عربستان: ما درباره «خاورمیانه یکپارچه و متحد»(مثل اتحادیه اروپا) صحبت میکنیم که در آن همه ما دارای حقوق حاکمیتی و کشورهای مستقل هستیم؛ اما منافع مشترک داریم.
سفیرعربستان درآمریکا:درحال ایجاد یک خاورمیانه یکپارچه و متحدبامشارکت اسرائیل هستیم.
سفیر عربستان درآمریکا: بر ادغام اسرائیل در منطقه متمرکز هستیم نه عادی سازی روابط
«سفیر عربستان سعودی در آمریکا» گفت :ریاض درصدد ادغام اسرائیل در منطقه با هدف ایجاد یک خاورمیانه یکپارچه و متحد است.
عربستان،،ایران،مصر،ترکیه،لیبی،اردن،عراق،عمان،امارات،یمن،سوریه،اسرائیل،لبنان،کویت،قطر،بحرین،قبرس
البته منطقه قفقاز (گرجستان، آذربایجان، ارمنستان)نیز خاورمیانه محسوب می شود.
به گزارش سایت اسرائیل «i۲۴news»، «ریما دختر بندر بن سلطان»(سفیر عربستان در آمریکا )در سخنانی در جریان جشنواره «پاسفان» در ایالت «کلرادو» در این باره گفت که امضای توافق صلح میان رژیم صهیونیستی و فلسطین همسو با چشمانداز ۲۰۳۰ کشورش است و ریاض خواستار شکوفایی فلسطین و اسرائیل به یک اندازه است.
«ریما دختر بندر بن سلطان» افزود: عربستان سعودی بر ادغام (منطقه) با اسرائیل تمرکز دارد.
مقصود ما عادیسازی روابط نیست، ما درباره «خاورمیانه یکپارچه و متحد»(مثل اتحادیه اروپا) صحبت میکنیم که در آن همه ما دارای حقوق حاکمیتی و کشورهای مستقل هستیم؛ اما منافع مشترک داریم، بنابراین این عادیسازی نیست، عادیسازی به این معناست که شما آنجا نشستهاید و من اینجا نشستهام و زندگی میکنیم؛ اما جدا از هم، اما ادغام یعنی ما با یکدیگر همکاری میکنیم و منافعمان همسو است.
دختر بندر افزود: سیاست دولت نتانیاهو در قبال فلسطینیها تلاشها برای رسیدن به صلح در منطقه را پیچیده میکند.
وی همچنین رفتار دولت رژیم صهیونیستی در کرانه باختری را "بسیار مضر" توصیف کرد و افزود: هر راه حلی برای درگیری منجر به صلح عادلانه و محترمانه برای هر دو طرف نمیشود.
«سفیر عربستان درآمریکا» همچنین با اشاره به تلاشهای پدرش بندر بن سلطان آل سعود که بیش از دو دهه تا سال ۲۰۰۵ به عنوان سفیر ریاض در واشنگتن خدمت کرده است، گفت که علاقه واضحی به پایان درگیری اسرائیل و فلسطین دارد.
وی در این باره تصریح کرد: من برای این ۲۳ سال غمگین هستم. او (پدرش) در هواپیما زندگی کرد، زندگی خود را وقف حل این وضعیت کرد.
«سفیر عربستان درآمریکا» درادامه گفت: بنابراین هیچ چیز من را خوشحالتر از این نمیکند که اولین دیپلمات زن سعودی در ایالات متحده و شاهد راه حلی برای مشکل و بحران فلسطین و اسرائیل باشم، چراکه این بحرانی است که مرا از پدرم جدا کرد.
۱۴ سال پیش «پدرِریما»(بندر بن سلطان بن عبدالعزیز)سفیرعربستان درآمریکا بود.
خالد بن سلمان (سفیرسابق عربستان درآمریکا)،«ریما بنت بندر بن سلطان بن عبدالعزیز آل سعود»،بندر بن سلطان بن عبدالعزیز درکنار ملک سلمان(پادشاه عربستان)
سفیرعربستان درآمریکا به(روابط عربستان با ایران) نیزپرداخت
بسیاری از مردم تعجب میکنند که چرا بعد از این همه سال، با وجود همه تنشها به دنبال این مسأله رفتهایم!
ریما بنت بندر، در بخش دیگری از مصاحبه خود در خصوص توافق ریاض و تهران برای از سرگیری روابط میان خود گفت: «امیدوارم که بازگشت روابط فرصتهای بیشتری برای جوانان دو کشور در آینده فراهم سازد».
او افزود: «ما در حال کار بر روی عادیسازی و بهبود روابط [با ایران] هستیم، بسیاری از مردم تعجب میکنند که چرا بعد از این همه سال، با وجود همه تنشها به دنبال این مسأله رفتهایم، اما وقتی از چشمانداز ۲۰۳۰ صحبت میکنیم، تنها به تغییر اجتماعی و فرهنگی در کشور نمیپردازیم، بلکه در خصوص بازیابی همکاری و هم افزایی در منطقه و اینکه چگونه میتوانیم تنشها را کاهش دهیم نیز سخن میگوییم».
«ریما دختر بندر بن سلطان»درکنارشوهرش
«شاهزاده ریما بنت بندر بن سلطان بن عبدالعزیز آل سعود»(سفیر پادشاهی عربستان سعودی در واشنگتن و«محمد بن راشد آل مکتوم»(نخست وزیرامارات)
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«ریما دختر بندر بن سلطان»با«شاهزاده فیصل بن ترکی بن ناصر آل سعود» رئیس سابق باشگاه النصر سعودی، یکی از مشهورترین و بزرگترین شخصیت های ورزشی پادشاهی عربستان سعودی ازدواج کرده است و مادرش پرنسس نورا بنت است
پیشتر «الی کوهن»(وزیر خارجه اسرائیل) اعلام کرد که امکان زیادی برای امضای توافق عادی سازی روابط با عربستان وجود دارد.وی گفته بود: صحبت درباره یک توافق قابل اجرا است که به دنبال آن نیز توافقهایی با کشورهای دیگر صورت خواهد گرفت. مذاکراتی درباره این موضوع از طریق چندین کانال به ویژه از طریق آمریکا وجود دارد. صحبت درباره یک توافق ویژه است که بخشی از توافقهای ابراهیم خواهد بود و شامل کشورهای اضافی غیر از عربستان نیز خواهد بود. فرصتی برای عادی سازی روابط با این کشورها تا مارس ۲۰۲۴ وجود دارد چرا که بعد از آن مقامات سیاسی آمریکا تلاش خود را بر انتخابات ریاست جمهوری متمرکز خواهند کرد.
این درحالی است که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل اعلام کرده بود که بهتر است پرونده عادی سازی روابط با عربستان محرمانه بماند.
علم نه مسلمان است و نه کافر!
زمانی که بهدنیا آمدم، ۲۴ سال از تاسیس حوزه علمیه قم میگذشت. پدرم را «محقق داماد» میخواندند، به دلیل اینکه داماد موسس حوزه علمیه(آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی) بود.
مادرم دختر مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی بود که موسس حوزه علمیه قم بودند.
آیتالله بروجردی با مداخلههای سیاسی آن زمان موافق نبود و حتی با حضور افرادی مثل «نواب صفوی» که برای فعالیت سیاسی به قم میآمدند موافق نبودند؛ چون فدائیان اسلام میآمدند و طلاب را برای مشارکت در فعالیتهای سیاسی تحریک میکردند و این اقدامات داشت به (کیفیت آموزش و تحصیل) در مدرسه فیضیه و حوزه علمیه ضربه میزد
مروری کوتاه اززندگی نوه آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی
«قم در زمان مرحوم آیتالله بروجردی واقعاً قمِ آکادمیک بود. قم یک شهر کاملا تحصیلی بود، نه شهر مقدسبازی و مقدسمآبی! هیچ طلبهای در شبهای هفته در حرم حضرت معصومه (س) دیده نمیشد. همه طلاب میبایست شبها مشغول مطالعه مباحثی میشدند که صبح فراگرفته بودند. مدرسه فیضیه، شبها سکوت مطلق بود و همه طلاب مشغول تحصیل بودند. فقط شبهای جمعه، طلاب برای زیارت به حرم مشرف میشدند.» اینها بخشی از صحبتهای دکتر محقق داماد در مصاحبه(۶ تیر ۱۴۰۲ ) با با خبرنگاران خبرگزاری ایسناست.
راهروهای «فرهنگستان علوم» مملو از اتاقهای کوچکِ متعددی است که در کنار درب ورودی هر یک از آنها نام یکی از چهرههای سر شناس ایران در حوزههای مختلف علم و دانش، فرهنگ، سیاست، فلسفه و ... نقش بسته است.
چهرههایی که هریک برای ایرانی آباد و سرافراز زحمتها کشیدهاند.
مجتهد، فیلسوف، حقوقدان، عضو پیوسته و رییس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم ایران، عضو هیات امنای فرهنگستانهای کشور، عضو هیات امنای سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، استاد حوزه علمیه قم، استاد بازنشسته و مدیر گروه پیشین گروه حقوق دانشگاه شهید بهشتی، تنها بخشی از یک عمر تلاش و افتخارات استادی است که تحصیل و تدریس در حوزه و دانشگاه را همزمان تجربه کرده است.
آیتالله دکترسیدمصطفی محقق احمدآبادی» معروف به «محقق داماد» به فرهنگستان علوم رفتیم و با این استاد حوزه و دانشگاه به گفتوگو نشستیم که شرح کامل این مصاحبه تفصیلی در زیر میآید:
درهفتمین مصاحبه از مجموعه «گفتوگو با چهرهها»، برای گفتگو با «« سال ۱۳۲۴ خورشیدی در شهر قم و در یک خانواده کاملاً روحانی متولد و بزرگ شدم. پدرم، سیدمحمد محقق داماد، فقیه نامداری بود که در زمان خودش استاد شناختهشدهای بود و فُضلای جویای درس فقه و اصول، پای درس ایشان مینشستند. مادرم نیز دختر مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی بود که موسس حوزه علمیه قم بودند.
زمانی که بهدنیا آمدم، ۲۴ سال از تاسیس حوزه علمیه قم میگذشت. پدرم را «محقق داماد» میخواندند، به دلیل اینکه داماد موسس حوزه علمیه بود و از این جهت معروف به محقق داماد شده بود. پدرم فقیه بود و دو داییام نیز هر دو روحانی، فقیه و فیلسوف بودند. برادر بزرگترم که سه سال از من بزرگتر بود نیز همین راه را رفته بود. تمام بیت ما، خالهزادههای من همه فقیه بودند و من در چنین خانوادهای متولد شدم.
