پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

علامه طباطبایی اززبان خودش " تفسیرالمیزان"علت ومدت نگارش؟

​زندگی مفسّرقران اززبان خودش.

ماجرای «تفسیربی نقطه قرآن»..علت نوشتن تفسیر قرآن" المیزان"چه بوده؟

نگارش۲۰جلدتفسیرالمیزان ۲۰سال طول کشید.
«علامه سیدمحمدحسین طباطبایی»در اسفند سال ۱۳۲۴ از تبریز به «قم» مهاجرت کردند.

علامه طباطبایی می گوید::هنگامی که از تبریز به قم آمدم، مطالعه‌ای در نیازهای جامعه اسلامی و مطالعه‌ای در وضع حوزه قم کردم و پس از سنجیدن آنها به این نتیجه رسیدم که این حوزه نیاز شدیدی به تفسیر قرآن دارد، تا مفاهیم والای اصیل ترین متن اسلامی و عظیم ترین امانت الهی را بهتر بشناسد و بهتر بشناساند. ازسوی دیگر چون شبهات مادی رواج یافته بود، نیاز شدیدی به بحث های عقلی و فلسفی وجود داشت، تا حوزه بتواند مبانی فکری و عقیدتی اسلام را با براهین عقلی اثبات و از موضع حق خود، دفاع نماید. از این رو وظیفه شرعی خود دانستم که به یاری خدای متعال، در رفع این دو نیاز ضروری کوشش نمایم».

سیدمحمدحسین طباطبایی از سال ۱۳۲۵ ش. دروس تفسیر خود را در قم آغاز کرد،جلسات مکتوب می کرد تا اینکه نخستین جلد المیزان درسال ۱۳۳۴ منتشر شد.

 تضیحه یعنی چه؟

شهیدمطهری بنقل ازیکی ازفضلای قم می گویددرسفرحج با آیت الله خویی همسفربودم به اوگفتم: چرا شما درس تفسیری که سابقاً داشتید ترک کردید؟ (ایشان در هفت هشت سالی ،درس تفسیری در نجف داشتند)ایشان گفتند: موانع و مشکلاتی هست در درس تفسیرکه مانع ازادامه تفسیرشد.من(همسفرحج) به ایشان گفتم: علامه طباطبایی در قم که به این کار ادامه دادند و بیشتر وقت خودشان را صرف این کار کردند چطور شد؟

آیت الله خویی گفتند: آقای طباطبایی «تضحیه» کرده اند؛ یعنی آقای طباطبایی خودشان را قربانی کردند، از نظر شخصیت اجتماعی ساقط شدند، و راست گفتند.
شهیدمطهری می گوید:عجیب است که در حساس‏ترین نقاط دینی ما اگر کسی عمر خود را صرف قرآن بکند، به هزار سختی و مشکل دچار می‏شود؛ از نان، از زندگی، از شخصیت، از احترام، از همه چیز می‏افتد و اما اگر عمر خود را صرف کتابهایی از قبیل‏ کفایه‏ بکند صاحب همه چیز می‏شود. در نتیجه هزارها نفر پیدا می‏شوند که‏ کفایه‏ را چهارلا بلدند؛ یعنی خودش را بلدند، ردّ کفایه‏ را هم بلدند، ردّ ردّ او را هم بلدند، ردّ ردّ ردّ او را هم بلدند، اما دو نفر پیدا نمی‏شود که قرآن را به درستی بداند! از هرکسی درباره یک آیه قرآن سؤال شود می‏گوید باید به تفاسیر مراجعه شود. عجب‏تر این که این نسل که با قرآن این طور عمل کرده از نسل جدید توقع دارد که قرآن را بخواند و قرآن را بفهمد و به آن عمل کند!

