پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

خاطرات ورودامام خمینی"رفیقدوست"ناطق نوری

​حوادث جالب و شیرنی راازروزورودامام خمینی خواهیدخواند+عکسهای دیدنی.

«دهه فجر» چیست؟:« از۱۲ بهمن ۱۳۵۷ ورودامام خمینی تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ فرارنخست وزیرشاه(شاهپوربختیار) واعلام وفاداری فرماندهان ارشدرژیم پهلوی(سقوط حکومت شاه)»رادهه فجرمی گویند.

خاطرات ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ ورودامام خمینی به ایران

ماشین حامل امام خمینی متوقف شد وراننده-رفیقدوست-بیهوش شد هلی کوپترآمد

پنج شنبه، ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، پایان ۱۴سال ۳ماه دوری ازوطن.

خاطرات «محسن رفیق‌دوست»(راننده لیزر): وقتی حرکت کردیم، بیرون فرودگاه ماشین‌های اسکورت و موتورسوارها با همان آرایشی که مشخص کرده بودیم، مستقر شده بودند. من میان آنها قرار گرفتتم و حرکت کردیم.

 بلیزری که امام را به بهشت‌زهرا رساند متعلق به که بود و چه شد؟

«محسن رفیق‌دوست»:همین که به «میدان فرودگاه» رسیدیم، برنامه به هم خورد. مردم ریخند دور ماشین و فشار جمعیت بین ماشین من و ماشین‌هایاسکورت فاصله انداخت. ماشین‌ها کم و بیش با فاصله‌های زیاد از هم، درمسیر بوند. ولی دیگر آن نظمی که می‌خواستیم وجود نداشت. یعنی در عمل، کاری از اسکورت‌ها برنمی‌آمد.

توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:دراین ایام(ورودامام خمینی)حکومت شاه برچیده نشده بود،نخست وزیر(بختیار)درمسندبود.

فرار محترمانه شاه ازایران سه شنبه، ۲۶ دی ۱۳۵۷

سه شنبه ، ۲۶ دی ۱۳۵۷ میدان بهارستان

شادی مردم پس از خروج محمدرضا پهلوی از ایران. تهران، میدان بهارستان، ۲۶ دی ۱۳۵۷.

سه شنبه ، ۲۶ دی ۱۳۵۷ میدان بهارستان

شادی مردم ازفرارشاه

(آستانه ورودامام به ایران) درآن وضعیت آشوب وطوفان تظاهرات درایران،هنوز«رژیم شاه حاکم بود«شاپوربختیار»نخست وزیربودوخودرا«مُرغ طوفان»می دانست،می گفت«یک کشور،یک دولت بیشترندارد»تهران شبه حکومت نظامی بود..

اعلام شده بودکه امام خمینی ششم بهمن به ایران می آید،اماوقتی آمدن امام به کشور قوت گرفت، دولت بختیار، برای جلوگیری از ورود امام، به کلیه شرکت‏های هواپیمایی بین المللی اعلام کرد که به تهران پرواز نکنند. علاوه بر این به دستور بختیار، تعداد زیادی تانک و زره‏پوش در فرودگاه مهرآباد تهران مستقر شدند تا از ورود امام به میهن اسلامی جلوگیری نمایند. همچنین کلیه فرودگاه‏های کشور برای سه روز بسته اعلام شد و در نتیجه، ازنوفل لوشاتو اعلام شد، به مناسبت بسته بودن فرودگاه‏ها، سفر امام به تهران، دو روز به تعویق افتاد. عکس‏ العمل مردم در برابر این عمل بختیار به حدی شدید بود که «مرغ طوفان»گرفتارامواج سهمگین اعتراضات مردمی شد ومجبوربه بازگشایی فرودگاه مهرآبادشد...تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷حکومت شاه پرچمش نیمه افراشته بود(ساقط نشده بود)که بختیار در۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ازمرزهای جنوبی-باهمکاری عواملش-فرارکرد.

