روحانی مبارزی که حکام عربستان راخسته کرد وموجب عزت شیعه درعربستان شد،تنهامسجد(حسینیه)شیعه عربستان رادر«نخاوله»منطقه القطیف عربستان بنیان گذاشت.
نجات اززندان«اعدام »باتوسل به فاطمه زهرا
«علامه العمری» به حکم ظالمان وهابی سعودی ۴۵ سال به زندان افتاد و در نهایت دادگاه سعودی وی را به اعدام محکوم کرد اما دراتفاقی عجیب از اعدام جان سالم به در برد.
شیخ العمری می گوید:همه چیز دست به دست هم داد تا من را اعدام کنند و پس از چندماه زندانیشدن سرانجام روز اعدام فرا رسید؛ من را در ملأ عام و مقابل هزاران شیعه و برخی عاملان حکومت به پای چوبه دار بردند و طناب را به گردنم انداختند؛ به حضرت زهرا (س) توسل کرده و زیر لب با خودم گفتم: یا حضرت زهرا من فقط برای دفاع از شما و آبروی شما به پای چوبه دار آمدهام. یاریام کن! وقتی طناب دار را کشیدند پس از حدود ۳۰ ثانیه طناب پاره شد و من بیهوش شدم و دیگر چیزی از آن لحظه هم بیاد نمیآورم و وقتی به هوش آمدم ۳۵ روز گذشته بود و در یکی از بیمارستانهای مدینه بستری بودم و فهمیدم نجات یافتهام.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:بایدقدمی وقلمی برای حضرت زهرا -فرزندانش -برداشته باشیم تا رویمان بشود به ایشان توسل کنیم.
«آیت الله علامه شیخ محمد علی عمری»متولد۱۳۲۷قمری(۱۲۸۷شمسی)،متوفی در ۴ بهمن ۱۳۸۹(۱۸ صفر ۱۴۳۲)دربیمارستان ریاض درگذشت (مدت عمر۱۰۲سال براساس شمسی،۱۰۵سال براساس قمری)
مرحوم آیت الله عمری که ساکن مدینه بود در عمر بابرکت۱۰۲ساله خود منشا خدمات علمی و تبلیغی و اجتماعی بسیاری بود. حسینه بزرگی در مدینه به اهتمام او ایجاد شده است که شیعیان مراسم ومجالس خود را با وجود فشارهای بسیار سلفی های سعودی در آن برگزار می کند.
سلفی ها با فشار آوردن به پلیس سعودی و پلیس مذهبی این کشور و بهانه تراشی های متعدد بارها این حسینه را تعطیل و آیت الله عمری را به زندان انداخته بودند. این عالم شیعی عربستان ، ۴۵ سال از عمرش را در زندان های وهابیون عربستان سپری کرد
شیخ کاظم فرزند علامه محمد علی العمری امام جماعت و جمعه مسجد شیعیان : " بیش از ۵۰ هزارشیعه در مدینه النبی زندگی می کنند که در ۴ محله بادیه و قریه ساکن هستند. در کل عربستان ۲۰ میلیون نفر جمعیت وجود دارد که ۲ میلیون نفر یعنی ۱۰ درصد شیعه اند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:جمعیت فعلی عربستان(۲۰۲۰میلادی)به بیش از ۳۳ میلیون نفررسیده است البته ۱۶ میلیون آنها شهروند این کشورهستند ،بقیه از اتباع خارجی هستند.
شاید جالب باشد با خاندان العمری بیشتر آشنا شویم. از شیخ کاظم در این باره پرسیدیم که پاسخ داد:" شیخ احمد، شیخ علی، شیخ محمد علی و من هم شیخ کاظم هستم.
علامه محمدعلی العمری چند فرزند داشت؟: ۲۹فرزند
شیخ کاظم:پدرم از چهار همسر ۲۹ فرزند (۱۵ پسر و ۱۴ دختر) داشت و در مجموع با نوه و نتیجه و نبیره و ندیده ۵۰۶ نفره میشود./شهریور ۱۳۹۳
چگونگی ساخت مسجد شیعیان در مدینه منوره؟
فرزند علامه محمد علی العمری- امام جماعت و جمعه مسجد شیعیان:پدرم اینجا را از فردی که سنی بود، خریداری و به مسجد امام حسن مجتبی (ع) تبدیل کرد.
