زندگینامه «استیو جابز» بنیانگذارشرکت کامپیوتری«اَپل»
درادامه به زندگی«جف بزوس»خواهیم پرداخت وعلت طلاق باشریک کاری«مکنزی بزوس» و نیز روابط بیل گیتس با استوجابز وسخنان قابل تأمل آقای مهندس استیوجابز دراواخرعمرش اینکه پسرجوانی که جاومکان برای خواب نداشته وبا جمع کردن وفروش شیشه نوشابه های دورریخته شده،امرارومعاش می کرده توانست موجب تحول دردنیا شود بزرگترین شرکت پولسازجهان را(اَپل)را پایه گذاری می کند..زندگی پرماجرا بافرازونشیب های عبرت آموز ونیز به همکاران ستیو،ازجمله جابز آقای «استیو وزنیاک»نیز خواهیم پرداخت.
«استیو پاول جابز» (Steve Paul Jobs) در ۲۴ فوریهی سال ۱۹۵۵ میلادی (۶ اسفند ۱۳۳۳) در شهر سانفرانسیسکو در ایالت کالیفرنیا به دنیا آمد
عبد الفتاح متولد ۱۹۳۱میلادی(۱۳۱۰شمسی) در شهر حمص سوریه ،در ۱۸ سالگی عبد الفتاح به دانشگاه آمریکایی بیروت رفت، او در آن زمان در جنبش دانشجویی ملیگرایانه فعال بود و از استقلال و اتحاد اعراب دفاع میکرد. سه سال و نیمی که او در دانشگاه بیروت بود، بهترین سالهای زندگی او به شمار میرفت. عبد الفتاح سپس برای تحصیلات تکمیلی در اقتصاد و علوم سیاسی به آمریکا رفت. او نخست در دانشگاه کلمبیا تحصیل کرد و سپس به دانشگاه ویسکانسین رفت. در همین جا بود که با خانم« جوآن کارول شِپِل» آشنا می شود.
مادراستیوجابز(جوآن کارول شِپِل) یک آمریکایی با اصالتی سوئیسی و آلمانی است.
ابتدا یک وکیل و همسرش «استیو» به فرزندی پذیرفتند،وامابعدمدت کوتاهی تمایل پیداکردندکه فرزنددخترداشته باشندو استیو را شبانه برگرداندند وتحویل مادرش دادند.
«مادر»نیمههای شب بایکی ازمتقاضیان فرزندخوانده«پل و کلارا جابز» تماس می گیردو اعلام آمادگی می کندکه فرزندش را به آنهابسپردوآن زوج هم قبول کنند.
پل و کلارا جابز، زوج سادهای که هیچ یک تحصیلات درست و حسابی نداشتند، داوطلب پذیرش استیو شدند،مادراستیو یک شرط گذاشت وآن اینکه تعهد بدهند استیو را به دانشگاه بفرستند،وآنهاهم این شرط راقبول کردند.
۲دوست دانشجو(عبدالفتاح-جوآن) چندماه بعداز تولداستیو ورفتن به خانه پدرخوانده -ازدواج می کنند ودختری بنام (سمیاها مونا)متولدمی شود واماوالدینِ جوآن »آقادامادرانپذیرفتند وعروس خانم هم برای اینکه ازتحریم خانوادگی رهایی پیداکند«طلاق»گرفت و بچه راهم به خانواده(سیمپسپون)می دهند
خواهروبرادر(مونا+استیو)همدیگرراپیدامی کنند وباهم روابط صمیمی داشتند. سمیاها در رماننویس می درخشد.
«استیو پاول جابز» (Steve Paul Jobs) در ۲۴ فوریهی سال ۱۹۵۵ میلادی (۶ اسفند ۱۳۳۳) در شهر سانفرانسیسکو در ایالت کالیفرنیا به دنیا آمد
مادر « خوان کارول شیبل»و پدر «عبدالفتاح جان جندلی»مسلمان اهل سوریه ،که هردو دانشجوی ۲۳ ساله دانشگاه ویسکانسین (University of Wisconsin) بودند.
جوآنا کارل شیبل (یا جوآنا سیمپسون-اسم بعدازازدواج دوم) مادر واقعی استیو جابز است
والدین «استیو»در آن زمان هنوز با هم ازدواج نکردهبودند.هنگامی که استیو به دنیا آمد جندلی و دوستش «خوان شیبل» که هر دو ۲۳ ساله بودند نمیتوانستند فرزندشان را بزرگ کنند. خوان که از یک خانواده مسیحی محافظهکار بود، نمیتوانست خانوادهاش را متقاعد کند که با یک عرب مسلمان ازدواج کند
جوآنا ازترس آبرو(اتهام رابطه نامشروع)کودکش«استیو »را به خانواده «پاول و کلارا جابز»سپرد تا بعنوان فرزندخوانده تربیتش راقبول کنند.
پل جابز(ناپدری) مکانیک یک شرکت تولید لیزر بود و کلارا جابز یک حسابدار بود.
سرانجام قبول کرد که فرزندخواندگی را به آنها بسپارد. نام «استیو پل» را در واقع نامادری و ناپدری برای این نوزاد آن هنگام نگونبخت انتخاب کردند.
استیو جابز تا سن ۲۷ سالگی هیچ اطلاعی از خانواده واقعیاش نداشت.
«خانم کلارا جابز» حسابدار بود و«آقای پاول» سرباز قدیمی گارد ساحلی. آنها در منطقهای به نام مانتین ویو که بعدها سیلیکون ولی نام گرفت، زندگی میکردند. هنگامیکه استیو نوجوان بود، با پدرش در گاراژ قدیمی خانه به کار روی وسایل الکتریکی مشغول میشد. پاول به پسرش یاد داد چطور قطعات وسایل الکتریکی را از هم جدا و دوباره به هم وصل کند و این سرگرمی و تفریحی بود که کمکم اعتمادبهنفس، سرسختی و قابلیت فعالیتهای مکانیکی او را پایه نهاد.
استیو در جوانی متفکری باهوش و مبتکر بود؛ بااینحال از تحصیلات رسمی مدرسه بهشدت خسته و سرخورده شد. در دوران ابتدایی، کلاسهای سنتی حوصله او را سر میبردند.
«استیو» بهندرت با هم سن و سالهای خود رفیق میشدوامادرتحصیل موفق بود ،تاحدی که مسئولین مدرسه از او خواستند دو کلاس را جهشی بخواند و مستقیماً وارد دبیرستان شود؛اما والدینش با این پیشنهاد موافقت نکردند. او کلاس پنجم را جهشی خواند و در کلاس ششم با تهدید والدین فقیرش به ترک تحصیل، آنها را وادار کرد همهی پسانداز خود را صرف خرید یک خانه جدید کنند تا او بتواند به مدرسه جدیدی برود.
بعد از اتمام دبیرستان، استیو جابز وارد کالج رید در پورتلند اورگن شد. او که هنوز بیهدف و سرگردان بود، بعد از شش ماه کالج را ترک کرد و ۱۸ ماه بعد را در کلاسهای خلاقیت دانشگاه گذراند. استیو بعدها گفت که در این مدت عاشق دورههای آموزشی خوشنویسی بوده است و مکینتاش طرحهای مختلف حروف و فونتهای فاصلهدار خوبش را مدیون این دورهها است.
