همه رؤسای سازمان انرژی اتمی ایران
رؤسای انرژی اتمی ایران بترتیب:اکبراعتماد (ازسال۱۳۵۳ تا سال ۱۳۵۷)،فریدون سحابی(۱۶ اسفند ۱۳۵۷تا۱۳۶۰)،رضا امراللهی(۱۳۶۰ تا ۱۳۷۶)،غلامرضا آقازاده(۱۳۷۶ تا ۱۳۸۸)،علیاکبر صالحی(۱۳۸۸ تا ۱۳۸۹)،فریدون عباسی دوانی(۱۳۸۹ تا ۱۳۹۲)،علی اکبر صالحی(از ۱۳۹۲ تا ۷ شهریور ۱۴۰۰)
اولین رئیس انرژی اتمی ایران:«محمدرضاشاه» تصمیم می گیرد یک «نیروگاه اتمی» در کشور ایجاد کند تا کمکی باشد برای تولید برق یا کشاورزی و چه هزینه های سرسام آوری هم صرف شده است.
اکبراعتماد:بعدازانتخابم بعنوان رئیس سازمان انرژی اتمی،هفته ای یک روزمی رفتم به کاخ سلطنتی ، کارهاراانجام می دادم، بعدازشش ماه کارکردن باشاه،زبان مشترکی پیداکردیم،یک روزبه شاه گفتم: تولید برق یک تکنولوژی می خواهد و تولید سلاح هسته ای یک تکنولوژی دیگری می خواهد. والبته، بعضی چیزهای شان مشترک است و الآن شما همه این ها را میدانید، بفرماییدتوقع شما از من چیست؟
تقریباً سه ساعت در آن روز در زمینه های مسائل منطقه و غیره صحبت شد. در پایان صحبت آن روز، از اعلیحضرت پرسیدم:
پیش فرض اینکه ما برویم به طرف استفاده نظامی از انرژی هسته ای هست یا نه؟
«شاه» قدری به فکر فرورفت و به انگلیسی گفت:Why not(چرا نه؟) یعنی این استراتژی پشت فکر شاه بود و هیچوقت آن را رد نکرد که ایران انرژی هسته ای نمیخواهد
شاه عقیده داشت که به اندازه کافی در منطقه قدرتمند است و می تواند از منافع ما در منطقه دفاع کند، بنابراین نیازی به بمب اتمی ندارد. اما به من گفت که اگر این وضعیت تغییر کند، مجبور خواهیم بود برای ساخت بمب اتمی اقدام کنیم. بله! این نظر را داشت. در آن زمان مأموریت من این بود که همه تکنولوژی های ممکن در زمینه اتمی را به دست بیاورم. می گفتیم شاید در آینده لازم شود.
آنها(آمریکا) اول حمایت می کردند... اما کمی بعد خواستند نظرات خودشان را به ایران تحمیل کنند و من زیر بار نرفتم. ما چهار سال برای رسیدن به توافقی دوجانبه مذاکره کردیم و هرگز به نتیجه نرسیدیم.
امریکامی گفت که اگر به ما رآکتور یا سوخت بدهند، هر کاری که خواستیم با باقی مانده سوخت مصرف شده بکنیم باید با اجازه ماباشد.
دکتراعتماد:دیگر این موضوع برای من روشن شد و یک کلمه دیگر با شاه صحبت نکردم. بعد از این مذاکره با شاه، من به خودم گفتم که حالا وظیفه من در این سازمان چیه. یعنی هر روزی که شاه مراصدا کرد و گفت، بمب اتم می خواهیم، من باید آماده باشم که مثلاً ظرف شش ماه و در نهایت تا یک سال بعد، آن را تحویل بدهم.
برنامه انرژی اتمی که شاه مورد نظرش بود، چه هدفی را در ذهن خودش برای استفاده از انرژی اتمی داشت؟ کشوری که در آن زمان میتوانست با تولید فرآوردههای نفتی در بخشهای متعددی بهرهمند شود.
دکتر اکبر اعتماد که به «پدر فنآوری هستهای ایران» شهرت یافته است، در سال ۱۳۱۰ شمسی در همدان به دنیا آمد. برای ادامۀ تحصیل به سوئیس رفت و در سال ۱۹۶۳ از دانشگاه لوزان سوئیس فارغالتحصیل شد.
در سال ۱۳۴۴ شمسی به ایران بازگشت و توسط «محمدعلی صفی اصفیا» رئیس وقت سازمان برنامهوبودجه، بهعنوان مشاور فنی طرح پژوهشهای رآکتور اتمی استخدام شد.
سال بعد(۱۳۴۵)،« دفتر انرژی اتمی سازمان برنامهوبودجه» را بنا گذاشت و خود به مدیریت آن منصوب شد و تا سال ۱۳۴۶ در این مسئولیت باقی ماند. در سال ۱۳۴۷ به سمَت اولین رئیس مؤسسۀ تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی منصوب شد. سپس بهعنوان رئیس دانشگاه بوعلی سینا همدان (۱۳۵۲-۱۳۵۱) منصوب گردید. در سال ۱۳۵۳ سازمان انرژی اتمی ایران را بنیان نهاد و ریاستش را بر عهده گرفت. اعتماد تا سال ۱۳۵۷ ریاست سازمان انرژی اتمی ایران را به دست داشت.
با این همه وقتی در سال ۱۳۵۳ به او پیشنهاد شد که طرحی نو برای دستیابی به انرژی اتمی درایران دراندازد، از یک سو عظمت مطلب و از سوی دیگر چالش ایده نو، او را به راهی دیگر کشاند.
«اکبر اعتماد» درسال ۱۳۵۳ به ریاست سازمان انرژی اتمی ایران منصوب شد.
تا آن زمان چنین سازمانی وجود نداشت، اعتماد آن را ایجاد کرد و تا چند ماه پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ریاست آن را به عهده داشت. اهدافی که اعتماد برای دستیابی ایران به فناوری اتمی بر شمرده بود؛ تامین انرژی، کمک به تحقیقات اتمی و کاربردهای هستهای در کشاورزی، طب، بیولوژی و صنعت را در بر میگرفت. در گزارشی که اعتماد طی یک ماه برای مسوولان ارشد وقت تهیه کرد هدفهای انرژی اتمی در ایران تشریح شده بود؛ کادر قانونی و حقوقی این کار روشن شد و کادر تشکیلاتی و حدود اعتبارات مورد نیاز آن پیشنهاد گردید.اعتماد معمار سازمان انرژی اتمی در ایران شد و فناوری اتمی بر گردههای او و همکارانش استوار شد.
بعدازپیروزی انقلاب اسلامی ایران«فریدون سحابی» ریاست سازمان انرژی اتمی ایران را به دست گرفت.
«اکبر اعتماد» دریک نگاه:مسئولیتها
تولد: ۱۳۱۰ همدان*تحصیلات: دکتر فیزیک هسته ای از دانشگاه لوزان، سوئیس (۱۳۴۲)
ریاست سازمان دانش آموزان حزب توده ایران (۱۳۳۱-۱۳۲۹)
*رئیس بخش حفاظت راکتورها در انستیتو فدرال تحقیقات راکتور در «وورنلینگن» سوئیس (۱۳۴۲)
*مشاور طرح ساختمان راکتور اتمی در دانشگاه تهران (۱۳۴۵-۱۳۴۴)
*معاون علمی و تحقیقاتی وزارت علوم و آموزش عالی (۱۳۴۸-۱۳۴۷)
*رئیس دانشگاه بوعلی سینا (همدان)، (۱۳۵۳-۱۳۵۱)
*رئیس سازمان انرژی اتمی ایران (۱۳۵۷-۱۳۵۳)
*کارشناس و مدیر مؤسسه ""Energium لوکزامبورگ و پاریس (۱۳۶۸-۱۳۶۲)
*مهاجرت : از سال ۱۳۵۸ در فرانسه
کشوری که شش میلون بشکه نفت در روز تولید می کرد، توان تولید بنزین را نداشت. دنبال کردن برنامه انرژی اتمی چه مایه فکری در ذهن شاه بود؟ آیا او واقعاً به دنبال انرژی اتمی برای کارهای تسلیحات نظامی اتمی بود؟ من از شما خواهش می کنم به عنوان کسی که اولین مسئول سازمان انرژی اتمی ایران بودید، به طور مشخص در همین رابطه توضیح بدهید تا بیننده ی خاطرات شما بتواند تصویری از واقعیت مسایل آن دوران داشته باشد.
گفتگوی دکتر خشایار شجاعتی با دکتر اکبر اعتماد شخصیت علمی ایرانی، بنیانگذار و نخستین رییس سازمان انرژی اتمی ایران است که به «پدر فناوری هستهای ایران/۱۲ خرداد ۱۳۹۴
پاسخ اکبر اعتماد : روزی از من می خواهند که بیایم رئیس سازمان انرژی اتمی ایران بشوم. پیش از تأسیس سازمان انرژی اتمی ایران، وزارت نیرو در زمینه انرژی اتمی با یک شرکت آمریکایی قرارداد بسته بود و با ایجاد سازمان انرژی اتمی، آن قرارداد را فسخ کردیم.
این سئوالی که شما الآن مطرح می کنید،که پشت فکر شاه چه بود؟ در آن روزها در ذهن من هم بوجود آمد و دفعه اول با هویدا نخست وزیرصحبت کردم و از او پرسیدم آیا شما اطلاع دارید که اعلیحضرت چه خواستی از برنامه اتمی دارند؟ او جواب داد من اصلاً نمی دانم. در رابطه بامسئولیت و وظایف سازمان انرژی اتمی ایران متنی را تنظیم و در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۵۲ به امضاء شاه رسید. متن فرمان دوم مربوط به ۲۹ مرداد۱۳۵۳ است. این دو متن را دارم.
صحبت کردن با شاه کار آسانی نیست و نمی دانید، آن جوابی را که به شما می دهد واقعیت دارد یا نه؟! من فکر کردم که باید یک زبان مشترک بین شاه و خودم ایجاد کنم. برای ایجاد زبان مشترک لازمه اش این بود که شاه درباره دانش مربوط به مسایل انرژی اتمی اطلاعاتی به دست بیاورد.