شیخ کاظم در قم درس حوزه خوانده است، می گوید: زمان شهادت رجایی در تهران بودم و به خاطر علاقه به او نام سه فرزند پسرم را محمد ، علی و رجایی گذاشتم.
«انقلاب اسلامی ایران »الگوی مسلمان درجهان برای رهایی ازحکام ظالم زمان خود است.
فرزند علامه محمد علی العمری امام جماعت و جمعه مسجد شیعیان میگوید: امام خمینی برای انقلاب اسلامی خیلی زحمت کشید و ثمره انفلاب اسلامی اکنون بعد از ۳۰ سال در کشورهای اسلامی عربی پدید آمده است. آیت الله سید علی خامنه ای هم رهبر بزرگی است و نباید کاری کنیم که زحمت آقایان و خون شهدا پایمال شود، بلکه از آرمان انقلاب دفاع کنیم.
شیخ کاظم وعلامه علی عسکری(امیرالحاج)
شیخ کاظم العمری درباره انقلابهای منطقه و بیداری اسلامی یادآور می شود: این انقلابها از روح انقلاب گرفته شده و کاری که انقلاب ۳۰ سال قبل بنا کرد الان ثمره داده و این انقلابها میوه انقلاب اسلامی است. ملتهای مسلمان دیدند که انقلاب اسلامی ایران و جمهوری اسلامی با آزادی و کرامت و حریت است و مردم در آن محترم هستند، از طرفی مردم این کشورها از زیر یوغ طواغیت غیر شرعی خسته شده بودند، لذا را حق، اهل بیت(ع) و امام خمینی را انتخاب کردند.
لطفاً توضیحاتی پیرامون اجداد و تاریخچة خانوادة «عمری» ارائه بفرمائید!
آیت الله «شیخ محمد علی العمری» یک خاندان شناخته شدة شیعی است.
سلسلة «العمری» به «محمد بن سعید العمری» نایب امام زمان عج الله فرجه الشریف و فرزندش «عثمان بن محمد بن سعید العمری» برمیگردد.
البته در میان اهل سنت هم خانواده ای به نام العمری وجود داردـ این سلسلة شیعی به قبیلة خزرج منتسب میباشد. «خزرج» نیز یکی از دو قبیلة مهم مدینه بوده است که در هجرت پیامبر از مکه به مدینه با آغوش باز از ایشان استقبال کرد و مهاجران را در خانههای خویش پذیرفت.
مراد از «الدار» و ایمان، همان اسلام و قرآن و رسالت پیامبر خدا است.
نسب آیت الله العمری از چنین خاندانی میباشد. این سلسله ادامه یافته و با تشیّع و محبت اهل بیت آمیخته است. تشیّع در مدینه ریشه دار است، البته در برخی مقاطع تاریخی، شیعیان مدینه، در تنگنا قرار گرفته و کشته شدهاند، اما با این حال، توانستند اسلام اصیل را زنده نگه دارند و پرچمدار تفکر شیعی گردند.
بر خلاف بنی امیه که این شهر را «خبیثه» نامیدند، پیامبر آن را «طیبه» نامید. نقل شده است،
مردی از مدینه به شام نزد ولید بن عبدالملک رفت. ولید پرسید:«از کجا آمدی؟» مرد پاسخ داد:«از طیبه». ناراحت شد و گفت:« بگو خبیثه!»
آیت الله عمری در سال ۱۳۲۷قمری(۱۲۸۷شمسی) تولد یافت. از همان کودکی ، ضمن کمک به کارهای زراعی پدر بزرگوارش، در دامن ایشان با اخلاق اسلامی ، عشق به اهل بیت و در خدمت به اهل علم تربیت شد تا اینکه پس از بروز نبوغ و استعدادش، سال ۱۳۴۹قمری(۱۳۰۹شمسی) به دستور پدر جهت تحصیل علوم دینی با کاروان حج به نجف اشرف عازم گشت.
