علی! گویی، شب یک شخصیت و روز شخصیتی دیگر است.
«جُمِعَتْ فی صِفاتِکَ الْاضْدادُ »(اضداد در تو یک جا جمع شدهاند).
آیت الله خامنه ای:«صفاتِ متضاد، در امیرالمؤمنین»اِلی مَا شَاءَ ٱللَّٰهُ است. نه یکی نه دو تا، خیلی زیاد است.
«امام علی جمع اضداد»یعنی چه؟
شهید مطهری: «حضرت علی جامع اضداد» ما اگر علی را الگو و امام خود بدانیم، یک انسان کامل و یک انسان متعادل و یک انسانی را که همه ارزشهای انسانی بهطور هماهنگ در او رشد کرده است.
حضرت علی اینگونه است:«وقتی شب میشود و خلوت شب فرا میرسد، هیچ عارفی به پای او نمیرسد».
مطهری:آن روح عبادت که جذب شدن و کشیده شدن به سوی حق و پرواز به سوی خداست، با شدت در او رخ میدهد، مثل آن حالتی که انسان در مطلبی داغ میشود؛ مثلًا وقتی در حالت جنگ و دعوا و ستیز است، چاقو قسمتی از بدنش را میبُرد و یک تکه گوشت از بدنش به طرفی انداخته میشود ولی آنچنان توجهش متمرکز مبارزه است که احساس نمیکند یک قطعه گوشت از بدنش جدا شده است.
«علی» در حال عبادت چنان گرم میشود و آن عشق الهی چنان در وجودش شعله میکشد که اصلًا گویی در این عالم نیست.
خودش(امیرالمؤمنین) گروهی را اینطور توصیف میکند:
هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلی حَقیقَةِ الْبَصیرَةِ وَ باشَروا روحَ الْیَقینِ وَ اسْتَلانوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفونَ وَ انِسوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجاهِلونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیا بِابْدانٍ ارْواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْاعْلی (نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷).
«با مردماند و با مردم نیستند» در حالی که با مردماند، روحشان به عالیترین [محل] وابسته است. در حال عبادت تیر را از بدنش بیرون میآورند ولی او آنچنان مجذوب حق و عبادت است که متوجه نمیشود، حس نمیکند. آنچنان در محراب عبادت میگرید و به خود میپیچد که نظیرش را کسی ندیده است.
«امام علی(ع)روز که میشود، گویی اصلًا این آدم آن آدم نیست»
با اصحابش که مینشیند، چنان چهرهاش باز و خندان است که از جمله اوصافش این بود که همیشه قیافهاش باز و شکفته است.
حضرت علی شوخ بود ومزّاح
استادمرتضی مطهری: به قدری علی(ع)به اصطلاح «خوش مجلس» و حتی «بذلهگو» بود که «عمروعاص» وقتی علیه علی تبلیغ میکرد، میگفت: «علی به درد خلافت نمیخورد چون خنده روست، آدم خنده رو که به درد خلافت نمیخورد؛ خلافت، آدم عبوس میخواهد که مردم از او بترسند.»
این را هم خودش در نهج البلاغه نقل میکند: عَجَباً لِابْنِ النّابِغَةِ یَزْعُمُ لِاهْلِ الشّامِ أنَّ فِیَّ دُعابَةً وَ انِّی امْرُوٌ تِلْعابَةٌ (خطبه ۸۲).
از پسر نابغه(عمروعاص) تعجب میکنم که میگوید: علی! خیلی با مردم خوش و بش میکند، خیلی شوخی میکند«مزّاح» است. با دشمن که در میدان جنگ به صورت یک مجاهد روبرو میشود.
باز چهرهاش باز و خندان است که دربارهاش گفتهاند:
هُوَ الْبَکّاءُ فِی الِمحْرابِ لَیْلًا ... هُوَ الضَّحاک اذَا اشْتَدَّ الضَّرابُ اوست که در محراب عبادت، بسیار گریان و در میدان نبرد، بسیار خندان است ( بَکّاء یعنی بسیار گریان و ضحّاک یعنی بسیار خندان).
او چگونه موجودی است؟ او انسانِ قرآن است. قرآن چنین انسانی میخواهد: انَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ اشَدُّ وَطْأً وَ اقْوَمُ قیلًا. انَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَویلًا (آیه ۶ و۷ مزمل). شب را برای عبادت بگذار و روز را برای شناوری در زندگی و اجتماع.
علی! گویی، شب یک شخصیت و روز شخصیتی دیگر است.
