مشاغل والقاب روحانیون(علما) درزمان صفویان
« صفویان» ۲۳۰ سال سلطنت کردند، «شاه اسماعیل یکم» بنیانگذاراین سلسله بودکه در سال ۸۸۰ شمسی در تبریز تاجگذاری کرد، آخرین شاه صفوی(شاه سلطان حسین) بود که در سال ۱۱۰۱ شمسی ازافغانها شکست خورد و بعداً نادرشاه افشار در سال ۱۱۱۰ سلسلهٔ صفویان را رسماًساقط وپرچم «افشاریه»رابرافراشت.
شاهان صفوی:شاه اسماعیل ۲۳سال/شاه تهماسب ۵۴ سال/شاه اسماعیل دوم ۱سال/سلطان محمد خدابنده ۱۰سال/شاه عباس ۴۲سال/شاه صفی ۱۴سال/شاه عباس دوم ۲۵سال/شاه سلیمان ۲۸سال/شاه سلطان حسین ۲۰سال/شاه تهماسب دوم ۱۰سال/شاه عباس سوم ۳سال.
علمای دربار صفویه / مناصب روحانیون درعصرصفوی
مقامات روحانی و وظایف روحانیان درحکومت صفویان
در دوره صفویه، «قدرت مذهبی و قدرت دنیوی»توامان بودوعلمامخالفتی نداشتند الا«مقدس اردبیلی»
که روش شاه عباس اول را در اداره حکومت نمی پسندیدند و آن را حکومت بر ملک
عاریه می دانست، وامااین تفاوت دیدگاه مشکل
چندانی بین دو قدرت حاکم- قدرت مذهبی و قدرت دنیوی- پیش نیاورد، و اتحاد
دولت و علما به صورت پدیدار شدن مشاغل و مناصبی تجلی کرد. به روایت سفرنامه
شاردن:
آنچه یک«مُفتی» درحکومت عثمانی -اختیار و قدرت- دارد«صدر»دردولت صفویه «مقتدر» است و حاکم امور مذهبی،«شیخ الاسلام»، قائم مقام پیغمبر و نایب ائمه معصومین است.
توضیح نگارنده-پیراسته فر:توضیح نگارنده-پیراسته فر:ماجرای امتناع مقدس اردبیلی وچندنفردیگرازعُلما به دربارصفوی واینکه نامه(درخواست) مقدس اردبیلی اردبیلی ازشاه عباس وشاه طهماسب چیست رادرادامه آورده ام.
«شاردن» درسفرنامه اش - در موضوع جانشینی امام درزمان غیبت-می نویسد : علمای روحانی و پیروانشان بر این اعتقادند که در تمام طول مدت غیبت امام معصوم، باید یک مجتهد متقی، امور دینی و اجتماعی و حکومتی مملکت را اداره کند، و این «مجتهد» باید جامع علوم، و از هر جهت منزّه از هر فساد و گناه باشد، و چنان بر همهٔ واجبات مذهبی و احکام دینی و دانشهای بشری احاطه داشته باشد که هر پرسشی دربارهٔ مسائل دینی و اجتماعی از او میکنند- بدون فوت وقت- به درستی جواب بدهد.
«علما»(روحانیون)ی که عهده دار مقام صـدارت در سـلطنت شاه اسماعیل بودند : مولانا شمس الدین گیلانـی، میرسیدشریف شیرازی، میرعبادالباقی یزدی، میرسیدشریف و میرجمال الدین محمد استرآبادی(فرزندمولانا قطب الدین محمودشیرازی-کازرونی،منجم وحکیم وقاضی، سفیرایلخانیان درمصر-متوفی۶۸۹شمسی)
جهانگردفرانسوی«شاردن» می نویسد :علمای روحانی معتقدند که در غیبت امام حق حکومت به یکی از «نائبان» امام میرسد، اما لازم نیست که «نائب امام»،مانند امام معصوم، جامع علوم ظاهر و باطن باشد،همینقدرکه مقبول اکثریت مردم باشدکفایت می کند.
«محقق کرکی» خیلی مورد توجه «شاه تهماسب» بود، توجه ویژهای به این عالم شیعه داشت ،اطاعت از او را واجب و مخالفت با وی را در حد کُفر قلمداد میکرد.
«شیخ عباس قمی»درکتاب (فوائد الرضویه) می نویسد: شاه تهماسب می گفت:« کَرکَی» نایب امام زمان(عج) است و من یکی از کارگزاران او هستم و اجرای دستوراتش برمن واجب است.
مؤلف«سیاحتنامه شاردن» درباره اعتقادات خرافات مردم ایران مینویسد: «ایرانیان علیرغم علم و دانش خود سخت پایبند خرافات میباشند و هیچ قومی در تمام جهان مانند آنها عقاید غیرمعقول ندارد.
مردم ایران معتقدند که تقدیر ازلی در همه شئونات زندگی حکمفرماست.
