محمدصالح حائری مازندرانی (متولد ۱۲۹۸ق، کربلا) اصالتاً بابلی(مازندران) بود، اما به سبب اقامت طولانیاش در سمنان،به «علامه سمنانی» معروف شد.
محمدصالح در ۱۳۲۴ق(۱۲۸۵شمسی)، به ایران آمد و به بابل رفت و به تدریس، وعظ و اقامه جماعت پرداخت و از مراجع تقلید گردید.
اوائل حکومت پهلوی اول موجب حضوربیگانگان درایران شده بود وآیت الله حائری مازندرانی به مبارزه بامفاسدپرداخت،وی در یکی از سخنرانیهایش در مسجد جامع بابل با صراحت گفت: «هر کس با قرآن مخالفت کند کافر است اگر چه رضاخان باشد».
بدنبال این سخنرانی وی دستگیرشدو مدت نه ماه زندانی و سپس به سمنان تبعید شد.
محمدصالح حائری مازندرانی(علامه سمنانی) در ۲۱ دی ماه ۱۳۵۰(۱۳۹۱دیقعده۱۳۹۱) در سمنان درگذشت و در مشهدمدفون است.
پدرش، میرزافضلاللّه مجتهد حائری مازندرانی (متوفی ۱۳۰۵شمسی) پس از تحصیلات مقدماتی در بابل به نجف هجرت کرد.
***
کتاب «کفایة الأصول» آخوند خراسانی راازروی نوشته های علامه سمنانی بود.
آیت الله عبدالله جوادی آملی:مرحوم علامه سمنانی مازندرانی که از مازندران به سمنان، در اثر ظلم ستمشاهی رضاخان پهلوی، تبعید شده بود؛ سال ۳۵ ظاهراً به قم مشرّف شدند، یعنی ۵۶ سال قبل، چون اهل شمال بود در بازدید ایشان نسبت به مراجع، بعضی از دوستان شمالی، ایشان را همراهی میکردند؛ ایشان رسیدند به منزل برخی از مراجع، بنا شد بنده(عبدالله) هم در خدمتشان باشم، آنجا مرحوم علامه سمنانی به آن مرجع بزرگوار گفتند:
«مرحوم آخوند خراسانی که خواست جلد دوم کفایه را تدوین کند، تقریرات مرا گرفت و آن را به صورت کتاب درسی در آورد» چون تقریرنویسی مشکل حوزه را حل نمیکند؛ باید یک کتاب تدوینی قابل عرضه باشد./ ۲۴آذر۱۳۹۰بمناسبت کنگره«آخوندخراسانی»(سخنرانی اختتامیه آیت الله جوادی آملی-پنجشنبه، ۲۴آذر)کنگره ۲روزه بوده۲۳ و۲۴آذر۱۳۹۰مرکز همایشهای دفتر تبلیغات اسلامی قم-یکصدمین سالروز وفات مرحوم حضرت آیتالله ملامحمدکاظم خراسانی(آخوند خراسانی).
«ملامحمد کاظم خراسانی» فرزندملا حسین واعظ هراتى(تولد۱۲۵۵ قمری- ۱۲۱۸شمسی، مشهد – وفات۱۳۲۹ قمری-۱۲۹۰شمسی، نجف)ازفعالین نهضت مشروطیت بود.
***
خاطره یک شخصیت سمنانی ازرابطه -ارادت-علامه سمنانی ازامام خمینی
دکترحسن روحانی:یکی از نکاتی که برایم خیلی جالب بود، تجلیل از آیتالله خمینی آن هم از زبان مرحوم علامه سمنانی بود. سال ۱۳۳۹، سال اوج قدرت آیتالله بروجردی و عظمت ایشان بود. در میان بقیهی علما و مراجعی که بعد از مرحوم آیتالله بروجردی زعامت را برعهده گرفتند، چهره معروف و شاخصی در آن زمان نبود و عامهی مردم بهویژه در شهرستانها با آنها آشنا نبودند. حتی نام آیات عظام گلپایگانی، مرعشی، میلانی، خوانساری، حکیم و خویی هم کمتر شنیده میشد. از امام که اصلاً خبری نبود و نام ایشان کمتر زبانزد خاص و عام بود، چه بسا اکثر مردم قم، نام آیتالله خمینی را نشنیده بودند. البته امام در میان شاگردان خود خیلی محبوب بود و از او به نام «حاج آقا روحالله» و یا «حاج آقا» یاد میکردند ...