در برابر پیشنهاد من، شاه موافقت کرد و بعد از آن، بعد از ظهر یک روز در هفته به مدت شش ماه می رفتم به کاخ سلطنتی و این کارانجام می گرفت. بعد از شش ماه، گفتم: اعلیحضرت الآن ما زبان مشترک درباره این تکنولوژی پیدا کردیم. از شما یک سئوال اساسی دارم و اینسئوال را برای من روشن بفرمایید، برای اینکه، تولید برق یک تکنولوژی می خواهد و تولید سلاح هسته ای یک تکنولوژی دیگری می خواهد. والبته، بعضی چیزهای شان مشترک است و در بعضی چیزهای دیگر مشترک نیستند و الآن شما همه این ها را میدانید، حالا روشن بفرماییدکه توقع شما از من چیست؟
تقریباً سه ساعت در آن روز در زمینه های مسائل منطقه و غیره صحبت شد. در پایان صحبت آن روز، از اعلیحضرت پرسیدم: پیش فرض اینکه ما برویم به طرف استفاده نظامی از انرژی هسته ای هست یا نه؟ شاه قدری فکر کرد و به انگلیسی گفت:(چرا نه؟) یعنی این استراتژی پشت فکر شاه بود و هیچوقت آن را رد نکرد که ایران نمیخواهد ...
دیگر این موضوع برای من روشن شد و یک کلمه دیگر با شاه صحبت نکردم. بعد از این مذاکره با شاه، من به خودم گفتم که حالا وظیفه من در این سازمان چیه. یعنی هر روزی که شاه مراصدا کرد و گفت، بمب اتم می خواهیم، من باید آماده باشم که مثلاً ظرف شش ماه و در نهایت تا یک سال بعد، آن را تحویل بدهم.
انگلیسی ها یک اصطلاحی دارند که می گویند: I had to deliver (باید تحویل می گرفتم) یعنی این وظیفه من بود. برای اینکه این کار را بکنم از روز اول فشار راگذاشتم روی کار تحقیقات و تکنولوژی های مختلف. در آن زمان، در سازمان انرژی اتمی معاونت تحقیقاتی وجود نداشت و آن را زیر نظر خودم بوجود آوردیم. هر نوع تحقیق که پیشنهاد می کردند، قبول می کردم، مثلاً جدا کردن ایزوتوپها که به غنی سازی مربوط می شود و در این زمینه دو سه تا طرح داشتیم. در آن زمان رفته بودیم در پی غنی کردن اورانیوم با جدیدترین تکنولوژی یعنی غنی سازی اورانیوم بوسیله لیزر پرقدرت. در آن زمان حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر محقق در داخل کشور داشتیم و حدود یک هزار نفر را برای تحصیل در زمینههایی که مربوط به نیازهای ما بود به خارج کشور فرستادیم. بنابراین، حدود ۱۰ سال بعد یعنی مثلاً سال ۱۳۶۷ و حداکثر تا سال ۱۳۷۰ ، هر سلاحی از ما می خواستند می توانستیم بدهیم.
«سازمان انرژی اتمی» یک سازمان پرقدرتی شده بود که می توانست تمامی برنامه های اتمی را به هر نحوی که هست، انجام بدهد. ضمناً،سازمان انرژی اتمی مشمول محاسبات عمومی کشور نمی شد و در سال های آخر قبل از انقلاب، سالانه سه میلیارد دلار هزینه سازمان انرژیاتمی کشور بود ،یعنی حدود ۱۵ درصد درآمد نفت آن ایام حدود ۲۰ میلیارد دلار در سال بود.
*پس از خاتمه جنگ ایران و عراق و در زمان رئیس جمهوری رفسنجانی در سال ۱۳۶۸ بود که تصمیم میگیرند که برنامه انرژی اتمی-قبل ازانقلاب-را ادامه بدهند. چندین جلسه با من(دکتر اعتماد)در خارج کشور(سوئیس ) نمایندگان جمهوری اسلامی ملاقات میکنند تا مرا راضی کنند که برای این کار به ایران برگردم و این برنامه را دنبال کنم.
در سازمان انرژی اتمی، سه نسل کارشناس می شود تشخیص داد. آن متخصصین و کارشناسانی که در آن چند سال قبل از انقلاب در سازمانکار می کردند یعنی نسل اول. و نسل دوم یعنی آن حدود هزار نفری که برای تحصیل در رشته های مختلف به خارج کشور فرستاده بودیم وبورس های وحشتناک می دادیم. بعد از انقلاب، تعدادی از این هزار نفر به ایران برگشته بودند و گویا انقلابی شده بودند و این ها نسل دوم راتشکیل می دادند و آدم های واردی بودند. نسل سوم آنانی هستند که در دانشگاه مهندسی شریف یا دانشکده پلی تکنیک تهران یا از دانشگاه فنی تهران فارغالتحصیل شدند و اینان جوانان بسیار درخشان و بسیار هم خوب تحصیل کرده اند. تعدادی از آن افراد نسل دوم در واقع توانستند نسل سوم را وارد کار کنند. اینان جوانان ۳۰ تا ۴۰ساله می توانند باشند.
طرح مسئله دیگری که از سوی دکتر اعتماد مطرح شده درباره کسانی است که برای سوء استفاده های مالی از سازمان انرژی اتمی ایران به طور غیر مستقیم به او مراجعه می کردند صحبت می کند. مانند ارتشبد خاتم فرمانده وقت نیروی هوایی ایران و شوهر خواهر شاه و یا ارتشبد فردوست رئیس بازرسی ویژه کشور و دوست نزدیک شاه به عنوان نمونه اشاره شده است.
بعدها«شاه» تصمیم می گیرد یک نیروگاه اتمی در کشور ایجاد کند تا کمکی باشد برای تولید برق یا کشاورزی و چه هزینه های سرسام آوری هم صرف شده است.
حمیداحمدی(مورخ):بعد از گذشت ۳۵ سال از آن تاریخ که قرار بود سازمان انرژی اتمی مثلاً در زمینه تولید برق حتی برای ۵ روستا هم نتوانست برق تولید نماید. من به عنوان یک تاریخ نگار میخواهم به این مسائل نگاه کنم و بپرسم چه پاسخی برای تاریخ دارید؟
آقای دکتر اعتماد:توضیحاتی درباره قرارداد ساختن نیروگاه بوشهر توسط آلمانی ها و چگونه در دوره حرکت جنبش انقلابی در ایران در پاییز سال ۱۳۵۷ یعنی زمانیکه کشتی ها دستگاه ها و ابزارهای مربوط به این نیروگاه بوشهر را تا خلیج فارس آورده بودند، از ورود به اسکله خودداری نمودند و بعد از مدتی ماندن در دریا، به آن ها دستور داده شد که برگردند. بدین ترتیب دولت آلمان بعد از انقلاب از دادن این تجهیزات که دولت ایران هم قبلاً پول کلیه آنها را پرداخته بود، عملاً تحویل داده نشد. شرح مفصل آن در این بخش آمده است.
جمهوری اسلامی بعد از جنگ که امکان ادامه مجدد فعالیت برنامه اتمی با دولت آلمان را از دست داده بود، اول به سراغ آرژانتین رفت و موفقیتی به دست نیامد. و بعد از آن، به سراغ روس ها رفتند. نقش روس ها و بازی های آن ها برای اتمام نیروگاه بوشهر که تا کنون حدود ۲۰ سال طول کشیده است./پایان
عباس میلانی، استاد دانشگاه استفورد در مطلبی در نشریه «فارن پالیسی» به موضوع برنامه اتمی ایران پرداخته و نوشته است، حتی بیش از سه دهه پیش و پیش از این که نظامی به نام جمهوری اسلامی در ایران باشد، غرب در تلاش بود جلوی ساخت و گسترش بمب اتمی در ایران را بگیرد.
آقای میلانی در این نوشته می گوید: «در مورد مذاکرات اتمی با ایران خیلی حرف ها مطرح می شود که البته دقیق هم نیست. مثل این که می گویند غرب در مورد سیاست های اتمی ایران، استاندارد دوگانه استفاده می کند. اما آمریکا و غرب به همان محمد رضا پهلوی که می گویند دوست و متحد شاه بود هم حاضر نبودند بمب اتمی بدهند ولی رآکتور مشکلی نبود، حاضر بودند شمار زیادی رآکتور به او بدهند. اما جمهوری اسلامی این مسئله را وارونه کرده و محمود احمدی نژاد در گفت وگویی با هفته نامه اشپیگل گفت: همین آمریکا و اروپا حاضر بودند ایران اتمی بشود ولی حالا که ماهستیم، با آن مخالفت می کنند.»
در ادامه نوشته میلانی آمده است: «حتی شماری از روشنفکران غربی هم در این دام افتاده اند و منتقد سیاست های دوگانه دولت آمریکا در برابر شاه و احمدی نژاد هستند. دولت آمریکا هم به رغم این که هزاران مدرک در اختیار دارد، نتوانسته دیپلماسی عمومی خوبی بازی کند.»
در واقع، آمریکا پشت درهای بسته و از راه های دیپلماتیک درباره هدف اتمی شدن ایران، با شاه گفت وگوهای جدی داشت.
مدارکی که امروز از مرکز کتابخانه نیکسون کارتر، شورای امنیت ملی (کاخ سفید)، وزارت انرژی و پنتاگون آزاد شده که نشان می دهد دقیقا همین مسائلی که الان در مورد برنامه اتمی جمهوری اسلامی مطرح است، آن زمان با شاه ایران مطرح بوده است.
آن زمان هم شاه اصرار داشته که تحت NPT(ان پی تی) چرخه سوخت داشته باشد و آمریکا می خواسته تامین سوخت را تضمین کند و یا حتی با چرخه سوخت ایران خارج از مرز موافقت کند و آمریکا قول داده بوده ایران را در یک کنسرسیوم سوخت بین المللی وارد کند. شاه با این که گفته بود دنبال بمب اتمی نیست، اما حاضر نبود با ایران مانند یک کشور جهان سومی رفتار شود.
عباس میلانی در ادامه نوشته است: برنامه اتمی ایران در سال ۱۹۵۹میلادی(۱۳۳۷شمسی) شروع شد و آغاز آن توسط رآکتور کوچکی که آمریکا به دانشگاه تهران و در قالب برنامه «اتم برای صلح» آیزنهاور، رییس جمهوری وقت آمریکا هدیه کرد، شکل گرفت. ولی آن رآکتور کوچک به نماد قدرت برای شاه پهلوی تبدیل شد. با درآمد بالای نفت و برنامه برای قدرت برتر منطقه، برنامه اتمی بهترین قطعه این پازل بود. شاه در ۱۹۷۳میلادی(۱۳۵۱شمسی) «علی اکبر اعتماد» کارشناس و استاد فیزیک اتمی را به دربار خواند و به او گفت که خواهان برنامه اتمی است و خواستار یک طرح کامل برای این مسیر شد.
عباس میلانی می گوید:دو هفته بعد، شاه دوباره با اعتماد دیدار کرد. شاه به سرعت مدرک ۱۳ صفحه ای که آماده شده بود را خواند و رو به نخست وزیر کرد و از او خواست گران ترین و پرهزینه ترین برنامه ای که در تاریخ دولت شاهنشاهی ایران تعریف شده بود را، تامین مالی کند. در هیچ جا، نه در مجلس شورای ملی و نه هیات دولت و نه در هیچ جا این پروژه مطرح نشد و حرفی هم از آن به میان نیامد. مانند خیلی سیاست های بزرگ آن زمان، یک نفر بود که تصمیم می گرفت و برنامه اتمی ایران از همان زمان آغاز شد.
