عملیات بیت المقدس ۲ با رمز یا زهرا در محور ارتفاع قمیش - سلیمانیه در ،ساعت ۱:۱۵بامدادجمعه ۲۵ دی ۱۳۶۶ انجام شدتادوم بهمن ادامه داشت.
رودخانه قلعه چولان سرپل، کوههای صعبالعبور پوشیده از برف ..گردنه «گردهرش». هرمدان و ارتفاعات ویولان، گوجار، قمیش، دولبشک، الاغلو و ارتفاع آمدین..
واکنش «سردار شوشتری» به «آوازرشتی»رزمندگان گیلانی
هوا آن قدر سرد بود که جاده یخ زده بود،رزمندگان را با بولدزر در ارتفاعات برفی جابجا میکردندرزمندگان گیلانی پابرهنه بودند.
درعلملیات بیتالمقدس ۲ در راه وقتی به سرازیری ارتفاع «گردهرش» رسیدیم، یک ستون از رزمندههای لشکر ۲۵ قدس گیلان را دیدیم که پیاده «پابرهنه» از خط بر میگشتند،در دمای ۲۰- درجه «یخبندان»،برای گرم شدنشان،دستجمعی «آوازشاد گیلکی» می خواندند!
«سردارعلی شوشتری» با دیدن چنین صحنهای از رزمندگان گیلانی گفت: پدر و مادر این بچهها، میدانند الان جگرگوشهشان در این سرمای جانسوز با پای برهنه در این سرما این طور وضعیتی دارند! خانوادهها بچههایشان را با خون دل بزرگ کردند که دارند این گونه از هویت کشور دفاع میکند.
«یدالله ایزدی »از قدیمیترین راویان جنگ و از پژوهشگران دفاع مقدس با اشاره به چالشهای رزمندگان در عملیات بیتالمقدس ۲ گفت: عمده لشکرها و تیپهایی که در این عملیات حضور داشتند، پیشتر در منطقه هموار جنوب جنگیده بودند و با جنگ زمستانی در مناطق کوهستانی آشنایی چندانی نداشتند.
روایتهای این معلم بازنشسته از دفاع مقدس نشان میدهد که کولهباری از خاطرات در ذهنش نقش بسته است. البته بیشتر این خاطرات در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس برای ثبت در تاریخ به رشته تحریر درآمده است. از همان ابتدای جنگ، از سوی دفتر سیاسی سپاه و بعدها از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگی سپاه وارد حوزه پژوهش جنگ شد. البته در اوایل آنها را با نام «سیاسی» یا «بچههای دفتر سیاسی» میشناختند، اما پس از جنگ دیگر عنوان راوی به این عده محدود اطلاق شد.
«یدالله ایزدی» که عملیاتهای والفجر مقدماتی، کربلای ۴ و ۵، عملیات در جزایر مجنون، نصر ۸، بیتالمقدس ۲ و ۷ و همچنین سقوط جزایر مجنون در ماههای آخر جنگ تحمیلی را از نزدیک نظارهگر بوده است، عمده فعالیتهایش در دوران دفاع مقدس را در لشکر ۵ نصر، تیپ ۴۸ فتح، لشکر ۱۰ سیدالشهدا، قرارگاه نجف و قرارگاه کربلا سپری کرده است.
او ثبت و ضبط وقایع جنگ در هشت سال دفاع مقدس از سوی سپاه را منحصربفرد میداند، چرا که معتقد است در هیچ یک از جنگهای دنیا چنین کاری انجام نشده است. به همین خاطر چنین اقدامی را یک تصمیم استثنایی از سوی فرماندهان عالی سپاه پاسداران توصیف میکند که منجر به فراهم شدن ذخیرهای بینظیر از اسناد جنگ شده است.
