بعداز ۱۲ سال
«فیصل بن فرحان»(وزیر امور خارجه عربستان سعودی) درروزسه شنبه ۱۸ آوریل ۲۰۲۳(۲۹ فروردین ۱۴۰۲) با «بشار اسد»(رئیس جمهورسوریه) در «دمشق» دیدار کرد
وزیر امور خارجه عربستان سعودی روز سهشنبه، ۲۹ فروردینماه، برای نخستینبار پس از ۱۲ سال وارد دمشق، پایتخت سوریه، شد.
رویترز( سفر شاهزاده فیصل بن فرحان به سوریه) را گامی بلند در راستای پایاندادن به انزوای منطقهای سوریه ارزیابی کرده است.
این نخستین سفر یک دیپلمات ارشد سعودی به دمشق پس از سرکوب خشونتآمیز معترضان سوری در سال ۲۰۱۱ میلادی و در پی آن قطع روابط میان دو کشور محسوب میشود.
رسانههای دولتی سوریه بدون اشاره به جزئیات، اعلام کردهاند که وزیر خارجه عربستان در این سفر با بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، هم دیدار کردهاست.
رویترز به نقل از منابع آگاه گزارش داده که فیصل بن فرحان قصد دارد در این دیدار از بشار اسد برای شرکت در گردهمایی اتحادیه کشورهای عربی دعوت بعمل آورد.
قرار است سران اتحادیه کشورهای عرب در روز ۲۹ اردیبهشتماه سال جاری در ریاض تشکیل جلسه دهند.
سفروزیرامورخارجه سوریه به عربستان
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:فیصل بن فرحان آل سعود، وزیر امور خارجه عربستان سعودی، با همتای سوری خود، فیصل المقداد، که برای اولین بار در بیش از یک دهه گذشته از این کشور دیدار می کند، دیدار کرد.
وزارت امور خارجه عربستان سعودی در بیانیهای اعلام کرد که دو طرف درباره گامهای لازم برای دستیابی به یک راهحل سیاسی جامع که به آشتی ملی و کمک به بازگشت سوریه به محیطهای عربی کمک میکند، گفتوگو کردند.
دو طرف از آغاز روند از سرگیری خدمات کنسولی و پروازهای بین دو کشور استقبال کردند و بر اهمیت تقویت امنیت و مبارزه با تروریسم و لزوم حمایت از نهادهای دولتی سوریه و پایان دادن به حضور شبه نظامیان مسلح و مداخلات خارجی تاکید کردند.
دو وزیر همچنین در مورد ایجاد شرایط لازم برای بازگشت آوارگان و آوارگان سوری به مناطق خود گفتگو کردند.
و وزارت امور خارجه عربستان پیشتر چهارشنبه اعلام کرد که فیصل المقداد وزیر امور خارجه سوریه به دعوت شاهزاده فیصل بن فرحان همتای سعودی خود وارد شهر جده شد.
به گزارش خبرگزاری عربستان سعودی، وزیر امور خارجه سوریه در فرودگاه ملک عبدالعزیز جده مورد استقبال ولید بن عبدالکریم الخریجی معاون وزیر امور خارجه قرار گرفت.
روزچهارشنبه۱۲ آوریل ۲۰۲۳ (۲۳ فروردین ۱۴۰۲) هم مقامهای ریاض میزبان «فیصل مقداد»(وزیر امور خارجه سوریه)، را عهدهدار شده بودند.
وزارت امور خارجه عربستان روز سهشنبه، ۲۹ فروردین، در بیانیهای تحرک دیپلماتیک این کشور را نشانهای از تمایل عربستان به یافتن راهکاری سیاسی برای حل درگیریها در سوریه معرفی کرد.
در این بیانیه، بر حفظ هویت عربی سوریه و بازگشت این کشور به جهان عرب تاکید شده است.
سرکوب خشونتآمیز معترضان در سوریه به وسیله نیروهای امنیتی در سال ۲۰۱۱ میلادی با انتقاد کشورهای عربی مواجه شد و در پی آن، عضویت سوریه در اتحادیه کشورهای عرب به حالت تعلیق درآمد.
شماری از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان سعودی گامی فراتر رفته است و به حمایت از گروههای مخالف حکومت بشار اسد دست زدند.
تلاش عربستان به بهبود روابط با سوریه پس از آنست که مقامهای ریاض در ماههای گذشته سیاست منزوی کردن بشار اسد را ناموفق ارزیابی کردند.
برخی کارشناسان بر این باورند که عربستان با چرخشی در سیاست خارجی خود، در حال حاضر خواستار رفع تنشها در منطقه خاورمیانه میباشد.
علی صدرزاده، تحلیلگر جهان عرب، در گفتوگو با صدای آمریکا، اقدامات عربستان از جمله ترمیم مناسبات با ایران، مبادله اسرا با حوثیهای یمن، و بهبود روابط با سوریه را در قالب سیاستهای تازه ریاض ارزیابی کرده است.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:فیصل بن فرحان آل سعود وزیر امور خارجه عربستان سعودی درروزسه شنبه ۱۸ آوریل ۲۰۲۳(۲۹ فروردین ۱۴۰۲) با بشار اسد در دمشق سوریه دیدار کرد
این سفر کمتر از یک هفته پس از سفر فیصل مقداد وزیر خارجه سوریه به عربستان سعودی انجام می شود که این اولین سفر از زمان آغاز درگیری است.
هفته گذشته، دیپلماتهای 9 کشور عربی در شهر جده عربستان دیدار کردند تا درباره پایان دادن به دوره طولانی سوریه در بیابان دیپلماتیک و بازگشت احتمالی آن به اتحادیه 22 عضو اتحادیه عرب پس از تعلیق دمشق در سال 2011 گفتگو کنند.
بر اساس بیانیه وزارت خارجه عربستان سعودی، دیپلماتها بر «اهمیت نقش رهبری عرب در تلاشها برای پایان دادن به بحران» در سوریه تاکید کردند.
عربستان سعودی در سال 2012 روابط خود را با دولت اسد قطع کرد و ریاض مدت ها آشکارا از سرنگونی اسد حمایت می کرد و از شورشیان سوری در مراحل اولیه جنگ حمایت می کرد.
چندین کشور عربی دیگر نیز روابط خود را با سوریه قطع کردند زیرا برخی از قدرتها بر سر نابودی اسد شرط میبندند.
اما پایتختهای منطقه به تدریج نسبت به اسد گرم میشوند، زیرا او بیشتر مناطق از دست رفته به رقبا را با حمایت مهم روسیه و ایران پس گرفته است.
امارات متحده عربی (امارات متحده عربی) که در اواخر سال 2018 روابط خود را دوباره برقرار کرد، رهبری این اتهام را برای ادغام مجدد دمشق به گروه عرب بر عهده داشت.
. شاهزاده فیصل بن فرحان، وزیر امور خارجه عربستان سعودی، روز سهشنبه برای اولین بار پس از 12 سال از سوریه وارد دمشق شد.
به گزارش خبرگزاری سانا، بشار اسد رئیس جمهور سوریه روز سه شنبه در کاخ مردمی فیصل بن فرحان وزیر امور خارجه عربستان سعودی را پذیرفت و با وی در مورد روابط دوجانبه و سایر پرونده های سیاسی بین المللی و منطقه ای گفتگو کرد.
همکاری های دوجانبه به نفع دو ملت و کشور در مذاکرات حضور داشت.
وزیر عربستان سعودی پیام تبریک خادم حرمین شریفین ملک سلمان بن عبدالعزیز آل سعود و والاحضرت شاهزاده محمد بن سلمان بن عبدالعزیز را به رئیس جمهور اسد ابلاغ کرد. ولیعهد، نخست وزیر همراه با آرزوی امنیت، ثبات و پیشرفت بیشتر.
رئیس جمهور اسد نیز به نوبه خود به خادم حرمین شریفین، ولیعهد و مردم برادر عربستان درود فرستاد و تأکید کرد که برادری که اعراب را متحد می کند، عمیق ترین پیوندی است که کشورهای عربی را پیوند می دهد. و اینکه روابط سالم بین سوریه و پادشاهی وضعیت طبیعی است که باید باشد و این روابط نه تنها منافع دو کشور را تشکیل می دهد، بلکه منعکس کننده منافع عربی و منطقه ای است.
عضو گارد ملی هوایی ماساچوست(تکسیرا)افشاگراسنادپنتاگون دستگیرشد
افشای اسنادمحرمانه پنتاگون.
انتشار بیش از صد سند محرمانه پنتاگون حاوی اطلاعاتی در باره جنگ اوکراین ،کمکهای تسلیحاتی کشورهایی مانند مصر و چین به روسیه را شامل میشوند. یک بخش از مطالب در مورد جاسوسی آمریکا از دبیر کل سازمان ملل متحد و برخی مقامات کره جنوبی است، بخشی از این اسناد نیز درباره تحولات داخلی اسرائیل و حمایتهای موساد از اعتراضهای خیابانی علیه «کودتای قضائی» نتانیاهو است.
نزدیک به ۳۰۰ سند محرمانه پتناگون و دوائر دیگر آمریکا که از چند هفته پیش به گونهای هنوز مبهم سر از اینترنت و شبکههای اجتماعی درآوردهاند عمدتاً به مسائل مربوط به جنگ اوکراین مربوط میشوند. بخشی از این اسناد به رغم لورفتن، هنوز در دسترس عموم قرار ندارند.
اسناد منتشرشده حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت ارتش روسیه، ضعفها و تلفات آن و نیز استراتژیها و طرحهای عملیاتی آن هستند.
بنا بر محتویات این اسناد برآورد کارشناسان نظامی آمریکا و طرفهای مذاکره این کشور با اوکراین، این است که ارتش این کشور چه به لحاظ نیرو و چه به لحاظ تسلیحات در شرایطی نیست که ضدحملهاش علیه نیروهای روسیه که تدارکش را میبیند موفقیتآمیز از کار درآید.
یک سند از دیدار مقامهای نظامی آمریکا و اوکراین در اوایل ماه مارس(نیمه اسفند ۱۴۰۱) در شهر«ویسبادن» آلمان حکایت دارد که در آن مقامهای آمریکایی از طرف اوکراینی میخواهند که اهداف جنگی خود را با امکانات و توانی که دارد تطبیق دهد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:افشاگراسنادمحرمانه پنتاگون کیست؟
FBI اعلام کرد:«جک تکسیرا»(Jack Teixeira)۲۱ ساله «عضو گارد ملی هوایی ماساچوست» را به اتهام افشای اسناد محرمانه و محرمانه درباره مسائل امنیت ملی ایالات متحده در سراسر جهان، روز پنجشنبه ۱۳آوریل ۲۰۲۳(۲۴ فروردین ۱۴۰۲) دستگیر کرد.
«افبیآی»(FBI)اعلام کرد: «جک تکسیرا» در هنگام حضور در دادگاه فدرال بوستون صبح روز جمعه(۲۵ فروردین ۱۴۰۲)بر اساس قانون جاسوسی متهم شد. جک تکسیرا در ژوئیه ۲۰۲۲(تیر ۱۴۰۰ ) تقریبا یک سال پس از ارتقاء او به سمت خلبانی، به درجه یک خلبان ارتقا یافت.
«جک تکسیرا» دارای گواهینامه امنیتی عالی بود
بر اساس اسناد دادگاه، «جک تکسیرا»( Teixeira) از سال ۲۰۲۱ دارای بالاترین گواهینامه امنیتی بود. نقض چنین توافقاتی می تواند منجر به اتهامات کیفری شود.
به گزارش واشنگتن پست، «جک تکسیرا»از طریق یک شبکه کامپیوتری وزارت دفاع موسوم به سیستم ارتباطات اطلاعاتی مشترک در سراسر جهان به اطلاعات نظامی طبقه بندی شده دسترسی داشت.
۳ عضو خانواده «جک تکسیرا»(افشاگراسنادمحرمانه پنتاگون)۲زن و یک مرد ،سمت چپ ، در حالی که صبح جمعه(۲۵ فروردین ۱۴۰۲) از ساختمان دادگاه فدرال در بوستون در خیابان شمالی بیرون آمدند،این سه نفر به هیچ سوالی پاسخ ندادند.
«جک تیشیرا»(Jack Teixeira) یک متخصص فناوری اطلاعات است که در پایگاه گارد ملی هوایی اوتیس در ایالت ماساچوست کار میکرد. او از نظر نظامی رتبه پایینی داشت و همین موجب نگرانیهایی شده است.
قاضی فدرال در این جلسه تصمیم گرفت«جک تیشیرا» تا هفته آینده در بازداشت بماند تا بعد قاضی تصمیم بگیرد که آیا او را موقت آزاد کند یا خیر.
FBI اعلام کرد:«جک تیشیرا» ابتدا متونی را در «چتروم» شبکه «دیسکورد» فاش کرد و بعد شروع به انتشار عکسهای اسناد در سه ماه پیش کرد،بعد از اینکه اسناد خارج از محیط این چت روم منتشر شد، وزارت دفاع آمریکا از افشای اسناد مطلع شد./پایان توضیح مدیرسایت.
ادعا میشود که احتمالاً دستهایی نزدیک به روسیه در اسناد دست بردهاند تا شمار کشتههای اوکراین را (۷۰ هزار نفر) چندین برابر روسیه (۱۷ هزار نفر) معرفی کنند. منتهی مشکل این است که نه روسیه و نه اوکراین خود آماری درباره کشتهشدگان جنگیاشان منتشر نمیکنند. اگر حرف سفیر اوکراین در بریتانیا را ملاک بگیریم دولت کییف تا انتهای جنگ آمار کشتهشدگان را اعلام نخواهد کرد، و احتمالاً این ارقام «دهشتناک» خواهند بود. موضوعی که در مورد روسیه هم به طریق اولی واقعیت دارد.
یکی از اسناد تازه انتشاریافته حکایت از مناقشه در دستگاه رهبری روسیه بر سر آمار واقعی کشتههای جنگ است. سازمان امنیت داخلی روسیه، موسوم به افاسبی ارتش را متهم میکند که اطلاعات و دادههای نادرست و نازل در باره تلفات نیروهای روسی به رهبری کشور تحویل میدهد.
وثوق و صحت اسناد منتشر شده کمتر مورد تردید است و خود پنتاگون و مقامهای آمریکایی هم از آن به عنوان یک ضربه بزرگ یاد کردهاند. آنها نگران انتشار اسناد تازه دیگری (باقیمانده ۳۰۰ سند) هستند. در این یا آن اطلاعات و داده حساس و مناقشهانگیز که محتوای آن میتواند مورد استفاده تبلیغاتی روسیه قرار گیرد یا به بروز چالش میان آمریکا و متحدان منجر شود بعضاً اما و اگر و تکذیبهایی صورت میگیرد، ولی اصل اسناد و محتویات آنها کمتر موضوع تردید و شک هستند.
فعلاً به رسانههای آمریکایی دستور داده شده که عکس این اسناد را منتشر نکنند، و فقط میتوانند با استناد به آنها گزارش تهیه کنند. تشکیل یک «گروه کاری» متشکل از کارشناسان همه نهادهای ذیربط برای پیگیریهای حقوقی و امنیتی ماجرا و مهار خطرات و ریسکهای ناشی از انتشار اسناد هم از تصمیمات دیگر دولت آمریکا بوده است. به متحدان نیز قول داده شده که هرگونه اطلاعاتی که درباره نحوه انتشار اسناد و پیامدهای آنها به دست بیاید با آنها در میان گذاشته شود.
اسناد منتشرشده به خصوص ضربهای بزرگ به اعتماد میان پنج کشور معروف به «پنج چشم» است. پنج کشور عضو این اتحاد (آمریکا، بریتانیا، نیوزیلند، استرالیا و کانادا) اطلاعاتی که همه انگلیسیزبان هستند توافقی برای اشتراکگذاری اطلاعات جاسوسی و تکنیکهای مشابه و مشترکی برای جمعآوری آنها دارند.
برخی از اسناد منتشر شده بر حضور نیروهای نظامی ویژه ناتو و کشورهای غربی در اوکراین دلالت دارند. سال ۲۰۲۱ (قبل از شروع جنگ) اسناد و خبرهایی منتشر شد که نیروهای ویژه بریتانیا در اوکراین مشغول آموزش نظامیان این کشور هستند. هم آن اطلاعات و به خصوص اطلاعات منتشر شده در اسناد اخیر که بر فعالیت نیروهای ناتو در اوکراین در ماههای فوریه و مارس امسال ناظر هستند عملاً آب به آسیاب روسیه میریزند که پیوسته مدعی بوده که نه در حال جنگ با اوکراین که «رویارو با تهاجم ناتو به سرکردگی آمریکا و متحدان آن است».
اسناد حاوی نکات دیگری هم هستند که برای دولت آمریکا دردسرساز شدهاند یا تصویری متفاوت از تصویر رایج در مورد موضع کشورها نسبت به جنگ اوکراین به دست میدهند. مثلاً سندی میگوید که موساد از تظاهرات اعتراضی علیه اصلاحات قضایی دولت نتانیاهو حمایت میکند. سند دیگری هم حاوی سناریوهای سهگانهای است که اسرائیل میتواند در صورت بروز یکی از آنها به سوی ارسال سلاح به اوکراین سوق یابد.
اسنادی حساس و مناقشهانگیز
یکی از اسناد دارای این محتوا است که مصر، متحد بزرگ آمریکا در خاورمیانه که هرسال کمک نظامی از واشینگتن دریافت میکند، در تدارک ارسال ۴۰ هزار موشک به روسیه برای تقویت این کشور در جنگ اوکراین است. و یک سند هم از آمادگی صربستان، متحد سنتی روسیه در قلب اروپا برای کمک تسلیحاتی به اوکراین خبر میدهد!
سند دیگری بر تردید کره جنوبی در ارسال سلاح به اوکراین ناظر است. بنا بر این سند مقامهای کره چنین اقدامی را ناقض مقررات و قوانین صادرات تسلیحاتی خود ارزیابی کردهاند. پای استراق سمع آمریکا از مقامهای کره جنوبی نیز در این اسناد به میان آمده است.
در میان اسناد افشاشده پنتاگون چند سند هم به ایران مربوط میشوند. جاسوسی آمریکا و جمعآوری اطلاعات درباره پرتاب یک ماهواره ایرانی و نیز مراکز نظامی و برنامه هستهای جمهوری اسلامی محتوای این اسناد را تشکیل میدهند.
در یکی از سندها یک بررسی اطلاعاتی از یکی از سفرهای رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی اتمی، به ایران ارائه شده است. در این سند با استناد به گفتوگوهای درونی مقامات جمهوری اسلامی گفته میشود که آنها در صدد بودهاند پوشش خبری و اطلاعاتی سفر گروسی را به گونهای تنظیم و مدیریت کنند که به لحاظ تبلیغاتی برای جمهوری اسلامی اثرات مثبت داشته باشد.
این اسناد همچنین نشان میدهند که برنامه هستهای ایران در رأس اولویتهای اطلاعاتی و امنیتی امریکا قرار دارد و واشینگتن تمرکز جاسوسی و اطلاعاتی ویژهای بر آن دارد. در این زمینه جاسوسی و تلاش برای دسترسی اطلاعاتی به جنبههای مختلف برنامه یادشده از طریق آژانس بینالمللی انرژی اتمی و برخی نهادهای دیگر هم مطرح بوده است.
شنود صحبتهای ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین نیز محتوای یک سند انتشار یافته است. بنا بر این سند، در یکی از بحثهای زلنسکی با مشاوران نظامی خود او پیشنهاد میکند حمله پهپادی به منطقه روستوف در درون خاک روسیه انجام شود. این پیشنهاد که آمریکا آن را شنود کرده است در واشینگتن این بحث را دامن میزند که آیا ارسال سلاحهای پیشرفتهتر به اوکراین این کشور را به انجام بیشتر چنین حملات ریسکآمیزی که میتواند به جنگ ابعاد تازهای بدهد، ترغیب نخواهد کرد.
