صدام«صحبت کردن ازایران»بود

جزئیات -کامل- ازنحوه دستگیری صدام حسین.

محافظ شخصی صدام حسین اورا«لو»داد.

درادامه خواهیدخواند:نحوه به قدرت رسیدن صدام را...مطالب جالبی  می بینید.

مجله آمریکایی Esquire به استناد اطلاعات مطرح شده از سوی دو تاجر عراقی درباره نهاد امنیت ریاست‌جمهوری عراق، اطلاعات جدیدی درباره عملیات دستگیری صدام حسین، رئیس‌جمهوری فقید عراق منتشر کرد. صدام حسین ۱۵ سال پیش و در سال ۲۰۰۳ میلادی در گودالی توسط نیروهای آمریکایی دستگیر شد.

به گفته این مجله عملیات جستجوی رئیس‌جمهوری عراق پس از آن شکل دیگری به خود گرفت که در ژوئن ۲۰۰۳(خرداد۱۳۸۲) دو نفر به نام‌های « حدوشی»و «محمد ابراهیم المسلط» جزئیات شگفت‌آوری درباره نهاد امنیت ریاست‌جمهوری عراق فاش کردند.

بنا به گزارش مجله Esquire نیروهای آمریکایی در ابتدا به مزرعه‌ای در حومه تکریت حمله کردند و در آنجا یک کانتینر آهنی پنهان شده زیر خاک را یافتند که حدود ۱۰دلار پول نقد در آن بود و باندهایی کاغذی که دور پول‌ها بود به بانک «چیس منهتن»Chase Manhattan Bank درشیکاگو-امریکا-قراردارد.. شگفتی دوم به مقدار قابل توجهی از جواهرات مربوط می‌شد که به ساجده طلفاح، همسر صدام حسین تعلق داشت و در کیسه‌های زباله‌ زیر خاک دفن شده بود. علاوه بر این اسناد شخصی مهمی نیز در آنجا پیدا شد.

ژوزف فرد فیلمور، مترجم گروهان چهارم پیاده نقل کرده که : «سمیر شروع به سیلی زدن صدام کرد ولی افراد نیروهای ویژه از او خواستند به صدام آسیبی نزند، زیرا که براساس دستورات او باید زنده بماند.»

«محمد ابراهیم المسلط»وافسرآمریکایی«اریک مادوکس»

به گفته این مجله عملیات جستجوی رئیس‌جمهوری عراق پس از آن شکل دیگری به خود گرفت که در ژوئن ۲۰۰۳(خرداد۱۳۸۲) 

دو نفر به نام‌های « حدوشی» و «محمد ابراهیم المسلط» جزئیات شگفت‌آوری درباره نهاد امنیت ریاست‌جمهوری عراق فاش کردند../منبع:العربیه ۴ دی ۱۳۹۷

مجله امریکایی(Esquire) فاش کرد که در ۹ دسامبر ۲۰۰۳(۱۸آذر۱۳۸۲) پس از چند عملیات و فاش شدن اتفاقی جلسه‌ای در صحرای واقع در غرب تکریت توسط کودکی ۹ ساله، «محمد ابراهیم المسلط» دستگیر شد و آمریکایی‌ها توانستند با او به توافق برسند که در ازای آزاد کردن ۴۰ نفر از اعضای خانواده‌اش از زندان، مکان پنهان شدن صدام حسین را فاش کند.

خرابه ای که۸ ماه درآن زندگی کرد

بلافاصله دستورات لازم برای حمله به منطقه مورد نظر صادر شد و بیش از هزار سربازی خود را برای عملیاتی که «سپیده‌دم سرخ» نام گرفت، آماده کردند. در ابتدا مالک زمن و برادرش که از اعضای تیم حفاظت صدام بودند دستگیر شدند ولی حاضر به همکاری و فاش کردن محل اختفای رئیس‌جمهوری عراق نشدند. المسلط ترسان به نقطه‌ای در تاریکی اشاره کرد و سربازان آمریکایی با تجهیزات دید در شب به آنجا رفتند و شروع به برداشتن خاک کرده و به درون حفره ظاهر شده، نور تاباندند.

حُفره(چاه)ی که صدام درآن مخفی شده بود-سرحفره رابرمی دارند-درنزدک دهانه این حفره یک «هواکش»برای تهویه تعبیه شده بود.

مخفیگاه صدام حسین

صدام حسین

حُفره -مخفیگاه صدام

مجله امریکایی(Esquire) به نقل سمیر، مترجم عراقی نیروهای آمریکایی نقل کرد: «زمانی که حفره را باز کردند، صدام شروع به فریاد زدن کرد. تیراندازی نکنید، تیراندازی نکنید. به عربی به او گفتم خارج شود. او دست‌هایش را بالا برد و سربازان او را به بیرون کشیدند.»

*رسانه های عراقی:ضمن خائن خواندن«محمد ابراهیم المسلط» بنقل از کتاب «بازجویی رئیس جمهور» نوشته جان نیکسون،می نویسند:

نیروهای آمریکایی در ۱۲ دسامبر ۲۰۰۳(۲۱ آذر۱۳۸۲) توانستند «محمد ابراهیم المسلط» را اسیر کنند ؛درحالیکه رئیس محافظان صدام در حین فرار وی بود

«محمد ابراهیم المسلط»»باوعده جایزه ۲۵ میلیون دلاری نیروهای ویژه را به مخفیگاه صدام حسین هدایت کرد.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«ساجدة خیرالله طلفاح» دختر دایی صدام است،هر۲۶همسن هستند که در۲۶سالگی[ ۱۹۶۳ میلادی(۱۳۴۲شمسی)]  ازدواج کردند( عدی ، قصی ، رغد، رنا و حلا) فرزندان این زوج لعین می باشند.

«ساجدة خیرالله طلفاح»درسن۷۸  در سال ۱۳۹۴یکی از بیمارستانهای اردن درگذشت،ضمناً درترجمه «مجله Esquire»اشتباهاتی دراعداد،تاریخ واسامی بود که اصلاح شد.

