۴ امامی که« برادرنشان» ادعای امامت کردند
برادران امام سجاد وامام باقر،امام کاظم و حسن عسکری،ادعای امامت داشتند.
محمدحنفیه، زیدالنار ،عبدالله افطح و جعفرکذّاب.
البته۲تاازفرزندان امام صادق(ع)ادعای امامت داشتند(اسماعیل وعبدالله)اسماعیل قبل ازشهادت پدرفوت کرد ولی عبدالله ۷۰روز درمسندامامت بود.
برادرِ«امام رضا »نیز «ازظالمان»بود+:برادرزاده امام کاظم با «حُکّام جور»بود
و بررسی انحرافات فرقه های «زیدیه »و «کیسانیه»
ما شیعیان اثنی عشر معتقدیم که اسامی ائمه اطهارعلیهم السلام هر۱۲ نفرنامشان آمده است.
یکی ازشاخص ها، حدیث اثنی عشر است که به حدیث اثنی عشر خلیفه یا اثنی عشر امیر یا اثنی عشر سلطان یا اثنی عشر امام معروف است. این حدیث از پیامبر(ص) است در کتب اهل سنت از جمله کتب صحاح ایشان که معروف ترین آن صحیح بخاری است و در صحیح مسلم و در کتاب سنن و مسندشان این حدیث از پیامبر(ص) نقل شده است که پیامبر(ص) فرمود: عزت اسلام و مسلمین، فخر اسلام، شرف اسلام به این است که در میان مسلمانان دوازده نفر بیایند، امامت و خلافت را به عهده بگیرند. امامان دوازده گانه، خلفای دوازده گانه. این به حدیث اثنی عشر معروف شد. در میان فرق اسلامی هیچ فرقه ای جز ما به این حدیث عمل نکرده است.
ما شیعه اثنی عشری از جمله کسانی هستیم که به حدیث پیامبر(ص) نسبت به دوازده امامی که ویژگیهای امامت را داشته باشند همانند عصمت، علم غیب و ویژگیهای دیگرهستند.
حدیث اثنی عشر به ما می گوید دوازده خلیفه خواهد آمد که از قریش هستند، ولی نام اینها بیان نشده است، اما در حدیث لوح نام تک تک امامان آمده است
در روایت «جابر بن عبدالله انصاری» موضوع امامان دوازده گانه در حدیث اثنی عشر : دوازده خلیفه خواهد آمد که از قریش هستند، اما نام اینها بیان نشده است، اما در حدیث لوح نام تک تک امامان آمده است. در حدیث جابر نام تک تک آمده است. قبل از اینکه به دنیا بیایند پیامبر(ص) نام آنها را نقل کرده اند و به جابر گفته است.
«ابوحمزه ثمالی» از اصحاب امام سجاد (ع)، امام محمد باقر و امام صادق(ع) است. ایشان نقل می کند از یکی از یاران امام سجاد(ع) بنام ابوخالد کابلی که ملقب به کنگر بود، می گوید: روزی خدمت امام زین العابدین(ع) رسیدم و از ایشان چند سؤال پرسیدم. یک سؤال این بود: ای پسر پیغمبر(ص)! به من خبر بده خدا اطاعت چه کسانی را واجب کرده است؟ مؤدت و محبت در قرآن نسبت به چه کسانی است؟
امام سجادجواب نام امامان را تک تک برد. ابوخالد پرسید ما روایت شنیدیم که علی فرموده در روی زمین همیشه حجت خدا هست. الان حجت چه کسی است؟ الان شما هستید؟ از امامان بعد می پرسد امام باقر(ع) را نام می برد، شکافنده علم است و امام سجاد(ع) نام تک تک امامان را می برد.
در موضوع «امامت امام چهارم» انحرافی در میان عدهای از کسانی که نام «شیعه» را بر پیشانی خود داشتند بوجود آمد.
این انحراف مربوط به یک گروهی از شیعه در امامت امام سجاد(ع) به اشتباه رفتند. بعدها این گروه « فرقه کیسانیه»نام گرفتند.
به عبارتی دیگر پیدایش فرقه کیسانیه اولین انشعاب در گروه« اهل نصب» بود.
اهل نصب معتقد بودند امامت بعد از پیامبر(ص) به امیرالمؤمنین(ع)، بعد به امام حسن(ع)، بعد به امام حسین(ع) و بعد از امام حسین(ع) انحراف به وجود آمد.
