برادرِ امام حسن عسکری،مردم عراق معتقدند«سیدمحمد»امام» بود وجانشین پدر،اما۲سال قبل ازپدر،فوت کردند وامام حسن عسکری شد«امام».
سیدمحمد کیست؟ درعراق
نام پدر: امام علی الهادی (ع)
نام مادر:حدیثه خاتون ،سلیل،سوسن(هر۳اسم یکنفرهستند)
متولد: ۲۲۸ قمری
«سید محمد» فرزند بزرگ امام هادی (علیه السلام) بود، جوان زیبا و با کمالات و مردم دار بود، به شکلی خوش برخورد و باوقار و مهربان، عالم و محدث و آموزگار آداب بود که مردم فکر می کردند ایشان بعد از امام هادی به امامت می رسد، و معروف به (سید محمد سبع الدجیل) است.
«محمد بن علی» شخصی بود با وقار که اخلاق ایشان زبانزد مردم بود، ذکاوت ایشان و عزت و مقاومتش در بین مردم همانند نداشت و همیشه کنار برادر کوچکتر خود امام حسن عسکری با کمال ادب و احترام خدمت می کرد، و هیچگاه برادرش امام حسن را تنها نمی گذاشت، وقتی امام هادی (علیه السلام) از مدینه به طرف سامرا آمدند ایشان را در سن کودکی رها نمود، بعد از گذشت سالها دوری از پدر به سامرا آمد و به پدرش ملحق شد.
حاکم عباسی وقتی دید شیعیان زیادی اطراف این جوان جمع می گردند و از علوم و دروس اخلاقی ایشان استفاده می برندوباورداشتندکه سید محمد حتما جانشین امام هادی (علیه السلام) می شود چون فرزند اول بود، برای همین نقشه مسمومیت ایشان را کشیدند.
وقتی سید محمد به مدینه برمی گشت در بین راه به شهر بلد که رسید در سال ۲۵۲ قمری که سن ایشان از ۲۰ سال نمی گذشت به دست افراد خلیفه عباسی مسموم شد و در بیماری که بر ایشان عارض شد از دنیا رفتند.
رحلت سید محمد فرزند امام هادی (ع) دو سال قبل از شهادت پدرش بود،
دربعضی ازروایات آمده که مقام امامت با «سیدمحمد» بود که پس از حصول «بداء » دو سال قبل از پدر(امام هادی) فوت کردند.
مقام «سیدمحمد» درنزدمردم عراق وشیعیان
مقام «سید محمد»آنقدربرای محبان اهل البیت بزرگ بوده است،که عده ای از شیعیان خیال می کردند او امام بعدی است.
على بن عمرو نوفلى مىگوید:همراه ابى الحسن(ع)در حیاط منزلشان بودیم که پسرش محمد از جلوى ما گذشت. گفتم: فدایت شوم، آیا امام ما بعد از شما این است؟ امام در جواب من فرمود: نه، امام شما بعد از من،« حسن» است( کافى، ج۱، ص ۳۵۲).
امام هادی و فرزندش امام حسن عسکری(ع) به «محمد» بسیار ابراز علاقه می کردند. به طوری که امام برای او مجلس ختم برگزار کرد. جمعی از بنی هاشم؛ از جمله «حسن بن حسن افطس »نقل کرده اند:
« روز وفات سید محمد، به خانه امام هادی(ع) رفتیم، دیدیم، در صحن خانه بساط گسترده اند و مردم دور تا دور نشسته اند. جمعیت را تخمین زدیم، غیر از موالی و سایر مردم ۱۵۰ نفر از آل ابی طالب، بنی هاشم و قریش حضور داشتند.ناگهان جوانی در حالی که گریبان خود را در مرگ برادر چاک کرده بود، وارد شدند و در کنار پدرشان ایستادند، ما ایشان را نمی شناختیم. پس از ساعتی حضرت امام هادی(علیه السلام) رو به او کرده، فرمود: یَا بُنَیَّ أَحْدِثْ لِلَّهِ شُکْراً فَقَدْ أَحْدَثَ فِیکَ أَمْراً.
