ماحرا ی شعر«آمدم ای شاه پناهم بده» اززبان خواننده( کریمخانی)+وشاعر(حسان)+بیوگرافی «حسین صحبدل».
استاد«محمدعلی کریمخانی» متولد۱۳۲۹ قزوین ، روزی بزرگترین آرزویش، این بود نوایش مثل اذان مرحوم «موذنزاده» ماندگار شود و اکنون با عنایت امام رضا علیه السلام با خلق آمدم ای شاه پناه بده به آرزویش رسیده است.
از کودکی به خواندن علاقه داشتید و مداحی هم می کردید؟
محمد علی کریمخانی: درست است .از کودکی(حدود ۵-۶سالگی) قرآن می خواندم و مداحی کردم. در واقع، معلم قرآن دبستانم، مشوّق اصلیم برای خواندن بود. در هر هیئت و محفلی هم که میخواندم، همه تشویقم کرده و میگفتند: «صدای این جوان خوب است!» چند سال بعد، به تهران مهاجرت کردیم و من، به خواندن مدح و کرامت ائمه اطهار(علیهم السّلام) اهتمام بیشتری پیدا کردم. تا این که به آرزوی همیشگیام رسیدم.
فکر می کردید روزی مدحی بخوانید که اینقدر معروف و ماندگار شود؟
۱۴-۱۵ساله بودم که برای اولین بار به حرم امام رضا(علیه السّلام) مشرّف شدم. آنجا، به حضرت گفتم: «میشه عنایتی کنی تا مدحی بخوانم… یا اذانی بگَم در حرمت… که موندگار بشه؟!» که بعد از گذشت این همه سال، آنها محقّق شد و خدا، دعایم را مستجاب کرد.
بعد از منتشر شدن این قطعه، وقتی در حرم امام رضا، مشغول خواندن بودم و هزاران نفر میشنیدند، آنجا بود که فهمیدم خدا مرا به به آرزویم رسانده . همان جا گفتم: «یا امام رضا… ممنونم!»
خاطره ای هم از خواندن این قطعه در میان دارید؟
راستش را بخواهید! وقتی که در مراسمی این قطعه را میخوانم و چهرهی مردم را میبینیم که حالشان خوب شده و از شنیدن این مدح، احساس رضایت میکنند، همه و همهاش در اثر نمکی است که حضرت رضا بر این کار ریخته! مثلاً من عروسی میروم… داماد میگوید: «آمدهام ای شاه» را بخوان! میگویم: «اینجا مجلس عروسی است، مردم با شنیدن این قطعه، ممکن است گریه کنند!» میگوید: «دوست دارم در عروسی ام مدح امام رضا خوانده شود. گریه برای امام رضا، بهترین ثمره زندگیام است… شروع زندگیام با گریه بر امام رضاست… خنده ی با گناه بهتر است یا گریه ی بر امام رضا(علیه السّلام)!»
می گویندکه باخواندن این قطعه حنجره تان آسیب دید؟
کریمخانی:حنجرهام نه تنها آسیب ندیده، بلکه میتوانم تا سه گام بالاتر را بخوانم. بدون آنکه برای حنجره و صدایم مشکلی ایجاد شود. بعضی وقتها برای خودم هم قابل هضم نیست که چطور حنجره ام میتواند تا این مقدار بالاتر را یاری کند و مشکلی برایش پیش نیاید و این، فقط و فقط لطف خدا و امام هشتم است! بگذارید یکچیز را همینجا بگویم: باعث افتخار من است که نامم، در کنار نام امام رضا علیه السلام آورده میشود؛ چه از این بالاتر! شما وقتی کالایی را به بازار عرضه میکنید، باید نشان دهید که چند مرده حلاجید! اگر نتوانید کار خوبی به بازار ارائه دهید، ستاره شدنتان چه اهمیتی دارد، من شوق شهرت ندارم! من را با کسی میشناسند که زمین و زمان به آن احتیاج دارند؛ «آقا علی بن موسی الرضا(علیهالسّلام)»
آلبوم عاشورایی «ساقی سرمت »شما هم به موفقیت خوبی رسید؟
محرم۱۳۹۱ پس از چندسال کار کردن، «آلبوم عاشورایی ساقی سرمت»، منتشر شد که آهنگسازی آن نیز با «آریا عظیمینژاد» بوده است. همیشه و از ابتدا این روال من بوده که در کارهایم، همه اصول و قوانین لازم را رعایت کنم. این اِلِمانها، همگی بر میگردند به موسیقی اصیل ایرانی.