به قول سعدی:
همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
تخریب مدارس جدید و فاجعه «جهل مقدس»
در آن زمان، بچهها در مکتبخانهها درس میخواندند و ملاباجیها (پیرزنان معلم قرآن) یا پیرمردان آموزگار قرآن، نوشتن و خواندن و ... را به بچهها میآموختند. در این مکتبخانهها خبری از میز و صندلی نبود و ساعت درسی مشخصی هم نداشت. اما من دوره دبستان را در دبستان اسلامی گذراندم. مرحوم «حاج شیخ عباس اسلامی» در سراسر کشور، مدرسههای جدید تاسیس کرده بود. منظور از مدرسههای جدید، این بود که به شکل مکتبخانه نبود و میز، صندلی، تخته سیاه و ... داشت. زنگ مدرسه زده میشد، صف بسته میشد و ... اینها همه جدید بود.
حدود ۲۰ تا ۲۵ سال قبل از رسیدن ما به سن مدرسه، مدرسههای جدید عنوان تجدد داشتند و در آن زمان نقطه منفی برای مردمان متدین بود! شخصی به نام «ملاحسن رشدیه» که سبک این مدارس را از کشورهای دیگر فرا گرفته بود، این نوع مدرسهها را در ایران رواج داد. اما هرجا که این مدارس را ساخته بود، مردم متدین به تحریک ملاخانهها، میریختند و مدارس را خراب میکردند!
من تاریخ این ماجرا را در یکی از کتابهای خود به نام «فاجعه جهل مقدس»(محقق داماد) نوشتهام. این مدارس را در همه شهرها مثل تبریز، مشهد، تهران، اصفهان و ... خراب میکردند. اما مرحوم ملاحسین خسته و مایوس نمیشد:
آنکه در راه طلب خسته نگردد هرگز پای پر آبله بادیهپیمای من است
مرحوم«ملاحسن رشدیه»در انتهای عمرش به قم آمده بود و در پناه فقیه و مرجع تقلید شهر و مؤسس حوزه علمیه که همان جَد من بود، مدرسهای تاسیس و ایشان نیز آن را تأیید کرده بود و دیگر کسی آن مدرسه را خراب نکرد.
ما این نسل را گذرانده بودیم، ولی بازهم در زمان ما دختران به مکتبخانه میرفتند و مدرسههای دخترانه در قم تأسیس نشده بود. مثلاً خواهر من نزد ملاباجی درس میخواند، اما من و برادرم به مدرسه میرفتیم. کتابهای دبستان آن روز، بسیار فاضلانه و عالمانه بود. گلستان سعدی در کتابها داشتیم که من از آن زمان، قسمتهای زیادی از گلستان سعدی را در حفظ دارم.
بعد از کلاس ششم که خواندن و نوشتن یاد گرفته بودیم، هر کسی که به دبیرستان میرفت، میگفتند تحصیلات جدیده دارد. تحصیلات جدیده برای کسانی بود که بعد از کلاس ششم به دبیرستان میرفتند ولی من راه طلبگی را در پیش گرفتم.
آن زمان اینطور نبود که همه شناسنامه داشته باشند و البته شناسنامه گرفتن هم اجباری نبود. مرحوم پدرم برای من و برادرم شناسنامه نگرفت و میگفت: اگر شناسنامه بگیرم، شما را به نظام اجباری (سربازی) میبرند. البته کسانی میتوانستند در امتحان ششم ابتدایی شرکت کنند که شناسنامه داشته باشند و در اداره فرهنگ آن زمان (آموزش و پرورش فعلی) امتحان گرفته میشد. بنابراین امتحان ششم ابتدایی را از ما نگرفتند و من و برادرم نوروز ۱۳۳۶ از دبستان بیرون آمدیم.
ورود به حوزه علمیه و ادامه مسیر پیشینیان
از کلاس ششم که از مدرسه بیرون آمدیم، راه ما روشن بود و یک راه بیشتر وجود نداشت: «ره چنان رو که رهروان رفتند» و ما نیز راهی را رفتیم که دیگرانِ قبل از ما و پیشینیان ما رفته بودند.
در روزهای نخستین طلبگی در قم باید استادی را انتخاب میکردیم که به ما درس بدهد. این کلاسها شلوغ نبود مثلاً یک معلم، دو تا سه شاگرد طلبه داشت. من هم به راهنمایی برادر بزرگترم، معلمی را برای خودم انتخاب کردم و شروع به درس گرفتن کردیم.
واقعیت این است که زندگی آنروز ما در کمال سختی از نظر مضیقه مالی بود. ولی زندگی همه همینگونه بود و اکثر مردم فقیر بودند و در تمام شهر قم جز چند تاجر معروف، بقیه یا کسبه بودند یا علما و طلاب. طلاب همه مستمند و فقیر بودند و با کمال قناعت و مناعت زندگی میکردند. بنابراین از نداری و بیچیزی ناراحت نبودیم و چندان نگران این مسئله هم نبودیم؛ چون ما مستثنی نبودیم و دیگران نیز همینگونه بودند.
در آن دوره تحصیلی، پیش از شروع کتاب «جامع المقدمات»، کتابی به نام «نصاب الصبیان» بود. من توصیه میکنم این کتاب را ورق بزنید و ببینید. این کتاب مربوط به قرن هفتم هجری و سروده «ابونصر فراهی» است و در حقیقت، یک دوره لغتنامه عربی است که در آن لغات عربی به شعر درآمده است. البته فقط لغتنامه نیست و بلکه یک دایرهالمعارف جامع است و همه چیز در این کتاب آمده است.
تمام اوزان عروضی را ما در این کتاب یاد میگرفتیم. یعنی هر بابی را با یکی از اوزان عروضی با یک وزن تمام میکرد و هر باب بر وزن یکی از اوزان عروضی سمرقندی بود. در آن سن و سال، بعد از چند وقت تمام این کلمهها را از حفظ میشدیم.
در آن سالها ما لغتهای جالبی را یاد میگرفتیم. مثلاً چندی قبل در یکی از سخنرانیهایم در مورد فرهنگ، گفتم کلمه «فرهنگ» در ادبیات ما از قرن هفتم است. به دلیل اینکه ابونصر فراهی در یکی از اشعارش میگوید: «ذکی است زیرک ونحریر وحبر دانشمند- ادیب مر ادبآموز دان، ادب فرهنگ». اساتید حاضر تعجب کردند و گفتند بله چنین لغتی در ادبیات ما وجود داشته است.
ما در آن دوره همچنین در قالب شعر، تاریخ، نام زوجات پیامبر، خلفای بنیعباس و نامهای قراء ... را یاد میگرفتیم و طلبهای که این کتاب را میخواند، بعد از مدتی به اندازه نیاز لغت عربی بلد بود. اینطور یاد میدادند و بعد از مدتی ما هم لغت، هم تاریخ، هم ادبیات، هم ابواب عروضی سمرقندی بلد بودیم.
بعد از این مرحله تازه وارد یادگیری کتاب «جامعالمقدمات» (مجموعهای از پانزده کتاب که در سالهای ابتدایی در حوزههای علمیه تدریس میشد) میشدیم. اول از «امثله»، «شرح امثله»، کتابهای بزرگان دانش صرف و نحو شروع میکردیم؛ بعد که صرف را تمام میکردیم، نحو را شروع میکردیم و چند کتاب میخواندیم، مانند عوامل ملا محسن، هدایه، صمدیه شیخ بهایی. این کتابها را که تمام میکردیم، به خودمان میبالیدیم که جامع المقدمات را تمام کردیم.
از راست: سید ابراهیم ایروانی، سید محمد موسوی احمدآبادی (محقق داماد)، سید احمد موسوی خوانساری، سید ابوالقاسم موسوی خویی، سید نصرالله مستنبط، نصرالله صدقی حسنی (خلخالی) و سید محمدحسین میرسجادی.
:بعد از آن « دکترمصطفی محقق دامادسیوطی» میخواندیم. سیوطی مولفش جلالالدین سیوطی است و شرح الفیه ابن مالک است. الفیه ابنمالک یعنی هزاره ابنمالک. وی در هزار بیت، همه ادبیات صرف و نحو عربی را به شعر درآورده است. چندین شرح بر آن نوشته شده که یکی از آن ابنعقیل است و یکی دیگر سیوطی است که در زمان ما باید شرح جلالالدین سیوطی را میخواندیم. این که تمام میشد، کتاب «مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب» را میخواندیم. یعنی «بینیازکننده هر خردمندی از هر کتاب اعرابی». این کتاب چندین باب داشت باب اول درحروف بود یعنی به ترتیب الفبا بود. مثلاً همزه در کجاها به کار میرود و چند جور الف داریم و الی آخر.
یادم میآید در دوران طلبگی چون در خانواده بودیم، همه چیز برای ما از سوی پدر و مادر فراهم بود. برای همین خیلی زود موفق شدم که این دوره را تمام کنم. ادبیات را خواندم و به «شرح لمعه» رسیدم؛ این کتاب را مردی بسیار دانا و استاد سابقهدار به نام «شیخ محمد تقی ستوده اراکی» درس میداد.
فقه و اصول و منطق را هم خواندم و بعد از آن به «رسائل و مکاسب» وسپس «کفایه» رسیدم و آنها را نزد مراجع تقلید فعلی از جمله مرحوم آیتالله سلطانی طباطبائی و آیتالله سبحانی و آیتالله فاضل لنکرانی ، آیتالله نوری همدانی خواندم و به درس خارج رفتم. درس خارج دیگر کتاب مشخصی ندارد و استادها باید کتابهای متعددی را بخوانند و خودشان درس بدهند.
این دوره همزمان با ازدواج من با دختر استادم، مرحوم «میزا هاشم آملی» بود. ایشان در آن سالها تازه از نجف به حوزه علمیه قم آمده بودند و من در کلاسهای درس ایشان شرکت میکردم.
درحوزه نگاه ها به من بود:پسر آقای داماد است.
دکترمصطفی محقق داماد:«همه خانواده من فقیه بودند و جَدم نیز موسس حوزه علمیه قم بود و سطح توقعات از من بسیار بالا بود».
ازپدرم حساب می بردم
«سیدمصطفی محقق داماد»: «از پدرم حساب میبردم و مراقب بودم ایشان ناراحت نشود».
این کارا نکن،آن کاررابکن
«همیشه دیگران به من تذکر میدادند که این طور لباس نپوش، اینطور کفش نپوش، این کار را نکن، در فلان جلسه شرکت نکن!».
توقع دوستان حوزوی ازمن زیادبود
دکترسیدمصطفی محقق داماد :چون (نوه آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی بودم)«توقع از من خیلی زیاد بود».