دردسرهای روسیه از انتشار اسناد
انتشار این اسناد بحثهای گستردهای را در روسیه دامن زده که هم ناظر برآشفتگی از وضعیت ارتش و شکستها و تلفات آن و نیز چگونگی دسترسی منابع آمریکایی به این اطلاعات است. بحثهایی که در برنامههای تلویزیونی و شبکههای اجتماعی روسیه در مورد این اطلاعات به راه افتاده شاید تلنگر جدیتری برای روشنگری و بیداری اجتماعی و ایجاد مقاومت در برابر تداوم جنگ باشد.
هر چه که هست روسیه به نظر نمیآید که سودی در انتشار وضعیت ارتش خود در عرصه عمومی داشته باشد. از سوی دیگر به نظر نمیرسد که روسیه منفعتی در انتشار اطلاعاتی داشته باشد که به وضعیت ارتش اوکراین و استراتژیهای و طرحهای جنگی آن مربوط است، چرا که عملاً اوکراین را به این سو سوق میدهد که به آرایش جدیدی از نیروهای خود و طرحهای متفاوت و جدید جنگی فکر کند که روسیه از آنها در بیخبری بماند. این نیز هست که اگر انتشار این اسناد کار روسیه باشد، نوعی اقدام ریسکآمیز در لو دادن منابع خود در نهادهای نظامی و امنیتی آمریکاست.
موضع رسمی کرملین این است که آمریکاییها یا خود اوکراینیها در پس پشت انتشار این «اطلاعات گمراهکننده» هستند تا این تصور را القا کنند که ارتش اوکراین ضعیفتر از آن است که ضدحملهای جدی را رقم بزند و به این ترتیب حساسیت ارتش روسیه را کم کنند و نهایتاً آن را غافلگیر بسازند. ایجاد اهرم فشار بر کشورهای غربی جهت کمک بیشتر به اوکراین برای رهایی از وضعیتی که در اسناد آمده نیز گمانه دیگری است که مقامهای کرملین مطرح میکنند.
وضعیتی نامطلوب برای واشینگتن
از طرفی بسیار بعید تلقی شده است که خود دولت آمریکا با توجه به خطرات و پیامدهای نامطلوبی که انتشار این اسناد دارند دست به چنین کاری زده باشد. انتشار این اسناد، هم نافی تلاشهای آمریکا برای رفع حفرههای اطلاعاتی و امنیتی است که پس از افشاگریهای ویکیلیکس و اسنودن قول انجام آنها داده شد، هم میتواند لو رفتن منابع اطلاعاتیاشان در روسیه و کشورهای مختلف و خطراتی که برای آنها ایجاد میشود را به دنبال بیاورد و هم می تواند کاهش اعتماد در میان متحدان ایالات متحده نسبت به وضعیت اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا و حفاظت از دادهها و ... را رقم بزند.
اسناد منتشر شده عمدتاً به صورت دست نویس یا تصاویری با کیفیت متوسط از اسناد اصلی هستند.
روز پنجشنبه، ۳۴ فروردین، رسانههای مختلف آمریکایی خبر دادند که جوانی محافظهکار و عاشق سلاح با نام اختصاری OG که عضو گارد ملی هوایی ایالات متحده است عامل انتشار اسناد بوده است. هنوز اطلاعاتی از این که او چگونه و آیا با همدست یا بدون همدست، به رغم سری و فوق سریبودن اسناد به آنها دست یافته، منتشر نشده است.
بعضاً از گرایشهای ضدیهودی این جوان، نفرتش نسبت به دولت کنونی آمریکا و نهادهای اطلاعاتی آن صحبت در میان است که شاید تا حدودی از اقدام او رمزگشایی کند، هر چند که کسانی که در گروه چت دریافت این اسناد بودهاند و برخی مقامهای اطلاعاتی آمریکا، خودخواهی و تلاش برای جلب توجه را هم در اقدام این جوان بیاثر نمیدانند.
این در حالی است که برخی رسانههای آمریکایی مانند وال استریت ژورنال نوشتهاند که شاید کل روایتی که درباره OG بیان میشود ترفندی برای انحراف افکار از عامل یا عاملان واقعی افشای اسناد باشد. هر چه که هست تا زمانی که اطلاعات بیشتری در باره نحوه و انگیزه OG و نقش واقعی او در این ماجرا منتشر نشود هر سخنی در این باره بیشتر نوعی گمانهزنی است.
«جولیان آسانژ» و« ادوارد اسنودن» که در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۴ حجم بزرگی از اطلاعات محرمانه آمریکا در باره نحوه عمل ارتش این کشور در عراق و افغانستان و نیز درباره شنود گسترده نهادهای اطلاعاتی آمریکا در سطح جهان را منتشر کردند انگیزه مشخصی داشتند که ریشه در مخالفت آنها با نحوه عملکرد دولت آمریکا در سیاست خارجی و تحرکات نظامی و اطلاعاتی آن در دنیا داشت.
خبرگزاری مهر (۲۸ فروردین ۱۴۰۲)نوشت:بازیگران متعددی در انتشار اسناد محرمانه آمریکا نقش دارند
تحلیلگر مسائل آمریکا میگوید هنوز قضاوت جامع درباره پیامدهای افشای اطلاعات محرمانه پنتاگون زود است، اما قطعا پشت چنین افشاگریهایی طیفی از بازیگران از دولتها تا جریانهای داخلی حضور دارند.
افشای مجموعه جدیدی از اسناد طبقهبندیشده آمریکا که شامل اسرار امنیت ملی آمریکا درباره جاسوسی از دبیر کل سازمان ملل متحد، مقامات کره جنوبی، نقشههای عملیاتی جنگ اوکراین، کمکهای تسلیحاتی کشورهای چین و مصر به روسیه، بار دیگر سیستم امنیتی و اطلاعاتی ایالاتمتحده آمریکا و همچنین افکار عمومی این کشور را در یک شوک عمیقی فرو برده است.
واکنشها و پیامدهای این افشاگری بسیار متفاوت بوده است؛ درحالیکه عدهای از کارشناسان افشای این اطلاعات را سیاست دولت آمریکا و یا دستکم بخشی از سیاستمداران واشنگتن که خواهان افزایش حمایت تسلیحاتی از اوکراین و توجه افکار عمومی به مضیقههای تسلیحاتی اوکراین میدانند، در مقابل عدهای افشای این اسناد را یک شکست اطلاعاتی و رسوایی بزرگی برای ایالاتمتحده قلمداد میکنند که پیامدهای آن محدود به سیاست داخلی این کشور نمیشود و روابط خارجی این کشور با بسیاری از متحدانش نظیر کره جنوبی و مصر را نیز بهشدت متأثر خواهد کرد و علاوه بر این از ایالاتمتحده یک چهره کنترلگرا و منفی به افکار عمومی جهان مخابره خواهد کرد که تأثیر زیادی بر وجهه و قدرت نرم آمریکا در میان بسیاری از کشورهای جهان بر جای خواهد گذاشت.
گروه بینالملل خبرگزاری مهر بهمنظور تبیین ابعاد مختلف این افشاگریها، گفتگویی با امیرعلی ابوالفتح، کارشناس ارشد مسائل آمریکا انجام داده که مشروح آن را در ادامه میآید.
این اسناد منتشرشده دقیقاً حاوی چه مطالب مهمی هستند؟
ابوالفتح: اسناد منتشرشده تنوع موضوعی بسیار زیادی دارند و «بیشترین این اسناد مربوط به جنگ و اوکراین است.»
خود این اسناد درباره جنگ اوکراین نیز لایهها و ابعاد مختلفی دارند و عملیاتهایی دو کشور علیه هم، تعداد کشتههای طرفین، اشراف اطلاعاتی ایالاتمتحده آمریکا بر بخشهای اطلاعاتی و نفوذ این کشور به سرویس اطلاعاتی نظامی و همچنین ابعاد خارجی جنگ اوکراین و کمکهای تسلیحاتی کشورهایی مانند مصر و چین به روسیه را شامل میشوند. یک بخش از مطالب در مورد جاسوسی ایالاتمتحده آمریکا از دبیر کل سازمان ملل متحد و برخی مقامات کره جنوبی است، بخشی از این اسناد نیز درباره تحولات داخلی اسرائیل و حمایتهای موساد از اعتراضهای خیابانی علیه «کودتای قضائی» نتانیاهو است.
برخی از رسانهها ازجمله رسانههای روسی معتقدند که افشای این اسناد عامدانه بوده و هدف آن انحراف افکار عمومی و توجه و تمرکز روسیه از ضد حملات بهاری است که اوکراین در حال تدارک آن است و در مقابل نیز برخی از رسانههای اوکراین معتقدند که روسیه نیز عامدانه چنین اسنادی را تهیه و منتشر کرده؛ تحلیل شما دراینباره چیست؟
ابوالفتح: اولین بار نیست که اسنادی ازایندست در ایالاتمتحده آمریکا فاش میشود. در اسناد ویکیلیکس نیز سندهایی در مورد جنگ عراق و افغانستان و همچنین جنگ ویتنام وجود داشت. طبیعی است که افشای این اسناد تأثیر متفاوتی بر منافع کشورها و گروههای داخلی آنها دارد و این کاملاً طبیعی است که مقامات سیاسی کشورها، سران کشورهای رقیب و حتی گروههای رقیب داخلی را متهم به افشای این اسناد کنند. ظاهر امر این است که یک جوان ۲۱ ساله به نام جک داگلاس تیسیرا از افسران کمسابقه مرکز سایبری وابسته به نیروی هوایی این اسناد را در سایت دیسکورد به اشتراک گذاشته است؛ اما در محافل سیاسی و رسانهها، تحلیلها و فرضیای متفاوت و متناقضی در این خصوص وجود دارد.
برخی از افراد و رسانهها اذعان دارند که انتشار و افشای این اسناد کار روسها و سرویس جاسوسی این کشور بوده است؛ برخی گمانهزنیها انتشار این اسناد را به افراد و مقامات ناراضی از طولانی و فرسایشی شدن جنگ اوکراین نسبت میدهند، برخی نیز معتقدند که افشای این اسناد توسط دولت ایالاتمتحده و یا دستکم حامیان جنگ اوکراین صورت گرفته چراکه برخلاف برخی تحلیلها، افشای این اسناد به نفع اوکراین است و میتواند افکار عمومی آمریکا را نسبت به ادامه حمایتهای نظامی و اقتصادی از اوکراین متقاعد سازد. ولی آنچه مسلم است این است که هیچکدام از این فرضیهها و گمانهها تاکنون اثبات نشده است و نمیتوان با قطعیت در مورد آنها اظهارنظر کرد و هنوز ابهامات زیادی در خصوص نحوه دسترسی به این اسناد، فرآیند انتشار، نقش سرویسهای جاسوسی خارجی در این افشاگری و همچنین نحوه عملکرد دستگاه اطلاعاتی و نظارتی ایالاتمتحده آمریکا در خصوص این افشاگریها وجود دارد که تحلیل این موضوع را دشوار میسازد.
آیا این افشای سریالی اسناد محرمانه در ایالاتمتحده آمریکا یک اقدام فردی و ناشی از خصومتهای شخصی است و یا کاری سازماندهیشده و نشاندهنده ضعف اساسی در دستگاه اطلاعاتی آمریکا و نفوذ سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی خارجی به این مراکز مهم و حساس است؟
ابوالفتح: افشای اخیر اسناد محرمانه در پلتفرم دیسکورد بزرگترین افشاگری تاریخ آمریکا نیست؛ بلکه بزرگترین افشاگری یک دهه اخیر در ایالاتمتحده آمریکا است. چون اسناد ویکیلیکس که توسط جولیان آسانژ جمعآوریشده و در ویکیلیکس منتشر شد به لحاظ حجمی، بزرگترین افشای اطلاعاتی در تاریخ ایالاتمتحده آمریکا است. افشای اسناد ویکیلیکس و بهخصوص آن فیلمی که نشان میداد و سربازان آمریکایی سوار بر یک بالگرد به افراد بیگناه و به یک خبرنگار شلیک میکنند؛ ضربه زیادی به حیثیت آمریکا وارد کرد و وجهه و سیاست نظامی آمریکا را در منطقه غرب آسیا بهشدت تحت تأثیر قرار داد. علیایحال، روایت رسمی ایالاتمتحده این است که این جوان عضو رسمی گارد ملی نیروی هوایی به خاطر پیدا کردن دوست در شبکه دیسکورد این اطلاعات را بارگذاری کرده و هنوز انگیزه دقیق این اقدامات افشا نشده است.
واکنشها در جامعه آمریکا به این افشاگری متفاوت بوده است؛ درحالیکه برخی از مقامات آمریکایی ازجمله خانم مارجوری تیلور گرین عضو جمهوریخواه کنگره از این اقدام استقبال کرده و افشاگر این اسناد را بهعنوان یک قهرمان ملی ستایش کردند؛ در مقابل نیز عدهای داگلاس تیسیرا را به سوءاستفاده از موقعیت خود و خیانت به منافع کشور متهم کردهاند. در خصوص انگیزه فردی داگلاس تیسیرا هنوز اطلاعاتی در دست نیست اما نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که عملیات جاسوسی لایههای مختلفی دارد و ممکن است ظاهر امر این باشد که یک جوان از روی سرگرمی این اسناد را بارگذاری کرده، اما ممکن است که سرویسهای جاسوسی خارجی وی را به این سمت سوق داده باشند؛ همانطور که در مورد اسناد ویکیلیکس این اتفاق افتاده است و دستگاه اطلاعاتی روسیه پشت این قضیه بوده است.
کارهای اطلاعاتی و جاسوسی کاری سخت و پیچیده است و اینطور نیست که یک جوان یک فلش را به کامپیوتر وصل کنند و اینهمه اسناد فوق محرمانه را افشا کند؛ بههرحال پشت این اسناد محرمانه افشاشده طیفی از بازیگران از دولت روسیه گرفته تا بخشی از ناراضیان داخلی جامعه آمریکا که نگران جنگ جهانی سوم هستند و یا بخشی ازجمله آمریکا که خواهان توجه افکار عمومی برای حمایت از اوکراین است و یا حتی خود دولت آمریکا که عامدانه بخش از این اسناد را برای دستیابی به یک سیاست و هدف خاصی منتشر میکند؛ میتواند حضور داشته باشد.
بهعنوانمثال در بخشی از این اسناد افشا شده است که کشور اوکراین در مضیقه شدید تسلیحاتی است و ممکن است که هدف دولتمردان ایالاتمتحده آمریکا از افشای این اسناد و اطلاعات این باشد که افکار عمومی آمریکا و یا کنگره را متقاعد به ادامه حمایتهای تسلیحاتی از اوکراین کنند و کنگره را متقاعد کنند که در صورت سقوط اوکراین غرب سقوط کند و در صورت سقوط غرب این کشور آمریکاست که سقوط میکند. بههرحال در خصوص انگیزه افشای اسناد ویکی لیکس و یا اسناد واترگیت به جهت اینکه مدتزمان زیادی از آن گذشته است شاید راحتتر بتوان قضاوت کرد اما در خصوص این افشاسازی اخیر چون هنوز اطلاعات زیادی وجود ندارد نمیتوان بهآسانی قضاوت کرد.
با توجه به محتوای برخی از این اسناد درباره جاسوسی از مقامات کره جنوبی و یا تلاشهای مخفیانه مصر بهعنوان یکی از متحدان آمریکا برای ارسال به سلاح به روسیه، افشای این اسناد چه پیامدهایی برای سیستم امنیتی و اطلاعاتی ایالاتمتحده آمریکا و چه تأثیری بر روابط خارجی این کشور برجای خواهد داشت؟
ابوالفتح: اگر ما فرض را بر این بگذاریم که دولت آمریکا تعمداً این اسناد را افشا نکرده است؛ این اتفاق یک رسوایی بزرگ برای جامعه اطلاعاتی آمریکاست. اینکه سیستم امنیتی آمریکا با بودجه میلیارد دلاری سالیانه و باآنهمه امکانات و تجهیزات آنقدر ولنگار است که یک جوان ۲۱ ساله این اطلاعات فوق محرمانه و ارزشمند را سرقت و به مدت یک ماه در یک سایت بارگذاری میکند و کسی از آن خبر ندارد، یک رسوایی بزرگی برای جامعه اطلاعاتی آمریکاست. در درجه دوم افشای این اسناد بین ایالاتمتحده آمریکا و متحدان آن تنش ایجاد میکند؛ کما اینکه افشای اسناد ویکی لیکس و افشای شنود گوشی تلفن همراه خانم مرکل صدراعظم آلمان و شنود مکالمات نخستوزیر وقت اسرائیل موجب تنشهایی در روابط این کشورها با ایالاتمتحده آمریکا شد. اینکه سرویسهای اطلاعاتی آمریکا از مکالمات رهبران کشورهای مخالف خود نظیر روسیه، چین، ایران و … را شنود کند، امری طبیعی است اما اینکه بخواهند از دبیر کل سازمان ملل متحد و یا مقامات کشورهای متحد خود را شنود کند، این به وجهه آمریکا آسیب وارد میکند.
به گفته اسنودن آمریکا یک جاروبرقی بزرگ درست کرده است که هر اطلاعاتی که در هر جای دنیا باشد را جمعآوری میکند و فرقی نمیکند که این اطلاعات مربوط به متحدان آمریکا یعنی آلمان، کره جنوبی، اسرائیل و مصر باشد و یا مربوط به مخالفان آمریکا و کشورهای ایران، چین و روسیه باشد؛ آنچه مسلم است اینکه این اقدامات وجهه آمریکا و بهخصوص قدرت نرم آن را زیر سوال میبرد و باعث میشود تا این گزارهای که کشورهایی مثل روسیه و چین و کشورهای کنترلگری هستند که شهروندان خود را محدود میکند؛ در سطح وسیعتری در مورد ایالاتمتحده آمریکا صدق کند که تلاش میکند کلیه شهروندان جهان را کنترل کند و این از ایالاتمتحده آمریکا یک چهره تاریکتر، اقتدارگراتر و تمامیتخواهتر ارائه میکند که نهتنها به دوست و دشمن رحم نمیکند، بلکه ناتوانی در حفظ این اطلاعات منافع افراد و گروههای سیاسی کشورهای متحد خودشان را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
آیا افشای این اطلاعات بر روند و آینده جنگ اوکراین تأثیر خواهد گذاشت یا خیر؟
ابوالفتح: ارزیابی افشای این اسناد بر روند و آینده جنگ اوکراین نیازمند گذشت زمان بیشتری است؛ چراکه هنوز ۱۰ روز از این افشای اسناد گذشته است. اسناد افشا شده نقشههای عملیاتی دو کشور را تا حدودی فاش کرده است، اما اینکه این اطلاعات الآن در دسترس ما قرار گرفته است به معنای این نیست که مقامات اطلاعاتی قبلاً از این اسناد اطلاعی نداشتند، مقامات اطلاعاتی آمریکا از ماهها قبل این اطلاعات را در اختیار داشتند و قطعاً در اختیار مقامات اوکراینی قرار دادند.
افشای این اطلاعات عملیاتی تأثیر چندانی بر روند و آینده جنگ و اوکراین نخواهد داشت؛ چراکه مقامات فعلی آمریکا و افکار عمومی این کشور مصمم است که در کوتاهمدت از جنگ اوکراین حمایت اقتصادی و تسلیحاتی کند؛ اما در میانمدت و بلندمدت ممکن است افشای این اسناد بر افکار عمومی ایالاتمتحده تأثیرگذار باشد؛ همانطور که افشای اسناد مرتبط با جنگ ویتنام نیز تأثیر فوری نداشته، اما ظرف ۵ تا ۶ سال به لحاظ تأثیری که در افکار عمومی بهجا گذاشت باعث شد تا سیاست خارجی آمریکا در خصوص ویتنام تغییر پیدا کند؛ بنابراین نباید توقع داشته باشیم که افشای این اسناد تأثیری فوری بر جنگ اوکراین بر جای بگذارد مگر اینکه اوکراینیها نتوانند در عرصه میدانی و عملیاتی به پیشرفت چشمگیری دست پیدا کنند و در این صورت انتشار این اسناد و اخبار شکست و عقبنشینی مداوم اوکراین برای مردم غرب و افکار عمومی کشورهای غربی که میلیاردها دلار هزینه کردهاند چندان خوشایند نیست.
