ازسقوط صدام..هشت ماه مفقودالاثری صدام دستگیری وبازجویی+اعدام+سرنوشت عراق بعدازصدام..سرنوشت فرماندهان عراق-یاوران صدام-روسای جمهورقبل ازصدام،چگونگی به قدرت رسیدن صدام حسین..یکه تازی امریکادرعراق....
چهارشنبه،۲۸ اسفند۱۳۸۱( ۱۹ مارس ۲۰۰۳): بمباران کاخ ریاست جمهوری عراق به وسیله هواپیماهای آمریکایی.
پنجشنبه،۲۹اسفند۱۳۸۱(۲۰ مارس۲۰۰۳): ورود نیروهای نظامی آمریکا و انگلیس از مرز کویت به عراق.
چهارشنبه،۲۰ فروردین۱۳۸۲(۹ آوریل۲۰۰۳): ۲۰روز پس از بمباران کاخ ریاست جمهوری عراق، بغداد توسط نیروهای آمریکایی اشغال شد؛ علیرغم وجود ارتش قوی، تقریبا بدون مقاومت جدی سقوط کرد و مجسمۀ صـدام در میدان مرکزی شهر به وسیله مردم به زیر کشیده شد.
در ساعت ۵:۳۴ بامداد به وقت بغداد (۶:۰۴ به وقت تهران) در ۲۹ اسفند ۱۳۸۱ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) حملهٔ غافلگیرانه به عراق آغاز شد. پیش از شروع هیچ اعلان جنگی داده نشد.
بغداد(پایتخت) در ۲۰ فروردین ۱۳۸۲ (۹ آوریل ۲۰۰۳) اشغال شد که سقوط بغداد مساوی با پایان حاکمیت ۲۴ ساله حکومت صدام حسین بود
زندگینامه صدام+دستگیری رئیس جمهور در«چاله»+سرنوشت صدام ویارانش
مردم عراق«صدام حسین»بخاطر«فلوس» رافروختند
صدام حسین فرزند «حین المجید»متولد ۲٨آوریل ۱۹۳۷(۸ اردیبهشت ۱۳۱۶) روستای العوجه - تکریت -۱۷۵ کیلومتری شمال بغداد وی در ۹ سالگی پدرش «حین المجید» را از دست داد ،وی ازعشیره «الطلفاح »بود
مزرعه « عبور»کجاست؟
صدام حسین در (۱۹۳۷میلادی)۲۰ سالگی به عضویت حزب بعث در می آمد.باتوجه به جسارتهاوبلندپروازیهایش بسرعت مدارج ترقی را طی می نماید،
ابتدای جوانی صدام مصادف است با پایان نظام سلطنتی در عراق به رهبری فیصل دوم
در همین سالهای حضور صدام درحزب بعث، عبدالکریم قاسم به همراه شماری از افسران جوان مبادرت به کودتا بر علیه فیصل نموده و قدرت را قبضه می نمایند.
صدام اولین خیانت راکرد-ترور«عبدالکریم قاسم»
یاسر عرفات، صدام حسین، احمد حسن البکر، حافظ اسد و عبدالحلیم خدام
صدام درسن۲۲سالگی( سال ۱۹۵۹)با تبانی با هم حزبی هایش همان بلایی که عبدالکریم قاسم سر«ملک فیصل »آورده بود،سرژنرال قاسم آورد! اقدام به ترور ژنرال قاسم نمود، که این تروناموفق بوده، که منجربه مجروحیت صدام می شود
مزرعه« عبور»
دراین عملیات نافرجام(ترور عبدالکریم قاسم)او در حالی که یک تیر در پای خود داشت به مزرعه عبور روی آورد و به مدت ۳ روز در آن مخفی شد.
صدام باچاقوی خود، در این مزرعه تیر را از پای خود بیرون کشیده و سپس شنا کنان از رودخانه دجله عبور و به سوریه گریخته است و به همین مناسبت هم او نام این مزرعه را« عبور» نهاده است.
صدام پس ازمدتی از سوریه به مصر رفت و تحصیلات خود را در دانشگاه قاهره ادامه داده وهمانجا با ساجده دختر دایی اش ازدواج کرد.
باکودتای نظامیان حزب بعث بر علیه ژنرال عبدالکریم قاسم ،موجب بازگشت صدام حسین به بغداد گردید. نقش بسزای ژنرال حسن البکر به عنوان دوست قدیمی صدام در کودتای فوق موجب ارتقای موقعیت صدام در حکومت تازه تشکیل شده گردید داشت.
صدام جاه طلب ۲۹ساله شد«معاون رئیس جمهور»عراق
ازنظرقوانین عراق درصورت مرگ ویا استعفای -فقدان رئیس جمهور- در عراق ، عبدالسلام عارف از فرماندهان ارتش به عنوان رئیسجمهور و حسن البکر از رهبران حزب بعث به عنوان نخستوزیر ی می رسیدند.
احمد حسن البکر و انور سادات به همراه معاونانشان صدام و حسنی مبارک
۱۱سال حکومت احمد حسن البکر
اگرچه صدام حسین درطول ۱۱سال ریاست حکومت احمد حسن البکر ،درسمت معاون ریاست جمهوری بود، امادرواقع بعلت جاه طلبی صدام ،رئیس جمهور کسی نبودغیرار صدام حسین وسرانجام باکمک بعثی ها علیه عبدالرحمن عارف رئیس جمهور وقت عراق (برادر عبدالسلام عارف) کودتا کرد و قدرت را به دست گرفتند.
در سال ۱۹۷۹ رسماً رئیس جمهورعراق شد.
۲۴ سال ریاست جمهوری
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:البته باید ۱۱سال ریاست صدام رادرزمان حکومت احمد حسن البکر اضافه کنیم که می شود۳۵سال
صدام پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با بهانهجوییهای مختلف و ایجاد درگیریهای متعددِ مرزی زمینه یک ماجراجویی وحشتناک رافراهم کرد، در ۲۷ شهریور ۱۳۵۹ همچون «دونالدترامپ»رئیس جمهور امریکا که قراردادبین المللی «برجام»راملغی کرد-بهطور یکجانبه قراردادالجزائر« عهدنامه۱۹۷۵» را لغو-پاره- کرد. اعلام کرد وضعیت حقوقی شطالعرب باید به وضع قبل از مارس ۱۹۷۵ بازگردد و این رودخانه را جز تمامیت عربی عراق اعلام کرد.
ودردر شهریور ۱۳۵۹ حمله به ایران را آغاز کردجنگ ۸ساله راعلیه ایران آغازکردکه حاصلش بیش ازیک میلیون کشته از۲طرف بود
در ۲۷ تیرماه سال ۱۳۶۷ پذیرش قطعنامه ۵۹۸ طی پیامی از طرف امام خمینی اعلام شد. عراق پذیرش قطعنامه را به منزله ضعف ایران تلقی کرد و با همراهی سازمان مجاهدین خلق (مرصاد) بار دیگر مرزهای ایران را مورد تجاوز قرار داد
صدام وقتی بعداز۸سال نتوانست به اهدافش برسد بفکرتهاجم به همسایه دیگر«کویت»شد که خوی ددمنشیش ارضاشود
صدام به طمع دستیابی به مبابع طلا ودیگرمنابع کویت باایران ازدرصلح درآمد
صدام در ۱۷ مرداد ۶۷ به ناگزیر آتشبس را پذیرفت و اعلام آمادگی کرد که وارد مذاکره شود.
به دنبال حمله عراق به کویت و شرایط سیاسی و نظامی، صدام طی نامهای در مورخ ۶۹/۵/۲۳ به رییسجمهور وقت، هاشمی رفسنجانی درخواست تبادل اسرا را کرد.
صدام درسال اخرعمرخود که احساس خطرکرده بود دستور داده بود که بیش از ۱۰ خانه مخفی با پیچیدگی های امنیتی را برای اختفا در همین مزرعه ، آماده کنند.
او در مدت زندگی تنهای خود در این ۸ ماه اخیر، در این خانه ها جابجا می شده است.
بالاخره دیکتاتور سرنگون شده عراق پس از ۲۴۰ روز در حالی دستگیر شد که مقامات امریکایی ، ۲۵ میلیون دلار برای سر وی جایزه گذاشته بودند.
نیروهای امریکایی و نیروهای کرد عراق با دریافت اطلاعاتی پیرامون وجود صدام در یک خانه گلی ، منطقه را محاصره کردند و صدام در حالی که در زیرزمین مزرعه ای مخفی شده بود بدون هیچ گونه مقاومتی و به همراه ۷۵۰هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد. البته گروهی از معارضان عراقی از قبل محل اختفای او را می دانستند و همان ها در این دستگیری نقش اصلی را داشتند.
«من صدامم. من رئیس جمهوری عراق هستم و تمایل دارم با شما مذاکره کنم»
فرمانده نیروهای امریکایی که موفق به دستگیری صدام شدند به صدام گفت: جورج بوش(رئیس جمهوری امریکا) سلام و خوشامد گویی خود را به تو ارسال کرده است.
«انتفاضه کمال قنبر»(رئیس کنگره ملی عراق) «رئیس حزب آینده مشروطه عراق» نیز در گفتگو با شبکه تلویزیونی الجزیزه در خصوص تغییر قیافه صدام ، گفت: صدام در حالی که موهایش ژولیده بود و ریش مصنوعی سفیدش افتاده بود، توسط یکی از پزشکان نظامی امریکایی معاینه شد تا مطمئن شوند که کپسول سیانور در میان دندان های خود مخفی نکرده است.
مخفیگاهی که صدام در آن پنهان شده بود، در زیر یک باغچه کاذب قرار داشت که با جابجا کردن آن ، یک «صفحه بزرگ فلزی» نمودار می شد.
پس از برداشت این باغچه بود که گودال لوله ای با ارتفاع ۷ متر بلندی که تا سطح زمین تعبیه شده بود و امکان تنفس صدام را ممکن می ساخت ، نمایان شد.
سمیره شه بندر، زن دوم صدام که وی برای همیشه عاشق او ماند، یک روز قبل از دستگیری صدام در مصاحبه با هفته نامه ساندی تایمز گفته بود: آخرین بار در روز سقوط بغداد همسرم را دیدم ؛او در حالی که گریه می کرد. می گفت به من خیانت شده است.
وی که نام اصلی اش «حاجیه» است و اکنون اجازه اقامت در پاریس را به همراه کوچکترین پسر صدام به نام علی حسین - که در گذرنامه اش حسن صادر شده است - را کسب کرده است ، افزود: مادر عدی و قصی در سوریه اقامت دارد.
