علیمحمد بشارتی:ما پسر آقای طالقانی را در۲۳ فروردین ۵۸ دستگیر کردیم.
درادامه به «چگونگی تشکیل شورای انقلاب وشکل گیری سپاه پاسداران» وحواشی واسامی اعضای شورا و فرماندهان وبنیانگذاران(تصاویر) واتفاقات ایام بازداشت مجتبی طالقانی ،سفراعتراضی آیت الله طالقانی و... خواهیم پرداخت.
حکم بازداشت مجتبی طالقانی را من صادرکردم و آقای« غرضی »دستگیر کرد.
بشارتی می گوید:ترکیب اولیه سپاه ؛ آقای علی دانش منفرد، فرمانده.
سید محمد غرضی، معاون عملیات/ دکترغلامعلی افروز، مسئول روابط عمومی/ محسن رفیقدوست، مسئول تدارکات و محسن سازگارا مسئول تحقیقات بودند. حجتالاسلام حسن لاهوتی هم نماینده ولی فقیه در شورا تعیین شده بود..
از چپ: جواد منصوری و ابوشریف اولین فرماندهان سپاه پاسداران
بعدآقای جواد منصوری به جای دانش منفرد فرماندهی سپاه را عهدهدار شد. من هم به عنوان مسئول اطلاعات عملیات تعیین شدم.
حجت الاسلام حسن لاهوتی، نماینده ولیفقیه -درسپاه-بود و علی دانش منفرد فرمانده بود، دکتر افروز روابط عمومی بود، آقای غرضی مسئول عملیات بود.
آقای محسن سازگارا – که الآن آمریکاست- مسئول اطلاعات عملیات بود.
سیدمجتبی طالقانی(سمت راست) درکنار پدر(آیت الله سیدمحمودطالقانی)
ما آمدیم مسئول اطلاعات تحقیقات شدیم که از اولین کارهایمان دستگیری مجتبی طالقانی بود.
محمد رضا سعادتی در محوطه زندان اوین در کنار اسدالله لاجوردی(رئیس زندان اوین)
حکم مجتبی طالقانی را من نوشتم و آقای غرضی دستگیرش کرد. بعدش هم دستگیری سیدمحمدرضاسعادتی بود./۳۰ دی ۱۳۹۶خبرگزاری مهر
آقای بشارتی درمصاحبه دیگری درباره اتهام مجتبی طالقانی می گوید:هنگامی که ما در زندان بودیم، شایع بود که آقای مجتبی طالقانی افرادی را که حاضر به پذیرش تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین نبودند کشته است که مجید شریف واقفی، مرتضی صمدی لباف از جمله آنها بود.
آقای بشارتی درمورد دلیل این ادعامی گوید: من گفتم از شورای مرکزی مجاهدین خلق آنهایی که با تغییر ایدئولوژیک مخالف بودند، کشته شدند و سند من هم« اسناد درونی خود سازمان است»
نگارنده(پیراسته فر):یعنی چون« سازمان مجاهدین خلق »این راگفته ،من دستور بازداشت مجتبی طالقانی رادادم!.این اقدام ناسنجیده آقای بشارتی مشکلات زیادی برای مملکت ایجادکرد-کل کشوررابهم ریخت درحالیکه هیچوفت این ادعا اثبات نشد!باتوجه به اینکه یکی ازویژگیهای منافقین دروغگویی وفریب است(وَاللَّـهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ ﴿١منافقون﴾
آقای بشارتی درادامه می گوید:ما خدمت امام هم گفتیم که ایشان(مجتبی) را احضار کردیم و دستگیر کردیم که ببینیم موضوع چیست. اما آقای طالقانی به نشانه اعتراض تهران را ترک کردند رفتند طالقان و خوب ایشان عضو شورای انقلاب هم بود. همه حتی حزب جمهوری را ما را محکوم کردند و بعد مشکلات زیادی به وجود آمد و منافقین اعلامیههای فراوانی ظاهرا در حمایت از آقای طالقانی صادر کردند.
علیمحمدبشارتی می گوید:ما پسر آقای طالقانی را در۲۳ فروردین ۵۸ دستگیر کردیم ،حکم بازداشت مجتبی طالقانی را من نوشتم و آقای غرضی دستگیر کرد.
ما با همان ماشین بلیزر معروف که امام را به بهشت زهرا برد رفتیم خدمت امام،رفیقدوست رانندگی می کرد،
آقای دانشمنفردوآقای غرضی هم بودند.بنده سخنگوی آنها بودم،
بشارتی : آقای دانشمنفردوآقای غرضی هم بودند.بنده سخنگوی آنها بودم، وقتی رفتیم خدمت امام گزارش دادیم، بنده گفتم آقا !ما به نظر خودمان هیچ خبط و خطایی نکردیم و بنابر وظیفه دیدیم که این آقا(مجتبی) متهم به قتل است، خواستیم که ایشان دستگیر وبازجویی شود وبعداستعفایم را تحویل امام دادم.
امام هم در جواب ما فرمودند: حتی اگر این احمد هم خلاف کرد بازداشتش کنید هیچ کس هم نباید در کار شما دخالت کند؛ اما بروید و رضایت آقای طالقانی را جلب کنید.
بشارتی درمنزل حاج احمدآقا
ماچند بار خواستیم برویم خدمت آقای طالقانی اما مرحوم آقای طالقانی گفته بود که تا زمانی که غرضی و بشارتی هستند، نباید بیایید.
قسمتی ازمصاحبه آقای بشارتی بنقل ازتاریخ ایرانی.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:حُرمت سرمایه های انقلاب
حفظ «حُرمَت ها»اصحاب امام،سرمایه های انقلاب.
«محسن رفیقدوست» ماجرای دستگیری «مجتبی طالقانی» رااینگونه روایت می کند:در داستان دستگیری پسر آقای طالقانی، امام ما را به قم احضارکردند.
وزیرسپاه می گوید :من و خانم مرضیه حدیدچی(دباغ)، آقای محمد غرضی و احتمالا آقای محسن رضایی به قم رفتیم.
پرونده پسر آقای طالقانی(مجتبی) را برای امام بردیم.
امام فرمودند :«اگر این پرونده متعلق به احمد بود و شما احمد را می گرفتید، من از شما تشکر می کردم،
امااین پرونده مربوط به آقای طالقانی است که حق بزرگی بر گردن مملکت و جوانان ما دارد« بروید ماجرا را یکجوری جمع کنید.»
منبع:سایت الف۳ شهریور ۱۳۹۵-بنقل ازمصاحبه خبرگزاری مهربامحسن رفیقدوست(فرمانده سابق سپاه-اولین وآخرین وزیرسپاه)/پایان.
«امام خمینی» حتی در ماجرای مجاهدین خلق ، پشت سر آقای طالقانی ایستاده بودند ، امام اجازه نداد بیاحترامی به آقای طالقانی شود../سایت جماران گفتوگویی با عبدالواحد موسویلاری-وزیرکشوردولت سابق /۰۶ آذر ۱۳۹۱انتخاب
علیمحمدبشارتی -نفروسط
بشارتی-وزیرکشور:نفردوم سمت چپ،ردیف اول.