شیخ کاظم می گوید:پدرم یک بار در رؤیایی صادقه خود را در حال سفر به مدینه می بینند که امیرمؤمنان وی را به اسم خطاب میکنند و میپرسند: کجا میروی؟
پاسخ میدهد: مدینه! حضرت میفرمایند: «زود برگرد که در آنجا نالهها برخواهد خاست و حوادثی عظیم در راه است».
ایشان(پدر) در نجف با جدیتی بیشتر به درس و تحصیل ادامه میدهند و وقتی از ارتحال پدرشان باخبر میشوند، آیت الله سید ابوالحسن برایشان در مدرسه «شربیانی»، مجلس فاتحه برگزار میکند.
پس از این ماجرا، پدرم همراه با کاروان حج به مدینه باز گشت و مادرش را با خود به عراق برد. البته آن زمان، سطح زندگی و معیشت در عراق بسیار سخت بود.
آیت الله العمری در نجف با شرایطی سخت مواجه بوده اند و با شهریة اندکی که داشتند، تنها می توانستند، وسائل ضروری و نان تهیه کنند، اما با جدیت، تحصیل و زندگی زاهدانة خود را ادامه دادند و در پی رفاه نبودند؛ زیرا خداوند نورانیت علم را در گرسنگی و غربت نهاده است، پس باید هجرت کرد، سختی را تحمل نمود و صبر پیشه کرد.
پدرما تک پسر بود و تنها یک خواهر داشت که او هم مرحوم شد، اما خداوند متعال به نسل ایشان برکت بخشید، به طوری که در حال حاظر ایشان چهار همسر و ۲۹ فرزند دارند.
انگیزة بازگشت آیت الله عمری به مدینه منوره چه بود؟
آیت الله العمری، پس از ارتحال پدرش، همچنان در نجف به تحصیل علم مشغول بودند، اما مردم مدینه به یک روحانی و عالم نیاز داشتند. البته شاگردان آن مرحوم همچون: «شیخ حمزه عباسی»، «شیخ عباس حمیدی» و «شیخ عبدالعزیز الساوی» در خدمت مردم بودند.
«آیت الله سید محمد طالقانی» نیز از طرف آیت الله بروجردی دو سال به مدینه آمد و در خدمت شیعیان بود تا اینکه مرحوم شد. وقتی پس از ارتحال سید ابو الحسن اصفهانی، مرجعیت نجف به آقای حکیم رسید، آیت الله حکیم، پدرم را مکلف کرد تا برای تولی امور شیعیان، به وطن بازگردد و در مدینه به مؤمنان خدمت کند.
در آن زمان، فشار بسیاری روی شیعیان بود، به ویژه در زمان ترکها که شیعیان را از مدینه راندند و آنها پیش از جنگ جهانی دوم به ایران و عراق و ترکیه و شام پناهنده شدند. درچنین شرایطی ایشان بسیار تلاش کردند تا شیعه، در مدینه محفوظ بماند. درحقیقت، زمانی که حکومت اراده کرده بود، مدینه را از شیعه خالی کند، شیخ العمری استقامت کرد و با امامت و رهبری خود، شیعه را در این شهر حفظ نمود.
سال ۱۳۸۹قمری(۱۳۴۷شمسی) که آیت الله حکیم به مدینه مشرّف و مهمان حکومت شد، در حسینیة محسنیه (نزدیک مسجد بلال و حرم شریف) با شیخ العمری ملاقات نمود.
این حسینیه متأسفانه تخریب و به مکانی دیگر منتقل شدـ در سال ۱۴۰۳قمری(۱۳۶۱شمسی) نیز آقای خوئینیها از طرف حضرت امام خمینی رحمة الله علیه در همان حسینیه با ایشان دیدار کرد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«آیتالله سیدمحمدموسوی خوئینیها»روحانی رابط دانشجویان فاتح لانه جاسوسی باامام خمینی، نایب رئیس اولین دوره مجلس شورای اسلامی، امیرالحاج(۱۴ مرداد ۱۳۶۱) و نماینده مجلس خبرگان(تیر ۱۳۶۲ – اسفند ۱۳۶۹)ودادستان کل کشور( ۱۹تیر ۱۳۶۴ – ۳۰ مرداد ۱۳۶۸).پایان توضیح.