آیت الله شهیدمطهری:«حافظ» چون مفسر است و پیچ و تابهای قرآن را خوب درک میکند، با زبان رمزی خود همین موضوع را که شب وقت عبادت و روز موقع حرکت و رفتن به دنبال زندگی است، در اشعارش آورده است.:
روز در کسب هنر کوش که می خوردن روز/دل چون آینه در زنگ ظلام اندازد.
آن زمان وقت می صبح فروغ است که شب/گرد خرگاه افق پرده شام اندازد.
علی علیه السلام روز و شبش این گونه است. تعبیر «جامع الاضداد بودن» که ما درباره انسان کامل میگوییم، صفتی است که از هزار سال پیش «علی »با آن شناخته شده است.
حتی خود «سید رضی»(متوفی۴۰۶) در مقدمه نهج البلاغه میگوید: مطلبی که همیشه با دوستانم در میان میگذارم و اعجاب آنها را برمیانگیزم این موضوع است که جنبههای گوناگون سخنان علی علیه السلام [به گونهای است] که انسان در هر قسمتی از سخنان او که وارد میشود، میبیند به یک دنیایی رفته است:
شهیدمطهری بنقل از سیدرضی(گردآورنده سخنان امام علی):«حضرت علی»گاهی در دنیای «عُبّاد» است و گاهی در دنیای« زُهّاد»، گاهی در دنیای «فلاسفه» است و گاهی در دنیای «عُرفا»، گاهی در دنیای سربازان و افسران(نظامیان) است و گاهی در دنیای «حُکّام عادل»، گاهی در دنیای «قُضات» است و گاهی در دنیای «مفتیها»(آیت الله ها).
مرتضی مطهری: علی علیه السلام در همه دنیاها وجود دارد و از هیچ دنیایی از دنیاهای بشریت غایب نیست.
«شیخ صفی الدین حلّی»(متوفی۶۷۷)میگوید:«جُمِعَتْ فی صِفاتِکَ الْاضْدادُ »:«اضداد در تو یک جا جمع شدهاند»(در صفات تو اضداد جمع شده است)
بعد میگوید: «زاهدٌ حاکمٌ حلیمٌ شجاعٌ/ ناسکٌ فاتکٌ فَقیرٌ جَوادٌ»(زاهد، خردمند، دانا و شجاع/ گوشه نشین کشنده، فقیر و سخاوتمند)
حلیمی در نهایت درجه حلم و شجاعی در نهایت درجه شجاعت/ خونریزی در نهایت درجه خونریزی.
یعنی شجاعت در جایی که باید خون کثیفی را ریخت/ و عابد هستی در منتهی درجه عبادت، فقیری و جواد! نداری و بخشنده هستی، نداری و آنچه به دستت میآید میبخشی :
«قرار در کف آزادگان نگیرد مال /نه صبر در دل عاشق، نه آب در غربال»
همینطور علی را توصیف میکند:«خُلْقٌ یُخْجِلُ النَّسیمَ مِنَ الْعَطَفِ ،وَ بَأْسٌ یَذوبُ مِنْهُ الْجَمادُ»
اخلاق تو آنچنان لطیف و رقیق و آنچنان نازک است که نسیم از لطافت این اخلاق شرمسار است، و آنچنان شجاعت و تهاجم و روح مجاهدهای داری که سنگها و جمادات و فلزات در برابر آن آب میشوند.
(یاعلی!)روح تو آن نسیم لطیف است یا این قدرت و صلابت و قوّت؟ تو چگونه موجودی هستی؟!.
شهیدمطهری:پس انسان کامل یعنی انسانی که قهرمان همه ارزشهای انسانی است، در همه میدانهای انسانیت قهرمان است.
ما چه درسی باید از امام علی(ع) بیاموزیم؟
آیت الله مرتضی مطهری:این درس را باید بیاموزیم که اشتباه نکنیم که فقط یک ارزش را بگیریم و ارزشهای دیگر را فراموش کنیم.
(اگرچه)ما نمیتوانیم در همه ارزشها قهرمان باشیم ولی در حدی که میتوانیم، همه ارزشها را با یکدیگر داشته باشیم.
نکته پایانی استادشهیدمطهری:«اگر انسان کامل نیستیم، بالاخره یک انسان متعادل باشیم. آن وقت است که ما به صورت یک مسلمان واقعی در همه میدانها در میآییم.»
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:سخنرانی استادمطهری،بصورت نوارصوتی بوده، درپیاده کرده متن،ویرایش انجام داده ام.
آیت الله خامنه ای(خطبه نمازجمعه):«صفات ظاهراً متضاد و ناسازگار در وجود امیرالمؤمنین، آن چنان کنار هم زیبا چیده شده که خود یک زیبایی به وجود آورده است!».