«آیت الله سید محمد علی علوی گرگانی» نقل می کنند که: «روزی با «آیت الله سیدمحمدرضا موسوی گلپایگانی» به دیدن علامه طباطبائی در منزلشان رفـتیم. در میان صحبت های آن روز، این سخن پیش آمد که چه انگیزه ای باعث شد که

آیت الله طباطبائی، با اینکه اشتغال و تخصصشان فلسفه بود، به قرآن رو آوردند و تفسیر المیزان را نوشتند؟ 
مرحوم علامه فرمود: «بله؛ من مدتی دنبال فلسفه بودم تا اینکه شبی مادرم را در خواب دیدم که به من گفت: «محمد حسین! تو که این اندازه در پی فلسفه هستی، فردای قیامت چه خواهی کرد؟! دستت خالی است

 آیت الله علوی گرگانی نقل می کند:مرحوم علامه  که به مادر خود علاقه بسیاری داشت و می فرمود: «مادرم حق بزرگی بر گردن من دارد.» ایشان ادامه داد: «در خواب به مادرم گفـتم: «پس چه کنم مادر؟»

مادرم گفت: «به دامان قرآن چنگ بزن! در پی قرآن و تفسیر آن برو تا انشاء الله شفـاعتت بکند

«سیدمحمدحسین قاضی طباطبایی»:من وقـتی این خواب را دیدم، خیلی مضطرب و نگران شدم و دریافـتم که مادرم کلام بسیار جالبی فرموده است. با خود گفـتم: چه بهتر که این آخر عمری، به ذیل عنایت قرآن، متوسل بشوم و این، انگیزه شد که من شب و روز به نگارش تفسیر المیزان همت بگمارم و بحمدالله، با عنایت خداوند و دعای مادرم، موفق به اتمام دوره آن شدم و این را از برکات عنایت مادرم می دانم.» 

و البته این انگیزه و این که علامه در جایی فرموده است که کاستی حوزه قم درباره قرآن و تفسیر، انگیزه مطالعات و نگارش درباره قرآن و تفسیر آن شد، جمع پذیر است.

صوت/ سرنوشت آمدنیوزها و «مرجفون» در کلام آیت الله جوادی آملی

 آیت الله جوادی نقل می کنند: علامه طباطبائی، المیزان را ابتدا در تبریز و در دو جلد نوشتند و وقـتی به حوزه علوم دینی قم آمدند، آن دو جلد، با بحث و سؤال شاگردان به بیست جلد رسید. و شما مطالب مشترک المیزان و الحکمت المتعالیه را با هم مقایسه نکنید، المیزان بسیار بالاتر است! 

«آیت الله محمود امجد» نقل می کنند که مرحوم علامه، المیزان را پس از سه دوره خواندن بحارالانوار (110 جلد تألیف علامه مجلسی)نوشتند! و نیز شهید مطهری می گفت: «سی سال طول می کشد تا یادداشت هایی را که از المیزان برداشته ام، تنظیم و مرتب کنم!» 
«تفسیرقرآن بی نقطه»چرک نویس بی نقطه
علامه طباطبایی تفسیر المیزان را که می نوشتند، چرک نویس نداشت. ابتدا بی نقطه می نوشتند، بعد که مرور می کردند مجدداً آن را نقطه گذاری می کردند. سئوال کردیم که آقا چرا اول بی نقطه می نویسید، فرمودند: «من حساب کرده ام اول که بی نقطه می نویسم و بعد در مرور نقطه می گذارم چند درصد در وقـتم صرفه جویی می کنم

