پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

شخصیت های دُخانی "سیگار"علمایی که"قلیان "می کشیدند

شخصیت هایی که"سیگار" وعلمایی که قلیان می کشیدند

مدیریت سایت-پیراسته فر:درادامه صمیمیت ورفاقت  آیت الله کاشانی با دکترمصدق،سیگارکشیدنهای ۲نفره شنان راخواهیددید وداستان سیگارکشیدن امام خمینی ،آیت الله حائری یزدی،علامه بحرالعلوم،آیت الله آسیدابوالحسن اصفهانی،آیت الله حجت،شهیدمحلاتی،آیت الله شیخ عبدالحسین تهرانی،آیت الله طالقانی،دکترولایتی،آیت الله بهاءالدینی وآمام موسی صدر،علامه شعرانی(استادعلامه حسن زاده آملی) ،چاق بودن بساط قلیان آیت الله شهیدمدرس وسیگارکشیدن آیت الله خامنه ای دراتاق رئیس ساواک مشهد و...چندنفردیگر

 میزان تولید سیگار در کشورایران حدود ۵۰ میلیاردنخ است وحدود۱۲میلیون سیگاری داریم -اعم ازسیگاریهای تفننی وتفریحی تاسیگاریهایی  وابسته،ترک سیگاربرای خیلی هایک امرنشدنی  وغیرممکن است واما بعضی ها حوادثی آنهارامصمم برترک می کند که به نمونه هایی اشاره می کنیم

ماجرای ترک سیگار،  امام خمینی

فاطمه طباطبایی، عروس امام در کتاب «اقلیم خاطرات» نقل کرده است: «یک شب امام گفتند: در جوانی سیگار می‌کشیدم. تا این که یک شب سرد زمستان که پشت کرسی مشغول مطالعه بودم، به مطلب مهمی رسیدم و فکرم بشدت در گیر فهم آن شد. در همین حال برای آوردن سیگار از اتاق بیرون رفتم. پس از بازگشت همین که نگاهم به کتاب افتاد که آن را بر زمین گذاشته و به دنبال سیگار رفته ‌بودم، احساس شرمندگی کردم و باخود عهد کردم که دیگر سیگار نکشم. آن را خاموش کردم و دیگر سیگار نکشیدم

یا مهریه یا ترک سیگار
درباره سیگاری شدن و ترک سیگار شهید مهدی شاه آبادی هم برادر ایشان، آیت الله نصرالله شاه آبادی خاطره ای را نقل می کنند و می گویند: «
۸-۷ ساله که بودیم فکر می‌کردیم هر کسی سیگار بکشد مرد است. گاهی یواشکی سیگار از وسایل مرحوم پدرم برمی‌داشتیم و می‌رفتیم می‌کشیدیم. روزی عیدی‌‌هایمان را برداشتیم و دو تایی با هم رفتیم و یکی یک پاکت سیگار ۱۰ تایی که ۱۰ شاهی قیمتش بود گرفتیم. یک شاهی هم دادیم و ۲ تا کبریت خریدیم. نزدیک منزل‌مان خرابه‌ای بود به نام قهوه خانه. آن جا رفتیم و دوتایی روبروی هم نشستیم و هر کسی با کبریت خودش سیگارها را آتش زد و کشید. ۱۰ سیگار من و ۱۰ سیگار آقا مهدی کشید. تمام که شد، آمدیم بلند شویم سرمان گیج رفت. افتادیم و به حالت اغما فرو رفتیم.خانواده از این‌طرف و آن‌طرف گشتند و ما را پیدا کردند. دیدند دور وبر ما ته سیگار ریخته است. دهن‌مان را بو کردند و دیدند بله، سیگار کشیدیم. آبلیمو خوراندند و به هوش آمدیم.وقتی به هوش شدیم نگفتیم سیگار بد است؛ گفتیم ما بد کشیدیم! باید درست کشید! خلاصه هر دومان سیگاری شدیم تا وقتی که هر دو ازدواج کردیم؛ اما خانم اخوی، مخالف با سیگار بود.از خود اخوی شنیدم که با خانمش قرار گذاشتند خانم از مهریه صرف‌نظر کند ایشان هم از سیگار و همین کار را هم کردند و ایشان دیگر سیگار نکشیدند. ولی چون خانم من از این حرف‌ها نزد، من الان سیگاری هستم

