سیدقطب بن ابراهیم کیست؟
آیت الله خامنه ای:دلبستگی ما به سیدقطب امری روشن است ؛
چون این مرد به مدد قلم ادیبانه، رنجها و سختیهای عملی، و اندیشه پرفروغ قرآنی خود، اسلام را با چهرهای پویا و انقلابی و برخوردار از چشماندازهای گسترده، به گونهای معرفی کرد که در نتیجه آن، انسان مسلمان نسبت به دین خود احساس غرور و مباهات میکند و شأن خود را از امور بیارزشی که مردمان را مشغول ساخته، بالاتر مییابد.
همچنین در تفسیر خود، به یک زبان اسلامی پویا سخن میگوید که فرد مسلمان از هر مذهب که باشد، در آن عارضی با عقاید مذهبی خود نمییابد.
رهبر انقلاب :مرحوم سیدقطب جریانى را در یکى از کتابهایش مى نویسد، که من پیش از انقلاب آن کتاب را ترجمه کردم. مىگوید به یکى از شهرهاى امریکا رفتم و دیدم دم درِ یک کلیسا اطلاعیه اى نصب کرده اند: «امشب یک برنامه رقص و شادى و شام سبک و موسیقى -درکلیسا-اجرا مى شود.»! تعجب کردم که کلیسا به چه مناسبت اینها را اعلام کرده!
سیّد قطب بن ابراهیم مى نویسد: کنجکاو شدم در آن ساعتِ معین بروم ببینم چه خبر است.دیدم بله، یک سالن رقص در کنار سالن کلیساست.
زوجهاى جوان مىآیند و مى رقصند؛ موسیقى هاى محرک و شهوانى هم پخش مى شود! افرادِ یکخرده مسن تر هم کنار نشسته اند و تماشا مىکنند و از نگاه کردن لذت مىبرند! کشیش هم اواخر شب روى سن ظاهر شد و با رفتار خیلى آرام و ملایم رفت نور چراغها را تنظیم کرد!
مىگوید فردا رفتم سراغ کشیش؛ گفتم شما کشیش هستید یا کاباره دار؟! اینجا کلیساست یا سالن رقص؟!
کشیش گفت من به این وسیله مىخواهم جوانها را به کلیسا جذب کنم!
سیدقطب:اینطورى مى شود جوانها را به کلیسا جذب کرد؟! جوانها به کلیسا جذب نشدند، بلکه به سالن رقصِ متعلق به کلیسا جذب شدند! سالن رقصِ متعلق به کلیسا مگر امتیازى دارد؟
آقای خامنه ای بنقل ازسیدقطب می گوید:اگر بناست فیلم یا برنامه اى پخش شود و تأثیر سوئى بگذارد، چه فرقى مىکند که من پخش کنم یا رقیب من؛ در هر دو صورت بد است؛ پس چرا من پخش کنم؟
به نظر من این منطق مهمى است و باید به آن توجه داشت./۱۱ شهریور ۱۳۹۱مشرق/۱۱ آذرماه ۱۳۸۳ در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:دفاع رهبرانقلاب ازمبانی دینی وسیاسی سیدقطب
کتاب «آینده در قلمرو اسلام». این کتاب، نوشته «سیدِقطب» اندیشمند انقلابی مصری بود که وجوه ضداستعماری و سیاسی اسلام را برجسته
و با لحنی پرشور و پرمدعا، آرزوی برتری اسلام بر دیگر مرامها را تصویر میکرد.
پس از گذشت چند روز، به فکر تکمیل ترجمه کتاب اسلام و مشکلات تمدن سیدقطب افتادم، من سه چهارم کتاب را در سومین زندان خود ترجمه کرده بودم وترجمه یک چهارم آخر را به برادرم -سید هادی - واگذار کرده بودم. از برادرم اوراق ترجمه کتاب را خواستم و ترجمههایی را که برادرم کرده بود، بازنگری کردم تا با ترجمه فصلهای قبل یکسان باشد.
بعد آخرین فصل کتاب را که از نظر طرز بیان و تهاجم به تمدن غرب، فصل قویای است، ترجمه کردم؛ و مقدمه خوبی هم بر کتاب نوشتم و در آن، تعبیرات و اصطلاحات ابتکاری و نویی را به کار بردم و آنها را به منظور تمییز از بقیه متن، بین گیومه قرار دادم. صفحه اول کتاب را هم تنظیم کردم، این کار حدود یک ماه طول کشید. سپس آن را به طور کامل به برادرم - سیدهادی - سپردم و نام کسی را هم که آن را چاپ کند، ذکر کردم.
علاقه متضاد
دو هفته پس از زندانی شدنم(درلشکر ۷۷خراسان) ، شنیدم یکی از گروهبانها در زندان صدا میزند، مژده، مژده، ... عبدالناصر مُرد! و این خبر، تأثیر بسیار دردناکی بر من داشت.