انسان نمیبیند که این صفات در کسی(غیرعلی) با هم جمع شود.
از این قبیل صفاتِ متضاد، در امیرالمؤمنین الی ما شاءاللَّه است. نه یکی نه دو تا، خیلی زیاد است. حال چند مورد از این صفات متضادّی را که در کنار هم در امیرالمؤمنین حضور و وجود پیدا کرده است، مطرح کنم:
مثلاً رحم و رقّت قلب در کنار قاطعیت و صلابت، با هم نمیسازد؛ اما در امیرالمؤمنین عطوفت و ترحّم و رقّت قلب در حدّ اعلاست که واقعاً برای انسانهای معمولی، چنین حالتی کمتر پیش میآید. مثلاً کسانی که به فقرا کمک کنند و به خانوادههای مستضعف سر بزنند، زیادند.
اما آن کسی که اوّلاً این کار را در دوران حکومت و قدرت خود انجام دهد.
ثانیاً کارِ یک روز و دو روزش نباشد - کار همیشهی او باشد.
ثالثاً به کمک کردن مادّی اکتفا نکند؛ برود با این خانواده، با آن پیرمرد، با این آدم کور و نابینا، با آن بچههای صغیر بنشیند، مأنوس شود، دل آنها را خوش کند و البته کمک هم بکند و بلند شود، فقط امیرالمؤمنین است.
شما در بین انسانهای رحیم و عطوف، چند نفر مثل این طور انسان پیدا میکنید؟ امیرالمؤمنین در ترحّم و عطوفتش، اینگونه است.
امام جمعه تهران :حضرت علی(ع) به خانهی بیوه زن صغیردار که میرود؛ تنورش را که آتش میکند، نان که برایش میپزد و غذایی را که برایش برده است، با دست مبارک خود در دهان کودکانش میگذارد، بماند؛ برای اینکه این کودکان گرفته و غمگین، لبخندی بر لبانشان بنشیند.
حضرت علی بابچه بازی میکند، خم میشود آنها را روی دوش خود سوار میکند، راه میرود و در کلبهی محقّر آنها سرگرمشان میکند، تا گل خنده بر لبان کودکان یتیم بنشیند!.
این، رحم و عطوفت امیرالمؤمنین است.
که یکی از بزرگان آن وقت گفت: آن قدر دیدم امیرالمؤمنین با انگشتان مبارک خودش، عسل در دهان بچههای یتیم و فقیر گذاشت که «لوددتُ انی کنت یتیما»؛ در دلم گفتم، کاش من هم بچهی یتیمی بودم که علی این طور مرا مورد لطف و تفضّل خود قرار میداد!.
این، ترحّم و رقّت و عطوفت امیرالمؤمنین است.
همین امیرالمؤمنین در قضیهی «نهروان»(جنگ باخوارج)؛ آن جایی که یک عدّه انسانهای کجاندیش و متعصّب تصمیم دارند اساس حکومت را با بهانههای واهی براندازند، وقتی در مقابلشان قرار میگیرد، نصیحت میکند و فایدهای نمیبخشد؛ احتجاج میکند، فایدهای نمیبخشد؛ واسطه میفرستد، فایدهای نمیبخشد؛ کمک مالی میکند و وعدهی همراهی میدهد، فایدهای نمیبخشد.
وامادر آخر سر که صفآرایی میکند، باز هم نصیحت میکند، فایدهای نمیبخشد؛ بنا را بر قاطعیت میگذارد.
آنها دوازده هزار نفرند. پرچم را به دست یکی از یارانش میدهد و میگوید: هر کس تا فردا زیر این پرچم آمد، در امان است؛ اما با بقیّه خواهم جنگید.
خوارج چندنفربود؟درجنگ باحضرت علی
آیت الله سیدعلی خامنه ای گفت: از آن دوازده هزار خوراج، هشت هزار نفر زیر پرچم آمدند که امام علی (ع)گفت شما بروید؛ رفتند. این در حالی است که آنها سابقهی جنگ دارند، دشمنی و بدگویی کردهاند.
اینها را دیگر امیرالمؤمنین اهمیت نمیدهد. بنای جنگ و ستیز داشتید، کنار گذاشتید؛ پیکارتان بروید. چهارهزار نفرِ دیگر ماندند. فرمود: اگر مصمّمید، شما بجنگید. دید بنا دارند بجنگند. گفت: پس، از چهار هزار نفر شما، ده نفر زنده نخواهد ماند! جنگ را شروع کرد.