ایرانیان،براین باورندکه تمام ایام سال و ساعات روز از اوقات« سعد و نحس »تشکیل شده و برای رهایی(ابطال)سحر و جادو به طلسم و تعویذ متوسل می شوند. طلسمات را معمولا در یک کیسه کوچک ابریشمی و یا انواع و اقسام منسوجات زربفت میپیچند و معمولا به گردن خود آویزان کرده یا دور بازوی خود میپیچند.
«شاردن»درباره عیدنوروز می نویسد:ایرانیان جشن نوروز را مطابق سال شمسی که معمولا تاریخ باستانی این بوم بوده است برگزار میکنند و بانی این عید را «جمشید» میدانندکه ۸ روز ادامه داشته است.
در نخستین روز عید«شاه» بارعام میدهد.
روز دوم مخصوص- شرفیابی علما و دانشمندان و مخصوصا اخترشناسان بوده است، روزسوم بهمغان و موبدان اختصاص داشته، روزچهارم ویژه قضات بوده، روزپنجم مخصوص بزرگان و اعیان و اشراف کشور، روزششم برای خویشاوندان و منسوبین شاهنشاه و ۲روز آخر به زنان و کودکان پادشاه(سلطان) اختصاص داشته است.
«ژان شاردن»فرزتدیک تاجرجواهربودکه شغل پدررابرگزیده بود،در سفر شش ساله اش به چندکشور،در تابستان ۱۰۵۲ به اصفهان رسیدند و تا سال ۱۰۵۶شمسی در این شهر اقامت داشتند دراین سفر لقب «تاجرباشی»(تاجرشاه) را از شاه عباس دوم دریافت کرد ( شاردن ،دیماه ۱۰۹۱شمسی درسن۷۰سالگی در انگلیس در انگلیس درگذشت).
«ولادمیر مینورسیکى» استاد ادبیات فارسی دانشگاه لندن در« تذکره الملوک» می نویسد:مقامات عالی روحانی در دربار صفوی عبارت بودند از: صدر، شیخ الاسلام، قاضی و قاضی عسکر. این مقامات گاه در دوره ای از این عهد تغییر نام داده اند و یا زمانی وظایف یک منصب در منصب دیگری ادغام شده است.
مقام «صدر» از زمان شاه اسماعیل اول وجود داشت و آن مقام «روحانی عالی مقام»، رییس «دیوان» روحانی بود که در آغاز بدان «صدر موقوفات» گفته می شد. تعیین حُکّام شَرع و مباشرین اوقاف و قضاوت درباره جمیع سادات، علماء، «شیخ الاسلام »ها، وزرا، مستوفیان و ... از وظایف وی بود. دادگاههای چهارگانه (دیوان اربعه) بدون حضور صدر حکمی صادر نمی کردند. در زمان شاه طهماسب اول دو مقام «صدر» وجود داشته است اما وظایف آن تفکیک نشده بود.
در زمان شاه عباس اول مقام «صدر »را مدتی خود شاه عباس به عهده می گیرد.
در دوره جکومت «شاه عباس دوم» منصب «صدر» در شغل وزیر اعظم ادغام شد.
و امادر دوره سلطنت «شاه سلیمان» مقام «صدر» به صدور (نواب) خاصه و عامه تقسیم شد و وظایف «صدر خاصه»، پرداختن به امور خالصه سلطنتی بود و رسیدگی به املاک عامه مردم بر عهده «صدرعامه »قرار گرفت.
«صدرعامه» زیر نظر «صدرخاصه» انجام وظیفه می کرد و تحت نظارت صدرعامه(صدرالممالک) بود که گاه این دو سمت به یک نفر تعلق داشته است.
«دکتر ﻭﻻﺩﯾﻤﯿﺮ ﻣﯿﻨﻮﺭﺳﮑﯽ» ﺩﺭ ۱۲۸۲شمسی ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺍﻣﻮﺭ ﺧﺎﺭﺟﻪ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺯ ۱۲۸۳ ﺗﺎ ۱۲۸۷شمسی ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺗﺒﺮﯾﺰ ﺧﺪﻣﺖ ﮐﺮﺩ.
دکترمجتبی مینوی(متوفی -بهمن ۱۳۵۵) ودکتر ﻭﻻﺩﯾﻤﯿﺮ ﻣﯿﻨﻮﺭﺳﮑﯽ/ایتالیا.