خانواده صدام

*روزنامه فلسطینی«دنیاالوطن» می نویسد: سرهنگ «محمد ابراهیم عمر المسلطله» پسرعموی ساجده بود ودرجه سرهنگی داشته وازمعتمدین صدام بود،

*یکی ازخبرگزاریهای عراق  بنقل ازرویترز می نویسد:در ۹ دسامبر ۲۰۰۳(۱۸آذر۱۳۸۲) ، یک پسر ۹ ساله درصحرای  تکریت خبری رابه سربازان امریکایی می هد که سرنخی می شودبرای پیداکردن صدام،تیروهایی امریکایی ،اول «محمد ابراهیم »رادستگیرمی کنند ،این شخص اول ازهمکاری امتناع می کندامادر ازای آزادی ۴۰ عضو خانواده وی+۲۵ میلیون دلارجائزه ، آنها را به محل مخفیگاه صدام حسین هدایت کنند. 

واما
در یک برنامه تلویزیونی مستند تحت عنوان«آخرین جنگ های صدام حسین» که روز جمعه۲۲مارس۲۰۱۳(جمعه۲ فروردین۱۳۹۲) از تلویزیون «العربیه» پخش شد ، جزئیات چگونگی «خیانت» یکی از محافظان شخصی رئیس جمهور سابق عراق پیش از دستگیری وی فاش شد.
«اریک مادوکس»  مسئول بازجویی از صدام حسین می گوید که در سال ۲۰۰۳ از وی خواسته شد تا برای یافتن رئیس جمهور عراق به شهر تکریت سفر کند.

«مادوکس» می گوید: نخستین اقدام ما تعقیب خانواده های محافظان صدام حسین بود، چرا که بر این باور بودیم چنین اقدامی می تواند اطلاعات زیادی درباره مخفیگاه رئیس جمهور سابق عراق در اختیار ما قرار دهد و اینگونه هم شد.

 پس از ورود به شهر تکریت چهار خانواده از جمله خانواده «محمد ابراهیم عمر المسلط»  را که وفادارترین و نزدیکترین محافظان صدام حسین به شمار می رفت، دستگیر کردیم.

سپس خود «محمد ابراهیم عمر المسلط» را در تاریخ جمعه۱۳ دسامبر۲۰۰۳(۲۲ آذر۱۳۹۲) دستگیر کردیم اما در آغاز محافظ شخصی صدام حاضر به همکاری با نیروهای آمریکایی نبود.

 در اولین بازجویی از «المسلط »خواستم برای یافتن رئیس جمهور عراق با ما همکاری کند، اما در کمال ناباوری در واکنش به درخواست من ، گفت: «من صدام حسین را نمی شناسم، او کیست!؟»

«اریک مادوکس»: به مسلط گفتم من و همکارانم ۴۰ نفر از نزدیکان تو را دستگیر کرده ایم و در صورت عدم همکاری با ما دیگر نزدیکانت را نیز دستگیر خواهیم کرد.

این مقام امنیتی امریکا گفت:« المسلط»در حدود۱۵ دقیقه درباره تهدیدی که کرده بودم  فکر کرد،گفت: «قبول می کنم،شما را به مخفیگاه صدام می برم»

این شبکه(العربیه)می نویسد: در این برنامه «علی کسرت رسول» رهبران نیروهای پیشمرگه-اقلیم- کردستان عراق  می گوید این کُردها بودند که نقش اصلی را در دستگیری صدام حسین داشته اند.

 کُردها  از طریق خانواده های نزدیک به صدام در شهر«عوجه» اطلاعات لازم برای دستگیری صدام را جمع آوری کرده و در اختیار آمریکایی ها قرار دادند./پایان توضیحات مدیریت سایت،بااستفاده ازمنابع عربی وامریکایی.

برای اطلاعات بیشتربه این لینک مراجعه کنید:

روایت بازجوی(صدام)هراس ازایران                                     

پس از دستگیری صدام حسین، او توسط تیم‌های مختلفی از ارتش و سازمان جاسوسی این کشور مورد بازجویی و تخلیه اطلاعاتی قرار گرفت؛ اما حساس‌ترین این بازجویی‌ها زمانی است که دیکتاتور سابق عراق در چندین جلسه توسط «جان نیکسون »(John Nixon )،تحلیلگران ارشد سیا بازجویی می‌شود

صحبتهای صدام و« جان نیکسون» تحلیل‌گر ارشد سازمان سیا چه گفت؟

نیکسون در این‌باره روایت می‌کند: «در حین اینکه به سوال‌ها گوش می‌داد، خونسرد بود. توجهم به این جلب شد که چقدر سریع توانسته است خودش را با محیط اطراف و موقعیت تازه‌اش به عنوان زندانی وفق دهد. مثل کسی عمل می‌کرد که هر شنبه شب به آنجا می‌آید و این بخش منظمی از زندگی روزانه‌اش است. لحظه‌ای متوجه شدم که پشت دست راستش یک تتوی قبیله‌ای دارد؛ بین انگشت‌های سبابه و میانی و تتوی دیگری زیر مچ دست راستش بود. دهانش همان‌گونه که در عکس‌ها و فیلم‌ها دیده بودم، کج بود. صد در صد مطمئن شدم که خود صدام حسین است.

صدام » بسیاری از سئوالتم راباصداقت جواب می داد، دست کم آنهایی را که خودش مایل بود جواب بدهد. او چیزی درباره اینکه چطور از بغداد خارج شده یا چه کسی به او کمک کرده بود راجواب نداد واما می گفت تعجب میکنم که چرا این جورمسائل رااز او نمی‌پرسم:

اسرار جدید  درباره دستگیری صدام حسین  در سالروز اعدامش

« درباره سیاست از من سوال کن، خیلی چیزها می‌توانی از من یاد بگیری..»

به او گفتم که درست است ولی اول از همه باید یکسری سوال‌های مشخص بپرسم. طبیعتا من این‌طوری بازجویی نمی‌کنم.