یک ابهامی در خصوص شیوه و روند افشای این اسناد وجود دارد و بر اساس روایت رسمی آمریکا این اسناد از چند ماه پیش در پلتفرم «دیسکورد» منتشر شده و مقامات آمریکایی اخیراً متوجه این موضوع شدهاند؛ آیا این اسناد اکنون در دسترس عموم قرار دارد یا خیر و چرا گویا تنها برخی رسانههای آمریکایی مانند والاستریت ژورنال و سی ان ان به این اسناد دسترسی دارند و در حال انتشار قطرهچکانی این اسناد هستند؟
ابوالفتح: بخشی از این اسناد اکنون در دسترس عموم قرار دارد و بخش عمدهای از آنها در دسترس عموم قرار نگرفته است؛ چراکه همانطور که برخی رسانههای آمریکایی نیز اشاره کردند وقتی پنتاگون متوجه افشای این اسناد شد، درصدد حذف این اسناد از پلتفرم دیسکورد و شبکههای اجتماعی برآمدند. علاوه بر این محدودیتهای امنیتی، مطالعه و تجزیهوتحلیل این اسناد توسط رسانهها باعث شده تا این اسناد بهصورت قطرهچکانی منتشر شوند.
ادعای برخی از رسانهها که اشاره کردند که در میان این اسناد افشا شده، اطلاعاتی درباره جمهوری اسلامی ایران نیز وجود داشته است، تا چه حد صحت دارد؟
ابوالفتح: آنچه در خصوص اطلاعات مرتبط با جمهوری اسلامی ایران در این اسناد منتشر شده بیشتر حدس و گمان رسانهای است و هنوز سندی در این خصوص افشا نشده است و افشای اسناد مرتبط با ایران و چین و نقش احتمالی آنها در جنگ اوکراین نیز به نسبت اطلاعات نظامی مربوط به کمک متحدان آمریکا به روسیه، جذابیت رسانهای و خبری چندانی ندارد؛ چراکه خبر مبادلات نظامی ایران و روسیه شاید خبر دسته اولی نباشد و رسانههای غربی از مدتها قبل گمانهزنیهایی در این مورد داشتند اما کمک نظامی متحدان ایالاتمتحده آمریکا نظیر کمکهای تسلیحاتی مصر به روسیه خبر دسته اول و جذابتری برای رسانهها است.
وادی تیه(دوران تیه)سرگردانی چهل ساله قوم بنی اسرائیل بخاطرنافرمانی پیامبر(حضرت موسی)آیه ۲۶ مائده درادامه.
مظلومیت علی
حجت الاسلام پناهیان: دو سال و نیم آخر حکومت علی ،خیلی ازمردم(کوفه-عراق-ومدینه)حرف حضرت را گوش نمیکردند!
زنی(متنفذین سخنورمدینه)به کوفه آمدبه امام گفت:یاعلی!اززمانی که توبه حکومت رسیده ای ،چیزی جزاختلاف وانشقاق نصیب مان نشده!.
ابن عباس:یاعلی!شما دراداره حکومت دارید اشتباه میکنید.
احنف بن قیس(ازسردارن سپاه علی): ما مبتلا شدیم به«آل علی»! اینها(دولتمردان حکومت علی) نه مدیریت اقتصادی بلد هستند، نه مدیریت جنگی بلد هستند، نه سیاست بلد هستند!
مالک اشتربه حضرت علی گفت:یاعلی!شماداریدپارتی بازی می کنید،بنیالعباس را که فامیلهای شما هستند، در مصادرامورگماشتید(ماعلیه عثمان قیام کردیم بخاطر همین کارها!)
امام علی خطاب به یارانش:: «من دیروز آمر شما بودم، ولی الآن مأمور شما شدهام و مدام شما دارید به من حرف تحمیل میکنید»
اعتراض اصحاب( امام علی )یا علی!شما مدیریت بلد نیستی
چرا تقریباً همگان امیرالمؤمنین علی (ع) را در مدیریت موفق نمیدیدند؟ درباره این «همگان» که عرض میکنم، از زمان خودمان ابتدا یک مثالی بزنم. زمانی که فیلم امام علی (ع) پخش میشد بنده اتفاقاً در دانشگاه کلاس تاریخ اسلام داشتم. حدوداً قسمتهای آخر سریال داشت پخش میشد، یکی از دانشجوها با دقت و کنجکاوی، گفت: فکر نمیکنید این فیلم امام علی (ع) فیلم بدی باشد؟ گفتم چرا؟ گفت که امیرالمؤمنین علی (ع) را یکمقدار با مدیریتِ شُل در نظر من جلوه داد. من امیرالمؤمنین را خیلی قاطعتر از این میدانستم. گفتم در این سریال ممکن است ایرادهایی باشد ولی این برداشتی که پیدا کردی برداشتی است که در آن زمان، همه از واقعیت حکومت حضرت داشتند! پس این فیلم لااقل در این مورد، مطلب را درست منتقل کرده است. و همین مسئله، آغاز گفتگوها و مباحثاتی در کلاس درس ما شد.
شما وقتی سریال زندگی امیرالمؤمنین علی (ع) را هم تهیه کنید با این همه فاصله زمانی، باز هم این برداشت صورت میگیرد. یا کتاب «الغارات» را که سفارششده شهید سلیمانی است، خیلیها خواندهاند و گفتهاند که این کتاب، ذهنیت ما را نسبت به امیرالمؤمنین خراب کرد؛ این چه نحوه مدیریتی است! بنده از دوران معاصر و ذهنیتها شروع کردم، البته جدیتر از این در دوران معاصر به این موضوع خواهیم پرداخت، تا برسیم به زمان امیرالمؤمنین علی (ع).
در زمان حضرت، کسانی بودند که تصریح میکردند به اینکه «یا علی، شما مدیریت بلد نیستی!» میخواهم سه نمونه از این موارد را برای شما بخوانم. البته نزدیکان و حواریین حضرت نمیگفتند که شما مدیریت بلد نیستی، اما همین یاران حضرت ایرادهای مدیریتی به حضرت میگرفتند. البته جمعبندی نمیکردند که بگویند «شما مدیریت بلد نیستی» و در نهایت هم تبعیّت میکردند. یکی از این افراد «ابن عباس» هست.
اعتراض ابن عباس به امام علی
ابن عباس در هر سه جنگ، مشورتهایی که به حضرت میداد اینطور بود که میگفت: «شما دارید اشتباه میکنید؛ این کار را نکنید»... و این گفتگوها در تاریخ ثبت شده است. حتی یاران بسیار نزدیکتر هم اینطور بودند.
اعتراض مالک اشتر به امام علی
مالک اشتر به امیرالمؤمنین (ع) میگفت: شما به سران اقوام از بیت المال یک کمی بیشتر بدهید تا به تو جذب بشوند.
پاسخ امام: مالک، این سیره پیامبر نیست. خیلی کلّی پاسخشان را دادند. (فقال الاشتر: فَتَاقَتْ أَنْفُسُ النَّاسِ إِلَی الدُّنْیَا... فَإِنْ تَبْذُلِ الْمَالَ تَمِلْ إِلَیْکَ أَعْنَاقُ الرِّجَالِ ؛ شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید، ج۲، ص۱۹۷)
مالک اشتربه حضرت علی گفت:شماداریدپارتی بازی می کنید(ماعلیه عثمان قیام کردیم بخاطر همین کارها!)
حجت الاسلام پناهیان گفت: مالک اشتر به حضرت اعتراض میکرد:شما دارید بنیالعباس را که فامیلهای شما هستند، در منصبها میگذارید، پس ما برای چه علیه عثمان قیام کردیم که مناصب را به فامیلهای خودش میداد؟
پناهیان گفت:البته این گفتگوها، در واقع گفتگوهای فضای خصوصی مالک با حضرت بود و مالک هم با حضرت مخالفت نمیکرد و در نهایت تبعیت میکرد. اما وقتی در فضای خصوصی این گفتگوها صورت بگیرد در فضای عمومی، وضعیت مشخص میشود.
«حجتالاسلام علیرضا پناهیان»گفت:در مورد دیگر اصحاب هم اینگونه مسائل وجود داشت.
مثلاً یکی از یاران حضرت، کسی بود به نام «احنف بن قیس». ایشان در هر سه جنگ پای رکاب امیرالمؤمنین علی (ع) بود.
ایشان یک عبارتی دارد، میگوید: ما مبتلا شدیم به آل علی! اینها نه مدیریت اقتصادی بلد هستند، نه مدیریت جنگی بلد هستند، نه سیاست بلد هستند! «قد بَلَونا آلَ أبی طالبٍ فَلَم نَجِد عِندَهُم إِیالَةً لِلمُلکِ، و لا صِیَانَةً لِلمالِ، وَ لا مَکِیدَةً فِی الحَربِ» (انساب الاشراف، ج۱۲، ص۳۲۲ ) این عبارت دوبار در تاریخ از او نقل شده است، یکبار هم زمانی که امام حسین (ع) دعوت کرد و به یاری امام حسین (ع) نیامد، همین دلیل را آورد، یعنی گفت که آل ابیطالب سیاست بلد نیستند!
البته اگر آخر کارِ «احنف بن قیس» را نگاه بکنیم او جزء اصحاب حضرت باقی نماند، به معاویه پیوست و مسائل دیگری پیدا کرد. اما بالاخره یک مدتی با امیرالمؤمنین (ع) همراهی کرده و جزو یاران حضرت بوده است.
اعتراض یک زن به امام علی:تو باعث اختلاف درجامعه شده ای،بین مااختلاف وتفرقه انداختی!
پناهیان گفت: یک کسی بود به نام «ابومریم» که از دوستان امیرالمؤمنین (ع) بود. از مدینه به کوفه آمد و به خدمت حضرت رسید.:تو باعث اختلاف درجامعه شده ای،بین مااختلاف وتفرقه انداختی!
حضرت فرمود: چه شد که تو اینجا آمدی؟(ازمدینه به کوفه) از من چه میخواهی؟
«ابومریم»گفت: من برای اینکه نیازی داشته باشم اینجا نیامدم. بلکه احساس کردم از وقتی که تو مدیریت این مملکت را دست گرفتی تفرقه و تشتّت در جامعه ایجاد کردهای! «إِنِّی لَمْ آتِکَ لِحَاجَةٍ وَ لَکِنِّی کُنْتُ أَرَاکَ لَوْ وَلَّوْکَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَجْزَأْتَه» (الغارات، ج۱، ص۴۴) ببینید؛ این دوست حضرت است که دارد این حرف را میزند. ما این مسئله را در تاریخ، چگونه باید تحلیل کنیم؟ چطور میشود امیرالمؤمنین علی (ع) با آن همه سابقه، حکومتش بهگونهای نبود که بعد از حضرت، این حکومت با موفقیت به امام حسن مجتبی (ع) برسد! ولی معاویه باید کار را دست یزید بدهد و در این امر هم موفق بشود درحالیکه همه اذعان داشتند که یزید شایسته این پست نیست. کسی که از بیرون نگاه بکند یک بیتدبیری را احساس میکند. درباره علّت عدم موفقیت حضرت، حرفهای متعددی زدهاند.
دو سال و نیم آخرحکومت علی، تقریباً کسی حرف حضرت را گوش نمیکرد!
حتی میخواهم عرض کنم که امیرالمؤمنین علی (ع) آثار این حرف مردم درباه سوءمدیریت خود را در نیمه دوم حکومت خودشان دیدند! آن سه جنگی که حضرت داشتند در دو سال و نیمِ اول حکومتشان بود. دو سال و نیم بعد، تقریباً کسی حرف حضرت را گوش نمیکرد!.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: ۳ جنگ امام علی(ع)
۱-جنگ جمل (نبرد با ناکثین)
۲-جنگ صفین (نبرد با قاسطین)
۳- جنگ نهروان (نبرد با مارقین).
حجت الاسلام پناهیان گفت:حضرت در یک سخنی تصریح میفرماید: الآن در این حکومت اسلامی، من غیر از کوفه و اطرافش، جایی تحت نفوذ ندارم. شما اگر از بیرون نگاه کنید، این وضعیت را چگونه تحلیل میکنید؟
حضرت میفرماید: «لَقَدْ کُنْتُ أَمْسِ أَمِیراً، فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَأْمُوراً؛ وَ کُنْتُ أَمْسِ نَاهِیاً، فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَنْهِیّاً» (نهجالبلاغه، خطبه۲۰۸)
امام علی: من دیروز آمر شما بودم، ولی الآن مأمور شما شدهام و مدام شما دارید به من حرف تحمیل میکنید... یا حرفهای دیگری که امیرالمؤمنین (ع) به مردم میزنند که دل من از دست شما خون است، ای کاش من شما را نمیدیدم؛ و حرفهایی که حضرت دردمندانه به آن افراد میزنند تا تحلیلهایی که خودِ حضرت دارند.
خوارج که صریحاً میگفتند ما یک خلیفهای مثل خلیفه دوم میخواهیم. آخرین حرفی که به نمایندگان امیرالمؤمنین زدند :ما باید با علی بن ابیطالب (ع) بجنگیم، این بود که گفتند اصلاً ایشان مورد پسند ما نیست، روش او صحیح نیست. باید روش دیگر خلفا را داشته باشد.
خوارج به طور مشخص هم نام میبردند. (فاستخلف عمر، فکان من سیرته مَا أنت عالم بِهِ، لم تأخذه فی الله لومة لائم... ؛ انسابالاشراف، ج۲، ص۳۷۰)
چرا مردم با حضرت مخالفت می کردند؟
حجت الاسلام پناهیان گفت: برای اینکه درباره پاسخ این سؤال، کمی عمیقتر فکر کنیم، ابتدا چند تا جواب مشهور را فقط اشاره میکنم. مثلاٌ مشهور است که امیرالمؤمنین (ع) به خاطر عدلش به قتل رسید، یا شاید به خاطر عدلش این ضعف مدیریت را به ایشان نسبت میدهند.
پناهیان خطاب به نجم الدین شریعتی(مجری برنامه سحرگاهی ماه من) گفت: به نظر شما آیا میشود که مردم، ضدّ عدالت باشند؟
وخودش جواب داد: بعید است. مردم اگر ببینند یک کسی با عدالت رفتار میکند طرفدار او میشوند. اگر بگوییم که عدالت حضرت، علیه خواص بوده است، وقتی خواص خراب بشوند طبیعتاً امیرالمؤمنین (ع) به مردم دست میدهد چون این عدالت به نفع مردم است. پس چرا مردم باید با حضرت مخالفت کنند؟
تبلیغات امیرالمؤمنین (ع) خیلی قویتر از معاویه بود
بعضیها فکر میکنند که این مشکلات، به خاطر تبلیغات دشمن علیه علی (ع) بوده است. درحالیکه تبلیغات امیرالمؤمنین (ع) خیلی قویتر از معاویه بود. آن موقع ابزار تبلیغات، سخن و خطابه بود. چه کسی میتوانست مثل امیرالمؤمنین حرف بزند؟ آن فضای سنگینی که معاویه ایجاد شده بود، فقط در شام بود. ولی آنهایی که خون به جگر امیرالمؤمنین کردند (یعنی خوارج) خودشان دشمن معاویه و شام بودند و دشمن شام باقی ماندند! نه اینکه از فضای آن متأثر شده باشد. حتی اینطور هم نبود که آنها معاویه را ترجیح بدهند، بلکه خلیفه دوم را ترجیح میدادند که بین این دوتا خیلی فرق هست. آنها ضدّ اشرافیگری معاویه بودند.
پول پاشی حضرت علی بیشترازمعاویه بود
بعضیها میگویند که معاویه پولپاشی میکرد و امیرالمؤمنین علی (ع) این کار را نمیکرد.
حجت الاسلام پناهیان گفت: حضرت خودشان در یک سخنی میگویند: معاویه پول نمیدهد و برایش خوب تبعیّت میکنند. من که پول میدهم و به شما احترام میگذارم ولی خوب تبعیّت نمیکنید.
(أَ وَ لَیْسَ عَجَباً أَنَّ مُعَاوِیَةَ یَدْعُو الْجُفَاةَ الطَّغَامَ فَیَتَّبِعُونَهُ عَلَی غَیْرِ مَعُونَةٍ وَ لَا عَطَاءٍ وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ وَ أَنْتُمْ تَرِیکَةُ الْإِسْلَامِ وَ بَقِیَّةُ النَّاسِ إِلَی الْمَعُونَةِ أَوْ طَائِفَةٍ مِنَ الْعَطَاءِ فَتَفَرَّقُونَ عَنِّی وَ تَخْتَلِفُونَ عَلَیَّ ؛ نهجالبلاغه/ خطبه۱۸۰)
هم خواص به علی خیانت کردند وهم عوام
حجت الاسلام پناهیان گفت:بعضیها میگویند که فقط خواص، علیه امیرالمؤمنین بودند. درحالیکه عوام هم خیلی خیانت کردند.
عوامی که امیرالمؤمنین خانههایشان را آباد کرد. رونق اقتصادی برای آنها ایجاد کرد. نه مشکل اقتصادی در آن جامعه بود، نه مشکل تبلیغات دشمن. نه مشکل ضعف بنیه نظامی.
درحالیکه خیلی از این مشکلات را الان ما داریم. البته ما الآن نسبت به دشمنانمان ضعف بنیه نظامی نداریم بهگونهای که نتوانیم از خودمان دفاع کنیم. ولی آمار سلاحها و مهمات آنها خیلی بیشتر از اینطرف است.
توضیج مدیریت سایت-پیراسته فر: ابن عباس به حضرت علی(ع) میگفت: شما دارید اشتباه میکنید؛ این کار را نکنید... حتی یاران بسیار نزدیکتر هم اینطور بودند،،مالک اشترهم یکی ازمنتقدین اماعلی بود! «با آنهایی که باعلی بیعت نکرده بودندباخشونت برخوردمی کرد،علی می گفت:بااینها تند برخورد نکن.» مالک گفت: «امروز ما باید با اینها تند برخورد بکنیم، قبلیها هم همینجور برخورد میکردند، فردا هم با شمشیر باید با اینها برخورد کنیم. شما چرا کوتاه میآیی؟ این کوتاه آمدن، کار را سست میکند
خبرگزاری فارس(۲۶ فروردین ۱۴۰۲)نوشت: «حجتالاسلام علیرضا پناهیان» استاد حوزه و دانشگاه در سحرهای ماه مبارک رمضان با حضور در برنامه «ماه من» که بهطور مستقیم از شبکه سه پخش میشود درباره تلقیهای ناصواب از دین و آثار تحریف دین به گفتگو میپردازد. در ادامه گزیدهای از بیست و چهارمین جلسه این مبحث را میخوانید:
برخی از تلقّیهای ناروا از دین، مثل سمّ مهلک جامعه مؤمنین را به زمین میزند
سالِ نو حقیقی را به تعبیری باید تبریک گفت اما چون ما در ایام سوگواری به سر میبریم، فقط توجه بدهیم به اینکه روزیِ جدید ما از امروز آغاز میشود، برنامههای جدید زندگیمان را باید شروع کنیم و از امروز واقعاً باید زندگی تازهای را شروع کنیم.
ما در این شبها داریم «تلقّیهای ناروا از دین» را مرور میکنیم، البته برخی از نقاط برجستهاش را بررسی میکنیم تا برسیم به تلقّیهای صحیح از دین. وقتی میگوییم که میخواهیم تلقّیهای ناروا را برطرف کنیم، حتی اگر عبارتهای صحیحی گفته بشود، اما در مجموع چون مهندسیِ دقیق صورت نگرفته، اولویتها رعایت نشده و تعابیر هم معمولاً درست انتخاب نشده است، ممکن است در ذهن مخاطب، تلقّی ناروا شکل بگیرد. برخی از این تلقّیهای ناروا مثل سمّ مهلک جامعه مؤمنین را به شدّت زمین میزند. برخی از این تلقّیهای ناروا، اوجش در زمان امیرالمؤمنین علی (ع) بوده و حضرت به مقابله با آن برخاستند.