«کیسانیه» در نیم قرن اول به وجود آمد،کیسانیه همان گروهی هستند که معروف شدند به انتقام گیرندگان از خون سیدالشهدا(ع).
به مجموع کسانی که گرایش پیدا کردند در موضوع سیاسی به مختار برای انتقام از قاتلان سیدالشهدا(ع)، گاهی کیسانیه و گاهی مختاریه می گویند.
«کیسانیه» همان طرفداران مختارند.
«کیسان» نام یکی از مشاوران اصلی «مختارثقفی» یا نام یکی از غلامان مختار یا نام یکی از کشاورزان در کوفه بوده است که به مختار اطلاعات خوبی در خصوص قاتلان سیدالشهدا(ع) می دهد.
«کیسانیه »ساخته و پرداخته دشمنان اهل بیت(ع) به ویژه بنی امیه هستند که می خواستند در میان شیعه اختلاف ایجاد کنند. مختار امامت شیعه را به عهده نداشت، یک جریان سیاسی بود برای انتقام گیری از قاتلان سیدالشهدا(ع).
اما کسانی بودند که گویا بوی رهبری سیاسی«امامت» به عنوان خلیفه به مشامشان می رسید.
«کیسانیه »یک فرقه بود که بعدها تشکیل شد و این فرقه دوام نیاورد. بعد از انزوای بنی امیه و باروی کار آمدن بنی عباس حدوداً در نیمه دوم قرن دوم پرونده کیسانیه بسته شد.
به خاطر این که امام باقر(ع) و امام صادق(ع) با آن انقلاب فرهنگی که در مدینه و کوفه ایجاد کردند همه متوجه شدند:
«کیسان» نه رهبری شیعه را برعهده دارد و نه کسانی که شیعه او را رهبر خودشان می نامیدند بنام »محمد حنیفه»
کیسانیه یک فرقه بود که بعدها تشکیل شد که این فرقه دوام نیاورد. بعد از انزوای بنی امیه و روی کار آمدن بنی عباس حدودا در نیمه دوم قرن دوم پرونده کیسانیه بسته شد
در کتاب فرقه شناسی می گویند: امامِ کیسانیه محمد حنفیه است؛ پسر امیرالمؤمنین(ع)، برادر نانتی امام حسین(ع)، مادرش از خوبان و خودش هم آدم بدی نبوده، آدم خوبی بوده.
«الگوگیری اشتباه» ازامام حسن وامام حسین.
۲شاخص داشتند:ذریه فاطمه و قیام باشمشیر.
آنها گفتند از نسل فاطمه هر کس باشد و قیام به سیف بکند، مسلحانه در مقابل ظالم بایستد او می شود امام مسلمین.و هر امامی که قیام نکند امام نیست.
یک عده دور«محمد حنیفه» را گرفتند که بگویند بعد از امام حسین(ع) امامت به حنفیه می رسد چون امام حسین(ع) بعد از امام حسن(ع) به امامت رسید پس شما محمد حنفیه بعد از امام حسین(ع) امام هستید و ما به شما ایمان میآوریم.
وقتی که عده ای دور محمد حنفیه را گرفتند باورش شد که نکند درست میگویند، شاید من امام باشم، چون قبلاً برادرم امام حسن(ع) امام بود، بعد برادرم امام حسین(ع) امام بود، پس حالا من هستم و تا برادر هست نوبت امامت به فرزند نمی رسد و یعنی به امام سجاد(ع) نمیرسد.
ادعای امامت «محمدحنفیه »درمکه
مرحوم شیخ مرتضی در کتاب عیون المعجزات از ادله امامت امام زین العابدین(ع) این جمله را نقل کرده است که در تاریخ منتخب هست به ... و یحیی بن ام طویل که اینها می گویند وقتی که در مکه بودیم و شنیدیم که محمد حنفیه ادعای امامت کرد و گفت: من فرزند علی(ع) هستم و امامت به من میرسد و عدهای از مردم دورش را گرفتند در آنجا عده ای از مردم سراغ زین العابدین(ع) رفتند، جریان را خبر دادند. امام(ع) رفتند محمد حنفیه را نصیحت کردند، موعظه کردند، به او یادآوری کردند آنچه از پیامبر(ص) به فرزندان امام حسین(ع) و نسل او در امامت مطرح است به او تذکر دادند.
