پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

جنگ تموز "۳۳ روزه"اسرائیل+گنبدآهنین چیست؟

«گنبدآهنین »اسرائیل چیست؟

درادامه خاطره سردارسلیمانی+سیدحسن نصرالله  راازجنگ ۳۳ روزه خواهیدخواند.

جنگ تموز (۳۳ روزه) بین ارتش اسرائیل و حزب‌الله لبنان


جنگ تموز (۳۳ روزه) بین ارتش اسرائیل و حزب‌الله لبنان[ از چهارشنبه۱۲ ژوئیه ۲۰۰۶ (۲۱تیر ۱۳۸۵) الی(سه شنبه۱۵اگوست۲۰۰۶(۲۴ مرداد ۱۳۸۵)] که به جنگ دوم لبنان یا جنگ ژوئیه نیزمعروف است، دامنه آن تا مرکز سرزمین های اشغالی و تا نزدیکی تل آویو کشیده شد،

دراین عملیات،حزب‌الله راکت‌های زیادی را به سمت اسرائیل شلیک کرد،که حتی ایستگاه قطار شهر حیفاهم درامان نماند،که  که خسارات و کشته‌های فراوانی را برای اسرائیل به همراه آورد، راکت هایی که در اواسط جنگ ایستگاه قطار شهر حیفا را مورد حمله قرار داد و واحد پدافندی ارتش اسرائیل را به این واقعیت رساند که سیستم دفاع ضد موشکی اش  دیگرتوانایی مقابله با موشکهای پیشرفته دشمن را ندارد.

درطول جنگ یکماهه بیش از ۱۰۰ سرباز ارتش رژیم صهیونیستی را به هلاکت بسیدند.

اسرائیل برای رهایی از حملات حزب الله به فکرسیستم دفاعی افتاد که بتواندبصورت خودکار شبانه روزفعال باشد وهرگونه پرنده(موشکی)راردیابی کند وهدف قراردهد

یک سال بعد، وزیر وقت جنگ اسرائیل(امیر پرتس) اعلام کرد که کمپانی اسرائیلی رافائل که تولیدکننده تجهیزات نظامی است، برای مقابله با تهدیدهای آینده یک سپر دفاع موشکی جدید خواهد ساخت، که لااقل جلوی حمله راکت های مقاومت را تا عمق سرزمین های اشغالی را از مهاجم بگیرد،

این سامانه( سپر دفاع موشکی )که به پیکان(ختس)معروف است،بردعملیاتیش تا۱۵۰ کیلومتر است، سقف پروازشان ۱۰۰ کیلومتر و سرعتشان ۲۵۰۰ متر بر ثانیه است. قادر است در هر شرایط آب‌وهوایی درگیر شود.

«گنبد آهنین» می تواند همزمان به چند راکت پاسخ دهد؛ سیستم رهگیری آن مسیر راکت ها را پیگیری می کند و در آن واحد، با شلیک راکت، راکت دشمن را در هوا شکار و منهدم می کند

این سامانه-سیستم- سپر دفاع موشکی «گنبد آهنین» (Iron Dome) نام گرفت.

«گنبد آهنین» چند سال زمان برد و نهایتا اوایل سال ۲۰۱۱ به خدمت گرفته شد.

پدافند گنبدی دو بخش پدافند عامل و پدافند غیرعامل را شامل می‌شود و تفاوت پدافند گنبدی با ساختارهای پدافندی سایر کشورها، در غیرعامل بودن است.

جزئیات جدیدترین سیستم پدافندی ایران؛ «پدافند گنبدی» چه تفاوتی با گنبد آهنین دارد؟

همان‌طورکه از نام «پدافند گنبدی» پیداست، هم‌چون گنبدی وسعت وسیعی از حوزه جغرافیایی را پوشش می‌دهد. به گفته امیر فراوان «پدافند گنبدی از ارتفاع صفر شروع می‌شود و تا فضا را پوشش می‌دهد که در ادبیات نظامی جمع بر مرکز محسوب می‌شود؛ یعنی هرچقدر به سمت فراتر از سطح زمین یا آسمان پیش می‌رویم نسبت سطح در مقایسه با ارتفاع مقیاس کوچکتری پیدا می‌کند؛ بنابراین نمی‌توان به‌صورت یک استوانه از ارتفاع، سطح را رصد کرد، پس باید جمع بر مرکز انجام شود تا هرچقدر ارتفاعِ شیء حمله‌ور بالاتر رود، در یک نقطه پیک آسمان ایران رصد می‌شود، که این را در فضای ذهنی به یک گنبد تشبیه کرده اند»

بر اساس تعریف استاد دانشگاه پدافند هوایی ارتش باید پدافند گنبدی را به یک ظرف بسیار بزرگ و برعکسی تشبیه کرد که بر روی آسمان کشورمان قرار گرفته و تمام عوامل تهدیدزا را پوشش می‌دهد.

به گفته امیر فراوان؛ در پدافند گنبدی مقابله از ارتفاع کم شروع و تا بالاترین ارتفاع ادامه دارد و اساس این نوع پدافند، «زمین‌پایه» است.

در پدافند گنبدی علاوه‌ بر موشک؛ می‌توان برای جمع‌آوری اطلاعات اپتیکی، تصویری و مقابله از انواع «کوادکوپترها»، «کوادروترها»، «هلی‌شات‌ها» و «مولتی‌روتورها» استفاده کرد. هم‌چنین در این سیستم می‌توان در راستای پدافند غیرعامل انواع اخلال‌گرها، ابزارهای جاسوسی و سامانه‌های جنگال را به‌کار گرفت.

مدیریت سایت-پیراسته فر:واما گنبدآهنین به تارعنکبوت تبدیل شد!

 قدرت نمایی حزب‌الله با پرواز هواپیمای بدون سرنشین« ایوب»(۵اکتبر۲۰۱۲) بر آسمان رژیم صهیونیستی هیمنه و قدرت پوشالی این رژیم جعلی را فرو ریخت و ضربه محکمی را به آنان وارد کرد.

وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح (سرداروحیدی):جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر هواپیماهای بدون سرنشینی را با تکنولوژی وفناوری بسیار پیشرفته‌تر از پهپادی در اختیار دارد که اخیراً از سوی نیروهای حزب‌الله بر آسمان رژیم صهیونیستی به پرواز درآمده است.


وزیردفاع ایران گفت: رژیم صهیونیستی بر روی سیستم پدافند هوایی و گنبد آهنی‌اش بسیار تبلیغات کرده بود اما این پهپاد آنان را رسوا کرد و آبروی شان را برد، چون آنها با انجام عملیات روانی بر روی قدرت نظامی‌شان به کشورهای مختلف تجاوز می‌کنند و زمانی که این از درون متلاشی شود، قدرت‌شان کاملاً به لحاظ روانی شکسته خواهد شد.۷آبان ۱۳۹۱

« پهپادایوب »توانست از سامانه دفاع موشکی «گنبد آهنین» که در سرتاسر مرز نوار غزه مستقر شده بدون شناسایی عبور کرده و ضمن پرواز بر فراز مهمترین پایگاه‌های نظامی و هسته‌ای اسرائیل عملیات شناسایی خود را انجام دهد.

اسرائیل روز شنبه۶اکتبر۲۰۱۲( ۱۵ مهر ۱۳۹۱) اعلام کرد که یک هواپیمای بدون سرنشین را که از مدیترانه وارد خاک اسرائیل شده بود، سرنگون کرده است.

متعاقب اعلان این خبر، سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان با قبول مسئولیت اعزام این هواپیما به آسمان اسرائیل اعلام کرد که هواپیمای سرنگون شده، ساخت ایران بوده است.

نصرالله  گفت: اجزای این هواپیمای تجسسی در ایران ساخته شده، اما در لبنان مونتاژ شده است.

امریکاازخرید«گُنبدآهنین»منصرف شد

خبرگزاری اسپوتنیک می نویسد:«گنبد آهنین» یکی از سه لایه دفاع هوایی اسرائیل و واحد ردگیری موشک‌های کوتاه‌برد نظیر موشک‌هایی است که از نوار غزه شلیک می‌شود.

آمریکا در خرید گنبد آهنین از اسرائیل بازنگری می‌کند

پنتاگون در نظر داشت برای خرید دو آتشبار این سیستم‌ها یک میلیارد دلار هزینه کند.به هر حال آزمایش‌های اولیه نشان دادند که گنبد آهنین با سیستم فرماندهی هماهنگ جنگی آمریکا همخوانی ندارد. اگرچه ارتش آمریکا برای اتصال این سیستم به رادارهای آمریکا و سیستم کنترل و فرماندهی هوایی مشترک در آزمایش‌ها در سال ۲۰۱۹ اقداماتی انجام داده بود.  

ژنرال مایک مورای، رئیس مرکز فرماندهی ارتش آتی آمریکا در جلسه استماع سرویس‌های نیروهای مسلح مجلس عوام گفت: به دلیل برخی چالش‌ها در قابلیت هماهنگی و برخی چالش‌های سایبری و مشکلات دیگر نمی‌توانیم این سیستم‌ها را به سیستم دفاع هوایی خود متصل کنیم  /۱۷ اسفند ۱۳۹۸ ایسنا

موشک ایرانی «گنبدآهنین خراب کن»سجیل

برنامه موشکی ایران در حال پیشرفت است/

«تئودور پوستل» استاد یهودی‌الاصل دانشگاه ام.آی.تی آمریکا دارای مدرک دکترای مهندسی هسته‌ای و کارشناس علوم نظامی آمریکا، سجیل را موشکی ‌می‌داند که زمان درگیری نظامی میان صهیونیست‌ها و ایران، این رژیم‌ را فلج خواهد کرد و سرعت در پرتاب و دقت این موشک را برگ برنده سجیل در برابر سامانه گنبد آهنین می‌خواند.

«موشک سجیل» یک موشک ضد هواپیمای بسیار قوی است. کلاهک این موشک ۵۴ کیلوگرم در نمونه زمین به هوای هاوک است. اما در موشک سجیل به دلیل افزودن اویونیک جدید جهت همخوانی با رادار ای‌.ان/ای‌.دابلیو.جی-۹ تامکت مقدار خرج انفجاری به طور محسوسی کاهش یافته و تنها از ۳۸ کیلوگرم خرج انفجاری استفاده می‌کند. با این وجود باز هم طبق استانداردهای موشک‌های میان‌برد این مقدار مواد منفجره برای یک موشک میان‌برد هواپایه زیاد است.

معمولاً از موشک‌هایی با این مقدار خرج جنگی جهت انهدام بمب افکن‌هایی نظیر توپولف ۹۵ یا بوئینگ بی ۵۲ استراتوفورترس استفاده می‌شود. این وزن زیاد در حدود ۵۰۰ کیلوگرم برای یک موشک هواپایه باعث ایجاد محدودیت حمل توسط جنگنده میگرد. به همین دلیل جنگنده تامکت تنها دو تیر از این موشک را می‌تواند در پایلون زیر بال حمل کند. در حالی که تامکت در حالت استاندارد می‌تواند شش موشک ایم-۵۴ فینیکس و دو موشک حرارتی ایم ۹ سایدوایندر یا چهار تیر موشک فینیکس دو تیر موشک ایم ۷ اسپارو و دوتیر موشک حرارتی سایدوایندر حمل کند

مشخصات موشک سجیل

نوع: موشک هوا به هوای میان‌برد

خاستگاه: جمهوری اسلامی ایران

طراح و سازنده: سازمان هوافضای وزارت دفاع جهاد خودکفایی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران

تاریخ طراحی: ۱۳۶۶/۵/۲۱

قیمت واحد: ۱۰۰۰۰۰ هزار دلار

تاریخ تولید: ۱۳۶۷/۱/۱۵

وزن: ۵۰۰ کیلوگرم

طول: ۵ متر

قطر: ۳۷ ساتیمتر معادل ۳۷۰ میلیمتر

موتور: سوخت جامد

موشک سجیل

برد موثر: در این نمونه به دلیل حذف موتور مرحله اول و سبک شدن موشک و همچنین حذف معضل ارتفاع برد به ۹۰ کیلومتر افزایش یافته است

سرعت: ۲٫۴ ماخ باسوخت قدیمی ۴ ماخ با سوخت جدید

سامانه هدایت: نیمه فعال راداری در نمونه قدیمی، شلیک کن فراموش کن در نمونه جدید

سکوی پرتاب: جنگنده رهگیر اف-۱۴ تام‌کت‌های ایران

علت حمله(جنگ ۳۳ روزه) اسرائیل به لبنان چه بود؟

مقاومت اسلامی لبنان در روز چهارشنبه۱۲ ژوئیه ۲۰۰۶ (۲۱تیر ۱۳۸۵) در ساعت۹/۵ به وقت محلی طی یک عملیات شجاعانه، ضمن کشتن هفت سرباز اسرائیلی و زخمی کردن ۱۲ سرباز دیگر، دو نظامی این رژیم را به اسارت درآورد.

منابع نظامی اسرائیل اعلام کردند که این عملیات طی دو مرحله انجام شده است. در مرحله اول یکی از پایگاه‌های اسرائیل به وسیله موشک‌های کاتیوشا هدف قرار گرفته و در مرحله دوم، در نزدیکی مرز با لبنان، ۲سرباز اسرائیلی به اسارت گرفته شدند.

حزب الله لبنان بعد از انجام این عملیات اهداف خود را با صدور بیانیه‌ای به شرح زیر اعلام کرد:

«حزب‌الله در پی وعده‌ای که برای آزاد‌سازی اسرا و بازداشت‌شدگان مقاومت اسلامی داده بود، در ساعت ۹/۵ به وقت محلی، دو سرباز اسرائیلی را در مرزهای لبنان با فلسطین اشغالی اسیر کرد و تا زمانی که اسرائیل، اسرای لبنانی در بند خود را آزاد نکند، این دو سرباز آزاد نخواهند شد».

سیدحسن نصرالله«اگر همه جهان بخواهند که دوسرباز اسرائیلی را آزاد کنند، نخواهند توانست و این امر تنها از طریق مذاکرات غیرمستقیم امکان وجود خواهد داشت».