صدام در آخرین دیدار، چمدانی را حاوی ۵ میلیون دلار و ۱۰ کیلوگرم طلا به من داد و مرتبا با من در تماس تلفنی بود.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:خبرگزاری فرانسه ازنحوه آشنایی این ۲می نویسد:
سمیرا شاه بندر یا (خدیجه) در مورد داستان ازدواج خود با صدام حسین گفت که در حالی که او در اوایل دهه هشتاد با یک خلبان عراقی(نورالدین صافی )ازدواج کرده بودو از او یک پسر و یک دختر داشت.
صدام برای جلب وجذبش هایایی برایش فرستاند،دروهله اول سمیراهدایاراردکرد واما صدام به«مُخ زنی»ادامه دادواینبار ماشین ها و هدایای گرانقیمی برایش فرستاد ویک ماشین مدل بالا ،که سمیرنتوانست درمقابل این هدایاواین پیامهای عاشقانه مقاومت کندوتسلیم شد!
نقشه بعدی صدام برای تصاحب این زن زیبارو: شوهر او را ربود و او را مجبور به طلاق کرد ،صدام بعداً برای ضایت شوهرش ،او را به عنوان رئیس هیئت مدیره هواپیمایی عراق منصوب کرد!.
این خبرگزاری درادامه می نویسد: در روز دوازدهم پس از سقوط بغداد ،نگهبانان« سمیرا» و پسرش« علی» را با اتومبیل به مرز سوریه بردند .. جایی که آخرین دیدار او و صدام بود... صدام« کیف دستی» حاوی پنج میلیون دلار و یک جعبه حاوی شمش های طلا به وزن ۱۰ کیلوگرم به او دادوبااوخداحافظی کرد.
صدام همیشه نگران جانش بود، او شب ها جای ثابتی نداشت و مکرر تغییر مکان می داد. او حتی با استفاده از ۸ بدلش که با جراحی پلاستیک به او شباهت یافته بودند ، از خود حفاظت می کرد؛از این رو جای این احتمال می رفت که شخص دستگیر شده ، خود صدام نباشد بنابراین امریکایی ها به آزمایش DNA روی آوردند.
احمد چلبی در گفتگو با رویتر گفت: پس از دستگیر ی رهبر ۶۶ساله عراق ، سربازان امریکایی یک ریش صدام را تحت آزمایش DNA قرار دادند و پس از مقایسه با نمونه های DNAگرفته شده از عدی و قصی، (پسران صدام که ماه ژوییه توسط نیروهای امریکایی کشته شدند) DNA خانوادگی آنها را تایید کردند.
زمان حمله واشغال عراق توسط امریکا
۱۹ مارس ۲۰۰۳: بمباران کاخ ریاست جمهوری عراق به وسیله هواپیماهای آمریکایی.
۲۰ مارس۲۰۰۳: ورود نیروهای نظامی آمریکا و انگلیس از مرز کویت به عراق.
۹ آوریل۲۰۰۳: بیست روز پس از بمباران کاخ ریاست جمهوری عراق، بغداد توسط نیروهای آمریکایی اشغال شد و حکومت دیکتاتوری صـدام که فاقد پایگاه اجتماعی و حمایت مردمی بود؛ علیرغم وجود ارتش قوی، تقریبا بدون مقاومت جدی سقوط کرد و مجسمۀ صـدام در میدان مرکزی شهر به وسیله مردم به زیر کشیده شد.
در ساعت ۵:۳۴ بامداد به وقت بغداد (۶:۰۴ به وقت تهران) در ۲۹ اسفند ۱۳۸۱ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) حملهٔ غافلگیرانه به عراق آغاز شد. پیش از شروع هیچ اعلان جنگی داده نشد.
بغداد(پایتخت) در ۲۰ فروردین ۱۳۸۲ (۹ آوریل ۲۰۰۳) اشغال شد که سقوط بغداد مساوی با پایان حاکمیت ۲۴ ساله حکومت صدام حسین بود
عراق باکمترین مقاومت سقوط کرد و مجسمۀ صـدام در میدان مرکزی شهر باکمک نیروهای مسلح امریکایی به وسیله مردم عراق به زیر کشیده شد.
مفقودالاثربودن صدام بمدت ۸ماه
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:«مخفیگاه صدام حسین»
مکانی که صدام مخفی بود-دالانی بودکه دارای امکانات آشپزخانه،اتاق خواب وجایگاهی برای اسباب واثاثیه بود-کناررودخانه دجله-نزدیک شهرتکریت.
اما سراین حفر تنگ بوده که فقط یک نفرمیتوانست ورودویاخروج کند.
صدام حسین از۲۰ فروردین ۱۳۸۲ الی ۲۲آذر۱۳۸۲متواری-مفقود-بود.
۱۳ دسامبر ۲۰۰۳(۲۲آذر۱۳۸۲) صدام حسین دستگیر میشود.
«مخفیگاه صدام حسین» قبل ازدستگیری
سربازان آمریکایی از تیپ ۱ لشکر ۴ پیاده نظام ارتش آمریکا از ورودی خانه مزرعه ای که صدام حسین(رئیس جمهور عراق) در آن در نزدیکی تکریت، عراق مخفی شده بود، در ۲۴ آذر ۱۳۸۲ محافظت می کنند.
آشپزخانه صدام حسین درداخل حُفره(مخیگاه)
اسباب واثاثیه صدام حسین درمخیفیگاه
نمایی از محل دستگیری صدام حسین در جریان یورش در تکریت، در شمال بغداد،۲۳ آذر ۱۳۸۲. سربازان لشکر ۴ پیاده نظام، صدام را در این شهر دستگیر کردند
اسباب واثاثیه صدام حسین درمخیفیگاه
اتاق خواب صدام حسین
۵ نوامبر ۲۰۰۵(۱۴آبان ۱۳۸۴)صدام حسین -بعدازمحاکمه-به اعدام محکوم میشود
در ۱۱مرداد ۱۳۶۹ مصادف با ۲ آگوست ۱۹۹۰ ارتش عراق با ۴۰ لشکر از مرزهاى جنوب و جنوب غربی حمله تمام عیاری علیه کویت آغاز و در عرض ۱۳ ساعت خاک این کشور را اشغال کردند
یکی ازدلائل-بهانه ها-حمله امریکا به عراق -حمله صدام به کویت واشغال کویت بوده(دوم اگوست ۱۹۹۰)۱۱ مرداد ۱۳۶۹-یعنی حدودیک سال بعدازجنک ناموفق ۸ساله باایران
بعدازیک سال ونیم اشغال کویت
۱۶ ژانویه ۱۹۹۱( ۲۶ دی ۱۳۶۹) امریکا ومتحدین-بارأی سازمان ملل بغدادرابمباران کردند.
متحدین -کشورهایی که درزمان اشغال کویت درحمله به عراق شرکت داشتند؟
نبروهای ائتلافی که متشکل از آمریکا، عربستانسعودی، انگلیس، فرانسه، هلند، مصر، سوریه، عمان، قطر، بحرین، اماراتمتحدهیعربی، افغانستان، بنگلادش، کانادا، بلژیک، چکسلواکی، هندوراس، ایتالیا، نیجر، رومانی، کرهیجنوبی و خود کویت بود
این جنگ که به جنگ خلیج فارس»هم معروف بود۴۳روزبطول انجامیدتا صدام تسلیم شد وکویت آزادشد،تلفات زیادی هم برجای گذاشت وخرابیهای بسیاری درعراق اتفاق افتاد
متحدین امریکادراشغال عراق-کشورهای که درحمله به عراق مشارکت داشتند؟
حدود چهل کشور با عنوان «ائتلاف راغِبان» با ارسال نیرو، تجهیزات، خدمات و نیروهای حفاظتی و ویژه در این جنگ شرکت کردند. ۲۴۸٬۰۰۰ سرباز از ایالات متحده، ۴۵٬۰۰۰ سرباز از بریتانیا، ۲٬۰۰۰ سرباز از استرالیا، ۱۹۴ سرباز از لهستان به کویت اعزام شدند وباپشتیبانی آن کشور حمله به عراق راآغازکردند.
حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ به فرماندهی ژنرال آمریکایی تامی فرنکس با اسم رمز «عملیات آزادی عراق» (Operation Iraqi Freedom) برای نیروهای آمریکایی، اسم رمز «عملیات هدفمند» (Operation Telic) برای نیروهای انگلیسی و اسم رمز «عملیات قوشباز» (Operation Falconer) برای نیروهای استرالیایی انجام شد.
مدیریت سایت-پیراسته فر:درماجرای قتل -ناموفق-پیامبراسلام در«لیله المَبیت»۴۰نفراز۴۰قبیله مجنمع شده بودند!
همچنین این حمله توسط ۷۰٬۰۰۰ سرباز پیشمرگهٔ کرد نیز پشتیبانی میشد.
نیروهای ائتلاف با سربازان پیشمرگهٔ کرد در شمال عراق نیز همکاری کردند.
صدام حسین چگونه دستگیرشد وخبردستگیری چگونه رسانه ای شد؟
مروری برتحولات عراق ازحمله امریکا ..اشغال تا دستگیری صدام ...اعدام.
از«دستگیری تااعدام صدام »۲سال طول کشید
چهارشنبه،۲۸ اسفند۱۳۸۱( ۱۹ مارس ۲۰۰۳): بمباران کاخ ریاست جمهوری عراق به وسیله هواپیماهای آمریکایی.
پنجشنبه،۲۹اسفند۱۳۸۱(۲۰ مارس۲۰۰۳): ورود نیروهای نظامی آمریکا و انگلیس از مرز کویت به عراق.
چهارشنبه،۲۰ فروردین۱۳۸۲(۹ آوریل۲۰۰۳): بیست روز پس از بمباران کاخ ریاست جمهوری عراق، بغداد توسط نیروهای آمریکایی اشغال شد و حکومت دیکتاتوری صـدام که فاقد پایگاه اجتماعی و حمایت مردمی بود؛ علیرغم وجود ارتش قوی، تقریبا بدون مقاومت جدی سقوط کرد و مجسمۀ صـدام در میدان مرکزی شهر به وسیله مردم به زیر کشیده شد.
در ساعت ۵:۳۴ بامداد به وقت بغداد (۶:۰۴ به وقت تهران) در ۲۹ اسفند ۱۳۸۱ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) حملهٔ غافلگیرانه به عراق آغاز شد. پیش از شروع هیچ اعلان جنگی داده نشد.