سیدمصطفی محقق داماد :«در حوزه همه میگفتند: پسر آقای داماد است»
دکترسیدمصطفی محقق داماد :«هیچوقت یک خنده بیجا یا یک کار بیادبانه انجام نمیدادم و یک وقار خاصی بر ما مستولی بود؛ فقط هم به ملاحظه خانوادگی».
«از طرفی هم مشهور بودم که طلبه درسخوانی هستم.»
بخاطرموفقیت درسی«آیتالله بروجردی ۱۰تومان به من جایزه داد»
در حوزه، هر طلبهای که میخواست ماهیانه ( کمک هزینه تحصیلی) بگیرد، امتحان میداد. امتحان شرح لمعه و قوانین که دادم، نمره بالا گرفتم و مرحوم آیتالله بروجردی در آن زمان ۱۰تومان به من جایزه داد که مبلغ کمی نبود.
رتبه اولی حوزه بودم
«بِأَبِهِ إِقتَدَى عَدِىٌّ فِی الکَرَم /وَ مَن یُشَابِهَ أَبَهُ فَمَا ظَلَم»
دکترسیدمصطفی محقق داماد : وقتی برای جایزه گرفتن نزد ایشان شرفیاب شدیم همه رتبه اولیها با هم بودیم. یکی از اساتید من را معرفی کرد که فرزند فلانی است. ایشان این بیت را خواندند: «بابه اقتدی عدی فی الکرم / و من یشابه ابه فما ظلم» (این شعر در تعریف شاعر از فرزند حاتم طایی «عدی» سروده شده و به این معنی است که «عدی به پدر خویش (حاتم) اقتدا کرده است و هر کس شبیه پدر خود باشد، ستم نکرده است.» مقصود این است که کار بیجایی نکرده است). »
علاقهمندی به فلسفه و آشنایی با شهید بهشتی
دکتر محقق داماد در خصوص آشنایی خود با دکتر سیدمحمد بهشتی، چنین میگوید:
« بخشی از درس مکاسب را نزد مرحوم آیتالله منتظری و بخش دیگر آن را نزد مرحوم آیتالله بهشتی خواندم. آیتالله بهشتی آن زمان دبیر و مدیر دبیرستان دین و دانش بود. به توصیه پدرم برای درس مکاسب، به حضور ایشان رفتم و بهطور خصوصی تا زمانی که حدود سالهای ۱۳۳۹ یا ۱۳۴۰ به تهران تبعید شدند بخش خیارات مکاسب شیخ انصاری را نزد ایشان خواندم.
در آن زمان دوست داشتم معقول (فلسفه) بخوانم. برخی طلبهها فلسفه نمیخواندند و فقط میرفتند فقه و اصول میخواندند. اما من علاقه زیادی به فلسفه داشتم. این احساس فلسفه خواندن تحت تاثیر دایی کوچکترم، دکتر مهدی حائری یزدی بود. به همین دلیل ابتدا منظومه (یکی از کتابهای درسی اصلی فلسفه اسلامی در حوزه علمیه) را نزد یکی از اساتید شروع کردم که استاد پس از مدتی به من گفتند تو خیلی خوب منظومه را میفهمی و حتی میتوانی درس بدهی. بعد از مدتی من به مرحوم مطهری در تهران برخورد کردم و در کلاسهای درس ایشان در مدرسه مروی شرکت کردم. نحوه تدریس ایشان مرا شیفته فلسفه کرد. »
محقق داماد همچنین از روزهایی میگوید که دانشگاه رفتن حوزویان چندان مرسوم نبوده و معدود افرادی مانند دکتر بهشتی، دکتر مفتح و امام موسیصدر که سابقه تحصیل در دانشگاه را داشتند، طلبهها را به تحصیل دانش جدید تشویق میکردند.
دکترسیدمصطفی محقق داماد :امثال مرحوم «دکتر بهشتی»، «دکترمحمد مفتح »و«امام موسی صدر» که (سابقه رفتن به دانشگاه تهران و تحصیل در این دانشگاه را داشتند)، میگفتند که «باید سبک دانش جدید را به طلبهها بیاموزیم».
اینها ما را تحت تاثیر قرار داده بود که امروز، مدرک علمی، مدرک دانشگاهی است.
آیت الله سیدمصطفی محقق داماد :«آن زمان مدرک حوزه ارزش چندانی نداشت و فقط برای منبر رفتن و امام جماعت شدن فقط کاربرد داشت.»
مرحوم دکتر بهشتی کلاسهایی را بعدازظهر در «دبیرستان دین و دانش» که خود رییس آنجا بودند برای طلاب جوان برگزار میکردند و ما طلاب جوان، علاقهمند یادگیری فیزیک و شیمی و زبان انگلیسی شدیم. در این زمان علاقهمند شرکت در امتحانهای متفرقه شدیم و تصمیم گرفتیم مثل دکتر بهشتی و دیگران به دانشگاه هم برویم.
زبان انگلیسی راآیت الله بهشتی بمن یادداد
آیت الله سیدمصطفی محقق داماد :سال ۱۳۴۰ بود که آیتالله بهشتی، من و برادرم را تشویق کرد که در امتحانات متفرقه شرکت کنیم و ایشان(بهشتی) به ما زبان انگلیسی درس میداد.
من و برادرم برای خودمان شناسنامه گرفتیم و به صورت متفرقه در امتحان تصدیق پایه ششم شرکت کردیم. البته برادرم دیگر درسهای کلاسی را ادامه نداد، ولی من ادامه دادم و در ظرف سه سال، دیپلم گرفتم. بعد از دیپلم هم به تشویق دکتر بهشتی در کنکور شرکت کردم.
به دنبال یادگیری فلسفه در حوزه و دانشگاه
آن زمان کنکور سراسری نبود و هر دانشگاه، کنکور خاص خودش را داشت؛ دانشگاه تهران، دانشگاه شیراز و دانشگاه اصفهان. در کنکور همه دانشگاهها شرکت کردم و همه دانشگاهها قبول شدم و در نهایت به دانشگاه تهران آمدم. درسهایم را طوری تنظیم میکردم که بتوانم در کلاسهای درس مرحوم مطهری در مدرسه مروی هم شرکت کنم.
یادم میآید که در آن زمان مرحوم علامه طباطبایی تدریس درس اسفار را پس از مرحوم بروجردی شروع کرده بودند. همزمان در کلاسهای درس اسفار ایشان نیز شرکت میکردم و در رشته فلسفه در دانشگاه تهران ادامه تحصیل هم میدادم.
دوره تحصیلم در دانشگاه تهران تمام شد. همکلاسیهای دیگر دانشگاه که همدوره من بودند، به استخدام دولت درآمدند، ولی من این کار را نکردم. پدر همسرم (مرحوم میزا هاشم آملی) به من گفتند: تو حیف هستی. مدرک دانشگاه را که گرفتهای؛ در قم تدریس میکنی و اینهمه شاگرد داری، برای چه میخواهی استخدام دولت شوی؟ و خلاصه این کار را نکردم.
روزهای تدریس در حوزه علمیه
در قم مشغول تدریس بودم و درسی که تدریس میکردم بسیار آبرومند بود و شاگردان زیادی داشتم؛ بهخصوص دروس ادبیات عرب که تدریس میکردم، شاگردان زیادی در کلاس حضور داشتند. ادبیات عرب را که تدریس میکردم، حافظه خوبی داشتم و به ادبیات فارسی هم مسلط بودم و مثالهای متعددی از غزلیاتی از حافظ و سعدی میآوردم که مورد اقبال طلاب قرار میگرفت. درس شرح «لمعه» و «اصول فقه مظفر» را هم تدریس میکردم که خیلی شلوغ بود و طلاب زیادی در این کلاسها شرکت میکردند. بعد از اینکه درس منظومه را نزد مرحوم مطهری فرا گرفتم، به این درس کاملا مسلط شدم. شروع به تدریس درس منظومه کردم و شاگردان زیادی هم داشتم. نحوه تدریس درس منظومه من کاملا به سبک مرحوم مطهری بود و همین باعث شده بود که کلاسهای این درسم بسیار شلوغ باشد.
مرحوم مطهری با من ارتباط خوبی پیدا کردند. ایشان را دعوت کردیم که هفتهای دو، سه روز به قم بیایند و در منزل ما اقامت میکردند. تدریس ایشان به صورت خصوصی در منزل ما آغاز شد و عدهای از فضلای قم هم در این کلاسهای خصوصی شرکت میکردند.
وقتی نطفه انقلاب در منزل ما بسته شد ...
مرحوم مطهری در حوزه علمیه قم، تدریس عمومی داشتند و خیلی شلوغ میشد؛ اما این کار به نوعی پوشش برای این تدریس خصوصی بود. هدف مرحوم مطهری از این تدریس خصوصی، انجام کارهایی برای انقلاب بود. اتفاقاً در آن زمان از طرف ساواک چندبار احضار شدم و از من سوال شد که دلیل حضور مرحوم مطهری در منزل شما در قم چیست؟ گفتم ایشان معلم و مدرس ما هستند و فلسفه تدریس میکنند.
آیت الله سیدمصطفی محقق داماد:«آیت الله دکتر سید حسین مدرسی طباطبایی» که الان استاد «دانشگاه پرینستون» آمریکا هستند،
، هممباحثه و همدرس من در این کلاسهای خصوصی مرحوم مطهری بود. سید حسن طاهری، دکتر احمد بهشتی، مرحوم «آیت الله محمدمهدی ربانی املشی» از دیگر افرادی بودند که در این کلاسها شرکت میکردند. بعدها افراد دیگری به این کلاس اضافه شدند، از جمله مدتی بعد حجتالاسلام محمد خاتمی (رییس دولتهای هفتم و هشتم).
این درس به شکل خصوصی برگزار میشد، اما برخی مشاورههای سیاسی (در مورد انقلاب) هم آنجا انجام میشد؛ بهخصوص در سال ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶، نطفه انقلاب از منزل ما و از همین جلسهها شروع شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، من همچنان در قم مشغول تدریس بودم. تا اینکه آیتالله بهشتی برای رییس دیوان عالی کشور و مرحوم موسوی اردبیلی هم برای دادستان کل کشور انتخاب شدند. »
زمانی که قم یک شهر آکادمیک بود؛ نه شهر مقدسبازی و مقدس مآبی
این استاد حوزه و دانشگاه، از قمِ دوران آیتالله بروجردی، به عنوان یک شهر آکادمیک یاد میکند. از نظر او در آن زمان در حوزه علمیه جدیت تحصیلی زیادی وجود داشت و به گفته او؛ آیتالله بروجردی وظیفه "طلبه" را در درس خواندن میدانست، نه فعالیت سیاسی:
« در یکی از کتابهایم تحت عنوان «قم، آنگونه که من دیدم»، شرایط دوران تحصیلم در قم را تشریح کردم. قم در زمان مرحوم آیتالله بروجردی واقعاً قم آکادمیک بود. قم یک شهر کاملا تحصیلی بود، نه شهر مقدسبازی و مقدسمآبی! هیچ طلبهای در شبهای هفته در حرم حضرت معصومه (س) دیده نمیشد.