ﻣﯿﻨﻮﺭﺳﮑﯽ «ﺭﻭﺳﯿﻪ»
ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺍﻧﻘﻼﺏ ۱۲۹۶شمسی ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺳﺎﻝ ۱۳۰۲شمسی ﺑﻪ ﺗﺪﺭﯾﺲ ﺯﺑﺎﻥ
ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺩﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺯﺑﺎﻥﻫﺎﯼ ﺷﺮﻗﯽ ﭘﺎﺭﯾﺲ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﺍﺯ ۱۳۱۱شمسی ﺑﻪ
ﺗﺪﺭﯾﺲ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺯﺑﺎﻥﻫﺎﯼ ﺷﺮﻗﯽ ﻟﻨﺪﻥ ﻣﺸﻐﻮﻝ
ﺷﺪ . ﻭﯼ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ۱۳۱۶شمسی ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻟﻨﺪﻥ ﺷﺪ. ﻣﯿﻨﻮﺭﺳﮑﯽ ﺩﺭ
ﺳﺎﻝ ۱۳۲۳شمسی ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺩﺭ ﮐﻤﺒﺮﯾﺞ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ. ﻭﯼ ﺩﺭ ۵
فروردین ۱۳۴۵ ﺩﺭفوت کرد.
مقام «صدر» در زمان شاه سلطان حسین به مقام «مُلاباشی »تبدیل شد که عالیترین مقام روحانی تشکیلات دولت صفوی بود. مقامات صدور اجازه ازدواج با شاهزادگان خاندان صفوی را داشتند و این امر نوعی تلفیق قدرت علما و دربار بود.
شیخ الاسلام «عالیترین و مطلع ترین مقام قضایی» بوده است. ظاهراً این مقام عالی در طول دولت صفوی نوساناتی بنا بر حسب شخصیت و خصایص صاحب منصب داشته است. گاه مستقلاً و گاه تحت نظارت مقام دیگر روحانی، انجام وظیفه می کرده است.
«شیخ الاسلام »اصفهان (پایتخت) عهده دار دعاوی شرعی و امربه معروف و نهی از منکر بود.
رسیدگی به اموال غایبین و یتیمان نیز از وظایف او بود. از جمله شیخ
الاسلامان معروف، علامه محمد باقر مجلسی شیخ الاسلام دربار شاه سلیمان است
که در عهد شاه سلطان حسین، ارتقاء منصب یافت.
«شیخ الاسلام »ها اجازه ازدواج با زنان دربار را داشتند.
قاضی
از نظر وظایف قضایی دارای اختیارات محدودی بود و وظیفه وی تشخیص دعاوی
شرعیه مردم، نکاح، طلاق، وصایا، ضبط مال یتیم و غائب و ... بود.
در برخی از دوره ها حوزه وظایف قاضی و شیخ الاسلام به شبیه هم بودند.
بعضی از قضات مانند «قاضی پایتخت» از توجه و قدرت خاصی برخوردار بودند.
«قاضی عسکر» عهده دار امور روحانی لشکر و ابتدا مشاور کشیک خانه دیوان بیگی بود.
بعدها وظیفه رسیدگی به احکام شرع «قاضی عسکر» به «صدر» محول شد و در اواخر صفویه، وظیفه آنان منحصر به مطالبات سربازان و اثبات دعاوی آنان شد.
متفکران شیعی (علمای غیرمعمم)عصر صفوی
در
آغاز عهد صفوی، از عصر شاه اسماعیل اول، به علت نیاز به آگاهی از اصول و
قوانین تشیع، دربار صفوی در ایجاد مراکز مذهبی، توسعه کتب و نوشته های
مربوط و ورود و پرورش متفکران مذهبی سعی فراوان مبذول داشت. به دنبال این
هدف، فقهای شیعی مذهب به دعوت دربار صفوی از جبل عامل و بحرین به ایران
وارد شدند و دستور ترجمه کتب مذهبی به فارسی- که اغلب به عربی نوشته شده
بودند- داده شد.
«عرب زبان» بودن بسیاری از فقها و عدم آشنایی آنان به زبان فارسی مشکلاتی از قبیل عدم امکان ترجمه کتب عربی و همچنین سخنرانی در جلسات وعظ را به وجود آورد و در پی آن سعی به یادگیری زبان فارسی توسط علمای غیر ایرانی شد.
«کتاب وشریعت» دوره شاه اسماعیل اول
در عصر شاه اسماعیل اول،جلد اول کتاب «قواعدالاسلام» تألیف شیخ جمالالدین، ابومنصور، حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی ملقب به «علامه حلی»، توسط قاضی «نصراله زیتونی» اساس قوانین تشیع قرار گرفت و به آن عمل شد.(علامه حلی،متولد۹ دی ۶۲۹-متوفی ۱۵دی ۷۰۴،مدت عمر۷۵سال)
سیاست دولت صفوی در عهد شاه اسماعیل دوم که سیاست مذهبی معتدلی در پیش گرفته بود، به جایی رسیده بود که علمای مذهبی(غیرشیعی) مانند میرزا مخدوم شریفی(وزیر اعظم شاه طهماسب)، مولانا میرزاجان شیرازی(ملاحبیب الله) و «میرمخدوم شریفی» که اهل سُنَّت بودند، تهدید می شدند تا اینکه شاه برای حفظ جان آنان در جلسات وعظ ،محافظ تعیین کرد. مع ذلک از همان اوایل عهد صفوی علمای مذهبی والاترین مقام را در دربار صفوی دارا بودند. میر سید فتح الله شیرازی، پزشک
در عهد شاه اسماعیل اول ابتدا شیخ عبدالباقی و سپس جمال الدین محمد استرآبادی مقام« صدر» را به خود اختصاص دادند و هم در عهد اوست که امیر سیدفتح الله شیرازی«صدر» دربارصفویه- در ترویج مذهب تشیع یکی از پیش قدمان این راه محسوب می شود. قاضی محمد کاشی(کاتبی) در سال ۸۸۲ شمسی به مقام وزارت می رسد و سمت صدر را نیز داشته است.