به مناسبت چهل و یکمین سالگرد دفاع مقدس، صحبتهای این راوی دفاع مقدس را شنیدیم تا از اوضاع و احوال عملیاتهای بیتالمقدس ۲ و ۷ در ماههای پایانی جنگ برایمان بگوید؛ دو عملیاتی که در دو محیط کاملاً متفاوت، اولی در زمستان خشن و سخت کوهستان (۲۵ دی ماه ۱۳۶۶) و دیگری در گرمای طاقتفرسای خوزستان (۲۲ خرداد ۱۳۶۷) انجام شد. البته او در این گفتوگو درباره عکس معروف لشکر سیدالشهدا (ع) در دفاع مقدس و ماجرای دیدار رزمندگان این لشکر با امام برایمان گفت که در ادامه میخوانیم:
هدف عملیاتهای سال ۶۶ از تصرف مناطق نفتی کرکوک تا تغییر صحنه نبرد
چرا سال آخر جنگ، عملیاتهایی در ارتفاعات سلیمانیه طرحریزی شد؟
برای پاسخ به این سؤال لازم است به شرایط جنگ در سال ۶۵ برگردیم. در زمستان این سال عملیاتهای کربلای ۵، تکمیلی کربلای۵ و کربلای ۸ در منطقه شلمچه انجام شد. در این شرایط، راهکارهای عملیاتی سپاه و ارتش در جنوب کشور بسته شده بود. در این زمان عراق به اندازه کافی هوشیار و آماده بود و از موانع بسیار مستحکم برخوردار بود. به طوری که طبق اصطلاح نظامی تمامی محورهای عملیاتی جنوب قفل شده بود، یعنی فرماندهان و طراحان معتقد بودند که مناطق جنوب دیگر ظرفیت عملیات دیگری را ندارد و ناگزیر بایستی صحنه نبرد را تغییر داد. به همین خاطر نگاه نیروهای مسلح ایران در آغاز سال ۶۶ به شمال غرب کشور معطوف شد. البته توجه به تاریخ جنگ نشان میدهد که عمده عملیاتهای ایران در سال ۶۶ عموماً در غرب کشور انجام شده است.
عملیات بیتالمقدس ۲
هدف اصلی از جنگ در شمالشرق دستیابی به مناطق نفتی کرکوک بود که هدف مهم سیاسی و اقتصادی محسوب میشد که در عمق حدود ۱۸۰ کیلومتری خاک عراق قرار داشت. رسیدن به چنین مکانهایی نیازمند عملیاتهای متعدد واسطهای بود. در مسیر رسیدن به این هدف ۲ سد مهم دوکان و دربندیخان قرار داشت. البته باید در نظر داشت که منبع اطلاعاتی و رسانهای غرب و همچنین بلوک شرق اذعان داشتند که ایران با دستیابی و منهدم کردن این ۲ سد مهم، علاوه بر زیر آب بردن بغداد خود را به میادین عظیم نفتی کرکوک نزدیک کند.
به همین منظور در پی انجام چندین عملیات کوچک و متوسط از بهار تا پاییز سال ۶۶ در مناطق کوهستانی شمالغرب،
اولین عملیات بزرگ سالانه ایران با نام بیت المقدس ۲ در ارتفاعات غرب شهر ماووت در استان سلیمانیه عراق انجام شد. چون برای طرحریزی این عملیات، ماهها کار شناسایی و اطلاعاتی انجام شده بود، زمان انجام عملیات به زمستان افتاد.
این در حالی بود که با اوج گرفتن بارشهای مداوم باران و برف و دگرگون شدن اوضاع طبیعی منطقه چهره طبیعت بسیار خشن و سخت زمستان خود را نمایاند. عمده لشکرها و تیپهایی که در عملیات بیتالمقدس ۲ حضور داشتند، پیشتر در منطقه هموار و جلگهای جنوب جنگیده بودند و با جنگ زمستانی در مناطق کوهستانی آشنایی چندانی نداشتند.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ویرایش اندکی انجام داده ام +افزودن عکس
یدالله ایزدی، سومین نفر نشسته از سمت چپ
جابجایی رزمندگان با بولدزر در ارتفاعات برفی
رزمندگان اسلام در عملیات بیتالمقدس ۲ در آن روزهای بیامان بارش برف و باران با چه مشکلاتی مواجه بودند؟
یگانهایی که به این منطقه گسیل داده شده بودند، بدون پادگان بودند. طبیعی است که دیگر در آنجا خبری از قرارگاههای تاکتیکی، درمانگاه، آشپزخانه، سوله و تجهیزات نبود. عمده رزمندگان در چادرهایی مستقر شدند که وسایل گرمایشی چندانی نداشت. در آنجا دما گاهی به زیر ۲۵ تا ۳۰ میرسید. در واقع جنگ اول این مناطق، جنگ با طبیعت بود.