امام خمینی ازآیت الله بروجردی«اَعلَم»است
یکی از روزها که در خدمت آقای علامه بودیم، راجع به علمای قم و سفر چند سال قبل ایشان به قم بحث شد. ایشان ماجرای سفرش به قم را توضیح میداد و در ضمن بحث، شروع به تجلیل از امام کرد. در آن جلسه ایشان گفت: اینکه «حاج آقا حسین»( آیتالله سیدحسین بروجردی طباطبایی ) امروز مرجع است، این را خدا خواسته که ریاست و زعامت شیعه به او سپرده شود. این اراده خداست و مربوط به اعلمیت آیتالله بروجردی نیست. ما هم برای ایشان دعا میکنیم، اما از لحاظ علمی، حاج آقا حسین خیلی باسواد نیست. در قم شخصی هست که شما ممکن است او را نشناسید و ایشان آقای خُمُنی است که خیلی باسواد است. مرحوم علامه، خمینی را خُمُنی تلفظ میکرد و برای ما آن همه تجلیل و تعریف کمی تعجبآور بود و میخواستیم بدانیم که آقای خمنی کیست؟ بعد که پرسیدیم، فهمیدیم مقصود ایشان «آیتالله سیدروحالله خمینی» است.
دیدارعلامه سمنانی باامام خمینی
در واقع برای اولین بار در سال ۱۳۳۹، نام آیتالله خمینی را از مرحوم علامه شنیدم. مرحوم علامه در چندین نوبت به تناسب، از امام نام برد و حتی از او به عنوان اعلم علمای قم و کسی یاد کرد که به مباحث فلسفه کاملاً مسلط است. البته به این نکته هم اشاره کنم که مراجع قم معمولاً نسبت به فلسفه علاقه چندانی نداشتند. مرحوم علامه چون فیلسوف بود، چنین نظری را دربارهی آیتالله بروجردی و امامخمینی ابراز میکرد، زیرا معمولاً افرادی که در فلسفه تخصص دارند، با کسانی که با فلسفه رابطه چندانی ندارند، میانه خیلی خوبی ندارند. از این رو بیتردید، این جنبه هم در ارادت مرحوم علامه به امام مؤثر بود. در مجموع،
ایشان(علامه سمنانی) خیلی از امام تجلیل میکرد. خود ایشان میگفت وقتی به قم رفته، یکی دو روز میهمان امام بوده است. علیالظاهر در آن ایام و در چند روزی که منزل امام بوده، مباحثاتی بین آنها راجع به مسائل فلسفی و فقهی رد و بدل شده بود و ایشان خیلی تحت تأثیر امام قرار گرفته بود.
این مسئله بسیار مهم بود که در زمان حیات آیتالله بروجردی، ایشان به صراحت امام را اعلم مراجع قم میدانست. برای همین، خیلی کنجکاو شده بودیم بدانیم آیتالله خمینی کیست؟ در ذهن ما این نکته خلجان میکرد که چرا این همه مرحوم علامه از ایشان تمجید میکند، در حالیکه کمتر حاضر است از عالم دیگری تعریف کند.
منبع: پرتال امام خمینی،به نقل از «جلد اول کتاب خاطرات دکتر حسن روحانی (۱۳۴۱-۱۳۵۷)»- توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی ۱۳۸۸.
دکترحسن روحانی در خاطرات خود از اقامت امام راحل در« نوفل لوشاتو» خاطراتی را در جلد اول کتاب خاطرات خود به اختصار ذکر کرده است.
از مهر ۱۳۵۷ تا پیروزی انقلاب، مدت چهار ماهی که امام خمینی در فرانسه اقامت داشتند تقریباً همه آخر هفتهها در نوفل لوشاتو خدمت ایشان میرسیدم.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:وشایداین ملاقات هابوده که حجت الاسلام آقای دکتر حسن روحانی روز ۸ بهمن ۱۳۵۶ در مراسم چهلم شهادت آیت الله حاج سید مصطفی خمینی در مسجد ارک تهران ازعنوان «امام»بجای حاج آقاروح الله یاد کردند و این سخنرانی زمینه ساز خوبی برای رواج این عنوان در میان عموم مردم بوده است. (قبل ازآن محمد رضا حکیمی سال۱۳۴۲درکتاب کتاب الحیاه-ازعنوان « امام خمینی» استفاده کرده بودند،همچنین دربعضی اعلامیه های قبل ازاین).
عوضی گرفتن علامه جعفری،صلوات برای دیگری
یک روز، نامه ای از «علامه سمنانی »آوردند که ایشان مردی بسیار بافضل بود.ایشان مرقوم فرموده بودند: من دلم می خواهد شمارا ببینم ولی نمی توانم به تهران بیایم.اگر برای شما امکان پذیر است، به سمنان بیایید.ما هم با ۲ تا از دوستان، سوار قطار شدیم و به سمنان رفتیم. وقتی به ایستگاه راه آهن سمنان رسیدیم، دیدیم جمعیت زیادی آمده است.جمعیت موج می زد. پیاده شدیم که به منزل آقای علامه(سمنانی) برویم. همان موقعی که ما خواستیم پیاده شویم یک آقای روحانی دیگری از قطار پیاده شد. ایشان شکل و هیکل جالبی داشت. مردم ریختند به طرف او وگفتند: برای سلامتی علامه محمد تقی جعفری صلوات بفرستید.
من(جعفری)معطل برای درشکه،مردم ریختندسر«بدلم»
به رفقا گفتم: خوب شد، رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت. جمعیت ریختند(سربدلم) و خیلی شلوغ شد. آنجا درشکه و وسایل نقلیه بود.
به هرکه گفتیم مارا به خانه علامه(سمنانی) ببرید، گفتند: نه خیر( ما فقط مهمان های آقای علامه(جعفری) را می خواهیم ببریم)
هر کاری کردیم کسی سوارمان نکرد.آن موقع، کرایه ماشین یا درشکه فرض کنید یک تومان بود. این دوستم گفت: ده تومان می دهم مارا به منزل آقای علامه ببر. درشکه چی با یک اکراهی گفت: حالا سوار شوید. سوارشدیم و راه افتادیم. وقتی وارد خیابانها شدیم دیدیم خود مرحوم علامه هم پیاده و عصا به دست آمده بود.ایشان آن موقع هشتاد سال داشت.
به درشکه چی گفتم: علامه ایشان است؟
گفت: بله.گفتم:پس همین جا نگه دار. پیاده شدیم و سلام کردیم.
گفت:پس مردم کجا هستند؟
گفتم: کدام مردم؟
گفت: من فرستاده بودم به پیشوازشما.
گفتم:الان می آیند.او خیلی باهوش بود.
گفت: اینها حتما عوضی گرفته اند.
(خطاب علامه سمنانی به جعفری):تقصیر قیافه خودتان است.این چه قیافه ای است؟ یک مقدار خودت و لباس هایت را جمع و جور کن(به سرورویت برس).
سرنوشت علامه جعفری عوضی!
محمدتقی جعفری: آن آقا که مردم او را عوضی گرفته بودند، یک مقدار می ایستد.بعد مردم می گویند: خوب آقا بفرمایید. می گوید:کجا؟ می گویند: مگر شما جعفری نیستید؟ آقای علامه منتظرند. می گوید: کدام جعفری؟ کدام علامه؟ مردم مثل لشکر متفرق برمی گردند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درجمع آوری «زندگینامه علامه سمنانی» -ازمنابع مختلف-اصلاحاتی انجام گرفته است.