اگر سیگار نباشد سینه را می خواهم چه کنم؟

ترک سیگار آیت الله حـجـت شاید یکی از غیرمنتظره ترین ترک هایی باشد که روایت می شود. استاد مطهری در این باره می نویسند: «آیت الله حجت یک سیگاری ای بود که تا کنون نظیر او را ندیده بودم. گاهی سیگار او از سیگار دیگر بریده نمی شد. بعضی اوقات هم که می برید بسیار مدتش کوتاه بود. طولی نمی کشید که مجددا سیگاری را آتش می زد. در اوقات بیماری اکثر وقتشان صرف کشیدن سیگار می گشت. وقـتی مریض شدند و او را برای معالجه به تهران بردند، در تهران اطبا گفتند چون بیماری ریوی دارید باید سیگار را ترک کنید و به سینه تان ضرر دارد. ایشان ابتدا به شوخی فرموده بودند: من این سینه را برای کشیدن سیگار می خواهم. اگر سیگار نباشد سینه را می خواهم چه کنم؟ عرض کردند: به هر حال سیگار برایتان ضرر دارد و واقعا مضر است، ایشان فرموده بودند: واقعا مضر است؟ گفته بودند: بله واقعا همینطور است. فرموده بودند: دیگر نمی کشم... یک کلمه نمی کشم کار را یکسره کرد. یک حرف و یک تصمیم، این مرد را به صورت یک مهاجر از عادت قرار داد
بگو همسایه سیگار بکشد
شهید همت هم یکی از کسانی بوده که در جوانی سیگار می کشید اما به خاطر یک جمله، تصمیم می گیرد برای همیشه سیگار را کنار بگذارد. یکی از نزدیکان او در کتاب «به مجنون گفتم زنده بمان» ماجرای ترک سیگار شهید همت را ابنطور تعریف می کند: «روز خواستگاری یا زمان خواندن خطبه عقد بود که مادرم گفت: قول می دهد سیگار هم نکشد. خانمش هم گفت مجاهد فی سبیل الله که نباید سیگار بکشد. سیگار کشیدن دور از شان شماست! وقتی برگشتیم خانه رفت جیب هایش را گشت: سیگارهایش را درآورد له کرد و برد ریخت توی سطل آشغال. گفت تمام شد. دیگر هیچ کس دست من سیگار نمی بیند. همین هم شد. خانمش می گفت: دو سال از ازدواجمان می گذشت. رفتم پیشش گفتم: این بچه گوشش درد می کند: این سیگار را بگیر یک پک بزن دودش را فوت کن توی گوشش. گفت: «نمی توانم قول دادم دیگر سیگار نکشم. گفتم: بچه دارد درد می کشد! گفت: ببر بده همسایه بکشد و توی گوشش فوت کند. دیگر هم به من نگو
شیخ فضل الله دهانت بوی سیگار می دهد!
اما به جز شهید همت، شهید محلاتی هم جزو ترک سیگار کرده ها به حساب می آید که به خاطر خوابی که دید، سیگار را برای همیشه ترک کرد. عده ای از دوستان او درباره این اتفاق می گویند که ایشان تا حدود دو سال قبل از شهادت، گاه و بیگاه سیگار می کشید. بارها نذر کرده بود که سیگار نکشد و سیگار را ترک می کرد، اما همیشه در نذرهایش یک استثنا وجود داشت که اگر به زندان رفت، حق کشیدن سیگار را داشته باشد. در زندان های رژیم شاه، شکنجه های روحی و جسمی آن قدر سخت و طاقت فرسا بود که خیلی ها این فشارها را بدون سیگار نمی توانستند تحمل کنند.
این موضوع سبب شده بود که سیگار هرچند گاه در زندگی او خودنمایی کند. اما مدتی قبل از شهادت خوابی دید که برای همیشه سیگار را کنار گذاشت. پایگاه اطلاع رسانی ایثار و شهادت در این باره می نویسد: «یک روز وقتی از خواب برخاست، گفت: من هرگز سیگار نمی کشم. وقتی علت را پرسیدند، گفت: خواب دیدم که با حضرت امام خویشاوند شده ام و امام به منزل ما آمده اند. گروهی از مردم هم در محضر ایشان حضور داشتند من جلو رفتم تا در گوش امام چیزی بگویم اما امام فرمود: شیخ فضل الله دهانت بوی سیگار می دهد! من در خواب خیلی ناراحت شدم و بدون بیان مطلبی به امام، عذر خواستم و به عقب برگشتم و یک پاکت سیگاری هم که در جیب داشتم، به درویشی که در گوشه ای نشسته بود دادم.» شهید محلاتی بعد از دیدن این خواب سیگار را برای همیشه ترک کرد.»مجله مهر

صمیمیت ورفاقت  آیت الله کاشانی با دکترمصدق

سیگارکشیدن مشترک (مصدق باآیت الله کاشانی)درهمان سالهای نخست وزیری


                                                

سیگارکشیدن آیت الله طالقانی

اوایل سال 1356 با آ سید محمد (آیت الله طالقانی) هم سلولی بودم. یک شب بی وقفه سیگار میکشید و راه میرفت ، نیمه شب بهش گفتم : خفه شدیم از دود چرا نمیخوابی؟
ایشان گفتند:مگر نمیبینی؟ مگر نمشنوی؟!
گفتم: چی رو
گفت:صدای مردمو ، انقلابو، پیروز میشن!
من گفتم: خب بشن چه بهتر
ایشان در جواب گفت: چرا متوجه نیستی! شاه میرود ، مردم به ما مراجعه میکنند ، بلد نیستیم مملکت داری را ، همین یک ذره دینی را که هم دارند از کف میدهند این مردم بی نوا(نقل شده در خاطرات آیت الله منتظری)

ماجرای ترک سیگار میرحسین موسوی

یکی از نزدیکان میرحسین موسوی در گفت‌وگو با خبرنگار «آینده» به عنوان نمونه‌ای از عمق ارادت نخست‌وزیر دفاع مقدس به امام خمینی ، ماجرای ترک سیگار مهندس موسوی را تشریح کرد.

ایشان گفت: مهندس موسوی در دوره اول نخست‌وزیری، به مصرف سیگار عادت داشت و روزانه تعداد زیادی سیگار می‌کشید و حتی به خاطر دارم در برخی مواقع که ایشان فرصت خرید سیگار را نداشت، از غلامرضا آقازاده که در آن دوره در نخست‌وزیری کار می‌کرد، می‌خواست که برایش سیگار تهیه کند.

وی ادامه داد: یک روز که برای دیدار مهندس موسوی به نخست‌وزیری رفته بودم،‌ دیدم مهندس موسوی در مدت زمان طولانی جلسه، سیگاری روشن نکرد و ظاهراً سیگار را کنار گذاشته است. از او علت این ترک ناگهانی سیگار را سوال کردم که مهندس موسوی در پاسخ حکایت جالبی از امام خمینی را نقل کرد

مهندس موسوی گفت: چند روز پیش قرار بود برای ملاقات خدمت حضرت امام شرفیاب شوم. یکی از پاسداران که عضو کمیته‌های انقلاب بود، از من خواست تا یک مسأله شرعی را از امام خمینی  استفتا کنم.

مسأله بدین صورت بود که این پاسدار و بعضی از همکارانش در زمانی که به عنوان مأمور بازرسی فعالیت می‌کردند، برخی از مواقع که محموله‌های سیگار خارجی قاچاق را کشف می‌کردند و چون این سیگارها بعداً سوزانده می‌شده، هنگام تحویل، تعدادی سیگار را جهت مصرف شخصی برمی‌دارند. سوال این پاسدار این بود که آیا مصرف این سیگارها که قرار است بعداً سوزانده شود، اشکال شرعی دارد یا خیر؟

مهندس موسوی ادامه داده بود: وقتی خدمت امام  رسیدم،‌ موضوعات کشوری را مطرح کردم. زمان پایان ملاقات این سوال شرعی را هم از امام  طرح کردم که ایشان پس از شنیدن این سوال لحظه‌ای مکث کرد و سپس از من پرسید: مگر پاسدار انقلاب هم سیگار می‌کشد؟

مهندس موسوی افزود: از لحن پاسخ امام  متوجه شدم وقتی که ایشان برای یک پاسدار سیگار کشیدن را شایسته نمی‌دانند، قطعاً در مورد نخست‌وزیر کشور نیز روا نمی‌دانند و احتمالاً حضرت امام  مدتی منتظر فرصتی بوده‌اند تا این مورد را به صورت غیرمستقیم به من تذکر دهند.