علامه طباطبایی به روایت خودش

من در خاندان علمى در شهر تبریزکه از زمان‌هاى دور شهرت علمى پیدا کرده متولد شدم، در پنج سالگى مادرم را و در نه سالگى پدرم را از دست دادم، و از همان کودکى درد یتیم بودن را احساس نمودم ولى خداوند متعال بر ما منت نهاد و زندگى را از نظر مادى بر ما آسان‏ نمود، وصى پدرم به منظور عمل به وصیت آن مرحوم از من و برادر کوچکترم مواظبت مى‏کرد و با اخلاقى نیکو و اسلامى از ما نگهدارى مى‏کرد با اینکه همسرش از ما بچه‏ هاى کوچک مراقبت مى‏کرد خادمى را نیز به این منظور استخدام کرد. مدتى از عمرمان که گذشت به مدرسه راه یافتیم و زیر نظر معلم خصوصى که هر روز به منزل ما مى ‏آمد به آموختن ‏زبان فارسى و آداب آن و درسهاى دیگر ابتدایى پرداختیم و پس از شش سال از آن درسها فارغ شدیم. در آن زمان براى درس‌هاى ابتدایى برنامه مشخصى وجود نداشت بلکه هنگام ورود دانش آموز به مدرسه برنامه‏ اى‏ به صورت مقطعى تهیه مى‏شد و هر کسى بر حسب ذوق و استعداد خود تعلیم مى‏دید. من درس قرآن کریم  و «گلستان» و «بوستان‏»، سعدى‏ شیرازى، «نصاب‏ الصبیان‏»، «انوار سهیلى‏»، «اخلاق مصور»، «تاریخ معجم‏»، «منشئات امیرنظام» و «ارشادالحساب» را به پایان بردیم. 

علامه محمدحسین طباطبایی

اینگونه بود که بخش اول تحصیلات من به پایان رسید. سپس به فرا گرفتن علوم دینى و زبان عربى پرداختیم و بعد از هفت سال متن‌هاى آموزشى را که آن زمان در حوزه ‏علمیه مرسوم بود فرا گرفتیم، در طى این مدت، در علم صرف و اشتقاق کتاب‌هاى: «امثلة‏»، «صرف میر» و «تصریف» درنحو کتاب‌هاى: «العوامل فی النحو»، «انموذج‏»، «صمدیة‏»، «الفیة ابن مالک» همراه با «شرح سیوطى» و کتاب «نحو جامى‏»، «مغنی اللبیب» ابن هشام، در معانى و بیان: کتاب «المطول» تفتازانى، در فقه: «الروضة البهیة» معروف به شرح لمعه ‏شهید ثانى، «مکاسب» شیخ انصارى، در اصول فقه:

 

کتاب‌هاى‏ «المعالم فی اصول الفقه» شیخ زین ن، «قوانین ‏الاصول» میرزاى قمى، «رسائل» شیخ انصارى، «کفایة الاصول» آیت الله آخوند خراسانى، در منطق: کتاب‌هاى‏ «الکبرى فی المنطق‏»، «الحاشیة‏»، «شرح الشمسیة‏»، در فلسفه: «الاشارات و التنبیهات» ابن سینا، در کلام: «کشف‏ المراد» خواجه نصیرالدین را خواندم و این گونه بود که متن‌هاى درس غیر از فلسفه متعالیه و عرفان را به‏ اتمام‏ رساندم.

«سیدمحمدحسین»همراه برادرش(آیت الله الهی) عازم نجف شد.

 

براى تکمیل درس‌هاى اسلامى خود به نجف اشرف مشرف شدم (سال ۱۳۰۴)و در درس استاد آیت الله شیخ ‏محمد حسین اصفهانى حضور پیدا کردم. همچنین به مدت شش سال متوالى خارج اصول فقه را خواندم، در طى این ‏مدت درس‌هاى عالى فقه شیعى را نزد استادمان آیت الله نائینى تحصیل کردم و نزد آن بزرگوار دوره کامل خارج ‏اصول فقه را نیز به مدت هشت سال نزد آن بزرگوار به پایان بردم، و در کلیات علم رجال نزد مرحوم آیت الله‏ حجت کوه‌کمرى درس خواندم.