در اینجا باید به نکته جالبی اشاره کنم که من و اسلامگرایان مبارز ایران با آن روبهرو بودیم، و آن اینکه ما، هم به «سید قطب» و اندیشه جنبشی و انقلابی او شدیداً علاقهمند بودیم، و هم از قاتل او «جمال عبدالناصر» طرفداری میکردیم! من وقتی خبر اعدام سید قطب را شنیدم، گریه کردم، و هنگام شنیدن خبر درگذشت عبدالناصر هم گریستم!(۶ مهر ۱۳۴۹)
دلبستگی ما به سیدقطب امری روشن است و نیازی به بیان علل آن نیست؛ چون این مرد به مدد قلم ادیبانه، رنجها و سختیهای عملی، و اندیشه پرفروغ قرآنی خود، اسلام را با چهرهای پویا و انقلابی و برخوردار از چشماندازهای گسترده، به گونهای معرفی کرد که در نتیجه آن، انسان مسلمان نسبت به دین خود احساس غرور و مباهات میکند و شأن خود را از امور بیارزشی که مردمان را مشغول ساخته، بالاتر مییابد.
همچنین در تفسیر خود، به یک زبان اسلامی پویا سخن میگوید که فرد مسلمان از هر مذهب که باشد، در آن عارضی با عقاید مذهبی خود نمییابد. البته به استثنای بعضی چیزهایی که با اعتقاد کسانی که برای امیرالمؤمنین علی (ع) مقام عصمت قائلند، منافات دارد، از جمله یک روایت ساختگی در رابطه با علت نزول آیه تحریم خمر، البته من او را معذور میداشتم، زیرا او خود از کسانی است که قائل به عصمت امام - به ویژه پیش از حکم تحریم خمر - نیست. و به طور کلی، نقل این روایت مجعول، از عدم احاطه کامل او به شخصیت امیرالمؤمنین (ع) حکایت دارد.
اما مباهات ما به عبدالناصر، به دلایل روانشناختی - و نه عقیدتی- باز میگردد. ما در ایران با یک روند استکباری وحشتناک و گسترده، در جهت تحقیر دین و روحانیت، مواجه بودیم. این روند از جهت وارد ساختن شکست روحی بر جوانان و روشنفکرانی که قدرتهای سرکش جهان به چشمشان بزرگ آمده بود، تأثیر فراوان داشت. در این جوّ شکستآلود، و در برابر ترکتازی غرب و آمریکا، ما به هر صدایی که با قدرتهای مزبور به ستیز برمیخاست و در برابر آنها با صلابت و پایداری حرف میزد، دل میبستیم. عبدالناصر از کسانی بود که این گونه حرف میزد. ما وقتی میشنیدیم - عبدالناصر رودرروی همه طاغوتهای جهان میایستد، احساس سربلندی میکردیم و با شور و اشتیاق، به دنبال شنیدن سخنرانیهای او از رادیو «صوت العرب» بودیم. ما به هر گونه اقدام عملی با هدف رهایی از یوغ سلطه منفور استعمار که جهان اسلام - و بلکه سراسر جهان سوم - را به بند کشیده بود، دل میبستیم. از همین رو، از همه انقلابهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین نیز طرفداری، و با آنها همدلی داشتیم.
به یاد دارم هنگامی که خبر برپایی انقلاب لیبی را شنیدم. فوراً در یکی از سخنرانیهایم از فراز منبر، این انقلاب را تأیید کردم و به خاطر آزادسازی لیبی از بند حکومت کسی که به جای «ادریس»، او را «ابلیس» نامیدم، به انقلابیون تبریک گفتم. بعداً که آقای هاشمی رفسنجانی را دیدم، مطلع شدم که او هم در جلسات خود، انقلاب لیبی را تأیید کرده است.
شوق قلبی عمیق ما به بازگرداندن عزّتی که طاغوتیان لگدمال کرده بودند، و کرامتی که فرعونیان زیرپا نهاده بودند، ما را به اتخاذ این مواضع برمیانگیخت.
افزون بر همه اینها، نام عبدالناصر در اذهان ما، با سربلندی و پایداری و مقاومت برادران مسلمان عربمان در برابر نیروهای صهیونیستی و ارتجاعی منطقه، توأم گردیده بود؛ هرچند ما از خط مشیای که او را به درگیری با اسلامگرایان کشانید، رنج میبردیم.
ضمناً دستگاه تبلیغاتی شاه،برای ایجاد روحیه دشمنی در ایران علیه عبدالناصر بسیج شده بود. آنچه هنگام شنیدن خبر درگذشت عبدالناصر بیشتر دل مرا به درد آورد، همین نحوه اعلام خبر فوت او توسط آن فرد نظامی بود؛ چون او که از این خبر ابراز خوشحالی میکرد، نه دقیقاً میدانست چرا باید خوشحال باشد، و نه چیزی درباره عبدالناصر میدانست، بلکه فقط و فقط مسحور دستگاه تبلیغاتی شاه بود.
من یک رادیوی کوچک داشتم. این رادیو هنگام نوبت کشیک نگهبانان آسانگیر و با اغماض به دست من رسید، و من آن را از چشم نگهبانان سختگیر پنهان میکردم؛ چون معمولاً استفاده از رادیو در داخل زندان ممنوع است. پس از شنیدن خبر درگذشت عبدالناصر، کار من شد گوش دادن به رادیو «صوت العرب»، بزرگترین مایه تسلّی من در آن روزها تلاوتهای قرآنی این رادیو بود، که اکنون آنها را با جزئیات به خاطر دارم. مثلاً به یاد دارم که قاریان بزرگ مصری، مانند «عبدالباسط»، «مصطفی اسماعیل، و «محمود علی البنّاء» این آیه کریمه را میخواندند: « وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ». یکی از آنها این آیه را میخواند و دوباره از «قاتل معه ربّیّون» تکرار میکرد. من نام قرّائی را که تلاوتشان را شنیدم، در پشت قرآن یادداشت کردم.