مرگ ۳۹۹۱ نفر خوارج ۹ صفر ۳۸
خطیب جمعه تهران گفت:از چهار هزار نفر، نُه نفر زنده ماندند؛ چون بقیه را به خاک هلاکت انداخته بود! این، همان علی است. چون میبیند که طرفهای مقابلش، انسانهای بد و خبیثی هستند و مثل کژدم عمل میکنند، قاطعیت بهخرج میدهد.
«خوارج» را درست ترجمه نمیکنند. من میبینم که متأسفانه در صحبت و شعر و سخنرانی و فیلم و همه چیز، خوارج را به خشکه مقدّسها تعبیر میکنند. این، غلط است. خشکه مقدّس کدام است؟! در زمان امیرالمؤمنین خیلی بودند که برای خودشان کار میکردند.
امام جمعه تهران گفتند:اگر میخواهید خوارج را بشناسید، نمونهاش را من در زمان خودمان به شما معرفی میکنم.
امام جمعه تهران گفت:گروه منافقین که یادتان هست؟ آیهی قرآن میخواندند، خطبهی نهجالبلاغه میخواندند، ادّعای دینداری میکردند، خودشان را از همه مسلمانتر و انقلابیتر میدانستند؛ آن وقت بمبگذاری میکردند و ناگهان یک خانواده، بزرگ و کوچک و بچه و صغیر و همه کس را به هنگام افطارِ ماه رمضان میکشتند! چرا؟ چون اعضای آن خانواده طرفدار امام و انقلاب بودند.
همین منافقین ناگهان بمبگذاری میکردند و یک جمعیتی بیگناه را مثلاً در فلان میدان شهر نابود میکردند.
شهید محراب هشتاد ساله، پیرمرد نورانیِ مؤمنِ مجاهدِ فی سبیلاللَّه را به وسیلهی بمبگذاری میکشتند. اینها چهار، پنج شهید محراب از علمای مؤمنِ عالمِ فاضلِ برجسته را کشتند.
نوع کارها، این طور کارهایی است. خوارج، اینها بودند. عبداللَّهبنخبّاب را میکشند؛ شکم عیالش را که حامله بود، میشکافند، جنین او را هم که یک جنین مثلاً چند ماهه بود، نابود و مغزش را نیز متلاشی میکنند! چرا؟ چون طرفدار علیبنابیطالبند و باید نابود و کشته شوند! خوارج اینهایند.
آیت الله خامنه ای گفتند: «خوارج را درست بشناسید»: کسانی با تمسّکِ ظاهر به دین، با تمسّک به آیات قرآن، حفظ کردن قرآن، حفظ کردن نهجالبلاغه(البته آن روز فقط قرآن بود؛ ولی در دورههای بعد، هر چه که مصلحت باشد و ظاهر دینیِ آنها را حفظ کند) به برخی از امور دینی ظاهراً اعتقاد داشتند؛ اما با آن لُبّ و اساس دین مخالفت میکردند و بر روی این حرف تعصّب داشتند. دم از خدا میزدند؛ اما نوکریِ حلقه به گوش شیطان را داشتند. دیدید که منافقین یک روز آن طور ادّعاهایی داشتند؛ بعد هم وقتی لازم شد، برای مبارزه با انقلاب و امام و نظام جمهوری اسلامی، با امریکا و صهیونیستها و صدّام و با هر کس دیگر حاضر بودند کار کنند و نوکریشان را انجام دهند! خوارج، این طور موجوداتی بودند. آن وقت امیرالمؤمنین در مقابل آنها با قاطعیت ایستاد. این، همان علی است.«اشدّاء علیالکفّار و رحماء بینهم».
ببینید؛ این دو خصوصیت در امیرالمؤمنین، چطور زیباییای را به وجود میآورد! انسانی با آن ترحّم و با آن رقّت، طاقت نمیآورد و دلش نمیآید که یک بچه یتیم را غمگین ببیند. میگوید تا من این بچه را نخندانم، از اینجا نخواهم رفت. آن وقت آنجا در مقابل آن انسانهای کجاندیشِ کجعمل - که مثل کژدم، به هر انسان بیگناهی نیش میزنند - میایستد و چهارهزار نفر را در یک روز و در چند ساعتِ کوتاه از بین میبرد. «لا یُفلت منهم عَشَرة». از اصحاب خود امیرالمؤمنین، کمتر از ده نفر شهید شدند - ظاهراً پنج نفر یا شش نفر - اما از چهارهزار نفرِ آنها، کمتر از ده نفر باقی ماندند؛ یعنی نُه نفر! توازن در شخصیت، یعنی این./سخنان آیت الله سیدعلی خامنه ای در خطبههای نماز جمعه تهران ۱۲ بهمن ۱۳۷۵
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درجنگ «نهروان»تمامی خوارج کشته و یا زخمی شدند، زخمیها به تعداد چهارصد نفر، به خانوادههایشان تحویل داده شدند، در مقابل از سپاه علی (ع) تعدادی کمتر از ده نفر کشته داشت، از اجتماع خوارج در نهروان کمتر از ۱۰ نفر فرار کردند که یکی از آنان عبدالرحمن بن ملجم مرادی قاتل امام علی(ع) بود.