بغداد(پایتخت) در ۲۰ فروردین ۱۳۸۲ (۹ آوریل ۲۰۰۳) اشغال شد که سقوط بغداد مساوی با پایان حاکمیت ۲۴ ساله حکومت صدام حسین بود
عراق باکمترین مقاومت سقوط کرد و «مجسمۀ صـدام »در میدان مرکزی شهر باکمک نیروهای مسلح امریکایی به وسیله مردم عراق به زیر کشیده شد.
سمت راست-«ژنرال عبد الجبار خلیل شنشل»فرمانده ستاد ارتش بعث عراق/سمت چپ:ژنرال عدنان خیرالله (وزیر دفاع عراق)
سرلشکر محمد شنشل(مشاور سیاسی صدام) می گوید:صدام درلحظه سقوط دراطراف همین میدان بود وشاهدسقوط بود-بالباس مبدل
سرلشکر محمد شنشل گفت: صدام شخصاً هنگام سرنگون کردن مجسمه اش در شهر بغداد، نزدیک این مجسمه حضور داشته است. او گفت که صدام، در آن لحظه، در میدان فردوس بغداد بود.
ژنرال شنشل آخرشهریور۱۳۹۳مُرد.
مفقودالاثربودن صدام بمدت ۸ماه
صام حسین از۲۰ فروردین ۱۳۸۲ الی ۲۲آذر۱۳۸۲متواری-مفقود-بود.
مفقودالاثربودن صدام بمدت ۸ماه
صدام حسین از۲۰ فروردین ۱۳۸۲ الی ۲۲آذر۱۳۸۲متواری-مفقود-بود.
۱۳ دسامبر ۲۰۰۳(۲۲آذر۱۳۸۲) صدام حسین دستگیر میشود
اولین خبرنگاروخبرگزاری که خبردستگیری صدام رامنتشرکرد-محسن فتاحی-ایرنا
این خبر(دستگیری صدام حسین) خبر اصلی همه رسانه های بین المللی بود و جرج بوش با غرور جمله «ما او را گرفتیم» پیروزی و برتری ماشین جنگی امریکا را یادآوری کرد. این در حالی بود که سازمان های عریض و طویل نظامی و امنیتی امریکا هیچ نقشی در دستگیری صدام نداشتند.
ظهر روزیکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۲(۱۴دسامبر۲۰۰۳) جلال طالبانی ،رئیس جمهورعراق که از مرز خسروی وارد ایران شده بود، پس از یکی دو ساعت، «محسن فتاحی» خبرنگار ایرنا را فراخواند.با لبخند، می گوید: می خواهم خبری به تو بدهم که همه ایرانی ها از شنیدنش خوشحال می شوند« صدام حسین دستگیر شد»
« فتاحی» یلافاصله خبر را به تهران مخابره می کند. خبرگزاری جمهوری اسلامی نیز در خبری فوری این موضوع را منتشر کرد.
غول های بزرگ رسانه ای از جمله رویترز و فرانس پرس نیز این خبر را به نقل از« ایرنا »منتشر کردند و خبر به گوش همه رسانه های جهان رسید.
چرا«فتاحی»؟
محسن فتاحی:چند باری به کشور عراق سفر کرده بودم و بارئیس جمهورمصاحبت داشتم،برای همین مرا به خوبی می شناخت، آن روز که وارد مرز شد به محض ورود به «پایون» مرا که دید شناخت وگفت خبرخوبی براتون دارم.
رئیس جمهورعراق چراباهواپیمانیامد؟
آن روزها عراق دراشغال امریکا-متحدین-بود« پرواز خارجی»ممنوع بود،حتی برای رئیس جمهور،درآن روز«جلال طالبانی» رییس دولت انتقالی عراق،قصدسفربه فرانسه راداشت مجبور بود برای رفتن به فرانسه از مرز خسروی به تهران بیاید و ازفرودگاه تهران به فرانسه سفر کند(یاازطریق کشورهمسایه دیگر-ترکیه)
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:صدام در ساعت ۸:۳۰ به وقت محلی روز ۲۲ آذر۱۳۸۲ (۱۳ دسامبر۲۰۰۳) در عملیاتی به نام «سپیدهدم سرخ» و در یک «چاله» در خانهای در روستای «الدور» نزدیک تکریت دستگیر شد،یعنی حدود۱۸ساعت بعدازدستگیری،خبرمنتشرشد ولی اولین خبرگزاری «ایرنا»بوده است.
شکارگران صدام، موضوع را به رهبران کُرد اطلاع می دهند و «طالبانی» پیغام می دهد که منتظر باشند و اطمینان می دهد که در هر صورت، هیچ گونه خطری آنها را تهدید نمی کند.
نشریه الحیات به نقل از منابع نزدیک به طالبانی می نویسد: طالبانی و «کسرت رسول» به ایران اطلاع می دهند که صدام درخواست کرده در ازای اطلاعات مهمی که می تواند به ایران بدهد، او به شرط حفظ جانش به ایران منتقل شود.
پل برمر(سفیرامریکادرعراق)همه کاره عراق-زمان اشغال-«احمد چلبی»به استقبالش می رود-درهنگام ورود به عراق(ایشان بجای «زلمی خلیلزاد» می آید)
کسرت رسول علی -معاون رئیس اقلیم کردستان عراق
الحیات می نویسد: قبل از ورود امریکایی ها به بغداد، ایران به دقت تحرکات و تردد صدام را زیر نظر داشت و پس از ناپدید شدن صدام نیز جسته و گریخته از محدوده حضور صدام مطلع بود. این روزنامه می افزاید؛ مقامات اطلاعاتی ایرانی حتی قبل از کشته شدن پسران صدام نیز اطلاعات دقیقی از صدام و پسرانش در اختیار داشتند و اطلاعات را به گروه های کرد می دادند. الحیات مدعی است در آن زمان ایران تعداد زیادی از فرماندهان القاعده را به چنگ آورده بود و ناچار بود مدام این موضوع را انکار کند.
قراربود«صدام حسین »راتحویل ایران بدهند
کُردها تمایل زیادی داشتند که صدام به ایران تحویل داده شود .
صدام خودش-مایل بودازایران«پناهندگی»بگیرد.
به نوشته الحیات، علاوه بر پیغام شفاهی طالبانی، صدام شخصا چندین بار به مقامات ایرانی نامه می نویسد و درخواست پناهندگی می کند. اما ایران به علت جنایات صدام در جنگ با این کشور حاضر به تحویل گرفتن او نشد. ضمن این که از نظر سیاسی نیز در اختیار داشتن صدام هیچ سودی برای ایران نداشت.
پس از آن، طالبانی از مقامات تهران خواست تا اطلاعات موجود را به آمریکاییان انتقال دهند و پاسخ مثبت را نیز دریافت کرد.
رئیس جمهورعراق(طالبانی)۱۱ مهر ۱۳۹۶درسن ۸۴ سالگی درگذشت.
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:منابع مختلف-موثق-نیزدررابطه بادستگیری صدام مصاحبه هایی داشتندومنابع مختلفی آنهارانقل کرده اند که یک مورد کتاب« عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد» که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده ، مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقیرا -قسمتی-می آورم:
درباره نقش «کسرت رسول »برای ما بگو؟
احمد چلبی(دبیرکل کنگره ملی عراق):روز ۱۳ دسامبر ۲۰۰۳ در جلسه ای در شورای حکومت بودم، تلفن زنگ زد
و به من گفته شد که« « اراس حبیب کریم »که مدیر سازمان امنیت در کنگره ملی عراق است تو را می خواهد، او آدمی است که در بسیاری از امور امنیتی خبره است. به من گفت که اطلاعاتی داریم و «کسرت رسول» با من تماس گرفت، گفت که امریکایی ها صدام را دستگیر کردند. به او گفتم مطمئنی؟ گفت: بله،
برای همین فورا با شخصی به اسم« اسکات کارپنتر» که رئیس تیم حکومتی« پل بریمر» در عراق بود، تماس گرفتم. پرسیدم: چرا به ما نمی گویید صدام را دستگیر کرده اید؟
گفت: شوخی می کنی؟
گفتم نه شما صدام را دیروز در منطقه الدور دستگیر کردید! جواب داد که از موضوع خبر ندارد. گفتم که من با پل بریمر ساعت دوازده قرار دارم و در آن جا می فهمم اوضاع از چه قرار است. ساعت یازده و نیم بود که به کاخ رسیدم و دیدم که اسکات لبخند می زند و دستش را بالا برده است. گفت: ارتش به ما ابلاغ نکرد تا مطمئن شود که آزمایش دی ان ای واقعا مربوط به صدام است. این در تاریخ ۱۳ دسامبر ۲۰۰۳ بود، برگشتم و به سخنگوی کنگره خبر دادم که در رسانه ها اعلام کند که صدام دستگیر شد و ما اولین افرادی بودیم که خبر را اعلام کردیم.
«کسرت رسول»چه نقشی داشت؟
او موضوع را پیگیری می کرد، و جماعت او نیز شاهد دستگیری بودند. کسرت به صدام مثل ما نزدیک شده بود، گروه او و گروه ما شاهد دستگیری صدام و انتقال او با بالگرد بودند.
چه کسی اطلاعات حضور او در آن مکانی که دستگیر شد را داد؟
این اطلاعات به کمک شخصی از «منطقه المسلط به اسم محمد ابراهیم یا ابراهیم محمد المسلط »از تیم حفاظت صدام به دست آمد که امریکایی ها یک هفته قبل او را دستگیر کرده بودند و او به آنها گفته بود که صدام در آن جا است،
آنها(امریکائی ها) هم به آن خانه وارد شدند و آن جا را بازرسی کردند اما هیچ کس را پیدا نکردند. به توصیه ما عمل کردند و در آن جا ماندند.
یکی از سربازها متوجه «سیم برق »شد وبه آن دست زد دنبالش را گرفت و متوجه شد که به سمت «چاله »ای می رود. آن سیم برق تهویه هوا بود، وارد چاله شدند،
در داخل آن چاله دیگری بود که در آن صدام را پیدا کردند که با خودش برگه هایی داشت و ۷۰۰ هزار دلار و مسلسل و تفنگ داشت. با اسلحه بر سر او آمدند و او به آنها گفت: من صدام حسین، رئیس جمهور عراق هستم، ریش داشت.
بترتیب-ازراست:عدنان پاچه چی(وزیرامورخارجه سابق)،موفق الربیعی(شورای عالی امنیت عراق)، احمد چلبی(دبیرکل کنگره ملی عراق)،عادل عبدالمهدی(معاون رئیس جمهور-طالبانی)
آیا صدام تلاش کرد مقاومت کند؟
خیر. او را به خارج از حفره کشیدند، دستگیری او در روز ۱۲ دسامبر۲۰۰۳ بود. بعد از آن که او را برای چکاپ بردند و دندان هایش را چک کردند او را با بالگرد به فرودگاه فرستادند.