نقشه شاه این بود که یک برنامه کامل اتمی راه بیافتد که بتواند ۲۳ هزار مگاوات برق تولید کند. در سال ۱۹۷۷میلادی(۱۳۵۵شمسی) سازمان انرژی اتمی ایران بیش از یک هزار و ۵۰۰ نفر را در استخدام داشت و همه تحت نظر شاه بودند و بالاترین حقوق دولتی را می گرفتند. شاه پهلوی هزینه و زمان صرف کرد تا کارشناسان اتمی را در دیگر کشورهای جهان تربیت کند و ۲۰ میلیون دلار صرف این برنامه در دانشگاه ام آی تی کرد.
میلانی می گوید:ایران در جست وجوی منابع اورانیوم در ایران و دیگر نقاط جهان بود و چند مرکز تحقیقات اتمی در چند نقطه از ایران راه انداخت. سازمان انرژی اتمی آن زمان یکی از سازمان هایی بود که بیشترین بودجه را در اختیار داشت. در سال ۱۹۷۶میلادی(۱۳۵۴شمسی) بودجه این سازمان بالغ بر ۱.۳ میلیارد دلار بود و پس از صنایع نفت ایران، دومین سازمان بزرگ اقتصادی در این شد.
در این نوشته آمده است: در حالی که آلمان و فرانسه مشتاق بودند که رآکتورهای خود را به ایران بفروشند اما آمریکا خیلی راغب نبود. طبق اسناد دولتی «آمریکا بدون ترسیم محدودیت هایی برای شاه، حاضر به معامله هسته ای با ایران نبود.» شرکت «کرافت ورک» آلمان قرار داد ساخت و راه اندازی نیروگاه بوشهر را امضا کرد تا با مبلغ سه میلیارد دلار، در سال ۱۹۸۱ آن را تحویل دهد.
از آن جایی که بوشهر روی خط زلزله بود، بودجه بیشتری تخصیص داده شد تا حفاظت نیروگاه در برابر زمین لرزه، تضمین شود.
گفته شده که دولت آلمان در تلاش بود تا این سرمایه گذاری در ایران را در برابر هرگونه اتفاقی، تضمین کند تا به باد نرود. شرکت های آمریکایی از هرگونه معامله اتمی با ایران تا زمانی که نگرانی های واشینگتن برطرف نشده، ممنوع شده بودند.
شاه خواهان حقوق کامل ایران تحت NPT(ان پی تی) بود. پیمانی که اجازه می داد کشورها در برابر خودداری از ساخت بمب اتمی، از فعالیت غیر نظامی اتمی استفاده کنند.
شاه خواهان این بود که نه تنها ایران چرخه کامل سوخت داشته باشد، که چرخه «پلوتونیوم» هم داشته باشد که نسبت به اورانیوم، سریع تر می توان با آن بمب اتمی تولید کرد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:« شاه»درواکنش به نخستین آزمایش بمب اتمی در هند، پس از امضای قرارداد همکاری ایران و فرانسه برای غنی سازی اورانیوم در فوریه ۱۹۷۴(بهمن ۱۳۵۲) به روزنامه لوموندگفت: «خیلی زودتر از آن که فکر می کنید ایران بمب اتمی را در اختیار خواهد داشت.»
امااین مصاحبه بدون عوارض نبود ،این طرح به مذاق امریکاناخوشایندبود،دستورمحرمانه آمدکه بطریقی اصلاح شود شاه هم، به سفارت ایران در فرانسه دستور داد بیانیه ای صادر کرده و تمامی تمایل ایران به دستیابی به بمب اتمی را بدون پایه و اساس اعلام کند. سفارت آمریکا در آن زمان در تهران به واشینگتن اطمینان داد که هنوز شاه تصمیمی برای ترک ان پی تی و ساخت بمب اتمی نگرفته است.
عباس میلانی می گوید:اما در همان زمان که تلاش می کرد به واشینگتن اطمینان دهد نقشه ای ندارد، شاه تاکید کرده بود «اگر کشور دیگری در منطقه به بمب اتمی دست یابد، آن زمان دیگر ما هم همان مسیر را خواهیم رفت.» طبق اسناد و دست نوشته های اسدالله علم، سفیر شاه در آمریکا، شاه در تمامی دهه ۱۹۷۰ تا زمان مرگ، به فکر دستیابی به بمب اتمی بود.
با توجه به اسناد وزارت دفاع و وزارت انرژی آمریکا در آن زمان، آمریکا نگران بود که برنامه «پلوتونیوم» ایران برای تولید ۲۳ هزار مگاوات برق، می تواند ۶۰۰ تا ۷۰۰ کلاهک اتمی تولید کند.
اما در ژوئن سال ۱۹۷۴ بالاخره آمریکا تصمیم گرفت وارد معامله اتمی با ایران شده و به ایران رآکتور بفروشد آن هم آن طور که اسناد دیپلماتیک آمریکا می گوید، به شرط این که اقدامات حفاظتی و کنترل بیشتر اجرا شود. نگرانی آمریکا از بروز هرگونه ناآرامی و یا حمله تروریستی بود که ممکن بود این صنایع را به دست دیگران بدهد.
پس از این که شاه حاضر شد برخی از این اقدامات کنترلی بیشتر را در نظر بگیرد، تاکید کرد که حاضر نیست ایران متفاوت از دیگر کشورها فرض شود. در آن زمان ایران قرارداد ساخت چهار نیروگاه اتمی را با فرانسه و آلمان امضا کرده بود. شاه هم این طور نشان داده بود که قرارداد هشت نیروگاه اتمی را هم می خواهد با آمریکا امضا کند.
وزارت خارجه آمریکا نه تنها از این قراردادها استقبال کرد که از شاه خواست مبلغ ۳۰۰ میلیون دلار در صنایع غنی سازی اورانیوم شرکت «بک تل» در آمریکا سرمایه گذاری کند. آمریکا نگران بخش صنایع پلوتونیوم ایران بود و در حالی که تمامی تضمین ها داده شده بود، شاه پیشنهاد آمریکا را که به عنوان تنها منبع تهیه اورانیوم غنی شده برای ایران معرفی شده بود، رد کرد.
میلانی می گوید:مذاکرات به درازا کشید و حتی به بن بست خورد.
شاه خواهان لغو هرگونه «حق وتو»ی آمریکا در کل این همکاری بود و حتی وزارت دفاع آمریکا پیشنهاد کرد که دولت آمریکا این قدر به شاه سخت نگیرد و درخواست های او را قبول کند.
«پنتاگون» به «کاخ سفید» نوشت که تنش در این حوزه، ممکن است به دیگر ابعاد روابط ایران و آمریکا لطمه بزند.
با توجه به این حقیقت که فرانسه و آلمان حاضر بودند جای خالی آمریکا را در این همکاری اتمی پر کنند، و این حقیقت که ایران گفته بود حاضر به همکاری های اتمی با هند است باعث شد آمریکا در موضع خود تجدید نظر کند.
رئیس جمهورامریکا«جرالد فورد» و پس از او «جیمی کارتر» حاضر به پذیرش شرط های شاه شدند و ضمن حفظ شرایط امنیتی و کنترلی «برای جلوگیری از هرگونه تولید بمب» با ایران همکاری اتمی داشته باشند.
بالاخره در سال ۱۹۷۸میلادی(۱۳۵۶شمسی) رئیس جمهور-وقت-امریکا«جیمی کارتر» موافقت نامه را صادر کرد تا شرکت های اتمی آمریکا با ایران به ویژه در حوزه «تولیدپلوتونیوم» همکاری کنند.
میلانی می نویسد: «اما در این زمان، دیگر نگرانی های بین المللی از وضعیت در ایران، در افق دیده می شد. پس از چند ماه از امضای این توافقنامه، شاه درگیر مسائل داخلی شد و دیگر نتوانست روی مذاکرات اتمی تمرکز کند. سرطان شاه و داروهایی که قدرت تمرکز و تصمیم گیری را از او می گرفتند به همراه ناتوانی سیاست خارجی دولت کارتر در شکل دهی به یک سیاست جامع خارجی در مورد ایران،که به پیروزی انقلاب اسلامی منجرشد.»
عباس میلانی در پایان نوشته است: «متاسفانه! آمریکا اجازه داد که ایران می تواند فعالیت های اتمی داشته باشد و می تواند تحت NPT(ان پی تی) غنی سازی هم داشته باشد.»/۱۱/دی/۱۳۸۹ رادیوفردا.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:اندکی ویرایش درمصاحبه آقای دکترمیلانی انجام داده ام.
«عباس میلانی» کیست؟
میلانی که دوران دبیرستان و دانشجویی خود تا کسب مدرک دکترا را در خارج از کشور گذرانده است، به یک گروه استالینیستِ ضد رژِم شاه ملحق می شود که کل جهان بینی آن بر قرائت نیایش گونه آثار صدر مائو و پکینک ریویو استوار بود. در سال ۱۳۵۴ به ایران باز می گردد و به عنوان استاد در دانشگاه ملی (شهید بهشتی) به تدریس مشغول می شود.
میلانی دو سال بعد از بازگشت به ایران به علت ارتباط با گروههای چپ به زندان می افتدوامامبارزاتش دررژیم شاه (زندانی شدنش) ، به کمکش آمد تا از حجم انتقادات به کتاب وی مبنی بر عدم رعایت بی طرفی کاسته شودوموجب خلاصی از زندان شد.
مصاحبه با «اولین رئیس سازمان انرژی اتمی ایران »بعدازپیروزی انقلاب.
«دکتر فریدون سحابی» روز ۲۴ بهمن یعنی دقیقا روزی که «دکتر فریدون عباسی» به عنوان رئیس جدید سازمان انرژی اتمی کشورمان از سوی رئیس جمهور معرفی شد.
فریدون سحابی(متولد ١٣١٦)برادریدالله سحابی.تحصیلات من در دو مقطع انجام شد. یعنی یکبار برای گرفتن فوق لیسانس به لندن رفته و سپس به ایران برگشتم. حدود ده سال بعد دوباره برای طی دوره دکترا به لندن رفتم/لیسانس زمین شناسی، فوق لیسانس زمین شناسی نفت و دکترا هم اکتشاف نفت./من ٣٧ سال در دانشگاه تهران کار کردم. تا اینکه خوردیم به دوره اصلاحات. تازه آقای خاتمی رئیس جمهور شده بود در همان زمان ها حدود صد نفر از استادان دانشگاه تهران مشمول جابجایی شدند. در این زمان من دو راه بیشتر نداشتم. یا باید بازنشسته میشدم و یا اینکه از دانشگاه تهران منتقل میشدم. خودم تمایل نداشتم بازنشسته شوم. برای همین به پژوهشکده علوم زمین در سازمان زمین شناسی منتقل شدم/سال ٨٢ بازنشسته شدم
چگونه مسئولیت انرژی اتمی به شماپیشنهادشد؟
قبل از انقلاب «سازمان انرژی اتمی» از نظر موقعیت سازمانی زیر مجموعه وزارت نیرو قرار داشت و جز یکی از معاونت های آن وزارت خانه یعنی معاونت انرژی بود.