چرا خیلیها مدیریت امیرالمؤمنین (ع) را ضعیف میدانستند؟
برای وارد شدن به بحث بعدی که بررسی یکی دیگر از تلقّیهای ناروا از دین است-که همین تلقیها علّت اصلی مظلومیتهای امیرالمؤمنین علی (ع) بود و امروز هم هنوز جامعه ما دچار این تلقّیهای ناروا هست- یک مقدمهای را عرض بکنم و آن مقدمه این سؤال است که چرا تقریباً همگان امیرالمؤمنین علی (ع) را در مدیریت موفق نمیدیدند؟ درباره این «همگان» که عرض میکنم، از زمان خودمان ابتدا یک مثالی بزنم. زمانی که فیلم امام علی (ع) پخش میشد بنده اتفاقاً در دانشگاه کلاس تاریخ اسلام داشتم. حدوداً قسمتهای آخر سریال داشت پخش میشد، یکی از دانشجوها با دقت و کنجکاوی، گفت: فکر نمیکنید این فیلم امام علی (ع) فیلم بدی باشد؟ گفتم چرا؟ گفت که امیرالمؤمنین علی (ع) را یکمقدار با مدیریتِ شُل در نظر من جلوه داد. من امیرالمؤمنین را خیلی قاطعتر از این میدانستم. گفتم در این سریال ممکن است ایرادهایی باشد ولی این برداشتی که پیدا کردی برداشتی است که در آن زمان، همه از واقعیت حکومت حضرت داشتند! پس این فیلم لااقل در این مورد، مطلب را درست منتقل کرده است. و همین مسئله، آغاز گفتگوها و مباحثاتی در کلاس درس ما شد.
شما وقتی سریال زندگی امیرالمؤمنین علی (ع) را هم تهیه کنید با این همه فاصله زمانی، باز هم این برداشت صورت میگیرد. یا کتاب «الغارات» را که سفارششده شهید سلیمانی است، خیلیها خواندهاند و گفتهاند که این کتاب، ذهنیت ما را نسبت به امیرالمؤمنین خراب کرد؛ این چه نحوه مدیریتی است! بنده از دوران معاصر و ذهنیتها شروع کردم، البته جدیتر از این در دوران معاصر به این موضوع خواهیم پرداخت، تا برسیم به زمان امیرالمؤمنین علی (ع).
حتی یاران نزدیک علی (ع) هم به شیوه مدیریت ایشان، ایراد میگرفتند
در زمان حضرت، کسانی بودند که تصریح میکردند به اینکه «یا علی، شما مدیریت بلد نیستی!» میخواهم سه نمونه از این موارد را برای شما بخوانم. البته نزدیکان و حواریین حضرت نمیگفتند که شما مدیریت بلد نیستی، اما همین یاران حضرت ایرادهای مدیریتی به حضرت میگرفتند. البته جمعبندی نمیکردند که بگویند «شما مدیریت بلد نیستی» و در نهایت هم تبعیّت میکردند. یکی از این افراد «ابن عباس» هست. ابن عباس در هر سه جنگ، مشورتهایی که به حضرت میداد اینطور بود که میگفت: شما دارید اشتباه میکنید؛ این کار را نکنید... و این گفتگوها در تاریخ ثبت شده است. حتی یاران بسیار نزدیکتر هم اینطور بودند.
امروز به برخی از مواردی که مالک اشتر، به حضرت اعتراض میکرد اشاره کنم. همان اول که میخواستند حرکت کنند بعضیها با امیرالمؤمنین بیعت نکردند که از سران مهاجران و انصار و صحابه پیغمبر بودند. مالک با تندی با آنها برخورد کرد. حضرت فرمود: «با اینها تند برخورد نکن.» مالک گفت: «امروز ما باید با اینها تند برخورد بکنیم، قبلیها هم همینجور برخورد میکردند، فردا هم با شمشیر باید با اینها برخورد کنیم. شما چرا کوتاه میآیی؟ این کوتاه آمدن، کار را سست میکند.» اگر کسی بخواهد تاریخ را نگاه بکند باید بگوید که مالک اشتر درست گفت. ولی امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: مالک، این حرف را رها کن. (فَقَالَ الْأَشْتَرُ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، إِنَّا وَ إِنْ لَمْ نَکُنْ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ، فَإِنَّا فِیهِمْ، وَ هَذِهِ بَیْعَةٌ عَامَّةٌ، وَ الْخَارِجُ مِنْهَا عَاصٍ، وَ الْمُبْطِئُ عَنْهَا مُقَصِّرٌ، فَإِنَّ أَدَبَهُمُ الْیَوْمَ بِاللِّسَانِ وَ غَداً بِالسَّیْفِ... فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): کُفَّ عَنِّی، فَانْصَرَفَ الْأَشْتَرُ وَ هُوَ مُغْضَبٌ ؛ امالی طوسی، ج۱، ص۷۱۷)
یک نمونه دیگر، وقتی بود که امیرالمؤمنین علی (ع) نمایندهای را برای مذاکره با معاویه فرستاد. مالک اشتر اعتراض کرد و گفت او نماینده شایستهای نیست، بعداً هم ثابت شد که شایسته نیست. (فَقَالَ لَهُ الْأَشْتَرُ لَا تَبْعَثْهُ وَ دَعْهُ وَ لَا تُصَدِّقْهُ فَوَ اللَّهِ إِنِّی لَأَظُنُّ هَوَاهُ هَوَاهُمْ وَ نِیَّتَهُ نِیَّتَهُمْ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ: «دَعْهُ حَتَّى نَنْظُرَ مَا یَرْجِعُ بِهِ إِلَیْنَا» فَبَعَثَهُ عَلِیٌّ ع؛ وقعة صفین، ص۲۸)
همچنین مالک اشتر درابتدای حکومت امیرالمؤمنین (ع) میگفت که ابوموسی اشعری را فعلاً در کوفه نگهدار. بعداً که ابوموسی اشعری حاضر نشد برای جنگ جمل، سرباز بفرستد، حضرت به مالک فرمود: برو رفیقت (یعنی ابوموسی) را جمع کن. (وکان له رأی فی بقاء أبی موسى الأشْعَرِیّ والیاً على الکوفة، ارتضاه الإمام علیه السلام وأیّده مع أنّه علیه السلام کان یعلم بمکنون فکر أبی موسى، ولم یکن له رأی فی بقائه؛ مکاتیب الائمة، ج۱، ص ۴۶۲)
وقتی یاران خاص علی (ع) به مدیریت ایشان اعتراض میکردند، وضع عموم مردم معلوم است!
مالک اشتر به امیرالمؤمنین (ع) میگفت:شما به سران اقوام از بیت المال یک کمی بیشتر بدهید تا به تو جذب بشوند..
حضرت فرمود: مالک، این سیره پیامبر نیست. خیلی کلّی پاسخشان را دادند. (فقال الاشتر: فَتَاقَتْ أَنْفُسُ النَّاسِ إِلَى الدُّنْیَا... فَإِنْ تَبْذُلِ الْمَالَ تَمِلْ إِلَیْکَ أَعْنَاقُ الرِّجَالِ ؛ شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید، ج۲، ص۱۹۷) همچنین مالک اشتر به حضرت اعتراض میکرد که شما دارید بنیالعباس را که فامیلهای شما هستند، در منصبها میگذارید، پس ما برای چه علیه عثمان قیام کردیم که مناصب را به فامیلهای خودش میداد؟
البته این گفتگوها، در واقع گفتگوهای فضای خصوصی مالک با حضرت بود و مالک هم با حضرت مخالفت نمیکرد و در نهایت تبعیت میکرد. اما وقتی در فضای خصوصی این گفتگوها صورت بگیرد در فضای عمومی، وضعیت مشخص میشود.
در مورد دیگر اصحاب هم اینگونه مسائل وجود داشت. مثلاً یکی از یاران حضرت، کسی بود به نام «احنف بن قیس». ایشان در هر سه جنگ پای رکاب امیرالمؤمنین علی (ع) بود. البته بعدها به معاویه پیوست و مسائل دیگری پیدا کرد. ایشان یک عبارتی دارد، میگوید: ما مبتلا شدیم به آل علی! اینها نه مدیریت اقتصادی بلد هستند، نه مدیریت جنگی بلد هستند، نه سیاست بلد هستند! «قد بَلَونا آلَ أبی طالبٍ فَلَم نَجِد عِندَهُم إِیالَةً لِلمُلکِ، و لا صِیَانَةً لِلمالِ، وَ لا مَکِیدَةً فِی الحَربِ» (انساب الاشراف، ج12، ص322 ) این عبارت دوبار در تاریخ از او نقل شده است، یکبار هم زمانی که امام حسین (ع) دعوت کرد و به یاری امام حسین (ع) نیامد، همین دلیل را آورد، یعنی گفت که آل ابیطالب سیاست بلد نیستند! درست است که اگر آخر کارِ «احنف بن قیس» را نگاه بکنیم او جزء اصحاب حضرت باقی نمیماند، اما بالاخره یک مدتی با امیرالمؤمنین (ع) همراهی کرده و جزو یاران حضرت بوده است.
اعتراض تند یک زن به نحوه مدیریت امیرالمؤمنین (ع) در حضور ایشان
یک خانمی آمد در مقابل امیرالمؤمنین علی (ع) و شروع کرد به صحبت کردن. وقتی که حرف میرسد به طبقه خانمها در جامعه یعنی این بحث عمومی شده است. و الا این خانم استثنائاً درنیامده است که این حرف را بزند. او گفت: شما به سه دلیل، دلها را متشتّت کردید و وضع جامعه را بههم زدید. حضرت فرمود این سه دلیل چه چیزهایی هستند؟ گفت: «رضاکَ بالقضیّة»، چرا به حکمیّت رضایت دادی؟ «وأخذُکَ بالدّنیّه». شما ذلّت را پذیرفتی. منظورش آن نامه صلحنامه موقتی بود که نوشتند و شامیان گفتند که امیرالمؤمنین را از کنار نام علی بردارید. حضرت فرمود بردارید. خوارج هم بعداً سر این اعتراض کردند، که تو چرا برداشتی و چرا کوتاه آمدی؟ «و جَزَعُکَ عند البلیّة»؛ وقتی که اوضاع به هم ریخت تو جزع و فزع کردی و آن برخورد و درگیری با خوارج هم جزء همین است. (جَاءَتِ امْرَأَةٌ مِنْ بَنِی عَبْسٍ وَ عَلِیٌّ ع عَلَى الْمِنْبَرِ فَقَالَتْ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ثَلَاثٌ بَلْبَلْنَ الْقُلُوبَ قَالَ: وَ مَا هُنَّ؟ قَالَتْ رِضَاکَ بِالْقَضِیَّةِ وَ أَخْذُکَ بِالدَّنِیَّةِ وَ جَزَعُکَ عِنْدَ الْبَلِیَّةِ؛ الغارات، ج1، ص25)
حضرت دید که او آدم سیاستمدار و فهمیدهای نیست، گفت شما بهتر است که در خانه بنشینید. او هم گفت: نه خانهنشینی نداریم، ما نمینشینیم جز در سایه شمشیرها و جلوی تو ایستادیم! حالا ببینید یک زن چگونه مقابل امیرالمؤمنین علی (ع) میایستد!
ما نباید نیمی از تاریخ را بخوانیم آنجایی که امیرالمؤمنین علی (ع) زنهای بیسرپرست را کمک میکرد یا فقط آنهایی را بگوییم که از درِ موافقت و دلسوزی در میآمدند. جامعه علی بن ابیطالب را بشناسیم تا بعضی از حرفهای کمتر گفته شده یا حتی نگفته شده را بیشتر ببینیم.
یکی از دوستان علی (ع): از وقتی تو حاکم شدهای، تفرقه و تشتّت در جامعه ایجاد کردهای!
میخواهم این حرف را که میگفتند «حضرت مدیریت بلد نیست» دایره و گسترهاش را عرض بکنم. شاید روزهای بعد به این بپردازیم که چرا اینگونه بود؟ چرا در مورد امیرالمؤمنین علی (ع) اینجور میگفتند؟
یک کسی بود به نام ابومریم که از دوستان امیرالمؤمنین (ع) بود. از مدینه به کوفه آمد و به خدمت حضرت رسید. حضرت فرمود: چه شد که تو اینجا آمدی؟ از من چه میخواهی؟ گفت: من برای اینکه نیازی داشته باشم اینجا نیامدم. بلکه احساس کردم از وقتی که تو مدیریت این مملکت را دست گرفتی تفرقه و تشتّت در جامعه ایجاد کردهای! «إِنِّی لَمْ آتِکَ لِحَاجَةٍ وَ لَکِنِّی کُنْتُ أَرَاکَ لَوْ وَلَّوْکَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَجْزَأْتَه» (الغارات، ج۱، ص۴۴)
ببینید؛ این دوست حضرت است که دارد این حرف را میزند. ما این مسئله را در تاریخ، چگونه باید تحلیل کنیم؟ چطور میشود امیرالمؤمنین علی (ع) با آن همه سابقه، حکومتش بهگونهای نبود که بعد از حضرت، این حکومت با موفقیت به امام حسن مجتبی (ع) برسد! ولی معاویه باید کار را دست یزید بدهد و در این امر هم موفق بشود درحالیکه همه اذعان داشتند که یزید شایسته این پست نیست. کسی که از بیرون نگاه بکند یک بیتدبیری را احساس میکند. درباره علّت عدم موفقیت حضرت، حرفهای متعددی زدهاند.
آثار حرف مردم درباه سوءمدیریت حضرت، در نیمه دوم حکومت ایشان ظاهر شد
حتی میخواهم عرض کنم که امیرالمؤمنین علی (ع) آثار این حرف مردم درباه سوءمدیریت خود را در نیمه دوم حکومت خودشان دیدند! آن سه جنگی که حضرت داشتند در دو سال و نیمِ اول حکومتشان بود. دو سال و نیم بعد، تقریباً کسی حرف حضرت را گوش نمیکرد! حضرت در یک سخنی تصریح میفرماید که الآن در این حکومت اسلامی، من غیر از کوفه و اطرافش، جایی تحت نفوذ ندارم. شما اگر از بیرون نگاه کنید، این وضعیت را چگونه تحلیل میکنید؟
حضرت میفرماید: «لَقَدْ کُنْتُ أَمْسِ أَمِیراً، فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَأْمُوراً؛ وَ کُنْتُ أَمْسِ نَاهِیاً، فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَنْهِیّاً» (نهجالبلاغه، خطبه۲۰۸) من دیروز آمر شما بودم، ولی الآن مأمور شما شدهام و مدام شما دارید به من حرف تحمیل میکنید... یا حرفهای دیگری که امیرالمؤمنین (ع) به مردم میزنند که دل من از دست شما خون است، ای کاش من شما را نمیدیدم؛ و حرفهایی که حضرت دردمندانه به آن افراد میزنند تا تحلیلهایی که خودِ حضرت دارند.
چرا خوارج، عموم مردم و برخی یاران علی (ع) میگفتند «مدیریت او ضعیف است»؟
تا اینجا از دو منظر، این مسئله را بیان کردیم، یکی از منظر یاران حضرت و دیگری از منظر افکار عمومی. دشمنان حضرت که تکلیفشان معلوم است. خوارج که صریحاً میگفتند ما یک خلیفهای مثل خلیفه دوم میخواهیم. آخرین حرفی که به نمایندگان امیرالمؤمنین زدند که ما باید با علی بن ابیطالب (ع) بجنگیم، این بود که گفتند اصلاً ایشان مورد پسند ما نیست، روش او صحیح نیست. باید روش دیگر خلفا را داشته باشد به طور مشخص هم نام میبردند. (فاستخلف عمر، فکان من سیرته مَا أنت عالم بِهِ، لم تأخذه فی الله لومة لائم... ؛ انسابالاشراف، ج۲، ص۳۷۰)
برای اینکه درباره پاسخ این سؤال، کمی عمیقتر فکر کنیم، ابتدا چند تا جواب مشهور را فقط اشاره میکنم. مثلاٌ مشهور است که امیرالمؤمنین (ع) به خاطر عدلش به قتل رسید، یا شاید به خاطر عدلش این ضعف مدیریت را به ایشان نسبت میدهند. به نظر شما آیا میشود که مردم، ضدّ عدالت باشند؟ بعید است. مردم اگر ببینند یک کسی با عدالت رفتار میکند طرفدار او میشوند. اگر بگوییم که عدالت حضرت، علیه خواص بوده است، وقتی خواص خراب بشوند طبیعتاً امیرالمؤمنین (ع) به مردم دست میدهد چون این عدالت به نفع مردم است. پس چرا مردم باید با حضرت مخالفت کنند؟
علت اصلی تصور عمومی نسبت به سوءمدریت حضرت، «تبلیغات دشمن» هم نبود!
بعضیها فکر میکنند که این مشکلات، به خاطر تبلیغات دشمن علیه علی (ع) بوده است. درحالیکه تبلیغات امیرالمؤمنین (ع) خیلی قویتر از معاویه بود. آن موقع ابزار تبلیغات، سخن و خطابه بود. چه کسی میتوانست مثل امیرالمؤمنین حرف بزند؟ آن فضای سنگینی که معاویه ایجاد شده بود، فقط در شام بود. ولی آنهایی که خون به جگر امیرالمؤمنین کردند (یعنی خوارج) خودشان دشمن معاویه و شام بودند و دشمن شام باقی ماندند! نه اینکه از فضای آن متأثر شده باشد. حتی اینطور هم نبود که آنها معاویه را ترجیح بدهند، بلکه خلیفه دوم را ترجیح میدادند که بین این دوتا خیلی فرق هست. آنها ضدّ اشرافیگری معاویه بودند.
بعضیها میگویند که معاویه پولپاشی میکرد و امیرالمؤمنین علی (ع) این کار را نمیکرد. حضرت خودشان در یک سخنی میگویند که معاویه پول نمیدهد و برایش خوب تبعیّت میکنند. من که پول میدهم و به شما احترام میگذارم ولی خوب تبعیّت نمیکنید. (أَ وَ لَیْسَ عَجَباً أَنَّ مُعَاوِیَةَ یَدْعُو الْجُفَاةَ الطَّغَامَ فَیَتَّبِعُونَهُ عَلَى غَیْرِ مَعُونَةٍ وَ لَا عَطَاءٍ وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ وَ أَنْتُمْ تَرِیکَةُ الْإِسْلَامِ وَ بَقِیَّةُ النَّاسِ إِلَى الْمَعُونَةِ أَوْ طَائِفَةٍ مِنَ الْعَطَاءِ فَتَفَرَّقُونَ عَنِّی وَ تَخْتَلِفُونَ عَلَیَّ ؛ نهجالبلاغه/ خطبه۱۸۰)
علاوه بر خواص، عوام هم خیلی به امیرالمؤمنین (ع) خیانت کردند
بعضیها میگویند که فقط خواص، علیه امیرالمؤمنین بودند. درحالیکه عوام هم خیلی خیانت کردند. عوامی که امیرالمؤمنین خانههایشان را آباد کرد. رونق اقتصادی برای آنها ایجاد کرد. نه مشکل اقتصادی در آن جامعه بود، نه مشکل تبلیغات دشمن. نه مشکل ضعف بنیه نظامی. درحالیکه خیلی از این مشکلات را الان ما داریم. البته ما الآن نسبت به دشمنانمان ضعف بنیه نظامی نداریم بهگونهای که نتوانیم از خودمان دفاع کنیم. ولی آمار سلاحها و مهمات آنها خیلی بیشتر از اینطرف است.