حال که خوشحالی آن فرد ارتشی را به خاطر شنیدن خبر درگذشت عبدالناصر - به دلیل تبلیغاتی که به گونهای به ویژه بر ارتش حاکم بود.
ازجرم های دیگر آیت الله خامنه ای درساواک:مطالعه ونگهداری کتاب«آیا ما مسلمان هستیم» نوشته محمد قطب و ترجمه سیدجعفر طباطبایی یکی از آن کتابها بود. و یا کتاب اسلام و دیگران اقتباسی از نوشته سیدقطب، ترجمه سیدمحمد شیرازی»بود.
***
مفتی مصر «سیدقطب» را نامتعادل می داند.
علی جمعه مفتی پیشین مصر در یک برنامه تلویزیونی گفت: زندگی سید قطب سرشار از تناقضات است.
وی برای اثبات مدعای خود به سخنان مرحوم سلیمان فیاض از ادیبان مصری استناد می کند که می گوید، سید قطب شخصاً در سخنانی در دانشگاه قاهره تاکید کرده بود که به مدت ۱۱ سال ملحد و بی دین بوده و بر اساس نوشته ابوالحسن الندوی در یادداشت هایش با عنوان "سائح فی الشرق"؛ عباس محمود العقاد نویسنده مشهور مصری او را از الحاد نجات داده است.
علی جمعه این افراد را بسیار موثق و مورد اعتماد توصیف کرد و گفت: گواهی آنها در مورد سید قطب، برای اثبات الحاد او کافی است.
سید قطب در سال ۱۹۶۶میلادی(۱۳۴۴شمسی) و در زمان حکومت جمال عبدالناصر اعدام شد. وی صاحب تالیفات اسلامی معروفی است از جمله تفسیر فی ظلال الاسلام، معالم فی الطریق و جاهلیة القرن العشرین.
محققان دو کتاب آخر را که مبنای فکری بسیاری از عقاید و تفکرات افراطی و تروریستی قرار گرفته، دارای مضامین تکفیری می دانند./العالم۹خرداد۱۳۹۴
***
سیدقطب «تفسیر فی ظلال القرآن» رادرزندان نوشت.
سیدقطب پس از عضویت در جمعیت اخوان المسلمین، ابتدا عضو مکتب ارشاد، سپس در جایگاه رئیس هیأت تحریریه نشریه اخوان المسلمین منصوب شد. مقالات تند و صریح او در این نشریه و روزنامه هاى دیگر، سبب شد تا وى در سال ۱۳۳۳شمسی، به همراه حسن الهضیبى دستگیر و به پانزده سال زندان محکوم شود.
«سیدقطب» در زندان به نوشتن کتاب ادامه داد و تفسیر نفیس فى ظلال القرآن را در زندان نگارش کرد. پس از ۵سال محکومیت، سید در زندان بیمار شد و بعلت وخامت جسمانی؛ با توصیه کردند عبدالسلام عارف، رئیس جمهور وقت عراق ،وساطت جمال عبدالناصر(رئیس جمهورمصر)سیدقطب از زندان آزاد شد. عبدالسلام عارف پیغام را فرستاد و به واسطه این پیغام، سیدقطب در سال ۱۳۴۳شمسی از زندان آزاد شد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:بیوگرافی سیدقطب:۱۹۵۰میلادی
سیّد قطب بن ابراهیم متولد۱۲۸۵، مصر(صاحب تفسیر«فی ظلال القرآن»)،درسال۱۹۳۹ دردولت-آموزش وپرورش-مصرمعاون وزارت بود که بعلت انتقادات عذرش خواسته شد واما سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۰به امریکارفت و دانشگاه «ایالت کلورادو»امریکابوده و وبعدهابه «اخوان المسلین»پیوست وسرانجام بخاطرفعالیت-مقالات تند- درهمین تشکیلات ،۱۸مرداد۱۳۴۵اعدام شد(شهید).
***
نظریهای است در فقه که از وجود قلمروی فاقد حکم شرعی در دین خبر میدهد. این نظریه را سید محمدباقر صدر (متولد،اسفند ۱۳۱۳-شهادت،فروردین ۱۳۵۹)در کتاب« اقتصادنا» مطرح کرده است. بر طبق نظریهٔ منطقة الفراغ، دین به حاکم اسلامی اجازه داده است تا در برخی مسائل اجتماعی، با درنظرگرفتن ضوابطی و با توجه به نیازهای هر زمان، حکم و قانون وضع کند. البته قبل ازصدر،علمای دیگری مثل آیت الله محمدحسین نائینی(متولد۱۲۳۵شمسی-متوفی۱۳۱۵ش) چنین ایده ای داشتند واماآیت الله صدرروی این نظریه تأکیدداشته است.