در دوره شاه طهماسب اول در سال ۹۱۵شمسی مقام« صدر» به «امیرمعزالدین محمدبن تقی الدین اصفهانی» تفویض شد.
معزالدین به ترویج مذهب تشیع همت گماشت و در زمان اوست که به دستور وی شیره خانه ها، باده فروشی ها و قمارخانه ها خراب می شود.
مقام علمای مذهبی در عهد صفوی به حدی بود که گاه مأموریتهای سیاسی نیز به آنها واگذار می شد.
در عهد شاه طهماسب اول و به فرمان وی «قاضی جهان قزوینی» که از روحانیون بزرگ آن عهد بود، برای امضای قراردادی به دربار همایون در هندوستان فرستاده شد .
مأموریتهایی نیز به «خواجه افضل الدین محمد ترکه اصفهانی»معروف به «ترکه»(قاضی ومحدث) که از علمای مورد توجه دربار شاه طهماسب اول بود، محول شده بود.
اوج نفوذ روحانیان در عهد صفوی
نفوذروحانیون ابتدا در زمان «شاه اسماعیل اول» اتفاق افتاد و سپس در زمان «شاه طهماسب اول» این نفوذ فزاینده شد، به طوری که فرامین دربار فقط با تأییدوتنفیذ علما قابل اجرشد.
در عهد شاه عباس اول به خاطر قدرت فوق العاده شخص شاه از نفوذ روحانیون کاسته می شود و شاه از دخالت آنان در امور جلوگیری می کند، به ویژه که آنان« می خواستند تغییر و تبدیل در مهمات امور سلطنت مثل تعیین وکیل و وزیر و صدور و غیرها نمایند».
در عهد جانشینان وی و به ویژه شاه سلطان حسین مجدداً قدرت عمده در دست روحانیان است و برخی از آنان مانند «علامه محمد باقر مجلسی» از اعتبار و اهمیت خاصی برخوردارند.
معروفترین علمای عصر صفوی که فرامینشان نافذبوده:
۱ - محقق ثانی ( محقق کرکی )
شیخ
نورالدین علی بن عبدالعال عاملی کرکی معروف به محقق ثانی و یا محقق کرکی
(متوفی۹۱۲شمسی) از علمای قرن دهم هجری از قریه کرک در ناحیه جبل عامل شام و
معاصر با شاه طهماسب اول و استاد زین الدین عاملی شهید ثانی از شاگردان
احمدبن فهد حلی بود. وی از علمای شام بود که مدتی را نیز در عراق عرب به
تحصیل علم پرداخت و سپس به ایران آمد.
محقق کرکی حدود ۹۲۰ قمری از جبل عامل لبنان به ایران آمد و مبانی تئوریک حکومت شیعی در دوران صفویه را تبیین کرد. منصب شیخالاسلامی برای نخستین بار در ایران به او تفویض شد.» شاه طهماسب در قزوین تاج خود را از دست ایشان گرفت تا مشروعیت پیدا کند.
نفوذ وی«محقق کرکی» در دربار صفوی به حدی رسید که دربار صفوی در حقیقت از وی دستور می گرفت و در واقع عملاً سلطنت در دست وی بود. فرامین و دستورات شاهانه با تأیید وی رسمیت یافت و حتی فرمان همایونی به کلیه نقاط کشور رسید که بر تمامی «امتثال امر شیخ» لازم می باشد، زیرا که نایب حضرت ولی عصر(عج) بوده و سلطنت حقه حق اوست؛ و شاه خود را یکی از عُمّال وی معرفی می کرد.
فرامین مربوط به اخذ مالیات و تعیین مقدار آن و بسیاری از احکام دربار از طریق وی صادر می شد،وی در اجرای دستورات مذهبی تعصب داشت تا به حدی که وی را «بنیانگذار-احیاگر- مذهب شیعه» لقب دادند؛ مشهور است که این عالم، اولین کسی بود بجای مُهرنماز ازواژه«تُربَت» استفاده کرد.
»محقق کرکی» در نجف اشرف وفات یافت و شیخ علی منشار (پدر زن شیخ بهایی) جانشین وی و شیخ الاسلام پایتخت شد.
