نمازجمعه رشت ،حضورنوجوانان بهمراه خانواده ها....«دکترفرشاداسدی» درنمازجمعه
امروزجمعه، ۱۴ خرداد ۱۴۰۰( ٢٣ شوال ١٤٤٢)نمازجمعه به امامت آیت الله فلاحتی برگزارشد.
چندنکته دیدم که تصمیم گرفتم،نمازجمعه امروزراگزارش کنم.
۱-حضورکودکان ونوجوانان بهمراه خانواده ها
٢-حضوردکتراسدی(فوق تخصص گوارش)درنمازجمعه
خطبه ها درساعت ۱۴ : ۱۳شروع شد.
امام جمعه رشت درخطبه دوم ضمن گله ازشورای شهررشت،تشتت آرا که منجربه اختلافاتی شده که روندکارهای عمرانی شهررامختل می کندپرداخت.
ایشان گفتند:من به اتفاق این مردم ازشورای شهر بطوری جدی مطالبه گرخواهیم شد.
آیت الله فلاحتی ماده ۱۰۰شهرداری را منشاء فساددانست،گفت این چه کاری است که به مردم این فرصت را می دهید وبعدمی گوییدبیاییدجریمه اش(خلافی)رابپردازید واین فقط بسودمتمولین است.
بیستمین سالگردرحلت آیت الله احسانبخش.
نماینده ولی فقیه دراستان،ازاینکه معضل ٢رودخانه ای (گوهررود وزرجوب)که ازوسط شهررشت عبورمی کنندپرداخت وگفت،مسئولین هیچ اقدامی برای رفع معظل این رودخانه هانکردند.
فلاحتی ازنمایندگان خواست برای اینکه هرآدم کارنابلدی واردشورای نشود،سازوکاری ارائه بدهند،مصوبه ای داشته باشد.
ایشان درپایان اشاره ای داشتندبه به مطالبات مقام معظم رهبری ازشوراهای شهروروستا.
امام جمعه رشت به رحلت امام و ۱۵ خردادهم پرداخت.
نمازجمعه وعصردرساعت ۰٢ : ۱۴دقیقه به پایان رسید.
«دکترفرشاداسدی »که معمولاً هرماهی یک تا٢باربه نمازمی آید(البته خودش می گویدکه اگرجمعه ها«کشیک»نباشم ویامیهمان نداشته باشم،به نمازخواهم آمد.
خوش برخوردی وشوخ طبعی وروابط عمومی بالایشان،موجب این می شودکه نمازگزاران بعدازنمازبه دیدارایشان بیایند وسئوالات پزشکی خودراازایشان می پرسند ویا صرفاً برای خوش وبش.
این فوق تخصص گوارش«مُهرنظام پزشکی»خودراهمراهش می آوردکه دوستان اگرنیازی به مکتوب کردن -تجویز-داروداشتنددردفترچه بنویسد،
یکی ازویژگیهای دکتراسدی این است که دررفتن عجله نمی کندتاهرکسی که سئوالی ویامشکل درمانی داشته باشد،پاسخگوباشد.
نکته:حتی آنهایی که به هردلیل امکان حضوردرنمازجمعه راهم نداشته باشند،میتوانندازویزیت رایگان+مشاوره پزشکی این دکترمهربان ومردمی بهرمندباشند(بعدازپایان نمازدرمحوطه مصلی).
نمازجمعه رشت۱۴ خرداد ۱۴۰۰ویزیت رایگان دکترفرشاداسدی"متخصص گوارش"نمازجمعه رشت.
سخنران پیش ازخطبه امروز نمازجمعه رشت«دکتر حشمت الله قنبری» پژوهشگر تاریخ اسلام بود.
«دکتر حشمت الله قنبری»نمازجمعه رشت.
