پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

پیراسته فر

علمی،تحقیقی و تحلیلی

"حلف الفضول"چیست؟تنهاتشکیلاتی که پیامبردرآن عضویت داشت.

حلف الفضول " پیمان جوانمردان"چیست؟

حلف الفضول به معنای پیمان جوان‌مردان، اشاره به عهد و  پیمانی دارد که قبل از بعثت،حضرت پیامبر (ص) به همراه عده‌ای از جوانان مکه در خانه عبدالله بن جدعان اجتماع کردند و سوگند یاد کردند تا از ستمدیدگان و افراد غریبه‌ای را که و ارد شهر می‌شوند و  مورد ستم زورمندان و اقع می‌شوند یاری کنند.

فلسفه نامگذاری" حلف الفضول" چیست؟

"حلف الفضول" بود که پایه آن بر دفاع از حقوق افتادگان و بیچارگان بود و پایه گذاران آن کسانی بودند که اسمشان " فضل "بود، پیمانی که بعدها بنام این شخص معروف شد.هدفی جز این نداشت.

یکی از ویژگیهای این پیمان ، دفاع از مکه و مردم مکه بود در برابر دشمنان خارجی. اما اگر کسی غیر از مردم مکه و هم پیمانهای آنها در آن شهر زندگی می کرد و ظلمی بر او وارد می شد ، کسی به دادش نمی‌رسید. به دادخواهی ازوی برمی خواستند

البته عامل اصلی این پیمان، کلاهبرداری یکی ازقریشیان ازمردی مسافر"تاجری"بودکه کالابه مکه آورده بود

مردمکی کالای او را خرید ولی قیمتش را به او نپرداخت . آن مرد مظلوم از قریش کمک خواست ، کسی به دادش نرسید . ناچار بر بالای کوه ابو قُبَیس که در کنار خانه کعبه بودرفت

سرگذشت خودرادرقالب "شعر"خواند و قریش را به یاری طلبید .

 که مضمون اشعارش  چنین است: ای فرزندان قصی! این چه کاری است که در حرم انجام می دهید! به حرمت خانه و مکارم اخلاق قسم که بر من ستم می شود  ولی دست ستمکار از سرم کوتاه نمی گردد وی این اشعاررابااحساس می خواند. 

وقتی قریش این صحنه را مشاهده کردند شرمنده شده و بفکرافتادند که برای زدودن این لکه ننگ کاری بکنند،لذادرمنزل یکی ازبزرگان خوشنام بنام عبدالله ابن ابی جدعان جلسه مشورتی تشکیل دادند و پیمان بستند که بر هیچکس  ستم نشود و اگرمسافری،تاجری به مکه آمدوموردظلم قرارگرفت،حق مظلوم از ظالم گرفته شود ، دراین جلسه جوان ۲۰ساله ای که اورا"محمدامین"می گفتندنیزحضورداشت،هم پیمانان این عهدنامه، بنی هاشم، بنی اسد، بنی زهره، بنی تمیم  و بنی حارث  بودند.

اولین اقدام این تشکیلات گرفتن  حق این مرد بود،پول کالایش را ازخریدارظالم گرفتند

.

بعدها  درزمان رسالت ،اوج اقتدار وحاکمیت ،پیامبر اکرم (ص) از این پیمان ، به نیکی یاد می کرد .می فرمود : " در خانه عبد الله جدعان  پیمانی بستیم که همیشه به آن وفادارم 

مرا به آن پیمان دعوت کنند قبول می کنم،یعنی هروقت

امادرموردنام مردمظلوم"صاحب کالا" وظالم "خریدار"متفاوت نوشته اند

مردتاجراز بنی اسد ابن خزیمه بوده وخریدار مردی از قبیله ی بنی سهم که عاص ابن وائل نام داشت 
در روایات دیگر"صاحب کالا"را قیس ابن شیبه ی سلمی -خریداررا- ابی ابن خلف جمحی -گفته اند

صاحب کالا"زبید"بنی اسدی تیزگفته اند،

محمد ( ص ) در سن بیست سالگی به این پیمان پیوست 

                                                       