سید قطب می گوید: اما صورتی که مشورت در قالب آن باید انجام شود، یک قالب مشخص و غیر قابل تغییری ندارد.پس صورت آن به شرایط زمان و مکان واگذار شده است تا این ویژگی و امتیاز درزندگی اجتماعی اسلامی عملی گردد.همچنین می گوید برای مشورت، مقررات خاصی مشخص نشده است و کیفیت اجرای آن بستگی به مقتضیات زمان دارد
این رامنطقه فراغ می گویند
تعیین راه و روش آن را برای رعایت اختلاف شرایط و زمان ها و به دلیل توسعه بر انسان، به خود او واگذار کرد. چه بسا،مشورت در زمان های گوناگون و حتی دریک زمان ویک دولت،می تواندصورت های گوناگون واشکال مختلفی داشته باشد
نصوص قرآنی کیفیت مشورت رامشخص نکرده اند وبه هرشکلی از مشورت در حکومت، جایزشمرده می شود، مادام که در محدوده قوانین شرع باشدبارز خود را در آن جاری کرد، از آن استقبال می کند.»
منطقه فراغ»حوزه قانونگذاری بشری است.
نظریه «منطقه الفراغ»که در میان دانشمندان اهل سنت مرسوم است،که از آن تحت عنوان «منطقة العفو» یاد میکنند.
در
هر جا که احکام شرعی مورد اختلاف نظر فقها باشد، همه نظرات اجتماعی معتبر
است، اما اختیار انتخاب هر یک از آنها (به عنوان قانون) بر عهده قانونگذار
است که براساس مصلحت عمومی انجام میدهد.
در هر جا که شریعت حکم
الزامآور و قاطعی مبنی بر حرمت یا وجوب نداشت، قوه مقننه که از سوی مردم
انتخاب میشود، میتواند هر قانونی را که صلاح میداند وضع کند؛ به شرط
آنکه مقایر با قانون اساسی نباشد. قلمرو اینگونه قوانین را «منطقة فراغ»
مینامند.
شهید
صدر در نامه اى که بعداز پیروزى انقلاب به شاگردان خود در ایران مىنویسد،
که در آن تجارب و عبارتهاى بزرگى براى متصدیان امور وجود دارد مىگوید:
«برهمه شما و کسانى که در سایه این تجربه زندگى مىکنند، واجب است که تمام
توان خود را از خدمات و امکان در خدمت به این تجربه قرار مىدهند تا اهداف
اسلامى به قوت اقامه گردد.» و درجاى دیگر آن نامه مىگوید: «در صورتى که
آقاى خمینى به بنده دستور زندگى در یک روستایى در ایران دهد و در آنجا خدمت
به اسلام نمایم در آن هیچ شک نمىکنم زیرا آنچه بنده در راه آن کوشش مى
نمودم، بوسیله آقاى خمینى تحقق یافت».
امام خمینی بمناسبت شهادت :
مرحوم آیت الله شهید سید محمد باقر صدر و همشیره مکرمه(بنت الهدی صدر) -که ازمفاخر علم و ادب بود - به دست رژیم منحط بعث عراق با وضع دلخراشی به درجه رفیعه شهادت رسیده اند.
رهبرانقلاب(آیت الله خامنه ای): او( آیت اللّه شهید سید محمد باقر صدر )بی شک یک نابغه و یک ستاره درخشان بود. از جنبه علمی، جامعیت و تحقیق و نوآوری و شجاعت علمی را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه و در هرآنچه به این دانشها ارتباط مییابد در زمره بنیانگذاران و صاحبان مکتب محسوب میشد.
استعداد خارقالعاده و پشتکار کمنظیر او از وی عامل ذوفنون و ژرفنگری پدید آورده بود که دید نافذ و ذهن جستجوگرش در آفاق علوم متداول حوزهها محصور نمانده و هرآنچه را که برای یک مرجع بزرگ دینی در دنیای متنوع امروز سزاوار است به حیطه تحقیق و مطالعه کشیده بود و سخنی نو و فکری بکر و اثری ماندگار در آن میآفرید./پایان.