خواهش میکنم یک مقدار عمیقتر ببینیم و عمیقتر فکر کنیم به اینکه امیرالمؤمنین علی (ع) چرا در ظاهر به موفقیتهایی که انتظار میرفت، نرسیدند؟ البته موفقیتهای تاریخی و موفقیتهای معنوی حضرت، قطعی است اما در زمان خودش چرا اینگونه میگفتند و چرا آن نتیجهای که ما از یک مدیریت انتظار داریم، بهدست نیامد؟ انشاءالله در جلسه بعد به پاسخ این سؤال میپردازیم./پایان
جلسه بعدی
امام زمان(عج)زمانی ظهورمی کنندکه «زمینه مشارکت مردم» فراهم شود
مشارکت مردم دراداره حکومت عامل موفقیت
آیا دلیل مظلومیت و غربت علی عدالت ایشان بود؟
«حجتالاسلام علیرضا پناهیان»دربرنامه سحرگاهی «ماه من»شبکه سه(۲۶ فروردین ۱۴۰۲) گفت: ما در برخورد با مسائل تاریخی میتوانیم به صورت خیلی کلی برخورد کنیم، مثلاً درباره مردمِ زمان امیرالمؤمنین (ع) بگوییم که «آنها آدمهای بدی بودند و سخنان امیرالمؤمنین (ع) را گوش نکردند و...» و به این شکل، خودمان را از ارائه تحلیل، خلاص کنیم.
چرا خیلی از مردم و حتی یاران امیرالمؤمنین مدیریت ایشان را ضعیف میدانستند و چرا حکومت حضرت در ظاهر موفق نبود؟
حجتالاسلام علیرضا پناهیان: برخی، علت مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین (ع) را عدالت ایشان میدانند در حالی که طبیعتاً مردم باید عدالت را دوست داشته باشند و همراهی کنند، اما آنطور که باید، همراهی نکردند. ضمن اینکه صرفاً بعضیها بودند که عدالت حضرت به ضرر آنها بود، اینها مگر چقدر نفوذ داشتند و با توجه به حضور امیرالمؤمنین (ع) در میان مردم، مگر چقدر میتوانستند نفوذ داشته باشند؟!
در طول انقلاب خودمان بارها شده است که خواص و نخبگان، خیانتهایی کردند. مثلاً در زمان حضرت امام خمینی، برخی از نخبگان جامعه حتی برای «ترور حضرت امام خمینی» اقدام کردند، یا اینکه شخصی مثل بنیصدر آمد و چقدر خیانت کرد! ولی امت و امام، دست به دست همدیگر دادند و این خواص نابکار را کنار زدند و کار را جلو بردند.
دلیل عدم همراهی مردم باامام علی مشکلات اقتصادی یا تبلیغات دشمن نبود
پناهیان:در آن جامعه کوچک که امیرالمؤمنین (ع) با مردم ارتباط داشتند،
طبیعتاً دشمنانِ حضرت نمیتوانستند صرفاً با شایعه، حضرت را از میدان بهدر کنند.
ضمن اینکه منافعی که حضرت برای مردم آوردند، قابل انکار نبود. اینطور نبود که مشکلات به مردم هجوم آورده باشد و مثلاً مردم تحت فشار ناشی از مشکلات اقتصادی باشند. تقریباً چیزی به نام مشکلات اقتصادی نداشتند.
امام علی پولهای اضافی راقبول نکرد
یک عدهای آمدند و علاوه بر زکات، یک مقداری پول اضافی در بیت المال گذاشتند.
حضرت فرمود: این پول برای چیست؟
گفتند ما دارا هستیم، این هم برای بیت المال باشد، هرجا خواستید، خرج کنید.
حضرت فرمود:«بیت المال نیازمند نیست که صدقه قبول کند، خودتان بردارید و خرج کنید!»
درباره اینکه دیگران چه دلایلی را تصور میکنند بحث زیاد هست، این دلایل یا دقیق نیست یا کلاً غلط است.
تبلیغات امام علی ازمعاویه بیشتربود
اینکه برخی میگویند تبلیغاتی که علیه امیرالمؤمنین (ع) میشد، خیلی قوی بود، کلاً غلط است؛ چون خود امیرالمؤمنین (ع) بهترین خطبهها را میخواندند و در تبلیغات بسیار قوی بودند.
برخی از دلایل هم دقیق نیست، مثلاً میگویند «مردم ولایتمدار نبودند» این تا حدی درست است، اگر مردم ولایتمدار بودند و ولایت را میفهمند که مشکلات حل میشد، ولی اگر بخواهیم دقیق از نظر اجتماعی نگاه کنیم، باید بگوییم: «مگر مردم شام ولایتمدار بودند؟!»
حجتالاسلام علیرضا پناهیان: نه، آنها هم ولایتمدار نبودند. یا اینکه برخی میگویند «مردم دنیازده بودند» بله این حرف درستی است و این تعبیر در کلمات امیرالمؤمنین (ع) هم وجود دارد. ولی اهل شام هم همینطور بودند.
یا برخی میگویند: جنگ موجب شد کار برای مردم و امیرالمؤمنین (ع) سخت بشود. بله، ولی جنگ برای طرف مقابل (یعنی معاویه) هم سخت بود. لشکر معاویه که بیشتر از سپاه امیرالمؤمنین (ع) کشته شدند ولی تا آخر ایستادند! چرا اینها که اتفاقاً کمتر کشته داده بودند، بریدند؟ در توجیه این مسئله باید بگوییم که معاویه توانست آن مردم را هماهنگ کند، ولی امیرالمؤمنین (ع) نتوانست مردم را هماهنگ کند. این دوباره همان حرف است که میگفتند «یا علی، تو مدیریت بلد نیستی!»
باید دید که چرا مردم با امیرالمؤمنین (ع) همراهی نمیکردند؟ حضرت به مردم میفرمود: من میدانم شما را چطور باید درست کنم ولی نمیخواهم کار شما را اصلاح کنم به قیمت افساد خودم «إِنِّی لَعَالِمٌ بِمَا یُصْلِحُکُمْ وَ یُقِیم أَوَدَکُمْ وَ لَکِنِّی وَ اللَّهِ لَا أُصْلِحُکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی» (الغارات،ج۲، ص۴۲۸)
پیش بردن کارها با زد و بند سیاسی بجای مشارکت دادن مردم درامورحکومت
حجتالاسلام پناهیان:اینکه امیرالمؤمنین (ع) میفرماید «من میدانم با شما چطور باید برخورد کرد» نکتهاش اینجاست؛ یک راه اداره جامعه این است که شما با مردم طوری برخورد کنید که آنها را مطلق اداره کنید؛ که این یک تعبیرش دیکتاتوری است، یعنی مسئولیتی به مردم ندهید، مشارکتی از مردم نخواهید و خودتان با زد و بند سیاسی مثلاً با استفاده از رؤسای قبایل و افراد ذینفوذ، کارها را پیش ببرید کمااینکه میگویند «کدخدا را ببین، ده را بچاپ!»
امیرالمؤمنین (ع) هم میتوانست این کار را انجام بدهد و جامعه را اینگونه اداره کند! اینکه حضرت میفرماید «تقوا به من اجازه نمیدهد» منظور چیست؟ نه اینکه مردم از ایشان انتظار داشتند یک جنایتی انجام بدهد! نه، منظور این است که مثلاً در مرحله فهم مردم، به جای اینکه مردم خودشان بفهمند، ایشان بخواهد یک روشنگریهایی بکند که نباید انجام بدهد!
روشنگری در زمان پیامبر (ص) چگونه بود؟ امیرالمؤمنین (ع) هم دارد سیره پیامبر (ص) را اجرا میکند. شیوه مدیریت امیرالمؤمنین (ع) همان شیوه پیامبر (ص) است. شیوه مدیریت پیامبر (ص) هم به گونهای بود که بعد از حضرت، مصائب و مسائل فاطمیه پیش آمد. این زمینهها را چه چیزی ایجاد کرد؟ این شیوه مدیریت رسولخدا (ص) بود که به همه جرأت داد و برخی از آن سوءاستفاده کردند.
علی از مردم میخواست با تشخیص خودشان در کارها مشارکت کنند
تقوای امیرالمؤمنین (ع) هم به ایشان اجازه نمیدهد که در مدیریت، جلوی این جرأت دادن را بگیرد. تقوای حضرت اجازه نمیدهد که از مردم انتظار بصیرت نداشته باشد و مثلاً بگوید «من خودم کارِ شما را میسازم و درستتان میکنم!» نه، حضرت باید کاری کند که مرد خودشان تشخیص بدهند. همانطور که قبلاً بیان شد، دین ما بیشتر از اینکه دین تکلیف باشد، دین تشخیص است.
امام علی پیشنهادهای حکمرانی بدون مشارکت مردم رانمی پذیرفتند
حتی یک گروهی آمدند و رئیس آنها (عَدىّ بن حاتم) به مردم و بزرگان کوفه گفت: ما با امیرالمؤمنین (ع) بیعت نکردهایم که او را تنها بگذاریم.
بعد به امیرالمؤمنین (ع) گفت: من هزار نفر آدم دارم، اجاز بدهید برای جلوگیری از غارتهای عوامل معاویه، برویم و با آنها بجنگیم... حضرت فرمود: من نمیخواهم که فقط یک قبیله حرکت کند بلکه میخواهم همه مشارکت داشته باشند.
حجتالاسلام پناهیان گفت:حضرت(امام علی) میخواست که مردم با تشخیص خودشان در کارها مشارکت کنند.
لذا در جای دیگری به مردم میفرماید: من بلد هستم و میدانم چگونه شما را به راه راست بیاورم و مجبور کنم که از من اطاعت کنید، من میدانم چه چیزی شما را درست میکند اما نمیخواهم شما را اصلاح کنم با افساد خودم! (وَ إِنِّی لَعَالِمٌ بِمَا یُصْلِحُکُمْ وَ یُقِیم أَوَدَکُمْ وَ لَکِنِّی وَ اللَّهِ لَا أُصْلِحُکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی؛ الغارات،ج۲، ص۴۲۸) یا میفرماید که تقوا به من اجازه نمیدهد که آنطور مدیریتی که شما از من میخواهید اعمال کنم، یا میفرماید که من نمیتوانم خودم را فاسد و خراب کنم تا امور شما را اصلاح کنم.
مبنای این حرف، آیه قرآن است که میفرماید: پیامبران میآیند تا مردم، خودشان به قسط قیام کنند. «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» (حدید، ۲۵)
علّت اصلیِ مظلومیت علی، مشارکتخواهی از مردم، در مرحله فهم و اقدام است
علّت اصلی مظلومیت امیرالمؤمنین علی (ع)، علّت مظلومیت چهارده معصوم و خصوصاً پنج تن آل عبا، مشارکتخواهی از مردم، اولاً در مرحله فهم است، ثانیاً در مرحله اقدام است و این خیلی چیز عجیبی است.
مشارکتخواهی برای چیست؟خداوندمی فرماید:پس ما مردم را برای چه خلق کردهایم!؟
حجتالاسلام پناهیان گفت:برای اینکه مردم را رشد بدهند، اصلاً فلسفه خلقت، این است! انگار خداوند میخواهد بگوید: علی جانم!تو اگر میخواهی بدون مشارکت مردم و صرفاً با کمک یک گروهی از مؤمنین، کار همه مردم را درست بکنی و جلو ببری، پس ما مردم را برای چه خلق کردهایم؟ پس ما برای چه داریم امتحان میگیریم؟ باید صبر کنی تا این ظرفیت عمومی مردم بیاید پای کار!
مشکل حضرت موسی با بنیاسرائیل، چه بود؟
بنی اسرائیل میگفتند که شما خودت برو موانع را برطرف کن و کارها را درست کن، ما اینجا نشستهایم (فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ؛ مائده، ۲۴)
بنی اسرائیل با وجود از آنهمه نعمتی که از خداوند دریافت کردند و آنهمه معجزه که دیدند، دچار همین مسئله شدند. چرا برای آنها دوران «تیه» آغاز شد؟ چون خداوند با آنها این همه نعمت داده بود و بعد فرموده بود: حالا بیایید این کار را انجام بدهید؛ محلّ سکونت شما شهر قدس است، در آنجا افراد ظالمی هستند که شما باید بروید با آنها درگیر بشوید... نه نفر یا یازده نفر را حضرت موسی برای شناسایی و اطلاعات عملیات فرستادند. اینها وقتی که برگشتند گفتند: نه، ما نمیتوانیم با اینها بجنگیم. اما دو نفر گفتند که ما میتوانیم از پسِ اینها بر بیاییم. (قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِینَ یَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غَالِبُونَ؛ مائده، ۲۳)
ولی حرف آن هفت هشت نفر دیگر را قبول کردند. نتیجهاش چه شد؟ چهل سال اینها آواره بودند. به این میگویند «دوران تیه» (أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ ؛ مائده، ۲۶) شبها حرکت میکردند اما صبح که هوا روشن میشد، میدیدند با اینکه خیلی حرکت کردهاند اما هنوز سر جای اول هستند!
چهل سال این دوران طول کشید تا اینکه همه آنها مردند. (...حَتَّى إِذَا أَسْحَرُوا أَمَرَ اللَّهُ الْأَرْضَ فَدَارَتْ بِهِمْ فَیُصْبِحُوا فِی مَنْزِلِهِمُ الَّذِی ارْتَحَلُوا مِنْهُ فَیَقُولُونَ قَدْ أَخْطَأْتُمُ الطَّرِیقَ فَمَکَثُوا بِهَذَا أَرْبَعِینَ سَنَةً ؛ اختصاص، ص۲۶۵)
علی مشارکت مردم را فلسفه ولایت، امامت و دین میداند
حجتالاسلام پناهیان گفت:امیرالمؤمنین (ع) هم به مردم خودش فرمود که بعد از من، شما هم دچار این سرگردانی خواهید شد. امیرالمؤمنین (ع) مشارکت مردم را فلسفه دین و امامت و ولایت میداند.
حالا اینکه مشارکت مردم چقدر باید پای کار بیاید و خلاف این مشارکت عملکردن، چه اتفاقی را رقم میزند... اینها نکاتی است که باید در موردش صحبت کرد.
امیرالمؤمنین علی (ع) حتی گاهی از اوقات مثلاً لشکر هشت هزار نفره داشتند، اما برای بعضی از کارها، باز میآمدند و سخنرانی میکردند که بقیه مردم هم بیایند، وقتی مردم نمیآمدند، حضرت همان لشکر را هم میفرستادند که بروند! شاید خیلیها بگویند: خب با زد و بند، میشود کارها را پیش برد، حضرت هم میتوانست این کار را بکند. اما حضرت این شیوه را قبول نمیکرد و اصرار داشت که مردم مشارکت کنند.
چرا امامحسین از راه مخفی به کوفه نرفت؟
حجتالاسلام پناهیان گفت:بعضیها به اباعبدالله الحسین (ع) گفتند که از راه مخفی به سمت کوفه حرکت کنید! اگر امام حسین (ع) از راه مخفی به کوفه میرفت، کار تمام بود. اگر امام حسین (ع) این کار را میکرد، آن چند هزار نفری که از ترس عبیدالله بن زیاد به کربلا نیامدند و بعداً در قیام توّابین به شهادت رسیدند، همه آنها به امام حسین (ع) دست میدادند. ولی حضرت قبول نکرد و از راه اصلی و عمومی حرکت کرد چون میخواست که مردم باخبر بشوند. چون مردم باید بفهمند. مردم باید اقدام کنند. اینکه مردم باید مشارکت کنند، چیز عجیبی است!
امام زمان(عج)زمانی ظهورمی کندکه زمینه مشارکت مردم فراهم شود
حجتالاسلام پناهیان گفت:امام زمان (ع) هم تا وقتی که این احساس مسئولیت عمومی و احساس مشارکت مردم، تقویت نشود، تشریف نمیآورد، یعنی وقتی میآید که ما دین را همین احساس مسئولیت و احساس مشارکت بدانیم. تا وقتی که این احساس را نداشته باشیم اصلاً حضرت نمیآید! چون حضرت نمیخواهد بیاید که دوباره با مظلومیتهایی شبیه مظلومیتهای امیرالمؤمنین (ع) مواجه بشود.
إنشاءالله این انقلاب که موجب شده است ما برای این احساس مسئولیت در امور اجتماعی، تمرین کنیم و برای این انگیزه و این بصیرت یافتن در جهت مشارکت عمومی تمرین کنیم، هرچه زودتر مقبول حضرت ولیّ عصر (ع) قرار بگیرد و ما را به فرج و ظهور ایشان متّصل کند.
سحربعدی
الگوی حکمرانی(مشارکت مردم) خون اولیاء خدا پایش ریخته شد
سوءاستفاده از برخورد کریمانه امام علی فقط یکی از علل مظلومیت ایشان بود
خبرگزاری فارس(۲۸ فروردین ۱۴۰۲)نوشت: چرا مردم آنچنان که باید، سخنان امیرالمؤمنین(ع) را گوش نمیکردند به حدی که حضرت میفرمود: «لَقَدْ کُنْتُ أَمْسِ أَمِیراً، فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَأْمُوراً» (نهجالبلاغه، خطبه۲۰۸) من دیروز آمر شما بودم، ولی الآن مأمور شما شدهام و مدام دارید به من حرف تحمیل میکنید!
بخشی از فلسفه ماجرا این است که حضرت طوری کریمانه برخورد میکرد که آنها جرأت پیدا میکردند. رسولخدا(ص) در «خطبه غدیر» اشاره میکنند به اینکه شما من را اذیت کردید و این آیه را قرائت میفرماید «وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ» (توبه، ۶۱) و بعد میفرماید: «وَلَوْ شِئْتُ أَنْ أُسَمِّیَ الْقائِلینَ بِذلِکَ بِأَسْمائِهِمْ لَسَمَّیْتُ وَأَنْ أَوْمَئَ ا لَیْهِمْ بِأَعْیانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ أَنْ أَدُلَّ عَلَیْهِمْ لَدَلَلْتُ» اگر میخواستم، همین الان اشاره میکردم به منافقانی که خائن هستند و اینجا هستند و اسم آنها را میبردم یا به آنها اشاره میکردم. و اگر میخواستم آنها را رسوا کنم، میتوانستم این کار را بکنم. بعد میفرماید: «وَلکِنّی وَاللَّهِ فی أُمُورِهِمْ قَدْ تَکَرَّمْتُ» ولی من در امور اینها بزرگوارانه و کریمانه برخورد کردم. این همان برخورد کریمانهای است که باعث میشود بعضیها جرأت پیدا کنند و جسارت کنند.
الگوی حکمرانی مبتنی بر مشارکت مردم، چیزی است که اولیاء خدا برایش فدا شدند
اما مسئله در یک برخورد اخلاقی محدود نمیشود. ما نمیتوانیم بگوییم که فقط بُعد اخلاقی داشت و آنها سوءاستفاده کردند و اینهمه جنایتها در تاریخ، رخ داد. مثلاً وقتی آن خائنین و منافقین، شهادت امام حسین(ع) را رقم میزنند، دیگر تا الان هر جنایتی پای آنها هم نوشته میشود، چون اگر امام حسین(ع) پیروز میشد این همه جنایتها رخ نمیداد. آیا صرفاً به خاطر یک برخورد اخلاقی، اهلبیت(ع) اجازه دادند که اینهمه اتفاقات رقم بخورد؟ نه، قصه فقط این نیست، البته یک بخشی از آن همین است که بزرگوارانه برخورد میکردند.
چرا امیرالمؤمنین(ع) سیاستمدار تلقی نمیشد؟ مثلاً میفرمود که در بین شما کسانی هستند که قاتل فرزند من، حسین(ع) خواهند شد، بعضاً اسم آنها را هم میآورد اما چرا هیچ برخوردی با آنها نمیشد؟ باید فلسفه فراتر از اخلاقیِ این برخوردها را نگاه کنیم. یک پاسخ این است که بگوییم نباید قصاص قبل از جنایت کرد، این بُعد احکامیِ ماجرا است، برخورد کریمانه هم بُعد اخلاقی ماجرا است. ولی پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) دارند یک الگوی حکمرانی ارائه میدهند که اگر تمام عالم فدای این الگوی حکمرانی بشود، باز میارزد.
آن الگوی حکمرانی این است که مردم خودشان باید اقدام کنند؛ هم خودشان باید بفهمند و هم خودشان اقدام کنند. «لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ» (نهجالبلاغه، خطبه۱۷۳) این دو ویژگی باید در میان مردم باشد.