وی گفت: مهندس موسوی در دوره اول نخست‌وزیری، به مصرف سیگار عادت داشت و روزانه تعداد زیادی سیگار می‌کشید و حتی به خاطر دارم در برخی مواقع که ایشان فرصت خرید سیگار را نداشت، از غلامرضا آقازاده که در آن دوره در نخست‌وزیری کار می‌کرد، می‌خواست که برایش سیگار تهیه کند.

وی ادامه داد: یک روز که برای دیدار مهندس موسوی به نخست‌وزیری رفته بودم،‌ دیدم مهندس موسوی در مدت زمان طولانی جلسه، سیگاری روشن نکرد و ظاهراً سیگار را کنار گذاشته است. از او علت این ترک ناگهانی سیگار را سوال کردم که مهندس موسوی در پاسخ حکایت جالبی از امام خمینی را نقل کرد

مهندس موسوی گفت: چند روز پیش قرار بود برای ملاقات خدمت حضرت امام شرفیاب شوم. یکی از پاسداران که عضو کمیته‌های انقلاب بود، از من خواست تا یک مسأله شرعی را از امام خمینی  استفتا کنم.

مسأله بدین صورت بود که این پاسدار و بعضی از همکارانش در زمانی که به عنوان مأمور بازرسی فعالیت می‌کردند، برخی از مواقع که محموله‌های سیگار خارجی قاچاق را کشف می‌کردند و چون این سیگارها بعداً سوزانده می‌شده، هنگام تحویل، تعدادی سیگار را جهت مصرف شخصی برمی‌دارند. سوال این پاسدار این بود که آیا مصرف این سیگارها که قرار است بعداً سوزانده شود، اشکال شرعی دارد یا خیر؟

مهندس موسوی ادامه داده بود: وقتی خدمت امام  رسیدم،‌ موضوعات کشوری را مطرح کردم. زمان پایان ملاقات این سوال شرعی را هم از امام  طرح کردم که ایشان پس از شنیدن این سوال لحظه‌ای مکث کرد و سپس از من پرسید: مگر پاسدار انقلاب هم سیگار می‌کشد؟

مهندس موسوی افزود: از لحن پاسخ امام  متوجه شدم وقتی که ایشان برای یک پاسدار سیگار کشیدن را شایسته نمی‌دانند، قطعاً در مورد نخست‌وزیر کشور نیز روا نمی‌دانند و احتمالاً حضرت امام  مدتی منتظر فرصتی بوده‌اند تا این مورد را به صورت غیرمستقیم به من تذکر دهند.

وی گفت: مهندس موسوی در دوره اول نخست‌وزیری، به مصرف سیگار عادت داشت و روزانه تعداد زیادی سیگار می‌کشید و حتی به خاطر دارم در برخی مواقع که ایشان فرصت خرید سیگار را نداشت، از غلامرضا آقازاده که در آن دوره در نخست‌وزیری کار می‌کرد، می‌خواست که برایش سیگار تهیه کند.

وی ادامه داد: یک روز که برای دیدار مهندس موسوی به نخست‌وزیری رفته بودم،‌ دیدم مهندس موسوی در مدت زمان طولانی جلسه، سیگاری روشن نکرد و ظاهراً سیگار را کنار گذاشته است. از او علت این ترک ناگهانی سیگار را سوال کردم که مهندس موسوی در پاسخ حکایت جالبی از امام خمینی را نقل کرد

مهندس موسوی گفت: چند روز پیش قرار بود برای ملاقات خدمت حضرت امام شرفیاب شوم. یکی از پاسداران که عضو کمیته‌های انقلاب بود، از من خواست تا یک مسأله شرعی را از امام خمینی  استفتا کنم.

مسأله بدین صورت بود که این پاسدار و بعضی از همکارانش در زمانی که به عنوان مأمور بازرسی فعالیت می‌کردند، برخی از مواقع که محموله‌های سیگار خارجی قاچاق را کشف می‌کردند و چون این سیگارها بعداً سوزانده می‌شده، هنگام تحویل، تعدادی سیگار را جهت مصرف شخصی برمی‌دارند. سوال این پاسدار این بود که آیا مصرف این سیگارها که قرار است بعداً سوزانده شود، اشکال شرعی دارد یا خیر؟

مهندس موسوی ادامه داده بود: وقتی خدمت امام  رسیدم،‌ موضوعات کشوری را مطرح کردم. زمان پایان ملاقات این سوال شرعی را هم از امام  طرح کردم که ایشان پس از شنیدن این سوال لحظه‌ای مکث کرد و سپس از من پرسید: مگر پاسدار انقلاب هم سیگار می‌کشد؟

مهندس موسوی افزود: از لحن پاسخ امام  متوجه شدم وقتی که ایشان برای یک پاسدار سیگار کشیدن را شایسته نمی‌دانند، قطعاً در مورد نخست‌وزیر کشور نیز روا نمی‌دانند و احتمالاً حضرت امام  مدتی منتظر فرصتی بوده‌اند تا این مورد را به صورت غیرمستقیم به من تذکر دهند.

تابناک ۲۳فروردین ۱۳۸۸

آقای احمد‌عزیزی حضور و همکاری بسیار پررنگ و خوبی با کیهان فرهنگی داشت و شعار ایشان این بود «جایی که چای و سیگار نباشد آنجا ادبیات پا نمی‌گیرد» و در کیهان فرهنگی فضا، فضای بازی بود و همیشه سماور و قوری چای به راه و فضای اداری خشک، رسمی و آزار دهنده‌ای نداشت و تا دیر وقت شاهد حضور دوستان بودیم و بحث‌های فراوانی در خصوص مسائل ادبی، شخصیت‌های ادبی گذشته و امروز می‌شد و لحظات واقعا لحظات دلنشینی بود. احمد عزیزی در این نشست‌ها شعرهای جدیدش را می‌خواند و گاهی اتفاقات منقلب کننده‌اش را برای جمع تعریف می‌کرد.خبرگزاری فارس۸تیر۱۳۹۱

ماجرای سیگار کشیدن ولایتی در سازمان ملل

علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه سابق کشورمان پس از 24 سال ماجرای سیگار کشیدن خود در سازمان ملل را در زمان مذاکرات قطعنامه 598 در سال 67 بیان کرد

 علی‌اکبر ولایتی از سال 1360 تا 1367 وزیر امور خارجه ایران بوده است. 