در بهار سال ۶۶ بخشی از ماووت عراق تصرف شده بود و به تناسب آن جادههای خاکی و شنی احداث شده بود. اما در پاییز و زمستان به علت بارش فراوان باران و برف و شیب تند قسمتهایی از این جادهها خراب شده و از شکل اصلیش خارج شده بود. در اینجا دیگر امکانات معمولی ترابری جواب نمیداد، لذا نیروهای مهندسی و جهاد سازندگی ناچار بودند، خودروهای حامل رزمندگان و تجهیزات را با استفاده از بولدزر در نقاطی از جاده ارتفاع گردهرش که به صورت پلهای در آمده و به هیچ وجه قابل عبور نبود، جا به جا کنند.
برای عبور از رودخانههای وحشی و خروشان مرزی نیز تمهیدات ویژهای در نظر گرفته شد. در چنین شرایطی وقتی رزمندگان به گردنههای برقگیر میرسیدند که ارتفاع برف در آنجا ۶ تا ۸ متر بود. بچههای جهاد هم تا یک راه را پاک میکردند، وقتی به عقب بر میگشتند باز با انبوهی از برف روبرو میشدند.
در یکی از شبهای عملیات، قرار بود جلسهای با حضور فرماندهان قرارگاهها و یگانهای سپاه در قرارگاه شهید داود آبادی در محور بانه در منطقه عملیاتی برگزار شود. در مسیر بانه به علت بارش برف، ترافیک بسیار سنگینی ایجاد شده بود. فرماندهان از سنگر بیرون آمدند تا برای بازگشایی بخشی از مسیر که گره افتاده بود، کمک کنند که این کار تا نزدیکهای صبح طول کشید. در این میان چند نفر از رزمندگان به علت سرما و شدت برودت، در خودروها یخ زدند و به شهادت رسیدند.
در مراحل پایانی عملیات نیز با توجه به خرابی روزافزون جادهها، یگانها برای اینکه به موقع به محل عملیات برسند، زودتر راهی میشدند. جادهها بیش از حد گِل و شُل بود، خودروهای حامل نیرو و تجهیزات مجهز به زنجیر چرخ ساعتها در راه میماندند. حال تصور کنید این نیرو قرار بود عملیات کند، اما بیشتر توانش در مسیر مستهلک میشد. پس از رسیدن نیرو به صحنه نبرد همین وضعیت وجود داشت.
«سردار سرتیپ اسماعیل کوثر» از سال ۱۳۶۳ تا سال ۱۳۷۹ فرمانده لشکر ۲۷ محمدرسول الله بوده است(این لشکرمخصوص تهران بود)
«فرمانده لشکر۲۷ محمد رسول الله» در ترسیم وضعیت نیروهایش که یک شب زودتر وارد منطقه شده بودند، این چنین میگوید: به هر کدام از رزمندگان ۲ یا ۳ پتو دادهاند که با آن شب را سر کنند، اما به علت شدت برودت و نفوذ سرمای زمین نیروها نتوانسته بودند بخوابند، به خاطر همین از چادرها بیرون آمده و تا صبح نرمش کردند تا یخ نزنند. حالا توجه کنید این نیرو قرار بود شب با دشمن بجنگد. در واقع بخشی از توان نیروها در این عملیان در جنگ با طبیعت صرف شد.