آن جوان گریه کردند و گفت: اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، اِیّاهُ نَشْکُرُ نِعَمَهُ عَلَیْنا وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ.
پرسیدم او کیست؟ جواب داد: «حسن» فرزند امام علی النقی(علیه السلام)، در آن هنگام ۲۰ ساله به نظر می رسید، ما فهمیدیم که پس از پدر، او امام است.»
توضیح نگارنده-پیراسته فر:«افطس» پسر امام سجادبوده است. او در قیام ابوالسرایا،فرمانده سپاه در فتح مکه بود ومدتی فرماندارمکه هم بوده است،علت شهرت به افطس(بینی پهنش بود)
چگونگی وفات سیدمحمد
سید محمد در سال (۲۵۲هـ.ق.) برای زیارت خانه خدا، قصد سفر کرد، هنگامی که به قریه «بلد» (۴۵کیلومتری سامرا) رسید، مریض شدند ودر ۲۹ جمادی الثانی درگذشتند. شیعیان ایشان را در همانجا دفن کردند.
کرامات زیادی از «سید محمد» نقل شده است.
میرزا حسین نوری در «النجم الثاقب» می نویسد:
«سید محمد» صاحب کرامات متواتر است. حتّی نزد اهل سُنّت هم معروف است.
مردم عراق و حتی اعراب بادیه نشین نیز می ترسند به نام او سوگند یاد کنند.
اگر آنها را به برداشتن مالی متهم کنند، آن را بر می گردانند، ولی به سید محمد قسم نمی خورند؛ زیرا عذاب آن را دیده اند.»*
تعدادی از علما در باره کرامات سید محمد کتاب هایی نوشته اند(تألیف مهدی آل عبدالغفار کشمیری):
«علاّمه سید میرزا هادی خراسانی» از سید حسن آل خوجه از خدام آستانه عسکریین(سامرا) نقل می کند:در صحن شریف« ابی جعفر سید محمد» نشسته بودم، متوجه شدم شخصی عرب در حالی که یکی از دستهایش را به گردن بسته بود، وارد آستانه شد. نزدیک رفتم و از علت مریضی اش پرسیدم. گفت: سال گذشته، روزی به منزل خواهرم رفتم، دیدم در حیاط، گوسفندی بسته است. خواستم ذبح کرده، بخورم. خواهرم اجازه نداد و گفت: این گوسفند نذر سید محمد است. من به حرف او توجه نکردم و آن را ذبح کردم، پس از سه روز آثار شلی در دستم نمایان شد و روز به روز بدتر شد. من متوجه علت آن نبودم، تا این که در این اواخر متوجه کار خود شدم، حالا هم پشیمانم و برای شفا به آستانه سید محمد آمده ام. سپس با همراهیان وارد حرم شد و شروع به گریه و زاری کردند. پس از ساعتی دیدم دستش را حرکت می دهد. سجده شکر به جا آورد و نذر کرد هر سال گوسفندی بیاورد و به نیت سید محمد ذبح کند/منبع : دایرة المعارف تشیع جلد یک(باکمی اصلاحات ازمدیریت سایت-پیراسته فر)آیت الله سید میرزا هادی خراسانی(متوفی ۲۲ دی ۱۳۲۷ )،فرزندسید محمد خراسانی.
سیدمحمدازنگاه آیت الله سیدشهاب الدین مرعشی نجفی
آیت الله مرعشی نقل میکرد: بعد از پایان درس به همراه استاد روانه می شدم و سئوالات و اشکال های خود را از او می پرسیدم...
«آیت الله سیدشهاب الدین مرعشی» در سال ۱۳۱۵هجری قمری) در نجف به دنیا آمد. پدرش سید شمس الدین محمود مرعشی از بزرگان فقهای دوران خود بود.
« سید شهاب الدین» پس از فراگیری مقدمات علوم اسلامی، در نجف، در درس خارج فقه و اصول آقا ضیاء عراقی، شیخ احمد کاشف الغطا حاضر شد و از محضر آنان بهرههای فراوان برد، در۲۷ سالگی به درجه اجتهاد نایل آمد. مرعشی نجفی در نجف، کاظمین، کربلا، سامرا، قم، تهران و کرمانشاه تحصیل کرد و از محضر استادانی چون حاج شیخ مرتضی طالقانی ، شیخ عبدالکریم حائری یزدی استفاده برد. او از برخی از مراجع عظام تقلید اجازه اجتهاد دریافت کردند که برخی از آنها عبارتاند از: آقا ضیاء عراقی، سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ عبدالکریم حایری یزدی و علامه کرمانشاهی(از شاگردان آخوند خراسانی).