ادامه مصاحبه فرزندشیخ عمری(شیخ کاظم):در حال حاضر، حسینیه به این مزرعه منتقل شده است و الحمدلله ما کمی آزادی را احساس کرده ایم. از زمان حکومت «ملک عبد الله» آرامش و سکونی در امور شیعیان حاکم شده است. امیدواریم این حالت ادامه یابد و شیعیان همچون دیگر هموطنان به حقوق خود برسند.
در گذشته، بیشتر شیعیان مدینه یا در مزارع کشاورزی میکردند یا به کارهای ابتدایی دیگری مانند: کارگری و فروش گوشت و غیره می پرداختند، اما اکنون فرزندان شیعیان، تحصیلات عالیه، شغل دولتی یا معلمی و وضعیت اقتصادی و معیشتی بهتری دارند.
از نظر ترکیب جمعیت نیز، در آن زمان، بیشتر ساکنان مدینه شیعیان بودند و غیر از «سادات حسینی»، «جعافره» و «نخیلیین» کسی در این شهر نبود. تنها تعدادی کم از اهل سنت وجود داشتند که از بقایای حجاج بودند و جایگاه مهمی نداشتند، اما به مرور زمان، جمعیت آنها افزایش یافت و شیعیان نیز به اجبار از مدینه خارج شدند، به طوری که امروز جمعیت برادران اهل سنت بیشتر از شیعیان است.
فعالیت های آیت الله العمری در مدینة منوره به چه صورت بوده است؟
شیخ العمری با زحمات فراوان این حوزة شیعی را در میان فشارهای بسیار حفظ کرد و در آن، احکام دین و معارف را آموزش و طلاب را پرورش داد و آنها را برای تبلیغ به مناطق مختلف عربستان فرستاد. وی احکام، فقه و حدیث تدریس می کرد و به برگزاری مجلس عزای امام حسین علیه السلام و ملاقات با مؤمنان در موسم حج و دیدار با شخصیتها و علمای جهان اسلام اهتمام ویژهای داشت.
در حقیقت، خودش را وقف خدمت به مؤمنان کرد. هشتاد سال به تبلیغ معارف دینی پرداخت. از نظر فعالیتهای اجتماعی نیز ایشان برای مردم جلسات مختلف معارفی برپا میکنند و بر جنازة مؤمنان نماز میگزارند. صیغة عقد می خوانند، در مناسبات شرکت، اختلافات مردم را حل و امورشان را اصلاح می کنند. دعوت مردم حتی فقرا را می پذیرند، صندوق خیریهای هم تشکیل دادهاند که 500 خانوار را تحت پوشش میگیرد و درسال، غیر از مستمری، لباسِ عید و هدایایی به آنها می دهد. تأمین مسکن ارزان برای شیعیان و رفع نیازهای آنها از دیگر خدمات اجتماعی پدرم میباشد. در واقع شیخ عمری همة شیعیان را به چشم یک خانوادة بزرگ می بینند و به کار آنها رسیدگی میکند.
فعالیتهای ایشان در مدینه متمرکز است، اما با سایر مراکز هم رابطه دارد و در استنباط احکام یا رؤیت هلال همکاری میکند، از بزرگترین علمای کشور از نظر علمی و سِنّی هستند. بحمدالله ایشان آگاهیهای خوبی از شهر مدینه و تاریخ آن دارند، بقایای تاریخی و گذشتة مدینه را میدانند، مکانهای قدیمی را دیدهاند و از آرامگاه حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت محسن علیه السلام در خانة ایشان اطلاعاتی دقیق دارند و بیت الاحزان را(در جنوب شرقی بقیع) که در ده سالگی همراه مادرشان به آن وارد شدند، کاملاً به یاد دارند.
