رضاخان ۱۲ فرزند داشت که نخستین پسرش ، محمدرضا بعد از او به سلطنت رسید.
سرنوشت«شهنازپهلوی» راهم درادامه خواهیدخواند،تاج الملوک کیست..ملکه توران (قمرالملوک)کیست؟..عصمت الملوک کیست؟..کدام دخترشاه با حاکم عراق(ملک فیصل)ازدواج کرد؟ راخواهیم آورد.
سرنوشت ۱۱برادر و خواهر محمدرضا پهلوی
۱- علیرضا پهلوی دومین پسر و پنجمین فرزند رضا خان و برادر تنی محمدرضا بود. او در سال ۱۳۰۱ به دنیا آمد.مدتی در تهران و لوزان سویس تحصیل کرد و در سال ۱۳۱۵ به ایران بازگشت و وارد دانشکده افسری شد. در سال ۱۳۲۰ از این دانشکده فارغ التحصیل شد و به همراه پدر به تبعیدگاهش در سن موریس رفت و تا زمان مرگ در کنار او بود.
علیرضادر سال ۱۳۲۳ وارد ارتش فرانسه شد و تا سال ۱۳۲۶ در آنجا خدمت کرد و سپس به ایران بازگشت. علیرضا در ایام خدمت در فرانسه با دختری لهستانی تبار ازدواج کرد و از او صاحب پسری شد، ولی دربار ایران این ازدواج را به رسمیت نشناخت و بنابراین همسر و فرزند شاهپور علیرضا در پاریس زندگی میکردند.
علیرضا پهلوی در ۶ آبان ۱۳۳۳ درست در زمانی که شایعه ولیعهدی او (به دلیل بچه دار نشدن محمدرضاشاه و ثریا اسفندیاری ) بر سر زبانها بود، در یک سانحهٔ هوایی کشته شد. جنازه او در کنار جسد مومیایی پدرش رضا شاه که از آفریقا آورده شده بود، در در شهر ری به خاک سپرده شد.اشرف در سالهای پس از انقلاب در امریکا زندگی می کرد و درحال حاضر از سرنوشت او خبری در دست نیست. یکی دو سال پیش، جسته و گریخته، خبرهایی از ابتلای او به آلزایمر شدید حکایت می کرد.
اسامی خاندان پهلوی
نام | نام پدر | نام مادر | توضیحات |
۱-فاطمه پهلوی | رضا | تاج ماه | |
۲-شمس (خدیجه) پهلوی | رضا | تاجالملوک | |
۳-تاجالملوک پهلوی | تیمور | ملکالسلطان | |
۴-اشرف (زهرا) پهلوی | رضا | تاجالملوک | |
۵-میررضا آتابای | هادی | فاطمه | |
۶-ملکه اقدس(سیمیندخت)پهلوی | هادی | فاطمه | |
۷-سیروس آتابای | هادی | فاطمه | |
۸-مهناز (زهرا) زاهدی | اردشیر | شهناز | |
۹-کیوان پهلوینیا | علی | هیلر فاطمه | |
۱۰-کامبیز خاتمی | محمد | فاطمه | |
۱۱-فرحناز(معصومه) پهلوی | محمدرضا | فرح | |
۱۲-علیرضا پهلوی | رضا | تاجالملوک | |
۱۳-غلامرضا پهلوی | رضا | توران | |
۱۴-عبدالرضا پهلوی | رضا | عصمتالملوک | |
۱۵-احمد رضا پهلوی | رضا | عصمتالملوک | |
۱۶-محمود رضا پهلوی | رضا | عصمتالملوک | |
۱۷-فاطمه پهلوی | رضا | عصمتالملوک | |
۱۸-حمیدرضا پهلوی | رضا | عصمتالملوک | |
۱۹-مهرناز پهلوی | غلامرضا | هما | |
۲۰-بهمن پهلوی | غلامرضا | هما | |
۲۱-شهناز پهلوی | محمدرضا | فوزیه | |
۲۲-بهزاد رضا پهلوی | حمیدرضا | هما | |
۲۳-نازک پهلوی | حمیدرضا | هما | |
۲۴-شاهرخ پهلوی | احمدرضا | سیمینتاج | |
۲۵-شهلا پهلوی | احمدرضا | سیمینتاج | |
۲۶-شهریار شفقنیا | احمد | اشرفالملوک | |
۲۷-آزاده شفقنیا | احمد | اشرفالملوک | |
۲۸-نیلوفر پهلوی | حمیدرضا | مینو | آشتیانی |
۲۹-شهرام پهلوینیا | علی قوام | اشرف | |
۳۰-داریوش پهلوینیا | علی | هیلر فاطمه | |
۳۱-سیروس پهلوینیا | شهرام | نیلوفر | |
۳۲-سونیا ماریا (مریم) پهلوی | والتر | رزا | |
۳۳-کیخسرو جهانبانی | خسرو | شهناز | |
۳۴-جعفر رضا پهلوی | حمیدرضا | حوریه خامنه | |
۳۵-کامران عباس وحید | فرشاد | آزاده | |
۳۶-آذردخت (خدیجه) پهلوی | غلامرضا | منیژه | |
۳۷-مریم (زهرا) پهلوی | غلامرضا | منیژه | |
۳۸-بهرام پهلوی | غلامرضا | منیژه | |
۳۹-کامیار پهلوی | عبدالرضا | پریسیما | |
۴۰-سروناز پهلوی | عبدالرضا | پریسیما | |
۴۱-شاهین پهلوی | احمدرضا | رزا | |
۴۲-شهرناز پهلوی | احمدرضا | رزا | |
۴۳-پریناز پهلوی | احمدرضا | رزا | |
۴۴-رضا پهلوی | محمدرضا | فرح | |
۴۵-علیرضا پهلوی | محمدرضا | فرح | |
۴۶-لیلا(فاطمه)پهلوی | محمدرضا | فرح | |
۴۷-رامین خاتمی | محمد | فاطمه | |
۴۸-یونس (محمد)پهلوی | علی | سونیاماریا(مریم) | اسلامی اصل |
۴۹-داوید پهلوی | علی | سونیاماریا(مریم) | |
۵۰-هود پهلوی | علی | سونیاماریا(مریم) | |
۵۱-آناهیتا پهلبد | شهباز | بئاتریس | |
۵۲-دارا شفیق | شهریار | مریم | |
۵۳-فوزیه جهانبانی | خسرو | شهباز | |
۵۴-فرح دیبا | سهراب | فریده | |
۵۵-شهباز پهلبد | شهباز | بئاتریس | |
۵۶-شهریار پهلبد | شهباز | بئاتریس | |
۵۷-رضا پهلوی | داداشبک | نوشآفرین |
لیست خاندان پهلوی
نامبرده پس از انقلاب در سال ۱۳۵۷ به اتفاق خانوادهاش کشور را ترک کرد و هیچکس از محل زندگی او اطلاعی ندارد و گفته می شودکه نام خانوادگی خود را هم تغییر داده است .
۵-احمدرضا پهلوی هشتمین فرزند و پنجمین پسر رضا شاه بود. او در سال ۱۳۰۴به دنیا آمد و پس از تحصیلات ابتدایی مشغول تحصیل در مدرسه نظام بود که پس از برکناری و تبعید پدرش در سال ۱۳۲۰با او به آفریقای جنوبی و در سال ۱۳۲۳برای ادامه تحصیل به بیروت رفت.
پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۲۵ با سیمین تاج بهرامی دختر دکتر حسین احیاءالسلطنه بهرامی (همان کسی که در صحن مجلس شورای ملی به گوش سید حسن مدرس سیلی زد) ازدواج کرد .این پیوند در سال ۱۳۳۳به جدایی انجامید .احمدرضا در سال ۱۳۳۷ دوباره ازدواج کرد .
«احمدرضا»در امور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دخالتی نمیکرد و کمتر در دربار حاضر میشد . پس از انقلاب اسلامی درسال ۱۳۵۷به اتفاق خانوادهاش ایران را ترک کرد و در سال ۱۳۶۱با بیماری سرطان خون در فرانسه درگذشت.
۷- حمیدرضا پهلوی یازدهمین فرزند رضا خان وهفتمین پسر وی در ۱۳تیر ماه ۱۳۱۱به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در تهران سپری کرد.
۱۰- همدمالسلطنه نخستین فرزند رضاخان بود. در زمان سلطنت پدرش در مجالس و محافل مطرح نبود و بیشتر اوقات را با نامادریاش ملکه تاجالملوک میگذراند و همدم و مصاحب او بود. او با ابوالفتح آتابای ازدواج کرد.
«فرزندان رضاشاه» در آستانه سفر به اروپا جهت تحصیل (۱۳۱۲ش). از چپ: محمودرضا پهلوی (فرزند عصمتالملوک)، غلامرضا پهلوی (فرزند توران امیرسلیمانی)، غلامرضا رشیدیاسمی، احمدرضا پهلوی (فرزند عصمتالملوک) و عبدالرضا پهلوی (فرزند عصمتالملوک)
برخی، همدم السلطنه را فرزند صفیه همدانی دانستهاند. صفیه همدانی زنی بود که در زمان خدمت رضاخان در همدان به ازدواج موقت او در آمد.به نقل برخی منابع، او فرزند مریم سوادکوهی بود و مادرش در جوانی درگذشت.همدم السلطنه که نام اصلی اش فاطمه بود در سال ۱۳۵۷ در تهران درگذشت.۱۱- صدیقه پهلوی متولد ۱۲۹۶فرزند یکی از ۴همسر رضاشاه یعنی زهرا سوادکوهی بود و مادرش را در شیرخوارگی به علت بیماری سل از دست داد. صدیقه پهلوی تا زمان انقلاب ایران با نام خانوادگی پدرخوانده اش، کدویی، شناخته می شد و لذا هرگز به خاندان سلطنتی راه نیافت. او در دی ماه ۱۳۶۸در سن ۷۲سالگی در تهران درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
رضاخان هنگامی که هجده سال بیشتر نداشت، با «مریم سوادکوهی» دخترعموی خود ازدواج کرد که حاصل آن دختری به نام «همدم السلطنه پهلوی» بود.
پس از چهارده سال زندگی مشترک، همسر نخست رضاخان درگذشت. وی یک سال بعد و در سال 1291 برای ادامه خدمت راهی همدان شد. او در همدان با زنی به نام «صفیه(زهرا) همدانی» ازدواج کرد که نتیجه آن تولد «صدیقه» بود.
صدیقه مادر خود را در شیرخوارگی به علت بیماری (یا طلاق) از دست داد و رضاخان سرپرستی او را به یکی از زیردستان امین خود به نام علیاکبر کدویی سپرد. وی صدیقه را به عنوان فرزند خویش بزرگ کرد و در سال 1296 با نام خانوادگی خود برای او شناسنامه گرفت.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درخیلی ازنوشته ها(خاندان شاه)اسمی ازشهنازپهلوی نبوده،بنده سعی کردم بیوگرافی برای این دخترهم بنویسم.
۱۲- شهنازپهلوی.
فوزیه در ۱۴ آبان سال ۱۳۰۰ در شهر اسکندریه مصر به دنیا آمده بود و در سال ۱۹۳۹ میلادی با محمدرضا پهلوی ازدواج کرده بود.
«شهنازپهلوی»،متولد ۵ آبان ۱۳۱۹، اولین فرزند محمدرضا پهلوی و تنها فرزند فوزیه از محمدرضا پهلوی است. وی، نوه دختری ملک فواد اول پادشاه پیشین مصر و رضاشاه است.
تولد شهناز پهلوی با ناراحتی خاندان پهلوی توأم شد. چرا که این خانواده برای به دنیا آمدن فرزند پسری که جانشین و ولیعهد محمدرضا پهلوی باشد نقشهها کشیده بودند.
او در جایی شنیده بود که ولادت اولین نوزاد دختر در خانواده سلطنتی شگون ندارد و شوم است. سال ها پیش به او گفته بودند، اگر اولین نوزاد سلطنتی دختر باشد آن پادشاه کشته و یا تبعید میشود و عجیب اینکه این پیشگویی عوامانه در سال ۱۳۲۰ به تحقق پیوست. دربار پهلوی انتظار تولد بچه پسر را داشتند و برای او نقشه ها کشیده بودند. بعد از تولد شهناز اوضاع و رفتار دربار نسبت به فوزیه تغییر پیدا کرد و روابط کاملا سرد و بی توجهی را نسبت به او داشتند. این رفتار ها باعث شد حالات روحی فوزیه هر روز بدتر بشود. حتی شوهر فوزیه هم نسبت به او بی توجه شده بود و رفتاری سرد با او داشت.
فوزیه ایران را ترک نمود و سال بعد به دلیل پافشاری فوزیه، دربار ایران ناچار شد طلاق او را صادر کند. از این پس شهناز که از یک سو از محبت مادر جدا شده بود و از سوی دیگر پدر را به دلیل مشغله و خوش گذرانی در کنار خود نداشت تنها شد
روابط او با عمهها و مادربزرگش چندان گرم نبود. چرا که از یک طرف آنها را برای رفتن مادرش مقصر میدانست و از طرف دیگر از همان ابتدای تولد از آنها محبتی ندیده بود. در نهایت به دلیل دلتنگیهای شهناز قرار شد که جهت تحصیل به یک مدرسه و سپس کالجی در اروپا فرستاده شود.
او از سن ده سالگی با ثریا به عنوان نامادری روبه رو گشت، با تمام تلاش های ثریا هرگز با او از در دوستی درنیامد ، تنها پس از کودتای ۱۳۳۲ حاضر به بازگشت به ایران شد.
ازداوج شهنازپهلوی باملک فیصل
شاه خیلی تمایل داشت دخترش شهناز با پادشاه جوان عراق ملک فیصل دوم(که از خواستگاران شهناز بود) ازدواج کند و به این ترتیب پیوندی بین ایران و عراق برقرار شود.شهناز۱۵سال داشت و ملک فیصل۲۰ سال،ملکه ثریا بهمراه شهناز به دعوت ملک فیصل به کشتی تفریحی اش رفتند.یک شب هم ملکه ثریا برای آشنایی بیشتر شامی ترتیب داد ولی به گفته ی ثریا هر دو در این مراسم بسیار ساکت و رسمی بودند و فردای آنروز شهناز به ثریا می گوید که اصلا از شاه جوان عراق خوشش نیامده!دو سال بعد شهناز به همسری اردشیر زاهدی درآمد و ملک فیصل با فاضله سلطان پرنسس عثمانی نامزد کرد.ملک فیصل جوان در کودتای عراق در ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸(۲۴ خرداد ۱۳۳۷) در سن۲۳ سالگی به همراه تمام اعضای خانواده اش کشته شد!و پرنسس فاضله در دوران نامزدیش بیوه شد!
خسرو معتضد در کتاب شهناز پهلوی نقل کرده:سرانجام شاهزاده خانم فاضله که به مراتب خیلی از شهناز زیباتر بود!به نامزدی ملک فیصل درآمد.
اردشیرزاهدی درسال ۱۳۳۶ با شهناز پهلوی، دختر فوزیه و محمدرضا ازدواج کرد و از همان سال بهعنوان نماینده شاه در امور دانشجویان خارج از کشور به اروپا رفت.
شهنازپهلوی ازاردشیرزاهدی طلاق گرفت.
نتیجه این ازدواج دختری به نام مهناز زاهدی است. این ازدواج پس از هفت سال به جدائی انجامید.
پس از جدایی از اردشیر زاهدی، مدتها شایعه ازدواج شهناز با محمود زنگنه مطرح بود، و حتی با او نامزد کرد و مدتی باهم رفت و آمد داشتند؛ ولی ناگهان او را رها کرد و به سوئیس رفت و در آنجا با جوان معتاد و بی بندوباری به اسم خسرو جهانبانی که در رشته نقاشی مشغول تحصیل بود، دلبستگی پیدا کرد.
در این میان رضاشاه، بزرگ خانواده پهلوی، کسی که در تمام مدت حضور ملکه فوزیه در ایران سعی کرده بود با توجهات ویژه دل او را به دست آورد، پس از شنیدن این خبر خشمگین شد و از فرط عصبانیت تمام وسایل روی میز دفترش را با عصا به پایین پرت کرد! او از آن زمان کمتر به فوزیه توجه کرد و اعضای خانواده پهلوی علیالخصوص تاجالملوک از در ناسازگاری با فوزیه برآمدند.
ازدواج رضاخان بامریم سوادکوهی
رضاخان هنگامی که هجده سال بیشتر نداشت، با «مریم سوادکوهی» دخترعموی خود ازدواج کرد که حاصل آن دختری به نام «همدم السلطنه پهلوی» بود.
پس از چهارده سال زندگی مشترک، همسر نخست رضاخان درگذشت. وی یک سال بعد و در سال ۱۲۹۱ برای ادامه خدمت راهی همدان شد. او در همدان با زنی به نام «صفیه(زهرا) همدانی» ازدواج کرد که نتیجه آن تولد «صدیقه» بود. صدیقه مادر خود را در شیرخوارگی به علت بیماری (یا طلاق) از دست داد و رضاخان سرپرستی او را به یکی از زیردستان امین خود به نام علیاکبر کدویی سپرد. وی صدیقه را به عنوان فرزند خویش بزرگ کرد و در سال ۱۲۹۶ با نام خانوادگی خود برای او شناسنامه گرفت.
سومین ازدواج رضاخان در سال ۱۲۹۵ با «تاجالملوک آیرملو» بود که چهار فرزند ـ از جمله محمدرضا پهلوی ـ را برای او به دنیا آورد.
پنج سال بعد رضاخان با ملکه توران (قمرالملوک) ازدواج کرد. رضاشاه از وی صاحب یک فرزند پسر شد.
برخی منابع میگویند این ازدواج به دور از چشم تاجالملوک صورت گرفته بود و به همین دلیل به طلاق انجامید. اما تاجالملوک در خاطرات خود مدعی است که رضاخان با اجازه او تجدید فراش کرد. در این مورد میگوید: «بعداً که رضا با اجازه من تجدیدفراش کرد، من اجازه ندادم عصمت و توران را به سعدآباد بیاورد.»
تاجالملوک در خاطرات خود مدعی است که رضاخان با اجازه او تجدید فراش کرد. در این مورد میگوید: « بعداً که رضا با اجازه من تجدید فراش کرد من اجازه ندادم عصمت و توران را به سعدآباد بیاورد.»
آخرین همسر رضاشاه در سال ۱۳۰۲، «عصمتالملوک» و در واقع سوگلی او بود. عصمتالملوک پنج فرزند به دنیا آورد. او پس از انقلاب اسلامی در ایران ماند و در سال ۱۳۷۴ شمسی در سن ۹۰ سالگی در تهران درگذشت.
حکایت دختر رضاخان و نامهاش به امام خمینی
صدیقه که حاصل دومین ازدواج رضاخان بود، پس از مرگ رضاشاه از هویت حقیقی خویش آگاه شد. او با همسر و فرزندانش به تهران آمده و در صدد اعاده هویت برآمد، ولی دربار به بهانه بیسوادی او و مصدقی بودن شوهرش حاضر به پذیرش وی به عنوان فرزند رضاخان نشد و نزدیک به 20 سال دوندگی صدیقه در دادگستری برای اثبات رسمی هویت خود با نام پدر یا مادر واقعیاش ناکام ماند.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، صدیقه شرح ماجرای خود را طی نامهای خطاب به امام خمینی(ره) نوشت که با توجه به اسناد موثق، نهایتاً توانست در 63 سالگی هویت واقعی خویش را در مراجع قانونی اثبات کند.
صدیقه 6 سال با نام خانوادگی «پهلوی» زندگی کرد و در سن 72 سالگی در تهران درگذشت. او در 22 دی 1368 در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
* متن نامه به امام خمینی
در نامه صدیقه که روزنامه اطلاعات متن آن را منتشر کرده، آمده است: اینجانب صدیقه دختر رضاخان (رضاشاه سابق) و زهرا سوادکوهی میباشم که با انگیزه تلفن مورخه سهشنبه اول اسفند 57 خانمی که خود را از کمیته آن امام به من معرفی کرد و گویا من بی نام و نشان را که از مردم طبقه سوم اجتماع نیز محرومترم، با شاهزاده خانمهای معروف پهلوی اشتباه گرفتند و به کمیته احضارم کردند. لذا مصدع اوقات گرانبهای شما شدم در حالی که اکنون مجال رسیدگی به این امور نیست.
اینجانب بنا به وظیفه شرعی خود در روز ششم تشریففرمایی آن حضرت موفق به زیارت شدم ولی حال که احضار گردیدم چه بهتر که این سعادت از نزدیک دست دهد تا جریان 20 سال مبارزه حقطلبانه از دستگاه بیعدالت دربار و طبقه حاکمه نخست وزیری هویدا را به عرض برسانم. پرونده دادخواهی در مورد اثبات نسب و احقاق حق خود را که بنا بر امر مرجع تقلید شیعیان آن زمان مرحوم حضرت آیت الله بروجردی به جریان انداختهام در تمام مراجع صلاحیت دار کشور نظیر اداره معاضدت قضایی شعبه اول دادگاههای شهرستان تهران، شعبه 6 دادگاه استان مرکزی و شعبه هفتم دیوان عالی کشور و دادگاههای کرمانشاه، همدان، مازندران، وزارت دربار، کمیسیون عرایض دربار، سازمان امنیت و... سابقه طولانی دارد.
ضمنا چون مرحوم آیتالله بروجردی به من فرمودند در نهایت سیدی شما را یاری خواهد کرد من ابتدا فکر کردم منظورشان امام جمعه سابق تهران است. پس از ملاحظه منزل و دم و دستگاه درباری و بریز و بپاش ایشان متوجه شدم او نیست و با تلفن پریروز دستگیرم شد آن سید یاریکننده زعیم و مرجع عالیقدر شیعیان فعلی میباشد. علی هذا من فاقد شناسنامه هستم به جهت اینکه وزارت دربار گفتند که شوهرش مصدقی است و اشرف پهلوی هم گفت ما این خواهر بیسواد که با لهجه صحبت مینماید را نمیتوانیم شناسنامه پهلوی دهیم ناچار تقاضا کردم شناسنامه پهلوی نمیخواهم با شناسنامه مادرم که سوادکوه است به من شناسنامه بدهید آن هم پس از تشریفات اداری از دربار به وزارت دادگستری سپس به اداره ثبت احوال ارسال کردم که آنها هم اظهار داشتند باید یک مقام صلاحیت دار دستور بدهد.
به علت پیگیری 20 ساله نه تنها چیزی دست مرا نگرفت بلکه بیش از 40 هزار تومان قرض و از دست دادن درآمد روزانه شوهرم نصیبم گردید و فقط نزدیک به 700 متر زمین از ارثیه مادری که در مازندران است. بنابراین پس از تحقیق کافی از ادارات فوق و محل های سکونت من استدعای رسیدگی و احضارم را مینمایم تا با مدارک موجود بتوان حق مظلومی را از ظالمان اخذ و ضمناً به وصیت مرحوم آیتالله بروجردی نیز عمل شود.
ازعزل تامرگ رضاشاه
باشروع جنگ جهانی دوم ( زمان قدرتگیری هیتلر) رضاشاه به شدت به آلمانِ هیتلری متمایل شد و روابطش را با آن گسترش داد،ازطرفی،دولت آلمان نیز چون به دنبال جذب متحدان بیشتری بود، توسعه روابط سیاسی و تجاری خویش را با ایران مؤثر میدانست
فرح و شاه در ویلای سنت موریتس سوئیس در سال ۱۹۷۰
واما این امر، اسباب نگرانی انگلیس را فراهم کرد. شوروی هم از این امر ناخشنود بودونهایتاً ارباب رضاشاه(همان قدرتی که اورا در۲۴ اسفند ۱۲۵۶به شاهی رسانده بود)دستورعزلش راصادرکرد.
در۲۵ شهریور ۱۳۲۰با ورود نیروهای بیگانه به خاک ایران(جنگ جهانی دوم)، رضا شاه مجبور به استعفا از سلطنت شد. و به جای او فرزندش «محمدرضا پهلوی» بر تخت سلطنت جلوس نمود. سپس رضاشاه مجبور به ترک تهران و عزیمت به سوی اصفهان شد، پس از آن از طریق یزد و کرمان وارد بندر عباس شد و روز پنجم مهرماه با کشتی محقر پستی به نام «بندرا» به اتفاق خانواده، عدهای خدمه و منشی مخصوص خود، علی ایزدی خاک ایران را ترک کرد.
روز دهم مهر ماه به ساحل بمبئی نزدیک شد ولی به دستور دولت انگلستان به جای توقف در بمبئی با کشتی دیگری به نام «برمه» عازم «موریس» شد، پس از ده روز دریاپیمایی کشتی در بندر «لویی » لنگر انداخت.
سپس رضاخان به اتفاق همراهان با چندین دستگاه اتومبیل به محلی که برای آنان درنظر گرفته شده بود به « مُکا» انتقال یافت. آب و هوای گرم و شرجی جزیره«موریس» روز به روز رضاخان را ناراحت و بیمارتر میکرد،
رضاخان درخواست سفر به امریکای جنوبی و سپس به کانادا را نمود ولی انگلیسیها از خیال فرستادن او به کانادا منصرف شده و تنها موافقت کردند به «آفریقای جنوبی» و بندر «دوربان» یا «ژوهانسبورگ» سفر کند.
پس از مدتی اقامت در دوربان عازم ژوهانسبورگ شدند. رضاخان پادشاه مستعفی، در «ژوهانسبورگ» آخرین ماههای زندگی خود را با اندوه و تلخکامی سپری کرد و با بیماری قلبی که عارض او شده بود بالاخره در ۴ مرداد ماه ۱۳۲۳ درگذشت.
رضاشاه درتبعید-افریقای جنوبی