مراسم بیستمین سالروز شهادت «آیت الله صادق احسانبخش» وبزرگداشت یاد و خاطره معمار کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی درروز،پنجشنبه(۱۳ خرداد ۱۴۰۰)
با حضور نماینده ولی فقیه در گیلان و سخنرانی« آیت الله سیداحمد خاتمی» عضو فقهای شورای نگهبان با رعایت کامل شیوه نامه های بهداشتی در مصلی امام خمینی شهرستان رشت برگزار شد.
دیدارردیداررئیس دفترامام خمینی باآیت الله احسانبخش
امام جمعه رشت در ۲۶فروردین سال۱۳۶۱درمسجدکاسه فروشان رشت ترورشد وآسیب جدی دیدکه منجربه 6ماه بستری دربیمارستان شد.
محل ترور نماینده ولی فقیه استان گیلان
آیت الله احسانبخش سرانچام پس ازنوزده سال و۵۰روز ازحادثه ترور-بادرجه۷۰%جانبازی-در ۱۴ خرداد ۱۳۸۰ بشهادت رسید.
آرامگاه آیت الله احسانبخش درمحوطه مصلی رشت قراردارد،مصلی ای که خودش بنیانگذارش بود
از آیتالله احسانبخش حدود پنجاه اثر علمی در زمینههای فقه، حدیث، تفسیر، اخلاق و تاریخ برجای مانده است که از آن جمله میتوان به ۱ـ آثار الصادقین در ۲۳ جلد، ۲ ـ خوارج و علل پیدایش آن در سه جلد ۳ـ نقش دین در خانواده در دو جلد ۴ـ تفسیر سورههای اسراء، نمل، احزاب و…اشاره کرد.
اولین امام جمعه رشت مرحوم حجت الاسلام حسن لاهوتی اشکوری بود،باانتخابش بعنوان نماینده مردم رشت درمجلس شورای اسلامی ،ازسال۱۳۵۹ امامت را به مرحوم آیت الله امینیان واگذارکرد.بعدمسائلی پیش آمدکه سنگرنمازجمعه چندین ماه خالی ماند.
وامادرتاریخ ۸ دی ۱۳۶۱ امام خمینی برای مرحوم حاج صادق احسانبخش،حکم امامت رشت راصادرکردند.
«آیت الله صادق احسانبخش» پنج شنبه،٢٠ جمادی الثانیه ١٤٠٢(۲۶ فروردین ۱۳۶۱)درمسجدکاسه فروشان ترورشد واماعوارض ضایعات ناشی ازترورراحتش نمی گذاشت،دیالیزمی شد ودرنیمه اردیبهشت۱۳۸۰بغلت شدت نارسایی کلیه هایش،حدودیک ماه در بیمارستان خاتم الانبیا تهران بستری شد وسرانجام پس از۱۹سال بعدازحادثه ترور،درساعت ۱۵،۳۰ دوشنبه ١١ ربیع الاول ١٤٢٢(۱۴ خرداد ۱۳۸۰) درسالگرد رحلت مرادش (امام خمینی)درسن ۷۱سالگی به درجه شهادت نائل آمد.
بعداز رحلت آیت الله احسانبخش-درتاریخ ۱۷ / ۴ / ۱۳۸۰ مقام معظم رهبری،آیت الله زین العابدین قربانى رابه امامت نمازجمعه رشت منصوب کردند
ودراردیبهشت سال ۱۳۹۷ آیتالله رسول فلاحتی امام جمعه رشت شدند.
لحظات آخر..عمرامام خمینی...
دکتر حسن عارفی پزشک حضرت امام، وقایع آخرین روز حیات امام را در بیمارستان را چنین توصیف کرده است:
از بامداد ،شنبه، ۱۳ خرداد ۱۳۶۸(٢٨ شوال ١٤٠٩) فشار خون حضرت امام خمینی شروع به سقوط کرد و خواب آلودگی شدت گرفت. در ساعت ۵ صبح با وجود آنکه درجه حرارت ۳۶ درجه سانتیگراد بود ولی امام عزیز احساس سرما می کردند.