«دهه فجر» چیست؟

« از۱۲ بهمن ۱۳۵۷ ورودامام خمینی تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ فرارنخست وزیرشاه(شاهپوربختیار) واعلام وفاداری فرماندهان ارشدرژیم پهلوی(سقوط حکومت شاه)»رادهه فجرمی گویند.

«محسن رفیق‌دوست»:از ابتدای جاده فرودگاه جمعیت به حدی رسید که به نظر من ماشین به دست مردم به چپ و راست متمایل میشد.

دیدم اگراین طور پیش برود، هیچ وقت به بهشت زهرا نمی‌رسیم.

تصمیم گرفتم هر طور شده و بی‌توجه به آنچه در بیرون ماشین می‌گذرد، به راه خود ادامه بدهیم. مینی‌بوس تلویزیون جوی ما قرار گرفت و مشغول فیلمبرداری بود.

 بعد از آن بلیزر من بود. مردم پشت مینی‌بوس را نمی‌دیدند. مینی‌بوس که رد می‌شد، چشمشان به آن نبز می‌افتاد و فکر می‌کردند امام داخل آن است. بعد از آن، متوجه بلیزر می‌شدند و تا حضرت امام را می‌دیدند، ابراز احساسات می‌کردند.

ورودامام خمینی به روایت«اکبربراتی»

امام خمینی درلحظات اولیه ورودبه ایران

ورود امام خمینی درفرودگاه مهرآباد

خاطره عضوتیم حفاظت امام خمینی«اکبربراتی  » عضوگروه توحیدی صف

عکس‌العمل امام چه بود؟

امام از همان لحظه که حرکت کردیم، لبخند روی لب‌هایشان بود و با دست‌هایشان به دور طرف خیابان اشاره می‌کردند. این در طول مسیر تغییر نکرد و امام همین طور با چهره رضایتمد، و لبخند بسیار مطبوعی،به حساسات مردم پاسخ می‌دادند.

از بعضی جاها که رد می‌شدیم، امام اسم مکان‌ها را می‌پرسیدند.

اکبربراتی:وقتی به «میدان انقلاب» رسیدیم،«امام خمینی» پرسیدند: «اینجا کجاست؟»

تهران، میدان انقلاب تظاهرات مردمی - 5 بهمن 1357

پنجشنبه ، ۰۵ بهمن ۱۳۵۷ «میدان ۲۴ اسفند»(میدان انقلاب)

گفتم: «میدان ۲۴ اسفند»(میدان انقلاب).

در این میدان هم ماشین میان ازدحام جمعیت قرار گرفت و به سختی عبور کردیم. یک بار حس کردم از روی چیزی رد شدم پای کسی را زیر کرده بودم همینطور که می‌رفتم دیدم مردم از دو طرف خیابان به جلو ماشین آشاره می‌کنند. ترمز که کردم دیدم جوانی بلند شد و دوید. معلوم شد که این جوان ۳۰۰-۲۰۰  متر به ماشین جسبیده بوده و نمی‌توانسته هیچ کاری بکند. روی کاپوت ماشین هم پر از آدم شده بود. آنقدر پا از جلوی شیشه آویزان بود که من جایی را نمی‌دیدم.

به یکی از برادرها به نام «داوود روزبهانی» که جلوی ماشین نشسته بود اشاره کردم که کاری بکند. او توانست کمی مردم را به دو طرف هدایت کند. کاپوت ماشین به سبب بالا پایین پریدن مردم، له شده بود آرام آرام به روبروی دانشگاه تهران رسیدیم. امام پرسید: اینجا دانشگاه است؟گفتم بله.

فرمودند: «باید داخل دانشگاه برویم و پایان تحصن علما را اعلام کنیم».

گفتم: آقا، اکثر علما به فرودگاه آمده بودند، خیلی‌ها هم در بهشت زهرا هستند.