رزمندگان گیلانی دربیت المقدس۲
آیا ایران در عملیات بیتالمقدس به اهدافش رسید؟
سرود شادانه گیلکیها در جاده یخی باپای ربرهنه
در این عملیات، شما راوی «سردار نورعلی شوشتری »بودید، از ایشان برایمان بگویید.به همه اهدافش نرسید. بعد قرار شد که یک مهلت دو هفتهای تا ۲۰ روزه بدهند تا جهادسازندگی و مهندسی سپاه به میدان بیاید. آقایهاشمی به عنوان فرمانده عالی جنگ تصمیم گرفت بخشی از تجهیزات وزارت راه و ترابری برای ترمیم جادهها به میدان بیاورد. قبل از آماده شدن این منطقه، با پیشنهاد محسن رضایی و موافقت آقایهاشمی قرار شد، همزمان بخشی از توان سپاه برای عملیات در منطقه عمومی حلبچه مستقر شود تا در صورت آماده شدن در هر دو منطقه عملیات صورت گیرد، همین طور هم شد و یک هفته مانده به پایان سال عملیات در هر ۲ منطقه انجام شد.
سرود شادانه گیلکیها در جاده یخی باپای ربرهنه
در این عملیات، شما راوی «سردار نورعلی شوشتری »بودید، از ایشان برایمان بگویید.
در این عملیات «سردار نورعلی شوشتری» فرمانده قرارگاه نجف بود. پس از پایان عملیات من با ایشان نیمه شب با یک وانت از خط مقدم بر میگشتیم، چون گفته بودند که عملیات ۲۰ روز به عقب افتاده است تا یگانها، نیروهایشان را بازسازی و جادهها را مرمت کنند.
در راه وقتی به سرازیری ارتفاع گردهرش رسیدیم، یک ستون از رزمندههای لشکر ۲۵ قدس گیلان را دیدیم که پیاده از خط بر میگشتند. هوا آن قدر سرد بود که حتی گلهای جاده هم یخ زده بود و بلورهای یخ دیده میشد.این نیروها در آن دمای حداقل زیر ۲۰ درجه با زبان گیلکی سرود میخواندند، منتها بعضیهایشان «پابرهنه »بودند و به نظر میرسید از شدت سرما، پاهایشان بیحس و کرخت شده است، اما آنان بیاعتنا «شادمانه سرود میخواندند»
راوی جنگ(ایزدی )می گوید:آوازی که می خواندنددرباره میرزاکوچک خان جنگلی بود:
چقدر جنگلا خوسی، ملّت واسی، خستا نبوسی، می جان جانانا
ترا گوما میرزا کوچیک خانا
خدا دانه که من نتانم خفتن از ترس دشمن، می دیل آویزانا
ترا گوما میرزا کوچیک خانا
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:عملیات بیت المقدس ۲ با رمز یا زهرا (س) در محور ارتفاع قمیش - سلیمانیه به صورت گسترده در ،ساعت ۱:۱۵بامدادجمعه ۲۵ دی ۱۳۶۶ انجام شد.
گردنه «گردهرش» در غرب رودخانه قلعه چولان سرپل، کوههای صعبالعبور پوشیده از برف ..دشت هرمدان و ارتفاعات ویولان، گوجار، قمیش، دولبشک، الاغلو و ارتفاع آمدین..
مطقه علملیاتی «بیت المقدس۲ درمناطق :ارتفاعات ویولان، دشت هرمدان، یالهای ابتدای ارتفاع گوجار و یالهای مقابل این ارتفاع که بر ارتفاع و تنگه الاغلو تسلط داشت و نیز ارتفاعات الاغلو، قمیش و دولبشک..
عملیاتهای دیگری نیزدرمنطقه انجام گرفته است،ازجمله ونصر ۸ ونصر۴
سنگر فرماندهی قرارگاه نجف، ایزدی(راوی) در کنار «شهید نورعلی شوشتری» و «محمدباقر قالیباف»(رئیس مجلس فعلی)
ایزدی:کسانی که فرمانده شوشتری را از نزدیک دیده باشند، میدانند که ایشان از نظر جسمی تنومند و قوی هیکل بود و حتی قبل از انقلاب هم در لشکر گارد شاه خدمت کرده بود. یک چریک واقعی، قوی و پر ابهت بود و در ظاهر تا حدی خشن به نظر میرسید. «فرماندهای که ۸ تا ۱۰ لشکر زیر فرمانش بود» در آن شب سرد زمستانی با دیدن چنین صحنهای از رزمندگان گیلانی گفت:
پدر و مادر این بچهها، میدانند الان جگرگوشهشان در این سرمای جانسوز با پای برهنه در این سرما این طور وضعیتی دارند! خانوادهها بچههایشان را با خون دل بزرگ کردند که دارند این گونه از هویت کشور دفاع میکند.