امام سجاد(ع) متذکر شدند امامت طبق وصیت و سفارش امام حسین(ع) به من رسیده است، اگر به تو به عنوان برادر، امامت میرسید باید وصیت به دست تو میرسید. محمد حنیفه دید عده ای دورش را گرفته اند و گفته اند ما این حرف ها را قبول نداریم.
امام سجاد(ع) برای این که نشان دهد امامت «بارامانت»است، هر کس ادعا کند شرط و شروط دارد، یکی از ویژگیهای امام ابراز معجزه است، همان گونه که نبوت با معجزه اثبات میشود. وقتی مردم حرف درست و حسابی را گوش نکنند روایت صحیح را بگذارند کنار،
شهادت «حجرالاسود»
وقتی امام دید موعظه اثر ندارد، دست محمد حنفیه را گرفت پیش حجرالاسود برد تا حجرالاسود که سنگی بهشتی است بین ما حکم کند، حکم باشد. به حجرالاسود خطاب می کند:
ای حجرالاسود! آیا تو شهادت به امامت من می دهی یا به امامت محمد حنفیه؟
خداوند به حجرالاسود زبان داد، نطق کرد و برای امامت امام سجاد(ع) شهادت و گواهی داد. جمله ای را که همه مردم از حجر الاسود شنیده اند به صورت گوناگون نقل شده است که حق با علی بن الحسین(ع) است.
«زیدیه »گفتند از نسل فاطمه هر کس باشد و قیام به سیف بکند، مسلحانه در مقابل ظالم بایستد او می شود امام مسلمین. زیدیه این را مبنا قرار داده است و هر امامی که قیام نکند امام نیست
«برادرامام باقر» هم ادعای امامت کرد
فرقه زیدیه و موضوع امامت زید بن علی بن الحسین
در زمان امام محمد باقر(ع) برادر ایشان ادعای امامت کرد که به نام «زید بن علی بن الحسین »بود. یک جریان سیاسی راه انداخت و مقصدش امامت نبوده و آن جریان این است که حدود ۵۰ سال از شهادت امام حسین(ع) گذشت و اهل بیت(ع) در انتظار بودند انتقام خون امام حسین(ع) را از بنی امیه بگیرند،
فرزند امام سجاد« زید» برادر امام باقر در سال ۱۲۳ هجری قمری دست به قیام زد و در کوفه قیام کرد.
عده ای به او پیوستند و جریان چریکی علیه بنی امیه تشکیل دادند و در آن جریان، زید بن علی و یارانش دستگیر میشوند و در کوفه به شهادت میرسند.
پیروان اهل بیت(ع)، زید را الگو کردند تا هر کجا که توانستند به بنی امیه ضربه بزنند. این جریان بعدها تبدیل شد به این که پس « زید» امام و رهبر است.
کشور«یمن»مرکززیدیه ها
امام صادق (ع) وقتی خبر شهادت زید را شنید جمله إنا لله و إنا الیه راجعون را خواند. جملاتی را گفت: عموی من زید آدم با ورعی بود، روزها روزه می گرفت و شبها مناجات میکرد و او با ما بوده و ادعای امامت نکرده است و امام صادق(ع) برایش عزاداری کردند.
بنیعباس جریان گرایش به زید را تشویق و حمایت کردند تا در میان شیعه انفکاک ایجاد کنند برای همین فرقه زیدیه باقی مانده و کشور« یمن» تعداد زیادی زیدیه دارد.
بنیعباس جریان گرایش به زید را تشویق و حمایت کردند تا در میان شیعه انفکاک ایجاد کنند برای همین فرقه زیدیه باقی مانده و کشور یمن تعداد زیادی زیدیه دارد
زیدیه گفتند از نسل فاطمه هر کس باشد و قیام به سیف بکند، مسلحانه در مقابل ظالم بایستد او می شود امام مسلمین. زیدیه این را مبنا قرار داده است و هر امامی که قیام نکند امام نیست. پیامبر(ص) فرمودند: حسن(ع) و حسین(ع) دو فرزند من و از امامان هستند چه قیام کنند و چه قیام نکنند. ملاک امام معصوم در امامت قیام کردن نیست. در حدیث اثنی عشر، حدیث جابر، حدیث لوح و وصیت امام سجاد(ع) حرفی از زید نیست.