لذا «معاون وزارت نیرو در امور انرژی» عملا سرپرست سازمان انرژی اتمی هم بود. در حکمی که به نام اینجانب صادر شد، آمده بود که" معاون وزیر نیرو در امور انرژی و سرپرست سازمان انرژی اتمی ایران".
این وضع تا زمانی که من در آنجا بودم به همین ترتیب بود.
بعدها این سازمان از وزارت نیرو منتزع شد و به عنوان یک سازمان مستقل زیر نظر نخست وزیر و بعد از آن هم زیر نظر رئیس جمهور قرار گرفت. به این معنا که رئیس سازمان سمت معاون رئیس جمهوری را پیدا کرد.
بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل دولت موقت ما با اکثر اعضای دولت مناسبات دوستی و اشتراکات سیاسی و اعتقادی داشتیم و سوابق سیاسی، تحصیلی، تخصصی من برای رئیس و اکثر اعضای دولت شناخته شده بود.
در آغاز کار دولت موقت و در زمان وزارت مرحوم مهندس عباس تاج در وزارت نیرو مانند سایر وزارت خانه ها و سازمان های مملکت، مسئولیت های بدون مسئول زیاد بود و سازمان انرژی اتمی هم واحدی بود از این دست.
سازمانی بود بسیار عریض و طویل با ریخت و پاش های فراوان، اعضا و کارکنان آن در۲۳ ساختمان مجزا در تهران اسکان داده شده بودند که اکثرا بلاتکلیف و سرگردان بودند. تشکیلاتی هم در اصفهان تحت عنوان مرکز تکنولوژی هسته ای وجود داشت که در آن هم شرایط مشابهی حاکم بود.
تعهدات زیاد در ارتباط با قراردادهای متعدد و فراوان با مشاورین و پیمانکاران داخلی و خارجی وجود داشت که همچنان بلاتکلیف رها شده بود.
درست است که بخشی از این وضعیت فرع وضعیت کلی ممکلکت در شرایط تغییر و تحولات انقلاب بود اما بخش مهم آن مربوط به غیبت و عدم حضور رئیس وقت سازمان انرژی اتمی در محل کارش بود. رئیسی که بیش از یک ماه بود که مسئولیت را رها کرده و به خارج از کشور رفته بود.
معاونین او هم یا اعتقاد به کار و همراهی نداشتند یا برخی از آنها هم به تبعیت از رئیس به خارج از کشور رفته بودند. خلاصه وضع نا به سامانی بود که در آن فریاد اعتراض از پیر و جوان بلند بود و برای حل مشکلات خود به مقامات مختلف مراجعه و طرح شکایت کرده بودند.
سامان دادن به این وضع برای وزارت نیرو از فوریت های مهم در آغاز کار دولت موقت بود و به این ترتیب بود که مسئولیت سرپرسی سازمان در لوای معاونت انرژی وزارت نیرو به من سپرده شد.
سرپرستی سازمان انرژی اتمی را چه کسی با شما در میان گذاشت؟
طی یک تماس تلفنی از من خواستند که به دفترشان در وزارت نیرو بروم. در موقع ورود آقای مهندس عرب زاده و ریاضی معاونین آب و برق هم حضور داشتند. مهندس تاج و سایرین هریک مختصری در مورد سازمان انرژی اتمی گفتند و مشکلات آنجا را از زوایای مختلف مطرح کردند. این مطالب از جهت خط مشی مشترک در سطح مدیریت وزارت نیرو نسب به انرژی اتمی لازم و برای من رهنودهای مفیدی بود.
در نهایت مهندس «عباس تاج » پیشنهاد سرپرسی سازمان را به من مطرح کردند و من هم در پاسخ خواستم فرصتی برای مطالعه به من داده شود. در فاصله دو روز با دوستان و آشنایان در داخل سازمان و دانشگاه می شناختم مشورت کردم. تقریبا نظر همه ضمن تاکید بر مشکلی کار، مثبت بود.
روز سوم مجددا به دفتر وزارت نیرو احضار شدم تا در جلسه ای که از معاونین و مدیران سازمان انرژی اتمی حاضر بودند، شرکت کنم. در این جلسه شرکت کنندگان نظرات مختلفی ابراز کردند از جمله اینکه چرا در سازمان به معاونت نیروگاهها بیش از سایر بخش ها اهمیت داده می شود و مسائل مالی و اداری و ضرورت تعیین رئیس سازمان مطرح شد.
بعد از جلسه با مهندس تاج به مذاکره نشستم و مشکلاتی را که به طور شفاهی با آنها آشنا شده بودم، مطرح کردم. ایشان هم گفتند که از قبل موضوع را با نخست زیر مطرح کرده و نظر موافق را مهندس بازرگان را گرفته اند. من هم با تاکید بر ضرورت و شرط هماهنگی و حمایت وزیر نیرو آمادگی خود را اعلام کردم.
دو روز بعد در یک مراسم رسمی در یکی از ساختمان های سازمان، مراسم معرفی من به عنوان سرپرست جدید سازمان برگزار شد. حکم من در ۱۶ اسفند ۱۳۵۷ صادر شد.
چگونه آغاز به کار کردید. در واقع دستور عملهای کاری شما چه بود؟
روز بعد از معارفه اول وقت و طبق قرار قبلی به یکی از ساختمان هایی که از قرار تخلیه شده بود رفتم. سرایدار در را باز کرد و کمی هم با اکراه من را به داخل راه داد به اتاقی راهنمایی کرد. اما خیلی زود چای آورد و عذر خواست. طولی نکشید که مدیران اداری و مالی آمدند و ترتیب کارها داده شد و منشی هم اطلاع داد که چند نفر برای ملاقات آمده اند و بزودی متوجه شدم که پشت در انبوهی از جمعیت جمع شده اند.
نمایندگان شورای انرژی اتمی، نمایندگان گروه های سیاسی، مدیران و چند نفر از اعضای معاونت اکتشاف که برخی از آنها از دانشجویان سابق دانشگاه و همکاران سابق در وزارت نفت بودند برای خوش آمدگویی آمدند و طرح مشکلات کردند. بعد از آنها نمایندگان دو شرکت کرت ورک یونیون و شرکت فرانسوی فراماتوم آمدند و قرار ملاقات برای یک جلسه مفصل گذاشتند.
یک باره در مجموعه ای از مشکلات و برنامه های پیچیده وارد شدم و به زودی احساس کردم که مثل شناوری در دریای مواج و خروشانی هستم. چند روز طول کشید تا با مسائل و مشکلات و ابعاد کمی و کیفی آنها و اولویت های کاری آشنا شدم و برای ارائه گزارش نزد وزیر نیرو رفتم.
مهندس تاج سایر معاونین را هم خبر کرده بود و با هم به تبادل نظر در مورد سازمان پرداختیم و حاصل و نتیجه جلسه این بود که:
1- باید مشکلات موجود درونی سازمان را شناسایی کرد و با آنها برخورد صحیح انجام داد.
2- مشکلات زیادی در اثر ناهماهنگی برنامه های ریزی های سازمان بویژه در مورد طراحی و ساخت نیروگاه بوشهر و نیروگاه دارخوین در نزدیکی آبادان با وزارت نیرو از قدیم وجود داشت که در نظام جدید با ادامه آنها باقی خواهد ماند.
3- برای داشتن مشی واحد و مورد قبول برای تمام سازمان ها و وزارت خانه های ذی ربط لازم است که موضوع سازمان انرژی اتمی و برنامه های گذشته و حالش در شورای انرژی کشور که تحت ریاست نخست وزیر و وزیری وزارت نیرو است، مطرح و مورد گفت و گو قرار گیرد.
عصر همان روز در جلسه ای که وزیر نیرو با نخست وزیر داشت، بنا به پیشنهاد ایشان من هم شرکت کردم. در آن جلسه افراد دیگری هم حاضر بودند که من مهندس معین فر رئیس سازمان برنامه، دکتر یزدی، وزیر امور خارجه و دکتر اردلان، وزیر دارایی را به یاد دارم.
در اینجا هم موضوع انرژی اتمی مطرح شد. نظرات مختلفی بر حسب میزان آشنایی و اطلاع افراد عنوان گردید. من خلاصه آموخته های خودم را در این مدت بیان کرده و تاکید کردم که شدیدا نیازمند ارشادها و رهنمودهای مقامات و مراجع ذی ربط هستیم تا اولا کاری ناهماهنگ صورت نگیرد و ثانیا از تایید و حمایت دولت هم بهره مند باشیم.
در پایان مهندس بازرگان چنین نتیجه گیری کردند که چون اطلاعات همه ما در مورد واقعیت و حقیقت رویدادها و اقدامات انجام شده قبلی در مورد سازمان انرژی اتمی و درست و غلط بودن آنها، شکل ادامه کار در آینده و بویژه نظراتی که در مورد نیروگاه اتمی بوشهر میان افراد متخصص وجود دارد، ناقص و محدود است، از اهل فن در همه رشته های علمی و فنی و اقتصادی و سیاسی نظرخواهی شود و گزارشی به دولت ارائه شود.
نتیجه گیری خوبی بود و برای من قوت قلبی فراهم کرد که اولا شخص نخست وزیر و وزرا همه بدون هیچ گونه حب و بغض و فارغ از هر پیش داوری درصدد آگاه شدن از حقیقت و آماده برای شنیدن نظرات موافق و مخالف بودند.
همچنین برای من راهنمایی خوبی بود که با حسن نیت تمام به سراغ هر کس که صاحب نظر است بروم و نظرش را بپرسم تا راه حلی پیدا شود. در مراجعه مجدد به مهندس تاج از اینکه من را به این جلسه دعوت کرده بود تشکر کردم و گفتم سمیناری تحت عنوان ادامه یا توقف نیروگاه بوشهر ترتیب می دهیم و ایشان را من در جریان پیشرفت کار خواهم گذاشت.