در یک موقعیت از صدام پرسیدم آیا حرفی برای گفتن دارد؟ او گفت: «بله» و سپس از رفتار خشن واحد نیروهای ویژه با او هنگام دستگیری انتقاد کرد:

گفت :آیا این طرز برخورد با رئیس‌جمهور یک کشور است؟ ..اگر رئیس‌جمهور «بوش »در چنین موقعیتی بود و به دست عراقی‌ها اسیر شده بود، ما اینطور با او رفتار می‌ کردیم..؟.

با شک و دودلی به صدام نگاه کردم. اینجا مردی نشسته است که برای کشتن مردمش دو بار فکر نمی‌کند. حالا از زخم‌ها و خراش‌هایی که برداشته شکایت دارد. در واقع درست بود؛ نیروهای ویژه با او خوب رفتار نکرده بودند. یادم می‌آید که شنیده بودم کسی به او مشت زده و گفته بود این هم برای حادثه ۱۱ سپتامبر!

یکباردر جریان بازجویی از صدام از او پرسیدم :

«آیا تا به حال از بدل استفاده کرده‌ای؟ »

خندید و گفت: «از کجا می‌دانید الان داریدبایکی از آنها-بدل- حرف‌نمیزنید؟ شاید من بدل صدام باشم و خود صدام جایی قایم شده است

سپس سرش را عقب برد و از ته دل خندید: «نه! فقط یک صدام حسین وجود دارد

شروع کرد به نشان دادن جای چند زخم و جراحت.

بعد دشداشه‌اش را بالا زد تا «آسیبی را که به پای چپش وارد آمده بود»، نشان دهد.

زخم کهنه‌اش را دیدم و ناخودآگاه پرسیدم :

این همان زخمی است که در اثر تیر خوردن در جریان تلاش برای کشتن «قاسم» برداشته بود؟

«صدام»با یک خرناس تایید کرد.

این آخرین قسمت کارم برای گرفتن تاییدیه بود. ما آدم اصلی را دستگیر کرده بودیم. ما صدام حسین را گرفته بودیم.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«قاسم»همان «عبدالکریم قاسم-نخست وزیرعراق-است که درجریان ترورنافرجامش یک تیرهم به پای صدام خورده بود که کل ماجرارادرادامه خواهیدخواند،وچگونگی به قدرت رسیدن صدام را که خیلی جالب است تاریخ قدرتش./پایان توضیح

« جان نیکسون»:صدام در اواخر عمرش آدمی مذهبی شده بود، فکر می‌کنم تنها در غروب عمرش بود که مذهب به امری بسیار مهم در زندگی‌اش تبدیل شد. این تصمیم بسیار شخصی بود اما وقتی می‌خواست با بازجویی ما مخالفت کند به مذهب متوسل می‌شد-اموردینی رابهانه می کرد-. اغلب اوقات وقتی روی موضوعاتی دست می‌گذاشتیم که نمی‌خواست درباره‌شان صحبت کند، نگاهی به اطراف می‌انداخت و می‌گفت: «نگهبان کجاست؟ فکر می‌کنم وقت نماز است!»

بدترین شکنجه«صحبت کردن ازایران »بود!

در یکی از جلسات وقتی که درباره هیئت حاکمه ایران پرسیدیم، صدام نمی‌توانست نفرتش را از ایرانی‌ها پنهان کند. حرف زدن درباره ایرانی‌ها او را پریشان می‌کرد: «روحیه ایرانی این طوری که به اسم اسلام همچنان به دنبال توسعه‌طلبی در جهان عرب است.

ایرانی ها اگر فرصت داشته باشند، رهبری آزادسازی «قدس» را بر عهده می‌گیرند. آنها فکر می‌کنند که می‌توانند ملت عرب را رهبری کنند.

نیکسون می نویسد:صدام ساعت‌ها درباره ایران حرف زد. کمتر موضوعی اینقدر او را به حرف می‌آورد. احساسش این بود که کشورش در طول جنگ، قهرمانانه عمل کرده و آزمون میان ارتش‌های دو کشور ثابت کرده که نظامیان عراقی، به نظامیان ایرانی برتری داشتند. صدام اصرار داشت که ایران مسئول جنگ ۸ساله بوده است.

نیکسون در بخشی از کتاب خود با اعتراف به قدرت ایران اذعان می‌کند:  این طور که بر می‌آید ایران بزرگترین برنده ماجراجویی ما(آمریکا) در عراق بوده است.همچنان که از سقوط طالبان، در مرزهای شرقی‌اش بهره برد.

* بخش‌هایی از این گزارش برگرفته از کتاب «بازجویی از صدام،تخلیه اطلاعاتی از رئیس‌جمهور» به قلم جان نیکسون است.

عبدالکریم قاسم کیست؟

 ترور «عبدالکریم قاسم»نخست وزیرعراق- توسط «صدام حسین»۷ اکتبر ۱۹۵۹( ۱۴ مهر۱۳۳۸)

تیم شش نفره‌ای برای ترور قاسم تدارک شده بودکه«صدام حسین »فرماندهی آن تیم رابعهده داشت

صدام حسین که در سال ۱۹۵۷ به عضویت حزب بعث عراق درآمد،

درسپتامیر ۱۹۵۹از طریق مسوول ایستگاه اطلاعات مصر در عراق، آپارتمانی در خیابان الرشید بغداد- درست روبه‌روی وزارت دفاع- که دفتر عبدالکریم قاسم درهمانجا بود؛ در اختیار صدام قرار گرفت تا رفت‌وآمدها را به خوبی کنترل کند،

در روز ۷ اکتبر ۱۹۵۹ صدام حسین به اتوموبیل قاسم حمله کردند. صدام راننده را کشت واما یک «تیر به پای صدام » شلیک شد و ترور«قاسم» نافرجام ماند،جراحت پای صدام آنقدرعمیق بودکه منجربه بستری شدن۲ماهه در بیمارستان شد.

فرارصدام ازکشور-به سوریه

درپی این ترورنافرجام صدام ازترس بازداشتش باهمان جراحتش  به «مزرعه عبور»رفت و به مدت ۳ روز در آن مخفی شد.