توضیج مدیریت سایت-پیراسته فر:این مطلب ماحصل مصاحبه«با حجت الاسلام عزالدین رضانژاد، عضو هیئت علمی رئیس پژوهشکده علوم اسلامی جامعة المصطفی العالمیة
منبع :شهریور ۱۳۹۸شرق بنقل ازمهر بااصلاحات .پایان.
«محمد بن حنفیه» امام حسین(ع) را در کربلا همراهی نکرد.
نه اینکه خودش نرفت،بلکه فرزندانش را نیز به همراه کاروان امام حسین نفرستاد.
امام صادق (ع) : امام حسین (ع) که میخواست مدینه را ترک کند نامهای به کل بنیهاشم نوشت که هر کس من را همراهی کند به شهادت میرسد و هر کس باقی بماند روی فتح را نخواهنددید.
مادرمحمد«خوله»بود
«خوله»ازقبیله حنفیه بود، در زمان خلافت ابوبکر اسیر شد و به ازدواج علی(ع) درآمد،
البته میگویند«محمد بن حنفیه» توبه کرد و به امامت برادرزاده اش(امام سجاد) ایمان آورد.
لازم به ذکراست آنچه درروایات است،اینکه «محمد»خیلی موردتوجه پدربوده،دراکثرجنگهادررکاب پدربوده وشجاعتش راحضرت علی(ع)تحسین می کرده ودرخیلی جاهابه وجوداین فرزندافتخارمی کرده وحتی نامگذاریش به عشق پیامبربوده است.
بسیاری ازبزرگان کیسانیه در زمان امام صادق(ع) برگشتند به مجموعه شیعه و امامت امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را پذیرفتند.
آقای محمدحسین رجبی دوانی،مورخ می گوید:برادرزاده امام کاظم با «حُکّام جور»بود.
کسی که باعث شد امام کاظم (ع) توسط هارون دستگیر و شهید شود نیز برادرزاده امام (ع) یعنی «علی بن اسماعیل» بوده است.مرداد ۱۳۹۷تسنیم.
زید بن موسی بن جعفر، معروف به« زید النّار» فرزند امام کاظم و برادر امام رضا(ع) است. وی در قیام علویان به رهبری ابنطباطبا و ابوالسرایا در عراق که منجر به تصرف بصره گردید، نقش بسزایی داشت. رفتار خشونتآمیز او با مسلمین بصره اسباب نارضایتی امام رضا(ع) را فراهم نمود.
مامون زید را دستگیر کرد وامابه احترام ولیعهدش( امام رضا)وی راتنبیه نکرد وبه امام رضا(ع)گفت« زید را به خاطر تو بخشیدم» .
«زید»راپیش برادرش آوردند، امام رضابه وی گفت: «تو فکر کردی، چون فرزند حضرت زهرا هستی ،هرکاری کرد، مجازاتی نداری!»،
علت نامگذاری «زیدالنار»؟
«زید» وقتی بر بصره راتصرف کرد، خانه های و نخلستان های بنی عباس را آتش زد که به خاکسترمبدل شدند بدین سبب او را« زید النار»نامیدند.
زید و در اواخر خلافت متوکل عباسی در سامرا درگذشت.
سومین منحرف خاندان اهل بیت
«۲فرزندمنحرف» امام صادق(ع) دراندیشه کرسی امامت بودند.
اولی«اسماعیل»بود که بامرگش ،بخیرگذشت.
این باورکه بعد از رحلت یک امام، فرزند بزرگ تر او، جانشین پدرش خواهد شد.
»مفضل بن مرثد» می گوید: هنگامی که اسماعیل هنوز زنده بود، از امام صادق (ع) پرسیدم: آیا خداوند، اطاعت از اسماعیل را همانند پدرانش بر ما واجب نموده است (یعنی او امام بعدی ماست)
امام پاسخ دادند که «کار به آنجا نمی رسد!» من گمان نمودم که امام ششم از من تقیه نموده که پاسخ دقیق را به من نداده، اما مدتی نگذشت که اسماعیل از دنیا رفت و متوجه منظور امام شدم.(مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۷، ص ۲۵۱ – ۲۵۰٫)
فتنه عبدالله
«عبدالله افطح»فرزند دوم امام صادق بود که از« اسماعیل» کوچک تر و از «کاظم» بزرگ تر.