خاطراتی از آیت الله مرعشی از زبان خودش
هرگاه مادر به او می گفت که پدر را بیدار کند، آیت الله مرعشی صورت خود را بر پای پدر می نهاد و هیچ گاه پدر را صدا نمی زد این کار باعث خشنودی پدر شده بود و از این تواضع فرزند به قدری راضی بود که او را دعا می نمود؛ آیت الله مرعشی بارها می گفت: از برکت دعای پدر و مادر بود که من در زندگانی موفق شده ام.
وی میگفت: ۲۵ بار پیاده از نجف به کربلا به قصد زیارت حضرت سیدالشهداء (ع) رفتم ،
آیت الله سیدمحسن حکیم درمیان فرزندانش
در این سفرها« آیت الله سیدمحسن حکیم»، «آیت الله سیدمحمود شاهرودی »
و «آیت الله سیدابوالقام خوئی» نیز با من همراه بودند؛ اگر ما به جایی رسیده ایم از برکت آن سفرها بوده است؛ در آن سفرها هر کدام از ما مسئول کاری می شد. من سقّای(مسئول آب آشامیدنی) گروه بودم.
صبوری شاگرد درمقابل عصبانیت استاد(درسی که شاگردبه استادش داد)
«آیت الله سیدشهاب الدین مرعشی» نقل میکرد: بعد از پایان درس به همراه استاد روانه می شدم و سئوالات و اشکال های خود را از او می پرسیدم، در یکی از روزها استاد با عصبانیت بر سینه من زد، من را به عقب راند اما من دست استاد را گرفته و بوسیدم؛ این عکس العمل استاد را سخت متاثر نمود، اظهار داشت« ای شهاب! من از تو ادب آموختم.»
۶۰ سال امامت نماز جماعت در حرم حضرت معصومه(قم)
«احیاگر نمازجماعت صبح قم»
خاطره «آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی» : هنگامی که در قم سکونت کردم(۱۳۰۳شمسی) صبح ها در حرم حضرت معصومه(س) اقامه نماز جماعت نمی شد و من تنها کسی بودم که این سُنَّت را در آن جا رواج دادم و از شصت سال پیش به این طرف صبح زود و پیش از باز شدن درهای حرم مطهر و زودتر از دیگران می رفتم و منتظر می ایستادم.
آیت الله مرعشی درادامه نوشت: این انتظار گاهی یک ساعت قبل از طلوع فجر بود تا «خُدّام» درها را باز کنند.
آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی: زمستان و تابستان نداشت؛ در زمستان ها، هنگامی که برف همه جا را می پوشاند، «بیلچه» کوچک به دست می گرفتم و راه خود را به طرف صحن باز می کردم تا خود را به حرم مطهر برسانم؛ در آغاز خود به تنهایی نماز می خواندم؛ تا پس از مدتی یک نفر به من اقتدا کرد و به این ترتیب نماز جماعت را در حرم مطهر آغاز کردم و تا امروز که شصت سال از آن تاریخ می گذرد، ادامه دارد.
آیت الله مرعشی :آهسته آهسته ظهرها و شب ها نیز اضافه شد و از آن پس روزی سه بار در مسجد بالاسر حضرت معصومه(س) و صحن شریف نماز می خواندم.
رحلت آیت الله سید شهابالدین مرعشی نجفی ۷ شهریور ۱۳۶۹ درسن۹۳سالگی.
نکند این شخص محترم امام زمان (عج) باشد!
از آیت الله مرعشی نجفی روایت شده: وقتی در سامرا اقامت داشتم، شبی برای زیارت حضرت سید محمد(ع) از سامرا بیرون رفته و راه را گم نمودم؛ پس از یاس از زندگی خود بخاطر تشنگی فوق العاده و گرسنگی ورزیدن باد سموم در قلب الاسد، بیهوش شده و روی خاک های گرم افتادم؛ ولی دفعتا چشم باز کردم و سر خود را بر زانوی شخصی دیدم.