بهره بردن از"حلف الفضول "دردفن امام حسن   

پیمان حلف الفضول آن چنان پای بر جا و در میان مردم پسندیده بود که نسل آینده نیز خود را موظف به عمل به آن می‌دیدند و گواه این مطلب فرمایش امام حسین (ع) است که برای درهم شکستن اساس ستم و آشنا ساختن دیگران به احقاق حق خود خطاب به فرماندار مدینه، و لیدبن عقبه فرمود: به خدا سوگند، هرگاه بر من اجحاف کنی، دست به قبضۀ شمشیر می‌برم، و در مسجد رسول خدا (ص) می‌ایستم و مردم را به آن پیمانی که پدران و ­­نیاکان بنیان‌گذار آن بودند دعوت می‌نمایم. چون دعوت امام حسین (ع) به گوش افراد غیوری مانند «المسور بن مخدمه» و «عبدالرحمان بن عثمان» رسید لبیک گویان به سوی امام (ع) شتافتند در نتیجه فرماندار مدینه از جریان وحشت زده شد و دست از اجحاف برداشت.                 

پس از شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام، طبق وصیت آن حضرت خواستند او را کنار قبر رسول خدا  دفن کنند، اما عایشه با استناد به اینکه «بیتی لا آذن فیه» مانع این کار شد.

مروان هم که آن زمان حکومت مدینه را داشت، اعلام کرد که اجازه چنین کاری را نخواهد داد.

امام حسن علیه‌السلام سفارش کرده بود که اگر مشکلی پیش آمد آن حضرت را در بقیع دفن کنند. 

زمانی که امام را برای دفن نزدیک قبر پیامبر –  آوردند، عایشه گفت: هذا الأمر لا یکون أبدا؛ چنین چیزی انجام نخواهد شد.

 ابوسعید خدری و ابوهریره به مروان گفتند: آیا از دفن حسن‌بن علی در کنار جدش ممانعت می‌کنی در حالی که رسول خدا ـ  او را «سید جوانان اهل بهشت» نامید!؟.

مروان به تمسخر  گفت: اگر امثال شما حدیث پیامبر – را روایت نمی‌کردند، ضایع شده بود. 

مروان خبر وفات حضرت را به معاویه داد و گفت: آنان می‌خواهند حسن بن علی را در کنار پیامبر – صلی الله علیه و اله و سلّم – دفن کنند، اما تا من زنده هستم به این مقصود خود نخواهند رسید.

امام حسین علیه‌السلام به کنار قبر پیامبر – رسید و بااقتدارواعتمادبنفس بالایی گفت: اینجا را بکنید"حفرکنید"،

سعید بن عاص که حاکم مدینه بود، خود را کنار کشید، اما مروان بنی امیه را آماده کرده مسلح شدند.

مروان گفت:من چنین اجازه ای نمی دهم.

امام حسین علیه‌السلام گفت: به تو چه ارتباطی دارد، مگر تو والی شهر هستی؟ 

مروان گفت: نه، امّا تا من زنده هستم اجازه این کار را نخواهم داد.

امام حسین علیه‌السلام از کسانی که در حلف الفضول همراه بنی هاشم بودند، کمک خواست.

اینجا بود که کسانی از بنی تیم، بنی زهره، بنی اسد و بنی جعوبه مسلح شدند. امام حسین علیه‌السلام و پیروان هر یک پرچمی داشت و مروان نیز، و میان آنان تیراندازی نیز شد.

شماری از مردم، امام حسین علیه‌السلام را راضی کردند تا به موجب وصیت خود امام حسن علیه‌السلام که فرموده بود اگر قرار است خونی ریخته شود، در همان بقیع، دفن شود، از اصرار خود دست بردارد. 

توضیح مدیریت سابت-پیراسته فر

این پیمان رااگردرزمان فعلی معادلسازی بکنیم ،چیزی شبیه"حزب"وتشکیلات اینچنینی است

در میان اعراب چنین تشکیلاتی"احزابی" بی سابقه نبود،پیمان ها وعقدنامه هایی بسته می شد که به «احلاف» مشهور بود. هدف از این پیمانها عمدتا جلوگیری از اغتشاش و بی نظمی بوده و گاهی هم برای ایجاد اتحاد و مقاومت در برابر دشمنان قریش یا برای حمایت از خانه ی کعبه یا…این پیمانها منعقد می شدند. 

