پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

زنی که با"فضای مجازی"آمده بود،رفت"عشقم "فضای مجازی است،بعدهمسرم

زنی که با«فضای مجازی»آمده بود،با«فضای مجازی»رفت!

 فضای مجازی«عشقم» است،بعدهمسرم

عشق درفضای مجازی به ازدواج منجرشدولی با طلاق پایان یافت

« پریسا» باموبایلش در حال رد و بدل کردن پیام‌هایی است که برای سرعت بخشیدن به آن ناچار است اغلب مواقع از انگشتان هر دو دستش استفاده کند!

منشی دادگاه با خواندن نام‌شان، آنهاراخبرمی کند که باید وارد محکمه‌ای شوند که ممکن است حکم آن مانع بودن‌شان در کنار یکدیگر شود...

«پریسا و پرهام»بعد از ورود به شعبه دادگاه، به فاصله ۳ صندلی در یک ردیف نشستند و قاضی که مرد میانسالی بود، با بررسی دادخواست‌شان رو به پریسا کرد و گفت: خودت توضیح بده ببینم چه شده که تصمیم به جدایی گرفتی؟

پریسا پاسخ داد: اجازه بدهید از ابتدا بگویم. من و پرهام از طریق فضای مجازی با هم آشنا شدیم و پس از ۳ ماه که فکر می‌کردیم همدیگر را شناخته‌ایم و به هم علاقه‌مند شده‌ایم تصمیم به ازدواج گرفتیم.

۳ ماه بعد خیلی عاشقانه زیر یک سقف رفتیم و زندگی مشترک‌مان را آغاز کردیم و بعد از ۶ ماه هم به این نتیجه رسیدیم که دیگر نمی‌توانیم زندگی مشترک‌مان را ادامه دهیم...تصمیم به طلاق گرفتیم-بدردهم نمیخوریم.

در این میان «پرهام »حرف‌های پریسا را قطع کرد و گفت: چرا کامل توضیح نمی‌دهی؟! چرا نمی‌گویی که در این ۶ ماه ما چند ساعت با هم صحبت کردیم و چند مرتبه بیرون رفتیم؟!

پریسا پاسخ داد: تو صبح تا عصر سر کار هستی و از ابتدا هم می‌دانستی که من عاشق فضای مجازی‌ام و دوست دارم بیشتر وقتم را در آنجا بگذرانم.

عشم راگرفتی!

اما تو نه تنها من را درک نکردی، بلکه در این مدت تلاش کردی تا همین دلخوشی‌ را هم از من بگیری...

پرهام رو به قاضی گفت: جناب قاضی! من پریسا را دوست دارم واقعاً قصدم گرفتن دلخوشی او نیست اما وابستگی او به فضای مجازی کاسه صبرم را لبریز کرده. او یک پنجم وقتی را که برای پیگیری دنبال کننده‌هایش می‌گذارد برای ساختن زندگی‌مان صرف نمی‌کند. 

«تازه عروس»تاپشت درب دادگاه مشغول «فضای مجازی»بود

داماد:حتی همین چند دقیقه پیش هم که پشت در اتاق شما بودیم یک لحظه از گوشی‌اش جدا نشد. انگار نه انگار که زندگی‌مان در حال نابودی(برای طلاق آمدند) است.

قاضی نگاهی به پریسا کرد و پرسید: آیا همسرت درست می‌گوید؟!
سپیده جواب داد: نمی‌گویم وابسته نیستم ، من نمی‌توانم از دوستانم در فضای مجازی دل بکنم و مثل زن‌های خانه‌دار سُنتی مدام بوی پیاز داغ بدهم و بچه‌داری کنم؛ زندگی از نگاه من این شکلی نیست.

قاضی گفت: یعنی هنوز هم خطر نابودی زندگی‌ات را حس نکرده‌ای؟! هنوز متوجه نشده ای که دوستانت در آن فضا واقعی نیستند و فقط با ظاهر زیبا فریبت می‌دهند. هنوز متوجه غیرواقعی بودن زندگی آدم‌های آنجا نشده‌ای؟!

در ادامه پرهام به پریسا گفت: اگر نمی‌توانی خودت را اصلاح کنی و به خاطر زندگی‌مان دست از این اخلاقت برداری، بهتر است دیگر با هم ادامه ندهیم و من زندگی خودم را داشته باشم و تو هم با فضای مجازی زندگی کنی.

پریسا هم که از لحن و گفتار پرهام جا خورده بود، گفت: چه بهتر. من خیلی مشتاق ادامه زندگی با تو نیستم و بهتر است همین پیشنهادی را که دادی عملی کنیم.

قاضی از هردو نفر خواست تا سکوت کنند و بعد از چند لحظه گفت: مشکل شما حاد نیست و فعلاً شما را به مشاوره ارجاع می‌دهم تا بعد از چند جلسه مشاوره در مورد حکم‌تان تصمیم بگیرم.

توضیح نگارنده-پیراسته فر:منبع خبر»روزنامه ایران»دوشنبه، ۲۴ شهریور ۱۳۹۹اماویرایش انجام دادم.