مسجد«ابوذر»کُردمحله رشت
درادامه به زندگی۲عالم جلیل القدر«آیت الله عبدالحسین رهبر»(رئیس العلماء)وحجت الاسلام محمدعلی رهبرخواهیم پرداخت که ازائمه جماعت این مسجدبودند.
این مسجددر۳راه فلسطین واقع است وقدمت آن به بیش ازیک قرن می رسد ،اخرین بازسازی حدود۷سال پیش(۱۳۸۷) انجام گرفته است.
هیئات امنای مسجدابوذرعبارتنداز
حاج سیدمختارهاشمی/محمدخجسته/حاج مصطفی پورقاسمی/عبدالله همراه/حاج عباس جواد/سعیدعزت دوست/جعفرتقی پور/حاج مسعودغلامی
امامان جماعت قبلی
دوعکس بالا که آقایان" حجج اسلام"رهبر"هستند پدروپسرند که اززمانهای قدیم دراینجا پیشنمازبودند که "پدررا "رئیس العلماء"می گفتند
مسجدابوذر
بعدازپیروزی انقلاب نیرحجت الاسلام حسن رهنما حدودیک سال وحجت الاسلام عطاءالله شفاهی
بمدت۱۴سال امامت این مسجدرا بعهده داشتند
امام جماعت فعلی حجت الاسلامسیدمحسن میرحسینی است که نمازمغرب وعشاء را امامت می کند/نمازجماعت ظهروعصررا حجت الاسلام مطهری امامت می کند
دراین مسجدنمازصبح برقرارنمی باشد.
اماامشب(چهارشنبه۱۵مهر۱۳۹۴)حجت الاسلام میرحسینی نیامده بودن
ونماز به امامت آقای "امیرنورانی"برگزارشد
مسجدکردمحله
مسجداوذر
مسجدکردمحله رشت
مسجد«ابوذر»کردمحله
مسجد«ابوذر»کردمحله
مسجد«ابوذر»کردمحله
مسجد«ابوذر»کردمحله.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:امروز،یکشنبه، ۲۳ آذر ۱۳۹۹برای تحقیق ازماجرای رئیس العلمایی مرحوم رهبر وخاطراتی ازاین ۲بزرگوار(پدروپسر)رفتم به محضرشماره ۳ محضراسنادرسمی رشت که متعلق به قرزندان این علماهست.
نوه هایش بودند،«یاسمن خانم»نوه حجت الاسلام محمدعلی رهبر -دفتریاراین محضر،می گفت :پدربزرگم خیلی مهربون بود،من حدود۵سالم بود،ایشون می اومدبامابازی می کردتاماراخوشحال کند،ایشان بنظرمی رسدمهربونی را ازبابابزرگش به ارث برده،تعریف می کندکه اوهمیشه به ماسفارش می کردبه مردمداری ومدارابامردم.
نگارنده هر۲موردسفارش آن مرحوم راازنوه هایش دیدم،طوری ازمن پذیرایی کردند ، انگارسالهاست که همدیگررامی شناسیم.
یوسف زاهدی(یکی ازکارکنان این محضر)می گفت:مابخاطررفاقتی که بافرزند،حاج آقامحمدعلی رهبرداشتیم،بعضاً به منزلشان می رفتیم،درب منزلش برای همه مراجعین بازبود،عده ای برای سئوالات شرعی وعده ای هم سائل(کمک های مالی)می آمدند،هرکسی که درآستانه ظهرمی آمد،محال بودکه بدون صرف ناهاربرگردد،نمی گذاشت برود تاغذابخورد.
حاج محمدصادق رهبر(فرزندحجت الاسلام محمدعلی رهبر)می گویدما(پدربزرگم)«حاج عبدالحسین رهبر»ازشاگردان آقاسیدابوالحسن اصفهانی بود،ماحدودسال۱۳۱۶ازنجف به ایران آمدیم واما۱۰سال بعدآیت الله بروجردی ،پدرم را برای تدریس حوزه علمیه به قم دعوت کرد وحاج عبدالحسین درصحن بزرگ قم تدریس می کردوبابیوت علمای بزرگ آن زمان آمدوشدداشت.
محمدصادق رهبرمی گوید:فوت «آیت الله عبدالحسین رهبر»درسال ۱۳۳۶بوذه ،نمازمیتِ ایشان راآیت الله بروجردی خواندندوباتوصیه آن مرجع جهان تشیع درقبرستان شیخان مدفون شد.
فوت «حجت الاسلام محمدعلی رهبر»درسال ۱۳۶۰بوذه ،نمازمیتِ ایشان راآیت الله شهاب الدین مرعشی نجفی خواندندو درقبرستان«نو»قم مدفون است.