در پی این عملیات، هواپیماهای جنگنده ارتش رژیم صهیونیستی در یک اقدام تلافی‌جویانه غیرمنتظره و با سرعت مناطق مختلف لبنان را مورد هدف قرار دادند. این رژیم ضمن گسترش حملات خود به دیگر مناطق لبنان و تخریب پل‌ها، فرودگاه، جاده‌ها و تاسیسات زیربنایی شهرها، در حجم وسیعی به کشتار غیرنظامیان اقدام کرد. این رژیم هرگونه مذاکره برای آزادی دو اسیر اسرائیلی را مردود دانسته و اعلام کرد تا تحقق چهار شرط خود به بمباران مناطق مختلف لبنان ادامه خواهد داد. این شرایط عبارت بودند از:

۱ - ایجاد کمربند امنیتی در منطقه حائل میان لبنان و شمال فلسطین

۲- جمع‌آوری پایگاه‌های نظامی حزب الله از این منطقه

۳- استقرار ارتش لبنان در جنوب این کشور و سیطره کامل بر تمام منطقه

۴- خلع سلاح حزب‌الله

کابینه رژیم صهیونیستی نیز در نشست‌های بعدی خود، نسبت به تهاجم گسترده به لبنان تا زمان تحقق کامل شرایط و اهداف مورد انتظار، به ارتش چراغ سبز نشان داد.

دشمن به اهداف نرسید وبلکه متحمل خسارات سنگینی شد

سید حسن نصرالله» امروز شنبه ۱۳ آگوست۲۰۱۶ (۲۳ مرداد ۱۳۹۵) به مناسبت دهمین سالروز پیروزی مقاومت بر رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳ روزه ۱۲ژوئیه ۲۰۰۶(۲۱تیر ۱۳۸۵) سخنان مهمی ایراد کرد.

پیروزی در جنگ 2006 ضربه به قلب اسرائیل بود/ جنگ تکفیری‌ها جنگ نیابتی آمریکا برای طرح خاورمیانه جدید است

این مراسم در بنت‌ جبیل در جنوب لبنان برگزار شد. نصرالله در این سخنان که به صورت زنده (ویدئو کنفرانس) از شبکه المنار لبنان پخش شد، ابتدا این مناسبت را تبریک گفت و یاد شهداء و جانبازان و خانواده‌های آنان را گرامی داشت. او ضمن تشکر از رزمندگان و اعضای مقاومت، تشکری ویژه از ایران و سوریه به دلیل حمایت از مقاومت کرد.

دبیر کل حزب‌الله، از جمله نتایج مهم پیروزی مقاومت در جنگ ۳۳ روزه را ایجاد تزلزل در اعتماد ساکنان فلسطین اشغال به سران سیاسی و نظامی‌شان و باطل شدن عقیده ارتش این رژیم مبنی بر پیروزی سریع در هر جنگی و در حاشیه امن نگاه داشتن جبهه داخلی از این جنگها دانست و گفت که مهمتر از همه این مسائل، تردید دوباره در امکان بقای اسرائیل در منطقه بود.

نصرالله در ابتدا با اشاره به سالروز جنگ ۳۳ روزه گفت، به نظر می‌رسد توجه اسرائیلی‌ها به این مسئله، طی یک ماه گذشته (از آغاز تا پایان این یک ماه) بیشتر از توجه لبنانی‌ها بود.. تقریبا مسئولی در رژیم صهیونیستی از مقامات سیاسی گرفته تا مقامات نظامی و رسانه‌ها نبود، الا اینکه به مسئله پرداختند.

دشمن در محقق کردن اهداف خود در جنگ تموز، ناکام ماند

زمانیکه ما از پیروزی در «جنگ تموز» سخن می‌گوییم، سخن از یک عنوان کلی و بسیار مهم است که تمام اهداف جنگ را ناکام گذاشت. این جنگ با دستور آمریکا آغاز شد، جنگی که دشمن بعد از شکست نام آن را جنگ دوم لبنان گذاشت و ما به آن می‌گوییم جنگ تموز (جنگ ژوئیه).

دبیرکل حزب‌الله لبنان با تأکید بر اینکه اهداف دشمن اسرائیلی و آمریکایی در لبنان با این جنگ از بین رفت، گفت: آمریکا نقش برنامه‌ریز و تصمیم‌گیرنده را داشت؛ اما دشمن سریعا در تحقق این اهداف ناکام ماند... ویرانی هر چه بیشتر و کشتار عناصر و فرماندهان مقاومت و خلع سلاح و کنار گذاشتن حزب‌الله از معادلات داخلی لبنان و منطقه،  بیرون راندن مقاومت از جنوب «اللیطانی» و تبدیل این منطقه به منطقه حائل و غیر مسکونی که پس از آن نیروهای کشورهخای مختلف در آن مستقر شوند.

نصرالله در این باره افزود: الحاق لبنان به زیر مجموعه استیلای سیاسی و امنیتی آمریکا و ترمیم قدرت بازدارندگی اسرائیل و افزایش جایگاه این رژیم در منطقه و جهان و آزادی اسرای اسرائیلی بدون هیچ شرطی و در آخر رسیدن به هدف اصلی، یعنی خاورمیانه بزرگ، جزء اهداف آمریکا بود.

هدف اصلی جنگ، ایجاد خاورمیانه جدید بود

نصرالله گفت، مهم‌ترین، بزرگترین و حساس‌ترین هدفی که دشمن داشت و کاندولیزارایس آن را اعلام کرد، تولد خاورمیانه جدید بود.. که گام نخست بود و در پی آن اهداف دیگر باید اجرا می‌شد و قرار بود که با نابود کردن مقاومت در لبنان آغاز شود تا سلطه اسرائیلی آمریکایی بر همه چیز در منطقه کامل شود. این هدف‌ها کامل از بین رفت

***

ناگفته های جنگ ۳۳روزه اززبان سیدحسن نصرالله
مدیریت سایت-پیراسته فر:مصاحبه۲۲ مرداد ۱۳۹۳ سیدحسن نصرالله(دبیرکل حزب الله )بایک نشریه لبنانی-به مناسبت هشتمین سالگرد جنگ۳۳ انجام گرفته است، یک روزبعد(۲۳ مرداد ۱۳۹۳)«الاخبار»منتشرکرد،که گزیده اش را دراینجا مطالعه می کنید

تصمیم برای به اسارت گرفتن سربازان اسراییلی چند ماه قبل از عملیات در شورای حزب الله اتخاذ شده بود و به همین دلیل نیروهای مجاهد بارها به داخل فلسطین اشغال شده رفته بودند.
اینستاگرام پست مربوط به کتاب«چرا سوریه؟»سیدحسن نصرالله را حذف کرد
سید حسن نصرالله در پاسخ به این سئوال، به ۱۲ اوت ۲۰۰۶(شنبه۲۱ مرداد ۱۳۸۵) برگردیم ، آیا می دانستید که عملیات به اسارت گرفتن سربازان اسراییلی در این روز انجام می شود؟، چه اقداماتی انجام شد؟ و امور چگونه پیش رفت؟ ؛ گفت: شورای اجرایی حزب الله تصمیم برای به اسارت گرفتن سربازان اسراییلی را چند ماه قبل از اجرای عملیات اتخاذ کرده بود.
هنگامی که شورای اجرایی تصمیماتی را در این سطح اتخاذ می کند، موضوع برای اجرا به شورای جهاد که براساس ساختار حزب الله، دبیرکل ریاست آن را برعهده دارد ، محول می شود و این شورا از رهبران اصلی جهاد تشکیل شده است.

این شورا برای اینکه عملیات با موفقیت انجام شود، مکان ، زمان ، تاکتیک ، برنامه ، نیروها ، مدیریت عملیات، واکنش های احتمالی دشمن و اقدامات احتیاطی را بررسی و با اجماع و یا شبه اجماع و نه رای گیری اتخاذ تصمیم می کند.

چند ماه وقت گذاشتیم، نیروهای حزب الله بارها به داخل خاک فلسطین اشغالی نفوذ و اهداف مختلفی را بررسی کردند.

سرانجام گزینه به اسارت گرفتن سربازان اسراییلی و نه شهرک نشینان مورد تاکید قرار گرفت ،البته ربودن غیرنظامیان وقت زیادی از ما گرفت.

دبیرکل حزب الله با بیان اینکه عملیات در سطوح تصمیم گیری و جهادی از بیروت کنترل و هدایت می شد، تاکید کرد که چند روز قبل ازعملیات به این احتمال قوی که برادران حتما موفق می شوند، دست یافتیم.

از زمان دقیق عملیات اطلاع داشتم و بعداز اتخاذ تدابیر و اقدامات احتیاطی برای برنامه عملیات، گروه فرماندهی عملیات به مکانی که باید در دقایق اول آنجا باشند، منتقل شدند.
در ساعات اولیه عملیات، واکنش ها گسترده و خطرناک نبود و همه چیز همانطور که پیش بینی کرده بودیم در روز اول بخوبی اتفاق افتاد ، در هرصورت ما برای مقابله با دشمن آماده بودیم، بعد از اطمینان از موفقیت عملیات و انتقال اسرا به منطقه ای دور از خط آتش ، از اتاق عملیات به کنفرانس خبری رفتم و خبر به اسارت گرفته شدن سربازان اسراییلی با هدف مذاکره غیرمستقیم برای آزادی اسیران نزد دشمن صهیونیستی را اعلام کردم.

چگونگی حمله به تل آویو ؟

سید حسن نصرالله: حمله به تل آویو و موشک باران آن یک تصمیم بزرگ است و یک موضوع عملیاتی نیست، برای همین وقتی ضاحیه جنوبی بیروت و بقیه مناطق هدف می گیرد، ما هم معادله بیروت – تل آویو را روی میز می گذاریم و توانایی خود را ثابت می کنیم.

الاخبار : توانایی حزب الله در موشک باران تل آویو در سال ۲۰۰۶ در مقایسه با انچه امروز مقاومت غزه انجام می دهد، چگونه بود؟

نصرالله: قطعا قادر بودیم حتی شدیدتر و گسترده تر. و اسراییلی ها بخوبی می دانند. ما قدرت موشک باران تل آویو را داشته و داریم و ما هرگز تهدید نمی کنیم و از معادله ای که قادر به اجرای آن نباشیم، سخن نمی گوییم.

الاخبار: آیا در خلال جنگ ۳۳ روز در معرض خطر هم قرار گرفتید؟

نصرالله :بطور مستقیم در معرض نبودم ، اماکنی که در آنها بودم مورد حمله قرار نگرفتند اما بطور کلی مناطقی که در آنها بسر می بردم هدف بمباران دشمن قرار گرفتند. اخباری مبنی بر اصاب موشک نزدیک یک کاروان خودروهای حامل من در جریان جنگ ۳۳ روزه درست نبود.

الاخبار: روزهای اول جنگ ۳۳ روزه بر شما چه گذشت؟ آیا درجریان مذاکرات سیاسی و عملیات نظامی بودید؟

نصرالله: هنگامی که می گویم در مسائل میدان نبرد دخالت مستقیم نمی کنم یعنی اداره عملیات با من نیست، اما بطور دقیق و پیوسته در جریان همه مسائل و رخدادهای جبهه ها در جنوب، بقاع و حتی مکان های بمباران شده و شهدا و وضعیت زخمی ها، وضعیت مردم، فضای رسانه ای و سیاسی قرار می گیرم و مطلع هستم و آنها را پیگیری می کنم.

الاخبار: آیا با اعضای خانواده در زمان جنگ دیدار داشتید؟

نصرالله: تنها یک بار آنها را دیده ام.

الاخبار: بعداز جنگ کجا با خانواده ملاقات کردید؟

شرایط تحرک بعد از جنگ کمی پیچیده بود، به من گفته می شد که با اعلام آتش بس جنگ تمام نشده و ما هنوز در قلب معرکه قرار داریم و به همین دلیل تحرکات من محدود بود و حتی به کسانی که خواستار ملاقات با من بودند، می گفتم که نگران جان شما و خودم هستم. بهتر است ملاقاتی صورت نگیرد. تصمیم برادران این بود که وضعیت خطرناک است و با حضورم در هرمکانی امکان تعرض و حمله وجود دارد.

بعد از جنگ تنها به مکانی رفتم که مرحوم سید محمد حسین فضل الله و تعدادی از برادران بودند و با آنان دیدار و از مواضعشان در جریان جنگ قدردانی کردم.

فقط با فرماندهان عملیات جهادی و شبکه داخلی حزب الله دیدار و با شبکه المنار مصاحبه کردم. مشکل آن روزها برقراری تماس تلفنی با تلفن همراه و بی سیم بود.

الاخبار: آیا بعد از جنگ با آوارگان هم ملاقات کرده اید؟

نصرالله: این موضوع مهم به حضور شخصی من نیازی نبود و از سویی امکان تحرک هم سخت بود، اما بطور مستمر با برادران مسئول دراین زمینه در ارتباط و تماس بودم و از اوضاع هنگام جنگ و بعداز آن بویژه خرابی ها و مهاجرت مردم بی گناه درک و تصور کامل و درستی داشتم و اصولا اهتمام ویژه ای به این گونه موضوعات دارم.

اقدامات و مواضع مهاجران و آوارگان مرا شگفت زده و یا نگران نکرد. البته برخی طرف ها تلاش می کردند تا مردم بویژه کسانی را که در این جنگ خسارت دیده بودند برای شعار دادن علیه مقاومت و سلاح آن به خیابان ها بکشانند، اما مردم لبنان آگاه هستند و همه چیز را بخوبی می دانند.

نصرالله: جوی مملو از خیانت برای تحمیل مسئولیت ها به مقاومت در قبال آنچه اتفاق افتاده بود، وجود داشت، اما مردم زیر بار فشارها برای آمدن به خیابان و شرکت در تظاهرات علیه مقاومت را نپذیرفتند.

الاخبار: در جریان جنگ ۳۳ روزه کدام مواضع شما را بسیار ناراحت کرد؟

نصرالله: جنایات دشمن بیش از همه چیز مرا ناراحت می کرد، نیروهای نظامی به جنگ و نبرد عادت دارند اما مردم غیرنظامی با وجود صلابت و استواری از این جنایات متاثر می شوند و گریه کودکان و زنان مرا غمگین می کرد.
ساختمان ها ویران شده باردیگر ساخته می شوند و آوارگان به خانه هایشان باز می گردند و این برای ما روشن بود زیرا به پیروزی از جانب خداوند ایمان داریم اما باید بگویم که در جریان جنگ ۳۳ روزه بمباران مجتمع امام حسن(ع) بیش از همه چیز مرا ناراحت و غمگین کرد ، اولا به خاطر تعداد زیاد شهدا ، دوم اینکه شایع شد اسراییلی ها آن را بخاطر حضور من بمباران کرده اند در حالیکه من اصلا آنجا نرفته بودم.
الاخبار: آیا درجریان جنگ نگران شخص خاصی هم شدید؟


نصرالله: شخص خاصی نه، اما در بین برادران «حاج عماد مغنیه» بود و همواره خواستار حفظ جانش بودم زیرا از شخصیت های اساسی در روند و مسیر جنگ بود و دائم به وضعیتش اهتمام داشتم.