توضیح نگارنده-پیراسته فر:واماخدمت آقای بشارتی بایدعرض کنیم که اولاً امام حکم مسئولیت رابه شما نداده بود که حکم استعفاراتقدیم امام کردید!،ثانیاً یک مطیع امرولایت که درمقابل «ولی امرش» اینطوربااستغنی حرف نمی زند!واین یک تفکرخطرناک است(ازموضع قدرت بارهبر-امام-صحبت کردن)،یعنی چی که «ماهیچ خبط وخطایی نکردیم..!»..من بااین وضع نمیتوانم کاربکنم-اینم استعفایم!..ایشان درجای دیگر -دریک مصاحبه ای-در دفاع ازاقدامش دررابطه با دستگیری مجتبی طالقانی گفته«آن موقع بهترین کار ممکن را من انجام دادم» و درمبارزات قبل ازانقلابش هم همینطوربوده(دریک جایی تعریف می کند که هرچه را خودم تشخیص می دادم منتشر-عمل-می کردم! واین بی نیازی چیزی شبیه رفتار رحیم «مشایی» احمدی نژادی است وبلکه بیشتر،چون مشایی جرئت اعتراض روبروبا ولایت فقیه رانداشتند واما«بشارتی»این کارراکردندوخودشان را بی ازهرگونه خبط وخطامی دانستند وحتی تهدید-عملی-به استعفاکردند(شبیه احمدی نژاددوران خانه نشینی۱۱روزه).
آیت الله حسن لاهوتی(پشت سرآیت الله مطهری)
لازم به ذکراست که امام خمینی ،حتی به فرماندهان ارشدسپاه حکم -کتبی-ندادند،غیرازآقای لاهوتی که آن هم تمایلاتش به منافقین بود،۲پسرش مشکل داربودندوسرانجام ناگواری هم داشت)،این نکته قابل ذکراست که امام همیشه حامی سپاه بوده :
حضرت امام خمینی : من از سپاه راضی هستم و بههیچوجه نظرم برنمیگردد؛ اگر سپاه نبود، کشور هم نبود؛ من سپاه پاسداران را بسیار عزیز و گرامی میدارم، چشم من به شماست.
واماحالا خیلی ازبچه مسلمانها، راحت به اصحاب امام خمینی توهین می کنند وحتی به اهل بیت امام خمینی جسارت می کنند،به بهانه واهی،درحالیکه بیت امام همیشه یارو یاوررهبرمعظم انقلاب( آیت الله خامنه ای) بودند واینکه نگارنده براین باوراست« هرکسی ولایت رابرنتابد وروبرویش بایستد،ماهم روبرویش خواهیم ایستاد » ولی نه اینکه مثل مافکرنکندآن رامتهم به ضد ولایت بکنیم وتوهین وجسارت رانثارش کنیم!.
خداوندبه پیامبرش می فرماید ای رسول من به مردم بگو: قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ﴿٢٣شوری﴾اجررسالت احترام به اهل بیت است.
هاشمی رفسنجانی- آیت الله طالقانی- دکتربهشتی
سردارمحمودعبدالله زاده:امام خمینی فقط به مرحوم لاهوتی حکم کتبی (فرماندهی سپاه) داده بود.
«سردار عبدالله محمودزاده» متولد سال ۱۳۲۹ یکی از موسسین اولیه سپاه؛ دانشجوی کامپیوتر و منطق ریاضیات دانشگاه «میدلزبورو» انگلستان است که در سال ۱۳۵۶ درس را رها کرد و به جریان انقلابی نزد امام در پاریس پیوست.
«عبدالله زاده » باخانم دباغ درانگلستان آشناشده وهمراه ایشان وآقای محمد غرضی و دیگرانی که با هم در سوریه و لبنان مبارزه و فعالیت کرده بودند.
سردار محمودزاده می گوید:من ازاعضای شورای هفت نفرۀ بودیم،که مسئولیت بررسی تشکیل سپاه را داشت،به شهرستانها می رفتیم که احکام مسئولین -فرماندهان-سپاه رابررسی کنیم.
در همدان به منزل آیت الله شهید سیداسدالله مدنی رفتیم تا دربارۀ چگونگی تشکیل سپاه از ایشان کسب تکلیف کنیم و هفت نفر بودیم. ساعت ۳۰ : ۱۴ بعد از ظهر رسیدیم و شهید مدنی از ما پرسید غذا خورده اید؟ پاسخ ما منفی بود. ایشان برای ما غذا آورد .
ما مشغول خوردن غذا بودیم که« خواهر دباغ» هم رسید.
پی بردیم که برای فرماندهی سپاه، ایشان(خانم دباغ) حکمی از مرحوم حاج آقا لاهوتی نماینده امام در سپاه با امضای آقای جواد منصوری (اولین فرماندۀ کل سپاه) دارند-حکم رانشانمان داد و من آن حُکم را دیدم.
/منبع :کتاب«پرواز با نور»خاطرات خانم مرضیه حدیدچی(دباغ) +خبرگزاری فارس وپرتال امام خمینی
(محمدرضا)فرزند دیگرآیتالله طالقانی در پیگیریها ماشین برادرش را در محل مزبور پیدا کرد،علی محمدبشارتی می گوید: طالقانی از شنیدن این قضیه(بازداشت مجتبی) به شدت عصبانی شد و غرضی را شخصا به خانه خود احضار کرد و او را تحت بازجویی قرار داد اما غرضی از پذیرش مسوولیت سرباز زد و درنتیجه به دستور طالقانی ورئیس شهربانی و به وسیله سرهنگ رحیمی فرمانده دژبان مرکز-لویزان- بازداشت شد.
مصاحبه اعتراضی آیت الله طالقانی.
دستگیری مجتبی و ابوالحسن، فرزندان آیتالله طالقانی، با پیگیریهای آیتالله طالقانی و سرهنگ رحیمی فرمانده وقت شهربانی تهران معلوم شد که وی در پادگان لویزان بازداشت شده است.دیگر فرزند آیتالله طالقانی در پیگیریها ماشین برادرش را در محل مزبور پیدا کرد.
محمدرضا طالقانی(پشت سرامام،محافظ امام،همان کُشتی گیرتیم ملی) /سنخرانی امام دربهشت زهرا.
بترتیب ازراست»آیت الله مفتح،مرتضایی فر،امام خمینی،حجت الاسلام علی اکبرناطق نوری ومحمدرضاطالقانی
مهدی وحسین طالقانی
محمدرضا طالقانی خود عضو سپاه بود و با صباغیان و غرضی در آن مجموعه کار کرده بود. بعد از ۲۴ ساعت، مجتبی و ابوالحسن به همراه همسر سابق مجتبی آزاد شدند.
آیتالله طالقانی با اطلاع از ماجرا غرضی را احضار کرد و بعد از این که وی پاسخ درستی نداد و مسئولیت کار را قبول نکرد، از رئیس شهربانی خواست غرضی را به دلیل اقدام غیر قانونی بازداشت کند.
غرضی:مجتبی را ما آزاد کردیم. در واقع مجتبی را آوردند و من را بردند. من رفتم زندان. بعد فهمیدم که امامتماس گرفتهاند و گفتهاند غرضی کیست
و آقای اشراقی گفته غرضی همان حیدری خودمان است. امام به آقای اشراقی میفرماید که غرضی را آزاد کنید.
آقای «مهدی هادوی »آن زمان دادستان کل بودکه بعداز بررسی کرد و گفته بودادعای بی اساسی است ودستورزندان محمدغرضی راصادرمی کند
چه مدت زندان بودید؟
غرضی:۲۴ ساعت.
سیدمحمدغرضی :(وزیر نفت ووزیر مخابرات واستاندارخوزستان)
سوابق مبارزاتی بشارتی(متولد۱۳۲۳):
به دنبال چه فعالیتی اولین بار دستگیر شدید؟
علیمحمدبشارتی:من آنچه را فکر می کردم منتشر می کردم. من ناملایماتی را که در زمان شاه می دیدم نمی توانستم آرام باشم. اولین بار هم در ۱۴ سالگی دستگیر شدم اتهام من این بود که ترقه به ساختمان شهربانی انداخته بودم.
