«دکترمرتضی یزدی» کیست؟...ماجرای «فراردستجمعی رهبران حزب توده اززندان قصر»رادرادامه خواهیددید.
اعترافات سران حزب توده دردادگاه
در ۱۷ بهمن ۶۱، بیش از ۵۰ نفر از اعضای رهبری و کادرهای فعال آن از جمله نورالدین کیانوری، مریم فیروز، منوچهر بهزادی، ابوتراب باقرزاده، عباس حجری، اسماعیل ذوالقدر، رضا شلتوکی، تقی کیمنش، علی عمویی، عبدالحسین آگاهی، احمدعلی رصدی، مهدی کیهان، رفعت محمدزاده، آصف رزمدیده، صابر محمدزاده، هوشنگ ناظمی، ملاحسن قزلچی، کیومرث زرشناس، فاطمه ایزدی و...درمرحله دوم در ۷ اردیبهشت ۱۳۶۲ حدود ۷۰۰ تن دیگر از اعضای باقیمانده رهبری و اعضای سازمان مخفی حزب به بهانه مقابله با طرح کودتای نظامی دستگیر شدند و این دستگیریها تا ماههای بعد هم ادامه داشت.
«نادرشرمینی»
متن سند:محترما معروض می دارد مهندس نادر فرزند محمد کریم شهرت شرمینی دارنده شناسنامه ۱۰۸۱۰ صادره از مشهد عضو کمیته مرکزی حزب منحله توده در تاریخ به وسیله مأمورین دستگیر و طبق ماده ۵ در لشگر ۲ زرهی بازداشت گردید.
از بازجوئی که از نامبرده به عمل آمده عضویت خود را در «حزب توده» تأیید و می گوید در سال ۱۳۲۵ وارد سازمان جوانان حزب توده گردیدم و در کنگره دوم به سمت نماینده جوانان عضو کنگره بودم و نیز در کنگره در ۵ اردیبهشت ۱۳۲۷ به عضویت کمیته مرکزی حزب توده انتخاب شدم.
«نادرشرمینی»اظهار می کند مسئولیت بنده عضویت در کمیته مرکزی سازمان جوانان (حزب توده) بوده و اعضاء کمیته مرکزی سازمان جوانان ۳۰ نفر بودند که ۷ نفر آنها عضو هیئت دبیران بودند و تا زمستان سال ۱۳۳۰ عضو کمیته مرکزی سازمان جوانان بودم سپس به تشکیلات کل شهرستانها منتقل شدم و مسئولیت تشکیلات کل(حزب توده) شهرستانها ابتدا به عهده قاسمی و بعدا به عهده مهندس علوی عضو هیئت اجرائیه حزب بوده است.
نامبرده می گوید رابط من با هیئت اجرائیه شخصی به نام محمودی بوده و من در تشکیلات شهرستانها مسئول شهرستانهای خوزستان.اراک.بروجرد.ملایر بودم.
و عبدالهی نام عضو کمیسیون(حزب توده) خوزستان بود و کارمند کمیسیون(حزب توده) اراک.ملایر.بروجرد شخصی به نام آرام بوده است.
و مسئول حزب در خوزستان در آن موقع شخصی به نام عمانی بوده و مدعی است که در اواخر سال ۱۳۳۱ کمیسیون خوزستان را از او می گیرند.
«نادرشرمینی» اظهار می کند مسئولیت نوشتن کتاب و مقالات صلح به عهده بنده بوده است و از طرف حزب هم اشخاصی مانند خرسندی.محمود.دکتر جهان.ستوده.فرهاد بمن معرفی شده بودند که در مورد نوشتن جزوه صلح با من همکاری و همفکری نمایند و نشریات صلح خود را به نظر دکتر مرتضی یزدی عضو هیئت اجرائیه حزب می رساندم.
متن بازجویی محمدمهدی پرتوی
و می گوید اعضاء هیئت دبیران سازمان جوانان(حزب توده) عبارتند از:
متقی.غبرائی.تسلیمی.سمیعی.باقری
اعضاء کمیته مرکزی سازمان جوانان(حزب توده) عبارتند از: ضیائی.اسدی.رسولی.پازوکی.محمودزاده.اویسی.طلوعی.کلانتری.طهوری.نمازی.نیکرو.فراست.نیکخواه.باغدانیان.باجلوندی.بهرامی.شهبازیان.رضاخانلو.ارشاک
«نادرشرمینی» اظهار می کند اعضاء کمیته ایالتی تهران تا آنجائی که به خاطر دارم عبارتند از :
قریشی.شاندرمنی.جزنی.علوی.عباس زاده بودند.