من تمامی قطعات این آلبوم را با در نظر گرفتن موسیقی اصیل ایران خواندهام، چرا که بر این باورم موسیقی اصیل ایرانی از تعزیه به ما رسیده است و در سنت ما ریشه دارد. موسیقی، وقتی ریشهدار و با اصالت باشد به طور حتم برای مردم هم دلنشین خواهد بود، زیرا این نوع موسیقی، جدا از این که بسیار سنگین است، عامهپسند بوده و مورد استقبال مردم قرار میگیرد. من، تکتک این قطعات را در دستگاهها و گوشههای مختلف ایرانی اجرا کردهام تا حرفی برای گفتن داشته باشند. شاید مثلا فکر کنید که همه در دستگاه همایون یا مثلا چهارگاه اجرا شدهاند، ولی اینطور نیست و به نوعی من این دستگاهها را با هم ترکیب کردهام و گاهی چیزهایی را نیز افزودهام. اینکه این آلبوم با تمامی قطعاتش متعلق به حضرت امام حسین(علیهالسّلام) است، دلیلی برای موفقیت آن است. همهی ما وسیله هستیم، دقیقاً مثل دکترها که وسیله هستند تا مریض بهبود یابد، اما در واقع شفادهنده، خداوند است
در واقع، این عنایت ائمه و اهلبیت است که موجب میشود کاری مثل «ساقی سرمست» به موفقیتی اینچنینی نائل می آید. سروصدایی که یک باره آغاز میشود، به بنبست میخورد و کار را یک بار مصرف میکند.
مهم است که مردم به تدریج متوجه مفهوم کار شوند. مهم است که هر چقدر شما به آهنگ گوش دهید، تمایل بیشتری برای شنیدنش داشته باشید. کار حماسی است و همین آهنگ و شعرهای حماسی فرد را به سوی خود میکشاند. شما به آهنگ «مگر ای کربلا خاک بهشتی» گوش کنید. این ترانه انسان را به سوی خود میکشاند و میبرد.
راز ماندگاری کارهای شما چیست؟
کریمخانی:هر کاری که از عمق دل باشد و شما شیفته آن باشید، موفق خواهید شد. وقتی این قطعات را میخواندم، حس میکردم نزد امام حسین علیه السلام و امام رضا میخوانم بنابراین تلاش میکردم کارم، کم و کسری نداشته باشد. هر چه در وجودم بود، مصرف میکردم. میگویند از تو حرکت از خدا برکت؛ اگر حرکت کنی و به سمت و سوی امام حسین علیه السلام بروی، اگر نیمنگاهی هم به کارت شود، آن کار ماندگار میشود. یقین دارم «ساقی سرمست» از این درجه بالاتر هم میرود و حتی جوانان خارج از کشور را نیز شیفته خود کرده و میکند. هرکسی، قطعات منتشر شده من را گوش میکند، از این لحن و صدا متعجب میشود.
در حالی که بارها و بارها گفته ام: این قدرتِ خواندن را خودشان محبت میکنند وگرنه دست من و ما نیست! اما هنوز هم خواهش میکنم از مسؤلان تا برای آلبومی که من و «آریا عظیمی نژاد»، برای جمع آوری آن، سه سال زحمت کشیدیم، تلاش کنند « آلبوم را معرفی کنند. این آلبوم و قطعات آن،هنوز آنطور که باید و شاید، برای مردم معرفی نشده! خواهش میکنم تا برای کاری که وقت گذاشته شده، ارزش قائل شوند. این کار یک اثر فاخر آیینی است و باید حق آن ادا شود. نه بخاطر این که من خواننده آن هستم، به این خاطر که این آلبوم، مخصوص حضرت سیدالشهداء علیه السلام است و نباید از کنار آن راحت عبور کرد.
سبک خاصی هم در اجرای کارهایتان دارید؟
کریمخانی:من، نه مداح هستم و نه خواننده! باید بگویم: این را هم من اختراع نکردم،من خودم را به کسی دیگر میسپارم. میخوانم، اما تکیهام جای دیگر است. اگر انسان خودپسند و از خودراضی نباشد همه چیزش درست میشود. اگر بخواهی بگویی من در این مجلس قیامت میکنم، هیچ کاری انجام نمیشود و فقط شرمندگی باقی میماند. من میگویم یا امام حسین علیه السلام! خودت میدانی که من چیزی نیستم، دست من را بگیر. البته ادعا نمیکنم… امام حسین علیه السلام را شناختهام! شاید اصلاً لیاقت خواندن هم نداشته باشم، اما هر موقع خواندهام، فقط برای خودشان بوده است. این کار را نکردم که فلان وزیر یا نماینده مجلس یا شخصیت بازاری که در مراسم است، لذت ببرد. اگر به من بگویند: این، یک تار موی امام حسین (علیهالسّلام) است، زندگیت را رها کن، قطعا آن مو را میگذارم میان کفنم هم میگویم: این مرا بس است. زندگی چه ارزشی دارد. کسی نمیتواند در خلقت با امام حسین علیه السلام برابری کند. وقتی ما کسی را ارباب قرار دادیم، باید ببینیم ارباب چکار کرده، ما همان کار را بکنیم.