الاخبار: همواره می گویند که حاج عماد مغنیه فرمانده پیروزی ها ، معنای آن چیست؟

نصرالله: براساس ساختارحزب الله در اواخر دهه هفتاد مدیریت همه بخش های جهادی و اجرایی حزب الله زیر نظر وی قرار گرفت و تعدادی از برادران به عنوان معاون او انتخاب شدند و این ماموریتش تا زمان شهادت ادامه یافت.

هنگامی که عملیات آزادسازی جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ میلادی تحقق یافت و جنگ تابستان سال ۲۰۰۶به پیروزی رسید حاج عماد مسئول اداره عملیات جهادی بود.در حزب الله تلاش می کنیم که هیچکس بر دیگری برتری داده نشود زیرا مقاومت و جهاد یک اقدام جمعی است.اما حاج عماد مغنیه نقشی اساسی و محوری در پیروزی اول و دوم داشت و به همین دلیل از او به عنوان فرمانده دو پیروزی یاد می کنیم.

الاخبار: وعده شما برای گرفتن انتقام خون شهید مغینه چه شد؟

نصرالله: پرونده انتقام خون شهید مغنیه مفتوح است و در بیشتر اوقات گفته ام که برخی فکر می کنند منظور هدف قرار دادن برخی اسراییلی ها و یا شهرک نشینان صهونیست است که از این کشور به کشور دیگری سفر می کنند و با یک عملیات اینچنینی انتقام خون شهید مغنیه گرفته می شود، اما در حقیقت ما اصلا اینگونه نمی اندیشیم.

برای پاسداشت خون شهید مغنیه اول درصدد تقویت و توسعه زیرساخت ها و امکانات و افزایش اقتدار و آمادگی های مقاومت برای نبردهای آینده و خلق پیروزی های جدید هستیم زیرا نام و روح و اندیشه حاج عماد همواره ناظر است.

اسراییلی های اشغالگر می دانند که حتی اگر تحقق وعده ما برای گرفتن انتقام خون شهید مغنیه طولانی هم شود بدون تردید و درنگ عملی خواهد شد بنابر این به این فکر می کنند که هدف ما کدام شخص و یا نزدیکان او می باشد.

در حقیقت موازی شهید مغنیه نزد اسراییلی ها وجود ندارد، هنگامی که شهید مغنیه را حتی در زمینه های سیاسی و معنوی با آنها مقایسه می کنیم ، متوجه می شویم که هموزن و همطراز شهید یک مجموعه از اشخاص ، فرماندهان و تصمیم گیران اسراییلی را باید قراردهیم.

بله ، اسراییلی ها می دانند که هدف ما یک چنین مجموعه ای است بنابر این تدابیر و اقدامات امنیتی اطراف نخست وزیر، وزیران جنگ و روسای ستاد مشترک کنونی و سابق ارتش ، فرماندهان دستگاه های امنیتی کنونی و سابق را افزایش داده اند.

الاخبار: آیا تاکنون شده است که در پاسخ به سئوالی بگویید حاج عماد مغنیه را نمی شناسید؟

بله فقط یک بار، در سال ۱۹۹۳میلادی(۱۳۷۲شمسی) در نخستین مصاحبه با تلویزیون لبنان بود و در پاسخ به این سئوال که آیا حاج عماد مغنیه از فرماندهان حزب الله است، گفتم نه و آن زمان حقیقت داشت. حاج عماد اصلا در حزب الله نبود و مانند گروهی دیگر از برادران اصلی وارد فعالیت جهادی نشده بودند،قبل از اینکه وارد تشکیلات حزب الله شوند، دارای یک تشکل مستقل بودند و درآنجا فعالیت می کردند.
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:عماد مغنیه معروف به «حاج رضوان» در سال ۱۹۶۲ میلادی (۱۳۴۱ هجری شمسی) در روستای طیر دبا از توابع صوربدنیاآمد،وی معاون دبیرکل حزب لبنان در کمیته جهادی حزب الله ومغزمتفکرعملیاتهابود ونقش بسزایی درعملیات پیروزمندان حزب الله درماجرای جنگ۳۳ روزه داشت.

نام «حاج رضوان» چنان لرزه براندام حاکمان رژیم غاصب اسرائیل می انداخت که آرامش راازآنهاگرفته بودامادشمن برای نابودیش برنامه ریزی کرده بود که سرانجام درروز ۱۲ فوریه ۲۰۰۸ میلادی (۲۳ بهمن ۱۳۸۶) «عماد فایز مغنیه»، به منطقه «کفر سوسه» در دمشق می‌رسد و وارد آپارتمانی می‌شود که برخی از رهبران فلسطینی و مسئول یکی از بخش‌های جهادی حزب‌الله و تعدادی از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ایران در آن حضور داشتند تا درباره آموزش‌های نظامی و هماهنگی‌های نظامی بحث و تبادل نظر کنند.

دراواخرجلسه از حاضران می‌خواهد، بحث و گفت‌وگوها و هماهنگی‌ها را ادامه دهندوخودبرای مأموریتی دیگرجلسه راترک می کندکه  دقایقی بعد صدای انفجار به گوش رسید، ۸ گوی آهنین به بدن وی اصابت کرده است،یکی از آنها به چشمش اصابت کرده و از پشت سرش بیرون آمده بود. او بلافاصله جان خود را از دست داده بود./پایان توضیحات.
الاخبار: آیا ترور حاج حسان اللقیس در ادامه ترور حاج عماد مغنیه صورت گرفته است ؟
شهیدی که امام خامنه‌ای خواست با او عکس یادگاری بگیرد +تصاویر / در حال ویرایش

درتصویربالا:سمت راست-سید حسن نصرالله درکنارابو علی (حسان اللقیس)سمت چپ

نصرالله: معتقدم که این ترورها بخشی از جنگ امنیتی مفتوح با دشمن است و موضوع خطوط قرمز نیست.
می دانیم که برخی شخصیت های هستند که اگر اسراییل هر زمان و هر مکان بتواند خود را به آنان برساند در ترورشان لحظه ای درنگ و تردید نمی کند و منتظر خطوط قرمز نمی ماند.

الاخبار: نقش سوریه به ویژه شهید ژنرال «محمد سلیمان» در جنگ ۳۳ روزه چه بود؟

نصراله: در جریان جنگ، انتقال سلاح از سوریه به لبنان متوقف نشد. زیرا مشخص نبود که جنگ چه مدت طول می کشد. بنابر این اگر به سلاح و مهمات بیشتری دست می یافتیم، بهتر بود. اگر چه اسراییل همه راه ها را بمباران می کرد اما راه انتقال سلاح ها همواره مناسب بود و به علت اینکه داخل خاک سوریه در معرض حمله نبود بنابر این نظامیان سوری شهید نشدند.

در خصوص شهید ژنرال محمد سلیمان، معتقدم که اسراییلی ها او را به دلیل نقشش در قبل و جریان جنگ کشته اند ، « بشار اسد» رییس جمهوری سوریه او را مامور کرده بود که پرونده انتقال سلاح را پیگیری کند و او هم نقشی ممتاز و بسیار خوب و مثبت ایفا کرد.

اسراییل بعداز جنگ درصدد ترور شهید حاج عماد مغنیه و شهید محمد سلیمان بود»،خاطرنشان کرد که برخی رسانه های عربی مدعی تسویه حساب های داخلی شدند و این در حالی است که تمام اطلاعات ما و نتایج تحقیقات میدانی حاکی است که اسراییل پشت سر این ترورها بوده است.

الاخبار: آیاشماقبول دارید که سطح اهداف دشمن(اسراییلی) کاهش یافته و پایین آمده است؟

آنها از جنگ تابستان ۲۰۰۶ درس گرفته اند و می خواهند از آن استفاده کنند اما مشکل این است که اکنون در «دام » گرفتار شده اند و حتی نمی توانند هدفی را مشخص کنند.

از ابتدای نبرد ، روند آن را پیگیری کرده ایم اما تاکنون متوجه نشده ایم که اسراییل چه هدف و سخن رسمی دارد، برخی از سرنگونی حماس و برخی از خلع سلاح مقاومت و عده ای هم از توقف شلیک موشک ، جلوگیری از ورود موشک و ساخت آن در غزه و یا تخریب تونل ها سخن می گویند.

اسراییلی ها عمدا موضوع اسرا را مطرح نمی کنند زیرا می دانند نمی توانند بدون هزینه و مذاکره آنها را پس بگیرند و به آنها با فشارسیاسی و نظامی دست نمی یابند.

اسراییلی ها اکنون در تنگنا قرار گرفته اند و شایداحتمال داده بودند که مقاومت در صورت شروع جنگ پایداری نمی کند و مردم غزه شرایط تحمل قربانی های زیاد را ندارد و همانطور که « شیمون پرز» در جنگ سال ۱۹۹۶میلادی(۱۳۷۵شمسی) علیه لبنان ( جنگ خوشه های خشم) ریسک کرد، اسراییل امروز هم دست به ریسکی خطرناک زد تا مخازن موشک مقاومت را نابود کند.

الاخبار: آیا فلسطینی ها از حزب الله درخواستی برای ورود به جنگ داشته اند؟

نصرالله: برادر « موسی ابومرزوق» معاون دفتر سیاسی حماس در باره این موضوع صحبت کرده است، اما گروه های فلسطینی چنین صحبتی را با ما نداشته اند و معتقدم همه درک می کنند.

الاخبار: آیا این موضع حماس را واقعی ارزیابی کردید؟

نصرالله: اگر درخواستی جدی بود در نشست های بسته مطرح و بررسی می شد نه اینکه در رسانه ها اعلام شود. خطوط تماس بین حزب الله و حماس هرگز و حتی در دوره ای که روابط بین دو طرف کاهش یافت، قطع نشده است.کافی بود یکی از رهبران حماس خواستار بررسی این درخواست می شد اما آن را در رسانه های اعلام کردند.

این روند را که سئوال برانگیز است ، مناسب نمی دانم ، نمی خواهم تحلیل کنم و به همین دلیل اصل را بر حسن نیت و درک شرایط می گذارم و شاید هم واقعا شرایط سخت بوده است که چنین موضوعی را در رسانه ها اعلام کرده اند و در هر صورت موضوعی با این اهمیت نباید در رسانه ها مطرح شود ما هم از طریق رسانه ها پاسخ نمی دهیم و موضوع باید بین ما و حماس بررسی و مصلحت ها در نظر گرفته شود.

تاکنون با جنبش حماس در خصوص این موضوع تماسی برقرار نشده است. البته تماس ها بطور مستمر برقرار است اما نه ما و نه آنها به این موضوع اشاره ای نکرده ایم.

** الاخبار: آیا جنگ علیه غزه، تجاوز و جنگ آینده اسراییل علیه لبنان را به تاخیر انداخته است؟

نصرالله: می توانم بگویم به تاخیر انداخت اما نمی توانم بگویم کم و یا زیاد ؛ زیرا براساس اطلاعات و شرایط روشن نیست که اصلا اسراییل می تواند جنگی را علیه لبنان شروع کند حتی اگر بخواهد. به نظر می رسد، اسراییلی ها از نتایج جنگ۳۳ روزه درس گرفته اند و معتقدند هرجنگی را که از این پس شروع می کنند باید به پیروزی سریع و قاطع و روشن دست یابد.

در جنگ تابستان ۲۰۰۶ علیه لبنان همه اعتراف کردند که اسراییل شکست خورده است اما آنها وقتی از جنگ فارغ می شوند ادعاهایی دیگر مطرح می کنند ، اخیرا عده ای از اسراییلی ها گفتند که پیروز شده اند زیرا جبهه جنوب درجریان جنگ غزه فعال نشد، اما باید بدانند که این جبهه حتی در جریان انتفاضه بعداز سال ۲۰۰۶ ، در جریان جنگ دیوار و سپر دفاعی ، سال ۲۰۰۸ و جنگ ۸ روزه علیه غزه هم گشوده نشد.

که اسراییلی ها بعداز جنگ تابستان سال ۲۰۰۶ علیه لبنان شروطی را برای هرگونه جنگ جدید علیه لبنان در نظرگرفتند از جمله اینکه پیروزی آن تضمین شده ، سریع و کوتاه مدت باشد، فرسایشی نباشد و به بمباران شهرها ختم نشود، قاطع باشد نه محدود و موقت وهمه اهداف را محقق کند نه اهدافی کم اهمیت و همچنین روشن و غیرقابل مناقشه باشد.

اسراییلی ها با وضع این شروط و بررسی شرایط به این ارزیابی رسیده اند که هرگونه جنگ با لبنان در آینده بسیار سخت بویژه در زمینه تعیین اهداف خواهد بود و دیگر اینکه امکانات و توانایی های مقاومت در همه زمینه ها بویژه موشکی قابل مقایسه با گذشته نیست.

دشمن تحمل جنگ فرسایشی را ندارد و اکنون در غزه هم تحت فشار قرار گرفته است بویژه با شلیک موشک ها به تل آویو و فعالیت و توانایی گنبد آهنین هم بسیار مناقشه برانگیز شده است. گنبد آهنین تاکنون توانسته تنها چند موشک را ساقط کند و مشکل بزرگ اسراییل عدم اطلاع از تعداد دقیق موشک های مقاومت فلسطین درغزه است.

اسراییل با عبرت از جنگ ۳۳ روزه، مبادرت به برگزاری رزمایش ها و توسعه تجهیزات نظامی کرد و در جنگ غزه درصدد استفاده از آنها برآمد و اما برغم احاطه اطلاعاتی گسترده از اوضاع غزه و بستن همه منافذ دریافت که شکست خورده است و این را خود آنها می گویند نه ما.

زمانی که اسراییل در جنگ علیه نوار غزه محاصره که امکانات آن قابل تخمین است و آن هم در این شرایط شکست می خورد بدون تردید و با تاکید باید در محاسبات خود بازنگری کند و معتقدم اسراییل و شرایط بعداز جنگ غزه با قبل از آن بسیار متفاوت خواهد بود.