۲-شیخ بهایی
شیخ بهاءالدین عاملی،معروف به«شیخ بهایی» (متوفی۹۹۰شمسی) وی اهل قریه جبع از قراء جبل عامل سوریه، بود و در ایام کودکی به اتفاق پدر به ایران آمد و پس از تحصیل کمالات، ریاست علمی– مذهبی به وی داده شد،پس از وفات پدرزنش(شیخ علی منشار )،جانشین محقق کرکی، مقام شیخ الاسلامی اصفهان را یافت و از فقهای عهد شاه عباس اول و مورد توجه خاص وی بود و تاریخ عباسی را نیز به نام وی نوشت. شیخ بهایی به آذربایجان، مصر، شام، عراق، حلب، مکه و در ناحیه شرق هرات تا سراندیب سفر کرده بود. در سال ۹۷۸شمسی، در سفر مشهد همراه شاه عباس اول بود.۳ -میر داماد
میرمحمدباقرداماد (میرداماد) (متوفی۱۰۱۰شمسی)، میرمحمدباقر بن شمس الدین محمد، متولد اصفهان و از مردمان استرآباد بود. وی دخترزاده محقق کرکی است. پدرش داماد محقق کرکی بود و به همین علت شهرت داماد داشت و شهرت میرداماد نیز از این جهت به فرزندش منتقل شد. به قولی نیز لقب میرداماد را به لحاظ دامادی شاه عباس اول به او داده اند. میرداماد شیعه مذهب و عالم در علم فقه بود و در قرن یازدهم از حکمای اسلام به شمار می رفت، به ویژه که وی علاوه بر اصول فقه و الهیات به علوم غریبه و دیگر علوم مانند شعر و ادب نیز آشنایی کامل داشت. میرداماد معاصر شیخ بهایی بود. وی شاگرد شیخ حسین عاملی (پدر شیخ بهایی) بود و از شاگردان وی ملاصدرای شیرازی می باشد.۴- شهید ثانی
زین
الدین عاملی (زین الدین بن علی بن احمد بن محمد جمال الدین بن تقی الدین
بن صالح) (متوفی۹۳۷)، ملقب به شهید ثانی و شاگرد علامه حلی. زین الدین
عاملی بیشتر اوقات را از شر متعصبین اهل سنت در خفا به سر می برد. وی در نه
سالگی قرآن را پایان رساند و علوم فقه و غریبه را ابتدا نزد پدر و سپس نزد
استادان دیگر مانند ملامحمد گیلانی، محمدبن عبدالقادر عرضی، شیخ احمدبن
محمدبن خاتون عاملی و شیخ عبدالصمد جد شیخ بهایی در شام، مصر، بغداد و
قسطنطنیه فرا گرفت. وی به روایتی در راه حج کشته شد و به روایتی دیگر به
سبب شیعی مذهب بودن در قسطنطنیه به قتل رسید و جسدش را به دریا انداختند.
۵- شیخ حسین عاملی ( پدر شیخ بهایی )
شیخ
حسین عاملی (شیخ حسین بن عبدالصمد عزالدین جبعی عاملی حارثی همدانی) معروف به «عز الدین»(متوفی۹۵۵شمسی) از حکما و علمای قرن دهم هجری قمری و از شاگرد شهید ثانی.
وی پدر شیخ بهایی است که به دعوت شاه طهماسب اول و با دریافت هدایای فراوان
از جانب شاه، بالاخره از جبل عامل شام به قزوین پایتخت صفوی آمد. وی مدتها
در قزوین و مشهد به ترویج مذهب تشیع پرداخت و از مقام برجسته ای در دربار
برخوردار بود و جهت ترویج تشیع با منصب شیخ الاسلامی به مشهد و هرات سفر
کرد. وی نظرات خاصی در وجوب عینی نماز جمعه داشت و در زمان غیبت امام، آن
را واجب عینی می دانست.
پس از سفر به حج مقام شیخ الاسلامی وی را فرزندش شیخ بهایی عهده دار شد. شیخ حسین عاملی پس از مراجعت از مکه در بحرین اقامت گزید و در همان جا نیز وفات یافت.
۶- ملاصدرا
محمد بن ابراهیم بن یحیی صدرالدین شیرازی ملقب به صدرالدین یا صدرالمتألهین، معروف به ملاصدرا (متوفی۱۰۱۴شمسی) از فلاسفه و حکمای قرن یازدهم هجری قمری، از تلامذه شیخ بهایی، میرداماد و میرفندرسکی بود. ملامحسن فیض کاشانی(نوه ملاصدرا) و ملاعبدالرزاق فیاض لاهیجانی از شاگردان ملاصدرا بوده اند (فیض داماد وی نیز بود).
۷-علامه محمد باقر مجلسی
محمدباقرمجلسی،معروف به «مجلسی ثانی»(متوفی۱۰۷۷شمسی)، پسر محمد تقی مجلسی از علمای شیعی و یکی از با نفوذترین علمای عهد صفوی می باشد. وی در عهد سلیمان شیخ الاسلام بود و در زمان شاه سلطان حسین منصب «مُلاباشی» را دارا شد که بالاترین مقام روحانی در این زمان بوده است.