در سال ۱۹۷۴ استیو بهعنوان طراح بازیهای ویدیویی با شرکت آتاری همکاری میکرد. چندین ماه بعد او این شرکت را نیز ترک کرد تا علاقهمندی خود به روشنگری روحی را در هند دنبال کند. سفری که باعث شد او مصرف قرصهای روانگردان را هم تجربه کند. در سال ۱۹۷۵ جابز و استیو وزنیاک همدیگر را در کلوپ رایانهای هوم برو ملاقات کردند و همین آشنایی پیشزمینهای شد تا یک سال بعد، آنها به همراه رونالد وین کامپیوتر اپل را در گاراژ خانه جابز در کریست درایو بسازند. برای تأمین بودجه اولیه کار، جابز فولکسواگن خود و وزنیاک ماشینحساب پیشرفته موردعلاقه خود را فروختند.
اپل۱(Apple)
جابز و وزنیاک با مردمپسند کردن تکنولوژی و ساخت سیستمهای کوچکتر، ارزانتر و قابلدسترس، انقلابی در صنعت کامپیوتر ایجاد کردند. وزنیاک طراحی یک سری از کامپیوترهای شخصی جدید به نام اپل ۱ (Apple I) را به عهده گرفت و جابز مسئولیت بازاریابی و فروش آنها را به عهده داشت. این کامپیوترها هرکدام به قیمت ۶۶۶ دلار و ۶۶ سنت به فروش رفتند. اپل ۱، ۷۷۴ هزار دلار برای شرکت آنها کسب درآمد کرد. پسازآن، آنها یکی دو ماه را در گاراژ جابز صرف مونتاژ بوردهای اپل ۱ کردند و آنها را به فروشندگان مستقل کامپیوتری فروختند.
محصولات انقلابی شرکت اپل که عبارتاند از آیپاد (iPod)، آیفون (iPhone) و آیپد (iPad)، امروزه نمونههای بینظیری از رشد فناوری مدرن است. جابز، شرکت اپل را در سال ۱۹۸۵ ترک کرد و بیش از یک دهه بعد دوباره به شرکت بازگشت. استیو جابز پس از مبارزهای طولانی با سرطان لوزالمعده، در سال ۲۰۱۱ از دنیا رفت.
استیو جابز یکی از بنیانگذاران شرکت کامپیوتری اپل است. این شرکت با رهبری او به پیشگام اختراع و تولید مجموعهای از فناوریهای انقلابی تبدیل شد که پرچمدار آنها، آیفون است.
استیو جابز یکی از مؤسسان شرکت بزرگ اپل و از اسطورههای دنیای فناوری است. روند زندگی و موفقیتهای او میتواند برای هر فردی الهامبخش باشد. در این مطلب با سرگذشت این چهره تأثیرگذار، انقلابی، متفاوت و گهگاه جنجالی دنیای فناوری آشنا میشویم.
این کامپیوترها هرکدام به قیمت ۶۶۶ دلار و ۶۶ سنت به فروش رفتند. اپل ۱، ۷۷۴ هزار دلار برای شرکت آنها کسب درآمد کرد. پسازآن، آنها یکی دو ماه را در گاراژ جابز صرف مونتاژ بوردهای اپل ۱ کردند و آنها را به فروشندگان مستقل کامپیوتری فروختند.
اپل۲(Apple)
در همان زمان «وزنیاک» کار روی کامپیوتر بهتری را آغاز کرده بود. سیستم جدید بسیار پیشرفتهتر و پشتیبانی گرافیکی رنگی آن قابل توجه بود.
جابز و وزنیاک میدانستند که اپل ۲ میتواند موفقیت فوقالعادهای برای آنها باشد؛ به همین دلیل جابز به دنبال جذب سرمایهگذار بود. در ژانویه ۱۹۷۷ او توانست مدیر اجرایی سابق شرکت اینتل، انجل مایک مارکولا را متقاعد کند که مبلغ ۲۵۰ هزار دلار روی شرکت اپل سرمایهگذاری کند. مارکولا به انقلاب در حال وقوع سیستمهای کامپیوتری ایمان داشت و به بنیانگذاران جوان وعده داد که در عرض کمتر از دو سال آنها شرکتشان را در Fortune 500 خواهند دید.
شاید مارکولا در مورد نرخ رشد شرکت اپل بیشازحد خوشبین بود؛ ولی در مورد اینکه این شرکت بهسرعت به یکی از داستانهای موفقیت آمریکایی تبدیل میشود، حق داشت. ازآنجاکه Apple II بستهبندی زیبایی داشت، استفاده از آن آسان بود و ویژگیهای متفکرانه زیادی در ساخت آن به کار رفته بود، موفق شد بازار رقابتی کامپیوتر را فتح و مؤسسانش را میلیونر کند. هنگامیکه VisiCalc اولین برنامه موفقیتهای تجاری اپل۲ معرفی شد، صدها هزار نفر از مردم آمریکا، از حسابداران گرفته تا صاحبان کسبوکار، اپل ۲ را خریداری کردند تا محاسبات و برآوردهای خود را در خانه انجام دهند. این موج فروش تا آن زمان بزرگترین جهش مالی بهحساب میآمد.
پس از موفقیتهای به دست آمده، در سال ۱۹۸۰ مخترعان تصمیم گرفتند سهام شرکت خود را در بازار بورس به فروش برسانند و شرکت را تبدیل به سهامی عام کنند. چهار سال بعد، ارزش خالص ثروت جابز به بیش از ۲۰۰ میلیون دلار رسید و این در حالی بود که او فقط ۲۵ سال سن داشت.
موفقیت اپل توجه غول کامپیوتر، آی بی ام را که آن زمان هنوز تنها فروشنده اصلی پردازندههای مرکزی به شرکتهای بزرگ بود به خود جلب کرد.
آنها یک سال پسازاینکه اپل۳ به علت قیمت بالا و برخی مشکلات سختافزاری در بازار شکست خورده بود، در آگوست ۱۹۸۱ کامپیوترهای شخصی آی بی ام را وارد بازار کردند.
آی بی ام (IBM)تبدیل به بزرگترین تهدید برای شرکت اپل شد که شهرت خود را در معرض سقوط میدید.
جابز و وزنیاک همهی امیدشان به پروژه کامپیوتری تجاری به نام اپل لیزا بود.
زمانی که استیو در دبیرستان هومستد (Homestead) تحصیل میکرد، با شریک آیندهی خود « استیو وزنیاک» آشنا شد. استیو وزنیاک در آن زمان دانشجوی دانشگاه کالیفرنیا بود. در سال ۲۰۰۷، وزنیاک در مصاحبهای با پیسی ورلد (PC World)، دربارهی اینکه چرا با استیو جابز رابطهی محکمی داشت اعلام کرد:
«ما هر دو علاقهمند به الکترونیک و کار کردن با چیپهای دیجیتالی بودیم. افراد کمی در آن زمان میدانستند که چیپ چیست، چطور کار میکند و با آن چه کاری میتوان انجام داد. من، رایانههای زیادی را طراحی کرده بودم و در الکترونیک و طراحی رایانه از او جلوتر بودم، اما باز هم با استیو علایق مشترکی داشتیم. ما هر دو در مورد چیزهایی که در این دنیا وجود دارد، نگرشهای متفاوت و مستقلی داشتیم».
