پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

ماجرای اشکال«محدث نوری» به قرآن

ردیه علمابرکتاب« فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب‌الارباب»محدث نوری.

ماجرای اشکال«محدث نوری» به قرآن :نقد تند امام خمینی بر محدث نوری (صاحب مستدرک الوسائل)

امام خمینی:صاحب «فصل الخطاب» کسی است که کتاب‌هایش نه فایده علمی دارد و نه فایده عملی؛ بلکه تنها عبارت است از طرح احادیث ضعیف و غیرمعتبر که علما از عمل به آن‌ها اعراض کرده و شیخ کلینی، شیخ صدوق، و شیخ طوسی از نقل آن‌ها دوری جسته‌اند. وضعیت کتاب‌های روایاتش غالبا مانند مستدرک چنین است و از دیگر کتاب‌هایش نپرس که مملو است از قصه‌ها و حکایات غریبی که اغلب آن‌ها به شوخی شبیه‌تر است تا جدی!

«میرزا حسین محدث نوری »محدث و چهره سرشناس علمای شیعه در قرن چهاردهم هجری بود. این فقیه امامیه، مفسر و شاعر در ۱۸ شوال ۱۲۵۴ قمری در روستای یال‌رود از توابع نور مازندران به دنیا آمد و در ۲۷ جمادی ۱۳۲۰ هجری قمری در سن ۶۴ سالگی در سامرا درگذشت. از القاب وی می‌توان به خاتم المحدثین، علامه نوری، میرزای نوری، محدث نوری و حاجی نوری اشاره کرد. وی دائی و پدر همسر شیخ فضل الله نوری بود. آرامگاه او در نجف و در حرم امیرالمومنین (ع) قرار دارد.

 «محدث نوری» حدود سی کتاب نوشته است. در این میان، کتاب جنجال‌برانگیز او با عنوان« فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب‌الارباب »باعث جلب انتقادات و نظرات منفی فراوانی نسبت به او شد. او در این کتاب دلایلی در تحریف قرآن ارائه کرده است که شمارگان آن بیش از هزار است و تحریف آن را نه از جهت تغییر و زیاده بلکه فقط از جهت نقیصه خواسته‌است به اثبات برساند. وی در دیباچه این کتاب می‌نویسد: «این کتابی است لطیف که در اثبات تحریف قرآن، و فضایح اهل جور و عدوان فراهم آورده‌ام، و آنرا فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب‌الارباب نام نهادم، و بر سه سرآغاز و دو باب قرار دادم». همین امر سبب اعتراضات گسترده‌ای در جهان اسلام شد و در ردّ آن کتب و مقالات بسیاری نوشته شد.

پیراسته فر

«آقا بزرگ تهرانی» از شاگردان «محدث نوری» می‌نویسد: «استاد ما حاجی در اواخر عمر خویش می‌گفت: این‌جانب در نام گذاری کتابم اشتباه کردم و سزاوار بود نام آن را فصل الخطاب فی عدم تحریف الکتاب می‌گذاشتم چرا که در آن ثابت می‌کنم قرآن شریف موجود، با تمامی سوره‌ها و آیات و جملاتش وحی الهی است که هیچ گونه تغییر و تبدیل و زیاده و نقصان از هنگام جمع‌آوری آن به امروز در آن واقع نشده‌ است. و علی‌هذا نامیدن آن به این نامی که مردم آن را بر خلاف منظور و مراد من حمل می‌کنند، اشتباهی است در نامگذاری. ولیکن من در این کتاب نیاورده‌ام آنچه را که آن را بر او حمل می‌نمایند. بلکه مراد من، اسقاط بعضی وحی مُنْزَل الهی است؛ و اگر می‌خواهی تو نام آن را بگذار الْقَوْلُ الفَاصِلُ فِی إسْقَاطِ بَعْضِ الْوَحْیِ النَّازِلِ»

تاکنون کتب متعددی از سوی علما و فقهای شیعه در رد کتاب «فصل الخطاب» نگاشته شده است، که از جمله عبارتند از:

۱-کشف الارتیاب فی عدم تحریف کتاب رب‌الارباب، تألیف محمود بن ابی القاسم مشهور به معرب تهرانی، درگذشت سال ۱۳۱۳هـ ق، تاریخ چاپ کتاب ۱۳۰۳ هـ ق