«نادرشرمینی» اضافه می کند دکتر رادمنش دبیر حزب در ششمین کنگره حزب کمونیست بلغارستان شرکت نموده است.
نظریه : مهندس نادر شرمینی در سال ۲۵ وارد سازمان جوانان حزب توده می گردد و سپس عضو کمیته مرکزی سازمان جوانان گردیده و در ۵ اردیبهشت ۱۳۲۷ به سمت نماینده سازمان جوانان در کنگره دوم شرکت و عضو کنگره می شود و نیز در کنگره دوم حزب به سمت عضو کمیته مرکزی حزب توده علاوه بر عضویت در کمیته مرکزی سازمان جوانان انتخاب می شود (طبق اعتراف متهم و طبق صفحه ۷۷ مسائل حزبی کنگره دوم حزب توده) به طوریکه نامبرده اعتراف دارد تا اواخر سال ۱۳۳۰ عضو کمیته مرکزی سازمان جوانان بوده و بعدا به علت انتقاداتی که هیئت اجرائیه حزب از او می نماید از کمیته مرکزی سازمان جوانان معزول و به تشکیلات کل شهرستانها منتقل و مسئول شهرستانهای خوزستان.اراک.ملایر.بروجرد می گردد.
و اینکه اظهار می کند در اواخر سال ۱۳۳۱ هیئت اجرائیه حزب کمیسیون خوزستان را از من گرفت کذب محض است (طبق اعتراف مهندس کرمان که می گوید بنده مسئول کمیسیون خوزستان بودم و مهندس شرمینی مسئول بنده بوده است) و تا زمان دستگیری مسئولیت شهرستانهای خوزستان و اراک و ملایر و بروجرد به عهده مهندس شرمینی بوده.
طبق اطلاع موثق نیز مهندس شرمینی مسئولیت شهرستانهای کرمانشاه و اصفهان را هم علاوه بر شهرستانهای مزبور عهده دار بوده است و برای فرار از مجازات مسئولیت های خود را به طور مشروح بیان نمی کند.
و اینکه می گوید عضو کمیته مرکزی سازمان جوانان بودم کذب محض است نامبرده دبیر سازمان جوانان بوده که به علت چپ رویهای زیاده از حد از سازمان جوانان برکنار می گردد.
علاوه بر آن نامبرده یکی از نویسندگان «روزنامه مردم» بوده و نیز در زمانی که دبیر سازمان جوانان بوده روزنامه رزم تحت نظر و مسئولیت او اداره می شده است (و اینکه اظهار میکند سازمان جوانان تا زمانی که من بودم نشریه نداشت برای فرار از مجازات است و روزنامه رزم ارکان [ارگان] سازمان جوانان حزب چپ رویهای او را ثابت می نماید).
و از طرفی نامبرده پس از ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و انحلال حزب از طرف دادرسی ارتش تحت تعقیب قانونی واقع و مخفی می گردد و اینکه اظهار می کند تحت تعقیب و مخفی نبودم کذب می گوید چون در جرائد نامبرده احضار می گردد و معترف است که یک نفر از دوستانم به من گفته است.
ضمنا نامبرده برای فرار از مجازات است که می گوید بیش از یک مرتبه آنهم قبل از ۱۳۲۸ در جلسات کمیته مرکزی حزب شرکت ننمودم.
طبق اطلاع موثق و اعتراف سایر متهمین بعد از ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و دستگیری سران حزب مهندس شرمینی یکی از افرادی بود که باعث متلاشی نشدن حزب می گردد و به اتفاق ۲ الی ۳ نفر از افراد هیئت اجرائیه حزب مانند دکتر فروتن و دکتر کشاورز که دستگیر نشده بودند حزب را رهبری مینموده است و نقشه فرار سران حزب از زندان در سال ۱۳۲۹ به دست مهندس شرمینی و دکتر فروتن انجام گردیده.