استاد من در فلسفه اسلامى، حکیم اسلامى «سید حسین بادکوبه‏ اى» (۱۲۹۳ق - ۱۳۵۸ق)بود که نزد آن حضرت کتاب‌هاى منظومه ‏سبزوارى، اسفار و مشاعر سبزوارى، اسفار و مشاعر ملاصدرا، شفاء ابن‏ سینا، کتاب اثولجیاى ارسطو، تمهید القواعدابن ترکه و اخلاق ابن‏ مسکویه را خواندم.
«استاد بادکوبه‏ اى» ضمن ابراز علاقه وافر به بنده، خود بر درس‌هایم اشراف کامل داشت و سعى مى‏ نمود که ریشه‏ هاى ‏تربیت را در اعماق وجود من مستحکم سازد و همواره مرا به مدارج اندیشه و راه‌هاى استدلال راهنمایى مى‏فرمود، تا اینکه در طرز تفکر خود بر آن روش خو گرفتم سپس به من فرمود تا در درس استاد هیأت و نجوم‏ سید ابوالقاسم خوانسارى حاضر شوم. من نیز نزد او دوره کامل ریاضیات عالى و علم هندسه در هر دو بخش: هندسه ‏فضائى و هندسه مسطحه و جبر استدلالى را خواندم.

سپس به علت نابسامانى وضع اقتصادى به ناچار به وطن خود بازگشته و در شهر تبریز زادگاه خود منزل گزیدم(سال ۱۳۱۴) درآنجا بیش از ده سال اقامت کردم و در واقع آن روزها، روزهاى سیاهى در زندگى من بود زیرا به علت نیاز شدید مادى که ‏براى گذراندن زندگى داشتیم از تفکر و درس دور گشته و به کشاورزى مشغول شدم.(۱۳۰۴ تا ۱۳۱۴)
علامه طباطبایی :«زمانى که در آنجا(۱۰سالی که تبریز) بودم احساس‏ مى‏کردم که عمرم تلف مى ‏شود». فقر و تهیدستى روح مرا تیره و تار نموده و ابرهاى درد و رنج بر روى من سایه ‏مى ‏گستراندند، چرا که از درس و تفکر دور بودم، تا اینکه دیده خود را بر وضع زندگی‌مان بستم و شهر تبریز را به مقصد شهر مقدس قم ترک گفتم.
علامه طباطبایی:هنگامى که به این شهر(قم) وارد شدم احساس کردم از آن زندان رنج و درد رهایى یافتم، و خداى‏منان را شاکرم که دعاى مرا اجابت نمود و در راه علم و آماده‌سازى رجال دین و تربیت نسل صالح براى خدمت به ‏اسلام و شریعت محمدى صلى‏ الله علیه و آله، توفیق را نصیب من ساخت، و تاکنون روزگارم در این شهر مقدس(قم) که‏ حرم رسول الله است، سپرى شده است.

سیدمحمدحسین طباطبایی:البته، براى هر کس در طول زندگى به مقتضاى شرایط، روزهاى تلخ و شیرینى ‏وجود دارد، به خصوص براى من از این جهت که مدتى از عمر خود را با یتیمى و دورى از دوستان خود گذراندم و با تمام وجود درد یتیمى را لمس کردم و با حوادث دردناکى در طول زندگى خود روبرو شدم ولى خداوند منّان مرا از یاد نبرده، لحظه‏ اى به خود وا نگذاشت. و همواره با نفحات قدسى‏اش مرا در لغزشگاه‏هاى خطرناک یارى کرده است و«احساس مى‏کنم که گویى قدرتى پنهانى مرا به خود جذب نموده و تمام موانع را از سر راه من برداشته است
مؤلف المیزان می گوید: هنگامى که کودک بودم و درس صرف و نحو را مى ‏آموختم، هیچ رغبتى در خود براى ادامه درس و تحصیل‏ نمى‏ یافتم، چهار سال گذشت و من نمى ‏فهمیدم که چه بخوانم، ولى بناگاه آرامشی در وجودم پدید آمد که گویى انسان‏ دیروزى نیستم، و در راه علم و اندیشه با جدیت و درک کامل پیش مى‏رفتم، و از آن روز بحمد الله تا آخر روزهاى درس ‏که در حدود هفده سال به طول انجامید در راه طلب علم و دانش هیچگونه سستى برایم پیش نیامد و تمام رخدادها و لذتها و مرارت‌هاى زندگى را به فراموشى سپرده، و از همه چیز و همه کس بریدم مگر اهل علم و اصحاب فضیلت، و برنیازهاى روزمره اولیه اکتفا کرده و خود را وقف درس و تعلیم و نشر معارف دینى و تربیت طلاب نمودم.
علامه طباطبایی:بارها شب را تا به هنگام صبح مشغول مطالعه بودم و به خصوص در دو فصل بهار و پاییز، و چه بسیار معضلات ‏علمى که در طى مطالعه براى من حل شده است و درس فردا را قبل از اینکه روزش فرا برسد خود مى‏خواندم تا هنگام ‏رویارویى با استاد هیچ مشکلى براى من باقى نماند.