سید محمد باقر صدر،فرزندآیت الله سید حیدر ،متولد۲۵ ذیقعده ۱۳۵۳ ،سیدمحمد،دومین فرزند خانواده بود. خاندانش همه از عالمان دین بودند. پدرش در جوانی فوت کرد، پدربزرگش آیت الله العظمی سید اسماعیل صدر که یکی از مراجع بزرگ تقلید شیعه در نیمه اول قرن چهارده اسلامی بود در سال۱۳۳۸ق. وفات کرد. و دیگر اجدادش که شاخه هایی سرسبز و پربار از شجره پربرکت «خاندان صدر» و از تبار غیرتمند و پاک امام کاظم (ع) بوده اند و در سرزمین ایران، لبنان و عراق از پاسداران فرهنگ و اندیشه و دانش و دین بشمار می رفته اند. خواهرش «آمنه بنت الهدی صدر» یکی از زنان دانشمند، شاعر، نویسنده و معلم فقه و اخلاق بود که در مسیر جهاد و مبارزه، با بردارش سید محمد باقر همگام شد و سرانجام سرنوشت هر دو به شهادت و سعادت ابدی ختم گشت.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:قسمتی ازبیانات رهبر انقلاب اسلامی (آیت الله خامنه ای)در دیدار اعضاى پژوهشگاه تخصصى شهید سید محمدباقر صدر را که در تاریخ ۲۵ مردادماه ۱۳۹۵ برگزار شده بود:
مرحوم شهید صدر قطعاً یک نابغه بود؛ این یک خصوصیّتى است. خب،
ما آدمهاى بااستعداد در حوزههاى علمیّه کم نداشتیم؛ آدمهایى که فهم
داشتند، سلیقه داشتند، پشتکار داشتند و کارهاى بزرگى انجام دادند. علماى
بزرگ ما مثل همین مراجع بزرگى که در این صدسال اخیر در ایران و عراق وجود
داشتند همه مردمان بزرگى بودند. استعداد داشتند منتها نابغه یک خصوصیّاتى
دارد که در اغلب این افراد، انسان این نبوغ را احساس نمیکند. مرحوم آقاى
صدر (رضواناللهعلیه) به نظر بنده قطعاً نابغه بود؛ یعنى کارى که از
عهدهى او برمىآمد، از عهدهى خیلى از فقها و علما و متفکّرین حوزههاى ما
برنمىآید: فضاى دید بسیار وسیع، فهم نیازهاى دنیاى اسلام، پاسخگویى سریع و
آماده به خواستهها -ایشان همین «البنکُ اللّاربوى» را در جواب درخواست
دولت پاکستان نوشت؛ آنطور که شنیدم آنها میخواستند یک کار اینجورى درست
کنند، ایشان بلافاصله این [کتاب] را فراهم کرد و براى آنها فرستاد- ...
ایشان واقعاً یک نابغهاى بود، مسائل را میفهمید، مسائل را حدس میزد.
ایشان
در نجف ارتباط تامّ و تمامى با امام نداشتند؛ بهطور معمول، یک ارتباط
خیلى ضعیفى با بیت امام و با تشکیلات امام [داشتند]، ارتباطشان خیلى زیاد
نبود؛ ولیکن بمجرّد اینکه انقلاب شد و امام آمدند ایران، ایشان آن حرف
معروف را زد که به شاگردان خودش گفت ذوب بشوید در امام خمینى همچنان که او
در اسلام ذوب شده؛ این حرف ایشان معروف است. این خیلى شناخت لازم دارد،
خیلى فهمِ اوضاع لازم دارد که بفهمد مسئلهى انقلاب چیست. ما کسانى را
داریم که تا همین امروز که قریب چهل سال از انقلاب میگذرد، هنوز درست
نفهمیدهاند این انقلاب چه بود و چه شد و چه اتّفاقى افتاد... این آدم،
آنروز درک کرد انقلاب را و مسائل و مفاهیم انقلاب را. اینها نبوغ است؛
یعنى شناخت درست محیط را، پیرامون را، علم را، بیان را، کیفیّت تبیین را،
اثرگذارى را.
این نظریّهپردازى که آقاى اشکورى فرمودند، خیلى
مسئلهى مهمّى است؛ ایشان راست میگویند، حکومت و نظام اجتماعى، بدون نظریّه
امکان ندارد که باقى بماند؛ اوّلاً به وجود بیاید، یا باقى بماند، یا رشد
بکند. این آدم، آدم نظریّهپرداز بود؛ این انسان، انسان برجستهاى بود. به
نظر من شخصیّت آقاى صدر، حالا اگر نگوییم بىنظیر، حدّاقل یک شخصیّت
کمنظیر بود. خب، حالا ما کسانى با استعدادهاى خوب الحمدلله در حوزههاى
علمیّه داریم؛ در قم که ما میدانیم و مىشناسیم افراد زیادى هستند؛ لکن آن
نبوغ، یک چیز دیگرى بود که در ایشان وجود داشت.
.... بههرحال به
نظر من این کار یک حسنه است که شماها دارید دنبال میکنید و انشاءالله که
این حسنهى شما مورد قبول الهى قرار میگیرد و برکت پیدا میکند و
«کَشَجَرَةٍ طَیِّبَة» انشاءالله خواهد بود که «اَصلُها ثابِت وَ فَرعُها
فِى السَّمآء تُؤتى اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها»؛ انشاءالله در
آینده رشد پیدا خواهد کرد.
انشاءالله خداوند درجات آن شهید
عالىقدر را عالى کند؛ خداوند اجر داد به این مرد بزرگ که شهادت را نصیب او
کرد؛ آن هم آن شهادت دشوارى که ایشان مبتلا شد و دچار [ آن] شد. و
امیدواریم که انشاءالله خداى متعال روزبهروز روح ایشان را به خودش
نزدیکتر و مقرّبتر کند و درجات ایشان را عالىتر کند و ان شاءالله با
اجداد طاهرینشان محشور بشوند./پایان.