شرکت رایانهای اپل
جابز و وزنیاک
بعد از دبیرستان، جابز در کالجی به نام رید (Reed College) در شهر پورتلند ایالت اورگن، ثبت نام کرد. از آنجایی که هدفی برای ادامه تحصیل نداشت، بعد از شش ماه کالج را ترک کرد و ۱۸ ماه بعد را در کلاسهای مختلفی که در مدرسه برگزار میشد، شرکت کرد. جابز بعدها تعریف میکند که یکی از این کلاسها یعنی کلاس خوشنویسی چطور علاقه به تایپوگرافی را در او ایجاد کرده است.
در سال ۱۹۷۴، جابز به عنوان طراح بازیهای ویدیویی در شرکت آتاری مشغول به کار شد. چند ماه بعد، استیو این شرکت را ترک کرد تا به یک سفر معنوی به هند برود. در نهایت در سال ۱۹۷۶، زمانی که جابز ۲۱ ساله بود به همراه وزنیاک، شرکت رایانهای اپل را پایهگذاری کرد. این همکاری دو نفره از پارکینگ خانهی جابز شروع شد. این دو نفر فعالیت خود با فروش محصولات ساخت خودشان آغاز کردند.
وزنیاک
جابز و وزنیاک، انقلابی در صنعت رایانه ایجاد کردند. آنها موفق شدند که ماشینها را کوچکتر، ارزانتر و قابل درکتر کنند، به نحوی که برای استفادهی روزمرهی مشتریان قابل استفاده باشند. وزنیاک ایدهی ساخت مجموعهای از رایانههای شخصی دوستدار کاربر را مطرح کرد. اولین مدل از این رایانه، اپل I نامگذاری شد که قیمت آن ۶۶۶ دلار و ۶۶ سنت بود. فروش این رایانه درامدی ۷۷۴ هزار دلاری برای شرکت به دنبال داشت. سه سال بعد، دومین مدل از رایانههای اپل با نام اپل II معرفی شد. درامد شرکت بعد از معرفی این سری، چند برابر شد و به رقم ۱۳۹ میلیون دلار رسید. در سال ۱۹۸۰، اپل عرضهی اولیه سهام خود را در بازار بورس شروع کرد و به سهامی عام تبدیل شد. در پایان اولین روز عرضهی سهام، قیمت بازار این شرکت به ۱/۲ میلیارد دلار رسید.
استیوجابز به دنبال جان اسکالی، از مدیران شرکت پپسی کولا و متخصص در بازاریابی، بود تا مدیرعامل شرکت اپل شود.
استیو وزنیاک(Steve Wozniak) به یکی از کارمندان پیشین اپل به نام گای کاوازاکی گفته است که استیو جابز به پول و درآمدزایی اهمیتی بیشتری میداده، در حالی که خودش اینگونه نبوده است. او میگوید:
استیو وزنیاک واستیو جابز
استیو وزنیا میگوید با رشد اپل، شخصیت جابز تغییر کرد و او دیگر با کسی شوخی نمیکرد. او حتی دست انداختن دیگران را نیز کنار گذاشت. تمام کاری که استیو جابز علاقه داشت انجام دهد، صحبت در رابطه با کسب و کار بود. وزنیاک میگوید که جابز به شخصی جدی تبدیل شده بود. البته این رفتار برای افرادی که جابز را از نزدیک می شناختند، غافلگیرکننده نبود.
از روزی که این دو «استیو »همدیگر را دیدند، جابز همواره در رابطه با افراد مهمی مانند شکسپیر صحبت میکرد که دنیا را تغییر داده بودند. استیو وزنیاک میگوید:
خروج از شرکت اپل
با وجود این، چندین محصول بعدی اپل، معایب فاحشی در طراحی داشتند که موجب نارضایتی مشتریان بود. در نهایت، شرکت IBM توانست از اپل پیشی بگیرد. از آن به بعد شرکت اپل میبایست در دنیای تجارت با این شرکت رقابت میکرد. در سال ۱۹۸۴، شرکت اپل، مکینتاش را به بازار عرضه کرد. با وجود فروش خوب و عملکرد بهتر نسبت به رایانههای شخصی IBM، این محصول با محصولات IBM سازگاری نداشت. اسکالی معتقد بود که حضور جابز به شرکت اپل آسیب میزند. در نهایت مدیران شرکت تصمیم گرفتند تا استیو جابز را به تدریج کنار بگذارند.
جابز که در شرکتی که خودش پایهگذاری کرده بود، عنوانی رسمی و جایگاهی نداشت و به حاشیه رفته بود، در سال ۱۹۸۵ این شرکت را ترک کرد و یک شرکت جدید سختافزاری و نرمافزاری با نام نکست (NeXT) تأسیس کرد. سال بعد، جابز یک کمپانی انیمیشن را از جرج لوکاس خرید که بعدها به استودیو انیمیشن پیکسار تغییر نام داد. جابز که به تواناییهای پیکسار ایمان داشت، ۵۰ میلیون دلار از پول خود را در این شرکت سرمایهگذاری کرد. این شرکت، فیلمهای محبوبی چون داستان اسباببازی، در جستوجوی نمو و شگفتانگیزان را ساخت. فیلمهای پیکسار در مجموع ۴ میلیارد دلار برای این شرکت درامد داشت. این شرکت در سال ۲۰۰۶ با والتدیزنی ادغام شد و جابز بزرگترین سهامدار شرکت دیزنی شد.
بیل گیتس و استیو جابز
بیل گیتس و استیو جابز همیشه با هم دشمن نبودند. مایکروسافت در روزهای ابتدایی فعالیت شرکت اپل، نرمافزاری را برای کامپیوتر شخصی محبوب و پرطرفدار «اپل دو» ساخت و گیتس معمولا برای دیدن محصولاتی که اپل روی آن کار میکرد، به کوپرتینو میرفت. در اوایل دهه ۸۰ جابز به واشنگتن رفت تا محصولی را به گیتس بفروشد که مایکروسافت میتوانست برای کامپیوتر مکینتاش اپل بسازد؛ نرمافزاری انقلابی با رابط کاربری گرافیکی و جذاب.
گیتس از دیدن محصولی که از نظرش یک پلتفرم محدود بود و همچنین دیدگاه جابز چندان تحت تاثیر قرار نگرفت. گیتس بعدا در این مورد گفت: «این واقعا کار عجیب و البته فریبندهای بود. جابز میگفت ما واقعا نیازی به شما نداریم و این کار را به خوبی انجام میدهیم. در واقع من در دام شیوه خاص بازاریابی جابز افتاده بودم؛ نوعی بازاریابی که میخواست بگوید ما به شما نیازی نداریم؛ اما ممکن است بگذاریم شما هم در این کار بزرگ با ما شریک شوید.» با این حال اما گیتس در سال ۱۹۸۳ و مراسم رونمایی و معرفی کامپیوتر مکینتاش هم همچنان در کنار جابز دیده میشود. در این مراسم گیتس حتی از کامپیوتر مک تعریف میکند و میگوید: «این کامپیوتر واقعا توجه و علاقه مردم را جلب میکند.» مایکروسافت و اپل در چند سال اول ورود مکینتاش به بازار با هم همکاری میکردند، تا جایی که حتی گیتس به کنایه میگوید او افراد بیشتری برای کار روی کامپیوتر مک نسبت به جابز داشته است.