نگارش۲۰جلدتفسیرالمیزان ۲۰سال طول کشید.

۲سال معطل ماندم،این ۲سال بخاطرورشکستگی ناشرکتاب المیزان(آقای آخوندی بود)،روی هم رفته این تفسیر۲۰سال طول کشید
علامه طباطبایی:کتاب‌هایى که در نجف تالیف کردم:
۱- رسالة فی البرهان.

۲- رسالة فی المغالطة.

۳- رسالة فی الافعال.
۴- رسالة فی الترکیب.

۵- رسالة فی الاعتباریات (الافکار التی یخلقها الانسان).

۶- رسالة فی النبوة منامات الانسان.
علامه طباطبایی:کتاب‌هایى که در تبریز تالیف کردم:
۱- رسالة فی اثبات الذات.

۲- رسالة فی الصفات.

۳- رسالة فی الافعال.

۴- رسالة فی الوسائط بین الله و الانسان.

۵- رسالة فی الدنیا.

۶- رسالة فی بعدالدنیا.

۷- رسالة فی الولایة.

۸- رسالة فی النبوة‏(این رساله ‏ها در مقایسه بین عقل و نقل است).

۹- رسالة فی انساب السادات الطباطبائیین فی آذربایجان.
علامه طباطبایی:کتاب‌هایى که در قم تالیف نمودم:
۱- المیزان فی تفسیرالقرآن، در بیست جلد به زبان عربى است و نیز به زبان فارسى ترجمه شده و از آن ۳۷ جلد منتشر شده است، این تفسیر، قرآن را با خود قرآن تفسیر مى‏کند که نور هدایت است، چرا براى خود هدایت نباشد؟.

۲- اصول فلسفه و روش رئالیسم در ۵ جلد، ولى ۴ جلد تاکنون چاپ شده است.

۳- تعلیقة على کفایة الاصول.
۴- تعلیقة على کتاب الاسفار تالیف ملاصدراى شیرازى.

۵- وحى یا شعور مرموز.

۶- رساله‏اى در حکومت اسلامى به زبانهاى فارسى، عربى و آلمانى. 
۷- گفت‌وگو با پروفسور کربن درباره شیعه سال ۱۳۳۸شمسی.

۸- گفت‌وگو با پروفسور کربن سال ۳۹ ،۴۰ درباره نقش تشیع در جهان امروز.
۹- رسالة فی الاعجاز.

۱۰- علی و الفلسفة الالهیة، به زبان فارسى، نیز با عنوان على و فلسفه الهى ترجمه شده است.

۱۱- شیعه در اسلام .
۱۲- قرآن در اسلام.

۱۳- تمام سخنانى که در تعریف شیعه بر «کنت مورکان» استاد دانشگاه‌هاروارد آمریکا القا کردم. 
۱۴- سنن النبی(صلى الله علیه و آله) که محمد‌هادى فقهى آن را در ۴۰۰ صفحه به زبان فارسى ترجمه کرده.پایان بیانات علامه طباطبایی.

علامه طباطبایی ازسال ۱۳۱۴ش ازنجف به تبریز برگشت و تا اسفند۱۳۲۴ که در آنجا ساکن بود.