مهندس شرمینی یکی از لیدرهای جناح چپ حزب است (و حتی مادر او که از مهاجرین شوروی می باشد او را فرزند قهرمان نام نهاده طبق برگ پیوست) ضمنا از بازرسی منزل مهندس شرمینی تعداد (۶۸) شصت و هشت اوراق به خط خود او کشف گردیده که به پیوست تقدیم می گردد.
در خاتمه صریحا به عرض می رساند که مهندس شرمینی در مرحله بازجوئی سرسختی عجیبی نشان داده که به احتمال قوی میتوان گفت نامبرده یکی از مأمورین جاسوسی و دوره های عالیه این سازمان بوده است که به نفع بیگانه خدمت میکند و بایستی توجه داشت که مهندس نامبرده در تحقیقات هیچ مطلب تازه که مفید و موجب استفاده باشد نگفته و آنچه را هم که بقول خودش اظهار کرده پیش پا افتاده ترین موضوعاتی است که از بدیهیات اولیه محسوب می شود و خلاصه این شخص با داشتن سمت مهم و مؤثر در حزب توده مهر سکوت بر لب زده و از افشاء حقایق خودداری می نماید.
اینک عین (۳۰)سی برگ بازجوئی او به پیوست تقدیم ستوان زمانی.
مهندس شرمینی عضو کمیته مرکزی حزب توده ـ عضو مؤثر هیئت اجرائیه آن حزب ـ دبیر و اداره کننده سازمان جوان وابسته به حزب ـ مسئول جمعیتهای صلح و غیره که از استراتژی کمونیسم جهانی متابعت می کرد.
هدایت کننده و رهبر جناح چپ آن حزب بوده ـ این شخص در چپ روی مشهور است و کلیه جنایات و خیانتهائی که در سازمان جوانان حزب وجود داشته شخصا هدایت میکرده.
نامبرده طرح فرار زندانیان سال ۱۳۲۹ را ریخته و آن را هدایت کرده است./سرهنگ ستاد منصور.
«دکتر مرتضی یزدی» کیست؟
«دکتر مرتضی یزدی» فرزند شیخ محمد حسین مجتهد یزدی ندوشنی، استاد دانشگاه تهران و از مؤسسان حزب توده.
که از فعالین دوران مشروطه و پهلوی به شمار می رفت.
دکتر یزدی در تهران بدنیا آمد و در دارالفنون تحصیل کرد.
در ۱۳۰۰ شمسی مدت کوتاهی به اتهام پخش اعلامیه جنگلیها دستگیر شد و در ۱۳۰۴ با استفاده از بورس دولتی به آلمان رفت و در رشته پزشکی تحصیل کرد.
در ۱۳۱۶ همراه گروه ۵۳ نفر بازداشت شد، پس از شهریور ۱۳۲۰ در جلسه مؤسسان حزب توده حضور یافت و به عضویت کمیته مرکزی انتخاب شد.
پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دستگیر و به اعدام محکوم شد، اما مدتی بعد حکم او با یک درجه تخفیف به حبس ابد تقلیل یافت و در ۱۳۳۸ پس از ابراز تنفر از گذشته خویش و حزب توده و قول همکاری با رژیم پهلوی از زندان آزاد شد.
چندی بعد با افشا شدن همکاری فرزندان دکتر مرتضی یزدی با ساواک، حسین یزدی نیز از حزب اخراج شد.
«دکترمرتضی یزدی »وزیربهداری کابینه قوام السلطنه
۱۲ مرداد ماه ۱۳۲۵ احمد قوام نخستوزیر در کاخ سعدآباد به پیشگاه شاهنشاه باریافت و کابینه نوین خود را با ده تن وزیر که سه تن آنان از حزب توده بودند به شاهنشاه شناساند. وزارت امور خارجه را قوام خود بر عهده گرفت:
۱-وزیر جنگ: سپهبد امیر احمدی
۲-وزیر دادگستری: الهیار صالح
۳-وزیر دارایی: عبدالحسین هژیر
۴-وزیر پست و تلگراف و تلفن: دکتر منوچهر اقبال
۵-وزیر بهداری: دکتر مرتضی یزدی (تودهای)
۶-وزیر فرهنگ: دکتر فریدون کشاورز (تودهای)
۷-وزیر بازرگانی و پیشه و هنر: ایرج اسکندری (تودهای)
۸- وزیر راه: سرلشکر محمد حسین فیروز
۹-وزیر کار و تبلیغات: مظفر فیروز.