صدام دریک خانه ای زندگی می کرد واماهروقت احساس خطرمی کرددر«چاله»مخفی می شد
او در چاله ساکن نبود بلکه در خانه ای که چاله در آن واقع شده بود زندگی می کرد اما به همراه او گروهی بودند که به او خبر می دادند که عملیات یورش آغاز شده است و او وارد آن حفره می شد.
دیدار«احمد چلبی» باصدام حسین
پل برمر(سفیرامریکادرعراق)همه کاره عراق-زمان اشغال-«احمد چلبی»به استقبالش می رود-درهنگام ورود به عراق(ایشان بجای «زلمی خلیلزاد» می آید)
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«پل برمر» نماینده تام الاختیار رئیس جمهورامریکا(جرج بوش )در عراق بود(می شود گفت رئیس جمهورعراق بود)چون مقامات عالیرتبه عراق بدون هماهنگی-اجازه-وی نمی توانستندکاری بکنند.واینکه فلان رسانه می نویسد«امریکایی ها هیچ نقشی دردستگیری صدام نداشتند،ازبیخ وبُن، بی اساس است»
«پل برمر»درمیان رئیس جمهور(بوش)و دونالدرامسفلد(وزیردفاع امریکا)
احمد چلبی:«بریمر »با من تماس گرفت و از من خواست با او برای دیدن صدام(منطقه سبزبغداد) بروم، مجموعه ای از اعضای شورای حکومت ، من و دکتر عدنان الپاچه چی، دکتر عادل عبدالمهدی، دکتر موفق الربیعی و ژنرال سانچز، فرمانده نیروهای امریکایی در عراق و اسکات کارپنتر.
ژنرال سانچز؛ فرمانده نیروهای آمریکایی در عراق
جورج دبلیو بوش،پل برمر ودونالد رامسفلد
رئیس جمهورامریکا(بوش )به پل برمر(بریمر) بابت ماموریت در عراق مدال میدهد.
وقتی وارد اتاق شدم دیدم صدام بر روی یک تخت نظامی امریکایی خوابیده است و یکی از سربازهای امریکایی او را بیدار کرد. وقتی سرش را بالا آورد و دید که وارد می شوم لرزید.
صندلی برداشتم، جلوی صدام نشستم میان ما نیم متر فاصله بود.
ژنرال ریکاردو سانچز(فرماندهی نیروهای ائتلاف در عراق)،فرمانده سابق نیروهای آمریکایی.
بعد از آن دیگران از پشت سر من وارد شدند و بریمر و سانچز نزدیک دیوار ورودی بین در و ایوان ایستادند و صحنه را دنبال می کردند.
« موفق الربیعی» به صدام چه گفت؟
صدام الربیعی رانمی شناخت، به صدام گفت: تو در دنیا و آخرت ملعونی، بعد صدام به موفق گفت: ساکت شو ای خائن ای مزدور.
تو را شناخت؟
احمد چلبی:بله، از وقتی که وارد شدم. موفق به او گفت: من خائن و مزدورم؟ به او جواب داد: بله آیا با این ها نیامدی؟ به امریکایی ها اشاره کرد.
«عدنان» به صدام گفت: چرا از کویت خارج نشدی؟.
البته صدام از من خواست که افراد حاضر را به او معرفی کنم. من هم گفتم: عدنان الپاچه چی و دکتر عادل(عبدالمهدی) و موفق(الربیعی).
اما وقتی که گفتم «عدنان الپاچه چی»،صدام، رو به او کرد و گفت: دکتر پاچه چی! آیا تو وزیر امور خارجه عراق نبودی؟
الپاچه چی به صدام گفت: بله. و رو به صدام کرد و گفت: چرا از کویت عقب نشینی نکردی ؟
عدنان ادامه داد:بعد از آن که از جنگ با ایران «پیروز خارج شدی!» و دنیا با تو بود و امکانات داشتی، چرا این کار را کردی(به کویت حمله کردی)؟
دکتر کتابی درباره خاطراتش از سازمان ملل نوشته بود که از مواضع عبدالکریم قاسم دفاع کرده بود که کویت جزء عراق است، عدنان دست پاچه شد و جواب داد: گذشته گذشته. اما من بی کار بودم و اصلا صحبت نمی کردم.
با «عادل عبدالمهدی» هم صحبت کرد؟
بله، اما موفق از او پرسید: چرا صدر را کشتی؟
صدام جواب داد: کی؟
عادل گفت: سید محمد باقر صدر و خواهرش( بنت الهدی).
صدام گفت: صدر و یاران او، همه آنها خائن و مستحق مرگند.
عادل عبدالمهدی گفت: چرا «عبدالخالق السامرائی» را اعدام کردی؟ گفت: عبدالخالق، بعثی بود.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:سامرایی(ازشیوخ سامرابودوازاعضای حزب بعث بود وبعد عضویت شورای فرماندهی انقلاب عراق شد،درماجرای اختلافات احمد حسن البکر و صدام حسین وی میانجی گری می کرد واما بعلت محبوبیتی که داشت مغضوب صدام شد،به صدام گزارش دادند که درصددتوطئه علیه تواست که صدام وی راازمسئولیتهاعزل وبعد از هفت سال زندان،سرانجام در۱۷مرداد ۱۳۵۸بطورفجیعی توسط خودصدام بقتل رسید)-محمدباقرصدوخواهرش رادر۱۹ فروردین ۱۳۵۹بقتل رساند./«الپاچهچی» ۲۷ آبان ۱۳۹۸فوت کرد.
خودت وارد صحبت نشدی؟
احمدچلبی:سپس موفق پرسید: چرا با امریکایی ها مبارزه نکردی همان طور که پسرانت مبارزه کردند؟ به او گفت: می خواهی با اینها مبارزه کنم؟ یعنی تقبیح کرد در حالی که از دیگران دعوت می کرد و آنها را به مبارزه و کشتار تشویق می کرد، اما او لزومی نمی دید مبارزه کند، او اعتقاد داشت آن چه انجام می دهد صحیح است.
« بریمر» با او حرف زد؟
نه حتی یک کلمه.
صدام ترسیده بود؟
وقتی که خارج شدیم ترسید، و او در آخر خواست که با آقای چلبی و دکتر پاچه چی صحبت کند. نزد او ایستادم و وقتی خواستم خارج شوم گفت: یعنی تمام شد، همه اش همین؟
چیز دیگری در طول گفت وگو بیان شد؟
حرف های ضد و نقیض. مطمئن بود کاری که کرده بود درست است و بزرگ نمایی می کرد در حالی که حاضر نبود به هیچ وجه به آن چه گذشته بود مراجعه کند. و گفت: «به من گفتی با امریکایی ها بجنگ من هم الآن با آنها می جنگم.»
احمد چلبی(دبیرکل کنگره ملی عراق)آبان ۱۳۹۴درگذشت.
ایت شخص«عباس محمود العراقی» مخفیگاه صدام رالوداده است
رسانههای عراقی با انتشار این عکس نوشتند: «عباس محمود العراقی» پیش از آنکه آمریکاییها از محل اختفای صدام حسین اطلاع یابند ازآنها خواست که وی را برای جلوگیری از کشته شدنش به مکان امنی انتقال دهند.
رسانههای عراقی نوشتند: نیروهای آمریکایی با انتقال این فرد به واشنگتن توانستند به محل اختفای صدام حسین پس از ماهها پنهان شدن، دست یابند.
عباس محمود العراقی هم اکنون در شهر واشنگتن در آمریکا به سر برده وتحت تدابیر شدید امنیتی از وی محافظت میشود.
روایت دیگر:
«موفق الربیعی» دبیر شورای امنیت ملی عراق طی یک گفتگو، برخی اسرار چگونگی لو رفتن مخفیگاه «صدام حسین» را فاش کرد.
«صدام» ۸ماه مفقودالاثربود
از زمان «سقوط بغداد تا دستگیری صدام» حدود ۸ ماه فاصله بود
«الربیعی» گفت: رابطه مستقیم من با صدام پس از بازداشت وی در دسامبر ۲۰۰۳ میلادی(آذر۱۳۸۲شمسی) آغاز شد. از زمان سقوط بغداد تا بازداشت صدام" حدود هشت ماه زمان بود. در تمام این مدت دیکتاتور سابق عراق در مخفیگاه بود.
در گفتگوهایی که در آن زمان با آمریکاییها داشتیم به این نتیجه رسیدیم که "صدام" نمیتواند بدون تکیه بر اقوام و نزدیکان خود، در مخفیگاه بماند و همه چیز و به اصطلاح مبارزات خود علیه اشغالگران را کنترل کند. بالطبع "صدام" هم که میدانست حتما نزدیکانش زیر نظر هستند، با آنان ارتباط مستقیم برقرار نمیکرد. از همین رو مطمئن شدیم که او با نزدیکان و اقوام دورترش ارتباط خواهد داشت، یعنی افرادی که سرشناس نبودهاند. به همین دلیل «شجره نامه» کامل اقوام و نزدیکان صدام را ترسیم نمودیم. تک تک آنها زیر نظر بودند و به مرور زمان یا در عملیات های مختلف علیه ارتش آمریکا کشته می شدند و یا از عراق فرار میکردند. روز به روز دایر اقوام او کوچکتر و محدود تر میشد تا اینکه در مجموع سه چهارم آنان باقی ماندند.
در یکی از عملیات ها، ارتش آمریکا به طور ناگهانی و اتفاقی چندین نفر را بازداشت کرد که یکی از آنان جزو« نزدیکان صدام» درآمد. ما نام او را در شجره نامه ای که داشتیم، پیدا کردیم. البته او ابتدا نام جعلی داد، اما در بازداشت ها نام واقعی خود را اعتراف کرد«عباس محمود العراقی» و گفت: حاضرم با شما همکاری کنم و مخیفگاه صدام را به شما نشان بدهم به شرط اینکه پناهنده شدن من به یکی از کشورهای خارجی را تضمین کنید.
موفق الربیعی در ادامه گفت: بر سر این موضوع به توافق رسیدیم. او هم فورا مخفیگاه دیکتاتور سابق عراق را به ما نشان داد. پس از آن، نیروها فورا برای بازداشت «صدام» به محل اعزام شدند. بعد از دستگیری او، "صدام" گفت: من صدام هستم، رئیس جمهور عراق، بیائید با هم به توافق برسیم.