آن شخص کوزه آبی به لب من رسانید که تاکنون نظیر آن آب را در گوارایی و شیرینی نیاشامیده بودم؛ پس از خوردن آب، سفره نان را باز نمودم، دو سه قرص نان ارزان در آن بود؛ پس از صرف غذا، آن مرد عرب به من فرمود:« نهری جاری در این جا وجود دارد، خود را در آن شستشو بده»
من گفتم: در این جا نهری نیست وگرنه من این قدر تشنه نمی شدم که مشرف به هلاکت باشم.
آن مرد عرب فرمود: این آب است که در این جا جاریست؛ من به مجرد صادر شدن این کلمه از آن شخص عرب، دیدم در آن جا نهر باصفایی است و تعجب کردم که نهر آب در کنار من بوده و من از تشنگی و عطش بسیار، نزدیک به هلاک شدن بودمو
سپس آن مرد عرب از من پرسید: قصد کجا داری؟
گفتم: حرم سید محمد(ع).
آن شخص عرب فرمود: این هم حرم سید محمد است.
من مشاهده کردم، دیدم نزدیک «بقعه سید محمد» هستم و حال آن که محلی که در آن جا راه را گم کرده بودم «قادسیه» بود و مسافت فراوانی از آن جا تا مرقد سید محمد(ع) وجود داشت؛ در فاصله مصاحبت با آن مرد عرب از وی استفاده فراوان بردم ومطالبی چند را برایم توضیح داد.
از سفارش ها و توصیه های وی تاکید بر تلاوت قرآن مجید، انکار تحریف قرآن، نیکی به والدین، رفتن به زیارت بقاع متبرکه و امامزادگان، احترام به ذریه علوی، خواندن نماز شب، ذکر تسبیح حضرت زهرا(س) و تاکید در زیارت سیدالشهداء بود.
در این هنگام به فکرم خطور کرد که نکند این شخص محترم همان امام زمان(عج) باشد؛ با بروز این فکر در ذهنم ناگهان آن شخص عرب از نظرم ناپدید گردید و چقدر متاسف شدم که یار در کنارم بود و گمشده ام را یافته بودم اما او را نشناختم./کرامات مرعشیه، علی رستمی چافی
اینطوری هم روایت شده:سید محمد، فرزند اول امام هادی (ع) در مدینه متولد شد. ولی طبق برخی روایات، سید محمد فرزند دوم و ازامام حسن عسکری (ع) کوچکتر بود.«علی بن مهزیار» نقل میکند به حضرت امام هادی (ع) گفتم: «(پناه میبرم به خدا) اگر شما از دنیا بروید، به چه کسی رجوع کنیم؟
حضرت امام (ع) فرمودند: «عَهْدِی إِلَی اْلأکْبَرِ مِنْ وَلَدِی».علامه مجلسی در توجیه این مسئله میگوید:این روایت بعد از وفات جناب سید محمد بوده که در آن صورت فرزند بزرگ امام عسکری (ع) بود.
از علی بن عمر (از اصحاب امام هادی) نقل شد که گفت: خدمت حضرت ابو الحسن امام هادی (ع) رسیدم آن وقت پسرش ابو جعفر زنده بود و من خیال میکردم او امام خواهد بود. عرض کردم آقا کدام یک از فرزندان شما امتیاز امامت را دارند.
فرمود: کسی را در این مورد تعیین نکنید تا خودم دستور دهم. من پس از فوت ابو جعفر نامهای نوشتم و سؤال کردم امام بعد از شما کیست؟ در جواب نوشت فرزند بزرگترم ابو محمّد (بزرگتر از جعفر بود) با توجه به این مطلب مشخص میشود کنیه وی ابوجعفر بودهاست.(مفید، الارشاد، ،ج۲،ص:۳۱۷)
شباهت آقاسیدمحمد وحضرت ابوالفضل
«آیت الله صادق احسانبخش»(امام جمعه رشت)و«حجت الاسلام هادی حسام»کشورمصر
*توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:حاج آقا شفعیعی(رئیس دفترمرحوم احسانبخش)می گفت دراوائل انقلاب یک واحدی درکمینه انقلاب اسلامی رشت راه اندازی شده بود بنام (مباارزه با نزولخواری)که مسئولش مرحوم حسام بود، کاراین واحدبه اینصورت بود که شاکیان می آمدند میگفتند فلانکس ازمن نزول گرفته وماهم آن نزولخواررا احضارمی کردیم .