۲-حفظ الکتاب الشریف عن شبهه القول بالتحریف، تألیف هبه الدین سید محمد حسین شهرستانی درگذشت سال ۱۳۱۵ هـ ق

۳-تنزیه التنزیل، تألیف علی رضا حکیم خسروانی، تاریخ چاپ کتاب ۱۳۷۱ هـ ق

۴-الحجه علی فصل الخطاب فی ابطال القول بتحریف الکتاب، تألیف عبدالرحمن محمدی هیدجی، تاریخ چاپ کتاب ۱۳۷۲ هـ ق

5-البرهان علی عدم تحریف القران، تألیف مرحوم میرزا مهدی بروجردی، تاریخ چاپ کتاب ۱۳۷۴ هـ ق

۶-آلاء الرحیم فی الرد علی تحریف القران، تألیف میرزا عبدالرحیم مدرس خیابانی، تاریخ چاپ کتاب ۱۳۸۱ هـ ق

۷-صیانه القران عن التحریف، تألیف محمد هادی معرفت، تاریخ چاپ کتاب ۱۴۱۶ هـ ق

۸-القران الکریم فی روایات المدرستین، تألیف سید مرتضی عسکری، تاریخ چاپ کتاب ۱۴۲۰ هـ ق

۹-اکذوبه تحریف القران بین الشیعه والسنه، تألیف رسول جعفریان، تاریخ چاپ کتاب ۱۴۱۳ هـ ق

۱۰-آلاء الرحمن فی تفسیر القران، تألیف شیخ جواد بلاغی،

۱۱-البیان فی تفسیر القرآن، تألیف سید ابوالقاسم خویی

۱۲-تهذیب الاصول، درس خارج اصول سید روح‌الله خمینی در مبحث حجیت ظواهر کتاب

۱۳-افسانه تحریف قرآن، رسول جعفریان

 امام خمینی به مناسبت بررسی مسئله‌ی تحریف قرآن، به اظهار نظری درباره‌ی محدث نوری پرداخته است و لحن تند ایشان در هیچ مناسبت دیگری نسبت به یکی از علما و محدثین شیعه سابقه نداشته است. ایشان در کتاب «انوارالهدایه فی التعلیقه علی الکفایه» (جزء اول، صص. ۲۴۴-۲۴۵) می‌نویسد:…صاحب فصل الخطاب الّذی کان کتبه لا یفید علما و لا عملا، و إنّما هو إیراد روایات ضعاف أعرض عنها الأصحاب، و تنزه عنها أولو الألباب من قدماء أصحابنا کالمحمّدین الثلاثه المتقدّمین رحمهم اللَّه. هذا حال کتب روایته غالباً کالمستدرک، و لا تسأل عن سائر کتبه المشحونه بالقصص و الحکایات الغریبه التی غالبها بالهزل أشبه منه بالجدّ، و هو – رحمه اللّه – شخص صالح متتبّع، إلاّ أنّ اشتیاقه لجمع الضعاف و الغرائب و العجائب و ما لا یقبلها العقل السلیم و الرّأی المستقیم، أکثر من الکلام النافع، و العجب من معاصریه من أهل الیقظه کیف ذهلوا و غفلوا حتّى وقع ما وقع ممّا بکت علیه السماوات، و کادت تتدکدک على الأرض؟

امام خمینی :«صاحب «فصل الخطاب» کسی است که کتاب‌هایش نه فایده علمی دارد و نه فایده عملی؛ بلکه تنها عبارت است از طرح احادیث ضعیف و غیرمعتبر که علما از عمل به آن‌ها اعراض کرده و بزرگان پیشگام و خردمند ما، مانند محمدون ثلاث ـ رحمهم الله ـ [یعنی شیخ کلینی، شیخ صدوق، و شیخ طوسی] از نقل آن‌ها دوری جسته‌اند. وضعیت کتاب‌های روایاتش غالبا مانند مستدرک چنین است و از دیگر کتاب‌هایش نپرس که مملو است از قصه‌ها و حکایات غریبی که اغلب آن‌ها به شوخی شبیه‌تر است تا جدی! او ـ رحمه الله ـ شخص صالح و جست‌وجوگری بود؛ لکن اشتیاقش به جمع‌آوری روایات غیرمعتبر و مطالب عجیب و غریب و مسائلی که عقل سلیم و فکر درست آن را نمی‌پذیرد، بیشتر از [گردآوری] سخنان نافع بود، و عجب از معاصرین هوشیارش  که چگونه غافل شدند و شد آنچه شد [یعنی قول به تحریف قرآن] که آسمان ها برای آن بگریند و و نزدیک بود زمین تکه تکه شود؟»