۱۰-وزیر کشاورزی: شمسالدین امیر علائی.
«دکترمرتضی یزدی» از ۱۰ مرداد ۱۳۲۵ شمسی تا ۲۲ شهریور ۱۳۲۶ شمسی درکابینه احمد قوام وزیربهداری بوده است
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع مورداستفاده:اسنادانقلاب اسلامی است واما بعلت بهم ریختن جملات ونامفهوم بودنشان،بعدازویرایش،واضافات دیگر+تصاویرمربوطه راافزودم.
فراردستجمعی سران حزب توده اززندان قصر:۲۴ آذر ۱۳۲۹
فرار دسته جمعی تودهایها با هماهنگی «سپهبد رزمآرا» نخستوزیر صورت گرفته است و «سپهبد حاجعلی رزمآرا» با این کار قصد داشته اتحاد شوروی را با خود همراه سازد وحکومت رابردست بگیرد.
«دکترمرتضی یزدی»، نورالدین کیانوری، احمد قاسمی، «عبدالحسین نوشین»، علی علوی، «اکبر شاندرمنی»، «محمود بقراطی»، حکمی و »دکترحسین جودت» ...
برای برنامهریزی نقشه فرار، کمیتهای با حضور «سرهنگ محمدعلی مبشری» از رهبران سازمان افسری، «غلامحسین فروتن» عضو کمیته مرکزی و ستوان قبادی تشکیل شد. غلامحسین فروتن در خاطراتش با تشریح نقشه فرار، تدابیر لازم برای اجرای نقشه را چنین توضیح داده است:
«برای اجرای نقشه فرار باید تدابیری اتخاذ میشد و تدارکاتی صورت میگرفت. این تدابیر و تدارکات عبارت بودند از: یکم، انتقال دو افسر شهربانی عضو حزب به زندان قصر به قسمی که یکی به مأموریت کشیک خارج زندان منصوب شود و دیگری به مأموریت کشیک داخل. یعنی بخش بندهای زندانیان. با این ترتیب افسر کشیک خارج حکم ستاد ارتش را رؤیت میکند و همراه با افسر نگهبان داخل، آن را مورد اجرا میگذارد و زندانیان را تحویل میدهد. بدیهی است چون هر دو افسر عضو حزباند و خود در کار فرار شرکت دارند، اشکالی پیش نخواهد آمد. پس نخستین وظیفه، انتقال دو افسر شهربانی عضو حزب به زندان قصر بود که قبادی مسئولیت آن را عهده گرفت. دوم، تهیه حکم ستاد ارتش، روی کاغذ مارکدار ستاد، با ماشینتحریر و مهر و امضای ستاد که سازمان افسری آن را بر عهده گرفت. سوم، ده نفر سرباز همراه با یک افسر ارشد که همه از سازمان افسری برگزیده شدند. این افسران داوطلبانه انجام مأموریت را پذیرفتند. فقط به آنها تذکر داده شد که انجام این وظیفه بیخطر نیست. سربازان در شب اجرای نقشه، درست پیش از حرکت بهسوی زندان، در جریان مأموریت خویش قرار گرفتند. افسر ارشد، قبلا عضو سازمان افسری بود. او با درجه سرهنگی فرماندهی سربازان را بر عهده داشت. چهارم، وظیفه تهیه و تدارک کامیون که به حزب محول گردید.»
هنوز مدت کوتاهی از آغاز تدارکات فرار نگذشته بود که «ستوان رفعت محمدزاده» افسر شهربانی عضو سازمان افسری، به مأموریت کشیک داخل زندان قصر منصوب شد. این انتصاب به کمک نفوذ «ستوان قبادی »در شهربانی انجام شده بود که مطابق با روایت غلامحسین فروتن «افسری بود پاکدامن، جدی، خوشاخلاق که در شهربانی کموبیش نفوذ معنوی داشت و همه صمیمانه او را دوست میداشتند». کامیونی که برای فرار لازم بود نیز با هزینه «آرسن آوانسیان» عضو حزب توده ایران خریداری شد. آرسن، در کارگاه تعمیر اتومبیلش، این کامیون را رنگ کرد، بر آن برزنت پوشانید و به شکل خودروی ارتشی درآورد.