صدام چاقوی خود، در این مزرعه تیر را از پای خود بیرون کشیده و سپس شنا کنان از رودخانه دجله عبور و به سوریه گریخته است و به همین مناسبت هم او نام این مزرعه را« عبور» نهاده است.

صدام پس ازبستری شدن دربیمارستان-دوماه-از سوریه  به مصر رفت و  تحصیلات خود را در دانشگاه قاهره ادامه داده وهمانجا با ساجده دختر دایی اش ازدواج کرد.

باکودتای نظامیان حزب بعث بر علیه ژنرال عبدالکریم قاسم به عراق برگشت.

*عبدالکریم قاسم  نیزدر  تیر ۱۳۳۷ درحالیکه ۴۴ ساله بودباکودتاپادشاه« فیصل دوم» راساقط می کند.

سمت راست(عبدالکریم قاسم)+عبدالسلام عارف

حزب بعث سرانجام موفق شد در فوریه سال ۱۹۶۳باکودتایی به سرکردگی۲برادرنظامی( عبدالسلام وعبدالرحمن عارف) عبدالکریم قاسم راسرنگون کنند و سرهنگ عبدالسلام عارف به قدرت رسیدو تا سال۱۹۶۸رئیس جمهوربود.

«عبدالسلام عارف» نیزتوسط «صدام حسین و احمدحسن البکر» (هر۲ازحزب بعث بودند) ساقط شد.

احمد حسن البکر« رئیس جمهور»شد (حسن البکردبیرکل وصدام معاون دبیر کل حزب بعث بود)

«صدام حسین»  شدمعاون رئیس جمهور واما عملا،کارهای ریاست جمهوری دردست«صدام »بود.

ماجرای عجیب به قدرت رسیدن صدام حسین

«کودتای سفیدصدام حسین»چگونه به ریاست جمهوری رسید؟

احمد حسن البکر قرار بود که در شب ۱۷ جولای ۱۹۷۹(۲۶تیر۱۳۵۸) پیامی را به مناسبت پیروزی انقلاب ۱۷ جولای ۱۹۶۸ میلادی ایراد کند.

«برزان تکریتی» برادر صدام در همان روز متنی را به حسن البکر می دهدکه درآن نوشته شده بود«من بعلت بیماری استعفامی دهم وضمن بیان لیاقتهای صدام حسین، ریاست جمهوری رابه اوواگذارمی کند»

حسن البکر،قبول نمی کند ولی وقتی  برزان به اومی گوید فرزندش« هیثم »در گروگان مااست اگر این متن خوانده نشود، او کشته خواهد شد،حسن البکربناچار می پذیریدو متن استعفای خودش خوانده می شود.

هنگامیکه متن استعفا توسط او در تلویزیون قرائت شد،  افسران طرفدار حسن البکر ودیگرانقلابیون( کودتاچیان) جولای ۱۹۵۸(تیر۱۳۳۷) که برای جشن دعوت بودندباپخش این خبرشوکه می شوند ودست به شورش می زنند واما خیلی زود حدود۵۰۰ نفر سربه نیست می شوند و  حسن البکر در«حصرخانگی» قرارمی گیرد و پس از مدتی مسموم می شود.

به این ترتیب «صدام حسین» به ریاست جمهوری می رسد.

آنطورکه معلوم است:همه رؤسای جمهورعراق با«کودتا»سرکارآمدند وباکودتاساقط شدند-تاصدام.

«صدام حسین»دوران اقتدار-درمیان یاسرعرفات وملک حسین پادشاه اردن


 ۵ نوامبر ۲۰۰۵(۱۴آبان ۱۳۸۴)صدام حسین -بعدازبازجوی های طولانی،«محاکمه» می شود.

 

 ۹ دی ۱۳۸۵ (۳۰ دسامبر ۲۰۰۶)صدام حسین اعدام می شود

بسوی مرگ

اعدام ضدام-عیدقربان ۱۴۲۷/ ۹ دی ۱۳۸۵ (۳۰ دسامبر ۲۰۰۶)

***

صدام حسین چگونه دستگیرشد وخبردستگیری چگونه رسانه ای شد؟

مروری برتحولات عراق ازحمله امریکا ..اشغال تا دستگیری صدام ...اعدام.

از«دستگیری تااعدام صدام »۲سال طول کشید

چهارشنبه،۲۸ اسفند۱۳۸۱( ۱۹ مارس ۲۰۰۳): بمباران کاخ ریاست جمهوری عراق به وسیله هواپیماهای آمریکایی. 
پنجشنبه،۲۹اسفند۱۳۸۱(۲۰ مارس۲۰۰۳): ورود نیروهای نظامی آمریکا و انگلیس از مرز کویت به عراق. 
چهارشنبه،۲۰ فروردین۱۳۸۲(۹ آوریل۲۰۰۳): بیست روز پس از بمباران کاخ ریاست جمهوری عراق، بغداد توسط نیروهای آمریکایی اشغال شد و حکومت دیکتاتوری صـدام که فاقد پایگاه اجتماعی و حمایت مردمی بود؛ علیرغم وجود ارتش قوی، تقریبا بدون مقاومت جدی سقوط کرد و مجسمۀ صـدام در میدان مرکزی شهر به وسیله مردم به زیر کشیده شد.

در ساعت ۵:۳۴ بامداد به وقت بغداد (۶:۰۴ به وقت تهران) در ۲۹ اسفند ۱۳۸۱ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) حملهٔ غافلگیرانه به عراق آغاز شد. پیش از شروع هیچ اعلان جنگی داده نشد.

بغداد(پایتخت) در ۲۰ فروردین ۱۳۸۲ (۹ آوریل ۲۰۰۳) اشغال شد که سقوط بغداد مساوی با پایان حاکمیت ۲۴ ساله حکومت صدام حسین بود

سرنوشت صدام و یارانش

عراق باکمترین مقاومت  سقوط کرد و «مجسمۀ صـدام »در میدان مرکزی شهر باکمک نیروهای مسلح امریکایی به وسیله مردم عراق به زیر کشیده شد.

«کاظم جبوری» مکانیک،قهرمان وزنه برداری(متولد۱۳۴۰شمسی)-درحال تخریب مجسمه صدام-میدان فردوس بغداد.