سایت خبرگزاری صدا و سیما( ۱۶ خرداد ۱۳۹۷) ، عبدالله انصاری در کتاب «انسان» به تشریح شخصیت امام علی (ع) از دیدگاه «علامه محمدتقی جعفری» پرداخته است.
نویسنده در ۱۴ بخش سعی کرده دیدگاه علامه جعفری درباره ابعاد مختلف امام علی (ع) بیان کند. نگاهی به ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، روش بیان مطالب در نهجالبلاغه، شناخت علی ، علی و بعثت پیامبر (ص)، رابطه علی با خدا، انسانشناسی علی ، علی و راههای تکامل انسان ، عرفان علی ، دنیا در نگاه علی ، علی و مسئله مرگ، علی و مسئله قدرت ، زمامداری علی ، دردهای علی و دشمنان علی موضوعات پرداخته شده در این کتاب است.
در بخشی از این کتاب که در انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی و در ۴۰۵ صفحه به چاپ رسیده، آمده است: علامه جعفری سیمای واقعی علی (ع) را اینگونه تصویر میکند «آری، بسیار حیرتآور است: اجتماع عدل محض با قدرت فوقالعاده؛ عواطف انسانی در عالیترین حد و تعقل و تفکر در بالاترین درجه آنها، عواطف و احساسات در بالاترین درجه ممکن، شجاعت و سلحشوری و دلاوری بینظیر!
جانشناسی و دریافت کننده عظمت و ارزش حیات، نابود ساختن انسانهای ضد بشر اگر چه دارای میلیونها جان باشند، بسیار جدی، با هویت شخصیتی مشرف به عالم هستی و همه انسانها و تاریخ بشری، مساوی با گمنامترین اشخاص و طواف دور خانههای بیوهزنان و یتیمان.
صبور و شکیبا و دارای تحمل بیمانند، جسور و اقدامکننده و برپا کننده توفانهای سهمگین در راحت حق! در واقع علی (ع) جمع اضداد بود؛ چرا که در وجود او عدل با قدرت؛ احساس با تعقل؛ صبوری و تحمل همراه با مبارزه بیامان با باطل جمع شده بود.
عظمت حضرت علی را فقط شخصیتهایی چون سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مالک اشتر، عماربن یاسر و اویس قرنی درک میکردند؛ اما توده مردم راه به شناسایی ابعاد متعالی وجود او نداشتند./پایان.
«امام علی آنقدرمشغول عبادت است که «خارازپایش بیرون می کشندمتوجه نمی شود» واما درمسجد،همه مشغول عبادتند و«علی متوجه درخواست کمک سائل می شود(انگشترمی دهد»
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:چگونه است که حضرت علی ع در حال نماز تیر از پای ایشان بکشند ومتوجه نشود اما همه مشغول نمازبودند،سائلی به مسجداما وتقاضای کمک کرد،همه بی اعتنا درحال عبادت بودندواما امام علی درحالی که درکوع بود متوجه شکوائیه سائل شد وانگشترش رادادبه سائل.
نمازظهربود،پیامبراسلام(محمدمصطفی)درمحراب بود وحضرت یکی یکی ازنمازگزارن بود ،سائلی به مسجدرسید درحالی که جماعت برپابود، اوکمک خواست ، کسی کمکش نکرد(همه مشغول نمازبودند). مرد سائل دستش را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش، من در مسجد رسول تو از مردم یاری خواستم و کسی به من چیزی نداد. علی(ع) در حال رکوع بود، اشاره کرد به مرد سائل با انگشت کوچک دست راستش که معمولا انگشترش را در آن قرار می داد، مرد سائل آمد و انگشتری را از انگشت علی درآورد ورفت.
آیه درشأن امام علی(ع) نازل شد:«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسولُهُ وَالَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاةَ وَیُؤتونَ الزَّکاةَ وَهُم راکِعونَ»﴿۵۵﴾.
سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند، و «در حال رکوع، زکات میدهند»