در ساعت ۱۴ : ۰۹ دقیقه صبح روز شنبه، ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ امام عزیزمان مبتلا به تپش قلب، بی حالی، ضعف، پایین افتادن تدریجی فشار خون شریانی شدند. در ساعت ۱۰ صبح اقدامات لازم توسط «دکتر سیم فروش» انجام شد و به علت مشکل ترشحی کلیه از آقایان «دکتر قدس» و «دکتر رهبر» خواسته شد تشریف بیاورند. فشار خون با وجود تجویز سرم و آلبومین و عدم دفع و ترشح ادرار به تدریج پائینتر می آمد. حضرت امام کمی خواب آلوده ولی کاملاً هوشیار بودند.
ضربان قلب در ساعت۴۶ : ۱۵ بعدازظهر به قرار زیر سریع و نامنظم بود. و این فروغ دلها در افق آمال به خاموشی می گرایید.
سقوط تدریجی فشار خون شریانی و نامنظم و سریع شدن ضربان و عدم جواب مناسب به درمان دقیق وخامت حال حضرت امام را نشان می داد و هر لحظه انتظار حادث شدن فاجعه ای دردناک می رفت. به همین دلیل افراد تیم پزشکی ثابت و برادران جراح و پرستاران عزیز با مجهزترین و مدرن ترین امکانات پزشکی در کنار تخت امام عزیز حاضر برای انجام اقدامات پزشکی لازم ایستاده بودند، که ناگهان در ساعت ۵۸ : ۱۵ دقیقه انتقال الکتریسیته از دهلیز به طرف بطن متوقف شد و به دنبال آن به فیبریلاسیون بطنی منجر و فشار خون به صفر رسید.
در ساعت ۵۸ : ۱۵ مطابق نوار قلبی ، قلب از حرکت باز ایستاد ولی با آمادگی کامل تیم پزشکی با الکتروشوک های مکرر و با قرار دادن پیس میکر خارجی روی قفسه صدری (باطری) و گذاشتن لوله داخل مجرای تنفس و متصل کردن به دستگاه تنفس مصنوعی موقتاً ضربان قلب و تنفس ولو مصنوعی شروع به کار کرد. ولی امام عزیز ما بیهوش بود.
در ساعت ۱۰ : ٢٢ «پیس میکر »کار می کند، ولی عضله قلب در مقابل تحریکات آن منقبض نمی شود.
آخرین ضربه قلب امام خمینی
در ساعت ۱۰ : ٢۳ دقیقه.....
«دکتر ایرج فاضل»، یکی از اعضای تیم پزشکی: « در ساعت سه بعدازظهر، ایست قلبی پیش آمد و قلب از کار ایستاد. با ماساژ قلبی و تنفس مصنوعی، قلب را دوباره به کار انداخته و لوله تنفسی گذاشتیم و از طریق دستگاه، تنفس مصنوعی دادیم... اما امام تقریباً بیهوش بودند... این کیفیت ادامه داشت تا اینکه... فشار خون که به تدریج سقوط میکرد، به پایینترین حد خود رسید...»
«حاج سید احمد خمینی»: «ساعتهای آخر عمر ایشان من میدانستم که یکی دو ساعت دیگر، ایشان به خداوند میپیوندند. من میدانستم و دکترها ولی به هیچ کس نمیگفتم. جراتش را نداشتم. هر وقت به یاد سختیهای جسمی که درد زیاد داشتند و همهاش صبر میکردند و آخ نمیگفتند میافتم، سخت متاثر میشوم.»
همسر امام خمینی (خانم خدیجه ثقفی): عصر بافهمیه جان [دکتر زهرا مصطفوی]به دیدن آقا رفتم. پرسیدم: «حالتان چطور است؟» نگاهی پرغم به صورت من انداختند و هیچ جوابی ندادند و چشمهایشان را بستند.