الاخبار: توصیه شما به گروه های مقاومت و ملت فلسطین در غزه چیست؟

نصرالله: قناعت، اراده و فرهنگ مقاومت آنها بسیار مهم است بویژه هنگامی که انسان بین دو گزینه یعنی تسلیم شدن و یا جنگیدن باید انتخاب کند.

فرهنگ و گزینه مقاومت نزد مردم فلسطین رشد یافته است زیرا چشم انداز دیگری را در مقابل خود نمی بیند. ملت فلسطین مذاکره را آزموده ، به اندازه کافی منتظر نتایج اوضاع منطقه و جهان شده است ، مذاکرات در مصر یک فرصت طلایی برای نوار غزه و هم قضایای فلسطین است اما زمان بسرعت می گذرد و تلف می شود و آیا بجز مقاومت گزینه دیگری در مقابل مردم غزه قرار دارد؟ آیا باید تسلیم شروط اسراییل شود؟ آیا باید خود را به دریا بیاندازد و یا مهاجرت کند و به ساکنان اردوگاه ها بپیوندند؟

معتقدم زمان همه این تجربه ها تمام شده است و مقابل مردم فلسطین تنها همین گزینه است که امروز دنبال می کند، هر انسانی که خواستار کرامت و بقا است به گزینه مقاومت و پایداری تمسک می جوید و الا هستند انسانی هایی که تسلیم شدن را ترجیح می دهند. مردم غزه تصمیم گرفته است که تسلیم نشود و پیامدهای این تصمیم را هم تحمل می کند هرچند گران باشد. آنها به مقاومت اطمینان دارند که راهش به نتیجه می رسد و عقل و منطق می گوید نه شعارها که باید مبارزه کنند.

الاخبار: اکنون مشکلی بین محور مقاومت و رهبری مصر وجود دارد و مسئله به حماس ختم نمی شود، با موضع دولت « عبدالفتاح السیسی» در مصر در خصوص پرونده تجاوز به غزه و فشار بر مقاومت چگونه برخورد می کنید؟

نصرالله: می خواهم سخن یکی از رهبران مقاومت فلسطین را بازگو کنم که مشکل غزه اکنون دو مشکل است. اول اطمینان و اعتماد به اسراییل است که یک مشکل اساسی و ریشه ای می باشد و روشن شده که اکنون بین دو محور قطری – ترکی و مصری – سعودی و اماراتی قرار گرفته است و این تقسیم دلایلش قابل درک و شناخته شده است.

با کمال تاسف شدید این تقسیم بندی سخت و شدید است و باید از آن عبور به شکلی عبور کنیم. مثلا ما باید با اخوان المسلمین گروه های فلسطینی و برادران ایرانی گفت وگو کنیم و ما به برادران ایرانی پیشنهاد کردیم که با ترک ها و قطری ها ، مصری ها و سعودی ها حتی از طریق اماراتی ها و عمانی ها در باره محور مقاومت تماس بگیرند

درصدد تعیین اهداف و یا موظف کردن جنبش مقاومت به بررسی محاسبات داخلی و منطقه ای نیستیم زیرا اهداف دیگری وجود دارد و آن متوقف کردن جنگ علیه غزه و رفع محاصره آن است و در دوران درگیری ، اولویت این است که مردم بایکدیگر گفت وگو و مذاکره کنند.

در کوران تحولات، به عنوان مثال موضع مصر سخت می شود، « رجب طیب اردوغان» نخست وزیر ترکیه به « عبدالفتاح السیسی» رییس جمهوری مصر حمله می کند، قطری ها از طریق شبکه الجزیره به او حمله می کنند و مواضع آنها علیه مصر منفی است.

اگر می خواهید به غزه کمک کنید باید با مصر گفت وگو کنید و خود فلسطینی ها می گویند که هرگونه راه حل با منزوی کردن مصر غیرممکن است، بنابر این دو محور یاد شده باید هر طور که شده غزه را نسبت به دیگر درگیری ها و مناقشات در اولویت قرار دهند و این مطالبه تاکنون به شکلی مناسب تامین نشده و تحقق نیافته است.

الاخبار: روابط حزب الله،ایران و سوریه با حماس در مرحله آینده بویژه بعداز جنگ غزه چگونه خواهد بود ؟

نصرالله: حتی قبل از جنگ غزه و در حالی که درخصوص موضوع سوریه اختلاف نظر داشتیم، هرگز تماس ها و دیدارها قطع نشد و همه چیز بطور طبیعی پیش رفت.

بطور طبیعی وضعیت همه ما از نتایج رخدادهای سوریه و عراق و منطقه تاثیر پذیرفته است، در خصوص سوریه در همه دیدارها که بین ما برگزار شد درخواست داشتیم که هریک موضع یکدیگر را درک کند، البته هرچند اختلافات ما در زمینه سوریه بزرگ هم باشد اما در خصوص غزه تاثیری ندارد.

در مورد غزه اولویت ما این است که ارتباطات و همکاری ها را زیاد کنیم و در روابط حماس با حزب الله و جمهوری اسلامی ایران تاثیر زیادی شده است، البته موضوع سوریه متفاوت و پیچیده است و به وقت بیشتری نیاز دارد و در گروه تحولات منطقه ای است و نمی توان چشم اندازی نزدیک برای آن در نظر گرفت.

الاخبار: رابطه لبنان با فلسطین چیست و چرا باید قدس را آزاد کنیم؟

نصرالله: قدس برای من جایگاه ویژه ای دارد، اما بزرگترین خطری که در افکارعمومی لبنان و بطور کلی عربی با آن مواجه هستیم ، این است که به زمانی برسیم که وجود اسراییل درمنطقه برای ملت ها طبیعی و عادی شود و یا اینکه پذیرفته شود دیگر تهدیدی برای منطقه و مردم آن نیست. اسراییل اگر مشکل است ، فقط مشکلی برای ملت فلسطین می باشد و این سخن به سیاست ، امنیت و اقتصاد مربوط می شود.

اسراییل یک رژیم غیرقانونی و تهدیدی همیشگی برای منطقه است و هرگز نمی توان با آن همزیستی کرد و فارغ از همه مشکلات و حساسیت ها بین فلسطینی ها وغیرفلسطینی ها ، بین شیعه و سنی، مسلمان و مسیحی هدف همه ملت های منطقه باید ریشه کنی این تهدید باشد.

اختلافات و درگیری ها نباید به این نتیجه منجر شود، فرهنگی که اسراییل را غده سرطانی و شر مطلق و خطر برای همه ملت ها و کشورهای منطقه و کرامت و مقدسات آنها می داند از بین برود. ارتباط حزب الله با درگیری با دشمن اسراییلی و حتی وقایع میدانی داخل فلسطین اصلا قابل بحث نیست و هدف نهایی ریشه کنی این غده سرطانی است.

الاخبار: آیا فوتبال دوست دارید؟

دبیرکل حزب الله گفت: بله دوست دارم و قبل از اینکه معمم شوم ، با دوستان بازی می کردم. در گذشته از منظر تفریح و سرگرمی و تغییر دادن فضا، بیشتر برزیل و گاهی آرژانتین را بویژه زمانیکه مارداونا بازی می کرد، تشویق می کردم ، او تعجب مرا برمی انگیخت.

در جام جهانی اخیر گفته شد که من طرفدار برزیل بودم اما با هیچ تیمی نبودم. در حزب الله جو غالب از گذشته حمایت از برزیل بوده برای بازی فنی و زیبایی که می کردند اما برخی می گویند که این حمایت بخاطر رنگ پرچم برزیل است که از دو رنگ زرد و سبز مورد علاقه شیعیان تشکیل شده است.

حقیقت این است که در جام جهانی امسال شرایط بویژه داخل لبنان و سوریه و همچنین غزه و عراق اجازه نداد تا این مسائل را پیگیری کنم.

البته بخشی از بازی نهایی مسابقات جهانی را بخاطر پسرم و نه خود بازی دیدم . پسرم طرفدار آلمان بود و برای اینکه فضا رقابت وتشویق خلق کنم از طرفداران آرژانتین شدم.

الاخبار : آیا با فیسبوک کار می کنید؟

دبیرکل حزب الله در پاسخ گفت: به دلیل شرایط امنیتی هر وسیله ای که به تلفن همراه و اینترنت مربوط می شود باید از من دور بماند و بنابر این بطور مستقیم با فیسبوک کار نمی کنم و سروکار ندارم اما همواره از آنچه در پایگاه های اجتماعی مطرح می شود ازجمله مناقشه ها و شایعات و گفت وگو ها از طریق مطالب خلاصه شده و گزارش های دریافتی مطلع می شوم.

الاخبار: با این زندگی که دائم مکان شما باید تغییر کند چگونه کنار می آیید؟

سید حسن نصرالله : درست است اما این تغییر مکان زمانی که بخشی از زندگی انسان شود، خود این یک عادت می شود و این امور بویژه بعداز جنگ ۲۰۰۶ برای من طبیعی شده است.

الاخبار : نگاه شما به «ضاحیه جنوبی »بیروت چیست؟

نصرالله: از شرایط ضاحبه و حتی جنوب و منطقه بقاع دور نیستم و در جریان جزئیات آن قرار دارم. اسراییلی ها و با کمک برخی رسانه های عربی این شایعه را ترویج می کنند که من در پناهگاه و بدور از مردم زندگی می کنم، آنها را نمی بینم و با آنها تماسی ندارم و حتی با برخی برادرانم قطع رابطه کرده ام، باید تاکید کنم که در پناهگاه زندگی نمی کنم اما به دلیل رعایت شرایط امنیتی تحرکاتم سری است.

الاخبار: آیا فیلم و سریال تماشا می کنید؟ داستان و رمان می خوانید؟

نصرالله: اگر وقت داشته باشم برخی سریال ها مانند یوسف پیامبر، فلسطین، الغالبون و حجاج بن یوسف را تماشا می کنم. برخی داستان ها و رمان ها را قبلا بارها خوانده ام اما از 5 سال قبل تاکنون فرصت خواندن رمان و داستان پیدا نکرده ام. البته اخیرا یک داستان تحت عنوان «عین الجوزه» دریافت کردم و خواندم.

بیتشر مطالعات این روزهای من کتاب هایی از نویسندگان شیعه و سنی در باره اندیشه های تکفیری و تاریخ و گرایش ها و دلایل آن است تا شاید بتوانیم به حل این مشکل کمک کنیم؛ بخشی از مطالعاتم در باره اسراییل از جمله یادداشت ها و سخنان سیاستمداران، ژنرال ها و رهبران احزاب این رژیم است تا در نبرد با آنها استفاده کنم،تلویزیون می بینم،روزنامه ها ازجمله روزنامه الاخبار را مطالعه می کنم و اصلا نمی شود، نخواند.

در میان شبکه های ماهواره ای عربی سه شبکه المیادین و الجزیره و العربیه و البته بیشتر المیادین را نگاه و پیگیری می کنم. الجزیره و العربیه را بدون توجه به مواضع آنها برای اینکه در جریان بگیرم چه می گویند بویژه در بخش های خبری ، تماشا می کنم،اما همه کانال ها و شبکه های لبنانی را تماشا می کنم هر چند دایم با ریموت کنترل این شبکه ها را تغییر می دهم تا با افکار عمومی بیشتر آشنا شوم.

الاخبار : آیا با زبان های دیگر بجز عربی و فارسی آشنا و مسلط هستید؟

نصرالله: با زبان انگلیسی آشنایی دارم، اما با آن خیلی کم صحبت می کنم. ولی خلاصه خبرها را گوش می کنم و می فهمم و هنگام ملاقات با شخصیت های سیاسی و مصاحبه با رسانه ها سئوالات و سخنان آنها را بخوبی می فهمم اما صحبت نمی کنم .
به زبان فارسی تسلط کامل دارم ، ابتدا به دلایل سیاسی با این زبان آشنا شدم اما بعد فهمیدم که زبان فارسی بخشی از فرهنگ اسلامی عربی است و کسانی که زبان فارسی ندانند از این بخش مهم محروم خواهند ماند.
«سید حسن نصرالله» (دبیرکل حزب الله) در گفت وگو با روزنامه لبنانی الاخبار به مناسبت هشتمین سالگرد جنگ۳۳ روزه/

خاطرات سردارسلیمانی ازجنگ ۳۳روزه
 شما اگر به جغرافیای عراق در هنگام جنگ سال ۲۰۰۶ (جنگ ۳۳روزه) نگاه کنید، می‌بینید در عراق که حلقه‌ی اتصال کشور محور و کشور مادر مقاومت است، آمریکا یک حائل قریب به ۲۰۰ هزار نفره از نیروهای مسلح خود با صدها فروند هواپیما و هلی‌کوپتر به اضافه‌ی هزاران دستگاه زرهی ایجاد کرد.

طبیعتاً این حضور نظامی آمریکا در منطقه به رژیم صهیونیستی فرصتی را می‌داد که از این موضوع بهره‌برداری کند و اقدامی را انجام بدهد؛ به این معنا که این هیمنه، در ترساندن ایران و در توقف و ترساندن سوریه اثر دارد و بنابراین نباید این دو نظام، اقدامی را انجام بدهند. رژیم صهیونیستی بر مبنای این تصور، خصوصاً با توجه به دولتی که در آمریکا بر سر کار بود - یعنی دولت بوش که دولت تندمزاج و سریع التصمیمی بود و همچنین تیمی که در کاخ سفید حاکم بود و با رژیم صهیونیستی همراه بود - فرصت را مناسب می‌دید برای اینکه چنین اقدام جنگی را انجام بدهد. بنابراین ریشه‌ی اصلی وقوع این جنگ در بهره‌برداری رژیم صهیونیستی از حضور نظامی آمریکا در منطقه و بهره‌گیری از سقوط صدام و پیروزی اولیه‌ی آمریکا در افغانستان و ایجاد رعب سنگینی است که آمریکا در منطقه ایجاد کرده بود؛ به‌طوری‌که آمریکا حجم وسیعی از گرو‌ه‌های سیاسی منطقه و دنیا را که مخالف سیاست‌هایش بودند جزو گروه‌های تروریستی محسوب کرده بود. رژیم صهیونیستی می‌خواست از این موضوع بهره ببرد و فکر می‌کرد این بهترین فرصت برای یک جنگ برق‌آسا است. چون این رژیم در سال ۲۰۰۰ یک شکست را تجربه کرده بود و از لبنان عقب‌نشینی و درواقع فرار کرده بود و حزب‌الله او را شکست داده بود. او می‌خواست مجدداً به لبنان‌ برگردد اما نه به اشغال بلکه به انهدام و تغییر دموگرافی در جنوب لبنان.