کسی که نداند مهمترین اقدامش به عنوان یک متدین «مشارکت سیاسی» است، دین در ذهنش تحریف شده
بر اساس آنچه قبلاً درباره تحریفها و انحرافهای دینی بیان کردیم، اگر کسی نداند که مشارکت مردم اینقدر در دین اهمیت دارد، دین در ذهن او تحریفشده است. اگر کسی نداند مهمترین اقدامی که شما به عنوان یک فرد متدین انجام میدهید «مشارکت سیاسی» است، دین در ذهن او تحریف شده و غلط جاافتاده است.
مشارکت مردم اینقدر اهمیت دارد که بهخاطرش خون امام حسین(ع) به زمین ریخت، و امیرالمؤمنین(ع) متهم شد به عدم سیاستورزی و با پیامبر(ص) هم آنچنان برخورد کردند (به ایشان گفتند «اُذُن» و...) و پیامبر(ص) فرمود که اسلام به زودی بعد از من غریب خواهد شد «إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِیباً وَ سَیَعُودُ غَرِیباً» (اعلام الدین/ص۲۷۹) چرا با وجود همه این غربتها و مظلومیتها اهلبیت(ع) اینقدر محکم ایستادند و فرمودند که مردم باید نقشآفرینی کنند؟ اگر کسی این نقشآفرینی را جدی نگیرد، دین تحریفشده در ذهن او هست.
آیت الله خامنه ای:«مشارکت مردم را افزایش بدهید»
دولت فعلی، که جهتگیریهایش معلوم است؛ مثلاً انقلابیبودن، استکبارستیزی، خدمت به مردم، ولایتمداری و... رهبر انقلاب به همین دولت دو سه مرتبه صریحاً و بهصورت عمومی و جلوی مردم فرمودند که مشارکت مردم را افزایش بدهید، حضور در بین مردم کافی نیست (مردم را در تصمیمسازیهای دستگاههای مسئول کشور شریک کنند... ساز و کار درست کنند که مردم را در اقدام هم شریک کنند...؛ بیانات ۱۹/۱۰/۱۴۰۰) البته معلوم است که حضور در بین مردم خوب است ولی کافی نیست.
اینکه رهبر انقلاب به صورت عمومی تذکر میدهند برای این است که دولتمردان و بدنه دولت (یعنی آن ۳۰۰هزارتا مدیر) همه بدانند و مطالبات مردم هم جهت پیدا کند و بدانند که این را باید مطالبه کرد.
«مشارکت مردم فقط درانتخابات نیست»
اینکه مشارکت مردم باید افزایش پیدا کند همان چیزی که خونهای اولیاء خدا پایش ریخته شده است! رهبر انقلاب در جای دیگری میفرمایند: مردمسالاری دینی فقط این نیست که مردم بیایند پای صندوقهای رأی (۳ آذر ۱۳۹۵ ) این مسئله، دو جهت دارد؛ هم طرف مردمی دارد، هم طرف دولتی دارد. دولتمردان باید مشارکت مردم در تصمیمگیری و اقدام را افزایش بدهند.
وقتی رهبر انقلاب به دولت میفرماید که مشارکت مردم را در تصمیمگیری افزایش بدهید، یعنی مجلس شورای اسلامی کافی نیست؛ یعنی مشارکت مردم در تصمیمگیری باید فراتر از وجود مجلس شورای اسلامی و ساختارهای شورای شهر باشد.
همچنین میفرماید: نظارت مردم بر رفتار مدیران باید افزایش پیدا بکند... یعنی بیش از جریان مطبوعات و جریانهای حزبیای که میخواهند این کار را به عهده بگیرند و گاهی انحراف ایجاد میکنند؛ بیش از اینکه مردم بخواهند با انتخابات، احزاب را تقویت کنند مردم واقعاً باید خودشان تقویت بشوند. آنجایی که لازم است خودشان اقدام کنند، نظارت بر تصمیم رفتار مدیران و کمک به تصمیمسازی داشته باشند.
اینکه حقیقت ولایت را فقط در اعتقاد محدود کنیم یک نوع تحریف است
این سخنان مقام معظم رهبری است که چند بار با تعابیر مختلف به همین دولت فرمودند. در ماه رمضان امسال هم دوباره در بخش اقتصادی همین مسائل را فرمودند، این اصل اصل حقیقت ولایت است! اصل حقیقت ولایت این نیست که شما فقط معتقد باشید. این هم یک نوع تحریف دین است که شما را فقط در اعتقاد محدود کنند. مثلاً شما معتقد باش به اینکه امیرالمؤمنین علی(ع)، وصیّ بلافصل رسول خداست و معصوم است و علم لدنّی دارد و... یعنی فقط همین کافی است و دیگر برویم خانهمان بنشینیم؟ اگر اینطوری برداشت کنیم، این تحریف دین است!
چرا خیلیها در امور مملکت مشارکت نمیکنند؟ یک دلیلش این است که خیلیها حوصله بحثهای سیاسی را ندارند. خیلیها انتقاد میکنند که سحر وقت عبادت است چرا بحث سیاسی میکنی؟ خب شما چطوری میخواهی به خدا برسی؟! این دینهای تحریفشده در اذهان است. شنیدهام در برخی مساجد میگویند که در مسجد بحث سیاسی نکنید، و هیئت امنایش چهبسا امام جماعت را هم بیرون میکند. این تلقّی، تلقّی تحریفشده است!
مردم علی را تنها گذاشتند چون نمیتوانستند بپذیرند که دین اینقدر مشارکت اجتماعی میخواهد!
مردم زمان امیرالمؤمنین(ع) نمیتوانستند بپذیرند که دین اینقدر مشارکت اجتماعی میخواهد لذا امیرالمؤمنین(ع) را تنها گذاشتند. مشارکت اجتماعی یعنی چه؟ مثلاً سیاسی بودن یک بخش آن است. مشارکت اقتصادی هم یک بخش آن است. مشارکت فرهنگی هم یک بخش آن است. یعنی اساساً کار باید دست مردم باشد.
حضرت آقا(آیت الله خامنه ای) به عنوان یک عالم دینی فرمودند: «مردمسالاری دینی وقتی تحقق پیدا میکند که مردم در همه امور سالار امور خود باشند؛ نه اینکه فقط پای صندوق رأی بیایند»
(ما که میگوییم مردمسالاری دینی بعضی خیال میکنند این مردمسالاری فقط پای صندوق رأی و انتخابات است؛ این فقط یکی از جلوههای مردمسالاری دینی است. مردمسالاری یعنی بر اساس دین و بر اساس اسلام، سالارِ زندگیِ جامعه، خود مردماند؛ ۹۵/۰۹/۰۳) این حقیقت ولایت است، ولایت اینگونه تحقق پیدا میکند.
«وقتی مردم بخواهند مشارکت کنند، موقع اقدام، نیاز به تشخیص درست دارند.»
حجت الاسلام پناهیان گفت: همانطور که بیان شد، این مشارکتجویی علّت اصلی غربت امیرالمؤمنین(ع) است، مشارکتجویی میتواند کلمه دوطرفه باشد؛ یعنی حضرت(امام علی) مشارکت مردم را میجستند، مردم هم باید مسئولانه مشارکت خود را بجویند.
تقسیم مساوی بیتالمال توسط علی(ع) موجب کاهش قدرت رؤسای قبایل و افزایش قدرت مردم میشد
چرا امیرالمؤمنین« بیتالمال» را مساوی تقسیم میکردند.(بین فقیروغنی)
پناهیان گفت:یکی از تحلیلها این است که به عدالت رفتار بکنند، ولی موضوع را در عدالت صرفاً محدود نکنیم. این ماجرا بُعد سیاسی دارد! حضرت با این کار، دارد قدرت رئیس قبیلهها را کم میکند، و قدرت تکتک مردم را بالا میبرد.
ببینید وقتی شما بر اساس قاعده «کدخدا را ببین و حساب دِه را برس!» عمل نکردی، بلکه برعکس؛ کدخدا را ضعیف کردی، همینطور میشود و این رسالت اصلی ولایت است. ت
«تَحَقُّق ولایت ولیّ الله الأعظم، با زدن این طاغوتچههاست» ولی آن مردم نتوانستند از نظام طاغوتی دست بردارند.
امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: اگر موسی بن عمران با یک فرعون مواجه بود، پیامبر اکرم با فراعنهای مواجه بود. «وَ مُحَمَّدٌ أُرْسِلَ إِلَى فَرَاعِنَةٍ شَتَّى» (احتجاج، طبرسی، ج۱، ص۲۱۶) این فرعونها چه کسانی بودند؟ اشخاص ذینفوذ و رئیس قبیلهها را اسمهایشان را میبرند. در آیه قرآن هم میفرماید: شما بعد از رسول خدا میخواهید انقلاب بر اعقاب کنید؟ (أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ؛ آلعمران، ۱۴۴) یعنی دوباره رئیس قبیلهها بیایند حکم کنند، به همین سادگی!
اگر این مسئله اینقدر مهم است، پس چرا در آموزشهای اعتقادی ما نیست؟ خُب در آموزشهای دینی ما تقصیر و قصوراتی هست. میگویند: «شما فقط معتقد باش که این آقا ولیّ تو است، هر موقع حکم داد باید اطاعت کنی» خُب وقتی این آقا ولیّ ما است، چه کسانی نباید ولیّ ما باشند؟ «تُعرَفُ الأشیاء بأضدادِها». حتی رئیس قبیلهبازی هم میتواند مصداقش باشد. گاهی میبینید که احزاب میآیند و جای همان طاغوتچهها بازی میکنند. حضرت آقا(رهبرانقلاب) یکبار فرمودند که بعضیها دنبال «ولایت مطلقه احزاب» هستند... در غرب، همینطور است.؛ احزاب نقش ابوجهل و ابوسفیان و ابولهبها و... را بازی میکنند.
جارو کردن بیتالمال بعد از تقسیم /یعنی حضرت اجازه تکاثر قدرت و ثروت نمیداد
حالا برای اینکه این مشارکت تحقق پیدا بکند، مدیران باید چگونه رفتار کنند؟ یکی از نکتههای خیلی عجیب را عرض کنم که من تأسف میخورم چرا ما این نکتهها را در زندگی امیرالمؤمنین نمیبینیم؟ دوتا خاطره از امیرالمؤمنین عرض کنم. یکی از اینها را همه میدانند، اما یکی از اینها را خیلیها نمیدانند. اینکه حضرت در مسائل اقتصادی، همه چیز را به صورت مساوی تقسیم میکردند، همه میدانند. یک کار دیگری هم امیرالمؤمنین میکردند که احدی حاضر نبود این کار را بکند. ایشان وقتی بیتالمال را تقسیم میکردند آنجا را کلاً جارو میکردند و میگفتند خدایا تو شاهد باش که علی چیزی در بیتالمال نگه نداشت. این شاید مهمتر از قبلی است. برای اینکه قدرت مرکزی باقی نگذاشته و قدرت را بین مردم توزیع کرده است. یعنی همان سفارشی که حضرت آقا دارند به شیوهها و مدلهای دیگری به دولت میکنند.
«تمرکزقدرت» فسادزا است
چون اگر شما قدرت را در دولت متمرکز کردید، چند اتفاق شوم میافتد: یکی اینکه بخشی از دولتمردان فاسد میشوند، چون آنجا قدرت متمرکز شده است. امیرالمؤمنین(ع) بیتالمال را جارو میکرد و بعد هم سرش عبادت میکرد و ذکر میگفت که خدایا تو شاهد باش... یعنی حضرت اجازه تکاثر قدرت و ثروت در دولتش نمیداد.
«فساد دولتمردان»، یکی از آثار شوم تمرکز قدرت در دولت است
حجت الاسلام پناهیان دربرنامه سحرگاهی(ماه من)گفت: اگر این کار نشود چه میشود؟ برخی میگویند که «دولت باید قدرت داشته باشد تا خدمت کند» خُب این تمرکز قدرت چه آثار شومی دارد؟ یکی اینکه بخشی از دولتمردان رانتی و فاسد میشوند و این اجتنابناپذیر است. ۳۰۰هزار تا مدیر داریم. بنده به طور قاطع عرض میکنم با همه احترامی که برای مدیران قائل هستم، ولی همین الآن بنده میشناسم مدیرانی که خوب عمل نمیکنند، به حدّی که باید درباره آنها مفسد فی الأرض اعلام بشود. مثلاً آنجا نشسته است، صنایع دانشبنیان میآیند و طرح خود را ارائه میکنند و او میگوید «من این طرح را دوست ندارم» میگویند: ما که همه قوانین را رعایت کردهایم و... او میگوید: «حالا ببینید اگر طرحتان را هوا نکردم!» دولتمردان از من بپرسند، تا من به آنها بگویم آدرسش کجا است؟ وقتی که قدرت در یکجا متمرکز شد همه که علیهالسلام نیستند!
نکته بعدی اینکه وقتی قدرت در دولت متمرکز شد و بین مردم توزیع نشد، مثل این میماند که ما طلاهای یک محله را جمع کنیم و در یک خانه نگه داریم، بعد اعلام کنیم که دزد به این خانه نزند! نگهبان هم گذاشتیم. خب بالاخره یک دزدی یک فکری برایش خواهد کرد. چرا منازعات سیاسی در جامعه ما اینقدر بالاست؟ خیلی زشت است که منازعات سیاسی در جامعه ما زیادی است! خیلی از مدیریتها، بحثهایش تخصصی است، چرا این بحثها را سیاسی میکنند؟
چرا سیاسیون اینقدر برای قدرت مثل خروس جنگی به جان همدیگر میپرند و این همه منازعه وجود دارد؟!
مگر مدیریتها در هر بخشی تخصصی نیست؟ چرا باید اینجور باشد؟ به خاطر اینکه آنجا یک خبری هست و آن خزانه خالی نیست(مثل بیتالمال علی(ع) نیست که حضرت جارو میکشید) منازعات سیاسی بیهوده برای خزانهای که خالی نشده، زیاد پیش میآید.
اگر مردم مشارکت نداشته باشند،بهترین خدمات دولت بی ارزش تلقی میشود
نکته بعدی این هست که مردم اگر احساس مشارکت نکنند بهترین خدمات دولتمردان را هم، یا خراب میکنند یا قدردانی نمیکنند یا همراهی نمیکنند. نکته دیگرش این است که شما میخواهید بدون مشارکت مردم و با یک حکومت خوب، نقشه خدا را بههم بریزید؟ یعنی چند نفری بیایید و برای مردم همه کار کنید و مردم راحت باشند! خدا میفرماید: من میخواهم همه را امتحان کنم؛ برو کنار! همه باید مشارکت کنند تا همه امتحان پس بدهند.
نکته دیگرش این است که اگر شما زمینه این مشارکت عمومی را فراهم نکنید، موجب رشد همه مردم نمیشوید. اصلاً بسیاری از رشدها در وضعیت اجتماعی، در وضعیت سیاسی، در مشارکت اقتصادی، در زندگی جمعی اقتصادی پدید میآید که برخی از مواردش را بعدها خواهیم گفت.
«عدم مشارکت مردم دراداره امور»موجب توقف اجرای ولایت می شود
پناهیان گفت:شاید فردا در اینباره صحبت کنیم که موانع این افزایش مشارکت-که حقیقت ولایت است- چیست؟ یعنی آنجایی است که در طول تاریخ، اجرای ولایت در میان مردم توقف پیدا کرده و مردم مشارکت نکردهاند چه مشکل و مانعی بوده است؟
امکان ندارد حکومتی بدون مشارکت مردم موفق بشود
اجازه بدهید یک روایت از امیرالمؤمنین علی(ع) بخوانم، میفرماید: «مِن واجِبِ حُقُوقِ اللّهِ عَلَى العِبادِ النَّصیحَةُ بِمَبلَغِ جُهدِهِم وَ التَّعاوُنُ عَلى إقامَةِ الحَقِّ بَینَهُم...» (نهجالبلاغه، خطبه ۲۱۶) از حقوق واجب خدا بر مردم این است که دلسوزی کنند به قدر توانشان و برای اقامه حق بین خودشان تعاون کنند. و بعد میفرماید: اگر کسی فضائلاش در دین، مقدم باشد ( شاید اشاره به خودشان دارند) یعنی هرچه مرد بزرگی باشد، هرچه انسان خوبی باشد، اما در امر حکومت، بینیاز از کمک مردم نیست. و هر کسی، هرچه هم شأن و قدرش در جامعه کم باشد، معاف از این دلسوزی و کمک کردن نیست.
خداوند متعال اجازه نمیدهد هیچ قانونی و هیچ مدلی برای حکمرانی، موفق بشود، مگر اینکه زمینه مشارکت همه فراهم بیاید. امکان ندارد حکومتی بدون مشارکت مردم موفق بشود. این بحث اخلاقی نیست؛ اصلاً امکان ندارد محقق بشود. اینکه ما میگفتیم دین امر واقعی است یعنی همین.
پس فقط مشکل این نبود که امیرالمؤمنین(ع) یا رسول خدا(ص) خیلی بزرگوارانه برخورد میکردند و آنها سوءاستفاده میکردند، فقط این نیست. اصلاً امکان ندارد حکومتی بدون مشارکت مردم موفق بشود؛ بحث اعتقادات ما به ولایت هم نیست! اصلاً اعتقادات ما به ولایت هم به همین دلیل است که اینها امور واقعی هستند و به واقعیت دعوت میکنند.
مثلاً وقتی که میفرماید ربا حرام است، یعنی اقتصاد با ربا بههم میریزد؛ چون خیلی بههم میریزد حکم خدا به حرمتش اینطور محکم میآید. إنشاءالله ما دین را درست در جامعهمان تبیین کنیم و این موانع مشارکتجویی از طرف دولتمردان برطرف بشود؛ یعنی زمینهاش را ایجاد کنند، تا مردم بهطور واقعی و کامل مشارکت کنند آنوقت شرایط ظهور هم محقق خواهد شد.
شهرنو(هم اکنون)کجاست؟به چه تبدیل شده؟
ماجرای حضور «شیخ حسین انصاریان» در خانههای فساد «شهرنو»(محله جمشید) نکاتی خواندنی دارد که در کتاب «خاطرات آیت الله شیخ حسین انصاریان».
سرنوشت شهرنو(جمشیدآباد)محله روسپی ها
در ناحیه جنوب شهر تهران(بوستان رازی-خیابان جمشید)«شهر نو»بودکه دو طرف خیابان پر بود از مکان هایی که دختران و زنان در آن جا «خدمات جنسی»(روسپی ها) به مردان انجام می دادند. کارت سلامت داشتند وتوسط پزشکان چکاپ هم می شدند و. اما باپیروزی انقلاب اسلامی این مرکرفسادبرچیده شد.
پری بلنده،اشرف چهار چشم،شهلا ،مهین و پری سیاه.
«سکینه قاسمی»(پری بلنده)از ثروتمندترین خانمرئیسهای شهرنو، صدها دختر جویای کار را به لطایفالحیل به محله "جمشید" در تهران کشانده بود.
کتاب «صبح روز نهم» سرگذشتنامه مستند سردار شهید علیرضا نوری است.
«شهید علیرضا نوری»(فرمانده ارشد سپاه منطقه ۱۰ تهران) از مدیران ردهبالای راهنآهن دولتی بود. در برههای هم مسئولیت اعزام نیروهای تهران به جبهه را به عهده داشت. او متولد سال ۳۱ بود و سال ۶۵ به شهادت رسید.
کمیتهای که «علیرضا نوری» مسئولش بود زیر نظر کمیته انقلاب اسلامی غرب تهران فعالیت میکرد. بیشتر مأموریتهایی هم که به آنها واگذار میشد، برای پیگیری گزارشهایی بود که از طریق مردم به آنها میرسید.
از جمله اقدامات کمیته جنوب غرب تهران در مرداد ۱۳۵۸ پاکسازی «محله جمشید» در مجاورت میدان راه آهن بود. این محله از پیش از انقلاب به مرکز فساد و فحشا معروف بود.