اولین نسخه ویندوز
رابطه آنها اما در سال ۱۹۸۵ که مایکروسافت اولین نسخه از ویندوز را معرفی کرد، وارد مسیری سخت و سنگلاخی شد. جابز عصبانی و خشمگین، گیتس و مایکروسافت را به سوءاستفاده از مکینتاش متهم کرد. گیتس اما اهمیتی نداد. او میدانست که رابطهای گرافیکی ویندوز بسیار خوب هستند و فکر نمیکرد که اپل حقوق انحصاری این ایده را داشته باشد. با این همه گیتس به خوبی میدانست که اپل ایده رابط گرافیکی را از آزمایشگاههای Xerox PARC- موسسهای تحقیقاتی و فنی که گیتس و جابز تحسینش میکردند، گرفته است. وقتی جابز گیتس را به دزدیدن این ایده متهم کرد، گیتس به همان شیوه معروفش پاسخ داد: «استیو فکر میکنم شیوههای نگرش مختلفی به یک پدیده وجود دارد. فکر میکنم این ایده را از همسایه ثروتمندان زیراکس داریم؛ من به خانهاش رفتم و تلویزیونش را دزدیدم و بعد فهمیدم که تو قبلا آن را دزدیدهای.»
از اینجا به بعد این دو به شکلی کاملا جدی با یکدیگر رقیب شدند. یکی از نزدیکان جابز میگوید: «مایکروسافت کاملا از ایدههای اپل سوءاستفاده کرد؛ چون گیتس اصلا از این کار خجالت نمیکشید.» گیتس در جواب این ادعا گفت: «اگر جابز اینطور فکر میکند، واقعا وارد مرحله تحریف واقعیت شده است.» جابز فکر میکرد که گیتس انسان چندان پخته و کاربلدی برای این کسب و کار نیست. او میگفت: «گیتس آدم زرنگی نیست و وقتی جوانتر بود همیشه در گوشه تنهایی خودش به سر میبرد.» گیتس هم فکر میکرد که جابز اساسا عجیب، غیر قابل پیشبینی و متفاوت با انسانهای دیگر است. با این حال اما گیتس استعداد جابز در طراحی را ستایش و تحسین میکرد و میگفت: «او هرگز واقعا چیز زیادی از تکنولوژی نمیدانست؛ اما ذوق و انگیزه خیرهکنندهای برای کارش داشت.»
بازگشت جابز به اپل
در سال ۱۹۸۵ استیو جابز از اپل استعفا داد تا شرکت کامپیوتری خودش یعنی NeXT را تاسیس کند، اما از آنجا که جابز دیگر در این شرکت با مایکروسافت همکاری نمیکرد، رابطهاش با گیتس بهبود پیدا نکرد. جابز معتقد بود: «اگر NeXT در رقابت با ویندوز مایکروسافت بازنده شود، وارد دوره تاریکی از عصر کامپیوتر میشویم که حدود ۲۰ سال طول خواهد کشید.» با این حال اما همچنان ویندوز برنده بود. تا اواخر دهه ۸۰ بهطور واضحی رشد مایکروسافت در صنعت کامپیوتر غیر قابل توقف بود. این روند ادامه داشت و جابز حتی در سال ۱۹۹۶ هم در یک سخنرانی به وضوح گفت که مایکروسافت محصولات دست سوم میسازد! او همچنان به این سخنانش ادامه داد. جابز میگفت: «تنها مشکل مایکروسافت این است که آنها بیمزهاند. محصولات آنها واقعا هیچ جذابیتی ندارد. این دیدگاه من تنها به چیزی که مصرفکنندگان با آن مواجه هستند، محدود نمیشود، این دیدگاه درباره صنعتی که آنها در آن فعال هستند هم مربوط است. در واقع آنها بهایدههای اصل و انحصاری خودشان فکر نمیکنند و این فرهنگ را از طریق محصولاتشان به میان کاربران و مصرفکنندگان هم میآورند.»
تا اواخر دهه ۹۰ اپل در خطر جدی قرار داشت. وقتی «گیل آملیو» مدیر عامل وقت اپل در سال ۱۹۹۶ تصمیم گرفت شرکت NeXT را بخرد و جابز را دوباره به اپل بازگرداند،
گیتس تلاش کرد تا با آملیو صحبت کرده و او را از این کار منصرف کند. گیتس به آمیلو گفت: «من تکنولوژی جابز را میشناسم. تکنولوژی او چیزی جز پلتفرم بهبود یافتهای از سیستم عامل UNIX نیست و شما هرگز نمیتوانید او را به کار با محصولات خودتان راضی کنید. نمیدانید که استیو چیزی از تکنولوژی نمیداند؟ او فقط یک فروشنده ماهر است. من نمیتوانم باور کنم که شما میخواهید چنین تصمیم احمقانهای بگیرید...او چیزی درباره مهندسی نمیداند و ۹۹ درصد حرفها و تفکراتش اشتباه است. چرا میخواهید چنین خرید بیفایدهای بکنید؟» بالاخره در سال ۱۹۹۷ جابز مدیر عامل اپل شد. در اولین سخنرانیاش در کنفرانس مکورلد اعلام کرد که یک سرمایهگذاری از سوی مایکروسافت را برای سرعت بخشیدن به روند رشد اپل، پذیرفته است. در این هنگام بیل گیتس روی یک نمایشگر بزرگ پدیدار شد تا شرکتکنندگان هیجانزده شوند. گیتس به وضوح همیشه جابز را تحسین میکرد، حتی اگر همیشه با هم نبودند. وقتی اپل آیتیونز را معرفی کرد، گیتس به جابز ایمیل زد و گفت: «توانایی استیو جابز برای تمرکز روی چیزهای کوچکی که حق کاربران است و میتواند انقلابی باشد، خیرهکننده است.»
رقابت جابز و گیتس
وقتی اپل در سال ۲۰۰۱ «آیپاد»Apple- iPad را معرفی کرد، گیتس ایمیل دیگری فرستاد و گفت: فکر میکنم ما به برنامههایی نیاز داریم تا ثابت کند که اگرچه جابز کمی از ما پیشی گرفته است، ما میتوانیم با سرعت به جلو حرکت کنیم و کارهای بهتری انجام بدهیم.» با این حال اما جابز همچنان از مایکروسافت فاصله گرفت؛ به خصوص از زمانی که استیو بالمر در سال ۲۰۰۰ بهعنوان مدیرعامل مایکروسافت جایگزین گیتس شد. جابز زمانی در این مورد گفت: «آنها به وضوح از حاکمیتی که داشتند، افتادهاند. آنها اغلب بیربط هستند. فکر نمیکنم تا زمانی که بالمر این شرکت را رهبری میکند، چیزی در مایکروسافت تغییر کند.» در مقابل گیتس فکر میکرد: «اغلب موفقیتهای پیش از آیفون در اپل به خاطر جابز بوده و نه فلسفه محدود اپل. با این حال این به معنای آن نیست که اپل در بسیاری از بخشهای مختلف در آینده موفق باشد.» گویا گیتس چندان به آیپاد و موفقیتهایش فکر نمیکرد. جابز هم آنقدرها به موفقیتهای بزرگ اکوسیستم ویندوز اهمیت نمیداد. او میگفت: «هرچند مایکروسافت خیلی تلاش میکند، اما واقعا محصولات مهمی نمیسازد. این شرکت محصولات بیارزشی میسازد.»