(متولد۱۳۴۰شمسی) :تنها جرم من این بود، موتورموتورسیکلت عدی» پسر صدام حسین را تعمیر کردم و بعد از آنکه، دستمزم را پرداخت نکرد، از او شکایت کردم.زندانم بردند۱۱سال درزندان ابوغریب بوده.

 سرلشکر محمد شنشل(مشاور سیاسی صدام) می گوید:صدام درلحظه سقوط دراطراف همین میدان بود وشاهدسقوط بود-بالباس مبدل

مصر العربیه: حضور صدام در زمان سرنگونی مجسمه اش

 سرلشکر محمد شنشل گفت: صدام شخصاً هنگام سرنگون کردن مجسمه اش در شهر بغداد، نزدیک این مجسمه حضور داشته است. او گفت که صدام، در آن لحظه، در میدان فردوس بغداد بود.

سمت راست«ژنرال عبد الجبار خلیل شنشل»فرمانده ستاد ارتش بعث عراق/سمت چپ«ژنرال عدنان خیرالله »(وزیر دفاع عراق)

شنشل مدعی است صدام، به همراه گروهی از معاونانش با چهرۀ ناشناس در میان جمعیت و در مقابل مجسمۀ خود حاضر بود.

ژنرال شنشل آخرشهریور۱۳۹۳مُرد.

مفقودالاثربودن صدام بمدت ۸ماه

صام حسین از۲۰ فروردین ۱۳۸۲  الی ۲۲آذر۱۳۸۲متواری-مفقود-بود.

مفقودالاثربودن صدام بمدت ۸ماه

صدام حسین از۲۰ فروردین ۱۳۸۲  الی ۲۲آذر۱۳۸۲متواری-مفقود-بود.

۱۳ دسامبر ۲۰۰۳(۲۲آذر۱۳۸۲) صدام حسین دستگیر می‌شود

 

اولین خبرنگاروخبرگزاری که خبردستگیری صدام رامنتشرکرد-محسن فتاحی-ایرنا

این خبر(دستگیری صدام حسین) خبر اصلی همه رسانه های بین المللی بود و جرج بوش با غرور جمله «ما او را گرفتیم» پیروزی و برتری ماشین جنگی امریکا را یادآوری کرد. این در حالی بود که سازمان های عریض و طویل نظامی و امنیتی امریکا هیچ نقشی در دستگیری صدام نداشتند.


 ظهر روزیکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۲(۱۴دسامبر۲۰۰۳) جلال طالبانی ،رئیس جمهورعراق که  از مرز خسروی وارد ایران شده بود، پس از یکی دو ساعت، «محسن فتاحی» خبرنگار ایرنا را فراخواند.با لبخند، می گوید: می خواهم خبری به تو بدهم که همه ایرانی ها از شنیدنش خوشحال می شوند« صدام حسین دستگیر شد»

خبری که مام جلال به ایرنا داد: با یاری خداوند صدام دستگیر شد

« فتاحی» یلافاصله خبر را به تهران مخابره می کند. خبرگزاری جمهوری اسلامی نیز در خبری فوری این موضوع را منتشر کرد.

غول های بزرگ رسانه ای از جمله رویترز و فرانس پرس نیز این خبر را به نقل از« ایرنا »منتشر کردند و خبر به گوش همه رسانه های جهان رسید.

چرا«فتاحی»؟

محسن فتاحی:چند باری به کشور عراق سفر کرده بودم و بارئیس جمهورمصاحبت داشتم،برای همین مرا به خوبی می شناخت، آن روز که وارد مرز شد به محض ورود به «پایون» مرا که دید شناخت وگفت خبرخوبی براتون دارم. 

رئیس جمهورعراق چراباهواپیمانیامد؟

آن روزها عراق دراشغال امریکا-متحدین-بود« پرواز خارجی»ممنوع بود،حتی برای رئیس جمهور،درآن روز«جلال طالبانی» رییس دولت انتقالی عراق،قصدسفربه فرانسه راداشت  مجبور بود برای رفتن به فرانسه  از مرز خسروی به تهران بیاید و ازفرودگاه تهران به فرانسه سفر کند(یاازطریق کشورهمسایه دیگر-ترکیه)

صدام حسین

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:صدام در ساعت ۸:۳۰ به وقت محلی روز ۲۲ آذر۱۳۸۲ (۱۳ دسامبر۲۰۰۳) در عملیاتی به نام «سپیده‌دم سرخ»

 و در یک «چاله» در خانه‌ای در روستای «الدور» نزدیک تکریت دستگیر شد،یعنی حدود۱۸ساعت بعدازدستگیری،خبرمنتشرشد ولی اولین خبرگزاری «ایرنا»بوده است.


 فرمانده تفنگداران : وقتی ما وارد ساختمان شدیم، کسی آنجا نبود و صدام که متوجه ورود ما شده بود فریاد می زد «من اینجا هستم، من صدام هستم، رئیس جمهور عراق، مرا بیرون بیاورید» ما می خواستیم درون آن چاله نارنجک بیاندازیم.
این چریک های کُرد می دانستند که صدام به تکریت خواهد رفت و به همین دلیل در اطراف شهر کمین کرده بودند.
« صدام» را به مزرعه ای در روستای الدور در حوالی تکریت برده بودندو در چاهی پنهانش کردند. چاه را با ورق های فلزی و پارچه و موکت پوشانده و روی آن خاک ریخته و باغچه درست کردند.فقط کانال کوچکی برای رسیدن هوا باز گذاشتند.
آنها درباره چگونگی انتقال صدام به ایران یا تحویل دادنش به رهبران کرد همفکری و مشورت کردند. تعدادی از آنها تمایل داشتند شکار خود را به طمع جایزه ۵۰ میلیون دلاری به امریکاییان بدهند، اما به سربازان و افسران امریکایی اعتماد نداشتند ،مضافاًجان خودرادرخطرمی دیدند که ممکن است،اینهارابکشد ودستگیری رابنام خودبهره برداری کنند.
شکارگران صدام، موضوع را به رهبران کُرد اطلاع می دهند و «طالبانی» پیغام می دهد که منتظر باشند و اطمینان می دهد که در هر صورت، هیچ گونه خطری آنها را تهدید نمی کند.
نشریه الحیات به نقل از منابع نزدیک به طالبانی می نویسد: طالبانی و «کسرت رسول» به ایران اطلاع می دهند که صدام درخواست کرده  در ازای اطلاعات مهمی که می تواند به ایران بدهد، او به شرط حفظ جانش به ایران منتقل شود.