دو عبارت مهم، آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها دارند. در ابتدای شروع جنگ، بوش کلمات خیلی سخیفی بیان کرد که چون کلمه‌ای در شأن خودش است قابل تکرار نیست که من بیان بکنم، اما مؤدبانه‌ترش را رایس گفت. وقتی این کشتارها و ضجه‌ها در جنوب لبنان اوج گرفت و بمباران‌هایی که اوج مستی تکنولوژی بود اتفاق افتاد به‌طوری‌که هر کجا را اراده می‌کردند با دقت تکنولوژی می‌زدند و منهدم می‌‌کردند، وقتی کشتارهایی اتفاق می‌افتاد که کشتار قانا را در خودش هضم کرده و حذف کرده بود، رایس آن عبارت را به کار برد. او ضجه‌ها و فریادهای بچه‌ها و کودکان مظلوم و زنان و انسان‌های بی‌گناه را در زیر آوارها تشبیه کرد به این عبارت سخیف و گفت «این درد زایمان خاورمیانه‌ی جدید است»؛ درد زایمان یک حادثه‌ی بزرگ. بنابراین این عبارت‌ها نشان می‌داد یک طراحی بزرگ وجود دارد.

اما آن چیزی که به رژیم برمی‌گشت این بود که رژیم، یک اردوگاه بزرگ را در فلسطین با تعدادی کشتی پیش‌بینی کرده بود؛ اردوگاه برای اینکه هر تعدادی می‌توانند از مردم لبنان را بگیرند و در ابتدا به یک اردوگاهی در داخل فلسطین که تا سقف ۳۰ هزار نفر پیش‌بینی شده بود منتقل بکنند و بعد در این اردوگاه، نفرات را تفکیک کنند، آن‌هایی که افراد عادی هستند را منتقل کنند به کشورهای دیگر و آن‌هایی که از دید آن‌ها مجرم هستند یا وابستگی سازمانی به حزب‌الله دارند را دستگیر بکنند. کشتی را هم آماده کرده بودند که آن کوچ را انجام بدهند. لذا جنگ در این مرحله برخلاف همه‌ی جنگ‌ها که خشک و تر را می‌سوزاند خیلی با دقت تکنولوژی انجام گرفت؛ یعنی آن‌ها یک طایفه را مورد حمله‌ی خود قرار دادند؛ اول سعی کردند حزب‌الله را هدف بگیرند اما بعداً‌ توسعه‌اش دادند به کل طایفه‌ی شیعه در جنوب لبنان تا بتوانند این تغییر دموگرافی را به‌طور کامل در جنوب اجرا کنند. بعداً خود آن‌ها اعتراف کردند به این موضوع که قصد این کار را داشتند. یعنی ابتدا اولمرت گفت و بعد هم وزیر دفاع و رئیس ستاد ارتش گفتند که ما قصد داشتیم این جنگ را در یک حالت غافلگیرانه انجام بدهیم که آن غافلگیری اگر اتفاق می‌افتاد باید عمده‌ی کادر حزب‌الله در یک هجوم هوایی گسترده از بین می‌رفت و بالغ بر ۳۰ درصد سازمان حزب‌الله در مرحله‌ی اول، آسیب جدی می‌دید. آن‌ها در مراحل بعدی به دنبال انهدام قطعی بودند.

beiroot.jpg

بنابراین این جنگ که طراحی شده بود، متفاوت با همه‌ی جنگ‌های گذشته بود و مسیری که طی می‌کرد، مسیر جنگ با یک سازمان مثل حزب‌الله نبود، بلکه مسیر و هدف آن، جنگ برای ریشه‌کنی یک طایفه در لبنان و کوچاندن این طایفه از لبنان به مناطق دیگر بود. به عبارت دیگر، پیروزی دشمن باید این نتیجه را برای او به بار می‌آورد: «خلاصی از حزب‌الله برای همیشه» و شرط خلاصی از حزب‌الله، خلاصی از بخش مهمی از مردم لبنان بود که در مناطق مهمی نه‌فقط در جنوب بلکه در بخش بقاع و در شمال لبنان زندگی می‌کردند.

نکته‌ی دیگری که باید به آن توجه خیلی جدی بشود، تمایل کشورهای عربی در حمایت از اسرائیل در چنین جنگی، و رضایت آن‌ها در ریشه‌کنی حزب‌الله یا طایفه‌ی شیعه از جنوب لبنان بود. رژیم صهیونیستی در عالی‌ترین سطح خودش یعنی اولمرت رئیس این رژیم، این مسئله را اعلام کرد و گفت برای اولین بار کشورهای عربی، اسرائیل را در جنگ علیه یک سازمان عربی حمایت کردند؛ البته منظور او از کشورهای عربی، همه‌ی آن‌ها نبود بلکه منظور او بیشتر بر حوزه‌ی خلیج فارس و در رأس آن‌ها رژیم آل‌سعود متمرکز بود؛ البته طبیعتاً مصر را هم شامل می‌شد اما می‌توانستیم در آن مقطع استثنائاتی قائل بشویم. عراق فاقد حاکمیت بود و حاکم آن روز عراق یک حاکم نظامی آمریکایی بود. بنابراین عراق حاکمیتش در دست آمریکایی‌ها بود. دولت سوریه هم به‌دلیل مرگ مرحوم حافظ اسد دولت جوانی بود که تازه شروع به کار کرده بود. به‌هرحال برای اولین بار اکثر کشورهای عربی در جنگ علیه یک سازمان عربی، اسرائیل را در این جنگ حمایت کردند. این یک واقعیت مهم و جدی بود که اولمرت بیان کرد.

دلایل پنهان این جنگ را به‌خوبی تشریح کردید. دلایل آشکار و بهانه‌ی آغاز این جنگ چه بود؟

مسئله این بود که حزب‌الله به مردم لبنان متعهد شده بود که جوانان زندانی و اسیر لبنانی را از چنگال رژیم صهیونیستی آزاد بکند. غیر از حزب‌الله هیچ قدرتی که بتواند این تعهد را عملی بکند وجود نداشت. سیّد در یک بیانی این را وعده داد که حتماً مانند آنچه در گذشته اتفاق افتاد، نسبت به آزاد کردن اسرای لبنانی از دست رژیم صهیونیستی عمل می‌کند. مردم لبنان اعم از آن اسرایی که دروزی بودند یا اسرایی که مسلمان بودند یا اسرایی که مسیحی بودند، امید و پناهگاهی جز حزب‌الله نداشتند، امروز هم ندارند؛ یعنی در هر حادثه‌ای، تکیه‌گاه اصلی ملت لبنان برای دفاع در برابر این حکومت وحشی، حزب‌الله است. آن روز هم اولاً تکیه‌گاهی جز حزب‌الله وجود نداشت و ثانیاً حزب‌الله راهی نداشت جز اینکه یک اقدامی بکند تا بتواند در اثر آن، یک تبادل را انجام بدهد؛ کمااینکه رژیم صهیونیستی اصلاً دیپلماسی نمی‌فهمد. زبان او با همه‌ی اطراف، زبان زور است و غیر از زبان قدرت در مقابل خودش زبان دیگری را خیلی متوجه نیست و برایش محلی از اِعراب هم ندارد کمااینکه در مقابل اَعراب هم این‌گونه بود. بنابراین حزب‌الله برای اینکه بتواند به وعده‌ی خودش یا انتظار مردم لبنان یک جواب مثبتی بدهد، راهی جز این نداشت. این تنها راه ممکن بود و غیر از این راه دیگری نبود. در تبادلات قبلی، اسرائیل حاضر نشده بود اسرای اصلی که بعضاً‌ نوجوان بودند را آزاد بکند؛ نوجوان‌هایی که دوره‌ی طولانی در زندان به سر برده بودند و به سنین جوانی یا میان‌سالی رسیده بودند. حزب‌الله درواقع این وعده را داد که آن‌ها را آزاد کند اما در آن تبادل اولیه که انجام گرفت، این هدف محقق نشد یا اسرائیل قبول نکرد این زندانی‌ها را آزاد بکند. لذا حزب‌الله برای تحقق این وعده‌ی خود به مردم لبنان، اقدام عملیاتی انجام داد که در اثر این عملیات، بتواند آن تبادل را انجام بدهد که بعد هم موفق شد.

روحیه ایمانی و مشی جهادی در نگاه شهید عماد مغنیه

بر این مبنا یک عملیات ویژه‌ای صورت گرفت که فرمانده آن شهید عماد مغنیه بود. نمی‌دانم چه اسمی برای او بگذارم؛ آیا این کلمه را که امروز مرسوم شده است، یعنی «سردار» را درباره‌ی او بگویم؟ امروز در کشور ما کلمه‌ی «سردار» و «امیر» عرف شده است اما شهید عماد مغنیه، فراتر از این کلمه بود؛ او حقیقتاً یک سردار به معنای واقعی بود؛ یک سرداری که شاید بتوانم بگویم شبیه‌ترین صفات را در صحنه‌ی جنگ به مالک اشتر داشت. من در شهادت او همان حالی را که در آقا امیرالمؤمنین (ع) هنگام شهادت مالک حادث شد، نسبت به مقاومت می‌دیدم. در شهادت مالک، یک حالت حزن و اندوه فوق‌العاده‌ای، امام (ع) را گرفت و به تعبیری در بالای منبر گریست و فرمود: «ما مالک لو کان من جبل لکان فندا، و لو کان من حجر لکان صلدا، أما و الله لیهدّنّ موتک عالما و لیفرحنّ عالما، على مثل مالک فلتبک البواکى، و هل مرجوّ کمالک، و هل موجود کمالک، و هل قامت النّساء عن مثل مالک»؛ چه مالکی! که اگر کوه بود کوهى عظیم و بزرگ بود، و اگر سنگ بود سنگى سخت بود، آگاه باشید که به خدا سوگند، مرگ تو اى مالک، جهانى را ویران و جهانى را شاد مى‌سازد. بر مردى مانند مالک باید گریه‌کنندگان بگریند، آیا یاورى مانند مالک دیده می‌شود، آیا مانند مالک کسى هست، آیا زنان از نزد طفلى برمى‌خیزند که مانند مالک شود. این جمله‌ی امیرالمؤمنین (ع) خیلی مهم بود که فرمود مثال مالک برای من، مثل وجود من برای رسول‌اللّه (ص) بود. در مسئله‌ی عماد همین حال بود؛ یعنی عماد نسبت به مقاومت یک چنین توصیفی داشت که من عرض کردم. اگر بخواهم از این عرف‌های متداول موجود خودمان عبور بکنم باید تشبیه بکنم به همان جمله‌ی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) پیرامون مالک که فرمود زن‌ها باید بزایند تا کسی مانند مالک در دنیا زائیده شود. عماد یک‌چنین شخصیتی داشت.

او همان‌طور که اداره‌ی خیلی از صحنه‌های سخت را بر عهده داشت، مدیریت این عملیات ویژه را هم عهده‌دار بود و خودش از نزدیک نظارت و مدیریت کرد. عملیات او موفق شد و توانست در داخل سرزمین فلسطین اشغالی، یک ماشین نظامی رژیم صهیونیستی را مورد حمله قرار بدهد و دو نفر را از داخل آن که زخمی شده بودند، به اسارت بگیرد. من به ماقبل عملیات کار ندارم؛ این عملیات، عملیات یک‌روزه‌ نبود بلکه عملیات چندماهه‌ای بود که رژیم، تحت نظر گرفته شد و بر مبنای یک تدبیری که سید مقاومت جناب سیدحسن نصراللّه به‌عنوان فرماندهی کل مقاومت در لبنان کرده بود، مدیر این صحنه که مسئول جهادی حزب‌الله، عماد مغنیه  بود، اقداماتی برای آمادگی قبل از این عملیات انجام داد که خیلی مهم بود و چون جزو بحث ما هم نیست الان خیلی ضرورت ندارد به آن بپردازیم. اما این عملیات، چهار عملیات بود نه یک عملیات؛ چهار عملیات مجزای ویژه بود. یکی، اصل طراحی این عملیات بود؛

دوم، موقع و زمان حمله بود؛ سوم، عبور از سیم‌خاردارهای خیلی متراکم و بلند و وسیع رژیم صهیونیستی و رسیدن به محل عملیات بود؛ چون عملیات فقط زدن نبود که انهدامی صورت بگیرد، باید عبور هم صورت می‌گرفت و می‌رفت آن‌طرف و اسرا را می‌آورد. لذا هر مأموریتی باید با دقتی صورت می‌گرفت که نفرات داخل نفربر کشته نشوند. چهارم هم اینکه باید به‌سرعت انجام می‌شد و این سرعت به ربع ساعت و نیم ساعت نبود بلکه به دقایق و ثانیه‌ها بود. باید به‌سرعت اسرا را به نقطه‌ی امن می‌بردند قبل از اینکه دشمن برسد. معمولاً فاصله‌ی دشمن با نقطه‌ی عملیات در رویارویی زمینی چند دقیقه است، در نبرد هوایی که خیلی سریع‌تر است و دشمن سریع می‌رسد. لذا قبل از عملیات با دقت مورد بررسی قرار گرفت. یکی از ویژگی‌های عماد مغنیه توجهش به ظرافت‌ها و ریزه‌‌کاری‌های دقیق بود. لذا او چون عموماً خودش از نزدیک مدیریت می‌کرد، طراحی هم به عهده‌ی خودش بود، اجرا هم به عهده‌ی خودش بود؛ و عماد موفق شد.

جنگ با این بهانه آغاز شد و یورش سنگینی به مواضع حزب‌الله صورت گرفت. واکنش حزب‌الله لبنان در ساعات و روزهای اولیه به چه شکل بود؟ مخصوصاً با توجه به اینکه اسرائیل، بهانه‌ی آغاز این حمله‌ی وحشیانه را اسیرگیری حزب‌الله لبنان عنوان کرد، قاعدتاً فشار روانی ایجاد شده بود.

باید به دو نکته اشاره کنیم. حزب‌الله ازآنجایی‌که یک پیوستگی و یک دشمنی غیر قابل سازش با اسرائیل دارد، یعنی از نظر حزب‌الله و از منظر اعتقادی و منطق سیاسی، اسرائیل غیر قابل سازش است و از نظر دشمن هم، مسئله‌ی قبول حزب‌الله، غیرممکن است، بنابراین این دشمنی یک دشمنی مستمری است؛ لذا حزب‌الله پیوسته در یک آمادگی برای دفاع بود؛ این نکته‌ی اول.