حتی وقتی که گیتس تصمیم گرفت در سال ۲۰۰۶ مایکروسافت را ترک کرده و بیشتر روی کارهای بنیاد خیریهاش متمرکز شود، هیچ لطف و محبتی به او نداشت. جابز در این مورد گفت: «بیل اساسا غیر قابل تصور است و هرگز چیزی را اختراع نکرده است. به همین دلیل فکر میکنم که او حالا با کارهای انساندوستانه راحتتر است تا با تکنولوژی.» با این همه هر دو اینها همچنان به یکدیگر احترام میگذاشتند. زمانی که در سال ۲۰۰۷ هر دو آنها در کنفرانسی حضور پیدا کردند، گیتس گفت: «خیلی دوست دارم سلیقه جابز را بدانم.» زمانی دیگر جابز گفت: «من گیتس را به خاطر شرکتی که تاسیس کرد، تحسین میکنم. این شرکت تاثیرگذار است و من از کار کردن با آنها لذت میبرم. گیتس واقعا باهوش و شوخطبع است.» پس از اینکه جابز از دنیا رفت، گیتس گفت: «من به استیو احترام میگذارم. ما با یکدیگر کار میکردیم. او حتی بهعنوان یک رقیب هم پیشرو بود. هیچ کدام از حرفهای او هرگز من را نرنجاند.» هر دو آنها میراثی از تکنولوژی را به جا گذاشتهاند؛ جابز اپل را تاسیس کرد که حالا ارزشمندترین شرکت جهان است و گیتس ثروتمندترین مرد دنیاست.
بیل گیتس یک کارآفرین، تاجر، برنامه نویس، مدیر، نیکوکار و نویسنده است که در سال ۱۹۵۵ در آمریکا به دنیا آمد. بیل گیتس موسس یکی از بزرگترین شرکتهای دنیا به نام مایکروسافت بوده و تقریبا بیشتر عمر خود را در این شرکت گذرانده است. ماجرای راه اندازی مایکروسافت به دوران دبیرستان بیل گیتس و رابطه او با پل آلن برمی گردد. دوستان صمیمی که در سال ۱۹۷۵ مایکروسافت را به وجود آوردند تا به دنیا نشان دهند که کامپیوتر چه وسیله باارزشی است و باید همه جا حضور داشته باشد.
حتی کسانی که اهل کامپیوتر یا تکنولوژی هم نیستند بیل گیتس را به عنوان یک تاجر موفق میشناسند و میدانند که تا مدت طولانی ثروتمندترین مرد جهان بود. چند سالی است که «جف بیزوس» مدیر فروشگاه اینترنتی «آمازون» بیل گیتس را کنار زده و عنوان ثروتمندترین مرد جهان را کسب کرده است. بیل گیتس در سال ۲۰۰۹ به همراه همسرش ملیندا گیتس یک خیریه بزرگ راه انداختند و تا همین امروز بیل گیتس وقت زیادی را به امور خیریه اختصاص داده است.
از نامه ای هم که جابز از بیل گیتس در بستر مرگ خود نگه داشته بود و بعد از مرگ او پیدا شد، می توان عمق احساسات این دو را به یکدیگر فهمید. در نامه آمده است که از مرگ گریزی نیست و استیو باید بداند که کارهای بزرگی در دنیا انجام داده و به تکنولوژی خدمت فراوان کرده و این افتخار بزرگی است.
بعد از مرگ استیو جابز و انتشار برخی سخنان بیل گیتس علیه استیو و اینکه بیل استاده دور ریختن و پاره پاره کردن ایده ها است، بیل گیتس ضمن تکذیب این گونه اظهارات دست به ستایش استیو جابز زد.
تلگراف به نقل از بیل گیتس نوشت: استیو مقدارزیادی از عمرش را در رقابت و جنگیدن با من گذراند!
اما بیل گیتس صادقانه گفت استیو جابز نابغه بی بدیلی است که در حوزه ام، به من کمک کرد و ما از یکدیگر لذت می بردیم.
سرطان لوزالمعده
در سال ۲۰۰۳، جابز دریافت که تومور نورواندوکرین (neuroendocrine tumor) دارد؛ یک فرم نادر و قابل درمان از سرطان لوزالمعده. استیو جابز به جای اینکه سریعا مراحل درمان را دنبال کند، رژیم گیاهخواری که شامل سبزیجات و غذاهای دریایی بود را جایگزین درمان کرد و در کنار آن درمانهای شرقی را هم دنبال میکرد. جابز عمل جراحی را ۹ ماه به تعویق انداخت؛ این کار وی، هیئت مدیره را نگران کرد. در واقع اعضای هیئت مدیره نگران بودند که سهامداران با شنیدن خبر بیماری مدیرعامل شرکت، سرمایههای خود را بیرون بکشند. در نهایت قرار شد که جابز مسئلهی بیماری خود را افشا نکند. در سال ۲۰۰۴، جابز یک عمل موفقیتآمیز را پشت سر گذاشت و تومور را خارج کرد. در سالهای بعد نیز، جابز اطلاعات کمی در مورد سلامتی خود به دیگران میداد.۲ازدواج استیوجابزتکرارزندگی پدر!
استیو جابز یک دوست صمیمی داشت«خانم کریس ان برنان»که خیلی باهم صمیمی بودواین صمیمیت وروابط عاطفی منجربه روابط جنسی هم شد که دختری بدنیاآمد «لیزا » .واین درست همان رفتارپدربودبامادر،یعنی اینهما هم زمانی که«لیزا»بدنیاآمد هنوز با یکدیگر ازدواج نکرده بودند و استیو مدت زیادی پدری لیزا را انکار می کرد میگفته من «عقیم»هستم!تاتا ۷ سالگی این ماجراادامه داشت و اما بعدها او را پذیرفت که«لیزاخانم» دخترخونی خودشان است .
کتاب« لیزا برنان جابز»دخترنامشروع استیوجابز
کتاب جدیدی که به زندگی استیو جابز میپردازد و وجه جدیدی از چهره وی را از دید دخترش عیان میکند، هنوز نیامده پرفروش شد.
آسوشیتدپرس(اوائل شهریور ۱۳۹۷)نوشت:لیسا برنان-جابز ، مصاحبهای با نیویورک تایمز درباره کتاب خاطرات جدیدش که «Small Fry» نام گرفته است، انجام داد. او در این کتاب که شاید بتوان آن را به فارسی با عنوان «حیوانکی» یا «گوشت سرخ شده کوچولو» ترجمه کرد، و نیز در مصاحبهاش، درباره رابطهاش با پدرش« استیو جابز» صحبت میکند.
با وجود اینکه تا به حال چند فیلم و بیوگرافی سعی کردهاند نگاهی عام به زندگی پدر او داشته باشند، برنان-جابز از این کتاب استفاده کرده تا دید خودش از داستان را تعریف کند. او وقتی به دنیا آمد که جابز ۲۳ سال داشت. جابز انکار کرده بود پدر اوست اما یک تست دیانای(DNA) بعدا خلاف این را ثابت کرد.
ازدواج دوم
در ۱۸ مارس ۱۹۹۱ استیو با «لورن پاول» که دانشجوی رشته ی مدیریت در دانشگاه آکسفورد بود، ازدواج کرد. ثمره این ازدواج سه فرزند به نام های رید پاول در سال ۱۹۹۱، ارین سینا ۱۹۹۵ و اوه در سال ۱۹۹۸ بود.
مرگ جابز
در تاریخ ۵ اکتبر سال ۲۰۱۱(۱۳ مهر ۱۳۹۰) شرکت اپل رسماً اعلام کرد که یکی از بنیانگذاران این شرکت درگذشته است. استیو جابز پس از یک دهه مبارزه با سرطان پانکراس در سن ۵۶ سالگی در پالو آلتوی کالیفرنیا درگذشت.