«فطحیه»چیست؟
أفطحیه(فطحیه) فرقه ای از شیعه است که امامت را پس از امام صادق علیه السلام، حق فرزند بزرگتر او (عبدالله افطح) می دانند .افطح در لغت به کسی اطلاق می شود که دارای سر و یا پاهای پهن باشد و از آن جا که عبدالله دارای سر یا پایهای پهن بود، وی را افطح و پیروانش را افطحیه یا فطحیه می نامند.
ترفندعجیب عجیب امام موسی کاظم در دفن «اسماعیل»(برای درنطفه خفه کردن فتنه)
امام صادق(ع)در هنگام دفن اسماعیل تابوت او را پیش از دفن چندین بار به زمین نهادند و هر بار امام صادق (ع) می آمد و پارچه را از روی صورتش بر می داشت و در روی او نگاه می کردومردم رامتوجه می کردبه تابوت .
مقصود امام (ع) از این کار این بود که جنازه اوراببینند، مرگش راباورکنندتابعدنگویداودر«غیب بسرمی برد!».
فتنه دیگر(فرزنددوم امام صادق بود)
امام کاظم۳نفرراوصی قرارداده بود(منصورو۲فرزندش)
ابو حمزه ثمالی : وصیّ قرار دادن منصورعباسی(خلیفه)، آشکار است که براى تقیّه است تا او وصىّ امام را به قتل نرساند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«عبدالله» هم مشکل جسمی داشت وهم مشکل ذهنی(IQمرزی بود)
و فرزند کوچک که امام موسى(ع) است را با فرزند بزرگتر که عبد اللّه است به عنوان وصی ذکر فرمود تا مردم بدانند که عبداللّه قابل امامت نیست! زیرا که اگر فرزند بزرگ، نقص و علتى در بدن و دین نداشته باشد بایستی که او امام باشد، ولی عبدالله افطح در بدن فیل پا است (معلول جسمانی بود، نقص عضو داشت و پایش مانند فیل پهن بود و پنجه نداشت) و به همین علت به وی افطح میگفتند و در امامت شرط است که امام نباید هیچ نقصی در بدن داشته باشد. و او دینش ناقص است و به احکام شریعت، جاهل است.
اگر او این نواقص را نمیداشت امام در وصایت به او اکتفا مىنمود؛ پس از آنجا دانستم که حضرت موسیبنجعفر(ع) امام بر حق است و معرفی آن چند نفر به عنوان وصی، تنها برای حفظ جان امام بعدی از شرّ منصور و از روی مصلحت بوده است».
این وصیت نامه امام یک حرکت سیاسى بود زیرا حضرت قبلا امام بعدى و جانشین واقعى خود یعنى حضرت کاظم(ع) را به شیعیان خاص و خاندان علوى معرفى کرده بود، ولى از آنجا که از نقشههاى شوم و خطرناک منصور آگاهى داشت، براى حفظ جان پیشواى هفتم چنین وصیتى نموده بود.
بنابراین، امام صادق(ع) با علم امامت و آگاهی از آینده و تدبیری مناسب، توانست جان امام کاظم(ع) را حفظ کند و به شیعیان خود بفهماند که امام بعدی اوست.
امام صادق (ع)، با پیش بینی این وقایع، خطاب به فرزندش؛ امام هفتم (ع) توصیه ای فرمودند مبنی بر این که برادرت بعد از من، خود را جانشین من معرفی خواهد نمود و ادعای امامت خود را مطرح خواهد ساخت! فرزندم! تو در این زمینه، با او کوچک ترین گفت و گو و درگیری نداشته باش؛ زیرا او اولین شخصی است که از خانواده ام رحلت نموده و به من خواهد پیوست.( رجال کشی)
عبدالله افطح ادعای امامت کرد وخیلی ها به اوایمان آوردند ، هفتاد روز،امامت کرد.
هم زنده «عبدالله» دردسربود وهم «مُرده اش» مشکل سازشد!
وفوتش مشکل دیگری ایجادکرد وآن حدیثی بوددرتحریم امامت۲برادر،که درپذیرش امامت کاظم(ع) امتناع می کردند....
مخالفین به حدیثی متمسک می شدند که می گفت: امامت پس از امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام، در دو برادر جمع نخواهد شد.
شیخ صدوق(درکمال الدین)می نویسد: فطحیه از مدعیانِ امامت اسماعیل بن جعفرعلیه السلام نیز بوده اند.