آیا این سمینار برگزار شد؟ نتایج آن چه بود؟
موضوع سمینار را با متخصصین و همکاران سازمان از رشته ها و بخش های مختلف مطرح کردم. چون اختلاف نظر از علمی و فنی شدید بود ، گروهی ایرادات شدیدی داشتند و عده ای دفاع می کردند. برخی مخالفت ها و موافقت ها ریشه سیاسی داشت. بعضی ایرادات اقتصادی داشتند و برخی با محاسبات اقتصادی معتقد بودند که طرح بلااشکال است. این شور و مشورت همکاران داخل سازمان خیلی طول کشید. سرانجام تشکیل سمینار را اکثریت قریب به اتفاق تایید کردند. مقدمات فراهم شد. دعوت گسترده ای به صورت شفاهی، کتبی و حضوری انجام گرفت. حدود 50 نفر از اهل فن و متخصصین که از زوایای مختلف نیروگاه بوشهر را بررسی کرده بودند، دعوت را پذیرفتند. درواخر خرداد 1358 سمینار تشکیل شد و وزیر نیرو هم آن را افتتاح کرد.
همه شرکت کنندگان به نوعی بر حسب تخصص و رشته کاری شرکت داشتند. در مراسم افتتاحیه، شرح و بسط درباره سابقه امر، علت تشکیل این سمینار، انتظار دولت و مسئولین و تشکر از مدعوین را من انجام دادم. هر کس که حرفی برای شروع کار و به عنوان قبل از دستور داشت، عنوان کرد. این قسمت ک روز کاری تمام وقت گرفت.
روز بعد کمیته های مختلف تشکیل شدند و هرکس در هر کمیته علاقه مند بود ثبت نام کرد. درست یک هفته به طول انجامید. من از کنار شاهد تلاش همه بودم. از این مسئولیت پذیری و علاقمندی این افراد که در کارشان وارد بوده و به کشور علاقمند بودند، لذت می بردم و برای ادامه کار و رسیدن به نتیجه مطلوب بیشتر تشویق شدم.
سمینار در پایان قطع نامه صادر کرد که اهم مطالب آن به شرح زیر بود:
1- نیروگاه های هسته ای با توجه به پیچیدگی های زیادی که در کار ساخت و راه اندازی و بهره برداری آنها وجود دارد، برای کشورهایی که با کمبود و یا فقدان سوخت های فسلی مواجه هستند، توجیه پذیر می باشد. برای کشورهایی نظیر ایران که هیچ گونه محدودیت و کمبودی در زمینه منابع نفت و گاز ندارند، توجیه پذیر نمی باشد.
2- وابستگی شدید صنعتی بویژه در زمینه تامین سوخت هسته ای که از مرحله تهیه سنگ معدن، انجام فرآیندهای بینابینی که منتهی به ساخت میله های سوخت غنی شده و تا مرحله دسته بندی و آماده سازی میله های سوخت برای قرار گرفتن در راکتور را شامل می شود، به کشورها، شرکت ها و موسسات مختلفی وابسته است. این وابستگی ادامه کار و بهره بردای منظم و مستمر نیروگاه را بسیار آسیب پذیر خواهد کرد.
3- ضرورت مطالعات دقیق و مفصل برای ایمنی نیروگاه بوشهر.
4- ارزیابی اقتصادی؛ اصولا هزینه ساخت نیروگاه های هسته ای بیش از نیروگاه های عادی حرارتی است. افزون بر این بهره برداری از این نیروگاه های در کشورهای جهان سوم به نسبت کشورهای صنعتی بسیار بیشتر خواهد بود. در نتیجه قیمت تمام شده تولید برق برای مصرف کنندگان بسیار گران تر از حال حاضر خواهد شد. این واقعیت در ایران که دسترسی مستقیم و ارزان به سوخت فسیلی وجود دارد، دلیلی بر عدم توجیه اقتصادی نیروگاه هسته ای بوشهر خواهد افزود.
5- ایمنی پسمانداری- هر مجموعه بسته های سوخت غنی شده هسته ای در راکتور بعد از مدتی کار کردن باید از راکتور خارج و بسته های سوخت نو جایگزین گردد. سوخت های جایگزین تا زمانی که کاملا سرد و برای مراحل بعدی آماده شود، باید موقتا در جایی نگهداری و سپس دفع شود. از این نظر هیچ گونه آمادگی در کشور وجود ندارد.
6- معاونت برق وزارت نیرو و شرکت توانیر که مسئول ساخت نیروگاه های در نقاط مختلف کشور و انتقال برق حاصل شده به شبکه انتقال برق سراسری کشور و از آنجا از طریق شرکت های منطقه ای به مراکز مصرف می باشند، از آنجا که هماهنگی های لازم با وزارت نیرو صورت نگرفته بود، لذا انتقال برق از نیروگاه بوشهر به نزدیک ترین محل مناسب در شبکه سراسری مستلزم ساخت یک خط با ظرفیت 700 کیلو ولت به طول 200 کیلومتر از بوشهر به نزدیک ترین محل خواهد بود. این ناهماهنگی تولید و انتقال نیرو به طور قطع پروژه نیروگاه بوشهر را با مشکلات زیاد همراه خواهد ساخت.
گزارش سمینار" ادامه یا توقف نیروگاه بوشهر" به وزیر نیرو تقدیم شد تا از طریق ایشان، با مسئولین در میان گذاشته شود. این گزارش تمام اطلاعات لازم را برای مسئولینی که در مقام تصمیم گیری بودند، فراهم کرده بود. از این نظر بسیار مقبول افتاد و پیگیری گزارش بعد از دولتا موقت به دولت های بعدی و شورای انقلاب محول شد. بعد از استعفای اینجانب از انرژی اتمی دیگر اطلاعی ندارم که به کجا کشیده شد.
به موضع پیمانکاران ساخت نیروگاه ها اشاره کردید، چه تقاضاهایی داشتند؟ روش برخورد و رویارویی شما با آنها چگونه بود؟
دو پیمانکار مهم یکی شرکت «کرت ورک یونیون» آلمان در ارتباط با نیروگاه بوشهر و دیگری شرکت فراماتوم فرانسه سازنده نیروگاه دارخوین اهواز بودند. از نیروگاه بوشهر که دو واحد داشت، در مجموع حدود 65 درصد کار انجام شده بود. ساخت نیروگاه دارخوین حدود 13 درصد پیشرفت داشت. تصمیم گیری د رمورد نیروگاه دارخوین که در مرحله بهره برداری سایت نیروگاه بودند، کار دشواری نبود و هر دو طرف یعنی کارفرما و پیمانکار معتقد به توقف کار بودند و این کار با تصویب دولت و تایید شورای انقلاب انجام شد. در واقع قرارداد با این دو شرکت بدون گفت و گو فسخ گردید. اما مشکل اصلی نیروگاه بوشهر بود؛ دو قسط ارزی و ریالی شرکت آلمانی پرداخت نشده بود. کار در کارگاه ها هم به علت شرایط انقلاب متوقف شده بود و رئیس کارگاه هم شکایت از ناامنی خود و همکارانش داشت. رئیس شرکت آلمانی و نماینده این شرکت چندین بار به ایران آمدند و به علت شرایط خاص در ایران تقاضای توقف کامل کار و اعمال شرایط قرارداد را داشتند. موضع ما تجدید نظر و اصلاح قرارداد بود چراکه فوق العاده یک طرفه امضا شده بود. بویژه بالا بودن هزینه های قرارداد، موضوع ایمنی نیروگاه ها و ارائه مدارک دال بر فقدان انجام مطالعات انتخاب محل و علت تاخیر در ارسال قطعات ساخته شده به ایران از مشکلات مطرح شده از سوی ما بود.
ضمنا نظر ما این بود که شرایط غیر عادی موجود موقتی است و بزودی مملکت به حالت اول برخواهد گشت. به این ترتیب اگر کمی تحمل کنند می توان کار را ادامه داد. این مسائل و موارد بحث و گفت و گوی ما با پیمانکار آلمانی نیروگاه بوشهر بود که حدود یک سال و نیم طول کشید و سرانجام هم به نتیجه نرسید. علت این بود که آنها به هیچ عنوان قصد ادامه کار در ایران نداشتند و تصمیم خود را گرفته بودند. ما هم توقع داشتیم که وضع ما را درک کنند و به تعهدات خود عمل کنند تا اینکه به دادگاه علیه ما شکایت کردند.
پیگیری دعاوی شاکیان مانند پرونده پیمانکاران نیروگاه های بوشهر و دارخوین به کجا رسید؟
با برخی از شرکت ها که قرارداد بزرگ و قابل ذکری نداشتیم مانند شرکت انگلیسی RTZ که برای خرید سنگ معدن اورانیوم از معادن کشور نامیبیا قرارداد بسته بود، به دلیل عدم آمادگی برای ادامه قرارداد در ایران و قابل توجه نبودن حجم تعهدات فی مابین، وارد مذاکره شدیم و مصالحه شد.
در مورد شرکت ایرانی- فرانسوی سوفیدیف هم طرف فرانسوی شراکت را بر هم زد و سهم ایران را از طریق سازمان سرمایه گذاری مشترک در وزارت دارایی ایران به بانک مرکزی پرداخت کرد.
در مورد شرکت« اوریدیف» که تقریبا ماهیت بین المللی داشت و مخالفت سرسختانه ای هم با عضویت ایران داشتند، قرارداد فسخ گردید. در واقع ایران از طریق شرکت« سوفیدیف»، در اورودیف عضو بود. با فسخ قرارداد اول، دومی هم فسخ می شد. لازم به ذکر است که طرف ایرانی این دو قرارداد با فرانسوی ها، وزارت دارایی ایران بود و طرف مذاکرات، آنها بودند. سازمان انرژی اتمی مصرف کننده و سفارش دهنده محصولات اورودیف بود. اما شرکت های «کرت ورک یونینون» و «فراماتوم» هر یک جداگانه طبق قراردادهایشان به دادگاه داوری بین المللی شکایت کردند.
هم فرانسوی ها و هم آلمانی ها وکلای بسیار برجسته ای در دادگاه داشتند. وضعیت ایران به دلیل مشکلات مالی و ارزی رضایت بخش نبود. وکیل فرانسوی و آلمانی داشتیم که کارها را پیگیری می کردند. در واقع این دو وکیل هم از طریق وزارت خارجه ایران معرفی شده بودند. کارهای داوری دیگری را هم از طریق وزارت خارجه ایران داشتند اما وکلای ایرانی چندان قوی نبودند و علت آن هم ضعف مالی و نداشتن اعتبار لازم در سازمان انرژی اتمی بود.
دفتر حقوقی سازمان هم در آن زمان سر و سامان مشخصی نداشت. من برای مشاوره های حقوقی در داخل و خارج از چند نفر از اساتید دانشگاه و وکلای وزارت امور خارجه دعوت کردم تا مسائل حقوقی ما را کمک کنند و آنها هم در حد توان مساعدت می کردند.
بعد از من در سازمان گویا تیم حقوقی دیگری تشکیل شد چون جریان دادگاه ها تا مدت ها بعد از من ادامه پیدا کرد و نتایج آنها هم بعدها اعلام شد.