بسیاری از زائران ایرانی هنگام تشرف به مدینة منوره، علاقه مند هستند،که تنها مسجد و حسینیة شیعیان را از نزدیک ببینند، دربارة این باغ و حسینیه توضیحی بفرمائید:
همانطور که گفتم ـ پدرم زمانی که در نجف زندگی میکرد، با تنگناها و دشواریهای بسیار مالی روبرو بود، اما پس از مدتی، خدا در زندگیش گشایشی ایجاد کرد، طوری که او توانست از راه خرید و فروش سنگهای زینتی (انگشتر) و چادر و روسری توسط قافلههای حج، اندک سرمایهای جمع کند و در مدینه مزرعهای بخرد.
در این مزرعه چاهی وجود دارد که معروف است آن را رسول الله به یک پیرزنی هدیه کردند و دعا فرمودند که خدا خیری کثیر در آن قرار دهد. این چاه، آبی پرخیر و برکت دارد. شیخ العمری پس از خرید این مزرعه، دوباره به نجف بازگشت و به مطالعه و تدریس و تحصیل ادامه داد.
در دورانهای بعد، «بحرین» به کشوری مستقل تبدیل شد و «احساء» و «قطیف» به عربستان پیوستند.
شیعیان در این دو منطقه حضور دارند.
البته در مدینة منوره هم هستند که به نخاوله معروفند، اما شمارشان اندک است.
فتنی است، شماری از شیعیان مدینة منوره، از اشراف آن شهر به شمار میروند. در منطقة نجران (منطقة مرزی عربستان با یمن) نیز شیعیان اسماعیلی مذهب وجود دارند.
طبق آمار ارائه شده، شمار شیعیان اسماعیلی آن سامان، هشتصد هزار تا یک میلیون نفر میباشند. برخی از روزنامهها، شمار اسماعیلیهای ساکن عربستان سعودی را نیز یک میلیون نفر اعلام کردهاند. اسماعیلیهای عربستان، فقط بخشی از اسماعیلیها هستند؛ زیرا این جماعت سه دستهاند: اسماعیلیهای «آغاخانی»، اسماعیلیهای «داوودی» (بهرهها) و اسماعیلیهای «سلیمانی» که همان اسماعیلیهای ساکن نجران هستند.
«قطیف» شهری بسیارقدیمی است که بیشتر ساکنان آن (حدود97%) را شیعیان تشکیل میدهند. البته ساکنان برخی از روستاهای قطیف مانند: «دارین»، «عِنَک»، «ام الساهک» و «النادیه»اهل سنت هستند، اما درکل، «قطیف» منطقهای شیعی به شمار میرود. بر اساس آمار موجود، شمار شیعیان ساکن در قطیف به ششصد هزار تن میرسد.
در منطقۀ احساء – چنان که شیعیان آن سامان میگویند- 65 تا70 درصد جمعیت آن را شیعیان تشکیل میدهند و تنها30 تا 35 درصد ساکنانش سنی مذهب هستند.
البته اهل سنت احساء، این آمار را نپذیرفته، جمعیت خود را بیشتر از این تعداد میدانند و دست کم به تعادل جمعیتی قایلند؛ یعنی نصف، نصف. در گذشته، بیشتر ساکنان منطقۀ شرقی، یعنی شهرهای: قطیف، احساء الهفوف و روستاهای آن، شیعه بودند، ولی پس از کشف نفت و به وجود آمدن شهرهای جدیدی مثل: «الجُبیل»، «خُبَر»، «دمّام» و «ظهران»، شهروندان از سراسر کشور عربستان به این شهرها کوچ کردند و در آن مناطق سکونت گزیدند؛ زیرا فرصتهای شغلی فراوانی در عرصۀ صنایع، شرکتها و بازرگانی در این شهرها فراهم آمده بود. از اینرو، برخی از مردم عربستان، از جنوب، شمال و نجد (مرکز کشور) کوچ کردند و در شهرهای نوپا ساکن شدند.