گفتند: مسئله شکستن تحصن چه می‌شود؟.

جواب دادم: آقا! با تشریف فرمایی شما خود به خود شکست است. اصلا امکان ندارد با این جمعیت بتوانیم داخل دانشگاه برویم. اجازه بدهید راه را ادامه بدهیم.

در جلوی دانشگاه هم جمعیت به حدی بود که ماشین با فشار مردم به چپ و راست می‌رفت. در یک آن که ماشین از دست مردم خارج شد، پدال گاز را گرفتم و به «خیابان ولی‌عصر» پیچیدم، عده‌ای خستگی ناپذیر، همپای ماشین می‌دویند.

تماشای صحنه های ورودامام خمینی به وطن ازجایگاه VIP

«فُحشی» که «ذکر»بود!

نزدیک میدان منیریه، جوانی دستگیره طرف امام خمینی را گرفته بود و با یک حالت از خود بی‌خود، «قربان صدقه امام می‌رفت و به شاه فحش‌های بد می‌داد».

اولین وزیرسپاه (راننده امام خمینی)گفت:من به آن جوان اشاره می‌کردم که بس کند. دیدم بس نمی‌کند با عصبانیت به او تشر زدم که بس کند.

امام فرمود: کاری به او نداشته باش، دارد «ذکر» خودش را می‌گوید، شمابه رانندگی‌ات بپرداز.

راننده بلیزرگفت:یکباره ترمز کردم و دستگیره از دستش رها شد.

در خیابان آرامگاه (خیابان شهید رجایی) که آن زمان خانه‌های گلی در اطرافش پیدا بود، امام رو به سید احمد آقا کردند و گفتند: «ببین احمد! من با این مردم کار دارم و این مردم با من کار دارند

در طول ۳۴ کیلومتر فرودگاه تا بهشت‌زهرا، جمعیت کم نشد، حدود ۷ میلیون نفر از ا مام استقبال کردند.

«محسن رفیق دوست»: «نرسیده به بهشت زهرا مردم دیگر خودشان ماشین را حرکت می‌دادند و فرمان از دستم خارج می‌شد».

روی کاپوت ماشین آنقدر آدم بودکه دیگر هیچ جا دیده نمی‌شد. توی ماشین گرم شده بود. البته ماشین کولردار بود و با توجه به اینکه همه عرق کرده بودیم، من یک باد نسبتا کمی را تنظیم کردم که باد کولر مستقیم به امام نخورد.

نزدیک ورودی بهشت زهرا، «سید احمد آقا» بر اثر فشار جمعیت «بیهوش شد» و روی صندلی عقب افتاد»

حال و روز خودتان چطور بود؟

«راننده بلیزرامام خمینی» گفت: فشار عصبی روی من و «سید احمدآقا» واقعا محسوس بود، اما درچهره«امام خمینی» اضطرابی مشاهده نمی‌شد.

هر بار ایشان را نگاه می‌کردم، می‌دیدم همان لبخندی را درند که در فرودگاه بر لبشان بود. هیچ احساس سنگینی و خستگی نمی‌کردند. چند بار احساس کردم دست‌هایم در اختیار بدنم نیست. امام متوجه حال من می‌شدند و می‌فرمودند: «آرام باشید، اتفاقی نمی‌افتد.»

امام خمینی سه۴ بار این را«آرام باشید، اتفاقی نمی‌افتد.» به من گفتند و کلام ایشان مثل آب سردی بمن آرمش میداد.

«بلیزر»ازکارافتاد

«محسن رفیق دوست»:از در اصلی بهشت‌زهرا که داخل شدیم، موتور ماشین از کار افتاد و خاموش شد.

«تیم استقبال ازامام خمینی» تماس گرفته بودند و خلبانی از نیروی هوایی یک هلیکوپتر آورده بود. من خبر نداشتم قرار است هلیکوپتر بیاورند.