یعنی از مرگ نمیترسید؟
کریمخانی:اصلاً از مرگ، هراسی ندارم! شاید برایتان جالب باشد که این روزها، وقتی که بیماری بیشتر به من فشار میآورد، روی تخت مینشینم و خواب به چشمم نمیآید. خودم را میان قبر و چشمانتظار سیدالشهداء و امام رضا(علیهمالسّلام) حس میکنم. واقعاً این دنیا چه چیزی دارد که ما باید به آن دلخوش کنیم؟! این همه دویدن و حرصزدن برای مال دنیا، چه فایدهای دارد؟! بهقدر وسع باید کوشید و بهقدر گذران زندگی باید تلاش کرد! اما بیشتر از آن، به چه دردی میخورد؟! من، فقط چشمانتظار دیدار حضرت اباعبدالله و امام رضا(علیهمالسّلام)، هنگام مرگم هستم.
خیلیها دوست دارند در جوار امام رضا علیه السلام دفن شوند شما همچنین آرزویی دارید؟
کریمخانی:حالا که سالها کوشیدهام و خدا، چنین لطفی به من کرده است، تنها آرزویم در این شبها و روزها، به دست آوردن سلامتی است! آرزوی دیگرم، خاک شدن در حرم امام رضاست! بارها به دوستانم در مجموعه ی آستان قدس گفتهام اگر میشوند کاری کنند، اما هنوز هیچ خبری نشده که بتوانم صاحب قبری در حرم امام هشتم شوم. دوست داشتم خادم هم شوم که فعلاً با این وضعیت جسمانی، اصلاً بعید میدانم اگر هم جور بشود، بتوانم از عهده آن بر بیایم!
محمدعلی کریمخانی در سال ۱۳۲۹ در استان قزوین متولد شد. وی از کودکی به مداحی و مؤذنی علاقهمند بود و در ایام محرم و ماه مبارک رمضان به تمرین مناجاتخوانی و مداحی میپرداخت.
محمدعلی اولین مداحی خود را در سن ۱۶ سالگی در حرم امام رضا(ع) تجربه کرد و پس از آن زیر نظر مرحوم حسین صبحدل این راه را در رادیو به صورت حرفهای طی کرد. وی در سال ۱۳۸۳ به واسطه محمد اصفهانی با آریا عظیمینژاد آهنگساز جوان کشورمان آشنا شد که حاصل این آشنایی چندین اثر در پاسداشت مقام امام علیبن موسیالرضا(ع) و حضرت اباعبدالله(ع) است. کریمخانی از این همکاری به نیکویی یاد میکند و میگوید همچنان علاقه دارد چند قطعه دیگر با عظیمینژاد کار کند.
روابط عمومی جشنواره امام رضا(ع) با این استاد نغمههای آیینی و صاحب نوای مشهور «آمدم ای شاه پناهم بده» گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانیم.
استاد !شنیدهایم کمی کسالت داشتید...
*کریمخانی: الحمدلله بهترم، به هر حال پیری است و گاهی کسالت سراغ آدم میآید و مجبورم قرص قلب بخورم. همیشه از ائمه میخواهم عنایت کنند و دردهایم را دوا کنند، البته کارهای خدا حکمت دارد. گاهی از خودم میپرسم چرا «احمد عزیزی» که اینهمه شعر برای ائمه دارد شش ـ هفت سال است روی تخت بیمارستان افتاده؟ اگر آدم بدی است که نمیتواند اینهمه شعر مذهبی گفته باشد، اگر هم آدم خوبی است چرا باید مستحق این باشد؟ کار خداست، لابد حکمت دارد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: «احمد عزیزی»متولد۴ دی ماه ۱۳۳۷ در سرپل ذهاب در ۱۶ اسفند ۱۳۹۵،درگذشت.
این «شاعر آئینی» از پانزدهم اسفندماه ۱۳۸۶ بعلت کاهش سطح هوشیاری ناشی از تشنج، بیماری قلبی و کلیوی در بخش آی سی یو بیمارستان امام رضا کرمانشاه بستری بود.
رهبر معظم انقلاب در ۲۸ مهر ۱۳۹۰ طی سفر به کرمانشاه از احمد عزیزی در بیمارستان عیادت کردند.
* پارسال در اختتامیه جشنواره امام رضا(ع) که خیلی با نشاط اجرا کردید...
کریمخانی: بله واقعا هیچ سالی مثل پارسال حس و حال نداشتم. به جمعیت نگاه میکردم و میدیدم اکثرا دارند گریه میکنند. البته این یک حس دوطرفه است، یعنی مستمع، خواننده را سر ذوق میآورد. شنونده باید اهل دل و اهل معرفت باشد، مثلا شب نوزدهم ماه رمضان امسال در مراسمی بودم، مخاطبان توجه زیادی نداشتند، ذوق من هم گرفته شد، پرده صدا را پایین آوردم و برای خودم زمزمه کردم.