باید در اینجا یک مورد را روشن کرد. کلیه قراردادهایی که ایران از طریق سازمان انرژی اتمی با طرف های خارجی منعقد کرده بود، بعد از انقلاب با تغییرات بنیادین در سیستم حکومتی و سیاست بین المللی ایران توسط طرف های خارجی لغو گردید و در زمان مدیریت اینجانب هیچ قراردادی از طرف سازمان انرژی اتمی ایران فسخ نگردید.
بعد هم به مجرد اینکه جهت وزش باد عوض شد، آقای رئیس مسئولیت و تمام قراردادهایی را که امضایش پایشان بود، رها کرد و ناگاه ناپدید شد و ماه ها قبل از انقلاب سر از اروپا درآورد و خیلی زودتر از شاه، به خارج پناهنده شد./۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۰ خبرآنلاین.
مصاحبه باعباس میلانی:باحسین زرهی
او توضیح میدهد که به دلیل چاپ کتاب در سطح وسیع به زبان انگلیسی مخاطب نسخه انگلیسی شاه مخاطب عام بود و از این رو این گونه توضیح واضحات ناگزیری بایسته مینمود و میافزاید:
«در مقابل جزییاتی برای ایرانیها ممکن است جالب بوده باشد که برای انگلیسی زبانها لازم نبود. مثلا بخشهایی از سخنرانیهای خمینی و یا سخنرانیهای شاه در مورد خمینی. تلگراف خمینی به شاه.»
زرهی به کمک میلانی میآید با این جمله که:
زرهی با اشاره به نکتهای که ساعتی پیش با هم درباره آن گفت و گو کرده بودیم و من گفته بودم که میلانی در کتاب شاه گهگاه به رمان نویس نزدیک میشود، از میلانی پرسان میشود.
عباس میلانی: زندگینامه در ملتقای رمان و تاریخ است. بنا بر این است که شگردهای روایی قصه را به کار بگیرد ولی دقت و امانت و انصاف تاریخ را هم رعایت کند. و یک دلیلی که الان… در غرب هم همینطور است… پرفروشترین نوع کتاب تاریخ زندگینامه است.
به باور میلانی این اقبال عامه به بیوگرافی یا زندگینامه، رعایت زبان روایی و کشش داستانی را برای نویسنده، این گونه کتاب ها بایسته میکند.
از میلانی میپرسم که هیچوقت به طور جدی فکر کرده است که به نوشتن رمان تاریخی بپردازد؟ میبینم که این سخن مرا بیشتر ستایش و تمجید تلقی میکند. در این گونه موارد واکنشهای هر کسی فرق میکند. میلانی اما میخندد و خود را آماده شنیدن پرسش دیگری نشان میدهد.
او در پاسخ به پرسش من که نسخه فارسی تا چه اندازه در پی تذکر دیگران و یا پیدا شدن سندهای تازه دگرگون شده، میگوید:
بله مواردی بوده. کسی نوشته و گوشزد کرده و من در نسخه فارسی افزودم. منتها چون احساس کردم در انگلیسی به شکل دیگر آمده حقش این است که آدم بگوید اشتباه کردم. این باید سنت باشد.
میلانی در برابر پرسش حسن زرهی که شاه تا چه اندازه به خودش به عنوان شاه و الگویی کاریزماتیک مانند دوگل باور داشت با اشاره به بازیهای محفلی دربار میگوید که شاه در یکی از این بازیها کمال مطلوب خود را رییس یک اداره بودن اعلام میکند که صبح برود سر کار و ساعت چهار پنج برگردد خانه، او میافزاید:
«شاه در هر فرصتی که میشد از پادشاهی دربرود اولین تمایلش به رفتن از سلطنت بود.»
حسن زرهی در همین زمینه میگوید:
«همیشه آماده فرار بود. در خاطرات ثریا، ثریا می نویسد: شاه اصلن خواب نداشت. در طول شب چند بار اتاق خوابش را عوض میکرد.»
زرهی با اشاره به زمان رفتن رضاشاه از ایران از میل شدید محمد رضاشاه به همراه شدن با پدر میگوید و میافزاید: شاه در تمام طول زندگی اش در اندیشه مفری است که خودش را نجات بدهد.
میلانی میگوید: بین روزی که شاه به سلطنت نشست و روزی که از ایران در ۲۵ مرداد رفت حداقل پنج بار شاه در آستانه خروج است. تهدید به خروج میکند. به سفارت انگلیس و آمریکا میگوید که من رفتم، به قوام میگوید. به مجلس میگوید. بعدش هم سال ۶۱ میلادی وقتی که امینی را منصوب میکند بعد از ظهرش گزارش سفارت آمریکا میگوید که شاه میخواهد برود از ایران. برای این که نگران بود کارگران به اعتصابها بپیوندند و اوضاع شلوغ پلوغ شود.
میلانی پادشاهی ۳۷ ساله شاه را پدیدهای میان میل گریز از مرکز و توانایی و شوق برای ماندن مینامد.
از میلانی درباره نفوذ قدرتهای خارجی در ایران زمان شاه میپرسم، او با اشاره به اینکه از رزمآرا تا قوام و سید ضیا همه با سفارت انگلیس صلاح و مصلحت میکند از گزارش سفارت انگلیس که در کتاب خود آورده است سخن میگوید:
سفارت انگلیس همین مضمون را در دو گزارش مختلف در دو مقطع مختلف مینویسد. حرفشان این است که ما در واقع در ایران قدرتمان کمتر از آن است که همه فکر میکنند. ولی چون همه فکر میکنند که قدرت داریم پس قدرت داریم. تقریبا عین قول سفیر است. ما به هر کسی که میآید میگوید ما را وزیر کنید ما را سفیر کنید میگوییم آقا در قدرت ما نیست باورشان نمیشود.
میلانی میافزاید:
اگر در آخر دوران سلطنت، مثلا سال ۱۹۷۸میلادی(۱۳۵۶) شاه اعتماد به نفس بیشتری میداشت و برای هر تصمیمی منتظر اجازه سفارت آمریکا یا انگلیس نبود، حتما تصمیمهای متفاوتی میگرفت. در یک سال آخر هر تصمیمی که گرفت بدترین تصمیم متصور بود.
حسن زرهی: در واقع نتوانست تصمیمی بگیرد. در هیچ موردی. به جز فرار، شاه در هیچ موردی نتوانست با قاطعیت تصمیم بگیرد.
زرهی در دنباله گفت و گو این پرسش را طرح میکند که اگر سوگند خوردن برای جلوس به پادشاهی نسک و آیینی ویژه داشت چرا نویسنده کتاب شاه معتقد است که سوگند محمدرضا شاه با سوگند رضا شاه تفاوت داشت؟
میلانی میگوید هر دو قسم نامه را به دقت بررسی کرده تعداد کلماتی که بار مذهبی دارد درقسم نامه محمدرضا شاه خیلی بیشتر است:
«شاه اسلام پناهی میکرد. بین سالهای ۴۱ تا ۵۲ میلادی شاه از روحانیان دعوت میکند که بیایند و جلوی قوام بایستند. جلوی نخستوزیرهایی که او دوست ندارد بایستند. بیایند جلوی حزب توده بایستند. فرمان تأسیس بنیاد پهلوی را بخوانید انگار یک آخوند این را مینویسد. اینهاست که برای من خیلی عجیب بود.»
میلانی با این همه بر این باور است که نیروهای اسلامی از همان دهه ۴۰ میلادی در پی سرنگونی شاه بودند:
«هر نخست وزیری که در دوران شاه کشته شده به دست اسلامیها کشته شده.
هر دو باری که به شاه سوء قصد شد اینها بودند. بزرگترین تظاهرات علیه شاه را اسلامیها کردند. کسروی را آن ها کشتند. وسیعترین تشکیلات را این ها داشتند.»
حسن زرهی در این بخش از گفتگو به بازگشت آیتالله قمی به ایران که توسط رضا شاه تبعید شده بود و اصرار شاه برای بازگشت او و پذیرش سه شرط این روحانی مبنی بر لغو لایحه کشف حجاب اجباری، تدریس تعلیمات دینی در مدارس ایران و بازگرداندن اوقاف به روحانیون اشاره میکند. میلانی میگوید:
«قمی که رضاشاه حاضر نشد با او ملاقات کند، وقتی که به اعتراض به تهران آمد . تازه قمی آخوند سلطنت طلب بود. در نامهاش میگوید عظمت ایران به خاطر رضا شاه است. چنین آخوندی را رضاشاه حاضر نشد دیدار کند. گفت من قهر میکنم میروم. گفت به جهنم برو.»
در دنباله گفتگو زرهی میپرسد که چرا شاه اصلن به فکر آوردن حزب رستاخیز و تک حزبی کردن ساختار سیاسی ایران افتاد؟
میلانی: این هم غریب است و هم مغایر نوشتهها و گفتههای مکرر خود شاه. تا آنجا که من متوجه شدهام سه چهار منبع مهم هستند که این فکر را در ذهنش القا میکنند. یک گروه پنج نفری هستند که مشاوران ملکه بودند. منوچهر گنجی، قاضی، امین رادمرد، افخمی و قریشی. اینها طرحی تهیه میکنند بر این مبنا که نظام دو حزبی جواب نمیدهد و بیاییم نظام تک حزبی درست کنیم. به نظر میرسد که یک منشاء اینها فکر ساموئل هانتینگتون و برخورد تمدنها است. که شاه اتفاقا وقتی این گزارش اول به او داده میشود خیلی برآشفته میشود.
میلانی میافزاید: اشتباهی که شاه کرد و تصور کرد مسلمین متحد او هستند در برابر چپ و ناسیونالیستها همان اشتباهی است که مصر کرد. سلفیها را مبارک تقویت کرد. آمریکاییها بعد از شاه در افغانستان همان اشتباهی را کردند که شاه در ایران کرد. فکر کردند از مذهبیها میشود علیه چپ استفاده کرد و استفاده کردند. اما مذهبیها خودشان شدند معضلی بدتر از چپ.
زرهی با یادآوری نکتهای از کتاب شاه میلانی در مورد «نفرین نفت و کشورهای نفتخیز» میپرسد:
«آیا آقای خمینی نفرین نفت ایران بود!؟ یعنی علاوه بر همه جنبههای دیگر نقش نفت چه بود. البته ما بدبختی دیگری که داشتیم بغل روسها بودیم. اگر بغل شوروی نبودیم چه بسا آمریکاییها ملاحظات دیگر را هم منظور میکردند. آیا این نفرین نفت هم شامل ایران شد؟»
میلانی: همیشه سیاست اصلی غرب در رابطه با ایران حفظ نفت و جلوگیری از شوروی بود. آیتالله خمینی در نامهای که به کارتر مینویسد میگوید ما جلوی شوروی را میگیریم و نفت هم صادر میکنیم، شما چه میخواهید؟ چرا به بختیار متوسل شدید؟ ولی از سوی دیگر هم رژیم آقای خمینی و خامنهای نفرین نفت است.