»حجت الاسلام محمدرضاشفیعی» گفت:بعضی ها به دروغ می آمدند ومیگفتند فلانی ازمن نزول خورده -دریکی ازاین نوع گزارشها شاکی ومتشاکی همدیگرراتکذیب می کردند ،مادیدیم به هیچ وجه ازادعای خود منصرف نمی شوند،بناچار به اینهاگفتیم برویدوضوء بگیرید بیایید،وضو گرفتند ،به شاکی"مدعی"گفتیم روبه قبله بنشینید ،نشست،گفتیم دستتان را دراز کنید وبگو به همین« حضرت ابوالفضل(ع)» قسم می خورم که این آقا ازمن نزول گرفته است.
«حجت الاسلام شفیعی: دیدیم که این آق(شاکی)ا دیگرساکن شدوحاضرنشد قسم بخورد ..،درحالی که تا دقایق قبل به خدا وپیامبر سوگندمیخورد که این آقا ازمن نزول گرفته است.
مردم عراق و حتی اعراب بادیه نشین نیز می ترسند به نام او سوگند یاد کنند.
اگر آنها را به برداشتن مالی متهم کنند، آن را بر می گردانند، ولی به «سید محمد» قسم نمی خورند؛ زیرا عذاب آن را دیده اند.»*
مدیریت سایت-پیراسته فر:شبی تعدادی ازبچه های اصفهان آمده بودند برای گرفتن «رمز« وای فای»یکی ازمسؤلین برایشان توضیح داد که اگه این کاررو کنیم سرعت اینترنتمان پایین میاد ودیگه اینکه آنوقت همش باید دورو بر دفترباشید،ازکاروزندگی می افتید و..بعدگفت میتونین (قول بدهید) که فقط درساعت ۱۰تا۱شب استفاده کنید؟/بهمن۹۴
جواب دادند:حتماً -بعد برای اطمینان دادن به ما ،دستش را درازکردند وگفتند:«به همین سیدمحمد قسم میخوریم که مافقط درساعت مقرراستفاده میکنیم»
من(نگارنده این سطور) گفتم :ضریح مطهرامامین عسکریین علیهماالسلام درروبرویمان(صدمتری)ماست،آنوقت ۵۰ کیلومترآنطرفتر(سیدمحمد)قسم میخورید!؟
گفتند سیدمحمد یه چیزدیکه ای است!
البته این راهم اضافه کنم که اینها به «سیدمحمد»هم وفادارنماندند! ازفردایش درزمانهای مختلف (صبح وظهر وعصر، شب-)دوروبردفترستادبازسازی پیدایشان می شد ومشغول استفاده از اینترنت می شدند،تذکرهم می دادیم،فقط تأثیرچنددقیقه ای داشت،دوباره تکرارمی شد وسیدمحمدهم انتقام نگرفت!.
ودیگراینکه این سیدبزرگوار-درزمان مسافرت(بین راه)بعلت بیماری درگذشته،آنوقت چگونه تاریخسازی می شود که اوراشهیدکردند!؟
تأمل شود!حتی بنی هاشم برای امامت وجانشینی امام هادی علیه السلام ،کسی غیراز«سیدمحمد»نمی شناختند،امام حسن عسکری(علیه السلام) را بعدازوفات «سیدمحمد»شناختند!
درایران«سیدمحمد»رامتأهل دانسته وبرای اوفرزندانی نقل کرده اند وبرای القابی چون ابوجعفر ویاابی جعفردانسته اند
از کتاب «بحر الانساب» نقل شده که سید محمد ۹ فرزند پسر داشته که برخی از آنها در شهرهای خوی و سلماس در ایران مدفون هستند.