حال اگر سخن از منطقه شرقیه به میان آید، شیعیان این سامان در اقلیت قرار دارند. بر اساس برآوردها، آنان به سختی 35-40 درصد جمعیت را تشکیل میدهند و به طور کلی، اکثریت در منطقة شرقی با اهل سنت است، اما در قطیف و احساء بیشتر جمعیت را شیعیان تشکیل میدهند. شیعیان مناطق جدید یادشده در منطقة شرقی، («خفت»، «حفر الباطن» و جز آن) چنان که به نظر میرسد ـ نسبت به منطقة شرقی کمتر هستند. شیعیان مدینة منوره به 24-26 هزار تن میرسند و البته بیشتر و کمتر نیز گفتهاند.
اوضاع فعالیتهای دینی و حوزههای علمیة تشیّع در این مناطق چگونه است ؟
قبلاً در قطیف و احساء حوزة علمیه وجود داشت و پیش از تمرکز یافتن مرجعیت شیعی در نجف اشرف و سپس در قم، مراجع تقلید آن سامان، همگی اهل همان منطقه و بومی بودند. در احساء مراجعی بزرگ حضور داشتند و – چنان که میدانید- «شیخ احمد زینالدین احسائی» و «ابن ابی جمهور احسائی» از آن جمله بودند. پس از آنان، شمار دیگری از عالمان، مانند: «شیخ لویمی» و بسیاری دیگر از آن سرزمین برخاستند. عالمانی همچون: «حبیب بن قرین»، «شیخ موسی اوخمسین» و تعدادی دیگر، جزو آخرین مراجع تقلید آن سامان به شمار میرفتند.
در قطیف نیز حوزة علمیه و مراجعی وجود داشتند، از جمله: شیخ ابراهیم قطیفی که معاصر محقق کرکی بود و میان او و کرکی مناقشة علمی رخ داد. پس از او نیز عالمان و فقیهانی به عنوان مرجع تقلید مردم در این منطقه حضور داشتند که «شیخ علی ابو الحسن الخنیزی»، «شیخ علی ابو عبد الکریم الخنیزی» و «سید ماجد العوامی» از آخرین افراد این طبقه بودند. در سدة چهاردهم هجری قمری، شمار عالمان و حوزههای علمیة آن کاهش یافت، نقش دانش محدود شد که تأثیر شرایط سیاسی را در این مورد نباید نادیده گرفت. در پی این جریانات، شمار مردم این منطقه هم کاهش پیدا کرد؛ زیرا آنها برای تقلید و فراگیری احکام دینی به مراجع خارج از محدودة جغرافیایی خود نیاز پیدا کردند و برهمین اساس، به مراجع تقلید نجف اشرف و شهر مقدس قم روی آوردند. البته این رویکرد به شیعیان مناطق یاد شده محدود نبود، بلکه شیعیان سراسر گیتی به این دو محور؛ یعنی نجف و قم روی آوردند و مرجع تقلیدشان را در این مراکز جست و جو کردند.
قطیف و احساء شهرها و روستاهای فراوانی دارد. بیشتر روستاهای احساء شیعهنشین است و در برخی از روستاها برادران اهل سنت نیز حضور دارند، اما بیشتر ساکنان روستاهای احساء شیعه هستند.
آیا در عربستان مسجدی وجود دارد که به شیعیان اختصاص داشته باشد؟
شیعیان از قدیم در مناطق خود مساجدی مخصوص به خود داشته اند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حتی چند سال پیش از این رویداد، در منطقه، قانونی صادر شد که بر اساس آن، شیعیان حق ساختن مسجد را ندارند. به بیان دیگر، از 35 سال قبل شیعیان را از ساختن مسجد باز داشتند. از اینرو، همان مساجد قدیمی وحسنینیهها پابرجا و دایر است که البته می توانند آنها را تعمیر کنند.