اگر نفت نبود بیکفایتی این رژیم و بیدرایتی اش باعث شده بود که سی سال پیش سقوط کند. ولی این ها توانسته اند سی و چهار سال بعد از این که در همین دو سه سال اخیر ۱۰۰ میلیارد دلار لفت و لیس شده، در هفت سال اخیر ۷۰۰ میلیارد دلار به دست بیاورند.
میلانی سپس در برابر پرسش زرهی درباره روند مهاجرت روستاییان به شهرها در دوران افزایش درآمدهای نفتی میگوید طی ده سال پایانی رژیم شاه جامعهای که ۸۰ درصد روستانشین بود تبدیل شد به جامعهای با۵۰ تا ۶۰ درصد شهرنشین. آنها بودند که با خودشان فرهنگ مذهبی محافظهکار را آوردند و در شهرها تنها نیرویی که امکان بسیج سیاسی داشت مذهبیها بودند. میلانی با اشاره به پولهایی که شاه برای مذهبی ها خرج میکند میافزاید:
«اصلن شگفت انگیز است. دانشگاه تهران مسجد نداشت. دوران شاه مسجد ساختند برایش. تعداد مسجدهایی که در همین ده پانزده سال آخر رژیم شاه ساخته شد… نیکخواه کسی است که متوجه میشود تعداد طلبهها در ده سال اخیر دوران شاه یک دفعه زیاد شده. کسی متوجه این ماجرا نیست. نصف روشنفکران عرفی ما به تبعیت از آل احمد و حزب توده و شریعتی این فریب را میخورند که میشود شما یک حکومت اسلامی متجدد داشته باشید. همه شان هم متوهم اند. فکر میکنند خودشان مرکز پرگار وجودند. اما کسی که تصورش را نمیکردند معلوم شد که از همه آنها اینکاره تر است. هم از همه شان خشن تر است و هم باهوش تر. از همه استفاده کرد.»
و در آخر از میلانی میپرسم اگر به هفتاد هشتاد سال گذشته ایران بنگرد کجاها هست که میتواند انگشت بگذارد و بگوید اگر آن نقطه را میگرفتیم زودتر به دموکراسی دست مییافتیم؟
میلانی: اگر دکتر مصدق حاضر میشد با شاه و غرب فروردین آن سال بهترین قرارداد نه قرارداد ایدهآل را میبست چه بسا که ایران میتوانست ایران مشروطه باشد. شاه حاضر بود. کنار نشسته بود عملا. قدرت ازش سلب شده بود. سال ۶۵ میلادی تیمسار پاکروان رییس ساواک شکنجه را متوقف کرد. شروع کرد با اپوزیسیون مذاکره کردن. رفته در زندان با جزنی مذاکره کرده. با روشنفکران ارتباط نزدیک دارد. جزنی میآید به فرخ نگهدار میگوید این توی اینها از همه متفاوت است. مثل اینکه میخواهد واقعا کاری کند. فداییها از دل جزنی اینها درآمدند. اگر آن اتفاق نمیافتاد و شاه بدون دلیل پاکروان را کنار نمیگذاشت، ۶۵ شاه خیلی محبوب بود. اصلاحات ارضی کرده. چپ قبولش نکرد. ولی سفارت انگلیس که خیلی با شاه مراوده خوبی نداشت آن زمان میگوید عظیم ترین تحول است در ۱۵۰۰ سال اخیر ایران. فئودالیزم را برداشته. هیچکدام از مارکسیستهای ما حاضر نبودند بپذیرند. بعد میآید قانون میگذراند که هر کسی به کتاب مقدس خودش قسم بخورد. که در خیلی از کشورهای غربی هم متداول نبود. چرا یک بهایی یا یک مسیحی یا یک زرتشتی به قرآن قسم بخورد. به چه حسابی. یک نفر از این دفاع نکرد. روشنفکرهای چپ و دموکرات ما رفتند از آیت الله هاحمایت کردند.
هادی غفاری: موضوعاتی که میلانی در کتاب معمای هویدا مطرح کرده است به همراه اظهارات چند پهلوی ابراهیم یزدی به این مسائل دامن زده است. عباس میلانی داستان سرایی بی اطلاع و دروغگو است. گمان نمیکنم کسی به اندازه من در انقلاب حضور داشته باشد. در کتابهای میلانی میتوان دریافت که او در دانشگاه و انقلاب نبوده است.
* اما گفتههای میلانی مبتنی بر مستندات و نقل قولهای اشخاص است.
حدس میزنید ضارب هویدا چه کسی باشد؟
غفاری: هیچ کس جز آقای خلخالی و خدا نمیداند چه کسی هویدا را کشته است هر کس (چیزی) بگوید دروغ گفته است.
* اما مرحوم خلخالی در خاطراتشان گفته اند که هویدا را یکی از روحانیان حاضر در جلسه دادگاه کشته است؟
غفاری: به غیر از من، ۸ یا ۹ روحانی در دادگاه حضور داشتند! اسمی نمیبرم که کسی را متهم شود. به عکسها نگاه کنید مرحوم آیت الله شاه آبادی کنار دیوار نشسته اند و چند روحانی دیگر (در دادگاه حضور دارند)، من کسی را متهم به انجام این کار نمیکنم.
* مرحوم ابراهیم یزدی در جایی گفته اند که ...
غفاری: او اسمی نبرده است و فقط میگوید یک روحانی این کار را انجام داده است.
* در فیلمی که از یزدی منتشر شده است وی از شما نام برده است؟
غفاری: اسمی نبرده اند مطلب یزدی را خوانده ام.
هم اکنون قبر هویدا کجاست؟
غفاری: قبر هویدا در شهر «عکا» در منطقه تحت سلطه اسرائیل قرار دارد.
خانمی که گویا خواهر هویدا بود به خلخالی زنگ زد و خواستار انتقال جنازه هویدا شد. در جلسهای با خلخالی در مورد محل دفن هویدا صحبت کردیم.
خلخالی با حاج احمد آقا (خمینی) در این باره تماس گرفت و حاج احمد آقا هم از امام (ره) پرسیدند، ظاهرا امام (ره) فرموده بودند هر کجا خواستند ببرند. آن طور که شنیده ام جنازه هویدا را به پزشکی قانونی بردند و بدنش را «مومیایی» و سپس به ترکیه منتقل کردند و از آنجا هم به محلی به نام «حظیره القدس» عکا که آرامگاه بهائیان است، بردند. چند روز پیش مصاحبهای در تلویزیون پخش شد، فردی از همکاران هویدا میگفت که او به هیچ مذهبی معتقد نبود.
پدرم جلوی مادرم به گریه افتاد به طوری که روحیه مادرم خراب شد. به پدرم گفتم «خجالت بکش تو که عرضه نداشتی مقاومت کنی چرا روضه موسی بن جعفر (ص) میخواندی؟ گفت: پسرم همه بدنم درد میکند. گفتم روحیه مادرم را خراب کردی. گفت: نه، بدنم متلاشی است. بعد خواست اشک هایش را پاک کند، بینی و بین الله دستهایش بالا نمیآمد، سرش را خم کرد و به زحمت اشک هایش را با سر زانوهایش پاک کرد و گفت: همه دست و بالم شکسته و داغون است حتی مرا نمیبرند تا شکستگیها را گچ بگیرم. دو شب است که از درد نمیتوانم بخوابم. بعد که با ما داشت صحبت میکرد یکباره سرش به زیر افتاد! کشان کشان با صندلی پدرم را بردند هر چقدر التماس کردیم که اجازه دهید دکتر بیاوریم، گفتند خودمان به داخل بند پزشک میبریم.»
* چرا برخی افراد به دنبال تطهیر رژیم گذشته و شخص هویدا هستند؟
غفاری: باید به سال ۵۵-۵۶ باز گردید و جنایتهای هویدا را ببینید. نگاه نکنید (هویدا) یک خودکار بیک را ۱۰ سال پنج ریال نگه داشت، به این نگاه کنید که برابر قانون سرپرست برخی تشکیلات مهم مانند ساواک با وی بود. هویدا در تمامی جنایتهای ساواک دست داشته است. شما معنای جنایت را نمیتوانید بفهمید مگر اینکه به آن دچار شده باشید. این شعر یادتان باشد، «به دریا رفته میداند مصیبتهای طوفان را.» آب در ۱۰۰ درجه به نقطه جوش میرسد و دمای سیگار ۴۰۰ درجه سانتی گراد است. بدن من پر از جای سیگار است، هنوز سیاهی برخورد سیگار بر بدنم پاک نشده است. وقتی سیگار روی بدن من روشن میکردند و صدایی بدتر از حیوان از من خارج میشد.
حدود ۴۴ سال از سالهایی که شکنجه میشدم، میگذرد. الان که حضور شما نشسته ام خدا را گواه میگیرم که ضربات کابل آن چنان رگهای پای من را پاره پاره و متلاشی کرده است الان هم پاهایم میسوزد.
هر روز صبح که از خواب بلند میشوم باید کلی پایم را در آب سرد نگهدارم که خونهایی که کف پای من میآید، برگردد. افرادی که از شاه و هویدا دفاع میکنند این چیزها را ندیدند و اظهار نظر میکنند. «آپولو» را ندیده اند. ظرف یا استوانه مسی بزرگ روی سر میانداختند و با چوب یا آهن به آن میزدند، ه. بطوری که صدایی شبیه انفجار بمب اتم در گوش شما طنین افکن میشد.
آقایانی که امروز از عملکرد رژیم گذشته دفاع میکنند به پنکه بسته نشده اند تا ۱۰-۱۵ روز ادرارشان دست خودشان نباشد. ۶ ماه شما را حمام نبرند تا بدنتان بوی عفونت و نجاست بگیرد. روزی هر چقدر ناله کردم که اسهال گرفته ام و نمیتوانم خودم را نگه دارم اجازه ندادند به دستشویی بروم در کاسهای مدفوع و ادرار کردم. نیم ساعت بعد در همان کاسه غذا خوردم...
هویدا مسئول مستقیم تمام شکنجهها بود. خواهر من را لخت کردند و مرا تهدید کنند که اعتراف نکنی با خواهرت چنان میکنیم. آنها ندیده اند دست بسته را از پشت ببندند و بالا بکشند و آویزان کنند. این شکنجه بیشتر از ۳۰ ثانیه انجام نمیشود، چون انسان را میکشد. سوزاندن پاها با اتوی داغ را ندیدند و نمیدانند چیست.