همه طلاب میبایست شبها مشغول مطالعه مباحثی میشدند که صبح فراگرفته بودند. مدرسه فیضیه، شبها سکوت مطلق بود و همه طلاب مشغول تحصیل بودند. فقط شبهای جمعه، طلاب برای زیارت به حرم مشرف میشدند. حوزه علمیه قم آن زمان در مقایسه با دانشگاههای دیگری که بعدها در کشورهای دیگر دیدم، اصلا قابل مقایسه نبود.
حوزه علمیه قم زمان آیتالله بروجردی از لحاظ جدیت تحصیل، شرایط بسیار عجیبی داشت. طلبه درسخوان از معدود طلبههای درسنخوان کاملاً مشخص و متمایز بودند و همه آنها را میشناختند. در آن مقطع نشاط درس و تحصیل بر کل فضای حوزه علمیه قم حکمفرما بود.
مرحوم آیتالله بروجردی با مداخلههای سیاسی آن زمان موافق نبود و حتی با حضور افرادی مثل «نواب صفوی» که برای فعالیت سیاسی به قم میآمدند موافق نبودند؛ چون فدائیان اسلام میآمدند و طلاب را برای مشارکت در فعالیتهای سیاسی تحریک میکردند و این اقدامات داشت به (کیفیت آموزش و تحصیل) در مدرسه فیضیه و حوزه علمیه ضربه میزد.
مرحوم آیتالله بروجردی معقتد بودند که طلبه باید در مدت کوتاهی بتواند تبدیل به مجتهد، حکیم و فیلسوف شود و حوزه علمیه جای فعالیت سیاسی برای طلاب نیست و وظیفه طلبه، درس خواندن است؛ برای همین اجازه حضور فدائیان اسلام را در حوزه علمیه قم ندادند. به هرحال طرز فکر ایشان اینگونه بود؛ البته همان موقع بزرگانی نیز از گروه نواب صفوی حمایت میکردند. »
بعد از درگذشت آیتالله بروجردی، آغاز قیام امام خمینی و دستگیری ایشان، دروس حوزه تعطیل میشود و یاس و ناامیدی، جای شور و نشاط تحصیلی حوزه علمیه را میگیرد؛
« فروردین ۱۳۴۰ آیت الله بروجردی درگذشت و سال ۱۳۴۲ قیام امام خمینی (ره) شروع شد و ۱۵ خرداد همان سال ایشان را دستگیر کردند. درسها در حوزه تعطیل شد و وقتی آن موقع به مدرسه فیضیه وارد میشدی، گرد قبرستان بر آنجا پاشیده بودند. طلاب در حوزه حضور نداشتند و یک سردی در کنار یأس تمام حوزه را فراگرفته بود که چه آیندهای در انتظار روحانیت است. چندین ماه حوزه علمیه قم تعطیل بود و وقتی دوباره فعالیت از سر گرفته شد، حوزه علمیه قم آن گرمای سابق را نداشت و آن حس یأس همچنان وجود داشت.
گرفتن گواهی اجتهاد و معافیت دائم از سربازی
زمانی که تحصیل در دانشگاه را به اتمام رساندم، باید به سربازی میرفتم. کسی که از دانشگاه فارغالتحصیل میشد، باید به سربازی میرفت. یک راه وجود داشت و کار سادهای نبود. کسی که مجتهد بود، یعنی اجازه اجتهاد از مراجع تقلید قم و نجف داشت، میتوانست به سربازی نرود و آن موقع بود که فهمدیم درس حوزه هم برایم بسیار مهم بوده است.
آن زمان در قم مدرس بودم و مراجع تقلید وقت در قم برای من گواهی اجتهاد صادر کردند. این گواهی اجتهاد را باید به شورای عالی فرهنگ آن زمان در تهران میآوردم. در این شورا، که از رییس دانشگاه تهران و چندین تن از اساتید مشهور تشکیل میشد؛ از من امتحان گرفتند و در نهایت مجتهد شناخته شدم و از سربازی معاف دائم شدم. »
باید یک محقق باشی؛ نه یک مُبلّغ!
دکتر محقق داماد در این بخش از مصاحبه به روزهایی اشاره میکند که به برای تحصیل در رشته حقوق بینالملل به بلژیک رفته بود و از نحوه مواجهه آنها با یک مسلمان روحانی میگوید:
« بعد از پایان دوران فوق لیسانس، احساس کردم دلم میخواهد حقوق بینالملل بدانم. در ایران چیزهایی که لازم بود را یاد گرفته بودم. موفق شدم که بر اساس مدارک علمیام در دانشگاه «لوون جدید» (Louvain-la-Neuve) بلژیک ثبتنام کنم. دو امتحان زبان انگلیسی و زبان فرانسه از من گرفتند و سپس چند لِکچر و سخنرانی از من خواستند و ارائه دادم و موفق شدم در دانشگاه Louvain-la-Neuve در دپارتمان حقوق بینالملل (international law) پذیرفته شوم. رساله دکتری من با دکتر «ورهوون» با این موضوع بود: «حقوق شهروندان غیر نظامی در دوران جنگ مسلحانه از نظر حقوقی بینالملل و حقوق اسلام» (Protection of Individual in Times of Amed Conflict according to International and Islamic law)؛ یک مطالعه تطبیقی انجام دادم و تِز من در آمریکا چاپ شده است.
در آنجا مراودهای که با من (به عنوان یک مسلمان و روحانی) داشتند جالب بود. دانشگاه لوون بلژیک با "لاهه" دو ساعت فاصله داشت. در لاهه حقوقدانهای ایرانی زیاد حضور داشتند، به همین دلیل من برای آنها به عنوان یک حقوقدان معرفی شدم؛ نه به عنوان یک روحانی.
حتی فراموش نمیکنم؛ استادهای راهنما مانند برخی اساتید اینجا نبودند که یک نگاه کلی به رساله بیندازند، خط به خط آن را میخواندند. من در یک بخشی از رساله زبانم گرم شده بود (و جواب کسانی را داده بودم که) علیهاسلام صحبت میکردند. استاد کنارش نوشته بود: شما باید یک محقق باشید نه یک مُبلغ (you are researcher, not a preacher). بنابراین به من به عنوان یک حقوقدان نگاه میکردند.
نکته جالب این دوره تحصیلی من هم این بود که آنجا برایشان فرقی نمیکند که حقوقدان چه لباسی بپوشد؛ البته که من آنجا با عمامه نمیرفتم، ولی برای آنها فرقی هم نمیکرد.
در حوزه مباحث اسلامی مطالعه میکردم و اتفاقاً آنها خوششان میآمد و برایشان جالب بود. حتی بعد از حمله صدام به کویت قرار شده بود از عراق خسارت بگیرند و این به دپارتمانی که من در آن درس خوانده بودم، ارجاع داده شده بود. استادم به من گفت که ما به چند متخصص علوم اسلامی که آشنا با موازین اسلامی باشند نیاز داریم.
حقوق اسلامی آنگونه که من در مقالاتم عرضه کردم، یک نظام است و حقوق اسلامی را به عنوان یک نظام معتبر حقوقی عرصه کرده بودم و آنها نیز بدشان نمیآمد که کسی در دانشگاه آنها چنین حرفهایی بزند. »
مسائل علوم انسانی، پس از قرنها هنوز حل نشدهاند
این فیلسوف و حقوقدان به اهمیت علوم حوزوی و پیچیدگی این علوم اشاره میکند. او پیچیدگی این علوم را ناشی از پیچیدگی انسان میداند و از نظر او سوالات علوم انسانی هنوز، پس از قرنها به پاسخ نرسیده است. این مجتهد و استاد برجسته دانشگاه در مورد اهمیت علوم انسانی و تفاوت این علوم با علوم تجربی یا Science میگوید:
« از زمانی که با مرحوم مطهری مأنوس شدم، نگاه من به علوم حوزوی بسیار عوض شد و متوجه شدم که این علوم بسیار مهم هستند. در حوزه باید ادبیات عرب، علوم قرآنی، تفسیر، فلسفه، فقه و کلام بدانی. این چیزها برای من خیلی ارزشمند شد.
شما {گروه ایسنا} با اساتید رشتههای مختلف صحبت کردهاید. با اساتید رشتههای تجربی گفتگو کردهاید؛ یعنی اساتیدی که در science متخصص هستند؛ فیزیکدان، شیمیدان، ریاضیدان، متخصصان مهندسی گفت وگو کردهاید. تجربه این ۷۸ سال زندگی به من نشان میدهد که این علوم آخرش به تکنولوژی میرسد و بشر، اینگونه مسائل را طوری حل کرده که تکنولوژی در حال حاضر به چنان شتابی رسیده است که نمیشود جلوی این شتاب را گرفت.
اما دانش الهیات بهرغم سابقه چندین قرنه، هنوز اندر خم یک کوچه است! پیچیدهترین دانشها، دانش علوم انسانی است و در میان علوم انسانی، دانش الهیات از همه پیچیدهتر است. چرا؟ زیرا این دانش به پیچیدگی خود انسان است. انسان موجود بسیار پیچیدهای است، به عدد هر انسان، جهانی وجود دارد. جهان شما غیر از جهان دوست شما و جهان شما غیر از جهان من است.
به دلیل پیچیدگی انسان، علوم انسانی هم پیچیده هستند و در میان این علوم، دانش الهیات بسیار پیچیده است. به نظرم همان سوالهایی که پیش از میلاد مسیح در یونان باستان برای سقراط و افلاطون و ارسطو مطرح بوده، همان سوالها هنوز حل نشده است. به من بگوئید شما مجبورید یا مختار؟ جبر و اختیار حل شده است؟ خیر. اراده بشر حل شده است؟ خیر. ذهن بشر حل شده است؟ خیر.
مسائل فسلفی هنوز اندر خم یک کوچه است. اینهمه کتاب نوشته شده است. چقدر مکتبهای مختلف ایجاد شدهاند، اما مسائل هنوز حل نشدهاند. اما تکنولوژی روز به روز توسعه پیدا میکند؛ علم پزشکی هر روز پیشرفت میکند. پزشکی الان کجا و پزشکی زمان بوعلی سینا کجا؟ »
ناآشنایی با الهیات به جهل دینی میانجامد
محقق داماد معتقد است که ناآشنایی با الهیات به جهل دینی میانجامد و فهم نادرست دین «بنلادن»ها و «ابوبکر بغدادی»ها را بهوجود میآورد که به نام دین خونریزی میکنند. به عقیده او باید مدرسههای الهیات روز به روز متخصصان بیشتری تربیت کنند و افرادی که در رسانههای جمعی از دین صحبت میکنند، ترویج جهل نکنند.