کسرت رسول علی -معاون رئیس اقلیم کردستان عراق
الحیات می نویسد: قبل از ورود امریکایی ها به بغداد، ایران به دقت تحرکات و تردد صدام را زیر نظر داشت و پس از ناپدید شدن صدام نیز جسته و گریخته از محدوده حضور صدام مطلع بود. این روزنامه می افزاید؛ مقامات اطلاعاتی ایرانی حتی قبل از کشته شدن پسران صدام نیز اطلاعات دقیقی از صدام و پسرانش در اختیار داشتند و اطلاعات را به گروه های کرد می دادند. الحیات مدعی است در آن زمان ایران تعداد زیادی از فرماندهان القاعده را به چنگ آورده بود و ناچار بود مدام این موضوع را انکار کند.

قراربود«صدام حسین »راتحویل ایران بدهند
 کردها تمایل زیادی داشتند که صدام به ایران تحویل داده شود .

صدام خودش-مایل بودازایران«پناهندگی»بگیرد.

به نوشته الحیات، علاوه بر پیغام شفاهی طالبانی، صدام شخصا چندین بار به مقامات ایرانی نامه می نویسد و درخواست پناهندگی می کند. اما ایران به علت جنایات صدام در جنگ با این کشور حاضر به تحویل گرفتن او نشد. ضمن این که از نظر سیاسی نیز در اختیار داشتن صدام هیچ سودی برای ایران نداشت.
پس از آن، طالبانی از مقامات تهران خواست تا اطلاعات موجود را به آمریکاییان انتقال دهند و پاسخ مثبت را نیز دریافت کرد.
رئیس جمهورعراق(طالبانی) پس از عبور از مرز خسروی و توافق نهایی با ایران، به چریک ها اعلام کرد مزرعه را ترک کنند و پس از اطمینان از در امان بودن آنها، محل نگهداری صدام را به مقامات امریکایی اطلاع داد.
طالبانی تا آخرین لحظه با آن مزرعه و شکارگران صدام در ارتباط بود و شخصا امور را هماهنگ می کرد. او در مرز ماند تا مطمئن شود که سربازان امریکایی به مزرعه رسیده و صدام حسین را یافته اند(تحویل گرفته اند)و۲ساعت بعدازاطمینان ارموضوع،خبردستگیری رابه محسن فتاحی گفت.

جلال طالبانی

رئیس جمهورعراق(طالبانی)۱۱ مهر ۱۳۹۶درسن ۸۴ سالگی درگذشت.

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:منابع مختلف-موثق-نیزدررابطه بادستگیری صدام مصاحبه هایی داشتندومنابع مختلفی آنهارانقل کرده اند که یک مورد کتاب« عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد» که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده ، مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقیرا -قسمتی-می آورم:

درباره نقش «کسرت رسول »برای ما بگو؟

احمد چلبی درگذشت+زندگینامه

احمد چلبی(دبیرکل کنگره ملی عراق):روز ۱۳ دسامبر ۲۰۰۳ در جلسه ای در شورای حکومت بودم، تلفن زنگ زد و به من گفته شد که« اراس حبیب کریم »که مدیر سازمان امنیت در کنگره ملی است تو را می خواهد، او آدمی است که در بسیاری از امور امنیتی خبره است. به من گفت که اطلاعاتی داریم و کسرت رسول با من تماس گرفت، گفت که امریکایی ها صدام را دستگیر کردند. به او گفتم مطمئنی؟ گفت: بله،

برای همین فورا با شخصی به اسم« اسکات کارپنتر» که رئیس تیم حکومتی« پل بریمر» در عراق بود، تماس گرفتم. پرسیدم: چرا به ما نمی گویید صدام را دستگیر کرده اید؟

گفت: شوخی می کنی؟

گفتم نه شما صدام را دیروز در منطقه الدور دستگیر کردید! جواب داد که از موضوع خبر ندارد. گفتم که من با پل بریمر ساعت دوازده قرار دارم و در آن جا می فهمم اوضاع از چه قرار است. ساعت یازده و نیم بود که به کاخ رسیدم و دیدم که اسکات لبخند می زند و دستش را بالا برده است. گفت: ارتش به ما ابلاغ نکرد تا مطمئن شود که آزمایش دی ان ای واقعا مربوط به صدام است. این در تاریخ ۱۳ دسامبر ۲۰۰۳ بود، برگشتم و به سخنگوی کنگره خبر دادم که در رسانه ها اعلام کند که صدام دستگیر شد و ما اولین افرادی بودیم که خبر را اعلام کردیم.

«کسرت»چه نقشی داشت؟

او موضوع را پیگیری می کرد، و جماعت او نیز شاهد دستگیری بودند. کسرت به صدام مثل ما نزدیک شده بود، گروه او و گروه ما شاهد دستگیری صدام و انتقال او با بالگرد بودند.

 چه کسی اطلاعات حضور او در آن مکانی که دستگیر شد را داد؟

این اطلاعات به کمک شخصی از «منطقه المسلط به اسم محمد ابراهیم یا ابراهیم محمد المسلط »از تیم حفاظت صدام به دست آمد که امریکایی ها یک هفته قبل او را دستگیر کرده بودند و او به آنها گفته بود که صدام در آن جا است،

آنها(امریکائیان) هم به آن خانه وارد شدند و آن جا را بازرسی کردند اما هیچ کس را پیدا نکردند. به توصیه ما عمل کردند و در آن جا ماندند. یکی از سربازها متوجه «سیم برق »شد به آن دست زد دنبالش را گرفت و متوجه شد که به سمت چاله ای می رود. آن سیم برق تهویه هوا بود، وارد چاله شدند،

در داخل آن چاله دیگری بود که در آن صدام را پیدا کردند که با خودش برگه هایی داشت و ۷۰۰ هزار دلار و مسلسل و تفنگ داشت. با اسلحه بر سر او آمدند و او به آنها گفت: من صدام حسین، رئیس جمهور عراق هستم، ریش داشت.