۸- میر فندرسکی
میرابوالقاسم
(صدرالدین موسوی حسینی) میرفندرسکی، (متوفی۱۰۱۹شمسی). حکیم و فیلسوف و
عارف معاصر شاه عباس اول، شاه صفی، و نیز معاصر مشاهیری مانند شیخ بهایی و
میرداماد، اهل فندرسک از توابع استرآباد بود و در ایام جوانی عازم هندوستان
شد. اما پس از مدتی به ایران بازگشت و در دربار ایران مقامی والا یافت و
در سن هشتاد سالگی در اصفهان وفات یافت. مقبره میرفندرسکی در تکیه ای به
نام میر در نزدیکی تخت فولاد اصفهان واقع است.
۹- غیاث الدین منصوربن
غیاث الدین منصوردشتکی«صدرالحکما » (متوفی۹۲۰شمسی) غیاث الدین منصور از علما و حکما و معروف به غیاث الحکما از کودکی علوم و حکمت را فرا گرفت و در ایام جوانی به حدی رسید که با علما به بحث و جدل می پرداخت و در بیست سالگی از تحصیل علوم فارغ شد و در زمان شاه طهماسب اول مقام صدارت عظمی یافت و به «صدرالممالک» ملقب شد.وی بر اثر اختلافی که با شیخ علی محقق کرکی داشت،مغضوب دربارصفوی واقع شدو از مقام صدر استعفا دادو به شیراز رفت. مدرسه منصوریه شیراز به مناسبت وی تأسیس شد و در آنجا تدریس می کرد و در همان جا نیز مدفون است.
۱۰- محمد تقی مجلسی
محمد
تقی مجلسی، (متوفی۱۰۳۸شمسی) ملامحمدتقی بن مقصودعلی اصفهانی مشهور به
مجلسی معاصر شاه عباس اول و شاه صفی از علمای شیعه اثنی عشری و از تلامذه
شیخ بهایی می باشد. وی صاحب نوشته های بسیار در فقه، تفسیر و حدیث است.
«مجلسی»نخستین کسی است که پس از روی کار آمدن دولت صفوی شروع به جمع آوری و نشر احادیث شیعه کرد.
۱۱- ملامحسن فیض کاشانی
محمدبن
مرتضی کاشانی معروف به ملامحسن فیض (متوفی۱۰۵۸شمسی). وی معاصر شاه عباس
دوم بود. در ایام جوانی از کاشان به قم و سپس به شیراز رفت، و ابتدا در
زمره شاگردان سید ماجد و سپس در شمار شاگردان ملاصدرا قرار گرفت و با دختر
وی ازدواج کرد و نزد وی به تحصیل حکمت پرداخت. تألیفات وی بیشتر در حکمت و
عرفان می باشد. فیض در شرعیات و شعر نیز دست داشت و در اشعار خود «فیض»
تخلص می کرد.
۱۲- شیخ عبدالعالی ( فرزند محقق کرکی )
شیخ عبدالعالی بن علی فرزند محقق کرکی اصفهانی (متوفی۹۶۳)دایی میرداماد، از علمای معاصر با سلطان محمد خدابنده و شاه عباس اول بود.نویسندگان وشعرا ومداحان مذهبی عصرصفوی
شعرا
و نویسندگان اوایل دوره صفوی، هنرمندان ،بیشترشان دردوره تیموریان فعالیت داشتند.
معروفترین آنان که در دربار صفوی صاحب مقام و جایگاه شدند،عبارتنداز:
ملاحسین واعظ کاشفی سبزواری (متوفی۸۸۳شمسی) می باشد. واعظ کاشفی به علت چند اثر مهم از جمله انوار سهیلی و فتوت نامه سلطانی مشهور است.
در عهد صفوی گاه مشاغلی مانند مسئول « امنیت شهر» و معاونت داروغگی به اهل فتوت داده می شد.
تشویق
دربار صفوی به و گسترش کتابت ومطالعات تأثیر مستقیمی بر ادبیات گذارد، به
ویژه که هدف اصلی دربار و نیز علمای این عهد تشریح اصول مذهب تشیع و
جلوگیری از گسترش مذهب تسنن بود.
با اتخاذ چنین سیاستی، خواندن «کُتب مذهبی»ومقاتل رونق می گیرد که نمونه بارز آن، کتاب واعظ کاشفی (روضه الشهداء )می باشدکه درباره مقاتل شهیدان کربلاست،
این کتاب از آن جهت اهمیت دارد که زمان زندگی نویسنده با ظهور شاه اسماعیل اول و رسمیت یافتن تشیع نزدیک بوده است. خواندن کتاب روضه الشهداء در مجالس مختلف- که به مجالس «روضه خوانی»
معروف شده بود- بعدها نیز ادامه یافت و در واقع از دوره صفوی مجالس ذکر
مصائب و حوادث کربلا، رونق گرفت و روضه خوانی در ایران قوت گرفت.