هر یک از این پیمانها به تناسب افراد یا وقایع یا آنچه بخاطر آن پیمان بسته بودند به نامی مشهور می شد، بطور مثال در «حلف المطیبون» که عبدمناف و بنی اسد و بنی زهره و بنی تمیم و بنی حارث ابن فهر، پیمان بستند که تا وقتی کوه حراء و کوه ثبیر پا برجا باشند و تا وقتی دریایی (اشاره به تداوم است ) پشمی را تر کند، کعبه را (پایبندی برپیمان) رها نکنند. سپس عاتکه بن عبدالمطلب و به نقلی ام حکیم بیضاء بنت عبدالمطلب، طشتی فراهم کرده و همه ی کسانی که در پیمان شرکت کرده بودند دست خود را در آن فرو بردند لذا این پیمان به پیمان مطیبون مشهور شد. حلف الفضول هم یکی از این پیمانها بوده. 

حلف الفضول یا پیمان جوانمردان

در گذشته بین برخی از قبیله ها پیمانی به نام "حلف الفضول" بود که پایه آن بر دفاع از حقوق افتادگان و بیچارگان بود و پایه گذاران آن کسانی بودند که اسمشان " فضل " یا از ریشه " فضل " بود . پیمانی که بعدها عده‌ای از قریش بستند

اتحاددرمقابل متجاوزان وقُلدران

یکی از ویژگیهای این پیمان ، دفاع از مکه و مردم مکه بود در برابر دشمنان خارجی. اما اگر کسی غیر از مردم مکه و هم پیمانهای آنها در آن شهر زندگی می کرد و ظلمی بر او وارد می شد ، کسی به دادش نمی‌رسید .

اتفاقا روزی مردی از قبیله بنی اسد به مکه آمد تا اجناس خود را بفروشد . مردی از طایفه بنی سهم کالای او را خرید ولی قیمتش را به او نپرداخت . آن مرد مظلوم از قریش کمک خواست ، کسی به دادش نرسید .

وی بناچار بر کوه ابو قُبَیس که در کنار خانه کعبه است، بالا رفت واشعاری درباره سرگذشت خود خواند و قریش را به یاری طلبید .

دادخواهی او عده‌ای از جوانان قریش را تحت تأثیر قرار داد. ناچار در خانه عبد الله پسر جدعان جمع شدند تا فکری به حال آن مرد کنند . در همان خانه که حضرت محمد (ص) هم بود

پیمان بستند که نگذارند به هیچکس ستمی شود، قیمت کالای آن مرد را گرفتند و به او برگرداندند. بعدها پیامبر اکرم (ص) از این پیمان ، به نیکی یاد می کرد . ازجمله فرمود : " در خانه عبد الله جدعان شاهد پیمانی شدم که اگر حالا هم - پس ازبعثت به پیامبری - مرا به آن پیمان دعوت کنند قبول می کنم . یعنی حالا نیز به عهد و پیمان خود وفادارم.

محمد ( ص ) در سن بیست سالگی به این پیمان پیوست ، اما پیش از آن - همچنان که بعد از آن نیز - به اشخاص فقیر و بینوا و کودکان یتیم و زنانی که شوهرانشان را در جنگها از دست داده بودند ، محبت بسیار می کرد و هر چه

می توانست از کمک نسبت به محرومان خودداری نمی نمود . پیوستن وی نیز به این پیمان چیزی جز علاقه به دستگیری بینوایان و رفع ستم از مظلومان نبود