برادردیگری که ادعای امامت کرد؟
برادرامام زمان(عج)بود«جعفرکذاب»
برادرامام حسن عسکری(عموی امام زمان)بود«جعفرکذاب»
جعفر ایام کودکی و نوجوانی و جوانی خویش را در حیات پدرش امام هادی(ع) سپری نمود و درزمان شهادت پدر ۲۸ ساله بود.
برخی روایات استفاده می شود که وی در زمان حیات امام هادی(ع) تلاش می کرد که خود را امام بعد از پدر معرفی کند.
احمد بن سعد کوفی می گوید: به همراه گروهی از شیعیان نزد امام هادی(ع) رسیدیم و از امامت بعد از ایشان سؤال کردیم و گفتیم که برخی می گویند امام بعد از شما، جعفر است و نه حسن. امام فرمود: از این سخن بپرهیزید، همانا جعفر دشمن من است؛ اگرچه فرزند من است. همچنین او دشمن برادرش «حسن» است و «حسن» امام بعد از من است.
امام هادی(ع) :از فرزندم جعفر دوری کنید، آگاه باشید همانا نسبت «جعفر»به من ، همچون «حام» به نوح است.
نوح ۴پسرداشت«کنعان،سام، حام و یافث»«حام»جوان گمراهی بود که موردغضب پدرقرارگرفت واورانفرین کرد.
جعفر در شب شهادت امام عسکری ( ۸ربیع الاول۲۶۰ هجری سن ۲۸ سالگی )، عوض اینکه در سوگ از دست دادن برادر باشدبرای تصاحب غیرمشروع اموال برادرش به خانه آن حضرت هجوم برد وزنها وخدمتگذاران دودمان امامت را به وحشت انداخت به سراغ خزینه های خانه رفت وبا خوشحالی آنها را مُهر کرد و به منزل خود رفت.
چون صبح شد به خانه آن حضرت آمد تا آنچه را که مُهر بر آن زده بود،با خود ببرد. پس چون مهرها را باز کرد ، در خزائن و در خانه جز اندکی به جا نمانده بود،باخشونت از خدمتکاران و کنیزان ،اموال رامطالبه می کرد و آنها سوگندمی خوردند،مافقط دیدیم این اموال برداشته می شد و بار شترانی می شد که در حیاط ایستاده بودند و ما قدرت هیچ اقدامی نداشتیم، تا آنکه شتران به راه افتادند و رفتند و درها بنحوی که بود، بسته شد.
«جعفر»باشنیدن این خبر حسرت می خورد،وازناراحتی سرش را می کوفت.
وى پس از شهادت امام حسن عسکری (ع)، پیش از آن که مردم جنازه را از خاته بیرون ببرند، دَمِ در ایستاده و تسلیت را نسبت به شهادت برادر وتبریک را نسبت به امامت خود، از مردم تحویل می گرفت .
(سوسن یاحدیثه)مادرامام حسن عسکری به همراه نوه اش(امام زمان )در سفر حج بودند،هنگامیکه درمدینه بودندخبر شهادت راشنیدند؛ پس با عجله به طرف سامرا حرکت کرد. هنگامى که به سامرا رسید، متوجه شد جعفر کذّاب ادعاى ارث و وصایت دارد و مدعی شده که برادرش، فرزندی نداشته و وی امام و وارث اموال او میباشد.
«خانم سوسن» نزد جعفر رفته و می گوید: «وصىّ امام حسن من هستم». جعفر قبول نکردو براى اثبات مدعاى خود، نزد «ابوالشّوارب»، قاضى سامرا، رفت و وصایت خود را به اثبات رساند.
واما جعفرآماده شدکه بر پیکر پدر( امام عسکری) نمازبخواندکه می خواست از این طریق امامت خودراتثبیت کند.
زمانی که آن حضرت به شهادت رسیدند، اصحاب برای برگزاری نماز بر آن حضرت در خانهاش جمع آمدند. جعفر برای خواندن نماز ایستاد در این هنگام کودکی آمد و «ردای جعفر» را گرفت و او را از جنازه دور ساخت و خود بر او نماز گذارد.
مردم نیز با او به نماز ایستادند و جعفر مبهوت و متحیّر مانده بود و چیزی نمیگفت. و چون آن کودک از نماز فارغ شد از بین مردم خارج شده و غایب گشت و معلوم نشد که او از چه طریقی از بین مردم گذشت.