شما در «ستاد استقبال از امام خمینی»عضو بودید، چطور وارد ستاد استقبال شدید؟
علیمحمدبشارتی :خوب من ۵ سال منتهی به انقلاب در زندان بودم. ۵ تا از ناخن های مرا کشیدند. من تنها زندانی سیاسی بودم که در این مدت ملاقاتی نداشتم. بیش از یک سال در انفرادی بودم. من شعر می گفتم و آنجا در انفرادی روی دیوار سلول مینوشتم (چون قلم و کاغذی نبود) بند اول ترجیع بند توحیدی خودم را سرودم و نوشتم. چهار بند دیگرش را هم وقتی از زندان بیرون آمدم سرودم.
شما تا انتها مستقل بودید؟ یا در این میان عضو گروه های انقلابی اصلی هم بودید؟
نه. همنشینی داشتیم با مجاهدین، موتلفه، فداییان و سایر گروه ها. ولی عضو هیچ کدام نبودم.
رفقایی که شکنجه های ساواک شاه برتنشان بوده بترتیب ازراست:محمدعلی رجایی(رئیس جمهور)،عزت شاهی(عزت الله مطهری)،محمدکچویی(رئیس زندان اوین)،محمدحسین زاده(همکارکچویی).عزت شاهی:من از هفت سالی که بازداشت بودم تنها دو بار ملاقات داشتم.
منوچهر(هوشنگ ازغدی)
تقریبا همه شکنجه گران معروف مرا بازجویی وشکنجه کرده بودند( رسولی، تهرانی، آرش، منوچهری، محمدی، کمالی و...)
عکس یادگاری شکنجه گران درزمان مسئولیت(ازراست:بهمن نادری(تهرانی)،شهاب(مدیرکل اداره)،مصطفی هیراد(مصطفوی)،رضاعطارپور(دکترحسین زاده)
تحصن وتظاهرات ساواکی هابرای دریافت حقوق های معوقه
فرج اله سیفی کمانگر«کمالی» راتامدتی پیدانکرده بودند واو تصور کرد که پرونده اش گم شده ، در زمان دولت موقت بسیاری از ساواکی ها تجمع کرده و خواستار دریافت حقوق عقب مانده اشان شدند و دولت پرداخت حقوق رامنوط به اخذنامه از دادستانی مبنی برعدم تحت تعقیب کرده بودو کمالی نیز آمده بود که حقوق خود را دریافت کند برای گرفتن نامه به زندان اوین می رودکه شهید کچویی( رئیس زندان اوین بود) وی را در محوطه می بیند و بازداشت می شود.
من ازشکنجه گرانم شکایت نکردم،بلکه کمکشان هم کردم
عزت شاهی:مهربانیم با آنها موجب تعجب آنهاشده بود وجوابم این بود« ما برای خدا مبارزه کردیم و شکنجه شدیم اگر قرار باشد که ما نیز همانند شما رفتار کنیم که دیگر بین ما و شما فرقی وجود ندارد.»
دادگاه تهرانی وآرش
زندان ساسی(عزتشاهی):آن زمان تهرانی و آرش در زندان قصر بودند من مرتب به آنها سر می زدم. آرش و تهرانی روزها با هم بودند اما شب ها آنها را جدا می کردیم تا همدیگر را خفه نکنند زیرا احتمال این کار بسیار زیاد بود. با خانواده خود تلفنی صحبت می کردند.
اولین دادگاهی که جنبه علنی داشت دادگاه این دو بود در جلسه دادگاه بچه های منافقین(ی که دززندان بودند وشکنجه شده بودند) به این دو تف می انداختند و فحش می دادند و درگزارش هاغلومی کردندوامامن در جلسات بعد به خاطر اینکه این دو مورد توهین قرار نگیرند به عنوان (مسئول زندان قصر) پشت ماشین را به در زندان قصر می چسباندیم و این دو را سوار می کردیم و به مسجد زندان قصر می بردیم تا مبادا مورد توهین قرار بگیرند. دادگاه که تمام می شد ابتدا این دو را خارج می کردیم و وقتی به بند انتقال داده می شدند ما اجازه خروج به بقیه را می دادیم.
در آن زمان در دادگاه،آرش و تهرانی از این رفتار برادرانه تشکر کردند و گفتند :«عزت شاهی را شش ماه به تخت می بستیم اما کلمه ای حرف نزد و در حال حاضر این رفتار خوب را با ما دارد ما از وی می خواهیم که ما را حلال کند.»
من حتی زمانی که کمالی بازداشت شد به او گفتم: من را می شناسی؟
کمالی منکر شد و من گفتم:من از تو شکایت نکردم می خواهم ببینم کاری از دست من بر می آیدبرایت انجام دهم؟.
من می دانستم که کمالی به شدت سیگاری است و به خاطر اعصابش قرص می خورد. بعد پول به بچه ها دادم تا برایش سیگار بخرند و ترتیب ملاقات با خانواده اش را دادم. هفته بعد که دوباره رفتم کمالی گفت: «عزت دستم به دامنت.»
گفتم :حالا من را می شناسی اما دامن من کوتاه است و من نمی توانم در مورد پرونده ات کاری بکنم. روز دادگاه گفت: این عزت شاهی کجاست که بیاد به داد من برسد؟!.
آیت الله محمد محمدی گیلانی که قاضی بود گفته بود: این عزت شاهی کجاست که واقعیت ها را بگوید و آبروی تو برود!.
ادامه مصاحبه بشارتی:در مورد شکنجههایم همینقدر بگویم که خود ساواک گفته است بیشتر از همه بشارتی را شکنجه کرده ایم. یک روز در زندان اوین بودیم که منوچهری سربازجو به اتاق ما آمد. من اول از همه ایستاده بودم. کشیده محکمی به گوشم زد و گفت که تو تا دنیا هست در زندان خواهی بود. چون حرف هایت را به ما نگفتی. بعد هم گفت که تو را بیشتر از همه شکنجه کردیم. شاهد این ماجرا هم دکتر سیدکاظم اکرمی بود.
بازداشت مجتبی طالقانی
بشارتی دردفاع ازدستوربازداشت فرزندآیت الله طالقانی:آن موقع بهترین کار ممکن را من انجام دادم. به هر حال مجتبی طالقانی دست به اقداماتی زده بود که نباید او را رها می کردیم. بعد از تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین ، این ها هر کسی را که از این تغییر ایدئولوژی تبعیت نمی کرد از بین می بردند.
از جمله کسانی که حاضر به تغییر ایدئولوژی نشد، شریف واقفی بود که توسط مجتبی طالقانی آتش زده و کشته شد. من از این موضوع مطلع بودم. بنابراین من به عنوان مسئول اطلاعات و تحقیقات به آقای محمد غرضی به عنوان مسئول عملیات دستور دادم و ایشان رادستگیر کردند. بعد از دستگیری ایشان در کشور بلوایی به پا شد. آن موقع تازه چند ماه از انقلاب گذشته بود. آقای غرضی را تیمساری از دژبان دستگیر کرد و زندان برد. بعد هم هر کسی را که بگویید ما را محکوم کرد. از جمله شورای انقلاب علیه این کار ما موضع گرفت.
بشارتی:اولین بازجویی های بعد از انقلاب را من انجام دادم. یک روز در دفتر نشسته بودم دکتر تهرانی را آوردند. سربازجوی خشنی که در اسرائیل دوره دیده بود. من به سمتش رفتم و آرام به زیر چانه اش زدم و گفتم آقای تهرانی مرا می شناسی؟. تو بیشتر از هزار شلاق به من زده ای ولی من شما را می بخشم.