«سردارنورعلی شوشتری» در ۲۶ مهر۱۳۸۸ درعملیات تروریستی درسیستان بلوچستان به شهادت رسد.
تأثیر عملیات بیتالمقدس ۷ در پذیرش قطعنامه چه بود؟
یدالله ایزدی:عملیات بیت المقدس ۷ در شش ماهه پایان جنگ رخ داد. در شرایطی که پس از عملیات غافلگیرانه ارتش عراق در فاو و سقوط غیر منتظره این نقطه مهم در ۲۹ فروردین ماه سال ۶۷ و سپس سقوط شلمچه در خرداد همان سال، سؤالهای متعددی در جامعه و بین رزمندگان ایجاد شد، از جمله اینکه چه عواملی باعث چنین وضعیتی شده است؟ چرا ایران که در عملیات والفجر ۸ برای گرفتن فاو حدود ۷۵ روز جنگیده و ظرف ۴۸ ساعت، آن را از دست داده است و شلمچه نیز در کمتر از یک روز سقوط کرده است؟
این ۲ حادثه، حادثه بسیار تلخ و تکاندهنده بود.البته در همان ایام جنگ شهرها هم قصه خودش را داشت و حملات موشکی که صدام علیه شهرهایی چون تهران، کرج، قم، اصفهان، شیراز، دزفول و غیره انجام میداد، مزید بر علت بود. در آخرین دوره از جنگ شهرها، در ماههای پایانی جنگ اولین موشک در تهران به ۲ بیمارستان در خیابان شیخهادی خورد. در آن زمان، عکسی از اتاق نوزادان بیمارستان منتشر شده بود که بسیار دردناک بود. در این اثنا صدام عملاً نشان داده بود هیچ ابهایی از بمباران شیمیایی ندارد. حتی در نامه پایانی جنگ به امام، درباره حمله شیمیایی هم قید شده بود. در چنین شرایطی عملیات بیت المقدس ۷ در شلمچه با هدف بر هم زدن توازن قوا و متوقف کردن ماشین جنگی رژیم بعث عراق انجام شد که با وجود موفقیتهای اولیه به نتیجه مطلوبی نرسید و نیروهای خودی به خطوط اولیه خود بازگشتند.
عکس سلفی شهد اء
از راست ایستاده، شهید داود آجر لو فرمانده گردان، باقر تاجیک رئیس ستاد لشکر، شهیداحمدآجرلو فرمانده سپاه کرج، شهید سیدابراهیم کساییان مسؤول محور، شهید داود حیدری فرمانده گردان، شهید غلام کیانپور مسؤول اطلاعات، شهید سیدحسین میر رضی مسؤول عملیات
نشسته از راست، شهید احمد عراقی مسؤول اطلاعات، حسن امیری فرمانده گردان، شهید رضا عبدی فرمانده گردان، شهید سیدمحمد زینال حسینی فرمانده گردان تخریب، شهید جعفر محمدی مسؤول عملیات، علی فضلی فرمانده لشکر، محمد فلکی فرمانده گردان ادوات
فارس:یکی از لشکرهای فعال در دفاع مقدس، لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) است و شما هم راوی این لشکر بودید، در آن زمان عکسی از این لشکر منتشر شد که بعدها حسابی معروف شد، درباره این عکس توضیح میدهید؟
یدالله ایزدی:لشکر ۱۰ سیدالشهدا یکی از لشکرهای توانمند سپاه از بدو تأسیس است. آقای محسن رضایی، سردار علی فضلی که آن زمان جوانی حدود ۲۴ ساله بود را به عنوان فرمانده لشکر منصوب کرد. این عکس مربوط به یک روز پس از اولین عملیات لشکر به فرماندهی ایشان با نام عاشورای ۳ است که در تاریخ ۲۵ مرداد ماه سال ۱۳۶۴ که در قرارگاه خاتم گرفته شده است . بسیاری از افراد حاضر در این عکس در سال ۱۳۶۵ به ویژه در عملیات کربلای ۵ شهید شدند. بنده در عملیات کربلای ۵ راوی این یگان بودم.