آیت‌الله ‌شبیری زنجانی: افراط در عزاداری‌ها به تفریط می‎انجامد

«آیت‌الله سید موسی شبیری زنجانی»(متولدمتولد ۹ اسفند ۱۳۰۶) در کتاب «جرعه‌ای از دریا» به نقل ماجرایی از «سردار کابلی» درباره کتاب «فصل الخطاب» حاجی نوری می‌پردازد و سپس نقل آن را با توجه به شواهد تاریخی غیر قابل انتساب به سردار کابلی ارزیابی می‌کند. ایشان می‌نویسد:

برچسب سردارکابلی کیست؟ - پیراسته فر

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«سید موسی شبیری زنجانی»،فرزندِ«آیت الله سید احمد زنجانی»که  سال‌ها در مدرسه فیضیه قم نماز جماعت را برگزار می‌کرد ، بسیاری ازعلما،ازجمله  امام خمینی در نمازش شرکت می‌کردند،هم اکنون ایشان، به جای پدرش امام جماعت نماز مغرب و عشا در حرم حضرت معصومه و نماز ظهر و عصر در مدرسه فیضیهٔ قم است./پایان.

آیت‌الله سید موسی شبیری زنجانی:یک وقت یکی از علمای معروف به منزل حاج آقای والد آمد و قصه‏ ای نقل کرد. من هم آنجا بودم و از ایشان شنیدم. بعداً همان قصه را آقای گرامی از ایشان شنیده و نقل کرده بود.

آقای منتظری(آیت الله حسینعلی منتظری) هم در کتاب خاطراتش این قصّه را نقل کرده است.

آیت‌الله سید موسی شبیری زنجانی:آن آقا از «سردار کابلی» نقل می‏کرد که: من نزد «حاجی نوری» بودم. سید معمّمی هم آنجا بود و دست روی دستش یا پایش می‏زد و آه می‏کشید. توجه حاجی نوری را جلب کرد.

حاجی نوری به او گفت: چه شده است که این قدر آه می‏کشی؟

آن سید گفت: خداوند به ما ظلم کرده است.

حاجی نوری گفت: خداوند که ظلم نمی‌‏کند، این تعبیر یعنی چه!؟

آن سید گفت: نه، ظلم کرده است.

حاجی نوری گفت: ممکن نیست که خدا ظلم کند. محال است.

سید گفت: نه.

حاجی نوری پرسید: علتش چیست که چنین می‏گویی؟

سید گفت: «چرا خداوند اسم جدّ ما را در قرآن ذکر نکرد تا این قدر گرفتار سُنّی ها نشویم؟»

حاجی نوری گفت: اتّفاقاً نام حضرت در قرآن هست.

سید گفت: چطور؟ در قرآن که نامی از امیرالمؤمنین(ع) نیست.

حاجی نوری گفت: نه، من ادلّه‏ اش را می ‏آورم(که هست).https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/10326/C/13890728_1710326.jpg

آیت‌الله سید موسی شبیری زنجانی:چند روز بعد حاجی نوری جزواتی در باب تحریف قرآن آورد و به آن سید داد.

آن سید گفت: آیا باز هم دلیل هست؟

حاجی نوری گفت: باز هم هست.

و چند وقت بعد جزوۀ دیگری آورد و به آن سید داد.

آن سید هم تدریجاً جزوات «فصل الخطاب» را از حاجی نوری می‏گرفت و به چاپخانه می‏داد.

حاجی نوری ازنوشتن کتاب پشیمان شد؟

آیت‌الله سید موسی شبیری زنجانی:وقتی حاجی نوری پشیمان شد که آن جزوات چاپ شده بود و پشیمانی سودی نداشت.

سردارکابلی بودیاشیطان؟

آیت‌الله سید موسی شبیری زنجانی:سردار کابلی می‏گفت: این قضیه گذشت. یک وقت من به سفارتخانه رفته بودم تا ویزا بگیرم. در آنجا شخصی کلاهی دیدم که خیلی به نظرم آشنا بود. از من پرسید: مرا شناختی؟ گفتم: خیلی به نظرم آشنا هستید ولی الآن تطبیق نمی‌‏کنم. گفت: من همان سیدی هستم که در منزل حاجی نوری بودم!