کف پای من قطرش به بیش از ۲۰ سانت میرسید حسینی شکنجه گر ساواک یا همان «استوار شعبانی معروف» برای اینکه پاهای من عفونت نکند و نیازی به بیمارستان نباشد و بار بعد هم بتواند شکنجه کند با بیش از ۱۰۰ کیلو وزنش روی جفت پای من میایستاد تا چرکها خارج شود در این وضعیت صدایی بدتر از صدای حیوان از انسان خارج میشود.
از پدرم میخواستند که من را با شلاق بزند. بعد همان شلاق را به من میدادند و میگفتند پدرت را بزن. وقتی من امتناع میکردم آن چنان مرا کتک میزنند که پدرم به من میگفت: «بزن پسر خودت را راحت کن!» در دانشکده الهیات بازداشت کردند و تا خود زندان اوین داخل ماشین کتکم میزدند. سال ۵۴ به زور به من سم خوراندند و بلافاصله آزادم کردند. یکی، دو ساعت نگه ام داشتند بعد در خیابان رهایم کردند گوشه خیابان نشستم و خون استفراغ کردم. الان معده من یک سوم معده انسان معمولی است.
«ازغندی»(هوشنگ منوچهری-وظیفه خواه) سربازجوی من در زندان بود چنان با پوتین بر دهان من زد که فک من شکست و دندان هایم خورد شد (دهانش را باز میکند و میگوید) اینها که میبینید دندانهای من نیست و استخوان مصنوعی است. آقایان یادشان نیست، چون ندیدند و تجربه نکردند و امروز متاسفانه هویدا را تطهیر میکنند./۱۳۹۷/۰۵/۱۸دنیای اقتصادبنقل ازایرنا/مصاحبه باجانبازومبارزانقلاب(هادی غفاری)
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:رؤسای سازمان انرزی اتمی ،ازپیروزی انقلاب تا کنون:
با وقوع انقلاب اسلامی ایران فریدون سحابی، ریاست سازمان انرژی اتمی ایران را به دست گرفت. او استاد دانشگاه، نویسنده، مترجم، فعال سیاسی اصلاح طلب و اولین رئیس سازمان انرژی اتمی بعد از انقلاب بود. او سومین فرزند یدالله سحابی از بنیانگذاران نهضت آزادی است. سحابی دارای مدرک دکترا در رشته زمینشناسی و اکتشاف نفت از دانشگاه لندن بود. او بعد از پایان تحصیلات به ایران آمد و به عضویت هیات علمی دانشگاه تهران انتخاب شد.
«فریدون سحابی» پس از انقلاب به سمت معاون وزیر نیرو در امور انرژی و سرپرستی سازمان انرژی اتمی ایران در دولت موقت انتخاب شد. ریاست او بر سازمان انرژی اتمی تا سال ۱۳۶۱ ادامه داشت اما تا سال ۶۵ در سمت معاون وزیر نیرو حضور داشت.
«رضا امرالهی» از ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۶ رییس سازمان انرژی اتمی ایران و معاون رئیسجمهور ایران بود. او از ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴، قائم مقام وزیر نیرو بود.
«رضا امراللهی» از زمان نخستوزیری میرحسین موسوی تا پایان ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی،ریاست سازمان انرژی هسته ای رابعهده داشت.
«مهندس رضاامراللهی» هماکنون رئیس دانشکده مهندسی فیزیک و انرژی دانشگاه امیرکبیر است و عضو هیات تحریریه نشریه علمی و پژوهشی دانشگاه صنعتی امیرکبیر است. امراللهی کارشناسی فیزیک را از دانشگاه ملی ایران، کارشناسی ارشد مهندسی برق را از دانشگاه لامار آمریکا، مدرک دوره مهندسی هستهای از مرکز تحقیقات هستهای مل در بلژیک و دکترای فیزیک پلاسما را از دانشگاه پاریس دریافت کرد.
«غلامرضا آقازاده» از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۸ رییس سازمان انرژی اتمی و معاون رییس جمهور وقت بود.
«غلامرضاآقازاده» وزیر نفت ایران از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۶ بود. آقازاده در سال ۱۳۴۹ لیسانس ریاضی و در سال ۱۳۵۴ لیسانس مهندسی کامپیوتر از دانشگاه تهران اخذ کردوبرای تحصیلات تکمیلی به آمریکا رفت، اما در سال ۱۳۵۷ همزمان با وقایع انقلاب اسلامی، به کشور بازگشت.
«علیاکبر صالحی»در سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۸۹ به عنوان رییس سازمان انرژی اتمی و معاون وقت رییسجمهور منصوب شد. او از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۲ نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود و بین سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۸، معاونت دبیرکل سازمان همکاری اسلامی را بر عهده داشت.
«علیاکبر صالحی» تحصیلات خود را در دانشگاه آمریکایی بیروت (AUB) و مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT) در رشتههای فیزیک هستهای و مهندسی هستهای انجام داده است. او استاد مهندسی انرژی دانشگاه صنعتی شریف است و دو دوره رئیس این دانشگاه بوده است. صالحی همچنین ریاست دانشگاه بینالمللی امام خمینی قزوین را بر عهده داشته است. صالحی از سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۲ وزیر امور خارجه ایران بود.
«فریدون عباسی دوانی» از ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۲ رییس سازمان انرژی اتمی بود. او دانشآموخته دکتری فیزیک هستهای از دانشگاه شهید بهشتی و رئیس گروه فیزیک دانشگاه امام حسین و عضو شورای مرکزی انجمن هستهای ایران است. او که از سال ۱۳۸۶ از سوی شورای امنیت تحریم شد، در سال ۱۳۸۹ همزمان با مجید شهریاری دیگر دانشمند هستهای ایران، هدف ترور نافرجام قرار گرفت.
«فریدون عباسی دوانی»هم اکنون نماینده حوزه انتخابیه کازرون و کوهچنار در مجلس یازدهم است.
«علی اکبر صالحی» از ۱۳۹۲ تا ۷ شهریور ۱۴۰۰ به عنوان رییس سازمان انرژی اتمی و معاون رییسجمهور فعالیت کرد. در این دوره از حضورش در جریان مذاکرات هسته ای که به تفاهم هستهای لوزان و برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) منجر شد، حضور داشت،وی ازسال ۱۳۸۸ تا ۱۳۸۹ ریاست سازمان انرژی اتمی رابعهده داشت.
۲رئیس دیگر
فریدون عباسی (نماینده کازرون)متولد۲۰ تیر ۱۳۳۷ آبادان. دارای لیسانس فیزیک هستهای از دانشگاه شیراز،فوق لیسانس فیزیک هستهای دانشگاه فردوسی مشهد و دکتری مهندسی هستهای از دانشگاه صنعتی امیرکبیر است.
وی از سال ۱۳۷۲ عضو هیات علمی دانشکده فیزیک دانشگاه امام حسین که به ریاست دانشکده فیزیک این دانشگاه منصوب شد.
علیاکبر صالحی متولد سال ۱۳۲۸ در کربلا می باشد
وی مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه آمریکایی بیروت و دکتری را در رشته علوم فنی در سال ۱۹۷۷ از دانشگاه امآیتی آمریکا دریافت کرد
علی اکبر صالحی آذر سال ۱۳۸۹ از سوی محمود احمدینژاد به عنوان سرپرست وزارت امور خارجه انتخاب و جایگزین منوچهر متکی شد و در ۱۰ بهمن همان سال از مجلس شورای اسلامی رای اعتماد گرفت و به عنوان وزیر امور خارجه معرفی شد.
دکترصالحی درمرداد ۱۳۹۲، از سوی دکتر حسن روحانی به عنوان معاون رییس جمهور و رییس سازمان انرژی اتمی منصوب شد.
«رئیس سازمان انرژی اتمی» دولت «آیت الله سیدابراهیم رئیسی»
«محمد اسلامی»روزیکشنبه(۷شهریور۱۴۰۰) با حکم سید ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور به عنوان «رئیس جدید سازمان انرژی اتمی» معرفی شد.
«مهندس محمد اسلامی»متولد اول مهرماه ۱۳۳۵ در اصفهان است. او دانشآموخته مهندسی راه و ساختمان از «دانشگاه دیترویت میشیگان آمریکا» در سال ۱۳۵۸ در مقطع کارشناسی و همچنین کارشناسی ارشد مهندسی راه و ساختمان از دانشگاه اوهایو آمریکا در سال ۱۳۶۰ و امبیای مدیریت جهانی هوانوردی مشترک دانشگاه رویال رودز کانادا و دانشگاه شریف در سال ۱۳۸۳ است.
وی در ۲۸ مهر ۱۳۹۷ به دنبال استعفای عباس آخوندی، از طرف حسن روحانی به عنوان سرپرست وزارت راه و شهرسازی معرفی و در تاریخ ۵ آبان ۱۳۹۷ پس از معرفی رئیسجمهور به مجلس و رای اعتماد توسط نمایندگان، به عنوان وزیر راه و شهرسازی انتخاب شد و تا پایان دولت دوازدهم در این سمت فعالیت کرد.
سوابق اجرایی :
معاون مهندسی و طرحهای توسعه سازمان صنایع دفاع بزرگ از ۱۳۶۶ تا ۱۳۷۴
مدیرعامل شرکت هواپیماسازی ایران از ۱۳۸۲ تا ۱۳۷۴
قائممقام سازمان صنایع هوافضا از ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۴
رئیس مؤسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی از ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۶
معاون امور صنعتی و تحقیقاتی وزارت دفاع از ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۶
معاون مهندسی پدافند غیرعامل وزارت دفاع و همزمان دبیر ستاد توسعه سواحل مکران از سال ۱۳۹۳ تاکنون
عضو شورای برنامهریزی بنیاد مستضعفان به مدت ۳ سال
عضو ستاد مرزهای کشور (وزارت کشور) به مدت ۴ سال
عضو ستاد بحران کشور و کمیته دائمی سازمان پدافند غیرعامل از سال ۹۳ تاکنون
عضو شورای عالی هواپیمایی کشور از سال ۸۸ تاکنون
عضو شورای عالی معماری و شهرسازی ایران از سال ۹۳ تاکنون
عضو کمیته ملی مقابله با ریزگردها از سال ۹۳ تاکنون
عضو هیئت امنای دانشگاه صنعتی اصفهان و شهرک علمی و تحقیقاتی اصفهان از سال ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۵
عضو گروههای مطالعاتی پژوهش محور دورههای دکتری بهعنوان استاد راهنما در دانشگاه عالی دفاع ملی از سال ۹۳ تاکنون
مدرس دانشگاه صنعتی مالک اشتر از سال ۹۵ تاکنون
رئیس هیئت مدیره شرکت ملی ساختمان وابسته به بنیاد مستضعفان از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۱
رئیس هیئت مدیره شرکت عمران و مسکن ایران از سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۵
عضو انجمن هوافضا ایران
استاندار استان مازندران از ۹۶ تا ۹۷