«حاج محمدصادق رهبر»که خودش سالهاازطلاب قم بوده می گوید:وقتی ازنجف برگشتیم بعلت ممانعت رژیم با حوزه های علمیه پدربزرگم (حجت الاسلام عبدالحسین رهبر)منزل رابه حوزه تبدیل کرده بود،علمای بزرگ رشت(حجج اسلام، رودباری،ظهیری،مهدوی،و..)ازشاگردان ایشان بودند ودرقم نیزعلمای طرازاول کشور ازشاگردان پدربزرگ بودند.
حاج محمدصادق رهبرکه لیسانس حقوق از دانشگاه مفیدقم ودانشگاه تهران رادارد، دراوائل انقلاب چندین مشاغل اجرایی راتجربه کرده(شهرداری سنگر،مشاورت اداره کل بنیادشهید(زمان حجت الاسلام قلی زاده) وریاست اداره کاررودبارومنجیل .
وی خاطره جالبی از دیداررئیس مجلس خبرگان که اخیراً مرحوم شده رادارد.
ایشان می گوید:زمانیکه رئیس اداره کارروبارومنجیل بودم،وقتی زلزله وحشتناک ۳۱خرداد ۱۳۶۹اتفاق افتاده بود،شخصیتهایی برای کمک وبررسی می آمدند،روزی دراتاق کارم بودم که مرحوم آیت الله احسانبخش وآیت الله محمدیزدی آمدند،حاج آقااحسانبخش ،خطاب به آیت الله یزدی گفتند:شیخ محمد!می شناسیدایشان را؟(انگشت اشاره اش بمن بود)،آقای یزدی گفتند:نه نمیشاسم،آقای احسانبخش گفتند،ایشان نوه«رئیس العلما»هستند،خودشان هم آخوندند،آیت الله یزدی گفتند:نوه شیخ عبدالحسین! ومرحوم آیت الله یزدی مرادرآغوش گرفت ویک پاکتی ازجیبش درآوردند که حاوی صدتومان پول بود،بمن دادند وآنگاه ازخانواده ام پرسیدند وازمن درخواست کردند که بیایم قم.من جواب دادند که اجازه مادست حاج آقااحسانبخش است وآقای احسانبخش هم گفتندماایشان رابرای استانمان نیازداریم.
آیت الله محمدی یزدی در سال ۱۳۵۳در رودبار(گیلان) تبعید بودند.
آیتالله محمد یزدی، عضو سابق شورای نگهبان و رئیس اسبق قوه قضاییه جمهوری اسلامی، روز چهارشنبه، ۱۹ آذر۱۳۹۹، پس از یک دوره طولانی بیماری در ۸۹ سالگی درگذشت.
خاطره ای هم ازپدرخودشان تعریف می کنند:پدرم پیشنمازمسجدکردمحله بود،وقتی نمازتمام می شد ازغایبین می پرسیدند،یکباریکی ازمآمونین(جواهری،درب وپنجره ساز وباسکول ساز)مدتی بودکه بمسجدنمی آمدوقتی احوالش راجویاشد،گفتندکه بیماراست،خودش باعده ای به عیادتش رفت،ازوضع بیماریش پرسید،جواهری گفت که دکترهای گفتند«سرطان»است،پدربزرگ گفت من دارویی برات می آورم که شفاست ودرملاقات بعدی،«آب نیسان»برد ودستورات لازم راارائه کرد که آقای جواهری خوب شد وسالهازندماند تاهمین چندسال پیش فوت کردند.
خاطره دیگر:«مسجدکُردمحله »خیلی وضع ناجوری داشت که نیازبه تعمیرات اساسی داشت،بایدتخریب می شدومجددبازسازی می شد،پدرم اعلام می کندکه هرکسی میتوانددراین کارخیرکمک کند تا مسجدرازودبسازیم واما مردم وضعیت اقتصادی خوبی نداشتند وبناچارازتجارطلب کمک کرد.
وقتی این خبربه گوش «کبلاکجیا»رسیدایشان خیلی ناراحت شدند که چرااین رابمن نگفتید،من کبلایی این محل هستم،خودم همه مخارجش راتأمین میکنم که چنین کرد.
البته آقای رهبرمی گوید که بعضی ازمصالح راکسانی دیگرهم تأمین کردند.
عالی بود
من و مرحوم پدرم (حاج داود - که مؤذن این مسجد هم بود) هرگاه به قم میرفتیم بر مزار رئیس العلماء در شیخان میرفتیم و پدر میگفت :. من هر چه از معنویات دارم اثر این مرد بزرگ و بعدا از فرزندشان آقای رهبر است.