«محله جمشید»با نامهای شهرنوه «قلعه شهرنو» «قلعه زاهدی»، «قلعه»، «قلعه خاموشان»، «محله قجرها» و «گمرگ» هم شناخته میشد. زنان آنجا را «ساکنان محله غم» مینامیدند.
خیابانهای مهم آن عبارت بودند از «خیابان حاج عبدالمحمود» خیابان قوام دفتر مرادی امروزی، خیابان راه پیما شهید اسکندری امروزی«بوستان رازی»(خیابان جمشید)فعلی این محله ۱۳۵ هزار متر مربع مساحت داشت و به قسمت اصلی و فرعی تقسیم میشد. قسمت اصلی شامل خیابانهای کمیل استخر قنات و قوام بود که دارای ۲۶ کوچه و در هر کوچه ۳۰ الی ۵۰ خانه وجود داشت.
در هر خانه چندین خانواده توأمان زندگی میکردند و گاهی در یک اتاق چند مرد و زن میزیستند.
«محله جمشید» از نگاهی دیگر به دو بخش قلعه و نجیب خانه تقسیم میشد که در واقع «قلعه» محل کار و نجیب خانه محل زندگی عادی «روسپیها» بود.
دهها تئاتر، تماشاخانه و کافه در خیابان جمشید و داخل «شهرنو» و خیابانهای ۳۰ متری احداث شده بود. گردانندگان اصلی این محله با مقامات دربار شاهنشاهی در ارتباط بوده و در رویدادهای سیاسی پهلوی دوم از جمله «کودتای ۲۸ مرداد» و حمله به منزل دکتر محمد مصدق نقش داشتند.
به «دلالها و سردمداران شهر نو» اصطلاح «خانم رئیس» گفته میشد.
برخی از معروفترین آنها این افراد بودند: «ملکه اعتضادی»، «پری آژدانقزی»، «سیمین ب.ام.و»، «پری بلنده»، «پری سیاه»، «مژگان سوخته»، «شیرین سلطانی»، «منیژه کچل» و...
«شهناز و مهناز»(شهرنو)
گویا وقتی آنجا را پاکسازی میکردند. دو خواهر جوان یکی هفده ساله (شهناز) و دیگری پانزده ساله (مهناز) که به اجبار پدر و مادرشان در آن محله خودفروشی میکردند از فرصت استفاده کرده خودشان را از آن منجلاب نجات میدهند.
چند روز بعد از این ماجرا، دیدم علیرضا به منزل آمد. برخلاف همیشه این بار با دسته کلید خودش در را باز نکرد. زنگ خانه را زد و من به جلوی در رفتم. تا من را دید گفت: «منیژه خانم مهمان داریم». من هم طبق عادت گفتم: «خوش آمدند قدمشان به روی چشم.» دیدم همراهش دو دختر جوان بدون حجاب و با آرایش بسیار غلیظ هستند. (آن موقع هنوز حجاب اجباری نشده بود و بعضی از خانمها مثل زمان شاه تردد میکردند.) بدون آن که سؤالی از علیرضا بکنم، به آن دو دختر تعارف زدم برای آمدن به داخل منزل.
نمیخواستم با سؤالاتم آنها را ناراحت کنم. چون میدانستم حتماً دلیلی داشته که علیرضا این دو دختر را به خانه آورده. بعد از آن که دخترها را داخل یکی از اتاقها جای دادم علیرضا خودش ماجرا را برای من تعریف کرد و گفت: «این دو دختر خانم از دست پدر و مادرشان که در محله فساد بودند فرار کردهاند. چون آنها را مجبور به خود فروشی میکردند. بعد از فرار از آن محله به صورت قاچاقی و بدون بلیط سوار قطار تهران - مشهد میشوند که مأموران کمیته داخل قطار آنها را شناسایی و به تهران برمیگردانند و تحویل قسمت ما میدهند. ما هم به هر کجا مراجعه کردیم این دو دختر را تحویل نگرفتهاند؛ به همین دلیل مجبور شدم آنها را به خانه خودمان بیاورم.»
خواستگاری بچههای کمیته از «شهناز» و «مهناز»!
گفتم: «خیلی کار خوبی کردی.» برایشان لباس مناسب تهیه کردم و فرستادمشان حمام تا از آن وضعیت در بیایند. شام مناسب به آنها دادم و گفتم: «حالا بروید استراحت کنید.»
آن دو دختر از من تشکر کردند. ولی متعجب بودند. وهاج و واج به من نگاه میکردند. فکر نمیکردند این قدر برخورد خوبی داشته باشم. خلاصه شام را خوردیم و آنها در همان اتاق و ما هم در اتاق دیگر خوابیدیم. صبح علیرضا به من گفت: «اینها سیگاری هستند. اگر سیگار خواستند و یا چیزی احتیاج داشتند برایشان بخر.» برای این کار مقداری هم پول به من داد.
علیرضا که رفت. من هم مشغول کارهای خانه شدم و صبحانه درست کردم. دخترها وقتی بیدار شدند با هم صبحانه خوردیم. بعد از صبحانه گفتند: «ما سیگار میخواهیم.» وحید را بغل کردم و از خانه خارج شدم. از بقالی سرکوچه یک بسته سیگار خریدم و برای مصرف دخترها به خانه آوردم. آنها سریع سیگار را روشن کردند و کام گرفتند.
کم کم که با من آخت شدند. پرسیدند: «چرا دیشب با شوهرت که ما را به خانه آورده بود، دعوا نکردی؟ یعنی اصلا به او شک نکردی؟» گفتم: چرا باید دعوا میکردم. مگر نشنیدید؟ او گفت هر کجا شما را برده کسی قبولتان نکرده بود. خدا را خوش نمیآمد در خیابان رهایتان میکرد. شما به آنها پناه آوردید، دستگیر که نشده بودید. در ضمن شوهر من اگر مطمئن نبود که شما دو نفر دختران خوبی هستید، هرگز شما را به خانه نمیآورد! من هم اطمینان دارم که او همه جوانب را سنجیده و بعداً شما را به خانه آورده است. در ضمن من به شوهرم هیچ شکی ندارم. شما که دو دختر خوب هستید؛ شوهر من اگر صبح تا شب و شب تا صبح در خانهای که در آن صد خانم بدکاره باشند تنها باشد، باز هم به او هیچ شکی ندارم.»
گفتند: «خوش به حال تو و خوش به حال شوهرت. چطور اینقدر به او مطمئنی؟!» گفتم: «یکی از مزایای همسر مؤمن همین اعتماد داشتن به او است. اینها به انسان اطمینان خاطر میدهد که همسرش حتی فکر خیانت به او را هم نمیکند. وقتی همسر انسان به وظایف دینیاش کامل عمل میکند، حلال و حرام، محرم و نامحرم سرش میشود. خود انسان هم اهل نماز روزه باشد و فکر خیانت به همسرش را نکند خدا هم کاری میکند که هرگز همسر چنین زنی به او خیانت نکند.»
اشک در چشمان آن دو دختر جمع شده بود. آنقدر مردهای بوالهوس و فاسد دیده بودند که چنین تعبیراتی برای آنان حکم کیمیا را داشت و منتهای آرزوهایشان داشتن چنین همسری بود. گفتند: «ما خیلی بدبختیم ما نمیخواهیم و نمیخواستیم به همسر آیندهمان خیانت کنیم. مجبور بودیم و زندگیمان را پدر و مادرمان تباه کردند.»
گفتم: «همین که نمیخواستید و مجبور بودید، مهم و خوب است. همین را که نمیخواستید و نمیخواهید را خدا میبیند. مطمئن باشید آینده خوب و عاقبت به خیری در انتظارتان است به شرط آن که شما هم تغییر کنید و از آن فضاهایی که بودید فاصله بگیرید. من حاضرم همه جوره به شما کمک کنم.»
گفتند: «ما از خدایمان است که تغییر کنیم و خانمی مثل شما بشویم.» روز بعد رفتم مغازه سر خیابان و برای آن دو دختر نازنین دو تا روسری خریدم. گفتم: «اگر میخواهید از دست شیطان رها شوید و به سمت خدا بروید، ابتدا باید حجاب داشته باشید. وقتی با حجاب باشید نه خودتان گناه میکنید و نه باعث گناه دیگران میشوید.» آنها هم با شور و شوق فراوان روسریها را سرشان کردند.
این بچهها تشنه معرفت بودند با دین و خدا عناد نداشتند اما به انجام کارهای زشت مجبور شده بودند. نه اینکه با میل و رغبت خود و از سر هوس این کارها را کرده باشند. کم کم آنها را با احکام اسلام از قبیل طهارت، نجاست و... آشنا کردم و چیزهایی را که بلد بودم به آنها هم یاد دادم. دخترها هم گوش میدادند و هم عمل میکردند. خودشان گفتند: «اگر میشود برایمان چادر بخ!» رفتم و پارچه چادری برای آنها خریدم. در خانه خودم برایشان قد زدم، بریدم و دوختم. خیلی خوشحال شدند از اینکه چادر دارند.
آنها به من مامان منیژه میگفتند. دوستان و اطرافیان ما را از نگهداری این دو دختر منع میکردند اما ما میگفتیم؛ اینها فرزندان ما هستند و پدر و مادرشان را در تصادف از دست دادهاند. با این توضیح ما دیگر کسی حرفی نمیزد. به آن دو خواهر هم گفتیم از زندگی گذشته خودشان چیزی به دیگران نگویند.
در همین مدت علیرضا هم که کم و بیش به خانه میآمد و میرفت تغییرات را در اخلاق رفتار و گفتار این دو دختر مشاهده میکرد. این دو خواهر، کمکم سیگار کشیدن را ترک کردند. نماز خواندن را یاد گرفته و میخواندند. دیگر آرایش نمیکردند. علیرضا که میآمد، چادر سر میکردند. یک روز علیرضا به خانه آمد و مرا کناری کشید و گفت: «دو نفر از همکاران او در کمیته تقاضا کردهاند با این دو دختر ازدواج کنند. نظر تو چیست؟» واقعاً خوشحال شدم و گفتم: «چی از این بهتر؟ این دو دختر بیچاره لیاقت همسر و زندگی خوب را دارند. اینها ذاتاً و فطرتاً دخترهای خوبی هستند. مدتی به اجبار پدر و مادرشان راه را گم کرده بودند. اکنون مزه زندگی سالم را چشیدهاند و مطمئنم تا آخر عمرشان پاک و سالم زندگی میکنند.»
دخترها را صدا کردم و گفتم: « مژده بدهید که یک خبر خوب میخواهم به شما بدهم.» گفتند: «اذیت نکن بگو چه خبر شده؟!» گفتم: «دو نفر از همکارهای علیرضا از شما خواستگاری کرده اند و تقاضا دارند با آنها ازدواج کنید.» دخترها با هم فریاد کشیدند: «تو را به خدا؟! چقدر خوب. خدایا شکرت. بالاخره خدا جواب ما را هم داد.» بعد از من پرسیدند: «شما چه گفتی؟» گفتم: «من جواب دادم اول از همه دخترها باید دامادها را ببینند و بپسندند.».
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع مأخوذه : ۶ آذر ۱۴۰۳ سایت مشرق است با اصلاحات واضافات.
سرنوشت محل فساد(شهرنو)تهران ۱۱۲۰ خانه فساد در شهرنو(قلعه)
ماجرای حضور «آیت الله انصاریان» در شهر نو
مصاحبه یکی از اعضای کمیته انقلاب اسلامی که فرماندهی تخریب(شهرنو) رابرعهده داشتند باخبرگزاری ایلنا(۱۵ اسفند ۱۳۹۵).
در ناحیه جنوب شهر تهران(دروازه قزوین فعلی)«شهر نو»بودکه دو طرف خیابان پر بود از مکان هایی که دختران و زنان در آن جا خدمات جنسی به مردان انجام می دادند. کارت سلامت داشتند وتوسط پزشکان چکاپ هم می شدند و. اما باپیروزی انقلاب اسلامی این مرکرفسادبرچیده شد.
پری بلنده،اشرف چهار چشم،شهلا ،مهین و پری سیاه
خبرگزاری فارس(۲۸ فروردین ۱۴۰۲)نوشت: قبل از انقلاب روحانی جوانی خبر از خانههای فساد در شهرنو به گوشش میرسد که: «در آنجا دخترانی وجود دارند که مثلا از دوستپسرشان فریب خوردهاند، یا از خانه فراری بوده و به تور آدم پستی افتاده و بدین مرکز فروخته شدهاند و اکنون روی برگشتن به خانه خود را ندارند. رؤسای آنان به هیچوجه دستبردار نیستند و برای محکمکاری از زنان بیچاره سفته گرفتهاند».
روحانی تعدادی از سفتهها را میخرد و دختران را آزاد و راضیشان میکند به خانههایشان بازگردند: «آنها را همراهی کرده، به آغوش خانوادهشان میسپردیم و میگفتیم که مثلاً دختر شما گم شده بوده و اکنون به ما پناه آورده و از اصل ماجرا هیچ حرفی نمیزدیم. بعضی از زنان جوان ازدواج کردند و زندگی پاک و سالمی را تشکیل دادند.»
پس از انقلاب اما مردم به شهرنو حمله کردند و به آتش کشیدند، اما دامنگیر همه خانهها نشد:
«شهیدعلی قدوسی( دادستان انقلاب) به من گفت: برای براندازی(برچیدن شهرنو) آنجا چه کار میتوانی انجام بدهی؟
شیخ حسین انصاریان: گفتم: فقط پول و جا و مکان مناسب میخواهد.
نفردوم-سمت چپ:شهید آیتالله علی قدوسی در کنار پدر همسرش علامه سید محمدحسین طباطبایی در یک محفل خانوادگی
او(آیت الله علی قدوسی) چکی به مبلغ ۳۰۰ هزار تومان برایم نوشت.
آیت الله علی قدوسی درکنار آیت الله سیدعلی خامنه ای
آیت الله ربانی املشی درکنارآیت الله بهشتی وآیت الله موسوی اردبیلی(آیت الله مؤمن وشهیدقدوسی وآیت الله فاضل لنکرانی.
«آیتالله محمدی گیلانی»(رئیس قوه قضا) نیز ۳ میلیون تومان در اختیار ما گذاشت.
طلبه جوان (شیخ حسین انصاریان)کُل ۱۱۲۰ خانه فساد در شهرنو را میخرد و مرکز بزرگی را هم در شمیران برای اسکان زنان در اختیار میگیرد:
آیت الله شیخ حسین انصاریان درکتاب خاطراتش نوشت:«کل اسناد در محضری به ما واگذار شد و صاحبان خانهها پول خود را نقد دریافت کردند. با رضایت و درحالیکه از خطای گذشته خود اشک میریختند. زنان، میانسالها و بعضی از جوانان را با آمادهسازی و توبهدادن، به خانوادههایشان تحویل دادیم. شماری از زنان جوان را نیز شوهر دادیم. چند نفر نیز به عقد کارمندان دایره منکرات درآمده و زندگی سالمی را تشکیل دادند و اکنون صاحب فرزندانی هستند که گاهی هم پای منبر من میآیند.
منطقه«شهرنو» را با خاک یکسان کردیم؛ بخشی به «بیمارستان فارابی» واگذارشد و بخش دیگرنیز تبدیل به پارک(بوستان رازی) شد.
«آیت الله حسین انصاریان»درخاطراتش نوشت: بعد طی نامهای به امام نوشتم ما اکنون باید مخارج ۴ هزار زن را بپردازیم و تقاضای کمک مالی کردم.
امام خمینی گفت: اگر از کمکهای مردمی تأمین نشدید، از سهم ما استفاده کنید.
استاد حوزه، مفسر و مترجم قرآن(شیخ حسین انصاریان)نوشت: گاهی رسانهها با زنانی که از آن مراکز فساد(شهرنو) رهایی یافته و دنبال زندگی سالمی رفته بودند، مصاحبه میکردند.
روزی یکی از مصاحبهها از رادیو پخش شد، خبرنگار از دختر جوانی(ازساکنان شهرنو) سوال کرد که شما قبلاً کجا بودید و چه میکردید؟
آن دختر جواب داد: من اصلاً به قبل و بعد کاری ندارم و هیچ حرفی برای گفتن ندارم. فقط این را بگویم:« یک نفر آمد و مرا نجات داد که او هم پدر من است و هم عمویم، هم برادر و دایی و مادرم، او همه کاره من است. او شیخ حسین انصاریان است»/پایان گزارش فارس.بااندکی اصلاحات.
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:چگونگی تخریب شهرنو(قلعه)به روایت یکی ازمسئولین کمیته انقلاب اسلامی
حُکم تخریب از کجا شروع شد و شما برای اجرای آن چه کردید؟
مصاحبه یکی از اعضای کمیته انقلاب اسلامی که فرماندهی تخریب(شهرنو) رابرعهده داشتند باخبرگزاری ایلنا(۱۵ اسفند ۱۳۹۵)نوشت:
حکم تخریب از کجا شروع شد و شما برای اجرای آن چه کردید؟
«سردارعلی قلی فودازی»گفت: حکم تخریب شهرنو توسط ستاد امربهمعروفونهیازمنکر صادر شد. ما به مسائل قضایی مساله کار نداشتیم وقتی به ما ابلاغ شد ما مامور به اجرا بودیم. مخالفت هایی در ردههای بالا بود.
از راست: سید عبدالمجید ایروانی، محمدرضا مهدوی کنی(رئیس کمیته های انقلاب اسلامی)، سید علی حسینی خامنه ای، محمدباقر محی الدین انواری، احمدجنتی، محسن مجتهد شبستری و محمدآقا امامی (امامی کاشانی)
در آن زمان مسئولین جمهوریاسلامی تصمیم گرفتند که «شهر نو» باید تخریب شود و به دلیل اینکه در حوزه استحفاظی ما بود این ماموریت به «آیت الله سیدعبدالمجید ایروانی» که رییس کمیته آن منطقه بود سپرده شد.
البته پیش از این تصمیم،«آیت الله سیدعبدالمجید ایروانی» از ما خواسته بود که در قلعه (شهرنو) یک کمیته تاسیس کرده و برای شناسایی عوامل داخل آن اقدام کنیم. طبق آمار حاصله حدود ۲ هزار و ۴۰۰ خانم در آنجا مشغول کار بودند. از این تعداد ۱۲۰۰نفر کارت تردد به قلعه را داشتند و مابقی آنها کارت نداشتند.
برای ما سوال بود که چگونه در حالی که جلوی درب قلعه پلیس وجود داشت و از تردد افراد متفرقه جلوگیری میشد، این افراد فاقد کارت تردد میکردند. در آن زمان کلانتری ۱۵ به دلیل وجود قلعه در آن منطقه به عنوان کلانتری ویژه عمل میکرد.
یکی از وظایف این کلانتری تحقیقات راجع به زنانی بود که از طریق مراجع قانونی بنیاد فرح آنها را به کلانتری معرفی میکرد؛ زنانی که قصد داشتند در آنجا فعالیت کنند. در آنجا خانم و آقا حضور داشتند که با این افراد معرفی شده صحبت و مشاوره میدادند و در نهایت این دو نفر تایید میکردند که آیا این خانم میتواند در اینجا فعالیت کند یا خیر که به رییس کلانتری وقت معرفی میشدند تا اقدامات بعدی بعمل آید.
این روال قانونی کار بود، اما ما در بررسیهای خود متوجه شدیم که اشخاصی که بدون کارت وارد می شدند از طریق کانال هایی بود که زیر خانههای خیابان جمشید و قلعه ساخته شده بود و این معابر توسط زنانی که به نوعی ریاست محل را بر عهده داشتند، مدیریت میشد.
ما تابع فرمانده خود آیت الله ایروانی بودیم. قبل از تخریب، چند جلسه با ساکنان انجا داشتیم و در کمیته شهرنو چند بار با مسئولان آنجا صحبت کردیم و به انها خبر دادیم که قصد تخریب داریم.
از آن زمان ۳۷ سال میگذرد و پارک و فرهنگسرای رازی جایگزین محله شهرنو شده است. روایتهای رسمی و غیر رسمی از نحوه تخریب این محل منتشر شده اما نقاط پرابهامی در این رویداد وجود دارد.