دبیر شورای امنیت ملی عراق در ادامه گفت: پس از بازداشت صدام، پیش از اینکه خبر بازداشتش را به رسانهها اعلام کنیم، بنده(موفق الربیعی) و احمد چلبی، عدنان پاچه چی، عادل عبدالمهدی با یکدیگر دیدار و جلسهای محرمانه داشتیم و به این نتیجه رسیدیم که چگونه و در چه زمانی این خبر را اعلام کنیم.
روایت دیگر:
چه کسی صدام را فروخت؟
به نظر می رسد مردی در مقام صدام با کارنامه خونینی که در تاریخ حکومت خود دارد، از قبل می دانست که ممکن است بعد از دستگیری به چه سرنوشتی دچار شود و این اقدام یک حرکت نمایشی برای مبادله ای سیاسی بود.
کانال اول تلویزیون رژیم صهیونیستی نیز در این باره گفت: برخی از اعضای قبیله عراقی «ابوناصر» با افشای مکان صدام و دادن اطلاعات درباره وی ۳ میلیون دلار جایزه دریافت کرده اند و اکنون در سوئیس از جایزه دریافتی خود لذت می برند.
به نظر می رسد صدام ، رئیس جمهوری عراق چند ماه پیش توسط نیروهای امریکایی دستگیر شده است و فقط کاخ سفید مترصد فرصت مناسب برای بهره گیری از این خبر بوده است ؛ چرا که بدون دستگیری صدام ، امکان پیروزمندانه و موجه بودن جنگ آمریکا درعراق میسر نبود؛ بوش نیز از این برگ برنده در کارزار انتخاباتی خود بهره می برد.
به گزارش روزنامه دیلی میل، گزارشها حاکی از آن است که صدام، دیکتاتور نادان عراق در سالهای پایانی دولتش به شدت مشغول نوشتن رمان بوده و به اینکه ارتش یا پیروانش چطور کشور را مدیریت میکنند، هیچ توجهی نداشت.
جان نیکسون، تحلیلگر سابق سازمان سیا و نخستین بازجوی آمریکایی که دستش به صدام رسید، گفت: او خیلی وقت بود که دیگر دولت عراق را اداره نمیکرد. صدام از اینکه در داخل عراق چه میگذرد، کاملا بیخبر بود. او با اینکه دولتش چه کاری انجام میدهد، بیتوجه بود و هیچ برنامه واقعی برای تدارکات دفاع از عراق نداشت.
صدام زمانی که تازه دستگیر شده بود همچنان مغرور و متکبر بود و خبر نداشت که دیگر کارش تمام شده است.
صدام با نفرتی شدید به نیکسون خیره میشد و حتی با وجود آنکه در غل و زنجیر بود باز هم نگاهش وحشتناک بود.
نیکسون از صدام پرسید: آخرین باری که پسرانت را زنده دیدی، کی بود؟
صدام در پاسخ گفت: شما کی هستید؟ آیا ماموران اطلاعات ارتشید؟ به من پاسخ دهید. خودتان را معرفی کنید!.
صدام بر این مساله که قصد نداشته پس از جنگ خلیج فارس جورج هربرت واکر بوش، رئیس جمهور وقت را بکشد، پافشاری میکرد و هنگامی که صدای بمبگذاریهای خارج از ساختمان را شنید، لبخندی از رضایت روی چهره داشت چراکه فکر میکرد طرفدارانش در این درگیری بیرون از ساختمان پیروز میشوند.
صدام گفت: شما شکست میخورید. متوجه خواهید شد که اداره عراق به هیچ وجه آسان نیست.
موفق الربیعی، مشاور سابق امنیت ملی نخستوزیر عراق که از دفتر خود در شمال بغداد، در نزدیکی همان زندانی که صدام در آن هفت سال پیش اعدام شد با خبرگزاری فرانسه مصاحبه میکرد، گفت: «یک جنایتکار؟ صحیح. یک قاتل؟ صحیح. یک سلاخ؟ صحیح. اما او تا پایان قوی ماند.»
خبرگزاری فرانسه در گزارش منتشره خود در روز جمعه مینویسد، الربیعی که خود به هنگام به دار آویختن صدام حضور داشت میگوید، اثری از ندامت و ضعف در دیکتاتور سابق عراق ندیده است.
الربیعی میگوید: «من صدام را دم در تحویل گرفتم. هیچ کس با ما وارد نشد. هیچ خارجیای و هیچ آمریکاییای. او ژاکتی با پیراهن سفید به تن داشت، عادی و آرام. من هیچ نشانهای از ترس در او ندیدم.»
مشاور پیشین نخستوزیر عراق متذکر میشود: «البته بسیاری از مردم میخواهند، من بگویم که او داشت از حال میرفت یا اینکه دارو مصرف کرده بود، اما اینها (توضیحات من) حقایقی هستند برای تاریخ.»
وی خاطرنشان میسازد: «من هیچ ابراز تأسفی از او نشنیدم، هیچ تفاضایی برای این که خدا او را ببخشد یا تقاضایی برای عفو از او شنیده نشد.»
خبرگزاری فرانسه مینویسد، صدام که بیش از دو دهه مملو از سرکوبهای بیرحمانه، جنگهای فلاکتبار و تحریمهای تنبیهی بینالمللی بر عراق حکومت راند، سرانجام بعد از اینکه به دلیل جنایت علیه بشریت در سال ۱۹۸۲ و قتلعام ۱۴۸ تن از شیعیان روستای دوجیل محکوم شد، به دار آویخته شد.
وی از ژوئیه سال ۱۹۷۹ تا مارس ۲۰۰۳ و حمله نیروهای بینالمللی به رهبری آمریکا به عراق، حاکم این کشور بود. در دسامبر همان سال نیروهای آمریکایی صدام را در در گودالی در نزدیکی یک خانه روستایی در زادگاهش، تکریت پیدا کردند. سه سال بعد او اعدام شد؛ در سیام دسامبر سال ۲۰۰۶.
موفق الربیعی، مشاور پیشین نخستوزیر عراق با واکاوی در خاطراتش ادامه میدهد: «وقتی او را آوردم دستبند به دستش زده بودند و قرآنی در دست داشت. او را به اتاق اجرای حکم آوردم؛ جایی که قرار بود فهرست کیفرخواستاش خوانده شود. صدام مرتبا میگفت، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، زنده باد فلسطین، مرگ بر مغان پارسی.»
الربیعی عنوان میکند، صدام سپس به اتاقی که باید در آنجا جان میداد، آورده شد. در آن جا بود که ایستاد، به دریچههای اعدام نگاه کرد، بعد سراپایم را برانداز کرد و گفت،« دکتر این برای مردان است!؟.»
درست قبل از اعدام او چند نفر شعار دادند:
«زنده باد محمدباقر صدر...مقتدی مقتدی.»
تا یادی از فقیه شیعهای که به دست صدام کشته شده بود و همچنین شناخته شدهترین چهره از بازماندگان خانواده او و دشمن صدام کرده باشند. صدام جواب داد: «این مردانگی است؟»
موفق الربیعی میگوید، خود اهرم دریچههای اعدام را کشیده است، اما اهرم عمل نکرد. بعد فردی دیگر که نامش برده نشد، اهرم را برای دومین بار کشید، اهرم عمل کرد و صدام به دار آویخته شد.
صدام حسین کمی پیش از اعدام خود شروع به خواندن "اشهد" کرد اما به گفته الربیعی، اعدام او قبل از اینکه "اشهد"ش به پایان برسد انجام شد.
الربیعی میگوید، بعد به پایین رفته است تا جسد صدام را ببیند. جسد با هلیکوپتری آمریکایی از زندان محل اجرای حکم به مقر نوری مالکی، نخستوزیر عراق حمل شد. به گفته الربیعی، اطراف هلیکوپتر را مردم احاطه کرده بودند، جسد صدام را بر کف هلیکوپتر گذاشتند و درهای هلیکوپتر نیز در طول پرواز باز ماند.
وی میگوید: «بهروشنی به خاطر دارم، زمانی که هلیکوپتر به سمت بغداد پرواز کرد خورشید هم طلوع کرد.»
به گزارش دویچه وله، مشاور سابق نخستوزیر عراق عنوان میکند که در آن زمان احساس "غریبی" داشته است. وی میگوید، صدام جنایات زیادی انجام داد و سزاوار هزاران بار اعدام بود اما در هر صورت احساس او "غریب" است.
اعدام صدام با مجوز وموافقت امریکا
بوش از نخستوزیر پرسید: «شما میخواهید با این جنایتکار چه کنید؟» مالکی جواب داد: «به دارش میآویزیم.» بوش در پاسخ انگشت خود را بالا برد و با این علامت موافقت خود را اعلام کرد.
دولت صدام در سال ۲۰۰۳ میلادی یعنی همان سالی که دستگیر شد، فروپاشید.
سه سال بعد ازدستگیری اعدام شد
صدام در روزجمعه۱۳ دسامبر ۲۰۰۳ (۲۱ آذر ۱۳۸۲) توسط نیروهای آمریکایی در حالی که خود را در یک حفره کوچک درنقطهای درمزرعه«عبور» مخفی کرده بود دستگیر شد. در تاریخ ۵ نوامبر ۲۰۰۶محکوم به اعدام شد و سرانجام در روزشنبه ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶ (۹ دی ۱۳۸۵)مصادف با عید قربان در بغداد به دار آویخته شد.
جنازه او در زادگاهش در حومه شهر تکریت در شمال بغداد دفن شد.
سرنوشت نزدیکان صدام چه شد؟
طارق عزیز وزیر خارجه دولت صدام روز جمعه، ۱۵ خرداد ۱۳۹۴ خورشیدی درگذشت.
عُدی پسر صدام: مدیر روزنامه بابل، مدیر شبکه تلویزیونی الشباب، رئیس کمیته المپیک عراق، رئیس فدراسیون فوتبال عراق، رئیس واحد تامین امنیت صدام
عدی پسر بزرگ صدام بود. او برای سال ها به عنوان جانشین پدرش معرفی می شد اما به دلیل رفتارهای نامناسب، میگساری، عصبی بودن و اختلافات گسترده با پدر و برادرش، از این گزینه کنار گذاشته شد.
عدی برای مدت زمان کوتاهی با دختر عزت ابراهیم الدوری ازدواج کرد.
او در سال ۱۹۹۶ در حالی که سوار بر خودروی پورشه بود مورد حمله مسلحانه قرار گرفت و ۳۰ گلوله به سمت وی شلیک و در نتیجه معلول شد. یکی از گلوله ها در کمرش در نزدیکی نخاع قرار گرفت
شکنجه گربازیکنان ورزشکاران
عدی در عراق چهره ای مخوف داشت و به شکنجه و آزار فیزیکی دیگران به ویژه درباره تهدیدات و شکنجه بازیکنان فوتبال در صورت شکست در مسابقات، مشهور بود.(مرداد سال ۱۳۸۲ )
قصی پسر صدام: فرمانده گارد ریاست جمهوری مسؤول واحد تامین امنیت ویژه صدام
درپی حمله امریکا به عراق درسال ۲۰۰۳ صدام پسرکوچکش-قصی(ولیعهدعراق) را مسئول اداره امور پایتخت -بغداد- می کند.