تحرکات وفتنه های «جعفرکذّاب»
هنگامی که امام زمان بر پیکر پدرش نماز خواند وثابت کرد که او جانشین پدرش است جعفر دید با این وضع به هدف شوم خود نمى رسد، نزد معتمد عباسى خلیفه وقت رفت و گزارش داد که برادرم امام عسکرى علیه السلام پسرى دارد و او بر جنازه پدرش نماز خواندفورا برای دستگیری وی اقدام کنید
شیخ صدوق در روایتی از ابوالحسین ـ حسن بن وجناء نقل میکند که جدّ پدرم زمان هجوم مأموران عباسی در خانه امام حسن عسکری(علیه السلام) حضور داشت و او نقل میکند که همراه مهاجمان، جعفر نیز وارد خانه شد و همه جا را برای یافتن حضرت قائم(عجّ) جستجو کرده و خانه را به غارت بردند و من که سعی داشتم مولایم را ببینم با او رو در رو شدم و آن حضرت بدون آنکه کسی متوجه شود از در خانه خارج شد. وغیبت صغری آغاز شد
در اثر فتنه انگیزی جعفر خلیفه دودمان امامت را محاصره کرده،اعضاء خانه امام حسن عسکری (ع) را به سیاه چالهای زندان منتقل کرد
یک بار دیگر هم خلیفه ، سربازان را به فرماندهى شخصى بنام رشیق به خانه امام عسکرى علیه السلام فرستاد و به او دستور اکید داد که برو به خانه امام عسکرى علیه السلام همه حجره ها را جستجو کن ، بى آنکه اجازه بگیرى وارد خانه شو.
رشیق با مامورین به خانه امام عسکرى علیه السلام آمدند و همه حجره ها را گشتند تا به آن حجره که در آن پرده سفید آویزان بود رسیدند، پرده را بلند کردند دریائى آنجا دیدند که در وسط آن ، کودکى سجاده انداخته و نماز مى خواند، رشیق به یکى از سربازانش دستور داد که برو، و آن کودک را بگیر. آن سرباز تا به سراغ کودک آمد در میان آب غرق شد.
رشیق به دیگرى دستور داد، دیگرى وقتى خواست به طرف کودک رود در آب غرق شده با فریاد بلند تقاضاى کمک کرد، او را نجات دادند، حضرت با کمال وقار نماز را تمام کرد و سپس در پیش روى ماموران از حجره بیرون آمد. ماموران گویا چوب خشکى شده بودند. اصلا نتوانستند کوچکترین آسیبى به کودک که حضرت حجت (عج ) بود برسانند.
تحریکات جعفر خلیفه را برآن داشت که همچون مراقب فرعون از تولد موسی ،دودمان امامت را همواره زیر نظر گرفته ،جاسوسهای فراوانی براهل منزل بگمارد حتی گروهی از کنیزان را به احتمال حامله بودن به زندان بردند.
*احمد بن عبیدالله بن خاقان مى گوید: جعفر کذاب نزد پدرم (عبید الله که داراى مقام عالى در دربار خلیفه بود) آمد و گفت : مقام برادرم را بر من بده ، در عوض ، من سالى 20 هزار دینار براى تو مى فرستم .
پدرم به او تندى کرد و با خشم و ناسزا گوئى به او گفت :
اى احمق نادان ! خلیفه ، به روى معتقدین به امامت برادرت (امام حسن عسکرى ) شمشیر کشید، تا آنها را از این اعتقاد برگرداند، نتوانست ، بنابراین اگر آنها و شیعیان ، امامت تو را قبول دارند، نیازى به خلیفه و غیر او ندارى ، و اگر آنها تو را به امامت ، قبول ندارند، به وسیله ما هرگز نمى توانى به این مقام برسى .
پدرم از آن پس ، اصلا به جعفر اعتنا نکرد، و تا زنده بود اجازه نداد که جعفر نزدش بیاید.
کلینی و ابن شهرآشوب مازندرانی این ماجرا رانقل کرده مینویسند: عبدالله بن خاقان در مقابل سخن جعفر که در قبال اعطای موقعیت برادرش هر ساله ۲۰ هزار دینار به سلطان پیشنهاد میکند، به وی میگوید: ای احمق، سلطان شمشیرش را برای این از غلاف کشید که اگر برادر و پدرت بنا به گفته مردم امام باشند آنها را از امامت براندازد ولی موفق به این کار نشد. و حال اگر تو هم نزد شیعه پدر و برادرت، امام باشی حاجتی برای حمایت ما نداری. و اگر چنین نباشد و شیعیان تو را امام خود ندانند هرگز بدان دست نخواهی یافت.»