دو مرتبه صدایش زدم و گفتم: «آقا... آقا...» باز گوشه چشمی به من انداخت و نگاهی کرد. اما حرفی نمیتوانست بزند و مجدداً چشمها را روی هم نهاد. چند دقیقه بیشتر نتوانستم بمانم چون تعدادی از آقایان آمده بودند. روزهای دیگر هم هر روز رفتم اما صبح روز آخر وقتی او را دیدم، به من نگاهی کرد و گفت: «دعا کن بروم» و چشم هایش را بست و به نظرم رسید، به خواب رفت.
آن روز حالشان خیلی بد بود. من نگران شدم. ظهر به بیمارستان رفتم و به فهیمه گفتم: آقا خوببشو نیست. حال آقا روز به روز بدتر میشود. فهیمه هم گفت: بله من هم همینطور میفهمم. آن روزها همه اهل خانه، نگران امام(ره) بودند و کاری از دست هیچ کس ساخته نبود. ما تنها کارمان سر زدن به بیمارستان و سپس مشغول دعا برای آقا بودیم. در آن روز ظهر، آقا چند کلمهای صحبت کرد و بعضی مسائل را گفت. سپس نگاهی به همه انداخت و گفت: «بروید، بروید میخواهم بخوابم.»
ما همه از اتاق بیرون آمدیم اما زهرا [دختر آقای اشراقی] کناری ایستاد و آنجا ماند. آقا هم چشمها را روی هم گذارد و خوابید. غروب رفتم دیدم که نفسهای آقا به تلاطم افتاده است. دست ایشان را گرفتم. دستها یخ کرده بود. به دکتر عارفی گفتم: «مثل اینکه زحمتهای شما و دعای ما و بقیه همگی بینتیجه شده است.» دکتر هم نبض آقا را گرفت و با سرتکان دادن، مرا تصدیق کرد...»
«آیتالله هاشمی رفسنجانی»: «ساعت سه بعدازظهر احمد آقا تلفنی اطلاع داد که حال امام وخیم شده و خواست با سایر رؤسای قوا سریعاً به جماران برویم... خودمان را با عجله به جماران رساندیم. لحظات آخر تنفس طبیعی بود. امام به زحمت نفس میکشیدند. فقط یک بار چشم باز کردند و بستند و این آخرین نگاه شان بود. دکترها با عجله قلب را با ماساژ و شوک برقی و باتری و ریه را با تنفس مصنوعی به کار انداختند. تا ساعت ۱۰:۲۰ شب، ایشان را به این صورت نگاه داشتند، ولی دیگر مغز کار نمیکرد. فقط یک بار اطلاع دادند که تنفس، طبیعی شد ولی زود این وضع تمام شد... شیون از داخل خانه و بیمارستان و سپس بیرون خانه بلند شد. حضار را دعوت به صبر کردم و برنامه را برای آنها توضیح دادم. پذیرفتند و آرام گرفتند و قرار شد
آیت الله موسوی خویینیها: نوبت بعدازظهر جلسه بازنگری قانون اساسی بود؛ هنوز ننشسته بودم و جلسه تشکیل نشده بود که خبر رسید حال حضرت امام خوب نیست. خودم را به جماران رساندم. عصر بود و سران نظام رسیده بودند. کف حیاط کوچک بیمارستان فرشی پهن شده بود. آقایان خامنهای، هاشمی، موسوی اردبیلی، مهندس موسوی، مشکینی، کروبی، احمد آقا (و شاید دو سه نفر دیگر که الان به خاطرم نمیرسند) نشسته بودند. دکتر فاضل وضعیت بیماری امام را گزارش میداد. سرانجام دکتر فاضل گفت حضرت امام حداکثر تا هشت ساعت دیگر میهمان شما هستند. چنین به خاطرم میرسد که آقای خامنهای فرمودند وقتی امام وارد فرودگاه شدند، یک نفر به من گفت که ایشان ده سال رهبری میکنند - والله یضاعف لمن یشاء - (من چون نزدیک ایشان نبودم شاید بعضی از کلمات را به دقت نقل نکرده باشم)
اولین موضوع گفتوگو این بود که محل دفن کجا باشد؛ احمد آقا گفتند من محلی را نزدیک قم در نظر گرفتهام و درباره آن توضیح دادند. حاضران آن محل را مناسب ندانستند. یک نفر زمین قلعهمرغی را پیشنهاد کرد (شاید مهندس موسوی). آنجا هم پذیرفته نشد. سرانجام دولت مکلف شد چند نقطه در تهران و حاشیه تهران را شناسایی و گزارش کند.