ماحصل تحقیقات درفروردین ۱۳۹۶ بنقل ازسایت رهبری /دیگران
بیش
از ۵۰ سال از نگارش کتاب اقتصادنا میگذرد. بسیاری از زوایای این گنجینه
بزرگ از معارف اقتصاد اسلامی، نظامهای اقتصادی، روششناسی و فلسفه اقتصادی
نه تنها تاکنون ناشناخته مانده بلکه از دیدگاه بنده برخی برداشتهای
نادرست از آن نیز شده است که فرصت طرح آنها در اینجا نیست. سؤالی که
میخواهم توجه شما را به آن جلب کنم این است که نظریات شهید صدر در کتاب
«اقتصادنا» به چه میزان و چگونه میتواند در «اقتصاد ما» بهکار گرفته شود و
فرآیند مطالعات اقتصاد اسلامی در کشور ما را که بعد از انقلاب اسلامی سرعت
گرفت شتاب دهد و نقطه عطفی در این مطالعات باشد.
بنده بر این باورم
که شهید صدر نخستین متفکر اسلامی است که قبل از انقلاب اسلامی، مسائل
اقتصادی را با رویکرد سیستمی بررسی کرده است. دیدگاه بنده در اقتصاد اسلامی
که قبل از انقلاب اسلامی بسیار متأثر از شهید صدر بود بعد از انقلاب
اسلامی و استقرار نظام حکومت اسلامی، به «تنظیم و تدبیر امور اقتصادی
مسلمین» با حفظ رویکرد سیستمی تغییر جهت داد که یکی از نخستین ثمرات آن
برگزاری چندین نشست تخصصی در سالهای نخستین انقلاب اسلامی در دانشگاه امام
صادق علیهالسلام تحت عنوان «جایگاه احکام و تئوریهای اقتصادی در تنظیم
امور اقتصادی مسلمین» بود.
برخی نکات مرتبط با این رویکرد را در
سخنرانی «نظریهی تعادل عمومی در اقتصاد اسلامی: «رویکرد نظامسازی» در
سومین کنگرهی جهانی علوم انسانی اسلامی که آبان ماه ۱۳۹۴ در تهران برگزار
شد مطرح نمودم. اکنون میخواهم رابطه دیدگاه شهید صدر با این رویکرد را به
اجمال تبیین نمایم. اجازه میخواهم در ادامه عرایضم، برخی نکات را به اجمال
عرض کنم:
۱- کتاب اقتصادنا حاصل دیدگاههای شهید صدر قبل از وقوع
انقلاب اسلامی در ایران است و لذا بسیار متأثر از روحیهی انقلابی این
عالم فرهیخته در مبارزات علمی با دو نظام اقتصاد سرمایه داری و اقتصاد
سوسیالیسم و اثبات وجود و برتری نظام اقتصاد اسلامی بوده است. اما
«نظامسازی» که محور اصلی مطالعات اینجانب در اقتصاد اسلامی بوده و هست،
متأثر از استقرار نظام سیاسی اسلامی در ایران است. نکته جالب توجه این است
که قبل از آنکه شهید صدر یا هر متفکر دیگری، سازوکار و مدل تحقق انقلاب
اسلامی را تبیین و ساختار حکومت اسلامی و نحوه استقرار و کیفیت نهادهای
مقوم آن را به زبان علمی توضیح دهند، انقلاب اسلامی در ایران به تحقق رسید.
۲-
شهید صدر در اقتصادنا با دقت و نبوغ فراوان و توانمندیهای علمی کمنظیر،
سیستم یا مکتب اقتصادی اسلام را تبیین نمود اما راهکاری برای اجرایی کردن و
طراحی ترتیبات نهادی مناسب برای تثبیت آن در عینیت مطرح نکرد. دلیل این
امر کاملاً روشن است: با اندک تأمل میتوان دریافت که طراحی نظام تدبیر در
امور اقتصادی مسلمین و پیاده کردن آن مستلزم استقرار نظام سیاسی اسلامی با
همه ارکان و نهادها و روابط و مناسباتی است که بتواند اسباب تحقق اقتصاد
اسلامی را فراهم کند و مقوم آن باشد، ضمن آنکه اقتصاد اسلامی در مقام تحقق
عینی به سهم خود مقوم نظام سیاسی نیز هست.
بنابراین نظر به اینکه
شهید صدر وقوع نظام سیاسی اسلامی را در زمان نگارش کتاب اقتصادنا درک نکرده
بود ضرورتاً به مطالعات علمی در رد سرمایهداری و سوسیالیسم و اثبات
حقانیت و کارایی نظام اقتصاد اسلامی بسنده نمود. با وجود این، چنانکه در
ادامه عرض خواهم کرد، شهید صدر با نبوغ فراوان، زمینه مناسبی را برای پیوند
نظام اقتصاد اسلامی با نظامهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در بستر تحولات
تاریخ و تمدن اسلامی فراهم کرد، زمینهای که امروز بنده آن را «تعادل عمومی
در اقتصاد اسلامی» نامیدهام.