میبینید یک آدم دُگم که فهم درستی از دین ندارد، چه بلایی بر سر مردم می آورد. چقدر خونریزی در منطقه خاورمیانه در سایه نفهمیدن درست دین اتفاق افتاد. به نام دین این کارها صورت گرفت و اینها ناشی از ضعف الهیات است. اگر دانش الهیات در خاورمیانه خوب پیشرفت کرده بود، امثال ابوبکر بغدادی، ملاعمر و بنلادنها بهوجود نمیآمدند. هر روز یک فرقه بهوجود میآید. اگر مردم دانش الهیات داشتند، هرگز مرید چنین افرادی نمیشدند. اینهمه فرقهها که در کشور خودمان به وجود آمد و موجب انحراف جوان و پیر شد، ناشی از نادانی الهیات است.
تجربه من این است که باز هم باید مدرسههای الهیات با اساتید برجسته فرهیخته شروع به فعالیت کنند و طلاب با انگیزه و با استعداد را آموزش دهند و متخصص الهیات روز به روز در کشور بیشتر شود. انتظار آن است که اگر کسی تریبونی به دست میآورد و به خود اجازه میدهد که در یک رسانه جمعی از دین سخن بگوید، باید از یک سابقه تحصیلاتی بسیار بالایی برخوردار باشد و به جای تزریق معرفت، ترویج جهل نکند.
یک متخصص الهیات باید ادبیات عرب را خوب بداند، زبان قرآن را متخصص بشود، و بعد هم اگر بتواند با زبانهای بینالمللی آشنا شود. معارف اهل بیت (سلام الله علیها) الان هم غریب است. معارف اهل بیت هنوز هم مظلوم هستند و به درستی شناخته نشده است و خرافات بیشتر از معارف اصیل مطرح میشود. الان برخی بر کرسی خطابه تکیه میزنند که فقط چند تا خواب در خصوص اهل بیت (س) مطرح میکنند؛ آیا اینها معارف اهل بیت است؟ »
گذر از جهل مقدس تا دینداری بامعرفت
این استاد حوزه و دانشگاه اعتقاد دارد که غرب وضعیت فعلی ما در خاورمیانه را پیشتر در قرون وسطی تجربه کرده بود او در پاسخ به سوال ایسنا در مورد اینکه چه شد که غرب توانست از تندرویها گذر کند؟ گفت:
« غرب این تجربهای که ما الان در خاورمیانه آن را تجربه میکنیم، در قرون وسطی تجربه کرده بود و واقعاً کلیسای خرافی را پشت سر گذاشته است. کتاب «جهل مقدس» را بخوانید. این کلمه جهل مقدس را از «جوردانو برانو» گرته گرفتهام. جوردانو برانو را میخواستند به جرم روشنگری آتش بزنند و بسوزانند، او را به چوب بسته بودند تا آتش بزنند. یک پیرزن عصازنان آمد و گفت من تکهای چوب آوردهام تا در سوزاندن این ملحد شریک باشم. اینجا بود که برانو گفت: «نفرین بر این جهل مقدس!» در کتاب جهل مقدس نوشتهام که چه جنایتهایی در قرون وسطی به نام دین و مسیحیت انجام شد. کلیسا قدرت میخواست و برای توجیه قدرت خود به این خرافات متوسل میشد.
غرب این دوره را پشت سر گذاشته است. از آن به بعد هم در مدارس الهیات به نحو جدید، تحقیق را آزاد کردند، آزادانه تحقیق کردند و دخالت کلیسای خرافاتی را از قدرت جدا کردند. در برخی جوامع توانستند کاری کنند که اگر مردم دیندار هستند، از روی معرفت دیندار باشند و اگر بیدین هستند، از روی معرفت بیدین باشند. چون بیدین شدن متوقف بر معرفت دین است. در جوامع اسلامی نیز باید این کار صورت بگیرد و دیندار از روی معرفت، دیندار باشد و بیدین از روی معرفت، بیدین شود. نمیگویم که مردم بیدین شوند، اما مردم باید بفهمند که دین چیست و دلیل آن را از روی معرفت درک کند و از روی نادانی و تقلید از فلان فرد یا فلان برنامه، یا فلان رسانه بیدین نشوند. چون من مطئنم که چنانچه افراد تحت تربیت مربیهای کامل، معرفت دینی حاصل کنند هدایت الهی شامل آنان میشود. این است معنای آیه شریفه والذین جاهداوا فینا لنهدینهم سبلنا. »
مردم به جای آنکه از هملباسانِ من گلهمند شوند، از اصل دین گلهمند شدهاند
از نظر رییس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم ایران، عدم موفقیت عده زیادی از روحانیان بعد از تاسیس جمهوری اسلامی به ضرر اسلام تمام شده است و مردم از اصل دین گلهمند شدهاند ولی در حقیقت اینها آثار بد دین نیست و نباید کردار بد افراد، مردم را از خدا دور کند.
« واقعیت این است که بعد از تشکیل جمهوری اسلامی، مناصب زیادی را هملباسهای من گرفتند. روحانیت این مناصب را گرفت ولی باید تصدیق و اعتراف کنیم که عده زیادی از متصدیان مُلبس به این لباس در کار خود موفق نبودند. عدم موفقیت این قشر به نظر من به ضرر اسلام تمام شد و یک حالت گلهمندی از اسلام ایجاد شد. به جای اینکه از شخص من و هملباسهای من گلهمند شوند، یک اشتباه کردند و بدون معرفت، از اصل دین گلهمند شدند.
یک علت دیگر هم این است که روحانیت میگفت این حرفی که من میزنم حرف خداست، اینطور رفتار میکنم، حرف خداست و حرف دین است. مردمی که دچار فقر بودند، یک جمع و تفریق کردند و نتیجه گرفتند که پس دین برای من فقر خواسته است؛ دین برای ما عدم توسعه خواسته است. پس دین برای ما توسعه نمیآورد و از این جهت از دین اسلام، گلهمند شدند. درحالی که اگر موفق میشدیم توسعه را در کنار دین پیاده میکردیم، شاید هیچوقت چنین حالتی برای این نسل پیش نمیآمد؛ البته این استدلال اشتباه است. دین باعث فقر نشده است؛ من (با رفتار و عملکرد اشتباهم) باعث این مسائل شدهام، نه دین اسلام ناب محمدی (ص).
امروز اگر خدای ناکرده در دانشگاه به نام دین، استاد را بیرون کنند؛ به نام دین، دانشجو را اخراج کنند؛ به نام دین، افراد بیسوادی را به نام استاد بر آنها تحمیل کنند، نگاه نسل جوان به دین چه خواهد شد؟ من انتظارم از عزیزانم آن است که باید اهل تحلیل و تامل باشید. اینها آثار بد دین نیست؛ کردار بد افراد، شما را از خدا دور نکند.
جوانان به نوعی با دین قهر کردهاند؛ البته شاید برخی با نظر من مخالف باشند، بگویند اینطور نیست و هیچکس از دین زده نشده و به دلائلی هم متمسک شوند. نظر آنان هم محترم است؛ میتوان با یک تحقیق میدانی به داوری نشست. اگر هرکس کار خود را بکند نه کاری که متخصص نیست به یقین بهتر و منتجتر خواهد بود. »
چندان موافق اسلامی شدن علوم انسانی نیستم
سالهاست که علوم انسانی در ایران وضعیت مناسبی ندارد. برخی متخصصان، ناکارآمدی علوم انسانی را ناشی از وارداتی بودن این علم یا علوم انسانی غیربومی میدانند و برخی دیگر معتقدند که علوم انسانی در ایران اجازه رشد و بالندگی نیافته است. در این بین نگاه مهندسی در کشور غالب شده و بیشتر تصمیمگیران در کشور بهویژه در حوزه علوم و فناوری، مهندسان بودهاند. محقق داماد در مورد این موضوع میگوید:
« در حوزه علوم انسانی مقام معظم رهبری اشاره کردند که نظرات مختلفی در این زمینه وجود دارد. من خودم از جمله کسانی هستم که معتقدم رشتههای مختلف علوم انسانی اکثراً جزو علوم به معنای خاص یا Science است. روانشناسی علم است؛ جامعه شناسی علم است و روش علمی میخواهد. علم نه مسلمان است و نه کافر. شیمی نه مسلمان است و نه کافر. مثلاً اینکه فرمول شیمیایی آب از ترکیب H۲O حاصل میشود، به این معنی که هر یک از مولکولهای آن حاوی یک اکسیژن و دو اتم هیدروژن است؛ نه مسلمان است و نه کافر! این علم است و ربطی به اسلام و کفر ندارد.
به هرحال من چندان موافق اسلامی شدن علوم انسانی نیستم؛ چرا؟ چون علم از مقوله هستی است و دین از مقوله بایستی است. هستی و بایستی دو مقوله متفاوت هستند. منظورم این است که برای تعلیم آن (علم) باید از روش علمی بهره گرفت و نه روش فلسفی. البته گاهی در برخی رشتهها بیتردید مباحث فلسفی نیز مطرح میشود؛ مثلاً استاد باید در روانشناسی از مباحث علمالنفس ابنسینا بهره بگیرد.
حتی من در مورد اقتصاد اسلامی هم منتقد هستم. پسوند اسلامی برای اقتصاد غلط است. آنچه که در فقه داریم، حقوق بازرگانی است نه اقتصاد. مکاسب شیخ انصاری حقوق بیزنس است که غیر از اکونومی(economy) است. economy یعنی چه فرمولی تورم را پایین میآورد و این در فقه ما وجود ندارد. اینها فکر میکنند مکاسب شیخ انصاری اقتصاد است، درحالی که مکاسب شیخ، حقوق بازرگانی است.
کاندیدای ریاست جمهوری باید کلیات علم اقتصاد را بلد باشد
این استاد حوزه و دانشگاه به اهمیت توجه به تخصصگرایی اشاره میکند و معتقد است هر فردی باید در جایگاه تخصصی خود قرار بگیرد:
« علم مدیریت هم یک علم است. ما کمبود مدیر داریم. حتی معتقدم رییس بیمارستان هم نباید طبیب باشد، بلکه باید یک مدیر بیمارستانی برای این سمت انتخاب شود. در علم سیاست هم همینطور است.