تصویری از هیات ایرانی مذاکره کننده درباره قطعنامه ۵۹۸ردیف جلو از سمت چپ،بترتیب: عباس ملکی (دبیر هیأت)، حسن روحانی (رئیس وقت کمیسیون دفاع مجلس و عضو شورایعالی دفاع)، سیروس ناصری (نماینده وقت ایران در دفتر سازمان ملل متحد در ژنو)، علی‌اکبر ولایتی (وزیر وقت امور خارجه و رئیس هیأت)، محمدجواد ظریف (دیپلمات ارشد وزارت امور خارجه)، مرحوم حسن حبیبی (وزیر وقت دادگستری)، سید محمدحسین لواسانی (معاون وقت بین‌الملل وزارت امور خارجه)، علی شمس اردکانی (دیپلمات ارشد وزارت امور خارجه و نماینده سابق ایران در سازمان ملل متحد)،البته پس از مدتی آقای دکتر جواد لاریجانی مسئولیت مذاکرات را بر عهده گرفتند.

دکترولایتی همچنین دوره تخصص اطفال را در مرکز طبى کودکان دانشگاه تهران و  دوره فوق تخصص بیمارى‌هاى عفونى را در دانشگاه جان هاپکینز آمریکا گذرانده است.

حالا و پس از ۲۴ سال از تصویب قطعنامه ۵۹۸ که وی رئیس مرکز آموزشی، پژوهشی و درمانی مسیح دانشوری، یکی از مهمترین مراکز پیوند ریه در خاورمیانه است. از وی درباره ماجرای سیگار کشیدنش در سازمان ملل در سال۱۳۶۷  پرسیدیم.

ولایتی می‌گوید: من آن زمان سیگاری نبودم ولی یک خبر سختی در شرایط بسیار سخت به من داده شد. 

وی می‌افزاید: بنده در مرداد سال ۱۳۶۷ به نیویورک رفته بودم تا برای نخستین‌بار مذاکراتی را درباره قطعنامه که حضرت امام  آن را پذیرفته بودندبا آقای خاویر پرزدکوئیار دبیرکل سازمان ملل انجام دهم که تلکسی را به دست بنده دادند که قید شده بود منافقین به ایران حمله کردند.

ولایتی ادامه می‌دهد: عراقی‌ها یک سال بود شعار آتش بس و صلح می‌دادند ولی در آن موقع منافقین با پشتیبانی همین عراقی‌ها به خاک ایران حمله و به سمت اسلام‌آباد غرب حرکت کرده بودند. 

وی می‌گوید: این ناجوانمردی و نفاق از یک طرف و از سوی دیگر مسئولیتی که بر دوش من گذاشته بود جهت مذاکره برای برقراری آتش‌بس، تبادل اسرا، عقب‌نشینی نیروها به مرزهای بین‌المللی بسیار مسئولیت سنگینی بود و وقتی یکباره با چنین عهد‌شکنی و نفاق مواجه شدم دیگر تحمل نیاوردم و از کسی که در کنارم بود سیگاری گرفته و روشن کردم.

وی ادامه می‌دهد: به هر حال خود این مسائل در آن شرایط برای من بسیار سخت بود و با اینکه سیگاری نبودم. مجبور شدم سیگاری روشن کنم که نشان از فشار همه جانبه بود. 

ولایتی خاطرنشان می‌کند: به هر حال سیگار بسیار مضر است سرطان‌زا است و عوارض زیادی دارد و بنده هم پزشک هستم و از این مسائل اطلاع دارم ولی آن زمان تصورم بر این بود که حداقل با کشیدن سیگار تمرکزم در این زمینه بیشتر می‌شود که البته بعدها نیز بسیاری از افراد در مورد کشیدن این سیگار در سازمان ملل از بنده بسیار پرسش کردند/خبرگزاری فارس۸تیر۱۳۹۱فارس

 نظر امام خمینی در مورد گران کردن سیگارزمانی نه‌چندان دور در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری که هنوز کاربرد خیلی از اسامی مخاطره‌آمیز نبود، یکی از کاندیدا‌ها خاطره‌یی از امام نقل کردند با این مضمون که: «زمانی در تدوین یکی از بودجه‌های دوران جنگ، دوستان مجلس برای اینکه درآمد دولت را افزایش دهند قیمت سیگار را بالا بردند. انحصار سیگار دست دولت بود، قاچاق هم کم بود. ما زمانی خدمت امام(ره) رسیدیم و گزارش‌های آن دوران و کارهای انجام‌گرفته را ارائه کردیم. امام فرمودند: شنیدم می‌خواهید سیگار را گران کنید. گفتم: من دوست ندارم چیزی که برای مردم هست را گران کنم. فرمودند: اما من شنیدم می‌خواهید گران کنید. شما بروید بگویید تعیین قیمت در این شرایط مربوط به رهبری است و من مخالف هستم. بعد از اینکه از دفتر امام خارج شدم، به دوستان مجلس تلفن زدم، نمی‌دانم کدام یک از دوستان بودند، به ایشان گفتم که من موضوع را با امام مطرح نکردم؛ خودشان می‌دانستند که چنین بحثی در مجلس وجود دارد. چند نفر از دوستان مجلس وقت ملاقات گرفتند و سریع خدمت امام(ره) رفتند تا مساله را برطرف کنند. حضرت امام (ره) در ‌‌نهایت راضی نشدند و فرمودند: سیگارهایی که گران‌قیمت است و مرفهین می‌کشند (سیگارهای لوکس) را گران کنید و سیگارهای ارزان‌قیمت را گران نکنید  /سایت انتخاب۱۲شهریور ۱۳۹۱شهریور»