اغلب علما یا از جبل عامل سوریه و یا از بحرین به ایران آمدند و بسیاری از آنان با زبان فارسی نیز بیگانه بودند.
در
نتیجه چنین سیاستی، به تدریج بسیاری از مراکز ادب و شعر به خارج از ایران
به ویژه هند منتقل شد. شعرایی هم که در ایران به سر می بردند، بنابر توصیه
شاهان صفوی، به خصوص شاه طهماسب و شاه عباس اول در منقبت ائمه شعر می
سرودند و بدین ترتیب اشعار مذهبی رونق یافت.
محتشم کاشانی (متوفی۹۶۶شمسی) یکی از بزرگترین مرثیه سرایان عهد صفوی است.
عهد شاه سلطان حسین را باید دوره اوج نفوذ علمای روحانی و تأثیر آنان بر ادبیات عصر صفوی بدانیم.
با
وجود اثرات سیاست خاص عهد صفوی و جلوگیری از گسترش شاخه های دیگر ادبی و
یا به عبارتی تشویق نوع خاصی از ادبیات، در این دوره چهره های تابناکی در
حیات فرهنگی ایران درخشیدند. چهره هایی مانند ملاصدرای شیرازی و شاگردان
وی:ملامحسن فیض کاشانی و عبدالرزاق فیاض لاهیجانی می باشند.
مشاغل و مناصب مهم علما در عصر صفویه
مقام های ویژهای که به علمای روحانی در عصر صفویه داده میشد، در خور اهمیت فراوان است و اختیارات آنان را در شؤون مملکت و اداره امور، نشان میدهد.
روحانیونی که مفتخربه عنوان «صدر» شدند:
۱. تقی الدین محمد اصفهانی - دوره طهماسب یکم.
۲. ابوالولی انجو -عصر محمد خدابنده و اوایل عصر عباس یکم.
۳. میرزا رضی داماد -عصر شاه عباس اول.
۴. صدر الدین محمد صدر،دوره شاه عباس اول.
۵. رفیع الدین محمد صدر، دوره شاه عباس اول.
۶. رفیع شهرستانی صدر، دوره شاه عباس اول.
۷. میرزا مهدی اعتمادالدوله ،دوره شاه عباس دوم.
به صدرها عنوان «نوّاب» یانمایندگان شاه نیز داده بودند. و منصب صدر در این دوره در وزیر اعظم ادغام میشد.
لقب« شیخ الإسلامی»: شیخ الإسلامی عالیترین و مطلع ترین مقام قضایی آن عصر بود که گاهی مستقل و گاهی تحت نظارت مقام روحانی دیگری عمل میکرد و شیخ الإسلام پایتخت، عهده دار آن بود.
شیخ الإسلام های معروف عصر صفویه:
محقّق کرکی، شیخ بهایی، زین الدین علی بن احمد بن محمد بن هلال کرکی عاملی معروف به شیخ علی منشار(پدر زن شیخ بهائی)، شیخ بهائی و علامه محمد باقر مجلسی.
مناصب های دیگر روحانی دردربارصفویان: خلیفةالخُلفا، نقیب النُّقَبا، وزیر، مستوفی، متصدّی موقوفات، مجتهد، قاضی القُضات، مؤذّن و حافظ در عصر صفویه وجود داشت.
ماجرای دعوت «مقدس اردبیلی» به دربارصفویه
توضیح نگارنده-پیراسته فر:امتناع «مقدس اردبیلی»(متوفی۹۶۳شمسی) و شهید ثانی وصاحب معالم(ابومنصورحسن بن زین الدین) فرزند شهید ثانی و دختر زاده اش(سیدمحمد بن علی بن حسین بن ابیالحسن موسوی عاملی جبعی) معروف به «شمس الدین »صاحب مدارک(متوفی-شهریور ۹۷۹درسن۶۲ سالگی) از مهاجرت از جبل عامل به ایران،سبب شد که حوزه های نجف وشام و جبل عامل همچنان رونق داشته باشند.
درزمان صفویان علما وروحانیون صاحب نام مورداحترام قرارگرفتند(هم خودشان وهم عقایدشان)،کثرت حضورعالمان درپایتخت صفوی(اصفهان) موجب رونق جلسات درس وبحث دراین شهرشد(حوزه های اصفهان توسعه ورونق گرفت)مورخین نوشته اندکه آنقدراقبال علمای کشورهای دیگربه دربارصفویه فزونی یافت که حوزه های علمیه دیگر ممالک درمعرض تعطیلی(بی رونقی)قرارگرفت که می نویسنداگرمقدس اردبیلی وچندنفرازخواص هم دعوت شاهان صفوی رالبیک می گفتند،حوزه نجف»کم فروغ وشایدخاموش می شد.