در بسیاری ممالک وقتی میخواهند کسی را برای کاندیداتوری ریاست جمهوری انتخاب کنند، میگویند باید چند مکتب اقتصادی را مطالعه کرده باشد و خودش طرفدار یک مکتب باشد و با استدلال، آن را اثبات کند. کسی که میخواهد رییس جمهور شود، فردا باید یک نفر را به عنوان رییس بانک مرکزی انتخاب کند؛ اگر لااقل کلیات علم اقتصاد بلد نباشد، چه میداند که بانک مرکزی یعنی چه؟ باید بداند پول یعنی چه؟ و ماهیت حقوقی پول چیست؟
ما در تاریخ معاصر ایران فردی به نام«محمدعلی فروغی»معروف به«ذُکاءُالمُلک» را داریم که هم فیلسوف، هم ادیب و هم سیاستمدار بود. این فرد این مطالب را مطالعه میکرد و یاد میگرفت. »
با وجود اهمیت علوم انسانی، افراد زیادی علاقهمند به علوم انسانی نیستند و حتی در گذشته عنوان میشد که رشته علوم انسانی برای دانشآموزان ضعیفتر است. در حالی که بسیاری از مشکلات کشور را با تکیه بر تخصص دانشآموختگان برجسته علوم انسانی میتوان حل کرد. حال؛ چگونه باید جوانانی که امروز دغدغه شغل و درآمد دارند را به علوم انسانی علاقهمند کنیم؟
« متاسفانه از زمان قبل انقلاب، از روزی که تمام این پستها را به مهندسان و پزشکان دادند، ضعیفترین استعدادها به علوم انسانی رفتند. چون میدانستند که در آخر باید دبیر دبیرستان شوند و کاری دیگری به آنها نمیدهند.
این وضعیت برای علوم پایه هم ایجاد شده است. علت همین است؛ بهقول حکیمان عدل؛ وضع شی اندر موضعش است. عدالت این است که هرچیزی جای خودش قرار بگیرد. »
حمله واتیکان به اسلام را مودبانه جواب دادم
رییس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم ایران در سالهای گذشته، چند مرتبه با پاپ دیدار داشته است. او همچنین در سال ۱۴۰۰ به کنفرانسی در مورد موضع ادیان نسبت به تغییر اقلیم دعوت شده است. او به چرایی این دیدارها و نحوه آشنایی با پاپ و برخورد پاپ با خود اشاره کرد و گفت:
« من از سال ۱۳۶۵ شروع به شرکت در کنفرانسهای بینالمللی دیالوگ بین ادیان کردم. زمانی که «حجت الاسلام سیدمحمدخاتمی»(وزیر ارشاد) بود، از من دعوت کرد تا در جلسهای در آتن در مورد گفتگو میان اسلام و مسیحیت شرکت کنم.
من از زمانی که در آن کنفرانس شرکت کردم، علاقهمند به اینطور جلسات شدم و از آن زمان تا کنون کماکان سالی چند جلسه دعوت میشوم و یکی از آنها را شرکت میکنم.
من با پاپ قبلی آشنایی داشتم و آشنایی من با واتیکان به واسطه پاپ قبلی بود. ایشان یکبار یک حملهای به اسلام کرد و گفت اسلام با شمشیر جلو رفته است و حمله خیلی تندی کرد. من یک نامه مفصل و البته مؤدبانهای به ایشان نوشتم و گفتم این همه فلاسفه و حکما که از میان مسیحیان علاقهمند به اسلام شدند و مسلمان شدند، آیا با جنگ مسلمان شدند؟
و اسامی افراد مختلف را بردم تا به "کُربن" (Henry Corbin) رسیدم و گفتم خودم در برخی جلسات گفتگوهای "کُربن" با «علامه طباطبایی» حضور داشتم. به زودی این مقاله را به صورت کتاب چاپ میکنم و اسم آن را «راز دلربایی اسلام» گذاشتم.
این بزرگوار وقتی این نامه را خوانده بود، مشاور خود را در امور خاورمیانه به تهران فرستاد و به فرهنگستان علوم آمد و پیش من آمد و گفت جناب پاپ از شما تشکر کرده است. البته مکتوب چیزی ننوشت و شخصی فرستاد و گفت که "پدر مقدس" گفته من از نامه ایشان تحت تاثیر قرار گرفتم و تصمیم دارم مطالعه بیشتری در مورد اسلام کنم.
کنفرانس «سینود»واتیکان
چند وقت بعدکنفرانسی در «واتیکان» با نام «سینود» برگزار شد. در این کنفرانس تمام اسقفها و کشیشهایی که در منطقه خاورمیانه هستند، دعوت شده بودند. این کنفرانس هر چند سال یک بار تشکیل میشود. پاپ، من را برای سخنرانی در مورد گفتگوی بین ادیان دعوت کرد و من یک سخنرانی بسیار مهربانانه و دوستانه انجام دادم که ما همه انسانیم و برادریم و همه یکدین داریم و پدرمان ابراهیم است. پاپ در سخنرانی من شرکت کرد و به من اظهار محبت و ادب کرد و من را به اتاق خصوصی خود دعوت کرد.
دوران ایشان تمام شد و «پاپ فرانسیس»(رهبر کاتولیک های جهان) روی کار آمد. «پاپ فرانسیس» ۸ نفر را از سراسر دنیا برای موضوع تغییر اقلیم دعوت کرد.
پاپ فرانسیس(رهبر کاتولیک های جهان) و احمد الطیب(شیخ الازهر مصر)
آیت الله سیدمصطفی محقق داماد :چون (پاپ)میدانست که من در مورد ادیان و محیط زیست کار کردهام و کتابی با عنوان الهیات محیط زیست یا Ecotheology نوشتهام. کتاب من را ایشان خوانده بود و من را به عنوان یکی از آن ۸ نفر درباره موضع ادیان نسبت به تغییر اقلیم دعوت کرد. بنده، رهبر بوداییان، «احمد الطیب»(شیخ الازهر مصر) و …. «هشت نفر بودیم و من(محقق داماد) را به عنوان یک نفر از مذهب تَشیع دعوت کردند». چندین جلسه تشکیل شد و در جلسه آخر یک سخنرانی بزرگ شد و یک بیانیهای را امضا کردیم که پاپ به سران کشورها بدهد. »
وضعیت موجود تقصیر امثال ماست!
دکتر محقق داماد در حوزه محیط زیست نیز دیدگاهها و نظرات بسیار جالبی دارد. وی در مورد نحوه مواجهه دین با مسائل و مشکلات محیطزیستی معتقد است که دین ظرفیتی دارد که از آن در حفظ محیط زیست استفاده نشده است.
« عدهای خیال میکنند که مشکلات کشور به دلیل فقه است و فقه باعث بدبختی کشور است. بنده معتقدم که اصلاً اینطور نیست و عدم عمل به فقه باعث این مشکلات شده است.
این وضعیت تقصیر امثال ماست. اگر میگفتنیم که تراکمفروشی حرام است، شهرداری دیگر این کار را نمیکرد. حق افراد را پامال میکنند وقتی مجوز چند طبقه اضافه را میدهند. این اتفاق از کی شروع شد؟ هوای من و شما را میفروشند؛ این کار حرام است. هوای شهر حق عموم مردم است به نظرمن تمامی مسئولین شهرداری که مرتکب این محرمات الهی شده اند بایستی روزی در محاکم شرعی محاکمه شوند.
در مورد جنگلها… اینها همه احکام شرعی دارد. درمورد معادن همینطور. اینطور نفت فروختنها و اینجور انفال را از بین بردن؛ تمام اینها احکام شرعی خود را دارد. به نظر من یکی از جاهایی که دین میتواند کمک کند، حلال و حرامی است که در زمینه محیط زیست گفته است، درمورد انرژی گفته است، در مورد آب گفته است. مصرف مسرفانه آب حرام است هرچند برای وضو باشد!
اگر ما توجه داشتیم که وقتی میخواهیم وضو بگیریم، اگر شیر را باز بگذاریم و آب هدر رود، عمل حرامی مرتکب شدهایم و از نظر حکم وضعی در قبال عموم ملت ضامن هستیم هرگز این همه آب هدر نمیرفت. به نظر من دین ظرفیتی دارد که از آن در حفظ محیط زیست استفاده نشده است. »
عدهای تصور میکنند که شریعت مهمتر از اخلاق است در صورتی که اشتباه میکنند
چند سالی است دانشگاههای ما درگیر معضلی به نام بیاخلاقیهای علمی و پژوهشی شدهاند، این استاد حوزه و دانشگاه در مورد نحوه ترویج اخلاق علمی در دانشگاهها، معتقد است که ما باید نگاهمان به اخلاق را عوض کنیم، اخلاق در مقابل دین نیست و باید به سمت اخلاق برگردیم:
« به نظر من نگاه ما به دین و رابطهاش با اخلاق باید تغییر کند. الان عدهای تصور میکنند که اخلاق چیز مهمی نیست و آنچه که نیاز است، شریعت است. در حالی که هدف از شریعت، اخلاق است. چون پیغمبر فرمود «بعثت لأتمم مکارم الأخلاق» و عظمت پیامبر (ص) در قرآن خلق عظیم است. باید بدانیم آنچیزی که با آن میتوان به بهشت رفت، اخلاق است و با صرف عمل به شریعت و مرتکب شدن اعمال خلاف اخلاق، کسی به بهشت نمیرود.
تنها راهی که ما داریم این است که نگاهمان را به اخلاق عوض کنیم. اخلاق یک دُکان در مقابل دین نیست و تمام شریعت باید در چارچوب اخلاق تفسیر شود. راهحل این است و باید (به سمت اخلاق) برگردیم. بنده یک کتاب الان در دست تالیف دارم و در آن همین کار را کردهام که باید همه چیز را در چارچوب اخلاق بدانیم.
البته فرق اخلاق دینی و اخلاق سکولار زیاد است. من معتقدم که اگر من اخلاقی عمل کنم، به اصطلاح قرآن مجید«محسن» خواهم بود و خدا به منِ محسن جزا میدهد. اما سکولار این عقیده را ندارد و میگوید بشریت، انسانیت و …اما من میگویم خدا از من خواسته و خداوند اجر میدهد. در سوره مبارکه «الشَّمْس»، وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها، دل انسان میگوید این کار بد است و این کار خوب است. به طور مثال، همه میدانیم که حکم شریعت در خصوص احکام ازدواج مجدد برای مردان چیست اما به راستی در اینجا جایگاه اخلاق کجاست؟ خانمی که به عنوان همسر یک مرد، جوانی خود را با او بوده و فقر و نداری را با آن مرد تحمل کرده و حالا زمانی که مثلا آن مرد پولدار شده و میخواهد زن خود را طلاق بدهد و او را بیسرپرست رها کند؟! خوب شاید در اینجا شریعت دست مردان را باز بگذارد اما بر اساس اخلاق که همیشه نیز دین اسلام بر آن تاکید داشته این کار خلاف انسانیت است و غضب الهی را به همراه دارد. »
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر: دراین گزارش(مصاحبه ایسنا)اصلاحات واضافات(مستندسازی)انجام داده ام.