قرارگاه تاکتیکی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع)، عملیات کربلای ۵: ایزدی(راوی) در حال نوشتن رویدادها، «علی فضلی» گوشی به دست، «شهید سیدحسین میر رضی» و «مرحوم حاج بخشی» نشسته از سمت راست.
«ذبیح الله بخشی زاده» معروف(حاجی بخشی) متولد ۱۳۱۲متوفی دی۱۳۹۰.
مستحکمترین خط دفاعی عراق برای حفظ بصره، دومین شهر بزرگ عراق در شلمچه ایجاد شده بود و در این عملیات مأموریت شکستن بخشی از این دژ مستحکم به لشکر سیدالشهدا (ع) سپرده شده بود که با حماسه آفرینی بزرگ مردانی همچون شهید علی آملی فرمانده گروهان غواص و همرزمانش، شهید داود آجرلو، شهید غلام کیانپور، شهید کساییان و همه یگانهای سپاه این خط نفوذ ناپذیر در هم شکست. البته این لشکر شهدای بزرگ و زیاد دیگری مانند سیدحسین میر رضی مسؤول عملیات و یدالله کلهر جانشین لشکر را تقدیم انقلاب و ایران کرد که تصویر تعدادی از آنها در این عکس هست.
«سردار علی فضلی» و «اسدالله مشایخی» (راوی جنگ،متوفی ۲ تیر ۱۳۹۷)
ماجرای دیدار رزمندگان این لشکر با امام چه بود؟
در عملیات کربلای ۱ که منجر به آزادسازی شهر مرزی مهران و شکست استراتژی دفاع متحرک ارتش عراق شد ه بود، به رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) وعده داده شد که آنها را به دیدار امام خمینی (ره) خواهند برد که به دلایلی این امکان فراهم نشد و به فراموشی سپرده شد. مدتها بعد و در میانه عملیات کربلای ۵ در یکی از روزهای عملیات فشار ارتش دشمن به شدت زیاد و شرایط تا حدی سخت و طاقت فرسا شد که امکان حفظ خط درگیری غیر ممکن شد و به نظر میرسید تا دقایقی دیگر خط سقوط و به اشغال دشمن در خواهد آمد. فرمانده محور دائما از اوضاع نا سامان، فشار بیحد دشمن و شهید و مجروح شدن تعداد بیشتری از معدود نیروهای باقی مانده خود به فرمانده لشکر خبر میداد و درخواست کمک میکرد که در آن لحظات بحرانی امکانپذیر نبود. در این میان ماجرایی عجیب صحنه نبرد را دگرگون کرد.
عملیات کربلای ۵
فرمانده محور در تماس بیسیمی خود ـ ـ به زبان رمز ـ از فضلی پرسید: موضوع «بابا روحی» در مهران یادته؟
فضلی: بله،یادمه!
فرمانده محور: بچهها میگویند ما به یک شرط قادریم و میتوانیم خط را نگه داریم که به آن وعده عمل کنید.
فضلی: متوجه شدم. بگوش باش تا بهت بگم.
«فضلی» بلافاصله از درون نفربر زرهی فرماندهی از طریق بیسیم با «علی شمخانی» قائم مقام فرمانده کل و فرمانده نیروی زمینی سپاه تماس گرفت و ماجرا را شرح داد. شمخانی نیز از او خواست تماس را قطع کرده تا موضوع را پیگیری کند. او از سنگر خود در منطقه ۵ ضلعی که امکان تماس مخابراتی Fx با تهران را داشت با جماران تماس گرفت و موضوع را با سیداحمد خمینی در میان گذاشت و دقایقی بعد از دفتر امام با شمخانی ارتباط گرفتند که امام گفتهاند: من منتظر دیدار بچهها هستم.