بترتیب-ازراست:عدنان پاچه چی(وزیرامورخارجه سابق)،موفق الربیعی(شورای عالی امنیت عراق)، احمد چلبی(دبیرکل کنگره ملی عراق)،عادل عبدالمهدی(معاون رئیس جمهور-طالبانی)

آیا صدام تلاش کرد مقاومت کند؟

خیر. او را به خارج از حفره کشیدند، دستگیری او در روز ۱۲ دسامبر۲۰۰۳ بود. بعد از آن که او را برای چکاپ بردند و دندان هایش را چک کردند او را با بالگرد به فرودگاه فرستادند.

صدام دریک خانه ای زندگی می کرد واماهروقت احساس خطرمی کرددر«چاله»مخفی می شد

او در چاله ساکن نبود بلکه در خانه ای که چاله در آن واقع شده بود زندگی می کرد اما به همراه او گروهی بودند که به او خبر می دادند که عملیات یورش آغاز شده است و او وارد آن حفره می شد.

دیدار«احمد چلبی» باصدام حسین

پل برمر(سفیرامریکادرعراق)همه کاره عراق-زمان اشغال-«احمد چلبی»به استقبالش می رود-درهنگام ورود به عراق(ایشان بجای «زلمی خلیل‌زاد» می آید)

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«پل برمر» نماینده تام الاختیار رئیس جمهورامریکا(جرج بوش )در عراق بود(می شود گفت رئیس جمهورعراق بود)چون مقامات عالیرتبه عراق بدون هماهنگی-اجازه-وی نمی توانستندکاری بکنند.واینکه فلان رسانه می نویسد

«امریکایی ها هیچ نقشی دردستگیری صدام نداشتند،ازبیخ وبُن، بی اساس است»

پل برمر: تا زمان تامین منافع آمریکا، نیروهای ما باید در عراق بمانند.
«پل برمر»درمیان رئیس جمهور(بوش)و دونالدرامسفلد(وزیردفاع امریکا)

احمد چلبی:«بریمر »با من تماس گرفت و از من خواست با او برای دیدن صدام(منطقه سبزبغداد) بروم، مجموعه ای از اعضای شورای حکومت ، من و دکتر عدنان الپاچه چی، دکتر عادل عبدالمهدی، دکتر موفق الربیعی و ژنرال سانچز، فرمانده نیروهای امریکایی در عراق و اسکات کارپنتر.

پل برمر: تا زمان تامین منافع آمریکا، نیروهای ما باید در عراق بمانند.
ژنرال سانچز؛ فرمانده نیروهای آمریکایی در عراق

پل برمر: تا زمان تامین منافع آمریکا، نیروهای ما باید در عراق بمانند.
رئیس جمهورامریکا(بوش )به پل برمر(بریمر) بابت ماموریت در عراق مدال می‌دهد.

وقتی وارد اتاق شدم دیدم صدام بر روی یک تخت نظامی امریکایی خوابیده است و یکی از سربازهای امریکایی او را بیدار کرد. وقتی سرش را بالا آورد و دید که وارد می شوم لرزید.

صندلی برداشتم، جلوی صدام نشستم میان ما نیم متر فاصله بود.

بعد از آن دیگران از پشت سر من وارد شدند و بریمر و سانچز نزدیک دیوار ورودی بین در و ایوان ایستادند و صحنه را دنبال می کردند.

« موفق الربیعی» به صدام چه گفت؟

صدام حسین آقای  الربیعی رانمی شناخت، به صدام گفت: تو در دنیا و آخرت ملعونی، بعد صدام به موفق گفت: ساکت شو ای خائن ای مزدور.

 تو را شناخت؟

احمد چلبی:بله، از وقتی که وارد شدم. موفق به او گفت: من خائن و مزدورم؟ به او جواب داد: بله آیا با این ها نیامدی؟ به امریکایی ها اشاره کرد.

با «عدنان پاچه چی» هم صحبت کرد؟

عدنان به او گفت: چرا از کویت خارج نشدی. البته صدام از من خواست که افراد حاضر را به او معرفی کنم. من هم گفتم: عدنان الپاچه چی و دکتر عادل و موفق. اما وقتی که گفتم عدنان الپاچه چی، رو به او کرد و گفت: دکتر پاچه چی آیا تو وزیر امور خارجه عراق نبودی؟ به او گفت: بله. و رو به صدام کرد و گفت: چرا از کویت عقب نشینی نکردی بعد از آن که از جنگ با ایران پیروز خارج شدی و دنیا با تو بود و امکانات داشتی، چرا این کار را کردی؟ جواب داد: دکتر عدنان آیا تو تایید نمی کردی کویت بخشی از عراق است؟

دکتر کتابی درباره خاطراتش از سازمان ملل نوشته بود که از مواضع عبدالکریم قاسم دفاع کرده بود که کویت جزء عراق است، عدنان دست پاچه شد و جواب داد: گذشته گذشته. اما من بی کار بودم و اصلا صحبت نمی کردم.

با «عادل عبدالمهدی» هم صحبت کرد؟

بله، اما موفق از او پرسید: چرا صدر را کشتی؟ صدام جواب داد: کی؟ به او گفت: سید محمد باقر صدر و خواهرش بنت الهدی، گفت: صدر و یاران او، همه آنها خائن و مستحق مرگند. عادل عبدالمهدی گفت: چرا عبدالخالق السامرائی را اعدام کردی؟ گفت: عبدالخالق، بعثی بود.