۵ تا از ناخن هایم را کشیدند و چون پانسمان نکرده بودند عفونت وارد خونم شد. ضربان قلب من به ۲۰۰ رسیده بود و هرچه می گفتم مرا به دکتر ببرند موثر نبود. در نهایت یک نفر را با لباس دکتری جلوی سلول آوردند. او هم بدون اینکه وارد سلول شود گوشی را روی قلبم گذاشت و گفت تو که حالت خوب است و رفت. موقع رفتن به او گفتم لااقل گوشی را در گوشت می گذاشتی که ظاهر ماجرا حفظ شود. این هم وضع معالجه بیماران در زندان بود و این قصه سر دراز دارد. با این حال همه این ها زیر دست ما آمدند و بازجویی شدند.
بعدازپیروزی انقلاب
من در مجلس اول «نماینده »جهرم شدم
سالیان دراز ساواک به دنبال ما بود اما نتوانست ما را شناسایی و دستگیر کند. فردای ۲۲ بهمن هم در دفتر امام در خیابان ایران بودیم. اولین بازجویی ها را من انجام دادم.
یادتان هست از چه کسانی بازجویی کردید؟
افراد زیادی بودند. از جمله تیمسار کیخاه که از تیمسارهای ساواک بود. محمودی و فرحبخش که از خلبان های ویژه نیروهوایی ارتش بودند و یا دکتر حقدان که استاندار دوران حکومت نظامی اصفهان بود. افتخاری و مومنی که از سرنگهبانان اوین بودند. خلاصه تقریبا بازجوی همه افرادی که در زندان اوین بودند، من بودم. /۲۳ بهمن ۱۳۹۴خبرآنلاین
آیت الله سیدمحمودطالقانی درایام بازداشت مجتبی طالقانی
آیت الله طالقانی رودسر(چالکرود)-فرزندان همراه(مهدی وحسین)سفراعتراضی به دستگیری مجتبی
سایت آفتاب(شهریور ۱۳۹۸) اینگونه می نویسد:
روایت مهدی طالقانی
علیمحمدبشارتی-نفراول سمت چپ-منزل حاج احمدآقاخمینی
مهدی طالقانی (فرزندآیتالله طالقانی) هم درباره چگونگی دستگیری مجتبی می گوید
طاهره ومهدی طالقانی
«این دستگیری به تحریک علیمحمد بشارتی صورت گرفت»
روایت عزتشاهی ازماجرای بازداشت مجتبی طالقانی
عزت مطهری ( عزت شاهی ) روایت خود از دستگیری مجتبی طالقانی را اینگونه بیان میکند: «کمیتهای فرعی اوایل انقلاب شکل گرفت که از افراد این کمیته آقای غرضی و صباغیان بودند. اعضای این کمیته پسر ایشان (طالقانی) را گرفتند. البته دادستانی و کمیته انقلاب نقشی نداشت بلکه غرضی او را دستگیر کرد. دلیل دستگیری هم برای ما معلوم نیست. بعد از دستگیری مجتبی طالقانی، آیتالله طالقانی ناراحت شدند و به شمال رفتند.
مجاهدین خلق از این موقعیت سوءاستفاده و شروع به تبلیغ کردند که آقای طالقانی از تهران قهر کرده است. بعضی از شهرها و تهران هم التهاب پیدا کرد؛ چراکه گفتند آیتالله طالقانی به نشانه اعتراض تهران را ترک کرده است».
باغ آیت ایت الله اشراقی-آیت الله طالقانی درکناراحمدعلی بابایی(روحانی محقق)
روایت هاشمیرفسنجانی
خروج غیرمنتظره آیتالله طالقانی از تهران و اعتراض قهرگونه وی به این حادثه و رفتن به نقطه نامعلومی که جز افراد خاص، کسی به ایشان دسترسی نداشته باشد، بهانهای در دست گروههای سیاسی مخالف، بهویژه منافقین و چپگراها داد که با برگزاری راهپیمایی و گردهماییهای متعدد بر شدت برخورد با نیروهای انقلابی و ایجاد تنش و التهاب در جامعه بیفزایند. امام بلافاصله دستور بررسی مسئله را دادند و حاج احمدآقا برای دلجویی از آقای طالقانی از قم عازم تهران شد.
محسن رفیقدوست می گوید: بعد از پرسوجو معلوم شد که آقای طالقانی در باغ کسی به نام احمدعلی بابایی در شمال ایران، ظاهرا نزدیک تنکابن رفته بود».
محمد غرضی میگوید : اولاً مجتبی طالقانی به دلیل دستداشتن در قتل مجید شریفواقفی دستگیر شد و ثانیا آیتالله طالقانی نه از سر اعتراض که بعد از دستگیری فرزندش میخواست برای مدتی از دسترس خارج باشد و به همین دلیل به باغی در کرج رفت. غرضی از اساس انکار میکند که طالقانی به شمال رفته بود و این در حالی است که عموم شخصیتهای سیاسی میگویند او بعد از دستگیری فرزندش به شمال رفت.
غرضی درباره علت، نحوه و پیامدهای دستگیری فرزند آیتالله طالقانی به «شرق» چنین میگوید: «مجتبی طالقانی در قتل ۱۷ نفر از مبارزانی که علیه نظام پهلوی فعالیت میکردند، دست داشت. او کسی است که باعث شهادت این تعداد از فرزندان این آب و خاک شد؛ با چنین وصفی پس از انقلاب عدهای او را به سپاه آوردند و من هم گفتم که نگهداری شود. مجتبی طالقانی که برخی از دستگیری او ناراحتاند، فردی است که عامل دست نقی شهرام بود و نامه کمونیستشدن خودش و شهرام را نزد آقای طالقانی برد. پس از آنکه او دستگیر شد، برادرانش به سپاه آمدند و پرسیدند که مجتبی اینجاست؟ گفتم بله؛ اما سالم است و هیچ مشکلی برایش به وجود نیامده است. بعدازآن پیش آقای طالقانی رفتیم و تا صبح بحث و جدل داشتیم.
آقای طالقانی به دادستان وقت زنگ زد که من را دستگیر کند. دادستان هم من را به زندان انداخت.
بترتیب ازراست:آیت الله شهاب الدین اشراقی(دامادامام خمینی)،آیت الله احمدجنتی(رئیس شورای نگهبان)،آیت الله محمودمحمدعراقی(رئیس سازمان تبلیغات)
آقایان عراقی و جنتی صبحهنگام به خدمت امام در قم رفتند و ماجرا را برای ایشان توضیح دادند. امام گفت که غرضی کیست؟ و عراقی و جنتی پاسخ دادند که حیدری خودمان است. امام گفتند که غرضی به زندان افتاده است؟ گفتند بله. امام هم بهسرعت به آقای اشراقی دستور داد که همین الان برو و غرضی را آزاد کن و من اینگونه آزاد شدم.
پس از آزادی به خدمت حضرت امام رفتم
امام گفتند که برو بهشتی را پیدا کن و بگو که برود و طالقانی را بیاورد. من، شهید بهشتی و آقای اشراقی پیگیر برگشت آقای طالقانی شدیم تا آنکه او خدمت حضرت امام در قم رفت».
طالقانی به کرج رفت؛ نه شمال
غرضی درباره محلی که آیتالله طالقانی پس از دستگیری پسرش اقامت کرد، میگوید: «آقای طالقانی به باغ یکی از آشنایانش در کرج رفت. اینکه سالها خانواده او میگویند که به شمال رفته بود و رسانهها هم همین را منعکس کردند، صحیح نیست و به کرج رفته بود. آقای طالقانی بهنوعی درباره دستگیری فرزندش واکنش نشان داد؛
اما این واکنش از جنس اعتراض نبود؛ بلکه میخواست تا مدتی در دسترس نباشد؛ بههرحال مجتبی طالقانی دم سفارت فلسطین و به دلیل مشارکت در قتل شریف واقفی دستگیر شد و من فقط او را نگه داشتم. بعد از آنکه او دستگیر شد،
به آقای طالقانی گفتم که فرزند شما در یک قتل مشارکت داشته است او در پاسخ به من گفت که مجتبی ۲۰ روز بود که در خانه من اقامت داشت و داشت بهتدریج از کمونیسم و کمونیستها جدا میشد. گفتم واقعا او در این مدت در خانه شما بوده است؟ گفت: بله. واقعا برایم عجیب بود که چطور یک شخصیت برجسته انقلاب در خانه خود یک فراری را پناه داده بود؛ حتی اگر آن فراری فرزندش بوده باشد».