۳- شهید صدر در صفحه ۱۲ کتاب
اقتصادنا (جلد اول- چاپ اول، ترجمه محمد کاظم موسوی، ۱۳۵۰ شمسی) چنین
مینویسد: «مقصود ما از اقتصاد اسلامی، سیستم (مکتب) اقتصادی است که در این
سیستم روشی که اسلام در تنظیم حیات اقتصادی دارد، مجسم میگردد. سیستم
اقتصادی اسلام، خود دارای یک پایگاه فکری است که خودِ سیستم، ما را بدان
رهنمود میگردد.» و در صفحه ۱۳ ادامه میدهد که «این پایگاه فکری، طبق
بیانات مستقیم اسلام یا در اثر پرتویی که خودِ سیستم بر مسائل اقتصاد و
تاریخ میافکند مشخص میگردد.» ملاحظه میشود که شهید صدر معتقد است که
اولاً، هر سیستمی دارای یک مبنای فکری است. ثانیاً درک و کشف این مبنا
صرفاً با مشاهده آثار و تبعات و عملکرد همان سیستم در عینیت امکانپذیر
است. ثالثاً این مبنا میتواند تحت تأثیر عملکرد همان سیستم باشد. رابعاً
در نظام اسلامی، این مبنا تحت تأثیر «بیانات مستقیم اسلام» یا به عبارت
دیگر، مجموعه ارزشها، اخلاق، احکام و در یک کلمه معارف اسلامی نیز هست؛
زیرا که نظام اسلامی برعکس نظامهای مادی (سرمایهداری و سوسیالیسم) نظام
وحیانی است و کلام وحی نقش اصلی را در این نظام ایفا میکند.
برای
تبیین تأثیر مبانی وحیانی بر عملکرد نظام اقتصادی، میتوان به مثالی که
شهید صدر در صفحات ۳۱۱ و ۳۱۲ آورده است مراجعه کرد: «نظام سرمایهداری صورت
علمی ندارد و وجود و دلائل خود را از قوانین علم اقتصاد نگرفته است ...
قوانین علمی در اقتصاد سرمایهداری، قوانینی است علمی در چارچوب خاص سیستم
سرمایهداری و مانند قوانین طبیعی فیزیک و شیمی قوانین مطلقی نیست که در هر
جامعهای و در هر زمان و مکانی قابل تطبیق و پیاده شدن باشد ... درک
بسیاری از آن قوانین، در شرایط اجتماعیای که اقتصاد سرمایهداری و افکار و
مفاهیم آن بر آن حاکم است، به صورت حقایق عینی هستند... بنابراین آن
قوانین در جامعهای که سرمایهداری بر آن تسلط ندارد و افکار آن، جوّ آن
جامعه مفروض را نپوشانده باشد نمیتواند عینیت خود را حفظ کند و در آن
جامعه پیاده گردد.»
۴- شهید صدر مفهوم مبنا در اقتصاد اسلامی را به
مفهوم وسیعتر مبنا در نظام اسلامی تعمیم میدهد و لذا بر ضرورت هماهنگی
بین نظامهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تأکید دارد، و چنانکه قبلاً
گفته شد این همان نکتهای است که امروزه ما از آن تحت عنوان «تعادل عمومی
در اقتصاد اسلامی» یاد میکنیم. برای تبیین این نکته به صفحه ۳۷۱ اقتصادنا
مراجعه میکنیم: «شکل عمومی نظام- هر نظامی که باشد- به پایهای نیاز دارد
که با طبیعت و روح آن هماهنگی داشته باشد و به سیستم، عقیده و مفاهیم و
عواطفی که با آن سازگار باشد اعطا کند... اقتصاد اسلامی در روش و همه
جزئیات گسترده خویش پیوستگی دارد و به نوبه خود، همچنین جزئی از شکل عمومی
زندگی میباشد، و این شکل دارای پایهای است که خاص آن میباشد، و جامعه
کامل اسلامی هنگامی پدید میآید که شکل و پایه با هم فراهم شوند.»
متأسفانه
تحلیل شهید صدر در نگرش سیستمی از تعادل عمومی در اقتصاد اسلامی، به ضرورت
شناخت اقتصاد اسلامی در چارچوب شکل عام اسلامی موکول میشود، شکلی که
بتواند جوانب مختلف امور اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه را به
نحو مناسبی مدیریت کند. بدیهی است شهید صدر نمیتوانست وارد بحث راهکار
تحقق اقتصاد اسلامی در چارچوب نظام جامع تدبیر امور اسلامی در معنای موسع
کلمه شود؛ زیرا چنانکه قبلاً اشاره شد، تحقق عینی نظام اقتصاد اسلامی
مستلزم استقرار نظام حکومت اسلامی است که در زمان نگارش کتاب اقتصادنا به
وقوع نرسیده بود. از این رو، شهید صدر در ایجاد ارتباط بین نظام اقتصاد
اسلامی و نظام سیاسی با موانع نظری جدی مواجه شد به شرحی که در ادامه عرض
خواهم کرد.
۵- شهید صدر در ذیل عنوان «ارتباط میان اقتصاد اسلامی و
نظام سیاسی اسلام» در صفحه ۳۷۶ چنین می نویسد: «در بررسی سیستم اقتصادی،
جدایی آن دو از یکدیگر منجر به گمراهی تحقیق میگردد، زیرا هیئت حاکمه،
اختیارات وسیع اقتصادی داشته، دارای مالکیتهای بزرگی میباشد که بر طبق
اجتهاد خود، در آنها تصرف میکند و این اختیارات و مالکیتها لازم است
همیشه در بررسی، با واقعیت حاکمیت در اسلام و تضمینهایی که اسلام برای
ملوث نشدن ولی امر و اعتدال وی وضع کرده است، از قبیل عصمت، شور کردن و
عدالت (بنا بر اختلاف مذاهب اسلامی) مقارنه گردد. بنابراین در پرتو این
تضمینها میتوانیم موقعیت دولت را در سیستم اقتصادی بررسی کنیم و به صحت
اختیارات و حقوقی که اسلام برای دولت مقرر داشته است، ایمان بیاوریم.»