خودت وارد صحبت نشدی؟

احمدچلبی:سپس موفق پرسید: چرا با امریکایی ها مبارزه نکردی همان طور که پسرانت مبارزه کردند؟ به او گفت: می خواهی با اینها مبارزه کنم؟ یعنی تقبیح کرد در حالی که از دیگران دعوت می کرد و آنها را به مبارزه و کشتار تشویق می کرد، اما او لزومی نمی دید مبارزه کند، او اعتقاد داشت آن چه انجام می دهد صحیح است.

پل برمر: تا زمان تامین منافع آمریکا، نیروهای ما باید در عراق بمانند.

« بریمر» با او حرف زد؟

نه حتی یک کلمه.

صدام ترسیده بود؟

وقتی که خارج شدیم ترسید، و او در آخر خواست که با آقای چلبی و دکتر پاچه چی صحبت کند. نزد او ایستادم و وقتی خواستم خارج شوم گفت: یعنی تمام شد، همه اش همین؟

چیز دیگری در طول گفت وگو بیان شد؟

حرف های ضد و نقیض. مطمئن بود کاری که کرده بود درست است و بزرگ نمایی می کرد در حالی که حاضر نبود به هیچ وجه به آن چه گذشته بود مراجعه کند. و گفت: «به من گفتی با امریکایی ها بجنگ من هم الآن با آنها می جنگم.»

احمد چلبی(دبیرکل کنگره ملی عراق)آبان ۱۳۹۴درگذشت.

ایت شخص«عباس محمود العراقی» مخفیگاه صدام رالوداده است

عباس محمود العراقی

رسانه‌های عراقی با انتشار این عکس نوشتند: «عباس محمود العراقی» پیش از آنکه آمریکایی‌ها از محل اختفای صدام حسین اطلاع یابند ازآنها خواست که وی را برای جلوگیری از کشته شدنش به مکان امنی انتقال دهند.

رسانه‌های عراقی نوشتند: نیروهای آمریکایی با انتقال این فرد به واشنگتن توانستند به محل اختفای صدام حسین پس از ماه‌ها پنهان شدن، دست یابند.

«عباس محمود العراقی» هم اکنون در شهر واشنگتن در آمریکا به سر برده وتحت تدابیر شدید امنیتی از وی محافظت می‌شود.

روایت دیگر:

«موفق الربیعی» دبیر شورای امنیت ملی عراق طی یک گفتگو، برخی اسرار چگونگی لو رفتن مخفیگاه «صدام حسین» را فاش کرد.

«صدام» ۸ماه مفقودالاثربود

از زمان «سقوط بغداد تا دستگیری صدام» حدود ۸ ماه فاصله بود
«الربیعی» گفت: رابطه مستقیم من با صدام پس از بازداشت وی در دسامبر ۲۰۰۳ میلادی(آذر۱۳۸۲شمسی) آغاز شد. از زمان سقوط بغداد تا بازداشت صدام" حدود هشت ماه زمان بود. در تمام این مدت دیکتاتور سابق عراق در مخفیگاه بود.

در گفتگوهایی که در آن زمان با آمریکایی‌ها داشتیم به این نتیجه رسیدیم که "صدام" نمی‌تواند بدون تکیه بر اقوام و نزدیکان خود، در مخفیگاه بماند و همه چیز و به اصطلاح مبارزات خود علیه اشغالگران را کنترل کند. بالطبع "صدام" هم که می‌دانست حتما نزدیکانش زیر نظر هستند، با آنان ارتباط مستقیم برقرار نمی‌کرد. از همین رو مطمئن شدیم که او با نزدیکان و اقوام دورترش ارتباط خواهد داشت، یعنی افرادی که سرشناس نبوده‌اند. به همین دلیل «شجره نامه» کامل اقوام و نزدیکان صدام را ترسیم نمودیم. تک تک آنها زیر نظر بودند و به مرور زمان یا در عملیات های مختلف علیه ارتش آمریکا کشته می شدند و یا از عراق فرار می‌کردند. روز به روز دایر اقوام او کوچکتر و محدود تر می‌شد تا اینکه در مجموع سه چهارم آنان باقی ماندند.
 در یکی از عملیات ها، ارتش آمریکا به طور ناگهانی و اتفاقی چندین نفر را بازداشت کرد که یکی از آنان جزو« نزدیکان صدام» درآمد. ما نام او را در شجره نامه ای که داشتیم، پیدا کردیم. البته او ابتدا نام جعلی داد، اما در بازداشت ها نام واقعی خود را اعتراف کرد«عباس محمود العراقی» و گفت: حاضرم با شما همکاری کنم و مخیفگاه صدام را به شما نشان بدهم به شرط اینکه پناهنده شدن من به یکی از کشورهای خارجی را تضمین کنید.
موفق الربیعی در ادامه گفت: بر سر این موضوع به توافق رسیدیم. او هم فورا مخفیگاه دیکتاتور سابق عراق را به ما نشان داد. پس از آن، نیروها فورا برای بازداشت «صدام» به محل اعزام شدند. بعد از دستگیری او، "صدام" گفت: من صدام هستم، رئیس جمهور عراق، بیائید با هم به توافق برسیم.


موفق الربیعی ،مشاور شورای امنیت ملی عراق(سمت راست) عبدالکریم الفتری، وزیر امور امنیت عراق.

احمد چلبی درگذشت+زندگینامه

بترتیب-ازراست:عدنان پاچه چی(وزیرامورخارجه سابق)،موفق الربیعی(شورای عالی امنیت عراق)، احمد چلبی(دبیرکل کنگره ملی عراق)،عادل عبدالمهدی(معاون رئیس جمهور-طالبانی)

دبیر شورای امنیت ملی عراق در ادامه گفت: پس از بازداشت صدام، پیش از اینکه خبر بازداشتش را به رسانه‌ها اعلام کنیم، بنده(موفق الربیعی) و احمد چلبی، عدنان پاچه چی، عادل عبدالمهدی با یکدیگر دیدار و جلسه‌ای محرمانه داشتیم و به این نتیجه رسیدیم که چگونه و در چه زمانی این خبر را اعلام کنیم.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:برای اطلاعات بیشتربه« این لینک» مراجعه کنید:

مخفیگاه صدام (رئیس جمهورعراق) قبل ازدستگیری