سیگارکشیدن  وقلیان «آیت الله مرعشی نجفی»+ملاقات امام زمان(عج)

 مرجع بزرگوار تقلید شیعیان حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی  که از بزرگان حوزه علمیه قم بود و کتابخانه عظیم وی در حال حاضر یکی از بزرگترین مرجع های استفاده طلاب و عموم مردم در خصوص کتاب های دینی است.این زعیم بزرگوار شیعه در تعریف سرگذشت زندگی خود به نحوه تشرف خود به محضر حضرت ولی عصر ارواحنا فداه اشاره می کند که در پی می آید :

مدت ها بود قصد عزیمت به نجف اشرف را داشتم ولی هربار به دلیلی نمی شد . قصد کرده بودم که بعد از نجف به سامرا هم بروم بلکه شاید بعد از این همه انتظار بتوانم مولایم امام زمان (عج) را زیارت کنم. مقدار زیادی راه رفته بودم که در تاریکی شب مسیر حرکت را گم کردم و هرچه کردم خسته و درمانده نتوانستم راه را بیابم . خیلی ناراحت شدم در آن تاریکی صحرا و گم شدن و ترس حمله حیوانات وحشی همه باعث شد در دل شب از ته دل از خدا بخواهم من که به شوق دیدن ولی عصر آمده بودم را کمک کند. ناگهان دیدم سواری بر اسب به سمت من آمد و من را با اسم صدا زد . خیلی ترسیده بودم که نکند راهزن باشد اما سید بزرگواری بود با چهره ای نورانی که من اینقدر درمانده شده بودم اصلا توجهی نکردم که اسم من را از کجا می داند.جلو آمد و پرسید: چرا ناراحتی؟ قضیه را بازگو کردم .

آن سید بزرگوار گفت با من بیا که من راه را بلدم و من هم بی اختیار با او همسفر شدم.اصلا نمی دانم چرا به او اعتماد کردم.راه زیادی به سمت کوفه رفتیم و خسته در جایی چادر زدیم . سپس با آن بزرگوار به حرف نشستم و گفتم که برای دیدار محبوبم به سمت سامرا میروم .

سپس آن آقا سوالاتی از من در خصوص احکام دین پرسید و بعضی اشکالات من را در مسائل فقهی برطرف کرد .مثلا در خصوص نحوه استخاره با تسبیح  و ... مطالبی را به من آموخت و بعد از کمی استراحت به سمت مسجد کوفه راه افتادیم . بعد از رسیدن به مسجد کوفه نماز های مقام های مسجد را ناخودآگاه به امامت ایشان اقامه کردم و سپس راهی نجف شدیم . در راه نجف می رفتیم که بعد از طی مسیر طولانی در جایی اطراق کردیم تا خستگی در کنیم .

 به آن سید بزرگوار میوه و نان تعارف کردم و گفتم« قلیان یا سیگار »کدام یک را میل دارید برایتان آماده کنم ؟

 اما با کمال تعجب شنیدم که گفت ما از این فضولات دنیایی شما مصرف نمیکنیم.کمی با هم میوه خوردیم و آن سید بزرگوار بلند شد که برای نماز صبح وضو بگیرد، سر که برگرداندم دیدم که نیست هرچه صدایش کردم جوابی نشنیدم . تازه آن جا بود که بعد از این همه وقت فهمیدم آن سید بزرگوار محبوب دل من و همه شیعیان جهان حضرت ولی عصر (عج) بوده است. /منبع:استادشهیدمطهری.

آیت الله سیدرضابهاالدینی:«از همان اوائل هر چه را می خواندیم تدریس می کردیم، مثلاً زمانی که آقای مطهری و دیگران پیش ما درس می خواندند خیلی سال است.قبلش نیز ما تدریس داشتیم. مجموعاً هفتاد سال تدریس داشتیم. به آقای مطهری و منتظری و صدر (امام موسی صدر) رسائل درس می دادیم و آقایانی از حوزه، قدری قوانین پیش ما خواندند.» 

توضیح نگارنده-پیراسته فر:امام زمان(عج)نفرمودندکه استعمال نکنیدونگفت «حرام است» ویا اینکه بگوید:هرکسی اهل دُخان باشدماازچنین کسی اجتناب می کنیم،فقط فرمودند:مااینهارااستعمال نمی کنیم.

با تأسف و اندوه خبر یافتیم که عالم ربانی و فقیه عارف و پارسا حضرت آیت‌الله حاج آقا رضا بهاءالدینی (قدس‌الله‌روحه) دار فانی را وداع گفته و به جوار رحمت حق پیوسته است. برای حوزه‌ی علمیه‌ی قم و روحانیت معظم اسلام، این ضایعه‌یی بیجبران و فقدانی دردناک است. این عالم بزرگ از جمله‌ی نوادری بود که همواره در حوزه‌های علمیه همچون ستاره‌ی درخشان معنویت و عرفان، راهنمای خواص و مایه‌ی دلگرمی و امید برجستگان‌اند. مقام رفیع اخلاقی و معنوی آن بزرگمرد، موجب آن بود که هر کلمه و اشاره‌‌ی او چون برقی در چشم ارادتمندانش بدرخشد و دریچه‌یی به عوالم معنا بگشاید. مجلس او همواره معراج روح مستعد فضلای جوانی بود که میخواستند علم دین را با صفای عطرآگین عرفان دینی توأم سازند. معلم اخلاق و سالک الی الله بود، و صحبت نورانی و کلام راز گشای او، دل مستعد را در یاد خدا مستغرق میکرد.