قصی به همراه برادر بزرگترش عدی و پسرش مصطفی چند ماه پس از سقوط بغداد، در شهر موصل با نیروهای آمریکایی درگیر شدند و پس از درگیری ۶ ساعته، کشته شدند.(مرداد سال ۱۳۸۲ )
همسر قصی بهمراه سه پسر ومادرشوهرش«ساجده» به اردن فرار کردند .
ساجده خیرالله طلفاح همسر صدام حسین دیکتاتور سابق عراق که به اردن فرار کرده بود، در مرداد ۱۳۹۴ (۱۳اگوست۲۰۱۵میلادی)مُرد.
ساجده در سال۱۹۵۸ میلادی با صدام ازدواج کرده بود. حاصل این ازدواج دو پسر به نام های عدی و قصی و سه دختر به نامهای رغد، رنا و حلا است. عدی و قصی در جریان حمله آمریکا به عراق در یک بمباران کشته شدند و دخترهای صدام نیز به خارج از کشور گریختند.
همسر اول صدام: ساجده تلفاح
ساجده تلفاح- همسر نخست صدام و مادر قصی و عدی دو پسر و رغد دختر اوست.
ساجده خیرالله طلفاح همسر صدام حسین دیکتاتور سابق عراق که به اردن فرار کرده بود، در مرداد ۱۳۹۴ (۱۳اگوست۲۰۱۵میلادی)مُرد.
رعد«دختر» صدام
رغده دختردیگر صدام به همراه فرزندان و همسر برادر و شماری دیگری از اعضای خانواده صدام به اردن فرار کرد و هم اکنون در امان زندگی می کنند
همسر دوم صدام: سمیره شابندر
سمیره شابندر همسر دوم صدام از خانواده ای ثروتمند است ،به بیروت رفت و هم اکنون در این شهر زندگی می کند.
محمد سعید الصحاف: وزیر اطلاع رسانی
سمت های قبلی: مدیر رادیو عراق، سفیر عراق در میانمار و سوئد و مقر سازمان ملل متحد در نیویورک، وزیر خارجه
مسلمان شیعه و متولد شهر حله در نزدیکی کربلا. او فارغ التحصیل روزنامه نگاری دانشگاه بغداد و پس از فارغ التحصیلی برای مدتی مدرس زبان انگلیسی بود. سپس به عنوان مترجم به وزارت خارجه عراق پیوست و با عضویت در حزب بعث ارتقا یافت.
الصحاف به دلیل کنفرانس های مطبوعاتی روزانه اش در دوره جنگ آمریکا علیه عراق در سال 2003 و استفاده قوی از کلمات و عبارت های انگلیسی و عربی و تکذیب مکرر درباره پیشروی آمریکایی و حمله به فرودگاه بغداد، مشهور شد.
خدمت بزرگی که «صحاف»به امریکاکردموجب شدموردتفقدامریکائیان قرارگیرد
هنگام ورود آمریکایی ها به بغداد وی درمصاحبه رسانه هاگفت: اوضاع آرام و تحت کنترل است!
پس از سقوط بغداد،خودرا تسلیم کردامریکایی ها بظاهرازاوبازجویی کردند یک مدت زمان کوتاهی هم زندانی شدامابخاطرآن خدمت بزرگ بدستورجورج بوش رئیس جمهورامریکا زمینه اعزام اورا -باهمراه خانواده اش-به کشورامارات عربی متحده -ابوطبی-فراهم کردند.
سعدون حمادی: رئیس «پارلمان»مجلس عراق
سمت های قبلی: مدیر روزنامه الجمهوریه ، رئیس شرکت ملی نفت، وزیر نفت، نخست وزیر، وزیر خارجه
سعودی حمادی اولین عراقی عضو حزب بعث بود و حزب بعث را وارد عراق کرد. وی پس از سقوط بغداد، خود را تسلیم نظامیان آمریکایی کرد و چندی بعد آزاد شد و به قطر رفت و در دوحه مستقر شد.
او برای معالجه به لبنان و اردن و آلمان رفت و در سال ۲۰۰۷ به دلیل در آلمان درگذشت.
برزان ابراهیم التکریتی: رئیس سازمان اطلاعات و امنیت عراق
سمت قبلی: سفیر عراق در مقر اروپایی سازمان ملل متحد در ژنو
وی توسط نظامیان آمریکایی دستگیر شد. او پس از محاکمه، در سال ۲۰۰۶ اعدام شد.
علی حسن المجید: علی شیمایی وزیر دفاع
سمت قبلی: وزیر دفاع،در جنگ ۲۰۰۳ آمریکا، مسؤول اداره جنوب عراق شد.
پسرعموی دیگر صدام به نام علی حسن المجید(پسرعموی صدام) که به علی شیمیایی (علی الکیماوی) مشهور بود به جرم فرمان استفاده از گاز سمی در سال ۱۹۸۸ در ( ۲۵ ژانویه ۲۰۱۰) به دار مجازات آویخته شد
سلطان هاشم أحمد:وزیر دفاع
سمت قبلی: استاندار نینوی، رئیس ستاد مشترک ارتش
وی پس از سقوط بغداد، به موصل فرار کرد اما خود را تسلیم مقامات آمریکایی کرد.
پس از محاکمه به اعدام محکوم شد اما بارایزنی های متنفذین کردستان عراق حکم اعدام او لغوشد.
عزت ابراهیم الدوری: معاون صدام در شورای فرماندهی انقلاب
سمت های قبلی: وزیر کشاورزی ، وزیر کشور
عزت ابراهیم الدوری در حکومت بعثی عراق، بعد از صدام بالاترین مقام را داشت و سمت رسمی اش معاون رئیس شورای رهبری انقلاب بود.
وی در ابتدای زندگی اش در منطقه الدور یخ فروش ساده ای بود اما پس از پیوستن به حزب بعث، ترقی کرد و به سمت های بالا رسید بدون اینکه سابقه تحصیلات عالی، تجربه فعالیت های اجرایی یا نظامی داشته باشد.
او پس از سقوط بغداد ، فراری و ناپدید شد تا اینکه در فروردین ۱۳۹۴ در درگیری مسلحانه در منطقه حمرین در شمال غرب بغداد کشته شد.
امروز دوشنبه(۲۶اکتبر۲۰۲۰) مرگ عزت ابراهیم الدوری معاون صدام معدوم -مرد شماره دو حزب منحله بعث خبر دادند.
توضیح نگارنده-پیراسته فر: دختر صدام حسین و حزب بعث عراق روز دوشنبه۵ آبان ۱۳۹۹ اعلام کردند که عزت ابراهیم الدوری،( معاون صدام حسین) که سالها تحت تعقیب بوده (امروز۵ آبان) درگذشته است.
طه یاسین رمضان: معاون نخست وزیر
سمت های قبلی: وزیر مسکن، وزیر صنعت، فرمانده گروه شبه نظامی جیش الشعبی (ارتش مردمی) ، وزیر برنامه ریزی، عضو شورای رهبری حزب بعث.
او از کردهای موصل و خانواده وی اصالتا اهل دیاربکر ترکیه بود.
در ابتدا کارمند بانک بود سپس به ارتش و حزب بعث پیوست و ارتقا یافت.
طه یاسین رمضان پس از تهاجم امریکا، فرار کرد اما به دست نیروهای نظامی کردستان عراق (پیشمرگه) دستگیر شد. او بعد از محاکمه به اعدام محکوم و حکمش اجرا شد.
طارق عزیز: سمت: وزیر خارجه
طارق عزیز با نام اصلی «میخائیل یوحنا» یکی از مسیحیان بلندپایه حزب بعث بود. او برای دهها سال یار نزدیک صدام به شمار می رفت. اهل خانواده مسیحی از شهر موصل و فارغ التحصیل زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه مستنصریه بغداد بود. وی در ابتدا روزنامه نگار بود اما سپس به حزب بعث پیوست.
طارق عزیز پس از سقوط بغداد، فرار کرد اما اندکی بعد خود را تسلیم نظامیان آمریکایی کرد. او پس از محاکمه، به اعدام محکوم شد اما با میانجیگیری برخی کشورها و پاپ، اعدام نشد اما در خرداد ۱۳۹۴ و در سن ۹۷ سالگی در زندان شهر ناصریه عراق درگذشت
توضیحات مدیریت سایت-پیراسته فر:این مقاله ازمنابع مختلف(ایرانی وعراقی) استفاده شده
صدام چطور به رئیسجمهور عراق دستور داد کنار برود/ جریان اعدام و قطعه قطعه کردن افسر نابغه عراقی/ چرا صدام فیلم گریه کردنش را پخش کرد؟
صلاح عمر العلی کیست؟
خاطرات صلاح عمرعلی درمصاحبه باشبکه الجزیره: «برادر صلاح، در آن زندان و به دست صدام ما حتی شرافتمان را هم از دست دادیم. شکنجه ی جسمی ساده است، می شود تحملش کرد ولی شرافتمان را از ما گرفتند.»