مسئولیت گرفتن تأیید از آیتالله طالقانی
غرضی درباره نوع فعالیت مجتبی طالقانی با بخش انشعابیافته سازمان مجاهدین چنین گفت: «مجید شریفواقفی و افراد دیگری که به دست مجتبی طالقانی و تقی شهرام به شهادت رسیدند، افرادی بودند که نمیگذاشتند روش و تفکر شهرام حاکم شود؛ زیرا برایشان اسلام از اهمیت بالایی برخوردار بود. من هم توسط تقی شهرام و وحید افراخته به اعدام محکوم شده بودم و همین موضوع باعث شده بود که فراری باشم و در خانه تیمی خودمان زندگی میکردم.
فرزند آقای طالقانی در مقطع تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین ابزار دست« تقی شهرام» شد تا برود و کاری کند که آقای طالقانی این تغییر ایدئولوژیک را بهعنوان یک حق شناسایی کند که در نهایت هم این اتفاق نیفتاد. به جز این در مجموعه سازمان مجاهدین مجتبی طالقانی هیچ تأثیری نداشت؛ زیرا نه انسان توانمندی بود و نه اهل مبارزه بود و فقط با تشویق تقی شهرام اسمش بر سر زبانها افتاد»./گزارش پایان آفتاب نیوز.
پاسخ« ابوالحسن طالقانی» به اظهارات غرضی وبشارتی :
ماجرای دستگیری اینجانب و برادرم مجتبی را با اینکه بارها از ابتدای انقلاب تاکنون در جراید و رادیو و تلویزیون بیان شده بازهم برای تنویر افکار عمومی بازگویی مینمایم. در فروردین ماه سال ۱۳۵۳ درست نزدیک به دو ماه از پیروزی انقلاب میگذشت و هنوز نظام جمهوری اسلامی کاملاً مستقر نشده بود. دفتر نمایندگی فلسطین در تهران افتتاح شد.
مرحوم آیتا... طالقانی به همین مناسبت پیام تبریکی را آماده و اینجانب و برادرم مجتبی و همسرش را که به زبان عربی آشنایی داشتند تکلیف نمود که پیام مزبور را به آن دفتر ببرید. لازم به ذکر است که مجتبی طالقانی از سال ۱۳۵۳ پس از تحت تعقیب بودن از سوی ساواک به خارج از کشور گریخته و بعد از پیروزی انقلاب به کشور بازگشته. نامبرده در خارج از کشور جزو هواداران مجاهدین و پس از انشعاب آن سازمان به گروه چپ پیوسته بود. در هنگام حرکت به سوی دفتر فلسطین در یکی از خیابانهای فرعی دکتر شریعتی اتومبیلی که سرنشینان آن همگی مسلح بودند راه را بر ما بست و بدون هیچگونه مجوزی و ارائه کارتی ما را به سوی کمیتهای واقع در خیابان پاسداران هدایت کرد.
اتومبیل مزبور که ربایندگان آن دو نفر از هواداران مجاهدین به نامهای اصغر صباغیان و علیرضا آلادپوش بودند و ما را به کمیتهای که مدیریت آن زمان با محسن رفیقدوست بود بردند. با توجه به حرکتهای ضد انقلاب در آن مقطع و بیاطلاعی خانواده از بازگشت ما موضوع ابعاد وسیعی پیدا کرد به طوری که با هلیکوپتر در جادهها در پی ربودهشدگان بودند و در رادیو و تلویزیون با اعلام شماره خودرو از مردم برای این آدمربایی کمک میخواستند. لکن تمام تلاشها بینتیجه ماند. برادر کوچکترم محمدرضا طالقانی با تلاشهای فراوان محل مورد نظر که ما را به آنجا برده بودند پیدا کرده و اتومبیل اینجانب را که در پارکینگ محل مزبور بود مشاهده مینماید.
وی متوجه میشود که مسئولیت آن محل با شخصی به نام محمد غرضی است. نامبرده یعنی محمد غرضی توسط محمدرضا طالقانی فرزند کوچک آیتا... طالقانی به نزد آیتا... طالقانی برده میشود و پس از پرسشهای گوناگون توسط محمدرضا طالقانی و اطرافیان آیتا... طالقانی و حرکات ضد و نقیض غرضی، آیتا... طالقانی و فرزندان و دفتر وی بقیه ماجرا را پیگیری و اقرار غرضی به اینکه فرزندان آیتا... طالقانی در کجا زندانی هستند آیتا... طالقانی به علت خودسریها و بیقانونیها و با هشدار به اینکه تا موضوع به طور کامل روشن نشود شهر را ترک مینماید. بعد از مراجعت آیتا... طالقانی از شهر مسئولین کشور آیتا... خمینی، دولت موقت، شورای انقلاب، دادستان، ریاست کمیتهها (آیتا... مهدوی کنی) همگی این بیقانونی و خودسری و آدمربایی را محکوم مینمایند. سپس آیتا... طالقانی به اتفاق مرحوم سیداحمد خمینی به قم مراجعت و راه حل مشکلات کشور را در وجود نظام شورایی میبیند و سخنرانی مبسوطی را در مدرسه فیضیه مینماید. اما دوستان آقای غرضی از جمله آقای بشارتی جهرمی وزیر کشور دولت سازندگی به دفتر امام میروند تا توضیحاتی به ایشان ارائه دهند در آنجا به شورای انقلاب هدایت میشوند و درباره ایشان از مرکز اسناد استعلام میشوند و...
و اما آیا آقای غرضی که« هفده قتل» را به فرزند آیتا... طالقانی نسبت دادهاند میتواند اسامی هفده نفر مقتولین را به زبان بیاورد و در دادگاه اسناد و مدارکی ارائه کند؟
برای روشن شدن حقایق بیشتر خوانندگان عزیز را به کتابی که به همت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی که نام سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام انتشار یافته دعوت مینمایم. تا چنانچه ابهامات رفع و حقایق به طور کامل بر همگان از جمله سخنران آشکار شود شاید به خود آید که گناه و جرم ترور شخصیت افراد بسیار فراتر از ترور فیزیکی آنان مجازات دارد! والعاقبه المتقین.
لازم به توضیح است آقای غرضی همانطور که تأکید کردم اولین بار نیست که این اظهارات سخیف و دروغی بزرگ را به فرزند مرحوم آیتا... طالقانی نسبت میدهند بلکه ایشان در سال ۱۳۸۶ در مصاحبه با ایسنا یکبار دیگر بر اظهارات سخیف خود پافشاری نمودهاند اما تناقضگویی این فرد تا آنجا که ایشان در اول مهرماه ۱۳۸۶ در مصاحبه با روزنامة اعتماد ملی وقتی خبرنگار از ایشان ماجرای بازداشت فرزندان آیتا... طالقانی را میپرسد ایشان خود را مبرا از ماجرا میداند.
همچنین در مصاحبه مذکور در روزنامة قانون در ۱۸ تیر ۱۳۹۲ وقتی خبرنگار از ایشان در مورد وابستگی به کدام دسته و گروه را میکند، ایشان از پاسخ به این سؤال طفره میرود و پاسخی نمیدهد.