حزب‌الله خالی الذهن و در یک عدم آمادگی به سر نمی‌برد؛ آماده بود و آمادگی او ربطی به این عملیات نداشت. البته این عملیات آمادگی و هوشیاری را در ابعاد دیگری افزایش داد، اما آمادگی در بُعد نیروهای رزمنده و وسایل و امکانات، از قبل مهیا بود. حالا هم همین‌طور است؛ یعنی حزب‌الله همیشه در یک آمادگی صددرصد به سر می‌برد. آمادگی حزب‌الله مثل دیگر آمادگی‌ها نیست که مثلاً اول، آمادگی زرد اعلام می‌کنند، بعد آمادگی قرمز؛ یا مثلاً ابتدا آمادگی سی درصد، بعد هفتاد درصد و در نهایت صد درصد؛ نه، حزب‌الله پیوسته در یک آمادگی صددرصد به سر می‌برد. آن روز هم در آمادگی صددرصد بود، امروز هم در آمادگی صددرصد است؛ منتها کیفیت این آمادگی به‌دلیل امکانات، در هر دوره‌ای متفاوت است.

نکته‌ی دوم اینکه در مسئله‌ی پیش‌بینی جنگ و با توجه به سابقه‌ی عکس‌العمل‌ها، معمولاً این نوع اتفاقات هیچ وقت به یک جنگ کامل نمی‌‌انجامید. عموماً یک عکس‌العمل یک روزه‌ای وجود داشت که با یک شدتی، مناطق یا نقاطی را رژیم مورد حمله قرار می‌داد و بعد متوقف می‌کرد. اما در همان لحظات اول این جنگ، طراحی شده بود که به‌طور کامل به مورد اجرا گذاشته شد. یعنی آن طرح کاملی که در خفا می‌خواستند انجامش بدهند، آن را یک‌جا به اجرا گذاشتند. البته الان ما می‌گوییم «آن طرح در خفا»، وَالّا ما شاید بعد از گذشت دو هفته از آغاز جنگ به‌صورت اعتقادی - و نه اطلاعاتی - به این نکته رسیدیم؛ تقریباً اواخر جنگ بود که به‌صورت اطلاعاتی به این رسیدیم که دشمن طرحی از قبل آماده داشته و می‌خواسته در غافلگیری کامل این را عمل بکند و بخش اعظمی از این فهم ما به‌دلیل اعلام خود دشمن بود. بنابراین جنگ به‌سرعت به یک جنگ کامل تبدیل شد و مثل یک انبار وسیع باروت و مواد منفجره‌ای که با یک فتیله ناگهان منفجر می‌شود، جنگ شعله‌ور شد. انگار یک‌مرتبه همه‌ی آن طرح به مورد اجرا گذاشته شد و این انفجار عظیم که جنگ ۳۳روزه نامیده شد صورت گرفت.

سردارسلیمانی!در هنگام وقوع جنگ، جنابعالی کجا بودید؟

من روز اول که حادثه اتفاق افتاد به لبنان برگشتم؛ چون یک روز قبل از آن آنجا بودم. درواقع اول به سوریه آمدم، منتها همه‌ی راه‌ها به سمت لبنان مورد حمله قرار گرفته بود، خصوصاً تنها راه رسمی ورودی که گذرگاه مرزی لبنان به سوریه بود، پیوسته زیر آتش هواپیماها بود و هواپیماها لحظه‌ای آنجا را ترک نمی‌کردند. تماسی داشتیم با دوستانمان از راه خط امن و عماد آمد دنبال من و من را از سوریه از یک راه دیگری که یک بخش آن پیاده بود و یک بخشی را هم با ماشین طی کردیم، به لبنان منتقل کرد. آن وقت هنوز گستره‌ی اصلی جنگ، تمرکز بر ساختمان‌های اداری حزب‌الله، اکثر مناطق جنوب و بعضاً نقاطی در مراکز میانی و شمالی بود.

تقریباً هفته‌ی اول که سپری شد، از تهران اصرار داشتند که من به تهران بیایم تا درباره‌ی جنگ توضیح بدهم.

من از یک راه فرعی برگشتم. آن وقت رهبر معظم انقلاب در مشهد بودند و من خدمت ایشان رسیدم برای جلسه‌ی سران سه قوه و مسئولان اصلی که عضو شورای امنیت ملی بودند و غالباً در بخش‌های امنیتی و اطلاعاتی حضور داشتد. در جلسه‌ی مشهد، من گزارشی از حادثه دادم. گزارش من گزارش تلخی بود. یعنی مشاهدات من افقی از پیروزی را نشان نمی‌داد. جنگ کاملاً جنگ متفاوت و تکنولوژیک و دقیقی بود. اهداف با دقت انتخاب می‌شد. ساختمان‌های دوازده طبقه با یک بمب با زمین یکسان می‌شدند. هدف‌گیری در بخش‌های روستایی که فاصله‌ی یک روستا با روستای دیگر کم بود و روستاها چسبیده به هم بودند، برای توپخانه‌ها کار سختی است؛ درعین‌حال زمانی که هدف جنگ، از حزب‌الله به طایفه‌ی شیعه منتقل شده بود، وضع یک روستایی که شیعه‌نشین بود با روستای دیگری که برادران مسیحی ما بودند یا برادران اهل‌تسنن بودند کاملاً متفاوت بود. یعنی یک جا یک نفر با اطمینان نشسته بود و مشغول کشیدن قلیان بود و یک جا، چندین هزار گلوله فرود می‌آمد. من این مسائل را در آن جلسه گزارش دادم.
تعبیرات رهبر انقلاب از حاج قاسم سلیمانی
وقت نماز شد و حضرت آقا رفتند برای وضو گرفتن. من هم رفتم وضو بگیرم. آقا وضو گرفته بودند و آستین‌هایشان هنوز بالا بود؛ وقتی برمی‌گشتند با دست به من اشاره کردند که بیا؛ من رفتم. آقا فرمودند «شما از گزارشت چیزی می‌خواستی به من بگویی؟» عرض کردم نه، فقط می‌خواستم توضیح واقع را بدهم. آقا فرمودند: «این را فهمیدم. چیز دیگری نمی‌خواستی بگویی؟»

عرض کردم نه. نماز خواندیم و برگشتیم به جلسه.

گزارش من تمام شده بود. آقا شروع به صحبت کردند. چند مطلب را فرمودند، از جمله اینکه فرمودند نکاتی که فلانی «گفتند پیرامون جنگ، همینطور است؛ این جنگ، جنگ بسیار سخت و شدیدی است اما من تصور می‌کنم این جنگ شبیه جنگ خندق است.» آیات جنگ احزاب یا همان جنگ خندق را قرائت کردند و حالت مسلمان‌ها، حالت اصحاب و یاران پیغمبر، حالتی که بر صف آن‌ها حاکم بود را بیان کردند.

نامه سردار سلیمانی به رهبر انقلاب با اعلام پایان سیطره حکومت داعش

بعد فرمودند «اما من تصورم این است که پیروزی این جنگ، همانند پیروزی جنگ خندق خواهد بود.» من در دلم تکان خوردم، چون اصلاً چنین ظنی از نظر نظامی نداشتم. یعنی در دلم تمنا کردم کاش آقا این را نمی‌فرمودند که نتیجه‌ی این جنگ، پیروزی است. جنگ احزاب، پیروزی بزرگ پیامبر بود.

در ادامه، آقا دو نکته‌ی دیگر فرمودند که خیلی مهم بود؛ یکی فرمودند «من تصورم این است که اسرائیل این طرح را از قبل آماده کرده بود و می‌خواست همین طرح را در یک غافلگیری کامل به اجرا بگذارد و حزب‌الله را در غافلگیری نابود کند. عمل حزب‌الله در گرفتن این دو اسیر، آن غافلگیری را به هم زد.» خب، من این اطلاعات را نداشتم، سید هم این اطلاعات را نداشت، عماد هم نداشت. هیچ‌کدام این اطلاعات را نداشتیم. من همیشه این اعتقاد را داشتم و به دوستانمان هم گفته‌ام که در این بیست سالی که در محضر آقا بودم، نتیجه‌ی تقوا را و ثمره‌ی آن را که حکمت می‌شود و بر زبان و بر دل و بر عقل جاری می‌شود، من در آقا به‌طور کامل دیدم. لذا در هر چیزی که الان ایشان شبهه می‌کنند، مطمئن می‌شوم که در انتهای آن، شبهه درمی‌آید و یا بر هر چیزی که یقین می‌کنند، مطمئن می‌شوم که در آن، [مقصود] به دست می‌آید. وقتی آقا این نکته را فرمودند برای من خیلی نویدبخش بود؛ چون این حرف، سید را خیلی کمک می‌کرد و خیالش را راحت می‌کرد. مخصوصاً اینکه در اواخر جنگ، تعداد شهدا بالا رفت و حجم انهدام و تخریب هم بالا رفت. سیّد عبارت‌هایی بیان می‌کرد که من را متأثر می‌کرد و من نمی‌خواهم آن عبارت‌ها را بیان بکنم. دیدم این بیان آقا خیلی بیان خوبی است برای او که ممکن است کسی شماتت کند و مثلاً بگوید چرا حزب‌الله برای گرفتن دو اسیر، کل شیعه را با خطر مواجه کرد. اما بیان این موضوع که حزب‌الله با گرفتن دو اسیر، نه‌تنها خودش را بلکه ملت لبنان را از یک نابودی کامل نجات داد، خیلی نویدبخش و مهم بود.

یک نکته‌ی سومی هم فرمودند که جنبه‌ی معنوی داشت؛ فرمودند «به این‌ها بگویید دعای جوشن صغیر بخوانند.» در شیعه عموماً دعای جوشن کبیر معروف است و دعای جوشن صغیر حداقل در بین عموم مردم – غیر از خواص - معروف نیست. بعد آقا توضیحی هم دادند که یعنی ما تصور دیگری نکنیم در این موضوع که این دعای جوشن صغیر حالا مثلاً چیست؛ مثل بعضی‌ها که می‌گویند این چهار تا قل هوالله را بخوان یا مثلاً این حمد را بخوان و موضوع حل است. آقا فرمودند «این دعای جوشن صغیر حالت یک انسان مضطر است؛ انسانی که در یک اضطرار شدید است و می‌خواهد با خدا حرف بزند.»

من همان شب به تهران آمدم و مجدداً‌ به سوریه برگشتم.

احساس بسیار خوبی داشتم چراکه حامل یک پیامی بودم که شاید برای سید از هر امکان دیگری ارزشمند‌تر بود. مجدداً عماد آمد دنبال من و از همان راه برگشتیم و رفتم پیش آقاسید و موضوع را برای ایشان نقل کردم. شاید هیچ چیزی به اندازه‌ی این کلمات در روحیه‌ی سید مؤثر نبود. اولاً ایشان یک خصوصیتی دارد که ماها تا حالا هیچ‌کدام به این درجه نرسیده‌ایم. فکر می‌کنم ما اصلاً‌ درس ولایت‌شناسی را باید برویم پیش ایشان یاد بگیریم. او اعتقاد جدی به بیانات رهبر معظم انقلاب دارد و این‌ها را یک بیانات الهی و غیبی می‌داند. لذا به هر بیانی و به هر کلمه‌ای که از ناحیه‌ی رهبر معظم انقلاب صادر شده باشد، اهتمام جدی و توجه اساسی و فوق‌العاده دارد.

بازتاب انتشار تصویر رهبر انقلاب در کنار سید حسن نصرالله و قاسم سلیمانی

من به سید توضیح دادم و او هم خیلی خوشحال شد. سپس به‌سرعت موضوع اول که «نتیجه‌ی این جنگ، همانند پیروزی جنگ خندق خواهد بود؛ و اگرچه سختی‌های زیادی دارد اما پیروزی بزرگی حاصل می‌شود» از قول رهبر معظم انقلاب در بین همه‌ی مجاهدین منتشر شد؛ از کسانی که در نقاط جلو بودند و درگیر بودند تا افراد در همه‌ی صفوف. ثانیاً این تحلیل که «دشمن از قبل یک طرح حمله داشته است» مبنای اصلی عملیات سید در توجیه افکار عمومی و توجه دادن افکار عمومی به نیت دشمن شد. در موضوع سوم هم مسئله‌ی دعای جوشن صغیر رایج شد؛ چون این دعا مفاهیم خیلی ارزنده‌ی عرفانی و معنوی و عبودی دارد و شاید بتوان گفت جزو بهترین دعاهای مفاتیح است. انتشار این دعا وسعت پیدا کرد و تلویزیون المنار به‌شکل مرتب آن را با یک صوت زیبا و حزین پخش می‌کرد. حتی در بین مسیحیان هم این دعا را می‌خواندند. چون دعا، دعای الهی است، عرفانی است و متعلق به یک طایفه نیست. یعنی هر کسی که عبودیت و تعبد داشته باشد، به قدرت الهی و به خداوند سبحان اعتقاد داشته باشد، این دعا در او اثر می‌گذارد؛ لذا این پیام خیلی مؤثر بود و شروعی شد برای یک تحرک دیگر و می‌توان گفت که خون تازه‌ای در وجود حزب‌الله دمید تا حزب‌الله با یک امید بیشتری و اعتمادبه‌نفس بیشتری وارد معرکه با دشمن شد.

شما در خلال جنگ، پیام دیگری از طرف حضرت آقا به جناب سیدحسن نصرالله و فرماندهان حزب‌الله منتقل نکردید؟

من تا پایان جنگ برنگشتم و به‌طور کامل در این ۳۳ روز در لبنان ماندم. بعد از اینکه جنگ تمام شد، من به ایران برگشتم و باز در جلسه‌ی مشابه همان جلسه‌ی مشهد اما این بار در تهران، در محضر رهبر معظم انقلاب که همه‌ی سران قوا هم بودند و مسئولین اصلی حضور داشتند، گزارشی از آنچه گذشت که بخشی از آن هم منتشر شده بود، منتقل کردم. ضمن اینکه من در لبنان هم که بودم، به‌صورت روزانه از خط امن گزارشاتی به تهران می‌فرستادم و مسئولین به این شکل، کاملاً در جریان وضعیت میدانی بودند.