نورالدین کیانوری
در همین هنگام بود که قبادی به کمیته برنامهریزی برای فرار خبر داد که خودش بهعنوان افسر کشیک خارج از زندان منصوب شده است. حالا گره اصلی اجرای نقشه فرار گشوده شده بود. اما در همین زمان بود که اختلافات رهبران تودهای درون زندان، نقشه فرار را قدری به عقب انداخت. رهبران تودهای معتقد بودند که تنها اعضای زندانی کمیته مرکزی حزب باید فرار کنند اما سازمان افسری نظر دیگری داشت. به روایت «نورالدین کیانوری»:
«در ماجرای فرار یک اختلاف پیش آمد که مربوط به «خسرو روزبه» میشد. رفقای سازمان افسری اصرار زیاد داشتند که روزبه که عضو کمیته مرکزی نبود، حتما با ما از زندان فرار کند. ولی بین روزبه و جودت و قاسمی از زندان شیراز اختلاف پیدا شده بود. قاسمی فردی بود خودخواه و جاهطلب. خسرو روزبه هم آدمی نبود که زیر بار احدی برود.».
با نهایی شدن نقشه فرار و مشخص شدن اسامی زندانیان فراری، عوامل فرار و رهبران زندانی حزب توده باید منتظر شبی میشدند که کشیک دو افسر تودهای همزمان شود. این اتفاق ابتدا در یکی از شبهای نیمه آذر ماه رخ داد اما افسران تودهای بهموقع باخبر شدند که در آن شب قرار است رئیس شهربانی از زندان بازدید کند. بنابراین نقشه فرار را عقب انداختند.
سرانجام ۲۴ آذر۱۳۲۹، ساعت ۸ شب برای اجرای نقشه فرار تعیین شد.
در این شب، «اعضای حزب توده،سازمان افسری» که لباسهای ارتشی پوشیده بودند، سوار بر کامیون راهی زندان قصر شدند.
«فرارزندانیان حزب توده اززندان قصربه روایت کیانوری»، این سربازان و افسران مسلح نبودند و تنها «جلد اسلحه را به کمر بسته بودند» تا اگر نقشه فرار لو رفت، اقدامشان جنبه مسلحانه نداشته باشد. «ستوان خسرو پوریا» از «اعضای سازمان افسران حزب توده» که جزو تیم عملیاتی فراری دادن رهبران تودهای بوده، در خاطراتش نوشت:
فرار رهبران حزب توده اززندان
«در آذر ۱۳۲۹ به ما اطلاع داده شد که برای مأموریت مشکلی آماده باشید. یک روز هنگام غروب در خانهای واقع در« کوچه رشت جنوب خیابان تختجمشید» و بهموازات آن بود با «لباس سیویل» جمع شدیم.
در آنجا برای هر یک از ما یک دست لباس نظامی و یک جلد تپانچه که محتوی یک تپانچه پلاستیکی اسباببازی بود، تهیه کرده بودند. لباسها را پوشیدیم و طپانچهها را هم بستیم. شب شد که «سوار یک کامیون ارتشی شدیم که چادر برزنتی داشت» و دو ردیف نیمکت برای نشستن داشت.»
کامیون ارتشی راهی زندان قصر شد در حالی که «فروتن و سرهنگ مبشری، اعضای کمیته هماهنگیِ فرار در اتومبیلی به رانندگی آرسن آوانسیان آن را تعقیب میکردند.».
قرار بود اگر در زمان حضور کامیون در زندان قصر، اتومبیل نظامی به زندان نزدیک شود، آرسن با راه انداختن تصادف ساختگی، مانع لو رفتن نقشه فرار شود. حدود ساعت هشت شب ۲۴ آذر ۱۳۲۹، کامیون ارتشی در برابر زندان قصر توقف کرد و بهظاهر سرهنگِ مسئول گروهان، حکم جعلی ستاد ارتش را به «ستوان قبادی »نشان داد که «افسر کشیک زندان قصر» بود. «روایت ستوان پوریا از لحظه فراررهبران حزب توده اززندان قصر»:
«حدود ساعت هشت شب راه افتادیم. کامیون جلوی درب بزرگ زندان قصر توقف کرد.
«سرهنگ واثق «پیاده شد و درب زندان را کوبید. او را نزد ستوان یکم قبادی افسرنگهبان خارج هدایت کردند. بعد از چند لحظه درب بزرگ زندان باز شد و کامیون وارد محوطه گردید. واثق و قبادی هم سوار آن شدند و کامیون بهسمت زندان شماره چهار سیاسی راه افتاد. آن دو نفر پیاده شدند و به پاسبان درب آهنی شماره چهار گفتند که افسر نگهبان «ستوان محمدزاده» را خبر کند. کامیون دور زد و دنده عقب آمد و در فاصله ۸-۷ متری پلکان ورودی زندان توقف نمود. ما شش نفر از کامیون پیاده شدیم و در دو طرف عقب کامیون ایستادیم. سرهنگ واثق هم به ما فرمان میداد. پس از مدتی که نباید از نیم ساعت تجاوز کرده باشد درب زندان شماره چهار باز شد و سروکلۀ رهبران حزبی یکی بعد از دیگری پیدا شد. سرهنگ واثق با ذکر نام یکی یکی آنها را تحویل میگرفت....
۱۱ نفر از مسئولان زندان قصر ازجمله سرهنگ پارسا، رئیس اداره زندان شهربانی و سرگرد کاووسی، رئیس اداره زندان مرکزی بازداشت شده و مورد بازجویی قرار گرفتند./گزیده ای ازماجرای فراربزرگ حزب توده اززندان قصرتهران.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:دراین گزارش ویرایش اندکی انجام گرفته است.
این گفتگو(واگویی خاطرات جنگ) در پاییز۱۳۸۳ و با حضور سردار درودیان سردبیر وقت فصلنامه تخصصی جنگ ایران و عراق انجام شده است، یعنی زمانی که امیر شمخانی وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح بود.
این ۲ هم اکنون نیز از مقامات عالیرتبه نظام جمهوری اسلامی هستند؛ سردار رشید جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و دریابان شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی است
شمخانی: به بنی صدرگزارشات غلطی داده بودند که سپاهیها دارند عراق راتحریک می کند.
رشید: آیا میتوان گفت که ارتش و ژاندارمری اطلاعات را به او میدادند؟
از راست: محمدعلی رجایی(نخست وزیر) ،«سرهنگ هوشنگ عطاریان»(معاون وزیردفاع) ،عباس آقازمانی(ازفرماندهان سپاه) ،موسی کلانتری(وزیر راه کابینه رجایی)
دریادارعلی شمخانی: این دو سازمان سیستم اطلاعاتی داشتند. به هر حال، آن زمان، آمادگی رژیم عراق را برای حمله گزارش دادیم و او تقریباً پذیرفت که خبرهایی هست. به همین دلیل، وقتی به اهواز رفتیم، فردی به نام سرهنگ عطاریان حدود یک هفته پیش از آغاز جنگ، از طرف ستاد مشترک ارتش به اهواز آمد که بعد، فرمانده غرب کشور شد.
درودیان: او همان فرد تودهای بود که بعداً او را دستگیر کردند. منبع اطلاعات او روسها بودند.
شمخانی: به هرحال، او به آنجا آمد و توضیح داد که عراق قصد حمله به ایران را دارد و طرحهایی با نام عقاب و... را مطرح کرد.
به یاد دارم که به او گفتم: شما به ما آر.پی.جی بدهید. او گفت: آر.پی.جی نداریم. در حالی که آن زمان، ارتش خیلی آر.پی.جی داشت، در هر حال در آن جلسه، به ما ابزار ندادند؛ موضوعی که به نوشتن آن نامه تاریخی منجر شد که به داد ما برسید.
در آن جلسه، به او خیلی اصرار کردیم که امکانات تسلیحاتی بگیریم و شهید بقایی را به عنوان نماینده خودمان در اتاق جنگ لشکر ۹۲گذاشتیم.
این جلسه در اتاق جنگ لشکر۹۲ تشکیل شد. من و آقای غرضی استاندار خوزستان/بازخوانی اول مهر۱۳۹۴فارس .
«مناظره دکتر بهشتی»(دبیرکل حزب جمهوری اسلامی) با «نورالدین کیانوری» (دبیرکل حزب توده) در صدا و سیما
ناخدا بهرام افضلی ورئیس جمهور،ابوالحسن بنی صدر
ناخدا افضلی در دادگاه (نفر اول از چپ) به همراه پرتوی (نفر سوم)
اعدام ۲فرمانده نیروی دریایی
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:دقت شود :سران "نیروی دریایی" یا جاسوسان امریکابودند ویاازجاسوسان روس بودند وتوده ای
درواقع ۲فرمانده نیروی دریایی که بعدازانقلاب اسلامی به فرماندهی برگزیده شدند"اعدام"شدند/تیمسار«دریادارعلوی»+ناخداافضلی
خاطره آیت الله خامنهای از انتصاب اولین فرمانده نیروی دریایی از سوی بازرگان و اعدام وی
دیدیم یک جناب، با یال و کوپال – ما درست هم این گونه قیافههایی را ندیده بودیم – و با آن تشکیلات و اینها آمد! گفتیم ایشان کیست؟ گفتند فرماندهی نیروی دریایی از طرف نخست وزیر است!
رهبرمعظم انقلاب اسلامی در دیدار تشکّلهای مختلف دانشجویی دانشگاههای تهران گه در تاریخ بیست و هفتم دی ماه ۱۳۷۷ برگزار شد، به انتصاب یکی از فرماندهان ارتش سابق از سوی مهندس بازرگان، نخست وزیر دولت موقت به عنوان فرمانده جدید نیروی دریایی ارتش و سرنوشت او اشاره می کنند که بازخوانی آن خالی از لطف نیست.
متن این سخنرانی به نقل از سایت رسمی رهبرانقلاب بدین شرح است:
من یادم نمیرود در اوایل انقلاب، جلسهای به اسم جلسهی شورای عالی دفاع تشکیل شد؛ نخستوزیر وقت و چند نفر از مسؤولین، بنده و مرحوم چمران هم بهعنوان دو نمایندهی امام در آن جلسه شرکت کردیم. بعضی از مسائل نظامیِ خیلی سطحی در آنجا مطرح میشد. البته آنوقت، سپاه پاسداران تشکیل شده بود؛ منتها آن را به بازی نمیگرفتند! سپاه را جدّی فرض نمیکردند، چندان هم از بودن آن راضی نبودند و دلشان میخواست سپاه را حذف کنند! عمده، ارتش در آنجا مطرح بود.
فرماندهان ارتش هم همان کسانی بودند که در گذشته بودند. البته فرماندهان نیروها فرار کرده، یا دستگیر شده، یا محاکمه شده بودند؛ اینها هم معاونین آنها بودند. مثلاً یک نفر معاون فرمانده نیروی هوایی رژیم شاه، آن روز همهکارهی نیروی هوایی شده بود! فرمانده نبود؛ اما همه کاره بود و دلش میخواست و میکوبید که فرمانده شود؛ بعید هم نبود! اگر آنها بودند، فرمانده میگذاشتند؛ کمااینکه برای فرماندهی نیروی دریایی، یکی مثل آنها را انتخاب کردند!.
همان روزهای اوّل که ما در مدرسهی رفاه بودیم – در همان جوش انقلاب – دیدیم یک جناب، با یال و کوپال – ما درست هم این گونه قیافههایی را ندیده بودیم – و با آن تشکیلات و اینها آمد! گفتیم ایشان کیست؟ گفتند فرماندهی نیروی دریایی از طرف نخست وزیر است!
بعد هم چند روز که گذشت و یک خرده سوابق اعمالش معلوم شد، کمیتهی انقلاب او را گرفت، محاکمه و اعدامش کردند! وضعشان این طور بود؛ اینها را به عنوان فرمانده گذاشته بودند! فرماندهان ارتش آن روز، مثل فرماندهان صالح و مؤمن و انقلابی امروز نبودند. امروز فرماندهان ارتش، واقعاً همه انقلابی و مؤمن و سالمند.
گفتنی است،با رجوع به آرشیو مجلات و مطبوعات اوایل انقلاب معلوم می شود فرمانده مذکور "
تیمسار دریادار محمود علوی" بود که دربهمن ۱۳۵۹ توسط دادستانی به اتهام جاسوسی و ارتباط با آمریکا دستگیر و اعدام شد.وی همچنین در رژیم گذشته در شرکت فورترس-اکاس-کنتینانتال به عنوان مشاور مخصوص شرکت اف ، آی ، سی با موسسات و ادارات دولتی در رابطه بوده است./۴ تیر۱۳۹۴روزشمار