پیر مراد جوانان پاکباز جبهه و جنگ در دوران دفاع مقدس و شمع محفل بسیجیان عاشق بود، و بارها صفوف مقدم جبهه‌ها را با حضور خود نورانیت مضاعف بخشید....۲۸ تیر ۱۳۷۶ 

قلیان آیت الله بروجردی

آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی(مؤسس حوزه علمیه قم)

  آیت الله مدرس ،آیت الله بحرالعلوم"قلیان"می کشیدند/آیت الله حائری یزدی اهلچپق بود

مرحوم مدرس هم این عادت را داشت توی حیاطش یک فرشی انداخته بود و آنجا می‌نشست، قلیان هم وقتی می‌خواست پا می‌شد خودش شروع می‌کرد درست‌کردن، در این خلال فرمانفرما وارد می‌شد.  ایشان می‌گفت که قلیان را دستش می‌داد می‌گفت که شما آبش را بریز تا من آتشش را درست کنم. فرمانفرما شکست می‌خورد، تحت تاثیر همچو واقع می‌شد که مدرس به او گفت تو آب قلیان را بریز. وادارش می‌کرد که آب قلیان را بریزد و من خودم آتش را درست می‌کنم تا قلیان درست بشود/16آذر92 روزنامه جمهوری اسلامی

                                                   

عبدالله مستوفی که از نزدیک با مدرس آشنا بوده و در خانه وی رفت و آمد می‌نموده است، زندگی مدرس را اینگونه توصیف می‌کند:
«خانه مدرس در آخر کوچه‌ای بن بست بود که دارای یک اطاق جهت بیرونی (برای ملاقات) و یک اطاق دیگر برای سکونت زن و فرزندش بود.


اطاق بیرونی، همیشه کاهگلی و فرش آن یک دست نمد نازک و میان فرش، گلیم راه راه فرسوده‌ای بود.
یک منقل گلی با دو قوری و یکی دو استکان کوچک با قاشق برنجی پوست پیازی و نعلبکی چینی و کاسه تنباکو و قلیان و دو سه ظرف خاکستر سیگار حلبی برای واردین، اثاثیه اطاق را تکمیل می‌کرد. بله در دسترس سید بزرگوار، یک کوزه بزرگ برای عوض کردن آب قلیان و یک تنگ سفالی برای آب خوردن و یک کاسه بدل چینی هم بود.

آیت الله میرزاحسن آشتیانی(متوفی۱۲۸۰)،ازفقها ومجتهدین طراز اول عراق بود،در درقضیه تحریم تنباکو ازحامیان آیت الله میرزای شیرازی بود،وی پدرآیت الله میرزاهاشم آشتیانی(نماینده دوره های سوم وچهارم وپنجم وهشتم مجلس شورای ملی -همدوره مدرس-بوده است که درنجف مدفون است.

آیت الله بحرالعلوم هم اهل قلیان بود
آخوند ملا زین العابدین سلماسی از شاگردان و یاران نزدیک سید بحرالعلوم می گوید: ایامی که در جوار خانه خدا نزد سید به خدمت مشغول بودم روزی اتفاق افتاد که در خانه چیزی نداشتیم مطلب را به سید عرض کردم چیزی نفرمود.

از عادات جناب بحرالعلوم این بود که صبح اول وقت طوافی دور کعبه می کرد و به خانه می آمد و به اتاقی که مخصوص خودش بود می رفما قلیان تنباکویی برای او میبردیم آن را می کشید و برای هر صنفی بر طریق مذهبش درس می گفت.

در آن روزی که ازتنگدستی شکایت کردم چون از طواف برگشت به حسب عادت قلیان را حاضر کردم که ناگهان کسی در را کوبید سید بحرالعلوم بشدت مضطرب شد و به من گفت : قلیان را بگیرد و از اینجا بیرون ببر. آنگاه خود با شتاب به طرف در رفت و آن را باز کرد شخص ‍ بزرگواری در لباس عربی داخل شد و در اتاق سید نشست و سید در نهایت فروتنی و ادب دم در نشست.ساعتی نشستند و با یکدیگر سخن گفتند. آنگاه برخاست و در خانه را باز کرد و دست مهمان را بوسید او را بر ناقه ای که دم در خانه خوابانده بود سوار کرد. مهمان رفت و سید بحرالعلوم با رنگ دگرگون بازگشت و حواله ای به دست من داد و گفت : این حواله ای است برای مرد صرافی که در بازار صفاست نزد او برو و هر چه بر او حواله شده بگیر.
آن حواله را گرفتم و آن را نزد همان مرد که سید سفارش کرد بردم. مرد چون حواله را گرفت به آن نظر نمود و آن را بوسید و گفت : برو چند باربر و کارگر بیاور پس رفتم و چهار باربر آوردم به قدری که آن چهار نفر قدرت حمل داشتند پول آن زمان را برداشتند و به منزل آوردند من فوری برگشتم نزد آن صراف که از حال او و نویسنده حواله جویا شوم که او چه کسی بود وقتی رفتم نه صرافی را دیدم و نه مغازه ای را که دیده بودم. از مغازه صراف پرس و جو کردم گفتند ما اصلا در اینجا دکان صرافی ندیده ایم(1).
پی نوشت:
(1). منتهی الامال ، شیخ عباس قمی ، ج ۲، ص ۵۴۷

     آیت الله حائری یزدی اهل دخانیات بود

حاج شیخ عبدالکریم حائری در اراک بیمار شد و من که از شاگردان او بودم ، به محضر او حاضر بودم . نشستم و پس از چند دقیقه ، دکتر فضل الله خان ( طبیب معروف شهر ) آمد و پس از معاینه ی فقیه بیمار به او گفت : حال شما خوب است ، اگر چایی و چُپق ، کمتر

استفاده کنید ( و حاج شیخ عبدالکریم ، هم چایی وهم چپق ، بسیار استفاده می کرد ) . 
حاج شیخ از دکتر فضل الله خان پرسید : چایی و چپق ، چه عیبی دارد ؟ 
طبیب ، پاسخ گفت : از عمر می کاهد . 
حاج شیخ گفت : شما به اروپا رفته اید . آن قوم ، حسابگرند . چایی و چپق ، چه قدر از عمرآدمی می کاهد ؟ 
طبیب پاسخ داد : می گویند صدی سی ( 30% ) . 
حاج شیخ گفت : پس اگر قرار باشد من صد سال که حداکثر عمر آدمی است زندگی کنم ، همین اکنون دو ثلث آن را گذرانده ام و هنگام رحیل و مردن من است . باکی نیست . یک چایی غلیظ و چپق تمیز ، حاضر کنید . 
چایی و چپق آوردند و حاج شیخ ، استفاده فرمود . طبیب رفت . آن گاه ، دو تن از عالمان محترم اراک ، به عیادت حاج شیخ ، وارد شدند . حاج شیخ که مشغول کشیدن چپق بود ، سرحال آمد ./سیدحسن امین سبزواری درمقدمه کتاب "شواهدالنبوه جامی"