خانواده -استیوجابز
خواهرِاستیوجابز(مونا) درسال۱۹۹۳میلادی(۱۳۷۲شمسی) باریچارد بیل نویسنده و تهیه کننده برنامه های تلویزیونی ازدواج کرد وهم اکنون دو دختر دارد و ۵ رمان مشهور را در آمریکا نوشته است. مهمترین این رمان ها «پدر گمشده» نام دارد که ماجرای جستجوی برای یافتن پدر خود«عبد الفتاح جندلی» است.
«خانواده مونا»عبدالفتاح جندلی عرب رابه دامادی نپذیرفتند درسال۱۹۵۶میلادی(۱۳۳۵شمسی) موناطلاق گرفت وبعدازمدتی با مردی آمریکایی از خانواده سیمبسون ازدواج کرد.
مادراستیو(جوآنا) بدلیل ابتلا به بیماری دمنتیا(دمانس)یعنی کاهش حافظه، حال و روز خوشی نداردو هنوزنمی داند پسرش(استیو) فوت کرده است.
عبدالفتاح جندلی درسال۱۹۶۲میلادی(۱۳۴۱شمسی) یک سال مدیریت پالایشگاه نفت حمص(سوریه) را بر عهده بودکه به دعوت دانشگاه میشیگان به آمریکا برگشت وبعنوان استادیار دانشگاه به تدریس پرداخت.
«دکترجندلی» پس ازبازنشستگی دردانشگاه ،به «ایالت نوادا» رفت،ابتدا رستورانی خرید، پس از آن به عنوان مدیر در شرکت ها و موسسه های برجسته در لاس و گاس کار کرد و بعد دو رستوران باز کرد و بعنوان نائب رئیس مجموعه کازینو هتل بومتاون انتخاب شد.
هم اکنون که این تحقیق رامی نویسم(بهار ۱۳۹۹)«دکترعبدالفتاح جندلی»۸۹سالگیش رامی گذراند..
سخنان به یادماندنی دربستربیماری(اواخرعمر)عبرت آموز
مدیریت سایت-پیراسته فر:سخنان کامل «استیو جابز» دراواخرعمر.
والدینم در ابتدا تصمیم گرفتند یک دختر را به سرپرستی بگیرند و پدر مادرم که در حالِ انتظار بودند نیمه شب تماسی دریافت کردند و به آن ها گفته شد ما یک پسر خارج از نوبت داریم آیا او را قبول میکنید ؟ آن ها پاسخ دادند : حتما
«مادر واقعی من» بعد ها متوجه شد که مادر وپدر خوانده ام تحصیلاتی ندارند و مادره واقعی من نیز نامه موافقت را امضا نکرد و تنها با این شرط راضی شدند که آن ها من را به دانشگاه بفرستند و آن ها نیز این قول را دادند و این شروع زندگی من بود .
و من ۱۷ سال بعد (۱۷سالگی) دانشگاه رفتم و دانشگاهی را انتخاب کردم که به گرانی دانشگاه استانفورد بود.هزینه این دانشگاه بالابود یعنی تمام پس انداز والدینم صرف دانشگاه شد.
ازدانشگاه انصراف دادم
اما پس از ۶ ماه متوجه شدم که ارزشش را ندارد و و من می دیدم والدینم همه درآمدشان راصرف هزینه دانشگاهم می کنند،درحالیکه نمیدانستم در زندگی چه چیزی میخواهم! در این شرایط بود که تصمیم گرفتم از دانشگاه انصراف بدهم ،درعین حال اطمینان داشتم همه چیز روبه راه خواهد شد(وضعیت بهتری خواهم داشت) این یک ریسک بود اما اکنون که به گذشته نگاه میکنم متوجه میشوم که این تصمیم یکی از بهترین تصمیماتی بود که تا کنون گرفته ام.
دروسی دردانشگاه تدریس می شد که علاقه ای به آن ها نداشتم،از زمانی که دانشگاه راترک کردم به انجام کارهایی پرداختم که واقعا به آنهاعلاقمند بودم .
توضیح نگارنده(پیراسته فر):ظاهراً والدین جدیداستیو ازاین کارخودسرانه اش ناراحت شدند وبینشان اختلاف ب.جودآمد که منجربه ترک خانه شد.
بعدازترک تحصیل زندگی سختی داشتم
استوجابزمی گوید: من اتاقی برای خواب واستراحت نداشتم به همین دلیل کف اتاق دوستانم میخوابیدم .
خرج زندگیم راباجمع کردن «شیشه نوشابه» هاتأمین می کردم
برای تأمین زندگیم بطری های نوشابه را جمع میکردم و میفروختم تا با پول آن ها غذا بخرم .
یک قدرت تفکری داشتم که می توانستم تشخیص بدهم که کدام شغل آینده داراست(درآمدزا)
بیشتر اموری که با دنباله روی از حس کنجکاوی و درک شهودی خودم با آن ها برخورد میکردم بعد ها بسیار گران بها شدند .
کلاس خطاطی بهترازکلاس دانشگاه
به عنوان مثال : یکی از دانشکده هایی که دارای بهترین آموزشگاه خطاطی کشور در آن زمان بود تمام پوستر های دانشگاه را با دست و با خط زیبایی کشیده بودند و چون تصمیم گرفته بودم به درس هایی که علاقه دارم بپردازم.
به کلاس های خطاطی رفتم تا این کار را یادبگیرم و من درباره زاویه های حروف و سبک آن ها آموختم و همینطور درباره ی انواع فاصله گذاری حروف و ترکیب آن ها و در مورد اصول چاپ نیز آموختم و این امر برای من بسیار جالب و مسحور کننده بود و هیچ کدام از این موارد ، مورد آموختنی و امیدوار کننده ای در زندگی من نبودند .
اولین کامپیوتر مکینتاش
اما ۱۰ سال بعد وقتی که ما اولین کامپیوتر مکینتاش را طراحی می کردیم همه ی آن ها برای من سودمند واقع شدند مک اولین کامپیوتر با گرافیک بی نظیر بود اگر من هرگز به آن دوره از کلاسها نمی رفتم مک هیچگاه قلمها و گرافیک متعدد و مناسب را نداشت و کامپیوتر های شخصی نیز ظاهر اعجاب انگیز کنونی خود را نداشتند و اگر ترک تحصیل نکرده بودم هیچ فرصتی پیدا نمیکردم تا خطاطی را بیاموزم پس هیچ کامپیوتر شخصی هم این نوع خط اعجاب انگیزی را که دارند نداشت.
شما نمی توانید رابطه نقاط را با پیش بینی آینده متوجه شوید تنها با وصل کردن آن ها با نگاه کردن به گذشته است که کشف این رابطه میسر است . پس باید اطمینان کنید که این نقاط به نحوی در آینده و زندگی آتی شما متصل خواهند شد . با اعتقاد به اینکه با وصل خطوط ونقطه ها به یکدیگر مسیر و جاده ای ترسیم می گردد که می توانند با اعتماد و اعتقاد قلبی در آن قدم گذاریم حتی اگر آن مسیر ما را از مکان گرم و نرمی که در آن هستیم جدا سازد و این تمام چیزی است که باعث ایجاد تفاوت ها میگردد .
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:کامپیوتر «مکینتاش» چیست؟
«مکینتاش» یک مارک کامپیوتر شخصی متعلق به شرکت اپل، مک اواس (Mac OS) یا همان سیستم عاملی متعلق به شرکت اپل،اواسده (Mac OS X) یا همان سیستم عامل ورژن ۱۰ متعلق به شرکت اپل است.