میراحمدی:وحیدی(وزیرکشور)گفت:وزیرکشورعراق مخالفتی با استفاده از گذرنامه ویژه اربعین ندارد.
احمد وحیدی (۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲):یکی از این تفاهمهای انجام شده بامسئولین عراق، تهیه گذرنامه ویژه در ایام اربعین است که زائران نیازی نداشته باشند تا هزینه گزاف را برای گذرنامهای که به طور معمول استفاده می شود تهیه کنند.
سید مجید میراحمدی(۳۰ بهمن ۱۴۰۱):درمورد گذرنامه ویژه در ایام اربعین با«فکیکی»( مسئول ستاد اربعین عراق) مطرح کردیم و وی موافقت اولیه خود را اعلام کرد.
مخالفت عراق باگذرنامه ویژه اربعین
رئیس ستاد مرکزی اربعین حسینی با اشاره به موافقت اولیه وزارت کشور عراق برای صدور گذرنامه ویژه اربعین، گفت: مخالفت عراق با گذرنامه ویژه اربعین برای ما غیرقابل تصور بود.
سید مجید میراحمدی در مصاحبه با ایسنا(۶ تیر ۱۴۰۲ ) درباره تکذیب خبر توافق ایران و عراق برای صدور گذرنامه ویژه اربعین از سوی وزارت کشور عراق اظهار کرد:ما سال قبل برگه گذر اربعین داشتیم که طرف عراقی نسبت به این برگه اعتراض داشت. البته اعتراض آنها هم درست بود؛ زیرا به هر حال خواندن آن برگه در آن شرایط برای دستگاههای آنها سخت بود. ما امسال آن برگه را به شکل رسمی درآورده و با مشخصات یک گذرنامه بینالمللی چاپ کردیم.
کربلا(بین الحرمین)شنبه ۱۳ صفر ۱۴۴۴(۱۹ شهریور ۱۴۰۱)
راهپیمایی اربعین
آخرین عمود(نجف-کربلا)عمود ۱۴۵۲ حرم ابوالفضل(بین الحرمین)
وی درباره گذرنامه ویژه اربعین، گفت: کسانی که گذرنامه دارند نیازی به گذرنامه ویژه ندارند. کسانی هم که اعتبار گذرنامهشان تمام شده میتوانند با «مُهر»ی که روی گذرنامه آنها میخورد به سفر اربعین بروند؛ زیرا ما در این مورد با طرف عراقی به توافق رسیدیم.«گذرنامه ویژه اربعین» برای کسانی است که هیچ گذرنامهای ندارند با این کار هم سرعت صدور گذرنامه بیشتر میشود و هم هزینه این افراد تا یک دهم کاهش خواهد یافت.
معاون امنیتی انتظامی وزارت کشور خاطرنشان کرد:
ما چاپ این گذرنامه را سال گذشته با «مهدی علی هادی الفکیکی»(مشاور وزیر کشور عراق و مسئول ستاد اربعین) این کشور مطرح کردیم و وی موافقت اولیه خود را اعلام کرد.
در سفری هم که «فکیکی»(مشاور وزیر کشور عراق و مسئول ستاد اربعین) به ایران داشت، ما این گذرنامه را تحویل دادیم و در مرزهای عراق هم با دستگاههای آنها آزمایش کردیم و او موافقت خود با استفاده از این گذرنامه را اعلام کرد.
میراحمدی:وحیدی(وزیرکشور)گفت:وزیرکشورعراق مخالفتی با استفاده از گذرنامه ویژه اربعین ندارد.
میراحمدی در پایان گفت: در جلسه وزرای کشور ایران و عراق در تهران هم طرف عراقی مخالفتی با استفاده از این گذرنامه نداشت تا اینکه مصاحبه سخنگوی وزارت کشور عراق منتشر شد و من برای فکیکی و وزیر کشور عراق پیام فرستادم تا مشخص شود که موضوع چیست چون برای ما اعلام این مخالفت غیرقابل تصور بود. در حال حاضر هم منتظر پاسخ عراق هستیم.
«سرلشکر خالد المحنا»(سخنگوی وزارت کشور عراق) اخیرا اعلام کرده است که هیچگونه توافقی برای صدور گذرنامه ویژه سفر اربعین وجود ندارد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:
وزارت کشور عراق: هرگونه «توافق برای صدور گذرنامه ویژه اربعین ایران» تکذیب می شود.
شفقنا( ۵ تیر ۱۴۰۲)نوشت» سرلشکر خالد المحنا، سخنگوی وزارت کشور عراق به الفرات گفت: هیچ گونه توافقی برای صدور گذرنامه ویژه سفر اربعین وجود ندارد.
المحنا اظهار داشت: توافقات و همکاری مشترکی با ایران به علاوه کمیته مخصوص ساماندهی به عبور زائران میان دو طرف وجود دارد.
«سخنگوی وزارت کشور عراق» در پایان بر تداوم فعالیت کمیته مذکور با توجه به نزدیک شدن زمان زیارت اربعین تاکید کرد.
شفقنا درادامه نوشت: پیش از این، «احمد وحیدی»(وزیر کشور ایران) از تهیه گذرنامه ویژه و ارزان و لغو ویزا برای زائران اربعین امسال در نشست با هیات عراقی در تهران خبر داده بود.
وحیدی اظهار داشت: « یکی از این تفاهمهای انجام شده تهیه گذرنامه ویژه در ایام اربعین است که زائران نیازی نداشته باشند تا هزینه گزاف را برای گذرنامهای که به طور معمول استفاده می شود، استفاده کنند و به عبارتی ارزان تر و راحت تر تمام شود.»
«مهدی علی هادی الفکیکی»(رییس ستاد اربعین عراق)ومشاور وزیر کشور عراق.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:یکی از این تفاهمهای انجام شده با عراق، تهیه گذرنامه ویژه در ایام اربعین است.
«احمد وحیدی»(وزیرکشور) روز چهارشنبه ۲۶ شوال ۱۴۴۴(۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲) در حاشیه نشست مشترک هماهنگی بین هیات های ایرانی و عراقی در تسهیل سفر زائران به عتبات عالیات در اربعین امسال به خبرنگاران گفت: جلسه امروز برای سومین بار و در سطح معاونان عراقی وبا هدف آماده سازی بهتر زمینه ها جهت تسهیل زائران در اربعین برگزار شد که در آن فهرستی از مطالبات مطرح و تفاهم های لازم انجام شد.
وزیر کشور ادامه داد: یکی از این تفاهمهای انجام شده تهیه گذرنامه ویژه در ایام اربعین است که زائران نیازی نداشته باشند تا هزینه گزاف را برای گذرنامهای که به طور معمول استفاده می شود، استفاده کنند و به عبارتی ارزان تر و راحت تر تمام شود.
وحیدی اضافه کرد: از دیگر تفاهمهای مطرح شده درباره لغو ویزا بود که طرف عراقی پذیرفتند در این زمینه مشکلی وجود ندارد و در زمینه حمل نقل هم قرار شد اتوبوس های ایرانی زائران را به داخل عراق ببرند که موافقت اولیه انجام شده است.
وزیر کشور گفت: در بحث دروازه های ورودی هم موضوعات خود را مطرح کردیم که به دلیل کمی مبادی ورودی طرف عراقی زائران ایرانی با مشکلاتی روبرو بودند که قرار شد تعداد را افزایش دهند و در توسعه آن ما نیز کمک کنیم.
وحیدی درباره افزایش موکب ها در طرف عراقی به عنوان یکی از موارد مطرح شده در نشست امروز گفت: قرار شد در این زمینه شمار موکب ها افزایش یابد.
وی افزود: قرارگاه مشترکی بین طرفین ایرانی و عراقی برای حل و فصل مسایل در لحظه شکل گرفته است و توافقات در سطح خوبی صورت گرفته و امیدواریم با بهبود بهتر زیرساخت ها در هر دو طرف، زایران امسال در اربعین با آرامش و راحتی بتوانند این حرکت عظیم مردمی اجتماعی و سیاسی را محقق کند.
آمارمشارکت دراربعین
آمارراهپیمایی اربعین(به روایت مسئولین کربلا)
آمار راهپیمایی اربعین(به روایت مسئولین ایران)
فارس (۱۷ تیر ۱۴۰۲) «احمد وحیدی»(وزیرکشورایران) شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲ در حاشیه دیدار وزرای کشور ایران و عراق در محل مرزبانی منطقه سه بدره عراق با حضور در جمع خبرنگاران این ۲ کشور، ضمن اشاره به «توافق دولت عراق مبنی بر صدور گذرنامه ویژه اربعین» گفت: هماهنگیهای خوبی از سوی دو طرف در جهت ورود و خروج زائران، حمل و نقل و تسهیلات رفاهی و خدماتی مورد نیاز، صورت گرفت.
«احمد وحیدی»(وزیر کشورایران) امروز شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲ با «عبدالامیر الشمری»(وزیر کشور عراق) در گذرگاه مرزی زرباطیه(مهران) دیدار و گفتوگو کردند.
وی افزود: از ۷ مرز(ایران-عراق)، ۶ مرز برای ورود و خروج زائران و یک مرز برای انتقال تجهیزات مواکب در نظر گرفته شد که این موضوع نشان از عمق روابط و تلاش کشورهای ایران و عراق در جهت تسهیل در تردد زائران دارد.
وزیر کشور یادآور شد: اقدامات ملت و دولت عراق برای ایجاد هماهنگی و بسترسازی مناسب به منظور برگزاری اربعین باشکوه و پرشور ارزشمند و قابل قدردانی است.
به گزارش خبرگزاری فارس، دیدار وزرای ایران و عراق در آن سوی مرز مهران و در داخل خاک عراق انجام گرفت و استاندار ایلام و استانداران عراقی هم مرز با ایران نیز حضور داشتند.
مرز مهران نزدیکترین و اصلی ترین گذرگاه زمینی ایران برای ورود به خاک عراق است.
ایام اربعین بیش از ۶۰ درصد زائران از مرز مهران تردد می کنند.
مهران در ۸۵ کیلومتری مرکز استان و در نقطه صفر مرزی با کشور عراق قرار دارد.