فرزند علامه طباطبایی :همزمان با آغاز سال ۱۳۲۵شمسی وارد شهر قم شدیم... در ابتدا به منزل یکی از بستگان که ساکن قم و مشغول تحصیل علوم دینی بود وارد شدیم ولی به زودی در کوچه یخچال قاضی در منزل یکی از روحانیان اتاق دو قسمتی که با نصب پرده قابل تفکیک بود اجاره کردیم، این دو اتاق قریب بیست متر مربع بود.
طبقه زیر این اطاقها انبار آب شرب منزل بود که در صورت لزوم بایستی از درب آن به داخل خم شده و ظرف آب شرب را پر کنیم. چون خانه فاقد آشپزخانه بود پخت و پز هم در داخل اطاق انجام می گرفت در حالی که مادر مادرتبریز به دو مطبخ (آشپزخانه) ۲۴ متر مربعی و ۳۵ متر مربعی عادت کرده بود. 

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:نبایدنقش «پروفسورسیدحسن نصر»رادرترویج فلسفه وگسترش علم(به بهانه حضوردردفترفرح پهلوی)نادیده گرفت،آمدن پروفسورهانْری کُرْبَنْ با دعوت وساپورت دکترنصرانجام می گرفته واین استادفلسفه وعرفان فرانسوی درمنزل یکی ازاستادان دانشگاه تهران(دکترجزائری)بود_جلسات درمنزل دکترجزایری انجام می گرفت.

نکته:مگر«علی‌بن یقطین»ازاصحاب(معتمد) امام موسی‌بن جعفر علیه السلام،ازکارگزاران-وزیر در دربار هارون‌الرشید -نبود!؟ویاعلمای زیادی دردربارپادشاهان صفوی بودند ودردرباردیگرشاهان،که شأن روحانیت رانه اینکه تنزل ندادند،بلکه ارتقادادند،تشیع علوی درزمان صفویان -بطوررسمی-سروسامان گرفت.

دکترغلامحسین ابراهیمی دینانی می گوید: روزی در حضور علامه طباطبایی-که عده دیگری هم بودند- به هانری کربن گفتم: شما که این گونه با معارف اسلامی آشنا شده اید، استاد وراهنمایتان کیست؟

گفت:من ادریسی ام.

دکتردینالی توضیح می دهدکه «ادریسیون»معتقدبه رهنماواستادنیستند.

وبعدپرسیدم بعدبا چه ذکری مانوس اید؟وگفتم منظورم ذکرخفی نیست،بلکه ذکرجلی است؟

 «کربن» در پاسخ گفت: ذکر جلیم  «قال الباقر  و قال الصادق (ع) است».

دکتردینانی می گوید:علامه طباطبایی بادقت به مذاکراتمان توجه داشت.

پروفسورهانری کربن(Henry.Corbin )متولد،چهارم آوریل ۱۹۰۳(۱۴ فروردین ۱۲۸۲) پاریس،وفات در۷۵سالگی :۱۶ تیر ۱۳۵۷.

علامه طباطبایی  درخاطراتش ازاشنایی باکربن می گوید: در اواخر سال ۱۳۳۷ که به تهران رفته بودم، آقای دکتر جزایری پیشنهاد کردند که طبق درخواست دکتر هانری کربن استاد فلسفه در دانشگاه سوربن فرانسه و رییس انجمن دوستی فرانسه و ایران، ملاقاتی با نام برده به عمل آید و من که از فضایل اخلاقی و مراتب علمی وی شنیده بودم، این پیشنهاد را پذیرفتم و در منزل آقای دکتر جزایری دیدار نخستین با هانری کربن رخ داد. در آن جلسه ایشان گفتند: آن چه که تاکنون در غرب درباره اسلام مطرح شده بیشتر از دیدگاه اهل تسنن است و اگر کسی درباره مذاهب اسلامی دیگر اطلاعاتی بخواهد، فقط از منظر آنان اطلاعات کسب می شود و حتی کسانی که به ایران سفر کرده اند با حقایق مذهب تشیع و معارف اهل بیت، آشنایی پیدا نکرده اند و با فلسفه اشراق هم هیچ گونه برخوردی نداشته اند، تا آن جا که «گوبینو» مستشرق معروف کتاب «اسفار» ملاصدرا را «سفرنامه»! تلقی کرده است. و یا اگر کسی راجع به «فلسفه اسلامی» تحقیق به عمل آورد، آن را با پایان دوران ابن رشد اندلسی، پایان یافته تلقّی می کنند.