Mac OS که مخفف Macintosh Operating System است، یک سری از سیستم عاملهای دارای واسط گرافیکی کاربر است که توسط شرکت Apple برای کامپیوترهای مکینتاش توسعه داده شدهاند.
شرکت کامپیوتری اپل:۲۴ ژانویه۱۹۸۴(۴ بهمن۱۳۶۲) استیو جابز اولین کامپیوتر مک را به دنیا معرفی کرد؛ کامپیوتری All-In-One با پردازندهی ۸ مگاهرتزی 68k موتورولا، به همراه نمایشگر ۹ اینچی، فلاپی درایو ۳.۵ اینچی و ۱۲۸ کیلوبایت رم. بزرگترین عامل فروش این محصول رابط کاربری گرافیکی آن بود که با موس کنترل میشد و شامل المانهایی از شرکت تحقیقاتی افسانهای پالو آلتو، زیراکس پارک (Xerox PARC، که اکنون PARC یا Palo Alto Research Center نام دارد) بود. همچنین اولین مک دو نرمافزار MacPaint و نرمافزار پردازش متن MacWord را به همراه داشت که در آن زمان انقلابی بودند.
ادامه سخنان درآستامه مرگ بنیانگذارکُمپانی کامپیوتری اَپل
اخراج بنیانگذارشرکت!
استیوجابز می گوید:بعد از مدتی.. وقتی سی سالم بود از شرکت اخراج شدم…. چه طوری ممکن است که از شرکتی که خودم ساخته بودم اخراج بشم! این اتفاق واقعا فاجعهای بزرگ بود.
توضیح نگارنده(پیراسته فر):مردان کارآفرین ونابغه «تهدیدهاراتبدیل به فرصت می کنند»
عدوشودسبب خیراگرخداخواهد...عَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ ۗ وَاللَّـهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿٢١٦بفره)....فَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللَّـهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا ﴿١٩نساء﴾
اما نمیدونستم که بهترین اتفاق زندگی من این اتفاق بود. ۵ سال بعد شرکتی به نام next و شرکت دیگری به نام PIXAR را تأسیس کردم. اولین فیلم انیمیشنی به اسم toy story (داستان اسباب بازی ها) توسط این شرکت ساخته شدو در حال حاضر بهترین شرکت انیمیشن دنیاست.
جابزمی گوید:شرکت اپل شرکت next را خرید و من به اپل برگشتم. سال پیش مبتلا به سرطان پانکراس شدم. حتی نمیدونستم که پانکراس چیه. دکتر به من گفت که سه تا شش ماه بیشتر وقت نداری. او گفت که برو و کارهای ناتمام خود را تمام کن. یعنی برای مرگ آماده شو. پس از نمونه برداری مشخص شد که تومور خوش خیم است.
استیوجابز می گوید: من به اوج موفقیت در کسب و کار خود رسیده ام. برای دیگران، زندگی من به نماد موفقیت بوده است. با این حال، خارج از کار، من شادی کمی داشته ام. در نهایت، ثروت من چیزی بیش از یک واقعیت است که به آن عادت کرده ام و من این هستم.
در حال حاضر روی تخت بیمارستان افتاده ام و تمام زندگی را پشت سرگذرانده ام می دانم که زندگی من برای خیلی ها جالب توجه است همه آن ستایش ها و ثروتها که برایم افتخار بود حالا چیز ناچیزی در مقابل مرگ قریب الوقوع من می باشد.
مرگ انتظارم را می کشد و به زودی همه دستگاههایی که تنفسم را تنظیم می کنند خاموش خواهند شد .
فقط این را بگویم وقتی که شما عمر خود را مصروف جمع آوری پول و ثروت می کنید باید اهداف دیگری را هم در زندگی داشته باشید «همه چیز پول نیست». چیزهای مهمتر دیگری هم وجود دارد مثل: عشق، هنر، رویاهای دوران کودکی ما …
خدا ما را به گونه ای آفریده است تا نسبت به هم عشق بورزیم و محبت داشته باشیم، نه اینکه مشغول توهمات پول و ثروت و شهرت گردیم .
من همه اینها را داشتم ولی به من وفا نکرد،
من تنها می توانم خاطرات عاشقانه و محبت آمیز را در ذهن خودم مرور کنم،این ثروت واقعی(عشق) است که شما را هدایت می کند و باعث قدرت می گردد نوری که راه را برای شما روشن می سازد.
عشق به کاروزندگی ومردم و همه آنچه راکه میتواندحس خوبی به انسان بدهد
با عشق می توان هزاران کیلومتر و غیره سفر کرد زندگی هیچ محدودیتی ندارد. حرکت خود را از هر کجایی که می خواهید می توانید شروع کنید. همه چیز در دست شما و قلب شماست.
گران قیمت ترین تخت در جهان چیست؟ تخت بیمارستان است.
شما، اگر شما پول داشته باشید می توانید کسی را به عنوان راننده استخدام کنید، اما شما نمی توانید کسی را که با بیماری از دست داده اید بازگردانید هرگز نمی توانید زمانی را که از دست داده اید بازگردانید این چیزها مادی نیستند تااستخدام کنید و برایش پول بدهید. هر مرحله از زندگی که می گذرد قابل بازگشت نیست و ما هر روز به مرگ نزدیکتر می شویم.
گنجینه ای از عشق به خانواده، عشق به زن یا شوهر، عشق به دوستان خود … دارید اجازه بدهید تا همسایه و دوست شما از این گنجینه عشق بهره ببرند.
«استیو وازنیاک» کیست؟
«استیو وازنیاک» یکی از نابغه های فنی اپل است که رویا هایی استیو جابز را به حقیقت تبدیل کرد. او در طول سال های متوالی که در این نقش فعالیت کرده است، به خوبی بیل گیتس و استیو جابز را می شناسد. او در طول این مصاحبه، فرق اصلی بیل گیتس و استیو جابز را این طور مطرح می کند:
بعد از اینکه استیو جابز در سال 2011 به علت سرطان لوزالمعده در گذشت، هزاران کتاب، برنامه ی تلویزیونی و مستند در خصوص بنیان گذار اپل و زندگی او ساخته شد. حال نمایش تلویزیونی نشنال جئوگرافیک آخرین و جدید ترین برنامه ای است که به زندگی جابز و افرادی مثل او که انقلابی در دنیا، با استفاده از صنعت رایانه های شخصی به وجود آورده اند می اندازد.
رقابت بین جابز و گیتس، به دهه ی 60 تا 70 میلادی، دقیقا زمانی که کامپیوتر های مدرن شروع به کار کردند باز می گردد. این برنامه با داستان به بیرون انداخته شدن این دو دانشجو از دانشگاه و سپس اختراعات آن ها در رایانه های شخصی و نرم افزار شروع می شود. سپس در ادامه این برنامه افراد مختلفی که این دو را می شناختند و با آن ها سر و کله می زدند صحبت می شود که از این بین، استیو وازنیاک، یکی از بنیان گذاران اپل صحبت های جالبی را مطرح می کند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:طلاق «ثروتمندترین زوج جهان» که ازدانشمندان نیزهستند.