فاصله هلیکوپتر با «بلیزر »حدود ۵۰۰ متر بود.

فرمان« ماشین بلیزر» هیدرولیک بود و با موتور خاموش حرکت نمی‌کرد. زمانی که ماشین خاموش شد، چرخ‌هایش به طرف راست بود، اما هلیکوپتر در سمت چپ قرار داشت. فرمان هم قفل بود.

یعنی اگر ماشین را هُل می‌دادند، از هلیکوپتر بیشتر فاصله می‌گرفت.

داخل ماشین از هجوم جمعیت که روی ماشین ریخته بودند، فاقددیدبود،فقط بعضی اوقات که پای کسی کنار می‌رفت یک نوری می‌آمد.

«قطعه ۱۷بهشت زهرا»فرودگاه امام خمینی

«امام خمینی خواستند در ماشین را باز کنند و پیاده شوند»

امام چند دفعه با دستگیره ور رفتند، باز نشد. وقتی دیدند که در باز نمی‌شود فرمودند: «من باید به قطعه ۱۷ بروم، در ماشین را باز کنید.»

«بهشت زهرا»(قطعه ۱۷) پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۵۷

رفیقدوست:قبل از اینکه به فرودگاه بروم میله‌ای را کنار گذاشته بودم که اگر دستگیره هم باز می‌شد، در ماشین باز نمی‌شد.

گفتم: «آقاجان! اگر پیاده شوید،آسیب می بینید.»

اولین سخنرانی امام خمینی(ره) پس از ورود به ایران. تهران، بهشت زهرا، ۱۲ بهمن ۱۳۵۷.

«بهشت زهرا»(قطعه ۱۷) پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۵۷

اگر امام خمینی در چنین وضعیتی پیاده می‌شدند، جانشان به خطر می‌افتاد. از سخت‌ترین لحظات عمرم همان چند دقیقه بود. در مخمصه عجیبی گیر کرده بودم.

مخالفت بامولا(علیرغم میل باطنی)

محسن رفیقدوست:امام خمینی راکه بیش از همه دنیا دوستش داشتم(مولایم) به من دستور می‌داد (درب ماشین رابازکنید)که باید آن را اجرا می‌کردم، ولی من مخالفت می‌کردم!.

اصرارامام خمینی(درب ماشین رابازکنید)رفیقدوست:

رفیقدوست: من خواهش می‌کردم که آقا اجازه دهید یک فکری کنیم.

امام خمینی مصرومصمم بودندکه پیاده شوند ومی گفتند»«تو در را باز کن، کاری به بقیه نداشته باش

گفتم:«آقا تو را به جده اطهرتان، فاطمه زهرا، مهلتی به من بدهید.»

محسن رفیق دوست

رفیقدوست:در آنجا بلندبلند به حضرت زهرا (س) متوسل شدم که یا حضرت زهرا (س) خیلی جاها به من کمک کرده‌ای، اینجا هم کمک کن.

یکباره دیدم آقای« علی‌اکبر ناطق‌نوری» بدون عبا و عمامه، مثل کسی که دارد در استخر شنا می‌کند، روی سر جمعیت به طرف ماشین می‌آید.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:خاطره ناطق نوری:من شناکنان روی دستهای مردم به طرف ماشین امام رفتم ، روی کاپوت ماشین نشستم در حالی که ماشین (‌کاپوتش )‌ سوراخ سوراخ شده بود. در این لحظه بود که هلی‌کوپتر رسید. وقتی هلی‌کوپتر رسید، مردم ، ماشین را به طرف هلی‌کوپتر هُل دادند . جایی که آقای رفیقدوست نشسته بود و چسبیده به در هلی‌کوپتر بود،‌ به محض این که در باز شد به شدت به سینه‌ی وی برخورد و ایشان بیهوش شدند، آقای محمدرضا طالقانی(کشتی‌گیر)که ازمحافظان بود همراه ما داخل هلی‌کوپتر آمد.