علامه طباطبایی می گوید: پس از این بیان، دکتر هانری کربن گفت:ولی من یک پژوهش گر مسیحی پروتستان هستم، بر این باور رسیده ام که حقایق و معارف اسلام از دریچه تشیع قابل فهم تر است و روی همین اصل من در غرب تلاش کرده ام که مذهب تشیع را آن طور که شناخته ام، معرفی کنم و در این رابطه کتاب شیخ اشراق سهروردی را چاپ کرده ام و درباره مکتب فلسفی میرداماد و ملاصدرا هم مباحثی را در کلاس های درس فلسفه یا نشست ها و سمینارها بیان داشته ام، اما این، مرا قانع نکرده و می خواهم از نزدیک با علماء شیعه آشنا شوم و حقایق تشیع و معارف اهل بیت را از زبان خود آنها بشنوم و اگر مشکلاتی دارم، توسط خود آنها حل و فصل کنم.

علامه طباطبایی عقیده داشت که اگر انسانی به عجز خود واقـف شود و از صمیم قلب هدایت خویش را خواستار گردد، بدیهی است که خداوند متعال هرگز بنده جویای حق و پویای حقیقت را رها نخواهد نمود، چنانچه در قرآن آمده است:وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّـهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ﴿٦٩عنکبوت)

سپس این داستان را نقل کردند: «به یاد دارم هنگامی که در نجف اشرف تحت تربیت اخلاقی و عرفـانی مرحوم حاج میرزا علی قاضی بودیم، سحرگاهی بر بالای بام بر سجاده عبادت نشسته بودم. در این موقع نعاسی (خواب سبک) به من دست داد و مشاهده کردم دو نفر در مقابل من نشسته اند. یکی از آنها حضرت ادریس (علی نبینا و آله و علیه السلام) بود و دیگری برادر عزیز و ارجمند خودم آقای« حاج سید محمد حسن الهی طباطبایی»برادرعلامه طباطبایی  که فعلاً در تبریز سکونت دارند. حضرت ادریس علیه السلام با من به مذاکره و سخن مشغول شدند ولی طوری بود که ایشان القـائ کلام می نمودند و تکلم و صحبت می کردند، ولی سخنان ایشان به واسطه کلام آقای اخوی استماع می شد... و این اولین انتقالی بود که عالم طبیعت را برای من به جهان ماوراء طبیعت پیوست و رشته ارتباط ما از اینجا شروع شد.». 

علامه طباطبایی+علامه سیدمحمدحسین حسینی طهرانی
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:اندکی ویرایش انجام دادم وو.اماباخواندن زندگی علامه طباطبایی یادشعرعلامه حسن زاده آملی افتادم:جانم به لب رسید،تاجام به لب رسید.

امام خمینی :من قبلا باید از این ضایعه ‌ای که برای حوزه‌ های علمیه و مسلمین حاصل شد(رحلت علامه طباطبایی)، اظهار تأسف کنم و به شما و ملت ایران و خصوص حوزه‌ های علمیه، تسلیت عرض کنم. خداوند ایشان را با خدمتگزاران به اسلام و اولیای اسلام محشور فرماید و به بازماندگان ایشان و به متعلقین و شاگردان ایشان صبر عنایت فرماید.۲۵ آبان ۱۳۶۰

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:برای آشنایی بازندگی علامه طباطبایی به این لینک مراجعه کنید:

زندگینامه "علامه طباطبایی" مفسرالمیزان