آیت‌الله سید موسی شبیری زنجانی می گوید:همان موقعی که آن آقا این قصه را نقل می‏کرد، به ذهنم آمد که سردار کابلی در موقع تألیف و چاپ فصل الخطاب نبوده است. بعداً مراجعه کردم دیدم تاریخ ولادت سردار کابلی بعد از تألیف فصل الخطاب است!

پیراسته فر

آیت‌الله سید موسی شبیری زنجانی:«آشیخ آقابزرگ» که با سردار کابلی خیلی رفیق بود، مدّتی مهمان ایشان بود و در همانجا کتابهای وی را هم فهرست کرد. وی در« الذریعه »تاریخ دقیق ولادت سردار کابلی را ۱۸ محرم ۱۲۹۳ در کابل ضبط کرده است. همچنین در« الذریعه » تاریخ فراغ از تألیف «فصل الخطاب»، دو شب مانده به پایان ماه جمادی الآخره ۱۲۹۲ ضبط شده است. یعنی حدود شش ماه بعد از تألیف فصل الخطاب سردار کابلی متولّد شده است.

آیت‌الله سید موسی شبیری زنجانی:اگر هم قصّه مذکور راست باشد، سردار کابلی با واسطه این قصه را نقل کرده است و ناقل در نقل اشتباه کرده است.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع اخذشده«شفقنا»اردیبهشت ۱۳۹۷می باشدبااندکی ویرایش وافزودن تصاویر.

«آیت الله حیدرقلی» مشهور به «سردار کابُلی»،در ۱۸ محرم ۱۲۹۳( ۲۵ بهمن ۱۲۵۴) در «چنداول» کابُل متولد شد.

دراین زمان«حیدرقلی» ۴ ساله بود ودرطول  هفت سال (۱۲۹۷–۱۳۰۴ ق)اقامت در لاهور ،درکنارتحصیل علوم دینی وریاضیات،به یادگیری زبان‌های هندی، سانسکریت، فارسی و انگلیسی، و  ریاضیات پرداخت.

پدر«سردارنور محمد خان»،خانواده رادر سال ۱۳۰۴ق(۱۲۶۵شمسی) به عراق کوچاند و در بغداد سُکنی گزیدند.

 

 «حیدرقلی»که درکاظمین ونجف، پای درس استادان علوم دینی بود، ۶ سال در حلقه درس میرزا حسین نوری و سید صدرالدین حسن بن هادی کاظمی حضور یافت.

واماپس از ۶ سال اقامت درعراق،«سردارنور محمد خان» در سال ۱۳۱۰ق(۱۲۷۱شمسی)تصمیم به مهاجرت به ایران گرفت ودرکرمانشاه مسکن گزیدند.

«آیت الله سردارکابلی» سه‌شنبه ۴ جمادی‌الاول ۱۳۷۲(۳۰ دی ۱۳۳۱)، در ۷۹ سالگی در کرمانشاه فوت کردند.

«علامه سیدمرتضی عسکری»(متولد ۱۲۹۳ شمسی،سامرا،متوفی ۲۵ شهریور ۱۳۸۶ ):کتاب «القرآن الکریم و روایات المدرستین» ،نقدی است بر کتاب فصل الخطاب محدث نوری. وی در مصاحبه‌ای می‌گوید:

درباره شخصیت و آثار علامه عسکری

 «حاجی نوری کتابی داشت به نام «فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب‌الارباب» این کتاب چاپ سنگی و کسی آن را نخوانده بود. احسان ظهیر اسم آن را گذاشت الشیعه والقرآن این را من جواب دادم در سه جلد. جلد سومش بیش از ۱۰۰۰ صفحه است. کتاب فصل الخطاب بسیار بزرگ است با خط نوشته شده، ایشان در مورد سُنّی ها نوشته من همه را جواب دادم. هم مال سنی‌ها را و هم مال شیعه‌ها را. نگفتم سنی‌ها این‌طور می‌گویند. نوشتم این نسبت‌ها به صحابه دروغ نوشته شده و ثابت کردم. پس این‌طور نیست که جواب داده نشده باشد، علما جواب داده‌اند و آیت‌الله مکارم، آیت‌الله سبحانی جواب می‌دهند، بنده هم جواب می‌دهم».