                                                                     *****

در میان اعراب پیمان ها وعقدنامه هایی بسته می شد که به «احلاف» مشهور بود. هدف از این پیمانها عمدتا جلوگیری از اغتشاش و بی نظمی بوده و گاهی هم برای ایجاد اتحاد و مقاومت در برابر دشمنان قریش یا برای حمایت از خانه ی کعبه یا...این پیمانها منعقد می شدند. 
هر یک از این پیمانها به تناسب افراد یا وقایع یا آنچه بخاطر آن پیمان بسته بودند به نامی مشهور می شد، بطور مثال در «حلف المطیبون» که عبدمناف و بنی اسد و بنی زهره و بنی تمیم و بنی حارث ابن فهر، پیمان بستند که تا وقتی کوه حراء و کوه ثبیر پا برجا باشند و تا وقتی دریایی (به این مقدار رطوبت داشته باشد که) پشمی را تر کند، کعبه را (در برابر حملات و حوادث) رها نکنند. سپس عاتکه بن عبدالمطلب و به نقلی ام حکیم بیضاء بنت عبدالمطلب، طیبی فراهم کرده و همه ی کسانی که در پیمان شرکت کرده بودند دست خود را در آن فرو بردند لذا این پیمان به پیمان مطیبون مشهور شد. 
حلف الفضول هم یکی از این پیمانها بود که طبق روایات رسیده، پس از ظهور اسلام نیز مورد تایید قرار گرفت و نبی اکرم (صلی الله علیه وآله) در این پیمان شرکت داشته و در این باره فرمودند: «بدرستیکه من در منزل عبدالله ابن جدعان در پیمانی شرکت کردم که خوش ندارم آنرا با هیچ چیز دیگری مبادله کنم و اگر در اسلام نیز مرا بدان دعوت کنند اجابت خواهم کرد». 

وجه تسمیه «حلف الفضول»
در وجه تسمیه ی این پیمان به فضول اقوال مختلفی وجود دارد. بنا به قولی علت این نامگذاری آن بوده که پس از بسته شدن این پیمان قریش گفته اند: «این پیمانی زائد است» لذا «حلف الفضول» یعنی «پیمان زیادی» نامیده شد. 
عده ای دیگر گفته اند سبب این نامگذاری آن بود که سه نفر از افرادی که در این پیمان شرکت داشتند نامشان فضل بود لاجرم این پیمان "حلف الفضول " یعنی "پیمان فضل ها" نام گذاری شد. 
برخی نیز گفته اند چون این پیمان در هدفی مشابه با هدف پیمانی که سالها قبل توسط افرادی که همه ی آنها نامشان فضل یا فضیل بوده بسته شده لذا به این پیمان نیز حلف الفضول گفته شده. 
در مورد زمان این پیمان مشهور است که پس از جنگهای فجار و در حدود بیست ساله گی پیامبر(صلی الله علیه وآله) منعقد شده. 

علت انعقاد حلف الفضول: 
این پیمان در منزل عبدالله ابن جدعان منعقد شده و علت انعقاد آن جلوگیری از ستم اعراب به بیگانگان بود.آری عرب در حرم به بیگانگان و بی کسان ستم می کرد و این بود تا آنکه روزی مردی از بنی اسد ابن خزیمه یا از زبید، با اساس و کالائی به مکه آمد و مردی از قبیله ی بنی سهم که عاص ابن وائل نام داشت کالای او را خرید اما از دادن وجه ممانعت کرد، شخص بنی اسدی موضوع را با قبیله ی قریش در میان گذاشت و از آنها کمک خواست اما کسی او را یاری نکرد، در اعتراض به این عملکرد، بر بالای کوه ابوقبیس رفته و با صدای بلند اشعاری خواند که مضمونش چنین بود: ای آن مهر به داد ستمدیده ای دور از خویشاوندان برسید که در شهر مکه سرمایه ی او به ستم و از روی ظلم و زوردگویی برده شده، همانا احترام برای کسی است که در بزرگواری تمام و کامل باشد و احترامی برای لباسان شخص فریبکار وجود ندارد. 
در اینجا قول دیگری هم هست که طبق آن، آن مرد مورد ظلم واقع شده قیس ابن شیبه ی سلمی بوده و آنکه کالا را اخذ کرده ابی ابن خلف جمحی نام داشته، طبق این هم شخص مظلوم شعری که مضمون آن ذکر شد را گفته و به قولی اشعار دیگری گفته که مضمون آن چنین است: ای فرزندان قصی! این چه کاری است که در حرم انجام می دهید! به حرمت خانه و مکارم اخلاق قسم که بر من ستم می شود (در این حریم محترم) ولی دست ستمکار از سرم کوتاه نمی گردد (و او همچنان به من ظلم می نماید). 
وقتی قریش این صحنه را مشاهده کردند شرمنده شده و جمع شدند و پیمان بستند که بر بیگانه و غیر آن ستم نشود و حق مظلوم از ظالم گرفته شود و چنان که گفته شد این پیمان در منزل عبدالله ابن جدعان صورت گرفت و هم پیمانها در این عهد بنی هاشم، بنی اسد، بنی زهره، بنی تیم (یا تمیم) و بنی حارث ابن فهر بودند.