ضمناً محافظان ایشان (آیتا... طالقانی)، در آن زمان عبارت بودند از مرحوم محمد ترکان و جواد بافتی و ... اشارهای که آقای غرضی در مورد محافظان ایشان کرده است کذب محض است./۲۳ تیر ۱۳۹۲تابناک.
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:آیت الله طالقانی درایام بازداشت مجتبی- خروج ازتهران- هم قم رفت وهم کرج وهم طالقان وهم شمال(رودسر)
آیت الله طالقانی در باغ مرحوم آیت الله شهاب الدین اشراقی در قم
آیت الله طالقانی در باغ مرحوم آیت الله شهاب الدین اشراقی در قم. مرحوم حجت الاسلام سید احمد خمینی در کنار ایشان است
آیت الله طالقانی در باغ مرحوم آیت الله شهاب الدین اشراقی در قم
آیت الله طالقانی درباغ مرحوم آیت الله شهاب الدین اشراقی درقم. مرحوم حجت الاسلام سید احمد خمینی درکنار ایشان است.
***
« سپاه »چگونه تشکیل شد؟
علی دانش منفرد:قرار شد بنده، حاج محسن رفیقدوست، حاج جواد رفیقدوست، مهندس غرضی و آقای صباغیان برویم و این نهاد و نیروی انقلابی را تشکیل بدهیم. هنوز اسم مشخصی هم برای آن انتخاب نکرده بودیم. آمدیم در خیابان پاسداران فعلی و سلطنتآباد آن زمان، در مرکز شنود ساواک سابق در خیابان نگارستان هشتم که در اختیارمان گذاشته شده بود، مستقر شدیم. بتدریج نیروهای انقلابی شناخته شدهای که در اطراف ما بودند، آمدند و به ما پیوستند.
با توجه به اینکه دولت موقت اداره امور را برعهده داشت، این نهاد از نظر سازمانی زیر نظر معاون نخست وزیر در امور انقلاب (دکتر یزدی) قرار داشت. دکتر یزدی به دلیل مشغله زیاد خیلی فرصت نداشت در جلسات مستمر ما شرکت کند، لذا ارتباط ارگانیک منظمی بین ما و دولت موقت وجود نداشت و ما مسائل و مشکلاتمان را بیشتر با امام و شورای انقلاب در میان میگذاشتیم و حل میکردیم. به هر حال ما کارمان را شروع کردیم و شورای فرماندهی سپاه پاسداران را شکل دادیم. شورای فرماندهی مرکب از اینجانب (دانش منفرد)، محسن رفیقدوست، حاج جواد رفیقدوست، مهندس غرضی و آقای صباغیان بود. این جمع بنده را به عنوان فرمانده انتخاب کردند. حاج محسن رفیقدوست مسئول تدارکات، مهندس غرضی مسئول عملیات و آقای صباغیان کمک کار ایشان و حاج جواد رفیقدوست هم روی مصادره املاک و زمینهای کشاورزی کار میکرد. از همان ابتدا تحرکاتی از سوی ضد انقلاب در مناطق مختلفی مثل گنبد، کردستان و خوزستان (خلق عرب) در حال شکلگیری بود. ما هم نه نیروی آماده و آموزش دیدهای داشتیم و نه امکاناتی که با این موجها مقابله کند. لذا از نیروهای نظامی و افرادی که از نیروی هوایی بودند و تا حدودی شناخته شده بودند، برای آموزش نفراتمان استفاده کردیم. سرانجام توانستیم جمعی از نیروهای ایثارگر و مسلح را به گنبد و مراکز حساس بفرستیم. در تهران هم مجبور بودیم از مراکز حساس نگهداری کنیم چون مسئولیت آنها با ما بود.سئوال: آیا با امام خمینی در ارتباط مستقیم بودید؟
دانش منفرد:خیر. ما هیچ ارتباطی با امام نداشتیم و رابط ما با امام، اعضای شورای انقلاب بودند./منبع:۸ اردیبهشت ۱۳۹۵مشرق بنقل ازروزنامه ایران
سایت مشرق(۲ اردیبهشت ۱۳۹۵) بنقل ازکتاب خاطرات محسن رفیقدوست «برای تاریخ میگویم» نوشته سعید علامیان اینگونه روایت کرده است:
فکر ایجاد نیرویی غیر از ارتش برای دفاع از انقلاب، اولین بار از سوی «شهید محمد منتظری» مطرح شد. ده روز به آمدن حضرت امام به ایران مانده بود. در مدرسه رفاه نشسته بودیم. محمد به من گفت: «این ارتش که سرانش فرار کردهاند، به درد نمیخورد. نیرویی میخواهد که از آن حفاظت کند. من میخواهم رفقا را جمع کنم و گارد انقلاب درست بکنم». شبها در خانه آقای [حسین] اخوان در خیابان ایران همه را جمع میکرد و درباره تشکیل گارد انقلاب صحبت میکرد.
ازچپ:مطهری،بازرگان،صباغیان،یزدی،هاشمی رفسنجانی
با توجه به اینکه حضرت امام قبل از آمدن به ایران بر حفظ ارتش تأکید داشتند، استدلال شهید منتظری برای تشکیل سپاه چه بود؟
اولاً هنوز انقلاب پیروز نشده و ارتش در طرف مقابل بود از طرف دیگر، محمد میگفت ارتش به درد دفاع از مرز میخورد و نمیشود انتظار حفاظت از انقلاب را از آن داشت؛ چون انقلاب مقوله سرزمین نیست. این صحبتها ادامه داشت تا اینکه امام آمدند و انقلاب پیروز شد. همانطور که گفتم، اداره مدرسه علوی دست من بود در همان مدرسه، مسئولیتهایی مثل صدور احکام برای تصرف املاک طاغوتیها و زندان را به عهده داشتم و خیلی کار میکردم. آن روزها دیگر فرصت رفتن به جلسات محمد منتظری را نداشتم، اما ایشان این جلسات را ادامه میداد».
شما چطور به بنیانگذاران سپاه پیوستید؟اوایل اسفند - احتمالاً ۹ اسفند - آیتالله بهشتی، آیتالله مطهری، مقام معظم رهبری، آقای موسوی اردبیلی و آقای هاشمی رفسنجانی خدمت امام رسیده و در حال خارج شدن از مدرسه علوی بودند. مرحوم بهشتی جلوی پلههای مدرسه علوی مرا صدا کرد و گفت: «حاج محسن، حضرت امام الان حکم تشکیل سپاه پاسداران را زیر نظر دولت موقت به آقای لاهوتی دادند، بهتر است شما هم در این سپاه باشی».
آن موقع مصادف با تشکیل حزب جمهوری اسلامی بود. من میخواستم در حزب فعالیت کنم، اما نظر آقای بهشتی این بود که به جمع آقایانی که آقای لاهوتی در پادگان عباسآباد جمع کرده بود، بپیوندم. بلافاصله به محل جلسه در پادگان عباسآباد رفتم. وارد اتاق شدم. دیدم عدهای از آقایان از جمله دانش منفرد آشتیانی، غلامعلی افروز، ابراهیم سنجقی، علیمحمد بشارتی، مرتضی الویری و چند نفر دیگر حضور دارند.
دکترابراهیم یزدی و هاشم صباغیان
آقای تهرانچی و آقای هاشم صباغیان هم از طرف دولت موقت آمده بودند. بعضی از افراد حاضر را نمیشناختم، ولی همه مرا میشناختند(بعلت رانندگی بلیزرامام خمینی درروزورودبه ایران۱۲ بهمن ۱۳۵۷) چون آدم مشهوری بودم. گفتم: «سلام علیکم. من از طرف شورای انقلاب آمدهام».