شیخ صدوق در کمال الدین، جریان دیگری نقل میکند که در آن، جعفر کذاب برای کسب مقام برادرش به نزد خلیفه عباسی «المعتمد» میرود و در آنجا نیز توفیقی نمییابد.
تلاشهای جعفر برای به دست آوردن مقام و منزلت برادر خویش در هیچ مرحلهای به ثمر نرسید و وی در اقدام بعدی در صدد بر آمد با مکاتبه با شیعیان پدر و برادر خود اموالی که هر ساله به خدمت آن بزرگواران از طرف شیعیان میرسید به طرف خود جلب کند در این راستا نامهای به احمد بن اسحاق قمی مینویسد و از او اموال اهالی قم را طلب میکند. احمد بن اسحاق پس از مشورت با مردم قم نامهای که متضمن چندین سؤال بود به نزد جعفر میفرستد و از او جواب آن مسائل را میخواهد و اضافه میکند که این روشی است که گذشتگان ما نسبت به آباء و اجداد شما اعمال مینمودند و در صورت ارائه جواب مسائل، اموال را به آن بزرگواران تحویل میدادند و تو نیز اگر جواب مسائل را بگویی ما اموال را به سوی شما، ارسال خواهیم نمود. پیک قمیها به سوی جعفر رهسپار میشود و مدتی نیز در آنجا اقامت میکند، ولی هیچگونه جوابی از جعفر نمیگیرد
این در حالی بود که جعفر قبل از این نیز وقتی که کاروان قمیها پس از شهادت امام حسن عسکری وارد سرمن رأی شده بودند از آنان مطالبه اموال را نموده بود که قمیها از وی علامات و نشانههای اموال و صاحبان آنها را پرسیده بودند و جعفر در جواب گفته بود که از من میخواهید علم غیب بگویم در حالی که علم غیب را جز خدا کسی نمیداند و شما نسبت به برادرم در اینگونه امور دروغ میگویید. پس از آن جعفر به نزد خلیفه میرود تا به این طریق اموال را تصاحب کند ولی موفق به آن نمیشود.
جعفر در نامة دیگری به یکی از بزرگان شیعه پس از معرفی خود آورده است که پس از برادرش قیّوم و متولی امور است و علوم حلال و حرام و آنچه بدان نیاز است از تمامی علمها نزد اوست. وقتى نامه به دست شخص مورد نظر می رسد، ناراحت شده و در مطالب آن مشکوک می شود . لذا نامه را برداشته پیش احمد بن اسحاق اشعرى می رود که او از اصحاب خاص امام حسن عسکرى (ع ( راز مقربین پیش آن حضرت بوده وجریان را به او می گوید
احمد بن اسحاق قمی میگوید: پس از آنکه این نامه را مشاهده نمودم نامهای به خدمت صاحبالزمان(عج) نوشته و نامه جعفر را نیز بدان الحاق نمودم که پس از مدتی جواب آن نامه از طرف حضرتش بر من رسید.
نامه بسیار تند و با عالى ترین برهان و دلیل و لحن بسیار شدید، امامت جعفر را رد فرموده است(19) ما قسمتى از آن نامه را از احتجاج نقل می کنیم:
فساداخلاقی «جعفرکذاب»
قطبالدین راوندی و علامه مجلسی و شیخ مفید هم در ضمن بیان مناقب و معجزات امام حسن عسکری(ع) روایتی نقل میکند که در آن به شرب خمر و فسق و فجور جعفر اشاره شده است.
شیخ صدوق نیز به هنگام نقل جریان ورود کاروان قمیها پس از شهادت امام حسن عسکری(ع) به سامراء آورده است که وقتی اهل کاروان از وارث آن حضرت سؤال کردند، آنها را به جعفر بن علی ارجاع دادند و چون پرسیدند که جعفر کجاست؟ گفته شد که جعفر در کنار دجله همراه آوازخوانان مشغول شرب خمر میباشد که این امر در ابتدا باعث انصراف کاروان قمیها از رفتن به پیش جعفر شد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درطول چندماهی که درسامرابودم،باعلما وشیوخ سامرا دراین رابطه گفتگومی کردید،اعراب «جعفرکذاب»را «جعفرتواب» می گویند.