وقتی « شمخانی» پیام امام را به فضلی گفت، هیچ کدام از چند نفر حاضر در نفر بر قادر به کنترل احساسات خود نبودند. فضلی پیام را به فرمانده محور گفت. صدای تکبیر، گریه و فریاد رزمندگانی بلند شد. آنها که از شدت فشار بیامان دشمن و شهادت و مجروح شدن دوستان و همرزمانش به ستوه آمده بودند، در کمتر از نیم ساعت که پیامشان از خط مقدم نبرد تا جماران رفت و جواب مستقیم امام را شنیدند، از ذوق و شوق و هیجان نمیدانستند چه باید بکنند تا دقایقی صدای فریادها و تکبیرشان با صدای انفجار گلولههای دشمن درآمیخته بود.
بعد پایان عملیات کربلای ۵ لشکر به تهران آمد. رزمندگان این یگان به عنوان یکی از لشکرهای پایتخت ابتدا در مقابل مجلس شورای اسلامی رژه پیروزی رفتند و آقایهاشمی رفسنجانی فرمانده عالی جنگ به گردن فرماندهان حاضر گل انداخت و از آنان تقدیر کرد. فردای آن روز رزمندگان و حماسه آفرینان کربلای ۵ در شلمچه با امام خویش دیدار کردند. به علت تعداد زیاد رزمندگان امام خمینی در ۲ نوبت در حسینیه حاضر شدند و به احساسات پر شور آنان پاسخ دادند.
نکته::چندتاعکس ازفرمانده کل جنگ(نماینده امام خمینی درجبهه های جنگ)گذاشتم که آقایان ببینندکه آقای هاشمی درجنگ بوده،تادرهفته دفاع مقدس،ازرزمندگان ومناطق جنگی سخن می گویند،یادشان باشد«هاشمی»به جبهه آمده!
آیت الله خامنه ای:«جناب آقای هاشمی رفسنجانی خودشان از شخصیتهایی هستند که از دوران نشو و نمای این نهضت در وسط میدان، در صفوف مقدم حضور داشتند. هم آن سختیها را، هم آن رنج را، هم آن شکنجهها را چشیدهاند. یکی از چیزهایی که همیشه به عنوان فضایل برجسته جناب آقای هاشمی داشتهایم در ذهن و مشاهده کردهایم، حضور فداکارانه و مدبرانه ایشان در صحنههای جنگ تحمیلی است. حقیقتاً زبان قاصر است از اینکه آن زحمات و فداکاری های آقای هاشمی رفسنجانی را سپاسگزاری کند.
فراموش نمیکنم من آن شبهای دشوار، آن لحظات پر هم و غم و پرمسئولیتی را که آقای هاشمی رفسنجانی گذراندند در مقابل چشم همه ما. که این زحمات مورد تشکر امام بزرگوارمان رضواناللهتعالیعلیه هم بود همیشه. ما این تشکر از آقای هاشمی رفسنجانی را میخواهیم به صورت یک حرکت سمبلیک مجسم کنیم و این «نشان فتح» را من میخواهم به سینه جناب آقای هاشمی الصاق کنم».
اینها جملاتی هستند که حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی و فرمانده کل قوا به مناسبت پایان جنگ تحمیلی و به رسم قدردانی از تلاشهای آیتالله هاشمی رفسنجانی در صحنههای مختلف دفاع مقدس و فرماندهی جنگ به زبان آوردند. علاوه بر این، به همین مناسبت،
رهبرانقلاب در لوح اهدایی خطاب به آیتالله هاشمی رفسنجانی در مراسم اهدای نشان درجه یک فتح نوشتند:
«به پاس قدردانی از رشادتها و فداکاریهایی که در عملیات رزمی ابراز داشتهاید و شجاعت و فعالیت شما باعث کسب فتوحات مهمی در صحنه جنگ و همچنین باعث اعتلای کلمه اسلام و پایداری اسلامی و حفظ میهن اسلامی گردیده است، نشان درجه یک فتح به شما اهدا میگردد تا نشان سرافرازی و افتخار همیشگی شما باشد».