«سید محمد» هنگامی که وفات یافت، برادرش امام حسن عسکری علیه السلام از فرط غصه و غم، گریبان لباسش را درید، عیب جویان وقتی خواستند، به این کار امام علیه السلام اشکال کنند، حضرت فرمود: حضرت موسای پیامبر نیز در وفات برادرش هارون گریبان چاک کرد.
این آستانه که معروف به آستانه سید محمد می باشد ، در ۵۰ کیلومتری شهر سامرا -درشهر بلد ، از نواحی دوجیل ، در پنج کیلومتری غرب شط دجله ، بین راه بغداد – سامرا واقع است و امروز یکی از زیارتگاه های شیعیان است و اعراب عراق ارادت خاصی به این آستانه دارند.
اولین بنا: اولین بنا چه زمان وچگونه بوده ، اطلاعی در دست نیست ،اماگفته می شودکه متعلق به قرن چهارم است که توسط عضد الدوله دیلمی انجام گرفته است . تعمیرات اساسی این بنادر سالهای ۱۳۸۰ قمری انجام گرفته
دومین بنا: در قرن دهم هجری ، توسط شاه اسماعیل صفوی ، پس از فتح بغداد انجام گشت که در آن هنگام قسمتی هم جهت سکونت زائرین که قصد زیارت سامرا را داشتند از این آستانه زیارت کرده و در آنجا توقف می نمودند .
سومین بازسازی : در سال ۱۱۹۸ قمری ، توسط ملا محمد رفیع فرزند محمد شفیع خراسانی تبریزی ، به هزینه احمد خان دنبلی انجام گشت .
عمارت چهارم : حدود ۱۲۰۸ قمری توسط شیخ زین العابدین کاظمی آل سلماسی انجام گرفت و گنبدی از گچ و آجر بر روی قبر شریف بنا شد و همچنین کاروانسرای بزرگی در جهت شرقی آستانه برای سکونت زائرین ایجاد گردید که قسمتی از هزینه آنرا احمد خان دنبلی تقبل کرد. این عمارت را شیخ ذبیح الله محلاتی در کتاب خود تاریخ سامرا به عنوان عمارت اول ثبت کرده و سید حسن امین به نقل از ماثر الکبراء شیخ ذبیح الله محلاتی ، در دائرة المعارف الاسلامیه الشیعه عمارت سوم آستانه سید محمد ثبت نموده است .
عمارت پنجم : در ۱۲۴۴ قمری توسط ملا محمد صالح بزغانی قزوینی حائری و با نظارت سردار حسن خان و حسین خان قزوینی انجام گشت که تمامی عمارت سابق را خراب نمودند و آستانه مجللی با گنبد بزرگ کاشیکاری بنا کردند ، که شروع آن در سال۱۲۴۴ قمری و پایان آن عمارت در سنه ۱۲۵۰ قمری بود.تاریخ مذکور بر روی سنگ مرمر به خط ثلث در دو طرف ایوان آستانه نصب است . سید حسن امین بر آنست که در سال ۱۲۵۰ قمری سردار حسین خان آنرا تعمیر نموده و این عمارت در سال ۱۳۱۰قمری توسط میرزا حسین نوری تعمیر گشت و قسمت هایی از کاشیکاری گنبد که ریخته بود مرمت شد و تاریخ آن در پیشانی گنبد ثبت شده و هشت حجره در جنوب صحن شریف جهت سکونت زائرین احداث گردیده بود.
آخرین بازسازی حرم سیدمحمدبن امام هادی(ع) مهر ۱۳۹۸
پس از هجرت« میرزای شیرازی »(صاحب فتوای تحریم تنباکو) به سامرا ، در یکی از مسافرت های میرزا که همراه شاگردانش «پیاده از سامراء به آستانه سید محمد» مشرف گشتند تعمیراتی انجام داده و چند حجره به حجرات صحن افزودند. سپس «میرزا محمد تهرانی عسکری» صحن شریف را توسعه داد و حجراتی بدان اضافه نمود.