استادشهیدمرتضی مطهری(جلد۱۴مجموعه آثار شهید)می نویسد: همین امر(عدم پذیرش دعوت بعضی ازعلمای سرشناس) باعث شد که حوزه شام و جبل عامل همچنان ادامه یابد و منقرض نگردد.
شهیدمطهری می نویسد:احمد بن محمد اردبیلی، معروف به مقدس اردبیلی. ضرب المثل زهد و تقواست و در عین حال از محققان فقهای شیعه است. محقق اردبیلی در نجف سکنی گزید. معاصر صفویه است. گویند شاه عباس اصرار داشت که به اصفهان بیاید، حاضر نشد. شاه عباس خیلی مایل بود که مقدس اردبیلی خدمتی به او ارجاع کند تا اینکه اتفاق افتاد که شخصی به علت تقصیری از ایران فرار کرد و در نجف از مقدس اردبیلی خواست که نزد شاه عباس شفاعت کند. مقدس نامه ای به شاه عباس نوشت به این مضمون:
بانى مُلک عاریت، عباس! بدان که چه این مرد اول ظالم بود اکنون مظلوم می نماید چنانچه از تقصیر او بگذرى شاید که حق سبحانه و تعالى از پاره ای از تقصیرات تو بگذرد. بنده شاه ولایت، احمد اردبیلى.
شاه عباس با توجه به علاقه و احترامی که نسبت به مقدس اردبیلی داشت، بدون تأخیر فرمان مقدس اردبیلى را اجرا کرد و پاسخى بدین گونه نوشت :
به عرض می رساند عباس، خدمات(دستورات)ی که فرموده بودید به جان منت داشته، به تقدیم رسانید که این مُحِب را از دعاى خیر فراموش نکنید. کتبه کلب آستانه على، عباس.
*کلب آستانه على(سگ درگاه علی)
مرتضی مطهری می نویسد:امتناع مقدس اردبیلی از آمدن به اصفهان سبب شد که حوزه ی نجف به عنوان مرکزی دیگر در مقابل حوزه ی اصفهان احیا شود، همچنانکه امتناع شهید ثانی و پسرش شیخ حسن صاحب معالم و دخترزاده اش سید محمد صاحب مدارک از مهاجرت از جبل عامل به ایران سبب شد که حوزه ی شام و جبل عامل همچنان ادامه یابد و منقرض نگردد. صاحب معالم و صاحب مدارک برای این که دچار محظور و
رودربایستی برای توقف در ایران نشوند، از زیارت حضرت رضا علیه السلام که فوق العاده مشتاق آن بودند صرف نظر کردند.
«شهید اول»کیست؟
اوبوعبدالله شمس الدین محمدبن جمالدین مکی عاملی معروف به «شهید اول» ۸ تیر ۷۶۳ در عهد سلطنت «برقوق»که به چَراکِسِه یا بُرجی نیزشناخته می شدند)«امیر یِلبُغا عُمَری-ناصری» بنیانگذاراین سلسله بوده که پایتختشان درمصربود)، با فتوای ۲قاضی دربار«برقوق» ،برهانالدین مالکی و عباد بن جماعۀ شافعی، پس از تحمل یک سال زندان در قلعۀ شام ، با شمشیر گردنش رازدندو بهدار آویختند، وآنگاه پیکرش راسنگسار وسپس سوزاندند.
دیدگاه «رهبرانقلاب» نسبت به حضورعُلمادردرباره صفویان
آیت الله خامنه ای:در میان علمای دوران صفویه، شیخالاسلام هست، عالم معروف مورد توجه شاه هست، میرداماد هست، شیخ بهایی هست، ملّا محمّد باقر سبزواری هست. همهی آنان شیخالاسلامها و علمای بزرگ و مورد توجه دربارها بودند؛ اما زندگی آنان را که نگاه میکنید، میبینید مثل یک عالم غیر وابستهی به دستگاهها زندگی میکردند؛ یعنی درست در کنار مردم، با مردم، در خدمت مردم و برای مردم؛ این چیز خیلی عجیبی است. یا مثلًا «مجلسی» که شیخالاسلام بزرگ اصفهان بوده و آن دستگاه باعظمت را داشته، یک روحانی بوده که مردم به او مراجعه میکردند و مسئله میپرسیدند؛ همین کارهایی که امروز روحانیون در طول این مدت میکردهاند. بعد هم وقتیکه دوران ارتباط با سلاطین پایان گرفت (در آن اوایل، چون سلاطین صفویه به علما احتیاج داشتند، به آنها روی میآوردند و به طرفشان میرفتند؛ لذا یک مقدار ارتباط داشتند) شما میبینید که علما سلسلهی جداگانهیی شدند که باز در خدمت دین، در خدمت معارف و در خدمت مردم بودند و هیچکس نتوانست از آنان سوءاستفاده کند./سایت رهبری.دوشنبه، ۲۰ آبان ۱۳۷۰دیدارباروحانیون کرمان.