منبع:کتاب زمزم عرفان "آیت الله بهجت/نوشته آیت الله ری شهری/ص۱۵۷و۱۵۸

سیگارکشیدن آیت الله حائری یزدی(مؤسس حوزه علمیه قم)

یک روز در محضر آیت الله حائری(تولد۱۲۳۸ـ وفات۱۳۱۵شمسی) من و ایشان نشسته بودیم، آن موقع همه کارهای حوزه علمیه از کارهای اجرایی تا پرداخت شهریه و ...توسط یک پیشکار انجام می‌شد، حاج آقا روح الله آمدند و به آیت الله حائری انتقاد می‌کنند و می‌گویند چرا عنان حوزه علمیه را به دست یک نفر داده‌اید؟

آیت الله حائری یک سیگار آتش زد و تا انتهای سیگار را کشید، سپس رو به امام کرد و گفت چه کنم  آسیدروح الله؟

آیت الله سید محمدحسین تهرانی(۱۳۰۵ تهران ـ ۱۳۷۴ مشهد) از هم دوره‌های امام -امام جماعت مسجد قائم تهران/۲۱ بهمن ۱۳۹۴خبرآنلاین-راوی-ابوالفضل توکلی بینا

مرجع بزرگ تشیع(آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی)سیگاری بود

مرحوم آقاسیدابوالحسن صاحب وسیله النجاه،که فتاوای اصحاب ومشهوررادرتمامی مسائل فقهی حفظ بود،حتی بدون مطالعه هم می توانست درس رابه آخربرساند.

حافظه قوی وی طوری بودکه درجواب مسائل مستحضراست،برای اومعطلی ندارد،به یاددارم دریک مسئله ای باایشان بحث داشتم،ایشان فرمود:شیخ علی روایتی دراین باره درحاشیه شرح لمعه درفلان کتاب دارد.

مرحوم آقاسیدابوالحسن،ازلحاظ قوه حافظه درمیان علماومعاصرین خودیگانه بود.

یک روزی خودم دیدم ایشان دردرمسجدشیخ طوسی بدون اینکه پیش ازدرس،کتابی مطالعه کرده باشدوبداندکه جای شروع درس کجاست،پس ازتعطیلی طولانی،کتابی که گویاکتاب حج بودراشروع کرد"درحالی که بالای منبربود"گفت برویدکتاب جواهری،شرایعی بیاورید،آقایی ازپایین منبربه سیگاری دادودامادش (سیدحسن بجنوردی)ازمدرسه "قوام "جواهری راآورد،آماجای شروع درس نشد،تااینکه ایشان فرمودند:

ازاینجاشروع می کنیم،اگرمعلوم شدقبل ازآن را نگفته بودم،برمیگردیم به صفحات قبل.

بدین ترتیب،مسئله ای راکه مطرح نشده بودومطالعه نکرده بودواصلاًنمی دانست شروع درس ازکجاست،شروع کردوتابه آخررساندولی آنچنان مسلط ومستدل درپیرامون آن صحبت کردکه گویاازقبل مطالعه داشته است./منبع:درمحضراستادآیت الله بهجت-کتاب اول صص۴۲،۴۳

آیت الله شیخ عبدالحسین تهرانی(صاحب کتاب مصباح النجاه)سیگاری بود

 

«آیت‌‌الله حاج شیخ عبدالحسین تهرانی» معروف به «شیخ العراقین»(متوفی ۱۲۸۶ق) باعده ای

برای زیارت قبرعبدالقادرگیلانی رفته بود که خبرآوردند۲نفرازشیعیان بجرم سب(توهین) شیخین دستگیرشده اند که آقاتهرانی نامه ای به مقام مسئول(رشیدعالی) رادرجای فیلترسیگار نوشت که فوراًان۲آزادشدند./منبع:درمحضراستادآیت الله بهجت-کتاب اول صص۲۹۴ و۲۹۵

محمدتقی شریعتی"پدردکترعلی"هم سیگارمی کشید-دریک عکسی دیدم-دکترشریعتی که خانمش ازش شکوایه داشته که چرا سیگارهارا درته استکان چای خاموش می کند

۲۷مشخصه متهم درساواک(آیت الله خامنه ای):یکی سیگاری بودن

سرهنگ شیدفر، بازرس لشکر ۱۲۲ خراسان که دستور تحویل گرفتن آقای خامنه‌ای را به دژبان پادگان مشهد داده بود، به اطلاع ساواک رساند که این زندانی ممنوع‌الملاقات آماده بازجویی است.  شاید دو روز بعد او را به مقر ساواک بردند. ابتدا انگشت‌نگاری کردند. قبل از آن، عکسی از او گرفتند که شماره ۷۳۱ را روی سینه خود داشت. سپس ۲۷ مشخصه مندرج در برگه انگشت‌نگاری، از مشخصات شناسنامه‌ای گرفته تا نشانی سکونت قم و مشهد، رنگ چهره (گندم‌گون)، مو (مشکی)، ریش و سبیل (دارد) و ... عادت ویژه (سیگار) را پر کردند.

ساعت ۹:۳۰ صبح ۲۲ خرداد، ساواک بازجویی مکتوب خود را از سیدعلی خامنه‌ای آغاز کرد؛ و این نخستین بازخواست سیاسی دستگاه امنیتی از او بود:

س: مشخصات کامل خود را بیان نمایید.

ج: نام: علی. شهرت: خامنه‌ای. فرزند: حاج‌سیدجواد. متولد: ۱۳۱۸، مشهد. شناسنامه: ۲۱۷، مشهد. شغل: محصل علوم دینی. آدرس: مشهد، کوچه ارگ، منزل آیت‌الله خامنه‌ای. مجرد. باسواد.