جایی که نشسته بودیم محل رفتوآمد افراد خانواده امام و نیز اعضای دفتر به داخل بیمارستان بود و افراد مختلف آمدوشد میکردند. آقایان به داخل یکی از اتاقهای جنب بیمارستان راهنمایی شدند و دور هم نشستند. پزشکان هم نومیدانه در داخل بیمارستان همچنان بر بالین امام تلاش میکردند. در این نشست، آقایان خلخالی، محمدی گیلانی، مومن و شاید طاهری خرمآبادی هم بودند، ولی احمد آقا همراه پزشکان بر بالین امام بود.
صحبت شد که بعد از امام برای رهبری چه باید کرد، پس از مقداری سکوت، آقای محمدی گیلانی به جناب آقای خامنهای گفتند چرا خود شما نباشید و دو سه جمله هم در تایید پیشنهاد خود گفتند که متاسفانه در خاطرم نمانده است. آقای خامنهای برآشفتند و به آقای محمدی گفتند «خواهش میکنم دیگر این مطلب را تکرار نفرمایید» آقای مومن گفتند که حضرت امام درباره آقای منتظری فرمودهاند که رهبر نمیتوانند بشوند، ولی نفرمودهاند که عضو شورای رهبری هم نمیتوانند باشند؛ بنابراین، چه اشکالی دارد که شورای رهبری متشکل از ایشان و دو نفر دیگر که از جهت مدیریت و سیاسی صلاحیت دارند تشکیل شود؟ این پیشنهاد، اگر هم طرفداری داشت، اما اکثر حاضران با آن مخالف بودند. یک نفر هم آقای گلپایگانی را پیشنهاد کرد که به خاطرم نمیرسد چه کسی بود و چون اطمینان ندارم، بهتر است بگویم خودم این پیشنهاد را دادم! این پیشنهاد هم هیچ طرفداری نداشت. گفته شد (در خاطرم نیست چه کسی اولین بار مطرح کرد) که شورای رهبری متشکل از آقایان خامنهای و هاشمی که از جهت سیاسی و مدیریت مورد قبول همه هستند، به علاوه یک نفر از میان آقایان موسوی اردبیلی و مشکینی تشکیل شود؛ پس از گفتوگوی کوتاهی، همه این پیشنهاد را پذیرفتند.
در همین لحظات بود که یک نفر وارد شد (آقای میریان از خدمتکاران دفتر) و با بغض و گریه فریاد زد « کار تمام شد» من متوجه نشدم که آقایان حاضر که همه از رجال و شخصیتهای کشور بودند، چگونه از اتاق به بیرون ریختند و به سمت اتاق محل بستری رفتند. تنها در خاطرم مانده است که جناب آقای خامنهای داخل حیاط نشسته بودند و به تنه درختی تکیه داده بودند و با همه وجود گریه میکردند.
قیام ۱۵خرداد ۱۳۴٢( ١٢ محرم ١٣٨٣)
دستگیری امام خمینی درسحرگاه ،چهارشنبه، ۱۵ خرداد ۱۳۴۲قیام مردم دراعتراض دستگیری رهبرانقلاب.