* به نظرتان شعر چقدر در ایجاد شور و سرذوق آوردن خواننده نقش دارد؟
کریمخانی: شعر خیلی در من اثرگذار است، شعر که خوب باشد با اینکه در این سن حافظهام یاری نمیکند اما باز سعی میکنم آن را حفظ کنم اما خیلی وقتها شعر نیست و به قول معروف «معر» است! شعر که خوب باشد، سر ذوق میآیم، با شنونده پاسکاری میکنم و بخشی از شعر را میخوانم و بخشی را از مردم جواب میگیرم. شعر که خوب باشد، مردم را خسته نمیکند. آقای انسانی یک بار در هیئتش گفت سخنران باید حرف تازه بزند، چیزی که مردم بدانند گفتنش فایده ندارد. باید متناسب با مجلس باشد، مثلا در میلاد امام حسین(ع) روضه قتلگاه میخوانند که اشتباه است.
* الان که دستگاههای صوتی پیشرفت کردهاند، بسیاری با صداهای معمولی و حتی ضعیفتر از آن خواننده میشوند...
کریمخانی:برای داشتن صدای خوب دستگاه فایده ندارد، باید زحمت کشید. باید تمرین کرد. البته که دستگاه هم خیلی مهم است، اما منظورم در دستکاری صدای خواننده نیست. اتفاقا صدابردار نباید موقع خواندن صدا را بالا و پایین کند، من اگر همان ابتدای خواندنم صدابردار این کار را بکند کل تمرکز و شوقم گرفته میشود. این هنر خود خواننده است که فاصله دهانش را با میکروفون تنظیم کند.
مرحوم« صبحدل» به من میگفت وقتی میخواهی اوج بگیری باید سی ـ چهل سانتیمتر از میکروفون فاصله بگیری تا صدایت جیغ نشود. خب ما خودمان اینها را میدانیم، دیگر نیازی نیست صدا را کم کنند.
* از توصیههای مرحوم استاد صبحدل گفتید، چیز دیگری هم به یاد دارید؟
کریمخانی:خدا رحمتش کند(حسین صبحدل)را، خیلی چیزها به من یاد داد. به یادم هست «صبحدل »مرا از خواندن اشعار و نوحههای عربی نهی میکرد، میگفت باید سوادش را داشته باشی، بدون مطالعه نخوان، باید ۲۰ سال دوره ببینی تا بتوانی صحیح بخوانی.
* الان که دیگر برای خواندن اشعار عربی مشکلی ندارید؟
کریمخانی: من از نوجوانی زیر نظر استادم تعزیه میخواندم و دو ۳ قصیده عربی هم حفظ بودم، اما نمیدانم اعراب کلمات را درست ادا میکردم یا نه. بعدها برای اینکه بهترین و صحیحترین ادای کلمات را داشته باشم از علما و اساتید کمک میگرفتم.
مثلا اخیراً شبکه اول سیما از من خواسته است «حُبّ الحسین » را بخوانم. این شعر عربی را روی کاغذ نوشتهام و اِعراب کلمات را با دکتر« اسماعیل آذر» چک کردم تا مطمئن باشم درست میخوانم و به زودی آن را در «آواز افشاری» اجرا میکنم. همینجا بگویم برنامه مشاعره را نگاه میکنم و وقتی این برنامه شروع میشود همه اعضای خانوادهام پای تلویزیون میآیند.
* غیر از «حب الحسین» دیگر چه کار جدیدی دارید؟
کریمخانی: جشنواره امام رضا(ع) از من دعوت کرده است صلوات خاصه امام رضا(ع) را در مراسم اختتامیه بخوانم و اکنون در حال کار کردن روی آن هستم. من برای خواندن صلوات خاصه سبک خاص خودم را دارم و قصد دارم آن را در دستگاه سهگاه بخوانم، ضمن اینکه روی هر کلمه باید آهنگ مخصوصی را ادا کرد. البته سالهای قبل هم در جشنواره امام رضا(ع) خواندهام اما امسال برای اولین بار است که میخواهم صلوات خاصه را اجرا کنم.
* موقع خواندن چه عادتها-سبک- یا تکنیکهایی دارید؟
کریمخانی: من برای خواندن باید زمان کافی داشته باشم، چون صدای من طوری هست که یک ربع طول میکشد تا گرم شود و فضا را گرم کند. گاهی حتی قبل از ضبط میروم در اتاق و دو سه دقیقه ممتد داد میزنم تا صدایم باز شود و هنگام خواندن نگیرد.
من از شما یک سؤال میکنم، آیا میتوان در پنج دقیقه شاهنامه را تعریف کرد و زیبایی و عظمت آن را هم نشان داد؟ خواندن هم به همین صورت است، باید کمی زمان داشت. البته نه اینکه بگویم زیاد بخوانم و مردم خسته شوند، نه منظور این نیست. یک نکته هم بگویم،
هر وقت خواستم برای آقا علیبن موسی الرضا(ع) بخوانم، خود ایشان عنایت کردهاند و حتی قبل از گرمکردن صدا توانستهام با حنجره باز و با پرده بالا بخوانم.
به نظرم هیچ سالی مانند پارسال حس و حال نداشتم و دیدم اکثر حاضران در سالن هم گریه میکنند، شاید شعر هم خیلی تأثیر داشت، آنجا شعر «من دست خالی آمدم، دست من و دامان تو» را میخواندم و از مردم جواب میگرفتم.