ملاحظه
میشود که حوزه مطالعات شهید صدر در ارتباط میان اقتصاد اسلامی و نظام
سیاسی اسلام متأسفانه محدود به بررسی موقعیت دولت در سیستم اقتصادی به لحاظ
اختیارات و حقوقی است که اسلام برای دولت مقرر کرده است. چنانچه قبلاً
گفته شد، دلیل این امر را می بایستی در فقدان استقرار نظام سیاسی اسلامی در
زمان نگارش کتاب اقتصادنا جستجو کرد. بدین ترتیب، شهید صدر با یک معضل جدی
نظری به شرح ذیل در تعریف هماهنگی بین نظامهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و
اجتماعی مواجه میشود:
در صفحه ۴۱۴ چنین میخوانیم: «وظیفه سیستمی در
برابر اقتصاد اسلامی عبارت است از کشف صورت کامل حیات اقتصادی طبق قوانین
اسلامی... اما نقش علم اقتصاد نسبت به اقتصاد اسلامی وقتی فرا میرسد که آن
صورت پدید آمده باشد، تا از این رهگذر مسیر حیات واقعی و قوانین آن را، در
چارچوب جامعهای که نظام اسلامی به طور کامل در آن پیاده و تطبیق میشود
کشف کند.» طبعاً شهید صدر در این بیان، با دو مشکل جدی مواجه است: اولاً،
کشف صورت کامل حیات اقتصادی طبق قوانین اسلامی با موانع نظری متعددی مواجه
است و ثانیاً تحقق جامعهای که نظام اسلامی به طور کامل در آن پیاده شده
باشد مفهومی بسیار مجرد و به دور از واقع میباشد. لذا درک اقتصاد اسلامی
به شرط کشف صورت کامل حیات اقتصادی از یکسو و تحقق جامعهای که نظام اسلامی
به طور کامل در آن پیاده شده باشد به عنوان شرط لازم برای کشف مسیر حیات
واقعی اقتصادی و قوانین آن از سوی دیگر، تا حد زیادی با معضلات نظری مواجه
است.
۶- با توجه به آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که راهکار
خروج از این معضلات نظری تکیه بر رویکرد نظام تدبیر اقتصادی در چارچوب
«نظریه تعادل عمومی در اقتصاد اسلامی» است. پایگاه نظری در امکانپذیری
خروج از این معضل در این حقیقت نهفته است که نظام حکومت اسلامی در جمهوری
اسلامی ایران مستقر شده است. از این رو، برعکس دیدگاه شهید صدر که محدوده
اختیارات دولت به معنای کشف حیات سیاسی دولت را متوقف بر کشف حیات اقتصادی
مبتنی بر تعالیم اسلامی میداند، با رویکرد فوقالذکر میتوانیم حیات
اقتصاد اسلامی را به معنای نظام تدبیر در تنظیم امور اقتصادی به منظور
مدیریت بهینه زندگی اقتصادی مسلمین در پرتو نظام سیاسی اسلامی که به تحقق
رسیده است، بررسی کنیم.
از این منظر، رویکرد نظامسازی در اقتصاد
اسلامی مبتنی بر اصل هماهنگی نظام تدبیر در امور اقتصادی با نظام سیاسی
ولایت در کشور است به نحوی که سیاستهای اتخاذ شده در نظام تدبیر امور
اقتصادی سازگار و مقوم نظام سیاسی باشد، و این هر دو، مستلزم هماهنگی با
نظام اجتماعی اسلامی و مقوم آن است و این هر سه بر مبنای نظام ارزشها و
احکام و مجموعه معارف اسلامی استوار است. بدین ترتیب، اصل تعادل عمومی در
اقتصاد اسلامی شکل میگیرد و به عنوان مبنا همه سیاستهای اقتصادی را تحت
تأثیر قرار میدهد و کمیت و کیفیت سیاستها و ترتیبات اقتصادی را تعیین
میکند و سمت و سوی آنها را مشخص میسازد. حاصل آنکه در این رویکرد، اقتصاد
اسلامی در فرآیندی پویا از جرح و تعدیلها و سعی و خطاها و
انعطافپذیریها با توجه به شرایط زمانی و مکانی توسعه مییابد. لازمه تحقق
این هدف به لحاظ نظری، کوشش در شاخصسازیهای مناسب در اندازهگیری و سنجش
تأثیرات متقابل نظامهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در بستر تحولات
تاریخی کشور و تمدن اسلامی است.
۳قیرآیت الله محمدباقرصدر
۳قیرآیت الله محمدباقرصدر
۱-شهادت ۱۹فروردین ۱۳۵۹وتدفین
۲-انتقال جنازه -بصورت مخفیانه-بعداز۱۷سال ،بعلت خیابان کشی(جنازه سالم بوده)
۳-درسال ۱۳۷۶نیز کل قبر،یک ونبم مترجابجاشد.