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:مؤلف ننوشته درتألیف اشتباه کردم،بلکه نوشته در«نامگذاری»اشتباه کردم!.

«میرزا حسین نوری»،مشهوربه «محدث نوری» کتاب «فصل الخطاب فی تحریف الکتاب رب الارباب» را در سال۱۲۵۴شمسی به نگارش درآورد و در سال۱۲۵۹ در نجف اشرف به چاپ رساند که اعتراضات علماء رادرپی داشت و رساله های فراوانی در رد نظریه این کتاب به نگارش در آمد.
مؤلف کتاب(محدث نوری )بعدازواکنش علما نوشت: «من در نام گذاری این کتاب اشتباه نمودم» و  بهتر بود اسم آن را «فصل الخطاب فی عدم تحریف الکتاب» می گذاشتم. زیرا در این کتاب ثابت نموده ام که قرآن شریفی که امروز در دست مسلمانان است، تمام آیات و سوره های آن وحی الهی است و هیچ تغییری به زیادی یا کمی در آن ایجاد نشده ،لکن «من مُراد خود را در این کتاب تصریح نکرده ام و به علت مهمل گذاشتن مقصودم، مورد عتاب و ملامت قرار گرفته ام».

واکنش علما

 «علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی»»درکتاب (الذریعه الی تصانیف الشیعه،ج ۱۶ ص ۲۳۲) نوشت :استاد ما حاجی در اواخر عمر خویش می­گفت من در نام گذاری کتاب اشتباه کردم و سزاوار بود نام آن را فصل­ الخطاب فی عدم تحریف­الکتاب بگذارم چرا که در آن ثابت می­کنم قرآن شریف موجود بین دو جلد که در همه عالم منتشر شده است با تمایم سور و آیات و جملاتش وحی الهی است که هیچگونه تفسیر و یا تبدیل و زیاده و نقصان از هنگام جمع آن تا به امروز در آن واقع نشده است. من در مواضع متعددی از کتاب به جهت جلوگیری از تیرهای سرزنش و ملامت دیگران در تصریح به عقیده خود اهمال نمودم بلکه از روی غفلت بر خلاف عقیده خود سخن گفتم.
علاّمه مجلسی» : همۀ احادیثی که در تحریف قرآن وارد شده اند خبر واحد اند و از حیث علمی و عملی هیچ ارزشی ندارند بلکه راویان این احادیث توسط نجاشی و سایر علماء رجالی تضعیف شده و مورد قدح قرار گرفته اند.

*علاّمه طباطبائی (صاحب المیزان) : قرآنی که خداوند آن را بر پیامبرش ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نازل فرموده و آن را به «ذکر» وصف نموده است، همان گونه که نازل شده محفوظ مانده است. و از هر گونه زیادی و کمی و تغییر و تبدیل با صیانت الهی مصون می باشد.

از راست: «آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی»، آیت‌الله علی‌اکبر خویی و  «آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای» پدر مقام معظم رهبری

آیت الله سید ابو القاسم خویی»: سخن از تحریف قرآن سخن گزاف و خیال است. از تحریف قرآن جز کسی که عقلش ضعیف باشد و یا کسی که تأمّل به حق در اطراف آن ندارد، سخن نمی گوید.

آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی»: قرآن معجزه پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است و آن کتابی است که از هیچ راهی، باطل به آن راه ندارد. تمام فصحاء از آوردن مثل آن یا یک سورۀ آن و یا یک آیه آن عاجز مانده اند و بعد از گذشت چهارده قرن کسی نتوانسته مثل آن را بیاورد و هیچ کسی در قرن های بعدی هم قدرت بر آوردن آن را نخواهد داشت. در این قرآن موجود چیزی از کلام بشر وجود ندارد. تمام سوره ها و آیات آن متواتر قطعی است. این قرآن همان قرآنی است که شیعه امامیه قائل به این است که هیچ چیزی از آن کم نشده است تا چه رسد که بر آن افزوده شده باشد و هیچ کسی در آن شک نخواهد داشت جز جاهل و یا کسی که به کم فکری و عقب ماندگی ذهنی مبتلا باشد.