* سبک یا صدای چه کسی را میپسندید؟
کریمخانی:خیلیها هستند، چه ایرانی، چه آذری و چه عرب. در آذریها صدای« سلیم موذنزاده اردبیلی» حرف ندارد، واقعا نقص ندارد. «سلیم» با آن صدا اگر سمت موسیقی میرفت، دنیا را تسخیر میکرد!/منبع:تسنیم۱۲ مرداد ۱۳۹۳بنقل ازفارس.
رمز ماندگاری قطعهای از بهشت
قطعه شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» سالهاست که میان مردم منتشر و ماندگار شده است، ماجرا چه بود که این قطعه شعر را در خطاب به امام رضا علیه السلام خواندید؟
کریمخانی:این شعر را سالها قبل بهشوق امام رضا علیه السلام خواندم. البته ماجرایی دارد که منجر به آشنایی من با «آریا عظیمینژاد »شد. ماجرا از این قرار بود که من آشنایی قدیمی با محمد اصفهانی داشتم و مدتها با یکدیگر رفتوآمد خانوادگی داشتهایم. شاید حدود سی سال باشد که با ایشان آشنا هستم.
یعنی با «محمد اصفهانی» رابطه استاد و شاگردی دارید؟
کریمخانی:خیر، این طور نیست. من کمتر از این هستم که خودم را استاد ایشان بدانم. محمد اصفهانی خودش استاد است و نمیتوانم بگویم که ایشان شاگرد من بوده است. ما با یکدیگر مدتی کارهای صداسازی انجام میدادیم.
کریمخانی:یک بار یکی از اقوام و آشنایان آریا عظیمینژاد فوت کرده بود و محمد اصفهانی از من خواست تا در مجلس فوت آن مرحوم حاضر شوم و مدح و مرثیه بخوانم، من هم قبول کردم. در همان مجلس بود که با آقای عظیمینژاد آشنا شدم. آن زمان گویا مؤسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی از ایشان برای انجام برنامه و کاری دعوت کرده بود و او هم خواسته بود تا من هم در آن برنامه حاضر شوم و با آنها همکاری کنم. این دعوت را بهشوق امام رضا علیه السلام قبول کردم.
یک بار به دفتر عظیمینژاد رفتم. خواندن این قطعه شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» را شروع کردم. حدود ساعت هشت بود و من تا ساعت ۱۲ شب همین طور پیوسته میخواندم و تمرین میکردم تا ببینیم کدام قطعه درست و مناسب تهیه میشود. در نهایت توسلی به امام رضا علیه السلام کردیم تا این که همین قطعهای که میشنوید و مشهور شده، تهیه شد.
خودتان باور میکردید این قطعه تا این اندازه تأثیرگذار و ماندگار شود؟
کریمخانی:خودمان هم باورمان نمیشد، هرچه بود، عنایت امام رضا علیه السلام بود.
شعر را از کجا آماده کرده بودید؟
کریمخانی:شعر مربوط به مرحوم استاد حبیبالله چایچیان است. این شعر را من انتخاب کرده بودم و به دفتر برده بودم تا برای امام بخوانیم. البته این نکته را در نظر داشته باشید که اگر قرار باشد برای این خاندان مطهر و اهلبیت علیهم السلام کاری انجام بدهید، باید خود آن بزرگان عنایت کنند. این درست است که ما شعر و دستگاه آواز را انتخاب کردیم و تلاش کردیم تا کار مناسب و درخوری تهیه شود اما من هیچگاه نمیتوانستم به اراده و تصمیم خودم بگویم این شعر را میخواهم بخوانم و یا حتماً این نوع سبک اجرا کنم.
ما همین شعر را در دستگاههای مختلف خواندیم و کار مناسبی از کار درنیامد. در دستگاه شور هم خواندم ولی باز هم نشد، تا اینکه در نهایت بهسراغ دشتی رفتیم. انتخاب دست خود امام رضا علیه السلام بود. این غلط است که من ادعا کنم که این کار را انجام دادهام. اگر خود امام رضا علیه السلام عنایتی نداشته باشند، من که سهل است، بزرگتر از من هم نخواهند توانست کاری انجام دهند و خدمتی به این آستان کنند. تعیین برنامه و تصمیمگیری باید با خود اهلبیت علیهم السلام باشد. چون قرار است برای خود ایشان کاری انجام بدهی، خودشان باید اجازه بدهند و فرصتی برای خدمت تو فراهم کنند.
مدتهاست که این قطعه شعر از رسانهها منتشر میشود اما هر بار برای مخاطب تازگی دارد، شما بهعنوان خواننده این قطعه دلیل این موضوع را چه میدانید؟
کریمخانی:دلیلش این است که ما برای تهیه این کار به امام رضا علیه السلام توسل کردیم و کار را به صاحبش سپردیم. شاید حدود چهار ساعت زمان برد تا این قطعه که شامل سه بیت است، آماده شود. البته من حدود پنج یا شش بیت را خواندم ولی همین سه بیت انتخاب و ماندگار شد. مدام میخواندیم ولی کار درستی تهیه نمیشد و خودمان را راضی نمیکرد. انگار در پی گمشدهای بودیم، تا اینکه عظیمینژاد بلند شد تا چای بیاورد. من که دلگیر شده بودم از اینکه تلاشم به نتیجه نمیرسید، گفتم "برویم شاید لیاقت این کار را نداریم". دلم گرفته بود و از اعماق قلبم آهی کشیدم، چون دلم خیلی سوخته بود از اینکه لیاقت کار برای امام رضا علیه السلام را نداشتهام.
ناگهان حسی به من دست داد که نمیتوانم آن لحظه را توصیف کنم، حسی غریب بود که متوجه شدم شاید اگر بار دیگر تلاش کنیم، تلاش ما به نتیجه برسد. عظیمینژاد را صدا زدم، شروع کردیم. اگر بهخاطر داشته باشید من ابتدای شعر گفتم «آمدهام» و بار دیگر برگشتهام و شعر را تکرار کردهام که: «آمدم ای شاه...» عظیمینژاد دلش نمیآمد همان «آمدهام» از ابتدای شعر را حذف کند، معتقد بود هرچند با شعر هماهنگ و جور نیست ولی تأثیری دارد که نباید نادیده گرفته شود. حسوحالی در همان خواندن آن لحظات بود که شعر را اثرگذار کرد.
شما سالها بود که به مدیحهسرایی اهلبیت علیهم السلام مشغول بودید؛ اما وقتی آن قطعه را در سال ۱۳۸۶ خواندید، گویی جهشی در کار و برنامههایتان ایجاد شد، درست است؟
کریمخانی:بله. خداوند تأکید کرده که اگر بخواهد کسی را بالا ببرد و همه دنیا مخالف باشند، او بهاراده الهی رشد میکند و بالعکس، اگر خدا بخواهد کسی در قعر فرو برود و همه دنیا بخواهد او را بالا ببرد، باز هم اراده خدا فوق ارادههاست. من ادعایی برای هیچیک از کارها ندارم و فقط میگویم اراده خدا این طور مقدر شده بود و امام رضا علیه السلام عنایت کردند.
ائمه اطهار علیهم السلام بزرگانی هستند که آبروی نوکر و مداح خود را حفظ میکنند. فقط باید بدانیم که هرچه داریم، از دارایی و آبرو و اعتبار همه از عنایت الهی است. سه بیت از خواندن من در این شعر را قبول کردند اگر همه عرض ارادت را قبول کنند چه خواهد شد. مداح در خواندن باید اخلاص داشته باشد، فقط برای آن بزرگان بخواند و عرض ادب کند و نتیجه را به خودشان بسپارد.
گویا شما اهل زنجان هستید ولی با زبان آذری هم آشنا هستید، زبان آذری حسوحال خوبی برای مداحی دارد، چطور با این زبان آشنا شدید؟
کریمخانی:همسرم آذریزبان است و من از طریق ایشان با این زبان اثرگذار آشنا شدم. مداحی با زبان آذری سوزی دارد که اگر شما همان شعر را به فارسی ترجمه کنید، سوزش را از دست میدهد و نمیتواند به آن اندازه تأثیرگذار باشد، حتی اگر مخاطب متوجه ادبیات مداحی آذری هم نشود باز هم سوز آن را درک میکند، چون خود آهنگ سوزناک است. سوز مداحی مثل روح است، روحی که کسی نمیتواند آن را درست تشخیص بدهد، ببیند یا بیان کند ولی وجود دارد و حس میشود.
البته شعر مداحی هم باید سوز داشته باشد. هر قدر شعر شاعری پرمعنا و پرمحتوا باشد، اگر از سوز خالی باشد نمیتواند آن طور که باید اثرگذار شود. سوز را باید از امام حسین علیه السلام خواست. نمکی که امام حسین علیه السلام به شعر و مداحی میدهد، آن را ماندگار میکند. اینها رمزهای مداحی هستند، رمزهایی که شاید مداحان قدیم بارها گفتهاند اما اگر جوانترها به آن توجه کنند، میتوانند مانند پیرغلامان اهلبیت علیهم السلام در این درگاه پربرکت خدمت کنند.