در کنار اینها اطلاعاتی دربارهی طرح ناظم کزار (از نزدیکان صدام و از خشنترین افراد بعثی) برای سرنگونی همزمان صدام و البکر و چگونگی شکست خوردن ماجرا مطرح شد. ماجرای ملی شدن نفت عراق و تأثیرات آن بر حکومت بعث و همچنین طرح مشترک حافظ اسد و احمد حسن البکر برای ادغام سوریه و عراق و کنار زدن صدام هم ذکر شد. ادامهی این خاطرات را پی میگیریم:
احمد حسن البکر در جوانی
*احمد منصور (مجری): صدام حسین در 16 ژوئن 1979 [با کنار زدن احمد حسن البکر از ریاست جمهوری و نشستن خود بر این کرسی] بر قدرت مسلط شد و دو روز بعد در 18 ژوئن در جلسه کنگرهی حزب بعث، صدام حسین از وجود توطئهای ضد حزب سخن گفت که در تلویزیون هم پخش شد. محیی عبدالحسین مشهدی (دبیر شورای رهبری انقلاب) هم در جلسه نشسته بود تا جزئیات توطئهی کشف شده را تشریح کند. سپس نام 54 تن از رهبران حزب خوانده شد. اسم هر کس که خوانده میشد [به عنوان خائنی که باید جلسه را ترک کند تا به حسابش رسیدگی شود] بقیه کف میزدند و او در معیت چند نیروی امنیتی از جلسه بیرون میرفت و بعد هم ناپدید میشد. از بین این افراد، یک سومِ اعضای شورای رهبری انقلاب هم بودند. بعد از این جریان 300 نفر از رهبران حزب از عرصه ناپدید شدند. اطلاعاتت دربارهی این توطئه چیست؟
-صلاح عمر العلی: اولا باید یادآوری کنم آنچه توطئه خوانده شد، همزمان با یک واقعهی بسیار مهم در منطقه بود که عبارت بود از انقلاب اسلامی در ایران. این بینهایت مهم است چون این قضیه بعدها به این ارتباط پیدا کرد. ثانیا، همانطور که پیشتر گفتم، صدام حسین بعد از امضای پیمان وحدت بین دو قُطر [دو کشور] عربی [یعنی سوریه و عراق] خود را بیرون از قدرت میدید [یعنی اگر این دو ادغام میشدند صدام ناچار سمتهایش را از دست میداد] همین دو مسئله، نقش مهمی داشت در اینکه صدام تصمیم بگیرد به سرعت نقش احمد حسن البکر را پایان دهد.
احمد حسن البکر و انور سادات به همراه معاونانشان صدام و حسنی مبارک
فلذا در روز 15 جولای صدام حسین با احمد حسن البکر جلسه گذاشت و به او اعلام کرد که در جلسهی پیش رو باید استعفا دهد و از قدرت کنار بکشد و او [صدام[ جانشینش شود. توافق کردند...یعنی البکر وقتی کاملا فهمید که او قدرت اول نیست و نمیتواند هیچ کاری انجام دهد موافقت کرد و جلسهای در روز شانزدهم برگزار شد و در جلسهی رسمی حزب، احمد حسن البکر به اعضای حاضر در جلسه اعلام کرد که خسته شده و سنش هم بالا رفته و نمیتواند امور حکومت را اداره کند و به این شکل کنار کشیدنش از مسئولیت را اعلام کرد و رفیق صدام حسین را به عنوان جانشین خودش نامزد کرد و اعلام کرد که اطمینان بسیار بالایی دارد که صدام توانمند و با صلاحیت است و توانمندیهایی دارد که او را قادر میسازد کشتی حکومت را پیش براند و از آنها خواست که از این موضع حمایت و پشتیبانی کنند. اعضای شورای رهبری با این حرفها غافلگیر شدند. احساس عمومی بین اعضای شورای رهبری این بود که...
*همهشان یا آنهایی که حامی صدام بودند، همانهایی که در سال 1968 از او حمایت کردند؟
-راستش همانطو که پیشتر هم گفتم دو نفر بودند که از همان اول با صدام حسین هماهنگ بودند و با او توافق داشتند و ابزار دست صدام حسین در شورای رهبری و خارج از آن بودند.
احمد حسن البکر و صدام حسین
طه یاسین رمضان سمت چپ تصویر نشسته است
*و آن دو نفر؟
-یکی عزت ابراهیم الدوری و دیگری طه یاسین رمضان. اینها از همان آغاز، از سال 1968 [اینطور بودند.] مابقی اعضای شورای رهبری کاملا این حس را داشتند که هنوز به احمد حسن البکر احتیاج دارند به این اعتبار که آدمی است که یک سری صلاحیت مشخص دارد که در کس دیگر نه صدام و نه دیگران وجود ندارد. به همین جهت به استعفای البکر اعتراض کرده و درخواست کردند او دورهی طولانیتری در سمتش باقی بماند تا اینکه شراط آماده شود و ... یعنی تجربیات دیگران از جمله صدام عمیقتر گردد و بعد از آن امور به شکل طبیعی رخ خواهد داد. این اعتراض را صدام حسین توطئهای ضد بلندپروازیهای خودش حساب کرد.
احمد حسن البکر
احمد حسن البکر
از راست :صدام حسین، عزت ابراهیم الدوری و طه یاسین رمضان
*حالا این «توطئهگرها» در شورای رهبری کدام اعضا بودند؟
-در رأسشان عدنان الحمدانی بود که معاون نخستوزیر بود و فکر میکنم وزیر اقتصاد وقت محمد محجوب، محمد عایش، محیالدین الشمری و غانم عبدالجلیل. اینها در رأس متهمین بودند. و مابقی اعضای شورای رهبری انقلاب. البته البکر بر استعفایش اصرار کرد و تحت فشار آن توافق...
عدنان الحمدانی
*فشارهای صدام.
-بله، و از قدرت کنار رفت و به این ترتیب صدام حسین خود را رئیس جمهور نامید. بعد هم نشستی برگزار کرد که همهی اعضای بلندپایهی حزب در آن شرکت داشتند و در این نشست بود که کشف توطئهی وهمیای که در خیال خودش ساخته بود را ذکر کرد. یعنی توطئهی سوریه ضد حکومت عراق. این ادعا طوری بود که راستش حتی خود صدام را هم قانع نمیکرد! و همهی توجیهات و استدلالهایی که برای اثباتش ذکر میشد نه یک عضو حزب و نه یک شهروند عراقی و نه یک بعثی را قانع نکرد چون توجیهاتی بود واهی و ضد و نقیض و نمیتوانست کسی را هر قدر هم ساده باشد قانع کند.
تصویر اعلان کناره گیری احمد حسن البکر از قدرت
*ولی یک اتفاق رخ داد و آن هم اینکه صدام حسین این جلسه را ضبط کرد و از تلویزیون به صورت گسترده پخش شد.
-فیلم را به خیلی از مردم دادند.
*در فیلم یک صحنه بود که صدام دست در جیب کتش کرد و یک دستمال بیرون آوردن و اشکهایش را پاک کرد و کسانی هم که در ردیف جلو نشسته بودند دستمال درآوردند و شروع کردند به گریه [از شدت تأثر توطئه ضد حزب بعث!]
-بله، البته استاد احمد باید این را هم در نظر بگیریم که در این جو و مسائلی که پیش از این رخ داده بود از جمله مجازات های دسته جمعی و خشونتی که صدام حسین ضد بعثی ها و غیر بعثی ها عملی می کرد، نوعی رفتار جدید در عموم شهروندان ایجاد شده بود، چه بعثی ها و چه غیربعثی ها همه مرعوب و وحشت زده بودند، از خودشان هم می ترسیدند، از خانواده هایشان هم می ترسیدند، از بچه های خودشان هم می ترسیدند.
صدام در حال خواندن اسامی توطئه گران دو روز پس از رسیدن به ریاست جمهوری
کار صدام حسین به آنجا کشید که حتی چند بار شد که فرزندان برخی افراد را آورد در تلویزیون پدران خودشان را متهم کردند به توطئه چینی ضد نظام. بعد این فرزندان تشویق می شدند و پاداش می گرفتند و پدرهایشان اعدام می شدند! برادر، برخی زن ها می آمدند و از توطئه چینی شوهرانشان ضد صدام حسین حرف می زدند، بعد این زن ها پاداش می گرفتند و شورهانشان اعدام می شدند!
به این ترتیب ترس طوری گسترش پیدا کرد که همه ی بخش های جامعه را در بر گرفت. فلذا باید با این مسئله با دقت برخورد کرد. اینکه بگوییم افراد نشسته بودند کف می زدند، کف زدنشان برای تأیید صدام نبود، بلکه از باب دفاع از نفس بود چون هر کس طور دیگری غیر از این برخورد می کرد معنایش اعدام بود، کشته شدن بود. به همین دلیل بود که صدام تعمد داشت این نشست را ضبط کند تا فیلم را بعدا پخش کنند و او عکس العمل هرکدام را جداگانه ببیند.
برخی سران بعثی که بعنوان توطئه گر نام برده شده اند از جلسه بیرون می روند
*آن موقع در عراق نبودی.
-نه، من خارج از عراق بودم. در جلسه علی حسن المجید که می شد پسر عموی صدام، دست بلند کرد و درخواست وقت صحبت کرد. بعد خطاب به صدام گفت تا وقتی که عبدالخالق السامرائی زنده باشد این قطعا آخرین توطئه نخواهد بود.
*یعنی کسی که هفت سال بود در زندان بود.
-عبدالخالق السامرائی هفت سال بود در یک سلول انفرادی بود و مطلقا با کسی ملاقات نداشت ... نه محاکمه ای، نه قانونی، نه عدالتی، نه انصافی. با نهایت خشونت و وحشی گری عبدالخالق السامرائی را از زندان در آوردند و با بقیه همه را اعدام کردند.
*صدام حسین را چطور اعدام کردند؟
-به این صورت: صدام حسین همه ی رهبران حزب در استان ها و بغداد را احضار کرده و به هر کدامشان یک سری سلاح تحویل داده و به هر کدام دستور داد یکی از اعضای شورای رهبری را [که حالا به عنوان خائن قرار بود اعدام شوند] هدف قرار دهد و به آنها شلیک کنند. در پشت این افراد هم گروهی از گارد شخصی صدام حسین ایستاده بودند تا هر کس در کشتن آن محکومین تردید کرد فورا خودش را بکشند. حالا خودت را در چنین وضعی تصور کن. برخی هایشان از نظر روحی فرو ریختند و افتادند، برخی ها خودشان را حفظ کردند و کارشان را انجام دادند، برخی ها شلیک کردند ولی به هوا شلیک کردند با اینکه در هر حال آن اشخاص اعدام می شدند.
صدام و البکر
این تراژدی در تاریخ نظیر نداشت. یعنی آدم حتی در خیالش هم نمی توانست تصور کند. این آدم [صدام] تعمد داشت آنها را هم دخیل کند تا دست همه به این جنایت آلوده باشد. قانع نبود که فقط خودش و دستگاه هایش مجرم باشند بلکه تلاش کرد این افراد بی گناه را هم در این جنایت دخیل کند تا این جنایت همه ی بخش های حزب را در بر بگیرد.
*و به این ترتیب همه ی سران حزب شدند جنایتکار.
-نابودشان کرد، کشتشان، کدام سران حزب استاد احمد؟
*همان ها که در عملیات کشتار مشارکت کردند.
-54 فرمانده حزبی را ظرف 48 ساعت می کشد، 300 نفر دیگر غیر از آنها ناپدید می شوند. اگر وقت داشتی و می رفتی با یکی از دستگیرشدگانی که در بین اینها بودند و جان به در بردند مصاحبه می کردی، به خدا داستان هایی از آنها می شنیدی که انسان حتی خیالش را هم نمی تواند بکند.