بعد پرسیدم: «سپاه قرار است اینجا تشکیل بشود؟»کاغذی برداشتم و روی آن نوشتم: «بسماللهالرحمنالرحیم - سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد،اسامی:
۱. محسن رفیقدوست.
بقیه هم اسمهایشان را نوشتند و سپاه پاسداران تشکیل شد. هفت نفر به عنوان شورای فرماندهی انتخاب شدند. آقای دانش آشتیانی شد فرمانده سپاه، آقای غلامعلی افروز مسئول امور پرسنلی، آقای محمدعلی بشارتی مسئول اطلاعات، آقای الویری مسئول روابط عمومی و من هم مسئول تدارکات. اولین مأموریت را هم به من دادند که برو جا پیدا کن.
دیدارفرماندهان اولیه سپاه باامام خمینی
رفیقدوست درادامه می نویسد:چون در حکم حضرت امام تأکید شده بود که ما زیرنظر دولت موقت هستیم، لذا به عنوان مسئول تدارکات باید به سراغ دولتیها میرفتم.
ابتدا به سراغ آقای ابراهیم یزدی - که آن روزها معاون نخستوزیر در امور انقلاب بود - رفتم.
به او (یدکتریزدی)گفتم: «حالا که سپاه زیرنظر دولت موقت تشکیل شده، ساختمان اداره مرکزی ساواک را به ما بدهید،که ساختمان اداره چهارم ساواک را به ما دادند.
ساواک از این ساختمان چندان استفاده نکرده بود و قرار بود مرکز شنود تهران را در آنجا راه بیندازند. سرخطهای تلفنهای توی زیرزمین این ساختمان آمده بود. ساختمان را گرفتیم، کارگر آوردیم و تمیز کردیم. اتاقهای فرماندهی، پرسنلی، اطلاعات و هماهنگی استانها را معین کردیم. در ورودی یک سوئیت نگهبانی بود که دو اتاق داشت. آنجا هم شد تدارکات.
وزیرسپاه می نویسد:برای تدارکات هیچ چیز نداشتیم به اداره مرکزی ساواک رفتم. آقای شادنوش(نماینده دکتریزدی) در انبار را باز کرد و مقداری کاغذ سفید و خودکار و قلم و وسایل نوشتافزار برداشتیم.
حدود ۲۵ خودروی ساواک، پژو، ولو و غیره، پشتسر هم پارک شده بود. «قفلساز »بردم و درهایشان را باز کردیم؛ با یکسره کردن سوئیچ، آنها را روشن کردیم و به سپاه بردیم. آقای مهندس [سیدمحمد] غرضی هم آمد و شد مسئول عملیات.
علاوه بر او، آقای محمدرضا طالقانی، پسر آیتالله طالقانی، اصغر صباغیان، ناصر آلادپوش و عبدالله محمودزاده به جمع ما ملحق شدند.
از آنجا که طرف حساب ما در دولت، آقای دکتر یزدی بود، آبمان توی یک جوی نمیرفت و معمولاً با هم دعوایمان میشد.
من و خانم [مرضیه حدیدچی] دباغ و مهندس غرضی یک روز به قم نزد حضرت امام رفتیم. آنجا من مطرح کردم که ما با دولت موقت معاملهمان نمیشود.باید کار ما زیر نظر شورای انقلاب باشد. امام گفتند: «بله، درست است. امر سپاه با شورای انقلاب باشد».
آنجا من (محسن رفیقدوست)مطرح کردم که ما با دولت موقت معاملهمان نمیشود. باید کار ما زیر نظر «شورای انقلاب» باشد. امام گفتند: «بله، درست است. امر سپاه با شورای انقلاب باشد».
گفتم: آقا! مرقوم میفرمایید؟(بنویسید)
امام پاسخ دادند:«نه» ولی درادامه فرمودند« بروید از طرف من بگویید»(مکتوب نکردند)
تقویم را باز کردم و نوشتم «حضرت امام فرمودند امر سپاه با شورای انقلاب باشد». با شورای انقلاب جلسه تشکیل دادیم.
آقای هاشمی رفسنجانی از طرف شورای انقلاب مأمور شد که نظارت برکارما داشته باشد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«شورای انقلاب» چه کسانی بودند؟
طالقانی، مطهری، هاشمی رفسنجانی، بهشتی، مهدوی کنی، موسوی اردبیلی، باهنر،مهندس بازرگان، یزدی، صدر حاجسیدجوادی، کتیرایی، تیمسار قرنی ،عزتالله سحابی و عباس شیبانی
مرتضی مطهری،یدالله سحابی،هاشمی رفسنجانی،مهندس مهدی بازرگان،هاشم صباغیان،ابوالحسن بنی صدر
تاریخ تشکیل شورای انقلاب در تقویمهای رسمی ۲۲دیماه ذکر شده است اما در خاطرات اعضای برجسته این شورا آمده است که از اواخر آبان ۱۳۵۷موضوع تشکیل «شورای انقلاب»مطرح بوده است.
«مهندس مهدی بازرگان »میگوید: ترکیب شورای انقلاب چهار بار عوض شد ولی همیشه اکثریت آن را معممین تشکیل میدادند.
ترکیب اول که با پیشنهاد نخستوزیر و تصویب وزرای دولت موقت صورت گرفت، عبارت بود از آقایان:
طالقانی، مطهری، هاشمی رفسنجانی، بهشتی، مهدوی کنی، موسوی اردبیلی، باهنر، یزدی، صدر حاجسیدجوادی، کتیرایی، تیمسار قرنی و من، به انضمام آقایان: عزتالله سحابی و عباس شیبانی که بلافاصله بعد از خروج از زندان به فرانسه رفته بودند.
بعد از تعیین دولت موقت و خارج شدن وزرا از شورای انقلاب به جای ما، آقایان بنیصدر، قطبزاده، مهندس موسوی، پیمان و جلالی را وارد کردند؛ بدون آن که بهجای شهید مطهری و مرحوم طالقانی شخص جدیدی جانشین شود. تغییر سوم بعد از استعفای دولت موقت و واردکردن آقایان کتیرایی، معینفر، رضا صدر و من به دستور امام صورت گرفت و در عوض آقایان پیمان، مهندس موسوی و جلالی خارج شدند.
«آیت الله بهشتی » می گوید: اول امام به یک گروه پنجنفری از روحانیت مسئولیت دادند که برای شناسایی افراد لازم برای اداره آینده مملکت، تلاش کنند.
این عده عبارت بودند از: آیتالله مطهری، هاشمی رفسنجانی، موسویاردبیلی، باهنر و خود بنده(بهشتی)، بعد با آقای مهدوی کنی صحبت کردیم و به امام اطلاع دادیم و ایشان افزوده شدند.
بدین ترتیب هسته شورای انقلاب یک گروه ۶نفری شد.
بعدها از روحانیون آیتالله خامنهای نیز اضافه شدند. جلسات شورای انقلاب گاهی در مدرسه علوی، گاهی در مدرسه رفاه و گاه در منازل اشخاص تشکیل میشد.
«هاشمی رفسنجانی» می گوید: آقای مطهری در مراجعت از سفر پاریس دستور رهبر عظیم الشأن را مبنی بر تشکیل شورای انقلاب آوردند. حضرت امام آقایان شهید مطهری، شهید بهشتی و موسوی اردبیلی و شهید باهنر و اینجانب را به عنوان هسته اولیه شورای انقلاب تعیین و اجازه داده بودند که افراد دیگر با اتفاق نظر این ۵ نفر اضافه شوند و درجلسات ابتدایی تصمیم براین شد که حتی الامکان ترکیب شورا از اعضای روحانی وغیر روحانی به نسبت مساوی و نزدیک به هم باشد... پیش از پیروزی انقلاب آقایان سیدمحمود طالقانی ، سیدعلی خامنه ای، مهدوی کنی، احمد صدر،حاج سیدجوادی، مهندس بازرگان، دکتر یدالله سحابی، مهندس مصطفی کتیرایی، سرلشکر ولی الله قرنی، سرتیپ علی اصغر مسعودی به اتفاق آرا به عضویت انتخاب شدند.