شعر خوب تا چهاندازه در مداحی اثرگذار است؟
کریمخانی:شعر خوب مایه و اساس مداحی است، شعری که پرمحتوا، پرسوز و بامعنا باشد، البته مداح هم باید آن را درست و با اخلاص ادا کند. شعر باید مطلبی باشد که مخاطب را به خودش جذب کند. شعر خوب با گذشت زمان از بین نمیرود، بلکه حتی بهمرور زمان و با گذشت سالها و قرنها جان میگیرد و هر بار تازه میشود. «شعرهای محتشم» را ببینید: "باز این چه شورش است که در خلق عالم است"، هر بار این شعر را میخوانیم انگار بار اولی است که میخوانیم و میشنویم، بس که پرمحتوا و پرسوز است.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«محتشم کاشانی» کیست؟
«محتشم کاشانی»نام کاملش «کمالالدین علی محتشم کاشانی» (۹۰۵- ۹۹۶ ه.ق) شاعر عهد صفوی بود، بیشتر اشعارش با مضمون رنج و درد امامان شیعه سروده است. دیوان اشعار محتشم کاشانی شامل غزلیات، قصاید، قطعه، رباعیات، مثنویات و ترکیببندهای اوست. مطلب حاضر مجموعهای از بهترین اشعار محتشم کاشانی است که با ترکیببند «باز این چه شورش است که در خلق عالم است»،وی قسمت عمده عمرش را در کاشان گذراند و آرامگاهش در کاشان است.
باز این چه شورش است که در خلق عالم است/باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین/بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو/کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب/کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست/این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست/سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند/گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین/پرورده کنار رسول خدا حسین
ادامه مصاحبه کریمخانی:شعر باید پرمفهوم و سنگین باشد تا وقتی مداح آن را میخواند، توجه مخاطب را جلب کند و به این مطلب بیاموزد و درکش را بالا ببرد. اگر شعر کممایه و سبک باشد، سوز مداح را هم تحت تأثیر خودش قرار میدهد. دقت داشته باشید که اهلبیت علیهم السلام شخصیتهایی نیستند که بتوانیم هر شعری در وصف و مدح ایشان بسراییم و یا با هر لحنی و بیانی برای آنها مدیحهسرایی کرده و شعر بخوانیم، باید صاحب مجلس را بشناسیم و ادب را در محضر ایشان رعایت کنیم، کار باید در شأن امام معصوم باشد. اگر خدمتی میخواهی برای ائمه اطهار علیهم السلام انجام بدهی، تلاش کن تا خدمت تو در حد منزلت ایشان باشد، در خدمتگزاری کمکاری نکن.
این طور است که هر کسی در هر شغل و موقعیت و جایگاهی ارزش و قرب پیدا میکند. اگر خبرنگار هستی و برای آنها قلم میزنی، در شأن آنها بنویس. اگر شاعر هستی، منزلت ارباب خود را بشناس. اگر مداحی میکنی، اخلاص داشته باش. خلاصه ادب و اخلاص رمز ماندگاری خدمت در این آستان است. همین اخلاص انسان را بزرگ میکند. خدای متعال برای ائمه اطهار علیهم السلام ارزش و شأن والایی قائل است. هنوز بعد از ۱۴ قرن صدای سوز گریه برای امام رضا علیه السلام بلند است، چرا؟ چون بنده مخلص و امام بحق بود؛ اما حالا مأمون و قاتل آن حضرت کجاست؟ مگر جز لعن و نفرین چیزی نثار او میشود؟ اینها را خدا به بندهاش میدهد و اگر ما در مقام بندگی، مخلص باشیم میتوانیم مورد عنایت خدا قرار بگیریم./تسنیم۰۷ آبان ۱۳۹۸
آمده ام آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ در ماندگان
دور مران از در و راهم بده
ای گل بی خار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اِذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حریمت به مثل کهرباست
شوق وسبک خیزی کاهم بده
تاکه ز عشق تو گدازم چو شمع
گرمی جان سوز به آهم بده
لشگرشیطان به کمین من است
بی کسم ای شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من
با نظری یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند
نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطا بخش همه عالمی
جمله ی حاجات مرا هم بده
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:استادصبحدل کیست؟
«حسین صبحدل» مؤذن و استاد پیشکسوت قرآن کریم ،متولد ۱۳۱۰ میدان محمدیه تهران ،وفات۱۳آبان۱۳۸۸
وی از همان دوران کودکی به فعالیت در هیأتهای مذهبی به ویژه اذان گفتن در مساجد علاقه بسیاری داشت تا اینکه یکی از زیباترین اذانهای این استاد فقید که در حسینیه ارشاد اجرا شد، با وجود اینکه از رادیو و تلویزیون دوران طاغوت پخش نمیشد، در بین جوانان رواج یافت؛ به طوری که این اذان به عنوان اذان محافل انقلابی در بین مردم مطرح و پخش شد.
«حسین صبحدل» در دوران خفقان شاهنشاهی، حسینیه ارشاد را به پایگاهی برای ارائه نخستین تجربههای هنر دینی در دوره جدید تبدیل کرد. سرود ماندگار «خمینی ای امام» یادگار یکی از تلاشهای او در آن سالهای سخت و پراضطراب است.
صبحدل (نفروسط ردیف اول) سال ۱۳۵۸ مسئول اعزام قاریان به حج تمتع شد. در آن سال اساتیدی همچون مرحوم اربابی و عباس سلیمی، محسن موسویبلده و سیدمحسن خدامحسینی به سرزمین وحی اعزام شدند. به گفته «سید محسن موسیبلده» استاد پیشکسوت قرآن کریم، جرقه اعزام قاریان به حج توسط استاد صبحدل زده شد.