سیگارکشیدن آیت الله خامنه ای دراتاق رئیس ساواک
 او را در مقر ساواک به اتاق رئیس سازمان امنیت مشهد بردند. اتاق بزرگ و مجللی بود؛ با اسباب اداری چشم‌نواز و گرانبها. در انتهای اتاق، شیخان پشت میز بزرگی نشسته بود. ظاهری خسته و کوفته داشت. وانمود می‌کرد سرگرم مطالعه پرونده روی میزش است. آقای خامنه‌ای  بدون اجازه، مبل نرمی را انتخاب کرد، چهار زانو روی آن نشست، پاکت سیگار را درآورد، یک نخ آن را بیرون کشید و گیراند. شیخان که متوجه این رفتار شده بود، سرش را بلند کرد و پرسید: کی هستی؟ او را خوب می‌شناخت. آقای خامنه‌ای یکی از سوژه‌های اصلی ساواک مشهد بود. خودش را معرفی کرد. گفت: عجب! آقای خامنه‌ای!  تا حالا کجا بودی؟

تسنیم۱۶ بهمن ۱۳۹۲بنقل ازکتاب شرح کتاب اسم/ نویسنده هدایت الله بهبودی

پیپ کشیدن آلبرت انیشتین

«آلبرت انیشتین» فیزیکدان در ۱۴ مارس ۱۸۷۹ (۲۳ اسفند ۱۲۵۷) در آلمان و در شهر اولم به دنیا آمد
و در ۱۸ آوریل ۱۹۵۵ (۲۸ فروردین ۱۳۳۴) در سن ۷۶ سالگی در پرینستون، نیوجرسی درگذشت.

انیشتین پیپ می‌کشید و در دانشگاه به ابر دودی مشهور بود که هر جا می‌رفت از خود برجای می‌گذاشت. او عاشق پیپ کشیدن بود و می‌گفت: «به آرامش و قضاوت هدفمند انسان‌ها کمک می‌کند»

انرژی گرفتن علامه شعرانی بافلیان/سیگارآیت الله بهاالدینی وآقاسیدابوالحسن اصفهانی و

ما نماز صبح را در مدرسه‏ مروی می‏خواندیم،بین الطلوعین "علامه شعرانی"کفایه می‏فرمود منزلشان،کفایه که تمام‏ می‏شد،بعضی‏ها می ‏رفتند.آقایانی می‏آمدند برای درس‏ مکاسب،مامی‏ ماندیم برای درس دوم مکاسب.

ایشان یک نفسی تازه می‏کرد،انرژی‏ می‏گرفت،قلیان می‏کشید.ما نمی‏کشیدیم،می‏رفت اتاق دیگر قلیان می‏کشید،سپس‏ می‏آمد برای درس مکاسب.درس مکاسب گفته می‏شد،مکاسبی‏ ها می‏رفتند و بعضی‏ها می ‏نشستند که بنده هم باز از آن نشستگان بودم اسفار می‏فرمود یا شفا می‏فرمود یا اشارات می‏فرمود.این درسهای فلسفی بود. آقایان می‏رفتند،باز بنده(برای درس بعدی) می‏ نشستم.

کُفریات؟

به تعبیر شریف ایشان، می‏فرمود که حالا نوبت این کفریات شده.ریاضیات و هیئت و اینها را به مطایبه می‏گفت،کفریات است.چه بسا روزها-خدای علیم لطیف خبیر گواه-که ما در بین الطلوعین می ‏آمدیم برای درس کفایه و سر درس آخری مثلا مجسطی،زیج‏ بهادری و کفریات به تعبیر ایشان،اذان ظهر می‏گفتند و ایشان از صبح تا ظهر به‏ ترتیب،کفایه بود،اسفار بود به ترتیب تا اذان ظهر.

ایشان حقیقت امر استاد است،ما مدح می‏کنیم خداییش واقع عرض کنیم‏  متن واقع را دارم عرض می‏کنم.آن واقعیت عشق به درس و بحث و به مطالعه و تحقیق،واقعیت عشق را داشت.این آثار علمی ایشان چه جور به عمرش وفق داده؟اصلا سر تا پا عشق بود.

مصاحبه باعلامه حسن حسن‏ زادهء آملی/جلوه هایی از حیات علمی علامه شعرانی

توضیح نگارنده-پیراسته فر:در آخر کتاب سیری در آفاق (شرح زندگانی آیت الله بهاء الدینی) عکسی از ایشان است که در دست ایشان سیگار است

ماجرای سیگار کشیدن اززبان خودآیت الله بهاالدینی
« در جوانی به سیگار مبتلا شدم، گرچه حضرت رضا علیه السلام ضررش را از من برداشتند و بدنم با آن گرم می شد، اما اصل کار اشتباه بود. »
یکی از دوستان صمیمی و ارادتمندان قدیمی آقا می گفت: یک بار که ایشان خدمت حضرت رضا علیه السلام مشرف می شوند، عرض می کنند:
« ما درباره سیگار نگران هستیم یا این سیگار را از ما بگیرید، یا ضررهایش را بردارید. »
مدتی نگذشت که مکرر می فرمودند:
« سیگار برای ما ضرر ندارد، ضررش را از ما برداشتند! »
تا این که در سال ۱۳۷۰ که بیماری آقا شدت یافت به دستور رهبرانقلاب ، در یکی از بیمارستانهای تهران، بستری شدند. هنگامی که از «ریه» آقا(بهاءالدینی) عکس برداری شد «مجاری تنفسی» سالم، طبیعی و بدون هیچ عارضه ای مشاهده گردید!/خاطرات

علامه آیت الله سیدمحمدحسن میرجهانی طباطبایی(فرزندمیرسیدعلی محمدآبادی) جرقویه ای اصفهانی متوفی (۱۳۷۱ هـ. ش)

وسیگارکشیدن امام موسی صدر
امام موسی صدر وخواهرزاده اش دکترطباطبایی
 امام جمعه باختران آیت الله اشرفی اصفهانی/شهادت  جمعه ۲۳ مهر ۱۳۶۱،
سیگارآیت الله کشمیری 

 آیت‌الله سید عبدالکریم رضوی کشمیری ،فرزندحجت‌الاسلام سید محمدعلی کشمیری،متولد ۱۳۰۳شمسی  کربلا،از طرف پدر به جد بزرگوارش «آیت‌الله سید حسن کشمیری» و جدمادری  به فقیه زاهد«آیت الله سید محمد کاظم یزدی» صاحب کتاب «عروة الوثقی» منتسب بود.وفات:(یکشنبه، ۲۹ آذر ۱۳۷۷)
نظرات 1 + ارسال نظر
رحمت جمعه 12 دی 1399 ساعت 18:53

خدایش گرم شدم نفسشان حق بوده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد