حکیمان«علما»۳دسته اند
تقسیم بندی حکیمان
بیکن دسته اول از حکما -دانشمندان-را به «تارتن»عنکبوت-کرم ابریشم -تشبیه کرده که علومشان یافته های بافته هایشان بدون اینکه در درستی آن تحقیق کنند -صرفاًتصورات ذهنی شان است؛اسیر«غار»درون خودهستند،البته اشاره اش سلطه وحاکمیت کلیسا وبرداشتهای ناصواب مسیحیت بدون اینکه در درستی آن تحقیق کنند ،عملگرایان وبه تعبیراخباریون دراین گروه می گنجند-عقلگرایان متعبدانه اموری را مبنا قرار می دهند و براساس آن خیالبافی می کنند بدون اینکه در درستی آن تحقیق کنند.
بیکن گروه دوم را به «مورچه»تشبیه کرده -تجربه گرایان، بیش از اندازه به تجربه و نتایج عملی آنی تجربه های محدود، بها میدهند. این گروه بر تعقل و استدلال کمتر تکیه می کنند . بیکن آنها را مانند مورچه می داند که دائماً دانه جمع می کند ولی در آن تصرفی نمی کند.
بیکن حکیم واقعی را مانند «زنبورعسل» می داند که شهد گلهای را می گیرد و از آن عسل می سازد حکیم هم باید علم را از تجربه و مشاهده بگیرد و به قوه عقلی از آن حکمت بسازد.
اگرچه بیکن اورا درزمره شکاکیون شمرده اندولی او شکاک به معناى متبادر کلمه نبود، بلکه در تظریات پیشینیان بالاخص ارسطو و ارسطوئیان شک و تردیدو لذا در برابر ارغنون ارسطو به تنظیم منطق و ارغنون جدیدى اهتمام ورزید و سال ۱۶۲۰ کتابى به نام ارغنون جدید به رشتۀ تحریر درآورد
و روی این نکته خیلی تکیه شده است که عقل مسموع و علم سمعی و اکتسابی آن وقت مفید است که علم و عقل مطبوع و آن علم فطری به کار بیفتد؛ یعنی انسانهایی که فقط گیرنده هستند مثل یک انبار میباشند. این انسانها شدیداً در روایات تخطئه -مذموم-شدهاند.
شهیدمرتضی مطهری(متولد۱۳ بهمن ۱۲۹۸شهادت۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۸) درکتاب تعلیم وتربیت:تعلیم و تربیت در اسلام(ص۱۹۱و۱۹۲)دررابطه بالزوم توأم بودن عقل و علم
بااستنادبه حدیثی می گوید: عقل را باید با علم توأم کرد، علم، عقل را تربیت میکند؛ عقل باید با علم پرورش پیدا کند. در نهج البلاغه و هم در حدیث،عقل گفتهاند «علم مطبوع» از عقل و علم اینجور تعبیر شده که گاهی به علم گفتهاند «عقل مسموع» و به ؛ یعنی به عقل، علم اطلاق شده و به علم، عقل، با این تفاوتکه یکی را گفتهاند «مطبوع» یعنی فطری و دیگری را «مسموع» یعنی اکتسابی.
و روی این نکته خیلی تکیه شده است که عقل مسموع و علم سمعی و اکتسابی آن وقت مفید است که علم و عقل مطبوع و آن علم فطری به کار بیفتد؛ یعنی انسانهایی که فقط گیرنده هستند مثل یک انبار میباشند. این انسانها شدیداً در روایات تخطئه -مذموم-شدهاند.
استادمطهری وسخن بیکن
جمله معروف و خوبی از فرانسیس بیکن نقل میکنند که بیکن میگوید :
علما بر سه دستهاند: بعضی مانند «مورچه» هستند، همواره از بیرون دانه میآورند و انبار میکنند. ذهن اینها یک انبار است. در واقع یک ضبط صوت هستند، هرچه شنیدهاند ضبط کردهاند و هر وقت بخواهی همان را که یاد گرفتهاند میگویند.
دسته دوم مانند «کرم ابریشم»اند، مرتب از لعاب خود میتنند و از درون خودشان در میآورند. این هم عالم واقعی نیست زیرا از بیرون چیزی اکتساب نمیکند، از خیال و درون خودش میخواهد بسازد، و این عاقبت در درون پیله خود خفه خواهد شد.
دسته سوم علمای واقعی هستند. اینها مانند« زنبور عسل»اند، گلها را از خارج میمکند و میآیند عسل میسازند.
این مسئله عقل مسموع و مطبوع همین است که روایت میگوید. علم مسموع اگر به مطبوع ضمیمه نشود، کافی نیست؛ یعنی انسان آنچه را که از بیرون میگیرد باید با آن نیروی باطنی، با آن خمیرمایه و با آن نیروی تجزیه و تحلیل خود بسازد تا یک چیزی از آب درآید.
***
به عبارت دیگر
کرم ابریشم: انسان هایی که بجای نگاه به بیرون، از درون خودشان افکار و اعتقاداتی را تو ذهنشان می بافند که هیچ سنخیتی با دنیای بیرون و واقعیت نداره و آنقدر این ساختار ضعیف است که با وزیدن کوچکترین بادی ممکنه به هم بخوره و همه ساخته و پاخته های ذهنی اونها که مغایر با شواهد دنیای واقعی است از هم بپاشه.
مورچه ها: آدم هایی که دنبال علم هستند ولی فقط فقط برای جمع کردن آن. مثل یک مورچه دانه های علم و فهمیات دیگران را روی دوششون می کشن و در یک جا انبار می کنن ولی از درک و فهم عمیق این داشته ها عاجزند و اصلا نمی دونن و نمی تونن بفهمن که این دانسته هایی که توی مغزشون دپو کردن به چه دردی می خوره.
زنبورهای عسل: این گروه هم مثل مورچه ها به دنبال کسب و جمع آوری دانش می رن و همون طور که یک زنبور روی گل های مختلف می شینه و گرده آنها را جمع می کنه این دسته هم دانش و ابزارها و نگرش ها مختلف را در ذهنشان جمع می کنن ولی آخر امر یک نتیجه گیری یا فکر یا ایده جدید می سازن و به جهان عرضه می کنن. همون طور که زنبور هم بلاخره شهد شیرین و عسل منحصر بفردی تولید می کنه که با وجود داشتن رنگ و بو گل های مختلف، عطر و رنگ اختصاصی خودش را داره، این ها هم از از کنار قرار دادن و ترکیب و تبدیل علوم و نگرش های مختلف داشته ی جدیدی را به فضای فکری جهان اضافه می کنند.
فرانسیس بیکن در کتاب «ارغنون جدید» یا -نوارغنون
فرانسیس بیکن(متولد۱۵۶۱ - وفات ۱۶۲۶) دررسالگی کارمندبلندپایه سفارت انگلستان در فرانسهبود ،در ۱۸ سالگی پدر ش فوت کرد ودرهمین سال به دانشگاه حقوق رفت -در۲۷سالگی( ۱۵۸۳) به نمایندگی مجلس انتخاب شد، در ۱۶۰۶ مشاور قضایی سلطنتی گردید و در ۱۶۱۳ معاون دادستان کل بریتانیا شد و در ۱۶۱۸ در ۵۷ سالگی بالاخره به مقام «مهردار سلطنتی» رسید.
پدر فرانسیس(سر نیکولا بیکن) درزمان سلطنت ملکه الیزابت «مهردار سلطنتی» بود. مادرش هم دردربار داری موقعیت اجتماعی بوده است.
مدیریت سایت-پیراسته فر:اگرچه مدرک تحصیلی فرانسیس بیکن «حقوق»بوده ولی بعلت توانمندیها ذاتی اش درخیلی ازاموردخالت داشته وبعلت موقعیت های اجتماعی هم که داشته دربار ازوجودش درزمیننه های دیگرهم استفاده می کرده،نوشته اند خلی از سخنرانی ها کنفرانس ها را ایشان را می فرستادند.
بنده(علامه حسن زاده) حدود سى سال پیش صحبتى با بک ریاضیدان داشتم تا این که کلام کشید به این شکل هندسى (قطاع ) من از او، به خاطر غرض الهى که در نظر داشتم ، سوال کردم : عزیز من ! از این شکل چند حکم هندسى مى توان استفاده کرد؟
گفت : شاید هفت تا ده تا حکم .
گفتم : مثلا بیست تا چطور.
گفت : شاید ممکن است .
گفتم : دویست تا چطور؟
به من نگاه مى کرد که آیا دویست حکم هندسى مى توان از آن استنباط کرد و توقف کرد.
گفتم : دو هزار چطور؟ همین طور به من نگاه مى کرد. گفتم : دویست هزار تا چطور؟
خیال مى کرد که من سر مطایبه و شوخى دارم و به مجاز حرف مى زنم . بعد به او گفتم : آقا این خواجه نصیرالدین طوسى کتابى دارد به نامکشف القناع عن اسرار شکل القطاع و جناب خواجه از این یک شکل ، چهار صد و نود و هفت هزار و ششصد و شصت و چهار حکم هندسى استنباط کرده ، یعنى قریب نیم میلیون . بعد به او گفتم : این خواجه نصیر طوسى که راجع به یک شکل هندسى ، یک کتاب نوشته و قریب پانصد هزار حکم از آن استنباط کرده ، شما آن کتاب و خود خواجه را مى شناسى ؟
گفت : نخیر.
بعد راجع به شخصیت خواجه نصیرطوسی مقدارى صحبت کردیم و به او گفتم : این خواجه وقتى که در بغداد حالش دگرگون شد و دید دارد از این نشاه به جوار الهى ارتحال مى کند، وصیت کرد: مرا از کنار امام هفتم ، باب الحوائج الى الله ، از این معقل و پناهگاه بیرون نبرید و در عتبه به خاک بسپارید و روى قبرم در پیشگاه امام هفتم ؛ مثلا نوشته نشود آیت الله و علامه این امام است ، حجه الله ، قرآن ناطق و امام ملک و ملکوت است ؛ روى قبر من بنویسید:و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید
منبع:سیره امامان در آثار علامه حسن زاده آملی