                                                                           *****

حلف الفضول

 

حلف الفضول به معنای پیمان جوان‌مردان، اشاره به عهد و  پیمانی دارد که قبل از بعثت،حضرت پیامبر (ص) به همراه عده‌ای از جوانان مکه در خانه عبدالله بن جدعان اجتماع کردند و سوگند یاد کردند تا از ستمدیدگان و افراد غریبه‌ای را که و ارد شهر می‌شوند و  مورد ستم زورمندان و اقع می‌شوند یاری کنند.

حضرت پیامبر (ص) در مورد این پیمان فرمودند:

«گرچه پیمان حلف‌الفضول بیست سال قبل از بعثت منعقد شد و اگر اکنون نیز مرا به آن پیمان دعوت می‌کردند می‌پذیرفتم».

پیمان حلف الفضول آن چنان پای بر جا و در میان مردم پسندیده بود که نسل آینده نیز خود را موظف به عمل به آن می‌دیدند و گواه این مطلب فرمایش امام حسین (ع) است که برای درهم شکستن اساس ستم و آشنا ساختن دیگران به احقاق حق خود خطاب به فرماندار مدینه، و لیدبن عقبة فرمود: به خدا سوگند، هرگاه بر من اجحاف کنی، دست به قبضۀ شمشیر می‌برم، و در مسجد رسول خدا (ص) می‌ایستم و مردم را به آن پیمانی که پدران و ­­نیاکان بنیان‌گذار آن بودند دعوت می‌نمایم. چون دعوت امام حسین (ع) به گوش افراد غیوری مانند «المسور بن مخدمة» و «عبدالرحمان بن عثمان» رسید لبیک گویان به سوی امام (ع) شتافتند در نتیجه فرماندار مدینه از جریان وحشت زده شد و دست از اجحاف برداشت.

 

منابع:

 1-  جعفر، سبحانی، فروغ ابدیت، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1373، ج 1، ص 184

  2- ر.ک. ابن هشام، السیرة النبویه، بیروت، دارالقلم (بی‌تا) ،  ج1 ، ص 140

                                                                              *****

 امام حسین(ع)از "حلف الفضول " کمک خواست.برای دفن "امام حسن(ع)"                   

منابع بی‌شماری خبر به شهادت رساندن امام مجتبی علیه‌السلام را توسط جَعْده و با توطئه معاویه گزارش کرده‌اند. [1]

آن حضرت چهل روز پس از مسمومیت بیمار بود تا به شهادت رسید. [4]

پس از شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام، طبق وصیت آن حضرت خواستند او را کنار قبر رسول خدا - صلی الله علیه و آله وسلّم - دفن کنند، اما عایشه با استناد به اینکه «بیتی لا آذن فیه»[6] مانع این کار شد.

مروان هم که آن زمان حکومت مدینه را داشت، اعلام کرد که اجازه چنین کاری را نخواهد داد.