در داخل ایران نظرات پیرامون نحوه‌ی مواجهه و عکس‌العمل جمهوری اسلامی ایران چگونه بود؟ آیا در بین مسئولان، نظرات مخالفی هم بود یا همه نسبت به نوع واکنش ما متفق‌القول بودند؟

در آن مقطع اصلاً اختلاف نظر و اختلاف دیدگاهی وجود نداشت. یعنی همه پیرامون حمایت از حزب‌الله - اعم از حمایت معنوی و مادی یعنی تسلیحاتی، تجهیزاتی و رسانه‌ای و آنچه در چارچوب توان جمهوری اسلامی بود - متفق‌القول بودند. بنابراین در داخل نظام – حداقل در آن مقطع - کسی تردیدی نداشت. من آنجا هم که بودم، نظرات داخل ایران را می‌شنیدم و هیچ نگرانی از این ناحیه وجود نداشت و به معنای کامل کلمه، یک وحدت کاملی در حمایت از حزب‌الله و تلاش برای پیروزی حزب‌الله در جمهوری اسلامی وجود داشت. چون مرکز اساسی این پشتیبانی، رهبر معظم انقلاب بودند، لذا در جهت دادن به این موضوع و تشخیص مصلحت جمهوری اسلامی و مصلحت اسلام و عالم اسلامی تردیدی در ایران وجود نداشت. البته الان هم که در برخی موضوعات ممکن است تفاوت دیدگاه وجود داشته باشد، اما در موضوع حزب‌الله تاکنون ما در همه‌ی سطوح وحدت نظر داشته‌ایم.

از بُعد عملیاتی جنگ ۳۳روزه کمتر صحبت شده و یا اینکه بیشتر صحبت‌ها و اطلاعات، درباره‌ی وضعیت رژیم صهیونیستی در این جنگ بوده است. خوب است از زبان شما که در میدان این نبرد حضور و فعالیت داشته‌اید، جزئیاتی از راهبردهای عملیاتی حزب‌الله لبنان را بشنویم.

ببینید، هنوز موضوعاتی پیرامون جنگ ۳۳روزه وجود دارد که نمی‌توان مطرح کرد. حدود سیزده سال از این جنگ می‌گذرد و هنوز سال‌های زیادی باید بخشی از اسرار این جنگ و آنچه حزب‌الله عمل کرد به‌صورت سرّی باقی بماند. اما در رابطه با بخش‌هایی که می‌توان بیان کرد و مفید است، چند نکته‌ی مهم و چند خاطره می‌گویم.

حزب‌الله یک اتاق عملیات در قلب «ضاحیه »داشت که عموماً پیوسته ساختمان‌هایی در مجاور آن مورد بمباران قرار می‌گرفتند و منهدم می‌شدند. یعنی در هر شبی، دو سه ساختمان بزرگ بلندمرتبه‌ی دوازده سیزده طبقه، کمتر یا بیشتر، نقش بر زمین می‌شدند و کاملاً با خاک یکسان می‌شدند. این اتاق، اتاق عملیات زیرزمینی نبود بلکه یک اتاق عملیات معمولی بود اما بعضی از تجهیزات، اتصالات و ارتباطات در آن پیش‌بینی شده بود. یک شب که در این اتاق عملیات بودیم و تقریباً همه‌ی مسئولان اداره‌ی جنگ در آن اتاق عملیات حضور داشتند، حدود ساعت یازده شب، بعد از اینکه ساختمان‌های اطرافمان را زدند و منهدم کردند، احساس کردم که یک خطر جدی نسبت به سید وجود دارد و تصمیم گرفتم سید را جابه‌جا بکنیم. من و عماد با هم مشورت کردیم، سید به‌سختی می‌پذیرفت که از اتاق عملیات خارج بشود. خارج شدن او هم این‌گونه نبود که از ضاحیه خارج بشود بلکه باید از یک ساختمانی که فکر می‌کردیم دشمن ممکن است به‌دلیل ترددی که در داخل آن وجود دارد به آن حساس شده باشد، به جای دیگری منتقل می‌شد. هواپیماهای اِم‌کا یعنی هواپیماهای بدون سرنشین اسرائیل پیوسته روی آسمان ضاحیه، سه تا سه تا پرواز می‌کردند و بر همه‌ی رفت‌وآمدها کنترل دقیق داشتند؛ حتی از یک موتورسیکلتی که تردد می‌کرد نمی‌گذشتند. ساعت دوازده شب، ضاحیه سوت‌وکور بود و اصلاً انگار در آنجا، در آن قلب ضاحیه که مرکز اصلی حزب‌الله بود هیچ‌کس زندگی نمی‌کرد. توافق کردیم از این نقطه به ساختمان دیگری منتقل بشویم و منتقل شدیم. فاصله‌ی زیادی هم بین آن ساختمان و ساختمان دیگر نبود. وقتی منتقل شدیم به‌محض اینکه داخل آن ساختمان شدیم، بمباران دیگری صورت گرفت و کنار همان ساختمان را زدند. در همان ساختمان صبر کردیم، چون در آنجا خط امن داشتیم و نباید ارتباط سید و مخصوصاً ارتباط عماد قطع می‌شد. مجدداً‌ بمباران دیگری صورت گرفت و یک پل را در کنار این ساختمان زدند. احساس می‌شد که این دو بمباران، زدن سومی هم دارد و ممکن است به این ساختمان برسد.

در آن ساختمان فقط سه نفر بودند: من(قاسم سلیمانی) و سیدحسن نصرالله و عمادمغنیه.

لذا تصمیم گرفتیم از این ساختمان هم بیرون برویم و به سمت ساختمان دیگری رفتیم. آمدیم بیرون، ما سه نفر، هیچ خودرویی نداشتیم، ضاحیه تاریک تاریک و در سکوت کامل بود. فقط صدای هواپیماهای رژیم بالای سر ضاحیه می‌آمد. عماد به من و سید گفت «شما بنشینید زیر این درخت، از باب اینکه از دید محفوظ بشوید.» اگرچه محفوظ نمی‌کرد چون دوربین هواپیمای اِم‌کا حرارت بدن انسان را از حرارت دیگر اشیاء تفکیک می‌کرد، لذا آن نقطه غیر قابل مخفی کردن بود. وقتی در آن نقطه نشستیم، من یاد قصه‌ی حضرت مسلم افتادم؛ نه برای خودم بلکه برای سید. چراکه سید صاحب اینجا بود. عماد رفت، یک ماشین پیدا کرد، چند دقیقه بیشتر طول نکشید که به‌سرعت برگشت.

عماد بی‌نظیر بود؛ مخصوصاً در طراحی. تا قبل از اینکه ماشین به ما برسد، هواپیمای اِم‌کا روی ما متمرکز بود. ماشین که رسید به ما، اِم‌کا بر ماشین متمرکز شد. می‌دانید که اِم‌کا اطلاعات دوربینش را مستقیماً به تل‌آویو منتقل می‌کرد و آن‌ها این صحنه را در اتاق عملیاتشان می‌دیدند. طول کشید تا ما توانستیم با رفتن به زیرزمین، به زیرزمین دیگری برویم و بعد، از این خودرو به چیز دیگری که الان قابل بیان نیست منتقل بشویم و بتوانیم دشمن را گول بزنیم. تقریباً ساعت دو نیمه‌شب مجدداً به اتاق عملیات بعدی رسیدیم.

نکته‌ی مهمی که وجود داشت این بود که معمولاً‌ در جنگ‌ها خیلی شتاب وجود دارد. حالا من ۴۰ سال است که کار نظامی امنیتی می‌کنم و این را می‌فهمم. در جنگ‌ها خیلی شتاب وجود دارد برای اینکه هر امکانی که دارند را در همان لحظات اولیه بروز بدهند. حزب‌الله در این جنگ، در هر مرحله‌ای با یک ابزار جدید و یک اقدام جدید، دشمن را در غافلگیری و در بهت قرار می‌داد. یعنی همه‌ی ابزارهایش را یکمرتبه رو نمی‌‌کرد. لذا سید یک عبارتی داشت که این عبارت، دشمن را خیلی در خوف نگه می‌داشت. سید مرحله به مرحله جلو می‌‌رفت:

مرحله‌ی حیفا، مرحله‌ی بعد از حیفا، مرحله‌ی بعدِ بعد از حیفا. این مرحله‌ها را همینجور ادامه دادند تا وضعیت را به دشمن تفهیم کنند و در هر مرحله‌ای هم سلاح جدیدی را رو می‌کردند تا به دشمن ثابت کنند که می‌توانند دشمن را در آن عمق، مورد حمله قرار بدهند. لذا برای دشمن قطعی شد که حزب‌الله در آن زمان، امکان ورود به مرحله‌ی بعدی که مرحله‌ی خطر و قرمز بود – مرحله‌ای که خطرناک‌تر از آن وجود نداشت - را دارد؛ یعنی در حزب‌الله این توانمندی وجود دارد که جنگ را به داخل تل‌آویو بکشاند. لذا این اقدامات حزب‌الله، ضمن اینکه جنبه‌ی نظامی داشت، جنبه‌ی روانی شدید هم داشت. یعنی هم عملیات نظامی می‌کرد و در هر مرحله‌ای دشمن را در یک نقطه‌ی جغرافیایی از سرزمین فلسطین اشغالی به چالش می‌کشید و هم از نظر روانی، دشمن را دچار یک گیجی سنگین کرده بود.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:اهمیت« حیفا »ازنظردینی وتجاری وتوریستی

اورشلیم(بیت المقدس)

حیفا

ساختمان های اداری بهائی که وظیفه هدایت و هماهنگ سازی اقدامات بهائیان را در سراسر دنیا بر عهده دارند، در حیفا مستقر است. برخی از این ساختمان ها عبارتند از:

دارالتشریع: محل برگزاری جلسات بیت العدل که به هدایت افراد، جوامع و موسسات بهائی و تعیین برنامه هایی برای ایجاد صلح در دنیا می پردازد.

دارالتبلیغ: ساختمان اداری متعلق به موسسه مشاورین که وظیفه گسترش و نیز حفاظت از جوامع بهائی را بر عهده دارد.

دارالتحقیق: محل انجام تحقیقات بهائی. این ساختمان محلی است که محققین بهائی به وظایفی که بیت العدل به آنها احاله کرده است می پردازند.

دارلآثار: محل نگهداری اشیا و آثار بهائی. در این ساختمان هم اشیاء متعلق به شخصیت های مهم بابی و بهائی نگهداری می شود و هم آثار بابی و بهائی. امکانات حرفه ای برای نگهداری از اشیا و متون بابی و بهائی مانع از استهلاک آنها و فرسودگی آنها می شود

دو محل اصلی زیارتی بهاییان در اینجا واقع شده‌است که شامل آرامگاه‌های بنیان‌گذاران این دین می‌باشد. یکی آرامگاه بهاءالله در شهر عکا که به روضه مبارکه مشهور است؛ و دیگری آرامگاه باب بر روی کوه کرمل در همان نزدیکی در شهر حیفا.

بیت العدل-حیفا

در واقع این دو آرامگاه قسمت‌هایی از یک مجموعه شامل باغ، ساختمان‌ها و بناهای تاریخی وابسته به یکدیگر می‌باشند.

«عباس افندی» ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد میرزا حسینعلی

 ساختمان هایی دیگر نظیر خانه عباس افندی ملقب به« عبدالبهاء» پسر ارشد میرزا حسینعلی نیز در حیفا وجود دارد که جزو ساختمان های اصلی زیارتی برای بهائیان نمی باشد اما برای بهائیان مورد احترام است./پایان توضیحات مدیرسایت.


نکته‌ی دوم در به‌کارگیری ابزار نظامی بود. تصور دشمن این بود که در حجم عملیاتی که انجام داده است، توانمندی حزب‌الله را به صفر یا به حداقل رسانده؛ اما در هر مرحله‌ای که دشمن اعلام می‌کرد مثلاً دیگر از توان شلیک موشک حزب‌الله چیزی باقی نمانده، حزب‌الله آن روز و روز بعد از آن، چند برابر روز قبل موشک شلیک می‌کرد. شلیک کردن موشک یک امر ساده‌ای نبود؛ یعنی در یک سرزمینی که از هوا با یک توپخانه‌ی متحرک و سنگین هوایی مواجه بود، موشک می‌خواهد از یک پناهگاه بیاید بیرون و بر روی هدف تنظیم شود، روی هدف شلیک شود، پرتاب‌کننده‌اش آسیب نبیند و به نقطه‌ی امن دیگری برگردد؛ کار بسیار سختی بود.

این آمادگی‌ها در این سطح بالا، طی چه زمان و مراحلی به دست آمد؟

ورزیدگی و زبدگی مجاهدین حزب‌الله به‌دلیل تمرینات دقیق و فشرده‌ای بود که از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶ یعنی از زمان فرار رژیم صهیونیستی یا شکست آن در جنوب لبنان شروع شده بود. این تمرینات و آمادگی‌ها لاینقطع تا سال ۲۰۰۶ - به‌عنوان طرحی که حزب‌الله پیش‌بینی کرده بود به نام طرح سیدالشهدا - استمرار داشت. مدیر این طرح و طراح این طرح عماد بود. لذا او چیدمان دقیقی کرده بود که در مواجهه با دشمن چگونه عمل بکند.

نکته‌ی سوم درباره‌ی تاکتیک حزب‌الله است. برخلاف دیگر جنگ‌ها که یک خاکریز مقدم در آن وجود دارد، این جنگ هیچ خاکریز مقدمی نداشت، هر نقطه‌اش یک خاکریز بود، یعنی از نقطه‌ی تماس که تقاطع مرز فلسطین اشغالی با لبنان بود، حداقل تا نهر لیتانی، هر نقطه از آنجا اعم از تپه‌ها، قریه‌ها، خانه‌ها یک خط مقدم و یک خاکریز بود؛ نه یک خاکریز معلوم که در جنگ‌ها متداول است و ما در جنگ خودمان از آن استفاده می‌کردیم، بلکه خاکریزی با تاکتیک ویژه. این تاکتیک حزب‌الله مشابه یک میدان مین هوشمند گسترده بود که هیچ نقطه‌ی خالی و امنی در آن وجود نداشت. لذا شما اگر به شیوه‌ی حرکت دشمن نگاه بکنید، می‌بینید دشمن در بعضی از روستاها - روستاهای چسبیده به مرز - از ورود به این روستاها عاجز شد و نتوانست وارد این‌ها بشود؛ از ورود به شهرها هم عاجز شد و در نهایت تصمیم گرفت برود از وادی‌الحجیر به سمت لیتانی بیاید که همان نقطه‌ی شکنندگی و شکست دشمن بود.