در عصر مرجعیت «آیت الله سید حسین قمی» جمعی از مردم ایران اموال زیادی جهت تعمیر آستانه سید محمد ارسال داشتند و مخصوصا بین سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴ قمری این آستانه به شکل باشکوهی تکامل یافت.
عمارت جدید دارای صحن مربع شکل به ضلع ۱۵۰ متر است و در وسط صحن شریف حرم مطهر واقع است که گنبد کاشیکاری آن نظر هر بیننده را به خود جلب می دارد . محیط گنبد حدود ۵۰ متر و ارتفاع آن ۴۵ متر است و در کنار آن مناره ای به ارتفاع ۴۰متر در سال ۱۳۷۹ قمری برافراشته اند. در مقابل حرم یک ایوان مسقف با ستون های باشکوه خودنمایی می کند . حرم مطهر با کاشیکاری وآیینه کاری هنرمندان ایرانی مزین شده و آیتی از هنر اسلامی را منعکس می کند. قبر مطهر در وسط حرم واقع است و بر روی آن صندوق نفیس و ضریح نقره نصب است.
توضیح مدیریت وبلاگ-پیراسته فر:«۲۱سال»اقامت وتدریس درسامرا.
آیت الله حاج میرزا محمد حسن حسینی شیرازی معروف به-میرزای بزرگ«میرزای شیرازی»متولد۱۵ جمادیالاول ۱۲۳۰(۳خرداد۱۱۹۴) پدرش میرزا محمود، از عالمان دین بود،میرزامحمدحسن در۱۸ سالگی ، ۱۲۴۸قمری(۱۲۱۱شمسی) زادگاهش- شیراز-را به قصدحوزه علمیه اصفهان ترک کرد و نزد علمای آن شهر به تحصیل علوم فقیه پرداخت و بعداز۱۱سال،در سال۱۲۵۹قمری(۱۲۲۱شمسی) ،برای ادامه تحصیل وتهذیب،اصفهان رابه قصدِعتبات ،ترک کرد و درحوزه نجف نزداساتیدزمان،ازجمله «شیخ مرتضی انصاری» زانوی ادب زد.
پس از۳۲سال کسب فیض درحوزه نجف ،احساس کردیایدهمچون زنبورعسل،بایدشهد باغهای گلی راکه مکیده بوده را به عسل تبدیل کند،نجف رابرای ایده های نویش مناسب ندید،مجدداً«هجرت»کرد، سال ۱۲۹۱قمری(۱۲۵۲شمسی) راهی سامرا شد ودرآنجااقامت گزید
و«حوزه علمیه سامرا»راپایه گذاری کردو به مدت«۲۱سال»به تدریس و تعلیم وتهذیب دربیت امام زمان(عج)ودرحرم عسکریین به مجاهداتش ادامه داد، تا اینکه به سال ۱۳۱۲قمری(۱۲۷۳شمسی) درهمانجادرگذشت واما در نجف به خاک سپرده شد.
سرداب سامرا
سرداب سامرا-ورودی حرم
سرداب سامرا-شبستان
سرداب غیبه
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:فاصله(ارتفاع)قبورتاسطح زمین ۶/۵(شش ونیم )مترمی باشد(ازکف ضریح تااجساد مطهر،شش ونیم مترفاصله است)،فاصله سرداب با مرقد امامین عسکریین(ع) حدود ۲۴(بیست وچهار) متر می باشد.
البته برای رسیدن به سرداب بایدازدالان مارپیچی عبورکردبا راه پله های متعدد.
لازم به ذکراست:راه قبورتا سرداب مسدوداست.
مرقد عسکریین
مدفن ۲امام ومادرامام زمان(عج) وحکیمه خاتون(دختر امام جواد)عمه امام حسن عسکری است.
توضیح مدیریت سایت-این عکس ازطرف زنانه گرفته شده،ازظرف مردانه برعکس است،سمتراست امام هادی وبعدامام عسکری وبعدنرجس خاتون ودرزیرپای امام حسن عسکری،حکیمه خاتون مدفون است.
البته قبوردیگرهم دراین مدفون هستند.
سردارسلیمانی درسامرا
غبارروبی قبورعسکریین(علیهم السلام)توسط سردارسلیمانی
سرداب منزل پدری امام زمان