یعنی در چند سال اخیر مسجدی از مساجد شیعیان تخریب نشده است؟
خیر، چنین اتفاقی رخ نداده است، باید گفت بیش از 3-4 سال است که در اثر تلاشهای فراوان و گفت وگو و مذاکره با دولت عربستان سعودی و پس از تحولات اقلیمی که چهره نمود، دولت سعودی به شیعیان اجازه داد مساجدی جدید بسازند. در این 3-4 سال شمار قابل توجهی، مسجد بزرگ در قطیف و احساء ساخته شد. همچنین پس از کوششهای فراوان، امکان ساختن مسجد در شهر دمام فراهم و مساجدی در آنجا ساخته شد.
در مناطق قطیف و احساء مساجد فراوانی داریم، اما در مدینة منوره هنوز به شیعیان اجازه ساختن مسجد نمیدهند.
در مناطق تازه ساخت نیز وضعیت به همین منوال است؛ به این معنا که در صورتی به شیعیان برای ساخت مسجد اجازه میدهند که فقط در منطقة خود مسجد بسازند، اما در مناطقی جدید که شیعیان و اهل سنت با هم زندگی میکنند، به آنها اجازه نمی دهند. به عنوان مثال، شیعیان منطقة «خبر» که در کنار اهل سنت زندگی میکنند، نمیتوانند مسجد بسازند. از این رو، شیعیان در خانههای بزرگ گرد آمده، نماز میخوانند. اما از چهار ماه پیش، آنان را از این کار هم باز داشتهاند.
- آیا حساسیتی که نسبت به مساجد شیعیان در عربستان وجوددارد برای حسینیهها نیز وجود دارد؟
بله! حتی بیشتر است. حسینیههای موجود، از سالها پیش بر جا ماندهاند و ساختن حسینیة جدید در عربستان ممنوع است. اکنون با اجازة دولت عربستان، شیعیان میتوانند مسجد بسازند، اما ساختن حسینیه همچنان ممنوع است. البته گاهی دولت چشم پوشی میکند. از اینرو، تحت عنوان «مجلس العائله» (مجمع خانواده) مکانهایی ساخته میشود و در آنها فعالیتهای دینی انجام و مجالس [سوگواری] برگزار میشود.
آمار دقیقی از مساجد شیعیان عربستان در دست میباشد؟
خیر، در این زمینه آمار دقیقی وجود ندارد، اما برآورد تقریبی، از وجود نزدیک ششصد مسجد کوچک و بزرگ شیعیان در قطیف و احساء حکایت دارد و به نظر میرسد که شمار حسینیهها از مساجد بیشتر باشد، به این معنا که آمار حسینیهها در قطیف و احساء، در ابعاد گوناگون از هزار واحد کمتر نیست؛ زیرا در مواردی دیده میشود که در بخشی از یک خانة مسکونی، مراسم مذهبی و مناسبتهای مربوط به اهل بیت علیهم السلام برگزار میشود.
آیا شیعیان عربستان سعودی همگی دوازده امامی هستند یا شیعیان زیدی و اسماعیلی هم در آنجا سکونت دارند؟
در نجران شیعیان اسماعیلی و نیز اندکی از شیعیان زیدی -که اصالتاً از یمن هستند- وجود دارند که برخیشان نیز تابعیت سعودی گرفتهاند و نمود ندارند، اما کسی از شهروندان سعودی سراغ نداریم که درعین زیدی مذهب بودن، کیانی آشکار و روشن داشته باشد. در حقیقت، تعداد کمی از شیعیان سعودی، اسماعیلی و بیشتر آنان دوازده امامی هستند.
آیا آنان(شیعیان غیر دوازده امامی) نیز مسجد و عالمانی دارند؟
اسماعیلیة نجران مسجد و عالمانی دارند و اکنون نیز در مناطق دیگر در حال ایجاد مراکزی برای خود هستند. روشن است که این مراکز عنوان مسجد ندارند، بلکه صرفاً مرکز هستند. به عنوان نمونه، آنها در «قطیف»، «دمّام» و «جُبیل» مرکز دارند، با این توضیح که زمینهایی با مساحتهای بزرگ (مانند مزرعه یا باغ) می خرند و در آن مصلّا، سالن همایش و محل سخنرانی میسازند. /منبع مصاحبه:نشریه سازمان حج وزیارت