*کتاب ها پر است ...
-نه نه، آنها نه. چیزی از آنها نوشته نشده. الان بعضی از آنها زنده اند. یعنی به خواری و ذلت کشیدشان. برایت فقط یک مثال می زنم. یک افسر بعثی بود به اسم عبدالواحد الحاج مهیدی. این افسر در دانشکده ی [نظامی] روسیه تحصیل کرده و با بهترین وضعیت فارغ التحصیل شده بود. رئیس دانشکده وقتی درجشن فارغ التحصیلی، مدرکش را به او می داد خطاب به جمعیت گفته بود: «این دانشکده اگر قرار باشد به چیزی افتخار کند به این افتخار خواهد کرد که
این افسر درخشان نابغه ی عراقی عبدالواحد الحاج مهیدی را آموزش داده است.» بعد این افسر در عراق دستگیر شد. دستگیرش کردند و شکنجه اش دادند و خوار و خفیفش کردند و از همه ی وسایل پَست برای خوار کردنش و اهانت به او استفاده کردند. این آدم از یک دختر عراقی خواستگاری کرده بود ولی هنوز با هم ازدواج نکرده بودند.
آن دختر را به زندان آوردند و با او کردند آنچه نباید می کردند. مهیدی را ذلیل و خوار کردند تا مجبورش کنند اعتراف کند درحالیکه چیزی برای اعتراف نداشت. بعد، اعدامش کردند و جسدش را قطعه قطعه کردند. این یک مثال واحد بود. خودت تصور کن چه بر سر بقیه آمد. من با یکی از افسرانی که نجات یافت، بعدها آزادش کردند، ملاقات داشتم. اصلا له شده بود. این رفیق برایم از چیزهایی تعریف کرد که حقیقتا انسان از شنیدنش مشمئز می شد.
*مهم ترین چیزهایی که ذکر کرد چه بود؟
-صریحا برایت بگویم، بعد از اینکه گریه کرد آخرین چیزی که برایم تعریف کرد این بود که: «برادر صلاح، در آن زندان و به دست صدام ما حتی شرافتمان را هم از دست دادیم. شکنجه ی جسمی ساده است، می شود تحملش کرد ولی شرافتمان را از ما گرفتند.» فکرش را بکن این آدم [صدام] به چه مرحله ای از دنائت پستی و انحطاط رسیده بود و آن وقت از ملت عراق و از بعثی ها می خواست از او و از نظامش دفاع کنند.
*و دفاع هم کردند!
-چطور دفاع کردند استاد احمد؟ به چه صورت؟
*از وقتی که سیطره پیدا کرد بر ...
-از وطنشان دفاع کردند، از کشورشان دفاع کردند. از شرفشان دفاع کردند و از تاریخشان. از صدام حسین دفاع نکردند. وقتی موقع درگیری بین صدام و دیگران رسید، احدی ابدا از او دفاع نکرد.
*استاد ...استاد. صدام حسین از 1979 تا 2003 به صورت تک نفره و تنها قدرت را در دست داشت. یعنی 24 سال بر ملت عراق حکومت می کرد، آن هم با حمایت حزب بعث عربی سوسیالیستی و رهبرانش در عراق، و با پشتیبانی یک قاعده ی حزبی که بیش از یک میلیون تن را در بر می گرفت، و با حمایت دستگاه های امنیتی ای که خودش ایجاد کرده بود و همه شان به حزب بعث وابسته بودند، و با حمایت ارتشی که هر کس در آن عضو حزب بعث نبود اهانتهایی که می دانی می دید و از ارتش اخارج می شد، تازه اگر [شانس می آورد] و دستگیر نمی شد و طرح توطئه ای چیزی به او نمی بستند! یعنی حزب شده بود خود حکومت. حکومت، حکومت حزب بعث عربی اشتراکی عراق بود.
-شما حق داری هر چه می خواهی بگویی.
یکی دیگر سران بعثی که بعنوان توطئه گر نام برده شده از جلسه بیرون می رود
*این واقعیت است و فکت های تاریخی ...
-ولی من...ولی من در این موضوع با تو توافق نظر ندارم.
*آیا فکت ها و اطلاعات مصداقی با این چیزی که من گفتم مخالف است؟ آیا نتایج حاصله با چیزی که من می گویم اختلاف دارد؟ آیا سیر حکومت از 79 تا 2003 غیر از این است؟
-استاد جان، یا تو عضو سابق شورای رهبری [حزب بعث و انقلاب] بوده ای که بیا و روایتت را در این موضوع بگوی یا بگذار من به عنوان عضو سابق شورای رهبری روایتم را بگویم!
*این روایت من نیست، این روایت نیست آقا [بلکه ذکر داده های تاریخی است].
-اجازه بده من نظر خودم را در این باره بگویم.
*بفرمایید.
-نظر من را پرسیدی. اینطور نظرم را بگویم: صدام وقتی نقشه کشید و شروع کرد به فعالیت برای تبدیل کردن حکومت عراق به یک حکومت امنیتی-اطلاعاتی، از طریق دستگاه های خودش و از طریق نابغگی اش در جنایت و از طریق خرج کردن پول و ایجاد دستگاه ها[ی امنیت وابسته به خودش] و خلق افراد مزدور، توانست این سیطره ی قوی رعب آور را بر گوشه گوشه ی کشور بگستراند طوری که (همانطور که پیشتر گفتم) یک وزیر که عضور شورای رهبری انقلاب هم بود حتی اینقدر قدرت نداشت که یک کارمند را از این اتاق منتقل کند به آن اتاق، آن وقت تو از رفتارهای این افراد چه انتظاری داری؟ انتظار داری جلوی صدام بایستند و به تصمیم های او اعتراض کنند، به راه و روشش اش اعتراض کنند؟ این حقیقت جریان بود.
*ولی اینها از صدام حمایت کردند، دستکم حمایتش نمی کردند.
-چطور حمایتش نمی کردند از چه راهی؟
*از او تعریق و تمجید و مدح نمی کردند.
-هر طوری که توانستند حمایتش نکردند. برخی افراد بودند که گریختند، بعضی بعثی ها بودند که از عراق فرار کردند و اسم هایشان شناخته شده است. برخی ها از روش های دیگری استفاده کردند تا از این مسئله فرار کنند. ولی راستش صدام حسین روشی روی عراقیها پیاده کرد که در عالم کم نظیر بود. دولت عراق تبدیل شد به دولت ترس و رعب عظیم و وحشت، حکومت اطلاعاتی، رسما و علنا و با پوشش قانونی. چطور انسان جرئت می کرد بایستد و در سایهی چنین وضعی به صدام حسین اعتراض کند؟
صدام، هواری بومدین و محمدرضا پهلوی
یاسر عرفات، صدام حسین، احمد حسن البکر، حافظ اسد و عبدالحلیم خدام
مدیریت سایت-پیراسته فر:قسمت پایانی این مجموعه بااستفاده از:۲۲ فروردین ۱۳۹۴ سایت مشرق بوده است.
واما
اولین رئیس جمهورعراق«بعدازسقوط صدام»ازقبیله «شمر»بود
در پی سقوط حکومت صدام حسین، غازی مشعل عجیل الیاور،متولد۱۱مارس۱۹۵۸(۲۰ اسفند۱۳۳۶)، رئیس جمهورعراق شد
وی
فرزندشیخ احمد عجیل الیاوراست،پدرش، در زمان نظام سلطنتی در عراق مسئولیت
هایی را در پارلمان برعهده داشته و شیخ الشیوخ(رئیس قبیله) عشایر شمر در
عراق بود که اعضای این عشیره را افرادی از دو مذهب اسلامی شیعه و سنی تشکیل
می دهند.
«الیاور»
به مدت ۱۵ سال در عربستان سکونت داشت و درچهارم ماه
آوریل۲۰۰۳(۱۵فروردین۱۳۸۲) پس ازحمله نظامی آمریکا و سقوط رژیم صدام رئیس
جمهور سابق عراق ، به کشور بازگشت.
وی همچنین پس از ترور عزالدین سلیم، رئیس شورای حکومت انتقالی عراق، به عنوان رئیس این شورا تعیین شد
۱۰ماه ریاست جمهوری «غازی مشعل عجیل الیاور»
وی ازنیروهای امریکایی می خواهدکه مقرتان راازکاخ ریاست جمهوری به جای دیگرمنتقل کنید ولی آنهامی گویند :کاخ ریاست جمهوری رامیخواهند تبدیل به سفارتخانه امریکابکنند.
وی وقتی دید درمقام فرماندهی هیچ کاره است! ازمقام ریاست جمهوری استعفا داد.
وی در مصاحبه ای گفت که ریاست جمهوری را فقط در صورت اقتدار واقعی قبول می کند.
ازتاریخ ۲۸ژوئن۲۰۰۴ الی ۶آوریل ۲۰۰۵ (۸تیر۱۳۸۳ الی ۱۷ فروردین۱۳۸۴)
غازی مشعل درکویت-درکسوت ریاست جمهوری،دیدار ازکویت-نخست وزیر کویت(جابرمبارک احمدالصباح)
بی بی سی عربی درتوصیفش اینگونه می نویسد:
او برادرزاده شیخ محسن عجل الیوار ، رئیس قبیله« شمر» است.
«غازی مشعل عجیل الیاور» یکی از برجسته ترین بزرگان قبایل شناخته شده عرب «شمر» است.
دومین رئیس جمهورعراق-بعدازسقوط صدام حسین: جلال طالبانی(مام جلال)
«اولین رئیس جمهور »براساس قانون اساسی عراق
جلال طالبانی در ژانویه ۲۰۰۵(بهمن۱۳۸۳) بهعنوان رئیس جمهوری موقت عراق انتخاب شد. او در مذاکرات بر سر تصویب قانون اداری موقت (قانون اساسی موقت عراق) نقشی کلیدی داشت. او یک سال بعد برای دومین بار به ریاست جمهوری انتخاب شد، و به این ترتیب اولین رئیس جمهوری شد که طبق قانون اساسی جدید عراق به این سمت میرسید.
انتخاب مجدد-در سال ۲۰۱۰میلادی(۱۳۸۸شمسی) نمایندگان پارلمان عراق در چارچوب توافق تقسیم قدرت، ریاست جمهوری جلال طالبانی را برای یک دوره دیگر تمدید کردند. این توافق در پی انتخابات جنجالی آن سال، و بعد از هشت ماه بنبست سیاسی در کشور، بدست آمد.
جلال طالبانی ،سه شنبه، ۱۱ مهر ۱۳۹۶ درسن ۸۴ سالگی،فوت کرد.