«سردار علیقلی فودازی» که درمصاحبه با خبرگزاری ایلنا به بیان خاطره خود از اولین درگیری مسلحانه نیروهای کمیته انقلاب اسلامی با نیروهای مجاهدین خلق پرداخته بود، در بخش دوم این گفتوگو به دلیل عضویت در شورای کمیته انقلاب اسلامی جنوب غرب تهران و فرماندهی تخریب شهرنو، به تشریح جزئیات این حادثه پرداخته است.
قبل از تخریب، چند جلسه با ساکنان انجا داشتیم و در کمیته شهرنو چند بار با مسئولان آنجا صحبت کردیم و به انها خبر دادیم که قصد تخریب داریم.
انها از ما سوال میکردند: آیا جایی برای ما در نظر گرفته شده است که ما انجا کاسبی کنیم؟
سردارفودازی: گفتیم که خیر برای این کار محلی در نظر گرفته نشده است. البته آنها مخالفتهایی هم میکردند تا اینکه به دستور مقام قضایی شش نفر از سردسته های انجا از جمله مهین و پری بلنده،اشرف چهار چشم،شهلا و پری سیاه را دستگیر و تحویل زندان اوین دادیم که به اتهام مفسد فی الارض اعدام شدند.
در قلعه حدود ۹ هزار مرد حضور داشتند که به امور این زنان رسیدگی میکردند. هر زنی ۲تا۶نفر از این خدمه مرد را در اختیار داشت که او را حمایت میکردند و محال ممکن بود که کسی در داخل قلعه جرات کند دعوا راه بیاندازد. ما زمانی که برای شناسایی مغازهها رفته بودیم شاهد بودیم که حتی آرایشگر زنان این منطقه نیز مرد بودند.
در قلعه یک پاسگاه کلانتری وجود داشت و در کنار آن کافه شکوفه نو وجود داشت. شکوفه نو متعلق به برادر شاه بود و گوگوش و قربانی شوهر گوگوش درآنجا سهام دار بودند. از داخل شکوفه نو یک تونل به سمت پاسگاه وجود داشت که افرادی را که در آنجا مشکل ایجاد می کردند از این طریق منتقل می شدند به پاسگاه.زنانی که در قلعه درگیر می شدند اکثرا جریان رسیدگی به نفع آنها بود و حاکم می شدند. وضعیت خاصی در قلعه حاکم بود و با این که می دانستند ما کمیته چی هستیم، گاهی قصد داشتند که به سمت ما حمله کنند.
نشریات آن زمان را که مطالعه میکنیم درباره کشف برخی اسکلتها هنگام تخریب شهر نو گزارش دادهاند. آیا واقعا چنین چیزی صحت داشت؟
«سردار علیقلی فودازی»: بله، درست است. جنایات بسیاری در آن جا رخ میداد. بطور مثال مردی که همسر فراریاش را در آنجا پیدا میکرد وقتی داد بیداد میکرد، مردانی که در آنجا فعالیت میکردند این مرد را میگرفتند و تهدید میکردند که یا نادیده بگیر، یا این که کشته می شوی. برخیها را که پافشاری میکردند .
و یا مسئله دیگری بین آنها به وجود میامد را به قتل می رساندند و در همان جا خاک می کردند و یا جسد را در دیوار می گذاشتند و یک تیغه کنار تخت آن زن میکشیدند تا او نیز حساب کار دستش بیاید. ما زمان تخریب تعداد زیادی بقایای انسان پیدا کردیم که اول برای ما مجهول بود اما بعدها با اعترافات و نقل قول های برخی از زنان مشخص شد که این بقایای اجساد افرادی است که به قتل رسیده و در آنجا دفن شدهاند.
زمانی که اقدام به تخریب شهر نو کردید، مخالفتی با کار شما نشد؟ گفته میشود آیتالله طالقانی از مخالفان این کار بودند.
سردار علیقلی فودازی»:محلیهای جنوب تهران مخالف حضور این مکان و افراد در آنجا بودند. تعدادی از آقایان مانند آیت ایروانی نیز مخالف آن بودند اما تعدادی از روحانیون برجسته نیز معتقد بودند که وجود این مکان نیاز است و برخی مخالفتها نیز انجام دادند.
البته باید توجه داشت که شهرنو نه فقط در تهران بلکه در چند شهر دیگر نیز وجود داشت. بنیان گذار شهر نو اردشیر زاهدی بود که به همین دلیل آنجا به قلعه زاهدی معروف بود.
وضعیت زنانی که در قلعه فعالیت می کردند چگونه بود؟ سرنوشت آنها بعد تخریب چه شد؟
علیقلی فودازی:وضعیت بهداشتی زنانی که در آنجا بودند مناسب نبود. اینها یک مرکز درمانی در روبروی شکوفه نو در خیابان کارگر و یکی هم نزدیک کاخ مرمر داشتند وقتی کارت بهداشت آنها را بررسی می کردیم متوجه می شدیم که اینها مبتلا به بیماری های مقاربتی مختلفی بودند و این باعث گسترش بیماری های مختلف در جامعه می شد. الان بعد از ۳۸ سال می گویم که اقدام ما درست بود،
اما متاسفانه نتوانستیم زن هایی که در آنجا حضور داشتند را ساماندهی کنیم و به جامعه برگردانیم. ما آنها را به بهزیستی تحویل دادیم و آنها به علت کمبود امکانات مجبور شدند زنان و بچه های آنان را رها کنند. ما در این بین، افراد تحصیلکرده و دانشجو هم داشتیم و اینطور نبود که همه افراد حاضر در قلعه از افراد بی سواد باشند.
حکم تخریب از کجا شروع شد و شما برای اجرای آن چه کردید؟
حکم تخریب شهرنو توسط ستاد امربهمعروفونهیازمنکر صادر شد. ما به مسائل قضایی مساله کار نداشتیم وقتی به ما ابلاغ شد ما مامور به اجرا بودیم. مخالفت هایی در ردههای بالا بود. ما تابع فرمانده خود آیت الله ایروانی بودیم. قبل از تخریب، چند جلسه با ساکنان انجا داشتیم و در کمیته شهرنو چند بار با مسئولان آنجا صحبت کردیم و به انها خبر دادیم که قصد تخریب داریم.
انها از ما سوال میکردند که آیا جایی برای ما در نظر گرفته شده است که ما انجا کاسبی کنیم و ما به انها می گفتیم که خیر برای این کار محلی در نظر گرفته نشده است. البته آنها مخالفتهایی هم میکردند تا اینکه به دستور مقام قضایی شش نفر از سردسته های انجا از جمله مهین و پری بلنده،اشرف چهار چشم،شهلا و پری سیاه را دستگیر و تحویل زندان اوین دادیم که به اتهام مفسد فی الارض اعدام شدند.
افراد حاضر در آنجا بیشتر مستاجر بودند و مالکین خارج از آنجا بودند. روزی که قرار بود تخریب آغاز شود، لودر و ادوات مورد نیاز را اجاره کردم و به سمت محل رفتم. افرادی که در آنجا بودند وقتی متوجه شدند که واقعا قصد تخریب داریم همکاری کردند.
سه روز بعد از تخریب ،«سیدابوالحسن بنی صدر»(رییس جمهور) اشخاصی را به کمیته منطقه ۱۲ فرستاد که این جریان را بررسی کند. یکی از این اشخاص که از دوستان بود به ما گفت حقیقتا ما آمدیم شما را ببریم. موضوع را به «آیت الله سیدعبدالمجید ایروانی»(رئیس ستادامربه معروف) انتقال دادیم و ایشان گفتند بروید. بعد چند روز مشکل توسط ایت الله ایروانی حل شد ما برگشتیم.
بعد از تخریب «با فروش آهن ضایعات حاصله هزینه لودر و ادوات که برای تخریب اجاره کرده بودم را دادم» زیرا برای این موضوع بودجهای در نظر گرفته نشده بود و فقط دستور تخریب صادر شده بود.
خبرنگارایلنا:در روایتی که از این حادثه وجود دارد، گفته شده که ماموران خانههای این محل را آتش زدند و برخی از حاضران در این خانهها نیز زیر آوار ماندند و حتی آتشنشانی در بیانیهای اعلام کرده بود که چون این آتش از سوی نیروهای انقلابی ها بوده و آنها نمیخواهند که این آتشسوزیها خاموش شود، اقدامی در جهت اطفای آتش نخواهند کرد. این مسئله چقدر صحت دارد؟
علیقلی فودازی:اصلا چنین مباحثی وجود نداشت. آنجا منطقه کنترل شده بود و افراد عادی نمیتوانستند حضور پیدا کنند که بخواهند آتشسوزی به راه بیاندازند. ما هر خانهای را که میخواستیم تخریب کنیم تیم مخصوصی وارد آن خانه می شد و بررسی میکردند که آن محل کلا تخلیه شده باشد. خود ساکنان همکاری کردند و همه وسائل را خارج کردند و هیچ درگیری هم نشد.
اصلا در آن سه شب تخریب؛ آتش سوزی اتفاق نیفتاد. شب اول که تخریب شروع شد، بعد از ساعتی بارندگی آغاز شد و گرد وخاکهای ناشی از تخریب و آوار برداری را خواباند. در جریان تخریب مردم عادی حضور نداشتند فقط مامورین تخریب و ساکنان محل حضور داشتند. در آن موقع مردم جمع نمی شدند که ببینند چه اتفاقی می افتد.اصلا کسی کشته نشد که بخواهند جسد او را آتش بزنند. ما دیوار ابتدا و انتهای خیابان راخراب نکردیم و اصلا امکان ورود به آن محل وجود نداشت.
زمینهای ۶۰۰خانه ای که در آن دو خیابان(شهرنو) وجود داشت را تخریب کرده بودیم که اکنون به «پارک رازی» مشهور است.
در آن زمان خانههای خیابان استخر تخریب نشد اما چه شد که چند سال بعد آن خانه ها نیز توسط ماموران کمیته تخریب شد.
خانههای خیابان استخر در سال ۶۷ تخریب شد. در این خیابان خانههایی از همان سال ۵۸ وجود داشت که محل زندگی افراد قلعه بود وبعد از تخریب آنجا این خانه ها محل فعالیت های آنان شد.
گزارشاتی به ردههای بالا میرسید که بعد ازچند سال از تخریب قلعه هنوز فعالیت های آنها در خیابانهای اطراف ادامه دارد.
یکروز به همراه «حجت الاسلام احمد سالک» که فرماندهی کمیته انقلاب را برعهده داشتند به کمیته میدان حر آمده و به خیابان جمشید رفتیم و آنجا گشت زدیم. در آنجا حدود ۳۰۰خانه وجود داشت. موقع گشت زنی چهار خانم چادری کنار خیابان ایستاده بودند. یکی از آقایان گفت فکر کنم اینها اشتباه آمدهاند. من گفتم خیر اینها هم جز دارودسته این جریان فاسد هستند. گفتم اینها هم خود فروشی می کنند هم نفر میآورند و هم در کار فروش موادمخدرهستند. فردی که در خودرو حضور داشت اصرار داشت که این قضاوت نادرستی است.
برای اثبات این موضوع دستور دادم ماشین مقابل پای آنها بیاستد و آن خانم ها را صدا زدم گفتم چه چیزی دارید؟ او هم جواب داد خانم، مواد و هرچیزی که احتیاج داشته باشید را دارم. در آن لحظه آن فرد ناراحت شد و به آنها چیزی گفت. من به ایشان گفتم همه این خانه ها به همین شکل است.چند سال بعد و در زمانی که آقای میرفندرسکی مسئول دفتر حقوقی و بازرسی کمیته انقلاب اسلامی بود، ایشان میرفندرسکی هر روز بچههای ما را احضار می کرد زیرا موقع گشت زدن پلاک ما را به بازرسی اعلام و شکایت میکردند.
بنده به آقای «میر فندرسکی» گفتم هر روز بچههای ما را احضار نکنید آنها مشغول عملیات هستند.
ایشان گفتند نخیر اینها مزاحمت ایجاد می کنند. بنده به ایشان گفتم یک روز شما بیایید به محل سربزنید تا ببینیم همکاران ما انجام وظیفه میکنند یا ایجاد مزاحمت. قرار شد یک روزی ایشان بی خبر در محل حاضر شود و از هرجا که میخواهد سرکشی کند.محل کمیته ما میدان حر بود. یک روز ایشان بی خبر به محل آمدند و برای گشت زنی رفتیم. با ایشان وارد یکی از خانهها شدیم و ایشان دیدند که افراد حاضر در خانه یا مشغول استعمال مواد مخدر هستند یا در طبقه بالای آنجا اعمال منافی عفت انجام میدهند.
آقای «میرفندرسکی» بعد از مشاهده اوضاع، ناراحت شد و به «حجت السلام محتشمیپور »وزیر کشور وقت گزارش نوشت که تمام منطقه آلوده است و اگر جمع نشود این فساد به همه جا پخش می شود. بعد از گزارش ایشان، «وزارت کشور دستور تخریب خیابان جمشید را در سال ۶۷ دادند». البته تمام خانهها و مغازههایی که تخریب شد از مالکین خریداری و برخلاف سال ۵۸ به آن ها پول پرداخت شد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«شهر نو»(قلعه)محله بدنام پایتخت بود که با وجود به آتش کشیده شدن توسط عدهای از انقلابیون در آستانه انقلاب ۵۷، همچنان پس از پیروزی انقلاب پابرجا ماند تا سرانجام در دوم مرداد ۱۳۵۹(۱۱ رمضان ۱۴۰۰)بکلی برچیده شد.
اقدام عجیب یک راننده:پخش پول دراتوبان
راننده ۳۸ ساله آمریکایی (کالین دیویس مککارتی) در ایالت اورگن رانندگی میکرد با پرتاب ۲۰۰ هزار دلار اسکناس از پنجره خودرو، بزرگراهی را به هم ریخت(رانندگان توقف کردندبرای برداشتن پولها)
رانندگان در اورگان توقف می کنند تا اسکناس های صد دلاری جمع کنند
جمعه، ۱۴ آوریل ۲۰۲۳(۲۵ فروردین ۱۴۰۲)ساعت ۳:۱۱ صبح به وقت GMT + 3:30·2 دقیقه خواندن
یک ستوان پلیس ایالتی گفت که رانندگان پس از پرت شدن اسکناس از یک ماشین در حال حرکت، برای جمع آوری پول نقد در امتداد یک ایالت بین ایالتی اورگان هجوم بردند.هنگامی که یک شهروند نگران درست قبل از ساعت ۷:۳۰ بعد از ظهرباپلیس تماس گرفت، سربازان از پول نقد کنار جاده مطلع شدند. ستوان پلیس ایالتی «جیم اندروز »خبرگزاری «مک کلاچی نیوز »گفت ۱۸۰۰ دلار جمع آوری کرده است.
«جیم اندروز » گفت که تماس گیرنده نگران این بود که احتمالاً پول به سرقت رفته یا به جرم مرتبط است. او همچنین گزارش داد که دیگران در این منطقه توقف کرده اند تا پول نقد بیشتری را جمع آوری کنند که در امتداد بین ایالتی پراکنده شده است.
اندروز گفت که سربازان به محل حادثه رفتند و توضیحاتی درباره ماشینی که از آن پول پرتاب شده بود، دریافت کردند.
او گفت که بعداً بازرسان فردی را که مسئول پرتاب پول نقد در متلی در گلنوود، در حدود ۸ کیلومتری شرق یوجین از بین ایالتی ۵ بود، پیدا کردند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:اندروز گفت» راننده به پلیس گفت که ۲۰۰۰۰۰ دلار از ماشین به بیرون پرتاب کرده و در حال "هدیه" یا "برکت دادن به دیگران" بوده است. او تنها سرنشین ماشین بود.
اندروز گفت که او فکر میکند که این مبلغ ممکن است "اغراقآمیز" بوده باشد و بزرگترین سربازان میدانند که فردی که از منطقه جمعآوری شده است ۱۸۰۰ دلار است.
این مرد به سربازان گفت که این پول از حساب بانکی او با اعضای خانواده اش به دست آمده است.
اندروز گفت که این مرد حق داشت به پول دسترسی داشته باشد و آن را هر طور که می خواست «توزیع» کند، اما انتخاب پرتاب آن در امتداد بزرگراه موقعیت بالقوه خطرناکی ایجاد کرد.
وی گفت: «انجام چنین عملی در یک منطقه شلوغ بین ایالتی احتمال تصادف یا درگیری عابر پیاده با خودروها را دارد.
اندروز گفت که سربازان نگرانیهای خود را برای مرد توضیح دادند و به او گفتند که ممکن است او بهطور بالقوه به رفتار بینظمی متهم شود، اگرچه آنها تصمیم گرفتند که این اتهامات را پیگیری نکنند.
سربازان همچنین منطقه را پیاده رفتند تا مطمئن شوند که پول نقدی در کنار جاده باقی نمانده است، اما او گفت که سایر رانندگانی که توقف کرده بودند قبلاً "کار بسیار خوبی" در تمیز کردن آن انجام داده بودند.
اصطلاح «پولش را در جوی آب ریخت» یا «پولش را هدر داد» که از این پس باید عبارت «پولش را از پنجره به بیرون انداخت» را نیز در ردیف آن قرار داد هیچ زمان تاکنون به این خوبی ما به ازای واقعی پیدا نکرده بود.
در پی این اقدام عجیب، رانندگان خودروهایی که در این بزرگراه تردد میکردند برای جمعآوری اسکانسها به سرعت وسیله نقلیه خود را متوقف کردند و به کف بزرگراه سرازیر شدند.
شبکه خبری ای بی سی که به پوشش این ماجرا پرداخته در گزارش خود از هرج و مرجی کم سابقه در یک بزرگراه ایالات متحده در پی وقوع این رویداد خبر داده است.
هدیه عجیب این شهروند آمریکایی شمار زیادی از رانندگان خودروهای عبوری را برای برداشتن سهمی بیشتر به وسط بزرگراه کشاند.
بنا به این گزارش، بسیاری از رانندگان حتی تا دیر وقت، چراغ قوه به دست برای جمعآوری اسکناسهای باقی مانده در اطراف محل پرتاب پولها پرسه میزدند.
با این حال، پلیس ایالت اورگن به نظر چندان از این جستجوی طولانی ناخشنود نبود زیرا اعلام کرد که رهگذران همزمان با جمعآوری اسکناسها به خوبی بزرگراه را پاکسازی کردند.
رسانههای محلی نام فردی که با پرتاب اسکناسها این ماجرای عجیب اما جالب را رقم زد دیویس مک کارتی اعلام کردند.
هدف این شهروند آمریکایی از چنین اقدامی «تقسیم و اشتراک گذاری (دارایی) با دیگران» عنوان شده است؛ وی با همین ایده اقدام به خالی کردن حساب مشترک خود با خانوادهاش میکند.
خانواده این فرد که از اقدام او بسیار ناخشنود هستند از همه افرادی که اسکناسها را جمعآوری کردند، خواستهاند آنها را به پلیس بازگردانند.
راننده ای که پولهارابه بیرون ازخودرویش پرتاب کردچه کسی بود؟
بنابه گفته پلیس اورگان، «کالین دیویس مککارتی» ۳۸ ساله، پول نقد خانوادهاش را که در یک حساب مشترک پسانداز کرده بودند از پنجره خودروی خود به بزرگراه پرت کرد. رانندههایی که این صحنه را دیدند، توقف کرده و شروع به جمع کردن اسکناسهای پول کردند.
هیچ اتهامی متوجه مککارتی نخواهد شد و خانواده او مسلما نمیتوانند از او شکایت کرده و پول از دسترفته را بازگردانند، چراکه مککارتی از حساب مشترکشان پول نقد برداشت کرده بود و دسترسی او به این پسانداز قانونی بوده است.
مککارتی انگیزه خود را صرفا «انجام دادن یک کار خوب و سهیم کردن دیگران در این پول» اعلام کرد.
خانواده این مرد گفتند که آنها به این پول بسیار نیاز داشتند اما بعید است افرادی که این پولها را جمع کردهاند، آن را به خانواده بازگردانند.