من ازدرِ طرف خودم(راننده) و به آقای ناطق گفتم: «شما از امام خواهش کنید بیرون نروند.»

ایشان سلام و علیکی با امام کرد و گفت: «چند لحظه صبر کنید تا به نزدیک هلیکوپتر برویم.»

حاج سیداحمد آقا هم به هوش آمد و از امام می‌خواست صبر کند.

قرار شد مردم ماشین را نزدیک هلیکوپتر ببرند. عده‌ای از این جوانان ماشین را بلند کردند و نزدیک هلیکوپتر بر زمین گذاشتند . آقای ناطق نوری درِ هلیکوپتر را باز کرد و بالای پله‌ها رفت. پله به بالاتر بود. من از امام خواستم روی پای من بالا بروند. بعد ایشان را بغل کردم و دستشان را به دست آقای ناطق دادم. امام داخل هلیکوپتر شدند؛ بعد احمدآقا وارد شد. در این بین، یک جوان پایش را روی سینه من گذاشت تا به داخل هلیکوپتر برود. در این وقت از هوش رفتم و دیگر چیزی نفهمیدم. چشم که باز کردم، دیدم دکتر عارفی دارد قلب من را ماساز می‌دهد و امام هم فریاد می‌زنند: «من دولت تعیین می‌کنم، من توی دهن این دولت می‌زنم.»

گروه سرود«خمینی ای امام»

اولین اقامتگاه امام خمینی

«مدرسه رفاه»: ۱۰سال قبل از انقلاب آقایان بهشتی، باهنر و رجایی این مدرسه را راه‌انداختند؛ شامل یک دبستان و یک مدرسه راهنمایی در خیابان ایران بود. امام اولین شب را بعد از ورود اینجا بودند و به دلیل کوچکی اینجا صبح فردا به مدرسه علوی رفتند.

«حجت الاسلام علی اکبرناطق نوری» درروزتشیع جنازه امام خمینی.

تهران، مدرسه علوی دیدار مردم با امام خمینی (ره) - 20بهمن 1357

«مدرسه علوی»جمعه ، ۲۰ بهمن ۱۳۵۷

«بهشت زهرا» پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۵۷

تهران، خیابان تهران نو جلوگیری مردم از ورود گارد جاویدان به پادگان نیروی هوائی - 21 بهمن 1357

شنبه ، ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ «خیابان تهران نو» جلوگیری مردم از ورود گارد جاویدان به« پادگان نیروی هوائی»

تهران، میدان راهپیمایی مردمی  - 16 شهریور 1357

« میدان فردوسی»  پنجشنبه ، ۱۶ شهریور ۱۳۵۷

تهران، خیابان شریعتی راهپیمایی بزرگ عید فطر - 13 شهریور 1357

دوشنبه ، ۱۳ شهریور ۱۳۵۷(۱ شوال ۱۳۹۸)عیدفطر.

درمقابل زحماتم،اجری ازشما نمیخواهم الااحترام به خانواده ام.

​علی خمینی وامام خمینی

حاج احمد آقا در دوران پربرکت زندگیشان خدمات گسترده ای را به اسلام و انقلاب انجام دادند. اما بویژه در دوران حیات امام خمینی (ره) همواره در معرض خبرسازی ها و سوء تبلیغات ضد انقلاب و دشمنان کشور قرار داشت. رویه ای که بعدها نیز برای فرزندان رهبر معظم انقلاب هم دنبال شد.

فرزندان حاج احمد

حاج احمد از خود سه فرزند به نام‌های سید حسن خمینی، سید یاسر خمینی و سید علی خمینی به جا گذاشت.

 پسر بزرگ وی سید حسن خمینی است که اکنون تولیت مرقد مطهر امام خمینی را بر عهده دارد.

درمقابل زحماتم،اجری ازشما نمیخواهم الااحترام به خانواده ام.