۶ سال بیخبری دانشمندان ازمحصولات(تحقیقات)خودشان
صدای بوق ممتدیخچال آزمایشگاه سریدارراعصبانی کرد
آزمایشگاه موسسه پلی تکنیک Rensselaer (RPI) در تروی(آمریکا)
موسسه پلی تکنیک Rensselaer (RPI) در«شهر تروی»ایالت نیویورک از فریزر برای نگهداری کشت های سلولی، نمونه ها و آزمایش ها در دمای منفی ۸۲ (-۸۲ درجه سانتیگراد) استفاده می شده است
سرایدار آزمایشگاه، ثمره ۲۵ سال تحقیق علمی را از بین برد
سرایداری که از صدای هشدار یک یخچال آزمایشگاهی فوق سرد خسته شده بود، آن را خاموش کرد و دههها کار علمی را از بین برد. خاموش کردن یخچال علمی دستکم یک میلیون دلار خسارت وارد کرده است و اگر این یک تراژدی علمی نبود، میتوانست طرحی برای یک کمدی سیاه باشد. این سرایدار که در آزمایشگاه کار میکرد و از صدای بوق بیوقفهی یخچال کلافه شده بود، دکمهای را فشرد که صدا را قطع میکرد و البته این یخچال را خاموش میکرد.
بی احتیاطی این سرایدار دستکم یک میلیون دلار خسارت به آزمایشگاه تحمیل کرده است و شکایتی در این مورد از سوی دانشگاه تنظیم شده است. مایکل گینزبرگ (Michael Ginsberg)، وکیل «مؤسسهی پلی تکنیک رنسلیر» میگوید: رفتار و سهلانگاری این شخص باعث همه این اتفاقات شد.
متاسفانه، ۲۵ سال تحقیق از بین رفت. یخچال فوق سردی که خاموش شده است، حاوی کشت سلولی، نمونهها و سایر عناصر ذخیره شده در دمای منفی ۱۱۲ درجه فارنهایت بوده است.
به گزارش نیویورکپست، خاموش کردن یخچال علمی دستکم یک میلیون دلار خسارت وارد کرده است و اگر این یک تراژدی علمی نبود، میتوانست طرحی برای یک کمدی سیاه باشد.
براساس گزارشی از «آزمایشگاه مؤسسهی پلی تکنیک رنسلیر»(Rensselaer) در تروی، سرایداری که در آزمایشگاه کار میکرد و از صدای بوق بیوقفهی یخچال کلافه شده بود، دکمهای را فشرد که صدا را قطع میکرد و البته این یخچال را خاموش میکرد. او با این کار دههها کار علمی را از بین برد.
بی احتیاطی این سرایدار دستکم یک میلیون دلار خسارت به آزمایشگاه تحمیل کرده است و شکایتی در این مورد از سوی دانشگاه تنظیم شده است.
مایکل گینزبرگ (Michael Ginsberg)، وکیل مؤسسهی پلی تکنیک رنسلیر میگوید: رفتار و سهلانگاری این شخص باعث همه این اتفاقات شد. متاسفانه، ۲۵ سال تحقیق از بین رفت.
یخچال فوق سردی که خاموش شده است، حاوی کشت سلولی، نمونهها و سایر عناصر ذخیره شده در دمای منفی ۱۱۲ درجه فارنهایت بوده است.
اما زمانی که کارگر شرکت «Daigle Cleaning Services» در روز ۱۷ سپتامبر سال ۲۰۲۰ برای قطع زنگ هشدار آن را خاموش کرد، دما به منفی ۲۵.۶ درجه فارنهایت رسید که باعث آسیب دیدن یا تخریب مواد داخل آن شد.
هشدار یخچال به دلیل وجود یک نقص فنی فعال شده بود که دستگاه را از حفظ دمای ثابت باز میداشت. این یخچال قرار بود چهار روز بعد تعمیر شود.
اعلانی روی درب یخچالهای آزمایشگاهی وجود دارد که منبع هشدار را توضیح میدهد و همچنین دستورالعملهایی در مورد نحوهی خاموش کردن آن نیز وجود دارد. روی این اعلان نوشته شده بود: نیازی به تمیز کردن نیست. اگر میخواهید صدا را قطع کنید، میتوانید دکمه بیصدا کردن هشدار را برای مدت پنج تا ۱۰ ثانیه فشار دهید.
مرکز بیوتکنولوژی و مطالعات بین رشته ای در RPI.
در دادخواست این مؤسسه آمده است: بیش از ۲۰ سال تحقیق تخریب و غیرقابل بازیابی شدند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:یک سرایدار عصبانی فریزر فوق سرد آزمایشگاه را خاموش کرده و دهه ها کار علمی را کاملا از بین برده است./آزمایشگاه موسسه پلی تکنیک Rensselaer (RPI) در «شهر تروی»ایالت نیویورک
«شهرتروی»(شهرستان رنسلیر)ایالت نیویورک آمریکا در فاصله ۲۵۰ کیلومتری « شهرنیویورک» واقع است.
«موسسه پلیتکنیک رنسلیر» در سال ۱۸۲۴ توسط «استفان ون رنسلیر» تاسیس شد.
این فریزر دارای ساختارهای سلولی، نمونهها و سایر عناصر بود. این عناصر در دمای منفی ۱۱۲ درجه فارنهایت ذخیره می شدند.
دعوی ادعا کرد که وقتی فریزر خاموش شد، دما به منفی ۲۵.۶ درجه افزایش یافت و به مواد آسیب رساند.
دانشگاه علیه شرکت خدمات نظافتی شکایت کرد.
شرکت Daigel Cleaning Services یک قرارداد ۱.۴ میلیون دلاری برای تمیز کردن تاسیسات RPI در ترم پاییز ۲۰۲۰ داشت که این فاجعه علمی رخ داد.
اتحادیه تایمز گزارش داد که تعمیرات برای ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۰ برنامه ریزی شده بود.
به گزارش اتحادیه تایمز، تابلویی روی درب فریزر آزمایشگاه منبع زنگ هشدار را توضیح میدهد و همچنین دستورالعملهایی در مورد نحوه خاموش کردن آن را نشان میدهد.
در تابلو نوشته شده بود: «در این قسمت نیازی به تمیز کردن نیست. اگر میخواهید صدا را بیصدا کنید، میتوانید دکمه بیصدا کردن هشدار/آزمایش را به مدت ۵ تا ۱۰ ثانیه فشار دهید.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:سرایدار در ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۰(۲۷ شهریور ۱۳۹۹) یخچال را خاموش کرد تا زنگ هشدار را متوقف کند.۶ سال بیخبری دانشمندان!
مسئولان مؤسسه می گویند: تعمیر و نگهداری(یخچال آزمایشگاه) باید تنها چند روز پس از وقوع حادثه به یخچال نگاه میکرد، زیرا یخچال با یک نقص مکانیکی مواجه شده بود که علت هشدار بود.
به دلیل خاموش شدن سوئیچ، مواد داخل یخچال به دلیل جهش دما تا منفی ۲۵ درجه آسیب دیدند.
۲۵ سال نمونه ها و تحقیقات به دلیل تغییر چشمگیر دما در معرض خطر قرار گرفتند یا کاملاً از بین رفتند.
در این پرونده آمده است: «بیش از ۲۰ سال تحقیق، اکثر نمونهها تخریب، تخریب و غیرقابل نجات شدند.»
تعمیر و نگهداری باید تنها چند روز پس از وقوع حادثه به یخچال نگاه میکرد، زیرا یخچال با یک نقص مکانیکی مواجه شده بود که علت هشدار بود.
موسسه پلی تکنیک(شهر تروی)ایالت نیویورک
دانشگاه پلی تکنیک رنسلر (Rensselaer)
موسسه پلی تکنیک Rensselaer (RPI)
The Rensselaer Polytechnic Institute (RPI)
سفیر ایران در هلسینکی
معصومه آباد به عنوان سفیر ایران در فنلاند منصوب شد.
به پیشنهاد وزیر امور خارجه(امیرعبداللهیان) و تایید ریاست جمهوری خانم «معصومه آباد» به عنوان سفیر ایران در «فنلاند» انتخاب شد./۵ تیر ۱۴۰۲
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«معصومه آباد» دارای سابقه عضویت در شورای شهر تهران است .
«معصومه آباد» ششمین سفیر زن بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران است.
«معصومه آباد» عضو شورای اسلامی شهر تهران، «معصومه ابتکار» رئیس سازمان حفاظت محیط زیست و« فاطمه دانشور »عضو شورای اسلامی شهر تهران/بهمن ۱۳۹۲
کشور فنلاند کجاست؟نقشه
« کشورفنلاند»با ۶ میلیون جمعیت و ۳۳۸۰۰۰ مترمربع مساحت و در شمال اروپا درفاصله ۲۲۰۰ کیلومتر ی قطب شمال واقع است «لاپلند» اززیباترین شهر رنگین کمانی در شمالی ترین قسمت کشورفنلاند قرار دارد.
در سفیر فنلاندحرم مطهر حضرت معصومه (قم)
«کاری کاهیلوتو»(سفیر فنلانددر ایران) پیش از ظهر روز پنجشنبه ۱۰ مارس ۲۰۲۲(۱۹ اسفند ۱۴۰۰) به شهر قم سفر کرد و در حرم مطهر حضرت معصومه (س) حضور یافت.
سفیر فنلاند درحال زیارت حرم معصومه(ع) است؟
هیأت همراه سفیرفنلاند شامل کارکنان سفارت فنلاند در ایران ومحققان فنلاندی بودند.
کاری کاهیلوتو(سفیر فنلاند در ایران)نفروسط۱۹ اسفند ۱۴۰۰
«سفیران زن» در بعد از انقلاب
«زهرا ارشادی» نماینده ایران در سازمان ملل در نیویورک.
«مرضیه افخم» سفیر پیشین ایران در مالزی.
«افسانه نادی پور»سفیر ایران در دانمارک.
«فروزنده ودیعتی» سفیر ایران در فنلاند.
«فروزنده ودیعتی»(سفیر ایران در هلسینکی) روز چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۸ استوارنامه خود را تقدیم «سائولی نینیستو» رئیس جمهور فنلاند کرد.
«حمیرا ریگی»(سفیر ایران در بروئنی)دارالسلام.
«حمیرا ریگی زیروکی» نخستین سفیر زن اهل سُنّت جمهوری اسلامی ایران است.
«جمعیت ومساحت برونئی»
«کشور برونئی» از جنوب با مالزی همسایه است و از شمال به دریای جنوبی چین پیوند
وسعت کشور «برونئی دارالسلام» ۵۲۶۵کیلومتر مربع است اما ۵۰۰ کیلومتر مربع آن را آب و حدود ۷۵% خاک آن را جنگلهای استوایی میپوشاند که مساحت کل آن ۵۷۶۶ کیلومتر مربع است و جمعیت این کشوربه نیم میلیون نفرنمی رسد!.
پایتخت برونئی، »بندر سری بگاون» است.
اگرچه مذهب رسمی برونئی اسلام است اما ۷۰% جمعیت کشور را قومی برونی مالایایی تشکیل میدهند و اغلب مذهب شافعی دارند.