«حسین صبحدل» را «بلال »عصر ما مینامند.حدادعادل+صبحدل
«شهیدمرتضی مطهری» می گفت: «وقتی جنازهی مرا از زمین برمیدارید اذان صبحدل را پخش کنید»
رهبرانقلاب در دیداری با اصحاب رادیو به صبحدل اشاره میکنند و میگویند «اذان باید گلدستهای باشد، مثل اذان شما...»
***
شاعر-حبیبالله چایچیان(حسان)
ماجرای سرودن شعر ای شاه پناهم بده از زبان حسان
جناب حسان! از شما شنیدم که شعر معروفی که با صدای استاد کریمخانی، خوانده شد و معروفتر شد:
«آمدم ای شاه پناهم بده/ خط امانی ز گناهم بده»
خاطره شیرین سرودن این شعرچیست؟
اشعاری که در طول زندگی گفتهام بیشتر تحت تاثیر پدر و مادری علاقمند به چهارده معصوم (ع) هستم و خوشبختانه ملاقات با علامه ی کم نظیر، صاحب کتاب «الغدیر»(علامه امینی) بودم. حالا به این خاطرهای که گفتید بپردازم:
حسان:مادرم در آخرین لحظاتی که خدمت شان رسیدم،، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم. دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود متاسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که این گونه سکته کند کمتر زنده خواهد ماند!» .
به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزویتان چیست؟.
ایشان(مادر) گفت آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا (ع) را زیارت کنم.
حسان می گوید:و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان(مادر) خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را میگرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند. با هواپیما به سمت مشهد رفتیم.
حبیبالله چایچیان:نمیدانم در ایام تولد حضرت رضا (ع) بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقینا مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود.
گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی زیارت است.
مادرم گفت: «ما قدیمیها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمیچسبد».
گفتم: دل چسبیاش به این است که حضرت جواب بدهد.
حسان می گوید:هرچه کردم دیدم مادر قبول نمیکند.
حبیبالله چایچیان:خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت میکردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجهام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم،
دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید.
وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمیتواست برود. خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را میبوسید و من هم ضریح را بوسیدم.
و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است.
یکی از خادمین اهل بیت (ع) که آذریزبان هست این شعر را خوب و عالی خوانده است، هم صدا جالب است...
* زبان حال یک شیعه و دوستدار امام رضا(ع)
_ هم شعر جالب است...
_ شعر جالب است به جهت این که زبان حال یک شیعه و دوستدار امام رضا (ع) است؛
شعر کامل به شرح زیر است:
آمدم ای شاه پناهم بده / خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان / دور مران از در و راهم بده
ای گل بیخار گلستان عشق / قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم / اذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حریمت مَثل کهرباست / شوق و سبک خیزی کاهم بده
تا که ز عشق تو گدازم چو شمع / گرمی جانسوز به آهم بده
لشکر شیطان به کمین منند / بیکسم ای شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من / با نظری یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند / نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطابخش همه عالمی / جمله حاجات مرا هم بده
آن چه صلاح است برای «حسان» / از تو اگر هم که نخواهم بده.
مشهورترین شعر حبیبالله چایچیان
یکی از مشهورترین اشعار حسان که در شب عاشورا ورد زبان هیأتیهاست، همان است که سالیان سال عزاداران حسینی با این شعر برای حضرت اشک ریختهاند:
مراسم تجلیل از حبیب الله چایچیان در سال ۹۲
امشب شهادتنامه، عُشّاق، امضا میشود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا میشود
امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا میشود
امشب بود بر پا اگر، این خیمه خون خدا
فردا به دست دشمنان، بر کنده از جا میشود
امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان، زین دشت بر پا میشود
امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا میشود
امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسودهاند
فردا به زیر خارها، گمگشته پیدا میشود
امشب رقیه حلقه زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا میشود
امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه، بی دست، سقا میشود
امشب که قاسم زینت گلزار آل مصطفی است
فردا ز مرکب سرنگون، این سرو رعنا میشود
امشب بود جای علی، آغوش گرم مادرش
فردا چو گلها پیکرش، پا مال اعدا میشود
امشب گرفته در میان، اصحاب، ثار الله را
فردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها میشود
امشب به دست شاه دین، باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان، این حلقه یغما میشود
امشب سر ِ«سِرّ خدا»، بر دامن «زینب» بود
فردا «انیس خولی» و «دیر نصاری» میشود
ترسم زمین و آسمان، زیر و زبر گردد حسان
فردا اسارت نامه «زینب» چو اجرا میشود
«حبیبالله چایچیان» متخلص به «حسان» روز ۹ آذر ۱۳۹۶(١١ ربیع الاول ١٤٣٩) در سن۹۴ سالگی درگذشت.