یک نکته‌ی مهمی که در جنگ ۳۳روزه وجود داشت این بود که گاهی یک ضربه‌ی حزب‌الله، مشابه ضربه‌‌‌ی آقا امیرالمؤمنین (ع) در جنگ خندق در به زمین زدن عمربن‌عبدود تأثیر عجیبی می‌گذاشت؛ همان ضربه‌ای که پیامبر فرمودند این ضربه‌ی امیرالمؤمنین برتر است از همه‌‌ی عبادت جن و انس؛ چرا؟ چون ناجی اسلام شد. حزب‌الله در ضرباتی که طراحی می‌کرد، بعضی از ضرباتش یک‌مرتبه یک ساختار کامل رژیم را از دُور خارج می‌کرد. یکی از آن ساختارها نیروی دریایی رژیم بود. مستحضر هستید که برای رسیدن به جنوب لبنان، یک راه مواصلاتی وجود داشت و این راه از حاشیه‌ی دریای مدیترانه عبور می‌کرد و به صیدا و صور و نهایتاً به خطوط مقدم جنوبی می‌رسید. در همه‌ی جنگ‌ها، ناوچه‌های رژیم صهیونیستی در دریا مستقر می‌شدند و با توپ‌های دقیق خودشان این جاده را می‌بستند؛ در این جنگ هم در هفته‌ی اول همین کار را انجام دادند.‌ آن چیزی که دشمن تصور نمی‌‌کرد و حزب‌الله او را در غافلگیری قرار داد، مسئله‌ی موشک‌های دریایی بود. آن روز برای اولین بار قرار بود موشک دریایی مورد آزمایش قرار بگیرد. قبل از آن، همه‌ی موشک‌ها مخفی بودند و آزمایشی وجود نداشت. عملیات، عملیات سختی بود.

باید موشک از یک پناهگاه و از یک مخفیگاه خارج می‌شد، با ماشینی که حامل آن بود به یک نقطه‌ی پرتاب می‌آمد که مکشوف بود، درحالی‌که سه چهار ناوچه‌ی اسرائیلی در مقابلش ایستاده بودند. این کار قرار بود زمانی انجام بگیرد که سید می‌خواست صحبت بکند، چون شایعه شده بود که سید زخمی شده است و خیلی حالت نگرانی عمومی در بین مردم لبنان ایجاد شده بود. توافق سید با عماد این شد که باید سید صحبت کند. در آن هفته دشمن یک برتری داشت و ما هنوز کار مهمی غیر از عکس‌العمل موشکی انجام نداده بودیم. این اقدام باید صورت می‌گرفت. چندین مرتبه این موشک آمد روی سکو و خواست شلیک بشود اما اشکال در شلیک به وجود آمد. سید می‌خواست در صحبت خودش این را به‌عنوان یک غافلگیری مهم اعلام بکند. صحبت سید باید ضبط می‌شد و بعد منتشر می‌شد.

یک اتاق، در کنار اتاقی که سید داشت صحبت می‌کرد بود که ما آنجا با عماد و برادری دیگر نشسته بودیم. ما به انتهای صحبت سید رسیده بودیم اما این موشک شلیک نمی‌شد. سید که می‌خواست بگوید والسلام علیکم و رحمةاللّه، به این نقطه که رسید، قبل از اینکه این عبارت را بخواهد بیان بکند موشک شلیک شد. سرعت موشک، مافوق صوت بود و سریعاً به ناوچه اصابت کرد. لذا سید در پایان بیان خود مثل یک بیان غیبی که انگار صحنه را می‌دید، گفت «الان در مقابل خودتان می‌بینید که ناوچه‌ی اسرائیلی در حال سوختن است.» این نوع کلام سید با نقطه‌ی اصابت موشک مصادف بود. حالا خود این هم یک فلسفه‌ای دارد که از منظرهای عام شاید قابل قبول نباشد، اما از باب اینکه خداوند تطبیق داد این بیان را و این ضربه را و این ضربه دقیقاً اصابت کرد قابل توجه است؛ درحالی‌که این ناوچه‌ها امکانات جَمر دارند و می‌توانند موشک را منحرف کنند، ضد موشک دارند و می‌توانند موشک را بزنند؛ اما موشک آمد و اصابت کرد و ناوچه را دو نیم کرد. این اتفاق، خلاصی از نیروی دریایی رژیم صهیونیستی بود؛ نیرویی که دیگر تا پایان جنگ دیده نشد و با یک موشک، تمام نیروی دریایی رژیم صهیونیستی از صحنه خارج شد.

البته خود این اتفاق که یک رژیم با اصابت یک موشک، نیروی دریایی‌اش از صحنه خارج می‌‌شود، قابل تحلیل است. بحث در اینجا، بحث ‌توان رژیم صهیونیستی است. یعنی معلوم می‌شود که این رژیم هر تعداد ناوچه داشته باشد، این بار با یک موشک، بار دیگر با دو موشک و با سه موشک به‌طور کامل از میدان خارج خواهد شد. آن زمان در بُرد صد کیلومتری از میدان خارج شد، ممکن است در مقطع دیگری در بُرد سیصد کیلومتری از میدان خارج بشود. خب این شد یک معجزه و یک پیروزی بسیار بزرگ. مردمی که در آن مقطع آواره بودند یا زیر بمباران بودند، در همان حین بمباران، فریادهای «اللّه اکبر»شان از خوشحالی بلند شد. این هم یک غافلگیری دیگری بود که حزب‌الله انجام داد و معادله را عوض کرد و رژیم نتوانست این معادله را جبران بکند تا اینکه درنهایت به سمت دشت خیام و به سمت لیتانی حرکت کرد و در آنجا هم شکست خورد.

روزهای بیستم تا بیست وهفتم و بیست‌وهشتم روزهای سختی بود؛ من و عماد از هم جدا شدیم، سید در نقطه‌ی دیگری بود و ما شب‌ها با هم جلسه داشتیم. ما با اصول خاصی خودمان را به سید می‌رساندیم، با سید ملاقات می‌کردیم و عماد گزارش کامل میدان را می‌‌داد؛ تدابیر سید را هم اخذ می‌کرد. این روزها روزهای بسیار سختی بود؛ خیلی سنگین و سخت بود. تقریباً می‌توان گفت جزو سخت‌ترین روزهای این ۳۳ روز بود. حالا الان وقت بیان بعضی از موضوعات نیست.

عماد یک ابتکار مهم انجام داد که این ابتکار خیلی اثرگذار بود. اگر بخواهم اثر این ابتکار را بیان کنم، باید آن را با پیام و وعده‌ای که آقا به سید درباره‌ی پیروزی در این جنگ داد مقایسه کنم؛ این ابتکار که آن اندازه اهمیت داشت، نامه‌ی مجاهدین در خطوط مقدم یا خطوط مواجهه با دشمن در زیر آتش دشمن خطاب به سیدحسن بود. نامه‌ی عجیبی بود؛ یعنی آن روز وقتی نامه قرائت می‌شد، عماد که خودش طراح بود با صدای بلند می‌گریست و من ندیدم کسی این نامه را بشنود و نگرید. از آن مهم‌تر جواب سید بود؛ یعنی شاید اگر بخواهیم تشبیه بکنیم، شباهت داشت به اشعاری که اصحاب امام حسین (ع) در کربلا مقابل دشمن در دفاع از امام حسین (ع) می‌خواندند. کلام سید به مجاهدین خودش در تقدیر و تقدیس ایستادگی آنان، مشابه کلام امام حسین (ع) در شب عاشورا بود. این دو کلام - یعنی نامه‌ی مجاهدین به سید و جواب سید به آن - هر کدام اثرگذاری بسیار بالایی داشت و واقعاً الهی بود. اصلاً‌ بیان این نوشته‌ها اثر فوق‌العاده‌ای گذاشت و انرژی بسیار بالایی را ایجاد کرد. از روز بیستوهشتم، روند جنگ بالعکس شد.

یکی از برادرهای حزب‌الله که اهل تدین و تشرع بود و در جنوب مسئول بود، در حالتی که به تعبیر خودش حالت خواب نبوده گفت «دیدم یک بانویی آمد و یک یا دو بانوی دیگر هم در کنارش بودند. من در عالم خواب حس کردم حضرت زهرا (س) است. رفتم به سمت پاهای مبارکشان؛ به ایشان گفتم که ببینید وضع ما را، ببینید ما چه وضعی داریم. حضرت فرمودند که «درست می‌شود». گفتم نه. من مُصر بودم به پای ایشان بیفتم و اصرار داشتم از ایشان چیزی بگیرم. بعد از اصرار کردن، ایشان فرمودند «درست می‌شود» و یک دستمال از داخل روپوشی که داشتند بیرون آوردند و تکان دادند و فرمودند «تمام شد». یک لحظه بعد یک هلی‌کوپتر اسرائیلی با موشک زده شد و بعد از این، زدن تانک‌ها شروع شد.»

انهدام تانک‌های ارتش اسرائیل در جنگ 33 روزه با موشک‌های«کورنت»حزب‌الله+مشخصات و تصاویر

و زدن تانک‌ها همان نقطه‌ی شکست رژیم در جنگ بود. از اینجا بود که معادله‌ی جدید آمد و اولین موشک‌های کُرنت در این جنگ رونمایی شد

و برای اولین بار تانک‌های «مرکاوای» اسرائیلی که تا حالا به این شکل زده نشده بودند، منهدم شدند و نزدیک به هفت تانک در یک روز زده شد.

چگونه جنگ۳۳روزه به پایان رسید؟

آن وقت آقای حمد آل خلیفه(شیخ حمد بن جاسم) که نخست‌وزیر قطر بود، وزیر خارجه بود. او در سازمان ملل بود و وساطت می‌کرد و می‌آمد لبنان و می‌رفت. او بعداً نقل کرد و گفت

«در آن روزها آمریکایی‌ها ابداً اجازه نمی‌دادند بحث توقف جنگ مطرح بشود. من ناامید شدم؛ رفتم در خانه‌ی خودم استراحت کنم که دیدم ناگهان سفیر اسرائیل در سازمان ملل سراسیمه آمد دنبال من. با عجله و با نگرانی به من گفت که کجا هستی؟

گفتم مگر چیز جدیدی شده؟

احضار جان بولتون به کنگره آمریکا

گفت برویم سازمان ملل. آمدم دیدم این «جان بولتون» خبیث خیلی نگران و مضطرب دارد قدم می‌زند. هر دو به من گفتند الان باید جنگ متوقف بشود. گفتم چرا؟ گفتند اگر جنگ متوقف نشود، ارتش اسرائیل از هم می‌پاشد و متلاشی می‌شود.»

لذا اسرائیلی‌ها همه‌ی شروط قبلی خودشان را نادیده گرفتند و از آن‌ها عبور کردند و مجبور شدند شروط حزب‌الله را قبول بکنند و آتش‌بس را بپذیرند و این پیروزی بسیار بزرگ برای حزب‌الله رقم خورد؛

انهدام تانک‌های ارتش اسرائیل در جنگ 33 روزه با موشک‌های«کورنت»حزب‌الله+مشخصات و تصاویر

نه‌تنها پیروزی حاصل شد بلکه این اتفاق، نقطه‌ی پایانی شد بر تصور هجوم رژیم صهیونیستی به لبنان که این تا به امروز هم ادامه پیدا کرده است؛ یعنی نه‌تنها حزب‌الله بر تصور هجوم رژیم صهیونیستی به لبنان اثرگذار شد بلکه بر تصور رژیم صهیونیستی برای هر هجومی اثرگذار شد.

سالگرد جنگ 33روزه؛ روز هشتم...مقاومت طعم شکست میدانی را به دشمن صهیونیستی چشاند

من عرض می‌کنم بعد از جنگ ۳۳روزه، راهبرد رژیم صهیونیستی، از استراتژی بن‌گوریون در جنگ پیش‌دستانه و هجومی، آرام‌آرام به استراتژی دفاعی تبدیل شد. شما دیدید در این اتفاقی که چند هفته‌ی قبل افتاد و حزب‌الله برای انتقام از دو شهیدش، تهدید کرد که رژیم صهیونیستی را هدف می‌گیرد و می‌زند، اسرائیلی‌ها به فاصله‌ی سه تا پنج کیلومتر از نطقه‌ی صفر مرزی به عمق فرار کردند؛

به‌طوری‌که خبرنگار المیادین به آن‌طرف سیم خاردار رفت و گفت من از فلسطین اشغالی به شما گزارش می‌دهم. این اثر جنگ ۳۳روزه است.

در حال و هوای بزرگداشت دفاع مقدس هستیم. فرهنگ و ادبیات دفاع مقدس، چگونه به جبهه‌ی مقاومت در منطقه پیوند خورده و استمرار یافته است؟

شما اگر به سیر حوادث در تاریخ اسلام نگاه بکنید، می‌بینید امیرالمؤمنین  به رسول‌اللّه (ص) اقتدا کرد. وقتی امیرالمؤمنین (ع) موعظه می‌‌کند، وقتی نامه می‌نویسد، وقتی خطبه می‌خواند، مبنا و مصداق اساسی او، زمان پیامبر، عمل پیامبر و سیره‌ی پیامبر (ص) است. امام مجتبی و سیدالشهدا (ع) وقتی می‌خواستند به کسی اقتدا کنند و سیره‌ی او را مبنا قرار بدهند، خود امیرالمؤمنین (ع) را به‌عنوان یک شاهد عینی و نزدیک‌تر که سیره‌ی رسول‌اللّه (ص) را به‌صورت عملی بیان کرده بود و پیاده کرده بود، مبنا قرار می‌دادند.

شهدای حزب الله در۳۳ روزه

در این جنگ (علاوه بر تعداد زیادی از مردم لبنان)حدود ۵۰ نفر از رزمندگان حزب الله نیز به شهادت رسیدند.

شهیدان ابراهیم خلیل خلف , تیسیر محمد زین الدین , جهاد مالک حمود , حسام عبدالهادی الموسوی , حسّان علی معتوق , حسن محمد شبیب , حسن احمد عقیل , حسن احمد ناصر , حسن عبدالحسین فحص , حسین صبرا , حسین یوسف سلمان , خالد علی عبدالله , رانی عدنان بزی , سامر محمد نجم , علاء علی یاسین , علی احمد الدر , علی عباس الموسوی و علی محمود صالح از جمله شهدای حزب الله در این جنگ بودند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد