تولدمیرزا کوچک خان: سال ۱۲۵۷
قیام(آغاز نهضت جنگل): سال ۱۲۹۳
شهادت میرزاکوچک :۱۱ آذر ۱۳۰۰
عمرنهضت جنگل: ۷ سال
زندگینامه میرزاکوچک(سربریده میرزاکوچک)بعداز۲۰سال به تن ملحق شد.
۷سال مبارزه درجنگل
۷سال مبارزه درجنگل وغیرجنگل
پدراین خانم (میرزا شعبانعلی جنگلی)از اعضای نوجوان نهضت جنگل بود
سروبدن میرزاکوچک خان جنگلی باهم درسلیمانداران دفن می شود
میرزا شعبانعلی سر بریده میرزا را که تحویل گرفت، در پی بدن میرزا کوچک خان به ماسوله رفت که توسط نامزد میرزا در اطراف ماسوله به امانت، به خاک سپرده شده بود...درادامه گزارش کامل را خواهیدخواند.
دکتر حشمت در همکاری با اهداف نهضت جنگل، به تاسیس مدارس و احداث راه های روستایی می پرداخت، همه جا با کوچک خان همکاری داشته و در پیکارهای دیلمان، جواهردشت، جواهرده، کاکوو گاوبن شرکت داشت.
پریرخ ادامه می دهد: پس از شهادت میرزا، افرادی بودند که خود را پسر میرزا معرفی می کردند اما افرادی از خاندان میرزا با ارائه مدارک پزشکی ثابت کردند که میرزا در جریان مجروح شدن از ناحیه پا، امکان فرزنددار شدن را برای همیشه از دست داده بود.
میرزا یونس فرزند میرزا بزرگ که بعدها مشهور به میرزاکوچک خان جنگلی شد، در سال 1298 هجری قمری در محله استادسرای رشت و در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود.
جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان، بعد از نهضت مشروطه خواهی، یکی از مردمی ترین نهضت های محلی ایران است که خواستار قطع دست بیگانگان از کشور و استقلال و سربلندی ایران بود.
نهضت جنگل اگرچه نتوانست به آرمان های سیاسی خود دست یابد، ولی جنگلی های به جا مانده از این نهضت، منشأ جریان های فرهنگی مهمی در گیلان شدند.
میرزا کوچک جنگلی پس از چندین سال مبارزه و جنگ و گریز علیه نظام مستبد شاهنشاهی، با تعداد اندکی از یاران خود برای جمع آوری قوا به طرف خلخال حرکت کرد که در کوه های تالش در برف و بوران اسیر و به شهادت رسید.
با شهادت میرزاکوچک خان در روز دوشنبه یازدهم آذرماه سال ۱۳۰۰ هجری خورشیدی (سوم ربیع الثانی ۱۳۴۰ ق) نهضت جنگل به نقطه پایان خود رسید.
زینب کربلای جنگل(ایراهیم میرفخرایی)قبرپائین پای میرزا-موزائیک کرم رنگی که دیده می شود.روایتگرنهضت میرزاکوچک.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:باتوجه به اینکه مرحوم «میرفخرایی»مؤلف کتاب «سردارجنگل»ازهمرزمان ومعتمدمیرزاکوچک بوده وماجرای مبارزات میرزارا روایت کرده،مسئولین امرهیچ اقدامی برای «قبر»ش نکرده اند،حداقل ۲سانتی سنگ قبرش رابالابیاورند(مثل همان۲شهیدکنارقبرمیرزا).اگرمیرفخرایی نبود«میرزا»راگروه های چپ ونامسلمانان دُزدیده بودند!(بخودشان منتسب می کردند)آیت الله خامنه ای گفتند:وقتی جوان گیلانی سرِ قبر میرزا کوچکخان میرود و میبیند این مرد تنها، این مرد باایمان و باصفا، اگرچه در وسط جنگلهای گیلان در مظلومیت کشته شد، اما شخصیت خودش را در تاریخ ایران تثبیت کرد؛ کشته شد، اما یک مشعل شد.(چراغ راه مبارزه)
رهبرانقلاب گفتند: ما در دوران مبارزهی خودمان، هر وقت نام میرزا کوچکخان را به یاد میآوردیم و شرح حال او را میخواندیم، نیرو میگرفتیم.
آیت الله خامنه ای:او(میرزاکوچک) از همت و اراده و شخصیت و هویّت خود خرج کرد، برای اینکه به یک نسل هویّت و شخصیت و نیرو و اراده ببخشد. این بسیار ارزش دارد.
امثال او(میرزاکوچک) تعدادی بودند که در غُربت مبارزه کردند، در غُربت هم کشته شدند.
اما میبینید که امروز غریب نیستند. جریان تاریخ، جریان عجیبی است.
دشمنان میخواهند این مفاخر را از دست جوان ایرانی بگیرند.
آیت الله خامنه ای:جریان تاریخ، نگذاشت و نخواهد گذاشت «شیخ فضلاللّهها» و «میرزا کوچکخانها »و «خیابانیها» و امثال اینها، همچنان که غریب کشته شدند، غریب بمانند.
دشمنان میخواهند این مفاخر را از دست جوان ایرانی بگیرند.
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به کنگره بزرگداشت میرزاکوچک خانن جنگلی در سال ۱۳۹۱ ، منشأ حرکت میرزا کوچک خان را یک منشأ صددرصد دینی و اعتقادی دانستند و تاکید کردند:
میرزاکوچک، یک واحد مینیاتوری از نظام اسلامی را در همان محدوده خاص خود - گیلان - ایجاد کرد.
آرامگاه میرزاکوچک-سلیمانداراب-رشت-فلکه انتظام(رازی)بطرف آسایشگاه معلولین.
همسنگر-نویسنده نهضت میرزاکوچک(ابراهیم فخرایی)که درفاصله کمترازیکمتری"سمت چپ" قبرمیرزاکوچک درسلیماندارب مدفون است
در آذر 1300 در حالی که میرزا کوچک خان، بسیاری از یاران جنگلی خود را در مسیر از دست داده بود، در کوههای تالش گرفتار سرمازدگی شد و به دست یکی از عوامل سالار شجاع کشته و سرش بریده شد.
خالو قربان که روزگاری خود از همرزمان میرزا بود، سر بریده میرزا را برای رضاخان سردار سپه به تهران برد.
با خروج قوای روسیه و انگلیس از گیلان و پیوستن وابسته نظامی شوروی به قوای دولتی ایران و حرکت آن برای سرکوب دولت انقلابی و تسلیم خالو قربان به این قوا، میرزا بار دیگر تنها باقی ماند. روسها نیز براساس توافق با دولت ایران از کمک نظامی به جنگلیها خودداری کردند.
نبرد قوای دولتی با نیروهای اندک جنگل شدت یافت و سرانجام در ۱۲ آبان ۱۳۰۰ رشت به تصرف قوای دولتی درآمد اما میرزا به همراه یاران خود به جنگل پناه برد و مقاومت خود را ادامه داد.
اسامی شخصیتها وعلمایی که با نهضت جنگل همکاری داشتند:
نشسته ازراست:حاج ابوالحسن حاج علیشاهی،کاظم خان مژدهی،سیدجلال تولمی
صف ایستاده ازراست:خالوقربان هرسینی،حاج علی خان طاهری،حجت الاسلام رفیع،حسام الاسلام دانش،حاج شیخ حسین لاکانی،محسن صدر،حاجی بحرالعلوم،حاج شیخ حسنی،حاجی میرزاابوالحسن شریعتمدار،«میرزاکوچک خان»،میرزااحمدخان آذری،حاجی میرزااحمد،دکترابوالحسن خان فربد،حسن آلیانی،مجدالسلطنه محمودی،سیدآقایی عطار/قسمتی ازعکس حذف شده
یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ در سال ۱۲۵۷ ه.ش. در شهر رشت محله استادسرا در خانوادهای متوسط چشم به جهان گشود. وی سنین اوّل عمر را در مدرسه حاجی حسن واقع در صالح آباد شهر رشت و مدرسه جامع به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی گذرانید. چندی هم در مدرسه محمودیهٔ تهران به همین منظور اقامت گزید. با این سطح تعلیم میتوانست یک امام جماعت یا یک مجتهد از کار درآید، امّا حوادث و انقلابات کشور مسیر افکارش را تغییر داد و او را به راهی دیگر کشاند.
میرزا دارای دو خواهر و دو برادر، یکی بزرگتر از خود بنام محمّدعلی و دیگری کوچکتر بنام رحیم، بود، که هر دو نفر بعد از میرزا وفات یافتهاند. بنا به روایات او مردی خوش هیکل، قوی بنیه، زاغ چشم و دارای سیمائی متبسم و بازوانی ورزیده بود. طرفداران او میگویند از نظر اجتماعی مردی با ادب، متواضع، خوش برخورد، مومن به اصول اخلاقی، آدمی صریح اللهجه و طرفدار عدل و آزادی، حامی مظلومان و اهل ورزش بود و از مصرف مشروبات الکلی و دخانیات خودداری میکرد. میرزا در سنین آخر عمرش همسری برگزید.
میرزا در واقعه مشروطیت به انقلابیون پیوست و در فتح قزوین شرکت نمود. او رهبر جنبش جنگل بود که بتاریخ ۱۲۹۳ه.ش. شروع به مبارزه مسلحانه بر ضد ارتش خارجی داخل خاک ایران و بریگاد قزاق، که زیر دست افسران روسیتعلیم و تربیت شده بودند، زد. تعداد زیادی از انقلابیون جنگل هم در درگیریهای مسلحانه با لشکران انگلیس، روسیه و ارتش سلطنتی قاجار کشته شدند.
جنگلیها هدف خود را "اخراج نیروهای بیگانه، رفع بی عدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد و برقراری دولتی مردمی" اعلام میکردند. در همین راستا در روز یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ قوای جنگل با انتشار بیانیهای تشکیل کمیته انقلاب سرخ ایران و الغاء اصول سلطنت و تأسیس حکومت جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران را اعلام نمودند و یکروز بعد کمیته انقلاب هیئت دولت جمهوری را معرفی کرده، که میرزا عنوان سرکمیسر و کمیسر جنگ را داشت.
حرکت میرزابه"صومعه سرا"دراعتراض به روسها
امّا هنوز دولت تازه انقلابی سامان نگرفته بود که با حمایت بلشویکهای روس اغتشاش انقلابیهای سرخ طرفدار شوروی آغاز گردید که نهایت جمعه ۱۸ تیر ۱۲۹۹ میرزا به عنوان اعتراض از رشت به صومعه سرا (پایگاه نظامی جنگلی هادرگوراب زرمیخ ومرکزدرمانی آنها درکسما بود)رفت و قبل از حرکت دو نفر نماینده با نامه مفصلی برای لنین به مسکو فرستاد که در آن ذکر شده بود: «در موقع، خود به نمایندگان روسیه اظهار کردم که ملّت ایران حاضر نیست پروگرام بلشویکها را قبول کند».
فرزتدان عسکردرامی/ردیف۱(نشسته)ازراست بچپ:سیدهاشم سیدنوری-آقاجان درامی-اصلان خان
کودتاعلیه میرزاکوچک خان
در تاریخ شنبه ۹ مرداد ۱۲۹۹ طرفداران شوروی با رهبری و حمایت فرمانده قوای مسلح شوروی و مدیر بخش سیاسی و امنیت نظامی آن در رشت بر ضد میرزا کودتا کردند. خیلی ازطرفداران میرزا دستگیر و بازداشت شدند. دولت جدیدی اعلام وجودکردندکه احسان الله خان -سسرکمیسر و سید جعفر جوادزادهکمیسر خارجه و سید جعفر پیشهوری کمیسر داخله شد.
اختلافات، بگیر و ببندها بالا گرفت و قوای جنگل تضعیف گردید. بفرمان احمدشاه قاجار قوای دولتی بریگاد قزاق به سرکردگی سردار سپه برای سرکوبی قوای سرخ وارد رشت گردید که چندین برخورد جنگی بین دو قوای بوجود آمد که گاه نیروهای دولتی پیشروی و گاه عقب نشینی میکردند. در نهایت با مذاکرات پشت پرده قوای سرخ خاک رشت و بندر انزلی را ترک نمودند.
قزاقها که بسرکردگی سردارسپه سعی به مذاکره با میرزا، قانع نمودن او که به مرکز بیاید و نیایت استقلال طلبان خود را از مرکز شروع نماید. بنا به دلایل عدیدی مذاکرات به شکست انجامید. یکی از این دلایل این بود که تعدادی از جنگلیها بمانند دکتر حشمت وبعضی از یارانش قبلاً فریب وعده های سردارسپه را خورده .تسلیم شده بودند که به هیچیک ازوعده های داده شده نرسیدند،بلکه به دار آویخته شدند.
در نهایت قوای قزاق از فرصت استفاده و طی شبیخونهای فراوانی، نیروهای جنگل را وادار به عقب نشینی نمودند و بقیه یاران میرزا عده ای کشته شدند ،عده ای متواری ،بقیه نیز تسلیم شدند.
اسامی-۶نفرایستاده(ازسمت راست -کربلایی حسن۲-سیف الله زاده۳-سعدلله درویش۴-اسماعیل جنگلی۵-میرصالح مظفرزاده۶-محرم بابایف
ردیف وسط-نشسته ها-ازسمت راست:نفراول گائوک(هوشنگ)نفردوم؟-نفرسوم میرزاکوچک-
دونفرلم داده سمت راستی(خالومراد بزرگ)سمت چپ آقای خالوقنبر می باشد
میرزا باتفاق تنها یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، جهت رفتن به نزد عظمت خانم فولادلو، که همیشه از میرزا حمایت میکرد، به طرف کوههای خلخال حرکت کردند ولی گرفتار برف وبوران و طوفان شدند و سرانجام در ۱۱ آذر ۱۳۰۰، هنگامی که میرزا کوچک یاروفادارش"هوشنگ "را به کول گرفته بود، سرمای سخت توان ادامه مسبرازآنهاگرفت وجان به جان آفرین تسلیم کردند.
میرزا کوچک خان"شاه"بود،اگرباانگلیس همکاری می کرد.
دولت انگلیس قبل ازرضاخان بدنبال میرزاکوچک خان جنگلی بودند تا وی را به حکومت برسانند واما میرزا این پیشنهادرا نپذیرفت.
آیت الله بهجت می گوید: برای امام خمینی تعریف کردم که ازیک شخصی که درآن جلسه بود درجلسه ای که سفیرانگلیس نزدمیرزاکوچک خان بوده ومی خواسته میرزا باآنهاهمکاری کندتااورابه حکومت برسانند.
میرزا درجواب می گوید:حکومتی که شالوده اش راشمابریزید،پایدارنمی ماند.
آقای بهجت می گویدوقتی این مطلب راامام خمینی شنید،خیلی خوشش آمد.
سفیرانگلیس می گوید:ماطمع ارضی درکشورشمانداریم،ولی طمع به منافع داریم ، و می گویداگرتو قبول نکنی یک رذلی را "رضاخان"برشمامسلط می کنیم
وبااین وجود،سفیر ناامیدنمی شود،به میرزا دوهفته فرصت می دهد که فکرهایتان رابکنید وخبرم کنید
ومی گوید که من دراین مدت درکرمانشاه،،بصره وهندوستان"کلکته" هستم،اگرجواب مثبت بدهیدماکاررابدست شمامی هیم
آیت الله بهجت می گوید،بعداز اینکه میرزا دست رد به سینه سفیرانگلیس زده،آنهارضاخان راپیدامی کنند.
خودرضاخان ازانتظارات دولت انگلیس وتعهداتش، تعرف می کند:
یک روزی درجلسه ای که درمنزل تیمورتاش باحضور مسئولین کشوربرگزارشده بود که آیت الله مدرس نیزشرکت داشته ،رضاخان به مدرس می گوید:
من پس ازانجام اقداماتی ،به انگلیسی ها قول داده ام واگربه تعهداتم عمل نکنم مرااعدام می کنند .
منبع: کتاب «زمزم عرفان»یادنامه آیت الله بهجت صص۳۷۷
میرزاکوچک خان سرش ۲۰سال جداازپیکرش بود.
میرزا یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ در سال ۱۲۵۹ شمسی در رشت به دنیا آمد و سالهای نخست عمر خود را در مدرسه حاجی حسن واقع در صالحآباد رشت و مدرسه جامع آن شهر به آموختن مقدمات علوم دینی سپری کرد و در این مدرسه با استادش خلخالی آشنا شد. سخنان معلم روشنبین و آزاده شعله در جان شاگرد انداخت و او را در افکار و اندیشههای عمیقی فرو برد که چگونه میتواند جامعه را از آلودگیها و زشتیها پاک کند.
میرزا برای ادامه تحصیل عازم تهران شد و در مدرسه محمودیه دروس حوزه راادامه داد ولی از اوضاع و احوال اجتماعی غافل نبود. میرزا در آن زمان احساس کرد که هنگام تلاش و کوشش فرارسیده و هرگونه فعالیتی برای روشن کردن افکار عالمه و مبارزه با زور و استبداد در سرنوشت مملکت تاثیرگذار خواهد بود و به همین دلیل به زادگاه خود رشت بازگشت و در بین طلاب مدرسه حاجی حسن تبلیغات را آغاز کرد.
همزمان با مراجعت میرزا به رشت عدهای از مشروطهخواهان تهران در سفارت عثمانی تحصن کردند و میرزا نیز عدهای از آزادیخواهان را با خود هماهنگ کرده و در کنسولگری عثمانی به تحصن پرداخت و در همین موقع انقلاب رشت رخ داد و آزادیخواهان گیلان با کمک مجاهدان ارمنی، گرجی و قفقازی آقابالاخان سردار افخم حاکم گیلان را به قتل رسانده و زمام امور گیلان را به دست گرفتند.
میرزا مبارزی واقعی و مجاهدی حقیقی بود که عمر خود را در مبارزات آزادیخواهانه گذراند و بسیاری از نویسندگان و مورخان او را به عنوان مردی آزادیخواه، بلند همت، با ایمان، میهنپرست، روشنفکر و مبارز مورد ستایش قرار دادهاند.
میرزا کوچک در سال ۱۲۸۶ شمسی در گیلان به صفوف آزادیخواهان پیوست و برای سرکوبی محمدعلی شاه روانه تهران شد و همزمان با اوجگیری نهضت مشروطه در تهران شماری از آزادیخواهان رشت کانونی به نام مجلس اتحاد تشکیل دادند و افرادی را به عنوان فدایی گرد هم آوردند. میرزا کوچکخان که در آن دوران یک طلبه بود و افکار آزادیخواهانه داشت به مجلس اتحاد پیوست
و در سال ۱۲۹۴ شمسی به جای مجلس اتحاد «هیئت اتحاد اسلام» را استفاده از یک گروه ۱۷ نفری در رشت تشکیل داد و بیشتر افراد این گروه روحانی بودند و میرزا کوچکخان عضو موثر آن بود. این هیئت هدف خود را خدمت به اسلام و ایران اعلام کرد و میرزا کوچک خان رهبری آن را بر عهده گرفت و پس از اشغال نواحی شمالی ایران از طرف ارتش روسیه تزار، هیئت اتحاد اسلام به مبارزه با ارتش تزاری پرداخت .
یک گروه مسلح به عنوان فدایی تشکیل داد و روستای کسما (شهرستان صومعه سرا )رامرکز کار خود قرار داد و در آنجا سازمان اداری و نظامی به وجود آورد. هیئت اتحاد اسلام پس از چندی به کمیته اتحاد اسلام تبدیل شد و اعضای آن به ۲۷ نفر افزایش یافت و رهبری این کمیته را میرزا بر عهده گرفت و تا پایان سال ۱۲۹۶ شمسی بخش وسیعی از گیلان و مازندران، طارم، آستارا، تالش و تنکابن زیر نفوذ کمیته اتحاد اسلام درآمد که بعدها این کمیته با نام «نهضت جنگل» یا «حزب جنگل» شناخته شد. میرزا کوچک پایههای نهضت جنگل را بنا نهاد و عدهای از مردان فداکار به منظور مبارزه با استبداد و بیعدالتی و اخراج بیگانگان از کشور با یکدیگر متحد و همپیمان شدند. برای از بین بردن نهضت جنگل وثوقالدوله اقدامهای زیادی به کار برد و نامه تأمین برای میرزا کوچک خان نوشت ولی میرزا نپذیرفت و پس از درگیریهای فراوان عدهای از سران نهضت از تسلیم نیروهای دولتی در رشت شدند.
در این درگیری شماری از افراد میرزا کشته شدند و دکتر حشمت(همرزم میرزا) نیز دستگیر و در دادگاه نظامی در چهارم اردیبهشت ۱۲۹۷ هجری شمسی محکوم به اعدام شد و دیگر مبارزان ابتدا به تهران و سپس به «کلات نادری» اعزام و زندانی شدند.
مرگ دکتر حشمت روحیه مبارزان نهضت جنگل را تضعیف کرد و میرزا به منظور تقویت روحیه مبارزان و جلوگیری از فرار و تسلیم نفرات دولتی آنها را در گاوبن به دور خود جمع و تشویق به ادامه مبارزه کرد.
با ادامه جنگ و عقبنشینی به نقاط دور و ناشناس وضع جنگلیها چنان سخت و دشوار بود که دیگر میرزا نیز افراد را به مقاومت دعوت نمیکرد و بر اثر فشار و مصائب شدید نفرات از اطراف میرزا پراکنده شدند و هشت نفر باقی ماندند.
قوای دولت همه جا در کمین میرزا بود و راهها را زیر نظر داشت و از آنجا که مذاکرات صلح با جنگلیها به نتیجه نرسید نیروهای دولتی به تعقیب جنگلیها پرداختند. برخی از نیروها متفرق، تسلیم و تعدادی نیز کشته شدند و میرزا به همراه یار وفادار خود «گائوک» که توسط گروههای سرباز تحت تعقیب بودند به هنگام فرار گرفتار برف و طوفان و سرمای سخت شده و در گردنه گیلوان از پای درآمدند.
فردی به نام «کرم» که از خلخال عازم گیلان بود میرزا و همراهش را در آخرین لحظات زندگی در بین تودههای برف پیدا کرد و کرم که میرزا را شناخته بود با سرعت به خانقاه نزدیکترین دهکده رفت و با کمک مردم اجساد بیجان میرزا و گائوک را به دهکده حمل کردند.
سالار شجاع برادر امیر مقتدر تالش با اطلاع از وضعیت میرزا به همراه چند نفر از سواران مسلح به خانقاه رفت و در برابر دیدگان اشکآلود روستائیان به «رضا اسکستانی» یکی از افراد خود دستور داد تا سر میرزا را از بدن نیمه جان او جدا کند.
جسد بدون سر در بین شیون و زاری مردم در گورستان دهکده خانقاه به خاک سپرده
سر سردار جنگل توسط سالارشجاع به رشت حمل شد و سپس سر بریده میرزا را در کنار سربازخانه به مدت چند روز به معرض تماشای اهالی قرار دادند و خالو قربان سربریده میرزا را برای خوش خدمتی به رضاخان سردار سپه هدیه داد.
رضاخان دستور داد تا سربریده میرزا در گورستان حسنآباد دفن شود و پس از مدتی «کاسآقا حسام » دوست صمیمی و یار قدیمی میرزا مخفیانه سر میرزا را از گورکن گرفته و به رشت آورد و در محله سلیمانداراب رشت دفن کرد.
سربریده میرزابعداز۲۰سال به بدنش ملحق شد
پس از کنارهگیری رضاشاه در شهریور۱۳۲۰ ارادتمندان میرزا بدن میرزا را از دهکده خانقاه به رشت منتقل کردند و در جوار سر او به خاک سپردند و امروز مزار میرزا کوچک خان جنگلی در محله سلیمانداراب رشت میعادگاه عاشقان این مرد مبارز است. نهضت جنگل با شهادت میرزا خاموش شد ولی خاطره فداکاریها و جانبازیهای مجاهدان جنگل به ویژه رهبر نهضت جنگل میرزا کوچک هرگز فراموش نشد. مشاور رئیس جمهور درامور روحانیت حجتالاسلام محمدناصر سقای بیریانیز در گفتوگو با خبرنگار فارس میرزا کوچک را نماد روحانی بیدار، عالم، آگاه و سلحشور در تاریخ ایران معرفی کرد. وی گفت: بعد سلحشوری و شجاعت میرزاکوچک در نهضت جنگل بروز پیدا کرد و موجب شد تا به جرگه آزادیخواهان بپیوندد.
وی با بیان اینکه میرزاکوچک نماد یک روحانی مبارز، بیدار، آگاه، عالم و سلحشور در تاریخ ایران است، افزود: میرزا شخصا تفنگ در دست گرفت و در برابر استعمار روس و انگلیس ایستاد. سقای بیریا با بیان اینکه مجتهدانی مانند میرزا در تاریخ ایران زیاد هستند، بیان داشت: نواب صفوی، میرزای شیرازی و اسدآبادی از مجتهدانی بودند که به طور مستقیم وارد عرصه مقاومت علیه استعمار شدند. وی قیام میرزا را برای تقویت دولت و حفظ مملکت دانست و تصریح کرد: این استعدادها و توانمندیهای روحانیون موجب شده تا پس از انقلاب حول محور دیدگاههای حکومتی امام راحل مطرح شوند و در پستهای دولتی و اجرایی حضور یابند.۸ آذر ۱۳۸۹فارس
امام خمینی درسن به گیلان آمده بود وبامیرزاهم دیداری داشته بود
روح الله متولد۱۲۸۱ ازنوجوانی مبارز مسلح بود
امام خمینی به "میرزاکوچک" علاقمندبود وبااوملاقات هم داشته
امام خمینی در سالهای نوجوانی تحولات مربوط به نهضت جنگل را با دقت دنبال و حتی اقدام به سرودن شعر در وصف میرزا کوچکخان میکرده است.
شعرامام خمینی دروصف میرزاکوچک خان
نقل است روزی برادرش مرتضی قصیدهای در لابهلای دفتری که مادرشان مخارج خانه را در آن مینوشت پیدا میکند و متوجه میشود که متعلق به روحالله است.
ازروح الله او سؤال میکند که این شعر در وصف چه کسی است؟
روحالله پاسخ میدهد: «برای میرزا کوچکخان که چندی پیش مهمان ما بود.»
مرتضی(برادرش) با تعجب میپرسد: «خود میرزا!؟»
خواب امام برای میرزا
روحالله پاسخ مثبت میدهد. در این هنگام دایهٔ روحالله، ننه خاور، دخالت میکند و اینگونه توضیح میدهد: «یک ماه پیش دیدم روحالله خیلی سرحال است. گفتم از وقتی که مادرتان به رحمت خدا رفته شما غمگین هستید. چطور امروز اینقدر سرحال هستید؟ برایم خواب شب گذشتهاش را تعریف کرد: «شب بود، اما خورشید همچنان در آسمان بود. این خانه نیز جنگل بود. جنگلیها با اسب به این خانه آمدند و میرزا نیز در میان آنها بود. برایش چای آوردم، لبخندی زد. سپس بیآنکه چیزی بگوید خداحافظی کرد و رفت.»
تمایل به پیوستن نهضت جنگل
نشانههای دیگری وجود دارد که نشان میدهد خمینی در نوجوانی علاقه و اعتقاد زیادی به رهبر نهضت جنگل داشتهاست. او همواره برای سلامتی آنها دعا میکرد و یک بار به برادرش پیشنهاد پیوستن به آنها را داد.
سفرامام خمینی به گیلان برای دیدارمیرزاکوچک
می گویندکه روحالله در آن سنین یک بار در فرصتی که پیش میآید به جنگل-گیلان- سفر میکند و پایگاه میرزا را از نزدیک میبیند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:این مطالب بنقل ازکتاب «خمینی روح الله: زندگینامه امام خمینی بر اساس اسناد و خاطرات» مؤلف:سیدعلی قادری می باشد، بااندکی اصلاحات ویرایشی ،انتخاب تیترهم ازاینجانب است.
ناشراین کتاب
دکتر سید علی قادری معاون پژوهشی اسبق موسسه تنظیم و نشر آثار امام که دارای آثارارزشمنددیگری درموردابعادمختلف امام خمینی به رشته تألیف درآورده است