«جف بزوس» کیست؟
جف بزوس در ۱۲ ژانویه سال ۱۹۶۴ در نیومکزیکو متولد شد. مادر جوان او جاکلین جسی جورجنسون و پدر او تد جورجنسون نام داشت. این زوج در کمتر از یک سال پس از تولد جف بزوس از یکدیگر جدا شدند و زمانی که بزوس چهار سال داشت، مادر او برای تامین مخارج زندگی مجبور شد مجدداً ازدواج کند. او با یک مهاجر کوبایی به نام مایک بزوس ازدواج کرد. مایک برای تحصیل به امریکا مهاجرت کرده بود و توانست بعد از گذراندن تحصیلات خود به عنوان مهندس در شرکت اکسون کار کند.
هنگامی که بزوس هنوز در دوران کودکی به سر می برد، علاقه ی خود را به خلاقیت و نوآوری نشان داد. او گاراژ خانه را به آزمایشگاه و تجهیزات مفتول های الکتریکی اطراف خانه تبدیل میکرد. جف بزوس در دوران نوجوانی به همراه خانواده ی خود به میامی مهاجرت کرد، در اینجا تحصیلات دبیرستان خود را گذراند و به عنوان دانش آموز ممتاز از دبیرستان فارغ التحصیل شد و به رشته ی کامپیوتر علاقمند گردید. در دوران دبیرستان بود که جف بزوس اولین کسب و کار خود را در Dream Institute که یک کمپ آموزشی تابستانی برای دانش آموزان کلاس چهارم، پنجم و ششم بود، آغاز نمود.
جف بعد از فارغ التحصیلی در «وال استریت» شروع به کار کرد و در سال ۱۹۹۰ به عنوان جوانترین مدیر ارشد در شرکت سرمایه گذاری D.E.Shaw شناخته گردید. چهار سال بعد جف این شغل پردرآمدش را به منظور افتتاح آمازون.کام ترک نمود.
در آن زمان آمازون دات کام کتابفروشی مجازی محسوب می گشت که به یکی از بزرگترین داستان های موفقیت آمیز در اینترنت تبدیل گردید. جف در سال ۲۰۱۳، واشنگتن پست را به قیمت ۲۵۰ میلیون دلار خریداری کرد.
جف بزوس علاقه ی خود را در زمینه ی علوم کامپیوتر در دانشگاه پرینستون دنبال نمود و در سال ۱۹۸۶ موفق شد با مدرک علوم کامپیوتر و مهندسی برق و به عنوان دانشجوی ممتاز از دانشگاه فارغ التحصیل شود. جف بعد از فارغ التحصیلی در چندین شرکت وال استریت از جمله فیتل (Fitel) و Bankers Trust و شرکت سرمایه گذاری D.E.Shaw مشغول به کار گردید؛ اینجا بود که با همسرش، Mackenzie، آشنا شد و از دیگر اتفاقاتی که همزمان برایش افتاد این بود که به عنوان جوانترین نائب رئیس شرکت در سال ۱۹۹۰ انتخاب گردید.
با وجود اینکه شغل بزوس در امور مالی بسیار سودآور بود، اما وی ریسک ورود به دنیای نوظهور تجارت الکترونیک را انتخاب کرد. در سال ۱۹۹۴ از شغل خود استعفا داد و به سیاتل نقل مکان کرد و پتانسیل بازار بکر اینترنت را با افتتاح فروشگاه آنلاین کتاب مورد هدف قرار داد.
جف بزوس به تأسیس شرکت «بلو اوریجین»پرداخت و هدف از تأسیس آن را آسانتر کردن سفرهای فضایی نامید.
او اعتقاد داشت شرکتش مانند بسیاری استارتاپهای دیگر تلاش میکن افراد مختلف بتوانند بهراحتی به فضا سفر کنند. او در مصاحبهای که در سالهای نوجوانی با میامی هرالد انجام داد، از این هدف صحبت کرد. او هدف نهایی را تخلیهی زمین، پاک نگه داشتن و تبدیل آن به یک پارک تفریحی اعلام کرده بود.
جف بزوس در سال ۲۰۱۳ مذاکراتی با ریچارد برانسون، مؤسس «ویریجین گروپ» و رئیس هیئت مدیرهی «ویرجین گالکتیک» انجام داد و طرحهایش را برای او توصیف کرد. بزوس برای رسیدن به هدف خود حاضر بود با افراد متعدد با پتانسیلهای مالی و فکری بالا مذاکره کند. او سیارههای هدف سفرها و آزمایشات بلو اوریجین را بسیار گسترده بیان میکند و تنها به هدف نهایی یعنی سفر و زندگی مردم در فضا میاندیشد. به عقیدهی بزوس این هدف بسیار بلندمدت است؛ اما ارزش زمان و هزینههای زیاد را دارد.
جف بزوس، مالک و بنیانگذار شرکت آمازون، از همسرش مکنزی بزوس به طور رسمی جدا شد. به دنبال این طلاق، «مکنزی بزوس» با به دست آوردن بخشی از ثروت جف به جمع ثروتمندترین افراد جهان پیوسته و سومین زن ثروتمند جهان شده است.
روز جمعه۵جولای۲۰۱۹(جمعه، ۱۴ تیر ۱۳۹۸) قاضی ایالت واشنگتن دستور طلاق را امضا کرد و به این ترتیب راه برای مکنزی ۴۹ ساله به منظور به دست آوردن چهار درصد از سهام شرکت آمازون، باارزشترین شرکت روی کره زمین، باز شد.
سهام ارزشی برابر ۳۸ میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار دارد که «مکنزی» را به ۲۲ امین فرد ثروتمند جهان و سومین زن ثروتمند پس از «فرانسوا بتانکور مییر» که شرکت لورئال را از مادرش به ارث برده و «آلیس والتون» که وارث شرکت «وال مارت» از پدرش است، تبدیل میکند.
با این حال، جف بزوس بخش اعظمی از سهام شرکت آمازون، تقریبا ۱۲ درصد، را به ارزش تقریبی ۱۱۴ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار برای خود نگه میدارد. با این توصیف، او همچنان بزرگترین سهامدار شرکت آمازون باقی خواهد ماند و نام خود را در صدر لیست ثروتمندان جهان حفظ میکند.
مکنزی بزوس پیش از این وعده داده بود دستکم نیمی از ثروت خود را به خیریه و همچنین همه منافع خود را در «واشنگتن پست» و شرکت هوافضای «بلو اریجین» به جف بزوس ببخشد.
این خانم نویسنده که رمانهایش جایزه دریافت کردهاند در ماه مه با امضاء توافقی با موسسه «وارن بافت» که به منظور تشویق ثروتمندان جهان به اهدای نیمی از ثروت خود برای اهداف بشردوستانه تشکیل شده است، وعده داد بخشی از ثروت خود را خواهد بخشید. او در نامهای خطاب به این موسسه نوشت: «منابع زیادی هستند که هر یک از ما میتوانیم از گاو صندوق هایمان برای سهیم شدن با دیگران بیرون بیاوریم. منابعی، چون زمان، توجه، دانش، صبر، خلاقیت، استعداد، تلاش، طنز، محبت. علاوه بر هر ثروتی که زندگی در من پرورش داده است، بخشی از پول را خواهم بخشید».
این زوج در سال ۱۹۹۳ ازدواج کرده بودند و چهار فرزند دارند. پس از تاسیس شرکت آمازون، مکنزی بزوس یکی از نخستین کارمندان این شرکت شد. پس از انتشار اخباری درباره روابط نزدیک جف بزوس با یک خبرنگار زن از شبکه فاکس نیوز، این دو تصمیم به جدایی گرفتند.
استیو جابز"بیل گیتس"رقابت