امام حسن علیه‌السلام سفارش کرده بود که اگر مشکلی پیش آمد آن حضرت را در بقیع دفن کنند. [7]

زمانی که امام را برای دفن نزدیک قبر پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلّم - آوردند، عایشه گفت: هذا الأمر لا یکون أبدا؛ چنین چیزی هرگز انجام نخواهد شد. [8] ابوسعید خدری و ابوهریره به مروان گفتند: آیا از دفن حسن‌بن علی در کنار جدش ممانعت می‌کنی در حالی که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ او را «سید جوانان اهل بهشت» نامید. مروان به تمسخر به آنها گفت: اگر امثال شما حدیث پیامبر - صلی الله علیه و آله وسلّم - را روایت نمی‌کردند، ضایع شده بود. [9]

مروان خبر وفات حضرت را به معاویه داد و گفت: آنان می‌خواهند حسن بن علی را در کنار پیامبر - صلی الله علیه و اله و سلّم - دفن کنند، اما تا من زنده هستم به این مقصود خود نخواهند رسید.

امام حسین علیه‌السلام به کنار قبر پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلّم - رسید و فرمود: اینجا را حفر کنید، سعید بن عاص که حاکم مدینه بود، خود را کنار کشید، اما مروان بنی امیه را آماده کرده مسلح شدند.

مروان گفت:چنین چیزی هرگز نخواهد شد. امام حسین علیه‌السلام فرمود: به تو چه ارتباطی دارد، مگر تو والی شهر هستی؟ مروان گفت: نه، امّا تا من زنده هستم اجازه این کار را نخواهم داد. امام حسین علیه‌السلام از کسانی که در حلف الفضول همراه بنی هاشم بودند، کمک خواست.

اینجا بود که کسانی از بنی تیم، بنی زهره، بنی اسد و بنی جعوبه مسلح شدند. امام حسین علیه‌السلام و پیروان هر یک پرچمی داشت و مروان نیز، و میان آنان تیراندازی نیز شد.

شماری از مردم، امام حسین علیه‌السلام را راضی کردند تا به موجب وصیت خود امام حسن علیه‌السلام که فرموده بود اگر قرار است خونی ریخته شود، در همان بقیع، دفن شود، از اصرار خود دست بردارد. [10]

در نقلی آمده است: مروان که این زمان معزول شده بود، با این اقدام خود قصد داشت تا معاویه را از خود راضی کند. [11] مروان پس از آن که از دفن امام در بقیع جلوگیری کرد، این خبر را با آب و تاب برای معاویه نوشت. [12] او می‌گفت: چگونه فرزند قاتل عثمان، در کنار پیغمبر - صلی الله علیه و آله و سلّم - دفن شود، اما عثمان در بقیع؟ [13] بدون تردید، مروان از پلید‌ترین چهره‌های بنی امیه است که در تمام مدتی که حاکم مدینه بود، با زبان تند خود، امام علی و بنی هاشم را دشنام می‌داد.

شهادت امام در یک روایت، در ربیع الاول سال 49، و در نقلی دیگر، ربیع الاول سال 50 هجری دانسته شده است. [14] اما آنچه به نظر درست می آید، همان سال 49 هجری است./قدس آنلاین10دیماه92

منابع:


[1] . ترجمه الامام الحسن- علیه السلام- ابن سعد ص175ـ176، انساب الاشراف ج3 ص55ـ88 استاد محمودی در پاورقی صفحات مزبور خبر را از منابع متعددی نقل کرده است.

[4] . ترجمه الامام الحسن- علیه السلام-،ابن سعد، ص 176.

[6] . تاریخ الیعقوبی ج2 ص 225.

[7] . انساب الاشراف ج3 ص61،64 نیز نکـ: پاورقی صص62-61.

[8] . ترجمه الامام الحسن- علیه‌السلام- ابن سعد ص184.

[9] . انساب الاشراف ج3 ص65؛ و مشابه آن در: ترجمه الامام الحسن- علیه السلام- ابن سعد ص 184ـ185.

[10] .الی12 ترجمه الامام الحسن- علیه‌السلام- ابن سعد ص188ـ179.

[13] . همان ص183 عثمان حتى در بقیع نیز دفن نشد چون مردم اجازه ندادند.

[14] . انساب الاشراف ج3 ص66؛ ترجمه الامام الحسن – علیه‌السلام- ابن سعد ص 183، 189، 190.

حلف الفضول یعنی چه؟