تغییرات بعدازتشکیل دولت بازرگان
پس از پیروزی انقلاب و تشکیل دولت موقت، آقایان بازرگان و سحابی و کتیرایی و حاج سیدجوادی و قرنی به دولت و ارتش منتقل شدند و به جای آنها آقایان دکتر حسن حبیبی، مهندس عزت الله سحابی، دکتر عباس شیبانی، ابوالحسن بنی صدر ، صادق قطب زاده انتخاب گردیدند.
و در مرحله بعد پس از شهادت استاد مطهری آقایان مهندس میرحسین موسوی، احمدجلالی و دکتر حبیب الله پیمان انتخاب شدند و آقای مسعودی به کار اجرایی رفت...
پس از تسخیر لانه جاسوسی(۱۳ آبان سال ۱۳۵۸) و با استعفای دولت موقت اعضای شورای انقلاب دارای ترکیب دیگری شد.
نمازجماعت درسفارت آمریکا
این شورا به فعالیت های انقلابی خود تا پنج شنبه، ۲۶ تیر ۱۳۵۹(٤ رمضان ١٤٠٠) ادامه داد.
تا اینکه دکتر حسن حبیبی سخنگوی شورای انقلاب در آخرین مصاحبه خود گفت:
« امروز با رسمیت یافتن مجلس شورای اسلامی و کامل شدن اعضای شورای نگهبان قانون اساسی ، کار شورای انقلاب که تاکنون وظیفه قانونگذاری را بر عهده داشت نیز به پایان رسید.
***
فارس*ماجرای بازداشت مجتبی طالقانی، غائله ضد انقلاب و نقش غرضی با توجه به بازداشت دو تن از برادرانتان و تلاش ضد انقلاب برای انتقام گرفتن از آیتالله طالقانی، توضیح دهید
وحیده دختر دوم آیتالله طالقانی
وحیده طالقانی:برادرم از مبارزانی بود که با محمد منتظری همکاری میکرد، البته برادرم تمایلات مذهبی نداشت اما واقعاًمبارزه کرده و خیلی هم کمک کردند. آنها با شهید منتظری از کشور خارج میشوند و مبارازت خود در لبنان را شروع میکنند؛ البته در مبارزات بد رفتاری و تلفات همیشه وجود دارد، لذا برادرم بعد از انقلاب فکر کرد چون انقلاب شده است، میتواند به ایران بازگردد، او(مجتبی) همسری عراقی لبنانی داشت و خودش عربی بلد بود،
آقا نامهای به مجتبی برادرم داد که به دست سفیرِ یاسر عرفات در سفارت فلسطین برساند و حتی آقا گفت همسرت را هم با خود ببر.
اما آنجا کسی آنها را شناسایی میکند و وقتی به طرف منزل میآمدند، جلوی ماشین آنها را میگیرند و چشمشان را میبندند و به جای نامعلومی میبرند تا اینکه در سه راه ضرابخانه پیدا میشوند.
آمریکاییها آنجا برای خود زندان و تشکیلات داشتند و آذوقه چندین ساله آنها آنجا بود و فکر میکردند سالها میمانند.
اما آقا ناراحت بود و مدام قدم میزدومی گفت« اینها، بچهها را به ازای ساواکیها، گروگان گرفتهاند »
چراکه ساواک فوراً برچیده نشد و عوامل شاه حضور داشتند، لذا اینها را گروگان گرفتند تا زندانی آنها را آزاد کنند.
وحیده خانم درادامه می گوید: همه به جنب و جوش افتادند که آنها را پیدا کنند .
یکی از برادرانم ماشینی را پیدا کرده بود که آنها را آنجا برده بود،
وقتی خبر آوردند دیدیم که آقای محمدغرضی آمد و از آقا عذرخواهی کرد.برای اینکه میگفتند آقای غرضی مسئول این کار بوده است(دستوربازداشت مجتبی راداه)،
من به آقای غرضی گفتم: شما فکر نکردید اگر در این التهابات و بحرانها اتفاقاتی برای آقا بیفتد چطور جواب میدهید؟
او(غرضی) هم از شرمندگی شروع به نماز خواندن کردن تا آقا(پدر) آمد.
در فاصله بازداشت شدن مجتبی، آقا از شهر بیرون رفت و سپس خبر آوردند که تهران شلوغ شده و از این مسئله بهرهبرداری میکند،
سپس امام، سید احمدآقا را فرستاد یا اینکه تلفنی با آقا صحبت کرد که برگردید.
*آیتالله طالقانی از حضرت امام آرامش میگرفت
بنابراین وقتی آقا دید، آنها مشغول بهرهبرداری از این اتفاق هستند، برگشت و خدمت امام رفت،
آقا هم در جمع خبرنگاران درباره این اتفاقات گفته بود، خبری نیست، من هر وقت افسرده و آزرده میشوم دلم میگیرد، نزد امام میآیم و از او الهام و آرامش میگیرم و باز میگردم. همانجا،
امام به آقا گفته بود آنقدر از اینها طرفداری نکنید، آنها درستبشو نیستند
از راست به چپ: مادرِهمسر آیتالله طالقانی، وحیده، بتولخانم، آیتالله طالقانی، مجتبی و مهدی طالقانی
اعظم اعلایی طالقانی
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: همسران وفرزندان آیت الله طالقانی
آیت الله طالقانی دارای ۲همسر و۱۰ فرزندهستند.
آیتالله طالقانی در منزل شخصی (پیچ شمیران) به اتفاق همسر، مادر همسر و فرزندانش مهدی، مجتبی و وحیده طالقانی در سال ۱۳۴۷
فرزندان همسر اول «بتول خانم» : مهدی،مریم، وحیده، حسین و مجتبی ومهدی است که این خانم سال ۱۳۸۶فوت کردند.
فرزندان همسردوم«توران خانم »: اعظم، ابوالحسن، طیبه وطاهره(۲قلو) ومحمدرضا است که این خانم دراوائل انقلاب درگذشتند.
خاطره۲زنه بودن آیت الله طالقانی
چه طور شد که آقای طالقانی همسر دوم اختیار کردند؟
آیت الله طالقانی درجواب اعتراض به«۲زنه» خانم حجتی:شما این دو تا را بردار برو یک زن حسابی برای من بگیر.!
مهدی طالقانی: احمد جلالی نقل می کند و البته من از آقای حجتی هم پرسیدم. آقای جلالی می گفت با آقای طالقانی به خانه آقای حجتی کرمانی رفتیم ناهار آنجا مهمان بودیم. آقای حجتی کرمانی همسرش را به اسم پسرش صدا می کرد مثلا می گفت مادر علی، همسر آقای حجتی می خواسته به بهانه چایی آوردن وارد اتاق شود اما آقای حجتی مانع می شد. اصرار می کند، آقا می گوید «آقای حجتی اجازه بده» همسر آقای حجتی بالاخره می آید داخل اتاق و می گوید «آقای طالقانی ما شما را دوست داریم شما با رژیم شاه مبارزه کردید اما کار شما یک اشکال دارد؟» آقا می گوید «اشکال کار من چیست؟» همسر آقای حجتی می گوید «داستان اینکه شما دو همسر اختیار کردید چیست؟» آقا می گوید «عیبی ندارد شما این دو تا را بردار برو یک زن حسابی برای من بگیر».(خنده).
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع این گزارش ،خبرآنلاین است با اصلاحات واضافات.
جالب بود.
با تشکر و به امید مطالب دقیق تر تاریخی